رفتن به محتوای اصلی

تظاهرات در مالمو

تظاهرات در مالمو

 

یک روز زیبای بهاری، فضائی روشن ،آفتابی که بعد روز ها پنهان شدن درپشت ابر های تیره با درخشندگی تمام بر جمع کوچکی می تابد که در حمایت از"توماج " دریکی از میدان های شهر مالمو ، این شهر زیبای ساحلی، در جنوب سوئد جمع گردیده اند ..

دیدن هر جمع فرقی نمی کند! بزرگ یا کوچک که در دفاع از آزادی و سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی بمیدان آمده باشند برایم شادی بخش وامید آفرین است .تفاوتی نمی کند چه کسی ،کدام تشکل یا سازمانی ، بر گزار کنند این تجمع اعتراضی است. مهم پیامی است که می دهند . آیا پیامشان وحدت بخش و وصل کننده است ؟ یا آمیخته با رشته هائی از فصل ؟

برای من مهم آمدن جماعتیست بمیدان در حمایت از جانهای عزیزی که در اوج استبداد ،درزیر تیغ جلاد آزادی را فریاد می زنند.

پاسخگوئی به در خواست زندانیان سیاسی در بندی است که از درون زندان ها وشکنجه گاه ها فرا خوان مبارزه می دهند.

حمایت از مبارزه چانانه شیر زنانیست که زیرسخت ترین سرکوب های حکومتی با چنگ ودندان در برابر تحمیل حجاب اجباری مقاومت می کنند.

تمامی مسیر فکر می کنم .امروز حتما تعداد وسیعی به این کارزار خواهند ییوست.چرا که در زندگی ملت ها لحظاتی است که دفاع از زندگی یک انسان ،به خواستی ملی بدل می شود و حضور هزاران ،هزار جان ها آزادیخواه را در قالب یک تن واحد درصحنه مبارزه طلب می کند.

گوشه ای از میدان تعدادی با تصاویری از "توماج " ،پلا کاردها و پرچم هائی که چهره زیبای مهسا با شعار زن ،زندگی ،آزادی برآن نقش بسته ، ایستاده اند.

آکثرا هم نسلان من هستند .دوری سالیان ،جای پای سنگین گذر زمان! بر چهره ها نقش خود را زده ،شناختن بسیاری را که با سر سلام وعلیکی می کنند برایم سخت کرده است .

پرچمی با عکس مهسا را می گیرم .در گوشه ای می ایستم . به دو ،سه چهره جوان که در کنارم ایستاده اند می نگرم .

یکی از جوان ها می گوید :"ممنونم که با این سن وسال به این جا آمدید.خیلی از مهاجران ترجیح می د هند که در این روز تعطیل و آفتابی در خانه دراز بکشند و استراحت کنند . نظر شما چیست ؟به این ها چه بایذ گفت؟" می گویم "نظر من ؟ نوع زندگی مهاجران را بخودشان بسپار !شعار ت را محکم تر بده .این انتخاب است .من وشما قاضی نیستیم که در مورد نوع زندگی و انتخاب دیگر مهاجران قضاوت کنیم ." مکثی می کند .در چشمانم خیره می شود .بخنده می گویم "میخواهی به زور به بهشتشان ببری؟"

به جوانی خود، به سال هائی می اندیشم که اسلحه بر کمر بستم و می خواستم همه را به مبارزه مسلحانه بکشانم . زمانی که ما محور حقیقت بودیم . کسانی که نوع دیگری از زندگی را در شکل مدرن آن روزی می خواستند "چوخ بختیارشان" می خواندیم. آیا امروز هم میخواهیم سبک زندگی و نوع تفکر خود را ملاک قضاوت قرار دهیم ؟از زندگی چه درسی گرفته ایم ؟ من که پرچم مهسا را با شعار "زن ،زندگی ، آزادی " بر دست گرفته ام ،درکم از زندگی و آزادی "چیست ؟چه میزان به آزادی و انتخاب نوع زندگی مردم در عمل پای بندیم ؟

امروز هیچ شادی فراتر از دیدن خود در جمعی نیست که فراتر از منیت های شخصی ،وابستگی های گروهی ،صرف در دفاع از جان یک انسان و دردفاع از آزادی هر شهروند بمیدان می آیند .جمعی که یک صدا فریاد می زنند " ما همه توماج هستیم."

کسی قادر نیست به دیگر گروه سیاسی بگوید :" نه!" توماج صرف از آن ماست .این یک روح ملی است ومتعلق به همه .ماقیم هیچکس نیستیم ..

من در جستجوی آن لحظات وحدت بخشی هستم که مبارزه از کنشگران سیاسی میخواهد تا درعمل پایبندی و پایداری خود را برتعهد های خویش ،جهت شکل دهی بیک وحدت همگانی بنمایش بگذارند.بر اعتماد های داده شده پاسخی فرا خور دهند.

سیمای ترسیم شده خود را بتمامی وشفاف در معرض دید همگان قرار دهند. بی آن که بخواهند نوع تفکر خود را بر دیگران دیکته کنند.دیگرانی که بر تو اعتماد کرده اند. چه میزان سخت است کشیدن بار امانتی چنین سنگین . ابوالفضل محققی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید