Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، ایرانخواه، سخن گفتن درباره واژه های گوناگون و زبان شناسی با یکی دو یادداشت کوتاه ناشدنی است اما به هر روی پوپولیسم تنها دیدگاهی درباره سیاست نیست و می توان در زمینه های دیگر نیز از هنر گرفته تا خوراک و از زبان گرفته تا ورزش دیدگاه های پوپولیستی را یافت، درباره گفتگوهای بیهوده با کسانی که مغزشان در زمان برده داری یخ زده است از شما می پرسم که شما چرا زمان و نیروئی را که برای کوبیدن رژیم آخوندی می توانید به کار ببرید برای گفتگو با این خردمندان به باد می دهید؟ درباره واژه های (پیرامون) و (ایراد) نوشتم که به کار بردن این واژگان نادرست هستند و نیازی به چندباره نویسی نیست، به کار بردن (دفتر) به جای (جُنگ) نیز در هر باره ناشدنی است و ما نمی توانیم به جای (جُنگ جنگ افزارهای هسته ای) بنویسیم (دفتر جنگ افزارهای هسته ای!)

نوشته شده توسط: Anonymous

چرا کامنت مرا سانسور مى
کنيد. لطفأ جبهه گيرى نکنيد ،اين کارها با دمکراسى سازگار ندارد . ׳

نوشته شده توسط: Anonymous

نمی‌دونستم ایشون دیگه بین ما نیستند، خیلی دلگیر شدم. ممنونم از یوسف بخاطر اطلاع‌رسانی. اصلاً حواسم هم نبود این مطلب توسط علی‌رضا اردبیلی به اشتراک گذاشته شده. یادش زنده :(

* طبَع >> منظور: تـبَع - اصلاح یکی از غلطهای کامنتِ قبلیم!
نوشته شده توسط: Anonymous

ببخشید دوستان اگه توزندان بودند میشه توضیح بدند یعنی چی از یک طرف زندان نه دفتر خبرگزاری محککوم به اعدام نه نماینده مجلس که حکومت بخواد نازش روبخره واسه موسوی هم نمیکنه خفقان جنازه رو هم تحویل نمیدند به خانواده شرایطشون بده اما هرروز یکی شون یا مصاحبه میکنه یا نامه سرگشاده می نویسه یا اظهارنظرهایی میکنه که مردمی که بیرون زندان هستند جرات گفتنش روندارند چه جوری بدون نگرانی از جان زندانی مصاحبه واطلاع رسانی میشه چه جوری این اطلاعات بیرون می اید با اجازه حکومت اگه اینجوری که داخل زندان ازادتر از جامعه بیرون زندان ایران فکر کنید یک نفر رومیخوان بکشند لزومی داره نگران اعتصاب غذاش باشند خب همون شب اول اعدامش میکنند اجازه میدند اعتصاب بکنه خبر به بیرون درز بکنه بین المللی بشه عجیب نیست اونم وقتی هم کلاسی من در کلاس انقلاب در یک بحث شرکت کرد واز بین همه کسانی

که شرکت کرده بودند فقط اون با معدل بالای 17 به خاطر اینکه عموش جز اعدامی های اول انقلاب بود اخراج شد عمویی که این طفلکی هرگز ندیده بودش اونم سریک بحث الکی که یک نفردیگه شروع کرد اینم مثل بقیه بچه ها جوزده شد توبحث شرکت کرد حراست به همین راحتی صرفا به خاطر نسبت خونی بایک زندانی سیاسی با کوچکترین بهانه از ترم 6اخراج شد اون وقت به این زندانی ها اجازه چنین مصاحبه هایی رو به همین راحتی میدند
نوشته شده توسط: تبریزی

دوست بزرگواری که با نام (درسا) یادداشت هائی را به تارنمای ایران گلوبال می فرستید روشن نیست که شما از گروه خانم ها هستید و یا از گروه آقایان، تا آنجا که من می دانم (درسا) نامی دخترانه است شاید هم شما از گروه آقایان باشید، به هر روی من این سخن شما را که می گوئید رها کردن همه گرفتاری های مردم یک سرزمین و چسبیدن از زبان نارواست می پذیرم و در نوشتاری درباره سودبری رژیم ولایت فقیه از پان های رنگارنگ ناسیونالیستی و در این باره نوشتاری پیش از این نوشته ام که در لینک زیر می توانید آن را بخوانید http://iranglobal.info/node/17485

نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان... اگر کسی ادعا کند کند که زبان فارسی دری 2500 ساله دارد یا در باره زبان های ایرانی آشنائی کم دارد و یا مقصود از این نوشته ها چیز دیگری است...این پان فارسها بایستی بدانند که در عصر انفورماتیک که اطلاعات علمی وابسته به یک کلید کامپیوتری هست دیگر وقت حقایق را کتمان کردن گذشته است. دیگر دوره تحریف تاریخ از نوع رستاخیزی را سپری کردیم...این پان فارسها چنان دچار آشفتگی فرهنگی و تاریخی شده اند که در نوشته هایشان اصول منطق هم از بین رفته است..بقول توماس جفرسن که که می گوید..سر ملت را یک بار میشود کلاه گذاشت.. سر یک ملت را میتوان تا مدتی کلاه گذاشت ولی سر یک ملت را نمی توان همیشه کلاه گذاشت..بیداری ملل غیر فارس ایران این آقایان را چنان به دچار وحشت انداخته است که نوشته هایشان و گفتگو هایشان مثل مرغ سر بریده می ماند که به هر طرف می جهد. کسی هست که از این آقایان بپرسد که کی کوروش کویر ..

به زبان دری حرف میزد..زبان مادری سعدی و حافظ با زبانی که شعر میگفتند یکی نبود . سعدی و حافط در بازارهای شیراز با زبان فارسی صحبت نمی کردند..نمی دانیم که چرا این فرهنگ کشی در ایران بایستی دامه داشته باشد. تازه گیرم که زبان فارسی 2500 سال پیشینه دارد..( خوب به من ترک چه ربطی دارد ... who gives a f...). پان فارسها بهتر است این حقیقت را قبول کنند بیداری ملتها و دفاع از حقوق های اوّلیه انسانی ملل غیر فارس ایرانی ها شروع شده است و تا زمانی که صاحب این حقوق ها نشوند , آرام نخواهند نشست...به امید هر چه زوتر آزادی ملتهای غیر فارس ایرانی از یوغ استعمار فرهنگی داخلی....
نوشته شده توسط: Anonymous

به زودی رشد جمعیت تهران معکوس میشه چون با افزایش مشکلاتش از یک طرف واز طرف دیگه افزایش امکانات شهرهای بزرگ دیگه ایران که درحال انجام خودبه خود جذابیتش روبرای مهاجرت ازدست میده درواقع الان هم معایب وسختی زندگی تو تهران برای خیلی از مشاغل وخانواده ها بیش از مزایا شده وکم کم فروکش میکنه ارزوی رفتن به تهران راستش به نظر من حتی برای مسافرت هم غیرقابل تحمل شده مگه سفرکاری به اجبار واکراه

نوشته شده توسط: Anonymous

این گفتگو کجا و چگونه انجام گرفته ،بماند. ولی امیدوارم مصاحبه کننده کاملا عواقب انتشار متن مصاحبه را برای ایشان که همچنان در بند به سر میبرند توجیه کرده باشند .
اطلاع رسانی با به خطر انداختن جان آدم ها فرق میکند بخصوص کسانی که زیر حکم اعدام بوده و سالها از متن جامعه و تغییر و تحولات آن دور بوده و نیاز به کمک دارند. حتی جواب مثبت کحمد نظری برای پخش مصاحبه تاثیری در مسئولیت روزنامه نگار در حفظ جان مصاحبه شونده ندارد.

نوشته شده توسط: Anonymous

اینهمه داد وقال چشمهاتون روباز کنید ایران ایران نه سایت ایران گلوبال روببینید دست اوردش روببینید داستانی که روحانی به پا کرده اخر این فیلم نامه فرهنگستان زبان ترکی اگه جز به لعن وتحریم اش به بهانه دسیسه غرب وترکیه سنی برای ایجاد تفرقه تو جامعه شیعه از سمت روحانیت ترک اذربایجان ختم نشد هرچی شما میگید درست روحانی فتوای حرام بودن این زبان رو براتون میگیره هزارن طلبه ترک ارتش اماده حکومت ببیند زمزمه هاش شنیده میشه بذارید توافق با امریکا قطعی بشه به قول خودش روحانی وعده داده انچنان حل کنه این مشکل قومیتها رو که هیچ دولتی بعد از اون دچارش نشه 8 سال دیگه ببینید چی می مونه از این زبان عمرا اگه یک فعال روزنده بزارند یا کوچکترین تردید تواستفاده از ظرفیت روحی مذهبی مردم برای استفاده نکردن اموزش ندادن به کودکانشون پیدا بکنند اون وقت شما بشنید بر طبل تفرقه وجدایی از ملت ایران هراستان به یک بهانه

بکوبید بهم بتازید برسر انتخاب زبان مردم بعد از سرنگونی حکومت هرکی ندونه فکر میکنه اقایون حکومت روسرنگون کردند مردم هم موندند به چه زبونی حرف بزنند چون کل مشکلاتشون حل شده این اخری رو به اینا سپردند اول سرنگون بکنید لااقل بعد از تفرقه ونفرت وبرتری این زبان واون زبان بگید
نوشته شده توسط: Anonymous

خدایا شکر که مردم کشورم دربی دردی کامل برسر ریشه کلمات با هم درگیرند من زبان فارسی رو برای برقرای با هموطنم با مردمی که هرروز تو خیابون می بینم برای ابراز احساس ونظرم وشنیدن حرفهای اونا به کار می برم برای اولین بار تو این سایت چیزی از نارسایی این زبان می شنوم برای من شعر حافظ زیباست مثنوی زیباست بوستان زیباست علی ای همای رحمت شهریار رو برای اکثرکسانی که می شناسم زیباست کدوم کاستی من با این زبان همه احساس واندیشه ام رو به هموطنم منتقل میکنم هزاران مترجم کار ترجمه مقالات علمی دنیا روبرعهده دارند نگران سرعت ترجمه هم نباشید با تکنولوژی اانچنان سرعت ترجمه بالا خواهد رفت که اتلاف وقتش کمتر از یادگیری یک زبان دیگه باشه تو مجمع سازمان ملل اصلا مهم نیست رهبر یک کشور به چه زبان حرف بزنه ترجمه میشه همه می فهمند اون که تعییین کننده است توروابط کشورها چی گفتن

ونگاه اون رهبر به مسایل دنیا است پارس فارس دری بی خیال من با این زبان همه احساس واندیشه ام رومیگم میشنوم دوستش دارم حالا اسمش روهرچی میخوای بذار لغت کم بیاریم خود به خود تومحاوره ساخته میشه یاوارد میشه به دور از تعصب اما اگه این بحث که ایران هزارتکه بشه زهی خیال باطل چون اون چیزی که ادمها روبهم پیوند میده نوع نگاهشون وافکارشون نه کلماتی که به عنوان وسیله برای بیان به کار می برند درضمن فارس حداقل اون قدر گویا بوده که هیچ فارسی سعی نکرده زبان ترکی کردی و...راجایگزین منطقه خودش بکنه اما خیلی از مسولین ترک هستند اصرار به رسمی بودن فارسی دارند چون این نه زبان تاجیک وافغان و....که جزیی از هویت ایرانی من شده حالا اگه کلا نام ایران روقبول نداشته باشید نیازی به توهین ونارسا خوندن فارسی ندارید درکل یک کلمه فکر میکنید تافته جدابافته از ملت هستید نظرتون محترم اما اکثر هموطنان من در اذربایجان و...خودشون روایرانی میدونند ویقین دارم اگه جز این بود اونقدر غیرت وشجاعت واراده داشتند که تا حالا 100 بارمستقل شده باشند مردم سرزمینم درمانده وضعیف نیستند که زیر پرچم یک ملت دیگه بمونند اونا خودشون هم خود روجز ملت ایران میدونند انکار تاریخ ایران واون روکشوری خلاصه شده تو90 سال خوندن چشم روتاریخ چندهزارساله بستن فکر نکنم به ذهن هیچ محققی چه شرقی چه غربی حتی احتمالش برسه جز تجزیه طلبان ایران قبل از فارس ها به شهریار بتازید چرا فارسی شعرگفته که محبوب کل ایران شد چرا مثل بابا حیدر همه روبه ترکی نگفت اگه هیچ دلبستگی به فارسی نداشت و....نفرت شما از فارسی دیگه واقعا داره فقط یک چیز رو القا میکنه نفرت شما از ایران اسم ایران اتحاد ملت ایران وشاید حق با حکومت باشه که زبان مادری بهانه است واسه تجزیه ایران وهدایت شده همسایگان ایران که قطعا ایران متحد یکپارچه براشون جالب نیست دردمردم اذربایجان با فارس وخوزستان واصفهان ویزد وگیلان فرقی نداره سفره خالی جوان بیکار تحریم های سنگین فساد مالی رشوه دزدی بعضی ازمسولین نفوذ سپاه تواقتصاد رانت خواری و....مشکل واحد ملت ایران هرکس بتونه حتی یکی از اینها روکم کنه رای میاره روحانی اعدامها روبیشتر کرده اما به خدا رای اش تودور بعد فقط به یک چیز وابسته است توهمه استانها اونم توافق لغو تحریمها مهار تورم وبیکاری وبس موفق بشه رای میاره نشه نمیاره اصلا هم برای اکثریت مردم مهم نیست که 24 فارسی حرف بزنند یا عربی یا ترکی و...مهم اینه که حرف هم روبفهمند وبس اگه به نفرت پراکنی از فارس ادامه بدید فقط درنظر مردم اعدامها رومشروع کردید به عنوان دفاع از تمامیت ارضی ایران چون دیگه کسی ادعای زبان مادری روباورنمیکنه وصرفا محکومین رو تجزیه طلب وعامل کشور بیگانه برای ضربه به ایران می بینه وبس ویکپارچه برای دفاع از تمامیت کشور حق میده به حکومت برای اعدام نکنید رواج ندید این تفکر که اگر رواج پیدا کنه تویک منطقه حتی به ارتش مجوز دخالت دادید مردم به هیچ قیمت زیر بارخطر تجزیه نمیرند تجزیه طلب اذربایجان رو همون سرباز ترک ارتش وسپاه سرکوب میکنه و....چون ایرانی ودراین مورد یکپارچه مردم پشت حکومت
نوشته شده توسط: Anonymous

خسته نباشید؛ راستش این مخلصتون(رفیقِ غلام‌شیش‌لول‌بند!) با مروری که به نوشته‌ها و کتابهای تاریخی و ادبی سرزمین بامیان و زابلستان و بلخ(شمال‌هندوکش[1]*) داشتم و همچنین با آشنایی اندکی که به فرهنگ و زبانِ هزارگی و موسیقی و ترانۀ[2]* مردم باصفا و نجیبِ خطۀ زابلستان(تمام جبال هندوکش تا انتهای غور) دارم، فقط خواستم بگم ایکاش کمی جدی‌تر به این احتمالاً پارادوکس‌های موجود در شاهنامه می‌پرداختید و با موتورِ تمسخر(شاید هم طنز) در جاده‌خاکی خاموش نمی‌کردید. من هم به مانند شما پرسش‌های بسیار از این اثرِ حماسی و تاریخی و اسطوره‌ای(گاهی افسانه‌ای) دارم. بماند. شما جدای از هزلِ کلام(از بیخ عرب بودن!) و برداشت‌های حیرت‌آوری چون ندانستن تفاوت عدد یک و هفت و ندانستن دستِ چپُ راستُ این قبیل استنتاج‌های محیرالعقولی که به ریشِ فردوسی بستید و مطمئناً هم نشان از منطق و قدرتِ استدلال و قضاوتِ بی‌نظیرتان دارد،

، حداقل رعایت امانت را می‌کردید و با اینهمه کمالاتی که به دوش می‌کشید پشتِ هر ادعا، عین ابیات مورد اشاره را نیز نقل می‌نمودید یا پانویس، تا خواننده و مخاطبِ شما روُم به دیفار یه‌وخت به اشتباه غلط نکند که شما برداشتِ "خود" را از ابیاتِ موردِ بحث به سُخره گرفته‌اید. استاد عالی‌مرتبت، ایکاش در اشارَت‌ها و هدایتِ مخاطب به استناداتِ موردِ ادعا، ملّت را انگشت به هوا رها نمی‌کردید و آدرس بُن‌مایه‌ها را درست می‌دادید. شما فرمودید «شاهنامه‌ی فردوسی ـ چاپ مسکو» در ادامه نیز صفحۀ 31تا..! آخر شاهنامۀ چاپ مسکو مگر تنها یک جلد دارد که میفرمایید شاهنامۀ فردوسی چاپ مسکو صفحۀ فلان؟! آن وقت تمامِ صفحاتی که اشاره نمودید اشتباه بود که! میخواین ورق به ورق همۀ اشعاری رو که فقط برداشتِ خودتون رو در اون به نقد کشیده بودید در جایی بارگذاری کنم و اینجا به اشتراک بذارم ببینید چقدر کارِ زشتیه مردم رو در چنین میدان‌های حساسی با آدرسِ سرِکاری سرگردان کنید؟ آدرس صحیح؛ شاهنامۀ فردوسی چاپ مسکو(سر بزرگ-1960) ـ جلدِ 1 (از 9جلد) ـ از صفحۀ 59 شروعِ ابیاتِ مورد ادعای این استادِ گرانمایه، که ایشان به نادرست از صفحۀ 31 عنوان کرده بودند(کدام جلد؟!) به طبَع تمامِ آدرس‌های ذکر شده در این مقالۀ باصطلاح طنز تا انتها اشتباه عنوان شده که مجالی بود اگر خواستید به بررسی تمامِ این آدرس‌های اشتباه خواهیم پرداخت.(شروعِ موارد از: ببرّم پی از خاک جادوستان/ شوم تا سر مرز هندوستان || شوم ناپدید از میان گروه/ برم خوب رخ را بالبرز کوه ||.. || چو بگذشت ازان بر فریدون دو هشت/ ز "البرز کوه" اندر آمد بدشت). استاد عزیز فرصتی خواهید داشت برای پاسخگویی، تا در قدم بعدی بپردازیم به البرزکوهِ تاریخی و اوستاییِ موردِ اشارۀ فردوسی(نه این رشته‌کوهِ البرزِ امروزی) و مقایسۀ بدونِ غرض و تعصبِ آثار آن دوران و تعارضاتی که حتی بینِ آثارِ جغرافیدانان و مورخین آن عصر با ادعاهای امروز موجود است، تا یه‌وقت یه‌طرفه به قضاوت ننشسته باشیم. بهتره صادق باشیم و جایگاهی رو هم برای دفاعیات فردوسی در نظر بگیریم تا بتونیم حقایقی رو از دلِ بقول شما این «بازار مکاره و بازار شام اسبق و سابق و بازار سیاه و آزاد و غیره‌ی فعلی» بیرون بکشیم. || || || || || || || || || || || || || || || || || || || || || || || [1]* سلسه جبال زابلستان در اوستا کتاب مقدس پارسیان «هَربُرز» و «الـبُرز» یاد شده که در این دو آدرس (فعلاً) میشه کمی با فضای این منطقه آشنا شد: en.wikipedia.org/wiki/Hindu_Kush || [2]* www.youtube.com/watch?v=3wcglrOnqbk
نوشته شده توسط: Anonymous

از این همه کینه و نفرت از فردوسی و تحریف نوشته های وی ادم متحیر می شود . معلوم نیست که فردوسی با این ها چکار کرده که چنین می خواهند وی را بی اعتبار کنند ؛ که البته تلاشی مذبوهانه است . ایراد های نوشته فراوان است . من نقد دقیق را به عهده محققین و فردوسی شناسان می گذارم . فقط می گویم نویسنده تفاوت شعر و تاریخ را اشتباه گرفته ؛ تفاوت اسطوره و واقعیت را نمی داند . فردوسی که مورخ نیست و هیچ محققی واقعی نیز از این زاویه با فردوسی برخورد نکرده است . فردوسی شاعر حماسه سرا است نه تارخ دان و یا تاریخ نویس . اگر این کینه از ان جهت باشد که فردوسی به اصطلاح زبان فارسی را زنده کرد که البته بدون ایشان نیز فارسی زنده می ماند ؛ دیگر واویلا دارد و ادم نمی داند چه بگوید به ایرانی ای که مفاخر خود را بی اعتبار سازد . درست انست که برای هر زبان و قومیتی احترام قایل باشیم . هیچ زبانی را حتی به

صرف این که سابقه ادبی و قدرت دستوری و گستردگی واژه هایش کم یا زیاد باشد نباید مورد بی احترامی قرار دهیم. اگر نویسنده عرب بوده و این کینه از این جهت باشد ؛ باید بگوییم همین که حدود نیمی از زبان فارسی را عربی کردید برایتان بس نیست ؟ و اگر اذری باشد ان وقت قضیه دردناک تر می شود . از ان رو که اذری ها ایرانیانی هستند که در نتیجه حمله اقوام ترک ؛ زبان خود را از دست دادند و چون زبانشان ترکی شده ؛ پاره ای می پندارند که خود هم ترک اند و نه ایرانی . اذری ها اگر به زبان باستانی خود که چیزی شبیه زبان تاتی کنونی ( از ریشه زبان های پهلوی ) است افتخار نمی کنند ؛ حد اقل به زبان هم ریشه ان یعنی پارسی این قدر نفرت نورزند و این همه کینه از فردوسی به دل نگیرند . البته در این که اکثر اذری ها خود را ایرانی می دانند شکی نیست . ایا غیر عادی نیست که افرادی از زبان اصلی باستنانی خود متنفر باشند و مفتون زبان تحمیلی قومی بیگانه و اشغالگر گردند؟ بعید نیست این ها مامو ریت از کشورهایی داشته باشند که فعلا با جمهوری اسلامی دشمنی دارند و برای تضعیف ان بخواهند کلا ایران متلاشی شود .
نوشته شده توسط: Anonymous

Lachinگرامی،باتشکرازتوجه تان،همین افعال 212عددی که دریک صفحه جاگرفته اند،اگردقیق شوید خیلی هایشان مرده ویا نیمه جان هستندوبا افعال ترکیبی عقیم ونازا جایگزین شده اند.راستش من قصدپاشیدن آب درلانه ی مورچگان نداشتم ولی ازبس ازتوانائی وتعدادبیش از300 فعل بسیط فارسی گفتندکه اجبارآ لیست یکی ازبنیانگذاران وخادمین پان فارس(دکترپرویز خانلری تاریخ زبان فارسی پیوسط جلددوم) را آوردم وبقول زبان شیرین فارسی، این گوی واین میدان هرکسی فعل بسیط (ساده ) فارسی خارج ازاین لیست دارد،لطف کند این لیست بسیار محقر راتکمیل کند.با تشکردوباره ازتوجه تان

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ساوالان گرامی،درموردمسائل ملی ومبارزه علیه زبان تحمیلی واستبدادی مواضع اپوزیسیون وپوزیسیون،( یعنی رژیم فارسی/ اسلامی) یکی است ودرواقع اپوزیسیون فارس زبان دراین موردوجودنداردوسازمانهای موردنظرشما سازمانهای متعلق بجامعه فارس زبانند وهم نظررژیم(درموردمسائل ملی)البته افرادمنفرد مترقی وفرهیخته فارس زبان وجوددارند ولی بعلت کمیت فوق العاده کم صدایشان شنیده نمیشودمثل زنده یاد جلال آل احمد،مهردادبروجردی،ناصرپورپیرار،آرش نراقی،اسدسیف (مقالاتش رادرهمین سایت با کلیک روی جستجومیتوانیدبخوانید)رضا مرادی عیاث آبادی،فرج سرکوهی،خانم مهرانگیز کار،خانم شادی صدر،آرش دکلان،مجید محمدی،همایون کاتوزیان،رضا ضیاابراهیمی،کامران متین.متاسفانه غیر ازاین افرادمترقی وفرهیخته وافتخارآمیز فارس زبان من کس دیگری ازهم میهنان فارس زبان نمیشناسم که علیه بربریت وانحصارزبانی مبارزه کرده واز برابرزبانی غیرفارس ها دفاع کند.

نوشته شده توسط: Anonymous

مارکس بخواب من آمد و گفت منظورش از دیکتاتوری ، جدیت و قاطعیت انقلابی در برخورد با شاه و شیخ و خان و بورژوازی آنزمان بود و نه دیکتاتوری امروزی . والسلام و علیکم و رحمت الله برکاته .--- جناب توکلی ! ازشما ....بعید بود .چون تبلیغات بورژوازی را در ایم مورد پذیرفته اید .

نوشته شده توسط: Anonymous

‫مراسم خاکسپاری استاد حمید آرش آزاد‬‎ - YouTube
► 6:33► 6:33
www.youtube.com/watch?v=iWDNlx6ipJw
2 dec 2012 - Överfört av siamak arash
مراسم خاکسپاری استاد حمید آرش آزاد در تاریخ :25/5/89

نوشته شده توسط: Anonymous

تبریزی گرامی، نخست اینکه من نگفتم بکارگیری واژۀ "جنگ" نادرست است، بلکه نوشتم: " واژه ای است هندی تبار. می توان بجای آن " دفتر" هم به کار برد.". پس می بینید که شما هم در این باره دچار بدفهمی شده اید. دربارۀ داوری های دیگرتان مبنی بر نادرست خواندن کاربرد "پیرامون" و "ایراد" توضیحی نداده اید. اما دربارۀ دیدگاهی که دربارۀ نقش مردم در زبان بیان داشته و آن را با پوپولیسم سیاسی همتراز کرده اید ، باید بگویم که همتراز ساختن زبان و سیاست درست نیست. زبان را مردم ساخته اند و دگرگونی های زبان نیز به دست مردم است و رهبری در کار نیست. نویسندگان با شیوۀ نگارش خود می توانند بر شیوۀ سخن مردم اثر گذارند. اما داور نهایی جامعه است که این شیوه را می پذیرد یا رد می نماید. پس در زبان نقش تودۀ مردم بسیار برجسته تر است تا در سیاست. اما در بارۀ سفارشی که در مورد گفتگو نکردن با تبارگرایان تندرو نموده اید: نخست

اینکه من به تحریم گفتگو باور ندارم و اگر وقت باشد، تا آنجا که گفتگو از چارچوب ادب و منطق بیرون نرود، از آن پرهیزی ندارم. دوم اینکه این گفتگو ها را تنها من و شما نمی بینیم، بلکه بسیاری دیگر نیز که شاید آشنایی ای با تبلیغات قوم گرایانۀ تند نداشته اند نیز می بینند و این گفتگو ها می تواند سستی اندیشۀ تندرو ها را برای دیگران نیز روشن نماید. دیگر اینکه ما خود نیز بی کاستی نیستیم و گفتگو با مخالف می تواند در بهسازی دیدگاه خود ما نیز اثر کند، همانگونه که شاید بر اندیشۀ مخالف نیز مؤثر باشد.
نوشته شده توسط: Anonymous

""" تقدیر و تشکر از زحمات جناب تبریزی در سره نویسی """ جناب تبریزی، خواهش و تمنائی از آن حضرت والا مقام دارم، بدون اطالهٔ کلام، مراتب را به حضور مبارک میرسانم، با این سره نویسی، درک و فهم زبان فارسی‌ بسی‌ دشوار شده و خواهد شد، لطف کرده به ما تشنگان دریای علم و دانش شما تاریخی را اعلام کنید تا از آن تاریخ ما شروع به یادگیری هندی کنیم تا همچنان از کهکشان علم و دانش شما بهره مند شویم. اهورا مزدا پشتیبانتان باد.

نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، اقبال اقبالی، شما چرا نوشته های نویسندگانی که نه توان سره نویسی را دارند و نه نوشته های درستی می نویسند را به تارنمای ایران گلوبال می فرستید؟ شما اگر می خواهید درباره زبان پارسی پژوهش کنید بهتر است نسک های دکتر میرجلال الدین کزازی را بخوانید تا بدانید ناهمسانی سخن یک استاد با سخن کسی که در کاری استاد نیست در چیست؟ این لینک فهرست نوشته ها و نسک های دکتر میرجلال الدین کزازی http://www.kazzazi.com/writing.html است، همچنین شما چرا نسک ها و نوشته های استادان گرانمایه و سرشناسی مانند احمد کسروی تبریزی و ابراهیم پورداود و یا دکتر فریدون جنیدی را نمی خوانید؟ و چرا نوشته های نادرستی را که هفتاد تا نود در صد واژگان آن عربی هستند و هرگز یک استاد زبان پارسی آنها را نمی نویسد پیاپی به ایران گلوبال می فرستید؟ این هم لینک زیستنامه دکتر فریدون جنیدی است:

http://bonyad-neyshaboor.ir/Page/24/%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%AC%D9%86%DB%8C%D8%AF%DB%8C
نوشته شده توسط: Anonymous

ساوالان؛ نمی‌خوام سر هیچُ پوچ باهات واردِ یکی‌به‌دو بشَم، راستش اینجا برای این کارها درست نشده و یه عالمه حرف و پرسش‌های ناگفته برای مقالاتِ متعدد و ارزشمند در این سامانه دارم که وقت نمی‌کنم تمرکزی داشته باشم تا مطرحشون کنم، اگه پرسشهای محترمانۀ من از آن امرُ "نهی" کردنِ شما(دایۀ ..نشوید) معنای از «بالا به پایین حرف زدن» می‌داد که جای آینه این میان براستی خالی‌ست. من از داخل زندان دارم باهات صحبت می‌کنم از دردهای مردم گرفتار از هر قوم و قبیله برات حرف زدم و تقاضای همدلی و «ما» شدن کردم، اونوقت شما آن باصطلاح اپوزیسیونِ خارج از زندان رو به سَرَم می‌کوبی و خط قرمزی جدید بر خطوط پیرامونِ ما میکشی؟ شما اصل رو بر پان‌ بودنِ امثالِ من میذاری بعدش میخوای ثابت کنم که اینجانب یک عدد پان‌فارس نیستم؟! این دیگه چجور برخوردیه که پیش گرفتید؟ در آخر هم از بالا امر فرمودید که اینجا حقِ مزه‌پرانی نداری :(

نوشته شده توسط: Anonymous

حمید آرش آزاد (۱۳۲۷ در تبریز - ۲۳ مرداد ۱۳۸۹ در تبریز)، شاعر، نویسنده و طنزپرداز ایرانی بود.[۱]
وی در حدود ۴۰ سال سابقهٔ فعالیت در مطبوعات استان آذربایجان شرقی را داشت.[۱] او از پیشکسوتان مطبوعات و طنز ایران بود.[۲]
روحش شاد باشد راهش پر بار.

نوشته شده توسط: Anonymous

مثلی معرو ف است که میکویند در سربالائی اسبها یکدیگرر ا کاز می گیرند.البته این را قدیمی ها می گفتند و لی امروز روانشناسان سخن از سرخورده گی های سیاسی و شکست امالها ها و ارزوها میکنند. ان ارزوها چه بودند ؟ چه میخواستند چه شد ؟
راستی پس از صدسال کوشش و فداکاری برای سعادت بشر از سوی مدعیان جهانی و شاخه ان در ایران ارمغانش افشاگری علیه داستانهای فردوسی است؟
روزگاری است که به چشمت خاک میپاشند. شاید در صد کمی فردوسی را میخوانند و پیام دعوت به خرد و دانش را دریافت گرده اند.اما صد در صد مردم اسلام زده این سر زمین باور به قدرتهای غیبی دارند.باور دارند که ندائی از اسمان امدو جبرئیلی وجود دارد.باور دارند شق القمر شد و باور دارند گل سرخ از عرق پیشانی محمد است.
باور دارند از مدینه مهدی موعود ظهور خواهد کرد و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد.

مردم خرافه زده ا ین سرزمین اعتقاد به معجزه دارند وان نه به کتاب خردفردوسی بلکه به مردگان به رضا ی هشتم و حسین شهیدو عباس سقای دشت کربلا و اکبر و فاطمه و زینب و مهدی .پارسی زبانان عربتبار این سرزمین برای مردگان مقدس کاخها ساختند که در جهان نظیر ان نیست. نگاهی
به بارگاه رضا امام مرده شیعیان در خراسان نشان میدهد این مردم شاهنامه نمیشناسند فریب را دوست دارند و وعده های پوچ بهشتی را. گنبدی غرق در طلا مقبره ای از نقره و شهری ا ز نور و ائینه قبر یک عرب در سرزمین نویسنده شاهنامه است.
صدها خدمه و خدمتکار صد ها فرش انداخته بر ایوانها و هزاران چراغ روشن در شب و روز ناندانی خوبی است برای اهل حقه و فساد.این مجموعه خیال و وعده به بهشت و شفای عاجل بیماارن میفروشد .
در این بارگاه بخور و بچاپ و سر مردم را گلاه گذاشتن خبری از میهن پرستی و پیشرفت و ازادی و افتخار و دانش نیست
انچه هست باور به خیال است به معجزه ست و قربانی کردن دست رنج ادمی .
نوشته شده توسط: Anonymous

منوچهر خان، وقت برای گریستن زیاد است. احساساتی نباش. مبارزه هنوز پایان نیافته است که خود را با گریه مشغول بکنی عزیز! این مثل را به یاد آر که گوید: "بحریست بحر عشق که هیچ اش کرانه نیست/ جز آنکه آنحا روی و جان سپاری چاره نبست. "حافظ" . خون هیچکدام آنهائیکه در خارج نشسته اند، از خون آن قهرمانان، صرفنظر از هر گونه تشکیلات و ایده ئولوژی آنها، که در راه آزادی جان باختند، رنگین تر نیست. هر کس در هر مقطعی، بنا به وجدان انسانی و وظیفه اخلاقی واجتماعی خویش، در مقابل دشمنان مردم، در مقابل ظالمان حاکم بر ایران، لازم است که مبارزه بکند.

نوشته شده توسط: Anonymous

ایرانخواه گرامی،شما که بحق درنوشتن فارسی ازنظراملائی وانشائی فوق العاده خوب نوشته وسعی میکنید قوانین موجود وجا افتاده رامراعات کنید همانطوریکه بارها گفته ام باوجوداختلاف بامحتوای پیام های شما، ولی لین دفعه این بخش **به همین دلیل سره سازی من "مطلق" نیست و هرگاه ببینم بکارگیری واژه ای بیگانه مقصود مرا بهتر و ساده تر می رساند، آن را به کار خواهم برد. هیچ زبانی امروز از واژه های بیگانه تهی نیست. یک گفتار پارسی می تواند با واژه ها و پیوند های گوناگونی ادا شود و همۀ آنها هم درست باشند، هرچند برخی از آنها مورد پسند من و شما نباشند. اما ما حق نداریم به صرف اینکه این یا آن شیوۀ گفتار با سلیقه مان نمی خواند، آن را "نادرست" بخوانیم. تنها شرط درستی یک گفتار رعایت قاعده های دستور زبان است.** این یپامتانراضمن اینکه قبول دارم متاسفانه بجای قواعد جمع غلط قاعده ها نوشته اید.نکته ی اجبار

نکته ی بعدی اینکه شما چه اصرار واجباری دارید که زبان فارسی موجود را پارس وپارسی که معانی بسیارزشتی دارند،بنامید؟وبعدهم شما دراین پیام پارسی! ازکلمات عربی حق ومطلق استفاده کرده اید که معادل حق عربی درلچک نامه ها وغ است ومعادل مطلق هم مغ،لطفآ به لیست واژه ساز سایت درکنار گردک برای دایره وبالگردبرای هلی کوپتر ودرازک سبز برای خیار ودرازک آویزان برای کراوات اضافه کنید تا بعدآ لیست تبریزی تکمیل تر شود.
نوشته شده توسط: Anonymous

شاخ؛ آنهایی که خارج از زندان زندگی می‌کنند خود را احزاب اپوزیسیون جمهوری اسلامی می‌نامند . بلآستثنأ در آیین‌نامه حزبی‌اشان فارسی ر ا تنها زبان رسمی ایران میشناسند آیا این زیاده خواهی نیست. لحن از بالا به پایین حرف زدن«مثل کامنت بالا» یکی دیگر از نمونه‌های پا از گلیم گذاشتن است. در ظمن منظور از من ، من نوعی است. مزه‌پرانیتان برای خودتان نگه دارید.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای سالار عزیزپور عزیز
به نظر شما آری ، چرا نه . اگر کاستی ها و ناهنجاری های آنرا بتوانید بر چيند و دستگاه واژگانی آنرا فعال سازيد. یعنی طرحی نو در اندازید زبانی نوین و کارآمد ایجاد نمایید و مشکل کمبود زمان را ندید بگیرید و .....

نوشته شده توسط: Anonymous

چه رفته است بر ما ؟ آن روزها, زير شكنجه هاي وحشيانه, داد ميزديم ولي اشك نريختيم, اما امروز . . . . با ياد آوري وقايع آنروز, قطره هاي اشك ناخواسته را روي گونه حس مي كنيم.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ناثر ناسری.... خیلی ممنون از زحمات شما..در زبان نیمه مرده مردمان سرخ پوستان امریکا از قبیله ( ناواهو ) در آریزونا , بیش از 880 فعل بسیط وجود دارد. همان طور که می دانید تقریبا 2 میلیون سرخ پوست در امریکا زندگی میکنند. زبان فارسی حتی از زبان ها ی سرخ پوستان امریکائی هم ناقص تر است..

نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، ایرانخواه، نخست آن که شما دچار بدفهمی شده اید! من در یکی از یادداشت های بالا این چنین نوشته ام: ( ..... گذشته از آن که این گفتاورد باوند است یا نه اما برای واژگان اجازه و مجوز می توان واژه پرک را به کار برد که واژه پروانه نیز از آن برگرفته شده است مانند پروانه بهره برداری و پروانه شکار که این پروانه با آن پروانه که نام گونه ای جانور است یکی نیست ..... ) دوست گرامی، همچنان که می بینید من به کار گیری واژه (پروانه) را برای واژه (مجوز) درست می دانم و واژه (پروانه) را نیز هم خانواده با واژه (پرک) می دانم اما گفته ام که (پروانه) دو چم دارد که یک چم آن برابر با واژه (مجوز) است و چم دوم آن برابر با نام گونه ای جانور است، پس دوست گرامی، من کجا گفته ام که کاربرد واژه (پروانه) به جای واژه (مجوز) نادرست است؟ و چرا شما سخن مرا وارونه می فهمید؟ .....

******** دوست گرامی، ایرانخواه، شما می گوئید: ( ..... از این رو معیار نهایی در درستی یا نادرستی یک واژه یا جمله پذیرش و کاربرد آن در جامعه است ..... ) دوست گرامی، با مردم باوری و دنباله روی از مردم کوچه و خیابان هرگز نمی توان مردم را رهبری و راهنمائی کرد و در جهان سیاست به دنباله روی از مردم کوچه و خیابان (پوپولیسم) گفته می شود که در این باره نگاه کردن به نوشتاری در این باره و در این لینک سودمند است http://iranglobal.info/node/22496 ***** دوست گرامی، واژگانی هستند که در دانش زبان شناسی (وام واژه) نام دارند مانند واژه های (چای) و (کاغذ) که واژگانی چینی هستند و یا واژگان (کعبه) و (مسجد) که عربی هستند و آنها را چون برابر پارسی ندارند می توان به کار برد اما ویرایش نکردن زبان با این وندآوری شما که می گوئید: ( ..... هیچ زبانی امروز از واژه های بیگانه تهی نیست ..... ) روشی نادرست است. ***** دوست گرامی، ایرانخواه، زبان های هند باستان و زبان های ایران باستان ناهمسانی چندانی باهم نداشته اند و کمابیش همانند هم بوده اند چون این زبان ها از گروه زبان های آریائی هستند، برای نمونه واژه (سومسومارا) در هند باستان با واژه (سوسمار) ایرانی یکی است، و یا واژه (بودا) در هند باستان با واژه (بیدار) ایرانی یک چم دارد، واژگانی مانند (نیلوفر) و (جنگل) نیز هندی هستند اما به کار بردن آنها در زبان پارسی نادرست نیست از این روی به کارگیری واژه (جُنگ) که شما آن را هندی می دانید به جای واژه های (مجموعه) و (کلکسیون) نادرست نیست، مانند وچک (جُنگی از جنگ افزارهای هسته ای) که می توان آن را به جای وچک (مجموعه ای از جنگ افزارهای هسته ای) به کار برد. ***** دوست گرامی، ایرانخواه، گذشته از همه این سخنان، شما در بخش های گوناگون تارنمای ایران گلوبال با کسانی که مغزشان با پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی در زمان برده داری یخ زده است گفتگوهای دور و درازی را درباره زبان و زبان شناسی انجام می دهید، دوست گرامی اگر گفتگو با این کسان هوده ای داشت خود من با پژوهش های فراوانی که درباره زبان شناسی کرده ام با چنین کسانی گفتگو می کردم اما هنگامی که (نرود میخ آهنین بر سنگ) شما چرا خودتان را با گفتگوهای بیهوده با چنین کسانی خسته می کنید؟ دوست گرامی، پاسخ این خردمندان خاموشی است! آن چنان که (لائوتزو) فیلسوف نامدار چینی گفته است (کردن کاری با کاری نکردن) !
نوشته شده توسط: تبریزی

دوستان گرامی، اگر ما پیرو اندیشه خردمندانه باشیم هرگز نباید دانش زبان شناسی و پژوهش درباره زبان های گوناگون را با زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم درآمیزیم و یاد گرفتن یک زبان و درست نوشتن و ویرایش یک زبان برابر با پیروی از پان های رنگارنگ ناسیونالیستی نیست از این روی پژوهش درباره زبان پارسی و سره نویسی نیز هرگز برابر با عرب ستیزی نیست، زبان عربی زبانی است با پیشینه چند هزار ساله و آن سان که کسانی می پندارند زبان روضه و نوحه و مرثیه نبوده و پیوندی با رژیم گندیده و پوسیده ولایت فقیه ندارد و عرب بودن نیز برابر با هواداری از رژیم آخوندی نیست و ویرایش زبان پارسی و نوشتن به زبان پارسی سره برابر با پان آریا بودن و پان فارس بودن نیست! اما آن چه که مایه شگفتی است این است که دوستان پان آریا و پان فارس که در ستایش از زبان پارسی داد سخن می دهند نوشته هائی می نویسند که از نگر دستور زبان پارسی .....

..... به مفت نمی ارزند! از سوی دیگر کسانی که برای ویرایش زبان پارسی و سره نویسی کارهای ارزنده ای انجام داده اند نه پان آریا بودند و نه پان فارس! برای نمونه زنده یاد احمد کسروی تبریزی که از بنیانگزاران سره نویسی است کمابیش یک چپ گرا بود نه یک پان آریا و پژوهشگران و دانشمندان دیگری را نیز به فراوانی می توان یافت که حتی ایرانی هم نیستند اما درباره زبان پارسی پژوهش های ارزنده ای را به انجام رسانده اند، البته زبان پرستی و بت ساختن از زبان مادری و ستایش از چنین زبانی کاری است که همه ناسیونالیست ها در همه جهان انجام می دهند و یکی از بزرگترین دستاویزها برای دیوارکشی های ناسیونالیستی میان انسان ها از سوی کسانی که با پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی مغزشان در زمان برده داری یخ زده است زبان پرستی است اما از دیدگاه اندیشه خردمندانه زبان تنها ابزاری است برای پیوند میان انسان ها و جز این ارزش دیگری ندارد و سخن گفتن یا سخن نگفتن با یک زبان نشانه خوب بودن و بد بودن و برتری هیچکس در هیچ کجای جهان نیست و این کردار انسان ها است که آنها را خوب و بد می کند نه سخن گفتن به این زبان و آن زبان و آن چه که مردم یک سرزمین را خوشبخت یا بدبخت می کند رژیم است نه زبان! برای نمونه اگر زبان ترکی زبان کاربردی ایران شود و همه هفتاد میلیون ایرانی در سرتاسر ایران به زبان ترکی بخوانند و بنویسند و رادیو و تلویزیون ایران نیز به زبان ترکی برنامه هایشان را پخش کنند اما رژیم گندیده و پوسیده ولایت فقیه بر سر کار باشد برای ایرانیان چه سودی از زبان ترکی خواهد رسید؟ از سوی دیگر اگر زبان فارسی زبان کاربردی ترکیه شود و همه مردم ترکیه به زبان فارسی بخوانند و بنویسند و رادیو و تلویزیون ترکیه نیز به زبان فارسی برنامه هایشان را پخش کنند برای ترکیه ای ها چه زیانی خواهد رسید هنگامی که بر کشورشان مانند ایران دژخیمان دوزخی و آخوندهای مفت خور فرمانروائی ندارند؟ در سنجش با ایران آیا کشور ترکیه را زبان ترکی سرزمینی بهشت آسا کرده است یا کشورداری با خردورزی؟ پس این زبان نیست که مردم یک کشور را خوشبخت یا بدبخت می کند بلکه این رژیم است که مایه بدبختی و خوشبختی مردم یک سرزمین است.
نوشته شده توسط: Anonymous

""" مسائل پشت پرده """ تصورش را بکنید که یک کشور غنی نفتی‌ و گازی تصمیم بگیرد کشوری دیگر را که از لحاظ نفت و گاز غولی است به زمین بزند، این کار چگونه ممکن است؟ خیلی‌ ساده با سرازیر کردن نفت و گاز به بازار دنیا که قیمت نفت و گاز به طرز معجزه آسأیی نزول خواهد کرد. ایران میتواند با کمک عراق جنگ نفتی‌ را بر علیه عربستان شروع کند، حالا تصورش را بکنید کشور دیگری مثل ترکیه به هیچوجه از این بازی بدش نمیاد. بدون شک در صورت عملی‌ شدن این طرح، ترکیه دیگر نمیتواند از "" اقلیم کردستان عراق "" مثل سابق حمایت کند و مالکی بازوی رژیم فارس ایران در عراق از عملی‌ شدن چنین طرحی چنان خرسند خواهد شد که با دمش گردو خواهد شکست.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

İşıq Sönmǝz ايشيق سٶنمز، در یک نوشته جدید به پاسخ آ.ائلیار- که در بالا ملاحظه میشود- پرداخته و در کل «نظر» خود را تکرار کرده است. ایشان در پارگراف سوم مقاله اول به زبان آذربایجانی با نقل نظر من نوشته :«"چرا تز مستعمره و استعمار داخلی صحیح نیست؟ ... تز استعمار داخلی شبه نظری ست از « استعمار خارجی». و نتیجه ی شباهت سازی. که هیچ پایه ی علمی ندارد. در ترکیه و ایران هردو حکومت از قلب جامعه برخاسته و آلترناتیوسازی شده اند. حکومت اسلام معتدل ترکیه توسط تئوری های خاورمیانه بزرگ، و حکومت ایران توسط آمریکا به هنگام انقلاب 57 آلترناتیوسازی شده اند.»"[ii]

اوسته گؤروندوگو کیمی حاکیم و محکوم آراسیندا هانکی مناسبتین اولدوغو نظره آلینمایاراق حاکیمیتلر توپلوملارین گؤبه گیندن باش قالدیرمیشلار...»

( ترجمه آ.ائلیار: همانطور که در بالا مشاهده میشود ، بدون توجه به اینکه چه مناسباتی بین حاکم و محکوم هست، حاکمیتها از ناف جامعه برخواسته اند...) مقولات "حاکم و محکوم" در برابر هم آمده اند. محکوم، منظور ملت یا ملتهای محکوم است. ودر مقابل هم حاکم آمده و منظور هم ملت حاکم است که توسط دولت اش حکومت میکند. ایشان مدعی ست که من نظر او را تحریف کرده ام چون او نوشته :«ایستعمار مقوله سینی عادی انسانلارا نسبت وئریلمیش کیمی قمله آلماق مسئله نین حلل یولو دئییل». ترجمه :مقوله استعمار را به انسانهای عادی نسبت دادن راه حل مسئله نیست» . خوب، نسبت ندهید. چرا مقولات «حاکم و محکوم» را کنار هم می چینید؟ چرا "متناقض می نویسید؟ در آغاز از حاکم و محکوم سخن میگویید بعد هم مردم عادی را کنار میگذارید! تناقض آشکار روشن تر از این نمی شود. هر کسی با تز « استعمار و مستعمره آشنایی دارد با مقولات ملت حاکم و محکوم هم آشناست. این مقولات جزء این نظر است. و از آن جدایی ناپذیر. او در نوشته ی جدید خود مینویسد:«یئر آلتی یئر اوستو قایناقلاری تالانمیش، دیل و مدنیتی یاساق ائدیلمیش، تاریخی، تاریخی اوسطوره لری بوتون بویوتلاری ایله تحریف ائدیلمیش، ذهنی و انسانی گوجو ایستعمارچیلیق خیدمتینه آلینمیش...» (ترجمه: ذخایر زیر زمینی و رو زمینی اش غارت شده،زبان و مدنیت اش ممنوع شده، تاریخ و اسطوره های تاریخی تحریف شده، نیروی معنوی و انسانیش به خدمت استعمارگری گرفته شده است...) . اشاره است به نقض حقوق اقتصادی-فرهنگی- تاریخی. و غیر مستقیم سیاسی. اینها از نظر قلمزن دلیل بر درستی تز استعمار و مستعمره است. اینها همه «معلول» اند. «علت» میتواند حکومت داخلی باشد و می تواند حکومت خارجی هم باشد. که در ایران حکومت داخلی ست.حالا چه دلیلی هست که این حکومتها-شاه و خمینی- همان استعمار است؟ و نه حکومتهایی از خود جامعه - گیرم که توسط خارجی ها آلترناتیو سازی شده اند ؟ نه در خدمت انگلیس و آمریکا بودن رضا خان و پسرش، و نه آلترناتیوسازی شدن خمینی، هیچ کدام دلیل بر استعمار بودن آنها نمی تواند باشد. و نقض حقوق ملیت ها هم دلیل بر مستعمره بودن این مناطق نیست. در ایران حقوق همه نقض میشود و ملیت ها هم مضاعف نقض حقوق میشوند. از سوی دیگر قلمزن یکبار دیگر در نوشته خود با بکار بردن عبارات « نشخوار نظر و تف کردن» ؛ « عوام فریبی» و غیره نشان داده که شایسته ی «دیالوگ مدرن» نیست. متأسفم به حال این قلمزن.
نوشته شده توسط: Anonymous

راست است یا فتوشاب ولی به هر حال کاری ما به واسطه جمهوری اسلامی داریم در دنیا علیه دیگرانی مثل اینها جنایات کردیم و چنان نفرتی را علیه خودمان کاشتیم که سالیان سال وقت لازم است تا در دید جهانیان حساب خودمان را از این رژیم کثافت خامنه ای جدا کنیم

نوشته شده توسط: Anonymous

""" به نظر من این مقاله مشکوک است """ ببین عزیز شما آسمان ریسمان را به هم میبافید تا ثابت کنید که اسم کشور """ کامبوج """ هیچ ربطی‌ به """ کامبیز و یا کمبوجیه """ ندارد. خوب کمی‌ "" اتیمولوژی """ یاد بگیرید تا اینقدر به تاریخ جامعه فارسی‌ توهین و خیانت نکنید، اتیمولوژی ثابت کرده است که """ کامبیزیا، کمبوجیه """ پسر کوروش کبیر کشوری را که امروز "" کامبوج "" نامیده می‌‌شود فقط در عرض ۲ روز تسخیر کرد، فردوسی‌ هم از بعد مسافت کمک شایانی به کامبیزیا کرد چونکه "" کوه البرز را به هند "" نقل مکان کرد، اون هم شرق شرق هند، این را گفتم تا یک عدّه پان ترک و پان عرب بدو بدو نیایند زود بهانه بگیرند که کامبیز چگونه در آن زمان در عرض دو ۲ روز جامعه فارسی‌ را به قصد "" کامبوج، کمبوجیه، کامبیزیا"" ترک کرده و آن کشور را تصاحب و اسم خود "" کامبیز "" را بر روی آن کشور گمارده است، ولی‌ این پان ترک‌ها و پان

عرب‌ها اسم کشور "" کامبیز "" را به " کامبوج "" تغییر دادند. اهورا مزدا پشتیبانتان باد.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

تبليغ هر گونه ديكتاتوري در ایران گلوبال ممنوع است، با همين دیکتاتوری پرولتاریا بود که ميليونها إنسان را كشتند.

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

ناثر ناسری گرامی هر کسی تفسیری از دمکراسی دارد. اگر دمکراسی را به این معنا بگیریم که هر کسی می تواند هر چه دلش می خواهد نثار دیگران بکند، حق کاملا با شماست. دو زمانه کردن کامنتها می شود غیردمکراتیک. ولی اگر در دمکراسی جایی هم برای شان و حیثیت دیگران در نظر بگیریم، آنوقت دو زمانه کردن کامنتها و کنترل آنها و جلوگیری از کسانی که می خواهند با استفاده از دمکراسی، جامعه مجازی کامنتی ما را به هرج و مرج و نابسامانی بکشانند، می شود عین دمکراسی.

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

ایرانخواه گرامی و دیگر دوستان عزیز، متاسفم که طرح "ترس من از بسته شدن کامنتها" به تهدید تعبیر شده است. همانگونه که از نوشته من مشخص است، این یک تهدید نیستبلکه ترس از نتیجه ای است که این شیوه کامنت نویسی می تواند به آن برسد و من شخصا موافق بستن کامنتها نیستم. اساسا من چنین اختیاری هم ندارم. **** همانطوری که نوشتم ما مجبوریم که به یک جایی این برخوردهای ناخوشایند را در نقطه ای به پایان برسانیم و بر حسب اتفاق کامنت شما نقطه ای بود که این تصمیم گرفته شد و در آن هیچ قصد و غرضی نبود. اگر چند ساعت پیش از آن به این تصمیم می رسیدیم، قرعه به نام کامنت نویس دیگری می افتاد.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ناسری گرامی، تا کامنت شما منتشر شود پاسخش را مینویسم: بله، روش دو زمانه ی کامنت نویسی نسبت به یک زمانه «غیر دموکراتیک» است. اما برای کار دموکراتیک تر- یا واقعی- «فرهنگ دیالوگ دموکراتیک» ضروری ست. سایت سالها آزمایش کرد. متأسفانه «ما» هنوز که هنوز است صاحب این فرهنگ نشده ایم. اکنون کم کم روشن میشود که اصلاً دارای «فرهنگ دیالوگ » نیستیم. و صرف نیرو در این نقطه «ضایعه» است. دوست نازنین ما مسئول کامنتها «نیروی» خود را در این کار از دست میدهد و بیهوده- بدون اینکه یک گام در مسیر دیالوگ دموکراتیک پیش برویم. این « دیالوگ جاری تحقیر و دشمنی متقابل» آرامش ما و دوستمان را گرفته است. نیروی شخص در آرامش خاطر است. بدون آرامش حاطر نیز نیرویی وجود ندارد. این دیالوگ های «تحقیر و دشمنی» نیروی ما را تباه میکند. درست آن است که ما هنوز شایسته ی دیالوگ مدرن و دموکراتیک نیستیم.

البته این چیزها در مورد حیطه خصوصی سایت ارزش و اهمیت دارد و مد نظرم « گستره ی جامعه» نیست. در جامعه نمی توان عدم فرهنگ دیالوگ را دلیل بر بستن امکانات شمرد و قرار داد- که حاصل اش دیکتاتوری ست. ولی در صحبت با کسی که در خانه آدم «تحقیر و دشمنی» پیشه کند بهتر است که او را از خانه بیرون انداخت.
نوشته شده توسط: Anonymous

ای بابا! اینجور که شما منّت میذارید* و تهدید به بستن می‌کنید من اصلاً روُم نمیشه اینجا دیگه کامنتی بذارمُ نقش آویزون رو ایفا کنم! یه صفحه باز کردید به اسم «صفحۀ شما» یعنی "صفحۀ ما" یعنی "صفحۀ مخاطبینِ نویسنده‌ها و خودِ نویسنده‌ها" تا اینجا که "صفحۀ ما" نبوده! اگه بود که شما حقی نداشتید درش رو گِل بگیرید و تهدید کنید و منت هم بذارید؟ به نظر من این بحثِ "بستن" که چند بار هم تکرار کردید کاملاً موضوعِ بی‌موردی‌ست. زحمت کشیدین یه سایتی باز کردین که صاحبان اندیشه درش قلم می‌زنند و به‌نحوی دیدگاهاشون رو بیان می‌کنند خُب وقتی ارزیابی و سنگِ محکی در کار نباشه و مخاطبین نظراتشون رو عنوان نکنند و چالشی بوجود نیاد یقین بدونید در همین معضلِ خودشیفتگی و توّهماتِ روشنفکری که دچار بودیم همچنان دستُ‌پا خواهیم زد. شما خسته‌اید و احتمالاً بسیار دست‌تنها و حجم کامنت‌ها و ایمیلها وَووَ هم زیاد، در نتیجه این

در نتیجه این بحث و جدل‌های ناگزیر که خصیصۀ چنین مکان‌هایی‌ست امان از شما بُریده! خسته نباشید ولی مشکل ما نیستیم. بابت بی‌احترامی و بی‌ادبی نهایتش میتونید محرومیت ایجاد کنید (با ذکر دلیل و تفهیم اتهام)، نه اینکه کم‌لطفی کنید زحماتِ کامنت‌گذارها رو نادیده بگیرید. شما مدعی هستید این سایت خصوصی و برای گروه و دسته و باند و بندِ خاصی نیست و عمومی‌ست خُب بقول علیه‌الزخم و زیلهِ شیرازی، سعدی: « دوستي با پيل‌بانان يا مكن يا طلب كن خانه‌اى درخور پيل!». برقرار و پُرتوان باشید. || || || || || || || || || || || || || || || || || || || *آ.ائلیار: «که در غیر این صورت حتماً «مسئله بستن کامنتها و صفحه شما » در جمع مطرح خواهد شد. و واقعاً حیف است که این امکان از خوانندگان گرفته شود. توجه داشته باشید که برخی سایتها این امکان را بسته اند.» || * آ.ائلیار : « اگر در اینجا هم بسته شود قسمتی از «نیروی سایت» آزاد میشود و ما میتوانیم بهتر به مسایل دیگر برسیم.» || * مسئول کامنتهای ایران گلوبال : « ترس من از آن است که روزی برسد که گردانندگان ایران‌گلوبال به این نتیجه برسند که باید این امکان گفتگو را بطور کلی حذف کنند. واقعا حیف است که چنین شود. »
نوشته شده توسط: Anonymous

تبریزی گرامی، زبان امری قراردادی است و اصالتی فراتر از انسان ندارد. انسان ها زبان را می سازند و به کار می برند. از این رو معیار نهایی در " درستی" یا " نادرستی" یک واژه یا جمله پذیرش و کاربرد آن در جامعه است. برای نمونه واژۀ "پروانه" که شما بر کاربرد آن در نوشتار بالا خرده گرفته اید، به معنی "مچوز" و" اجازه" در پارسی امروز فراوان به کار می رود و در واژه نامه های معتبر پارسی چون دهخدا نیز این معنی برای "پروانه" ذکر شده است. منطقی نیست که شما ادعا کنید که همۀ جامعه و واژه نامه ها اشتباه می کنند و تنها و تنها شما می دانید که "پروانه" به معنی مجوز نادرست است! همین گونه است داوری نادرست شما در بارۀ واژۀ "پیرامون" به معنی "در باره"، که کاربرد آن در نوشته های بیشماری به همین معنی " درستی" آن را نشان می دهد و نیز واژۀ "ایراد" که با وجود پارسی نبودن در پارسی به معنی "خرده گیری" بسیار رایج است.

داوری دربارۀ درستی یا نادرستی واژه ها و جمله ها ، بر خلاف داوری دربارۀ واقعیات فیزیکی وشیمیایی و دیگر دانش های طبیعی، وابسته به داوری و پذیرش مردم است و در این حوزه شما نمی توانید یکتنه همۀ جامعه را نادرست گو و نادان بخوانید.
2ـ به دید من سود سره نویسی، چنانکه زنده یاد کسروی می گفت، هماهنگی زبان است ، که این خود به ساده سازی و رسا سازی زبان می انجامد. من سره نویسی را برای "پاکسازی تباری" زبان نمی خواهم، بلکه برای این می خواهم که از این راه زبان پارسی بسیار آسان تر، رسا تر و روان تر می گردد. به همین دلیل سره سازی من "مطلق" نیست و هرگاه ببینم بکارگیری واژه ای بیگانه مقصود مرا بهتر و ساده تر می رساند، آن را به کار خواهم برد. هیچ زبانی امروز از واژه های بیگانه تهی نیست.
یک گفتار پارسی می تواند با واژه ها و پیوند های گوناگونی ادا شود و همۀ آنها هم درست باشند، هرچند برخی از آنها مورد پسند من و شما نباشند. اما ما حق نداریم به صرف اینکه این یا آن شیوۀ گفتار با سلیقه مان نمی خواند، آن را "نادرست" بخوانیم. تنها شرط درستی یک گفتار رعایت قاعده های دستور زبان است.
از یادآوری ها وراهنمایی های سودمند شما دربارۀ واژه های برابر پارسی سپاسگزارم. من هم یادآوری کوچکی در این خصوص دارم و آن اینکه واژۀ "جنگ" (به پیش یا ضم جیم)، که در کامنت خود به کار برده اید، واژه ای است هندی تبار. می توان بجای آن " دفتر" هم به کار برد.

نوشته شده توسط: Anonymous

مسؤول محترم کامنت ها، من ندانسته داوری نکردم. داوری من از روی آنچه که می بینم است. شما واژه های چون "بی ادبی" را از کامنت من حذف کرده اید، اما واژه هایی چون "ساده لوحی" و "مرده شور" را از کامنت های دو کاربر نامبرده بارها درج نموده اید. متأسفانه پاسخ مشخص به موردهایی که من بطور مشخص و عینی ذکر کرده ام نمی دهید و بجای آن کلی گویی می کنید. مدتی بود که کار بررسی کامنت ها عادلانه و منطقی انجام می شد. در روز های اخیر این وضع تغییر کرده است! اندیشۀ بستن صفحۀ کامنت ها مانند این است که بجای حل یک مسأله صورت مسأله را پاک کنید! انگار شما و بویژه همکارتان، آقای الیار، منتظر فرصتی بوده اید تا بهانه ای بیابید و این صفحه را ببندید. به هر حال از دید من وجود این صفحه بویژه به خاطر آموزش و تمرین شیوۀ گفتگوی خردمندانه بسیار سودمند است. بجای رنجش از یک انتقاد و تهدید به بستن صفحه بهتر است در صدد رفع مشکل

پیش آمده برآیید.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ایرج عزیز، با تشکر از مطالب مستند و ارزنده شما، باید خدمتتان عرض کنم که کارتان باد در قفس کردن است. من پیشتر در اینباره با آقای شاملی بحث کرده ام و ایشان فقط اسنادی را قبول می کند که موافق نظر شخص ایشان باشد. درست یکسال پیش آقای شاملی در یک ادعای شگفت آور مدعی شد که رضاشاه برای استفاده از نام "ایران" به پادشاه وقت افغانستان نامه نوشت و از او اجازه خواست. من از ایشان سند معتبر این نامه را درخواست کردم، ایشان به گواهی خوانندگان دهها کامنت بی ربط نوشت و حتی مرا متهم به "ناسیونال-سوسیالیست " بودن کرد، ولی از ارائه سند طفره رفت و هنوز هم می رود و اساسا نیازی به اینکار نمی بیند. شما خواهید دید که بحث شا نیز با ایشان به نتیجه ای نخواهد رسید و بزودی متهم به هواداری از راسیسم و فاشیسم و نازیسم و رماتیسم و راشیتیسم و همه "ایسم"های منفی خواهید شد. بگذارید برایتان مثالی بزنم. آقای شماملی ادعا

کرده بود که هفتاد درصد ساکنین ایران "غیر فارس" هستند. وقتی من از ایشان سند آماری معتبر خواستم. ایشان پیروزمندانه مرا به سایت ethnologue.com حواله داد.(1) من آمار سایت را به ایشان نشان دادم، که ثابت می کرد ethnologue.com فارسی زبانان ایران بالغ بر %60 می شوند، یا به عبارتی "غیر فارسها %40 !!! حالا شما فکر می کنید واکنش آقای شاملی با آمار همان سند معتبر و جهانی که خودش از من خواسته بود به آن مراجعه کنم چه بود؟ ایشان معتقد بود (نقل به مضمون) لابی پانفارسیسم به سایت ethnologue.com فشار آورده است که آمارش را تحریف کند! خوشتان آمد از تئوری توطئه!؟ به هر حال آقای شاملی 5-4 ماه پیش قول داده بود که سند نامه رضا شاه به پادشاه افغانستان را "بزودی" ارائه کند. ما که جوابی نگرفتیم، شاید ایشان به شما جواب بدهد که منظورش از "بزودی" چیست!؟

1. http://www.iranglobal.info/node/20557)
نوشته شده توسط: Anonymous

ائلیارعزیز و دوست گرامی مسئول محترم ، ضمن تائید گفته های منطقی شما،بنظرمن که بارها چه دراین صفحه وچه درایمیل به آقای توکلی گفته ام که دوزمانه بودن پیام ها غیر منطقی وغیردموکراتیک ووقتگیربرای شماست .تک زمانه بودن پیامها این حسن راداشت که پیام نویسان بی ادب با اخطاردرصورت تکرار برای مدتی ویا بازهم تکرار برای همیشه بسته میشدند ولی حالا با نقطه چین درواقع شما اضافه کاری بیفایده میکنید.لطف کنیددرجمع رهبری موضوع تک زمانه بودن پیامها را مورد بحث قراردهید باتشکر

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ایرانحواه گرامی،برای من هیچ مهم نیست چه کسی اهانت آمیز ویا مطالبش را مودبانه بیان میکند.من ازشما تقاضا دارم ازآن کتابی که لینک دادید( متاسفانه لینک بازنمیشود)با 2000 فعل ساده (بسیط فارسی) ، تعداد1992 عددپیش کش شما ، شما فقط 8 عدد باین لیست دکترخانلری اضافه کنید گرچه اززمان نوشته شدن این لیست خانلری 50 سال گذشته واکثراین افعال با افعال ترکیبی عقیم ونازا جایگزین شده اند، تا این لیست فقیرانه از212 به 220 برسد! بنظر شخص بنده زبان فارسی درساختن ترکیبات (اسامی ترکیبی) درزیبائی،گستردگی وتنوع بی نظیراست ودرواقع این تنها قدرت زبان فارسی است دربرابر صدها ضعف وناتوانی.ولی متاسفانه بخاطرافراط درآنارشیسزم وبی نظمی این قدرت زبانی نیز داردمخدوش میشود.توجه کنید ولطفآ جواب دهید 1-- مگر بقول فردوسی:زنان راهمین بس بود یک هنر***نشینندوزایندشیران نر!زائیدن هنرزنان نیست؟ پس حسن زاده وحسین زاده وتقی زاده

و...غیرمنطقی وغیرطبیعی نیست؟کدام حسن وحسین میزاید؟مگرنه اینکه مریم زاده وشهین زاده ومهین زاده میبایدمیشدند؟این بی منطقی درساختارکلمات من درآوردی فوق راچگونه توجیه میکنید؟ 2--تاریخچه مختصرنویسی زبان انگلیسی درمورد ساختگی وغیرمنطقی بودن* دست فروش، دست ساز، خودرو،خودکار سرکش،پس فروش وپیش فروش ...*واکثر اسامی ساختگی ترکیبی درست نیست هرچند این ترکیبات درکتب ورادیوتلویزیون جا افتاده باشندبامنطق وساختارزبانی بیگانه اند.شما درجواب اینکه کتابفروش ،کتاب میفروشدآیادستفروش هم دست میفروشد؟ ویاکلیدساز کلیدمیسازد دست سازهم دست میسازد؟چه جواب منطقی دارید؟3-- شما نه تنها واژه سازان ..را که ازچک ومک ولچک ووچک واخ وتف و... بخیال خودکلمه میسازند نه تنها مخالفتی نکردید که درواقع این نوع کلمه سازی زبان فارسی را مسخره وتخریب میکند،بلکه تشویق هم کردید.زبان را روشنفکران وآکادمیکرها ی جداازمردم نمیسازند زبان درپروسه زندگی توسط مردم ساخته شده ومیشود وفرهنگستان بآن سمت وسومیدهداگرغیرازاین باشددرآینده دونوع زبان فارسی خواهدبود که متاسفانه داردمیشود یک زبان کتابی ورسانه ای( این رسانه هم خودش ازآن ترکیبات نازیباست زیرامردم با دهن کجی باین ساخنه ها همان رادیووتلویزیون رابکارمیبرند)جدا ازمردم ویک زبان کوچه بازاری مردمی .امیدوارم نه با تعصب بلکه با واقع بینی ومنطقی جواب دهید،با تشکرقبلی.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ضمن تأیید نظر مسئول کامنتها باید بگویم ایشان حرف دل مرا نیز باز گو کرده اند:«از همه عزیزان تقاضا دارم که رعایت همدیگر را بکنند و بحثی جدی و با احترام متقابل را پیش ببرند. ترس من از آن است که روزی برسد که گردانندگان ایران گلوبال به این نتیجه برسند که باید این امکان گفتگو را بطور کلی حذف کنند. واقعا حیف است که چنین شود. بیایید از این امکان بگونه ای سالم و سازنده استفاده کنیم». اضافه میکنم در ایران گلوبال نخست کامنت نویسی مستقیم و یک زمانه بود بعدها مجبور شدیم دو زمانه بکنیم. حالا هم امیدوارم آنها کیفیت «سازندگی و صحبت محترمانه » را از دست ندهند؛ که در غیر این صورت حتماً «مسئله بستن کامنتها و صفحه شما » در جمع مطرح خواهد شد. و واقعاً حیف است که این امکان از خوانندگان گرفته شود. توجه داشته باشید که برخی سایتها این امکان را بسته اند. بخاطر «عدم صحبت محترمانه و جو دشمنی».

اگر در اینجا هم بسته شود قسمتی از «نیروی سایت» آزاد میشود و ما میتوانیم بهتر به مسایل دیگر برسیم. حالا انتخاب بودن یا نبودن با خود شماست.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

در بحث پیرامون «مشکلات و مسایل»، برای پیدا کردن راه حل، روشن کردن تاریکیها، لازم است «تعصب» را کنار گذاشت. گفت و گو را صادقانه پیش برد. و مشکلات را به روشنی مطرح کرد که هر کس راحل خود را پیشنهاد کند. در صورت وجود ابهام پرسش و پاسخ رک و راست بمیان آید. با تعصب و تحقیر هیچ صحبت سازنده ای انجام نمیگیرد. در مورد دولت مردان که از طرف قوم و خوشی، یا زبانی « ترک یا فارس» هستند درست آن است که در بحث دقت شود مسئله به اشخاص مربوط نیست بل گره مشکل « سیاست» است. فارس یا ترک و غیره بودن اشخاص مطرح نیست و مشکلی را حل یا ایجاد نمیکند. مشکل سر «سیاست» است. سیاست یک زبانی. یک فرهنگی. یک قدرتی. هر کس که از یک بودن این چیزها سخن میگوید عملاً «دیگران و حقوق آنها» را ندیده میگیرد. مقامات دولت یا دولت ها میتوانند فارس-ترک-کرد- و غیره باشند اما «سیاستی که پیش می برند یا برده اند سیاست "یک فرهنگی و یک دولتی »

-قدرت متمرکز- باشد. حزب پان ایرانیست- و مانندهای آن- بخشی از قلمزنان- طرفدار یک فرهنگی هستند. افراد ممکن است از ملیتهای گوناگون باشند ولی سیاست تک فرهنگی- تک دولتی- را پیش ببرند. مسئله و بحث سر تک فرهنگی و تک دولتی ست. راه حل مشکل نیز جامعه ی چند فرهنگی و قدرت غیر متمرکزاست. مثلاً فدرالیسم. یا مانند آن. بحث را از اینکه پدر فلانی ترک یا فارس است لطفاً خارج کنید. بهتر است سر سیاست درست و نادرست بحث شود. زمان پهلویها و حکومت کنونی « سیاست یک فرهنگی و یک قدرتی» به اجرا در آمده و همچنان ادامه دارد. این سیاست «غلط» بود و هست. چون حقوق دیگران را سلب کرده است. ضرورت دارد بکنار گذاشته شود و «سیاست چند فرهنگی و غیر متمرکز» پیش گرفته شود. این مسایل ساده را به « تحقیر و دشمنی» آلوده نکنید. که کار درستی نیست.و دودش به چشم همه میرود. همچنان که در سوریه و جاهای دیگر میرود. خواهش من آنست که «کمی خردمندانه» به مسایل پرداخته شود. در آرشیو مقالاتم چندین نوشته در این موارد هست که علاقمندان میتوانند به آنها مراجعه کنند.
نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

ایرانخواه گرامی شما ندانسته قضاوت می کنید. شما واقعا نمی دانید که آیا من فقط به کامنتهای شما حساسم و یا همینطور به کامنتهای ینی لیک و ناسری و دیگران. شما نمی دانید که آیا من کامنتهای آنها را هم نقطه چین و یا حتی حذف می کنم یا نه. اینکه شما مرا به عدم بیطرفی متهم بکنید، چندان مهم نیست. برای من اهمیت دارد که این فضای مجازی برا بحث و گفتگو را تا آنجایی که می توانم سالم نگه دارم. ادعا هم نمی کنم که توانسته ام این کار را انجام دهم. نگاهی به کامنتهای چند روز گذشته نشان می دهد که در این کار موفق نبوده ام. ولی به هر حال باید بر این فضایی که الان وجود دارد، یعنی فحش کاری سرپوشیده و "مؤدبانه" نقطه پایانی گذاشته شود و من مایلم همینجا این نقطه پایان را بگذارم و از ادامه این فضای مسموم و مسمومتر شدن آن جلوگیری کنم. به همین دلیل هم از انتشار کامنتهای آنچنانی، از هر طرف دعوا که باشد، معذور خواهم بود.

نقطه چینی هم در کار نخواهد بود و از همه عزیزان تقاضا دارم که رعایت همدیگر را بکنند و بحثی جدی و با احترام متقابل را پیش ببرند. ترس من از آن است که روزی برسد که گردانندگان ایران گلوبال به این نتیجه برسند که باید این امکان گفتگو را بطور کلی حذف کنند. واقعا حیف است که چنین شود. بیایید از این امکان بگونه ای سالم و سازنده استفاده کنیم. مسلما این یک تقاضاست و امیدوارم به منبر رفتن و نصحیت کردن تفسیر نشود.
نوشته شده توسط: Anonymous

این اعتراض ها کار به جایی نخواهند برد. تمامی اعراب آن را خلیج عربی مینامند. ملل غیر فارس ساکن ایران آن را خلیج عربی مینامند. تنها فارس زبانان ایران هستند که خلیج را فارسی مینامند. و تعداد آنها نسبت به طرفداران لفظ خلیج عربی بسیار اندک هست. اخیرا بعضی از کشورهای غربی هم از لفظ خلیج عربی استفاده کرده اند. با این وصف مطمئن باشید لفظ خلیج عربی کم کم در سطح بین المللی جا خواهد افتاد. اعتراض ها به لفظ خلیج عربی تنها آب در هاون کوبیدن هست.

نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، پرویز، سخنانی را که من نوشته ام و همچنین سبکی را که با آن نوشتارهایم را می نویسم (پارسی سره) برای آریاپرستی و عرب ستیزی نیست بلکه برای ویرایش زبان پارسی است و اگر شما نوشته های مرا خوانده باشید خواهید فهمید که باورداشت من اینترناسیونالیسم یا تک میهنی است نه ناسیونالیسم! سره نویسی و ویرایش زبان پارسی برابر با عرب ستیزی نیست و ما نباید مانند کسانی که پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی مغز آنها را از کار انداخته است از زبان دستاویزی برای دیوارکشی های ناسیونالیستی میان مردم یک سرزمین بسازیم! عرب های ایرانی در خوزستان و شهرهائی مانند اهواز و سوسنگرد و آبادان و خرمشهر و اندیمشک و دزفول و ..... جز رنج و درد و اندوه چیز دیگری ندیده اند و به همراه تیره روزی هائی که همه ایرانیان پس از به روی کار آمدن رژیم دوزخی جمهوری اسلامی به آنها دچار شدند صدام حسین دیکتاتور پیشین و ناسیونالیست .....

...... و پان عرب عراق با برپائی جنگ و تاختن به صدها شهر و روستا در ایران هزاران خانه را با بمب و موشک ویران کرد که در بسیاری از این شهرها و روستاها عرب هائی می زیستند که صدام حسین پان عرب خودش را هوادار آنها می نامید! دوست گرامی، پرویز، شما چرا راه عرب ستیزی را در پیش گرفته اید و به عرب های دردمند و درمانده و ستمدیده زخم زبان می زنید و این همه به آنها می تازید؟ رژیم ایران نیز یک رژیم ناسیونالیست و پان عرب نیست که در این باره بهتر است به نوشتار نوشته شده در این لینک نگاه کنید http://www.iranglobal.info/node/27735 ********** دوست گرامی، پرویز، از سوی دیگر همین یادداشت شما پر از واژگان عربی هستند و شما چرا از نوشته های خودتان نمی آغازید و آنها را ویرایش نمی کنید؟ دوست گرامی، پرویز، در همین یادداشت شما واژه های: ملی، تسلط، استعمار، تجاوز، توجه، متولد، رسم، اجبار، هویت، تهدید، نجات، وجود، حاکم، مروج، مبلغ، ضد، قلب، حوزه، نسل، خیانت، مدرسه، اشغال، خارجی، خرج، ملت واژگانی عربی هستند! پس چرا خودتان نوشته های خودتان را ویرایش نمی کنید؟
نوشته شده توسط: Anonymous

مسؤول محترم کامنت ها، همین پاسخ شما عین جانبداری است. نخست اینکه دربارۀ حذف واژه های "بی ادبی" و "بی ادبانه" از کامنت من هیچ پاسخی ندادید. دوم، دربارۀ واژۀ "مسخرگی" ، من به کاربر مربوط توصیه کردم که از آن در گفتار خود بپرهیزد. اگر به محتوای کامنت های نامبرده نگاهی بیندازید خواهید دید که بیراه نگفته ام. شما که این اندازه نسبت به کامنت های من حساس و وسواسی هستید چرا نیمی از این حساسیت را دربارۀ کامنت های کاربران "ناسری" و "ینیلیک" به خرج نمی دهید؟ به دید شما "ساده لوحی" و " بیمار زبانی" توهین نیست، ولی " بی ادبِی" توهین است! من با درج کامنت های کاربران نامبرده مخالفتی ندارم. همۀ گلۀ من این است که چرا کامنت های مرا بی دلیل نقطه چین می کنید؟