Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

پان فارسیزم به هر سوراخی دست می برد تا بلکه بتواند به استعمار ملتها در ایران ادامه دهد. حالا قاجاریه پرست شده اند

دولت کنونی ایران وتمامی گروهای موافق و حتی مخالف دولت ...وخواهان تمامیت ارضی ایران به هر قیمتی !!! . با ترس ازاینکه مفهوم ملیت سازی ایرانی (استعماری ) در حال افشا شدن ورنگ باختن است
سراسیمه دست در اسناد تاریخی برده اند وبا انواع شگردها سعی در بالا بردن حس ایران دوستی! برای تحقق اهداف شوم خود هستند... به عنوان مثال از دورا ن قاجار انواع تمبر واسکناس چاپی وغیره رو می کنند که گویا قبل از زمان پهلوی کشوری به نام ایران بوده؟!!...
ازنظر من جواب به این مسائل حقیقت و صورت اصلی مسئله یعنی مفهوم استعماری ایران آریایی را عوض نمی کند..
.ولی یاد آوری برخی مسائل در شرایط کنونی منطقه خالی از لطف نیست...
ابتدا باید ...چند نکته را مد نظر داشته باشیم ....
-اروپا وروس طی 500 سال اخیر در جنگ با امپراطوری مسلمان وترک عثمانی بود ه اند ...
وخواهان برچیدن این امپراطوری ونیز درفکر ایجاد دولتی غیر ترک در پشت دولت عثمانی (در خاک ایران کنونی) .
... ترکان آزربایجان(اززمان سلجوقیان تاصفوی سنی مذهب بوده اند )و هرگز حاضر به پشت کردن به برادران ترک و سنی خود در خاک آناتولی نبودند
اروپاییها وروسها ..برای تحقق اهداف خود مذهب ضد سنی وضد عرب (شیعه امروزی ) را توسط آخوندهای پارس زمان صفویان !!.در آزربایجان وسایر مناطق رواج دادند..
وبا ایجاد این اختلافات ریشه ای باعث وقوع جنگهای طولانی مدت دراین جغرافی شدند...
....اوخر دوره قاجا ر... دیگر قدر ت دست قوای روس وپار س بود ونه شاهان نمایشی وتضعیف شده قاجار؟!!...
وبالاخره اینکه در پی نقشه ازقبل طراحی شده مشترک روس و دولتهای اروپا مخصوصا انگلیس...
..ودر اواخر دوره قاجار.مفهموی استعمار ی (ایران پهلوی ) برای تسلط روس برمنطقه ای وسیع ... ایران کنونی را به دست
رضا خان پهلوی سپردند!!... وبا سرنگونی سلسله قاجا ر وشکست عثمانی به نتایج دلخواه خود رسیدند...وصد البته که دنیا همیشه وفق مراد شان نخواهد بود...
واما با این مقدمه طولانی ودرعین حال بسیار خلاصه ....میتوان پی برد ...که چرا اسکناس وتمبرهای چاپ شده اواخردوره قاجار1896 تا 1923 میلادی وبا
نام شاهنشاهی ایران و توسط دولتهای اروپایی ودر اروپا به چاپ رسیده
درحالیکه کشوری به نام ایران از اول فروردین 1314 مصادف با 1935 میلادی شناخته شده جهانیان است ؟!!..
نوشته شده توسط: کاوه جویا

دوست گرامی، خانم یا آقای تبریزی، از شما برای ابراز مهر و برای نقدتان بر پیش نویس پیشنهادی سپاسگزارم. ایراد های شما را چنین پاسخ می گویم: 1ـ این پیش نویس برای همه ی ایرانیان نوشته شده است، نه تنها برای اقلیت کوچکی که فارسی سره را درمی یابند. در زبان فارسی، به ویژه در میان اصطلاحات حقوقی رایج در فارسی شمار بزرگی از واژه های عربی وجود دارد. جایگزین کردن این واژه ها و اصطلاحات جا افتاده با واژه های دیگری که در این مفهوم برای بیشتر ایرانیان ناشناخته هستند، متن را برای خوانندگان غیر قابل فهم می سازد. برای نمونه واژه ی مرکب "قانون اساسی" که شما بکارگیری آن را مورد ایراد قرار داده اید، بیش از صد سال است در زبان فارسی به این مفهوم، که برابر با واژه ی constitution رایج در اروپا ست، به کار می رود و واژه ی " آیین بنیادی" پیشنهادی شما برای خواننده ی فارسی زبان به چنین معنایی شناخته شده نیست.

2ـ اینکه ادعا کرده اید بکارگیری فعل های "نمودن" به معنی کردن و انجام دادن و"گردیدن" به معنی شدن اشتباه است، ادعای نادرستی است. فعل نمودن معنی کردن و انجام دادن هم می دهد و نیز یکی از معانی فعل گردیدن، شدن است. چنین کاربردی از دیرباز در ادبیات فارسی پیشینه دارد. برای آگاهی بیشتر شما را به واژه نامه ی دهخدا، زیر سرواژه های "نمودن" و " گردیدن" ارجاع می دهم. همینگونه است یکارگیری فعل " ساختن". 3 ـ آنچه که شما "همزه" نامیده اید و از به کاربردن "ی" به جایش گله کرده اید، در واقع همزه نیست، بلکه "ی" کوچکی است که نویسندگان از سده ی چهارم روی حرف "ه" آخر واژه هایی چون "خانه" و " سایه" می گذاشته اند و به تدریج به سبب شباهت شکلی به " همزه" معروف شد. همزه نشانه ای است که گاه بر بالای حروفی چون "ا" و "و" می نشیند و صدایی همانند حرف الف دارد و با آنچه شما همزه می نامید بسیار تفاوت دارد. شیوه ی درست و ساده تر نوشتار استفاده از حرف "ی" پس از واژه است، مانند: " خانه ی او"، " سایه ی درخت". در این باره شما را به نوشته ی زنده یاد احمد بهمنیار به این نشانی ارجاع می دهم: http://fa.wikisource.org/wiki/%D8%A7%D9%85%D9%84%D8%A7%DB%8C_%D9%81%

D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C/%D9%87%D9%85%D8%B2%D9%87_%D8%AF%D
8%B1_%DA%A9%D9%84%D9%85%D8%A7%D8%AA_%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8
%B3%DB%8C
4 ـ اینکه ادعا کرده اید قانون اساسی باید همیشگی باشد نادرست است. قانون اساسی موقت در کشورهایی که انقلابی را پشت سر می گذارند و دوران گذاری را در پیش دارند، امری منطقی و لازم است. لطفاً نوشتار پیش درآمد پیش نویس بالا را بخوانید و به لینک های قانون اساسی موقت لهستان و عراق رجوع کنید تا از پیشینه ی این تدبیر آگاهی یابید. دوران گذار دوران حساسی است، بویژه که در این دوران باید انتخابات همگانی برای تعیین چگونگی نظام سیاسی نوین کشور انجام شود. وجود یک قانون اساسی موقت برای انتقال درست و منظم قدرت از راه اراده ی آزاد مردم ضروری است. قانون اساسی دائمی را تنها نمایندگان منتخب مردم می توانند تدوین کنند. 5 ـ از گنجاندن قواعد حقوق بشری در قانون اساسی انتقاد کرده و نوشته اید جای این قواعد در قانون مدنی است نه در قانون اساسی. این دیدگاه شما نادرست است. برخی از قواعد مدنی که محتوای " حقوق بشری " دارند، به اندازه ای اهمیت دارند که حتماً باید در قانون اساسی کشور گنجانده شوند، چنانکه امروز همه ی قانون های اساسی کشورهای مردمسالار فصلی به نام حقوق ملت یا حقوق مردم یا عنوانی دیگر دارند که ویژه ی قواعد راجع به حقوق پایه ای انسان، چون حق آزادی اندیشه و بیان، دادرسی عادلانه و مانند اینها می باشد. بویژه در دوران گذار که امکان خودکامگی از سوی قطب های قدرت و برپا سازی دیکتاتوری نوینی وجود دارد، لازم است که حقوق پایه ای انسان ها در قانون اساسی موقت خاص این دوران لحاظ گردد. 5 ـ جایگزین سازی قانون مجازات عمومی 1352 در موارد خلأ قانونی ناشی از لغو قوانین قصاص، حدود و دیات چاره اندیشی ای است الزامی تا جامعه درروزهای نخستین پس از سرنگونی با بی قانونی در رویارویی با جرایم و جنایات اجتماعی رودررو نگردد. لازم است که در قانون اساسی موقت چاره ی این بحران بی قانونی، که نطم و امنیت جامعه را در همان آغاز زمامداری حکومت موقت تهدید می کند، ذکر شود. به دید من درشرایط اضطراری ای که بلافاصله پس از سرنگونی حادث می شود، اجرای متناسب قانون مجازات عمومی 1352، که بیشتر مواد آن بر گرفته از قوانین مدرن اروپایی است، بر بی قانونی و بر اجرای قوانین ضد انسانی حدود و قصاص و دیات ارجحیت دارد. ضمناً شورای موقت قانونگزاری پیشبینی شده در پیش نویس بالا می تواند هر زمان قوانین تازه ای را برای زمانی موقت وضع نماید.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای شهریار آهی! دیکتاتوراعظم آخوند خامنه ای! هر جنایتکاری هم که باشد، پاسدار زبان و ادبیات فارسی است. و همینطورعامل سرکوب ملیتهای غیر فارس جغرافیای ایران. بفرض که خامنه ای تا مدتی دیگر زنده است، بعد از او وضعیت ایران چه خواهد شد؟ مردم از دست نوچه های امام و نایب امام بجان آمده اند! اگر روزی منفذی در دیکتاتوری مطلق رژیم پدید بیاید، چه انفجاری در جغرافیای ایران رخ خواهد داد؟ آیا قریب باتفاق جامعه فارس، که نسبت بمسائل ملیتهای غیر فارس، تا بحال در سکوت مطلق بسر میبرد، در فردای مرگ خامنه ای، که دیر یا زود اتفاق خواهد افتاد، فکری بفردای خود کرده است؟ فکرمیکنید، برای پاسداری فرهنگ فارس! مانقورد دیگری برای سرکوب ملل ایران اجیر خواهد شد؟ آیا چنین چیزی دوباره ممکن است؟ آنطورکه میشنوم تبریز دیگر، سرایران نیست. تاریخ مصرف "مانقورد سازی" تمام شده است. دیگر کسی برای شعار"همه با هم" تره خورد

نمیکند. راه حل چیست؟!


نوشته شده توسط: Anonymous

جناب کرمی عزیز! اغلب فارسها، و همپالگی هایشان، با توجه به دیدگاه های راسیستی و شوونیستی شان، وقتیکه صحبت از ملیتهای ایرانی میشود، از جمله کسانی هستند، که پیش آذربایجانی ها با آب و تاب فراوان میگویند؛ ای بابا! شماها که ترک نیستید، شما ها آذری هستید! اما همین افراد برای خود شیرینی درنزد آلمانیها پشت سرآذربایجانیها، با نفرت تمام میگویند: آلمان باید، از فارسها، و رژیم اسلامی ایران حمایت بکند، چون خطر پان ترکیسم، خاورمیانه و دنیا را تهدید میکند، و اگر اینها قدرت داشته باشند، همه را از دم تیغ میگذرانند. البته این موضوع، چیز تازه ای نیست، مردم آذربایجان نزدیک یک قرن است که از چنین تبلیغاتی علیه خود آگاه است. اما من شخصا این موضوع را از یک دوست آلمانی شنیده ام، ایشان میگفت: وقتی شما در نزد من باشی! فارسها برای چاپلوسی میگویند؛ شما ترک نیستید، آذری هستید! اما وقتی طرف با من تنهاست،

پشت سر شما میگوید: مواظب باش اینان ترک هستند، وحشی و خطرناک. بعد پشت سرآذربایجانیها جک میگوید، و سعی میکند، آنرا برایم ترجمه بکند، اصلا خنده دار نیست، تقریبا به فحش شبیه است. آری چنین است که اینان در ظاهرنسبت بما اظهار دوستی، اما در باطن از پشت بما خنجر میزنند! من بارها خودم نیز در مجالسی این موضوع را شاهد بوده ام. اکنون سئوال اینست، که آیا میتوان، با عناصر ستون پنجم، نژادپرست و ضد ترک در یک مملکت زندگی کرد؟ آیا بهتر نیست هر ملتی حق وحساب خود را از این نژاد پرستان جدا بکند. و خود، سرنوشت خود را بدست بگیرد؟!
نوشته شده توسط: Anonymous

فکر ميکنم به جای ننه من غريبم و نفع ستم ملی بر ملل غير فارس بايد رفت به قلب مسئله و در جهت حل مسئله مبرم جامعه قدم بر داشت و خدمت آنهائی که سعی در نفع ستم ملی بر ملل غير فارس ميکنند بايد عرض کنم که شاه- خمينی معلم و رهبر خوبی برايتان نبودند چرا که شما با نفع واقعيت و مخفی کردن ظلم و ستم خودتان مفت دلخوش کرده ايد و فکر ميکنم بلحاظ روحی نيز اين مسئله گريبانگيرتان شده و اين مسئله روحی از نوشتن کامنتهايتان مشخص است که در يک بحران بسر ميبريد .

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای شاملی من حدود 36 ساعت قبل کامنتاری را در سایت شما نوشتم که همان را در همین سایت ایرانگلوبال هم گذاشتم. کامنتار من در ایرانگلوبال نیم ساعت بعد چاپ شد. الان بعد از گذشتن بیشتر از 36 ساعت، شما در سایت خودتان هنوز هم کامنتار مرا چاپ نکرده اید. در عرف معمول سایتهای اینترنتی که سرعت عمل مشخصه آن است، عدم چاپ یک کامنتار به مدت بیشتر از یک روز، نشاندهنده سانسور آن کامنتار است. با توجه به این مسئله من به این نتیجه منطقی رسیدم که شما کامنتار مرا سانسور کرده اید. آیا نتیجه گیری غلطی است؟
با توجه به مقاله ای که نوشته اید و در آن حکم بیرون ریختن عمله های استعمار داخلی را صادر کرده اید، من به این نتیجه منطقی رسیدم که شما مرا هم جزو عمله ای استعمار گذاشته اید و مرا هم از برون ریخته اید. آیا نتیجه گیری غلطی است؟
آقای شاملی شما در همین سایت ایرانگلوبال به درستی از جناب بهرنگ انتقاد کرده اید که

کامنتهای شما را در مطلبی که منتشر کرده، نگذاشته است و خوانندگان نمی توانند نظرات شما را دنبال کنند. عین همین کار را شما در سایت خودتان انجام داده اید و نظرات دیگران را منتشر نکرده اید. من به این کار شما انتقاد کرده و کامنتاری نوشتم (همان کامنتاری که چاپ نکرده اید) آیا این به نظر شما ربطی ندارد؟
شما در همین کامنتار اخیرتان نوشته اید که <من علاقمندم به انتقادهایی که فکر میکنم توجه به آنها برای خوانندگان مفید است بپردازم> بله شما اساسا حق دارید که به سوالاتی که از شما می کنند پاسخ بدهید یا ندهید. خوانندگان هم در مقابل حق دارند که آن مسائلی را که برایشان مهم است فکر می کنند می تواند برای خوانندگان مفید باشند، مطرح کنند و در آن باره سوال کنند و به بحث بپردازند. من هم این کار را کرده ام. شما هم از حق خودتان استفاده کرده و با من وارد بحث شده اید. وقتی با یک نفر وارد بحث می شویم، اخلاق حکم می کند که بحث را به یک جایی برسانیم. (منظورم این نیست که یک طرف نظرات طرف دیگر را قبول کند). شما با من وارد بحث شده اید ولی هنوز به سوالات من جواب نداده اید و تا حالا به حاشیه پردازی پرداخته اید.من هنوز هم منتظرم که شما به مسئله اصلی بپردازید. آیا می خواهید این کار را چند ماه دیگر که وقت کردید، انجام دهید؟ آیا این بی احترامی به وقت دیگران نیست؟
در پایان، کامنتاری را که در سایت شما قرار دادم در اینجا هم می گذارم تا خوانندگان قضاوت کنند که آیا کامنتار من ربطی به نظرات شما و کار شما دارد یا آنطور که نوشته اید، بی ربط است. لازم به توضیح است که این کامنتار ممکن است یکی دو کلمه ای با آنچیزی که در سایت شما گذاشته ام تفاوت کند به این علت که من همان کامنتار را در ایرانگلوبال هم گذاشتم و مطمئن نیستم که در این کار کلماتی را عوض نکرده باشم. و اینک کامنتار چاپ نشده من در سایت شما:
<آقای شاملی شما تمامی کامنتارهای خودتان را در جواب به دیگران در سایتتان گذاشته اید بدون اینکه کامنتارهای دیگران را بگذارید. به این ترتیب خوانندگان شما بطور یکجانبه فقط نظرات شما را می خوانند و نمی دانند که دیگران چه جوابی به شما داده اند. و به این ترتیب شده اید متکلم الوحده. یعنی در سایت خودتان تنها به قاضی رفته اید. شما به درستی به جناب بهرنگ انتقاد کرده اید که کامنتارهای شما را در آن مطلبی که تهیه کرده است، نگذاشته و الان خودتان هم دقیقا همان کار را در سایتتان انجام داده اید. البته اگر من بخواهم بحثم را با شما ادامه دهم و یا شما بخواهید بحثتان را با من ادامه بدهید و به سوالات مشخص من جواب بدهید، لطفا این کار را در ایرانگلوبال انجام بدهید.> پایان کامنتار
نوشته شده توسط: Anonymous

مطالبی که اقای امرالله ابراهیمی نوشته بو دار است یک فرد سیاسی که در یک کشوری پناهنده است نمی تواند این طور دسترسی به این اخبار داشته باشد و بداند که کی باز جوی شده و کی نشده در چه کشور های قرار است چه کسانی را بگیرند . خوب است دوستانی که وی را می شناسند برای ما ایرانیان که در اروپا هستیم اول وضعیت این افراد را معرفی کنند که بدانیم اینها با چه ارگان های کار می کنند

نوشته شده توسط: Anonymous

خفه شو مرتكه الدنگ،پس مرداني كه گرايش به همجنسگرائي هم دارند محق هستند هر وقت تو به استخر ميري ترتيب تو رو بدهند و تو حق هيچ شكايتي نداري

نوشته شده توسط: تبریزی

دوستان گرامی، همواره کشورگشایان با لشکرکشی به سرزمین های دیگر کشورگشائی نمی کنند و گاه با رخنه گام به گام به نام آباد کردن سرزمین های دیگر کشورگشائی می کنند! این کشورگشایان نخست با برپائی پایگاه های درمانی، فرهنگی، آموزشی، کشاورزی، بازرگانی و .......... در سرزمین های دیگران جای پائی برای خود درست می کنند، سپس به بهانه نگهبانی از دارائی ها و بنیادهایشان نیروی جنگی به آن سرزمین ها می فرستند، پس از آن با به روی کار آوردن دولت های دست نشانده در آن سرزمین ها فرمانروائی می کنند! این کشورگشایان همه این کارها را با دستاویز آباد کردن و آبادگری انجام می دهند! پس از کشورگشائی های گسترده با این روش، واژه آبادگری (Colonialism) چم خودش را از دست داد و برابر شد با رخنه گام به گام در یک سرزمین و گرفتن آن! و واژه آبادگر (Colonialist) نیز برابر شد با کشورگشا ! و واژه آباد شده (Colony) نیز برابر شد با .....

....... سرزمینی که کشوری دیگر آن را با این روش گرفته و در آنجا فرمانروائی می کند! برابر واژه آبادگری یا (Colonialism) در زبان عربی استعمار است و در بسیاری از نوشته هائی که به زبان فارسی درآمیخته با واژگان عربی نوشته می شوند واژه استعمار به جای واژه (Colonialism) به کار برده می شود. ********** دوستان گرامی، یکی از ویژگی های ناسیونالیسم و پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی این است که ناسیونالیست ها به کسانی که آنها را خودی نمی دانند برچسب های ناسیونالیستی می زنند حتی اگر چنین کسانی ناسیونالیست نباشند! ناسیونالیست ها هم نژادپرست هستند و هم دیگران را نژادپرست می نامند! هم زبان پرست هستند و هم دیگران را زبان پرست می نامند! هم خاک پرست و مرزپرست هستند و هم دیگران را خاک پرست و مرزپرست و کشورگشا می نامند! پس از دانستن نکته های یاد شده، رژیم آخوندی یک رژیم ناسیونالیستی نبوده و رژیم پان فارس یا پان ترک یا پان عرب نیست و یک رژیم باورداشتی (ایدئولوژیک) است و باورداشت آن اسلام شیعی است اما ناسیونالیست های ایرانی به این رژیم برچسب های ناسیونالیستی می زنند! پان آریاها رژیم آخوندی را رژیم عرب ها برای عربی کردن سرزمین اهورائی آریائی ها و کسانی مانند ناسیونالیست های ترک رژیم آخوندی را رژیم فارس ها می نامند و ناسیونالیست های دیگر نیز برچسب های ناسیونالیستی دیگری به رژیم ولایت فقیه می زنند اما با فلسفه بافی و داستان سرائی و دلیل تراشی نمی توان رژیمی را که ناسیونالیست نیست یک رژیم ناسیونالیست نامید و سپس به سود پان های رنگارنگ ناسیونالیستی سخن گفت! همچنان که رژیم سرنگون شده طالبان در افغانستان را با بهانه تراشی و داستان پردازی های ناسیونالیستی نمی توان رژیم فاشیست فارس افغانستان و یا رژیم شوونیست ترک افغانستان نامید و همچنان که رژیم طالبان در افغانستان یک رژیم ناسیونالیست نبود رژیم آخوندی در ایران نیز با دلیل تراشی و فلسفه بافی یک رژیم ناسیونالیست نمی شود! و با به کارگیری واژگان نادرست هنگام سخن گفتن درباره این رژیم دوزخی تنها به خود این رژیم سود خواهد رسید! ********** دوستان گرامی، یکی دیگر از نام هائی که برخی از ناسیونالیست های ایرانی به روی رژیم آخوندی گذاشته اند "رژیم استعمارگر فارس" است! با ویژگی هائی که درباره استعمار و استعمارگران گفته شد روشن است که به کار بردن واژه هائی مانند "رژیم استعمارگر فارس" از سوی چنین کسانی تنها برای شعر و شعارهای تبلیغاتی است چون رژیم آخوندی که بسیاری از گردانندگان آن نیز ترک هستند از یک کشور فرامرزی نیامده و بخشی از ایران را نگرفته است که نام آن رژیم، استعماری آن هم استعمارگر فارس باشد و به کار بردن چنین واژه هائی ارزشی در گفتارهای سیاسی ندارند! (نگاه کنید به نوشتاری در این لینک) http://www.iranglobal.info/node/27735
نوشته شده توسط: Anonymous

بقول معروف برادر خودت را نلرزان و ما را مترسان.اینکه فرموده شد...(خفه کردن صدای مردم، یعنی گشودن صدای مسلسل است واین از خطه ما دور باد.) واقعن از خطه شما دور باد چرا که از سرنوشت پیشه وری و حمله صدام به ایران باید درس گرفت.
اما چند نکته تاریخی
نظام کنونی همان نظام عربی است ولی دوبله به فارسی. خامنه ای هما ن نماینده محمد پیامبر اسلام است.
اگر محمد زنده بود همان کارهای نظام را انجام میداد.
در خوزستان اقلیتی عرب زندگی میکنند ولی ملت عرب نیستند.
نه عرب در خطر است و نه زبان عربی . هم اکنون در ایران در تمام مدارس زبان بیگانه عربی و دین اجباری عربی اموزش داده میشود.
در ایران بیش از 200 هزار طلبه خارجی و داخلی به خرج مردم ایران کار ی جز اموزش زبان عربی و خرافات دین عرب ندارند.
سرمایه های ملی ایران از هرسو روانه فلستین و سوریه و جهان عرب میشوند.

گشتار در سوریه و جنگ داخلی از سوی خود همین عربها دامن زده شد و ما ایرانی ها بهای انرا باید بدهیم؟
نمایندگان این خلقهای تحت ستم و جریان چپ خواهان انقلاب بودند.بفرمائید این هم انقلاب و نتیجه ان.
تصور بفرمائید که مخالفان نظام مانند مجاهدین به قدرت برسند ایا روزگا رشما بهتر خواهد شد؟
فکر کنیند که خود چپ قدرت را تسخیر کرده ایا به استقلال عربستان و پایتخت ان الحوازخواهید رسید؟
من امیدوارم که بیش از استقلال عربستان به استقلال فکری برسید و خود را از مصیبت فکر ی چپها نجات بدهید.
نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای قهرمان قنبری، از اینکه اسمت را اشتباهی نوشته ام مرا ببخشید. من در بررسی کامئنت شما تعریف سیاست اشاره کرده ام و عنوان کرده ام که سیاست و یا فعالیت سیاسی و یا حزب سیاسی یعنی معطوف بودن به کسب قدرت سیاسی است. در کامنتهای دیگر عنوان کرده ام که دولت حاکم در ایران یک دولت استعماری با تیپولوژی فارسی است. از سوی دیگر حزب را مورد انتقاد قرار داده ام که متاسفاه بعضی شخصیتهای مطرح آذربایجانی در آن فعال هستند. اما اصل و

اساس من آن نیست. شما از من میخواستید که سند و مدرک بیاورم. اما اسم حزب "حزب اراده ملت ایران"!! که خوشبختانه شما هم خوشتان از آن نیامده، تک تک واژگانش در تحکیم تفکر استعماریست که دولت حاکم در صدد تحکیم آنست. مثل "اراده ملت" (کدام ملت؟)، مثل "ایران" (کدامین ایران؟؟) مثل "اراده ملت ایران" (کدامین اراده ملت ایران؟ کدامین ملت ایران؟) . این مفاهیم در فعالیت یک حزب که میخواهد قدرت سیاسی در آذربایجان را به نفع "اراده ملت ایران" !! (مقصود از ملت ایران در آن کشور همان ملت فارس است. امیدوام در اینجا با من مخالف نباشید) رقم بزند، اصلا و ابدا نمیتواند به نفع خلق ترک و وطن ملی آن آذربایجان باشد. مفاهیم برشمرده فوق عملا ذهنیت رسوبی نسبت به "ایران"، "اراده ملت" و "اراده ملت ایران" که هر روز از زبان شوم رهبران جمهوری اسلامی، و توجیه گران آن در میان نخبگان سیاسی فارس، شنیده میشود، خود سند و مدرک است. بروید برنامه حزب را بخوانید چیز بهتر از این نیز پیدا خواهید کرد. از نظر من هر حزب سیاسی که دولتمداری فارسی در ایران را توجیه کند، و در صدد تلاش برای جا انداختن آن در آذربایجان باشد، نمیتواند دوست آذربایجان تلقی گردد. در اینجا نظر من و نظر شما مطرح نیست. در اینجا پرنسیپ های مبارزه ملی و دمکراتیک ایجاب میکند که دقیق باشیم و فریب عوامل خزنده دولتمداری فارسی ایران در آذربایجان را نخوریم.
اومانیسم گرایش بسیار زیبایی است و من خودم را قبل از هر ایده و باوری اومانیست میدانم. اما زمین سیاسی قوانین بازی خاص خود را دارد. من عمیقا به آزادی اندیشه و ترویج آن باور دارم و به منشور جهانی حقوق بشر بی نهایت احترام میگذارم. اما قوانین حقوق بشری را نبایستی با قوانین بازی سیاسی درهم آمیخت. من چنین روشهایی را اگر از سوی هر فعال سیاسی آذربایجانی باشد ساده انگاری تلقی میکنم.
من به ملت فارس مثل هر ملت دیگری احترام دارم، اما نخبگان آن ملت را به زیر نقد میگیرم و دولت حاکم را که خود را نماینده ملت فارس به حساب می آورد نیانز سر ستیز دارم. این سه پارامتر، ملت فارس، نخبه سیاسی فارسی و دولت فارسی سه پدیده جداگانه ایی هستند که درهم آمیزی آنها میتواند به فاجعه راه ببرد. همین
نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای کاظم ثانی، شما چرا برای خودتان از زبان من نامگذاری میکنید؟ عجله نکنید. من بیکار نیستم که صبح تا شب بنشینم و اینجا برای کامئنت نویس ها پاسخ بنویسم. این کار را در حد وقتی که برای این کار دارم انجام میدهم. ما نمیتوانیم کسی را برای پاسخ دادن مجبور کنیم. من علاقمندم به انتقادهایی که فکر میکنم توجه به آنها برای خوانندگان مفید است بپردازم و این کار را هم انجام میدهم. لطفا نه شرط تعیین کنید و نه از طرف من برای خودتان نامگذاری کنید. نظر نوشته شده در مقاله هیج ربطی به موافقت و یا مخالفت با فکر من ندارد و اساسا به فکر من ربطی ندارد. مبارزه ملی و رهایی بخش ایجاب میکند که دستهای پیدا و پنهان قدرت حاکم در ترویج القاعات استعماری و استبداد از واحد ملی غیرفارس افشا گردند و در حد امکان از فعالیتهای آنها ممانعت به عمل آید. این موضوع را در کامئنت های بالا توضیح داده ام.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب لوایی,
با توجه به کامنت قبلی من, اینکه انتخاب کلمه پارس بجای ایران از روی عمد و یا سهو بوده است فرقی در مطلب نمیکند. ما در تفسیر شتابزده خود از این ترجمه نادرست, حو ض را برای ماهیگیر ( داخلی و یا خارجی ) آماده کرده ایم تا از این آب گل آلود ماهی بگیرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

متن بسیار خوبی است و همه مسایل دوران انتقال به نظام جدید را پیشبینی کرده. پیشنهاد میکنم سایت ایران گلوبال این پیشنویس رو به نظرخواهی عمومی بگذارد. من همینجا رای مثبت خودم رو اعلام میکنم.

نوشته شده توسط: Anonymous

اگر ترور صیاد شیرازی و لاجوردی تروریسم است. به قول امام راحل کاش من هم یک تروریست بودم ! چرا ایشان از آوردن عوامل جمهوری اسلامی در پارلمان حقوق بشر در ژنو قولنج نگرفت !؟

نوشته شده توسط: Anonymous

آقا مهدی شما چرا از افشا شدن عوامل وزرت اطلاعات ناراحت هستید ؟؟ لطفا به جای هفتاد ملیون از قول خودتان حرف بزنید. صدام هم سال‌ها ‌ست که به درک واصل شده. فقط یک کلمه نظرت را در باره لوو رفتن جاسوسان حکومت اسلامی بنویس! حتمن ترا رجوی گول زده و رجوی را هم حنیف نژاد و حنیف نژاد هم گول مردم را خورده. از تجربه ۴۰ ساله شما در همین کمنتار‌ها خیلی‌ استفاده کردیم !!و فهمیدیم که دشمن در بیت رهبری نیست بلکه در پاریس است. و اصلا ستار بهشتی‌ را اول رجوی شکنجه کرد و بعد جمهوری اسلامی جسدش را دزدید ! اصلا کهریزکی در کار نیست و مردم هم هیچ مشکلی‌ ندارند. ما باید آزادی زندنیان سیاسی را از رجوی درخواست کنیم. بابا گلی‌ به جمال زن ملا عمر !

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای پرویز این همه شعار می دهی متهم می کنی ,اینهمه بی وطنی,کدام وطن؟؟؟؟آیا در جغرافیائی که مللی در اکثریت در اسارت اقلیتی از تمامی حقوق انسانی و ملیشان محروم منطقه تاریخی و اجدادیشان در اشغال همین اقلیت فاشیست ثروتها و مالیات و معادن نفت عرب اهوازی و طلا و صدها معدن دیگر آذربایجان غارت و چپاول می گردد و در مناطق اقلیت حاکم قلدرمعابانه هزینه و به مصرف می رسد در حالیکه ملل صاحب ثروت از بیکاری و نداری و فقر و فلاکتی که در اثر سیاست تبعیض نسبت به ملل غیر فارس اعمال می گردد مجبور به کوچ از مناطق و سرزمینهای اشغال شده خود گردیده و در مناطق اقلیت فارس که ذسترنج و ثروتها و معادنشان به آنجا سرازیر می گردد می شوند و در آنجا مجبور به تن دادن به کارهای سنگین سخت و طاقت فرسا جهت تامین معاش و گذران زندگی می گردند.در حالیکه اقلیت حاکم با ثروتهای ملل صاحب ثروت غیر فارس بر خود آنها آقائی و برای نابودی

