Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: نظرات رسیده

Amrollah Ibrahimi
گرمترین سلام‌ها خدمت جناب Kianosh Tavakkoli گرامی و عزیز. کلیپ را گوش کردم و جسارتاً باید عرض کنم که در یک مورد با شما هم عقیده نیستم. باندهای جهل و جنایت حاکم بر ایران جهت تفرقه

گرمترین سلام‌ها خدمت جناب Kianosh Tavakkoli گرامی و عزیز. کلیپ را گوش کردم و جسارتاً باید عرض کنم که در یک مورد با شما هم عقیده نیستم. باندهای جهل و جنایت حاکم بر ایران جهت تفرقه و تشتت بیشتر، نه تنها قطب‌های موجود را حذف نمی‌کنند، بلکه در تلاش برای ایجاد چند قطب دیگر هم هستند تا که راه شکل‌گیری یک آلترناتیو مورد اعتماد مردم را سد کنند. در این راستا، ارتش سایبری سپاه پاسداران افراد زیادی را به فضای مجازی گسیل داشت تا با اکانت‌های فیک، در نقش کمونیست و فدایی ظاهر شوند که با فریب و یا تشویق رهبرانِ پیران‌شان در خارج کشور قطبی ایجاد نمایند. و ..............
نوشته شده توسط: نظرات رسیده

تجلى مهر / وهاب گرامی، خب این واژه ها را شما به من نسبت می دهید. من خود اعتقاد ندارم که شمشیر به دست گرفته ام یا در کنار سلطنت طلبان با چپ مقابله می کنم. هیچ یک از اینها مورد قبول من نیست و شما نگاه

وهاب گرامی، خب این واژه ها را شما به من نسبت می دهید. من خود اعتقاد ندارم که شمشیر به دست گرفته ام یا در کنار سلطنت طلبان با چپ مقابله می کنم. هیچ یک از اینها مورد قبول من نیست و شما نگاه خود را به من نسبت می دهید.
من اگر اعتقاد بر این داشته باشم که باید شمسیر بر علیه چپ به دست گرفت و در کنار فرشگرد و سلطنت طلب ایستاد، اینها را بدون هراس از کسی خواهم گفت و نیازی به کشف شما نیست. صراحت کلام مرا که در همان نوشته آخر من دیده اید. اما هیچ یک از اینها مورد اعتقاد من نیست. آنچه من گفته ام، دیدگاه من است و اصراری به درست بودن مطلق آن ندارم و همان جا هم گفته ام که تنها هدف من گشایش بحث میان همگان برای بررسی این مورد است. شما با استدلال و منطق بیایید، حطای فکری مرا نشان دهید و من حتما دیدگاه خود را تغییر خواهم داد. خط به خط نوشته من استدلال و پایه تئوریک مرا نشان داده است. شما خط به خط آن را بگیرید و استدلال بیاورید. این تنها راه ممکن است. با اتهام و انگ های قدیمی که نمی شود اندیشه را خفه کرد. اگر می شد کلیسا زودتر از شما تلاش کرد و به نتیجه ای هم نرسید.
در واقع، می شود با همین منطق به شما گفت که شما هر نوع انتقاد به ایدئولوژی جنبش فدایی را به سلطنت طلب و فرشگردی ها نسبت می دهید و با این کار می خواهید صدای انتقاد به مقدسات خود را ساکت کنید. خب، همین سخنان شما خودش می شود یک نگاه افراطی. بهتر است در فضای دوستانه به درگیری اندیشه ها بپردازیم.
نوشته شده توسط: نظرات رسیده

Wahab Ansari

آقاى تجلى مهر، ايكاش شما در اين منازعه در "ميانه طلائى" ميستاديد.!!! اما آخرين مطالبتان در باره جنبش فداييان نشان ميدهد، كه نه تنها در كنار راست افراطى، فرشگرديها

آقاى تجلى مهر، ايكاش شما در اين منازعه در "ميانه طلائى" ميستاديد.!!! اما آخرين مطالبتان در باره جنبش فداييان نشان ميدهد، كه نه تنها در كنار راست افراطى، فرشگرديها و سلطنت طالبان ايستاده ايد،! بلكه شما چپ ستيزي و چنگ انداختن بر چهره چپ را براي تغيير خط جديدتان داريد تئوريزه ميكنيد.! شما عليه چپ و جنبشي شمشير برداشته ايد، كه خودشان ناقدان گذشته خود بوده و هستند.! اگر هم ميخواهيد از جايگاه "ميانه طلائي" منتقد منصف جنبش چپ باشيد، نميتوانيد در كنار و براي سلطنت طالبان بيستيد و هراسان از گذشته خود، براي آنان بنويسيد.!
نوشته شده توسط: نظرات رسیده

Gholam Shamghazanli
اقای پورمند شما از رهبران فدائی ها و اکثریت بودید ، چقدر در به انحراف کشیدن آرمان فدائی مسئولیت دارید؟ آیا حالا هم جنبش را به عمد و یا به سهو به انحراف می کشانی،

اقای پورمند شما از رهبران فدائی ها و اکثریت بودید ، چقدر در به انحراف کشیدن آرمان فدائی مسئولیت دارید؟ آیا حالا هم جنبش را به عمد و یا به سهو به انحراف می کشانی، کی از امروزتان پشیمانی خواهید کرد؟
نوشته شده توسط: نظرات رسیده

Mehri Keya این تحلیل همه جانبه نیست. در تئوری شاید بشود گفت، چپ رادیکال و راست رادیکال در نهایت به نکته مشترکی میرسند. ولی امروز در مورد بخش بزرگی از فداییان و چپ های این طیف، اتفاقا

این تحلیل همه جانبه نیست. در تئوری شاید بشود گفت، چپ رادیکال و راست رادیکال در نهایت به نکته مشترکی میرسند. ولی امروز در مورد بخش بزرگی از فداییان و چپ های این طیف، اتفاقا سیاست ضد امپریالیستی آنها و حمایت از سیاست منطقه ای ج.م. آنها را به دفاع از انقلاب بهمن و مخالفت با اتحاد وسیع علیه آن سوق می‌دهد که اتفاقا شدیدا مخالف انقلاب دیگری هستند
پنجاهمین سالگرد "حماسه سیاهکل" یا عاشورای فداییان
نوشته شده توسط: محسن کردی

در ایران سه نوع ادبیات زیان آور به ضرر همرایی اهل سیاست ایران عمل کرده است. یکی گفتمان بدون نقد و ستایش هر گونه عمل و سخن «شاهنشاه آریامهر»، دیگری گفتمانی از نوع سازمان مجاهدین خلق و نیروهای چپ که

همچنان در شان بر برداشتهای واپسمانده پیش و پس از انقلاب میگردد و دیگری گفتمانی «آتش به اختیار» به سود حکومت اسلامی که در آن هر خزعبلی را میتوان بر قلم و زبان جاری کرد از نوع جمهوری اسلامی که در این سالها نماد بارزش در کیهان حسین شریعتمداری تجلی یافته است.
در اینجا هم فردی بنام «وندان وزریی» در بخش فیسبوکی با همان ادبیات شعاری و بدون کوچکترین سخن مستدل به همان روش سابق مهر و انگ است که به پیشانی نویسنده مطلب میکوبد. دورانی که این گونه روشها جواب میداد گذشته است. امروز این گونه شعارها و متلک ها چیزی بجز خالی کردن عقده نرسیدن به اهداف خیالی و فریاد عصبی کشیدن بر دیگری نیست. آقای تجلی مهر ده سالی برای بازگویی این مسائل به گفته خودشان ده سالی با خود کلنجار رفته اند. حقیقت را که باید بسیار پیش از اینها، و حتا در زمان شاه چنین مطلبی در رسانه های آن دوران به رشته تحریر در می آمد. افسوس که «ذات ملوکانه» نیازی به گفتمان آزاد در رسانه ها نمی دیدند. حتا گفتمان سرنگونی رژیم پهلوی نیز میتوانست ظرف اندک مدتی، پس از آنکه کف شعارها و دشمنی ها و انگها در دهانها خاموش میشد، حتما که گفتمانی معقول مانند آنچه آقای تجلی مهر در اینجا نوشتند میتوانست حاکم شود. و البته.. اینها همه ممکن بود به آن هیبت و سطوت شاهانه آسیب رساند، چیزی که تحمل نمیشد. تند روی از هر دو سو البته عامل مهمی بود اما نباید به انقلاب میکشید. کاش نه ده سال قبل، که همان زمان که پی به این حقایق بردید مطرح میکردید. هرچه زودتر بهتر. اما بازهم جای تقدیر است که هراس از امثال آقای ونداد زهیری و زهر هایشان را کنار گذاشتید و نوشتید. داریوش همایون 40 سال قبل هراس را کنار نهاد و نقد نظام پادشاهی را پیش گرفت و چه مفید افتاد. امیدوارم سایر دوستان چپ نیز همین روش را ادامه دهند تا روزی شاهد یک نیروی سوسیال دمکرات بروز شده و مطابق نیاز زمان در مجلس شورای ملی مان باشیم.
رابطه ایران و روسیه؛ عشق یک طرفه؟
نوشته شده توسط: پگاه ستایش

میدانید فرق بین پرستو و کفتر چیه؟
پرستوها معمولا موفق هستن ولی کفترها نه.

اشتراکات کیفی و تفاوت های کمی نظام سلطنتی سکولار و نظام سلطنتی دینی
نوشته شده توسط: مجید تولّا

فرض محال،محال نيست. طبق اين قاعده، حرفاتونو صحيح فرض ميكنيم. اما تنها دليل اينكه مردم الان (برخيشون) از سلطنت يا خاندان پهلوي حمايت ميكنن (يا براشون شعار ميدن) تنها اين نيست كه بهتر از ج.ا بود(چوب تو

بود(چوب تو ماتحت مردم نميكرد.)

بلكه اينه كه ميبينن از تمام اپوزيسيون خودش حتي پس از گذشت ٤٢ سال مترقي تر بود و هست.
آخه مردم مجاهدين خلق رو بيارن سر كار؟؟؟!!!(بقول معروف نسخه لايت همين حكومت جاعشي هست)
يا برادران رفيق حزب كمونيست كارگري كه بعد از ٤٠ سال طبق كره شمالي كرم رو تو روده هاشون حركت بدن!

يه لقب اتحاد جمهوري خواهان لايك، دموكرات، سوسيال بخودتون چسبوندين، فك كردين مردم باز گول ميخورن كه ميخواين براشون آلمان و فنلاند و اتريش رو به ارمغان بيارين؟؟؟؟!!!!
ملت دستتون رو خوندن، ميدونن كه همتون چپ هاي سابقين كه (با نهايت ارفاق بخوايم حساب كنيم) حالا پشيمون شدين، تجديدنظر كردين، اين راه رو انتخاب كردين. گفتم با نهايت ارفاق، يعني خوشبينانه حساب كردم وگرنه ميشه هم احتمال كه هنوز هموني كه قبلا بودين هستين.

لذا بهتون نميتونن اعتماد كنن. ملت اگر هم بخوان راه جمهوري لايك، دموكرات رو برن، حتما بايد اون فرد و گروه از نيروهاي جوون و پس از انقلاب باشه. به شما پيش از انقلابي ها ديگه اعتماد نداريم ما...

و "حتي" اين حتي خيلي مهمه. بهترين گزينه براي اين امر پسر همون سلطان (سكولار بقول خودت!) سابق براي اين امر هست كه بنظر من ميتونه جرج واشنگتن ايران بشه و با جمهوري بهتر و راحت تر ميتونه دموكراسي را در مملكت نهادينه كنه.(گرچه من يكي كه با پادشاهيش هم مخالف نيستم...)

پس اين پنبه رو از گوشتون در بيارين كه بعد از اين رژيم، ولو در جمهوري، چيزي به شما ميماسه...نه جونم از اين خبرا نيست. ملت ديگه به نسل در بهترين وضعيت نادان گذشته نميتونن اعتماد كنن.

ضمنا انتقاد آقاي محسن كردي عزيز هم كه گفتن اون رژيم سكولار نبود(و من اضافه ميكنم تا حالا در كشور سكولاريسم واقعي نداشتيم...) سر جاي خودش. كه همين ثابت ميكنه حتي درك درستي از ايدئولوژي مورد ادعاي خودتون كه سعي در استقرارش دارين هم ندارين.
ایرج مصداقی: انقلاب یا نکبت، فایل صوتی ظریف، اسدی و تروریستها، ، سفر روسیه
نوشته شده توسط: محسن کردی

آقای مصداقی گرامی، من مصاحبه های خوبی از شما با آقای بهبهانی دیده ام. برداشتهای واقع بینانه که قابل تقدیر است. اما در مورد شعار «رضاشاه روحت شاد» میفرمایید ادامه نظر

در مورد «رضاشاه روحت شاد» میفرمایید سر دادن این شعار، دعوت به چکمه است و احتمالا دعوت به چکمه سپاهیان. این سخن از نگاه من کاملا اشتباه نیست! میتواند درصدی صحت داشته باشد. اما این تنها تفسیر نیست. تصور نمیکنم کسانی که این شعار ار میدهند، دانشجویان، بدنبال دیکتاتوری سپاهی باشند اگرنه چرا شعار سلیمانی روحت شاد ندهند؟ خیلی ساده به این دلیل که قدرت نظامی سپاه مورد تایید مردم و شعار دهندگان نیست. یک برداشت دیگر در کنار برداشت شما از این شعار این است که مردم میخواهند با شعار رضاشاه روحت شاد، ارزشهای مدنی رضاشاه را ارج بنهند و توی دهن آخوند بزنند. از هرکس که این شعار را میدهد بپرسید دقیقا این پاسخ را می شنوید. تصور نمیکنم شعار دهنده خواهان چکمه باشد اما خواستار آزادی حجاب هست. نشان میدهد که مزایای رضاشاه آنقدر خوب است که خشونت بناچار او را در سایه قرار میدهد. لذا از نگاه ما مشروطه خواهان رضاشاه روحت شاد مزایایی که من بر شمردم بیش از مضاری است که شما برشمردید. من منافع این شعار را، بسیار بیش از صدمه بسیار نامحتمل آن می بینم. با همه اینها تفسیرهای شما را معمولا منطقی و مستدل و مفید دانسته ام. برای تان آرزوی بهترین ها را دارم.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب برهانی گرامی/در اين جمله جنس و ماهيت تغيير نيامده است بلكه تغيير ايجاد كردن نشانه ان است كه طرف ايده خود را توانست عملي كند بنا براين رابطه حرف و عمل هست و اين حرف ت


در اين جمله جنس و ماهيت تغيير نيامده است بلكه تغيير ايجاد كردن نشانه ان است كه طرف ايده خود را توانست عملي كند بنا براين رابطه حرف و عمل هست و اين حرف و عمل مي تواند محتواي كاملا متفاوت باشد ،مثال خوبي زديد طالبان يك جريان سياسي افراط گرا هست ولي توانست به قدرت سياسي نيرومندي مبدل شود ،يعي به حرف ،سخن و استراتژي خود درست عمل كرد و ٧٠ در ضد افغانستان را در اختيار دارند از امريكا تا روسيه ،پاكستان و كشورهاي عربي رابطه ديپلماتيك بر قرار نمايد
نوشته شده توسط: نظرات رسیده

Hamidresa Bourhani :شما همین جمله کوتاه را خوب متوجه نشدید. (میتواند در زندگی خود تغییر ایجاد کند) نه در زندگی "مردم"
داعش, طالبان, القاعده و حکومت مذهبی ایران در روش زندگی مردم ساکن سرزمین های اشغال

شما همین جمله کوتاه را خوب متوجه نشدید. (میتواند در زندگی خود تغییر ایجاد کند) نه در زندگی "مردم"
داعش, طالبان, القاعده و حکومت مذهبی ایران در روش زندگی مردم ساکن سرزمین های اشغال شده تغییر ایجاد کرده اند و آیا بنظر شما "باسواد" هستند؟
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

محسن کردی گرامی / منهم در اینجا تاکید کرده ام که باسواد کسی است که بتواند ایده ها و نظرات خود را پیاده کند . باسواد کسی نیست که کتاب های بیشتری خوانده باشد مثالی که در باره شاه فقید و خمینی

محسن کردی گرامی / منهم با تو موافقم که باسواد کسی است که بتواند ایده ها و نظرات خود را در عمل پیاده کند(ربطی به سواد علمی شخص ندارد) . باسواد کسی نیست که کتاب های بیشتری خوانده باشد مثالی که در باره شاه فقید و خمینی نوشته ای کاملا درست است از نظر یونسکو یک دکتر می تواند تنها 5 درصد باسواد باشد. حداقل 12 نوع سواد وجو دارد که اخرین اش سواد علمی است. بگذار یک مثال دیگر بزنم .کسی می تواند پرفسور باشد ولی نتواند رابطه عاطفی با شخص ویا اشخاص پیرامون خود داشته باشد . طبیعتا نمره این پرفسور درزمینه سواد عاطفی نزدیک به صفر است ولی یک کارگر ساده و بی سواد ممکن است سواد ارتباطی او نزدیک به بیست باشد و با اطرافیانش بیشترین رابطه عاطفی را داشته باشد
نوشته ای از شقایق کمالی در باره سیاهکل............
نوشته شده توسط: lachin

ســـالام دوســـلار...
برای روشنگری آن دوستانی که به نشان دادن بعضی وقایع تاریخی در نور روشن و زیبا و به جشن گرفتن آنها اسرار فراوان دارند، متن زیر را از ایمان کمالی سروستانی به اشتراک می گذارم. تا

تا صادقانه تاریخ سرزمینمان را به بحث ننشینیم و نقد نکنیم، تنها به درجا زدن و به چرخش در دور باطل اسبتداد کمک خواهیم کرد. شقایق کمالی.

شبخوسلات
واقعه سیاهکل که در سیاهکل شروع نشد, در شبخوسلات شروع شد. میپرسید شبخوسلات کجاست؟
جانم برایتان بگوید که در سال ۱۳۴۹ که واقعه سیاهکل اتفاق افتاد, سیاهکل شهر نبود بلکه روستای کوچکی بود. اگر این اتفاق نیافتاده بود, شاید شما همین امروز هم که سیاهکل شهر شده اسم آن را نشنیده بودید. درست مثل شبخوسلات که (احتمالا) اسمش را نشنیده اید. شبخوسلات الان ده است. اما سال ۱۳۴۹ حتی ده درست و درمانی هم نبود. شبخوسلات "حومه" ده سیاهکل محسوب میشد. چند کیلومتر با سیاهکل فاصله داشت.
چریکها با خودشان فکر کرده بودند که نبرد را از "محرومترین" بخش گیلان شروع کنند. از شبخوسلات. با خودشان تحلیل کرده بودند که محرومانی که از ظلم و جور ارباب به تنگ آمده اند بدون شک به پشتیبانی ایشان برپا خواهند خواست و "انقلاب خلق" از شبخوسلات به سیاهکل و از سیاهکل به لاهیجان و لنگرود و رشت خواهد کشید و نهایتا ایران را آزاد خواهد کرد. چریک ها در تحلیلشان اشتباه کردند. نه یک اشتباه لپی, که یک اشتباه استراتژیک و بسیار بزرگ کردند. آنها فکر کردند که اگر بگویند "درود بر خلق", خلق هم در پاسخشان خواهد گفت: "درود بر فدایی". خوب نگفت. الان پنجاه سال است که میدانیم نگفت.
فکر میکنید رد چریکها را ساواک پیدا کرد؟ فکر میکنید سی آی ای چریکها را شناسایی کرد؟ فکر میکنید ارتش و گارد جاویدان و ژاندارمری متوجه طرح چریکهای فدایی خلق شدند؟ جواب منفی است. دو نفر از دهاتی ها نقشه ایشان را شناسایی و نقش بر آب کردند. یکی از چریکها به نام هادی بنده خدا لنگرودی به شبخوسلات آمده بود تا با یکی از اقوامش به نام قربان مسعودی دیدار کند. نه تنها دیدار او, که کلا تشکیلات چریکهای جنگل از چشم ساواک پنهان بودند. اما از چشم دهاتی ها نمیشود چیزی را پنهان کرد. دهاتی ها میدانستند خبری هست. دو تا از همسایه های قربان مسعودی به نامهای نصرالله تالش‌پور و غفار قدیمی پیشاپیش از آمدن هادی خبر داشتند. برایش کمین کرده بودند. آنها نه به ساواک خبر داده بودند و نه به ژاندارمری. دونفر از همان محرومانی که قرار بود به حمایت چریکها "برپاخیزند" برای هادی چریک دام چیده بودند. با بیل زدند توی سرش خرکشان بردندش پیش کدخدا برای خودشیرینی. کدخدا هادی را تحویل ژاندارمری داد. هیچ کارگر و برزگری هم جلویش را نگرفت. شاید اگر دستشان (پایشان) رسید, لگدی هم به او زدند.
وقایع بعد از آن البته بین چریکها و ژاندارمری و ساواک و ارتش گذشت و طی آن چند نظامی, چند غیر نظامی و چند چریک کشته شدند. یازده چریک هم دستگیر شدند که ده تایشان به ضرب گلوله اعدام شدند و یکی هم زیر شکنجه جان سپرد. اما سرکوب قیام سیاهکل از شاه شروع نشد. از رعیت شروع شد. از محرومترین شان. از همانی که قرار بود پایه و اساس آن قیام باشد.
امشب چهل و نه سال از آن واقعه میگذرد. چپ نه تنها در ایران که در کل دنیا هنوز فکر میکند کارگر و برزگر به دنبالش راه خواهند افتاد. نیفتادند. کارگر و برزگر دنبال خمینی رفتند که دنبال جزنی نرفتند. کارگر و برزگر دنبال ترامپ رفتند که دنبال سندرز نرفتند. چپ از این اشتباه خود دست نمیکشد. چپ هنوز فکر میکند محرومان حمایتش خواهند کرد. چپ اشتباه میکند. چپ از شبخوسلات درس نگرفته است.
اشتباه نکنید, این فقط چپ نیست که اشتباه میکند. خیلی های دیگر هم همین اشتباه را میکنند. به نظر من, "پشتیبانی مردمی" یک توهم بزرگ است: برای چپ یا راست (یا وسط یا بالا). خیل بزرگی از مردم پشتیبان هیچ چیزی نیستند. پشتیبان خودشان هم نیستند چه برسد به پشتیبانی از من یا شما یا دیگری. این پیش فرض که مردم همه با عقل دکارتی تصمیم میگیرند سرآغاز اشتباهات بسیار بزرگی بوده و هست. مردم دکارت نیستند. مردم الزاما با پارامترهای منطقی که من و شما در دانشگاه فرامیگیریم رفتار نمیکنند. اگر به مردم بگویی, حتی بهشان نشان بدهی, که به نفع شان کار میکنی بازهم الزاما حاضر به پذیرش شما نیستند. مردم برای خودشان هم الزاما تصمیم منطقی نمیگیرند چه برسد برای شما. مردم را هزار و یک پارامتر غیرمنطقی و غیر دکارتی کنترل میکند که نمیتوانی ندیده بگیری.
به نظر من, کسی که فکر کند "به پشتیبانی مردم مستظهر" است, دیر یا زود متوجه اشتباه مهلک خود میشود. مردم پای هیچ چیزی نیستند. میگوئید نه؟ از شبخوسلات بپرسید.
نوشته شده توسط: نظرات رسیده

sabztaban tabriz : تا زمانیکه انسان ها به زبان مادری خود تحصیل نکند و آموزش نبیند نمی‌تواند با یک زبان بیگانه که مفاهیم و ریشه لغات را نمی‌فهمد همیشه از نظر سواد و اطلاعات ضعیف می‌باشد.شما


تا زمانیکه انسان ها به زبان مادری خود تحصیل نکند و آموزش نبیند نمی‌تواند با یک زبان بیگانه که مفاهیم و ریشه لغات را نمی‌فهمد همیشه از نظر سواد و اطلاعات ضعیف می‌باشد.شما به این حرفها دارید مردم مناطق حاشیه ای و دور از مرکز را که غیر فارس زبان هستند فریب می‌دهید.
سیاهکل و سقوط سلطنت!
نوشته شده توسط: محسن کردی

بنظر میرسد که «رفقایی» که اینجا مطلب گذاشته اند در پاسخ به مطلب دیگری بوده. گیلی جان، چنین ایرادها از میرفطروس را از پشت چادر نمیکنند. به جمهوری اسلامی که بد نگفتی پنهان شدی. با اسم واقعی ات بیا و دلی

با اسم واقعیت بیا و مسئولیت حرفهاتو قبول کن. بعد هم متلک نگو. مثال بیار از میرفطروس که کجا ایراد داره. اگر هرکسی مثل میرفطروس منبع معرفی کنه و نقل قول بیاره و مستند حرف بزنه، میتونه لقب بسیار نیک شما رو هم بهش داد. معمولا استادان دانشگاه چنین مستند سخن میگویند که میرفطروس. مهم نتیجه گیری است که شما (احتمالا همان منتقد خجالتی پیشین و معروف ایشان) با نتیجه گیری های میرفطروس مشکل دارید نه منابع و نقل قولهایش.
نوشته شده توسط: نظرات رسیده

Sheykhani Gilemar : اشارتی کردید به آقای میرفطروس. همان آقای تاریخ نگاری که « سارق الاقوال» نامش نهاده اند
من وقتی فرمایشات جناب سارق الاقوال را میخوانم بیاد میرزا مهدی خان سپهر لسان الملک می افتم

اشارتی کردید به آقای میرفطروس. همان آقای تاریخ نگاری که « سارق الاقوال» نامش نهاده اند
من وقتی فرمایشات جناب سارق الاقوال را میخوانم بیاد میرزا مهدی خان سپهر لسان الملک می افتم که در باره قتل امیر کبیر در کتاب ناسخ التواریخ چنین نوشته بود « پس از یک اربعین که میرزا تقی خان در قریه فین روز گذاشت ، از اقتحام حزن و ملال ، مزاجش از اعتدال بگشت ، سقیم و علیل افتاد و از فرود انگشتان تا فراز شکم رهین ورم گشت و شب دوشنبه هیجدهم ربیع الاول در گذشت »
بیجهت نیست که مجد الاسلام کرمانی در باره تاریخ نویسی جناب لسان الملک چنین شعری سروده است:
به تاریخ جهان میرزا تقی رید
از آنکه خواست تاریخی نویسد
لسان الملک از آن دادش لقب شاه
که تا خود ریده خود را بلیسد
رضا قلی خان هدایت نیز در روضه الصفا قتل ناجوانمردانه امیر کبیر بدست سلطان صاحبقران را اینچنین ماستمالی فرموده است :
« میرزا تقی خان در فین کاشان که به نزاهت معروف است ماهی دو موقوف همی زیست و بواسطه تسلط نقم! و تقلب سقم (شدت اندوه و فشار خون! ) در شب جمعه هیجدهم ربیع الاول جهان فانی بدرود کرد ( روضه الصفا- جلد دهم )
حالا خوب است که این آقای سارق الاقوال نمیگوید که « مصدق در احمد باد زیست و به سبب برق گرفتگی در گذشت»
نوشته شده توسط: نظرات رسیده

Sirous Vatani : تحلیل ..از کجا ۹۹درصد را اوردی ؟؟تحلیلی که اساسش امار واقعی نیست توهمات شخصی است . بنابر گفته اعلم ۷۰درصد مردم در روستاها زندگی میکردند و ۱درصد روستاها اب و برق داشتند .از کدام توسعه

تحلیل ..از کجا ۹۹درصد را اوردی ؟؟تحلیلی که اساسش امار واقعی نیست توهمات شخصی است . بنابر گفته اعلم ۷۰درصد مردم در روستاها زندگی میکردند و ۱درصد روستاها اب و برق داشتند .از کدام توسعه حرف می زنید به سخنرانی شاه در سال ۵۲ در مجلس گوش کنید اعتراف به چندبرابر شدن قیمتها ست .. چریکهایی که به سیاهکل حمله کردند از بطن مبارزات مردم برخاستند .در غرب با سلطنت طلبان هم نشین شدید گذشته را از نگاه سلطنت طلبان میبینید
چه کسی گفته مبارزه مسلحانه علیه شاه غلط بود؟؟ کدام جریان سیاسی به اندازه جنبش سیاهکل تاثیر گذار بود؟؟وقتی رهبران سازمان فدائیان سوسیال دموکرات میشوند و تبدیل به زائده جناحهای حکومتی میشوند برای توجیه خط مشی ضد مردمی خود به جانباختگان ومبارزان مردم حمله میکنند تا کسی وارد مبارزه نشود و از طرفی از نام و تلاش انها سو استفاده میکند تا فرصت طلبی خودش را پنهان کند . چریکهای فدایی بد بودند؟؟راهشان غلط بود؟؟لطفا از نام انها سو استفاده نکنید و نام انها را از حزب چپ و اکثریت حذف کنید
لحظه به لحظه همراه با انقلاب ضدسلطنتی ۲۲بهمن۵۷
نوشته شده توسط: محسن کردی

من نمیدانم شما آقا هستید یا خانم و چند سال دارید. فقط میدانم که شرح ماوقع را نمیدانید یا دارید به خیال خودتان تاریخ جعل میکنید. ما شاهد زنده هستیم. از اینجا و آنجا یه چیزی جمع کردید شد تاریخ؟

اشتراکات کیفی و تفاوت های کمی نظام سلطنتی سکولار و نظام سلطنتی دینی
نوشته شده توسط: محسن کردی

اقبالی جان، علیرغم «ارادت قلبی و قبلی» که به هم داریم نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. این «نظام سلطنتی سکولار» قبل از انقلاب رو از کجا کشیدی بیرون که خداییش آس زدی زمین! تا دیدی مشروطه خواهان صحبت از نظ

صحبت از نظام سکولار میکنند، آنرا چسباندی به حکومت شاه؟ اولش میخواستم به شوخی به تقلید از سریال دایی جان ناپلئون اونجا که «نایب تیمورخان» به اسدولا میرزا میگه برات بنویسم «آخرش خودم طناب دار رو به گردنت میندازم» دیدم مثل قبل جنبه شوخی نداری اعتراضات ناموسی میکنی شیطونو لعنت کردم. آخه قانون اساسی که از اول تا آخرش انگار داری قرآن میخونی اونم مطابق اسلام شیعی، شاهی که به نگاهبانی از «مذهب حقه شیعه جعفری» در قانون اساسی سوگند یاد کرده و زنش هر چند سال چادر سرش میکنه میره زیارت امامرضا کجای نظامش به سکولار میخوره؟ خب برادر قبل از نوشتن مطلب یه گوگل سرچ میکردی معنا و مفهوم سکولار رو در میاوردی. با سلطنت مشکل داری به سلطنت و مضار اون بپرداز. دیگه سکولاریسم رو خراب نکن برادر..
سیاهکل و سقوط سلطنت!
نوشته شده توسط: محسن کردی

