Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

سازاخ عزيز خسته نباشيد با توجه به سوزش بيش از حد پانفارسها از بيداري ملي در آزربايجان جنوبي و تجزيه ايران عزيزشان چاره ايي جز بيهوده گويي و توهين ندارند آزربايجان جنوبي واتحاد آن با قسمت شمالي لرزه بر اندام ماشين فاشيستي فارسها(فارصها) انداخته است كه به زودي موتور محركه اين ماشين با استقلال آزربايجان از حركت خواهد ايستاد وزياد به اين افراد توجه ننماييد

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ایجادی
زرین کوب کتاب بامداد اسلام را هم نوشته و در آن از پیامبر اسلام و تعلیمات اسلام کلی تعریف و تمجید کرده.

نوشته شده توسط: Anonymous

در صورت از دست رفتن قدرت مرکزی، نیرویی برای سرکوبی عناصر مرکزگریز و تجزیه طلب در ایران وجود ندارد چون 3 دهه حاکمیت ترک و تازی بیشترین ضربه ها را به مناطق ایرانخواه وارد کرد. بطوریکه بیشترین کشته های جنگ ایران و عراق از شهرهای فارسی زبان بودند، تمام چند میلیون مهاجر و پناهنده افغانیکه بیشترشان تبار ترک و مغول و عرب داشتند و هم فرهنگ مناطق غرب کشور) و مهاجران عراقی به شهرهای فارسی زبان سرازیر شدند و مسبب هزاران آسیب اجتماعی شدند، بیشترین بودجه ها در مناطق ایرانستیزی چون آذربایجان هزینه شد. الان هم بیشترین کشته ها در سوریه و عراق به اسم مبارزه با داعشی که بیخ گوش ترک و کرد و عرب است از مناطق فارسی زبان هستند
بیشترین کشته وزخمی و رزمنده جنگ ایران وعراق از مشهد و اصفهان وتهران بودند در حالیکه این شهرها با توطئه ای کثیف و هدفمند پر شده اند از مهاجران خارجی که منتظر فرصت هستندبرای غارت میزبان!

نوشته شده توسط: Anonymous

سلجوق و قاجار و قزلباشهای صفوی و عثمانیها ترکمن بودند و از مغولستان به اطراف مرو خراسان آمدند و از آنجا به روم رفتند و بعدا عده ای از آنها که علوی شدند به آذربایجان آمدنذ . شما میراث ترکمنها را از خود می دانید در حالیکه خود را ترک می دانید و از ترکمن نامیده شدن ابا دارید گویی ترک و ترکمن دو نژاد جدا هستند در حالیکه زبان ترکی آذری محصول اختلاط ترکمنی با زبانهای محلی آذربایجان می باشد همانطور که به علت همین اختلاط با مردم بومی ظاهر مغولی در مردم آذربایجان ژن مغلوب است هر چند در مناطقی مثل ارومیه و دهات اردبیل ژن غالب است. قیافه همین نویسنده هم گویای اصل و ریشه آنها می باشد.
به اصل ترکمنی خود بازگردید و زبان و لهجه اصیل و ناب ترکمنی را بجای لهجه آذری جایگزین کنید باشد که رستگار شوید و از عنایات تیمور و چنگیز ( آن مرد فرازانه و محتاط) برخوردار گردید!

نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

هموطن گرامی آقای یونس شاملی؛ باید توجه داشته باشید که شرایط سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی و موقعیت ژئوپلیتیک ایران، از زمین تا آسمان با سوئیس و دیگر کشورهایی که نام بردید فرق دارد. جریانات فاشیستی پان کردیسم و پان عربیسم و پان ترکیسم از هم اکنون در خارج از مرزها نقشۀ تجزیه ایران را کشیده اند .
باری ، همانطور که عرض کردم ایران یک جامعه ادغام شده است و فدرالیسمی که بر مبنای تقسیمات قومی - زبانی باشد ، به هیچ وجه مناسب ایران نیست و بسیار خطرناک نیز می باشد. مثالی می زنم ،همانطور که می دانید بین ناسیونالیستهای متعصب قوم گرای ترک و کرد بر سر مالکیت ارومیه کشمکش و دعوا است، و در صورت خلا قدرت به طور حتم اینها همدیگر را تکه پاره خواهند کرد و جنگ مسلحانه راه می اندازند. با توجه به تمامی این معضلات من فکر نمی کنم که اکثریت مردم ایران و نیروهای اپوزیسیون(از چپ و راست) پس از سرنگونی رژیم آخوندی

اجازه تشکیل سیستم فدرال قومی در ایران را بدهند. بازهم می گویم، اگر قرار بر استقرار سیستم فدرالی در ایران باشد،باید فدرالیسم مدرن و اداری (نمونه آلمان) در ایران استقرار یابد.
نوشته شده توسط: Anonymous

سالام - جواب به متن به تورک اوغلی...
عزیزدلم.من درزمان انقلاب یک جوان 25 ساله بودم که وضع مالی خوبی نیزداشتم ، ازلحاظ خانوادگی نیزیکی ازخانواده های معروف اطراف شهرمان بودیم.اکنون هم هستیم.
من علاوه براینکه سلطنت طلب نبوده ونیستم بلکه سلطنت را یکی ازسیستم مرده قرن هیجده میلادی میدانم و درایران عقب مانده بفکرم باید با مدنیت خواهی درزمان مظفرالدین ساه دموکرات برداشته میشد.
رژیم پهلوی را بدترین حکومت درتاریخ پس ازاسلام میدانم.
تاریخ جعلی قبل ازاسلام که هیچ نوشته ایی غیراز نوشتجات
غربی های استعماری نیست ،راکلا قبول ندارم.
باورکنی یا نه خوددانی،
یکی ازخطرناکترین وجوانترین وغیروابسته به احزاب وگروه هادرقبل ازانقلاب و دشمن حکومت پهلوی من بودم.
شب وروز نمی شناختم.
میشودگفت از اول شب تا صبح باگچ.اجر.سنگ درکوچه پس کوچه های تهران شعارهای ضدپهلوی مینوشته وصبح ،شب نخوابیده به اداره میرفتم

درتمام راهپیمایی های تهران یکی ازشعاردهندگان اول صف من بودم.
دراکثر مخالفان و حرکت کنندگان راهپیمایی تورکان تهران، ازحسن آبادتا میدان آزادی من جزشعاردهندگان بودم.
شعارمعروف ائلدن ائله بیزاسلحه آلوخ رامن میدادم.
ازاولین افرادی بودم که مجسمه رضاشاه ومحمدرضاشاه را درمیدان راه آهن و میدان انقلاب پایین کشیده وخردکردیم.
چهارنفری که درهمان روز عکس خمینی جلاد را بالای سکو
برد،یکی من بودم.
ازاینکه خانواده پهلوی راجنایتکار ودشمن ملل ایران و خمینی راجلاد می نامم ،اعتقاد راسخ دارم.
اکنون نیز درایران فعالیت سختی درجبهه تورکان ایران وآزربابجان وخصوصا درخط حرکت ملی آزربایجان داشته و دارم.
به استقلال بیشترودرلفافه فدرالیسم اعتقاددارم.
اعتقادبه شایسته سالاری وکشف وپالایش نخبه های فکری درتمام زمینه ها داشته اعتقادی به شیعه وسنی هم ندارم.
دین را امرشخصی دانسته ودخالتش در سیاست راکاملا رد میکنم.
اعتقاد به جهان وطنی و به ارزش های انسانی دارم.
مخالف خود ویا نژاد خود بهتردانستن هستم.
و هرکس به هراتینیک بی حرمتی کند آن را احمق دانسته
خارج ازداشتن تفکرسالم میدانم.
شما هم لازم نیست مثل تازه سیاسی شده برخوردکنید
خط ومش شماها درایجاد تنش ویا چالش های بیخود برای همه
شناخته شده است.
نوشته شده توسط: Anonymous

سالام - آقای دوشکی ازنظر اینکه ایشان نیز دارای تفکری بوده وحق دارد ابرازنظربدهد،محق است.
ایشان همچون من گذشته ایی درهمکاری با فدائیان داشته است.
سیاسی بودن جوانان ومردم ایران بیشتراحساسی وموجی است.تاعقلانی وعلمی.
مردم ایران اکثرابراثردیکتاتوری حاکم دررژیم پهلوی کم سوادازلحاظ سیاسی بودند واکنون نیزبراثردیکتاتوری شیخی
این بلاهمه گیراست.
تغذیه فکردرمدارس.دانشگاه ورسانه کلا از سیستم حکومتی خارج می شود.
بهمین خاطراکثرا حتی تحصیل کردگان کم سوادهستند.
بااینکه تعدادی چندین سال است درخارج زندگی میکنند هنوز
باهمان آموخته های غلط زندگی میکنند.این جماعت هنوز نتوانسته اند،خودرابروز ویا بقول علم انفورماتیک خودرا آبدت کنند.
نمونه اش چندین برخورد،آقای دوشکی با تورکان ایران ویا در
تمجیدازکوروش میباشد.
ولی آقای یزدی یک آموزش دیده حرفه درغرب بود.
که دراوایل انقلاب تمایل زیاد به رابطه باآمریکا را

داشت.عکس های ایشان و آقای بارزگان باسفیرآمریکا آقای سولیوان ،نشان دهنده این تفکربود.
چپ ها خصوصا توده.فدایی.مجاهد.تندروهای اسلامی باعث
ویران شدن آوارها برسریزدی شد.
هرچندکه هم اکنون نیزروحانی.اصلاح طلبان دروغبن.وتعدادی
دیگردرهمان راه یزدی پیش میروند.
نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

همانطور که هموطن گرامی آقای اقبال اقبالی در مقاله خود بدان اشاره کردند قرار نیست که ایرانیان پس از سرنگونی رژیم ضدخلقی جمهوری اسلامی، سرخر و انگلی به نام شاه را بر تخت پادشاهی بنشانند و مرده ای (نظام سلطنتی) را از قبر بیرون آورده و نظام اسلامی را جای آن چال کنند. من شک ندارم پس از سرنگونی این آخوندهای پلید، یک نظام حکومتی جمهوری بر اساس دمکراسی و لائیسیته و اصول حقه سوسیالیسم توسط خلق قهرمان ایران در میهن استقرار می یابد.
پادشاهی خواهان نیز بهتر است به دل خود صابون نزنند چون هیچ شانسی برای بدست گرفتن قدرت در ایران آزاد و بدون آخوند فردا را ندارند،چون ملت ایران به خوبی می داند رضا پهلوی سودایی جز احیای یک نظام دیکتاتوری سلطنتی رستاخیزی در سرندارد. وی همانند پدر خودفروخته اش مردم را صغیر وخود را قیم آنها می داند که باید به زور چماق وسرکوب وبه صلابه کشیدن آنها دمکراسی را درحلقومشان

فروکند. وی همانند پدرش مردم را گوسفند و شایسته دمکراسی ندانسته و باید ابتدا به آنها درس دمکراسی ومدنیت داد !!! واگر فهم وشعور درک از دمکراسی ومدنیت را ندارند چاره ای جز تیرباران آنها در تپه های اوین نیست. زندان و ساواک و شکنجه و دیکتاتوری بخشی از انگیزه تلاش پدرش برای استقرار تمدن بزرگ ومدنیت بود که به مردم ایران روا داشته ولیاقتی جز این نیز برای مردم نادان و بی فرهنگ نبود!! زهی بیشرمی!

نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای آتاش،
تصفیه حساب یا نگاه به آینده؟
ایجاد تغییرات اساسی در یک کشور از مسیرهایی سختی میگذرد و مشکلات بسیاری را پیشا روی خود دارد. تحقیر و تبعیض علیه خلق های غیرفارس در ایران مضاعف است. این را هر کسی به سادگی میتواند دریابد. اما و خوشبختانه در صدسال گذشته هیچ تصادم و درگیری ضدانسانی و خونین میان خلقها در ایران صورت نگرفته است. البته در اینجا

و آنجا حوادثی فراموش ناشدنی روی داده است. اما از نوع آنچه که در یوگسلاوی به وقوع پیوست اتفاق نیافتاده است. دولت مرکزی ایران ابزار سرکوب مردم ایران بوده است. درگیری میان خلقها در تاریخ جدید گزارش نشده است. البت تنش هایی در بخش های از آزربایجان میان کردها و ترکها بروز کرده است که نتایج شومی از خود برجای گذاشته است. اما اگر بخواهیم به آینده نظر داشته باشیم و اگر به جنبش های سیاسی به سعادت ملتها خود می اندیشند، بایستی شرایطی فراهم آورند که عنصر همبستگی میان خلقها قوت و قدرت بیشتر بگیرد. در واقع این کره خاکی خانه همه انسانها و بشریت است. مرزهای سیاسی درواقع نتیجه فعل انفعالات سیاه در تاریخ است. نتیجه قدرتمداری انسان در زمین است. بنابراین هر جنبش دمکراتیک باید برای همبستگی خلقها از خود مایه بگذارد و برای آن تلاش کند.
هر جنبشی باید که بتواند در عین حفظ توازن با دیگر جنبش ها به همبستگی میان این جنبش وقت صرف کند. بنابراین مناسبات تاریخی و نزدیک این خلقها میتوان پلی برای ارتباط و برپایی یک نظم دمکراتیک و مداخله عادلانه همه طرفین در شکل گیری یک دولت دمکراتیک باشد. این راهی است که باید رفته شود… غیر از این راه به چاه میبرد…
نوشته شده توسط: یونس شاملی

، آقای بهمن موحدی
کدامین فدرالیسم؟!
اگر کس بی طرفی نوشته شما را بخواند عصبیت موجود در لابلای واژه های و مفاهیم بکار بردتان را به سادگی در میابد. شما هم اگر ممکن است فرصتی به خودتان بدهند و دور از عصبیت به مسئله بیاندیشد. چون نتیجه مداخله عصبیت در تفکر نمیتواند زیبا و مثبت باشد. حتی من میگویم که شما در همین فکرتان باقی بمانید، اما لزومی به استفاده از مفاهیم تند و تحقیرآمیز در نقد فدرالیسم ملی ندارید. خشونت کلام شما در استفاده از

مفاهیمی چون «فدرالیسم ارتجاعی قومی» و یا کشاندن ایران به یک «جنگ ۵۰ ساله» تقابل اندیشه در این عرصه را تنگ تر و بی اثر خواهد ساخت.

شما میگوید فدرالیسم آلمان و کانادا فدرالیسم مدرن است. اما فدرالیسم نوع سویسی و یا هندوستانی و یا لوگزامبورگی را فدرالیسم ارتجاعی و قومی می نامید!! حالا که فدرالیسم در سویس مضمونی ملی/اتنیکی دارد به کدامین دلیل ارتجاعی است. آیا این نوع فدرالیسم مشکلی در مناسبات اتنیکهای مختلف در این کشور ایجاد کرده است؟ میدانید که چنین نیست. بزرگترین دمکراسی دنیا، یعنی هندوستان نیز بر بنیاد فدرالیسم ملی/اتنیکی شکل گرفته است. یعنی فدرالیسم نوع ملی/اتنیکی حتی در کشورهای فقیر هم جاری شده اند و نه تنها مشکلی برای کشور نبوده اند بلکه زمینه های گستردگی دمکراسی بیشتر را فراهم آورده اند.
حالا شما چه اصراری دارید که فدرالیسم سویس را در مقابل فدرالیسم آلمان و یا کانادا نشان دهید. این در حالیست که در کانادا ایالت کبک بر بنیاد فدرالیسم ملی/ اتنیکی شکل گرفته است.

به نظرم آقای موحدی بایستی قبل از هر چیز ادبیات مورد استفاده خود را از ارتجاعی به مدرن تبدل کنند و سپس به تفاوتهای فدرالیسم آلمان و سویس بیاندیشند و اگر تفاوت اساسی یافتند ما را نیز خبر کنند. ایران به دلیل کثیرالملله بودنش شبه سویس است نه آلمان کی ملتی حدود یک دست است. باز نمیدانم چرا آقای موحدی اصرار دارند که مدلهای ناخوانا با کشور ایران را به این کشور تحمیل کنند؟
باز به آقای موحدی میگویم که مدل مورد نظر ما در فدرالیسم به سویس بسیار نزدیک است تا به عراق که هنوز فدرالیسمی در آن شکل نگرفته است و تنها اقلیم کردستان به اداره خود مشغول است. و جالب اینکه تنها بخش نسبتا آرام کشور عراق همان کردستان در عراق است. نمیدانم چرا اقای موحدی سومالی را مثال آورده است. سومالی تنها کشوری در جهان است که تنها یک ملت/اتنیک در آن زندگی میکند و هیچ نوع فدرالیسمی در آن وجود ندارد نه مدرنش از نوع آلمان و نه ارتجاعی اش از نوع سویئس!!
نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

عملیات انقلابی هشتم شهریور سال 60، عملیاتی موفق و بسیار بجا و درست بود که منجر به هلاکت رجایی گجستک و آخوند باهنر وسه تن دیگر از مزدوران رذل رژیم شد.
مبارزۀ مسلحانه انقلابی و رهایی بخش، از زمین تا آسمان با تروریسم تفاوت دارد.
در ایران، رژیمی حاکم است که خود بانکدار تروریسم و بزرگ‌ ترین حامی آن و همچنین پدرخواندۀ داعش و گروه‌های تروریستی دیگر است. داعیۀ امنیت در ایران نیز قبل از هر چیز گویای این واقعیت است که عامل ترور در دنیای امروزی همین رژیم است. گذشته از اینکه حتی آنچه در مورد امنیت هم مدعی است، امنیتی برای آخوندها و شرکای دزد و جنایتکار آن‌هاست اما تا آنجا که به مردم مربوط می شود در مداراتی بسا پائین تر از دهه‌های گذشته فاقد امنیت هستند، نه امنیت جانی دارند نه شغلی و نه حیثیتی.
ادعای مسخره رژیم تروریست و آدمکش جمهوری اسلامی مبنی بر اینکه خود را یکی از قربانیان بزرگ تروریسم در دنیا

می‌داند مصداق بارز ضرب‌المثل ایرانی «آی دزد، آی دزد» است. چنین ادعاهای مسخره‌ای از سوی پدرخوانده تروریسم، بسیار وقیحانه و مضحک است.
نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقا/خانم سازاخ
به نظرم جنبش ملی و دمکراتیک خلق ترک با وجود کاستی هایش به مرحله ایی نزدیک شده است که آذربایجان را به مثابه یک واحد سیاسی به حساب آورد. در این خصوص راه بازگشت کاملا مسدود است. بنابراین خلق/ملیت ترک راه خود را بر اساس منافع ملی دمکراتیک خود پیش خواهد برد. گذشته ترسی در این خصوص دردی را دوا نمیکند. در هیچ کجای تاریخ چنین حادثه ایی رخ نداده است که جنبش خلق ترک در جنبش خلق دیگری مستحیل شده باشد. این دیگر ترسی به گونه ایی نشانهء عدم اطمینان به خود است. اما

و از سوی دیگر مسابقه گذاشتن بر روی مفاهیم و اصلاحات رادیکال و گاه حتی افراطی نیز چاره کار نیست. خطر رادیکالیسم غیرمتعارف در مرحله اول جدایی نخبگان سیاسی با توده هاست. راهی که پشتوانه مردمی یک جنبش را به حدر میدهد و تضعیف میکند. ما هیچ احتیاجی به استفاده از ادبیات تند و افراطی را نداریم. ادبیات رادیکال به معنی افراطی کلمه توده ها را از جنبش سیاسی دور میکند، حس ترس و بیگانگی به آنها منتقل میکند و تفرق را تشدید کرده و کامیابی این جنبش ها را محدود میکند. بنابراین انتخاب واژه ها بر یک نگرش عقل گرایانه، انسانگرایانه و عدالت خواهانه بایستی استوار باشد. هم ادبیات و هم تفکر بایستی به حوزه های همبستگی خلقها،‌ صلح پایدار میان ملتها و کشورها و در عین حال بایستی به پیشرفت پایدار کمک کند. وگرنه هیچ کسی و یا هیچ ملتی از آن سودی نخواهند برد.

طرح فدرالیسم ملی، تامین کننده حق تعیین سرنوشت ملی و در عین حال بر بنیاد همبستگی ملتها و دوستی و صلح میان آنهاست. در این میان البته جدال قدرت میان جنبش ها ادامه خواهد یافت. متاسفانه در عصر کنونی مرزهای سیاسی را چه در عرصه کشوری و چه جهانی قدرتهای سیاسی تعیین میکنند. جنبشی که میخواهد سهم واقعی خود را از تقسیم قدرت داشته باشد بایستی برای تعمیق جنبش خود تلاش کند. این کاریست که دست اندرکاران سیاست به آن مشغولند...
نوشته شده توسط: Anonymous

بزرگان می گفتند-
خرده بورژوازی با انجام کارهای کوچک ،در انتظار نتایج بزرگ،سریع و معجزه آساست.
احزاب چپ موفق ،گاهی 70-250 سال ، مبارزه و سازماندهی نمودند تا پیروز شدند. در روسیه و چین ، سوسیال دمکراتها چند دهه جانفشانی کردند.
جنبش چپ ایران غیر از حزب توده ،یک جنبش خرره بورژوایی دانشجویی ، جدا از پرولتاریا و زحمتکشان بود که بشکل "ترمی و سمستری " یعنی فصلی ،مبارزه میکرد و انتظار پیروزی یک انقلاب خلقی توده ای داشت.
انقلاب کارگری مردمی، نیاز به دهها سال سازماندهی و مبارزه توده ای در میان کارگران، دهقانان، طبقات و اقشار محروم دارد که باید صبورانه ، حساب شده و پیگیرانه با کمک کادرهای آگاه و روشنفکران انقلابی دنبال شود وصورت گیرد.ولی روشنفکران خرده بورژوای اراده گرا ، آگاه به یک عمر مبارزه در میان مردم نبودند و بعد از مدت کوتاهی ،سرخورد و ناامید و طلبکار از مردم و از دیگران میشدند.

نوشته شده توسط: یونس شاملی

جناب یارادیجیلیق
پرداختن به پرسشهای شما در حوصله کامئنت های اینجا نمی گنجد. و از طرفی بخشی از پرسشهایتان بسیار بحث برانگیز و شاید بشود گفت جنجال آفرین است. اما میشود با دقت به آنها پرداخت. اگر بتوانیم به پرسش اولتان بصورت خلاصه در اینجا بپردازیم بایستی بگویم که متلاشی شدن کشورها، بویژه کشورها کثیرالملله حادثه غیرمنتظره ایی نیست. اتحاد شوروی سابق، یوگسلاوی سابق، چکسلواکی سابق، حتی عراق، سوریه و حتی افغانستان را میتوان کشورهایی در حال فروپاشی به حساب آورد. سناریوهایی مثل سوریه و افغانستان و آنچه که در عراق بوقوع پیوست راهبرد دیگری در سیاستهای قدرتهای جهانی گشود. این راهبرد رهبران کشورهای قدرتمند را در برخورد با کشورهای فقیر و استبداد زده محتاط تر کر و به دولتهای استبدادی برای ماندن در قدرت اطمینان بخشید. اشغال نظامی خارجی جای خود را به جدل و جنگ های درونی در این کشورها داد. چرا که تجربه

عراق و افغانستان نشان داد که عدم وجود اوتوریته کافی دولتها امکان اداره این کشورها صرفا با تکیه بر انتخابات غیرممکن است. بنابراین تغییر دولت ها از بالا عملا به فلاکت جدید راه باز کرد که در آن هم مردم بی گناه قربانی میشوند و هم کشور بسوی جنگ داخلی و ویرانی سوق داده میشود. یکی از نتایج ناگوار سیاست اشغال نظام از سوی قدرتهای امپریالیستی روان شدن سیل مهاجرین به کشورهای غربی بود. سیلی که خود به بحرانهایی در این کشورها بدل شد و این روند همچنان ادامه دارد...

بنابراین فروپاشی کشور ایران نیز با تجمع قدرتهای بزرگ جهانی و واکنش و عملکرد جنبش های سیاسی مختلف میتواند همان فاجعه و فلاکت را بر کشور مستولی کند. اما دست اندکاران سیاست در جنبش های سیاسی مخالفین جمهوری اسلامی بایستی درایت بیشتری بخرج دهند، بایستی به اتحاد و نزدیکی جنبشهای سیاسی در مناطق مختلف کشور توجه و دقت بیشتری بکنند. انکار و حذف هر کدام از این جنبش ها به همان اندازه میتواند به بحرانهای ناشناخته ایی راه باز کند.

به نظرم جنبش دمکراسی خواه مرکز با جنبش های ملی و دمکراسی خواه پیرامون بایستی ارتباط تنگاتنگی داشته باشند و با همدیگر به فردای بعد از جمهوری اسلامی بیاندیشند. تجربه همکاری داشته باشند. به همدیگر اعتماد کنند و به تناسب گرایشات فکریشان تحول در عرصی سیاسی را برای ایران باز کنند. وگر نه مقاوتهای گروههای مرکزگرا و همسویی با جمهوری اسلامی میتواند کشور را بسوی فروپاشی ببرد. این یک بحث بسیار وسیعی است. گرایشات راست جامعه سیاسی فارسی این بحث را جدی نمیگیرند. چون از اهمیت آن خبر ندارند. چون گرفتار افراط گرایی ناسیونالیستی هستند. اما امید و استعدادی به همدلی در میان جنبش های سیاسی با تمایلات چپ دمکرات و عدالت در مرکز وجود دارد.... نتیجه روندی که فوقا به آن اشاره میکنم را میتوان در پرسه رسد کرد...

پاسخ به بقیه پرسشها شما را به زمان دیگر محول میکنیم...
نوشته شده توسط: یونس شاملی

جناب دکتر راز در س
اگر طعنه و تمسخر حس رضایت به شما میدهد چرا نه!

نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

بازگشت به عقب و پناه بردن به عقرب جرار، راه نجات از مارغاشیه نیست. نفی دورژیم مستبد وارتجاعی شاه وشیخ نخستین گام برای تحقق یک جمهوری دمکراتیک و لائیک سوسیال در ایران است.
نظام پادشاهی پهلوی در ایران مُرده است و پادشاهی خواهی و سلطنت طلبی را با هیچ شعبده ای نمی توان در ایران زنده کرد.
سلطنت طلبان یا همان پادشاهی خواهان پهلوی چی، هیچ فرقی با آخوند و پاسدار و بسیجی ندارند. چون هر دو گروه نوکر صفت هستند و غایت آرزویشان دست بوسی سر خر و مستبد جنایتکاری به اسم ولی فقیه و شاه می باشد. بهتر است که سینه چاکان سلطنت پهلوی و جان نثاران رضا پهلوی، سر از برف بیرون بیاورند و بپذیرند که دوران حکومت استبدادی پادشاهی به سر رسیده است. در یک کلام، این گوربگوری(خمینی خون آشام) محصول همان گوربگوریست (شاه خائن)،یکی سایۀ خدا یعنی ظل الله ودیگری روح خدا،یعنی روح الله که برمال وجان وروح خلق محروم ایران چنگال

خونین خود را فروبرده اند.چه فاجعه بزرگی است وقتی کسی دراثراستیصال افسوس سایه خدا را بخورد. بقول بزرگی، گذشته باید چراغ راه آینده باشد وملتی که آگاه ومتشکل باشد شکست ناپذیر است.
پس از سرنگونی رژیم جنایتکار و ضدخلقی جمهوری اسلامی، وظیفۀ جمهوری تازه استقرار یافتۀ ایران این است که پادشاهی خواهان پهلوی چی را به همراه جدایی طلبان و پان ترکها و پان کردها و پان عربها خنثی و ایزوله کنند و در صورت لزوم با مشت آهنین با این خائنین به خلق و مزاحمین برخورد کند.
نوشته شده توسط: Anonymous

من نتوانستم محل این اتفاق را پیدا کنم . در افریقای جنوبی بوده یا در یک کشور افریقایی ؟
این ژورنالیست قلابی کبست که محل حادثه را نمی نویسد .
مگر در خود امریکا آدم ربایی و سفید پوست ربایی و تجاور دسته جمعی وجود دارد ؟
واقعا این ایرانی جماعت چقدر کارش قلابی و سطحی است که محل این خبر را نمی نویسد !

نوشته شده توسط: Anonymous

بله فاجعه ملی را از روز 22 بهمن باید یاد کرد ولی کسانی که در سال 67 اعدام شدند ایا کشتار مدرسه رفاه را فاجعه نیز میدانستند و یا فقط حکم انقلابی بود و 15000 افسر بیگناه اعدام شدند فاجعه نبود؟ هزاران بیگناه گرفته از شهردار واستاندار و کارمند و غیره اعدام شدند که همین چپ های اکثریت و اقلیت ومجاهدین خلق و ملی مذهبی ها و توده ای ها دست داشتند فاجعه ملی نبود؟
بله کشتار 67 فاجعه بود ولی کل انقلاب فاجعه ملی و خودکشی ملی بود که یک عده دیوانه و تروریست ادعای ازادی می کردند.
همین امروز باقی مانده های همان گروه ها از این رژیم خونخوار فاشیست اسلامی دفاع می کنند، همین امروز از جنایتکار و خائنی مانند یزدی تصویر قدیس می سازند.

نوشته شده توسط: Anonymous

تکرار یک پاسخ.
من که پاسخ دادم:
آقای توکلی گرامی!
همراه با درود.
پرسش شما کاملا درست است. من عمدا و بخاطر اینکه و بویژه مجاهدین و هوادارانش فرافکنی نکنند، از ترورهای پس از بروی کار آمدن رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی، نام نبردم، اما در این جا بگویم من تمامی ترورها از سوی مجاهدین را نیز محکوم می کنم.

نوشته شده توسط: lachin

آقای یاور.. آنچه شما به آن ( لهجه لندن ) معیار میدهید ( فونوتیک BBC ) است که به لندن ربط ندارد. این فونوتیک حاصل کوشش های هیئت تحریری دیکشنری آکسفورد بمدت چندین سال است که توانسته اند این زبان را چنان به دنیا اراعه بدهند که تمام افراد مملکت انگلستان ویا کسانی که با زبان انگلیسی اشنائی داشته باشند بتوانند با این زبان , به اخبار داخلی و خارجی گوش بدهند. در تمام کالج های زبان انگلیسی انگلستان حتی در اسکاتلند هم ,تدریس زبان انگلیسی هم برای داشجویان خارجی , با این فونوتیک تدریس می شود. من دانشجوی زبان انگلیسی را در اسکاتلند بودم. در امتحانات نهائی و در قسمت ( گفتگو و محاوره ) صدای من مثل تمام دانشجویان , ضبط شد و به ( کمبریج فرستاده شد ) تا استادان بعد از شنیدن صدای من , نمره مرا دادند. تازه این فقط برای امتحان زبان بود . ولی موقعی که شما به یک دانشگاه در اسکاتلند بروید, بیش از

95% استادان , اسکاتلندی خواهند بود و با لهجه اسکاتلندی تدریس خواهند کرد. در تمام مدت دانشجوئ من در اسکاتلند , فقط چند استاد از انگلستان داشتیم که ( لهجه آنها ) با استادان اسکاتلندی فرق میکرد. ولی در فرهنگ مالیخولیائی رستاخیزی ایران کسانی که لهجه دارند می خواهند از شغل (( استادی و دبیری)) باز بمانند. درست عین این می ماند که یک استاد اسکاتلندی در دانشگاه های انگلستان حق تدریس ندارد. و یا دکتر های هندی که بهتری جراحان کشور انگلستان را تشکیل میدهند , حق طبابت و جراحی را در انگلستان بخاطر لهجه داشتن نحواهند داشت. اگر شما در انگلستان تشریف دارید , اجازه بدهید یک برنامه کمدی اسکاتلندی را برایتان بفرستم تا با لهجه اسکاتلندی بیشتر اشنا بشوید..
https://www.youtube.com/watch?v=CEDsoSaChP0
امیدوارم که با لهجه اسکاتلندی بیشتر آشنا بشوید.....
نوشته شده توسط: Anonymous

اگر جنگ و خشونت را در کهنسالی نفی میکنی چرا در قره باغ و شرق ترکیه در کردستان و هجوم ستازخان و باقر خان به تهران سکوت کردی و چیزی نمی نویسی؟ همان پهلوی مورد علاقه ات چرا به ظفار و آذربایجان و کردستان و خوزستان و غیره حمله کرد ؟ مرگ گویا برای همسایه خوب است و نه برای خودت.موقعی که نیروهای ساواک محل ملاقات محافل خصوصی و فرهنگی و تفریجی و دوست یابی دانشجویان را مورد حمله قرار میداد و آنها را بدون دستگیری و محاکمه می کشتند و اعلان میکردند مخفلی تروریستی برای سرنگونی بوده ، شما لابد حقوق بگیر و عضو یکی از همین ارگانها و نیروهای نظامی امنیتی بودید ؛ چون فرهنگ و سواد و انشای ات اکنون اینرا نشان میدهد.
در نظام و جوامع طبقاتی سلطنتی آخوندی که دولت از خشونت استفاده میکند، مردم و روشنفکران و انقلابیون نیز حق دارند برای دفاع از خود و ارزشهای انسانی با آنان از هر وسیله ای استفاده کنند.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

در مورد سئوالات تکمیلی:
1-آیا جمهوریت با اسلام گرایی در تقابل است یا در تضاد؟
اگر تقابل را به معنی « رو برو شدن دو چیز که در یک جا و زمان نمی گنجند» بدانیم، مانند «شب-روز»، یا آن دو چیز که نافی هم دیگر اند مانند « سلامتی و بیماری» ، که دو قطب یک تضاد اند، بدانیم ، باید گفت « دموکراسی ( جمهوریت) و دیکتاتوری( دین سیاسی)، با هم در « تقابل و تضاد» بسر میبرند.

اگر منظور از « اسلام گرایی» همان اسلام سیاسی شیعه ی حاکم و داعش سنی و وهابی و مانندهای آن باشد ، که رایج است، یا اسلام گرایی اصلاح طلبان، که باز جهت حکومت کردن است، بله هم در « تقابل است و هم در تضاد»:

-« اسلام » مانند مقولات « خوب و بد» چیزی ست قابل « تفسیر». از اسلام تفسیرهای مختلف وجود دارد و میتوان با دید خود تفسیر جدیدی هم ارائه داد. بستگی به این دارد که اسلام را چه بدانیم:
-دین: میتواند چنین باشد که « یک راز و نیازی آزادنه و شخصی ست بین انسان و خدا ». مسایل زندگی را لازم است با قوانین امروزی حل و فصل کنیم. باید دین و دولت جدا باشند.
- دین اسلام را به « ایده لوژی سیاسی» تبدیل کنیم و همه را مجبور به اجرای تفسیر خود کنیم. مانند داعش سنی و داعش شیعه و غیره.
-یا تفسیری بدهیم که « اسلام با قوانین جمهوریت و دموکراسی و مسایل امروزی تضادی نداشته باشد، و بخواهیم « دین اسلام دموکراتیک» درست کنیم و آنرا به « حکومت برسانیم و حاکم کنیم».
مانند بخشی از اصلاح طلبان مذهبی.

دموکراتیک شدن و بودن اسلام تنها در تفسیر اول -راز و نیاز آزادانه ی شخصی-ممکن است،که جدا از دولت باشد.در غیر این صورت - بخواهد حکومت کند و دموکراتیک هم باشد- ممکن نیست.
دین که بخواهد برای«افراد جامعه فرمان خدایی صادر کند و در زندگی افراد دخالت کند» نمیتواند دموکراتیک باشد.
دین در عالی ترین شکل و تفسیراش « تنها راز و نیاز آزادانه ی شخصی بین انسان و خدا ست». و دین حق«امر و نهی»به دیگری ندارد. از این رو نیز نمیتواند وارد دولت شود.
اجبار(فرمانهای آسمانی) وحکومت(که خود حامل اجبار های زمینی ست)، وارد دین شوند،عنصر « دموکراتیسم» و گل آزادی میمیرند. و ما با « اجبار اندر اجبار» سرو کار خواهیم داشت .که واقعیت اسلام حاکم نیز آنرا اثبات میکند.

اسلام دموکراتیک اسلامی ست که راز و نیاز شخصی باشد و گرنه نمی تواند دموکراتیک باشد و با جمهوریت هم که پایه اش دموکراسی ست، دچار تضاد میشود.چرا؟
دین هر تفسیری که داشته باشد پدیده ای « باستانی و اعتقادی» ست. خیالی. نمیتوان با آن مسایل زندگی زمینی و امروزی را که بر مبنای « تجربه و آزمایش و علم» است حل کرد. در تقابل و تضاد است.
مجبوریم « یا با خیال کار کنیم، و یا با عمل » . با خیال فاجعه ی اسلام سیاسی، حالا به نام دموکراتیک، که در عمل هرگز هم نمیتواند دموکراتیک باشد، تکرار میشود.
بشر هنوز « دموکراسی و جمهوریت» را که پایه اش « امتحان و عمل» است نتوانسته به نحو رضایتمندی پیاده کند حالا اسلام را که تنها یک « باور و خیال» است،بیاوریم به آن اضافه کنیم عملا میشود « حکومت ایده لوژیک». همین اسلام سیاسی که داریم.

2- « و آیا می توان در یک جامعه با توجه به احکام اسلام، پروژه جمهوریت و جامعه دموکرات را پیاده کرد؟»
-نه از دید من نمی توان با اجرای احکام اسلام موجود یا تفسیری، به«دموکراسی و جمهوریت رضایتمند» رسید. اسلام موجود « شیعه و سنی و وهابی و مانند اینها» عملا دیکتاتوری میکنند و در تضاد و تقابل کامل با دموکراسی قرار دارند که دربالا توضیح دادیم.

3-« آیا فکر نمی کنید که جامعه فردای ایران نیازمند برچیده شدن دین و ایجاد حکومتی سکولار در سایه ی ایجاد محیطی دموکرات و حضور آحاد ملت و قومیت ها می باشد؟»
- نه، ما نیازی به «برچیدن دین و اسلام و یا هر مذهب و باور دیگری» نداریم و امکان تحقق این بر چیدن شدن نیز ممکن نیست. و یک عمل و برنامه ی استبدادی ست.
« یخ باورهای اعتقادی و خیالی و دینی» در طی زمانهای طولانی از راه « علم و فرهنگ علمی» به تدریج و کم کم آب میشود. اما نیاز داریم « دین و دولت» جدا شوند. چرا که امتحان کردیدم و دیدیم جدا نباشند«فاجعه»میافریند.
نیاز جامعه به «حکومت جمهوری و سکولار و دموکرات در شکل عمومی»ست،که خود مردم جامعه را مدیریت کنند. و برای حل مشکل ملیتها نیز«نوعی از فدرالیسم» که میتوان آنرا فدرالیسم دموکراتیک، نامید،میتواند پاسخ صحیح نسبی باشد.
بهر صورت پاسخ نسبی درست و عملی تنها با خرد عمومی جامعه میتواند بدست آید.
نوشته شده توسط: Anonymous

""" دو ۲ تشابه جالب بین اقتصاد ایران و جامعه شاهنامه خوان با ترکیه """ در جامعه شاهنامه خوان، هر چه "" مافیای سپاه و بیت رهبری "" بیشتر به اقتصاد چنگ می‌‌اندازند، بیشتر کشتی‌ اقتصاد غرق می‌‌شود >> در مورد ترکیه >> هر چه "" توده ای‌ها و سایت پیک نت بیشتر اقتصاد ترکیه را میکوبند و هر چه اقتصاد ترامپ بیشتر به گًل می‌‌نشیند، """ اقتصاد ترکیه """ بیشتر شکوفا می‌‌شود. بیشتر بخوانید >>

Economists raise Turkey’s 2017 growth forecast to record high
http://gulfnews.com/business/economy/economists-raise-turkey-s-2017-gro…

Economists boosted their forecasts for the sixth month in a row and expect gross domestic product to grow 4.1% this year
نوشته شده توسط: Anonymous

هموطن گرامی آقای توکلی، این بسیار مسرت بخش و انسانیست که درصد بزرگی از اعضا و هواداران سازمان چریکهای فدایی خلق ایران و شما از مبارزات مسلحانه فاصله گرفته و به مبارزات سیاسی برای ایجاد تغییرات روی آوردید.
لذا تصور می کنم، احترام و گرامیداشتِ خاطره یِ حادثه ی سیاهکل از سوی هوادارانِ جنبش فدایی در روز امروز، بی هیچ تردیدی به معنای تأیید حرکات مسلحانه ی آن روزگار نیست، بل این احترام به یاد دوستانی انجام می شود، که در اوج اختناق حکومت شاه جرئت ابراز مخالفت با استبداد شاه را داشتند.
و ثانی بر آن نوزدهم بهمن ماه که مصادف است با سالگشت حادثه ی سیاهکل، روز تولد جنبش فدایی است، و فدائیان روز تولد خود را جشن می گیرند.
و ثالثاً، با مروری بر جزئیات حادثه ی سیاهکل، می شود بوضوح دید، که علت دستگیری فدائیان در روز حادثه، بواسطه ی کوشش ایشان برای نگرفتن سوی سلاحشان بسوی مردم بود

نوشته شده توسط: آتوسا نجف لوی

جُمهوری یا جُمهوریت نوعی حکومت است که در آن مسئولین حکومتی موروثی انتخاب نشوند، ریاست کشور با رای مستقیم یا غیر مستقیم مردم برگزیده شده و دوران تصدی او محدود باشد. تاکید اصلی مفهوم جمهوری بر عدم وجود منصبی دائمی برای شخص اول مملکت است. جمهوری از نظر مفهوم واژه بیش‌تر درجاتی از مردم‌سالاری را نیز در بر دارد. اما، در عین حال، بسیاری از دیکتاتوری‌های غیر سلطنتی نیز ممکن است به این نام نامیده شوند در نتیجه، حکومت جمهوری تنها به معنای حکومت غیر سلطنتی است.

به تعریف کلی، جمهوری شیوه حکومتی است که بر پایه مردم‌سالاری (دموکراسی) یا غیر دموکراسی، مردم آن، حق حاکمیت بر سرنوشت اجتماعی خودشان را به طور مستقیم یا غیرمستقیم از طریق زمامدارانی که با رضایت و رأی مستقیم یا غیرمستقیم آنان به گونه‌ای که توارث در آن دخالتی نداشته باشد تعیین و آنان نیز اقتدارات معین قانونی خود را در یک مدت محدود و تحت نظارت

آنان اعمال می‌نمایند. امروزه بیشینه دولتهای موجود در دنیا نوعی نظام حکومتی جمهوری دارند ولی این بدین معنا نیست که بافت و ساختار نظام حکومتی جمهوری در تمام کشورهای جمهوری یکسان است.
حال تعریف اسلام گرایی:
اسلام‌گرایی که با نام اسلام سیاسی نیز شناخته می‌شود نوعی ایدئولوژی است که «تعالیم، عقاید و ارزش‌های یک اسلام خاص را به عنوان بنیاد یک ساختار سیاسی که حامیان آن ایدئولوژی آن را دولت اسلامی می‌خوانند» به کار می‌بندد. اسلام‌گرایان می‌توانند تفاسیر گوناگونی را بر اساس سوره‌ها و آیات قرآنی داشته باشند. دیدگاه‌های اسلام‌گرایان بر پیاده‌سازی شریعت (قانون اسلامی) از اتحاد سیاسی پان‌اسلامیسم و حذف غیر مسلمانان منتخب به ویژه نفوذ نظامی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی یا فرهنگی غرب در جهان اسلام که آنها معتقد هستند با اسلام مغایرت دارد تأکید می‌کنند.
برخی محققان دینی (گراهام فولر) عقاید اسلام‌گرایی را آسان‌تر (سهل‌تر) می‌داند و معتقد است که این عقاید می‌توانند به عنوان شکلی از سیاست‌های هویتی یا حمایت از هویت و اصالت مسلمان، تقسیمات گستره‌تر و دین‌گستری اجتماعی عنوان می‌کند.

اسلام‌گرایان به طور کلی با استفاده از این اصطلاح مخالفت می‌کنند و مدعی هستند که عقاید و اهداف سیاسی آنها ابراز عقیده مذهبی اسلامی آنها است. به طور مشابه، برخی متخصصان اصطلاح «اسلام عمل‌گرا» (برنارد لوئیس)، یا «اسلام سیاسی» را مناسب می‌دانند. برخی نیز (رابین رایت) اصطلاح «اسلام نظامی» را با اسلام‌گرایی برابر دانسته‌اند.
نوشته شده توسط: Anonymous

سالام - جناب حسین برعزیز،این آرزو را باخود بگورخواهندبرد.
بافروپاشی شوروی،وبا تشکیل دولت های تورک،تمام معادلات،شوونیستی و فاشیستی مهندسان استعماری نقش بر آب شده است.
مقداری زمان نیاز داریم که واقعیت های دنیای تورک،عیان گردد.
به سیستم های عقب مانده و به بی عرضه های حاکم بر دلارهای
نفت با پول وبا باج دادن مقداری تاریخ تحولات را در ایران به عقب می اندازند.
تورکان،ایران اکنون خواب را برچشمان فاشیستهای تخم استعماری حرام کرده است،
ما با برادران بلوچ سنی،کورد،تورکمن،عرب،حتی فارس غیر وابسته به اجانب عین تخم چشم خود برخورد خواهیم کرد.
ما طرفداران حرکت ملی آزربایجان انسانیت،عقلانیت،علم،منطق،
و قوانین پیشرفته جهانی را که ارزش انسانی را به شعور و شرافت و منزلت را برای همه خواهان است ،برای کل مردم و ملل برقرار و جاری خواهیم ساخت.
ما طرفداران حرکت ملی تورک،ایران و آزربایجان اتحاد و حمایت

ملت سنی،شیعه، بلوچ، ودیگر ملل را نیاز داریم،
ملت های درون ایران نباید تحت شانتاژهای نژادپرستان شاه وشیوخ و جاده صاف کن های استعماری قرار گیرند.
نوشته شده توسط: Anonymous

درود برشما
اتفاقا در همین مقاله آمده است که دخالتهای بیجای آمریکا و متحدانش در منطقه وجب قدرت گرفتن حکومت خمینی شده است.
البته اعتقادی ندارم که آنها در ایجاد تروریسم در منطقه سهیم باشند . زیرا این موضوع در هیچکدام از اسناد اسنودن و... بیرون نیامده است.
اما اتفاقی که روی داده این و در واقعیت است :
برای تثبیت اسراییل در منطقه ملیونها نفر کشته،زخمی،آواره و.... شدند.

نوشته شده توسط: Anonymous

احساس می کنم شما ازاین موضوع بسیار نگرانید !
پس اگر امکان دارد زحمت ترجمه اش را بکشید لطفا.

نوشته شده توسط: Anonymous

خیلی ساده و خودمونی بگم:این نظام توسط انگلیس هدایت میشه هر وقت مصر دشمن اسرائیل بشه ایران دوست اسرائیل یعنی سرنگونی نظام. اسرائیل بعد از تشکیلش رفت به سمت امریکا درصورتی که انگلیس اسرائیل رو تشکیل داده بود! جالب یکبار تا الان نشده خبرهای انگلیسی از خامنه ایی و نزدیکاش پرده برداری کنه تمام مهره های سوخته که همه میشناسن رو تو شبکه های انگلیسی میگه ولی تو شبکه های امریکایی اشاره ایی میشه. دوستان ندیدن تو برنامه منوتو همه شخصیتها بصورت کارکاتور درست شده بودن ولی خامنه ایی نه! اگه تاریخ تشکیل شوروی با روی کار اومدن للین رو بخونین انگار شخصیت للین همون خمینیه! کاملا از قبل برنامه ریزی شده بود. این نظام برای همین اومد روی کار چون اولا مهره سوخته شده بود و شاه دیگه نمیخواست از انگلیس و امریکا پیروی کنه و خودش تصمیم بگیره دقیقا مثل پدرش رضا شاه که شاخ شد برا همون انگلیس که گزاشتش کنار.

این نظام نه تنها برای ثروت اندوزی اومده بلکه برای ریشه کنی دین مخصوصا شیعه کرده چون تماما کارهایی که میکنه به نام اسلام و شیعه میکنه تمام هموطنها به غیر از اونایی که حزب ا... هستن و گرایش دارن متوجه میشن که غیر از خیانت هیچ کاری نمیکنه هم افراطگرایی رو ترویج کرده هم بی ثباتی رو ! کی تو تاریخ نشون داده سران کشورها دزدی و چپاول کنن و دم از حق و دین بزنن! معاویه هم از این حرفها میزد و مردم رو به سمت خودش میکشید .حرف خوب زدن رو همه بلدن این حربه ایی که بکار گرفته میشه تا از طریق ایدولوژی غالب بشن و به حکومتشون ادامه بدن
وسلام
نوشته شده توسط: آتوسا نجف لوی

پروژه جمهوری و اسلامی سازی روشنفکرنمایان در ایران چه زمانی به پایان خواهد رسید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

سپاس از توضیح شما در مورد روشن فکری و روشنگری.
خیلی تمایل داشتم که سوال را بتوانم ادیت کنم که نشد! ولی در سر تیتر عنوان آن را تغییر دادم تا شاید بتواند بخش کوچک هدف من از طرح این موضوع را به خواننده برساند.
آیا جمهوریت با اسلام گرایی در تقابل است یا در تضاد؟
و آیا می توان در یک جامعه با توجه به احکام اسلام، پروژه جمهوریت و جامعه دموکرات را پیاده کرد؟
آیا فکر نمی کنید که جامعه فردای ایران نیازمند برچیده شدن دین و ایجاد حکومتی سکولار در سایه ی ایجاد محیطی دموکرات و حضور آحاد ملت و قومیت ها می باشد؟
پ.ن: بنده به هیچ عنوان با حکومت پادشاهی موافق نیستم.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

خدمات مستبدین و شاهان
-------
این موضوع مستقیم در سئوال نیست ولی غیر مستقیم می توان « خدمات شاهان» یا در کل مستبدین و دیکتاتوران را در آن احساس کرد. از سوی دیگر مسئله ی قابل توجهی ست و لازم است مورد بحث قرار گیرد.
مستبدان حاکم چه با عنوان شاه، فقیه، یا رییس جمهور اسمی و معمولا مادام العمر، و یا به عنوان « دبیر کل حزب»، و مانند اینها، وقتی در " قدرت»اند، بخواهند-نخواهند مجبوراند برای « ادامه ی فرمان روایی خود» و قشر اجتماعی یی که در راس آن قرار گرفته اند، « مملکت داری» کنند. مملکت داری اینان دو بخش است:

1- قسمتی که تشکیل شده از برنامه هایی جهت تأمین « منافع و خواسته های واقعی و کاذب» هیئت حاکمه؛ مانند جنگهای بیرونی، اختناق آفرینی ها ، و جنگها و کشتارهای داخلی، بهره کشی از « مرغ تا آدمیزاد»، از زمین تا آسمان، از آب تا باد. برای پرکردن جیب اقشار بالایی جامعه. کوتاه یعنی پژوژه های« قتل و غارت»
2- قسمت دوم پروژه ی مملکت داری ، ارائه ی «خدمات» است. تنها با برنامه «قتل و غارت» نتوان برقرار بود، برای برقراری و ادامه ی قتل و غارت ضروریست، خدماتی هم به جامعه ارائه بشود. از جمله: آبادانی ، ایجاد محل کار، راه انداختن وسایل ارتباطی، تربیت متخصص برای اداره ی امور دولتی، و فرهنگ و تربیت و غیره .
در ایران و در منطقه ما از پیدایش اولین دولتها تا کنون همه در دو پروژه ی نام برده عمل کرده اند.
البته همه ی این دولتها سود و زیانشان در زندگی مردم یکی نبوده است. ولی در همین دو برنامه مشترک اند.
اکنون لازم است به برنامه ی « قتل و غارت» پایان داده شود و برنامه ی « تولید و خدمات» غنی گردد.
ولی نه برای یک قشر و طبقه ی اجتماعی، بل برای زندگی « آزاد و با رفاه »همگان، تا جایی که جامعه توان عمومی اش را دارد. این هم عملی نمیشود مگر اینکه « بیشتر مردم اجتماع خود را آماده و تربیت کنند» که به آن تحقق بخشند. و در سطح جهانی نیز مورد « پذیرش» باشند.
نوشته شده توسط: Anonymous

من بعنوان يك تورك آزربايجاني به زبان وفرهنگ خود افتخار مي كنم و عمدا نيز با لهجه فارسي صحبت مي كنم دبيران مناطق آزربايجان اكثرا در كلاس توركي درس مي دهند ونيازي به فارسي صحبت كردن نيست

نوشته شده توسط: Anonymous

سالام - دوستان یک نگاه کوچک به نوشته این جناب استخانلو به اندازید.
ببینید ،چی نوشته است.ایشان باتوجه به اینکه درگذشته ودر نوشتجات خود،تفکرخودرانشان داده ،که احتیاج به معرفی این
شخص نیست.بازهم تفکرشاخدارخودرادراین نوشته ابرازداشته
که دقیقا یک تفکرشبیه تفکرراست شاهی ویا مثل تفکرارتجاعی
شیخی مخلوطی ازاستالینی وفاشیستی است.
آنانیکه بهره ایی ازعقلانیت برده باشند،من فکرمیکنم بهیچ وجه،باطناب این طیف افراد واردچاه نخواهندشد.
چون ازچاهی خارج به چاه عمیق تری درخواهند افتاد.
درددنیای امروز،اگرچنانچه کسی یاکسانی بهرعلت بخواهند
دست بخشونت زنند.باید گفت عقلانیت را به مرخصی فرستاده اند.
یعنی ازمنطق وعقلانیت وشعورانسانی به منطق حیوانی رو
آورده است.
درثانی هیچ ملتی منطق این گونه افرادرادرسرنگونی رژیم های
دیکتاتورقبول نخواهندکرد،که فردا گرفتار این استخانلوهای
خشونت طلب باشند.

نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام
لهجۀ من ، منیت مرا و هر کس دیگر را با تمام تعلقاتش بطور عام و خاص و بطور منحصربفرد ثابت می کند که وجود دارد،یعنی جزء انواع زبانهای موجود دنیا هست ، این منیت بدین صورت طبق منشور سازمان ملل صاحب حقوق هست . من یک ترکم هر زبان دیگری را با لهجۀ منحصر بفرد خود صحبت می کنم. انگلسی ها همین طور آلمانیها هم همین طور فارسها و عربها و....و... اینطور . اما
عمل نژادپرستانۀ جمهوری اسلامی محکوم هست . لعنت بر نژادپرستی .

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

پاسخ به یک پرسش غیر دموکراتیک
-----
آنچه در زیر میاید نظر شخصی نگارنده است و گزاره های آن میتواند برای دیگران مهم تلقی نشود. این حق، به دیگری « محفوظ» است:
« پایان پروژه جمهوری سازی روشنفکرنمایان در ایران چه زمانی به پایان خواهد رسید؟!»

پرسشگر گرامی، نجف لوی، سئوالی کرده اند، که نخست مشکل « عدم دموکراتیک بودن» دارد:
در سئوال، اول ، حکم بر « نما» بودن شخصیت دیگری ، «روشنفکر»، به اصطلاح قدیمی ، و یا به اصطلاح جدید، « روشنگر» داده شده است. حکم دهنده، در مقام قاضی، بدون دلایل اثباتی، و با پیش داوری خود، اتهام « نما» به دیگری زده، و محکومیت اش را از پیش صادر کرده است. این «عمل و روش برخورد » دیکتاتورمابانه و غیر دموکراتیک و نقض حقوق دیگری، و نشانه ی عدم برخورد برابرانه با شخصیت و عقاید دیگری ست. سئوال به صورت دموکراتیک میتوانست مثلاً چنین مطرح شود:

پایان"پروژه جمهوری سازی»،که از نظر من غیر لازم است،و توسط کسانی که"خودشان"را روشنفکر میدانند، و پروژه را پیش می برند،چه زمانی در ایران به پایان خواهد رسید؟!»

در این حالت و یا در حالتهای نظیر آن، سئوال میتوانست یک«پرسش دموکراتیک» خوانده شود، چون بیان وضعیت و نظر دو طرف سئوال را، به دیده گرفته، و حکم قبلی نیز، در محکومیت دیگری و اندیشه اش صادر نشده است.

واما مسئله ی « جمهوری سازی و پایان اش»:
«جمهوری» واقعی، و عملا نسبی، و نه اسمی، روش و سیستم جدیدی ست برای اداره ی یک جامعه توسط مردم ، که بعد از سیستم « پادشاهی» قدیمی، که در ایران همه و بدون استثنا، استبدادی و دیکتاتورانه، بودند، در جوامع جهانی یافته شده و اکنون کشورهای زیادی از این طریق خود را اداره میکنند.

در سیستم جمهوری، هدف اساسی، در صورت تحقق درست، اداره ی جامعه و مدیریت آن، توسط مردم، از طریق نهادهایی ست که خودشان «آزادانه و مستقلاً» تشکیل میدهند، با بهره گیری از تجارب جهانی، در همه ی « واحدها و بخشهای کشور». و سرنوشت خود را خودشان رقم میزنند.
از این رو نیز سیستمی دموکراسی خواه و دموکراتیک است.

در این سیستم-جمهوری- احتیاجی به وجود « نهاد شاهی» در اداره ی جامعه نیست. چه این نهاد دیکتاتور باشد و چه « نما یا تشریفاتی» . مانند انگلستان. چون « نهاد نمایی و تشریفاتی و دکراسیونی» "خرج" دارد، خردمندانه است که این هزینه به « دکراسیون خانه ها و زندگی خود مردم «اختصاص» داده شود و نه به یک « نهاد»ی که « سمبل تاریخی استبداد و دیکتاتوری و خون ریزی و تجاوز و قتل عامهاست». اما این نهاد لازم است در« موزه » باز سازی شود و مردم برای «آگاهی و خاطرات تاریخی» بتوانند به آن مراجعه کنند.
البته نهاد شاهی به عنوان نهادی تشریفاتی با خرج خود، و به عنوان نهادی سیاسی در دموکراسی آزاد است.

پروژه ی جمهوری سازی، به مفهومی که در بالا آمد، دموکراتیک سازی جامعه است، نهادینه کردن دموکراسی در همه ی "سوراخ سمبه» های جامعه است. از فرهنگ تا سیاست. از اخلاق تا خود مدیریتی جامعه و تربیت و پیشرفت و همزیستی مسالمت جویانه و صلح آمیز. از آشنایی و دوستی انسانها تا عشق و همبستگی جهانی.
عملی کردن این ایده است که«هیچ کس چیزی را کامل نمیداند، مجبوریم راه حلهای نسبی مشکلات را با خرد جمعی جامعه» پیدا کنیم و به تدریج کامل و کامل تر سازیم.

بدین جهت است که ما بعد از یک قرن در آغاز راه جمهوری و دموکراتیک سازی « خود و جامعه» هستیم، و این راه را، تا وقتی که خصلت« استبداد و دیکتاتوری » اثر خود را از دست نداده ، پایانی نیست.

برگردیم به موضوع روشنفکر: روشن بودن « فکر»، یعنی « جواب عملی و درست» نسبی دادن، به «مسایل زندگی». «جواب ها» حقایق مطلق، نیستند، ونمیتوانند باشند، هر کس زاویه ای را می بیند و از زوایای دیگر بی خبر است، دانش و شناخت و دانایی، کامل نیست، به دین جهت « روشن بودن فکر» پدیده ای "نسبی"ست. همه تاحدی فکرشان روشن است و تاحدی تاریک. این است که نیاز به « خرد جمعی جامعه و حتی بشری و جهانی» داریم، تا شاید « راه حلهای نسبی درست»را کشف کنیم.
روشنفکر با روشنگر فرق دارد.نخست لازم است فکر به چیزی که تاریک است آگاه و روشن شود، بعد آن « آگاهی نسبی»،غیر کافی، موقت،ناقص، با دیگری در میان گذاشته میشود،و هر کس با توجه به « نفع شخصی و اجتماعی و عمومی مردم» ایده را تکمیل میکند. تکامل یافته ی ایده ها در جامعه به « راه حلهای عمومی» تبدیل میشوند و میتوان درستی نسبی آنها را«در عمل آزمایش» کرد و با دستاوردهای نوین تکمیل و تکمیل تر نمود.
در این روند، ما«دو مرحله ی روشنفکری و روشنگری» را درخود و جامعه « تجربه» میکنیم. این تجارب ما را « تربیت» میکند. تربیت دموکراتیک. که هدف مابود.
اینها اندیشه من است تا نظر دیگران چه باشد.
نوشته شده توسط: Anonymous

سالام - جناب اقبالی .مشکل جامعه ایران با اگر ومگردرست بشو نیست.
اگربختیار این خواست من وتورامیکرد،اینطورمیشد!
اگرمرحوم مصدق اینکاررامیکرد.
اگرموسوی وکروبی درسال 88 این کاررامیکرد.
اگرعمه من هم آن چیزراداشت ،عمو میشد.
دوست عزیز،توقع از بختیار.موسوی بفکرمن باید به تن ایشان هم همسایزباشد.
درفکربختیار،سلطنت باتوهم مشروطیت دراین عصرباخواسته های امروزسازگاری نداشت.ازطرفی نیزدرمیان خون وآتش و 57 سال جنایت پهلوی این تفکربختیاررا خودبخودازطرف
مردم و رهبران سیاسی آنزمان غیرعملی میساخت.
بس بهمین راحتی نمیتوان ازهرکسی درزمان های تاریخساز
توقع بیجایی داشت.

نوشته شده توسط: Anonymous

مقاله "یک صغیر و سه قیم" نوشته حسن بهگر را روی سایت ایران لبرال بخوانید
تیمرمن می گفت من از منطقه به تازگی برگشته ام و بزرگترین مشکل ما موضع ایران و ترکیه است . خدا را شکر که فعال نیستند ولی آنها نقش خراب کننده ای دارند، (منظور مفهوم نشد و مجری هم نپرسید که چطور فعال نیستند) . این دو کشور دوستان ما در منطقه نیستند و حتا افزود که ترکیه یاغی شده است.
دانیل دی ویس سیاسی تر سخن گفت ولی به روشنی اشاره کرد که این خیلی مهم است که نشان بدهیم که این آمریکا نیست که خواست خودش راتحمیل می کند.

نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام ،
یگانه راه رسیدن به دمکراسی ترس نداشتن از نظر مخالف و شجاعت درتقسیم قدرت هست ! آخر هر ترور و خشونت بجزء آزادی و دمکراسی تنها فاخعه هست . رد ترور خوب و بد از طرف آقای توکلی بسیار با جا و درست هست . آفرین به آقای توکلی

نوشته شده توسط: رضا حسین بر

‫این بخش نامه، بخشی از یک سیاست کلی برا ی تحقیر، طرد و حذف همه اقوام و ملیت ها از قدرت و ثروت مملکت است. این اقوام و ملیت ها هستند که برای احقاق حقوق خود باید وارد مبارزه جدی بشوند. رضایت و سکوت رسانه های فارسی زبان و طبقه حاکم و عوامل انها را در خارج از مملکت هم مورد توجه قرار دهند.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب تبریزلی "
شما دقیقا مشخصات ژنتیکی مردم کنونی اذربایجان را نوشتی که 70 درصد مارکر های نژادی عربی(56 درصد J و 14 درصد t , l)

نوشته شده توسط: Anonymous

بالاخره توانستی یک واژه تو"ر"کی پیدا کنی که با حرف "ر" اغاز شود یا همچنان همان "توکی" هستی

نوشته شده توسط: Anonymous

اقا چرا الکی کامنت میگذاری کی من ای کامنت را گذاشتم

نوشته شده توسط: Anonymous

پیمان عارف با حرف های نا متعارف
آذربایجانی خجالتی مانده اندر تعارف
خود را با التماس ترک اصل جا می زند
پشت پرده به ملت خود پشت پا می زند

توصیه برای دوست عزیز تورک اوغلو برای رفع اشکالات نوشتاری با تلفن
... بجای مستقیم نوشتن زیر کامنت ، اول در قسمت mamor نوشته و اصلاح کرده بعد از همان جا شعر می کنی به واتساپ یا تلگرام از آنجا کپی می کنی به ایرانگلوبال و مشکل نوشتاری بهتر شده و مفهوم اصلی کامنت شما واضح می شود .

نوشته شده توسط: Anonymous

در همان سالهای جنگ چریکی حتا جریان چپی حزب توده مخالفت خود را با جنگ چریکی در جزوه ای بنام (چریکهای فداءی خلق چه میگویند)منتشر کرد.راه دشوار دمکراسی بدون بازگشت ازتروریسم امکان پذیر نیست.

نوشته شده توسط: Anonymous

رضا پهلوی می آید ولی ماندنی نیست...

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

آقاي رشيدي استدلال شما بنظر نادرست مي ايد،احتمال دارد از نظر جنابعالي ترور عليه نظام سابق خيلي بد و ترور عليه جمهوري إسلامي زياد هم بد نباشد!چگونه ترور مجاهدين در نظام شاه را محكوم مي كنيد و عمدا ان را در جمهوري إسلامي نا ديده مي گيريد؟این یک بام و دو هوا نیست؟

نوشته شده توسط: Anonymous

افرین به نظر منهم بهتره این عربی و تورکی را از گویش فارثی جدا کنیم تا اینها لال شوند ببینیم به کدام گویش میخواهند حرف بزنندولی از کره ماه یک گویشی پیدا میکنیم تا کارمان راه بیفته ولی باور کنید اگر زحمتش را بکشید و اینکار را بکنید کل دنیا از دستتان راحت میشوند چون دیگر همه از دست فهش حای شما راحت میشوند یکی همین مسی بدبخت . فارثی فقط به درد فحش دادن میخوره والبته قیزبازلیخ که واقعا در هیچ زبانی نمیشود مخ کسی را مثل گویش شیرین فارثی زد در ضمن حصرت گوروش هم این گویش را قبول نداشت که استوانه را حتما با این گویش اختراع ببخشید درست میکرد .با تشکر از ایران گلوبال

نوشته شده توسط: جمال

در رابطە با ترور و تروریسم متأسفانە اکثریت جامعەی جهانی و ایرانی کە این ایرانی اینجا بیشتر مد نظر است تحلیل و برداشتهای نادرست دارند در مورد ترور و تروریسم تحلیهای آنگونە کە میخواهند بە همە بە قبولانند این است کە تروریسم کسی است با اسلحە انفرادی مثل تپانچە یا تفنگ یا همین اواخر کە تروریستها در اوروپا از این شیوە استفادە میکنند زیر گرفتن مردم با ماشین و کامیون و یا یک بمب گزاری انتحاری در تعریف تروریسم میخواهند بە همە بقبولانند و باز متأسفانە مجامع جهانی سازمانهای حقوق بشری شورای امنیت و سازمان ملل نیز دقیقأ همین تعرف را از تروریسم پیش میبرند در حالی کە آن تعریفی کە مجامع جهانی چشمان خود را بر روی آن میبندند ... تروریسم دولتی و کشورهاست کە بی نهایت از این تروریسم فردی و سازمانهای خردە گستردە تر است

ما چگونە این تعریف از تروریسم را بە پذیریم کە یک سازمان یا کسی برای اهداف سیاسی مشخص دست بە ترور میزند در حالی کە چشمان خود را بر تروریسم گستردەی کشورها و دولتها ببندیم متأسفانە کشورها و دولتها بانی اصلی تروریسم در سطح بسیار کستردە در جهان هستند کارخانەهای بزرگ اسلحە سازی کە عمومأ دولتها ملکیت آن را دارند بزرگترین حامیان تروریسم و ترور هستند تمامی این اسلحەهائی کە در دست کشورها میباشد از هواپیما و تانک و توپ و موشک و بمب اتم برای امنیت و آرامش انسان نیست بە جزء برای کشتارهای جمعی مخالفان سیاسی

چگونە یک قتل سیاسی ترور نامیدە میشود در حالی کە موشکهای کور و بمبهای کور و خمپارەهای کورد بر سر مردم بی گنهاه در تمام جهان فرود می آید بنا بر این اگر دنبال تروریست هستید اول یخەی آمریکا و روسیە ، ایران ، تورکیە ، عراق و پاکستان ، عربستان و اسرائیل و چین و کرە وووو بگردید کە با مسابقە برای ساخت اسلحەهای کشتار جمحی هر روز بر ابعاد کشتار انسانها مبادرت میکنند نظم جهانی و انسانیت نە احتیاج بە مرز دارد نە احتیاج بە ساخت سلاح کشتار جمعی بنا بر این برای پیدا کردن تروریسم سراخ دعا را گم نکنید
نوشته شده توسط: آتوسا نجف لوی

درود
از کاربران عزیز خواهشمندم که پاسخ سوالی را که پرسیدم را برایم بنویسید:
پایان پروژه جمهوری سازی روشنفکرنمایان در ایران چه زمانی به پایان خواهد رسید؟!
با تشکر