Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

آقای کیانوش توکلی برای وجهۀ خودشان هم که شده نمی بایستی اسم خود و کسی مثل اژدر بهنام را در کنار اسم فرد مشکوکی به نام "امیرعباس فخرآور" می آوردند. حساب کیانوش توکلی و اژدر بهنام از فخرآور جدا است. اگر می خواهید فخرآور را بشناسید افشاگری های فعالان دانشجویی و زندانیان سیاسی سابق را دربارۀ او بخوانید.
در ضمن آقای کیانوش توکلی بدانند سابقۀ مجاهدی و فدائی خلق داشتن باعث سرافکندگی نیست، بلکه باعث افتخار است.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

- آیا در اینجا منظور شما اینست که انسان بر میگرده و یاشاید منظور شما پس از وداع با زندگی وارد طبیعتی ماورای این دنیا میشود؟
- انسان با رفتن از دنیا ، دوباره بر نمیگردد- و به دنیای ماوراء طبیعی هم نمیرود. اما به شکل و صورت دیگری که قبلا گفتم
« ذرات» تن اش در کالبد موجودات دیگر در طی زمان وارد شده و در زندگی شرکت میکنند. یعنی یکنوع تولد دیگر و زندگی دیگر تحقق مییابد، و با فرم و صورت دیگر، ظاهر میشوند.
در تن هر انسان ، نه تنها میلیونها انسان زندگی میکنند، بل میلیونها موجودات دیگر نیز در حیات اند. و با ما در تلاش و کوشش.
هرچند که آنها یکبار به خواب ابدی رفته اند. اما بدین صورت دوباره در ما زاده شده اند.

مرگ خواب جاودانه است. چرا؟ چرا مرگ ترسناک نیست؟ چرا از مرگ چهره ی بدی درست کرده اند؟
در گذشته به مردی برخوردم که تعریف میکردند « به آن دنیا رفته و برگشته!»

ماجرا را پرسیدم گفت و گفتند که: عصر در خانه پیش خانواده اش مرده بود. چون مریض بود. خانواده و فامیل جمع شده و قرار گذاشته بودند که فردا او را به آرامگاه ده ببرند. صبح بعد از شست و شو و کفن پیچی، او را به گورستان می برند. نزدیک گورستان مرده تکان میخورد و از دست مشایعت کنندگان به زمین میافتد . و به هوش میاید!...و ولوله و هیجان و ....در میان فامیل.
او گفت: یادم هست که، روشنایی از چشمم رفت و همه جا تاریک شد، و من به خواب رفتم. دیگر چیزی به یاد ندارم. وقتی هم بیدار شدم ، دیدم توی کفن روی زمینم...
------
افراد زیادی مرده اند و دوباره زنده شده اند. شاید درست این باشد که بگوییم ، افراد زیادی بوده اند که « کاملا نمرده بودند» و به ناگهان از راه برگشته اند.
و تجربه خودشان را به اشکال مختلف تعریف کرده اند. در همه ی اینها عنصر مشترک « خواب» و دنیای خواب است.
از این رو مرگ را « خواب سنگی» نیز نامیده اند.
-----
مرگ نوعی خواب است.
همه ی این تعریف ها گوشه ای از « پدیده» ی از دنیا رفتن را توضیح میدهند.
همانطور که هر شب به خواب میرویم ، همانطور نیز در پایان هر زندگی طبیعی به خواب میرویم.
مرگ نه ترسناک است و نه دشمن ما. مرگ بخش پایانی خوابهای ماست. که آنرا تجربه میکنیم.

آنچه ترسناک است ، این بشر ساطور به دست است ، که هیچ حیوانی را در درندگی با او برابری نیست.
این بشر « خود مرگ و خود عزرائیل» است. از او باید ترسید. چون در طول موجودیت خود تنها مرگ کاشته و مرگ درو کرده است. مرگ غیر طبیعی.
نوشته شده توسط: Anonymous

بیهودتر از آمدن و رفتن ما چیست؟
ان کس که دهد پاسخ معقول به ما کیست؟

افسانه زیاد است در این باره و لیکن.
افسانه دگر در خور اندیشه ما نیست.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

آیا برای اولین وارد مکانی شدی که احساس عمیقی داشته باشی که آنجا را میشناسی؟

-بله ، در زمان شاه وقتی اولین بار، در را باز کردند و مرا به حیاط زندان راه دادند، نگاهی به حیاط انداختم ، با خود گفتم « خیلی عجیب است، من این حیاط را قبلا دیده ام؛ و جمع این بجه های سیاسی را. جمع را . و نه تک تکشان را. »
در صورتی که من اولین بار بود که پا به زندان میگذاشتم. و قبلا هم کسی تعریفی از حیاط زندان برایم نکرده بود.
من این قضیه را بارها به دوستانم تعریف کرده ام و برایم اتفاقی فراموش نشدنی ست.
- در برخی جاهای دیگر نیز این احساس را داشته ام. واقعاً احساس عجیبی برای انسان تولید میشود. و گاها آدم مدتی گیج و منگ میشود.

آیا تاکنون با شخصی که هرگز از قبل او را ندیدی فقط اولین بارست که میبینی واحساس عجیبی داشته باشی که از قبل او را جائی دیدی؟



- بله ، برای من این برخورد بارها پیش آمده است.
اتفاقاً همین چندی پیش به کسی برخوردم که مدتها این سئوال مرا با خود مشغول کرد که « من قبلا حتما او را در جایی دیده ام ، پیش هم بودیم ، با هم گفت و گو داشتیم؛ اما کی ؟ همین چندی پیش . کجا؟ کجا؟ کجا؟... هرچه فکر کردم سرانجام نتوانستم بیاد بیاورم که من او را کجا دیده ام. اما در اینکه او را دیده بودم شکی نداشتم و ندارم. متاسفانه امکان آن نبود که بروم و بپرسم آیا او هم مرا دیده است یا نه ؟ »
فضا احساس یک دیدار "پدر و فرزند" ی بود. یعنی در این دیدار احساس میکردم مانند فرزندم با او مهربانانه
گفت و گو کرده ام. و دیدار خوشی بود برای هر دوی ما. اما کجا و او کیست؟ برایم مبهم ماند.


در این رابطه سخن معرفی در خیلی از زبانها وجود دارد که میگویند « ببخشید مثل اینکه من شما را در جایی دیده ام.» یا مانند اینها. نشاندهنده ی آنست که این « اتفاق » وجود دارد و برای مردم پیش میاید.

-« اینها پرسشهائی است که در هنگام پیش آمدن انسان را کمی آشفته میکند.»

- از نظر من اینها جزو زیبایی های زندگی ست و آدم اگر آنها را طبیعی ببیند حتما از رخدادنشان خوشحال میشود.
و هنگام پیشامد، لبخندی زده با خود میگوید « باز گل ما شگفت. و چه زیبا. »

- « شما میگویید وقتی زندگی هست مرگ نیست وقتی مرگ هست زندگی نیست. یکبار بیدار میشویم ویکبار هم می خوابیم. نه بیشتر ونه کمتر.
منظور شما اینه که انسان یکبار بدنیا میاد ویکبار هم برای همیشه می میرد.
اما در سطر پائین تر نوشتی که مرگ تولدی دیگر است تولدی دوباره در دامن طبیعت. آیا در اینجا منظور شما اینست که انسان بر میگرده و یاشاید منظور شما پس از وداع با زندگی وارد طبیعتی ماورای این دنیا میشود؟»

- وقتی زندگی هست مرگ نیست وقتی مرگ هست زندگی نیست. ( یعنی وجود مرگ و ترس از آن بی معنی ست. چرا؟ چون وقتی زندگی هست، مرگ وجود ندارد. و قتی هم زندگی نیست طرح مرگ بی معنی ست. زندگی نیست یعنی چه؟ یعنی اینکه انسان در خوابی جاودانه فرو رفته است . )
یکبار بیدار میشویم ویکبار هم می خوابیم. نه بیشتر ونه کمتر.( یعنی یکبار زاده میشویم - و یکبار هم به خواب جاودانه فرو میرویم. یعنی تولد و خواب ابدی هر دو یکبار اتفاق میافتد. )
نام « خواب جاودانه» را به غلط « مرگ» گذاشته اند. کلمه ی «مرگ» نمیتواند ذات پدیده ی « از دنیا رفتن» را دقیق بیان کند و از سوی دیگر « به این کلمه چهره ی ترسناک درست کرده یا داده اند». که غلط اندر غلط است. چرا؟ جواب در توضیحات زیر میاید:

-« اما در سطر پائین تر نوشتی که مرگ تولدی دیگر است تولدی دوباره در دامن طبیعت. آیا در اینجا منظور شما اینست که انسان بر میگرده و یاشاید منظور شما پس از وداع با زندگی وارد طبیعتی ماورای این دنیا میشود؟»

- مرگ تولدی دیگر است تولدی دوباره در دامن طبیعت. ( یعنی مرگ که نام درست و مهربانانه اش "خواب جاودانه" است، و عملا هم انسان بهنگام( به اصطلاح ) مرگ، به خواب بی پایان میرود ، در حقیقت به دامن طبیعت ، یا زمین، برمیگردد، و آنجا باز از راه « ذره های بیشمار خود » وارد ، پیگر گل و گیاه و انسان و جانوران و آب و باد و باران وغیره میشود. و ذره های تن که از ملکولها و اتمها درست شده اند به سفر بی پایان خود در طبیعت ادامه میدهند. این ذره ها در تن گیاه و انسان و حیوان و اجسام، بار دیگر « زاده » میشوند. یا وارد زندگی میشوند. در پیکر انسان ، گیاه، جانوار، یا اجسام).


تولد دیگر ، یعنی وارد شدن و زاده شدن « ذرات تن فرد درگذشته » در کالبد های دیگر.
تن ما در حقیقت از مجموعه ی ذرات تن انسانها و گیاهان و جانوران و اجسام پیشین درست شده است.
ادامه در کامنت دیگر
نوشته شده توسط: Anonymous

تورک عزیز! فکر می کنی سر جنگ اورومیه کردها با کی می جنگن؟ من به عنوان فارس زبان ارومیه رو حق کردها میدونم

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

عمل مصداقی یک « پدیده ی تاریخی منفی» در میان اپوزیسیون این دوره از تاریخ ایران است.
« پدیده ی مصداقی» حاصل شکست انقلاب 57 است. که مانندهای آنرا در پدیده های « تواب» ، « روانی»، « خادم حکومت» ، خود کشی و غیره داریم.
در پدیده ی مصداقی، که عمل او باشد، هم تواب و جود دارد و هم مشکلات روحی، و همینطور خدمت به حکومت .
یعنی مصداقی تواب ( به قول خودش ) ، که تحت شرایط سخت زندان، روحیاتش ضربه خورده ، در بیرون به جای مبارزه با حکومت، به جان اپوزیسیون، و ضربه خوردگان از حکومت، افتاده است؛ و به« شکنجه ی روحی دیگران» اشتغال دارد.
حال مصداقی خوب نیست.
او انتقام خودش را از اپوزیسیون میگیرد، بجای حکومت. و در خدمت حکومت.
این سرنوشت فرد سیاسی ست که از حکومت ضربه خورده ، گیج شده ، سمت و سوی، و جایگاه خود را گم کرده است.
و دارد از خودش در خدمت به حکومت انتقام میگیرد.

اینهم شکلی از « خود کشی و دگر کشی» ست.
زایش «موجود عجیبی» ست از دل یک شکست. که هم به خود آزاری مشغول است و هم به دگر آزاری.
«شکنجه ی خود و شکنجه ی دیگری» . یعنی پدیده ی مصداقی.
او نیش خورده از دراکولای حکومت است، که دارد همراهان خود را نیش میزند.
و بدین ترتیب از همگان انتقام میگیرد، ولی عملا در خدمت به حکومت.
-----

کیانوش گرامی نباید از اتهامات ناروای کسی که متاسفانه « حال خوبی ندارد» ناراحت بشود.
نوشته شده توسط: Anonymous

چند گامی به سوریه شدن داریم بتازید کردها تورک ها باوچ ها عرب ها ... ایران پیچیده تر سوریه است. روزی با التماس دنبال جای امن می گردید و حاضرید بدن و هویت و هستی خود را بدهید تا امن باشید. به خود نفرین می کنید که روزی کنار هم بودیم و هر کی برای خود. ان روز فارسی میشنوید ولی اول می خواهید نژادش را بفهمید تا به او نزدیک شوید ... من اون روز را دیدم و گریزی نیست. ایران افغانستان بعدی. ایران نامن یعنی تمام قفقاز و اسیای میانه نا امن. گیریم مغولی شد یا روسی یا عرب... خوش باشی

نوشته شده توسط: Anonymous

تورک عزیز ما زبانم را به شما تحمیل نکردیم بلگه شما دینتان را و این نکبت را به ما تحمیل کردید. بیست هزار چشم فقط در کرمان دراوردید. اگر به تاریخ باشد خیلی حرف ها و خون ها هست. آقامحمد خان نفرین ابدی گرجی ها رابرای ما اورد. بعدی های تورک تورک تورک سرزمینهایی را جدا کردند و افغانستان جدا شد و تا امروز در جنگ است. از سمرقند و بخارا که هیچ. روزی تاوان تک تک رخدادهای تاریخی را خواهید داد. متاسفانه مردم ایران هنوز بیدار نشدند. با کمک کردها و ارمنی ها و افغان ها چه پشتو و چه تاجیک و هزاره و همچنین عرب های عراق و سوریه و یونانی های عزیز وضعیت را درست می کنیم و مهر پایانی بر بازمانده های مغول می زنیم. به امید جدایی رهایی ایران از تورک ها.

نوشته شده توسط: Anonymous

با تشکر از دوستان کامنت نویس
آئلیار عزیز همانطور که قید کردید ادیان سامی بهم وصلند. عهد عتیق (تنخ که تورات مرکز اصلی آنست) وعهد جدید (انجیل) یکی هستند. و کتاب مقدس مسلمانان (قرآن) 70 درصد آن همان عهد عتیق است. اما آنچه که شما در مورد تکرار حوادث شرح دادید مانند مادر دوستم بدون اینکه از پسرش مطلع باشد حدس زد در واقع نوعی حس ششم و یاشاید بتوان آنرا پیشگوئی کوچک نامید احساس او درست بود از اینکه پسرش در بیمارستان است و همینطور در مورد گارسیا و آن خیابان. آئلیار عزیز سئوال من اینست آیا برای اولین وارد مکانی شدی که احساس عمیقی داشته باشی که آنجا را میشناسی؟ آیا تاکنون با شخصی که هرگز از قبل او را

ندیدی فقط اولین بارست که میبینی واحساس عجیبی داشته باشی که از قبل او را جائی دیدی؟ اینها پرسشهائی است که در هنگام پیش آمدن انسان را کمی آشفته میکند. اما تکرار حوادث در زندگی روزمره برای همه ما پیش آمده و خواهد آمد. در هنگام رانندگی اتفاقی میافته که قبلا افتاده و غیرو...زیرا که بطور دائم تکرار شده و میشه. شما میگوئی وقتی زندگی هست مرگ نیست وقتی مرگ هست زندگی نیست. یکبار بیدار میشویم ویکبار هم می خوابیم. نه بیشتر ونه کمتر. منظور شما اینه که انسان یکبار بدنیا میاد ویکبار هم برای همیشه می میرد. اما در سطر پائین تر نوشتی که مرگ تولدی دیگر است تولدی دوباره در دامن طبیعت. آیا در اینجا منظور شما اینست که انسان بر میگرده و یاشاید منظور شما پس از وداع با زندگی وارد طبیعتی ماورای این دنیا میشود؟ چنانچه فرصت داشتید توضیح دهید ممنون خواهم شد.
kurdistan گرامی اگر انسان فقط یکبار بدنیا می آمد هیچ کس نباید در کودکی و خردسالی میمرد. زیرا آنان بعلت فوت در کودکی فاقد اعمال خیر وشر هستند. دقیقا همیشه با خودم همین فکر را میکنم. با شما کاملا موافقم. من مذهبی نیستم و در خانواده مذهبی بزرگ نشدم. اما طبق تجربه شخصی و همینطور ماجراهائی که از دور و نزدیک دیده و میبینم بسیاری از حوادث با آنچه در کتبهای دینی گفته شده تطبیق میده.
lachin گرامی در اولین فرصت به آدرسی که نوشتید مراجعه خواهم کرد.
همگی شاد و سلامت باشید.
نوشته شده توسط: جمال

آقای توکلی و مسئولین سایت و خوانندگان با عرض معذرت میبخشید این یکی دو روزە زیاد کامنت گذاشتم امیدوارم خستەتان نکردە باشم دلیل اینکە این چند روزە زیاد کامنت گذاشتەام سرماخوردگی و آنفولانزا و نرفتن بە سر کار و بودن در خانە بود خلاصە میبخشید

نوشته شده توسط: جمال

بە شخصی بە اسم A اینجناب میفرمایند در استان مکریان یا استان ورمیە یا اسم جعل چغرافیا آدربایجان 2500000 مهاجر کورد دارند خوب استدلال پان تورکی یعنی این ما نیز میتوانیم بگوئیم نە تنها در استان مکریان یا ورمیە در کل منطقە مزوپوتامیا و بین النهرین و تورکیە امروزی ایران و کوردستان و روم افغانستان آران چندین میلون اشغالگر مهاجم تورک اغوز و مغول و تاتار و تیمور و ازبک و قجر داریم کە با سبعیت و کشتار و اشغالگری خود را بە مردم منطقە تحمیل کردند لازم بود این جناب توضیح میدادند این مهاجران کورد چگونە از حد اقل 300 سال گذشتە کە ثبت و آرشیو شدە با این مهاجرین کورد در منطقە درگیر شدند مثلأ صفویان و شاعباس نزدیک بە 300 سال پیش چگونە با این مهاجرین کورد در قلعەی دم دم ورمیە یا قلعەی سارم بگ در مهاباد درگیر شدند ایشان بهتر بود میگفتند چگونە این مهاجرین کورد

در نیروهای سمیتقو متشکل شدند و درگیریها بین کورد و تورک در ورمیە بە وجود آمدە ایشان بهتر بود توضیح میدادند کە هلاکو خان و لشکریانش در هولیر اربیل چکار میکردند؟؟ بنا بر این این داستانهای نیم متری کە پان اتراک میخواهند جعل کنند بە نام اینکە مردمان اصیل منطقە کوردها و ارمنی مهاجرند یا داستان بی مزە و بی پایە و غیر علمی سومر تورک بیشتر برای درمان روانی تورکها خودشان است تا اینکە تاریخ واقعی منطقە باشد
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی
این آقا ......فحاش و خطرناکیست که آیندهٔ روشنی ندارد!! یا مرتکب قتل می شود یا بدست کس دیگری ناکار!!

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی نای سایت شما کج است. کامنتهای مرا همیشه بعد از دو سه اعتراض درج میکنید, اما مدفون در زیر سایتها. این نوع کلک ها دیگه چیه؟

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

اگر بتوان « فیلم سرگذشت» موجودات را ضبط شده در «چیزی یا چیزهایی» یافت و بتوان آنها را خواند و زنده کرد ، به نوعی سفر به گذشته و حتی زنده کردن گذشته، یا گذشتگان ، معنی میدهد. سفر به گذشته از این زاویه مطرح شده که گذشته وجود دارد، تنها باید رفت و آنرا دید. مسئله شکستن دیوارهای « فضا و زمان و مکان» است. بطوریکه بتوان در گذشته قرار گرفت و با گذشتگان زندگی کرد.

سفر به گذشته به نوعی گریز از مرگ است . و دست یافتن به زندگی سابق. و زنده کردن درگذشتگان. و سکونت در زمان گذشته.
شاید به امید دستکاری انسانی در گذشته.
-----
آیا بهتر نیست به جای دنیای نسیه در همین دنیای نقد، برای زندگی بهتر و انسانی کوشید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی کامنت من در جوا جمال کجا ماند؟ آقای توکلی بنای سایت شما کج است, حال میخواهید طاقچه هایش را بزک کرده و درست کنید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی گرامی
شما یک فرد شناخته شده هستید و نیازی به معرفی و یا دفاع از خود ندارید. مصداقی یک بیمار است که باید مورد مراقبت و مهربانی قرار گیرد تا حالش خوب شود

نوشته شده توسط: Anonymous

من هرگز از کمونیستها و مذهبیون عذرخواهی نکرده و نخواهم کرد، اگر کسی با اسم من و با عذر خواهی از جانب من ارضا می شود مشکلی نیست ولی من هرگز درد آن کودکان یتیم بدون حامی را که پدرش در راه کمونیسم کذایی اعدام شد را نمی توانم فراموش کنم، حسن به کودکان نسل جدید رحم کن!!!!!! جوانان را راهی سلاخانه نکن، و نگذار سلاخانه استالینستی دوباره در آزربایجان جنوبی راه بیافتذ

نوشته شده توسط: جمال

اقای لاچین چند سال پیش شهری بە اام اورمیە هم در جغرافیای ایران و کتابهای درسی وجود نداشت ولی بە جای آن شهری بە اسم رضائیە وجود داشت ولی امروز شهری بە نام رضائیە وجود ندارد و تبدیل شدە بە اورمیە حاکمان اسم خیابانها شهرها کوها و همە چیز را بە میل خود عوض میکنند ولی دبارە این اسمها بە سر جای اصلی خود بر میگردند در همان ایران آیا میدانی چند خیابان و سهر و پارک بە اسم آریامهر و پهلوی ، فوزیە ، فرح و رضا و ولیعهد وجود داشت کە امروزە تبدیل شدند بە خیابان امام رضا و خمینی و سیدالشهدا و امام حوسین ووو بنا بر این شما هم اسم جعلی آذربایجان غربی را زیاد جدی نگیرید چون در یک برآمد و خلاء قدرت سیاسی دوبارە اسم استان جعلی آذربایجان غربی بە اسم اصلیش استان مکریان یا استان ورمیە بر میگردد

نوشته شده توسط: Anonymous

مشکل سوریه و یمن اینست که ایران می خواهد با زور کلاش و بمب بشکه ای در سوریه 10 درصد علوی را بر 90 در صد سوری حاکم کند . در یمن هم می خواهد 8 در صد حوثی را بر 92 در صد مردم یمن حاکم کند. حکومتهای حاکم بر سوریه و یمن هر دو کودتایی است . در سوریه حافظ اسد کودتا کرد و پدر و پسر 50 سال است حکومت می کنند . در یمن هم حوثی ها با کودتا حکومت مشروع یمن را با کلاش ایرانی می خواست سرنگون کند که اینبار سرش به سنگ خورد.

نوشته شده توسط: lachin

آقای جمال که نوشته بودید ((یک سوأل از تورکها ( تورکهای معمولی ، پان تورکها ، مانقورت و غیر مانقور ) خلاصە سوأل از تمام تورکهاست )) ... قبل از اینکه به سوال شما پاسخ داده شود , خواهشمند است در باره جغرافیای ایران کمی مطعاله بفرمائید و وقتی که متوجه شدید در جغرافیای ایران , استانی بنام (( استان ارومیه .. رومیه )) نداریم بعدآ سوائلتان را بپرسید. چون سوال ( غلط )) حتما جواب غلطی را در پی خواهد داشت..

نوشته شده توسط: Anonymous

محمد جلالی (چیمه) نفرت ‌شما به ملت ترک آزربایجان قابل درک نیست من نتوانستم ریشه این انرژی بوجود آمده در شما را درک کنم ما در منطقه دیگری در آب و هوای سرد و برفی، زندگی می کنیم و زبانمان ترکی است یعنی مادرانمان بما یاد داده اند سو البته بزبان شما یعنی آب، نفرت شما را بزبان مادری مان را نمی توانم درک کنم ، ما شما را نمی شناسیم و نمی دانیم شما با ما چه منافع مشترکی دارید که اینچنین سعی می کنید خود را به ما بچسبانید لطفا کمی از ما فاصله بگیرید ، سبیل و ابرو های شما ما را بیاد فریدریش نیچه استاد راسیسم آامان هیتلری می اندازد سعی کنید از ما فاصله بگیرید و به ملت خود فکر کنید، باشه!!!!!!!!!!

نوشته شده توسط: Anonymous

شورش رو دراوردید عربستان بمباران میکنه عربستان محاصره کرده تقصیر ایران ؟ اونا چند سال جنگ داخلی دارند به عربستان چه مربوط که به طرفداری از یک طرف کشور رو محاصره میکنه ؟ شماها از صبح تا شب هرخبر و فاجعه ای بشه میخواهید بندازید گردن ایران دقیقا مثل امامان جمعه ایران که هر اتفاق بدی رو میاندازند گردن امریکا با ربط وبی ربط دقیقا مثل هم هستید برای همین مردم قیام نمکنند

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

و اما سئوال :
« راستی شما چطور آیا این احساس را داشتی که وارد مکانی شوی که هرگز نبودی اما ناگهان آنجا را میشناسی؟»

من خود تجربه کرده ام تکرار حادثه را در زمان و مکان. و در خواب ، و در هنگام بیداری.
مثال اول:
یعنی 1-صحنه ی صحبت را که 2- در ظهر بود و3- در حیاط ، و4- با افراد مشخص ، خواب دیده و چند هفته بعد عینا آن چهار نقطه را همانطور که دیده بودم، در بیداری برایم تکرار شده.
مثال دوم :
در بیداری ، هنگام زندگی روزانه، صحنه ای پیش میاید که شخص احساس میکند آنرا قبلاً دیده یا حس و تجربه کرده است. یعنی در زندگی روزانه شخص احساس میکند صحنه ای برایش تکرار شده است.
هنگام عبور از خیابان بچه ای به زمین میخورد و مادرش او را بلند کرده میگوید « حواست کجاست».
چند روز بعد همین صحنه در همان نقطه بهمان صورت قبلی برای شخص تکرار میشود. و موجب شگفتی.

مثال سوم:
از زبان گارسیا مارکز نویسنده ی نامی -خیلی وقت پیش درجایی خواندم- که او می توانست تصادفی را که چند خیابان آنطرفتر اتفاق افتاده یا خواهد افتاد ، از قبل خبر بدهد!
یعنی بدون اینکه خبر داشته باشد میگفت احساس میکنم در فلان خیابان فلان تصادف اتفاق افتاده یا خواهد افتاد؛ و مدتی بعد خبر تحقق آن روشن میشد.
مثال چهارم
مادر دوستم گفت پسر بزرگش در شهر دیگری که ساکن است، مریض شده و در بیمارستان است!
بدون اینکه هیچ اطلاعی از فرزند خود داشته باشد. ما رفتیم به همان شهر ودیدیم پسر در بیمارستان بستری شده.
-
از این مثال ها زیاد است و شاید همه مانندهای آنها را دارند.

اما فکر نمیکنم علت این مسئله « ربطی به روح جدا از کالبد یا تناسخ» داشته باشد.
« احساس از راه دور» ، « احساس تکرار صحنه یا حادثه» ، و مانند اینها با شدت و ضعف در آدمها هست.
و برخی چیزها نیز تقریبی تکرار میشوند ولی انسان احساس صد در صذ میکند.

نتیجه:
هستی یی که بشر تا کنون میشناسد ترکیب« ماده و انرژی» ا ست. بخشی از آن در جریان حرکت خود از مواد شیمایی معدنی به عالی تبدیل شده و جانداران تک سلولی پدید آمده اند. و از آنها نیزپر سلولی ها و گیاه و حیوان و انسان.
و بدین ترتیب حیات ظاهر شده است. موجود جاندار با مرگ به طبیعت برمیگردد. و چرخه ی خود را بهمراه مواد دیگر از سر میگیرد.

مرگ و حیات، دو نقطه از حرکت طبیعت اند و به هم تبدیل میشوند. مواد بیجان به جاندار و جاندار به بیجان تغییر می یابند.
حیات صورت عالی یکی از حرکات طبیعت است. و میتواند زیبا باشد. متاسفانه توسط خود بشر به « تحمل عذاب» تبدیل شده است.

مرگ چیزی نیست جز خوابی جاودانه.

وقتی زندگی هست، مرگ نیست، وقتی هم مرگ هست زندگی نیست. آمدن یکی رفتن دیگری ست.
یکبار بیدار میشویم و یکبار هم میخوابیم. نه بیشتر و نه کمتر.

چیزی که مرگ را تلخ میکند ساطور جلادان است. همانطور که زندگی را تلخ میکند.

زندگی گل طبیعت است. و عالی ترین شکل تکامل آن ، که تاکنون بشر میشناسد.
همچنان که تولد شایسته شادی ست، مرگ نیز شایسته ی شادی ست.
مرگ تولدی دیگر است. تولدی دو باره در دامن طبیعت.
مرگ آغاز سفر بی انتهای ذرات تن است در دامن مادر طبیعت . و ورود آنها به دنیای دیگر جانداران و بیجانها.

مرگ خواب طبیعت است و زندگی بیداری آن.

جسم انسان درست شده از « ماده و انرژی و فکر» . خود فکرو احساس، انتقال « انرژی از نقطه ای به نقطه ی دیگر» است.
از این زاویه چیزی غیر مادی در تن انسان وجود ندارد. و فکر و احساس نیز عملی مادی ست. چیزی که اصطلاحا « روان یا روح » خوانده میشود « مجموعه ی فکر و احساس و نظم اتمهای یک پیکر» است. در حقیقت یک « نظم مادی» ست.
اما از سوی دیگر سرگذشت یک فرد « مجموعه ی اطلاعات» جسم اوست.
اختراع اجسام بیجان که « اطلاعات» را ضبط میکنند نشان دهندی آن است که « جسم بیجان در شرایط خاصی» میتواند « اطلاع» را در خود ضبط کند و در « شرایط خاص دیگر» آنرا نشان دهد. مثل نوار فیلم و صدا. و غیره.

آیا امکان دارد « اتمها، اجزاء درون آنها، و ذره های بنیادی، کوآرکها و غیره » یا اجسام و انرژیهای دیگر، یا میدان الکترو مغناطیسی، و یا کلا دنیای فیزیک گوانتوم ،« سرگذشت اتمها را به عنوان « اطلاع» از آغاز پیدایش تا لحظه ی آزمایش برای ما ضبط کنند؟
آیا احتمال این وجود دارد که سرگذشت یک چیز با تمام هستی آن در جایی از طبیعت ضبط شده باشد و انسان بتواند دو باره آنرا زنده کند؟
در این سئوالات هستی Sein انسان تنها به عنوان یک « اطلاع» یا Daten در طبیعت مطرح میشود، و احتمال اینکه
در « چیزی یا چیزهایی» ضبط شود وجود دارد؟
یک «وجود» به عنوان یک «اطلاع » میتواند وجود داشته باشد ولی زنده کردن آن شاید روزی مکن شود.
نوشته شده توسط: Anonymous

من درد کودکانی که والدینشان تیر باران شده در راه کمونیسم را به شما گوشزد کردم ، حالا شما براحتی می توانید به آنها بگویید بیخیال ولی آیا با بچه های خودت هم می توانی اینگونه رفتار کنی؟؟؟؟؟

نوشته شده توسط: Anonymous

به جمال, هزار بار نوشته ایم و هزار یکمین ار هم نویسیم که بعضی از کرد هرد حالی بشوند. ملت آزربایجان با ملت عادی کرد نه دشمنی داشته و نه دارد و نه خواهد داشت. ما در شهرهای آزربایجان غربی 2,5 میلیون کرد مهاجردارید.

نوشته شده توسط: Anonymous

من نوشته های شما را نخوانده بودم واکنون چند نوشته شما راخواندم و کیف کردم. بسیار زیبا روشن بدون حاشیه و مختصر و مفید. موفق و پیروز باشید و بیشتر بنویسید

نوشته شده توسط: Anonymous

خواهشمندم مسئله را جدی بگیریم. نظرات را نقد کنیم. القاب استاد، مهندس، دکتر یا فیلوسوف دادن به اشخاص نظر آنان را مهمتر از بقیه نمی کند. هستند کسانی که استاد واقعی دانشگاه می باشند اما از مردم دور، از حقیقت دور و در خدمت ظالم.
آقای لوایی تحصیلات حوزوی دارند اما در مسائل ملی هم مقالاتی می نویسند. چه اشکالی دارد؟ این بهتر از روزه خوانی در مساجد نیست؟
من هم با نظر ایشان موافق هستم که باید جواب این دولت را در خیابانها بدهیم و هم با این نظر که می توان با مراجعت به نمایندگان، دیوار نویسی، شبکه های اجتماعی و... اعتراض کرد

نوشته شده توسط: جمال

یک سوأل از تورکها ( تورکهای معمولی ، پان تورکها ، مانقورت و غیر مانقور ) خلاصە سوأل از تمام تورکهاست ،،،،، همچنان کە میدانیم در استان اورمیە هم تورک زندگی میکنند هم کورد و جمعیتی کمی هم از ارامنە و اسوری در این استان باقی ماندند ،،، و همانطور کە تورکها نیز میدانند کوردها بیشتر در مناطق کوهستانی و پر آب این منطقە زندگی میکنند کە کوها بە مانند سدی در برابر خطرات طبیعت و انسانی تبدیل شدە ،،،،،، و ما می دانیم دانیم دریاچە ورمیە در حال خشک سدن کامل میباشد دریاچەای کە صحرای بزرگ از نمک بعد از خشک شدن کامل بە جا میماند و توفانهای نمک در آیندە کل استان آذربایجان شرقی و اردبیل و قزوین را تهدید میکند ولی این تهدید بە دلیل همان سد طبیعی کوهای کوردستان برای مناطق کورد نشین این استان کمتر است و یا هیچ است و زیانی متوجە شهرهای کورد نشین کامل و یک دست ، مهاباد، سردشت بوکان ، پیرانشهر ،

اشنویە ، و همینطور مناطق کورد نشین سلماس، خوی ، ماکو ، و اورمیە مثل ترگور مرگور ، بند اورمیە و و نمیکند ولی خطرات طوفان نمک متوجە شهرهای تبریز ، خود اورمیە و اردبیل مرند ، بناب سراب ووو میکند و سوأل آیا جمعیت تورک 2 استان آذربایجان شرقی و استان ورمیە و همینطور اردبیل برای مصون ماندن از توفان نمک دریاچەی ورمیە بە کجا مهاجرت میکنند ؟؟؟ فکر کنم با این دشمنی کە بین ملتها تورکها دامن زدن نە در کوردستان و نە در مناطق مرکزی ایران نتوانند جای گزین شوند و توفان نمک و خالی شدن از سکنەی مردم حوضەی دریاچە ورمیە حتمی است در آیندە
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

پیش از آنکه ادیان یهود، مسیح، اسلام، بوجود بیایند در بین النحرین فرهنگ سومریان رایج بود.
ریشه ی هر سه دین به یکدیدگر برمیگردد. اسلام از دین مسیح، آنهم از دین یهود به تدریج به وجود آمده اند. و هرسه دین سامی اند. یهودیان در بابل بودند و تحت تأثیر فرهنگ اکدیان، که در کل فرهنگ سومریان بر آن منطقه از هزاران سال پیش حاکم بود.
دین سومریان چند خدایی بود. در این دین مسایل مهم هستی مانند:
0- نیروی کاینات -سومری Me
1- آفرینش جهان
2- آفرینش انسان- بعد ها معروف به آدم و حوا. در فرهنگ سومرLu-lu انسان بدون جنس بعد Adamu مرد و Ti-Amat زن.
به آفرینش انسان اولیه اشاره میشود. داستان آفرینش انسان در فرهنگ سومر روایت های مختلف دارد ولی در کل پایه روایت ادیان بعدی ست.
3- توفان جهانی آب - بعدها معروف به توفان نوح. در فرهنگ سومر زاده شده.
4- دنیای دیگر

و خلاصه نکات و خطوط مهم آنچه در ادیان سه گانه ی سامی بعد ها آمده « برگرفته و تغییر شکل یافته ی چیزی ست که در فرهنگ سومر ریشه دارد».
5- همینطور است داستانهای خدایان یونانی، که از فرهنگ مورد اشاره اقتباس شده .
--------
ریشه ی سه دین در منطقه خاورمیانه برمیگردد به سومریان و آگاهی آنها از جهان. که سامی نبودند و اصطلاحاً به « آسیانی» زبان معروف اند. نه سامی و نه تحلیلی زبان .

در 4 تا 7 هزار سال پیش امکان شناخت علمی پدیده های طبیعی ممکن نبود. از اینرو مردم آن دوره « داستانها و افسانه ها و تصورات و خیالات و خوابها و نیازمندیهای زندگی خود را در اصول و قوانین دینی» فرموله کردند و خدایان سومری و قوانین زندگی اجتماعی و اخلاقی در اولین تمدن بزرگ تاکنون شناخته شده ی بشری شکل گرفت.
و بعد ها در اشکال مختلف به دین یهود، مسیح و اسلام منتقل شد.
-----
اما در طی زمان علم بر اساس « منطق و مشاهده و آزمایش» بوجود آمد و توانست توضیح قانع کننده ای به پیدایش و حرکات و مواد و فنومنهای طبیعی و فکری ارائه بدهد.
علم مطلق وجود ندارد چون دانش بشر همیشه در حال « زایش و رد و تکمیل شدن» است. براین اساس شناخت بشر از هستی نسبی ست.
---
اما در مورد خدا و روح و دنیای دیگر:
اینها مسایل قدیمی هستند که حد اقل از زمان سومریان مطرح شده اند.
دین دوست دارد به روش چند هزار ساله به این مسایل جواب بدهد و خیلی ها هم با این جوابها خودشان را راضی میکنند.
روحی که دین مطرح میکند، و همینطور خدا و جهان دیگر، از راه علم قابل « مشاهده و آزمایش» نمی باشند. یعنی چیزهای علمی نیستند، تنها مسایل « اعتقاد قلبی» هستند. که برخیها با این اعتقادات خودشان را در زندگی « امیدوار و شاد» حس میکنند.
---
اما برخی های دیگر چنین اعتقادی ندارند و به « منطق و مشاهده و آزمایش و ابزار علمی» متکی هستند.
در این دیدگاه خدا و روح و دنیای دیگر ، کلا دین یا دینها کنار گذاشته شده اند. و نیازی به آنها احساس نمیشود.
---
عمل به دین؛ و عمل به علم:
وقتی دین و علم به عمل تبدیل میشوند « تفسیر» می پذیرند.
تفسیرها در کل دو گونه میتوانند باشند:
1- در خدمت انسان آزاری و انسان کشی
2- در خدمت آرامش روحی و جسمی انسان و حفاظت از سلامی او.

تفسیر داعش یا خمینی ، و یا کسانی که در تفسیر خود از دین « آزار و قتل» انسان را - به هر بهانه ای مجاز- میدانند، در دسته ی یک قرار میگیرند. همینطور اند کسانی که از ابزار علمی در جهت« آزار و کشتار» انسانها- به هر بهانه ای- استفاده میکننذ. از جمله در جنگ و زندان و شکنجه و مانند اینها.

پس آنچه مشکل ساز است یا نیست « علم یا دین در عمل» است. که « تفسیر عملی دین و علم» خوانده میشود.
متأسفانه عملا هم دین و هم علم « ابزار انسان آزاری و انسان کشی» شده اند.
منهای کسانی که مخالف چنین عملی بوده اند و یا هستند. و در جهت شادی و سلامتی و بهزیستی انسان به تفسیر خود از علم و دین، عمل نموده اند.
----
تفاوت عمل به دین و علم :
علم ابزار عموم بشری ست. اما دین اعتقاد شخصی ست. و وسیله ی فردی.
لازم است علم در خدمت بهزیستی انسان و بشریت باشد و دین در خدمت « راحتی و آرامش و شادی و امید درونی ووو» خود شخص. یعنی دین مسئله شخصی ست تا جایی که موجب « آزار قانونی خود فرد و دیگری» نشود.
-----
باقی در کامنت دیگر
نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان همه یک ملت بیشتر نیستیم اون هم ملت ایران
متاسفانه برای تجزیه کشورمون خیلی هزینه و تبلیغ شده ترا خدا بازی نخورید
من فارسم ولی نژاد پرست نیستم عاشق ترک بلوچ کرد گیلگی اهوازی و همه اقوام کشورم هستم

نوشته شده توسط: جمال

با تمام وجودم جنگ و کشتار در منطقە را محکوم میکنم ولی سازمان ملل هم فرمایش میفرماید ،،،،،،، کدام کشور در منطقە دست بە نسل کشی نزدە ؟؟ نسل کشی کوردها توسط صدام ، نسل کشی مردم کورد توسط حکومت تورکیە با ویرانی شهرهای کوردستان ، نسل کشی مردم سوریە توسط بشار و ایران و داعش ، نسل کشی مردم یمن ، نسل کشی مردم چیچین توسط روس ، نسل کشی مردم بسنی توسط صرب ، نسل کشی مردم اوگاندا ، نسل کشی مردم جنوب سودان ، نسل کشی مردم اریترە توسط اتیوپی، نسل کشی مردم کورد هم اکنون توسط ایران با کشتار هر روز کولبران و اعدامها ، نسل کسی سنیهای عراق توسط حدش شعبی ، در این بازار آشفتە کە در هر گوشەای از این جهان نسل کشی ادامە دارد مردم جهان نیاز بە دفن تمامی سلاحهای کشتار حتی تیرو کمان دستی نیز دارند

نوشته شده توسط: Anonymous

ملت آذربایجان؟!! من بعنوان شخصی که جد اندر جد ترک زبانم به ایرانی بودنم افتخار میکنم و حساب کثافتای حاکم بر ایران را از مردم ایرانم جدا میدانم
جانم فدای ایران

نوشته شده توسط: Anonymous

جهان در سکوتی معنی دار در مقابل جنایت های رژیم آخوندی ایران در سراسر دنیا قرار دارد!!! اگر آخوندها در ایران دست به جنایت زدند و میزنند خیلی طبیعی است که با هدف صادر کردن انقلاب خود در کشور دست به جنایت بزنند هرجا که فقر هست آخوند هم وجود دار، عراق و سوریه و لبنان و یمن را به ویرانه تبدیل کرده از آغاز جنگ یمن بیش از پانصد هزار نفر از مرزنشینان یمنی که بیشترشان شیعه زیدی هستند به سعودی فرار کردند اما چند نفر یمنی در ایران زندگی می کنند!!! شاید دو نفر برای گرفتن عکس یادگاری موجود باشند در حالی که در عربستان و امارات و بحرین و کویت و... ملیونها یمنی برا کار زندگی میکنند و به آن کشور پول حاصل از درآمد خود را می فرستند، آخوند برای ایران خیری نداشته برای یمن و عراق و سوریه نیر خیری نداره!!!

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام

جناب ایجادی

اینکه میفرمایید :"هیچ کتابی آسمانی نیست"

آیا نشان از این دارد که شما معتقید اصلا "آسمانی" وجود ندارد؟ یا معتقید "آسمانی" هست ولی هیچ کتابی آسمانی نیست؟

از آنجا که تورات نسخه نوشتاری الواح الهی است بنوعی نوشته مستقیم از "آسمان" است قرآن هم چنین ساختاری دارد یعنی بنوعی کلام مستقیم از آسمان است در قرآن به تورات و حضرت موسی زیاد اشاره میشود...

برای همین اشاره میکند به اینکه این قرآن کلام الهی راهنمای بشر است و قبل از آن هم کتاب موسی امام بوده است...

در خواندن کتاب باید رعایت اتصال کلام شود گزینشی خواندن هر کتابی نتایج ناخواسته نویسنده کتاب را نتیجه میدهد...
خواندن قرآن به روش خواسته شده نشان میدهد که چه عجایب و زیبایی هایی دارد و بر باور ما به وجود "آسمان" می افزاید...

والسلام
quranmizan.com

نوشته شده توسط: جمال

شخصی بە نام رهگذر چنین مینویسد .در تاریخ نوشته شده است که سران کرد خود را به رضا شاه تسلیم کردند . این تسلیم نامه در ساعت 12 شب به رضا شاه رسید. رضا شاه توانست به هرج و مرج و خان خانی پایان دهد و حکومتی مرکزی و مقتدر سازماندهی کند،،،،،،،،،،،،،، مردم ایران در رژیم پهلوی پدر و پسر و جمهوری اسلامی تاریخ را تحریف کردند و میکنند و تاریخی دروغین و جعل در کتب درسی بە نوباوگان ایران آموختن میگویند تاریخ را کسانی کە در جنگها پیروز میشوند مینویسند ،، مبارزە ملت کورد برای آزادی قدمت چند صدە دارد اگر بە تاریخ عصر جدید کە آرشیوبە وجود و فیلم و دکومنت بە آرشیو گردید تمامی تاریخ جعلی و دروغین برملا میشود دیگر امروزە ماس مدیا روزنامە ، رادیو، تلویزیون ، انتر نیت در انحصار قدرتمندان و حاکمان نیست مردمی کە کە در صحنە قرار دارند و برای هستی خود و آزادی مبارزە میکنند

امروزە بە مانند حکومتگران رویدادها را ضبط و آرشیو میکنند در رابطە با کامنت دوستمان کە نوشتن رهبران کورد و ساعت 12 تسلیم نامە بە رضا شاه رسیدە نمیدانم ایشان این را از کجا آوردەاند زمانی کە سمیتقو بعد از کشتار 70 نفر از نزدیکانش بە تبریز از جملە برادر بزرگش حمزە آقا در بحبوحەی بە توپ بستن مجلس و خلع احمد شاه و امضاء فرمان مشروطیت در همین زمان بود کە سمیتقو سر بە شورش برداشت برای آزادی کوردستان و وضع ایران و ارتش ایران در این موقعیت آنقدر نا بسمان بود کە در هر گەشەای از ایران شورش بود ،، مشخصأ در کوردستان ارتش ایران افسران و ارتشیان اسلحەهای خود را با یک شلوار کوردی عوض میکردند کە از کوردستان فرار کنند با لباس کوردی و درست در همین زمان بود کە سمیتقو در تمام منطقە حرف اول را میزد و رضا شاه واقعأ عددی نبود در مقابل سمیتقو ..... بروید خاطرات همسر رضا شاه مادر محمد رضا شاه را بخوانید تا موقعیت سمیتقو و رضا شاه را در آن دوران دریابید هر چند این خاطرات همسر رضا شاه نیز بی طرفانە نیست سمیتقو بنا بە کشتاری کە در تبریز از فرستادگان کورد نزدیک 70 نفر بودند در اوایل در فکر انتقام از تورکها بود ولی بعدأ کە بە نیروی ایشان و قدرت ایشان افزودە شد بە فکر استقلال کوردستان و آزادی کوردستان گام برداشت و نیروهایش را در همین راستا سازماندهی کرد همانطور کە در کامنت پیشین نیز گفتم روزنامە شب عجم ( تورک ) و روز کورد را انتشار داد ،،،، چند بار رضا شاه و سمیتقو همدیگر را ملاقات کردند مشخصأ یک بار آن در خاطرات همسر رضا شاه آمدە و چگونگی این ملاقات را رضا شهاه برای همسرش خانم ملوک تعریف کردند کە همسر رضا شاه بە حذف نکاتی چگونگی این ملاقات را توضیح دادە .... رضا شاه با نزدیک بە 500 سوارە نظام و چند ماشین ارتشی بە دیدار سمیتقو در سلماس میرود در نزدیکیهای سلماس از طرف تعداد بسیاری از قوای سمیتقو محاصرە میشوند رضا شاه با همراهانش بە قلعەی چهریق محل فرماندهی سمیتقو بردە میشوند آنها شب را در مقر سمیتقو میمانند و صحبتهائی بین رضا شاه و سمیتقو در طول شب رد و بدل میشود کە از چگونگی آن معلوم نیست ولی حتمأ این مذکرات رضا شاه با سمیتقو باید در آرشیو ارتش ایران ضبط شدە باشد و موجد باشد متأسفانە تا کنون از چگونگی آن معلوم نیست ولی آنچە کە معلوم است رضا شاه کە برای همسر خودشان تعریف کردند هیچ وقت در تمام طول عمر بە اندازەی این شب روز کە مثل گنجشک در اختیار سمیتقو بودە نترسیدە و ترس بر تمام وجودش غلبە کردە بودە و تمام شب را رضا شاه نتوانستە بودند بخوابند این کل صحبتهائی است کە رضا شاه برای همسرش تعریف کردە و همسر رضا شاه در خاطرات خودش بە آن اشارە میکند از طرف دیگر سمیتقو خیلی سادە میتوانستە در چندین نوبت کار رضا شاه را یکسرە کند ایشان خیلی سادە میتوانستند بە جای مارشیمون آسوری رضا شاه را بکشند کە متأسفانە این کار را نکردند و تا آخر عمرش هم سمکو سمیتقو برای این اشتباه خود را نبخشید در هر صورت بعدها رضا شاه کە قدرت گرفت باز مذاکرە بین سمیتقو و حکومت رضا شاه انجام گرفت ولی متأسفانە کاری کە سمیتقو میبایست انجام دهد کشتن رضا شاه کە انجام نداد رضا شاه بە مأمورین خودش امر میکند در طول مذاکرات آخر سمیتقو را بکشند و جسدش را در اشنویە طناب پیچ کردند
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب حسن جداری، از سوء تفاهم پیش آمده متاسفم و از شما عذرخواهی میکنم. من با شما خصومتی ندارم.

نوشته شده توسط: Anonymous

عجیب است که این "ناشناس" برای خودش لقب "استاد" میدهد و ادعا دارد که آن ناشناس مردم را به پای رای می ریزد. کامنتها را دوباره خواندم اما کسی از رای دادن حرفی نزده است. فقط اعتراض کردن بحث است و بس. حال اگر تظاهرات هم باشد، چه بهتر.

نوشته شده توسط: احد قربانی دهناری

چگونگی برخورد با نظر دیگران و چگونگی بحث کردن میزان پختگی سیاسی ما و میزان احترام ما به انسان و کرامت انسان و برخورد ما با رواداری را نشان می دهد.
اگر می خواهیم بحث های ما سازنده باشد، باید افکار نویسنده را نقد کنیم، نه خود نویسنده را.
کسانی که پشت اسم مستعار خود را پنهان می کنند و به دیگران توهین می کنند و بجای بحث نظری و تلاش در راه هماهنگی تخم نفاق و بدبینی و سوء ظن می کارند، همان هائی هستند که اگر دست شان برسد به راحتی انسان ها سانسور می کنند و یا می کشند.
ما نمی توانیم نیروهای خود را جمع کنیم و علیه جمهوری اسلامی که میهن ما را نابود کرده است مبارزه کنیم، اگر نتوانیم خودمان در اپوزیسیون نمونه دموکراسی و کرامت انسانی که خواهان آن هستیم را ارائه کنیم.
نخستین قدم در راه آزادی ایران تشکیل صفی متحد با احترام متقابل به افکار و اندیشه های مختلف است.

نوشته شده توسط: Anonymous

منظور استاد دانشمند این است که، مشابه تظاهراتی بر علیه سوسک را در آمریکا راه بیندازیم؟ یا دستور آتش از راه دور برای تبریز صادر می فرمایند، که در آن صورت جناب استاد دانشمند باید تشریف بیاورند به تبریز تا اگر برنامه کتک خوری و باطوم خوری باشد، با هم نوش جان کنیم،

نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان بجای تهدید و فحاشی علیه یکدیگر توماری امضا کننید و به توحش اسلامی نظام حاکم در ایران اعتراض کننید. جنگ این وان در رسانهای برون مرزی کمکی بما نخواهد کرد . مردی بالای سن هفتاد محکوم به برید شدن انگشتان دست شد در حالیکه غارت و دزدی از سوی دین ورزان ادامه دارد . نظام استعماری اسلام هدفی جز نابود مردم ایران و غارت منابع و ثروت ایران را ندارد . نابود باد دین محمد این خاتم الشیاطین یهودی زاده . نابود باد قران این ورق پارهای نفرت انگیز .خفه باد صدای کسانیکه دم از اسلام نوین و اسلام رحمت سخن میگویند . خود خبر را بخوانید ...(

برادر یک پاسدار و قطع انگشتان مرد 70 ساله

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، یک زندانی ۷۰ ساله با هویت «یوسف پروانه» از زندان قزلحصار کرج به زندان مرکزی ارومیه منتقل شده تا در رابطه با پرونده ای که در این شهر داشته، حکم قطع انگشتان دست در موردش اجرا شود.

یک منبع مطلع از پرونده این زندانی در این باره به گزارشگر هرانا گفت: “پرونده قطع انگشت مربوط به پرونده سال ٨٧ به اتهام سرقت است که آقای پروانه سال ٨٩ با وثیقه آزاد شده بود ولی از سال ٩٠ به اتهام دیگر در زندان قزل حصار بوده که حدودا یک ماه است به ارومیه منتقل شده و در شعبه یک اجرای احکام حکم قطع انگشت به او ابلاغ شده است.”

این منبع آگاه با بیان اینکه این حکم در شعبه ١٠٢ دادگاه جزایی ارومیه و به صورت غیابی صادر شده است، در ادامه تاکید کرد: “آقای پروانه تقاضای واخواهی داده است اما به دلیل اینکه یکی از شکات برادر یکی از نظامیان با نفوذ شهر است، احتمالا همین حکم تایید شود.”
نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

واقعاً قلب انسان با دیدن اینگونه عکسها به درد می آید وبغض گلویش را می فشارد و وجودش سراسر از خشم می شود. مسبب اصلی گرسنگی و مرگ کودکان مظلوم یمنی ، به طور قطع آخوندهای ضدبشر حاکم بر ایران می باشند. آخوندهای حاکم بر ایران در راستای نیات شوم و پلیدشان برای آتش‌افروزی در منطقه ، یمن را به آتش و خون و قحطی و گرسنگی کشاندند. بحران یمن ناشی از باتلاقی از خون و جنایت است که رژیم جمهوری اسلامی به‌ دلیل سیاستهای توسعه طلبانه‌اش به دست خودش در منطقه به‌وجود آورده است، و تنها راهی که برای عربستان و کشورهای عربی باقی ماند این بود که ائتلاف نظامی تشکیل دهند و با قاطعیت با مزدوران کودتاگر و فرقه گرای آخوندهای حاکم بر ایران که همان انصارالله باشند برخورد کنند. دولت عربستان همزمان با مبارزه با انصارالله، کمکهای بشردوستانۀ زیادی به مردم مظلوم یمن می کند.

نوشته شده توسط: peerooz

جناب ابراهیمی,
امید که " تلاش فردی[ شما ] هم در جهت رهایی ایران و ایرانی از چنگال خمینی صفتان و رسیدن به آزادی و عدالت اجتماعی " مانند مقاله نوشتنتان نباشد که دو سه بار در متن و خلاصه, جملات بدون ترتیب تکرار شده و خواننده را در پیچ و خم رهایی ایران و ایرانی گم میکند؛ مانند جملات حاوی متاسفانه و تارنما و لوگو و غیره.

نوشته شده توسط: peerooz

در جامعه های " از - ما - پیش - رفته - تر ! " در باره هرچیز و برای بررسی اوضاع, دائما آمار میگیرند و ملت را از نتایج آن باخبر میسازند. چون آنها کمی از ما جلوترند بی مورد ندیدم که جهت تمرین تقلیدی بنمایم.
- در کامنتی در باره احتمال سخت گیری در انتشار کامنت ها و حمله سایبری گفته بودم که " باش تا صبح دولتت بدمد - کین هنوز از نتیجه سحر است " که با توجه به موضوع, بیانی دو پهلو ست. ۸۲ در صد اشباح با این کامنت مخالفت کرده بودند. مخالفت با چه را, نمیدانم.
- شبح بی نامی در پاسخ آرزو کرده بود که کاش " در مقالات سیاسی " کسی از شعر استفاده ننماید که مورد تائید ۷۵ در صد اشباح قرار گرفته بود.
- در پاسخ بنده عرض کردم که آیا صحنه اینترنت آنقدر وسیع نیست که ما چهل درویش در آن بگنجیم و یا به عادت معمول باید " یا جای تو یا من " باشد ؟ که ۷۰ در صد اشباح گفتند " یا جای تو یا من ".

- سپس بنده از مدیر سایت سوال کردم که آیا ما باید بدانیم که این اشباح بی نام کیانند ؟ و ۸۶ در صد اشباح بی نام فرمودند خیر لازم نیست.
پس من دو رکعت فریضه شکرانه بجا آوردم که یکی دو قدم به " از - ما - پیش - رفته - تر ! " ها نزدیکتر شده ایم.
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-
آقای بامسی شماچه توقعی ازیک جاعل وهتاک دارید.
بی ادب چون گردکان برگنبداست.
اگرچندروزهم بخواهدژشت مودبی بگیرد،پس ازچندی ذات خودرانشان خواهد،داد.
همین امروزیک متنی ازایشان دیدم که دزدی ازیک نوشته این حقیربود.
درموردزبانهای میرا وپویا.
که چندی قبل من نوشته بودم .ایشان جای تورک رابافارس عوض کرده البته باهتاکی وسرتاسرتوهین.
ازکسی توقع داشته باش که درخمیرمایه اش ادب ودرتربیتش این را پرورش داده باشند.

نوشته شده توسط: Anonymous

در تاریخ نوشته شده است که سران کرد خود را به رضا شاه تسلیم کردند . این تسلیم نامه در ساعت 12 شب به رضا شاه رسید. رضا شاه توانست به هرج و مرج و خان خانی پایان دهد و حکومتی مرکزی و مقتدر سازماندهی کند . پسر رضا خان زحمات تاریخی رضا شاه را نمیتوانست درک کند و به دشمنان مردم ایران اخوندها پس از جنگ دوم میدان داد . گناه بزرگ رضا شاه این بود که به عدم کفایت پسر خود پی برده بود و میدانست که او مرد میدان سیاست نیست . فاجعه اصلی وجود جنگ دوم و اشغال ایران بود .اشغال ایران از سوی روس درهای خیانت و بی وطنی را برای حز ب توده باز کرد .
در دوران پهلوی دوم رهبران کرد همیشه تابع دولت مرکزی و شاکر دولت ایران بودند . کودتای اسلامی چهره واقعی رهبران کرد را نمایان ساخت .

همکاری دو نیروی مخرب دینی و جاسوسان دولت روس توده ای ها به سرنگونی نظام پهلوی انجامید . اکنون نیز بدون ایجاد حکومت نیرومند مرکزی و میهن پرست و تار ومارکردن بنیادی جاسوسان روس یعنی توده ای ها هر استان لانه جاسوسی و بلوا و جنگ داخلی خواهد شد . واقعیت دیگر ی نیز وجود دارد و ان اینکه نیروهای سیاسی در ایران نه میهن پرست هستند ونه باوری به ایران دارند . گروهی نوکر باکو و ترکیه و گروهی نوکر غرب و عربستان و گروهی هنوز برده کرملین . اکنون با دیدن این همه خیانت و فاجعه داوری در باره رضا شاه و گروه های سیاسی کنونی بسیار ساده است .
نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

سازمان مجاهدین خلق ایران هم با ایرج مصداقی مشکل دارد و هم با امیرعباس فخرآور.
تمام نوشته های مصداقی درباره مجاهدین و رهبری آن دروغین و کینه توزانه است.
ایرج مصداقی اصرار عجیبی دارد که ثابت کند تعداد جان باختگان کشتار 67 فقط 4,000 نفر است ! در صورتی که آمار واقعی بیش از 33,000 نفر است.
سازمان مجاهدین خلق ایران ، لاطائلات و اباطیل مطرح شده از سوی امیرعباس فخرآور را مضحک و بی ارزش می داند.

نوشته شده توسط: جمال

تناقضی کە در رابطە با اسماعیل آقا سمیتقو بیان کردم کە چگونە یک اشتباه ایشان موجب تحکیم موقعیت حکومت ایران رضآ شاه و تحکیم موقعیت تورکها کە شدیدأ دست نشاندەی حکومتهای ایران بودند شد و بە تضعیف مو`حت کورد و آسوری انجامید با آمدن آسوریهای تورکیە و سوریە بە استان مکریان بە رهبری مارشیمون و جمعیت آسوری کە در اورمیە بودند مارشیمون نزدیک بە 20000 مسلح داشتند و این تعداد شاید بیشتر کوردها و در مقابل این نیروی عظیم آن زمان کوردها و آسوریها نیروی نظامی حکومت تازەی ایران کە خیلی هم متزل زل بود و در جای جای ایران سرکسی وجود داشت مثڵ خوزستان و شیخ خزعل و در بلوچستان و ترکمن صحرا بنا بر این نیروی نظامی دولت تازە رضا پهلوی و پاسبانهای تورک زبانی کە در شهرهای استان ورمیە گماشتە بود حددی بە حساب نمی آمدند و سمیتقو یکی پس از دیگری تمام پادگانها و سربازخانەهای شهرهای این استان را خلع سلاح

کرد و هیچ مقاومتی از ترف تورکها نتوانست انجام بگیرد در همان زمان بود کە مارشیمون رهبر آسوری و ارمنیها بە فکر همکاری و اتحاد با نیروی سمیتقو و کوردها افتادند ،،، در مذاکرە مارشیمون بە سمیتقو پیشنهاد میکند کە 2 ملت کورد و آسوری با همکاری هم میتوانند و توانائی آن را دارند کە تمام سرزمین ایران آن زمان را تسخیر کنند و یک حکومت کوردی آسوری بر تمام ایران مستقر کنند و برای همین منظور مارشیمون پیشنهاد میدهد کە نیروهای نظامی کورد و آسوری بە تبریز حملە کنند البتە کە تمام استان ورمیە در کنترول این دو بود و مارشیمون بیان میدارد کە تسخیر تبریز منجر بە سقوط تمام ایران خواهد شد اول سمیتقو از پیشنهاد مارشیمون استقبال میکند ولی بعدأ ترس برش میدارد کە حتمأ بعد از قدرت گرفتن در تمام ایران آسوریها در فکر برداشیتن کوردها نیز خواهند افتاد بنا بر این در پایان مذاکرە بە دستور سمیتقو بە مارشیمون و همراهانش تیرندازی میشود و با کشتە شدن مارشیمون تمام نیروی آسوریها هزیمت میشود این یکی از بزرگترین اشتباهات اسماعیل سمیتقو بودە کە تا پایان عمرش خودش را نبخشید در رابطە با این اشتباه کە 100 این اشتباه اسماعیل آقا سمیتقو بە نفع تورکها تمام شد و همینطور بە نفع حکومت تازەی رضا شاه بە همین دڵیل میگویم کە پان اتراک میبایست بە جای توهین بە سمیتقو میبایست تا ابد ثنا گوی سمیتقو میبودند چون اگر با مارشیمون در تسخیر تبریز همراه میشد دیگر داستان تورک و بودن جمعیتی بە نام تورک در کل فلات ایران پایان میپدیرفت بخصوص کە ارمنیها و آسوریها با کشتاری کە در تورکیە از آنها شدە بود حتمأ بە فکر انتقام از تورکها با همان ابعاد می افتادند اسماعیل سمیتقو در همان حال یک اشتباه بزرگ دیگر هم مرتکب شدە و آن هم نکشتن رضا شاه بودە کە برای چندین بار شانس کشتن و برداشتن رضا شاه را از سر راه داشتە ولی متأسفانە هر چند در فکرش بودە ولی در آخرین لحظات پسیمان شدە و نکشتن رضا شاه نیز بە ماندگاری و تحکیم پان اتراک در منطقە کمک کرد زن رضا شاه مادر محمد رضا شاه از دیدار سمیتقو و رضا شاه در خاطراتش نوشتە کە چگونە در این دیدار با همراهی 500 نظامی بە دیدار سمیتقو در سلماس میرود و این 500 نظامی همراه رضا شاه در محاصرەی چندین 1000 نیروی مسلح سمیتقو قرار میگیرند شب را رضا شاه مهمان سمیتقو میباشد و فردای آن روز بە تهران بر میگردد سمیتقو در آخرین لحظاتی کە با رضا شاه خدا حافظی میکند و رضا شاه دور میشود همان لحظە افسوس میخورد کە از دستش در رفت میبایست رضا شاه را میکشت و با کشتن رضا شاه کل تاریخ منطقە عوض میشد و برای همین سمیتقو تا آخرین لحظات زندگی برای این 2 اشتباه خود را نبخشید کە بە جای مارشیمون میبایست رضا شاه را میکشت و در نهایت رضا شاه مثل سمیتقو مردانگی نداشت در پای مذاکرە سمیتقو را میکشد و این 2 داستان هر دو بە نفع تورکها تمام شد
نوشته شده توسط: Anonymous

الحمدولله اززمانی که بشر توانسته رویدا را ثبت وظبط کند دیگر آرداویراف ها تکرارنمی شوند مگر بعضی قومیت که هنوز درگذشته هستند.
اگردرگذشته دین زرتشت برایران حاکم بود چرا ؟ برای کوروش قبرداریم چون زرتشتیان مردگان خود را دفن نمی کردند .
چرا عکس های گذشته شده چهره آسیا شرقی دارند ویا مغولی هستند.
آیا پهلوی ساسانی همان زبان هندی است و اگر نیست چرا به خط هندی نوشته شده است .

نوشته شده توسط: جمال

نکاتی در رابطە مسائیل سیاسی استان مکریان ، یا ورمیە و بیشتر ،، در 100 سال اخیر باکو پایتخت آذربایجان تا قبل از جنگ اول جهانی و پیشتر اکثریت جمعیت آن را ارمنیان تشکیل میدادند و قراباغ کوهستانی یا قرباغ علیا کە هم اکنون مورد منازعەی ارمنستان و آذربایجان است بیشتر از 85% جمعیت آن ارمنی زبان است و در یک رفراندوم کە چند سال پیش انجام گرفت مردم قرباغ صراحتأ بە استقلال این منطقەی ارمنی زبان رأی دادند یا اینکە بخشی از کشور و حکومت ارمنستان باشند بنا بر این هایو هوی پان تورک در رابطە با سرنوشت قرباغ راه بجای نخواهد برد چون در نهایت مردمان آن تصمیم گیرندەی اصلی و تعین کنندە سرنوشت قرباغ خواهند بود این منازعە را پان تورک با مردم کورد در استان مکریان یا استان ورمیە یا همانطور کە رضا شاه اسم آن را مانند بسیار از جاهای دیگر عوض کرد بە آذربایجان غربی تبدیل شد ولی این هیچ

عوض کردن اسم هیچ بار قانونی ندارد چون تعین کنندە سرنوشت این منطقە در نهایت در دست اکثریت مردمان آن میباشد همانطور کە شهر ورمیە قبل از انقلاب اسمش رضائیە بود و حالا بە ورمیە یا اورمیە تبدیل شدە بنا بر این در یک تند پیچ و بر آمد اسم جعل آن آذربایجان غربی دوبارە بە اسم اصلی آن استان مکریان یا ورمیە تبدیل خواهد شد و همانطور کە گفتم این نە بە خواست من خواهد بود و نە بە های و هوی پان تورک بلکە اکثریت مردمان آن و جمعیت آن کە همانا کورد زبان هستند تصمیم خواهند گرفت در رابطە با استان مکریان متعاقب دوران مشروطیت و پادشاهی رضا شاه ملت کورد اشتباهاتی مرتکب شد کە امکان ندارد همان اشتباهات دوران رضا شاه تکرار شود اینجا پان اتراک در رابطە با رضا شاه بارها دیدیم کە متوسل بە توهین و عوض کردن و جعل تاریخ مبادرت کردند اتفاقأ 2 شخص خواستە و یا نا خواستە بیشترین خدمت را بە پان تورک در منطقە کردند کە هر 2 شخص شدیدأ پان تورکها بە این دو توهین میکنند یکی رضا شاه پهلوی بودە و دیگری اسماعیل آغا کورد ( سمیتقو) بودند حال چگونە این دو شخص بە تورک و ماندگاری تورک در استان مکریان خواستە یا ناخواستە کمک کردند رضا شاه با عوض کردن اسم استان مکریان و ورمیە بە استان آذربایجان غربی و همنیطور برداشتن اسماعیل سمیتقو رهبر آن زمان کوردها تناقضی کە در رابطە با اسماعیل سمیتقو بە آن اشارە میکنم کە چگونە اسماعیل سمیتقو از یک طرف شدیدأ با پان تورکها مبارزە میکرد و چگونە یک تصمیم اشتباه اسماعیل سمیتقو منجر بە بزرگترین خدمت بە تورکها در منطقە شد . در همان دوران مشروطیت و خلاء قدرتی کە در ایران بە وجود آمدە بود همانطور کە در کامنتهای قبلی نیز گفتم استان مکریان همیشە مورد منا زعەی ملتها و گروهای زبانی در منطقە بودە منازعات بین کورد و تورک ، تورک آسوری و ارمنی، قارپاپاغ با تورک شیعە و بلاخص در همان بحبوحەی خلاء قدرت سیاسی از طرف مردم کورد 70 نفر منجملە برادربزرگ اسماعیل آقا سمیتقو بە نام حمزە آقا برای مذاکرە و حل مناقشات بین کورد و تورک بە تبریز پایتخت ولیعهد قجر میروند البتە کە این 70 نفر بە تبریز از طرف حکومت متزلزل تورک دعوت شدە بودند ولی ناجوانمردانە تمامی 70 نفر در تبریز بە قتل میرسند اسماءیل سمیتقو بعد از واقعە سوگند میخورد کە انتقام بگیرد و این داستانی شد کە تمامی منطقە و حکومت تازەی ایران و پهلوی و آسوریها و ارمنیها و تورک و کورد از عواقب آن بی نصیب نشدند اسماعیل آقا با کشتە شدن برادرش در زادگاه خودش نزدیکی سلماس در قلعەی چهریق بە جمع آوری نیرو پرداخت و کم کم نیرو گرفت تا جای کە یگانە قدرت منطقە شد از آنطرف شهر اورمیە و سلماس وو جمعیت بسیار بزرگی از آسوری و ارمنی زندگی میکردند با جمعیت آسوری و ارمنی و کورد در استان مکریان جمعیت تورک در این استان بسیار ناچیز و کم بها بود ولی این جمعیت کم تورک در استان مکریان یا استان ورمیە از امکانات حکومت قجر و بعدها حکومت رضا شاه و پسرش محمد رضا شاه و در این اواخر از امکانات حکومت جمهوری اسلامی برخوردار بودند ، نیرو گرفتن سمیتقو همزمان بود با کشتار ارمنیان و آسوریان در حکومت عثمانی و سپس تورکهای جوان آتاتورک بە همین خاطر جمعیت بزرگی از آسوریان و ارمنیان کە از کشتار عثمانی و آتاتورک بە استان مکریان و ورمیە آمدە بودند خود را مسلح کردە بودند بنا بر این در منطقە 3 نیروی مسلح از 3 ملت شکل گرفتە بود ، آسوری و ارمنی با رهبری مارشیمون ، کوردها با رهبری اسماعیل آقا سمیتقو، و تورکها کە همکار حکومت و رضا شاه و قبل از آن نیز دست نشاندگان حکومت قجر و صفوی در منطقە بودند لازم بە تذکر است در همان زمان اسماعیل سمیتقو روزنامەای منتشر میکرد با نام روز کورد و شب عجم ( تورک) کامنت ادامە خواهد داشت
نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

جعفر عظیم زاده در پاسخ به این سؤال که وضعیت کارگران چطور است گفت: وضعیت که بسیار مصیبت باره به‌ معنی واقعی کلمه این رو من نمی‌خواهم خودم آمار بدهم توی خبرگزاریها همه جا رسمی هست که وزیر کار خودش بارها گفته که دریافتی کارگر یک میلیون و 200هزار تومانه و اینهم با اضافه کاری حداقل مزد که 812هزار تومان است و حداکثر دریافتی یک کارگر با اضافه کاری و بقیه مضایا میشه یک و 200 یک و 300 نهایت مثلاً یک و 400 و به‌معنی واقعی کلمه اندازه اجاره بهای یک منزل مسکونی برای یک خانواده چهار نفره هم حتی در مناطق کارگرنشین تهران نیست. اخراجها، تعطیلی کارخانه‌ها بیکار سازیها عدم پرداخت مزدها واقعاً بیداد میکنه، اون کارگری که یک و 200 حقوقش است شش ماه این رو نمی‌دهند و اونوقت هم کارگر اعتراض میکنه فرق نمیکنه هر نقطه‌ای از کشور باشه اعتراض میکنه بلافاصله نیروی انتظامی با اون درجه‌هاشون و با اون قپه هاشون طرف -

کارفرما هستند و اون وسط باتون به‌دست مقابل کارگر وایستاده‌اند که چرا شش ماه حقوقی که کار کرده و حقوق خط زیر فقر رو می‌خواد با باتون و با گارد ویژه و اینها مقابل کارگر قرار می‌گیرند پرونده‌سازی می‌کنند دستگیر می‌کنند و این مصیبت و این وضعیتی که امروز کارگران باهاش مواجه هستند.