رفتن به محتوای اصلی

تاریخ این روزها چگونه نوشته خواهد شد؟

تاریخ این روزها چگونه نوشته خواهد شد؟


تمام تاریخ این سرزمین راجستجو کنید .هیچ دورانی تلخ تر ،وحشتناک تر ،وخون ریز تر از دوران حکومت اسلامی نخواهید دید.هیچ دورانی این سرزمین شاهد حضورچنین مستبد لجام گسیخته ،وقیح ،خود رای وخون ریز نبوده است .
در هیچ کجای تاریخ این سرزمین چنین روز شماری از اعدام های روزانه ،از کشتار های وسیع عمدتا جوانان،دزدی های عظیم نجومی ،فساد و آلودگی در تمام سطوح را نمی بینید.
مشتی بی وطن ،جانی نشسته بقدرت درحال نوشتن تاریخ این سرزمین با خون جوانان این ملت اند . هیچ تعریفی جز این کلمه نیافتم . چرا که هیچ حکم حکومتی ،هیچ قانونی نیست که ببهای در شیشه کردن خون مردم نوشته نشود.
از دزدان اقتصادی ورانت خوران بانکی ،تا مجلسیان بی هویت، بله گویان بی جربزه ودستمال بدست که اسما نماینده مردمند ورسما مجری وفرمان بر رهبرچهره تاریخی امروز را شکل می دهند.
روزی تاریخ این سرزمین از این مجلس شورای اسلامی که برجای محلس شورای ملی که خون بهای هزاران جان آزادیخواه و بر آمده از آرزوی یک ملت بود خواهد نوشت.از مجلسی که بی شرمانه پای بر هر آن چه که رای وخواست مردم بود.
از مجلسی که نمایندگان آن قبل از انکه نماینده مردم باشند.گماشته گان ومجریان امر رهبربودند.نمایندگانی که کوچکترین نشانی از غرور ملی که ازانتخاب مردم نشات می گیرد در وجودشان نبود .
تاریخ از دستگاه قضا وقاضیان نا مستقلی خواهد نوشت که سلاخانی بیش نبودند که لباس قاضیان بر تن کرده ووظیفه شان خواندن احکامی بود که پیشتر در شکنجه گاه ها توسط باز جویان و شکنجه گران حکومتی صادر شده بود.
از قوه اجرائیه ای خواهد نوشت که رئیس جمهوران آن در بهترین حالت تدارکات چیانی بیش نبودند. مصلوب الاختیارانی که وظیفه ای جزشرکت درسرکوب مردم و بگیر ببندهای خیابانی ، تقابل با مردم ونسل جوان نداشتند. لاف از حمایت وخواست مردم می زدند وسینه در بیت رهبر .
چه تاریخ غریبی است. درد آور این که هنوز نمی دانی که آخر این غم نامه به کجا ختم خواهد شد .تصمیم گیران میدانی اصطلاح جدیدی که این جمهوری لعنتی بجای تصمیمات عاقلانه در درون دولتی ملی ومجلسی مردمی ابداع کرده است،چه تصمیمی برای گسترش میدان ها وجبهه های جنگ.دشمن تراشی ونگاه داشتن شمشیر داموکلیس جنگ بربالای اتخاذ وادامه خواهد داد." سپر دفاعی حکومت در برابر فشار واعتراض ملت.
نهایت از اپوزیسیونی خواهد نوشت که بجای نزدیک شدن بیکدیگر و جستجوی راهی برای برون رفت از این چنبره جهنمی گرفتار شده .دائم بر طبل جدائی ودوری کوبید . نقاط ضغف های همدیگر را به کوهی بدل کرد که امکان نزدیکی و تشکیل یک صف متشکل در برابر حکومت خون ریز جمهوری اسلامی را در محاق قرار داد.
اپوزیسیونی که هنوز برای بخشی از آن ها کند وکاو در تاریخ زمان پهلوی و باد دادن خرمن های کهنه که چیزی جز خاک پاشیدن بچشم یکدیگر نیست مهم تر از پرداختن به مبارزه متشکل با جمهوری اسلامیست.
تاریخ غریبی است استبداد بیدادمی کند .جانیان درون خانه می گردند.اما هنوز بخشی چشم انتظار تغیردررفتاررهبرندو معجزه پزشکیان . هیچ کس نمی تواند مانند اپوزیسیون ایرانی مسائل وامور انتزاعی را چنان برجسته کند که دزد درون خانه را سرایداری تصور کنی که کلید خانه گم گرده است. بگونه ای که خامنه ای وخمینی را افضل بررضا شاه و محمد رضا شاه بدانی. وبر این سیاق نتیجه گیری کنی وعمل نمائی . تاریخ نهایت حکم خود را خواهد داد .  ابوالفضل محققی
 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
تاریخ نانوشته گریز از همدیگر

درووود بر ابوالفضل عزیز!
اندکی حرفهای نامتعارف و خلاف آمد عادت.

نه تنها تاریخ نیم قرن معاصر را؛ بلکه سراسر تاریخ ایران را تا کنون هیجکس نتوانسته است بنویسد. آنچه ما به نام تاریخ ایران میشناسیم، تاریخیست مملو از تحریفات و گمانه زنیها و قصّه بافیها و کژفهمیها و غیره و ذالک که هنوز «غربالگری و سنجشگری»، اصلا و ابدا نشده است. بنابر این فعلا از تاریخ ایران در کلیّت آن میگذریم و میپردازیم به همین نیم قرن اخیر از زمان سیطره یافتن «سلسله خلفای الله» بر سرنوشت ایران و ایرانیان. همانطور که نزدیک به سی سال آزگار است به کرّات گفته ام و نوشته ام، همچنان تاکید میکنم که تاریخ «عصر پهلویها» را باید در پرانتز گذاشت و هنوز هیچکس نتوانسته است در باره سلسله پهلویها، قضاوتی بی غرض و مرض کرده باشد؛ طوری که تلاشهایش و زحمات کنکاویهایش، صنار سی شاهی ارزش پژوهشی و ستودنی داشته باشد. – دیدگاهها و مواضع نسبت به دوران سلسله پهلویها تا امروز یا فقط نفرت سرسام آور است. یا ستایش بی انتقاد. یا مخلوطی از این و آن. یا کلّا انکار آن. یا احتیاطگوییهایی که راه به هیچ دهکوره متروکه نمیبرند و فقط برای خالی نبودن عریضه اظهار شده اند.

مسئله ای که تا امروز از جوانب گرایشهای مختلف، به شدّت به آن میدان داده اند و بر آن مدام تاکید میشود، این است که سه گرایش «مذهبی و ملّی و مارکسیستی» را عامل بدبختی و فلاکت و علّت رخداد فاجعه 1357 میدانند. نکته اساسی که در سایه گذاشته میشود، این است که «زمامداران و متصدّیان عصر پهلویها» از برخی استثناهای منحصر به فرد که بگذریم، در باره نقش و وظیفه تاریخی و میهنی خود و همچنین مسئولیّتهای شخصی و همکاریهای چند جانبه از بهر میهن آرایی؛ نه رقابتهای رشک آمیز از بهر ارتقا یافتن و کسب امتیازها، هیچ آگاهی درخور و شایسته ای نداشتند. بنابر این، بررسی تاریخ معاصر ایران از عصر «رضا شاه تا فاجعه 1357»، برغم معاصر بودنش از هر دوره ای که در تاریخ ایران، تصوّر پذیر باشد، به شدّت در محاق تاریکی است و کورمالی کردن در این گستره، کار آنانیست که جوینده اند و تشنه شناخت و بی غرض و مرض و کینه و نفرت و عقده.
اسلامیّت، دیروز یا نیم قرن پیش بر ایران، مسلّط نشد. سبقه اسلامیت در ایران به قرنهای قرن از گذشته تا امروز بازمیگردد. در اینکه گرایشهای «مذهبی و ملّی و مارکسیستی» نسبت به زمامداران عصر پهلویها و همچنین رفتار زمامداران عصر پهلویها با گرایشهای فعّال در جامعه ایرانی چگونه بوده است، معضلیست که هر گرایشی از دیدگاه خودش تا امروز خروارها متن تحریر کرده و هزاران هزار ساعت، بحثها و بگو مگوها و همچنان آتش کشمکشها به قوّت و نفرت خانمانسوز خودشان دوام دارند. هیچ گرایشی نیز، انتقاد کردن در باره مواضع و رفتارها و سمتگیرهای خودش را به هیچ وجه من الوجوه برنمیتابد و قبول نمیکند و مدام بر بیگناهی و مطلق حقّ به جانبی خودش، تاکیدهای سرسختانه میکند. تو گویی، گناه، پدیده ایست مختص آنانی که «مصدر قدرت و اقتدار» هستند و تابعین و محکومین، به ذات خودشان، معصوم و مبرّا از هر خطایی. در اینکه گرایشهای به قول معروف «روشنفکری» در تاریخ معاصر ایران، اصلا «بینش تاریخی - فرهنگی» نداشتند و رفتارها و مواضع احمقانه و به غایت بلاهت آمیزشان در روند قهقرایی و نکبت غالب شده بر ایران و ایرانی، نقش و علّت عظیمی داشت، مبحثیست که تا امروز نیز هیچکس در باره اش یک کلمه ننوشته است. هنوز تمام گرایشها و تشکیلات سیاسی به طور کلّی و بدون هیچ استثنائی حسب اظهارات و مواضع شفاهی و کتبی که دارند، اصلا و ابدا هیچگونه «بینش تاریخی- فرهنگی» ندارند و عجیب به سمت و سوی رُبایش قدرت و اقندار با سماجت و حماقتی توصیف نشدنی در حال تقلا کردن هستند؛ آنهم نه برای «به سوی همدیگر آمدن»؛ بلکه برای حذف هر کسی که دم تیغشان میاید!.
حضرات کما فی السّابق نمیدانند «فلسفه کشورداری و آیین مردمداری» چیست، ولی داعیه نجات ایران و ایرانیان را در ذهنیّت بی فکر و ایده خودشان، شبانه روز میپزند و نتیجه اش فقط زر زیادی و باد هوا و مستاصل شدنهای ممتد است.
چکیده تجربیات نیاکان ایرانیان را «بزرگمهر فرزانه» در یک جمله که ضرب المثل نیز شده؛ ولی تا امروز هرگز فهمیده نشده است، عبارت بندی کرده و با صدایی رسا و شفّاف و دقیق و کلیدی گفته است که «همه چیز را همگان دانند و همگان زمادر نزاده اند».
ابوالفضل عزیز! اگر عمرت کفاف داد و دیدی که یکی از آدمهای دور و برت یا رفقای سابقت توانست پیام و مغزه حرف «بزرگمهر» را فهمیده باشد، مطمن باش که حکومت فقاهتی، همین فردا سقوط خواهد کرد. جدّی میگم.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان

س., 10.09.2024 - 14:44 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید