توجه کن ،ببین این ترکعلی ... ، چه نظرات فاشیستی در باره فارسها را اینجا درج نموده. این شخص احتمالا در عمرش یکبار هم با یک ایرانی و یا فارس برخورد نداشته، گرچه گویا قبلا اینجا ادعا نموده بود ، که در شمال تهران در میان کوهها زندگی میکند.!
همچون نظراتی را نه نازیها در باره یهودیها - و نه داعشیها در باره آته ایستها ، بیان کرده بودند.
حالا میتوان فهمید چرا این 3-2 نفر مغول تبار را ، از سایتهای آذری مانند تریبون و غیره ، به این سایت حاشیه ساز "مغول گلوبال" تبعید نموده اند.
اینکه شاه اسماعیل « فحش و طعن و لعن » سلطان سلیم را تحمل میکرد و پاسخهای شجاعانه و اندیشمندانه و سیاستمدارانه به وی میداند، جای خود دارد، اما زیبایی این مکاتبات از این زاویه نیز قابل توجه است که در مقابل نامه های
شاه اسماعیل به ترکی، که به نوعی نشان دادن هویت انسانی خود و شخصیت حاکمیت سیاسی صفوی بود، جوابهای « فارسی» او را نیز که باز خودش به طریقی نثار « تحقیر و توهین» بود، هوشیارانه و سیاستمدارانه تحمل میکرد، و رفتار نسنجیده و ماجراجویانه ای از روی جوانی نشان نمیداد. این درایت و هوشیاری و اندیشه، حتی اکنون نیز در میان اینهمه دوستان اهل سیاست، حداقل در میان خودما آذربایجانیها، به زحمت یافت میشود.
نگاه اسماعیل خطایی به زندگی:
برای نزدیک شدن به پاسخ سئوالات بالا، قسمتی از اشعار او را میخوانیم
و ارزیابی آنها به عهده خود خواننده محول می شود:
-اینجا ، زمینه بحث ما، نگاه به اسماعیل از این زاویه است که:
-او چگونه شاعر یا در واقع « ناظم»ی است؟
- نگاه اسماعیل به جوانب محیط و زندگی چگونه است؟
Xətayi Mehdi оldu
İmamlar cəhdi оldu
Gətir, getdi qəm-qüssə
Şadilik vaxtı оldu
خطایی مهدی شد
جهد امامان شد
بیار که غم و غصه رفت
ایام شادی شد
Könül vermə nadana
Haqqı inkar edənə
Müridəm, haqq demişəm
Məhəbbət xanadana
دل به نادان مده
مکن انکار حق
مریدم من ، گویم
محبت برخاندان حق
---
Fil yükün yüklətmə, qarınca çəkməz...
Dürlü reyhan çоxdur, gül kimi qоxmaz
Dünya malın versən, bizə gərəkməz
Didar ilə məhəbbətə eşq оlsun
Yucalarda оlur оl hüma quşu
Dоstum, məhəbbətdir aşiqə işi
Pirim Xətayidir cümlənin başi
Didar ilə məhəbbətə eşq оlsun
مبند بار فیل بر مورچه
بوی گل ندهد، ریحان دردانه
مال دنیا بخشی، نیاید به کار
محبت و عشق بباشد و دیدار
همای بر بلندا نشیند
دوستم،عشق و محبت کارش
پیرم خطایی ست، جمله سروز
محبت و عشق بباشد و دیدار
------
Vaveyla ki, yar getdi əldən
Оl sevgi nigar getdi əldən
Yandım ğəm оduna sərbəsər, ah
Dəstimdə nə var, getdi əldən
وای که یار از دست شد
آن دلباخته نگار از دست شد
سوختم به تمامی، در آتش غم ، آه!
چه بر کف ماند، یار از دست شد.
Şad оlma, könül, çək imdi ğəmlər
Ğəm həmdəmi yar getdi əldən
Neysan kimi tək gil, ey gözüm, yaş
Оl tazə bəhar getdi əldən
دلشاد مباش، ای دل، غمخوار شو
همدم غمخوار ، از دست شد
ای دیده ، فرو ریز اشک ، چو نیسان
آن تازه بهار ، از دست شد
Bülbül təki dil fəğanə düşgil
Güldəstə üzar getdi əldən
Bu səbrü qərar getdi məndən
Namus ilə ar getdi əldən
دل چو بلبل به فغان آمد
دسته گل، گل گونه، از ذست شد
طاق شد صبر و قرارم
عار و ناموس از دست شد
Canım diləgi, rəfiqü yarım
Hər nəstə ki, var getdi əldən
Düş ayağa kölgə tək, Xətayi
Оl sərvi-çinar getdi əldən
دل آرزو، رفیق و یارم
به شومی از دست شد
خطایی، برپای بیفت چو سایه
آن سرو و چینار از دست شد
"" بدون عایدات مفت نفت، رضا پهلوی و فارسستانیان، توان اداره ایران را نخواهند داشت "" دوستی داشتم که در رشتهٔ "" مهندسی مکانیک "" فارغ التحصیل شده بود و حامی محیط زیست بود، این سال توام بود با انفجار "" خبر استفاده از روغن سبزیجات در موتور‌های ماشین که کشور برزیل پیشگام آن بود ""، این دوست من، تصور کرد "" انقلابی در حال وقوع است و برای نجات کرهٔ زمین، نسل بشر از آلودگی سوخت‌های فسیلی "" زود از آمریکا، راهی برزیل شد. چند ماهی خبری ازش نداشتم و تصور کردم اسم این دوست من، به عنوان یک انقلابی نجات بخش زمین و نسل بشر، ثبت خواهد شد و من نیز از این راه، به جاه و مقامی خواهم رسید. ولی از بخت بد، انگار روغن سبزیجات، به دلیل "" خصلت چسبندگی viscous"" نه تنها راه بسیار باریک سوخت موتور ماشین به محفظه حریق را کند میکردند بلکه این موتور سبزیجات، کل بازدهی موتور ماشین را پایین می‌‌آوردند و باید
مساحت بسیار زیادی زمین کشاورزی برای تولید همین سبزیجات جهت استفاده از ماشین‌ها به کار گرفته میشد که هیچ، میزان آلودگی، دود، بوی بسیار بد سوختن این روغن‌های سبزیجات، راننده و مسافران ماشین را، سردرد میداد. خلاصه، هر تفکر انقلابی، بدون آزمایش در زمین واقعیت، همان "" فرضیات پوچ جامعه شناسی "" است. رضا پهلوی نیز، بدون در آامد مفت نفت، حتی نمیتواند یک نانوائی با ۵ کارگر را، اداره کند.
از کلمات قصار یک کامنت: "اگرزنت فارس باشد،اگرشوهرت فارس باشد،بخاطرمسایل اتینیکی بتوخیانت خواهدکرد." المعنی فی البطن المحقق.
عبید زاکانی حکایتی دارد تقریبا به این مضمون که رافضی (شیعه) به مسجد شد نام صحابه (ابوبکر, عمر, علی, و عثمان] بر دیوار دید. خواست خیوه [آب دهان] بر عمر اندازد بر علی نشست. آزرده خاطر شد. گفت تو که با این ها نشینی سزایت همین باشد.
ادامه
2- اسماعیل از هنگام 18 سالگی در کدام جنگها شرکت کرد و چه پیشامدهایی برای طرفین و مردم رخداد؟
خود اسماعیل در این میان عملاً چه کارهایی انجام داد؟ آنها چقدر با افکار خود او خوانایی داشت؟
اینها موضوعات قابل تحقیق و بررسی ست ، آنها را به عهده علاقمندان میگذارم.
چیزی که روشن است « تشکیل حکومت مرکزی از راه پایان دادن به قدرتهای ملوک الطوایفی، کم و بیش در یک دهه، تحقق یافت. اما عملاً تا مرگ اسماعیل تغییرات « مثبتی در زندگی مردم» تحقق نیافت و نمی توانست هم بیابد. این تغییرات مثبت از عهده اسماعیل و اسماعیل ها ، طریقت صفوی، خارج بود. زندگی بهتر نیاز به صنعت جدید، اقتصاد و نطام کشور داری دموکراتیک داشت که با جامعه گرفتار در سنت هزاران ساله بیگانه بود و نیاز بو د که زمان طی شود.
اما آیا اسماعیل میتوانست با « افکاری» که داشت، اصلاحات کوچکی در زندگی مردم انجام دهد؟ او عملاً در جنگها بزرگ شد و عمر کوتاهش این امکان را نداد. از سوی دیگر « طریقت صوفی صفوی» مانند هر « آیینی» بسته و دگماتیک بود . هر چند که مثل هر آیینی سخن از « عدالت و عدم ظلم و زندگی بهتر و اخلاق خوب» میگفت.
« افکار» خود اسماعیل، تا چه پایه با « طریقت صوفی صفوی» خوانایی داشت؟ باز موضوعی ست قابل تحقیق علاقمندان . اما افکار اسماعیل به عنوان « پیر طریقت» ، خودش میتواند قابل توجه باشد. و از زاویه دیگر چون بعد از نسیمی بعنوان یک شاعر قدرتمند در زبان ما مطرح است میتواند توجه را به شعر خودش جلب کند.
افکار اسماعیل را مقولات « خدا، قران، پیغمبر، امامان، علی، قیامت و کافر و مومن و ...» از زاویه « مذهبی» و اخلاقی، تشکیل میدهد. اما با وجود همین اعتقاد دینی، از آنجایی که چرخ « دنیا و زندگی» با « روغن اعتقاد» نمی چرخد، بلکه کار خودش را بی توجه به « اعتقاد شخص» انجام میدهد، انسان به ناچار « افکار و رفتار» خاص خودش را می یابد. که آموزگار آن زندگی ست.
قابل توجه است که ببینیم اسماعیل با وجود گرایش دینی، که مسئله اش برایمان حل شده است، چگونه به زندگی، تجارب و زشتی و زیبایی هایش مینگریست؟ به عنوان یک شاعر، یک رهنما، یک رهبر سیاسی در دوره ی خودش.
از سوی دیگر شاید جواب همین نگرش، پاسخ این پرسش نیز باشد که
-چرا اسماعیل هنوز که هنوز است در میان باورمندان به طریقت صوفی صفوی، علی گرایی، و « اسماعیل خطایی » گرایان مقام « مقدسی» دارد؟
کسی نمیداند چه مقدار از اشعاری که به نام او معروف است واقعاً کار خود شاه اسماعیل خطایی ست.
اما هر مقدار که متعلق به او باشد ، باز نشان دهنده ی مقام بلند روحی و شاعری اسماعیل در میان دوستدارانش دارد. نزدیک شدن به چرایی این امر ، پرسش نوشته است.
شناخت اسماعیل خطایی، نیاز به نوشتن کتابها دارد و در این مختصر نمیگنجد.
-لازم است همه مکاتباتش بررسی شوند
- دیوانش تحلیل شود
- زندگی او بعد از 18 سالگی در بعد سیاسی ، نظامی، فرهنگی ،
-اجتماع زندگی او در بعد داخلی و سیاست خارجی مورد توجه قرار گیرد
- افکار خود او، طریقت صوفی صفوی، ریشه های اعتقادی سهروردی، حروفی گونه و... بررسی شوند.
- و دهها موضوع دیگر . تاشاید بتوان پرده از روی شخصیت اش برگرفت. با پرستش و لعنت مشکل حل نمی شود.
اسماعیل نه تنها در زمان حیاتش خداگونه پرستش میشد، بل اکنون بعد از قرنها باز همچنان در بین دوستدارانش پرستش میشود، چرا؟ پاسخ چند جانبه محتاج پژوهش نوین است. آنچه تاکنون نوشته اند مشکل گشا نیست.
----
نظرات منفی، در میان آذربایجانی ها، پیرامون شاه اسماعیل:
- شاه اسماعیل با ساختن قدرت متمرکز به فارسها خدمت کرد.
- شاه اسماعیل زبان ترکی را دور انذاخت زبان فارسی را رسمی کرد، حتی زبان ترکی را ممنوع ساخت.
- شاه اسماعیل با رسمی کردن مذهب شیعه به فارسها خدمت نمود.
اینها و مانند اینها نظراتی ست که « نئو عثمانیست های وطنی» یا « نئو ترکیست ها ی آذربایجانی» بیان میکنند.
که ارزش توجه ندارند.
اما در مورد عثمانی و آذربایجان :
نامه سلطان سلیم به شاه اسماعیل و شعار نئو ترکیست های ما قابل توجه است:
« اگر سنت خلیفه محمد را نپذیری[ وسیله کردن دین] و بلاد و نواحی قلمرو حکومتت را به تمام و کمال جزء متعلقات و ضمیمه ممالک محروسه عثمانیه نکنی[ هدف اساسی]،عسگر ظفر ... چون اجل مسمی برسرت فرود میاید و ... دمار از روزگارت بر میاورد...»
یعنی « سرزمین ات را به دست عثمانی بده»
مقایسه شود با شعار « تبریز، باکی، آنکارا».
آیا این شعار در واقع ترجمه ی افکار دیروزی سلطان سلیم، برای امروزیان آذربایجان نیست؟ چرا؟
"" مقاله‌ای که توان طرح مسائل کلیدی را ندارد "" فرصت بهره برداری از بندر گوادر در بلوچستان پاکستان بدون امتیاز گیری از چین نمیتوانست عملی شود، پروسهٔ شکل گیری بزرگترین بندر تجاری، نظامی در اوقیانوس هند، و به تناسب آن، کوتاه کردن دست هند از بندر چابهار، باید چین در موقعیتی قرار میداد که در کنار حذف نفت ایران از بازار جهانی قرار بگیرد. مثلث اتحاد "" چین- کشور‌های حوزهٔ خلیج عربی، پاکستان "" بدین شکل با ستراتژی راهبردی آمریکا در حوزهٔ دریای هند، پیوند می‌‌خورد. تضاد رویکرد " چین - آمریکا " نه تنها در نیاز چین به گلوبلایزیشن و بی نیازی آمریکا به گلوبلایزشن توام شده، بلکه این تضاد "" در ابعاد فناوریهای الکترونیک، روباتیک تبدیل به مرکز ثقل اختلافات شده، لطفا توجه کنید اوروپای پیر فرتوت دیگر آن قدرت فناوری الکترونیک نیست. این تضاد‌ها وقتی فروکش خواهند کرد که "" چین - آمریکا "" پیرامون آینده
" پترو دولار " و " امتیاز گیری آمریکا به عنوان یک کشور صادر کنندهٔ نفت به چین " به تفاهم برسند و چین از فعالیت‌های اکتشاف نفت در دریای چین، دست بردارد.
آقای لوایی من برای شما آرزوی سلامتی دارم.اما درباره آنچه نوشته اید متاسفانه دانشی ندارم.
اما نمیدانم چرا یاد این نوشته در کوچه ای افتادم که متروک بود وجای زباله شده بود . با خط قرمز وگاهی با گچ نوشته بودند..
( لعنت بر پدر و مادر کسی که در این جا اشغال بریزد ویا ب...)
لوای جان اجازه ندهید ذهن شما را زباله دانی کنند که مستوجب لعنت خواهد شد.
سالام ـ جناب توکلی شرکت شمادرگوناز تی وی رادیدم ،سئولات
وتحلیل ها چنگی به دل نزدند.
شمافکرکنم عمدا تنش آفرینی کردید.چون که دارنده تفکرفدایی
درقدیم نمی تواند جعلیات پان ایرانیست هاراتکرارکند،مگراینکه
خودش نیزبه این تفکرگرایش داشته باشد.
گفتن دریاچه رضائیه ودریای مازندران بهمین راحتی نیست، تکراراین نام ها درتلویزیون گونازنیز نمیتواند بی دلیل باشد.
بهمین دلیل من بااینکه برآزادگی شماشکی ندارم،تکراراین کلمات
نیزبدون پشتوانه فکری نیست.
بهمین دلیل من بارهانوشته ام،اگربافارس دریک سنگرباشی وبادشمن خونین روبرویی جنگ کنی،بشماهمسنگرفارست خیانت خواهدکرد.
اگرزنت فارس باشد،اگرشوهرت فارس باشد،بخاطرمسایل اتینیکی بتوخیانت خواهدکرد.
اگرکمونیست باشی،اگرمذهبی باشی،اگرلائیک باشی وچندین سال تن به تن درگرماوسرما بافارس همدل وهم رازباشی ،دردقیقه نودبشماخیانت خواهدکرد.همانطورکه درانقلابات مشروطه،۳۲،۲۵،
۵۷ کرد،بازهم خیانت خواهدکرد.
همانطورکه رستم ،به سهراب خیانت کرد.
این یک فرهنگ ویک ائدولوژی برای فارس هاشده است.
آقای توکلی،امیدوارم که شما این چنین نباشی.
آقای محسن ابراهیمی،فرمود،موسوی اردبیلی،موسوی تبریزی، خلخالی تورک وجنایتکاربودند،
آقای ابراهیمی راست گفتند،ومن هم باایشان درجنایتکاربودن این
افرادموافقم،
ولی و آیااین افرادبرای برقراری حکومت تورکان جنایت کردند؟
یااینکه ازتفکرپان ایرانیستی اسلامی آنها ،مثل شماکه با تفکرکمونیستی پان ایرانیستی دارید،سوء استفاده ابزاری خواهندکرد؟
ازکجامعلوم ،که فردا نیزازتفکرپان ایرانیستی کمونیستی شما سوء استفاده نکنند؟
درضمن ،حکومت ایران اسلامی نیست،بلکه حکومتی کاملاپان فارسی ودرلفافه اسلامی برای عوامفریبی مردم ایران است.
آقای توکلی ،ما مشکل تورک وفارس را دربین سیاسیونی داریم،
که قدرت سیاسی رادردست دارند،ویابرای گرفتن قدرت سیاسی تلاش دارند.
این سیاسیون ازتفکرذاتی عمومی ناسیونالیستی مردم عادی نیزبخاطر منافع اتینیک خوداستفاده ابزاری میکنند،درنهایت نیزگماشتکی استعمارگران رابجان میخرند.
جناب توکلی عزیز،خمینی مذهبی،یارضاپالانی بیسواد، ناسیونالیست ،هردوفکرمیکردند،که میخواهند،به کشورخدمت کنند،ولی هردو با هدایت وصحنه سازی وجبرزمانی مجبور به تمکین باعوامل استعمارگران شدند.
من،شما نباید براحتی قبول کنیم که خامنه ایی ،خودش بتنهایی دیکتاتورشده است،این روندحرکتی سیاسی، سیاسیون داخلی وخارجی اورابه این راه کشانده است.
شعارهای انحرافی ،رضاشاه روحت شاد،مرگ برخامنه ایی،نه
غزه ،نه لبنان،جانم فدای ایران، حکومت ایرانی ووو،،، این شعارها کلا انحرافی،بابرنامه وارد شعارها ومردم معترض میشود.وباعث تفرق میگردند.
شماازسیستم غیرمتمرکزگفتی ،ولی دربکاربردن نام،دریای خزر،ودریای اورومیه ،همان حرف های دیکتاتوران ومتمرکزگرایان رابیان کردید،که بسیارمتناقض درحرفتان بود.
سومین موضوع.ساده نگری درتعریف اقتصادایران وچپاول ،فساد
،اختلاس ،باج دهی به اجانب تحلیل شد،
حکومت ایران باپروژه سازی ها همه راسرکارمیگذارد،
این حکومت همان حکومت پالانی است،فقط پالان عوض شده است.
این پروژه هاراچهل سال است ندیده وجوگیرمیشوید،
این پروژه ها باهماهنگی غرب وحکومت درسایه مدیریت میشود،
تادافعه وجاذبه تنظیم اقتصادی برای بقای حکومت گردد.
برای ایجاداین گونه پروژه ،باید تعدادی فدا یاتلف شوند.
اگرسیستمی که شمامطرح کردید،یعنی غیرمتمرکزبرقرارشود،
بایدباپان فارسیسم ودیکتاتوری خداحافظی کرد،
یعنی باید،استعمارگران کوله پشتی خودرابسته وازایران بروند.
نتیجه ،،پان فارسیسم بالفافه های مختلف ملی گرایی،مذهبی، شاهی،شیخی،چپی،همپیمان وهم سفره استعمارگران هستند.
جان این یکی به وجودآن دیگری پیوندخورده ودریک راستا است.
این شگرد این رژیم ضد ایرانی که بوسیله ماموران و اپوزیسیون نما های دست ساز خود با شایعه تولید خبر سراسر دروغ افکار ایرانیان خارج را جلب کند وو سپس انرا تکذیب میکند که دو هدف را دنبال میکند اول اعتماد اپوزیسیون ومردم بهم سلب میکند و بعد با کمال بیشرمی خبر را دروغ و شا یعه و منصوب بیک گروه سیاسی مثلا سلطنت طلب و غیره منصوب میکنند و بدین وسیله ۳۹ ساله که باهمین شیوه مانع اتحاد و همبستگی بین اپوزیسیون و مخالفین رژیم میشود و کماکان به زندگی کثیفش ادامه میدهد.وظیفه اپوزیسیون واقعی و مردم است که ماموران و اپوزیسیون نما ها ی رژیم را شناسایی و بی ابرو کنند.
به عنوان یک خواننده تشکر میکنم از آقای توکلی که با جدیت و بدون توجه به برخی انتقادها به افشای دروغ گوییهای برخی از افراد منتسب به اوپوزوسیون پرداخته. واقعیت اینه که شایعه پراکنیهایی نظیر آنچه که در مقاله به اونها اشاره شده ابدا تاثیر مثبتی در مبارزه طولانی پیش رو با استبداد در کشور ما نداره (چون من برخلاف عده ای معتقدم که مبارزه با رژیم ممکنه سالها طول بکشه و لزوما سقوط رژیم رو فوری نمی بینم). در هر حال، چه زمان سقوط رژیم جمهوری اسلامی قریب باشه و چه دور باشه، دشمن اصلی کشور ما جهل و ناآگاهیه که تولید کننده فرهنگ تقلید و اطاعت و تنبلی فکری هست. مبارزه با اینها هم با شایعات بی پایه و اساس و بعضا مضحک ممکن نمیشه. تنها تاثیر این قبیل شایعات بی اعتمادی مردم هست به رسانه های اوپوزوسیون.
یعنی اگه هم آخوند دروغ بگه و هم مخالف آخوند، چه فرقی میمونه بین این دو دروغگو؟ بنابراین برخلاف برخی انتقادهای از نظر من کوته بینانه که گویا هدف اصلی باید رژیم باشه، معتقدم که هدف اصلی یک فعال سیاسی و روشنگر باید ناآگاهی و اطلاعات غلط در تمام زمینه ها باشه. به هر حال باز هم تشکر میکنم.
جناب حسن گرامی، راستش منهم تعجب کردم معمولا در معرفی سخنرانان در یک برنامه تلویزیونی رسم بر این است که در معرفی هویتی ، خود مهمان به معرفی خود می پردازد ، دوما هویت مرا نیز اشتباه گفت ، من مازنی و ایرانی ام یعنی دو هویتی هستم و اینجانب مدیر سایت ایرانگلوبال هستم در حالی که آن کارمند گوناز تی وی جناب جواد اسماعیل بیلی ، می گفت چرا کیانوش توکلی پانیرانیست را دعوت کرده آید بلکه بایستی از ایرانگلوبال دعوت می کردید!!!
آقای توکلی گرامی .شما چرا اجازه دادید از شما به عنوان فرد گیلک نام ببرند .؟
در حقیقت در این برنامه هیچ فرد ایرانی وجود نداشت سه تن ترک یک بلوچ و یک گیلک .پس دعوا بین خود همین اقلیت ها میباشد.
آما داستان از این قرار است که جریان تحریک شده تجزیه طلب ترک از سوی دولتهای خارجی به دروغ خود را نماینده مردم آذربایجان میداند و باید بدانند مردم آیران اجازه نخواهند داد پیشه وری دیگری گرد و خاک بپا کند.
نکته دوم اینکه دین اسلام وشیعه هرگز جریانی ایرانی نبوده بلکه با شمشیر عرب وقزلباشان شاه اسماعیل حاکم شده است. چپاول کنونی آخوند ها و جنایات آنها بدون تسلط صفویه برایران هر گز عملی نبود
آقای توکلی با پخش برنامه ای دیگر از گوناز تی وی زیره به کرمان آورده اند. کم در این وبسایت انصاف علی داریم.حالا تفسیر خود شما هم با کامنتی که گذاشتید جالب است.کمونیست ها هنوز ج ا سقوط نکرده سر رضا پهلوی دعوا دارند و تجزیه طلبان از فرصت بدست امده ناشی از نابسامانی های داخلی و اختلافات اپوزیسیون فرسوده با دوستی موقتی با چپ ها ی ایرانی همه چیز را با وارونه جلوه دادن به نفع خویش میخواهند مصادره کنند.فعلا برای بعضی رسانه ها جوری جنس مهم است.
اول وقتی خبر را دیدم ، فکرم که این دوست و همکار طنز نویس ما، اقای امیر علی متولی مطلب طنزی گداشته است، به همین خاطر در کامنت قبلی تاکید کردم که خبر را جدی نگیرند ، چرا که اساسا خبر ترور شیمیایی منصور اسانلو ااولین بار از کارخانه دروغ سازی آمد نیوز ساخته و پرداخته شده بود، متاسفانه منصور اسانلو هم به این دروغ سازی کمک کرد و حالا هم فکر می کنم ،خبر دستگیری سید محمد حسینی باز هم ساخته همان باند های دروغ ساز روح الله زم می باشد. آخه کسی نیست بگه مگر اف بی آی ، برگ چقند ر است که در باره حمله شیمیایی در قلب سیاسی امریکا سکوت کند ، آنهم در جنگ تبلیغاتی آمریکا ، اسراییل و عربستان با رژیم تهران ، این ویدو سید محمد هم با هدف معروف شدن هر چه بیشتر و بالا رفتن میزان کلیک ساخته شده است. خلاصه اینکه هر سه خبر دروغ است.تصادف اسانلو ، تصادف رانندگی بود، نه حمله شیمیایی
خبر دستگیری سید محمد حسینی هم دروغ بودو تکدیب آن توسط سید هم دروغ بود
باردیگر تجزیه طلبان ترک نشان دادند که بدلیل فرهنگ قومی ناسیونالیستی، استعداد درک تئوری های سیاسی اجتماعی را ندارند و فقط کراوات زدن و کت و شلوار پوشیدن ،و تظاهر در رسانه ها کافی نیست. مجری برنامه، توکلی را گیلک معرفی میکند و نه ایرانی و فارس . این پان ترکها مثلا لرها را هم همیشه جزو استقلال طلبان معرفی میکنند در صورتیکه لر و بختیاری ها خود را فرزندان اصیل ماد و هخامنشی و مدافع ایران می نامند ؛ و آخوندها در خوزستان با کمک آنها نیرویی در مقابل عربها ساخته اند. همه این نکات نشان میدهد که آذری های تجزیه طلب ا، از ایران و ایرانی و جامعه و سیاست درون ایران بی خبر هستند و ساده لوحانه فکر می کنند با این تلاشهای کودکانه شونیستی ضد ایرانی به اهداف خود میرسند. توکلی هم نمیداند که اسم در یاچه رضائیه از نام رضاشاه ترک بنقورد گرفته شده. این نبیادگرایان ترک چرا نمیروند قره باغ در ارمنستان را
آزاد کنند و اسم روسی الهام "علی اوف" را به اسمی آذری اسلامی عربی فارسی ایرانی تبدیل نمایند؟ !
اینجانب به دعوت آقای انصافعلی هدایت در برنامه دیالوگ شرکت کرده بودم، موصوع بحث کاملا روشن بود و هر یک از مهمانمان که عبارت بودند از رضا حسین بر ، من و محسن ابراهیمی در این باره صحبت می کردند و شخصی بنام جواد اسماعیل بیلی -که گویا از اعضای مدیریت گوناز تی وی بود - خودرا میهمان برنامه نمی دانست ولی نقش جواد اسماعیل در این "دیالوگ "مشخص نبود. به گمان من ، آقای هدایت بعنوان مجری برنامه ،بخوبی عمل کرد . جناب جواد اسماعیل انگار "مبصر" و مفتش "دیالوگ" بود و خود را بالاتر از مجری و مهمانآن جلسه می دانست ودیگران را از نگاه ایدولوژیک تصحیح میکردو انگار مسول ایدولوژیک "گوناز تی وی "بود
چنین پدیده ای در هیج یک از تلویزیون ها و برنامه های سیاسی دیده نشده است ، بطور مثال در ابتدای برنامه ایشان مطرح کرد که بایستی از ایرانگلوبال ،کس دیگری را دعوت می کردند . در حالی که اینجانب از سوی انصافعلی هدایت بعنوان مدیر سایت ایرانگلوبال دعوت شده بودم . در دور بعد بنده دریاچه ارومیه را "دریاچه رضاییه"نامیدم ولی اعلام کردم که هیچ تعصبی برنام ها ندارم که جواد اسماعیل با تاکید گفت که ایشان " تعصب" بر نام ارومیه دارد و در کمال نا باوری اینجانب را پانیرانیست نامید و باز هم بطور ضمنی از شرکت من در "دیالوگ " ناراضی بود که این بار با اعتراض شدید من مواجه شد. شایان ذکر است که دوساعت مانده به اجرای برنامه من به دلیل مشکلات فنی از شر کت دربرنامه صرف نظر کرده بودم که با اصرار جناب هدایت ، با مشکلات عدیده خود را به برنامه رساندم
"" چند فاکتور مهم در صورت سوریه‌ای شدن ایران "" ۱- با افزایش قیمت نفت، کشور‌های حامی حذف نفت ایران از بازار مخصوصا ( روسیه، عربستان و آمریکا ) و کسب درامد سرشار به دلیل حذف نفت نفت ایران، تا چه حد برای افزودن آتش به تنور تلاش خواهند کرد. ۲- اقتصاد جهانی، با قیمت‌های سر به فلک کشیده نفت، تا چه حد توان ایستادگی دارد و یا به زانو خواهد افتاد. ۳- امکان تعدیل قیمت سرسام آور نفت توسط کشور‌های تولید کننده، برای جلوگیری از فروپاشی اقتصاد جهان، و در همان زمان، بی ثبات نگاه داشتن ایران، تا چه حد است. ۴- هر گونه ماجرا جوئی و اشغال خاک دیگران توسط پ ک ک ، به سبک و شیوهٔ کرکوک، چگونه ایران را به جهنمی تبدیل خواهد کرد و مسیر فراریان از طریق آزربایجان جنوبی، سرزمین بدون توپ و تفنگ تورکان را، ناا امن خواهد کرد پس بر هر ایرانی است که "" سیاست الحاق گرائی پ ک ک و رژاوا "" را خطری به جان فراریان از جهنم ا
پس برای اتحاد و مبارزه، هم « تئوری اعتقادی آماده بود و هم فرشته». و ظلم غیر قابل تحمل. براین اساس حداقل 10 طایفه و قبیله گرد این کودک جمع شدند.
آیا همه سرگردگان قبایل طریقت چی بودند؟ نه، ولی در میان طوایف طریقت چی ها نیز کم نبودند. اما رؤسای قبایل عمدتاً به خاطر « قدرت و مکنت و غنیمت » گرد فرشته جمع شده بودند و عملاً نیز جنگها و فتوحات را « آنها و با هم اندیشی طریقت چی های کهنه کار و معتقد» انجام میدادند. اتحاد « صوفی، نظامی، معصوم» و « مردم ستمکش و باورمند به فرشته» تحقق یافته بود.
اسماعیل در جنگ همدان با سلطان مراد 16 ساله است. تنها در جنگ مرو است که به 23 سالگی رسیده .
در کتاب سفرنامه های ونیزیان در ایران آمده« این صوفی[ شاه اسماعیل] را رعایایش چنان ستایش میکنند که پنداری خدا بر روی زمین است.بسیاری از سپاهیان بدون زره وارد معرکه کارزار میشوند...
در سرتاسر ایران نام خدا فراموش شده و همه جا نام اسماعیل برزبانهاجاری است.» ص 198 مرتضی راوندی.
این پدیده در مورد شیخ صفی نیز بود. « وقتی شیخ صفی فوت کرد اکثر اهای آذربایجان و قفقاز از معتقدان شیخ بودند. ...در اردبیل لااقل 90 در صد مردم خود را هوا خواه شیخ می شمردند.. بغداد، سوریه، فلسطین، ترکستان شرقی، دستجاتی خود را صوفی صفوی می دانستند...»
هنگام ورد شیخ به حدود گرمرود و ولایت اورمیه « جمعیت به قدری در کوه و صحرا موج میزد که شیخ ناگزیر به پشت بام رفت. » ریسمان توبه که یک طرف در دست شیخ و سر دیگر در دست مردم بود، ریسمان به ریسمان بسته بودند و هر رشته در دست دو سه هزار نفر بود و بدین طریق با شیخ بیعت و توبه و تلقین دریافت میکردند. راوندی ص 194( کتاب سه جلد در یک مجلد).
« نخستین شیوخ ضفوی در اردبیل میزیستند، زبان ایشان آذربایجانی بود، نفوذ ایشان عظیم و مریدانشان نه فقط در آذربایجان بلکه در مغرب ایران، و اصفهان و شیراز و نقاط دیگر و روم (آسیای صغیر)فراوان بودند»ص 196- راوندی.( همه نقل قولها از بخش سلسله صفویه ).
اینکه عقاید شیخ صفی چه بود موضوع این نوشته نیست. اما در پروسه طریقت صوفی صفوی دو گرایش میتوان دید:
1- گرایش در ایران، که به تدریج در شیعه 12 امامی حل شد.
2- گرایش طریقت صوفی صفوی در عثمانی که بقایایش هنوز هم وجود دارذ و اشعاری به نام خطایی میخوانند و او را پیر و مراد خود میدانند. و شاه اسماعیل خطایی را شاه اعتقادات خود می شمارند.
موضوع دیگر اعتقادات خود شاه اسماعیل است که در اشعارش دیده میشود. آنچه از این طریقت در عمل پیاده شد چندان ربطی به شاه اسماعیل ندارد. او در طول عمر کوتاه خود بیشتر در جنگ ها بود و چندان فرصتی نیافت که بتواند به اوضاع اجتماعی و زندگی مردم بپردازد، و نتیجه منفی یا مثبت آن را تجربه کند. ولی تا این حد توانست به هدف « تمرکز قدرت در سرزمین وسیعی» دست یابد و آنرا در برابر امپراطوری عثمانی که دهان بسیار گشادی داشت حفظ کند.
دیدگاه منفی در مورد شاه اسماعیل:
1- بخشی از این دیدگاه مربوط به زمانی ست که اسماعیل کودک و یا زیر 18 است. با اینکه او را در 13 سالگی به عنوان شاه برگزیدند، ولی همه کاره ی سیاست و نظامی گری و اداره امور جامعه به دست سرگردگان و بزرگان طوایف است. و زیر سمبل نام او عمل میکنند.
اینجا برخی از قلمزنان داخلی و خارجی، قدیمی و جدید، کوشیده اند مسئله « قتل و غارت و اسیر گیری و کشتار به خاطر عقیده ، و کشتار در جنگها» را به « نامه اعمال» شاه اسماعیل کودک و ضغییر بنویسند و « سرکردگان و تصمیم گیران اصلی را فراموش کنند.
شاه اسماعیل کودک و به سن بلوغ کامل نرسیده نمی تواند مسئولیت چنین کارهایی را به عهده داشته باشد. اگر در این سن ، در جریان قدرت گیری کار خلاف و غیر انسانی انجام پذیرفته، که البته انجام گرفته، متوجه بزرگان دور و بر اوست.
اما از وقتی که 18 سالگی را تمام کرده،و در جنگ ها شرکت کرده، مسئولیت آنها هم بخشاً متوجه اوست. و از این گریزی نیست.
"" آخرین صفحه نمایش در سوریه و نتیجه گیری برای آینده نزدیک "" استان ادیلیب، مرکز عمده مخالفان رژیم اسد، بزودی آیندهٔ سوریه را رقم خواهند زد، دو کشور "" ترکیه و روسیه "" تنها قدرتهای فاکتور تعیین کن، در استان ادیلیب خواهند بود، روسیه به نفوذ ترکیه بر روی مخالفان اسد واقف است و بدین سبب، طولانی یا کوتاه شدن جنگ، و ترکیه، به نفوذ روسیه بر ارکان رژیم اسد، """ گفتگو‌ها از این دریچه """ هدایت خواهند شد. در مورد عراق، "" تنها کسی بودم که به درستی اشاره کردم "" امنیت نسبی در اقلیم کوردستان، به دلیل آزادی عمل محدود اقلیم بود، با تسخیر و اشغال کرکوک، این شهر ترکمن نشین، پرسهٔ پایان اقلیم، کلید خورد. در مورد سوریه، پ ک ک و رژاوا، با آویزان شدن از آمریکا، رژیم اسد، مافیای سپاه، هیچ جائی ندارند. پناهندگان سوریه ای، ترکیه و دیگر کشور‌های هم جوار را برای فرار داشتند، در مورد سوریه‌ای شدن ایران، مشکل
بسیار پیچیده است چونکه " بی ثباتی و نه بسامانی ایران " به نفع بازار نفت روسیه، آمریکا و عربستان و کشور‌های نفتی خاورمیانه است.
برای کسی مانند من که آشنایی زیادی با حکومت فرقه دموکرات، تحت رهبری جعفر پیشه وری در آذربایجان ندارد تصویری که جناب جداری از تحولات (عملی و نه روی کاغذ) عمیقی در زمینه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در عرض یک سال ارایه می نمایند جای تامل دارد. میگویند اگر یزد دور است گز نزدیک است. حکومت پیشه وری تحت حمایت مستقیم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بوجود آمد و در بهترین حالت مجری فلسفه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شوروی بود. سرنوشت شوروی و عواقب آن بر همه ما آشکار است. آیا واقعا حکومت پیشه وری قادر به انجام این اصلاحات در عرض یک سال بود و توانایی استمرار آن را داشت؟ نمیدانم.
طبق کامنت جناب خسن جداری "بیش از سی هزار تن از فدائی ها و دیگر انسان های شریف و آزاده، از زن و مرد و پیر و جوان و حتی کودکان خردسال به دست ارتش و دیگر عوامل رژیم آزادیکش شاه، قتل عام شدند". جمعیت ایران در سال ۱۳۲۵ تقریبا حدود ۲۰ میلیون نفر و اگر جمعیت ترک آذربایجان را سی درصد جمعیت ایران بدانیم طبق کامنت جناب جداری حدود نیم درصد از جمعیت آذربایجان در آذر ۱۳۲۵ کشته شدند. با محاسبه جناب سازاخ تعداد مقتولین حدود هفتاد هزار نفر میشود. همه اینها طبق حساب تقریبی من میباشد. آیا کسی مدرک مستندی در این باره دارد؟
در ایران، در دوران حکومت شاه و شیخ، دو قتل عام هولناک به وقوع پیوسته است . کشتار نخستین در اواخر سال 1325 شمسی در آذربایجان اتفاق افتاد. از تاریخ 21 آذر 1324 تا 21 آذر 1325، فرقه دموکرات آذربایجان ، در این دیار پر حوادث، زمام قدرت را در کف داشت. در طول یکسال حکومت فرقه دموکرات، تحت رهبری جعفر پیشه وری، تحولات عمیقی در زمینه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در آذربایجان رخ داد. این دگرگونی های بیاد ماندنی ، سیمای آذربایجان را که طی سال ها در آتش فقر و فلاکت می سوخت، بکلی متغییر ساخت . تقسیم بلا عوض زمین بین دهقانان، کوشش در جهت آبادی شهرها، اعطای حق رای به زنان ، تاسیس دانشگاه تبریز ، رسمی ساختن زبان ترکی در مدارس و ادارات ، مبارزه با فساد و ایجاد امنیت در تبریز و دیگر شهر های آذربایجان، تعیین 8 ساعت کار برای کارگران ، ایجاد مدارس،
کارخانه ها، درمانگاه ها وباغ های عمومی، از جمله اقدامات آزادیخواهانه و مثبت فرقه دموکرات بود. در 21 آذر 1325، ارتش مهاجم شاه، به دستور اربابان خارجی حکومت مرکزی، به آذربایجان حمله ور گردیده و در این دیار مبارزه و آزادگی، دست به وحشیانه ترین جنایات و پلیدی ها زد. در طول چند ماه پس از بر افتادن فرقه دموکرات ، بیش از سی هزار تن از فدائی ها و دیگر انسان های شریف و آزاده، از زن و مرد و پیر و جوان و حتی کودکان خردسال به دست ارتش و دیگر عوامل رژیم آزادیکش شاه، قتل عام شدند . کشتار دیگر ، در دوران حکومت سیاه جمهوری اسلامی در سال 1367 اتفاق افتاد . در تابستان این سال فاجعه بار ، رژیم کشتار و جنایت به دستور خمینی جلاد ، بیش از 15 هزار تن از زندانیان مبارز و مقاوم را در زندان های مختلف کشتار کرد . این یک آدم کشی در سطح گسترده بود که نشان دهنده ماهیت ننگین رژیم خون آشامی بود که در شکنجه و قتل مبارزین دست از جان شسته، حد و مرزی قائل نبود. دردناک است که افراد و گرایشهای سیاسی آلوده به سموم شوونیسم و برتری طلبی قومی و نژادی ، متعلق به ملت فارس که خود را مبارز و سوسیالیست و چپ قلمداد می کنند، هرگز در نوشته های عریض و طویل و قلم فرسائی های پر آب و تاب خود، جنایات و ددمنشی های رژیم شاه را در کشتار هزاران تن از اهالی آذربایجان در آخرین ماه های سال 1325 ، محکوم نمی کنند. آیا چنین کوتاهی،معنای دیگری جز مستور نگه داشتن آدمکشی های رژیم شاه می تواند داشته باشد؟
شاعر خطایی،
از خانواده ی صوفی شیخ صفی الدین اردبیلی
تولد و درگذشت:1524 — 1487م.
حامیان: قبایل متحد،زیر نام قیزیل باش
اعتقاد: طریقت صوفی شیخ صفی الدین
نفوذ : در کل آذربایجان، و در بخشی از امپراطوری عثمانی ، و کم و بیش در دیگر مناطق منطقه.
تحصیلات: زبان عربی، فارسی، ترکی، دین ، شعر ، صوفی گری. و...
فعالیت:
کودک:
شاه :1501م. تبریز ، 13 ساله (اعلام طریقت صفوی شیعه، مذهب رسمی)
جنگ:1501 تسخیر باکو: 14 ساله
جنگ نزدیکی همدان 1053 با سلطان مراد ؛16 ساله
بالغ:
-تألیف مثنوی ترکی،حدود 1506 م. ؛ 19ساله
جنگ مرو،، با قوشون شیبانی خان، 1510 ؛23 ساله
جنگ چالدران: 1514 م. 27 ساله
جنگهای:
هرات، بلخ، مرو، تمام ایران، عراق عرب، خراسان. و تسخیر آنها.
مساحت مملکت صفوی دو میلیون و 800 هزار کیلو متربع
هنگام در گذشت: 37 ساله
آثار قلمی :
- دیوان ترکی
-مکاتبات با سلطان عثمانی ...
مکاتبات با سلطان سلیم عثمانی:
نامه سلطان سلیم به شاه اشماعیل:
-« اگر سنت خلیفه محمد را نپذیری و بلاد و نواحی قلمرو حکومتت را به تمام و کمال جزء متعلقات و ضمیمه ممالک محروسه عثمانیه نکنی،عسگر ظفر مخصوص« کانهم بنیان مرصوص» چون اجل مسمی برسرت فرود میاید و به حکم « اقتلوهم حیث وجد تموهم»دمار از روزگارت بر میاورد... اساس دین متین را برانداخته لوای ظلم را به قواعد تعدی برافراخته، نهی منکر، امر به معروف از شعایر شریعت ندانسته، شیعه ی شنیعه خود را به حلیل فروج محرمه و اباحت دماء محترمه تحریص نموده ... مسجد خراب کرده و بتخانه ساخته ، پایه بلند اسلام پایه بلند را به دست تعدی در هم شکسته ، فرقان مبین را اساطیر اولین خوانده ، اشاعت شناعت را باعث شده نام خود را حارث کرده...»
در این نامه هم سلطان سلیم مانند نامه های پیشین از دشنام و ناروا خود داری نکرده است. قبلا شاه اسماعیل را«بچه صوفی، ناپاک ، کافر و مرتد...»نامیده بود. منیع :مرتضی راوندی تاریخ اجتماعی ایران ص 200
پاسخ شاه اسماعیل جوان:
به نوشته مرتضی راوندی تاریخ اجتماعی ایران ص 200 ، او در عین شجاعت و دلیری، شرط ادب را به جای آورده و اشاره کرده است:
«با اینکه به خاندان سلطان محبت قدیم داریم و رنجشی در دل ما نیست،ناچار خصومت سلاطین را که رسمی قدیم است تحمل میکنیم ، لیکن هتک حرمت و ناسزا گویی شایسته نیست و کلمات نامناسب وجهی ندارد... این اقوال و افکار ناپسند، مولود تخیلات منشیان تریاکی سلطان است، و این نامه در حال نشاه بنگ و تریاک به وسیله منشیان مذکور نگاشته شده است...» و سلطان را از سرانجام تلخ و زیانبخش خصومت برحذر داشته و یاد آور شده است که این نامه را از سر دوستی نوشته است. پس بهتر است که در نتیجه و سرانجام این کار خطیر نیک بیندیشد و از راه عاقبت اندیشی در آید زیرا پایان کار نا محمود است و پشیمانی در آن سودی ندارد.»
این نمونه ای از برخورد اسماعیل جوان و سلطان سلیم است. به روشنی پیداست که از نظر سیاست خارجی، درک و نگاه به مسایل، یادآور برخورد یک سیاستمدار اندیشمند با یک آدم عامی و زور گو و کهنه ذهن است. تا جایی که دیده ام در دیگر نامه ها نیز این تفاوت وجود دارد.
نوشته اند:«شاه اسماعیل در جنگ چالدران زنجیری را که توپ های عثمانی را بهم وصل میکرد با شمشیر پاره کرده بود. بعد از جنگ سلطان سلیم پیام مید هد که آن شمشیر را بفرستید ببینم. شمشیر را میفرستند، سلطان سلیم نمی تواند آنرا به کارگیرد ، میگوید شمشیر همان نیست. شاه اسمایل پیام میدهد که « شمشیر همان است، اما بازو همان نیست».
این سخن حتی مستند هم نباشد باز همخوان با جوابهای اندیشمندانه شاه اسماعیل در مکاتبات است. و نشان دهنده ی شخصیت و دانایی و شایستگی اوست.
----
دو دیدگاه در مورد شاه اسماعیل:
1- نوشته جهان گردان خارجی ، برخی تاریخ نویسها، منفی.
2- نفوذ شاه اسماعیل در میان مردم، مثبت.
چرا شاه اسماعیل نفوذ زیاد و کارایی در میان قبایل و مردم داشت؟
-پدر بزرگ و پدر اش را کشته بودند. مردم این میدانستند.
-طریقت صوفی گری شیخ صفی در آذربایجان، و منطقه نفوذ فراوانی داشت. و بعدها نیز رهبری طریقت به شاه اسماعیل منتقل شده بود.
- مردم از ظلم موجود در جامعه و منطقه به تنگ آمده بودند و نیاز به«رهبر و نجات بخش»داشتند.
-این رهبر عملاً یک«کودک پاک»بود که پیدا شده بود. چون یک فرشته آسمانی. همه فتوحات به نام این«کودک معصوم» که حکم فرشته ی نجات بخش را در قلب ستمکشان پیدا کرده بود، انجام گرفت و او در 13 سالگی به پادشاهی رسید.
- نفوذ معنوی و فلسفه دینی شیخ صفی زمینه ی اعتقادی اتحاد و مبارزه و قدرت گیری را آماده کرده بود. تنها نیاز به یک پرچم و سمبل و معصوم بود که همه بدور او گرد آیند.چه معجزه ای شگفت انگیز تر از یک کودک میتوانست باشد؟
جناب سازاخ,
آیا منبع موثقی در باره "قتل عام ۲۱ آذر سال ۱۳۲۵ که یک در صد ملت ترک آزربایجان" کشته شدند در دست دارید؟ اگر حدس و گمان است, از نظر کنجکاوی چرا مثلا ۳ یا ۵ در صد نبوده؟
تبریزی عزیز تا بحال مطلبی در مورد قتل عام ۲۱ آذر سال ۱۳۲۵ که یک در صد ملت ترک آزربایجان قتل عام شدند، از شما مشاهده نکرده ام، نه لینکی و نه یادبودی، شما بعنوان یک تبریزی چرا در مورد جنایت و ظلمی که به ملت ما شده احساس مسئولیت نمی کنید؟ آیا این دلیل خاصی دارد؟ که برخورد دو گروه داعشی را مرتبا زیر ذره بین می برید، ولی جنایت در حق تبریزی ها در ۲۱ آذر را فراموش می کنید!!
"" جامعه شناس سپاه پاسداران، جواد میری "" در حالیکه ( اقتصاد توسعه گرا ) بیشتر از یک دهه است جامعه شناسی را به کنج باز نشستگی حول داده است اتاق‌های جهل در سیستم ایران شهر فارسی، تصور میکنند میتوانند با توسل به " جواد طباطبا ئی و جواد میری "ها مهندسی تحولات اجتماع ئی را به دست بگیرند، کل ارکان جامعه شناسی در غرب با این کتاب به چالش کشیده شده Michael Lind > Let's Abolish Social Science ، فراموش نکنیم آزربایجانچیلیق و تورکچیلیق یعنی " انقلاب اقتصادی، لجستیکی برای شکستن قفسی که جامعه شناس‌های ساده لوح تحصیل کرده خارج، کمونیست ها، پان ایرانیست ها، آذری فازری ها، پان فارسها با آویزان شدن از " پان تورک کزائی " قصد ساختن آن را برای ما دارند.
به نظر میرسد مغول تباران تجزیه طلب ، بعد ز سالها اشاعه تنفر راسیستی ضد فارس و ضد ایرانی ،
اکنون از مبارزه علیه تاج و عمامه سخن میگویند.
ما پیشگامان پرولتاریا در دیاسپورا ، سالهاست که به این گروه ناسیونالیست قومگرای دهاتی ، توصیه کردیم که آدرس غلط ندهند و بجای مبارزه نژادگرایانه علیه خلقهای ایران و مردم ایرانشهر ، به مبارزه سیاسی طبقاتی فرهنگی علیه ارتجاع و فاشیسم اسلامی و سلطنتی و در مخالفت با سلطه سرمایه بپردازند.
زنده باد سوسیالیسم !
ترک به ترکستان !
برفرار باد پرچم 3 رنگ ایرانی آزاد سوسیال سکولار و منوگام(تک همسری) !
"" کدام ترکیب، بقا ما را تضمین خواهد کرد؟ "" خاورمیانه نمیتواند به "" گفتمان پوچ "" پ ک ک همان جامعه است، جامعه همان پ ک ک است، یا " رژاوا همان جامعه است، جامعه همان رژاوا است " ادامه دهد، در خاورمیانه، تنها دو کشور "" ترکیه و اسرائیل "" دارای اقتصاد‌های تولیدی هستند، با تشدید جنگ تجاری در نظام بین الملل، کشور‌های نفتی خاورمیانه، دچار بحرانهای پی در پی خواهند شد، "" خاورمیانه نفتی، و آمریکای لاتین غیر نفتی ( به استثنای ونزوئلا ی نکبت زده که هر دو مشکلات خاورمیانه و افکار کمونیستی آمریکای لاتین " را به ارث برده ) با ورود ربات‌ها در حجمی کلان به محیط کار، بیشتر از پیش " ابر بحران‌ها " را تجربه خواهد کرد، نطفهٔ " انسجام فکری " در غرب با " روحیه کار آفرینی " بسته شد. جامعه شناس‌های ساده لوح تحصیل کرده خارج، لشگر کمونیست‌های جهان سومی، به کارفرینی ئلان جنگ دادند و بدین طریق، نفت تنها راه
بدین وسیله به اطلاع سازمانهای حقوق بشری می رسانم که در گفتگویی که با چند نفر در داخل داشته ام. آنان تاکید می کردند که برخی از داروها (قلبی و دیابتی ) در ایرآن بسیار کمیاب و یا نا یاب شده است .با آنان طرح کرده ام که دارو اساسا جز تحریم ها نیست ولی آنان هم تایید می کرده اند ودر پاسخ مطرح کرده اند که پول داروها صرف خرید ماشین های لوکس توسط سپاه شده است.از دوستان می خواهم اگر اطلاعاتی در این زمینه دارید ،د بخش کامنت ها بنویسند، تا بشود گزارشی مستقل در این خصوص تهیه کرد
بزرگترین مشکلات در ایران پارسی و ترکهای آذری شده، فرهنگ تجملات و چشم هم چشمی و برخ کشیدن داشته ها و نداشته های خود به رخ دیگران و پوز دادن و افاده فروختن است، فقر موجود در ایران ناشی از به هدر دادن ثروت و سرمایه ملی در راه عقده گشائی های پایان ناپذیر صاحبان قدرت و سرمایه می باشد، چه در زمان کادیلاک سواران کراواتی شاهی و چه در زمان پورشه سواران رژیم ریشی اسلامی، قطعا اگر یک حکومت کمونیستی هم در ایران بقدرت برسد، بعد از استحکام پایه های حاکمیت، قدرتمندان برای پوز دادن، گردنبند پنج کیلوئی داس و چگش از طلای ناب را به گردنشان آویزان می کنند، و مدالهای طلائی کیلوئی با مارک داس و چکش به همدیگر هدیه می کنند
جناب achin,
تنها به قاضی رفته راضی بر میگردد. میگویند در دعوا حلوا قسمت نمی کنند. در زمان جنگ بین الملل اول روس و انگلیس و عثمانی در پی منافع خود در ایران حضور داشتند و منظور نهایی آنها پیروزی به هر قیمتی بود یعنی آنها برای امور خیریه به ایران نیامده بودند, آنها آمده بودند که بکشند و یا کشته شوند, قحطی جای خود دارد.
نظری اجمالی به "Persian famine of 1917–1919" در ویکی پدیای فارسی و انگلیسی نشان میدهد که صاحب نظران دیگر. نظرات جناب مجد را مورد بررسی و انتقاد قرار داده و بعضی آنرا اغراق دانسته اند که این گفتگو را به آنها واگذار میکنم.
آنچه برای ما تا حدودی روشن است - علیرغم آنچه مفسر پان فارسیست و ضد ترک " - گفته این ست که علاوه بر خشکسالی و آنفلوانزا و آفت های غله و جنگ, کیفیت احتکار نیز عامل بسیار مهمی در بروز این مصیبت بود و محتکرین خود ایرانیان بودند نه خارجی ها که احمد شاه
یکی از افراد شناخته شده آن بود. یعنی "از ماست که بر ماست"; اگر ایرانی به ایرانی رحم نکند از خارجی چه انتظاری میتوان داشت؟ "ترک و فارس " ربطی به این مصیبت ندارد.
"احتکار احمدشاه قاجار در زمان قحطی
یکی از محتکران عمده غلات، احمدشاه بود که تن به پیشنهاد خرید منصفانه رئیس‌الوزرای خود, میرزا حسن خان مستوفی الممالک نیز نمیداد و مقادیر زیادی گندم و جو در انبارها ذخیره کرده بود. شاه قاجار در برابر پیشنهادهای خرید صدراعظم خود اظهار می‌داشت «جز به قیمت روز به صورت دیگر حاضر برای فروش نیستم»....... ویکی پدیای فارسی
جناب یحیایی شما که درباره دریای مازندران مقاله مینویسید چطور اطلاع ندارید که طبق همان قرارداد 1921 سهم ایران مساوی با شوروی و نصف بوده که حالا با این قرارداد خائنانه جدید شده 11 درصد. این قرارداد درواقع باجی بوده که حکومت ایران به روسیه داده تا از حکومت اخوندها مثل سابق حمایت کند. بعد شما مینویسید این قرارداد به ماراتن پایان داده و حق کشورهارا مشخص کرده! درواقع شما با این نوشته گمراه کننده از ناحق طرفداری کرده اید و در صف دشمنان ایران ایستاده اید.
خوشبختانه این بیانیه پرمحتوا و میهندوستانه مورد استقبال عظیم هموطنان داخل و خارج ایران قرار گرفته و تا حالا نزدیک به 4000 نفر آن را امضاء کرده اند. هموطنان گرامی، شماهم این نامه را که درجهت استقلال ایران و مقاومت در برابر فروش سرزمین ماست امضاء کنید.
دقیقه 6 این ویدئوی وضعی و رشیدیان را ببینید .چرا اینقدر بی دقت هستند . قرارداد 1940 در زمان نخست وزیری سردار سپه نبوده است .با قرارداد 1921 قاطی کرده اند و یه چیزی شلم ششوربا تحویل مخاطب میدهند . همچنین ذخایر اثبات شده نفت در دنیا حدود 1500 میلیارد بشکه است که در تعداد زیادی از کشورها پراکنده است . ذخایر نفت خزر 50 میلیارد تخمین زده میشود نه 500 میلیارد یعنی یک سوم ذخایر کل دنیا . قرارداد 1840 بین ایران و روسیه که در ویدئو گفته میشود اگر کسی اطلاعاتی دارد به اشتراک بگذارد ببینیم اصلا چنین قراردادی بوده است یا نه .
شاهد زنده, قابل توجه جناب بنی طرف:
ویدئو این کامنت در صفحه شما انسان را به گریه می اندازد ولی زمانی که به قسمت میانی ویدئو 6:00 میرسی نمیدانی باید عزا بگیری یا بخندی.
پنجشنبه, اوت 23, 2018 - 04:13
شیعه تبریزی
در لینک زیر این دختر تبریزی که قربانی اسید پاشی شده تقاضای کمک میکند.
............................ https://www.youtube.com/watch?v=sPby8ABarNk
خدمت افراد باندها گروهها وشبه احزاب٬ مرگز گرا تمامیت خواه استحاله کننده قومگرا نژاد گرا وشعار دهندگان یک دولت یک ملت یک زبان ...بدانید دوران استعمارگری داخلی صد ساله شما به پایان خود میرسد .دیگر دوران صد سال تمامیت خواهی شونیستی تمامیت خواهی استحالگری تحقیر خرتگری استثمارگری ودوران صد سال جاعلیت وجاعلیت فرهنگ تاریخ نژاد زبان ومفت خوری نمک نشناسی شما بپایان خود نزدیک میشود.ایران دارای چند ملت چند تاریخ چند فرهنگ چند زبان ...چند سرزمین ...ترک کرد لر عرب بلوچ ترکمن طبری گیلک ...میباشد وتو قوم فارس هم هستی ..ولی از همه اینها درمانده تری....اصالت هر پنج زبان از زیان مخلوط وبی ریشه تو بیشتره ...تاریخت از همه تواریخ دیگر ملل کمتر وتهی وانبار سرافکندگی وپر شکسته وسرتاسر جعله...فرهنگتون به گرد فرهنگ ترکها عربها لرها ترکمنها بلوچها وگیلکها نمیرسد....سرزمینتون تما ما کویری بی اب علف وعاری از ه
هر گونه منابع کویر لوت ودشت کویر وحاشیه کویر .صد درصد از نظر غذایی برای اب خوردن هم وابسته ای....تمام اب کشاورزی جای خود اب شربت هم مال اذربایجان .مال لرستان مال کردستان مال خوزستان ما ترکمنهاست .فقط کافیه یک هفته اب شربتون نرسه همه هلاکید...وتمام جعلیاتت فاش خواهد شد ...به امید ترکیدن حباب فکریت..وبه امید عاقل شدنت حداقل بخاطر حفظ حیاتت .....به امید اتحاد واقعی برمبنای عدالت ورفع تبعیض وتقسیم قدرت بصورت افقی یا همان به امید ایران فدرال.....که تضمین کننده عدالت ازادی برابری وتقصیم وتخصیص قدرت ثروت ومانع جنگ داخلی ومانع ظهور دیکتاطوری ومانع استعمارگری واستثمارگری داخلیست
در لینک زیر این دختر تبریزی که قربانی اسید پاشی شده تقاضای کمک میکند.
حالا مغول تباران از فارس و ایرانی در این سایت بنویسند و مقایسه فرهنگی بکنند. https://www.youtube.com/watch?v=sPby8ABarNk
متاسفانه زبان پارسی. هنوز نتوانسته است خود را از زیر بار استعمار دین عرب که به قیمت نابودی کشور ما تمام شده نجات دهد.باید دانست گسترش سرطانی دین شیطانی و نژاد پرستانه اسلام بدون شمشیر ترک هر گز عملی نبود. گسترش شیعه و دین دولتی و یا قانونی شیعه بدون گشتار های وحشت آور شاه اسماعیل هر گز ممکن نبود .
مردم آذربایجان که گرایش دینی دارند نماز خود رابه زبان عربی می خوانند ونه زبان پارسی ویا اوستایی.چرا مردم آذری به ترکی نماز نمیخوانند؟
یک ترک آذری مراسم عقد را به عربی انجام میدهد ونه زبان ترکی .در امام زادهای سرتاسر کشور در قبرستان زبان زبان عربی است ونه ترکی ویا پارسی . مردم ایران از همه شهرها و روستاها در حقیقت با زبانها مختلف برده فکری دین اسلام و اوباشان مفتخوری بنام آخوند وایت الله شده اند.
نماز خواندن به ترکی زیارت نامه وقران خواندن به ترکی اولین شرط استقلال زبانی است.
جناب توکلی.
حاشیه ساز ، این 2-3 ترک تجزیه طلب، هستند که به جای مبارزه یا آخوند و دولت اسلامی، به اشاعه دروغ های راسیستی و انسان ستیز علیه مردم ایران و زبان فارسی و علیه ارمنی و کرد میپردازند. سایت "ایران گلوبال" شما را، این گروه ارتحاعی ، سالهاست که به سایت "حاشیه ساز گلوبال" تبدیل نموده اند. ایکاش اینحا گاهی ترمز دستی این گروه را می کشیدید و آنها را مدتی از یکه تازی راسیستی محروم می نمودید.
آقا و یا خانم Anonymous....هیچوقت یادتان نرود که در زمان ( منفورترین سلسله های پادشاهی, « قاجاریان» ) انقلاب ( باشکوه مشروطه ) به وقوع پیوست که به دست رضا میر پنجه از هم پاشید ولی در زمان ( باشکوه ترین سلسله های پادشاهی , « پهلویان » ) و موقعی که نزدیک به دروازه های تمدن بزرگ بودیم , ( منفورترین انقلاب اسلامی ) به وقوع پیوست که در هیچ جای دنیا نظیر نداشت......
جناب یوسف عزیزی بنی طرف از ورای شیشه کبود اقلیتی, همه چیز را نژاد پرستی می بینند و قادر نیستند که الوان بسیار پررنگ تری چون بی تربیتی شدید ما را که خصلت ثانوی شده است مشاهده نمایند. این مسئله چنان آشکار است که برق آن دیده گان ایشان را دچار خیره گی نموده است.
جناب بنی طرف, نژاد پرست, پائین تنه اش را حواله طرف نمیکند. گمان نمیکنم در هیچ های دنیای متمدن, توهین و تمسخر و جک ساختن برای هموطنان خود مثلا رشتی و مازندرانی و قزوینی و اصفهانی اردبیلی و عرب و ترک و لر و غیره وجود داشته باشد. از جک های ترکی و عربی اطلاعی ندارم.
بدون شک قسمتی از جوک ها زمینه خودی و غیر خودی دارد ولی علت اصلی آن بی تربیتی و بی حیائی و بی سوادی و بی بندو باری و ننری ست که هر و هر به این توهین ها می خندیم. ممکن است ما نژاد سیاه و سفید و سرخ و زرد داشته باشیم ولی چنان بهم آمیخته ایم که تقریبا یک نژاد شده ایم
و اطلاق نژاد پرستی در این باره موردی ندارد. در مقایسه در آمریکای با نژاد پرستی مسلما موجود بین سیاه و سفید, اگر کسی کلمه توهین آمیز Negro را برای سیاه پوستان بکار برد از طرف کل جامعه چنان مورد اعتراض شدید قرار میگیرد که خفه میشود, یعنی جامعه این چنین تربیت شده است اما جامعه ما کجا و تربیت کجا ؟ بارها چنین کامنتی را منتشر کرده ام و نه تنها نفس هم نفسی ندیده ام, بلکه گاه مورد تمسخر و توهین هم قرار گرفته ام, یعنی خود پرستی ما به حدی ست که حتی حاضر به شنیدن حقیقت نیستیم و ترجیح میدهیم نژاد پرست نامیده شویم تا بی تربیت.
دوستان پان ترک علاقه شدید به محققین دارند که نظرات ایشان را تایید کنند. اقای محمد قلی مجد ضد خاندان پهلوی هم از این نمونه است و مورد علاقه ترک پرستان. ناصر پورپیرار با دروغ های شاخدارش را میگویند محقق گرانقدر فارس .یکی از منفورترین سلسله های پادشاهی ایران قاجار ها هستند. حالا زور بزنید برای خراب کردن پهلوی ها.
فاجعه سکوت در أین جاست که ذهن مردم ایران را به بیراه بردند و بجای پرداختن به آنچه در تاریخ آیران روی داده به رویدادهایی برونمرزی توجه کردند. قحطی معروف به ۸۸ که جان چند ملیون هموطن ما را گرفت در سایه رویدادهایی داخلی روسیه از ذهن جامعه گریخت.نویسنده های ما
روزنامه ها و دولت مردان بیشتر در باره انقلاب اکتبر نوشتند تا در باره جان دادن مردم ایران در آن قحطی بزرگ.
غم‌انگیز تر آنکه در انبار غله دربار بر روی مردم بسته ماند چرا که شاه وقت قیمت بالاتری برای گندم در خواست میکرد . مردم میمردند و شاه گندم را نمیفروخت. جای تعجب است که خاطرات مردمی از آن دوران وحشت نیست واگر هست بسیار جسته و گریخته است.
جنگ اول اروپایی ها برای ما بسیار گران تمام شد و دولت های ایرانی هرگز در باره أین جنایت غربی ها بویژه دولت انگلستان را مخاطب قرار ندادند.
مردم ایران بیش از گشتار یهودان و ارامنه قربانی سیاستهای جنگ طلبانه دولتهای اروپایی شده آند.در ایران باید روزی رابرای احترام به قربانیان قحطی که اروپا برای مردم ایران بوجود آورد نامگذاری کنند. آنچه در ایران در سال های جنگ اول روی داد نامی جز جنایت جنگی اروپا ندارد.
توجه کن ،ببین این ترکعلی ... ، چه نظرات فاشیستی در باره فارسها را اینجا درج نموده. این شخص احتمالا در عمرش یکبار هم با یک ایرانی و یا فارس برخورد نداشته، گرچه گویا قبلا اینجا ادعا نموده بود ، که در شمال تهران در میان کوهها زندگی میکند.!
همچون نظراتی را نه نازیها در باره یهودیها - و نه داعشیها در باره آته ایستها ، بیان کرده بودند.
حالا میتوان فهمید چرا این 3-2 نفر مغول تبار را ، از سایتهای آذری مانند تریبون و غیره ، به این سایت حاشیه ساز "مغول گلوبال" تبعید نموده اند.
