رفتن به محتوای اصلی

محمدرضا میرتاج الدینی وکیل الدوله تبریزی!

محمدرضا میرتاج الدینی وکیل الدوله تبریزی!

محمدرضا میرتاج الدینی در خانواده ای که دارای هفت فرزند (پنج پسر و دو دختر) بود پنجمین فرزند خانواده ای خرمقدس بود که در روزهای پایانی زمستان سال ۱۳۳۹ در شهر تبریز و در کوی تاج احمدی ها واقع در خیابان ملل متحد پیشین (فلسطین کنونی) زاده شد، هم پدرش به نام سیدمیراحمد و هم پدربزرگش به نام سیدمیرحسن و هم پدربزرگ مادریش به نام سیدمیرحسین از خرمقدس های سرشناس و خشک مغز تبریز بودند، برای آن که این پسر نورسیده که فرزند پنجم این خانواده بود در آینده دو سال دیرتر به سربازی برود پدرش میراحمد که سید اولاد پیغمبر صادق و با تقوائی بود که دروغ در ذاتش نبود و زندگیش سرشار از صداقت و تقوی و ایمان بود با هزار و یک حقه و حیله و دوز و کلک و فریب و ترفند و استشهادیه های ساختگی دوستان مؤمن و نمازگزار و متدین و اهل تقوایش به اداره ثبت احوال تبریز رفته و شناسنامه ای با تاریخ تولد دروغین ۱۳٤۱ برای فرزند پنجمش دریافت می کند!

محمدرضا میرتاج الدینی زاده شده در سال ۱۳۳۹ با شناسنامه ای با زادروز دروغین ۱۳٤۱ دبستان را در دبستان منوچهری تبریز و مدرسه راهنمائی را در مدرسه راهنمائی تحصیلی ویجویه تبریز به پایان می برد، سپس به دبیرستان فردوسی تبریز می رود اما چون در خانواده ای خرمقدس پرورده شده و خود را هم از سوی پدر و هم از سوی مادر سید اولاد پیغمبر می دانست دبیرستان فردوسی را در همان سال نخست بدون گرفتن دیپلم نیمه کاره رها کرده و در آذرماه سال ۱۳۵۶ به حوزه های جهلیه آخوندی در تبریز رفته و به طلبه های مدرسه علوم اسلامی ولیعصر که در آن زمان در خیابان ششگلان تبریز بود می پیوندد تا مانند همه آخوندها راه ها و روش های مردم فریبی و نان مفت خوردن از راه دین را یاد بگیرد!

آخوندهائی که مدرسه علوم اسلامی ولیعصر را در خیابان ششگلان تبریز می گرداندند خود را مقلد و هوادار آیت الله سیدکاظم شریعتمداری می دانستند و شریعتمداری ماه به ماه به آنها پول می فرستاد تا گرسنه نمانند! آخوندهائی مانند نجف آقازاده استرقان، اسحاق فروتن سرائی، عبدالحمید باقری بنابی، عبدالمجید باقری بنابی و ..... البته پس از انتحار اسلامی چون سیدکاظم شریعتمداری نتوانست وجدانش را زیر پا بگذارد و با قانون اساسی رژیم جمهوری اسلامی ایران و به ویژه با اصل صد و ده آن قانون (ولایت فقیه) و حکومت خمینی و جنایات بی شمارش به مخالفت برخاست و به سختی هم کوبیده شد آخوندهائی که ده ها سال نان شریعتمداری را خورده بودند بی درنگ دشمن شریعتمداری شده و پیرو خط امام درجه یک از آب درآمدند!

در سال ۱۳۵۷ که در ایران کار به انتحار اسلامی کشید و مردم نا آگاه ایران خواستند خود را از زندان آریامهری برهانند اما در دوزخ خمینی گیر افتادند محمدرضا میرتاج الدینی مانند همه آخوندها تا تیری شلیک می شد درمی رفت و پس از آن که آرامش همه جا را فرا می گرفت چند بد و بیراه الکی و بی زیان به شاه می گفت و دیگر هیچ! همه مبارزه ای که محمدرضا میرتاج الدینی با رژیم شاه کرد این بود اما پس از بر سر کار آمدن رژیم ولایت فقیه با آب و تاب فراوان پیشینه درخشان مبارزاتی برای خودش تراشید! هنگام انتحار اسلامی محمدرضا میرتاج الدینی تیری نخورد، زخمی هم برنداشت، زندانی هم نشد، در جنگ و گریزهای خیابانی هم شرکت نکرد و هیچ آسیبی ندید اما پس از بر سر کار آمدن رژیم ولایت فقیه نه تنها از همه طلبکار شد بلکه مانند همه آخوندها خود را یک سر و گردن بالاتر از دیگران دانست! (سید اولاد پیغمبر هم که بود، هم از سوی پدر و هم از سوی مادر!)

