رفتن به محتوای اصلی

● صفحه شما

دوستان و خوانندگان عزیز، امکان کامنتها واقعا به شما تعلق دارد. هدف ما ایجاد محیطی دوستانه برای تبادل نظر است. آزادانه نقد، نظر، خبر، تفسیر، تحلیل و... بنویسید اما خواهش می کنیم بدون نام بردن از اشخاص حقیقی و حقوقی در کمال امنیت برای خود و دیگران فضایی ایجاد نمائید که بدور از توهین و اتهام و جوسازی و مسموم کردن محیط تبادل نظر باشد. توجه داشته باشید کامنتهایی که این موارد را در نظر نگیرند، منتشر نخواهند شد.

لطفا اعتراض، انتقاد و پیشنهاد خود را به آدرس info@iranglobal.info ارسال کنید. از پاسخ به اعتراضات در کامنتها معذوریم.

افزودن دیدگاه جدید

تاریخ:
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: این حرفایی که این آقا می زنه…
دیدگاه:

این حرفایی که این آقا می زنه در رابطه با مجاهدین از اساس بی ارزشه چون هیچ سندیتی نداره . در ضمن محمدرضا سعادتی در حینی که از سفارت روسیه میومد بیرون یا اتحاد جماهیر شوروی اون زمان دستگیر شد.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: .بی فرهنگ پر مدعا!
دیدگاه:

...............ه ؛چون فاقد توانایی و درک علمی در علوم اجتماعی یا علوم انسانی هستید، نه تنها نتوانستید فرق بین فرهنگ و تمدن را بیان کنید ،بلکه از تعریف آندو چه به سبک علمی لیبرال، و چه به سبک مارکسیستی، بیان کنید. ارزشی ها هم گویا تعاریف من در آوردی را وارد فضای فرهنگی خود و خارج نموده اند.
شما لازم نیست در موضوع فرهنگ هم از زبان توهین و پرخاش استفاده کنید. بی فرهنگ کسی است که داخل کتابفروشی بمب دستی می اندازد و به صورت زنان بی حجاب تف می کند یا توی پیشانی دختران لیبرال، پونز میکوبد.
............ نماد بافرهنگی نیستید چون همیشه به غیرخودی ها توهین میکنید و تهمت میزنید. این عمل ....در میان کاربران انقلابی و اندیشمند این سایت بافرهنگ، خریدار ندارد. در تمام مرام ها و ایدئولوژی ها و ادعاها، افراد لمپن وجود دارد شوربختانه!
--- یکبار دیگر : تعریف فرهنگ و تمدن ؟ فرق آندو با یکدیگر؟
راهنمایی: تخت جمشید تمدن است. قالیچه حضرت سلیمان و گورمه سبزی، فرهنگ است!

تاریخ:
عنوان دیدگاه: کشف حقیقت به معنای قیام علیه آئوتوریته هاست
دیدگاه:

هنوز که هنوز است بیشینه شمار تحصیل کردگان و کنشگران ایرانی، تفاوت بین «فرهنگ و تمدّن» را اصلا نمیدانند. گاهی آنها را مترادف همدیگر میگیرند. گاهی خلاف همدیگر. گاهی به شدّت متفاوت از همدیگر. گاهی حسب تعاریف آکادمیکی که از طرف پژوهشگران و اساتید باختری عبارتبندی شده اند ملغمه ای مضحک و بی معنا. این روزها در زبان آکادمیکرهای بیسواد نیز صحبت از «فرهنگ دروغ؟. فرهنگ ریا؟. فرهنگ گفتگو؟. فرهنگ آپارتمان نشینی؟. فرهنگ رانندگی؟ فرهنگ اله و بله؟» نیز میشود که حکایت از بلاهت و بیسوادی حضرات میکند. اساسا «فرهنگ»، چشمه ای زاینده است که ریشه های آبشخوری آن به تاریکترین و پیچیده ترین و معمّائی ترین تجربیات انسانها در زیستبومشان و فراسوی زیستبومشان آمیخته و گسترده است؛ طوری که از دهانه مناسبات آنها به بیرون همچون فوّاره برون افشانده و شیرازه اجتماع را منسجم و پیوسته و مدام در حالت جنب و جوش و بالندگی و تحوّلپذیری و پذیرشی و موثّری شاداب و پویا نگاهداری میکند. فرهنگ به این ویژگی و فروزه بسیار خجسته و ارزشمند و قویمایه آراسته است که از تمام آبشخورهای خودش، مستقل میشود و به همه تعلّق دارد. همچون عطر گلها.

«فرهنگ»، پرنسیپهایی دارد که انسجام و بارآوری آن را امکانپذیر میکنند همچون ریشه های درخت. پرنسیپهای فرهنگ ایرانیان عبارتند از: «گزندناپذیری جان و زندگی، مهرورزی، دادورزی، راستمنشی». هر چیزی که بخواهد بر پرنسیپهای فرهنگ باهمستان مردم، چیره و غالب شود، دقیقا در تضاد با مردم است و هیچگونه حقّانیّتی ندارد؛ زیرا از در جنگ و غلبه و پایمالی پرنسیپها بر آمده است. خواه چنان غلبه خواهانی از جامعه باهمستان برخاسته باشند، خواه از تهاجم بیگانگان نشات گرفته باشند. هر چیزی که علیه بُنمایه های فرهنگ مردم، جبهه گیری جنگنجویی و خونریزی و غارت و چپاول و سرکوب و جانستانی و جان آزاری و تحمیل و اجبار و زور و شکنجه و تجاوز را از خودش بروز دهد یا چنین شرارتهایی را تایید و تصدیق و پدافند کند، به هیچ وجه من الوجوه حقّانیّت ندارد و باید با تمام جلوه های چنان تهاجمی و مهاجمان، پیکار کرد؛ نه جنگ خونریزانه.
تمدّن از پیامدهای فرهنگ است؛ ولی هرگز و هیچگاه، زاینده «فرهنگ» نیست. «فرهنگ» همچون مادر است که می تواند فرزندهای مختلف بزاید. «تمدّنهای هخامنشی، اشکانی، ساسانی» از برآیندهای فرهنگ ایران بودند. همینطور ادیان نوری مثل «میترائیسم و زرتشتیگری» از برآیندهای فرهنگ ایران بودند؛ نه «فرهنگ ایران به ذات خودش». چیره شدن الاهیات میترائیسم و زرتشتیگری که «دین ایدئولوژیکی شده و ابزاری و در خدمت ارتشتاران و حکومتگران نالایق بود» به بزرگترین و کلیدی ترین دلایل نابودی و متلاشی شدن پتانسیلهای فرهنگ زاینده و چشمه ای فرهنگ ایرانیان تا امروز مختوم شد و شرایط غالب شدن اسلامیّت را که همان تفاله متعفّن شده زرتشتیگری و میترائیسم است بر ایران تا امروز امکانپذیر کرده اند. در تاروپود فرهنگ ایرانی، آنچه «اصل» محسوب میشود، «قداست جان و زندگی» انسانها و جانداران و نباتان به طور کلّی است؛ نه رنگ پوست و زبان و اعتقادات و سبک و سیاق پوشش و غیره و ذالک. از چشم انداز بنمایه های فرهنگ ایرانی، مهم نیست که چه کسانی به فرمانروایی بر ایران دست می یابند؛ بلکه مهم این است که زمامداران و سلاطین و فرمانروایان در برابر «پرنسیپهای فرهنگ باهمستان ایرانیان» چگونه رفتار میکنند. اصل کلیدی برای حقّانیّت و دوام و لژیتیماتسیون زمامداران دقیقا بر همین پرنسیپ «قداست جان و زندگی» است که ارزیابی و به محک زده شود. هر گرایشی و سیستمی که بخواهد پرنسیپهای فرهنگ باهمستان مردم ایران را لت و پار کند و از در جنگ و خصومت با آنها بر آید، هیچگونه حقّانیّتی به فرمانروایی بر ایران و مردمش را ندارد؛ ولو تا خرخره به انواع و اقسام زرّادخانه های مهیب کشتاری و قتل عامی مسلّط بی چون و چرا باشد و کاربرد آنها را علیه مردم ایران و جهان، «جدال احسن» بنامد. سلسله ساسانیان با تکیه به دین ایدئولوژیکی شده زرتشتی با مصادره به مطلوب کردن الاهیات میترائیسم و سپس تحکیم چارچوبه های قدرت و اقتدار همچون ولایت خلفای الله [آخوندها و اعوان و انصارشان]؛ زمینه های فروپاشی و لت و پار شدن امپراطوری ایران را فراهم کردند و باعث قهقرایی و نکبت و ذلالت مردم شدند؛ زیرا جنگی را که موبدان میترائیسم با پرنسیپهای فرهنگ مردم ایران آغاز کردند و سپس در تفکّرات زرتشت و آشپزخانه کاست موبدان زرتشتیگری به نام «یزدانشناسی زرتشتی» عبارتبندی شد و متعاقبش میراثشان به یهودیّت و مسیحیّت و اسلامیّت رسید، همه و همه از جنگی ریشه گرفت که ارتشتاران میترائیسم علیه فرهنگ باهمستان مردم شروع کردند.
پژوهشگری انتقادی و حقیقت یاب و تشنه شناخت و زایشگری در زمینه تاریخ و فرهنگ ایران به معنای وجهه تراشی برای این سلسله و آن ادیان نوری و این قوم و آن قوم و آن نژاد و امثالهم نیست؛ بلکه دقیقا به معنای تلاش برای کشف و علّتیابی قهقرائی ایران و لت و پار شدن بنمایه های فرهنگ باهمستان مردم ایران است که ارزش کار پژوهنده را به رقم میزنند. پدافنگری و دفاع بی محابا بدون لحظه ای اندیشیدن و دادورزی انتقادی، برای هیچ گرایشی و دین نوری و امثالهم، حقّانیّت و لژیتیماتسیون و حیثیّت و آبرو به بار نمی آورد که اتّفاقا به محکومیّت آنها نیز بیشتر صحه میگذارد.
اگر آمریکا، مجموعه ای کوچک از گردآمد ملّتهای سراسر جهان است، دلیلش نیز «پرنسیپهای اعلامیه استقلال آمریکا و اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر» است که تمام دولتها و روئسای جمهور آمریکا را متعهد و مسئول میکند تا به رعایت و ارجگزاری به چنان اصولی پایبند و مراقب باشند؛ وگرنه هیچ حقّانیت و لزیتیماتسیونی به قدرت و اقتدار ندارند.
دقیقا پرنسیپهای فرهنگ باهمستان ایرانیان نیز از روز اول بر «ارجگزاری و نگاهبانی» از آنها مُصر بوده اند تا همین ثانیه های گذرا. ولیکن و شوربختانه و شایان هزاران هزار مرتبه نکوهشهای تلخ است که تمام سلسله هایی که از عصر قدرتگیری ساسانیان تا امروز بر ایران چیره و غالب شده اند، تنها وظیفه عاجل و الهی و بشری خود را در این دانسته و میدانند که علیه بُنمایه های فرهنگ باهمستان مردم ایران؛ یعنی «گزندناپذیری جان و زندگی، مهرورزی، دادورزی، راستمنشی» با تمام امکانهایی که در اختیار دارند، خصومت خونریزانه را به پیش ببرند و اراده جبّار و خونریز خود را به کرسی بنشانند. برای ایرانیان، مهم نیست که چه کسانی حاکم هستند و به چه زبانی حرف میزنند و چه نوع پوشاکی دارند و چه اعتقادات و رسومی دارند و چه نوع غذایی میخورند و چه نوع علایقی دارند و به چه تباری تعلّق دارند؛ بلکه مهم این است که حکّام با «پرنسیپهای فرهنگ باهمستان ایرانیان» چگونه برخورد میکنند و واکنش نشان میدهند. به همین دلیل نیز تا زمانی که حکومتها به پرنسیپهای فرهنگ ایرانیان، متعهد و وفادار و ملزم به رعایت و ارجگزاری به آنها نیستند و نباشند، هرگز و هیچگاه نیز حقّانیّت به فرمانروایی بر ایران و مردمش را ندارند و حکومتشان غاصب و ضدّ جان و زندگیست و باید بی چون و چرا عزل و معزول و دربند شوند. مهم نیست که مهاجمان از خاک ایران برخاسته باشند یا از خاک بیگانگان. هر گرایشی که ضدّ جان و زندگی باشد، هیچ حقّانیّتی و لژیتیماتسیونی ندارد؛ زیرا فرهنگ ایرانی از آغاز شکوفائی اش بر این مدار میچرخید که «بیا تا جهان را به بد نسپُریم» و نگاهبان و پرستار «جان و زندگی» باشیم.
شاد زیید و دیر زیید!
فرامرز حیدریان

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: .انواع ادبیات.
دیدگاه:

چرا یک نویسنده بجای نوول و رمان، داستان کوتاه مینویسد؟
هدف از نوشتن داستان؛ برای انتقاد اجتماعی و تبلیغ انسان مداریست، یا برای سرگرمی خواننده و دل خود ،یا برای پرداختن به گذشته ها و درمان تنهایی خود؟
آیا شرایط داستان نوشتن در نزد سوسیالیست ها و نزذ لیبرال ها و مذهبیون یکی است ؟ هر کدام چه معیاری را پیشنهاد میکنند ؟
چرا برای آموزش داستان کوتاه نویسی، باید نویسندگان پیشین مانند: مطالعه هدایت و صمد بهرنگی و یاقوتی و درویشیان و داریوش عبدالاهی و گلشیری را مطالعه نمود؟ یا نویسندگان خارجی مانند: هانریش بل، چخوف، همینگوی، ماکسیم گورکی، و غیره را ؟
علت پرداختن به داستان کوتاه در باره حیوانات نتیجه رشد انسانیت است یا موضوع و تقاضای جامعه رفاه و فرهنگ غربی؟
آیا افراد آرمانگرای سیاسی سابق، داستان کوتاه را به سبک انتقادی اجتماعی رئالیستی مینویسند؟ یا فقط به قصد تفریح و سرگرمی خود و خواننده ؟

آییا ادبیات میتواند انسان را بسوی اشرف مخلوقات هدایت کند آنطور که ادیان ابراهیمی آرزو میکردند؟. ادبیات واقعگرای اجتماعی و انتقادی رئالیستی، تریبون فریاد، سبب انقلاب میشود ؟.ادبیات روس ازآغاز ادبیاتی باجریان غالب رئالیستی بود، ولی در قرون 18 و19میلادی ادبیات رئالیسم انتقادی رونق گرفت. گرچه مورخین ادبیات ازقرن 17میلادی به معرفی ادبیات روس میپردازند،روسها ولی از قرن 11میلادی دارای نویسندگانی در زمینه ادبیات بودند که به زبان اسلاو شرقی مینوشتند. برگمن درکتاب" تاریخ ادبیات روس" مدعی است که مکتب ادبی رئالیسم در روسیه ادبیات انقلاب بود. سه دوره ادبیات روس درآغاز شامل سالهای میان عصرروشنگری تا دوره رمانتیک، وسالهای میان رمانتیک تا دوره رئالیسم، و سالهای میان رئالیسم تا شروع انقلاب اکتبر، بود.
جامعه شناسان اشاره میکنند که ادبیات معمولا انعکاس ونوعی جهانبینی اجتماعی نویسنده وزمان وی می باشد.پیرامون تاریخ اجتماعی روس باید اشاره کرد که در سال 988 میلادی مسیحیت دین رسمی مردم روسیه شد که جمعیتی میان 12-8 میلیون داشت و قرنها ترکهای تاتار و خزرها همسایگان جنوبی اسلاوهای روس بودند.جنبش رنسانس و هومانیسم با تاخیرفراوان درقرن 17 میلادی وارد روسیه شد. روسها یکی از پیشگامان و استادان فرم رمان و داستان سرایی روایتی در ادبیات جهانی هستند. هرتسن میگفت ادبیات تنها تریبونی بود که ازآنجا میشد فریاد زد.
درروسیه تزاری دهه 1750 میلادی فقط چند نویسنده محدود در روسیه وجود داشت.ادبیات رئالیستی روس سالها به انکار ادبیات باروک این کشورپرداخت.سالهای میان 1790-1700 را زمان میان باروک وکلاسیسم می نامند.در سال 1755 میلادی در دانشگاه مسکو مرکزی برای تحقیق ومعرفی ادبیات افتتاح شد.درسال 1739 زبان اسلاوکلیسایی جایش را به زبان امروزی روس داد.
لوموسف یکی ازآغازگران رفرم زبانی و تئوری ادبی در روسیه تزاری بود.اززمان او زبان ادبی امروزی روس اغاز به رشد نمود و زبان رسمی در روسیه گردید.در قرن 18 اشرافیت روس بدلیل باسواد بودن یکی از حاملان و ناقلان ادبیات گردید. در زمان کاترین دوم ادبیات و علاقه به آن به تاج و تخت تزاری رسید.او به سبب علاقه به فرهنگ با متفکرانی مانند دیدرو،المبرت،و ولتیر رابطه حضوری و مکاتبه ای داشت و به انتشار یک مجله ادبی بنام " همه چیز " پرداخت.
در روسیه پیش از انقلاب اکتبر مکاتب ادبی مانند باروک،کلاسیسم،احساس گرایی،و روکوکو جریان داشتند. خصوصیات اروپایی ادبیات روس به سبب دو پایتخت مسکو و پتروگراد قرنها مختلف بود.شهر پتروگراد نماینده ادبیات اروپایی و طرفدار ادبیات هلند،آلمان،و فرانسه بود، و شهر مسکو مبلغ ادبیات ملی اسلاوی روس وخواهان استقلال ادبی از غرب بود، با این وجود ادبیات روسی نتوانست از ادبیات اروپایی بی تاثیربماند و حتی ریشه های فرهنگ اسلاوگرایی و غرب گرایی روسیه در دورههای روشنگری راسیونالیستی و فرهنگ رمانتیک اروپای غربی قرار داشتند.
میان سالهای 1869-1854 میلادی پوشکین نماینده ادبیات هنری-استتیک و گوگول نماینده ادبیات اجتماعی-انتقادی شدند.سال 1851 را زمان مشهوریت ادبی پوشکین وفعالیتهای انقلابی جنبش اجتماعی دکابریستها بحساب می آورند. در زمان پوشکین، بلینسکی نیرویی تاره به نقد ادبی داد و به ترجمه آثار غربی از نویسندگانی مانند والتر اسکات، گلداسمیت،بایرون،گوته،شیلر،فونتان،یارنی،هومر،و ورژیل پرداخت.
دکابریستها میگفتند در روسیه فقط تاج و سرنیزه برمردم حکومت میکنند وسانسوربه مرز و مرحله آبزورد در اجتماع رسیده است.در این دوره از طریق آثار گوگول،لرمانت،و پوشکین، ادبیات به سلاحی اجتماعی تبدیل گردید.این سه نویسنده موجب رشد رمان و گذر ادبیات از مرحله رمانتیک به ادبیات رئالیستی شدند.درزمان بلینسکی نویسندگان مکتب ناتورالیسم و نویسندگانی مانند گوگول، لرمانتف و پوشکین مقدمات مکتب رئالیسم رافراهم کردند و ادبیات مانند ژورنالیسم به طرح پرسشهای سیاسی و اجتماعی پرداخت.
حدود سال 1885 پوپولیستها در روسیه نفس تازه ای کشیدند و وارد مبارزات انقلابی گردیدند. نویسندگانی مانند هرتسن،چرنیشفسکی،دوبر، و لیب، راه رفرم اجتماعی سال 1861 را هموارکردند. پلخانف با اشاره به پوپولیستها میگفت ترور شخصی حاکمان اثر مثبت انقلابی ندارد. لنین درسال1903 نخستین بار از اصطلاح "انقلابیون حرفه ای" را بکار برد.
از طریق آثار ادبی تورگنیف خوانندگان توانستند با شرایط اجتماعی روسیه پیش از انقلاب آشنا شوند. نویسندگان بعد از دوره رفرم پیشگامان رمان و ادبیات پرولتری در قرن 20 شدند.در دهه 50 قرن19 مکتب ادبی " هنر برای هنر " در روسیه فعال شد. در این زمان اسلاوگرایان ناسیونالیست و غرب گرایان لیبرال باردیگردرادبیات فعال گردیدند.درپایان این دوره دو نویسنده مهم روس یعنی تولستوی و داستایوسکی لقب غولهای ادبی درتاریخ ادبیات جهان گرفتند.
و سرانجام در دهه 30 قرن 20 مکتب ادبی" رئالیسم سوسیالیستی" کوشید تا مکتب ادبی غالب درشوروی گردد. استالین ادبیات مدرن را بورژوایی و نتیجه بحران جهانی سرمایه میدانست و توصیه نمود تا از نشر و پخش آن جلوگیری شود.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: همه دنیا باید به حقوق انسانها
دیدگاه:

سالام
آدم ازشنیدن این گونه خبرها
روحش خدشه دارمیشود،
ایکاش ناظری جهانی براینگونه اعمال حکومت ها
نظارت داشتند،
البته توقع بیجایی است ،
ولی آرزواست،
درهمین چند وقت پیش وقتی جنایت اسرائیل درمورد فلسطین و جنایت چین درموردائغورها،جنایت سوچی درمیانمار وروس در
چچن،ارمنی درقره باغ، بشاراسد درسوریه،
استالین در روسیه،محمدرضا شاه درآزربایجان،فرانسه درالجزایر،آفریقا،ویتنام،
آمریکا درویتنام وو،،،می بیند،
امیدش ازسازمانهای بین المللی بلکل ازبین میرود،
ولی برای این جوان آدم متاسف و برای خانواده اش
ازخدا صبر میخواهم

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: .کشف نوابغ نو.
دیدگاه:

خوشبختانه در میان ایرانیان فرهنگی کسانی وجود دارد که از طریق زبانهای باستان پارسی کهن و زبان پهلوی و زبان سانسکریت و زبان آرامی و غیره دسترسی به منابع اصیل و کهن دارند و میتوانند در مقابل زبان و فرهنگ های بیگانه و زبان عربی و زبان های غربی و زبانهای ترکی آسیای میانه از فرهنگ اهورایی خود دفاع کنند.
https://www.youtube.com/watch?v=q8QUc0F2NX8

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: کار کار انگلیساست
دیدگاه:

کار کار انگلیساست

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: نقد عملکرد رهبری
دیدگاه:

### یادداشت:
آقا جان، آیا از وضعیت اقتصادی کشور باخبر هستید؟ آیا می‌دانید تورم چقدر بالاست و زندگی مردم چقدر سخت شده است؟ آقا جان، آیا می‌دانید که جوانان کشور با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم می‌کنند؟ بیکاری و نبود فرصت‌های شغلی مناسب، آن‌ها را به ناامیدی کشانده است.
آقا جان، آیا از وضعیت اعتیاد جوانان باخبر هستید؟ آیا می‌دانید که بسیاری از جوانان به دلیل نداشتن امید و آینده‌ای روشن، به سمت مواد مخدر روی آورده‌اند؟ آیا از مشکلات روانی و افسردگی که بسیاری از جوانان با آن مواجه هستند، خبر دارید؟
آقا جان، آیا از وضع معیشتی مردم عادی آگاهی دارید؟ آیا می‌دانید که بسیاری از خانواده‌ها توانایی تأمین نیازهای اولیه خود را ندارند؟ آیا از افزایش بی‌رویه قیمت‌ها و کاهش قدرت خرید مردم باخبر هستید؟ آیا از مشکلاتی که بازنشستگان و سالمندان با آن مواجه هستند، خبر دارید؟ بسیاری از آن‌ها پس از سال‌ها کار و تلاش، اکنون با مشکلات مالی و نبود حمایت‌های کافی روبرو هستند.
آقا جان، آیا می‌دانید که بسیاری از مردم از فساد اداری و اقتصادی رنج می‌برند؟ آیا از رانت‌خواری‌ها و سوء استفاده‌هایی که در سیستم وجود دارد، خبر دارید؟ آیا می‌دانید که این فسادها اعتماد مردم به نظام را خدشه‌دار کرده است؟ آیا از مشکلات حقوق بشری و محدودیت‌های اجتماعی که مردم با آن‌ها مواجه هستند، خبر دارید؟
آقا جان، آیا از وضعیت نامطلوب آموزش و پرورش و سیستم بهداشتی کشور باخبر هستید؟ آیا می‌دانید که بسیاری از مدارس و بیمارستان‌ها با کمبود امکانات و نیروی انسانی مواجه هستند؟ آیا از مشکلات معلمان و کادر درمانی که با حقوق کم و شرایط کاری سخت روبرو هستند، خبر دارید؟
آقا جان، آیا از نارضایتی‌ها و اعتراضات مردم در نقاط مختلف کشور باخبر هستید؟

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: حکومت عدل علی؟
دیدگاه:

حکومت عدل علی؟

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: چه زیبا شعرحماسی گفته
دیدگاه:

سالام
ما مردم ایران گرفتار این کنارگودایستاده ها که میگویند،لنگش کن هستیم.
متن نویس اولی درست گفته بود،شعرحماسی،
دومی ،آقای عبدی،درسترگفته ونوشته بود،
۶۰ درصد کی هاهستند؟
مهسا ونیکا،هارا کی ها به کشتن دادند؟
همین‌ها که خارج نشسته
و با بند وبست وحب قدرت
و تفکر حماسی غلط انداز
رستمی، دون کیشوتی
جوانان ساده را به جلوی گلوله فرستاده ،خودشان شعارمیدهند،
عملا در زیر صفر قرار دارند.
البته تفکرخودشان از مذهبیون مرتجع هم مرتجعتراست.
در انتخابات دور اول به یک
فامیل نزدیک نوشتم ،
که برو به آقای پزشکیان رای
بده،
گفت پزشکیان پان تورک است.
این طفلک خودش تورک است.
گفت معنی پان را میتوانی
تعریف کنی؟
ومقداری در رد حرفش
صغرا وکبری چیدم،
نوشت،حوصله اش را ندارم،
نوشتم ،عزیزم ،
اگررای ندهی میدانی چی میشود؟
گفت اگر رای بدهم به قالیباف میدهم ،که مقداری
اقتداردارد،
گفتم هیچ میدانی که قالیباف کیست؟
گفت ،اگر نخواهم قالیباف رای ندهم ،به جلیلی میدهم ،که پاک ایران را ویران کند،
این نمونه ایی از رای ندهندگان و مخالفان است.
عجب دنیایی داریم،
ساواد،ساواک،وو بدتر.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: هنوز پشت میزننشسته
دیدگاه:

سالام
پزشکیان هنوزپشت.
میز ننشسته است،
ازاین موضع گیری ها
درداخل ایران هم ازطرف
راست و ازطرف تند رو
زیادمیشود،
بگذارید مقداری بگذارید
مدتی بگذرد،
پزشکیان درچهارچوب قانون
حرکت خواهدکرد،
حرکت پزشکیان ،سیاست تساهل وتعامل خواهدبود.
پزشکیان ،،راستای حرکتش
درجهت سالم سازی سیاست
داخلی وخارجی خواهد بود،
سیاست دوستی با کشورهای
منطقه و مسلمان دراولویت
خواهدبود،
فکرنکنم ،پزشکیان سیاست
تعدیل تند روی را درپیش خواهدگرفت،
آقای شاه میرزا،
راستی فهمیدی چی نوشته ایی؟
مگر پزشکیان ،برای فرش قرمز انداختن برای آمریکا
آمده است؟
حداقل باید شش ماه سکوت
کنید،

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: .کهکشان مقاومت.
دیدگاه:

در میان اینگونه ایرانیان اصلاح طلب شاعری وجود دارد که ساکن ایرائیل است و در فراق دوری از وطن اشعار حماسی می سراید. منشه امیر با وی مصاحبه کوتاهی انجام داده.
https://www.youtube.com/watch?v=oS8TFwTING4

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: مومنت مومنت
دیدگاه:

آخرین سروده شازده اسدالله میرزا
شاعر... فیلسوف و کاردار سفارت شاهنشاهی ایران:
این آمریکا...
این ترامپ زن بازسیاه معلق را...
چگونه پیوندیست
با مازندران من؟
آن کس که تحریم کـــرد شورای نگهبان مـــرا
آیا شکست
در رفت و آمد ویروس سرخ و سیاه به قم اینهمه تاراج؟
این رییس جمهور من چه بی‌دریغ بود
که سایه مطبوع خویش را
بر شانه‌های.. سوریه و عراق...حسن نصرالله پهن کـــرد
و پول ها را میان حزب الله ..و مابقی چپ ها تقصیم کرد..
و از شانه‌ها کروات ها گذر کـــرد
این سرزمین من چه بی‌دریغ بـــود
قبله زمین کجاست؟
من در کجای جهان ایستاده‌ام
با باری ز فریاد‌های خفته و خونین
ای سرزمین من !
من در کجای این زمین ایستاده ام؟ ۱۹ تیر ماه ۲۰۲۴

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: نقد
دیدگاه:

سلام ،به نظرم اقای نصیری با اعلام همبستگی با مهره سوخته و جریان ..... فرقه پهلوی ،پاک اعتبار خودشو از دست داد.

تاریخ:
عنوان دیدگاه: اندیشیدن در باره تناقضات و تحریفها برای کشف حقیقت
دیدگاه:

درووود!
توضیحی مختصر در باره لینک شخص ناشناس و اظهارات خانم آموزگار،

نقش ارزشمند تمام ایرانشناسان بیگانه و استادان زبانهای باستانی از جمله «پهلوی و اوستایی»، جای هیچگونه چون و چرایی ندارد. بیگانگان را فعلا کنار میگذارم، هرچند نقش و سهم آنان در کاوشهایی که منتشر کرده اند، بسیار عظیم است و استادان ایرانی نیز به پژوهشهای آنها مدیونند و اکثرا وامدار آنها. ولی از خودیها، زنده یادانی مثل: «پورداوود، تفضّلی، عفیفی، ماهیار نوایی، مهردار بهار، هاشم رضی و صادق هدایت و دیگرانی که در قید حیات نیستند» و همچنین خانمها «کتایون مزداپور، ژاله آموزگار» و دیگرانی همچون این عزیزان که همّت کرده اند و به ترجمه متون کهن ایرانی تا جایی پرداخته اند که در توش و توان و استعداد و هنر تمییز و تشخیص فردیشان بوده است، جای سپاس و درودهای بسیار است.

امّا مشکل کلیدی تمام این عزیزان رفته و هنوز زنده که عمرشان دراز باد، در این است که هیچگونه «مغز فلسفی و آفریننده» برای اندیشیدن در باره محتویات تجربیات نیاکان ایرانیان نداشته اند و ندارند. چنین توق,ی نیز نباید از این عزیزان داشت؛ زیرا با «فلسفیدن» هیچگونه پیوندی ندارند و رشته تخصبصی آنها زبانشناسی و ادبیّات است. آنها در حد همان مترجم متون کهن و استاد تدریس روشهای ترجمه و عبارتبندی و غیره و ذالک محسوب میشوند. مسئله اندیشیدن در باره متون کهن و بازمانده از عصر ساسانیان تا زمان شکلگیری نخستین سلسله پادشاهی در ایران و تولیدات «شاعران و نثرنویسان ایرانی» متعاقبش، سوای غور و بررسی و ترجمه متون است. از یاد نباید برد که میترائیستها و بدنبال آنها موبدان زرتشتیگری با تمام نشانه ها و ردّ پاهای نوشتاری و کتبی عصر هخامنشیان و اشکانیان با شدّت تمام جنگیدند. آنچه ما را به دامنه های «تجربیات نیاکانمان در «عصر زنخدایی» راه میبرد و مددکار است، دقیقا اعتقادات مردم ایران و وجود زبانها و آداب و مراسم و مهمتر از همه، «حماسه سراییها و عشّاقنامه ها و دیوان شاعران و مکتوبات منثور ایرانی و عربی» است که در مقایسه ای کاملا دقیق و کریمینولوژیکی میتوان مراحل جنگ و خصومت موبدان میترائیسم و زرتشتیگری و اسلامیّت را در همدستی با سلاطین نالایق برای پیکار علیه مردم ایران در جامعیّت وجودی اقوامشان که همچون روشهای رفتاری و گفتاری سیستم ولایت مخوف و خونریز فقاهتی بوده اند، با چشمانی دقیق و وجدانی بسیار بیدار و مسئول و تیزسنجی بی امّا و اگر، پیگیری و ردّیابی و آشکار و رسوا کرد.
بنایبر این، آنانی که تصوّر و به خودت تحمیل و تلقین میکنند که ایرانشناسی و تحقیق در زمینه ادبیات کهن و دیوان شاعران ایرانی به معنای فقط رتوشگری و تنقیح و تحشیه و تعلیق نویسی و پاکیزه منتشر کردن آثار کهن است، همه بدون استثنا در تضاد و خصومت با فرهنگ و تاریخ ایران هستند؛ زیرا راه را به نوزایی ایران و نسلهای معاصر و آینده مسدود میکنند. به همین دلیل، ارزش کار تمام اساتید ایرانی که به ترجمه و تحقیق در زبانهای پهلوی و اوستایی و دیگر زبانهای خانواده زبانهای ایرانی همّت کرده اند و همچنان همّت میکنند و همچنین محصولات تحقیقی و تفحّصی ایرانشناسان بیگانه در همین است که آثار آنها را به حیث «ملاط برای موضوع اندیشیدن فلسفی و زایش ایده ها و افکار از تجربیات اصیل و بیهمتای نیاکان ایرانیان» در نظر گرفت. هر گونه محدود کردن تحقیقات به دایره فقط «ملاطها» به معنای خیانت آشکار به تاریخ و فرهنگ ایرانیان است و مستحق سرزنشها و نکوهشها. از یاد نباید برد که «بُنمایه های فرهنگ ایرانیان» هرگز و هیچگاه به «زرتشتیگری» محدود و مختوم نمیشوند که «دین ایدئولوژیکی حکومتی» برآمده از تحریفات و تحذیفات و چرتیات و مزخرفات موبدان زرتشتی و میترائیسم بوده و به حیطه بزرگترین تحریفگران معنای اصیل نامها و مفاهیم و تصاویر اسطوره ای خدایان ایرانی تعلّق دارند. بُنمایه های فرهنگ ایرانیان با اعتقادات تبلیغی و جا افتاده و نصوصی و آکبنید ادیان برآمده از تحوّلات جامعه ایرانی در تاریخ رویدادهایش، اصلا و ابدا هیچ سنخیّتی ندارند. بنمایه های فرهنگ ایرانیان در تضاد و نفی تمام آن پرت و پلاهائیست که الاهیات زرتشتیگری را پی ریخته اند. ارثیه هولناک الاهیات میترائیسم و زرتشتیگری به اسلامیّت و یهودیّت و مسیحیّت رسید که موجب فلاکتها و ذلالتها در تاریخ بشر شده اند تا همین ثانیه های گذرا. «بُنمایه های فرهنگ ایرانیان» دقیقا در نفی و سنجشگری تمام چیزهائیست که مدّعیان ادیان نوری و ابراهیمی بر آنها، قلعه ناحقّ و مخرّب و خونریز و ضد زندگی خود را به پا کرده اند. به همین دلیل، سنجشگری گام به گام در رویکرد به تاریخ و فرهنگ ایرانیان باید هر جوینده و پژوهنده ای را به کشف و شناخت تمام جنایتها و تبهکاریهایی که در حقّ مردم ایران و فرهنگ آنها شده است، کامیاب کند؛ وگر نه هر تحقیق که به هزاران سند و کتابنامه و امثالهم نیز مجهّز باشد، پشیزی ارزش ندارد. فعلا تا همین جا بسه.
شاد زیید و دیر زیید!
فرامرز حیدریان

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: http://iranglobal.info/fa…
دیدگاه:

http://iranglobal.info/fa/node/191108
جناب محققی.
لطفن یک شعر یا داستان یا حماسه (استتیک یا تراژدیک )در باره این دختر زیبای ساچمه خورده مجروح بنویسد تا مبارزان زن ابدی شوند در حضور آخوندهای پلشت! .

تاریخ:
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: أبوالفضل عبدي:
دیدگاه:

أبوالفضل عبدي:

جناب محققی ، چه توصیف زیبا و شاعرانه و حماسی ای نوشته اید در وصف حال همه ی ان شصت درصد .
من قصد دارم مختصر مواضع سیاسی دو نفر از احاد این شصت درصد را برایتان نقل کنم و سوال کنم فکر میکنید چند نفر دیگر از مردمی که رای ندادند اگاهی و درک سیاسی اجتماعی شان مشابه این دو نفر است و ایا این جماعت با این باور های عجیب ، به صرف اینکه جزو تحریم کنندگان این بازی بودند ؛ در توصیف شما می گنجند وچند درصدشان نقشه ی راهی را که تصویر میکنید دنبال خواهند کرد ؟
دو نفر مورد نظر من ، از بستگان نزدیک من هستند . استاد دانشگاه هستند در امریکا . مهمانشان بودم روز رای گیری . روز قبل از انتخابات در گفتگویم با انها سوال کردم شما که راه خلاصی مردم را از دست رژیم ، انقلاب میدانید ؛ شنیده ام انقلاب لوازم و شرایطی می طلبد تا به سر انجام رسد . حزب و تشکیلات و رهبر می خواهد . پاسخشان این بود :نیازی به حزب و تشکیلات نیست . سندیکای کارگران هفت تپه و اتوبوسرانی هست . رهبر هم رضا شهابی خواهد بود .
روز رای گیری من و برادرم به یکی از حوزه ها رفتیم و رای دادیم . هفت هشت نفر بیرون از حوزه ما را و دیکرانی را که می امدند برای رای دادن مورد رکیک ترین فحاشی قرار دادند . ملایم ترین الفاظ ، نفرین بود که الهی فرزندانتان تکه تکه شوند که با این کار انگشت بر خون مهسا و نیکا زدید .
همین ماجرا موضوع گفتگوی من بود با ان استادان دانشگاه در منزلشان در کالیفرنیا .یکی از ایشان اعتراض داشت به من که چرا ان هفت هشت نفر را اوباش و لات و مزدور خطاب میکردم . استدلالش این بود که " احتمال داره عصبانیت و پرخاشگری انها بدین سبب بوده که یکی از بستگان انها توسط رژیم به قتل رسیده و به همین دلیل از نظر من اشکالی نداره و حق دارند اونا بچه های شما را لعنت و نفرین کردند اما فحش ناموسی به همسرانتان کار زشتی بوده و قابل قبول نیست !!! "
جناب محققی ، انچه در بالا نوشتم بدون اغراق و کم و کاست گزارش مختصر فهم و درک و منش سیاسی دو استاد جوان ایرانی ست که پس از جنبش مهسا بسیار بسیار فعالند در مبارزه برای سرنگونی . میدانید چگونه ؟ هر هفته یک پست در استوری خود میگذارند که یا در دفاع از زندانیان است یا در باره ی بهاره هدایت و نرگس محمدی و از این قبیل مطالب.
به دلیل این مبارزه ی پیگیر ، خیال میکنند افرادی مهم و تحت تعقیب اند که از جانب وزارت اطلاعات. درصورت مسافرت به ایران ، فورا بازداشت خواهند شد . بنابر این چهار پنج سال است که به ایران سفر نمیکنند و برخی اعضای خانواده را که مشتاق و دلتنگ دیدارشان هستند ؛ از دیدار خود محروم کرده اند .
اگر مجموعه ی انچه مختصر در وصف ویژگی های مبارزاتی شان به عرض رساندم ،ناشی از توهم شان نیست ، پس چیست . ؟
به راستی چند درصد از شصت درصد مورد نظر جنابعالی فهم و درکشان از مبارزه و سازماندهی جنبش و انقلاب کردن دو مثقال بیشتر از اینهاست و چند درصد شان لا اقل نصف اگاهی و دانش و انگیزه ی شمای نوعی را دارند که این همه امیدوارید و فکر میکنید همه ی ان شصت درصد اماده اند بریزند تو خیابان ؟
اینها که مثال زدم تازه از نوع تحصیلکرده شان هستند با درجه ی دکتری.
وای به حال قشری که سوادشان به اندازه ی من است .
بسیار غم انگیز و تاسف اور است ابتلا به بیماری توهم همه جانبه که چون خوره به جان بخشی از شصت درصد مورد نظر شما افتاده .
اگر این پست را حذف نکنید وبا حوصله تا اخر ان را بخوانید ؛ صد البته در دل پاسخ می فرمایید : " همه ی چهل درصدی که من هم جزو انها هستم به انواع دیگری از بیماری ها دچارند ."
من ان بیماری ها را ذکر نمیکنم تا شما و دوستان هم سلیقه تان زیر این کامنت ردیف کنند .
امیدوارم هم ان شصت درصد به سلامت عبور کنند از این مرحله و هم ان چهل درصد
. خطرناک ترین مرض ، اما هیچکدام ازاین انواع بیماری های افراد عادی ان دو گروه نیست .
خطرناک ترین مرض ، بیماری به اصطلاح متفکرانی ست که مردم ایران را به دو دسته ی چهل و شصت تقسیم میکنند :
انقلابی و ماله کش رژیم
. مشابه همان کاری که بخشی از حاکمیت کرده در این همه سال . تفاوت فقط در عنوان و اسمی است که .روی دو گروه میگذارند و میگذارید .
دیروز بخشی از طرفداران افراطی و اماده ی نبرد پیرو جلیلی ، شمشیر ها را از رو بستند .
وقت است که شما نیز سازماندهی کنید و غافلگیر نشوید . بخشی از مردم شصت درصدی را که به شما اقتدا خواهند کرد ؛ به کدام سمت جبهه هدایت خواهید کرد ؟ به سمت چهل یا به سوی شصت ؟
طرفداران جلیلی قاعدتا باید در جبهه ی شما بجنگند بر علیه ان شصت درصد . !!!
سالهاست سرود حماسی جنگ و نبرد بین بخشی از مردم را با بخش دیگری از مردم سر داده و میدهد .
گویی هیچ راه سومی میسر نیست تا بین تکه پاره های این جامعه ی شقه شقه شده راهی پیدا شود که به جای دشمنی از در دوستی و همزیستی برایند .
همچنان در رویا و خیال ، سر پیری و در سالهای پایانی عمر سیاسی تان مارش انقلاب می نوازید .
ای کاش چند صباحی از عمر بیولوژیکتان باقی باشد تا در صف پیشتازان این جنبش خیالی ، سرود حماسی بر لب ، درفش کاویانی در دست ، پیروز و سر بلند هر چه زودتر روانه ی خانه و وطن گردید . انجا شاید از خواب چهل ساله بیدار شوید . شاید .
به امید ان روز .

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: آیا مذهب شیعه ایرانی آنطور…
دیدگاه:

آیا مذهب شیعه ایرانی آنطور که گاهی ادعا میشود نتیجه باقیماندههای دین کهن ایرانیان یعنی دین زردشت منوتئوئیستی،یا دین تک خدایی است؟ از طریق کدام مراسم شیعیان ادعا میشود که آن مخلوط و ترکیبی است از اسلام خلفا و ایرانیت مغ ها در فلات ایران. در لینک زیر به کدام اشتراکها اشاره میشود؟
https://www.youtube.com/watch?v=Rb3XIJ9e1mE&t=112s

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: .کدام چپ؟
دیدگاه:

سلطنت طلبان به گلوبالیست ها و به حزب دمکرات امریکا میگویند چپ. به بارک اوباما بدلیل پیشنهاد صندوق بیمه درمانی برای عموم ،میگفتند کمونیست !وقتی به حزب محیط سبز میگویند چپ، منظور چپ کمونیست است و یا چپ سوسیال دمکرات و یا چپ خواهان حمایت مالی از آزمندان؟.
قبلا استالینیست ها از چپ اروپایی و چپ امریکایی و چپ مائوئیستی و چپ مکتب فرانکفورت و چپ طرفدار شوروی و چپ ملی و غیره نام میبردند.
چپ میتران در فرانسه تا چه حد چپ بود؟ اکنون ژیژاک، فیلسوف یوگسلاوی سابق را یک چپی میدانند که گاهی مواضع جانبدارانه از رژیم ایران داشت. آیا اصطلاح چپ به چه جریاناتی گفته میشود؟ اکنون بعد از نتیجه دیروز انتخابات، سعادت یا خطر کمونیسم و سوسیالیسم ،فرانسه را تهدید میکند؟

بیسوادی سلطنت طلبان و حزب اللهی ها باعث شده که تصور آنان از چپ چیز دیگری باشد تا شناخت 150 ساله پیشین از چپ .ژیژاک ، فیلسوف یوگسلاوی در کتاب " انقلاب در پیش است " در فرمول لنینی سوسیالیسم ، بجای الکتریکی نمودن جامعه و اقتصاد ، اکنون در قرن 21 واژه اینترنتی نمودن را قرار داده است . او در آنجا میپرسد از نظر لنینیستی ، جامعه امروزی چگونه دیده میشود ؟ و از لنین بیاموزیم ، منظور باز گشت به تئوریهای لنین است یا اینکه انتقاد از لنین ، بازگشت به مارکس میباشد ؟
ژیژاک مدعی است که اساس استالینیسم متکی به هسته لنینی آنست و لنینیسم مفهومی است کاملا استالینیستی . امروزه غیر از اصطلاحاتی مانند طبقه کارگر و انقلاب کارگری ، از لنین چه چیزی بجا مانده ؟ آیا لنین همچون نصیحت مسیح عشق به همنوع را قبول داشت یا اینکه فقط او متفکری شوبرتی بود ؟
ژیژاک میخواهد با کمک تضاد عقلگرایی پست مدرن به نقد لنین بپردازد . او اشاره میکند که در زمان انقلاب اکتبر، روسیه تزاری دمکرات ترین کشور اروپایی آنزمان بود و بعد از پیروزی بلشویکها شعار " سوسیالیسم یا توحش " روزا لوکزامبورگ سرانجام به وحشت سوسیالیسم واقعا موجود ختم گردید .
اقتصاد ، صنعت گلوبال ، و بت شدن کالا در زمان حال تایید نظرات مارکس است . انگلس میگفت در آینده حکومت بر انسانها باید یکروز تبدیل به اداره و مدیریت بر اشیاء بشود ، یعنی در عصر کمونیسم دولت از بین میرود . اکنون سیاستمداران گلوبال میکوشند تا اقتصاد را مشمول مبارزه سیاسی نکنند . این کار ما را بیاد لنین می اندازد که میگفت آن مبارزه اقتصادی است که سرنوشت نهایی مبارزه را تعیین کند .
مارکس میگفت مرزهای سرمایه داری خود سرمایه است و تضاد اساسی سرمایه داری تضاد میان مصرف و تبادل ارزش است که ریشه اصلی بحران میشود و ارزش مبادله مستقل از نیاز واقعی انسانها ، منطق و رقص جنون خود را دارد . انتقاد کاپیتالیستی مارکس و پروژه انقلاب جامعه کمونیستی او کوشش در راه آزادی و عدالت اجتماعی بود .
گسترش و توسعه مداوم کاپیتالیسم بخاطر اینست که مدام از آینده و نسلهای آن وام میگیرد . کینز در کتاب " نقد ایده " میگفت زمانی واقعیات بر سودجویی کاپیتالیستی غالب میشوند که همه ما مرده باشیم . ژیژاک مدعی است که کاپیتالیسم بدون استکاک وجود ندارد چون آن مدام دچار شارتی ایدئولوژیک است . کاپیتالیسم واقعا موجود امروزه بشکل گلوبال و به فرم دیجیتال پسا صنعتی است یعنی کارگران و زحمتکشان در هزارتوی کاپیتالیسم پسامدرن پسا صنعتی گلوبال سرگردان شده اند . کاپیتالیسم نه تنها یک دوره تاریخی است در کنار دورههای دیگر بلکه آنطور که فرانس فوکویاما پیش بینی میکرد ، کاپیتالیسم گلوبال پایان تاریخ است ، گرچه خروشچف در دیدار خود از آمریکا حدود 40 سال پیش خطاب به مقامات کشور میزبان گفته بود که نوه هایتان در آینده ای نه چندان دور همه کمونیست خواهند بود !.
هابرماس میگوید ما در عصر هرج و مرج سیاسی و گنگی تئوریک زندگی میکنیم . اساسی ترین فرم خشونت نمادین ،انتخابات اجباری است . دمکراسی یعنی حاکمیت و شرکت منتقدین ، روشنفکران و اهل بحث و جدل . دیکتاتورها شعار میدهند که دشمن قانونی را باید از دشمن غیرقانونی جدا نمود و دمکراسی استاندارد لیبرالی مدعی دو دشمن است - راست فاشیستی رادیکال و چپ کمونیست یا چپ تروریست .
ژیژاک میگوید تنها مکان آزادی ، شرکت در انتخابات محلی و از طریق شوراهاست و مرزهای دمکراسی تعیین و تشکیل دولت است . اساس دمکراسی سیاسی ، مالکیت خصوصی بر وسایل تولید است . دمکراسی لیبرال آنطور که هگل میگفت بدون مالکیت خصوصی و سرمایه داری، دوام نخواهد آورد . سقوط استالینیسم در سال 1999 بعلت تضاد دمکراسی و مالکیت دولتی بر وسایل تولید بود . امروزه خیلی ها خود را ضد کاپیتالیسم میدانند ، حتی فیلمهای انتقادی اجتماعی هالیوودی که معمولا مبلغ تئوری توطئه هستند .
ژیژاک با اشاره به انقلاب فرانسه و انقلاب اکتبر روسیه مدعی است که معمولا انقلاب بدلایل درونی اش دو بار پیاپی رخ میدهد . او مینویسد که در عصر نسبیت گرایی پست مدرن ،حقیقت عینی یک تصویر واقعیت است . تمدن فقط در جوامع هرمی و هیرارشی امکان پذیر است مگر اینکه طبقه حاکم خود یک پارازیت باشد که آن جامعه را نابود کند . ژیژاک در قرن حاضر از سه دلیل برای رابطه زن و مرد نام میبرد - برای تولید مثل ، بخاطر عشق ، یا برای سکس . او سکس را سرگرمی اوقات فراغت میداند ، عشق ارضاء احساسات انسانی است ، و کار تولید مثل را بزودی بانکهای کودک زایی بعهده خواهند گرفت .
ژیژاک با تمسخر از عظمت درونی استالینیسم یاد میکند و مدعی است که برشت یک هنرمند استالینیستی بود ، ولی لوکاچ خلاف برشت هیچگاه عظمت حقیقی استالینیسم را متوجه نشد . اریستو کراتی کبیر بلشویکی کادرهای حزبی بود که بعد از لنین در رقابت با مخالفین استالین ، موفق شد او را بقدرت برساند چون اینکار در زمان لنین غیرممکن بود . هایدگر از نظر ایدئولوژیک منحرف شد چون او افسون شخصیت رهبر یعنی هیتلر شده بود . انسان گاهی میتواند فقط یک طرف گلدان روی میز را ببیند .
بادیوس از تاکتیک ترور در زمان انقلاب فرانسه دفاع میکرد . گیوتین میگفت که انقلاب نیازی به دانشمندان ندارد . انقلاب فرهنگی مائو مبارزه خود را در مبارزه سیاسی خلاصه کرده بود . ژیژاک میپرسد در عصر پست مدرن گلوبال چه طبقه ای صلاحیت بعهده گرفتن هژمونی جامعه را دارد ؟
منقدین لیبرال میگویند اگر مارکسیسم ارزش تجزیه و تحلیلی برای تئوری سیاسی میداشت، مولد استالینیسم نمیشد .پوپولیسم نئوفاشیستی در عصر شرکتهای چند ملیتی، دشمن طبقه کارگر صادق است . زندگی روزمره ما در دوره پایان سرمایه داری مثالی است برای انکار تجربیات روزمره دیگران .
کوشش آنتی کاپیتالیستی بدون عمده کردن فرم سیاسی کاپیتالیسم یعنی دمکراتی یا پارلمانی لیبرالی کافی نیست ، هرچند هم آن رادیکال باشد . اگر توانایی کاپیتالیسم در آنست که هر پدیده ای را برای خود سود آور کند چرا نتواند از فاجعه محیط زیست نیر در خدمت منافع خود استفاده کند ؟. آیا همچون ادیان ابراهیمی باید گفت که رفع اختلاف طبقاتی فقط در آن دنیا میسر است ؟
بنیامین میگفت نه تنها باید همیشه پرسید یک تئوری یا یک هنر در مبارزه طبقاتی چه موضعی دارد بلکه باید پرسید در درون آن مبارزه چگونه عمل میکند ؟ ریچارد روتی مینویسد که انسان حیوانی است نمادین و سنبلیک . نیچه میگفت حقیقت دروغی است که اراده بقدرت رسیدن ما را بطور کامل بیان میکند . کیرکگارد مسیحیت را عشق به همنوع میدانست . ویرجینیا وولف در سال 1912 نوشت که طبیعت و شخصیت انسان چنان تغییر کرده که دیگران مرز جدایی میان زندگی خصوصی و اجتماعی را نمی شناسند .

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: ...چگونه بعد از شیخ.. ایران…
دیدگاه:

...چگونه بعد از شیخ.. ایران را نباید به شاه سپرد؟...شما افغانستان روسیه شرق اروپا دیوار برلین رو نتونستی نگهداری الانم تو کشور پادشاهی زندگی میکنی

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: سلام. درود ماینس!
نبرد ادامه…
دیدگاه:

سلام. درود ماینس!
نبرد ادامه دارد. مقاومت پا برجاست.
لینک زیر به مناسبت فوت مادر زاهد ، مادر 4 فرزند شهید، در شهر گوتنبرگ هلند.
https://www.youtube.com/watch?v=PThEDX17bwo

تاریخ:
عنوان دیدگاه: وحشت قدرتپرستان عقیدتی/ایدئولوژیکی در برابر استدلال و منطق
دیدگاه:

دروووود!
بدون شرح!

هیچکس به دیگری، بهشت را مفت و مجانی عرضه نمیکند. حتّا همان الله نیز به مومنانش در قرآن، جنّت را در قبال میثاقهای خونین و مالین و تبهکاریهای خشونت آلود وعده میدهد. دنیای اینترنت، دنیای آزادیها و امکانهاست. هر انسانی نیز حسب زندگی فردی و اعتقادت شخصی و علایقش میتواند از امکانهای اینترنتی استفاده کند. بهشت من، استقلال فکر و قائم به ذات بودنم است. من سالها قبل، خودم سایت شخصی داشتم. وبلاگ داشتم. الان نیز «سایت شخصی» دارم و میتوانم هزاران سایت شخصی دیگر نیز داشته باشم. انتشار مقالات من در سایت «ایران گلوبال» فقط بر اساس درخواست «کیانوش عزیز» بود. اگر در سایتهای دیگر [ایران امروز] از من، مطلبی منتشر شد، فقط خودم بودم که مطلبم را برای مدیر آن سایت ارسال کرده ام؛ وگرنه من با هیچ سایت اینترنتی همکاری نمیکنم؛ آنهم آگاهانه و به دلایل شخصی.

من درحقّ هیچ احدّالناسی بر روی کره زمین تا همین ثانیه های گذرا، ستمی، بیدادی، لیچارگویی، حقّکشی و امثال اینگونه شرارتهای مذموم مرتکب نشده ام. خصومت دیگران با من فقط به این دلیل است که اعتقادات و ایدئولوژیها و ادیان و مقاصد قدرتپرستانه آنها را سنجشگری مستدل و متّقن با برهانهای بسیار قویمایه میکنم و به هیچ وجه من الوجوه نیز تابع و مطیع و توسری خور و آمینگوی هیچ آئوتوریته و مرجعی نیز نیستم؛ ولو نامشان «سقراطها» باشد و مبلّغ و منادیان و رسولان قاهران جبّار ماوراء الطبیعی باشند. برای من، میزان و معیار برای داوری کردن فقط و فقط «خرد و تجربیات و دانش و آگاهی و ژرفنگریها و جستجوها و تامّلات فردی» خودم هستند و بس. من هیچگاه تابع هیچ متفکّر و فیلسوف و رسول و نبی و استاد و حزب و سازمان و تشکیلات و امثالهم نخواهم شد. میزان فقط غربال مغز اندیشنده و تجربیات و بینش فردی من است. اگر کسانی سخنهایی گفته باشند که برای زندگی و باهمزیستی انسانهای کره زمین بدون هیچ خشونت و تبعیض و بیدادی، ارزشمند باشند، من بر حسب تامّلات شخصی خودم باید به صحت چنان نظراتی پی ببرم و اگر متوجه شوم که دیدگاههای آنها به خطا یا اغراض و حماقتهایی آلوده است، سفت و سخت به سنجشگری آنها همّت میکنم و از هیچکس نیز هراسی ندارم؛ ولو قاهر مطلق و حاکم بلامنازع تمام زرّادخانه های جهان باشد. میزان برای من فقط فقط استدلال و برهان منطقیست.
اکثر کسانی که با من، خصومت و دشمنی و پدرکشتگی مزمن دارند، در تمام افکار و دیدگاههای من، خطر نابودی و فروپاشی اعتقادات مزخرف و بی اصل و پایه خودشان را و اراده افسارگیخته قدرپرستی جنون آمیز خودشان و تشکیلاتشان را خیلی خوب تمییز و تشخیص میدهند و چون اصلا و ابدا به هیچ وجه من الوجوه نمیتوانند به گونه منطقی از در گفت و شنود بر آیند و هیچ چیزی به بار ندارند، تلاش میکنند که با دشنامگویی و لیچاربافی و زر زیادی زدن، مرا از میدان بیرون کنند و گرد و خاک به پا کنند و خوانندگان مقالات مرا، فراری دهند تا میدان برای قدرتپرستی و تبلیغ ایدئولوژی و دین و مرام و مذهب و مسلک تشکیلاتی خودشان، فراخ و بی مانع به چنگ آید. اینگونه ناشناسان که حتّا شهامت ندارند به نام و تصویر خودشان حرف بزنند، همه بدون استثنا از تیپ و سلاله «لاجوردیها و متجاوزان حکومت فقاهتی و استالینیستهای کا.گ.ب» هستند که در راه اعتقادات و مذاهب و ایذئولوژیهای مزخرف و سمنتی خودشان برای اجرای هر جنایتی مستعدند. من امّا از هیچکس نمیترسم؛ زیرا با مغز خودم میاندیشم و معیار و ترازو در وجود خودم است و آویزان تخم متفکّران و فیلسوفان و انبیاء و اساتید دانشگاهی باخترزمینی با احتمالا خودیهای تابع و ذلیل و آمینگوی و هارت و پور کن و غیره و ذالک نیستم و هرگز نیز نخواهم شد.
شاد زیید و دیر زیید!
فرامرز حیدریان

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: /کهکشان مقاومت.
دیدگاه:

خیلی هم خوب درک میکنند، ...............
صداقت یکی از صفات آسمانی ابن بشر است که هر کسی آنرا دارا نیست
علم انسانشناسی غرب میگوید: بیشتر آدم ها دنبال پول و قدرت و شهرت هستند. دار الاسلام دنبال شهوت وصواب و حوریان و صیغه هم هست.
انور خوجه میگفت: تحلیل و برخورد اگر طبقاتی یا فرهنگی نباشد، ............
............

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: اگر مسئول سایت کمنت های…
دیدگاه:

اگر مسئول سایت کمنت های سانسور شده را منتشر کند ،آنوقت اینجا برایت بهشت موعود نخواهد بود ؛….. با

تاریخ:
عنوان دیدگاه: اهداف و مقاصد مدیران سایتها
دیدگاه:

درووود!
اندکی زمزمه های زیرلبی.

مدیران سایتهای اینترنتی – محتویاتشان را فعلا کنار بگذاریم- معمولا اهداف مشخّصی را دنبال میکنند. اهداف هر سایتی نیز حسب اختیارات فردی مدیر یا مجمعی از اشخاص تلاش میکنند که در سمت و سوی اهداف خودشان، مطالب سایت را تنظیم و منتشر کنند. اینکه هر سایتی به ایده آلهای عمومی بشری مثل: «آزادی، دادگزاری، رفاه، حقوق، قانون، آموزش، انتقاد، تبلیغ و غیره و ذالک» استناد میکند، مسئله ایست کاملا بدیهی. امّا اینکه گردانندگان سایتهای اینترنتی در عمل و از لحاظ پراکتیکی و نه فقط از لحاظ سبک و سیاق رایج و ادّعایی به چنان ایده آلهای عمومی بشری پایبند باشند، مسئله ایست که به میزان درک و فهم و نیّات و آرزوها و دیدگاههای گردانندگان سایت یا مدیر اجرایی سایت مربوط میشود. عرصه اینترنت و شبکه های اجتماعی رنگارنگ به طور کلّی، عرصه بسیار فراخ است که هر انسانی و تشکیلاتی و حزبی و دسته ای و غیره و ذالک میتوانند از اینگونه امکانهای تکنیکی برای رسیدن به اهداف و مقاصد خودشان استفاده کنند.

بحث امّا بر سر ضرورتها نیست؛ بلکه اصل مسئله بر سر این است که مشارکین در امکانهای اینترنتی از چه طُرُقی و روشهایی میخواهند به اهداف و مقاصد خود دست یابند. عده ای راه و روش خود را برای رسیدن به اهدافشان این میدانند که از صبح تا شب فقط با هرزه گویی و لیچاربافی و متلک پرانی و زرمفت زدن و فحشهای رکیک و زشتگویی و بدنام کردن و تحقیر و هوچیگری و تهمت و لجن پراکنی و تخلیه کردن انواع و اقسام مسترابهای شفاهی و کتبی در جنگ و جدال با کسانی که خلاف اعتقادات و اهداف و مقاصد آنها هستند، با بی شرمی تمام ، رفتار کنند و به پیش بروند. اینگونه موجودات که من آنها را اصلا از سلاله آدمیان نمیدانم و فاقد آدمیگری هستند، معمولا از هر نوع مزوّری و ریاکاری و رذالت با علاقه استقبال میکنند؛ زیرا اهداف و مقاصدشان برایشان استفاده از هر ابزاری را توجیه و مقدّس و صحیح میداند.
به طور کلّی میتوان گفت که فحّاشی و رکیک گویی و هوچیگری از زبان و قلم کسانی جاری میشود که هیچ حرفی و استدلالی و برهانی و منطقی ندارند و همچنین آگاهی و شناختی از هیچ چیزی ندارند، سوای چاک کردن دهاندریدگی بی زیب خود!. انسانی که اهل استدلال و منطق باشد به هیچ سلاحی مجهّز نیست؛ سوای منطق استدلالی و برهانی خودش.
برای مدیران سایتهایی که به دلایل میهنی و انسانی و نه فقط شخصی و فرقه ای به دنبال ایجاد فضای باهماندیشی و گفت و شنود و راهگشایی برای گلاویز شدن با معضلات اجتماعی و میهنی و کشورداری هستند، سه راه بیشتر وجود ندارد: 1- یا باید به این دیدگاه دلخوش باشند که وجود مقالات ارزشمند در سایت باعث میشود که کلّ کبره گوییها و لیچاربافیها و زرمفت زدنهای دیگران در پای مقالات، هیچ تاثیری در اصل مطلب نخواهند داشت؛ زیرا از یک طرف به شعور و فهم خوانندگان مطالب اعتقاد دارند و از طرف دیگر احتمالا بر این نظرند که مقاله مستدل و منطقی و موثر بسان آب بسیار نیرومندیست که هر گونه آت و آشغال را با خودش میتواند لایروبی کند و به دور اندازد. 2- ممکن است مدیر سایتی به این نتیجه برسد که پرت و پلاگوییهای دیگران در پای مقالات ارزشمند میتوانند امکانهای باهماندیشی و بررسی موضوع را استتار کنند و کار به جنگ و جدالهای بی مغز و پایه بکشد و ارزش سایت و غیره و ذالک به شدّت کاهش پیدا کند. به همین دلیل ترجیح میدهد که قبل از انتشار نظرات دیگران، آنها را بررسی کند. اگر با موضوع مقاله، ارتباطی داشت و هیچو.نه توهین و پرت و پلاگویی به اشخاص حقیقی نبود، آن را منتشر خواهد کرد. اگر بی ربط و توهینگویی باشد، منتشر نمیکند و شخص خاطی باید حساب کار خودش را بکند و به دنبال کار خودش برود. 3- در حالت بینابین این دو روش، یک روش نیز وجود دارد که مدیر سایت یا گردانندگان سایت، به حکّ و اصلاح و حذف حرفهای دیگران میپردازد و بخشی از صحبتهای اشخاص مجهول یا به نام را منتشر میکند.
هیچکدام از این سه مورد را من، ایده آل نمیدانم و تایید یا نفی نمیکنم. شخصا بر این اندیشه ام که مدیر یا گردانندگان سایت میتوانند در یک چارچوب مشخّصی که کاملا شفّاف و گویا باشد، رئوس اهداف خود را هم در خصوص انتشار مقالات، هم در خصوص انتشار دیدگاههای دیگران در پای مطالب، تحریر و گوشزد و مطابق آنها رفتار کنند. استثناء نیز نباید قائل شوند. فرض کنید من بخواهم سایتی داشته باشم که مطالب آن به حول و حوش فقط «پالتو و کفش» باشند. بالطّبع کسانی که بخواهند در باره درختان و کوهها و غیره و ذالک بحث کنند و مطلب بنویسند، جایی در سایت ندارند، ولو مطالبشان خیلی عالی و شسته و روفته باشند.
سایت ایران گلوبال در بخش نظرات به نظر من خیلی ضعیف است و امکانهای گفت و شنود بارآور را محدود و کلّا ناممکن کرده است؛ زیرا فرصت به افرادی ناشناس میدهد که حرفهایشان عین شن ریزه در وسط برنج اصیل شمالی هستند! و فقط تولید اغتشاش و بازتولید مزمن و مضر لیچارگویی و پرت و پلاگویی و تکرار هزار بار همانگویی حضرات هوچیگر را به دنبال دارد. در باره این مسئله باید مدیر سایت ایران گلوبال یا گردانندگان آن، تصمیم جدّی بگیرند و سفت و سخت نیز پایبند آن باشند. آزادی بیان به معنای، کامیون کامیون هرزه گویی و پرت و پلاگویی نیست. آزادی بیان به معنای این است که دیگران حقّ دارند در باره نظرات انسانهای دیگر از تجربیات و آموخته ها و تامّلات خودشان سخن بگویند؛ نه برای اینکه مثلا پاسخ دیگران را داده باشند؛ بلکه به این هدف که دیگران را در بازنگری و سنجشگری دیدگاههای خودشان بینگیزانند و به تامّلات پیگیر فراخوانند. در سایت ایران گلوبال، متاسفانه این مسئله تا جایی که من تجربه کرده ام، اتّفاق نیفتاده است و این باعث تاسفه.
شاد زیید و دیر زیید!
فرامرز حیدریان

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: ازشما اصلا توقع نداشتم،
دیدگاه:

سالام
من به همه به اندازه ظرفیت خودش حق میدهم
که از ناراحتی، عصبانی شده وگاهی واکنش نشان دهد،
درست حدودهای صدساله به تورکان علاوه
بر حق کشی و زیرپا گذاردن ابتدایی ترین حقوق
انسانی آنها وبخصوص اززمان حاکم شدن عوامل
ماسونی ،استعماری غرب مسیحی درایران،
بدترین توهینهارا میکنند،
اگر حرفهایی فقط این چند روز نوری زاده مدیر
مرکز تحقیقاتی انگلیسی،
آن امید دانا ،بقول آقای توکلی نادان،رائفی پور،
هوشنگ امیر احمدی، رئیس ستاد جلیلی،
وو،،،،نگاه کنید،
توهین نبود، میشه گفت فحش های رکیک
خارج ازعرف بود،
اگراین فحش وتوهین هارا به هر اتینیکی می
گفتند، اینهارا سند و دستگیری های فله ایی شروع میشد،
ولی ما این عقب مانده های نژادپرست رامیشناسم و ازآمدن رضاشاه تاکنون به تورک
و عرب توهین میکنند،
شما چرا دریک سایت که افراد مسن،جوان وزن
دختر حضور دارند،
ازاین کلمات غیرعرفی استفاده کرده اید،
من متعجبم.
من درتمام گرو ه های هویت طلب تورکان،
و درتمام رسانه های مجازی به تورکان توصیه
میکنم،
که فحش ندهید،
سکوت هم نکنید،
بلکه از جسارت نجیبانه و باشهامت جواب این
هتاکان رابدهند.
ایکاش ازاین کلمات استفاده نمی کردید.

تاریخ:
نوشته شده در: آش ناصرالدین شاهی
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: جواب ملا یوسپ که حتی شهامت نقد با نام واقعی خود ندارد
دیدگاه:

یکبار در مورد مالا یوسوپ نوشتم .متاسفانه هنوز همان ملایوسوپ است که حتی قادر نیست با وجود بقول خودش پیروزی میمنت افزای حضرت پزشکیان ایشانبمراد دل رسیده اند.حال با نام مشخص در صهحنه ظاهر شوند تا حداقل از گزقتاری این بیچاره مالا یو س و پ گم شود ودر فضای روح افزای حاصل از انتخاب اونفسی بکشد .بدون یک چتول بالا انداختی اسم واقعی خود را بنویسذ . من آنم که رستم بود پهلوان .ترک اوغلی مبارز .پپپ

تاریخ:
عنوان دیدگاه: آنانی که از خود بودن، وحشت دارند!
دیدگاه:

درووود!
پسگردنی آبدار بدون شرح.
موجوداتی که جرات و دلاوری ندارند، به اسم و تصویر خودشان حرف بزنند، خیلی موجودات حقیر و بی مایه و اصلی هستند؛ زیرا اگر چیزی به بار داشتند، آنگاه حرفی نیز برای گفتن میداشتند و می آمدند حرفهای خودشان را که به نظر خودشان، اولین و آخرین حرف حجّتگونه جهان انسانهاست بر زبان بیاورند و دلبری کنند. آنهایی که ادّعای دمکرات بودن و آزادیخواه بودن و هارت و پورتهای کائناتسوز میکنند، اتفاقا اگر به اندازه یک ارزن، از شعور و دلاوری و رادمنشی و میهندوستی و مردمدوستی بو برده بودند، باید می آمدند به دستبوس و پابوس «آقای کیانوش توکلّی» عزیز که خایه های شجاعتش از کل وسعت استان مازندان و گلستان و گیلان نیز وسیعتر و سرسبزتر و با دوامتر هستند. آزادمنشی کیانوش برای آدمهای مغرض، دردسر شده است و باید به هر وسیله ای که شده از شرّش راحت شوند تا دایره قدرتپرستان و مکّاران مرموز و ناشناس وسیعتر شود برای تسخیر قدرت و حکومت جبّار بر ایران و مردمش.

اگر کسی شعور داشته باشد، باید بفهمد که سایت «ایران گلوبال» آنطور که من از مرام و مقصود و فهم و درک و درایت «آقای توکلّی» میفهمم و برداشت میکنم، میدانیست برای آزمون شعور و فهم و گشوده فکری و رادمنشی آنانی که ادّعا میکنند ما دمکراسی میخواهیم و اله و بله. این گوی و این میدان و بیخودی نیز زر مفت زیادی هم نزنید که تف سربالاست. جامعه ایرانی، زر مفت زن بر سر منابر و سایتهای اینترنتی، بس بسیار زیاد داره که به کاچی پختن نیز توانمند نیستند. مدیران سایتهای دیگه خیلی ادّعاها میکنند که همش ادّعاست و ادّعا و ادّعا. ولی کیانوش گرامی، اهل ادّعا نیست؛ بلکه ساده میگوید و ساده نیز اجرا میکند و دلیر است برای مسئولیّت پذیری. کسانی که ناراحتند از این رفتار و نگرش آقای توکّلی میتوانند بیل و کلنگ به دست بگیرند و به آباد کردن کویر لوت و کوبر نمک همّت کنند تا هم به خودشان کمک کرده باشند هم به آبادانی میهن.
شاد زیید و دیر زیید!
فرامرز حیدریان

تاریخ:
عنوان دیدگاه: وفاداری به اصالت خود و اثبات آن
دیدگاه:

درووود بر خانم حسینی گرامی!
گپهایی برای تامّلات کارگشاینده.

در تمام صحبتها و مقالاتی و دیدگاههای که تا امروز نوشته و منتشر کرده ام، بر یک نکته کلیدی همواره تاکید مبرم داشته و هنورم دارم، آنهم اینکه «جمهوری اسلامی ایران» اصلا و ابدا، هیچگونه «لژیتیماتسیون/حقّانیتی» رابه فرمانروایی بر ایران و مردمش ندارد. علّت این مسئله را نیز مستدل و با برهانی قویمایه از ابعاد مختلف اثبات کرده ام که خدشه ناپذیریهای استدلالهایم تا امروز به قوّت و اعتبار خودشان پایدار هستند و در آینده نیز پایدار خواهند بود. دقیقا بیست و هفت سال پیش در یکی از مقالاتم نوشتم که اگر زمامداران و متصدّیان «جمهوری اسلامی ایران» بتوانند از شانسی که در تاریخ ایران به دست آورده اند، بهره برداری خردمندانه کنند و تمام بُنمایه های فرهنگ ایرانی را تضمین و تامین و مراقبت و نگهبانی کنند، آنگاه متعاقبش تمام «فورمهای تئوریک کشورداری از نوع باخترزمینی» برای طیفهای مخالف، منتفی خواهند شد؛ زیرا اصل، محتویات هستند؛ نه ظواهر و فورمها. هیچ میهمانی از شما یا دیگر مهمانداران نمیپرسد که «قورمه سبزی» را در چه قابلمه ای پخته اید؛ بلکه اصل برای میهمان، «مزه قورمه سبزی و اصل قورمه سبزی» است که مطرحه؛ زیرا بدون مزه وشکل و شمایل نداشتن به قورمه سبزی، اگر غذایی در دیگ زمرّدین نیز پخته شده باشد و به انواع توصیفات پُر زرق و برق آویخته، آخرش به درد سطل زباله میخوره و خلاص.

اینکه آقای پزشکیان فعلا در چارچوب حکومت فقاهتی به قول خودشان «انتخاب» و به قول مردم ایران در جامعیّت وجودی بدون هیچ تبعیضی، «منتصب» شده است، چندان مهم نیست؛ بلکه مهم این است که آقای پزشکیان، قبل از وضعیّت فعلی اش« قولهایی» را ادّعا کرده بود که من در همین سایت «ایران گلوبال» نظرات خودم را در پای قولهایش نوشته ام و میتوانید ملاحظه کنید. اینکه ایشون فرزند دو تن از اعضای «اقوام» بسیار ارزشمند و سرکش و مقاوم و پایدار ایران است، باید دلاوری و مردانگی و اصالت او را در عمل به محک زد؛ زیرا «اقوام ترک و کُرد و همچنین دیگر اقوام ایرانی»، هر گونه قیام و سرکشی راکه تا امروز در تاریخ ایران در مصاف با مقتدرین و حاکمین داشته اند به «پرنسیپها و اصلهای بُنمایه های فرهنگ ایرانیان» متّکی بوده اند و حقّانیّت سرکشی علیه حُکّام خونریز و بیدادگر را از زنخدایان ایرانی اخذ کرده اند که به قداست جان و زندگی و نگاهبانی از آن همپیمانند و همجان و همگوهر. بنابر این، آقای پزشکیان اگر میخواهد تحوّلی و گشایشی در سیستم فقاهتی ایجاد کند، نخستین سنگپایه اقداماتش را باید بر اصل «قداست جان و زندگی» بگذارد و سپس بقیّه اقدامها و روشهای خودش را دقیقا در حول و حوش همین «قداست جان و زندگی»، نم نم به پیش ببرد و اگر به چنین اقدامی کامیاب شود و سفت و سخت بر آن مُصر بماند و واقعیّت پذیری اش تضمین و تامین شود، آنگاه وظیفه کسانی که واقعا ایراندوست و مردمدوست هستند، این است که با گشوده فکری به یاری او بشتابند و ایران را از باتلاقی که نزدیک به نیم قرن است، فرو چلیده و در حال غرق شدن ابدیست، بیرون بیاورند بدون آنکه در صدد ریختن خونی یا انتقامگیری و قصاص و خزعبلاتی از این دست باشند. اگر این مسئله اتّفاق نیفتد در دوران پُست و مقام آقای پزشکیان، آنگاه مردم ایران محقّ و مجازند که برای همیشه و ابد به نابودی تمام ابعاد منحوس حکومت فقاهتی سرسختیها و پایداریهای هرگز میلیمتری عقب ننشستن بکنند و زمامداران ریز و دُرشت حکومت فقاهتی را عزل و معزول و دربند کنند.
انسان، موجودیست متغیّر و در حال تحوّلات گوناگون روحی و فکری. من همچون نیاکانم بر این اندیشه ام که هیچکس، شرّ مطلق نیست و وجود رفتار شرّارتی در دیگری از پیامدهای «خواب رفتن خرد و طلس شدن قلب و وجدان دیگری در زندان غرایز و سوائق افسار گسیخته اش» است که با مهرورزی و مقاومت و رادمنشی و راستی و استواری میتوان انسان شرور را به ارجمندی شاهنشاهی و خدایی خودش انگیخت و از نو آفرید. از یاد نبرید که «شهرزاد قصّه گو» توانست خبیث ترین خلیفه خونریز را به عاشق دلباخته واگرداند.«گوهر فرهنگ ایرانیان» دقیقا همین است و هنر ایرانی نیز در این بوده که «درد» را باید شناخت و از پس درمانش برآمد تا انسان در جهان، بدون هیچ گزند و آزار و رنجی در خوشی و شادمانی بزیید. این گوی و این میدان برای آقای پزشکیان و طیف به اصطلاح اپوزیسیون.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: پاسخ به نقد جناب ع.ب.تورک اوغلی
دیدگاه:

جناب آقای ع.ب.تورک اوغلی،
سلام و عرض ادب،
از توجه و نقد شما به مقاله "چالش‌ها و نوسازی چپ: از خطاهای ذهنی تا نیاز به بازنگری راهبردی" بسیار سپاسگزارم. نقد شما را با دقت مطالعه کردم و در پاسخ به آن نکات زیر را ارائه می‌دهم:
۱. فرافکنی و قضاوت نادرست
نقد شما به این موضوع اشاره دارد که نویسنده در مقاله، چپ را خائن و وطن‌فروش معرفی کرده است. در واقع، هدف از مقاله نه تحقیر یا توهین به چپ، بلکه بررسی علمی و دقیق چالش‌ها و مشکلاتی است که جنبش‌های چپ با آن‌ها روبرو هستند. هیچگاه در مقاله به خیانت چپ اشاره نشده و هدف تنها ارائه یک تحلیل عینی و مستند بوده است.
۲. اتهامات و جاسوسی راست
شما به موضوع جاسوسی و خیانت برخی از متفکران راست اشاره کرده‌اید. در این مقاله، هدف مقایسه بین چپ و راست نبوده است، بلکه تمرکز بر چالش‌های خاص چپ و نیاز به بازنگری در استراتژی‌ها و رویکردهای آن بوده است. همچنین، نقد به یک جریان فکری به معنای تبرئه جریان دیگر نیست و باید هر دو جریان با نقد علمی و مستند مورد بررسی قرار گیرند.
۳. موضوع ناسیونالیسم و ماسیونیزم
نقد شما به ناسیونالیسم کور و تفکرات ماسیونیزم اشاره دارد. مقاله مورد بحث، هدفش بررسی مشکلات داخلی و خارجی جنبش‌های چپ و ارائه راه‌حل‌هایی برای بهبود آن‌ها بوده و نه بررسی تاریخچه و تاثیرات استعمار و ماسیونیزم. البته، این موضوعات نیز مهم و نیازمند بررسی جداگانه هستند.

۴. توهین به اسلام و ایران‌دوستی
در هیچ‌کجای مقاله توهینی به اسلام یا ایران‌دوستی وجود ندارد. در واقع، هدف مقاله، بررسی و تحلیل علمی چالش‌های جنبش‌های چپ و ارائه پیشنهاداتی برای نوسازی و بهبود آن‌ها بوده است. هر گونه برداشتی غیر از این از مقاله، ناشی از سوء تفاهم یا عدم دقت در مطالعه مطلب است.
۵. استقلال‌طلبی و سرکوب در کشورهای دیگر
شما به موضوع استقلال‌طلبی و سرکوب در کشورهای دیگر اشاره کرده‌اید. این موضوع نیز مهم و نیازمند بررسی جداگانه است. مقاله ما به بررسی عملکرد و چالش‌های چپ پرداخته و هدفش تحلیل وضعیت داخلی و جهانی این جنبش بوده است.
۶. اتهام به نویسنده و همفکران
اتهام به نویسنده و همفکران او مبنی بر خیانت و نوکری غرب بدون ارائه شواهد و مستندات، نقد سازنده‌ای محسوب نمی‌شود. هدف مقاله، ارائه تحلیل علمی و مبتنی بر داده‌ها بوده و اتهام‌زنی‌های بدون دلیل، به هیچ وجه کمکی به پیشبرد بحث نمی‌کند.
جمع‌بندی
امیدوارم که این پاسخ، بخشی از سوء تفاهمات را رفع کرده و زمینه‌ساز یک بحث سازنده و علمی باشد. نقد شما به موضوعات مهمی اشاره کرده است که هر کدام نیازمند بررسی و تحلیل جداگانه هستند. هدف من از نوشتن این مقاله، کمک به بهبود و نوسازی جنبش‌های چپ و ارائه راه‌حل‌هایی برای مواجهه با چالش‌های معاصر بوده است.
با احترام،
اسماعیل مرادی

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: چرا به این آدم پرحرف ،زیاده…
دیدگاه:

چرا …,,,,؟ آیا کاربران دیگر این آزادی و خودسری را دارند؟ امید است در ایران آینده هیچگونه اجازه فعالیتمطبوعاتی به کیانوش ندهند تا برود دنبال شغل درختکاری مثل شهرام همایون.

تاریخ:
عنوان دیدگاه: نفرت پراکنیهای هول افکن
دیدگاه:

درووود!
تکمله ای دیگر برای اندیشیدن و جستجو!.

دشمنی از دیدگاه تجربیات نیاکان ایرانیان تا همین امروز به معنای نابودی خصم نبوده است؛ بلکه دشمنی همانطور که خود کلمه با ابهتی به همتا «فریاد میزند» به معنای «دیگرمن» است و آن کسی که سوای من است، هرگز از من، جدا و منفرد نیست که بخواهم نابودش کنم دیگری و من، جفتمان «همجانیم و از یک گوهر». مسئله دشمنی و نبرد در تاریخ و فرهنگ ایرانیان، مسئله نابودی دیگران نبوده است که بخواهیم وجودشان را تا سر حدّ نفرت ارتقا دهیم و برای جنایتهای خودمان توجیه تراشی کنیم و سپس ادّعا کنیم که بر اهریمن چیره شده ایم!!. دشمنی و نبرد به معنای تلاش برای پرهیز از هر گونه خونریزی به منظور آفریدن شرایط دوست شدن و همیال و آمیختن و همباز شدن با «دیگرمن» بوده است؛ نه کُشتن و قتل و عام دیگران.

خصومت با اقوام ایرانی هرگز ایراندوستی و مردمدوستی نیست. «اعراب» هرگز دشمن ایران نبودند. ترکها هرگز دشمن ایران نبودند. در همان شاهنامه، «افراسیاب تورانی»، آنقدر سجایای دوست داشتنی و ستودنی دارد که شایان آفرینهاست. تمام اقوام ایرانی، فرزند یک مادرند به نام «ایران». اعراب هیچگاه خصم ایرانیان نبودند حتا در همان شاهنامه وقتی که فریدون میخواهد ایران را مابین فرزندانش تقسیم کند، سهم ایرج را «ایران و دشت سواران نیزه گذار» میدهد و «دشت سواران نیزه گذار» همان «عربستان امروز و تمام بخشهای عرب نشین ایران» بوده است؛ اینکه سهم ایرج، ایران و دشت سوران شده است، دلیلش این است که جایگاه زنخدایان ایرانی و پیوند اعراب با فرهنگ ایرانیان بوده است. اصنام ثلاثه «عُزی، لات، منات» دقیقا سه چهره «زنخدایان ایرانی» هستند که اعراب به آنها دلباخته بودند و احترام میگذاشتند و بعدها «محمّد» با ادّعای «رسالت کردن» به جنگ با اصنام اعراب همّت اقتلویی کرد. بخش عظیم ایران را فریدون به «سلم» میدهد که ترکها و کردها ساکن بوده اند و نامش «روم» بوده است که هیچ ربطی به رُم باستان در اروپا ندارد.؛ بلکه با «هور=سیمرغ» اینهمانی دارد و محلّ آتشکده های زنخدایان ایرانی بوده اند و نام آذربایجان نیز از همین جا ریشه میگیرد. رودخانه «ارس» با رودخانه «دائیتی که سیمرغ بر فراز درخت همه تخمه آن»، آشیان دارد، اینهمانی دارد. تمام «خرمّدینان» از ساکنین دامنه رودخانه ارس بودند. «بابک خرّمدین» از سلاله همین خرمّدینان ساکن ارس بود.
تمام اعتبار ایران و دوام وجودش، مدیون «اقوام» ایرانیست که نگهبان و مرزبان ناموس و هستی و نیستی مردم ایران بودند و هنوزم هستند. بزرگترین نگهبانان و مدافعان و پرورندگان «بُنمایه های فرهنگ ایرانی»، دقیقا همین اقوام ایرانی هستند که تا امروز بقای ایران را امکانپذیر کرده اند, نه حاکمان و ادیان حکومتی و زبان رسمی که تحت سیطره و انقیاد قدرتمداران بوده اند و هنوزم هستند. اقوامی مثل «ترکها، کردها، عربها، بلوچها، لرها، مازندرانیها، گیلانیها و دیگر اقوام» آفرینده اندام وجودی کشوری به نام ایران هستند که گردآمد خود را «خدا شدن» میدانستند و هنوزم میدانند در ناخودآگاهبودشان. هر گونه دشمنی با اقوام ایرانی به معنای آسیب و آزار زدن به خدای ایرانیان و نابود کردن ایران در بخشهای اصیل و عزیز و دوست داشتنی و ارزشمندش است. آنانی که از اعراب و ترکها و دیگر اقوام ایرانی نفرت دارند، همه بدون استثنا، دشمن و خاصم و نابودگر ایران و فرهنگ ایرانیان هستند. فرق است بین تمیز و تشخیص دادن ابعاد زمخت از بهر سنجشگری با نفرت و کینه توزی از برای نابودی و خصومت و جنگ افروزی. «اعراب»، هیچگاه و هرگز، دشمن ایران نبودند و نیستند. زبانهای ترکی و عربی و کردی و گیلکی و مازندرانی و لری و بلوچی و دیگر زبانهای ایرانی، تار و پود و شیرازه فرش فرهنگ و سرزمین ایران را تضمین کرده اند. هر گونه خصومت و جنگیدنی علیه شاخسارهای درخت فرهنگ و سرزمین ایران را، من از نشانه های خصومت و عقده و کینه توزی نابودگران ایران و ایرانی میدانم. اندیشیدن در باره معضلات باهمزیستی به معنای نفرتپراکنی علیه اقوام ایرانی نیست؛ بلکه هنر سنجشگری باید در سمت و سوی «دوستی و پیوند و اتّصال و باهمزیستی» بینجامد. لطفا مقاصد خود را و اهداف سیطره یابنده خود را به نام ایران و فرهنگش تبلیغ نکنید؛ زیرا دقیقا مردم ایران، ردّ پای هر گونه تبهکاری و سوء استفاده را با مشام بسیار قوی که دارند، تمییز و تشخیص میدهند و هرگز روی خوشی را به مغرضان نشان نخواهند داد. انسانی که تاریخ و فرهنگ و سرگذشت اقوام میهنش را نمیشناسد، نیک است سکوت کند و صحبت از چیزهایی نکند که مسبّب جنگ و خونریزی باشند.
شاد زیید و دیر زیید!
فرامرز حیدریان

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: جیره خواران سرمایه داری جهانی و بیت سید علی
دیدگاه:

هرچند کلی ولی مقاله بالا چه چوب فکری چپ را بخوبی ترسیم کرده بود و سزاوار سپاس است.
ما درطول چهل تواند سال که از عمر نظام می‌گذرد شاهد مشاطه گری چپ های دو آتشه برای نظام هستیم.
این مشاطه گری های متعفن هم از سوی تشکیلات سراسری چپ صورت می‌گیرد و هم از تکروان چپ. یکی از این افراد آقای حشمت رئیسی میباشد که به دفاع از سید علی که مظهر ظلم و استبداد و توحش اسلامی، برخاسته است.
دفاع این فرد از نظام ولایت و حمله به پزشکیان نمودار تهوع چپ مفلوک وبی اصالت است. علاقمندان می‌توانند این مصاحبه را در یو توپ مشاهده کنند تا به کرنش چپ دربرابر ضحاک زمان پی ببرند.
نویسنده این سطور آقای حشمت ریسی را از دوران کار در شرکت نفت می‌شناسد. در آنزمان ای‌ان یک توده ای دو آتشه بود وامروز پیرو سیدعلی. این سرنوشت یک توده‌ای ضد ملی است یک عمر در خدمت دستگاه حزب توده
وامروز در پای منبر تزویر سید علی با نان غربی امرار معاش می‌کند.
نقولی ازمارکس وجود دارد که می‌گوید شرم انقلابی است و حال که ایشان مرید سیدعلی است باید بداند که حسین هم گفته است اگر دین ندارید آزاده باشید. چپ نه دین دارد ونه ازاده است.

تاریخ:
عنوان دیدگاه: فیلسوف، رسول و نبی نیست.
دیدگاه:

دروووود!
توضیحی در باره اظهارات آقای ستوده!

من برای نخستین بار است که نام و صدا و عکس ایشون را میبینم و میشنوم. کلّ صحبتهای ایشون با اندیشه ها و پژوهشها و تامّلات ژرفاندیشانه زنده یاد «منوچهر جمالی»، نه تنها هیچ سنخیّتی ندارند، بلکه دقیقا در تقابل و خلاف »بِنمایه های فرهنگ ایران» نیز هستند. ایشون حسب اطّلاعات جسته گریخته عمومی که بر هیچ پایه پژوهشی و جویندگی و اندیشیدن و فلسفیدنی استوار نیستند و تنها محصول تبلیغات و تدریسات و اطّلاعات عمومی در انواع و اقسام رسانه ها پخش و گسنرده و منتشر شده اند به توضیح در باره برخی رویدادها و تجربیات و شنیده ها و امثالهم برآمده اند. من در صحیتهای ایشون و مرام و مسلک ایشون، هیچگونه ردّ پایی از تفکّرات و ایده ها و پژوهشهای «زنده یاد منوچهر جمالی» اصلا و ابدا نمیبینم. اساسا همین نماد پرچم و شعار فراز آن با اسلحه کذّایی، به شدّت در تضاد با «بُنمایه های فرهنگ ایران» و زحمات طاقت فرسا و جانکندنهای شبانه روزی «زنده یاد جمالی» هستند که با صبوری و زحمت، مو را از ماست بیرون میکشید و گام به گام با دقّت و هوشیاری و مقایسه ای ستایش انگیز و دلاورانه پروسه تحوّلات فرهنگی و اجتماعی و کشوری تاریخ و فرهنگ نیاکان ایرانی و جنایتهای هولناک را شرح میدهد و بازشکافی میکند.

. «بنمایه های فرهنگ ایرانان» به هیچ وجه با خونریزی و جنگ و کشتار و تهدید و ارعاب و خصومت و کینه توزی و امثالهم که در ادیان نوری مثل میترائیسم و زرتشتیگری و یهودیّت و مسیحیّت و اسلامیّت و ایدئولوزیهای برآمده از آنها در واقعیتهای تاریخی ایران و جهان پدیدار شدند، اصلا و به هیچ وجه من الوجوه، اینهمانی و سنخیّت ندارند و با تمام نیرو و توان و توشی که دارند، اتّفاقا در تقابل و سنجشگری و نفی ابعاد زمخت و خشن و قهرآمیز و خونریز چنان ادیان نوری نیز هستند. اساسا آنچه را امروزه به نام «ادیان جهانی» می شناسند به شدّت در تمام ابعاد وجودی و پدیداریشان علیه «دین فردی تک تک انسانها» هستند و با «دین در معنای تجربیات عمیق نیاکان ایرانیان» هیچ سنخیّتی ندارند. «اهریمن ایرانی، هیچگاه شّر مطلق نبود و نیست». «پیکار و رزم و نبرد و همآوردی» با جنگ و خونریزی و کشتار و فلان و بیسار، هیچ همترازی معنایی ندارند. تمام اینگونه برداشتهایی معنایی که ما از واژگان داریم و سطح ذهنیّت امروز ما را پوشانده اند به شدّت تقلیب شده و محصول خیانت و جنایت هولناک مویدان میترائیسم و زرتشتیگری و متولیان اسلامیّت هستند که راه را بر کسب و شناخت و پیوند با اصالت و گستره «بنمایه های فرهنگ ایرانیان» مسدود کرده اند و وظیفه و تکلیف جوینده و پژوهنده رادمنش و دلیر و مستقل اندیش در این است که دقیقا با چنین تحریفاتی صف آرایی سنجشی کند. مختصر و ختم کلام. حرفهای آقای ستوده، هیچ ربطی به «تفکّرات و پژوهشها و زحمات زنده یاد منوچهر جمالی» ندارند و همچنین گفتارهای آقای ستوده، کوچکترین آگاهی درخور در باره «بُنمایه های فرهنگ ایرانیان» به احدی نمیدهند. صحبتهای ایشون در همان دایره تبلیغات «دین ایدئولوژیکی شده زرتشتیگری» هستند که پایه های فلاکت و نابودی ایران و فرهنگ ایرانیان و ذلالت اقوام ایرانی را از عصر میترائیسم و ساسانیان تا امروز در تحت سیطره حکومت آخوندی رقم زدند و مسبّب شدند.
ختم کلام: زنده یاد «منوچهر جمالی»، هیچ شاگردی نداشت. رسول هیچ قاهر جبّار و مستبدی نبود. نبی هیچ عقیده آکبندی و سمنتی نبود. «منوچهر جمالی»، جوینده و کاونده و اندیشنده و فیلسوفی تکرو بود که به جستجوی کشف و شناخت «اصالت ایرانی بودن خودش» همّت شایان آفرینها کرد و سر انجام در پروسه کاوشگریهای و سختسریها و مته به خشخاش گذاشتنهایش به «کشف فرهنگ زنخدایی ایرانیان» کامیاب شد. فرهنگی که هزاره هاست از سوی قدرتپرستان بی فرّ و نالایق و جبّار تا امروز سرکوبیده شده است؛ ولی هر بار همچون «ققنوس از خاکستر خودش» سر برافراشته و در مقابل قدرتمداران خبیث و خونریز و نالایق استوار ایستاده است. در بنمایه های فرهنگ ایرانی، هیچ رد پایی از نفرت و جنگ و کشتار و امثالهم نیست؛ بلکه سراسر این فرهنگ به «مهرورزی و آمیختگی و اتّصال و پیوستن و باهمآیی و دوستی و خنده و شادی و نگاهبانی و همبازی شدن و امثالهم» به هم تنیده است و هرگز و هیچگاه به اسلحه و ابزارهای اسلحه ای، چنگ نمی اندازد و متوسّل نمیشود. «اعراب» به ایرانیان میگفتند: «مرد بی نیزه». و منظورشان از مرد، جامعیّت ایرانیان بود که هیچگاه به خشونت، متوسل نمیشدند. اگر کسانی به این توهّم مبتلایند که «منوچهر جمالی»، شاگردانی و مریدانی و دنباله روانی و حزب و سازمانی و فرقه ای و گروهی داشته است، سفت و سخت در خطایند و مغرض تمام عیار. «جمالی»، متفکّری تک رو بود همچون تمام متفکّران و فیلسوفان خویشاندیش جهان. هر انسانی در هر گوشه ای از جهان که باشد، میتواند از افکار او و دیگر متفکران جهانی به خویشاندیشی انگیخته شود و راه خود را برای پیدا کردن «اصالت و فردیّت ایرانی بودن خودش» در ابعاد میهنی و جهانی پیدا کند. لطفا از متفکّر و فیلسوف، هیچوقت و هرگز «رسول و نبی» برای ابزار نیّات و اهداف خودتان نسازید. جامعه ایرانی به اندازه کافی تا امروز از شرّ انبیا و رسولان ، آسیبهای هولناک دیده است. بس است دیگر. راه تفکّر، منحصر به فرد است و هر کسی خودش باید از گوهر جوینده و اندیشنده و پرسنده فردی اش، متفکّری رادمنش شود و آزادی وجدان فردی خود را پاس بدارد .«نبی و رسول سازی از متفکّر و فیلسوف»، ایرانیان را به خاک سیاه نشانید. برای نمونه به «مارکس» بنگرید که چه بلایی ایرانیان مقلّد و تابع و دنباله رو بر سرش آورده اند تا امروز و از او یک «رسول و منجی و رهبر و نبی» ساخته اند که راه به هیچ آلاچیقی نیز نمیبرد و نبی بودنش فقط سترونی مومنانش را با دوام کرده است. تفکّر و فلسفیدن، هیچگاه به شرایع و نصوص مطلق نمی انجامد. اتّفاقا زنده یاد «منوچهر جمالی» همواره میگفت و تاکید میکرد که «فیلسوف به کسی میگویند که هیچ پیرو و دنباله روی» ندارد. همین.
شاد زیید و دیر زیید!
فرامرز حیدریان

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: اینگونه بحث ها نباید امکانی…
دیدگاه:

اینگونه بحث ها نباید امکانی برای سلطنت طلبان شاگر ساواکی هایی مانند احمد حراستی و پزویز ثابتی شود ؛تا از سوراخهای خود در قطب شمال بیرون بیایند و فضا را آلوده کنند.
کامنت این ابله بی خبر از تاریخ چپ، نمیداند که رضا پهلوی نیروی چپ را، یکی از متحدان جنبش میداند و با امثال حشمت رئیسی،کارگر پرخروش سابق شرکت نفت دیدار میکند، چون میخواهد از طریق نیروهای چپ بین زحمتکشان کسب آبرو برای جکومت برباد رفته پدرش کند.
شاعر گفته: تقاری بشکند، ماستی بریزد/ جهان گردد به کام کاسه لیسان

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: استاد زردشت ستوده اردبیلی،…
دیدگاه:

استاد زردشت ستوده اردبیلی، شاگرد پروفسور منوچهر جمالی، در لینک زیر از عظمت فرهنگ و زبان و دین کهن ایرانیان و قهرمانان ایران باستان مانند رستم و سهراب سخن میگوید.
https://www.youtube.com/watch?v=VIWuWLJqgVw

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: چپ و راست
دیدگاه:

سالام
انسان ازدیدن چنین تحلیل هایی شوکه میشه،
پسرخوب ،چرا فرافکنی میکنی؟
یعتی میگویید،شما وطن پرست هستید؟چپ خائن؟
یک سوزن به خودتان ،،
بعد یک چوالدوز به چپ!
بفرمایید، کدام یک از راست‌ها جاسوسی برای
غرب نکردند؟
یکی را نام ببرید.
درست بیش از ۱۵۰ ساله که باتوهم هایی که غربیان استعماری مسیحی برایمان
درست کرده اند،
تمام متفکران راست ،وطن فروشی کرده اند،
شما چپ را بزرگ میکنید،
که خودرا تبرئه کنید؟
سگ زرد برادر شغاله،
روسیه باشد،یا فرانسه یا
انگلیس وآمریکا وآلمان.

ما گرفتار این ناسیونالیسم
کور هستیم،
اسلام واسلامیت را با توهین
یادمیکنیم،
ولی تفکرات ماسیونیزیم
کمپانی هندشرقی را که
به ایجاد تفکر ماسیونی برای
چپاول نفت کرد،
فراموش می‌کنیم.
بزرگترین آفت ایران این است،
چرا این را فراموش و درپستو میگذارید؟
فکرمیکنید،
فرانسه نشان شوالیه را بیخودی به بعضی ها می‌دهد؟
تجزیه ایران وشعار ناسیونالیستی را بزرگ میکنید،که بتوانید،
تفکر نوکری خودرا ترویج کنید؟
این رابدانید،وقتی نژادپرستی،تبعیض درهرکشوری باشد،،تجزیه ،یا
استقلال حق هرملتی است،
درایران ودر کشورهای عمدی
عقب مانده نگه داشته شده سرکوب میکنند،
آیا در اروپا وآمریکا میتوانند
استقلال طلبان راسرکوب کنند؟
لطفا شعارندهید،
ما شما وخیانت های همفکران شماهارا بهتر شماها
میشناسیم،
تعدادی کم سواد ازچپ جداشده بشماها تغذیه فکرمیدهند،آنها ازشماهاهم خائن ترمیباشند.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: شرکت مردم،توان سیاسی فعالین
دیدگاه:

سالام
۱.با دیدن نام تورک اوغلی
شوکه شدم،
گفتم ،نکنه این تبریزی ستاره
دار وپان ایرانیست زنده شده
خواستم ،
بنویسم ،این نوشته ازمن نیست ،
دوباره رفتم تا دقت بیشتری
کنم،
دیدم،،نه آقای دومان تورک اوغلی ،یکی غیر من است.
سعی کنیم،
تحلیل هارا خوب گوش کنیم،
خوب و درست نظردهیم،
ما زمان زیادی برای تبلیغ نداشتیم،
هنوزهم مردد هستیم ،که
آقای پزشکیان بتواند،
به تفکر،گفته های خودش
عمل کند،یانه.
ولی میدانم ،که اگر مانع شوند،
ونگذارند،به گفته های خودش عمل کند،
حتم بدانید،که تفکرتجزیه ایران رادیکالیزه تر خواهدبود،
ما راه میانه که سیستم فدرال است،
آنرا پیش گرفته ایم،
تلاش داریم این سیستم را
که تلفیقی از مدرنیسم وسنت و باورهای اعتقادی
است ،
آنرا برای یک گام برای آینده بهتر ارائه دهیم،
ازتمام سیاسیون دلسوز،
ازتمام وطنپرستان واقعی،
ازهر نوع تفکری که دارند،.درخواست میکنم،
نگذارند،تفکرات انحرافی
وضعیت کنونی را بدتر کند.
تحلیل های توهمی وتحلیل های تفرقه اندازی را کنار
بگذارند.
من باورکنید،
نوشته های خودرا حتی میدانم ،که طرف امکان امنیتی بودن دارد،
برای آنهاهم میفرستم،
چون شیشه خورده ایی ندارم ،که بترسم،
واقعیت های جامعه و درد
جامعه را می نویسم،
باورکنید،
خودماموران وقتی من راسین جین میکنند،
یا درگروهی که متن مینویسم،
به پی وی من آمده ،ازحالت
سوالات و پرسش وپاسخ هاش معلومه که تفتیش عقاید میکند،
ولی درنهایت مجابش میکنم
که من دغدغه کشورم ومردم دارم،
دراینجا هم امکان نظارت دارند،
چندین بار دستانم را جلوی
ماموران گرفته ام ،که بفرمایید،دستبند بزنید،
ببرید هرکجا دوست دارید.
من از اول زندگی ام تاکنون
باصداقت فعالیت کرده ام،
وخواهم کرد.
دوستان ،گول سیاست مداران و سیاسیون وابسته
به فرانسه،انگلیس،

آمریکا، روسیه، وو،،رانخورید،
اینها بیشتر تجزیه فکری
استعماری میدهند ،
چه در داخل وچه درخارج،
مواظب اینها باشید.
ما جز سعادت ملت وکشور
حرکتی نمی کنیم،

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: مومنت مومنت
دیدگاه:

این اولین بار در تاریخ جمهوری تبهکاران اسلامی است که خامنه‌ای.. فرخ نگهدار و رقیه دانشگري بدونه واهمه در مقابل دوربین‌ها و ناظران و حاظران رای اش را نوشتن..و مسعود پزشکیان را در صندوق انتصابات انداختن حالا هم خامنه‌ای هم فرخ نگهدار هم رقیه دانشگری خوشحالند هم شمایی که وسط بازید و به گفته خودتان برای مقابله با بازگشت دیکتاتوری پهلوی به مسعود پزشکیان رای دادید مبارکتون باشه! …..

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: تابوت چپ
دیدگاه:

با تشکر از نویسنده مقاله که بااین نوشتار میخی محکمی به تابوت عوامل دولت روسیه
در ایران کوبید.
چپ از آغاز تولد تا کنون به عنوان عوامل سیاست خارجی روسیه در ایران عمل می‌کند و منافع ملی ایران
-آزادی و دمکراسی را قربانی منافع دولت استعمارگر روسیه کرده است. فرارچپ پس کودتا از ایران
به غرب نزدیک به هشتاد سال می‌رسد. در هشتاد سال گذشته چپ امکان یافت که در فضای آزاد به گذشته نگاهی
انتقادی داشته باشد و خود را برای آینده آماده کند.
هشتاد سال زندگی در غرب تاثیری بر این فراریان نگذاشت و هیچ آموزشی از دیدن و تجربه کردن آزادی مطبوعات
-انتخابات آزاد و حکومت قانون در غرب نگرفتند.
درسال 57 شاهد بودیم که چپ با داشتن تجربیات گذشته به دفاع از ارتجاع سیاه پرداخت و راه را برای کشتار اعضا حزبی و دیگران فراهم آورد.
رهبران چپ تجربه زندگی در زندان را با مرتجعین اسلامی بخوبی می‌شناختند و از این نظر عذری موجه نیست.
همکاری با جلادان اسلامی و راهنمایی و جاسوسی علیه مخالفان نظام ضربات محکمی بخود و جامعه ایران وارد ساخت.
چپ در آینده نه مدافع منافع ملی بلکه چون گذشته بلند گوی سیاست خارجی زورگویان روس و همواره دشمن شماره یک آزادی ومنافع ملی و پرچمکش تجزیه طلبان خواهد بود.
بنیاد چپ براساس شالوده ترور لنینیسم و استالینیسم و دیکتاتوری مارکس یهودی تبار است و هدفی جز انقراض اجتماعی ندارد و همانند کالبدی مرده ، زندگی دوباره نخواهد یافت.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: واقعا دست مریزاد با این…
دیدگاه:

واقعا دست مریزاد با این تحلیل ….. رژیم شاد کن. دیدگاه اصلاح طلبانه پنهان شما بالاخره بیرون زد. تحلیل اصلاح طلبانه شما واقعا همه آذربایجانی هویت طلب و پروگرسیو را شوکه و متاسف کرد. تفاوت تحلیل تاسف آور و تهوع آورتان با تحلیل یک جریان سیاسی مترقی آذربایجان را ببینید و از پوست اندازی خود کمی‌ شرم کنید.
" رژیم با شرکت دادن مسعود پزشکیان در نمایش انتخاباتی امسال می‌خواهد به چنین توهمی دامن زند که از رسوائی نمایشهای انتخاباتی سه سال گذشته درس گرفته، روزنه‌ و راهی گشوده تا بدین طریق بخش‌های معینی از اصلاح‌طلبان حکومتی و عناصر و نیروهای وابسته به دولت «تدبیر و امید» حسن روحانی نیز وارد این نمایش انتخاباتی شوند و تنور انتخابات را گرم کنند. وگرنه مسعود پزشکیان در مقایسه با دیگران برنامه متفاوتی برای اجرا ندارد. خود پزشکیان در هنگام ثبت نام برای نامزدی ریاست جمهوری در فرصتی کوتاه گفت:
« ما قرار نیست برنامهٔ جدید بنویسیم و سیاست جدید در نظر بگیریم. سیاست‌های رهبری مشخص شده و کارهای قانونی انجام شده و هر شخصی بیاید باید برنامه‌ها را در جهت برنامه هفتم اجرایی کند.هر دولتی که می‌خواهد بیاید، راه را نباید عوض کرد. هدف را نباید گم کرد». علاوه بر این او در گفتگو با دانشجویان در دانشگاه تهران گفت:« بنده رهبری را قبول دارم و اصلا ذوب در او هستم. کسی حق ندارد به کسی که من به او اعتقاد دارم توهین کند». او همچنین در پاسخ به درخواست‌های دانشجویان برای آزاد شدن دانشجویان از زندان‌ها گفت:«من اختیاری برای این کارها را ندارم». "

این موضوع که مسعود پزشکیان از پدری آذربایجانی و مادری کرد در مهاباد متولد شده، نباید این توهم را ایجاد کند که او می‌تواند به طور استثنائی در زندگی ساکنین استان‌های آذربایجان و کردستان و تغییر عمده و معناداری ایجاد کند. همانطور که او در هنگام ثبت نام در محل وزارت کشور گفت، سیاست ها و برنامه‌ها از قبل مشخص شده و هر شخصی بیاید باید آن برنامه ها را اجرا کند.
تبلیغ این موضوع از طرف برخی محافل، دانسته یا ندانسته، همکاری آشکار و نهان با عوام فریبی رژیم است.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: مومنت مومنت
دیدگاه:

از پلیدی‌های استبداد، یکی هم این است که شریف زیستن را مدام دشوارتر می‌کند!
‏استبداد کارش این است که هر روز آدم‌های بیشتری را مجبور به انتخاب بین شرافت و آسایش کند. استبداد کارش این است که هر روز شریفانه زیستن را دشوار‌تر کند.
‏استبداد کارش این است که هر روز بنشیند به تماشای آدم‌هایی که در ترجیح شرافت بر آسایش یک جا می‌لغزند ( و از چشم دیگران میفتند. )
‏ استبداد کارش این است که هر روز هزینه شرافت را بالا ببرد تا تعداد کمتری قادر به پرداخت آن باشند. استبداد کارش همین است، تهی‌سازی جامعه از شرافت.

‏ واتسلاو هاول

تاریخ:
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: Mohamed Rezaeiدرود بر شما…
دیدگاه:

Mohamed Rezaei
درود بر شما جناب مرادی،
بررسی بسیار درستی از جایگاه و چگونگی نیروهای (بازدارنده) چپ دارید.
جالب است که ده ها هزار »چپ« مانند ده ها هزار »مسلمان« در کشورهای »امپریالیستی، کافر« ده ها سال است که زندگی می کنند، از دستاوردها استفاده می کنند اما بنا به روال همیشه به اندیشه سنگوار خود پایبندند.
ایشان نمی خواهند بفهمند. ایستادگی شگفت آوری در برابر درستی ها و راستی ها دارند.
تندرست باشید.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: .هنر ز آن ایرانیان.
دیدگاه:

جمهوری اسلامی اینقدر شل و کور دارد که نیازی به ظریف نیست و ادعای شما غلط است. نیجه میگفت اسلام نیاز به جنون دارد و نه به نبوغ! . و از اینگونه کله خرابهای فرصت طلب بیشمار است. تحلیل ......... همیشه دنبال نقش فرد است و نه خواسته و فشار جمع و خلق. در بین اصلاح گرایان افرد مبارز و میهن پرست و آگاه و دیپلمات کم نیستند. تخریب ظرفیت ایرانیان در هزاره سوم ناشی از بی اطلاعی و جنجال و غرض ورزی و آدرس غلط دادن است. مانع بزرگ خود پ پ پخامنه ای و آن ارگانهای ارتجاعی ولایت فقیه مانند مجلس خبرگان هستند.

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: بهشت زمینی آینده.
دیدگاه:

ناصر پاکدامن میگفت در آمد ناشی از نفت باعث شده که رژیم های نالوطی با وابسته کردن اقشاری از مردم مانع انقلاب یا پیروزی انقلاب شوند. وارد صحنه شدن اسلام سیاسی ایدئولوزیک با تجربه ضد استعماری در میان مردم بی فرهنگ و یا مذهبی میتواند دلیل دیگری باشد. سقوط استالینیسم و سوء استفاده بلندگوهای امپریالیستی از آن نیز بی تاثیر نیود. رشد خرده بورژوازی و طبقه متوسط به سبب اقتصاد گلوبال و تقسیم پول نفت توسط شاه وشیخ نیز میان اطرافیان خود مانعی در رشد شعارهای تبلیغی و ترویجی سوسیالیسم شد. کاپیتالیسم و امپریالیسم نیز شمشیر را در غلاف نگه داشته تا قدمهای سنجیده موجب شورش نشوند. بلندگوهای ضد چپ خودی و بیگانه آب را قدری گل آلود نموده. ولی بقول حزب تراز نوین و تئوری قدیمی صد ساله رفقا، رویزیونیسم و تجدید نظر طلبی در تئوری مشعل راه از مهمترین عوامل تجزیه اتحاد و خود زنی بوده:

شاید یکی از دلایل تاخیر پیروزی کمونیسم در وطن اشاعه انواع رویزیونیسم باشد. سرمایه داری و ادیان ابراهیمی و رفقای سوسیال دمکرات بیکار ننشسته اند و مدام به تجزیه خلق و جبهه متخد مردم میپردازند.به دو مقوله رویزیونیسم و اپورتونیسم میتوان از نظر اخلاقی ادبی، یا از نظر سیاسی طبقاتی پرداخت. ترجمه مشهور آندو در زبان فارسی "تجدیدنظرطلبی و فرصت طلبی" است. چپ ها تفکر اپورتونیستی را جریانی خرده بورژوایی در جنبش خلقی و کارگری میدانند که منافع طبقاتی مردم را تسلیم منافع بورژوازی حاکم می نماید. آن نشانه بازگشت یا دوری از ارزش های طبقاتی و جاده صاف کن ورود دشمن استثمارگر در جنبش مردمی است. اپورتونیست میتواند در لباس: رفرمیست و رویزیونیست، راستگرا باشد،- یا در لباس: دگماتیسم، سکتاریسم، چپ نمای رادیکال، و ماجراجویی خرده بورژوازی، بشکل چپگرا ظاهر شود. هر 2 جریان ولی آنتی کمونیست هستند.
اپورتونیسم شکل ظاهری ایدئولوژی ضدمارکسیستی خرده بورژوازی در جنبش کارگری و مردمی است. مارکسیست ها جریانات: لاسال ایسم، باکونین ایسم، و پرودون ایسم را نیز جریاناتی اپورتونیستی در جنبش کارگری خلقی میدانند. اپورتونیست یا فرصت طلب، واژه ایست لاتین و به کسی گفته میشود که از مشکلات راه مبارزه فراری باشد یا با شرایط غیرعادلانه زمان حال سازش کند، یا رفرمیسم را تبلیغ نماید. از نظر ادبی در زبان فارسی اپورتونیسم را به اشکال زیر میتوان ترجمه نمود: فرصت طلب، بی مرام، بی پرنسیپ، دم الوقت، سازشکار، فاقد اصول، لمپن مرام، سیاهی لشکر، پرچم بادی، و چرخان گردن. مارکسیست ها خود را موظف به مبارزه با: اپورتونیسم، رفرمیسم، و رویزیونیسم میدانند.
اپورتونیست کسی است که ایده آلها را قربانی منافع و علائق شخصی نماید و اصول را به قیمت موفقیت های لحظه ای زمان حال بفروشد و برای حفظ منافع شخصی، خود را با شرایط و فرصت ها تطبیق دهد. او آدمی است فصلی و لحظه ای و دم الوقت که بجای وضعیت فردا و دیروز، به امروز می اندیشد. لنین میگفت: اپورتونیسم سوسیالیستی گاهی حتی لباس مارکسیستی می پوشد تا شناخته نشود. اپورتونیسم یعنی نفوذ در جنبش مردمی در حوزه ملی، رویزیونیسم یعنی نفوذ در جنبش خلقی در حوزه بین المللی. انگلس میگفت: اپورتونیسم در جنبش کارگری بخاطر فروش اصول در مقابل پست و مقام رهبری و حقوق بالا به بورژوازی است.
در جنبش چپ جهانی زمان حال، اپورتونیسم به شکل رویزیونیسم مدرن ظاهر میشود. سوسیال دمکراتهای اپورتونیست غربی بخشی از اپورتونیسم و رویزیونیسم در کشورهای سرمایه داری هستند که نیازی به پوشش لباس مارکسیسم نمی بینند. اپورتونیست ها در پایان قرن 19 میلادی برای بی اعتبارکردن مارکسیسم به انتقاد از: فلسفه تاریخ، رد تئوری تضاد روابط تولید و نیوهای مولد، پرداختند و میگفتند: مبارزه طبقاتی خلاف ادعای مارکس موتور و نیروی محرک تاریخ نیست.
---- رویزیونیسم یا تجدیدنظر طلبی بشکل پدیده ای بین المللی محصول رشد امپریالیسم است. مارکس، انگلس، و لنین از آغاز به نقد نظری آن پرداختند. ضعف و افشای نسبی لیبرالیسم و بورژوازی لیبرال در قرن 20 موجب شد که نئو رویزیونیسم با نقش تازه ای جای آنرا در مبارزه با سوسیالیسم و مارکسیسم بگیرد. آن نیز واژه ایست لاتین. پدر رویزیونیسم برنشتاین(1932-1850م)، سوسیال دمکرات آلمانی بود. آنان مدعی نوگرایی و اصلاح مارکسیسم شدند. رویزیونیسم جریانی در جنبش مردمی و کارگری بود که کوشید مارکسیسم و اصول آنرا تحریف کند. آن ماتریالیسم تاریخی/دیالکتیکی را بعنوان اصول فلسفی کارگری، با نئوکانتیسم تعویض نمود تا آشتی ناپذیری تضادهای طبقاتی را منکر شود و بجای سوسیالیسم خواهان رفرمیست، خواهان همکاری طبقات آنتاگونیستی، و مخالف دیکتاتوری پرولتاریا شد.
در ایدئولوژی کمونیست ها مبارزه ضد رویزیونیستی جای مهمی دارد چون آن نوعی اپورتونیسم، مبلغ دمکراسی پارلمانی، رفرم اجتماعی و نه مدافع انقلاب و تحول و سوسیالیسم نیز است. در مارکسیسم به کسانی رویزیونیست گفته میشود که بجای برنامه انقلابی، طرفدار رفرم هستند و سعی میکنند خود را با شرایط زمان حال جامعه طبقاتی تطبیق دهند. لنین میگفت: رویزیونیسم عکس العمل اپورتونیستی خرده بوژوازی در زمان شدت مبارزات طبقاتی است. ریشه رویزیونیسم در : اریستوکراتی کارگری، بوروکراتی کارگری، و سیاهی لشکر خرده بورژوازی در جنبش کارگری و اعتراضات خلقی است.
آز اغاز حضور مارکسیسم، کمونیست ستیزی رویزیونیستی مشهود بود. آنان مخالف فلسفه دیالکتیکی تاریخی ماتریالیستی؛ مخصوصا ضد دیالکتیک ماتریالیستی، مخالف تحلیل اقتصاد سیاسی، ضد مبارزه طبقاتی، مخالف رهبری حزب مارکسیستی، ضد انترناسیونالیسم و ضد سنترالیسم دمکراتیک، بودند. رویزیونیسم مدافع دروغین پلورالیسم و دمکراسی خالص، خواهان همکاری طبقاتی، مشوق ناسیونالیسم، مبلغ سوسیال دمکراسی کاپیتالیستی؛ که نوعی پارلامنتاریسم بورژوایی است، و مدعی دروغین اتحاد آزادی با سوسیالیسم، بودند. رویزیونیست ها مدعی تجدیدنظر در تزهای به اصطلاح قدیمی مارکسیسم شدند، گرچه در ابتدا نام مارکسیسم را نیز روی خود گذاشته بودند. آنها تئوری جبری و حتمی بحران اجتناب ناپذیر و شکست اقتصادی کاپیتالیسم را منکر شدند.
رویزیونیسم محصول ادعای نوگرایی مارکسیسم توسط سوسیال دمکراتهای اروپایی در پایان قرن 19 میلادی بود. آنها لنینیسم را تحریف مارکسیسم و خاص جامعه روس میدانستند. رویزیونیسم منکر دیالکتیک عینی تحولات اجتماعی و مبلغ ناسیونالیسم بورژوایی بود و مارکسیسم را نوعی دگماتیسم بشمار می آورد. لنین در سال 1908 در مقاله " مارکسیسم و رویزیونیسم" به نقد و افشای برنشتاین؛ پدر رویزیونیسم اروپایی پرداخت. برنشتاین که خود را از نظر فلسفی نئوکانتی میدانست خواهان بازگشت به فلسفه کانت بود و ماتریالیسم و اصول دیالکتیکی را بی اعتبار میدانست. او تئوری تحول و تکامل از نوع طبیعی و بیولوژیک را می خواست جانشین مارکسیسم کند و میگفت: بحران های سرمایه داری با کمک اقتصاد برنامه ای نیمه دولتی، بتدریج کمتر و ضعیفتر میشودند چون کاپیتالیسم برنامه ریزی شده، از طریق تحولات صلح آمیز به سوسیالیسم میرسد و امکان گذر کاپیتالیسم به سوسیالیسم وجود دارد.
در زمان حال احزاب کمونیستی جهان مدام علیه رویزیونیسم و دگماتیسم مبارزه میکنند تا آنان نیروی انقلابی زحمتکشان را فلج نکنند. سیستم رویزیونیستی مدعی مارکسیسم به بهانه: اصلاح، تکمیل، تکامل، و نوگرایی، به انکار دیالکتیک ماتریالیستی انقلابی پرداخت و بجای مارکسیسم اصیل و علمی، تئوریهای بورژوایی فلسفی تاریخی سیاسی اقتصادی را جانشین نمود تا اقدامات مبارزه کارگران و خلق با امپریالیسم و علیه جنگ را برای: صلح، رهایی ملی، دمکراسی، و سوسیالیسم به هدر ببرد. رویزیونیست ها هنرمندان را تشویق میکردند تا بجای حمایت و تحلیل طبقاتی از سوسیالیسم، از طریق تحلیل های احساسی و شخصی، در کنار رویزیونیست ها قرار بگیرند و هنر اومانبیستی را به نقد اجتماعی سیاسی تنزل دهند. رویزیونیست ها مدعی بودند که در جامعه صنعتی سوسیالیستی نیز انسان دچار از خود بیگانگی میگردد، وظیفه هنرمندان است تا به این پدیده پیش بینی نشده و ضدمارکسیستی نیز بپردازند!

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: سیاست با تفکرماسیونیسم جوردرنمی آد
دیدگاه:

سالام
عزیزی پرسیده،درسته که علیرضا اردبیلی به پزشکیان رای داده؟
اولا من باایشان هیچ ارتباطی ندارم،
آشنایی من باایشان دراین سایت است،
من باکسی برسرمسایل حقوقی،سیاسی،وو،،،عهد وپیمان نبسته ام،
همانطورکه می بینید،
برهرنظری که مخالف داشته
بشری مدرن و حقوقی می بینم،یا انحرافی می بینم،
با آن باتوجه به درجه انحراف توضیح ویا انتقادمیکنم،
آقای اردبیلی،شما ،من وو،،،
همه حق اظهارنظر دارند،
حق انتخاب دارند،
چه اشکالی دارد،
که ایشان به آقای پزشکیان رای بدهند.
من دوستانی دارم ،اکثرا بابلی،بابلسری ویا ازحاشیه
دریای خزر هستند،
برای آقای پزشکیان سنگ تمام گذاشتند،آقای اردبیلی که فرزند آزربایجان هستند،
چرانباید از فرزند سرزمین خود دورباشند؟
ما برای کل ایران آبادانی وبرای کل مردم ایران عدالت وبرابری وبرای همه سربلندی میخواهیم،
ما الان به افرادی مثل آقای
کیانوش توکلی در داخل ایران نیاز داریم،
ما باید فرزندان صادق وسالم ایران را درکنار خود برای رسیدن به مدرنیسم دنیای مترقی می‌خواهیم
من سعی خواهم کرد،
تمام درخواست های خودرا
بهرشکل به مسئولان برای بازگشت عزیزانمان را خواهم رساند.

تاریخ:
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: دایی جان ناپلئون و شاهزاده …
دیدگاه:

دایی جان ناپلئون و شاهزاده .... از ان افراطی ها ی سلطنت هستید که در این بهم زدن و تفرقه نقش اصلی را بازی می کردید ؛ حالا شدی معلم اخلاق...عجب...

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: کار کار انگلیساست
دیدگاه:

پیام ج.ا به اپوزیسیون فشل بعد از انتخابات اخیر:
ممکنه که من خیلی ناکارآمد، فاسد، و جنایتکار باشم اما با همه این وجود از شما خیلی باهوشترم.
در مدتی که شما نتوانستید با هم کنار بیایید و تمام وقتتان صرف تخطئه یکدیگر و فحش و ناسزا به هم بودید و حتی توان این را نداشتید که در خصوص حداقلهای مشترک فراوانتان گفتگو کنید، من رفتم و حکومتم رو تثبیت کردم. هم یک رییسجمهور عوض کردم و هم غربیها را وادار به مماشات با خودم کردم

تاریخ:
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: سئوال از ع.ب.تورک اوغلی: یکی…
دیدگاه:

سئوال از ع.ب.تورک اوغلی: یکی از دوستان تورک دیروز برایم نوشت که هویت طلبان تورک از جمله علیرضا اردبیلی و.....همگی از پزشکیان حمایت می کنند. آیا این حقیقت دارد؟

تاریخ:
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: همین امروز بورس رانگاه کنید
دیدگاه:

سالام
من گفته بودم که پیروز میدان ماخواهیم بود،
باورکنید،اگر شمارش درست
می بود،
بیش از۵۰ درصد آرای جلیلی
هم مال پزشکیان بود،
سری قبل هم همینطور،
چون مردم وفعالین ما چنین دیدند،
همت خودرا دوچندان کردند.
بفکرمن ،حکومت ایران،،قدرت مرکزی. ،
وکشورهای حامی تاکنون ،
ازپان فارسبسم متوجه اوضاع شده اند،
امان ازدست این روشنفکر
نماها که هنوز تولید تئوری های الکی میکنند.
همین امروز مردم طعم لذت دربورس راچشیدند،
همین امروز قیمت دلار آفت کرد،
وقتی دوسه حرکت برای
تعامل با تمام دنیا آغازشد،
مردم خواهنددید،که آرامش
جه لذتی دارد،
وقتی سیگنال های همکاری
بااتحادیه کشورهای تورک و
عرب زده شد،
ببینید،چه اتفاقی خواهد افتاد،
گفته بودم ،که ازبس مارخورده ایم ،افعی گشته ایم،
وقتی استارت اجرای اصل
۱۵ قانون اساسی زده شد،
ببینید،عوامل اجنبی ها ،چکارخواهندکرد.
ما هنوز اول راهیم،
بعداز ۱۰۰ سال فقط ریاست جمهوری را ازماسیونیزیم
گفته ایم،
کار زیاد داریم،