از کسانی که مایل هستند تا اندازه ای با کلمه طبی و روان شناسی « هیستریک » آشنا بشوند, لطفآبه کامنت کاربر (( بدبخت )) رجوع بکنند..
اما آقا و یا خانم کار بر گرامی «بدبخت »... باز هم تکرار میکنم که (( نادانی شما از فرهنگ من, دلیل بر بی فرهنگی من نیست ))..اگر جوایز ( نوبل ) گاهی دلایل سیاسی دارد , تعجب من در اینجاست که چه دلیل سیاسی داشت که دانشمند و فیزیک دان آزربایجان , متولد باکو " لو لاندو " در سال 1962 جایزه نوبل در فیزیک را گرفت؟. تاگور از هند, پابلو نرودا از شیلی , همینگوی از امریکا چه دلایل سیاسی داشتند که برنده جایزه نوبل را گرفتند؟ با دلایل شما, حتما وینستون پرچیل هم نه بخاطر نوشته های ( راپرت های از جنگ )) جایزه ادبیات نوبل را از آنِ خود کرد بلکه ایشان یک سیاست مدار (( محافظه کار )) بود.. در ضمن آقای با فرهنگ و دارای الفبا.. ما در زبان (فارسی -دری ) دومآ, سومآ, چهارمآ
نداریم. برای آشنائی بیشتر با فرهنگ و لغتتان لطفآ به ( فرهنگ عمید ) جلد اول رجوع بکنید تا با دستور زبانتان بیشتر آشنا بشوید. خیلی خنده دار است که ما (ترک های بی فرهنگ و بی لغت و بی الفبا ) بایستی به اشخاص ( با فرهنگ و با لغت و با الفبا ) دستور زبانشان را هم یاد بدهیم......
دراینجا کسی نه از نژاد آریایی سخنی گفت و نه از مغول درجه بائین دست. من نه آریایی هستم ونه ترک. شما که از بامداد تا نشست آفتاب در این سایت از همه ایرانیها بدگویی میکند و خود را ترک پاک میپندارید اگر روزی مانند اردوقان قدرت بیابید در همان آذربایجان صدهاهزار انسان مخالف خود را از کار برکنار کرده و به زندان خواهید افکند. از تجاوز به حریم شخصی دیگران دوری نخواهید کرد و خود را بالاتر از کرد، ارمنی و یا ساکنان ایرانی فارسی زبان خواهید پنداشت.
زنجانی عزیز، از اینکه به شهر زنجان مهاجرت کردید و یا آسیمله شدید، به خودتان مربوط است، ولی طرز فکر خود را نمی توانید به کل آزربایجان و یا زنجان پسط دهید، شما زره ائی از آزربایجان هستید که می توانید کرد، فارس، یا ارمنی باشید، ولی شما نمی توانید هویت خود را به کل آزربایجان تحمیل کنید، به شهر زنجان خیلی خوش آمدید، و از اینکه نام زنجالی را انتخاب کردید، نماینگر علاقه شما به این شهر می باشد، لطف کنید از همسایه انان بپرسید، معنی سازاخ یعنی چه آنها قطعا شما را شبر فهم خواهند کرد، لغتی بنام سازاخ در لغتنامه مغولی موجود نیست، حالا اگر مغولی باشد، بتصور شما من از نژاد پست تری هستم، به نظر شما من برای اصلاح نژادم باید به سازمان ملل مراجعه کنم، و یا شما احتملا راه حل مناسبی برای اصلاح نژاد می شناسید، شاید هم بهتر است برای اصلاح نژاد پاک آریائی باید عازم کوره های آدم سوزی بشوم.
زنجانی نامی ایرانی و به کسی گفته میشود که از زنجان و آذربایجان میآید. و به هیچوچ نباید ترک باشد. اما سازاخ نامی مغولی است و حتی در خود ترکیه و یا جمهوری آذربایجان من کسی را با نام سازاخ نمیشناسم. اگر زیاد نستالژی مغولی دارید کاری به زبان و فرهنگ ایران نداشته باش و کوشش کن چیزی از ادبیات مغول از تاریخ باشکوهش از فرهنگش بنویس تا ما هم روشن شویم. انتخاب نام من بخود من مربوط میشود و از شما تقاضای مشورت نکرده بودم.
نکاتی در مورد « دیوانی شدن زبان فارسی دری»:
پژوهش های مستقل برخی از اهل فن در مورد « اداری شدن زبان دری» نشانداده:
1-«زبان فارسی دری» لهجه ای در دربار ساسانیان در تیسفون بود که تنها کاربرد شفاهی داشت.
2- تحول زبان فارسی دری در شمال شرقی ایران، در واقع، نخست در یک قرنطینه ی جعفرافیائی -سیاسی، جدا از حاکمان عرب و ایرانی پهلوی زبان، در جنوب رخ داد.
3-بعد هم سامانیان، فارسی دری را که زبان خودشان بود، نوشتاری و اداری کردند، آنهم با گرفتن خط عربی و وارد کردن مقدار زیادی واژگان عربی، زیرا زبانشان تا پیش از آن پیشنیه ی حکومتی نداشت.
آنها زبان نوشتاری سغدی را کنار زدند.
"خروس بی محل
لغتنامه دهخدا
خروس بی محل . ..... خروسی که نه بوقت خواند.(یادداشت بخط مؤلف ). || آنکه کاری را در غیر موقع انجام دادن خواهد. (یادداشت بخط مؤلف ).".
"عیسی کلانتری، که در دههٔ ۱۳۷۰ وزیر کشاورزی جمهوری اسلامی ایران بوده‌است.......... اظهار داشته اگر تا چندسال آینده این معضل رفع نشود هفتاد درصد جمعیت کشور مجبور به ترک ایران میشوند.".
"حسن عباسی رئیس مرکز بررسی‌های دکترینال امنیت بدون مرز در جمهوری اسلامی ایران علت اصلی خشک شدن سدهای ایران را بالا رفتن معصیت و گناه بیان می‌دارد و اجرای برنامه‌های احیا یا بهبود محیط زیست را بی‌ثمر میداند.[۴۴][منبع بهتری نیاز است]
احمد جنتی امام جمعه موقت تهران در خطبه نماز جمعه در سال 1378 با استناد به آیات قرآن گناه را دلیل کم شدن بارش باران دانست. از جمله به آیه 96 سوره اعراف استناد نمود که می گوید :و
اگر اهل شهرها و آبادی‌ها ایمان میآوردند و پرهیزکاری پیشه میکردند، یقیناً [درهایِ] برکاتی از آسمان و زمین را بر آنان می گشودیم".
"بحران آب در ایران - ویکیپدیای فارسی".
بعد از حکومت "روضه خوان ها" چشم ما به دل نگرانی های امثال جناب جلال ایجادی، استاد دانشگاه در فرانسه در زمینه‌ی جامعه‌شناسی و کارشناسی محیط زیست و اکولوژی که در دانشگاه کنام پاریس، دانشگاه پاریس ۱۳، دانشگاه پاریس شرقی و دانشگاه اکول سانترال پاریس در رشته جامعه‌شناسی، جامعه‌شناسی صنعتی و کار، نظام‌های مدیریتی و سازمانی و اقتصاد پایدار تدریس میکند روشن که "...بانگ بی هنگام برداشت - نمیداند که چند از شب گذشته".
"....هفتاد درصد جمعیت کشور مجبور به ترک ایران میشوند.". ما اینیم.
زنجانی عزیز٫
۱ - کدام دانشگاه معتبر جهانی به ایرانیان رتبه زبانشاسی داده اند، تا تشخیص دهند که زبان فارسی زیبا در گویش و در شنیدار است؟ و بقیه زبانها؟! ؟!؟
۲ - کدام مرجع علمی ثابت کرده است که زبان ترکی تکامل نایافته، خام و بد گفتار و گوش زننده است؟
توضیح اینکه لازم نیست به دوران قاجار برگردید، همینقدر که به شروع حکومت پهلوی یرگردید، قطعا بدون لغات ترکی غار نشینی در انتظار جامعه فارسی است،
اگر بجای زنجانلی نام فارسچی انتخاب می کردید، بیشتر برازنده شما بود، چون زبان مادری زنجانی ها ترکی است، و هیچ آدم عاقلی به مادرش و زبان او توهین نمی کند، لطفا در انتخاب اسم مستعار دقیق باشید، که این نوشتار شما ماهیت اسم مستعار شما را بیشتر افشا می کند.
دوستان عزیز و کریم،
لطفاً در « سنگلاخ» گیر نکنید:
از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن
فردا که نیامده است، فریاد مکن
حالی « نظرت را بگو» عمر برباد مکن:
سئوال « عیان» است
حاجت به « بیان» است:
آیا برابری زبانها و فرهنگ ها را قبول دارید، یا معتقد به « نابرابری» آنها هستید،؟
آیا « برابری قانونی در همه چیز و هر چیز» را می پذیرید یا نه؟
آیا «انتخاب آزاد » در زندگی اجتماعی را قبول دارید یا نه؟
آیا واقعاً میخواهید « وحدت عمومی، فرهنگ مشترک عمومی، جامعه دموکراتیک عمومی» داشته باشیم یانه؟
راه حل شما چیست؟
---
دوستی که « انتخاب طلوع و غروب خورسید را مطرح کرده»، بهتر است کتاب
« قرار داد اجتماعی از ژان ژاک رسو» را مطالعه فرمایند و فرق « قرار دادهای اجتماعی» با « قوانین فیزیکی» را تحقیق کنند.
سطح فرهنگ و شعور سیاسی بعضی از افراد راسیست ضد ایرانی مقیم غرب فعال در این سایت، همانقدر است که بارها در این سایت به جایزه نوبل اورهان پاموک اشاره میکنند و آنرا مزیت زبان و شبه فاشیسم ترک میشمارند.
اولا پاموگ خودش یک فرد سوسیال دمکرات ضد ناسیونالیسم و ضد شونیسم ترک است و در ترکیه بارها مورد آزار سیاسی نیروی امنیتی گردیده.
دوما دادن نوبل گاهی دلایل سیاسی دارد و نمیشود آنرا دلیل توانایی یک زبان و برتری مغولیسم دانست.وجود ترکیه در ناتو و وابستگی اش به امریکا و اتحادیه اروپا بی تاثیر نبود.
سوما نگاهی به زبان و خط واسامی افراد در کشورهای آسیای میانه بیندازید تا ببینید ترکها هنوز فاقد الفبا و خط و فرهنگ لغت و هویت و یک زبان ادبی اجتماعی فرهنگی اداری رسمی سراسری و مستقل هستند.
آقای اییلار اگر شما خواهان آموزش به زبان مادری هستید چه نیازی بود دست به اسلحه ببرید و انقلابی شوید؟
من مطمن هستم که آموزش به زبان مادری در زمان شاه فقید بمراتب قابل پذیرش بود تا حمله به سیاهگل واعدام انقلابی آن سرمایه دار شریف آقای فاتح یزدی. از قضا آن کسیکه او را اعدام انقلابی کرد از فرزندان یکی از رهبران فرقه دمکرات بود.
زبان مادری متاسفانه بهانه بود تا قدرتهای
خارجی بتوانند به تسلط خود بر مناطق کوچک ادامه دهند .جریان فرقه دمکرات نیز روی زبان مادری پافشاری نکرد بلکه روی ایجاد حکومت کارگری و پیوستن به اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی .واقعیت این است که جریان چپ در آیران نه جریانی بومی ویا ملی بلکه جریانی وارداتی برای حفظ منافع بیگانه میباشد.قتل شادروان پیشه وری به دستور استالین نشان داد جریان فرقه فقط ابزار بوده است.
جریان چپ اساسن جریانی بی هویت وخیانتکار ودروغگو است.اگر شما روزنامه های مردم ارکان حزب توده و روزنامه کار را ورق بزنید نوشته ای ستونی به زبان ترکی عربی ویا کردی ویا جزوه ای ویا کتابچه ای جداگانه به این زبانها پیدا نخواهید کرد در حالیکه همین حزب توده از جنایتکاری مانند خلخالی به عنوان نامزد حزب برای ریاست جمهوری دفاع کرد. توجه دارید که زبان مادری شما چگونه قربانی اهداف شوم ویرانگر حزب توده شد. اگر جریان چپ در سال ۵۷ نه بدنبال کودتا برای کسب قدرت بلکه فقط برای همین آزادیهای بوژوایی واموزش به زبان مادری کوشش میکرد امروز با مصیبت تاریخی روبرو نبودیم..بنا براین این جریان چپ است که به دشمنی با زبان مادری شما برخاسته ونه دیگران.
قرار نیست همه سخنانشان را مورد علاقه وبر اساس خواست عده ای تجزیه طلب سنگر گرفته پشت زبان مادری تنظیم کنند. شما که پیشنهاد میدهید که زبان و ادبیات را به اهلش بسپارید چرا خود در هر زمینه ای نظر میدهید آیا زبان شناس تاریخ شناس کاراگاه نقاش شاعر پژوهشگر و ... هستید.اگر این سایت ایران گلوبال نباشد باید نوشته های خود را جایی بگذارید که امثال خودتان به به کنند. کارتان فقط وقت گرفتن است .
خانم عزیز نوشته اید این حق تک تک افراد جامعه است که زبان اداری و ملی را تعیین کنند. منهم با همان منطق جهاندیده شما می گویم حق تکاتک مردم جهان است که تعین کنند آفتاب از کدام طرف، چه ساعتی و برای چه مدت بتابد. منهم با همان منطق شیرین شما می گویم این حق تک تک مردم جهان است که تعین کنند میخواهند مردن در سرنوشت آنه اباشد، پیر بشوند یا نه. غلط کرده مرگ از شرق تابیده، غلط کرده پیری به سراغ آدمها آمده. این مسائل باید با نظر تک تک هفتاد میلیارد آدم تصمیم گیری شود. کسی هم که گفته ماما دو تا بشه سر بچه کج در میآد بیجا گفته. ماما باید هفت میلیون باشد، هفتاد میلیون باشه و بچه اگر تکه تکه شد، چه مانعی ندارد.
شاهان صفوی از ترس عثمانی ها اصفهان را پایتخت کردند و آخر شاه سلطان حسین صفوی تاج خودرا تقدیم محمود افغان کرد. جدا کردن هرات از ایران. عهد نامه های گلستان و ترکمانچای حرمسرا های قاجاریان و ... نشان دفاع از مرز و بوم دارد. آیا تجزیه طلبی از آریوبرزن سردار ایرانی که شجاعانه جلوی اسکندر ایستاد میگوید . اگر فردوسی و دیگر بزرگان ایران را به نحوی میشد به ترکان ربط داد (مانند بابک خرمدین و نظامی گنجوی و مولانا و ستارخان) میدیدیم که چطور برای اثبات جعلیات خود دلیل میآوردند.با تشکر از آقای جلال ایجادی و اقبال اقبالی
آقا و یا خانم زبان ترکی ...همانطور که قبلآ چندین بار اشاره شده است (( نادانی شما از فرهنگ ترک ها , دلیل بر بی فرهنگی ترک ها نیست ))..در این فرهنگ نازای ادبی , بقول شما , لااقل یک نویسنده ترک توانسته است که جایزه نوبل را در رشته (( ادبی )) از آنِ خود بکند. گیرم که در سال 2003 ( موسیقی موغام ) آزربایجان , به عنوان ( فرهنگ شفاهی برای بشریّت ) از طرف یونسکو ثبت جهانی شد . نمونه ای از این موسیقی موغام که در صفحه (( طلائی)) که بوسیله و ابتکار (( کارل سیگان ..)) تهیه شده و همراه با چندین موسیقی از کشورهای دیگر ضبط شده بود, بوسیله سفینه فضائ ویجر 2 در سال 1977 به فضا پرتاپ شد.این صفحه طلائی چندی است که از مدار (( منظومه شمسی )) عبور کرده است.
UNESCO proclaimed the Mugham of Azerbaijan a Masterpiece of the Oral and Intangible Heritage of Humanity in 2003, leading to a conservation campaign
conservation campaign of different interpretations of Mugham in the form of sound archives. Considered Azerbaijan’s classical music, the Mugham is a traditional musical form with a large degree of improvisation that draws upon popular stories and local melodies.
ایرانیان زیباشناس هستند و در طول تاریخ توانسته اند زبانی را پرورش دهند که زیبا در گویش ودر شنیدار است. ایرانیان نمیتوانند زبانی دیگر که تکامل نایافته، خام و بد گفتار و گوش زننده است را جانشین کنند و یا از آن کلماتی را بیشتر از لیاقتش بکار بگیرند.
دوستان... همچنان که ما زبان چینی نداریم, همچنان که ما زبان ایرلندی نداریم, همچنان که ما زبان کانادائی نداریم, همچنان که ما زبان نیوزلندی نداریم, همچنان که ما زبان امریکائی نداریم , همچنان که ما زبان و ووووووو... نداریم , به همان اندازه ما زبان (( فارسی )) نداریم. زبانی که یک قشر (( اقلیّتی )) در ممالک محروسه ایران با آن تکلم می کنند زبان (( دری )) است.
دوستان... درجواب کاربری که پرسیده بود (( چرا هزار سال حکومت ترکان در ایران نتوانست مشکل زبان ترکی را حل کند و یک خط و الفبا و فرهنگ لغت و زبان اداری و زبان فرهنگی ادبی را بزاید )) بایستی گفته شود که در طول این هزار سال کار و مسئول اصلی ( ترکان ) در این سرزمین محافظت از مرز و بوم و مقابله با دشمنان این سرزمین بودند. زبان ترکی در این هزار سال زبان (( ارتش )) بود. یک مملکت را با شمع و گل و پروانه و ساقی و می, نمی توان نگهداری کرد. بعد از فتح ایران به وسیله اسکندر , چندین ژنرال های برجسته او خواستند ایران را هر چه زودتر ترک بکنند. این به این خاطربود که مردمان ( عزلت و گوشه نشین ) این سرزمین چیزی جزء (( می گساری و شعر خواندن )) نه جنگیدن بلد بودند و نه از خود دفاع کردن. و این نوع روش و راه و زندگی بر روی سربازان اسکندر تا اندا زه ای اثر گذاشته بود به آن حدی که این سربازان هم حس جنگجوی
و دفاع در مقابل دشمن را هم از دست میدادند. دوستانی که در ارتش خدمت کرده اند لغات ترکی در زبان (ارتش) را بخوب بیاد دارند. در ضمن خطّ زبان ترکی هم مشتق از خط و الفبای لاتین است .
و با پوزش از تأخیر به پاسخ و پرسش گفتمانی برجسته و سرزنده ی تان. راستش را بخواهید در مورد جنبش رفرمیست های مذهبی و طیف سبز میانی و وابسته به آن، حق با شماست و می شود پیرامون آنها و اهداف مشترک و متضادشان با نیروی کار و تنگدست بسیار شنود و گفت. و ابعاد ناسازگاری آشکار آنها با جنبش و چالش نان و کار و آزادی کارگران و توده ها را برشمرد و بیشتر ترفندهای شان را شکافت و بهتر رسوای شان کرد.
اما خودم برای چنان بررسی گسترده و عمیقی، ضرورت لازم را نمی بینم؛ چراکه با خیزش دوباره ی دیماه، موضع کارگران و توده ها و نیروهای میانی و زحمتکش و دانشگاهی و زنان و جوانان و... کاملا روشن و آشکارشد که آنها هردو طیف اصولگرا و اصلاحچی را رد کرده و دیگر حنای شان برای مردم بجان آمده دیگر رنگی ندارد و مردم آگاهانه کلیت رژیم و بود و نبودش آنرا به چالش مرگ کشانده و جز به سرنگونی آن رضایت نمی دهند. اما چرا؟
چون مدیریت رفرماسیون مذهبی " موسوی کروبی " با همه ی دعاوی پوچ و دهان پُرکن اش استعداد پذیرش استقلال عقلی و اختیار مستقل و تجربی 40 ساله مردم را که مجاب به کنارگذاری دین دولتی بود را تا لحظه های پایانی اسارت و خانه نشینی شان برنتابیدند.
شما بی گمان بخاطر دارید که موسوی ـ کروبی تناقض رژیم با کارگران و مردم را نه در قانون اساسی، تلفیق دین و دولت و خودکامگی کاست آخوند و آخوند صفتان نمی دیدند، و بیشتر باورداشتند که برگشت براه خمینی و متعهدشدن به آرمان های او و اجرای درست و بی کم و کاست قانون اساسی اش، گره هائی هستند که باید با برگشت به گذشته ی خمینی راه ها و چاره ها پیشنهادی او ( خمینی) گره ها بازکرد و راه های نرفته ی او را یافت. و این ادعای پوچ و چهل ساله تجربه شده ی سیاه و خونین، جز تمسخر خرد بیدارشده ی مردم، و تحدید آنها توسط رفرمیست های کلاش به بقا در قالب استبداددینی توسط جنبش سبز بیشتر نبود. و همان منشأ بازتولید قدرت ویرانگری هرچه بیشتر رژیم پس از سرکوب جنبش مردم شد تا که به جنبش دیماه برسید و بینجامد.
این بار روند بیداری مردم و به چالش گرفتن رژیم توسط پی بردن به انواع و ابعاد جنایت ها، چپاول ها و تبکاری ها و به تبع آن رسوائی هائیکه از رهبری گرفته، تا پائین ترین امربر نظام، اینک کلیت رژیم نمی تواند خود را از خشم و خیزش سرنگونیخواهی کلان برهانند و این بسیار امیدوارکننده است.
در مورد چپ نیز می توانم با شما هم عقیده باشم که چپ هنوز روند پلورالیزاسیون نظری و قطب بندی غیر ایدئولوژیک نیافته و در حال تکوین و ساختن قطب مستقل خود می باشد. اما همزمان لازم می دانم یادرآورشوم که نیروهای پراکنده ی چپ و کمونیست یکی از ارکان های قوی و قدر اراده ی سیاسی طبقاتی آگاه کارگران و زحمتکشان می باشند که بدون اراده ی آنها هیچ جریانی نمی تواند جنبش کارگری را در مسیر سیاست اجتماعی منحرف از رهبری کند. بنابرین چپ سرکوبشده همچنان چپ بمانده و به نیروی طبقاتی خود که کارگران باشد متکی ست و همیشه وفادار به مبارزه طبقاتی بوده و یگانه همراه همیشگی آنهاست؛ اگرچه چند نخاله هم در این خانواده وجودداشته باشند.
باسپاس از پانویس تان
سالام ـ جناب توکلی عزیز،سیاست شمادرسایت، عین سیاست جمهپوری اسلامی گشته،باچرخش اصولگرا،اصلاح طلب، مسئولان کامنت شمانیزحالی بحالی میشوند.درعرض پانزده روز دوکامنت من به قبرستان بقیح تحویل شده است. درعوض میدان تاخت وتاز بردارندگان ائدولوژی پرستان ایرانی تقبیح کنندگان ائدولوژی شده است.غرض ازنوشتن این متن میخواهم براین عزیزان متن نویس ضدتورک عرض کنم،که روشنفکران ایرانی همیشه درجمع به تقبیح سیاست ائدولوژی مثل کمونیسیم،پان اسلامیست، پان عربیسم،پان تورکیسیم ،فاشیسم وغیر میپردازند،مخصوصن برعلیه اسلام،کمونیسم،سخن پراکنی میکنند. حال روی سخن باهمه است.متاسفانه پان ایرانیسم وپان فارسیسم درایران با لابیگری سیاسی استعمارگران غرب بخصوص انگلیس به یک مکتب متوهمانه یاائدولوژی بدتراز ائدولوژی اسلام ودیگر ائدولوژی هایی که باجمود وتحجرهمراه است،مواجه گشته،هرکسی یک جمله ازنارسایی ،یا ازعقب ماندگی ایران و
یاازعدم جوابگوگرایی زبان فارسی بگوید،بامتحجرانی بدترازبن لادن والبغدادی مواجه میشود.انگاراگرحق وحقوق مدنی ملل درزنجیرداده شود،یا قسمتی ازایران استقلال گیرد،دونیا بهم خواهد ریخت.تازمانیکه این توتم واین توهم مکتب شدن زبان فارسی ازدرون ذهن روشنفکران خارج نشود،هیچ راهی برای نجات ملل درون ایران نیست، این افرادچشم بصیرت برای دیدن کروات های ۴.۵ میلیونی راندارند، که شایستگی خودرادرمقابل دونیا نشان دادند،بلی اگرروشنفکران ایران کروات هادیدند،خواهندفهمیدو،آنوقت میتوان اطمینان داشت.شاید پیشرفتی دردونیا رادید.والا این متوهمان باتکیه براربابان خود همه رابادیدگاه بن لادنی غرق نکنند،ول کن همه نیستند.انگلیس ودیگراستعمارگران بامهندسی خودتحفه ایی دردامن مردم ما گذاشته اند.که آنورش پیداست.
با آرزوی بهبودی برای آقای لوایی.به علتی کتابخانه خود را به دوستان هدیه کرده ام.مایل هستم ده جلد کتاب تاریخ قجر نقش ایل قجر در ایران وجنگ های ایران وروس را به شما هدیه کنم . با احترام
چهره این قزوینی پناهنده در اروپا ؛ بیشتر روسی است تا تورانی و آذری.
یک اسلامیت عرب تبار حگومتی حرفی زد. یک قزوینی دورگه روس او را تهدید کرد. یک لاشین یانکی آبادی نشئه نوستالژِی این ددم بدم گردید.
اینها سطج فرهنگ مدافعان هویت قومی ترک را در این سایت نشان میدهند.
چه خوب که ایران اهورایی این چنین مخالفانی دارد.
از کارشناسان قلابی مغول تبار این سایت سئوال میشود چرا هزار سال حکومت ترکان در ایران نتوانست مشکل زبان ترکی را حل کند و یک خط و الفبا و فرهنگ لغت و زبان اداری و زبان فرهنگی ادبی را بزاید ؟ چون این قوم و زبان و فرهنگ و روح و جسم و ژن اش ریشه در ترکستان و غرب چین و شر ق معولستان و سیبریه دارد و در کل خاورمیانه قومی بیگانه و غیربومی و مهاجر و مهمان و موقت بوده و هست و خواهد بود.
ترک به ترکستان !
زبان و فرهنگ مردم ایران پارسی است.
اندوهتان، معلول مازخیسم و خود آزاری است که رنحتان میدهد.
درد و رنحتان ، ریشه در رمانتیسم فومی ناسیونالیستی تان دارد که خود علت و معلول فاشیسم و راسیسم ضد ایرانی و ضد فارستان میتوانتد باشد.
بیماری روحی مازوعیسمان را به گردن دیگران و اقوام دیگر نیندازید.
رنج تان 6-4 قرن پیش شروع شد که دشتهای وسیع اویعور و مغولستان و ترکستان را برای دامپروی و سرباز سلجوق بودن، ترک کردید و روانه ایران و خاورمیانه و قفقاز و آسیای صغیر شدید و مهمان پارس و ایران گردیدید و اکنون بفکر سوء استفاده از این بزرگ منشی و مهمان نوازی افتاده اید. و با توهین و تهمت و فریب و جغل و دروغ ادعای تقسیم خانه و دشت و کوه را دارید. یا دچار راسیسم مرگ آور مبتذل شده اید که همچون داعش قصد تحریب فرهنگ و زبان و تمدن میزبانتان را به دشمن وعده داده اید.
ولی محافظان ایرانشهر پوزه دشمن را همچون زمان رم و یونان و مغول و عرب و استعمار نو
صافکاری خواهند کرد.
اندوهتان ریشه در ژن افسردگی نژاد زرد آسیای شرقی و اسکیمویی تان دارد.
ترک به ترکستان !
ایران فقط میهن اقوام ایرانی با اتوریته زبان و فرهنگ پارسی است.
این سید جمال، تورک بودنش سر جاش، اما فعالیتش در چه زمینه ای بوده؟ سر تورک بودن که کسی را نمی گیرند. نعمت زاده رئیس مافیای دارو و وزیر سابق، تورک اصل است.
خواهران و برادران مسلمان .دین شما ونقش کنونی شما ودین اسلام در روزگار ما کشور ما ایران را در برابر جنگ داخلی و انقراض قرار داده است.هر تیری که بسوی مردم یهود وهر دلاری که از کیسه ملت خرج اسلامگرایی میکنید با دفاع قاطع غرب و دولت یهود روبرو میشود. دین شما اسلام و دولت اسلامی شما در همه زمینه ها جریانی ورشکسته و پوشالی و نامی جز خیانت به ملت آیران ومنافع ملی آن ندارد.
برای آینده کشور و دوری از هرگونه تنش بیایید دست از دشمنی با کشور اسراییل بردارید. محمدبنیانگذار اسلام خود نیز تن به صلح با قوم یهود داد .بیاید همانند امام حسن که با معاویه صلح کرد با مردم جهان صلح کننید وبیش ازاین کشور ما ایران را منزوی نکنید.و واقعیت این است که شما آگروهی اشغالگر هستید و میهن برای شما همان کعبه است که تا کنون در برابر کنست بازنده بوده است.ما مردم ایران هیچ دشمنی ما مردم یهود نداریم و اجازه نخواهیم
داد کشور ما ایران جولانگاه گروهی بیگانه پرست شرقی وغربی شود.عدالت اجتماعی در کشور یهود بیش از بیش از ایران اسلامی وجود دارد
وهرگز قابل مقایسه نیست. .رهبران وپیروان یهود مانند مسلمین ملیاردها دلار دزدی نمی‌کنند. مردم به چشم خود میبینند که توان فرهنگی علمی و فنی ومعجزه کشور موسا کلیم الله بیش از توان ید وبیضا اسلام میباشد.به فرزندان خود رحم کنند. شما روزی میروید ولی فرزندان شما شاهد نفرت مردم از شما خواهند بود .
یه مشت ... تکراری
که مشکلی را حل نمی کنه
اگر طرف مقابل ما حرف شنو بود که وقت مونو پای مقاله " راه نجاتی جز مبارزات مدنی نیست " یک به اصطلاح اپوزیسیون چن جانبه مقیم خارجه تلف نمی کردیم تا حالا به همه مطالبات مون رسیده بودیم
خانم آ.ائلیار قربانت یکدفعه بگو اشتباه کردی زود پریدی وسط معرکه و تمامش کن. آنالیزت خده دار و بچگانه است و پشت سر هم داری پیام پشت سر پیام می نویسی که تابت کنی حق با تو بوده و قدرت کف بینی تو خوب کار میکنه. ولی نه جانم، بپگی را کنر بگذار بگو اشتباه کردم و اینقدر زود وسط معرکه بعد ازین نپر و خودتو ضایع نکن. اگر مرگ فرجی کار رژیم نبوده باشد، معنایش این نیست که آنها آدمهای خوب و نازی هستند. اما تو اگر به این آنابیز های مضحک و آبکی ادامه بدی آنوقت خدای نکرده ممکن است گان شود که غربت ذهنتو زیاد اذیت کرده
صد سال است که گروهی روشنفکر سعادت ونیک بختی مردم آیران را در گرو انقلاب و سرنگونی نظام حاکم تعریف میکنند.نتیجه شعار مرگ بر شاه را ما در چهل سال گذشته به تلخی تجربه میکنیم.کسی عاشق نظام اسلامی نیست ولی با کدام اعتماد و زمینه های حقوقی مردم را به انقلابی دیگر دعوت میکنیم. مدعیان اساسی قدرت یکی سازمان مجاهدین و دیگری نیروی چپ است.این دو نیرو نه درکنار هم بلکه در برابر هم از همان سال ۵۷ شروع به تخریب یکدیگر کردند.در آینده نیز نه در کنارهم بلکه به تعقیب زنده و مرده هم خواهند پرداخت.نه چپ ونه مجاهدین و دیگر نیروهای مذهبی نه آزادیخواه ومیهن پرست هستند ونه دست از قدرت خواهند کشید.بدو شک اگر جریان چپ نه بدنبال سرنگونی بلکه بدنبال حقوق اجتماعی مردم و آزادی سندیکا و احزاب میرفتند ما امروز در منجلاب آخوندها غوطه ور نبودیم.انچه هر ایرانی از خود میپرسد این است بدیل ویا آلترناتیو نظام اسلامی چیست؟
این سازمان های مدعی چه تضمینی قانونی به مردم ایران برای حقوق شهروندی انتخابات آزاد و آزادی فردی و اجتماعی و امنیت آنها میدهند؟
چهل سال از عمر نظام اسلامی میگذرد ودر این چهل سال یک اعلامیه مشترک ویا منشوری برای دفاع از آزادی و انتخابات آزاد از سوی سازمان های مدعی داده نشده است.راستی با تکیه به کدام گذشته دمکراتیک و همکاری مشترک سازمانها میتوان امیدوار بود؟
فرض که نظام پلید اسلامی همین امروز رفت چه جریانی دولت را تشکیل خواهد داد؟
با توجه به سناریو های مطرح شده از سوی حکومت میتوان نتیجه گرفت:
نتیجه از سناریو دوم که حکومت مطرح میکند: جسد سالم:
1- مریم با مجید ملاقات کرده و ماشین اش را به دست او داده است.
2- هنگام باز گشت توسط « رصد چیان حکومت دزدیده شده »
3- رصد چیان «اطلاعات دیدار» را از مریم به دست آورده اند. نام مجید، محل باغ، رابطه دو دوست.
4- رصد چیان مریم را کشته در باغ چال کرده اند.
5- مجید را گرفته و ماشین را به « حوالی خیابان انقلاب تهران» منتقل کرده اند.
6- مجید گفته « دیدار کردیدم ، ماشین را داد و رفت»
7- گفته اند « برویم محل دیدار- باغ- را ببینیم». و جسد را در آورده اند.( در این سناریو)
8- با شکنجه واداشته اند که تکرار کند« مریم را کشته و ماشین را در حوالی خیابان انقلاب تهران رها کرده است.»
در طی 10 روز شکنجه و آماده سازی.
----
سناریو جسد سوخته:
1- سناریو اول رصدچیان است که دیده اند امکان «پیاده کردن و قبو لاندن به افکار عمومی را ندارد و باز تاب بسیار منفی یافت»
2-ادعا شد روز 15 تیر ماه جسد سوخته زنی را در شهر قدس پیدا کرده اند. مال مریم است، پلاتین دارد، خانواده تایید کرده.
3- به دنبال آن « جسد سالم» را طرح کردند و جسد سوخته غیب شد! که از خشم عمومی کاسته شود.
4- در هر دو سناریو ادعا شده پزشک قانونی و خانواده تعلق جسد به مریم را تایید میکنند!
5- در حالیکه خانواده « حق سخن گفتن ندارد.
------
نتیجه دو سناریو این است که « کار کار رصدچیان» است. و با شکنجه مجید را به تکرار سناریو خود واداشته اند.
هیچگونه اختلاف اساسی، که نشانه قتل باشد، در میان دوست دیده نمی شود.
-----
رکنا:
«مرد جوان وقتی مورد بازجویی‌قرار گرفت، گفت: با مریم قرار ملاقات داشته است، اما از سرنوشت او خبر ندارد. او دو روز قبل در جریان بررسی‌های فنی پلیس به قتل مریم اعتراف کرد و گفت: من از 7 سال قبل بود که با مریم آشنا شدم و به او علاقه پیدا کردم و پیشنهاد ازدواج دادم.
وی ادامه داد: مدتی قبل متوجه تغییر رفتار مریم شدم و در این باره از او سؤال کردم که جواب درستی نداد. روز حادثه برای شنیدن جواب مریم با او در باغ خواهرم در اسلامشهر قرار ملاقات گذاشتم و با خودروی خودش سر قرار آمد. وقتی درباره ازدواج حرف زدم، گفت که پشیمان شده و می‌خواهد با مردی که استاد دانشگاه است ازدواج کند. من از شنیدن این حرف عصبانی شدم و کنترل خودم را از دست دادم. ابتدا شال او را برداشتم و به دور گردنش انداختم و آن قدر فشار دادم تا اینکه خفه شد. پس از آن گودالی حفر کردم و جسد را داخل گودال انداختم و سپس آن را سوزانده و سرانجام دفن کردم. سپس پشت فرمان خودروی مریم نشستم و به سمت تهران رانندگی کردم. بعد از آن خودرو را در محلی خلوت رها کرده و به خانه برگشتم تا اینکه بازداشت شدم.
بعد از اعتراف‌های متهم بود که بازپرس به همراه کارآگاهان پلیس آگاهی راهی محل حادثه شده و جسد را کشف و به پزشکی قانونی منتقل کردند. خانواده مریم هم با حضور در پزشکی قانونی جسد را شناسایی کردند. »
سایت زمانه:
«خبرگزاری مهر نیز از قول سرهنگ جواد صفایی، رییس پلیس آگاهی استان البرز نوشته است: «... جسد دختر جوان در اطراف شهرستان فردیس کشف و تحقیقات پلیس برای شناسایی قاتل آغاز شد. بر اساس سرنخ‌های موجود و نیز تحقیقات محلی، کارآگاهان به فردی که خواستگار دختر جوان بود، مظنون شده و وی را دستگیر کردند. متهم به قتل در ابتدا منکر حقایق شد اما در مقابل ادله و شواهد موجود به ناچار لب به اعتراف گشود و اقرار کرد به علت اختلافات با مقتول، مریم را به قتل رسانده و پس از سوزاندن پیکرش در اطراف فردیس، وی را در همان محل دفن کرده است.»
ویدئو مریم فرجی:
https://youtu.be/SQY9fNfG3R4
ادامه
رئیس پلیس آگاهی استان البرز خاطرنشان کرد: پس از این اعتراف به محل رها کردن پراید رفتیم و خودروی مریم را در حالی که مدارکش داخل آن بود، کشف کردیم. از سوی دیگر در شاخه دیگری از تحقیقات، هویت جسد سوخته مشخص شد و مطمئن شدیم جسد متعلق به مریم نیست. روز یکشنبه و پس از ۱۰ روز [ شکنجه و واداشتن به تکرار سناریو ساختگی]]از قتل سرانجام پسر جوان لب به اعتراف گشود و به قتل مریم اعتراف کرد. او ادعا کرد جسد را در باغچه‌ای در حوالی شهرک گل‌های فردیس دفن کرده است. این باغچه متعلق به خواهر متهم است.[ اطلاعات باغچه از مریم کسب شده] با اعتراف متهم، تیمی از ماموران با همراهی بازپرس راهی باغچه شده و با راهنمایی پسر جوان جسد در باغچه کشف شد. متهم مدعی بود به خاطر مخالفت مریم با ازدواج مرتکب قتل شده است.
اعترافات متهم به قتل
مهدی ۲۹ ساله که در بنگاه املاک در فردیس کار میکند، پس از افشای راز جنایت درباره انگیزه‌اش از قتل مدعی شد:
هفت سال قبل با مریم آشنا شدم و قرار بود با هم ازدواج کنیم. مدتی بود او سرد شده بود و می‌گفت، از ازدواج با من پشیمان شده است. روز پنجشنبه با هم قرار گذاشتیم تا صحبت کنیم. او ادعا کرد یکی از اساتید دانشگاه از او خواستگاری کرده و قصد دارد با او ازدواج کند. با شنیدن این حرف، کنترل خود را از دست دادم[ با شنیدن این حرف کسی دست به قتل نمی زند. و کنترول اش را هم از دست نمی دهد. که میداند قصاص خواهد شد. ] و با دست و شال خفه‌اش کردم[ درکدام نقطه؟ بیرون ماشین یا داخل آن؟ محل ملاقات کجا بود؟ باغ؟].
بعد از قتل تصمیم به دفن جسد در باغ گرفتم، به همین خاطر بیل و کلنگ آورده و شروع به کندن زمین کردم. یکی از همسایه‌ها به من شک کرد و به پشت بام آمد و پرسید مجید چه کار می‌کنی؟ به دروغ گفتم برای ساخت آلاچیق چاله‌ای حفر میکنم.
حدود نیم متر زمین را کندم و جسد را دفن کردم. بعد هم ماشین او را به تهران برده و رها کردم. نمی‌خواستم به قتل اعتراف کنم تا جسد پیدا نشود اما بعد از ۱۰ روز [ شکنجه و قبول سناریو دیکته شده] راز جنایت فاش شد و مجبور به اعتراف شدم.
جسد قابل شناسایی بود
به گفته رئیس پلیس شهرستان فردیس، با توجه به مرطوب بودن باغچه، جسد قابل شناسایی بود و از سوی خانواده مریم شناسایی شد. متهم تنها روی صورت مقتول دوغاب گچ ریخته بود. [ متهم یا رصد چیان؟]
بازسازی صحنه قتل
سرهنگ صفایی، رئیس پلیس آگاهی استان البرز هم در پایان تاکید کرد: پلیس بدون توجه به جوسازی‌های سیاسی که در این پرونده بود به تحقیقات خود ادامه داد و خیلی زود متهم دستگیر شد و در بازجویی‌ها به قتل اعتراف کرد. او به زودی صحنه قتل را با دستور بازپرس پرونده بازسازی میکند.
انتهای پیام
سناریوی تازه از نیرنگستان در باره قتل مریم فرجی :
به نقل از ایسنا:
جزئیات اعتراف قاتل مریم فرجی
پرونده قتل مریم فرجی با اعترافات نامزد سابق او و کشف جسد در باغی در فردیس، وارد مرحله تازه‌ای شد و خط بطلانی بر ادعاهای مطرح شده درباره سیاسی بودن قتل این جنایت کشید. [ یعنی سناریو ی قبلی را تغییر دادیم]
به گزارش ایسنا، روزنامه جام جم در ادامه نوشت: «بر اساس اعترافات قاتل که با ادله کشف شده در صحنه جنایت مطابقت دارد، انصراف دختر جوان از ازدواج با قاتل، انگیزه این قتل بود. [ بحث زندگی مشترک بین دختر و پسر چیزی عادی ست. نمی تواند انگیزه قتل شود. ] خانواده مریم نیز پس از کشف جسد، هویت او را شناسایی کردند[ چرا خانواده را مجبور به سکوت کرده اید؟]. به گفته دادستان فردیس، جسد به پزشکی قانونی انتقال یافته و برای متهم به قتل هم از سوی بازپرس فردیس قرار قانونی صادر شده است.
آغاز تحقیقات
سرهنگ بیژن جنتی، رئیس پلیس شهرستان فردیس درباره آغاز تحقیقات برای کشف این پرونده به جام جم گفت: چهاردهم تیر امسال خواهر مریم با مراجعه به پلیس آگاهی فردیس فقدان[ دزدیده شدن] او را اطلاع داد. بر اساس این شکایت، دختر جوان با خودروی خود از خانه خارج شده[ برای ملاقات دوستش مجید] و دیگر بازنگشته بود. [ مریم هنگام باز گشت از ملاقات دزدیده شده توسط رصد چیان. مورد بازجویی قرار گرفته. و اینکه کجا ملاقات داشته؟ اسم نامزد اش چیست؟ و اطلاعات لازم همه کسب شده، به قتل رسیده و در باغ چال شده] تلاش خانواده‌اش برای تماس با او نیز بی‌نتیجه مانده بود. پس از این شکایت تیمی از ماموران تحقیقات خود را آغاز کرده و روز بعد جسد سوخته زنی در شهر قدس کشف شد.[ این زن کی بود؟ چرا خبری از او نیست؟ چرا این سناریو باطل شده؟ ادعا کرده بودید که خانواده جسد سوخته را تأیید کرده؟ پس چه شد که جسد باغ هم تأیید میشود؟] خانواده مریم در تحقیقات عنوان کرده بودند در گردن دخترشان پلاتین بوده که پزشکی قانونی نیز تائید کرد در بدن مقتول پلاتین بوده است.
وی افزود: اولین احتمال این بود که جسد سوخته متعلق به مریم باشد و تحقیقات همزمان بر روی دو پرونده آغاز شد اما در ادامه مشخص شد جسد سوخته متعلق به مریم نبوده است. [ چطور مشخص شد؟ ]
رئیس پلیس شهرستان فردیس با اشاره به شایعه‌سازی برخی افراد در این پرونده گفت: مریم دی ماه سال گذشته و در جریان اغتشاشات دستگیر و با وثیقه آزاد شده بود. برخی افراد سعی کردند با فضاسازی قتل او را سیاسی نشان دهند. این انگیزه در حالی مطرح میشد که بررسی‌های ما در همان روزهای اول نشان داد هیچ انگیزه سیاسی در این پرونده وجود ندارد. [ با این سناریو های مختلف و سخنان متضاد فرمانبران شما چرا نباید قتل سیاسی باشد؟
-جسد یکی بود شد دوتا
- سوخته بود شد سالم
- جسد سوخته غایب شد
- ادعا شده خانواده جسد سوخته را تایید کرده
-ادعا شده جسد سالم را تایید کرده
- خانواده مجبور به سکوت شده
- معلوم است چکار میکنید. تنظیم سناریو در عمل
- اضافه کردن قتل مریم به قتل دوست اش. توسط قصاص.
کشف راز قتل
سرهنگ جواد صفایی، رئیس پلیس آگاهی استان البرز که پس از اعلام فقدانی دختر جوان به تیمی از کارآگاهان جنایی ماموریت داده بود این پرونده را سریع کشف کنند، در تشریح تحقیقات ماموران برای کشف راز قتل به جام جم گفت: پس از این شکایت در نخستین گام تحقیقات را روی افراد مرتبط با مقتول متمرکز کردیم و متوجه شدیم مریم آخرین بار با نامزد سابقش تماس گرفته است. همین سر نخ کافی بود که تحقیقات را روی پسر ۲۹ ساله متمرکز کنیم[ یعنی مجید را قاتل منتخب معرفی کنند] و او به عنوان مظنون اصلی پرونده مورد بازجویی قرار گرفت. در حالی که پسر جوان در تحقیقات منکر اطلاع از سرنوشت دختر جوان بود اما تناقض‌گویی‌های او باعث شد ۲۰ تیرماه با دستور بازپرس پرونده بازداشت شود.
وی افزود: متهم ابتدا مدعی شد، آن روز با مریم قرار گذاشتم و او را دیدم. بعد از آن از یکدیگر خداحافظی کردیم و خبری از او ندارم. پسر جوان وقتی متوجه شد ماموران به او شک کرده‌اند سناریوی خود را تغییر داد[ رصد چیان رسناریو خود را تغییر میدهند] و این بار ادعا کرد، روز پنجشنبه مریم به دیدنم آمد و خودروی پرایدش را به من داد و قرار شد خواهرش برای گرفتن ماشین با من تماس بگیرد. وقتی فهمیدم او ناپدید شده، ترسیدم و ماشین را به حوالی خیابان انقلاب تهران برده و رها کردم.
اخبار جدید از نیرستان :
دویچه وله:
"علت احتمالی" مرگ مریم فرجی اعلام شد
به گفته مدیرکل پزشکی قانونی استان البرز علت احتمالی فوت مریم فرجی "فشار بر عناصر حیاتی گردن" است.
او تصریح کرد که هیچگونه آثار سوختگی و ضرب و شتم بر بدن مقتول مشاهده نشده و پیکر او به صورت سالم به خانواده‌اش تحویل شده است.
مریم فرجی دانشجوی ۳۳ ساله اهل سر پل ذهاب کرمانشاه در جریان نا آرامی‌های دیماه سال ۱۳۹۶ بازداشت و به مدت ۱۰ روز در بند ۲۰۹ زندان اوین نگهداری شد.
او از اواسط تیر ماه ناپدید شده بود. به گفته وکیل خانم فرجی، متهم به قتل دستگیر شده است.
----
آیا سخن «مدیرکل پزشکی قانونی استان البرز » می تواند درست باشد؟
توجه شود « خود پزشک قانونی» صحبت نمی کند، بل به جای او « مدیر کل» گزارش میدهد!
با توجه به « سابقه این مدیر کل ها و حکومت در دروغگویی» درستی « گزارش مدیر کل حکومت گوبلزی» - به قول خودشان -« مطلقاً» نمی تواند « تأیید» شود.
این بار کج به منزل نخواهد رسید.گروهی تجزیه طلب با کمک دولت یهود و غرب قصد کودتا ی جغرافیایی برای اهداف خطرناک در ایران دارند.
شعار خلق های تحت ستم غیر فارس به معنای ایجاد جنگ داخلی وگشتار مردم پارس زبان و سوریه شدن ایران است.گروه های حاضر خود در برآمدن نظام اسلامی خود نقش اساسی داشتند.
در تاریخ دیده نشده یک مردمی برای آنکه کشوری توانسته از آنها سرقت اطلاعاتی کند، خوشحالی کنند و به هوا بپرند و دست افشانی کنند. جز البته برخی از مردم یک کشور که خودشان را هم به اسم اپوزیسیون معرفی میکنند. باش تا صبح دولتت بدمد
« مریم فرجی، دانشجوی ارشد مدیریت بین‌الملل و "مدیر مالی یک شرکت"در شهریار استان تهران»
وکیل مریم فرجی، محمد حسین آقاسی ، علت قتل از سوی نامزد سابق را چنین مطرح کرده:« انگیزه مالی»!
به بهانه اینکه « مریم مدیر مالی شرکت» بوده است.
دادستان فردیس علت قتل از سوی قاتل،نامزد سابق را چنین عنوان میکند:« انگیزه عاطفی»!
به بهانه اینکه « مریم نامزد سابق» داشته است.
بالاخره آقایان انگیزه ی قتل را چه چیزی انتخاب کرده اید؟مالی یا عاطفی یا هر دو را؟ یا چیز دیگر؟
- ببینید کدام «دروغ » میگیرد.
چرا متضاد حرف میزنید؟ انگیزه مالی با انگیزه عاطفی دو چیز متضاداند و همدیگر را نفی میکنند!
آقای وکیل چه دلیلی دارید که انگیزه مالی بوده؟ یا جناب دادستان دلیل انگیزه عاطفی چه بود؟
-اعتراف آقا، اعتراف!
- کدام اعتراف ؟ دو اعتراف که باهم متضاد اند؟! و « دروغ انگیزه تراشی» شما را برملا میکنند!
این را به خورد کی میدهید؟ دستور از سوی رصدچیان برای عنوان کردن کدام « انگیزه » صادر شده؟ مالی یا عاطفی؟
یا آنها هنوز سر انتخاب انگیزه اختلاف دارند؟ و شما را با « دو انگیزه متضاد» مشغول کرده اند؟
حالا « دلیل اثباتی» شما برای این انگیزه ها چیست؟ اعتراف؟ اعتراف که «دلیل» نیست، « عمل» است. و این عمل هم تابع « شکنجه» است و به « هر طرف « چرخان و روان» و فاقد ارزش قانونی!
چه دلیلی دارید که جنازه را رصد چیان باسابقه در باغ چال نکرده اند؟ آنها که « خیلی سابقه» داراند ، و آدم کشی و چال کنی کارشان است؟
----
وکیل و دادستان و دیگران همه قسم میخورند که« انگیزه سیاسی»در کار نبوده است.(و ناخود آگاه تأیید میکنند که انگیزه سیاسی بوده)
یعنی « رصد چیان و تهدید قاضی به زندان، و جا آوردن حال مریم و محکومیت او ، و دفاع اش از حقوق مردم و کارگران» نیز همه هیچ اند و « علت و انگیزه قتل» حساب نمی شوند.
یعنی میگویید علت قتل « یا این است یا آن . و یا هر دو ، یا چیزهای دیگر. » یعنی « سخنان ساختگی و دروغ»؟
و همه با قسم و آیه! و « مطلق و مطلقاً گویی.» که چنین و چنان است و جز آن هم نیست.
انگیزه سیاسی در کار نبوده .
«قاتل منتخب» هم شکنجه نشده و « با دلایل و شواهد کافی به قتل اعتراف کرده».
تنها به خاطر « رابطه عاطفی سابق»!
دادستان فردیس: قاتل نامزد سابق است.
به بهانه اینکه « مریم نامزد سابق داشته» است.
-نامزد سابق با «دلایل و شواهد کافی اعتراف» کرده.
- بله، هرکسی با «فریب و شکنجه» های شما به « هر کاری اعتراف میکند». مخصوصاً که « رابطه ی فرعی نامزدی سابق»
داشته باشد. و از سوی رصدچیان « قتل و قاتل سازی مهندیسی» شود.« غیر مستقیم یا مستقیم». با تجارب 40 ساله در ترور.
-------
سایت رادیو زمانه :دادستان فردیس: نامزد سابق مریم فرجی به قتل او اعتراف کرده و جسدش به پزشکی قانونی تحویل شده است
دادستان فردیس اعلام کرده نامزد سابق مریم فرجی به قتل این دانشجو اعتراف کرده و جسدش که در باغ خواهر قاتل در نزدیکی فردیس دفن شده بود، به پزشکی قانونی تحویل شده است. حسن جهانشاهلو در گفت‌و‌گو با خبرگزاری میزان گفته: «فردی که نامزد سابق این خانم بود چند روز قبل دستگیر شد و با توجه به دلایل و شواهد کافی به قتل وی اعتراف کرد». به گفته دادستان فردیس، انگیزه قتل مریم فرجی از سوی نامزد سابقش سیاسی نبوده و متهم با انگیزه عاطفی مرتکب این قتل شده است. او همچنین گفته بنا نیست پرونده رسانه‌ای شود. مریم فرجی، ۳۳ ساله، دانشجوی ارشد مدیریت بین‌الملل و مدیر مالی یک شرکت در شهریار استان تهران، دیماه سال گذشته در جریان اعتراضات سراسری در ایران بازداشت شد و ۱۰ روز در بند ۲۰۹ اوین زندانی بود.
حضور آقای توکلی مدیر سایت در جمع تجزیه طلبان ، بعنوان میکروفونچی مبارک باشد. باز هم بگید ایشون اصلا تجزیه طلب نیستند و با تجزیه طلبان نیستند. اما از قدیم و ندیم گفته اند بگو با کیان دوستی تا بگویم که تو کیستی.
سالام ـ عجب دونیایی درقرن بیست ویک داریم،هرکسی ازراه میرسد،سنگی انداخته،درمیرود،دراین دونیای هرکی به هرکی نه مقصرمعلوم است،نه مظلوم، دونیای مجازی دونیای عجیبی شده است،ولی بااینکه هرکی به هرکی است،بقول سیاسیون آنارشیسم،،بازجای شکرش باقی است،این دونیای مجازی من رایاد دوران مشروطه می اندازد،که جای حق وناحق معلوم نبوده است،چپ وراست،روسی،انگلیسی،فرانسوی،آمریکایی ،وو،،،هرکدام این ها درشهرهای بزرگ دفترودستکی داشته است.هرکدام به مقتضای زمان هم درمجلس وهم درایالات برو وبیایی داشته اند،آنچه که مظلوم واقع بوده حاکمیت زمان که مجری دموکراسی بوده ،می بود،ملا عوام راتحریک میکرد،روشنفکراشعارفردوسی را درمجامع وچهارراه ها فریادمیزده است،گنده لات های سردسته هئیت های مذهبی،شعارهای وای حسین مظلوم راباعلامات ایتالیایی وانگلیسی به سینه کشیده ودرمقابل زنان زیرچادری هوس ران ،خودی نشان میداده اند،که دسته من دسته
پرتعدادوپر زوراست.ازجمله داردسته رضاپالانی هاکه خره نیزمیگرفته اند.درنهایت کودتای فراماسیونری انگلیسی فارسی غالب بر این هرکی به هرکی گشته تاامنیت ایجادکرده وانضباط رضاخانی برقرارسازند،وبی عرضگی قاجاررا کنارگذارند!!.چی شد،نتیجه چه شد؟الان نودوهشت سال میگذرد،کدام امنیت؟کدام گنده لات هادرهئیت هابرداشته شد؟کدام تمدن آمد؟کدام پیشرفت آمد؟کدام پیش به سوی تمدن بزرگ رادیدیم؟ کدام امنیت آمده است؟حال نیزچهل سال عدالت اسلامی بهانه همان نوکران جیره خوارفقط درلفافه اسلام؟؟؟خرعوض نشد،پالان عوض شد. این فرهنگ غالب وساختارهاراکی ها وچه کسانی ایجادکردند؟کی شعارهارابدهان مردم گذاشت؟ عزیزان گنده لات بودن تورک.کورد،عرب،فارس،،دری ،، دردمردم نیست،پروندگان این تفکرات درسیستم وبهره بردارانش دردملت هااست.ازطیب چه کسانی بهره میبردند؟ازشعبان جعفری کی ها سودمیبردند. شهرنو راچه کسانی میگرداندند؟فاحشه خانه های شهرهای مختلف راچه کسانی مدیریت میکردند.ویرانه های بلوچستان راچه کسانی درحکومت شاه وشیخ ویرانترکرده اند، پس چرااین تفاله های نفت وگازخوارانگلیسی که هردو درعصرترقی حاکم بوده نتوانست،هرکی به هرکی دموکراسی قاجاررا به امنیت،به آبادانی تبدیل کنند؟چراهنوز عرب خوزستانی،بلوچ درکپردرس میخوانند؟نژادپرستی بس است،نوکری بس است،شعبان بی مخی بس است،وزیرآموزش وپرورش دوروزپیش درسخنرانی خوددرمجمع معاونین دراصفهان گفته زبان فارسی خط قرمز وزارت آموزش وپرورش است، بفرمایید،این حکومت آیا غیرازفاشیسم فارسی چیزدیگری است؟؟ عزیزان ،،بما عقب افتادگان عصرمدرن، مانده درقرون وسطی وباستانگراهای فاشیست فارس درلفافه اسلامی حکومت میکنند،ما باملت فارس دشمنی نداریم،ولی سرکردگان سیاسی فارس که نوچه های استعماری وماموران آنهاجهت عقب نگه داشتن کل ایران است،برماحکومت میکنند. تعدادی نیزدراینجا برای آنها لابیگری درمغشوش کردن گفتگوها قلم زنی میکنند.هرکس ایرانیت وایرانی بودن رامساوی بافارس بودن بداند،بداند که او عقب مانده ایی بیش نیست.همین این قلمزنان جیره خواربرای چپاولگران منقطه امن درست کرده تاآنها بتوانند،درامنیت کامل سرمایه هاراباخودفروشی سوزانده یا درواشینگتن،لندن.پاریس، برن،لوس آنجلس،نیویورک،تورنتو،یا بهترین منطقه ونکوور،،وست ونکووررا بخرند،،این حاکمان بی خردولی امربر اجانب باپاشاندن مقداری ازدلارهای نفتی درجلوی سگان حیاط خود،خصوصا نژادپرستان،کارکرده اند،که با یک تشر آمریکا کل اقتصادایران درخطرمی افتد،پس چی شد،آن سرمایه گذاری شاه وشیخ؟پس چی شد،سرمایه گذاری شاه درشرکت کوروپ آلمان؟چی شد سرمایه گذاری شاه دربوینگ آمریکا؟پس چرا این سرمایه گذاری هابدددمردم نمی رسد؟
اگر سواد اجتماعی و شناخت از جامعه و رسانه های ایران داشتی, میدانستی که از 9 لات مشهور کنونی، 5 نفر کرد، 3 نفر آذری، 2 نفر لرستانی ، و یک نفر فارس است.
در چند روز اخیر روشنفکرانی مانند نقره کار، مصداقی، رئیسی و دهها نفر دیگر در رسانه های اپوزیسیون در این مورد نظر داده اند. شما احتمالا همچون گذشته برخورد راسیستی نموده و فارس و زبان فارسی را مقصر خواهی دانست و نه شیعه آخوندی و فرهنگ قیصری و داش آکلی شاهنشاهی طبقاتی را.
نوشته هایت ارزش کشک و کهنه لب کوزه را هم نخواهند داشت.
برو در باره مغولستان و تاتارستان و ازبکها بنویس !
ایرانیان نیازی به امریکا نشینان نژادگرای ضد پارس ندارند.
قاتل نامزد سابقش بوده است. اینجور داستانها که سر عشق و عاشقی بکشی و بسوزانی داره به ایران هم راه پیدا میکنه. زنها خیلی بی ارزش شده اند. بادی فکری به حال این مسئله کرد
حسين ايبيش كيست؟اولين سوالى كه به فكر بنده رسيد و به كمك ويكى پديا فهميدم كه اولا عرب فلسطينيست دوما از اعضاى گروههاى تجميع افكار عربيست،فقط مترجمى كه بخود زحمت ترجمه را داده بهتر بود در رابطه با اين آقا يك مقدمه اضافه ميكرد
چه زیبا و به جا هست این ارباب وعده ها باید این کلکسیون را تکمیل کرد
ارباب بیگانه ها: چپ ها و تجزیه طلبان با شعار جغرافیای موسوم به ایران
ارباب کینه ها :خلخالی و بازماندگان پیشه وری و چپ ها و مجاهدین خلق و ...
ارباب لوحه ها و واژه ها : که کاربران او را میشناسند
ارباب منار ه ها: اردوغان و ادعای فرستادن اولین فضا پیما توسط عثمانی ها
ارباب ارزها و طلا ها: حسین و رضا ضراب و زنجانی و ذنوزی مطلق
ارباب پینه ها : کارگران مظلوم محتاج نان
ارباب ترانه ها : باز هم کاربران می شناسند و با لالایی هایش شاید بخواب رفته اند.
ارباب سم ها و خزنده ها: افرادی که به بهانه دموکراسی زیر بغل ساده لوحان هندوانه داده و از هر سوراخی وارد و نیش زده زهر را میریزند.
ارباب نوشته ها : کسانی که با پرداخت حق اشتراک هیچ جایی خالی از لطف نمیگذارند.
ارباب دوزنده ها: جناب پیروز ک
ارباب دوزنده ها: جناب پیروز که همواره مشغول ترمیم کامنت ها و اصلاحات هستند و معلوم نیست خود با اسم دیگر چه نوع مقاله انتشار میدهند
ارباب سینه ها : سینه پر درد اما دل بی کینه وطن پرستان واقعی
کنفرانس شورای ملی ایرانیان.....................
تصاویر این کنفرانس را که دیدم از خود پرسیدم؛
چند درصد این افراد غالبا مسن کراواتی و کت و شلواری با تجزیه ایران موافقند و در ته دلشان چه میگذرد ؟
پاسخم این بود، که هر مدافع حقوق اقلیت ها و اقوام که ، در 3-1 جمله خود ، ایران و ایرانی و فارس و اپوزیسون ایرانی را برای خواسته هایش ، تهدید به تجزیه کند ، یک تجزیه طلب است و باید مانند دشمنی، بدتر از ج.ا. با وی بشود.
هر کدام از اینها ؛ مخصوصا از نوع ترکی آذری اش، بجای مبارزه با شاه و شیخ و جمهوری اسلامی، با فارس و ایرانی و مردم ایران مبارزه کند و زبان فارسی را دشمن خود بداند؛ و دشمن طبقاتی ارتجاعی را فراموش کند، یک شارلاتان و حقوق بگیر اجنی است.
ایکاش گزارشی صوتی تصویری از این کنفرانس در این سایت قراد داده میشد و نه رقص مبتذل سینه و ناف و باسن تینیجرهای تهرانی بالاشهری.
"" ابتدا مذاکره پیرامون آیندهٔ شوم سوریه "" در ۱۶ جولای، روز دوشنبه، پوتین و ترامپ، در هلسینکی، پایتخت فنلاند، دیدار خواهند کرد، پایتخت این کشور التساقی زبان، سرنوشت خاورمیانه را با دیدار این دو مقام بلند پایه، تا هادی معلوم خواهد کرد، سپس پوتین و ترامپ، نتیجهٔ مذاکرات خود را، با تماس تلفنی با مقامات ترکیه، کشور التساقی زبان دیگر، در میان خواهند گذاشت، برای ساخت زیر ساخت‌های سوریه، فقط کشور ترکیه، ظرفیت‌های لازم را دارد. به تصاویر دژ / مقر آتا تورک در عفرین سوریه نگاه کنید >>این دژ، در جنگ جهانی اول، توسط آتا تورک در نبرد با امپریالیزم، استفاده شده بود. آیا رضا خان شما هم تاریخ مبارزاتی دارد یا با کودتا امپریالسیم بر اریکهٔ قدرت سوار شد؟ https://www.yenisafak.com/en/world/military-base-of-modern-turkeys-foun…
از کسانی که مایل هستند تا اندازه ای با کلمه طبی و روان شناسی « هیستریک » آشنا بشوند, لطفآبه کامنت کاربر (( بدبخت )) رجوع بکنند..
نداریم. برای آشنائی بیشتر با فرهنگ و لغتتان لطفآ به ( فرهنگ عمید ) جلد اول رجوع بکنید تا با دستور زبانتان بیشتر آشنا بشوید. خیلی خنده دار است که ما (ترک های بی فرهنگ و بی لغت و بی الفبا ) بایستی به اشخاص ( با فرهنگ و با لغت و با الفبا ) دستور زبانشان را هم یاد بدهیم......اما آقا و یا خانم کار بر گرامی «بدبخت »... باز هم تکرار میکنم که (( نادانی شما از فرهنگ من, دلیل بر بی فرهنگی من نیست ))..اگر جوایز ( نوبل ) گاهی دلایل سیاسی دارد , تعجب من در اینجاست که چه دلیل سیاسی داشت که دانشمند و فیزیک دان آزربایجان , متولد باکو " لو لاندو " در سال 1962 جایزه نوبل در فیزیک را گرفت؟. تاگور از هند, پابلو نرودا از شیلی , همینگوی از امریکا چه دلایل سیاسی داشتند که برنده جایزه نوبل را گرفتند؟ با دلایل شما, حتما وینستون پرچیل هم نه بخاطر نوشته های ( راپرت های از جنگ )) جایزه ادبیات نوبل را از آنِ خود کرد بلکه ایشان یک سیاست مدار (( محافظه کار )) بود.. در ضمن آقای با فرهنگ و دارای الفبا.. ما در زبان (فارسی -دری ) دومآ, سومآ, چهارمآ
دراینجا کسی نه از نژاد آریایی سخنی گفت و نه از مغول درجه بائین دست. من نه آریایی هستم ونه ترک. شما که از بامداد تا نشست آفتاب در این سایت از همه ایرانیها بدگویی میکند و خود را ترک پاک میپندارید اگر روزی مانند اردوقان قدرت بیابید در همان آذربایجان صدهاهزار انسان مخالف خود را از کار برکنار کرده و به زندان خواهید افکند. از تجاوز به حریم شخصی دیگران دوری نخواهید کرد و خود را بالاتر از کرد، ارمنی و یا ساکنان ایرانی فارسی زبان خواهید پنداشت.
زنجانی عزیز، از اینکه به شهر زنجان مهاجرت کردید و یا آسیمله شدید، به خودتان مربوط است، ولی طرز فکر خود را نمی توانید به کل آزربایجان و یا زنجان پسط دهید، شما زره ائی از آزربایجان هستید که می توانید کرد، فارس، یا ارمنی باشید، ولی شما نمی توانید هویت خود را به کل آزربایجان تحمیل کنید، به شهر زنجان خیلی خوش آمدید، و از اینکه نام زنجالی را انتخاب کردید، نماینگر علاقه شما به این شهر می باشد، لطف کنید از همسایه انان بپرسید، معنی سازاخ یعنی چه آنها قطعا شما را شبر فهم خواهند کرد، لغتی بنام سازاخ در لغتنامه مغولی موجود نیست، حالا اگر مغولی باشد، بتصور شما من از نژاد پست تری هستم، به نظر شما من برای اصلاح نژادم باید به سازمان ملل مراجعه کنم، و یا شما احتملا راه حل مناسبی برای اصلاح نژاد می شناسید، شاید هم بهتر است برای اصلاح نژاد پاک آریائی باید عازم کوره های آدم سوزی بشوم.
زنجانی نامی ایرانی و به کسی گفته میشود که از زنجان و آذربایجان میآید. و به هیچوچ نباید ترک باشد. اما سازاخ نامی مغولی است و حتی در خود ترکیه و یا جمهوری آذربایجان من کسی را با نام سازاخ نمیشناسم. اگر زیاد نستالژی مغولی دارید کاری به زبان و فرهنگ ایران نداشته باش و کوشش کن چیزی از ادبیات مغول از تاریخ باشکوهش از فرهنگش بنویس تا ما هم روشن شویم. انتخاب نام من بخود من مربوط میشود و از شما تقاضای مشورت نکرده بودم.
بخش ۱۳۷ - حکایت ماجرای نحوی و کشتیبان
مولوی » مثنوی معنوی » دفتر اول
آن یکی نحوی به کشتی در نشست
رو به کشتیبان نهاد آن خودپرست
گفت هیچ از نحو خواندی گفت لا
گفت نیم عمر تو شد در فنا
دل‌شکسته گشت کشتیبان ز تاب
لیک آن دم کرد خامش از جواب
باد کشتی را به گردابی فکند
گفت کشتیبان بدان نحوی بلند
هیچ دانی آشنا کردن بگو
گفت نی ای خوش‌جواب خوب‌رو
گفت کل عمرت ای نحوی فناست
زانک کشتی غرق این گردابهاست
محو می‌باید نه نحو اینجا بدان
گر تو محوی بی‌خطر در آب ران
نکاتی در مورد « دیوانی شدن زبان فارسی دری»:
پژوهش های مستقل برخی از اهل فن در مورد « اداری شدن زبان دری» نشانداده:
1-«زبان فارسی دری» لهجه ای در دربار ساسانیان در تیسفون بود که تنها کاربرد شفاهی داشت.
2- تحول زبان فارسی دری در شمال شرقی ایران، در واقع، نخست در یک قرنطینه ی جعفرافیائی -سیاسی، جدا از حاکمان عرب و ایرانی پهلوی زبان، در جنوب رخ داد.
3-بعد هم سامانیان، فارسی دری را که زبان خودشان بود، نوشتاری و اداری کردند، آنهم با گرفتن خط عربی و وارد کردن مقدار زیادی واژگان عربی، زیرا زبانشان تا پیش از آن پیشنیه ی حکومتی نداشت.
آنها زبان نوشتاری سغدی را کنار زدند.
بحران آب در ایران
"خروس بی محل
لغتنامه دهخدا
خروس بی محل . ..... خروسی که نه بوقت خواند.(یادداشت بخط مؤلف ). || آنکه کاری را در غیر موقع انجام دادن خواهد. (یادداشت بخط مؤلف ).".
"عیسی کلانتری، که در دههٔ ۱۳۷۰ وزیر کشاورزی جمهوری اسلامی ایران بوده‌است.......... اظهار داشته اگر تا چندسال آینده این معضل رفع نشود هفتاد درصد جمعیت کشور مجبور به ترک ایران میشوند.".
"حسن عباسی رئیس مرکز بررسی‌های دکترینال امنیت بدون مرز در جمهوری اسلامی ایران علت اصلی خشک شدن سدهای ایران را بالا رفتن معصیت و گناه بیان می‌دارد و اجرای برنامه‌های احیا یا بهبود محیط زیست را بی‌ثمر میداند.[۴۴][منبع بهتری نیاز است]
اگر اهل شهرها و آبادی‌ها ایمان میآوردند و پرهیزکاری پیشه میکردند، یقیناً [درهایِ] برکاتی از آسمان و زمین را بر آنان می گشودیم".احمد جنتی امام جمعه موقت تهران در خطبه نماز جمعه در سال 1378 با استناد به آیات قرآن گناه را دلیل کم شدن بارش باران دانست. از جمله به آیه 96 سوره اعراف استناد نمود که می گوید :و
"بحران آب در ایران - ویکیپدیای فارسی".
بعد از حکومت "روضه خوان ها" چشم ما به دل نگرانی های امثال جناب جلال ایجادی، استاد دانشگاه در فرانسه در زمینه‌ی جامعه‌شناسی و کارشناسی محیط زیست و اکولوژی که در دانشگاه کنام پاریس، دانشگاه پاریس ۱۳، دانشگاه پاریس شرقی و دانشگاه اکول سانترال پاریس در رشته جامعه‌شناسی، جامعه‌شناسی صنعتی و کار، نظام‌های مدیریتی و سازمانی و اقتصاد پایدار تدریس میکند روشن که "...بانگ بی هنگام برداشت - نمیداند که چند از شب گذشته".
"....هفتاد درصد جمعیت کشور مجبور به ترک ایران میشوند.". ما اینیم.
زنجانی عزیز٫
۱ - کدام دانشگاه معتبر جهانی به ایرانیان رتبه زبانشاسی داده اند، تا تشخیص دهند که زبان فارسی زیبا در گویش و در شنیدار است؟ و بقیه زبانها؟! ؟!؟
۲ - کدام مرجع علمی ثابت کرده است که زبان ترکی تکامل نایافته، خام و بد گفتار و گوش زننده است؟
توضیح اینکه لازم نیست به دوران قاجار برگردید، همینقدر که به شروع حکومت پهلوی یرگردید، قطعا بدون لغات ترکی غار نشینی در انتظار جامعه فارسی است،
اگر بجای زنجانلی نام فارسچی انتخاب می کردید، بیشتر برازنده شما بود، چون زبان مادری زنجانی ها ترکی است، و هیچ آدم عاقلی به مادرش و زبان او توهین نمی کند، لطفا در انتخاب اسم مستعار دقیق باشید، که این نوشتار شما ماهیت اسم مستعار شما را بیشتر افشا می کند.
دوستان عزیز و کریم،
لطفاً در « سنگلاخ» گیر نکنید:
از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن
فردا که نیامده است، فریاد مکن
حالی « نظرت را بگو» عمر برباد مکن:
سئوال « عیان» است
حاجت به « بیان» است:
آیا برابری زبانها و فرهنگ ها را قبول دارید، یا معتقد به « نابرابری» آنها هستید،؟
آیا « برابری قانونی در همه چیز و هر چیز» را می پذیرید یا نه؟
آیا «انتخاب آزاد » در زندگی اجتماعی را قبول دارید یا نه؟
آیا واقعاً میخواهید « وحدت عمومی، فرهنگ مشترک عمومی، جامعه دموکراتیک عمومی» داشته باشیم یانه؟
راه حل شما چیست؟
---
دوستی که « انتخاب طلوع و غروب خورسید را مطرح کرده»، بهتر است کتاب
« قرار داد اجتماعی از ژان ژاک رسو» را مطالعه فرمایند و فرق « قرار دادهای اجتماعی» با « قوانین فیزیکی» را تحقیق کنند.
سطح فرهنگ و شعور سیاسی بعضی از افراد راسیست ضد ایرانی مقیم غرب فعال در این سایت، همانقدر است که بارها در این سایت به جایزه نوبل اورهان پاموک اشاره میکنند و آنرا مزیت زبان و شبه فاشیسم ترک میشمارند.
اولا پاموگ خودش یک فرد سوسیال دمکرات ضد ناسیونالیسم و ضد شونیسم ترک است و در ترکیه بارها مورد آزار سیاسی نیروی امنیتی گردیده.
دوما دادن نوبل گاهی دلایل سیاسی دارد و نمیشود آنرا دلیل توانایی یک زبان و برتری مغولیسم دانست.وجود ترکیه در ناتو و وابستگی اش به امریکا و اتحادیه اروپا بی تاثیر نبود.
سوما نگاهی به زبان و خط واسامی افراد در کشورهای آسیای میانه بیندازید تا ببینید ترکها هنوز فاقد الفبا و خط و فرهنگ لغت و هویت و یک زبان ادبی اجتماعی فرهنگی اداری رسمی سراسری و مستقل هستند.
آقای اییلار اگر شما خواهان آموزش به زبان مادری هستید چه نیازی بود دست به اسلحه ببرید و انقلابی شوید؟
جریان چپ اساسن جریانی بی هویت وخیانتکار ودروغگو است.اگر شما روزنامه های مردم ارکان حزب توده و روزنامه کار را ورق بزنید نوشته ای ستونی به زبان ترکی عربی ویا کردی ویا جزوه ای ویا کتابچه ای جداگانه به این زبانها پیدا نخواهید کرد در حالیکه همین حزب توده از جنایتکاری مانند خلخالی به عنوان نامزد حزب برای ریاست جمهوری دفاع کرد. توجه دارید که زبان مادری شما چگونه قربانی اهداف شوم ویرانگر حزب توده شد. اگر جریان چپ در سال ۵۷ نه بدنبال کودتا برای کسب قدرت بلکه فقط برای همین آزادیهای بوژوایی واموزش به زبان مادری کوشش میکرد امروز با مصیبت تاریخی روبرو نبودیم..بنا براین این جریان چپ است که به دشمنی با زبان مادری شما برخاسته ونه دیگران.من مطمن هستم که آموزش به زبان مادری در زمان شاه فقید بمراتب قابل پذیرش بود تا حمله به سیاهگل واعدام انقلابی آن سرمایه دار شریف آقای فاتح یزدی. از قضا آن کسیکه او را اعدام انقلابی کرد از فرزندان یکی از رهبران فرقه دمکرات بود.
زبان مادری متاسفانه بهانه بود تا قدرتهای
خارجی بتوانند به تسلط خود بر مناطق کوچک ادامه دهند .جریان فرقه دمکرات نیز روی زبان مادری پافشاری نکرد بلکه روی ایجاد حکومت کارگری و پیوستن به اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی .واقعیت این است که جریان چپ در آیران نه جریانی بومی ویا ملی بلکه جریانی وارداتی برای حفظ منافع بیگانه میباشد.قتل شادروان پیشه وری به دستور استالین نشان داد جریان فرقه فقط ابزار بوده است.
قرار نیست همه سخنانشان را مورد علاقه وبر اساس خواست عده ای تجزیه طلب سنگر گرفته پشت زبان مادری تنظیم کنند. شما که پیشنهاد میدهید که زبان و ادبیات را به اهلش بسپارید چرا خود در هر زمینه ای نظر میدهید آیا زبان شناس تاریخ شناس کاراگاه نقاش شاعر پژوهشگر و ... هستید.اگر این سایت ایران گلوبال نباشد باید نوشته های خود را جایی بگذارید که امثال خودتان به به کنند. کارتان فقط وقت گرفتن است .
خانم عزیز نوشته اید این حق تک تک افراد جامعه است که زبان اداری و ملی را تعیین کنند. منهم با همان منطق جهاندیده شما می گویم حق تکاتک مردم جهان است که تعین کنند آفتاب از کدام طرف، چه ساعتی و برای چه مدت بتابد. منهم با همان منطق شیرین شما می گویم این حق تک تک مردم جهان است که تعین کنند میخواهند مردن در سرنوشت آنه اباشد، پیر بشوند یا نه. غلط کرده مرگ از شرق تابیده، غلط کرده پیری به سراغ آدمها آمده. این مسائل باید با نظر تک تک هفتاد میلیارد آدم تصمیم گیری شود. کسی هم که گفته ماما دو تا بشه سر بچه کج در میآد بیجا گفته. ماما باید هفت میلیون باشد، هفتاد میلیون باشه و بچه اگر تکه تکه شد، چه مانعی ندارد.
شاهان صفوی از ترس عثمانی ها اصفهان را پایتخت کردند و آخر شاه سلطان حسین صفوی تاج خودرا تقدیم محمود افغان کرد. جدا کردن هرات از ایران. عهد نامه های گلستان و ترکمانچای حرمسرا های قاجاریان و ... نشان دفاع از مرز و بوم دارد. آیا تجزیه طلبی از آریوبرزن سردار ایرانی که شجاعانه جلوی اسکندر ایستاد میگوید . اگر فردوسی و دیگر بزرگان ایران را به نحوی میشد به ترکان ربط داد (مانند بابک خرمدین و نظامی گنجوی و مولانا و ستارخان) میدیدیم که چطور برای اثبات جعلیات خود دلیل میآوردند.با تشکر از آقای جلال ایجادی و اقبال اقبالی
آقا و یا خانم زبان ترکی ...همانطور که قبلآ چندین بار اشاره شده است (( نادانی شما از فرهنگ ترک ها , دلیل بر بی فرهنگی ترک ها نیست ))..در این فرهنگ نازای ادبی , بقول شما , لااقل یک نویسنده ترک توانسته است که جایزه نوبل را در رشته (( ادبی )) از آنِ خود بکند. گیرم که در سال 2003 ( موسیقی موغام ) آزربایجان , به عنوان ( فرهنگ شفاهی برای بشریّت ) از طرف یونسکو ثبت جهانی شد . نمونه ای از این موسیقی موغام که در صفحه (( طلائی)) که بوسیله و ابتکار (( کارل سیگان ..)) تهیه شده و همراه با چندین موسیقی از کشورهای دیگر ضبط شده بود, بوسیله سفینه فضائ ویجر 2 در سال 1977 به فضا پرتاپ شد.این صفحه طلائی چندی است که از مدار (( منظومه شمسی )) عبور کرده است.
conservation campaign of different interpretations of Mugham in the form of sound archives. Considered Azerbaijan’s classical music, the Mugham is a traditional musical form with a large degree of improvisation that draws upon popular stories and local melodies.UNESCO proclaimed the Mugham of Azerbaijan a Masterpiece of the Oral and Intangible Heritage of Humanity in 2003, leading to a conservation campaign
ایرانیان زیباشناس هستند و در طول تاریخ توانسته اند زبانی را پرورش دهند که زیبا در گویش ودر شنیدار است. ایرانیان نمیتوانند زبانی دیگر که تکامل نایافته، خام و بد گفتار و گوش زننده است را جانشین کنند و یا از آن کلماتی را بیشتر از لیاقتش بکار بگیرند.
دوستان... همچنان که ما زبان چینی نداریم, همچنان که ما زبان ایرلندی نداریم, همچنان که ما زبان کانادائی نداریم, همچنان که ما زبان نیوزلندی نداریم, همچنان که ما زبان امریکائی نداریم , همچنان که ما زبان و ووووووو... نداریم , به همان اندازه ما زبان (( فارسی )) نداریم. زبانی که یک قشر (( اقلیّتی )) در ممالک محروسه ایران با آن تکلم می کنند زبان (( دری )) است.
دوستان... درجواب کاربری که پرسیده بود (( چرا هزار سال حکومت ترکان در ایران نتوانست مشکل زبان ترکی را حل کند و یک خط و الفبا و فرهنگ لغت و زبان اداری و زبان فرهنگی ادبی را بزاید )) بایستی گفته شود که در طول این هزار سال کار و مسئول اصلی ( ترکان ) در این سرزمین محافظت از مرز و بوم و مقابله با دشمنان این سرزمین بودند. زبان ترکی در این هزار سال زبان (( ارتش )) بود. یک مملکت را با شمع و گل و پروانه و ساقی و می, نمی توان نگهداری کرد. بعد از فتح ایران به وسیله اسکندر , چندین ژنرال های برجسته او خواستند ایران را هر چه زودتر ترک بکنند. این به این خاطربود که مردمان ( عزلت و گوشه نشین ) این سرزمین چیزی جزء (( می گساری و شعر خواندن )) نه جنگیدن بلد بودند و نه از خود دفاع کردن. و این نوع روش و راه و زندگی بر روی سربازان اسکندر تا اندا زه ای اثر گذاشته بود به آن حدی که این سربازان هم حس جنگجوی
و دفاع در مقابل دشمن را هم از دست میدادند. دوستانی که در ارتش خدمت کرده اند لغات ترکی در زبان (ارتش) را بخوب بیاد دارند. در ضمن خطّ زبان ترکی هم مشتق از خط و الفبای لاتین است .و با پوزش از تأخیر به پاسخ و پرسش گفتمانی برجسته و سرزنده ی تان. راستش را بخواهید در مورد جنبش رفرمیست های مذهبی و طیف سبز میانی و وابسته به آن، حق با شماست و می شود پیرامون آنها و اهداف مشترک و متضادشان با نیروی کار و تنگدست بسیار شنود و گفت. و ابعاد ناسازگاری آشکار آنها با جنبش و چالش نان و کار و آزادی کارگران و توده ها را برشمرد و بیشتر ترفندهای شان را شکافت و بهتر رسوای شان کرد.
اما خودم برای چنان بررسی گسترده و عمیقی، ضرورت لازم را نمی بینم؛ چراکه با خیزش دوباره ی دیماه، موضع کارگران و توده ها و نیروهای میانی و زحمتکش و دانشگاهی و زنان و جوانان و... کاملا روشن و آشکارشد که آنها هردو طیف اصولگرا و اصلاحچی را رد کرده و دیگر حنای شان برای مردم بجان آمده دیگر رنگی ندارد و مردم آگاهانه کلیت رژیم و بود و نبودش آنرا به چالش مرگ کشانده و جز به سرنگونی آن رضایت نمی دهند. اما چرا؟
چون مدیریت رفرماسیون مذهبی " موسوی کروبی " با همه ی دعاوی پوچ و دهان پُرکن اش استعداد پذیرش استقلال عقلی و اختیار مستقل و تجربی 40 ساله مردم را که مجاب به کنارگذاری دین دولتی بود را تا لحظه های پایانی اسارت و خانه نشینی شان برنتابیدند.شما بی گمان بخاطر دارید که موسوی ـ کروبی تناقض رژیم با کارگران و مردم را نه در قانون اساسی، تلفیق دین و دولت و خودکامگی کاست آخوند و آخوند صفتان نمی دیدند، و بیشتر باورداشتند که برگشت براه خمینی و متعهدشدن به آرمان های او و اجرای درست و بی کم و کاست قانون اساسی اش، گره هائی هستند که باید با برگشت به گذشته ی خمینی راه ها و چاره ها پیشنهادی او ( خمینی) گره ها بازکرد و راه های نرفته ی او را یافت. و این ادعای پوچ و چهل ساله تجربه شده ی سیاه و خونین، جز تمسخر خرد بیدارشده ی مردم، و تحدید آنها توسط رفرمیست های کلاش به بقا در قالب استبداددینی توسط جنبش سبز بیشتر نبود. و همان منشأ بازتولید قدرت ویرانگری هرچه بیشتر رژیم پس از سرکوب جنبش مردم شد تا که به جنبش دیماه برسید و بینجامد.
این بار روند بیداری مردم و به چالش گرفتن رژیم توسط پی بردن به انواع و ابعاد جنایت ها، چپاول ها و تبکاری ها و به تبع آن رسوائی هائیکه از رهبری گرفته، تا پائین ترین امربر نظام، اینک کلیت رژیم نمی تواند خود را از خشم و خیزش سرنگونیخواهی کلان برهانند و این بسیار امیدوارکننده است.
در مورد چپ نیز می توانم با شما هم عقیده باشم که چپ هنوز روند پلورالیزاسیون نظری و قطب بندی غیر ایدئولوژیک نیافته و در حال تکوین و ساختن قطب مستقل خود می باشد. اما همزمان لازم می دانم یادرآورشوم که نیروهای پراکنده ی چپ و کمونیست یکی از ارکان های قوی و قدر اراده ی سیاسی طبقاتی آگاه کارگران و زحمتکشان می باشند که بدون اراده ی آنها هیچ جریانی نمی تواند جنبش کارگری را در مسیر سیاست اجتماعی منحرف از رهبری کند. بنابرین چپ سرکوبشده همچنان چپ بمانده و به نیروی طبقاتی خود که کارگران باشد متکی ست و همیشه وفادار به مبارزه طبقاتی بوده و یگانه همراه همیشگی آنهاست؛ اگرچه چند نخاله هم در این خانواده وجودداشته باشند.
باسپاس از پانویس تان
سالام ـ جناب توکلی عزیز،سیاست شمادرسایت، عین سیاست جمهپوری اسلامی گشته،باچرخش اصولگرا،اصلاح طلب، مسئولان کامنت شمانیزحالی بحالی میشوند.درعرض پانزده روز دوکامنت من به قبرستان بقیح تحویل شده است. درعوض میدان تاخت وتاز بردارندگان ائدولوژی پرستان ایرانی تقبیح کنندگان ائدولوژی شده است.غرض ازنوشتن این متن میخواهم براین عزیزان متن نویس ضدتورک عرض کنم،که روشنفکران ایرانی همیشه درجمع به تقبیح سیاست ائدولوژی مثل کمونیسیم،پان اسلامیست، پان عربیسم،پان تورکیسیم ،فاشیسم وغیر میپردازند،مخصوصن برعلیه اسلام،کمونیسم،سخن پراکنی میکنند. حال روی سخن باهمه است.متاسفانه پان ایرانیسم وپان فارسیسم درایران با لابیگری سیاسی استعمارگران غرب بخصوص انگلیس به یک مکتب متوهمانه یاائدولوژی بدتراز ائدولوژی اسلام ودیگر ائدولوژی هایی که باجمود وتحجرهمراه است،مواجه گشته،هرکسی یک جمله ازنارسایی ،یا ازعقب ماندگی ایران و
یاازعدم جوابگوگرایی زبان فارسی بگوید،بامتحجرانی بدترازبن لادن والبغدادی مواجه میشود.انگاراگرحق وحقوق مدنی ملل درزنجیرداده شود،یا قسمتی ازایران استقلال گیرد،دونیا بهم خواهد ریخت.تازمانیکه این توتم واین توهم مکتب شدن زبان فارسی ازدرون ذهن روشنفکران خارج نشود،هیچ راهی برای نجات ملل درون ایران نیست، این افرادچشم بصیرت برای دیدن کروات های ۴.۵ میلیونی راندارند، که شایستگی خودرادرمقابل دونیا نشان دادند،بلی اگرروشنفکران ایران کروات هادیدند،خواهندفهمیدو،آنوقت میتوان اطمینان داشت.شاید پیشرفتی دردونیا رادید.والا این متوهمان باتکیه براربابان خود همه رابادیدگاه بن لادنی غرق نکنند،ول کن همه نیستند.انگلیس ودیگراستعمارگران بامهندسی خودتحفه ایی دردامن مردم ما گذاشته اند.که آنورش پیداست.همان بهتر که فارسی به عهد قجر و یا همان قاجار برگردد تا اینکه با ترکی معجون شود.
با آرزوی بهبودی برای آقای لوایی.به علتی کتابخانه خود را به دوستان هدیه کرده ام.مایل هستم ده جلد کتاب تاریخ قجر نقش ایل قجر در ایران وجنگ های ایران وروس را به شما هدیه کنم . با احترام
چهره این قزوینی پناهنده در اروپا ؛ بیشتر روسی است تا تورانی و آذری.
یک اسلامیت عرب تبار حگومتی حرفی زد. یک قزوینی دورگه روس او را تهدید کرد. یک لاشین یانکی آبادی نشئه نوستالژِی این ددم بدم گردید.
اینها سطج فرهنگ مدافعان هویت قومی ترک را در این سایت نشان میدهند.
چه خوب که ایران اهورایی این چنین مخالفانی دارد.
https://www.youtube.com/watch?v=eIqDmptJ1Bs
دوستان.... واکنش یک ترک قزوینی نسبت به سخنان نژاد پرستی وزیر آموزش و پرورش....
از کارشناسان قلابی مغول تبار این سایت سئوال میشود چرا هزار سال حکومت ترکان در ایران نتوانست مشکل زبان ترکی را حل کند و یک خط و الفبا و فرهنگ لغت و زبان اداری و زبان فرهنگی ادبی را بزاید ؟ چون این قوم و زبان و فرهنگ و روح و جسم و ژن اش ریشه در ترکستان و غرب چین و شر ق معولستان و سیبریه دارد و در کل خاورمیانه قومی بیگانه و غیربومی و مهاجر و مهمان و موقت بوده و هست و خواهد بود.
ترک به ترکستان !
زبان و فرهنگ مردم ایران پارسی است.
اندوهتان، معلول مازخیسم و خود آزاری است که رنحتان میدهد.
صافکاری خواهند کرد.درد و رنحتان ، ریشه در رمانتیسم فومی ناسیونالیستی تان دارد که خود علت و معلول فاشیسم و راسیسم ضد ایرانی و ضد فارستان میتوانتد باشد.
بیماری روحی مازوعیسمان را به گردن دیگران و اقوام دیگر نیندازید.
رنج تان 6-4 قرن پیش شروع شد که دشتهای وسیع اویعور و مغولستان و ترکستان را برای دامپروی و سرباز سلجوق بودن، ترک کردید و روانه ایران و خاورمیانه و قفقاز و آسیای صغیر شدید و مهمان پارس و ایران گردیدید و اکنون بفکر سوء استفاده از این بزرگ منشی و مهمان نوازی افتاده اید. و با توهین و تهمت و فریب و جغل و دروغ ادعای تقسیم خانه و دشت و کوه را دارید. یا دچار راسیسم مرگ آور مبتذل شده اید که همچون داعش قصد تحریب فرهنگ و زبان و تمدن میزبانتان را به دشمن وعده داده اید.
ولی محافظان ایرانشهر پوزه دشمن را همچون زمان رم و یونان و مغول و عرب و استعمار نو
اندوهتان ریشه در ژن افسردگی نژاد زرد آسیای شرقی و اسکیمویی تان دارد.
ترک به ترکستان !
ایران فقط میهن اقوام ایرانی با اتوریته زبان و فرهنگ پارسی است.
به بهانه اینکه چین تسلیم نشه به واشنگتن
تمام کارخانه های ما بسته
و رودخانه های ما تهی از ماهی
این سید جمال، تورک بودنش سر جاش، اما فعالیتش در چه زمینه ای بوده؟ سر تورک بودن که کسی را نمی گیرند. نعمت زاده رئیس مافیای دارو و وزیر سابق، تورک اصل است.
خواهران و برادران مسلمان .دین شما ونقش کنونی شما ودین اسلام در روزگار ما کشور ما ایران را در برابر جنگ داخلی و انقراض قرار داده است.هر تیری که بسوی مردم یهود وهر دلاری که از کیسه ملت خرج اسلامگرایی میکنید با دفاع قاطع غرب و دولت یهود روبرو میشود. دین شما اسلام و دولت اسلامی شما در همه زمینه ها جریانی ورشکسته و پوشالی و نامی جز خیانت به ملت آیران ومنافع ملی آن ندارد.
داد کشور ما ایران جولانگاه گروهی بیگانه پرست شرقی وغربی شود.عدالت اجتماعی در کشور یهود بیش از بیش از ایران اسلامی وجود داردبرای آینده کشور و دوری از هرگونه تنش بیایید دست از دشمنی با کشور اسراییل بردارید. محمدبنیانگذار اسلام خود نیز تن به صلح با قوم یهود داد .بیاید همانند امام حسن که با معاویه صلح کرد با مردم جهان صلح کننید وبیش ازاین کشور ما ایران را منزوی نکنید.و واقعیت این است که شما آگروهی اشغالگر هستید و میهن برای شما همان کعبه است که تا کنون در برابر کنست بازنده بوده است.ما مردم ایران هیچ دشمنی ما مردم یهود نداریم و اجازه نخواهیم
وهرگز قابل مقایسه نیست. .رهبران وپیروان یهود مانند مسلمین ملیاردها دلار دزدی نمی‌کنند. مردم به چشم خود میبینند که توان فرهنگی علمی و فنی ومعجزه کشور موسا کلیم الله بیش از توان ید وبیضا اسلام میباشد.به فرزندان خود رحم کنند. شما روزی میروید ولی فرزندان شما شاهد نفرت مردم از شما خواهند بود .
یه مشت ... تکراری
که مشکلی را حل نمی کنه
اگر طرف مقابل ما حرف شنو بود که وقت مونو پای مقاله " راه نجاتی جز مبارزات مدنی نیست " یک به اصطلاح اپوزیسیون چن جانبه مقیم خارجه تلف نمی کردیم تا حالا به همه مطالبات مون رسیده بودیم
خانم آ.ائلیار قربانت یکدفعه بگو اشتباه کردی زود پریدی وسط معرکه و تمامش کن. آنالیزت خده دار و بچگانه است و پشت سر هم داری پیام پشت سر پیام می نویسی که تابت کنی حق با تو بوده و قدرت کف بینی تو خوب کار میکنه. ولی نه جانم، بپگی را کنر بگذار بگو اشتباه کردم و اینقدر زود وسط معرکه بعد ازین نپر و خودتو ضایع نکن. اگر مرگ فرجی کار رژیم نبوده باشد، معنایش این نیست که آنها آدمهای خوب و نازی هستند. اما تو اگر به این آنابیز های مضحک و آبکی ادامه بدی آنوقت خدای نکرده ممکن است گان شود که غربت ذهنتو زیاد اذیت کرده
صد سال است که گروهی روشنفکر سعادت ونیک بختی مردم آیران را در گرو انقلاب و سرنگونی نظام حاکم تعریف میکنند.نتیجه شعار مرگ بر شاه را ما در چهل سال گذشته به تلخی تجربه میکنیم.کسی عاشق نظام اسلامی نیست ولی با کدام اعتماد و زمینه های حقوقی مردم را به انقلابی دیگر دعوت میکنیم. مدعیان اساسی قدرت یکی سازمان مجاهدین و دیگری نیروی چپ است.این دو نیرو نه درکنار هم بلکه در برابر هم از همان سال ۵۷ شروع به تخریب یکدیگر کردند.در آینده نیز نه در کنارهم بلکه به تعقیب زنده و مرده هم خواهند پرداخت.نه چپ ونه مجاهدین و دیگر نیروهای مذهبی نه آزادیخواه ومیهن پرست هستند ونه دست از قدرت خواهند کشید.بدو شک اگر جریان چپ نه بدنبال سرنگونی بلکه بدنبال حقوق اجتماعی مردم و آزادی سندیکا و احزاب میرفتند ما امروز در منجلاب آخوندها غوطه ور نبودیم.انچه هر ایرانی از خود میپرسد این است بدیل ویا آلترناتیو نظام اسلامی چیست؟
این سازمان های مدعی چه تضمینی قانونی به مردم ایران برای حقوق شهروندی انتخابات آزاد و آزادی فردی و اجتماعی و امنیت آنها میدهند؟چهل سال از عمر نظام اسلامی میگذرد ودر این چهل سال یک اعلامیه مشترک ویا منشوری برای دفاع از آزادی و انتخابات آزاد از سوی سازمان های مدعی داده نشده است.راستی با تکیه به کدام گذشته دمکراتیک و همکاری مشترک سازمانها میتوان امیدوار بود؟
فرض که نظام پلید اسلامی همین امروز رفت چه جریانی دولت را تشکیل خواهد داد؟
با توجه به سناریو های مطرح شده از سوی حکومت میتوان نتیجه گرفت:
سناریو جسد سوخته:نتیجه از سناریو دوم که حکومت مطرح میکند: جسد سالم:
1- مریم با مجید ملاقات کرده و ماشین اش را به دست او داده است.
2- هنگام باز گشت توسط « رصد چیان حکومت دزدیده شده »
3- رصد چیان «اطلاعات دیدار» را از مریم به دست آورده اند. نام مجید، محل باغ، رابطه دو دوست.
4- رصد چیان مریم را کشته در باغ چال کرده اند.
5- مجید را گرفته و ماشین را به « حوالی خیابان انقلاب تهران» منتقل کرده اند.
6- مجید گفته « دیدار کردیدم ، ماشین را داد و رفت»
7- گفته اند « برویم محل دیدار- باغ- را ببینیم». و جسد را در آورده اند.( در این سناریو)
8- با شکنجه واداشته اند که تکرار کند« مریم را کشته و ماشین را در حوالی خیابان انقلاب تهران رها کرده است.»
در طی 10 روز شکنجه و آماده سازی.
----
1- سناریو اول رصدچیان است که دیده اند امکان «پیاده کردن و قبو لاندن به افکار عمومی را ندارد و باز تاب بسیار منفی یافت»
2-ادعا شد روز 15 تیر ماه جسد سوخته زنی را در شهر قدس پیدا کرده اند. مال مریم است، پلاتین دارد، خانواده تایید کرده.
3- به دنبال آن « جسد سالم» را طرح کردند و جسد سوخته غیب شد! که از خشم عمومی کاسته شود.
4- در هر دو سناریو ادعا شده پزشک قانونی و خانواده تعلق جسد به مریم را تایید میکنند!
5- در حالیکه خانواده « حق سخن گفتن ندارد.
------
نتیجه دو سناریو این است که « کار کار رصدچیان» است. و با شکنجه مجید را به تکرار سناریو خود واداشته اند.
هیچگونه اختلاف اساسی، که نشانه قتل باشد، در میان دوست دیده نمی شود.
-----
رکنا:
«مرد جوان وقتی مورد بازجویی‌قرار گرفت، گفت: با مریم قرار ملاقات داشته است، اما از سرنوشت او خبر ندارد. او دو روز قبل در جریان بررسی‌های فنی پلیس به قتل مریم اعتراف کرد و گفت: من از 7 سال قبل بود که با مریم آشنا شدم و به او علاقه پیدا کردم و پیشنهاد ازدواج دادم.
وی ادامه داد: مدتی قبل متوجه تغییر رفتار مریم شدم و در این باره از او سؤال کردم که جواب درستی نداد. روز حادثه برای شنیدن جواب مریم با او در باغ خواهرم در اسلامشهر قرار ملاقات گذاشتم و با خودروی خودش سر قرار آمد. وقتی درباره ازدواج حرف زدم، گفت که پشیمان شده و می‌خواهد با مردی که استاد دانشگاه است ازدواج کند. من از شنیدن این حرف عصبانی شدم و کنترل خودم را از دست دادم. ابتدا شال او را برداشتم و به دور گردنش انداختم و آن قدر فشار دادم تا اینکه خفه شد. پس از آن گودالی حفر کردم و جسد را داخل گودال انداختم و سپس آن را سوزانده و سرانجام دفن کردم. سپس پشت فرمان خودروی مریم نشستم و به سمت تهران رانندگی کردم. بعد از آن خودرو را در محلی خلوت رها کرده و به خانه برگشتم تا اینکه بازداشت شدم.
بعد از اعتراف‌های متهم بود که بازپرس به همراه کارآگاهان پلیس آگاهی راهی محل حادثه شده و جسد را کشف و به پزشکی قانونی منتقل کردند. خانواده مریم هم با حضور در پزشکی قانونی جسد را شناسایی کردند. »
سایت زمانه:
«خبرگزاری مهر نیز از قول سرهنگ جواد صفایی، رییس پلیس آگاهی استان البرز نوشته است: «... جسد دختر جوان در اطراف شهرستان فردیس کشف و تحقیقات پلیس برای شناسایی قاتل آغاز شد. بر اساس سرنخ‌های موجود و نیز تحقیقات محلی، کارآگاهان به فردی که خواستگار دختر جوان بود، مظنون شده و وی را دستگیر کردند. متهم به قتل در ابتدا منکر حقایق شد اما در مقابل ادله و شواهد موجود به ناچار لب به اعتراف گشود و اقرار کرد به علت اختلافات با مقتول، مریم را به قتل رسانده و پس از سوزاندن پیکرش در اطراف فردیس، وی را در همان محل دفن کرده است.»
ویدئو مریم فرجی:
https://youtu.be/SQY9fNfG3R4
ادامه
اعترافات متهم به قتلرئیس پلیس آگاهی استان البرز خاطرنشان کرد: پس از این اعتراف به محل رها کردن پراید رفتیم و خودروی مریم را در حالی که مدارکش داخل آن بود، کشف کردیم. از سوی دیگر در شاخه دیگری از تحقیقات، هویت جسد سوخته مشخص شد و مطمئن شدیم جسد متعلق به مریم نیست. روز یکشنبه و پس از ۱۰ روز [ شکنجه و واداشتن به تکرار سناریو ساختگی]]از قتل سرانجام پسر جوان لب به اعتراف گشود و به قتل مریم اعتراف کرد. او ادعا کرد جسد را در باغچه‌ای در حوالی شهرک گل‌های فردیس دفن کرده است. این باغچه متعلق به خواهر متهم است.[ اطلاعات باغچه از مریم کسب شده] با اعتراف متهم، تیمی از ماموران با همراهی بازپرس راهی باغچه شده و با راهنمایی پسر جوان جسد در باغچه کشف شد. متهم مدعی بود به خاطر مخالفت مریم با ازدواج مرتکب قتل شده است.
مهدی ۲۹ ساله که در بنگاه املاک در فردیس کار میکند، پس از افشای راز جنایت درباره انگیزه‌اش از قتل مدعی شد:
هفت سال قبل با مریم آشنا شدم و قرار بود با هم ازدواج کنیم. مدتی بود او سرد شده بود و می‌گفت، از ازدواج با من پشیمان شده است. روز پنجشنبه با هم قرار گذاشتیم تا صحبت کنیم. او ادعا کرد یکی از اساتید دانشگاه از او خواستگاری کرده و قصد دارد با او ازدواج کند. با شنیدن این حرف، کنترل خود را از دست دادم[ با شنیدن این حرف کسی دست به قتل نمی زند. و کنترول اش را هم از دست نمی دهد. که میداند قصاص خواهد شد. ] و با دست و شال خفه‌اش کردم[ درکدام نقطه؟ بیرون ماشین یا داخل آن؟ محل ملاقات کجا بود؟ باغ؟].
بعد از قتل تصمیم به دفن جسد در باغ گرفتم، به همین خاطر بیل و کلنگ آورده و شروع به کندن زمین کردم. یکی از همسایه‌ها به من شک کرد و به پشت بام آمد و پرسید مجید چه کار می‌کنی؟ به دروغ گفتم برای ساخت آلاچیق چاله‌ای حفر میکنم.
حدود نیم متر زمین را کندم و جسد را دفن کردم. بعد هم ماشین او را به تهران برده و رها کردم. نمی‌خواستم به قتل اعتراف کنم تا جسد پیدا نشود اما بعد از ۱۰ روز [ شکنجه و قبول سناریو دیکته شده] راز جنایت فاش شد و مجبور به اعتراف شدم.
جسد قابل شناسایی بود
به گفته رئیس پلیس شهرستان فردیس، با توجه به مرطوب بودن باغچه، جسد قابل شناسایی بود و از سوی خانواده مریم شناسایی شد. متهم تنها روی صورت مقتول دوغاب گچ ریخته بود. [ متهم یا رصد چیان؟]
بازسازی صحنه قتل
سرهنگ صفایی، رئیس پلیس آگاهی استان البرز هم در پایان تاکید کرد: پلیس بدون توجه به جوسازی‌های سیاسی که در این پرونده بود به تحقیقات خود ادامه داد و خیلی زود متهم دستگیر شد و در بازجویی‌ها به قتل اعتراف کرد. او به زودی صحنه قتل را با دستور بازپرس پرونده بازسازی میکند.
انتهای پیام
سناریوی تازه از نیرنگستان در باره قتل مریم فرجی :
به نقل از ایسنا:
جزئیات اعتراف قاتل مریم فرجی
پرونده قتل مریم فرجی با اعترافات نامزد سابق او و کشف جسد در باغی در فردیس، وارد مرحله تازه‌ای شد و خط بطلانی بر ادعاهای مطرح شده درباره سیاسی بودن قتل این جنایت کشید. [ یعنی سناریو ی قبلی را تغییر دادیم]
به گزارش ایسنا، روزنامه جام جم در ادامه نوشت: «بر اساس اعترافات قاتل که با ادله کشف شده در صحنه جنایت مطابقت دارد، انصراف دختر جوان از ازدواج با قاتل، انگیزه این قتل بود. [ بحث زندگی مشترک بین دختر و پسر چیزی عادی ست. نمی تواند انگیزه قتل شود. ] خانواده مریم نیز پس از کشف جسد، هویت او را شناسایی کردند[ چرا خانواده را مجبور به سکوت کرده اید؟]. به گفته دادستان فردیس، جسد به پزشکی قانونی انتقال یافته و برای متهم به قتل هم از سوی بازپرس فردیس قرار قانونی صادر شده است.
آغاز تحقیقاتسرهنگ بیژن جنتی، رئیس پلیس شهرستان فردیس درباره آغاز تحقیقات برای کشف این پرونده به جام جم گفت: چهاردهم تیر امسال خواهر مریم با مراجعه به پلیس آگاهی فردیس فقدان[ دزدیده شدن] او را اطلاع داد. بر اساس این شکایت، دختر جوان با خودروی خود از خانه خارج شده[ برای ملاقات دوستش مجید] و دیگر بازنگشته بود. [ مریم هنگام باز گشت از ملاقات دزدیده شده توسط رصد چیان. مورد بازجویی قرار گرفته. و اینکه کجا ملاقات داشته؟ اسم نامزد اش چیست؟ و اطلاعات لازم همه کسب شده، به قتل رسیده و در باغ چال شده] تلاش خانواده‌اش برای تماس با او نیز بی‌نتیجه مانده بود. پس از این شکایت تیمی از ماموران تحقیقات خود را آغاز کرده و روز بعد جسد سوخته زنی در شهر قدس کشف شد.[ این زن کی بود؟ چرا خبری از او نیست؟ چرا این سناریو باطل شده؟ ادعا کرده بودید که خانواده جسد سوخته را تأیید کرده؟ پس چه شد که جسد باغ هم تأیید میشود؟] خانواده مریم در تحقیقات عنوان کرده بودند در گردن دخترشان پلاتین بوده که پزشکی قانونی نیز تائید کرد در بدن مقتول پلاتین بوده است.
وی افزود: اولین احتمال این بود که جسد سوخته متعلق به مریم باشد و تحقیقات همزمان بر روی دو پرونده آغاز شد اما در ادامه مشخص شد جسد سوخته متعلق به مریم نبوده است. [ چطور مشخص شد؟ ]
رئیس پلیس شهرستان فردیس با اشاره به شایعه‌سازی برخی افراد در این پرونده گفت: مریم دی ماه سال گذشته و در جریان اغتشاشات دستگیر و با وثیقه آزاد شده بود. برخی افراد سعی کردند با فضاسازی قتل او را سیاسی نشان دهند. این انگیزه در حالی مطرح میشد که بررسی‌های ما در همان روزهای اول نشان داد هیچ انگیزه سیاسی در این پرونده وجود ندارد. [ با این سناریو های مختلف و سخنان متضاد فرمانبران شما چرا نباید قتل سیاسی باشد؟
-جسد یکی بود شد دوتا
- سوخته بود شد سالم
- جسد سوخته غایب شد
- ادعا شده خانواده جسد سوخته را تایید کرده
-ادعا شده جسد سالم را تایید کرده
- خانواده مجبور به سکوت شده
- معلوم است چکار میکنید. تنظیم سناریو در عمل
- اضافه کردن قتل مریم به قتل دوست اش. توسط قصاص.
کشف راز قتل
سرهنگ جواد صفایی، رئیس پلیس آگاهی استان البرز که پس از اعلام فقدانی دختر جوان به تیمی از کارآگاهان جنایی ماموریت داده بود این پرونده را سریع کشف کنند، در تشریح تحقیقات ماموران برای کشف راز قتل به جام جم گفت: پس از این شکایت در نخستین گام تحقیقات را روی افراد مرتبط با مقتول متمرکز کردیم و متوجه شدیم مریم آخرین بار با نامزد سابقش تماس گرفته است. همین سر نخ کافی بود که تحقیقات را روی پسر ۲۹ ساله متمرکز کنیم[ یعنی مجید را قاتل منتخب معرفی کنند] و او به عنوان مظنون اصلی پرونده مورد بازجویی قرار گرفت. در حالی که پسر جوان در تحقیقات منکر اطلاع از سرنوشت دختر جوان بود اما تناقض‌گویی‌های او باعث شد ۲۰ تیرماه با دستور بازپرس پرونده بازداشت شود.
وی افزود: متهم ابتدا مدعی شد، آن روز با مریم قرار گذاشتم و او را دیدم. بعد از آن از یکدیگر خداحافظی کردیم و خبری از او ندارم. پسر جوان وقتی متوجه شد ماموران به او شک کرده‌اند سناریوی خود را تغییر داد[ رصد چیان رسناریو خود را تغییر میدهند] و این بار ادعا کرد، روز پنجشنبه مریم به دیدنم آمد و خودروی پرایدش را به من داد و قرار شد خواهرش برای گرفتن ماشین با من تماس بگیرد. وقتی فهمیدم او ناپدید شده، ترسیدم و ماشین را به حوالی خیابان انقلاب تهران برده و رها کردم.
ادامه دارد
کدامین سخن تان را باورم کنیم؟
نه، کدامین دروغ و نیرنگ تان را
کدامین فرمانبرتان را باور کنیم؟
دادستان و وکیل تان را
یا رصد چی و قاضی تان را
مدیر کل پزشکی و پزشک تان را
یا خود فروختگان و مزدوران تان را؟
« هاپ-هاپ» کدامین سگ تان را باور کنیم؟
دستان شما دستان قاتلی ست
که حلقوم روشنایی را می فشارد
و جان گلها را میگیرد
و جان گل مریم را.
دستان شما دستان قاتلی ست
که گلوی خلق را می فشارد
گلوی ملتها را.
وای به روزی که دستان این خلق
بر حلقوم تان بنشیند.
"عو-عو" هیچ سگ تان را باور نمی کنیم.
اخبار جدید از نیرستان :
دویچه وله:
"علت احتمالی" مرگ مریم فرجی اعلام شد
به گفته مدیرکل پزشکی قانونی استان البرز علت احتمالی فوت مریم فرجی "فشار بر عناصر حیاتی گردن" است.
او تصریح کرد که هیچگونه آثار سوختگی و ضرب و شتم بر بدن مقتول مشاهده نشده و پیکر او به صورت سالم به خانواده‌اش تحویل شده است.
مریم فرجی دانشجوی ۳۳ ساله اهل سر پل ذهاب کرمانشاه در جریان نا آرامی‌های دیماه سال ۱۳۹۶ بازداشت و به مدت ۱۰ روز در بند ۲۰۹ زندان اوین نگهداری شد.
با توجه به « سابقه این مدیر کل ها و حکومت در دروغگویی» درستی « گزارش مدیر کل حکومت گوبلزی» - به قول خودشان -« مطلقاً» نمی تواند « تأیید» شود.او از اواسط تیر ماه ناپدید شده بود. به گفته وکیل خانم فرجی، متهم به قتل دستگیر شده است.
----
آیا سخن «مدیرکل پزشکی قانونی استان البرز » می تواند درست باشد؟
توجه شود « خود پزشک قانونی» صحبت نمی کند، بل به جای او « مدیر کل» گزارش میدهد!
این بار کج به منزل نخواهد رسید.گروهی تجزیه طلب با کمک دولت یهود و غرب قصد کودتا ی جغرافیایی برای اهداف خطرناک در ایران دارند.
شعار خلق های تحت ستم غیر فارس به معنای ایجاد جنگ داخلی وگشتار مردم پارس زبان و سوریه شدن ایران است.گروه های حاضر خود در برآمدن نظام اسلامی خود نقش اساسی داشتند.
در تاریخ دیده نشده یک مردمی برای آنکه کشوری توانسته از آنها سرقت اطلاعاتی کند، خوشحالی کنند و به هوا بپرند و دست افشانی کنند. جز البته برخی از مردم یک کشور که خودشان را هم به اسم اپوزیسیون معرفی میکنند. باش تا صبح دولتت بدمد
« مریم فرجی، دانشجوی ارشد مدیریت بین‌الملل و "مدیر مالی یک شرکت"در شهریار استان تهران»
وکیل مریم فرجی، محمد حسین آقاسی ، علت قتل از سوی نامزد سابق را چنین مطرح کرده:« انگیزه مالی»!
به بهانه اینکه « مریم مدیر مالی شرکت» بوده است.
دادستان فردیس علت قتل از سوی قاتل،نامزد سابق را چنین عنوان میکند:« انگیزه عاطفی»!
به بهانه اینکه « مریم نامزد سابق» داشته است.
بالاخره آقایان انگیزه ی قتل را چه چیزی انتخاب کرده اید؟مالی یا عاطفی یا هر دو را؟ یا چیز دیگر؟
- ببینید کدام «دروغ » میگیرد.
چرا متضاد حرف میزنید؟ انگیزه مالی با انگیزه عاطفی دو چیز متضاداند و همدیگر را نفی میکنند!
این را به خورد کی میدهید؟ دستور از سوی رصدچیان برای عنوان کردن کدام « انگیزه » صادر شده؟ مالی یا عاطفی؟آقای وکیل چه دلیلی دارید که انگیزه مالی بوده؟ یا جناب دادستان دلیل انگیزه عاطفی چه بود؟
-اعتراف آقا، اعتراف!
- کدام اعتراف ؟ دو اعتراف که باهم متضاد اند؟! و « دروغ انگیزه تراشی» شما را برملا میکنند!
یا آنها هنوز سر انتخاب انگیزه اختلاف دارند؟ و شما را با « دو انگیزه متضاد» مشغول کرده اند؟
حالا « دلیل اثباتی» شما برای این انگیزه ها چیست؟ اعتراف؟ اعتراف که «دلیل» نیست، « عمل» است. و این عمل هم تابع « شکنجه» است و به « هر طرف « چرخان و روان» و فاقد ارزش قانونی!
چه دلیلی دارید که جنازه را رصد چیان باسابقه در باغ چال نکرده اند؟ آنها که « خیلی سابقه» داراند ، و آدم کشی و چال کنی کارشان است؟
----
وکیل و دادستان و دیگران همه قسم میخورند که« انگیزه سیاسی»در کار نبوده است.(و ناخود آگاه تأیید میکنند که انگیزه سیاسی بوده)
یعنی « رصد چیان و تهدید قاضی به زندان، و جا آوردن حال مریم و محکومیت او ، و دفاع اش از حقوق مردم و کارگران» نیز همه هیچ اند و « علت و انگیزه قتل» حساب نمی شوند.
یعنی میگویید علت قتل « یا این است یا آن . و یا هر دو ، یا چیزهای دیگر. » یعنی « سخنان ساختگی و دروغ»؟
و همه با قسم و آیه! و « مطلق و مطلقاً گویی.» که چنین و چنان است و جز آن هم نیست.
انگیزه سیاسی در کار نبوده .
«قاتل منتخب» هم شکنجه نشده و « با دلایل و شواهد کافی به قتل اعتراف کرده».
تنها به خاطر « رابطه عاطفی سابق»!
دادستان فردیس: قاتل نامزد سابق است.
به بهانه اینکه « مریم نامزد سابق داشته» است.
-نامزد سابق با «دلایل و شواهد کافی اعتراف» کرده.
- بله، هرکسی با «فریب و شکنجه» های شما به « هر کاری اعتراف میکند». مخصوصاً که « رابطه ی فرعی نامزدی سابق»
داشته باشد. و از سوی رصدچیان « قتل و قاتل سازی مهندیسی» شود.« غیر مستقیم یا مستقیم». با تجارب 40 ساله در ترور.
-------
سایت رادیو زمانه :دادستان فردیس: نامزد سابق مریم فرجی به قتل او اعتراف کرده و جسدش به پزشکی قانونی تحویل شده است
دادستان فردیس اعلام کرده نامزد سابق مریم فرجی به قتل این دانشجو اعتراف کرده و جسدش که در باغ خواهر قاتل در نزدیکی فردیس دفن شده بود، به پزشکی قانونی تحویل شده است. حسن جهانشاهلو در گفت‌و‌گو با خبرگزاری میزان گفته: «فردی که نامزد سابق این خانم بود چند روز قبل دستگیر شد و با توجه به دلایل و شواهد کافی به قتل وی اعتراف کرد». به گفته دادستان فردیس، انگیزه قتل مریم فرجی از سوی نامزد سابقش سیاسی نبوده و متهم با انگیزه عاطفی مرتکب این قتل شده است. او همچنین گفته بنا نیست پرونده رسانه‌ای شود. مریم فرجی، ۳۳ ساله، دانشجوی ارشد مدیریت بین‌الملل و مدیر مالی یک شرکت در شهریار استان تهران، دیماه سال گذشته در جریان اعتراضات سراسری در ایران بازداشت شد و ۱۰ روز در بند ۲۰۹ اوین زندانی بود.
حضور آقای توکلی مدیر سایت در جمع تجزیه طلبان ، بعنوان میکروفونچی مبارک باشد. باز هم بگید ایشون اصلا تجزیه طلب نیستند و با تجزیه طلبان نیستند. اما از قدیم و ندیم گفته اند بگو با کیان دوستی تا بگویم که تو کیستی.
سالام ـ عجب دونیایی درقرن بیست ویک داریم،هرکسی ازراه میرسد،سنگی انداخته،درمیرود،دراین دونیای هرکی به هرکی نه مقصرمعلوم است،نه مظلوم، دونیای مجازی دونیای عجیبی شده است،ولی بااینکه هرکی به هرکی است،بقول سیاسیون آنارشیسم،،بازجای شکرش باقی است،این دونیای مجازی من رایاد دوران مشروطه می اندازد،که جای حق وناحق معلوم نبوده است،چپ وراست،روسی،انگلیسی،فرانسوی،آمریکایی ،وو،،،هرکدام این ها درشهرهای بزرگ دفترودستکی داشته است.هرکدام به مقتضای زمان هم درمجلس وهم درایالات برو وبیایی داشته اند،آنچه که مظلوم واقع بوده حاکمیت زمان که مجری دموکراسی بوده ،می بود،ملا عوام راتحریک میکرد،روشنفکراشعارفردوسی را درمجامع وچهارراه ها فریادمیزده است،گنده لات های سردسته هئیت های مذهبی،شعارهای وای حسین مظلوم راباعلامات ایتالیایی وانگلیسی به سینه کشیده ودرمقابل زنان زیرچادری هوس ران ،خودی نشان میداده اند،که دسته من دسته
پرتعدادوپر زوراست.ازجمله داردسته رضاپالانی هاکه خره نیزمیگرفته اند.درنهایت کودتای فراماسیونری انگلیسی فارسی غالب بر این هرکی به هرکی گشته تاامنیت ایجادکرده وانضباط رضاخانی برقرارسازند،وبی عرضگی قاجاررا کنارگذارند!!.چی شد،نتیجه چه شد؟الان نودوهشت سال میگذرد،کدام امنیت؟کدام گنده لات هادرهئیت هابرداشته شد؟کدام تمدن آمد؟کدام پیشرفت آمد؟کدام پیش به سوی تمدن بزرگ رادیدیم؟ کدام امنیت آمده است؟حال نیزچهل سال عدالت اسلامی بهانه همان نوکران جیره خوارفقط درلفافه اسلام؟؟؟خرعوض نشد،پالان عوض شد. این فرهنگ غالب وساختارهاراکی ها وچه کسانی ایجادکردند؟کی شعارهارابدهان مردم گذاشت؟ عزیزان گنده لات بودن تورک.کورد،عرب،فارس،،دری ،، دردمردم نیست،پروندگان این تفکرات درسیستم وبهره بردارانش دردملت هااست.ازطیب چه کسانی بهره میبردند؟ازشعبان جعفری کی ها سودمیبردند. شهرنو راچه کسانی میگرداندند؟فاحشه خانه های شهرهای مختلف راچه کسانی مدیریت میکردند.ویرانه های بلوچستان راچه کسانی درحکومت شاه وشیخ ویرانترکرده اند، پس چرااین تفاله های نفت وگازخوارانگلیسی که هردو درعصرترقی حاکم بوده نتوانست،هرکی به هرکی دموکراسی قاجاررا به امنیت،به آبادانی تبدیل کنند؟چراهنوز عرب خوزستانی،بلوچ درکپردرس میخوانند؟نژادپرستی بس است،نوکری بس است،شعبان بی مخی بس است،وزیرآموزش وپرورش دوروزپیش درسخنرانی خوددرمجمع معاونین دراصفهان گفته زبان فارسی خط قرمز وزارت آموزش وپرورش است، بفرمایید،این حکومت آیا غیرازفاشیسم فارسی چیزدیگری است؟؟ عزیزان ،،بما عقب افتادگان عصرمدرن، مانده درقرون وسطی وباستانگراهای فاشیست فارس درلفافه اسلامی حکومت میکنند،ما باملت فارس دشمنی نداریم،ولی سرکردگان سیاسی فارس که نوچه های استعماری وماموران آنهاجهت عقب نگه داشتن کل ایران است،برماحکومت میکنند. تعدادی نیزدراینجا برای آنها لابیگری درمغشوش کردن گفتگوها قلم زنی میکنند.هرکس ایرانیت وایرانی بودن رامساوی بافارس بودن بداند،بداند که او عقب مانده ایی بیش نیست.همین این قلمزنان جیره خواربرای چپاولگران منقطه امن درست کرده تاآنها بتوانند،درامنیت کامل سرمایه هاراباخودفروشی سوزانده یا درواشینگتن،لندن.پاریس، برن،لوس آنجلس،نیویورک،تورنتو،یا بهترین منطقه ونکوور،،وست ونکووررا بخرند،،این حاکمان بی خردولی امربر اجانب باپاشاندن مقداری ازدلارهای نفتی درجلوی سگان حیاط خود،خصوصا نژادپرستان،کارکرده اند،که با یک تشر آمریکا کل اقتصادایران درخطرمی افتد،پس چی شد،آن سرمایه گذاری شاه وشیخ؟پس چی شد،سرمایه گذاری شاه درشرکت کوروپ آلمان؟چی شد سرمایه گذاری شاه دربوینگ آمریکا؟پس چرا این سرمایه گذاری هابدددمردم نمی رسد؟اگر سواد اجتماعی و شناخت از جامعه و رسانه های ایران داشتی, میدانستی که از 9 لات مشهور کنونی، 5 نفر کرد، 3 نفر آذری، 2 نفر لرستانی ، و یک نفر فارس است.
در چند روز اخیر روشنفکرانی مانند نقره کار، مصداقی، رئیسی و دهها نفر دیگر در رسانه های اپوزیسیون در این مورد نظر داده اند. شما احتمالا همچون گذشته برخورد راسیستی نموده و فارس و زبان فارسی را مقصر خواهی دانست و نه شیعه آخوندی و فرهنگ قیصری و داش آکلی شاهنشاهی طبقاتی را.
نوشته هایت ارزش کشک و کهنه لب کوزه را هم نخواهند داشت.
برو در باره مغولستان و تاتارستان و ازبکها بنویس !
ایرانیان نیازی به امریکا نشینان نژادگرای ضد پارس ندارند.
قاتل نامزد سابقش بوده است. اینجور داستانها که سر عشق و عاشقی بکشی و بسوزانی داره به ایران هم راه پیدا میکنه. زنها خیلی بی ارزش شده اند. بادی فکری به حال این مسئله کرد
اصلا اینگونه نیست کسی که در آمریکا بر فرض محال بیمه هم نباشد در بیمارستانها و کلینیکها رایگان تحت درمان قرار میگیرد
حسين ايبيش كيست؟اولين سوالى كه به فكر بنده رسيد و به كمك ويكى پديا فهميدم كه اولا عرب فلسطينيست دوما از اعضاى گروههاى تجميع افكار عربيست،فقط مترجمى كه بخود زحمت ترجمه را داده بهتر بود در رابطه با اين آقا يك مقدمه اضافه ميكرد
چه زیبا و به جا هست این ارباب وعده ها باید این کلکسیون را تکمیل کرد
ارباب دوزنده ها: جناب پیروز که همواره مشغول ترمیم کامنت ها و اصلاحات هستند و معلوم نیست خود با اسم دیگر چه نوع مقاله انتشار میدهندارباب بیگانه ها: چپ ها و تجزیه طلبان با شعار جغرافیای موسوم به ایران
ارباب کینه ها :خلخالی و بازماندگان پیشه وری و چپ ها و مجاهدین خلق و ...
ارباب لوحه ها و واژه ها : که کاربران او را میشناسند
ارباب منار ه ها: اردوغان و ادعای فرستادن اولین فضا پیما توسط عثمانی ها
ارباب ارزها و طلا ها: حسین و رضا ضراب و زنجانی و ذنوزی مطلق
ارباب پینه ها : کارگران مظلوم محتاج نان
ارباب ترانه ها : باز هم کاربران می شناسند و با لالایی هایش شاید بخواب رفته اند.
ارباب سم ها و خزنده ها: افرادی که به بهانه دموکراسی زیر بغل ساده لوحان هندوانه داده و از هر سوراخی وارد و نیش زده زهر را میریزند.
ارباب نوشته ها : کسانی که با پرداخت حق اشتراک هیچ جایی خالی از لطف نمیگذارند.
ارباب دوزنده ها: جناب پیروز ک
ارباب سینه ها : سینه پر درد اما دل بی کینه وطن پرستان واقعی
کنفرانس شورای ملی ایرانیان.....................
تصاویر این کنفرانس را که دیدم از خود پرسیدم؛
چند درصد این افراد غالبا مسن کراواتی و کت و شلواری با تجزیه ایران موافقند و در ته دلشان چه میگذرد ؟
پاسخم این بود، که هر مدافع حقوق اقلیت ها و اقوام که ، در 3-1 جمله خود ، ایران و ایرانی و فارس و اپوزیسون ایرانی را برای خواسته هایش ، تهدید به تجزیه کند ، یک تجزیه طلب است و باید مانند دشمنی، بدتر از ج.ا. با وی بشود.
هر کدام از اینها ؛ مخصوصا از نوع ترکی آذری اش، بجای مبارزه با شاه و شیخ و جمهوری اسلامی، با فارس و ایرانی و مردم ایران مبارزه کند و زبان فارسی را دشمن خود بداند؛ و دشمن طبقاتی ارتجاعی را فراموش کند، یک شارلاتان و حقوق بگیر اجنی است.
ایکاش گزارشی صوتی تصویری از این کنفرانس در این سایت قراد داده میشد و نه رقص مبتذل سینه و ناف و باسن تینیجرهای تهرانی بالاشهری.
پیدا شدن جسد سوخانده ی مریم فرجی، دانشجوی کُرد بازداشتیِ 12 دی96، پس از رسانه ای کردنِ مفقود شدنش توسط وکیل!
http://archiverosa.blogspot.com/2018/07/blog-post_14.html
"" ابتدا مذاکره پیرامون آیندهٔ شوم سوریه "" در ۱۶ جولای، روز دوشنبه، پوتین و ترامپ، در هلسینکی، پایتخت فنلاند، دیدار خواهند کرد، پایتخت این کشور التساقی زبان، سرنوشت خاورمیانه را با دیدار این دو مقام بلند پایه، تا هادی معلوم خواهد کرد، سپس پوتین و ترامپ، نتیجهٔ مذاکرات خود را، با تماس تلفنی با مقامات ترکیه، کشور التساقی زبان دیگر، در میان خواهند گذاشت، برای ساخت زیر ساخت‌های سوریه، فقط کشور ترکیه، ظرفیت‌های لازم را دارد. به تصاویر دژ / مقر آتا تورک در عفرین سوریه نگاه کنید >>این دژ، در جنگ جهانی اول، توسط آتا تورک در نبرد با امپریالیزم، استفاده شده بود. آیا رضا خان شما هم تاریخ مبارزاتی دارد یا با کودتا امپریالسیم بر اریکهٔ قدرت سوار شد؟
https://www.yenisafak.com/en/world/military-base-of-modern-turkeys-foun…