تورک اوغلی و öyrenci چرا اینقدر جر و بحث های بیهوده و بیخود انجام میدهید
لازم نیست اینقدر تند بروید و خبرهای سیاسی و حوادث من در آوردی و کودکانه پانترکی خودتان را در مورد ملت کورد و کوردستان در اینجا بگذارید و جعل و دروغ بگویید چون
این حوادث و خبرهای ساختگی شما پیش هیچکس خریدار ندارد و در ضمن لازم نیست فحاشی های تکراری و ملال آور را نسبت به ملت کورد تکرار کنید مثلا با این فحاشی ها که چی بشود ؟ درست صحبت کنید و اگر شما هم میتوانید منبع معتبر تائید شده تاریخی و موثق زبانشناس غربی و غیر خودی در مورد حضور شما تورکان در آذربایجان و منطقه را تائید کند که تاریخ و حضور شما در منطقه را ثابت کند و بوده را بیاورید تا همه ما هم ببینیم و ما همه ما را از گمراهی در بیاورید ممنون میشویم . در ضمن öyrenci منع ترکیب جمعیتی شما در مورد ارومیه در گذشته ها کاملا جعلی میباشد و هیچکس آماری در این مورد نگرفته است پس میتوانیم در گذشته ها استناد به متخصصان تاریخ و باستان شناسی در حوزه تاریخ در این منطقه بوده را استناد و تائید کنیم که من و جمال از منابع غیر خودی آوردیم و حالا منتظر شما و منابع معتبر غیر خودی هستیم .
اگر میخواهید کوردها و کوردستان را بیشتر بشناسید از منابع معتبر دنیا و زبان شناسان و باستان شنان مطرح و نامی دنیا و همچنین و سنگ نوشته های باستان ملتهای همسایه کوردها در مورد کوردها در مزوپوتامیا را برایتان با منبع در اینجا مینویسم . [[ رینولدز : بر این باور است نام کرد از واژه کردو که برای نخستین بار در یک سنگ نبشته سومری مربوط به هزاره سوم پیش از میلاد با عنوان (زمین کار دا) آمدهاست در ارتباط است و کردو از نظر ریشهشناسی مربوط به اصطلاح آشوری اورارتو که همان آرارات میباشد است و به باور آستریان منطقیترین توضیح این است که این واژه با (کیرتیها یک قبیله باستانی) در ارتباط میباشد ]] و [[ فردیناند هنر بیشلر : ریشهٔ اسم کرد را سومری میداند و پروفسور هوورت موافق با اشتقاق کردستان از گوتیوم بوده و لغت باستانی برای کردها (کاردوخی یا کاردو) از بابلیها برای کردها با (گوتی) یکسان میداند ]] و [[ هونیگمن : به همین ترتیب نام کرد از کلمه (گوتی) مشتق میکند و کردها بومی افراد غیر عرب که برای هزاران سال در خاورمیانه زندگی میکردهاند نامشان از گوتی باستان (گوتی گورتی کوردی) فاتحان بابل مشتق شدهاست ]] و [[ جرج رولینسن : کردوئنه و کاردوخی را با کردهای امروزی یکی دانستند و اظهار کردند کاردوخی معادل لغوی باستانی کردستان است ]] و [[ ارانسکی زبانشناس روسی : در کتاب فقهاللغه ایرانی مینویسد ارمنیها به کردها (کردوک) و سریانیها نیز (قردو) میگفتند و در کتیبههای (توکولتی) (نینورا پادشاه آشور) بارها از مردمانی به اسم (گوتی و گاهی کورتی) نام برده شدهاست ]] و [[ دیاکونف : در خصوص کردها چنین نظری دارد : اجداد کردها و بخصوص مادها توانستند با استفاده از شگرد خود گندم وحشی را که بسیار ریز و باریک بود به گندم امروزی تغییر دهند و با تغییر ژنتیکی در این گیاه پر مصرف که امروزه جزء اصلیترین غذای مردم جهان است، توانستهاند به انسانهای روی کره زمین خدمت بزرگی انجام دهند همچنین برای اولین بار کردها حق همسایگان و استقلال آنان را به رسمیت شناختهاند و همچنین کردها اولین ملت قانون گذار جهان هستند و این را در سنگ نوشتههای دوران باستان به وضوح میتوان دید ]] و [[ دانشنامه کلمبیا : بسیاری بر این باورند که کردوئنه همان مکانی است که امروزه کردستان نامیده میشود ]] و [[ گزنفون سردار و فیلسوف و مورخ یونانی : در قرن چهارم قبل از میلاد حدود ۲۴۰۰ سال پیش در کتاب خود (آناباس) هنگام بازگشت ۱۰ هزار سرباز یونانی و هنگامی که وارد سرزمین (ماد) شدند قبائل و طوایف ماد با آنها رو به رو شدند و آماده جنگ با آنها شدند و در میان آنها جنگ بی امانی در افتاد و گزنفون در کتاب خودش از مادها که نام جدیدی بر آنها نهاده بود یعنی (کردوخی ها) یاد میکند و بیان میدارد که آنها (کردوخی ها) ملتی هستند که هرگز شکست نمیخورند و سرانجام کردوخیها در گلوگاه (زاخو) سپاه گزنفون را محاصره کرده و ضربات سنگینی به آنها وارد کردند و همچنین گزنفون در کتابش بدین موضوع نیز اشاره کرده است که کردوخیها هرگز تسلیم هخامنشیان نشدند حتی یکی از پادشاهان پارس قصد داشت که مادها را تماما و به طور کامل تحت سلطه خود در آورد به همین منظور سپاهی متشکل از 25000 جنگجو تشکیل داد و بر آنها یورش برد اما کردوخیها توانستند که این حمله را متوقف کرده و آنها را در هم بشکنند ]] و [[ آریستوبولوس از سرداران یونانی : مردمان کرد را (کاردو و کردوخی) نامیدهاند که تمدن کوردوئنه را در شمال میانرودان تشکیل دادند ]] و [[ در اسناد کهن تمدن (ماری) مربوط به چهار هزار سال پیش بارها به دولت شهری در شمال موصل به اسم (کردا) اشاره شده است که پادشاه آن را (شر کردا) می نامیدند که در (زبان هوری) شر به معنای سرکرده و رهبر است همان ناحیه (قردو) در جغرافیای آشور بعدها توسط یونانیان (کردوئن ، کردوئنه یا کردوئنا) نامیده شد و این عقیده نیز وجود دارد که نام کرد برگرفته از سرزمین باستانی (کردوئنا) باشد که در جنوب دریاچهٔ وان جایی میان موش و دیاربکر امروزی بوده است ]] و [[ ته لک : بر این عقیده است که دست کم دو خط از تبار قابل مشاهده است که در برگیرنده تمام شاخههای خود را در منطقه اصلی در حال حاضر از کردها هستند اکثریت قریب به اتفاق محققان از زمینههای مختلف تاریخ مردمشناسی مردم نگاری و زبانشناسی کردهای معاصر را به عنوان بازماندگان گوتینهای باستانی سومر باز شناختهاند و نامهای محلی شواهد فراوان در حمایت از ارتباط بین کردها و گوتین ها بیشتر
پان ترک امثال این نوع استانبولی آن، گذشته گرا و ارتجاعی است. چون سواد و انگیزه طرح مسائل امروزی را ؛مانند پیشینیان خود ندارد.اودر این سایت سراغ گذشته ها و قبرستانها و افسانه ها میرود، موضوعاتی که صحت
شان قابل اثبات نیست. پان ترک امثال این شخص چون در ماموریت برای ترکیه یا باکو کار میکند، فکر میکند اشاعه این مطالب غیرعلمی مزخرف، زمینه را برای بی اعتمادی و تجزیه آماده میکند. ایران هیپ گاه وجود ترک را در طول 400/600 سال حضور ترکان در خاورمیانه قبول نداشته و آنها را ماهجر و پناهنده و عشایر بشمار آورده . ترک جایش در ترکستان آسیای میانه است و نه در خاورمیانه و قفقاز و آسیای صغیر و فلات ایران. این پان ترک میداند که قومش فاقد تاریخ و فرهنگ و البفبا و تمدن و آثار باستانی است و خط نوشتاری و کتاب لغت است، دست به انکار و تخریب فرهنگها . ملتهای دیگر خلورمیانه میزند تا عقده و کینه و تنفر و بی هویتی و بی پرنسیپی امثال خودش را نشان دهد. نیچه میکفت کسیکه فتقد فرهنگ و تمدن باشد، فرهنگ و تمدن دیگران را منکر میشود. کذشته گرایی از وسقم شان نشانه های شونیسم فاشیست ارتجاعی و ناسیونالیسم تنگ نظرانه روستایی است. پان ترک فعال این صفحه ،حامل و ناقل فرهنگ ارتجاعی مغول و قاجار و عثمانیست ، و نمی تواند موضوعات ضروری امروزه را برای آزادی و عدالت درک کند. این نادان از خود نمی پرسد لینکهای شونیستی راسیستی اش را چند نفر در این سایت میخوانند؟ روزانه دهها لینک برای مراجعین این سایت که تعدادشان حدود 10 نفر است، چه مشکلی از این مزدور ترکیه نشین، حل میکند؟ باید از او پرسید اگر عامل ترکیه و اردغان نیست، حداقل چرا ساکن وطنش باکو نشده؟ ! امثال او و این 3-2 نفر راسیست قومگرای حاضر در این سایت را چرا در سایتهای آذری ترکی مغولی اردغانی، راه نداده اند و مجبور شده اند اینجا از امکانات ایرانیان و زبان فارسی آنان سوء استفاده کنند، چون دیگر سایتها میدانند این گروه بی منطق و انتقام جو و دشمن تمدن و فرهنگ والا، چقدر ارتجاعی انسان ستیر خائن و مزخرف نویس است.
هنر عاشیقی، هنری بین المللی حتی در میان کرمانج ها
(آخرین بازمانده بخشیهای کرمانج شمال خراسان وفات کرد)
دکتر توحید ملک زاده
https://t.me/melikzadeh
در تاریخ مکتوب پنج هزار ساله جهان، یکی از مشخصات اقوام ترک در چهارگوشه دنیا وجود هنرمندانی هستند که نقشهای مختلفی اعم از روحانی و انتقال شفاهی فرهنگ، ترویج ارزشها و سنن فرهنگی از جمله وظایف این صنف بود. صنعت عاشقی یکی از قدیمی ترین هنرهای جهانی بوده که بی تردید عمر آن با عمر عنصر ترک برابری می کند. به عبارت دیگر در طی صفحات تاریخ هر کجا اثری از ترکان دیده می شود ردی از هنر عاشقی نیز دیده می شود.
در آثار پروتوتورکها نظیر ایلامی ها و دیگران ( پنج هزار سال قبل) مجسمه هایی از خنیاگران ساز بر سینه بدست آمده که اجداد عاشیق های امروزین بودند.
قام¬ها اولین طبقه اجتماعی شناخته شده در میان ترکان بودند که عملکردی همچون عاشیقهای امروزین داشتند وعلاوه بر هدایت مراسمات دینی اموری از قبیل طبابت و ریش سفیدی را نیز انجام می دادند. واژه قام در میان ترکان اویغور بعد از اسلام تنها به معنای جادوگر و سحرباز استفاده می شد و خبری از انجام امور مذهبی وجود ندارد.
باخشی ها یا باقسی ها نیز اجداد عاشیقهای امروزین آذبایجان بودند که وظیفه شان همان وظایف قام ها بوده و در میان ترکمنها و ترکان آذربایجان ایفای نقش می کردند. ترکان قدیم از همان اوان زندگی به صورت جامعه متمرکز اسامی خود را به شکل اسامی جغرافیای ( توپونیم)، ائتنونیم ( طایفه و ملت) ، هیدرونیم ( اسامی دریاها و رودها) اورونیم ( اسامی کوهها) به یادگار می گذاشتند که خوشبختانه در جای جای مناطق ترک نشین از جمله آذربایجان در اسامی روستاها متجلی است مانند روستای باخشی کندی در سلماس و یا مسجد حاجی باخشی در باکو. باخشی یا بخشی از اسامی رایج مناطق قره داغ آذربایجان و آذربایجان آنسوی ارس نیز می باشد. امروزه ترکان تورکمن نیز نوازندگان خود را باخشی می نامند که از اعتبار زیادی در میان مردم برخوردارند.
به تدریج همزمان با کلمه باخشی، واژه اوزان نیز به این هنرمندان اطلاق شد که از ریشه اوزoz\uz می باشد به معنی هنرمند و استاد. از این کلمه امروزه کلمه اوزمان به یادگار مانده است. کلمه اوزان در روستای اوزان کندی اورمیه به یادگار مانده است. انتقال شفاهی فرهنگ، ترویج ارزشها و سنن فرهنگی از جمله وظایف این صنف بود. نقش این طبقه اجتماعی در کتاب دده قورقود به شکل واضحی دیده می شود: دده قورقود پیری است دانشمند که در تمام خیر و شر ترکان اوغوز حضور دارد و در عین حال قوپوزنوازی است که از غیب می داند. ددهقورقود آیینه تمامنمای فرهنگ ترکان اوغوز است. در اینباره میتوان به روابط میان زن و شوهر، پسر و مادر و زن و نامزدش و نیز چگونگی نامگذاری میان آنها به موارد زیر از خود متن ددهقورقود اشاره کرد. با عجین شدن تصوف و عشق علوی با صنعت اوزان خصوصا در دوره آق قویونلوها و صفویان به تدریج کلمه عاشیق جایگزین باخشی و اوزان در آذربایجان گردید. اعتقاد به اسلام علوی کمک بسیاری به این دگردیسی کرد بطوریکه فقط ترکان آنادولو و آذربایجان به این دگردیسی تن داده و استفاده از لفظ عاشیقی را بجای اوزان و باخشی انتخاب کردند حال اینکه هم نژادان ترکمنشان که معتقد به مذهب حنفی بودند بر استفاده از لفظ باخشی اصرار ورزیدند.
در سنت عاشیقی شکل داستانها همچون کتاب دده قورقود هم بر پایه نظم است و هم بر پایه نظم. داستانهای شاه اسماعیل، عاشیق قریب، کوراوغلو، اصلی کرم، اشعیق والئح و دهها داستان طویل دیگر شکلهای امروزین داستانهای عاشیقی است که در مراسمات مختلف نقل می گردد.در طی تاریخ عاشیقهای زیادی نیز بر خزینه این هنر افزوده اند مانند: شاه اسماعیل، کوراوغلو، یونس امره، عاشیق قوربانی، پیر سلطان ابدال، خسته قاسیم، عاشیق عابباس توفارقانلی، عاشیق علعسگر وعاشیق درویش و عاشیق دهقان از روستای ایگدیر اورمیه و دهها عاشیق بنام دیگر.
سنت عاشیقی/ باخشی بقدری ریشه دار و عامه پسند بوده که در میان اقوام گرجی ، ارامنه و حتی کرمانجها نیز رسوخ دارد. در خبرها آمده است که سهراب محمدی (1317-1399)(آخرین بازمانده بخشیهای خوبند کرمانج شمال خراسان) دارفانی را وداع گفت. سالماسلی عاشیق قول هارطون، عاشیق یوسف اوهانس (1306- 1398 زاده اورمیه) نمونه هایی از نسل غیر غیر ترک وفادار به فرهنگ و هنر اصیل عموم آذربایجان بودند که سنت دیرین عاشیقی را تا وفاتشان ادامه دادند.
23 مرداد 1399
https://t.me/melikzadeh
مادری که دخترش توسط پ.ک.ک ربوده شده علیه دولت آلمان اقامه دعوی میکند
گادتب: به گزارش مرکز خبر گادتب، مادری که دخترش نیلوفر توسط گروه تروریستی پ.ک.ک ربوده شده به دلیل عدم انجام مسئولیت، علیه دولت آلمان اقامه دعوی میکند.
مائده، یک شهروند ترکتبار آلمانی که دخترش نیلوفر توسط گروه تروریستی پ.ک.ک ربوده شده و پیشتر بارها برای نجات فرزندش تحصن و تظاهرات اعتراضی برگزار کردهبود، به دلیل عدم انجام مسئولیت،علیه دولت آلمان به دادگاه شکایت خواهد کرد.
این مادر با بر تن کردن تیشرتی که عکس دخترش بر روی آن بود و در دست داشتن پلاکاردی با مضمون ''پ.ک.ک یک ویروس است'' در دروازه براندنبورگ برلین تحصن کرد.
او در گفتوگو با خبرنگاران اظهار داشت:
به دلیل عدم رسیدگی آلمان به پروندههای ربوده شدن فرزندانمان، به همراه خانوادههای دیگری که مشکلی مشابه دارند علیه دولت آلمان اقامه دعوی خواهیم کرد. خانوادههایی که فرزندانشان توسط پ.ک.ک ربوده شده را به همکاری در این زمینه فرا میخوانم.
مائده اظهار داشت که به همراه شش خانواده دیگر که فرزندانشان توسط گروه تروریستی پ.ک.ک ربوده شده اند، علیه دولت آلمان اقامه دعوی خواهند کرد.تلاشهای این مادر برای یافتن فرزندش کماکان ادامه دارد.
گفتنی است نیلوفر در 12 نوامبر 2019 به مقصد مدرسه خانهاش را ترک کرده و دیگر برنگشته است. مائده ت. قبلا نیز مقابل مجلس فدرال، مقر صداعظم آلمان و یک انجمن موسوم به «Navende Kurdistaniyen li Berlin» که روابط نزدیک با پ.ک.ک دارد، تظاهرات کرده و خواهان نجات دخترش از دست این گروه تروریستی شد
بنابر کتیبه ی العین از اشوربانیپال امپراتوری سامی آشور، اولین سوارنظام و سوارکاران مسلح به زره در میان امپراطوری ساکاها و کیمریان به رهبری توگدام(توغدام) دیده شده که از طریق قفقاز به آشوریان حمله میبردند.دومین سوارنظام در میان آشوریان و بابلیان با اسب عربی بوجود میاید. سومین اشاره به سوارنظام، در اسناد سالنامه چین باستان مشاهده میشود،که در ان از سوارکاران شیونگ نو نام برده شده.اما در جهان بهترین و کهن ترین سوارکاران جنگاور که فاتحان بی رغیب شرق و غرب بودند، اجداد ترکان یعنی شیونگ نو ها و ساکاها بودند. که نوادگان آنها خیون ها،کوشانیان،کوگ ترکها،اشکانیان،هپتالیها،خزرها و کومانها،غزنویان،سلاجقه،افشاریه،صفویه، عثمانی،تیموریان با همان اسبان ترکمنی و سیستم ایلغار سوارکاران تورانی به کشورگشایی پرداختند.نمونه این مهارت ذاتی سوارکاری تورانی را در جنگ ملازگرد میتوان مشاهده کرد که در ان ترکان سلجوقی با چهل هزار سوارکار در مقابل لشکر بزرگ روم و ائتلاف بزرگ اروپا با دویست هزار نفر به پیروزی قاطع میرسند و این پیروزی را مدیون اسبان ترکمنی و مهارت ذاتی سوارکاری هستند که ترکان از کودکی بروی زین اسب کسب کرده بودند.مورخین روم سیستم جنگی و سوارکاری سلاجقه در نبرد ملازگرد را همان شیوه جنگی سورنا اشکانی و آتیلا هون و ساکا میدانند که پدرانشان را با حقارت تمام از روی اسب شکست دادند.اسب ترکمنی که امروزه زیست شناسان ان را بعنوان پدر تمام اسبان جهان میدانند. میراثی گرانبها بوده که اولین بار در استپ های اسیای مرکزی و سیبری (التایی) توسط اجداد مردمان تورانیک اهلی میشود و بخشی از زندگی چادرنشینی و جنگ سالارانه ترکان میشود.
امروزه ترکمن ها،قزاق ها،قرقیزها،باشقیرها،ترکان داغستان قفقاز،بالکار همچنان بسان اجدادشان سوارکاران بی رقیب جهان هستند که از کودکی با فرهنگ اسب سواری و پرورش اسب زندگی میکنند. در دنیا فقط دو ملل وجود دارند که فرهنگ سنتی پرورش اسب را دارند.این دو ملت، ترکان و اعراب هستند.اما در پارسیان دیگر وجود نداشته،تاجیک های به جعل تاریخ فارس لقب گرفته، اکراد،الوار،گیلک ها از گذشته هیچ نژادی اسبی منحصر به انها وجود نداشته و همچنین فرهنگ پرورش اسب را نمی دانستند و هیچگاه سوارکاران ماهری نداشتند. اما امروزه با توهمات فانتزی ادعا دارند که اجداد پینه دوز و رعیت انها سوارکاران جنگاور بودند و حتی اسب عرب و ترکمنی را با سفسطه بازی بنام اسب پرشین معرفی میکنند.
جواب داد اگر وضع به همین منوال پیش برود چاره ای جز فرار وترک دیار آبا واجدادی خود نخواهیم داشت چون باتوجه به سابقه کشتار مردم استان توسط تروریستها در گذشته وشرارتهای مختلف آنان و بعلت مجهز بودن آنان به سلاحهای گرم ودست خالی بودن مردمان استان هیچ زن ومردی وحتی کودکان نیز از تیررس آنان در امان نخواهد بود.وهمه ماباید فرار را برقرار ترجیح بدهیم.
خواندن نظرات اقا جمال و همتای ترک ایشان نشان میدهد که اختلاف نظر را از کنون به گذشته های دور برده اند
واگر راه حلی پیدا نشود جنگ این دو نیرو تا پایان تاریخ تا مرگ و نابودی اخرین نفر ادامه خواهد داشت .ایا این سرنوشت را باید پذیرفت ؟
چگونه است که این مردمان قرنها در کنار یک دیگر باهم زندگی و امیزش داشته اند و در همکاری باهم از سختی ها و موانع گذشته اند و اینک ناگهان دشمن؟
بنظر من این برخورد های خشن و وعده های مخرب و مرزکشی های یک جانبه ترک وکرد را باید جدی گرفت. تصور اینکه این اختلافات با از میان رفتن نظام حاکم تبدیل به حسن دوستی خواهد شد ،اگر ساده لوحانه نباشد بسیار ابلهانه است .
ادامه واصرار بر ادعاهای دو طرف گروه ها و قدرتهای دیگری را وارد این ماجرای خونریزانه میکند و امکان تسلط بر خواص و دوری از جنگ داخلی را بسیار دشوار میکند .ما امروز شاهد هستیم که چگونه دولت ترکیه در منازعات ارمنستان و آذربایجان بسود اذربایجان دخالت نظامی میکند و این دخالت نظامی ترکیه در اینده در امور داخلی ایران بسود تجزیه طلبان ترک از هم اکنون روشن است .با این وضع نه تنها در ایران ازادی ودمکراسی روی نخواهد داد بلکه اساس حاکمیت ملی از بین خواهد رفت وجنگ دینی سنی و شیعه را شعله ور خواهد کرد واین بسود ما نیست.
امروز 23 مرداد مصادف است با ششمین سالگرد وفات «پروفسور دکتر جواد هیئت» پدر معنوی ترکان ایران و بنیانگذار «مکتب وارلیق».
در آغازین ساعات روز 23 مرداد سال 93 «پروفسور دکتر جواد هیئت» در شهر باکو دیده از جهان فروبست تا پایانی باشد بر یکعمر مبارزه و مجاهدت درراه اعتلای فرهنگ و زبان ترکی در ایران. گرچه این شخصیت گرانقدر از میان ما رفت اما میراث او یعنی نشریه «وارلیق» و میراث دار لایقش محمدرضا هیئت را برای ما به یادگار و امامت گذاشت.
مرحوم جواد هیئت در صفحه اول یکی از کتابهایش که از سوی فرهنگستان زبان ترکی در ترکیه به چاپ رسیده، با دست خط خودش خطاب به محمدرضا هیئت مینویسد: «بو کیتابی عزیزیم، چوق سئودیگیم اوغلوم، دوامجیم و گله جکده کی اومیدیم محمدرضا هیئته حیاتدا باشاریلی و بختیار اولماق اومیدیله تقدیم ائدییوروم. آنکارا 2008/10/19، دوکتور جواد هیئت».
پس از وفات مرحوم جواد هیئت، محمدرضا هیئت سکاندار نشریه «وارلیق» شد تا ادامهدهنده راه وی باشد. در سالهای اخیر برخی جریانها و شخصیتها که در پی وام خواهی از نشریه وارلیق بودند با نامها و لوگوهای مشابهی اقدام به نشر مجلاتی کردند اما ملت ترک آزربایجان نه «مکتب وارلیق» را فراموش کردهاند و نه مرحوم جواد هیئت را.
آنچە کە
öyrenci در کپی کردن تاریخ نویسی جعل و حذف میکند در مورد ورمیە در زیر بخوانید
در اوایل دوره اسلامی کردها و مسیحیان ساکنان ارومیه را تشکیل میدادند.[۲] اما به مرور در دورههای بعدی ترکها به جمعیت ارومیه اضافه شدند در دوره ترکان غزنوی سپس ترکان سلجوقی ارومیه دارای جمعیت بالایی از ترکان شد.
از جمال توجە کنید بعد از دورەی اسلامی بە مرور تورکها بە اورمیە وارد میشوند
ادامە
اغوزها
نوشتار اصلی: اغوز
همهٔ اغوزها از آذربایجان مراجعت نکرده و عدهای در منطقه ماندند. احتمالاً این عده در ارومیه ساکن بودند. اغوزهای تحت امر دانا که در ارومیه مانده بودند، بعد از خروج از شهر به ارامنه حمله کرده عدهٔ زیادی را کشتند یا اسیر نمودند و غنایمی به دست آوردند. کردهای هذبانی تحت امر ابوالهیجا که ساکن حوالی ارومیه بودند، به جنگ با اغوزها پرداختند. اغوزها بعد از غارت روستاهای کردها عدهٔ زیادی از آنان را کشتند. سکونت اغوزها در ارومیه و دادن شهر به عنوان تیول به آنان میباید در ارتباط با ازدواج فرمانده اغوزها با یکی از اقربای وهسودان، حاکم آذربایجان، صورت پذیرفته باشد. چون ابوالهیجا رئیس کردهای این منطقه با وهسودان عداوت داشت.
جمال > اغوز و اغوزستان زیستگاه و سرزمینشان معلوم هست کجاست در ورمیە چکار میکردند ؟
ادامە .. ارومیه یکی از سکونتگاههای ایل افشار است.[۱۵] گویا نخستین دسته از افشارها که به ارومیه آمدند، افشارهایی بودند که به همراه گرگین بیگ اوصانلو در سال ۸۰۲ قمری در توپراق قلعه، محل حاکمنشین ارومیه، استقرار یافتند.[۱۶] از زمان آمدن اوصانلوها به ایران اطلاع دقیقی در دست نیست. در گزارشی مربوط به افشارهای حاکم ارومیه ذکر شده که امیرتیمور، گرگینبیگ اوصانلو را برای سرکوب کردها و عشایر شورشی ارومیه، در سال ۸۰۲ق به حکومت آن منصوب نمود. پس از او دو پسرش یکی بعد از دیگری به حکومت ارومیه رسیدند.
هزبانیان
هزبانیان دودمانی کردتبار بودند که در نخستین سدههای ورود اسلام به ایران از اطاعت عباسیان سر باز زده و بر آتروپاکان یا آذربایجان جعلی و ارمنستان سکنی داشته و حکم میراندند ایشان شهر ارومیه را مرکز فرمانروایی خود قرار داده بودند
*ایل برادوست یا اتحادیه عشایری برادوست، روزگاری در ناحیه وسیع از ارومیه زندگی میکردند و حکم میراندند؛ ولی پس نبر دم دم و آمدن افشارها این اتحادیه از هم پاشید و حضورشان در ارومیه کم رنگ و محو شد
*بیکزادە ها ، هرکیها ، شکاکها ، کورد همیشە در ورمیە زندگی کردند
جمال هندی تبار
با این حرفهای خنده دار در واقع دنیا را به قوم کولیتبارش میخنداند.
جمال تو که قومت اینهمه بقول خودت تاریخ دارد، چرا در سوراخهای قندیل پنهان شده است؟
ادامەی تاریخ کورد و اشغالگری وحوش اتراک از اغوزستان
پیشینهٔ واژه کرد
گزنفون (فیلسوف و مورخ یونانی قرن چهارم قبل از میلاد)، حدود ۲۴۰۰ سال پیش، تمام منطقهٔ غرب را کُردو نامیدهاست.[۵۲][۵۳][۵۴][۵۵][۵۶]
شرفخان بدلیسی مورخ قرن دهم در کتاب شرفنامه (یا تاریخ مفصل کُردستان) در مورد لفظ کُرد میگوید:
«لفظ کُرد تعبیر از شجاعت است، چرا که اکثر شجاعان روزگار و پهلوانان نامدار از این طایفه برخاستهاند؛ مانند رستم زال که در ایام حکومت پادشاهی کیقباد میزیسته و از طایفهٔ اکراد بوده و چون تولد او در سیستان بوده، به رستم زابلی اشتهار یافتهاست»...
و سپس در مورد معنای واژهٔ کُرد نتیجهگیری میکند:
واژه کُرد به معنی مرد جنگی دلیر؛ مرد شمشیرزن و مرد دلاور است.[۵۳][۵۴][۵۵][۵۷][۵۸]
پیش از مهاجرت آریاها
ریشه واژهٔ کرد به درستی مشخص نیست.[۵۹] در اسناد کهن تمدن ماری مربوط به چهار هزار سال پیش بارها به دولت شهری در شمال موصل به اسم کُردا اشاره شده است که پادشاه آن را شَرکُردا مینامیدند که در زبان هوری شَر به معنای سرکرده و رهبر است.[۶۰] رینولدز بر این باور است نام کرد از واژه کردو که برای نخستینبار در یک سنگنبشته سومری مربوط به هزارهٔ سوم پیش از میلاد با عنوان «زمین کار-دا» آمدهاست در ارتباط است. کردو از نظر ریشهشناسی مربوط به اصطلاح آشوری اورارتو که همان آرارات میباشد است.[۶۱] به باور آستریان، منطقیترین توضیح این است که این واژه با کیرتیها (یک قبیله باستانی) در ارتباط باشد.[۶۲] امانالله قرشی قدیمیترین سند را در رابطه با واژه کرد، واژه «بیت قردو» میداند که در عهد پادشاهی گیمیلسین از سلسله سوم سلاطین اور در قرن ۲۲ پیش از میلاد به کردستان فعلی عراق و ایران و ترکیه اطلاق میشده و حکومت آن در آن زمان به امیری به نام وردننر (Vard-nannar) سپرده شدهاست. وی این واژه را واژه آرامی دانستهاست. در همان زمان به منطقه موسوم به جزیره ابنعمر در آرامی گُزرتای قردو گفته میشدهاست.[۶۳] از نظر قرشی کرد یک واژه گیتایی است (واژهای که در یک زبان منسوخ معنا داشته و اکنون معنای خود را از دست دادهاست) و معتقد است که این واژه سومری یا آشوری نیست و با واژه بابلیای که بدان شبیه است و معنای پهلوان دارد تنها در لفظ شبیه است، چرا که بسیار قدیمتر از به قدرت رسیدن بابلیهاست و دیگر اینکه کرد (قردو) در ابتدا نام مکان بوده و پهلوان نمیتواند نام مکان باشد.[۶۳]
همان ناحیه بیت قردو در جغرافیای آشور، بعدها توسط یونانیان کردوئن، کردوئنه یا کردوئنا نامیدهشد و این عقیده نیز وجود دارد که نام کرد برگرفته از سرزمین باستانی کردوئنا باشد که در جنوب دریاچهٔ وان|، جایی میان موش و دیاربکر امروزی بودهاست.[۶۴][۶۵][۶۶][۶۷][۶۸][۶۹]
امانالله قرشی نام کردوئن را نیز واژهای گیتایی و هندواروپایی غربی میداند که در دوران هیتیها به ناحیه مزبور دادهشدهاست. نام این محل در اسناد ارمنی به صورت کُردُخوی آمده که جزء آخر آن علامت جمع زبان ارمنی است.[۶۳] برخی نیز اعتقاد دارند ریشه این نام از قوم باستان گوتی گرفته شدهاست.[۷۰][۷۱]
برخی نیز اعتقاد دارند ریشه این نام از قوم باستان گوتی گرفته شدهاست
سالام اليكيم https://t.me/medeniyet1/217246
به استناد سالنامه تاریخی آمریکایی
ترکیب جمعیتی – ائتنیکی اورمیه در ۱۵۰ سال پیش
با بررسي اين آمار معلوم ميشود كه در دوره مورد بحث تورکها نزديك به ٩٢
#تورکها نزديك به ٩٢ درصد جمعيت شهر اورميه و ٦٥ درصد پيرامون آن را تشكيل میدادهاند. بعد از تورکها ، بیشترین جمعیت را آسوری ها ، آنهم در حومه داشته اند نه کُردها.
در کتاب دائره المعارف و ثبت سالانه آمریکائی حوادث مهم سال (The American Annual Cyclopedia and Register of Important Events of the Year) جلد ٨، سال ۱۸۶۸ به نقل از مونیتور (Moniteur) چاپ پاریس فرانسه در اکتبر سال ۱۸۶۷ آماری درباره ترکیب جمعیتی قومی و دینی شهر و ناحیه #اورمیه داده شده است. همانگونه که معلوم است میسیونرهای مسیحی و هئیتهای سیاسی اروپائی در دوره مذکور، حضور بسیار موثر و فعالی در غرب #آذربایجان داشتند و به ویژه علاقهمند به تبیین ترکیب جمعیتی – ملی و تغییر و مهندسی آن به نفع گروههای مسیحی و علیه تورکهای مسلمان بودند. با این وصف میتوان گفت که احتمال بزرگنمائی شمار تورکها در این آمار وجود ندارد و در نتیجه آمار مذکور تصویر قابل قبولی از ترکیب جمعیتی – ائتنیکی اورمیه و پیرامون آن در سالهای مذکور را بدست میدهد. با بررسی این آمار معلوم میشود که در دوره مورد بحث تورکها نزدیک به ٩٢ درصد جمعیت شهر اورمیه و ۶۵ درصد پیرامون آن را تشکیل میدادهاند.
تحلیل آمار داده شده
طبق این منبع جمعیت کل ناحیه #اورمیه ١٢۵٠٠٠ نفر، شامل ٩٣۵٠٠ نفر در حومه ( مرکب از ٣۶٠ روستا) و ٣١۵٠٠ نفر در خود شهر بوده است. جمعیت شهر اورمیه در متن انگلیسی احتمالا در خطای تایپی و به سبب شباهت عدد ۵ انگلیسی به ٨ انگلیسی به صورت ٣١٨٠٠ ثبت شده که نادرست است. جمعیت صحیح ٣١۵٠٠ با کم کردن جمعیت حومه ٩٣۵٠٠ از جمعیت کل ١٢۵٠٠٠ بدست میآید.
در شهر اورمیه #آسوریها مرکب از ٢٠٠ کلدانی کاتولیک و ۶٠٠ نستور، جمعا ٨٠٠ نفر بودهاند. همچنین یهودیان ١٠٠٠ نفر ذکر شدهاند.
سُنّیان شهر اورمیه ١۵٠٠ نفر داده شدهاند که محتملا همه از تورکهای سنی بودهاند. تا سالهای اخیر تورکهای سنی اورمیه، سلماس و… در آمارها اغلب به صورت کرد نشان داده میشدند. علاوه بر آن در تمام قرن نوزده تا نیمه دوم قرن بیستم، شهر اورمیه دارای اهالی کردزبان قابل ذکر نبوده است. در طول این دوره طولانی حضور کردها در این شهر به صورت محاصره کنندگان و مهاجمین به شهر، در دورههای #شیخ_عبیدالله، #سیمیتقو، #حکومت_دموکرات_آذربایجان، سالهاى #انقلاب_اسلامی و… بوده است. جمعیت کرد داخل شهر، پدیده ناشی از مهاجرت در سالهای بعد از انقلاب جمهوری اسلامی است. با اینهمه ما نصف ١۵٠٠ سنی مربوطه را تورک و نیمه دیگر آن را کرد قلمداد کردیم.
جمعیت شیعیان (تورک) شهر ٢٨ نفر ذکر شده که اشتباه تایپی است و صحیح آن ٢٨٠٠٠ است. در این آمار قزلباشان و یا علویان تورک محتملا به سبب آنکه در ترکیب شیعیان آمدهاند، جداگانه ذکر نشدهاند.
در حومه شهر، تعداد #ارمنیان ١٠٠٠ نفر (در ۴ روستا)، #آسوریان ٢٠٠٠٠ نفر که بین ١۵٠٠ تا ٢٠٠٠ نفر آنها #کلدانی #کاتولیک بودهاند، #کردها ٧۵٠٠ (در ٣٠ روستا) و تورکها ۶٠٠٠٠ نفر (در ٢١۵ ) روستا آمده است.
٢١ روستا با جمعیت کل ۶٠٠٠ نفر نیز روستاهائی با ترکیب جمعیتی مختلط از آسور کلدانی، #ارمنی و محمد ذکر شده است. محمد میتواند شامل تورک و کرد باشد. در گذشته در منطقه، برخلاف روستاهای مختلط تورک و مسیحی (#آسور، ارمنی)، روستاها مختلط کرد و مسیحی چندان معمول نبود. بنابراین محمدیهای مذکور در روستاهای مختلط به احتمال زیاد تورک هستند. با اینهمه ما جمعیت ۶٠٠٠ نفر مذکور را بین چهار عنصر تورک، کرد، ارمنی و آسور به طور مساوی تقسیم کردیم.
خلاصه: با این وصف، داد ههای فوق را میتوان به شکل زیر خلاصه کرد.
ترکیب قومی – دینی جمعیت شهر و ناحیه اورمیه در سال ١٨۶٧:
تورک: ٩١،٩ درصد (شهر)، ۶۴ و٧ درصد (حومه)، ٧١ و ۶ درصد (کل ناحیه)
یهود : ٣،٢ درصد (شهر)، ٠ درصد (حومه)، ٠،٨ درصد (کل ناحیه)
آسور : ٢،۵ درصد (شهر)، ٢٣ درصد (حومه)، ١٧و ٨ درصد (کل ناحیه)
کرد: ٢،۴ درصد (شهر)، ٩،۶ درصد (حومه)، ۷ و ٨ درصد (کل ناحیه)
ارمنی: ٠ درصد (شهر)، ٢،٧ درصد (حومه)، ٢ درصد (کل ناحیه)
منبع:
The American Annual Cyclopedia and Register of Important Events of the Year …, Volume 8; Volume
۱۸۶۸, pages 621, 622
سالام اليكيم
كاك جمال عاشق ديوار گوشتى از اجساد بدبخت و مظلوم كورد (پشته سازى از كشته ها)
شما به من هرچه دلت ميخواهد بگو اصلا توهين نيست و من افتخار ميكنم كه در مقايسه با شماى تفنگ به دست آدم بيگناه
انسان امروز به فکر حفظ بزرگترین میراث بشری خویشتن افتاده است، میراثی که در قرون اخیر به تاراج اصحاب نسل کشی و نژادپرستی رفته است. پاسداشت زبان مادری بیش از هر جای دیگری متوجه کشورهایی چون ایران است،
حفظ فرهنگ تنها درحفظ کتیبهها و نسخهها و سنگ قبرها نیست، در حفظ میراث زندهای بنام زبان مادری نیز هست و همه زبانهای رایج از جمله ترکی (یکی از باقاعده ترین و باارزش ترین زبانهای دنیا) را شامل میشود.
سیاست گذاران فرهنگی و زبانی که منجر به ذوب فرهنگی و زبانی میشوید، باید توجه داشته باشید که : “اگر شما آموزش و ترویج یک زبان را قدغن و غیر قانونی کنید، در نهایت، آن زبان را حذف می کنید و با از بین بردن آن زبان، فرهنگ آن گروه زبانی را نیز نابود می کنید و در نهایت خود آن مردم را حذف از بین می برید. ممکن است که آنها بصورت فیزیکی از بین نروند اما آنها دیگر خودشان نیستند بلکه تبدیل به دیگرانی شده اند که به زبان و فرهنگ دیگری تعلق دارند. آنها دیگر موجودیت ندارند.”
سالام
این آقاجمال انچنان به توهم گرفتارشده که درمانش فقط درمراکزخصوصی قابل احیا است.
هرملتی که گرفتارافرادی مثل جمال باشند،آن ملت درنهایت باگرفتاری های بزرگ مواجه میگردند.
یک مثل تورکی میگوید
حدود و مرزهای جغرافیایی آذربایجان طبق اسناد باقی مانده آشوری، ایلامی، بابلی و... از جنوب کوه های قفقاز تا سرزمین کاسسی ها(کرمانشاه و لرستان امروزی) بوده است. یعنی در داخل ایران امروزی علاوه بر مناطق ترک نشین کنونی استان های آذربایجان شرقی و غربی، اردبیل، زنجان، قزوین، همدان، قسمت هایی از استان های مرکزی و گیلان و... کل استان کردستان و قسمت های بزرگی از استان های کرمانشاه و لرستان نیز جزو آذربایجان بوده است. دیاکونوف در کتاب «تاریخ ماد» بر این نظر است که سرزمین تحت حاکمیت آتروپات زمان حمله اسکندر کبیر منطبق با مرزهای دولت ماننا بود و این سرزمین بعدها آذربایگان نامیده شد.(دیاکونوف، ص ۱۶۵) در منابع قدیمی عربی، حدود جغرافیایی آذربایجان از شهر دربند در داغستان امروزی تا جنوب استان همدان امروزی آورده شده است.( دربندنامه،ص۲۵) همین محدود جغرافیایی در دوران خلفای اموی و عباسی تحت نام «مملکت آذربایجان» تحت فرمانروایی یک حاکم عرب اداره می شد.
بلعمی در «تاریخنامه طبری» در مورد حدود آذربایجان مینویسد: «اول حد از همدان گیرند تا به ابهر و زنگان بیرون شوند و آخرش به دربند خزران و بدین میانه، هر چه شهرها است همه را آذربایگان خوانند ... راهها به آخر آذربایگان كه از آن جمله بلاد خزران شوند، گروهی برخشك و گروهی از دریا، كه از هر راهی دربند خوانند و به تازی باب گویند.»( بلعمی، ج ۱، تهران، ص ۵۲۹) محمود کاشغری نیز در «دیوان لغات الترک» مرزهای آذربایجان را از قم تا دربند ذکر کرده است. رحیم رئیسنیا بر اساس نوشته های تاریخی در "«آذربایجان در سیر تاریخ ایـران»، به نقشهای اشاره می کند كه شریف ادریسی (۴۹۳-۵۶۰ ق) جغرافیدان و نقشه نگار مراكشی در حدود سال ۵۴۹ ق كشیده است و كنراد مولر آلمانی در سال ۱۹۲۸ با الفبای لاتین آن را منتشر نموده است. به نوشته او، شریف ادریسی در نقشهای كه كشیده، اراضی میان كوههای قفقاز و كر را – شروان – "آدری آذربایجان" (آذربایجان پسین و یا عقبی) و اراضی بین رودهای ارس و كر را "بقیه آردی آذربایجان" و آذربایجان كنونی ایران را ((بلاد آذربایجان)) نامیده است.(رحیم رئیسنیا، ج۱، ص۸۱) «اوضاع سیاسی ولایت آذربایجان»(۱۷۹۳) تألیفpokovnik S.D. Burnasev( ۱۷۴۳-۱۸۲۴) از اولین آثار تحقیقی جدید در مورد حدود جغرافیایی آذربایجان می نویسد:«در وضعیت امروزی اراضی آذربایجان، از شمال که شروع کنیم به گرجستان چسبیده و در آنجا مناطق Kartli و kaxetiya را دارد، در سمت مشرق به دریای خزر و ولایت گیلان ختم میشود و در مسافتی نیم روزه از آنجا به عراق عجم در جنوب همدان ختم می شود از طرف مغرب با عثمانی هم مرز است.
در برنامه امروز شهرام همایون یک مناظره ای میان حشمت رئیسی و دکتر دوشوکی در باره مواضع سیاسی هر دو نفر انجام شد که پای سایت ایران گلوبال و کیانوش توکلی و شهرام همایون هم به ماجرا وارد شد. - لینک ذیل !
بخشی از چب های تورک قبل از مارکس.لنین. از نوع دیدگاه چب های فارس با محوریت ضد تورکی پیروی میکنند
و بخاطر دوری از ملت تورک و اهمیت ندادن به مسله ملی تورک ها گوچگترین جایگاهی در کنار ملت تورک ندارنذ
ادامەی بحث در مورد سرزمینهای کورد نشین در کامنت پیشین در مورد کوردستان تورکیە نوشتیم اکنون کوردستان ایران و سوریە
کردستان ایران
نوشتار اصلی: کردستان ایران
در ایران، کردها در بخشهایی از شمال غربی و غرب کشور زندگی میکنند. کردها در استان جعلی آذربایجان غربی دراکثرشهرها و شهرستان های این استان مانند بوکان، مهاباد، پیرانشهر، سردشت ، اشنویه ، ورمیە، نقده، ماکو ، شوط ، پلدشت ، چایپاره ، خوی ، چالدران ، شاهیندژ و تکاب زندگی میکنند. در استان کردستان به مرکزیت سنندج در سقز، بانه، مریوان، قروه، بیجار، دیواندره ،کامیاران، دهگلان، سروآباد و اورامان؛ و در استان همدان در شهرهای اسدآباد، ایل چهاردولی؛ در استان کرمانشاه به مرکزیت و شهر کرمانشاه در اسلامآباد غرب، گیلانغرب، سرپل ذهاب، پاوه، سنقر، جوانرود، روانسر، دالاهو، ثلاث باباجانی و قصر شیرین و در استان ایلام به مرکزیت و شهر ایلام در شهرستانهای ایلام، آبدانان، بدره، ایوان، ملکشاهی، مهران، سیروان وچرداول و دهلران کردنشین هستند. همچنین در گروههای جداگانه دیگری از کردها در خراسان نظیر بجنورد، قوچان، درگز، کلات، شیروان، اسفراین و در استان فارس مانند آباده و کرمان نیز رندگی میکنند. کردهای زیادی در شهرهای بزرگی چون حومه تهران و مشهد زندگی میکنند. در شرق و خارج از ایران، ایل مهم کردی در بلوچستان یافت میشود.[۱۲۲][۱۲۵][۱۲۶][۱۲۷][۱۲۸][۱۲۹] شهر کرمانشاه پرجمعیتترین شهر کردنشین ایران است.[۱۳۰]
کردستان عراق
نوشتار اصلی: کردستان عراق
در عراق کردها در شمال و شمال شرقی کشور در استانهای اربیل، سلیمانیه، دهوک و قسمتهایی از استانهای نینوا و دیاله، کرکوک و صلاحالدین زندگی میکنند. سمچر و شیخان مردمی یزیدی دارند. لواهای کرکوک اربیل و سلیمانی (تماماً کرد) و لوای دیاله، ناحیههای خانقین و مندلی که در آن کردهای ایران از غرب زاگرس همسایهاند. کردهای در بغداد و موصل پرشمارند.[۱۲۲]
کردستان سوریه
نوشتار اصلی: کردستان سوریه
در سوریه آنها در سه بخش شمال کشور و در جنوب اتوبانی که سرحدی را شکل میدهد حضور داشته و با همتایانشان در ترکیه در تماس مستقیم هستند. کمربندی ۴۰ کیلومتری در داغ کرد؛ گروهی در محدوه ۶۰x۴۰ کیلومتری در شرق فرات در نزدیکی جرابلس و نهایتاً کمربندی ۲۵۰ کیلومتری در ۳۰ کیلومتری در جزیره بین خابور حضور دارند. دمشق، حمات و حلب هزاران کرد دارند.[۱۲در عفرین ، قامیشلی ، سری کانی ، کوبانی ، جرابلس ، باب ، تا جبل الاکراد دریای مدیترانە جمعیت کورد هست
آقای حسن جداری، اگر مارکس و لنین زنده شوند و زندگی کارگران اروپا را ببینند، قطعا خواهند گفت اینها بورژوا شدند،، اینها را بفرستید به سیبری تا خصلت های پرولتری در اینها رشد کند، کلیه کتابهای مارکسیستی
در اروپا همانند قرآن در ایران کپک می خورند، من واقعا از شما و دنیز ایشچی و دیگر افراد مشابه شما در این سایت سر در نمی آورم، یعنی شما ها اینقدر چشم و گوشتان را به واقعیتها بستید و در یکقرن پیش زندگی می کنید؟ با گارگر کارگر گفتن زندگی کارگران درست نمی شود، تا زمانی که صنعت تمام اتوماتیک رشد نکند و به مرحله سیستم تولید انبوه نرسد، رفاه اجتماعی جامعه هم به همان نسبت پائین خواهد ماند، و کارگران هم به رفاه وافعی نخواهند رسید.
جناب مرداد مرا چرا با این اتراک قاطی میکنی آخر این یارو
öyrenci هر روز 10 ها کامنت جعل تاریخ میکند من حرف زدم بە تورکها توهین کردم گفتم چرا مینویسی تاریخ جعل ؟ من 2 کامنت نوشتم فحاشی این تورکها
جنگ زرگری ترک و کرد در این تارنما نشان میدهد که این دو گروه هدفی جز جنجال و قهر وخشونت ندارند .
انچه درباره این جنگ زرگری باید بدانیم این است که این دو گروه نظام پلید اخوندی را هدف قرار نمیدهند بلکه دشمنی ساخته و پرداخته ذهن اخوندی تحویل خواننده میدهند. توجه دار ید این دو گروه درباره مردم و زندگی اقتصادی انها تورم وگرانی و کرونا وبیکاری ودزدی های شش میلیارد یورویی داماد وزیر چیزی نمینویسند .بله پارس ها از هند امدند و رضاشاه به شما ظلم کرد وزبان پا رسی ناقص است .ایا با پذیرش این ا دعاها مردم خوشبخت میشوند ؟متاسفانه برای تجزیه طلب که وجودش ناشی از ویروس استبدادی چپ ها و دینگرایان است ،ازادی ودمکراسی و فرهنگ ارزشی ندارد .
با خواندن این مطالب مطمن باشید مردم نه به مجاهد خلق رای خواهند داد و نه به چپ ونه گروه های تجزیه طلب .این سیاست گروه های چپ و راست مردم را بیشتر میترساند تا امیدوار کند .اگر قرار است سید علی برود و ترک اغلو نامی و یا اقاجمالی ویا رجوی نامی همین بساط را در ایران پهن کنند ،سید علی که بهتر از همه همین خرابکاران است .
جناب تورک اوغلی من نە مثل شما لومپن و فحاش و بد دهن هستم نە مثل شما هزیان میگویم حرف حسابت چی هست همین هست کە هست میتونی جواب بدە نمیتونی خفە خون بگیر دیگە بسە فحاشی شما هر چی قبلآ بودید یا نبوید
برا ما یک سکەی سیاه هم ارزش ندارە صحبتهای فحاشیت چیزی در چنتە ندارید بە غیر از هزیانات حتی اون تبریزتان باکویتان هم کورد نشین بودە یک زمانی چە برسد بە ورمیە
شماها وجودتان اینگونە هست این همە سال اوروپا بودم یک دکتر پرستار تورک استاد دانشگاه تورک ندیدم یا پیتزائی هستید یا ظرفشوئی یا جارو زدن یا دونیر ، یا یک ماشین میگیرید اسباب کشی میکنید یا اشغالدانی میگردید وسائل جمع میکنید شنبە بازار برا فروش ،،، خانمهای تورکم با همان فرهنگ با دامنهای دراز 2 کیلو تخمە میزارن جلوشون تخمە میشکنند پوستەشم جمع نمیکنند حالا برای ما ژست اینطور آنطور میگیرید ؟ تمام محلە های این اوروپا سومالیای و تورک مشخصند محلەهاشون همیشە پلیس حضور دارد بە دلیل دعواهای جمعی و خانوادگی
ما از این حرفها بدمان میاد بزنیم ولی زمانی کە حد و ثغور خود را ندانید فرهنگتان زبانتان وجودتان هویتتان خیلی از ملت کورد شکنندەتر هست پس جمعش کنید
سالام
این آقا تازه ازکوه آمده ایی رامی ماند،که فکرمیکند،همه باید مثل کوهی ها حرف بزنند،
مثل آنهالباس بپوشند،مثل آنهامدداشته باشند.
وقتی این گونه افراد دوکلاس درس میخوانندوآشنابه نوشتن میشوند،دوست
دارند،همه چیزرابنفع خودتعریف و تحریف کنند.
همانطورکه دری زبانها وقتی بتوسط انگلیس پدرمعنوی اشان درایران حاکم شدند،
بادلارهای مفت نفتی عرب ها وبازوراسلحه وباپشتیبانی انگلیس 57 سال تحریف تاریخ کردندوخیانت به کل منطقه کرده ومیکنند.
حالا این آقاجمال هم یک کتابی ازنوع کتاب های قاطرالله پیداکرده که کوراوغلی راکورداوغلی اعلام کرده است.
قدرت وبیداری تورکان ایران وجهان معادلات اربابان اینهارابهم ریخته اینهاکه هئچ.
همین امروز معاون وزیرخارجی اوکراین درخواست والان که ماتورک بوده وماراکشورهای تورک زبان بعنوان یک عضو قبول ویابعنوان ناظر دراین جمع کشورهای تورک قبول کنند.
رئیس جمهور هان یئری (محارستان) که رسما وآتشین دراین جمع حضوردارند،
منتظردیگرکشورهامثل ایرلندواستونی ودانمارک هم باشید.
خود روسیه وبخصوص پوتین بایدمواظب پوتین های خودش برای فرارازدست تاتارهای همیشه قهرمان باشد.
بگذارتاهرچه دل تنگش میخواد ازچرندیان پخش کرده وعقده خودراحالی کند.
اینها واربابشان پی به مسایل وآگاهی ملل تورک وعرب برده وفروپاشی شان را می بینند.
روس وانگلس وفرانسه به فرو پاشی خودآگاه گشته وازاین تفاله ها درهمه جااستفاده کرده وفکرمیکنند.میتوانند جلوی فروپاشی رامقداری به تعویق اندازند
سالام اليكيم https://t.me/medeniyet1/216957
فارسها از کجا آمدند؟ تورک و عرب و موغول و ... چطور فارسزبان شد؟
مهران باهارلی
از دورهی مشروطیت بدین سو در ایران دهها هزار مقاله و کتاب و رساله و
و کتاب و رساله و برنامهی رادیویی و تلویزیونی و ... در بارهی تورک نبودن تورکها، فارس و آزری بودن بخشی از تورکها که ساکن در منطقهی آزربایجان از تورکایلی هستند، و تغییر داده شدن زبانشان به تورکی توسط موغولها و به زور، منتشر شده و الان هم میشود.
حال آنکه خود کسانی که امروز فارسی صحبت میکنند، به جز درصد کمی، همه اعراب، تورکها، موغولها و ایرانیکهای غیر فارس هستند که بعدها زبانشان به لهجهی ایرانی دری- که فارسی فتحعلیشاهی نامیده میشود- تغییر یافته است.
در طول تاریخ تا دورهی مشروطیت در همهی منابع و کتب و نشریات و ... صحبت از تورک و «تاجیک» میرفت. در آغاز قرن بیستم نیز صرفا زبان مادری حداکثر ١٠-٥ درصد مردم ایران تاجیکی -دری – فارسی، زبانی که از افغانستان امروزی وارد ایران شد، بود. اما امروز در ایران کسانی که تاجیکی -دری - فارسی را به عنوان زبان مادری و اولیه و ... بکار میبرند حدود ٢٥٪-٣٥٪ جمعیت کل کشور است و عنوان قومی تاجیک هم ناپدید شده است. باید معلوم شود آن تاجیکها کجا رفتند و به چه علت ناپدید شدند و این ٣٠ درصد جمعیت ایران که الآن به فارسی صحبت میکنند از کجا و به چه علت و چهطور پیدا شدند.
به عبارت دیگر، در ایران بحث اصلی در این عرصه نباید این باشد که تورکها از کجا پیدا شدند، زبانشان در اول آذری بود، منشاء زبان تورکی آسیای میانه است، و .... . بلکه بحث اصلی باید این باشد که فارسها از کجا آمدند و چرا و چگونه پیدا شدند و اینکه زبانشان در اول عربی و تورکی و موغولی و لوری و ... بود؛ و منشاء زبان دری افغانستان و ... است.
واقعیت این است که بخشی از فارسهای امروزی، اعراب و تورکها و موغولها و ایرانیکهای غیر فارسزبانی هستند که به مرور زمان آغاز به تکلم به زبان تاجیکی-دری وارده از افغانستان به عنوان یک زبان ادبی کردهاند. بخش بزرگتری از فارسزبانها نیز گروههای زبانی و قومی غیر فارس هستند که از مشروطیت بدین سو در اثر سیاستهای آسیمیلاسیونیست و فارسسازی دولتی و تحمیل زبان فارسی به عنوان تنها زبان رسمی دولتی و تحصیلی و اداری و رسانهای و ... بر مردمان ایران تغییر زبان داده و شروع به صحبت به تاجیکی-دری-فارسی، که منشاء افغانستانی دارد، میکنند. همچنین این واقعیت باید تاکید شود که فارسهای کنونی ارتباطی با پرسهای باستان ندارند، به جز نامشان که تلفظ عربی اسم پارس است (که قرینهی دیگری بر اصلیت عربی آنهاست).
نبود تودهی بومی متکلم به زبان فارسی در طول تاریخ در ایران، دلیل اصلی ظهور دو فنومن و یا پدیدهی اجتماعی است:
الف- نبود فولکلور و رقص و موسیقی و معماری و مینیاتور و قالیبافی و دولتمداری و ... فارس. چرا که در ایران یک تودهی فارس که اینها را بیافریند وجود نداشت. (بر عکس فولکلور و موسیقی و معماری و مینیاتور و قالیبافی و دولتمداری و ... تورک). این نیز به نوبهی خود عامل اصلی دزدیدن فولکلور و رقص و موسیقی و معماری و مینیاتور و قالیبافی و دولتمداری و ... تورک از سوی نخبهگان فارس و دولت ایران و حامیان غربیشان، و تقدیم آنها به عنوان ایرانی-پرشین-فارسی، به عبارت دیگر سنت فرهنگدزدی و سیاست میراثدزدی فارسی شده است.
ب-دومین پدیده، عدم اعتقاد بسیاری از فارسزبانها به وجود قوم و یا ملت فارس است. این نیز قابل درک است، زیرا تورکها هم در طول تاریخ در ایران حضور داشته و هم خود را تورک میشناختند و تورک مینامیدند. و این تودهی تورک بود که در دورهی مودرنیته تبدیل به ملت تورک شد. اما در ایران تودهای فارس وجود نداشت که خود را با عنوان فارس شناخته و یا بنامد. نتیجتا قوم ناموجود فارس در دوران مودرنیته به ملت فارس تحول پیدا نکرد. این نیز به نوبهی خود منجر به این شد که اوروپائیان به منظور پر کردن خلاء و ایجاد ملتی آنتی تز تورک و عرب در ایران و منطقه، در صدد آفریدن «ملت ایران»، از طریق فارسسازی اجباری تورکها و .... از دورهی مشروطیت بدین سو برآیند ...
سه دلیل عمده که دولت ایران و قومیتگرایان فارس برای تخطئهی زبان تورکی و ممنوع ساختن و ریشهکن کردن آن میآورند، یعنی وارداتی بودن تورکی از شرق، گویا تغییر زبان مردم آزربایجان از آذری و فارسی به تورکی و تحمیل تورکی از طرف موغولها، از قضا در بارهی خود زبان فارسی صادق است. زیرا زبان دری وارداتی از افغانستان است، فارسزبانهای فعلی در ایران اکثرا غیر فارسهای تغییر زبان داده هستند و از مشروطیت به این سو زبان فارسی از طرف دولت با تمام امکانات و خرج میلیا
عجب بعد از هزاران سال تاریخ تورک ها . حکومت تورک ها به خاورمیانه. نصف افریقا. نصف اروپا . حالا چند تا از نوه نتیجه اکراد هندی تبار که اکثرا توسط تورک ها از جنهم هند بیرون کشیده و برای بردکی و نوکری
و نگهداری گاو و گوسفند به منطقه اورده شده اند به تورک ها درس تاریخ میدهند!!!
این دیگر زشترین بخش تاریخ است
کردستان ترکیه
نوشتار اصلی: کردستان ترکیه
در ترکیه، کردها در سرتاسر ناحیه شرقی کشور زندگی میکنند. بنا بر تروتر، حد محدودهشان به شمال خط دیویغی-ارزروم-قارص بود. در ناحیه ارزروم خصوصاً در شرق و جنوب شرق یافت میشوند. کردها همچنین شیبهای غربی کوه آرارات، باشندگان اصلی بخشهای کاقیزمان و توزلوجااند. در غرب، آنها در کمربند پهنی ماورای فرات و در ناحیه سیواس، بخشهای کانغالی و دیوریغی حضور دارند. کل منطقه شامل نواحی شرق و جنوب شرقی این حدود میشود. برخی گروههای مهم کرد در هیمنه و در شهرهای بزرگ استانبول، آنکارا و ازمیر هستند. به اختصار از ۸۱ ایل یا استان ترکیه کردها در ۲۱ ایل زندگی میکنند؛ که در شمال شرقی، استانهای ارزنجان، ارزروم و قارص، در مرکز، از غرب به شرق و شمال به جنوب استانهای ملطیه، تونجایلی، الازیغ، موش، کاراکوزه (اغری)، سپس آدیامان، دیاربکر، سعرد، بیتلیس، و وان، نهایتاً استانهای جنوبی شانلیاورفه، ماردین و چلامریک (حکاری) هستند.[۱۲۲]
Kurdish majority Turkey-es
همچنین جمعیت شایان توجهی از کردها در سراسر فلات آناتولی تا کرانههای دریای مدیترانه پراکندهاند. این جمعیت که بیشتر کردهای آناتولی مرکزی خوانده میشوند بیشتر باشندگان برخی استانهای مرکزی آناتولی چون استان قونیه را شکل میدهند. بیشتر جمعیت کردهای ترکیه سنیمذهب هستند، اما جمعیت قابل توجهی از آنان را نیز علویها تشکیل میدهند.[۹۲][۱۲۳][۱۲۴]
اینها بخشهائی از تاریخ هجوم وحوش طوایف تورک بە کوردستان و ایران و ارمنستان و مزپوتامیاست پس بی خود برای ما تاریخ جعلی درست نکنید چون تمامی نوشتەهایتان 2 زاریست و ارزش ندارد
کردستان پس از حمله مغول
بعد از حمله مغول به ایران، به دنبال جنگ و زدوخورد جلال الدین خوارزمشاه با آنها و فرار او به مناطق شرقی و سپس ورود به ایران و آمدن به مناطق کردنشین، مغولها سراسر ایران برای از بین بردن جلال الدین درهم نوردیدند. جلال الدین مدتی در غرب ایران حکومت کرد که با روسای محلی و اتابکان درگیر شد. در سال ۱۲۱۳ میلادی سلطان جلال الدین خوارزمشاه کشته شد. هلاکوخان مغول نیز بعد فتح نواحی مرکزی ایران و قلاع اسماعیلیه از طریق همدان و کرمانشاه به بغداد رفت و آخرین خلیفه عباسی را اسیر و به طرز فجیعی مقتول کرد. در این زمان دیگر مناطق کردنشین از خطر مغول در امان نبودند. در سال ۱۲۵۹ میلادی دو لشکر از سه لشکر مغول تمام نواحی کردنشین را در هم درنوردیده و به طرف دریاچه وان رهسپار شدند. در این درگیریها غیر از میافارقین که یکی از ایوبیان به نام کامل محمد مقاوتی به خرج داد بقیه مناطق بدون خونریزی شدید به دست مغولها افتاد.
ایلخانان مغول
در سال ۱۲۹۷م. کردها اربیل را محاصره نمودند و به لشکر مغول حمله کردند. بعد از مسلمان شدن ایلخان مغول به نام محمد خدابنده کردها به دلیل مسلمان بودن با او همکاری بیشتری نمودند. با ضعیف شدن ایلخانان مغول، امیران مغولی چوپانیان: امیر چوپان و حسن بزرگ چوپانیان قدرت را تا مدتی در دست داشتند که عاقبت ایلخانان در سال ۱۳۴۹ میلادی منقرض شدند. آمدن و رفتن فرمانروایان ادامه داشت تا اینکه قدرت به امیران مغولی جلایریان رسید که بعدها مناطق کردنشین به بایزید رسید.
بعد از جلایریان، ترکمنهای قراقویونلو حکومتی در کردستان تشکیل دادند که بعدها توسط ترکمنهای آققویونلو از این مناطق به عقب رانده شدند.
با ظهور تیمور گورکانی مناطق دیاربکر و ماردین به تصرف تیمور لنگ افتاد. در حملات تیمور به دلیل اینکه کردها چادرنشین بودند و به کوهستانها پناه برده بودند کمتر آسیب دیدند؛ بنابراین تا دوره صفویان سرزمینی که امروزه به کردستان مشهور است یک قسمت آن را جزیره و قسمت دیگر را اردلان مینامند که گاه تحت حکومت امیران مغولی جلایریان گاه تحت حکومت ترکمنهای آققویونلو و گاه تحت حکومت ترکمنهای قراقویونلو بودهاست که اینان خود به دست صفویان از بین رفتند.
حکومت صفویان
در دوران حکومت صفویان، شاه اسماعیل صفوی به رسمیکردن مذهب شیعهگری اقدام ورزید. این رویداد سبب شد کردها که اکثراً سنی مذهب بودند به صفویه بیاعتماد و به عثمانی مطمئن و متکی شدند. در آگوست سال ۱۵۱۴ میلادی که سلیم یکم پادشاه امپراتوری عثمانی بود، جنگ چالدران بین امپراتوری ایران و امپراتوری عثمانی درگرفت. سلطان سلیم یکم در این جنگ توانست که نیروهای شاه اسماعیل صفوی را شکست دهد. در جریان این جنگ بخش بزرگی از ایران جدا شد و به دست حکومت عثمانی افتاد. این بخشها عبارت بودند از کردستان ترکیه امروزی، کردستان عراق امروزی و کردستان سوریه امروزی. علاوه بر این سرزمینها، بخشهایی نیز از عراق امروزی و همچنین دیاربکر از کنترل ایران خارج و ضمیمه سرزمینهای امپراتوری عثمانی شد. در نتیجه کردها وارد عرصه نوینی شدند. پس از شکست شاه اسماعیل صفوی ۲۵ حکمران کرد به دولت عثمانی گرویدند. از این زمان مسئله مرزها جزء عوامل اختلاف ایران و عثمانی شد. دراین دوران حکومت اردلان در کردستان ایران حکومت میکرد. علاوه بر این کهنترین کتاب در رابطه با تاریخ مردم کرد نیز به نام شرفنامه در همین دوران و در سال ۱۵۹۷ توسط شرفخان بدلیسی نوشتهشد.[۷]
مقارن با حکومتهای صفویه و عثمانی، ایل کلهر به فرماندهی ذوالفقارخان کلهر پس از تسخیر بغداد و تسلط بر بخشی از کردستان، لرستان و سپس تمامی عراق عرب حکومتی ایجاد نمودند که به مدت ۱۵ سال ادامه داشت و در این مدت در نواحی مذکور به نام حاکم کلهر «ذوالفقارخان کلهر» خطبه خوانده و سکه زده شد.[نیازمند منبع]
چند نکتە برای این گیلاخەهای تورک تورک اوغلی میفرماید من جمال بیچارە زبانم نمی چرخد ایشا میخواهند برفمایند جناب گیلاخە کە کوردها زبانشان در ادای بعضی کلمات نمیچرخد و نمیتوانند بعضی کلمات را ادا کنند
این گیلاخە های پان تورک هنوز نمیدانند زبان کوردی یکی از زبانهائی است کە زبانشان برای تمامی حروف زبانهای جهان میچرخد و میتوانند هر حروفی را ادا کنند اتفاقآ این شما تورکها هستید کە زبانتان برای بسیاری از حروف نمیچرخد مثلآ بە قشنگ میگوید گشنگ ، بە قادر میگوئید ، گادر ژ اصلآ نمیتونید ادا کنید چون در حروف الفبایتان وجود ندارد و بسیاری از حروف دیگە لازم نیست از این هزیانات بفرمائید کوردها در همین بلاد غرب نیز برای یاد گیری زبانهای اوروپائی خیلی خیلی از شماها استعدادشان اتراک بهتر هست
در رابطە با گیلاخەی دیگر پان تورک از امروز هر هزیانی در رابطە با آذربایجان غربی جعلی و ورمیە بیان کنید ما نیز گوشەهائی از تاریخ کوردستان را انتشار خواهیم داد .
هزبانیان
هزبانیان دودمانی کردتبار بودند که از پیش از میلاد مسیح تا چند سده پس از هجرت پیامبر اسلام کم و بیش بر نواحی وسیعی از کردستان حکمرانی میکردند. قلمرو حکومت آنان در دورههای مختلف تغییر میکرد، اما بهطور کلی میتوان گفت از ارومیه تا اربیل را در بر میگرفت.
حسنویه
در قرن دهم میلادی (۹۵۹ م) حسن برزیکانی که رئیس قبایل کرد برزینی (بارزانی؟) بود خود را به فرمانروایی شرق کردستان رسانید و دینور و همدان و نهاوند را فتح کرد و دولت مستقل حسنویه (۳۴۸–۴۰۵ ق) را بنیانگذارد. فرزند او ناصرالدین (۹۷۹–۱۰۱۴ م) و نوه اش ظهیران هلال ابن بدر (۱۰۱۵–۱۰۱۴ م) میباشند اینان از آل بویه اطاعت میکردند. حکومت حسنویه تا ۴۰۵ ق. ادامه یافتهاست. این سلسله به دست بنی عیاران از بین رفت.
بنی عیاران
بنی عیاران (۴۰۱ تا ۵۱۱ ق) سلسله مستقل کرد در غرب ایران از بازماندگان خاندان حسنویه بودند. آخرین حاکم حسنویه امیر طاهر برزینی، است که توسط ابوالشوک (حسام الدوله) حاکم سلسله بنی عیاران از بین رفت. حکومت بنی عیاران تا ۵۱۱ ق. دوام داشتهاست. با حمله ترکمنهای سلجوقی سلسله بنی عیاران از بین رفته و مقدمات حکومت اتابکان لرستان به وجود آمد.
مروانیان
در سال ۹۹۰ میلادی به هنگام مرگ کردباد حکمران انتصابی خلیفه برادرزاده اش ابوعلی مروان، حکمران نواحی دیاربکر، میافارقین آمیدنی (آمید) و نصیبین را به دست آورد. این مناطق بعد از مرگ عضدالدوله دیلمی از دست آل بویه خارج شده بود. اینان که به مروانیان معروف شدند بعدها از خلیفه عباسی روی گردان و به فاطمیان گرویدند.
روادیان
روادیان[۱][۲][۳] (۹۵۵–۱۰۷۱[۴])، دودمانی کرد تبار بودند که بر تبریز، آذربایجان و مُکریان در اواخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم میلادی حکومت میکردند. روادیان در نیمهٔ دوم قرن دهم و بیشتر قرن یازدهم میلادی بر مُکریان و آذربایجان و بخشهایی از ارمنستان حکومت میکردند.مرکزیت تبریز و مراغه حکومت آنها بود.
شدادیان
شدادیان نام خاندانی کرد از اران ارمنستان است که در فاصله سالهای ۳۴۰ تا ۴۸۰ هجری قمری در نواحی باکو، گنجه و بردع حکومت کردند. نام برخی از شخصیتهای مهم آنها لشکری، فضلون و ابوالاسوار شاوور، در اشعار و منابع تاریخی آمده است. شدادیان در جنگهای اسلام با روم، طوایف گرجی و ارمنی نقش برجستهای داشتند.
ایوبیان
صلاحالدین ایوبی (۵۳۲ ق. - ۱۷ صفر ۵۸۹ ق) یکی از سرداران کرد و مسلمان جنگهای صلیبی بود. از دوره صلاح الدین سرداران کرد توانستند فراتر از منطقههای کردنشین قدرت خود را بسط دهند. با پیروزی صلاحالدین ایوبی در جنگهای صلیبی، صلاحالدین ایوبی به حکومت رسید. وی مؤسس سلسله ایوبیان است.
ایوبیان دودمانی کردتبار بودند که از ۱۱۷۱ تا ۱۲۶۰/۱۲۵۰م در مصر و سوریه و عراق فرمانروایی کردند. پایتختهای ایشان دمشق و قاهره بود. تنها حلب تا سال ۱۳۹۰ م. در اختیار خاندان ایوبی (ایوبیان) قرار داشت. توان و خصوصیات جنگی صلاح الدین او را به عنوان یکی از قهرمانان افسانهای جنگ با صلیبیون درآورد.
حکومتهای کرد
سلسلههای آتریان،هزبانیان، حسنویه، بنی عیاران، فضلویه،مروانیان، شدادیان،روادیان،ایوبیان و اردلان از نژاد قبایل ایرانی کرد بودند.
سالام اليكيم https://t.me/c/1147774445/299715
خاننامه
آیا می دانید کتابی به اسم خاننامه وجود دارد که کل تاریخ ترکان را به صورت شعر در صدهزار بیت سروده و آن نقطه مقابل شاهنامه فردوسی است؟ شاعر آن
آن نقطه مقابل شاهنامه فردوسی است؟ شاعر آن فردی به اسم امامی است. این کتاب بزرگ حماسی پر از داستانها و اساطیر و آداب و رسوم ترکان در طول تاریخ پرفراز و نشیب خود است.
ما چرا از تاریخ آبا و اجداد خود بی خبریم؟
زیرا در عرض ۵۷ سال حکومت ظالمانه رژیم پهلوی متشکل از فراماسون ها، آنها همه چی را از ما ترکان مخفی و کتمان کردند و به جای آن تاریخ من درآوردی و کاملا تحریف شده سرجان ملکم انگلیسی را به همراه تاریخ ادبیات جعلی دیوید برون انگلیسی جایگزین نمودند.
ملت خودباخته ای که شعور ملی نداشته باشد،
تاریخ تحریف شده دیگران را می خواند،
زبان دیگران را حرف می زند،
فرهنگ دیگران را تبلیغ می کند!
با بررسي اين آمار معلوم ميشود كه در دوره مورد بحث تورکها نزديك به ٩٢ درصد جمعيت شهر اورميه و ٦٥ درصد پيرامون آن را تشكيل میدادهاند. بعد از تورکها ، بیشترین جمعیت را آسوری ها ، آنهم در حومه داشته اند نه کُردها.
در کتاب دائره المعارف و ثبت سالانه آمریکائی حوادث مهم سال (The American Annual Cyclopedia and Register of Important Events of the Year) جلد ٨، سال ۱۸۶۸ به نقل از مونیتور (Moniteur) چاپ پاریس فرانسه در اکتبر سال ۱۸۶۷ آماری درباره ترکیب جمعیتی قومی و دینی شهر و ناحیه اورمیه داده شده است. همانگونه که معلوم است میسیونرهای مسیحی و هئیتهای سیاسی اروپائی در دوره مذکور، حضور بسیار موثر و فعالی در غرب آذربایجان داشتند و به ویژه علاقهمند به تبیین ترکیب جمعیتی – ملی و تغییر و مهندسی آن به نفع گروههای مسیحی و علیه تورکهای مسلمان بودند. با این وصف میتوان گفت که احتمال بزرگنمائی شمار تورکها در این آمار وجود ندارد و در نتیجه آمار مذکور تصویر قابل قبولی از ترکیب جمعیتی – ائتنیکی اورمیه و پیرامون آن در سالهای مذکور را بدست میدهد. با بررسی این آمار معلوم میشود که در دوره مورد بحث تورکها نزدیک به ٩٢ درصد جمعیت شهر اورمیه و ۶۵ درصد پیرامون آن را تشکیل میدادهاند.
تحلیل آمار داده شده
طبق این منبع جمعیت کل ناحیه اورمیه ١٢۵٠٠٠ نفر، شامل ٩٣۵٠٠ نفر در حومه ( مرکب از ٣۶٠ روستا) و ٣١۵٠٠ نفر در خود شهر بوده است. جمعیت شهر اورمیه در متن انگلیسی احتمالا در خطای تایپی و به سبب شباهت عدد ۵ انگلیسی به ٨ انگلیسی به صورت ٣١٨٠٠ ثبت شده که نادرست است. جمعیت صحیح ٣١۵٠٠ با کم کردن جمعیت حومه ٩٣۵٠٠ از جمعیت کل ١٢۵٠٠٠ بدست میآید.
در شهر اورمیه آسوریها مرکب از ٢٠٠ کلدانی کاتولیک و ۶٠٠ نستور، جمعا ٨٠٠ نفر بودهاند. همچنین یهودیان ١٠٠٠ نفر ذکر شدهاند.
سُنّیان شهر اورمیه ١۵٠٠ نفر داده شدهاند که محتملا همه از تورکهای سنی بودهاند. تا سالهای اخیر تورکهای سنی اورمیه، سلماس و… در آمارها اغلب به صورت کرد نشان داده میشدند. علاوه بر آن در تمام قرن نوزده تا نیمه دوم قرن بیستم، شهر اورمیه دارای اهالی کردزبان قابل ذکر نبوده است. در طول این دوره طولانی حضور کردها در این شهر به صورت محاصره کنندگان و مهاجمین به شهر، در دورههای شیخ عبیدالله، سیمیتقو، حکومت دموکرات آذربایجان، سالهاى انقلاب اسلامی و… بوده است. جمعیت کرد داخل شهر، پدیده ناشی از مهاجرت در سالهای بعد از انقلاب جمهوری اسلامی است. با اینهمه ما نصف ١۵٠٠ سنی مربوطه را تورک و نیمه دیگر آن را کرد قلمداد کردیم.
جمعیت شیعیان (تورک) شهر ٢٨ نفر ذکر شده که اشتباه تایپی است و صحیح آن ٢٨٠٠٠ است. در این آمار قزلباشان و یا علویان تورک محتملا به سبب آنکه در ترکیب شیعیان آمدهاند، جداگانه ذکر نشدهاند.
در حومه شهر، تعداد ارمنیان ١٠٠٠ نفر (در ۴ روستا)، آسوریان ٢٠٠٠٠ نفر که بین ١۵٠٠ تا ٢٠٠٠ نفر آنها کلدانی کاتولیک بودهاند، کردها ٧۵٠٠ (در ٣٠ روستا) و تورکها ۶٠٠٠٠ نفر (در ٢١۵ ) روستا آمده است.
٢١ روستا با جمعیت کل ۶٠٠٠ نفر نیز روستاهائی با ترکیب جمعیتی مختلط از آسور کلدانی، ارمنی و محمد ذکر شده است. محمد میتواند شامل تورک و کرد باشد. در گذشته در منطقه، برخلاف روستاهای مختلط تورک و مسیحی (آسور، ارمنی)، روستاها مختلط کرد و مسیحی چندان معمول نبود. بنابراین محمدیهای مذکور در روستاهای مختلط به احتمال زیاد تورک هستند. با اینهمه ما جمعیت ۶٠٠٠ نفر مذکور را بین چهار عنصر تورک، کرد، ارمنی و آسور به طور مساوی تقسیم کردیم.
خلاصه: با این وصف، داد ههای فوق را میتوان به شکل زیر خلاصه کرد.
ترکیب قومی – دینی جمعیت شهر و ناحیه اورمیه در سال ١٨۶٧:
تورک: ٩١،٩ درصد (شهر)، ۶۴ و٧ درصد (حومه)، ٧١ و ۶ درصد (کل ناحیه)
یهود : ٣،٢ درصد (شهر)، ٠ درصد (حومه)، ٠،٨ درصد (کل ناحیه)
آسور : ٢،۵ درصد (شهر)، ٢٣ درصد (حومه)، ١٧و ٨ درصد (کل ناحیه)
کرد: ٢،۴ درصد (شهر)، ٩،۶ درصد (حومه)، ۷ و ٨ درصد (کل ناحیه)
ارمنی: ٠ درصد (شهر)، ٢،٧ درصد (حومه)، ٢ درصد (کل ناحیه)
منبع:
The American Annual Cyclopedia and Register of Important Events of the Year …, Volume 8; Volume
۱۸۶۸, pages 621, 622
«قومگرایی یعنی اینکه کسی، نهادی یا گروهی بر این باور باشد که گروه قومی او در این یا آن ویژگی، برتر و والاتر از دیگر گروههای قومی در یک جامعهی مشخص است یا امتیاز ویژهای در آن جامعه را به درست یا نادرست، حق گروه قومی خود بداند.»
تعریف فوق از صفحهی ۱۱۶ کتاب "«نژاد، قوم و ملت در ایران» نوشتهی آقای محمد رحمانزاده هروی (یکی از باستانگرایان عظمتطلب یا همان پانایرانیست) را به عمد آوردهایم تا خوانندگان فهیم و منصف این سطور با توجه به واقعیتهای واقعاً موجود یکصد سالهی این کشور و با توجه به تعریف بالا، قومگرایان ایران یا همان نژادپرستان را، خودشان بهتر بشناسند.
نام یکی از کتابهای آقای دکتر حمید احمدی «قومیت و قومگرایی در ایران ...» میباشد. اما دریغا حتی از یک کلمه در بارهی قومگرایان واقعی یا همان پانایرانیستها به زبان نمیآورد.
در بارهی جنبشهای ملی اقوام غیر فارس به تفصیل صحبت میکند. اما مناسب با نام کتاب و انتظار به حق خواننده اسنادی دال بر قومگرایی اقوام غیر فارس ارائه نمیدهد. انگ قومگرایی به جنبش اقوام غیر فارس و در رأس آنها تورکها برای بدنام کردنشان میباشد.
پس در آنصورت جواب سؤال «آیا جنبش ملی تورکهای ایران قومگراست؟» منفیست. به زبان بولوت قاراچورلو (سهند): «من دئمیرم اوستون نژاددانام من / دئمیرم ائللریم ائللردن باشدیر ...» و به زبان پستمدرنیستی، تورکها به حاشیه رانده شده و مسکوتان میباشند که باید به متن باز گردند و صدایشان باید شنیده شود.
به زبان چارلز تیلور، تورکهای ایران با «عدم شناسایی» و «کژ شناسایی» با شکلی از سرکوب مواجهاند. در نتیجه هویتشان واژگونه و تقلیلیافته شده است. بنابراین باید حق اظهار، حفظ و گسترش هویت خویش را داشته باشند.
به زبان خودمانی، جنبش ملی تورکهای ایران خواهان از میان برداشته شدن ستم ملی و تبعیضهای قومی ناروا و نیز تأمین حقوق برابر برای همهی اقوام ساکن کشور میباشد.
در آثار و سخن کدام فیلسوف سیاسی، شاعر، ادیب، مورخ، روزنامهنگار و فعالان ملی - مدنی تورک سخنی دال بر نژادپرستی (قومگرایی) میتوان یافت؟ در اساسنامه، مرامنامه و ارگان کدامیک از احزاب برتری نژاد تورک قید شده است؟
انگ قومگرایی بر فعالان ملی - مدنی تورک به منظور حک تصویر منفی از آنان در افکار عمومی میباشد.
سالام
جناب تبریزی سره نویس پان فارس حدادعادلی وجمال ولیلا برسر نوشتن کلمه های نام اورمیه وکرمانشاه دعوای زرگری دارند.
این سه دعوایشان الکی برای دلخوش کردن خوداست.
تبریزی بخاطرناسره نویسی جمال
که بیچاره زبانش درادای کلمه نمی چرخدبه اوگیرداده است.
تبریزی ازدست جمال ولیلا به نا سره نویسی پان فارسی تهرانی از زبان دری برگشتی می سوزد.
والااین سه باهم رفیق وشفیق بوده وآرمان مشترکی دارند.
یکی پیرو محمدعلی فروغی ومجمودافشاراست که درپشت ستاره سرخ کمونیستی حکمتی قایم شده،
دیگری طرفدارکمونیستی اوجالان تروریست است که کمونیست رابهانه تفکرتروریستی جاهلیت زیاده خواهی کرده است.
جمال چون کوردهندی است وطفلک ازپشت کوه آمده هنوز زبانش برای بکاربردن کلمات نمی چرخد
وفکرمیکند،هرچه ازگلوی مبارکش بیرون آیددرست است ،بکاربرده ومی نوسد.
تبریزی هم ازناسره نویسی اوگلایه دارد.
بهمین دلیل،باهم یک ودو میکنند.
وقتی کسی نمی تواند کلمه رابدرستی ادا کند،یاباید زبانش رابریدتاحرف نزدندوننویسد، ویاباید آزادگذاشت تا آنچه بیچاره ازگلویش درمی آید وگوشش بدان عادت نوایی دارد،از آن خوشش آید،بگذاربرای خودش خوش باشد.
مگرکسی که لکنت زبان دارد میشود،به اوفشارآوردکه کلمات رادرست اداکند؟
سالام اليكيم
آزاد كند – چیزی حدود ٢٠ تا ٣٠ میلیون لیره یا بیشتر – که دولت بریتانیا در طول جنگ مسدود کرده
بود.«)۴(
پینوشتھا: ١- نامه امیرخسروی به لیندنبلات،
پینوشتھا: ١- نامه امیرخسروی به لیندنبلات، مورخ ١٧ اوت ١٩٣١. ٢- نامه لیندنبلات به امیرخسروی، مورخ ١٨ اوت ١٩٣١. ٣- اکونومیست، مورخ ٣٠ اوت ١٩۴١. ۴- فرمانفرماییان و فرمانفرماییان، خون و نفت، ص ٢٠۴.
منبع: دکتر محمدقلی مجد، رضاشاه و بریتانیا مؤسسه مطالعات و پژوھشھای سیاسی صص ٣۶۶-٣۶۴
لینک منبع: 165901702=http://www.dowran.ir/show.php?id
٢
سالام
امیدوارم که بیگناه باشند.
ولی بایدبدانید که همه بشکلی مشکلات سیاسی مدنی دارند،
درعصرانقلاب دیجیتالی تروریسم وآدمکشی راه مبارزه نیست.
شمابایدقبل ازاینهاپدرتان راازجنایت وتروروآدمکشی منع
میکردید.
اگرحتی یک نفرراکشته باشد،حقش مجازات است.
البته من باکل اعدام برای هرعملی مخالفم.
بایدحبس وجزای عمل اش رابکشد.چه درسیستم عقب مانده مولاهاباشد،چه درسوئیس وسوئد.
منبع: مركز اسناد انقلاب اسلامي .............................................. در سال ١٩٣١، »چارلز. سی. ھارت«، وزیرمختار آمریکا در تھران، گزارش داد که رضاشاه شخصاً بیش از یک میلیون
پوند در لندن به حساب خود واریز کرده است. بر اساس تعدادی از اسناد بانکی که پھلویھا به ھنگام فرار دستهجمعیشان از ایران در سال ١٩٧٨ از خود باقی گذاشتند معلوم میشود که اظھارات نیشدار »ھارت« درباره حسابھای بانکی رضاشاه در لندن از روی حدس و گمان نبوده است. آنچه ھارت نمیدانست این بود که رضاشاه
حسابھای دلاری متعددی در لندن، ژنو و برلین دارد. اسناد باقیمانده حاکی از انحراف مسیر درآمدھای نفتی ایران به حسابھای شخصی رضاشاه است. سرھنگ رضاقلی امیرخسروی، مدیرکل بانک پھلوی، در تاریخ ١٧ اوت ١٩٣١ طی نامهای محرمانه به دکتر کورت لیندن بلات، رئیس بانک ملی ایران نوشت: »عالیجناب، بنا به دستور اعلیحضرت، خواھشمند است با ارسال دستورالعمل تلگرافی به بانک میدلند در لندن دستور واریز ١۵٠ ھزار دلار به حساب اعلیحضرت نزد بانک وست مینیستر را صادر و مراتب را با تلگراف تأیید فرمایید. با احترام فراوان آقای رئیس، مدیر کل، سرھنگ امیرخسروی.«)١( لیندن بلات در پاسخ نوشت: »عالیجناب، عطف به دستورالعمل شماره ۵١٧٠ مورخ ١٧ اوت حضرتعالی، احتراماً به عرض میرساند که روز گذشته به محض دریافت نامه شما، دستورالعمل تلگرافی برای واریز ١۵٠ ھزار دلار به حساب اعلیحضرت در بانک وست مینیستر با مسئولیت محدود در لندن به بانک میدلند با مسئولیت محدود در لندن ارسال شد. بانک وست مینیستر دستورالعمل تلگرافی ما را دریافت کرده و شما را از رسید پول مطلع خواھد ساخت. با احترام و سپاس فراوان عالیجناب، دکتر لیندن بلات، بانک ملی ایران.«)٢( در تاریخ ۴ سپتامبر ١٩٣١، بانک وست مینیستر واریز ١۵٠ ھزار دلار را تأیید کرد. البته انتقال پول در حوالهھای ١۵٠ ھزار دلاری به حسابھای رضاشاه متوقف نشد. مثلاً، در تاریخ ٢۵ اوت ١٩٣٢، بانک وست مینیستر واریز ١۵٠ ھزار دلار دیگر را به حساب اعلیحضرت تأیید کرد. در سال ١٩٣١، علاوه بر ١۵٠ ھزار دلاری که به حساب بانکیاش در لندن واریز شد، ١۵٠ ھزار دلار نیز در وجه او به یونیون بانک سوئیس و رایش کردیت گزلشافت برلین پرداخت شد. البته اھمیت نامه«گاری بالا به مبلغ جابجا شده نیست. با معیارھای رضاشاه، ١۵٠ ھزار دلار مبلغ بسیار ناچیزی بود، که فقط کسری از حوالهھای ماھیانه ارسالی از نیویورک به سوییس را تشکیل میداد. مطلب مھم اینجاست که درآمدھای نفتی ایران از طرف شرکت نفت انگلیس و ایران به ذخیره مملکتی در لندن واریز میشد. این ذخیره در ابتدا نزد شعبه لندن بانک شاھنشاھی ایران نگھداری میشد، ولی بعد از مدتی به بانک میدلند لندن انتقال یافت. از اینجا کاملاً معلوم میشود که رضاشاه درآمدھای نفتی ایران را به حسابھای شخصیاش سرازیر میساخت. بلافاصله پس از تھاجم نیروھای خارجی به ایران و اشغال کشور در اوت ١٩۴١، دولت انگلیس اعلام کرد »ایرانیھایی« که در لندن سپرده استرلینگ دارند، در چارچوب نظارتھای ارزی، ھیچگونه محدودیتی برای دسترسی به پولشان نخواھند داشت. مجله اکونومیست در یکی از مقالات خود نوشت: »ورود نیروھای انگلستان و شوروی به ایران با ستیزهجوییھای مالی معمول جنگ ھمراه نبوده است. ایران به سرنوشت دشمن و سرزمینھای اشغالی، و یا حتی سرنوشت ژاپن، که داراییھای استرلینگشان مسدود شده است، گرفتار نخواھد شد. اتباع ایرانی کاملاً آزاد ھستند – البته در چارچوب نظارتھای ارزی – که به دلخواه خود با حسابھایشان و یا اوراق بھادار استرلینگشان کار کنند.«)٣(
١
Historical Site of Mirhadi Hoseini
http://m-hosseini.ir ...................................................................................................
چنانکه اشاره شد، به ھنگام اعلام این خبر، موجودی خالص ذخیره مملکتی فقط ١/٣ میلیون لیره بود. البته تنھا تبعه ایرانی که مبالغ ھنگفتی به لیره استرلینگ در لندن داشت ھمان رضاشاه بود. ھدف از اعلان این خبر جلب اطمینان و ترغیب رضاشاه به ھمکاری با انگلیس بود. او باید سریعاً تسلیم میشد و بدون سر و صدا با یک کشتی انگلیسی کشور را ترک میکرد. حتی در ھمان موقع ھم در ایران میدانستند که رضاشاه نزدیک به ٣٠ میلیون لیره در لندن دارد. میگویند که عبدالحسین ھژیر، از دستیاران معتمد خاندان پھلوی، »در اوایل دھه ١٩۴٠ به انگلستان رفته بود تا ثروت رضاشاه را آزاد کند
جناب تبریزی این را من نمیگویم خودتان بە زبان می آورید نعلەهای فکری حزب کمونیست کارگری حمید تقوائی و حزب کمونیست کارگری حکمتیست و خط رسمی حزب کمونیست کارگری
و کلآ همەی این احزاب منشعب از حزب کمونیست کارگری منصور نگبت فاشیزم و سوسیال شوینیست تمام عیار ایرانی هستند حتی از غذا نداری بخوری حرف میزنید نە شما مثل تبریزی و نە رهبران حزبت مثل منصور حکمت و تقوائی و مدرسی و فاتح شیخ ووو همە سر در آخور شوینسیم ایرانی دارید حزب صاحب مردە بە قول هادی خرسندی بی اعتبار تر از آن است کە با هزیانات شبە فاشیستی شوینیستی کوچکترین تآثیر گذار باشند در بین طبقات زحمتکش
شما ها نە تنها کمونیست نیستید بلکە 180 درجە سکەی مقابل کمونیسم هستید
کمونیسم و آرمانگرائی مارکس و انگلس بر علیە از تمامی بی عدالتیهای جامعە بود آنها تئوری خود را درست است بر مبنای رهبری کارگران بنیاد نهادند ولی همزمان هر کجا ظلم و بی عدالتی بود آنها در مقابل آن موضع میگرفتند
شما و حزب شما و منصور رهبرتان و حمید تقوائی دقیقآ ایرانیت و فاشیزم و سوینیسم را تبلیغ میکنید و در دستور کار دارید
شما و حزبتان بە بهانەی مبارزە با ناسیونالیزم دقیقآ همکار و همگام شوینیسم و تمامیت خواهی قرار دارید
زمانی کە حمید تقوائی بە فرهنگ تورک توهین میکند میگوید پسر تورک برای دختر بازی باید فارسی را بدون لهجە صحبت کند معنی آن دقیقآ دفاع از شوینیسم ایرانیست
با این تفکرتان کمونیسم را هم بە لجن کشیدید باور کنید
سالام اليكيم
خودت گفتى كه لعنت بر خودت باد آدم رو وادار به نوشتن پاسخنامه به چرندياتت ميكنى
عاشق ديوار گوشتى از پشته ملت مظلوم كورد تو اهل ورم ستان هستى آخه اينچنين شهرى دهى در كجاس ؟
از بس لغات رو عوضى نوشتى ديگه ملكه دهنت شده آره درست ديدى ملكه دهنت نه دهنت آخه تو فاقد ذهن هستى
اردوغان رو اوردغان مينويسى اورميه رو ورميه مينويسى
يك كم ياد بگير هر چند فاقد استعداد هستى ميشه گفت فاقد تمامى مثبتها هستى به منفى به تمام معنى
کاربر تبریزی تو با زبان خودت هر جور میتوانی شهر کرماشان را تلفظ کنی و اصلا اهمیتی ندارد که چطور تلفظ میکنی
مهم این است که ملت کورد شهر خودشان را اینطور و با نام کرماشان تلفظ میکنند و اسم میبرند و برده اند و در فردا و سقوط جمهوری اسلامی این نامهای بی محتوا را ما در کوردستان به زبان خودمان و اولیه اش و هویت اصلی و دیرینه خود برمیگردانیم و عوض میکنیم تو که هستی که بخواهی نظر بدهی کوچکتر از کوچک ؟
جناب تبریزی باز تکە پروندی خوب معلوم هست کرمانشان همیشە یک سهر کوردی بودە و خواهد بود عکس مدارس کرمانشان در نت هست کە تمامی دانش آموزان مدرسە سال 1324 لباس کردی تنشان هست
سیاحان آلمانی قبل از جنگ اول جهانی بە کرمانشان سر زدند میگویند در تمام آهر کرمانشان 12 خانوار غیر کورد وجود داشتە کە آن 12 خانوار نیز از مآموران دولتی بودند کە در کرمانشان خدمت میکردند ،،، خودتانم بکشید ورمیە و کرمانشان و تمامی استان کرمانشان کوردنشین بودند و هستند با اکثریت استان ورمیە این حرفهای ایران گلوبالی هم فقط بە درد خودتان میخورد در مخالفت
این پان ترک آذری ؛ساکن و دانشجوی ترکیه، بهتر است بجای انتقال تمام کتب پان ترکی کتابخانه های ترکیه، به این سایت، در فکر کمک مالی هم به صندوق این سایت باشد! ، چون با درج دهها لینک غیرعلمی و شبه فاشیستی
روزانه منابغ مغولی، کمنت های جهانشمول سایر کاربران ناپدید شده ، و این سایت را در نظر اول، تبدیل به یک سایت ترکی آذری کرده. - در ضرب المثلی آمده / - اگر انگشتت را به یک آخوند نادان آذری بدهی، بازویت را تا آرنج قورت خواهد داد ! - این فرد انگار فاقد انصاف و شعور ژورنالیستی روشنگری و روشنفکریست ،چون قصد دارد تمام آثار جعلی و تحریفی کتابخانه های ترکیه اردغانی عثمانی را ، در دسترس 9 نفر مراجعین این سایت وزین بنماید. اپوزیسیون ایرانی در آینده با همچون افردی روبرو است که حرص و طمع و آز شان برای اشغال و انجصاری نمودن فضای فرهنگی دیگران، مرزی نمی شناسد.
تورک اوغلی و öyrenci چرا اینقدر جر و بحث های بیهوده و بیخود انجام میدهید
لازم نیست اینقدر تند بروید و خبرهای سیاسی و حوادث من در آوردی و کودکانه پانترکی خودتان را در مورد ملت کورد و کوردستان در اینجا بگذارید و جعل و دروغ بگویید چوناین حوادث و خبرهای ساختگی شما پیش هیچکس خریدار ندارد و در ضمن لازم نیست فحاشی های تکراری و ملال آور را نسبت به ملت کورد تکرار کنید مثلا با این فحاشی ها که چی بشود ؟ درست صحبت کنید و اگر شما هم میتوانید منبع معتبر تائید شده تاریخی و موثق زبانشناس غربی و غیر خودی در مورد حضور شما تورکان در آذربایجان و منطقه را تائید کند که تاریخ و حضور شما در منطقه را ثابت کند و بوده را بیاورید تا همه ما هم ببینیم و ما همه ما را از گمراهی در بیاورید ممنون میشویم . در ضمن öyrenci منع ترکیب جمعیتی شما در مورد ارومیه در گذشته ها کاملا جعلی میباشد و هیچکس آماری در این مورد نگرفته است پس میتوانیم در گذشته ها استناد به متخصصان تاریخ و باستان شناسی در حوزه تاریخ در این منطقه بوده را استناد و تائید کنیم که من و جمال از منابع غیر خودی آوردیم و حالا منتظر شما و منابع معتبر غیر خودی هستیم .
اگر میخواهید کوردها و کوردستان را بیشتر بشناسید
اگر میخواهید کوردها و کوردستان را بیشتر بشناسید از منابع معتبر دنیا و زبان شناسان و باستان شنان مطرح و نامی دنیا و همچنین و سنگ نوشته های باستان ملتهای همسایه کوردها در مورد کوردها در مزوپوتامیا را برایتان با منبع در اینجا مینویسم . [[ رینولدز : بر این باور است نام کرد از واژه کردو که برای نخستین بار در یک سنگ نبشته سومری مربوط به هزاره سوم پیش از میلاد با عنوان (زمین کار دا) آمدهاست در ارتباط است و کردو از نظر ریشهشناسی مربوط به اصطلاح آشوری اورارتو که همان آرارات میباشد است و به باور آستریان منطقیترین توضیح این است که این واژه با (کیرتیها یک قبیله باستانی) در ارتباط میباشد ]] و [[ فردیناند هنر بیشلر : ریشهٔ اسم کرد را سومری میداند و پروفسور هوورت موافق با اشتقاق کردستان از گوتیوم بوده و لغت باستانی برای کردها (کاردوخی یا کاردو) از بابلیها برای کردها با (گوتی) یکسان میداند ]] و [[ هونیگمن : به همین ترتیب نام کرد از کلمه (گوتی) مشتق میکند و کردها بومی افراد غیر عرب که برای هزاران سال در خاورمیانه زندگی میکردهاند نامشان از گوتی باستان (گوتی گورتی کوردی) فاتحان بابل مشتق شدهاست ]] و [[ جرج رولینسن : کردوئنه و کاردوخی را با کردهای امروزی یکی دانستند و اظهار کردند کاردوخی معادل لغوی باستانی کردستان است ]] و [[ ارانسکی زبانشناس روسی : در کتاب فقهاللغه ایرانی مینویسد ارمنیها به کردها (کردوک) و سریانیها نیز (قردو) میگفتند و در کتیبههای (توکولتی) (نینورا پادشاه آشور) بارها از مردمانی به اسم (گوتی و گاهی کورتی) نام برده شدهاست ]] و [[ دیاکونف : در خصوص کردها چنین نظری دارد : اجداد کردها و بخصوص مادها توانستند با استفاده از شگرد خود گندم وحشی را که بسیار ریز و باریک بود به گندم امروزی تغییر دهند و با تغییر ژنتیکی در این گیاه پر مصرف که امروزه جزء اصلیترین غذای مردم جهان است، توانستهاند به انسانهای روی کره زمین خدمت بزرگی انجام دهند همچنین برای اولین بار کردها حق همسایگان و استقلال آنان را به رسمیت شناختهاند و همچنین کردها اولین ملت قانون گذار جهان هستند و این را در سنگ نوشتههای دوران باستان به وضوح میتوان دید ]] و [[ دانشنامه کلمبیا : بسیاری بر این باورند که کردوئنه همان مکانی است که امروزه کردستان نامیده میشود ]] و [[ گزنفون سردار و فیلسوف و مورخ یونانی : در قرن چهارم قبل از میلاد حدود ۲۴۰۰ سال پیش در کتاب خود (آناباس) هنگام بازگشت ۱۰ هزار سرباز یونانی و هنگامی که وارد سرزمین (ماد) شدند قبائل و طوایف ماد با آنها رو به رو شدند و آماده جنگ با آنها شدند و در میان آنها جنگ بی امانی در افتاد و گزنفون در کتاب خودش از مادها که نام جدیدی بر آنها نهاده بود یعنی (کردوخی ها) یاد میکند و بیان میدارد که آنها (کردوخی ها) ملتی هستند که هرگز شکست نمیخورند و سرانجام کردوخیها در گلوگاه (زاخو) سپاه گزنفون را محاصره کرده و ضربات سنگینی به آنها وارد کردند و همچنین گزنفون در کتابش بدین موضوع نیز اشاره کرده است که کردوخیها هرگز تسلیم هخامنشیان نشدند حتی یکی از پادشاهان پارس قصد داشت که مادها را تماما و به طور کامل تحت سلطه خود در آورد به همین منظور سپاهی متشکل از 25000 جنگجو تشکیل داد و بر آنها یورش برد اما کردوخیها توانستند که این حمله را متوقف کرده و آنها را در هم بشکنند ]] و [[ آریستوبولوس از سرداران یونانی : مردمان کرد را (کاردو و کردوخی) نامیدهاند که تمدن کوردوئنه را در شمال میانرودان تشکیل دادند ]] و [[ در اسناد کهن تمدن (ماری) مربوط به چهار هزار سال پیش بارها به دولت شهری در شمال موصل به اسم (کردا) اشاره شده است که پادشاه آن را (شر کردا) می نامیدند که در (زبان هوری) شر به معنای سرکرده و رهبر است همان ناحیه (قردو) در جغرافیای آشور بعدها توسط یونانیان (کردوئن ، کردوئنه یا کردوئنا) نامیده شد و این عقیده نیز وجود دارد که نام کرد برگرفته از سرزمین باستانی (کردوئنا) باشد که در جنوب دریاچهٔ وان جایی میان موش و دیاربکر امروزی بوده است ]] و [[ ته لک : بر این عقیده است که دست کم دو خط از تبار قابل مشاهده است که در برگیرنده تمام شاخههای خود را در منطقه اصلی در حال حاضر از کردها هستند اکثریت قریب به اتفاق محققان از زمینههای مختلف تاریخ مردمشناسی مردم نگاری و زبانشناسی کردهای معاصر را به عنوان بازماندگان گوتینهای باستانی سومر باز شناختهاند و نامهای محلی شواهد فراوان در حمایت از ارتباط بین کردها و گوتین ها بیشترپان ترک امثال این نوع استانبولی آن، گذشته گرا و ارتجاعی است. چون سواد و انگیزه طرح مسائل امروزی را ؛مانند پیشینیان خود ندارد.اودر این سایت سراغ گذشته ها و قبرستانها و افسانه ها میرود، موضوعاتی که صحت
شان قابل اثبات نیست. پان ترک امثال این شخص چون در ماموریت برای ترکیه یا باکو کار میکند، فکر میکند اشاعه این مطالب غیرعلمی مزخرف، زمینه را برای بی اعتمادی و تجزیه آماده میکند. ایران هیپ گاه وجود ترک را در طول 400/600 سال حضور ترکان در خاورمیانه قبول نداشته و آنها را ماهجر و پناهنده و عشایر بشمار آورده . ترک جایش در ترکستان آسیای میانه است و نه در خاورمیانه و قفقاز و آسیای صغیر و فلات ایران. این پان ترک میداند که قومش فاقد تاریخ و فرهنگ و البفبا و تمدن و آثار باستانی است و خط نوشتاری و کتاب لغت است، دست به انکار و تخریب فرهنگها . ملتهای دیگر خلورمیانه میزند تا عقده و کینه و تنفر و بی هویتی و بی پرنسیپی امثال خودش را نشان دهد. نیچه میکفت کسیکه فتقد فرهنگ و تمدن باشد، فرهنگ و تمدن دیگران را منکر میشود. کذشته گرایی از وسقم شان نشانه های شونیسم فاشیست ارتجاعی و ناسیونالیسم تنگ نظرانه روستایی است. پان ترک فعال این صفحه ،حامل و ناقل فرهنگ ارتجاعی مغول و قاجار و عثمانیست ، و نمی تواند موضوعات ضروری امروزه را برای آزادی و عدالت درک کند. این نادان از خود نمی پرسد لینکهای شونیستی راسیستی اش را چند نفر در این سایت میخوانند؟ روزانه دهها لینک برای مراجعین این سایت که تعدادشان حدود 10 نفر است، چه مشکلی از این مزدور ترکیه نشین، حل میکند؟ باید از او پرسید اگر عامل ترکیه و اردغان نیست، حداقل چرا ساکن وطنش باکو نشده؟ ! امثال او و این 3-2 نفر راسیست قومگرای حاضر در این سایت را چرا در سایتهای آذری ترکی مغولی اردغانی، راه نداده اند و مجبور شده اند اینجا از امکانات ایرانیان و زبان فارسی آنان سوء استفاده کنند، چون دیگر سایتها میدانند این گروه بی منطق و انتقام جو و دشمن تمدن و فرهنگ والا، چقدر ارتجاعی انسان ستیر خائن و مزخرف نویس است.سالام اليكيم
هنر عاشیقی، هنری بین المللی حتی در میان کرمانج هاhttps://t.me/melikzadeh/614
دکتر توحید ملک زاده
هنر عاشيقى
(آخرین بازمانده بخشیهای کرمانج شمال خراسان وفات کرد)
دکتر توحید ملک زاده
https://t.me/melikzadeh
در تاریخ مکتوب پنج هزار ساله جهان، یکی از مشخصات اقوام ترک در چهارگوشه دنیا وجود هنرمندانی هستند که نقشهای مختلفی اعم از روحانی و انتقال شفاهی فرهنگ، ترویج ارزشها و سنن فرهنگی از جمله وظایف این صنف بود. صنعت عاشقی یکی از قدیمی ترین هنرهای جهانی بوده که بی تردید عمر آن با عمر عنصر ترک برابری می کند. به عبارت دیگر در طی صفحات تاریخ هر کجا اثری از ترکان دیده می شود ردی از هنر عاشقی نیز دیده می شود.
در آثار پروتوتورکها نظیر ایلامی ها و دیگران ( پنج هزار سال قبل) مجسمه هایی از خنیاگران ساز بر سینه بدست آمده که اجداد عاشیق های امروزین بودند.
قام¬ها اولین طبقه اجتماعی شناخته شده در میان ترکان بودند که عملکردی همچون عاشیقهای امروزین داشتند وعلاوه بر هدایت مراسمات دینی اموری از قبیل طبابت و ریش سفیدی را نیز انجام می دادند. واژه قام در میان ترکان اویغور بعد از اسلام تنها به معنای جادوگر و سحرباز استفاده می شد و خبری از انجام امور مذهبی وجود ندارد.
باخشی ها یا باقسی ها نیز اجداد عاشیقهای امروزین آذبایجان بودند که وظیفه شان همان وظایف قام ها بوده و در میان ترکمنها و ترکان آذربایجان ایفای نقش می کردند. ترکان قدیم از همان اوان زندگی به صورت جامعه متمرکز اسامی خود را به شکل اسامی جغرافیای ( توپونیم)، ائتنونیم ( طایفه و ملت) ، هیدرونیم ( اسامی دریاها و رودها) اورونیم ( اسامی کوهها) به یادگار می گذاشتند که خوشبختانه در جای جای مناطق ترک نشین از جمله آذربایجان در اسامی روستاها متجلی است مانند روستای باخشی کندی در سلماس و یا مسجد حاجی باخشی در باکو. باخشی یا بخشی از اسامی رایج مناطق قره داغ آذربایجان و آذربایجان آنسوی ارس نیز می باشد. امروزه ترکان تورکمن نیز نوازندگان خود را باخشی می نامند که از اعتبار زیادی در میان مردم برخوردارند.
به تدریج همزمان با کلمه باخشی، واژه اوزان نیز به این هنرمندان اطلاق شد که از ریشه اوزoz\uz می باشد به معنی هنرمند و استاد. از این کلمه امروزه کلمه اوزمان به یادگار مانده است. کلمه اوزان در روستای اوزان کندی اورمیه به یادگار مانده است. انتقال شفاهی فرهنگ، ترویج ارزشها و سنن فرهنگی از جمله وظایف این صنف بود. نقش این طبقه اجتماعی در کتاب دده قورقود به شکل واضحی دیده می شود: دده قورقود پیری است دانشمند که در تمام خیر و شر ترکان اوغوز حضور دارد و در عین حال قوپوزنوازی است که از غیب می داند. ددهقورقود آیینه تمامنمای فرهنگ ترکان اوغوز است. در اینباره میتوان به روابط میان زن و شوهر، پسر و مادر و زن و نامزدش و نیز چگونگی نامگذاری میان آنها به موارد زیر از خود متن ددهقورقود اشاره کرد. با عجین شدن تصوف و عشق علوی با صنعت اوزان خصوصا در دوره آق قویونلوها و صفویان به تدریج کلمه عاشیق جایگزین باخشی و اوزان در آذربایجان گردید. اعتقاد به اسلام علوی کمک بسیاری به این دگردیسی کرد بطوریکه فقط ترکان آنادولو و آذربایجان به این دگردیسی تن داده و استفاده از لفظ عاشیقی را بجای اوزان و باخشی انتخاب کردند حال اینکه هم نژادان ترکمنشان که معتقد به مذهب حنفی بودند بر استفاده از لفظ باخشی اصرار ورزیدند.
در سنت عاشیقی شکل داستانها همچون کتاب دده قورقود هم بر پایه نظم است و هم بر پایه نظم. داستانهای شاه اسماعیل، عاشیق قریب، کوراوغلو، اصلی کرم، اشعیق والئح و دهها داستان طویل دیگر شکلهای امروزین داستانهای عاشیقی است که در مراسمات مختلف نقل می گردد.در طی تاریخ عاشیقهای زیادی نیز بر خزینه این هنر افزوده اند مانند: شاه اسماعیل، کوراوغلو، یونس امره، عاشیق قوربانی، پیر سلطان ابدال، خسته قاسیم، عاشیق عابباس توفارقانلی، عاشیق علعسگر وعاشیق درویش و عاشیق دهقان از روستای ایگدیر اورمیه و دهها عاشیق بنام دیگر.
سنت عاشیقی/ باخشی بقدری ریشه دار و عامه پسند بوده که در میان اقوام گرجی ، ارامنه و حتی کرمانجها نیز رسوخ دارد. در خبرها آمده است که سهراب محمدی (1317-1399)(آخرین بازمانده بخشیهای خوبند کرمانج شمال خراسان) دارفانی را وداع گفت. سالماسلی عاشیق قول هارطون، عاشیق یوسف اوهانس (1306- 1398 زاده اورمیه) نمونه هایی از نسل غیر غیر ترک وفادار به فرهنگ و هنر اصیل عموم آذربایجان بودند که سنت دیرین عاشیقی را تا وفاتشان ادامه دادند.
23 مرداد 1399
https://t.me/melikzadeh
سالام اليكيم
مادری که دخترش توسط پ.ک.ک ربوده شده علیه دولت آلمان اقامه دعوی میکندhttps://t.me/c/1205385033/223465
گادتب: به گزارش مرکز خبر گادتب، مادری که دخترش نیلوفر توسط گروه تروریستی پ.ک.ک ربوده شده به دلیل عدم انجام مسئولیت، علیه دولت آلمان اقامه دعوی میکند.
مائده، یک شهروند ترکتبار آلمانی که دخترش نیلوفر توسط گروه تروریستی پ.ک.ک ربوده شده و پیشتر بارها برای نجات فرزندش تحصن و تظاهرات اعتراضی برگزار کردهبود، به دلیل عدم انجام مسئولیت،علیه دولت آلمان به دادگاه شکایت خواهد کرد.
این مادر با بر تن کردن تیشرتی که عکس دخترش بر روی آن بود و در دست داشتن پلاکاردی با مضمون ''پ.ک.ک یک ویروس است'' در دروازه براندنبورگ برلین تحصن کرد.
او در گفتوگو با خبرنگاران اظهار داشت:
به دلیل عدم رسیدگی آلمان به پروندههای ربوده شدن فرزندانمان، به همراه خانوادههای دیگری که مشکلی مشابه دارند علیه دولت آلمان اقامه دعوی خواهیم کرد. خانوادههایی که فرزندانشان توسط پ.ک.ک ربوده شده را به همکاری در این زمینه فرا میخوانم.
مائده اظهار داشت که به همراه شش خانواده دیگر که فرزندانشان توسط گروه تروریستی پ.ک.ک ربوده شده اند، علیه دولت آلمان اقامه دعوی خواهند کرد.تلاشهای این مادر برای یافتن فرزندش کماکان ادامه دارد.
گفتنی است نیلوفر در 12 نوامبر 2019 به مقصد مدرسه خانهاش را ترک کرده و دیگر برنگشته است. مائده ت. قبلا نیز مقابل مجلس فدرال، مقر صداعظم آلمان و یک انجمن موسوم به «Navende Kurdistaniyen li Berlin» که روابط نزدیک با پ.ک.ک دارد، تظاهرات کرده و خواهان نجات دخترش از دست این گروه تروریستی شد
سالام اليكيم
بنابر کتیبه ی العین از اشوربانیپال امپراتوری سامی آشور، اولین سوارنظام و سوارکاران مسلح به زره در میان امپراطوری ساکاها و کیمریان به رهبری توگدام(توغدام) دیده شده که از طریق قفقاز به آشوریان حمله میبردند.دومین سوارنظام در میان آشوریان و بابلیان با اسب عربی بوجود میاید. سومین اشاره به سوارنظام، در اسناد سالنامه چین باستان مشاهده میشود،که در ان از سوارکاران شیونگ نو نام برده شده.اما در جهان بهترین و کهن ترین سوارکاران جنگاور که فاتحان بی رغیب شرق و غرب بودند، اجداد ترکان یعنی شیونگ نو ها و ساکاها بودند. که نوادگان آنها خیون ها،کوشانیان،کوگ ترکها،اشکانیان،هپتالیها،خزرها و کومانها،غزنویان،سلاجقه،افشاریه،صفویه، عثمانی،تیموریان با همان اسبان ترکمنی و سیستم ایلغار سوارکاران تورانی به کشورگشایی پرداختند.نمونه این مهارت ذاتی سوارکاری تورانی را در جنگ ملازگرد میتوان مشاهده کرد که در ان ترکان سلجوقی با چهل هزار سوارکار در مقابل لشکر بزرگ روم و ائتلاف بزرگ اروپا با دویست هزار نفر به پیروزی قاطع میرسند و این پیروزی را مدیون اسبان ترکمنی و مهارت ذاتی سوارکاری هستند که ترکان از کودکی بروی زین اسب کسب کرده بودند.مورخین روم سیستم جنگی و سوارکاری سلاجقه در نبرد ملازگرد را همان شیوه جنگی سورنا اشکانی و آتیلا هون و ساکا میدانند که پدرانشان را با حقارت تمام از روی اسب شکست دادند.اسب ترکمنی که امروزه زیست شناسان ان را بعنوان پدر تمام اسبان جهان میدانند. میراثی گرانبها بوده که اولین بار در استپ های اسیای مرکزی و سیبری (التایی) توسط اجداد مردمان تورانیک اهلی میشود و بخشی از زندگی چادرنشینی و جنگ سالارانه ترکان میشود.https://t.me/sarrizat/11256
امروزه ترکمن ها،قزاق ها،قرقیزها،باشقیرها،ترکان داغستان قفقاز،بالکار همچنان بسان اجدادشان سوارکاران بی رقیب جهان هستند که از کودکی با فرهنگ اسب سواری و پرورش اسب زندگی میکنند. در دنیا فقط دو ملل وجود دارند که فرهنگ سنتی پرورش اسب را دارند.این دو ملت، ترکان و اعراب هستند.اما در پارسیان دیگر وجود نداشته،تاجیک های به جعل تاریخ فارس لقب گرفته، اکراد،الوار،گیلک ها از گذشته هیچ نژادی اسبی منحصر به انها وجود نداشته و همچنین فرهنگ پرورش اسب را نمی دانستند و هیچگاه سوارکاران ماهری نداشتند. اما امروزه با توهمات فانتزی ادعا دارند که اجداد پینه دوز و رعیت انها سوارکاران جنگاور بودند و حتی اسب عرب و ترکمنی را با سفسطه بازی بنام اسب پرشین معرفی میکنند.
سالام اليكيم
جواب داد اگر وضع به همین منوال پیش برود چاره ای جز فرار وترک دیار آبا واجدادی خود نخواهیم داشت چون باتوجه به سابقه کشتار مردم استان توسط تروریستها در گذشته وشرارتهای مختلف آنان و بعلت مجهز بودن آنان به سلاحهای گرم ودست خالی بودن مردمان استان هیچ زن ومردی وحتی کودکان نیز از تیررس آنان در امان نخواهد بود.وهمه ماباید فرار را برقرار ترجیح بدهیم.https://t.me/c/1205385033/223462
«تحرکات اکراد مهاجر در آذربایجان غربی تهدیدی برای آینده»
"افشار محب"
سالام اليكيم
https://t.me/medeniyet1/217297
v.aa.com.tr/1940059
مادری که دخترش توسط پ.ک.ک ربوده شده علیه دولت آلمان اقامه دعوی میکند
خواندن نظرات اقا جمال و همتای ترک ایشان نشان میدهد که اختلاف نظر را از کنون به گذشته های دور برده اند
واگر راه حلی پیدا نشود جنگ این دو نیرو تا پایان تاریخ تا مرگ و نابودی اخرین نفر ادامه خواهد داشت .ایا این سرنوشت را باید پذیرفت ؟چگونه است که این مردمان قرنها در کنار یک دیگر باهم زندگی و امیزش داشته اند و در همکاری باهم از سختی ها و موانع گذشته اند و اینک ناگهان دشمن؟
بنظر من این برخورد های خشن و وعده های مخرب و مرزکشی های یک جانبه ترک وکرد را باید جدی گرفت. تصور اینکه این اختلافات با از میان رفتن نظام حاکم تبدیل به حسن دوستی خواهد شد ،اگر ساده لوحانه نباشد بسیار ابلهانه است .
ادامه واصرار بر ادعاهای دو طرف گروه ها و قدرتهای دیگری را وارد این ماجرای خونریزانه میکند و امکان تسلط بر خواص و دوری از جنگ داخلی را بسیار دشوار میکند .ما امروز شاهد هستیم که چگونه دولت ترکیه در منازعات ارمنستان و آذربایجان بسود اذربایجان دخالت نظامی میکند و این دخالت نظامی ترکیه در اینده در امور داخلی ایران بسود تجزیه طلبان ترک از هم اکنون روشن است .با این وضع نه تنها در ایران ازادی ودمکراسی روی نخواهد داد بلکه اساس حاکمیت ملی از بین خواهد رفت وجنگ دینی سنی و شیعه را شعله ور خواهد کرد واین بسود ما نیست.
سالام اليكيم
امروز 23 مرداد مصادف است با ششمین سالگرد وفات «پروفسور دکتر جواد هیئت» پدر معنوی ترکان ایران و بنیانگذار «مکتب وارلیق».https://t.me/oyrencisesi/7545
https://t.me/oyrencisesi/7546
امروز 23 مرداد مصادف است با ششمین سالگرد وفات «پروفسور دکتر جواد هیئت» پدر معنوی ترکان ایران و بنیانگذار «مکتب وارلیق».
در آغازین ساعات روز 23 مرداد سال 93 «پروفسور دکتر جواد هیئت» در شهر باکو دیده از جهان فروبست تا پایانی باشد بر یکعمر مبارزه و مجاهدت درراه اعتلای فرهنگ و زبان ترکی در ایران. گرچه این شخصیت گرانقدر از میان ما رفت اما میراث او یعنی نشریه «وارلیق» و میراث دار لایقش محمدرضا هیئت را برای ما به یادگار و امامت گذاشت.
مرحوم جواد هیئت در صفحه اول یکی از کتابهایش که از سوی فرهنگستان زبان ترکی در ترکیه به چاپ رسیده، با دست خط خودش خطاب به محمدرضا هیئت مینویسد: «بو کیتابی عزیزیم، چوق سئودیگیم اوغلوم، دوامجیم و گله جکده کی اومیدیم محمدرضا هیئته حیاتدا باشاریلی و بختیار اولماق اومیدیله تقدیم ائدییوروم. آنکارا 2008/10/19، دوکتور جواد هیئت».
پس از وفات مرحوم جواد هیئت، محمدرضا هیئت سکاندار نشریه «وارلیق» شد تا ادامهدهنده راه وی باشد. در سالهای اخیر برخی جریانها و شخصیتها که در پی وام خواهی از نشریه وارلیق بودند با نامها و لوگوهای مشابهی اقدام به نشر مجلاتی کردند اما ملت ترک آزربایجان نه «مکتب وارلیق» را فراموش کردهاند و نه مرحوم جواد هیئت را.
آنچە کە
در اوایل دوره اسلامی کردها و مسیحیان ساکنان ارومیه را تشکیل میدادند.[۲] اما به مرور در دورههای بعدی ترکها به جمعیت ارومیه اضافه شدند در دوره ترکان غزنوی سپس ترکان سلجوقی ارومیه دارای جمعیت بالایی از ترکان شد.öyrenci در کپی کردن تاریخ نویسی جعل و حذف میکند در مورد ورمیە در زیر بخوانید
از جمال توجە کنید بعد از دورەی اسلامی بە مرور تورکها بە اورمیە وارد میشوند
ادامە
اغوزها
نوشتار اصلی: اغوز
همهٔ اغوزها از آذربایجان مراجعت نکرده و عدهای در منطقه ماندند. احتمالاً این عده در ارومیه ساکن بودند. اغوزهای تحت امر دانا که در ارومیه مانده بودند، بعد از خروج از شهر به ارامنه حمله کرده عدهٔ زیادی را کشتند یا اسیر نمودند و غنایمی به دست آوردند. کردهای هذبانی تحت امر ابوالهیجا که ساکن حوالی ارومیه بودند، به جنگ با اغوزها پرداختند. اغوزها بعد از غارت روستاهای کردها عدهٔ زیادی از آنان را کشتند. سکونت اغوزها در ارومیه و دادن شهر به عنوان تیول به آنان میباید در ارتباط با ازدواج فرمانده اغوزها با یکی از اقربای وهسودان، حاکم آذربایجان، صورت پذیرفته باشد. چون ابوالهیجا رئیس کردهای این منطقه با وهسودان عداوت داشت.
جمال > اغوز و اغوزستان زیستگاه و سرزمینشان معلوم هست کجاست در ورمیە چکار میکردند ؟
ادامە .. ارومیه یکی از سکونتگاههای ایل افشار است.[۱۵] گویا نخستین دسته از افشارها که به ارومیه آمدند، افشارهایی بودند که به همراه گرگین بیگ اوصانلو در سال ۸۰۲ قمری در توپراق قلعه، محل حاکمنشین ارومیه، استقرار یافتند.[۱۶] از زمان آمدن اوصانلوها به ایران اطلاع دقیقی در دست نیست. در گزارشی مربوط به افشارهای حاکم ارومیه ذکر شده که امیرتیمور، گرگینبیگ اوصانلو را برای سرکوب کردها و عشایر شورشی ارومیه، در سال ۸۰۲ق به حکومت آن منصوب نمود. پس از او دو پسرش یکی بعد از دیگری به حکومت ارومیه رسیدند.
هزبانیان
هزبانیان دودمانی کردتبار بودند که در نخستین سدههای ورود اسلام به ایران از اطاعت عباسیان سر باز زده و بر آتروپاکان یا آذربایجان جعلی و ارمنستان سکنی داشته و حکم میراندند ایشان شهر ارومیه را مرکز فرمانروایی خود قرار داده بودند
*ایل برادوست یا اتحادیه عشایری برادوست، روزگاری در ناحیه وسیع از ارومیه زندگی میکردند و حکم میراندند؛ ولی پس نبر دم دم و آمدن افشارها این اتحادیه از هم پاشید و حضورشان در ارومیه کم رنگ و محو شد
*بیکزادە ها ، هرکیها ، شکاکها ، کورد همیشە در ورمیە زندگی کردند
جمال هندی تبار
با این حرفهای خنده دار در واقع دنیا را به قوم کولیتبارش میخنداند.
جمال تو که قومت اینهمه بقول خودت تاریخ دارد، چرا در سوراخهای قندیل پنهان شده است؟
ادامەی تاریخ کورد و اشغالگری وحوش اتراک از اغوزستان
پیشینهٔ واژه کردگزنفون (فیلسوف و مورخ یونانی قرن چهارم قبل از میلاد)، حدود ۲۴۰۰ سال پیش، تمام منطقهٔ غرب را کُردو نامیدهاست.[۵۲][۵۳][۵۴][۵۵][۵۶]
شرفخان بدلیسی مورخ قرن دهم در کتاب شرفنامه (یا تاریخ مفصل کُردستان) در مورد لفظ کُرد میگوید:
«لفظ کُرد تعبیر از شجاعت است، چرا که اکثر شجاعان روزگار و پهلوانان نامدار از این طایفه برخاستهاند؛ مانند رستم زال که در ایام حکومت پادشاهی کیقباد میزیسته و از طایفهٔ اکراد بوده و چون تولد او در سیستان بوده، به رستم زابلی اشتهار یافتهاست»...
و سپس در مورد معنای واژهٔ کُرد نتیجهگیری میکند:
واژه کُرد به معنی مرد جنگی دلیر؛ مرد شمشیرزن و مرد دلاور است.[۵۳][۵۴][۵۵][۵۷][۵۸]
پیش از مهاجرت آریاها
ریشه واژهٔ کرد به درستی مشخص نیست.[۵۹] در اسناد کهن تمدن ماری مربوط به چهار هزار سال پیش بارها به دولت شهری در شمال موصل به اسم کُردا اشاره شده است که پادشاه آن را شَرکُردا مینامیدند که در زبان هوری شَر به معنای سرکرده و رهبر است.[۶۰] رینولدز بر این باور است نام کرد از واژه کردو که برای نخستینبار در یک سنگنبشته سومری مربوط به هزارهٔ سوم پیش از میلاد با عنوان «زمین کار-دا» آمدهاست در ارتباط است. کردو از نظر ریشهشناسی مربوط به اصطلاح آشوری اورارتو که همان آرارات میباشد است.[۶۱] به باور آستریان، منطقیترین توضیح این است که این واژه با کیرتیها (یک قبیله باستانی) در ارتباط باشد.[۶۲] امانالله قرشی قدیمیترین سند را در رابطه با واژه کرد، واژه «بیت قردو» میداند که در عهد پادشاهی گیمیلسین از سلسله سوم سلاطین اور در قرن ۲۲ پیش از میلاد به کردستان فعلی عراق و ایران و ترکیه اطلاق میشده و حکومت آن در آن زمان به امیری به نام وردننر (Vard-nannar) سپرده شدهاست. وی این واژه را واژه آرامی دانستهاست. در همان زمان به منطقه موسوم به جزیره ابنعمر در آرامی گُزرتای قردو گفته میشدهاست.[۶۳] از نظر قرشی کرد یک واژه گیتایی است (واژهای که در یک زبان منسوخ معنا داشته و اکنون معنای خود را از دست دادهاست) و معتقد است که این واژه سومری یا آشوری نیست و با واژه بابلیای که بدان شبیه است و معنای پهلوان دارد تنها در لفظ شبیه است، چرا که بسیار قدیمتر از به قدرت رسیدن بابلیهاست و دیگر اینکه کرد (قردو) در ابتدا نام مکان بوده و پهلوان نمیتواند نام مکان باشد.[۶۳]
همان ناحیه بیت قردو در جغرافیای آشور، بعدها توسط یونانیان کردوئن، کردوئنه یا کردوئنا نامیدهشد و این عقیده نیز وجود دارد که نام کرد برگرفته از سرزمین باستانی کردوئنا باشد که در جنوب دریاچهٔ وان|، جایی میان موش و دیاربکر امروزی بودهاست.[۶۴][۶۵][۶۶][۶۷][۶۸][۶۹]
امانالله قرشی نام کردوئن را نیز واژهای گیتایی و هندواروپایی غربی میداند که در دوران هیتیها به ناحیه مزبور دادهشدهاست. نام این محل در اسناد ارمنی به صورت کُردُخوی آمده که جزء آخر آن علامت جمع زبان ارمنی است.[۶۳] برخی نیز اعتقاد دارند ریشه این نام از قوم باستان گوتی گرفته شدهاست.[۷۰][۷۱]
برخی نیز اعتقاد دارند ریشه این نام از قوم باستان گوتی گرفته شدهاست
سالام اليكيم
#تورکها نزديك به ٩٢ درصد جمعيت شهر اورميه و ٦٥ درصد پيرامون آن را تشكيل میدادهاند. بعد از تورکها ، بیشترین جمعیت را آسوری ها ، آنهم در حومه داشته اند نه کُردها.https://t.me/medeniyet1/217246
به استناد سالنامه تاریخی آمریکایی
ترکیب جمعیتی – ائتنیکی اورمیه در ۱۵۰ سال پیش
با بررسي اين آمار معلوم ميشود كه در دوره مورد بحث تورکها نزديك به ٩٢
در کتاب دائره المعارف و ثبت سالانه آمریکائی حوادث مهم سال (The American Annual Cyclopedia and Register of Important Events of the Year) جلد ٨، سال ۱۸۶۸ به نقل از مونیتور (Moniteur) چاپ پاریس فرانسه در اکتبر سال ۱۸۶۷ آماری درباره ترکیب جمعیتی قومی و دینی شهر و ناحیه #اورمیه داده شده است. همانگونه که معلوم است میسیونرهای مسیحی و هئیتهای سیاسی اروپائی در دوره مذکور، حضور بسیار موثر و فعالی در غرب #آذربایجان داشتند و به ویژه علاقهمند به تبیین ترکیب جمعیتی – ملی و تغییر و مهندسی آن به نفع گروههای مسیحی و علیه تورکهای مسلمان بودند. با این وصف میتوان گفت که احتمال بزرگنمائی شمار تورکها در این آمار وجود ندارد و در نتیجه آمار مذکور تصویر قابل قبولی از ترکیب جمعیتی – ائتنیکی اورمیه و پیرامون آن در سالهای مذکور را بدست میدهد. با بررسی این آمار معلوم میشود که در دوره مورد بحث تورکها نزدیک به ٩٢ درصد جمعیت شهر اورمیه و ۶۵ درصد پیرامون آن را تشکیل میدادهاند.
تحلیل آمار داده شده
طبق این منبع جمعیت کل ناحیه #اورمیه ١٢۵٠٠٠ نفر، شامل ٩٣۵٠٠ نفر در حومه ( مرکب از ٣۶٠ روستا) و ٣١۵٠٠ نفر در خود شهر بوده است. جمعیت شهر اورمیه در متن انگلیسی احتمالا در خطای تایپی و به سبب شباهت عدد ۵ انگلیسی به ٨ انگلیسی به صورت ٣١٨٠٠ ثبت شده که نادرست است. جمعیت صحیح ٣١۵٠٠ با کم کردن جمعیت حومه ٩٣۵٠٠ از جمعیت کل ١٢۵٠٠٠ بدست میآید.
در شهر اورمیه #آسوریها مرکب از ٢٠٠ کلدانی کاتولیک و ۶٠٠ نستور، جمعا ٨٠٠ نفر بودهاند. همچنین یهودیان ١٠٠٠ نفر ذکر شدهاند.
سُنّیان شهر اورمیه ١۵٠٠ نفر داده شدهاند که محتملا همه از تورکهای سنی بودهاند. تا سالهای اخیر تورکهای سنی اورمیه، سلماس و… در آمارها اغلب به صورت کرد نشان داده میشدند. علاوه بر آن در تمام قرن نوزده تا نیمه دوم قرن بیستم، شهر اورمیه دارای اهالی کردزبان قابل ذکر نبوده است. در طول این دوره طولانی حضور کردها در این شهر به صورت محاصره کنندگان و مهاجمین به شهر، در دورههای #شیخ_عبیدالله، #سیمیتقو، #حکومت_دموکرات_آذربایجان، سالهاى #انقلاب_اسلامی و… بوده است. جمعیت کرد داخل شهر، پدیده ناشی از مهاجرت در سالهای بعد از انقلاب جمهوری اسلامی است. با اینهمه ما نصف ١۵٠٠ سنی مربوطه را تورک و نیمه دیگر آن را کرد قلمداد کردیم.
جمعیت شیعیان (تورک) شهر ٢٨ نفر ذکر شده که اشتباه تایپی است و صحیح آن ٢٨٠٠٠ است. در این آمار قزلباشان و یا علویان تورک محتملا به سبب آنکه در ترکیب شیعیان آمدهاند، جداگانه ذکر نشدهاند.
در حومه شهر، تعداد #ارمنیان ١٠٠٠ نفر (در ۴ روستا)، #آسوریان ٢٠٠٠٠ نفر که بین ١۵٠٠ تا ٢٠٠٠ نفر آنها #کلدانی #کاتولیک بودهاند، #کردها ٧۵٠٠ (در ٣٠ روستا) و تورکها ۶٠٠٠٠ نفر (در ٢١۵ ) روستا آمده است.
٢١ روستا با جمعیت کل ۶٠٠٠ نفر نیز روستاهائی با ترکیب جمعیتی مختلط از آسور کلدانی، #ارمنی و محمد ذکر شده است. محمد میتواند شامل تورک و کرد باشد. در گذشته در منطقه، برخلاف روستاهای مختلط تورک و مسیحی (#آسور، ارمنی)، روستاها مختلط کرد و مسیحی چندان معمول نبود. بنابراین محمدیهای مذکور در روستاهای مختلط به احتمال زیاد تورک هستند. با اینهمه ما جمعیت ۶٠٠٠ نفر مذکور را بین چهار عنصر تورک، کرد، ارمنی و آسور به طور مساوی تقسیم کردیم.
خلاصه: با این وصف، داد ههای فوق را میتوان به شکل زیر خلاصه کرد.
ترکیب قومی – دینی جمعیت شهر و ناحیه اورمیه در سال ١٨۶٧:
تورک: ٩١،٩ درصد (شهر)، ۶۴ و٧ درصد (حومه)، ٧١ و ۶ درصد (کل ناحیه)
یهود : ٣،٢ درصد (شهر)، ٠ درصد (حومه)، ٠،٨ درصد (کل ناحیه)
آسور : ٢،۵ درصد (شهر)، ٢٣ درصد (حومه)، ١٧و ٨ درصد (کل ناحیه)
کرد: ٢،۴ درصد (شهر)، ٩،۶ درصد (حومه)، ۷ و ٨ درصد (کل ناحیه)
ارمنی: ٠ درصد (شهر)، ٢،٧ درصد (حومه)، ٢ درصد (کل ناحیه)
منبع:
The American Annual Cyclopedia and Register of Important Events of the Year …, Volume 8; Volume
۱۸۶۸, pages 621, 622
سالام
علی آقای عزیز،
چپ درایران نداریم،بلکه چپول داریم.
زادگاه چپ درانگلیس وآلمان صنعتی میباشد،ولی به روسیه صادرکردند،تا نیمی ازدنیارا درعقب ماندگی برای آینده ملل خودنگه دارند.
ستم های مختلف
سالام اليكيم
كاك جمال عاشق ديوار گوشتى از اجساد بدبخت و مظلوم كورد (پشته سازى از كشته ها)
شما به من هرچه دلت ميخواهد بگو اصلا توهين نيست و من افتخار ميكنم كه در مقايسه با شماى تفنگ به دست آدم بيگناه
سالام اليكيم
انسان امروز به فکر حفظ بزرگترین میراث بشری خویشتن افتاده است، میراثی که در قرون اخیر به تاراج اصحاب نسل کشی و نژادپرستی رفته است. پاسداشت زبان مادری بیش از هر جای دیگری متوجه کشورهایی چون ایران است،https://t.me/Turk_Qoshunu/2440
:: عواقب عدم آموزش به زبان مادری ::
حفظ فرهنگ تنها درحفظ کتیبهها و نسخهها و سنگ قبرها نیست، در حفظ میراث زندهای بنام زبان مادری نیز هست و همه زبانهای رایج از جمله ترکی (یکی از باقاعده ترین و باارزش ترین زبانهای دنیا) را شامل میشود.
سیاست گذاران فرهنگی و زبانی که منجر به ذوب فرهنگی و زبانی میشوید، باید توجه داشته باشید که : “اگر شما آموزش و ترویج یک زبان را قدغن و غیر قانونی کنید، در نهایت، آن زبان را حذف می کنید و با از بین بردن آن زبان، فرهنگ آن گروه زبانی را نیز نابود می کنید و در نهایت خود آن مردم را حذف از بین می برید. ممکن است که آنها بصورت فیزیکی از بین نروند اما آنها دیگر خودشان نیستند بلکه تبدیل به دیگرانی شده اند که به زبان و فرهنگ دیگری تعلق دارند. آنها دیگر موجودیت ندارند.”
سالام
این آقاجمال انچنان به توهم گرفتارشده که درمانش فقط درمراکزخصوصی قابل احیا است.
هرملتی که گرفتارافرادی مثل جمال باشند،آن ملت درنهایت باگرفتاری های بزرگ مواجه میگردند.
یک مثل تورکی میگوید
سالام اليكيم
https://t.me/Turk_Qoshunu/2435
آتش زدن قبرستان تاریخی ترکمن ها در اربیل عراق توسط اقلیم کردستان عراق جهت از بین بردن هویت ترکمن های اربیل
سالام اليكيم
حدود و مرزهای جغرافیایی آذربایجان طبق اسناد باقی مانده آشوری، ایلامی، بابلی و... از جنوب کوه های قفقاز تا سرزمین کاسسی ها(کرمانشاه و لرستان امروزی) بوده است. یعنی در داخل ایران امروزی علاوه بر مناطق ترک نشین کنونی استان های آذربایجان شرقی و غربی، اردبیل، زنجان، قزوین، همدان، قسمت هایی از استان های مرکزی و گیلان و... کل استان کردستان و قسمت های بزرگی از استان های کرمانشاه و لرستان نیز جزو آذربایجان بوده است. دیاکونوف در کتاب «تاریخ ماد» بر این نظر است که سرزمین تحت حاکمیت آتروپات زمان حمله اسکندر کبیر منطبق با مرزهای دولت ماننا بود و این سرزمین بعدها آذربایگان نامیده شد.(دیاکونوف، ص ۱۶۵) در منابع قدیمی عربی، حدود جغرافیایی آذربایجان از شهر دربند در داغستان امروزی تا جنوب استان همدان امروزی آورده شده است.( دربندنامه،ص۲۵) همین محدود جغرافیایی در دوران خلفای اموی و عباسی تحت نام «مملکت آذربایجان» تحت فرمانروایی یک حاکم عرب اداره می شد.https://t.me/Erdemaz/2126
حدود و مرزهای جغرافیایی آذربایجان
بلعمی در «تاریخنامه طبری» در مورد حدود آذربایجان مینویسد: «اول حد از همدان گیرند تا به ابهر و زنگان بیرون شوند و آخرش به دربند خزران و بدین میانه، هر چه شهرها است همه را آذربایگان خوانند ... راهها به آخر آذربایگان كه از آن جمله بلاد خزران شوند، گروهی برخشك و گروهی از دریا، كه از هر راهی دربند خوانند و به تازی باب گویند.»( بلعمی، ج ۱، تهران، ص ۵۲۹) محمود کاشغری نیز در «دیوان لغات الترک» مرزهای آذربایجان را از قم تا دربند ذکر کرده است. رحیم رئیسنیا بر اساس نوشته های تاریخی در "«آذربایجان در سیر تاریخ ایـران»، به نقشهای اشاره می کند كه شریف ادریسی (۴۹۳-۵۶۰ ق) جغرافیدان و نقشه نگار مراكشی در حدود سال ۵۴۹ ق كشیده است و كنراد مولر آلمانی در سال ۱۹۲۸ با الفبای لاتین آن را منتشر نموده است. به نوشته او، شریف ادریسی در نقشهای كه كشیده، اراضی میان كوههای قفقاز و كر را – شروان – "آدری آذربایجان" (آذربایجان پسین و یا عقبی) و اراضی بین رودهای ارس و كر را "بقیه آردی آذربایجان" و آذربایجان كنونی ایران را ((بلاد آذربایجان)) نامیده است.(رحیم رئیسنیا، ج۱، ص۸۱) «اوضاع سیاسی ولایت آذربایجان»(۱۷۹۳) تألیفpokovnik S.D. Burnasev( ۱۷۴۳-۱۸۲۴) از اولین آثار تحقیقی جدید در مورد حدود جغرافیایی آذربایجان می نویسد:«در وضعیت امروزی اراضی آذربایجان، از شمال که شروع کنیم به گرجستان چسبیده و در آنجا مناطق Kartli و kaxetiya را دارد، در سمت مشرق به دریای خزر و ولایت گیلان ختم میشود و در مسافتی نیم روزه از آنجا به عراق عجم در جنوب همدان ختم می شود از طرف مغرب با عثمانی هم مرز است.
در برنامه امروز شهرام همایون یک مناظره ای میان حشمت رئیسی و دکتر دوشوکی در باره مواضع سیاسی هر دو نفر انجام شد که پای سایت ایران گلوبال و کیانوش توکلی و شهرام همایون هم به ماجرا وارد شد. - لینک ذیل !
https://www.youtube.com/watch?v=YLTHVyNwJyo&feature=share&fbclid=IwAR3BvI2X503uIW05vsCGOLHp6TUyu6RFahiatUIiirBpfXxr78B2MTSy1LQبخشی از چب های تورک قبل از مارکس.لنین. از نوع دیدگاه چب های فارس با محوریت ضد تورکی پیروی میکنند
و بخاطر دوری از ملت تورک و اهمیت ندادن به مسله ملی تورک ها گوچگترین جایگاهی در کنار ملت تورک ندارنذ
امروز بیست و سوم مردادماه سال ۱۳۹۹ است، این روز را نباید فراموش کرد! (به لینک زیر نگاه کنید)
http://iranglobal.info/node/56193
ادامەی بحث در مورد سرزمینهای کورد نشین در کامنت پیشین در مورد کوردستان تورکیە نوشتیم اکنون کوردستان ایران و سوریە
کردستان ایراننوشتار اصلی: کردستان ایران
در ایران، کردها در بخشهایی از شمال غربی و غرب کشور زندگی میکنند. کردها در استان جعلی آذربایجان غربی دراکثرشهرها و شهرستان های این استان مانند بوکان، مهاباد، پیرانشهر، سردشت ، اشنویه ، ورمیە، نقده، ماکو ، شوط ، پلدشت ، چایپاره ، خوی ، چالدران ، شاهیندژ و تکاب زندگی میکنند. در استان کردستان به مرکزیت سنندج در سقز، بانه، مریوان، قروه، بیجار، دیواندره ،کامیاران، دهگلان، سروآباد و اورامان؛ و در استان همدان در شهرهای اسدآباد، ایل چهاردولی؛ در استان کرمانشاه به مرکزیت و شهر کرمانشاه در اسلامآباد غرب، گیلانغرب، سرپل ذهاب، پاوه، سنقر، جوانرود، روانسر، دالاهو، ثلاث باباجانی و قصر شیرین و در استان ایلام به مرکزیت و شهر ایلام در شهرستانهای ایلام، آبدانان، بدره، ایوان، ملکشاهی، مهران، سیروان وچرداول و دهلران کردنشین هستند. همچنین در گروههای جداگانه دیگری از کردها در خراسان نظیر بجنورد، قوچان، درگز، کلات، شیروان، اسفراین و در استان فارس مانند آباده و کرمان نیز رندگی میکنند. کردهای زیادی در شهرهای بزرگی چون حومه تهران و مشهد زندگی میکنند. در شرق و خارج از ایران، ایل مهم کردی در بلوچستان یافت میشود.[۱۲۲][۱۲۵][۱۲۶][۱۲۷][۱۲۸][۱۲۹] شهر کرمانشاه پرجمعیتترین شهر کردنشین ایران است.[۱۳۰]
کردستان عراق
نوشتار اصلی: کردستان عراق
در عراق کردها در شمال و شمال شرقی کشور در استانهای اربیل، سلیمانیه، دهوک و قسمتهایی از استانهای نینوا و دیاله، کرکوک و صلاحالدین زندگی میکنند. سمچر و شیخان مردمی یزیدی دارند. لواهای کرکوک اربیل و سلیمانی (تماماً کرد) و لوای دیاله، ناحیههای خانقین و مندلی که در آن کردهای ایران از غرب زاگرس همسایهاند. کردهای در بغداد و موصل پرشمارند.[۱۲۲]
کردستان سوریه
نوشتار اصلی: کردستان سوریه
در سوریه آنها در سه بخش شمال کشور و در جنوب اتوبانی که سرحدی را شکل میدهد حضور داشته و با همتایانشان در ترکیه در تماس مستقیم هستند. کمربندی ۴۰ کیلومتری در داغ کرد؛ گروهی در محدوه ۶۰x۴۰ کیلومتری در شرق فرات در نزدیکی جرابلس و نهایتاً کمربندی ۲۵۰ کیلومتری در ۳۰ کیلومتری در جزیره بین خابور حضور دارند. دمشق، حمات و حلب هزاران کرد دارند.[۱۲در عفرین ، قامیشلی ، سری کانی ، کوبانی ، جرابلس ، باب ، تا جبل الاکراد دریای مدیترانە جمعیت کورد هست
آقای حسن جداری، اگر مارکس و لنین زنده شوند و زندگی کارگران اروپا را ببینند، قطعا خواهند گفت اینها بورژوا شدند،، اینها را بفرستید به سیبری تا خصلت های پرولتری در اینها رشد کند، کلیه کتابهای مارکسیستی
در اروپا همانند قرآن در ایران کپک می خورند، من واقعا از شما و دنیز ایشچی و دیگر افراد مشابه شما در این سایت سر در نمی آورم، یعنی شما ها اینقدر چشم و گوشتان را به واقعیتها بستید و در یکقرن پیش زندگی می کنید؟ با گارگر کارگر گفتن زندگی کارگران درست نمی شود، تا زمانی که صنعت تمام اتوماتیک رشد نکند و به مرحله سیستم تولید انبوه نرسد، رفاه اجتماعی جامعه هم به همان نسبت پائین خواهد ماند، و کارگران هم به رفاه وافعی نخواهند رسید.مراد میبخشی اشتباه تایپی بود
جناب مرداد مرا چرا با این اتراک قاطی میکنی آخر این یارو
شروع شد با توهین و بد و بیراهöyrenci هر روز 10 ها کامنت جعل تاریخ میکند من حرف زدم بە تورکها توهین کردم گفتم چرا مینویسی تاریخ جعل ؟ من 2 کامنت نوشتم فحاشی این تورکها
جنگ زرگری ترک و کرد در این تارنما نشان میدهد که این دو گروه هدفی جز جنجال و قهر وخشونت ندارند .
انچه درباره این جنگ زرگری باید بدانیم این است که این دو گروه نظام پلید اخوندی را هدف قرار نمیدهند بلکه دشمنی ساخته و پرداخته ذهن اخوندی تحویل خواننده میدهند. توجه دار ید این دو گروه درباره مردم و زندگی اقتصادی انها تورم وگرانی و کرونا وبیکاری ودزدی های شش میلیارد یورویی داماد وزیر چیزی نمینویسند .بله پارس ها از هند امدند و رضاشاه به شما ظلم کرد وزبان پا رسی ناقص است .ایا با پذیرش این ا دعاها مردم خوشبخت میشوند ؟متاسفانه برای تجزیه طلب که وجودش ناشی از ویروس استبدادی چپ ها و دینگرایان است ،ازادی ودمکراسی و فرهنگ ارزشی ندارد .با خواندن این مطالب مطمن باشید مردم نه به مجاهد خلق رای خواهند داد و نه به چپ ونه گروه های تجزیه طلب .این سیاست گروه های چپ و راست مردم را بیشتر میترساند تا امیدوار کند .اگر قرار است سید علی برود و ترک اغلو نامی و یا اقاجمالی ویا رجوی نامی همین بساط را در ایران پهن کنند ،سید علی که بهتر از همه همین خرابکاران است .
جناب تورک اوغلی من نە مثل شما لومپن و فحاش و بد دهن هستم نە مثل شما هزیان میگویم حرف حسابت چی هست همین هست کە هست میتونی جواب بدە نمیتونی خفە خون بگیر دیگە بسە فحاشی شما هر چی قبلآ بودید یا نبوید
برا ما یک سکەی سیاه هم ارزش ندارە صحبتهای فحاشیت چیزی در چنتە ندارید بە غیر از هزیانات حتی اون تبریزتان باکویتان هم کورد نشین بودە یک زمانی چە برسد بە ورمیەشماها وجودتان اینگونە هست این همە سال اوروپا بودم یک دکتر پرستار تورک استاد دانشگاه تورک ندیدم یا پیتزائی هستید یا ظرفشوئی یا جارو زدن یا دونیر ، یا یک ماشین میگیرید اسباب کشی میکنید یا اشغالدانی میگردید وسائل جمع میکنید شنبە بازار برا فروش ،،، خانمهای تورکم با همان فرهنگ با دامنهای دراز 2 کیلو تخمە میزارن جلوشون تخمە میشکنند پوستەشم جمع نمیکنند حالا برای ما ژست اینطور آنطور میگیرید ؟ تمام محلە های این اوروپا سومالیای و تورک مشخصند محلەهاشون همیشە پلیس حضور دارد بە دلیل دعواهای جمعی و خانوادگی
ما از این حرفها بدمان میاد بزنیم ولی زمانی کە حد و ثغور خود را ندانید فرهنگتان زبانتان وجودتان هویتتان خیلی از ملت کورد شکنندەتر هست پس جمعش کنید
سالام
دارند،همه چیزرابنفع خودتعریف و تحریف کنند.این آقا تازه ازکوه آمده ایی رامی ماند،که فکرمیکند،همه باید مثل کوهی ها حرف بزنند،
مثل آنهالباس بپوشند،مثل آنهامدداشته باشند.
وقتی این گونه افراد دوکلاس درس میخوانندوآشنابه نوشتن میشوند،دوست
همانطورکه دری زبانها وقتی بتوسط انگلیس پدرمعنوی اشان درایران حاکم شدند،
بادلارهای مفت نفتی عرب ها وبازوراسلحه وباپشتیبانی انگلیس 57 سال تحریف تاریخ کردندوخیانت به کل منطقه کرده ومیکنند.
حالا این آقاجمال هم یک کتابی ازنوع کتاب های قاطرالله پیداکرده که کوراوغلی راکورداوغلی اعلام کرده است.
قدرت وبیداری تورکان ایران وجهان معادلات اربابان اینهارابهم ریخته اینهاکه هئچ.
همین امروز معاون وزیرخارجی اوکراین درخواست والان که ماتورک بوده وماراکشورهای تورک زبان بعنوان یک عضو قبول ویابعنوان ناظر دراین جمع کشورهای تورک قبول کنند.
رئیس جمهور هان یئری (محارستان) که رسما وآتشین دراین جمع حضوردارند،
منتظردیگرکشورهامثل ایرلندواستونی ودانمارک هم باشید.
خود روسیه وبخصوص پوتین بایدمواظب پوتین های خودش برای فرارازدست تاتارهای همیشه قهرمان باشد.
بگذارتاهرچه دل تنگش میخواد ازچرندیان پخش کرده وعقده خودراحالی کند.
اینها واربابشان پی به مسایل وآگاهی ملل تورک وعرب برده وفروپاشی شان را می بینند.
روس وانگلس وفرانسه به فرو پاشی خودآگاه گشته وازاین تفاله ها درهمه جااستفاده کرده وفکرمیکنند.میتوانند جلوی فروپاشی رامقداری به تعویق اندازند
سالام اليكيم
و کتاب و رساله و برنامهی رادیویی و تلویزیونی و ... در بارهی تورک نبودن تورکها، فارس و آزری بودن بخشی از تورکها که ساکن در منطقهی آزربایجان از تورکایلی هستند، و تغییر داده شدن زبانشان به تورکی توسط موغولها و به زور، منتشر شده و الان هم میشود.https://t.me/medeniyet1/216957
فارسها از کجا آمدند؟ تورک و عرب و موغول و ... چطور فارسزبان شد؟
مهران باهارلی
از دورهی مشروطیت بدین سو در ایران دهها هزار مقاله و کتاب و رساله و
حال آنکه خود کسانی که امروز فارسی صحبت میکنند، به جز درصد کمی، همه اعراب، تورکها، موغولها و ایرانیکهای غیر فارس هستند که بعدها زبانشان به لهجهی ایرانی دری- که فارسی فتحعلیشاهی نامیده میشود- تغییر یافته است.
در طول تاریخ تا دورهی مشروطیت در همهی منابع و کتب و نشریات و ... صحبت از تورک و «تاجیک» میرفت. در آغاز قرن بیستم نیز صرفا زبان مادری حداکثر ١٠-٥ درصد مردم ایران تاجیکی -دری – فارسی، زبانی که از افغانستان امروزی وارد ایران شد، بود. اما امروز در ایران کسانی که تاجیکی -دری - فارسی را به عنوان زبان مادری و اولیه و ... بکار میبرند حدود ٢٥٪-٣٥٪ جمعیت کل کشور است و عنوان قومی تاجیک هم ناپدید شده است. باید معلوم شود آن تاجیکها کجا رفتند و به چه علت ناپدید شدند و این ٣٠ درصد جمعیت ایران که الآن به فارسی صحبت میکنند از کجا و به چه علت و چهطور پیدا شدند.
به عبارت دیگر، در ایران بحث اصلی در این عرصه نباید این باشد که تورکها از کجا پیدا شدند، زبانشان در اول آذری بود، منشاء زبان تورکی آسیای میانه است، و .... . بلکه بحث اصلی باید این باشد که فارسها از کجا آمدند و چرا و چگونه پیدا شدند و اینکه زبانشان در اول عربی و تورکی و موغولی و لوری و ... بود؛ و منشاء زبان دری افغانستان و ... است.
واقعیت این است که بخشی از فارسهای امروزی، اعراب و تورکها و موغولها و ایرانیکهای غیر فارسزبانی هستند که به مرور زمان آغاز به تکلم به زبان تاجیکی-دری وارده از افغانستان به عنوان یک زبان ادبی کردهاند. بخش بزرگتری از فارسزبانها نیز گروههای زبانی و قومی غیر فارس هستند که از مشروطیت بدین سو در اثر سیاستهای آسیمیلاسیونیست و فارسسازی دولتی و تحمیل زبان فارسی به عنوان تنها زبان رسمی دولتی و تحصیلی و اداری و رسانهای و ... بر مردمان ایران تغییر زبان داده و شروع به صحبت به تاجیکی-دری-فارسی، که منشاء افغانستانی دارد، میکنند. همچنین این واقعیت باید تاکید شود که فارسهای کنونی ارتباطی با پرسهای باستان ندارند، به جز نامشان که تلفظ عربی اسم پارس است (که قرینهی دیگری بر اصلیت عربی آنهاست).
نبود تودهی بومی متکلم به زبان فارسی در طول تاریخ در ایران، دلیل اصلی ظهور دو فنومن و یا پدیدهی اجتماعی است:
الف- نبود فولکلور و رقص و موسیقی و معماری و مینیاتور و قالیبافی و دولتمداری و ... فارس. چرا که در ایران یک تودهی فارس که اینها را بیافریند وجود نداشت. (بر عکس فولکلور و موسیقی و معماری و مینیاتور و قالیبافی و دولتمداری و ... تورک). این نیز به نوبهی خود عامل اصلی دزدیدن فولکلور و رقص و موسیقی و معماری و مینیاتور و قالیبافی و دولتمداری و ... تورک از سوی نخبهگان فارس و دولت ایران و حامیان غربیشان، و تقدیم آنها به عنوان ایرانی-پرشین-فارسی، به عبارت دیگر سنت فرهنگدزدی و سیاست میراثدزدی فارسی شده است.
ب-دومین پدیده، عدم اعتقاد بسیاری از فارسزبانها به وجود قوم و یا ملت فارس است. این نیز قابل درک است، زیرا تورکها هم در طول تاریخ در ایران حضور داشته و هم خود را تورک میشناختند و تورک مینامیدند. و این تودهی تورک بود که در دورهی مودرنیته تبدیل به ملت تورک شد. اما در ایران تودهای فارس وجود نداشت که خود را با عنوان فارس شناخته و یا بنامد. نتیجتا قوم ناموجود فارس در دوران مودرنیته به ملت فارس تحول پیدا نکرد. این نیز به نوبهی خود منجر به این شد که اوروپائیان به منظور پر کردن خلاء و ایجاد ملتی آنتی تز تورک و عرب در ایران و منطقه، در صدد آفریدن «ملت ایران»، از طریق فارسسازی اجباری تورکها و .... از دورهی مشروطیت بدین سو برآیند ...
سه دلیل عمده که دولت ایران و قومیتگرایان فارس برای تخطئهی زبان تورکی و ممنوع ساختن و ریشهکن کردن آن میآورند، یعنی وارداتی بودن تورکی از شرق، گویا تغییر زبان مردم آزربایجان از آذری و فارسی به تورکی و تحمیل تورکی از طرف موغولها، از قضا در بارهی خود زبان فارسی صادق است. زیرا زبان دری وارداتی از افغانستان است، فارسزبانهای فعلی در ایران اکثرا غیر فارسهای تغییر زبان داده هستند و از مشروطیت به این سو زبان فارسی از طرف دولت با تمام امکانات و خرج میلیا
عجب بعد از هزاران سال تاریخ تورک ها . حکومت تورک ها به خاورمیانه. نصف افریقا. نصف اروپا . حالا چند تا از نوه نتیجه اکراد هندی تبار که اکثرا توسط تورک ها از جنهم هند بیرون کشیده و برای بردکی و نوکری
و نگهداری گاو و گوسفند به منطقه اورده شده اند به تورک ها درس تاریخ میدهند!!!این دیگر زشترین بخش تاریخ است
ادامە
کردستان ترکیهنوشتار اصلی: کردستان ترکیه
در ترکیه، کردها در سرتاسر ناحیه شرقی کشور زندگی میکنند. بنا بر تروتر، حد محدودهشان به شمال خط دیویغی-ارزروم-قارص بود. در ناحیه ارزروم خصوصاً در شرق و جنوب شرق یافت میشوند. کردها همچنین شیبهای غربی کوه آرارات، باشندگان اصلی بخشهای کاقیزمان و توزلوجااند. در غرب، آنها در کمربند پهنی ماورای فرات و در ناحیه سیواس، بخشهای کانغالی و دیوریغی حضور دارند. کل منطقه شامل نواحی شرق و جنوب شرقی این حدود میشود. برخی گروههای مهم کرد در هیمنه و در شهرهای بزرگ استانبول، آنکارا و ازمیر هستند. به اختصار از ۸۱ ایل یا استان ترکیه کردها در ۲۱ ایل زندگی میکنند؛ که در شمال شرقی، استانهای ارزنجان، ارزروم و قارص، در مرکز، از غرب به شرق و شمال به جنوب استانهای ملطیه، تونجایلی، الازیغ، موش، کاراکوزه (اغری)، سپس آدیامان، دیاربکر، سعرد، بیتلیس، و وان، نهایتاً استانهای جنوبی شانلیاورفه، ماردین و چلامریک (حکاری) هستند.[۱۲۲]
Kurdish majority Turkey-es
همچنین جمعیت شایان توجهی از کردها در سراسر فلات آناتولی تا کرانههای دریای مدیترانه پراکندهاند. این جمعیت که بیشتر کردهای آناتولی مرکزی خوانده میشوند بیشتر باشندگان برخی استانهای مرکزی آناتولی چون استان قونیه را شکل میدهند. بیشتر جمعیت کردهای ترکیه سنیمذهب هستند، اما جمعیت قابل توجهی از آنان را نیز علویها تشکیل میدهند.[۹۲][۱۲۳][۱۲۴]
اینها بخشهائی از تاریخ هجوم وحوش طوایف تورک بە کوردستان و ایران و ارمنستان و مزپوتامیاست پس بی خود برای ما تاریخ جعلی درست نکنید چون تمامی نوشتەهایتان 2 زاریست و ارزش ندارد
کردستان پس از حمله مغولبعد از حمله مغول به ایران، به دنبال جنگ و زدوخورد جلال الدین خوارزمشاه با آنها و فرار او به مناطق شرقی و سپس ورود به ایران و آمدن به مناطق کردنشین، مغولها سراسر ایران برای از بین بردن جلال الدین درهم نوردیدند. جلال الدین مدتی در غرب ایران حکومت کرد که با روسای محلی و اتابکان درگیر شد. در سال ۱۲۱۳ میلادی سلطان جلال الدین خوارزمشاه کشته شد. هلاکوخان مغول نیز بعد فتح نواحی مرکزی ایران و قلاع اسماعیلیه از طریق همدان و کرمانشاه به بغداد رفت و آخرین خلیفه عباسی را اسیر و به طرز فجیعی مقتول کرد. در این زمان دیگر مناطق کردنشین از خطر مغول در امان نبودند. در سال ۱۲۵۹ میلادی دو لشکر از سه لشکر مغول تمام نواحی کردنشین را در هم درنوردیده و به طرف دریاچه وان رهسپار شدند. در این درگیریها غیر از میافارقین که یکی از ایوبیان به نام کامل محمد مقاوتی به خرج داد بقیه مناطق بدون خونریزی شدید به دست مغولها افتاد.
ایلخانان مغول
در سال ۱۲۹۷م. کردها اربیل را محاصره نمودند و به لشکر مغول حمله کردند. بعد از مسلمان شدن ایلخان مغول به نام محمد خدابنده کردها به دلیل مسلمان بودن با او همکاری بیشتری نمودند. با ضعیف شدن ایلخانان مغول، امیران مغولی چوپانیان: امیر چوپان و حسن بزرگ چوپانیان قدرت را تا مدتی در دست داشتند که عاقبت ایلخانان در سال ۱۳۴۹ میلادی منقرض شدند. آمدن و رفتن فرمانروایان ادامه داشت تا اینکه قدرت به امیران مغولی جلایریان رسید که بعدها مناطق کردنشین به بایزید رسید.
بعد از جلایریان، ترکمنهای قراقویونلو حکومتی در کردستان تشکیل دادند که بعدها توسط ترکمنهای آققویونلو از این مناطق به عقب رانده شدند.
با ظهور تیمور گورکانی مناطق دیاربکر و ماردین به تصرف تیمور لنگ افتاد. در حملات تیمور به دلیل اینکه کردها چادرنشین بودند و به کوهستانها پناه برده بودند کمتر آسیب دیدند؛ بنابراین تا دوره صفویان سرزمینی که امروزه به کردستان مشهور است یک قسمت آن را جزیره و قسمت دیگر را اردلان مینامند که گاه تحت حکومت امیران مغولی جلایریان گاه تحت حکومت ترکمنهای آققویونلو و گاه تحت حکومت ترکمنهای قراقویونلو بودهاست که اینان خود به دست صفویان از بین رفتند.
حکومت صفویان
در دوران حکومت صفویان، شاه اسماعیل صفوی به رسمیکردن مذهب شیعهگری اقدام ورزید. این رویداد سبب شد کردها که اکثراً سنی مذهب بودند به صفویه بیاعتماد و به عثمانی مطمئن و متکی شدند. در آگوست سال ۱۵۱۴ میلادی که سلیم یکم پادشاه امپراتوری عثمانی بود، جنگ چالدران بین امپراتوری ایران و امپراتوری عثمانی درگرفت. سلطان سلیم یکم در این جنگ توانست که نیروهای شاه اسماعیل صفوی را شکست دهد. در جریان این جنگ بخش بزرگی از ایران جدا شد و به دست حکومت عثمانی افتاد. این بخشها عبارت بودند از کردستان ترکیه امروزی، کردستان عراق امروزی و کردستان سوریه امروزی. علاوه بر این سرزمینها، بخشهایی نیز از عراق امروزی و همچنین دیاربکر از کنترل ایران خارج و ضمیمه سرزمینهای امپراتوری عثمانی شد. در نتیجه کردها وارد عرصه نوینی شدند. پس از شکست شاه اسماعیل صفوی ۲۵ حکمران کرد به دولت عثمانی گرویدند. از این زمان مسئله مرزها جزء عوامل اختلاف ایران و عثمانی شد. دراین دوران حکومت اردلان در کردستان ایران حکومت میکرد. علاوه بر این کهنترین کتاب در رابطه با تاریخ مردم کرد نیز به نام شرفنامه در همین دوران و در سال ۱۵۹۷ توسط شرفخان بدلیسی نوشتهشد.[۷]
مقارن با حکومتهای صفویه و عثمانی، ایل کلهر به فرماندهی ذوالفقارخان کلهر پس از تسخیر بغداد و تسلط بر بخشی از کردستان، لرستان و سپس تمامی عراق عرب حکومتی ایجاد نمودند که به مدت ۱۵ سال ادامه داشت و در این مدت در نواحی مذکور به نام حاکم کلهر «ذوالفقارخان کلهر» خطبه خوانده و سکه زده شد.[نیازمند منبع]
چند نکتە برای این گیلاخەهای تورک تورک اوغلی میفرماید من جمال بیچارە زبانم نمی چرخد ایشا میخواهند برفمایند جناب گیلاخە کە کوردها زبانشان در ادای بعضی کلمات نمیچرخد و نمیتوانند بعضی کلمات را ادا کنند
این گیلاخە های پان تورک هنوز نمیدانند زبان کوردی یکی از زبانهائی است کە زبانشان برای تمامی حروف زبانهای جهان میچرخد و میتوانند هر حروفی را ادا کنند اتفاقآ این شما تورکها هستید کە زبانتان برای بسیاری از حروف نمیچرخد مثلآ بە قشنگ میگوید گشنگ ، بە قادر میگوئید ، گادر ژ اصلآ نمیتونید ادا کنید چون در حروف الفبایتان وجود ندارد و بسیاری از حروف دیگە لازم نیست از این هزیانات بفرمائید کوردها در همین بلاد غرب نیز برای یاد گیری زبانهای اوروپائی خیلی خیلی از شماها استعدادشان اتراک بهتر هستدر رابطە با گیلاخەی دیگر پان تورک از امروز هر هزیانی در رابطە با آذربایجان غربی جعلی و ورمیە بیان کنید ما نیز گوشەهائی از تاریخ کوردستان را انتشار خواهیم داد .
هزبانیان
هزبانیان دودمانی کردتبار بودند که از پیش از میلاد مسیح تا چند سده پس از هجرت پیامبر اسلام کم و بیش بر نواحی وسیعی از کردستان حکمرانی میکردند. قلمرو حکومت آنان در دورههای مختلف تغییر میکرد، اما بهطور کلی میتوان گفت از ارومیه تا اربیل را در بر میگرفت.
حسنویه
در قرن دهم میلادی (۹۵۹ م) حسن برزیکانی که رئیس قبایل کرد برزینی (بارزانی؟) بود خود را به فرمانروایی شرق کردستان رسانید و دینور و همدان و نهاوند را فتح کرد و دولت مستقل حسنویه (۳۴۸–۴۰۵ ق) را بنیانگذارد. فرزند او ناصرالدین (۹۷۹–۱۰۱۴ م) و نوه اش ظهیران هلال ابن بدر (۱۰۱۵–۱۰۱۴ م) میباشند اینان از آل بویه اطاعت میکردند. حکومت حسنویه تا ۴۰۵ ق. ادامه یافتهاست. این سلسله به دست بنی عیاران از بین رفت.
بنی عیاران
بنی عیاران (۴۰۱ تا ۵۱۱ ق) سلسله مستقل کرد در غرب ایران از بازماندگان خاندان حسنویه بودند. آخرین حاکم حسنویه امیر طاهر برزینی، است که توسط ابوالشوک (حسام الدوله) حاکم سلسله بنی عیاران از بین رفت. حکومت بنی عیاران تا ۵۱۱ ق. دوام داشتهاست. با حمله ترکمنهای سلجوقی سلسله بنی عیاران از بین رفته و مقدمات حکومت اتابکان لرستان به وجود آمد.
مروانیان
در سال ۹۹۰ میلادی به هنگام مرگ کردباد حکمران انتصابی خلیفه برادرزاده اش ابوعلی مروان، حکمران نواحی دیاربکر، میافارقین آمیدنی (آمید) و نصیبین را به دست آورد. این مناطق بعد از مرگ عضدالدوله دیلمی از دست آل بویه خارج شده بود. اینان که به مروانیان معروف شدند بعدها از خلیفه عباسی روی گردان و به فاطمیان گرویدند.
روادیان
روادیان[۱][۲][۳] (۹۵۵–۱۰۷۱[۴])، دودمانی کرد تبار بودند که بر تبریز، آذربایجان و مُکریان در اواخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم میلادی حکومت میکردند. روادیان در نیمهٔ دوم قرن دهم و بیشتر قرن یازدهم میلادی بر مُکریان و آذربایجان و بخشهایی از ارمنستان حکومت میکردند.مرکزیت تبریز و مراغه حکومت آنها بود.
شدادیان
شدادیان نام خاندانی کرد از اران ارمنستان است که در فاصله سالهای ۳۴۰ تا ۴۸۰ هجری قمری در نواحی باکو، گنجه و بردع حکومت کردند. نام برخی از شخصیتهای مهم آنها لشکری، فضلون و ابوالاسوار شاوور، در اشعار و منابع تاریخی آمده است. شدادیان در جنگهای اسلام با روم، طوایف گرجی و ارمنی نقش برجستهای داشتند.
ایوبیان
صلاحالدین ایوبی (۵۳۲ ق. - ۱۷ صفر ۵۸۹ ق) یکی از سرداران کرد و مسلمان جنگهای صلیبی بود. از دوره صلاح الدین سرداران کرد توانستند فراتر از منطقههای کردنشین قدرت خود را بسط دهند. با پیروزی صلاحالدین ایوبی در جنگهای صلیبی، صلاحالدین ایوبی به حکومت رسید. وی مؤسس سلسله ایوبیان است.
ایوبیان دودمانی کردتبار بودند که از ۱۱۷۱ تا ۱۲۶۰/۱۲۵۰م در مصر و سوریه و عراق فرمانروایی کردند. پایتختهای ایشان دمشق و قاهره بود. تنها حلب تا سال ۱۳۹۰ م. در اختیار خاندان ایوبی (ایوبیان) قرار داشت. توان و خصوصیات جنگی صلاح الدین او را به عنوان یکی از قهرمانان افسانهای جنگ با صلیبیون درآورد.
حکومتهای کرد
سلسلههای آتریان،هزبانیان، حسنویه، بنی عیاران، فضلویه،مروانیان، شدادیان،روادیان،ایوبیان و اردلان از نژاد قبایل ایرانی کرد بودند.
سالام اليكيم
آن نقطه مقابل شاهنامه فردوسی است؟ شاعر آن فردی به اسم امامی است. این کتاب بزرگ حماسی پر از داستانها و اساطیر و آداب و رسوم ترکان در طول تاریخ پرفراز و نشیب خود است.https://t.me/c/1147774445/299715
خاننامه
آیا می دانید کتابی به اسم خاننامه وجود دارد که کل تاریخ ترکان را به صورت شعر در صدهزار بیت سروده و آن نقطه مقابل شاهنامه فردوسی است؟ شاعر آن
ما چرا از تاریخ آبا و اجداد خود بی خبریم؟
زیرا در عرض ۵۷ سال حکومت ظالمانه رژیم پهلوی متشکل از فراماسون ها، آنها همه چی را از ما ترکان مخفی و کتمان کردند و به جای آن تاریخ من درآوردی و کاملا تحریف شده سرجان ملکم انگلیسی را به همراه تاریخ ادبیات جعلی دیوید برون انگلیسی جایگزین نمودند.
ملت خودباخته ای که شعور ملی نداشته باشد،
تاریخ تحریف شده دیگران را می خواند،
زبان دیگران را حرف می زند،
فرهنگ دیگران را تبلیغ می کند!
سالام اليكيم
بوگون 12 آگوست آزربایجانلی چاغداش تورکچولوق ، حکیم ، ادبیاتتانیان ، یازیجی ، تحصیلی طب و جراحلیق ساحهسینده اولوب و آزربایجان ادبیات تاریخینده مشهور اولان دوکتور جواد_هیئت ین وفاتینین ایل دؤنومودور.https://t.me/c/1205385033/223221
روحو شاد ؛ یولو داواملی اولسون
سالام اليكيم
با بررسي اين آمار معلوم ميشود كه در دوره مورد بحث تورکها نزديك به ٩٢ درصد جمعيت شهر اورميه و ٦٥ درصد پيرامون آن را تشكيل میدادهاند. بعد از تورکها ، بیشترین جمعیت را آسوری ها ، آنهم در حومه داشته اند نه کُردها.https://t.me/c/1205385033/223214
به استناد سالنامه تاریخی آمریکایی
ترکیب جمعیتی – ائتنیکی اورمیه در ۱۵۰ سال پیش
در کتاب دائره المعارف و ثبت سالانه آمریکائی حوادث مهم سال (The American Annual Cyclopedia and Register of Important Events of the Year) جلد ٨، سال ۱۸۶۸ به نقل از مونیتور (Moniteur) چاپ پاریس فرانسه در اکتبر سال ۱۸۶۷ آماری درباره ترکیب جمعیتی قومی و دینی شهر و ناحیه اورمیه داده شده است. همانگونه که معلوم است میسیونرهای مسیحی و هئیتهای سیاسی اروپائی در دوره مذکور، حضور بسیار موثر و فعالی در غرب آذربایجان داشتند و به ویژه علاقهمند به تبیین ترکیب جمعیتی – ملی و تغییر و مهندسی آن به نفع گروههای مسیحی و علیه تورکهای مسلمان بودند. با این وصف میتوان گفت که احتمال بزرگنمائی شمار تورکها در این آمار وجود ندارد و در نتیجه آمار مذکور تصویر قابل قبولی از ترکیب جمعیتی – ائتنیکی اورمیه و پیرامون آن در سالهای مذکور را بدست میدهد. با بررسی این آمار معلوم میشود که در دوره مورد بحث تورکها نزدیک به ٩٢ درصد جمعیت شهر اورمیه و ۶۵ درصد پیرامون آن را تشکیل میدادهاند.
تحلیل آمار داده شده
طبق این منبع جمعیت کل ناحیه اورمیه ١٢۵٠٠٠ نفر، شامل ٩٣۵٠٠ نفر در حومه ( مرکب از ٣۶٠ روستا) و ٣١۵٠٠ نفر در خود شهر بوده است. جمعیت شهر اورمیه در متن انگلیسی احتمالا در خطای تایپی و به سبب شباهت عدد ۵ انگلیسی به ٨ انگلیسی به صورت ٣١٨٠٠ ثبت شده که نادرست است. جمعیت صحیح ٣١۵٠٠ با کم کردن جمعیت حومه ٩٣۵٠٠ از جمعیت کل ١٢۵٠٠٠ بدست میآید.
در شهر اورمیه آسوریها مرکب از ٢٠٠ کلدانی کاتولیک و ۶٠٠ نستور، جمعا ٨٠٠ نفر بودهاند. همچنین یهودیان ١٠٠٠ نفر ذکر شدهاند.
سُنّیان شهر اورمیه ١۵٠٠ نفر داده شدهاند که محتملا همه از تورکهای سنی بودهاند. تا سالهای اخیر تورکهای سنی اورمیه، سلماس و… در آمارها اغلب به صورت کرد نشان داده میشدند. علاوه بر آن در تمام قرن نوزده تا نیمه دوم قرن بیستم، شهر اورمیه دارای اهالی کردزبان قابل ذکر نبوده است. در طول این دوره طولانی حضور کردها در این شهر به صورت محاصره کنندگان و مهاجمین به شهر، در دورههای شیخ عبیدالله، سیمیتقو، حکومت دموکرات آذربایجان، سالهاى انقلاب اسلامی و… بوده است. جمعیت کرد داخل شهر، پدیده ناشی از مهاجرت در سالهای بعد از انقلاب جمهوری اسلامی است. با اینهمه ما نصف ١۵٠٠ سنی مربوطه را تورک و نیمه دیگر آن را کرد قلمداد کردیم.
جمعیت شیعیان (تورک) شهر ٢٨ نفر ذکر شده که اشتباه تایپی است و صحیح آن ٢٨٠٠٠ است. در این آمار قزلباشان و یا علویان تورک محتملا به سبب آنکه در ترکیب شیعیان آمدهاند، جداگانه ذکر نشدهاند.
در حومه شهر، تعداد ارمنیان ١٠٠٠ نفر (در ۴ روستا)، آسوریان ٢٠٠٠٠ نفر که بین ١۵٠٠ تا ٢٠٠٠ نفر آنها کلدانی کاتولیک بودهاند، کردها ٧۵٠٠ (در ٣٠ روستا) و تورکها ۶٠٠٠٠ نفر (در ٢١۵ ) روستا آمده است.
٢١ روستا با جمعیت کل ۶٠٠٠ نفر نیز روستاهائی با ترکیب جمعیتی مختلط از آسور کلدانی، ارمنی و محمد ذکر شده است. محمد میتواند شامل تورک و کرد باشد. در گذشته در منطقه، برخلاف روستاهای مختلط تورک و مسیحی (آسور، ارمنی)، روستاها مختلط کرد و مسیحی چندان معمول نبود. بنابراین محمدیهای مذکور در روستاهای مختلط به احتمال زیاد تورک هستند. با اینهمه ما جمعیت ۶٠٠٠ نفر مذکور را بین چهار عنصر تورک، کرد، ارمنی و آسور به طور مساوی تقسیم کردیم.
خلاصه: با این وصف، داد ههای فوق را میتوان به شکل زیر خلاصه کرد.
ترکیب قومی – دینی جمعیت شهر و ناحیه اورمیه در سال ١٨۶٧:
تورک: ٩١،٩ درصد (شهر)، ۶۴ و٧ درصد (حومه)، ٧١ و ۶ درصد (کل ناحیه)
یهود : ٣،٢ درصد (شهر)، ٠ درصد (حومه)، ٠،٨ درصد (کل ناحیه)
آسور : ٢،۵ درصد (شهر)، ٢٣ درصد (حومه)، ١٧و ٨ درصد (کل ناحیه)
کرد: ٢،۴ درصد (شهر)، ٩،۶ درصد (حومه)، ۷ و ٨ درصد (کل ناحیه)
ارمنی: ٠ درصد (شهر)، ٢،٧ درصد (حومه)، ٢ درصد (کل ناحیه)
منبع:
The American Annual Cyclopedia and Register of Important Events of the Year …, Volume 8; Volume
۱۸۶۸, pages 621, 622
سالام اليكيم
«قومگرایی یعنی اینکه کسی، نهادی یا گروهی بر این باور باشد که گروه قومی او در این یا آن ویژگی، برتر و والاتر از دیگر گروههای قومی در یک جامعهی مشخص است یا امتیاز ویژهای در آن جامعه را به درست یا نادرست، حق گروه قومی خود بداند.»https://t.me/sarrizat/11215
قومگرایی
مئشهباشلی
تعریف فوق از صفحهی ۱۱۶ کتاب "«نژاد، قوم و ملت در ایران» نوشتهی آقای محمد رحمانزاده هروی (یکی از باستانگرایان عظمتطلب یا همان پانایرانیست) را به عمد آوردهایم تا خوانندگان فهیم و منصف این سطور با توجه به واقعیتهای واقعاً موجود یکصد سالهی این کشور و با توجه به تعریف بالا، قومگرایان ایران یا همان نژادپرستان را، خودشان بهتر بشناسند.
نام یکی از کتابهای آقای دکتر حمید احمدی «قومیت و قومگرایی در ایران ...» میباشد. اما دریغا حتی از یک کلمه در بارهی قومگرایان واقعی یا همان پانایرانیستها به زبان نمیآورد.
در بارهی جنبشهای ملی اقوام غیر فارس به تفصیل صحبت میکند. اما مناسب با نام کتاب و انتظار به حق خواننده اسنادی دال بر قومگرایی اقوام غیر فارس ارائه نمیدهد. انگ قومگرایی به جنبش اقوام غیر فارس و در رأس آنها تورکها برای بدنام کردنشان میباشد.
پس در آنصورت جواب سؤال «آیا جنبش ملی تورکهای ایران قومگراست؟» منفیست. به زبان بولوت قاراچورلو (سهند): «من دئمیرم اوستون نژاددانام من / دئمیرم ائللریم ائللردن باشدیر ...» و به زبان پستمدرنیستی، تورکها به حاشیه رانده شده و مسکوتان میباشند که باید به متن باز گردند و صدایشان باید شنیده شود.
به زبان چارلز تیلور، تورکهای ایران با «عدم شناسایی» و «کژ شناسایی» با شکلی از سرکوب مواجهاند. در نتیجه هویتشان واژگونه و تقلیلیافته شده است. بنابراین باید حق اظهار، حفظ و گسترش هویت خویش را داشته باشند.
به زبان خودمانی، جنبش ملی تورکهای ایران خواهان از میان برداشته شدن ستم ملی و تبعیضهای قومی ناروا و نیز تأمین حقوق برابر برای همهی اقوام ساکن کشور میباشد.
در آثار و سخن کدام فیلسوف سیاسی، شاعر، ادیب، مورخ، روزنامهنگار و فعالان ملی - مدنی تورک سخنی دال بر نژادپرستی (قومگرایی) میتوان یافت؟ در اساسنامه، مرامنامه و ارگان کدامیک از احزاب برتری نژاد تورک قید شده است؟
انگ قومگرایی بر فعالان ملی - مدنی تورک به منظور حک تصویر منفی از آنان در افکار عمومی میباشد.
سالام
که بیچاره زبانش درادای کلمه نمی چرخدبه اوگیرداده است.جناب تبریزی سره نویس پان فارس حدادعادلی وجمال ولیلا برسر نوشتن کلمه های نام اورمیه وکرمانشاه دعوای زرگری دارند.
این سه دعوایشان الکی برای دلخوش کردن خوداست.
تبریزی بخاطرناسره نویسی جمال
تبریزی ازدست جمال ولیلا به نا سره نویسی پان فارسی تهرانی از زبان دری برگشتی می سوزد.
والااین سه باهم رفیق وشفیق بوده وآرمان مشترکی دارند.
یکی پیرو محمدعلی فروغی ومجمودافشاراست که درپشت ستاره سرخ کمونیستی حکمتی قایم شده،
دیگری طرفدارکمونیستی اوجالان تروریست است که کمونیست رابهانه تفکرتروریستی جاهلیت زیاده خواهی کرده است.
جمال چون کوردهندی است وطفلک ازپشت کوه آمده هنوز زبانش برای بکاربردن کلمات نمی چرخد
وفکرمیکند،هرچه ازگلوی مبارکش بیرون آیددرست است ،بکاربرده ومی نوسد.
تبریزی هم ازناسره نویسی اوگلایه دارد.
بهمین دلیل،باهم یک ودو میکنند.
وقتی کسی نمی تواند کلمه رابدرستی ادا کند،یاباید زبانش رابریدتاحرف نزدندوننویسد، ویاباید آزادگذاشت تا آنچه بیچاره ازگلویش درمی آید وگوشش بدان عادت نوایی دارد،از آن خوشش آید،بگذاربرای خودش خوش باشد.
مگرکسی که لکنت زبان دارد میشود،به اوفشارآوردکه کلمات رادرست اداکند؟
سالام اليكيم
پینوشتھا: ١- نامه امیرخسروی به لیندنبلات، مورخ ١٧ اوت ١٩٣١. ٢- نامه لیندنبلات به امیرخسروی، مورخ ١٨ اوت ١٩٣١. ٣- اکونومیست، مورخ ٣٠ اوت ١٩۴١. ۴- فرمانفرماییان و فرمانفرماییان، خون و نفت، ص ٢٠۴.آزاد كند – چیزی حدود ٢٠ تا ٣٠ میلیون لیره یا بیشتر – که دولت بریتانیا در طول جنگ مسدود کرده
بود.«)۴(
پینوشتھا: ١- نامه امیرخسروی به لیندنبلات،
منبع: دکتر محمدقلی مجد، رضاشاه و بریتانیا مؤسسه مطالعات و پژوھشھای سیاسی صص ٣۶۶-٣۶۴
لینک منبع: 165901702=http://www.dowran.ir/show.php?id
٢
سالام
میکردید.امیدوارم که بیگناه باشند.
ولی بایدبدانید که همه بشکلی مشکلات سیاسی مدنی دارند،
درعصرانقلاب دیجیتالی تروریسم وآدمکشی راه مبارزه نیست.
شمابایدقبل ازاینهاپدرتان راازجنایت وتروروآدمکشی منع
اگرحتی یک نفرراکشته باشد،حقش مجازات است.
البته من باکل اعدام برای هرعملی مخالفم.
بایدحبس وجزای عمل اش رابکشد.چه درسیستم عقب مانده مولاهاباشد،چه درسوئیس وسوئد.
سالام اليكيم
درآمدھای نفت در حساب شخصی رضاخانhttps://t.me/kitabsesi/3057
منبع: مركز اسناد انقلاب اسلامي .............................................. در سال ١٩٣١، »چارلز. سی. ھارت«، وزیرمختار آمریکا در تھران، گزارش داد که رضاشاه شخصاً بیش از یک میلیون
پوند در لندن به حساب خود واریز کرده است. بر اساس تعدادی از اسناد بانکی که پھلویھا به ھنگام فرار دستهجمعیشان از ایران در سال ١٩٧٨ از خود باقی گذاشتند معلوم میشود که اظھارات نیشدار »ھارت« درباره حسابھای بانکی رضاشاه در لندن از روی حدس و گمان نبوده است. آنچه ھارت نمیدانست این بود که رضاشاه
حسابھای دلاری متعددی در لندن، ژنو و برلین دارد. اسناد باقیمانده حاکی از انحراف مسیر درآمدھای نفتی ایران به حسابھای شخصی رضاشاه است. سرھنگ رضاقلی امیرخسروی، مدیرکل بانک پھلوی، در تاریخ ١٧ اوت ١٩٣١ طی نامهای محرمانه به دکتر کورت لیندن بلات، رئیس بانک ملی ایران نوشت: »عالیجناب، بنا به دستور اعلیحضرت، خواھشمند است با ارسال دستورالعمل تلگرافی به بانک میدلند در لندن دستور واریز ١۵٠ ھزار دلار به حساب اعلیحضرت نزد بانک وست مینیستر را صادر و مراتب را با تلگراف تأیید فرمایید. با احترام فراوان آقای رئیس، مدیر کل، سرھنگ امیرخسروی.«)١( لیندن بلات در پاسخ نوشت: »عالیجناب، عطف به دستورالعمل شماره ۵١٧٠ مورخ ١٧ اوت حضرتعالی، احتراماً به عرض میرساند که روز گذشته به محض دریافت نامه شما، دستورالعمل تلگرافی برای واریز ١۵٠ ھزار دلار به حساب اعلیحضرت در بانک وست مینیستر با مسئولیت محدود در لندن به بانک میدلند با مسئولیت محدود در لندن ارسال شد. بانک وست مینیستر دستورالعمل تلگرافی ما را دریافت کرده و شما را از رسید پول مطلع خواھد ساخت. با احترام و سپاس فراوان عالیجناب، دکتر لیندن بلات، بانک ملی ایران.«)٢( در تاریخ ۴ سپتامبر ١٩٣١، بانک وست مینیستر واریز ١۵٠ ھزار دلار را تأیید کرد. البته انتقال پول در حوالهھای ١۵٠ ھزار دلاری به حسابھای رضاشاه متوقف نشد. مثلاً، در تاریخ ٢۵ اوت ١٩٣٢، بانک وست مینیستر واریز ١۵٠ ھزار دلار دیگر را به حساب اعلیحضرت تأیید کرد. در سال ١٩٣١، علاوه بر ١۵٠ ھزار دلاری که به حساب بانکیاش در لندن واریز شد، ١۵٠ ھزار دلار نیز در وجه او به یونیون بانک سوئیس و رایش کردیت گزلشافت برلین پرداخت شد. البته اھمیت نامه«گاری بالا به مبلغ جابجا شده نیست. با معیارھای رضاشاه، ١۵٠ ھزار دلار مبلغ بسیار ناچیزی بود، که فقط کسری از حوالهھای ماھیانه ارسالی از نیویورک به سوییس را تشکیل میداد. مطلب مھم اینجاست که درآمدھای نفتی ایران از طرف شرکت نفت انگلیس و ایران به ذخیره مملکتی در لندن واریز میشد. این ذخیره در ابتدا نزد شعبه لندن بانک شاھنشاھی ایران نگھداری میشد، ولی بعد از مدتی به بانک میدلند لندن انتقال یافت. از اینجا کاملاً معلوم میشود که رضاشاه درآمدھای نفتی ایران را به حسابھای شخصیاش سرازیر میساخت. بلافاصله پس از تھاجم نیروھای خارجی به ایران و اشغال کشور در اوت ١٩۴١، دولت انگلیس اعلام کرد »ایرانیھایی« که در لندن سپرده استرلینگ دارند، در چارچوب نظارتھای ارزی، ھیچگونه محدودیتی برای دسترسی به پولشان نخواھند داشت. مجله اکونومیست در یکی از مقالات خود نوشت: »ورود نیروھای انگلستان و شوروی به ایران با ستیزهجوییھای مالی معمول جنگ ھمراه نبوده است. ایران به سرنوشت دشمن و سرزمینھای اشغالی، و یا حتی سرنوشت ژاپن، که داراییھای استرلینگشان مسدود شده است، گرفتار نخواھد شد. اتباع ایرانی کاملاً آزاد ھستند – البته در چارچوب نظارتھای ارزی – که به دلخواه خود با حسابھایشان و یا اوراق بھادار استرلینگشان کار کنند.«)٣(
١
Historical Site of Mirhadi Hoseini
http://m-hosseini.ir ...................................................................................................
چنانکه اشاره شد، به ھنگام اعلام این خبر، موجودی خالص ذخیره مملکتی فقط ١/٣ میلیون لیره بود. البته تنھا تبعه ایرانی که مبالغ ھنگفتی به لیره استرلینگ در لندن داشت ھمان رضاشاه بود. ھدف از اعلان این خبر جلب اطمینان و ترغیب رضاشاه به ھمکاری با انگلیس بود. او باید سریعاً تسلیم میشد و بدون سر و صدا با یک کشتی انگلیسی کشور را ترک میکرد. حتی در ھمان موقع ھم در ایران میدانستند که رضاشاه نزدیک به ٣٠ میلیون لیره در لندن دارد. میگویند که عبدالحسین ھژیر، از دستیاران معتمد خاندان پھلوی، »در اوایل دھه ١٩۴٠ به انگلستان رفته بود تا ثروت رضاشاه را آزاد کند
جناب تبریزی این را من نمیگویم خودتان بە زبان می آورید نعلەهای فکری حزب کمونیست کارگری حمید تقوائی و حزب کمونیست کارگری حکمتیست و خط رسمی حزب کمونیست کارگری
و کلآ همەی این احزاب منشعب از حزب کمونیست کارگری منصور نگبت فاشیزم و سوسیال شوینیست تمام عیار ایرانی هستند حتی از غذا نداری بخوری حرف میزنید نە شما مثل تبریزی و نە رهبران حزبت مثل منصور حکمت و تقوائی و مدرسی و فاتح شیخ ووو همە سر در آخور شوینسیم ایرانی دارید حزب صاحب مردە بە قول هادی خرسندی بی اعتبار تر از آن است کە با هزیانات شبە فاشیستی شوینیستی کوچکترین تآثیر گذار باشند در بین طبقات زحمتکششما ها نە تنها کمونیست نیستید بلکە 180 درجە سکەی مقابل کمونیسم هستید
کمونیسم و آرمانگرائی مارکس و انگلس بر علیە از تمامی بی عدالتیهای جامعە بود آنها تئوری خود را درست است بر مبنای رهبری کارگران بنیاد نهادند ولی همزمان هر کجا ظلم و بی عدالتی بود آنها در مقابل آن موضع میگرفتند
شما و حزب شما و منصور رهبرتان و حمید تقوائی دقیقآ ایرانیت و فاشیزم و سوینیسم را تبلیغ میکنید و در دستور کار دارید
شما و حزبتان بە بهانەی مبارزە با ناسیونالیزم دقیقآ همکار و همگام شوینیسم و تمامیت خواهی قرار دارید
زمانی کە حمید تقوائی بە فرهنگ تورک توهین میکند میگوید پسر تورک برای دختر بازی باید فارسی را بدون لهجە صحبت کند معنی آن دقیقآ دفاع از شوینیسم ایرانیست
با این تفکرتان کمونیسم را هم بە لجن کشیدید باور کنید
پان اتراک خودتونم بکشید ورمیە یک شهر کورد نشین هست کرمانشان کوردنشین هست ایلام کورنشین هست ماکو سلماس کوردنشین هست اسم رضائیەی سابق ورمیە هست دریاچەی رضائیە ، گولی ورمیە هست
دوست ندارید سرتان را محکم بە دیوار بزنید یا راه باز و جادە دراز برید بر نگردیدسالام اليكيم
از بس لغات رو عوضى نوشتى ديگه ملكه دهنت شده آره درست ديدى ملكه دهنت نه دهنت آخه تو فاقد ذهن هستىخودت گفتى كه لعنت بر خودت باد آدم رو وادار به نوشتن پاسخنامه به چرندياتت ميكنى
عاشق ديوار گوشتى از پشته ملت مظلوم كورد تو اهل ورم ستان هستى آخه اينچنين شهرى دهى در كجاس ؟
اردوغان رو اوردغان مينويسى اورميه رو ورميه مينويسى
يك كم ياد بگير هر چند فاقد استعداد هستى ميشه گفت فاقد تمامى مثبتها هستى به منفى به تمام معنى
کاربر تبریزی تو با زبان خودت هر جور میتوانی شهر کرماشان را تلفظ کنی و اصلا اهمیتی ندارد که چطور تلفظ میکنی
مهم این است که ملت کورد شهر خودشان را اینطور و با نام کرماشان تلفظ میکنند و اسم میبرند و برده اند و در فردا و سقوط جمهوری اسلامی این نامهای بی محتوا را ما در کوردستان به زبان خودمان و اولیه اش و هویت اصلی و دیرینه خود برمیگردانیم و عوض میکنیم تو که هستی که بخواهی نظر بدهی کوچکتر از کوچک ؟جناب تبریزی باز تکە پروندی خوب معلوم هست کرمانشان همیشە یک سهر کوردی بودە و خواهد بود عکس مدارس کرمانشان در نت هست کە تمامی دانش آموزان مدرسە سال 1324 لباس کردی تنشان هست
سیاحان آلمانی قبل از جنگ اول جهانی بە کرمانشان سر زدند میگویند در تمام آهر کرمانشان 12 خانوار غیر کورد وجود داشتە کە آن 12 خانوار نیز از مآموران دولتی بودند کە در کرمانشان خدمت میکردند ،،، خودتانم بکشید ورمیە و کرمانشان و تمامی استان کرمانشان کوردنشین بودند و هستند با اکثریت استان ورمیە این حرفهای ایران گلوبالی هم فقط بە درد خودتان میخورد در مخالفتاین پان ترک آذری ؛ساکن و دانشجوی ترکیه، بهتر است بجای انتقال تمام کتب پان ترکی کتابخانه های ترکیه، به این سایت، در فکر کمک مالی هم به صندوق این سایت باشد! ، چون با درج دهها لینک غیرعلمی و شبه فاشیستی
روزانه منابغ مغولی، کمنت های جهانشمول سایر کاربران ناپدید شده ، و این سایت را در نظر اول، تبدیل به یک سایت ترکی آذری کرده. - در ضرب المثلی آمده / - اگر انگشتت را به یک آخوند نادان آذری بدهی، بازویت را تا آرنج قورت خواهد داد ! - این فرد انگار فاقد انصاف و شعور ژورنالیستی روشنگری و روشنفکریست ،چون قصد دارد تمام آثار جعلی و تحریفی کتابخانه های ترکیه اردغانی عثمانی را ، در دسترس 9 نفر مراجعین این سایت وزین بنماید. اپوزیسیون ایرانی در آینده با همچون افردی روبرو است که حرص و طمع و آز شان برای اشغال و انجصاری نمودن فضای فرهنگی دیگران، مرزی نمی شناسد.مانند داستان استان من درآوردی اورمیه پان کردها شهر کرمانشاه و استان کرمانشاه را "کرماشان" می نامند! ما جائی به نام: "کرماشان" در نقشه جغرافیا نداریم!