Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: سازاخ

لغتهائی مثل فقط، اکیدا، عدالت، مساوات، صداقت، اتحاد و وحدت، مربوط به چهل سال پیش است، که رهبران شوروی و جمهوری اسلامی اینقدر از این لغتها آبمیوه گرفتند، که اگر در روسیه و ایران کسی کلمه عدالت و وحدت را بکار ببرد، سریع مردم دستشان را می گیرند جلو جیب پولشان، درد وطن و بی هویتی و بیسوادی بزبان مادری در آزربایجان بر دوش همه از هر دینی و مسلکی و مرامی سنگینی می کند، و هر کسی بنوعی و از زاویه دید خود نگاه می کند و کمک می کند، برآیند حرکت مهم است!!
متاسفانه در این ویدئو کسانی بنمایش گذاشته شده اند که تمام عمرشان با نوشتن کتاب به ادبیات و زبان فارسی خدمت کرده اند، و در کل نوشته هایشان چیزی بزبان مادری و حفظ هویت ملی اشاره نشده، یعنی نقشی در آگاهی آزربایجانی ها به هویت ملی خود ایفا نکرده اند، البته که آنها جزو تاریخ و افتخارات آزبایجان می باشند.

جنبش حزب جمهوری خلق مسلمان
نوشته شده توسط: Anonymous

فرستادن

Umud Düzgün
ائلیار عزیز- حزب جمهوری خلق مسلمان با سه میلیون عضو و۵-۶ میلیون هوادار و سابقه ۹ ماه فعالیت و تنها حزب مخالف ماده ۱۱۰ ولایت فقیه و شخص خمینی بود و تبریز اولین شهری بود که در آن دهها هزار نفر شعار مرگ بر خمینی سر دادند. من خودم یکی از شرکت کننده گان و از شاهدان عینی هستم که در اول خیابان شهناز نزدیک بازار مرد و زن با حجاب و بی حجاب ازهر قشر و طبقه همه یکصدا شعار میدادیم « عمامه دن شاه اولماز- اولسادا بیرپو...اولماز- مرگ بر خمینی» و در زیر سنگباران (خمینی چی لر) طرفداران خمینی که اکثر آنها از همفکران و دوستان کمونیست شما و شاید خود شما و سایر چماق بدستهای ضد امپریالیست که شعار « ما همه سرباز توییم خمینی میدادید». و با خط دهی سفارت شوروی در تهران و با الهام از آموزه های استالین ، مائو ، فیدل و انور خوجه در رکاب ارتجاع مرکزگرا و در خدمت ملیون پانفارس بودید. ائلیار عزیز

برای شما خیلی متاسفم که بجای محکوم کردن خشوت و جنایات رژیم خمینی علیه ملت ازربایجان و سرکوب ناجوانمردانه اولین تشکل سکولار دمکرات بعد از انقلاب (بتناسب آنروز) که مختص ملت تورک بمرکزیت تبریز بود و تحت رهبریت تورکان آزبایجانی در قم و تبریز سازماندهی میشد. بجای عذرخواهی، با روی بدتر از سنگ پای قزوین، با توجیهات کلاسیک توده ای - اکثریتی قصد برائت و لاپوشانی جنایات رژیم و شریک جرمهای کمونیست هوادار آیت الله ضدامپریایست را دارید. ائلیار عزیز، چطور حمله چند نفر به یک پاسگاه دور افتاده نزدیک جنگلهای شمال و کشتن یک سرباز وظیفه نگهبان و فرار به مخفیگاه جنگل «حماسه بزرگ و جنبش خلق » میشود اما تشکیل قانونی یک حزب سکولار دموکرات با سه میلیون عضو و بیش از۶ میلیون هوادار و ۹ ماه مقاومت در برابر فالانژهای کمونیست و حزب اللهی و نیروهای امنیتی رژیم، بزعم شما جنبش نیست « رویداد» است! بهرحال بازهم جای تشکر دارد که بر خلاف رهبریت کمونیست های مجرم اما خاموش! که اکنون در خانه امپریالیسم جهانخوار لانه کرده اند، حداقل شما نظز خود را نوشتی و قابل احترام است. امیدوارم که مثل آخوندها منبرگویی یکطرفه نباشد و جوابها هم چاپ شود. هر چند من در فیسبوک و وبلاگم میگذارم.
از حوزه عمومیت فریبکارانه تا...
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب لوائی عزیز! همانطور که بمحضر آقای ائلیار نیز عرض شد، اما با تاسف کامنت ما گم و گور شد! امروز پس از صد سال استعمار ملل ایران، به بهانه (همه باهم) دیگر در خصوص نقش ویرانگری زبان فارسی نسبت به زبان و فرهنگ ملل دیگر جغرافیای موسوم به ایران، فروپاشی ایران و تشتت بین خلقها شکی باقی نمانده است. آنطور که بویش میرسد جهنم ایران دیر یا زود در حال فرو پاشی است. و این نه یک علت بلکه علل مختلفی دارد. یکی از علل مسجل آن قتل عام زبان ملتها و تحمیل زبان عقیم و عقب مانده فارسی بر آنان است. اگر زبان مشترک مردم ایران، مثل هند و پاکستان و کانادا و دیگر کشورهای انگلیسی زبان، انگلیسی میبود، مردم میتوانستند هم از نظر علمی و هم از نظر فرهنگی با تمام دنیا رابطه داشته باشند. از بخت بد و تحت سرکوبهای شدید شوونیسم زبان عشیره ای فارسی بر آنان تحمیل شده است. زبانی که جز در مناطق کویری ایران در هیچ کجا

کاربرد ندارد. زیرا زبان فارسی زبانی نازا و ایستا است. ساخت فعل ساده جز معدوی فعل در آن، تقریبا غیر ممکن است. این زبان که فرسنگها از دنیای تمدن و زایش کلمات عقب مانده است، در واقع با تزریق سرم زنده است، با تزریق میلیونها دلار از پولهای باد آورده نفت مفت الاحواز، به حیات خود ادامه میدهد!
در واقع زبان فارسی مثل جنازه ای است اگر رها شود متلاشی میشود. این زبان که بزوز سرنیزه و قتل عام زبانهای ملل ایران جا باز کرده است، در بین مردم ایران مقبولیت اجتماعی ندارد زیرا این زبان رابطه علمی ملل ایران را با جهان خارج کاملا قطع کرده است! این زبان زبانی عقیم، عقب افتاده و یکی از عوامل مهم عقب ماندگی مردم ایران از قافله تمدن عصر حاضر است. این زبان نه تنها در فقر فرهنگی و خرافات مذهبی غرق است، بلکه بدتر از همه قاتل زبانهای مردمان ایران است. در واقع این زبان، زندان خلقهاست.
همانطور که از قبل نیر اشاره شد، این زبان نه زبان علم است، نه زبان فلسفه است، نه زبان تکنولژی است، نه زبان اختراعات است، نه زبان اکتشافات است و نه زبان کامپیوتر و تکنولژی مدرن.
در اینجا لازم است دو مرتبه بمحضر پانفارسیسم، پان ایرانیسم و چپهای ناسیونال شوونیسمی مثل آقای (تبریزی) که سینه چاک تحت پرچم قلابی مارکسیسم، ناسیونال شوونیسم فارس را تبلیغ و ترویج میکند، که گویا به زعم خودشان فارسی سبب وحدت ایران است، عرض کنم، اگر این آقا این حرفها را در تبریز ـ اردبیل، در تهران ـ قزین در همدان ـ کرج بزند، مردم کوچه بازار به حرفهایش با صدای بلند میخندند. میگویند کسی که میخواهد زبان چهل میلیون تورک آزربایجانی را قدغن کند بطور ضروری به یک روانپزشک نیاز دارد.
جناب لوائی عزیز! همانطور که شما نیز مدام به گوش ناشنوای پانفارسیسم از آن جمله میری ها، جلائی پورها، احمدی نژادها... و امثالهم عرض میکنید، تعجب اینجاست افرادی مثل آقای (تبریزی) ها که نزدیک چهل دهه است در خارج در یک کشور امپریالیستی غرب جا خشک کرده در کمال رفاه و آسایش که حتا رنج کارگر را نیز نمی تواند تصور کند، از کمونیسم دم میزند، در زیر لحاف همین پانفارسیسم مستورند. اینان برای مغشوش ساختن اذهان مردم دم از مارکسیسم میزنند، اما اگر بپرسی کتابهائی را که از مارکس خوانده ای نام ببر، میزنند به صحرای کربلا، و مثل آدمهای بیسواد میخواهند سیاستهای استعماری شوونیسم فارس را که یک سده تمام، جغرافیای موسوم به ایران را بمردم جهنم کرده است، با شعار های باصطلاح چپی بخورد مردم دهند. از این آقایان باید پرسید شما که خود را مارکسیست تلقی میکنید، مارکس در کجای آثارش گفته است چهل میلیون آزربایجانی اجازه ندارند به زبان مادری خود درس بخوانند!؟

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ادامه
چرا لازم است فقط « حقوق و برابری» مطرح شود؟
آیا ما به دنبال اهداف گروهی خود هستیم؟ اگر هستیم میتوانیم همه را گرد گروه خود جمع کنیم؟ پاسخ منفی ست.
آیا سیاست یعنی اینکه همه دور گروه فلان و بهمان جمع شوند؟ البته که نه! این یعنی بی سیاستی!
پس سیاست چیست؟ سیاست اینجا یعنی اینکه « گره عمومی» یا « خواسته عمومی» را بیابی و « مطرح و شعار کنی».
چرا؟ چون تنها با « گره و خواسته عمومی» ست که « جنبش ایجاد میشوند» و همه میتوانند دور آن شعار عمومی گرد آیند.
شعار ها و خواسته های گروهی و فردی « شقه» کننده اند و جنبش را از شکل گیری و وحدت و استحکام باز میدارند.
شعاری که « گره عمومی» را منعکس میکند مانند« حقوق و برابری قانونی» قدرت جذب همگانی دارد. از طرف دیگر منطقی و اصولی و طبق موازین جهانی ست. هیچکس نمی تواند آنرا خطا بشمارد. به راحتی میتوان در همه جا از حقانیت خود دفاع نمود.

ساده و قابل فهم برای عالم و عامی ست. سیاست یعنی انتخاب شعار عملی، حقانیت دار از نظر داخلی و جهانی، و بسیجگر با تکیه به آگاهی افراد، که این شعار روشن و ساده و انسانی به آنها میدهد. شعار های شخصی و گروهی شاید برای این و آن خوب و درست باشند، ولی « گره و خواسته عمومی در داخل و منطقه و جهان» نمی توانند باشند. تا یک شعار به این مرحله برسد دوره دارد و زمان می برد ، باید آنرا طی کند. اما شعاری که « زمانش» را طی کرده مانند « حق طلبی و عدالت خواهی و برابری جویی » ، مشکل و خواسته عمومی ست. در سیاست بسیجگرانه جنبشی باید اکیداً از طرح شعارهای شخصی و گروهی خود داری نمود. وگرنه شکست حتمی ست. « پالازا بورون- ائلی نن سورون» این یعنی همان پیدا کردن گره عمومی ست. شعار ها لازم است طوری باشند که کسی نتواند بگوید « این شعار و خواسته کنونی من نیست». نتواند بگوید « زود رس و غیر عملی ست.» شعار لازم است با حقانیت عمومی همه را آگاه کرده به دور خود جذب کند. و مردم را به برداشتن گامهای سنجیده کمک کند.

برخی دوستان میگویند: مگر نمیدانی که اینها « برابری خواه» نیستند؟

من خیلی چیزها را نمی دانم و خیلی چیزها راهم میدانم. اما « دانستن و ندانستن» من و شما « سیاست» نیست.
اینجا سیاست آن است که « نابرابری خواه» را در مقابل « داخل و جهان» قرار بدهی و « حمایت آنها را جلب کنی». یعنی به عمد میخواهیم « نابرابری خواهی» آنها عملاً برای « داخل و جهان» به تجربه اثبات شود تا بتوان برای « برابری خواهی» خود « نیرو و حمایت» کسب کنیم. این هم تنها با « تجربه خود داخل و جهان» بدست میاید. نه با « دانستن من و شما». محیط عمومی جهانی و داخلی باید از حقانیت شعاری که شما میدهید به تجربه، آگاه شود که بتواند « بی طرف نماند و از جنبش حمایت کند.»
ما میخواهیم « نابرابری خواه» و نقض کننده حقوق» را در مقابل محیط جهانی قرار بدهیم. اگر میتواند بگذار از عمل خود دفاع کند. این سیاست، محاکمه نقض کننده حقوق، در سطح جهانی و منطقه یی و داخلی ست. این محیط نیاز به آن تجربه دارد و باید قاضی این محکمه باشد و قضاوت کند. با چنین سیاسی ست که میتوان « حمایت عمومی» کسب کرد و ناقض حقوق را سر جایش نشاند. یا چنین گامهایی ست که میتوان جنبش را نیرومند کرد و پیش برد.

خطوط قرمز

رفع تبعیض همه جانبه، کسب عدالت اجتماعی و دموکراسی استاندارد، جدایی دین و دولت(و حکومت)با مفهوم شخصی بودن اعتقادات و مانند این خواسته های عمومی داخلی و جهانی ، از جمله حقوق بشر ، اداره امور خود، همه در داخل همان« کسب حقوق و برابری قانونی» قرار دارند.
مخصوصاً ایجاد عدالت اجتماعی جزء نیازهای اصلی جامعه آذربایجان است.

مردم ما نیاز به عدالت اجتماعی دارند، رفع تبعیض های همه جانبه تنها بخشی از نیازهاست. میخواهیم زندگی شان تأمین شود. نمیخواهیم مردم و ملتی به گروگان گرفته شود و « اوردگاه کار اجباری پولپوتها» پدید آید. رفع تبعیض، اداره امور خود، اجرای عدالت اجتماعی و دموکراسی و شخصی بودن اعتقاد و دین و مانند اینها خطوط قرمز نیاز های جامعه ماست.

پرچم
اگر میخواهیم از فرهنگ و زبان خود دفاع کنیم، اگر میخواهیم توتم و پرچمی داشته باشیم،
اگر میخواهیم آگاه به هویت انسانی خود باشیم ، اگر میخواهیم ترک آذربایجان باشیم ، و هرزوز بیش از پیش بروییم و ببالیم، بگذاز این خواسته های عموم بشری و انسانی، توتم و پرچم ما باشد.
تجزیه آذربایجان در سال ۵۷
نوشته شده توسط: Anonymous

تحت هر عنوان گروهی مامور دولت روسیه و عوامل باکو قصد تجزیه آذربایجان از ایران را داشتند.شادروان آقای شریعتمداری خطر تجزیه را درک کردند وعلیه کودتاگران قیام کردند. سالها پس از فتنه کودتاگران در اذربایجان آقای حسن شریعتمداری فرزند آقای شریعتمداری ادعا کردند که هدف شورش تجزیه آذربایجان بوده و باید علیه کودتاگران اقدام عملی نیست.
متاسفانه با سرنگونی حکومت پهلوی در ایران جریانات تجزیه طلب اقدام به تحریک کردند وبا این کار خود سدی در برابر آزادی خواهی و عدالت اجتماعی و حکومت قانون برداشتند.با این اقدام راه سرکوب همه جریان ها هموار شد.جالب است بدانیم پرچم کش تجزیه و آشوبگران در آیران حزب توده در روزنامه مردم اینگونه قضاوت کرد .(

سرکوب ضد انقلاب در تبریز پیروزی بزرگ انقلاب است
حزب جمهوری خلق مسلمان در کدام جبهه قرار دارد؟
آیات عظام خواستار انحلال حزب جمهوری خلق مسلمان شدند
روزنامه مردم شماره ۱۱۳ دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۵۸)
سیاست حزب توده ودفاع از نظام آخوندی و همکاری نکردن همه جریانات با هم وتکروی سازمان مجاهدین به فاجعه کنونی رسید.
امروز روشن میشود که جریانات چپ ودینی وتجزیه طلب هرگز باوری به حکومت قانون ودمکراسی نداشتند وهر گروهی خاهان دیکتاتوری حزبی و سازمانی خود بود.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ادامه
نوشته ام ، راه درست آذربایجان :شعار «کسب حقوق ضایع شده»است.
مشکل آذربایجان مشکل « حقوقی »ست. مشکل نابرابری ست. در همه چیز و هر چیز.
« آذربایجان نیاز به کسب حقوق ضایع شده و عدالت اجتماعی و برابری حقوقی دارد که امور خود را خودش اداره کند».

آذربایجان با طرح «ملی گرایی،ترکیسم، بوزقورت و اسلام و غیره »نمی تواند مشکلات خود را حل کند. این مقولات جامعه آذربایجان را در داخل خود و حتی در سراسر کشور « شقه-شقه» میکند و از وحدت عملی باز میدارد.

دوستان دچار خطای بزرگی هستند که با طرح این مقولات خیال میکنند میتوانند نیرو بسیج کنند.پوپولیسم گرایی راه اندازی کنند.
«پوپولیسم»بازی و ناسیونال-ترکیسم بازی به فرض اینکه بگیرد، و حتی آذربایجان موفق شود « به اداری امور خود» برسد.یا حتی در شرایط استثنایی« جدا »شود، باز هم -با تأکید- مشکلاتش حل نمی شود و به مشکلات بسیار بزرگی برخورد میکند.

که خواهند آمد.
مشکل اول:
-این راه هزینه جبران ناپذیری دارد. مسیر انتخاب شده : « ناسیونال-ترکیسم -بوزقورتیسم، جدایی - آذربایجان بزرگ»،
اول جامعه آذربایجان را شقه-شقه میکند
دوم از حمایت دیگر نقاط جامعه محروم میکند
سوم « مدعیان ارضی» توسعه گری میکنند
چهارم سرکوب و کشتار آغاز میشود
پنجم شکست قطعی ست.
یعنی تحقق فرض بالا ، « اداره امور یا جدایی» با ایده لوژی ناسیونالیسم -ترکیسم ممکن نیست .
یعنی نه راه کسب حقوق و اداره ی امور است و نه راه آذربایجان واحد.

پس راه کدام است؟
گام اول:
- طرح حقوق، کسب اداره امور، بدون شعارهای دیگر. ( ناسیونالیسم و پوپولیسم بازی و جدایی خواهی و...)

گام دوم:
این گام وقتی ست که اجباراً نیاز به آن باشد و شرایط جهانی و منطقه ای توان پذیرش داشته باشد. یعنی:
-در حالت نارضایتی عمومی مردم آذربایجان از عدم امکان اداره امور و برابری و عدالت اجتماعی، به علاوه آماده بودن شرایط
« داخلی -منطقه-جهانی» برای جدایی،- با تأکید بر آماده بودن همه شرایط- طرح شعار « استقلال»، میتواند ضرورت بیابد. در صورتی که مردم موافق و خواستار تحقق مسالمت آمیز آن باشند. و زیانهای احتمالی پیش رو را پذیرا باشند.
----
مشکل بزرگ دوم:
خود راه ایده لوژی « ناسیونالیسم-ترکیسم-پوپولیسم» است که گفتم مقدمه پرتگاه فاشیسم است.
این سخن بسیار سنجیده عنوان میشود و به هیچ وجه جنبه شعاری ندارد. شاید دوستان بگویند: این چه حرفی ست، مگر ما
و خواسته هایم مثل موسولینی و هیتلر است که این حرف را میزنید؟ منهم از ته دل میدانم و قبول میکنم که ما ها مثل آنها نیستیم. اما اینجا حکمتی هست که باید عمیقاً و به دقت مورد توجه واقع بشود:
مگر فکر میکنید هیتلر و موسولینی و مانند اینها آدمهای عجیب غریبی بودند؟ نه، به درستی نه ، هیچ چیز شگفت انگیز بدی در آنها نبود که شاخشان را مردم از دور ببینند. همانطور که نوشته هایشان نشان میدهد در آغاز آدمهای معمولی، خیر خواه، حق طلب،سیاستمدار بودند. اما وقتی پا براه گذاشتند، به راه « ناسیونالیسم، به فکر خود بودن، خودی و غیر خودی کردن، گناه را به گردن دیگران بستن، خود را بهتر از دیگری دانستن، برای خود افسانه و توتم بافتن، به خون خود مفتخر شدن، خودی را در خون خود جستن، قدرت خود را افزودن،پوپولیسم و بسیج مردم و مانند اینها، راه خود را کوبیدند. هیتلر شعار رفع بیکاری، اتحاد زادگاه خود اتریش و آلمان را میداد. و موسولونی تکیه اش بر ملی گرایی بود...
گفته اند « تو پای به راه بگذار، هیچ مپرس، خود راه بگوید ات که چون باید رفت.» راه آدم را میسازد. این راه بود که از هیتلر و موسولنی، فاشیست ساخت. راهی که در آغاز بسیار هموار مینمود.
و قتی پا از خانه بیرون میگذاریم ، همه راه ها در آغاز « صاف و هموار به نظر میایند»؛ و پرتگاهها مخفی اند. راه انسان را میسازد و به آخرین سرعت میرساند. پرتگاه که ناگهان سبز میشوند آدم را به ته دره میفرستند.
خمینی هم آدم معمولی بود. ولی راهش از او هیولا ساخت. همینطور پولپوت و دیگران. وقتی با آخرین سرعت در راه صاف و هموار با ماشین ات میروی و هیچ از پرتگاه نمیدانی مرگ تو حتمی ست. راهی که مورد بحث است در انتهایش پرتگاه فاشیسم قرار دارد.
غیر از شعار « حقوق و برابری» هر شعاری دیگری با مفهوم ملی گرایی به فاجعه ختم میشود. نباید فریب پوپولیسم را خورد و به ملی گرایی و ضمائم اش تسلیم شد.
---
شرایط دائما حساس تر میشود. تنها راه درست « طرح شعار « حقوق و برابری»ست. خطای ملی گرایی شکست آفرین است.
شریعتمداری در مقابل خمینی مثبت بود. حرکت خلق مسلمان راه « کسب حقوق» نبود. یک ماجرا جویی بود. در شرایطی که شکست حتمی بود. خمینی حداقل 80 در صد مردم را با خود داشت.
ادامه دارد
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

-«ملی گرایی» که اصطلاح سیاسی فارسی ست در زبان و علم سیاست برابر آن « ناسیونالیسم» است. عنوان ویدئو این معنی را دارد که: پدیده ی تشکل خلق مسلمان، و رخداد آن» یک تلاش و تجربه ی « ناسیونالیستی» بود، در آذربایجان.

آیا این تز که « جنبش خلق مسلمان آزمونی برای ملی گرایی در آذربایجان»بود، سخن صحیحی ست؟
- « خلق مسلمان» یک « تشکل تازه پاگرفته، و با احساس لطف اگر بگوییم، حزبی تازه تشکیل یافته بود، و میتواند به حساب آید. حادثه ایکه با نام این تشکل نوپا به وقوع پیوست، یک « رخداد» بود. کسانی که با معنی « جنبش» در علم سیاست آشنایی دارند ، میدانند « حزب نو پا و حادثه ی کوتاهی» که توسط آن به وقع می پیوندد، « جنبش» نامیده نمی شود.
« هجوم خلق مسلمانی ها ( و کسانی که از این« هجوم» طرفداری میکردند)، برای« تسخیر رادیو - تلویزیون»، دقیق گفته شود یک « حمله» بود، و با واقعیت تطبیق دارد.

و خلق مسلمان هم « تشکل نوپا».

یعنی «تسخیر چند روزه ی رادیو -تلویزیون، با هجوم حزب نوپای خلق مسلمان و طرفداران»، روی داد.

پس سئوال چنین مطرح میشود:

آیا « تسخیر رادیو تلویزیون توسط حزب نو پای خلق مسلمان» ، آزمونی « ناسیونالیستی»- ملی گرایانه- برای آذربایجان بود؟

-«حزب خلق مسلمان» تحت نام « آیت الله شیریعتمداری» ، برای « رقابت با اقتدار و قدرت، به اصطلاح مذهبی، آیت الله خمینی» تشکیل شده بود. و در جهت « سهم خواهی از قدرت» قرار داشت. خمینی « قدرت و اقتدارش بسیار زیاد بود» و شکست رقیب حتمی. و دیدیدیم. پس « ماهیت حزب و هجوم آن» دعوا بر سر «قدرت بین دو آیت الله بود».

شریعتمداری و حزب و طرفداران، برای موفقیت خود خواستند « از نیروی چپ ، به خصوص فداییان ، نیرو جمع کنند» از این رو نام شخصیت های چپ از جمله « صمدبهرنگی و دیگران را در رسانه اشغال کرده شده ، اعلام میکردند و خودشان را به این شخصیتهای چپ پیوند میزدند. جهت « جذب نیرو». ولی « چپ » در کل، منهای افراد انگشت شماری ، میدانست که « حزب نوپای خلق مسلمان » نسبتی با چپ ندارد.

اینان برای «جذب نیرو »، مانند طرح نام شخصیت های چپ« ،خواسته رفع تبعیض فرهنگی» هم مطرح میکردند، اما چپ همینطور میدانست که « حل مشکل رفع تبعیض» کار ی نیست که از دست این تشکل نوپای مذهبی ، و در رقابت مذهبی، برآید. و دادن شعار جهت جمع کردن نیرو برای پیشبرد« اهداف ماهیتی خویش »، آنهم توسط «چنان شکلی»، به معنای
« اقدام اصولی جهت مبارزه برای کسب حقوق ضایع شده عمومی» نمی تواند باشد.

یعنی «وجود و اقدام»حزب مذکور ، « حرکتی سنجیده و اصولی برای کسب حقوق ضایع شده در آذربایجان» نبود. و نمی تواند هم به حساب آید. « رویداد» مورد بحث از این زاویه هم « ناموفق» بود.
اگر منظور از « ملی گرایی» یعنی « حرکتی سنجیده و اصولی برای کسب حقوق ضایع شده در آذربایجان» ، پس روشن است

که: «اشغال چند روزه ی رادیو -تلویزیون، با هجوم حزب نوپای خلق مسلمان و طرفداران» ، « حرکتی سنجیده و اصولی برای کسب حقوق ضایع شده در آذربایجان» نبود. و « امتحان این اقدام » نیز آزمونی برای کسب حقوق ضایع شده نبود.
---
اما مشکل دیگر و مهم اینجاست که اصطلاح « ملی گرایی» به مفهوم « « حرکتی سنجیده و اصولی برای کسب حقوق ضایع شده» نیست. اگر بود چه اصراری وجود داشت که خیلی ها میکوشند « ناسیونالیسم یا ملی گرایی» را به جای اصطلاح « کسب حقوق ضایع شده» به کار گیرند؟ نه، دوستان « خوب و به دقت » میدانند که مفهوم این دو اصطلاح « برابر» نیست. آنها
آگاهانه خود را « ناسیونالیست( معتقد به ایده لوژی ناسیونالیسم)، ترکیست( معتقد به ایده لوژی ترکیسم)، مسلمان( نگاه دینی و ایده لوژیکی اسلامی) ، بوز قورت ( توتم گرایی)، مانند اینها» میدانند. با درجاتی که در افراد مختلف است.

درست است، این خط -راه مذکور-« ملی گرایی یا ناسیونالیسم»است. و در واقع گام نخست فاشیسم!
و متضاد است با راه « کسب حقوق ضایع شده».
با ناسیونالیسم در دوره کنونی که مقدمه فاشیسم است نمی توان « کسب حقوق»کرد. شعار کسب حقوق اینجا « خود فریبی و دگر فریبی»ست. بنا به توضیحات بالا تز « آزمون ملی گرایی» خلاف واقع و خطاست.
ادامه دارد
نوشته شده توسط: تبریزی

سرکار خانم اختر، خواستم یادآوری کنم که چند روز پیش لینک زیر که سخنان یکی از فرزندان دلاور و قهرمان ملت تورک آزربایجان جنوبی که نه بلکه سخنان یکی از فرزندان دلاور و قهرمان ملت پان تورک ایران گلوبال است و (هیچکس حق ندارد بگوید که بالای چشم چنین کسی ابروست!) در ده ها سایت و وبلاگ گنجانده شد اما در ایران گلوبال نه! از این روی شما اگر دچار قحطی سوژه شده اید چنین نوشته ها و لینک هائی را به ایران گلوبال بفرستید نه نوشته های پان نامه ای را ! چون خوشبختانه هیچ کمبودی از بابت نوشته های پان نامه ای در ایران گلوبال دیده نمی شود و پان نامه های فراوانی از زبان مادری گرفته تا نژاد اهورائی آریائی و آرامگاه کورش و گور داریوش سیل آسا به ایران گلوبال سرازیر می شوند و نیازی به زحمت شما نیست! این هم از لینک

https://www.youtube.com/watch?v=KK7TIrOFJD4&feature=youtu.be

نوشته شده توسط: Anonymous

از ناسیونالیسم ماشالله رزمی- تا سوسیالیسم حسن جداری.
واقعا باید پرسید چرا یک سازمان با ادعای چپ و سوسیالیسم مانند فداییان اکثریت ، مدتی افرادی مانند ماشالله رزمی را در سازمان خود جا داد؟
تجزیه طلبان ترک - و اعاده حیثیت از مشاهیر ارتجاعی آذری.
طبق روال معمول ،برای شونیسم ارتجاعی آذری، حتی افراد ارتجاعی تاریخ آذربایجان ، قابل ستایش و پرستش هستند.
طبق روایات احمد انصاری، فرستاده شاه در تبعید ، شریعتمداری تا روزهای آخر زندگی شاه، با وی در تماس بود تا از سقوط سلطنت جلوگیری کند.
شریعتمداری یک سرمایه دار ؛ از جمله مالک کارخانه سلندر و کپسول گاز، و یک آخوند آمریکایی سلطنتی بود که با لباس دروغین لیبرال و هویت خلق آدربایجان خواست تا از سفوط پهلوی جلوگیری کند.
ناسیونالیسم آذری برای اهداف ضد ایرانی و ضد مردمی خود، در این فیلم و کلیپ در این سایت، ابایی ندارد که حتی از دیکتاتورها و خونریزهایی

مانند امثال اردغان و شریعتمداری و چنگیز تعریف کند.
ارتجاع شونیسم ترک تجزیه طلب ،از آغاز نشان داد که متحد سلطنت، سرمایه، آخوند، اسلام داعش سنی ترک ، و حاکمان توتالیتر است. و با عمده کردن فارس و زبان فارسی، فقط قصد فریب خلق آذری و خدمت به بیگانه را دارد.
روشنفکران تجزیه طلب آذری، از ارتجاعی ترین گروه تاریخ روشنگری ایران در طی صد سال گذشته بوده و نقطه شرمی هستند برای اپوزیسیون دمکرات و سکولار و هومانیست فارسی نویس در رسانه های ایرانی.
احسن سنه کبلایی.
نوشته شده توسط: Anonymous

سالام ـ احسن سنه کبلایی،پان ایرانیست واقعی شماهستید.من حدودیکسال پیش چندمتن کوچیک بانام پان ایرانیست،مساوی فاشیست گذاشتم،وعین واقعیت های تفکرپان ایرانیست هارا که شمانوشته اید،می نوشتم، متاسفانه یاخوشبختانه آنزمان هم متن های آنروزم راحذف وهم همین نام را. جناب تبریزی ستاره دارجعلی که نه درخط تبریزاست ونه درخط کمونیست،شما هم خوب شناخته اید،جناب آقای تبریزی جعلی،حجت کلاشی، سیدجوادطباطبایی،احمدکسروی،اردشیررپورتر،محمدعلی فروغی،حبیب یغمایی،حدادعادل همگی بایک تفکرولی درلباس های مختلف ظاهرشده ومیشوند، نظرات شما واقعا همانی استکه بطحایی وزیرآموزش وپرورش ودیکروزرای رضاومحمدرضا پالانی شروع کردندومیکردند،میکنند. دستوربطحایی،پارسا،مظفر،وغیرهمان کاری راکردند ومیکنتد.که دراروپا بدان نسل کشی فرهنگی میگویند، میشودگفت آپارتاید فرهنگی،میگویندجنایت فرهنگی،نسل سازی برای فاشبسم فارس.آفرین برشماکه روک راست سیاست

امثال تبریزی جعلی راخوب بدو یاد آوری کردی،آقای پان ایرانیست واقعادست مریزاد.این جنایت صدسال است بتوسط تعدادی باتوهم انگیزی دردرون ملل اجرا میکنند.
نوشته شده توسط: peerooz

در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود - از گوشه ای برون آ, ای کوکب هدایت. حافظ

برای بی سوادی چون من که نه "علوم اجتماعی" خوانده است که شامل جمعیت‌شناسی - جامعه‌شناسی - انسان‌شناسی -علوم سیاسی -جغرافیای انسانی - اقتصاد - مدیریت - علوم ارتباطات اجتماعین - برنامه‌ریزی تعاون و رفاه, میشود - و خوشبختانه "بجای هرچه توان داشت"* متخصص "علوم اجتماعی" داریم - و نه فهم درستی از کومونیسم - سوسیالیسم دارد, مشکل است بفهمد که اگر ناسیونالیسم بد است - که احتمالا هست - چگونه است که یکی از بزرگترین اختلافات امروز در ایران اینست که آیا ترک و کرد و ترکمن و عرب و عجم و بلوچ و غیره "قوم" اند و یا "ناسیون" - و در مذهب ناسیونالیسم, گناهی بزرگتر از این نیست که یک ملت را قوم بخوانی که در جا "مهدور الدم" می شوی.

و آیا ایران و ایرانی به معنی یک "ناسیون" است و یا به معنی "امپراتوری ممالک محروسه"؟. و آیا

"دولت فدرال ایران" دولت یک ناسیون است و یا دولت ناسیون های مختلف, و آیا ""ما"" همگی جزو "ملت" ایرانیم و یا بردگان امپراتوری؟ نمیدانم. از گوشه ای برون آ, ای کوکب هدایت.

* "به جای هرچه توان داشت آرزو دارم", نمیدانم از رهی معیری ست و یا از گلچین معانی.
زبان فارسی ویرانگر وحدت جامعه کثیرالمله ...
نوشته شده توسط: Anonymous

با تشکر از محقق گرامی جناب ائلیار لازم است به محضر گرامی وی عرض شود که حرفهایشان در خصوص ویرانگری زبان فارسی نسبت به زبان و فرهنگ ملل دیگر جغرافیای موسوم به ایران، فروپاشی ایران و تشتت بین خلقها کاملا صحیح است. همانطور که مشهور است زبان فارسی، زبانی عقیم و عقب مانده است. ساخت فعل ساده جز معدوی فعل من در آوردی در آن، تقریبا غیر ممکن است. این زبان که فرسنگها از دنیای تمدن و زایش کلمات عقب مانده است، در واقع با تزریق سرم زنده است، با پومپاژ میلیاردها دلار پول نفت مفت عربهای الاحواز، نفس میکشد،
زبان فارسی در واقع مثل جنازه ای است اگر ول کنی متلاشی میشود. این زبان که بزور سرنیزه و قتل عام زبانهای ملل ایران زنده است، در بین مردم ایران مقبولیت اجتماعی ندارد زیرا این زبان رابطه علمی ملل ایران را با جهان خارج کاملا قطع کرده است! این زبان زبانی عقیم، عقب افتاده و عامل اصلی

عقب ماندگی مردم ایران از قافله تمدن عصر حاضر است. این زبان نه تنها در فقر فرهنگی و خرافات مذهبی غرق است، بلکه بدتر از همه قاتل زبانهای مردمان ایران است. در واقع این زبان، زبانی قاتل و زندان خلقهاست.
این زبان نه زبان علم است، نه زبان فلسفه است، نه زبان تکنولژی است، نه زبان اختراعات است نه زبان اکتشافات است و نه زبان کامپیوتر و تکنولژی مدرن.
همانطور که قبلا نیز به بمحضر حضرات پانفارسیسم، پان ایرانیسم و چپهای ناسیونال شوونیسم پانفارسی مثل آقای (تبریزی) که سینه چاک تحت پرچم قلابی مارکسیسم، ناسیونال شوونیسم فارس را تبلیغ و ترویج میکند، عرض کرده بودیم. اگر این آقا این حرفها را در تبریز ـ اردبیل، در تهران ـ قزین در همدان ـ کرج بزند مردم کوچه بازار به حرفهایش با صدای بلند میخندند. میگویند کسی که میخواهد زبان چهل میلیون تورک آزربایجانی را قدغن کند غلط میکند با دهن خامنه ای!!
اما تعجب اینجاست ایشان نزدیک چهل دهه است در یک کشور امپریالیستی غرب جا خشک کرده در کمال رفاه و آسایش که حتا رنج کارگر را نیز نمی تواند تصور کند، از کمونیسم دم میزند، در صورتیکه از حرفهایش معلوم است فاقد دانش مارکسیستی است. ایشان اگر ادعای مارکسیستی دارد، نام کتابهائی را که از مارکس به زبان انگلیسی ،آلمانی و یا به دیگر زبانها خوانده است نام ببرد، برای خوانندگان مارکسیسم و نظر مارکس را در خصوص نقد تئوری آدام اسمیت را توضیح دهد. آقای تبریزی با عرض تاسف مثل اغلب افراد به اصطلاح چپ بیسواد میخواهد سیاستهای استعماری شوونیسم فارس را که یک سده تمام، جغرافیای موسوم به ایران را بمردم جهنم کرده است، بخورد مردم دهد. از این آقا باید پرسید مارکس در کجای آثارش گفته است چهل میلیون آزربایجانی اجازه ندارد به زبان مادری خود درس بخواند!؟
تحریک رجوی درکشتار سال ۶۷
نوشته شده توسط: Anonymous

اگر رهبر کنونی مجاهدین خود را در کشتار سال ۶۷ بیگناه جلوه میدهد نسل های آتی در ایران او را روی صندلی محاکمه قرار خواهند داد.
سازمان رجوی از اغاز نه برای آزادی ودمکراسی در ایران بلکه برای قدرت و پیاده کردن اصول اسلام انقلابی وارد عمل شد.
هیچ قانون ومنطقی نخواهد پذیرفت که پس از پایان. جنگ سازمان مجاهدین به ایران با ارتش و به مدافعان ایران حمله کند.
کشتار سال ۶۷ هیچ کمکی به نظام جز نامی بد نکرد و نباید اجازه داد این کشتار تخته پرشی برای سازمان رجوی شود.
نظام اسلامی در حقیقت عامل کشتار بود و رجوی تحریک کننده آن کشتار وحشتناک.
بنا بر گفته پدر رضایی ها پیش از حمله رجوی به ایران موضوع زندانیان مطرح شده بود و رجوی گفته بود که ..(سازمان ازخون آنها گذشته است).
به زبان دیگر رجوی با آگاهی از وجود زندانیان در ایران وبا آگاهی از اینکه اگر سازمان به آیران حمله کند نظام دست به گشتار

زندانیان خواهد زد فرمان حمله به ایران را صادر کرد.با آغاز حمله مجاهدین به آیران همزمان شورش در زندان آغاز شد :که مجاهدین حمله کرده اند .روشن است که رجوی از درون و برون فضایی را بوجود آورد که به آن فتوای خمینی کشید.. نا گفته نماند بسیاری از پاکان ایرانی وجود سازمان در عراق را خطا گوشزد کردند وکوشی بدهکار نبود .رجوی همانند خمینی خلخالی وان گروه مرگ وسید علی ومحمد وعلی وعمر وابوبکر وعثمان هدفی جز قدرت و ترویج تبلیغ اسلام در سر ندارد.ر جوی نه یک ایرانی بلکه یک مسلمان بی وطن محمدی است.
نوشته شده توسط: Anonymous

زبان فارسی و دری، یکی است.فقط قدری اختلاف لهجه بدلبل فاصله جغرافیایی و اختلاف یا عقب افتادگی فرهنگی است چون فئودالیسم در افغانستان تا زمان کمونیسم یا زمان حال ادامه داشته.
ناسیونالیستهای افغان در دشمنی با پشتوها و با ایرانیها ، اخیرا اصرار شدیدی دارند که زبان دری و زبان پارسی را 2 زبان یا 2 لهجه معرفی کنند. در حالیکه ایندو یکی هستند.
زنده باد سوسیالیسم !
ترک به ترکستان!
برقرار بادفدرالیسم فرهنگی سیاسی پارس در خاورمیانه ! از دریاچه بختگان و رود آمودریا- تا شهرهای ترابوزان و نینوا !

نوشته شده توسط: تبریزی

نویسنده نوشته است: ( ..... زبان فارسی، در اصل دری زبان ملی قوم فارس است! ..... ) کاملا درست است! زبان فارسی نه تنها زبان ملی قوم منحوس فارس است بلکه صدها سال است که حکومت های قوم فارس و پادشاهان قوم فارس زبان فارسی را به دیگران تحمیل کرده اند! مانند پادشاهان فارس غزنوی و پادشاهان فارس سلجوقی و پادشاهان فارس خوارزمشاهی که همگی از نوادگان کورش بودند و کورش هم که پادشاه قوم فارس بود! و پادشاهان فارس ایلخانی که از نوادگان داریوش بودند و داریوش هم که پادشاه قوم فارس بود! و پادشاهان فارس آق قویونلو و پادشاهان فارس قراقویونلو که همه می دانند آق قویونلوها و قره قویونلوها از نوادگان خشایارشاه بودند و خشایارشاه هم که پادشاه قوم فارس بود! و پادشاهان فارس صفوی و پادشاهان فارس افشاری و پادشاهان فارس قاجاری! آره داداش، زبان فارسی، در اصل دری زبان ملی قوم فارس است!!!

روسیه ۵۰ میلیارد دلار در صنایع نفت و کاز ایران سرمایه کذاری میکند
نوشته شده توسط: Anonymous

"" خود کشی ژئوپلوتیکی که به انتحار اقتصادی انجامید "" ، اقتصاد روسیه، در حد اقتصاد ایتالیا است، ایتالیا دست گدائی به سوی آلمان دراز کرده، روسیه در حال باخت آسیای مرکزی، به چین و ترکیه است، هر کسیکه الفبای اقتصاد حالیش است میداند که روسیه یک کشور سرمایگزار نیست، "" یک کشور نفتی‌ مانند روسیه، بخوبی میداند که نباید در یک کشور نفتی‌ و گازی دیگر، سرمایگزاری کرد ""، در حال حاضر، اولویت روسیه، خط لوله گاز " نرد استریم ۲ " به آلمان و پروژهٔ جدید احداث خط لوله گاز از میادین گاز یامال و انتقال آن به چین است. عربستان به خوبی‌ میداند کشور هائی با اقتصاد نفتی‌ و گازی، یا باید برای تسلط بر بازار، با هم متحد شوند یا همدیگر را از بازار حذف کنند، پشت این سرمایگزاری عظیم روسی در ایران شهر فارسی‌، فقط یک واقعیت تلخ خوابیده است، کودتای نظامی با گرایش ظاهری طرفدار روس توسط سپاه در ایران شهر فارسی‌، انگار اتحاد

اتحاد "" عربستان، روسیه و آمریکا "" در حال اجرای نمایش دیگری در خاورمیانه است. آیا در ۴ ماه آینده، تعداد فراریان از ایران شهر فارسی‌، از ونزولا پیشی‌ خواهد گرفت؟
نوشته شده توسط: Anonymous

اقامیزان سواد شما چقدر است؟لطفا با شعور مردم بازی نکنید.
شما چند سال دارید؟ در هنگام خروج از ایران چند سال داشتید؟ کجا تحصیل کردید؟

فارسی، نه زبان تحمیلی بلکه زبان وحدت ملی
نوشته شده توسط: lachin

آقای جلال ایجادی.. من هم با شما صد در صد موفافقم (شوینیسم یک بیماری سیاسی و ایدئولوژیک است)..همانطور که با جوک های اتنیکی آشنا هستید, جوک های آزربایجانی ها با این جمله شروع میشود ( روزی یک ترکه ....). تعجب من در اینجاست که موقعی که آزربایجانی ها برای ( هویّت و تعین سرنوشت ) بپا میخزند , کمتر از 24 ساعت هویّت و زبان بیش از 30 میلیون ترک در این ممالک محروسه به (( آذری از نوع پهلوی)) تبدیل میشود. بار ها اشاره کرده ام که همانطور که ما زبان چینی, زبان امریکائی, زبان ایرلندی نداریم , به همان نسبت ما زبان (( آذری )) هم نداریم. زبانی که مردمان آزربایجان با آن تکلم میکنند , زبان ترکی است و از شونیست های سیاسی و ایدئولوژی خواهشمند هستیم که برای ترک ها نه هویّت بسازند و نه تعین نوع زبانشان را بکنند. ملت ترک آزربایجان بهتر از شما ها می داند که هویّتشان چیست و با چه زبانی تکلم میکنند. چوغ ساغ اول...

زبان فارسی ویرانگر وحدت جامعه کثیرالمله - پاسخ به جلال ایجادی, آ. ائلیار
نوشته شده توسط: Anonymous

"" جامعه شناس ما و عوامانه کردن بحث علمی‌ ""، چگونه است که جامعه شناس ما، از "" روبات‌ها حرف میزنند "" و همزمان "" میخواهند زبان فارسی‌ خودشان را به هولقوم ما بریزند که فاقد "" ظرفیت لازم یک زبان علمی‌ "" است؟ چگونه است که زبان فارسی‌ شما، با زبان انگلیسی‌ از یک خانواده است ولی‌ "" زبان انگلیسی‌، یک زبان زایا است و زبان فارسی‌ شما، نازا تشریف دارند؟ چگونه است که "" زبان انگلیسی‌، از اسم و صفت فعل ساده می‌‌سازد، مانند زبان ترکی "" و زبان فارسی‌ شما قادر به ساخت فعل ساده از اسم و صفت نیست؟

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ما آذربایجانیها مشکلات زیادی داریم. یکی از اینها مشکل نوشتن به زبان مادری ست.
همه نمی توانند« فکر و احساس و ذوق و استعداد» خود را با نوشتن به زبان مادری خود بیان کنند. چون نگذاشته اند به زبان خود تحصیل کنند.«اجباراً» به فارسی نویسی روی میاورند.اینجا در«روح فرد»عمداً چه حادثه ای را ایجاد کرده اند؟assimilation آسیمیلاسیون.
-عمل خردمندانه آن است که شخص تا میتواند بکوشد روح خود را از«زنجیر» این حادثه ی تحمیلی و ویرانگر،رها سازد،در همان حال که اجباراً فارسی نویسی میکند.
- اما فاجعه آسیمیلاسیون به اینجا ختم نمی شود. شخص در همان حال «در اسارت فرهنگ» آسیمیله کننده نیز قرار دارد.اینجا هم لازم است«فرهنگ تحمیلی»را اتومیک زیر نقد«علمی-منطقی»بیرحمانه ببرد و سره و ناسره را از هم جدا کند.
این نیز با روش علمی-منطقی و تحقیق مسایل ممکن است.
سه عنصر بیماری چپ: ملی گرایی فارسی،دیکتاتوری،آسیمله بودن.

بهر صورت باید روح خود را از بند این سه عنصر رها ساخت.« فرهنگ ملی گرایی» عمدتاً در درون خود « چیزی از ارزشهای عموم بشری»حفظ نکرده است و نمی توانست هم حفظ بکند. چرا که در چنین حالتی« ملی گرایی» خود را از دست میداد.

