Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

Elias عزیز زیاد نخندی که لامذهب یهو!کار دست آدم می ده.تاریخ تمدن ایران نه با 12784آریایی؛نه با هفت هزارساله و نه از 2500 سال ؛ بلکه تاریخ"تمدن" ایرانی از زمان تولد "شما" آغاز شده!

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای تفریشی در جواب سووال خانم شیما ملاقات با سعید امامی را رد کرد و نوشت همانگونه که در کامنت دیگری اشاره نمودم ؛ پرونده تهمتهای فرقه که تمام کذب و دروغ و از قول همخانه خائن من بود در یک دادگاه بین المللی با شکایت من در دست بررسی هست . با مدارکی که تحویل دادگاه دادم محکومیت فرقه نزدیک هست . بنده از حدود 29 سال پیش که از زندان فرار کردم ؛ تا کنون پا به ایران نگذاشته ام.
حالا من می خواهم از آقای تفرشی بپرسم که هر هفت قسمت این ویدئو را دیدم ولی هنوز متوجه نشدم که این هفت قسمت صحبتهای همخانه شماست و یا خود شما. لطفن اگه امکان داره جواب بدید تا من و دیگر خلق الله روشن بشیم
https://www.youtube.com/watch?v=GmKIPg9oge4

نوشته شده توسط: Anonymous

خيال بافي و هذيان دو روي يك سكه اند،
يكي از اين دو وقتي بيان مي شود ،و راوي إظهار مي دارد من تفريشي را نمي شناسم ،شامل يكي از دوحالتي است كه فوقأ ذكر كردم،
مطلبي هم كه فرموديد شامل يكي از موارد فوق است،
ناچاراتان كرده اند به دروغ هر ياوه اي را بگوييد،؟
چاره كار شما براي از ميدان به در بردن مجاهدين از صحنه رو دررويي با پليد ترين رژيم تاريخ با دروغ پيش نمي رود،
رژيم حرم امامرضا را منفجر مي كند ،مي گويد مجاهدين كرده اند، ولي ديديد كه روي سر خودش آوار شد ،
در مكه حجاج را به كشتن داد ،انداخت گردن ،مجاهدين ،،ديديد كه روي خودش آوار شد
كشيش هاي مسحيي را در خيابان كشت انداخت گردن مجاهدين ،ديديد روي خودش آوار شد ،
با راست گفتن هيچ چيز را از دست نمي دهيد ، امتحان كن

نوشته شده توسط: Anonymous

آزربایجان جنوبی از هزاران سال پیش همیشه زیستگاه ترکها بوده و خواهد بود. شما برای تکمیل اطلاعات خود تاریخ تورکارو از یک منبع بیطرف بخوان بعد متوجه خواهید شد که از شرق چین تا قلب اروپا وطن تورک هاست. حال خود دانی یا در توهم خود بمان یا حقیقت را بپذیر. دیگر ایران پرستی برای تورکها معنی نداری. در ایران به تورکها توهین میشه. میگویند آزربایجان سر ایران هست اما سری که زبان ندارد. در مدارس فقط تاریخ فارسها تدریس میشود. اسامی تورکی برای مغازه‌ها ممنوع است. تمام سیستم کشور در خدمت فارسها و زبان فارسیست. ملت آزربایجان جنوبی دیگر فریب ایران پرستی را نمی خورد. من در این ملت بیداری را میبینم.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

برای بار دوم این دلایل از دوستان جدایی خواه طلب شده است.
در بار اول تنها یک مقاله در یافت شد و نقد گردید. اکنون دوستان باز می توانند «دلایل» خود را ارائه بدهند؛
بدون دلیل کسی «تزی» را نمی تواند بپذیرد.
-----
چرا استقلال می خواهیم؟
اسماعیل آل بایراق
http://www.iranglobal.info/node/41172
نگاهی به نوشته ی «چرا استقلال می خواهیم؟» از اسماعیل آل بایراق
http://www.iranglobal.info/node/41199

-------

به امید اینکه «لوایی» گرامی که قول داده دلایل خود را مطرح کند ، به وعده ی خود عمل نمایند.
همینطور دیگر دوستان. توجه کنیم که دوران «تزها و شعار های غیر عملی» گذشته است.
تنها با «دلیل و اثبات» می توان چیزی را مورد توجه قرار داد.
-اسماعیل آل بایراق گرامی ، از سوی «چپ -ناسیونالیست آذربایجان» نظر خودشان را مطرح کردند.
-جا دارد دیگران که «غیر چپ» اند نیز دلایل خود را بیان کنند.

-------
این هم میدان بحث. لطفا دلایل اثباتی خود را روی میز بگذارید.
شنوندگان و خوانندگان که مخاطب شعار«جدایی خواهی» اند، حق دارند بدانند «دلایل اثباتی» این تز چیست؟
-------
شعار و تبلیغات باید «پشتوانه ی تئوریک اثباتی» داشته باشد وگرنه «پایه اش» بر آب است. و باد هواست.
در این دوران نمی شود تنها با «با شعار و تبلیغات» کاری را پیش برد. خواننده حق دارد دلیل اثباتی و عملی طلب کند.
------
-دوستان توجه کنند سیاست « جدایی آذربایجان» :
-در خدمت حکومت اسلامی حاکم ایران
- در خدمت جنگ داخلی
-در خدمت ایجاد عدم همبستگی بین تبعیض دیدگان و ستمکشان ایران
-در خدمت منافع بیگانگان
-در خدمت سرگوب جنبش رفع تبعیض در ایران
-در خدمت طول عمر حکومت ایران
-در خدمت ایجاد تضاد و درگیری بین خلقهای ایران
- ره آوردش شکنجه و زندان و اعدام و متلاشی شدن خانواده هاست
ارزیابی شده است.

پس وظیفه دهندگان شعار جدایی بسیار سنگین است و باید احساس مسئولیت کنند و دلایل اثباتی کار خود را بیان کنند.
-گون آذ تی و ی ؛ آقای لوایی؛ و دیگران؛ لازم است «پشتوانه ی تئوریک سیاست» خود را که «شعاری و تبلیغاتی ست»
بیرون بریزند. تا توسط شنوندگان و خوانندگان سنجیده شود .
گفته ام باز میگویم در مقابل سیاست خود-تبلیغات خود احساس مسئولیت کنید و «دلایل اثباتی سیاست »خود را ارائه بدهید.
------------
با انتشار مقاله ی آلپر آتاسی گرامی ، بحث استقلال بعد دیگری پیدا کرده که امیدوارم دوستان صاحب نظر دیگر نیز در بحث شرکت کنند.
امکانسنجی استقلال آذربایجان-آلپر آتاسی
http://www.iranglobal.info/node/48351
نوشته شده توسط: Anonymous

ادامه ی کامنت "تعریف ما از دموکراسی"

لذا ما تعریف حکومتها و روشنفکران غرب در رابطه با دموکراسی را نمیپذیریم و ماحصل تلاشهای سیاسی و اجتماعی مردم غرب را به عنوان حاکمیتهای لیبرال میشناسیم که با دموکراسی فاصلهٔ زیادی دارد.
آنچه که در تبلیغات غرب به عنوان دموکراسی معرفی میشود در حد داشتن حقوق مدنی برای مبارزه در چهارچوب اقتصاد لیبرال مانده است و بسیاری از حقوق اساسی شهروندی به «داشتن توانایی» مشروط شده است. به عنوان مثال یک شهروند غربی آزاد است که خانه و سرپناه داشته باشد؛ اما این آزادی به وسیلهٔ اصل «داشتن توانایی خرید خانه» مشروط گردیده است و همزمان با آن عده ای دیگر به طور مادرزاد نه تنها این توانایی را دارند که خانه بخرند؛بلکه توانایی خریدن صدها خانه و کرایه دادن آنها را نیز به طور مادرزادی بر اساس قوانین وراثت نیاکانی مردمان غرب دارا هستند و

بدین سان است که یک شهروند از زمان تولد به صورت شهروند درجه ۱ و ۲ و یا ۳ و .... زاده میشود و آنکه در ته سبد مقیاس درجه بندی شهروندی متولد میشود؛ برای رسیدن به درجهٔ ۱ شهروندی باید از هفت خوان رستم بگذرد. این سیستم همیشه در حال بازتولید فقر است و بخش بزرگی از سرمایه ها از «عدم داشتن توانایی» بخش وسیعی از مردم ارتزاق میکنند. اقتصاد لیبرال حتی به فرهنگ سازی نیز به چشم کالا مینگرد و با نگاهی ساده به بسیاری از تولیدات فرهنگی غرب به سادگی میتوان به وجود «تولید فرهنگ و ادبیات بنجل» پی برد. حتی ساختارهای مدنی نیز قابل خرید و فروش هستند و میتوان رای احزاب در پارلمان را با کمک مالی انتخاباتی پیشاپیش خرید. بخشهای کلانی از سرمایه ها بر روی «فقر مردم» سرمایه گذاری میشوند. در هیچیک از کشورهای غربی حقوق اساسی شهروندان به طور یکسان تعریف نشده است و این دقیقاً همان نقطه ای است که دموکراسی ادعایی غرب رنگ می بازد و رنگ غلیظ لیبرالیسم اجتماعی و اقتصادی از زیر آن بیرون می آید. آزادی سازمانهای مدنی در چهارچوب لیبرالیسم اقتصادی تعریف میشوند و کار سازمانهای مدنی به «چانه زنی» برای رسیدن به حقوق اساسی شهروندی محدود میگردد.
بنا بر تعریفی که ما از دموکراسی داریم؛ حقوق اساسی شهروندی مردم ایران باید در قانون اساسی به رسمیت شناخته شوند و آزادی سازمانهای مدنی نه برای رسیدن به حقوق اساسی شهروندی؛ بلکه برای حفظ آن از گزند هجوم موسسات مالی و صنعتی از طریق دولتها و نمایندگان مجلس و احزابی است که به عنوان دلالان این قدرتهای اجتماعی و اقتصادی به صورت تصویب لوایح ضد مردمی؛ آنها را به قوانین و یا تبصره های قانونی برای مخدوش کردن حقوق اساسی شهروندی تبدیل نموده و گام به گام موجبات باز تولید فقر و بوجود آمدن شهروندان درجه ۱ و درجه ۲ و حتی فراتر آن را فراهم سازند.
از نظر ما داشتن ۴ حق اساسی و ضروری زندگی در قانون اساسی باید به عنوان حقوق شهروندی به رسمیت شناخته شوند.
۱- حق شهروندی استفاده از خدمات ضروری پزشکی رایگان برای تضمین سلامت جسمی و روانی شهروندان.
۲- حق بهره مندی از خانهٔ رایگان برای هر خانوادهٔ ایرانی.
۳- حق شهروندی بهره مندی از آموزش و پرورش رایگان برای تمامی شهروندان ایران.
۴- حق شهروندی بهره مندی از کمک هزینهٔ تامین زندگی شرافتمندانه در شرایط ناتوانی.
لذا از نظر ما با به رسمیت شناخته شدن این حقوق؛ وظیفهٔ احزاب سیاسی و سایر سازمانهای مدنی نه مبارزه برای رسیدن به این حقوق؛ بلکه برای رسیدن به حقوقی بالاتر از آنها معطوف خواهد شد و جامعه از سلامت جسمی و روانی بسیار بالایی برخوردار شده و میزان جرایم اجتماعی و ناملایمات درون خانواده های ایرانی به شدت کاهش خواهند یافت.
بدون به رسمیت شناخته شدن این حقوق اساسی و ضروری شهروندی؛ فقر و عدم سلامتی جسمی و روانی و در نتیجه عدم استقبال از آموزش و پرورش همچنان به عنوان معضلات بزرگ اجتماعی باقی خواهند ماند و تمامی مبارزات سیاسی و مدنی و اجتماعی تبدیل به ابزاری ناکار آمد خواهند گردید. از نظر ما آنهایی که دموکراسی را تنها در وجود آزادی بیان و آزادی احزاب و سازمانهای مدنی و آزادی انتخابات و یا جمهوری و سلطنت پارلمانی جستجو میکنند آب در هاون میکوبند و مفهوم لیبرالیسم را با دموکراسی یا تشخیص نمیدهند و یا در پی فریب مردم هستند.
برای پشتیبانی از رفاه ملی؛ نمیتوان به اقتصاد لیبرال و اقتصاد انگلی روی آورد. در شرایط کنونی اقتصاد حاکم بر ایران تبدیل به اقتصاد انگلی تجارت کالاهای خارجی و واردات بی رویه شده است و تمامی مراکز تولیدی صنعتی و کشاورزی در معرض خطر نابودی کامل قرار گرفته اند و خطر اقتصاد لیبرال نیز کمتر از آن نیست.
نوشته شده توسط: Anonymous

عجب!!!

نوشته شده توسط: Anonymous

گذشته از حرفهای شیرین لوائی . اگر بخواهیم مسببین ظلم و جور را از دید مردم در ایران شناسائی کنیم این جریانات را زیر ذره بین خواهیم دید .
اخونده و دین اسلام و تشیع ودشمنی انهابا ازادی و دمکراسی
همکاران اخوندها یعنی حزب منحله توده و فدائیان
دولتهای بیگانه که میخواهند در ایران اغتشاش بوجود اید .
سازمان مجاهدین خلق با گشتاری بیشتر از دوران شاه و رضا شاه
کسانیکه با نام اسلام شگنجه میکنند و دوزدی میکنند و بنام شرع ادم دار میزنند.
در این دشمنی هیچ نژادی حتا عرب مقصر نیست بلکه باور کور به دین و حزب است.
خوشبختانه ما در دمکراسی زندگی میکنیم و پاسخ های در خور قانون میدهیم و ....
اگر افرادی مانند لوائی خواب خوش دیده اند اذربایجان و یا استان دیگری را جدا کنند خوابی اشفته است و در حقیقت طمع به تصویر خود در خیال با طل کرده اند.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ناصر دریا دل من فکر میکنم که اتهامات شما بیشتر شبیه تهدید است و آدرسش نیز متوجه آقای تفریشی است بنده ایشان را نمی شناسم ولی آنطوری که از ادبیات و طرز نوشته تان مشخص است جنابعالی مجاهد تشریف دارید خوب من از شما سوال میکنم که مجاهدین در سال ١٣٦٦ دست بکار ننگین و شونیستی - فاشیستی ممنوعیت تکلم بزبان ملل غیر فارس کرده یا نه .و گفته شده که زبان رسمی کشور فارسی است و کسی حق تکلم بجز فارسی ندارد .این گوی این میدان.مجاهدین یا باید بشکل رسمی از ملل غیر فارس عذر خواهی کنند و یا اینکه این عمل کثیف بر پیشانی شان مهر شده .

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب توکلی عزیز, چطور میشود این جهان وطنی ها, وقتیکه صحبت از آذربایجان می رود, همه شان میشوند جهان وطنی, ولی وقتی که صحبت از ایران می رود, فورا می شوند , تمامیت طلب برای ایران؟ این دوتا عقیده خود و عوام فریبی نیست؟ این یک بام و دو هوا را شما چگونه توجیه میکنید؟ چگونه صحبت از کوبانی میشود, همه شان میشوند انسان پرور, اما وقتی که صحبت از اویغور ها میرود, سکوت میکنند؟
میخواهم از شما بپرسم, آیا آقای لوائی حق دارد یا شما؟

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای لوایی گرامی، قربان شکلت شوم، آخر مردم ایران کجا بیست و چهار ساعته به فکر قدس و سوریه و برمه و کوبانی هستند؟ شما بایست جلوی یک جای شلوغ در تهران مثلا میدان فردوسی، چه می دانم، ونک یا هر جای دیگری به غیر از جلوی دانشگاه و بپرس از مردم که پایتخت برمه کجاست؛ نه اصلا یک نقشه بگیر دستت و از مردم بخواه خود برمه را روی نقشه نشانت بدهند، ببین چند درصد موفق خواهند شد. شما حقیقتا فکر می کنید با این خرج ومخارج و تورم و بیکاری و قرض و بدبختی و بیماری، درد مردم این چیزهاست؟ واقعا متاسفم برای شما. شما و امثال شما از جامعه پرت افتاده اید. نه این که مردم فارس زبان، بلکه مردم آذربایجان هم از وضعیت برمه و اویغورها و سوماترا اطلاعی ندارند. شاید یک قشر روشنفکر بسیار محدودی به این چیزها واکنش و حساسبت نشان دهند؛ ولی عموما که این جور نیست.

مشکل شما این است که حکومت را با مردم یکی می گیرید. چون رژیم منافعش اقتضا می کند که در امور فلسکطین دخالت کند و از طرفی نفعی در حمایت از اویغورها و در افتادن با دولت چین ندارد، شما به این نتیجه بی ربط می رسید که لابد مردم نسبت به وضعیت اویغورها بی تفاوت و نسبت به وضعیت مردم فلسطین حساسند. بعد هم به این و آن نسبت پان و فاشیست می بندید.
من توصیه ام به شما این است که اندکی از این دنیای خیالی فاصله بگیرید. می توانید البته از روشنفکران انتظارات بیشتری داشته باشید ولی به مردم که رسیدید، کمی سطح توقع خود را واقع بینانه تر کنید. این قبیل اظهار نظرات برازنده شما نیست.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب لوایی عزیز/1- منطقه خاورمیانه متاسفانه صحنه جنگ های مذهبی ، قومی _ ملی شده است . شخصا از هرگونه «پانی» بیزارم . با این وجود ،مشکلات اتنیکی و تبعیض قومی_ ملی را عمیقا درک می کنم . در چنین شرایطی وظایف انتلکتوئل های جهان وطنی و گلوبال بسیار سنگین است. ضمن محکوم کردن هر گونه تبعیض و جنایتی در حق اقلیت های مذهبی _ ملی و..... نبایستی بدام «پان ها» رنگارنگ افتاد . البته حس ناسیونالیستی در حد نرم ، لطیف، ورزشی و فرهنگی ان خوش و زیبا ست ولی برتری نژادی و زبانی و بد تر از همه تنفر قومی _ ملی عواقب بدی برای اینده منطقه دارد.2_ ایران گلوبال خبرجنایت علیه اویغورها را به بخش منتخب مدیریت منتقل کرد و تاکنون 2 مطلب در این باره در سایت درج شده است .3_

متاسفانه ؛فارس ستیزی برخی از دوستان ترک آذربایجانی در ایران گلوبال ، موجب فرار بسیاری از نویسندگان و کاربران ایرانی شده است . این موضوعی است که بسیاری بهم گوشزد کرده اند .بنابراین هر جنایتی که در جهان علیه کرد، ترک و .... صورت می گیرد ؛ هیج ربطی به فارس ندارد.4_ داعش خطری جدی برای ترک ها ، کرد ها ، شیعه ها و دولت های عربی و غربی است . متاسفانه دولت ترکیه ، سعودی ها و برخی از کشورهای غربی با «داعش » بازی می کنند. برای جلوگیری از پیشرفت کرد ها در سوریه ، به داعشی ها کمک می رسانند و برای مهارجمهوری اسلامی اطلاعات محرمانه را در اختیار داعش قرارمی دهند.و آنان را بسمت مساجد شیعه و ایران کیش می دهند. اقای لوایی این شتر انتحاری داعش دم در جمهوری آذربایجان(شیعه) هم خواهد نشست و بنابراین داعش را برای مردم ترک دست و کم نگیرید.5_ شما بهتر بود ؛ مانند اقای بابک آزاد ، ابتدا در مورد کشتار اویغورها توسط چینی ها افشاگری می کردید و سپس تظاهراتی مقابل سفارت چین در کشوری که در ان زندگی میکردید ، برگزار می نمودید. فارس ستیزی بی مورد شما ، دقیقا ترک ستیزی طرف مقابل را تشدید می کند.
نوشته شده توسط: Anonymous

درود بر شما آقاى موافق, يک هفته هست که منتظر جواب شما در باره فدراليسم هستم, چى شد؟ چرا ننوشتيد, گفتيد که مينويسيد؟ ولى تا حالا خبرى نيست؟

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-جناب توکلی مثل اینکه شماخبرنداریدترکیه سفیرچین رابه وزارت امورخارجه احضارورسمابه آزارواذیت ایغورهااعتراض کرده است.وتاآنجاییکه میدانم درباکوتظاهرات کردندودرسوئدنیزآزربایجانی هااعتراض کرده وفراخوان تظاهرات کرده انداگروقت کردیدمیتوانیدشرکت کنید.ازدیگرنقاط دنیاخبرنداشته موطمنم که استقلال طلب های آزربایجان جنوبی ساکت نخواهندنشست.شادباشید.

نوشته شده توسط: Anonymous

دنياي تبهكاري و سياهكاري و سيه دلي مخصوص همين دل سيه هاست ،طرف عكسها و فيلم هاي اعترافاتيش مبني بر همكاري با رژيم در دوره كوتاهي كه وجدانش به او نيشتر مي زد موجود است بعد مي گويد ،همخانه من آنها را گفته، عجب لوبتي هستي تو !!! جل الخالق ! همخانه دو قلو همسان داشتي و ما خبر نداشتيم،،
،تو مگر به جز فحش و بهتان،حرف ديگري هم براي گفتن داري ؟ ،انبان شمايان پر است از چرم و خونابه،
به به و چه چه به هم چو تويي ،جايگاه آن كسان را نشان مي دهد، يا مي دانند تو كيستي ،يا نمي دانند،
اگر مي دانند، كه هيچ هم پياله آيت،
اگر نمي دانند، به بغض معاويه است ،نه حب علي

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-جنابان ودوستان عزیزفکرکنم جواب دادن به این 800و900.000جواب دادن ارزشی ندارد،بگذاریددرعالم توهم وسوادانگلیسی واستعمارزده خودبچرخند.

نوشته شده توسط: Anonymous

با توجه به اینکه جناب توکلی در این نوشته به تحولات ژئوپلتیک پرداخته اند من نیز اشاره ای به تحولات منطقه ای و جایگاه ایران خواهم کرد. بحران اوکراین فرصت "" رویاروئی اقتصادی "" بین روسیه و اروپا را از بین برد و اینک "" رویائی نظامی "" با برتری روسیه جایگزین آن شده است. این یعنی‌ جایگاه اروپا به عنوان "" مرکز تعریف نظم جغرافیای جهانی‌ "" کاملا به چالش کشیده شده‌??� چونکه اروپا دیگر قادر به برگرداندن نظم به مرز های اوکراین نیست. اختلافات غرب با روسیه‌??� چین را به روسیه نزدیک کرده‌??� در حالیکه به نفع اروپا بود که چین و روسیه در آسیای مرکزی به رقابت می‌پرداختند. اگر " مارشال پلن " آمریکا‌??� اروپا را از غلتیدن آزاد به دامن کمونیزم بعد از جنگ جهانی‌ رهانید اینبار با شرایط جدید‌??� در یک چشم به هم زدن‌??� چین بر اروپای پیر و بیمار مسلط خواهد شد‌??� چنین آینده ای‌??� به هیچ وجه به سود

ایران نیست‌??� این یعنی‌ نفوذ روسیه و چین بر دولت ایران چنان قوی خواهد بود که هر گونه آشتی غرب با ایران را‌??� غیر ممکن و محال خواهد کرد‌??� رژیم کنونی‌ ایران‌??� پا بر جا خواهد ماند و فساد صد برابر بیشتر از میزان فعلی‌ فزونی خواهد گرفت. پرسش اساسی‌ اینجاست چه عواملی این روند را کند خواهند کرد؟ ?- خارج شدن سوریه از دست رژیم ایران‌??� ?- حمایت جهانی‌ از مردم ترکستان شرقی‌ در چین ?- خروج ارمنستان از سلطه روسیه‌??� این شرایط کندی نفوذ روسیه و چین در ایران را فراهم خواهند آورد.
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-باتوجه به اینکه دراین گفتگوهامسئله فارس به میان می آیدمن درچندین متن اعلام کرده ام که موضوع وبحث اصلی حاکمیت فارس می باشد،نه ملت فارس ،ملت فارس همچون همه مردم عادی اتینیک های دیگرهیچ گونه دخلی درموضوع ستم واستعماربردیگرملیت هاندارد.
ولی روشنفکران چپ وراست فارس اززمان روی کارآوردن فارس هاتوسط انگلیس ،همیشه یک طرفه به قاضی رفته وعامل اصلی آپارتاید ویک سونگردراین ظلم بردیگراتینیک هامی باشند.
اینهاکه دراین سایت روشنفکری نیز،ظاهرگشته ودست به فراکنی میکنند،همچون محمودافشارومحمدعلی فروغی.سیدضیاء طباطبایی وحدادعادل هابهردلیل دریک جبهه وسنگرقراردارند.
همدستان فرهنگی اینان دراسیرکردن آزادیخواهان دراین صدسال همگی دریک سنگربوده ومیباشند،بایدبه نفس موضوع توجه کردنه ظاهرعامفریبانه آن،آدمکشی داعش.درسوریه وعراق چه فرقی باآدمکشی وپاکسازی کردان درموردعرب ها وترکمن هاداردواگربرای این روشنفکرنماهای

چپ بخصوص توده ایی ها وطرفداران حکومت ندارد،پس چرادرنشریات پیک نت وراه توده همیشه به نفرت پراکنی می پردازند؟
اگرفرقی برای آنان ندارد.چراازشیعه های سوریه ویمن وعراق حمایت کرده ودرمقابل جنایت ارمنی هاسکوت میکنند؟چرادرموردنسل کشی چچن هاتوسط روس هالال مونی گرفته اند.
چرادرموردقتل وعام تورکان ایغورسکوت کرده اند.این دوگروه روشنفکرنماهای تمامیت خواه چپ وراست وحکومت عملا ازتفکرنژادپرستی پیروی کرده وبی منطقی خودراهزاران باردراین موردثابت کرده اند.
آقای توکلی ماوقتی مجبورمیشویم نام ازترکیه وآزربایجان شمالی ببریم که تمامیت خواهان نامردانه وبی منطقانه به آنهاحمله میکنند.
اگراین بی منطقی به افغانستان وفرانسه وسوسیس وو..غیرنیزشودمااجبارا ازحق دفاع خواهیم کرد.لعنت برآن که دراوغش باشد.
اگربه اخباروورویدادهای یک ماه پیش راتوجه کرده باشید،خبرگزاری ایران وفارسی زبان طرفدارشئونیسم وفاشیسم فارس هااز جمله بی بی سی وووا.رادیوفردابعلت شایدشمابفرماییدمسایل دینی !هیچ گونه پوششی درموردبازی های اروپایی باکوراگزارش نکرد.
معنی این راشماچه می نامید.تنهاچندنفری دراین سایت شماظاهرگشته وشروع به نوشتن فحشنامه کردند.معنی اینهاراشمابفرمایید؟ این موضع گیری شمادرموردآقای لوایی اصلادرست نبوده وخودشماهم یکطرفه به قاضی تشریف بردید!
نوشته شده توسط: Anonymous

مابقی ازکامنت "تعریف ما از «جمهوری»"
از نظر ما قوهٔ مجریه نباید آن توانایی قانونی را داشته باشد که به خاطر زد و بندهای حزبی و یا خواسته های قدرتمندان؛ حقوق اساسی شهروندی را به حراج و معامله بگذارد و همیشه به خاطر ترس ازانتخابات بعدی و رای سازمانیافتهٔ مراکز قدرت مطیع آنان شود. برای اجرایی نمودن این «نباید» نه تنها باید که حقوق اساسی شهروندی در قانون اساسی تضمین شود؛ بلکه نهادی به عنوان «پدافند حقوق اساسی شهروندی مردم» وجود داشته باشد که ادامهٔ حیاتش نه در گرو کشمکشهای احزاب و قدرتهای مالی و صنعتی و انتخابات دوره ای؛ بلکه به خاطر ترس و ننگ عزل شدن با رای مستقیم مردم باشد. ما این نهاد را یک نهاد ضروری دانسته و نام آنرا به رسم نیاکانی «نهاد پادشاهی» مینهیم و به همین دلیل نیز نه سلطنت طلب و نه جمهوریخواه هستیم.

Seyerān kāviāny

نوشته شده توسط: Anonymous

تعریف ما از «جمهوری»
از نظر ما بحثهای سخیفی که میان سلطنت طلبان و جمهوریخواهان در رابطه با مقایسهٔ جمهوری و سلطنت مشروطه و همچنین ارائهٔ نمونه های گوناگون برای اثبات سخنان خویش در حد «به نظرت این بهتر است و یا آن بهتر است؟» میماند و ارزش و محتوای اینگونه بحثها در ردیف «بحثهای کلامی مذهبی» است. آنچه که هر دو گروه به مردم نمیگویند ساختار حقوقی و مدنی و اقتصادی این سیستم هاست و این در حالی است که تمامی این سیستمها دارای ساختار حقوقی؛ اجتماعی؛ مدنی و اقتصادی همسانی بوده و زیربنای حقوقی؛ اقتصادی و اجتماعی و مدنی کشورهای نمونه را «اقتصاد لیبرال» تشکیل میدهد. محافظه کارترین احزاب و سوسیال دموکرات ترین احزاب در چنین جوامعی به خاطر پذیرفتن اقتصاد لیبرال به عنوان ساختار مالکیت اقتصادی در خدمت حفظ سیستم هستند و حقوق شهروندی همچنان بر اساس قوانین نیاکانی کشورهای غربی تعریف میگردد.

در تمامی این کشورها اقتصاد انگلی و طبقات و قشرهای اجتماعی انگلی جایگاه تعریف شده و متاسفانه برتری نسبت به شهروندان درجه ۲ و ۳ را دارا هستند.
آنچه که در این سیستمها به نام «دموکراسی» به خورد مردم داده میشود «لیبرالیسم» است. به همین خاطر جمهوری غربی با سلطنت مشروطهٔ غربی هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند و دقیقاً به همین دلیل است که سلطنت طلبان و جمهوریخواهان ایرانی در بحثهای خود به ناچار برای استفادهٔ ابزاری از نمونهٔ سیستمهای حکومتی کشورهای عقب مانده که به نام جمهوری و یا سلطنتی شناخته میشوند رجوع میکنند تا همدیگر را منکوب سازند و بی محتوایی و بی ارزش بودن بحثهای میان این دو گروه به این علت است که هر دو گروه «شارلاتانهای شبه سیاسی» هستند که میخواهند مردم را اسیر نامها کنند و به عمد نمیخواهند ایرانیان را با حقوق شهروندی واقعی شان آشنا سازند و خوشبختی و بد بختی را تنها به جمهوریت و یا سلطنت مشروطه ارتباط میدهند. این شارلاتانها بعدها احزابی را تشکیل خواهند داد تا بتوانند به عنوان گروههای لابی ئیست در خدمت کلان سرمایه داران قرار گیرند و مبارزات مردم برای به دست آوردن حقوق اساسی شهروندی را در چهار چوب سازمانهای مدنی برای «چانه زنی» محصور سازند. از نظر ما جمهوری و سلطنت مشروطه هیچ فرقی با هم ندارند؛ زیرا هیچکدام از این دو سیستم حکومتی «حقوق اساسی شهروندی» را به رسمیت نمیشناسند و به تبع این عدم شناسایی نهادی به نام «نهاد پدافند مردم» را نیز نمیپذیرند. پرسش اساسی این است که زمانی که حقوق اساسی شهروندی مردم به رسمیت شناخته نشود؛ چه فرقی دارد که رئیس قوهٔ مجریه را مردم به طور مستقیم انتخاب کنند و یا از طرف احزاب پیروز انتخاب گردد؟ زمانی که منتخب مستقیم مردم (رئیس جمهور) برای تشکیل کابینه باید با احزاب بزرگ معامله کند تا به اعضای کابینه اش رای اعتماد داده شود در واقع مسیر اجرای برنامه ها و اهداف ادعایی خود در پیش از انتخابات را از فیلتر خواسته های واقعی احزاب میگذراند و با توجه به بهترین نمونه های حکومتهای جمهوری و سلطنتی مشروطهٔ اروپایی و آمریکا؛ تمامی احزاب نه نمایندگان واقعی مردم؛ بلکه نمایندگان واقعی شهروندان درجه ۱ تعریف شده در ساختار اقتصادی و اجتماعی آن کشورها هستند؛ لذا تمامی ادعاها و وعده های انتخاباتی رئیس قوهٔ مجریه در دورهٔ پس از انتخابات به دروغ تبدیل میشود.
در حاکمیتهای جمهوری و سلطنتی مشروطهٔ غربی؛ آزادی بیان نه برای پدافند از حقوق اساسی به رسمیت شناخته شده در قانون اساسی و گسترش دایرهٔ حقوق؛ بلکه برای چانه زنیهای بی انتها برای تسهیل زندگی در همان برههٔ زمانی ومکانی و اقتصادی در همان چهارچوب تعریف شدهٔ اقتصاد لیبرالی معنی پیدا میکند و هرگونه حرکت سازمانیافته ای که احقاق حقوق اساسی شهروندی را به صورت قانونی پیگیری نماید؛ در محاکم قضایی بر اساس استناد به همان قانونهای اساسی موجود شکست خواهد خورد و اگر بخواهد از راههای دیگری به پیگیری خواسته های خود بپردازد به نامهایی مانند شورشی و یا تروریست ملقب خواهد گردید.
(ادامه در کامنت بعدی)
نوشته شده توسط: Anonymous

تعریف ما از اقتصاد سالم
از نظر ما سیستم اقتصادی که نتواند به رشد اقتصادی مبتنی بر شکوفایی زیرساختهای تولید و بومی سازی تکنولوژی مدرن بینجامد و بدون داشتن زیرساختهای صنعتی مدرن در تولید کشاورزی و صنعتی خود را به اقتصاد بین المللی گره زند به پرتگاه اقتصاد دلالی سقوط نموده و نخواهد توانست آینده ای درخشان برای فرزندان و نسلهای بعدی ایران بسازد. وارد شدن به چرخهٔ اقتصاد جهانی بدون داشتن استراتژیهای های بلند و میان مدت برای بومی سازی زیرساختهای صنعتی مدرن این سرزمین را در ۵۰ سال آینده به خاک سیاه خواهد نشاند. هرگونه بی توجهی به سیستم اقتصادی فرا- مدرن جهانی و پیشنهاد ندانسته ویا عمدی اقتصاد لیبرال برای ایران نوین منجر به مرگ و نابودی زیرساختهای صنعتی و کشاورزی ایران شده و اقتصاد دلالی و انگلی به جای آن خواهد نشست.

دستاورد چنین اقتصادی به جز پدید آوردن شغلهای کاذب نخواهد بود و سهم ایرانیان از اقتصاد جهانی را به مصرف و یا حد اکثر نقش دلالی فرو خواهد کاست و گروهها و سازمانهایی که چنین پیشنهادی را برای ایران نوین ارائه میکنند تنها و تنها به خاطر وعده هایی است که در پشت درهای بسته برای جلب حمایت و پشتیبانی بیگانگان برای رسیدن به قدرت به آنها داده اند و از همین روی در آشفته بازار عقب ماندگی سیاسی نهادینه شده در اندیشه های جوانان ایران؛ لیبرالیسم را با رنگ و لعاب تبلیغاتی به جای دموکراسی میفروشند. اینگونه گروهها و سازمانها و افراد مدینهٔ فاضلهٔ خود را ترکیهٔ عثمانی و کرهٔ جنوبی قرار داده اند و این در حالی است که پتانسیل های موجود ایران بسیار فراتر از این دو کشور است. شاید در ۲۰۰ سال پیش از این؛ اقتصاد لیبرال میتوانست باعث شکوفایی اقتصادی ایران شود اما در شرایط کنونی آنچه که به ارمغان خواهد آورد تبلیغ مصرف گرایی و ظهور طبقهٔ خاصی برای رسیدن به سودهای کلان دلالی خواهد بود. اگر امروز رژیم حاکم تازی پرستان بیشترین بخش اقتصاد سود آور دلالی را به چنگ خود در آورده و تمامی تمرکز خود را نه بر تولید؛ بلکه بر واردات بی رویه اختصاص داده است؛ اقتصاد لیبرال در آینده همین روش را در ابعادی بسیار گسترده تر به پیش خواهد برد و از نظر ماهیت با اقتصادی سپاه پاسداران فرقی نخواهد داشت و تمامی سرمایه های مردم را به سوی اقتصاد انگلی دلالی سوق خواهد داد و با تبدیل نمودن ایرانیان به جامعه ای مصرفی؛ وابستگی به درآمد معادن و نفت ادامه یافته و سنگ روی سنگ بنا نخواهد شد.
اکنون بخش بزرگی از سرمایه های خصوصی درون میهن بر روی خرید و فروش زمین و مسکن تمرکز یافته است که نوعی از سرمایه گذاری بر روی فقر به حساب می آید. این بخش از اقتصاد بزرگ انگلی ضمن اینکه زمینهای یکپارچه را به قطعات کوچک تبدیل میکنند؛ بلکه سرمایه هایی را که میتوانند در بخش تولید و توزیع و خدمات به کار گرفته شوند را نیز به صورت سرمایه های راکد غیر تولیدی مانند خرید و فروش زمین و مسکن در می آورند که سود حاصل از آن مبتنی بر تورم و یا سایر نیازهای اجتماعی و اقتصادی به زمین است و از سوی دیگر مردم ایران را به دو دستهٔ «دارندگان زمین» و «بی زمینها» تقسیم میکنند که موجب زایش و بازتولید فقر و ایجاد شهروندان درجه ۱ (زمینداران) و شهروندان درجه ۲ (بی زمینها) میشود لذا از نظر ما مالکیت بر «زمین» یکی از بزرگترین بخشهای تشکیل دهندهٔ اقتصاد انگلی است که باید برچیده شده و تمامی زمینها باید ملی اعلام گردند.
با لغو مالکیت خصوصی بر زمین؛ پدیدهٔ انگلی «زمینخواری» نیز از میان خواهد رفت و سرمایه هایی که برای این پدیدهٔ ضد ملی و ضد مردمی مصرف میشوند به سوی مراکز تولیدی و یا توزیع و خدمات منتقل شده و موجبات شکوفایی اقتصادی و فرصتهای شغلی فراوان خواهند گردید و یکپارچه شدن دوبارهٔ زمینها؛ زمینهٔ رشد کشاورزی مدرن را فراهم خواهد ساخت. بدون از میان بردن بخشهای گوناگون اقتصاد انگلی؛ فراهم آوردن شغل شرافتمندانه برای همهٔ مردم در حد شعار خواهد ماند و هرگز به اجرا در نخواهد آمد.
اقتصاد سالم فردای ایران باید بر اساس یک اصل و ۳ بخش تعریف گردد:
اصل: اقتصاد انگلی در تمامی اشکال آن؛ اعم از خرید و فروش زمین؛ مراکز خصوصی کرایهٔ پول و موسسات مالی مبتنی بر واردات بی رویه و لجام گسیخته و سازمانهای دینی و خصوصی جمع آوری اعانه باید از میان برداشته شوند تا بتوان تمامی پتانسیلهای اقتصادی را به مسیر زیر ساختهای مورد نیاز تولید مدرن و فرا مدرن هدایت نمود.
اقتصاد ایران در ۳ بخش تعریف میگردد:
۱- اقتصاد دولتی.
۲- اقتصاد تعاونی.
۳- بخش خصوصی.
نوشته شده توسط: Anonymous

سکولاریسم از نظر ما
برخلاف تصور عمومی هیچ یک از حاکمیتهای غربی «سکولار» نیستند و کلیساها و تشکلهای دینی گوناگون به صورت قدرتهایی به موازات حکومتهای ظاهراً سکولار به حیات انگلی خود ادامه میدهند و از طریق جمع آوری لشکر مومنین؛ نظرات خود را از طریق معاملهٔ «آرا» در زمان انتخابات به حکومتها تحمیل میکنند. از این روی است که در آمریکا که مهد بزرگترین دموکراسی ادعایی جهان خوانده میشود؛ تحقیقات برای همسان سازی انسان (Cloning ) برای جلب آرای تحت سیطرهٔ کلیساها ممنوع اعلام میشود؛ به خاطر همین قدرتهای موازی مذهبی است که آقای باراک اوباما باید ثابت کند که مسلمان نیست و

و مذهب شخصی آقای میت رامنی در روزنامه ها و رسانه های غربی به عنوان اهرم فشار تبلیغاتی بر علیه ایشان مورد استفاده قرار میگیرد. در یک جمله؛ سکولاریسم غربی یک دروغ است و سازمانهای دینی به عنوان قدرتهای موازی همچنان اعمال حاکمیت میکنند و ما اینگونه سیستم حکومتی را برای میهنمان نمیخواهیم.
در ایران فردا هیچگونه آیین و اندیشه و شخص مقدسی وجود نخواهد داشت. همهٔ اندیشه ها و آیینها و مقامات حکومتی و حزبی و شخص پادشاه قابل انتقاد و به چالش کشیده شدن خواهند بود و هر آنکه بخواهد ادعای تقدس و مقدس بودن اشخاص و یا اندیشه ای را مطرح کند؛ باید بدون اعمال هیچگونه خشونت و تهدید و ارعاب به رسانه های سراسری قابل دسترس برای عموم مردم فرخوانده شود و در برابر مخالفین از ادعاهای خود دفاع نماید.
از نظر ما حکومت سکولار نمیتواند حاکمیت موازی تشکلهای انگلی دینی و مذهبی را که به طور طبیعی با مرکزیت صنف روحانیت تشکیل میشوند را تحمل نماید و اجازه دهد که این صنف انگلی با فریب مردم و وعدهٔ بهشت دروغین و ترس از عذاب خدا برای خود سربازگیری نموده و شالودهٔ قدرتی موازی را بنیان نهد. در ایران فردا هیچگونه سازمان تولید روحانی و آخوند هیچیک از ادیان مدعی آسمانی بودن و یا ادیان مدعی پیامبری ماورایی وجود نخواهد داشت و تمامی این سازمانها و بنیادهای مالی متعلق به آنها که ستون فقرات اقتصادی این صنف انگلی را تشکیل میدهند (از قبیل سازمان اوقاف) باید برچیده شوند.

Seyerān kāviāny
نوشته شده توسط: Anonymous

تعریف ما از آزادی
آزادی یا آزاد سازی نیروهای اجتماعی اعم از آزاد سازی اندیشه و بیان اندیشه ها و همچنین آزاد سازی کنشهای سیاسی و اجتماعی و مدنی؛ خالق بزرگترین منابع قدرت اجتماعی است. از این روی در یک حاکمیت دموکراتیک آزاد سازی این نیروهای شگرف در عرصه های گوناگون یکی از ضرورتهای راهبردی به شمار میرود که به صورت خلاصه به موارد آن میپردازیم.

