Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نظر
نوشته شده توسط: جمال

واقعآ تورکها هیچ دلیل قانع کنندەای برای این دارند ؟ عربستان سعودی دیروز اعلام کرد کە کالاهای تورکی را تحریم میکند ، دقیقآ بعداز همین گفتار عربستان ، داعش اعلام کرد جنگ را بە داخل عربستان میکشاند

این جنگ سرنوشت ساز ماتحت خیلی ها را سوزانده است.
نوشته شده توسط: lachin

ســـالم دوســـلار..
آقای هادی صوفی زاده...
آزربایجان افکار عمومی جهان را با چهار اعلامیه حقوق بین المللی نزدیک 30 سال پیش , همراه خود کرده است. شما بایستی سوال میکردید که چرا ارمنستان بیش از 30 سال

حقوق بین المللی را به زیر پا گذاشته بود؟ این جنگ سرنوشت ساز ماتحت خیلی ها را سوزانده است. شونیسم فارس همچنان گیج و سر درگم مانده , حکومت جمهوری جهل و جهالت اسلامی بخاطر حرکت مردمی تورک های ایران به وحشت افتاده و کرد ها هم مثل همیشه در هر نقطه از جهان که برایشان اگر چند دلاری عاید بشود , عین حزب بـــــاد که به هر طرفی وزیدن گرفت, عمل خواهند کرد. نوشته بودید که آذریها ملتی متمدن و اراده هستند.. اگر منظور شما تورک های ایران هست, وقت هندوانه گداشتن زیر بغل خیلی وقت است که سپری شده. شما هنوز دانسته دانسته بین ( اذری و تورک ) نمی توانید تصمیم بگیرید که تورک های ایران را با چه اسمی خطاب بکنید تا چه برسد برای ما آینده نگری بکنید..
ضرورت مبرم همگرایی و هم افزایی اپوزیسیون در شرایط فعلی
نوشته شده توسط: دكتر عبدالستار دوشوكي

کیانوش گرامی
سوال: چرا احزاب و سازمانها بخشی از مشکل هستند و نه راه حل؟

حتما در پاسخ به این سوالات امشب در برنامه تلویزیونی با جنابعالی و بقیه دوستان بیشتر صحبت خواهیم کرد و لی جواب خلاصه این است:

متاسفانه احزاب و سازمانها که دگم و قبیله ای عمل می کنند بخشی از مشکل هستند و نه راه حل. تاریخ ٤٢ ساله این احزاب هر کدام ده بار منشعب شده, ثابت کرده که اینها حتی با خودشان در جماعت قبیله ای خودشان نمی سازند. چه برسد با "غیرخودی" ها. انشعاب پشت انشعاب. حتی جنگ و دعوا و کشت و کشتار درونی هم به راه انداخته اند. عملکرد ضد ملی اینها بر پایه دگماتیسم, ایدئولوژی های منسوخ و از تاریخ مصرف گذشته؛ سهم خواهی و هژمونی طلبی و گنده گویی بوده و است. در ٤٠ سال گذشته در همه کشورهایی که انقلابات مردمی یا مخملی صورت گرفته, احزاب حضور نداشتند. یعنی خوشبختانه وجود نداشتند. بخصوص از نوع ایرانی آن که ما داریم. وجود احزاب در یک جامعه آزاد و دمکراتیک برای رقابت سیاسی ضروری است. اما اکنون زمان رقابت نیست.
.
و اما جواب سوال بعدی شما را در این مقاله ١٢ سال پیش داده ام. لطفا به آن رجوع شود.
HTTPS://NEWS.GOOYA.COM/POLITICS/ARCHIVES/2008/12/080965.PHP
(نمی دانم چرا این مقاله در ایران گلوبال نیست)
.
مملکت دارد غارت و نابود می شود. به اسم کارتن خواب ارز ٤٢٠٠ تومانی می خرند و ٣٢ هزار تومان می فروشند. و به معنی واقعی کلمه چپاول می کنند. هزاران نفر کشته شده و یا زندانی هستند. اما این به اصطلاح احزاب ایدئولوژیکی و متحجر و انحصارطلب و قبیله گرای پرمدعا در هر جلسه و نشستی که در طی قریب به ٢٠ سال گذشته من در آن حضور داشته ام, فقط و فقط به دنبال هژمونی طلبی و سهم خواهی هستند. ماهها با بحث و جدل بی پایه فقط بر روی یک واژه یا جمله با هم دعوا کردند. مضحک اندر مضحک. برای اینها سرنوشت مردم بیچاره ایران پشیزی ارزش ندارد. من با چشم خودم شاهد بوده ام و به امید اینکه انشالله گربه است, سکوت کرده ام.
.
به سایت های برخی از اینها سازمانهای قدیمی سری بزنید. سایت نیست بلکه بیلبورد (تابلو اعلانات) تسلیت و اعلان فوت روزانه پیرمردها و پیرزنان اپوزیسیونی است که حاضرند در غربت بمیرند اما کنار یکدیگر برای نجات ایران قرار نگیرند. مضحک تر از همه؛ اسم خودشان را هم "ملی" یا به اصطلاح "آزادیخواه" و "دمکرات" و از این نوع واژه های قلمبه سلمبه هم می گذارند.

باور کن همین الان دارم به یکی از سایت های یکی از دهها جبهه ملی (که اتفاقا مقاله های مرا هم منتشر می کند, که از آنها سپاسگزارم) نگاه می کنم. پر از تسلیت نامه است:

1- با تاسف بی پایان از درگذشت . . . . . . . . مبارزه نستوه و یار واقعی ملت ایران .. . . . .
2- با تاسف و تاثر بی کران در گذشت آقای . . . . . . . که زندگی اش را وقف خدمت به ملت ایران و مبارزه برای آزادی و دمکراسی . .. . .

3- با اندوه فراوان، ......... از مبارزان دیرپا و آزادیخواه خستگی ناپذیر . .. . . . به دیار باقی شتافت

4- مشیت الهی بـر ایـن تعلق گرفـت که یکی از بزرگترین مبارزان راه آزادی و دمکراسی . . . . . . .
====================
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. در نتیجه در سم مهلک وجودی این جماعت های خودشیفته نمی توان داروی شفای درد ملت ایران را جستجو کرد. ده بار آزموده را برای بار یازدهم آزمودن خطاست.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

دکتر دوشوکی گرامی / دوسئوال را تقدیم حضورتان می کنم

سوال یک : نوشته اند: "چند روز پیش دکتر اسدی از نیروهای مخالف جمهوری اسلامی درخواست همیاری با یکدیگر را طلب کرده و نوشته بود "بی ‌انجمن گسترده ایرانیان آزادی‌خواه، نظام ولایی می‌ماند، ایران می‌سوزد و تاریخ ما را نخواهد بخشید". در جواب ایشان نوشتم که این استمداد جنابعالی, نه اولین است و نه آخرین خواهد بود. این لحاف چهل تکه و پر از کَنِه و ساس اپوزیسیون گوشش به این حرفها بدهکار نیست. چون از کُن و اساس ناقص است.

براستی چرا "اپوزیسیون "از کُن و اساس ناقص است؟
سوال 2 : شما نوشته اید : زمان آن فرارسیده که دهها شخصیت شناخته شده اپوزیسیون درونمرزی و برونمرزی (شخصیت؛ و نه حزب و سازمان و جبهه و گروه و تشکل و غیره) فراخوان ملی بدهند. چرا احزاب را فاکتور گرفته اید مگر می شود بدون احزاب و سازمان و انجمنی اپوزیسیون داشت؟
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

آقای کردی گرامی بسیار ممنون از شما.
من هم امیدوارم دوستان، اسنادی را که در دسترس دارند، به نحوی که خود مایلند در دسترس من یا دیگر دوستانی که چنین سایت‌هایی دارند قرار دهند و یا خود اقدام به گذاشتن آنها در اینترنت کنند.
در این صورت کافیست یک ایمیلی به ما بزنند و آدرس آنها را بدهند. مسلما من و دیگر دوستان آن اسناد را در سایت خود قرار می‌دهیم (با ذکر منبع) تا هرچه بیشتر در دسترس همگان قرار گیرد.

در مورد اسناد اپوزیسیون ایران
نوشته شده توسط: محسن کردی

جناب بهنام. البته من مدتی وقت گذاشتم اما شاید باید بیشتر میگشتم. چنانچه خلاف گفته ام پوزش میخواهم در هر صورت ادامه

حتا در صورت ناقص بودن آرشیو که بهرحال نمیتوان به همه اسناد دست یافت، بازهم چیزی از رزش کار و زحمات چندین ساله شما نخواهد کاست. امیدوارم دوستان دیگری که وقت دارند و امکاناتی ولو چند ساعت در هفته با شما همکاری کنند که اگر تعداد بیشتر باشد مسلما کاری ارزشمند خواهد بود. کیهان لندن که همچنان برقرار است شاید اگر با آنها تماس بگیرید و سایت را معرفی کنید اقدام کنند. در مورد نیمروز چیزی در اینترنت هم نیافتم و امیدوارم زحمات چندین ساله صاحب امتیاز و سردبیر نیمروز زنده یاد پرویز اصفهانی از یادها نرود. امیدوارم دوستانی که امکان دسترسی به اسناد لازم را دارند در این مهم به شما یاری رسانند بازهم پوزش و تشکر.
مرزبانان ایران کولبری را که 'سیگار حمل می‌کرد' کشتند
نوشته شده توسط: لیلا

آن مرزبانان حکومتی که پانترکها اسمش را شهید آذربایجان مینامند و مانور میدهند همانا آن مرزبانان قاتلان مردمان عادی و بیگناه و کولبر کوردستان هستند که دست ناپاکشان به خون مردم کوردستان آلوده است

به گزارش بی بی سی : نهادهای ناظر بر وضعیت حقوق بشر گزارش داده‌اند امین شمس کولبر ۲۱ ساله در مرز چالدران به دست مرزبانان ایرانی کشته شده است. در ویدیویی که وبسایت سازمان حقوق بشری هه‌نگاو شب گذشته منتشر کرد حاضران می‌گویند او در نزدیکی پاسگاه مرزی ایران هدف "سه گلوله" قرار گرفته است.ارسلان یاراحمدی، سردبیر وبسایت سازمان حقوق بشری هه‌نگاو، که با خانواده این کولبر صحبت کرده، به بی بی سی فارسی گفت "او یک فرزند داشت و اهل روستای ملاحسن شهرستان ماکو بود . او سیگار حمل می‎کرده در ویدیو نیز تاکید می‌شود که بار او " ۲۰ باکس سیگار" بود . کولبران در مناطق مرزی، کالاهای خارجی را روی دوش خود قرار داده و یا با استفاده از اسب و قاطر از مسیرهای کوهستانی صعب‌العبور می‌گذرانند و آن را در شهر یا روستای مرزی به صاحبان کالا تحویل می‌دهند.در سال‌های گذشته شمار کولبرانی که در مرزهای ایران کشته و زخمی‌ شدند افزایش یافته است . ارسلان یاراحمدی، سردبیر وبسایت سازمان حقوق بشری هه‌نگاو به بی بی سی فارسی گفت "تنها در مهرماه سه کولبر کشته شده و ۱۲ کولبر دیگر زخمی شدند. تمام این ۱۵ نفر بر اثر شلیک مستقیم جان خود را از دست داده‌اند . به گفته آقای یاراحمدی، از ابتدای سال ۱۳۹۹ تا امروز ۴۲ کولبر و کاسبکار در مرزهای ایران کشته شده‌اند.
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

آقای محسن کردی گرامی،
از شما به دلیل مراجعه به سایت و اظهار نظر تشکر می‌کنم.
به اطلاعتان برسانم که نگاه شما بیش از اندازه "اجمالی" بوده است. در سایت، هم اسناد بسیاری از سال‌های قبل از 1361 وجود دارد و هم از اپوزیسیون مشروطه‌خواه و سلطنت‌طلب.
اسنادی که در آرشیو سایت وجود دارند از سال 1288 شروع شده‌اند و نشریاتی مانند "تلاش" هم که یکی از نشریات مورد نظر شماست، در سایت وجود دارد. من در این مورد هیچ نظر و موضعی را "سانسور" نکرده‌ام. حتی کتاب‌های محمدرضا شاه را هم در سایت گذاشته‌ام.
متاسفانه علاوه بر نشریه‌هایی مانند کیهان لندن و نیمروز، جای بسیاری دیگر از نشریات منتشر شده در این سایت خالیست. این مساله به دو دلیل عمده مربوط می‌شود.
1- عدم دسترسی من به این اسناد
2- عدم توانایی یک نفر برای انجام اینهمه کار (من تمام این اسناد را به تنهایی تهیه کرده‌ام و تمام کارهای سایت را هم به تنهایی انجام می‌دهم).
تصور می‌کنم از من بپذیرید که اگر این سایت به یک مؤسسه تحقیقاتی با بودجه‌ای مناسب متعلق می‌بود و می‌توانست کارمندانی را برای انجام کارها استخدام کند، قادر می‌بود انتظارات شما و دیگران را برآورده کند.
در پایان کامنتتان نوشته‌اید:

در پایان کامنتتان نوشته‌اید: "نبود اثری از مشوقان خلخالی در دادگاههای انقلاب که همه بخاطر داریم چقدر نیروهای چپ و مجاهد در رسانه هایشان به خلخالی بابت کشتار وزرا و مدیران زمان شاه تیغ برا و آفرین میگفتند نیز چشمگیر است. این چیزی نیست بجز گریز از گذشته ای که مایه خجالت چپ و مجاهد است."
فکر می‌کنم این دیگر بی‌انصافی است! من به هیچوجه از گذشته گریزان نبوده‌ام و اتفاقا درست برعکس، تا آنجا که توانسته‌ام، گذشته را در اختیار همگان قرار داده‌ام.
من تقریبا تمام نشریات و اسناد "مشوقان خلخالی" را در سایت گذاشته‌ام. کافی‌ست به جای "نگاهی اجمالی"، وقت بیشتری بگذارید و "نگاه دقیق‌تری" به سایت بکنید.
با مهر
اژدر بهنام
شبیه انقلاب 57
نوشته شده توسط: محسن کردی

کیانوش، بخشی از فعالیتهای موثر در انقلاب 57 یکی هم جنگ روانی بر علیه نیروهای حامی رژیم شاه بود. این که روی دیوار خانه ساواکی ها و ارتشی ها را با اسپری رنگ ضربدری بزرگ مشخص میکردند یا ماشین آنها را

یا ماشین آنها را ضربدر میزدند تاثیرش بسزا بود. خاطرم هست در دانشکده خلبانی که تحصیل میکردم روزی در مرکز آموزشهای هوایی در خیابان فرح آباد ژاله پیچید که گوش یک همافر را به سر کار می آمد بریده و کف دستش گذاشته اند. این سه ماهی قبل از پیوستن همافران به مردم و محبوب شدن شان رخ داده بود. همان گوش بریدن ترس و شوک عجیبی در دل پرسنل انداخت در عین حال که با مردم هم حس همدردی داشتند. در ماههای آینده ارتشی ها با لباس شخصی به سر کار میرفتند و در آنجا لباس بتن میکردند و مردم از سر و وضع ارتشی ها احتمال میدادند که اینها ارتشی هستند. این که خانه یک پاسدار یا بسیجی ضربدر بخورد و روی ماشین او را با چاقو خط بیاندازند مزدور رژیم بنویسند یا بچه اش را بچه های دیگر در دبستان و دبیرستان کتک بزنند مسلما تاثیر بسیار عمیقی در روحیه مدافعین رژیم خواهد داشت و بخشی از جنگ روانی جامعه با مزدوران رژیم اسلامی است. زمان شاه دانشجویانی که فرزندان ژنرالها و مقامات رژیم سابق بودند هویت خود را به دلیل فشار اجتماعی در اطراف شان پنهان میکردند. نق هایی که فرزندان کارگزاران رژیم شاه به والدین شان بخاطر حمایت آنها از رژیم میزدند اثر مهمی بر بی کس ماندن کلیت رژیم در روز موعود داشت و باعث شد که ژنرالها در یک نشست فوری بیطرفی خود را اعلام کنند. حال این اطلاعیه حقیقت داشته باشد یا نداشته باشد دیر یا زود این گونه حوادث خودبخود در ایران رخ خواهد داد و مسلما رژیم نیز اگر مقصرین را پیدا نکند چند نفری را از خیابان انتخاب و وادارشان میکند که اعتراف کنند که کار آنها بوده و اعدام شان خواهد کرد آنچنانکه در مورد مازیار بهاری و مشابه آنها دیدیم که وزارت اطلاعات کسانی را بدون پیشینه قبلی دستگیر و گناهانی را به گردن شان انداخت. سوال اینجاست که آیا این روشهای تدافعی رژیم پاسخ خواهد داد؟ مسلما خیر چرا که با وجود همه بگیر و ببندهایی که در تظاهراتها رخ داده هر بار تظاهرات ها تهدید آمیز از قبل بر علیه رژیم رخ داده است. لذا بجرات میتوان گفت که شروع چنین حرکتهای انتقامی باعث فرار بلافاصله آقازاده ها و عوامل دست چندم به خارج و در پی آن ریزش هواداران رژیم و آغازی بر پایان رژیم خواهد بود.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

این نوشته چند مطلب را عمدا با هم قاطی کرده است:

1- "ایجاد انفجار در کارگاه مونتاژ سانتریفیوژها در نطنز نیز به گروهی نسبت داده شده که با ادامه برنامه های اتمی حکومت مخالف است و با اجرای این گونه عملیات، می خواهد برنامه های اتمی حکومت را مختل کند" که طبیعتا کار سرویس های عملیاتی خارجی باید باشد _(موساد)
2- "بخش بزرگی از آتش سوزی ها و انفجارهایی که در شش ماه گذشته در چندین نقطه ایران روز داد نیز، به یک گروه زیرزمینی نسبت داده شده که هدفش مبارزه با رژیم بوده است." این عملیات هم نمی تواند کار گروههای زیر زمینی ایرانی باشد بنظر می رسد از نوع عملیات سرویس های اطلاعاتی خارجی باید باشد ولی چه اهدافی می تواند این اتش سوزی داشته باشد؛ مشخص نیست (عملیات انحرافی _نشان دادن قدرت عملیاتی )
3-"افراد سازمان که تشکلات خویش را "انتقام ایران" نامیده اند، افرادی مامور شده اند که اطلاعات شخصی اجرا کنندگان شکنجه و اعدام را گردآوری کنند و همراه با نشانی خانه و شماره تلفن و مشخصات خانوادگی و عکس آن ها در شبکه های اجتماعی انتشار دهند تا مردم بتوانند از آن ها انتقام جویی کنند و یا به هشدار علیه آن شخص و اطرافیانش دست برنند." این که سازمان مخفی "انتقام ایران"وجود خارجی داشته باشد ویا خیر ؛ یک طرف معادله است و از سوی دیگر جمع اوری چنین اطلاعاتی در شبکه های اجتماعی کار سختی نیست و لی اجرای چنین عملیاتی( انتقام) در حد و توان تشکیلات ایرانی نیست و تنها از عهده بخش عملیاتی یک سرویس خارجی برمی اید . در حالی که اسراییل بنا برسنت دیرنه کاری به مسایل داخلی کسورها متخاصم ندارد ؛ باید دید و منتظر بود ؛ موساد دست به عملیات این چنینی در ایران خواهد زد؟ و یا پروپاگاندا و تنها بخشی از عملیات انحرافی است ؛ تا نظر شما چه باشد؟
جناب پیروز
نوشته شده توسط: محسن کردی

نوشتن در مکان عمومی معنایش برخورد نظریه هاست. اگر کم آورده اید اقرار کنید. با ذکر این که پاسخی برای جناب اسدی گذاشته اید نمیتوانید از بحث گریز کنید. و البته در مقابل منطق منسجم من چه چاره ای ادامه..

در مقابل منطق منسجم من چاره ای برای تان نمیماند و با انگ «هذیان گویی» پاسخ مرا بدهید. آری.. هرکس واقعیات زندگی را مقابل تان گذاشت بگویید هذیان میگوید. شما مانند والدی هستید که اگر از او بپرسند کودک 5 ساله تان چه مشکلی دارد در پاسخ می گویید که «نق میزند». و البته این گریز آن والد از مشکلی است که کودک با آن روبروست و والد نمیخواهد یا حالش را ندارد که خواست کودک را براورده کند و یا عملی منطقی انجام دهد. من بجز سلطنت را قبول ندارم این حق من است. اگر به حقوق بشر قائل هستید من حق دارم از نظامی که فکر میکنم مناسب جامعه ایرانی است دفاع کنم و تبلیغ کنم. شما هم کمونیسم تان را تبلیغ کنید. آنچه من انتظار دارم پذیرش داوری نهایی مردم است. اگر مردم ایران کمونیسم را برگزیدند البته که گردن خواهم نهاد اما بدین معنی نیست که مبارزه با این مرام را کنار نهم. در نهایت از جهنم آن کمونیسم، آنچنان که شماها از شوروی گریختید و به غرب پناه آوردید، خواهم گریخت و به غرب پناه خواهم آورد.
بهتر است نامش را بگذارید آرشیو کمونیست ها
نوشته شده توسط: محسن کردی

نگاهی اجمالی به «آرشیو اپوزیسیون ایران» انداختم. در آن دو موضوع غایب بود. یکی اسناد و آرشیو قبل از سال 1361 و دیگری نبود هیچ نشانی از اپوزیسیون مشروطه خواه و سلطنت طلب.

دو نشریه پر خواننده و بسیار مهم دوران تبعید، یعنی کیهان لندن و هفته نامه نیمروز چاپ لندن هم جایشان خالیست! و این در شرایطی که در تمام این سالها نشریه کار مجانی در تبعید توزیع میشد اما بازهم خواننده نداشت اما مردم کیهان لندن را آبونه بودند و در کتابخانه ها برای مطالعه کیهان لندن باید نوبت میگرفتید اگرنه شماره های هفته های قبل را باید میخواندید. اوایل که حتا این شماره ها نیز از کتابخانه ها توسط چپ و مجاهد ربوده و نابود میشد تا به دست ایرانیان تبعیدی نرسد. نبود اثری از مشوقان خلخالی در دادگاههای انقلاب که همه بخاطر داریم چقدر نیروهای چپ و مجاهد در رسانه هایشان به خلخالی بابت کشتار وزرا و مدیران زمان شاه تیغ برا و آفرین میگفتند نیز چشمگیر است. این چیزی نیست بجز گریز از گذشته ای که مایه خجالت چپ و مجاهد است.
نامه سرگشاده به ایرانیان آزادیخواه در پی «پیمان نوین»
نوشته شده توسط: peerooz

جناب کردی,
همانطور که عرض شد اگر

اگر نگاهی به دور و بر ما بیاندازید جز در مستعمرات جنوب خلیج فارس شاهی باقی نمانده است. ختم کلام.

در هم بر هم گویی های شما که زمانی جز سلطنت را قبول ندارید و زمان دیگر مشروطه سلطنتی و یا جمهوری برای شما قابل قبول است بیشتر به هذیانی شبیه است که آنرا با "گور پدرش" همراه کرده اید. منظور من از کامنت ها نه مناظره باشما بلکه پاسخی به مقاله جناب اسدی است که هنوز خیال میکنند علی اباد سلطنت هم شهری ست.
شجریان و موج اعتراض مردمی و پاسخی به منتقدین "پیمان نوین"
نوشته شده توسط: peerooz

من معمولا بندرت ویدیوها را نگاه میکنم زیرا

حوصله گفتگوهای طولانی را ندارم و مقالات طولانی را هم یا نمیخوانم و یا چهار خط در میان مرور میکنم که ببینم قابل خواندن هست یا نه. بهر حال این ویدئو چند روزی ست که در صدر سایت قرار گرفته و مربوط به خبر درگذشت شجریان است. در قسمت اول جناب توکلی از قول آیت الله حائری شیرازی میفرمایند که "امام" به اشتباه گفت آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند در حالی که این ما بوده ایم که نتوانستیم هیچ غلطی بکنیم. به گمانم آیت الله حائری در اشتباهند. منظور "امام" نه ما, بلکه خود ایشان و اعوان و انصارشان بود که تا کنون هم امریکا نتوانسته است هیچ غلطی بکند. اینهم ویدو شاهد:

ویدیو آخوند با راننده تاکسی که گفت ما از ۵۷ سوار شما شدیم و پیاده هم نمیشویم.
جواب دندان شکن یک آخوند به راننده تاکسی
آقای حسن جداری در مورد رضاشاه
نوشته شده توسط: محسن کردی

قربان.. بنده به سهم خود از همسخنی با شما که با ادب و متانت حسابی رضاشاه و پهلوی ها را نواختید بسیار شادمانم و مایه خوشوقتی است. ایکاش همه عزیزان مخالف اینچنین برخورد کنند ادامه..

هرآنچه که در مورد رضاشاه فرمودید واقعیاتی تاریخی است. اما قضاوت در مورد این واقعیات تاریخی و این که آیا کار رضاشاه درست بود یا غلط بسته به نظریات گوناگون تفاوت دارد. عزیزجان من و بسیاری مردم ایران، در این سالها دهها کتاب تاریخ معاصر را در مورد همه سیاسیون از مصدق و تیمورتاش و سیدضیاء و قاجاریه و رضاشاه و محمدرضاشاه و فردوست و و وو و.. اوووووه. بسیار خوانده ایم. چرا شما به مسائلی میپردازید که همه به آن آگاهند. هرچه گفتید را میدانم و آگاهم. با این وجود خیلی رک و پوست کنده بگویم: رضارضاپهلوی.. رضارضاپهلوی.. شعاری که مردم در خیابان میدهند تعیین کننده است. ما میخواهیم این رژیم را سرنگون کنیم اگر توانستیم پادشاهی پهلوی را زنده کنیم اگر هم نتوانستیم جمهوری ایران دمکرات را زنده کنیم. سخنان شما ما و نظریات مان را عوض نمیکند. این که رضاشاه بی چیز بود و وقتی رفت ثروتمندترین مرد ایران بود که امری پنهان نیست.. ما میدانیم عزیز.. خودتان را خسته نکنید که انگار دارید به بچه دبستانی یاد میدهید. پزشک احمدی و اعمالش به دستور رضاشاه را هرکس نداند اصلا نباید در مورد ایران نظر بدهد. ما همه اینها را میدانیم. اما آنکه در فردای ایران تکلیف تعیین میکند شما نیستید بلکه کیست؟ اگر استعدا داشته باشید باید متوجه شوید که آن کس کسی نیست جز: رضارضاپهلوی. باورکنید از روی تعصب نمیگویم. بارها با دوستان سلطنت طلبم این بحث را کرده ام که سیاست پدر و مادر ندارد. این همه مخالفین مجاهدین از جمله خودم که یکی از سرسخت ترین آنها هستم از مجاهدین بد میگوییم و این که نوکری صدام را کرده. اما انصاف را.. اگر آن حمله فروغ جاویدان آنگونه که مجاهدین تصور میکردند (آرزو میکردند و البته قمار کردند و باختند) با استقبال مردم روبرو میشد و مجاهدین شهر به شهر میرفتند و ارتش و بخشی از سپاه هم به آنها میپیوست و آخوندها قبل از رسیدن مجاهدین به تهران فرار میکردند چه بسا همین ما سلطنت طلبان در سالروز این حمله ها پرچم شیر و خورشید بدست برای برادر مسعود یا رئیس جمهور محبوب مان خواهر مریم ابراز احساسات میکردیم و شاد بودیم. البته.. من چنین فرضی را به دیدن این لچک بسرهای مجاهدین محال میدانم چرا که اینها حتما جامعه را مذهب زده تر از خمینی میکردند. فقط مردانشان کرواوات داشتند که آنهم احتمالا با اورکت کره ای عوض میکردند. ذاتشان این چنین است. خلاصه کنم برادر.. حرف اول را در میدان آن کسی میزند که محبوبیت دارد. من هیچ تعصبی ندارم . اگر فردا مردم در ایران همین بنیصدر را فریاد بزنند و در خیابان بنیصدر ده هزار نفر را وسط بکشد من رضاپهلوی را رها کرده و روی اسب بنیصدر شرطبندی خواهم کرد. اما فعلا.. نگاه می کنم می بینم همین که پدر بزرگش آدمکش بود و پدرش در ساواک شکنجه میکرد خوب یا بد در ایران محبوب است. من آزادی کشورم را میخواهم اگر بدست رضاپهلوی انجام شود چرا نه؟ چون پزشک احمدی با آمپول هوا آدم کشته؟ به درک که کشته. من اینجا در تبعید بمانم که چرا صد سال قبل یکی به فنا رفته؟ غلط کرد آمد به میدان سیاست؟ همین رضاپهلوی اگر فردا زیر ماشینش یک بمب بگذارند ما فردا دنبال یک رهبر دیگر نباشیم؟ قدم به میدان سیاست گذاردن خطرناک است برادر. چه زمان شاه چه زمان خمینی و حتا زمان آینده. ایران کشوری است که هنوز دمکراسی در ذهن مردمانش خانه نکرده و خطر دیکتاتوری همیشه هست. من این خطر را در رضاپهلوی کمتر و کمتر از هر آلترناتیو دیگری می بینم. این انتخاب من است. شما انتخابت چیز دیگریست. خب.. پس فهمیدید که من پزشک احمدی، ساواک و شکنجه هایش، ثروت رضاپهلوی و همه را میدانم. اما بازهم زنده باد رضاپهلوی. چیز دیگری اگر دارید که من نمیدانم و ممکن است اگر بدانم نظرم عوض شود و یا نظر آن ها که در ایران شعار میدهند رضارضاپهلوی را عوض میکند بفرمایید سراپا گوشیم.
در باره رضا شاه
نوشته شده توسط: حسن جداری

کامنت نویسی به نام کردی در ستایش از رضا شا ه و خاندان پهلوی مرتبا مطالبی دز صفحه "شما" نوشته و سخت می کوشد دوران حکومت استبدادی شاهان پهلوی را به مثابه عصری طلائی در

تاریخ معاصر ایران ، ترسیم کند. این کامنت نویس سلطنت طلب، فراموش می کند که در دوران حکومت رضا شاه ، کوچک ترین نشانه ای از آزادی و دموکراسی در ایران وجود نداشت . در فردای انقلاب اکتبر و استقرار سوسیالیسم در شوروی ، امپریالیسم انگلیس به منظور جلو گیری از نفوذ عقاید کمونیستی در ایران و هندوستان که یزرگ ترین مستعمره برینانیا بود ، به دست نوکران بومی خود کوشید قرارداد ننگین سال 1919 را به ایران تحمیل کند . مخالفت شدید مردم ایران و نمایندگان مجلس با این قرار داد استعماری که در حقیقت امر ایران را به مستعمره انگلستان مبدل می ساخت ، سبب شد که امپریالیسم انگلیس به تمهیدی دیگر متوسل شده و از طریق دست زدن به کودتا، اهدلف سلطه گرانه خود را پیش به برد . کودتای 3 اسفند سال 1299 ، به سرکردگی سید ضیا الدین طباطبائی روزنامه نویس جیره خوار انگلیس و رضا خان میرپنج ، دسیسه ای امپریالیستی برای غارت ثروت های زیر زمینی ایران و مبارزه با سزایت کمونیسم به این کشور بود . قراردادد نفت که در سال 1933 بین ایران و انگلستان منعقد شد ، قرار دادی استعماری بود که دولت بریتانیا را بر شئون اقتصادی و سیاسی ایران ، حاکم میکرد . طبق این قزلر ذاذ ننگین که مدت آن 60 سال بود، تنها 17 در صد سوذ حاصله از نفت جنوب نصیب ایران میشد. مالیاتی که شرکت نفت انگلیس و ایران به خزانه داری انگلستان پرداخت میکرد ، بیشتر از سهم ایران از نفت بود! در طول دو دهه سلطه گری و مطلق العنانی، رضا شاه دست خود را به خون بیشماری از آزادیخواهان و دگر اندیشان آلوده کرد . به دستور رضا شاه ، پژشک احمدی ، با تزریق آمپول هوا در روز روشن زندانیان سیاسی را به قتل میرساند. دستگاه تفتیش عقاید رضا شاه ، اختناق و سانسور مرگ باری را در عالم سیاست و مظبوعات، حاکم ساخته بود. دو شاعر برجسته معاصر ، میرزاده عشقی و فرخی یزدی به جرم آزادیخواهی ، به دست جلادان حکومت ترور و وحشت ، کشته شدند. در زمان کودتای سوم اسفند ، رضا خان ، آهی در بساط نداشت . اما وقتی توسط قوای نظامی متفقین ، روانه تبعیدگاه شد ، به یکی از بزرگ ترین ثروت مندان جهان مبدل شده بود . رضا شاه با زور و قلدری در مدت حکومت استبدادی خود ، مالک صد ها پارچه از دهات ایران، شده بود . در زمان رضا شاه از ده تا دوازده میلیون جمعیت ایران ، بیش از هشتاد در صد در دهات زندگی میکردند و اسیر چنگ اربابان بیرحم و ژاندارم های ستمگر بودند. یکق از علل اصلی بقای فئودالیسم و اساس ارباب - رعیتی در ایران در زمان رضا شاه ، همانا این واقعیت بود که بزرگترین فئودال ایران، حاکم و پادشاه خودکامه این سرزمین بود . آقای کردی این همه در ستایش از رضا شاه و خاندان پهلوی، خود را خسته نکن . قرن بیست و یکم دوران معرکه گردانی ولی فقیه های آزادیکش و شاهان خودکامه نیست.
جناب پیروز در مورد «شازده دوگانه سوز»
نوشته شده توسط: محسن کردی

دقیقا همین است که شما میفرمایید قربان. این شازده ما روی تخت عاج نشسته و خاصیتش هم همین است که برای مبارزه ما کافیست. برای ما کافیست که ایشان گه گاه یک اطلاعیه ای بدهند و به مردم ایران بگویند که

بگویند که اگر مردم ایران بخواهند حاضرند شاه بشوند. و نیز ریاست جمهوری را هم نگفته اند که نمی پذیرند هرچند محسن کردی با ریاست جمهوری ایشان چندان همدل نباشد. این یکی را البته بسیار نغز نقل قول فرموده اید که «"ولی انصافاً واهی بهترین تفسیر را از سخنان شازده در پیمان نوین داد و گفت بهترین سخنرانی برای تشویق مسئولیت فردی بود و بهتر از این نمی شد گفت که من نه رهبرم و نه شاهم و اصولاً مسئولیت شماست که زحمت بکشید و مرا به شاهی برسانید. کجا دیده شده که شاه برای مردم زحمت بکشد؟ قاعده این است که مردم برای شاه عرق بریزند. اگر عمله می خواهید، بروید جای دیگر، من شازده ام». کاملا و کاملا و کاملا حق با گوینده است. کجا دیده شده که شازده ای در جهان وسط خیابان لاستیک آتیش بزنه، کوکتل مولوتف پرت کنه، پرچم آتیش بزنه، اعتصاب غذا کنه، عملگی کنه، کارگری کنه و و و... بله؟ بنده هم با جنابعالی و گوینده سخن نه تنها همعقیده ام بلکه عقیده دارم که آدم باید بسیار بسیار بسیار.. ابله و احمق باشه که از یک شازده و رهبر چنین انتظاراتی داشته باشه! کدام رهبر در تبعید دست به اعتصاب غذا زد؟ گاندی در تبعید؟ (البته در هند به مناسبت دست به این کار میزد و ایضا نلسون ماندلا و بابی ساندز در زندان. لذا توصیه میکنم اول یه شکایتی از شازده بکنید بندازید شون زندان بلکه دست به اعتصاب غذا زدند و شما سلطنت طلب شدید خخخخخ) خمینی؟ لنین؟ ناپلئون؟ آخه بابا.. من نمیفهمم اهل سیاست در ایران چرا اینقدر پرت هستن! خنده دارین شماها. شماها که میگم همه اونهایی که معروفند و چنین توقعاتی از رضاپهلوی دارن که کار نکرده، مفت میخوره، پول برده و غیره. خب اینا که یک واقعیته؟ آذر ماجدی، علی جوادی، اعضای جبهه ملی، مفسرین رژیم اسلامی، اصلاح طلبان، محسن مخملباف.. آخه یکی از یکی پرت تر و نامربوط تر حرف میزنند. همه شان میگویند رضاپهلوی پول برده و چرا شاه بشه. خب اینو که همه میدونند. اونی که میگه نور به قبر شاه بباره و رضارضا رضا شاه سر میده مگه شعور نداره که بدون ساواک در این مملکت چه کرده؟ هربار این حضرات به انتقاد از رضاپهلوی نشسته اند یک روضه ساواک سیید الشهدا برای بیننده تلویزیون گفته و گیس و ریش خویش کنده اند. آغا.. جمع کنید این بساط را.. همه میدانند رضاپهلوی پول داره و یک قرون هم خرج نمیکنه. فقط نشسته و حرف میزنه از این بیشتر که نداریم که؟ افشای واضحات میکنید و خیال میکنید مفسر و سیاستمدارید؟؟ آخه جمع کنید این بساط تو خالی را .. رضاپهلوی با همین هیاتی که گفتید در این میدان هست. صدها اطلاعیه و بیانیه در این سالها از جانب سایرین مطرح شده کسی زحمت تفسیر به خودش نمیده. تا رضاپهلوی لب می جنباند از صدر تا ذیل این اپوزیسیون به تایید و غالبا مخالفت بلند میشوند. این یعنی چی؟ این یعنی اهمیت شازده در صحنه سیاست ایران!!!! فارسی که حالیتون نمیشه بزار انگلیسی بگم: دیس مینز دت شازده پرینس ایز وان آو ده موست ایمپورتنت پالیتیشنز این ده ایرانین پولیتیک سین. گرفتی یا بگم لاچین به ترکی هم براتون بگه. .. اسخفورولا.. !
نوشته شده توسط: سازاخ

قکر می کنید اگر رژیم پهلوی نرفته بود، ایران شده بود مثل ژاپن یا آلمان؟ قطعا نه، بلکه بخاطر وجود فساد اداری و دولتی و گرایشات شدید اشرافی آنچنان فساد اقتصادی رشدکرده بود، که وابستگان شاه برای اینکه

ثروت خود را برخ  دیگران بکشند، از آقا زاده های امروزی هم جلو می زدند و بجای صد دلاری با آتش اسکناس پانصد یوروئی سیگارشان را روشن می کردند، و در اثر رشد بی رویه اشرافیت، حداقل چهل میلیون نفر در ایران همانند هندوستان در خیابانها متولد می شدند و در خیابانها بزرگ می شدند و در خیابانها رفع حاجت می کردند و در خیابانها می مردند
حالا عده ائی که در زمان شاه بخاطر واقع شدن در حلقه دربار زندگی مناسبی داشتند، امروز تصور می کنند که اگر شاهزاده به حکومت برسد آنها با ضریب میلیاردی به موقعیت ممتاز قبلی خواهند رسید، و همین هست که با علم کردن ژن مرغوب رضا پهلوی می خواهند زیر بغلش هندوانه بدهند، تا اشرافیت ورشکسته خود را سر و سامان دهند، غافل از اینکه امروز در تمام دنیا همه شاهزاده ها از زندگی در قفسی بنام دربار خسته شده اند، تا موقعیتی بدست می آورند از دربار فرار می کنند و می خواهند مثل یک انسان آزاد در بین مردم زندگی کنند. و این شاهدوستان بزور می خواهند رضا پهلوی را در قفسی بنام دربار حبس کنند و از قبل آن صاحب میلیاردها دولار ثروت باد آورده بشوند.
به آقای لاچین.
نوشته شده توسط: محسن کردی

مرا با بیگانگان و دست نشانده های شان کاری نیست. شما لایق پاسخ نیستید. روزی که ما مینهن پرستان ایرانی مشروطه خواه چه در شکل جمهوری و چه پادشاهی ا

آخوندها را پس بزنیم شما باید دنبال سوراخ موش بگردید چون هر جدایی طلبی را که دست به اسلحه ببرد شدیدا سرکوب خواهیم کرد. سرکوب جدایی طلبان توسط جمهوری اسلامی مورد تایید من است.
رضا پهلوی حتی استعد مدیریّت یک کارگاه ماشین شوئی با پنج گارگر را ندارد, چه به رسد ایران!
نوشته شده توسط: lachin

ســـالام دوســـلار..
آقای محسن کردی..همانطور که قبلآ اشاره شده است, کارنامه سیاسی رضا پهلوی فقط در اسمی است که به یدک میکشد. ایشان نه تجربه سیاسی دارد و نه در انجمن های شهری , ولایتی, ایالتی و

فدرال امریکا از زمانی که با سگ های خانوادگی اش چهل سال پیش به امریکا وارد شد, کار کرده است که تا اندازه ای در کار های دولتی تجربه داشته باشد. ایشان حتی استعد مدیریّت یک کارگاه ماشین شوئی با پنج گارگر را ندارد چه به رسد به اداره یک کشور کثیرالملل 85 میلیونی. رهبر بودن و رهبری کردن دو موضوع متفاوت است. در ضمن آقای محسن کردی , سیستم حکومت پادشاهی حتی در افغانستان برچیده شد. آیا واقغآ هوش و ذکاوت ایرانیان را دست کم گرفته اید که بعد از 40 سال زندگی ذز زیر استبداد دینی و 8 سال جنگ و بی خانمانی, همین ملت در عصر دیجیتالی دنبال شاه های ریزه میزه, کوچلو موچلو بروند؟
نامه سرگشاده به ایرانیان آزادیخواه در پی «پیمان نوین»
نوشته شده توسط: peerooz

ادامه,
آنچه ذکر شد بیان واقعیت یعنی آن چیزی ست که به وقوع پوسته و به حرف من و شما و دیگران تغییر نخواهد کرد مگر آنکه بخواهیم حرف بزنیم که در آن صورت نقل یکی دو پاراگراف از مقاله زیر بی مورد نیست.

"رسیدیم به پیمان نوین شاهزاده که همه پرسیدند قرار است با که بسته شود. اینها پریدند وسط به طرفداری از شازده و گفتند با خود ما. واهی سخنگو هم داخل میدان شد که معرکه بگیرد. خلاصه در مدح منقبت شازده و پیمانش داد سخن داد که کسی خیال نکند میدان خالیست. به هر صورت شریکی گفته اند، رفیقی گفته اند.".

"ولی انصافاً واهی بهترین تفسیر را از سخنان شازده در پیمان نوین داد و گفت بهترین سخنرانی برای تشویق مسئولیت فردی بود و بهتر از این نمی شد گفت که من نه رهبرم و نه شاهم و اصولاً مسئولیت شماست که زحمت بکشید و مرا به شاهی برسانید. کجا دیده شده که شاه برای مردم زحمت بکشد؟ قاعده این است که مردم برای شاه عرق بریزند. اگر عمله می خواهید، بروید جای دیگر، من شازده ام.
خلاصه که بر ذمه ی تک تک افراد است که سعی کنند رژیم را وربیندازند و هر گلی مردم زدند به سر خودشان زده اند. حد اعلی، شازده با جانبازی حاضرند به صورت دوگانه سوز، هم بعنوان شاه و هم به عنوان رئیس جمهور، وقتی کار تمام شد، قبول زحمت کند و بیاید در صدر بنشیند و عقربه ی تاریخ را برگرداند به پنجاه و هفت که مردم برایشان کف بزنند.".

از مقاله "شاه پشتک زن و شهریار کلک زن و آقازاده ی تارزن", سایت ایران لیبرال.
نوشته شده توسط: peerooz

ما مردم خاور میانه ای میباشیم, و

با هم سنخان خود و همسایگان دور و نزدیک سابقه روابط فرهنگی نزدیک داریم. سالهاست که سلطنت در یونان و تونس و مصر و عراق و لبنان و ترکیه و جمهوری های قفقاز و کشورهای آسیای مرکزی و افغانستان و پاکستان و هند و ایران از بین رفته و بسیاری از نسل های جدید حتی خاطره ای از آن ندارند. این جبر تاریخ است و هرکه با آن در افتاد ور افتاد. آنچه باقی مانده است اردن و عربستان سعودی و شیخ نشین ها ست که اوضاع و موقعیت سیاسی آنها احتیاجی به ذکر ندارد و گمان ندارم سرمشق خوبی برای ما باشند و اگر پایگاه استعمار و استبداد نبودند نیز سالها پیش برافتاده بودند.
نمونه رضاشاه
نوشته شده توسط: محسن کردی

داور، تیمورتاش، فروغی، نصرت الدوله فیروز، و دیگران همه باسوادتر، ثروتمندتر و غیره.. تر از رضاخان میرپنج بودند. اما صرف این عوامل را داشتند آنها

آنها را به سردارسپهی و سپس نخست وزیری و سپس پادشاهی ایران نرساند. هرشخصیتی برای هر زمانی کاربرد خودش را دارد (الان لغز گویان میگویند منظورت کاربرد برای انگلیسا؟ - اینه که میگم اینا صحنه سیاسی را با صحنه رجز خواندن در تخته نرد یکی میگیرند). رضاشاه اگر 5 سال زودتر یا دیرتر در صحنه سیاست ایران ظاهر میشد امروز میرپنج رضاخان مثل کنلنل پسیان از او یاد میشد. لذا هرشخصیت سیاسی را در چارچوبی که میتواند و از عهده اش بر میاد باید بررسی کرد و توقعات نامربوط نباید داشت. این چه توقعی است که از شاهزاده رضاپهلوی توقع داشته باشیم که برای حسن نیتت اول بگو نمیخوای شاه بشی و اعلام کن برای ریاست جمهوری آمادگی داری مثل بقیه تا بعد .. (بعدش هم روشون نمیشه بگن تا بعد من با شما همراه بشم چون بعد هم باز همراه نمیشوند. چه اجباری دارند؟) واقعیت این است که من محسن کردی ایشان را بعنوان رئیس جمهور قبول ندارم فقط بعنوان شاهزاده و پادشاه فردا قبول دارم لذا حسن نیتش را در صورتی میتواند اثبات کند که همچنان بر موضع شاهزادگی باقی بماند و آمادگی پذیرش پادشاهی ایران را در فردای جمهوری اسلامی داشته باشد که بنفع منافع ملی ما و تمامیت ارضی ایران است. زحمت نکشیدکه از عبارت «تمامیت ارضی» من ضد دمکراتیک بودنم را بیرون بکشید. اگر تمامیت ارضی ایران در خطر باشد گور بابای دمکراسی هم کرده. مگر کودک هستم که با عنوان ظاهر فریب دمکراسی بگذارم خاکم تکه تکه شود؟ حالا بنشین در مورد ضد دمکراتیک بودن من و سایر سلطنت طلبها هرچه میخواهی کاغذ سیاه کن. راستی.. خیلی جمهوریخواهان هم مثل من فکر میکنند فقط کمی ترسو و خجالتی هستند. اما اگر قدرت در ایران بدست شان باشد به اندازه من بخاطر حفظ خاک ایران دشمنان این آب و خاک را از میان خواهند برداشت.
پیمان نوین- ثروت رضاپهلوی - ریاست جمهوری رضاپهلوی
نوشته شده توسط: محسن کردی

جناب پیروز، (ایکاش بجای شناسه Peerooz همان فارسی پیروز را بکار ببرند) مانند سایر مخالفان شاهزاده رضاپهلوی بحث را به بیراهه میبرند که به اصل پیام نوین شاهزاده پرداخته نشود. مورد جناب پیروز را ادامه..

مورد جناب پیروز را توضیح میدهم. شاهزاده رضاپهلوی با توجه به موقعیتی که در این 40 ساله بدست آورده است، هرچه هست، یک پیامی داده اند. بسیاری مخالفان ایشان که منافع شان را در نبود شاهزاده رضاپهلوی در صحنه سیاست ایران می بینند آنجا که از بحث منطقی وا میمانند دست به پولیمیک (جر) میزنند و از بحث مربوطه طفره میروند و به همان موقعیت ایشان میتازند و یا تلاش دارند مانند جناب پیروز موقعیت ایشان را با ارائه یک راه انحرافی لوث کنند. بسیاری مانند حزب کمونیست کارگری یا بطور کلی آنها که کمونیسم کارگری را معیار شناسه خود قرار داده اند اصولا منکر وجود ایشان بعنوان یک آلترناتیو مبارزاتی هستند و به راههای گوناگون تلاش دارند حضورشان را انکار یا نفی کنند. مثلا مانند جناب پیروز که در مقابل پیام نوین نقل قولهایی را آورده اند که اصلا ربطی به «پیام نوین» ندارد. نقل قول از ثروت رضاپهلوی آورده اند و نیز این که اگر حسن نیت در هدف خود دارند بهتر است برای خود مقامی مانند رئیس جمهور اسرائیل قائل شوند (نقل به مضمون).
در مورد ثروت شاهزاده. یک کلام: آقا.. ثروتی که شما مدرک نشان داده اید حدود 62 میلیون دلار یا اصلا 62 میلیارد دلار .. خوبه؟ ایشان اگر اهل خرج کردن بود تابحال خرج کرده بود. والا ما که خودمان یه پا سلطنت طلبیم (بالهجه مشقاسم بخوانید) تابحال یک سنت از این ثروت را ندیده ایم. تو بگو یک بند انگشت ماست به ما داده باشد نداده است. لذا امید این که شما از این آدم حتا یک دلار برای مبارزات ایران خواهانه بیرون بکشید محال است. ما مثل شما چپها حامیان بیگانه هم نداریم بلکه از جیب خودمان خرج نشستها و و غیره را میدهیم همه مان هم راننده تاکسی مثل من یا شغل بالاتری دارند. حالا شما میفرمایید که اگر شاهزاده حسن نیت دارند اول دلارهایش را که بزعم بسیاری از مخالفانشان از ملت ایران دزدیده است رو کند و به کیسه دولت جمهوری اسلامی و یا مخالفانش بریزد. یک کلام: نم پس نمیده داداش!! شما اگر در حسن نیتش بخاطر این قضیه شک داری در پیمان شرکت نکن و دست دوستی شاهزاده را نفشار (حالا نیس که اگر شاهزاده ثروتی هم نداشت بدو بدو برای فشردن دست دوستی و همکاری اش میدویدید!!) چه مساله ثروت شاهزاده باشد و چه نباشد اصلا با مقوله شاه و شاهزادگی مشکل دارید دیگر این انحراف بحث چیست که مطرح میکنید که آی ثروت داره آی تو خونه اش بالانس زده گذاشته تو اینستاگرام! ول کنید دیگه.. بپردازید به سیاست. شما با رضاپهلوی طرف هستید که یک ریال هم خرج این مبارزه نمیکند. حالا کنس هست، مال دوست هست یا هرچه. از نگاه من همینقدر که در این 42 سال بیش از اکثر ایرانیان در مقام مبارزه با جمهوری اسلامی حضور داشته از نگاه من غنیمت است. او وسیله ای در دست من و ما برای مبارزه با آخوندهاست. حالا اگر دست کرد تو جیبش خرج کرد مرسی. نکرد هم ما روی زمین ننشسته ایم. به نیمه پر لیوان نگاه کنید که او در میدان هست مثل بقیه. پول هم نمیده. روشن شد یا به انگلیسی بنویسم peerooz jan ؟ در مورد این که نقل قول کرده اید که ایشان جایگاهی مثل رئیس جمهور قرار بگیرند اگرچه خود ایشان پاسخ واضحی نداده اند یعنی نه رد و نه قبول کرده اند - از نظر من این بحث انحرافی است. هرکسی جایگاه خودش را دارد. رضاپهلوی تنها یک خاصیت دارد و ان پسر شاه بودن و شاهزاده بودنش است. برای ریاست جمهوری مریم رجوی و بنیصدر و کلی مدعی دیگر داریم. شما میخواهید رضاپهلوی را به میان این نامزدهای ریاست جمهوری بندازید و آب را گل آلود کنید و کل موجودی سیاسی بنام رضاپهلوی را از صحنه حذف کنید. آخه این چه بحثیه؟ چرا دست بر نمیدارید؟ سالهاست عده ای که این بحث را مطرح میکننند انگار دارند در صفحه تخته نرد با طرف رجز میخوانند. آقا رضاپهلوی یا وجود ندارد یا اگر در صحنه سیاسی حضور دارد تنها ارزش وی به «شاهزاده رضاپهلوی» بودنش و این که «نور به قبر اون خدابیامرز بباره» است که نیاز به حضورش در صحنه سیاست ایران حس شده اگر نه در بلافاصله پس از انقلاب که همین ملتی که نور به قبر باباش بباره میفرستند که در به در به دنبال «باباش» بودند که بیارند ایران محاکمه اش کنند! مقوله رضاپهلوی بخاطر نیاز مبارزه به شخصیت حقوقی ایشان است و بخاطر جایگاهی که در میان مردم دارد. اگرنه از او درس خوانده تر، با تجربه تر و چه و چه و چه هزاران در ایران هزاران داریم. اگر این هزاران که یاد کردم میتوانستند یک دهم رضاپهلوی خود را مطرح کنند که نیازی به رضاپهلوی نبود. رضاشاه تنها بخاطر قلدری نبود که توانست به قدرت برسد.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

پاسخ تقی گیلانی:سلام کیا جان. خب تلفن رو بر میداشتی و این حرفها رو به خودم میگفتی دیگه! ببین، از آنجائی که این نوشته نزدیک به نه قسمت با نام و نشانی های مختلف شده، من بارها این قضیه کارتیه سه و رفقا و

سلام کیا جان. خب تلفن رو بر میداشتی و این حرفها رو به خودم میگفتی دیگه! ببین، از آنجائی که این نوشته نزدیک به نه قسمت با نام و نشانی های مختلف شده، من بارها این قضیه کارتیه سه و رفقا و چشم بسته و چشم باز و سلسله مراتب حزبی و تشکیلات و کمیته کابل و غیره و غیره رو نوشته ام. در مورد گفتن نام این یا آن رفیق راستش فکر می کنم برای یک خواننده که روایتی را می خواند، اینطور راحت تر خواهد بود. کسانی که دنبال نام و نشان مشخص هستند بیشتر در نظر دارند بار منفی و یا مثبتی رو به این یا آن فرد بخصوص وارد کنند. در مورد اینکه مرا بخاطر برخورد غلط با خودم برای به فروش رساندن توانائی هایم دوستانه و رفیقانه مورد انتقاد قرار میدهی، حرفی برای گفتن ندارم! خودت میدانی که من همانطور زندگی کرده ام و بجای خودش و در همان زمان همانطور زندگی کرده ام با طنز، با اشارات کوتاه و هیچگاه هم خودم را درگیر جدی بحث و فحص ها نکرده ام! راستش طنز برای من فرار از سختی زندگی بوده و هست. خودت بهتر میدانی و خانواده ام را میشناسی. در میان اعضاء خانواده ما روند تعلیم و تربیت بگونه ای خودبخودی و خاص پیش رفته که بدون طنز، تلخی فقر شدید خانوادگی اصلاً امکان پذیر نبود. احزاب سیاسی یکی از وجوه ساختارهای اجتماعی ساخته انسان هستند؛ آنها هم بنا به امکاناتشان در شرائط گوناگونی سیر می کنند. این جفای بزرگی است که بخواهم رفقای چهل و اندی ساله ام را که درون مجموعه سازمان با آنها زندگی کرده ام و علیرغم فاصله گرفتن از تشکیلات هنوز بنیان دوستی و رفاقت ما برقرار بوده، تنها برای دوره ای چند ساله نزدیکی آنان به قدرت - بالاخص در دوران مهاجرت و استفاده از توانائی تصمیم گیری درباره زندگی این یا آن فرد - در بقیه اجزاء این تاریخ طولانی، سرنوشت سازمانهای سیاسی اگرچه کماکان مخروطی بوده اما، متأسفانه سر مخروط پائین بوده! درست مثل قیف! آنها بیش از سی و اندی سال از چهل سال حضور در دستگاه رهبری را با فحش و فضاحت و شنیدن انتقادات بیرونی و درونی سپری کرده اند. از همان پلنوم وسیع، حتی پیشتر از آن، ... حتی تا همین خاطرات رفیق ابوالفضل جان خودمان، هنوز هم صحبت بر سر آن هست که چرا عاملان و مسئولان فلان و بهمان را با کلماتتان افشاء نمی کنید! در ساختارهای دیگر اجتماعی باور بفرما دوست قدیمی من، اوضاع وحشتناک تر از اینها هست. از خانواده بعنوان دیرینه ترین بافت و ساخت اجتماعی بگیر تا ساختارهای مالی و مادی، تا ساختارهای حقوقی و اجتماعی و سیاسی و مدیریتی. به عنوان مبارزه با یک بیماری معین، میلیونها انسان را از منبع درآمد روزانه شان منع می کنند تنها با یک دستور. خب، اینها رو هم میشه استفاده از قدرت فهمید. حالا فلان شخص درون دستگاه رهبری سازمان هم فکر می کند و قطعی میداند که مثلاً استفاده از تحصیلات در مدرسه حزبی از اموال ویژه سلسله مراتب حزبی هست. هرچه مقام ات بالاتر، به همان ترتیب هم استفاده از امکانات تقسیم می گردد! عضو کمیته مرکزی باشی، یا از نزدیکانش خب، ممکن هست به دوره سه ساله تحصیل در مدرسه حزبی - پارت اشکول - بروی. کادر باشی، به دوره شش ماهه اش و بقول ابوالفضل جان به یک منطقه سرد و پرت اطراف مسکو! - نمیدانم اگه ابوالفضل جان را به همان خوابگاه و مدرسه حزبی سه ساله که درون مسکو بود می فرستادند چقدر فرق داشت!؟ به اعتراف متن دیشب خودش، فدائیان درون یه تصویر ذهنی منحصربفرد خودشان زندانی بودند! آنها رد و بدل کردن دلار در بازار سیاه را شکست سوسیالیسم می فهمیدند! سوسیالیسم ساخته ذهن آنها آنقدر شسته و رفته بود. خب، خودت میدانی که بعدها عده ای از اعضاء - چه همسران کادرها و چه رفقائی که بهرحال درک از وضعیت آنها تصوری از توانائی های آموزشی و غیره نبوده بلکه سلسله مراتب حزبی و تشکیلاتی مطرح بوده - به تاشکند فرستادند برای دوره ای شش ماهه. به امثال ما که رسید، ما را درون کابل به مدرسه حزبی فرستادند که برخی از استادان آنها روس و برخی دیگر از رفقای حزب دموکراتیک خلق افغانستان بودند. اگه به رده های دیگری هم می رسید، حتماً آنها را دیگه به کلاس اکابر می فرستادند! بگذریم... کامنت من دو برابر متن اصلی شد!
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

تقی جان و یا به قول قدیمی ها رفیق تقی : داشتم با خودم فکر می کردم کسانی از مخاطبین صفحه فیسبوک ات که در افغانستان , کابل و محله "کارتیه سه " زندگی نکرده باشند ؛

تقی جان و یا به قول قدیمی ها رفیق تقی : داشتم با خودم فکر می کردم کسانی از مخاطبین صفحه فیسبوک ات که در افغانستان , کابل و محله "کارتیه سه " زندگی نکرده باشند ؛ بعد با خود فکر می کنند؛ این تقی چی داره می گه "رفقای مرز" ، رفیق دکتر و....ولی به اخر پاراگراف که رسیدم و ان توپ بجای اینکه دستمام را لمس کنه به کله ام خورد راستش ؛ در تنهایی خودم کلی خندیدم ، کاش تقی جان یک زیر نویس هم می گذاشت مثلا " کارتیه سه" و رفقای مرز و مدرسه حزبی و...... چیست؟ و اصولا چرا باید یک عده ای نامریی برای سرنوشت من و تو تصمیم می گرفتند . از نظر من تقی می تونست یکی از نوابغ هنری _ طنز ایران بشه متاسفانه همچنان خودش را دست کم می گیره و باعث و بانی اش شکست نفسی ویژه فداییان خلق بود البته بسیاری از شاعران و نویسندگان دسته چندم برعکس سیاست و عضویت در سازمان و حزب برایشان حکم بردبان ترقی را بازی کرد بعبارت دیگر پروپاگاندای حزبی آن ها را الکی گنده کرد و این پهلوان پنبه ها مبدل به موانع و سد راه ترقی در اینده ایران شدند!
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

یاشین در ۲۰۷ مسابقه از ۴۳۸ دیدار رسمی خود (۴۷٪) گلی دریافت نکرد که رکوردی جالب توجه‌است.

یاشین در ۲۰۷ مسابقه از ۴۳۸ دیدار رسمی خود (۴۷٪) گلی دریافت نکرد که رکوردی جالب توجه‌است. در سال ۱۹۸۶ به علت جراحت زانو مجبور به انجام عمل جراحی شد که نهایت ادامه زندگی او به قطع یکی از پاهایش منوط شد. یاشین در ماه مارس ۱۹۹۰ پس از انجام ۸۱۲ بازی ملی و باشگاهی از دنیا رفت. فیفا به احترام وی از جام جهانی ۱۹۹۴ جایزه‌ای را تحت نام یاشین به بهترین دروازه‌بان جام جهانی اهدا می‌کند.
پیام رضا پهلوی: تکرار رویایی کهنه با پیامی "نوین"
نوشته شده توسط: peerooz

" "یا جمهوری اسلامی یا ایران", پیام نوین, رضا پهلوی.
خب این گفته نشان میدهد که ایشان هر را از بر تشخیص نمیدهند زیرا

پس از حدود پنجاه سال زیستن در آمریکا هنوز قادر به درک این ضرب المثل معروف تر از کفر ابلیس نیستند که سیب را با گلابی مقایسه نمیکنند.

ضمنا خوشحالم که " رضاپهلوی برای دفاع از تمامیت ارضی ایران در مقابل صدام حسین [با] حضور در جنگ", شجاعت و صداقت خود را ثابت کرده و خوشبختانه - بر خلاف صدها هزار قربانی - جان سالم بدر بردند.
نامه سرگشاده به ایرانیان آزادیخواه در پی «پیمان نوین»
نوشته شده توسط: peerooz

چند نقل قول از یک مقاله بسیار طولانی از امید ساعدی, دکترای حقوق از دانشگاه سوربُن پاریس, وکیل دادگستری عضو کانون وکلاء پاریس:

"۷- اما، موضوع مسئولیت حقوقی(مدنی) او نسبت به اموالِ «احتمالاً نامشروعی» که از طریق پدر و به نام سهم الارث به او و سایر اعضای خانواده‌اش رسیده است کاملا جدی و قابل بررسی است. فقط یک قلم وجه نقد به میزان ۶۲ میلیون دلار، که حسب اظهار نظر خود ایشان، ۴۲ سال پیش به او رسیده و البته این مبلغ «ناچیز» وجه نقد، غیر از سایر املاک و اموال غیرمنقول و منقول و انواع اوراق بهادار و اشیاء و جواهرات و ماتَرَکی است که به او و هریک از وراث دیگر آخرین شاه ایران رسیده و از قِبَل آنها توانسته است یک عمر زندگی شاهانهٔ خود را سپری کند.".

"مگر نه این است که خود ایشان «به درستی» در اظهارنظری در موسسهٔ واشینگتن می‌گوید که باید اموال این «آقازاده‌ها» در خارج از کشور توقیف و مصادره شود و خرج اعتصابات و اعتراضات و کسانی شود که در داخل کشور اعتصاب و اعتراض می‌کنند!؟ پس چرا خودش همین کار را با اموال «شاهزاده - آقازاده» بودن و سهم الارث خود (که فقط یک قلم وجه نقد ناچیز از سهم او در ۴۲ سال پیش، ۶۲ میلیون دلار بوده است!) و نیز سهم سایر وراث دیکتاتور پیشین ایران نمی‌کند و آنها را خرج مبارزه علیه جمهوری اسلامیِ چوبهٔ دار و رسیدن به آزادی نمی‌کند!؟ این اموال جملگی متعلق مردم نگون بخت ایران است و در دست هرکس که باشد، باید مسترد شوند و مفاصا حساب مربوطه صادر گردد.".

"در دنیای امروز، حتی افغان‌ها و قدرتهای جهانی، به خودِ شخص «محمد ظاهر شاه» ( و نه حتی یک شاهزاده )، اجازهٔ بازگشت سلطنت را ندادند.". ........"مورد کشور نپال است که در سال ۲۰۰۸ مجلس موسسان منتخب مردم، با الغاء نظام پادشاهی و اعلام یک جمهوری دمکراتیک فدرال، تنها ۲ هفته به پادشاه مهلت داد تا کاخ سلطنتی را برای همیشه ترک کند.".

"اگر رضا پهلوی واقعاً تمایل دارد در آن بالا به‌عنوان هماهنگ کنندهٔ ملت ایران و فراتر از درگیری احزاب عمل کند و به‌عنوان پادشاه در رأس همه باشد، بهتر است به جای شاه شدن به گزینه‌ای مانند جایگاه رئیس جمهور اسرائیل فکر کنند که در آن دمکراسی قوی و پر چالش، هم تشریفاتی ست، هم در رأس همه قرار دارد بدون اینکه در رأس امور باشد و قدرت زیادی داشته باشد و هم هماهنگ کنندهٔ جریان‌های مختلف است.".

http://www.iran-emrooz.net/index.php/politic/more/8620
نظر
نوشته شده توسط: جمال

جناب اردبیلی واقعآ مایلم بدانم بر اساس چە تحلیل و دکومنتی این اراضی متعلق بە آذربایجان هست ؟ سرزمینی کە اکثریت ساکنان آن ارمنی نشین هستند ، اگر بر اساس هر معیاری بە این سرزمین نگاه کنیم

ارمنیهای ارتساخ صاحبان اصلی این سرزمین بودەاند از دیر باز ولی این آذربایجان هست کە اشغالگران هستند همین باکو تا قبل از جنگ اول جهانی اکثریت با ارمنیها بودە چرا فکر میکنید همە باید اشغالگری تورکها را بر سرزمینهای ملتهای اصیل منطقە تآیدکنند ؟

مگر در سال 2005 رفراندومی ازاد در آرتساخ انجام نگرفت ؟ کە 94٪ بە یک ارتساخ یا قرباغ مستقل ارمنی نشین رأی دادند
مگر این ملتها نیستند کە سرزمینها ملک مشاع آنهاست ؟ یا اشغالگران و اسمهای جعلی و کوچ دادنها و کوچاندانها حقانیت را بە یک کشور میدهند کە خود را مالک خانە و سرزمینهای دیگران بدانند ؟

قبالەی خانە بە خانە و کوه و دشت ارتساخ یا قرباغ در دست ملت و مردمان ارمنی این سرزمین هست نە تانک و توپ و پهیاد و اف 16 تورکها و لشکر کشیها
تورک و تورکیە با جنگ ملازگر آلپ ارسلان و اشغالگری خود را بە منطقە تحمیل کردند یعنی سرزمینی کە در اساس بە آنها تعلق ندارد

ما نیک میدانیم شما تورکها از همین حالا کیسە دوختید برای آذربایجان جعلی غربی یا ورمیە یا استان مکریان هم

اسامی جعلی سرزمینها و کوها و دشتها نمیتواند مالکیت برای اشغالگران باشد

اسامی را آنها بر مناطق میگذارند کە با لشکر کشی اشغال مێکنند هیچ یک از این اسامی کە تورکها در منطقە تغیر دادند نمیتواند مالکیت اشغالگری برای اشغالگران باشد

در همین تهران بزرگترین خیابان تهران قبل انقلاب اسمش خیابان پهلوی بود حالا اسمش خیابان خمینی هست
قرباغ اسمی جعلی هست و اشغالگرانە و ماهیت کاملآ ارمنی نشین دارد این سرزمین ارتساخ
آرشیو شود!
نوشته شده توسط: علی رضا اردبیلی

شایسته است که اینچنین نوشته هایی از سوی مردمان طرفدار آزادی، توسعه. دموکراسی و سکولاریسم در ایران، به آرشیو سپرده شود.
احتمالا همین آدمهای در لحظاتی حساس یاد "هموطنان" آذربایجانی خود خواهند افتاد.

در چنین روزی، شایسته است که این قبیل حرفهای فراموش نشدنی، از آرشیو فراخوانده شوند تا این "هموطنان" بفهمند که طرفداران اشغال 20 درصد اراضی جمهوری آذربایجان از سوی رژیم جنایتکار جنگی ارمنستان، هموطن آذربایجانیها در ایران نیستند.
این حرفها، هرگز شامل مروز زمان نخواهند نشده و با تمام تلخی و احساس نفرت نهفته در هر کلمه آنها، در حافظه هر آذربایجانی برای همیشه حفظ خواهند شد.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

"نامه" سنجیده و مسئولانه ای است ؛ امید که دیگران هم منتظرنمانند و به این نامه پاسخ دهند!

نوشته شده توسط: peerooz

"اوهایو دارای کشاورزی بسیار متنوع و خوبی می باشد. از سویا، ذرت و لوبیا سبز گرفته تا توت فرنگی، آفتابگردان، بلوبری، زنبور عسل، گاو و گوساله همه در سبد محصولات تولیدی این ایالت می باشد." پایان نقل قول

ظاهرا در رستم سبد محصولات تولیدی اوهایو, محصولات فراوانی من جمله سویا * و بلوبری * و زنبور عسل و گاو گوساله جا میگیرند. عجب سبدی !

* لوبیا روغنی یا سویا Soybean (به فرانسوی: soja، soya).
* زغال‌اخته آبی, سیاه گیله یا تمشک آبی یا توت آبی (blueberry). ویکیپدیا.
نوشته شده توسط: سازاخ

ما زمانیکه در مورد درد یک میلیون آواره جنگی قره باغ حرف می زدیم، جامعه فارسی با تعجب می پرسیدند قره باغ دیگه کجاست؟ و وقتی می گفتیم که ۲۰ درصد خاک آزربایجان شمالی که ارمنستان اشغال کرده، در جواب

می گفتند مشکل آنها چه ربطی به ایران دارد؟ مشکل آران چه ربطی بما دارد؟ مردم آزربایجان شمالی سی سال دندان رو جیگر گذاشتند تا شاید مساله از طریق مسالمت آمیز در مینسک حل شود، و وقتی متوجه شدند که گروه مینسک قصد دارد قره باغ را شامل مرور زمان کند و بعد از گذشت یک نسل آواره گان جنگی سرو سامان پیدا می کنند و همه چیز فراموششان می شود، و نام قره باغ را هم بتدریج به ارتساخ تبدیل کرده و ضمیه ارمنستان می کنند، ولی وقتی آزربایجان متوجه این موضوع شد، راه باز پس گیری نظامی را در پیش گرفت.
حالا من سر در نمی آورم اپوزسیون جامعه فارسی که تا دیروز نمی دانست و نمی خواست بداند قره باغ کجاست، حالا چطور شده همگی یکدفعه آستین بالا زده، و هر کدام با نوشتن مقالاتی می خواهند بطور غیر مستقیم از ارمنستان حمایت کنند، و هر کسی هم که از آزربایجان حمایت می کند طبق آیات شریفه شاهنامه و ذهنیت ترکتازی و ترک بد ذات سعی می کنند ترکها را متجاوز نشان دهند، ولی غافل از این هستند که دامنه جنگ قره باغ فقط در قره باغ نخواهد ماند، امروز دیگر ملت ترک آزربایجان جنوبی مفهوم هموطنی با پانفارسیسم را با گوشت و پوست و استخوان درک کرده.
شب آبستن است تا چه زاید سحر
هادیا.. تو حرف نزنی کسی نمیگه لالی
نوشته شده توسط: محسن کردی

آقای هادی خرسندی در این 42 سال بجز لودگی در قالب طنز، حتا یک مقاله جدی در مورد سیاست ایران ندارند. اما عین خرمگس معرکه هرکجا خبری میشود خودش را وسط میاندازد. در هیچ حرکتی

در هیچ حرکتی حضور نداشته و هیچ مبارزه جدی بر علیه رژیم اسلامی را صورت نداده است. در مقام شاعر فقط به مخالف خوانی در قالب طنز بسنده کرده است. میدانم که در پاسخ خواهد گفت از هرکس در مقامی و جایی که هست باید انتظار داشت. بسیار خوب. تو اگر بیل زنی به همان خامنه ای بسنده کن. به سیاست مبارزان کاری نداشته باش. اگر سنگی روی سنگ نمیتوانی بگذاری سنگی هم سر راه دیگری نینداز.
ایرج میرزا شاعر روشن فکر در اواخر دوره قاجارها زمانی که کشور ایران رو به نابودی و بدبختی و گرسنگی فقر رفته بود در مورد سردار سپه چنین سرود : تجارت نيست، صنعت نيست، ره نيست‌... اميدی جز به سردار سپه نيست
تاریخ تکرار میشود. اکنون هم همان شرایط هست .همان بدبختی و بیچارگی اواخر قاجار بر سر مردم ایران آمده و با وجود این همه قیام راهی به جایی برده نشده است. بر هادی خرسندی حرجی نیست و در اندازه های ایرج میرزا نیست که نیاز زمانه را درک کند. او آنچه را که مردم در صف نانوایی و داخل تاکسی گلایه میکنند را در قالب طنز عرصه میکند. دستش درد نکند. اما دیگر سنگ انداختن ات چیست؟ هنگامی که شاه سرگردان بود از لندن متنی را از او در رسانه های ایران چاپ کردند. زمانی بود که خمینی گفته بود شاه باید به ایران باز گردد و محاکمه شود. و هادی خرسندی متنی به تمسخر از قول شاه نوشت که در آن آمده بود: ما اعلیحضرت محمدرضاشاه نمیدانیم چه کنیم. یک زمان حکم میکنید که ما باید برویم و حالا میگویید باید بیاییم. بالاخره تکلیف ما را روشن کنید که برویم یا بیاییم (نقل به مضمون). هادی خرسندی درست در زمانی که خلخالی در بیدادگاه هایش سران خدمتگذار دولتهای شاه را تیرباران و اعدام میکرد هیچ اعتراضی نکرد و طنزی نسرود. اما در خوش خدمتی به آدمخوران اسلامی تا توانست شعر سرود. شرمت باد.
میهن پرستی رضاپهلوی
نوشته شده توسط: محسن کردی

آقای آسنگران. شما چرا به پاسخ برخاسته اید؟ روی سخن رضاپهلوی با جهان وطنان

و دشمنان تمامیت ارضی ایران نیست. رضاپهلوی برای دفاع از تمامیت ارضی ایران در مقابل صدام حسین و برای حضور در جنگ اعلام آمادگی کرد. لذا می بینید که در آنچه که شما خاک پرستی مینامید و آنرا به خیال خودتان واپسماندگی و بدور از مدنیت میدانید همانجا ایستاده است که هر ایرانی وطن پرست دیگری از پاسدار و ارتشی گرفته تا دانشجو و کارمند و بقال. شما اعضای حزب کمونیست کارگری و جدا شدگان تان که راهی دیگر از همان سنخ را برگزیده اید روی سخن هیچ یک از این پیام ها نیستید. شماها همانجایی قرار دارید که صدام حسین. در ایران فردا که البته بازهم بدست ما بزعم شما خاک پرستها و فردپرستها که در تظاهرات شعار رضارضاپهلوی سر میدهند و کشته میشوند از چنگ آخوندها آزاد خواهد شد. اگر کسی هست که خاک به پچشم مردم ایران می پاشد حزب کمونیست کارگری است. از زمان منصور حکمت یک تکیه کلام عین آدامس خروس نشان توی دهنتان افتاده هرکس مشی دیگری غیر از شما دارد را با عبارت «خاک به چشم مردم ایران می پاشد» تازیانه میزنید. واقعیت این است که زمان این قبیل مغلطه ها و دودوزه بازی ها تمام شده. جمع شما در نهایت سودا زده هایی هستید که در خیالات خود غوطه ور هستید. از همان نمونه ها که بحق باید ازشان پرسید «ساقی تان کیست؟» که سالهاست در این نشئه غوطه ورید. گروهی که در خواب INCEPTION (به تعبیر فیلمی از کریستوفر نولان) بسر میبرید و بین رویا و واقعیت را نمیتونید تمیز دهید. در رویاهای ذهن تان گرفتارید و خیال میکنید آنچه در خواب می بینید دنیای واقعی ای است. روز آزادی شما ها از این رویا قبل از مرگ تان است. که مانند پایان فیلم باید در رویا تیری به ذهن سودا زده تان شلیک کنید تا از خواب سنگین نشئه آور دهه ها سرگردانی بیدار شوید. دنیا همین است که در بیداری می بینید. چیزی بنام «دنیای بهتر» یک ذهنیت سودا زده است که پیامبر تان منصور حکمت به خورد تان داد و ذهن مذهب زده سنت گرای برخاسته از طبقه اجتماعی تان آنرا بخوبی بلعید که جای خالی سنت و دین اجدادی تان را پر کند. ذهنیت فرهنگی آبا و اجدادی شماها اعتقادی بوده و شماها به یک «اعتقاد تمامیت گرا» معتادید. جای خالی «هرویین» ذهنیت مذهب زده سابق تان را با متادون «یک دنیای بهتر» پر کردید و با جزم اندیشی و دگماتیسمی که روش مذهب زده تان بود آنرا ادامه میدهید. هر آنچه از اذهان سودا زده شما میتراود نشئت گرفته از تلقین یک دنیای بهتر است. وقت آن است که تیری به شقیقه این ذهنیت زده و از رویا بیدار شوید و به دنیای واقعیت بازگردید. این مردم خاک پرست هستند و جانشان را برای خاک شان دردست گرفته اند. اگر میخواهید قدمی برای این مردم بردارید به خاک پرستی شان کاری نداشته باشید بیایید برای شان مدرسه و درمانگاه بسازید. به خاک شان اشاره نکنید که همان خاک را به چشم تان خواهند کرد.
ارامنه و ماجراجوئی ها و تدوام فاجعه آفرینی های ترکیه
نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

درگیری آذربایجان و ارمنستان مانند حکایت دخترانی ست که از خانه پدری رفته اند و در نتیجه فتنه گری بدخواهان، با هم درگیر شده اند.

اینهم از پیامدهای اشغال ایران توسط اسلامگرایان، وجود دیوارهای کاذب میان ساکنان مردمان منطقه، فقدان یک رژیم سیاسی لائیک دمکراتیک و سوسیال در ایران و کمبود پیوند ارگانیک با خانه پدری است.
آرام باش،
حوصله کن،
آب های زودگذر،
هیچ فصلی را نخواهند دید
بر اساس شرع اسلام حکومت ایران، سن بلوغ دختران ۹ سال تمام و پسران ۱۵ سال تمام است.
نوشته شده توسط: lachin

ســـلام دوســـلار..
فرماندار شهرستان خداآفرین در استان آذربایجان (آزربایجان) شرقی کودک‌همسری را از «معضلات» این شهرستان عنوان کرد و از ثبت ۵۴ مورد ازدواج زیر ۱۵ سال در این شهرستان تنها در یک سال خبر

به گزارش ایسنا، علی امیری روز پنج‌شنبه، ۲۴ مهرماه، با اعلام این که از ۲۸۴ مورد ازدواج ثبت‌شده در این شهرستان در سال گذشته، ۵۴ مورد زیر ۱۵ سال بوده گفت:

«باید مطالعات و تحقیق

میدانی در خصوص دلایل کودک‌همسری از سوی دستگاه‌های بهزیستی، شبکه بهداشت و درمان، آموزش‌ و پرورش با همکاری ثبت احوال انجام شود.»
امیری میانگین سن ازدواج در این شهرستان را ۲۳سال و طلاق را ۲۷ سال عنوان کرد.
معاون رئیس‌جمهوری حکومت ایران در امور زنان و خانواده، روز یک‌شنبه ۲۰ مهرماه از ازدواج سالانه ۳۰ هزار ازدواج دختران زیر ۱۴ سال در کشور خبر داده بود.
معصومه ابتکار با اشاره به لایحه اصلاح سن ازدواج گفته بود: «در قانون کنونی، کفی برای سن ازدواج نداریم، گرچه در تبصره‌ای مقید شده به نظر قاضی و رای کارشناس، اما از نظر ما مشکلات زیادی در زمینه کودک‌همسری وجود دارد.»
بر اساس شرع اسلام، سن بلوغ دختران ۹ سال تمام و پسران ۱۵ سال تمام است.
در سال‌های اخیر برخی از نمایندگان زن مجلس حکومت ایران تلاش کردند که سن ازدواج در قوانین ایران را تغییر دهند، اما با مقاومت سایر نمایندگان به‌‌خصوص روحانیون روبه‌رو شدند.
تسحیلات روسی از طریق ایران به ارمنستان میرود..
نوشته شده توسط: lachin

ســـالام دوســـلار..
ارسال محموله های جدید تسحیلاتی روسی به ایران برای انتقال به ارمنستان...
https://www.youtube.com/watch?v=2WMJNkz6QA8&feature=emb_logo

به خیال پردازیتان ادامه بدهید
نوشته شده توسط: lachin

ســـالام دوســـلار..
دوستان وقتش رسیده است که به این جمله آقای اقبالی تاملی بکنیم که نوشته اند (( هرگاه ایران روی ریل آزادی، داد، دمکراسی، و لائیسیته قرار گیرد، آرزوی آذربایجان و آذربایجانی آنسوی

مرزهای کنونی، بازگشت به آغوش مام وطن خواهد شد)) .
دوستان.. واقعآ پان فارسیست ها در رویا زندگی میکنند.
آقای اقبالی و پان فارسیست های رنگارنگ...هر وقت امریکا, هندوستان, پاکستان, بنگلادش, زیمباوه, استرالیا, نیوزلند, ایرلند, و ...... به آغوش مام وطن دموکراتیک انگلستان برگشتند, کشورهای قافقاز هم به آغوش مام وطن ایران برخواهند گشت....بقول خود انگلیسی ها.. ( به خیال پردازیتان ادامه بدهید)...
غیبت صغرا...
نوشته شده توسط: lachin

ســـلام دوســـلار...
تنها کسی که غیبت صغرایش خیلی هویدا است کاربر سیتاره قیرمیزی است که بعد شد چوخ قیرمیزی و بعدآ شد لاپ قیرمیزی و بلاخره شد قئپ قیرمیزی..

نوشته شده توسط: لیلا

فکر کنم پانترکهای کامنت نویس این صفحه دسته جمعی و گروهی با هم به جنگ آرتساخ قره باغ رفته اند چون دیگر خبری از آنها در اینجا نیست چرا ؟ یک جواب ساده دارد من

من فکر میکنم این اسامی های گوناگون پانترکها که بسیاری از آنان فحاش و نزول هم بودند جایی نرفته اند بلکه آن کامنت نویسان غیب شده همان کسانی هستند که در این سایت نویسندگان عضو فعال این سایت هستند چون دیگر نمیتوانند با اسامی های گوناگون بنویسند حالا باید حدس زد که چه کسانی هستند در هر صورت خوبی این قانون جدید این سایت این بود که جلوی سو استفاده اینان گرفته شد و دیگر نمیتوانند فحاشی و ناسزا گویی به ملتهای ساکن ایران بکنند .
آب در هاون کوبیدن فرزندان ادیب برومند
نوشته شده توسط: peerooz

جناب کیانوش,
با تشکر از توجه و پاسخ, از نظر من

"دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند" اصولا باید در مورد موضوعات کلی مثلا جمهوری خواه / سلطنت طلب و یا مذهبی / سکولار و غیره به کار رود. آیا میشود آنرا در مورد چنین بحر طویلی بر علیه عموی کسی که به قول معروف "دستش از دنیا کوتاه شده" نیز به کار برد؟

به نظر میرسد که این مشاجره ای خانوادگی بین ایشان و عمو زاده هاست و گر نه برای لگد زدن, ادیب برومند نباید تنها و بهترین کسی باشدکه چنین بی رحمانه مورد لطف قرار گیرد. من نه ادیب برومند را میشناسم و نه ایشان را. نمیدانم.
نظر
نوشته شده توسط: جمال

خوب امروز 16 هست و این صفحە انگار تنها کامنت آنهائی را میگیرد کە اکانت رسمی این صفحە رادارند دیدید من گفتم تمامی این اسامی یک نفر هست بە نام تورک اوغلی این اسمها محو شدن

مهران ، علی، حقگو،
öyrenci ،
Anonymous،
داراب،
Asad Sadiq،
تهرانلی

ج. سهند ،کامنت و جنگ ،
بهمن. سعید تبریزلی،
جمیل. رسول،
Mhmd ،
لیلا خروش.
داوران
قره باغ،یاشار،
Kürtlar،
کارآگاه هرکول پوآرو
ناظر، هموطن
کنجکاو،
این اسمها و 10 ها اسم جعلی دیگر کە در این سایت من حداقل اینجوری فکر میکنم از طرف تورک اوغلی هدایت میشد با شیوەی جدید کامنت گذاری در این صفحە این اسمهای جعلی نیز محو شدند کە بیشترین استکاک را دامن میزدند
نظر
نوشته شده توسط: جمال

بە یک جملەی لوائی توجە نید البتە این نظر 99٪ کامنت گذاران و نویسندگان تورک هست ارتساخ این را توی آن مگزتان فرو کنید 94٪ آن ارمنی نشین هست این مردمان یک سرزمین هستنس کە بە یک سرزـین هویت میدهند

همانطور کە مردم تورک زبان آذری بە خاک آذربایجان هویت میدهند با هیاهو و لشکر کشی و تهدید و کشتار هیچ اشغالگری نمیتواند حداقل در این عصر هویت و ماهیت یک بافت جمعیتی سرزمینی را تغیر بدهد

لوائی چنین مینویسد .... کثیف بازی روسیه و فرانسه بر ما مشهود است اما رژیم ایران کثیف تر از این دو بازی می کند

خوب از نظر این جانبان ، روسیە و فرانسە و ایران و یونان ، قبرس و بلژیک و آلمان عربستان ، کورد و فارس و ارمنی و عرب همەی این ملتها و کشورها کثیفند چون نمیتوانند خیادەخواهی تورک و پان تورکیسم و لشکرکشیهای آنها را تایید کنند

همین نظر لوائی را هم تمامی مردمان و کشورهائی کە مخالف لشکر کشیهای نیو عثمانی و پان تورکیسم هستند میتوانةد بە تورکیە و آذربایجان و آنها کە شما را تایید میکنند بگویند بازی کثیف تورکیە و آذربایجان مشهود است ولی پاکستان یا گرجستان را نمیتوان درک کرد
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

بنظر می رسد که مبادله زندانیان بی ارتباط با مذاکرات پشت پرده ایران و امریکا ویا ایران و عربستان نباشد، جنگ برای مردم یمن واقعا بزرگترین فاجعه انسانی را در پی داشته است

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب peerooz گرامی / زیر کلیه مقالات چنین آمده است:"دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند"

نظر
نوشته شده توسط: جمال

رمزی حرف زدن سازاق خان توجە کنید ترمز بریدە پان تورک .از سازاخ . جنگ قره باغ نشان داد که با داستانپردازی و اسم گذاری کذائی ؟ارتساخ؟ نمی شود سرزمین ملتی را تصاحب کرد، این درس عبرتی است به کسانی

کسانی که چشم طمع به سرزمین آزربایجان جنوبی دوخته اند.

خوب کد شما جناب سازاق رمز گشائی شد ، این بالش خاطر جمعی را زیر سرت بگذار نە کوردستان قرباغ و ارتساخ نام دارد نە آذربایجان جعلی شما ، ملت کورد یک سرزمین بە هم پیوستە دارد از همان قرەباغ شما و جلفا شروع میشود تا پائینترین شهر استان ایلام ملت کورد هم با هیچ کس شوخی ندارد کە بە یک میلیمتر سرزمین کوردستان چشم طمع داشتە باشد ما نە ارمنی هستیم نە لیبی نە هیچ جای دیگری کە های و هوی پان ترکی شمشیر خون آلود نشان ما بدهید

آنچە کە جنابت آذربایجان جنوبی مینامید نامی است رضا قلدر بە آن دادە دیگر نە رضا قلدری وجود دارد نە پسرش این آذربایجان جعلی غربی اسم دارد استان موکریان و ورمیە تاریخ دارد جنگهای کورد با شاعباس و شااسماعیل آدم خوار رضا شاه و حاکمان تورک با سمیتقو نتوانستند هویت و ماهیت و بافت جمعیتی کوردی آن را تغیر دهند کامنت نویس ایران گلوبالی کە واقعآ خندە دار هست میخواهد آن را عوض کند

اینها را میگویم چون کامنتت رمز گزاریش گشودە شد جناب سازاخ 300 سال هست این جنگ و درگیری بر سر این سرزمینها ادامە دارد باید از روی نعش آخرین کوردی رد بشوید کە از این فرمایشات نیم متری بیان دارید

شما تورک آذربایجان بدون سرزمین کوردستان بە بحر میت تبدیل خواهید شد این را داشتە باشید چون تنها راه خروجیتان را باید ملت کورد مهر بزند کە بتوانید بە غرب بروید و صادر کنید
نوشته شده توسط: peerooz

جناب کردی,
احتیاج به اختراع دوباره چرخ کالسکه نیست. شما

میتوانید در توییتر و یا فیس بوک به قول کریم خان زند "سی خود بگیری , سی خود بخوری" ولی خب البته سایت ایران گلوبال هم با بودجه بی پایان! خود میتواند چند نفر را استخدام و تقاضای شما را بر آورده کند.ما که "در خیر گیر نیستیم".
پاسخ شیرین عبادی به اتهام حمایت وی از تحریم اقتصادی ایران
نوشته شده توسط: peerooz

"......... این مسأله را به‌عنوان مقدمه از این جهت می‌گویم که جایگاه شخصی و خانوادگی خودم را به‌ عنوان یکی از طرفداران مصدق بیان کنم........من اما

از این همه دعوا که میان ایرانیان بر سر قیام مردمی یا کودتا بودن ۲۸ مرداد وجود داشت، خسته شدم. عده بسیار زیادی تا الان سر این مسأله با یکدیگر اختلاف دارند و دعوا می‌کنند و به ‌خاطر همین مسأله حتی حاضر نیستند برای مسأله‌ای بزرگ‌تر یعنی ایران، با هم پشت میز مذاکره بنشینند. آنچه باعث می‌شود این حکومت نالایق ۴۰ سال دوام داشته باشد، اختلاف بین ما ایرانیان است. یکی از این اختلافاتی که ظاهرا قرار هم نیست هیچ‌وقت حل بشود، مسأله ۲۸ مرداد است که آیا کودتا بود یا قیام ملی؟". پایان نقل قول.
https://www.radiozamaneh.com/542874

سرکار خانم عبادی بر طبق لینک فوق - که خود را یکی از طرفداران مصدق اعلام میفرمایند - جهت اتحاد برای سقوط رژیم, حاضرند که از کودتا بودن ۲۸ مرداد چشم پوشی کنند, یعنی واقعه ای که نوه روزولت و خانم آلبرایت وزیر خارجه سابق آمریکا به کودتا بودن آن اقرار کرده اند. بهمین جهت عده ای ایشان را به «آن سان سوچی » تشبیه کرده اند.
سرکار خانم عبادی,
دنیای تب آلودن کویری ست که در او
هرگام که بی راهه نهی دام هلاک است. پیکره ها. نادر نادرپور.