Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب همام! عرض بشرف مبارکتان! اعتراض و خواست ملل غیر فارس، از نظر سیاست راهبردی ژئوپولیتیک و ژئواکونومیک نه برای برهم‌ زدن فرهنگ هم‌ زیستی در منطقه خاورمیانه، بلکه بعنوان تساوی حقوقی ملی مدنی، در فراسوی استراتژيك مسلط، و رهائی از چنگال درنده فرهنگ استعمار و استبداد تک فرهنگی و تک زبانی غالب بر ملیتهای ایران است که از ضرورتهای استراتیژیک و اجتناب ناپذیر جغرافیای جامعه ایران محسوب میشود. و اگر جنابعالی، با جوش و خروش، با نشان دادن رگ گردنتان، فرهنگ استرداد حقوق انسانی، و مدنی ملیتها را مثل سر دمداران رژیم مستبد اسلامی، تجزیه طلبی قلمداد میکنید، معلوم میشود که با اعتقاد به راسیسم نژادی آریا، هنوزهم به فرمانروائی و استیلای قوم باصطلاح آریا بر دیگر ملل ایران باور دارید. و بنظر میرسد، که حقوق مردمان غیر فارس باندازه پشیزی برایتان ارزش ندارد. و چنین است که با فخر فروشی، و بازی با کلمات

از به زبان آوردن مهمترین معضل اجتماعی ـ سیاسی جامعه چند ملیتی دوزخ ایران، با بی اعتنائی تمام شانه خالی میکنید، زیرا مبادا که سلطه زبانی و آقائی تان بر زمین بیفتد. و با لغتبازی، و انگ زدن بفعالین نیروهای آزادیخواه ملل غیر فارس، در ملا عام، برافکارغیر دموکراتیک، و دیکتاتور منشانه خود پافشاری میکنید، و برآن صحه میگذارید. لازم است بمحضر شریفتان عرض شود، که عامل تجزیه ایران، نه آزادی ملل از زیر یوغ استبداد فرهنگ قالب فارس، بلکه عدم دموکراسی، و عدم حقوق بشر خواهد بود.
نوشته شده توسط: Anonymous

آنانیموس گرامی، حرف خانم علیشاهی درست است. در هلند در قوانین پناهندگی قانونی وجود دارد بنام 1 اف. کسانیکه با ادارات و سازمانهای سرکوب دولتی مانند سپاه، ساواما، ساواک و غیره و یا گروههای مسلح، خشونت گرا و تروریست مانند پ ک ک در ترکیه، حزب الله لبنان و مجاهدین زمانیکه در لیست تروریستها بودند، همکاری داشته اند پرونده شان شامل قانون 1 اف میشود و از دریافت اجازه اقامت محروم میگردند.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای «عباس لسانی» فعال آذربایجانی، با این نوشته «چگونگی نظریات» خود را بخوبی روشن میکند:ایشان با نقل قولی از
Hans Jürgen Eysenck*97 -1916 روانشناس آلمانی -انگلیسی راست افراطی که آثارش از سوی راستهای افراطی اروپایی بخاطر تفکرات « نژادگرایانه» مورد استقبال قرار گرفته بود، در حقیقت پایه های تئوریک ناسیونالیسم موجود درآذربایجان را بیان میکند.Hans Jürgen Eysenck* برابری انسانها را قبول نداشته و جدایی نژادی را درست میدانسته. و« روزنامه ملی» و مجله «ملت در اروپا» که نشریات راستهای نژاد گرا بودند او را همکار خود می شمردند.Neger“ genetisch „unbegabter“ فرد سیاه پوست ژنتیکی بی استعداد است1. آقای لسانی این افکار را برای طرح مسایل ژنتیکی «بین فارس و ترک» در ناسیونالیسم آذربایجانی عنوان میکنند.Hans Jürgen Eysenck*:„Gleichheit der Menschen“ als „unhaltbare ideologische Doktrin

2 برابری انسانها، دکترین ایده لوژی غیر قابل نگهداری ست( برابری انسانها نظریه ایست بی مصرف)****
1-در منبع Vererbung, Intelligenz und Erziehung نوشته است . 2- منبع مقدمه کتاب Das unvergängliche Erbe von Pierre Krebs که نوشته ی هانس یورگن ایزنک است آمده. طبق نوشته این روانشناس مادر بزرگ او یهودی بوده. اما ایزنک ،یهودی بودن فروید دانشمند روانشناس را برای خود مسئله کرده بود.
نوشته شده توسط: Anonymous

اساسا این پافشاری بر هویت های قومی و متمایز کردن ملت ایران از هم دیگر با مولفه های خونی و نژادی چه جایگاهی در سیاست و حکومت داری باید داشته باشد؟ ملت‌سازی رویکرد اصلی سیاست راهبردی ژئوپولیتیک و ژئواکونومیک استعمار برای برهم‌ زدن فرهنگ هم‌ زیستی در منطقه خاورمیانه به عنوان يك امتياز استراتژيك برای ضرورتهای رقابت امپریالیستی مطرح بوده است و تجزیه طلبی با تکیه برمعلفه های ژن و کروموزون های قومی- نژادی،هم کارزار سازمان یافته ای است که سال ها است برای تجزیه سرزمین تاریخی ایران جریان دارد .محافل تجزیه طلب و چپ «ایرانی» نه از تمرین دموکراسی به حقوق بشر که از تجزیه ایران به دمکراسی و حقوق بشر می خواهند برسند.!!

نوشته شده توسط: Anonymous

من مخالف تظاهرات واعتراضات برای رفع تبعیض ودیگراصول انسانی نیستم ،اما من مخالف این هستم که یک نفرمثل محمد مرسی که درانتخاباتی برنده شده که تمام احزاب آزاد بوده اند،کسی ازمخالفانش رد صلاحیت نشده،انتخابات آزاد و رقابتی بوده ،با کودتای نظامیان سرنگون شود،االان انتخاباتی که درمصربرگزارمیشود را مشاهده بفرمایید فقط السیسی نامزد انتخابات است،حمدین صباحی فقط برای تزیین انتخابات آمده است،هزاران نفرازطرفداران مرسی درزندان هستند،اصلا انتخابات مجلس موسسان برای تدویین قانون اساسی برگزارنشد،وهیئتى که توسط ارتش مصرتعیین شد،قانون اساسی را تصویب کرد،با این وجود از دید شما مرسی دیکتاتور است ومخالفانش لیبرال ودموکراسی خواه!!

لااقل درمصرباید یک رفراندوم میکیردند که آیامردم ادامه ریاست جمهوری محمد مرسی را میخواهند یا پایان کاراو،گرچه کاهش محبوبیت بعد از انتخابات باعث نمیشود،آن رئیس جمهوربا شورش اجتماعی ،یا کودتای نظامی سرنگون شود،میزان محبوبیت جرج بوش رئیس جمهورآمریکا دردوسال آخرریاست جمهوری اش به ۲۵درصد رسیده بود،اما چون مردم واحزاب آنجا متمدن هستند صبرکردندتا دوره اش تمام شد وبه حزب دموکرات رای دادند.
نوشته شده توسط: Anonymous

من متاسفم برای روشنفکران به غیر از فارس و ترک.مثلا کردها بلوچ ها یا عرب ها یا.......چرا از مسائلی که آقای شاملی مطرح میکنن اصلا نمیان هیچ حمایتی بکنن.فکر کردین فارسا قراره از شما حمایت بکنن؟؟؟؟؟صد سال سیاه قرار نیست این کار رو بکنن اینا یاد گرفتن که از حریم خودشون بیرون بیان و به حقوق دیگران تجاوز کنن چون تاریخ سراسر دروغشون اینو بهشون تکلیف میکنه.امیدوارم مسایلی که آقای شاملی مطرح میکنه به گوشه بقیه ملیتها هم برسه چون از جماعت شاهنامه پرست هیچ انتظاری نمیره.

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

1- کیاجان خانم علی نژاد یک فرد مستقل نیست. ایشان عضوی از یک جریان شناخته شده است.
2- البته اینروزها به عنوان "آکسیون آزادی یواشکی" انتقاد می شود که چرا یواشکی؟
واقعیت اینست که حرکت از جائی آغاز شده است و سیاست درست همسوئی، همکاری و همگامی، و آگاهی به این مهم است که؛ از همه ظرفیت ها، از همه قلم ها و قدم ها، و از همه سطوح مبارزه برای حاکمیت آزادی، دمکراسی و دادگری استقبال شود و در بستر پراتیک روزمره محدودیت ها، ضعف ها، ناپیگیری ها و موانع ارتقاء کمی و کیفی را عنوان کرد. باید هوشیارانه از چتر " آکسیون آزادی یواشکی" برای ایجاد جنبش توده ای و آزادی علنی استفاده کرد. جنبش رهائی زنان با تاکید بر مشترکات آزادیخواهانه شان ملی و مادی می گردد.
3- آزادی زنان مترادف با مرگ اسلام ناب محمدی در ایران است؛ من خوشحالم که خانم علی نژاد هم نقدا در عمل با گورکنان نظام اسلامی همسو شده است.

نوشته شده توسط: Anonymous

در آذربایجان مثلی است: هرزه سئوزین جوابی مرزه دی. یعنی جواب حرفهای بی مزه جناب نعیم مرزه است.یعنی جواب منطقی به حرفهای بی مزه و بی منطق بیهوده است و بی ارزشی و بی احترامی به منطق است.
بنابراین بهتر است به چنین نوشته ای یا جواب مرزه لایق خودش را داد و یا ایگنور کرد یا در اصطلاح بهتر ترکی سای ماماخ

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب حمام، تمام نوشته و گفتار، و تقریبا تمام قالب فکری و جهان بینی شما خلاصه میشود، به "حفظ زبان فارسی" در جغرافیای ایران! و انگ زدن بر نمایندگان ملل ایران، کسانیکه از حقوق آنان در برابر رژیم اسلامی، دفاع میکنند! مردمانی که قرنیست در اردوگاههای شکنجه و اعدام، در برزخ جغرافیای ایران گرفتار آمده اند. و باید گفت؛ تمام سرمایه فکری و اساس گفتارتان نسبت به این فجایع، به جای حمایت از مردمان اسیر، و حمایت از حقوق آنان، بر عکس محکوم ساختن کسانی است که از حقوق انسانی و مدنی آنان دفاع میکنند. و در این هدف خزینه لغاتتان محدود میشود، به انگهای پیش پا افتاده ای مثل" محافل نژاد پرست، تجزیه طلب، پوپولیست چپ، و یا عشیره پرست، و فلان یا بهمان قوم. و اگر این لغات را از ادبیات شما حذف بکنند، در واقع حرف آنچنائی برای گفتن نخواهید داشت. شما ایران را بهانه قرار میدهید، تا زیر لحاف باصطلاح وحدت

و یکپارچگی، اردوگاه اجباری زبان فارسی را، مثل رژیم اسلامی، بزور سرنیزه بمردمان تحمیل بکنی. بی آنکه حتا یک بار به مخیله ات خطور بکند، که نظر آنان را برای یکبار هم که شده به پرسی که آیا اصلا خواهان آن هستند؟! اما شما با تمام اصرار که از جنبه ناسیونالیستی شما نشئت میگیرد، مثل ناسیونال شوونیسم قوم فارس میخواهید، بهر طریق ممکن و با زور سرنیزه هم که شده، زبان فارسی را به بیش از 55000000 انسان غیر فارس ایرانی تحمیل بکنی! و احیانا خودت را هم دمکرات میدانی! در صورتیکه متخصصان، اهل فن، و تقریبا تمام سیاستمداران، نخبه گان و اساتید ملل غیر فارس یکجا هم نظرند که در یک جامعه چند ملیتی بهترین روش برای پیشرفت و اختراعات، و اکتشافات علمی جایگزینی زبان بین الملی انگلیسی و حذف زبان فارسی از الزامات قرن حاضر است. اما شما گوئی که با حذف زبان تحمیلی فارسی، که مثل "شمشیر داموکلوس" بر بالای سر ملل غیر فارس سنگینی میکند، انگار دچا شوک بشوید، با اسرار تمام در جهت به یوغ کشیدن زبانی ـ فرهنگی آنان هستید. اما جناب همام! این دیگر شدنی نیست! و دوران تغییر کرده است و شما و هزارن تن دیگر قادر نخواهند بود جلوی روند جهانی شدن، و پروسه ادغام زبانی ملل را نسبت بهم بگیرند. زبان فارسی با الفبای عربی در دنیای امروزی در عرصه علم و صنعت، هیچ کار بردی ندارد و مردمان غیر فارس باید هر چه زودتر از این زندان فرهنگی، و فقر زبانی آزاد گردند. تا با تدریس زبان انگلیسی از مهد کودک تا مدرسه و دانشگاه، دانش آموز و دانشجوی ایرانی از قافله تمدن جهانی عقب نماند. و راه ورودش به دانشگاهای دنیا سهلتر گردد. اگر شما خواهان از هم گسسن جغرافیای ایران نیستید، لطفا بیاید و با ما همصدا بشوید! از ما گفتن. حالا شما بردار یک مقاله بنویس که من "پان ایکس" هستم. آیا فکر میکنی با این شعارهای پیش پا افتاده میتوانی پروسه مدرن اختراعات و اکتشافات، و پیشرفت غول آسای جامعه جهانی را متوقف بکنی؟
نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقا/خانم استخانلو، حرفهای پروپاگاندیستی شما داستان آشنای از خودبیگانگان، صدای خشم استبداد در قالب انسان دوستی است. خشونت کلامی شما بازتاب آنچیزیست که مردم امروز در ایران و در کوچه و خیابان آن را تجربه میکنند. لحن و لفظ تحقیر آمیز شما هیچ بویی از انسانیت نبرده است که شما بخواهید در اینجا خوانندگانتان را با آن فریب دهید. حرفی هم نزده اید که قابل پرداختن باشد. من گفته ام و می گویم، تنها مردم و فعالین سیاسی متعلق به واحدهای ملی بایستی در مناطق خود فعالیت سیاسی بکننتد، نه بیگانگان..! حالا نمیتوانید این موضوع را بفهمید، مشکل خودتان است، هر چقدر میخواهید از خشونت کلامی استفاده کنید. اگر شما منطق ذهنی تان کارکرد داشته باشد میتوان به راحتی فهمید که مثلا در کردستان تنها مردم کردستان و فعالین و احزاب سیاسی آن حق فعالیت سیاسی دارند و نه فعالین سیاسی بیگانه با کردستان و مردم آن. آیا فهم این مشکل

خیلی سنگین است؟ اگر چنین است بایستی از کسی کمک بگیرید تا روشنتر گردید.
نوشته شده توسط: Anonymous

آیا بهتر نیست تئوری بافان ناتوانی امثال شما دست از تئوری سازی مرگ آور و انسان ستیزانه بردارند ؟ ! پاسخ های شما به کمنتهای نوشته هایتان همیشه نشان میدهند که شما چقدر ناتوان ، لرزان ،پشیمان و نامطمئن هستید و فقط بر اصل لجاجت نمی گو.یید که اشتباه کرده و نظر غلط را داده اید .زبان فارسی شما در انتخاب واژهها و عنوان نوشته هایتان غالبا غلط و عمدا تحریک آمیز و جنجال آفرین است . ولی موضوعات نظری سیاسی باید جدی و علمی و منطقی و هومانیستی باشند . شما کافی بود در مقاله خود بنویسد که ترکهایی امثال شما باید احزاب و سازمانهای غیر ترک را بایکوت کنند و نه ممنوع و تحت پیگرد لینچ پوپولیستی فالانژیست هایی از نوع خود آخوند ،ولی این بار زیر عبای ناسیونالیسم کور و شونیسم روستایی مخرب .ایکاش در این جهان اینترنتی مرجعی وجود داشت تا از تئوریسن های ناتوان وگمراهی مثل شما جلوگیری میکرد تا موجب خشونت اجتماعی در آینده

نوشته شده توسط: Anonymous

دوست گرامی تبریزی عزیز! با سلام بمحضرشریفتان، شما اغلب در نوشته هایتان میفرمائید که انترناسیونالیست هستید، و به حقوق ملل ایران احترام میگذارید، و میگوئید، که ناسیونالیست نیستید خواهشمندم برای من و دیگران روشن کنید که انترناسیونالیسم چیست و شما چه چیزی را انترناسیونالیسم می دانید؟ و خواهشمندم برای من و دیگران روشن کنید که معیار انترناسیونالیست چیست و چه میزان و ویژگی هائی دارد؟ آیا شما که خود را انترناسیونالیست میدانید، و خواهان ریختن مرز های کشور های جهان هستید، و همیشه هم از کشور واحد کره زمین، و مرز های آزاد و در حال فرو ریزی صحبت میکنید، آیا تابحال در مورد دفاع از حقوق خلقها و ملیتهای ایران، مثل ترک، عرب، کرد، ترکمن، بلوچ و امثالهم، مقالاتی به رشته تحریر در آورده اید، که از حقوق زبانی، فرهنگی، اقتصادی، آزادیهای سیاسی، و حق تعیین سرنوشتشان آنها صحبت بکند، و در مقام دفاع بر آید؟ اگر

چنین مقالاتی را برشته تحریر در آورده اید، و از حقوق خلقهای یاد شده حمایت کرده اید، استدعا دارم آنها را در صفحه ایران گلوبال نشر بفرمائید تا مورد توجه عموم و دیگر انترناسیونالیستها قرار گیرد. مرسی.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

گسترده باد آزادي يواشكي ،،،، اگر صد تا حز ب و سازمان اپوزيسيون با هم جمع مي شدند، قادر نبودند ابتكار خانم علينژاد را انجام دهند، حسادت برخي از فعالين ، عملا دهن كجي به جنبش مخالفت با حجاب اجباري است.

نوشته شده توسط: بابک آزاد

از خصویات ویژه رفتار سیاسی طرفداران نظام پادشاهی تمسخر، تحقیر و افترا زدن به مخالفان خود می باشد آنان در حالیکه خود را طرفداران دموکراسی نشان میدهند با این حال خواستار تصفیه ایران از نیروهای چپ و بویژه از حزب توده هستند در کشورهای آزاد دنیا هم بلوک سیاسی چپ و بلوک سیاسی راست وجود دارد حتی در بعضی از کشورهای غربی ائتلاف چپ سالها در حاکمیت سیاسی بوده است حزب توده در زمان رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی فقط به مدت کوتاهی اجازه فعالیت قانونی داشته است

حزب توده همواره هم در رژیم پهلوی و هم در رژیم جمهوری اسلامی حزب منحله و غیر قانونی محسوب می شد و در حال حاضر نیز با فروپاشی شوری سابق، نقش حاشیه ای و بی اهمیت در بازی های سیاسی ایفا می کند اما خاندان پهلوی بیش ازپنجاه سال در ایران در راس قدرت سیاسی بوده اند و در واقع رژیم استبدادی جمهوری اسلامی باز تولید رژیم پهلوی است برای مثال در نتیجه انقلاب مشروطیت برای اولین بار در ایران قانون اساسی تدوین شد برای اولین بار بطور نسبی در ایران حاکمیت قانون برقرار گردید و بطور نسبی قوه قضائیه مستقل شد بطوریکه احمد شاه و مقامات دربار در مواردی برای دفاع از خود به محاکم دادگستری مراجعه کرده و برعلیه مخالفان خود اقامه دعوا می کردند حتی اشخاص با نفوذی مثل ژنرال محمد تقی پسیان خواهان لغو رژیم پادشاهی و استقرار نظام جمهوری در ایران بودند در واقع رضاخان به کمک انگلستان بر علیه انقلاب مشروطیت کودتا کرد و مانع ادامه اصلاحات سیاسی در ایران شد و دیکتاتوری فردی را جایگزین حاکمیت قانون نمود و برای دومین بار نیز فرزندش محمدرضا پهلوی به کمک سیا برای نظام مشروطه کودتا کرد و مانع اصلاحات سیاسی و حاکمیت قانون در ایران شد حال خود قضاوت کنید تصفیه ایران از سلطنت طلبها به نفع مردم است یا از چپها.
نوشته شده توسط: Anonymous

در این صورت باید بگویم که از دموکراسی تعریفی درست و تخصصی ندارید. تمام دیکتااتوری های دنیا از صندوق رأی بیرون می آیند، برخلاف استبدادها که بدون رأی منتصب می شوند. صندوق رأی تنها یکی از مکانیسم های دموکراسی است و نه همه چیز آن. انسانی ترین اصول دموکراسی با مبارزه، اعتراضات و اعتصابات گسترده محقق شدند و وقتی قوانین را تغییر دادند، تازه اصول مبارزه شان به شکلی جدید در قالب رأی دادن ساری و جاری شد. اگر ملاک تنها صندوق رأی باشد، همواره اکثریت می توانند نظرشان را به اقلیت تحمیل کنند، که می شود دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت. دموکراسی تفاوت اش با دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت این است که تنها بر صندوق رأی متکی نیست، بلکه پیش از هر چیز یک میثاق است.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

گسترده باد أزادي يواشكي ،،،، اگر صد تا حز ب و سازمان اپوزيسيون با هم جمع مي شدند، قادر نبودند ابتكار خانم علينژاد را انجام دهند، حسلدت برخي از فعالين ، عملا دهن كجي به جنبش مخالفت با حجاب اجباري است

نوشته شده توسط: Anonymous

من طرفداراخوان المسلمین نیستم .اما اعتقاد راسخ دارم که کسی که ازطریق صندوق رای سرکارآمده،فقط باید ازطریق صندوق رای کنارگذاشته شود.مصرالان هم دارای قوه قضاییه مستقل نیست،بعنوان مثال وقتی که دفاتراخوان به آتش کشیده میشودیا دررابعه عدویه که تعداد زیادی انسان کشته شدند،قوه قضایه مصراصلا رسیدگی نمیکند.

کاربرمحترم جناب mahmood,اپوزسیون مرسی که ادعا میکنند بیست تا سی ملیون برضد اوتظاهرت کردند(البته بنده این تعداد را دروغ میدانم)میتوانستند با اتحاد وانسجام درانتخات پارلمانی مصر که یک ماه به موعدش باقی مانده بود شرکت کنندو پارلمان را از دست محمد مرسی خارج کنندبه این ترتیب دست محمد مرسی بطوردموکراتیک کاملا بسته میشد.اتفاق میزان خشونت توسط کودتاچیان بسیاربیشترازطرفداران مرسی بود،مرسی حتی بعد ازکودتا ازمردم خواست از راههای دموکراتیک به کودتا اعتراض کنند.
نوشته شده توسط: Anonymous

به به گل بود و به سبزه اراسته شد .اما یک خواهش از دولت اذربایجان جنوبی .اگر روزی موفق شدید و کشو رخود را براه انداختید بی زحمت این چپها و توده ای هارا با خودتان ببرید .انها بیش ازدولت امریکا و استعما رانگلیس به ملت ما و سرنوشت این کشور لطمه زده اند.انها ما را به قرون وسطا و عصر توحش بردند.انها ما را به اخوندها فروختند.وضع امروز شما ترکان و کوردان وما پارسیان ناشی از سیاست همین چپهاست. هشدار .
انها جائی د ر ایران بدون اذربایجان ندارند.انها همیشه عامل مسکو و باکی بوده اند و هدفی جز سلطه روس در ایران ندارند.
پیام ما به شما این است که انها را پناه دهید ولی فریب وعده های پوشالی انها را نخورید .
انها هیچگاه با ملت خود روی راستی نداشتند و هدف انها فریب و حقه و نیرنگ و دفاع از ازتجاع سیاه بود.
پیروز باشید.

نوشته شده توسط: یونس شاملی

جناب تبریزی، این فهم شما از نوشته جات من از بیخ و بن نادرست، غرض ورزانه و تحریف آشکار آن چیزیست که من نوشته ام. من در کجا از "پان" سخن گفته ام؟ من کجا نوشته ام که" احزاب پان ترک در آذربایجان، پان بلوچ در بلوچستان و یا پان فارس در فارسستان فعالیت کنند؟؟!! چرا تحریف به این بزرگی را در روز روشن برای خوانندگانتان تحویل میدهید؟ خجالت هم چیز خوبی است، اگر اخلاق ندارید حداقل کمی شرم داشته باشید و چنین در فریب خوانندگانتان نکوشید. مگر اعتقاد تمامی احزاب و فعالین سیاسی متعلق به ملتهای ساکن در ایران (فارس، ترک، کرد، بلوچ، عرب و...) ناسیونالیسم افراطی و یا "پان ایست" هستند که شما چنین نوشته اید. من به روشنی عنوان کرده ام که مسئله ایده

و نظریه احزاب سیاسی در این نوشته مورد بحث نیست. در اینجا بحث بر سر مشی مبارزه ملی دمکراتیک خلقهای غیرفارس برای حق تعیین سرنوشت خویش و افشاء عوامل استبداد و استعمار چه مستقیم (یعنی عواملی حکومتی) و یا غیرمستقیم (احزاب مخالف معتقد به دکترین دولتمداری فارسی در ایران) است.

جناب تبریزی، نوشته جات تخریبی شما که استدلاهایش واقعا و واقعا بر متد حوزه ایی و آخوندی تکیه دارد و تحریف تان همه بسیار سخیف، غیراخلاقی و ضد انسانی است. من در جایی ننوشته ام که چون احزاب با نام ایران تمام میشوند، میشوند احزاب فارسی، من اسامی تعدادی از احزاب جامعه سیاسی فارس را از چپ تا راست آورده ام که عنوان کرده ام که علی رغم باورهای اجتماعی این احزاب اما همه در یک جا وجه مشترک دارند و آن باور به دکترین دولتمداری فارسی در ایران چند ملیتی است. حالا که شما تعریف ناسیونالیست را پرسیده اید، من آن را با تکیه بر یک تعریف پراگماتیستی، نه تئوریک، برایتان مینویسم. اگر رفتار شما را ملاک قرار دهیم، ناسیونالیسم پراگماتیک و آنهم در نوع ژلاتینی آن در تفکر شما (جناب تبریزی) تبلور می یابد. خود شما یک ناسیونالیست افراطی خزیده در قالب چپ نمایی هستید که تمامی تلاشتان در تخریب فعالین مدنی متعلق به ملتهای تحت ستم، مروج دولتمداری اتنیکی فارسی در ایران و تامین کننده منافع جمهوری اسلامی است. اگر صمیمانه نقد میکردید و اگر تخریب نمیکردید و اگر تحریف و دروغ نمی گفتید، ابدا کارتان منافع رژیم حاکم را تامین نمیکرد. اما شما ابزارتان یعنی تحریف، تخریب و تحمیق ، همه ابزارهای رژیم جمهوری اسلامی است. حالا فکر میکنید با یک ستاره سرخ ظاهر شدن و گاهی هم شعار قیمت گران را نوشتن میتوانید خوانندگانتان را تا ابد دنبال خودتان بکشانید؟ این اخرین نوشته شما تمامی صمیمیت شما را به عنوان انسانی که به اخلاق پایبند است برای من زیر پرسشی بسیار جدی و حتی شبهه برانگیز برد. برایتان متاسفم
نوشته شده توسط: Anonymous

با درود به دوستان : جدا از هرگونه جبهه گیری در مطالبی که اقای امرالله ابراهیمی نوشته و چه مطلبی که اقای کرمی نوشته نکات مهمی وجود دارد که قابل توجه است . اولا این تهمت اقای کرمی که نصبت به اقای توکلی گفته شده درست نیست و انتقادی است که به اقای کرمی هست نباید به یک فرد سیاسی تهمت بزنند . اشکال بعدی که به سایت ایران گلو بال بر می گردد این یک سایت مستقل است که در جامعه ایرانیان جایگاه خود را دارد که نمی بایست نوشته ای که اسم فردی به نام علی شاهی برده شده و مطمعا نبودند چاپ می کردند. سوم نکته خیلی مهمی که در نوشته های اقای ابراهیمی وجود دارد یعنی در هر 4 نوشته وی . شک بر انداز است بخصوص در نوشته ای که فراخوان بر علیه اقای علی شاهی داده بعد بر علیه اقای دیگر که الان اسم ان یادم نیست در وهله اول این پرسش پیش می اید که واقعا این اقا چه کسی است و از کجا این اطلاعات را می اورد ؟

در یکی از نوشته هایش اقای ابراهیمی بیان کرده که با پلیس المان وهلند همکاری دارد . در یکی از نوشته ها به روشنی بیان می کند که وی شکایت کرده که انها را دستگیر کرده اند در جائی می گوید که در حال بازجویی هستند در یک جا دارد از شهید های مجاهدین دفاع می کند در حالی که ادعا می کند با مجاهدین نیست تماما زیر علامت سوال است خوب است ........... را معرفی کند کی است و سوال جدی این است چرا تصویر خودش را نشان نمی دهد ؟؟؟
نوشته شده توسط: Anonymous

ادامه از کامنت قبلی / و اما در مورد فرار از جوابگویی در مقابل احکامی که صادر کرده اید: من کاملا مشخص نوشته ام. من همان روز اولی که مقاله را نوشتید، سوال مشخصی مطرح کردم در مورد احکامی که صادر کزده اید و 12 زور شما در هر موردی صحبت کرده اید و جوابی به من نداده اید. یعنی جوابگوی احکام صادر شده از طرف خودتان نبوده اید. شما در مقابل سوالات مشخص، به دهها موردی پرداخته اید که هیچ ربطی به آن سوالات نداشته اند. آیا این فرار از جوابگویی نیست؟ شما به من نسبت داده اید که ایران را کشوری تک ملیتی می دانم و من از شما خواسته نشان بدهید که کجا من چنین عقیده ای را مطرح کرده ام و شما 11 روز است که از جواب طفره رفته اید. آیا این فرار از جوابگویی نیست؟ آقای شاملی شما آنقدر در کامنتارهایی که برای من نوشته اید، مسائل مختلف را به هم پیچانده اید و کلاف سردرگمی درست کرده اید که سرو ته اش معلوم نیست و طبیعتا

نمی توان در کامنتها به این همه مساله پرداخت، مخصوصا اینکه خارج از موضوع سوالات من بودند.
آقای شاملی شما به حق و کاملا درست نوشته اید که: <وقتی عرصه بحث در هم تداخل کند، بحث نیز در روزنه های تنگ گرفتار می آید> من هم زیر آن را امضا می کنم. ولی همانجا نوشته اید که: <عرصه بحث ما سیاست کلان و تاکتیک و استراتژی در آن ارتباط است.> شما اینجا عرصه بحث بین من و خودتان را به دلخواه خودتان عوض کرده اید. من هیچ بحثی را با شما در زمینه <سیاست کلان و تاکتیک و استراتژی در آن ارتباط> آغاز نکرده ام. لطفا از جانب من عرصه بحث را تعیین نکنید و بگذارید من در عرصه ای وار بحث بشوم که خودم می خواهم. این حق هر کسی است. در پایان از شما در مورد سانسور کامنتارم پرسیده ام که باز هم بی جواب مانده است.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای یونس شاملی آیا من دنبال بهانه تراشی هستم یا شما؟ شما در مقاله خودتان نوشتید: <احزاب سیاسی دمکرات فارسی نمیتوانند و نباید در مناطق ملی متعلق به ملیتهای غیرفارس فعالیت داشته باشند.> و ادامه دایدید که: <فریب خوردگان و عمله های استعمار داخلی که خود را شاخه زنجان آن حزب معرفی میکنند، بایستی به هر طریق از کل آذربایجان جنوبی بیرون رانده شوند.> و باز در ادامه حکمی صادر کردید مبنی بر اینکه: <فعالین مدنی و سیاسی ترک در آذربایجان جنوبی بایستی با تمامی توان سیاست استعماری جدید احزاب سیاسی فارسی به اصطلاح مخالف حاکمیت و اصطلاح طلب را در آذربایجان افشا کنند و تا حد ممکن مانع از فعالیت این احزاب در آذربایجان گردند.> در مقابل من هم سوال مشخصی را مطرح کردم: رابطه دمکراسی که شما همیشه آن را مطرح می کنید و خودتان را هم معتقد به دمکراسی می دانید و <بیرون ریختن> احزاب غیرملی و <فریب خوردگان عمله های

استعمار داخلی> چیست.
شما در جواب من به همه چیز پرداختید جز این سوال. به این ترتیب شما سعی کردید بحث مرا به آنجایی هدایت کنید که خودتان می خواستید و اصلا منظور من نبود. در همین بحثهایتان حرفهای مرا تحریف کردید و به من نسبت دادید که کاظم ثانی ایران را تک ملیتی می داند. من از شما خواستم که این را در نوشته های من نشان دهید ولی این کار را نکردید چون چنین چیزی وجود خارجی ندارید و طبیعتا نمی توانستید نشان بدهید. شما در ادامه کامنتهایتان مرا عوامفریب نامیدید و من هم سوالی پیش پای شما گذاشتم که آیا کار سما عوامفریبی است یا کار من؟ من در هیچ کدام از کامنتهایم به شما توهینی نکرده ام. من اصلا اهل توهین نیستم. ولی به شما حق می دهم اگر به من اعتراض کنید که در سوالاتم از همان اصطلاحاتی استفاده کرده ام که شما در مورد من به کار برده اید. شما به جای کلی گویی که کسی آن را نمی تواند درک کند، لطفا بنویسید که من کدام حرف شما را تحریف کرده ام؟ شما معتقدید که آذربایجان مستعمره داخلی است و من به این معتقد نیستم. شما در مقاله تان کسانی را که به این تز شما معتقد نیستند و در واقع مخالفانتان را یا عمله های استعمار داخلی می خوانید یا احزاب فارسی و حکم می دهید که آنها را باید از آذربایجان بیرون راند و یا اینکه باید از فعالیت آنها در آذربایجان جلوگیری کرد. کجای آینها تحریف است؟ اگر به اینها معتقد نیستید، خیلی راحت! اعلام کنید و حرفهایتان را پس بگیرید و یا نه! به آنها معتقدید. خوب از آنها دفاع کیند و حاشیه نروید.
شما ادعا کرده اید که <تمامی فعالین مدنی و سیاسی آذربایجان> به تز استعمار داخلی معتقدند. من کلمه <تمامی> را زیر سوال برده ام. شما در جواب به من جواب حکم صادر می کنید که: <کسی که برای حق تعیین سرنوشت خلق خویش در یک کشور مبارزه میکند، خواه ناخواه خلق اش را در اسارت یک سیاست استعماری می بیند> بلافاصله این سوال از جانب من مطرح می شود که آیا کسی نمی تواند به تز استعمار داخلی معتقد نباشد و برای حق تعیین سرنوشت خلق خویش در یک کشور مبارزه کند؟ من معتقدم که می تواند اینطور باشد. چون من هر ستمی را که بر ملتی و خلقی وارد می شود را استعمار داخلی نمی دانم. بنابراین اینها می شوند مخالفین شما و یا همان دگراندیشان. و همینجا به حکم اولیه شما برمی گردیم که در این صورت آیا شما که همه آنهایی را که به تز شما معتقد نیستند، جزو فعالین سیاسی و مدنی آذربایجان نمی دانید و حکم اخراج آنها را می دهید، و رابطه این حکم شما با دمکراسی!
آقای شاملی شما از من خواسته اید که از مفاهیم ناشایست و تحقیر کنند و بی ادبانه استفاده نکنم. من از کدام مفاهیم استفاده کرده ام که ناشایست و تحقیر کننده و بی ادبانه هستند؟ شما این کلمات را در این زمره آورده اید: سیاه روی سفید (به اشتباه سیاه روی نوشته اید)، فال بینی، فرار. من حقیقتا هم از این اصطلاحات استفاده کرده ام و آنها را ناشایست و تحقیر کننده و بی ادبانه نمی دانم زیرا: سیاه روی سفید نوشتن یعنی کاملا واضح و آشکار نوشتن. در مورد فال بینی: شما واقعیتهای امروز را نادیده گرفته و پیش بینی می کنید که در آینده، در ایران فدرال احزاب سراسری از به هم پیوستن احزاب ملی هم عقیده درست خواهند شد. چطور می توان این آینده را پیش بینی کرد؟ چطور می توان فهمید که در آینده ای نامعلوم احزاب سراسری از چه راهی درست خواهند شد؟ آیا بجز با توصل به رمل و اسطرلاب و فال می توان این حکم را صادر کرد؟ شما حتی کوچکترین شکی را در این مورد به جای نمی گذارید و حتی نمی نویسید که احزاب سراسری در آینده <می تواند> از این راه بوجود بیاید. و احتمال راههای دیگری را باز بگذارید. ادامه در کامنت بعدی
نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام به دوستان سایت خوب ابران گلو بال خسته نباشید. مدتی است که یک بحث خوبی پیش امده در رابطه با افراد دستگیر شده درهلند از طرفی اقای امرالله ابراهیمی ادعا کرده و می کند که باعث و بانی این دستگیری ها وی می باشد و شاکی آنها وی می باشد و خودش در نوشته هایش اعتراف می کند که با پلیس همکاری می کند اولا این اقای امرالله کی است که و پشتیبان وی چه کسانی هستند وی از جمله معرف که فقط مخصوص اقایان مجاهدین است استفاده می کند و می گوید ایرانیان ازاده ؟ خوب اگر وی راست می گوید چرا همان اسنادی را که تحویل پلیس داده و از انها شکایت کرده نمی اید در همین سایت علنی کند و دستگیر شدگان را سیاه رو کند که همه بشناسند و تف کنند بر انها وی اگر راست می گوید که مدرک دارد همان قسمت کوچگ را که به پلیس داده را باید انتشار بدهد نه شکایت نامه خودش را بیاید انتشار بدهد در عیز این صورت تماما دروغ است

شکایت نامه که به پلیس داده هیچ محدودیتی ندارد و اطلاعات ویژه ای هم در ان نیست وی باید به ما ایرانیان سند شکایت خودش را نشان بدهد تا انجائی که امکان دارد از اسناد ساده خود انتشار بدهد چون ادعا کرده که اسناد زیادی دارد اقای ابراهیمی این گوی و این هم میدان من هم طرفدار شما هستم یا علی عمل کن
نوشته شده توسط: تبریزی

دوستان گرامی، پس از این همه گفتن و خواندن و نوشتن در این بخش از تارنمای ایران گلوبال، چکیده سخن دوست بزرگوار ما جناب آقای یونس شاملی این است که احزاب پان کرد باید در کردستان، احزاب پان عرب باید در خوزستان، احزاب پان بلوچ باید در بلوچستان، احزاب پان ترک باید در آذربایجان، احزاب پان فارس باید در فارسستان و ..... کار کنند و از کار کردن در بخش های دیگر خودداری کنند! چرا؟ چون: ( ..... هر ملیتی احزاب سیاسی خاص خود را دارد و در واقع آن احزاب هستند که مشروعیت و مقبولیت لازم را برای فعالیت در مناطق ملی خود دارند! ..... ) و در این میان هر حزب و سازمانی با هر ایدئولوژی اگر بگوید من می خواهم در سرتاسر ایران کار کنم و نام "ایران" بر روی چنین حزب و سازمانی باشد چنین حزب و سازمانی نیز حزب و سازمان فارس هاست و باید از جاهائی که فارس نیستند بیرون برود! چرا؟ چون: ( ..... آن چه که امروز "ملت ایران" خوانده

می شود چیزی جز "ملت فارس" نیست! ..... ) از این روی حزب توده ایران، سازمان مجاهدین خلق ایران، سازمان فدائیان خلق ایران، سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)، نهضت آزادی ایران، جبهه ملی ایران و ..... چون در نامشان واژه "ایران" را دارند پس سازمان و یا حزب فارس ها هستند! پس بهتر است که: ( ..... احزاب فارسی تنها در مناطق فارسی فعالیت کنند و از فعالیت در مناطق غیر فارس اجتناب کنند! ..... ) و اکنون که یک حزب هوادار رژیم آخوندی به نام "حزب اراده ملت ایران" چون واژه "ایران" را به کار برده است پس حزب فارس هاست! و چون این حزب به تازگی در زنجان دفتری گشوده است و زنجانی ها نیز ترک هستند پس: ( ..... بایستی به هر طریق از کل آذربایجان جنوبی بیرون رانده شود! ..... ) و اگر این حزب و یا هر حزب و سازمانی که واژه "ایران" را به کار می برند از کل آذربایجان جنوبی بیرون رانده نشوند برنامه شان این خواهد بود که: ( ..... با توسل به عوامل و عناصر از خود بیگانه و سودجو در آذربایجان شاخه های این احزاب را در آذربایجان فعال کنند! ..... ) ********** دوستان گرامی، در سرتاسر کره زمین هر کس که با بی سوئی درباره سخنان دوست گرامی ما جناب آقای یونس شاملی داوری کند ایشان را چه خواهد نامید؟ روشن است که همگان ایشان را یک "ناسیونالیست" خواهند نامید اما دوست بزرگوار ما جناب آقای یونس شاملی می گویند: ( ..... من ناسیونالیست نیستم و هرگز نیز ناسیونالیست نبوده ام، من معتقد به سوسیالیسم دموکراتیک و برابری طلبم! ناسیونالیست خواندن من بر زبان راندن یک دروغ بزرگ است! ..... ) و هنگامی که من از ایشان می پرسم: ( ..... شما که می گوئید ناسیونالیست نیستید خواهشمندم برای من و دیگران روشن کنید که ناسیونالیسم چیست و شما چه چیزی را ناسیونالیسم می دانید؟ و خواهشمندم برای من و دیگران روشن کنید ناسیونالیست ها چه ویژگی هائی را دارند که شما ندارید؟ ..... ) پاسخ جناب آقای یونس شاملی پاسخ ندادن است! همین رویداد یک بار نیز در لینکی دیگر رخ داده است و در آن لینک نیز دوست گرامی ما جناب آقای یونس شاملی گفته اند: ( ..... من نه ناسیونالیست هستم و نه ناسیونالیست بوده ام! ..... ) و هنگامی که از ایشان پرسیده می شود: ( ..... دوست گرامی، اگر شما ناسیونالیست نیستید برای من و دیگران روشن کنید که ناسیونالیست چه کسی است و چه ویژگی هائی را باید داشته باشد؟ ..... ) پاسخ ایشان پاسخ ندادن و خاموش ماندن است! در این باره نوشته های لینک زیر را در چند ماه پیش ببینید http://www.iranglobal.info/node/26340
نوشته شده توسط: Anonymous

همسر آقای علی‌ شاهی الان زمان ناصر دیشاه نیست که برای اطلاع از وضعیت ایران کوله پشتی‌ بر پشت بگذاریم و دهات به دهات بگردیم. من فکر نمی‌کنم در هلند به خاطر دلایلی که شما گفتی‌ کسی‌ دستگیر شود . کسی‌ که با گره یا سازمانی همکاری می‌کند اینکار را داوطلبانه انجام میدهد و هیچ منتی بر دیگران ندارد. مگر سازمان‌های سیاسی چه گیرشان آمده ؟ این آخوند‌های مفت خور هستند که چنگ در ثروت مردم انداخته و دمار از روزگار همه در آورده اند نه‌ سازمان مجاهدین که خودش مثل بقیه مخالفان واقعی جمهوری اسیر کش اسلامی قربانی این حکومت است . مشی‌ مبارزه مسلحانه در غرب ربطی به قوانین این کشور‌ها ندارد. که همسر شما به خاطر آن مشکلی برایش پیش آمده باشد! در ضمن اگر مجاهدین هر اشتباهی‌ کرده باشند یک کارشان درست بوده و آن خواستار پایان دادن جنگ خانمان سوز است که الان جنگ طلبی مثل رفسنجانی هم خودش را از آن بر حذر‌ می‌‌ د

نوشته شده توسط: Anonymous

پاسکال فیلسوف فرانسوی گفته بود: اگر ”چند گونگی که به یگانگی نیانجامد آشفتگی است و یگانگی که حاصل چندگونگی نباشد ستمگری است

نوشته شده توسط: Anonymous

ایران برای محافل نژاد پرست تجزیه طلب و چپ پوپولیست« ایرانی» ، «روستایی» بزرگ است که برجسته ترین برگ شناسنامه‌ی مردمی که درآن زندگی می کنند، تبار قومی و ایلی آن ها است که با یکدیگر در چالش و رو در رویی اند.!!!محافل نژاد پرست تجزیه طلب و چپ پوپولیست« ایرانی» به جای ‏تجزیه و تحلیل ساختارها و مکانیزم‌های هژمونیک قدرت در جمهوری اسلامی با نگرشی پوپولیستی، نابرابری‌های اجتماعی در جامعه در ایران را در سیمای زبان، نژاد و قومیت می بینند.!!!

نوشته شده توسط: Anonymous

""" حس رها شده گی‌ و آزادی ما به دو پدیدهٔ نیاز مبرم دارد """ افکار چپی و کمونیستی ما را در منگنه زمان و واقعیت‌ها زمانه قرار داده است، دوران "" روایت واقعیت‌ها "" از دید کمونیستی سپری شده، ما باید خودمان از ایده و افکار کمونیستی دور کنیم، این امر مخصوصا از آنجائی مهم است که کمونیست فارس، با فاشیم فارسی‌ کاری ندارد، در حالیکه کمونسیت آذربایجانی، سرا پاا در خدمت سیستم فارسی‌ و روسی است. ۲ - رهائی از فرهنگ فارسی‌ و زبان فارسی‌ که به عرفان آلوده شده، زبانی‌ اساطیری است، آزادی را بر نمی‌تابد، هول "" پاسخ شکل گرفته "" در حالیکه مدرنیته حاصل فرهنگ "" پرسش "" است.

نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای کاظم ثانی، احساس میشود که شما به دنبال بهانه تراشی برای جدلهای بی خاصیت و یا پلومیک های سیاسی تخریبی هستید. با وجود اینکه از مفاهیم اهانت آمیز هم استفاده میکنید که رسم ادب آن را مضموم میشمارد و حتی جایی تحریف هم کرده اید، اما من آنها را پشت گوش می اندازم تا سعی کنیم اگر فکری را قبول نمیکنیم حداقل در فهم آن بکوشیم. شما یک پرسش مطرح کرده اید که آیا همه فعالین سیاسی آذربایجان دولت ایران را دولتی استبدادی و استعماری (داخلی) میدانند، پاسخ نوشته ام که؛ " کسی که برای حق تعیین سرنوشت خلق خویش در یک کشور مبارزه میکند، خواه ناخواه خلق اش را در اسارت یک سیاست

استعماری می بیند". با وجود اینکه من این موضوع را نوشته ام، شما در ادامه همین کامئنت تان نوشته اید: " آیا برای شما پوشیده است که فعالین سیاسی و مدنی بسیاری در آذربایجان وجود دارند که به تز شما معتقد نیستند ولی به حق تعیین سرنوشت معتقدند؟" (پایان نقل قول). آقای ثانی این سخن شما (یعنی باور به حق تعیین سرنوشت به مثابه رکن اساسی در دکترین جنبش رهایی ملی مردم ما در آذربایجان) چه فرقی با سخن من دارد که این دو را به دو نظریه جداگانه تبدیل کرد ه اید؟ با این وجود باز از زبان من به دیگران لقب "عمله های استعمار داخلی" را داده اید.
توصیه میکنم که مفاهیم ناشایست، تحقیر کنند و بی ادبانه (سیاه روی، فال بینی، فرار...) را از متن نوشته هایتان در آینده دور کنید، وگرنه گفتگو از یک فورمات مدنی خارج خواهد شد.

آقای کاظم ثانی، شما از من پرسیده اید:" رابطه بین بیرون ریختن دگر اندیشانتان از آذربایجان و دمکراسی چیست؟" (پایان نقل قول).
من در کجای نوشتهء خودم از "بیرون ریختن دگراندیشان" سخن گفته ام؟؟ در کجا از چنین مفاهیم استفاده کرده ام. این تحریف آشکار آنچیزیست که من نوشته ام. من به روشنی گفته ام، احزابی که "دکترین دولتمداری فارسی ایران" را معالم راه سیاسی در آذربایجان قرار میدهند و دم و دنباله های دولت مرکزی از سویی و یا احزاب سراسری (در مورد احزاب سراسری در این کامئت ها توضیح داده ام) ایران از سوی دیگر هستند، نه تنها نمیتوانند در خدمت مردم آذربایجان باشند، بلکه بصورت مستقیم (دم و دنباله های حکومت مرکزی) و غیرمستقیم (احزاب سیاسی فارسی) به مثابه ابزارها و آلتهای استعمار داخلی در آذربایجان عمل میکنند. امیدوارم شما عوامل حکومت مرکزی ایران را دگراندیشان به حساب نیاورید. چون مسئولین حزبی که من از آن نام برده ام دارای مسئولیتهای سیاسی در جمهوری اسلامی هستند. اگر مقصودتان احزاب سیاسی مخالف جامعه فارس است، میخواهم از شما بپرسم که، جبهه ملی ایران، حزب توده ایران، مجاهدین خلق ایران، حزب جمهوری اسلامی ایران، حزب پان ایرانیستهای ایران، حزب سومکای ایران، فداییان خلق ایران، اصطلاح طلبان غیرحکومتی ایران و دهها سازمان و گروه مرکزگرای معتقد به دکترین دولتمداری فارسی ایران را شما دگراندیش نام گذاشته اید؟؟ این احزاب و سازمانها اولا به آذربایجان و خلق ترک هیچ تعلق خاطری ندارند و در راستای سعادت این خلق فعالیت نمیکنند، دوما، احزابی که نه در برنامه و نه در عمل هیچ کار و فعالیتی در راستای منافع خلقهای غیرفارس ندارند، برای چه مقصود و مقصدی (غیر ازمقاصد استعمار و مرکزگرایانه) میتوانند در مناطق غیرفارس فعالیت داشته باشند؟؟

اما دگر اندیش با دمکراسی رابطه بسیار تنگاتنگی دارد. اساسا پلورالیسم در تمامی عرصه های سیاسی، فکری، نظری، فرهنگی و... یکی از الزامات اجتناب ناپذیر دمکراسی است. دمکراسی اساسا عرصه تجمع افکار متفاوت یا متضاد است. انسان دمکرات هم کسی استکه دیگراندیشی را به رسمیت شناخته باشد وگر نه کلاه دمکراسی و دمکرات بودن پس معرکه است. اما عرصه بحث ما دمکراسی و رابطه های آن نیست. عرصه بحث ما سیاست کلان و تاکتیک و استراتژی در آن ارتباط است. به همین جهت هم وقتی عرصه بحث در هم تداخل کند، بحث نیز در روزنه های تنگ گرفتار می آید. همچنانکه در میان این کامئنت ها از آن نوع گرفتاری ها میتوان زیاد یافت.
نوشته شده توسط: Anonymous

""" ظرفیت جامعه فارسی‌ """ توانمند سازی ما و خلا سازی و پوک سازی آنها """ روستای فارسی‌ یک " استانبول، باکو و دوبی " ندارد، روستای فارسی‌ یک " فیلسوفان و دانشمندانی مثل " ابوعلی سینا، ابوریحان بیرونی، فارابی، امام بخاری، محمد ترمزی و دهها اندیشمند و نویسنده بزرگ " ندارد، روستای فارسی‌ یک "" نجیب محفوظ و ارهان پاموک " ندارد، روستای فارسی‌ یک "" لطفی‌ زاده مبتکر منطق فازی یا ایستیو جابز عرب ندارد "" آنها مدام شاعران مفت خور و وراج تولید میکنند. ما تاریخ داریم و آنها شاهنامه دارند.

نوشته شده توسط: Anonymous

نویسنده ی گرامی، آزادی یواشکی "آزادی" نیست، یک نافرمانی مدنی هست. لطفا بفهمین اینو!
فرق شما با مسیح علینژاد اینه که شما فقط حرف میزنین و به این و اون ایراد میگیرین ولی اون حرف نمی زنه و عمل میکنه. اون ور دنیا نشسته ولی با تلفنایی که زده بارها دروغگویی های رژیم در مورد وقایع 88 رو رو کرده، الانم با این صفحه که را انداخته به خوبی تونسته یک نافرمانی مدنی رو کلید بزنه.
شما هم به جای حرف زدن و حسادت کردن به مسیح علینژاد یکم عمل کنین ...

نوشته شده توسط: Anonymous

محمد مرسی استقلال قوهٔ قضائیه را زیر سوال برده بود و مشغول اسلامیزیه کردن مصر بود. دیدن پرتاب مخالفان مرسی از پشت بام مرا به یاد اقدام مشابه آاش در خواب گاه امیر آباد انداخت. تظاهرات بی‌ سابقه ۲۰ میلیونی ثابت کرد که مصریها از تجربه مردم ایران درس گرفته اند. دخالت در سوریه آنهم با گروه‌های جهادی قوز بالا قوز میشد. مثل همین الان که ارتش آزاد سوریه بیشتر با داعش و حزب‌الله در جنگ است تا نیروهای اسد.

نوشته شده توسط: Anonymous

دیکتاتوری مذهبی نه با خمینی به وجود آمد و نه محدود به ولایت فقیه است و ولایت فقیه تنها یک شکل از آن است. برای آن باید تاریخ دیکتاتوری ها را خوب مطالعه کرده و فهمیده باشید. آنچه برای تشکیل سپاه در مصر گفتم یک احتمال نبود بلکه گزارش مستند آن است که خیلی ها چون شما خبری از آن ندارند، هم چنان که از خیلی از وقایع پشت پرده انقلاب 57 خبر ندارید و این که خمینی چگونه به دجال تبدیل شد. معاون مرسی که اینک در زندان است طی جلسه نهاد ریاست جمهوری با سپاه قدس، دستور تشکیل سپاهی مشابه ایران را برای اخوان صادر کرد. مرسی نیز متأسفانه طی جلساتی با اسلام گرایان تروریست از جمله برادر ایمن الظواهری فعالیت آزاد آنان را تضمین کرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب همام، بقول معروف؛ " این ره که تو میروی بفارسستان است" جانم! ایران هیچوقت با تفکر عشیره پرستان، و زبان پرستان ناسیونالیسم فارس، پیشرفت نخواهد کرد! نمونه اش همین یکصد سال اخیراست، داریم می بینیم! دنیا به علم و صنعت، تمدن و پیشرفتش افتخار میکند، شما نیز به کاسه کوزه های شکسته عصر بوق تان. تحمیل زبان فارسی بزور سرنیز بر مردمان!، یکی ازعلل عقب ماندگیهای ملل جغرافیای ایران است. شما مثل کبک سرتان را توی برف کرده اید، و در عالم هپروت سیر میکنید، و فکر میکند آقای دنیا هستید. نه جانم! اشتباه نکن! دیر یا زود سرتان به سنگ خواهد خورد و ازخواب خرگوشی بیدار خواهید شد، اما آن روز، دیگردیرخواهد بود، و افسوس نیز برایتان فایده ای نخواهد داشت. یک قوم چقدر باید بدبخت و بیچاره باشد که در مقابلش، ملیتهای دیگر قرار بگیرند! آیا فکر میکنی رژیم اسلامی تا ابد باقی خواهد ماند؟!

نوشته شده توسط: Anonymous

نویسنده در خواب حسادت به مسیح علینژاد مرده است .آزادی یواشکی دارد به یک جنبش زنان ایران مبدل می شود. شما انسان نگاتیفی هستید

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب شاملی شما در آخر این کامنتارتان نوشته اید: <فرزانگی قبل از تفکر بایستی در جان و دلتان رخنه کرده باشد تا بتوانید به دور از حب و بغض به مباحثات سیاسی به پیوندید.> آیا واقعا به این نوشته تان اعتقاد دارید؟ فرزانگی حکم می کند که با خودمان و مردممان روراست باشیم. فرزانگی حکم می کند که در مقابل گفته ها و نوشته ها و کرده های خودمان احساس مسولیت بکنیم و از این احساس مسرلیت فرار نکنیم.
شما مطالبی را در مقاله خودتان نوشته اید و من 12 روز است که دنبال شما می دوم تا جوابی در مورد سوالی از همین مقاله تان بگیرم و هنوز موفق نشده ام. فرزانگی مورد نظر شما همین است؟
شما سیاه روی سفید می نویسید که <2؛ از نظر من و تمامی فعالین سیاسی و مدنی آذربایجان، این سرزمین تحت سیطره نظام استبدادی (سیاسی- دینی) و استعماری (داخلی) است.>معنی این حرف این است که 100% فعالین سیاسی و مدنی آذربایجان اینطور فکر می کنند و

آنوقت در مقابل سوال من از من می خواهید که نرخ درصدی فعالین آذربایجانی را تعیین نکنم؟ عجب فرزانگی درخشانی!
شما باز هم حاشیه رفته اید و دست به فال بینی زده اید که اگر اینطور شود در آینده اینطور می شود و.. شما سیاه روی سفید در همین کامنتارتان حکم می کنید که مشخصه فعال سیاسی و مدنی آذربایجان این است که به تز <آذربایجان مستعمره داخلی ایران است> اعتقاد داشته باشد وگرنه فعال سیاسی آذربایجان نیست و فعال سیاسی فارس است! حداقل کمی با خودتان روراست باشید. آیا برای شما پوشیده است که فعالین سیاسی و مدنی بسیاری در آذربایجان وجود دارند که به تز شما معتقد نیستند ولی به حق تعیین سرنوشت معتقدند؟ آیا در این میان کسانی وجود ندارند که می گویند بر آذربایجان و دیگر ملل ساکن ایران ستم شده و باید این ستم برطرف شود و حتی این ملل برای رهایی از این ستم حق دارند از ایران جدا بشوند و راه خود را انتخاب کنند؟ مشخص است که از نظر شما همه اینها عمله های استعمار داخلی هستند! شما از من می خواهید که به دنبال نقطه ضعفها نباشم! معنی حرف شما این است که من نباید انتقادی بکنم و فقط باید به دنبال نقاط قوت شما باشم و برایتان کف بزنم و هورا بکشم و نقاط ضعف را لاپوشانی بکنم؟! این چه فرزانگی ای است؟ نه جناب شاملی! من از این فرزانگی ها ندارم و نمی خواهم داشتم باشم!
جناب شاملی از جوابگویی در مقابل احکامی که صادر کرده اید فرار نکنید. بیایید و بالاخره به من بگویید که رابطه بین بیرون ریختن دگر اندیشانتان از آذربایجان و دمکراسی چیست؟حکمی صادر کرده اید و سوال ساده ای مطرح شده است. جواب می توانست یکی دو خط باشد. شما دهها صفحه پر کرده اید و یک کلمه به این سوال اشاره هم نکرده اید! جناب شاملی توجه کنید که <فرزانگی قبل از تفکر بایستی در جان و دلتان رخنه کرده باشد تا بتوانید به دور از حب و بغض به مباحثات سیاسی به پیوندید.>
نوشته شده توسط: تبریزی

گردانندگان (کنگره ملیت های ایران فدرال) بهتر بود نام خود را (کنگره ناسیونالیست های ایران) می گذاشتند! خودگردانی مردمی (فدرالیسم دموکراتیک) کوچکترین پیوندی با ملیت و قومیت و نژاد و تبار و زبان و اتنیک و ..... ندارد! برای نمونه پنجاه استان آمریکا از دیوارکشی به گرداگرد پنجاه نژاد و تبار و ملیت و قومیت برپا نشده اند! و در کشورهای دیگری مانند آلمان و چین و فیلیپین و مکزیک و ..... که با روش فدرالی گردانده می شوند ملیت و قومیت هیچ جایگاهی در فدرالیسم آن کشورها ندارند! در این باره به نوشتار نوشته شده در لینک زیر نگاه کنید:

http://iranglobal.info/node/16877
نوشته شده توسط: یونس شاملی

جناب کاظم ثانی، شما در اینجا نرخ درصدی فعالین آذربایجانی را برای من تعیین نکنید، حرفتان را بزنید و فکرتان را بگویید. من دقیقا میدانم که چه میگویم و از فعالین سخن میگویم. کسی که برای حق تعیین سرنوشت خلق خویش در یک کشور مبارزه میکند، خواه ناخواه خلق اش را در اسارت یک سیاست استعماری می بیند. آنهایی که در داخل نسبت به این موضع سکوت پیشه میکنند و یا مواضع ملایم تری اتخاذ میکنند، به معنی به اعتقادی آنها به حق تعیین سرنوشت خلق ما نیست. اساسا اگر یک فعال سیاسی آذربایجانی نمیتواند به حق تعیین سرنوشت خلق خویش باور نداشته باشد. یعنی اگر چنین نباشد

آذربایجان به نتیجهء مطلوبی دست پیدا نمیکند. البته در آذربایجان کسانی وجود دارند که آذربایجانی و فعال سیاسی هستند، اما فعال جنبش متعلق به جنبش خلق ترک برای تحقق حق تعیین سرنوشت آن خلق در آذربایجان بشمار نمیروند، بلکه فعالینی هستند که با احزاب به اصطلاح سراسری و درواقع احزاب سیاسی جامعه فارس بوده و یا شاید با اصلاح طلبان جامعه فارس ایران مشغول فعالیت هستند. این در حالیست که هر فعال سیاسی و مدنی ترک در آذربایجان با هر گرایشی فکری و سیاسی (از راست تا چپ و یا اصلاح طلب و...) که دارد بایستی مشخصه های اساسی جنبش سیاسی آذربایجانی را که حق تعیین سرنوشت مهمترین آن بشمار میرود با خود داشته باشند. به بیان دیگر هر فعال سیاسی آذربایجانی لزوما فعال سیاسی آذربایجان نیست. آن بخش از فعالین سیاسی آذربایجانی که با احزاب سیاسی فارسی فعالیت میکنند، اولویت فعالیت را "حفظ تمامیت ارضی" و حفظ "دولتمداری تیپولوژکن فارسی" انتخاب کرده اند و اساسا نیروهایی در کنار قوای سیاسی جامعه فارس به شما میروند. روند حوادث نقش فعالین سیاسی آذربایجانی را که با احزاب سیاسی فارسی فعالیت میکنند، تعیین خواهد کرد. اگر جامعه سیاسی فارس بسوی دمکراتیزاسیون پیش رود، (که بسیار بعید به نظر میرسد) تاثیر منفی فعالین برشمرده کمتر خواهد بود، اما اگر جامعه سیاسی فارس شرایط جاانداختن مناسبات دمکراتیک را نداشته باشد (که بسیار هم محتمل است) فعالین برشمرده فوق در شرایط بحران سیاسی در ایران و آذربایحان، در کنار قوای سرکوب دولت ایران علیه خلق ترک در آذربایجان و علیه دیگر خلقهای غیرفارس، نقش آفرینی خواهند کرد. این هم نگاهی سریع به آن بخش مسئله که دغدغه فکری شما بود. آقای ثانی، لطفا به جای گشتن به دنبال نقطه ضعف برای مثلا ناحق نشان دادن من، به راههای واقعی سعادت مردم در ایران فکر کنید و از این اشل به گفتگو بپردازید... فرزانگی قبل از تفکر بایستی در جان و دلتان رخنه کرده باشد تا بتوانید به دور از حب و بغض به مباحثات سیاسی به پیوندید.
نوشته شده توسط: Anonymous

انکار اقوام و یا ملیتهای ایران، خطاای بزرگ است، از اوضاع سوریه تمامیت خواهان باید عبرا بگیرند، انکار این ملیتها ایران را دود و به هوا میبرد، همان کاری که بشار اسد کرد و امروز سوریه را نابود کرد، کاری که مالکی در عراق میکند و عراق در حال پاره شده است، بی توجعی به بیش از 55% مردم ایران یک حماقت است، بخصوص به سرکوبی که رژیم ایران علیه این ملیتها انجام میدهد.

نوشته شده توسط: Anonymous

ای کاش اسم همسرت را که سالها فعال مجاهدین بوده و اکنون در اپوزیسیون است اینجا قید میگردی تا دوباره شایعات جدیدی درست نشود .

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ابراهیمی دو ماه پیش نوشته بود که توطئه ای در کار نبود و پلیس هلند (آ-ای-فی- دی- که نام سازمان امنیت هلند است) از آوریل سال گذشته با جدیت بیشتری ارتباطات او و همکاران و همراهانش را زیر نظر داشته و در جریان تمامی مسائل بوده و هست. همسر آقای علیشاهی امروز نوشت: نامۀ حاوی نظر (آ-ای-فی- دی) که آپریل 2013 به (ای-ان-دی)ابلاغ شد و متعاقباً در جون 2013 به دست ما رسید،فقط اشاره به باز پس گرفتنِ اقامت ایشان دارد.
من کاری به این ندارم که آقای ابراهیمی این خبر را دو ماه پیش از کجا گرفت و انتشار داد. منبع هر جا و هر کی بوده باشه، دروغ نبود و همسر آقای علیشاهی هم آن را تایید کرد.
حالا با تایید این خبر باید شمشیر را از روی گردن آقای توکلی و ابراهیمی بر دارند.

نوشته شده توسط: Anonymous

""" یاداشت‌های یک کمونیست ورشکسته مقیم اروپا """ دفتر خاطرات عزیزم، از دیدن اینهمه بی‌ ثباتی و فرپاشی جوامع و کشور‌ها از تایلند گرفته، تا افغانستان، پاکستان، عراق، سوریه، مصر، اوکراین دیگر هیچ امیدی به آینده ندارم، نه به این دلیل که که دیگر هیچ فرصتی پیش نخواهد آامد تا تبلیغات کمونیستی کرد، بلکه به این دلیل که در فردای آشوب و بلوا، کی‌ طرفدار اقتصاد کوپنی خواهد بود، جان لنین چقدر دلم برای کوپن‌های سیب زمینی‌ و برنج هفته‌ای لک زده، تازه این اصلا اول ماجرا نیست، در فرپاشی جوامع و کشور ها، سرمایداران پول‌های خود را ور داشته از کشور فرار خواهند کرد که هیچ هر چه تحصیل‌کرده‌ است به سوی کشور‌های امپریالیستی فرار خواهند کرد، دلم کباب می‌‌شود از اینکه میبینم همه کشور‌های کمونیستی دست کمی‌ از زیمبابوه ندارند. "" پان ترک "" گفتن به همه نیز تاریخ مصرف دارد، تا کی‌ به همه لقب پان ترک خواهیم داد در

حالیکه خود از سیاست‌های پوتین در اوکراین دفاع می‌کنیم.
نوشته شده توسط: Anonymous

مقایسه کردن محمد مرسی با آیت الله خمینی ازاساس اشتباه است ،چون محمد مرسی واخوان سنی مذهب هستند واعتقادی به ولایت فقیه ندارند تا بخواهند قدرت را قبضه کنند،مرسی درطول زمامداری خود هیچ کاری برای قبضه کردن قدرت انجام نداد یا اگرمیخواست انجام دهد دربرابرفشارمخالفان ،عقب نشینی میکرد،چرا باید مرسی تاوان اسلامگرایان را درجاهای دیگررا پس بدهد؟

سکولارها درمصرعدم انسجام خود درانتخابات را با انجام کودتا جبران کردند،درقضیه برکناری محمد مرسی مسائل مذهبی زیاد مطرح نیست،زیرا حزب سلفی نورکه بسیارتندرو است،ازکودتا حمایت کردچون این حزب به عربستان وابسته است وعربستان ازحامیان کودتا بود،وجود مرسی که دریک انتخابات آزاد انتخاب شده بود خطرجدی برای خاندان آل سعود بود،کودتای مصربیشترازآنکه جنبه داخلی داشته باشد ،جنبه منطقه ای وخارجی داشت،کمک های زیاد عربستان و امارات به دولت کودتا موید این حرف است،آقای احمدی کودتا درهیچ کشوری باعث آبادانی نبوده است ،اوضاع اوکراین را امروزمشاهده بفرمایید که به چه روزی افتاده است،نکته دوم اینکه درمقاله بیان کرده ای ،آمریکا یکسال است مردد است که به معارضان سوری ضد هوایی بدهد یا ندهد،هدف آمریکا این است جنگ سوریه طولانی باشد ،زیرا هدف اصلی آمریکا تامین امنیت اسرائیل است ،وتامین اسرائیل جز با تضعیف و ویرانی کشورهای منطقه حاصل نمیشود،برای آمریکا ماندن یا رفتن اسدمهم نیست ،تضعیف سوریه مهم است که به این هدف رسیدند،سوریه تا دها سال دیگربه سوریه قبل ازبحران تبدیل نخواهد شد چه با اسد چه بدون اسد.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جناب Anonymous عزیز- آقای رازی هیچ سمتی در این سایت ندارد. و مثل شما کاربر ایران گلوبال است.

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

جناب Anonymous حالا که کیانوش توکلی غایب است و دیگران هم زورشان به من مرحوم نمی رسد بگذار از این فرصت سد استفاده را بکنم. شما که حتی تا این سنتان تنواسته این نام خودتان را هم یاد بگیرین، لااقل کمی سواد خواندتان را بالا ببرید. من آنقدر با ساطور سانسور زده ام روی سر این جناب رازی که دادش تا هفت آسمان بالا رفته بود و شما گوشتان نشنیده است. من و جناب رازی که مثل کارد و پنیر شده بودیم، حالا مگه می تونه جای منو بگیره؟ از توی همین قبر آنچنان زیر پایش را خالی می کنم که کیف کنه! خیال کردین! حالا هر چی اتهام دارین به من بزنین و با دیگران کاری نداشته باشین که خوبیت نداره! من عرض کردم که اگه جناب ناظر از این ادعاهای بدون سند بکنند، جناب رازی که استاد سندخواهی هستن (از حق نگذریم خوب هم سند می خوان) از ایشان سند خواهند خواست و ول کن هم نخواهند بود (باز هم اگه بهش نگین الحق که کار خوبی می کنن). من یک بار

باهاش درگیر شدم منو تا کوچه پس کوچه های فرهنگهای لغت مختلف دنبال کرد. مزه اش را چشیده ام. به شما هم توصیه می کنم آتو دستش ندین که اذیت می شین! امضا: مرحوم مغفور جناب سانسورچی سابق ایران گلوبال
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای شاملی گرامی، شما چندین کامنت نوشته اید. ولی به راحل مشکل خود عنایت نکرده اید. نوشته ام اگر انتقاد کنندگان شما نظر خود را که چند جمله است پس بگیرند، چشم من تیتر مطلب را عوض میکنم. شما بهتر است مشکل خود را با نقادان خود حل کنید. با مهر.

نوشته شده توسط: Anonymous

حالا ما فهمیدیم! که یکی از ساطور بدستان سانسور مطالب در ایران گلوبال، محضر مکرم جناب" رازی" هستند. که خوب شد ماهیتش برای همگان مشخص شد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای قره جه لی گرامی، اردوغان نماینده خدا است. خدا خواسته معادنچیان در معدن خفه شوند و اردوغان، خانمش و بچه هایش میلیاردر شوند. اگر کسی اعتراض دارد با خدا طرف است.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب تبریزی! بقول شما خامنه ای تورک! هر جنایتکاری هم که باشد، حافظ زبان مادری شما یعنی زبان فارسی است. فرض کن که عشیره پرستان، و ناسیونالسیم زهر آگین راسیسم فارس! دیگر ملیتهای ایران را کسی بحساب بیاورد، ودر سرنگونی رژیم با دیگر ملل همسوشود، فکر میکنی بعد از سرنگونی یک دیکتاتور قرون وسطائی، چه سرنوشتی درانتظار زبان فارسی خواهد بود؟ چرا خدا را شکر نمیکنی که هنوز که هنوز است آخوند خامنه ای ترک، با سرکوب ملیتهای غیر فارس، در خدمت حفظ زبان فارسی است، و بخاطر حفظ زبان مادریت، خون دیگر ملل را در جهنم ایران به شیشه کرده است. چرا از خامنه ای ترک بخاطر حفظ زبان مادریت تشکر نمی کنی؟ آیا این بی احترامی نسبت به وی نیست؟ روزی کسی بباغ خود چاه کنی آورد، به وی گفت؛ اینجا را بکن زیرش آب است. چاه کن هفته ها در آنجا مشغول کندن شد ، ولی به آب

نرسید. مرد چاه کن بصاحب باغ گفت؛ این کاربیهوده است به آب نمی رسد. باغدار گفت؛ بکن آبش با من! روزی مرد باغدار به سر چاه رسید، شنید که مرد چاه کن او را فحش داده میگوید، آدم چقدر احمق است، گفتم که از این جاه، برایت آب نمیشود. مرد از سر چاه ندا دادو گفت؛ برای من آب نشد، برای شما که نان شد! دوست گرامی تبریزی عزیز! درسته خامنه ای ترک، آدم مستبدی است. و درسته که شما ضد ترک هستی، اما ببین خامنه ای ترک، چقدر نسبت به راسیسم، شوونیسم و عشیرپرستان فارس عنایت دارد، که شب و روز در فکر حفظ زبان فارسی است؟ آیا نباید از چنین ترکی که به زبان و فرهنگتان خدمت میکند، حتا برای یکبارهم که شده تشکربکنی؟ فکر میکنی، انشالله بعد از فوت ایشان روزگارهمینطور بر وفق مرادتان خواهد بود؟ کمی عاقل باش جانم! و قدر ترکی مثل ایشان را بدان. او از ترکانی است که همیشه آبروی قوم فارس را خریده است. ترکی که زبانتان را در برابرفریاد اعتراض ملیتهای غیر فارس حفظ میکند. و فرهنگتان را در پناه عبای خود نگاه داشته است. آیا نباید از چنین شخصی تشکربکنی؟
نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

جناب ناظر امیدوارم که کیانوش توکلی این را نبیند والا دمار از روزگار من در می آورد چون من مرحوم شده ام و ممنوع الرسیدگی به کامنتها و ممنوع الجواب! من یواشکی نگاه کردم. اولا آقای تبریزی مقاله ای به نام "یکسان سازی..." ندارد و آقای ناصر کرمی مقاله ای با این نام دارد و بنابراین ادعای اول شما مستند نیست و مواظب باش که جناب رازی هم این را نبیند والا ازت می خواد که سند نوشتن "یکسان سازی..." توسط جناب تبریزی را ارائه بدهی که نخواهی تونست.
دوما در مقاله "یکسان سازی..." جناب کرمی شما فقط یک کامنت داشتید که منتشر شده. شاید هم بقیه اش نامربوط بوده و جیم شده توی "صفحه شما" پس ادعای دوم شما هم غیر مستند است. سوما من یواشکی به کامنتهای سانسور شده مراجعه کردم و از اول ماه مارس خارجکی تا امروز را مشاهده فرمودم، فقط یک کامنت شما سانسور شده بود. تعجب کردم و عصبانی شدم که چه کسی به غیر از من توانسته سانسور

کند. وقتی دقیق شدم دیدم که آن کامنت شما تکراری بوده و بنابراین سانسور محسوب نمی شود و خیالم راحت شد. بنابراین هیچ کدام از ادعاهای شما درست و مستند نیستند. با مسول فنی تماس حاصل نمودم و عریضه شما را خدمتشان تقدیم کردم. نگاهی انداخت و گفت: جناب ناظر اشتباه می فرمایند. احتمال دارد که اسلا دقت نفرموده باشند و حروف زیر کامنت را اشتباهی درج فرموده باشند و کامنتشان فرستاده نشده باشد. اسناد فرستادن کامنتهایشان را برایمان با ذکر روز و ساعت و ثانیه بفرستند تا تحقیق کنیم. من هم زبانم بسته شد و این را خدمت شما عرض فرمودم.
در آخر اینکه قرار نیست که مقالاتی که شما در آن کامنت می نویسید، تا ابدالدهر در صفحه اول باقی بمانند. اگر چنین قراردادی با کیانوش توکلی بسته ای برایم بفرست تا به وکالت از جانب شما علیه اش شکایت کنم و حسابش را برسم. //// با آرزوی دعای خیر شما برای آرامش روح اینجانب در جهنم سانسورچیان، مرحوم سانسورچی سایق کامنتهای ایران گلوبال