جناب پورمندی. این درست که شاه مهمترین عامل تغییرات سیاسی در کشور بود. و اگر چه میکرد و چه میکرد چه میشد. اما تنها عامل مهم هم نبود و انصاف نیست که کل تقصیر را به گردن او بیاندازیم. شما تصور میکنید که

تصور میکنید که اگر سیاست «فضای باز سیاسی» در سال 45 آغاز میشد، یک حرکت مسلحانه مانند سیاهکل رخ نمیداد؟ مشکل کمونیستهای ایران شخص شاه و نظام سلطنتی بود یا نظام بورژوایی حتا در دمکراسی شبیه فرانسه؟ رسوخ حزب توده در زمان نخست وزیری مصدق و قبل از آن رخ داد که به شهادت دوست و دشمن یک دمکراسی واقعی در کشور حاکم بود. نشان آن را از مقالات دکتر فاطمی، محمد مسعود و کریمپور شیرازی براحتی میتوان یافت. در کشوری که خاندان سلطنت را از سر خر میگیرند و از ته آن در میکنند که اینها حتا جرات شکایت به دادگاه بابت توهین هایی که به آنها حتا بصورت شخصیت حقیقی و نه حقوقی میشود ندارند، آیا میتوان از عدم رواداری سخن گفت؟ چه تفاوت میکند که شکل حکومت سلطنت چنین آدمهای بی سلاح و ضعیفی باشد یا یک رئیس جمهور؟ حزب توده میخواست کل نظام بورژوایی و ارزشهای آن نظیر دمکراسی را سرنگون کند و دیکتاتوری پرولتاریا که چیزی جز اقمار شوری شدن نبود بیاورد و برایش جمهوری و سلطنت تفاوت نداشت. برای همین هم در ارتش رسوخ کرده بود برای کودتا. در آثار جزنی و پویان و احمدزاده من نشانی از احترام به «دمکراسی متعفن غربی» نمی بینم. مشکل شاه نبود، مشکل چپ سیستم بورژوایی و سرمایه داری بود. این وسط شاه یا رئیس جمهور آیا تفاوتی داشت؟ تصور میکنید در جمهوری بورژوایی ایران کیسینجر و رئیس جمهور ایران در مورد بالابردن قیمت نفت اختلاف نظر میداشتند؟ در جمهوری لیبرال ایران قانون کاپیتولاسیون به تصویب نمیرسید و خمینی به ترکیه تبعید نمیشد؟ قانون کاپیتولاسیون را آمریکا با همه کشورهای منطقه داشت. منتها پنهانی و در لفافه. حالا حسنعلی منصور با بی سیاستی این را قانون کرد و به مجلس برد دلیل نمیشود که مغلطه خمینی بنمایه درستی داشت. همین امروز هم در این 40 سال کاپیتولاسیون برقرار بوده. دیده اید که یک عضو سفارت خارجی در دادگاههای اسلامی بخاطر جرمی عمومی محاکمه شود؟ جایی خوانده اید؟ فقط قانونی نکرده اند اما اجرا میکنند. و کاپیتولاسیون را خمینی نیمی از حقیقت را با حرامزادگی سیاسی اش مطرح میکرد و جبهه ملی هم خود را به بلاهت میزد و دل به دل او میداد. کاپیتولاسیون یعنی اگر خارجی همانطور که خمینی گفت در ایران یک مرجع تقلید را زیر بگیرد یا یک ژنرال را زیر بگیرد یا در نزاع بکشد محاکم ایران حق رسیدگی به آنرا ندارند. نیم دیگر حقیقت این بود که این فرد مجرم به حساب می آمد اما در دادگاه های حقوق بشری کشور خودشان محاکمه میشدند با قوانین آنها. امروز اگر شما در ایران با کسی درگیری پیدا کنید و طرف را بکشید، خانواده مقتول شما را مطابق قانون میتوانند قصاص کند و بکشند. اگر هم ببخشند راست راست در خیابان راه میروید. شما محاکمه در جمهوری اسلامی را می پذیرید یا محاکمه در سوئد بخاطر همین جرم که مرتکب شدید؟
پاسخ به نامه گلايه اميز دكتر عبدالستار دوشوكي !
نوشته شده توسط: محسن کردی

این آقای ف. م. سخن، آدم خوش صحبتی هست برای همین هم همیشه به دل مخالفان نظام پادشاهی نشسته. دوسش دارن. متاسفانه نتوانستم جایی که ایشان مطلب شان را نوشته اند بیابم و چیزی بنویسم این است که در ذیل به آن

این است که در اینجا به سخن ایشان می پردازم. یعنی این قسمتش
مرقوم داشته اند:
امروز هم مطلبی نوشتم در باره ی کسانی که این روزها مدام می گویند غلط کردیم که سال ۵۷ انقلاب کردیم و بیشتر روی سخن ام با بچه های گروه های چپ و مسلح است که انگار آن ها باعث روی کار آمدن حکومت نکبت فعلی شده اند و اگر در آن زمان مثلا شاهدوست بودند، و عقل درست حسابی داشتند، کشور به این روز نمی افتاد.
در این مطلب خواسته ام بگویم نه جان ام! این طوری ها هم که شما تصور می کنید نیست
آقای فمسخن... خیلی وقا... وقاح... اسخفورولا.. خیلی شهامت میخواد آدم همچه حرفی بزنه! «اگر عقل درست و حسابی داشتند، و شاهدوست بودند کشور به این روز نمی افتاد»... خیلی خیلی خیلی .. شهامت میخواد آدم همچه حرفی بزنه! از کجایتان در آورده اید که اگر انقلاب نمیشد کشور به همچه روزی می افتاد؟ همچه خبرهایی نیست؟ کدام نشانه ها در روند حکومت مستبد شاه را دیدید که نتیجه بگیرید اگر آن حکومت ادامه میافت دختران ایران برای تن فروشی به دوبی میرفتند و در مشهد بنگاه صیغه و فاحشه خانه دولتی برای مهمانان ایرانی و خارجی بخصوص عرب باز میشد. آخ که این مهمانان عرب بیش از همه کفر خیلی ها رو در میاره. حالا اگه اروپایی بود احتمالا اینقدر «درد» نداشت! اگر حکومت شاه ادامه پیدا میکرد این وضعیت بود که امروز می بینیم؟ آقای فمسخن... من فکر میکنم بیماری شما هنوز خوب نشده برادر.. کمی دیگر استراحت بفرمایید تا با افکار منسجم تری دست به قلم ببرید. راستی.. سروش گفته خمینی باسوادترین حاکمی بود که در 2500 سال بر ایران حکومت کرد. گفتم شاید بیمار بودید این به گوش تون نخورده بود یه چیزی ازش در بیارین انقلاب تون رو بیشتر تزئین کنین.
الان گوگل کردم طب سنتی چند توصیه برای جمع و جور کردن هوش و حواس پس از بیماری تجویز کرده گفتم براتون نقل کنم بد نیست
روزانه 14 عدد بادام را دانه‌دانه در طول روز مانند آدامس بجوید.

صبحانه ارده و شیره، ارده و عسل، مربای سیب، مربای بِه میل کنید.

روزانه از عطرهای گرم مانند گلاب، نرگس، مریم و مشک استفاده کنید (البته این عطرها برای فصل تابستان مناسب نیستند).

روزانه حداقل 20 دقیقه در معرض دود اسفند قرار بگیرید.

ترکیب سُعد و عسل و زعفران (سُعْز) بهترین داروی بهبوددهنده کارکرد مغز است.

ترک سردی‌ها مخصوصا آب سرد و یخ را در اولویت قرار دهید.
پاسخ به نامه گلايه اميز دكتر عبدالستار دوشوكي !
نوشته شده توسط: محسن کردی

این آقای ف. م. سخن، آدم خوش صحبتی هست برای همین هم همیشه به دل مخالفان نظام پادشاهی نشسته. دوسش دارن. متاسفانه نتوانستم جایی که ایشان مطلب شان را نوشته اند بیابم و چیزی بنویسم این است که در ذیل به آن

این است که در اینجا به سخن ایشان می پردازم. یعنی این قسمتش
مرقوم داشته اند:
امروز هم مطلبی نوشتم در باره ی کسانی که این روزها مدام می گویند غلط کردیم که سال ۵۷ انقلاب کردیم و بیشتر روی سخن ام با بچه های گروه های چپ و مسلح است که انگار آن ها باعث روی کار آمدن حکومت نکبت فعلی شده اند و اگر در آن زمان مثلا شاهدوست بودند، و عقل درست حسابی داشتند، کشور به این روز نمی افتاد.
در این مطلب خواسته ام بگویم نه جان ام! این طوری ها هم که شما تصور می کنید نیست
آقای فمسخن... خیلی وقا... وقاح... اسخفورولا.. خیلی شهامت میخواد آدم همچه حرفی بزنه! «اگر عقل درست و حسابی داشتند، و شاهدوست بودند کشور به این روز نمی افتاد»... خیلی خیلی خیلی .. شهامت میخواد آدم همچه حرفی بزنه! از کجایتان در آورده اید که اگر انقلاب نمیشد کشور به همچه روزی می افتاد؟ همچه خبرهایی نیست؟ کدام نشانه ها در روند حکومت مستبد شاه را دیدید که نتیجه بگیرید اگر آن حکومت ادامه میافت دختران ایران برای تن فروشی به دوبی میرفتند و در مشهد بنگاه صیغه و فاحشه خانه دولتی برای مهمانان ایرانی و خارجی بخصوص عرب باز میشد. آخ که این مهمانان عرب بیش از همه کفر خیلی ها رو در میاره. حالا اگه اروپایی بود احتمالا اینقدر «درد» نداشت! اگر حکومت شاه ادامه پیدا میکرد این وضعیت بود که امروز می بینیم؟ آقای فمسخن... من فکر میکنم بیماری شما هنوز خوب نشده برادر.. کمی دیگر استراحت بفرمایید تا با افکار منسجم تری دست به قلم ببرید. راستی.. سروش گفته خمینی باسوادترین حاکمی بود که در 2500 سال بر ایران حکومت کرد. گفتم شاید بیمار بودید این به گوش تون نخورده بود یه چیزی ازش در بیارین انقلاب تون رو بیشتر تزئین کنین.
الان گوگل کردم طب سنتی چند توصیه برای جمع و جور کردن هوش و حواس پس از بیماری تجویز کرده گفتم براتون نقل کنم بد نیست
روزانه 14 عدد بادام را دانه‌دانه در طول روز مانند آدامس بجوید.

صبحانه ارده و شیره، ارده و عسل، مربای سیب، مربای بِه میل کنید.

روزانه از عطرهای گرم مانند گلاب، نرگس، مریم و مشک استفاده کنید (البته این عطرها برای فصل تابستان مناسب نیستند).

روزانه حداقل 20 دقیقه در معرض دود اسفند قرار بگیرید.

ترکیب سُعد و عسل و زعفران (سُعْز) بهترین داروی بهبوددهنده کارکرد مغز است.

ترک سردی‌ها مخصوصا آب سرد و یخ را در اولویت قرار دهید.
انقلاب بیست و دو بهمن: انفجار نور یا انتحار کور؟
نوشته شده توسط: محسن کردی

دوشوکی جان، همه حرفهای بحق ات به کنار، آن تکه پزشک جراح را چه گویا و بکر و بجا بکار بردی. لذت بردم.

با سواد کسی است که بتواند با استفاده از خوانده ها و آموخته های خود، تغییری ایجاد نماید
نوشته شده توسط: محسن کردی

کیانوش جان، از جمله موارد سواد، دانشگاه را ذکر کردی. من مدرک دانشگاهی دارم، اما دانشگاه رفتن الزاما آگاهی و سواد نیست. رضاشاه دانشگاه نرفته بود اما از نظر من آدم باسوادی بود. بعقیده سروش، خمینی باسواد

خمینی باسواد ترین یا آگاه ترین فرمانروای ایران است. و این در شرایطی که محمدرضاشاه علاوه بر مدرک دانشگاهی به دو زبان خارجی تسلط داشت و مطالعات و آگاهی های عمیقی داشت و جهان اطرافش را خوب می شناخت. این که در جایی از پس جهالت جامعه بر نیامد و نیز مدیریت کاملا صحیحی بکار نبرد را میتوانیم جزو کاستی هایی به حساب آوریم که هر انسانی دارد. مگر مخالفانش انسانهای کاملی بودند؟
نوشته شده توسط: باریش نصیریان

مقاله من پیش نویس بود و فرقت ویرایش مجدد ان فراهم نشد. مقاله ویرایش شده و کامل ان را در سایت زیر میتوانید بخوانید

بدون رهایی از بند تقدس و جهل نمیتوان مدعی رهایی گشت.
اولین گام آگاهی ، شناخت باورهای مقدس شده و تاثیرات مذهب حاکم بر خود است..
عزیزان، رفقا، برای رهایی جهان از چنگ تقدس و دستگاه سلطه جهانی ، ابتدا باید خود را از تقدس در باورهایمان برهانیم. این گام، اغاز شناخت جهان و انسان و تاریخ واقعی ان است .
برای اثبات رفاقت،بجای تشویق جهالت ، میبایست ان را نقد کرد.
این نوشتار اثبات رفاقت من به همه شماست.
اگر ظرفیت نقد مقدسات خود را ندارید بدانید بسان یک مسلمان، یک مذهب زده هستید.
هیچ باوری برای کشتن زندگی ،مقدس نیست، اگر چنین باوری هست نام ان دین است.

رمز پیروزی پروژه * انقلاب اسلامی* بر جنبش مردمی 57 که توسط دستگاههای امنیتی جهان با توطئه اغاز گشت ، عمومی بودن جهل ناشی از فرهنگ غالب مذهب زده جامعه مان بود.
حاکمان جهان بعد از کسب توافق جهانی با هدف تغییر حاکمیت سیاسی کارگزار و بعد از اجرای کودتای امریکایی برهبری و با فرمان هایزر ، با حاکم کردن حاکمان مزدور اسلامی پیروزی انقلاب اسلامی را اعلام نمودند.
در سالروز مرگ انقلاب ، انقلاب اسلامی زاده شد.
انقلاب مرد زنده باد انقلاب.
(مقاله بعدی ، بررسی علل واقعی ساخت *انقلاب اسلامی* در سیر تاریخ واقعی خواهد بود) http://www.azadi-b.com/?p=3987
نوشته شده توسط: باریش نصیریان

رفیق هم اندیش دست مریزاد. در پاسخ به مقاله شما نوشتاری نوشتم که مالکان اکثریتی سایت اخبار روز ان را مثل همیشه سانسور کردند. برای اشنایی شما با نقد من نیز دعوت میکنم مقاله من را نیز مطالعه نمایید.

قلمتان پربارتر باد بدون رهایی از بند تقدس و جهل نمیتوان مدعی رهایی گشت.
اولین گام آگاهی ، شناخت باورهای مقدس شده و تاثیرات مذهب حاکم بر خود است..
عزیزان، رفقا، برای رهایی جهان از چنگ تقدس و دستگاه سلطه جهانی ، ابتدا باید خود را از تقدس در باورهایمان برهانیم. این گام، اغاز شناخت جهان و انسان و تاریخ واقعی ان است .
برای اثبات رفاقت،بجای تشویق جهالت ، میبایست ان را نقد کرد.
این نوشتار اثبات رفاقت من به همه شماست.
اگر ظرفیت نقد مقدسات خود را ندارید بدانید بسان یک مسلمان، یک مذهب زده هستید.
هیچ باوری برای کشتن زندگی ،مقدس نیست، اگر چنین باوری هست نام ان دین است.

رمز پیروزی پروژه * انقلاب اسلامی* بر جنبش مردمی 57 که توسط دستگاههای امنیتی جهان با توطئه اغاز گشت ، عمومی بودن جهل ناشی از فرهنگ غالب مذهب زده جامعه مان بود.
حاکمان جهان بعد از کسب توافق جهانی با هدف تغییر حاکمیت سیاسی کارگزار و بعد از اجرای کودتای امریکایی برهبری و با فرمان هایزر ، با حاکم کردن حاکمان مزدور اسلامی پیروزی انقلاب اسلامی را اعلام نمودند.
در سالروز مرگ انقلاب ، انقلاب اسلامی زاده شد.
انقلاب مرد زنده باد انقلاب.
(مقاله بعدی ، بررسی علل واقعی ساخت *انقلاب اسلامی* در سیر تاریخ واقعی خواهد بود) http://www.azadi-b.com/?p=3987
مهرداد درویش پور و دریدن پرده آزرم!
نوشته شده توسط: پگاه ستایش

عجب جفت شیشی آوردن این سلطنت طلبان؟
هیچ کس باندازه این گروه از وجود رژیم اسلامی لذت نمیبره.

نوشته شده توسط: نظرات رسیده

Pandora Noury مشتاق بودم دوستان شرکت کننده در مصاحبه چند نکته را بیشتر باز می‌کردند :
۱) آیا مبارزه کسانی که به دموکراسی اعتقاد نداشتند را میتوان مبارزه با استبداد شاه دانست ؟

مشتاق بودم دوستان شرکت کننده در مصاحبه چند نکته را بیشتر باز می‌کردند :
۱) آیا مبارزه کسانی که به دموکراسی اعتقاد نداشتند را میتوان مبارزه با استبداد شاه دانست ؟ اگر برای آزادی نمیجنگیدند منظورشان از عدالت اجتماعی بیشتر در کشوری که رشد ۸٪ اقتصادی داشت چه بود ؟ آیا درآمد زحمت کشان در ایران کمتر از ویتنام، کوبا و یا چین بود ؟
۲) آیا جوانان چپ کارنامه جنبش مشروطه ، فضای سیاسی باز بین ۱۳۲۰ و ۱۳۳۲ ( فعالان سیاسی که یکدیگر را به ترور تهدید میکردند ) را مرور کرده بودند یا ترجیح میدادند وقت خود را به مطالعه وقایعی که در کشور های انقلابی رخ میداد بگذرانند ؟
۳) برداشت جوانان چپ از مخالفت جبهه ملی برای تشکیل دولت در ۱۳۴۱/ ۴۲ چه بود و پشتیبانی از خمینی چه بود ؟
۴) اگر شاه فضای سیاسی را باز میکرد با چه اپوزیسیونی روبرو می شد !؟ در جوی که اپوزیسیون نه منتقد و خواهان اصلاحات بیشتر بلکه انقلابی و برانداز بود آیا اگر به جای شاه بودند به آنها اجازه فعالیت میدادند ؟ مگر در اوئل انقلاب ، جناب فتاپور در مصاحبه در تلویزیون ایران اعلام نکرد که فعالیت کسانی که موافق نظام سرمایه داری هستند باید ممنوع شود ؟ با چه منطقی از شاه رفتار مدارا میخواستند در حالی که خودشان اهل مدارا نبودند ؟
روانچی خواستار واکنش بین‌المللی به اظهارات مقام اسرائیلی درباره «طرح حمله به ایران» شد
نوشته شده توسط: پگاه ستایش

اعصاب قوی میخواد که نظریات مقامات ج.ا. را بشنوی و مانیتور را با مشت نشکنی.
برای همین من متن را نخواهم خواند ولی چرا نوشتین {روانچی}؟
نویسنده ظاهرا نمیدانسته که تختِ روان یا تخته روان چی بوده.

تختِ روان نهایت نمایش بردگی بوده. یک آدم صاحب پول یا نفوذ یا مقامی بجای استفاده از چهارپایان برای رفتن بجائی؛ روی تخته ی بزرگی که چهار بازو داشته مینشسته و به چهار انسان فرمان حرکت میداده از همان نوعی که به چهارپا میگفتن.
حالا از بین این چهار برده یکی میشده مسئول تخت روان که اسمش تخت روانچی بوده.
درعجبم که با وجودیکه مقامات ج.ا. انواع پاسپورت و شناسنامه با اسامی گوناگون دارن چرا یک فکری برای نام فامیل های محقر خود نکرده اند.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

حقیقت این است که من در همان روزهای انقلاب در ستاد چریکهای فدایی در خیابان میکده جز ان دسته معدود از فداییان خلق بودم که به رد خط مشی چریکی رسیدم و این موضوع را با صدای بلند هم اعلام کردم د

حقیقت این است که من در همان روزهای انقلاب در ستاد چریکهای فدایی در خیابان میکده جز ان دسته معدود از فداییان خلق بودم که به رد خط مشی چریکی رسیدم و این موضوع را با صدای بلند هم اعلام کردم در واقع اکثریت و اقلیت ابتدا بر سر قبول ویا رد خط مشی چریکی در سال 58 شکل گرفت و بعدا تحلیل از حکومت به ان افزدوه شد و ماهیت اصلی جریان اکثریت شد. اما در جلسه دیشب طبیعتا بعوان مجری نمی توانستم در بحث شرکت کنم ولی متن اولیه وطرح سئوالات را بگونه ای بود که نظرم را اشکار می کرد با این وجود ؛ مبارزه مسلحانه موضوع بسیار پیجیده ای است که ان را در یک کلیب کوتاه که در سال 2017 تهیه بود را در اینجا می گذارم: https://youtu.be/_cRoxtlMVA0
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

این مقاله حاوی اطلاعات جدیدی که نشان دهد که روسیه از جمهوری اسلامی فاصله می گیرد ؛ ارایه نمی کند. نویسنده مطلقا هیج اطلاعانی که چرا پوتین قالیباف را نپذیرفته در دست ندارد. موضوع سوریه ، حملات اسراییل

این مقاله حاوی اطلاعات جدیدی که نشان دهد که روسیه از جمهوری اسلامی فاصله می گیرد ؛ ارایه نمی کند. نویسنده مطلقا هیج اطلاعانی که چرا پوتین قالیباف را نپذیرفته در دست ندارد. موضوع سوریه ، حملات اسراییل به پایگاههای ایرانیان و بی تفاوتی روسیه در این زمینه موضوع تازه ای نیست و همین طور اینکه روسیه از اختلاف ایران و امریکا سود می برد بازهم چیز تازه ای نیست . متاسفانه تحلیل های سیاسی بدون فاکت و اطلاعات محرمانه بیشتر جنبه تبلیغی دارد و این روزها نوشتن مقاله شده بیزینس برای عده بسیار زیادی که از این راه نان در می اورند.
نوشته شده توسط: نظرات رسیده

Hassan Amanatbari: بنظر بنده فداییان تا بامروز هم برخورد نقادانه با اشتباهات گذشته خود نداشته و ندارد و در گذشته هم نداشته.
کدام برخورد نقادانه ساختاری را فداییان تا بامروز نسبت بگذشته خود داشته اند؟

بنظر بنده فداییان تا بامروز هم برخورد نقادانه با اشتباهات گذشته خود نداشته و ندارد و در گذشته هم نداشته.
کدام برخورد نقادانه ساختاری را فداییان تا بامروز نسبت بگذشته خود داشته اند؟
برخوردهایشان برخورد نقادانه با افراد بوده آنهم نقدی نبوده بلکه هتاکی تهمت‌های نا روا و بدور از انسانیت و غیر صادقانه و از روی غضب با افراد ی بوده که امروز بدرستی بنقد گذشته ساختاری سازمان آستین صداقت را بالا زده و با جسارت قابل تحسینی بان میپردازد.
نوشته شده توسط: نظرات رسیده

Hoas Asadi: برنامه خوبی بود ، به جهات تکنیکی صدای آقای محققی گاها قطع و وصل میشد . خوب حرفها شفاف بود و واقعیت‌ها عیان گفته شد ‌ .اما اینکه چرا نیروهای چپ فدایی هر آنچه توان دارند در شیپور سیاهکل می

برنامه خوبی بود ، به جهات تکنیکی صدای آقای محققی گاها قطع و وصل میشد . خوب حرفها شفاف بود و واقعیت‌ها عیان گفته شد ‌ .اما اینکه چرا نیروهای چپ فدایی هر آنچه توان دارند در شیپور سیاهکل می دمند ، فکر میکنم درست به دلیل توجه وسیع مردم (حالا به هر دلیلی) به آلترناتیو ملی و پادشاهی می باشد . این عنصر نگرانی بیمورد، هراسی ایجاد کرده است که فکر میکنند با تبلیغات آنتی پهلویسم با حقانیت دادن به مبارزات مسلحانه از اقبال عمومی مردم به پهلویسم می کاهند ،که البته در درجه اول این آسیب به جنبش و گرایشات چپ میزند ، دودش به چشم همگان میرود .
نوشته شده توسط: نظرات رسیده

Ahmad Purmandi : همه چی به کنار، اینکه جمهوریخواهان نباید دنبال تشکل مستقل خودشان باشند، آیا یک تز و سخن جدی است یا از سر سهو و حواس پرتی مطرح شده است، فریدون؟

نوشته شده توسط: نظرات رسیده

Amrollah Ibrahimi : خواهشاً، به این سئوال هم جواب دهید. باندهای جهل و جنایت حاکم بر ایران همیشه سعی می‌کردند که اسم سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران و جریان سیاهکل حتی از خاطره‌های مردم هم حذف گردد

خواهشاً، به این سئوال هم جواب دهید. باندهای جهل و جنایت حاکم بر ایران همیشه سعی می‌کردند که اسم سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران و جریان سیاهکل حتی از خاطره‌های مردم هم حذف گردد ولی طی سال‌های اخیر، بخصوص امسال، سعی در زنده کردن و حتی با شکوه برگزار کردنِ این مراسم دارند. به نظر شما، علت و یا علل آن چیست؟
نوشته شده توسط: نظرات رسیده

Amrollah Ibrahimi :برای جواب درست به این سئوال، باید روی چند موضوع تحقیق گردد.
* چه چیزی ساواک و همچنین دول غربی را به جنبش کمونیستی حساس کرد تا موجب گرد که سران این جنبش دستگیر و

برای جواب درست به این سئوال، باید روی چند موضوع تحقیق گردد.
* چه چیزی ساواک و همچنین دول غربی را به جنبش کمونیستی حساس کرد تا موجب گرد که سران این جنبش دستگیر و حتی اعدام شوند؟
** علت حذف فیزیکی بیژن جزنی
*** ضربه‌ی سنگین و جبران ناپذیر به تشکیلات سازمان مجاهدین خلق ایران در شهریور 1350 و اعدام بیانگذاران و کادرهای برجسته‌ی این سازمان
**** علت سر بر آوردن جریان شهرام و بهرام در سازمان مجاهدین خلق
***** چرا ساواک و دول غربی، در پشت پرده به آخوندهای مرتجع کمک کردند؟
****** و .....................
...........................................
کاش می‌شد که همه‌ی واقعیت‌ها را گفت.
نوشته شده توسط: نظرات رسیده

Feriedoon Ahmadi : بعد از گذشت پنجاه سال ایا این انتظار بیجائی است که این حماسه پردازان و شیفتگان ان رویداد و یا "رخداد" و آن خاطره نویسان به بررسی پیامد ها و اثرات واقعه سیاهکل و مبارزه مسلحانه

بعد از گذشت پنجاه سال ایا این انتظار بیجائی است که این حماسه پردازان و شیفتگان ان رویداد و یا "رخداد" و آن خاطره نویسان به بررسی پیامد ها و اثرات واقعه سیاهکل و مبارزه مسلحانه چریکی بپردازند؟ آیا بعد از پنجاه سال هنوز به اندازه کافی از ان رویداد فاصله گرفته نشده که به اثرات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی مبارزه مسلحانه در جامعه ایران و نقش آن (البته به سهم خود) بر وقوع فاجعه انقلاب اسلامی پرداخته شود؟ آن "حماسه" سرایان به ذکر همه عوامل در پیدائی این جریان از جمله شرایط بین المللی، دیکتاتوری جکومت شاه، شرایط جنگ سرد و جنگ ویتنام، ، جنبش ها در کشورهای امریکای لاتین و دها مورد دیگر از این دست می پردازند اما از پاسخ به یک پرسش و مساله می گریزند و آن بررسی پیامد ها و عواقب آن رویکرد است. آن عوامل و زمینه ها وقوع یک واقعه و رویکرد را قابل درک می کنند اما به هیچ وجه نمی توانند درستی و صحت و ثمربخشی آن را به اثبات برسانند. درستی یک واقعه تاریخی تنها با نمایان شدن تاثیرات مثبت آن در طول تاریخ قابل اثبات است. رویداد و رویکرد مبارزه مسلحانه و انقلابی به سهم خود در کنار بسیاری عوامل دیگر اثراتی بسیارمخرب و فاجعه بار بر سیر تکاملی و روندهای سیاسی در ایران برجای گذاشت.
نوشته شده توسط: نظرات رسیده

Shahla Farid Æ مریم سطوت می نویسد در جنبش چریکی زنان نقش مساوی و رهبری پیدا کردند و چه و چه... در جواب باید گفت شما به موج زنانی که به بازار کار وارد می شدند و با پیداکردن استقلال مالی و با اتکا

مریم سطوت می نویسد در جنبش چریکی زنان نقش مساوی و رهبری پیدا کردند و چه و چه... در جواب باید گفت شما به موج زنانی که به بازار کار وارد می شدند و با پیداکردن استقلال مالی و با اتکا بنفس در جامعه حضور داشتند را نمی بینید وزیر آموزش و پرورش زن را نمی بینید دختران شهرستانهای کوچک را که به عنوان معلم و سپاه دانش به روستا رفتند و خود را از چارچوب تنگ خانه رهاندند را نمی بینید ولی اینکه صبا بیژن زاده مسولیت یک تیم چریکی را پیدا کرد را نقطه مهمی در برابری زن و مرد می دانید. این تحلیل دقیقا منطبق بر فضای چریکی است. جامعه را ول می کنی و می روی در یک خانه ای که کارت حداکثر دوختن جلد اسلحه است برابری زن و مرد را جستجو می کنی و این برای تجلیل از پنجاهمین سال یک حرکت است یعنی با این فاصله و اینقدر در همانجا ایستاده
نوشته شده توسط: نظرات رسیده

Goolnaz Gabrae :خاطره نويسي به قصد محكم كردن پيمان هاي سازماني گاهي از جانب كساني كه سالهاست ارتباط شان نه با سازمان بلكه با ياران گذشته است و شنيدن تمجيد و تعريف از همان ياران،فكر كنم براي

خاطره نويسي به قصد محكم كردن پيمان هاي سازماني گاهي از جانب كساني كه سالهاست ارتباط شان نه با سازمان بلكه با ياران گذشته است و شنيدن تمجيد و تعريف از همان ياران،فكر كنم براي بسياري از اعضا تبديل به نياري رواني شده. نوشتن نامه هاي تسليت جمعي، امضا زير اعلاميه ها، شركت در مراسم.... هر چه خواست باشد فقط از خط بيرون نزنند. كار تو از همان دو سال پيش هم از خط بيرون زدن بود. تكرارش ديگر كلا رفتن در راهي جديد است. فقط در وسط هاي راه مي بينيم اينجا هم خيلي از دوستان قديم و البته خيلي افراد ناشناس با ما همراهمد. شايد آن پيوندها نباشد، ولي قدم ها سبك تر و آزادانه تر است.
چرا مرکزگرایان در میدان سیاست قابل اعتماد نیستند؟
نوشته شده توسط: محسن کردی

آقای صوفی زاده، نمیخواهم انگی به شما بزنم. اما اگر مسئول سایبری سربازان گمنام امامزمان بودم، حتما کسی را میافتم که در لباس مخالف مثل شما مطلب بنویسد. دهها دشنام به خامنه ای بدهد اما نتیجه ای که از بحث

دهها دشنام به خامنه ای بدهد اما نتیجه ای که از بحث میگیرد این باشد که 98 درصد مخالفان رژیم با رژیم روابط کنسولی دارند. این یک مصادره به مطلوب از یک حقیقت است. فحش به رژیم، دفاع از مسیح علینژاد، همه مهره چینی برای گرفتن یک نتیجه غیر واقع و یک تقلب واضح! واقعیت این است که 98 درصد ایرانیان خارج از کشور به داخل رفت و آمد دارند اما این 98 درصد کاری با سیاست ندارند. شوربختانه ما اهل سیاست خارج کشور حتا کمتر از دو درصد را تشکیل میدهیم. و شما در این مقاله میخواهید ما را لجن مال کنید. از اینجا نتیجه میگیرم که این مقاله در خدمت خامنه ای است. و شما کار سرباز غیر گمنام امامزمان را انجام میدهید.
کسانی که "بخواهند بهشت را بر روی زمین بسازند، چیزی جز جهنم خلق نخواهند کرد"
نوشته شده توسط: محسن کردی

جناب جیلو، در مورد دولت بختیار اصطلاح «دیر شده بود» توجیهی بر ندانم کاری دوستان است. همه فرصت طلبانه و از سر کینه به کمتر از سقوط نظام سلطنتی راضی نبودند. و سوال اینجاست، اگر خامنه ای یک «بختیار» بیاو

و سوال اینجاست، اگر خامنه ای بگوید «صدای انقلاب شما ملت را شنیدم» و یک «بختیار» عرضه کند آیا دوستان همچنان خواهند گفت که «دیگه دیر شده».. بمان سر جایت تا با انقلاب تو را پایین بکشیم؟». خامنه ای بختیاری نیاورد اما خاتمی را آورد که دوستان و رفقا در سبقت برای استقبالش پا روی سر هم میگذاشتند.
کسانی که "بخواهند بهشت را بر روی زمین بسازند، چیزی جز جهنم خلق نخواهند کرد"
نوشته شده توسط: محسن کردی

متاسفانه نوعی نگاه تقدیس قربانیان راه «دیکتاتوری پرولتاریا» همچنان در میان برخی از همگنان آن نسل موج میزند. در تحلیلهای شان اثری از نگاه نقد گرایانه نیست. هرچه هست تمجید و تکریم و تقدیس. و هنگامی که ا

هرچه هست تمجید و تکریم و تقدیس. و هنگامی که از نا درستی راه «مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک» میگویید، اخم به ابرو می نشانند که «هر پدیده ای را باید در ظرف تاریخی اش بررسی کرد». بسیار خوب. اما آیا حاضرید 28 مرداد و کشتار زندانها در سال 67 را هم «در ظرف تاریخی خودش» بررسی کنید؟ آیا این توجیه این وقایع نیست؟ من بعنوان کسی که در جوانی با رژیم شاه مبارزه کرده ام، بعدها با مطالعات چندین ساله و بررسی خاطرات و روایات تاریخی و جامعه شناسی به این نتیجه رسیدم که حکومت پهلوی ها، با همه ایراداتی که میتوان به آن گرفت، بهترین اتفاقی بود که میتوانست برای ایران در آن بعد زمانی 57 ساله رخ دهد. اگرچه موافقم که هر پدیده ای را باید در ظرف زمانی خودش بررسی کرد اما این به معنای تقدیس آن پدیده نباید باشد. در مقاله ای نوشتم که «کودتای 28 مرداد» را تایید میکنم. و اگر مرا به ماشین زمان بنشانند و به آن دوران ببرند، در کنار شعبان جعفری (بدترین مثال را آوردم هرچند او تا ظهر 28 مرداد هنوز در زندان بود) از حکومت شاه دفاع میکردم. یک نبردی بود بین شرق و غرب. حزب توده در ارتش رسوخ کرده بود و عنقریب بود که با کودتا که نظیرش در کشورهای دیگر رخ داده بود یک نظام دست چپی بر کشور حاکم کند. حال اگر مخالفان چپ را هم در همان ماشین زمان سوار کنند و به آن دوران ببرند، آیا آنها هم حاضر خواهند بود در صف حزب توده به مقابله با شاه برخیزند؟ من لیبرال دمکرات هستم تا پای جان ایستاده ام که نظامی شبیه زندان ملتهای شوروی برکشورم حاکم نشود. امروز هم همین عقیده را دارم. مصدق را من داخل بازی اصلا حساب نمی کنم. از نظر من خود او از حزب توده بیشتر میترسید تا کودتا چیان 28 مرداد. خوب میدانست و اینقدر را بو کشیده بود که چیره شدن حزب توده یعنی نهادن فئودالهایی امثال او در پای دیوار. بسیار خوب. نبردی در گرفت و ما پیروز شدیم و 28 مرداد را بردیم. اما دیده اید که مشروطه خواهان سالروز 28 مرداد را جشن بگیرند؟ 28 مرداد را اگرچه هنوز هم از سر ناچاری تایید میکنم اما همچه مفتخری هم نیستم. (بگذریم که من 4 سال بعدش بدنیا آمدم). 28 مرداد اگرچه به پیروزی ما انجامید اما در این که امری تاسف آور بود نیز شکی نیست و جشن گرفتن ندارد. تقدیس ندارد. بنظر من همه ما باید متاسف باشیم از این که چرا وضعی بوجود آمد که نیروهای سیاسی خیرخواه کشور ناچار شوند در مقابل هم بایستند. به سیاهکل نیز باید همینگونه نگریست. متاسفانه کمتر دیدم نیروهای چپ تاسفی از این پیشامد نشان بدهند. آنچنان در تقدیس و گزافه گویی از هم سبقت میگیرند و احسنت و آفرین به هم نثار میکنند که به قول تالیران « نه چیزی را یاد گرفته اند و نه چیزی را فراموش کرده اند». زهرخند روزگار این که این سخن را تالیران در مورد لویی هجدهم و اشرافی میگفت که پس از انقلاب فرانسه و سقوط ناپلئون به قدرت باز گشته بودند. و حالا این سخن چقدر نیک به قامت رفقای «نامخت از گذشت روزگار..» می نشیند. در این که آن جوانانی که نبرد مسلحانه هم استراتژی و هم تاکتیک شان بود نیت خیر داشتند کسی شکی ندارد. اما زشت است جوان 23 ساله و 25 ساله که حد سوادش ترجمه دو سه کتاب و مطالعه ای بسیار اندک معلم و الهام بخش تو نیروی چپی باشد که در پیرانه سری دهها کتاب مطالعه کردی و چه بسا در دنیای غرب مدیرعامل یا کارگزار مهم یک شرکت چند ملیتی باشی. اگر با همین سن و تجربه در قطار زمان به آن سالها میرفتی و حمید اشرف و احمد زاده .. دوتا جوان بی تجربه بیست و چند ساله (به عکسهای شان نگاه کنید) مقابلت ظاهر میشدند و تو را به «مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک» دعوت میکردند به آنها چه میگفتی؟ نمی گفتی که جوان.. من عروس و نوه دارم. تجربه زندگی دارم. برو به دنبال درس و مشقت، این همه نیاز به نیروی کارآمد در این کشور هست، تو هم برو گوشه ای از کار را بگیر. شاید صد درصد آنچه تو آرزو داری برپا کنی (بگذریم که نمیدانست شدنی نیست) اما درصد بالایی هست، همین هم فعلا بد نیست. بگذار در آینده اصلاح اش کن. این راهش نیست. این را نمیگفتی؟ و اگر میگفتی این تقدیس ها و بالابردن های حرکات مشتی جوان آرمانگرا و خیر خواه و بی تجربه برای چیست؟ نه 28 مرداد افتخار دارد و نه سیاهکل و نه جانفشانی ها در راه انقلاب 57 که خودم نیز در آن حضور داشتند. اما در همه این گذشته درس بسیار است.
دیدار قالیباف با پوتین برای تحویل پیام خامنه‌ای انجام نمی‌شود
نوشته شده توسط: پگاه ستایش

کم دم تکان داده باید همانطور که برای علیگدا دم تکان میده برای برادر پوتین هم تکان میداد.

۱۸ بهمن زادروز گوگوش
نوشته شده توسط: پگاه ستایش

پیش از هرچیز میگم که من برای گوگوش اعتبار خاصی قائل هستم چون شخصی است واقعا خودساخته و گمان نمیکنم حق کسی را هم ضایع کرده باشه .
مجسم کنید یک دختربچه که تنها با استعداد و خوشگلی خدا دادش.

توانست به موفقیت هایی برسد که تحسین برانگیزه.
ولی در رژیم اسلامی که از زن ۵۰ ساله ی فلان مقام رژیم گذشته نگذشتن و مانند صدر اسلام بهمه زحمت دادن چطور میشه باور کرد که این ستازه ی زیبا را نادیده گرفته باشن.که صدالبته بهیچ وجه تقصیری متوجه گوگوش نیست و بباورمن او هم یکی دیگر از قربانیان اسلام ناب محمدی بوده.
با قدری تفکر میشود حدث زد که ایشان در این مدت خاموشی در ایران در واقع زیرعبای یک دم کلفت بوده طوریکه سایر گرگها حتی طرفش هم جرات نداشتن بروند. و باز میشود برداشت کرد که پس از چندین سال و مسن تر شدن ایشان و شاید هم با خواهش تمنا دست از سرش برداشته و پاسپورتش را جور کرده بشرطی که هیچ نگوید. طوری طرف را ترسانده اند که حتی در کانادا هم بوی دسترسی خواهند داشت و پس سکوت را رعایت کند وگرنه !
همانطور که گفتم کوچکترین ایرادی به ترس وحشت گوگوش نیست. فقط امیدوارم برای رونمائی از چهره ی پلید اسلامیان ماجرا را در جائی نوشته باشه تا در آینده جهانیان بدانند چه بر ایرانیان گذشته که خمرهای سرخ را روسفید کرده.
نوشته شده توسط: نظرات رسیده

Javad Zahedi : سینای گرامی که هم دانشکده هم بوده ایم و خاطراتی را که مینویسید دلنشین و خاطره انگیز هستند . برخوردتان با نوشته ها را دنبال میکنم و هر بار آرزو میکنم ای کاش همه کامنت گذاران

Javad Zahedi
سینای گرامی که هم دانشکده هم بوده ایم و خاطراتی را که مینویسید دلنشین و خاطره انگیز هستند . برخوردتان با نوشته ها را دنبال میکنم و هر بار آرزو میکنم ای کاش همه کامنت گذاران منش و روش شما را پیش میگرفتند . اجازه میخواهم در این مورد بگویم که تاریخ مبارزات ایران از سایر ملل جدا نبوده و در آن دوران و حتی دوران حاضر از ویژگی های تا حدودی یکسان برخوردار میباشند . در آن زمان جنبش هایی در آمریکای لاتین و خاورمیانه و حتی اروپا در جریان بود که همگی پاتیزانی بوده اند و در ایران هم همینطور . امروز که به گذشته نگاه میکنیم خیلی راحت میتوانیم گذشته را نقد کنیم و به اشتباهات پی ببریم تا درسی باشد برای نسلهای بعدی . در این میان ابول عزیز با حضور ذهن قوی و قلمی توانا تجربیات و آزموده های خود را با خوانندگانش به اشتراک میگذارد . در ایران متاسفانه تمام آرزوهای دموکراسی و عدالت خواهان نقش بر آب شد و رژیمی از پس آن همه فداکاریها بر آمد که به قول شاملو رهبرش در تولدش هزار سال تاخیر داشت و متاسفانه بسیاری از فاکتورها دست به دست هم دادند و فدائیان همراه حزب توده به اشتباه با این رژیم ارتجاعی در مدتی کوتاه هماهنگ شدند . ما برای رسیدن به همین دموکراسی متداول در دیگر کشورها ( قبول ندارم کشورهای غربی دموکرات هستند ) راه طولانی در پیش داریم . شاید تازه این اول راه است . امروز با خود فکر میکردم اکنون یکسال و چند ماه است که کرونا کل دنیا را آلوده کرده و چه خسارتهای جانی و مالی که نزده و تازه بعد از یکسال دانشمندان واکسن آنرا تولید کرده و هنوز در ابتدای مراحل واکسیناسیون هستیم . در این مدت انسانهای والا و زیادی از بین رفته اند و تعدادی داوطلبانه واکسن را روی خود امتحان کرده اند و تعدادی حايز شرایط واکسیناسیون بوده اند ولی به دلایل مختلف از تزریق آن در رفته اند و هنوز میگویند تا ماهها و سالها این موضوع ادامه دارد . به نظرم تشبیه بدی نیست چنانچه اینرا با مبارزات ملل برای دموکراسی و عدالت مقایسه کنیم . دوست گرامی بهایی بس گران برای آزادی و عدالت باید پرداخت کرد و راه رفته بخشی از آن است با همه اشتباهات اش ! اندوهگین نباشید و امید را از دست ندهید . ایران آبستن نوزادی بس شیرین خواهد بود اگر اینبار با چشم باز و به دور از تعصب و سیاه و سفید دیدن جلو برویم . درود بر شما
نوشته شده توسط: نظرات رسیده

Sina Maniee : دوست اندیشمند و عزیزم خاطرات شما را که می خوانم‌ اندوهی سنگین بر دلم‌می نشیند واقعا هدف چه بود ؟؟؟ آیا فقط سرنگونی شاه بود ؟؟؟ .. که‌چه بشودوچه سیستمی برسر کاربیاید .... کمونیسم

دوست اندیشمند و عزیزم خاطرات شما را که می خوانم‌ اندوهی سنگین بر دلم‌می نشیند واقعا هدف چه بود ؟؟؟ آیا فقط سرنگونی شاه بود ؟؟؟ .. که‌چه بشودوچه سیستمی برسر کاربیاید .... کمونیسم ....؟؟؟ تصور نکنم‌با توجه به تقسیم بندی جهان و ابر قدرتهای انزمان و خواست اکثریت مردم ایران امکان‌پذیر بود.. . این را رهبران این گروهها باید می دانستند ... ولی اگر فقط هدف از سرنگونی شاه این بود که بعد ببینیم چه می شود .... بهای سنگینی به‌پای این بی هدفی پرداخت شد
با عرض پوزش از حضورتان‌
نوشته شده توسط: نظرات رسیده

Jilow Askar : تا کنون بارها نوشته و گفته شده است که فرصت نحست وزیری شاپور بختیا زنده یاد بسیار دیر رخ داد و نوش داروی بعد از مرگ سهراب بود. این استدلال تقریبا در اغلب موراد برای توجیه

تا کنون بارها نوشته و گفته شده است که فرصت نحست وزیری شاپور بختیا زنده یاد بسیار دیر رخ داد و نوش داروی بعد از مرگ سهراب بود. این استدلال تقریبا در اغلب موراد برای توجیه عدم دفاع از دولت وی از سوی ملیون وچپها طرج شده است. قبل از نحست وزیري وي فرصت بزرگ دیگری بود که شاه به جبهه ملی پیشنهاد کرد واز رهبر جبهه ملی برای تشکیل دولت دعوت کرد ولی وی آن را در سودای نخست وزیر شدن براي خميني رد کرد. اما مهمتر از این دو تقریبا یکسال ونیم مانده به انقلاب بهمن دولت جمشید آموزگار در شهریور ماه 1356 بر سرکار آمد، شاه صحبت از باز شدن تدریجی فضای سیاسی کرد و حزب رستاخیز را منحل کرد و نشانه هایی از گشایش در آزادی بیان و مطبوعات به ظهور رسید. اما این تغییر وتحول با هیچ واکنش مثبتی در صف مخالفین شاه روبرو نشد. همین حقیت یکبار دیگر نشانگر بی مسئویتی اپوزیسیون سکولار شاه چون جبهه ملی و چپ ها در آن زمان محسوب میشود. گناه جبهه ملی در این رابطه بسی سنگین تر از گناه بقیه بود.
نوشته شده توسط: نظرات رسیده

Abuolfazl Mohagheghi: ممنون اصغر عزیز که وقت گذاشتی و نوشتی چیزی را که از نظر من دیگران در حساب کتاب هائی که من نمی فهمم در باره آن یا سکوت کرده اند ویا در رقابتی دیرین با فراموش کردن تمامی نقد های

ممنون اصغر عزیز که وقت گذاشتی و نوشتی چیزی را که از نظر من دیگران در حساب کتاب هائی که من نمی فهمم در باره آن یا سکوت کرده اند ویا در رقابتی دیرین با فراموش کردن تمامی نقد های گذشته گوی سبقت ا زهم می گیرند ومن واقعا حیرانم چرا ؟زمانی نوشتم ای عقل های هفتاد ساله مرا یاری کنید اما گویا هفتاد سالگی سال رجعت به بیست سالگی است ..نمی دانم بکدامین عقل استوار بر پرسیب های اخلاقی باید مراجعه کرد ؟
نوشته شده توسط: نظرات رسیده

Jilow Askar : با سلام به ابولفضل عزیز. من دو نوشته اخیرت را نخوانده بودم و هنوز هم قبل ازاین رانخوانده ام. متاسف شدم از قضاوت کوردلانه بعضی ها در مورد خودت ونوشته هات. این قضاوتها

با سلام به ابولفضل عزیز. من دو نوشته اخیرت را نخوانده بودم و هنوز هم قبل ازاین رانخوانده ام. متاسف شدم از قضاوت کوردلانه بعضی ها در مورد خودت ونوشته هات. این قضاوتها بسیار غیر منصفانه وظالمانه اند، بخصوص برخوردهای شخصی به خود تو. فعالیتهای تو در انموقع خود جربزه شیر میخواست وتو با آن روح لطیفت چقدر سخت پا بر روی تمام احساسات گذاشتی و چه در دانشگاه و چه بیرون از آن بر قول وپیمانت با همراهانت استوار ماندی. آنهایی که تو را پهلوان پنبه خطاب میکنند بهتر است کمی از پهلوانیهای خود در قبل از انقلاب هم بنویسند و الا شرایط باز سال اول ودوم بعد از آن نیاز چندانی به جربزه وپهلوانی نداشت. تازه تو که ادعا پهلوانی در این نوشته هایت نکرده ای که آن "پهلوانان" این چنین جای خود را تنگ احساس کرده اند .مشل اصلی آنان چیز دیگری است. کسی که قدرت دفاع از فکری را که داراست داشته باشد به جای کلفت کردن صدا و تورم رگ گردن و اهانت وداد وفریاد، که فقط به درد بر اتگیختن احساسات کور عوام سیاسی میخورد، دلایل قوی ارائه میکند. کسی نمیگوید جوانان آنموقع به دنبال چیزی برای خود بودند، تصور وانگیزه آنها ازمبارزه ای که میکردند، بر علیه استبداد و برای آزادی و عدالت بود. اما استبداد و دیکتاتوری درست در کنه و مرکز تئورهای آما جا خوش کرده بود. گذشت زمان نشان داد، که ما با آن تصورات، نه به ازادی رسیدیم و نه به عدالت و هر چیزی را هم داشتیم از دست دادیم. دلایل این فرجام نا خواسته هم متعدد است. یکی از اینها عدم اعتقاد ما به آزادی و تقدم آن بر عدالت بود. تقریبا همه گرایشات سیاسی موجود در آن زمان زیر شعار مبارزه با استبداد، فقط به دنبال آزادی برای خود بودند و نه بیش. منشور حقوق بشر و دموکراسی و تا کید بر حقوق فردی شهروندان در نزد چریانات چپ و اسلامگرایان، فقط وسیله سیادت امپریا لیسم آمریکا و بورژوازی جهانی بر دیگران محسوب میشد. چپ دموکراتی هم که در ان ایام وهم اکنون کم یا بیش در کشورهای پیشرفته قابل شناسایی است برای ما محلی از اعراب نداشت. سهم ایران و همسایگانش از آن ایام تا به امروز از چپ، آن چپی است که بخش بزرگ آن هنوز هم بیگانه با آزادی و دموکراسی است. همین حملات هیستریک به نظر و شخصیت خود تو، به روشنی عیار آزاد اندیشی و آزادیخواهی چپ موجود را نشان میدهد. .استوار و پایدار هم چنان بنویس.