آقای محمد سرافراز، رئیس صداو سیمای جمهوری اسلامی ایران!
روزگار شاهدی شیرین تر از این ندارد تا شما و امثال شما که انبان رسانه بیت المال را زیر بغل زده اید و به جای رسم نمک در آن پفک می ریزید ، همایش تجمع 10 اسفند و 27 فروردین فرهنگیان دردمند را نبینید و آه معصومانه آنان به عالم بالا رود و خداوند با آنان هم پیمانی کند و صدای ایشان عالم گیر شود و قدم ها و قلم ها از همت پاکشان حماسه بسازد .
آقای سر افراز
شما فردی هستید که سیرو سیاحتی در شرق و غرب ممالک خارجه داشته اید و از کلاس معلمان بهره ها برده اید و در نسیم رحمت ایشان دانش اندوخته اید . پس نیک می دانید که در دنیای امروز ، اگر شعوری هست ، اگر آرمانی هست و اگر اندیشه و دانشی هست مفخم و مفتخر به نام نامیرای معلم است . و این بنده کوچک خداوند ، نمی داند در این دیار چه افتاده است که ؛
خواجگان «ناهمشهری» که از سفره معلم قوت و قوٌت گرفته اند و می گیرند به گزاف کسانی را که در پی تحکیم ستون های دانش هستند به باد تمسخر گیرند و حرمت آنان را چاک کنند . جمعی از مجلسیانش حق آنان را تکلیفی کنند تا به نام معلم گستاخی و دلیری نمایند و سود دو جانبه برند . عده ای با پیشینه کوتاه و کارنامه ای بلند از زد و بند نیمی از اموال صندوق ذخیره ایشان را به امثال بابک زنجانی هبه کنند و مالشان را به دره برند و خودشان را به درنده ها بسپارند . کامیابان اعتدال و مدارا سرمایه اعتمادشان به رأی بستانند و چون پس از سالها نوبت تنفس به اهالی فرهنگ رسد ، پا بر حنجره ایشان گذارند و هزاران مکتوب آنان را به خواری بنگرند .
آقای سرافراز
معلمان ایران اندوهگین اند . عمریست آستین به خون جگر می شویند ،در قاف فناعت نشیمن دارند و با قلت حقوقشان می سازند .
آنان از ندیده گرفتن حق خویش در صداو سیما که احتمالا حضرتتان نشستن بر صدر آن را خلیفه بخشی می دانید رنج نمی برند ؛
آنان از تندروهای جاهلی که کانون سبز مدرسان مدارس میهن را پایگاه دشمن می دانند رنج نمی برند ؛
آنان از بند و زندان و تبعید همکارانی که حریت به خرج داده و در محبس هستند و به هزار جرم ناکرده متهم شده اند رنج نمی برند ؛
آنان از حق ناموزون آموزش و پرورش در تقسیم بودجه که قامت فرهنگ کشور را ناساز و بی اندام کرده است رنج نمی برند؛
آنان از لیست بلند بالای همکاران خود که هر روز خبر جان افشانیشان از گوشه و کنار می آید و حضرتتان آن را ندیده می گیرید رنج نمی برند؛
آنان از اخبار منتشره در وصف چپاول و تبانی و تلافی و مفت خواری روزه مره و مرسوم در ایران رنج نمی برند ؛
بلکه:
عزای خاک ریختن بر حریت معلم و نام قدسی آن که جهانیان با درود و ستایش بر زبان می آورند تسلیت می گویند ؛
عزای زحمت جماعت نادان و پیروز دولت قبل را که از حرمت ادب خاموشی ایشان بهره ها بردند تسلیت می گویند ؛
عزای زخمی شدن و اهانت مکرر به غرور و شعور و سکوت معلمان در برابر دزدی ها و دغل ها را تسلیت می گویند؛
آقای سرافراز
به شما نیز تسلیت می گویم که معرفت معرفت اندیشان را ندیده می گیرید و اجتماع هزار در هزار زنان و مردان حق جو و مطالبه گر را که پنجره امید بر آینده آموزش و پرورش خواهند گشود به قوه فراموش می سپارید . آن چه شما و دیگرانی چون شما تا کنون خواسته اند و خواسته اید ، کرده اند و کرده اید اما این را نیک بدانید که کار معلمان از حقوق حقه گذشته است و روزی بهتر از روز به مطالبه حریت نائل می آیند .
پس به یمن همه مکتوبات نانوشته و ناگفته به شما و به خیر این مکتوب اجازه بدهید شما را متهم به هم دستی با یکه تازان عرصه بی فرهنگی نمایم و بی معرفت یکم بنامم تا به دوم و بعد از آن نیز برسیم .*
* جواد لعل محمدی، آموزگار و کنشگر صنفی در مشهد است.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید