جناب بامدادان ! .آیا کمونیست و ضد کمونیست بودن یک بحث و موضع گیری روشنفکربازی اسکولاستیک است یا نشان از وابستگی و علائق طبقاتی انسانی ؟ انواع برداشت از کمونیسم باعث میشود که کسی به دامن بورژوازی بیفتد و تمام کمونیسم را زیر سئوال ببرد ؟ مگر میشود همچون بلندگوهای مغزشویی شاه و شیخ ، استالین و پولپوت و کاسترو و هونیکر را سنبل کمونیسم پادگانی دانست .
کروا غلو از سرزمین آذربایجان :ایکاش با دادن آگاهی از عقبه .... و خیانت و وطن فروشی هزار ساله آنان در پی هویت نداشته همانند کو لی ها البته کو لی ها مدنیت برانداز نیستند به عکس ترکان که هیچ چیز از دست ترکان در امان نیست. بعد از آگاهی رسانی انتخاباتی در ایران بشه که یک عده خود خواسته برن ترکستان و یک عده هم برن عربستان ما هم که آرمیدگان و صا حب سرزمین آذربایجان هستیم دعای خیر برایشان می کنیم .
من نوشته ام:" برخی از کمونیست ها دچار جمود فکری اند....." بعبارت دیگرما " چپ ها ی دمکرات " داریم و کمونیستها یی که در دهه پنجاه مانده اند. بین این دو تفاوت بسیار است . اولی از گذشته درسها گرفته است و دومی شعار می دهد و بدنبال دشمن سازی .....
از کجا معلوم ایران از جنگ دور خواهد ماند،دخالت عربستان و سپس ترکیه و آمریکا ، خیالی بیش نیست، این به معنی آغاز جنگ جهانی سوم، ....غرب تلاش می کند، درگیری بین ایران و عربستان کاهش یابد ولی تشویق آمریکا به اعزام نیروی زمینی عربستان، اشتباه اساسی غرب است و می شود گفت، با تلاش آنها منافات دارد.
آقای امیر حسین فطانت می گوید من مارکسیسم را از دید خودم نگاه می کنم ومبارزه برای برپایی مارکسیسم کمکی به جامعه انسانی نمی کند، باید به ایشان بگویم چون دید ایشان بورژوایی است اینگونه نظرمنفی به مارکسیسم دارد ودید ایشان به همه مسائل دید بورژوایی است. مارکسیم تزی است برای پایان دادن به تحجر بشرومارکسیسم تزی است برای احیای انسانیت وبازگشت انسان به انسانیت خویش، جامعه بورژوایی بدون حمله به کمونیسم ومارکس قابل تصور نیست، ضد مارکس بودن، ضد تئوری تغییر بودن مارکسیسم وپراتیک انقلابی را تحریف کردن، هرجنایت وناحقی را به کمونیسم چسباندن ودر یک کلام از مارکسیسم که مکتب آزادی انسان است شیطان ساختن یک حرفه مبلغ تفکر بورژوازی است صحنه سیاست جهان را در این 25 سال مرور کنیم، به روند رویداد ها از دهه هشتاد وتعرض راست افراطی وبویژه با پایان جنگ سرد نگاه کنیم، به الفاظ وادبیات سیاسی ومکاتب نو وچهره ها و
سخنورانش نگاه کنیم، کوهی از کلمات قصار وژست های توخالی وسیاستمداران مبتذل مثل برلوسکنی ایتالیا ومکاتب پفکی، رژه وعده های پشمکی وانحطاط انسانی، جنگها ونفرتهای بی پایان ، کشتارهای مخوف، عروج نیروهای دست راستی فاشیست، فقر وفاقه چند صد میلیون انسان، ناتوانی در حل مسائل ساده وهزار درد بی درمان. کاپیتالیستها وعده دادند که دنیا به سمت عدالت ورفاه ودموکراسی ونفی توتالیتاریسم می رود! نتیجه وعده های رفاه وامنیت ودموکراسی چیزی شبیه پشم وکشک شد! گفتند پایان دوران دیکتاتوریها است! پایان تاریخ است! پایان کمونیسم است! اما نتیجه یکه تازی کاپیتا لیسم ولیبرال دموکراسی این شد که بیش از دو دهه در یک مقیاس جهانی علیه بشریت حرف زدند، لیچار گفتند! جنگ سازمان دادند، میلیون میلون کشتار کردند، جوامع را تکه پاره کردند، به نیروهای گورستانی قومی وتجزیه طلب ونژاد پرستان وشوونیستها ومتعصبین مذهبی وآدمکشان حرفه ای میدان دادند، این است ضد مارکسیسم، خوشبختی از طریق بازی در زمین بورژواها ودموکراسی بورژوایی واصلاحات تدریجی در چهارچوب نظام سرمایه داری حاصل نمیشود، تنها وتنها خوشبختی با انقلاب ومارکسیسم حاصل میشود. باید با صدای رسا اعلام کرد که بشریت کارگر برای آزادی خود وکل جامعه راهی جز انقلاب با آموزه های مارکسیستی علیه سرمایه ندارد، باید از هر تریبونی جهان رابه انقلاب کارگری فراخوان داد، باید دنیا را به حرکت به سمت سوسیالیسم وکمونیسم وتغییر فوری در زندگی انسان فرا خوان داد، مارکسیسم تنها راه نجات بشریت است. مرگ بر خامنه ای ، لعنت بر خمینی، مرگ بر جمهوری اسلامی با تمامی باند هایش، نابود باد توطئه های فاشیست های تجزیه طلب پان ترک وپان کرد وپان عرب، نابود باد بقایای طرفداران استبداد سلطنت پهلوی، برقرار باد حاکمیت دموکراتیک خلق ایران، پاینده باد ایران ، زنده باد خلق ایران.
آقای زیبایی اگه اشتباه نکنم همنشین بهار سالها پیش در دفاع از رجوی شما رو تواب و مبلغ رژیم در زندانهای رژیم خطاب کرده بود. ممکنه مشروح این ماجرا و عکس العمل رجوی .... و همنشین رو واسه ثبت در تاریخ توضیح بدین.
با تشکر،
مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
بر و بچه های اسیر لیبرتی یادتون نره!
مشکل اساسی تفکر «کمونیستی» این است که «شعارگراست» و این «شعارگرایی» همانگونه که در این مطلب نیز اشاره شده برگرفته از روحیهی «آرمانگرایی» و «خیالپردازی» نهفته در بطن تفکر کمونیستی و همچنین در فرهنگ تسلیمشدگی نهادینه شده در جامعهی مذهبی خو گرفته با استبداد در ایران است چرا که اگر چیزی و هدفی امکان تحقق نداشته و یا امکان تحقق کمتری داشته باشد به شکل «شعار» خود را بروز میدهد. «شعارگرایی» سبب شده است که جامعه بر علیه «دشمن خیالی» که مانع از دستیابی به آرمانهایش میشود گارد بگیرد. رویکرد «آرمانگرایانه»ی جامعه برای مقابله با این «دشمن خیالی» سبب گرایش آن به سمت «توهم توطئه» شده و تا میتواند «دشمنسازی» نموده و میزان حرارت «شعارها» بر علیه آن «دشمن» نیز به نقطهی جوش و یا بالاتر میرسند که این «دشمن مشترک» در هر دو طیف «اسلامگرایان» و «کمونیستها» "امپریالیسم" بود که
به نظرشان هم واجد خصوصیت «نظام سلطهگری جهانی» بود و هم حاوی سرمایهداری (کاپیتالیسم) که تودههای محروم و زحمتکش جامعه را به استثمار خود کشانده بود و طبق این تفکر لاجرم شاه هم به دلیل نمایندهی «امپریالیسم آمریکا» بودنش و هم به جهت «استبداد شاهنشاهی» و «ضد اسلامی/شیعی بودنش» که عنوان «طاغوت (بتپرست)» رویش گذاشته شده بود باید محو و نابود میشد که با در نظر گرفتن این موارد آنچه در خصوص شکست مارکسیستها کمتر مورد اشاره قرار میگیرد وجود چند عامل مشترک بین «کمونیستها» و «اسلامگرایان» بود که سبب مصادرهی انقلاب توسط «خمینی» شد:
1::> «دشمن» به عنوان عامل مشترک کمونیستها و اسلامگرایان بود هر دو امپریالیسم آمریکا و نمایندهی آن شاه پهلوی را دشمن خود میدانستند.
2::> «روحیهی برادری و برابری و عدالتخواهی» نیز سبب همپیوندی کمونیستها و اسلامگرایان شده بود.
3::> انرژی انباشته شده در جامعهی ایران برای رهایی از استبداد شاهنشاهی چندهزار ساله سبب همگرایی کمونیستها و اسلامگرایان شده بود.
4::> تأثیراتی که تقابلهای دو بلوک شرق و غرب بجای گذاشته بود باعث پدیدار شدن حرکتهای «دموکراسیخواهانه» در جهان شده بود که این عامل کمونیستها و اسلامگرایان را در کنار هم قرار داده بود.
با در نظر گرفتن توضیحات فوق، در واقع کمونیستها به دلیل اشتراک در شعارها با مذهبیون، در شعارهای خمینی هضم شده و با شعار «همه باهم خمینی» در دام «اسلامگرایی افراطی» افتادند. البته نباید از روی هوشمندی و قدرت رهبری خمینی نیز که با تلفیق شعارهای برابریخواهانهی کمونیستها با روحیهی ظلمستیزی و شهادتطلبی حاکم بر فرهنگ شیعه، با به هیجان آوردن مردم اقشار پاییندست جامعه و هدایت احساساتشان به سمت تحکیم پایههای قدرت «ملاها» توانست انقلاب را کاملاً به نفع خود مصادره نماید به سادگی گذشت.
یکی از عوامل خیلی مهم هم «نقش جامعهی روستایی ایران» که در طول حاکمیت پهلویها ظلم و ستم اربابان و ملاکین بزرگ را -که به عنوان نمایندهی شاه در اعمال قدرت در روستاها دیده میشدند- با تمام وجود چشیده بودند نادیده گرفت. اگر به سابقهی مبارزات انقلاب نگاه شود بیشترین طرفداران خمینی در ابتدا از بین روستائیان بودهاند که خمینی در نهایت از حرکت جامعهی روستایی بیشترین استفاده را برای مصادرهی انقلاب به نفع خود برد.
***
اما فارغ از آنکه چه عواملی سبب انقلاب و همگرایی کمونیستها و اسلامگرایان و در نهایت مصادرهی انقلاب توسط خمینی و سرکوب و قلع و قمع نمودن کمونیستها شد میبایست در نظر گرفت که انقلاب انجام شده و مردم ایران هم هزینههای بسیار سنگین آن را پرداخت نمودهاند قرار نیست چون کمونیستها در انقلاب بهمن 57 متحمل شکست شدهاند جامعهی ایران از یک سوراخ هزار بار گزیده شده و این بار هم کمونیستها به صورت نوبتی با به دست گرفتن قدرت استبداد مطلق دیگری را بنا نمایند و این دور باطل تا ابد ادامه یابد. بهتر است کمونیستها با رها نمودن خود از نوستالژی شکست گذشته دیگر از خود به عنوان آلترناتیو این رژیم صرفنظر نمایند.
***
لازم به اشاره است که من این کامنت را در بررسی چرایی وقوع انقلاب، علل شرکت کمونیستها و شکستشان و نحوهی مصادرهی آن توسط خمینی نوشتم. معتقدم به دلیل گسستهایی که در بدنهی جامعهی ایران بخاطر ظلمهای شدید بر علیه ملل غیر فارس انجام شده همگرایی اتنیکهای ساکن در ایران بسیار تضعیف شده و یکپارچگی جغرافیای موسوم به ایران مدت زیادی دوام نخواهد آورد. البته طبیعی است ملت حاکم فارس در ایران فردا برای تداوم قدرت و استعمار و استثمار ملل غیر فارس تقلا خواهد نمود اما هر چقدر بیشتر «تمامیتخواهی» از خود به نمایش بگذارد فروپاشی جغرافیای موسوم به ایران را سهلتر خواهد نمود.
جالب است من میگویم بجای اتهامباران، تخریب و ترور شخصیت نویسندهی نوشتار به «اندیشهی طرح شده در آن» بپردازید اما طبق آن سنت گرایش شدید کمونیستها به «توهم توطئه» که ید طولایی در «دشمنسازی» دارد کاربری با نام «بهمن موحدی» میگوید من از «نویسندهی مطلب» حمایت مینمایم در حالیکه برای من کیستی ایشان و سابقهی فعالیتشان اصلاً مهم نیست تنها معیار قضاوتم نقطهنظرات طرح شده در این مطلب میباشد نه لاغیر.
مبارزه برای ازادی و حقوق برابر اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی در تمامی جوامع بشری از دوران برده داری و قیام های بردگان و تا به امروز و عصر سرمایه داری جریان داشته و هنوز هم در جریان است. این مبارزه هیچ ربطی به مارکسیسم ندارد. مارکسیسم و سوسیالیزم تنها یکی از ایدیولوژی های است که در امر مبارزه عدالت خواهی و برابری طلبی به عنوان ابزاری علمی و کاربردی در امر مبارزه طبقاتی مورد استناد و کاربرد مبارزین قرار میگیرد. تاکتیک های مبارزاتی نیز وحی ناذل نیستند و زاده شرایط مشخص جوامع، سطح مبارزه و نیروهای درگیر در مبارزه میباشند. مبارزه مسلحانه تنها یکی از اشکال مبارزاتی است و اکثرا از طرف حاکمان و از طریق بستن تمامی راه های مبارزاتی سیاسی و اجتماعی به نیروهای ازادیخواه تحمیل میگردد.
هرگاه حداقل فضای تنفس سیاسی برای فعالیت نیروهای ازادیخواه موجود می بود، هیچ نیروی سیاسی خود را درگیر مبارزه و یا دفاع مسلحانه نمی کرد. انتخاب مبارزه مسلحانه توسط سچفخا و سمخا تابع شرایط دوران سیاسی خاصی از کشورمان ایران است. دران سالها شاه که از طریق کودتای امریکایی و با خلع ید از دولت قانونی دکتر مصدق وسرکوب نیروهای مردمی به تخت بازگشته بود، از نظر روشنفکران و نیروهای ازادیخواه هیچگونه مشروطیتی نداشت. او نماینده امریکا در منطقه بود و به وظیفه ژاندارمی خود مشغول وهیچ خدایی را بنده نبود. امروز راحت میتوان نشست و چون ویت کونگ های کافه نشین همه چیز و همه کس را محکوم کرد. حتی میتوان خیانت به جنبش ازادیخواهی و برابری طلبی و لو دادن رفقای قهرمانی مانند کرامت الله دانشیان را بعنوان درک صحیحتر خود از شرایط و یا خطای خود انها تعبیر کرد.
اقای فطانت شما اولین واداده تاریخ ایران نیستید و یقینا اخرین نفر هم نخواهید بود. کتاب شما در رابطه با چرایی بریدگی شما، همکاری شما با ساواک و چگونگی لو دادن رفیق کرامت الله دانشیان و همکاری در جهت دستگیری سایر افراد گروه را خواندم. برای شما و انچه کرده اید، تاسف خوردم. شما که سالیان سال است از مبارزه بریده اید، قهرمانان توده های محروم را لو داده اید و در ریختن خون انها خواسته یا ناخواسته شریک جرم امثال ثابتی هستید، به زندگی خود بپردازید. از شما کسی انتظار معجزه ندارد.
دوست عزیز، حالا اگر آقای کیانوش توکلی مخالف کمونیسم است عقاید خودشان است وبرای خودشان محترم، اما مشکل اینجاست که به نظر می رسد ایشان یک بدبینی نسبت به نیروهای چپ واپوزیسیون جمهوریخواه که خواهان حفظ تمامیت ارضی ایران هستند دارند ، نمی دانم ایشان برای چه نوشته جات ، تجزیه طلبان پان وطرفداران رژیم پهلوی وهمکاران ساواک وگاهی مقالات طرفداران رژیم اسلامی را منتشر می کنند ، وتا امثال ما کوچکترین حرفی به این نیروها میزنیم آقای توکلی با الفاظی همچون مجهول الهویه وغیره واکنش نشان میدهند اما در مقابل هتاکی ها ی تجزیه طلبان پان ترک به ایران ومردم ایران ومبارزین چپ وجمهوریخواه ایرانی کوچکترین واکنشی نشان نمی دهند ، مثلا پان ترکان در این سایت به عمد ایران را عیران می نویسند فارس را فاس می نویسند به کوروش کبیر توهین می کنند و کورش را خونخوار معرفی میکنند، کورش مورد احترام ایرانیان است، به سازمانهای
مارکسیستی ایران ومجاهدین توهین میکنند، اما آقای توکلی ککش نمی گزد، باور بفرمایید اگر امثال ما مثلا به چنگیز خان وقوتالمش اغلو خان خونخوار بگوییم سریع جناب آقای کیانوش توکلی با عکس خود ظاهر میشوند که آهای کمونیستهای جزمی اندیش آهای مجهول الهویه ها آهای تروریستهای مجاهد آهای جمهوریخواهان لائیک وسکولار شمایی که همه تان مدافع تمامیت ارضی ایران هستید چرا به چنگیز خان وقوتالمش اغلوخان خونخوار گفته اید مگر نمی بینید به تریج قبای تجزیه طلبان پان ترک برخورده است ویا بیخود میکنید به همکاران ساواک سابق حرفی میزنید ویا بیخود می کنید به همکاران رژیم اسلامی حاکم بر ایران حرفی میزنید مگر نمی بینید به تریج قباشان برمی خورد
مسئول محترم سایت. من به موحدی نوشتم که خودش هم نمیداند , چه .... می نویسد. .... یعنی در هم و برهم و اصطلاح فلسفی است. چرا پاک کرده و بجایش نقطه چین گذاشته اید؟ به توضیحتان ممنون میشوم.
دوستان حتما داستان شتر مرغ را می دانند. به شتر مرغ گفتند, برو هیزم بیاور,گفت من مرغ هستم و هیزم آوردن کار شتر است. گفتند پس تخم بگذار, گفت من شتر هستم وتخم گذاشتن کار شتر نیست. حالا داستان این باصطلاح مارکسیستها هم عین آن داستان شده است. تا از حقوق ملتهای ساکن در ایران تا سرحد جدائی صحبت میشود , فورا میشوند انتر ناسیونال و وقتی که صحبت از انتر ناسیونایزم میرود, فورا میشوند پان ایرانیست. اقای موحدی , مارکس کجا نوشته که خاک باید پاینده باشد؟ ....
جناب بامدادان ! آیا با مطالعه نظرات اخیر کیانوش توکلی میتوان طبق اعتراف خودشان ادعا کرد که ایشان فردی است ضد کمونیست یا از کمونیست بریده ؟ و دیگر نباید اینجا قربان و صدقه شان رفت و ازشان تعریف کزد بلکه از موضع پرولتلریا به نقد و افشای ایشان بعنوان یک خرده بورژوا یا نماینده بورژوا پرداخت ؟ پس در مواضع خود تجدید نظر کنید .
آقای امیر فطانت نوشته اند « سوال اصلی من اینست که چه چیز در روحیه جمعی ما مشترک است که کانون نویسندگان را در کنار صنف طّباخ و کله پز به استقبال پیرمردی میبرد با افکاری از عهد عتیق؟ »
کنکرت میگویم :« عقب ماندگی و عقب نگهداشته شدگی تاریخی و همه جانبه ی جهان سومی جامعه ی ما بود» در زمینه ی عوامل مادی و معنوی. که بازتاب رشد نیافتگی جامعه و استبداد حاکم بود. و بر این اساس نیروی اندک سکولار جامعه ، ضعف سازمانی-معنوی- سازماندی و رهبری داشت. در این شرایط جذب توده ها و حتی بخشی از روشنفکران به سوی « عدم تشخیص ماهیت نیروی رقیب»، اینجا جریان «پیر مرد» ، رویدادی ست عینی و بدیهی؛ که تحقق یافت. بنابرین نه ضعفهای خود را شناختیم و نه قوتهای طرف مقابل را. و نه کارهای لازم را توانستیم انجام دهیم و نه از پس شناخت ماهیت رقیب برآمدیم.
لاجرم آنچه فاجعه بود برما رفت.
نوشته اند : «ایران با هیچ معیار و تعریفی حالت انقلابی نداشت اما انقلاب شد.»
سخن متناقضی ست. بدون وجود حالت یا شرایط انقلابی، انقلاب غیر ممکن است. همانطور که بدون علت و جود معلول ممکن نیست.
-« با ایجاد فضای باز سیاسی برای اولین بار در تاریخ درِ گونی فشار و استبداد تاریخی این ملت باز شد و در خمینی آن ناجی را دیدیم که تصور میکردیم ما را به جامعه ارمانی میبرد.»
- علت اصلی جذب شدن توده به سوی نیروی تئوکراتیک نه باز شدن « در گونی یا فضای باز سیاسی»، بل « ضعیفهای تاریخی» ما -نیروی سکولار جامعه-بود.
- « شناخت حاصل زندگی ست»
- بله شناخت حاصل زندگی ست. از این رو نیز مردگان شناخت ندارند.
اما شناخت نسبی ست. اینکه حاصل زندگی ست دلیل بر این نیست که "همواره درست باشد". شناخت در زندگی میتواند «کاذب- درست- یا آمیخته به هردوی اینها» باشد. تشخیص آنها به عهده ی آزمایشهای بیطرفانه ا ست.
دید همه متفاوت است. اما پراتیک و « آزمایشها» بدون توجه به تفاوتهای دید ما فکر را می سنجند.
و کاری به این ندارند که من از در نگاه میکنم یا از پنجره. سکولارم یا روحانی- و اصلا چه کسی هستم- برای آزمایش مهم آن است سیبی که از درخت میافتد به هوا میرود یا روی زمین سقوط میکند. همین.
خیانت کمونیست و وابستگی شما به شوروی سابق و اینک روسیه خونخوار برای ایرانیان آریایی دهه هاست که به اثبات رسیده همین مانده از دست حکومت آخوندی خلاص شویم در دستان جنایتکار کمونیست ها اسیر شویم.
تا تارستان حدود 500 سال پیش توسط ایوان، تزار روسیه اشغال شد وبه تصرف روسیه درآمد وبخشی از سرزمین تاریخی روسیه در آمده است ، نباید اینگونه به تحولات تاریخی نگاه کرد وبعد نتیجه گرفت که تاتارها باید از سرزمین روسیه جدا شوند، تقریبا در همان زمان که تاتارستان بخشی از سرزمین روسیه شد، کشور عراق امروزی نیز که همیشه بخش جدایی ناپذیر ایران بوده است(کورش کبیر 500 سال پیش از میلاد مسیح عراق امروزی را متصرف شد وقبل از آن کلدانی ها وآشوریان وبابلی ها در عراق امپراطوری داشند) ودر دوران ایران باستان تیسفون که در عراق امروزی قرار دارد در دوره هایی در سلسله اشکانیان وساسانیان پایتخت ایران زمین بوده است وبعد از آنهم تا دوره صفویان وحدود 500 سال پیش بخشی از سرزمین ایران بوده است(البته 200 سال ایران با سرزمین هایش تحت اشغال اعراب مسلمان بود) که سلسله صفویان به خاطر حفظ امنیت، عراق را تحویل امپراطوری عثمانی
داد، پس در این زمان حال ما ایرانیان باید نتیجه بگیریم که عراق حدود 500 سال پیش برای ما بوده است وباید برویم پس بگیریم؟! که تفکری محال ونشدنی واحمقانه است ،ویا ترکمنستان 135 سال پیش جزیی از ایران بوده حال ما باید برویم وترکمنستان را پس بگیریم ؟!این تفکر پان آریا ها ونژادپرستان ایرانی است که خواهان الحاق سرزمین های از دست رفته ایران زمین در دوره های مختلف تاریخی هستند!! که تفکر محال ونشدنی واحمقانه دارند، اما مردم ایران این جغرافیای سیاسی ایران عزیز را قبول دارند وافکار پانی وراسیستی وشوونیستی نیز ندارند وخواهان الحاق سرزمین های از دسته رفته نیستند، اما، اما اجازه نمی دهند یک وجب از خاک ایران اشغال ویا تجزیه شود. در مورد تاتارستان روسیه نیزهم بدین گونه است ، تاتارستان اگر واقعا بخشی از سرزمین روسیه به حساب نمی آمد در همان سال1991 مانند جمهوریهای خودمختار اتحاد جماهیر شوروی سابق مانند کشورهای آسیای میانه وکشورهای قفقاز از روسیه فعلی جدا میشد ، غیر منطقی میگویم؟ مثلا به فرض اگر بعد از سقوط اتحاد شوروی، روسیه فعلی اجازه استقلال ترکمنستان را نمی داد مبارزه مردم ترکمنستان مشروع به حساب می آمد وحق تعیین سرنوشت ملل در مورد ترکمنستان صدق میکرد ومبارزه آنها به هیچ وجه تجزیه طلبانه نبود بلکه آزادیبخش بود، ولی اگر امروز تلاشی برای جدایی جمهوری فدرال تاتارستان از روسیه شود آن تجزیه طلبانه وارتجاعی است. مرگ بر خامنه ای، لعنت برخمینی، مرگ بر جمهوری اسلامی با تمام باند هایش، نابود توطئه های فاشیستهای تجزیه طلب پان ترک وپان کرد وپان عرب، نابود باد بقایای طرفداران استبداد سلطنت پهلوی، برقرار باد حاکمیت دموکراتیک خلق ایران، پاینده باد ایران، زنده باد خلق ایران
ازقدیم ضرب المثل ترکی داریم که : اکی آتی بیریاندا باغلاسون بیر رئی اولماسا بیر خوی اولار فارس آن می شود اگر دواسب را کنارهم ببندید همرنگ هم نشوند هم خوی وخصلت می شوند .
یهودیان برای اینکه بگویند قبلاً درفلان منطقه زندگی می کردند ازقبل به آن منطقه رفته سکه ویا کاشی را ازقدیم درآنجا جاسازی می کنند سپس با آب وتاب برای یاقتن اشیای ازقدیم که متعلق یهودیان است به آنجا بر می گردند پس از یافتن اشیا کلی تبلیغ به راه می اندازند که این منطقه متعلق به یهودیان است .
من دوستی بسیار خوب کردها با یهودیان را دراین ضرب المثل می دانم .
داستان شنگول و منگول که یک داستان ترکی است اکنون چنان آهنگ کردی روی آن نصب کردند که کسی نداند فکر غلت می کند
آهای خلق الله شما از این بهمن موحدی کومونیست .... بپرسید. بهمن موحدی می نویسد: مارکس با استقلال لهستان موافق بود برای اینکه روسیه لهستان را اشغال کرده بود. من از آقای موحدی سئوال کردم, اگر اینطور است, پس نظرتان در باره استقلال تاتارستان و باشقیریستان و سایر خلقهای ترک که سرزمینشان توسط روسهای اسلاوی اشغال گردیده , چیست؟ آقای موحدی زده به صحرای کربلا. منهم ولکنش نیستم. آیا ....کومونیست است یا چیز دیگر؟
اجازه ندهیم که کشور ما ابزار دست قدرتهای غربی شود. هر ساله دو جریان ساخته و پرداخته دولت روس و دو جریان وابسته به وزارت خارجه دولت شوروی و روسیه کنونی یعنی حرب توده در ایران و سازمان فدائی به دفاع از دو جریان تجزیه طلب پیشه وری و شادروان قاضی محمد می پردازند. اکنون نقش خرابکارانه دولت روس را دولتهای غربی و دولت اسرائیل با دفاع از تجزیه ایران به عهده گرفته اند. نگاهی به اخرین اعلامیه حزب توده در دفاع حزب توده و فدائی از جریان تجزیه طلب دروغ فاحش و تاریخی این حزب سرطانی ر ا افشا میکند.حزب توده مینویسد ..(
در این خصوص، رفیق قاسملو، با اشاره به اهمیت شناختِ صحیح از دوستان و دشمنان جنبشِ خلق کُرد و با استناد به تجربهٔ ارزشمند جنبش دوم بهمن، نوشته است:”حزب تودهٔ ایران نیز در دوران جمهوری مهاباد، علیرغم مخالفت شدید ارتجاع ایران و تبلیغات بورژوازی شونیستی ایران شجاعانه از حق تعیین سرنوشت خلق کرد دفاع میکرد.”۲ مردم ، شماره ٢۶٨ ، پنج شنبه ۵ تير ماه ١٣۵٩)
حزب توده در باره همین قاسملو نظر میدهد که (« قاسملو و همفکران » درسراشيب انفراد وشکست
« قاسملو و همفکران » بهمان ميزان از« ضد امپرياليست نبودن» طبقه حاکمه مينالند، که امپرياليسم امريکا
ورژيم بعث عراق!
مردم ، شماره ٢۶٨ ، پنج شنبه ۵ تير ماه ١٣۵٩*) حزب پر افتخار ادامه میدهد..(
حمله ضد انقلابيون فاشيست « گروه قاسملو» به دفترحزب توده ايران درمهاباد
. . . . ما ضمن محکوم کردن اين عمل فاشيستی « قاسلمو وشرکا» ازهمه مردم کردستان ميخواهيم که چهره
واقعی اين سالوسان را تشخيص داده وقاطعانه به مقابله بااين اوباشان برخيزند مردم ، شماره ٢٧٣ ، پنج شنبه ١٢ تير ماه ١٣۵٩ )
توجه دارید که این دو رنگی نیز دامن سازمان فدائی را گرفته و این سازمان تجزیه طلب زمانی نان اخوند را میخورند و زمانی مدافع خلقهای ایران میشوند.
اکنون دولت یهود نه مدافع خلق ستم کش کرد بلکه مدافع سیاست تجزیه ایران در خاورمیانه از دو جریان تجزیه طلب به سود خود استفاده میکند.دولت یهود مدافع سرسخت تجزیه در عراق و سوریه و ایران است.
همنشین بهار محترم ، بله درست است عامل اصلی انقلاب 57 آتش زیر خاکستر مردم ایران بود و امپریالیسم آمریکا نیز برخلاف توهمات سلطنت طلبان به هیچ وجه قصد برکناری شاه ونابودی نطام سلطنتی پهلوی را نداشت ترس امپریالیسم از این بود که با خیزش مردم ایران رهبری انقلاب به دست نیرو های مترقی وچپ بیافتد، سلطنت طلبان به گونه ای مضحک بیان میکنند آمریکا از ترس شاه اقدام به سرنگونی او کرد که بسیار مضحک ومتوهمانه است، توده های میلیونی خلق ایران خواهان سرنگونی سلطنت پهلوی بودند. اما همنشین بهار محترم این ساده انگاری است که ما فکر کنیم کنفرانس گوادلوپ تا ثیر آنچنانی در روند انقلاب نداشت ما نباید انتظار داشته باشیم آنها تمام مفاد کنفرانس را انتشار بدهند اما آنچه که مشخص است اینست که امپریالیسم به این نتیجه رسید که با هرچه شعله ورتر شدن خیزش مردم رهبری انقلاب خلق به دست نیروهای چپ ومترقی خواهد افتاد وضمنا اینکه
با ادامه حمایت از شاه جنگ مسلحانه بین مردم و ارتش وگاردشاهنشاهی به وقوع خواهد پیوست وبعد از سرنگونی شاه به طور یقین قدرت در اختیار چپها خواهد بود وبا توجه به جریان بودن جنگ سرد وتضاد های دو ابرقدرت و واقع شدن ایران در منطقه فوق سوق الجیشی خاورمیانه وهمسایگی با اتحاد جماهیر شوروی ، امپریالیسم آمریکا به این نتیجه رسید که جایگزین شاه خمینی بشود که هم عقب مانده بود وهم بسیار ضد کمونیست تر از شاه بود وهم منافع امپریالیسم تضمین شود با توجه به تضمین هایی که از خمینی گرفته بود، بر همین اساس در ایران وخارج از ایران مذاکرات وساخت وپاخت وزد وبند بین باند مرتجع خمینی وماموران امپریالیسم آمریکا در جریان بود، در روزهای منتهی به انقلاب مرتب در خانه فریدون سحابی بین سولیوان وهایزر وآخوند مکار بهشتی وآخوند گردن کلفت موسوی اردبیلی مذاکره وزد وبند در جریان بود. نمی دانم شاید اگر جنگ سردی در جریان نبود قدرتهای خارجی دخالت نمی کردند و ثمره انقلاب 57 به حاکمیت دموکراتیک مردم منجر میشد مردم ایران ونیروهای چپ که فرزندان پیشرو ومترقی وجان برکف خلق ایران بودند قربانی مظلوم جنگ سرد شدند. مرگ بر خامنه ای لعنت بر خمینی، مر گ بر رژیم پلید جمهوری اسلامی با تمام باندهایش، نابود باد توطئه های فاشیستهای تجزیه طلب پان ترک وپان کرد وپان عرب ، نابود باد بقایای طرفداران استبداد سلطنت پهلوی، برقرار باد حاکمیت دموکراتیک خلق ایران ، پاینده ایران زنده باد خلق ایران
آقای بهمن موحدی, نظر تان به استقلال تاتار ها وباشقیر ها و سایر ترکاان که سرزمینشان توسط روسهای اسلاو اشغال شده است, چیست؟ اینهمه به دموکراتی و همه چیز دانی آراسته هستید, لطفا صادق باشید و از بحث فرار نکنید.
1-فعلن که جبهه جنایتکاران ائتلاف ترکیه- داعش سکه یک پول شده است.
2-چه کسی و به استناد کدام اسناد مکتوب (و نه ترشحات مغزهای علیل فاشیستی- نژادپرستانه)، به دفاع از سیاست های پوتین و همپیمانانش پرداخته است؟
3-جنگ سوریه از پیکار دادخواهانه شهروندی سوریه ای و بویژه مردمان روژوا برای آزادی، به کشمکش قدرت های بزرگ تبدیل شده است که با مهره هائی چون سیدعلی، اردوغان و .. بازی می شود. فاجعه بزرگ زمانی آغاز میشود که جنگ های نیابتی به جنگهای رودرو تغییر کند.
4-پس از تضعیف داعش به همت کرد و کردستان، و همچنین ناکارائی آن در جنگ نیابتی، ترکیه و عربستان مستقیمن وارد خواهند شد تا روسیه را به جنگ فرسایشی بکشانند.
5-از نظر من تنها مردمی که علیه دیکتاتوری اسد قیام کردند حقانیت سیاسی دارند و هرگونه دخالتگری در سوریه، بمعنای نقض حق مردم آن کشور در تعیین سرنوشت خود می باشد.
6-در مورد شاهنامه خوانی و
شاهنامه خوانان خدمت شما عرض کنم که اینکار هم نیاز به بلوغ فرهنگی - اخلاقی و اجتماعی دارد، لز هینرو برای روضه خوانان غیرقابل فهم است.
پیشگامان جنبش کاویانی برای فراخوان انجمن پادشاهی ایران - درون میهن، پشتیبانی خود را از هموطنان غیور روژهه لات برای حمایت ازمردم زجرکشیده و دربند باکور و باشور و روژآوا اعلام میدارد. ما امیدوار به آزادی میهن آریایی، زندگی سرشار از سلامتی و شاد برای همگی اقوام ایرانی هستیم. ما برای دستیابی به این خواسته هایمان زندگی می کنیم ولازم باشد ، زندگیمان را فدا می کنیم.
در پاسخ مختصر به جناب آ. ائلیار در نوشته ایشان "برای چه انقلاب شد" در مورد اول کاملا حق با شماست. باید می نوشتم چرا انقلاب شد. به یاد داریم ایران با هیچ معیار و تعریفی حالت انقلابی نداشت اما انقلاب شد. سوال اصلی من اینست که چه چیز در روحیه جمعی ما مشترک است که کانون نویسندگان را در کنار صنف طّباخ و کله پز به استقبال پیرمردی میبرد با افکاری از عهد عتیق؟ و سعی کردم با ذکر مثالهائی از عنصر آرمانگرائی در این روح جمعی اشاره کنم. نتیجه گیری هم ساده است. با ایجاد فضای باز سیاسی برای اولین بار در تاریخ درِ گونی فشار و استبداد تاریخی این ملت باز شد و در خمینی آن ناجی را دیدیم که تصور میکردیم ما را به جامعه ارمانی میبرد. در مورد مطالب دیگر نگاه من به اخلاق ، به سیاست، به اعتقادات و مارکسیسم و همه چیز با نگاه همه متفاوت است. من جهان را از زاویه دیگری میبینم. شناخت به هیچکس وحی نمی شود حاصل زندگی است.
جناب آلتین
لطفا «نقد انحطاط فکری و عقبماندگی یک جامعه» را برای .... خودتان مرقوم بفرمایید که ضمن داشتن اجردنیوی ، صواب اخروی را نیز به همراه دارد.
چرا اینقدر عصبی هستید؟ همین توهین های حضرتعالی و دوسانتان را ما ایرانیان میلیون ها بار از دهان ملاهای تازیزاده و امت تازیپرست و صداوسیمای جمهوری اسلامی می شنویم.مگر صادق خلخالی (فارسیسم:)) نرفت آرامگاه رضاشاه را خراب نکرد.
ازمسئول محترم کامنت ها تقاضامندم تمامی نوشتارهای این صاحبان اندیشه!! را حتی با توهین هایشان انتشار دهید شاید افاقه ای بر درمان اذهان پریشان آنان شود.
سلام-آقای فطانت انگشت به نکات بسیارزیبادرمسایل اجتماعی عیران گذاشته است.درک این نوشته ازدیدگاه هرکس تفسیرخودآن کس وآنرامی طلبد.
مشکلات جامعه عیران به دوران قبل ازانقلاب مشروطه برمی گردد.درآن عصرباینکه حدودیکصدوپنجاه سال ازانقلاب رنسانس دراروپامیگذشت ،هنوزدرعیران علاوه برمردم وباسوادان ،سران حکومت نیزبه دهان آخونددوخته شده بودکه نظراین مقدس نمایان درموردمسایل اجتماعی واقتصادی وسیاسی چیست.وپس ازمشورت با این علما ومخترعین پیشرفته اجتماعی وحقوقی دست بکارمیشدند.
درانقلاب مشروطه نواندیشان به دوگروفکری مجزاتقسیم میشدند.یکی تعدادی استارت زنندگان تفکرروشنگری ودگرگونی که تفکرانقلاب درکل نگرش به مسایل اجماعی بودند.مثل آخوندزاده.میزاحسن رشدیه.میرزاعلی اکبرصابر.وحیدعمواوغلی ووو..وگروه دوم روشنفکران وابسته بانظردزدی وتقلب درنگرش فکری که عمدتا وابسته به مراکزاستعماری غرب مثل محمدعلی فروغی.قوام
عباس آشتیانی وشیخ الاسلامی.محمودافشاروده هاووو...ومرجع تقلیدوابستگان تفکرناسیونالیسم هدایت شده ازطرف انگلیس که نتیجه آن روی کارآوردن رضاشاه وشکست انقلاب مشروطه وخیزش های مدرنیسم تفکری استقلال وروشنگری بود.
اگربخواهیم نگرش فرهنگی دراروپا وایران را مقایسه کنیم که نویسنده ازژاندارک نام برده است این تفکررابایدبا تفکرشاهنامه خوانی وتعذیه ودسته مسیبت خوانی ماه محرم ودرقهوه خانه نشینی روشن فکرجامعه روشنفکرفاس فرق زمین تاآسمان است.
اگرجنبشی نیزبه اسم کمونیسم وضدتبیعیض درایران پس ازروی کارآمدن پهلوی هابوجودآمدکه ازاتینیک های مختلف فاس وتورک وکرد وو..درآن شرکت داشتندبخاطررفع تبیض اقتصادی دراین موردخاص دردرجه اول ودردرجه دوم ظلم وستم فرهنگی وآپارتایدفرهنگی درمسخ روح دیگراتینک هابود.
جامعه روشنفکرکنونی عیران بااینکه حدوددوسیت وسی سال ازانقلاب رنسانس درغرب میگذردهنوزبرای اینکه اززیرستم وظلم های گوناگون خارج شودمیخواهندبه خودومردم عوام تلقین کندکه عکس خمینی درماه است .این ها همگی ریشه درعقب ماندگی وفقرفرهنگی دارد.یاهنوزوزیرش باآیت الله مکار.آملی.همدانی.شبیری.شبستری.هم اندیشی کرده وبعدبخشنامه ایی صادرمیکند.
رشته فرهنگ غالب وتسلط دراین صدسال دردست عوامل پست ونوکرونوکران استعماری فاس(فارس)بوده واست.هنوزاین جماعت بخاطراینکه نمیخواهندافساراین میدانداری راازدست بدهند خودرابه کوچه علی چپ زده وبامسخ وپول ومیزو پست تعدادی ازافراداتینک های دیگرراباخودمیتوانندهمراه کنند.دراین همراهی است که مانیمتوانیم ازاین اسارت گاه خارج شویم وروزبروز به درون باتلاق رفتنمان بیشترمیشود.
آنهاییکه که بازهم دراین عصرکه آنراعصرانقلاب انفورماتیک وانفجاراطلاعات می نامندکه درست هم است.باابزارهایی مثل کمونیسم.سوسیال انترناسیونالیسم وتمامیت خواهی بخوان(پان ایرانیسم)سعی درکنترل حرکت روبه جلوی جامعه ملل درون عیران (ایران)دارند.
مااگرانقلابی مثل بهمن 49و57کردیم وخواستیم چرخشی درجامعه عیران کنیم اشتباه نکردیم .این استعمارگران ونوکران آنهابودندکه ازماقوی تروبابرنامه تروعقلانی ترحرکت کرده وحرکت مارا دریدخودگرفتند.فرق نمیکندخمینی بودیا کسی باتفکرمثل موحدی بامدادان که هردوانحراف ومتروداست.
جامعه هندوستان وحرکت گاندی دراصل یک تحول فرهنگی وانقلاب فرهنگی بادیدگاه استعمارزدایی بود.
درایران اکثرا وبخصوص روشنفکران فاس (فارس)تفکراستعماری یعنی استعمارگیرایی دارد.اگراین نباشدافسارفرهنگی ازدستان هردو استعماروفارس خارج خواهدشد.وآنگاه است که بایدگفت انقلاب فرهنگی استعمارزدایی ازنوع انقلاب هندوستان ..صورت گرفته است.
حال نیزبه نفع روشنفکرفاس(فارس)این است که ارروحانیت ابزاری درسرکوب برای جلوگیری ازرشدفرهنگی روشنگری نموده ومی نماید.اگرنامه بعضی ازاین دسته های روشنفکران فاس رابه مراکزحکومتی راخوانده باشیددقیقا به نوشته های من پی خواهیدبرد.مثل برداشتن مجسمه فردوسی ازمیدان سلماس.نامه درمورداعتراض به فکاهی فیتیله وازاین قبیل نامه نشان ازهمدستی حکومت باجامعه روشنفکری فارس رابایدبادیدعمیق نگاه کرد.این جماعت درزمان شاه وپدرش نیزسکان فرهنگی رادردست داشتند.ودراین صدسال عصرروشنگری همه کاره بوده ولی نق زدن های خودرانیربعلت پوشش بی عرضگی خودبرای فرافکنی راه می اندازند..
دقیقا موافق التین هستم، با نظر آقای فطانت برخورد کنید، درست مثل حزب الهی ها، اول پرونده باز می کنند، تهیدید می کنند و.....جمود فکری برخی از کمونیستها را می شود از دو کامنت بالا مشاهده کرد، آقای فطانت در مورد دانشیان، کتابی نوشته که می شود مطالعه کرد
جناب اقبالی، خیلی ساده هستید که مثل آب خوردن، به دام پرپاگاندای روسی میافتید، روسها با گنده کردن حمله عنقریب ترکیه به سوریه، میخواهند پردهای بر روی جنایات خود در سوریه بکشند، اینقدر زود و دست بسته تسلیم پرپاگاندای روسها نشوید، اگر امری ازتون نگذشته بود به شما پیشنهاد میکردم که برید در دانشگاه "" روابط بینالملل "" بخوانید تا کمی از این وضع وخیم پریشانی فکری رهائی یابید، بزودی ارتش پناهندگان خاورمیانهای اروپا و ارتش بی خانمانان ویرانیهای روسیه در خاورمیانه بر علیه سیاستهای روسی که از یک طرف "" نژاد پرستان روسی و اروپا ئی در اروپا را به جان پناهندگان میاندازند و از طرفی سیاست ویرانی خاورمیانه توسط پوتین، اعلام مجودیت خواهد کرد و حامیان سیاستهای ضدّ انسانی پوتین در منطقه خاورمیانه، منجمله تروریستهای پ ک ک ، کمونیست ها، آخوندها ، کفن پوشان شاهنامه خوان سکه سیاه خواهند شد.
جناب آدم گرامی احتمال می دهم امیرحسین فطانت هنوز با جنایتکار کثیفی مثل پرویز ثابتی در رابطه باشد چون هنوز به چپها هیستیری دارد در ضمن این ثابتی پلید دختر ....خود را میخواهد مطرح کند وخودش زیاد در انظار عمومی ظاهر نمی شود شاید دوستش امیرحسین فطنت بیشتر بداند. جالب است تجزیه طلبان پانترک مدا فع همکاران ساواک رژیم منحوس پهلوی شده اند، شرم باد برقاتلان شهدای به خون خفته خلق خسرو گلسرخی وکرامت دانشیان، قاطعیت در برابر دشمنان خلق ایران ضامن پیروزی محتوم خلق ماست. مرگ بر خامنه ای لعنت برخمینی ، نابود توطئه های فاشیستهای تجزیه طلب پان ترک وپان کرد وپان عرب، نابود باد بقایای طرفداران استبداد سلطنت پهلوی، مرگ بر جمهوری اسلامی با تمام باند هایش . پاینده باد ایران ، برقرار باد حاکمیت دموکراتیک خلق ایران.
مسئول محترم کامنتها، نقد من بهیچوجه به این مفهوم نبود که اگر کسی بطور خاص اهانت و فحاشی مینماید منتشر شود بلکه شیوهی برخورد با کامنتهای مخالف نشانگر این هستند که حذف یا سانسور نمودنشان کاملاً بصورت هدفمند به دلیل گرایش فکری تأیید کنندهی کامنتها صورت میگیرد قبل از من نیز از «وحشیگری، غارت و چپاول» هخامنشیان، بویژه شخص «کوروش» بسیار گفته و نوشته شده است اما به دلیل آنکه «کوروشپرستان» تاب و تحمل دیدن این واقعیت را ندارند مطلب سانسور میشود تا بر یک واقعیت تاریخی سرپوش گذاشته شود. بین دو کلمهی «خشن» و «وحشی» تفاوتی اساسی وجود دارد و بکار بردن «خشن» هرگز نمیتواند مفهوم «وحشی» را برساند.
من در کامنتهایم هرگز ننوشتهام «فارس عقب مانده» یعنی بطور خاص و مستقیم به کسی اهانت ننمودهام اما بین «نقد عقبماندگی یک جامعه» و «اهانت مستقیم به یک شخص و یا ملت» تفاوت اساسی وجود دارد.
«نقد انحطاط فکری و عقبماندگی یک جامعه» یک بحث جامعهشناختی است. من اگر کامنتی مینویسم که مثلاً به «وحشیگری» اشاره مینمایم حتماً میتوانم اسناد و مدارک آن را هم برای اثباتش ارائه دهم یعنی نظرم یک پشتوانهی منطقی داشته و قابل دفاع میباشد و اصلاً به این مفهوم نیست که بخواهم «توهین»ی منتشر شود بلکه بطور کلی «یک جامعه» را نقد مینمایم اما طبیعی است کسانی که متعصبانه و با پسزمینهی منفی با موضوع برخورد مینمایند تلقیشان از اندیشهی درون «نقد» توهین باشد که اینگونه نیست. هر آنچه مینویسم به آن باور دارم و معتقدم مشکل امروز جامعهی ایران نشأت گرفته از این تفکرات ارتجاعی باستانگرایانه میباشد.
تعریفم از «آزاداندیشی» هم این است که «از به بند کشیدن اندیشهها به دلیل آنکه کسانی مخالف آن هستند باید پرهیز نمود» و به همین خاطر نوشتم نباید کامنتها به دلیل آنکه مسئول تأیید کنندهی کامنتها مخالف با محتوای آن میباشد حذف و یا سانسور شوند. هدف احترام به «آزاداندیشی» است نه انتشار توهین و فحاشی بطور خاص.
اگر ما بخواهیم روی اهانتها زوم نماییم کامنتهای بسیاری هستند که نویسندگانشان با بستن چشمانشان و باز نمودن دهانشان به سمت آسمان تورکها را به مغولان و ... متصل نموده و اهانتهای لایق خودشان را به آنان روا میدارند. این واقعیتی است که اگر در کامنتها میزان اهانت به فارسها 10 درصد باشد میزان اهانت به تورکها 90 درصد میباشد که قبلاً هم این را نوشته بودم که دلیل آن را در رویکرد جانبدارانهی ایرانگلوبال و برخورد مهربانانه و نوازشگرانهاش با همفکران خودش میدانم اما چون ما اینجا به چشم «بیگانه» دیده میشویم هر نوع کامنت منطقی هم ارسال نماییم به چشم «خصمانه» نگریسته میشود چرا که به عنوان تهدید کنندهی تمامیت ارضی پوشالی این مملکت دیده میشویم در حالیکه این مملکت ارث پدری کسی نیست و همان اندازه که دیگران در آن سهم دارند ما هم داریم و کسی حق برخورد «قیممآبانه» و «تمامیتخواهانه» با حقوق ملی ملت تورک آزربایجان جنوبی تا سطح «استقلال» را ندارد. در جهان پیشرفتهی امروز دیگر منسوخ شده است که ملتی با گردنکلفتی بخواهد ملتی دیگر را در استعمار و استثمار خود نگه دارد.
دروغی دیگر برای گرم کردن بازار انتصابات جمهوری کهریزکی ایران. علیرغم افزایش30 درصدی بارندگی پاییزامسال نسبت به سال گذشته ,تراز آب دریاچه اورمیه از پارسال پایین تر است. مافیای اب وابسته به سپاه پاسدارن و رانت خواران اجازه باز کردن آب سد ها را نمی دهد و می گویند که دریاچه را نمیتوان احیا کرد.
چه خوب مسئول کامنت ها جواب کینه توزی این ترک بنام " آلتین" را داد .هدف امثال او آنتاگونیستی کردن تضادهای راسیستی و تبلیغ جنگ داخلی در ایران است در حالیکه خود در فرنگ و یانکی جهان جا خوش کرده اند . اینها .... بجای برخورد سیاسی با حاکمان ، به سمت اصطکاک راسیستی ضد ایرانی و ضد فارس رفته اند . بجای بررسی کوچ ایلات دامپرور مغول بسوی خاورمیانه ، به نفی تمدنهای چند هزارساله این منطقه میپردازند . کینه راسیستی اینها به انسان و فرهنگ و تمدن ایرانی ، بزودی شعله ای خواهد شد که حتی به قبرستانهای این فراریان بی وطن در غرب خواهد رسید .تا با نام مستعار هم نتوانند به ایران و آذربادگان برگردند . طلبکاری .... تا حدی است که در این سایت ایرانی فارسی زبان به چانه زنی و التماس و تهدید روی آورده اند . در خانه میزبان نشسته و مدام ارد میدهند و تقاضای ارث
شیوهی برخورد «کمونیستی» با اندیشههای مخالف و متضاد همینگونه است بجای پرداختن به اندیشهی طرح شده در نوشتار و پاسخ منطقی دادن به آن، شروع نمودند به اتهامباران، تخریب و ترور شخصیت نویسنده.
مطلب برخوردی رئالیستی با واقعیت «مارکسیسم» و چرایی و چگونگی ایفای نقش آن در انقلاب ایران داشته است و به درستی دست روی این نکته میگذارد که "قدرتی که از لوله تفنگ بیرون می آید طبیعتاً نمیتواند جامعه ایده آل انسانی و مبتنی بر احترام به انسان بسازد." که من هم به این «مسئله» در کامنتهای قبلی اشاره نموده بودم. بین به قدرت رسیدن از طریق شیوهی مبارزهی سیاسی «مهاتما گاندی» و «سازمان مخوف مجاهدین خلق» تفاوت از زمین تا آسمان است. سازمانی که بنیهی آن بر مبنای ارتکاب جنایتهای تروریستی و کشت و کشتار میباشد به جایی غیر از استبداد مطلق نمیتواند منتهی شود.
درک و تلقی شما از «مارکسیسم» کاملاً طبق تفسیر مطلوبتان و انحرافی میباشد. در شوروی که مادر «کمونیسم» و «مارکسیسم» بود با وجود حکومت دیکتاتوری با آن سطح استبداد، به تمام جمهوریهایی که بعداً با جدا شدن از آن به کشور مستقل تبدیل شدند «خودمختاری» اعطاء شده بود یعنی «حق تعیین سرنوشتشان» بطور نسبی به رسمیت شناخته شده بود اما کمونیستهای اینجا با تلاش برای وارونه جلوه دادن «حق تعیین سرنوشت» دقیقاً نظر مارکس در این مورد را به «بازیچه»ی نفی «حق تعیین سرنوشت ملل غیر فارس» تبدیل مینمایند.
جناب آلتین گرامی،
1ـ متأسفم که شما "آزاد اندیشی" را به معنی روا داشتن توهین و دشنام به اشخاص و گروه های اجتماعی درک می کنید. 2 ـ اینکه شما یک قوم ساکن در ایران را " عقب مانده" بدانید و یک شخصیت تاریخی ایرانی را "وحشی" بخوانید، به هیچ وجه نقد نیست، بلکه تنها بیرون ریختن خشم کور است به بهای خشمگین کردن گروهی دیگر از خوانندگان. 3 ـ توهین به اقوام و شخصیت ها، که شما خواهان انتشار آنها هستید، بی پاسخ نمی مانند و کسان دیگری نیز در واکنش به توهین شما، چنانکه بارها دیده شده، به قوم و شخصیت های محبوب شما توهین خواهند کرد و این دور فزاینده ی توهین و پرخاش متقابل ادامه خواهد یافت، بگونه ای که محیط کامنت ها به مکانی برای ردوبدل دشنام های چندش آور و رکیک تبدیل گردد. آیا شما خواهان " تبادل نظر" در چنین محیطی هستید؟ 4 ـ ممنوعیت توهین به اقوام و اشخاص در کامنت ها، سویه ی خاصی ندارد و همانگونه که
عبارت "فارس عقب مانده" قابل انتشار نیست، عبارت "ترک عقب مانده" و مانند آن نیز منتشر نمی شود. 5 ـ شما می توانستید نقد خود را با به کارگیری واژه های غیر توهین آمیز انجام دهید. مثلاً بجای واژه ی "وحشی" از واژه ی " خشن" سود برید، یا بجای عقب مانده خواندن یک قوم از عبارت همگام نبودن با تحولات سود برید. اما متأسفانه عمداً از واژه های توهین آمیز وبرانگیزاننده ای بهره برده اید که بویژه با توجه به برخی حساسیت های موجود قومی و فرهنگی، محیط گفتگو را به فضای درگیری و دشنام پراکنی تبدیل خواهند کرد. 6 ـ تاکنون کامنت های متعددی از شما بدون تصرف منتشر شده اند. این اصرار شما بر انتشار واژه های توهین آمیز نشان می دهد که متأسفانه به انتشار اندیشه ی خود خرسند نیستید و می خواهید حتماً "توهین" هایتان انتشار یابند. از انتشار ادبیات توهین آمیز چه چیزی می خواهید به دست آورید؟ 7 ـ با توجه به ممنوعیت توهین به اشخاص و گروه های اجتماعی، از شما خواهش می کنم بجای اصرار در انتشار واژه های توهین آمیز، دیدگاه های خود را بدون به کارگیری چنین واژه هایی بنویسید.
لهستان هیچ وقت جزیی از سرزمین روسیه نبوده است ودردوره های تاریخی مختلف به دست امپراطوری روسیه اشغال می شده است ومارکس به درستی از مبارزه وحق تعیین سرنوشت ملت لهستان از یوغ تزارهای ظالم دفاع کرده بود.
شخصی که پشت تأیید کامنتهاست باید یک فرد «آزاداندیش» به معنای واقعی کلمه بوده و بتواند با صرفنظر نمودن از تفکر خاص خود حتی کامنتهایی که صد در صد متضاد با تفکر خودش نیز میباشند را انتشار دهد نه آنکه با حذف و یا سانسور نمودن کامنتها با نقطهچین نمودنشان مخالفت خودش را نشان داده و با تزریق ایدهی مطلوب خود به درون کامنتها با تغییر ساختارشان جهت فکریشان را تغییر دهد. اینجا دیگر مفهومی ندارد چون من «فارس» و یا «تورک» هستم و مخالف با فلان اندیشه هستم قادر به نشر کامنتهایی که برخلاف تفکرم میباشند نباشم.
در کامنتهای من حتی کلمات «فارس» و «فارسستان» هم سانسور میشوند. از شخصی که کلمهی «وحشی» را در کامنت بالایی من نقطهچین نموده است سؤال مینمایم اگر فردی مقالهای و یا کتابی در نقد امپراتوری هخامنشیان و شخص «کوروش» بنویسد آیا باید کلمهی «وحشی» را سانسور نماید چون کسانی مخالف آن هستند!؟
مگر کم هستند کتابها و مقالاتی که در نقد امپراتوری هخامنشیان نوشته شدهاند .... فرمانروایانشان را مورد بحث و بررسی قرار دادهاند!؟ این «مقدسسازی»های توخالی کی به اتمام خواهند رسید!؟ آیا اکنون در عصر مصر باستان به سر میبریم که مجازات اهانت به فراعنه مثله شدن با بیرحمانهترین شکل ممکن باشد!؟
در جهان پیشرفتهی امروز با این سرعت گردش اطلاعات و با این حجم وسیع ابزارها و امکانات رسانهای آیا با حذف و یا سانسور نمودن میتوان جلوی انتشار اندیشهها را گرفته و با از ریشه خشکاندنشان محو و نابودشان نمود!؟ مگر نه این است که بزرگترین خصوصیت اینترنت «آزادی» آنست و آمده که با غلبه بر «تمامیتخواهی»ها نوری بر تاریکیها بتاباند؟ اگر در اینجا از انتشار اندیشهی من نوعی ممانعت بعمل آید آیا نمیتوانم آن را در سایتها، وبلاگها، فورومها، فیسبوک و صدها و هزاران رسانهی الکترونیکی دیگر انتشار دهم!؟ آیا بجا نیست که بر این تنگنظری در انتشار اندیشهها پایان بخشیده و سطح دنیای مجازی را هم به اندازهی دنیای دیکتاتوری کوچکمان پایین نیاوریم؟ آیا وسعت اینترنت در سطح اقیانوسی به عمق یک بند انگشت میباشد؟
متأسفانه با آنکه از استبداد رژیم جمهوری اسلامی دادمان به آسمان میرسد اما کسانی که ادعاهای دموکراتیکشان گوش فلک را کر مینماید شیوهی برخوردشان با اندیشههای مخالف و متضاد مثل همان برخورد سنتی دیکتاتوری این رژیم در سرکوب اندیشهها و در مواقعی حتی بدتر نیز میباشد. برای ایجاد جامعهی دموکراتیک قبل از هر چیزی باید بتوانیم ظرفیت تحمل و مدارا با اندیشههای مخالف و متضاد را در خودمان پروش داده و در عمل نیز پایبندیمان را به اصول دموکراتیک اثبات نماییم نه آنکه یک قلم قرمز در دستمان گرفته و هر اندیشهای که برخلاف تفکرمان میباشد را یک خط بزرگ قرمز رویش بکشیم.
شمایی که تحمل نقد یک فرمانروایی که در دنیای باستان بیشتر از 2500 سال حکومت مینموده است را ندارید چگونه میخواهید در دنیای امروز حاکمیتی دموکراتیک بر اساس استانداردهای جهان پیشرفته بنا نمایید!؟ و اصولاً آیا هدف شما ایجاد حاکمیتی دموکراتیک میباشد و یا در آغوش گرفتن دوبارهی استبداد شاهنشاهی چندهزار سال پیش با چسبیدن به این مقدسپرستیهای توخالی!؟
اگر میگویم جامعهی .... پتانسیل و شایستگی چرخیدن به سمت تغییرات دموکراتیک را ندارد به دلیل همین منش و رویههای ضد دموکراتیک و «مقدسسازی»های عصر حجری میباشد اما چون حرف حق همواره تلخ است تحمل نشده و حذف و یا سانسور میشود.
باید به شخص پان ترک تجزیه طلبی به نام ناظر بگویم بنده هیچ وقت ادعا نکرده ام ازیکی آکادمی های مارکس شناسی فرانسه مدرک دریافت کرده ام، ونمی گویم استاد مارکس شناسی مثل احسان طبری هستم که استاد روژه گارودی بود که در ایامی مار کسیست بود، شما ها فقط قصد تخریب دارید ، درباره حق تعیین سرنوشت ملل وخلقها هم که در مارکسیسم آمده است بارها توضیح داده ام اما باز هم میگویم منظور مارکس از حق تعیین سرنوشت ملل این بود که ملل ضعیف بر ملل امپریال پیروز شوند وملل ضعیف حق مبارزه وبیرون راندن ملل امپریال واستعمارگر واشغالگر را داشته باشند این کج فهمی است که فکر کنیم منظور مارکس این بوده است که قومی در جامعه ای تشکیل شده وملتی واحد واز کشور مادرادعای جدایی وملیت بکند اصلا وابدا منظور مارکس این نبوده است دقیقا برعکس است مارکس به درستی معتقد بود هرجا کشور وملت بزرگتری واز نظر سیاسی یکپارچه تری به وجود آید این
روند مثبت وبه نفع جنبش جهانی کارگران است، آدام اسمیت نیز یکی از تئوریسین های نظام کاپیتالیستی بود ومبدع اقتصاد سیاسی سرمایه داری بود وتز هایش ضد کارگران وزحمتکشان بود او با تزهایی همچون دست های نامریی بازار سعی در انتقال این مفهوم را داشت که نیروی کار همیشه باید نیازمند باشند ویا به عبارتی همواره باید تعدادی بدبخت وفقیر وجود داشته باشند مارکس در مباحثی همچون نیروی کار مولد تزهای اورا رد کرده است ودیگر اینکه توضیح وبیان نقد مارکس از تز های آدام اسمیت نیازمند یک مقاله جداگانه ومفصل است که دراین مقال وگنجاندن آن در کامنتها نمی گنجد.
زبانی بسیار روشن، تنظیم شده، زنده و متکی به فاکتهای واقعی که خواندن مقاله را از ملال رها یی میدهد. نوشتاری که روشنگر است و عاری از شعارهای بیهوده. مته ایی برنده که حاصلش واقعیتی غمگین است.
جناب آقای امیر حسین فطانت باید بیشتر درباره توطئه پرویز ثابتی جنایتکار در دستگیری گروه رفقا طیفور بطحایی وعباس سما کار ودلاور شهید کرامت دانشیان و ربط این گروه با جمع رفیق شهید خسرو گلسرخی وشکوه فرهنگ زاده ومنوچهر سلیمی مقدم ومخصوصا نقش خود ایشان دراین نقشه پرویز ثابتی جنایتکار توضیح بدهد، وهمجنین ایشان بیشتر توضیح دهند منظور ایشان از اینکه مارکسیسم نمی تواند جامعه ایده ال انسانی مبتنی بر احترام به انسان بسازد چیست؟ اگر مارکسیسم نمی تواند چنین جامعه ای را تشکیل دهد پس منجی های دروغین آخرالزمانی دینی ولیبرال امپریالیسم می تواند چنین جامعه ای را تشکیل دهد؟!
انسان از خود میپرسد اصلا امکان دارد که شما آدمی سیاسی باشید با آن...... که نمودید و موجب..... شدید ؟ اصلا شما بطور ژنتیک یک هوادار شاه و سلطنت نیستید که هنوز دنبال اشتباه میگردید و نه به دنبال جنایتهای آن رژیم وابسته به امریکا و اسرائیل . اصلا آدم باید از خود بپرسد که شما آدم متعادلی هستید ؟ آیا با........ در امریکا در تماس و دوستی هستید ؟ ظاهرشدن شما با اسم و عکس تان توهینی است به همه مبارزان سیاسی اجتماعی . حداقل خودرا این چنین علنی نکنید تا خشم فروریخته هزاران جوان حاضر در صحنه را بر نینگیزید .
من بابخش هاي اول اين مطلب بسيارموافق هستم ولي درجايي درباره انتخابات ازطريق اينترنت نوشته ايد: «البته در این باره بخشی از نیرو ها در خارج طبق " سنت معمول" با موضعگیری های شتابزده و یک خط در میان خواندن نظرات این دوستان ، تفسیر های اشتباهی از این حرکت کرد ه و آن ها را متهم به گرم کردن تنور انتخاباتی رژیم اسلامی کرده اند»
حرف من با شما اين است كه چرا به جاي اين كار كه درواقع براي مردم ومشخصا اين انتخابات يك نتيجه عملي دربرنخواهد داشت ،يك ايده و پيشنهاد واقعگريانه نمي دهيد كه آن هم« درخواست انتخابات آزاد زير نظر سازمان ملل» است . همه ما مي دانيم كه حاكميت فعلي به طور قطع ويقين به آن تن نمي دهد و درنتيجه هم در ديد مردم ايران وهم درانظار بين المللي مفتضح شده ومشتش بازمي شود . با نوشتن يك سري اسامي دراينترنت كه به جايي نمي رسيم .
خواست همه ما ايرانيان چه درداخل كشور وچه درخارج از ايران اين است كه اين حاكميت ازصدر تا ذيل كنار برود و نهادهاي قانوني همطراز باقوانين بين المللي بر كشورمان حاكم شود
دراين صورت دراين مرحله تنها راه اين است كه به شيوه هاي مختلف دست اين حاكميت را درمقابل مردم رو كنيم . تا به قول شما درمقابل جريان« بدتر» به« بد» راي ندهد . ضمن اينكه اين بار خيال شما وهمه مردم راحت شده است. چون با رد صلاحيت اصلاح طلب ها از طرف شوراي نگهبان اصلا ديگر« بد» هم درصحنه باقي نمانده است !! وهرچه است« بدتر» است ! اين را اين روزها به وضوح درحرفها و مواضع رفسنجاني هم مي توان ديد .
جناب بامدادان ! .آیا کمونیست و ضد کمونیست بودن یک بحث و موضع گیری روشنفکربازی اسکولاستیک است یا نشان از وابستگی و علائق طبقاتی انسانی ؟ انواع برداشت از کمونیسم باعث میشود که کسی به دامن بورژوازی بیفتد و تمام کمونیسم را زیر سئوال ببرد ؟ مگر میشود همچون بلندگوهای مغزشویی شاه و شیخ ، استالین و پولپوت و کاسترو و هونیکر را سنبل کمونیسم پادگانی دانست .
کروا غلو از سرزمین آذربایجان :ایکاش با دادن آگاهی از عقبه .... و خیانت و وطن فروشی هزار ساله آنان در پی هویت نداشته همانند کو لی ها البته کو لی ها مدنیت برانداز نیستند به عکس ترکان که هیچ چیز از دست ترکان در امان نیست. بعد از آگاهی رسانی انتخاباتی در ایران بشه که یک عده خود خواسته برن ترکستان و یک عده هم برن عربستان ما هم که آرمیدگان و صا حب سرزمین آذربایجان هستیم دعای خیر برایشان می کنیم .
من نوشته ام:" برخی از کمونیست ها دچار جمود فکری اند....." بعبارت دیگرما " چپ ها ی دمکرات " داریم و کمونیستها یی که در دهه پنجاه مانده اند. بین این دو تفاوت بسیار است . اولی از گذشته درسها گرفته است و دومی شعار می دهد و بدنبال دشمن سازی .....
از کجا معلوم ایران از جنگ دور خواهد ماند،دخالت عربستان و سپس ترکیه و آمریکا ، خیالی بیش نیست، این به معنی آغاز جنگ جهانی سوم، ....غرب تلاش می کند، درگیری بین ایران و عربستان کاهش یابد ولی تشویق آمریکا به اعزام نیروی زمینی عربستان، اشتباه اساسی غرب است و می شود گفت، با تلاش آنها منافات دارد.
آقای امیر حسین فطانت می گوید من مارکسیسم را از دید خودم نگاه می کنم ومبارزه برای برپایی مارکسیسم کمکی به جامعه انسانی نمی کند، باید به ایشان بگویم چون دید ایشان بورژوایی است اینگونه نظرمنفی به مارکسیسم دارد ودید ایشان به همه مسائل دید بورژوایی است. مارکسیم تزی است برای پایان دادن به تحجر بشرومارکسیسم تزی است برای احیای انسانیت وبازگشت انسان به انسانیت خویش، جامعه بورژوایی بدون حمله به کمونیسم ومارکس قابل تصور نیست، ضد مارکس بودن، ضد تئوری تغییر بودن مارکسیسم وپراتیک انقلابی را تحریف کردن، هرجنایت وناحقی را به کمونیسم چسباندن ودر یک کلام از مارکسیسم که مکتب آزادی انسان است شیطان ساختن یک حرفه مبلغ تفکر بورژوازی است صحنه سیاست جهان را در این 25 سال مرور کنیم، به روند رویداد ها از دهه هشتاد وتعرض راست افراطی وبویژه با پایان جنگ سرد نگاه کنیم، به الفاظ وادبیات سیاسی ومکاتب نو وچهره ها و
سخنورانش نگاه کنیم، کوهی از کلمات قصار وژست های توخالی وسیاستمداران مبتذل مثل برلوسکنی ایتالیا ومکاتب پفکی، رژه وعده های پشمکی وانحطاط انسانی، جنگها ونفرتهای بی پایان ، کشتارهای مخوف، عروج نیروهای دست راستی فاشیست، فقر وفاقه چند صد میلیون انسان، ناتوانی در حل مسائل ساده وهزار درد بی درمان. کاپیتالیستها وعده دادند که دنیا به سمت عدالت ورفاه ودموکراسی ونفی توتالیتاریسم می رود! نتیجه وعده های رفاه وامنیت ودموکراسی چیزی شبیه پشم وکشک شد! گفتند پایان دوران دیکتاتوریها است! پایان تاریخ است! پایان کمونیسم است! اما نتیجه یکه تازی کاپیتا لیسم ولیبرال دموکراسی این شد که بیش از دو دهه در یک مقیاس جهانی علیه بشریت حرف زدند، لیچار گفتند! جنگ سازمان دادند، میلیون میلون کشتار کردند، جوامع را تکه پاره کردند، به نیروهای گورستانی قومی وتجزیه طلب ونژاد پرستان وشوونیستها ومتعصبین مذهبی وآدمکشان حرفه ای میدان دادند، این است ضد مارکسیسم، خوشبختی از طریق بازی در زمین بورژواها ودموکراسی بورژوایی واصلاحات تدریجی در چهارچوب نظام سرمایه داری حاصل نمیشود، تنها وتنها خوشبختی با انقلاب ومارکسیسم حاصل میشود. باید با صدای رسا اعلام کرد که بشریت کارگر برای آزادی خود وکل جامعه راهی جز انقلاب با آموزه های مارکسیستی علیه سرمایه ندارد، باید از هر تریبونی جهان رابه انقلاب کارگری فراخوان داد، باید دنیا را به حرکت به سمت سوسیالیسم وکمونیسم وتغییر فوری در زندگی انسان فرا خوان داد، مارکسیسم تنها راه نجات بشریت است. مرگ بر خامنه ای ، لعنت بر خمینی، مرگ بر جمهوری اسلامی با تمامی باند هایش، نابود باد توطئه های فاشیست های تجزیه طلب پان ترک وپان کرد وپان عرب، نابود باد بقایای طرفداران استبداد سلطنت پهلوی، برقرار باد حاکمیت دموکراتیک خلق ایران، پاینده باد ایران ، زنده باد خلق ایران.آقای زیبایی اگه اشتباه نکنم همنشین بهار سالها پیش در دفاع از رجوی شما رو تواب و مبلغ رژیم در زندانهای رژیم خطاب کرده بود. ممکنه مشروح این ماجرا و عکس العمل رجوی .... و همنشین رو واسه ثبت در تاریخ توضیح بدین.
با تشکر،
مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
بر و بچه های اسیر لیبرتی یادتون نره!
مشکل اساسی تفکر «کمونیستی» این است که «شعارگراست» و این «شعارگرایی» همانگونه که در این مطلب نیز اشاره شده برگرفته از روحیهی «آرمانگرایی» و «خیالپردازی» نهفته در بطن تفکر کمونیستی و همچنین در فرهنگ تسلیمشدگی نهادینه شده در جامعهی مذهبی خو گرفته با استبداد در ایران است چرا که اگر چیزی و هدفی امکان تحقق نداشته و یا امکان تحقق کمتری داشته باشد به شکل «شعار» خود را بروز میدهد. «شعارگرایی» سبب شده است که جامعه بر علیه «دشمن خیالی» که مانع از دستیابی به آرمانهایش میشود گارد بگیرد. رویکرد «آرمانگرایانه»ی جامعه برای مقابله با این «دشمن خیالی» سبب گرایش آن به سمت «توهم توطئه» شده و تا میتواند «دشمنسازی» نموده و میزان حرارت «شعارها» بر علیه آن «دشمن» نیز به نقطهی جوش و یا بالاتر میرسند که این «دشمن مشترک» در هر دو طیف «اسلامگرایان» و «کمونیستها» "امپریالیسم" بود که
به نظرشان هم واجد خصوصیت «نظام سلطهگری جهانی» بود و هم حاوی سرمایهداری (کاپیتالیسم) که تودههای محروم و زحمتکش جامعه را به استثمار خود کشانده بود و طبق این تفکر لاجرم شاه هم به دلیل نمایندهی «امپریالیسم آمریکا» بودنش و هم به جهت «استبداد شاهنشاهی» و «ضد اسلامی/شیعی بودنش» که عنوان «طاغوت (بتپرست)» رویش گذاشته شده بود باید محو و نابود میشد که با در نظر گرفتن این موارد آنچه در خصوص شکست مارکسیستها کمتر مورد اشاره قرار میگیرد وجود چند عامل مشترک بین «کمونیستها» و «اسلامگرایان» بود که سبب مصادرهی انقلاب توسط «خمینی» شد:1::> «دشمن» به عنوان عامل مشترک کمونیستها و اسلامگرایان بود هر دو امپریالیسم آمریکا و نمایندهی آن شاه پهلوی را دشمن خود میدانستند.
2::> «روحیهی برادری و برابری و عدالتخواهی» نیز سبب همپیوندی کمونیستها و اسلامگرایان شده بود.
3::> انرژی انباشته شده در جامعهی ایران برای رهایی از استبداد شاهنشاهی چندهزار ساله سبب همگرایی کمونیستها و اسلامگرایان شده بود.
4::> تأثیراتی که تقابلهای دو بلوک شرق و غرب بجای گذاشته بود باعث پدیدار شدن حرکتهای «دموکراسیخواهانه» در جهان شده بود که این عامل کمونیستها و اسلامگرایان را در کنار هم قرار داده بود.
با در نظر گرفتن توضیحات فوق، در واقع کمونیستها به دلیل اشتراک در شعارها با مذهبیون، در شعارهای خمینی هضم شده و با شعار «همه باهم خمینی» در دام «اسلامگرایی افراطی» افتادند. البته نباید از روی هوشمندی و قدرت رهبری خمینی نیز که با تلفیق شعارهای برابریخواهانهی کمونیستها با روحیهی ظلمستیزی و شهادتطلبی حاکم بر فرهنگ شیعه، با به هیجان آوردن مردم اقشار پاییندست جامعه و هدایت احساساتشان به سمت تحکیم پایههای قدرت «ملاها» توانست انقلاب را کاملاً به نفع خود مصادره نماید به سادگی گذشت.
یکی از عوامل خیلی مهم هم «نقش جامعهی روستایی ایران» که در طول حاکمیت پهلویها ظلم و ستم اربابان و ملاکین بزرگ را -که به عنوان نمایندهی شاه در اعمال قدرت در روستاها دیده میشدند- با تمام وجود چشیده بودند نادیده گرفت. اگر به سابقهی مبارزات انقلاب نگاه شود بیشترین طرفداران خمینی در ابتدا از بین روستائیان بودهاند که خمینی در نهایت از حرکت جامعهی روستایی بیشترین استفاده را برای مصادرهی انقلاب به نفع خود برد.
***
اما فارغ از آنکه چه عواملی سبب انقلاب و همگرایی کمونیستها و اسلامگرایان و در نهایت مصادرهی انقلاب توسط خمینی و سرکوب و قلع و قمع نمودن کمونیستها شد میبایست در نظر گرفت که انقلاب انجام شده و مردم ایران هم هزینههای بسیار سنگین آن را پرداخت نمودهاند قرار نیست چون کمونیستها در انقلاب بهمن 57 متحمل شکست شدهاند جامعهی ایران از یک سوراخ هزار بار گزیده شده و این بار هم کمونیستها به صورت نوبتی با به دست گرفتن قدرت استبداد مطلق دیگری را بنا نمایند و این دور باطل تا ابد ادامه یابد. بهتر است کمونیستها با رها نمودن خود از نوستالژی شکست گذشته دیگر از خود به عنوان آلترناتیو این رژیم صرفنظر نمایند.
***
لازم به اشاره است که من این کامنت را در بررسی چرایی وقوع انقلاب، علل شرکت کمونیستها و شکستشان و نحوهی مصادرهی آن توسط خمینی نوشتم. معتقدم به دلیل گسستهایی که در بدنهی جامعهی ایران بخاطر ظلمهای شدید بر علیه ملل غیر فارس انجام شده همگرایی اتنیکهای ساکن در ایران بسیار تضعیف شده و یکپارچگی جغرافیای موسوم به ایران مدت زیادی دوام نخواهد آورد. البته طبیعی است ملت حاکم فارس در ایران فردا برای تداوم قدرت و استعمار و استثمار ملل غیر فارس تقلا خواهد نمود اما هر چقدر بیشتر «تمامیتخواهی» از خود به نمایش بگذارد فروپاشی جغرافیای موسوم به ایران را سهلتر خواهد نمود.
جالب است من میگویم بجای اتهامباران، تخریب و ترور شخصیت نویسندهی نوشتار به «اندیشهی طرح شده در آن» بپردازید اما طبق آن سنت گرایش شدید کمونیستها به «توهم توطئه» که ید طولایی در «دشمنسازی» دارد کاربری با نام «بهمن موحدی» میگوید من از «نویسندهی مطلب» حمایت مینمایم در حالیکه برای من کیستی ایشان و سابقهی فعالیتشان اصلاً مهم نیست تنها معیار قضاوتم نقطهنظرات طرح شده در این مطلب میباشد نه لاغیر.
مبارزه برای ازادی و حقوق برابر اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی در تمامی جوامع بشری از دوران برده داری و قیام های بردگان و تا به امروز و عصر سرمایه داری جریان داشته و هنوز هم در جریان است. این مبارزه هیچ ربطی به مارکسیسم ندارد. مارکسیسم و سوسیالیزم تنها یکی از ایدیولوژی های است که در امر مبارزه عدالت خواهی و برابری طلبی به عنوان ابزاری علمی و کاربردی در امر مبارزه طبقاتی مورد استناد و کاربرد مبارزین قرار میگیرد. تاکتیک های مبارزاتی نیز وحی ناذل نیستند و زاده شرایط مشخص جوامع، سطح مبارزه و نیروهای درگیر در مبارزه میباشند. مبارزه مسلحانه تنها یکی از اشکال مبارزاتی است و اکثرا از طرف حاکمان و از طریق بستن تمامی راه های مبارزاتی سیاسی و اجتماعی به نیروهای ازادیخواه تحمیل میگردد.
هرگاه حداقل فضای تنفس سیاسی برای فعالیت نیروهای ازادیخواه موجود می بود، هیچ نیروی سیاسی خود را درگیر مبارزه و یا دفاع مسلحانه نمی کرد. انتخاب مبارزه مسلحانه توسط سچفخا و سمخا تابع شرایط دوران سیاسی خاصی از کشورمان ایران است. دران سالها شاه که از طریق کودتای امریکایی و با خلع ید از دولت قانونی دکتر مصدق وسرکوب نیروهای مردمی به تخت بازگشته بود، از نظر روشنفکران و نیروهای ازادیخواه هیچگونه مشروطیتی نداشت. او نماینده امریکا در منطقه بود و به وظیفه ژاندارمی خود مشغول وهیچ خدایی را بنده نبود. امروز راحت میتوان نشست و چون ویت کونگ های کافه نشین همه چیز و همه کس را محکوم کرد. حتی میتوان خیانت به جنبش ازادیخواهی و برابری طلبی و لو دادن رفقای قهرمانی مانند کرامت الله دانشیان را بعنوان درک صحیحتر خود از شرایط و یا خطای خود انها تعبیر کرد.اقای فطانت شما اولین واداده تاریخ ایران نیستید و یقینا اخرین نفر هم نخواهید بود. کتاب شما در رابطه با چرایی بریدگی شما، همکاری شما با ساواک و چگونگی لو دادن رفیق کرامت الله دانشیان و همکاری در جهت دستگیری سایر افراد گروه را خواندم. برای شما و انچه کرده اید، تاسف خوردم. شما که سالیان سال است از مبارزه بریده اید، قهرمانان توده های محروم را لو داده اید و در ریختن خون انها خواسته یا ناخواسته شریک جرم امثال ثابتی هستید، به زندگی خود بپردازید. از شما کسی انتظار معجزه ندارد.
دوست عزیز، حالا اگر آقای کیانوش توکلی مخالف کمونیسم است عقاید خودشان است وبرای خودشان محترم، اما مشکل اینجاست که به نظر می رسد ایشان یک بدبینی نسبت به نیروهای چپ واپوزیسیون جمهوریخواه که خواهان حفظ تمامیت ارضی ایران هستند دارند ، نمی دانم ایشان برای چه نوشته جات ، تجزیه طلبان پان وطرفداران رژیم پهلوی وهمکاران ساواک وگاهی مقالات طرفداران رژیم اسلامی را منتشر می کنند ، وتا امثال ما کوچکترین حرفی به این نیروها میزنیم آقای توکلی با الفاظی همچون مجهول الهویه وغیره واکنش نشان میدهند اما در مقابل هتاکی ها ی تجزیه طلبان پان ترک به ایران ومردم ایران ومبارزین چپ وجمهوریخواه ایرانی کوچکترین واکنشی نشان نمی دهند ، مثلا پان ترکان در این سایت به عمد ایران را عیران می نویسند فارس را فاس می نویسند به کوروش کبیر توهین می کنند و کورش را خونخوار معرفی میکنند، کورش مورد احترام ایرانیان است، به سازمانهای
مارکسیستی ایران ومجاهدین توهین میکنند، اما آقای توکلی ککش نمی گزد، باور بفرمایید اگر امثال ما مثلا به چنگیز خان وقوتالمش اغلو خان خونخوار بگوییم سریع جناب آقای کیانوش توکلی با عکس خود ظاهر میشوند که آهای کمونیستهای جزمی اندیش آهای مجهول الهویه ها آهای تروریستهای مجاهد آهای جمهوریخواهان لائیک وسکولار شمایی که همه تان مدافع تمامیت ارضی ایران هستید چرا به چنگیز خان وقوتالمش اغلوخان خونخوار گفته اید مگر نمی بینید به تریج قبای تجزیه طلبان پان ترک برخورده است ویا بیخود میکنید به همکاران ساواک سابق حرفی میزنید ویا بیخود می کنید به همکاران رژیم اسلامی حاکم بر ایران حرفی میزنید مگر نمی بینید به تریج قباشان برمی خوردمسئول محترم سایت. من به موحدی نوشتم که خودش هم نمیداند , چه .... می نویسد. .... یعنی در هم و برهم و اصطلاح فلسفی است. چرا پاک کرده و بجایش نقطه چین گذاشته اید؟ به توضیحتان ممنون میشوم.
در پاسخ به شخص «بینام»ی که به دلیل آچمز شدن در مقابل اندیشهی من، خطاب به من «....پراکنی» نموده است فقط اشاره به همین جملهی حکیمانه کافیست:
«آینه چون عیب تو بنمود راست، خود شکن، آئینه شکستن خطاست»
دوستان حتما داستان شتر مرغ را می دانند. به شتر مرغ گفتند, برو هیزم بیاور,گفت من مرغ هستم و هیزم آوردن کار شتر است. گفتند پس تخم بگذار, گفت من شتر هستم وتخم گذاشتن کار شتر نیست. حالا داستان این باصطلاح مارکسیستها هم عین آن داستان شده است. تا از حقوق ملتهای ساکن در ایران تا سرحد جدائی صحبت میشود , فورا میشوند انتر ناسیونال و وقتی که صحبت از انتر ناسیونایزم میرود, فورا میشوند پان ایرانیست. اقای موحدی , مارکس کجا نوشته که خاک باید پاینده باشد؟ ....
حیوان تللهی های کاشان عمرا" به پای اسید پاش اللهی های اصفهان برسند.
جناب بامدادان ! آیا با مطالعه نظرات اخیر کیانوش توکلی میتوان طبق اعتراف خودشان ادعا کرد که ایشان فردی است ضد کمونیست یا از کمونیست بریده ؟ و دیگر نباید اینجا قربان و صدقه شان رفت و ازشان تعریف کزد بلکه از موضع پرولتلریا به نقد و افشای ایشان بعنوان یک خرده بورژوا یا نماینده بورژوا پرداخت ؟ پس در مواضع خود تجدید نظر کنید .
آقای امیر فطانت نوشته اند « سوال اصلی من اینست که چه چیز در روحیه جمعی ما مشترک است که کانون نویسندگان را در کنار صنف طّباخ و کله پز به استقبال پیرمردی میبرد با افکاری از عهد عتیق؟ »
نوشته اند : «ایران با هیچ معیار و تعریفی حالت انقلابی نداشت اما انقلاب شد.»کنکرت میگویم :« عقب ماندگی و عقب نگهداشته شدگی تاریخی و همه جانبه ی جهان سومی جامعه ی ما بود» در زمینه ی عوامل مادی و معنوی. که بازتاب رشد نیافتگی جامعه و استبداد حاکم بود. و بر این اساس نیروی اندک سکولار جامعه ، ضعف سازمانی-معنوی- سازماندی و رهبری داشت. در این شرایط جذب توده ها و حتی بخشی از روشنفکران به سوی « عدم تشخیص ماهیت نیروی رقیب»، اینجا جریان «پیر مرد» ، رویدادی ست عینی و بدیهی؛ که تحقق یافت. بنابرین نه ضعفهای خود را شناختیم و نه قوتهای طرف مقابل را. و نه کارهای لازم را توانستیم انجام دهیم و نه از پس شناخت ماهیت رقیب برآمدیم.
لاجرم آنچه فاجعه بود برما رفت.
سخن متناقضی ست. بدون وجود حالت یا شرایط انقلابی، انقلاب غیر ممکن است. همانطور که بدون علت و جود معلول ممکن نیست.
-« با ایجاد فضای باز سیاسی برای اولین بار در تاریخ درِ گونی فشار و استبداد تاریخی این ملت باز شد و در خمینی آن ناجی را دیدیم که تصور میکردیم ما را به جامعه ارمانی میبرد.»
- علت اصلی جذب شدن توده به سوی نیروی تئوکراتیک نه باز شدن « در گونی یا فضای باز سیاسی»، بل « ضعیفهای تاریخی» ما -نیروی سکولار جامعه-بود.
- « شناخت حاصل زندگی ست»
- بله شناخت حاصل زندگی ست. از این رو نیز مردگان شناخت ندارند.
اما شناخت نسبی ست. اینکه حاصل زندگی ست دلیل بر این نیست که "همواره درست باشد". شناخت در زندگی میتواند «کاذب- درست- یا آمیخته به هردوی اینها» باشد. تشخیص آنها به عهده ی آزمایشهای بیطرفانه ا ست.
دید همه متفاوت است. اما پراتیک و « آزمایشها» بدون توجه به تفاوتهای دید ما فکر را می سنجند.
و کاری به این ندارند که من از در نگاه میکنم یا از پنجره. سکولارم یا روحانی- و اصلا چه کسی هستم- برای آزمایش مهم آن است سیبی که از درخت میافتد به هوا میرود یا روی زمین سقوط میکند. همین.
خیانت کمونیست و وابستگی شما به شوروی سابق و اینک روسیه خونخوار برای ایرانیان آریایی دهه هاست که به اثبات رسیده همین مانده از دست حکومت آخوندی خلاص شویم در دستان جنایتکار کمونیست ها اسیر شویم.
تا تارستان حدود 500 سال پیش توسط ایوان، تزار روسیه اشغال شد وبه تصرف روسیه درآمد وبخشی از سرزمین تاریخی روسیه در آمده است ، نباید اینگونه به تحولات تاریخی نگاه کرد وبعد نتیجه گرفت که تاتارها باید از سرزمین روسیه جدا شوند، تقریبا در همان زمان که تاتارستان بخشی از سرزمین روسیه شد، کشور عراق امروزی نیز که همیشه بخش جدایی ناپذیر ایران بوده است(کورش کبیر 500 سال پیش از میلاد مسیح عراق امروزی را متصرف شد وقبل از آن کلدانی ها وآشوریان وبابلی ها در عراق امپراطوری داشند) ودر دوران ایران باستان تیسفون که در عراق امروزی قرار دارد در دوره هایی در سلسله اشکانیان وساسانیان پایتخت ایران زمین بوده است وبعد از آنهم تا دوره صفویان وحدود 500 سال پیش بخشی از سرزمین ایران بوده است(البته 200 سال ایران با سرزمین هایش تحت اشغال اعراب مسلمان بود) که سلسله صفویان به خاطر حفظ امنیت، عراق را تحویل امپراطوری عثمانی
داد، پس در این زمان حال ما ایرانیان باید نتیجه بگیریم که عراق حدود 500 سال پیش برای ما بوده است وباید برویم پس بگیریم؟! که تفکری محال ونشدنی واحمقانه است ،ویا ترکمنستان 135 سال پیش جزیی از ایران بوده حال ما باید برویم وترکمنستان را پس بگیریم ؟!این تفکر پان آریا ها ونژادپرستان ایرانی است که خواهان الحاق سرزمین های از دست رفته ایران زمین در دوره های مختلف تاریخی هستند!! که تفکر محال ونشدنی واحمقانه دارند، اما مردم ایران این جغرافیای سیاسی ایران عزیز را قبول دارند وافکار پانی وراسیستی وشوونیستی نیز ندارند وخواهان الحاق سرزمین های از دسته رفته نیستند، اما، اما اجازه نمی دهند یک وجب از خاک ایران اشغال ویا تجزیه شود. در مورد تاتارستان روسیه نیزهم بدین گونه است ، تاتارستان اگر واقعا بخشی از سرزمین روسیه به حساب نمی آمد در همان سال1991 مانند جمهوریهای خودمختار اتحاد جماهیر شوروی سابق مانند کشورهای آسیای میانه وکشورهای قفقاز از روسیه فعلی جدا میشد ، غیر منطقی میگویم؟ مثلا به فرض اگر بعد از سقوط اتحاد شوروی، روسیه فعلی اجازه استقلال ترکمنستان را نمی داد مبارزه مردم ترکمنستان مشروع به حساب می آمد وحق تعیین سرنوشت ملل در مورد ترکمنستان صدق میکرد ومبارزه آنها به هیچ وجه تجزیه طلبانه نبود بلکه آزادیبخش بود، ولی اگر امروز تلاشی برای جدایی جمهوری فدرال تاتارستان از روسیه شود آن تجزیه طلبانه وارتجاعی است. مرگ بر خامنه ای، لعنت برخمینی، مرگ بر جمهوری اسلامی با تمام باند هایش، نابود توطئه های فاشیستهای تجزیه طلب پان ترک وپان کرد وپان عرب، نابود باد بقایای طرفداران استبداد سلطنت پهلوی، برقرار باد حاکمیت دموکراتیک خلق ایران، پاینده باد ایران، زنده باد خلق ایرانازقدیم ضرب المثل ترکی داریم که : اکی آتی بیریاندا باغلاسون بیر رئی اولماسا بیر خوی اولار فارس آن می شود اگر دواسب را کنارهم ببندید همرنگ هم نشوند هم خوی وخصلت می شوند .
یهودیان برای اینکه بگویند قبلاً درفلان منطقه زندگی می کردند ازقبل به آن منطقه رفته سکه ویا کاشی را ازقدیم درآنجا جاسازی می کنند سپس با آب وتاب برای یاقتن اشیای ازقدیم که متعلق یهودیان است به آنجا بر می گردند پس از یافتن اشیا کلی تبلیغ به راه می اندازند که این منطقه متعلق به یهودیان است .
من دوستی بسیار خوب کردها با یهودیان را دراین ضرب المثل می دانم .
داستان شنگول و منگول که یک داستان ترکی است اکنون چنان آهنگ کردی روی آن نصب کردند که کسی نداند فکر غلت می کند
آهای خلق الله شما از این بهمن موحدی کومونیست .... بپرسید. بهمن موحدی می نویسد: مارکس با استقلال لهستان موافق بود برای اینکه روسیه لهستان را اشغال کرده بود. من از آقای موحدی سئوال کردم, اگر اینطور است, پس نظرتان در باره استقلال تاتارستان و باشقیریستان و سایر خلقهای ترک که سرزمینشان توسط روسهای اسلاوی اشغال گردیده , چیست؟ آقای موحدی زده به صحرای کربلا. منهم ولکنش نیستم. آیا ....کومونیست است یا چیز دیگر؟
همیشه یاد کرامت دانشیان در قلب خلق ایران باقی خواهد ماند. جالب است تجزیه طلبان پان ترک مدافع طرفداران رژیم پهلوی شده اند.
اجازه ندهیم که کشور ما ابزار دست قدرتهای غربی شود. هر ساله دو جریان ساخته و پرداخته دولت روس و دو جریان وابسته به وزارت خارجه دولت شوروی و روسیه کنونی یعنی حرب توده در ایران و سازمان فدائی به دفاع از دو جریان تجزیه طلب پیشه وری و شادروان قاضی محمد می پردازند. اکنون نقش خرابکارانه دولت روس را دولتهای غربی و دولت اسرائیل با دفاع از تجزیه ایران به عهده گرفته اند. نگاهی به اخرین اعلامیه حزب توده در دفاع حزب توده و فدائی از جریان تجزیه طلب دروغ فاحش و تاریخی این حزب سرطانی ر ا افشا میکند.حزب توده مینویسد ..(
در این خصوص، رفیق قاسملو، با اشاره به اهمیت شناختِ صحیح از دوستان و دشمنان جنبشِ خلق کُرد و با استناد به تجربهٔ ارزشمند جنبش دوم بهمن، نوشته است:”حزب تودهٔ ایران نیز در دوران جمهوری مهاباد، علیرغم مخالفت شدید ارتجاع ایران و تبلیغات بورژوازی شونیستی ایران شجاعانه از حق تعیین سرنوشت خلق کرد دفاع میکرد.”۲ مردم ، شماره ٢۶٨ ، پنج شنبه ۵ تير ماه ١٣۵٩)حزب توده در باره همین قاسملو نظر میدهد که (« قاسملو و همفکران » درسراشيب انفراد وشکست
« قاسملو و همفکران » بهمان ميزان از« ضد امپرياليست نبودن» طبقه حاکمه مينالند، که امپرياليسم امريکا
ورژيم بعث عراق!
مردم ، شماره ٢۶٨ ، پنج شنبه ۵ تير ماه ١٣۵٩*) حزب پر افتخار ادامه میدهد..(
حمله ضد انقلابيون فاشيست « گروه قاسملو» به دفترحزب توده ايران درمهاباد
. . . . ما ضمن محکوم کردن اين عمل فاشيستی « قاسلمو وشرکا» ازهمه مردم کردستان ميخواهيم که چهره
واقعی اين سالوسان را تشخيص داده وقاطعانه به مقابله بااين اوباشان برخيزند مردم ، شماره ٢٧٣ ، پنج شنبه ١٢ تير ماه ١٣۵٩ )
توجه دارید که این دو رنگی نیز دامن سازمان فدائی را گرفته و این سازمان تجزیه طلب زمانی نان اخوند را میخورند و زمانی مدافع خلقهای ایران میشوند.
اکنون دولت یهود نه مدافع خلق ستم کش کرد بلکه مدافع سیاست تجزیه ایران در خاورمیانه از دو جریان تجزیه طلب به سود خود استفاده میکند.دولت یهود مدافع سرسخت تجزیه در عراق و سوریه و ایران است.
زنده باد یاد شهید به خون خفته خلق ایران کرامت دانشیان. شرم باد برقاتلان او.
مردمان روژوا بدون آمریکا و حالا پوتین .... نیستند.
این روژواها داعش را تضعیف کردند؟
https://www.dropbox.com/home?preview=kubani.JPG
همنشین بهار محترم ، بله درست است عامل اصلی انقلاب 57 آتش زیر خاکستر مردم ایران بود و امپریالیسم آمریکا نیز برخلاف توهمات سلطنت طلبان به هیچ وجه قصد برکناری شاه ونابودی نطام سلطنتی پهلوی را نداشت ترس امپریالیسم از این بود که با خیزش مردم ایران رهبری انقلاب به دست نیرو های مترقی وچپ بیافتد، سلطنت طلبان به گونه ای مضحک بیان میکنند آمریکا از ترس شاه اقدام به سرنگونی او کرد که بسیار مضحک ومتوهمانه است، توده های میلیونی خلق ایران خواهان سرنگونی سلطنت پهلوی بودند. اما همنشین بهار محترم این ساده انگاری است که ما فکر کنیم کنفرانس گوادلوپ تا ثیر آنچنانی در روند انقلاب نداشت ما نباید انتظار داشته باشیم آنها تمام مفاد کنفرانس را انتشار بدهند اما آنچه که مشخص است اینست که امپریالیسم به این نتیجه رسید که با هرچه شعله ورتر شدن خیزش مردم رهبری انقلاب خلق به دست نیروهای چپ ومترقی خواهد افتاد وضمنا اینکه
با ادامه حمایت از شاه جنگ مسلحانه بین مردم و ارتش وگاردشاهنشاهی به وقوع خواهد پیوست وبعد از سرنگونی شاه به طور یقین قدرت در اختیار چپها خواهد بود وبا توجه به جریان بودن جنگ سرد وتضاد های دو ابرقدرت و واقع شدن ایران در منطقه فوق سوق الجیشی خاورمیانه وهمسایگی با اتحاد جماهیر شوروی ، امپریالیسم آمریکا به این نتیجه رسید که جایگزین شاه خمینی بشود که هم عقب مانده بود وهم بسیار ضد کمونیست تر از شاه بود وهم منافع امپریالیسم تضمین شود با توجه به تضمین هایی که از خمینی گرفته بود، بر همین اساس در ایران وخارج از ایران مذاکرات وساخت وپاخت وزد وبند بین باند مرتجع خمینی وماموران امپریالیسم آمریکا در جریان بود، در روزهای منتهی به انقلاب مرتب در خانه فریدون سحابی بین سولیوان وهایزر وآخوند مکار بهشتی وآخوند گردن کلفت موسوی اردبیلی مذاکره وزد وبند در جریان بود. نمی دانم شاید اگر جنگ سردی در جریان نبود قدرتهای خارجی دخالت نمی کردند و ثمره انقلاب 57 به حاکمیت دموکراتیک مردم منجر میشد مردم ایران ونیروهای چپ که فرزندان پیشرو ومترقی وجان برکف خلق ایران بودند قربانی مظلوم جنگ سرد شدند. مرگ بر خامنه ای لعنت بر خمینی، مر گ بر رژیم پلید جمهوری اسلامی با تمام باندهایش، نابود باد توطئه های فاشیستهای تجزیه طلب پان ترک وپان کرد وپان عرب ، نابود باد بقایای طرفداران استبداد سلطنت پهلوی، برقرار باد حاکمیت دموکراتیک خلق ایران ، پاینده ایران زنده باد خلق ایرانآقای بهمن موحدی, نظر تان به استقلال تاتار ها وباشقیر ها و سایر ترکاان که سرزمینشان توسط روسهای اسلاو اشغال شده است, چیست؟ اینهمه به دموکراتی و همه چیز دانی آراسته هستید, لطفا صادق باشید و از بحث فرار نکنید.
1-فعلن که جبهه جنایتکاران ائتلاف ترکیه- داعش سکه یک پول شده است.
شاهنامه خوانان خدمت شما عرض کنم که اینکار هم نیاز به بلوغ فرهنگی - اخلاقی و اجتماعی دارد، لز هینرو برای روضه خوانان غیرقابل فهم است.2-چه کسی و به استناد کدام اسناد مکتوب (و نه ترشحات مغزهای علیل فاشیستی- نژادپرستانه)، به دفاع از سیاست های پوتین و همپیمانانش پرداخته است؟
3-جنگ سوریه از پیکار دادخواهانه شهروندی سوریه ای و بویژه مردمان روژوا برای آزادی، به کشمکش قدرت های بزرگ تبدیل شده است که با مهره هائی چون سیدعلی، اردوغان و .. بازی می شود. فاجعه بزرگ زمانی آغاز میشود که جنگ های نیابتی به جنگهای رودرو تغییر کند.
4-پس از تضعیف داعش به همت کرد و کردستان، و همچنین ناکارائی آن در جنگ نیابتی، ترکیه و عربستان مستقیمن وارد خواهند شد تا روسیه را به جنگ فرسایشی بکشانند.
5-از نظر من تنها مردمی که علیه دیکتاتوری اسد قیام کردند حقانیت سیاسی دارند و هرگونه دخالتگری در سوریه، بمعنای نقض حق مردم آن کشور در تعیین سرنوشت خود می باشد.
6-در مورد شاهنامه خوانی و
پیشگامان جنبش کاویانی برای فراخوان انجمن پادشاهی ایران - درون میهن، پشتیبانی خود را از هموطنان غیور روژهه لات برای حمایت ازمردم زجرکشیده و دربند باکور و باشور و روژآوا اعلام میدارد. ما امیدوار به آزادی میهن آریایی، زندگی سرشار از سلامتی و شاد برای همگی اقوام ایرانی هستیم. ما برای دستیابی به این خواسته هایمان زندگی می کنیم ولازم باشد ، زندگیمان را فدا می کنیم.
در پاسخ مختصر به جناب آ. ائلیار در نوشته ایشان "برای چه انقلاب شد" در مورد اول کاملا حق با شماست. باید می نوشتم چرا انقلاب شد. به یاد داریم ایران با هیچ معیار و تعریفی حالت انقلابی نداشت اما انقلاب شد. سوال اصلی من اینست که چه چیز در روحیه جمعی ما مشترک است که کانون نویسندگان را در کنار صنف طّباخ و کله پز به استقبال پیرمردی میبرد با افکاری از عهد عتیق؟ و سعی کردم با ذکر مثالهائی از عنصر آرمانگرائی در این روح جمعی اشاره کنم. نتیجه گیری هم ساده است. با ایجاد فضای باز سیاسی برای اولین بار در تاریخ درِ گونی فشار و استبداد تاریخی این ملت باز شد و در خمینی آن ناجی را دیدیم که تصور میکردیم ما را به جامعه ارمانی میبرد. در مورد مطالب دیگر نگاه من به اخلاق ، به سیاست، به اعتقادات و مارکسیسم و همه چیز با نگاه همه متفاوت است. من جهان را از زاویه دیگری میبینم. شناخت به هیچکس وحی نمی شود حاصل زندگی است.
جناب آلتین
لطفا «نقد انحطاط فکری و عقبماندگی یک جامعه» را برای .... خودتان مرقوم بفرمایید که ضمن داشتن اجردنیوی ، صواب اخروی را نیز به همراه دارد.
چرا اینقدر عصبی هستید؟ همین توهین های حضرتعالی و دوسانتان را ما ایرانیان میلیون ها بار از دهان ملاهای تازیزاده و امت تازیپرست و صداوسیمای جمهوری اسلامی می شنویم.مگر صادق خلخالی (فارسیسم:)) نرفت آرامگاه رضاشاه را خراب نکرد.
ازمسئول محترم کامنت ها تقاضامندم تمامی نوشتارهای این صاحبان اندیشه!! را حتی با توهین هایشان انتشار دهید شاید افاقه ای بر درمان اذهان پریشان آنان شود.
سلام-آقای فطانت انگشت به نکات بسیارزیبادرمسایل اجتماعی عیران گذاشته است.درک این نوشته ازدیدگاه هرکس تفسیرخودآن کس وآنرامی طلبد.
عباس آشتیانی وشیخ الاسلامی.محمودافشاروده هاووو...ومرجع تقلیدوابستگان تفکرناسیونالیسم هدایت شده ازطرف انگلیس که نتیجه آن روی کارآوردن رضاشاه وشکست انقلاب مشروطه وخیزش های مدرنیسم تفکری استقلال وروشنگری بود.مشکلات جامعه عیران به دوران قبل ازانقلاب مشروطه برمی گردد.درآن عصرباینکه حدودیکصدوپنجاه سال ازانقلاب رنسانس دراروپامیگذشت ،هنوزدرعیران علاوه برمردم وباسوادان ،سران حکومت نیزبه دهان آخونددوخته شده بودکه نظراین مقدس نمایان درموردمسایل اجتماعی واقتصادی وسیاسی چیست.وپس ازمشورت با این علما ومخترعین پیشرفته اجتماعی وحقوقی دست بکارمیشدند.
درانقلاب مشروطه نواندیشان به دوگروفکری مجزاتقسیم میشدند.یکی تعدادی استارت زنندگان تفکرروشنگری ودگرگونی که تفکرانقلاب درکل نگرش به مسایل اجماعی بودند.مثل آخوندزاده.میزاحسن رشدیه.میرزاعلی اکبرصابر.وحیدعمواوغلی ووو..وگروه دوم روشنفکران وابسته بانظردزدی وتقلب درنگرش فکری که عمدتا وابسته به مراکزاستعماری غرب مثل محمدعلی فروغی.قوام
اگربخواهیم نگرش فرهنگی دراروپا وایران را مقایسه کنیم که نویسنده ازژاندارک نام برده است این تفکررابایدبا تفکرشاهنامه خوانی وتعذیه ودسته مسیبت خوانی ماه محرم ودرقهوه خانه نشینی روشن فکرجامعه روشنفکرفاس فرق زمین تاآسمان است.
اگرجنبشی نیزبه اسم کمونیسم وضدتبیعیض درایران پس ازروی کارآمدن پهلوی هابوجودآمدکه ازاتینیک های مختلف فاس وتورک وکرد وو..درآن شرکت داشتندبخاطررفع تبیض اقتصادی دراین موردخاص دردرجه اول ودردرجه دوم ظلم وستم فرهنگی وآپارتایدفرهنگی درمسخ روح دیگراتینک هابود.
جامعه روشنفکرکنونی عیران بااینکه حدوددوسیت وسی سال ازانقلاب رنسانس درغرب میگذردهنوزبرای اینکه اززیرستم وظلم های گوناگون خارج شودمیخواهندبه خودومردم عوام تلقین کندکه عکس خمینی درماه است .این ها همگی ریشه درعقب ماندگی وفقرفرهنگی دارد.یاهنوزوزیرش باآیت الله مکار.آملی.همدانی.شبیری.شبستری.هم اندیشی کرده وبعدبخشنامه ایی صادرمیکند.
رشته فرهنگ غالب وتسلط دراین صدسال دردست عوامل پست ونوکرونوکران استعماری فاس(فارس)بوده واست.هنوزاین جماعت بخاطراینکه نمیخواهندافساراین میدانداری راازدست بدهند خودرابه کوچه علی چپ زده وبامسخ وپول ومیزو پست تعدادی ازافراداتینک های دیگرراباخودمیتوانندهمراه کنند.دراین همراهی است که مانیمتوانیم ازاین اسارت گاه خارج شویم وروزبروز به درون باتلاق رفتنمان بیشترمیشود.
آنهاییکه که بازهم دراین عصرکه آنراعصرانقلاب انفورماتیک وانفجاراطلاعات می نامندکه درست هم است.باابزارهایی مثل کمونیسم.سوسیال انترناسیونالیسم وتمامیت خواهی بخوان(پان ایرانیسم)سعی درکنترل حرکت روبه جلوی جامعه ملل درون عیران (ایران)دارند.
مااگرانقلابی مثل بهمن 49و57کردیم وخواستیم چرخشی درجامعه عیران کنیم اشتباه نکردیم .این استعمارگران ونوکران آنهابودندکه ازماقوی تروبابرنامه تروعقلانی ترحرکت کرده وحرکت مارا دریدخودگرفتند.فرق نمیکندخمینی بودیا کسی باتفکرمثل موحدی بامدادان که هردوانحراف ومتروداست.
جامعه هندوستان وحرکت گاندی دراصل یک تحول فرهنگی وانقلاب فرهنگی بادیدگاه استعمارزدایی بود.
درایران اکثرا وبخصوص روشنفکران فاس (فارس)تفکراستعماری یعنی استعمارگیرایی دارد.اگراین نباشدافسارفرهنگی ازدستان هردو استعماروفارس خارج خواهدشد.وآنگاه است که بایدگفت انقلاب فرهنگی استعمارزدایی ازنوع انقلاب هندوستان ..صورت گرفته است.
حال نیزبه نفع روشنفکرفاس(فارس)این است که ارروحانیت ابزاری درسرکوب برای جلوگیری ازرشدفرهنگی روشنگری نموده ومی نماید.اگرنامه بعضی ازاین دسته های روشنفکران فاس رابه مراکزحکومتی راخوانده باشیددقیقا به نوشته های من پی خواهیدبرد.مثل برداشتن مجسمه فردوسی ازمیدان سلماس.نامه درمورداعتراض به فکاهی فیتیله وازاین قبیل نامه نشان ازهمدستی حکومت باجامعه روشنفکری فارس رابایدبادیدعمیق نگاه کرد.این جماعت درزمان شاه وپدرش نیزسکان فرهنگی رادردست داشتند.ودراین صدسال عصرروشنگری همه کاره بوده ولی نق زدن های خودرانیربعلت پوشش بی عرضگی خودبرای فرافکنی راه می اندازند..
به آلتین
باید بگویم وقتی نوشارهای شما را می خوانم به این نتیجه می رسم:
شما نشر اندیشه نمی کنید بلکه نشر ....می کنید!
دقیقا موافق التین هستم، با نظر آقای فطانت برخورد کنید، درست مثل حزب الهی ها، اول پرونده باز می کنند، تهیدید می کنند و.....جمود فکری برخی از کمونیستها را می شود از دو کامنت بالا مشاهده کرد، آقای فطانت در مورد دانشیان، کتابی نوشته که می شود مطالعه کرد
اتهام افراد مجهول الهویه به اشخاص حقیقی در ایران گلوبال ممنوع است.
جناب اقبالی، خیلی ساده هستید که مثل آب خوردن، به دام پرپاگاندای روسی میافتید، روسها با گنده کردن حمله عنقریب ترکیه به سوریه، میخواهند پردهای بر روی جنایات خود در سوریه بکشند، اینقدر زود و دست بسته تسلیم پرپاگاندای روسها نشوید، اگر امری ازتون نگذشته بود به شما پیشنهاد میکردم که برید در دانشگاه "" روابط بینالملل "" بخوانید تا کمی از این وضع وخیم پریشانی فکری رهائی یابید، بزودی ارتش پناهندگان خاورمیانهای اروپا و ارتش بی خانمانان ویرانیهای روسیه در خاورمیانه بر علیه سیاستهای روسی که از یک طرف "" نژاد پرستان روسی و اروپا ئی در اروپا را به جان پناهندگان میاندازند و از طرفی سیاست ویرانی خاورمیانه توسط پوتین، اعلام مجودیت خواهد کرد و حامیان سیاستهای ضدّ انسانی پوتین در منطقه خاورمیانه، منجمله تروریستهای پ ک ک ، کمونیست ها، آخوندها ، کفن پوشان شاهنامه خوان سکه سیاه خواهند شد.
جناب آدم گرامی احتمال می دهم امیرحسین فطانت هنوز با جنایتکار کثیفی مثل پرویز ثابتی در رابطه باشد چون هنوز به چپها هیستیری دارد در ضمن این ثابتی پلید دختر ....خود را میخواهد مطرح کند وخودش زیاد در انظار عمومی ظاهر نمی شود شاید دوستش امیرحسین فطنت بیشتر بداند. جالب است تجزیه طلبان پانترک مدا فع همکاران ساواک رژیم منحوس پهلوی شده اند، شرم باد برقاتلان شهدای به خون خفته خلق خسرو گلسرخی وکرامت دانشیان، قاطعیت در برابر دشمنان خلق ایران ضامن پیروزی محتوم خلق ماست. مرگ بر خامنه ای لعنت برخمینی ، نابود توطئه های فاشیستهای تجزیه طلب پان ترک وپان کرد وپان عرب، نابود باد بقایای طرفداران استبداد سلطنت پهلوی، مرگ بر جمهوری اسلامی با تمام باند هایش . پاینده باد ایران ، برقرار باد حاکمیت دموکراتیک خلق ایران.
مسئول محترم کامنتها، نقد من بهیچوجه به این مفهوم نبود که اگر کسی بطور خاص اهانت و فحاشی مینماید منتشر شود بلکه شیوهی برخورد با کامنتهای مخالف نشانگر این هستند که حذف یا سانسور نمودنشان کاملاً بصورت هدفمند به دلیل گرایش فکری تأیید کنندهی کامنتها صورت میگیرد قبل از من نیز از «وحشیگری، غارت و چپاول» هخامنشیان، بویژه شخص «کوروش» بسیار گفته و نوشته شده است اما به دلیل آنکه «کوروشپرستان» تاب و تحمل دیدن این واقعیت را ندارند مطلب سانسور میشود تا بر یک واقعیت تاریخی سرپوش گذاشته شود. بین دو کلمهی «خشن» و «وحشی» تفاوتی اساسی وجود دارد و بکار بردن «خشن» هرگز نمیتواند مفهوم «وحشی» را برساند.
من در کامنتهایم هرگز ننوشتهام «فارس عقب مانده» یعنی بطور خاص و مستقیم به کسی اهانت ننمودهام اما بین «نقد عقبماندگی یک جامعه» و «اهانت مستقیم به یک شخص و یا ملت» تفاوت اساسی وجود دارد.
«نقد انحطاط فکری و عقبماندگی یک جامعه» یک بحث جامعهشناختی است. من اگر کامنتی مینویسم که مثلاً به «وحشیگری» اشاره مینمایم حتماً میتوانم اسناد و مدارک آن را هم برای اثباتش ارائه دهم یعنی نظرم یک پشتوانهی منطقی داشته و قابل دفاع میباشد و اصلاً به این مفهوم نیست که بخواهم «توهین»ی منتشر شود بلکه بطور کلی «یک جامعه» را نقد مینمایم اما طبیعی است کسانی که متعصبانه و با پسزمینهی منفی با موضوع برخورد مینمایند تلقیشان از اندیشهی درون «نقد» توهین باشد که اینگونه نیست. هر آنچه مینویسم به آن باور دارم و معتقدم مشکل امروز جامعهی ایران نشأت گرفته از این تفکرات ارتجاعی باستانگرایانه میباشد.تعریفم از «آزاداندیشی» هم این است که «از به بند کشیدن اندیشهها به دلیل آنکه کسانی مخالف آن هستند باید پرهیز نمود» و به همین خاطر نوشتم نباید کامنتها به دلیل آنکه مسئول تأیید کنندهی کامنتها مخالف با محتوای آن میباشد حذف و یا سانسور شوند. هدف احترام به «آزاداندیشی» است نه انتشار توهین و فحاشی بطور خاص.
اگر ما بخواهیم روی اهانتها زوم نماییم کامنتهای بسیاری هستند که نویسندگانشان با بستن چشمانشان و باز نمودن دهانشان به سمت آسمان تورکها را به مغولان و ... متصل نموده و اهانتهای لایق خودشان را به آنان روا میدارند. این واقعیتی است که اگر در کامنتها میزان اهانت به فارسها 10 درصد باشد میزان اهانت به تورکها 90 درصد میباشد که قبلاً هم این را نوشته بودم که دلیل آن را در رویکرد جانبدارانهی ایرانگلوبال و برخورد مهربانانه و نوازشگرانهاش با همفکران خودش میدانم اما چون ما اینجا به چشم «بیگانه» دیده میشویم هر نوع کامنت منطقی هم ارسال نماییم به چشم «خصمانه» نگریسته میشود چرا که به عنوان تهدید کنندهی تمامیت ارضی پوشالی این مملکت دیده میشویم در حالیکه این مملکت ارث پدری کسی نیست و همان اندازه که دیگران در آن سهم دارند ما هم داریم و کسی حق برخورد «قیممآبانه» و «تمامیتخواهانه» با حقوق ملی ملت تورک آزربایجان جنوبی تا سطح «استقلال» را ندارد. در جهان پیشرفتهی امروز دیگر منسوخ شده است که ملتی با گردنکلفتی بخواهد ملتی دیگر را در استعمار و استثمار خود نگه دارد.
دروغی دیگر برای گرم کردن بازار انتصابات جمهوری کهریزکی ایران. علیرغم افزایش30 درصدی بارندگی پاییزامسال نسبت به سال گذشته ,تراز آب دریاچه اورمیه از پارسال پایین تر است. مافیای اب وابسته به سپاه پاسدارن و رانت خواران اجازه باز کردن آب سد ها را نمی دهد و می گویند که دریاچه را نمیتوان احیا کرد.
چه خوب مسئول کامنت ها جواب کینه توزی این ترک بنام " آلتین" را داد .هدف امثال او آنتاگونیستی کردن تضادهای راسیستی و تبلیغ جنگ داخلی در ایران است در حالیکه خود در فرنگ و یانکی جهان جا خوش کرده اند . اینها .... بجای برخورد سیاسی با حاکمان ، به سمت اصطکاک راسیستی ضد ایرانی و ضد فارس رفته اند . بجای بررسی کوچ ایلات دامپرور مغول بسوی خاورمیانه ، به نفی تمدنهای چند هزارساله این منطقه میپردازند . کینه راسیستی اینها به انسان و فرهنگ و تمدن ایرانی ، بزودی شعله ای خواهد شد که حتی به قبرستانهای این فراریان بی وطن در غرب خواهد رسید .تا با نام مستعار هم نتوانند به ایران و آذربادگان برگردند . طلبکاری .... تا حدی است که در این سایت ایرانی فارسی زبان به چانه زنی و التماس و تهدید روی آورده اند . در خانه میزبان نشسته و مدام ارد میدهند و تقاضای ارث
میکنند .شیوهی برخورد «کمونیستی» با اندیشههای مخالف و متضاد همینگونه است بجای پرداختن به اندیشهی طرح شده در نوشتار و پاسخ منطقی دادن به آن، شروع نمودند به اتهامباران، تخریب و ترور شخصیت نویسنده.
مطلب برخوردی رئالیستی با واقعیت «مارکسیسم» و چرایی و چگونگی ایفای نقش آن در انقلاب ایران داشته است و به درستی دست روی این نکته میگذارد که "قدرتی که از لوله تفنگ بیرون می آید طبیعتاً نمیتواند جامعه ایده آل انسانی و مبتنی بر احترام به انسان بسازد." که من هم به این «مسئله» در کامنتهای قبلی اشاره نموده بودم. بین به قدرت رسیدن از طریق شیوهی مبارزهی سیاسی «مهاتما گاندی» و «سازمان مخوف مجاهدین خلق» تفاوت از زمین تا آسمان است. سازمانی که بنیهی آن بر مبنای ارتکاب جنایتهای تروریستی و کشت و کشتار میباشد به جایی غیر از استبداد مطلق نمیتواند منتهی شود.
درک و تلقی شما از «مارکسیسم» کاملاً طبق تفسیر مطلوبتان و انحرافی میباشد. در شوروی که مادر «کمونیسم» و «مارکسیسم» بود با وجود حکومت دیکتاتوری با آن سطح استبداد، به تمام جمهوریهایی که بعداً با جدا شدن از آن به کشور مستقل تبدیل شدند «خودمختاری» اعطاء شده بود یعنی «حق تعیین سرنوشتشان» بطور نسبی به رسمیت شناخته شده بود اما کمونیستهای اینجا با تلاش برای وارونه جلوه دادن «حق تعیین سرنوشت» دقیقاً نظر مارکس در این مورد را به «بازیچه»ی نفی «حق تعیین سرنوشت ملل غیر فارس» تبدیل مینمایند.
جناب آلتین گرامی،
عبارت "فارس عقب مانده" قابل انتشار نیست، عبارت "ترک عقب مانده" و مانند آن نیز منتشر نمی شود. 5 ـ شما می توانستید نقد خود را با به کارگیری واژه های غیر توهین آمیز انجام دهید. مثلاً بجای واژه ی "وحشی" از واژه ی " خشن" سود برید، یا بجای عقب مانده خواندن یک قوم از عبارت همگام نبودن با تحولات سود برید. اما متأسفانه عمداً از واژه های توهین آمیز وبرانگیزاننده ای بهره برده اید که بویژه با توجه به برخی حساسیت های موجود قومی و فرهنگی، محیط گفتگو را به فضای درگیری و دشنام پراکنی تبدیل خواهند کرد. 6 ـ تاکنون کامنت های متعددی از شما بدون تصرف منتشر شده اند. این اصرار شما بر انتشار واژه های توهین آمیز نشان می دهد که متأسفانه به انتشار اندیشه ی خود خرسند نیستید و می خواهید حتماً "توهین" هایتان انتشار یابند. از انتشار ادبیات توهین آمیز چه چیزی می خواهید به دست آورید؟ 7 ـ با توجه به ممنوعیت توهین به اشخاص و گروه های اجتماعی، از شما خواهش می کنم بجای اصرار در انتشار واژه های توهین آمیز، دیدگاه های خود را بدون به کارگیری چنین واژه هایی بنویسید.1ـ متأسفم که شما "آزاد اندیشی" را به معنی روا داشتن توهین و دشنام به اشخاص و گروه های اجتماعی درک می کنید. 2 ـ اینکه شما یک قوم ساکن در ایران را " عقب مانده" بدانید و یک شخصیت تاریخی ایرانی را "وحشی" بخوانید، به هیچ وجه نقد نیست، بلکه تنها بیرون ریختن خشم کور است به بهای خشمگین کردن گروهی دیگر از خوانندگان. 3 ـ توهین به اقوام و شخصیت ها، که شما خواهان انتشار آنها هستید، بی پاسخ نمی مانند و کسان دیگری نیز در واکنش به توهین شما، چنانکه بارها دیده شده، به قوم و شخصیت های محبوب شما توهین خواهند کرد و این دور فزاینده ی توهین و پرخاش متقابل ادامه خواهد یافت، بگونه ای که محیط کامنت ها به مکانی برای ردوبدل دشنام های چندش آور و رکیک تبدیل گردد. آیا شما خواهان " تبادل نظر" در چنین محیطی هستید؟ 4 ـ ممنوعیت توهین به اقوام و اشخاص در کامنت ها، سویه ی خاصی ندارد و همانگونه که
لهستان هیچ وقت جزیی از سرزمین روسیه نبوده است ودردوره های تاریخی مختلف به دست امپراطوری روسیه اشغال می شده است ومارکس به درستی از مبارزه وحق تعیین سرنوشت ملت لهستان از یوغ تزارهای ظالم دفاع کرده بود.
جناب بهمن, مارکس طرفدار جدائی لهستن از روسیه بود. بنظر میرسد اطلاعتان از مارکسیزم هم شبیه مدرکهای جمهوری اسلامی است
شخصی که پشت تأیید کامنتهاست باید یک فرد «آزاداندیش» به معنای واقعی کلمه بوده و بتواند با صرفنظر نمودن از تفکر خاص خود حتی کامنتهایی که صد در صد متضاد با تفکر خودش نیز میباشند را انتشار دهد نه آنکه با حذف و یا سانسور نمودن کامنتها با نقطهچین نمودنشان مخالفت خودش را نشان داده و با تزریق ایدهی مطلوب خود به درون کامنتها با تغییر ساختارشان جهت فکریشان را تغییر دهد. اینجا دیگر مفهومی ندارد چون من «فارس» و یا «تورک» هستم و مخالف با فلان اندیشه هستم قادر به نشر کامنتهایی که برخلاف تفکرم میباشند نباشم.
در کامنتهای من حتی کلمات «فارس» و «فارسستان» هم سانسور میشوند. از شخصی که کلمهی «وحشی» را در کامنت بالایی من نقطهچین نموده است سؤال مینمایم اگر فردی مقالهای و یا کتابی در نقد امپراتوری هخامنشیان و شخص «کوروش» بنویسد آیا باید کلمهی «وحشی» را سانسور نماید چون کسانی مخالف آن هستند!؟
مگر کم هستند کتابها و مقالاتی که در نقد امپراتوری هخامنشیان نوشته شدهاند .... فرمانروایانشان را مورد بحث و بررسی قرار دادهاند!؟ این «مقدسسازی»های توخالی کی به اتمام خواهند رسید!؟ آیا اکنون در عصر مصر باستان به سر میبریم که مجازات اهانت به فراعنه مثله شدن با بیرحمانهترین شکل ممکن باشد!؟در جهان پیشرفتهی امروز با این سرعت گردش اطلاعات و با این حجم وسیع ابزارها و امکانات رسانهای آیا با حذف و یا سانسور نمودن میتوان جلوی انتشار اندیشهها را گرفته و با از ریشه خشکاندنشان محو و نابودشان نمود!؟ مگر نه این است که بزرگترین خصوصیت اینترنت «آزادی» آنست و آمده که با غلبه بر «تمامیتخواهی»ها نوری بر تاریکیها بتاباند؟ اگر در اینجا از انتشار اندیشهی من نوعی ممانعت بعمل آید آیا نمیتوانم آن را در سایتها، وبلاگها، فورومها، فیسبوک و صدها و هزاران رسانهی الکترونیکی دیگر انتشار دهم!؟ آیا بجا نیست که بر این تنگنظری در انتشار اندیشهها پایان بخشیده و سطح دنیای مجازی را هم به اندازهی دنیای دیکتاتوری کوچکمان پایین نیاوریم؟ آیا وسعت اینترنت در سطح اقیانوسی به عمق یک بند انگشت میباشد؟
متأسفانه با آنکه از استبداد رژیم جمهوری اسلامی دادمان به آسمان میرسد اما کسانی که ادعاهای دموکراتیکشان گوش فلک را کر مینماید شیوهی برخوردشان با اندیشههای مخالف و متضاد مثل همان برخورد سنتی دیکتاتوری این رژیم در سرکوب اندیشهها و در مواقعی حتی بدتر نیز میباشد. برای ایجاد جامعهی دموکراتیک قبل از هر چیزی باید بتوانیم ظرفیت تحمل و مدارا با اندیشههای مخالف و متضاد را در خودمان پروش داده و در عمل نیز پایبندیمان را به اصول دموکراتیک اثبات نماییم نه آنکه یک قلم قرمز در دستمان گرفته و هر اندیشهای که برخلاف تفکرمان میباشد را یک خط بزرگ قرمز رویش بکشیم.
شمایی که تحمل نقد یک فرمانروایی که در دنیای باستان بیشتر از 2500 سال حکومت مینموده است را ندارید چگونه میخواهید در دنیای امروز حاکمیتی دموکراتیک بر اساس استانداردهای جهان پیشرفته بنا نمایید!؟ و اصولاً آیا هدف شما ایجاد حاکمیتی دموکراتیک میباشد و یا در آغوش گرفتن دوبارهی استبداد شاهنشاهی چندهزار سال پیش با چسبیدن به این مقدسپرستیهای توخالی!؟
اگر میگویم جامعهی .... پتانسیل و شایستگی چرخیدن به سمت تغییرات دموکراتیک را ندارد به دلیل همین منش و رویههای ضد دموکراتیک و «مقدسسازی»های عصر حجری میباشد اما چون حرف حق همواره تلخ است تحمل نشده و حذف و یا سانسور میشود.
باید به شخص پان ترک تجزیه طلبی به نام ناظر بگویم بنده هیچ وقت ادعا نکرده ام ازیکی آکادمی های مارکس شناسی فرانسه مدرک دریافت کرده ام، ونمی گویم استاد مارکس شناسی مثل احسان طبری هستم که استاد روژه گارودی بود که در ایامی مار کسیست بود، شما ها فقط قصد تخریب دارید ، درباره حق تعیین سرنوشت ملل وخلقها هم که در مارکسیسم آمده است بارها توضیح داده ام اما باز هم میگویم منظور مارکس از حق تعیین سرنوشت ملل این بود که ملل ضعیف بر ملل امپریال پیروز شوند وملل ضعیف حق مبارزه وبیرون راندن ملل امپریال واستعمارگر واشغالگر را داشته باشند این کج فهمی است که فکر کنیم منظور مارکس این بوده است که قومی در جامعه ای تشکیل شده وملتی واحد واز کشور مادرادعای جدایی وملیت بکند اصلا وابدا منظور مارکس این نبوده است دقیقا برعکس است مارکس به درستی معتقد بود هرجا کشور وملت بزرگتری واز نظر سیاسی یکپارچه تری به وجود آید این
روند مثبت وبه نفع جنبش جهانی کارگران است، آدام اسمیت نیز یکی از تئوریسین های نظام کاپیتالیستی بود ومبدع اقتصاد سیاسی سرمایه داری بود وتز هایش ضد کارگران وزحمتکشان بود او با تزهایی همچون دست های نامریی بازار سعی در انتقال این مفهوم را داشت که نیروی کار همیشه باید نیازمند باشند ویا به عبارتی همواره باید تعدادی بدبخت وفقیر وجود داشته باشند مارکس در مباحثی همچون نیروی کار مولد تزهای اورا رد کرده است ودیگر اینکه توضیح وبیان نقد مارکس از تز های آدام اسمیت نیازمند یک مقاله جداگانه ومفصل است که دراین مقال وگنجاندن آن در کامنتها نمی گنجد.زبانی بسیار روشن، تنظیم شده، زنده و متکی به فاکتهای واقعی که خواندن مقاله را از ملال رها یی میدهد. نوشتاری که روشنگر است و عاری از شعارهای بیهوده. مته ایی برنده که حاصلش واقعیتی غمگین است.
جناب آقای امیر حسین فطانت باید بیشتر درباره توطئه پرویز ثابتی جنایتکار در دستگیری گروه رفقا طیفور بطحایی وعباس سما کار ودلاور شهید کرامت دانشیان و ربط این گروه با جمع رفیق شهید خسرو گلسرخی وشکوه فرهنگ زاده ومنوچهر سلیمی مقدم ومخصوصا نقش خود ایشان دراین نقشه پرویز ثابتی جنایتکار توضیح بدهد، وهمجنین ایشان بیشتر توضیح دهند منظور ایشان از اینکه مارکسیسم نمی تواند جامعه ایده ال انسانی مبتنی بر احترام به انسان بسازد چیست؟ اگر مارکسیسم نمی تواند چنین جامعه ای را تشکیل دهد پس منجی های دروغین آخرالزمانی دینی ولیبرال امپریالیسم می تواند چنین جامعه ای را تشکیل دهد؟!
انسان از خود میپرسد اصلا امکان دارد که شما آدمی سیاسی باشید با آن...... که نمودید و موجب..... شدید ؟ اصلا شما بطور ژنتیک یک هوادار شاه و سلطنت نیستید که هنوز دنبال اشتباه میگردید و نه به دنبال جنایتهای آن رژیم وابسته به امریکا و اسرائیل . اصلا آدم باید از خود بپرسد که شما آدم متعادلی هستید ؟ آیا با........ در امریکا در تماس و دوستی هستید ؟ ظاهرشدن شما با اسم و عکس تان توهینی است به همه مبارزان سیاسی اجتماعی . حداقل خودرا این چنین علنی نکنید تا خشم فروریخته هزاران جوان حاضر در صحنه را بر نینگیزید .
من بابخش هاي اول اين مطلب بسيارموافق هستم ولي درجايي درباره انتخابات ازطريق اينترنت نوشته ايد: «البته در این باره بخشی از نیرو ها در خارج طبق " سنت معمول" با موضعگیری های شتابزده و یک خط در میان خواندن نظرات این دوستان ، تفسیر های اشتباهی از این حرکت کرد ه و آن ها را متهم به گرم کردن تنور انتخاباتی رژیم اسلامی کرده اند»
خواست همه ما ايرانيان چه درداخل كشور وچه درخارج از ايران اين است كه اين حاكميت ازصدر تا ذيل كنار برود و نهادهاي قانوني همطراز باقوانين بين المللي بر كشورمان حاكم شودحرف من با شما اين است كه چرا به جاي اين كار كه درواقع براي مردم ومشخصا اين انتخابات يك نتيجه عملي دربرنخواهد داشت ،يك ايده و پيشنهاد واقعگريانه نمي دهيد كه آن هم« درخواست انتخابات آزاد زير نظر سازمان ملل» است . همه ما مي دانيم كه حاكميت فعلي به طور قطع ويقين به آن تن نمي دهد و درنتيجه هم در ديد مردم ايران وهم درانظار بين المللي مفتضح شده ومشتش بازمي شود . با نوشتن يك سري اسامي دراينترنت كه به جايي نمي رسيم .
دراين صورت دراين مرحله تنها راه اين است كه به شيوه هاي مختلف دست اين حاكميت را درمقابل مردم رو كنيم . تا به قول شما درمقابل جريان« بدتر» به« بد» راي ندهد . ضمن اينكه اين بار خيال شما وهمه مردم راحت شده است. چون با رد صلاحيت اصلاح طلب ها از طرف شوراي نگهبان اصلا ديگر« بد» هم درصحنه باقي نمانده است !! وهرچه است« بدتر» است ! اين را اين روزها به وضوح درحرفها و مواضع رفسنجاني هم مي توان ديد .