فرهنگ چپ ایران نیز عمیقاً«آغشته و آمیخته»به این «ملی گرایی تبعیضگر فارسی»ست.از طرف دیگر ارزشهای عموم بشری چپ را نیز با«دیکتاتوری» آمیخته اند.خود فرد چپ هم آسیمیله است. این است که چپ فلج شده. راه حل جدا نمودن این دو عنصر ارتجاعی از ارزشهای عموم بشری«یا هومانیستی»چپ است.در عین حال که حقوق و ارزشهای عموم بشری هر فرهنگی را ارج میگذاریم.
و ترک دیکتاتوری.
تشخیص« ارزشهای عموم بشری یک فرهنگ»و آمیخته نشدن به«ملی گرایی منفی خودی یا ملی گرایی که حقوق دیگری و بشری» را نفی میکند، کار راحتی نیست. ولی انجام آن ممکن است. تحقیق، تحقیق،بازهم تحقیق مستقل.شخصاً باید همه چیز را پژوهش کرد.هیچ کلمه و مقوله ای نمانده که اینان به زهر آغشته نکرده باشند.
--
در افسانه آرش دقیقاً یک مسئله ی ناسیونالیستی مرکزی،مطرح است.آنهم مقوله«مرز»می باشد.
عدم تشخیص این مسئله از سوی یک فرد هومانیست چپ، مشکلی بزرگی ست،که تنها خود فرد با تجدید نظر در شناخت فرهنگ رسمی و با تحقیق می تواند آنرا رفع کند.
تیر آرش هدفی جز گسترش ناسیونالیسم فارس نداشته و ندارد.کسرایی هم نتوانست آنرا مخفی کند.
_
داستانهای رزمی و عشقی آذربایجان سرشار از تجلی عالی ترین احساسات و خصلتهای انسانی اند.
صمد و بهروز و نابدل این موضوع را دقیق تشخیص داده بودند.
در داستان کوراوغلو که مبارزه علیه فئودالیسم و ستمگری خانها و پاشا ها مطرح است،در عین حال داستان پراز عشقها و دوستی ها و خصایل مادرانه و فداکاری و عشق به حیوان و ... است. هر گوشه و بند این داستان روح انسان را از عشق و دوستی و فداکاری و مبارزه سیراب میکند.
داستان اصلی و کرم در یک کلام قصه « خاکستر عسق»است. و یکی شدن انسان با طبیعت. کرمی که آتش است با جانش چنان با کوه و چشمه و آب و گیاه یکی میشود که آنها را به سخن گفتن وا میدارد و کلام آنها را راهنمای خود میکند.
نوشتن در مورد این موضوعات کار بسیار سختی ست که باید همچون کوراوغلو با قرات و ایواز و نگار و دلی ها یکی شوی و چون کرم با طبعیت و اصلی بسوزی و خاکستر شوی تا بتوانی چیزی را منعکس کنی.
کار سترکی ست که در انتظار شیفگان خود است.کاری که بخشی از فرهنگ عموم بشری ست.
---
داستان«عرب زنگی»،قصه عشق و رزم است.دختری معروف به این نام در قلعه ای که حکومت میکند سوگند خورده با جوانی که بتواند او را در رزم تن به تن شکست دهد ارداج خواهد کرد. اسماعیل که به دنبال یافتن عشق خود ، دختری به نام« پری راهی ست به گیر عرب زنگی میافد و از او شکست میخورد تنها در بار آخر بر او پیروز میشود که خرمن گیسوانش راز او را آشکار میکند. عرب زنگی پابپای اسماعیل برای یافتن پری کوه و دشت را در مینوردد و او را یافته و همگی به پیش پدر اسماعیل که پاد شاه است میروند. اما پدر چشم به پری دارد و بازوان نیرومند اسماعیل را با حیله در طنابی از چله کمان به بند میکشد.
اسماعیل جوان و دلیر سوزناک از پدر خود « امان» می طلبد:
یای کیریشی کسدی قولاریمی
داغلار داشلار چکمیر آه-زاریمی
جوانم بئی بابا
آمان دیر بئی بابا،
زای ائتمه منی(زای: ضایع)...

«چله» بازوانم را برید
کوهها هم تحمل دردم را ندارند
جوانم خان بابا
امان، خان بابا، نابودم نکن...

اما بابای بیرحم توجهی به امان خواستن او نمی کند و تنها با مبارزه عرب زنگی اسماعیل رها میشوند و به پری میرسد.
اما عرب زنگی چی؟ عشق او چه میشود؟ آیا ممکن است عشق آزادانه ای بین این سه تن وجود داشته باشد؟ باید داستان را خواند و دید.
اگر وجود داشته باشد چگونه می توان آنرا تحلیل کرد؟
آموزش زبان و ادبیات فارسی و تکلم دانش‌آموزان ابتدایی به فارسی خط قرمز آموزش ما
نوشته شده توسط: Anonymous

سرور گرامی جناب تبریزی
حق با شماست. من هم تعجب می کنم که چرا اینگونه خبرها را در این تارنما نشر می دهند.
البته جناب وزیر آموزش و پرورش جمهوری اسلامی فردی نادان است وگرنه این حرفها را نمی زد بلکه بدون سر و صدا و طی دستورالعملی محرمانه به آموزگاران دستور می داد که در کلاس به زبانهای محلی تکلم نکنند. ما در زمان رضاشاه کبیر اشتباهاتی کردیم و سیاست از بین بردن زبانهای دیگر را علنی کردیم ولی بعد در زمان شاهنشاه آریامهر این سیاست را مخفیانه پیش بردیم و تا حد زیادی هم موفق شدیم و اگر نظام شاهنشاهی ما فرو نمی ریخت، موفق می شدیم تمام زبانهای غیرفارسی را از بین ببریم و درنتیجه فرهنگ آنها را هم از بین می بردیم و به هدف نهایی خودمان یعنی «یک زبان، یک فرهنگ، یک ملت» می رسیدیم.
حالا این وزیر نادان این سیاست را در یک کنفرانس بطور علنی اعلام می کند و اختر خانم هم بدون درنظر گرفتن هدف ما،

و اختر خانم هم بدون درنظر گرفتن هدف ما، آن را در این تارنما منتشر می کند و بهانه به دست پان ترکها و پان عربها و پان کردها و... می دهد.
و اما شما سرور گرامی جناب تبریزی
شما مجدانه به کار خودتان ادامه دهید. اگر حرفهایی را که شما می زنید من بگویم، خواهند گفت که خب، پان ایرانیست است و بسیاری حرف مرا نخواهند پذیرفت ولی شما با این ستاره سرختان و دفاع جانانه تان از کمونیسم، می توانید تاثیر بسیار زیادی داشته باشید. مردم خواهند گفت که ببینید کمونیستها هم می گویند سرکوب زبانهای محلی خوب است.
به حرفهای یک من یک غاز این پانهای رنگارنگ هم توجه نکنید که به شما ایراد می گیرند که چرا از حق و حقوق زبانی و فرهنگی مردم دفاع نمی کنید که هیچ، علیه آن هم هستید. شما کار خودتان را بکنید که کمک بزرگی در سرکوب و ازبین بردن تمامی این زبانها و فرهنگهای انیرانی به ما می کنید.
به اختر خانم و دیگر همکاران او در این تارنما هم دستور بفرمایید که خبرهای اینچنینی را سانسور کنند و همه را در بیخبری نگهدارند که این عین خواست ماست.
سپاسگزار شما سرور گرامی هستیم.
آموزش زبان و ادبیات فارسی و تکلم دانش‌آموزان ابتدایی به فارسی خط قرمز آموزش ما
نوشته شده توسط: lachin

دوستان... اگر خواستید تا اندازه ای با (( استالینیزم )) آشنا شوید, لطفآ به اوامر کاربر (( تبریزی )) که به خانم اختر اطاعت فرمودند نظری بیاندازیم.
آقای تبریزی.... لطف بفرمائید به ما به گوئید که (( این حق )) را چه کسی برایتان داده است که به کاربران بگوئید در باره چه موضوعی بنویسند و چه سوژه ای را انتخاب بکنند.؟ افرد آزاد و مستقل به آزادی های فردیشان خیلی احترام میگذارند و به هیچ (( قیّومی )) هم احتیاج ندارند.(( امر به معروف و نهی از منکر)) از نوع استالینیستی را لطفآ به کنار و به آزادی دیگران هم احترام بگذارید....

زبان فارسی ویرانگر وحدت جامعه کثیرالمله - پاسخ به جلال ایجادی, آ. ائلیار
نوشته شده توسط: Anonymous

"" زبان ملی‌ پاکستان ۲۰۰ دویست میلیونی، کلمهٔ تورکی اردو است "" دورانی که به ساده لوح‌های ما چنین باورانده بودند که زبان انگلیسی‌ نیز، مانند زبان فارسی‌ - دری، بی‌ در و پیکر است، سپری شده، امروز هر تورک زبانی‌ میداند که "" زبان انگلیسی‌، مانند زبان تورکی ""، یکی‌ از با قاعده‌ترین زبان‌های دنیاست. هند، در سال ۱۹۱۳ با تاگور بنگالی، جایزهٔ نوبل در ادبیات را اخذ کرد، آثار تاگور، بیشتر اشعار غنا ئی و ترانه سرا بودند، بیشتر از یک قرن از این زمان سپری شده، و هند، به همراه ایران، پاکستان، افغانستان و تاجیکستان، نه تنها قادر به پرورش یک برنده جایزه نوبل نشدند بلکه "" آموزش و پرورش "" در این کشور ها، به قهقرا رفته است. جوامع پاکستان و هند، به دلیل اقتصاد غیر نفتی‌، باید با دنیا تطبیق می‌‌شدند و به همین دلیل امروز، از هندی و اردو چیزی نمانده و دچار بحران شده ا‌ند، در هند، دادگاه‌های عالی‌، مراکز آموز

مراکز آموزش عالی‌، به دلیل کمبود‌های زبان، به زبان انگلیسی‌ روی آورده ا‌ند، ایران شهر فارسی‌ بدون نفت، زبان فارسی‌ را به کما خواهد کشاند.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

خیلی خیلی ببخشید،
این مادر بزرگ من... [ چیه بابا؟ دارم مینویسم... میگوید: کچل بالا*bala! مادر بزرگ نه، خان ننه، خان ننه بنویس... باشه نوشتم... آخه چرا باز " کچل بالا" میگی، پس این مو های پر پشت درویشی صاحب مرده هیچ اند، ننه جون؟...ناراحت نشو بالا، من عادت کرده ام. تو یادت نمیاد، داشتیم گل رس لگد میکردیم. پدرت میخواست برای ارباب تنور درست کند.همانجا سر خرمن گل، یکهو، کله معلق از شکم مادر افتادی روی گلها! پدرت از دور داد کشید چیه بچه اومد؟ گفتم بلی، هم کچل اومد، هم " ساچلی"( زلف دار)! پدرت بلند گفت: خدای من ، یه پسر یه دختر؟ گفتم: نه، دو پسر . یکی کچل، یکی " ساچلی"!...- مادرم در کنار تلویزیون نشسته، سرش را انداخته پایین ، دارد روی پارچه سفیدی با نخ ابریشم گلدوزی میکند، در حالیکه لبخندی برلبانش سبز شده میگوید...بالا! ننه ام از هرچیز یه داستان اصلی-کرم میسازد...

خان ننه حرف اش را قطع میکند: !peee (وووا !)حالا من شدم عاشق غریب،شما شاه صنم؟ننه شد نقال؟
ننه قربان سنه،بنویس کچل بالا!...وای!باز گفتی ها!...بنویس یا برو کنار،خودم بنویسم...نه خیر!لازم نکرده!همه اش را ترکی مینویسید،ترکی را قدغن کرده ان...قلط کرده ن قدغن کرده اند...وحدت ملت را بهم میریزی...کی میگه؟-آنها.-دروغ میگن.همه بچه های منن.هم کچلها و هم ساچلی ها...-فقط یه نوک سوزن اجازه بده،قربانت شوم...]-بله،که قبلاًچهره نازنین اش بارها خدمت حضورتان بوده،میگوید فال گرفته[...فال نه،حالا خیال میکنند منظورم فال حافظه،بنویس بایاتی،فال بایاتی گرفته ام،بالا!...خیلی خوب نوشتم.ولی ننه جون،آخه اینها چه می دانندکه"فال بایاتی"یعنی چی؟...عیب نداره میرن یاد میگیرن،کارت نباشه...]
-بله فال بایاتی گرفته اند که آخر عاقب ما چه خواهد شد![ ...بنویس!خیلی ببخشید ها!مثل قصه ی در آمدن از چاه و افتادن،نه به چاله،بلکه،به ته« گودال»خواهد بود...خوب تایپ کردم...خودت ادامه بده...]-بله جام جم خان ننه من نشان میدهدکه :
- در آینده جامعه ایران صاحب یک حکومت راست،در جلد:دموکرات،و کاریکاتوری از حل مسایل داخلی خواهد شد.[... یعنی دارن لباس اشو میدوزن و عکس شیطانی اشو میکشن...آخه جانم اینها چه میدانند که"عکس شیطانی"یعنی چه؟... خوب سن بنویس...نوشتم یعنی همان کاریکاتور...بلی همان"کارتون قاری"!یعنی اینکه
بازهم برو بگرد...اما عیب نداره، آدم زیاد نگرده پاهاش مثل من باد(ورم) میکنه،برا سلامتی خوبه که هی بگردی...اینو هم نوشتی؟...بله،همه اش را نوشتم. دقیق... قربان آن زلفهایت،کچل بالا! ... وای! باز گفتی ها! امان از دست شما ننه!... بنویس میخواهم یاد بدم فال بایاتی چیه؟...نخیر،لازم نکرده. خودتان گفتید که میرن یاد میگیرن...درسته،ننه قربان هوش آن سر کچل ات بشود، بالا!... وای!...- آدمها عجب جایزه اند!مثل اینکه از قوطی فاب*در آمده اند!...- آهان! اینو میخواستم بگم ها! نباید کسی یادش بره...]
**
ننه جون قلیان چاق کرده،با لبخند مادرانه میگوید:
به همه سلام دارد و...[... نترسید،من اینجا هستم...خان ننه قربان همه بچه ها!]-بلی بالاخره میگوید که تا ننه جون سر ش
می جنبد شما از...[...حاجی بخاری نترسید...آخه قربانت شوم اینها چه میدانند که«حجی بخاری»یعنی چه؟...کارت نباشه میرن یاد میگیرن...]
اینهم از ننه جون ما!
و فال بایاتی
خیلی خیلی ببخشید ...
**
لغات:
*بالا bala:فرزند، فرزندم.تلفظ a مثل« ا» در بلا.
*karton qarı تلفظ ı در زبان غریبه میتواند e باشد. ولی نه ی کشیده فارسی.
*حاجی بخاری: لولو خور-خوره:اشاره به حکومت.
*سن:تو
سنهsənə:به تو
* آهان: آها
*حجی həcı:کوتاه حاجی
* fabناف:نام قوطی مواد لباس و ظرف شویی قدیمی
*Karton qarı :«پلیس با لباس مخصوص مقابله با اعتراضات».نامی ست تقریباً برابر«ببر کاغذی».
-اینجا«تصاویر کارتونی»،وکاریکاتور. و اشاره ی غیر مستقیم به«در گیری ها با پلیس آینده!»
*-«عکس شیطانی:«شیطانی عکیزşeytanı əkiz»:تصویر منفی(عکس).اینجا اشاره به کاریکاتور.و غیر مستقیم
اشاره به«نقشه کشی ها جهت تولید فرم حکومت آینده».
*karton qarı:کلمه کارتون از قوطی کارتونی گرفته شده است.قاری اینجا به معنی«کهنه» است.
معنی تحت اللفظی:قوطی کارتونی کهنه:پلیس با سپر و کلاه خود و باطوم و چکمه.
نامی ست در برخی از شهرهای آذربایجان برای پلیس ضد اعتراض.درست شده در بهمن57.
اسم مفرد است و با« lar»جمع بسته میشود.
*bayatı:دو بیتی های فولکلوریک آذربایجان.با آنها فال هم میگیرند،که رسم مخصوصی دارد.باشد برای بعد.
شاید سرفرصت ننه جون خودش قصه آنرا بگوید.
*اصلی-کرم:رومو-ژولیت آذربایجان.
*عاشق غریب-شاه صنم:داستان عاشقانه آذربایجانی.
*خیلی ببخشید:
-اذیت ما را ندیده بگیرید.
-خیال نکنید راحت به دموکراسی میرسید.
نوشته شده توسط: peerooz

جناب ائلیار شاید به درستی میفرمایند که " تحقق سرنوشت تعیین شده از سوی دیگران، بدون « شرکت اکثریت مردم جامعه در پیاده کردن آن» ممکن نیست.", با توجه به اینکه کلمات در زمان ها و مکان های مختلف و از زاویه های مختلف و از نظر ناظران مختلف ممکن است معانی متفاوت داشته باشند. سرنوشت نهایی جز در قیامت معین نمی شود و آنچه در زمان های مختلف اتفاق می افتد جزئی از "سرنوشت" است.

برای "دیگران" سرنوشت مردم دیگر, اهمیتی ندارد و آنها تنها در پی منافع خود میباشند. برای امپریالیسم غرب, وضع زندگی (سرنوشت کنونی) مردم عراق و لیبی هیچ گونه اهمیتی ندارد. آنها پی نفت بودند و به آن رسیدند. حرف شما درست است که اگر مردم عراق و لیبی آگاه تر از آن بودند, به چنین "سرنوشتی" دچار نمی شدند و این نکته ایست که اگر ما خوش شانس باشیم باید آموخته باشیم. آیا ما این را آموخته ایم؟ نمیدانم.

این هم وضع کنونی عراق:

حکومت بد - جاده های بد - هوای بد و مردم بد, از نظر یک تظاهر کننده.
https://www.counterpunch.org/2018/07/20/iraqi-protests-bad-government-bad-roads-bad-weather-bad-people/
نوشته شده توسط: تبریزی

سرکار خانم اختر، اگر شما دچار قحطی سوژه هستید که نوشته های پان نامه ای را به ایران گلوبال می فرستید به لینک زیر نگاه کرده و چنین نوشته هائی را به ایران گلوبال بفرستید نه این که نوشته های پان نامه ای را ! چرا که پانستانی ها سیل آسا پان نامه هایشان را به ایران گلوبال سرازیر می کنند و نیازی به زحمت شما نیست!

https://www.radiozamaneh.com/403917

صاحب خانه
نوشته شده توسط: Anonymous

دیروز پس از مدتها سرایدار ساختمان را دفتر ساختمان ملاقات کردم.پس از احوال پرسی به او گفتم که در ورودی ساختمان قدیمی ما بسیار قدیمی و رنگ قهوه ای آن در اثر باران وافتاب بسیار زشت شده وشرکت های فاضلابی آدرس خود را روی در چسبانیده آند و بعضی جوانها روی در عکس کشیده اند ومنظره بسیار بدی است.او گفت میدانم.به او گفتم اگر موافق باشد من به خرخ خود میتوانم یک قوطی رنگ بخرم وانرا رنگ کنم.سریدار گفت شما حق چنین کاری را ندارید و اساسن وظیفه در ورودی را رنگ زدن وظیفه ماست ونه شماها
ادامه داد که هفته پیش هم مستاجر طبقه سوم می‌خواست پنجره دو جداره بگذارد که ما مخالفت کردیم. پس از مدتی گفتگو...
او گفت شماها همه مستاجر هستید ونه صاحبخانه وحق دخل و تصرف پنجره عوض کردن/ رنگ زدن/ شوفاژ گذاشتن / دیوار کشیدن ووندارید.فقط میتوانید اگر بخواهید فقط اطاقهای خود را زنگ بزنید. خدا حافظی کردم و بیرون آمدم.

نوشته شده توسط: peerooz

"......پس از گشتي كسالت بار
بدان سان باز مي‌پرسد سر اندر غرفه‌ي با پرده هاي تار:
...........
و مي‌بيند همان شمع و همان نجواست ". چاوشی.م.ا.ث.

مشکل حیاتی ما بی آبی و چهار برابر شدن جمعیت و بقیه مصیبت هایی ست که احتیاج به تکرار آنها نیست و بیشتر آنها نتیجه ندانم کاری های روضه خوان هاست و تا آنجا که چشم کار میکند تنها راه نجات احتمالی ما اتحاد و بر انداختن این رژیم است.

و پس از صرف ده من قهوه و قلیان, سرکار و یا جناب تبریزی باز همان شعار هایی را میدهند که سالهاست این افراد داده اند و با عرض معذرت آدم نمیداند که اینها دوست نادانند و یا دشمن دانا؟ و اگر پروفسور "...کارشناسی محیط زیست! و اکولوژی! در دانشگاه کنام پاریس،..." چنین سوراخ دعا را گم کند که با وجود علم به اینکه "... سخن هیجانی و تنگ نظرانه و تفرقه افکن زیان آور است" و "..... آینده ای که جمهوری سکولار و لائیک و

برابری همه شهروندان و قدرت سیاسی غیر متمرکز دمکراتیک، مشخصه برجسته آن است", باز دعا را در سوراخ "زبان ملی" میگذارند و "عمر و زید" را بجان هم میاندازند که جای "وصل" از "فصل" حرف بزنند, جناب تبریزی ها و من "به کجای این شب تیره بیاویزیم قبای ژنده خود را"؟ نمیدانم.

فارسی، نه زبان تحمیلی بلکه زبان وحدت ملی
http://www.iranglobal.info/node/67138





نوشته شده توسط: آ. ائلیار

این دوست « ستاره دار» عزیز ماهم،
هنوز که هنوز است، با این ستاره ی درخشان اش، بر خلاف مواضع چپ ، که ادعای داشتن ستاره ی آنرا دارد، نمی تواند تفاوتی بیابد بین مقوله « وحدت»، و اصطلاح « مشکلات».
ما از « اصلی» صحبت میکنیم ، ایشان، « کرم» را تحویل میگیرند. ( امید وارم بدانند اصلی و کرم یعنی چه. کسی که ادعای تبریزی بودن دارد، لابد میداند)

در مقاله و کامنتها بحث بر سر « همبستگی یا وحدت» است، نه در مورد « مشکلات» و «همه مشکلات».
«سیاست یکسان سازی توسط زبان و فرهنگ فارسی به دست نظام گذشته و کنونی، و حمایت امثال ایشان از این امر» ، عاملی ست که « وحدت» جامعه کثیرالمله را متلاشی کرده و میکند.
نه اینکه این «یک سیاست» ، عامل و برابر سیاست های مختلف« همه ی مشکلات» جامعه است. سیاست مذکور عامل اصلی تلاشی فنومن« وحدت» است.

استعمال به جا و مفهوم واقعی مقولات را نمی توانید ، لطف بفرمایید به آثار « جورج لوکاچ» ، یا «پلاخانف»،که چپ بودند، مراجعه کنید .
ببینید چطور دقیق و به جا ، مفهوم واقعی مقولات و اصطلاحات را به کار میگیرند. با علم کردن ستاره ممکن است آدم چپه بشود، ولی به یقین «چپ و کمونیست» نمی شود.
وقتی میخواهید در صحبت شرکت کنید موضوع را مطالعه بفرمایید تا حد اقل متوجه باشید که صحبت از لیلی میرود ، نه از مجنون .
نوشته شده توسط: سازاخ

آقای جلال ایجادی با عرض ادب، طبق اصول پایه ائی دمکراسی، انسانها باید یاد بگیرند که از مرز شخصی افراد عبور نکنند، چه برسد به اینکه از مرز زبانی و فرهنگی ملی ملتی عبور کرده و زبان و فرهنگ آن ملت را زیر سئوال ببرند و برای چگوننگی و نهوه تکلم آنها تعیین تکلیف کنند که به چه زبانی باید تحصیل کنند و یا به چه زبانی حرف بزنند و کدام آهنگ موسیقی را بنوازند، تجاوز به حریم ملتی به بهانه هموطن بودن و زندگی در داخل یک خط فرضی جغرافیائی و مقدس ساختن آن مرز جغرافیائی، نهایت فرصت طلبی و سو استفاده از موقعیت حاکم بودن سیستم فارس سالاری است، و بطبع ناشی از انحصار طلبی و تجاوز آشکار به انحصار گرفتن تار پود دیگر ملتها است،
کسی که در توالت نشسته و در حال رفع حاجت است هیچوخت متوجه بوی گندی که راه انداخته نمی شود ولی اگر کسی بطور اتفاقی در توالت را باز کند بوی گند آنرا یک لحظه استشمام کند، قاعدتا نمی تواند

تحمل کند و فورا درب توالت را می بندد، ولی آن کسی که در توالت نشسته با تعجب می پرسد کدام بو؟ چه بوئی؟ در واقع کسی که در جامعه ائی سرتا پا تبعیض نشسته و خود را حاکم آن جامعه می داند نمی تواند تبعیض را تشخیص دهد، و وقتی کسی در مورد تبعیض زبانی و فرهنگی و تحقیر دیگر ملتها حرفی می زند، بلافاصله می پرسد، کدام تبعیض؟ کدام اجحاف؟ من آن تبعیضی که شما می گوئید احساس نمی کنم!!!!!!!
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

در مورد سخن پیروز عزیز،
موافقم که «میکوشند» « سرنوشت» ما را در « واشینگتن و مسکو و پکن» تعیین کنند. و چه بسا موفق هم بشوند.
اما اینجا نکاتی وجود دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرد:
1- این سرنوشت هنوز پیاده شده نیست. یعنی قطعیت نیافته.
2-تحقق سرنوشت تعیین شده از سوی دیگران، بدون « شرکت اکثریت مردم جامعه در پیاده کردن آن» ممکن نیست.
3- پس « فرجه» وجود دارد که « تلاش کنی، در تحقق سرنوشت خود به دست خویش».
4- هنوز چیزی یا نیروهایی « نتوانسته اند سر نوشت ما را تعیین کنند». یعنی:
5- جز تلاش چاره ای نیست. هر چند که شکست بخوریم.
6- شکست بعد از تلاش، شکست نیست، تجربه ایست برای تلاشی دیگر.
7- درو میشویم تا نیرومندتر بروییم.
(اگر بتواننددرومان کنند.)

نوشته شده توسط: Anonymous

دشمن آذری . دشمن ترک. دشمن مغول های مهمان در ایران - فارس است یا زبان فارسی یا دولت حاکم اسلامی یا رژیم سابق شاه ؟
چرا کرد و عرب و بلوچ دشمن خود را دولت میدند و نه مردم قلک زده ایران ؟
کدام یک از این اقوام به بلوغ سیاسی رسیده اند ؟ - روشنفکران کدامیک صداقت دارند ؟
چرا پان ترک خارج نشین ، آدرس غلط میدهد ؟ چرا تبلیغات راسیستی علیه پارس و ایرانیان میکند ؟
این رفتار ، دلیل نادانی دارد یا مزدوری و مامور بودن ؟
اپوزیسیون ایران کدام گرئه را باید جدی بگیرد ؟ کرد و عرب و بلوچ را - یا ترک اردعانی اسرائیلی را؟

نوشته شده توسط: تبریزی

ای فاشیست ها ! ای شوونیست ها ! ای نژادپرست ها ! ای راسیست ها ! چرا اشکال تراشی می کنید؟ چرا نق می زنید؟ نویسنده کاملا درست می گوید! زبان فارسی ویرانگر وحدت جامعه کثیرالمله است! و نه تنها زبان فارسی ویرانگر وحدت جامعه کثیرالمله است ریشه همه بدبختی ها هم زبان فارسی است! دلیل بیکاری زبان فارسی است، دلیل گرانی زبان فارسی است، دلیل تورم زبان فارسی است، دلیل کمبود خانه زبان فارسی است، دلیل رشوه خواری زبان فارسی است، دلیل کمبود کالا زبان فارسی است، دلیل بیماری زبان فارسی است، دلیل آلودگی هوا زبان فارسی است، دلیل زمین لرزه زبان فارسی است، دلیل سیل زبان فارسی است، دلیل خشک شدن دریاچه اورمیه زبان فارسی است، دلیل ترافیک زبان فارسی است و دلیل همه بدبختی ها تنها یک چیز است و آن هم زبان فارسی است! و با ریشه کن شدن زبان فارسی همه این بدبختی ها هم از میان خواهند رفت! والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته!!!

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

در امتداد سخن دوستان عزیز
که زحمت بیان نظر نموده اند:
1- دوستی نوشته «تجزیه طلب سنگر گرفته پشت زبان مادری ».
-خوب عزیز جان، « برابری زبانها و فرهنگها و انتخاب آزاد» را بپذیر، قانونی کن، او هم تجزیه طلبی نکند.
وقتی شما و امثال شما قبول نمیکنید، « شعار فقط و فقط زبان فارسی» داده و پیاده میکنید، اوهم « حق قانونی دارد» به «خاطر ضایع شدن حقوق اش جدایی را برگزیند».
از بام مرغ من یک پا دارد، لطف بفرما بیا پایین. میافتی میمیری!

2- دوست دیگر نوشته«چهل سال از جمهوری اسلامی ویرانگر گذشته باز کسی که خودش را هم روشنفکر میداند زبان فارسی را ویرانگر مینامد! »

- بله حکومت، کشور را ویران کرده، شما و امثال شما نیز با « نفی برابری زبانها و فرهنگها»، توسط زبان شخصی خودتان، که زبان ملی دیگران جا میزنید، « همبستگی و وحدت» جامعه کثیرالمله را « ویران» کرده اید. حالا علی مانده و حوض اش. ندانم کاری شما عمر حکومت را چنین طولانی کرده است. تا وقتی که برابری را نپذیری تنهایی. همه تنهاییم. و این هم خوشی حکومت و طول عمر ویرانی ست.
حالا روشن شد چرا « زبان فارسی در دست شما ابزار ویرانی همبستگی»ست؟». امیدوارم.

3- دوستی نوشته اند:« اگر شما خواهان آموزش به زبان مادری هستید چه نیازی بود دست به اسلحه ببرید و انقلابی شوید؟»
دوست گرامی هیچکس بخودی خود « انقلابی نمیشود. و حتی اسلحه به دست نمی گیرد»، بلکه « شرایط جامعه که ساخته نظام است افراد را انقلابی میکند و اسلحه هم اگر لازم داشت به دستش میدهد».
در نظام گذشته هم مثل نظام فعلی همه درها بسته بود و تنها بند ساواک مانند حالا ساواما، باز بود. همه خواهان حل مسالمت آمیز مشکلات بودند همچنان که اکنون نیز هستند. حل معادله « درهای بسته، بندهای باز ماموران» ، سرانجام علی رغم میل ما به « قیام مسلحانه» ختم میشود و احتمالاً در آینده نیز چنین خواهد شد. با تأسف زیاد.

4-حبیب عزیز ، بله حکومت های ترک در کنار استعمال ابزار « دری دیوانی» در عین حال « با آن عملاً خود را از دیگری» جدا میکردند. نوعی ابزار خود نگهداری » نیز بود. و به قول شما دادن« هویت » به خود.

5- سلیمانی عزیز، ممنون از توجه شما به نوشته ام.

6- تارای عزیز، نوشته اند: « وای به حال روشنفکری که از ملت خود عقب بماند».
-من با تبدیل « روشنفکر به سیاستمدار» با ایده این عزیز موافقم. روشنفکر یا به اصطلاح جدید، و دقیق تر، روشنگر، کارش « جلو و عقب و میانه » بودن نسبت به حرکت مردم نیست. روشنگر کارش آن است که « نکات تاریک» مسایل، حال و گذشته، را بتواند در حد توانش « روشن کند». همین و بس.
باقی کار سیاستمدار است. که « استراتژی و تاکتیک» داشته باشد و « خواسته های مردم و ملت» را جمعی تحقق بخشند.
- من متاسفانه سیاستمدار نیستم . میکوشم برخی «نکات تاریک» را در زمینه های مختلف که « تحقیق میکنم، توسط نتایج آنها» در حد توانم، و به نظر خودم،، کمی«روشن» کنم. هر چند که« آمیزه ی از شکست و موفقیت» باشد.
بر خلاف « گفته های مدیر سایت در صحبت با گوناز» ، با اشاره به من، که جهت « از سر واکردن مسئله» عنوان شد، دارای آن حدی از « تجارب جسمی و روحی و عملی» نیستم که به خود اجازه بدهم با « کسانی که سیاستمداری» میکنند، همصحبت شوم. و بتوانم به قول شما « از ملت خود» عقب نمانم. نه عزیز جان، کار من « سیاستمداری» نیست. گرچه تحقیقم شامل « فلسفه سیاسی» هم میشود. میکوشم نکات مختلف پژوهش خود را که شامل عرصه های « گوناگون مورد علاقه ام» هستند با دیگران« پایلاشام». تا چیزی برای خودم روشن نباشد نمی توانم منعکس اش کنم. اینهم نیاز به پژوهش دارد.
حالا چه در نظر افتد و چه در نظر آید، مسئله دیگران است.

برای من مهم است که بدانم « چرا آن نویسنده فکر میکند : آثار فارسی ترکان دلیل برآن است که زبان فارسی یگانه زبان رسمی و دولتی ست و در آینده هم باید چنین باشد؟ یا برایم مسئله است که بدانم چرا مردم میگویند: خدا همه چیز را می بیند؟ و... یا این که چرا میگویند : «چیز» هم «نیست» میشود؟« نیستی» یعنی چه؟ چون به قول ضرب المثل مردم« کی ان گیر»، مگر نه این است که « چیزی برای همیشه گم نمیشود؟»
خوب، اینها ربطی به سیاستمداری ندارد. و متاسفانه یا خوشبختانه زمینه های کندوکاو من اند. که در نوشته هایم منعکس می شوند. من برای هر نکته کوچک مجبورم به دهها مطلب رجوع کنم. تا بتوانم « سخنی» را پیش رو بگذارم.

ممنون از شما و همه دوستان که رنج مطالعه ی سخنان را برده اید.
نوشته شده توسط: سازاخ

طبق اصول پایه ائی دمکراسی، انسانها باید یاد بگیرند که از مرز شخصی افراد عبور نکنند، چه برسد به اینکه از مرز زبانی و فرهنگی ملی ملتی عبور کرده و زبان و فرهنگ آن ملت را زیر سئوال ببرند و برای چگوننگی و نهوه تکلم آنها تعیین تکلیف کنند که به چه زبانی باید تحصیل کنند و یا به چه زبانی حرف بزنند و به کدام آهنگی موسیقی بنوازند، تجاوز به حریم ملتی به بهانه هموطن بودن و زندگی در داخل یک خط فرضی جغرافیائی و مقدس ساختن آن مرز جغرافیائی، نهایت فرصت طلبی و سو استفاده از موقعیت حاکم بودن سیستم فارس سالاری است، و بطبع ناشی از انحصار طلبی و تجاوز آشکار برای به انحصار گرفتن تار پود دیگر ملتها است،

نوشته شده توسط: سازاخ

ابوفضل گرامی و عزیز، شما بجای کوراوغلو و قاچاق نبی در همسایگی آزربایجان بدنبال آرشی که افسانه ائی بیش نیست می گردید، شما چه پیامی از شعرای آزربایجان برای ملت ترک آزبایجان دارید؟ هیچ

فارسی، نه زبان تحمیلی بلکه زبان وحدت ملی , جلال ایجادی
نوشته شده توسط: Anonymous

"" زبان فارسی‌ و ۳ چالش بزرگ ""، ۱- ایران شهر فارسی‌ با لشگر جامعه شناس ها، در برابر دنیای ترک با لشگر اقتصاد دانان قرار گرفته است. ایران شهر فارسی‌ و جامعه شناس‌های آن، بر ترویج فرضیات پوچ که جامعه فارسی‌ بر اساس آنها ایجاد شده تاکید میکنند، آذری / فازری نامیدن تورکان نیز، شاخه‌ای از این پروژه است. دنیای ترک، بر ژئوپلتیک و لجستیک مسلط است و " کار آفرینی " در بطن آن می‌‌جوشد. ۲-""نفت کشور‌های عربی‌ در برابر نفت ایران شهر فارسی‌""، نه تنها حذف نفت و گاز ایران شهر فارسی‌، به نفع عرب هاست، بلکه روسیه، پاکستان و مصر نیز بر آن تاکید میکنند. ۳- فراریان از ایران شهر فارسی‌، در برابر تضاد عشق به ایران شهر فارسی‌، و عدم نیاز به زبان فارسی‌ در بیرون از فارسستان، قرار گرفته ا‌ند. در هر ۳ مورد، لطمات و پیامد‌های این چالش ها، زبان فارسی‌ را هدف خواهد گرفت. همین جامعه شناس ما، چندی پیش، از روبات‌ها

حرف میزدند، تکنولوژی روبات ها، در سایه "" ۲ برابر شدن علم در هر ۷ سال "" امکان پذیر شده، جامعه شناس ما، هنوز درنیافته ا‌ند زبان فارسی‌ ایشون، خود را از چنگ شعر و شاعر نرهانیده است.
نوشته شده توسط: peerooz

تصحیح,
با عرض معذرت از تارا, من کامنت ایشان را در صفحه شما دیدم و پس از انتشار کامنت خود متوجه شدم که کامنت ایشان قبل از کامنت من در اینجا منعکس شده است, ولی اصل مطلب فرقی نمیکند.

نوشته شده توسط: peerooz

" ........ملت وجامعه آزربایجان جواب هایش را و راه خودش راخیلی وقته پیدا کرده ،وای بحال روشنفکری که از ملت اش عقب افتاده باشد!", از کامنت تارا در صفحه شما که آنقدر همت ندارد که ثبت نام کرده و نظر خود را مستقیما در پای مقاله منتشر کند.

اگر این کار ممکن بود ۷۲ سال پیش جماهیر شوروی این کار را کرده بود ولی به علت زد و بست اربابان دنیا, بجایی نرسید. سرنوشت ما نه به دست خود ما بلکه به دست اربابانی ست که دنیا را تکه پاره کرده و بین خود تقسیم میکنند. سرنوشت دنیا و در مورد ما در خاورمیانه در مسکو و واشنگتن بین ترامپ و پوتین و شی جین پینگ حل میشود همانطور که ۷۲ سال پیش حل شد, بقیه هم تئاتر و صحنه سازی برای تحمیق ماست. در این عرصه قدرت, حتی اتحادیه اروپا و ژاپن و هند هم به بازی گرفته نمی شوند. برای کی پز میدهیم؟ آنها که بجای دواندن مردم به سوی سراب موهوم, حقیقت را بیان نمیکنند یا جاهلند و یا مغرض

و یا هردو. کامنت های ایران گلوبال هم اکثرا نماینده این کیفیت است که بجای التیام زخم های کهنه ناشی از حماقت های ما, آنها را دائما تازه تر میکنند غافل از آنکه اگر کسی به درد ما برسد خود مائیم.
زبان فارسی ویرانگر جامعه کثیرامله-پاسخ به جلال ایجادی
نوشته شده توسط: Anonymous

ائلیار عزیز ، عجیب است که هنوز شما نتوانستته اید جواب سوالهایتان را بگیرید ! در حالیکه جواب مورد نظرشما را تمامی قوم فارس با تمام قدرت وبا صدای بلند ،در تمام رسانه های خارج وداخل ،باتمام اپوزیسیون وپوزیسیون اش، توسط روشنفکران وفیلمسازان و...اززبان شفیعی کدکنی هاکه شاهنامه دربغل به زبان وفرهنگ ما ...،تا وزیر اصلاح طلب اش که خط قرمز فارسی(که خط اش عربی وقرمز اش تورکی است!) را رسم میکند ، از ایجادی استاد جامعه شناسی دانشگآه پاریس وو و. ..فریاد میزنند که به حقوق برابر، به فرهنگ برابر ،به وحدت عمومی،به جامعه دموکراتیک عمومی،به انتخاب آزاد و...اعتقاد ندارند، و شما این فریادها رانمی شنوید و داریداین سوال ها را از چند کاربر مجهول الهویه این سایت میپرسید؟!! ائلیارعزیز آزربایجان این فریاد را خیلی وقته که شنیده و جواب سوال شما را مدتهاست که گرفته ،ومتاسفانه شما بعنوان یکی ازروشنفکران ونخبگان این

ملت، بجای اینکه چند قدمی جلوتر ازملتتان حرکت کنید فرسنگ ها عقب مانده اید! میدانم چه ایده آلی در ذهنتان دارید ،وایکاش که میشد آن ایده آل شما، حقوق برابر ،فرهنگ عمومی برابر، جامعه دموکراتیک عمومی و... در ایران پیاده میشد ، اما متاسفانه قوم مدعی اولین منشور حقوق بشردرعصر برده داری!!!ثابت کرده که کوچکترین اعتقادی به ایده آل های من وشما ندارد. ملت وجامعه آزربایجان جواب هایش را و راه خودش راخیلی وقته پیدا کرده ،وای بحال روشنفکری که از ملت اش عقب افتاده باشد!
زبان کنگره
نوشته شده توسط: Anonymous

راستی اگر زبان پارسی ویرانگر است چرا در کنگره تجزیه طلبان. در شهر کولونیای المان همه سخنرانیها به زبان پارسی بود؟
آیا هر سخنران نمی‌توانست به آنا دیلی خود سخن بگوید و مترجمان ترک وعرب کرد به آنا دیلی های دیگر ترجمه میکردند؟
به نظر میرسد زبان بیگناه است و هدف نه زبان بلکه تخریب است.

ستم به آیران ونه ستم ملی
نوشته شده توسط: Anonymous

با گذشت چهل سال از حکومت انقلابی اسلامی که با کوشش ارتجاع سرخ و سیاه بوجود آمد لازم است نگاهی به گذشته دوران قاجار کنیم.
از واقعیت نهراسیم.دو جریان شیعه و حکومت ترکان وچپ عامل این سیه روزی کنونی هستند.امروز متوجه میشویم. که رضا شاه و پسرش چگونه ایران را از تاریکی و خرافات نجات دادند. لطفن بی زحمت برای شناخت بیشتر دوران قجر به سخنرانی آقای یغمایی در میهن تی وی
درباره زنان در دوران فتحعلیشاه قاجار نگاه کنید.

بدون زبان ترکی
نوشته شده توسط: Anonymous

این گروه از ترکهای افراطی در سایت ایران گلوبال که همه چیز را ریشه ترکی و زبانهای دیگر را ریشه در زبان ترکی میدانند و هدفشان بردن این ایده های پوچ به اداره ثبت و احوال است تنها باعث میشوند تا با شنیدن واژه "ترک" احساس مشمئز کنندهای به انسان روی دهد. مردم اروپا نیز با شنیدن سخنان اردوقان و رفتارش همین احساس را دارند.

نوشته شده توسط: lachin

کاربر گرامی نگاه.... اگر شما هم در کلاس اول و در دبستان دکتر شفق تبریز به وسیله آقای (( زهسازیان )) با شاخه نازک بید مجنون تنها بخاطر صحبت کردن با زبان مادری تنبیه نشده باشید به آن حدی که دستهایتان تاول نزده نباشد, اگر شما هم در کلاس پنچم ابتدائی در همان دبستان و زیر همان معلم بعد از شلاق خوردن , کلاه مخروط شکل کاغذی ( مثل کلاه حاجی فیروز) که در مدرسه به عنوان (( تنبل بورکی.. کلاه تنبلان مشهور بود )) به سرتان نگذاشته باشند و در کنار تخته سیاه و در جلو شاگردان بمدت یک ساعت ایستاده نباشید, تا شخصیّت و روحیّه تان خرد نشده باشد , و بازهم خیلی اگر های دیگر مثل من و هزاران مثل من ها را ........ شما تجربه نکرده باشید, به شما حق میدهم که عقده های چرکین قدیمی را به بیرون نخواهید ریخت....(( تا دلی آتش نگیرد, حرف جانسوزی نگوید).... ولی باز هم خیلی ممنون از اظهار نظرشما و بخاطر دیالوگ سالم

یک مقاله علمی در باره (( نقش بازو های روباتیکی در علم پزشکی )) که چندی پیش دومین دو ره اش را در کانادا گذراندم , برایتان خواهم نوشت. بهترین ها را برایتان آرزومندم.
فارسی، نه زبان تحمیلی بلکه زبان وحدت ملی , جلال ایجادی
نوشته شده توسط: Anonymous

"" جامعه شناسانی که تابوت مرگ جامعه شناسی‌ را با خود به یدک میکشند "" در حالیکه در غرب ایران شهر فارسی‌، کشور عراق، تظاهرات گسترده بر علیه ایران شهر فارسی‌، در جریان است، رهبر چین، بدون هیچ اطنا ئی به ایران شهر فارسی‌، دیروز وارد امارات متحده عربی‌ شد، در عراق، "" واقعیت تلخ به حاشیه راندن عرب‌های ایرانی "" صدر را به سوی عربستان سوق داد، در ایران نیز، بزودی "" خط قرمز‌های همه ملل غیر فارس ، تحمیل زبان فارسی‌ با فقط ۲۷۰ فعل ساده، به جای زبان‌های ملل غیر فارس "" خواهد بود، پیشتر گفتم که "" با این زبان ناقص فارسی‌،تولید گفتمانی که توان فهم واقعیت را فراهم کند امکان ناپذیر است ""، ذهنیتی که با این زبان فارسی‌ پرورش یافته، جامعه شناسی‌ را به ضد- جامعه تبدیل می‌کند، نمونه آن همین جامعه شناس ما، "" آیا یادتان است وقتیکه گفتم ساختار‌های علم در جامعه فارسی‌، به جای تولید علم، جهل تولید میکنند؟ "" .

نوشته شده توسط: تبریزی

چکامه آرش کمانگیر، سروده زنده یاد سیاوش کسرائی در لینک زیر

http://iranglobal.info/node/18408

به لاچین
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب لاچین من اسم شمارا بعنوان کامنت گذار زیاد میبینم. ولی متاسفانه تا حالا حتی یک کامنت بدون توهین و طعنه و کنایه که محتوا و اطلاعاتی هم درآن باشد از شما ندیده ام. کامنتهای شما فقط از توهین و ریشخند و بدزبانی پر است و هیچ دیالوگ معقولی را دنبال نمیکند. انتظار من از صفحه کامنتها دیالوگ سالم و آموزنده بین کاربران سایت است نه محلی برای بیرون ریختن عقده های چرکین قدیمی بعضیها از طریق بد دهنی و زخم زبان و اهانت.

زبان فارسی ویرانگر وحدت جامعه کثیرالمله - پاسخ به جلال ایجادی
نوشته شده توسط: Anonymous

بعد از چهل سال که از جمهوری اسلامی ویرانگر گذشته باز کسی که خودش را هم روشنفکر میداند زبان فارسی را ویرانگر مینامد! یعنی بهتر ازین هم میشود به جمهوری اسلامی خدمت کرد و ذهنها را از ظلم این رژیم بطرف نژادپرستی و قوم پرستی برد؟ از مریدان ملاحسنی و قاضی پور آدمکش بیشتر ازین هم انتظار نیست!

زبان فارسی ویرانگر وحدت جامعه کثیرالمله - پاسخ به جلال ایجادی
نوشته شده توسط: Anonymous

به تکرار میخوانیم که،<
« اعتلای کنونی زبان فارسی محصول تلاش تاریخی فرهنگی همه مردم ایران است»
این منطق عجیبیست ، بسیاری از روشنفکران ملت حاکم فارس معتقد هستندکه .، چون پدران شما آذربایجانیها و کلا مردم غیر فارس ایران در طول تاریخ تلاش کرده اند که زبان فارسی را اعتلا دهند، پس حالا ما فارس ها که تمام قدرت سیاسی و دولتی را در اختیار داریم، وظیفه خود میدانیم، که زبان مادری شما را نابود کنیم!!
دیگر اینکه، پدران ما آذربایجانی ها، زبان فارسی را به دلیل برتری زبان فارسی نبود که به عنوان زبان نوشتاری برگزیدند، -که این زبان به نوشته دکتر باطنی و بسیاری دیگر از استادان زبان شناسی، زبانی نازاست، بلکه به ین دلیل بود که این زبان میتوانست، هویتی غیرتورکی و غیرعربی به امپراطوری آنها بدهد، تا بتوانند موجودیت خودش را در مقابل امپراطوری ها و خلافت های عربی و عثمانی تثبیت

کنند.
پدران ما، با کمک ۷۰ درصدی زبان عربی توانستند زبان فارسی را به این جایگاه امروزی خودش برسانند. (چندی پیش در همین صفحات ایران گلوبال کامنتی نوشتم که، اگر یک شاعر درجه ۱ فارسی سراغ دارد که، متعلق به دوران قبل از حاکمیت تورک ها در ایران باشد،نام ببرید، دهها جواب نوشته شد، ولی دوستان حتا یک نمونه هم نتوانستند ارائه دهند*).
خلاصه اینکه ما با زبان فارسی نه فقط نمیتوانیم سر دشمنی داشته باشیم، بلکه در ان حق مالکیت نیز داریم. این زبان، ولی زبان مادری ما نیست. ما زبان و موسیقی و فرهنگ مخصوص به خود را داریم، که سخت به ان پایبند هستیم و ان را با جان و دل دوست میداریم. در آینده هم این دو زبان و -اگر دقیقتر بگویم، این چند زبان و فرهنگ یا باید بصورت متساوی الحقوق با هم زندگی کنند، یا بالاجبار جدا از هم. تصمیم گیرنده اصلی، ملت حاکم خواهد بود و مسولیت اصلی به گردن او.
نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان !
از این مغول تبار ساکن امریکا بپرسید، کدام ایرانی در روز در این سایت، به اندازه ایشان بشکل راسیستی تمام موضوعات این رسانه را تبدیل به فارس و ترک- ایران و توران- میکند ؟
...شونیسم آذری تجزیه طلب ،در کنار آخوند و اسلام ، مبارزات اپوزیسیون را به کانل راسیسم ضد فارس تبدیل میکند تا اجداد شیعه صفوی اش در ایران بر سیاست حاکم باشند.
این تازه سیاسی شدههای همکار شاه و شیخ ،اکنون در سن بازنشستگی ، به فکر تحریب تاریخ و فرهنگ ایران افتاده اند ولی نمیدانند که کینه آرش کمانگیر پارسی یکروز اینها را پیدا خواهد کرد و بسوی ماوراءالنهر و ماوراء البجر شلیک خواهد نمود، تا نزد اجدادشان تیمور و هلاکو و چنگیز، زبان اویغوری را بازسازی کنند.