Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

درباره هاپلو گروپ G یک تصحیح لازم است دو واژه اریایی و اوستیایی به جای اسپانیایی که جا به جا نوشته شده با R1

نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

سلام جناب سازاخ،
چراکه نه، دوست من! ادیان، مذاهب و ایدئولوژی ها بیرون از خواست موافق و یا مخالف ما، آنها وجود عینی دارند و بیش از همه جزو وابستگی های آزادانه شخصی و بخشی از دلبستگی آرمانی اعتقادی مردم و ملت ها هستند؛ که شایسته است این جهان بینی ها و فلسفه های هستی پیوسته توسط ما سکولارها که خود نیز بنحوی وابسته به یکی از این جهان بینی ها هستیم، با رغبت پاس داشته شود و تا ضرورت نیاز بشر بدان ها، آزادی عقیده و وجدان مورد احترام متقابل همه ی ملت ها قراگیرد.

اما جایگاه آنها نمی باید مزاحم اراده فردی حتی یکنفر هم باشد. چه رسد به دخالت در امر زندگی سیاسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی جوامع رنگین مرام و مسلک!

پس پاسخ بحق آزادی بی قید و شرطِ عقیده همیشه آری ست، ولی مذهب و ایدئولوژی باید بیرون از اراده سیاسی اقتصادی جوامع باشد و بهمین خاطر جدائی دین از دولت امری اجتناب ناپذیر بوده و هست. با سپاس

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جایزه ی اسکار به فیلم فروشنده، به خاطر اعتراض سیاسی « علی دوستی و فرهادی» به قانون مهاجرتی دونالد ترامپ، داده شده است. که خود داوران نیز معترض آن قانون هستند.( در حد یک ژست توخالی)
اعتراض به قانون ترامپ به خاطر ممنوعیت ورود اهالی 7 کشور مسلمان.

این اسکار نه یک اسکار هنری بل یک اسکار سیاسی ست.

اشکال قانون ترامپ این استکه
مردمان 7 کشور را فله ای ممنوع کرده است. فرقی بین « اسلامیست و تروریست » با غیر آنها یا مخالف آنها قایل نیست. ترو خشک را باهم میسوزاند.

آیا فرهادی و علی دوستی و دیگران واقعا درکی از تبعیض دارند ؟
در خانه ی آنها « ایران» انواع مختلف تبعیضات ، با عاملیت حکومت، جگر انسان را آتش میزند : تبعیض برافغانها، ملیتها، زنان، مذاهب، و دیگران، دل هر انسان آگاهی را بدرد میاورد.

چرا در برابر غول تبعیض که حکومت ایران باشد « اعتراض» نمیکنند؟ چرا در خانه ی خود خواهان برابری نیستند؟
اینان در دریای تبعیضات چشم خود را تنها به ترامپ دوخته اند چرا؟
چون میدانند اعتراض به ترامپ جایزه دارد ، پول و شهرت دارد.
اما اعتراض به تبعیض موجود در خانه « زندان و بایکوت و فقر» دارد. و حتی مرگ.

اینان « یوموشاق یئرین بلداری دیلار. yumuşaq yerin beldarıdılar»
بیل زن جای نرم و گرم اند.
-------
«ایرانی چنان است و چنین است. ائله است و بئله است» . ایرانی ایرانی ایرانی ....
منظورتان عمدتا یعنی فارس و فارس و فارس است؟ بله؟
در برابر « انسان»، ایرانی دیگر چه معنی دارد؟ که خود نوعی برتری طلبی و تبعیض گرایی ست.
همه ی انسانها ی «ساغ و سلامت» دارای استعداد اند. و برابر. شکوفایی استعداد انسانها بستگی به « محیط و امکانات » آنها دارد.
ایرانی و غیر ایرانی، فارس و غیر فارس همه تابع امکانات هستند؛ نابرابری امکانات عده ای را بالا و خیلی ها را پایین میفرستد. این هم ایرانی ایرانی ایرانی کردن ندارد.
اینقدر خود بزرگ بین و خود شیفه نباشید.
ایرانی شما، راسیست ترین جامعه را پرورده است. و همه چیز را گند زده .
به قول صادق هدایت « جامعه ایکه به آخ و تف اش هم نمی ارزد!»
------
در باره ی داستان فیلم چیزی نگویم بهتر است.

فروشنده اصغر فرهادی در 13 دقیقه تدوین صابر جعفری

https://www.youtube.com/watch?v=Yc5A39M_zNw
نوشته شده توسط: Anonymous

مسئول کامنتها، چرا کامنت من منتشر نشد؟!

نوشته شده توسط: Anonymous

مسئول کامنتها، چرا کامنت من منتشر نشد؟!

نوشته شده توسط: peerooz

جناب شبح,
اجرای چنین رفراندم عظیمی برای هشتاد میلیون شهروند ایرانی محتاج تشکیلات منظم و مفصلی میباشد که با خنثی کردن حمله و تقلب " سایبری " از طرف " دشمنان ", آنرا با درستی انجام داده و به نتیجه صحیح برسیم. از این جهت نگران نباشید. ما سینه زنان شاه دین که تاکنون با ۷۰ کامنت این پیشنهاد را جدی تر از مساله تخریب محیط زیست گرفته و مشکلات آنرا حل کرده ایم قادر خواهیم بود که هریک از ما حدود یک میلیون رای را کنترل کرده و درستی آنرا ضمانت نمائیم. آیا مساله ای مهمتر از این در باره ایران وجود دارد که وقت صرف ان کرد؟

نوشته شده توسط: Anonymous

بهنام عزیز اگر قرار باشد گفتمان انسانی صورت گیرد باید در وحله اول همه مذاهب و ایدئولوژی ها را باید کنار بگذاریم و بعنوان انسانهای پالایش یافته و بدون وابستگی با هم مذاکره کنیم و گرنه با وابستگی به ایدئولوژی ما از کره شمالی و حکومتهای سلطنتی سر در می آوریم کسانی که می خواهند با توسل به اومانیسم جلوی از بین رفتن انسانهای بیگناه را بگیرند آنان باعث از بین رفتن و نابودی همه جامعه می شوند، اومانیسم و کمونیسم مغایر با ذات وجودی انسان است، بدین خاطر هست که هیچ وقت امکان مطرح شدن در جوامع انسانی رانمی توانند پیدا کنند.

نوشته شده توسط: Anonymous

Peerooz عزیز ، با شناختی که از آقای کرمی در دسترش هست، ایشان با دیپلم ردی از هنرستان شاه عبدالعظیم شهر ری، تنها چند لغت در مورد ساختمان و استاتیک می دانند، یک کمی هم آلمانی در هنرستان یاد گرفته اند که شاید برای اخذ حق سوسیال در شهرداریهای آلمان بدردشان می خورد، ایشان حتی قادر نیستند یک انتگرال نامعین که سهل است ، یک انتگرال ساده و یا یک دیفرانسیل ساده و یا یک ماتریکس ساده را حل کنند و ایشان هنوز هم که هنوز است نمی دانند ذره بنیادی بوزون هیگز یعنی چه؟ انگلیسی پیشنهاد شده از طرف ایشان را زیاد جدی نگیرید، چون ایشان هنوز نمی دانندFINNITE ELEMENTEN METHODE به آلمانی یعنی چه، ایشان انگلیسی نمی دانند ولی پیشنهاد رسمی شدن زبان انگلیسی می کنند، تا کی با ژستهای بدون پشتوانه باید رقصید؟در ابر ها راه رفتن و برای جامعه نقشه های ایده آلیستی کشیدن همه را به هیچ و پوچ منتهی خواهد کرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

حقیقتا غیر از سفسطه چیز دیگری نمیشه به این مطلب گفت

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب انزابی:
چیزی که کاملا فراموش کردم اینکه:
پاپلو گروپ های G و زیر مجموعه ان هاپلو گروپ ایبریایی است و متعلق به مردم اسپانیا و خاستگاه ان شبه جزیره ایبری است نه انگونه که شما نوشتید از تورکان اذربایجان
هاپلو گروپJ2 هم هاپلو گروپ میان رودانی یا بین النهرینی است که متعلق به اعراب عراق و سوریه
هاپلو گروپJ2 هاپلو گروپ یمنی و نجدی هست و متعلق به اعراب شبه جزیره عربستان
هاپلو گروپ های تورکی T و پس از ان Q و زیر مجموعه ان دو میباشند
در مردم اذربایجان ایران 40 درصد و در جمهوری اذربایجان 50 درصد از گروه J وجود دارد نه G
هاپلوگروپ بعدیT-M70 که این هاپلوگروپ متعلق به اعراب شمال شرقی افریقا(حامیان) یعنی کشورهایی چون مصر و اتیوپی است که من انها را جزو اعراب نشماردم در حالی که اکنون عرب هستند ان هم 20 درصد

توصیه میشود تحقیقات ژنتیک دکتر اشرفیان بناب درباره مردم اذربایجان را بخوانید

در اذربایجان ایران فراوانی دارد
نوشته شده توسط: کاوه جویا

کامیابی فیلم ایرانی "فروشنده" در جشنواره ی اسکار، نشان دهنده ی ارزش سینما و هنر جامعه ی ایران و افتخار همه ی ایرانیان جهان است.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب سازاخ:
چیزی را فراموش کردام
ترجمه پذیری در زبان تورکی بسیار بسیار دشوار هست بخصوص برای کسی که تورک زبان نیست
دلیل این نازایی و عقیم بودن زبان تورکی است به دلیل کم بودن دایره واژگانی این زبان است که باید برای واژگانی که در این زبان وجود ندارند از همین زبان معادل غیر برابر در نظر گرفت به گونه ای که حتی در ساده ترین جملات هم مترجم چه به تورکی و. چه از تورکی
برای نمونه از همان عربی که شما نمونه اوردید :
الله اکبر
فارسی: خدا بزرگ است
تورکی : تانری بیوک دیر
تانری = تانگری مغولی = اسمان
بیوک = خروس
دیر = است
ترجمه واقعی زبان تورکی: اسمان خروس است
به زبان عربی از تورکی
الدیک الله
اگر واقعا چیزی جز این است میتوانید با کمک yaradiciliq این جمله الله اکبر یا جمله زیر را به تورکی یا به فارسی رفع ابهام کنید

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب سازاخ :
یعنی پس از اینکه اثبات شد که حتی ابتدایی ترین و پایه ای ترین واژگان زبان تورکی هم عاریتی از زبان مغول است یا زبان های فارسی یا عربی که حتی اصل"زبان مستقل " بودن این به اصطلاح زبان تورکی را به طور کامل زیر سوال میبرد باز شما مشغول تخریب هستید بار ها گفته شده که "نژاد پرستی نوعی حس حقارت است که فرد در ان تنها قصد تخریب دیگران را دارد" شما اگر نظری داری درباره همان به اصطلاح لهجه غربی مغولی خودات بگذار

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب انزابی:
لینک تصحیح شد مقاله کامل را در این سایت بخوانید:

http://blogs.discovermagazine.com/gnxp/2010/08/1-in-200-men-direct-desc…

همچنین:

http://www.cell.com/ajhg/pdf/S0002-9297(07)60587-4.pdf

در ضمن حرف من این نبود که "بلوند ها زال هستن" این نظریه ای است نادرست حرف من این بود که ان کودکان مغول چشم ابی که دیرنه میخواست مصادره به منظور کند بیماری البینیسم دارند عکس همان بیماری را در سیاهپوست ها هم گذاشتم وگرنه من همه ان را از اول تا به اخر خوانده ام پایین همان صفحه یا صفحه ا.ول لینک نظریه اثبات جنبه های دیگر نظریه پرداز از سیاهپوست بودن سومری ها تا سیاهپوست بودن عیسی مسیح هم هست

بحث من این جمله شما بود"80 درصد از مغول ها Y کروموزوم ؟ اریایی دارند" در حالی که Y دی ان ای مغولی نوعی منحصر به فرد از هاپلو گروپ ها است که در نژاد مغولستان خالص ترین ان یافت میشود که خالص ترین نژاد زرد هم هست به همین دلیل است که نژاد زرد را "مغولیسان " یا همان مونگولوئید مینامند اگر منظور شما هاپلو گروپ های سفید یا Rبود در مغولها تنها 15 تا 20 درصد است

به هر حال در مقاله بالا درباره همان مقاله که گفتم و لینک به روز شده ان را گذاشتم میتوانید درباره درستی یا نادرستی توضیحات کامل کامنت قبل خودام تحقیق کنید
...........................
جناب انزابی من همیشه یک قانون برای خودام داشتم و دارم "با هر کسی مثل خوداش حرف بزن و رفتار بکن" شما هم زمانی که یک لینک عکس کذایی میگذاری و قصد تخریب داری ان هم نه با واقعیت نباید انتظار احترام داشته باشی اما با احترام گفتگو کردن را با احترام پاسخ خواهیم داد
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب موحدی بی مدادان , برای ما مهم نیست که فاجعه خوجالی را شما قبول داشته و یا نداشته باشید. برای ما این مهم است که مردم آذربایجان جنوبی این جنایات انجام شده بر برادران و خواهران آنان در شمال آذربایجان را ببیند, و بدانند قوم فارسی مثل قوم شما از آنان حمایت کرده و میکنند. و مردم آذربایجان در جنوب برای جدایی از قوم فارس تصمیم بگیرند و آنان را در خیارشورستان خود رها بکنند.

نوشته شده توسط: Anonymous

درکشوری که 38 سال تمام است حقوق بشر و حقوق مسلم ملیتهای ایران در آن به خشن ترین وجهی زیر پا لگد مال میشود، در کشوریکه یک رژیم توتالیتر به شدیدترین وجهی مردم را سرکوب میکند، در کشوری که روزانه تعداد بیشماری از انسانهای بیگناه بجرم دفاع از حقوق انسانی و آزادیهای زبانی ـ فرهنگی، برای کسب حقوق ملی مدنی، و آزادیهای سیاسی بدست رژیم آخوندی زندانی، شکنجه، و اعدام میشوند، در کشوریکه فساد اداری، دزدی و فحشا، مخصوصا غارت ثروتهای ملی هیچ حد و مرزی نمیشناسد، اکنون بزرگنمائی و تبلیغ پانفارسیسم و برحسته کردن آن از طرف دول غربی و به راه انداختن تبلیغات جایزه دهی، و جایزه بازی، دردی از مردم ایران را دوا نخواهد کرد. اگر دول غربی در صدد جلو گیری از سقوط آزاد رژیم اسلامی فارس هستند، این تیر نیز به سنگ خواهد خورد. رژیم اسلامی پانفارس دارد به آخر خط نزدیک میشود. تبلیغات "اسکار بازی" برای فیلمی

ا

که اصلا قابلیت گرفتن اسکار را ندارد، برای نگهداشتن رژیمی که تار و پودش پوسیده است، نیز کار ساز نخواهد نشد. در تورکی مثلی میگوید: روزی پشه ای بر روی درخت تنومندی نشست. پشه هنگام رفتن به درخت گفت: ببخشید بر روی شاخه تان نشسته مزاحمتان شدم. درخت در جوابش گقت: نیازی به عذر خواهی نیست! آمدن و رفتن تان اصلا برایم ملموس نشد. در واقع چنین اسکارهای سیاسی، هیچ دردی از درد ملل ایران را التیام نخواهد بخشید. اصلا برایشان مهم نیست! خود غرب بخوبی میداند شروع معکوس عمر رژیم اسلامی پانفارس خیلی وقت است که به شمارش افتاده است. دیگر بز کردن پانفارسیسم با جایزه اسکار نیز مثل لعابی است بر ویرانه ای پوسیده. سیاستی است که آن نیز نخواهد توانست آب رفته را به جوی باز گرداند. ملل ایران به حقوق خود آگاهند. هیچ چیزی نمی تواند آنان را در راه کسب حقوق پایمال شده خویش باز دارد. با اسکار و اسکاربازیهای اینچنین نمی توان سر مردم و ملل غیر فارس را گرم کرد و آنان را به بازی گرفت. زمان دیگر تغییر کرده است. چنین چیزی جز افتخار کاذب برای پانفارسیسم، برای ملل غیر فارس ایران اصلا اهمیتی ندارد. در واقع جیب کارگردان فیلم پر میشود. کسیکه اصلا مشکلات مردم ایران به اندازه نک سوزن برایش اهمیت ندارد. خود از ثنا گویان و مبلغان پر و پا قرص رژیم آخوندی است!

نوشته شده توسط: peerooz

از تنها شبحی که به کامنت من رای منفی داده است میپرسم آیا در چنین مقاله بسیار بسیار ارزشمندی که باید مورد توجه بسیار قرار گیرد - و تا کنون کامنتی ندیده است در حالی که سراسر نشریه پر است از مقالات و کامنت های اتنیکی - عجیب نیست که جای سر و دست عوض و دست به گریبان سر در گریبان گردد ؟ منظور ایراد و توهین نیست. زمانی که آنرا دیدم برای من موضوع خنده داری بود.

نوشته شده توسط: Anonymous

درکشوری که 38 سال تمام است حقوق بشر و حقوق مسلم ملیتهای ایران در آن به خشن ترین وجهی زیر پا لگد مال میشود، در کشوریکه یک رژیم توتالیتر به شدیدترین وجهی مردم را سرکوب میکند، در کشوری که روزانه تعداد بیشماری از انسانهای بیگناه بجرم دفاع از حقوق انسانی و آزادیهای زبانی ـ فرهنگی، برای کسب حقوق ملی مدنی، و آزادیهای سیاسی بدست رژیم آخوندی زندانی، شکنجه، و اعدام میشوند، در کشوریکه فساد اداری، دزدی و فحشا، مخصوصا غارت ثروتهای ملی هیچ حد و مرزی نمیشناسد، اکنون بزرگنمائی و تبلیغ پانفارسیسم و برحسته کردن آن از طرف دول غربی و به راه انداختن تبلیغات جایزه دهی، و جایزه بازی، دردی از مردم ایران را دوا نخواهد کرد. اگر دول غربی در صدد جلو گیری از سقوط آزاد رژیم اسلامی فارس هستند، این تیر نیز به سنگ خواهد خورد. رژیم اسلامی پانفارس دارد به آخر خط نزدیک میشود. تبلیغات "اسکار بازی" برای فیلمی که

اصلا قابلیت گرفتن اسکار را ندارد، برای نگهداشتن رژیمی که تار و پودش پوسیده است، نیز کار ساز نخواهد نشد. در تورکی مثلی میگوید: روزی پشه ای بر روی درخت تنومندی نشست. پشه هنگام رفتن به درخت گفت: ببخشید بر روی شاخه تان نشسته مزاحمتان شدم. درخت در جوابش گقت: نیازی به عذر خواهی نیست! آمدن و رفتن تان اصلا برایم ملموس نشد. در واقع چنین اسکارهای سیاسی، هیچ دردی از درد ملل ایران را التیام نخواهد بخشید. اصلا برایشان مهم نیست! خود غرب بخوبی میداند شروع معکوس عمر رژیم اسلامی پانفارس خیلی وقت است که به شمارش افتاده است. دیگر بز کردن پانفارسیسم با جایزه اسکار نیز مثل لعابی است بر ویرانه ای پوسیده. سیاستی است که آن نیز نخواهد توانست آب رفته را به جوی باز گرداند. ملل ایران به حقوق خود آگاهند. هیچ چیزی نمی تواند آنان را در راه کسب حقوق پایمال شده خویش باز دارد. با اسکار و اسکاربازیهای اینچنین نمی توان سر مردم و ملل غیر فارس را گرم کرد و آنان را به بازی گرفت. زمان دیگر تغییر کرده است. چنین چیزی جز افتخار کاذب برای پانفارسیسم، برای ملل غیر فارس ایران اصلا اهمیتی ندارد. در واقع جیب کارگرادن فیلم پر میشود. کسیکه اصلا مشکلات مردم ایران به اندازه نک سوزن برایش اهمیت ندارد. خود از ثنا گویان و مبلغان پر و پا قرص رژیم آخوندی است!

نوشته شده توسط: peerooz

پس از سرنوشت اسفبار احزاب ایران که آخرین آنها در پاریس خود را به حراج گذارده است, بازار اعلامیه نویسی رواج یافته و هفته ای نیست که ده ها اعلامیه ایرانی در سراسر دنیا منتشر نگردد که اکثرا, خواننده آنها خود نویسندگان میباشند. جناب کرمی از ۱۳ سال پیش که عضو اتحاد جمهوری خواهان ایران بودند و موضوع جایگزینی زبان انگلیسی را انتشار داده و پیگیر بوده اند اکنون تصمیم گرفته اند که بیانیه ای با محتوای جایگزینی زبان انگلیسی و ساختار فدرال، تهیه و تنطیم کنند و آنرا به رأی عمومی بگذارند. پس از آن ایشان در هر رسانهء نوشتاری، شنیداری، و گفتاری شرکت خواهند نمود و از آن با استدلال دفاع خواهند کرد. و احتمالا پس از تصویب آن, شخص ایشان آنرا به مرحله اجرا در خواهند آورد. امید که ایشان بتوانند آدرس خانه کدخدا را کشف نمایند. و چون ایشان مبلغ زبان انگلیسی میباشند میپرسم Am I missing something here?

نوشته شده توسط: Anonymous

من در ایران زندگی میکنم و در بین مردم هستم. هیچ کس به اندازه ی مجاهدین خلق در ایران منفور نیست. مجاهدین خلق همان روی دیگر سکه ی جمهوری اسلامی است.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

نوشتم : «هیچ گروه و حزبی حق کشیدن پای دخالت « هیچ دولتی» را به مسئله ی آذربایجان جنوبی ندارد.»
چرا؟
برای اینکه این اقدام « غیر قانونی» ست. یعنی « فاقد اجازه نامه از سوی ملت آذربایجان» است.
چطور میتوان از ملت اجازه نامه گرفت؟
1- تقاضا در پارلمان تصویب میشود.
2- ملت در یک رای گیری عمومی تصویب پارلمان را مورد تایید قرار میدهد.
در چنین حالتی یک « اقدام» جنبه ی قانونی پیدا میکند و از « جرگه ی اقدامات گروهی و خود سرانه خارج میشود.
--
اگر «خواستی»این دو مرحله را طی کند و « دولت محلی» آماده ی اجرای آن شود می توان گفت جنبه ی قانونی دارد.
بدون طی این مراحل کسانی « با اقدامات خودسرانه» بخواهند خواستی را به این یا آن دولت مطرح کنند فاقد اعتبار قانونی ست. و غیر مشروع.

هرعملی در رابطه با خلق حساب کتاب دقیق دارد و باید جنبه ی قانونی از طرف ملت داشته باشد.
سیاست « باش-چووالدان دییلbaş çuvaldan dəyil».
دائمی نیست.
نوشته شده توسط: Anonymous

من تنها يك چيز مي توان به نوشته قبلي اضافه كنم ، و اون اينكه شما پر از تناقضيد، يعني حتي روي سوالهاي خودتان نمي مانيد و بسيار ذهني هستيد ، در صورتي كه بايد كمي حده اقل كمي از انديشه ماترياليستي در شما مانده باشد ،
اول اعلام كرديد خميني دست رد به سينه مجاهدين زد ، بعد حرف أقاي موحدي را تأييد كرديد ،كه حق با شماست مجاهدين دست رد به سينه خميني زدند ،
بعد در نوشته بعدي ،يكي از دلايل شكست مجاهدين ( نرسيدن بار كج به منزل ) تفكر التقاطي عنوان كرديد ،
و حالا ميگوييد اگر مجاهدين هم به قدرت مي رسيدن حكومتي مثل صدام درست مي كردند ،
اعلام و تأييد مي كنيد احزاب و سازمانها ٩٨% نيروهاي خود را از دست دادند ،
حده اقل اين را مي گويي بنويس كه اين فكر التقاطي نبود كه به منزل نسيب ، اين دگم بودن ما و أگاه نبودن و تسلط نداشتن به انديشه هاي ديگر بود كه كه باعث شد نيروي هاي چپ ٩٨٪‏ نيروهاي خود را

از دست دهند ، پس تنها نيرويي توان ماندگاري داشت ودارد ،كه به ابزار علمي و شناخت عميق از آخوندها مسلح بوده است ، و شما فاقد اين شناخت بوديد ،
متشكرم كه سعه صدر به خرج مي دهيد و مخالف خود را تحمل مي كنيد ،
ولي چاره كار پريدن از اين شاخه به أن شاخه نيست ،،
چاره كار متمركز بودن است ، و من علت اين همه تناقض و عدم تمركز داشتن را مي فهمم ،
و اما من هم هدفم اصلا قانع كردن شما نيست ،
هدفم درگير كردن شما با خود شما است ،
يعني درگير كردن خودأگاه هتان با نا خودأگاه تان ،
فكر نكنيد اين امر ،امري منفي است ،
كندن از دگماتيسم وشناخت امروزي جهان و تضادهاي بي پايان أن و حل و فصل بنيادي پيچيده ترين نيازهاي ايران امروز از دل همه اين ابطلاعات ،،،
كه شما با عنوان ( مماشات كردن يا نكردن ) از آن ياد كرديد ، كه بسيار غلط است ، ،
و از طريق شناخت تاريخي جامعه و روند فراز ها و فروزها و نهايتأ نقطه حضور مادي در جهان امروز .
چيزي كه من در اين جمله شما به وضوح مي بينم،هرچند سعي ميكنيد أن را نقطه قوت خود جا بزنيد و تحت احترام به منتقد خود آن را پنهان كنيد ( چارچوب فكر من و تو بسيار متفاوت است و به همين خاطر حرف همديگر را سخت مي فهميم ،ولي با اين وجود به منتقدين خود احترام مي گذارم و پاسخ مي دهم )
نوشته شده توسط: Anonymous

کیانوش عزیز، با باز شدن دنیای مدرنیسم بر روی جامعه عشیرتی، روشنفکران هاج و واج به یکدفعه وارد دنیای مدرنیسم شدند، همه چیز نا آشنا بود و هر کس، بهر خیابانی که در این شهر وارد شد، تنها وتنها توانست چند و چون آن خیابان را بشناسد تونائی های ذهنی آنقدر قوی نبود که به خیابان های جواری هم سر بزند و بعد همه را با هم مقایسه کند و بعد انتخاب کند، مثل آدم گرسنه ائی که وارد مغازه پر از غذا بشود و اولین خوراکی را بدندان بکشد، و اصلا مزه و کیفیت برایش مطرح نباشد، هر کس بلااراده در هر مسیری که واقع می شد، همان مسیر را ادامه می داد، تا دستگیری ها و بکش بکش ها شروع شد، گوشه های زندان و فرار و تبعید عملا موقعیتی را فراهم آورد که عده معدودی بخود مراجعه کنند و خود را و پروسه روشنفکر شدن خود و علل آنرا زیر ذره بین بگذارند، و با خود رو راست برخورد کنند و خود را صادقانه و بدون اغماض به نقد بکشند.

نوشته شده توسط: Anonymous

Anonymous
لوایی اهل تخریب نیست اهل نظر و نقد است
باند ندارد
لمپن ها و باندبازها و بیسوادها را با لوایی قیاس نکن

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب دریا دل گرامی/ درکامنت قبلی تاکید کردم که قصد تاریخ نویسی ندارم دوم .از نظر من کلیه سازمانها و احزاب چپ از جمله سازمانی که خود عضوش بودم به کجراه رفتند ویا رفیتیم . اگر مجاهدین مسعود رجوی و تقی شهرام را نقد می کنم به معنی تائید حزب توده ، پیکار ، اقلیت و اکثریت نیست . هر کدام از این سازمانها که اکنون 98 درصد نیروهایشان را از دست داده اند از نظر من احزاب شکست خورده اند . قصد من کوبیدن مجاهدین و یا بالا بردن فدائیان نیست . شما می توانید در کامنتی خطاب به بهمن موحد ی نوشتم را بخوانید . چار چوب فکر من و تو بسیار متفاوت است و بهمین خاطر حرف همدیگر را سخت می فهمیم ولی با این وجود به منتقدین خود احترام می گذارم و پاسخ می دهم .

نوشته شده توسط: Anonymous

حالا معلوم میشود که امثال همین لوایی و باند گون آذ بودند و هستند که هر کس را که سرش به تنش می‌ارزید مانند چهرگانی و موحدی تخریب میکردند و حالا هم نوبت بقیه هست

نوشته شده توسط: Anonymous

شما بهتر بود فکری به حال این لهجه غربی مغلی که معجونی از کلمات خارجی و بتر از آن گوش آزارنده هست بکنید!

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب داور.
در ایران ترک وجود ندارد . حای ترک در ترکستان و آسیای میانه در شرق مغولستان است.
آذری ها ایراانیانی هستند که بر اثر هجوم بیگانه ترک زبان شده اند و باید طی یک پروسه شلاق و شکر آسیمیله گردند یعنی از آنان ترک زدایی گردد.
با پیشرفت سریع علم و صنعت در یکسال آینده میتوان با یک تست ساده 2 دقیقه ای نژاد و ژن شما ترکهای مهاجم به ایران را در فرودگاه یا در بازداشتگاه بسادگی تعیین کرد و فوری شما را به ترکستان یا به جزیره ابوموسی برای ترکزدایی اعزام نمود.
ضد کمونیستها همیشه در کنار راسیسم و فاشیسم و ارتجاع آخوندی و شاه دیکتاتور بوده و باید بر اثر مبارزبات زحمتکشان و کارگران ایرانی به رهبری کمونیستها دستگیر و محاکمه باشند . منتظر پاسخ عربده کشی اردغانی بعدی باش !

نوشته شده توسط: Anonymous

<< بايد بگويم كه اصلاح طلبان روحيه ى مبارزه براى تغيير را در مخالفان به تعديل كشيده و كشتند.>>
حقیقت محض

نوشته شده توسط: Anonymous

معمولا فیلمهایی با محتوای هیجانی و استثنایی که بیننده را انگشت به دهان می گذارد، شانس برنده شدن در انتخاب جایزه اسکار می شوند، کارگردانان ایرانی با بکارگیری هنرپیشه های ارزان قیمت و با شکار افراد آسیب دیده های اجتماعی، دست به ساختن فیلم های مستند می زنند، کودکی آسیب دیده از جنگ که وحشت جنگ را تجربه کرده اند و یا پیر مردی و یا زنی که دربدری و فقر را در زندگی روزمره بر دوش می کشند، قربانیان مستند سازی این کارگردانان می شوند و با گرفتن ساندویچی و یا یک وعده غذا فیلمی را خلق می کنند که شایسته جایزه اسکار و دیگر جایزه ها می شوند و آنها بعد از پایان فیلم در کوچه های نا امن رها می شوند ، آنها هرگز در روز اخذ اسکار حظور ندارند و یک دلار هم نصیب آنها نمی شود و حتی پولی ندارند تا فیلمی را که خودشان خلق کرده اند تماشا کنند آنها حتی خبردار نمی شوند که

که فیلمشان چه سود و شهرتی نصیب گارگردانان در ظاهر انساندوست ایرانی نصیب کرده و برای پانیرانیستها از هر نوع طرز فکری مسائل پشت پرده و زیر پا گذاشتن اصول انسانی اصلا مطرح نیست برای آنها تنها چیزی که اهمیت دارد این است که نام ایران در بین برترینها در رسانه های جهانی بدرخشد، تا بدین طریق برتریت نژادی ایرانیان(ملت فارس) بر جهانیان اثبات گردد.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب توكلي بگذار نوشته ات را با هم دنبال كنيم ، و عرض كنم خدمتان ترا خدا تاريخ ننويس،
يا حده اقل واقعي بنويس ، يا حده اقل بگذار ما بميريم بعد بنويس،
فرموديد : بنابراین موضوع مسعود رجوی و تقی شهرام نیست . هر دو اینها علیرغم تیز هوشی ؛ دو سر التقاط سازمان مجاهدین خلق بودند. پایه های فلسفی مجاهدین از ابتدا کج گذاشته شده بود. از قدیم گفته اند که بار کج به منزل نمیرسد )
چرا فكر مي كني هركسي يا هر جرياني به گونه اي كه شما فكر مي كنيد ، فكر نميكند بارش كج است ؟
چرا فكر ميكنيد هر كسي يا هر جرياني با هر طرز تفكري از بهترينهاي انديشه هاي ديگر استفاده كند ، التقاطي است و چون التقاطي است بارش كج است و لاجرم به مقصد نمي رسد ؟
چرا فكر نميكنيد كساني كه تنها به داشته هاي خود اكتفاء مي كنند و از دانش فكري ديگران كه گأها ممكن است با داشته ها و دانش أنها متفاوت است استفاده نمي كنند ،

محكوم به شكست هستند. نمونه اش وضعيت سازمان مطبوع خود شما و حزب توده ، پيكار و رنجبران وووووهر سازمان ماركسيستي ديگر ،،،سازمان چريكهايي كه نهايتا شما را از يك مبارز بر عليه ديكتاتوري به يك مبارز اينترنتي تغيير وضعيت داد، أن هم در دوره اي كه ديكتاتوري شيخ بسا بسيار وحشيانه تر و ددمنش تر از ديكتاتوري شاه است ، در برابر اين ديكتاتوري است كه شما دستانتان را بالا برديد ،شكست را پذيرفتيد ، به همكاري با رژيم تن داديد و براي مبارزه با مبارزان تقاضاي مجهز شدن سپاه به سلاح سنگين شديد و حالا هم به طرق مختلف در مراسم را دادن و حمايت از جريان اصلاح طلب رژيم كه دستانشان تا مرفع به خون مردم آغشته است ادامه مي دهيد . ( لفظ شما ، لزوما به سازمان اكثريت برمي گردد و نه دقيقا خو شما )
حالا خود انصاف دهيد كه بار شما به مقصد نرسيد يا بار مجاهدين ؟؟
اينكه شما مجاهدين را به هر شكل ( چه ايدولوژي و چه سياسي ) قبول نداشته باشيد حرفي نيست ، مهم ماندگاري در صحنه نبرد است ، آنكه از نظر تشكيلاتي از جبهه ملي اش بگير تا نهضت أزادي ، از چريكها و توده و تا الا ماشالله احزاب مختلف ديگر ، اكثر اين احزاب و سازمانها نهايتا به سايتي در صفحه مجازي تبديل شده اند ، و كماكان تاثير از رژيم مي گيرند تا آنكه روي سياست هاي رژيم تاثير بگذارند ، نوشتن اعلاميه اي يا محكوم كردن موردي .
در أخر نوشته ايد كه مسعود رجوي و تقي شهرام قرباني دو طيف يك التقاط بوده اند .
وقتي كه تكليف خود را با كلمه التقاط اين معجون شاهي و شيخي روشن كرديد شروع كنيد به تاريخ نوشتن ،
شايد أنچه كه مي نويسيد واقعي تر به نظر أيد .
سوال أخر ، أيا تا حالا فكر كرده ايد ،با توجه به وضعيت سياسي حاكم بر ايران و چهره كريه نظام جمهوري اسلامي كه صدها بار بيشتر روي ديكتاتوري شاه را سفيد كرده است از دانشگاههاي چند مليوني ايران كه چندين برابر دوران شاه دانشجو دارد و در اكثر نقاط ايران دانشگاه هست ، هيچ جريان جديد سياسي در نحله هاي مختلف فكري بوجود نيامده است ؟ و هنوز تحكيم وحدت نقش اپوزسيون دانشجويي را بازي مي كند و يارانش را بعد از فارغ التحصيلي به خارج مي فرستد تا أن نقش را با چهره ديگر و مواد ديگر ادامه دهند ؟
فكر كردي چرا در قبل از انقلاب ، سازمانهاي سياسي با از دست دادن رهبران خود ، ،به راه خود ادامه مي دادند ،؟
فكر كردي چرا بايد اصلاح طلبان حكومتي از خلخالي گرفته تا روحاني نقش تغيير دهنده اوضاع را بدست گرفته و مي گيرند و هيچ تغييري هم در اوضاع مملكت در هيچ زمينه اي داده نمي شود ، وباز گزارش مي كنند كه اگر كاري نكردند به خاطر اين است كه دستانشان بسته است و باز هم شما يان با اشراف به دست بستگيشان ( در صورت واقعي بودند ) همچنان به دنبال تغيير از طريق إصلاحات هستيد ؟
پس براي اينكه تاريخ بنويسيد لطفأ اول رژيم جمهوري اسلامي را بشناسيد
از دانش جرياني كه ظرف ٣٨ سال گذشته با بهاي بسيار به مبارزه بي امان خود با آخوندها ادامه داده است استفاده كنيد ، و نگران نباشيد از اينكه به شما التقاطي بگويند ،،
اگر نگرش شما اكنون بعد از اين همه مصائب به اين رسيده است ،كه سازمان شما يا تفكري كه شما به دنبالش بوده ايد نا كارا و ناپيگير بوده است دليلش را در خودتان ببنيد ،اگر بنا به اجبار زيبايي هاي غرب را چه حوضه فكري و چه در حوضه سياسي و أزادي هاي اجتماعي پسنديد ، نگران اين نباشيد كه به شما التقاطي بگويند ،از
زيبايي ها و خوبي هاي هر تفكري كه كمك مي كند شما را حتي يك قدم به جلو ببرد ،نهراسيد ،
چون اين گونه انديشدن نيست كه شما را به مقصد نمي رساند ، بلكه دگم بودن و مال خود را بهتر از ديگران دانستن است كه شما را به مقصد نمي رساند ،
فقط كافي است كمي عميقتر به جايگاهي كه هستيد ( از نقطه شروع أرماني تا اين نقطه ) نگاه كنيد .
نوشته شده توسط: Anonymous

سازمان تروریستی فدائیان خلق بلشویک اکنون یک سازمان ضد ایرانی و تجزیه طلب پانترک شناخته میشود . ادعای صد سال اجحاف زبان پارسی به مردم ایران یک دروغ بیشرمانه و در راستای اهداف دشمنان وحدت و تمامیت ارضی کشور است . بنا به شهادت همه شمارهای روزنامه کار و روزنامه مردم تا کنون یک مقاله به ز بان ترکی و یا کردی دراین روزنامه های حزبی سازمانی درج نشده است .اگر ریگی در کفش این بلشویکهای مدافع ارتجاع سیاه نیست باید که روزنامه کار و تارنمای سازمان ستونی برای زبانهای ادعائی تحت ستم در نظر بگیرند که چنین نیست .همین گونه در همه گنگره ها چرا به زبان ترکی سخنرانی نمیشود . روشن میشود که این در خاست هدفی جز اغتشاش و بی نظمی و ایجاد شورش و جنگ داخلی در این کشور به همراه نخواهد داشت .

این پیام خیانت امیز دلیلی بر غالب بودن جناح تجزیه طلب در درون سازمان است . نظرات ضد ایرانی گوناگون در درون سازمان و غالب بودن جریان نه ترک تبار بلکه تجزیه طلب بر این سازمان روشن است .سازمان فدائی نه در خدمت مردم ایران بلکه در خدمت اهدا ف دول استعماری و دشمنان ملت ایران قدم های گزیده بر میدارد . نیاز ی به تگرار نیست که زبان پارسی نه تحمیلی بلکه زبانی اداری و ملی مردم ایران از اغاز بوده است . اعضا شرافتمند سازمان فدائی که خطر را درک میکنند باید که خیانتکاران را همراهی نکنند و به مسئولیت ایرانی بودن خود اگاه باشند و در تاریخ اتهام خیانت برخود و ایران را بر نتابند .
نوشته شده توسط: ناصر کرمی

جناب آقای دکتر انزابی،...درود بر شما... با نظر شما که بسادگی نمی شود زبان وفرهنگ قومی را از مردم گرفت موافق و کاملأ درست است و کسی هم تصمیم ندارد آنها را از مردم سلب کند. در همه دوران و حکومت های حاکم بر ایران مردمان گوناگون به زبان و گویش های خود سخن و شعر گفته اند و موزیک نواخته اند و همچنان ادامه خواهد داشت.
شما هندوستان را مثال زده اید، بسیاری از کشورها مانند هند هستند، اسکاندیناوی، اسرائیل و بسیار کشورهای دیگر در مرحلهء گذار ار فاز و بافت فئودالیته و وارد شدن به مرحلهء سرمایه داری و صنعتی، زبان ارتباطی و گلویال را انتخاب کرده است.

معمولأ در جوامع رشد نیافته که هنوز در مرحلهء پسامدرن فئودالیته بسر میبرد و روابط اجتماعی و فرهنگی را از دریچهء همین جهان بینی قومی و قبیله ای مینگرد، تجدد و تغییر پذیری و نوآوری در آن مشکل است، در چنین جوامع ایراسیونال و سنتی و دینی و مذهبی هر گونه نوآوری و تحول را جرم و گناه میداند، و منافع اقتصادی و سیاسی سنتی طبقه ای خاص را هم به خطر می اندازد.
در انقلاب 57 در ایران دیدیم که بخش عقب مانده و سنتی و دینی ایراسیونال جامعهء ایرانی دنبال شعارهای پوچ یک روحانی عقب مانده افتادند و تجدد و نوآوری و مدرنیتهء سیستم شاهی را که با داشتن کاستی های بسیار آ ن امّا قابل مقایسه با جمهوری اسلامی نبود،نپذیرفتند.
بنا بر این یکی از مشکلات اساسی جایگزینی زبان انگلیسی در جامعهء ایرانی، عقبماندگی و سنتی بودن و و به خطر افتادن منافع اقتصادی و هژمونی طبقه ای رانتخوار است.
امّا مشکلات و پیاده کردن زبان انگلیسی در مقابل جنگهای قومی و خونریزی ها و کشیدن دیوارها بین اقوام ایرانی و استمرار دیکتاتوری دینی و غیر دینی، و عقب ماندگیهای گوناگون بسیار بسیار ناچیز است.
اگر بجای اینکه افرادی از نویسندگان آذربایجان با اینهمه زحمات و وقت تلف کردن، بنادرستی تلاش بر آن دارند که با دیدگاهی کهنه و واپسگر و غیر علمی بدون پشتوانه زبان تُرکی آذری را به سومری وصل کنند، صرف قانع کردن مردم آذربایجان برای جایگزینی زبان انگیسی بکنند، بسادگی و با شادمانی و با نگاه به آینده همهء مسائل حل خواهد شد.
زبان فارسی امروز که فردی مانند "حداد عادل" نگهبان آن هست، و فردی مانند طیب رجب اردوغان اسلامگرا آموختن و تدریس آنرا در ترکیه آزاد کرده است، تا مردم تُرک به ایدئولوژی اسلامی و پان اسلامیسم عثمانی باز گردند، این زبان زبان نسلهای آینده و موازی با گذر زمان نیست،
البته باید تأکید کنم، که اگر زبان فارسی زبان امروز و فردا نیست، زبان تُرکی با وجو اینکه حروف لاتین و حروف باستانی یونانی را گرفته، هنوز هم به پای زبان فارسی نمی رسد، بنا بر این تحت هیچ شرایطی زبان فارسی الترناتیوی در ایران ندارد، بجز زبان انگلیسی. با سپاس از شما.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب بهمن موحدی گرامی/ شما درست نوشتید که « این مجاهدین بودند که دست رد به سینه خمینی زدند.» در سیاست اغلب نیازبه مماشات است و یابعبارت دیگر سازش کاری و مماشات هنری است که رهبران را به اهداف خود نزدیک می کند.اما آموزهایی انقلابیگری کودکانه در نزد مجاهدین و فدایئیان علیرغم هزاران کشته ، معلول وزندانی موجب انهدام شد . انان سازش کاری و تجدید نظر طلبی را عمل بسیار ناشایست می پنداشتند.. مگر تاریخ ثابت نکرد که « بنی صدر» و« قطب زاده» که دست خمینی را بوسیدند و ان یکی، دست خمینی را گرفته و او را از پله ها ی هواپیما پایین اورد ؛ آدم های خمینی نبودند ولی هردو اینها همراه خمینی از خارج امدند و درپست های کلیدی قرار گرفتند. مسعود رجوی اگر طالب قدرت بود (که بود)می بایست مثل بنی صدر و قطب زاده عمل می کرد .

آری خمینی در آن روزها حکم «خدا» را داشت . احزاب و سازمانها دران روزها می بایست خزنده و سازشکارانه عمل می کردند تا بتوانند مسیر جمهوری اسلامی را تغییر دهند و در نهایت ان را از اسلامیت و انقلابی بودن خالی می کردند.
با این تفکر بود که مهدی بازرگان ، بنی صدر و قطب زاده با دست بوسی سعی کردند که مسیر جمهوری اسلامی را از خط خمینی خارج نمایندولی به دلیل جو انقلابی _ اسلامی این سه سیاستمدار شکست خوردند. قطب زاده در تدارک کودتا علیه خمینی بود که لو می رود. نقل می کنند که خمینی اصلن باور نمی کرد که قطب زاده در تدارک کودتاست و به دستور خمینی به بدن ان خبر چین ، ضبط صوت وصل کنند که تا خمینی شخصا ؛ صدای قطب زاده را بشنود ، باورش نمی شد که کودتایی بسرگردگی قطب زاده در راه است.
مجاهیدن خلق ، موقیعت ممتازی داشت اولا اسلامی بود ، جامعه ایران هم در تب انقلاب اسلامی بود ،از سوی دیگر همانند دیگر سازمانها ی انقلابی چپ به مسایل جهان نگاه می کرد و مخالف حکومت آخوندی بود.در ابتدا هم مسعود رجوی تند و رادیکال نبود ولی جامعه سیاسی او را بسمت سرنگونی و کودتای نظامی کشاند.به یاد بیاوریم که در ان مقطع سازمان چریک های فدایی خلق که حامیان جدی در اقشار میانه و مدرن جامعه و همچنین در مناطق اتنیکی مثل کردستان ، آذربایجان ؛ ترکمن صحرا ،بلوچستان و خوزستان داشت ، به دلیل سمت گیری سیاسی بسیار غلط ، پایگاه اجتماعی خود را بسرعت از دست داد و این مجاهدین خلق به رهبری رجوی بود که این اقشار میانه و مدرن جامعه را بسمت خود کشید. در هل دادن مجاهدین بسمت سرنگونی زودرس جمهوری اسلامی عوامل دیگر از جمله افراطیون رژیم (فالانژهای اسلامی) دست داشتند که سعی می کردند با حمله به مراکز علنی سازمان و ضرب و شتم هوادران آنان را به رایدکالیسم سیاسی تشویق کردند. مسعود رجوی با تماس با بنی صدر ، احزاب و سازمانهای سیاسی و همینطور عشایر فارس ، کردها ؛ بلوچ ها و...دست به قیام مسلحانه زود هنگام زد و یکشبه میدان را برای افراطیون اسلامی خالی گذاشت . این اقدام پس ازگذشت 35 سال ، نا کارایی خود را نشان داد ولی دستاورد این ماجراجویی شکستن تقدس خمینی بود . جنایت بیشرمانه ای که تاریخ به خود ندیده بود را یک شبه مردم ایران ان را تجربه کردند. درواقع پدیده «داعش» را لاجوردی ها و دست آموزهای خمینی به جهانیان نشان دادند. البته اگر مجاهیدن هم به قدرت می رسیدند ؛ حکومتی در قد و قواره صدام در ایران درست می کردند
نوشته شده توسط: Anonymous

فرهادی دم از دفاع از دمکراسی و حقوق بشردرکدام کشوررامی زند. اوکی وکجا از نبود ذره ای دمکراسی و عدم رعایت جزیی ترین اصول حقوق بشردر ایران تحت سلطه فاشیسم حاکم صحبتی کرده است. او درست مثل شهاب حسینی بمثابه بلند گوی تبلیغاتی .....عمل می کند.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کرمی، زبان نازای فارسی بعد از انقلاب، از ترس آخوند، پاسدار و بسییجی تبدیل بزبان ایما و اشاره شده، جوانان بزبانی صحبت می کنند که فقط خودشان متوجه می شوند، این زبان شدیدا در بین جوانان جا افتاده که نه تابع گرامری است و نه قابل نوشتن، بقول معروف زبان قاچاق، این زبان سردر گم عملا می رود که زبان رسمی برای نسل جدید بشود، البته بخاطر عربی بودن الفبای فارسی و بخاطر اینکه هفتاد درصد لغات فارسی عربی می باشد، رسمی شدن زبان عربی سریعتر از انگلیسی می تواند در بین مردم جا بیافتد، مثلا الکاسب حبیب الله بزبان عربی بمراتب راحتر برای توده مردم قابل درک است تا به انگلیسی، god loves businesssman

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

حامد گرامی / لنیک مقاله من در باره مجاهدین خلق در بخش ویژه «به ما گفته شد:«نمازنخوانید وروسری ها را بردارید» قرار دارد. نام شما از وایبرم نا گهان حذف شد.

نوشته شده توسط: Anonymous

این کردووانی می گفت بقیه دریاچه ارومیه را هم خشگ کنید و انجا را به پارک تبدیل کنید. بنظر من ایشان کردووانی مسئول تبلیغ سیاستهای جمهوری اسلامی است. و حرفهای ایشان نه علمی است و نه منطقی

نوشته شده توسط: Anonymous

مبارک . اما سیاسی و هدفمند است .جمهوری اسلامی بد جوری گیر کرده بود انگلیس بداد ش رسید. و فعلا فشار خون بیشتر مردمان ایران را پایین اورد. و این جایزه حتی در کشورهای همسایه ایران که دندانهایشان را به جمحوری اسلامی تیز کرده اند تاثیر خواهد گذاشت . حد اقل در کوتاه مدت. انگلیس برای جمهوری اسلامی یک فرصت طلایی درست کرد تا در این فرصت خودش را باز سازی کند و فشاری را که از امدن ترامپ روی گردن خود احساس می کند کمی خلاص شود.
انگلیس به مردمان ایران می گوید بگرد تا بگردیم

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب ناصر دريادل / مدتهاست که دراین فکرم که خاطرات سیاسی ام را با مسایل روز بگونه ای بهم بیامیزم که اگر مفید برای نسل ها ی امروز نبود حداقل برای تاریخ نویس ها ی امروز و فردا مفید باشد.بنابراین هدف ، بررسی و تحلیل همه جانبه حوادث تاریخی نیست. در این نوشته های کوتاه ، انچه را دیده و یا شنیده ویا آن را حس کرده ام را می نویسم . در ضمن نمی خواهم« تاریخ » تکرار مکررات باشم و حرف های کلیشه ای بجای تاریخ بزنم و اما در مورد سازمان مجاهدین خلق : سازمانی که حنیف نژاد بنیان گذاشت از روز نخست ؛ سازمانی التقاطی بود واز نگاه دیروز و امروز در چارچوب سازمانهای چپ قرار داشت . بعبارت دیگر ؛ یک سازمان مارکسیست _ اسلامی بود .دلیل اش آموزش های اقتصاد بزبان ساده که تحت تاثیر نظرات عبدالحسین نوشین(مارکسیست) و اقتصاد سیاسی مارکسیستی قرار داشت ؛ بود..

این کتاب بعد ها در حوزه های احزاب وسازمان های کمونیستی به اعضا آموزش داده می شد. بسیاری از رهبران مجاهدین از دانش آموختگان دانشگاهها و مراکزعلمی ایران بودند. آنان با علم سرکار داشتند نه با مسجد و منبر...از این رو سازمان مجاهدین خلق از همان ابتدا ، دیالکتیک هگل و ماتریالیسم تاریخی وتقریبا اصول چهارگانه ماتریالیسم دیالکتیک را قبول داشت ند . به لحاظ فلسفی تفاوت مجاهدین با مارکسیست ها در شکل یابی ماده بود که مجاهدین ان را به خدا و قدرت ماورای طبیعی نسبت می دادند . مجاهدین به لحاظ سیاسی تفاوت چندانی بین طرز تفکر مجاهدین با سازمان چریک های فدایی خلق نبود. هر دو رژیم شاه را وابسته به امپریالیسم امریکا می دانستند . هر دو به مفهوم خلق باورمند بودند ، هر دو به تحت تاثیر جنبش سیاسی _ نظامی فلسطینی ها بودند یکی الفتح را ودیگری جناح فلسطینی جرج حبش را قبول داشت در جنگ ویتنام هر دو جانب کمونیست های ویتنامی قرار داشتند . هر دو با سرمایه داری وابستهو نظام سلطنی پهلوی مخالف بودند و خواهان سرنگونی نظام پهلوی بودند.. هر دو سازمان در کاتاگوری سازمانهای چپ« نوین» قرار داشتند. شخصا قبل از اینکه بزندان بیفتم تصورم بر این بود که این دو سازمان یکی هستند؛ چرا که شخصا طرفدار مبارزه مسلحانه با شاه بودم . در سال 1352 که به زندان افتادم ، متوجه وجود دو سازمان جداگانه ؛ مجاهدین و فداییان شدم و این کمی برایم عجیب بود.
بنابراین موضوع مسعود رجوی و تقی شهرام نیست . هر دو اینها علیرغم تیز هوشی ؛ دو سر التقاط سازمان مجاهدین خلق بودند. پایه های فلسفی مجاهدین از ابتدا کج گذاشته شده بود. از قدیم گفته اند که بار کج به منزل نمی رسد. هنوز تقی شهرام از زندان ساری فرار نکرده بود که بخش قابل ملاحظه ای از رهبران زندانی مجاهدین خلق با اکراه در نماز جماعت شرکت نمی کردند و تنها با خواهش و تمنا مهدی ابریشم چی می امدند و دهانشان را هنگام نماز باز بسته می کردند. تقی شهرام را از نزدیک نمی شناسم ولی دوستی دارم که با او در آخرین روزهای زندگی مخفی در تهران در یک مکان بودند. این دوستم ساعت تقی شهرام را همچنان در دست دارد و از تقی شهرام به نیکی یاد می کند. . تقی شهرام ؛ فارغ‌التحصیل رشته ریاضی از دانشگاه تهران بو د و .توسط موسی خیابانی عضوگیری شد. برای او که در یک خانواده و محیط مذهبی رشد نکرده بود منابع مارکسیستی سازمان و تحلیل‌های مبتنی براین نگرش، طبعاً دارای جاذبه بیشتری بود. شهرام اصلاح «جامعه بی طبقه توحیدی» را در جامعه سیاسی ایران باب کرد . جامعه بی طبقه توحیدی با جامعه بی طبقه سوسیالیستی تفاوت چندانی نداشت.تغییرایدئولوژیک سازمان مجاهدین ، کودتا نبود بلکه مبارزه یدئولوژیک بود که حداقل دو سال طول کشید و حادثه ای یکشبه انجام نگرفته بود .با این وجود کشتن و سوزاندن مخالفین فکری به هر دلیل و بهانه ای که بود، جرم جناییی تلقی می شود با این وجو د سرنوشت مسعود رجوی و تقی شهرام که یکی نمایندگی سرشت اسلامی سازمان را نمایندگی می کرد و دیگری بخش مارکسیستی سازمان را هر دو بنظر من قربانی یک اتلقاط بودند. التقاطی که حنیف نژاد و دیگران بنیان گذاران مجاهدین بودند...
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب انزابی
در کتاب معتبر نزهه القلوب نوشته:
زنجان : زبانشان پهلوی راست است و اکثرا بر مذهب اهل سنت!
مراغه : مردمانش سفید چهره و زبانشان پهلوی
سلطانیه ( نزدیک زنجان) : ابقای خان فرزند هلاکوی مغول بنیان گذاشت و پسرش الجایتو به اتمام برد. مردم از هر ولایت آمده اند زبانشان هنوز بر یک رویه نشده اما به فارسی ممزوج مایل تر است ( یعنی فارسی مخلوط با لهجه های هر قوم و قبیله ای که به آنجا آمدند)
مغولیه : ولایت کاغذ کنان ( در حوالی زنجان ) سی و پنج موضع از توابع آن در حمله مغول ویران شد . اکنون چون مغول ها ساکن شده اند و زراعت می کنند مغولیه گویند!
حمدا... مستوفی در باره حمله مغول می گوید اگر تا هزار سال بدون هیچ حادثه دیگری مردم ایران بسازند و تولید نسل کنند باز هم ویرانیها و تلفات این کشتار جبران خواهد شد.
بیشتر ایرانیان اصیل در حمله مغول از بین رفتند

نوشته شده توسط: Anonymous

30 سال پیش می گفتند نام خلیج فارس را خلیج اسلامی بگذاریم تا اختلافات با عربها برچیده شود! این جناب کرمی هم می گوید زبان انگلیسی را در ایران اجرا کنیم تا دعواهای قومی تمام شود! اما گویا متوجه جنگ بین عربهای همزبان در سوریه یمن و لبنان و عراق نیست و یا اینکه بر سر استقلال امریکا جنگی بین انگلیسی زبانها رخ داد هزاران نفر که اکثرا انگلیسی زبان بودند کشته شدند. البته گل بود به سبزه هم آراسته شد فدرالیسم هم اضافه شد. صد رحمت به پانها حداقل زبان مان را برایمان باقی می گذارند.
اما بدانید بعد فدرالیسم در همان شیراز هم برای شما قومیت های جدید می تراشند و مثل برلین شرقی و غربی برایتان در شیراز هم دیوار می کشند
تنها راه حل اتلافات قومی گردش جمعیت بین مناطق قومی و فرستادن مهاجران افغان و عراقی و بلوچها و ... به آذربایجان و دیگر مناطق قومی می باشد تا در این مناطق هیچ قومیتی اکثریت نداشته باشد

نوشته شده توسط: Anonymous

دوست بسيارناعزيز،شمادراين چندماه در اين سايت بجز پخش نظرات .... وپان ايرانيستي وچند شعار حزب الهي زنده باد ومرده باد!!!يعني پراكنده گوئي و......ر چيزي ننشتيد وباين خاطر هم درگرفتن نمره منفي كماكان دراول صف هستيدوبدترازهمه شما ازگروه .... عياش معروف كه بخانم دوست همسازماني هم تجاوز كرد وتحت نام ازدواج ايدئولوژيك افراد ساده لوحي مثل شما رافريب دادولي خوشبختانه افرادزيادي چون يغمائي وشاهسوندي وسبحاني و....كه خود ازكادرهاي سطح بالاي سازمان پرافتخارمجاهدين خلق حيف وسعيد محسن وبديعزادگان بودنداين جنايتكاركثيف بنام رجوي وفرقه ي .... را افشا كرده وميكنند

نوشته شده توسط: Anonymous

هم میهن گرامی بانو منصوره ناصرچیان، تصور می کنم، که شما در باره ی بازیگر ارزنده و صاحب نام تئاتر و سینمای ایران آقای علی نصیریان کمی بیش از حد بی انصافی به خرج داده ای، وقتی در باره ی ایشان می نویسی؛ «...در مقابل “قباد” با یکی از پیشکسوتان سینمای ایران، علی نصیری با نقشی فوق‌العاده قوی در این سریال روبرو هستیم، از معدود بازیگرانی که توانست به راحتی از فیلمفارسی به فیلم جمهوری اسلامی دگردیسی کند بدون اینکه از محبوبیت‌اش کاسته شود...»


آقای نصیریان جزء سینماگرانیست که نمیتوان ایشان را آلوده ی فیلمفارسی پنداشت. او در کنار بسیارانی دیگر چون زنده یاد داوود رشیدی از ارزندگانِ سینمای کشورند، که در سایه ی قدرت بازیگری خوب محبوبیت، و در سایه ی محبوبیت خود نزد ایرانیان، در کنار و همراهِ با بزرگانی دیگر، از به پوچ گرائیدن هنر سینما و تئاتر جلو گرفته و می گیرند.

مجموعه ی تلویزیونی شهرزاد علیرغم تمامی معایبش همانگونه که شما هم اشاره داری؛ «...یکی از پر مخاطب‌ترین سریالها در ایران و کشورهای فارسی زبان همسایه شده است...»
و اینهمه را در سایه ی داستانِ نزدیک به واقعیتش، و بازی بسیار هنرمندانه و نزدیک به واقعیتِ زندگی هنرپیشگانش دارد.

لذا نقد شما را در باره ی این اثر هنری عادلانه نیافتم. آثار هنری هنرمندانِ واقعی همواره در ورایِ استبداد و کُنشِ مستبدین زمان قرار دارند.
همانگونه که خلق آثار ماندگار چون مجموعه ی تلویزیونی دائی جان ناپلئون، فیلمهای سینمایی چون تنگسیر، داش آکل، قیصر، سفر سنگ، گوزنها و.... ربطی به اداره ی فرهنگ و هنر محمدرضاشاهی و تعالیمش نداشت
آفریده شدن مجموعه ی تلویزیونی شهرزاد، و فیلمهای سینمائی چون جدایی سیمین از نادر، فروشنده، دستنوشته ها نمی سوزند و ... نیز ربطی به وزارت ارشاد ج.ا. و تعالیمش ندارد.

و اساساً هر آنجایی که هنر و اثری هنری به خدمتِ توجیه، تفسیر، حمایت و در سمتِ اهدافِ سیاستی خاص قرار گرفته، بواسطه ی از دست دادنِ چشم بیدار خود، ارزش خود را نیز از دست داده است.
نوشته شده توسط: Anonymous

هاهان حالا متوجه شدم من خیال کردم اقای توکلی 3 تا از کامنتهای من را منتشر نکرده اند. پس نگو یک قهرمان کورشی دیگر وارد میدان شده :)

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

1- قدم اول ، کاری که قبل از سقوط دیکتاتوری میتوان انجام داد:

- «ضرورت تشکیل جبهه ی متحد جنبش آذربایجان»:
http://www.iranglobal.info/node/55621
حد اقل در خارج است.

این مسئله را به موقع مطرح کرده ام ، لازم است علاقمندان در اندیشه ی آن باشند.

- جامعه ی ایران و طبیعتا آذربایجان در شرایط « نظام دموکراتیک» قرار دارد ، نه سوسیالیستی.
محتوای نظام دموکراتیک ( اجرای دموکراسی(آزادی و برابری)، عدم تبعیض، عدالت اجتماعی( امکانات برای تامین مایحتاج اساسی زندگی برای همه، مسکن، بهداشت، حقوق بیکاری، کار، آموزش، و مانند اینها) .

- مشکلی در رابطه با فدرالیسم یا جدایی نیست. اینها بستگی به شرایط آینده دارند و انتخاب هم کار گروهی نیست، بل یک عمل همگانی و قانونی میتواند باشد که توسط « رای مردم و پارلمان و دولت گرفته میشود)
اینکه کدام عملی ست به شرایط آینده بستگی دارد . هر کس میتواند پیش بینی خود را داشته باشد.
-دولت ها و ملتها در سطح جهان تنها میتوانند « حقوق بشری» حمایت کنند.
- هیچ گروه و حزبی حق کشیدن پای دخالت « هیچ دولتی» را به مسئله ی « آذربایجان جنوبی ندارد).
-جبهه ی متحد و خلق، قدرت جلوگیری از ماجرا جویی های احتمالی « احزاب ناسیونالیست کرد) را دارند.
و اجازه ی فاجعه آفرینی به کسی نمیدهند.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب نویسنده که خیلی با ادعا حرف میزنی و فکر میکینی که شاخ قول شکسته ایی، جمعیت مردم عرب خوزستان یا عربستان ایران (نام اصلی ان تا قبل از 1936) بر اساس امار خود رژیم ایران در 2011 2 و نیم ملیون است، و تازه اعلام کردند که بیش از 1100 روستا به دلایل بدی راه و گل و لای نتوانستند سرشماری کنند. همه خوب میدانیم که رژیم های شاه و جمهوری اسلامی همیشه سعی کرده اند که جمعیت و نفوس اقوام ایران را کم نشان دهند، تا بگویند که فارسها بیشتر هستند.
اما اقای نویسینده، خود شما یک ناسیونالیست و بر اساس امار و توهمان تمام میت خواهانه مینوسیی و تنها در اتاق دربسته مینویسی و تصور میکنی که واقعیت را میگویی.
نه جناب تمامیت ارضی فقط با احترام و قبول همه حقوق ملیتها حفظ میشود و نه با شعارهای ذروغ شما و دیگر فراسهای ناسیونالیت که قبر خودتان را میکنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

ائلیار عزیز
این برنامه واقعی تر است ولی باید به نکات زیر توجه شود.
- آزربایجان باید برای استقلال دور خیز کند. بدلایلی که، اگر فرصتی شد خواهم نوشت ، فدرالیسم در ایران ممکن بنظر نمی رسد.
- این یک جنبش ملی است نه انقلاب سوسیالیستی. سرمایه داری اینجا هدف نیست بلکه تشويق هم باید بشود.
- زمان بندی شما دیر است. بعد از رفع دیکتاتوری در ایران هرج و مرجی خواهد شد که سوریه جلویش منطقه توریستی جلوه کند. در خلائ حاکمیت زمانی که شما در حال پخش اعلامیه برای انتخابات پارلمان هستید کردها از هر دوسوی مرز آزربایجان را اشغال خواهند کرد.
- هر جنبشی بدون حمایت خارجی در دنیای امروز محکوم به شکست است. شما از ویت کنگها انقلابي تر، با رهبری تحصیل کرده و ارتش مصمم، پیدا نمی کنید. بدون کمک شوروی و چین جنگ را نمی توانستند ببرند. شرايط با زمان استالین متفاوت است. ترکیه و آزربایجان شمالی شوروی نیستند...

و منافع آنها با ما همسو است. حکومتی هم در مرکز نخواهد بود در نتیجه مشکل عمده و اساسی دفاع در مقابل کردها خواهد بود.
انقلاب اکتبر روسیه بدون کمک آلمان امکان پذیر نبود!
نوشته شده توسط: Anonymous

تا بحال هیچ یک از مسئولین کامنتها نتوانسته برای مدت طولانی ماندگار شود اما امیدوارم که خانم ماندگار واقعا ماندگار شود.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

بهمن موحدی گرامی مسول کامنت ، خانم ماندگار می باشد،ولی در برخی مواقع واقعا مشکل است که تفاوت توهین و نقد سیاسی را از هم تشخیص داد. عده ای طرفدار مسعود رجوی هستند و تعداد دیگری مخالف جدی رهبر مجاهدین...