آزادی تشکیل نهادهای مردمی از قبیل شوراها؛ سندیکاها؛ اتحادیه ها؛ احزاب و سازمانهای سیاسی یکی از پایه های مهم یک حکومت دموکراتیک برای شکوفایی نو آوریها و تولید اندیشه و اظهار و اعمال نظر اقشار و اصناف و طبقات گوناگون اجتماعی است. بدون وجود سازمانهای مدنی سخن گفتن از دموکراسی بی اساس و بی معناست. لذا در آیین ریشه ای ایران نوین آزادی سازمانهای مدنی و مصونیت رهبران و اعضای سازمانهای مدنی باید تضمین شود و هیچ نهاد امنیتی و اطلاعاتی نمیتواند به بهانه های واهی مانند به خطر افتادن امنیت ملی به این سازمانها تعدی نماید و تنها میتوانند از طریق تشکیل پرونده و ارجاء آن به دادگاه و با محاکمه در دادگاهی ذیصلاح؛ با حضور هیئت منصفه اتهامات خویش را پیگیری نمایند.
تضمین آزادی بیان و آزادی وجود مطبوعات و رسانه های عمومی دولتی و خصوصی و شخصی و رسانه های سازمانهای مدنی؛ اعم از رادیو و تلویزیون و روزنامه ها و مجلات و انتشار کتاب و برپایی سخنرانی ها یکی دیگر از بنیانهای حکومت دموکراتیک هستند و باید در آیین ریشه ای ایران نوین تضمین شوند.
تضمین آزادی تظاهرات؛ اجتماعات؛ اعتصابات از ضرورتهای حاکمیت دموکراتیک بوده و باید در آیین ریشه ای ایران نوین تثبیت شوند.
از سوی دیگر برای تضمین برخورد دموکراتیک و نهادینه کردن فرهنگ گفتمان بدون خشونت میان احزاب و سازمانهای مدنی ؛ هیچ یک از احزاب و سازمانهای مدنی نباید نیروهای مسلح حزبی و یا سازمانی داشته باشند و گرنه گفتمان مسلحانه به جای هرگونه برخورد دموکراتیک خواهد نشست.
Seyerān kāviāny
نوشته شده توسط: Anonymous

ضمن تشکر از مسئول کامنت ها و دکترگلمرادمرادی که این فرصت را به ما داده اید.دوست عزیز دکتر مرادی ،گرچه جوابی نمی دهید اما می دانم که می خوانید.امیدوارم هم از نقطه نظرات شما بهره مند شده و هم این نوشته ها سبب شود آقای محمد جلالی چیمه (م.سحر) نیز نظری مرقوم فرموده تا بدور از هرگونه برداشت انیرانی بتوان بهترین خواسته ها و راهکارهای عملیاتی و با نوع شیوه ی مبارزاتی برای بهبود سطح زندگی ایرانیان با توجه به خرد جمعی فرهیختگان ایرانی بدست آید چرا که ما معتقدیم آزادی ایران بدست ایران است و هر آنکس که با ایران و ایرانی دشمنی کند غیر ایرانی و انیرانیست.

تعریف ما از دموکراسی
از نظر ما حاکمیت سیاسی تبلور فیزیکی یک ساختار حقوقی تعریف شده بر اساس «حقوق داشتن و مالکیت» است و سایر قوانین به عنوان شاخ و برگهای قوانین بنیادی پذیرفته شدهٔ نوع مالکیت؛

مالکیت؛ تنظیم شده و برای تصویب به مجالس فرستاده میشوند.
به سخنی دیگر تعریف قوانین «داشتن و مالکیت» مادر تمامی قوانین است. به عنوان مثال تمامی قوانین اسلام در زیر سایهٔ سنگین چند قانون پایه ای مالکیت تعریف میشوند که عبارتند از:
۱- مالکیت پدر بر فرزندان. پدر میتواند فرزندان خود را به قتل برساند و هیچگونه مجازاتی برایش وجود ندارد. پدر میتواند فرزندان خود را «نافرزند» بنامد (عاق کردن) و این نشان میدهد که در اسلام رابطهٔ پدر و فرزندی نیز بر اساس رابطهٔ طبیعی نیست و یک امر حقوقی است.
۲- مالکیت مردان بر زنان. (زن در زمان جفت شدن با مرد خود را در ازای گرفتن مهریه به مرد میفروشد و آنچه که در مراسم عقد خوانده میشود به معنی فروش حق همخوابگی و اطاعت کامل دائم و یا موقت در ازای دریافت وجه مشخصی از طرف زن به مرد است).
۳- مالکیت مردان بر اموال به غارت رفته مردمان دیگر که در جنگ با مسلمانان شکست میخورند و این مالکیت بر زنان و فرزندان شکست خوردگان هم شامل میگردد و به همین دلیل نیز مردان میتوانند بعد از کشتن شوهران و پسران؛ به زنها و دختران بازماندهٔ شکست خوردگان تجاوز نمایند.
سایر انواع مالکیت اسلامی در زیر سایهٔ سنگین این ۳ قانون اصلی تعریف میشوند.
با توجه به موارد بالا میتوان به صراحت گفت که قوانین اسلام محمدی بر اساس برده داری بنا شده اند و در تازینامه به صراحت به حقوق بردگان زن و مرد پرداخته شده و به عنوان قوانین ازلی و ابدی «الله» واجب الاجراء هستند.
در قوانین اسلامی زنان تنها بر ۳ چیز میتوانند مالک باشند:
۱- مالکیت بر شیر پستان خود.
۲- مالکیت بر سهم ارث پدری و مادری.
۳- مالکیت بر درآمد شغلی که تحت سایهٔ فروش شیر (تنها شغل زنانهٔ اسلامی) تعریف میشود.
سایر قوانینی که بعدها از طریق تفسیر و تعبیر بوجود آمده اند هیچ ربطی به «اسلام ناب محمدی» ندارند.
و بدینگونه بود که در سرزمینهای ایران بعد از چیرگی تازیان قوانین مالکیت نیاکانی چنان تغییر نمود که برده داری و فروش انسان در بازار بنا بر سنت محمد و تازینامه به رسمیت شناخته شد و رابطه با ایرانیان شکست خورده بر پایهٔ قوانین برده داری تعریف شده و رایج گردید. زمینهایی که در مالکیت جمعی قبایل و عشایر ایرانی بودند؛ از آنها ستانده و به امرای نظامی تازیان واگذار شد و اینچنین بود که تمامی قوانین مالکیت به طور ریشه ای تغییر یافت. آیین برده داری چون یک آیین تازی و اسلامی بود که در فرهنگ آریایی جایی نداشت؛ با تضعیف قدرت حاکمان اسلامی از میان رفت ولی مالکیت فرماندهان بر زمینها به جای ماند و اینچنین بود که خاستگاه طبقاتی اکثر سلاطین و خاندانهای سلطنتی شکل گرفت؛ استیلای ادواری اقوام بر یکدیگر به جای اتحادیه های اقوام ایرانی نشست و شادمانی از این سرزمینها رخت بربست و ایرانیان به مسیر تباهی و تاریکی قدم گذاشتند. مجموعهٔ جمعیت سرزمینهای ایران که بنا بر اعتراف مطهری گجستک؛ در زمان حملهٔ تازیان به ۱۴۴ میلیون نفر میرسید؛ در زمان آغاز سلطنت پهلوی به کمتر از ۲۵ میلیون نفر تقلیل یافته و ویرانه ها و فرهنگ منحط حلیةالمتقینی و بحارالانواری به جای پردیس ها و دانشکده های گُندی شاپور نشسته بود.
در دوره ای که مجلسی ها بحار الانوار و حلیةالمتقین مینوشتند و صفویان خائن به فکر پرورش دسته های آخوند بودند؛ اروپا از زیر سیطرهٔ نکبت مسیحیت رها شده و عصر جدیدی را آغاز نموده بود که با تغییر قوانین اجتماعی نوینی مبتنی بر اصلاحات گام به گام همراه گشت؛ خصوصیت اصلی این اصلاحات گام به گام باعث گردید که مردم غرب هرگز نتوانستند از قوانین مالکیت نیاکانی شان دور شوند و پیوسته به اصلاحات مبتنی بر لیبرالیزه کردن بسنده نموده اند.
(ادامه در کامنت بعدی)
نوشته شده توسط: Anonymous

از زبان خودشان علیه خودشان . در حالیکه حزب توده سخن از خلقهای تحت ستم می کند افراد چپ حزبی و غیر حزبی به پوچی شعارهای حزب پی برده اند و شعار ایران ستیز حزب توده را به نقد میکشند.گفتار زیر روشنتر میکند.

بهرام خراسانی

• در زمستان سال گذشته کتاب بسیار باارزشی در ایران چاپ شده به نام "نژاد، قوم و ملت در ایران" که یکی از روشنفکران ایرانی به نام محمد رحمان زاده آن را نوشته است. این کتاب ۶۰۰ صفحه ای نخستین کتاب فارسی است که به بررسی و واشناسی ریشه‌ای مفهوم های نژاد، قومیت و ملیت در ایران پرداخته است ...

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
دوشنبه ٨ تير ۱٣۹۴ - ۲۹ ژوئن ۲۰۱۵

پرسمان کیستی و چیستی ملی و قومی، از پرسمان‌هایی است که در چند دهه‍ی گذشته در میان روشنفکران ایرانی پیش کشید شده است. در واشناسی این پرسمان، ادعاهای بسیاری پیش کشیده می‌شود اما هنوز به درستی و برپایه‍ی نمونه ایران و اندیشه خود ایرانیان، هیچگونه پژوهش و مفهوم سازی سودمند، در این زمینه انجام نشده است. همچنین، هیچ پژوهش مستندی درباره آمیزه قومی و زبانی مردم ایران انجام نشده است. هرچه هست یا نمونه فلان کشور سده نوزدهم است و یا بکاری واژگانی کلی و گاه شعارگونه مانند فدرالیسم، حق تعیین سرنوشت، آسیمیلاسیون، ستم ملی و مانند آن. یا به دست دادن آمارهای بی پایه از جمعیت این یا آن گروه قومی مانند جمعیت ۵۰درسدی یا ۶۰درسدی "ترکهای" ایران. این درحالی است که هنوز "ترک تبار" بودن مردم آذربایجان و اران، پاسخ آری نگرفته است.
شب گذشته در برنامه پرگار از تلویزیون بی بی سی، بازهم گفتگویی پیرامون این پرسمان برگزار شد که البته برنامه بسیار خوبی بود. اما در این برنامه نیز جز دوباره گویی بی نتیجه همان سخنان همیشگی، چیز تازه ای دیده نمیشد. خوشبختانه در زمستان سال گذشته کتاب بسیار باارزشی در ایران چاپ شده به نام "نژاد، قوم و ملت در ایران" که یکی از روشنفکران ایرانی به نام محمد رحمان زاده آن را نوشته، و انتشارات "کتاب آمه" آن را چاپ کرده است. تا جایی که من دیده ام، این کتاب ۶۰۰ صفحه ای نخستین کتاب فارسی است که به بررسی و واشناسی ریشه‌ای مفهوم های نژاد، قومیت و ملیت در ایران پرداخته و همراه با نگاه تاریخی و تئوریک به آن، این مفهوم ها را در گذر ۲۵۰۰ سال گذشته در ایران بررسی کرده و برخلاف نظر قومگرایان ایرانی، ناسیونالیسم فراگیر ایرانی را نه پدیده ای پسارضاشاهی، که پدیده ای ۲۵۰۰ ساله دانسته، و از کلیشه های تکراری در زمینه این جستار، دوری گزیده است. در این کتاب همچنین برپایه گزارشهای گوناگون، درسد جمعیت هریک از گروههای قومی کشور واشناسی شده است.
دربخشی از این کتاب میخوانیم: "... حتی اگر هیچ فارس زبانی در ۱۴ استان غیرفارس زبان کشور زندگی نکند، درسد کل جمعیت این استا‌‌ن‌ها، به ٣۵ درسد کل جمعیت ایران هم نمی‌رسد. این در حالی است که جمعیت بومیان فارسی زبان این استان‌ها، بین ۲۰ تا ۶۰ درسد کل جمعیت برآورد می‌شود. همچنین، حتی اگر جمعیت کرد زبان و فارس زبان استان‌ آذربایجان غربی را هم جزو جمعیت آن استان‌ها به شمار آوریم، آنگاه درسد جمعیت استان‌های ترک زبان در کل کشور، به ۱۰ میلیون و ۵۶۶ هزار نفر، یعنی حدود ۱۴ درسد کل جمعیت کشور می‌رسد. این در حالی است که هنوز در زمینه تبار و زبان ایرانیان آذری، دیدگاه یگانه‌ای وجود ندارد. اگر "تبار" آذربایجانی‌ها را ترکی ندانیم و آنها را تنها یک گروه "ترک زبان" بدانیم، آنگاه همگی جمعیت "ترک تبار و ترک زبان" ایران یعنی ترکمن‌ها، تنها کمابیش ۲ درسد خواهد بود. نکته دیگر، جمعیت قوم لر است در ۵ استان کشور. لرها قدیمی‌ترین قوم ایرانی بازمانده از قبایل ماد هستند که تنها در ایران زندگی می‌کنند و هیچ‌گاه گرایش جدایی‌خوا‌هی نداشته‌اند. زبان لری نیز نه تنها یکی از زبان‌های ایرانی است، که هم اکنون به شدت با زبان فارسی آمیخته شده است. برای نمونه، در شهر بروجرد در استان لرستان، همه مردم خود را فارس زبان می‌دانند.
نوشته شده توسط: کاظم موافق

پیام امید عزیز

متاسفم که برداشتتان از نوشتار من دشمنی با شخصی قلمداد شده که تاکنون درهیچ موردی‌, هیچگونه سابقه برخورد یا تضاد منافعی بجز سرنوشت کشورمان ایران که شما هیچ علاقه ای به بود و نبودش ندارید‌, نداشته ام.

تاریخ آمریکا همه آن چیزهایی‌ که شما میگویید " حتما" دارد. پرسش این است که کدام بخش از ادعاهای من دروغ بود که شما را عصبانی کرده است؟ کاهش ارزش 91 درصدی دلار در عرض هشتاد سال با کمک چند زلزله اقتصادی "بدقت" طراحی شده‌, یا مالکیت "مشروط" همه شما بر خانه و اتومبیلی که سالهاست قسط آن را به علاوه بهره پرداخته ا‌ید , اما با اولین زلزله اقتصادی بعدی و عدم پرداخت اقساط از سوی بانک مصادره و حاصل چند سال شما را براحتی آب خوردن میبلعد؟

من مدت‌هاست که بیماری "کوررنگی" خود را معالجه کرده ام و همه چیز را سفید یا سیاه نمی‌بینم. برای من آقا محمدخان قاجار "ترک تبار" یا قزلباشان صفوی همانقدر ایرانیند که علی‌ شمخانی و شیخ خزعل.
نوشته شده توسط: کاظم موافق

الیاس عزیز,

اگر سری به موزه ها بزنی‌ یا در همین فضای مجازی جستجو کنی‌ به آثار چندهزارساله ای که در سراسر فلات ایران, ازجمله خوزستان کشف شده است برخواهید خورد. اگر نوشته مرا درست بخوانید به تاریخ چندهزارساله آن سرزمین که امروز ایران نامیده میشود اشاره کرده ام و نه پادشاهی در ایران چنانچه شما میخواهی‌ نمایش بدهی‌.

خوشحالم که سرنوشت مردم خوزستان دست امثال شمایی نیفتاد که همه انسانها را یک شکل و یکرنگ میخواهید. عرب بودن من ریشه دار تر از بسیاری از این چریکهای اینترنتی است که هنوز در روزگاران "صدر اسلام" و عشایر و قبائل سیر میکنند. برای اینکه قضاوت سالم‌تری درباره من داشته باشی‌, توصیه می‌کنم مقاله شونیسم و نژادپرستی در میا‌‌ن ایرانیان را هم بخوانی.

نوشته شده توسط: محمدرضا لوایی

و یک سئوال عمومی نیز دارم . مردم چين و ترکستان اویغورها گرفتار دولتي ديكتاتور مشابه دولت موجود در ايران هستند آیا نوشتن از این دیکتاتوری مائوئیستی - کمونیستی یک فضیلت اخلاقی است یا سکوت و سانسور به نفع این دیکتاتوری؟

نوشته شده توسط: Anonymous

شما از یک طرف خود را ترک و ضد ایرانی و ضد فارس معرفی میکنید و از طرف دیگر مدام انتظار دارید که اینها به ساز شما برقصند . من در عمر 90 ساله ام قومی غیرمنطقی تر از این گروه ناچیز آذری های تجزیه طلب ندیده ام . این افراد میخواهند رهبر کشور مستقلی بنام اران شوند !

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب Anonym
اولا- از اینکه وقت گذاشتید و کامنت مربوطه را مطالعه فرموده اید سپاسگزارم.
ثانیا- "خوب بریدن و خوب دوختن" خود یک هنرارزشمند است که فراگرفتن آن استعداد ذاتی می خواهد.و از اینکه این خصیصه را به بنده نسبت داده اید باز هم از شما سپاسگزارم.
ثالثا- با شما موافقم که اروپائیان به ما اطلاعات غلط بسیاری رسانده اند ولی از اینکه می بینم شما هنوز در موضوعات درس تاریخ کلاس چهام ابتدایی (مهاجرت 3گروه از آریاییان از جنوب کوه های قفقاز در 2500 قبل از میلاد) دوران پهلوی ها و جمهوری اسلامی مانده اید؛ برای شما متاسفم.
رابعا-

رابعا- این کامنت ها زیر مجموعه ی نوشته ی جناب دکتر گلمراد مرادی می باشد و ایشان در پایان نوشته خود به نقل ازسیروس ملکوتی از همه ی دوستان و هم میهنان دررابطه با موضوعات قومی و ملی ؛ خواسته اند از بکار بردن رفتار و گفتار لمپن مآبانه (آریا،ماریا) خودداری شود که توجه نکرده اید! که باز هم برای شما متاسفم.
خامسا- اگر طالب معلومات و افزایش اطلاعات تاریخی در خصوص قوم آریایی بودید؛حال با همین نام یا نام های دیگری اگر خواستید وارد شوید؛ بفرمایید تا یا لینک بانک مطلب یا خود مطلب با سند تقدیم گردد.البته اگر کمی مودب تر باشید.
نوشته شده توسط: Anonymous

خنده اورترین کامنت اقایی موفق همان ادعای هفت هزار سال بودن "تمدن" ایرانی و این در حالیست که متعصب ترین پان فارسیستها در مورد ۲۵۰۰ سال تمدن اصرار می کنند.
نکته دیگر ادعاهای بیربط ایشان در مورد امریکاست. کشوری که یک سیاه را به ریاست جمهوری انتخاب و استفاده از توهین قومی و نژادی را ممنوع،عملی که در ایران ازاد و رسما ترویج داده شده، کرده و حق تدریس را به هر زبانی ازاد گزاشته و تمام ادیان و مذاهب را قبول و تحت حمایت قانونی قرار داده است .

نوشته شده توسط: محمدرضا لوایی

آقای معمای مجهول و عزیز، پس چگونه مردم ایران بیست وچهار ساعته فرصت این را دارند که به برمه و کوبانی و قدس و سوریه
و غیره فکر کنند اما به اویغورها که می رسد انگار نه انگار.
اتفاقن ایران گلوبال می باید پیشتاز دفاع از اویغورها باشد. اینجا مسئلۀ ترک و فارس و غیره نیست. یک مسئلۀ انسانی است.
نه این که با جا به جایی و گم و گور کردن مطالب در این خصوص به مفهوم دموکراسی و عدالت خواهی خویش ضربه زند.

نوشته شده توسط: محمدرضا لوایی

1 - جناب آقای توکلی عزیز، این سکوت همه جانبۀ مدیای فارسی آیا بودار نیست؟ در بحث کمونیست ها باید بگویم که کمونیست های اندرونی حرکت ما و بیرونی حرکت برای کوبانی سرو ددست می شکستند اما اکنون به چین که می رسد سیاست سکوت پیشه گرفته اند.
2- اتفاقن دولت ترکیه از چین جواب خواست و حجم اعتراضات جهانی سبب شد که چین پاسخ دهد و ماست مالی کند.
3- لطفن دلیل تغییرات و جا به جایی مطالب را نیز بفرمایید ممنون می شوم.
4- شما نیز می توانید دلایل سکوت ما را در هر زمینه بپرسید. اتفاقن این پرسش و پاسخ هاست که دیالوگ فی مابین را تقویت می کند نه جا به جایی مطالب.

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای کیانوش توکلی با درود. شما هم متوجه هستید که کار سایت با این کامنتهای دوگانه ومقالات یک سویه راه به جائی نخواند برد و ایران گلوبال میدان پرخاش برای عده ای ماجرا جو گشته است . پیشنهاد من به شما این است بخشی از سایت را به بخش ورزشی و هنری و مقالات مختلف علمی قرار دهید تا کار بران بیشتری به سایت روی اورند. مردم ایران روزی اوری خواهند کرد و رای انها معیار قضاوت است.پیروز باشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

دست شما درد نکند. واقعا تذکر بجایی بود. هرچند تجربه نشان داده گوش این آقایان به این حرفها بدهکار نیست. در اصل افرادی نظیر آقای لوائی بیشتر دنبال بهانه جویی برای کوبیدن هستند تا حرف حساب. امروز مردم ایران با این همه مشکلات چه فرصتی دارند راجع به اویغورها فکر کنند؟ درد خودشان برایشان بس است. نه اینکه مردم ایران، که مردم ترکیه و آذربایجان نیز گرفتار هزار و یک گرفتاری وبدبختی هستند.

نوشته شده توسط: مسؤل فنی ایران گلوبال

آقای لوایی گرامی،
لطفا در تغییراتی که مسؤل سایت در جابجایی مقاله انجام می دهند، دست نبرید و آنها را تغییر ندهید و اگر مشکلی دارید، لطفا با مسؤل سایت آقای توکلی تماس بگیرید.
از همکاریتان ممنونیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

با درود فراوان خدمت شما ؛ همانگونه که در کامنت دیگری اشاره نمودم ؛ پرونده تهمتهای فرقه که تمام کذب و دروغ و از قول همخانه خائن من بود در یک دادگاه بین المللی با شکایت من در دست بررسی هست . با مدارکی که تحویل دادگاه دادم محکومیت فرقه نزدیک هست . بنده از حدود 29 سال پیش که از زندان فرار کردم ؛ تا کنون پا به ایران نگذاشته ام .

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب لاچین عزیز و گرامی واقعا سپاسگزارم از اینکه لطف کردید و اسامی آموزگاران بزرگوارمان فرستادید . واقعا رفتم به دنیای آنروز . من هم کتک آقای عباسپور را خورده ام . هر که به ما یک جمله فرا داد ؛ تا آخر عمر منت دار آنان هستیم .

نوشته شده توسط: Anonymous

مخاطبان من اربابان تو هستند ؛ امثال تو را در حد پاسخ هم نمیدانم . در همان تارهای ابلهیت و جهالت بمانید و دور خود تار بتنید بیچارگان روزگار .

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب لوايي گرامي/ اگر چين كمونيست او یغورهای مسلمان و ترک را مي كشد ، چه ربطي به " پان پارسیسم و فاشیست ها و راسیست های ایرانی" دارد ، اقا منهم از اينكه مسلمانان برمه را مي كشند و كشورهاي مسلمان مثل مالزي به انان پناه نمي دهند، جلوی چشم میلیونهای بیننده تلویزینی جان می دهند، دلم درد می گیرد، وقتي جنابعالي چيزي در باره مسلمانان برمه نمي نويسي، اعتراضي ندارم و به خود حق نمي دهم ، شما را «پان ترك» و «فاشيست» بنامم .اقا سعودي ها ،يمن را به خاك و خون كشيده اند ،كجا شما در اين باره نوشتيد ؟ ولي حق ندارم شما را سر زنش كنم ، اقا بس كنيد، كمي منطق داشته باشيم

خوب چرا به دولت ترکیه و آذربایجان پیشنهاد نمی کنید، چینی هارا تحریم نه، حداقل یک بیانیه صادر کنند و چین را محکوم نمایند، بجای آن شب تا صبح علیه فارس ها می نویسد و آن وقت انتظار دارید،فارس هم با چینی ها درگیر شوند، چون جنابعالی براحتی فارس ها فاشیست می نامید.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب 800, خوب می بری و می دوزی. این خیاطی را کجا باد گرفته اید؟ هزار بار شنیده اید و برای هزار ویکمین بار هم بشنوید. آریا , ماریا یک قوم من در آوردی اروپائیان بود.

نوشته شده توسط: Anonymous

دنتاله ی کامنت قبلی " تعریف ما از سرزمین ایران "

لذا با توجه به وضعیت کنونی؛ بوجود آمدن سرزمینهای کوچک در زمانی که سایر کشورها به سوی بوجود آوردن اتحادیه های بزرگ میروند؛ نه تنها عاقلانه نیست؛ بلکه این سرزمینهای کوچک را به صورت بازیچهٔ قدرتهای بزرگ جهانی و بازیگران منطقه ای در خواهد آورد و برای دهه های متمادی به صورت حیات خلوت و مناطق تحت نفوذ دیگران تعریف شده و آیندهٔ اقوام ایرانی را تباه خواهد نمود.
از نظر ما شیوهٔ کشورداری در ایران فردا باید بر اساس «پادشاهی فدرال» بنیان نهاده شود و تمامی اقوام ایرانی را برای پی ریزی چنین شالوده ای فرا میخوانیم. ما این نظریهٔ ....... را که میگوید «ما یک کشور یکپاچه هستیم و لزومی ندارد که به طرف فدرالیسم برویم» را نه تنها نمیپذیریم؛ بلکه این ادعا را یک ادعای ضد ایرانی و ضد اتحاد میهنی اقوام ایرانی میدانیم.

از نظر ما ایران فدرال در چهارچوب ارضی این بخش بازماندهٔ «گربه نشان» محدود نمیشود و در صورت ساختن ایرانی آباد بر پایهٔ یک حاکمیت دموکراتیک میتواند همهٔ سرزمینهای نیاکانی جدا افتاده از یکدیگر را برای تشکیل اتحادیهٔ بزرگتر اقوام ایرانی فرا بخواند و این امر باید به عنوان یکی از استراتژیهای کلان؛ مورد توجه همهٔ اقوام ایرانی قرار گیرد و به جای صرف هزینه های طاقت فرسا برای پرورش مزدوران عرب مانند حزب الله لبنان و یا شیعیان عراق و سایر جریانهایی که نه تنها دوستان ایران نیستند؛ بلکه کینه هایی دیرینهٔ «فرهنگی- نژادی» با تمامی اقوام ایرانی دارند به فراموشی سپرده شود.
همچنین ما این نظریه را که میگوید: «آذربایجان؛ کردستان؛ بلوچستان پاکستان؛ تاجیکستان؛ افغانستان و قسمتهای شمالی پاکستان از ایران گربه نشان جدا شده اند» را نمی پذیریم بلکه تمامی این سرزمینها را و آنچه که اکنون سرزمین ایران نامیده میشود را به یک اندازه به عنوان سرزمینها و اقوام ایرانی جدا افتاده از همدیگر می دانیم.
اما در آغاز راه؛ چاره ای به جز شروع از چهارچوب ارضی کنونی که در توافقهای بین المللی به نام ایران شناخته میشود نداریم هرچند که این سرزمین را نیز تنها به عنوان بخشی از سرزمینهای نیاکانی ایران میشناسیم.
از نظر ما مادها نخستین بنیانگذاران اتحادیهٔ شاهنشاهی ایران هستند و تاریخ پادشاهی ایران از زمان انتخاب «پادشاه دیائوکو» به عنوان نخستین پادشاه ایرانی و تاریخ شاهنشاهی ایران از زمان انتخاب «شاهنشاه هوخشتر» به عنوان نخستین شاهنشاه ایران آغاز میگردد.
Seyerān kāviāny
نوشته شده توسط: Anonymous

تعریف ما از سرزمین ایران
سرزمین ایران تا پیش از شکست استراتژیک آخرین شاهنشاه موروثی ساسانی؛ هرگز یک کشور یکپارچه به آن مفهومی که «پان ایرانیستهای صفوی مسلک» از آن ارائه میدهند نبوده است. بلکه همیشه به صورت «اتحایه های بزرگ سرزمینهای آریایی» و به زبان امروزین؛ سرزمینهای ایران در طول تاریخ تمامی سلسله های شاهنشاهی به صورت «شاهنشاهی فدرال» اداره میشده است. به این مفهوم که در زمان شاهنشاهی ماد؛ هرگز سرزمین آذربایجان و یا سرزمین پارس توسط مادها اشغال نگردیده بود؛ بلکه مردمان آریا بوم با پیوستن به اتحادیهٔ بزرگ مادها برای تشکیل اتحادیه ای بسیار بزرگتر با حق حفظ پادشاه انتخاب شده در منطقهٔ خویش و همچنین انتخاب شاهنشاه و یا پذیرفتن رهبری شاهنشاه موجود به عضویت شاهنشاهی فدرال ماد در آمدند و این فرهنگ و آیین کشورداری تا حملهٔ تازیان اگر یکسان نبود؛ همسان بود.

نخستین کشور یک پارچه تنها با تصرف و استیلا بر مبنای کشت و کشتار در زمان سلسلهٔ ننگین صفوی بوجود آمد و این سلسلهٔ ننگین به شیوهٔ «آشوریان» جابجایی اجباری اقوام را آغاز نمودند تا با بر هم زدن ترکیب جمعیتی ادامهٔ استیلای خود را تضمین نمایند. این سیاست در زمان صدام حسین در عراق و حافظ اسد (بر اساس فرهنگ آشوری – سامی) در سوریه نیز به کار گرفته شد تا سلطهٔ عربی بر سایر اقوام را مستحکم نماید.
اکنون زمان آن رسیده است که به تمامی این دردها و زخمهای تاریخی که بعد از حملهٔ تازیان بر پیکر سرزمینهای ما وارد شده است پایان داده شود و بار دیگر اتحادیهٔ سرزمینهای ایران به رسم نیاکانی برقرار گردد و پس از ۱۴۰۰ سال سلطهٔ فرهنگی تازیان و ۵۰۴ سال سلطهٔ فرهنگ «اتحاد بر اساس خونریزی و استیلا» برچیده شده و بار دیگر بنیادهای وحدت ملی ایرانیان به رسم نیاکانی مستقر گردد.
در پی نهادینه شدن «فرهنگ استیلا» در ۵۰۴ سال اخیر توسط صفویان و کشتارها و ستمهای مضاعفی که از سوی حاکمیتهای مرکزی استیلاگر بر سایر اقوام تحت استیلا رفته است؛ فرهنگی تدافعی نیز در کنار آن زاده شده است که به نام «استقلال طلبی» و یا بنا به تعریف پان ایرانیستهای صفوی مسلک به «تجزیه طلبی» مشهور شده است. وجود این اندیشه ها گرچه به خاطر ستمهای مضاعف؛ به خودی خود بسیار طبیعی است اما از نظر ما راه حلی واقعگرایانه نیست و به بهروزی اقوامی که در پی استقلال طلبی گام بر میدارند نخواهد انجامید و آنها را به قطعات کوچکی در حد حیاط خلوت؛ بازیچهٔ قدرتهای بزرگ و همسایگان منطقه ای شان تبدیل خواهد نمود.
اگر به پدیدهٔ جدیدی که به نام «اتحادیهٔ اروپا» مشهور است بنگریم؛ به سادگی میبینیم که کشورهای مستقل اروپایی همزمان با حفظ حاکمیت ملی خود؛ در حال تشکیل اتحادیهٔ بزرگتری به نام اروپا هستند و کشورهای ثروتمندتر نیز به کشورهای فقیرتر اروپایی که به این اتحادیه پیوسته اند کمک میکنند تا در نهایت بتوانند پروژهٔ ایجاد «اتحادیهٔ اروپا» را به طور کامل اجرا کنند و بر خلاف تفسیر و تصور لنینیستها؛ کشورهای اروپایی در پی ایجاد اتحادیه ای که دارای مراکز فقر و بحران باشد نیستند و از هم اکنون با تدابیر اقتصادی در پی از میان بردن کانونهای بحران هستند؛ هر چند که ساکنین اروپا در شرایط کنونی احساس میکنند که در حق آنها اجحاف میشود اما این شرایط مانند درد زایمان پیش از تولد موجودی به نام «اتحادیهٔ اروپا» بوده و پدیده ای گذراست. از سوی دیگر ما شاهد اتحادیهٔ نانوشتهٔ کشورهایی هستیم که اکثریت ترکیب جمعیتی آنها را «انگلو ساکسونها» و یا برادرانشان «انگلو کلتیک ها» تشکیل میدهند و آمریکا و انگلستان؛ کانادا؛ استرالیا و نیوزیلند چنین اتحادیهٔ استراتژیک و نانوشته ای را بوجود آورده اند؛ حتی کشورهای عربی نیز در فکر بوجود آوردن اتحادیه ای بزرگتر به شیوهٔ خودشان هستند لذا «استقلال طلبی» در شرایط کنونی مانند همان چیزی است که در زمان به روی کار آمدن صفویان بر ما رفت. بدین گونه که در آن زمان اروپا به مسیر شکوفایی علمی و صنعتی گام نهاد و ساختارهای قدرتمند صنعتی و تجاری و سیاسی و نظامی خود را بوجود آورد و همزمان با آن ایران به زیر سلطهٔ خرافات و تاریکی و تولید و خواندن حلیة المتقین و بحار الانوار و دعاهای گوناگون و «دفع جن» و شفا خواستن از مردگان و ساختن امامزاده ها و برقراری فرهنگ تکفیری شیعی فرو رفت. (ادامه درکامنت بعدی))
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقاى موافق, درود بر شما, به نظر مى آيد که شما نه تاريخ ايالات متحده امريکا را خوانده ايد و نه قانون اساسى آن را که اينگونه بر ايالات متحده امريکا تاخته ايد. مگر همين ايران شما در دوره هاى مختلف, غير فارس زبانها را قتل عام نکرده است,که اينگونه بر ايالات متحده امريکا تاخته ايد تا با اقاى نورى علا تصفيه حساب کنيد؟ نادرشاه هنديها, پاکسيتانيها و افغانها را قتل عام نکرد, مگر نادرشاه تخت طاوس را از هند نياورد؟ آغا محمد خان قاجار 30 هزار کله در کرمان نبريد؟ صفويان شما و گنجعلى خان والى کرمان کم کرمانى, بلوچ و افغان کشت؟ چگونه اين جنايت ها براى ايران و ايرانى رواست؟ قتل عام کردها را چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب از ياد نبريد؟ شما کجا بوديد که صداى شما آن زمان براى کردها در نيامد؟

بله امريکا کشته است و سرزمين تصرف کرده است ولى در مقابل قرارداد هايى 150 سال پيش با سرخ پوستان بسته است, و مناطقى در داخل خاک امريکا به سرخ پوستان تعلق دارد که خود مختار هستند که قانون اساسى خودرا دارند, پليس و نيروى امنيتى خودرا دارند و نيروهاى امريکايى اصلأ دخالت نميکنند, بعضى از اراضى ايلات متحده را خريده و بعضى را تصرف کرده است, مثلأ آلاسکا را از روسيه خريده است, ايلات لويزيانا را از ناپلئون بناپارت فرانسه خريد, کاليفرنيا را از مکزيک خريد, شرکتهاى امريکايى هر رو کلاس بر عليه تبعيض ميگذارند, و همه جا در شرکتهاى خود اعلاميه زده اند که تبعيض بر خلاف قانون هست و اگر شاهد تبعيض بوده ايد, اطلاع دهيد, در کجاى ايران چنين سنتى رواج دارد, ايران تو فارس زبان را تشويق به مهاجرت به خوزستان, کردستان, بلوچستان ميکند, به آںها شغل, مزايا, منزل ميدهد که دموگرافيک مناطق قومى را عوض کند و اقوام را استانهاى خودشان از اکثريت بيندازد, زمينهاى اقوام را سپاه تصرف ميکند, اقوام را هر روز به دار ميکشد که جمعيت آںها هم کمتر کند, کجاى اين کار ايران وايرانى افتخار دارد؟ مغز ايرانى آنقدر حقير هست که افغانها اجازه ورود به بيشتر استان ها را ندارند, در اصفهان هيچ جيز به افغانها نميفروشند, بهاييان را نجس ميدانند, کجاى اين تفکر ايرانى افتخار دارد, اما به پردازيم به ايالات متحده امريکا, بگفته شما اگر جنگى بين ايالات متحده امريکا و ايران در گيرد, امريکايى ايرانى تبار, امريکايى ميکشد, خير اينطور نيست,من ايرانى تبار هيچ وقت هموطن امريکايى خودرا نميکشم. مگر ايران چى به من داده است که برايش قتل کنم, ايران به جز از نکبت, بدبختى, آوارگى چيز ديگرى به من نداده است,ولى ايالات متحده امريکا, به من زندگى داده است, من را به عنوان يک شهروند مساوى قبول کرده است, به من دانشگاه, کار, خانه, ماشين و زندگى داده است, من حق رأى مساوى با ديگران دارم, ايران همين امروز هم اقليت کشى ميکند, اصلأ ايرانى بودن چه افتخارى دارد که انسان برايش بکشد؟ اگر نميدانستيد, بدانيد که قانون اساسى امريکا, اول حقوق شهروندى را تضمين ميکند که کسى حق تعرض به آن را ندارد, بعد از آن به اکثريت اجازه حکومت ميدهد,قوه قضاييه مستقل دارد که هيچ وابستگى به دولت منتخب ندارد, اينکه فرموديد در امريکا 2 حزب وجود دارد و امريکا 2 حزبى هست يک دروغ محض هست, صدها حزب حزب در ايالات متحده وجود دارد که لينک اسامى اين احزاب را همينجا مى نويسم, اما فقط 2 حزب سياستهاى جمع کردن پول را بهتر ميدانند, هرکس که پول بيشترى داشته باشد و تبليغ بيشترى در تلويزيون, راديو و روزنامه بکند, سخنرانى بيشتر بکند, و برنامه بهترىداشته باشد, برنده ميشود, شما حزب ليبيرتاريان, حزب سبز, حزب قانون اساسى, و چندين احزاب ديگر را از قلم انداخته ايد که خواننده را منحرف کنيد. لينک صدها حزب امريکايى https://en.wikipedia.org/wiki/List_of_political_parties_in_the_United_States
اما چرا شما با تلاش آقاى نورى علا براى يافتن راه حلى, براى دموکراتيزه کردن ايران مخالف هستيد؟..................... آقاى نورى علا هيچ شاهکارى نکرده است, فقط از من و شما و بقيه ايرانيان در خواست کرده است که نظرات خود را در يک کنفرانس بيان کنند, راه حلى پيدا کنند, کجاى اين کار بد است؟ اگر من جاى اقاى نورى علا بودم, اين وظيفه را به شما ميدادم که شما مشهور بشويد ولى چنين کارى را انجام بدهيد که حسادت شما فروکش کند.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

علي رضا -ی گرامی،
مطلب شما را دیدم. کوتاه باید بگویم :
- درمورد موضوع طرح شد چیزی نمی توانم مطرح کنم ، چون در آن «محیط» نبودم - و با سازمانهای نامبرده ام در آن محیط نیز سروکاری نداشته ام.
- اما از نظر تئوریک آنچه به من می تواند مربوط شود این است که:
- من در زمان شاه و بعدها نیز منتقد سوسیالیسم موجود بودم.
-همینطور منتقد فنومن «بستگی، به معنی متضاد "باز" بودن و دموکراتیک بودن» و «دگماتیسم یا ایده لوژیک بودن» در «سازمانهای بسته ی چپ و غیر چپ» بوده ام.
-درمورد حکومت دینی -گروههای اسلامی و روحانیت بخصوص خمینی- تحلیل من از پیش از 57 و بعد ، مبنی بر خواست آنها-از نظر آمال اقشاراجتماعی - استقرار «دیکتاتوری دینی» توسط «سرمایه ی تجاری و روحانیت» بود .
-این اندیشه ها در طی زمان ،درستی خود را نیز «اثبات» کرده اند.
----------

در مورد کسب حقوق خلقها ، از جمله آذربایجان- از پیش از 57 -بر اندیشه ی «برابری و آزادی» در همه زمینه ها- و «دوستی و همبستگی» آنها - برای پیروزی تکیه کرده ام وهنوز هم بر این اندیشه ام. و استقلال را در امور محلی همیشه قابل تحقق یافته ام.
ایده ی « عدالت اجتماعی و رفع استثمار» را که اندیشه ی چپ است درست دانسته و میدانم.
با «جنبش فدایی و کلا چپ» از آغاز با این مواضع برخورد کرده و در آن شرکت داشته ام. بخصوص جنبش فدایی . با مرزی که با چگونگی تئوری مبارزه ی مسلحانه داشتم. این موضوعات تاکنون کم و بیش در نوشته هایم نیز منعکس است.
نوشته شده توسط: محمدرضا لوایی

آقای یوسف آزربایجان ابا شما موافقم. نباید بگذاریم ناپختگی سیاسی کار دسنمان بدهد. باید بدانیم کی ،چگونه و کجا به اختلافات درونی بپردازیم. اصولن فدرالیسم تعریف ناشدۀ کنونی نسخۀ مطمئنی نیست که می پیچند. و تفریبن به نفع تمامیت خواهی است.

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-حضرت ابوالفضل العباس عزیز.قوربون آن دست های دراز ونام مبارکت توکه میتوانستی هم شفابدهی وهم میتوانستی درمیدان کربوبلا هزاران سریزیدیان رادردوثانیه به زمین بریزی ولی نتوانستی وسرخودویارانت راباددادی .
عزیزدل خواستی راه بروی دویدی شایدهم پریدی وو...
ماآدرس ترکیه وآزربایجان وترکمستان.قبرس.ازبکستان.قزاقستان وقیرقزستان وخیلی ازحمهوری های خود مختارروسیه رامیدانیم .شایدشماآدرس تاجیکستان وغرب افغانستان رانمیشناسی ولی ماحتی بهترازشمامیدانیم که درافغانستان و تاجیکستان (خواستگاه فارس ها)وهم ترکیب جمعیتی چطوراست وچندنفرترک وتاجیک (فارس)هزاره وپشتودراین کشورها زندگی میکنند.
عزیزدلم این ره که توخواهی رفت تاجیکستان خواهدبود.به ماراه نشان نده هنوزتوراه خودرانشناخته میخواهی به راه نشان دهی؟..... بعدبمامحل زندگی نشان بده .

نوشته شده توسط: Anonymous

. آقای توکلی اگر خطری موجود و قابل حس است آنوقت راه چاره و حل نیز باید تیز و مشخص باشد ولی از این جمله شما مشخص میشود که شما راه حلی برای مبرم ترین مشکل جامعه که حتی بشکل خطر نیز عنوان میشود ندارید عین جمله شما « اما تجربهءتمامی کشورهای مشابه ایران نشان می دهد که، از جمله برای رفع تبعیض و استبداد مرکزی، نوعی خودمختاری در عرصه های اداری، فرهنگی و اقتصادی ضروری می باشد. » این جا میشود سوال کرد که چرا از ابراز شکل نیز اداری و راه حل اباء دارید گفته شده میشود « نوعی خودمختاری». معنی این یعنی بدون آلترناتیو بودن بشکل سرکوب رژیم شاه- شیخ. البته بنظر من جریان تابو سازی حقوق ملل در ایران توسط وزارت اطلاعات رژیم کار خود را کرده و حتی روشنفکر مستقلی مثل شما نیز نمیتواند پیشنهاد مشخصی را بدهید و به بیان دیگر تا اندازه ای زیر مسئولیت بروید

نوشته شده توسط: Anonymous

ابراز همبستگی با بانوان ایرانی که در این هوای گرم و دود زده ایران زیر اختناق بربریت اسلامی مجبور به پوشیدن لباسهای خفقان اور شده اند . همبستگی با بانوان ایرانی که در این ماه شیطانی رمضان از نوشیدن و خوردن در رستوران و خیابانها محروم هستند. دراین دیار کفر در این روزهای گرم تابستان بانوان با لباس دلخواه خود در خیابانها و پارکها و رستورانهای شهر مینوشندو صدای خنده و شادی فضا شهر را پر گرده است. اگر بهشتی وجود دارد همین جا است وجهنم قرانی در همان کشور ما ایران. ارزومیکنم روزی هموطنهای من بویژه بانوان ازادنه بدون اجبار شرع متجاوز وبیگانه با ما برسر گور متجاوزان اخوند ها به پای کوبی و رقص بپردازند وبانگ نوش انوش تا خود خانه کعبه و به درون غار حرا برسد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای لوائی بنظر من شکل اداره ملت آذربایجان جنوبی را خود اهالی آذربایجان جنوبی تعین میکنند و آنهم مراجعه به صندوق های رای است تا مشروعیت بین الملی نیز دریافت کند . و اما در رابطه با تلویزیون بی بی سی ، بنظر من خانم صبری تا اندازه ای بدام دعوت کنندگان افتاد و در مقابل نظرات آقای کامرانی عکس العمل نشان داد و اگر مدت زمان برنامه اجازه میداد برنامه به جدال فدرالیزیم و استقلال تبدیل میشد و آقای تمامیت خواه ناظر برنامه میشد و این درس خوبی برای آینده .