فرهنگ و زبان و موجودیت و مناطق آنها از ثروتهای چپاول کرده آنها استفاده می نماید.زبان 55 میلیون ملل غیر فارس را با قدغن نمودن در خواندن و نوشتن و در رسانه های و جرائد محو می نماید و زبان خود را بر این ملل تحمیل می نماید.و با سوئ استفاده از تمامی امکانات مالی و رسانه ای ملل غیر فارس را تحقیر نموده و مسخره می نماید.آیا اینجا وطن ملل غیر فارس است یا اردوگاه این اسیران و یا زندان و شکنجه گاه این ملل؟؟ چطور می شود اسم این زندان بزرگ ملل غیر فارس را وطن گذاشت.با نابود شدن و متلاشی شدن این زندان 55 میلیون ملل غیر فارس رهئی یافته و سرنوشت و مقدرات خود را با برپائی دولت مستقل خود خودشان در اختیار می گیرند و وصی و قیوم و آقا بالا سری مثل افغانیهای فارس نیز برای آنها لازم نمی باشد.آیا در جائی که انسانها اختیار زبان خدادادی در دهانشان را ندارند و ارباب و آقا بالسری مثل فاشیستهای حاکم فارس تعیین می کنند که به چه زبانی آنها باید بخوانند و بنویسند و مناطق اشغال شده شان در اختیار قوم اقلیت حاکم فارس می باشد که هر جوری اراده می کند آن را نابود نموده و به ویرانه ای تبدیل می نماید.مثال زنده ا ش خشکاندن دریاچه اورمیه بطور عمدی و با ایجاد 50 سد در مقابل رودخانه هائی که آب آن دریاچه را تامین می کردند و معترضین به این اعمال جنایتکارانه را نیز دستگیر حبس و شکنجه می نماید.آیا می شود اسم این رندان ملل را برای آنها وطن گذاشت که آنها زمان اعتراض و اعلام مظالم دشمن بی وطن تلقی شوند؟؟؟
نوشته شده توسط: Anonymous

ما درخواب هم نمیتوانیم یک سیستم مثل سوئد ودیگرکشورهای شبکه جزیره اسکاندیناوی داشته باشیم ،چرا که این حکومت ها ازنظررعایت حقوق بشردرصدرکشورهای جهان قراردارند،پیشگویی شما جناب ynlik,درباره فروپاشی اقتصادسوئد

مرا بیاد حرفهای شاه متوهم ایران می اندازد که دریک مصاحبه میگفت:کشورهای اروپایی بعلت تنبلی مردمانش وکارنکردن بزودی ورشکست خواهند شد،کشورهای اروپایی ورشکشت نشدنداما او درجهان دربدرشد ودر اوج تحقیروذلت جان داد،آنچه یک کشوررا ورشکست میکند فساد اقتصادی،دزدی واختلاس است نه کم شدن ساعت کاری کارگران،مسلما حقوق اندکی که کارفرمایان به کارگران میدهند با شش ساعت کارجبران خواهد شد وبیشترازآن برده داری است.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ایرج.. در چنین مواقعی ما بچه های تبریز مخصوصآ بچه های ( لیلاوا..ششگیلان... دَوَچی... و گجیل) میگیم که « داداش اله دانیشیرسان کی پیشمیش تویوغون گول ماغی گلیر» " چنان حرف میزنی که مرغ پخته هم خنده اش میگیرد".. لطف بفرمائید تنها یکی از این منابع دسته اول و یا حتی دست دوم را اسم ببرید. در ضمن من نمی دانستم که اسم شهر ( زنجان) در زمان ساسانیان همان زنجان بود...منتظر اطلاعات منابع دست اول شما هستیم. بهترین ها را برایتان آرزومندم..

نوشته شده توسط: Anonymous

دیوانه - سنگ - چاه - ( عاقل ؟)

از قرار معلوم گروهی ویا کمیته ای, از کاربران اینترنتی خواسته است که برای شعار تیم فوتبال ایران در برزیل یکی از سه شعار HONOR OF PERSIA یا
A WORLD, A NATION, A TEAM.
ویا
CAPTURE THE DREAM را انتخاب کنند.
ترجمه فارسی PERSIA دراینجا ایران است نه پارس.امروز دیگر کسی کلمه پارس را بجای ایران و یا PERSIA بکار نمیبرد. این یک ترجمه ناشیانه و غلط توسط گروهی نا آگاه است. اینرا همه میدانند و یا باید بدانند. واین موجب میشود که دیگ احساسات بجوش آید و آنچه در ضمیر است هویدا گردد و فرصت را به ماهی گیر دهد تا تفرقه بیندازد و حکومت کند.

نوشته شده توسط: Anonymous

پیشتازان«جنبش فدایی»، عباس سورکی، صفایی فراهانی، آشتیانی، مسعود احمدزاده و امیر پرویز پویان بیژن جزنی و حمید اشرف نیستید که ببینید «بازماندگان» فکری تان چگونه مبلغ «فردوس پان عربیسم» شده‌اند و مبحث قوم و قبیله و ایل و تبار را به حوزهء سیاست کشنده اند و چگونه داغدار «حکومت» شیخ خزعل فئودال مرتجع و گماشته انگلیس شده اند،ظاهرا برای اینان فاصله بین سوسیالیسم و فاشیسم قومی یك گام بیش‌تر نیست.شماها نیستید که ببینید «بازماندگان» فکری تان پیروزی و استمرار «سوسیالیسم» را در ایران در سطح عشیره ای میبینند و پرولتاریای خوزستان با سیل دشداشه بجای سرود انترناسیونال، میبایستی ترانه سیاه سیاه های خومون غریبه نیاد داخلمون را بخوانند!!.

نوشته شده توسط: Anonymous

ما میگیم شاه نمی خوایم ، نخست وزیر عوض میشه
ما میگیم خر نمی خوایم
پلون خر عوض میشه

نوشته شده توسط: Anonymous

اتفاقا مسیح علینژاد کار بسیار درستی کرده. برای تابو شکنی باید از یه جایی شروع کرد و مسیح به خوبی پروژه رو کلید زده.
نمیدونم چرا نمیتونم بهتون خوشبین باشم، احساس میکنم یا میخواین به این حرکت ضربه بزنین و یا از روی حسادت به موفقیت قابل توجه مسیح علینژاد این مطالب رو نوشتین. این همه حسادت و دشمنی بین مخالفان که ظاهرا باید هدف یکسانی داشته باشن خیلی عجیبه

نوشته شده توسط: Anonymous

موضوع داغ دستگیری ها در هلند خیلیها را به اینجا کشوند و ما هم دعوت نشده وارد شدیم. با برخی از دوستان اشنایی دارم امرالله ابراهیمی را هم از پایگاه مجاهدین در کردستان عراق می شناسم و بعد از انجا هم چند جای دیگر با هم بود یم. امرالله در مناسبات مجاهدین هم مثل اونها نبود. ادم معتدل و خواستار مراوده با همه مخالفین رزیم بود و همیشه به مجاهدین انتقاد می کرد که چرا ما از همه فاصله گرفتیم. دیگران هم امرالله را منطقی و معتدل می شناختند. نوشته های اینجا و نوشته های امرالله را خوندم. بقیه از همه جدا شده های مجاهدین و شورا اسم بردند و طوری نوشتند که امرالله همه اونها را مزدور رزیم می داند ولی در نوشته های امرالله فقط اسم کریم امده. اینجا هم دستگیری در هلند را تیید کرد ولی

از هیچکس اسم نبرد. محمد کرمی را در عراق ندیدم و احتمال داره که بعد از خارج شدن من به عراق اومده باشه ولی این نوشته اش به سود خودش نیست اگر کسی نوشته امرالله و انتشار خبر را بخواند متوجه می شود که او راحت به ادم تهمت می زند. هم به اقای کیانوش توکلی تهمت زد و هم به اقای امرالله ابراهیمی
نوشته شده توسط: Anonymous

بد خواهان ترك و تركيه روز به روز به كج انزوا رانده مي شوند و حتي شعر و شعارهاي نفرتشان قافيه باخته است نمونه بارزش اينجاست،ايران تحريم شده و در اين ميان عاقلان تركيه و ايران دست به مبادله و معامله پنهان به سود دو طرف زده اند و اين وسط حزب مخالف بوق فساد در كرنا كرده و خنده دار تر بد خواهان ترك و تركيه است كه اين موضوع را شعار حمله و نفرت خود كرده است

نوشته شده توسط: Anonymous

جمهوری اسلامی یک سری تشکیلات و اشخاص ضد جمهوری اسلامی پرورش میدهد که شدیدا شعار ضد جمهوری اسلامی سر میدهند و با این شعار های ضد رژیم پاسپورت " ضد رژیم بودن" را دستشان میگیرند وهوجوم بی امان خود را متوجه دیگر نیروهای ضد رژیم جمهوری اسلامی میکننند. خیلی از نیروهای اپوزوسیون هم گول شعارهای ضد رژیم این گروه ها و یا اشخاص را میخورند و حتی به نشر تبلیغات این میپردازند. این آقای سلطان پور یکی از این منابع جمهوری اسلامی در کانادا هست که در این کشورآزادانه فعالییت میکند. هر کس حرف های مرا باور ندارد برود ویدو های یو تیوب تلویزیون این آقا را مرور بکند.

جمهوری اسلامی یک سری تشکیلات و اشخاص ضد جمهوری اسلامی پرورش میدهد که شدیدا شعار ضد جمهوری اسلامی سر میدهند و با این شعار های ضد رژیم پاسپورت " ضد رژیم بودن" را دستشان میگیرند وهوجوم بی امان خود را متوجه دیگر نیروهای ضد رژیم جمهوری اسلامی میکننند. خیلی از نیروهای اپوزوسیون هم گول شعارهای ضد رژیم این گروه ها و یا اشخاص را میخورند و حتی به نشر تبلیغات این میپردازند. این آقای سلطان پور یکی از این منابع جمهوری اسلامی در کانادا هست که در این کشورآزادانه فعالییت میکند. هر کس حرف های مرا باور ندارد برود ویدو های یو تیوب تلویزیون این آقا را مرور بکند. یاد آوری میکنم که, چندین سال پیش یک فایل صوتی از متینگ داخلی اطلاعت سپاه به خارج درز کرده بود که در ان شخصی که ریاست جلسه را به عهده داشت, به زیر دستان دستور میداد "برادرا برین داخل این گروه ها و شعار آنها رو بدین و بعد کار خودتونو از داخل آنان شروع کنین... " خدمت آنانی که مرا طرفدار مجاهدان حدس میزنند بگویم که هیچ وقت طرفدار مجاهدین نبوده ام و آنان را گروهی مستبد تر از جمهوری اسلامی میدانم.
نوشته شده توسط: Anonymous

پیام این شعر! بر اهل فن، و اهل درد خیلی روشن و آشکار است. شعر فریاد درد است. فریاد درد میلیونها انسان بی پناه که ازاعماق تاریخ ساختگی بلند است. تاریخی که ملیتهای غیر فارس را به نابودی زبانی، فرهنگی، حقوق شهروندی، و آزادیهای سیاسی محکوم ساخته است. انسانهائی که در چهار چوب دوزخ ایران، در زیر چمکه های فاشیسم دولتی، و ناسیونالیسم تک زبانی فارسی، له و لورده میشوند. درد روشن است. و آن دردیست که در برابر ظلم و ستم حاکم، سربه طغیان بر داشته و ضجه میکشد، و فریاد بر میدارد. دردیست، که زنده یاد " شاملو " نیز آنرا چنین فریاد میزند: " من درد مشترکم، مرا فریاد کن!"

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب توکلی، " کوایسه ری!! تی احوال خوب ایسه ری،!!" ترجمه: آقای توکلی کجائی ری! حالت خوبه ری! هر از گاهی خطاب انتقادی نسبت به شما، و دیدن عکس یک "گیله مرد" همراه با پاسخ پر حوصله تان، جو دوستی را پر بار تر میکند. باور کن انسان از دیدن، چهره های عبوس و دیکتاتور مآبانه عشیره پرستان قوم فارس، زده شده است، که با دک و پز و گستاخی تمام، مثل طبل توخالی و پوک! نسبت به ساحت مللیتهای غیرفارس اسائه ادب و دهن دری میفرمایند، انگار که ایران ملک پدرشان است! کاش پیرمرد عزیزمان جناب کرمی نیز، بجای عکس دوران خرد سالی، عکسی از دوران فعلی را بر بالای کامنتر خود قرار میداد و دل خواننده گان را با جمال بدون عینک و خوش تیپ اش روشن میکرد. انشا الله.

نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، کاوه جویا، کردار شما برای چاره اندیشی درباره گرداندن کشور ایران پس از سرنگونی رژیم آخوندی ستودنی است و نشانگر آن است که شما مانند کسانی که جز پرداختن به شعر و شعار و درود و سرود کار دیگری نمی کنند نیستید و کاری که هم اکنون شما برای نوشتن آئین بنیادین (قانون اساسی) پیشنهادی انجام داده اید سزاوار ستایش است اما نوشتار شما تهی از کاستی های گوناگون نیست و بدون از میان بردن آن کاستی ها نمی توان امیدوار به داشتن آئین های کارآمد پس از نابودی رژیم گندیده و پوسیده ولایت فقیه و پرتاب لاشه پلشت آن به زباله دان تاریخ بود! نخست آن که واژگان و پیکربندی قانون اساسی نوشته شده شما همان واژه ها و پیکربندی قانون اساسی رژیم آخوندی است هر چند در سوئی دیگر، دیگر آن که قانون اساسی پیشنهادی شما پر از نادرست نویسی های دستور زبانی است و آئینی که پر از کاستی های دستور زبانی باشد کارائی نخواهد داشت! و برای

..... کارآمد بودن چان های پارسی راهی جز نوشتن این چانه ها به زبان پارسی سره و ویرایش شده نیست! دوست گرامی، کاوه جویا، در سرتاسر جهان هنگام آئین نگاری در پارلمان های گوناگون به فراوانی کوشیده می شود که آئین های نوشته شده کوچکترین آک دستور زبانی نداشته باشند و گر نه آئین هائی که از نگر دستور زبانی که آن آئین ها به آن زبان نوشته می شوند اگر دچار نادرست نویسی شده باشند دو پهلو و چند پهلو خواهند شد نه سر راست و روشن! و گرداندن بهینه یک کشور با آئین هائی که سر راست و روشن نباشند و دوپهلو و چند پهلو باشند اگر ناشدنی نباشد بسیار دشوار خواهد بود! دوست گرامی، کاوه جویا، هفتاد تا نود در صد واژه هائی که شما در نگارش قانون اساسی پیشنهادیتان به کار برده اید مانند قانون اساسی رژیم آخوندی واژه هائی عربی هستند نه پارسی! برای نمونه به جای (قانون اساسی) بهتر بود می نوشتید (آئین بنیادین) و به جای (اصل یک، اصل دو، اصل سه و .....) بهتر بود می نوشتید (بن یک، بن دو، بن سه و .....) و به جای (فصل یک، فصل دو، فصل سه و .....) بهتر بود می نوشتید (بخش یک، بخش دو، بخش سه و ..... ) از اینها گذشته سرتاسر این نوشتار پر از نادرست نویسی و آک های دستور زبانی است! برای نمونه شما نوشته اید: ( ..... قانون اساسی جمهوری اسلامی لغو می گردد ..... ) دوست گرامی، نوشتن (می گردد) به جای (می شود) نادرست است چون (می گردد) با واژه های (گردیدن) و (گرداندن) هم خانواده بوده و با چنین واژگانی دارای چمی یکسان است و به کار بردن این واژه ها به جای واژه های (کردن) و (شدن) نادرست است، از این روی چم واژه (می گردد) برابر با چم واژه (می شود) نیست! همیین نادرست نویسی را چند جای دیگر نیز دیده می شود، مانند (اجرا می گردد) ، (خواهد گردید) ، (معزول می گردد) ، (معرفی گردد) و یا شما (نمودن) را در چند جا به جای (کردن) به کار برده اید که نادرست است چون چم واژه (نمودن) نشان دادن و نمایش دادن است نه انجام دادن کارهای گوناگون! شما در این نوشتار نوشته اید (تصویب می نماید) ، (دعوت نماید) ، (پاسداری نماید) ، (اقدام نماید) ، (وضع نماید) ، (تعیین نماید) ، (تعیین می نماید) ، (درخواست نماید) ، (خواهد نمود) ، دوست گرامی همه این (می نماید، نماید، نمود) هائی که شما به جای (می کند، کند، کرد) نوشته اید از نگر دستور زبان پارسی نادرست هستند! و یا شما در چند جا (ساختن) را به جای (کردن) به کار برده اید که نادرست است، مانند (فراهم سازد) ، (ابطال سازد) ، (محروم ساخت) ، و یا شما در چند جا واژه (تأمین) را که در زبان عربی با واژه های (امن) و (امان) هم خانواده هستند به جای واژه (فراهم) به کار برده اید که نادرست است و (تأمین کند) برابر با (فراهم کند) نیست! شما در چند جا به جای (اگر) نوشته اید (در صورتی که) ، کسی که نسک های رژیم آخوندی مانند: قانون مدنی، آئین دادرسی مدنی، قانون مجازات اسلامی و ..... را خوانده باشد خواهد دید که به کارگیری (در صورتی که) به جای (اگر) سبک آئین نگاری آخوندی است و از نگر دستور زبان پارسی نیز نادرست است! شما در چند جا (ی) را به جای همزه به کار برده اید که صد در صد نادرست است! به کار گیری (ی) به جای های همزه دار و نوشتن واژه هائی مانند (همه ی، پرونده ی، برنامه ی، دنباله ی، کارنامه ی و .....) به جای (همۀ، پروندۀ، برنامۀ دنبالۀ، کارنامۀ و .....) نادرست است! سخن کوتاه، این نوشتار و این قانون اساسی پر از آک های دستور زبانی است! ********** دوست گرامی، کاوه جویا، تا اینجا سخن درباره آک های دستور زبانی و نوشتاری آئین بنیادین (قانون اساسی) پیشنهادی نوشته شده به دست شما بود اما از نگر حقوقی نیز قانون اساسی پیشنهادی شما دارای کاستی و نادرستی است! دوست گرامی، آئین نامه ای که بر پایه آن دولت گذرا (دولت موقت) کار می کند
نوشته شده توسط: تبریزی

(دنباله یادداشت پیشین) ..... هیچ پیوندی با آئین بنیادین (قانون اساسی) ندارد اما شما این دو را باهم درآمیخته اید! پیش نویس آئین بنیادین برای آن است که پس از پذیرش برای همیشه به کار گرفته شود و آئین نامه دولت گذرا برای زمانی کوتاه است! البته دولت ها و رژیم ها با همدیگر ناهمسان هستند و رژیم هائی هستند که بدون برپائی دولت گذرا آغاز به کار می کنند مانند دولت چین پس از سرنگونی رژیم چیان کای چک که دولت گذرا نبود و پس از به روی کار آمدن آغاز به کار کرد و یا دولت کوبا پس از سرنگونی رژیم باتیستا و دولت شوروی پس از سرنگونی دولت کرنسکی! پس ما نیز پس از سرنگونی رژیم آخوندی باید ببینیم که نیاز به دولت گذرا داریم یا نه و این چنین نیست که بی چون و چرا باید دولت گذرائی بر سر کار بیاید تا سپس دولتی دیگر برای همیشه کار کند چون سرزمین با سرزمین و کشور با کشور و رژیم با رژیم ناهمسان هستند و ویژگی های یکسان

..... ندارند! ********** دوست گرامی، کاوه جویا، در همه جهان پس از آئین بنیادین (قانون اساسی)، آئینی که شالوده آئین های دیگر است آئین شهروندی (قانون مدنی) است، در هیچ کجای قانون اساسی شما چیزی به نام آئین شهروندی دیده نمی شود و شما نگران آئین کیفر (قانون جزائی) هستید و خواستار کاربرد قانون مجازات عمومی سال ۱۳۵۲ شده اید! نخست آن که قانون مجازات عمومی رژیم پادشاهی دست کمی از قانون مجازات اسلامی رژیم آخوندی ندارد و حتی در پاره ای جاها بدتر از قانون مجازات اسلامی رژیم آخوندی است! دیگر آن که شاید شما درباره آئین شهروندی هم بگوئید که قانون مدنی رژیم پادشاهی باید به گونه ای گذرا به کار گرفته شود اما قانون مدنی رژیم پادشاهی نیز ناهمسانی چندانی با قانون مدنی رژیم آخوندی ندارد و بر پایه فرهنگ و روش های زمان برده داری و شترچرانی نوشته شده است! مانند برابر بودن گواهی دو زن با گواهی یک مرد و دو برابر بودن رخن یک مرد با رخن یک زن و زناشوئی و جدائی زن و مرد و سرپرستی کودکان و داد و ستد و ..... بر پایه فرهنگ و روش های زمان برده داری و شترچرانی! پس چاره چیست؟ چاره آن است که تا پیش از برپائی پارلمان و نیروی آئین نگار، آئین شهروندی و آئین کیفر نیز به همراه آئین های دیگر نوشته شوند و گر نه کار به هرج و مرج و آشوب خواهد کشید! ********** دوست گرامی، کاوه جویا، هر آئینی درباره جستاری ویژه نوشته می شود که با جستارهای آئین های دیگر یکسان نیست! برای نمونه آئین بنیادین درباره ویژگی های رژیم و چگونگی گرداندن یک کشور و نیروهای گرداننده کشور نوشته می شود و با آئین شهروندی و آئین کیفر یکسان نیست اما شما در قانون اساسیتان همه این جستارها را باهم آمیخته اید! برای نمونه شما نوشته اید: ( ..... اصل ٤۹ ـ بدرفتاری با کسانی که در بازداشت هستند یا به هر عنوان زندانی یا در تبعید می باشند و هتک حرمت و آبروی آنان ممنوع است ..... ) دوست گرامی، چنین چیزی هیچ پیوندی با آئین بنیادین ندارد و در پیوند با آئین کیفر است! و یا نوشته اید: ( ..... اصل ۵۰ ـ هیچکس مجرم شناخته نمی شود مگر جرم او در دادگاه صالح ثابت شده باشد، کیفر دادن اشخاص تنها به موجب قانون و با رأی دادگاه صالح ممکن است ..... ) دوست گرامی، این سخن نیز در پیوند با آئین شهروندی است نه در پیوند با آئین بنیادین! البته نمونه ها فراوانند و تنها این دو نمونه نیستند! ********** دوست گرامی، کاوه جویا، هنگامی می توان آئین بنیادین و آئین های دیگر را نوشت که روشن شود یک سرزمین بر پایه کدام رژیم و کدام باورداشت گردانده می شود، بدون روشن شدن این جستار که چه رژیمی با چه ویژگی هائی در سرزمینی بر سر کار خواهد آمد آئین نگاری راه به جائی نمی برد! شما در قانون اساسیتان که در بسیاری از جاها واژه ها و پیکربندی قانون اساسی رژیم آخوندی را الگوی خودتان کرده اید روشن نکرده اید که رژیم فرمانروا بر ایران چه ویژگی ها را باید داشته باشد و این کاستی بزرگی است! ********** دوست گرامی، کاوه جویا، بهتر است شما بر دانشتان در زمینه درست نوشتن و سره نویسی بیفزائید، همچنان که در لینک زیر نویسنده کوشیده است نوشتاری را به زبان پارسی سره و به دور از به کارگیری واژگان بیگانه بنویسد http://www.iranglobal.info/node/28638 ***** واژه نامه: چان، چانه = متن، نثر *** آئین = قانون *** آئین بنیادین = قانون اساسی *** آئین شهروندی = قانون مدنی *** آئین کیفر = قانون جزائی *** جستار = مطلب، موضوع *** رخن = سهم الارث *** چم = ترجمه، معنی *** آک = عیب *** نسک = کتاب ***
نوشته شده توسط: Anonymous

تنها نقطه‌ اشتراک سوئد با آمریکای شمالی‌ " کانادا " هزینهٔ بیمارستان و دکتر است که رایگان است، فکر کنم کبک کانادا در مورد هزینهٔ دیدار دکتر و بیمارستان خیلی‌ به سوئد نزدیک است، در مورد مهد کودک نیز، در آمریکای شمالی‌ مخارج ماهیانه بستگی به نوع مهد کودک دارد، در بعضی‌ جاها، با ۶۰۰ دلار نیز امکان پذیر است، خیلی‌‌ها در آمریکای شمالی‌، از فیلیپین یا مکزیک ""nanny"" می‌‌آورند و ایشون در خانه با بچه و خانواده زندگی‌ میکنند. با "" سیستم رفاهی‌ به این گستردگی "" در سوئد، فقط ۶ ساعت کار در روز، دولت را ورشکسته می‌کند.

نوشته شده توسط: Anonymous

گل بود، به سبزه نیز آراسته شد! اگر نوشته‌های آقای شاملی تا به امروز نشان از یک تفکر عمیقا نژادپرستانه داشت، با این نوشته ایشان عمق فاجعه و گرایش شدید ایشان به فاشیسم کاملا عریان شد. آذربایجان آرمانی ایشان تنها یک فرق با جمهوری اسلامی دارد، و آنهم اینکه زبان رسمی‌اش ترکی است. از تحلیلهای ایشان در رابطه با ماهیت رژیم جمهوری اسلامی، که مرغ پخته را در دیگ به خنده وامیدارد می گذرم. ایشان می نویسد: «عناصری که اسمشان تحت عنوان شاخه زنجان حزب "حاما" منتشر شده لیست فریب خوردگان تفکر استعماری دولت فارسی و شخصیتهای آسیمله شده ترک است» این حرفها را بگذارید کنار افاضات خامنه‌ای، جنتی، خاتمی و ... که هر دگراندیشی را "فریب‌خورده دژمنان!" می نامند. هم آقای شاملی و هم آقای خامنه ای معتقدند هرکس مثل آنها فکر نکند، فریب خورده است. در ادامه می‌خوانیم: «فریب خوردگان و عمله های استعمار داخلی که خود را شاخه

زنجان آن حزب معرفی میکنند، بایستی به هر طریق از کل آذربایجان جنوبی بیرون رانده شوند» خامنه‌ای هم معتقد است عوامل بیگانه و فریب‌خوردگان "دژمن" جایی در میهن اسلامی ندارند و یا باید به زندان بروند و یا کشور را ترک کنند. ولی جالبترین بخش نوشته ایشان آنجاست که می فرماید: «شخصیتهای ترک و اصطلاح طلب مخالف دولت، نه با نام احزاب فارسی و نه تحت یک برنامه سیاسی فارسی، بلکه با به رسمیت شناختن هویت ملی "ترک" و "زبان ترکی" و با تاکید به "آذربایجان" به مثابه سرزمین ملی خلق ترک (و البته دیگر خلقهای ساکن در آن) برنامه سیاسی احزاب خود را ارائه کنند» در واقع اگر خامنه‌ای و شورای نگهبانش شرط فعالیت سیاسی احزاب در ایران را "التزام عملی به اصل ولایت فقیه" می داند، آقای شاملی هم از فعالین سیاسی درخواس "التزام عملی" به هویت ملی "ترک" و "زبان ترکی" می کند. به عبارت دیگر تشکلات کارگری، فعالین حقوق زنان، هواداران برابری دینی و ... باید اول التزام عملی به ترک بودن داشته باشد، واگرنه توسط آقای شاملی و همفکران ایشان از آذربایجا "بیرون انداخته می شود". در همین رابطه بد نمی بینم از آقای شاملی بپرسم بالاخره سند نامه رضاشاه به پادشاه افغانستان چه شد و کلا نظر ایشان در مورد انسانهای دروغگو چیست!؟
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

كدام مطلب را مي گويي، جان برادر؟نويسنده ؛خود مطلب اش را در جاي خود مي گذارد. من تغییری ندادم ؛ این موضوع را جناب لوایی می تواند شهادت بده !

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب حمام شما آبروی هر چی حمام است را بردید جانم. مگر با شما بوده که اینگدر حرص میخورید

نوشته شده توسط: Anonymous

یکی از شگردها، و نبوع خارق العاده جناب آقای توکلی مسئول محترم (سایت ایرانگلوبال) دراینست، وقتیکه می بیند، عشیره پرستان راسیسم فارس، از طریق کامنتها در تنگنا قرار میگیرند، و کامنت نویسان، جواب عشیره پرستان، زبان پرستان، و خاک پرستان قوم فارس را به محضرشان تقدیم میکنند، مطلب مورد نظر را چنان در گوشه ای بایگانی، و از چشم خوانندگان دور میکند، که برای جستجویش یک تیم مجرب کارشناس، و کار آگاه "جانی دالر" لازم است. احسن به این نبوغ خارق العاده!

نوشته شده توسط: Anonymous

آقا محمد، چنانچه آقای ابراهیمی بخواهد جاسوسان حکومت جانی را افشاء نماید باید هفتاد ملیون ایرانی را نام ببرد چرا که سازمان مجاهدین و هوادارانش نظیر آقای ابراهیمی در طول سی اندی سال گذشته بجز به خودشان به همه انگ مزدوری و جاسوسی چسبانده اند. پس عاقلانه تر این است که ایشان بجای این هفتاد میلیون همان تعدادی را افشاء نماید که در قلعه اورسوراوواز، مثل موریانه جمع شده اند و با جاسوسی علیه هموطنانشان و مزدوری برای صدام حسین جنایتکار و جنگ طلبان آمریکایی و اسراییلی به زندگی انگل وار خودشان ادامه می دهند. آنها جماعتی هستند که اگرچه خود را ایرانی به حساب می آورند اما مردم ایران دیگر آنها را هموطن خودشان محسوب نمی کنند. آرزو می کنم که امثال شما سر عقل بیایید و مردم ایران هم از شر وجود نکبت بار حکومت اسلامی و همزادش مجاهدین در امان بمانند. شما از آن چیزی بی خبرید که ما نزدیک به چهل سال تجربه کردیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

اینم اضافه کنم، خدمات مهد کودک در سوئد عالی‌ است،بی‌نهایت ارزون است، در آمریکای شمالی‌، اگر شما یک بچه را به مهد کودک بفرستید، چیزی حدود ۱۲۰۰ دلار باید بپردازید "" به طور ماهیانه ""، در سوئد شاید یک چهارم این را بپردازید، اگر بچه شما مریض است، میتواندی به کار نروید و هنوز حقوق آن روز شما پرداخت خواهد شد، سوئد خیلی‌ امن است، ولی‌ استکهلم به تعارض شدید گرون است، نیو یورک فقط در چند سال اخیر کمی‌ امن شده و می‌شه شب‌ها به بیرون رفت، ولی‌ زندگی‌ در نیو یورک، لاس وگاس، تورنتو، ونکوور هیچ وقت نمی‌میرد، در سوئد آخر هفته‌ها شهر مثل شهر ارواح میمونه، در آمریکای شمالی‌، شما احساس تنگی جا نمی‌کنید، به طور کلی‌، زندگی‌ آمریکای شمالی‌ از "" داروینیزم اجتمائی "" تابعیت می‌کند، ولی‌ سوئد بیشتر دمکرات سوشیالیزم است. پلکان ترقی‌ را در آمریکای شمالی‌ بهتر از سوئد می‌‌شه طی‌

کرد، اگر کمونیست تشریف دارید حتما در سوئد رحل اقامت گزینید، آمریکای شمالی‌ به هیچ وجه جای آدم‌های تنبل نیس
نوشته شده توسط: Anonymous

فرق است بین آرزوی کار کردن ۶ ساعت در روز و "" ظرفیت سیستم در تحمل هزینهٔ‌های رفاهی‌ ""، در سوئد برخلاف آمریکا و کانادا، دانشگاه رایگان است، همینکه شما بچه دار می‌‌شوید پدر یا مادر میتواند ۱۸ ماه یا یک‌ونیم سال دست از کار بکشند و دولت فکر کنم هشتاد درصد درامد ماهیانه‌شان در دوران مرخصی "" بچه دار شدن "" به پدر یا مادر خواهد داد، سیستم سوئد یکی‌ از سیستم‌های به شدت مالیاتی است، در سوئد داشتن ماشین شخصی‌ چیزی نزدیک " تجمل " است، در آمریکای شمالی‌، داشتن ماشین، یک چیز بسیار عادی است، من یکبار در سوئد در پمپ بنزین نزدیک به ۱۰۰ دلار جهت پر کردن گاز خرج کردم، در آمریکای شمالی‌، با ۳۰ دلار این امکان پذیر است، اگر " suv داشت باشید چیزی نزدیک ۸۰ دلار پیاده می‌‌شوید. کار مفید کارمندان در آمریکا یا کانادا اگر ۸ ساعت کار کنند اصلا با ۸ ساعت ایران قابل مقایسه نیست، کانادا و آمریکا یکی‌ از رقابتی‌‌ترین

اقتصاد‌های دنیا را دارند، همچنانکه ژاپن نیز اینگونه است. در سوئد سیستم ترنسپورتیشین و حمل و نقل عالی‌ است، ولی‌ این نیز برای خود هزینه دارد که از طریق مالیات تامین می‌‌شود.
نوشته شده توسط: Anonymous

اینجانب از سی سال عمر و کار تشکیلاتی ام در سازمان مجاهدین بیست و پنج سالش را به صورت حرفه ای در بخشهای سیاسی و دیپلماسی و انتشارات و روابط خارجی در فرانسه و عراق و بیشتر آن یعنی بیست سال تمام را تا دو سال پیش که از سازمان جدا شدم در بخش روابط خارجی سازمان در عراق کار کرده ام و در این مدت طولانی شاهد و بلکه خودم به عنوان مترجم و مجری دستورات بالا شریک و دست اندر کار انبوهی ترفندها و شیوه های ماکیاولستی یعنی مصلحت جویانه از جمله جعل و تقلب و نیرنگ و دروغگویی و بیانیه سازیها و گروه سازیها و آمار و ارقام پردازیهای بی پایه و اساس مانند امضاهای چند وچند میلیونی حمایت مردم عراق از باقی ماندن سازمان مجاهدین در آن کشور و...

کارهاییکه نهایتا همه اش در عراق به جیب رژیم آخوندی و عواملش در صحنۀ آنجا ریخت و به ضد خود سازمان تبدیل شد که امروز نتیجه اش را شاهد هستیم. امروز هم در رابطه با این کار و هیاهو و ترفند و تهدید توسط امر الله ابراهیمی در رابطه با بهزاد علیشاهی و دیگر جدا شدگان از سازمان مجاهدین وقتی موضوع را خواندم بلافاصله همان شگردها و ترفندها و تبلیغات و جوسازیهای اساسا موهوم را که اینهمه سالها در سازمان مجاهدین در عراق تجربه کرده بودم دیدم و لمس کردم و بلافاصله فهمیدم که چنین حرفهایی و گنده گوییهای گوبلزی و بهره برداری از یک موضوع یا حادثه با قلب و تحریف و تهدید هدفی جز خراب کردن طرف مقابل و باجگیری از دیگران و ترساندن آنان و در عین حال روحیه دادن به افراد وارفته شان در خارجه و مشغول کردن آنان به کارهایی پوچ و موهوم به عنوان مبارزه با رژیم!! ندارد. از آنجا که اساس و انگیزۀ این ترفندهای رهبران مجاهدین احمق شمردن دیگران یعنی توهین به شعور مردم می باشد شنونده یا خوانندۀ این ترفندهای سازمان باید از همان اولین سطور و اولین کلمات با اندیشۀ مستقل خودش روی آنها فکر و قضاوت و سؤال کند تا به موهوم و غیر واقعی و غیر منطقی بودن آن پی ببرد یعنی گول کلمات و واژه ها را نخورد چنانکه آقای کرمی در به چالش کشیدن حرفهای امر الله و انتشار آن توسط ایران گلوبال با طرح سؤالات و تردیدهای بسیار بجا و منطقی این شیوۀ آنها را افشا کرده است و مسلما اگر آقای کیانوش توکلی هم این سؤالات را در رابطه با نوشتۀ امر الله از خودش می کرد در انتشار آن عجله نمی نمود. به غیر از آن سؤالات و تردیدها اساسا اگر آقای توکلی و هر خوانندۀ خبر امر الله که مانند دیگر ترفندهای سازمان چیزی جز حروف و کلمات نیستند و هیچ پایه و اساسی در واقعیت ندارند و من این را سالهای سال با دست اندرکاریم در امور تبلیغی و مطبوعاتی سازمان در روابط خارجی آن تجربه کرده ام به خود اجازه می داد که فقط روی پایه های اصلی خبر بیندیشد پی به یاوه و ساختگی بودن آن می برد این پایه ها کدامند؟ سؤالات زیر: کدام کشوری که با یک کشور دیگر به هر صورت و در هر سطحی روابط داشته باشد در جهان امروز و با قوانین ونرمهای بین المللی می آید بدون اعتراض رسمی به آن کشور و بدون کوچکترین انعکاس این اعتراض در رسانه ها و مواضع و اظهارات رسمی مقاماتش یک جاسوس آن کشور را دستگیر می کند؟ آن هم فقط با شکایت یک گروه اجتماعی خارجی حتی اگر گروهی واقعی باشد؟ یعنی به این سادگی کشورها و دولتها گول یک نفر یا یک تشکل را حتی با ریسک به خطر انداختن روابط و معاملاتشان را در دنیای امروز می خورند؟ و به یک خارجی پناهنده در خاک خودشان این قدر اطلاعات می دهند و قول می دهند که تسلیم فشار آن کشور نخواهند شد و.... واقعا مرغ پخته هم خنده اش می گیرد!! آقای امر الله در این خبر و در نظر هر کس که آن را باور کرده یا در آن فکر نکرده است انگار که رهبر یک کشور نفت خیز می باشد که دولتی مانند هلند تا این قدر با او از موضع پایین برخورد میکند!!! اگر آقای کیانوش توکلی فقط از خودش می پرسید کو خبر اعتراض هلند به نمایندگی رژیم ایران در آنجا؟ کو حکم دادگاه؟ کی گفته دستگیر شده و... منبع رسمی این خبرها کو؟ جلوی انتشار آن و تخریب افکار عمومی علیه یک نفر را هر کس باشد کاری ندارم می گرفت چنانکه در رابطه با ترفند پوچ و عوامفریبانۀ موسوم به دادگاه اسپانیا یا خبر اساسا ساختگی و دروغ اطلاعیه پنتاگون که تنها و تنها توسط رسانه های سازمان مجاهدین و وکلا و لابیهای آنها پخش می شد با طرح اینگونه سؤالات مانند کو حکم خود دادگاه؟ چرا فقط وکیل حکم را اعلام می کند؟ کو اطلاعیه در رسانۀ رسمی پنتاگون؟ یا کو بیانیۀ اصلی امضا شده و نه بیانیۀ خبری و مطبوعاتی نوشتۀ خود سایت سازمان در عراق؟ این شگردها افشا شده و لو رفتند.
نوشته شده توسط: Anonymous

اینجانب از سی سال عمر و کار تشکیلاتی ام در سازمان مجاهدین بیست و پنج سالش را به صورت حرفه ای در بخشهای سیاسی و دیپلماسی و انتشارات و روابط خارجی در فرانسه و عراق و بیشتر آن یعنی بیست سال تمام را تا دو سال پیش که از سازمان جدا شدم در بخش روابط خارجی سازمان در عراق کار کرده ام و در این مدت طولانی شاهد و بلکه خودم به عنوان مترجم و مجری دستورات بالا شریک و دست اندر کار انبوهی ترفندها و شیوه های ماکیاولستی یعنی مصلحت جویانه از جمله جعل و تقلب و نیرنگ و دروغگویی و بیانیه سازیها و گروه سازیها و آمار و ارقام پردازیهای بی پایه و اساس مانند امضاهای چند و چند میلیونی مردم عراق و جوسازیها و دروغهای عجیب و غریب علیه طرفها و جریانات خارجی نا مطلوب سازمان بویژه در عراق بودم که با توجیه دشمن بودن و استفاده از هر وسیله برای خراب کردن آنان و با پوش مبارزه با رژیم از هر طریق وو.. صورت می گرفت

کارهاییکه نهایتا همه اش در عراق به جیب رژیم آخوندی و عواملش در صحنۀ آنجا ریخت و به ضد خود سازمان تبدیل شد که امروز نتیجه اش را شاهد هستیم. امروز هم در رابطه با این کار و هیاهو و ترفند و تهدید توسط امر الله ابراهیمی در رابطه با بهزاد علیشاهی و دیگر جدا شدگان از سازمان مجاهدین وقتی موضوع را خواندم بلافاصله همان شگردها و ترفندها و تبلیغات و جوسازیهای اساسا موهوم را که اینهمه سالها در سازمان مجاهدین در عراق تجربه کرده بودم دیدم و لمس کردم و بلافاصله فهمیدم که چنین حرفهایی و گنده گوییهای گوبلزی و بهره برداری از یک موضوع یا حادثه با قلب و تحریف و تهدید هدفی جز خراب کردن طرف مقابل و باجگیری از دیگران و ترساندن آنان و در عین حال روحیه دادن به افراد وارفته شان در خارجه و مشغول کردن آنان به کارهایی پوچ و موهوم به عنوان مبارزه با رژیم!! ندارد. از آنجا که اساس و انگیزۀ این ترفندهای رهبران مجاهدین احمق شمردن دیگران یعنی توهین به شعور مردم می باشد شنونده یا خوانندۀ این ترفندهای سازمان باید از همان اولین سطور و اولین کلمات با اندیشۀ مستقل خودش روی آنها فکر و قضاوت و سؤال کند تا به موهوم و غیر واقعی و غیر منطقی بودن آن پی ببرد یعنی گول کلمات و واژه ها را نخورد چنانکه آقای کرمی در به چالش کشیدن حرفهای امر الله و انتشار آن توسط ایران گلوبال با طرح سؤالات و تردیدهای بسیار بجا و منطقی این شیوۀ آنها را افشا کرده است و مسلما اگر آقای کیانوش توکلی هم این سؤالات را در رابطه با نوشتۀ امر الله از خودش می کرد در انتشار آن عجله نمی نمود. به غیر از آن سؤالات و تردیدها اساسا اگر آقای توکلی و هر خوانندۀ خبر امر الله که مانند دیگر ترفندهای سازمان چیزی جز حروف و کلمات نیستند و هیچ پایه و اساسی در واقعیت ندارند و من این را سالهای سال با دست اندرکاریم در امور تبلیغی و مطبوعاتی سازمان در روابط خارجی آن تجربه کرده ام به خود اجازه می داد که فقط روی پایه های اصلی خبر بیندیشد پی به یاوه و ساختگی بودن آن می برد این پایه ها کدامند؟ سؤالات زیر: کدام کشوری که با یک کشور دیگر به هر صورت و در هر سطحی روابط داشته باشد در جهان امروز و با قوانین ونرمهای بین المللی می آید بدون اعتراض رسمی به آن کشور و بدون کوچکترین انعکاس این اعتراض در رسانه ها و مواضع و اظهارات رسمی مقاماتش یک جاسوس آن کشور را دستگیر می کند؟ آن هم فقط با شکایت یک گروه اجتماعی خارجی حتی اگر گروهی واقعی باشد؟ یعنی به این سادگی کشورها و دولتها گول یک نفر یا یک تشکل را حتی با ریسک به خطر انداختن روابط و معاملاتشان را در دنیای امروز می خورند؟ و به یک خارجی پناهنده در خاک خودشان این قدر اطلاعات می دهند و قول می دهند که تسلیم فشار آن کشور نخواهند شد و.... واقعا مرغ پخته هم خنده اش می گیرد!! آقای امر الله در این خبر و در نظر هر کس که آن را باور کرده یا در آن فکر نکرده است انگار که رهبر یک کشور نفت خیز می باشد که دولتی مانند هلند تا این قدر با او از موضع پایین برخورد میکند!!! اگر آقای کیانوش توکلی فقط از خودش می پرسید کو خبر اعتراض هلند به نمایندگی رژیم ایران در آنجا؟ کو حکم دادگاه؟ کی گفته دستگیر شده و... منبع رسمی این خبرها کو؟ جلوی انتشار آن و تخریب افکار عمومی علیه یک نفر را هر کس باشد کاری ندارم می گرفت چنانکه در رابطه با ترفند پوچ و عوامفریبانۀ موسوم به دادگاه اسپانیا یا خبر اساسا ساختگی و دروغ اطلاعیه پنتاگون که تنها و تنها توسط رسانه های سازمان مجاهدین و وکلا و لابیهای آنها پخش می شد با طرح اینگونه سؤالات مانند کو حکم خود دادگاه چرا فقط وکیل حکم را اعلام می کند کو اطلاعیه در رسانۀ رسمی پنتاگون یا کو بیانیۀ اصلی امضا شده و نه بیانیۀ خبری و مطبوعاتی نوشتۀ خود سایت سازمان در عراق این شگردها افشا شده و لو رفتند.
نوشته شده توسط: Anonymous

روزی شش ساعت کاردرروزواقعا عالی است وهم بازده بیشتری دارد هم کارگرازپا درنمی آید،الان توی کشورمصیبت زده ایران میزان کاردرروزبرای ادرات دولتی هشت ساعت است ،که پارسال یکی ازمسئولین گفت،بازده کارمفید کارمندان درروز ۲۰دقیقه است،برای کارگران ۸تا ۱۲ساعت است،تازه بعد از ۱۲ساعت اضافه کاری اجباری وجود دارد،برای کسی که وجدان داشته باشد ،بدرستی میفهمد کسی که درروز۱۲ساعت یا بیشترکارکند بعدازچند سال ازکارمیفتد،ازنظرمن شش ساعت کاردرروز ایده آل است وبیشترازآن نباید وجود داشته باشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ابراهیمی نوشت عصر بیست و سوم مارس صفحات فیسبوکی و وبلاگ هواداران سازمان مجاهدین خلق اصل خبر را در کلینیک خود جراحی نموده و جراحی پلاستیک شده آن را که ناقص الخلقه به نظر می رسد، آنهم بدون ذکر منبع منتشر کردند.
خودم شناختی از او ندارم ولی رفقای من خیلی از او تعریف می کنند و می گویند مورد اعتماد هست و بیهوده سخن نمی گوید

نوشته شده توسط: Anonymous

آنچنان وضع ایران در امور قومیت ها اسف ناک است و آنقدر این قوم فارس به دیگر اقلیت ها ظلم کردند که احتیاج به هیچ اثباتی نیست حکومت و نظام ظالم ایران وقتی به وجود این ظلم اشاراتی میکند احتیاج به برهان ندارد وقتی حکومت ایران از زبان برخی مسئولان به این ظلم ها و اجحاف ها اشاره میکند احتیاج به برهان نیست اما اگر دوستانی قبول ندارند خوب هزاران دلیل و برهان از بلوچستان تا آزربایجان و از عربستان تا ترکمن را نا دیده میگیرند و صداهای 10 ها هزار نفر در استودیوم آزادی با شعار خلیج عربی را از لسان براداران ترک در ضدیت با قوم پارس نمی شنوند ( بازی پرسپولیس و تراختور از یوتوب میتوان دانلود کرد) فقط نشان دهنده یک کلام است و آن ایکنه با احمقان بحث کردن حقامت است و بحث تاریخی و منطقی و ... برای برخی از فارسها بیهوده است

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب جمال، آن نهنگ هائی که می‌خواستید از آبهای گًل آلود بگیرید چه شد؟ نهنگ که هیچ آیا ماهی‌ به تور تان خورده؟ شما بجای خالی‌ کردن سکنه ترکمن، بومیان کرکوک از این شهر، به فکر آن خندق ۱۷ مایلی باشید که بین اقلیم کردستان عراق و کردستان سوریه کشیده شده، راستی‌ مثل اینکه اوضاع بین ""PYD"" و ""SKDP"" بدجوری شیر تو شیر شده، اگر گروه‌های کردی در سوریه به جان هم بیفتند هیچ راه فراری نمانده.

نوشته شده توسط: Anonymous

راستش را بخواهید، انسان از شنیدن اینهمه پر روئی، و شعار توخالی و تهوع آور " شیران فارس" دلش بهم میخورد. اینان دیگران چنان به ترس و دلهره افتاده اند، که تا خر خره در مرداب نژاد پرستی فرو رفته اند، و بنطر میرسد، که دیگر کسی را یارای نجات دادن این نژاد پرستان نیست. مگر راسیسم فارس، کجا را فتح کرده است، و در کجا مطرح است که اینان با چنین شعارهای قلابی حلقومشان را پاره میکنند؟ اگر فارس بیست و پنج درصد جامعه ایران تشکیل میدهد، پس حقوق هفتاد و پنج در صد ملیتهای غیر فارس، چه میشود؟ مگر فقط راسیسم فارس در ایران تشریف دارد که چنین شعارهای نژاد پرستانه و تهوع آوری را بلغور میکند؟

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب لاچین درچنین مواقعی ما بچه های تهران میگیم داداش پیاده شو باهم بریم.همینطور گازشو گرفتی داری برای خودت میبافی میری... اولا در مورد حمله اعراب به ایران هر منبع دسته اولی که مطالعه بفرمایید صحبت منو تایید میکنه تاکید میکنم هر منبعی...البته در زنجان مقداری مقاومت شد .حتی تا صدهای بعد حکومت روادیان و شدادیان از اعراب مهاجر بودن ثانیا من به جناب یوسف آذربایجان یک ایراد تاریخی گرفتم نمیدانم این همه داستان حجاب و چادر و حقوق زن چه ربطی به این موضوع داشت.البته جهت یادآوری عرض میکنم که در اواخر دوره ساسانی دو زن به عنوان شاهنشاه ایران انتخاب شدند.

نوشته شده توسط: Anonymous

سه نکته در این بخث نظر مرا جلب کرده است . نکته اول این است که سایت ایران گلوبال که یک سایتی است که تلاش می کند مستقل بودن خود را خفظ کند چکونه در این دام افتاده است که توسط فردی به نام امرالله ابراهیمی پهن شده است . نکته دوم این جنگ و دعواها ار سازمان مجاهدین به سادگی توانسته به این سایت انتقال بدهد . نکته سوم اقای ابراهیمی تمامی تلاش خودش را کرده که بتواند مسله در پرده ابهام بپبچد و جدا شده های مجاهدین را از ان بیرون بیاورد چون تمامی موارد قدیمی را در این نوشته های او می توان دید

نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان اين اقليت فارس تازه به دوران رسيده فارس در هر جا و مكاني سخن از ستم ملي حاكميت فارس نسبت به ملل در اكثزيت غير فارس در 90 سال گذشته كه با كودتاي انگليسيها در ايران به حاكميت گمارده شدند،با ايجاد هاي و هوي و سرو صدا و بلند كردن گرد و خاك با سعي در پاك كردن صورت مسئله دادو بيداد نموده و حمله و هجوم خود را متوجه ملت تورك آدربايجان و عربهاي تحت ستم اهوازي نموده و مغولها را نيز به ميان مي كشند تا نسبت ملت تورك 35 ميليوني تحت اسارت حاكميت فاشيستي راسيستي فارس را به مغولها ربط داده و وصل نمايد و اين ملت كه چهار برابر تاريخ ساختگي فارس در اين جغرافيا و سرزمين تاريخ حقيقي و واقعي دارد بيگانه و غريبه و عامل بيگانه نشان دهد و اين عين سياست اين جنايتكاران در 90 سال گذشته حاكميتشان بوده و هنوز نيز ادامه دارد.هر كسي از ملل غير فارس طالب حقوق پايمال شده خود باشد فورا يك انگي قبلا آماده يبگانه

بودن را به او مي چسبانند در حاليكه اصالتا و سنديتا اينها خودشان دست نشانه انگليس در ايران از 90 سال گذشته هستند.دوما بگيريم عربها و توركان در اين جغرافيا ظلم نموده و موجب كشتار شدند.از زمان هخامنشيان و حاكميت كوروش خونخوار كه تنها كارش آدم كشي و آدمخواري بوده و شكنجه با استوانه پر از خاكستر كه مخالفان خود را با سر به داخل استوانه پر از خاكستر مي انداخت كه با تنفس خاكستر پر مي شد توي ريه هاي آن فرد و زير شكنجه اختراع كوروش جان مي سپرد و داريوش و خشايار ديوانه اش هم همين طور تا برسد به حاكميت ساسانيان و اردشير بابكان كه چنان جنايت و ظلمي نسبت به ملت مرتكب گرديد كه مثل زمان حاكميت 90 سال گذشته فاشيستهاي فارس كه ملل جان به لب رسيده جنوب خزر از مظالم و بيدادگري پهلويها به بپا خواسته و جهت رهائي انقلاب نموده به هدف اينكه از اين جغرافيا ريشه ظلم را كنده و هر حقداري به حقوق پايمال شده خود برسداما با تاسف جان سوز انقلاب ملت با آن اهدافي كه انجام شد توسط شارلاتانهاي حرفه اي با سابقه 1400ساله اي به نام جماعت آخوند دزديده شد و از مسير اصلي خارج هزاران مرتبه بدتر به دست آدمخواران جمهوري اسلامي افتاد كه مثل زمان ساسانيان پارسي كه در اثر مظالمشان ملت از آمدن عربها استقبال نمودند و با آغوش باز به اميد رهائي آمدن عربها و نابودي حاكميت ساساني فارس را مغتنم شمردند مثل زمان حاكميت فاشيستي استبدادي 90 ساله اقليت فارس كه از بيدادگري اينها ملل جهت رهائي آرزوي حمله و هجوم دولتهاي خارجي را از دل و جان خواستارند و طالب.اكنون با توجه به شرايط حاكم آيا در حاكميت فاسها چه گلي به غير از كشتار ملل غير فارس و جنايت و زبان بري و حق كشي و جنايت چه تاج گلي به سر ملل موجود زدند كه تورك و عرب را به ظلم و جنايت متهم نموده خود را مبرا و پاك و منززه مي خواهند جلوه دهند امما چيزي كه عيان است چه حاجت به بيان است.
نوشته شده توسط: Anonymous

قبلا از هر چیز باید بعنوان فرد جدا شده از سازمان مجاهدین باید بگم که هر ارتباطی با سازمان مجاهدین و رژیم ملاها بزرگترین اشتباه است و پیش برد خط انها توسط هر فرد یا گروه یا رسانه ای که منافع اونها رو پیش ببره غلط است و به ضرر حقوق ملت ایران هستش و اگر رسانه ای مطالبی را درج بکنه که خواسته های سازمان مجاهدین رو در مقالات خودش بیاره یعنی از اون سازمان داره حمایت میکنه و در جنایت این سازمان بر سر افرادی که در عراق هستن و اجازه خروج به انها داده نمیشه سهیم هستش و اقای بهزاد علی شاهی از کسانی هستن که در افشای جنایات این سازمان فعال بودن .حالا سوال من این هستش اگه شما این فشاگری را که اقای علی شاهی داشتن را وارونه جلوه میدید و شما چطور و از کجا به این منابع خبری دسرسی پیدا کردین ؟

نوشته شده توسط: Anonymous

وقتی این چنین شور انگیز در باره کردستان عراق می نویسی ، چرا نمی روی آنجا زندگی کنی ؟ یا اینکه شماها را تحویل نمی گیرند ! ؟ yenilik هم باید به ترکیه و باکو ، یعنی سرزمین موعود خود برود تا همراه سگ و گربه هایش در محیط کار ظاهر گردد .