پس از انتحار اسلامی نخست محمدرضا میرتاج الدینی و آخوندهای دانه درشتی مانند عبدالحمید باقری بنابی اراذل و اوباشی مانند علی روستائی را سازماندهی می کردند تا با به راه انداختن دسته های چماقدار به کمونیست ها و دگراندیشان بتازند! با شعارهائی مانند: "داس، چکش، ستاره، دیگر اثر نداره!" به همراه زشت ترین دشنام ها ! هنگامی که برنامه انهدام فرهنگی رژیم آخوندی آغاز شد تاختن به دانشگاه تبریز کار محمدرضا میرتاج الدینی و این اراذل و اوباش سازمان یافته شد! و پس از آن که نجف آقازاده استرقان به همراه آخوند سیداسدالله مدنی امام جمعه تبریز با داد و فریاد زن های بی حجاب را به دستگیری و پرونده سازی و زندان تهدید کردند و سپس اراذل و اوباش آخوندی به خیابان ها ریختند تا به روی زن های بی حجاب با اسپری رنگ بپاشند و سپس کار به خاک پاشی و لجن مالی و گل مالی کردن چهره و پوشاک زن های بی حجاب در خیابان های تبریز کشید محمدرضا میرتاج الدینی از سردسته ها بود!

محمدرضا میرتاج الدینی سپس به حوزه های جهلیه قم رفت تا رتبه بهتری در میان آخوندهای مفت خور به دست آورد! آخوندهائی که در حوزه های جهلیه قم به محمدرضا میرتاج الدینی درس می دادند دو گروه بودند، یک گروه آخوندهائی بودند که درباره محرم و نامحرم و نماز و روزه و مستحب بودن گذاشتن پای چپ به جای پای راست هنگام ورود به مستراح درس می دادند که آخوندهائی مانند احمد پایانی، محمدتقی ستوده، مصطفی اعتمادی، جواد تبریزی، جعفر سبحانی و ..... در این گروه بودند، گروه دوم آخوندهائی بودند که درباره جنگیدن، کشتن، به دار آویختن، شکنجه کردن و گذاشتن نام تعزیر بر روی شکنجه، به رگبار بستن، بمب گذاری کردن، جاسوسی کردن و ..... درس می دادند! آخوندهائی مانند محمدتقی مصباح یزدی، مرتضی بنی فضل، محمد فاضل لنکرانی، عبدالله جوادی آملی و ..... محمد فاضل لنکرانی همان آخوندی است که فتوای کشتن نویسنده آزاداندیش و روشنفکر و دلاور جمهوری آذربایجان رافق تقی را صادر کرد و مرتضی بنی فضل همان آخوندی است که گفته بود هر کس رافق تقی را بکشد خانه خودش را به او هدیه خواهد داد!

★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★

در سال ۱۳۵۹ جنگ ایران و عراق آغاز می شود و محمدرضا میرتاج الدینی با عبا و عمامه به جبهه می رود اما آیا کاری که سید اولاد پیغمبر در جبهه می کند تفنگ به دست گرفتن و جنگیدن است؟ نه! آخوند را با جنگ چه کار؟ کار محمدرضا میرتاج الدینی در جبهه روضه خوانی و نوحه خوانی و مرثیه خوانی و ذکر مصیبت اهل بیت است! گاهی هم پیشنماز می شود تا رزمندگان جبهه جنگ اسلام علیه کفر در پشت سر سید اولاد پیغمبر نماز جماعت بخوانند و ثواب ببرند! از اینها گذشته سید اولاد پیغمبر با زیرکی و تیزهوشی یک روباه مکار چند عکس یادگاری دسته جمعی با پاسداران جوان و ساده دلی که گوشت دم توپ جبهه ها شده بودند و چند عکس یادگاری نیز با مهدی باکری می گیرد! (همان مهدی باکری که خودش و برادرش حمید باکری پس از درگیری های گسترده با دزد سرگردنه ای به نام صادق محصولی در جبهه های جنگ دود شدند و به هوا رفتند!) سرانجام محمدرضا میرتاج الدینی بی آن که حتی یک خراش نیز در جبهه های جنگ ایران و عراق برداشته باشد از جبهه برمی گردد و بارها و بارها با انتشار و نشان دادن آن عکس ها به همگان می گوید که من آنم که رستم بود پهلوان!!!

★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★

محمدرضا میرتاج الدینی خواندن درس در دبیرستان فردوسی تبریز را در همان سال نخست بدون گرفتن دیپلم نیمه کاره رها کرده بود اما پس از برنامه انهدام فرهنگی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران دیپلم گرفتن سید اولاد پیغمبر مانند آب خوردن بود و با یک امتحان الکی سید اولاد پیغمبر حضرت حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمدرضا میرتاج الدینی نه تنها دیپلم چهار سال دبیرستان را در چند دقیقه یکجا گرفت بلکه به سادگی به دانشگاه تهران و دانشگاه های دیگر نیز راه یافت و به دریافت دانشنامه های لیسانس و فوق لیسانس و دکترا آن هم نه در یک رشته بلکه در چند رشته نائل شد! البته محمدرضا میرتاج الدینی تنها یکی دو بار در کلاس های درس دانشگاهی حاضر شد وگرنه حال و حوصله درس خواندن را آن هم در کافرآبادی به نام دانشگاه نداشت و پس از چند آزمون الکی و پاسخ دادن به پرسش هائی که پیشاپیش پاسخ آنها را برادران حزب اللهی به او داده بودند دانشنامه های دانشگاهی گرفت! اما اگر محمدرضا میرتاج الدینی هم دانشجو بود و هم در کلاس های دانشگاهی حاضر نبود پس هنگام غیبت از دانشگاه کجا بود و چه می کرد؟

پاسخ این است که حضرت حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمدرضا میرتاج الدینی ناگهان به بلاد کفر و الحاد و کشورهای اروپائی و سرزمین بی حجاب ها و بی نمازها رفته بود! چرا این آخوند از درس و بحث درباره شرح لمعه، اصول کافی، تهذیب الاحکام، من لایحضره الفقیه، الاستبصار، وسائل الشیعه، کفایت الاصول و ..... دست کشیده و به کفرستان های اروپائی رفت؟ چون حضرت حجت الاسلام و المسلمین علی فلاحیان که وزیر اطلاعات شده بود برنامه های گسترده ای برای سازماندهی آدمکشان و جاسوسان و نفوذی ها در فرامرز برای ترور دشمنان رژیم آخوندی در کشورهای دیگر داشت، از این روی کسانی را با پوشش مبلغ دینی و خبرنگار و بازرگان و جهانگرد به کشورهای دیگر می فرستاد! یکی از کسانی هم که برای سازماندهی جاسوسان و آدمکشان و نفوذی های رژیم ولایت فقیه به فرامرز فرستاده شد محمدرضا میرتاج الدینی بود! علی فلاحیان خودش گفته است: "..... برای این قبیل کارها (ترور دشمنان رژیم آخوندی در کشورهای دیگر) که نمی شود روباز اصل قضیه را گفت! ناگزیر یا باید پوشش خبرنگاری به نفر اعزامی داد و یا نفر مربوطه را مؤسس مرکز اسلامی معرفی کرد! ....."

باری، سید اولاد پیغمبر حضرت حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمدرضا میرتاج الدینی هنگامی که علی فلاحیان وزیر اطلاعات بود با نام های دروغینی مانند مبلغ دینی و نماینده سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و در اصل نماینده وزارت اطلاعات برای سرکوب دشمنان رژیم ولایت فقیه و سازماندهی نفوذی ها و جاسوسان و آدمکشان رژیم آخوندی در فرامرز سفرهای فراوانی به آلمان، هلند، بلژیک، فرانسه، سوئیس، مصر، تونس، سوریه، لبنان، هندوستان، ترکیه، روسیه، جمهوری آذربایجان و ..... انجام داد که هزینه های سنگین این سفرها را از پول بلیت هواپیما گرفته تا هزینه های هتل های گوناگون را وزارت اطلاعات رژیم ولایت فقیه می پرداخت! در آلمان پس از هماهنگی با علی فلاحیان به شهرهای هامبورگ، دویسبورگ، برگهایم، نورنبرگ، هانوفر و فرانکفورت رفته و جاسوسان و آدمکشان رژیم را سازماندهی کرد که در سایه این سازماندهی ها بود که رویدادهائی مانند کشتار رستوران میکونوس و ترور فریدون فرخزاد در آلمان، ترور دکتر کاظم رجوی در سوئیس، ترور زهرا رجبی در ترکیه و ده ها ترور و آدمکشی و جنایت دیگر رخ دادند!

چنان که ترور دکتر کاظم رجوی در سوئیس پس از سازماندهی نفوذی ها و جاسوسان و آدمکشان رژیم ولایت فقیه در سوئیس و در پاتوق های هواداران این رژیم که ظاهرا مراکز دینی شیعیان در سوئیس بودند رخ داد! مدارک انکار ناپذیری نشان می دهند که محمدرضا میرتاج الدینی ده ها بار به سوئیس و لانه های آدمکشان رژیم دژخیمان و شکنجه گران رفته است! آن هم با عنوان ها و دستاویزهائی مانند مبلغ دینی و برای سخنرانی های دینی و ذکر مصیبت اهل بیت و خواندن دعای کمیل و دعای توسل و دعای ندبه و در اصل برای سازماندهی مزدوران رژیم آخوندی! البته پس از ترور دکتر کاظم رجوی در سوئیس از کسانی مانند محمدرضا میرتاج الدینی هیچ رد پائی بر جا نماند! هم اکنون مرکز اسلامی و فرهنگی اهل بیت در سوئیس و در شهر زوریخ یکی از بزرگترین پاتوق های هواداران رژیم ولایت فقیه نه تنها در سوئیس بلکه در همه اروپاست که در آن مرکز به ظاهر فرهنگی جاسوسان و نفوذی های رژیم آخوندی سازماندهی شده و در همه اروپا نقشه های این رژیم را پیاده می کنند!

به هر روی سید اولاد پیغمبر حضرت حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمدرضا میرتاج الدینی که بدون حضور در دانشکده ها و دانشگاه های ایران در کشورهای دیگر مشغول برنامه ریزی برای آدمکشی و ترور بود غیابا به دریافت دانشنامه های لیسانس و فوق لیسانس و دکترا نائل شد! آن هم نه در یک رشته دانشگاهی بلکه در چند رشته دانشگاهی! سپس به تبریز آمد و پنج سال از سال ۱۳۷۷ تا سال ۱۳۸۲ رئیس سازمان تبلیغات اسلامی استان آذربایجان شرقی (واقع در خیابان دانشسرای تبریز) شد اما این ظاهر کار بود و محمدرضا میرتاج الدینی که یک پایش در ایران و پای دیگرش در کشورهای دیگر بود کار اصلیش دستچین کردن سرسپرده ترین مزدوران رژیم آخوندی و سازماندهی آنها برای کارهای اطلاعاتی و ترور و آدمکشی در کشورهای دیگر بود! جناب آقای دکتر محمدرضا میرتاج الدینی پس از همه این خوش خدمتی ها و خوش رقصی ها در زمینه ترور و آدمکشی در انتخابات و یا بهتر است بگوئیم انتصابات مجلس شورای اسلامی رژیم دژخیمان و شکنجه گران شرکت کرد و وکیل الدوله انتصابی تبریز در دوره هفتم و دوره هشتم مجلس شورای اسلامی شد!

★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★

هنگامی که محمدرضا میرتاج الدینی وکیل الدوله رژیم ولایت فقیه در مجلس هشتم شد به همراه رئیس جمهور انتصابی رژیم ولایت فقیه جناب آقای دکتر محمود احمدی نژاد به نیویورک رفت، محمود احمدی نژاد که برای سخنرانی در سازمان ملل به آمریکا رفته بود یک گله از کارگزاران رژیم ولایت فقیه را هم با خود به نیویورک برد، کسانی مانند اسفندیار رحیم مشائی، مجتبی ثمره هاشمی، پرویز داودی، غلامحسین الهام، حمید رسایی، ارسلان فتحی پور و ..... البته هزینه های سنگین این سفر نیز از جیب مردم ندار و گرسنه ایران فراهم شدند! هزینه هائی مانند کرایه هواپیمای دربستی برای رفتن به آمریکا، ماندن در هتل اینترکنتینانتال نیویورک، استخدام ده ها محافظ ایرانی، استخدام مأموران امنیتی آمریکایی، (هزینه استخدام مأموران آمریکائی نیز از جیب مردم گرسنه ایران پرداخت شد!) کرایه اتوموبیل های مدل بالای دربستی آمریکائی آن هم در شهر گرانی مانند نیویورک و ..... ایرانیانی هم که دشمن رژیم دژخیمان و شکنجه گران بودند هر روز و هر شب در برابر هتل اینترکنتینانتال نیویورک تظاهرات می کردند (فیلمی در این باره در لینک زیر)

https://www.youtube.com/watch?v=Z1vyJ887sQc

پس از ارشادهای شرعی و دینی سید اولاد پیغمبر حضرت حجت الاسلام و المسلمین الحاج شیخ سیدمحمدرضا میرتاج الدینی ادام الله تعالی ظله الشریف علی رئوس المسلمین که صدها بار به کشورهای دیگر رفته بود و راه و چاه کارها را در چنین جاهائی به خوبی می دانست کسانی از این هیأت که آخوند بودند و عبا و عمامه داشتند بر اساس احکام فقهی شرع انور و اطهر دین مبین اسلام تقیه کرده و برای در امان ماندن از شر کفار بیدین و لامذهب اهل جهنم لعنت الله علیهم اجمعین عبا و عمامه را کنار گذاشتند و بدون عبا و عمامه و با کت و شلوار در نیویورک رفت و آمد کردند! یکی از این آخوندها هم که خود سید اولاد پیغمبر محمدرضا میرتاج الدینی بود که تقیه شرعیه کرده و عبا و عمامه را در کشور شیطان بزرگ و در شهر نیویورک کنار گذاشت! (فیلم رفت و آمد بدون عبا و عمامه محمدرضا میرتاج الدینی در نیویورک در لینک زیر)

https://www.youtube.com/watch?v=WzklKsOv35E

به همراه محمود احمدی نژاد چند سرمایه دار ایرانی نیز به آمریکا رفته بودند تا با مبلغ ناچیزی پول مانند چند میلیارد دلار ناقابل که در جیب مبارک داشتند اگر فرصتی دست داد خرید و فروش ناچیزی هم به انجام برسانند که یکی از این خریدهای ناچیز خریدن بیش از دوهزار گاو شیری از آمریکا بود! این گاوها را که شرکت پگاه فارس در شهر مرودشت در استان فارس خریده بود در یکی از بندرهای آمریکا بارگیری شدند و با یک کشتی اقیانوس پیمای آمریکائی ولی با پرچم کشور فیلیپین به بندر بوشهر رسیدند که محمد راستاد رئیس سازمان بنادر و دریانوردی بوشهر در گفتگو با خبرنگاران پهلوگیری این کشتی را تأیید کرد، (پس مرگ بر آمریکا چه شد و شیطان بزرگ کجا رفت؟) سایت های خبری رژیم ولایت فقیه نام بندری که گاوها در آن بارگیری شدند را "ویل نینگ تن" نوشته اند اما گمان بر این است که نام این بندر آمریکائی باید بندر "ویلمینگتون" (Wilmington) باشد و سایت های خبری رژیم آخوندی نام این بندر آمریکائی را نادرست نوشته اند.

پس از سفر محمدرضا میرتاج الدینی به همراه رئیس جمهور انتصابی جناب آقای دکتر محمود احمدی نژاد به کشور شیطان بزرگ و شهر نیویورک این وکیل الدوله کار نمایندگی در مجلس هشتم را نیمه کاره رها کرده و از سال ۱۳۸۸ تا سال ۱۳۹۱ به مقام معاونت پارلمانی رئیس جمهور دست یافت و از سال ۱۳۹۱ تا سال ۱۳۹۲ نیز در پست های معاونت اجرای قانون اساسی و مسئول امور روحانیت رئیس جمهور انتصابی به کار پرداخت.

★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★

یک روز (اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۵) هنگام سخنرانی محمدرضا میرتاج الدینی در دانشگاه شهید مدنی تبریز (تربیت معلم پیشین) یک دانشجوی حقوق به نام فرزام معینی از محمدرضا میرتاج الدینی مچ گیری کرد و بی سواد بودن سید اولاد پیغمبر روشن شد! داستان این چنین بود که فرزام معینی از محمدرضا میرتاج الدینی پرسید که اگر زبان انگلیسی بلد است و آن چنان که ادعا می کند مدرک تافل در زبان انگلیسی را دارد به یک پرسش او به زبان انگلیسی پاسخ دهد! فرزام معینی پرسش را به زبان انگلیسی می پرسد و محمدرضا میرتاج الدینی از پاسخ دادن درمی ماند! دانشجویان نیز که دل پرخونی از این وکیل الدوله رژیم دژخیمان و شکنجه گران داشتند با بارانی از دشنام و ناسزا سخنرانی محمدرضا میرتاج الدینی را به هم زده و می گویند: بی شرف، بی شرف، بی شرف! ..... سپس شعار می دهند: معینی، معینی، معینی! ..... و هنگامی که مزدوران رژیم با هل دادن و مشت و لگد فرزام معینی را به بیرون می رانند دانشجویان شعار می دهند: وحشی، وحشی، وحشی! ..... (فیلم این رویداد در لینک زیر)

https://www.youtube.com/watch?v=_9L5E4oOz5s

در پی این رویداد مأموران حراست دانشگاه و محافظان محمدرضا میرتاج الدینی فرزام معینی را با مشت و لگد به بیرون می برند و پس از یک روز حکم اخراج فرزام معینی از دانشگاه صادر می شود! فرزام معینی آزارهای فراوانی مانند حمله به خانه و بازرسی و توقیف کامپیوتر و کتاب ها و وسائلش و محکومیت به زندان و ..... را در دوزخی بی همتا در جهان به نام ایران آخوندی از سر گذراند و سرانجام هست و نیستش را در ایران رها کرده و از دوزخ رژیم ولایت فقیه به فرامرز گریخت! آری، هیچکس حق ندارد بگوید که بالای چشم آخوندهای هوادار رژیم ولایت فقیه ابروست!!! اما محمدرضا میرتاج الدینی بی هیچ شرمی پاسخی به این رویداد داد که این پاسخ کار را بدتر کرد و عذر بدتر از گناه شد و آبروی نداشته این آخوند بی شرم و بی آبرو بیشتر به باد رفت! بخشی از پاسخ سید اولاد پیغمبر حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای دکتر سیدمحمدرضا میرتاج الدینی چنین است:

"..... مدرک تافل ربطی به محاوره ندارد!!! ..... در این اواخر یک توطئه سازمان یافته دیگری علیه این جانب در فضای دانشگاهی و مجازی صورت گرفت که ناچارم اندکی توضیح دهم ..... عده ای متأسفانه فضای جلسات سیاسی دانشگاه ها را به یک فضای ناسالم تبدیل کرده اند! ..... بارها به احترام دانشجویان و دانشگاهیان عزیز و با اصرار آنان در این جلسات شرکت کرده ام و با منطق و استدلال به همه سؤالات آنان پاسخ گفته ام ..... خلاصه آن چه که در دانشگاه شهید مدنی ..... اتفاق افتاد این بود: ..... در پایان جلسه یکی از دانشجویان بدون رعایت نوبت دیگران و با هوچیگری امتحان تافل بنده را که هیچ ربطی به جلسه نداشت به زعم خود زیر سؤال برد! ..... من دکترای مدیریت استراتژیک را در دانشگاه عالی دفاع که از معتبرترین دانشگاه های کشور است تا مرحله تدوین پایان نامه پیش برده ام و آزمون تافل و امتحان جامع دانشگاه را داده ام که نامه رسمی دانشگاه هم آن را تأیید کرده است!!! ..... مدرک تافل دانشگاهی صرفا در حوزه گرامر و نوشتاری و شنیداری بوده و ربطی به محاوره و گفتار ندارد!!! ..... بنده پس از این مسأله نامه رسمی دانشگاه در تأیید آزمون تافل دکترا را منتشر کردم!!! ....."

اما زبان عربی چه؟ روحانیت معظم هوادار نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و حضرات آیات عظام و حجج اسلام اعلی الله مقامهم اجمعین زبان عربی را حلوا، حلوا می کنند! چنان که در قانون اساسی رژیم ولایت فقیه درباره زبان عربی چنین آمده است: "اصل شانزدهم - از آنجا که زبان قرآن و علوم و معارف اسلامی عربی است و ادبیات فارسی کاملا با آن آمیخته است این زبان باید پس از دوره ابتدائی تا پایان دوره متوسطه در همه کلاس ها و در همه رشته ها تدریس شود!" اما در کمال تأثر و تأسف و اندوه فراوان سید اولاد پیغمبر حضرت حجت الاسلام و المسلمین الحاج شیخ سیدمحمدرضا میرتاج الدینی اعلی الله مقامه سخن گفتن به زبان عربی را هم بلد نیست! چنان که یک روز که محمدرضا میرتاج الدینی به لبنان رفته بود تا در آنجا سخنرانی کند یک مترجم سخنان او را به زبان عربی ترجمه می کرد! حتما مانند مدرک تافل که ربطی به محاوره ندارد خواندن کتاب صرف میر و کتاب سیوطی در حوزه های جهلیه رژیم ولایت فقیه هم ربطی به محاوره ندارد!!! (فیلم این سخنرانی در لینک زیر)

https://www.youtube.com/watch?v=jNOfceBtMLY

★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★

در تابستان سال ۱۳۹۸ یکی از دانه درشت ترین دژخیمان و شکنجه گران و آدمکشان رژیم ولایت فقیه در آذربایجان به نام سیدابوالحسن چاپاری مُرد! سیدابوالحسن چاپاری که زمانی مدیرکل سازمان زندان های استان آذربایجان شرقی بود یکی از کلیدی ترین مهره های رژیم ولایت فقیه هنگام کشتار زندانیان سیاسی در تابستان سال ۱۳۶۷ در تبریز و آذربایجان بود! پس از مرگ این دژخیم چند مراسم بزرگداشت از سوی هواداران رژیم ولایت فقیه برگزار شدند که در این همایش ها گردانندگان ظلمگستری آذربایجان، رؤسای بیدادگاه های رژیم ولایت فقیه، آخوندهای هوادار رژیم ولایت فقیه، بازجویان، شکنجه گران و دژخیمان رژیم آخوندی شرکت می کردند، چنان که دژخیم سرشناسی مانند محمدعلی نصرتی و دژخیم سرشناس دیگری مانند علی آذریان از کسانی بودند که به همراه دژخیمان دیگر به این همایش ها می آمدند!

یکی از سخنرانان این همایش ها محمدرضا میرتاج الدینی بود که درباره دژخیم دانه درشت رژیم آخوندی در تبریز و آذربایجان سیدابوالحسن چاپاری با ستایش فراوان و با واژه های گزافه آمیز سخن می گفت! واژه ها و سخنان گزافه آمیزی مانند: یکی از مبارزان پیروزی انقلاب اسلامی! زرمنده سرافراز دوران دفاع مقدس! (چاپاری حتی یک بار نیز به جبهه نرفته بود!!!) بزرگمرد امور خیریه! فعال اجتماعی! کسی که علی گونه یاور محرومان بود! پدر دلسوز درماندگان و پابرهنگان که با عروج ملکوتیش این بچه ها یتیم شدند! انسانی با فضیلت و با اخلاص و مسئولیت پذیر! مدافع ارزش های الهی و اسلامی مخلصی که لاجوردی آذربایجان بود! (اسدالله لاجوردی دژخیمی بود که حتی روح الله خمینی از او بیزار شد و او را برای ددمنشی هایش از کار برکنار کرد! روشن نیست اسدالله لاجوردی چه تحفه ای بود که آذربایجانیش چه تحفه ای باشد!) و .....

★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★

محمدرضا میرتاج الدینی پس از کار در پست های گوناگون دیگر در انتصابات مجلس یازدهم رژیم آخوندی در تبریز شرکت کرد و باز هم به همراه وکیل الدوله های دیگری مانند احمد علیرضابیگی به مجلس فرمایشی و نمایشی رژیم آخوندی راه یافت و وکیل الدوله این مجلس شد!

★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★

باید کسی قربانی می شد تا دزدان سرگردنه رژیم آخوندی وانمود کنند که در کشور امام زمان خوردن مال حرام جائی ندارد! از این روی هنگامی که ابراهیم رئیسی رئیس قوه قضائیه رژیم ولایت فقیه شد اکبر طبری معاون قوه قضائیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در زمان محمود شاهرودی و صادق لاریجانی بازداشت شد تا برایش پرونده سازی شود! اکبر طبری هم که دید دارد قربانی مصالح نظام!!! می شود داوطلبانه و آزادانه درباره همه کسانی که میلیاردها پول مفت از راه دزدی و رشوه و باندبازی به دست آورده بودند هر چه می دانست در کف دست بازجوها گذاشت! بخشی از این اعترافات به بیرون نشت کردند و یک حزب اللهی دوآتشه به نام حمیدرضا نقاشیان در نوشتاری با تیتر: "پرونده طبری حجیمتر از تاریخ طبری!" بخش هائی از اعترافات اکبر طبری را منتشر کرد! در این میان یکی از کسانی که اکبر طبری در اعترافات داوطلبانه اش از او نام برد محمدرضا میرتاج الدینی بود! محمدرضا میرتاج الدینی هم برای آن که گفته باشد: "کی بود؟ کی بود؟ من نبودم!" چنین پاسخی نوشت:

..... قرآن کریم می فرماید: "اِنْ جَاءَ کُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا" اگر فاسقی برای شما خبری آورد آن را بررسی کنید و بدون بررسی نه قبول کنید نه نقل کنید! متأسفانه در جامعه عده ای بدون توجه به دستور الهی و به دور از اخلاق اسلامی هر خبر و شایعه ای را بدون هر گونه تحقیق و بررسی بازنشر می کنند! مدتی قبل شایعه ای با عنوان اعترافات طبری در فضای مجازی پخش شد که اساسا دروغ و ساختگی بود و در این خبر دروغ نام چند تن از افراد سیاسی و مدیران کشور از جمله نام این جانب را ذکر کردند! این خبر دروغ هم از طرف بعضی از افراد مذکور در اعترافات تکذیب شد و هم از طرف سازمان اطلاعات سپاه تکذیب شد! این جانب قبلا تکذیب کرده بودم و مجددا دروغ و ساختگی و جعلی بودن آن را اعلام می کنم و واحد حقوقی دفتر این جانب از افرادی که در فضای مجازی آن را منتشر کرده و اصلاح نکرده اند به‌عنوان نشر اکاذیب شکایت می کند!!! سیدمحمدرضا میرتاج الدینی، نماینده مردم تبریز، آذرشهر و اسکو در مجلس شورای اسلامی! (درباره معتبر بودن اعترافات اکبر طبری به فیلمی در لینک زیر نگاه کنید)

https://www.youtube.com/watch?v=tpokVhj8a1M

★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★

باجناق محمدرضا میرتاج الدینی آخوندی ترک و تبریزی به نام محمد محمدیان است که در سال ۱۳۳۹ در تبریز زاده شد اما مانند محمدرضا میرتاج الدینی شناسنامه اش با هزار و یک دوز و کلک دستکاری نشد! داستان باجناق شدن این دو آخوند نیز این چنین است که کسی به نام مقصود تجلائی که در کوی مارالان تبریز می زیست دخترش را به محمد محمدیان داد و محمد محمدیان داماد این خانواده شد، محمد محمدیان سرانجام به پست های بالا در رژیم ولایت فقیه رسیده و نماینده خامنه ای در ستاد انهدام فرهنگی، نماینده خامنه ای در امور دانشگاه ها و نماینده خامنه ای در حوزه های جهلیه رژیم آخوندی و ..... شد، محمدرضا میرتاج الدینی نیز دختر دیگر این خانواده را به زنی گرفت که از این زن دارای دو پسر و یک دختر شد، باری، مقصود تجلائی پدرزن این دو آخوند شد و این دو آخوند هم باجناق یکدیگر شدند.

مقصود تجلائی پسری هم به نام علی تجلائی داشت که پس از انتحار اسلامی از فرماندهان سپاه پاسداران شد و در اسفندماه سال ۱۳۶۳ در جبهه جنگ ایران و عراق تکه تکه شد و چیزی از بدنش برجا نماند، پسر دیگر مقصود تجلائی به نام مهدی تجلائی نیز که پاسدار ساده ای بود که هجده سال بیشتر نداشت پیش از علی در فروردین ماه سال ۱۳۶۱ در جبهه کشته شده بود و آرامگاه او هم اکنون در گورستان مارالان در تبریز است، برای چه علی و مهدی در جبهه کشته شدند؟ برای آن که سید اولاد پیغمبر حضرت حجت الاسلام و المسلمین الحاج شیخ سیدمحمدرضا میرتاج الدینی دامت افاضاته با آب و تاب فراوان همه جا در بوق و کرنا کند که من که خودم به جبهه های جنگ رفته ام و چنان جنگیده ام که رستم دستان نیز انگشت به دهان مانده است خویشاوند دو شهید والامقام نیز هستم!!!

★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★

tajadin-01-780

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تبریزی
برگرفته از:
منابع گوناگون

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید