"" جل‌الخالق، مدرک را ببین، حزب‌ا‌لله ترکیه را که کردهای سنی تشکیل میدهند در مرگ تروریست‌های کمونیست پ ک ک دست داشته اند، ( ولی واقعیت چیست؟ ) "" کمک پنهانی آردوغان به ترکمن‌های سوریه زیر عنوان کمک‌های امدادی، توسط گزارشگری که برای روزنامه جمهوریت کار میکرد، در اختیار مأمور اطلاعاتی که برای آخوند گولن سمپاتی دارد قرار می‌گیرد، آنان "" به عمد، با دستکاری بعضی اسناد، چنین وانمود میکنند که این کمک‌ها نه برای ترکمن‌های سوریه، بلکه برای تروریست‌های داعش بوده، این اسناد به طریقی به دست کیلیچدار اوغلو نیز می‌‌رسد و وی از آنجا که پیر است به دام طرفند آخوند گولن می‌‌افتد، این "" راهپیمائی کیلیجدار اوغلو که توده ای‌ها و سایت پیک نت به راهپیمائی گاندی "" تشبیه کرده، برای مظلوم نمائی کیلیچدار اوغلو است.
زبان فارسی پان ترک مخالف ایران و ضدفارس زبانان در این سایت !
....... کادرهای رهبری این سازمان بایستی " دادگاه نظامی صحرایی" بشوند و به اعمال ننگین خود برسند.
........ در................................محاکمه.....سزای........
این تحزیه طلبان که حتی زبان سیاسی اجتماعی مردم ایران را در زمان شاه و شیخ نخوانده و ندیده اند حالا در اروپا دولت تعیین میکنند.
حوش بحال بهمن موحدی که اینها منقد نوشته هایش هستند.
آدم بیاد فارسی نویسی خلحالی می افتد که با جابجا کردن بک ویرگول و کما ،دهها نفر را اعدام کرد.
آن جمله این بود - عفو ، لازم نیست اعدام شود ! --- و خلخالی نوشته بود " عفو لازم نیست، اعدام شود !"
واقعا تجزیه طلبان خارج نشین ترک، ابتذال و" تراژدی "ارتجاع آخوندی را به "کمدی "تبدل کرده اند . بقول رفیق کارل مارکس.
ریشه ادبیات خرافی در دین اسلام و اخوندها نهادینه شده و هدفی جز مظلوم نمائی و تحقیر هویت فردی و اندیشه و شخصیت ادمی ندارد .این شعر ارتجاعی ر ا بخوانیم .گفته شد رجوی المرحوم شد ولی اکنون عکسهای او در پاریس به هوا رفت و کسی گفت او دعوت حق را لبیک نگفت و بقیه ماجرا..
« برای مسعود رجوی که هر کجا هست خدایا به سلامت دارش!»
دوستان... اجازه بدهید به ادبیِّات سیایسی مجاهدین را از طرف آقای بهمن موحدی بار دیگر نظری بیاندازیم.. ایشان نوشته اند که (( استقلال طلب به کسی می گویند که برای آزادی مردم و میهنش از چنگ اشغالگران خارجی مبارزه می کند)) ... این آقایون درست برعکس, در جنگ ایران و عراق با صدام همدست شدند و برای اینکه (( مردم و میهن )) را دو دستی در چنگ اشغال گران خارجی قرار بدهند, , مبارزه کردند... پس همانطور که قبلآ اشاره شده است, کادر های رهبری این سازمان بایستی (( دادگاه نظامی صحرائی )) بشوند و به اعمال ننگین خود برسند. به امید هر چه زودتر آن روز..
درد ملت ایران وابستگی قومی یا پیوستگی به ایل و طوایف نیست، چون این مفاهیم اساساً منسوخ شده و در مدنیت امروز جایگاهی ندارند. در دنیای امروز، انسانها بدون درنظر گرفتن قومیت یا پیشینه قومی یا مذهبی شان شهروند و حایز حقوق مدنی و شهروندی شناخته می شوند. مشکل ملت ایران نهادینه شدن استبداد و رژیم فاشیسم مذهبی هار حاکم بر ایران است که درمان این مرض هم بدون هزینه دادن و اتحاد و پیوستگی عموم مردم ممکن نمی شود.
این را هم باید بگویم که وحدت تمامیت ارضی هرکشوری ، مرز سرخ آن کشور می باشد. تمامی کشورها برای حفظ یکپارچگی سرزمینی خود ، حق هرگونه اقدامی را برای خود محفوظ می دارند، حتی اقدامات قهرآمیز و نظامی را. کشورهای اسکاندیناوی نیز که از دمکرات ترین و آزاد ترین کشورهای جهان هستند، به هیچ وجه اجازه نخواهند داد که خدشه ای به تمامیت ارضی کشورهایشان وارد شود حتی اگر دست به اقدامات قهرآمیز و نظامی بزنند.
نمونه ای ازشرم آورترین مطالبی که از سوی منفورترین گروه بیگانه گرای تاریخ ایران یعنی تجزیه طلبان مطرود گفته می شود :
«"تجزيه ايران باعث پيشرفت كشورهاي جدا شده از ايران خواهد گرديد از جمله قسمت فارسستان"» !!!!
تجزیه طلبان این نکته را خوب بدانند که ماموران اطلاعاتی و امنیتی رژیم ضدایرانی و ضدبشری جمهوری اسلامی هم اینک با سوت و کف و خشنودی ازاینگونه اظهارات تان استقبال می کنند. ماموران بدنام وزارت اطلاعات آخوندی از تجزیه طلبان استفاده می کنند تا ملت ایران را بترسانند و از سرنگونی رژیم منصرف کنند.
اساساً حقی به نام ترویج تجزیه طلبی یا طرح موضوع تجزیه طلبی برای تارنماهای اپوزیسیون و یا هر رسانۀ دیگری وجود ندارد( استقلال طلب بودن با تجزیه طلب بودن از زمین تا آسمان تفاوت دارد، استقلال طلب به کسی می گویند که برای آزادی مردم و میهنش از چنگ اشغالگران خارجی مبارزه می کند، اما تجزیه طلب کسی است که
قصد دارد کشوری را که دارای مرزهای تاریخی و دمکراتیک است را تکه ، تکه کند. ایران دارای مرزهای تاریخی و دمکراتیک است و نتها هیچ سرزمینی را اشغال نکرده است بلکه در طول تاریخ بسیاری از سرزمین های خود را از دست داده است .) این موضوع پیش از اینکه به نظر خائنین تجزیه طلب مربوط باشد به قوانین بین المللی مربوط است. مطابق با قوانین بین المللی تجزیه طلبی از شنیع ترین جرایم در میان همۀ ملل شناخته می شود و هر نوع تبلیغ یا تهییج به منظور تجزیۀ کشور از جرایم سنگین است.
پس از سرنگونی رژیم ضدایرانی جمهوری اسلامی ، اگر تجزیه طلبان بخواهند از خلاء قدرت استفاده کرده و دست به شیطنتی بزنند ، به طور قطع هزینه های سنگینی خواهند پرداخت و چیزی جز نکبت و سرافکندگی و بدبختی برایشان باقی نخواهند ماند و مسئولیت بروز هرج و مرج و آشوب و خونهای ریخته شده متوجه تجزیه طلبان خواهد بود.
جناب هادی صوفی زاده! من هوادار و عضو هیچ سازمان و حزبی نیستم و انچه میگویم واقعیت دارد.
من حدود چند سالی در اروپا بودم و در انجا دوستان و آشنایانی داشتم که در کمپ های پناهندگی سالها انتظار وضعیت خود بودند.
هر سال در هنگام برگزاری تجمعات مجاهدین افرادی از این سازمان به این کمپ ها می آمدند و به همه ساکنین کمپ از افغانیها، ایرانیانی ها(که اصلا سیاسی نبودند) ، عراقی ها، شهر وندان کوسوا و یوگسلاوی سابق را به پاریس دعوت می کردند .
رفت و برگشت با اتوبوس تا پاریس یک یا دو شب در هتل و گردش دست جمعی در پاریس و حومه و حتی مقدار پول نقد پشنهاد میداند، که خیلی از پناهندگان کشور های مختلف که به غیر از کمپ جایی دیگری ندیده بودند موافقت میکردند.
باور کنید که 50% حاضرین در این تجمعات اصلا ایرانی نیستند .
سالام - جناب آقای صوفی زاده . آقای نوری زاده رافکرکنم ،اکثردوستان می شناسند.
ایشان درهرخانه ایی خفته ویکی ازکارشناسان خبره بی بی است.
درآمدخوبی دارد.
سفرهای خوبی باپاداش های هنگفتی زیادمی کند.
خود گوید عرب است وعرب زنی می کند.تحلیل های هچل هفتی دارد.
خودشماهم دلت برای اوجالان لک میزند.آرزو برجوانان عیب نیست.
یادت باشد .درتحریک کوردان تورکیه چقدرنوشتم که تورکیه به کوردان امتیازهای زیادی داده باید شاکرباشند وبرای تحکیم این آزادی هاتلاش کردن وظیفه همه است.
شماهاجوگیر رسانه های غرب گشته وسعی درویرانی آن داده هاشدید.
گفتم که رهبران کوردها درطی تاریخ جزقاضی محمد کوردفروشی
کرده اند.
دمیرتاش وآن خانم نماینده کوردها ازآزادی داده شده تورکیه سوئ استفاده کردند ودرمراسم داعشیان پ ک ک شرکت جسته وامکانات داده شده رو به دولت پس دادند.
ماتورکان خداراصدبارشکرمیکردیم اگربزبان مادرایران مدرسه
می دادند.ولی رهبران همیشه خاین کوردان ،مردم وجوانان رادرکوردستان باامرغرب تحریک کرده به کشتن داده وزن وبچه های خودرادرآلمان وبلژیک وفرانسه کاشته تا برای جوانان ومردم
دام هارا گسترش دهند.
شماها دراروپانشسته ودیگرجوانان را به مسلخ نفرستید.
دومقاله پایین مقاله خود ازافسر دیزیج..افشار..راخوانده سعی کنید .برای درد مردم راهکارنشان دهید.
برایت صبر ومنطق ودرایت آرزو دارم.
بدون اما و اگر و چون چرا .هنوز سازمانی حزبی گروهی گویا این شهامت را نداشته در باره سازمان مجاهدین و دعوت سازمان از سناتورهای غربی موضع بگیرد و یا اینکه خطرسازمان مجاهدین را درک نمی کنند و به امید پیروزی پرولتاریا نشسته اند .
سازمان مجاهدین جریانی خطرناک و قدرت پرست میباشد که علیه ازادی و دمکراسی و منافع ملی مردم ایران و میهن پرستی است و هدفی جز ایجاد حکومت دینی نوع لنینی بلشویکی در سر ندارد . چه باید کرد؟ یک گلام .برای سعادت مردم ایران و خاورمیانه این سازمان باید متلاشی شود و رهبران ان در دادگاه محاکمه شوند .اجازه ندهیم خمینی دیگری تحت عنوان مهدی گم شده مسعود رجوی شاه اسماعیل دیگری شود و بساط دین فروشی و ریا و خدعه را به دوش مردم ایران بگذارد ..
من مقاله بسیار ارزشمندی تحت عنوان ظهورنیم بند امام زمان در پاریس، از اقای علیرضا نوری زاد ه در باره سازمان مخوف و جهنمی رجوی در سایت خبر نامه گویا خواندم که بسیار مفید بود . خواندن ان مقاله را به همه میهن پرستان ایرانی پیشنهاد میکنم.
سلام جناب رستگار؛
نوشته اید:
اقای بهنام چنگائی گرامی. انچه نوشه شد در تائید نوشتار شما بود و قصدی در وابستگی شما به هیچ جریان سیاسی نبود. از اینکه مطلب این گونه تفسیر شد بسیار متاسف هستم.
دوست گرامی! لازم می دانم به شما یادآورشوم که من نیز هرگز چنان برداشتی غلطی را از نقد شما نسبت بخودم نداشته ام. بل توجه من در پاسخگوئی به نقد شما بیشتر، یک تعهد رسانه ای و گفتمان مسئولانه بود که، تأیید و تأکید بر آن را بی کم و کاست ضروری دانستم. تنها همین!
با سپاسگزاری از مهرِ متعهدانه تان
سالام - جاسوسی وکسب اطلاعات یک امرپیش پاافتاده برای تمام دولت هاست.
مگرآلمان وانگلیس وامریکا این کاررانمی کنند؟
هردولتی برای حفظ خود ودولتش هزینه های کلانی میکند.
کشورهای دیکتاتور وکشورهای استعماری بیشتراین کاررامیکنند.
حتی کشورهای اسنعماری فرهنگسازی کرده وتفکری راپرورش میدهند،که آن فرهنگ منافع استراتژی آن کشوررانگهبانی کنند.
مثل انگلیس که فرهنگ پان فارسی را درایران بنیاد نهاد،
یاآلمان که تفکرفاشیستی رافرهنگسازی کردند.
در باره ی معنی روستا و طایفه ی dan-gıra-lu دانقارالو یا dan-nga-ra-lu
، روستا و طایفه ی çon-qa-ra-lu چونقارالو
از زاویه ی دیگر هم میتوان به مسئله پرداخت:
اینجا صدای q=g
ço-nqa-ra-lu
dan-nga-ra-lu یا dan-gıra-lu
از این زاویه نگاه کنیم که هر دو کلمه ترکی اند.
و نامها در ارتباط با هم اند:
dan-nga-ra-lu به معنی کسی ست که به خدایdanqırیا tanqır(دانقیر یا تانقیر در ترکی : خدا) معتقد است.
dan یا tan نخستین روشنایی سحر، سپیده معنی میدهد. اعتقاد به خدایی خورشید و روشنایی و آسمان را میرساند که از باورهای بسیار کهن است و در فرهنگ سومر و غیره ریشه های آنرا می بینیم.
در واقع معنی کلمه، مرد یا مردم ، با خدا یا معتقد به خدای سپیده دم و خورشید است. در زبان سومری
din-ngir به معنی همین danqır یا tanqır است. din شکل قدیمی dan یا tan میتواند باشد. و در واقع همان کلمه ی « دین» باید باشد. که از سومری داخل زبانهای دیگر شده است.
این موضوع قبلا هم توضیح داده شده ولی چه ارتباطی با کلمه ی ço-nqa-ra-lu دارد؟
dan-gara-lu اشاره به طبیعت و سر زدن سپیده و پدیده ی dan دارد.
احتمال اینکه در کلمه ی çon-qara-lu بخش اول نیز-çon -به طبیعت یا محیط اشاره دارد، زیاد است.
دانقارالو : دارای دان
چون قارالو : دارای چونگ : دارای çanqıltı(صدای بهم خوردن سنگها)، چانگیل-چونگیل یئر. محیط زندگی.
چونگ-چانگ : همان صدای çan-qır-lıq ; daşlıq
« c)zınqılda-maq) با çanqıldamaq فرق بسیار دارد. صدای بهم خوردن فلزهایی مانند مس را zınqldamaq
یا zanqıldamaq گویند.
اما صدای بهم خوردن سنگ و قلوه سنگ çanqıldamaq گفته میشود. و زمین را
چانقیل-چونقول یئر گویند. صدای زنگوله با صدای سنگها فرق دارد (-taq-,şaq , çaq- çanq)
1-مردمی که با صدای زنگوله ی حیواناتشان نامبرده شده اند: zın-qırov-lu ( احتمال تبدیل صدای zınq به cınq به çan وجود دارد-طی زمان)
2- مردمی که محیط زندگی آنها کمی سنگلاخی بوده çanq-qıra-lı
این احتمال قوی ست.
-----
زاویه دیگر:
اگر نام چونقارالو را در ارتباط با دانقیرالو در نظر گیریم از آنجایی که :
دانقیرالو اشاره به « صاحبِ dan- روشنایی صبح- مشرق-دارد
ممکن است منظور از چون قارا لو : صاحب تاریکی شب- مغرب-باشد. برگشت به سیاهی( çön-qara)
.
- مردم و روستایی که در طرف طلوع خورشید-مشرق- قرار دارند dan
-و مردم و روستایی که در طرف غروب خورشید -مغرب-قرار دارند.
çön-qara یا- çon منظور برگشتن دان به سیاهی.
---
نام چونقارا لو و دانقارا لو میتوانند معنای مجازی یا غیر مستقیم هم داشته باشند :
مردمی که به دانقیر اعتقاد دارند( اعتقاد قدیمی- پیش از اسلام)
مردمی که از دانقیر برگشته و به آن باور ندارند . ( اعتقاد جدیذ. اعتقاد به اسلام)
---
ço میتواند کوتاه ço-x نیز باشد. در این حالت ، «طرف مغرب ، سیاهی، و عدم باور»، تشدید میشود، ولی در معنی تغییری پیش نمیاید.
---
در هر صورت همه این زاویه ها و احتمالات میتوانند کم و بیش درست و نادرست باشند.
اما مجموعه ی آنها ما را با مردمی به نام «چونقارا لو و دانقارا لو » آشنا میکنند.
ادامه مطلب خطاب به مهران!
چند سال پس از آغاز حاکمیت رضاخان پهلوی در پارس (ایران امروزی) وی در سال 1305 هجری شمسی به بلوچستان لشکرکشی کرد و پس از درگیری با نیروهای حکومت بلوچستان برای مدتی بسار کوتاه بلوچستان را در اشغال خود گرفت .اما در این زمان نتوانست ان را در کنترل نگه دارد و شکست خورد و مجددا در سال 1307 حمله ای وسیع به بلوچستان کرد .
حاکم بلوچستان سردار دوست محمدخان بارکزیی توسط ارتش رضا شاه پس از یک سلسه مقاومت های اسیر گشت و به تهران تبعید شد.رضاخان سعی در تطمیع وی برامد تا پروسه اشغال بلوچستان را قانونی کند ولی دوست محمد خان از امضای قرداد الحاق خاک بلوچستان سرباز زد و در تاریخ 26 دیماه سال 1308 اعدام شد..
عاقبت حکومت دوست محمد خان مانند حکومتهای محلی دیگر در سال 1928 از هم پاشیده شد.
پس از قشون کشی رضاخان به بلوچستان و تصرف آن مرحله دیگری از تجزیه وتقسیم سرزمین بلوچستان آغاز شد.
در نخستین تقسیمات سیاسی در زمان رضاخان در سال1307 شمسی کل کشور پارس (ایران) به چهار ایالت(استان) و 12 ولایت تقسیم شد، چهار ایالت عبارت بودند از: 1-آذربایجان 2-فارس و بنادر 2-خراسان و سیستان 4-بلوچستان و کرمان. ده سال بعد در دومین تقسیمات سیاسی در16 آبان سال 1316 حکومت پهلوی منطقه کرمان را از بلوچستان جدا کرده و منطقه بلوچستان از جنوب نهبندان تا تنگه هرمز استان مَکُّران نامیده شد.
نه سال بعد در سال 1326 در طی برنامه تقسیمات سیاسی تجزیه بلوچستان توسط حکومت پهلوی آغاز شد و قسمت های زیادی از مناطق بلوچستان توسط حکومت پهلوی به استان های همجوار ضمیمه شد.
مناطق بلوچ نشین نرمانشیر ، ریگان وبم و جیرفت ... را به استان کرمان و مناطق جاسک،میناب،جگین،بشاگرد و اطراف آن که همگی بلوچ نشین و جز بلوچستان هستند به استان جدیدالتاسیس "بنادر ساحلی جنوب" که بعدها به عنوان هرمزگان تغییر نام داده شد ضمیمه شدند.
در سال 1336 شمسی نام سیستان از انتهای استان خراسان حذف و به انتهای نام بلوچستان اضافه شد و نام استان بلوچستان به "بلوچستان و سیستان" تغییر داده شد اما سرزمینهای تجزیه شده دوباره به بلوچستان الحاق نشد و فقط نام سیستان برگشت خورد.!
این در حالیست که قبل از سال1336 سیستان به مناطق نهبندان و قائنات اطلاق می و منطقه حسین آباد (زابل امروزی) جزیی از بلوچستان بود با توجه به تقسیمات رضاشاهی.
.اما همانگونه که یاداور شدیم سرزمین سیستان که بخش اعظمی از قائنات و نهبندان و ...است همچنان در بخش خراسان باقی ماند و فقط نام سیستان را به بلوچستان با عنوان پیش وند نامی برگرداندند..
و سرانجام در سال 1358 نام بلوچستان به انتها برده شد و نام سیستان به ابتدای نام سرزمین بلوچستان آورده شد و نام "بلوچستان و سیستان" تبدیل به "سیستان و بلوچستان " شد.
خطاب به مهران! اطلاعات و اگاهی شما در مورد ملت بلوچ و سرزمین بلوچستان کلا غلط و انچه بیان داشتید مغرضانه ،تحریف شده و دورغ است.
من بطور فشرده توضیحاتی در باره ملت بلوچ و سرزمین بلوچستان میدهم ، که دروغپردازیهای افرادی مانند شما را افشا کنم.
از نظر تاریخی سرزمین بلوچستان حدودی تقزیباً مشخص دارد که تاریخ نویسان مختلف با بیش و کم تفاوت آنرا ذکر کردهاند.
" لُـرد کرزن" حدود بلوچستان را چنین بیان کرده است "بلوچستان سرزمینی است که در میان رودخانه هیلمند(هیرمند)، دریای عرب، کرمان و سند قرار دارد." در انسائیکلوپیدیای اسلام حدود سرزمین بلوچستان چنین آمده است "بلوچستان از جنوب شرقی فلات ایران یعنی جنوب بم، صحرای کرمان و کوه بشکرد شروع شده و تا غرب سند و پنجاب امتداد مییابد."
میرخدابخش مری بجارانی در کتاب بلوچستان در آئینه تاریخ در مورد حدود این منطقه چنین میگوید "اگر از بندرعباس واقع در دریای عرب(عمان) خطی بطرف شمال تا کرمان رسم شود و از آنجا بطرف شمال تا ناحیه نِه(نهبندان) و شرق شهر فراه واقع در سیستان افغانستان و از آنجا بطرف شرق تا گریشگ امتداد یابد و به دهات خاران در بلوچستان پاکستان و نواحی شمالی بلوچستان مظفرگڑہ (Muzafargara)– ڈیرہ غازی خان (Dira Ghazikhan) ، جیک آباد(Jikab Abaad)، جنوب لاڑکانہ(Larkana) و از آنجا تا ناحیه شمالی سکر(Sakkar) و دادو(Dadow) و تا غرب شهر کراچی واقع در کنار دریای عرب به لسبیله(Lasbila) ختم شود، منطقه محصور در این خط ترسیمی که مساحت آن ٢۵۰۰۰۰ میل مربع میباشد سرزمین بلوچستان را تشکیل میدهد. سرزمین بلوچستان دارای نوار ساحلی بطول ٩٦۰ میل است.
بلوچها بعنوان یک ملت از ایام باستان شناخته شده اند. در مورد منشاء نژادی بلوچها فرضیات گوناگونی وجود دارد. عده ایی از محققان به این باورند که بلوچها از نژاد عربها بشمار میروند، بعضی انها را به نژاد ترکمنها نسب میدهند، و برخی دیگر انان را از نسل راجپوتهای هند میدانند. دیمز انگلیسی یکی از محققین صاحب نظر در تاریخ و نژاد شناسی بلوچها، این فرضیه را که بلوچها از مناطق شمالی ایران( ساحل جنوبی دریای خزر) بیرون امده اند، ارائه میدهد[1]. ال.و.اوشانین مردم شناس مشهور شوروی با نظریه دیمز موافق هست.عده بیشتر بلوچهای ایران و پاکستان خودشان را از نسل عربها و جایگاه اولیه خود را حلب(الیپ) در سوریه میدانند. در مورد پیدایش بلوچها از حلب در منابع رسمی انگلیسها و پاکستان( شاید براساس گفته های خود بلوچها در این مورد) سخن رفته است[2]. بدون شرط در قبایل بلوچ، مخصوصا قبیله رند جزئی از اداب و رسوم عربها مشاهده میشود. تعدادی از عربها در ان ایام در نوار ساحلی مکران زندگی میکردند، که این منطقه را بلوچها بتصرف خود در اوردند. به احتمال قوی روایت دیمز و اوشانین دال براینکه بلوچها از نژاد ایرانی هستند، صحت دارد. منابع شناخته شده اشاره دقیق ننموده اند که در چه عصری بلوچها از شمال ایران به سمت جنوب، فارس و کرمان سرازیر(مهاجرت) شده اند. ا.هیوز انگلیسی مهاجرت بلوچها را اواخر قرن ششم- اوایل قرن هفتم بعد از میلاد میداند[3]. دیمز پاسخ دقیقی به این سئوال که در چه زمانی بلوچها به سمت جنوب ایران کوچ کرده اند نمی دهد، او علت اصلی مهاجرت بلوچها را حمله افتالیها(هونهای سفید) به مناطق شمالی ایران در نیمه دوم قرن پنجم میلادی میداند. بهر صورت در زمان فتح جنوب ایران توسط عربها(کرمان در سال 643 میلادی فتح شد) بلوچها در ان ایام در جنوب غربی کرمان ساکن بودنند و نقش مهمی در زندگی سیاسی ولایت کرمان بازی میکردنند. فرمانده لشکر عربها عبدالله ابن رابی خیلی ساده پایتخت کرمان شهر کواشیر را اشغال کرد، بخاطر اینکه کرمانیها« هر چه منتظر شدند کمک از طرف بلوچها و کاجها به انان نرسید»[4]. محققانی که در باره بلوچها نوشته اند، انان را مردمان کوچ نشین و دامدار، انسانهای«شجاع و نیرومند، همیشه اماده برای جنگ» معرفی کرده اند[5].
منبع:
[1]M.L.Dames , The Baloh race ,p.13
[2]. vol , 2, p. 12< Imperil gazetteer of India> vol,6 p. 389; <Gensus of Pakistan, 1951
[3]. A.Hughes, The country of Baluchistan, London, 1877, p,28
[4]H.M.Elliot and J. Dowson, The history of India. vol,5, London 1873, p. 417
[5].ابن عبدالله یاقوت بن عبدالله الحموی، معجم البلدان، جلد 2، قاهره، 1906/ 1323، ص 231.
در اینجا سعی کردم بطور خلاصه تاریخ بلوچها و بلوچستان را برایتان بازگو کنم، بلوچها در قرن دهم میلادی بر عکس گفته شما از غرب به شرق مهاجرت کردند. طبق اسناد کتبی بلوچها نزدیک به 13 قرن در منطقه ساکن هستند.
سالام - آقای داور من یادم است، وقتی درکلاس پنجم دبستان بودم
کتاب های تاریخ وجغرافیای کلاس پنج وشش ازآن کتاب های لواشی بود و که درکیف جانمی گرفت .قدروزنامه کیهان امروزی بود.
حدودسال 1342واوج قدرت شاه شاهان محمدرضاشاه پادشاه عالم تاب وقبله عالم.
درکتاب های ما بحرین استان 14 ایران بود.
چی شد؟ زیادی حرص نخور.زیاد فرصتی نمانده است.
یک داستان هم برایت تعریف کنم.
حدودسال 1351 درمحال مایک محله خلج نشین است که اگرآشنایی به خلج هاداشته باشی ،خلج ها ،لهجه مخصوصی ازتورکی راحرف می زنند.
یک کربلایی فرمان بود وریش سفید بود.اصولن خلج ها شوخ طبع و
خوش گفتارند.
کربلایی فرمان چندین پسرودخترداست وخودش هم بدن زببا وخوش هیکل بود.
درمنطقه افرادکمی سواری وکامیون داشتند.پسربزرگ کربلایی فرمان یک خاور داشت وبه تهران بار میبرد ومی آورد.
راه تهران ازانزلی به آستارا می گذشت ومثل الان جاده فومن .پونل نبود.
سرشمارادردنیاورم.
یک خانمی ازاهالی اطراف آستارا بنام خاور ازشوهرش طلاق گرفته وبه انزلی کوچ ودر آنجا کاروزندگی میکرد.
پسربزرگ کربلایی فرمان بنام میرزه علی که کامیون خاور داشت راهش از انزلی به تهران وآستارا می گذشت.
یک روز درقهوخانه نشسته بودم وآقایی یواشکی درگوش کربلایی فرمان گفت ،کربلایی خبرداری میرزه علی درانزلی ،خاوررا صیقه کرده است.
کربلایی فرمان باصدای بلند وباشوخی بالهجه خاص خلج ها گفت.
کول اولسون میرزه علی نین باشینا .میرزه علی نین خاوری واری دی دا
میرزه علی خاوری نی نی دی.
یعنی..خاک عالم برسرمیرزه علی میرزه علی خاورداشت دیگه خاور رامیخواست برای چی.
حالاشده جریان شما جناب داور.شمانوشته افشار رامتوجه نشده به صحرای کربلا زده ایی.
ایکاش نام خود را خاور میگذاشتی .که فاصله خاور وداور را میدانستی.
آقای توکلی
اکنون فصل بذل و بخشش میلیونی "هموطنان وطنپرست" است که برای به اصطلاح آزادی ایران میلیونها خرج می کنند. از جلسات دهها میلیونی مجاهدین در پاریس گرفته تا تلویزیونهایی که با بودجه های کلان هر روزه مثل قارچ رشد می کنند.
امیدوارم شما هم بتوانید یکی از این میلیاردرهای وطن پرست را پیدا کنید تا بودجه ناچیز (در مقایسه با تلویزیونها) ایران گلوبال را به شما بدهد. جالب اینجاست که همه این میلیاردرهای وطنپرست در کشورهای عربی زندگی می کنند. اتفاق جالبی است. شاید لازم باشد سری به "آنجاها" بزنید.
دوستان فعال در ايران گلوبال توجه فرمايند به واكنش موحدي و استخانلو چقدر در مقابل استقلال خواهي و حق تعيين سرنوشت ملت شريف آزربايجان زمين وزمان را به هم مي دوزند و مي خواهند جغرافياي بنام ايران را سرپا نگه دارند روزي كه سازمان ملل تشكيل شد شامل پنجاه كشور بود الان سازمان ملل بيش از 200 كشور عضو دارد دوستان اين 150 كشور از كره مريخ نيامده اند بلكه از تجزيه كشورهايي مانند ايران بوجود آمده اند چرا بيش از حد به استقلال آزربايجان حساسيت نشان مي دهيد تشكيل يافتن كشورهايي با يك ملت براي همان ملت باعث خوشبختي وپيشرفت وهمدلي بيشتر بين همان ملت مي شود تجزيه ايران باعث پيشرفت كشورهاي جدا شده از ايران خواهد گرديد از جمله قسمت فارسستان زيرا همراهي وهمدلي بين ملت واحد بيشتر از ملتهاي گوناگون بوده و عاملي مهم در پشرفت ترقي مي گردد اگر دوستان در اين سايت به فكر ملل خود هستند كمكي جدي به فدراتيو يا تجزيه
كمكي جدي به فدراتيو يا تجزيه اي ايران نمايند تا اينده فرزندان مان هر چه زود تر مشخص و روشن شود و از بلا تكليفي خارج شويم چرا كه عاقبت ايران تجزيه به چند كشور بوده كه هر چه سريع تر باشد زودتر تعيين تكليف خواهيم شد.وهر ملتي مسير پيشرفت خود را انتخاب خواهد نمود ودر آينده مي توانند در اتحاديه هاي منطقه ايي و بين المللي عضو شوند
انچه براي يك رسانه دمكراتيك مهم است ،استقلال فكري -سياسي است اينكه هزينه آش از كجا تأمين مي شود مهم نيست ،لطفا به مردم دروغ نگوييد ،كدام سرمايه داري هست كه سالي يك ميليون دلار كمك به كند؟ و نخواهد نامش هم اعلام بشه!خوب چه اشکالی داره که گفته شود ، یک دولت خارجی به دلیل اینکه جمهوری اسلامی ایران هم به مخالفین آن کشور کمک می کنه ، هزینه های فلان رسانه را می پردازد.
ملتهای ایران:))) من گیلانی ام مادرم اذربایجانی و تمام دوستان وطن پرست من لر و بختیاری و قشقایی و کرد و مازنی و گیلانی و.......شما یا در ایران نیستی و از بافت پیچیده چند هزار ساله قومی اطلاعاتی نداری یا زیادی شستشوی مغزی شدید! افتخار میکنم به ایرانی بودنم و برای ایران خواهیم جنگیدمقابل مزوران بیگانه
امثال این پانترکها هیچوقت اشاره ای به اقوام تحت ستم "به معنای واقعی!" حکومت علیف در اران "جمهوری جعلی و خود خوانده اذربایجان!!!! نمیزنن! هیچوقت نمیگن که اقوام تالشی وتات و لزجی وکرد و ...هیچ نقشی در دولت! اطلاعات و ارتش و حکومت این ممالک محروصه ندارن! ...برعکس ایران که همواره متعلق به اقوام بوده و ارتش و دولت وهمه جاپر از اذریها ولرها و گیلانی و کرد و مازندرانی و تالشی و... ..... شرم بر شما وفاشیست پانترکیسم
یک میلیون و دویست هزار نفر عدد کمی نیست که به بلوچستان فرستاده شوند.ضمنا مگر اینها گوسفند هستند که حکومت بخواهد آنها را گله وار به یک جایی بفرستد؟ اگر منطقی نگاه کنیم چنین چیزی اصلا امکان پذیر نیست.اما اینکه چابهار و سواحل مکران این پتانسیل جمعیت پذیری را داشته باشد و امکانات و بستر جذب جمعیت احتمالی (با توجه به توسعه یافتگی) فراهم شود بحث جداگانه ایست و فکرنمیکنم دارای اشکال باشد یا آنگونه که دوستان میگویند یک توطئه پلیسی-امنیتی باشد!! (معمولا بیشتر ایرانیها دارای توهم توطئه هستند)
توسعه با جذب جمعیت دو روی یک سکه هستند،این یک روند طبیعی در تمام جهان است و بلوچستان هم از آن مستثنی نیست
جناب آقای کیانوش توکلی،... من همچنان بر این عقیده هستم و راضی نیستم که بحث شما و سایت ایرانگلوبال به مناسبت مقالهء من به میدان آید و زیر سئوال رود. امّا همینکه این مقاله از سایت برداشته شد، با برداشت سوء حسن اعتمادی و بهبهانی، حذف این مقاله را یک پیروزی به پای خود نوشتند، و در یک نوشتاری دریده و بی ادبانه حسن اعتمادی از من خواسته است که از بزرگان سکولاریسم پوزش بخواهم و طلب عفو و بخشش کنم.
این نوشتار که برای تحقیر من هست، در لیستی صد نفره که اعلب افراد سرشناس اپوزیسیون هستند فرستاده شده است. متأسفانه سطح فرهنگ جامعهء ما و افراد سیاسی در این سطح زرگری و آخوندی و پایین است.
از این گذشته تا زمانیکه این مقاله روی سایت بود، بنا به درخواست حسن اعتمادی از سعید بهبهانی تقاضا کرد که مرا به یک مناظره در تلویزیون دعوت کنند، یک دعوتنامهء مؤدبانه بصورت ایمیل هم از سوی یهیهانی دریافت کردم، که در پاسخ اعلام آمادگی و استقبال کردم. امّا همینکه مقاله برداشته شد، حسن اعتمادی زیر این مناظره شانه خالی کرد و برنامه را بهم زد. و سعید بهبهبانی هم که دیدید به چه ادبیّاتی به من برخورد کرده است.
محتوای مقالهء من در یک دمکراسی نیم بند هم امری نرمال و معمولی است، اصولأ میدان سیاست ورزی هم به یک سیرکوس میماند که عده ای برای زمان محدودی بر روی صحنه می ایند و نقشی را برای مدّتی بازی میکنند و میروند، امّا هستند کسانیکه صحن و میدان و نقش بازی را مالکیّت خود میدانند و اصلأ حاضر نیستند صحنه را ترک کنند.
برای هر کدام از کلمات و جملاتی و موضوعاتی که در این مقاله مطرح شده است، دلایل کافی و مستند داشته و دارم. برای نمونه چند لینک داده ام، چهار کنگرهء قبلی این افراد را به میان آورده ام، تجربهء شخصی در نشستها و شناختی که از افراد این گروهک دارم. افراد سر شناسی که این موضوعات را خود تجربه کرده اند و بسیار مسائل دیگر، می پذیرم که مقاله کمی اکسترم هست، امّا باید توجه کرد که موضوع ایران و منطقه خود منبع اکسترم هست، و راه حلّ آن و برخورد با آن هم اکسترم خواهد بود، مگر اینکه افراد از دور تماشگر صحنه باشند و نخواهند کمترین هزینه ای را تحمل کنند.
من هم از هر طرف گرفتارم و واقعأ وقت و حوصلهء پرداختن به چنین مسائلی را ندارم، ولی زمانی هست که موضوعی آنقدر نادرست و دروغ است که آدم را راحت نمیگذارد، یک بی عدالتی و یک جریان انحرافی دارد فضایی را برای دیگران مسموم میکند، باید به آن پاسخ داد.
و اکنون که این نقد را در مورد شخص نوری علا و نقش و ماهیّت این گروهک نوشته ام، در مقابل وجدان و مسئولیّت سیاسی خود دیگر شرمنده نیستم،
بر خلاف میل باطنی شاید من هم مانند شما در کلیب ویدئویی پاسخی کوتاه به این افراد دادم.
دو کلام حرف حساب . 154 سال قجرها بر ایران ممالک محروسه حاکم بودند .در این مدت کارنامه قجر چیست ؟
چند بار شاه قجر را به دیار فرنگ بردند تا چیزی از فرنگ یاد بگیرد که نگرفت و عاقبت دست به قتل امیر زدند و مجلس را به توپ بستند.بخشی از سرزمینهای ایرانی در زمان قجر از دست رفت مانند همان اران و یا هفده شهر قفقاز . از 500 سال دوران صفویه حرفی نخواهیم زد . حکومت اخوندی امروز ادامه همان سلطه قجر و شاه اسماعیل است ونامی دیگری ندارد .
دوستان جا دارد از آقای احسان سنائی و از انتشارات منظر جاوید بخاطر این مقاله علمی تشکر بکنیم. برای اینکه این مقاله را تا اندازه ای توسعه داده و اطلاعاتمان را بیشتر بکنیم , فیلم مستند پائینی برایمان کمک خواهد کرد. https://www.youtube.com/watch?v=C2FETG7tCF0
دوستانی که در واشینگنتن دی سی تشریف دارند و یا دوستانی که میخواهند به دی سی تشریف ببرند با بازدید کردن از موزه Smithsonian National Air and Space Museum می توانند تصاویر فیلتر شده از خورشید که بوسیله ماهواره های فرستاده شده بطور « مستقیم » پخش میشود را مشاهده بکنند. دوستانی که علاقه به فیزیک نجومی دارند می توانند فیلم های پخش شده ازHow the Universe Works برنامه هایشان را نگاه بکنند. ولی متاسفانه بعضی از قسمت های این سریال بخاطر محبوبیّت بیشتر , دو دولار بایستی پرداخته شود. خوشبختانه خیلی از این بزنامه ها را در یو تیوب می توان
دید. امواج آلفا ون را در این فیلم مستند در دقیقه 15:30 که بوسیله ماهواره « هنوده » زاپنی به معنی (( طلوع خورشید)) را می توان به راحتی مشاهده کرد. در موزه Griffith Observatory Los Angeles, CA دوربینی است که می توان سطح خورشید را به راحتی دید ولی به خوبی و به بزرگی موزه در دی سی نیست. بهترین ها را برایتان آرزومندم.
جناب ناشناس از بحثهای تکراری لوایی و مزدک خسته شده گویا خیلی می خواهد هر چه سریعتر مملکت به فاز نظامی و سوریه ای شدن برود!
بزنید به سر و کله هم تا این اجانب به آرزویشان برسد شما ترکها و کردها هم زور بزنید یک افغانستان دیگر در منطقه درست خواهید کرد که بلای جان خود و همسایگان خواهد بود.
به جناب راز هم باید بگویم چیزی به اسم چه باید کرد از اینها در نمی آیدئ چون وظیفه شان نفرت پراکنی است.
1- بلوچها یا همه در سروان جمع شوند و یک کشور کوچک و مستقل برای خود درست کنند یا به آذربایجان مهاجرت کنند. تبریز توسعه یافته ترین و صنعتی ترین شهر ایران است که هم آب و هوای خوب دارد هم در بخش صنعت و کشاورزی فرصتهای فراوان شغلی وجود دارد. البته ترکها تا الان اجازه ورود مهاجران خارجی را ندادند اما بلوچی که شناسنامه داشته باشد قاعدتا نمی توانند جلوگیرشان باشند. البته به ارومیه اگر بروند از حمایت کردهای سنی در برابر ترکهای شیعه هم برخودار خواهند بود. هرچند برگشتن به پاکستان و دره رود سند یعنی سرزمین آبا و اجدادی شاید بهترین کار باشد. هیچ کجا وطن نمیشود! سرمایه گزاری در آن منطقه هدر دادن سرمایه هاست و نتیجه اش مهاجرت بیشتر بلوچها از پاکستان خواهد بود و توطئه های بیگانگان. بجای این سرمایه گزاریها باید مرزها دیوار کشی شود.
2- نام سیستان و بلوچستان نامی جدید و فاقد اصالت تاریخی است . بیشتر
بیشتر جغرافیای فعلی سیستان و بلوچستان در گذشته جزو کرمان بوده و در همه کتابهای تاریخی هم ذکر شده. هیچ نامی از بلوچ و بلوچستان نبوده. در متون تاریخی تنها از قومی بنام بلوص در کوهستانی در جنوب کرمان ( یعنی سواحل مکران امروزی) نام برده شده است. بین کرمان و سند یک بیابان بزرگ بوده و ناحیه ای که به مکران معرف بوده است. هرمزگان فعلی و سواحل دریای عمان هم در اصل بخشی از کرمان بوده. مکران واقعی از مرز پاکستان تا رود سند بوده است که الان هم در نقشه ها مشخص است. البته بخشهایی مثل خاش و شرق سیستان و بلوچستان جزو سیستان تاریخی بوده که تا مرز افغانستان با پاکستان امروزی امتداد داشته است و امروز در اشغال افغانهای پختو میباشد که زمانی با همین بلوچها در مناطق قبایلی پاکستان بودند. شما که درس تاریخ می دهی و کرمان و جنوب خراسان و هرمزگان را هم به بلوچستان خیالی الحاق کرده ای بگو در منابع تاریخی از هزار سال کجای تاریخ اسمی از بلوچ آمده و کجا منطقه ای به اسم بلوچستان داشته ایم؟
اینها چیزهایی است که من به ذهنم می رسد برای جلوگیری از خون و خون ریزی و بستن راه توطئه های بیگانگان
البته متاسفانه مقاله بسیار خصمانه است. آقای نویسنده از کجا همه مهاجران را بعنوان فارس تشخیص هویت کرده است بقیه قومیتها نمی آیند و یا اگر بیایند شما مشکلی با آنها نداری که تنها از هجوم مهاجران فارس شیعه اعلام خطر می کنی. شما بلوچهای اکثرا بیسواد و فقیر به هر کجای مملکت مهاجرت می کنید عیبی ندارد اما از سایر نقاط کشور معلم و پزشک بیاید بچه های بیسوادتان را آموزش دهد چیز بدی است؟
شما خودت در مقاله هایت همیشه نام سیستان را حذف می کنی پس نباید از حذف نام بلوچتسان که اتفاقا هیچ ریشه تاریخی هم ندارد ناراحت شوی
رضوان به ملت بلوچ توهین کرده. از مسئولین ایران گلوبال انتظار می رود تا مطالب توهین آمیز به یک ملت را منتشر نکنند. یا اجازه انتشار ندهند. توهین با نام های مستعار باید غدغعن شود. ملت بلوچ یک ملت زجر کشیده است. نباید در ایران گلوبال به آنها توهین شود. . رضوان کمی ادب و انصاف را رعایت کن
سالام - مسئول محترم کامنت سایت .هیچ میدانی که برای نوشتن هرمتن لاقل نیم ساعت وقت مصرف کرده تادانسته خودرا دردید
دوستان قراردهم؟
چه توهینی.چه اهانتی درمتن اینجانب بود که هنوز چاپ نشده است؟
بیش از14 ساعت گذشته ولی ازمصلحت نظام خارج نشده است.
باز جای تشکر دارد که از ترجمه تحریف شده ( BBC فارسی یا دویچه وله ) استفاده نکرده اید که در متن آن به دروغ قاچاق از جمهوری آزربایجان به شیراز و سپس توزیع به محلهای جدید نامبرده بود که در متن اصلی ( گزارش سالانه وزارت امور خارجه آمریکا ) چنین مطلبی نبوده است .
اقای بهنام چنگائی گرامی . انچه نوشه شد در تائید نوشتار شما بود و قصدی در وابستگی شما به هیچ جریان سیاسی نبود.از اینکه مطلب این گونه تفسیر شد بسیار متاسف هستم . اجازه بدهید که خاطره ای تعریف کنم.
در همان سالهای ترور و حشت شبی در رستورانی به همراه دوستی به شام دعوت داشتم .پس از صرف شام خدمتکار رستوران که فرد شناخته شده توده ای بود روزنامه مردم را پیش ما گذاشت . در یکی از صفحات ان خلخالی به عنوان نامزد حزب توده برای رئیس جمهوری پیشنهاد شده بود . با اعتراض و تعجب از ان توده ای پرسیدم این کار شما به چه معناست که یک اخوند ادمکش را نامزد کرده اید .گفت این مرد ضد امپریالست است .گفتم خلخالی دیوانه و بسیاری از کومونیستها را هم اعدام کرده است . پاسخی که او داد مرا براشفته کرد و گفت مبارزه علیه امپریالیسم قربانی میخواهد . پیروز باشید
سالام - آقای رضا وضعی بانامبردن ازسه شهر،که این کاردرتمام شهرها صورت می گیرد،خواستی خودراتخلیه کنی؟
اصل خبراین است که چهارنفردرلندن بعلت قاجاق زنان ودختران کم سن وسال بتوسط پلیس دستگیرواعتراف به قوچاق دختران کم سن کرده اند،بود.
حتی دوازده دخترباکره برای عرضه داشنه اند،که همگی آن چهار قاچایچی بانام وعکس درسایرسایت ها گذاشته شده اند.
در پایان پانویس تان نوشته اید:
این ننگ تاریخی بجا مانده از حزب توده هر گز پاک نخواهد شد.
من توده ای نبوده ام و در برابر انتقاد شما پاسخی ندارم؛ جز اینکه به شما حق دهم. پاسخگوئی لازم به این انتقادها بعهده ی وابستگان حزب توده است که شاید بین آنها کسی یافته شود و بتواند دلایل همراهی خود با خمینی را برایتان تشریح کرده و آشکال مواضع آنروزگار را بنویسد.
باسپاس
جناب سازاخ گرامی سلام؛
نوشته اید:
خمینی نعمت و خیر و برکتی بود برای ایران و خاورمیانه،
من فکر می کنم که عقب ماندگی کشورهای مسلمان و مردمانش بیشتر ناشی از خودکم بینی توان هائی ست که زیر ضرب قوانین فوق بشری، تمامیتخواهی اسلام و جنگ بی پایان مذاهبش لهیده و فرسوده شده است؛ و یا بهتر است چنین بگوئیم که اسلام ، امتِ مطیع و خودناباور پرورانده است. خلاء موجود ناشی از تسیلیم و رضائی ست که اصطلاحا به آن می گویند: سرنوشت!
درحالیکه بنا به تعاریف بیولوژیک انسان، حیوانی ست که خود و محیط زیستش را به میل تغییر داده و بر حسب ضرورت مطلوب تر می سازد. حیوانی که با ساختن، پرداختن و دگرگون کردن، تشریح تاریخی یافته است؛ و نگاه اسلام و خدامداری آن درست عکس آنرا القا می کند و پویائی خردورزی را در نطقه اخته می کند. اما تاکی؟ بی گمان طولی نخواهدکشید که رفرماسیون اسلام آغاز خواهدشد. باید شتابش داد!
اگر به جنگ های 400 ساله ی مسیحی( 200 سال در غرب و 200 سال در شرق) اروپا با دقت نگاه کنیم و بیش از همه به علل پیدائی پروتستانیسم" مارتین لوتر را تعمق کرده و نتایج آنرا بررسی مقایسه گونه با اسلام سیاسی کنیم! آنگاه جای پای اراده ی سیاسی و مطلق پاپ اعظم را می بینیم که کمتر از خودکامگی خمینی و البغدادی و دیگران نبوده است.
رفرماسیون مذهبی لوتا، زمانی جرأت بروز یافت که دیگر فساد و تبهکاری و چپاولگری واتیکان و پاپ و کاردینال های آن جهانی شده بود. همانگونه که ایران اسلامی و دیگر کشورهای هم شأن او همینک در سطح جهان مادر تروریسم اند و آبروئی برای دعاوی اخلاقی ـ انسانی ـ الهی شان نمانده است. با ااین تفاوت که غرب و اصولا امپریالیسم آمریکا مادر تک تک جریان های ضدبشری اسلامگرایان امرورزند که همگی با تکوین حکومت شیعی جان دوباره یافته اند.
اما یک اصل در این میانه تاریخی برجسته شده است که: اگر دیروز منافع جهان سرمایه ایجاب کرد که فناتیسم اسلامی علیه کمونیسم بجنگد و جنگید؛ و سرمایه سالاری هار را آزاد کرده و به جان بشریت مزدبگیر و تنگدست انداخت. اینک اما ورق برگشته و شعله های تروریسم مذاهب اسلامی بر دامن خود آمریکا و غربی افتاده و بدتر از آن تضمین سود سرمایه و انباشت را دچار مخاطره ساخته است.
سهم تک تک ما در این میدان اخلاقی و انسانمداری تلاش برای روشنگری و افشاگری هرچه بیشتر علیه استبدادمذهبی و ترور یسم اسلامی ـ یهودی ست.
باسپاس از شما
سالام - واقعن بوی گندشماپان ایرانیست های نفت خوارصدساله بوی داعش وفاشیسم وراسیسم هیتلری راپوشانده است.
چه توهینی شده که شمانفت خوارراناراحت کرده است؟
بیش از70 میلیون غیرفارس را درقروق حدادعادل وورجاوند.ایرج ومحمود افشار ومحمدعلی فروغی هابه زنجیرکشیده اید.
ادعای رستگاری هم میکنید؟
همه شمارااگرسازمان ملل وسازمان حقوق بشری بود،خیلی وقت پیش باید محاکمه صحرایی میکردند.
رو که نیست سنگ پای هندوستان است.
اگر محاهدین خلق بر ایران حاکم شوند وضعیت بسیار مخوف تر از این رژیم خواهد بود. و افسوس بر ملت و کشوری که بعد از 38 سال دیکتاتوری سرنوشتش را به دیکتاتوری دیگر خواهد داد. این است که باید قبل از دموکراسی و |آزادی مردم را از جهالت و نادانی دور کرد.
میگویند, در مثل مناقشه نیست سید عزیز,
توی این بگیر بگیر چرا به شامرزا گیر دادی؟
حتما نمیدانی چرا روسها فولاد محله را چنین نامیدند؟ (در دوران اشغال ایران)
جناب اقای توکلی مدیر تارنمای محترم ایران گلوبال.
نوشته بسیار مستهجن لوائی نامی توهین اشکار به ملت ایران است و از نگاه قانون این نوشته و تارنمای شما را میتوان به جرم توهین و ترویج تنفر قومی به دادگاه کشاند . توجه دارید که کسی در مقام پاسخگوئی به این نوع خزعبلات بر نخواهد امد ولی فضای الوده به تنفر راه هر گونه رایزنی را بین مخالفان نظام مسدود خواهد کرد . با احترام .
نیازی نبود که همه مردم ایران تاریخ اسلام و تشیع را بخوبی بدانند چرا که برای ا نها نه فرصتی بود ونه امکانی .امروز ماهیت اسلام انقلابی هم فاسد است .اما مدعیان و کباده گشان روشنفکری افرادی مانند شادروان طبری نویسنده کتاب برخی بررسیهای تاریخی بخوبی از ماهیت شیعه و اسلام اگاه بودند . از زبان خودشان .(امام از اهالی آفتاب بود و بزرگ، آنقدر بزرگ که حتی منتقدانش به بزرگی او اعتراف میکردند.
به گزارش پرتال امام خمینی(س) به تازگی مجله مهرنامه با هوشنگ ابتهاج به گفت‌وگو نشسته است. وی در بخشی از این گفتگو درباره دیدار اعضای کانون نویسندگان با امام خمینی می گوید:
«در این دیدار من نبودم. سیاوش کسرایی رفته و آمده بود و گفته بود که چشم‌هایش ابهت داشت و نمی‌شد به آن نگاه کرد. احسان [طبری] خیلی از آقای خمینی شعر برای ما خواند. ظاهراً آقای خمینی در جوانی که طلبه بود شعر می‌گفت.
دارمت پیام
ای امام
که زبان خاکیانم و رسول رنج
بر توام درود بر توام سلام
آمدی
خوش آمدی پیش پای توست ای خجسته ای که خلق
میکند قیام
حق ما بگیر
داد ما برس
تیغ برکشیده را نکن به خیره در نیام
حالیا که می‌رود سمند دولتت، بران،
حالیا که تیغ دشنه تو میبرد
بزن)
این ننگ تاریخی بجا مانده از حزب توده هر گز پاک نخواهد شد .
جناب ناصر کرمی گرامی، می دانم شما هر گز به کسی توهین شخصی نکرده اید، اما مقاله حدف شده به دلیل تیتر نا مناسب و متن بسیار تند و اکستریم به شخص و تشکیلات مشخصی بود. اگر تیتر اصلاح می شد و متن نرم تر و با ارایه دلایل نوشته می شد، اشکالی نمی داشت. در مورد آقای سعید بهبهانی ، ایشان مدت هاست به اینجانب توهین می کند، دلیلش بر من روشن نیست .یک بار پاسخ ایشان را طی یک کلیب ویدو دادم و بیشتر از این وقت و انرژی برای این جور درگیری های بی حاصل ندارم .
آدرس ویدئو کلیب :https://www.youtube.com/watch?v=MuVu5haiouI&t=13s
آقای دیرنج مین ائللی نوشتند که "از علی و ولی و ناشناس انتظار کج فهمی عامدانه از مقاله ام را داشتم اما از ائلیار نه. من به زبانی که آقایان شعر می نویسند نوشته ام و ظاهرا باید بفهمند که متن نوشته از چه چیزی عبارت بوده است."
آقای مین ائللی اولا "علی و ولی" ها را احمق تصور میکنند و انتظار کج فهمی از آنها دارند.
دوما مشخص نکردند که چرا این کج فهمی ایجاد شده است؟
آقای مین ائللی آشکارا در عنوان مقاله "پیشنهاد تصفیه خونین ..." را ارائه کردند و مثل روز برای هر احمق و بی سوادی مثل من روشن است.
آقای بوزقورد اگر فکر میکنید ما علی و ولی ها کج فهمی داریم لطفا در مقاله دیگر نظرات خودتان را روشن تر بنویسید. در غیر اینصورت همین کج فهمها نوشته شما را تاریخ خواهند کرد. از سوی دیگر اگر از دادن پیشنهادتان پشیمان شدید در طی یک مقاله از مخالفان و منتقدان تورکچولوک و بوزقوردیسم عذر خواهی کنید.
...... نظر منطقی دیگران را منتشر کنی . کیانوش توکلی هم منتظر اینا با کمک جان بولتون و استالونه رومبو قهرمان ابر مرد امریکائی رئیس جمهور شهمیرزاد و فولاد محله تابعه بشه !مبارکه!
بهنام جان، خمینی نعمت و خیر و برکتی بود برای ایران و خاورمیانه، اگر او نیامده بود نه طالبانی در کار بود و نه اسامه بن لادنی و نه داعشی وجود داشت، میلیونها روشنفکر چپ و راست و میانه رو نمی توانست کاری که خمینی کرد و آن آگاهی ملموس را در سر چهار راهها با شلاق زدن و سنگسار و حلق آویز کردن بطور زنده و مستند دقیقا همانطور که در صدر اسلام صورت می گرفت، به مردم نشان داد، و طلبان و داعش هم در افغانستان و عراق و سوریه با خشونت سلاخ گونه در مجامع عمومی مزایای اسلام ناب محمدی را به عینه به معرض نمایش گذاشتند، در سال1357 وقتی که خمینی به ایران آمد از مهر آباد تا میدان آزادی و تا بهشت زهرا جا برای سوزن انداختن نبود، سینه چاکان امام برای یک لحظه بوسیدن دست او لحظه شماری می کردند، در عرض چهل سال مردم 180 درجه تغیبر یافتند، کدام روشنفکری می توانست این کار را در 400 سال انجام دهد؟
و همچنین در عراق و سوریه و افغانستان، با الگو بردارای از بدعت مبارزات اسلامی خمینی، که سر بریدن های بن لادن و طالبان و ابوبکر البغدای که ملتهای در خواب خرگوشی را از خواب غفلت بیدار کردند، و اسلام 24 عیار و ناب را به عیبنه برای مردم نشان دادند، این یک ضرورت تاریخی بود، سیاست شوخی بردار نیست، سیاست برای نجات ده نسل آینده، گاها مجبور می شود تعدای از نسل فعلی را قربانی کند، در بیمارستان برای نجات انسانی که یک دستش مرده، و تنها راه زنده ماندن مریض، بریدن دست او باشد، آن دست مرده را می برند، آیا می شود گفت دکتر جراح بی رحم و جلاد است؟ برای آگاهی ضربتی ملتها در ایران و خاورمیانه، ظهور خمینی و رهروان او ( طالبان و بن لادن و ابوبکر البغدای ) یک ضرورت تاریخی بود.. اگر پزشکان جراح دل نازک می بودند تا حالا ملیونها نفر در اثر یک آپاندیس ساده و یا دیگر جراحی ها جان خود را از دست داده بودند، کار سیاسی هم چیزی شبیه جراحی جراحات اجتماعی می باشد و با قربان صدقه رفتن نمی شود ملتی را به حقوقش واقف کرد.
"" جل‌الخالق، مدرک را ببین، حزب‌ا‌لله ترکیه را که کردهای سنی تشکیل میدهند در مرگ تروریست‌های کمونیست پ ک ک دست داشته اند، ( ولی واقعیت چیست؟ ) "" کمک پنهانی آردوغان به ترکمن‌های سوریه زیر عنوان کمک‌های امدادی، توسط گزارشگری که برای روزنامه جمهوریت کار میکرد، در اختیار مأمور اطلاعاتی که برای آخوند گولن سمپاتی دارد قرار می‌گیرد، آنان "" به عمد، با دستکاری بعضی اسناد، چنین وانمود میکنند که این کمک‌ها نه برای ترکمن‌های سوریه، بلکه برای تروریست‌های داعش بوده، این اسناد به طریقی به دست کیلیچدار اوغلو نیز می‌‌رسد و وی از آنجا که پیر است به دام طرفند آخوند گولن می‌‌افتد، این "" راهپیمائی کیلیجدار اوغلو که توده ای‌ها و سایت پیک نت به راهپیمائی گاندی "" تشبیه کرده، برای مظلوم نمائی کیلیچدار اوغلو است.
به ادعای مطلب فوق پان عربیسم اگر شکست خورد، پان فارسیسم نیز محکوم به شکست است.
زبان فارسی پان ترک مخالف ایران و ضدفارس زبانان در این سایت !
....... کادرهای رهبری این سازمان بایستی " دادگاه نظامی صحرایی" بشوند و به اعمال ننگین خود برسند.
........ در................................محاکمه.....سزای........
این تحزیه طلبان که حتی زبان سیاسی اجتماعی مردم ایران را در زمان شاه و شیخ نخوانده و ندیده اند حالا در اروپا دولت تعیین میکنند.
حوش بحال بهمن موحدی که اینها منقد نوشته هایش هستند.
آدم بیاد فارسی نویسی خلحالی می افتد که با جابجا کردن بک ویرگول و کما ،دهها نفر را اعدام کرد.
آن جمله این بود - عفو ، لازم نیست اعدام شود ! --- و خلخالی نوشته بود " عفو لازم نیست، اعدام شود !"
واقعا تجزیه طلبان خارج نشین ترک، ابتذال و" تراژدی "ارتجاع آخوندی را به "کمدی "تبدل کرده اند . بقول رفیق کارل مارکس.
ریشه ادبیات خرافی در دین اسلام و اخوندها نهادینه شده و هدفی جز مظلوم نمائی و تحقیر هویت فردی و اندیشه و شخصیت ادمی ندارد .این شعر ارتجاعی ر ا بخوانیم .گفته شد رجوی المرحوم شد ولی اکنون عکسهای او در پاریس به هوا رفت و کسی گفت او دعوت حق را لبیک نگفت و بقیه ماجرا..
« برای مسعود رجوی که هر کجا هست خدایا به سلامت دارش!»تا چند بمانم به امیدی که بیائی
تا چند شوم همنفسِ ظلمت و مهتاب،به غربت
تا چند دهم وعده ی شیرین به دل خویش
شاید کمی از تلخی هجر تو بکاهم
تا چند در آئینه ی زنگاری جانم بکنم ” هــا “
شاید که غبارش بتکانم،
که در آن جلوه به صد ناز نمائی
صد شب بگشایند در این صومعه گیسو
صد ماه برآیند و به مهتاب بشویند
رخساره ی آئینه ی شوریده ی شب را
شاید که دلت خواست خودت را به تماشا بنشینی
شاید که نقاب از رخ خورشیدیِ خود باز نمائی!
صد مولوی از بلخ بیایند که شاید
دلتنگی من را بسرایند و به یاد تو بیارند
صد پیر بگردند به گِردِ در و بام تو که شاید
از سینه ی من شرحه ای از شرح فراق تو بگویند
شاید دلت آسیمه سری گیرد و این بار بیائی
وآن بسته درِ دیر کهن باز گشائی
یک درسِ نو ار دیده ی عرفانی ات آغاز نمائی
صد مرحله رفتم که رَسُم تا سر کویت
صد بادیه طی شد که تو را باز بیابم
اکنون منم و این شب و این ماهِ پریشان
واین آینه ی پر شده از خیلِ خیالت
گویم به تو در اینه،اندوهِ دلم را
گویم به تو از تشنگیِ ابر نهان مانده به چشمم
تا باز ببارد ز لبت قصّه ی دلتنگی دریا
تا دفتر چشمت بگشائی به نگاهم
یک نکته ی عشق از نگهَت ساز نمائی!
صد شمس بچرخند در این عرصه ی بی مرز
صد دف زنِ اشفته بکوبند به دف،خونِ دل ِ خویش
ریزند به هو هوی فلک هق هقِ خود را
شاید که دلت پُر شود از شوقِ پریدن
برخیزی و چرخی بزنی، بال گشائی
در اوج تمنّای من شیفته، پرواز نمائی
تا چند بمانم به امیدی که بیائی …
جمشید پیمان،
خاورمیانه ،سه قطبی می شود؟و یا دو بلوک شامل قطر ، ترکیه و ایران و در مقابل عربستان ودیگر دیگر کشورهای خلیج فارس....
دوستان... اجازه بدهید به ادبیِّات سیایسی مجاهدین را از طرف آقای بهمن موحدی بار دیگر نظری بیاندازیم.. ایشان نوشته اند که (( استقلال طلب به کسی می گویند که برای آزادی مردم و میهنش از چنگ اشغالگران خارجی مبارزه می کند)) ... این آقایون درست برعکس, در جنگ ایران و عراق با صدام همدست شدند و برای اینکه (( مردم و میهن )) را دو دستی در چنگ اشغال گران خارجی قرار بدهند, , مبارزه کردند... پس همانطور که قبلآ اشاره شده است, کادر های رهبری این سازمان بایستی (( دادگاه نظامی صحرائی )) بشوند و به اعمال ننگین خود برسند. به امید هر چه زودتر آن روز..
ترجمه بدی شده ، زیاد مفهوم روشن نیست
درد ملت ایران وابستگی قومی یا پیوستگی به ایل و طوایف نیست، چون این مفاهیم اساساً منسوخ شده و در مدنیت امروز جایگاهی ندارند. در دنیای امروز، انسانها بدون درنظر گرفتن قومیت یا پیشینه قومی یا مذهبی شان شهروند و حایز حقوق مدنی و شهروندی شناخته می شوند. مشکل ملت ایران نهادینه شدن استبداد و رژیم فاشیسم مذهبی هار حاکم بر ایران است که درمان این مرض هم بدون هزینه دادن و اتحاد و پیوستگی عموم مردم ممکن نمی شود.
این را هم باید بگویم که وحدت تمامیت ارضی هرکشوری ، مرز سرخ آن کشور می باشد. تمامی کشورها برای حفظ یکپارچگی سرزمینی خود ، حق هرگونه اقدامی را برای خود محفوظ می دارند، حتی اقدامات قهرآمیز و نظامی را. کشورهای اسکاندیناوی نیز که از دمکرات ترین و آزاد ترین کشورهای جهان هستند، به هیچ وجه اجازه نخواهند داد که خدشه ای به تمامیت ارضی کشورهایشان وارد شود حتی اگر دست به اقدامات قهرآمیز و نظامی بزنند.
نمونه ای ازشرم آورترین مطالبی که از سوی منفورترین گروه بیگانه گرای تاریخ ایران یعنی تجزیه طلبان مطرود گفته می شود :
قصد دارد کشوری را که دارای مرزهای تاریخی و دمکراتیک است را تکه ، تکه کند. ایران دارای مرزهای تاریخی و دمکراتیک است و نتها هیچ سرزمینی را اشغال نکرده است بلکه در طول تاریخ بسیاری از سرزمین های خود را از دست داده است .) این موضوع پیش از اینکه به نظر خائنین تجزیه طلب مربوط باشد به قوانین بین المللی مربوط است. مطابق با قوانین بین المللی تجزیه طلبی از شنیع ترین جرایم در میان همۀ ملل شناخته می شود و هر نوع تبلیغ یا تهییج به منظور تجزیۀ کشور از جرایم سنگین است.«"تجزيه ايران باعث پيشرفت كشورهاي جدا شده از ايران خواهد گرديد از جمله قسمت فارسستان"» !!!!
تجزیه طلبان این نکته را خوب بدانند که ماموران اطلاعاتی و امنیتی رژیم ضدایرانی و ضدبشری جمهوری اسلامی هم اینک با سوت و کف و خشنودی ازاینگونه اظهارات تان استقبال می کنند. ماموران بدنام وزارت اطلاعات آخوندی از تجزیه طلبان استفاده می کنند تا ملت ایران را بترسانند و از سرنگونی رژیم منصرف کنند.
اساساً حقی به نام ترویج تجزیه طلبی یا طرح موضوع تجزیه طلبی برای تارنماهای اپوزیسیون و یا هر رسانۀ دیگری وجود ندارد( استقلال طلب بودن با تجزیه طلب بودن از زمین تا آسمان تفاوت دارد، استقلال طلب به کسی می گویند که برای آزادی مردم و میهنش از چنگ اشغالگران خارجی مبارزه می کند، اما تجزیه طلب کسی است که
پس از سرنگونی رژیم ضدایرانی جمهوری اسلامی ، اگر تجزیه طلبان بخواهند از خلاء قدرت استفاده کرده و دست به شیطنتی بزنند ، به طور قطع هزینه های سنگینی خواهند پرداخت و چیزی جز نکبت و سرافکندگی و بدبختی برایشان باقی نخواهند ماند و مسئولیت بروز هرج و مرج و آشوب و خونهای ریخته شده متوجه تجزیه طلبان خواهد بود.
جناب هادی صوفی زاده! من هوادار و عضو هیچ سازمان و حزبی نیستم و انچه میگویم واقعیت دارد.
من حدود چند سالی در اروپا بودم و در انجا دوستان و آشنایانی داشتم که در کمپ های پناهندگی سالها انتظار وضعیت خود بودند.
هر سال در هنگام برگزاری تجمعات مجاهدین افرادی از این سازمان به این کمپ ها می آمدند و به همه ساکنین کمپ از افغانیها، ایرانیانی ها(که اصلا سیاسی نبودند) ، عراقی ها، شهر وندان کوسوا و یوگسلاوی سابق را به پاریس دعوت می کردند .
رفت و برگشت با اتوبوس تا پاریس یک یا دو شب در هتل و گردش دست جمعی در پاریس و حومه و حتی مقدار پول نقد پشنهاد میداند، که خیلی از پناهندگان کشور های مختلف که به غیر از کمپ جایی دیگری ندیده بودند موافقت میکردند.
باور کنید که 50% حاضرین در این تجمعات اصلا ایرانی نیستند .
سالام - جناب آقای صوفی زاده . آقای نوری زاده رافکرکنم ،اکثردوستان می شناسند.
می دادند.ولی رهبران همیشه خاین کوردان ،مردم وجوانان رادرکوردستان باامرغرب تحریک کرده به کشتن داده وزن وبچه های خودرادرآلمان وبلژیک وفرانسه کاشته تا برای جوانان ومردمایشان درهرخانه ایی خفته ویکی ازکارشناسان خبره بی بی است.
درآمدخوبی دارد.
سفرهای خوبی باپاداش های هنگفتی زیادمی کند.
خود گوید عرب است وعرب زنی می کند.تحلیل های هچل هفتی دارد.
خودشماهم دلت برای اوجالان لک میزند.آرزو برجوانان عیب نیست.
یادت باشد .درتحریک کوردان تورکیه چقدرنوشتم که تورکیه به کوردان امتیازهای زیادی داده باید شاکرباشند وبرای تحکیم این آزادی هاتلاش کردن وظیفه همه است.
شماهاجوگیر رسانه های غرب گشته وسعی درویرانی آن داده هاشدید.
گفتم که رهبران کوردها درطی تاریخ جزقاضی محمد کوردفروشی
کرده اند.
دمیرتاش وآن خانم نماینده کوردها ازآزادی داده شده تورکیه سوئ استفاده کردند ودرمراسم داعشیان پ ک ک شرکت جسته وامکانات داده شده رو به دولت پس دادند.
ماتورکان خداراصدبارشکرمیکردیم اگربزبان مادرایران مدرسه
دام هارا گسترش دهند.
شماها دراروپانشسته ودیگرجوانان را به مسلخ نفرستید.
دومقاله پایین مقاله خود ازافسر دیزیج..افشار..راخوانده سعی کنید .برای درد مردم راهکارنشان دهید.
برایت صبر ومنطق ودرایت آرزو دارم.
بدون اما و اگر و چون چرا .هنوز سازمانی حزبی گروهی گویا این شهامت را نداشته در باره سازمان مجاهدین و دعوت سازمان از سناتورهای غربی موضع بگیرد و یا اینکه خطرسازمان مجاهدین را درک نمی کنند و به امید پیروزی پرولتاریا نشسته اند .
سازمان مجاهدین جریانی خطرناک و قدرت پرست میباشد که علیه ازادی و دمکراسی و منافع ملی مردم ایران و میهن پرستی است و هدفی جز ایجاد حکومت دینی نوع لنینی بلشویکی در سر ندارد . چه باید کرد؟ یک گلام .برای سعادت مردم ایران و خاورمیانه این سازمان باید متلاشی شود و رهبران ان در دادگاه محاکمه شوند .اجازه ندهیم خمینی دیگری تحت عنوان مهدی گم شده مسعود رجوی شاه اسماعیل دیگری شود و بساط دین فروشی و ریا و خدعه را به دوش مردم ایران بگذارد ..
من مقاله بسیار ارزشمندی تحت عنوان ظهورنیم بند امام زمان در پاریس، از اقای علیرضا نوری زاد ه در باره سازمان مخوف و جهنمی رجوی در سایت خبر نامه گویا خواندم که بسیار مفید بود . خواندن ان مقاله را به همه میهن پرستان ایرانی پیشنهاد میکنم.
سلام جناب رستگار؛
نوشته اید:
اقای بهنام چنگائی گرامی. انچه نوشه شد در تائید نوشتار شما بود و قصدی در وابستگی شما به هیچ جریان سیاسی نبود. از اینکه مطلب این گونه تفسیر شد بسیار متاسف هستم.
دوست گرامی! لازم می دانم به شما یادآورشوم که من نیز هرگز چنان برداشتی غلطی را از نقد شما نسبت بخودم نداشته ام. بل توجه من در پاسخگوئی به نقد شما بیشتر، یک تعهد رسانه ای و گفتمان مسئولانه بود که، تأیید و تأکید بر آن را بی کم و کاست ضروری دانستم. تنها همین!
با سپاسگزاری از مهرِ متعهدانه تان
سالام - جاسوسی وکسب اطلاعات یک امرپیش پاافتاده برای تمام دولت هاست.
مگرآلمان وانگلیس وامریکا این کاررانمی کنند؟
هردولتی برای حفظ خود ودولتش هزینه های کلانی میکند.
کشورهای دیکتاتور وکشورهای استعماری بیشتراین کاررامیکنند.
حتی کشورهای اسنعماری فرهنگسازی کرده وتفکری راپرورش میدهند،که آن فرهنگ منافع استراتژی آن کشوررانگهبانی کنند.
مثل انگلیس که فرهنگ پان فارسی را درایران بنیاد نهاد،
یاآلمان که تفکرفاشیستی رافرهنگسازی کردند.
در باره ی معنی روستا و طایفه ی dan-gıra-lu دانقارالو یا dan-nga-ra-lu
اینجا صدای q=g، روستا و طایفه ی çon-qa-ra-lu چونقارالو
از زاویه ی دیگر هم میتوان به مسئله پرداخت:
ço-nqa-ra-lu
dan-nga-ra-lu یا dan-gıra-lu
از این زاویه نگاه کنیم که هر دو کلمه ترکی اند.
و نامها در ارتباط با هم اند:
dan-nga-ra-lu به معنی کسی ست که به خدایdanqırیا tanqır(دانقیر یا تانقیر در ترکی : خدا) معتقد است.
dan یا tan نخستین روشنایی سحر، سپیده معنی میدهد. اعتقاد به خدایی خورشید و روشنایی و آسمان را میرساند که از باورهای بسیار کهن است و در فرهنگ سومر و غیره ریشه های آنرا می بینیم.
در واقع معنی کلمه، مرد یا مردم ، با خدا یا معتقد به خدای سپیده دم و خورشید است. در زبان سومری
din-ngir به معنی همین danqır یا tanqır است. din شکل قدیمی dan یا tan میتواند باشد. و در واقع همان کلمه ی « دین» باید باشد. که از سومری داخل زبانهای دیگر شده است.
این موضوع قبلا هم توضیح داده شده ولی چه ارتباطی با کلمه ی ço-nqa-ra-lu دارد؟
dan-gara-lu اشاره به طبیعت و سر زدن سپیده و پدیده ی dan دارد.
احتمال اینکه در کلمه ی çon-qara-lu بخش اول نیز-çon -به طبیعت یا محیط اشاره دارد، زیاد است.
دانقارالو : دارای دان
چون قارالو : دارای چونگ : دارای çanqıltı(صدای بهم خوردن سنگها)، چانگیل-چونگیل یئر. محیط زندگی.
چونگ-چانگ : همان صدای çan-qır-lıq ; daşlıq
« c)zınqılda-maq) با çanqıldamaq فرق بسیار دارد. صدای بهم خوردن فلزهایی مانند مس را zınqldamaq
یا zanqıldamaq گویند.
اما صدای بهم خوردن سنگ و قلوه سنگ çanqıldamaq گفته میشود. و زمین را
چانقیل-چونقول یئر گویند. صدای زنگوله با صدای سنگها فرق دارد (-taq-,şaq , çaq- çanq)
1-مردمی که با صدای زنگوله ی حیواناتشان نامبرده شده اند: zın-qırov-lu ( احتمال تبدیل صدای zınq به cınq به çan وجود دارد-طی زمان)
2- مردمی که محیط زندگی آنها کمی سنگلاخی بوده çanq-qıra-lı
این احتمال قوی ست.
-----
زاویه دیگر:
اگر نام چونقارالو را در ارتباط با دانقیرالو در نظر گیریم از آنجایی که :
دانقیرالو اشاره به « صاحبِ dan- روشنایی صبح- مشرق-دارد
ممکن است منظور از چون قارا لو : صاحب تاریکی شب- مغرب-باشد. برگشت به سیاهی( çön-qara)
.
- مردم و روستایی که در طرف طلوع خورشید-مشرق- قرار دارند dan
-و مردم و روستایی که در طرف غروب خورشید -مغرب-قرار دارند.
çön-qara یا- çon منظور برگشتن دان به سیاهی.
---
نام چونقارا لو و دانقارا لو میتوانند معنای مجازی یا غیر مستقیم هم داشته باشند :
مردمی که به دانقیر اعتقاد دارند( اعتقاد قدیمی- پیش از اسلام)
مردمی که از دانقیر برگشته و به آن باور ندارند . ( اعتقاد جدیذ. اعتقاد به اسلام)
---
ço میتواند کوتاه ço-x نیز باشد. در این حالت ، «طرف مغرب ، سیاهی، و عدم باور»، تشدید میشود، ولی در معنی تغییری پیش نمیاید.
---
در هر صورت همه این زاویه ها و احتمالات میتوانند کم و بیش درست و نادرست باشند.
اما مجموعه ی آنها ما را با مردمی به نام «چونقارا لو و دانقارا لو » آشنا میکنند.
ادامه مطلب خطاب به مهران!
پس از قشون کشی رضاخان به بلوچستان و تصرف آن مرحله دیگری از تجزیه وتقسیم سرزمین بلوچستان آغاز شد.چند سال پس از آغاز حاکمیت رضاخان پهلوی در پارس (ایران امروزی) وی در سال 1305 هجری شمسی به بلوچستان لشکرکشی کرد و پس از درگیری با نیروهای حکومت بلوچستان برای مدتی بسار کوتاه بلوچستان را در اشغال خود گرفت .اما در این زمان نتوانست ان را در کنترل نگه دارد و شکست خورد و مجددا در سال 1307 حمله ای وسیع به بلوچستان کرد .
حاکم بلوچستان سردار دوست محمدخان بارکزیی توسط ارتش رضا شاه پس از یک سلسه مقاومت های اسیر گشت و به تهران تبعید شد.رضاخان سعی در تطمیع وی برامد تا پروسه اشغال بلوچستان را قانونی کند ولی دوست محمد خان از امضای قرداد الحاق خاک بلوچستان سرباز زد و در تاریخ 26 دیماه سال 1308 اعدام شد..
عاقبت حکومت دوست محمد خان مانند حکومتهای محلی دیگر در سال 1928 از هم پاشیده شد.
در نخستین تقسیمات سیاسی در زمان رضاخان در سال1307 شمسی کل کشور پارس (ایران) به چهار ایالت(استان) و 12 ولایت تقسیم شد، چهار ایالت عبارت بودند از: 1-آذربایجان 2-فارس و بنادر 2-خراسان و سیستان 4-بلوچستان و کرمان. ده سال بعد در دومین تقسیمات سیاسی در16 آبان سال 1316 حکومت پهلوی منطقه کرمان را از بلوچستان جدا کرده و منطقه بلوچستان از جنوب نهبندان تا تنگه هرمز استان مَکُّران نامیده شد.
نه سال بعد در سال 1326 در طی برنامه تقسیمات سیاسی تجزیه بلوچستان توسط حکومت پهلوی آغاز شد و قسمت های زیادی از مناطق بلوچستان توسط حکومت پهلوی به استان های همجوار ضمیمه شد.
مناطق بلوچ نشین نرمانشیر ، ریگان وبم و جیرفت ... را به استان کرمان و مناطق جاسک،میناب،جگین،بشاگرد و اطراف آن که همگی بلوچ نشین و جز بلوچستان هستند به استان جدیدالتاسیس "بنادر ساحلی جنوب" که بعدها به عنوان هرمزگان تغییر نام داده شد ضمیمه شدند.
در سال 1336 شمسی نام سیستان از انتهای استان خراسان حذف و به انتهای نام بلوچستان اضافه شد و نام استان بلوچستان به "بلوچستان و سیستان" تغییر داده شد اما سرزمینهای تجزیه شده دوباره به بلوچستان الحاق نشد و فقط نام سیستان برگشت خورد.!
این در حالیست که قبل از سال1336 سیستان به مناطق نهبندان و قائنات اطلاق می و منطقه حسین آباد (زابل امروزی) جزیی از بلوچستان بود با توجه به تقسیمات رضاشاهی.
.اما همانگونه که یاداور شدیم سرزمین سیستان که بخش اعظمی از قائنات و نهبندان و ...است همچنان در بخش خراسان باقی ماند و فقط نام سیستان را به بلوچستان با عنوان پیش وند نامی برگرداندند..
و سرانجام در سال 1358 نام بلوچستان به انتها برده شد و نام سیستان به ابتدای نام سرزمین بلوچستان آورده شد و نام "بلوچستان و سیستان" تبدیل به "سیستان و بلوچستان " شد.
خطاب به مهران! اطلاعات و اگاهی شما در مورد ملت بلوچ و سرزمین بلوچستان کلا غلط و انچه بیان داشتید مغرضانه ،تحریف شده و دورغ است.
من بطور فشرده توضیحاتی در باره ملت بلوچ و سرزمین بلوچستان میدهم ، که دروغپردازیهای افرادی مانند شما را افشا کنم.
از نظر تاریخی سرزمین بلوچستان حدودی تقزیباً مشخص دارد که تاریخ نویسان مختلف با بیش و کم تفاوت آنرا ذکر کردهاند.
" لُـرد کرزن" حدود بلوچستان را چنین بیان کرده است "بلوچستان سرزمینی است که در میان رودخانه هیلمند(هیرمند)، دریای عرب، کرمان و سند قرار دارد." در انسائیکلوپیدیای اسلام حدود سرزمین بلوچستان چنین آمده است "بلوچستان از جنوب شرقی فلات ایران یعنی جنوب بم، صحرای کرمان و کوه بشکرد شروع شده و تا غرب سند و پنجاب امتداد مییابد."
میرخدابخش مری بجارانی در کتاب بلوچستان در آئینه تاریخ در مورد حدود این منطقه چنین میگوید "اگر از بندرعباس واقع در دریای عرب(عمان) خطی بطرف شمال تا کرمان رسم شود و از آنجا بطرف شمال تا ناحیه نِه(نهبندان) و شرق شهر فراه واقع در سیستان افغانستان و از آنجا بطرف شرق تا گریشگ امتداد یابد و به دهات خاران در بلوچستان پاکستان و نواحی شمالی بلوچستان مظفرگڑہ (Muzafargara)– ڈیرہ غازی خان (Dira Ghazikhan) ، جیک آباد(Jikab Abaad)، جنوب لاڑکانہ(Larkana) و از آنجا تا ناحیه شمالی سکر(Sakkar) و دادو(Dadow) و تا غرب شهر کراچی واقع در کنار دریای عرب به لسبیله(Lasbila) ختم شود، منطقه محصور در این خط ترسیمی که مساحت آن ٢۵۰۰۰۰ میل مربع میباشد سرزمین بلوچستان را تشکیل میدهد. سرزمین بلوچستان دارای نوار ساحلی بطول ٩٦۰ میل است.بلوچها بعنوان یک ملت از ایام باستان شناخته شده اند. در مورد منشاء نژادی بلوچها فرضیات گوناگونی وجود دارد. عده ایی از محققان به این باورند که بلوچها از نژاد عربها بشمار میروند، بعضی انها را به نژاد ترکمنها نسب میدهند، و برخی دیگر انان را از نسل راجپوتهای هند میدانند. دیمز انگلیسی یکی از محققین صاحب نظر در تاریخ و نژاد شناسی بلوچها، این فرضیه را که بلوچها از مناطق شمالی ایران( ساحل جنوبی دریای خزر) بیرون امده اند، ارائه میدهد[1]. ال.و.اوشانین مردم شناس مشهور شوروی با نظریه دیمز موافق هست.عده بیشتر بلوچهای ایران و پاکستان خودشان را از نسل عربها و جایگاه اولیه خود را حلب(الیپ) در سوریه میدانند. در مورد پیدایش بلوچها از حلب در منابع رسمی انگلیسها و پاکستان( شاید براساس گفته های خود بلوچها در این مورد) سخن رفته است[2]. بدون شرط در قبایل بلوچ، مخصوصا قبیله رند جزئی از اداب و رسوم عربها مشاهده میشود. تعدادی از عربها در ان ایام در نوار ساحلی مکران زندگی میکردند، که این منطقه را بلوچها بتصرف خود در اوردند. به احتمال قوی روایت دیمز و اوشانین دال براینکه بلوچها از نژاد ایرانی هستند، صحت دارد. منابع شناخته شده اشاره دقیق ننموده اند که در چه عصری بلوچها از شمال ایران به سمت جنوب، فارس و کرمان سرازیر(مهاجرت) شده اند. ا.هیوز انگلیسی مهاجرت بلوچها را اواخر قرن ششم- اوایل قرن هفتم بعد از میلاد میداند[3]. دیمز پاسخ دقیقی به این سئوال که در چه زمانی بلوچها به سمت جنوب ایران کوچ کرده اند نمی دهد، او علت اصلی مهاجرت بلوچها را حمله افتالیها(هونهای سفید) به مناطق شمالی ایران در نیمه دوم قرن پنجم میلادی میداند. بهر صورت در زمان فتح جنوب ایران توسط عربها(کرمان در سال 643 میلادی فتح شد) بلوچها در ان ایام در جنوب غربی کرمان ساکن بودنند و نقش مهمی در زندگی سیاسی ولایت کرمان بازی میکردنند. فرمانده لشکر عربها عبدالله ابن رابی خیلی ساده پایتخت کرمان شهر کواشیر را اشغال کرد، بخاطر اینکه کرمانیها« هر چه منتظر شدند کمک از طرف بلوچها و کاجها به انان نرسید»[4]. محققانی که در باره بلوچها نوشته اند، انان را مردمان کوچ نشین و دامدار، انسانهای«شجاع و نیرومند، همیشه اماده برای جنگ» معرفی کرده اند[5].
منبع:
[1]M.L.Dames , The Baloh race ,p.13
[2]. vol , 2, p. 12< Imperil gazetteer of India> vol,6 p. 389; <Gensus of Pakistan, 1951
[3]. A.Hughes, The country of Baluchistan, London, 1877, p,28
[4]H.M.Elliot and J. Dowson, The history of India. vol,5, London 1873, p. 417
[5].ابن عبدالله یاقوت بن عبدالله الحموی، معجم البلدان، جلد 2، قاهره، 1906/ 1323، ص 231.
در اینجا سعی کردم بطور خلاصه تاریخ بلوچها و بلوچستان را برایتان بازگو کنم، بلوچها در قرن دهم میلادی بر عکس گفته شما از غرب به شرق مهاجرت کردند. طبق اسناد کتبی بلوچها نزدیک به 13 قرن در منطقه ساکن هستند.
سالام - آقای داور من یادم است، وقتی درکلاس پنجم دبستان بودم
سرشمارادردنیاورم.کتاب های تاریخ وجغرافیای کلاس پنج وشش ازآن کتاب های لواشی بود و که درکیف جانمی گرفت .قدروزنامه کیهان امروزی بود.
حدودسال 1342واوج قدرت شاه شاهان محمدرضاشاه پادشاه عالم تاب وقبله عالم.
درکتاب های ما بحرین استان 14 ایران بود.
چی شد؟ زیادی حرص نخور.زیاد فرصتی نمانده است.
یک داستان هم برایت تعریف کنم.
حدودسال 1351 درمحال مایک محله خلج نشین است که اگرآشنایی به خلج هاداشته باشی ،خلج ها ،لهجه مخصوصی ازتورکی راحرف می زنند.
یک کربلایی فرمان بود وریش سفید بود.اصولن خلج ها شوخ طبع و
خوش گفتارند.
کربلایی فرمان چندین پسرودخترداست وخودش هم بدن زببا وخوش هیکل بود.
درمنطقه افرادکمی سواری وکامیون داشتند.پسربزرگ کربلایی فرمان یک خاور داشت وبه تهران بار میبرد ومی آورد.
راه تهران ازانزلی به آستارا می گذشت ومثل الان جاده فومن .پونل نبود.
یک خانمی ازاهالی اطراف آستارا بنام خاور ازشوهرش طلاق گرفته وبه انزلی کوچ ودر آنجا کاروزندگی میکرد.
پسربزرگ کربلایی فرمان بنام میرزه علی که کامیون خاور داشت راهش از انزلی به تهران وآستارا می گذشت.
یک روز درقهوخانه نشسته بودم وآقایی یواشکی درگوش کربلایی فرمان گفت ،کربلایی خبرداری میرزه علی درانزلی ،خاوررا صیقه کرده است.
کربلایی فرمان باصدای بلند وباشوخی بالهجه خاص خلج ها گفت.
کول اولسون میرزه علی نین باشینا .میرزه علی نین خاوری واری دی دا
میرزه علی خاوری نی نی دی.
یعنی..خاک عالم برسرمیرزه علی میرزه علی خاورداشت دیگه خاور رامیخواست برای چی.
حالاشده جریان شما جناب داور.شمانوشته افشار رامتوجه نشده به صحرای کربلا زده ایی.
ایکاش نام خود را خاور میگذاشتی .که فاصله خاور وداور را میدانستی.
یک تصویری از او میگذاشتی اینجا.
آقای توکلی
اکنون فصل بذل و بخشش میلیونی "هموطنان وطنپرست" است که برای به اصطلاح آزادی ایران میلیونها خرج می کنند. از جلسات دهها میلیونی مجاهدین در پاریس گرفته تا تلویزیونهایی که با بودجه های کلان هر روزه مثل قارچ رشد می کنند.
امیدوارم شما هم بتوانید یکی از این میلیاردرهای وطن پرست را پیدا کنید تا بودجه ناچیز (در مقایسه با تلویزیونها) ایران گلوبال را به شما بدهد. جالب اینجاست که همه این میلیاردرهای وطنپرست در کشورهای عربی زندگی می کنند. اتفاق جالبی است. شاید لازم باشد سری به "آنجاها" بزنید.
دوستان فعال در ايران گلوبال توجه فرمايند به واكنش موحدي و استخانلو چقدر در مقابل استقلال خواهي و حق تعيين سرنوشت ملت شريف آزربايجان زمين وزمان را به هم مي دوزند و مي خواهند جغرافياي بنام ايران را سرپا نگه دارند روزي كه سازمان ملل تشكيل شد شامل پنجاه كشور بود الان سازمان ملل بيش از 200 كشور عضو دارد دوستان اين 150 كشور از كره مريخ نيامده اند بلكه از تجزيه كشورهايي مانند ايران بوجود آمده اند چرا بيش از حد به استقلال آزربايجان حساسيت نشان مي دهيد تشكيل يافتن كشورهايي با يك ملت براي همان ملت باعث خوشبختي وپيشرفت وهمدلي بيشتر بين همان ملت مي شود تجزيه ايران باعث پيشرفت كشورهاي جدا شده از ايران خواهد گرديد از جمله قسمت فارسستان زيرا همراهي وهمدلي بين ملت واحد بيشتر از ملتهاي گوناگون بوده و عاملي مهم در پشرفت ترقي مي گردد اگر دوستان در اين سايت به فكر ملل خود هستند كمكي جدي به فدراتيو يا تجزيه
كمكي جدي به فدراتيو يا تجزيه اي ايران نمايند تا اينده فرزندان مان هر چه زود تر مشخص و روشن شود و از بلا تكليفي خارج شويم چرا كه عاقبت ايران تجزيه به چند كشور بوده كه هر چه سريع تر باشد زودتر تعيين تكليف خواهيم شد.وهر ملتي مسير پيشرفت خود را انتخاب خواهد نمود ودر آينده مي توانند در اتحاديه هاي منطقه ايي و بين المللي عضو شوندانچه براي يك رسانه دمكراتيك مهم است ،استقلال فكري -سياسي است اينكه هزينه آش از كجا تأمين مي شود مهم نيست ،لطفا به مردم دروغ نگوييد ،كدام سرمايه داري هست كه سالي يك ميليون دلار كمك به كند؟ و نخواهد نامش هم اعلام بشه!خوب چه اشکالی داره که گفته شود ، یک دولت خارجی به دلیل اینکه جمهوری اسلامی ایران هم به مخالفین آن کشور کمک می کنه ، هزینه های فلان رسانه را می پردازد.
ملتهای ایران:))) من گیلانی ام مادرم اذربایجانی و تمام دوستان وطن پرست من لر و بختیاری و قشقایی و کرد و مازنی و گیلانی و.......شما یا در ایران نیستی و از بافت پیچیده چند هزار ساله قومی اطلاعاتی نداری یا زیادی شستشوی مغزی شدید! افتخار میکنم به ایرانی بودنم و برای ایران خواهیم جنگیدمقابل مزوران بیگانه
امثال این پانترکها هیچوقت اشاره ای به اقوام تحت ستم "به معنای واقعی!" حکومت علیف در اران "جمهوری جعلی و خود خوانده اذربایجان!!!! نمیزنن! هیچوقت نمیگن که اقوام تالشی وتات و لزجی وکرد و ...هیچ نقشی در دولت! اطلاعات و ارتش و حکومت این ممالک محروصه ندارن! ...برعکس ایران که همواره متعلق به اقوام بوده و ارتش و دولت وهمه جاپر از اذریها ولرها و گیلانی و کرد و مازندرانی و تالشی و... ..... شرم بر شما وفاشیست پانترکیسم
یک میلیون و دویست هزار نفر عدد کمی نیست که به بلوچستان فرستاده شوند.ضمنا مگر اینها گوسفند هستند که حکومت بخواهد آنها را گله وار به یک جایی بفرستد؟ اگر منطقی نگاه کنیم چنین چیزی اصلا امکان پذیر نیست.اما اینکه چابهار و سواحل مکران این پتانسیل جمعیت پذیری را داشته باشد و امکانات و بستر جذب جمعیت احتمالی (با توجه به توسعه یافتگی) فراهم شود بحث جداگانه ایست و فکرنمیکنم دارای اشکال باشد یا آنگونه که دوستان میگویند یک توطئه پلیسی-امنیتی باشد!! (معمولا بیشتر ایرانیها دارای توهم توطئه هستند)
توسعه با جذب جمعیت دو روی یک سکه هستند،این یک روند طبیعی در تمام جهان است و بلوچستان هم از آن مستثنی نیست
جناب آقای کیانوش توکلی،... من همچنان بر این عقیده هستم و راضی نیستم که بحث شما و سایت ایرانگلوبال به مناسبت مقالهء من به میدان آید و زیر سئوال رود. امّا همینکه این مقاله از سایت برداشته شد، با برداشت سوء حسن اعتمادی و بهبهانی، حذف این مقاله را یک پیروزی به پای خود نوشتند، و در یک نوشتاری دریده و بی ادبانه حسن اعتمادی از من خواسته است که از بزرگان سکولاریسم پوزش بخواهم و طلب عفو و بخشش کنم.
از این گذشته تا زمانیکه این مقاله روی سایت بود، بنا به درخواست حسن اعتمادی از سعید بهبهانی تقاضا کرد که مرا به یک مناظره در تلویزیون دعوت کنند، یک دعوتنامهء مؤدبانه بصورت ایمیل هم از سوی یهیهانی دریافت کردم، که در پاسخ اعلام آمادگی و استقبال کردم. امّا همینکه مقاله برداشته شد، حسن اعتمادی زیر این مناظره شانه خالی کرد و برنامه را بهم زد. و سعید بهبهبانی هم که دیدید به چه ادبیّاتی به من برخورد کرده است.این نوشتار که برای تحقیر من هست، در لیستی صد نفره که اعلب افراد سرشناس اپوزیسیون هستند فرستاده شده است. متأسفانه سطح فرهنگ جامعهء ما و افراد سیاسی در این سطح زرگری و آخوندی و پایین است.
محتوای مقالهء من در یک دمکراسی نیم بند هم امری نرمال و معمولی است، اصولأ میدان سیاست ورزی هم به یک سیرکوس میماند که عده ای برای زمان محدودی بر روی صحنه می ایند و نقشی را برای مدّتی بازی میکنند و میروند، امّا هستند کسانیکه صحن و میدان و نقش بازی را مالکیّت خود میدانند و اصلأ حاضر نیستند صحنه را ترک کنند.
برای هر کدام از کلمات و جملاتی و موضوعاتی که در این مقاله مطرح شده است، دلایل کافی و مستند داشته و دارم. برای نمونه چند لینک داده ام، چهار کنگرهء قبلی این افراد را به میان آورده ام، تجربهء شخصی در نشستها و شناختی که از افراد این گروهک دارم. افراد سر شناسی که این موضوعات را خود تجربه کرده اند و بسیار مسائل دیگر، می پذیرم که مقاله کمی اکسترم هست، امّا باید توجه کرد که موضوع ایران و منطقه خود منبع اکسترم هست، و راه حلّ آن و برخورد با آن هم اکسترم خواهد بود، مگر اینکه افراد از دور تماشگر صحنه باشند و نخواهند کمترین هزینه ای را تحمل کنند.
من هم از هر طرف گرفتارم و واقعأ وقت و حوصلهء پرداختن به چنین مسائلی را ندارم، ولی زمانی هست که موضوعی آنقدر نادرست و دروغ است که آدم را راحت نمیگذارد، یک بی عدالتی و یک جریان انحرافی دارد فضایی را برای دیگران مسموم میکند، باید به آن پاسخ داد.
و اکنون که این نقد را در مورد شخص نوری علا و نقش و ماهیّت این گروهک نوشته ام، در مقابل وجدان و مسئولیّت سیاسی خود دیگر شرمنده نیستم،
بر خلاف میل باطنی شاید من هم مانند شما در کلیب ویدئویی پاسخی کوتاه به این افراد دادم.
دو کلام حرف حساب . 154 سال قجرها بر ایران ممالک محروسه حاکم بودند .در این مدت کارنامه قجر چیست ؟
چند بار شاه قجر را به دیار فرنگ بردند تا چیزی از فرنگ یاد بگیرد که نگرفت و عاقبت دست به قتل امیر زدند و مجلس را به توپ بستند.بخشی از سرزمینهای ایرانی در زمان قجر از دست رفت مانند همان اران و یا هفده شهر قفقاز . از 500 سال دوران صفویه حرفی نخواهیم زد . حکومت اخوندی امروز ادامه همان سلطه قجر و شاه اسماعیل است ونامی دیگری ندارد .
دوستان جا دارد از آقای احسان سنائی و از انتشارات منظر جاوید بخاطر این مقاله علمی تشکر بکنیم. برای اینکه این مقاله را تا اندازه ای توسعه داده و اطلاعاتمان را بیشتر بکنیم , فیلم مستند پائینی برایمان کمک خواهد کرد.
دید. امواج آلفا ون را در این فیلم مستند در دقیقه 15:30 که بوسیله ماهواره « هنوده » زاپنی به معنی (( طلوع خورشید)) را می توان به راحتی مشاهده کرد. در موزه Griffith Observatory Los Angeles, CA دوربینی است که می توان سطح خورشید را به راحتی دید ولی به خوبی و به بزرگی موزه در دی سی نیست. بهترین ها را برایتان آرزومندم.https://www.youtube.com/watch?v=C2FETG7tCF0
دوستانی که در واشینگنتن دی سی تشریف دارند و یا دوستانی که میخواهند به دی سی تشریف ببرند با بازدید کردن از موزه Smithsonian National Air and Space Museum می توانند تصاویر فیلتر شده از خورشید که بوسیله ماهواره های فرستاده شده بطور « مستقیم » پخش میشود را مشاهده بکنند. دوستانی که علاقه به فیزیک نجومی دارند می توانند فیلم های پخش شده ازHow the Universe Works برنامه هایشان را نگاه بکنند. ولی متاسفانه بعضی از قسمت های این سریال بخاطر محبوبیّت بیشتر , دو دولار بایستی پرداخته شود. خوشبختانه خیلی از این بزنامه ها را در یو تیوب می توان
جناب ناشناس از بحثهای تکراری لوایی و مزدک خسته شده گویا خیلی می خواهد هر چه سریعتر مملکت به فاز نظامی و سوریه ای شدن برود!
بزنید به سر و کله هم تا این اجانب به آرزویشان برسد شما ترکها و کردها هم زور بزنید یک افغانستان دیگر در منطقه درست خواهید کرد که بلای جان خود و همسایگان خواهد بود.
به جناب راز هم باید بگویم چیزی به اسم چه باید کرد از اینها در نمی آیدئ چون وظیفه شان نفرت پراکنی است.
1- بلوچها یا همه در سروان جمع شوند و یک کشور کوچک و مستقل برای خود درست کنند یا به آذربایجان مهاجرت کنند. تبریز توسعه یافته ترین و صنعتی ترین شهر ایران است که هم آب و هوای خوب دارد هم در بخش صنعت و کشاورزی فرصتهای فراوان شغلی وجود دارد. البته ترکها تا الان اجازه ورود مهاجران خارجی را ندادند اما بلوچی که شناسنامه داشته باشد قاعدتا نمی توانند جلوگیرشان باشند. البته به ارومیه اگر بروند از حمایت کردهای سنی در برابر ترکهای شیعه هم برخودار خواهند بود. هرچند برگشتن به پاکستان و دره رود سند یعنی سرزمین آبا و اجدادی شاید بهترین کار باشد. هیچ کجا وطن نمیشود! سرمایه گزاری در آن منطقه هدر دادن سرمایه هاست و نتیجه اش مهاجرت بیشتر بلوچها از پاکستان خواهد بود و توطئه های بیگانگان. بجای این سرمایه گزاریها باید مرزها دیوار کشی شود.
بیشتر جغرافیای فعلی سیستان و بلوچستان در گذشته جزو کرمان بوده و در همه کتابهای تاریخی هم ذکر شده. هیچ نامی از بلوچ و بلوچستان نبوده. در متون تاریخی تنها از قومی بنام بلوص در کوهستانی در جنوب کرمان ( یعنی سواحل مکران امروزی) نام برده شده است. بین کرمان و سند یک بیابان بزرگ بوده و ناحیه ای که به مکران معرف بوده است. هرمزگان فعلی و سواحل دریای عمان هم در اصل بخشی از کرمان بوده. مکران واقعی از مرز پاکستان تا رود سند بوده است که الان هم در نقشه ها مشخص است. البته بخشهایی مثل خاش و شرق سیستان و بلوچستان جزو سیستان تاریخی بوده که تا مرز افغانستان با پاکستان امروزی امتداد داشته است و امروز در اشغال افغانهای پختو میباشد که زمانی با همین بلوچها در مناطق قبایلی پاکستان بودند. شما که درس تاریخ می دهی و کرمان و جنوب خراسان و هرمزگان را هم به بلوچستان خیالی الحاق کرده ای بگو در منابع تاریخی از هزار سال کجای تاریخ اسمی از بلوچ آمده و کجا منطقه ای به اسم بلوچستان داشته ایم؟2- نام سیستان و بلوچستان نامی جدید و فاقد اصالت تاریخی است . بیشتر
اینها چیزهایی است که من به ذهنم می رسد برای جلوگیری از خون و خون ریزی و بستن راه توطئه های بیگانگان
البته متاسفانه مقاله بسیار خصمانه است. آقای نویسنده از کجا همه مهاجران را بعنوان فارس تشخیص هویت کرده است بقیه قومیتها نمی آیند و یا اگر بیایند شما مشکلی با آنها نداری که تنها از هجوم مهاجران فارس شیعه اعلام خطر می کنی. شما بلوچهای اکثرا بیسواد و فقیر به هر کجای مملکت مهاجرت می کنید عیبی ندارد اما از سایر نقاط کشور معلم و پزشک بیاید بچه های بیسوادتان را آموزش دهد چیز بدی است؟
شما خودت در مقاله هایت همیشه نام سیستان را حذف می کنی پس نباید از حذف نام بلوچتسان که اتفاقا هیچ ریشه تاریخی هم ندارد ناراحت شوی
رضوان به ملت بلوچ توهین کرده. از مسئولین ایران گلوبال انتظار می رود تا مطالب توهین آمیز به یک ملت را منتشر نکنند. یا اجازه انتشار ندهند. توهین با نام های مستعار باید غدغعن شود. ملت بلوچ یک ملت زجر کشیده است. نباید در ایران گلوبال به آنها توهین شود. . رضوان کمی ادب و انصاف را رعایت کن
سالام - مسئول محترم کامنت سایت .هیچ میدانی که برای نوشتن هرمتن لاقل نیم ساعت وقت مصرف کرده تادانسته خودرا دردید
دوستان قراردهم؟
چه توهینی.چه اهانتی درمتن اینجانب بود که هنوز چاپ نشده است؟
بیش از14 ساعت گذشته ولی ازمصلحت نظام خارج نشده است.
باز جای تشکر دارد که از ترجمه تحریف شده ( BBC فارسی یا دویچه وله ) استفاده نکرده اید که در متن آن به دروغ قاچاق از جمهوری آزربایجان به شیراز و سپس توزیع به محلهای جدید نامبرده بود که در متن اصلی ( گزارش سالانه وزارت امور خارجه آمریکا ) چنین مطلبی نبوده است .
اقای بهنام چنگائی گرامی . انچه نوشه شد در تائید نوشتار شما بود و قصدی در وابستگی شما به هیچ جریان سیاسی نبود.از اینکه مطلب این گونه تفسیر شد بسیار متاسف هستم . اجازه بدهید که خاطره ای تعریف کنم.
در همان سالهای ترور و حشت شبی در رستورانی به همراه دوستی به شام دعوت داشتم .پس از صرف شام خدمتکار رستوران که فرد شناخته شده توده ای بود روزنامه مردم را پیش ما گذاشت . در یکی از صفحات ان خلخالی به عنوان نامزد حزب توده برای رئیس جمهوری پیشنهاد شده بود . با اعتراض و تعجب از ان توده ای پرسیدم این کار شما به چه معناست که یک اخوند ادمکش را نامزد کرده اید .گفت این مرد ضد امپریالست است .گفتم خلخالی دیوانه و بسیاری از کومونیستها را هم اعدام کرده است . پاسخی که او داد مرا براشفته کرد و گفت مبارزه علیه امپریالیسم قربانی میخواهد . پیروز باشید
سالام - آقای رضا وضعی بانامبردن ازسه شهر،که این کاردرتمام شهرها صورت می گیرد،خواستی خودراتخلیه کنی؟
اصل خبراین است که چهارنفردرلندن بعلت قاجاق زنان ودختران کم سن وسال بتوسط پلیس دستگیرواعتراف به قوچاق دختران کم سن کرده اند،بود.
حتی دوازده دخترباکره برای عرضه داشنه اند،که همگی آن چهار قاچایچی بانام وعکس درسایرسایت ها گذاشته شده اند.
سالام -
دست گلت دردنکند.آفرین برشماجناب افشار.من بشخصه بشما. عزیزان افتخارمیکنم .
آقای اقبال اقبالی .جناب آقای ناصرکرمی.وطن پرست نمیدانم چی بگم آقای موحدی بامدادان .آقای خودزن پان ایرانیست چپ .
باشماها هستم .
این مقالات رابخوانید.به هرکسی انگ نزده وخودراتطهیر ننمایید.
جایگاه خودرا پیدا کرده الکی پز روشنفکری ولیدری برخود نگیرید.
مارا متهم وخودرامحق نشمارید.
آقای افشار همه چیزرابخوبی شرح داده است.
ببینید شما چه بلایی سرمردم می آورید؟
بخدا خبرترین ماموران حکومتی هم نمیتوانند خدمت شماها به ارباب خودکند.
ولی شماها دانسته وندانسته بامانزدیک چهل سال است میکنید.
بهترین جوانان مارانابود میکنند وشما هنوزدرسیبری خوابیده ویا
به مشاوران پان ایرانیست هاتبدیل شده اید.
جناب رستگار سلام؛
در پایان پانویس تان نوشته اید:
این ننگ تاریخی بجا مانده از حزب توده هر گز پاک نخواهد شد.
من توده ای نبوده ام و در برابر انتقاد شما پاسخی ندارم؛ جز اینکه به شما حق دهم. پاسخگوئی لازم به این انتقادها بعهده ی وابستگان حزب توده است که شاید بین آنها کسی یافته شود و بتواند دلایل همراهی خود با خمینی را برایتان تشریح کرده و آشکال مواضع آنروزگار را بنویسد.
باسپاس
جناب سازاخ گرامی سلام؛
نوشته اید:
خمینی نعمت و خیر و برکتی بود برای ایران و خاورمیانه،
من فکر می کنم که عقب ماندگی کشورهای مسلمان و مردمانش بیشتر ناشی از خودکم بینی توان هائی ست که زیر ضرب قوانین فوق بشری، تمامیتخواهی اسلام و جنگ بی پایان مذاهبش لهیده و فرسوده شده است؛ و یا بهتر است چنین بگوئیم که اسلام ، امتِ مطیع و خودناباور پرورانده است. خلاء موجود ناشی از تسیلیم و رضائی ست که اصطلاحا به آن می گویند: سرنوشت!
اگر به جنگ های 400 ساله ی مسیحی( 200 سال در غرب و 200 سال در شرق) اروپا با دقت نگاه کنیم و بیش از همه به علل پیدائی پروتستانیسم" مارتین لوتر را تعمق کرده و نتایج آنرا بررسی مقایسه گونه با اسلام سیاسی کنیم! آنگاه جای پای اراده ی سیاسی و مطلق پاپ اعظم را می بینیم که کمتر از خودکامگی خمینی و البغدادی و دیگران نبوده است.درحالیکه بنا به تعاریف بیولوژیک انسان، حیوانی ست که خود و محیط زیستش را به میل تغییر داده و بر حسب ضرورت مطلوب تر می سازد. حیوانی که با ساختن، پرداختن و دگرگون کردن، تشریح تاریخی یافته است؛ و نگاه اسلام و خدامداری آن درست عکس آنرا القا می کند و پویائی خردورزی را در نطقه اخته می کند. اما تاکی؟ بی گمان طولی نخواهدکشید که رفرماسیون اسلام آغاز خواهدشد. باید شتابش داد!
رفرماسیون مذهبی لوتا، زمانی جرأت بروز یافت که دیگر فساد و تبهکاری و چپاولگری واتیکان و پاپ و کاردینال های آن جهانی شده بود. همانگونه که ایران اسلامی و دیگر کشورهای هم شأن او همینک در سطح جهان مادر تروریسم اند و آبروئی برای دعاوی اخلاقی ـ انسانی ـ الهی شان نمانده است. با ااین تفاوت که غرب و اصولا امپریالیسم آمریکا مادر تک تک جریان های ضدبشری اسلامگرایان امرورزند که همگی با تکوین حکومت شیعی جان دوباره یافته اند.
اما یک اصل در این میانه تاریخی برجسته شده است که: اگر دیروز منافع جهان سرمایه ایجاب کرد که فناتیسم اسلامی علیه کمونیسم بجنگد و جنگید؛ و سرمایه سالاری هار را آزاد کرده و به جان بشریت مزدبگیر و تنگدست انداخت. اینک اما ورق برگشته و شعله های تروریسم مذاهب اسلامی بر دامن خود آمریکا و غربی افتاده و بدتر از آن تضمین سود سرمایه و انباشت را دچار مخاطره ساخته است.
سهم تک تک ما در این میدان اخلاقی و انسانمداری تلاش برای روشنگری و افشاگری هرچه بیشتر علیه استبدادمذهبی و ترور یسم اسلامی ـ یهودی ست.
باسپاس از شما
سالام - واقعن بوی گندشماپان ایرانیست های نفت خوارصدساله بوی داعش وفاشیسم وراسیسم هیتلری راپوشانده است.
چه توهینی شده که شمانفت خوارراناراحت کرده است؟
بیش از70 میلیون غیرفارس را درقروق حدادعادل وورجاوند.ایرج ومحمود افشار ومحمدعلی فروغی هابه زنجیرکشیده اید.
ادعای رستگاری هم میکنید؟
همه شمارااگرسازمان ملل وسازمان حقوق بشری بود،خیلی وقت پیش باید محاکمه صحرایی میکردند.
رو که نیست سنگ پای هندوستان است.
اگر محاهدین خلق بر ایران حاکم شوند وضعیت بسیار مخوف تر از این رژیم خواهد بود. و افسوس بر ملت و کشوری که بعد از 38 سال دیکتاتوری سرنوشتش را به دیکتاتوری دیگر خواهد داد. این است که باید قبل از دموکراسی و |آزادی مردم را از جهالت و نادانی دور کرد.
تورك اوغلى و راز و ناشناس
راه باز و جاده دراز. گر تو بهتر مى زنى بستان بزن
میگویند, در مثل مناقشه نیست سید عزیز,
توی این بگیر بگیر چرا به شامرزا گیر دادی؟
حتما نمیدانی چرا روسها فولاد محله را چنین نامیدند؟ (در دوران اشغال ایران)
هشتاد میلیونیم عاشقت هستیم . نور به قبر رضا شاه و محمد رضا شاه . از کردستان ایران یادت هسیم
جناب اقای توکلی مدیر تارنمای محترم ایران گلوبال.
نوشته بسیار مستهجن لوائی نامی توهین اشکار به ملت ایران است و از نگاه قانون این نوشته و تارنمای شما را میتوان به جرم توهین و ترویج تنفر قومی به دادگاه کشاند . توجه دارید که کسی در مقام پاسخگوئی به این نوع خزعبلات بر نخواهد امد ولی فضای الوده به تنفر راه هر گونه رایزنی را بین مخالفان نظام مسدود خواهد کرد . با احترام .
نیازی نبود که همه مردم ایران تاریخ اسلام و تشیع را بخوبی بدانند چرا که برای ا نها نه فرصتی بود ونه امکانی .امروز ماهیت اسلام انقلابی هم فاسد است .اما مدعیان و کباده گشان روشنفکری افرادی مانند شادروان طبری نویسنده کتاب برخی بررسیهای تاریخی بخوبی از ماهیت شیعه و اسلام اگاه بودند . از زبان خودشان .(امام از اهالی آفتاب بود و بزرگ، آنقدر بزرگ که حتی منتقدانش به بزرگی او اعتراف میکردند.
به گزارش پرتال امام خمینی(س) به تازگی مجله مهرنامه با هوشنگ ابتهاج به گفت‌وگو نشسته است. وی در بخشی از این گفتگو درباره دیدار اعضای کانون نویسندگان با امام خمینی می گوید:
«در این دیدار من نبودم. سیاوش کسرایی رفته و آمده بود و گفته بود که چشم‌هایش ابهت داشت و نمی‌شد به آن نگاه کرد. احسان [طبری] خیلی از آقای خمینی شعر برای ما خواند. ظاهراً آقای خمینی در جوانی که طلبه بود شعر می‌گفت.
دارمت پیامای امام
که زبان خاکیانم و رسول رنج
بر توام درود بر توام سلام
آمدی
خوش آمدی پیش پای توست ای خجسته ای که خلق
میکند قیام
حق ما بگیر
داد ما برس
تیغ برکشیده را نکن به خیره در نیام
حالیا که می‌رود سمند دولتت، بران،
حالیا که تیغ دشنه تو میبرد
بزن)
این ننگ تاریخی بجا مانده از حزب توده هر گز پاک نخواهد شد .
جناب ناصر کرمی گرامی، می دانم شما هر گز به کسی توهین شخصی نکرده اید، اما مقاله حدف شده به دلیل تیتر نا مناسب و متن بسیار تند و اکستریم به شخص و تشکیلات مشخصی بود. اگر تیتر اصلاح می شد و متن نرم تر و با ارایه دلایل نوشته می شد، اشکالی نمی داشت. در مورد آقای سعید بهبهانی ، ایشان مدت هاست به اینجانب توهین می کند، دلیلش بر من روشن نیست .یک بار پاسخ ایشان را طی یک کلیب ویدو دادم و بیشتر از این وقت و انرژی برای این جور درگیری های بی حاصل ندارم .
آدرس ویدئو کلیب :https://www.youtube.com/watch?v=MuVu5haiouI&t=13s
آقای دیرنج مین ائللی نوشتند که "از علی و ولی و ناشناس انتظار کج فهمی عامدانه از مقاله ام را داشتم اما از ائلیار نه. من به زبانی که آقایان شعر می نویسند نوشته ام و ظاهرا باید بفهمند که متن نوشته از چه چیزی عبارت بوده است."
آقای مین ائللی اولا "علی و ولی" ها را احمق تصور میکنند و انتظار کج فهمی از آنها دارند.
دوما مشخص نکردند که چرا این کج فهمی ایجاد شده است؟
آقای مین ائللی آشکارا در عنوان مقاله "پیشنهاد تصفیه خونین ..." را ارائه کردند و مثل روز برای هر احمق و بی سوادی مثل من روشن است.
آقای بوزقورد اگر فکر میکنید ما علی و ولی ها کج فهمی داریم لطفا در مقاله دیگر نظرات خودتان را روشن تر بنویسید. در غیر اینصورت همین کج فهمها نوشته شما را تاریخ خواهند کرد. از سوی دیگر اگر از دادن پیشنهادتان پشیمان شدید در طی یک مقاله از مخالفان و منتقدان تورکچولوک و بوزقوردیسم عذر خواهی کنید.
...... نظر منطقی دیگران را منتشر کنی . کیانوش توکلی هم منتظر اینا با کمک جان بولتون و استالونه رومبو قهرمان ابر مرد امریکائی رئیس جمهور شهمیرزاد و فولاد محله تابعه بشه !مبارکه!
بهنام جان، خمینی نعمت و خیر و برکتی بود برای ایران و خاورمیانه، اگر او نیامده بود نه طالبانی در کار بود و نه اسامه بن لادنی و نه داعشی وجود داشت، میلیونها روشنفکر چپ و راست و میانه رو نمی توانست کاری که خمینی کرد و آن آگاهی ملموس را در سر چهار راهها با شلاق زدن و سنگسار و حلق آویز کردن بطور زنده و مستند دقیقا همانطور که در صدر اسلام صورت می گرفت، به مردم نشان داد، و طلبان و داعش هم در افغانستان و عراق و سوریه با خشونت سلاخ گونه در مجامع عمومی مزایای اسلام ناب محمدی را به عینه به معرض نمایش گذاشتند، در سال1357 وقتی که خمینی به ایران آمد از مهر آباد تا میدان آزادی و تا بهشت زهرا جا برای سوزن انداختن نبود، سینه چاکان امام برای یک لحظه بوسیدن دست او لحظه شماری می کردند، در عرض چهل سال مردم 180 درجه تغیبر یافتند، کدام روشنفکری می توانست این کار را در 400 سال انجام دهد؟
و همچنین در عراق و سوریه و افغانستان، با الگو بردارای از بدعت مبارزات اسلامی خمینی، که سر بریدن های بن لادن و طالبان و ابوبکر البغدای که ملتهای در خواب خرگوشی را از خواب غفلت بیدار کردند، و اسلام 24 عیار و ناب را به عیبنه برای مردم نشان دادند، این یک ضرورت تاریخی بود، سیاست شوخی بردار نیست، سیاست برای نجات ده نسل آینده، گاها مجبور می شود تعدای از نسل فعلی را قربانی کند، در بیمارستان برای نجات انسانی که یک دستش مرده، و تنها راه زنده ماندن مریض، بریدن دست او باشد، آن دست مرده را می برند، آیا می شود گفت دکتر جراح بی رحم و جلاد است؟ برای آگاهی ضربتی ملتها در ایران و خاورمیانه، ظهور خمینی و رهروان او ( طالبان و بن لادن و ابوبکر البغدای ) یک ضرورت تاریخی بود.. اگر پزشکان جراح دل نازک می بودند تا حالا ملیونها نفر در اثر یک آپاندیس ساده و یا دیگر جراحی ها جان خود را از دست داده بودند، کار سیاسی هم چیزی شبیه جراحی جراحات اجتماعی می باشد و با قربان صدقه رفتن نمی شود ملتی را به حقوقش واقف کرد.