Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

سام قندچی
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام علیکم خدمت برادر بزرگوار سام قندچی.برای اقتدار جمهوری اسلامی و ارمانهای حکومت اسلامی ایران قدمهای بزرگی برداشته اید چون همین ایجاد شکاف بین اقوام و تشویق به سنگر بندی در مقابل هم باعث انهدام انها و متلاشی شدن وخنثی شدن پلان های تجزیه طلبی انها خواهد شد.به عنوان یک مبارز و سرباز جانفدا در راه پیروزی انقلاب اسلامی با اعتقاد به حفظ تمامیت ارزی ایران اسلامی ناب محمدی از شما و همکارانتان تشکر میکنم و امیدوارم در راه خدمت به انقلاب و ارزشهای ان استوار و محکم بمانید. هرکس یا قومی که زیر پرچم ایران اسلامی نرود باید زیر تیغ برود.دشمنی شما با اقوامی چون ترکها،بلوچها،عربها،کردها و غیره ستودنی ست و افسوس دارای ارتش نیستید که اگه بودید تمامی این چند میلیون ایرانی رو به کام مرگ میفرستادیم و امثال من در رکاب پرافتخار شما.تمامی نوشته های شما رو خوندم.بسیار زیبا نوشتید جای بسی تقدیر و تشکراست

با ارزوی سلامی و توفیق روز افزون حضرت امام خامنه ایی
نوشته شده توسط: Anonymous

آذری های ایران ، خلاف ادعاهای دروغین کنونی ، وخلاف کرد و عرب و ترکمن و فارس ، در 15 سال نخست حکومت اسلامی ، ته تنها با جمهوری اسلامی مبارزه نکردند بلکه مهرههای بسیار جنایتکاری در تثبیت این رژیم داشتند. اسامی مانند 4 موسوی ، ملاحسنی ، خلخالی ، خامنه ای، و صدها بازجو و شکنجه گر در رندانها و دادگاههای فاشیسم مذهبی ، مچ دروغگویان و تحریف گران فعلی فعال در این سایت را باز میکند. این گروه مانند سایز زمینه های اجتماعی سیاسی تاریخی فرهنگی میکوشند برای خود و اهداف سپاراستی شان، هویت و تاریخ دروغین بسازند و بجای نقد گذشته خود، تقسیر را به گردن فارس و ایرانی و زبان پارسی و دریاچه ارومیه بیندازند.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

söz nağılı
قصه کلمات
söz tanıma, söz incələmə
لغت شناسی، آنالیز کلمات
1

u5-a a-u3-a
--------------
u5-a و a-u3-a نوعی صداست. صدای آرامش بخش.
به معنی و به جای« اوفof» و « آخax» و ah امروزی گذاشته اند. اکنون به جای این صدای آرامش بخش « لای-لای» گویند.
میتواند شکل کامل کلمه سومری oh-ah امروزی باشد. که کوتاهش میشود o-a یا u-a .

همینطور این صدای آرامش بخش، میتواند منظور « تُردufa از ufaq » و « خُرد ova از ova-lanmaq» را نیز برساند.
تُرد : نازک و شکننده
u5-a a-u3-a
oh-ah , ah-uh-ah ( با حذف h) دو صدا و یا کلمات سومری حاصل میشود.
ufa ah ufa تُرد آه تُرد ( با حذف f و h)
ova ah ova کوچولو آه کوچولو ( با حذف v و h)
---
این صدای آرامش بخش به جای « لای-لای» دقیقاً به چه معنی بوده خوب روشن نیست و میتواند همه ی این مفاهیم را برساند.
-------

2
سومری ها به جای « درود» یا « سلام» : silim می گفتند.

silim
silim [HEALTHY] wr. silim "(to be) healthy; complet

به معنی « تندرست» باش، یا در ترکی« sağ یا « sağ ol است.

این کلمه با فعل sil درست شده :

sil
sil [SPLIT] wr. si-il; zil; silx(|EZEN×LAL2|); sil5 "(to be) remote; to split apart; to split, slit" Akk. nesû; šalātu

جدا کردن، دور کردن، پاک کردن ( دقیقاً به همان معانی sil یا arıt از مصدر آریتماق ، را امروزه نیز در ترکی استعمال میکنیم).
در حقیقت « جدا و دور کردن چیز های بد، تمیز و پاک بودن از چیزهای بد مانند بیماریها و غیره است»

چنین پیداست که silim به زبان سامی وارد شده و به səlam سلام و یا در نام شهر اور شلیم به شلیم şəlim تبدیل شده است. اصولاً کلمه سلام ریشه اش باید همین واژه باشد. که یک کلمه و اصطلاح سومری ست. و نه عربی و عبری . ربطی به « تسلیم و صلح» هم ندارد. در ریشه تنها به معنی تندرستی ست. و تمیز بودن از بیماریهاست.
silim سومری را اکنون در ترکی sil-ik یا silin-miş گوییم : تمیز و پاکیزه . از مصدر sil-mək یا silin-mək . در سومری فعل ها فاقد علامت خاص مصدری هستند تنها به صورت ریشه یا بن استعمال میشوند.
--------
3

siki
siki [HAIR] wr. siki "wool, fleece; hair; (animal's) pelt" Akk. šārtu; šīpātu
مو، پشم

sikil
به معنای تمیز و پاکیزه است. ( از مو و غیره)
sikil [PURE] wr. sikil "(to be) pure" Akk. ebbu; ellu

ki-sikil
خانم جوان ، دختر
لغت به لغت: اصولاً باید به معنی« جایِ- تمیز» باشد( منظور بدون موی و...)

girl
kisikil [WOMAN] wr. ki-sikil; lu2ki-sikil; mu-tin; mu-ti-in "young woman" Akk. ardatu; batultu
unu [GIRL] wr. unu2 "girl, young woman" Akk. ardatu

kiz

کلمه ی kız یا qız ترکی، حاصل تغییرات ki-sikil ، تبدیل s به z ( در تبدلات صدا قانومند) و افتادن ikil را ، نشان میدهد.

همانطور که لغت zikaru ، اکدی، در عربی تحت عامل « پروسه زمان» تبدیل به « ذکر» penis شده و در فارسی نیز کاربرد دارد، چنین پیداست که کلمه ki-sikil سومری( جای تمیز- منظور تمیز از موی) هم تحت همان عامل پروسه زمانی، به kız و در ترکی آذزبایجان به qız تغییر یافته است.

ki-sikil واژه به واژه : جای تمیز (جای بدون موی ) ، نامی برای خانم جوان و دختر استعمال شده . که در ترکی همان کلمه یا اسم tük-süz ، بدون موی، (به معنی sil-ik yer جای تمیز ) است. امروزه اصطلاح tük-süz adam آدم بدون موی، را غیز مستقیم به معنای منظوری « قادینqadın» زن ، استعمال میکنیم. ki-sikil سومری ، برابراش در ترکی همین کلمه ی tük-süz است.(آدم)بدون موی، در سومری «جای بدون موی) منظور آدم تمیز (از موی).

----
در ترکی واژه ی sik ( انگلیسی penis ) ، چنین پیداست که همان کلمه سومری siki در اصل به معنی « مو و پشم» است.
اما کلمه penis ، برابرش در سومری، چیز دیگری ست:
penis
ĝeš [PENIS] wr. ĝeš3; mu "penis; male" Akk. išaru; zikaru

-------
منبع فرهنگ ePSD
نوشته شده توسط: تبریزی

کمونیست های فدائی، کمونیست های پیکاری، کمونیست های راه کارگری، کمونیست های توده ای، مجاهدین خلق و ..... در اورمیه پس از به روی کار آمدن رژیم ولایت فقیه با رهبری چه کسی دستگیر شدند و به زنجیر کشیده شدند و شکنجه شدند و تیرباران شدند و به دار آویخته شدند؟ هنوز که هنوز است از شماره کشته شده ها و اعدام شده ها در زندان های اورمیه و دخترانی که در زندان های اورمیه به آنها تجاوز شد و سپس تیرباران شدند آماری در دست نیست! ***** دوستان گرامی، ستمدیدگان در سراسر جهان و سراسر تاریخ با دو گروه جنگیده اند، یک گروه که به آنها گفته می شود دشمن و گروه دیگر که به آنها گفته می شود خائن! در فردای ایران آزاد بدون جارو کردن خائن ها بازسازی خانه ای به نام ایران شدنی نیست! برای شناختن خائن هائی که برای سردسته دژخیمان و شکنجه گران در اورمیه و آذربایجان باختری روضه خواندند و سینه زدند به لینک زیر نگاه کنید:

https://www.gunaz.tv/fa/%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1/%D8%B0%D8%B1%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%86%D9%88%D8%A8%DB%8C-1/%D9%BE%DB%8C%DA%A9%D8%B1-%D8%AD-%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D8%AD%D8%B6%D9%88%D8%B1-%DA%AF-%D8%AA%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85--%D8%B0%D8%B1%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D9%86-%D8%AA-%DB%8C%DB%8C%D8%B9--%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%88-%D8%B9%DA%A9-106099
نوشته شده توسط: Anonymous

گاهی صدای سروش مرگ خود در این سایت میشوی،
گاهی بیاد نوستالژی حوریان بهشتی،
گاهی حسود باکرههای اولاد شیخ،
گاهی دشمن استوانه کورش،
گاهی دروغ خشکی تالاب ارومیه،
گاهی اعاده حیثیت و افتخار به ملاحسنی و خلخالی
گاهی بلندگوی سروش مرگ ناخواسته
گاهی حسرت مرگ و جوانمرگی در جوار عموسام

نوشته شده توسط: Anonymous

یک دیوانه ۱۴۰۰ سال پیش سنگی تو چاه انداخته که هزاران عاقل نمبتوانند درش بیاورند. این رسول الله روانی بوده و از دیدن موی زنان اختیار از کف میداده.
محمد اسلام و الله سه ضلع مسیح دروغین هستند و همان ضد مسیح معروفند. دقت کنید در مسیحیت شراب مقدس است و نشانه خون مسیح است ولی در اسلام نجس است. در مسیحیت موسیقی صدای خداست در اسلام صدای شیطان است. در مسیحیت انسانها فرزند خدا حساب میشوند ولی در اسلام بنده و برده خدا. الله نام دیگر شیطان و اهریمن است و خدای خوبی ها نیست.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جنبش فدایی، سازمان فدایی، فداییان اورمیه
------------
1- جنبش فدایی، یک جنبش سراسری بود. همزمان با تشکیل سازمان، و بعد از تولد آن ، گروه های مختلف و مستقل فدایی زیادی( مستقل از سازمان و از همدیگر»، « گاهاً با ار تباط ، و اگثراً بدون ارتباط با سازمان» ، در مناطق مهم کشور، مانند آذربایجان و غیره پدید آمده، و به فعالیت « سیاسی -تشکیلاتی، و صنفی» ، در جامعه مشغول بودند.
2- سازمان در مرکز این جنبش قرار داشت. و مواضع آن در جنبش مورد « بحث » بود.
3- در جنبش فدایی تنها سازمان، مسلح بود -حدوداً چند ده نفر- باقی جنبش کار سیاسی میکردند.
4- از آغاز تولد سازمان تا کشته شدن حمید اشرف ، سازمان بیشتر کادرهای زبده یعنی« سرمایه» خود را از دست داد.
---

5- بعد از بهمن 57 ، « عده ای زندانی سیاسی » که عملاً در« قرنطینه فکری» بسر برده بودند، با ارتباطات « دوستی» که داشتند، در مرکزیت سازمان قرار گرفتند که عمدتاً فاقد «سرمایه فکری» شده بود. این «بی سرمایگی» البته در خود سازمان بود و نه در« کل جنبش». که اشاره خواهد شد.
6- نتیجه ی این مرکزیت « قرنطینه ای فکری» « انشعاب» بود که پیش آمد. اول مسئله اشرف دهقانی و بعد هم اقلیت فدایی جدا شدند.
7- سازمان با مرکزیت جدید که عمدتاً همین « زندانیان سیاسی سابق محصور در قرنطینه فکری» بودند، طبیعی بود که « شناخت درستی از اوضاع نداشته باشد».
9- نه روحانیت و سیاست اش را شناختند و نه نیروهای سیاسی جامعه را. و نه حتی خود جنبش فدایی را. و نه بهمن 57 را. و نه شناخت درستی از مبارزه ی جهانی زحمتکشان داشتند. خیلی راحت چنان خود را «خالی» یافتند که به « خانه حزب توده» پناه بردند. این نهایت« افلاس فکری قرنطینه» ایها بود.

10- گفته شد فدایی یک جنبش بود و تنها در سازمان خلاصه نمی شد. در جنبش فدایی « کادرهای زبده ای» بودند که « قرنطینه ایها» ، از زاویه « دانش سیاسی و شناخت اوضاع جاری و توان عملی» قابل مقایسه با آنها نبودند. اما طبق « مقررات سازمانی از بالا به پایین» این افراد امکان تأثیر گذاری تعیین کننده ای در مشی سازمان نداشتند. آنها با درک سیاست مرکزیت جدید یا به کنار رفتند مانند زنده یاد تقی افشانی، و یا در منطقه خود « در ستاد های فدایی» کوشیدند « سیاست مستقلی» را پیش برند. مثل ستاد اورمیه.
------
گروه اورمیه:

11- « گروه اورمیه » یکی از «گروه های مستقل فدایی» داخل جنبش بود که همزمان با تشکیل سازمان، در اورمیه پدید آمد و در شهرهای مختلف از جمله در تهران ارتباطاتی داشت. درتابستان سال 1351 ، 22 دو نفر از این گروه دستگیر و 14 نفر محاکمه، 13 نفر محکوم به زندان شدند . از یک تا شش سال. بیش از تعداد دستگیری ها نیز توانستند در امان بمانند. هنگام محاکمه گروه ازدحام بزرگی جلو دادگاه وجود داشت که گفته میشد از زمان پیشه وری تا آن موقع بی سابقه بود.
-----
ستاد اورمیه:

12-تعدادی از 1-فعالان گروه اورمیه، در 57 در تشکیل ستاد فداییان در اورمیه شرکت کردند. 2-دانشجویان پیشگام( دختر و پسر)، 3- زندانیان سیاسی تازه آزاد شده، 4- فعالان سیاسی دیگر، باقی بخشهای فعالان ستاد را تشکیل میدادند. در مجموع ستاد از این «چهار بخش» تشکیل شده بود.

----
سازماندهی گروه اورمیه:
13- گروه حدوداً از 1347 ، همزمان با مرگ صمد بهرنگی، شروع به «1- ارتباط گیری،2- آگاهی رسانی، 3-سازماندهی»( بیش از 50 نفر) کرذ. که در میان اقشار مختلف اجتماعی ، از « یدی و فکری»، فعال بودند. در 51 وارد «فاز عملیاتی» میشد که دستگیر شد.
از کارهای گروه 1-« تهیه منابع لازم جهت مطالعه در زیان فارسی، 2- داشتن مترجم جهت ترجمه آثار مورد نیاز از زبانهای دیگر ( مخصوصاً انگلیسی و فرانسه، که عمدتاً از فرانسه ترجمه میشد) ، 3- رساندن این منابع به دست اعضای گروه، ... گوشه ای از تلاشهای فکری آن را نشان میدهد.
جهت آگاهی بیشتر به منابعی که در کامنت دیگر داده ام مراجعه شود.
تبیین نظریه با نگاهی بر نقش و کارکرد یاوران ِ دوفاکتوی جمهوری اسلامی, وزیر فتحی
نوشته شده توسط: Anonymous

"" دیالکتیک تعلیق و تبیین رفتار دولتمردان کمونیست ونزولا "" در حالیکه در ونزولا مردم از سر ناچاری ، نکبت و بدبختی به خوردن خر ها، سگ ها، گربه‌ها روی آورده ا‌ند دیالکتیک تعلیق بر ان شد "" معما ی خرید نفت به قیمت گران و به نرخ بازار با دولار آمریکا را توسط دولت ونزولا و صادرات مفت آن به کوبا را "" شبیه سازی کند، این پروگرام کامپوتری برای شبیه سازی تجربه ساخت شده بود، پروسسورهای کامپیوتری قادر به شبیه سازی این تجربه نشدند و کامپیوتر با مسج "" ویروس امپریالیستی کارکرد کامپیوتر را مختل کرده "" از کار افتاد.
https://timesofindia.indiatimes.com/business/in-venezuela-prices-double…
In Venezuela, prices double every 18 days

اغتشاش ایلی و ... روشنفکرانه
نوشته شده توسط: Anonymous

بر هرمدعی انسان بودن شرط عقل وانصاف است که تاریخ گذشته خود را هرچه هست به چشم بصیرت کنکاش کند.

اما واقعیت چیست؟

روشنفکران این سرزمین فاقد اندیشه ملی برای سعادت مردمان خود هستند وبدانند به مکتب های وارداتی قدرتهای خارجی آویزان شدن ره به جایی نخواهد برد.

سرنوشت مردم یهود وتنفر جهانیان از انها دور از ما باد که سعادت خود را در گرو نابودی هم نوعان خود بدانیم.

بازتاب اختشاش هویتی در ایران, سازاخ
نوشته شده توسط: Anonymous

"" اغتشاش استنباط که منجر به اختشاش هویتی شد "" مدیریت ریسک "" مفت و مجانی‌، در اختیار جوامع قرار نمیگرد، یک جامعه باید سالها برای بقا جان بکند تا "" هنر توسعه و پیشرفت "" را یاد بیگیرد، در اینجا نگاهی‌ به شبه روشنفکر‌ها و جامعه شناس‌های خود ما، خالی‌ از فایده نیست، اینان میخواهند آزربایجان جنوبی، بسوی ارمنستان و کوه‌های قندیل دست دوستی‌ دراز کند که هر ۲، مثل خود ما، "" در ژئوپلتیک محصور در خشکی "" گرفتار آمده ا‌ند و با آویزان شدن از "" پان تورکیسم، پان تورک کزائی ""، ما را از ارتباط با آزربایجان شمالی‌ و ترکیه، بترسانند، نهی از منکر و امر به معروف، فقط جنبهٔ مذهبی‌ ندارد، جنبهٔ کمونیستی نیز دارد. در اوروپای پر آب بشین، و خاورمیانه تشنهٔ آب را، با پر آبترین کشور خاورمیانه، دشمن کن. ایرانیها مخصوصا جامعه شناس ها، چپ‌ها خیلی‌ با استعداد تشریف دارند. فقط درامد و عایدات نفت را حذف کن ببین اینه

اینها چگونه به همه دنیا، هنر کشورداری را یاد خواهند داد.
بازتاب اختشاش هویتی یک ...
نوشته شده توسط: Anonymous

بعنوان یک روان پزشگ میتوانم بگویم که ۹۰ درصد نوشته آینه ای است که خود نویسنده در پیش چهره خود قرار داده. و اما او کوشش دارد این صفات را بروی دیگر مردمانی که خود را با انها در دشمنی دائمی میپندارد پرتاب کند.

نوشته شده توسط: Anonymous

دقیقه 11 تا 12 آخر هفته بیژن فرهودی و زم را ببینید . فرهودی میگوید یک بیمارستان اطاق تزریقات را برده تو فلان جا ..بعد به جای اینکه بگه آخه درمان بیمار یعنی این ؟ میپرسه .. واقعا با جون مردم بازی کردن یعنی این ؟ روح الله ناقلا هم سوتی فرهودی رو میفهمه یه نیم لبخند ملیحی میزنه ولی جلوی خنده اش را میگیره بعد میگه .......چی بگم .

این جامعه اپوزیسیونش هم شاهکاره . ای خدا.....................................................

نوشته شده توسط: Anonymous

چه کمکی می کنه این قلم تهدید شما در افشای فلان فلان شده ها ؟ پرچم حکومت رو میاره پایین

معرفت شناسی
نوشته شده توسط: Anonymous

چند بار مقاله را با دقت خاندم.شاید بهترین پاسخ به گرفتاری فکری نویسنده که هنوز سوسیالیسم را راه نجات برتر بشر میشناسد این شعر پارسی باشد .
برو قوی شو اگر سعادت جهان طلبی که در نظام طبیعت ضعیف پایمال است .

در این شعر یک دنیا معنی از تاریخ وسرشت بشر و نقش آدم در طبیعت و اجتماع فلسفه وجودی انسان وجود دارد که شاعر این همه مطلب را در یک شعر ساده جاویدان کرده است .شاید آنچه نویسنده به آن توجه ندارد گستاخی کنجکاوی ورقابت در درون انسان است که استالین و لنین ومارکس نتوانستند این غریزه را در انسان از بین ببرند.

تقدیم به:
نوشته شده توسط: Anonymous

این شعر مجذوب تبریزی مناسب است برای تذکر قاطع به روح زندگان و رفتگان که بی جهت همدیگر را لجنمال کرده و میکنند .

یکشب آتش در نیستانی فتاد
سوخت چون عشقی که در جانی فتاد

شعله چون سرگرم کار خویش شد
هر نی ای شمع مزار خویش شد

نی به آتش گفت کاین آشوب چیست
مرترا زین سوختن مطلوب چیست

گفت آتش بی سبب نفروختم
دعوی بی معنی ات را سوختم

زانکه می‌گفتی نی ام با صد نمود
همچنان در بند خود بودی که بود

با چنین دعوی چرا ای کم عیار
برگ خود می ساختی هر نوبهار

مرد را دردی اگر باشد خوش است درد بی‌دردی علاجش آتش است

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

مشکل اینجاست که احزاب سراسری پرچمی که مورد توافق همه باشد ندارند، پرچم ایران که مورد قبول سازمان ملل قرار گرفته است همین پرچم جمهوری اسلامی است و پرچم دیگر شیر و خورشید دار است و پرچم سوم بدون نشان و سه رنگ می باشد.

اعتصاب رانندگان کامیون
نوشته شده توسط: Anonymous

شما برادران راننده توی این ۳۹ سال متوجه نشده اید که گروهی متحجر بکمک استعمارگران ایران و ایرانی را به گروگان گرفته اند و بطور زنجیره آیی و مافیایی دارند کشور را غارت می‌کنند سادگی بس است برای رهایی از این دزدان و تبهکاران متحدا به اعتصاب بر حق خود ادامه داده و بقیه اقشار مردم زیر ظلم رژیم هم برای راهایی از ظلم و غارت این رژیم باید به اعتصابات سراسری بپیوندند . فعلا با این عمل گلوی این رژیم نا مشروع را گرفته اید فشار را زیاد تر کنید تا از شر این نکبت برای همیشه نجات یابید.موفق باشید.

فدرالیسم یا جدایی خواهی
نوشته شده توسط: Anonymous

از این آقایانی که چنین کنفراسهایی تشکیل می‌دهند باید پرسید که نمایندگی کدام قوم و اقوام ایرانی و یا بقول خودشان کدام مللی هستند. تمام سعی شما باید در جهت سرنگونی باشد و تعیین نوع حکومت و نحوه اداره کشور باید پس از پیروزی به رای مردم ایران انجام پزیرد . بنظر می‌رسد از ظلم و ستمی که این رژیم ادم خوار در حق ایرانیان روا میداند دارید در جهت هدف خود که تجزیه ایران است بهره میبرید که دانسته و نداسته در جهت منافع رژیم عمل میکنید و امکان سر کوبی بیش‌تر بهش می‌دهند و این اسمش مبارزه سیاس نیست.

فدرالیسم یا جدایی خواهی
نوشته شده توسط: Anonymous

از این آقایانی که چنین کنفراسهایی تشکیل می‌دهند باید پرسید که نمایندگی کدام قوم و اقوام ایرانی و یا بقول خودشان کدام مللی هستند. تمام سعی شما باید در جهت سرنگونی باشد و تعیین نوع حکومت و نحوه اداره کشور باید پس از پیروزی به رای مردم ایران انجام پزیرد . بنظر می‌رسد از ظلم و ستمی که این رژیم ادم خوار در حق ایرانیان روا میداند دارید در جهت هدف خود که تجزیه ایران است بهره میبرید که دانسته و نداسته در جهت منافع رژیم عمل میکنید و امکان سر کوبی بیش‌تر بهش می‌دهند و این اسمش مبارزه سیاس نیست.

کلاه سفید های تجزیه طلب ضد ایرانی
نوشته شده توسط: Anonymous

با سپاس از برگردان و نشر این نوشتار .أین نوشتار در حقیقت هشداری برای ما ایرانیان است که خطر تجزیه ایران را در قالب خلقهای تحت ستم دریابیم.پیشقراول این کلاه سفیدها همین سازمان رجوی است که تا کنون کارهای آنها در خدمت دولت یهود وغرب بوده است.
جریانات تجزیه طلب ساخته و پرداخته دولت های غربی و دولت یهود است.این جریانات میتوانند تحت عناوین دهان پرکن آزادی ودمکراسی ایران را همانند سوریه به جنگ داخلی بکشانند.ایران و دمکراسی وحق تعین سرنوشت و زبان مادری همه بیش از یک بازی نیست.هدف غرب و دولت یک یهود تقسیم ایران به امارت نشین های کوچک است تا بهتر بتوانند دیکته کنند.امنیت مردم ایران و تمامیت ارضی ایران خظ قرمز هر ایرانی مبهن پرست است.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب شرر کنور تبریزی گرامی ، خط قرمز آزادی بیان در سایت ایران گلوبال "توهین و اتهام زنی " می باشد و چنانچه موارد مشخصی از نوشته های خانم هلن را در دست دارید برای اینجانب ارسال نمایید،

نوشته شده توسط: peerooz

جناب پرویز,
منظور من دفاع از حزب توده و یا امیر انتظام نیست. اعلامیه حزب توده که به آن استناد کرده اید میگوید:

"امیر انتظام در ۲۸ آذر سال ۱۳۵۸ به اتهام سئوال برانگیز همکاری با سازمان جاسوسی سیا و ارتباط پنهانی با امریکا از سوی دادستانی کل انقلاب بازداشت شد. و در روز ۲۶ اسفند ۱۳۵۹، در بیدادگاه های جمهوری اسلامی به رياست محمدي گيلاني جنایتکار به محاکمه کشانده شد و نخست به اعدام و سپس به حبس ابد محکوم شد. هم او و هم نزدیکان و هوادارانش، از جمله مهدی بازرگان، نخست‌وزیر دولت موقت، اتهام جاسوسی را مردود اعلام کردند.". همین. و هیچ اشاره ای به "هنوز" نکرده است.
شما این را از کجا آورده اید که بر این" بی شرمی و بی اخلاقی" و اسفا ها کرده اید؟

باز خوانی پرونده حزب توده و امیر انتظام
نوشته شده توسط: Anonymous

حزب توده در 1 مرداد 1379 مینویسد (امیر انتظام در ۲۸ آذر سال ۱۳۵۸ به اتهام سئوال برانگیز همکاری با سازمان جاسوسی سیا و ارتباط پنهانی با امریکا از سوی دادستانی کل انقلاب بازداشت شد)این اتهام سئوال برانگیز متاسفانه 39 سال دیررسید و نه از تاک نشانی ماند ونه از تاک نشان.بسیاری از هم میهنان توده ای ما بخاطر سیاست حزب توده اعدام در بدر و اواره و فراری شدند.هزاران تاسف و افسوس از ان انسانهای پاک و فریب خورده که قربانی توهمات خود و فریبکاران کرملین شدند . . اما به 39 سال قبل باز گردیم .زمانیکه حزب طبقه کار گر میداندار و وکیل مدافع اخوند ها شده بود . عناوین روزنامه طبقه کار گر
1)عباس امیر انتظام جاسوس امریکا بود وووو
مردم شماره 122 29 اذر 1358
2)نظامی که امیر انتظام از ان دفاع میکند ) سیزده سطر
مردم شماره 124 دیماه 1358

3 (اقای بازرگان با دفاع از امیر انتظام از خط خودش دفاع میکند )17 سطر روزنامه مردم شماره 126
دیماه همان سال
4)رابطه نهضت ازادی با سفارت امریکا فاش شد ) مردم شماره صدو بیست و هفت .
5) امیرانتظام بدستور امریکا وسائل سری نظامی امریکا را از ایران خارج میکرد .
مردم شماره146 دی 1358
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

نکاتی پیرامون حال و آینده

1- احتمال جنگ بین ایران و آمریکا وجود دارد که در نتیجه آن بعید نیست حکومت ایران سقوط کند.
2- اما احتمال « تجزیه» ایران چیز بعیدی به نظر میرسد.
یعنی شرایطی برای تجزیه ایران با سقوط حکومت،«حاصل شود» به احتمال قریب به یقیق، پیش نخواهد آمد.
همینطور است مسئله ی « جنگ داخلی». دلیل این« بعید بودن ها»، «سطح بالای آگاهی» موجود در کل جامعه است.
که حاصل تجربه 40ساله از حکومت اسلامی و تلاشی جوامع و حکومت های منطقه ایست.
---
3-«حقوق حواهیhaqq istəmə» راه کسب«اداره امور خود»است.
4-همینطور،«حقوق خواهی»،راهی ست که « اگر راه حل اداره امور»جواب نداد، ظرفیت آنرا دارد که
راه حل «کسب مسالمت آمیز استقلال»نیز باشد.
یعنی«حقوق خواهی هم راه کسب اداره امور خود است، و هم راه کسب«استقلال»،در حالت مجبوری.
---

5- راه « مبارزه با «ایده لوژی آریا گرایی» پناه بردن به « ایده لوژی ترکیسم» نیست. بل«حقوق خواهی»ست.
6- راه « حقوق خواهی» همه مسایل فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، هویتی، و غیره را در خود دارد. اینجا مسئله ای نیست که
خارج از « حقوق خواهی» باشد
7- « حقوق خواهی» گره مشترک در جامعه آذربایجان است. هم بین مردم و هم بین جریانهای سیاسی.
8- « حقوق خواهی در آذربایجان» ظرفیت آنرا دارد که مورد حمایت در دیگر « نقاط» کشور نیز قرار بگیرد. همینطور در سطح
منطقه و جهان.
9- « حقوق خواهی» به معنای آن نیست که « جریانهای سیاسی از راست تا چپ » نباید وجود داشته باشند، آنها لازم است باشند، ولی « نقطه مشترک بین همه آنها» حقوق خواهی ست و برای « عمل عمومیel işi» جهت کسب«el gücü »، ضرورت دارد ، « استراتژی-تاکتیک» «عَمَلی» جنبش عمومی، بر پایه « حقوق خواهی» تنظیم شود، در عین حال که هر جریانی برنامه خاص خود را نیز دارد.
10- جنبش عمومیxalq hərəkəti ،( یا به عبارت دیگر همان« el gücü»)، استراتژی-تاکتیک عمومی، لازم دارد. پیشنهاد آن است که « حقوق خواهی از راه مبارزه مسالمت آمیز سیاسی» به خوبی این نیاز را برطرف میکند. به طور کلی میتوان آنرا Azərbaycan Xalq Demokratik Hərəkəti
نامید.
---
11- تشکلهای آذربایجانی در خارج « متفرق» اند، و چون متفرق اند عملاً هم نمی توانند خود را به عنوان« نیرو» مطرح کنند.
12- راه چاره تشکیل« جبهه متحد آذربایجان» است. اول در خارج، بعد هم با «رفع اختناق» در داخل. تا «جبهه متحد» ی نباشد کسی آذربایجان را به حساب نمی آورد.
------------
در پیوند:

1- مبارزۀ برابر حقوقی مسالمت آمیز هم استراتژی هم تاکتیک جنبش آذربایجان
http://www.iranglobal.info/node/11857

2- ضرورت تشکیل جبهه ی متحد جنبش آذربایجان
http://www.iranglobal.info/node/55621
نوشته شده توسط: Anonymous

کسانی که میخواهند برای عباس امیر انتظام گریه و زاری کنند بکنند .خدا رحمتش کند ولی از نظر سیاسی و اجتماعی بدانید که امیر انتظام اولین سنگ پایه دیکتاتوری را در ایران بعد از 57 در زیر بنا خیلی هم محکم گذاشت . بعدا در زندان یک سیلی هم نخورد . چه برسد به شکنجه . امیر انتظام را بی جهت بزرگ نکنید و ننه من غریبم برایش در نیاورید . او میخواست نلسون ماندلای ایران شود غافل از اینکه نلسون ماندلا مبارز مردمی بود و برای سعادت انسانهای افریقا و چه بسا برای غیر افریقایی مبارزه و مقاومت میکرد و زمانی که به قدرت رسید عطای قدرت را به لقایش بخشید و پاک پاک از دنیای سیاست کناره گرفت ولی امیر انتظام برای خودش و بر علیه گسترش تغییرات بنیادین تقلا میکرد و و از دیکتاتوری بر علیه دیگران ابائی نداشت بروید روزنامه های اول انقلاب را بخوانید و شلوغش نکنید .

نوشته شده توسط: peerooz

جناب پرویز,
آیا منظور از "حزب پر افتخار توده .......... که او را جاسوس غرب به مردم معرفی کرد واورا نزدیک به سی سال به زندان اخوندها کشاند در اعلامیه ای بمناسبت درگذشت آقای امیر انتظام هنوز آن مرد بزرگ را جاسوس سیا معرفی میکند.وای براین بی شرمی وبی اخلاقی بزرگترین حزب چپ در ایران........" این اعلامیه است:

عباس امیر انتظام درگذشت
https://www.tudehpartyiran.org/2013-11-28-19-45-55/4012-2018-07-24-19-1…

کجای این اعلامیه عباس امیر انتظام را "هنوز ..... جاسوس سیا معرفی میکند."؟ لطفا لینک کامنت خود را ذکر بفرمائید.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

فدائیان اورمیه:
--------------------
در مورد « فداییان اورمیه » میتوان به این منابع مراجعه کرد:

1-فداییان درماورای غبار زمان» http://www.iranglobal.info/node/53031
2-«عمل خاص، منطق ناقص» http://www.iranglobal.info/node/7667
3- («کسرایی» آموزگار جاودانۀ اورمو) http://www.iranglobal.info/node/16
---
4-یادهایی از فدائیان خلق در اورمیه
http://iranglobal.info/node/64667
5- و « دو کامنت از آ. ائلیار» زیز مقاله « یادهایی از فداییان خلق در اورمیه». پیرامون فداییان بعد ار بهمن 57

تبیین نظریه با نگاهی بر...
نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام، ممکن است آقای وزیر فتحی! برای خوانندگان بفرمایند، میزان تحصیلات، و رشته تحصیلی ایشان چیست؟ در چه رشته ای تخصص دارد؟ ایشان برای تشریح اوضاع جهنم ایران فرمول محور ایکس اپسیلون را پیش میکشد. چیزی که با اوضاع سیاسی جامعه ایران مغایرت دارد!
لازم بذکر است تلاقی محورهای نامبرده بر روی دایره ای که کره زمین را به دو نیمکره شمالی جنوبی بخش میکند، برای تعیین طول و عرض جغرافیائی، حجم و مکان در عالم هندسه، و در دنیای اقتصاد برای اندازه گیری افت و خیر نوسانات اقتصادی کار برد دارد، تعمیم فرمول محور ایکس اپسیلون چه ربطی به دیکتاتوری رژیم پانفارس که ایران را با کمک دول غرب برای ملل آن جهنم کرده است دارد؟ آیا میخواهد سواد خود را به رخ مردم بکشد؟ هر کسی از خود میپرسد تخصص او واقعا در چیست؟
پر واضح است که مردم و ملل ایران در جبهه مقابل رژیم قرار دارند. رژیمی که چهل سال تمام است از طرف

قدرتهای خارجی امپریالیستی و در راس آن امپریالیسم آمریکا، بر اریکه قدرت گماشته شده است. قدرتهای نامبرده نه بر فرو پاشی رژیم، بلکه از وی فرمانبرداری میطلبند! میگویند دست از سلاح هسته ای بکش! به تروریسم منطقه پایان بده! به آنها پول و سلاح ارسال نکن! از سوریه خارج شو! به مسائل داخلی عراق، یمن، لبنان، حزب الله، افغانستان و امثالهم دخالت نکن! رژیم نیز که یک رژیم دیکتاتور و نابخرد است، در منطقه گردن کلفتی میکند. دول امپریالیستی نیز میخواهند رژیم را با فشارهای اقتصادی و دیگر جوانب امر، قوشمالی دهند، تا از آنان حرف بشنود. آقای وزیر فتحی! در اول فرمایشات خود میفرماید:
"مردم ایران – که خود از سیاسی ترین و آگاه ترین مردمان جهان اند"، پایان نقل قول. اگر حرف وی را مبنا قرار دهیم، لازم است ذکر شود؛ مثلی میگوید: "هر مردمی زیبنده همان حکومت است که دارد." لازم به ذکر است مثال فوق، میزان آگاهی جامعه ایران را نشان میدهد!
از نظر چرچیل سیاست مدار اسبق انگلیس:" اگر بر مردمی رژیم دیکتاتور حاکم است، یا حکومتگران احمق اند، و یا احمقها بر مردم حکومت میکنند!" پایان نقل قول. این احمقها از آسمان نازل نشده اند، این احمقها از بتن همان جامعه ایرانیت که بزبان شیرین پارسی صحبت میکنند، بیرون آمده اند! و این براستی شعور سیاسی جامعه ایرانیت را نشان میدهد!
آقای وزیر فتحی! در پی حرفهایش بلافاصه برای اینکه روحیه انقلابی مردم را درهم بشکند، و آنها را به عقب نشینی و تضعیف روحیه در برابر رژیم جنایتکار آخوندی وا دارد، دوباره مثل گردانندگان رژیم به کلیشه معروف "سلاح ترس" روی آورده، مثل اینکه با مشتی احمق سر و کار دارد میفرماید: "تجارب وحشتناک یوگوسلاوی، افغانستان، عراق، لیبی، سوریه و یمن را پیشا روی خود دارند." یعنی اینکه ای مردم ستم دیده. تکان نخورید، مبادا مثل کشورهای تازه استقلال یافته شوروی سابق، مثل قزاقستان، ترکمنستان، قیرقیزستان، آزربایجان، گرجستان، اوکرائین، بئلاروس .. و امثالهم، خود را از چنگ رژیم قرون وسطائی رها سازید. زیرا رژیم آخوندی که هستی تان را به تارج برده، زندگیتان را بخاک و خون کشیده، سرنوشت محتوم شماست! شما زاده شده اید، تا در زیر هژمونی رژیم پانفارس و دیکتاتور اسلامی نابود شوید! و اگر تکان بخورید به سرنوشت یوگسلاوی، عراق، لیبی و افغانستان... و امثالهم دچار میشوید. عجب تئوریسینی..؟ اینهم روشنفکر جامعه فارس! البته ما انتظار بیش از این نداشتیم. لازم است بمحضر جناب ایشان برسد، حتا تز آقا رضا پهلوی، که یک تئز ارتجاعی است، و ادعای شاه شدن دارد، در پاره ای مواقع نه تنها از حرفهای ایشان خیلی مترقی است، بلکه حد اقل او میخواهد برای اهداف خود نیز که باشد کاسه کوزه های رژیم دیکتاتور را کنار زند! در صورتیکه شما وعده مرگ تدریجی را تبلیغ و ترویج میکند. به این میگند روشنفکر ناب ایرانیت!
نوشته شده توسط: سازاخ

آقای وزیری، با توجه به اینکه آگاهی سیاسی یک جامعه و یا کشور بر اساس آمار سرانه مطالعه کتاب معین می گردد، و با در نظر گرفتن اینکه سرانه مطالعه در ایران ۱/۵ دقیقه است، که از نظر آماری و در مقایسه با دیگر کشورها، ایران در پائینترین قسمت جدول جای گرفته، این نوشته شما بر اساس چه معیاری است؟
""مردم ایران – که خود از سیاسی ترین و آگاه ترین مردمان جهان اند""

تخریب گورستان مخالفان دراهواز
نوشته شده توسط: Anonymous

بیاییم واز از نظام پلید اسلامی یاد بگیریم و گور هیچ مخالفی را تخریب نکنیم.ادم از این همه توحش اسلامی که نظام بوجود میآورد احساس شرم میکند از اینکه در کشوری مسلمان متولد شده است. شرم اور است در حالیکه صدها امام و امامزاده عرب در ایران وجود دارد بسیاری از ایرانیان در برون مرز به گور رفتند وگور قربانیان نظام در ایران تخریب میشود .علیرغم تبلیغات گوبلزی چپ و دینی در زمان طاغوت هیچ گوری تخریب نشد وابستگان برای ادای احترام برسر گور وابستگان خود میرفتندمانندشهیدان سی تیر وگورهای اعدامیان توده ای نمونه روشن احترام به از دنیا رفتگان بود .تخریب گورهای ایرانیان پیرو آیین بهایی نمونه روشن رزالت و بی فرهنگی گروهی مسلمان است که از شرم و اخلاق بویی نبرده اند. نا گفته نماند تنها نظام نیست که به مرده و گور او میتازد حزب پر افتخار توده نیز پس از آن شاهکارها علیه آقای امیر انتظام

که او را جاسوس غرب به مردم معرفی کرد واورا نزدیک به سی سال به زندان اخوندها کشاند در اعلامیه ای بمناسبت درگذشت آقای امیر انتظام هنوز آن مرد بزرگ را جاسوس سیا معرفی میکند.وای براین بی شرمی وبی اخلاقی بزرگترین حزب چپ در ایران. وقتی چپ با قربانیان نظام و مخالفان خود اینگونه با ناراستی رفتارمیکند راستی از آخوند چه باید انتظار داشت ؟
نوشته شده توسط: lachin

Music was a source of vital energy for her, it was her true love and true world. Shafiga Akhundova always wrote only about what touched her heart and expressed the highest human feelings. Therefore, her music remains the best for many artists to this day.

Her compositions were performed by the outstanding Azerbaijani singers of the time, who perceived her music as a gift and fell in love with them once and for all. Her works were also very famous in foreign countries, such as Turkey, Central Asian states, and were lovingly performed abroad.



Shafiga Akhundova had a unique personality, she was a kind and straightforward person, and her pure soul was open to everyone. She became a lovely composer of the Azerbaijani people with her beautiful music and rare personality and will always hold a special place in the hearts of the Azerbaijani people.

Akhundova has been awarded by the government for her merits. In 1998, Akhundova was conferred the title of People's Artist of Azerbaijan and in 2005 she received the Shohrat (Glory) Order.

May her soul rest in peace!

By Sara Rajabova
نوشته شده توسط: lachin

ادامه ..........When her father learned that Shafiga attended the Conservatory, he got angry with her and didn't let her come home. She even had to stay at her neighbors' place for a while.

Although she stayed out of home in snowy and cold weather because of her father's decision, the love for music wouldn't let Shafiga go back on her dream and she enriched her musical experience even more.

On this path, the first professional composer in the Azerbaijani music history, the one with outstanding personality, Uzeyir Hajibeyov, supported her. She was lucky to have had such a great and attentive teacher.



Shafiga said, "I realized that no one and nothing could keep me away from this work. I was born for this art. The presence of the great master, Uzeyir Hajibeyov, further increased my strength." She valued the acquaintance with this great composer as a precious gift of life.

Shafiga received her primary education at Baku Music School named after Asaf Zeynally, where she had been taught by Uzeyir Hajibeyov for eight years. Then, in 1956, she continued her education at Azerbaijan State Conservatory named after Uzeyir Hajibeyov, from which she graduated from the class of prominent composer Boris Zeydman.

Later the composer recalled: "Uzeyir Hajibeyov opened training courses within the Conservatory and three times a week he was giving us lessons. He either taught the fundamentals of the Azerbaijani folk music to young composers in the general group, or individually was engaged in the work we composed; also, we copied mughams to our notes. Uzeyir Hajibeyov invited the distinguished professor of the Leningrad University Zeydman to Baku in order to teach the classical rules of the composing art more thoroughly. We learned the secrets of composing from this great master."

Remarkably, Shafiga Akhundova was a worthy successor of great composer Uzeyir Hajibeyov.

In 1972, Akhundova composed her first opera, "Galin gayasi" (Bride's Rock), and became the first female composer in the East. This opera's combination of the classical music with the oral traditional classical mugham confirms the preservation of the composing style of Uzeyir Hajibeyov and shows her unique talent and musical skill.

Many prominent musicians expressed positive opinions about this opera. Also, the performance of this opera won the acclaim of the people and brought great success to its author.

Akhundova is also the author of the wonderful songs "Leyla", "Happy Land", the operetta "Our home, our secret" (1965), pieces for a string quartet, the dramatic plays "Aydin", "Farewell to India!", "What do you live for?", etc. and music for children's plays such as "A tale of a clown", "Birthday of a rabbit", etc. She is the author of more than 600 works and composed music for more than 30 spectacles staged in state theaters.

Akhundova could attain the peak of music art and succeed as a musician, but unfortunately she was an unhappy mother. She lost her only son prematurely and in her elderly years was still grieving for him.

Her son, Taleh Hajiyev, was also a musician, a talented pianist and composer. He composed a number of songs, which could become quite popular and live on in the hearts of people.

Despite her grief and health problems, at the age of almost 90 she was full of love for life and continued to write beautiful songs with the enthusiasm of a young creative person.

Music was a source of vital energy for her, it was her true love and true world. Shafiga Akhundova always wrote only about what touched her heart and expressed the highest human feelings. Therefore, her music remains the best for
ادامه...
نوشته شده توسط: lachin

دوستان.. امروز, 26 جولای , سالگرد روز درگذشت « اولین زن خالق اپرا در شرق » شفیقه آخوندوا هستیم. در باره زندگی او میخوانیم
شفیقه آخوندوا (ترکی آذربایجانی: Şəfiqə Axundova) با اسم کامل شفیقه قولام قیزی آخوندوا (ترکی آذربایجانی: Şəfiqə Qulam qızı Axundova) اولین هنرمند زن در مشرق زمین می‌باشد که موفق به خلق اپرا گردید.[۱]

شفیقه آخوندوا در سال ۱۹۲۴ میلادی در شهر شکی جمهوری آذربایجان چشم به جهان گشود و در سال ۲۰۱۳ میلادی وفات نمود.

او در سال ۱۹۵۶ میلادی از



او در سال ۱۹۵۶ میلادی از کنسرواتوار دولتی حاجی بیگوف به عنوان آهنگساز فارغ التحصیل شد و در سال ۱۹۹۸ به اخذ لقب هنرمند خلق جمهوری آذربایجان نائل آمد.
Shafiga Akhundova, the first professional female author of an opera in the East and a legend of the Azerbaijani music history, passed away on July 26 at the age of 89.

Akhundova, who succeeded in opening a magnificent page in the Azerbaijani music art, creating a myriad of beautiful and valuable works, was buried in the second Alley of Honor after a three-hour farewell ceremony on July 27.

She was a composer with a broad range of creativity and her works have played an important role in the education and upbringing of the new generation in Azerbaijan.

Akhundova, who was born on January 21, 1924 in Sheki, a magnificent and historical town of Azerbaijan, devoted almost 70 years of her life to the culture and art of her home country.

It is interesting that the date of birth of this prominent composer coincided with the date of death of the USSR leader Vladimir Lenin. Therefore, her mother was a bit disappointed that her daughter was born just on the same day. Because on that day everyone went to a rally and left the newborn baby and her mother alone.

But how could her mother know that her little girl would become an outstanding composer and people's favorite artist in the future?

Shafiga was a lucky person, because her mother Zuleykha and elder sister Zumrud always supported her in her choice. Her mother loved to play the accordion and the family enjoyed listening to her. Shafiga's sister also played an important role on her way to composing.

At an early age her musical talent was obvious to the family, and especially when little Shafiga played the piano she made miracles happen. Music became an integral part of her life.

However, during those times, it was unusual for a woman to be engaged in music and to be a singer or a composer. Most of the people didn't accept this due to the stereotypes that were widespread at the time.

Therefore, her father didn't want his daughter to be a musician and was very dissatisfied with her choice. According to Shafiga Akhundova, he wanted to see her as a doctor. Her father was a very serious man and was not so addicted to music. Although they had a piano at home, he always kept it locked to prevent little Shafiga from playing it. He even had hidden his wife's accordion in order to make Shafiga forget music. Listening to music and even saying the word "music" was forbidden in their family.

But despite her father's dissatisfaction and all the troubles she was determined in her choice and after finishing school she submitted documents to the Conservatory and was admitted. Her composing skills rose to a professional level.
ادامه..................

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

Assad Sadiq عزیز،
1- سیاست حزب توده و اکثریت، در رابطه با « حکومت خمینی» و « مخالفان این حکومت» غلط بود.
----
2- تشکلهای آذربایجانی در خارج « متفرق» اند، و چون متفرق اند عملاً هم نمی توانند خود را به عنوان« نیرو» مطرح کنند.
3- راه چاره را قبلاً در مقاله مفصلی تحت عنوان« جبهه متحد آذربایجان» توضیح داده ام. که ضرورت دارد تشکیل دهند.
تا این دوستان متحد نشوند به حساب نمی آیند.
مقاله مذکور در آرشیو من موجود است.
----
ممنون از بیان نظرتان.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

زنجانی عزیز،
معذرت میخواهم. حق باشماست. درست شد. از توجه شما ممنونم.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

اكثر روشنفكران سياسي و سياسيون روشنفكر كشور ايران را نمي شناسند.نادر كه بود. و گنگره دشت مغان و مقاييسه نادر شاه با سيدي علي خامنه اي و..مي تواند راه گشا كشوري بنام ايران باشد

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

دنیز گرامی گذاشتن دو مقاله پشت هم آنهم در دیدگاه نادرست است، یکی را در دیدگاه و دیگری در مقالات کاربران بگدارید

حقوق و دیگر هیچ از ائلیار
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار: با گفتن "دقت لازم در درک « ایده» به چشم نمی خورد" خودتان را در موضع قاضی القضاتی قرار داده اید که همه چیز از جمله واژه ها و معانی را هم شخصا اختراع میکند. دقت لازم یعنی چه در چه مورد؟ شما تعین میکنید که دقت چیست و کم بود یا زیاد بود؟ درک ایده یعنی چه؟ کدام ایده؟ باز شما هم ایده را تعریف یدر واقع اختراع میکنید و هم درک آنرا؟ مرحوم شریعتمداری، اولین کسی بود که با شجاعتی که آنروز ها قاضی القشات امروز یک ذره آنرا نداشتند و نه آن درک از زمانه، نه درک از سیاست خمین ، در اطلاعیه ای گفت ولایت فقیه مخالف منافع ملی ست؟ نه دقت لازم بلکه ذره ای دقت بفرمائید، او مردی مذهبی بود ولی از منافع ملی حرف میزند. یعنی حضرت عالی و دوستانتان را هم داخل این منافع ملی قرار میدهد.

یک جهالتی مردم ایران را بعد از اواخر پهلوی ها گرفت و آن اینکه هر کس گفت من مذهبی نیستم فورا خیلی راحت به سینه خودش فوق دکترای روشنفکری و عقل و دانائی نصب کرد. کاش ذره ای از فهم آن مرد همین امروز نزد شما بود و ذره ای از تواضع او که با دو تا کتاب آلمانی خواندن خودش را مرکز دانش جهان فرض نکند. مدتهاست از موضع دانای کل در ایران گلوبال جولان می فرمائید. شما اندکی از نقش ولایت فقیه خود کوتاه بیآئید تا بتوانید به امثال مرحوم شریعتمداری که آنوقت ها که روشنفکران با مدارک عالیه ضدیت با مذهب، دنبال خمینی سینه میزدند، او و سسیاست و آینده اش را با ضدیت با منافع ملی، پائین کشید. خیلی مانده تا شما به گرد پای شعور آن مرد نزدیک شوید. تهورش امر دیگری ست. روحش در روشنائی باد!
نوشته شده توسط: تبریزی

سرکار خانم هلن شهبازی، (یک درویش گنابادی) نام روشن و مشخص یک نویسنده نیست! اما شما در بخش نام نویسنده نوشته اید (یک درویش گنابادی) نام های دیگری از این دست نیز نام یک نویسنده به شمار نمی روند، مانند: یک ایرانی، یک تهرانی، یک کارگر، یک زندانی، یک ورزشکار، یک هنرمند، یک بیننده، یک نویسنده و ..... از این روی شایسته است شما واژه (یک درویش گنابادی) را از بخش نام نویسنده در ادیتور تارنمای ایران گلوبال پاک کنید، به ویژه آن که نام های نویسندگان با سیستم ایران گلوبال دارای ترم می شوند و با نوشتن نام یک نویسنده خود به خود یک ترم درست می شود که با این روال در آینده دردسرهای فنی پیش خواهند آمد! البته پس از پاک کردن واژه (یک درویش گنابادی) در بخش نام نویسنده می توانید در یک سطر در بالای این نوشتار یا پائین این نوشتار بنویسید که این نوشتار را یک درویش گنابادی نوشته است، با سپاس، تبریزی.

پوست و نه پست!
نوشته شده توسط: Anonymous

آخه ای رهبر! کجا دیده و شنیده شده که فارسی نویسها پوست را پست بنویسند؟

لیبرالیسم علیه امپریالیسم, محمد قوچانی
نوشته شده توسط: Anonymous

"" تحلیلگر ما و وارونه درک کردن بحران‌های اقتصادی "" رشد اقتصادی نا چیز "" که ژاپن، آمریکا، کانادا ، اتحادیه اوروپا، استرالیا، هند، روسیه را به زانو در آورده است "" هیچ ربطی‌ به لیبرالیسم، نئو لیبرالیسم ، امپریالیسم "" ندارد، مشکل دنیای امروز، گسست در ساختار اقتصادی است، تحلیلگر ما این واقعیت به این بزرگی‌ را درک نمیکنند و درست به همین سبب، با سر و دست بسته، خود را به طور ترامپ می‌‌اندازند و از هشدار / تهدید " بستن تنگهٔ هرمز حمایت میکنند. ترامپ به نوعی "" نماد پایان دوران نئو لیبرالیسم "" است، شاید ترامپ نمونه گستاخ یک کنزی است. دنیا را دچار آشوب / بلوا کن، سرمایه را به آمریکا بیار و در اینجا سرمایگزاری کن، دولت هم به شما سوبسید می‌‌دهد.

جنبش خلق مسلمان آزمونی برای ملی گرایی در آزربایجان
نوشته شده توسط: Anonymous

"" آزربایجان جنوبی و تحولات منطقه‌ای / جهانی‌ "" ۱- آزربایجان جنوبی باید خود را به آینده بدون نفت ایران ( نفت عرب‌های ایرانی ) آماده کند، این یعنی‌ تمرکز به ژئوپلتیک و ارتباطات لجستیکی / اقتصادی با شمال و شمال غرب. ۲- جوانان آزربایجان جنوبی از "" بحران، انزوا "" خسته ا‌ند، بجای شعار "" عدالت ، برابری "" باید روی ""پالیسی ارتباط با دنیا مخصوصا کشور‌های همسایه همزبان "" تاکید کرد، شعار عدالت / برابری برای جوان امروز همان قدر زننده است که مزخرفاتی مثل " پسا ساختار گرائی، پست مدرنیسم ، کوه‌های قندیل "،. باید به مردم اطمینان داد "" پاسپورت آنان ارزش خواهد داشت، پول ملی‌ آنان ارزش خواهد داشت. جوان امروز میبیند هر ملتی به ایدئولوژی چپ نزدیک شد سرنوشتی غیر از " کرهٔ شمالی‌، اریتره، ونزولا " نصیبشان نشد، هر کسی‌ هم که فردا فرصت رهبری را در آزربایجان جنوبی به دست بیاورد باید " ۲ اولویت اساسی‌ داشته

باشد ". ۱- چگونه سرمایگذاران را به آزربایجان جنوبی جذب کنیم. ۲- چگونه به ژئوپلتیک محصور در خشکی فایق بیائیم.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

دوستان عزیز،
خیلی ساده و روشن نوشته ام :«شریعتمداری در مقابل خمینی مثبت بود.». ولی متاسفانه دقت لازم در درک « ایده» به چشم نمی خورد. مجبورم کمی مسئله را باز کنم:
خوب به مفهوم جمله توجه کنید. معنی آن یعنی اینکه «خمینی منفی»بود. یعنی اینکه «کار نیروی خمینی » ارتجاعی و محکوم بود و است. یعنی اینکه شعار« خمینی ضد امپریالیست» و دفاع از او غلط بود.

و بخشی از چپ (نه همه ، از جمله اشرف دهقانی و فدائیان اقلیت موضع شان شدیداً علیه خمینی بود) که شعار مذکور را میداد، کارشان خطا بود و غیر قابل دفاع.

از این رو نیز تا جایی که «خبر مستند» دارم «اعلامیه ای که رهبران اکثریت» داده و «حرکت خلق مسلمان» را «محکوم» کرده بودند به خاطر « ارتجاعی بودن این اعلامیه» فدائیان اورمیه آنرا « پخش نکردند» و شدیداً با آن « موضع غلط» به مخالفت برخاستند.
پس با این توضیح برداشتی که از سخنان من شده درست نیست.

اما آنچه به « موضع شخصی » من در مورد « خمینی و حکومت اش» بر میگردد ، این است که :
متأسفانه یا خوشبختانه، در درک و شناخت این « هیولا»- برخلاف خیلی ها -دچار خطا نشدم. با اینکه به قول معروف هنوز پشت لب« تجربه» به آن صورت هم سبر نشده بود.
بر اساس این شناخت به دیگران گفتم :
-« دنبال این شیخ ها راه نیافتید. اینها هماهایی هستند که پوست نسیمی را از تن برکندند. و فردا پوست همه آزادیخواهان را خواهند کند!»
---
دهها هزار دختر و پسر فدایی( قبل و بعد از انقلاب) برای تحقق آزادی و عدالت اجتماعی و رفع تبعیض خود کشی میکردند:

- در دانشگاه اورمیه ( دانشکده کشاورزی) ، « اختناق بعد از انقلاب»، « استراتژی-تاکتیک مبارزه» ، عنوان دو سخنرانی بود که ایراد کردم. ( از همان آغاز حساب ما با حکومت جدا بود)

- در یکی از مناطق روستایی اورمیه ( به دعوت مردم منطقه) سخنرانیم به ترکی بود.
- دوستان دانشجویم ، از دختر و پسر، سخنرانی هایشان به ترکی بود( با استقبال فراوان)، در« دفاع از آزادی ها»، «عدالت اجتماعی و رفع تبعیض»و.. ، که متن ترکی آنها، توسط من تهیه میشد. ( زبان و فرهنگ خود را پشت گوش نینداخته بودیم).

سخن « از اینگونه مسایل» را دوست ندارم، ولی ماهم از زیر بته در نیامده ایم.
---


از کودکی در خانواده و بعد ها از راه کتاب به زوایای فرهنگ خودمان و دیگر فرهنگها تا حدی آگاه بودم و متر و معیار خود را داشتم. بی سنگ محک نبودم. راز شناخت.
ولی خوب اگر آدم اشتباه نکند البته که از درد « تجربه ی خطا» محروم میشود. از این بابت فاقد تجربه ی دردم.
-----
اما قصه من و نسیمی:
بهتر است اینجا کتبی کنم.
چرا در آن ایام ، او سنگ محک من شده بود؟
سر گذشت و شعرهایش را خوانده بودم و شخصیت اش سخت در دلم جا گرفته بود.
خود نیز میکوشیدم چیزهایی مثلا به شعر بنویسم. تا اینکه:

دوستی از دانشگاه تهران به من زنگ زد که:
« فلانی کجایی؟ فیلم نسیمی دارد شروع میشود.آخرین شب است.»
گفتم : « خیلی دورم ، حداقل دو ساعت طول میکشد که برسم. »
گفت «تا یک ربع دیگر فیلم شروع میشود. پرنده هم باشی دیگر نمی رسی... »
ورفت.
فوراً از خانه بیرون آمدم و به راننده یک تاکسی گفتم :
« قربانت شوم، پدرم دم مرگه ، آخرین لحظه است. منو برسان به دم در دانشگاه تهران!»
گفت: « یک و نیم ساعت طول میکشد. ولی بشین ببینم چکار میتوانم بکنم»

راننده مرا از کوچه و پس کوچه ها ، با سرعت مجاز و غیر مجاز ، برد، و در عرض بیست دقیقه ، دم در دانشگاه
پیاده شدم. فیلم شروع شد.
و چنان اثری در من گذاشت که شب تاصبح خوابم نبرد!
**
به راننده خلاف نگفتم.
واقعاً حس میکردم نسیمی پدرم است. که جانوران پوست از تن اش می کنند.
و آخرین لحظه است . باید پیش اش باشم. احساس درونیم را گفتم.
جنبش خلق مسلمان آزمونی برای ملی گرایی در آزربایجان
نوشته شده توسط: Anonymous

نظر تحلیلی علیرضا اردبیلی در مورد مستند «جنبش خلق مسلمان آزمونی برای ملی گرایی در آزربایجان» از آرازنیوز تی‌وی

چند سطر در معرفي موضوع برنامه تلويزيوني زير:
جنبش خلق مسلمان پديده شگرفي در تاريخ ايران و آزربايجان بود. در جريان اين جنبش، همه كمونيست‌هاي ايراني در پشت سر آيت‌الله خميني و اصل ولايت فقيه در قبل يك جنبش وسيع ضد ولايت فقيه و فقيه بزرگي كه مخالف صريح اصل ولايت فقيه و حاكميت روحانيت بود، شمشير از رو بستند و بخشهايي از جريانات كمونيستي تا حد شركت عملي در سركوب جنبش پيش رفتند. آنها هم كه دست به چماق و اسلحه نبردند، با انتساب جنبش خلق مسلمان به امپرياليسم و «سرمايه داري ليبرال»(اصطلاحات ابداعي حزب توده و سازمان چريك‌هاي فدائي خلق ايران) براي مشروعيت دادن به سركوب جنبش در فضاي انقلابي آن زمان، با شور و شعف زائدالوصفي شركت كردند.

همين امروز هم كمونيست‌هاي بقاء بر ميت مانده براي كتمان رفتار نفرت آور مزبور در قبال يك جنبش تمام عيار ضد ولايت فقيه (بسيار قبل از آيت الله منتظري و همه اصلاح طلبان بعدي و امروزي) گاهي ادعا مي‌كنند كه آن جنبش يك اختلاف جناحي درون روحانيت بوده است!

هم جنبش خلق مسلمان و هر آيت الله شريعتمداري بعنوان رهبر معنوي آن جنبش بزرگ، خواهان سهم براي خود نبودند و مخالف صريح هرگونه شركت روحانيت در اداره مملكت بودند. اين نكته در اسناد آن دوره و از جمله در اسناد متعدد كتابي از آقاي ماشاالله رزمي كه در برنامه تلويزيوني زير از آن نام برده مي‌شود، منعكس شده است.
نوشته شده توسط: Anonymous

مجیز رئیس دولت یک حکومت تاریخ مصرف گذشته
برای من نون و آب نمیشه
تو رو نمی دونم

جنبش خلق مسلمان آزمونی برای ملی گرایی آذربایجان
نوشته شده توسط: Anonymous

وای خدا !!!!!!!! آخه جنبش خلق مسلمان هم حزب یا جنبش هستش که شما آذبایجانیها به آن افتخار میکنید ? چون یک حزب ارتجاعی مذهبی هستش مثل جمهوری اسلامی یا قاجارها و یا هر حزب عقب مانده مذهبی توی دنیا ! شما دیگه هیچ حزب مترقی ندارید که به اون افتخار کنید . شما بجای پیشرفت سیاسی دارید عقب گرد سیاسی میکنید .

از حوزه عمومیت فریبکارانه تا...
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب لوائی عزیز! همانطور که بمحضر آقای ائلیار نیز عرض شد، اما با تاسف کامنت ما گم و گور شد! امروز پس از صد سال استعمار ملل ایران، به بهانه (همه باهم) دیگر در خصوص نقش ویرانگری زبان فارسی نسبت به زبان و فرهنگ ملل دیگر جغرافیای موسوم به ایران، فروپاشی ایران و تشتت بین خلقها شکی باقی نمانده است. آنطور که بویش میرسد جهنم ایران دیر یا زود در حال فرو پاشی است. و این نه یک علت بلکه علل مختلفی دارد. یکی از علل مسجل آن قتل عام زبان ملتها و تحمیل زبان عقیم و عقب مانده فارسی بر آنان است. اگر زبان مشترک مردم ایران، مثل هند و پاکستان و کانادا و دیگر کشورهای انگلیسی زبان، انگلیسی میبود، مردم میتوانستند هم از نظر علمی و هم از نظر فرهنگی با تمام دنیا رابطه داشته باشند. از بخت بد و تحت سرکوبهای شدید شوونیسم زبان عشیره ای فارسی بر آنان تحمیل شده است. زبانی که جز در مناطق کویری ایران در هیچ کجا

کاربرد ندارد. زیرا زبان فارسی زبانی نازا و ایستا است. ساخت فعل ساده جز معدوی فعل در آن، تقریبا غیر ممکن است. این زبان که فرسنگها از دنیای تمدن و زایش کلمات عقب مانده است، در واقع با تزریق سرم زنده است، با تزریق میلیونها دلار از پولهای باد آورده نفت مفت الاحواز، به حیات خود ادامه میدهد! در واقع زبان فارسی مثل جنازه ای است اگر رها شود متلاشی میشود. این زبان که بزوز سرنیزه و قتل عام زبانهای ملل ایران جا باز کرده است، در بین مردم ایران مقبولیت اجتماعی ندارد زیرا این زبان رابطه علمی ملل ایران را با جهان خارج کاملا قطع کرده است! این زبان زبانی عقیم، عقب افتاده و یکی از عوامل مهم عقب ماندگی مردم ایران از قافله تمدن عصر حاضر است. این زبان نه تنها در فقر فرهنگی و خرافات مذهبی غرق است، بلکه بدتر از همه قاتل زبانهای مردمان ایران است. در واقع این زبان، زندان خلقهاست.همانطور که از قبل نیز اشاره شد، این زبان نه زبان علم است، نه زبان فلسفه است، نه زبان تکنولژی است، نه زبان اختراعات است، نه زبان اکتشافات است و نه زبان کامپیوتر و تکنولژی مدرن. در اینجا لازم است دو مرتبه بمحضر پانفارسیسم، پان ایرانیسم و چپهای ناسیونال شوونیسمی مثل آقای (تبریزی) که سینه چاک تحت پرچم قلابی مارکسیسم، ناسیونال شوونیسم فارس را تبلیغ و ترویج میکند، که گویا به زعم خودشان فارسی سبب وحدت ایران است، عرض کنم، اگر این آقا این حرفها را در تبریزـ اردبیل، در تهران ـ قزین در همدان ـ کرج بزند، مردم کوچه بازار به حرفهایش با صدای بلند میخندند. میگویند کسی که میخواهد زبان چهل میلیون تورک آزربایجانی را قدغن کند بطور ضروری به یک روانپزشک نیاز دارد.
جناب لوائی عزیز! همانطور که شما نیز مدام به گوش ناشنوای پانفارسیسم از آن جمله میری ها، جلائی پورها، احمدی نژادها... و امثالهم عرض میکنید، تعجب اینجاست افرادی مثل آقای (تبریزی) ها که نزدیک چهل دهه است در خارج در یک کشور امپریالیستی غرب جا خشک کرده در کمال رفاه و آسایش که حتا رنج کارگر را نیز نمی تواند تصور کند، از کمونیسم دم میزند، در زیر لحاف همین پانفارسیسم مستورند. اینان برای مغشوش ساختن اذهان مردم دم از مارکسیسم میزنند، اما اگر بپرسی کتابهائی را که از مارکس خوانده ای نام ببر، میزنند به صحرای کربلا، و مثل آدمهای بیسواد میخواهند سیاستهای استعماری شوونیسم فارس را که یک سده تمام، جغرافیای موسوم به ایران را بمردم جهنم کرده است، با شعارهای باصطلاح چپی بخورد مردم دهند. از این آقایان باید پرسید شما که خود را مارکسیست تلقی میکنید، مارکس درکجای آثارش گفته است چهل میلیون آزربایجانی اجازه ندارند به زبان مادری خود درس بخوانند!؟
پاسخ به یک کذب نامه (ادامه)
نوشته شده توسط: Anonymous

در آبان سال گذشته نیز مجددا اعلام فرمودند: هیچ از این فکرها نکنید-که بعد از من چه کسی خواهد بود-و همان کسی (یا کسانی) که این فکر را می کنند هیچ معلوم نیست بعد از منی باشد-زنده باشد!
و در ۱۵ اسفند ۹۶ باز هم این در یک فایل تصویری خبر از سلامت کامل خود و معاینات پزشکان اشاره به چندباره عمر طولانی خود نمودند که مورد تایید پزشکان قرار گرفته و در همان فایل حصر خانگی خودشان اعلام کردند و تاکنون نیز این افراد انکار می کنند!
در یک اقدام مضحک دیگر این اشخاص مطالبی را تحت عنوان حصر دوباره جناب دکتر تابنده منتشر کردند که خارج از چند صفحه اینستاگرامی نبود این خبر! و این موضوع از هیچ منبع معتبری عنوان نشد مگر توسط همین افراد معلوم الحال!
که بازداشت خانگی دکتر تابنده و عدم ارتباط با ایشان به هیچ وجه به نفعشان نیست!چرا که تمام نقشه ها نمایان می شود و دستشان رو می شود!اینها تا آنجایی پیش رفته اند که اگر

با کنار هم گذاشتن همه این مسائل گذرایی که طرح شد، خواهیم دانست، که موضوع ترور ایشان که در فروردین سال گذشته از جانب دکتر تابنده مطرح شد و به همین جهت ایشان در بیمارستان مهر بستری بودند. بسیار مهم بوده و هست و مقاومت ایشان در عدم پذیرش خواسته های رژیم و همچنین مقاومت درویشان در دفاع از حقوق خویش ، موجب شد که رژیم حاکم از در دوست نماها وارد بازی شود برای پیش برد اهدافش! و کسانی همچون نویسنده این کذب نامه و نظیر او را بگمارد برای تبلیغات منفی علیه درویشان، ولیکن بعنوان درویش!
ضعف رژیم در مقابله با تصوف راه دیگری را جلوی پایش گذاشت برای شکستن این بنیان مرصوص و آن استفاده از درویش نماها بود!
نامه پراکنی، اتهامات واهی، فحاشی به فعالان و برخی بزرگان صوفیه که مشخصا دکتر سید مصطفی آزمایش بسیار برایشان مهم است و روزی نیست که در سایت ها و صفحات مدافع رژیم به ایشان حمله نشود!
همه و همه از همان دست نگاه آخوندک های تکفیری فرق و ادیانی مردم ستیز است.
در آخر هم میهنان گرامی و حقیقت جو را دعوت می کنم خود به پژوهش در رویه و زندگی دکتر نورعلی تابنده بپردازید و بدانید که ایشان چگونه عمل کرده و می کنند و تمامی آنچه اینها به ایشان نسبت می دهند، مشتی اراجیف است و با منش این بزرگوار که شخصیتی حقوقی، ملی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مذهبی می باشد؛ منافات دارد.
کتب و فرمایشات ایشان در سایت www.sufism.ir را تهیه و مطالعه فرمایید.
و ضمن اینکه شخصا به فعالیت های دکتر سید مصطفی آزمایش رجوع نمایید و ببینید که این مرد بزرگ و دلسوز چگونه عمر خویش را همانند استاد خویش دکتر تابنده در راه اعتلای ایران عزیز قرار دادند و کوشش می فرمایند و فقط رژیم حاکم و دشمنان ایران و بشریت نمی توانند این فعالیت ها را ببینند و درصدد تخریب تحت عنوان مختلف بر می آیند.
با سپاس از زمانی که می گذارید و این مطلب را می خوانید.
دست یکایک هم میهنان گرامی را می فشارم و آرزوی سرفرازی برای تمام ایرانیان عزیز و آرامش برای تمام جهانیان را خواستارم.
امید است صلح قلب های ما را در بر بگیرد. چراکه اگر درون ما اصلاح نشود و به آرامش نرسد محال است بیرون درست شود و تصوف در پی اصلاح حقیقت انسان هاست.
مهراد جم
پاسخ به یک کذب نامه
نوشته شده توسط: Anonymous

هو
۱۲۱
در سلسله نعمت اللهی سلطانعلیشاهی گنابادی یک اصل مهم و اساسی وجود دارد و آن فرمان قطب سلسله می باشد که أن فرمان به هر شخصی چه شفاهی و چه کتبی داده شود احدی از درویشان حق دخالت در کارهای او را ندارد و ایراد به شخص دارای فرمان ایراد به صادر کننده فرمان می باشد! که در این ماه های پس از ماجرای گلستان هفتم اشخاصی با تبلیغات منفی که مستند موجود است! اقدام به اتهامات واهی و بی پایه و حتی بدتر! باب فحاشی را به برخی از بزرگان صوفیه را کلید زدند و مشخصا دکتر سید مصطفی آزمایش را نشانه گرفتند! که رد پای این رویه را در سالهای گذشته فقط و فقط در سایت های صوفی ستیز رژیم حاکم بر ایران ،نظیر فرقه نیوز،تسنیم، میزان و... می توان یافت! که همسویی افکار این اشخاص که شخص نویسنده کذاب و فحاش این مطلب هم جزئی از آنهاست خود نشان دهنده موضوع می باشد
این اشخاص پا را فراتر از حد نداشته خود گذاشتند و با ترفندی

فعالیت های حقوق بشری دکتر آزمایش سالهاست که جیغ رژیم و ایادی مزدورش را درآورده و می توانم فایل صوتی اظهارات آخوندک های فرق و ادیانی را که بارها منتشر کرده ام را تقدیم کنم به علاقمندان حقیقت جو،تا پی ببرند که چرا این افراد تا این حد اصرار می ورزند به اتهام پراکنی و فحاشی به دکتر سید مصطفی آزمایش!
حال به ادامه مطلب سایت ها برگردیم.
آیا در این ۴ دهه که مدام به درویشان گنابادی حمله شده سایتی وجود داشته؟ آیا اساسا اینترنتی وجود داشته؟
آیا دفاع از حقوق اجتماعی انسان ها را می توان برچسب های امنیتی و تحریک سایت ها نامید؟ بله! رژیم حاکم و ایادی مزدورش این کار را کرده و می کنند و می بینیم!
بگذارید کمی به عقب برگردیم: از بدو ورود آخوندک های مارکسیست لنینیست که مطهری سال ۴۲ می گوید؛ ای خاک بر سر ما که در حوزه علمیه ۱۸۰۰۰ طلبه کمونیست وجود دارد!
حمله به مزار سلطانی بیدخت و سر دادن شعارهای بی شرمانه علیه قطب سلسله حضرت رضاعلیشاه که ایشان از نظر علمی در بالاترین جایگاه قرار دارند و طی۵۰۰ سال گذشته نظیر شان وجود نداشته است. و نمونه آن شعارها را امروز روی دیوارهای گلستان هفتم و اطراف آن می بینیم. و همین موجب هجرت ایشان از زادگاهشان به تهران شد.
حمله و غارت حسینیه کرمان، حمله و به آتش کشیدن حسینیه مشیر السلطنه (امیرسلیمانی)تهران، دستگیری مشایخ و مأذونین سلسله که در همان زمان فایل صوتی در زندان سپاه از جناب آقای عبدالغفور ابوالحسن زاده قوچانی درویش ناصرعلی تهیه شد و ایشان عطاء ولايت وقيح را به لقاءش بخشيده و كاملا اين را رد كردند.
حمله و غرت و به آتش کشیدن حسینیه قم، بروجرد، اصفهان که از آثار بثبت رسیده ملی بود!
حمله به مقبره شیخ اسدالله ایزدگشسب درویش ناصرعلی و به آتش کشیدن مقبره ایشان در تخت پولاد، دستگیری هزاران درویش در این حملات صورت گرفته، حمله به درویشان در کوار و دستگیری بسیاری از درویشان و بقتل رساندن یک درویش و زخمی کردن بسیاری به ضرب گلوله، که آن پرونده همچنان ادامه دارد و موجب احکام سنگین برای درویشان شد، حمله به شیخ سلسله جناب آقای محجوبی و دستگیری ایشان و همراهانشان و انتقال به زندان که موجب تجمع نزدیک به ۵۰۰۰ درویش در ظرف کمتر از دو ساعت شد که مجبور به آزاد کردن ایشان شدند. و بسیاری از موارد بیشمار که در این مقال نمی گنجد.
حال پرسش از این جماعت پروپاگاندای قلم فرسای همسو با رژیم این است؟ در این سالها که این فجایع دهشتناک را طراحی و اجرا کرده اند! آیا اساسا سایتی وجود داشته که بقول شماها موجبات تحریک را فراهم آورد؟!
این گستردگی جنایات مستمر و سیستماتیک را چگونه می خواهید با پروپاگاندا بع خود درویشان نسبت دهید و سایت هایی که از حقوق مردم دفاع می کنند و صدای مردمان ستمدیده را منعکس می کنند؟!
قتل برادرمان درویش شهید محمداسحاق آبادی در همین زندان فشافویه را که توسط تزریق دارو صورت گرفت را بکدام سایت می خواهید نسبت دهید؟!
دزدیدن دکتر نورعلی تابنده در علی آباد بیدخت هنگام سرکشی به املاکشان در سال۸۶ که حتی نام افرادی که همکاری کردند با اطلاعات را می توان یک به یک آورد با دلیل! آن را به کدام سایت می خواهید نسبت بدهید!؟
در جای دیگری به موضوع امضاء بیانیه های دکتر تابنده اشاره شده است و با طرح این موضوع دوباره فرار به جلو کرده اند بسان همیشه!
کسانی که با سلسله گنابادی و شخصیت والای دکتر تابنده تا حدودی هم آشنایی داشته باشند خواهند دانست که ایشان محال است موضوعی را بدون دلیل خاص بیان فرمایند و حتما بایستی موضوع از اهمیت بالایی برخودار باشند که در چندین مورد در تاریخ های مشخص در دو سال پیاپی موضوع امضاءبیانیه هایشان را اشاره می فرمایند!
یقیق داشته باشید که شخصیت ایشان بگونه ای می باشد که بسیار دقیق هستند و اگر این موضوع حائز اهمیت نبود هرگز م
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی چرا نوشته آ. ائلیار زبان فارسی ویرانگر وحدت جامعه کثیرالمله - پاسخ به جلال ایجادی با ۱۶۶۹بیننده تا حالا در لیست پر بیننده ها هست ولی نوشته آقای جلال ایجادی فارسی، نه زبان تحمیلی بلکه زبان وحدت ملی با بیش از ۲۱۰۰ بیننده نیست. آیا مثل حذف کامنت هایی که مورد علاقه خلق تحت ستم نیست این هم حذف شده است