اینکه شاه اسماعیل « فحش و طعن و لعن » سلطان سلیم را تحمل میکرد و پاسخهای شجاعانه و اندیشمندانه و سیاستمدارانه به وی میداند، جای خود دارد، اما زیبایی این مکاتبات از این زاویه نیز قابل توجه است که در مقابل نامه های
نگاه اسماعیل خطایی به زندگی:شاه اسماعیل به ترکی، که به نوعی نشان دادن هویت انسانی خود و شخصیت حاکمیت سیاسی صفوی بود، جوابهای « فارسی» او را نیز که باز خودش به طریقی نثار « تحقیر و توهین» بود، هوشیارانه و سیاستمدارانه تحمل میکرد، و رفتار نسنجیده و ماجراجویانه ای از روی جوانی نشان نمیداد. این درایت و هوشیاری و اندیشه، حتی اکنون نیز در میان اینهمه دوستان اهل سیاست، حداقل در میان خودما آذربایجانیها، به زحمت یافت میشود.
برای نزدیک شدن به پاسخ سئوالات بالا، قسمتی از اشعار او را میخوانیم
و ارزیابی آنها به عهده خود خواننده محول می شود:
-اینجا ، زمینه بحث ما، نگاه به اسماعیل از این زاویه است که:
-او چگونه شاعر یا در واقع « ناظم»ی است؟
- نگاه اسماعیل به جوانب محیط و زندگی چگونه است؟
Xətayi Mehdi оldu
İmamlar cəhdi оldu
Gətir, getdi qəm-qüssə
Şadilik vaxtı оldu
خطایی مهدی شد
جهد امامان شد
بیار که غم و غصه رفت
ایام شادی شد
Könül vermə nadana
Haqqı inkar edənə
Müridəm, haqq demişəm
Məhəbbət xanadana
دل به نادان مده
مکن انکار حق
مریدم من ، گویم
محبت برخاندان حق
---
Fil yükün yüklətmə, qarınca çəkməz...
Dürlü reyhan çоxdur, gül kimi qоxmaz
Dünya malın versən, bizə gərəkməz
Didar ilə məhəbbətə eşq оlsun
Yucalarda оlur оl hüma quşu
Dоstum, məhəbbətdir aşiqə işi
Pirim Xətayidir cümlənin başi
Didar ilə məhəbbətə eşq оlsun
مبند بار فیل بر مورچه
بوی گل ندهد، ریحان دردانه
مال دنیا بخشی، نیاید به کار
محبت و عشق بباشد و دیدار
همای بر بلندا نشیند
دوستم،عشق و محبت کارش
پیرم خطایی ست، جمله سروز
محبت و عشق بباشد و دیدار
------
Vaveyla ki, yar getdi əldən
Оl sevgi nigar getdi əldən
Yandım ğəm оduna sərbəsər, ah
Dəstimdə nə var, getdi əldən
وای که یار از دست شد
آن دلباخته نگار از دست شد
سوختم به تمامی، در آتش غم ، آه!
چه بر کف ماند، یار از دست شد.
Şad оlma, könül, çək imdi ğəmlər
Ğəm həmdəmi yar getdi əldən
Neysan kimi tək gil, ey gözüm, yaş
Оl tazə bəhar getdi əldən
دلشاد مباش، ای دل، غمخوار شو
همدم غمخوار ، از دست شد
ای دیده ، فرو ریز اشک ، چو نیسان
آن تازه بهار ، از دست شد
Bülbül təki dil fəğanə düşgil
Güldəstə üzar getdi əldən
Bu səbrü qərar getdi məndən
Namus ilə ar getdi əldən
دل چو بلبل به فغان آمد
دسته گل، گل گونه، از ذست شد
طاق شد صبر و قرارم
عار و ناموس از دست شد
Canım diləgi, rəfiqü yarım
Hər nəstə ki, var getdi əldən
Düş ayağa kölgə tək, Xətayi
Оl sərvi-çinar getdi əldən
دل آرزو، رفیق و یارم
به شومی از دست شد
خطایی، برپای بیفت چو سایه
آن سرو و چینار از دست شد
"" بدون عایدات مفت نفت، رضا پهلوی و فارسستانیان، توان اداره ایران را نخواهند داشت "" دوستی داشتم که در رشتهٔ "" مهندسی مکانیک "" فارغ التحصیل شده بود و حامی محیط زیست بود، این سال توام بود با انفجار "" خبر استفاده از روغن سبزیجات در موتور‌های ماشین که کشور برزیل پیشگام آن بود ""، این دوست من، تصور کرد "" انقلابی در حال وقوع است و برای نجات کرهٔ زمین، نسل بشر از آلودگی سوخت‌های فسیلی "" زود از آمریکا، راهی برزیل شد. چند ماهی خبری ازش نداشتم و تصور کردم اسم این دوست من، به عنوان یک انقلابی نجات بخش زمین و نسل بشر، ثبت خواهد شد و من نیز از این راه، به جاه و مقامی خواهم رسید. ولی از بخت بد، انگار روغن سبزیجات، به دلیل "" خصلت چسبندگی viscous"" نه تنها راه بسیار باریک سوخت موتور ماشین به محفظه حریق را کند میکردند بلکه این موتور سبزیجات، کل بازدهی موتور ماشین را پایین می‌‌آوردند و باید
مساحت بسیار زیادی زمین کشاورزی برای تولید همین سبزیجات جهت استفاده از ماشین‌ها به کار گرفته میشد که هیچ، میزان آلودگی، دود، بوی بسیار بد سوختن این روغن‌های سبزیجات، راننده و مسافران ماشین را، سردرد میداد. خلاصه، هر تفکر انقلابی، بدون آزمایش در زمین واقعیت، همان "" فرضیات پوچ جامعه شناسی "" است. رضا پهلوی نیز، بدون در آامد مفت نفت، حتی نمیتواند یک نانوائی با ۵ کارگر را، اداره کند.معرفي كيانوش بعنوان هموطن گيلك اشتباه لپي بود كه رفع شدولي معرفي كيانوش توكلي بعنوان پان ايرانيست ازطرف جوادغيرواقعي،تحريك آميزوپروواكاتيوبودتوكلي گرامي خيلي دموكرات وآزاديخواه ترازآنست كه جوادبتواندبفهمد!!!نكته مهمتراينكه جناب استاددانشگاه ترنتونميفهمدكه شكنجگران وپاسداران تركزبان درخدمت رژيم فارسي اسلامي اندآيا اين شكنجگران ترك زبان براي زبان مادري وسيستم حكومتي ترك خدمت ميكنندوكردنديابخاطرمنافع حكومت حاكم پان فارسيسم وپان اسلاميست؟
از کلمات قصار یک کامنت: "اگرزنت فارس باشد،اگرشوهرت فارس باشد،بخاطرمسایل اتینیکی بتوخیانت خواهدکرد." المعنی فی البطن المحقق.
عبید زاکانی حکایتی دارد تقریبا به این مضمون که رافضی (شیعه) به مسجد شد نام صحابه (ابوبکر, عمر, علی, و عثمان] بر دیوار دید. خواست خیوه [آب دهان] بر عمر اندازد بر علی نشست. آزرده خاطر شد. گفت تو که با این ها نشینی سزایت همین باشد.
ادامه
اما آیا اسماعیل میتوانست با « افکاری» که داشت، اصلاحات کوچکی در زندگی مردم انجام دهد؟ او عملاً در جنگها بزرگ شد و عمر کوتاهش این امکان را نداد. از سوی دیگر « طریقت صوفی صفوی» مانند هر « آیینی» بسته و دگماتیک بود . هر چند که مثل هر آیینی سخن از « عدالت و عدم ظلم و زندگی بهتر و اخلاق خوب» میگفت.2- اسماعیل از هنگام 18 سالگی در کدام جنگها شرکت کرد و چه پیشامدهایی برای طرفین و مردم رخداد؟
خود اسماعیل در این میان عملاً چه کارهایی انجام داد؟ آنها چقدر با افکار خود او خوانایی داشت؟
اینها موضوعات قابل تحقیق و بررسی ست ، آنها را به عهده علاقمندان میگذارم.
چیزی که روشن است « تشکیل حکومت مرکزی از راه پایان دادن به قدرتهای ملوک الطوایفی، کم و بیش در یک دهه، تحقق یافت. اما عملاً تا مرگ اسماعیل تغییرات « مثبتی در زندگی مردم» تحقق نیافت و نمی توانست هم بیابد. این تغییرات مثبت از عهده اسماعیل و اسماعیل ها ، طریقت صفوی، خارج بود. زندگی بهتر نیاز به صنعت جدید، اقتصاد و نطام کشور داری دموکراتیک داشت که با جامعه گرفتار در سنت هزاران ساله بیگانه بود و نیاز بو د که زمان طی شود.
« افکار» خود اسماعیل، تا چه پایه با « طریقت صوفی صفوی» خوانایی داشت؟ باز موضوعی ست قابل تحقیق علاقمندان . اما افکار اسماعیل به عنوان « پیر طریقت» ، خودش میتواند قابل توجه باشد. و از زاویه دیگر چون بعد از نسیمی بعنوان یک شاعر قدرتمند در زبان ما مطرح است میتواند توجه را به شعر خودش جلب کند.
افکار اسماعیل را مقولات « خدا، قران، پیغمبر، امامان، علی، قیامت و کافر و مومن و ...» از زاویه « مذهبی» و اخلاقی، تشکیل میدهد. اما با وجود همین اعتقاد دینی، از آنجایی که چرخ « دنیا و زندگی» با « روغن اعتقاد» نمی چرخد، بلکه کار خودش را بی توجه به « اعتقاد شخص» انجام میدهد، انسان به ناچار « افکار و رفتار» خاص خودش را می یابد. که آموزگار آن زندگی ست.
قابل توجه است که ببینیم اسماعیل با وجود گرایش دینی، که مسئله اش برایمان حل شده است، چگونه به زندگی، تجارب و زشتی و زیبایی هایش مینگریست؟ به عنوان یک شاعر، یک رهنما، یک رهبر سیاسی در دوره ی خودش.
از سوی دیگر شاید جواب همین نگرش، پاسخ این پرسش نیز باشد که
-چرا اسماعیل هنوز که هنوز است در میان باورمندان به طریقت صوفی صفوی، علی گرایی، و « اسماعیل خطایی » گرایان مقام « مقدسی» دارد؟
کسی نمیداند چه مقدار از اشعاری که به نام او معروف است واقعاً کار خود شاه اسماعیل خطایی ست.
اما هر مقدار که متعلق به او باشد ، باز نشان دهنده ی مقام بلند روحی و شاعری اسماعیل در میان دوستدارانش دارد. نزدیک شدن به چرایی این امر ، پرسش نوشته است.
شناخت اسماعیل خطایی، نیاز به نوشتن کتابها دارد و در این مختصر نمیگنجد.
-لازم است همه مکاتباتش بررسی شوند
- دیوانش تحلیل شود
- زندگی او بعد از 18 سالگی در بعد سیاسی ، نظامی، فرهنگی ،
-اجتماع زندگی او در بعد داخلی و سیاست خارجی مورد توجه قرار گیرد
- افکار خود او، طریقت صوفی صفوی، ریشه های اعتقادی سهروردی، حروفی گونه و... بررسی شوند.
- و دهها موضوع دیگر . تاشاید بتوان پرده از روی شخصیت اش برگرفت. با پرستش و لعنت مشکل حل نمی شود.
اسماعیل نه تنها در زمان حیاتش خداگونه پرستش میشد، بل اکنون بعد از قرنها باز همچنان در بین دوستدارانش پرستش میشود، چرا؟ پاسخ چند جانبه محتاج پژوهش نوین است. آنچه تاکنون نوشته اند مشکل گشا نیست.
----
نظرات منفی، در میان آذربایجانی ها، پیرامون شاه اسماعیل:
- شاه اسماعیل با ساختن قدرت متمرکز به فارسها خدمت کرد.
- شاه اسماعیل زبان ترکی را دور انذاخت زبان فارسی را رسمی کرد، حتی زبان ترکی را ممنوع ساخت.
- شاه اسماعیل با رسمی کردن مذهب شیعه به فارسها خدمت نمود.
اینها و مانند اینها نظراتی ست که « نئو عثمانیست های وطنی» یا « نئو ترکیست ها ی آذربایجانی» بیان میکنند.
که ارزش توجه ندارند.
اما در مورد عثمانی و آذربایجان :
نامه سلطان سلیم به شاه اسماعیل و شعار نئو ترکیست های ما قابل توجه است:
« اگر سنت خلیفه محمد را نپذیری[ وسیله کردن دین] و بلاد و نواحی قلمرو حکومتت را به تمام و کمال جزء متعلقات و ضمیمه ممالک محروسه عثمانیه نکنی[ هدف اساسی]،عسگر ظفر ... چون اجل مسمی برسرت فرود میاید و ... دمار از روزگارت بر میاورد...»
یعنی « سرزمین ات را به دست عثمانی بده»
مقایسه شود با شعار « تبریز، باکی، آنکارا».
آیا این شعار در واقع ترجمه ی افکار دیروزی سلطان سلیم، برای امروزیان آذربایجان نیست؟ چرا؟
ادامه دارد
"" مقاله‌ای که توان طرح مسائل کلیدی را ندارد "" فرصت بهره برداری از بندر گوادر در بلوچستان پاکستان بدون امتیاز گیری از چین نمیتوانست عملی شود، پروسهٔ شکل گیری بزرگترین بندر تجاری، نظامی در اوقیانوس هند، و به تناسب آن، کوتاه کردن دست هند از بندر چابهار، باید چین در موقعیتی قرار میداد که در کنار حذف نفت ایران از بازار جهانی قرار بگیرد. مثلث اتحاد "" چین- کشور‌های حوزهٔ خلیج عربی، پاکستان "" بدین شکل با ستراتژی راهبردی آمریکا در حوزهٔ دریای هند، پیوند می‌‌خورد. تضاد رویکرد " چین - آمریکا " نه تنها در نیاز چین به گلوبلایزیشن و بی نیازی آمریکا به گلوبلایزشن توام شده، بلکه این تضاد "" در ابعاد فناوریهای الکترونیک، روباتیک تبدیل به مرکز ثقل اختلافات شده، لطفا توجه کنید اوروپای پیر فرتوت دیگر آن قدرت فناوری الکترونیک نیست. این تضاد‌ها وقتی فروکش خواهند کرد که "" چین - آمریکا "" پیرامون آینده
" پترو دولار " و " امتیاز گیری آمریکا به عنوان یک کشور صادر کنندهٔ نفت به چین " به تفاهم برسند و چین از فعالیت‌های اکتشاف نفت در دریای چین، دست بردارد.آقای لوایی من برای شما آرزوی سلامتی دارم.اما درباره آنچه نوشته اید متاسفانه دانشی ندارم.
اما نمیدانم چرا یاد این نوشته در کوچه ای افتادم که متروک بود وجای زباله شده بود . با خط قرمز وگاهی با گچ نوشته بودند..
( لعنت بر پدر و مادر کسی که در این جا اشغال بریزد ویا ب...)
لوای جان اجازه ندهید ذهن شما را زباله دانی کنند که مستوجب لعنت خواهد شد.
سالام ـ جناب توکلی شرکت شمادرگوناز تی وی رادیدم ،سئولات
۵۷ کرد،بازهم خیانت خواهدکرد.وتحلیل ها چنگی به دل نزدند.
شمافکرکنم عمدا تنش آفرینی کردید.چون که دارنده تفکرفدایی
درقدیم نمی تواند جعلیات پان ایرانیست هاراتکرارکند،مگراینکه
خودش نیزبه این تفکرگرایش داشته باشد.
گفتن دریاچه رضائیه ودریای مازندران بهمین راحتی نیست، تکراراین نام ها درتلویزیون گونازنیز نمیتواند بی دلیل باشد.
بهمین دلیل من بااینکه برآزادگی شماشکی ندارم،تکراراین کلمات
نیزبدون پشتوانه فکری نیست.
بهمین دلیل من بارهانوشته ام،اگربافارس دریک سنگرباشی وبادشمن خونین روبرویی جنگ کنی،بشماهمسنگرفارست خیانت خواهدکرد.
اگرزنت فارس باشد،اگرشوهرت فارس باشد،بخاطرمسایل اتینیکی بتوخیانت خواهدکرد.
اگرکمونیست باشی،اگرمذهبی باشی،اگرلائیک باشی وچندین سال تن به تن درگرماوسرما بافارس همدل وهم رازباشی ،دردقیقه نودبشماخیانت خواهدکرد.همانطورکه درانقلابات مشروطه،۳۲،۲۵،
همانطورکه رستم ،به سهراب خیانت کرد.
این یک فرهنگ ویک ائدولوژی برای فارس هاشده است.
آقای توکلی،امیدوارم که شما این چنین نباشی.
آقای محسن ابراهیمی،فرمود،موسوی اردبیلی،موسوی تبریزی، خلخالی تورک وجنایتکاربودند،
آقای ابراهیمی راست گفتند،ومن هم باایشان درجنایتکاربودن این
افرادموافقم،
ولی و آیااین افرادبرای برقراری حکومت تورکان جنایت کردند؟
یااینکه ازتفکرپان ایرانیستی اسلامی آنها ،مثل شماکه با تفکرکمونیستی پان ایرانیستی دارید،سوء استفاده ابزاری خواهندکرد؟
ازکجامعلوم ،که فردا نیزازتفکرپان ایرانیستی کمونیستی شما سوء استفاده نکنند؟
درضمن ،حکومت ایران اسلامی نیست،بلکه حکومتی کاملاپان فارسی ودرلفافه اسلامی برای عوامفریبی مردم ایران است.
آقای توکلی ،ما مشکل تورک وفارس را دربین سیاسیونی داریم،
که قدرت سیاسی رادردست دارند،ویابرای گرفتن قدرت سیاسی تلاش دارند.
این سیاسیون ازتفکرذاتی عمومی ناسیونالیستی مردم عادی نیزبخاطر منافع اتینیک خوداستفاده ابزاری میکنند،درنهایت نیزگماشتکی استعمارگران رابجان میخرند.
جناب توکلی عزیز،خمینی مذهبی،یارضاپالانی بیسواد، ناسیونالیست ،هردوفکرمیکردند،که میخواهند،به کشورخدمت کنند،ولی هردو با هدایت وصحنه سازی وجبرزمانی مجبور به تمکین باعوامل استعمارگران شدند.
من،شما نباید براحتی قبول کنیم که خامنه ایی ،خودش بتنهایی دیکتاتورشده است،این روندحرکتی سیاسی، سیاسیون داخلی وخارجی اورابه این راه کشانده است.
شعارهای انحرافی ،رضاشاه روحت شاد،مرگ برخامنه ایی،نه
غزه ،نه لبنان،جانم فدای ایران، حکومت ایرانی ووو،،، این شعارها کلا انحرافی،بابرنامه وارد شعارها ومردم معترض میشود.وباعث تفرق میگردند.
شماازسیستم غیرمتمرکزگفتی ،ولی دربکاربردن نام،دریای خزر،ودریای اورومیه ،همان حرف های دیکتاتوران ومتمرکزگرایان رابیان کردید،که بسیارمتناقض درحرفتان بود.
سومین موضوع.ساده نگری درتعریف اقتصادایران وچپاول ،فساد
،اختلاس ،باج دهی به اجانب تحلیل شد،
حکومت ایران باپروژه سازی ها همه راسرکارمیگذارد،
این حکومت همان حکومت پالانی است،فقط پالان عوض شده است.
این پروژه هاراچهل سال است ندیده وجوگیرمیشوید،
این پروژه ها باهماهنگی غرب وحکومت درسایه مدیریت میشود،
تادافعه وجاذبه تنظیم اقتصادی برای بقای حکومت گردد.
برای ایجاداین گونه پروژه ،باید تعدادی فدا یاتلف شوند.
اگرسیستمی که شمامطرح کردید،یعنی غیرمتمرکزبرقرارشود،
بایدباپان فارسیسم ودیکتاتوری خداحافظی کرد،
یعنی باید،استعمارگران کوله پشتی خودرابسته وازایران بروند.
نتیجه ،،پان فارسیسم بالفافه های مختلف ملی گرایی،مذهبی، شاهی،شیخی،چپی،همپیمان وهم سفره استعمارگران هستند.
جان این یکی به وجودآن دیگری پیوندخورده ودریک راستا است.
این شگرد این رژیم ضد ایرانی که بوسیله ماموران و اپوزیسیون نما های دست ساز خود با شایعه تولید خبر سراسر دروغ افکار ایرانیان خارج را جلب کند وو سپس انرا تکذیب میکند که دو هدف را دنبال میکند اول اعتماد اپوزیسیون ومردم بهم سلب میکند و بعد با کمال بیشرمی خبر را دروغ و شا یعه و منصوب بیک گروه سیاسی مثلا سلطنت طلب و غیره منصوب میکنند و بدین وسیله ۳۹ ساله که باهمین شیوه مانع اتحاد و همبستگی بین اپوزیسیون و مخالفین رژیم میشود و کماکان به زندگی کثیفش ادامه میدهد.وظیفه اپوزیسیون واقعی و مردم است که ماموران و اپوزیسیون نما ها ی رژیم را شناسایی و بی ابرو کنند.
به عنوان یک خواننده تشکر میکنم از آقای توکلی که با جدیت و بدون توجه به برخی انتقادها به افشای دروغ گوییهای برخی از افراد منتسب به اوپوزوسیون پرداخته. واقعیت اینه که شایعه پراکنیهایی نظیر آنچه که در مقاله به اونها اشاره شده ابدا تاثیر مثبتی در مبارزه طولانی پیش رو با استبداد در کشور ما نداره (چون من برخلاف عده ای معتقدم که مبارزه با رژیم ممکنه سالها طول بکشه و لزوما سقوط رژیم رو فوری نمی بینم). در هر حال، چه زمان سقوط رژیم جمهوری اسلامی قریب باشه و چه دور باشه، دشمن اصلی کشور ما جهل و ناآگاهیه که تولید کننده فرهنگ تقلید و اطاعت و تنبلی فکری هست. مبارزه با اینها هم با شایعات بی پایه و اساس و بعضا مضحک ممکن نمیشه. تنها تاثیر این قبیل شایعات بی اعتمادی مردم هست به رسانه های اوپوزوسیون.
یعنی اگه هم آخوند دروغ بگه و هم مخالف آخوند، چه فرقی میمونه بین این دو دروغگو؟ بنابراین برخلاف برخی انتقادهای از نظر من کوته بینانه که گویا هدف اصلی باید رژیم باشه، معتقدم که هدف اصلی یک فعال سیاسی و روشنگر باید ناآگاهی و اطلاعات غلط در تمام زمینه ها باشه. به هر حال باز هم تشکر میکنم.جناب حسن گرامی، راستش منهم تعجب کردم معمولا در معرفی سخنرانان در یک برنامه تلویزیونی رسم بر این است که در معرفی هویتی ، خود مهمان به معرفی خود می پردازد ، دوما هویت مرا نیز اشتباه گفت ، من مازنی و ایرانی ام یعنی دو هویتی هستم و اینجانب مدیر سایت ایرانگلوبال هستم در حالی که آن کارمند گوناز تی وی جناب جواد اسماعیل بیلی ، می گفت چرا کیانوش توکلی پانیرانیست را دعوت کرده آید بلکه بایستی از ایرانگلوبال دعوت می کردید!!!
آقای توکلی گرامی .شما چرا اجازه دادید از شما به عنوان فرد گیلک نام ببرند .؟
در حقیقت در این برنامه هیچ فرد ایرانی وجود نداشت سه تن ترک یک بلوچ و یک گیلک .پس دعوا بین خود همین اقلیت ها میباشد.
آما داستان از این قرار است که جریان تحریک شده تجزیه طلب ترک از سوی دولتهای خارجی به دروغ خود را نماینده مردم آذربایجان میداند و باید بدانند مردم آیران اجازه نخواهند داد پیشه وری دیگری گرد و خاک بپا کند.
نکته دوم اینکه دین اسلام وشیعه هرگز جریانی ایرانی نبوده بلکه با شمشیر عرب وقزلباشان شاه اسماعیل حاکم شده است. چپاول کنونی آخوند ها و جنایات آنها بدون تسلط صفویه برایران هر گز عملی نبود
آقای توکلی با پخش برنامه ای دیگر از گوناز تی وی زیره به کرمان آورده اند. کم در این وبسایت انصاف علی داریم.حالا تفسیر خود شما هم با کامنتی که گذاشتید جالب است.کمونیست ها هنوز ج ا سقوط نکرده سر رضا پهلوی دعوا دارند و تجزیه طلبان از فرصت بدست امده ناشی از نابسامانی های داخلی و اختلافات اپوزیسیون فرسوده با دوستی موقتی با چپ ها ی ایرانی همه چیز را با وارونه جلوه دادن به نفع خویش میخواهند مصادره کنند.فعلا برای بعضی رسانه ها جوری جنس مهم است.
اول وقتی خبر را دیدم ، فکرم که این دوست و همکار طنز نویس ما، اقای امیر علی متولی مطلب طنزی گداشته است، به همین خاطر در کامنت قبلی تاکید کردم که خبر را جدی نگیرند ، چرا که اساسا خبر ترور شیمیایی منصور اسانلو ااولین بار از کارخانه دروغ سازی آمد نیوز ساخته و پرداخته شده بود، متاسفانه منصور اسانلو هم به این دروغ سازی کمک کرد و حالا هم فکر می کنم ،خبر دستگیری سید محمد حسینی باز هم ساخته همان باند های دروغ ساز روح الله زم می باشد. آخه کسی نیست بگه مگر اف بی آی ، برگ چقند ر است که در باره حمله شیمیایی در قلب سیاسی امریکا سکوت کند ، آنهم در جنگ تبلیغاتی آمریکا ، اسراییل و عربستان با رژیم تهران ، این ویدو سید محمد هم با هدف معروف شدن هر چه بیشتر و بالا رفتن میزان کلیک ساخته شده است. خلاصه اینکه هر سه خبر دروغ است.تصادف اسانلو ، تصادف رانندگی بود، نه حمله شیمیایی
خبر دستگیری سید محمد حسینی هم دروغ بودو تکدیب آن توسط سید هم دروغ بودباردیگر تجزیه طلبان ترک نشان دادند که بدلیل فرهنگ قومی ناسیونالیستی، استعداد درک تئوری های سیاسی اجتماعی را ندارند و فقط کراوات زدن و کت و شلوار پوشیدن ،و تظاهر در رسانه ها کافی نیست. مجری برنامه، توکلی را گیلک معرفی میکند و نه ایرانی و فارس . این پان ترکها مثلا لرها را هم همیشه جزو استقلال طلبان معرفی میکنند در صورتیکه لر و بختیاری ها خود را فرزندان اصیل ماد و هخامنشی و مدافع ایران می نامند ؛ و آخوندها در خوزستان با کمک آنها نیرویی در مقابل عربها ساخته اند. همه این نکات نشان میدهد که آذری های تجزیه طلب ا، از ایران و ایرانی و جامعه و سیاست درون ایران بی خبر هستند و ساده لوحانه فکر می کنند با این تلاشهای کودکانه شونیستی ضد ایرانی به اهداف خود میرسند. توکلی هم نمیداند که اسم در یاچه رضائیه از نام رضاشاه ترک بنقورد گرفته شده. این نبیادگرایان ترک چرا نمیروند قره باغ در ارمنستان را
آزاد کنند و اسم روسی الهام "علی اوف" را به اسمی آذری اسلامی عربی فارسی ایرانی تبدیل نمایند؟ !معلومه طنز سیاسی روز از امیر علی متولی است
اینجانب به دعوت آقای انصافعلی هدایت در برنامه دیالوگ شرکت کرده بودم، موصوع بحث کاملا روشن بود و هر یک از مهمانمان که عبارت بودند از رضا حسین بر ، من و محسن ابراهیمی در این باره صحبت می کردند و شخصی بنام جواد اسماعیل بیلی -که گویا از اعضای مدیریت گوناز تی وی بود - خودرا میهمان برنامه نمی دانست ولی نقش جواد اسماعیل در این "دیالوگ "مشخص نبود. به گمان من ، آقای هدایت بعنوان مجری برنامه ،بخوبی عمل کرد . جناب جواد اسماعیل انگار "مبصر" و مفتش "دیالوگ" بود و خود را بالاتر از مجری و مهمانآن جلسه می دانست ودیگران را از نگاه ایدولوژیک تصحیح میکردو انگار مسول ایدولوژیک "گوناز تی وی "بود
چنین پدیده ای در هیج یک از تلویزیون ها و برنامه های سیاسی دیده نشده است ، بطور مثال در ابتدای برنامه ایشان مطرح کرد که بایستی از ایرانگلوبال ،کس دیگری را دعوت می کردند . در حالی که اینجانب از سوی انصافعلی هدایت بعنوان مدیر سایت ایرانگلوبال دعوت شده بودم . در دور بعد بنده دریاچه ارومیه را "دریاچه رضاییه"نامیدم ولی اعلام کردم که هیچ تعصبی برنام ها ندارم که جواد اسماعیل با تاکید گفت که ایشان " تعصب" بر نام ارومیه دارد و در کمال نا باوری اینجانب را پانیرانیست نامید و باز هم بطور ضمنی از شرکت من در "دیالوگ " ناراضی بود که این بار با اعتراض شدید من مواجه شد. شایان ذکر است که دوساعت مانده به اجرای برنامه من به دلیل مشکلات فنی از شر کت دربرنامه صرف نظر کرده بودم که با اصرار جناب هدایت ، با مشکلات عدیده خود را به برنامه رساندمبیانیه کانون حقوقدانان ایران: رژیم حقوقی دریای مازندران و ترکمانچای دوم
http://shahrvand.com/archives/99175
"" چند فاکتور مهم در صورت سوریه‌ای شدن ایران "" ۱- با افزایش قیمت نفت، کشور‌های حامی حذف نفت ایران از بازار مخصوصا ( روسیه، عربستان و آمریکا ) و کسب درامد سرشار به دلیل حذف نفت نفت ایران، تا چه حد برای افزودن آتش به تنور تلاش خواهند کرد. ۲- اقتصاد جهانی، با قیمت‌های سر به فلک کشیده نفت، تا چه حد توان ایستادگی دارد و یا به زانو خواهد افتاد. ۳- امکان تعدیل قیمت سرسام آور نفت توسط کشور‌های تولید کننده، برای جلوگیری از فروپاشی اقتصاد جهان، و در همان زمان، بی ثبات نگاه داشتن ایران، تا چه حد است. ۴- هر گونه ماجرا جوئی و اشغال خاک دیگران توسط پ ک ک ، به سبک و شیوهٔ کرکوک، چگونه ایران را به جهنمی تبدیل خواهد کرد و مسیر فراریان از طریق آزربایجان جنوبی، سرزمین بدون توپ و تفنگ تورکان را، ناا امن خواهد کرد پس بر هر ایرانی است که "" سیاست الحاق گرائی پ ک ک و رژاوا "" را خطری به جان فراریان از جهنم ا
ایران قلمداد کند.پس برای اتحاد و مبارزه، هم « تئوری اعتقادی آماده بود و هم فرشته». و ظلم غیر قابل تحمل. براین اساس حداقل 10 طایفه و قبیله گرد این کودک جمع شدند.
در سرتاسر ایران نام خدا فراموش شده و همه جا نام اسماعیل برزبانهاجاری است.» ص 198 مرتضی راوندی.آیا همه سرگردگان قبایل طریقت چی بودند؟ نه، ولی در میان طوایف طریقت چی ها نیز کم نبودند. اما رؤسای قبایل عمدتاً به خاطر « قدرت و مکنت و غنیمت » گرد فرشته جمع شده بودند و عملاً نیز جنگها و فتوحات را « آنها و با هم اندیشی طریقت چی های کهنه کار و معتقد» انجام میدادند. اتحاد « صوفی، نظامی، معصوم» و « مردم ستمکش و باورمند به فرشته» تحقق یافته بود.
اسماعیل در جنگ همدان با سلطان مراد 16 ساله است. تنها در جنگ مرو است که به 23 سالگی رسیده .
در کتاب سفرنامه های ونیزیان در ایران آمده« این صوفی[ شاه اسماعیل] را رعایایش چنان ستایش میکنند که پنداری خدا بر روی زمین است.بسیاری از سپاهیان بدون زره وارد معرکه کارزار میشوند...
این پدیده در مورد شیخ صفی نیز بود. « وقتی شیخ صفی فوت کرد اکثر اهای آذربایجان و قفقاز از معتقدان شیخ بودند. ...در اردبیل لااقل 90 در صد مردم خود را هوا خواه شیخ می شمردند.. بغداد، سوریه، فلسطین، ترکستان شرقی، دستجاتی خود را صوفی صفوی می دانستند...»
هنگام ورد شیخ به حدود گرمرود و ولایت اورمیه « جمعیت به قدری در کوه و صحرا موج میزد که شیخ ناگزیر به پشت بام رفت. » ریسمان توبه که یک طرف در دست شیخ و سر دیگر در دست مردم بود، ریسمان به ریسمان بسته بودند و هر رشته در دست دو سه هزار نفر بود و بدین طریق با شیخ بیعت و توبه و تلقین دریافت میکردند. راوندی ص 194( کتاب سه جلد در یک مجلد).
« نخستین شیوخ ضفوی در اردبیل میزیستند، زبان ایشان آذربایجانی بود، نفوذ ایشان عظیم و مریدانشان نه فقط در آذربایجان بلکه در مغرب ایران، و اصفهان و شیراز و نقاط دیگر و روم (آسیای صغیر)فراوان بودند»ص 196- راوندی.( همه نقل قولها از بخش سلسله صفویه ).
اینکه عقاید شیخ صفی چه بود موضوع این نوشته نیست. اما در پروسه طریقت صوفی صفوی دو گرایش میتوان دید:
1- گرایش در ایران، که به تدریج در شیعه 12 امامی حل شد.
2- گرایش طریقت صوفی صفوی در عثمانی که بقایایش هنوز هم وجود دارذ و اشعاری به نام خطایی میخوانند و او را پیر و مراد خود میدانند. و شاه اسماعیل خطایی را شاه اعتقادات خود می شمارند.
موضوع دیگر اعتقادات خود شاه اسماعیل است که در اشعارش دیده میشود. آنچه از این طریقت در عمل پیاده شد چندان ربطی به شاه اسماعیل ندارد. او در طول عمر کوتاه خود بیشتر در جنگ ها بود و چندان فرصتی نیافت که بتواند به اوضاع اجتماعی و زندگی مردم بپردازد، و نتیجه منفی یا مثبت آن را تجربه کند. ولی تا این حد توانست به هدف « تمرکز قدرت در سرزمین وسیعی» دست یابد و آنرا در برابر امپراطوری عثمانی که دهان بسیار گشادی داشت حفظ کند.
دیدگاه منفی در مورد شاه اسماعیل:
1- بخشی از این دیدگاه مربوط به زمانی ست که اسماعیل کودک و یا زیر 18 است. با اینکه او را در 13 سالگی به عنوان شاه برگزیدند، ولی همه کاره ی سیاست و نظامی گری و اداره امور جامعه به دست سرگردگان و بزرگان طوایف است. و زیر سمبل نام او عمل میکنند.
اینجا برخی از قلمزنان داخلی و خارجی، قدیمی و جدید، کوشیده اند مسئله « قتل و غارت و اسیر گیری و کشتار به خاطر عقیده ، و کشتار در جنگها» را به « نامه اعمال» شاه اسماعیل کودک و ضغییر بنویسند و « سرکردگان و تصمیم گیران اصلی را فراموش کنند.
شاه اسماعیل کودک و به سن بلوغ کامل نرسیده نمی تواند مسئولیت چنین کارهایی را به عهده داشته باشد. اگر در این سن ، در جریان قدرت گیری کار خلاف و غیر انسانی انجام پذیرفته، که البته انجام گرفته، متوجه بزرگان دور و بر اوست.
اما از وقتی که 18 سالگی را تمام کرده،و در جنگ ها شرکت کرده، مسئولیت آنها هم بخشاً متوجه اوست. و از این گریزی نیست.
ادامه دارد
"" آخرین صفحه نمایش در سوریه و نتیجه گیری برای آینده نزدیک "" استان ادیلیب، مرکز عمده مخالفان رژیم اسد، بزودی آیندهٔ سوریه را رقم خواهند زد، دو کشور "" ترکیه و روسیه "" تنها قدرتهای فاکتور تعیین کن، در استان ادیلیب خواهند بود، روسیه به نفوذ ترکیه بر روی مخالفان اسد واقف است و بدین سبب، طولانی یا کوتاه شدن جنگ، و ترکیه، به نفوذ روسیه بر ارکان رژیم اسد، """ گفتگو‌ها از این دریچه """ هدایت خواهند شد. در مورد عراق، "" تنها کسی بودم که به درستی اشاره کردم "" امنیت نسبی در اقلیم کوردستان، به دلیل آزادی عمل محدود اقلیم بود، با تسخیر و اشغال کرکوک، این شهر ترکمن نشین، پرسهٔ پایان اقلیم، کلید خورد. در مورد سوریه، پ ک ک و رژاوا، با آویزان شدن از آمریکا، رژیم اسد، مافیای سپاه، هیچ جائی ندارند. پناهندگان سوریه ای، ترکیه و دیگر کشور‌های هم جوار را برای فرار داشتند، در مورد سوریه‌ای شدن ایران، مشکل
بسیار پیچیده است چونکه " بی ثباتی و نه بسامانی ایران " به نفع بازار نفت روسیه، آمریکا و عربستان و کشور‌های نفتی خاورمیانه است.برای کسی مانند من که آشنایی زیادی با حکومت فرقه دموکرات، تحت رهبری جعفر پیشه وری در آذربایجان ندارد تصویری که جناب جداری از تحولات (عملی و نه روی کاغذ) عمیقی در زمینه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در عرض یک سال ارایه می نمایند جای تامل دارد. میگویند اگر یزد دور است گز نزدیک است. حکومت پیشه وری تحت حمایت مستقیم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بوجود آمد و در بهترین حالت مجری فلسفه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شوروی بود. سرنوشت شوروی و عواقب آن بر همه ما آشکار است. آیا واقعا حکومت پیشه وری قادر به انجام این اصلاحات در عرض یک سال بود و توانایی استمرار آن را داشت؟ نمیدانم.
شعری در خور.اتش خاوران در سینه ها فروزان تر باد
طبق کامنت جناب خسن جداری "بیش از سی هزار تن از فدائی ها و دیگر انسان های شریف و آزاده، از زن و مرد و پیر و جوان و حتی کودکان خردسال به دست ارتش و دیگر عوامل رژیم آزادیکش شاه، قتل عام شدند". جمعیت ایران در سال ۱۳۲۵ تقریبا حدود ۲۰ میلیون نفر و اگر جمعیت ترک آذربایجان را سی درصد جمعیت ایران بدانیم طبق کامنت جناب جداری حدود نیم درصد از جمعیت آذربایجان در آذر ۱۳۲۵ کشته شدند. با محاسبه جناب سازاخ تعداد مقتولین حدود هفتاد هزار نفر میشود. همه اینها طبق حساب تقریبی من میباشد. آیا کسی مدرک مستندی در این باره دارد؟
در ایران، در دوران حکومت شاه و شیخ، دو قتل عام هولناک به وقوع پیوسته است . کشتار نخستین در اواخر سال 1325 شمسی در آذربایجان اتفاق افتاد. از تاریخ 21 آذر 1324 تا 21 آذر 1325، فرقه دموکرات آذربایجان ، در این دیار پر حوادث، زمام قدرت را در کف داشت. در طول یکسال حکومت فرقه دموکرات، تحت رهبری جعفر پیشه وری، تحولات عمیقی در زمینه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در آذربایجان رخ داد. این دگرگونی های بیاد ماندنی ، سیمای آذربایجان را که طی سال ها در آتش فقر و فلاکت می سوخت، بکلی متغییر ساخت . تقسیم بلا عوض زمین بین دهقانان، کوشش در جهت آبادی شهرها، اعطای حق رای به زنان ، تاسیس دانشگاه تبریز ، رسمی ساختن زبان ترکی در مدارس و ادارات ، مبارزه با فساد و ایجاد امنیت در تبریز و دیگر شهر های آذربایجان، تعیین 8 ساعت کار برای کارگران ، ایجاد مدارس،
کارخانه ها، درمانگاه ها وباغ های عمومی، از جمله اقدامات آزادیخواهانه و مثبت فرقه دموکرات بود. در 21 آذر 1325، ارتش مهاجم شاه، به دستور اربابان خارجی حکومت مرکزی، به آذربایجان حمله ور گردیده و در این دیار مبارزه و آزادگی، دست به وحشیانه ترین جنایات و پلیدی ها زد. در طول چند ماه پس از بر افتادن فرقه دموکرات ، بیش از سی هزار تن از فدائی ها و دیگر انسان های شریف و آزاده، از زن و مرد و پیر و جوان و حتی کودکان خردسال به دست ارتش و دیگر عوامل رژیم آزادیکش شاه، قتل عام شدند . کشتار دیگر ، در دوران حکومت سیاه جمهوری اسلامی در سال 1367 اتفاق افتاد . در تابستان این سال فاجعه بار ، رژیم کشتار و جنایت به دستور خمینی جلاد ، بیش از 15 هزار تن از زندانیان مبارز و مقاوم را در زندان های مختلف کشتار کرد . این یک آدم کشی در سطح گسترده بود که نشان دهنده ماهیت ننگین رژیم خون آشامی بود که در شکنجه و قتل مبارزین دست از جان شسته، حد و مرزی قائل نبود. دردناک است که افراد و گرایشهای سیاسی آلوده به سموم شوونیسم و برتری طلبی قومی و نژادی ، متعلق به ملت فارس که خود را مبارز و سوسیالیست و چپ قلمداد می کنند، هرگز در نوشته های عریض و طویل و قلم فرسائی های پر آب و تاب خود، جنایات و ددمنشی های رژیم شاه را در کشتار هزاران تن از اهالی آذربایجان در آخرین ماه های سال 1325 ، محکوم نمی کنند. آیا چنین کوتاهی،معنای دیگری جز مستور نگه داشتن آدمکشی های رژیم شاه می تواند داشته باشد؟شاعر خطایی،
از خانواده ی صوفی شیخ صفی الدین اردبیلی
تولد و درگذشت:1524 — 1487م.
حامیان: قبایل متحد،زیر نام قیزیل باش
اعتقاد: طریقت صوفی شیخ صفی الدین
نفوذ : در کل آذربایجان، و در بخشی از امپراطوری عثمانی ، و کم و بیش در دیگر مناطق منطقه.
تحصیلات: زبان عربی، فارسی، ترکی، دین ، شعر ، صوفی گری. و...
فعالیت:
کودک:
شاه :1501م. تبریز ، 13 ساله (اعلام طریقت صفوی شیعه، مذهب رسمی)
جنگ:1501 تسخیر باکو: 14 ساله
جنگ نزدیکی همدان 1053 با سلطان مراد ؛16 ساله
بالغ:
-تألیف مثنوی ترکی،حدود 1506 م. ؛ 19ساله
جنگ مرو،، با قوشون شیبانی خان، 1510 ؛23 ساله
جنگ چالدران: 1514 م. 27 ساله
جنگهای:
هرات، بلخ، مرو، تمام ایران، عراق عرب، خراسان. و تسخیر آنها.
مساحت مملکت صفوی دو میلیون و 800 هزار کیلو متربع
هنگام در گذشت: 37 ساله
آثار قلمی :
مکاتبات با سلطان سلیم عثمانی:- دیوان ترکی
-مکاتبات با سلطان عثمانی ...
نامه سلطان سلیم به شاه اشماعیل:
-« اگر سنت خلیفه محمد را نپذیری و بلاد و نواحی قلمرو حکومتت را به تمام و کمال جزء متعلقات و ضمیمه ممالک محروسه عثمانیه نکنی،عسگر ظفر مخصوص« کانهم بنیان مرصوص» چون اجل مسمی برسرت فرود میاید و به حکم « اقتلوهم حیث وجد تموهم»دمار از روزگارت بر میاورد... اساس دین متین را برانداخته لوای ظلم را به قواعد تعدی برافراخته، نهی منکر، امر به معروف از شعایر شریعت ندانسته، شیعه ی شنیعه خود را به حلیل فروج محرمه و اباحت دماء محترمه تحریص نموده ... مسجد خراب کرده و بتخانه ساخته ، پایه بلند اسلام پایه بلند را به دست تعدی در هم شکسته ، فرقان مبین را اساطیر اولین خوانده ، اشاعت شناعت را باعث شده نام خود را حارث کرده...»
در این نامه هم سلطان سلیم مانند نامه های پیشین از دشنام و ناروا خود داری نکرده است. قبلا شاه اسماعیل را«بچه صوفی، ناپاک ، کافر و مرتد...»نامیده بود. منیع :مرتضی راوندی تاریخ اجتماعی ایران ص 200
پاسخ شاه اسماعیل جوان:
به نوشته مرتضی راوندی تاریخ اجتماعی ایران ص 200 ، او در عین شجاعت و دلیری، شرط ادب را به جای آورده و اشاره کرده است:
«با اینکه به خاندان سلطان محبت قدیم داریم و رنجشی در دل ما نیست،ناچار خصومت سلاطین را که رسمی قدیم است تحمل میکنیم ، لیکن هتک حرمت و ناسزا گویی شایسته نیست و کلمات نامناسب وجهی ندارد... این اقوال و افکار ناپسند، مولود تخیلات منشیان تریاکی سلطان است، و این نامه در حال نشاه بنگ و تریاک به وسیله منشیان مذکور نگاشته شده است...» و سلطان را از سرانجام تلخ و زیانبخش خصومت برحذر داشته و یاد آور شده است که این نامه را از سر دوستی نوشته است. پس بهتر است که در نتیجه و سرانجام این کار خطیر نیک بیندیشد و از راه عاقبت اندیشی در آید زیرا پایان کار نا محمود است و پشیمانی در آن سودی ندارد.»
این نمونه ای از برخورد اسماعیل جوان و سلطان سلیم است. به روشنی پیداست که از نظر سیاست خارجی، درک و نگاه به مسایل، یادآور برخورد یک سیاستمدار اندیشمند با یک آدم عامی و زور گو و کهنه ذهن است. تا جایی که دیده ام در دیگر نامه ها نیز این تفاوت وجود دارد.
نوشته اند:«شاه اسماعیل در جنگ چالدران زنجیری را که توپ های عثمانی را بهم وصل میکرد با شمشیر پاره کرده بود. بعد از جنگ سلطان سلیم پیام مید هد که آن شمشیر را بفرستید ببینم. شمشیر را میفرستند، سلطان سلیم نمی تواند آنرا به کارگیرد ، میگوید شمشیر همان نیست. شاه اسمایل پیام میدهد که « شمشیر همان است، اما بازو همان نیست».
این سخن حتی مستند هم نباشد باز همخوان با جوابهای اندیشمندانه شاه اسماعیل در مکاتبات است. و نشان دهنده ی شخصیت و دانایی و شایستگی اوست.
----
دو دیدگاه در مورد شاه اسماعیل:
1- نوشته جهان گردان خارجی ، برخی تاریخ نویسها، منفی.
2- نفوذ شاه اسماعیل در میان مردم، مثبت.
چرا شاه اسماعیل نفوذ زیاد و کارایی در میان قبایل و مردم داشت؟
-پدر بزرگ و پدر اش را کشته بودند. مردم این میدانستند.
-طریقت صوفی گری شیخ صفی در آذربایجان، و منطقه نفوذ فراوانی داشت. و بعدها نیز رهبری طریقت به شاه اسماعیل منتقل شده بود.
- مردم از ظلم موجود در جامعه و منطقه به تنگ آمده بودند و نیاز به«رهبر و نجات بخش»داشتند.
-این رهبر عملاً یک«کودک پاک»بود که پیدا شده بود. چون یک فرشته آسمانی. همه فتوحات به نام این«کودک معصوم» که حکم فرشته ی نجات بخش را در قلب ستمکشان پیدا کرده بود، انجام گرفت و او در 13 سالگی به پادشاهی رسید.
- نفوذ معنوی و فلسفه دینی شیخ صفی زمینه ی اعتقادی اتحاد و مبارزه و قدرت گیری را آماده کرده بود. تنها نیاز به یک پرچم و سمبل و معصوم بود که همه بدور او گرد آیند.چه معجزه ای شگفت انگیز تر از یک کودک میتوانست باشد؟
جناب سازاخ,
آیا منبع موثقی در باره "قتل عام ۲۱ آذر سال ۱۳۲۵ که یک در صد ملت ترک آزربایجان" کشته شدند در دست دارید؟ اگر حدس و گمان است, از نظر کنجکاوی چرا مثلا ۳ یا ۵ در صد نبوده؟
تبریزی عزیز تا بحال مطلبی در مورد قتل عام ۲۱ آذر سال ۱۳۲۵ که یک در صد ملت ترک آزربایجان قتل عام شدند، از شما مشاهده نکرده ام، نه لینکی و نه یادبودی، شما بعنوان یک تبریزی چرا در مورد جنایت و ظلمی که به ملت ما شده احساس مسئولیت نمی کنید؟ آیا این دلیل خاصی دارد؟ که برخورد دو گروه داعشی را مرتبا زیر ذره بین می برید، ولی جنایت در حق تبریزی ها در ۲۱ آذر را فراموش می کنید!!
"" جامعه شناس سپاه پاسداران، جواد میری "" در حالیکه ( اقتصاد توسعه گرا ) بیشتر از یک دهه است جامعه شناسی را به کنج باز نشستگی حول داده است اتاق‌های جهل در سیستم ایران شهر فارسی، تصور میکنند میتوانند با توسل به " جواد طباطبا ئی و جواد میری "ها مهندسی تحولات اجتماع ئی را به دست بگیرند، کل ارکان جامعه شناسی در غرب با این کتاب به چالش کشیده شده Michael Lind > Let's Abolish Social Science ، فراموش نکنیم آزربایجانچیلیق و تورکچیلیق یعنی " انقلاب اقتصادی، لجستیکی برای شکستن قفسی که جامعه شناس‌های ساده لوح تحصیل کرده خارج، کمونیست ها، پان ایرانیست ها، آذری فازری ها، پان فارسها با آویزان شدن از " پان تورک کزائی " قصد ساختن آن را برای ما دارند.
به نظر میرسد مغول تباران تجزیه طلب ، بعد ز سالها اشاعه تنفر راسیستی ضد فارس و ضد ایرانی ،
اکنون از مبارزه علیه تاج و عمامه سخن میگویند.
ما پیشگامان پرولتاریا در دیاسپورا ، سالهاست که به این گروه ناسیونالیست قومگرای دهاتی ، توصیه کردیم که آدرس غلط ندهند و بجای مبارزه نژادگرایانه علیه خلقهای ایران و مردم ایرانشهر ، به مبارزه سیاسی طبقاتی فرهنگی علیه ارتجاع و فاشیسم اسلامی و سلطنتی و در مخالفت با سلطه سرمایه بپردازند.
زنده باد سوسیالیسم !
ترک به ترکستان !
برفرار باد پرچم 3 رنگ ایرانی آزاد سوسیال سکولار و منوگام(تک همسری) !
این سروده پیش از این دو بار نیز در تارنمای ایران گلوبال گنجانده شده است و این بار سوم است که به ایران گلوبال فرستاده می شود و تکراری است!
لینک یک
http://iranglobal.info/node/12317
لینک دو
http://iranglobal.info/node/56659
"" کدام ترکیب، بقا ما را تضمین خواهد کرد؟ "" خاورمیانه نمیتواند به "" گفتمان پوچ "" پ ک ک همان جامعه است، جامعه همان پ ک ک است، یا " رژاوا همان جامعه است، جامعه همان رژاوا است " ادامه دهد، در خاورمیانه، تنها دو کشور "" ترکیه و اسرائیل "" دارای اقتصاد‌های تولیدی هستند، با تشدید جنگ تجاری در نظام بین الملل، کشور‌های نفتی خاورمیانه، دچار بحرانهای پی در پی خواهند شد، "" خاورمیانه نفتی، و آمریکای لاتین غیر نفتی ( به استثنای ونزوئلا ی نکبت زده که هر دو مشکلات خاورمیانه و افکار کمونیستی آمریکای لاتین " را به ارث برده ) با ورود ربات‌ها در حجمی کلان به محیط کار، بیشتر از پیش " ابر بحران‌ها " را تجربه خواهد کرد، نطفهٔ " انسجام فکری " در غرب با " روحیه کار آفرینی " بسته شد. جامعه شناس‌های ساده لوح تحصیل کرده خارج، لشگر کمونیست‌های جهان سومی، به کارفرینی ئلان جنگ دادند و بدین طریق، نفت تنها راه
بقا ما شد.بدین وسیله به اطلاع سازمانهای حقوق بشری می رسانم که در گفتگویی که با چند نفر در داخل داشته ام. آنان تاکید می کردند که برخی از داروها (قلبی و دیابتی ) در ایرآن بسیار کمیاب و یا نا یاب شده است .با آنان طرح کرده ام که دارو اساسا جز تحریم ها نیست ولی آنان هم تایید می کرده اند ودر پاسخ مطرح کرده اند که پول داروها صرف خرید ماشین های لوکس توسط سپاه شده است.از دوستان می خواهم اگر اطلاعاتی در این زمینه دارید ،د بخش کامنت ها بنویسند، تا بشود گزارشی مستقل در این خصوص تهیه کرد
کارگر نانوا، گداخته شده در تنور بی حقوقی
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=88402
بزرگترین مشکلات در ایران پارسی و ترکهای آذری شده، فرهنگ تجملات و چشم هم چشمی و برخ کشیدن داشته ها و نداشته های خود به رخ دیگران و پوز دادن و افاده فروختن است، فقر موجود در ایران ناشی از به هدر دادن ثروت و سرمایه ملی در راه عقده گشائی های پایان ناپذیر صاحبان قدرت و سرمایه می باشد، چه در زمان کادیلاک سواران کراواتی شاهی و چه در زمان پورشه سواران رژیم ریشی اسلامی، قطعا اگر یک حکومت کمونیستی هم در ایران بقدرت برسد، بعد از استحکام پایه های حاکمیت، قدرتمندان برای پوز دادن، گردنبند پنج کیلوئی داس و چگش از طلای ناب را به گردنشان آویزان می کنند، و مدالهای طلائی کیلوئی با مارک داس و چکش به همدیگر هدیه می کنند
جناب achin,
تنها به قاضی رفته راضی بر میگردد. میگویند در دعوا حلوا قسمت نمی کنند. در زمان جنگ بین الملل اول روس و انگلیس و عثمانی در پی منافع خود در ایران حضور داشتند و منظور نهایی آنها پیروزی به هر قیمتی بود یعنی آنها برای امور خیریه به ایران نیامده بودند, آنها آمده بودند که بکشند و یا کشته شوند, قحطی جای خود دارد.
نظری اجمالی به "Persian famine of 1917–1919" در ویکی پدیای فارسی و انگلیسی نشان میدهد که صاحب نظران دیگر. نظرات جناب مجد را مورد بررسی و انتقاد قرار داده و بعضی آنرا اغراق دانسته اند که این گفتگو را به آنها واگذار میکنم.
آنچه برای ما تا حدودی روشن است - علیرغم آنچه مفسر پان فارسیست و ضد ترک " - گفته این ست که علاوه بر خشکسالی و آنفلوانزا و آفت های غله و جنگ, کیفیت احتکار نیز عامل بسیار مهمی در بروز این مصیبت بود و محتکرین خود ایرانیان بودند نه خارجی ها که احمد شاه
یکی از افراد شناخته شده آن بود. یعنی "از ماست که بر ماست"; اگر ایرانی به ایرانی رحم نکند از خارجی چه انتظاری میتوان داشت؟ "ترک و فارس " ربطی به این مصیبت ندارد."احتکار احمدشاه قاجار در زمان قحطی
یکی از محتکران عمده غلات، احمدشاه بود که تن به پیشنهاد خرید منصفانه رئیس‌الوزرای خود, میرزا حسن خان مستوفی الممالک نیز نمیداد و مقادیر زیادی گندم و جو در انبارها ذخیره کرده بود. شاه قاجار در برابر پیشنهادهای خرید صدراعظم خود اظهار می‌داشت «جز به قیمت روز به صورت دیگر حاضر برای فروش نیستم»....... ویکی پدیای فارسی
برخلاف نظر فاشيستهاي تماميتخواه...طرفدارشعارهاي غيرعدالتخواهانه ومتجاوز به حقوق ديگران ميتوانندپيرامون چنين شعارهاوخواسته هاي غيربرابري طلبانه خودراسرگرم وأرسل كنتد.حقوق كشورهائيكه حتي يكيشان بيشترازفارستان شما مرزدريايي داردچه خواهدشد؟چنين تفكران تماميتخواهانه وفاشيشستي موجبات بي ثباتي حكومت فارسي-إسلامي است
جناب یحیایی شما که درباره دریای مازندران مقاله مینویسید چطور اطلاع ندارید که طبق همان قرارداد 1921 سهم ایران مساوی با شوروی و نصف بوده که حالا با این قرارداد خائنانه جدید شده 11 درصد. این قرارداد درواقع باجی بوده که حکومت ایران به روسیه داده تا از حکومت اخوندها مثل سابق حمایت کند. بعد شما مینویسید این قرارداد به ماراتن پایان داده و حق کشورهارا مشخص کرده! درواقع شما با این نوشته گمراه کننده از ناحق طرفداری کرده اید و در صف دشمنان ایران ایستاده اید.
خوشبختانه این بیانیه پرمحتوا و میهندوستانه مورد استقبال عظیم هموطنان داخل و خارج ایران قرار گرفته و تا حالا نزدیک به 4000 نفر آن را امضاء کرده اند. هموطنان گرامی، شماهم این نامه را که درجهت استقلال ایران و مقاومت در برابر فروش سرزمین ماست امضاء کنید.
دقیقه 6 این ویدئوی وضعی و رشیدیان را ببینید .چرا اینقدر بی دقت هستند . قرارداد 1940 در زمان نخست وزیری سردار سپه نبوده است .با قرارداد 1921 قاطی کرده اند و یه چیزی شلم ششوربا تحویل مخاطب میدهند . همچنین ذخایر اثبات شده نفت در دنیا حدود 1500 میلیارد بشکه است که در تعداد زیادی از کشورها پراکنده است . ذخایر نفت خزر 50 میلیارد تخمین زده میشود نه 500 میلیارد یعنی یک سوم ذخایر کل دنیا . قرارداد 1840 بین ایران و روسیه که در ویدئو گفته میشود اگر کسی اطلاعاتی دارد به اشتراک بگذارد ببینیم اصلا چنین قراردادی بوده است یا نه .
شاهد زنده, قابل توجه جناب بنی طرف:
ویدئو این کامنت در صفحه شما انسان را به گریه می اندازد ولی زمانی که به قسمت میانی ویدئو 6:00 میرسی نمیدانی باید عزا بگیری یا بخندی.
پنجشنبه, اوت 23, 2018 - 04:13
شیعه تبریزی
در لینک زیر این دختر تبریزی که قربانی اسید پاشی شده تقاضای کمک میکند.
............................
https://www.youtube.com/watch?v=sPby8ABarNk
خدمت افراد باندها گروهها وشبه احزاب٬ مرگز گرا تمامیت خواه استحاله کننده قومگرا نژاد گرا وشعار دهندگان یک دولت یک ملت یک زبان ...بدانید دوران استعمارگری داخلی صد ساله شما به پایان خود میرسد .دیگر دوران صد سال تمامیت خواهی شونیستی تمامیت خواهی استحالگری تحقیر خرتگری استثمارگری ودوران صد سال جاعلیت وجاعلیت فرهنگ تاریخ نژاد زبان ومفت خوری نمک نشناسی شما بپایان خود نزدیک میشود.ایران دارای چند ملت چند تاریخ چند فرهنگ چند زبان ...چند سرزمین ...ترک کرد لر عرب بلوچ ترکمن طبری گیلک ...میباشد وتو قوم فارس هم هستی ..ولی از همه اینها درمانده تری....اصالت هر پنج زبان از زیان مخلوط وبی ریشه تو بیشتره ...تاریخت از همه تواریخ دیگر ملل کمتر وتهی وانبار سرافکندگی وپر شکسته وسرتاسر جعله...فرهنگتون به گرد فرهنگ ترکها عربها لرها ترکمنها بلوچها وگیلکها نمیرسد....سرزمینتون تما ما کویری بی اب علف وعاری از ه
هر گونه منابع کویر لوت ودشت کویر وحاشیه کویر .صد درصد از نظر غذایی برای اب خوردن هم وابسته ای....تمام اب کشاورزی جای خود اب شربت هم مال اذربایجان .مال لرستان مال کردستان مال خوزستان ما ترکمنهاست .فقط کافیه یک هفته اب شربتون نرسه همه هلاکید...وتمام جعلیاتت فاش خواهد شد ...به امید ترکیدن حباب فکریت..وبه امید عاقل شدنت حداقل بخاطر حفظ حیاتت .....به امید اتحاد واقعی برمبنای عدالت ورفع تبعیض وتقسیم قدرت بصورت افقی یا همان به امید ایران فدرال.....که تضمین کننده عدالت ازادی برابری وتقصیم وتخصیص قدرت ثروت ومانع جنگ داخلی ومانع ظهور دیکتاطوری ومانع استعمارگری واستثمارگری داخلیستدر لینک زیر این دختر تبریزی که قربانی اسید پاشی شده تقاضای کمک میکند.
حالا مغول تباران از فارس و ایرانی در این سایت بنویسند و مقایسه فرهنگی بکنند.
https://www.youtube.com/watch?v=sPby8ABarNk
متاسفانه زبان پارسی. هنوز نتوانسته است خود را از زیر بار استعمار دین عرب که به قیمت نابودی کشور ما تمام شده نجات دهد.باید دانست گسترش سرطانی دین شیطانی و نژاد پرستانه اسلام بدون شمشیر ترک هر گز عملی نبود. گسترش شیعه و دین دولتی و یا قانونی شیعه بدون گشتار های وحشت آور شاه اسماعیل هر گز ممکن نبود .
مردم آذربایجان که گرایش دینی دارند نماز خود رابه زبان عربی می خوانند ونه زبان پارسی ویا اوستایی.چرا مردم آذری به ترکی نماز نمیخوانند؟
یک ترک آذری مراسم عقد را به عربی انجام میدهد ونه زبان ترکی .در امام زادهای سرتاسر کشور در قبرستان زبان زبان عربی است ونه ترکی ویا پارسی . مردم ایران از همه شهرها و روستاها در حقیقت با زبانها مختلف برده فکری دین اسلام و اوباشان مفتخوری بنام آخوند وایت الله شده اند.
نماز خواندن به ترکی زیارت نامه وقران خواندن به ترکی اولین شرط استقلال زبانی است.
جناب توکلی.
حاشیه ساز ، این 2-3 ترک تجزیه طلب، هستند که به جای مبارزه یا آخوند و دولت اسلامی، به اشاعه دروغ های راسیستی و انسان ستیز علیه مردم ایران و زبان فارسی و علیه ارمنی و کرد میپردازند. سایت "ایران گلوبال" شما را، این گروه ارتحاعی ، سالهاست که به سایت "حاشیه ساز گلوبال" تبدیل نموده اند. ایکاش اینحا گاهی ترمز دستی این گروه را می کشیدید و آنها را مدتی از یکه تازی راسیستی محروم می نمودید.
آقا و یا خانم Anonymous....هیچوقت یادتان نرود که در زمان ( منفورترین سلسله های پادشاهی, « قاجاریان» ) انقلاب ( باشکوه مشروطه ) به وقوع پیوست که به دست رضا میر پنجه از هم پاشید ولی در زمان ( باشکوه ترین سلسله های پادشاهی , « پهلویان » ) و موقعی که نزدیک به دروازه های تمدن بزرگ بودیم , ( منفورترین انقلاب اسلامی ) به وقوع پیوست که در هیچ جای دنیا نظیر نداشت......
جناب یوسف عزیزی بنی طرف از ورای شیشه کبود اقلیتی, همه چیز را نژاد پرستی می بینند و قادر نیستند که الوان بسیار پررنگ تری چون بی تربیتی شدید ما را که خصلت ثانوی شده است مشاهده نمایند. این مسئله چنان آشکار است که برق آن دیده گان ایشان را دچار خیره گی نموده است.
و اطلاق نژاد پرستی در این باره موردی ندارد. در مقایسه در آمریکای با نژاد پرستی مسلما موجود بین سیاه و سفید, اگر کسی کلمه توهین آمیز Negro را برای سیاه پوستان بکار برد از طرف کل جامعه چنان مورد اعتراض شدید قرار میگیرد که خفه میشود, یعنی جامعه این چنین تربیت شده است اما جامعه ما کجا و تربیت کجا ؟ بارها چنین کامنتی را منتشر کرده ام و نه تنها نفس هم نفسی ندیده ام, بلکه گاه مورد تمسخر و توهین هم قرار گرفته ام, یعنی خود پرستی ما به حدی ست که حتی حاضر به شنیدن حقیقت نیستیم و ترجیح میدهیم نژاد پرست نامیده شویم تا بی تربیت.جناب بنی طرف, نژاد پرست, پائین تنه اش را حواله طرف نمیکند. گمان نمیکنم در هیچ های دنیای متمدن, توهین و تمسخر و جک ساختن برای هموطنان خود مثلا رشتی و مازندرانی و قزوینی و اصفهانی اردبیلی و عرب و ترک و لر و غیره وجود داشته باشد. از جک های ترکی و عربی اطلاعی ندارم.
بدون شک قسمتی از جوک ها زمینه خودی و غیر خودی دارد ولی علت اصلی آن بی تربیتی و بی حیائی و بی سوادی و بی بندو باری و ننری ست که هر و هر به این توهین ها می خندیم. ممکن است ما نژاد سیاه و سفید و سرخ و زرد داشته باشیم ولی چنان بهم آمیخته ایم که تقریبا یک نژاد شده ایم
دوستان پان ترک علاقه شدید به محققین دارند که نظرات ایشان را تایید کنند. اقای محمد قلی مجد ضد خاندان پهلوی هم از این نمونه است و مورد علاقه ترک پرستان. ناصر پورپیرار با دروغ های شاخدارش را میگویند محقق گرانقدر فارس .یکی از منفورترین سلسله های پادشاهی ایران قاجار ها هستند. حالا زور بزنید برای خراب کردن پهلوی ها.
فاجعه سکوت در أین جاست که ذهن مردم ایران را به بیراه بردند و بجای پرداختن به آنچه در تاریخ آیران روی داده به رویدادهایی برونمرزی توجه کردند. قحطی معروف به ۸۸ که جان چند ملیون هموطن ما را گرفت در سایه رویدادهایی داخلی روسیه از ذهن جامعه گریخت.نویسنده های ما
مردم ایران بیش از گشتار یهودان و ارامنه قربانی سیاستهای جنگ طلبانه دولتهای اروپایی شده آند.در ایران باید روزی رابرای احترام به قربانیان قحطی که اروپا برای مردم ایران بوجود آورد نامگذاری کنند. آنچه در ایران در سال های جنگ اول روی داد نامی جز جنایت جنگی اروپا ندارد.روزنامه ها و دولت مردان بیشتر در باره انقلاب اکتبر نوشتند تا در باره جان دادن مردم ایران در آن قحطی بزرگ.
غم‌انگیز تر آنکه در انبار غله دربار بر روی مردم بسته ماند چرا که شاه وقت قیمت بالاتری برای گندم در خواست میکرد . مردم میمردند و شاه گندم را نمیفروخت. جای تعجب است که خاطرات مردمی از آن دوران وحشت نیست واگر هست بسیار جسته و گریخته است.
جنگ اول اروپایی ها برای ما بسیار گران تمام شد و دولت های ایرانی هرگز در باره أین جنایت غربی ها بویژه دولت انگلستان را مخاطب قرار ندادند.