Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

قوای ملت ناشی از دولت است
نوشته شده توسط: Anonymous

اگر جریان مزدور چپ در ایران مفهوم * قوای ملت ناشی از دولت است *را درک میکرد و برای عملی شدن این بند قانونی اقدام میکرد ما امروز با این مصیبت ملی روبرو نبودیم .نه تنها چپ بلکه طبقه حاکم در ایران اگاهانه قانون اساسی را زیر پا گذاشتند و راه برای گروهی بی وطن مسلمان وتروریستهای چپ فراهم کردند. تنها دو ایرانی در مقام وزیر به اهمیت تاریخی قانون اساسی و اینکه شاه باید سلطنت کند ونه حکومت باور داشتند که متاسفانه هردو قربانی ترورسیم اسلامی و چپ شدند .
اکنون هم سخن باید از حکومت قانون و احترام به ارا مردم باشد .بنا بر این برای انسان راستگو اندیشمند و فرهیخته و سازمانهای سیاسی فرد در تخت شاهی و یادر مقام ریاست جمهوری
نباید مهم باشد .اصل حکومت قانون است . دشمنی با قانون وفرار از دمکراسی را به روشنی در همه سازمانها میتوان دید . بدون توجه به حکومت قانون ما وارد بربریت

دیگری خواهیم شد.
شاهنامه خوان دوره گرد سخنگوی... می شود(نقد بهرام مشیری)
نوشته شده توسط: Anonymous

شما متاسفانه انقدر اسیر تعصب هستید که حقیقت را خوش ندارید.اقای بهرام مشیری شخصی ازادیخواه و منصف در برسی تاریخ هستند.و افتخار میکنند که شاهنامه حکیم توسی را برای مردم میخوانند.الحق و النصاف توفاله های خمینی ضحاک که میگفت هیچ حسی به ایران ندارد هستید.و سر دشمنی دارید با حقیت و بزرگمردان تاریخ ایران.امثال شما هیچ گاه فردوسی و شاهنامه اش را بر نخواهند تافت و نه زرتشت و کوروش و دیگر شخصیتهای بزرگ ایران زمین را.بزودی ملت چندین هزار ساله و پر افتخار ایرانزمین طومار اجنبی های خود باخته ای مانند شما را در هم خواهد پیچید...تا انروز بدورد

شاهنامه خوان دوره گرد سخنگوی... می شود(نقد بهرام مشیری)
نوشته شده توسط: Anonymous

شما متاسفانه انقدر اسیر تعصب هستید که حقیقت را خوش ندارید.اقای بهرام مشیری شخصی ازادیخواه و منصف در برسی تاریخ هستند.و افتخار میکنند که شاهنامه حکیم توسی را برای مردم میخوانند.الحق و النصاف توفاله های خمینی ضحاک که میگفت هیچ حسی به ایران ندارد هستید.و سر دشمنی دارید با حقیت و بزرگمردان تاریخ ایران.امثال شما هیچ گاه فردوسی و شاهنامه اش را بر نخواهند تافت و نه زرتشت و کوروش و دیگر شخصیتهای بزرگ ایران زمین را.بزودی ملت چندین هزار ساله و پر افتخار ایرانزمین طومار اجنبی های خود باخته ای مانند شما را در هم خواهد پیچید و به زبال دان تاریخ هدایت خواهد کرد.تا انروز بدورد

لرها به غمخوار نیازی نهی
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب اردبیلی،
برای لر و لرستان اشگ تمساح نریز! کوشش کن گلیم خودت را از آب بیرون بیاری و غم لرها را نخور. آنها خودشان همه مرد حریفند.

نوشته شده توسط: Anonymous

مقاله مریم سطوت در سایتهای دیگر بدون تصویر سلطنتی نظام پهلویست.
مسئول سایت از این "اختر "بپرسد چرا با گذاشتن این عکس در عنوان مقاله، برای نظام میتذل سقوط کرده پهلوی تبلیغ میگند ! ؟

نوشته شده توسط: Anonymous

این "اردبیلی" هم مثل "انصافعلی هدایت" گوناز ، و سایر تجزیه طلبان آذری ، نمیدانند که لرها از جمله بختیاری ها، خود را از اصیل ترین اقوام ایرانی قارس لهجه میدانند.
شرکت میلیونی آنان در مراسم کورش پرستی و حضرت و پیغمبرنامبدان داریوش و کورش، و مبارزه شان علیه تحزیه طلبان عرب در خوزستان، نشانه بارز این جانفدایی برای مرزهای ایرانزمین است. لرها در5 استان جنوب و غرب ایران ساکن هستند - استان های لرستان- چهارمحال- کهکیلیویه- ایلام- خوزستان.
دریاچه بختگان و متطقه "باخترین" و رودهای آمودریا و سیر دریا ، از زمان پیش از هخامنشی، سرزمین اجدادی آنان بود که بدلیل دامپروری وارد فلات ایران شدند. اکنون رشته کوه زاگرس از ولگا تا خلیج فاری مسیر ، مسیرکوچ ایل آنان بوده.
دولت فعلی و دولت آینده ،باید"تزیه طلبان ترک" را دستگیر و در اردوگاههای آموزشی کار و فرهنگ، به آنان درس ایران شناسی و بافت جمعیتی بدهد

نوشته شده توسط: Anonymous

بالاخره متوجه نشدیم اقای اقبال اقبالی دین و مسلک ش چی هست این به هیچ عناوینی که در دنیایامروز مرسوم است اعتقادی ندارد نه فدرال نه خودمختار نه شاه نه شیخ نه قوم نه ملت

متاسفانه روشنفکران لر مثلا اقبال اقبالی و ناصر کرمی آینده ملت لر را به بیراهه کشاندند و باعث شدند ملت محترم لر همانند گذشته تمامی سرزمین و نعمت های ان سرزمین را دو ثستی تقدیم قومک فارس بکنند ایشان اگر قابلیت داشتند سهم ابی لرها را دو دستی تقدیم اصفهان و فارسها نمی کردند
برای روشنفکران لر بسیار متاسف هستم شما در مقابل ایندگان لر مسولید و مسبب تمامی ظلمهاب اینده ان ملت محکوم هستید
مطمنا فارسها نیز جواب خوش خدمتی شما را یک جور دیگر خواهند داد
یاشاسین لر ملتی
از طرف یک ترک

سرانجام شعار مرگ بر امریکا
نوشته شده توسط: Anonymous

از اینکه حساب بانکی ایران گلوبال بسته شد باید بسیار نگران ومتاسف و خشمگین شد.اما..
ایاما قربانی همین شعار های ضد غربی و اشغال سفارت امریکا و اتش زدن پرچم وعربده کشی ضد غربی خودمان نیستیم ؟
شرم اور اینکه کسانیکه از دیوار سفارت بالا رفتند خود و فرزندان امروز در امریکا زندگی میکنند و تا توانستند مانند ان سارق سه میلیارد دلاری دزدیدند .
ایاگناه این همه این تبه کاری را باید به گردن خارجی انداخت یا شعار های ضد غربی وترور افسران امریکایی وشعار نابودی اسراییل زمینه ساز این همه بدبختی است؟

نوشته شده توسط: دكتر عبدالستار دوشوكي

جناب عارف شیخ احمدی گرامی که بجای خود استاد و فرهیخته نیز هستید

در ضمن فراموش کردم بنویسم که این "داعشی های" بظاهر دمکرات را رسوا خواهم کرد. اینها داعشی ها آن سوی سکه "داعشیعه" هستند و هیچ فرقی ندارند. یا وگرنه میلیونها ایرانی قبل از به قدرت رسیدن خمینی عکس آن چهره بظاهر نورانی و مثلا مقدس را در ماه می دیدند. درست مثل سنی های عراق و اهل موصل که از ترس مار غاشیه نوری المالکی جنایتکار به دامان اژدهای وحشتناک داعش پناه بردند. اکنون بعد از چهل سال و تجربیات جمهوری اسلامی و طالبان و القاعده و داعش و بوکوحرام و الشباب و دهها جک و جونور آدمخوار دیگر به این نتیجه رسیده اند که نباید فریب ظاهر این گرگ ها در لباش میش را خورد. اگرچه دهها میلیون دلار سرمایه دارند و هر آدم مفلوک و بیچاره ای را به تلویزیون های خود دعوت می کنند و هزینه می پردازنند. اما مردم خیلی با شعور بیدار هستند و ...

و می دانند. و این آغاز راه روشنگری ما است
نوشته شده توسط: دكتر عبدالستار دوشوكي

جناب عارف شیخ احمدی گرامی که بجای خود استاد و فرهیخته نیز هستید

من واقعا از اینکه حضرتعالی زحمت کشید و بنده را مورد نقد دانسته بودید و زحمت کشیدید و وقت گذاشتید, ممنون و سپاسگزار هستم. اکثر خوانندگان از جمله صاحبان "تلویزیون های تکفیری" ما را "ارزش جواب دادن" نمی دانند و جواب و نظر و کامنت نمی گزارند. ولی حضرتعالی لطف فرمودید و نظر گذاشتید. پس بدانید که صادقانه از شما سپاسگزارم. اگرچه در برخی جهات با حضرتعالی موافق نیست. که این اختلاف نظر طبیعی است.

بسیاری از نکات انتقادی حضرتعالی محترم و قابل قبول هستند. اگرچه برخی از آنها, مورد مناقشه هستند. صد البته با هم تفاوت نظر داریم. اما هم اینکه لطف فرموده و وقت گذاشته و انتقاد کردید, مرهون الطاف شما هستم. اگرچه اختلاف نظر داریم.
اما به دوستان خود در این تلویزیونها

بگوئید که آماده مناظره هستم اگر این شجاعتی و آمادگی و دمکرات منشی را دارند؛ بگزارید مردم قضاوت کنند. یا وگرنه این ماجرای روشنگری ادامه خواهد داشت.
شادکام و پیروز باشید
نقش تلویزیونهای تکفیری در بمبگذاریهای چابهار
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقای عبدالستار دوشوکی

از اینکه چنین خالصانه موافق نقد و انتقاد هستید بسی مسرور گشم. پاسخ بسیار مودبانه جنابعالی چنان می طلبید تا برخی از سخنانتان را در چارچوب نوشته تان، دوباره بررسی کنیم.

از اینکه بنده را استاد معزز و نیکونام خطاب کردید، بسی لذت بردم. چون معمولا ما تازه به دوران رسیده ها و نسل بعد از انقلاب ٥۷ شوربختانه یا خوشبختانه با تعریف و تمجید بسی شوق زده می شویم.!

اگر نوشته ام، آشنایی چندانی با جنابعالی و فعالیت سیاسی تان ندارم، در کمال واقعیت، حقیقت را بیان کرده ام. اما عدم آشنایی بنده با شما بدان معنی نیست که وجود مبارک و کارنامه فعالیت سیاسی چند دهه جنابعالی را خدای نکرده ضرب در صفر کرده باشم.
جناب دوشوکی بنده در کامنت قبلی گفته ام " تا جائیکه بنده مطلع هستم، دیگر دوستان بلوچ با شما هم نظر نیستند". حال اینکه شما چگونه چنین برداشتی کرده اید که گویا دوستان...

بلوچ به من گفته اند؟! را حقیقتاً باید از خودتان بپرسید. چون بسیاری از فعالین ملی و مذهبی بلوچستان، تمامی گرفتاریها را از حاکمیت مرکزگرای ایرانی و فراموش کردن سایر ملیتها می دانند و هرگز به تریبونهای حقگو و ندای مظلومیت اهل سنت " تکفیری" نمی گویند.
چون از نگاه سایر روشنفکران ملیتها و مذاهب ایران، تکفیری تر از رژیم کنونی ولایت فقیه و پان ایرانیسم شاهی ـ شیعی پانصد ساله نداریم.
و اما در پاسخ به بخش دیگر، همچنان که مطلع هستید، همیشه برای نقد یک نوشته یا انتقاد از مصاحبه تلویزیونی یک شخص، لازم نیست از کودکی تا به امروز او یا تمامی کتابها، نوشته ها و آثارش را مطالعه کنیم تا به کُنه ذات و شخصیت و یا عقاید مختلف او در ادوار متفاوت پی ببریم.
چرا که در برخی موارد با کمترین ماتریال موجود میشود به بدیهیات و مصادیق واقعی دست یافت.
چرا که، کم نبوده اند صالحانی که وسوسه دنیا به قول شما آنها را به سمت "مزدوری و پول ناپاک" سوق داده و در مقابل نیز هستند کسانی که با تغییرات بنیادین در شخصیت و عقاید خود از دوستی با ظالمان و دیکتاتورها دست برداشته و به میان عامه مردم باز گشته اند و الان از پیشگامان مبارزه هستند.
به قول ما کُردها " نان آنست که امروز در خوان(سفره) است.
الحمدلله با کمبود وقت هم برای مطالعه روبه رو نیستم و بعد از امرار معاش روزانه، فرصت کافی و وافی برای مطالعه و یادگیری دارم، اما از جنابعالی و سایر دوستان چه پنهان، هر مطلبی هم ارزش خواندن و صرف کردن وقت ندارد. فی المثل کتاب بحارالانوار باقر مجلسی یا رساله خمینی ارزش خواندن ندارند و باید سرتیتروار بدان نتیجه برسیم که ما مانند آنها بیکار نیستیم تا خزعبلات تحویل جامعه بدهیم.
با احترام




نوشته شده توسط: دكتر عبدالستار دوشوكي

استاد معزز جناب عارف شیخ احمدی گرامی

بنده همواره از نقد استقبال می کنم و مهم تر از آن با مباهات مفتخر, خوشحال و سپاسگزارم که استاد نیکنام و نام‌آوری همانند حضرتعالی بزرگواری و بنده نوازی کرده و مطلب حقیر را مورد تنقید چیره دستانه و حرفه ای خود قرار داده اند. از اینکه فرموده اید آشنایی چندانی با بنده و فعالیتهای من ندارید, قابل تعجب نیست؛ زیرا برخلاف آن استاد بزرگ بنده خیلی کمتر شناخته شده هستم. اما انعکاس بخش وسیعی از فعالیت های من از سال ١٣٥٦ تا به امروز در همین سایت ایران گلوبال (در صفحه نویسندگان) با مطلب و عکس و ویدئو و لینک به مراجع و ویدئوها و مستندات موجود است. می دانم که با مشغله فراوان حضرتعالی فرصت نداشتید تا قبل از نقد سری به آن صفحه بزنید. این کاملا قابل درک است. تازه ! برای نقد یک نفر اصلا لازم نیست او را یا فعالیت های او را بشناسید. این رسم

روزگار است.

استاد گرامی! در طی این سالها نه تنها رسانه های جمهوری اسلامی بنده را منتسب به وهابیت و عربستان و جهادی گری و خشونت و غیره متهم کرده و می کنند (این نمونه آخر است از ایرنا (خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی) از بیست روز پیش
http://www.irna.ir/sb/fa/News/83069141

بلکه دیگران از جمله دوآتشه های ملی گرا نظیر حزب ملت ایران نیز همه کاسه کوزه ها را بر سر بنده می شکنند. نمونه آن بیانیه دو روز اخیر حزب ملت ایران در مورد بمبگزاری چابهار است که بنده (مرکز مطالعات بلوچستان) را ضد ایران (ضد میهن) و عامل عربستان معرفی کرده اند.
https://melliun.org/iran/189920

روزگار ء نه تنها عجیب و غریبی است بلکه پستی است که پول عربستان را دیگران می خورند و تازه؛ طلبکارانه و "روشنفکرانه" آروق فندوقی هم می زنند؛ اما فحش و تهمت ها را من!

بنده برخلاف آنهایی که اگر حقوق و جیره شان حتی یک روز قطع شود, دست از "فعالیت" و به اصطلاح خودشان "کار" بر می دارند؛ کاملا بر عکس در طی ٤٢ سال گذشته از جیب خودم پول ناچیزی, اما انرژی و وقت فراوانی صرف روشنگری و مبارزه بر علیه جمهوری اسلامی و قماشان دروغگو نموده ام. در نتیجه بنده همواره مفتخرانه هزار فحش و تهمت ناروا از جانب هر دو سو (از نوع داعش یا داعشیعه ) را به "مزدوری" و پول ناپاک آن ترجیح داده و می دهم. امرار معاش من نه از "سیاست" و "خدمت به اربابان"؛ بلکه از عقبه حرفه ای تحصیلی و کار کاملا غیر سیاسی تامین می شود. که بر عکس تازه به دوران رسیده ها؛ برخی از درآمد خود را صرف فعالیت سیاسی هم می کنم.

اینکه نوشته اید: دقیقا ما هم در کُردستان چهره ای معروف به مانند جنابعالی را داریم که ایشان هم از باب ثابت کردن ایرانیت خود، حاضر شد به منتظری بگوید مرجع علیقدر جهان تشیع. در این مورد به شعر حافظ پناه می برم که می گوید:
سرّ خدا که عارف سالک به کس نگفت
در حیرتم که باده فروش از کجا شنید

البته می فرمائید "برخی از دوستان بلوچ به شما گفته اند که حدث می زنم چه کسانی باشند. در مورد آنها نیز حرجی نیست. زیرا آن زمان که بنده فعالیت های سیاسی خودم را شروع کرده بودم؛ در منطقه ما بجای "پوشک" هنوز از "قنداق چندبار مصرف" استفاده می کردند؛ مخصوصا در دهات ـ که آن هم نبود.

حال که حضرتعالی مرحمت فرموده و نمایندگی در پاسخگویی را با سعه صدر و فرهیختگی تقبل نموده اید؛ بنده در اینجا اعلام می کنم, اگر کسی ریگی در کفش ندارد, حاضرم با هر تلویزیونی یا در هر تلویزیونی در این مورد مناظره بکنم, تا سیه رو شود هرکه در او غش باشد. در این مورد, برنامه ها از این هفته ( فردا شب با تلویزیون میهن) شروع می شود.

شاد کام و موفق باشید و خداوند متعال به حضرتعالی وقت بیشتری برای مطالعه و تحقیق بیش از نقد بدهد. آمین !
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

البته دارم سعي مي كنم اين موضوع را در رسانه هاي دانمارك طرح كنم .كسي براي من نزد انها ابتدا يك نامه برايم نوشتند و ايرادات بني اسرائيلي ازسايت گرفتند و گفتند كه رفيتم تو سايت ايرانگوبال وديديم كه يازده نفر در شورا
ي ايزانگلوبال هست در حالي كه شما در انجمن. سه نفر را ثبت كرده ايد ؟پاسخ نوشتم ما سه نفر در دانمارك زندگي مي كنيم و شهروند دانماركي هستيم ولي ان يازده نفر در سراسر جهان سايت را به روز مي كنند
و در رهبري انجمن نيستند

نقش تلویزیونهای تکفیری در بمبگذاریهای چابهار
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقای عبدالستار دوشوکی

چند مطلب جنابعالی را مطالعه کرده و همچنین چند مصاحبه تلویزیون تان را مشاهده نموده ام. البته بنده آشنایی چندانی با جنابعالی و فعالیتهای شما ندارم. اما انتقاد جدی بنده نسبت به نوشته ها و عقاید شما هم شاید تنها از یک زاویه مشترک باشد و لا غیر.

اولاً: سلفیت یا احترام به عقاید سلف صالح هیچ ربطی به مذهب شیعه و بویژه شیعه صفوی ندارد و در میان اهل سنت این باور وجود دارد. سلفیت هم در ذات خود به معنی تولید ترور و خشونت نیست. شاید منظور جنابعالی گروههای سلفی ـ جهادی باشد.!
ثانیاً: اگر منظورتان از شبکه های سلفی یا آنچنان که رژیم آخوندی می گوید شبکه های وهابی!! کانالهای فارسی: شبکه نور، کلمه، توحید، وصال فارسی به زبان فارسی است، اصلا چنین نیست و قبل تٲسیس چنین کانالهای تلویزیونی، آخوندهای شیاد بیت ولایت توهین به صحابه و اهل سنت را در ولایت تی وی و ......

چند تلویزیون دیگر شروع کرده بودند و رهبران مذهبی اهل سنت با کمال آرامش و احترام برخورد می کردند.
کدامین شبکه تلویزیونی اهل سنت ایران از ترور و خشونت دفاع می کند؟! بهتر است با ذکر سند و مدرک بفرماید...
چرا که هر کلامی بدون سند و مدرک نه تنها غیر قابل قبول، بلکه در عصر مدرن جزو فرافکنی، شایعه و دروغ محسوب می شود.
ثالثاً: چرا جنابعالی بطور مکرر در نوشته هاتون و در مصاحبه های خود مثلا با بی بی سی چندی پیش سعی دارید، دخالت بیگانه را در امور ملیتها و مذاهب پیش بکشید، در حالیکه اندیشه دشمن وهمی از کشفیات همین رژیم آخوندی است. جنبش کُردستان و بلوچستان و مطالبات مشروع مذاهب و ادیان در ایران را هیچ کشوری حمایت نمی کند. تمام منابع بودجه این تلویزیونها مردمی فوق الذکر معلوم و بنده اگر حمایتی هم بشوند کامل مطلع هستم که اصلا ربطی به دول خلیج ندارند و استدیوهای متنوعی هم در مالزی، لندن و ترکیه دارند و دبی هم یکی از مکانهای است که در آن اجازه دایر کردن استدیو گرفته اند آن هم با مکافات زیاد.
صد البته تلویزیونهای فارسی زبان مورد حمایت سعودی یا هر دولت بیگانه ای کاملا معلوم هستند و اصلا هم هیچ برنامه مذهبی ندارند و بنظرم شیطنت های سیاسی، مذهبی و ملی مورد تعریف جنابعالی بی شک در برنامه آنها جای دارد.
از سوی دیگر خوشبختانه تا جائیکه بنده مطلع هستم، دیگر دوستان بلوچ با شما هم نظر نیستند و دقیقا ما هم در کُردستان چهره ای معروف به مانند جنابعالی را داریم که ایشان هم از باب ثابت کردن ایرانیت خود، حاضر شد به منتظری بگوید مرجع علیقدر جهان تشیع در حالیکه ایشان پیشتر چپ اندر چپ بود.!
ولی ایشان هم کاری می کند نزد ایرانستها ایرانی اش نمی خوانند و پیشوند کاک فلان را هرگز از او بر نمی دارند...
با احترام


تحریم های آمریکا شامل حال ایرانگلوبال شد و حساب بانکی آن مسدود شد
نوشته شده توسط: Anonymous

به این ترتیب آنهائی که از ترس آنکه مبادا طرفدار رژیم تلقی شوند، به اعتراضی جانانه علیه این گستاخی و توحش که تحریم نام داده اند بر نمی خیزند؛ می توانند ببینند که این خفه کردن، شامل هر چه نام ایران دارد میشود. با خود ایران، مردم ایران، فرهنگ و تمدن ایرانی، هر چه نام ایران دارد به دشمنی و خصومت پرداخته اند و قصدشان انهدام هر چیزی ست که نام ایران را با خود دارد. خودتان را با فریب دادن، که ما اپوزیسیون هستیم و کاری به کار ما ندارند، دچار خواب زدگی و همدستی با کسانی که دستهایشان گلوی ایران و ایرانی را می فشارد همراه نکنید. آنها آنقدر به دور از عدالت و دادرسی هستند که حساب آنهائی را که از ایرانی بودن فقط محل تولدی به این نام را دارند، در آلمان می بندند. بپا بخیزید و به اینهمه بی شرمی و بی عدالتی اعتراض کنید. آبرو و حیثیت ایرانی در میان است.

برخورد با پلیس گرجستان با ایرانیان
نوشته شده توسط: Anonymous

از عنوان های مختلف خبری ،برخورد پلیس خارجی با ایرانیان توجه بیشتری را جلب میکند .براستی میتوان گفت که قرن حاضر قرن کشتار ایرانیان است .نظام بربرمنش اسلامی از اغاز تا امروز کاری جز دزدی غارت تحقیر ملی و تاراج کشور برای مردم ایران نداشته است .
نه تنها دین انسان خوار محمد بلکه پیروان این دین در خیانت و چپاول ودزدی های میلیاردی به سقوط ایران شتاب می‌بخشند .
در گزارشی دیدم که چگونه پای یک جوان ایرانی بر اثر ضربات پلیس اروپای شرقی صدمه دیده بود .واقعیت این است که برای فرد مسلمان و ادم کشان دین عرب چیزی بنام غرور ملی وجود ندارد .اسلام از انسان موجودی ترس خورده از دین و فردی شرور و بیگانه با اخلاق و مروت و میهن دوستی میسازد .دفاع از دین اسلام وترحم به موجود پلیدی به نام اخوند نامی جز خیانت به بشریت ندارد.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

محسن کردی گرامی ، برای تهیه این کلیب دنبال ای دی اسکایپ تو گشتم که با شما گفتگویی بکنم ، حقیقت این است که تو ،جز اولین کسانی بودی که در جریان شکل گیری سایت و اتاق پالتاکی فرهنگ گفتگو بوده ای و لی متاسفانه نتونستم تماس بگیرم ، بهر حال ایدی اسکایپ ات را از طریق امیل برایم ارسال کن

نبرد طبقاتی با دین دولتی؛
نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

رفیقم بزرگوارم جناب تبریزی سلام؛
من از شما بسیار سپاسگزارم که ناگفته های مرا بخوبی بازگفته اید و تلاش خواهم کرد در آینده ای نچندان دور به چالش های نگران کننده ی گروه های خائن بپردازم.
با سپاس

ایرانگلوبال شبکه صلح و دوستی،15 امین سالگردسایت
نوشته شده توسط: آشچی

من هم به نوبه خودم این سالگرد را تبریک می گویم و امیدوارم ایران گلوبال در مسیری که برای خدمت به استقرار دموکراسی در کشورمان در پیش گرفته موفق باشد.
اما راجع به صحبتهای آقای کردی: من بسیار شک دارم که آن بحثهای بی پایان که معمولا هم به فحاشیهای چارواداری در زیر مقالات منجر میشد دارای اصالتی بوده باشند. چرا که نیروهای سیاسی و اشخاص سیاسی از هر طیف و جریانی که باشند، معمولا در ظاهر هم که شده رعایت ادب را میکنند. ما تندروتر از گوناز تی وی نداریم. خط مشی اش را هم مشخصا روزی چند بار با نشان دادن نقشه و غیره اعلام میکند. ولی شما ابدا چنین گفتمانی را از آنها نمی بینید. شاید توهین هم بکنند (که بعضا میکنند) ولی در آن جا هم حد نگه میدارند. اما در ایران گلوبال وضعیتی وجود داشت که گویا عده ای تعمدا قصد فحاشی، ترویج لمپنیسم و رنجاندن دیگران را دارند.

بعد از استقرار سیستم جدید، که البته نوشداروی بعد از مرگ سهراب بود، ما مشاهده کردیم که یک باره آن بحثهای 24 ساعته داغ و نفس گیر فروکش کرد. در حالی که گرفتن کد کامنت نویسی از ایران گلوبال زحمت و هزینه ای هم ندارد. همین الان در صفحه اول دو مطلب یکی از آقای لوایی و دیگری از آقای مهران ادیبیان وجود دارد که دو دیدگاه کاملا متضاد در رابطه با مساله ملی را نمایندگی میکنند. ولی می بینیم که این مقالات هم هیجانی بر نمی انگیزد در حالی که قبلا زیر مقالات آقای لوایی شاید دهها کامنت موافق، مخالف، مدح و ثنا و استاد خواندن ایشان، فحش خواهر مادر به ایشان و خلاصه از هر رقم گذاشته میشد.
من جدا معتقدم که آن بحثها تا حدود زیادی تصنعی و دست ساز وزارت اطلاعات رژیم بود که با نیات بسیار مخربی اداره میشد. برخی هم البته از هر دو طرف به قول معروف جوگیر شده، دنبال عناصر اطلاعاتی راه می افتادند. برخی هم شاید بیماران روانی بودند که از فحش دادن و فحش خوردن لذت برده، خودشان را تخلیه می کردند. نشان به آن نشان که اگر کسی حرف جدی برای گفتن دارد، همین الان هم میتواند با گرفتن کد سایت بدون توهین حرفش را بزند. ولی این کار را نمی کنند چون ترویج توهین و نفاق فلسفه کار عده ای بود.
ضمنا معتقدم که مسؤولیت ضربه ای که به ایران گلوبال خورد و بسیاری از نویسندگان جدی از سایت فرار کردند مستقیما بر عهده جناب توکلی است. ایشان انسان با حسن نیتی هستند ولی من هم معتقدم که درک درستی از آزادی بیان ندارند. در حالی که یک طرف ارتش سایبری حرفه ای تشکیل داده و هدفش تخریب است، تو نمی توانی مثل شرایط عادی رفتار کنی. اگر این جوری بخواهی پیش بروی شانس موفقیتت صفر است، موفق شدنت با طبیعت اشیا در تضاد است اصلا. اگر در این کار اصرار بکنی، آخر و عاقبتت میشود داستان آن بابا که هم پیاز خورد، هم چوب خورد، هم پول داد. حالا هم نویسندگان فراری شدند، هم مجبور شدی این سیستم را پیاده کنی. ما جامعه ای هستیم که در بهترین حالت در حال گذار از دیکتاتوری به دموکراسی هستیم. که تازه خود این حکم هم جای سؤال دارد. مثلا اگر این جوری است، دموکراسی تا چه حد با سلطنت طلبی و رضا شاه روحت شاد جور در میاید؟ یعنی که دیکتاتوری و تمایل به داشتن ارباب و آقا بالاسر تا مغز استخوان ما ایرانی جماعت نفوذ کرده. حالا تو این وسط اگر بخواهی ادای دموکراسی دانمارک را در بیاوری، میشود قضیه کلاغ که خواست ادای راه رفتن کبک را دربیاورد.
نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، بهنام چنگائی، بدبختی آنجاست که هر اندازه من و شما از یکپارچگی و نبرد کارگران و دهقانان و رنجبران با رژیم دزدان سر گردنه جمهوری اسلامی ایران بگوئیم و بنویسیم به جائی نمی رسیم! چرا؟

به نوشته خودتان نگاه کنید، شما درباره میدان نبرد چنان نوشته اید که گوئی کارگران و دهقانان و رنجبران با دشمنی توانا به نام رژیم ولایت فقیه درگیر هستند و اگر یکپارچه شوند و با این رژیم دوزخی بجنگند به خوبی و خوشی پیروز می شوند! چیزی مانند فیلم های سینمائی یا آن چنان که گفته شده است شاهنامه آخرش خوش است اما بدبختانه این چنین نیست! برای نمونه شما می گوئید: ( ..... امروزه هزاران کارگر در سراسر ایران به ویژه هفت تپه ای ها و فولاد اهواز یکراست رو در روی قهر و کشتارگاه های به مراتب مرگبارتر از کربلا در کنام درندگان بی رحم رژیم گرفتارند ..... )

دوست گرامی، بهنام چنگائی، هنگام نبرد با .....

..... رژیم دژخیمان و شکنجه گران بهتر است نیم نگاهی هم به پشت سرتان بکنید، چه خواهید دید؟ آن چه خواهید دید خائن هائی هستند که در کمین نشسته اند تا از پشت خنجر بزنند! آن خائن ها چه کسانی هستند؟ آن خائن ها ناسیونالیست هائی هستند که خیانت با خونشان درآمیخته است و پان کردها، پان عرب ها، پان آریاها، پان ترک ها و پیروان پان های رنگارنگ دیگر به مردم ستمدیده و دردمند و درمانده و گرسنه ایران که در دوزخ رژیم ولایت فقیه گرفتار شده اند خیانت کرده و همواره آب به آسیاب رژیم ولایت فقیه ریخته اند! کاری که ناسیونالیست های خائن هم اکنون انجام می دهند به بیراهه بردن جنبش های ضد رژیم آخوندی با نفرت پراکنی ناسیونالیستی و شکاف انداختن میان مردم ایران و ریختن آب به آسیاب رژیم دوزخی ولایت فقیه است!

همان هفت تپه و اهواز که شما از آنها نام برده اید بخش هائی از استان خوزستان هستند، ناسیونالیست های پان عرب که هنگام جنگ ایران و عراق به عراق رفته و با صدام حسین پان عرب همکاری می کردند اکنون خوزستان را عربستان نامیده و از الاحواز و خلیج عربی سخن گفته و آب به آسیاب رژیم آخوندی می ریزند که می خواهد با روش: "چند دستگی بینداز و فروانروا باش" بر سر کار باشد! ناسیونالیست های آریاپرستی هم که وابسته به سرمایه داران و زرسالاران هستند و نیازی به کار کردن ندارند و پس از خوردن و نوشیدن و سیر شدن با جیب های پر از پول به پاسارگاد رفته و در کنار آرامگاه کورش عربده کشی کرده و می گویند: "کورش پدر ماست، عرب دشمن ماست!" مانند پان عرب ها خائن هائی هستند که نفرت پراکنی کرده و به مردم دردمند و دردمند و گرسنه و ستمدیده ایران از پشت خنجر می زنند!

دوست گرامی، بهنام چنگائی، شعارهائی مانند: "باید یکی شویم" و یا "باهمی، پیکار، پیروزی" چگونه می توانند در سایه پان های رنگارنگ ناسیونالیستی و نفرت پراکنی های بی شمار آنها پیاده شوند؟ و اگر شما به همین تارنمای ایران گلوبال نگاه کنید که در آن پیروان پان های رنگارنگ ناسیونالیستی تاخت و تاز می کنند به سادگی پی خواهید برد که سخن از چیست! در همین تارنمای ایران گلوبال یکی سومرنامه می نویسد، یکی کورش نامه می نویسد، یکی پان ترک نامه می نویسد، یکی پان فارس نامه می نویسد، یکی درباره دبستان به زبان مادری می نویسد، یکی درباره خشک شدن دریاچه اورمیه به دست قوم فارس می نویسد، یکی درباره نژاد اهورائی آریائی می نویسد، یکی درباره سرفه کردن خشایارشاه در دوهزار و پانصد سال پیش می نویسد، یکی درباره عطسه کردن فردوسی در هزار سال پیش می نویسد، یکی درباره آرامگاه کورش می نویسد، یکی درباره گور داریوش می نویسد، یکی درباره تقویم من درآوردی میترائی می نویسد، یکی درباره الاحواز و خلیج عربی می نویسد، یکی درباره استان های من درآوردی ورمی و کرماشان که بخشی از کشور من درآوردی کردستان بزرگ هستند می نویسد و .....

آیا با این هذیان ها و پرت و پلاها و پان نامه های چرند و یاوه ناسیونالیستی می توان امیدوار به پیاده شدن شعارهائی مانند: "باید یکی شویم" بود؟ دوست گرامی، بهنام چنگائی، در سرتاسر جهان و در سرتاسر تاریخ ستمدیدگان با دو گروه جنگیده اند، یک گروه که به آنها گفته می شود دشمن و گروه دیگر که به آنها گفته می شود خائن اما شما در این نوشتارتان به دشمن پرداخته اید اما خائن ها را از یاد برده و به آنها نپرداخته اید! البته سخن بسیار بیش از آن است که در یک کامنت کوتاه بگنجد و بهتر است در این باره به نوشتاری در لینک زیر نگاه کنید

http://iranglobal.info/node/57922
برخورد بد پلیس تفلیس با ایرانیان, رفتار خشونت آمیز و بازداشت یک زن ایرانی در تفلیس
نوشته شده توسط: Anonymous

"" چرا ایران با حکومت فارسستانیان به این روز افتاد؟ "" اقتصاد گرجستان، ۱۰۰ درصد به اقتصاد آزربایجان وابسته است، به نوئی، شیشه حیات اقتصادی گرجستان، در دست آزربایجان است، شهروندان جمهوری آزربایجان، در گرجستان، چنان احترامی دارند که زبانزد عام و خاص است، بزودی کنفدراسیون " ترکیه، آزربایجان و گرجستان "" تشکیل خواهد شد و خط آهن "" باکو ، تبلیس و قارس "" به "" بندر ازمیر نیز، وصل خواهد شد. حالا پرسش اینجاست چرا فارسستان به این روز افتاد، هخاپرستانتان، تا دیروز شعار میدادند ترکیه اسلامی می‌‌شود، امروز بانوان ترکیه قهرمان والیبال جهان شد، چگونه واقعیات اینگونه برای فارسستان وارونه شدند؟ به عکس این دختران تورک نگاه کنید، آیا ترکیه اسلامی شده است؟
https://www.aa.com.tr/en/sports/turkish-club-wins-gold-in-world-womens-…

نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

آ. ائلیار گرانقدرم؛
دو دوره ی سرکوب و قتلعام آگاهانه ی چپ ها و کمونیست ها توسط شاهان خائن و خودکامگان مذهبی کار خودش را کرده و فرصت گفتمان فراایدئولوژیک را از چپ ما ستانده است.
بااینوجود نیروهای چپ و کمونیست همچنان یاران وفادار کارگران و تهیدستان بوده و مانده و جز اینهم از آنها انتظاری نمی رود.
همانطوزیکه دیده و امروز می بینیم جنبش هفت تپه و فولاد اهواز مواضع چپ و ضدسرمایه سالارانه ی روشنی نسبت به فردا و در برابر مدعیان راست دارند.
طرح اداره ی شورائی و رد خصوصی سازی کارگران هفت تپه و ...نشان از این خرد و خود انگیختگی برابریجویانه و عملا بیانگر پشتیبانی آنان از مواضع چپ و کمونیست هاست.
چپ در طول سال های گذشته کار آگاهیرسانی شگرفی را بعهده داشته و در این راستا مورد توجه نیروی کار و اندیشه ورزان مترقی و نوعدوست می باشد.
نیروی رنگین چپ با اینوجود همچنان سکتاریست و فرقه گراست و برای

دگرگون کردن واماندگی های جمعی اش به گمانم یک شوک شدید تاریخی لازم هست تا بیدارشود و آن شوک ای بسا در بین راه باشد.
دانش علمی، سیاسی و تاریخی ما بر اساس جایگاه طبقاتی و نوع تکوین شخصیتمان متنوع و ای بسا متضاد و موازی هست و چاره ی پالایش آن تنیدگی در جنبش کارگری توده ای ست تا بتواند با کار زنده دچار پلورالیزاسیون نظری و جمعی و عملی قرارگیرد و آنگاه ناگزیر خواهدشد بسیاری از تابوهای بی هوده نظری اش را بدورریخته و سرزنده شود.
باسپاس
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

بهنام جان،
با توجه به نظریات شما در ادامه میافزایم:
* هر چه از « ائتلاف و اتحاد و جبهه» عملاً تحقق پذیرد « مثبت» است. اما نمی توان روی این کار حساب باز کرد و سیاست گذاری نمود.

*چون « کار رژیم با ائتلاف عملی موقت و تحت اجبار شرایط» ساخته خواهد شد، لازم است نیروهای « چپ و دموکرات» تا حد ممکن «خودشان به هم نزدیک شوند»، تا بتوانند شاید در حضور « رقیب راست» در قدرت سیاسی «شرکت» داشته باشند. با نقش قابل توجه. و همه چیز را به راست نسپارند. اگر هم نتوانند «بهم نزدیک» شوند، نقش آنها در سیاست آینده بسیار ضعیف خواهد بود. یعنی:

1-« سیاست بهم نزدیک شدن نیروهای چپ و دموکرات» نیاز مبرمی ست. لازم است روی این کار سیاست گذاری کرد. هرچند که دستاورد آن کم باشد.

* جامعه خود بخود و بصورت طبیعی، با افزایش آگاهی، به طرف « سازمان یابی افقی» در حرکت است.
این عامل اکنون وجود دارد و به تدریج و در آینده نیز تقویت خواهد شد. چه در بخش اداره امور محلی و چه در بخش کارگری و دموکراسی خواهی و رفع تبعیض.

2- «سیاست تقویت سازمان یابی افقی» نیاز مبرم روز است. لازم است در آن سیاست گذاری کرد.

اکنون تضاد بین حکومت و جامعه مطرح است. در فردا ی پیروزی مشکل بین « خواست و اجرا» پیش خواهد آمد. خواستها از طریق «سازمان یابی افقی» میتواند جهت اجرا تحمیل شود.

- مجلس بعد از پیروزی اگر شرایط مناسب باشد « از نمایندگان نهادهای افقی و عمودی» -هردو- تشکیل خواهد شد. باز پیشبرد سیاست سازمان یابی افقی جامعه را ضروری میسازد.
- با رقیب راست و راست افراطی تنها از طریق « بهم نزدیک شدن نیروهای چپ و دموکرات » و « سازمان یابی افقی جامعه» میتوان رقابت کرد.
-سازمان یابی افقی جامعه و تلاش آن میتواند ذهن نیروهای «چپ و دموکرات» را روشن کرده به هم نزدیک کند.
-اعتراضات جاری در بخش کارگری و دیگر بخشها را من در جهت حرکت به سوی قدرت نهادهای« افقی جامعه» می بینم.

نتیجه: سیاست کلی « همبستگی نیروهای چپ و دموکرات» برای « تحقق سازمان یابی افقی جامعه» یعنی « کار خود کردان و جامعه خود گردان» ، در رقابت با « نیروهای راست و راست افراطی»، جهت تحقق دموکراسی، اداره امور محلی، عدالت اجتماعی، تعمیق دموکراسی، و رفع تبعیضات گوناگون، ضرورتهای مبرم لحظه حاضر است. در کل میتوان گفت این روند کاری « استراتژی و تاکتیک نیروهای چپ و دموکرات» را می تواند تشکیل دهد.
هر گام به پیش، در این جهت لازم و مثبت است. گیرم که دستاورد ها کم باشد.
---
من این مسیر را « خود حکومتی جامعه» نامیده ام. با این مسیر جامعه میتواند از دست « دولت آقا بالا سر، نمایندگان و حکومت سرکوبگر» گام به گام به طریق دموکراتیک رهایی یابد.

فرموله کنم: «کار خود گردان، امور محلی خود گردان، جامعه خود گردان».

خودگردانی اینجا به معنی : سازمان یابی افقی جامعه، و تا حد ممکن شرکت مستقیم افراد در اتخاذ تصمیمات، است؛ با قانونی کردن خواسته ها جهت اجرا.

نهایتاً کاهش و رفع استثمار نیز در این پروسه دموکراتیک و اعمال قدرت افقی جامعه میتواند گام به گام ، با آمادگی شرایط « داخلی و جهانی» تحقق یابد. و روندی ست که در طی دموکراسی و پسا دموکراسی شکل میگیرد و امکان تحقق دارد.
نکته درست .
نوشته شده توسط: Anonymous

اقای سازاخ خوشبختانه انگشت روی موضوع مهم و حیاتی گذاشته است و امیدوارم همه داستان روسیه وانقلابش را تحلیل کنید که چه بلایی بر سر مردم جهان و ایران دراورد. از انجا که شما به زبان اذری تسلط دارید ،مهمترین وظیفه نگارش نقش دولت روس در همین سرزمین ایران ویااذربایجان شمالی است .تا کنون تحقیقی کامل در باره جدایی ۲۰۰ ساله این بخش از سرزمین ایران وپیوستن ان به روسیه به زبان پارسی ترکی صورت نگرفته است .
تاریخ این سرزمینها تحت افسانه ای بنام سوسیالیسم با کمک احزاب خود فروخته به فراموشی سپرده شده است .جریان طرفدار روس ومکتب تروریستی لنین عامل اصلی عقب افتاده گی اقتصاد این سرزمین ها و مردمان ان است.در کشور ما ایران پیروان این مکتب هنوز هم اقتصاد و خوشبختی مردم را زمانی عملی میدانند که حزب انها به کمک کارگران قدرت را دست گیرد و سعادت کارخانه ای سوسیالیسم بر قرار شود .

نوشته شده توسط: Anonymous

از سواد و منطق و ... ایرانی ستیزی و ادعاهای روستایی ات، معلوم است که یک ترک از قماش تجزیه طلبان هستی.
با این پیشداوری در باره سواد ایرانیان لاف زدن ،نیز منطق قومی ات را نشان میدهد و انگار همه متفکران این سایت ،در ایران زندگی میکنند که در باره آمار مطالعه ،اینجا آسمان-ریسمان می بافی.
تئوری فاشیسم را "روزنبرگ" نوشت و نه هگل ؛ که 200 سال پیش از هیتلر زیست. هگل تئوریسین دولت مرکزی مقتدر زمان پروس بود که میخواست سیستم ارتجاعی" خان خان بازی " و شاهزاده بازی ،"ممالک محروسه" شما تجزیه طلبان را به قرون وسطا پرتاب کند ،تا بنی طرف ها و سایر پان عرب های ضد ایرانی ، و ترکهای اردغانی ، در این سایت خواهان آن نشوند.
بهتر است کمنت های" چشن سالگرد ایران گلوبال "را در زیر ، دوباره بخوانی تا دست از تئوری بافی های خودخودخواهاته برداری.
اپوزیسون خارج از ایران در پلنوم 17 و کنگره 19 خود تصمیم

گرفته که با "تجزیه طلبان " ضد ایرانی و بی منطق و بیسواد ، وارد دیالوگ نشود و پاسخ آنان را در درون ایران و با کمک میلیونی مردم بدهد ، تا که 500 سال دیگر ، دست به خیانت و راسیسم ضد انسانی و تنفر قومی نزنند.
دیدار ما در درون ایران ، و بعد از سرنگونی آخوندهای ترک صفوی خواهد بود.
چگونه واکسن سوسیالیسم باعث کسالت اقتصاد کشورهای همجوار شوروی سابق
نوشته شده توسط: lachin

سازاخ عزیز... خیلی ممنون از این مقاله خوب... یکی از نظریه های معاصر در باره منقرض شدن (( نئاندر تال ها . شاخه های اولیّه از انسان های هوشمند)) درست بر میگردد به همین نقطه.. نئاندر تال ها در یک نقطه از تاریخ زمین زندگی میکردند که ( غذا و حیوانات ) آنچنان فراوان بود که نه احتیاج به شکار کردن داشتند و نه استفاده از مغز برای ابزار شکار و ادامه زندگی..و موقعی که دوره یخبندان شروع و آب هوای زمین عوض و دسترسی به غذا و حیوانات کم میشود, این (( شبه انسان ها )) نه آنقدر قدرت مغزی پیش رفته داشتند که ابزار شکار از جمله تیر و نیزه درست بکنند و نه نهوه شکار کردن را. و درست به همین خاطر منقرض شدند. در صورتی که (( همئو سپین ها..انسان های هوشمند )) توانسته بودند بخاطر در دسترس نبودن غذای (( حاضری )) , از قدرت مغزی استفاده کرده , ابزار شکار را اختراع بکنند و بقول ترک ها (( ییلاق- قشلاق )) بکنند و

با استفاده از این قدرت مغز و فکر, زندگی و حیات را ادامه بدهند. و همانطور که میدانیم (( تنازع بقاع )) هر موجود زنده ای را برای پثشرف و تکامل سوق میدهد. بهترین ها را برایتان آرزومندم..
چگونه واکسن سوسیالیسم روسی باعث کسالت اقتصاد کشورهای همجوار شوروی سابق گردید, سازاخ
نوشته شده توسط: Anonymous

"" چرا تظاهرات پاریس و فرانسه، ضد کمونیستی است؟ "" احترام، حفظ و صیانت از مالکیت خصوصی‌ که نماد آن "" اتومبیل / ماشین "" است فقط بخشی از دلائل این تظاهرات است، پیشتر نیز اشاره کردم که "" مخترع ماشین / اوتومبیل "" بزرگترین کار آفرین تاریخ بشر است، مکرون با سیاست بستن مالیات به سوخت ماشین، به میلیون‌ها انسانی‌ ئلان جنگ داد که در حیطه‌های " چرم سازی، لاستیک، الکترنیک، شیسه سازی، طراحی‌، مهندسی‌، آلومینیموم و غیره " که وابسته به صنعت ماشین سازی هستند ئلان جنگ داد، در اینجا، اشاره به تحولات کشور کلمبیا و کمونیست‌های فارک، خالی‌ از فایده نیست، بعد از سازش دولت با کمونیست‌های فارک، گنگسترها زمینهای کشت خشخاش کمونیست‌ها را تصاحب شدند و دولت کلمبیا، نمیدانست چگونه با این معضل دست و پنجه نرم کند، از طرفی‌ رفیق‌های کمونیست، غیر از تفنگ بازی و کشت خشخاش، هنری بلد نبودند، اقتصاد دانی‌ به دولت کلمبیا

پیشنهاد داد با استفاده از همین کمونیست‌های فارک، گنگسترها را نابود کنند و سپس این مخفیگاه رفیق‌های کمونیست را، تبدیل به مرکز توریستی کنند و از این راه، رفیق‌های کمونیست نیز، کار راهنمای توریست‌ها را، به عهده بگیرند. اشتغال، هیچوقت برای کمونیست ها، اولویت نداشته، در خاورمیانه‌ای که بزودی ارزش یک بشکه نفت، از ارزش یک بطری کوکاکولا، تنزل خواهد یافت، کمونیست هایئیکه نمیتوانند برای خود کار ایجاد کنند چگونه برای یک کشور و مردمان آن، کار ایجاد خواهد کرد؟
نبرد طبقاتی با دین دولتی؛
نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

رفیق گرامیم آ. ائلیار سلام؛

بسیار مسرورم کردی که نوشته ام را خوانده و چنین روشن و سرراست دیدگاه هایت را بر این مقاله افزوده و با شفافیت بازتاب داده ای سپاسگزارم.

ائلیار جان حق با توست و اوضاغ با ایده های انسانی انقلابی ما که در جستجوی فردا و دنیای دیگری هستیم در رودرروئی و تناقض مقطعی دچارمی باشد!
چراکه از یکسو خلاء جبهه ای مشترک از نیروهای دمکرات، چپ و کمونیست مایه ی نگرانی ست؛ و از دیگرسو، ترفندهای همسونی تاریخی شیخ و شاه کوس فریبنده مردمی می زند و در کنار آن امپریالیسم آمریکا و یارانش می توانند در همیاری و لجستیک با طیف های لیبرال ملی مذهبی های، اصلاحچی ها و یا جبهه ملی لیبرال ناسیونالیست های وطنی را با وعده گول زده و به پشتیبانی رضا پهلوی بمیدان بیاورد و دوباره تاریخ سیاه و ننگین شاه و شیخ و یا ائتلافی از آنها تکرارشود.

برجستگی شرایط کنونی در شکوفائی خردجمعی ست که نشانه های چشمگیر آنرا در هفت تپه ای ها، فولاد اهواز و همبستگی همه ی دانشگاه های کشور در همبستگی با کارگران بپاخاسته است که آنها خواستار " اداره ی شورائی و رد خصوصی سازی ها هستند.
البته نباید فراموش کرد که این درخواست اداره و اراده مستقل و شورائی کارگران که همینک مورد توجه هفت تپه ای هاست، آن خواسته در زیر سرکوب عریان رژیم، و توامان زیر شکنجه ی نارسائی و تنگدستی از بیکاری میلیونی و گستردگی گرسنگی بی امان است که ناگزیری با نرمشی منطقی را حکایت می کند، و احتیاط درخواست های صنفی حقوقی خود را چنین زیر پوشش بازگشت به دولتی شدن کارخانه ها برمی گرداند.
تردید ندارم که چنانچه فضای امنیتی توسط سازمانیابی کارگری توده ای بیش از پیش افزون شود می توان منشأ تهدید و تعدیل و عقب نشینی استبدادشده و چهره ی خواسته ها سیاسی و ساختارشکن تر شود.

آنگاه ما خواهیم دید که کارگران و خواسته های شان مستقیم خامنه ای و دولت دینی او و مافیاهایش را به باد سرزنش و سرکوب و انتقام خواهندکشاند.
بنابریت ما نیاز به روشنگری و افشاگری هرچه بیشتر داریم و خود همین آگاهیرسانی و بیداری توده ای یگانه پشتوانه ی فردا دیگر ماست که طبقه کارگر همینک نشان می دهد که توانائی اجرا و پیشبرد آنرا دارد و ماهم در کنار آنها قرارداریم و مطیع اراده ی آنها هستیم.
بنابرین ایجاد هرتشکلی بیش از همه می باید در راستای همین تشویق اراده ی طبقاتی توده ای باشد.

هیچ ادعای جایگزینی ای هیچگاه نمی تواند بدون پاسخ و گوش بفرمانی نیروی کار، تبات داشته باشد و من ترجیح می دهم توانم را صرف هوشیارسازی مبارزه مردمی کارگری کنم. زیرا انقلاب کار توده هاست و نگهداریش هم جز از پس توان کارگران و توده ها برنمی آید. من کمترین دانش ائتلافی در جنبش و خیزش کارگری توده ای داشته ایم؛ بااینوجود همینک می توان گفت که شایسته است از هفت تپه ای ها و فولاد اهواز آموخت. باقی شرایط در متن و بطن رویدادها صف بندی های امروز و فردا را برجسته خواهندساخت.
البته امکان دارد که ما غافلگیر طیف های ضدمردمی راست ملی و ملی مذهبی و یا نیم پهلوی شویم. آنها نیز نمی توانند به آرامش خیال برسند؛ چون نیروهای چپ و کمونیست اگرچه پراکنده و مردمی کارگری اند و باور به دگرگونی به آنها و ما نحوه ی دانش مبارزه ی اجتماعی و همکاری فراایدئولوژیک را هم می آموزد و ما می دانیم که در این راستا پیشروان کارگران و اندیشه ورزان تاریخ شناس در صف پیشگامان قراردارند.
باسپاس
تجزیه طلبان این بار با تابلوی «شورای مدیریت دوران گذار» باز می گردند؟
نوشته شده توسط: Anonymous

شما گفتی اقلیتها که خود را نمیتوانند اداره کنند چگون می توانند....؟ شما که نود سال است اداره کردید به اینجا رساندید از کجا این صلاحیت را پیدا می کنید که دوباره در مورد سرنوشت اقلیتها تصمیم بگیری؟
از یک طرف از جانب مردمی بنام مردم ایران سخن میگویی و اقلیتهای قومی را حذف می کنی و از جانب دیگر از آنها میخواهی که ادعاهای خود را فراموش کرده و شما را به حکومت برسانند؟! این سخنان نشان می دهد که اگر روزی اقلیتها نخواستند با شما سرنوشت مشترکی داشته و به بهشت بروند، حق داشته باشند.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

با سلام بر بهنام عزیز،
بهنام جان، شما از 1-« جبهه مشترک»، 2-« سرکردگی شایسته» و 3-« مجلس شورایی»، و 4-« مرز روشن بین زحمتکشان و شاه -شیخ» نوشته و آنرا « راه حل» نشان داده اید.

برداشت من از سخن شما آن است که شما در آرزوی « جبهه مشترک به سرگردگی زحمتکشان» و « مجلس شورایی، از شوراهای زحمتکشان و مردم» هستید.

سئوال:
- آیا جبهه مشترک با رهبری شایسته ( طرفدار زحمتکشان) ، امکان تحقق عینی دارد؟
- آیا امکان تشکیل جبهه مشترک با رهبری ناشایسته یا نیمه شایسته وجود دارد؟
- اصلاً « جامعه سیاسی ایران عملاً استعداد آنرا دارد که یک جبهه مشترک کارا ( بدون توجه به شایستگی یا ناشایستگی»، تشکیل دهد؟
- اصلاً در تاریخ قرن اخیر در جامعه چنین حادثه ای اتفاق افتاده که این هم دومی باشد؟

*پاسخ من « منفی» ست. جبهه ی مشترک کارایی ( از هر نوع) نمی تواند تشکیل شود.

جامعه ایران تنها استعداد « ائتلاف عملی کوتاه مدت، تحت فشار اجباری شرایط، و نه از روی آگاهی»، در دقیقه 90 دارد ، برای کنار زدن حکومت، بدون اینکه این ائتلاف عملی ، «برنامه مشترکی» برای بعد از حکومت داشته باشد. «هرکس دنبال آرزوهای خود» خواهد بود.
و ائتلاف عملی کوتاه مدت نیز بعد از حکومت از بین خواهد رفت...

* آیا « خود زحمتکشان جامعه » و « چپ» آن « آمادگی» را دارند که « عملاً سرگردگی» در جنبش داشته باشند؟ پاسخ من منفی ست. چنین « موقعیتی را نتوانسته اند» کسب کنند. به احتمال قریب به یقین هم کسب نخواهند کرد. حداقل در فردای پیروزی.

* « مجلش شورایی» ، آیا جامعه در حدی ست، یا در فردای پیروزی در آن حدی خواهد بود، که « از طریق سازمان یابی افقی( منظور از پایین توسط شوراها، اتحادیه ها و غیره) خود را سازمان بدهد و بر رقبا پیروز شده، مجلس شورایی تشکیل دهد، البته در فردای رفع وجود حکومت کنونی؟
جواب منفی ست. جامعه در چنان حدی نیست و در فردای پیروزی هم در آن حد نخواهد بود. یعنی مجلس شورایی تشکیل نخواهد شد!

* آیا « چپ و زحمتکشان جامعه ما»- منظور کلیت آنها- عملاً ( در تئوری و عمل سیاسی) یا کلاً در «سیاست عملی» در این چهار دهه توانسته اند « مرز روشنی بین زحمتکشان و شاه و شیخ، داشته باشند؟ جواب من منفی ست. نداشته اند و استعداد «مرز روشن» را هم نخواهند داشت.
( معنی مرز روشن از دید من: عدم نقض حقوق زحمتکشان و تبعیض دیدگان و دموکراسی خواهان، و تقویت تحقق حقوق آنها، در روند کاهش و رفع استثمار).

---
نتیجه: آنچه از سوی شما و دیگر دوستان در موارد مورد بحث مطرح شده و میشود، با توجه به « جیب خالی» تحقق ناپذیر است. لازم است راه حل عملی یافت بدون اینکه حقوق زحمتکشان، تبعیض دیدگان، دموکراسی خواهان، نقض بشود.
آیا فکر نمی کنید نیاز به « راه حل دیگری»هست؟ اگر این نیاز را احساس میکنید، آن راه حل از دید شما چه میتواند باشد؟
ممنون ازهمه نوشته ها و زحمات شما برای تأمین « کار و نان و آزادی».
میتوانست موفق تر باشد
نوشته شده توسط: محسن کردی

من و کیانوش از طریق برنامه گفتگوی پالتاک مدتها بود که یکدیگر را می شناختیم. هرچند من

از طیف سیاسی راست و کیانوش چپ بود اما هرگز مشکلی در گفتگو نداشتیم حال آنکه همان زمان در پالتاک حس میکردم که وقتی من در اتاق چپها حضور پیدا میکنم و حرف میزنم رفقا سبیلها را از خشم میجوند که این بیگانه کیست که در میان ما خود را سبک میکند و حرف میزند. اما کسانی مانند من و کیانوش و تنی چند از دوستان چپ و راست با حضور در بحث های زنده به این برداشت رسیده بودیم که زمان آن رسیده است که دژهای فکری را فرو بریزیم باهم در آمیزیم تا بتوانیم طرحی نو در اندازیم. هرچند همچنان ریشه ها در همان دژها مانده بود. جوانکی که با یکی دو جزوه ظرف دو سه هفته یک کمونیست دو آتشه شده و احتمالا تا پای دار مرگ جمهوری اسلامی هم رفته بود حال در پیرانه سری برایش سخت بود که به آن عقاید وفادار نماند. همانقدر سخت که بخواهی یک حاجی نمازخوان را از اسلام به بیدینی دعوت کنی. در این مورد راستها مشکل زیادی نداشتند. اولا اغلب نمیدانستند که راست هستند چرا که در سازمانی نبودند که سر و سامانی به ساختار عقیدتی شان بدهند ثانیا به همین دلیل «بی هویتی سیاسی» برای شان همنشینی با دیگران اهل سیاست مشکل بزرگی نبود. برخی رفقای چپ همچنان در مرحله «تنزه سیاسی» قرار داشتند. بهرحال روزی که کیانوش با من برای ایجاد سایت تماس گرفت از ایده اش بسیار استقبال کردم هرچند نتوانستم در اداره سایت باری از دوش او بردارم و در این مورد باید از دوستانی تشکر کرد که این بار را در این سالها با کیانوش شریک شدند.
اما آنچه که در آغاز کار سایت مرا دل آزرده کرد و هنوز هم ادامه دارد پرداختن بیش از حد به مقول اقوام و اتنیکی است. هنگامی که سایت تاسیش شد، تعداد زیادی از نویسندگان مطالب شان را برای سایت ارسال کردند. سایت بخوبی و با مطالبی متنوع کارش را انجام میداد. اما پس از چندی سایت ایران گلوبال با هجوم جدایی طلبان که به دلیل خلوت بودن سایتهای خودشان استقبال از سایت تازه تاسیس ایران گلوبال را هدف مناسبی برای تبلیغات شان میدیدند به میدانی برای تبلیغات اینها تبدیل شد. البته کسانی بودند همان زمان که در طی دو سه ماه همان آغاز به مباحثی که طرح میشد پاسخ لازم را دادیم. من مطلبی نوشتم که وقت و زمان بیش از حد دادن به این مقوله از حالت عادی خارج شده و ما نمیتوانیم سایت دیگری را ببینیم که تا این حد به این مطلب می پردازد. اما این که از ده مطلب ارسالی به سایت 6 مطلب به جدایی طلبان و 4 مطلب به دیگرانی که شاید کاری هم به مقوله تمامیت ارضی نداشتند اختصاص داده شود و حضور مطالب جدایی طلبانه مطالب دیگر را از صفحه اول پس بزند نشان از یک نقشه از پیش تعیین شده داشت که متاسفانه هرقدر به کیانوش در این مورد هشدار دادم جدی نگرفت و نتیجه اش رنجش بسیاری از نویسندگان سایت بود که یا سایت را ترک کردند و یا بسیار کمتر نوشتند. از جمله این نویسندگان من بودم که تا مدتها بندرت به سایت سر میزدم. من هنوز هم معتقدم آزادی بیان و دمکراسی باید نظم خودش را داشته باشد. شما نمیتوانید در مطلب تان بنام آزادی بیان فحاشی کنید. نمیتوان بنام آزادی بیان و دمکراسی از ده مطلب سه مقاله متنوع قرار دهید و هفت مقاله از جدایی طلبی و نامش را هم بگذارید آزادی بیان. این بیشتر به آزادی جدایی طلبان می ماند تا آزادی بیان. علاوه بر آن که سانسور آنجا معنی پیدا میکند که این جدایی طلبان جای دیگری برای بیان نظرات شان را نداشته باشند. در حالی که اینها دهها.. اگرنه صدها سایت و رسانه رادیویی و تلویزیونی و اینترنتی برای بیان نظرات شان دارند. جدایی طلبانی که چند تلویزیون ماهواره ای دارند اگر اینجا هم میدان را از دست ما ایرانیان در بیاورند فکر میکنم به سادگی ما حسابی میخندند.
نبرد طبقاتی با دین دولتی
نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

رفیق گرامی جناب سعیدرضا!

من هم ببسهم خود و بعنوان یک چپِ کمونیست با مواضع شما همسو و همخوانم و همچنین در راستای ضرورت بی چون و چرای "جدائی دین از دولت" و حذف "مذهب رسمی" از قانون اساسی فردا، همزمان مدافع حق مسلم " آزادی عقیده و وجدان " و نیز مهیا ساختن خردجمعی برای ایجاد ساختاری " افقی و فدراتیویستی" هستم و سال هاست در این راه تلاش می کنم.
باسپاس

نبرد طبقاتی با دین دولتیِ سرمایه سالار
نوشته شده توسط: سعیدرضا

با عرض سلام مجدد به آقای چنگایی،
من و جمع کوچک دوستانم با بینشهای متفاوت، معتقدیم که جنبش مردم ایران در برابر حکومتی ضد مردمی، از نبود اتحاد در عمل، نیروهای آزادیخواه و سرنگونی طلب رنج برده و فرصت سوزی میشود. لذا بر این باوریم که تنها از طریق ایجاد جبهه ای فراگیر و ملی از تمامی نیروهای آزادیخواه و برابری طلب میتوان استبداد دینی حاکم بر کشورمان ایران را به زانو در اورد.
ما معتقد به جدایی دین از دولت و برپایی حکومتی غیر موروثی هستیم. ما اگر چه دین ستیز نبوده و به باورهای توده های مردم احترام میگذاریم، ولی بر این باوریم که دین امری خصوصی است.
ما به یکپارچگی ایران باور داریم و معتقدیم تنها در صورت وجود یک حکومت دمکراتیک از نمایندگان تمامی اقشار، اقوام و ملل ایرانی و تضمین حقوقی برابر برای تمامی انها، میتوان ایرانی متحد و یکپارچه داشت.

ما معتقدیم که تنها از طریق ایجاد همنوایی و هم صدایی در جنبشهای کارگری، دهقانی، معلمان، دانشجویی، زنان... با جنبشهای ملی و قومی میتوان این رژیم قرون وسطایی را برای همیشه به زباله دان تاریخ فرستاد.
ما در چهارچوب انچه بطور خلاصه نگاشتم، در حد خود برای همگرایی در بین نیروها و جنبشها فعالیت کرده و به افشا عوامل تفرقه انداز و وحدت شکن میپردازیم و در این مسیر دست شما رفیق گرامی را نیز به گرمی میفشاریم.

گرگها همراه و انسانها غریب
با که باید گفت این حال عجیب

باید یکی شویم
اینان هراسشان ز یگانگی ماست
نوشته شده توسط: دكتر عبدالستار دوشوكي

جناب توکلی عزیز. شما درست می فرمائید. این تلویزیونهای تکفیری با عوامفریبی مذهبی ادعا می کنند که مدافع مردم بلوچ و اهل سنت هستند. و با نیرنگ و دغل بازی برای مردم بلوچ اشک تمساح می ریزنند. در صورتی که در ایالت بلوچستان پاکستان هزاران بلوچ از جمله زن و کودک توسط ارتش جنایتکار پاکستان ربوده و قتل عام می شوند. ارتشی که با دلارهای نفتی کشورهای عربی حمایت می شود. یعنی همان حامیان این تلویزیونها. جنایاتی که ارتش مذهبی پاکستان در ایالت بلوچستان پاکستان مرتکب می شود بسیار دهشتناک تر از بلوچستان ایران است. این تلویزیون های دغل و دروغگو نه تنها یک قطره اشک تمساح برای زنان و کودکان بلوچ در آنسوی مرز نمی ریزند بلکه حامیان مالی آنها در عمل با کمک های شش میلیارد دلاری به ارتش پاکستان در سرکوب مردم بلوچ سهیم هستند. بنابراین نباید فریب دغلکاری همسویان دشمن بلوچ را خورد. هدف اینها تحمیق مردم و تغییر مذهب ح

تغییر مذهب حنفی مردم به مذهب افراطی نوع وهابی است که نتیجه آن طالبان؛ القاعده؛ و داعش و دهها گروه وحشی و تروریست در پاکستان و افغانستان است
نبرد طبقاتی با دین دولتی
نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

سلام جناب سعیدرضا؛

شما در پایان پانویستان نوشته اید: باید یکی شویم!

بله درست است و باید یک ظرف گسترده در قالب جبهه ای مشترک در برابر استبداد ولائی بوجودآید ـ آورد تا با ایجاد همکاری های گسترده و طبقاتی بتوان با قدرت در برابر رژیم ایستاد. در این جبهه منافع طبقات معطوف به گذر از رژیم و سرنگونی کلیت دولت دینی ست.

در این راستا راهبر و راهساز و نیروی راهگشای قدر فردای نان و کار و آزادی جز طبقه ی کارگر و توده های بخاک در غلطانده شده نیست.
تنها با پذیرش و پشتیبانی از این سرگردگی بایسته و شایسته است که می توان در دکان "دین دولتی" را برای همیشه تخته کرد و سپس با برپائی مجلس موسسان ساختاری طبقاتی ـ مردمی ـ شورائی بوجودآورد که در آن دیگر اراده ی فردی و فرقه ای و فراانسانی حاکم نباشد بل خواست و خردجمعی پرچم اش باشد. این ساختار باید با ترفندهای تاریخ سراسر خونین و دغل(( شاهی شیخی)) ناسازگار

باشد و آنها را کنارزند و مرزبندی روشن و همیشگی با این دو جریان مزاحم تاریخ کند و اراده و اداره ی کارگری مردمی بیابد.
باسپاس
نوشته شده توسط: آشچی

این بار صد آفرین و صد مرحبا به شما! کامنت اخیر شما نشان داد در مسیری که پس گرفته اید به سرعت دارید دنده عقب می تازید. همین که اصلا نفهمیده اید منظور من چه بود نشان میدهد که ماشالله تا چه اندازه پسرفت داشته اید. چون آدم هر چه که نفهم تر باشد به همان اندازه خوشتر و بی غمتر است. به همین منوال هر جا که موضوع را نفهمیدید، با مسخرگی، لودگی، کولی بازی، بازی با اسامی و غیره قضیه را ماستمالی کنید. در اینجا، فرهنگ غنی چاله میدان که به آن تسلط کافی دارید میتواند بسیار مفید باشد. آخرین آثار مبتذلاتی مثل منطق، تربیت، احترام و غیره را هم از ذهنتان پاک کنید. از آنجا که هنوز طبق گفته خودتان متاسفانه به اندازه فاشیستها سقوط نکرده اید، یک توصیه از آنها دارم برای شما. امید که مفید واقع شود:

فاشیستها وقتی می خواستند به کسی توهین بکنند، به او «خوک هلندی» می گفتند. شما خوشبختانه قدم اول را محکم برداشته اید و موقع توهین به مخاطبتان مغول می گویید. توصیه میشود برای مرحله بعدی، یک فحش آبدار (ترجیحا ناموسی) هم پشت مغول بگذارید تا درست مثل آنها جلوه کنید. مدتی به این ترتیب ادامه دهید تا به این طرز حرف زدن عادت کنید. بعد برای اینکه از این لحاظ از فاشیستها هم جلو زده باشید می توانید از دو، سه و... فحش استفاده کنید. چون فعلا در حد و حدود یک ترول مبتدی اینترنتی هستید. ولی ابدا مایوس نباشید که جا برای پسرفت فراوان است. مؤید باشید! امید که این بار جوری بنویسید که شایسته گرفتن هزار آفرین باشید.
نوشته شده توسط: سازاخ

دمکراسی مشکل بدست می آید، حفظ و نگهداری و مداومت آن نیازمند نگهبانی، حواس جمعی عمومی را طلب می کند. با یک لحظه چشم به هم گذاشتن و بیخیالی نسبت به جامعه هزاران دایناسور دمکراسی خوار دهان باز می کنند، سایت ایرانگلوبال در تحمل شنیدن افکار مخالفین فکری و نظرات آنها موفق بوده، چه در زمینه ویدئو کلیپ( معمولا برای افرادی که وقت کمتری دارند و یا اهل مطالعه نیستند) و یا بشکل مقاله های تحلیلی( برای کسانی که بیشتر برخورد تحقیقی و مطالعاتی دارند)

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

با ترور و انفجار نه دمکراسی می آید و نه کشور توسعه خواهد یافت، بیچاره مردمی که قربانی ترور های کوردلان می شوند

نبرد طبقاتی با دین دولتیِ سرمایه سالار
نوشته شده توسط: سعیدرضا

با سلام
با روح نظر شما موافقم، امروزه تضاد اصلی کارگران، کشاورزان، کارمندان، زنان، دانشجویان و بواقع تمامی مردم ایران نه با حسین ابن علی، بلکه با علی خامنه ای و رژیم ضد بشری اوست. جمهوری جهل و جنایت حاکم بر ایران در واقع حکومتی به لحاظ اقتصادی سرمایه داری با پوششی مذهبی است. رژیم ضد بشری بااستفاده ابزاری از اعتقادات مذهبی عامه مردم توانسته چهره کریه خود را بپوشاند.ما چه بخواهیم و چه نخواهیم بخش بسیار بزرگی از مردم ایران دین باورند و تقابل با دین و عقاید عامه مردم ما را در برابر مردم قرار داده و دست رژیم را در شیطان سازی اپوزیسیون آزادیخواه و برابری طلب باز میگذارد.
به نظر من وظیفه روشنفکر، روشنگری و شکافتن پوسته رژیم برای آشکار نمودن واقعیت ضد مردمی درون آن و همچنین نمایاندن رژیم، بعنوان درد مشترک تمام زحمتکشان ایران و لذا ضرورت مبارزه ای مشترک با دشمنی مشترک میباشد.

باید یکی شویم

نوشته شده توسط: Anonymous

آری مردمی دیگر وجود ندارد،
ولی تو "چشم بادامی معول تبار "دوباره توانستی با 4 جمله عکس و اسمت را در این سای آبدایت کنی. امثال تو "ضد مردم "اند که از نامشان ،سوء استفاده میکنی.
... از طریق تظاهر به نویسندگی.
بیچاره مردمی که تو اسمشان را بدهن بیاوری.
امثال شما ضد ایرانیهای ضد مردم؛ علاف در این سایت وزین !

شبه روشنفکر و سواد سیاسی
نوشته شده توسط: Anonymous

"" یا پیغمبر بالای منبر برو "" بله این اردوغان و ترامپ و احمدی نژاد و خامنه‌ای بدجوری به ملت‌هایشان خیانت میکنند، یا پیغمبر آشجی، زیاد تند نروید، ترکیه با همین اردوغان فقط در ۱۰ ماه گذشته امسال، ۴۰ میلیون توریست داشت و ترامپ آمریکا، اشتغال را چنان رونق داده که در ۴۰ سال گذشته، آمریکا چنین رکورد اشتغال را به خود ندیده، بله من پیغمبر آشجی به شما میگویم همه اینها از امدادهای غیبی احمدی نژاد و خامنه‌ای است، آزادی در ایران، هم از ترکیه بیشتر است و هم از آمریکا

مدیر مالی چینی برای معامله با ایران و ٣٠ سال زندان, منگ وانژو، مدیر ارشد مالی شرکت چینی هواوی
نوشته شده توسط: Anonymous

"" دستگیری مینگ وانژو، در ابعاد دستگیری بیل گیتز در چین است "" اینکه مینگ وانژو، در معادلات پشت پرده پول شوئی بین رژیم مافیائی ایران و طرفدار پ ک ک دست داشته، یا در صادرات سیستم‌های پیشرفته به ایران، تحریم‌ها را دور زده است، بزودی معلوم خواهد شد، در اینجا خالی‌ از فایده نیست به کمک مینگ وانژو، به دولت‌های کمونیستی، برای کنترل جزئیترین فعالیت‌های شهروندان، اشاره کنم، در ونزولا، کارتهای " سرزمین پدری " یا " "carnet de la patria," or "fatherland card,""، کمونیست‌ها که عطش عجیبی‌ به کنترل شهروندان دارند این سیستم‌های کنترل شهروندان را، در اختیار رژیم مافیا ئی ایران نیز، قرار داده ا‌ند، در چین، هم اکنون سیستم‌های پیشرفته، قادر به تشخیص چهره، چنان به حریم شهروندان تجاوز میکنند که اکثر کشور‌های اورپائی و آمریکای شمالی‌، این سیستم ها، ممنو کرده ا‌ند.

نوشته شده توسط: دكتر عبدالستار دوشوكي

اکثر زخمی ها نیز بلوچ هستند که در خیابان و اماکن اطراف بوده اند

نوشته شده توسط: دكتر عبدالستار دوشوكي

در حقیقت حاصل بمبگزاری انتخاری اخیر چابهار سه کشته بودند. دو بلوچ و یک غیر بلوچ

نوشته شده توسط: Anonymous

اخیرا مد شده بعضی ها در کامنتهایشان مدام از هگل، نیچه و هایده گر مثال می آورند، تا به خیال خودشان در انظار عمومی سوادشان را نشان دهند، در صورتیکه حتا مثالهائی که میاورند نشان میدهد، که با آثار چنین کسانی سر و کار نداشته اند. کسی که برای مثال از هگل مثال میآورد باید از ایشان پرسید: از کدام اثر هگل صحبت میکند؟ کدام آثار هگل را خوانده است؟ آیا میتواند اسم کتاب و شماره صفحه آنرا که آن مثال در آن درج شده است را عینن در اختیار خوانندگان قرار دهد؟ در ضمن کسی که از هگل مثال میآورد، آثار هگل را به چه زبانی مطالعه میکند؟
چندی پیش به نقل از انستیتوی پارلمان اروپا میزان مطالعه ملل مختلف که در اخبار سراسری اروپا نیزجای گرفت مشخص شد. میزان مطالعه ایرانی ها بین (سه، تا پنج دقیقه) ذکر شده بود! البته این میزان در قیاس با جامعه اروپائی مثل فرانسه، انگلیس، آلمان و کشور های اسکاندیناوی که میانگین مطالعه

روزانه آنها بین (دو تا سه ساعت) است، قابل مقایسه نیست! این آمار نشان میدهد که تقریبا نود در صد ایرانیها اهل مطالعه نیستند. در واقع با کتاب بیگانه اند! ایرانیها اگر بطور متوسط روزی پنج دقیقه مطالعه میکنند، آنهم آگهی فروشگاهها را میخوانند که ببینند در کدام فروشگاه مواد خوراکی و گوشت ارزان گیرشان میآید! البته جوامع اروپائی از بی مطالعه گی بخش بزرگی از ایرانیان، آگاهند.
اما همین ایرانیها که اغلب خود را ابر مرد سواد و فیلسوفان دوران می انگارند، متاسفانه در روده دارازی های روزمره به همه چیز نظر میدهند، بی آنکه کوچکترین تخصصی در آن خصوص داشته باشند.
یکی از این افراد علی شریعتی بود که بدروغ لقب دکتر یدک میکشید! کسی که او را از نزدیک میشناخت میگفت به چه زبانی تز دکترا نوشته بود؟ علی شریعتی که بازیچه دست این و آن بود! کسی که با هجویات و خرافاتش جامعه نکبت زده ایرانیت را به ابتذال کشید!
نمونه دیگرش اشخاصی مثل آقای طبری بود که لقب فیلسوف بوی داده بودند.
بعد معلوم شده که در چک اسلواکی سابق گوینده رادیو بوده است. آنهم بفارسی! اما کسی نپرسید شما که به این آقا فیلسوف خطاب میکنند، کدام آثار فلسفی را نوشته است؟ در کدام جوامع علمی آثارش تدریس میشود؟ با تاسف دروغ و گنده گوئی یکی از مشخصات بارز جامعه ایرانیت است.
کسانیکه کوچکترین اطلاعی از جوامع فلسفی اروپا داشته باشند بخوبی میدانند که بدون فیلسوفانی مثل سقراط...، مارکس، انگلس، جانلاک...، فویاباخ، اسپینوزا... و امثالم، که حیات و عمر خویش را صرف مبارزه برای آزادی و رهائی بشریت نمودند، امتیازات اجتماعی، رفاه و آزادی فردی خود را از دست داده سالها در تبعید و حسرت و تنگدستی روزگار گذرانده حتا به مرگ محکوم شدند، بدون چنین فیلسوفان بشر دوست، روشنگر، بی باک و انقلابی، مردم اروپا هنوز هم در عصر 21 در خرافات و جهالت مذهبی بسر میبردند.
کسی که در نوشته هایش مدام از کانت، نیچه و مخصوصا از "هگل" مثال می آورد، هر گاه بدرستی در کنهه تفکر وی تعمق میکرد، از مثال بردن از چنین کسانی مداقه بخرج میداد.
زیرا طرز تفکر کسانی مثل آقای هگل سبب رشد ناسیونالیسم افراطی و نژاد پرستی، همچنین سبب ظهور فاشیسم و ناسیونال سوسیالیسم (نازیها)، در قلب اروپا شد. افکاری که به شروع جنگ جهانی اول و دوم انجامید. نتایج هولناک آن همانطور که بر همگان روشن است حاکم شدن فقر و فلاکت، ویرانی و گرسنگی بر کشورهای اروپائی بود. بیش از هفتاد میلیون انسان کشته و میلیونها نفر قتل عام شدند.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

متد: چگونگی استعمال معیار 7 گانه:
---
7 عامل معیار در مقایسه کلمات و جملات دو زبان:
برابری«1-واژه ؛ 2- معانی ؛ 3- تلفظ؛4- شئ؛ 5- گرامر؛ 6- تغییرات قانمند صدا؛ 7-حذف =0» یعنی چه؟
1- واژه:
واژه ها یا جملات از منابع استاندارد انتخاب میشوند.
2- معانی:
معانی دو کلمه یا دو جمله یا دو متن به دو زبان لازم است یکی یا تقریباً یکی باشند.
3- تلفظ:
تلفظ کلمات در جریان آنالیز نزدیکی یا یکی بودن واژه ها یا جملات را نشان دهد.
4- هر دو واژه یا جمله به یک « عمل یا شئ» دلالت کند.
5- اصول گرامری که شامل دو کلمه یا دو جمله است یکی یا بسیار نزدیک باشد.
6- اصول فونتیک در تغییرات صدا ها نقض نشود. یعنی تغییرات صدا ها با اصول فونتیک مطابقت داشته باشد. یا مجاز باشند.
7- حذف=0:
افتادن حرف یا حروف ملاحظه شود و به حساب آید. و همینطور اضافه شدن آنها.
***

-صداهای زبان اکدی به طور «کامل و دقیق » هنوز روشن نشده است.
- با این ناروشنی، که صداهای زبان سومری هم از طریق آن شناخته شده، و افزون بر این که حتی صداهای اکدی دقیق هم شناخته شوند، باز خود زبان اکدی امکان انتقال همه و دقیق اصوات سومری را ندارد، بخاطر غیر اتصالی بودن و بیگانگی اش؛
وضعیت «تلفظ و املاء» سومری «مشکل» دارد.
و هنوز که هنوز است اهل فن به نتیجه استانداردی نرسیده اند. با این همه تلاشها ادامه دارد.
به نظر برخی ها، اهل خانواده زبانهای ترکی می توانند صدای کلمات سومری را هنگام تلفظ با صدا های زبان خود تا حدودی تکمیل کنند. مثلا "sub" سومری را که به معنی sor ترکی است میتوان « sob» نیز تلفظ کرد. یا « sur»-سومری- را
sor (ترکی)-به معنی سورماق، تلفظ نمود. یا "túg" (لباسtoxuq) را میتوان tog یا toq نیز گفت.
مشکل صداها در سومری بدون در نظر گرفتن ارتباط آن با خانواده زبانهای ترکی حل نشدنی ست.
**
در لهجه های سومری استعمال کلمات برای یک چیز و تلفظ حروف مختلف بود. به چگونگی صداها توجه کنیم:
--
(eme-ĝir15 (eme-gi7
ĝ=ng در لهجه emengir برابر m در لهجه emesal
ng=m= اغلب صدای n
--
b , d , g , p , t , k , m , n , ĝ , l , r , h , s , z , š
a , e , i , u
--
{Open: {a , e , o , ö
{Closed: {ı , i , u , ü
---
[ a, à, e, è, i, ì, u, ù]] =
a کوتاه؛ à کشیده ؛ e ; ə ; i ; ı ; u ; ü

-- بیرون آوردن حروف صدادار دیگر( غیر از چهار حرف معروف: a; e; i; u):
a]: al (Akk. allu) “hoe]
gag (Akk. kakku) “peg, nail”, “club, weapon
gala (Akk. kalû) singer (in cult), cantor
bárag (Akk. parakku) “dais
hé-)ĝál (Akk. he(n)gallu) “let it be” = “abundance)
[ā]: kār (Akk. kāru) “quay, mooring wall, harbour]
nār (Akk. nàru, Ass. nuāru) “singer, musician
ān (Akk. ānu) “sky, heaven”, “God of Heaven
,e]: mušen, mu-e-en-nu [muennu] “bird”, sign name for HU]
MUŠEN
"ē]: ēn (Akk. ènu) “en priest]
"i]: apin (Akk. epinnu) “plough]
bukin (Akk. bukinnu) “trough
sikil, in úm-sikil (Akk. “umsikillu) garlic
[Ī]: kĪd (Akk. kìtu) “reed mat]
[u]: dub (Akk. †uppu) “tablet]
huš, ḫu-uš-šu [ḫuššu], sign name for HU
ū]: nūn, d]
(dE4-nun-na (Akk. E/Anūnakū

منبع
DIETZ OTTO EDZARD
SUMERIAN GRAMMAR
ص. 13
----
حروف بیصدا در اکدی و زبان امروزی برای مثال گرجی
که در کلمات به جای هم استعمال شده اند.
در کل اثبات این اصل است که قسمتی از صدا ها(که صداهای مجاز گفته میشود) به هم تبدیل میشوند و به جای همدیگر استعمال شده و میشوند.
به خصوص در زبانهای خانواده ترکی و زبان سومری.
b/p : p', d/t : t', g/k : k'


Before Old Bab. Old Bab. Old Bab. and Later
Written * Phoneme* Sound * Sound * Shift* Phoneme* Sound
BA b/p p p > b b b
PA p' p' p' > p p p
DA d/t t t > d d d
TA t' t' t' > t t t
GA g/k k k > g g g
KA k' k' k' > k k k

(1)
( Akkadian: p/b/-; t/d/Ṭ; k/g/ḳ (Q

Here, ˇ and Q cannot be defined more closely, because we are
unable to say whether Ṭ and ḳ /Q were post-glottalized stops (as
(in modern Ethiopic languages or velarized stops (as in Arabic

(2)
Georgian: p/b/p’; t/d/t’; k/g/k
.p’, t’, k’ are here post-glottalized stops

**
لباس
TÚG (túg “textile, garment”), preceding names of cloth or garments, e.g., túgNÍG.LÁM = lamḫuššû, (a long or knee-length skirt).

"túg" : در ترکی: toxu : toxuq : toxun-muş: paltar
"túg": کوتاه to(xu)q :
(túgNÍG.LÁM = lamḫuššû, (a long or knee-length skirt
uzun paltar
---
نوشته شده توسط: Anonymous

کمنت" سوپ آشچی" نشان میدهد که در این "آشپزخانه فرهنگ ساواکی "ضد چپ، جهالت تجزیه طلبی شونیسم قومگرا ، چگونه بشکل لمپنی و تنفر انگیزش در اینجا ظاهر میشود.
اگر چپهای سابق در تبعید برای لقمه نانی تاکسی رانی میکنندو سگ دو میزنند. امثال شما ساواکیهای سابق و ناسیونلیستها فعلی تجزیه طلب، اکنون جلو ادارات "سوسیال" چلمبر زده اید و حاضر نیستید به یکی از مدینه های فاضله خود ؛در یک کشور ترکزبان ،بروید و در خارج نشسته و فقط تنفر قومی و تنفر ضد چپ و ضد روشتنفکری را اشاعه میدهید ودر خیالات بیمارتان، نقشه تجزیه کشورها را قرقره میکنید.

نوشته شده توسط: آشچی

آفرین و مرحبا به شما! پسرفت حیرت انگیز جنابعالی مایه الهام و غبطه است. ابدا نگران نباشید و از بابت اینکه هنوز مثل هیتلر نشده اید غصه نخورید. چون با این سرعت که دارید پس می روید به زودی از آن مرحوم هم عقب خواهید زد. به شما جدا تبریک میگویم که مغزتان را از افکار و ایده آلهای مزخرف چپی زدوده اید و بجایش تعصب و نفرت نشانده اید. مثلا نگاه کنید به رفقای سابقتان که با شعارهای پوچ هومانیستی و پرولتاریا امروز یا زیر خروارها خاک هستند یا گوشه زندان یا تبعید هستند و یا در بهترین حالت دنبال یک لقمه نان سگ دو میزنند. ولی شما با این روشی که انتخاب کرده اید راه خامنه ای و احمدی نژاد و اردوغان و ترامپ را میروید. امید که از همه اینها موفقتر باشید.

برای پسرفت هرچه بیشتر و رسیدن به دره های موفقیت، پیشنهاد میکنم تا جا دارید مغز و زبانتان را با لمپنیسم، بی ادبی، لات بازی، خشونت کلامی، فحاشی و نظایر آنها پر و آلوده کنید. خط قرمزتان را احترام به دیگران، رواداری و درک متقابل قرار دهید که چون چتر نجات جلوی سقوط پرشتابتان را خواهد گرفت. مغز انسان تواناییهای شگفت انگیزی دارد. مثلا انیشتین می گفت آنچه که انتها ندارد حماقت انسان است. بنابراین هم جا برای پسرفت دارید، هم استعدادش را دارید. حالا اگر یک خرده افیون توده ها و خرافات را هم به آن اضافه کنید، یک راسیست متحجر فرد اعلا خواهید شد. به امید دیدن آن روز و مطالعه دسته گلهای تازه تان در ایران گلوبال!
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

نظر ايرج :سلام كيانوش، من هم سالروز تاسيس سايت را تبريك ميگم. من اين سايت را از ابتداى تاسيس دنبال كرده ام. كارى بوده است كارستان و احساس من اين است كه اين سايت بعد از تاسيس تبديل شد به زندگى تو . تصميم گرفته بودى تا با تمام آنچه را كه داشتى و نداشتى اين نوزاد نو ظهور را به پرورانى و تو به خوبى آنرا انجام دادى. با تجربه كردن فرهنگ گفتگو شروع كردى و كسى نبايد سانسور ميشد. فكر ميكنم خط قرمزت توهين بود براى سانسور نكردن اگر چه بعضى وقتها از دستت در ميرفت و تهمت و توهين بالا ميگرفت. اين كار تو يك پيام نگفته داشت و آنهم بنظر من اين بود كه بعد اين به سر و كله هم زدن ها به يك درك مشترك برسيم خارج از حوزه فردى، گروهى و عقيدتى. درك مشترك از چه را خواستن. خواستنى را كه بايد از دريچه چشم منافع ملى سبك و سنگينش ميكرديم. امروز هم همانجا ايستاده ايم منتهى با وضعيت خيلى بهتر، صورت مسئله كلا عوض شده است.

سلام كيانوش، من هم سالروز تاسيس سايت را تبريك ميگم. من اين سايت را از ابتداى تاسيس دنبال كرده ام. كارى بوده است كارستان و احساس من اين است كه اين سايت بعد از تاسيس تبديل شد به زندگى تو . تصميم گرفته بودى تا با تمام آنچه را كه داشتى و نداشتى اين نوزاد نو ظهور را به پرورانى و تو به خوبى آنرا انجام دادى. با تجربه كردن فرهنگ گفتگو شروع كردى و كسى نبايد سانسور ميشد. فكر ميكنم خط قرمزت توهين بود براى سانسور نكردن اگر چه بعضى وقتها از دستت در ميرفت و تهمت و توهين بالا ميگرفت. اين كار تو يك پيام نگفته داشت و آنهم بنظر من اين بود كه بعد اين به سر و كله هم زدن ها به يك درك مشترك برسيم خارج از حوزه فردى، گروهى و عقيدتى. درك مشترك از چه را خواستن. خواستنى را كه بايد از دريچه چشم منافع ملى سبك و سنگينش ميكرديم. امروز هم همانجا ايستاده ايم منتهى با وضعيت خيلى بهتر، صورت مسئله كلا عوض شده است. همه ما امروز تقريبا يك
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ریشه واژه türk همان dumu ی سومری ست.
چه خوشمان بیاید و چه نیاید.
نخست مجبوریم توضیحات dumu را مرور کنیم و بعد به نام türk بپردازیم:

"dumu":
تغییرات فونتیکی Phonetic ، از حال به گذشته یا بر عکس:
do-ğu-mu
doğ-ma
در استعمال ( لهجه ای): do-ğ-mu
با حذف شدن ğ حاصل dumu
یا با حذف شدن یکباره ğu نتیجه: dumu
-- incələmə : analysis

do-ğu-mu به معنی bala; balası ; onun doğması; onun doğumu
balası به معنی balam : mənim balam اکنون استعمال میشود:
!Bala-sı qaç به معنی balamsan: mənim balam یعنی sı به جای m: ma: و mən : mənim می نشیند.
در گذشته mu به جای ma-ی کنونی، یعنی mən کاربرد داشت.
اکنون mu اشاره به o دارد. در حالی که در زبان سومری mu اشاره به mən دارد.
اکنون sı دو اشاره دارد : o : مانند onun balası ؛ m مانند mənim bala-m در جمله ی :
Qaç bala-sı

sı امروزی با اشاره به m یا mən ; برابر mu در سومری ست. یعنی امروز نیز اشاره به O را به جای اشاره به mən به کار میگیریم. مانند ma در جمله Bala-ma qurban
یعنی "mu" در سومری که به mən اشاره دارد برابر همان ma -ی کنونی ست. تبدیل u به a صورت گرفته است. از اینرو برابر dumu را doğma و doğumu بنویسیم صحیح است. هر چند که -mu به O هم اشاره میکند.
--
همینطور است در برابرگذاری tö(rü)-mü که با تبدیل فونتیکی dumu نتیجه میشود:
بر طبق قوانین فونتیک:
t=d; ö=u ; ü
rü=0
و نبود و پیدایش rü در مقایسه دو واژه :
dumu: یعنی:
tö(rü)-mü
tö(rü)-m
---
do-ğu-mu
doğ-ma
child

در این آنالیز چگونگی پیوند واژه ها در دو زبان به دقت مسخص میشود،و مسیرشان را می بینیم.
----
türk
با پژوهش من، türk شکل تغییر یافته törük است-زاده doğma- که ریشه اش همان dumu در سومری ست:

türk: törük: tö-rü-m: tö(rü)-mü: do-ğu-mu: doğ-ma: dumu
این واژه ها همه با dumu پیوند ریشه ای دارند.
----
توضیح:
در قسمت اول مقاله حاضر نوشته ام:
« اصطلاحات tayfa-törük یا tayfa -törüh یا tayfa-tırıx
در زبان امروزی مصطلح اند. که به یک معنی اند: törük
کلمهtörükبه اسم خاص Türk تبدیل شده است.باستانی ترین شکل آن نیز می تواند Turukkum باشد.و بعدTürüx یا Türxi.

در تورات کلمات« توقارمه/ توغارمه (توگرماه/توجرمه نوادة يافث بن نوح) نیز نشان میدهند که واژه ی «ترک» به معنی törəmə است.

- اقوام اتصالی زبان منطقه و آذربایجان:
گفته میشود زبان Turukkumبه زبان HU-ur-ri نزدیک بود.اینها بعدها با اورارتو ها در هم آمیختند که زبان شان با هم پیوند داشت. نمونه هایی از زبان هوری و اورارتو موجود است.اتصالی زبان اند و رگه های ترکی را میتوان در زبان اورارتویی دید.
قوتی ها و لو لوبی ها دو قومی هستند که در آذربایجان ساکن اند.زبان لولوبی ها طبق اخبار گل-نوشته های آن زمان، به عیلامی ها نزدیک است.

سومر،«خوری؛ توروک کوم؛ اورارتو ...»،« لولوبی؛قوتی؛ توریخ ...ایلات و اقوام مختلف دیگر که زیاد اند؛ و عیلام» همه زبانهای مختلف دارند ولی کم و بیش به هم نزدیک اند. همه اتصالی اند و دارای رگه های ترکی امروزی و باستانی. »
--
برای اینکه اثبات شود dumu ربطی به türk ندارد باید «7 عامل معیار» را رد کنیم، که ممکن نیست.
7 عامل معیار که در مقاله بالا قید شده چنین است:
برابری«1-واژه ؛ 2- معانی ؛3- تلفظ؛4-شئ؛ 5- گرامر؛ 6-تغییرات قانمند صدا؛ 7-حذف =0»
همه ی این شرایط در مورد « مقایسه و ریشه یابی türk و dumu صادق است. که به یک چیز مشترک با معنی و تلفظ و تغییرات فوتیکی یگانه دلالت دارد.
من به نقض مستدل آنها کوشیدم ، ولی ممکن نیست.
واژه های türk و dumu به دو زبان خویشاوند و نزدیک دلالت دارند. ریشه ها هم
(tü=dö=du) آنرا نشان میدهند. همینطور وند های mü=ma=m=mu .
از زاویه دیگرrü=ğu است. تبدیل r به ğ از نظر تبدلات فونتیکی مجاز است. و عملی.

--
"gal" و kəl

gal": böyük" سومری
kəl: böyük ترکی
k:q:g
جمله( اصطلاح):
.Kəl qabağında, kəl kəsərlər
kəl : بزرگ :سومری gal( شخص عالی مقام . شاه، حاکم: lu-gal)
kəl: گاو میش نر ( بزرگ و قوی)
برگردان جمله:
در برابرِ ، ( در استقبال از) شخصیت بزرگ( kəl)، گاومیش نر(kəl) قربانی میکنند.
تبدیل شدن gal به k:q:g : kəl و a به ə
** sağ ; saq

zag [SIDE] wr. zag "arm; shoulder; side; border, boundary, district; limit; right side, the right" Akk. ahu; idu; imittu; ishu; mişru; pāţu
zid [RIGHT] wr. zid "right; to be right, true, loyal"
düz
در تشخیص جهت خوانش کلمات و سطور هم اشکال دارند:
zid از راست به چپ( diz) معنی«راست»دارد.مثل lu-gal که ga-lu می نویسند.