Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

دوست عزیزآقای دکتر
آنچه که موجبات عدم خوشبختی و خرسندی از وضعیت موجود و فعلی را برای کلیه ی (به قول شما سروران) ملت های گرسنه و بیکار و نا امید ساکنین منطقه ای به نام( مندرآوردی) ایران که جهانیان آن را با عنوان جمهوری !!اسلامی!! ایران می شناسند؛نه نتیحه ی فرهنگ عربی است که با استیلای دین اسلام ونه نتیجه ی مذهب تشیع که با ترک های صفوی و نه حکومتی به قدمت 37سال که سران قدرت ذر آن نه تنها فقط از یک ملت! بلکه با داشتن انواع ملیت های ! فارس و ترک و کرد و لر و عرب و بلوچ و گیلک و هندی و عراقی و انگلیسی و آمریکایی و روسی و ...!!!که نبود آموزش به زبان مادری بوده و تمام تلاش شما بزرگواران گسیل داشتن تمامی خلق های تحت ستم(تا دیروز)وملت های تحت ستم(امروز) برای آموزش به زبان مادری برای تمامی ملت ها از کی!؟ از جمهوری اسلامی؟ یا ملت فارس حاکم؟

آیا به راستی ملت فارس!به صرف زبان فارسی که آنهم بیش از 70% واژه های آن زبان عربیست که فقط زبان ارتباطی و اداری می باشد ، حاکم است؟؟.آیا اگر زبان کردی زبان آموزشی و اداری میبود ،می شد گفت که ملت کرد حاکم است.چرا سعی دارید مسیر واقعی مبارزه ی فعلی ملت های ! ایران را برای دست یابی به زندگی بهتررا به حاشیه هدایت کنید.آموزش به زبان مادری؛تعیین زبان رسمی برای تماس ملت های شما با هم همگی در ایران فردا درست خواهد شد.اگر تنها غم شما زبان باشد.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

پدیده ی «انقلاب» ، خیزش عمومی ، جنبش ، هیچ ربطی به «اراده » -ی افراد ندارند.
این فکر عوامانه است که من درخانه می نشستم انقلاب نمی شد.
36 سال است خیلی ها میخواهند انقلاب کنند ولی چیزی اتفاق نمی افتد.
انقلاب رخداد ا ست . "طبیعی -اجتماعی" ، که در طی دهه ها در دریای جامعه متولد میشود و ناگهان چون توفانی اجتماع را فرا میگیرد.
تنها اصلاحات مداو م « پایه یی- روبنایی» ست که میتواند راه سد پیشرفت جامعه را باز کند و مانع بروز توفانها شود. در جایی که از چنین دگرگونیهای «پایه یی و روبنایی» خبری نیست ، رخداده ها ی انقلاب،خیزش عمومی،جنبشها امری اجتناب ناپذیر است.

انقلاب بعنوان توفان اجتماعی به «شرکت کردن یا نکردن افراد » ، به خیابان رفتن یا در خانه نشتن من و شما ربطی ندارد. در پدیده های اجتماعی ، خصوصیت اجتماعی حاکم است نه قوانین فردی.

دریا از قطره های آب تشکیل شده ولی در دریا میتوان قایق رانی کرد -اما در قطره چنین کاری ممکن نیست.

وقوع پدیده های اجتماعی مانند انقلاب به اراده ی افراد مربوط نیست؛ اما« کنترول آن» در صورت آمادگی درست قبلی به « سازمان یافتگان» مربوط است.
«روحانیت، با سازمان یافتگی سنتی » با «اوتوریته ی سنتی» با فکر عمدی «کنترول و تصاحب» قدرت انقلاب ، در مدت «کوتاه» توانست کنترول انقلاب بهمن را در دست گیرد و آنرا به ساحل خود هدایت کند. خارجیان هم از این کنترول و تصاحب قدرت با ترس از «نیروهای مترقی» غیر روحانی به خاطر حفظ منافع خود «حمایت» کردند. که از ادامه ی حکومت حاکم نومید شده بودند. و حفظ وجودش را غیر ممکن میدانستند.
غرب هم با سیاست« حمایت از روحانیت »توانست به نوعی در کنترول انقلاب شرکت کند. و آنرا به «ساحل سرمایه و امیال روحانیت» بکشاند.

رخداد انقلاب شبیه روخداد یک توفان دریایی ، یا سیل طبیعی ست. و کنترول آن هم همینطور.
کنترول انقلاب نیاز به «سازمان یافتگی کافی- فکر و تجربه ی غنی- قصد آگاهانه تصاحب قدرت آن» دارد.
این استعداد را در داخل روحانیت داشت و درخارج کشورهای ذی نفع.
متأسفانه «نیروهای روشنفکری و سکولار» این لیاقت را نداشتند. و هنوز هم ندارند.
نشانه ی وجود این لیاقت تحقق ائتلاف های «بزرگ و کوچک» در داخل و خارج از سوی نیروهای مترقی
برای استقرار «دموکراسی-رفع تبعیص-عدالت اجتماعی-فدرالیسم» است.

نیروهایی که باید برنامه ی «کنترول انقلاب دوم و کسب قدرت» را در روی میز خود داشته باشند:
«چپ+دموکراتها+نیروهای ضد تبعیض اتنیکی». این ائتلاف ضرورت گذر از حکومت ارتجاعی حاکم است. بر محور خواسته های استقرار «دموکراسی-رفع تبعیص-عدالت اجتماعی-فدرالیسم» .

نیروی های اتنیکی جدایی خواه باید برنامه ی خود را «دو مرحله یی کنند.» : استقرار فدرالیسم- طرح جدایی دموکراتیک درصورت نیاز در سیستم فدرالیسم» .

نوشته شده توسط: lachin

آقای ایرج.. این شما هستید که نامی از ( جمهوری باکو... آران...ایران شمالی ) اسم می برید . اگردر کامنت های من, از کلمه کشوری را بنام (آ ذربایجان جنوبی ) اسم برده ام را یافتید آن وقت حق دارید از من مختصات این کشور را بخواهید.. من که در کامنت هایم از کشوری بنام آذربایجان جنوبی اسمی نبرده ام . این تنها بخاطر این است که مطالب سطحی من نشان می دهد که کشوری که به نام آذربایجان جنوبی باشد در نقشه جفرافیاهای دنیا نیست. نتیجتآ از اینکه شما اسمی از جمهوری باکو را بردید من حق این سوال را از شما دارم. و شما هم حق اینکه به سوال من جواب بدهید و یا ندهید را هم دارید. امیدوارم که « کارتوگرافی» شما هرچه سریع تر پیشرفت بکند. به امید آن روز...

نوشته شده توسط: Anonymous

سبلم-درتمام تاریخ بشریت ازمیمون یاآدم وحواتاانسان امروزی به اندازه صدسال اخیرکه توسط فارس ها حاکم برایران بوده ومارا درعقب ماندگی محض نگه داشتندپیشرفت نداشته است.
علت جهان سومی بودن مردم ایران نتیجه مردم وایران فروشی به استعمارگرانگلیس بخاطرحاکمیت فارس هابوده است وحرف زیادی فرافکنی وخودرااززیراین اتهام خلاص کردن است.
اگرتورکی هم درحاکمیت این صدساله درراس حکومت بوده برای شریک جرم کردن آنهادرتقسیم بیت المال وشریک جرم وبدنام کردن تورک ویادیگرملل بوده است.
البته تنهاتورک هاراباخودشریک نمی کردندازکرد.عرب.بلوچ .ترکمن .دیگرملل هم وسوء استفاده دردزدی وسرکوب کرده اند.
این سیاست الغایی استعماری ازطرف انگلیس واکنون استعمارگران است.

نوشته شده توسط: lachin

آقای کرمی.... یکی از دلایل پیشرفت آمریکا همین (( رقابت)) در همه حوزه های علمی و اقتصادی است. انسان در فضای باز سیاسی و رقابت پیشرفت میکند. رقابت باعث « تحرک فکری» میگردد. در شوروی سابق چون رقابت نبود , حرکت اقتصادی راکد و فساد اقتصادی جایش را گرفته که به بخاطر نوع حکومت تک حزبی هم متلاشی شد. این فساد اقتصادی چنان در بطن جامعه رسوخ کرده بود که بعد از فروپاشی شوروی و به وجود آمدن 15 جمهوری جدید , هنوز این فساد, دامنگیر این جمهوری هاست . من نه فدرالیست از نوع آقای نوری آعلا آمریکائی هستم و نه از نوع فدرالیست شما از نوع آلمانی هستم. من طرفدار استقلال تمام ملل غیر فارس در ایران هستم که بعد از اسقلال این جمهوری های ( نوع حکومت ها ) را تعین خواهند کرد. در ضمن اگر به کامنت من توجه بکنید من از مردمان (( خوزستان)) حرف به میان کشیدم نه از مردمان عرب.. یک خوزستانی میتواند هم عرب باشد و یا ترک

و یا فارس و یا مازندرانی. ولی اگر در باره مهاجرت ملل ساکن ایران حرف بزنیم لازم دانستم که به اطلاع شما برسانم که تمام ملل ایران مهاجر هستند به غیر از بلوچ ها. شما در باره مهاجرت بلوچ ها به فلات ایران هیچ سندی نمی توانید پیدا بکنید. بلوچها مردمان بومی این منطقه هستند. و اما در باره اینکه نوشته بودید که (( بی جهت نیست که قم مرکز پرورش شیعه گری است و حکومتهای تُرک تبار آنرا به مرکز اندیشه ورزی و جهان بینی تبدیل کردند)) .. من بار ها به این نقطه اشاره کرده ام که اگر ( ترک تباران) باعث عقب مانده گی بخاطر مذهب شیعه در ایران شده اند و تنها هزار و اندی حکومت کردند , شما فارس تباران در عرض این دوهزار و پانصد سال در کجا تشریف داشتید؟ بهترین ها را برایتان آرزومندم...
نوشته شده توسط: Anonymous

بسلام-باپوزش ماتورکان این زبان والفبای آنرایادبگیرم دق مرگ می شویم.ازاینکه سفرراصفرنوشته ام عذرخواسته هرچندکه این مشکل کلی زبان زوری وباالفبای عربی آن عادی است.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای لاچین هر وقت شما در نقشه های جغرافیایی معتبر منطقه ای به نام آذربایجان جنوبی را نشان ما دادید بنده نیز مختصات دقیق جغرافیایی جمهوری باکو(اران یا به گفته بعضی ایران شمالی )را به شما نشان خواهم داد.

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-من دیروزازصفراستان لرستان برگشتم.یک ماه پیش به آزربایجان .گیلان ومازندران رفته بودم.درهرصفری که به یکی ازاین استان هامیروم سعی میکنم به تعدادی ازروستاهاسری زده درتمام طول عمرخوددر60سال این کاررابشکلی انجام میدهم.
حتی به مسافرت های خارج هم که می روم سعی میکنم محیطی که ازآن مناطق میگذرم بادیدخودبافت جغرافیایی واجتماعی رانگاه منتقدانه داشته باشم .
آیاهیچ فکرمیکنیدکه اگرمایک میلیون بشکه نفت ویاده میلیون داشته باشیم فرقی بحال هیچ کدام ازروستاها وقشرپایین جامعه نداشته است.
تنهاتعدادی دولتمردان ازاین منبع زیرزمینی برای اهداف سیاسی بهره جسته وروستایی تنهاسودی که ازاین نفت داشته مهاجرت به شهروترک ولایت ویرانی ولایتش بوده است.
فدرالیسم یک آرمان رویایی درکشورایران بوده ومن فکرمیکنم دوران آن نیزدرایران پایان یافته وشئونیسم فارس بخاطر خودخواهی ودردست داشتن قدرت درصدسال پیش این فرصت راسوزانده

است.
وهمانطورکه دوران کمونیسم سپری شد،دوران فدرالیسم نیزمتاسفانه درایران پایان یافته واکنون بازهم تعدادی بخاطرخاکپرستی وتمامیت خواهی برطبل حکومت فدرالیسم می کوبند.
فدرالیسم یک فرصت ونیازبه تمرین جهت دموکراسی داشته وصدسال پیش این فرصت توسط استعمارگرانگلیس باهمکاری پان ایرانیست وشئونیسم سوزانده شده است.
اکنون عصرهویت طلبی وپاره شدن زنجیرهای استعمارداخلی است واگربدرستی هدایت نشودبه سرنوشت مردم سوریه وعراق دچارخواهیم شد.نیروهای سیاسی بایداین موضوع رادرک کنند.
پول نفت تنهابرای خروج ازبحران ترافیک برای جاده سازی وسرمایه گذاری درمناطق فارس ومرکزبقیه هزینه کردحکومت به ارتش وپلیس برای سرکوب وتقسیم بین مسئولان هزینه شده است .
علاوه براین مبالغی نیزدزدیده وبه بانک های خارجی انتقال یافته است.اگرخوزستان ودرآمدآن نبود،نبودآن بهترازبودآن برای کل ملیت های ایران بود.
نوشته شده توسط: بابک آزاد

جناب ریاضیات بنظر می آید بکار گیری کلمه « آذربایجان» » در شما باعث فوبی تجزیه ایران می شود متاسفانه در این مورد من نمی توانم به شما کمک کنم فقط توصیه می کنم با آب سرد دوش بگیر و یک فنجان چای قند پهلو نوش جان کن شاید مفید واقع شود

نوشته شده توسط: Anonymous

برای این بانوی سالخوره وهزاران انسان فریب خورده دستگاه مخوف اسلام شیطانی رجوی بی نهایت متاسفم. همه این افراد از زن تا مرد از کودک تا کهنسال همه قربانی اهداف قدرت پرستی رجوی شدندو اساسن نیازی به این گونه انقلابیگری های قرون وسطائی نبود. نه این ها نشان افتخار نیست بلکه بشتر سند جنایت علیه بشریت و انسان ایرانی است که قرنها مورد تجاوز دین اسلام وتشیع و مدافعان و مروجان این ائین پلید شیطانی قرار گرفته اند.امیدوارم که روزی وجدان اگاه ادمی درمقام دادرسی از این همه تبهکاری بر اید.

نوشته شده توسط: Anonymous

اینگونه بنظر میرسد که عدم پیگیری پدران ما د ر به ثمر رسیدن اهداف مشروطه و بوجود امدن جنگ اول و انقلاب شوروی نقشی منفی در کشور ما بجا گذاشت.جنگ دوم و اشغال ایران و بوجود امدن حزب توده تیر خلاص به مشروطه و حکومت قانون و شویق سازماندهی شده تخریب و بی وطنی و جهان وطنی شدن در ایران شد.حزب توده رهبرفکری اکثریت با سوادهای ایرانی شد واین خود زمینه ساز کودتای 28 مرداد گردید چرا که اخرین مدافع مشروطه مصدق بیشتر از سوی جزب توده مورد دشمنی قرا رگرفت.رها کردن کار قانونی و گرایش به اندیشه انقلابی حزب توده ودشمنی با هر چه رنگ ازادی و دمکراسی وملی دارد جامعه ایرانی را دچار دشمنی و بدبینی و فرار از مسئولیت کرد.شعار ویرانگر خلقهای تحت ستم را که تا کنون هزاران گشته و مدعی و مخالف و موافق در کارنامه خود دارد را باید در اهداف خارجی حزب جستجو کرد.

برجسته کردن زبان مادری دین ونژاد و استان زندگی و خلقهای گوناگون همه دست اورد منفی حزب توده در ایران است.هزاران ایرانی با ارزوهای انسانی روانه میدان مرگ غربت و دربدری شدند چرا که مسخ یک رویا شدند.مشکل نه زبان است ونه مردم پارس .گناه اصلی متوجه پیام اوران دروغین عدالت و برابری و مخالفان بهره کشی است که در بزنگاه تاریخی همه حرفها فرامش شد و خود هیولائی بدتر از اژدهای اسلامی شدند. انکه استقلال فکری ایرانی را از هر شهر ده کوچه بازار به غارت برده است نه زبان پارسی بلکه مکتب چپ است.
نوشته شده توسط: Anonymous

یاسین صالح (قاتل/داعشی) سر رییس فرانسوی اش را بریده است. + عکس. سیفی قاسمی زنده است!
http://www.archiverosa.blogspot.com/

نوشته شده توسط: Anonymous

چرا آذری های تجزیه طلب واژه پیشنهادی چپ یعنی " خلقهای ایران " را مورد برنامه و توجه قرار نمیدهد ؟ از جمله استانهای فارسی زبان در مقابل آذری زبان میتوان استانهای زیر را نام برد - استان خراسان ، کرمان ، فارس ، لرستان ، اصفهان ، کهکیلویه و بویر احمد ، بختیاری ، گیلان ، مازندران ، ایلام ، یزد ، سیستان ، تهران ، مرکزی ،و..و..و.... حالایک ترک تجزیه طلب بگوید فارس زبانها در اکثریت هستند یا آذری زبانها ؟ دروغ و تحریف و جعل شما چند نفر را رسوا و نابود خواهد کرد . .....را میتوان با صداقت و مطالعه برطرف کرد . 75 میلیون ایرانی در مقابل دروغگویان تجزیه طلب صف کشیده اند .

نوشته شده توسط: Anonymous

پانفارسیسم تمامیت خواه در نقش شاه و شیخ هردو سر و ته یک کرباسند. همین آقایان تمامیت خواه به اصطلاح اپوزیسیون که اعم از چپ و راست، و ملی و مشابه آن، که نزدیک سی سال است تو خارج نشسته اند، و بظاهر از دمکراسی دم میزنند، و بهتر بگوئیم، ادای دمکرات ها را در می آورند، با ابراز تاسف در انزوای خود پوک شده اند. و تعداد قابل توجه شان نیز در اثر درد و رنج و غم دوری از زادگاه خود به سبب بیماری های مختلفی از قبیل سکته مغزی، سکته قلبی، نا امیدی، آواره گی، احساس پوچی، و سایرعوامل روحی روانی، بعضا خودکشی، و یا در اثر اختلالات روحی، و جسمی از کار افتاده اند. و یا اینکه بر اثر دوری از خانوادها و عزیزان خود و عدم انطباق با دنیای خارج و تنهائی و بیکسی، در همان سنین جوانی بطورغیر منتظره به دیار باقی شتافته اند. و آن تعداد باقیمانده شان که سنشان از مرز 65 و 70 نیز عبور کرده و بعضا بمرز هشتاد و یا بیشتر

رسیده اند، و بتدریج قوه بنائی و شنوائی خود را از دست داده اند، و باید هنگام صحبت با ایشان برسرشان فریاد بکشی تا حرفهایت را بشنوند و متوجه بشوند، دیگر چه انتظاری باید ازچنین نسلی داشت؟ آن دسته ای هم که بظاهر توانائی جسمی دارند، و مدام حرفهای سی سال پیش را بدون ذره ای نو آوری تکرار میکنند، با وجود زندگی درغربت خارج، افکارشان درهمان فضای فئودالیسم ایران سیرمیکند. و برای استتارآن، و روشنفکر جولاندن خود، آثارمارکس را نخوانده، کمونیست شده اند، و آنرا وقت و بی وقت چاشنی حرفهایشان میکنند، تا بقول خودشان مترقی بنظر بیایند، اما درته دلشان همان رسیدن به اقتدار و بدست گرفتن پست و مقام و ارضای عقده های سرکوب شده شخصی خود هدفشان است. و اگر نسل جوان و تحصیل کرده و آگاه به مسائل جاری، به اینان میگوید، این راهی که شما میروید، دیگر خریدار ندارد، و کهنه و پوسیده شده است، و مردم و ملل و خلقهای جغرافیای موسوم به جهنم ایران دیکتاتور و حکومت متمرکز نمیخواهند، و یکقرن تجربه برده گی، ظلم و ستم و زندان و شکنجه و چپاول ثروت مملکت کافی است، دومرتبه مشتی سینه چاک می افتند وسط، و مثل عوامل رژیم اسلامی تهران، با انگ زدن به خواست، وحقوق مسلم خلقها میخواهند دوباره یوغ بردگی را بر گردشان بیاویزند. و اگرهمینها که اغلبشان از نظرغریزی تشنه مقام و قدرت و ثروتند، اگر روزی در جغرافیای موسوم به جهنم ایران صاحب پست و مقامی بشوند، از شاه و شیخ نیز دیکتاورترخواهند شد. دلیش خیلی ساده است. سالی که نکوست، از بهارش پیداست. اینان در طول عمرشان نسل اندرنسل، سرکوب شده اند، و یا از محل کار و زندگی خود مطرود و یا تبعید شده اند. و در طول زندگیشان جزسرکوب و دیکتاتوری چیزی را تجربه نکرده اند، از کجا باید دمکرات باشند؟ دمکراسی و ارکان آن یک علم است که از طریق فیلسوفان و مکاتب فلسفی ومصلحان اجتماعی در طول هزاران سال تدوین شده است، و در دانشگاههای معتبرغرب تدریس میشود، و برای یاد گیری آن سالها صرف وقت لازم است. حال سئوال این است که علم دمکراسی، و یا پارلامنتاریسم سیاسی اروپائی را اینان در کجا آموخته اند؟ دمکراسی و یا پارلامنتاریسم سیاسی را باید بصورت علمی اول شالوده و ارکان آنرا آموخت. و اول ازهمه، بدان باور وجدانی و انسانی داشت. و بحقوق طبیعی و زبان و فرهنگ و سایر تعلقات ملل مختلف احترام گذاشت. و از راسیسم نژادی، و تحمیل زبان و فرهنگ خود به دیگران پرهیز کرد. و به دیگران نیز مثل خودت حق حیات و حقوق انسانی قائل شد. در تمام زمینه ها! چه در زمینه آزادیهای فرهنگی، چه در زمینه آزادیهای زبانی، چه در زمینه آزادیهای سیاسی، چه در زمینه آزادیهای اجتماعی، چه در زمینه آزادیهای اقتصادی، چه در زمینه آزادیهای هنری، ادبی... والا آخر! و بدون آن ثبات و صلح و آرامش فکری، و دوستی و صلح، در یک جامعه غیر ممکن است! نمونه اش جهنم ایران، و تمام کشورهای مشابه آن. اکنون وقتی به اینان میگوئی، آقاجان! شما که هیچ کاره ای، حرفهای گنده نزن، و خود را قیم و وکیل مردم بحساب نیاور! در ایران ملل مختلفی با زبان مختلف و فرهنگ مختلف و آداب سنن و رسوم مختلف، در جغرافیای مختلف، با مذاهب مختلف زندگی میکنند، هر خلقی، ویا ملتی باید خود سرنوشت خود را بدست بگیرد. و تقسیم قدرت شود. و با موازنه تقسیم قدرت میشود حقوق خلقها را رعایت کرد، در چنین صورتی است، که میتوان از احترام به نوع انسان، و حقوق او، و از دمکراسی حرف زد. اما دوباره عده ای می افتند وسط، و شروع میکنند، به دری و ری گفتن، که گویا جغرافیای موسوم به جهنم ایران ملک شخصی شان است، و مردم و ملل ایران، نیز بردگانشان. حال سئوال این است، که اگر همین فسیلها با افکار بتن آرمه شده که عمری درانزوای خارج پوک شده اند، اگر فردا برحسب اتفاق بر مسند قدرت بنشینند، بهتر از شاه و خمینی خواهند بود؟
نوشته شده توسط: Anonymous

لطفن از زبان نیمی از جمعیت ایران حرف نزنید . در زمان شاه ، زنان مرفه و طبقه متوسط یک عروسک و رقم آمار وسیله تفریح بود ند. زنان اقشار پایین هم در همین فلاکت فعلی میزیستند . در زمان شیخ هم زن یک شبح شیطانی است که مو و پوست و لبش مومنین را گناهکار و حالی مالی میکند .

نوشته شده توسط: Anonymous

Herve Cornara was the boss at ATC-colicom in Chassieu, France. His severed head was found surrounded by ISIS flags on Friday
The ISIS fanatic accused of decapitating a French factory boss took a selfie with the severed head, it was revealed today.
A source close to the investigation said the photograph of Herve Cornara's head with suspect Yassin Salhi, 35, was sent via WhatsApp to a Canadian mobile phone number.
Investigators said it was not possible to fix the location of Salhi's contact, but it has been reported the recipient of the message was in Syria where ISIS has seized swaths of territory.
Conara's head was found pinned to the gates at the American-owned Air Products factory in Saint-Quentin-Fallavier, surrounded by two Islamist flags, on Friday.

http://www.amharicmovies.com/news/world-news/26654-suspect-arrested-over-terror-attack-on-french-gas-factory-took-a-selfie-with-victim-s-severed-head-before-being-detained-by-police.html
نوشته شده توسط: ناصر کرمی

جناب آقای ... Lachin.....در این شکی نداشتم که برای رفت و آمد شهروندان آمریکایی در سیستم فدرال آنها به ویزا و پاسپورت احتیاجی نیست و میتوانم بگویم که بر شناخت سیستم آمریکا و فدرال آن تسلط و شناخت نسبتأ کامل دارم.
عرض شود من برای شناخت و تحقیق " اپوزیسیون سیاسی" در 5 ساختار حکومتی مختلف در کشورهای غرب، ازجمله آمریکا، انگستان، آلمان، فرانسه، و سویس، 6 ماه وقت گذاشتم.
برای شناخت سیستم دوآلیسم فدرال آمریکا، "کتاب سند فدرالیسم آمریکا" که در کتابفرشی ها هم یافت نمی شد ( چون یک کتاب دانشگاهی هست) سفارش دادم. این کتاب به زبان آلمانی در 602 صفحه است.

نام این کتاب هست: die Federalist-Artikel میباشد که در این کتاب به نظریات 3 نفر بنیادگذاران سیستم فدرال امریکا بنامهای : Hamilton/ Madison/ Jay و به پروسه های بعدی آن پرداخته شده است.

آنچه مسلم هست سیستم فدرال آمریکا، یک ساختار و پرنسیپ دوآلیسم ( رقابتی) است. که با سیستم فدرال آلمان تفاوت اساسی دارد، چرا که سیستم فدرال آلمان رقابتی بشکل آمریکا نیست،
در آلمان ایالتهای جنوبی آلمان که از نظر اقتصادی و تکنولوزی پیشرفته هستند، از درآمد سالانهء خود میلیارد ها یورو به سایر ایالتهای ضعیف کمک میکند و یا به صندوق سراسری می ریزد. شما تصور کنید، در یک سیستم رقابتی مانند آمریکا استان خوزستان و تهران و یا آذربایجان با سیستان و بلوچستان با مشهد و قم و یا به همان زادگاه نوری علا مازندران رقابت اقتصادی و انرژی بکند ؟.
از این گذشته مرز جغرافیایی حکومتهای محلّی و مستقل آمریکا مشخص بود، که این 13 حکومت محلّی، اوّل الیانس و کنفدراسیون را تشکیل دادند، پس از آن فدراسیون، و در نهایت بشکل فدرال زیر یک سقف جمع آمدند،
حال چگونه میشود در سیستم رقابتی اقای نوری علا مرزهای جغرافیایی بین ایالت ها را تعیین و مستقل کنند، آنوپس از آن آنها از هم جدا، آنوقت کنفدراسیون، فدراسیون، و آنوقت یک فدرالیسم دوآلیسم را در ایران پیاده کنند.
متأسفانه آقای نوری علا سالهاست که در آمریکا زندگی میکنند ولی هنوز سیستم فدرال آنرا درک نکرده و شناختی عمیق از آن ندارند، سالها در انگلستان که بنیادگذار و زادگاه لیبرال دمکراسی است بسر برده اند، ولی
ولی در افکار و رفتار ایشان نشانی از لیبرال دمکراسی که هیچ حتّی از دمکراسی هم ندارند. آن دوران که هر کس دو قطعه شعر بند تنبانی بی سر وته را می سرود و یا از این و آن می دزدید، و بخاطر آن انتظار داشت سایر افراد جامعه اور بستایند و از همان اوّل مزایای حقوقی و حقیقی خاص و مبلغ کلان دوران بازنشستگی اش تآمی شود گذشته است. ایشان بهتر بود مرجع تقلید شود تا روشنفکری و اندیشه گری و سیات ورزی مدرن امروزی.

درمورد مردم عرب ایرانی استان خوزستان، من اگر از موضع تدافعی در مقابل پان ترکیسم و پان عربیسم پرخاشگر بیرون ایم و در موضع حقوق فردی و شهروندی صحبت کنم، خواهم گفت که هر کس که در چهار چوب جغرافیای سیاسی ایران زندگی کند و یا تابعیّت این جغرافیا را داشته باشد برای من ایرانی است و از تمامی حقوق مانند هر ایرانی دیگر برخوردار هست و از نظر حقوقی شاهزاده رضا پهلوی و یک عرب از هر قشر طبقه برای من یکسان هستند ، محورمیتهایی را که مردم عرب در خوزستان متحمل شده اند ایرانیان دیگر را هم شامل شده است.
امّا اینکه میفرمایید که خوزستان به اعراب تعلق داشته و دارد، امری غیر منطقی و بدون پشتوانه است. مردم عرب استان خوزستان با لشکر کشی اعراب و مسلمانان به ایران آمده اند و در خوزستان ساکن شدند، حتّی در خراسان و در استان فارس و شیراز هم مهاجرت کرده و نسلهای بعدی آنها هم بصورت خانوادگی وجود دارند. لطفأ بحث نا مربوط وابستگی اعراب خوزستان را به تمدنهای شش گانه بین النهرین را به میان نکشید که بی مورد هست و من شما را همراهی نخواهم کرد.

بنا به تحقیقات یک استاد آلمانی مردم قم هم از طرفداران و پیرو حزب علی ( شیعه) بودند که با سرکوب عباسیان و بنی امیه از سراسر ایران جمع شدند و در شهر قم ساکن شدند، بی جهت نیست که قم مرکز پرورش شیعه گری است و حکومتهای تُرک تبار آنرا به مرکز اندیشه ورزی و جهان بینی تبدیل کردند.
نوشته شده توسط: Anonymous

مدیر عامل و رئیس شرکت ایرپروداکتس (Air Products) که در فرانسه مورد حمله تروریستی قرار گرفت یک ایرانی آمریکایی به نام سیفی قاسمی است. به نوشته "دیلی‌میل" آقای قاسمی متولد ۱۹۴۴ در مشهد است.
او لیسانس خود را از موسسه تکنولوژی آبادان و مدرک کارشناسی ارشد خود در رشته مهندسی مکانیک را از دانشگاه استنفورد در کالیفرنیا (آمریکا) دریافت کرده است.
او سپس در سال ۱۹۷۴ به شرکت صنایع فولاد ایران پیوست و به عوان مدیر اجرایی مشغول به کار شد. با وقوع انقلاب ۱۹۷۹‌ایران را به مقصد ایالات متحده آمریکا ترک و در سال ۱۹۸۲ تابعیت این کشور را کسب کرد.
در همین حال خبرگزاری فارس در گزارشی سیفی قاسمی را به عنوان مالک "ایر پروداکتس" معرفی کرده و می‌نویسد: «رسانه‌های غربی ایرانی بودن این فرد و حمله به کارخانه وی را با حمایت ایران از مردم سوریه نسبت داده‌

..
در همین حال خبرگزاری فارس در گزارشی سیفی قاسمی را به عنوان مالک "ایر پروداکتس" معرفی کرده و می‌نویسد: «رسانه‌های غربی ایرانی بودن این فرد و حمله به کارخانه وی را با حمایت ایران از مردم سوریه نسبت داده‌ و تلویحا اشاره کرده‌اند که ممکن است این کارخانه به همین دلیل انتخاب شده باشد.»
این خبرگزاری با رد این احتمال اضافه می‌کند که سیفی قاسمی در سال ۲۰۱۱ با حضور در کمیته انرژی مجلس سنای آمریکا خود را از "مخالفان جمهوری اسلامی" معرفی کرده است
در همین حال خبرگزاری فارس در گزارشی سیفی قاسمی را به عنوان مالک "ایر پروداکتس" معرفی کرده و می‌نویسد: «رسانه‌های غربی ایرانی بودن این فرد و حمله به کارخانه وی را با حمایت ایران از مردم سوریه نسبت داده‌ و تلویحا اشاره کرده‌اند که ممکن است این کارخانه به همین دلیل انتخاب شده باشد.»
این خبرگزاری با رد این احتمال اضافه می‌کند که سیفی قاسمی در سال ۲۰۱۱ با حضور در کمیته انرژی مجلس سنای آمریکا خود را از "مخالفان جمهوری اسلامی" معرفی کرده است.
فارس به نقل از قاسمی تصریح می‌کند که او همسر یهودی دارد و به این جهت پس از انقلاب ۱۹۷۹ از ایران خارج شده و به آمریکا مهاجرت کرده است.
در سند مورد اشاره فارس، قاسمی تصریح می‌کند که همسرش از نسل سوم یک خانواده یهودی روس‌مهاجر به ایالات متحده آمریکا است
کارخانه ایرپروداکتس در نزدیکی شهر لیون فرانسه روز جمعه ۲۶ ژوئن مورد حمله‌ قرار گرفت. فرانسوا اولاند رئیس‌جمهور فرانسه می‌گوید این حمله اقدامی تروریستی بوده است.
مهاجم که پس از این حمله بازداشت شد، یاسین صالح نام دارد که به عنوان راننده برای یک شرکت حمل و نقل طرف قرارداد با ایرپروداکتس کار می‌کرده است.
او که ۳۰ سال سن دارد به همراه همسر و سه فرزندش در حومه لیون زندگی می‌کند. پلیس همسر و فرزندانش را برای تحقیقات به محل دیگری منتقل کرده‌اند.
به گفته وزیر کشور فرانسه صالح که سابقه جنایی و قضایی ندارد در سال‌های ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۸ به عنوان مظنون مورد بازجویی قرار گرفته است. مقامات فرانسوی نگفته‌اند به چه دلیلی او پیشتر مورد بازجویی قرار گرفته است.
در پی این حمله جسد یک مرد بدون سر پیدا شده است. پلیس اعلام کرد که در کنار جسد پرچمی اسلامی قرار داشته است. به گفته مقامات فرانسوی تحقیقات در مورد انگیزه‌های فرد حمله کننده و هم‌دست‌های احتمالی او ادامه دارد.
نوشته شده توسط: Anonymous

ملتی به تمدن بشریت خدمت کرده است که چند تا دانشمند در علوم تجربی و فلسفی و تاریخ و غیره داشته است. ایرانیها( فارسها) قبل از اسلام کدام دانشمندی داشته اند؟ با فانتازی نمیشود تاریخ تمدن ساخت. تازه فارسها حتی یک نفر هم نداشته اند , که تاریخ خودشان را بنویسد. فارسها به تاریخ خیالی خود می نازند

نوشته شده توسط: lachin

آقای ایرج... واقعآ شما درست می فرمائید. مطالب من خیلی سطحی است. درست به خاطر سطحی بودن است که من تا به حال کشوری بنام (( جمهوری باکو)) را در نقشه های جغرافی پیدا نکردم. لذا خواهشمند است تنها به خاطر « عمیق » بودن مطالب شما , مختصات جغرافی این کشور را درج بکنبد تا من هم بتوانم این کشور را در روی نقشه های دنیا پیدا بکنم. قبلآ از زحمات شما به نهایت سپاسگزارم.

نوشته شده توسط: lachin

دوستان و آقای کرمی...اگر در امریکا بخواهید سفری از یک ایالت به ایالت دیگر بکنید هیچ نیازی به پاسپورت ندارید. .قانون اساسی این کشور دویست و بیست و هشت سال پیش امضاء شد و در طول تاریخ حیاتش بخاطر تغیرات اجتماعی و سیاسی , این قوانین در حال (( ترمیم)) است . این تغیر و ترمیم ها هیچ اثری بر قوانین اصلی و اساسی نمی گذارد. یکی از پایدارترین قوانین اساسی سیاسی دنیاست. تا زمانی که امریکا هست این قوانین ترمیمی هم ادامه خواهد داشت. یکی از معدود کشور های است که یک شهروند آمریکائی چه مهاجر و یا بومی میتواند رئیس جمهور را به دادگاه بکشاند. آقای کرمی... تاریخ بار ها نشان داده است کسی که افکار ( استعمار گری ) داشته باشد نمی تواند دموکرات و ..... باشد. جمله مشهور آقای نوری اعلا را همه آگاه هستند که در یک برنامه در جواب این سوال که (( اگر خوزستان استقلال بخواهد)) چه عکس العملی نشان می دهید که

گفتتند ( ایرانیها خوزستانی ها را می خورند))... این درست همان زمینه افکاری شماست که می گوئید اگر ایران فدرالی طبق نظر آقای نوری اعلا باشد آنوقت خوزستانی ها شاید نفت و گاز را به ایرانی ها بفروشند...شما چرا نگران این هستید که خوزستانی ها نفت و گاز را به ایرانی ها بفروشند؟ اصلآ این طور باشد چه اشکالی دارد. فکر نمی کنید که اگر شیخ حزل زنده می ماند , خوزستان هم تبدیل به « دوبی» منطقه میشد ؟؟ فکر نمی کنید که دیگر وقت آن رسیده که خوزستانی ها هم حق تعین سرنوشت را داشته باشند؟ فکر نمی کنید که وقت استعمارگری داخلی به سر آمده است؟ فکر نمی کنید که حق اولیّه یک خوزستانی است که نفت و گاز را به هر کسی که دلش میخواهد بفروشد؟ با آن همه منابع زیر زمینی خوزستان و با آن همه فقر و فلاکت مردمان خوزستان , منطقش را در کجا می یابید؟ منابع طبیعی زیر زمینی خوزستان متعلق به خوزستانی های هست که روی آن زمین زندگی میکنند نه به ایرانی های که در تبریز-تهران - مشهد و شیراز و بالاتر ازهمه, نه به ایرانی های که در آلمان و اروپا و امریکا زندگی می کنند . افکار استعمار گرانه از آن وقت شروع میشود که من تبریزی در اروپا و امریکا نشسته و چشم طمع به منابع زیرزمینی خوزستان را داشته باشم. متاسفانه و یا خوشبختانه اولآ با وجود جمهوری اسلامی و ثانیآ با وجود شونیست های رنگارنگ ایرانی , تنها راه همین کشور , همان تشکیل جمهوری های مستقل ملل غیر فارس در ایران است . به امید هر چه زودتر آن روز...
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-بحث وگفتگویی خوبی رابراه انداخته اید.من بعضی مواقع صحبت های این آقای نوری زاده رادرتلویزیون می دیدم.ومیشودگفت بانظرات اکثراین دوستان قلم بدست درسایت وزین ایران گلوبال نیزکم وبیش آشناهستم.راه دموکراسی همین راه این سایت است. بهرحال هرکس می آیدنظرخودرامیدهد.اکنون همه نظرات سازمانهاوگروههای قبل از57معلوم شده واین برای آنهاییکه لاقل درهفته یک ساعتی مطالعه میکنندقابل تشخیص است.که این گروه هادرزمان شاه چه میگفتند.درتورکی مثلی داردکه جواب همه شمارامیدهد.(دالدان آتان داش توپوغادیر)یعنی سنگی که ازپشت انداخته میشودبه پاشنه پامیخورد.ومثل های دیگری داریم که تکمیل کننده مثل قبلی است وچون میخواهم حرمت همه دوستان راحفظ کنم ازآوردن آن خوداری میکنم.آقای نوری زاده برای تعدادی به لیدرسیاسی تبدیل شده است .این آقاتلویزیون بی بی سی .ووآ رارسمابه اجاره خوددرآورده است.خودنیزتلویزیون شخصی دارد.هرروزحسرت

دوران پهلوی راخورده وازحکومت رژیم اسلامی می نالد.جدیداویکی لیکس اعلام داشته که هزینه تلویزیون این آقاازطرف دولت عربستان پرداخت میشود.مادرفرح درخاطرات خوداعلام داشته که هزینه تلویزیون این آقاراآنهامیدادند.
اکنون تعدادی ازشماهادردیکتاتوربودن پهلوی شک وتردیددارید.جمهوری اسلامی راپس از37سال حکومت کردن هنوزنشناخته اید.
خودتان غیرازچندنفرهنوزحتی دروحدت کلمه عاجزبوده وازجوانان سیاسی وازاحزاب وزندانی شده ها وانقلاب کرده های 40 و50سال پیش که امکان هیچ گونه دسترسی به مسایل سیاسی نداشتندایرادبنی اسرایلی میگیرید.
این تزلزل افکاردرسیاسیون درون ایران نیزوجوددارد.باوجوداین همه رسانه های موجودمثل ماهواره.اینترنت.موبایل وغیروپس ازگذشت 37سال باسوادانی همچون شمادرگل گیرکرده اید.
البته غیرازچندنفری که میتوان ازمحضرآنهاعذرخواست.ولی ازتمام نیروهای انقلابی 37سال پیش ایرادگرفته وهنوزخودنمیدانید چه میخواهید؟.آیاشماهاراه بهتری می شناسیدومیتوانیددرکشورایران اجراکنید؟اگرراه شمادرست است چرانمیتوانیدیک گروه 100نفری درخارج ودرایران راه اندازید؟
نوری زاده یک مرده سیاسی بوده وکسی که بانظارات اوزندگی کنداونیزمرده است.وتعدادی نیزهمچون افکارهیتلر.استالین.
خمینی.صدام.رجویی .شاه پرستان .باستانگرایان.شئونیست هاهمگی .اسلامگرایان متوهم.همگی مرده حساب می آیند.
آنهاتنهایک راه دارند.بقول جک استراو.راهشان پناه بردن به پدرمعنوی رهبران کشورهای جهان نفتی غرب است که ازآنها
رضاشاه.شاه.خمینی.لسیسی.کرزای.نوری مالکی دیگربسازند.
والاراه چاره کشورومیلیتهای درون ایران راه دیگری است.بگذاریدمردم راه خودرابارهبران سیاسی خودبپیامیند.ماباطلاشدن باشماپشیمانیم یگذاریدمس شوییم.ایران درحال غرق شدن استوسه راه بیشترندارد.1-دیکتاتوری وباحاکمیت اتینیک فارس زبانان .درلباس شاه.خمینی.خامنه ایی.صدام.رجوی.استالین.کرمی.تبریزی.رازی.2-فدرالیسم واقعی.مثل خواست ائیلیارواژدربهنام.وو.. که این نیزبعلت تمرین نشدن دموکراسی.وجوداستعمارگران چپاولگرشدنی نیست.3-استقلال میلیت هاومجبوربودشمابه تبعیت ازتزآزادیخواهی .این کشتی بامدیریت تفکرشئونیستی وخاکپرستی غرق میشودوشماهاازدیدن این غرق شدن عاجزید.بگذاریدتعدادی پیاده گشته وهمه راباخودغرق نکنید.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

Şacin عزیز،
خومار گؤزه م باخیرام-يانديريرام ياخيرام-من بیر کیچیک بالیق-آراز كيمي آخيرام.
---------
چشم خماری هستم که حسرت به دل میگذارد.و ماهی کوچولویی ، که چون آراز روان است.

--------بایاتی های مردم:
سؤز قالدی ائل گلنه-چیرماندی سئل گلنه-گؤزل بیر باغ سالمیشام-ائل گله کؤلگلنه.
--------
سخن باشد به هنگامیکه مردم میایند-بهنگامیکه برای گذر از سیل لباسمان را بالازده ایم.
باغ زیبایی آراسته ام که مردم بر گستره ی سایه اش بیارامند.
-------

آپاردی چایلار منی ، -هفته لر ، ایلار منی ، -یوکوم قورقوشوم یوکی، -یوردو بو تایلار منی.
رودخانه ها، هفته ها و ماهها مرا با خود بردند. بارم ، باری ست ازسرب- مرا خسته کردند این گونیها.

-------باقی هم بماند - ترجمه بد درمیاد. حیف است که خراب بشوند...

عزیـــزیم بئله قالمــــاز-گون گئچه ر ، بئله قالماز-سینار فلکین چــــــرخی-گردشی بئلــــه قالمـــاز

عاشیق گلیر سازی وار، -غمزه سی وار نازی وار، -هر باهارین بیر قیشی، -هر قیشین بیر یازی وار.

آپارار تاتار منی-قول ائیلر ساتار منی-وفالی دوستوم اولسا-آختاریب،تاپار منی.
نوشته شده توسط: Anonymous

از نظر تبریزی هر کس در آذربایجان از استقلال آذربایچان و سوسیالیسم حرف بزند حتما این فرد اسماعیل آلبایراق است و شروع به حمله و دفاع میکند.
دوست عزیز آذربایجان هم مثل فارسستان جنبش چپ و سوسیالیستی دارد که بخشی از این جنبش خلاصی و رهایی آذربایجانیها از ستم های ملی، اسارت ملی، استثمار، استعمار و اشغال آذربایجان توسط ایران یا فارسستان را تنها در جدایی آذربایجان از ایران فارسستان میدانند. معلوم است که شما خیلی اسماعیل را جدی گرفتید و یا اینکه جنبش سوسیالیستی را اسماعیل آلبایراق نام گذاشتید.
به نظر من بهتر است به ایده و کامنت ها پاسخ دهید و کامنت ها یا اسامی را به هیچ کسی منتسب نکنید حتی اگر حدس و گمان شما در مورد نویسنده کامنت هم درست هم بوده باشد.
من خود را متعلق به جنبش چپ آذربایجان می دانم و از همه استقلالچی ها دفاع میکنم و مانند جناب حسن جداری نویسنده مقاله و همه آذربایجانیها دل

خوشی از نیروهای سیاسی چپ و راست ایرانی ندارم. تبریزی جان، شما ادعا میکنید که اولترا کمونیست و انترناسیونالیست هستید و در نقدتان جملاتی به اصطلاح فاشیستی از " هیتلر نامه" اسماعیل آوردید. شما در جملات بکار رفته البایراق اعتراض دارید. شما به " ملت فارس" که بعنوان " ملت حاکم"، " ملت برتر" ، " ملت ستمگر" ، " ملت زورگو" " ملت چی و چی" بسیار حساس هستید و به تصور تان هر آنکس که از " ملت فارس" حرف بزند و به جای آن از دولت و بورژوازی ایران" حرف نزند ناسیونالیست، فاشیست، قوم پرست، نازیست و جنایتکار است
تبریزی جان آرام باش. به نظر من شما در مورد خودتان خیلی بیش از حد اغراق میکنید و خودتان را خیلی مهم و با سواد میدانید. باور بفرمائید به نظر من بر خلاف دهه 50 - 60 امروز کم سوادترین آدمها متاسفانه مدعیان سوسیالیسم و یا کمونیستها هستند.من و شما هم جزء آنها هستیم.
به نظر من شما هم با اعلامیه احزاب چپگرا کمونیست شده اید و نوشته های مارکس و لنینی را که شما به اسمشان قسم میخورید را نخوانده اید و عدم اطلاع از افکار آنها باعث شده شما اسماعیل آل بایراق و حسن جداری را تکفیر و تحریم و تنقید کنید.
دوست عزیز جناب لنین صد سال پیش بارها از " ملت ستمگر و ملت حاکم" صحبت کردند و از حق تعیین سرنوشت بمعنی حق جدایی و حق تشکیل دولت و کشور دفاع نموده اند. لنین آنهایی را که با حق ملل در تعیین سرنوشت خویش مخالفت میکنند بدترین اپورتونیست و دشمن سوسیالیسم می نامد.
شما اسماعیل آل بایراق را به این جهت فاشیست نامیدید که از برتری ملت فارس ، حاکمیت، زورگویی و اشغالگری ملت فارس نوشتند.
لنین بارها ، دهها بار از ملت حاکم و ملت زیردست و تحت ستم صحبت کرده است. لنین در مقالاتش دهها بار از جدایی و استقلال ملتها دفاع کرده است پس چرا لنین رهبر رهبران کمونیست ایران فاشیست و هیتلری نیستند. چرا رهبران ایدئولوژیک خودتان را فاشیست خطاب نمی کنید؟؟.
لنین در کتاب " در باره حق ملل در سرنوشت خویش" در صفحه 366 مجموعه آثار می نویسد: "مارکس از سوسیالیستی که متعلق به ملت ستمگر است روش او را نسبت به ملت ستمکش سوال میکند و فورا نقص مشترک سوسیالیستهای ملل حکمفرما (انگیس و روس) را آشکار می سازد که عبارت است از.........."
لنین در همان کتاب در صفحه 356 می نویسد:
"چرا به ولیگاروسها؟ زیرا ولیگاروسها در روسیه ملت ستمگرند و در مورد ملتها ......."
تبریزی گرامی لنین چنین نمونه هایی را زیاد بکار برده است اگر حوصله مطالعه داشته باشی نگاهی به کتاب نامبرده بیانداز.
تبریزی جان مارکس از اسماعیل آلبایراق و جداری هم "فاشیست" تر است چون او هم مردم انگلستان و هم کارگران انگلیس را بدبخت میداند چون میگوید " مردم انگلستان مردم ایرلند را به اسارت درآورده است. او میگوید ملتی که ملت دیگر را به اسارت در آورد خودش اسیر است.
مارکس در نامه اش به انگلس رابطه کارگر انگلیسی را مثل راسیست سفید پوست و کارگر ایرلندی را مثل برده سیاه پوست در یک کارخانه معرفی میکند.
تبریزی چراشما مارکس و لنین را با هیتلر، داعش و طالبان فاشیست نمی دانید؟
تعصب حزبی را بگذار کنار، مطالعه و تحقیق بکن. 50 کتاب بخوان بعدا بیا 5 جمله بنویس. از روی جهل میلیونها کارگر و بدبخت تورک را فاشیست و جنایتکار معرفی نکن.
حالا یک راه برای شما باقی است. اول اینکه شما یا مارکس و لنین را هم فاشیست جنایتکار بنامی و یا اینکه از میلیونها تورک آذربایجانی، از آقای جداری و اسمایل آلبایراق عذر خواهی بکنی.
ادب این چنین حکم میکند.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ایرج دولت آذربایجان شماللی و هر کشور دیگر افتخار میکند که ورزشکاران ناسیون های دیگر با قبول ملیتشان و با پاسبورت کشورشان به رفابتهای ورزشی بپردازند و مدال بگیرند و پرچمشان را بالا ببرند. برای آذربایجان و آذربایجانی غرور آفرین است ک پولش را در راه سلامت ودوستی و مودت انسانها خرج کرده است.نه مثل ایرانتان که هزینه هنگفتی به تربیت تروریست و ایجاد آشوب در منطقه و جهان میکند.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای جم.گیریم تمام والیبالیستهای ایران ترک باشند وقتی با عشق و افتخار برای ایران بازی میکنند ....کافیست گردنبند اهورامزدای کاپیتان معروف و گردنبند نقشه ایران شهرام محمودی را ببینید یا پیام تبریک اسطوره فوتبال ایران علی دایی را بخوانید که سرشار از حس وطن پرستیست.ترک فارس کرد و...همه به نام ایران بازی میکنند بدون نیاز به مترجم و تغییر ملیت.

نوشته شده توسط: Anonymous

مقایسه دو رژیم یک طرف بحث است و مقایسه رژیم شاه با دشمنانش یک بحث دیگر. انسان باید کور باشد که بخواهد بگوید این دو رژیم تفاوتی با هم ندارند، اگرچه برخی از کسانی که جرأت اندیشه مستقل را ندارند، معتقدند که روی کار آمدن جمهوری اسلامی هم تقصیر شاه است. ولی در مقایسه با دشمنانش، باید گفت شاه بسیار دموکراتتر از آنها بود. فکر می کنید اگر چریکها، مجاهدین، حزب توده، پیکاریها، رنجبر، طوفان یا همه آن گروههای دیگر به قدرت می رسیدند، وضع ما بهتر از این بود؟ دشمنان شاه به بهانه مبارزه با امپریالیسم سرباز و پاسبان بینوا را می کشتند و خودشان تا مغز استخوان وابسته به بیگانگان بودند و هنوز به قدرت نریسده مخالفین درون سازمان را می کشتند. در این میان گروههایی هم بودند که بویی ولو اندک از دموکراسی برده بودند مانند جبهه ملی، ولی اینها مخالف شاه بودند و نه دشمنش. ولی همینها هم بعدها در سازش با خمینی ماهیت اصلی

خودشان را نشان دادند. ببینید که ما همین امروز هم در میان صفوف به ظاهر مترقی خودمان کسانی را داریم که کم از جمهوری اسلامی ندارند. وقتی کسی در همین صفحات ایران گلوبال از "وضع قوانین یک بار مصرف" به این بهانه که "در یک رودخانه نمی شود دو بار شنا کرد" حرف می زند، اگر فردا به قدرت برسد چه بر سر مخالفان فکری خودش می آورد؟ اگر از من بپرسند آیا در این دو رژیم که من شاهدشان بودم مردم از همه کرامت انسانی خودشان برخوردار بودند، می گویم نه! ولی اگر کسی بپرسد آیا نقض حقوق بشر و کرامت انسان در دو رژیم یکسان بود، آنوقت می گویم اگر آنروزها می دانستم که ثمره رفتن من به خیابان حکومت خمینی است، بدست خودم پایم را قلم می کردم و در خانه می نشستم. واقعیت این است که جمهوری اسلامی روی کار آمد، چون ملت طالب حاکمیت اسلام بود. اینکه انقلاب را دزدیدند و اهداف انقلاب مثبت و دموکراتیک بودند، برای نقل در قهوه خانه ها خوب است. اگر غیر از این است، یک نفر به من نشان بدهد که یکی از گروههای دشمن شاه در برنامه سیاسی اش معتقد به دموکراسی، پارلمانتاریسم و پلورالیسم بوده باشد.
نوشته شده توسط: Anonymous

" کاری کن که با ماهی سیاه کوچولو بدریا برسیم "

نوشته شده توسط: کاظم موافق

جناب کرمی عزیز,

مقاله شما و استدلالهای بینظیر شما را خواندم و از اینکه به این ظرافت ماجرا را شکافته ا‌ید‌, سپاسگزارم. خوشبختانه "ظاهراً" پیام بنده به آقای نوری علا رسیده و سخنان مرا درباره اینکه "هیچ" برنامه عملی‌ برای هیچیک از مراحل مهم براندازی‌, دوران( وحشتناک) گذار و چگونگی رساندن این کشتی شکسته به ساحل "پس از" گذار ندارند و آنرا به "سر خرمن" وعده داده اند.
مشغول تکمیل مقاله دوم و پایانی خود در این باره بودم که مقاله اخیر ایشان و لینک مقاله شما امدادی غیبی بود که کار را بسیار ساده تر‌ نمود و امید مرا به اینکه کنفرانس فرانکفورت "پایان یک فصل" و اعلام آغاز فصل "فرزندان امروز" ایران خواهد بود‌, دوچندان کرد.
شاد و سربلند باشید.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

پس ار مکاتبه با جناب ف. م. سخن متوجه شدم که ایشان نه تنها طرفدار جمهوری اسلامی نیست بلکه مخالف سرسخت نظام اسلامی بودو هست و این اشتباه انجا رویداد که او نوشت که «به عنوان فردی که طرفدار نظام جمهوری است.وظيفه ی خودم می دانم که از خوبی های دوران پهلوی٬ همان ها که مامور حراست جمهوری اسلامی در موزه ی جواهرات سلطنتی٬ رييس کاخ موزه های ايران٬ خدمه ی هتل رامسر٬ افسر هواپيمای نظامی٬ راننده ی تاکسی اهوازی... ديده بودند و با صدای بلند و قدرشناسانه از آن ها ياد می کردند٬ ياد کنم٬ تا به خاطر پسنديدن يک سيستم حکومتی و نپسنديدن يک سيستم ديگر٬ حقايق گفتنی را ناگفته نگذارم و انسانی قدر نشناس نباشم. »

از سوی دیگر در بین عامه مردم «مقایسه » ساده ترین وسیله ای برای سنج «خوب و بد » است . نگاهی به شبکه های اجتماعی مثل فیس بوک بروشنی نشان می دهد که ویدئو ها و عکس های زمان شاه را با اکنون مقایسه می کنند و ارزش های دو نظام را به روشنی نشان بینندگان می دهند. بنابراین نبود «آزادی سیاسی » زمان شاه ، برای مردم عام چندان اهمیتی نداشت و ندارد و این« آزادی اجتماعی » و وضعیت اقتصادی است که ارزش ها برای عامه روشن می کند. مهمترین ارزش جایگاه«هویت ایرانی» در سطح بین الملل بود. اکنون «ایران ستیزی» به برکت عملکرد مخرب جمهوری اسلامی به یک ضد ارزش مبدل شده و موجب سر شگستگی ایرانیان شده است و ایران بهانه ای برای سوء استفاده در سطح جهان شد.

بطور مثال اگر فراسنه مشکل اقتصادی دارد ، فابیوس وزیر امورخارجه این کشور؛ چوب لای چرخ مذاکرات هسته ای می گذارد تا بتواند قرارداد چند ده میلیاردی با عربستان، قطر و مصر ببندند تا جای امریکا در خاورمیانه را بگیرد. در واقع «جمهوری اسلامی» و «ایران» واژه بسیاری منفی در مناسبات بین الملل مبدل شده است. اگر عربستان در یمن مشکل دارد ؛ «ایران» بهانه ای برای به خاک و خون کشیدن این کشور عرب که تا کنون نزدیک به 5000 بارحمله هوایی علیه این کشور فقیر عرب صورت گرفته است در حالی که خطر واقعی داعش است که دیروز شاهد 4 حمله داعش در تونس ، کویت ، فرانسه و کوبانی بودیم ... .. ما مخالفین نظام جمهوری اسلامی موفق نشده ایم که زبان مشترکی برای تغییر وضعیت کنونی بیابیم.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

عصر روز بعد که من با حال مریض استراحت میکردم دیدم «ب.م» و دوستم آماده شده اند بروند کنار ارس برای تما شا. و عکس گرفتن. بلند شدم منهم همراهشان بروم. «ب.م» گفت: « تو استراحت کن. مریضی. بعد که حالت خوب شد با هم میرویم.»
« نه، حالم زیاد بد نیست میتوانم همراهی کنم». و رفتم.
کنار رود خانه رسیدیم . هوا کمی تاریک شده بود. ارس با آبهای گل آلود میخروشید. چنان قوی جریان داشت که اگر گاو نر پایش لیز میخورد و تو آب میافتاد رفته بود. کنار رود خانه ایستادیم و درتاریکی عکس گرفتیم. «ب.م» حرکات شتابزده از خود نشان میداد. هی میگفت اینجا وایستید-آنجا وایستید. مدام سعی میکرد ما را به رودخانه نزدیک تر کند. گفتم «آقا جان بگیر تمام کن، همینجا خوب است» و گوش به حرفش ندادم. نزدیک رودخانه هم نشدیم. همان چند قدمی تعدادی عکس گرفتیم و برگشتیم.

چند روز آنجا بودیم ولی به دوستم گفتم «حواس ات باشد-نباید دم رودخانه بروی. دیدی که پای گاونر هم به آب برسه می بره.»
همه جا رفتیم اما همیشه مقدار زیادی با ارس فاصله داشتیم.
ساغ و سلامت از مسافرت برگشتیم. و بیماری منهم خوب شد.
اضافه کنم که دعوت به مسافرت تنها از دوستم شده بود که دوستم نیز مرا قاطی برنامه کرد.
تابستان 1356 رسید. ساواک ریخت به خانه ی دوستم که من هم آنجا بودم. من فرار کردم دوستم را گرفتند و با خود بردند.
بعد از مدتی دوستم در ملاقات حضوری توسط خانواده اش خبر فرستاد که «ب.م» ساواکی ست. و قتی خودش آزاد شد گفت:«
اعلامیه هایی که به او داده بودم - با بسته بندی مشخص-روی میز باز جویی بود» . بعد هم اسم« ب.م» در لیست نامهای ساواکی ها دیده شد. بعد از انقلاب «ب.م» را دیدم گفتم « این چه کاری بود که به دوستی مان خیانت کردی؟»
گفت :« زندگی ست دیگر».
-------
همیشه این سئوال برایم مطرح هست که آیا «ب.م» و ساواک ، میخواستند فاجعه ی صمد را در مورد دوستم و من تکرار کنند؟
نمیدانم. اما شباهت این اتفاق به ماجرای مرگ صمد هیچوقت مرا رها نکرده است.
آیا این جور برنامه ها را ساواک داشت؟ پیش از مرگ صمد یا بعد از آن؟
آیا این اتفاق یک چیز تصادفی بود ؟ نمیدانم.
آیا «ب.م» قصد داشت دوستم -و یا هردوی ما را- لب آب بکشاند، و یکهو به رودخانه هول بدهد، و بر سرش کوبد؟
اگر من دوستم را تنها رها میگردم و یا هوشیاری به خرج نمیدادم آیا باز هم زنده از مسافرت برمیگشتیم؟ نمیدانم.

نوشته شده توسط: Anonymous

ایرج خان! دلت را به والیبال ایران خوش نکن! افتخارات آن نصیب آخوندهای مفت خورمیشود. با عرض تاسف، اگر نوشته هایتان چنان سطحی و بدون مطالعه در مورد ورزش است، حد اقل در این مورد، ادعای تخصص نکنید. چون هرگاه دقت کرده باشید بیشتر بازیکنان خوب والیبال جغرافیای موسوم به ایران همان ترکهای ارومیه هستند، که تنی چند از آنها به عنوان بهترین بازیکنان آسیا و حتا جهان نیز معرفی شده اند، و عکس و نامشان را میتوانید درمطبوعات داخل و خارج نیز مشاهد بکنید! و بدون حضور آنان والیبال ایران را، باید بگذاری توی کوزه، و آبش را بخوری. من اگر جای شما بودم، بودن اطلاع کافی به موضوعات ورزشی نظر نمی دادم. چون در این مورد اطلاعات درست و حسابی ندارید. لطفا کمی بخودتان زحمت مطالعه بدهد. و مثل آخوندها ندانسته بصحرای کربلا نزنید.

نوشته شده توسط: مسؤل سابق کامنتها

صمد گرامی، همانطور که نوشتم شما در قضاوت عجله کرده اید و در ضمن، پیشداوری هم دارید و علاوه بر این عدم اطلاع کامل شما از سیستم سایت هم مزید بر علت است.
خانم نوشین ارشادی از همکاران سایت هستند و کامنت ایشان یک زمانه است. به این ترتیب که هر وقت که کامنتشان را می نویسند، مستقیما منتشر می شود. ولی کامنت کسانی که همکار سایت نیستند و یا از کاربران کددار سایت نیستند، (که شما هم از آن جمله هستید)، دو زمانه است. به این معنا که وقتی نوشته می شوند، مستقیما منتشر نمی شوند و باید مسول مربوطه، آنها را بررسی کرده و منتشر کند.
مسول کامنتها هم در طول تمام شبانه روز پای کامپیوتر نیست و کامنتها را کنترل نمی کند.
تاخیر زمانی به همین علت است.

نوشته شده توسط: Anonymous

مسئول محترم کامنت ها!
من در قضاوت عجله نگردم. آنچه نوشتم، نتیجه ی تجربه ی بلند مدت من، با ایرانگلوبال است.
به علاوه، پخش کامنت ها ( منظقاً) باید به ترتیب زمان دریافت آن‌ها باشد. وقتی کامنت خانم نوشین ارشادی،شنبه, ژوئن 27, 2015 – 15:59 درج می‌شود و از کامنت من « صمد ، شنبه, ژوئن 27, 2015 – 15:17» خبری نیست، تأخیر زمانی بیش از چهل دقیقه را باید به چه تعبیر کرد؟
شما کمی ، کم لطفی نمی فرمایید؟

نوشته شده توسط: مسؤل سابق کامنتها

صمد گرامی، باور کنید من پای کامپیوتر منتظر نمی نشینم که کامنتی بیاید و من آن را بررسی کنم. هر چند ساعت یک بار این کار را می کنم.
الان کامنتها را دیدم، کامنت قبلی شما را منتشر کردم و بعد هم رسیدم به این کامنت اعتراضی شما.
کامنت شما حذف نشده است. فقط شما هم برای انتشار کامنتتان و هم در قضاوت عجله کرده اید!

نوشته شده توسط: ناصر کرمی

کاربری بنام "پیام اُمید" نوشته است که آقای دکتر اسماعیل نوری و سطح دانش ایشان علا دیگر آن انسان 57 نیست، انسانها در تغییر و تحولند و در حال تکامل. و باید به انسانها این فرصت را داد که در بازسازی و بازنگری خویش تأملی بکنند. امّا مشکل اقای نوری علا این هست که تغییر پذیر نیست و بجای اصلاح، اشتباهات گذشته را تکرار میکند، و هیچ مطلبی را اساسی و ریشه ای بررسی نمیکند و پرداختن به مسائل مهم را بصورت قشری و عوام انتشار میدهد. چندین سال پیش ایشان یک طرح فدرالیسم را بصورت روبنایی مطرح کردند، و من بطور خصوصی برای بازنگری در نوشته های خودشان ایمیل هایی را برایشان فرستادم که در زیر یکی از آنها آورده شده است.

امّا اقای نوری علا دوهفته قبل نه اینکه در تصحیح نظرات خود در مورد فدرالیسم نپرداخته، تازه سیستم فدرالیسم آمریکا را برای ایران نسخه پیچی میکند. در صورتکیه سیستم فدرالیسم آمریکا بطور کلی سازگار با بافت با جغرافیایی و قومی در ایران نیست و فقط جنگ داخلی و خون ریزی است.
فدرالیسم آمریکا یک سیستم و یا "دوآل فدرالیسم " یا متضاد، و یا ناهمگون است. که از 13 حکومت محلّی و یا منطقه ای خود مختار تشکیل شده که اعتدال سرمایه و همکاری همه جانبه بین این 13 حکومت محلّی نبوده و نیست. شما تصور کنید که سیستم دوآلیسم فدرال آمریکا در ایران پیاده شود، مرزهای جغرافیایی این فدرال ناهمگون را ( مثلأ در آدربایجان غربی) چظوری مشخص میکنید،
فر ض کنید که استانهای غرب، جنوب غربی، و جنوب کشور یک ایالت مشترک را در یک "سیستم فدرال دو آل" تشکیل دهند، آنگاه تمامی منابع نفت و گاز که سرمایه های اصلی ایران هستند، و تمامی آثار باستانی ایران قبل از اسلام هم در همین جغرافیاست، و مردمان ایرانی و عرب ساکن این جغرافیا بگویند، ما نفت و گاز به سایر ایران نمیدهیم و فقط می فروشیم. و اقای نوری علا هم اگر احترام و اعتقادی راستین به فرهنگ و تمدن ایران قبل از اسلام ایران، و به کوروش و داریوش دارد، برای دیدار و زیارت آنها به استان فارس و سایر شهر های دیگر در جغرافیای پارسه باید تقاضای ویزا دهد. ایا این هست طرح ملّی آیندهء ایران ؟. من با هیچ کسی دعوا و مشاجره شخصی ندارم، و مطلب انتشار یافته از سوی افرادی مانند آقای نوری علا که ادعای علمی و با پشتوانه بودن مطالب خود را دارد را مورد نقد قرار میدهم، ایشان باید طبق اصول مقاله نویسی و ژورنالیستی و مطابق با پرنسیپ پژوهشی در مقابل نوشته های خود مسئولیّت نشان دهد، که ایشان از پاسخگویی و مناظره و از همه مهمتر از اصلاح نوشته های اشتباه خود سر باز میزند. علی خامنه ای هم چنین روشی را دارد، و افرادی مانند احمدی نژاد و فیروز آبادی و سایر آخوندهای عقب مانده را بکار می گمارد.
در مورد فدرالیسم بصورت فراگیر بیش از 12 مقالهء تحقیقی در همین سایت ایران گلوبال انتشار داده هم. لینک زیر فقط یک ایمیل آنهم بصورت خصوصی بوده است.

http://www.seculargreens.com/Articles/122611.Nasser-Karami-Your%20federalism-is-wrong.htm
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای مسئول کامنت ها! من انگار بهانه به دست تان دادم.
آقای عزیز! « خود را به کوچه ی علی چپ زدن » و « ایز ، یا رد گم کردن» ، یعنی « به روی خود نیاوردن» و « خود را به بی اطلاعی زدن « . کجای این جمله توهین آمیز است که به خاطر ش ، پاسخ به آقای کاظم موافق را حذف کردید.
تو این ایرانگلوبال ، گردن کلفت های تجزیه طلب که معلوم نیست سرشان به کجا بند است،از کله سحر تا بوق سگ نفرت می آفرینند و با صراحت به مردم و مملکت توهین می‌کنند ، اما شما، نگران از قهر کردن آن‌ها و کم شدن کاربران تان، ترسخورده دم فرو می‌بندید و هیچ به روی خود نمی آورید و تنها زورتان به کسانی می‌رسد که نجابت به خرج می دهند، حرمت نگهمیدارند و پرنسیپ های اخلاقی را رعایت می‌کنند..

من سخت برای شما و این سایت متأسفم. مظمئن باشید، با این روشی که پیش گرفته‌اید ، روزی می‌رسید که علی می‌ماند و حوضش. به عبارت دیگر، ایرانگلوبال می‌ماند و سه – چهار تا تجزیه طلب ، با دَه ها نام مستعار.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

یوسف عزیز، طبق گفته ی غلامحسین فرنود دوست صمد در مصاحبه با درویشیان گویا صمد در جمله ی «مسلسل پشت شیشه مال من باشد» عمدی نداشته و جمله نسبت به داستان آمده است. فرنود کسی ست که نوشته های صمد را میدید و ادیت هم میکرد. این سخن می تواند حقیقت داشته باشد. و از سوی دیگر بچه های پسر به این گونه اسباببازیها علاقه دارند. میدانیم.این هم درست است. ولی مشکل اینجاست که از نظر تربیتی - در آثار کودکان -بچه قبل از 18 سالگی- درست نیست که اسلحه بخواهد. اگر هم بخواهد لازم است نویسنده منفی بودن آنرا مطرح کند. که درداستان مطرح نشده است. بله، در واقعیت بچه ها میخواهند اما در ادبیات و هنر نمی توان هرچیزی را که در واقعیت اتقاق میافتد نوشت. وقتی هم می نویسیم باید منفی بودنش را نشان دهیم. بهر صورت این چیزها هست. نویسنده میتوانست اسباب بازی دیگری به دل بچه بگذارد.

یا کشتن سگ. در اولدوز و کلاغها. که می توانست موضوع را با رام کردن سگ حل کند یا طور دیگر.
از اینگونه اشکالات درداستانها هست. من اینها را تجربه های آغاز نویسندگی می نامم که حتما بهرنگی اگر زنده میماند خودش آنها را نقد میکرد.
نوشته های صمد را قبل از انتشار دوستانش و گاها ساعدی میدید و از سوی دیگر همه پداگوژی خوانده بودند. با این همه این چیزها در قصه ها مانده و اکنون قابل دفاع نیست.
نوشته ام که دوستی تحت تأثیر صمد داستانی نوشته بود - در ایران- و بچه ی فقیر را در مقابل بچه ی غنی مطرح کرده بود -و گناهکار. چون پدرش ثروتمند بود. پرسیدم بچه چه گناهی کرده که پدرش ثروتمند است ؟ گفت «هیچ»! و داستانش را پاره کرد و دور انداخت.
موقعی که در کودکی موضوع کشتن سگ را در داستان صمد میخواندم ، خودم سگی داشتم که عاشقش بودم. نتوانستم کشتن آنرا هضم کنم. یا بعدها پسرم اسباب بازی اسلحه میخواست که راضی اش کردیم چیز دیگری انتخاب کند. البته در اورمیه.
بعد ها هم حکومت گروه-گروه دانش آموزان را که زیر 18 بودند به جبهه برد و به عنوان «مین پاک کن میدانها» روی مین ها فرستاد.که خانواده ها دیوانه شدند...
از نظر من لازم است کمک کرد بچه به همه چیز با دید انتقادی برخورد کند. خوش شانسی ما این بود که معلمهایی داشتیم این دید نقادانه را به ما یادداده و تمرین کرده بودند. ساعتهای ادبیات در دوره ی دبیرستان می بایست قصه ها را میخواندیم و نقد میکردیم. نقد بود که نمره میگرفت.
------
ساعدی در داستان نویسی استاد صمد بود ایکاش طبق روش هنری خودش مانع میشد که صمد «ایده های شعارگونه» را در بعضی داستانهایش نمیاورد. طبق گفته ی خود ساعدی و دوستانش صمد بدون مشورت با ساعدی چیزی منتشر نمیکرد. اینها هم از چیزهایی ست که قابل دفاع نیست. مثل «دید طبقاتی عریان» که ارزش قصه ها را خیلی ضایع میکند. ولی خوشبختانه بعد این ایراد ها کم میشود و در کارهای آخرین دیگر خبری از آنها نیست. دریغ و دردا که زود و خیلی زود از دست رفت.
من از دست دوستش «حمزه فراحتی» خیلی ناراحتم که «نتوانست مواظب دوستش باشد.» و او را به باد فنا داد و دل همه را آتش زد. و خودش هم یک عمر آتش گرفت.
-----
آیا می خواستند مرگ صمد را تکرار کنند؟

حالا که به مرگ صمد اشاره شد فکر میکنم بهتر است یک «اتفاق حقیقی» را که برایم در گذشته رخداده ، لازم است زیر این نوشته بنویسم ثبت شود که بی شباهت به قضیه ی مرگ صمد نیست :
اواخر بهار سال 1355 در اورمیه، دوستم آمد و گفت:« آماده شو میخواهیم با « ب.م» برویم کنار ارس. میخواهم رودخانه و دهات اطرافش را ببینم».
گفتم :« می بینی که سخت سرما خورده و تب دارم. تمام بدنم درد میکند. من نمی توانم بیایم. نمی توانم سرپا وایستم».
گفت : « پس من تنها بروم؟»
-« وقتی من نمی توانم بیایم معلوم است که توهم نباید بروی. »
-:« ولی من دوست دارم بروم و منطقه را ببینم.»
« میخواهی فاجعه مرگ صمد را برای من تکرار کنی؟»
« نه ، چرا؟ این چه ربطی به ماجرای صمد دارد؟»
« تو میخواهی با «ب.م» بروی ، دوست چند ساله است. درست.روشنفکر است. درست. رفت و آمد خانوادگی و دوستانه داریم. درست. ولی من برای «ارس» به هیچکس اعتماد نمیکنم. رفتی و بلایی سرت آمد من چه جوابی به دیگران بدهم؟ دوستان، خانواده ها نمی گویند چرا گذاشتی برود؟ یقه ی مرا ول میکنند؟»
« نه جانم چیزی پیش نمی آید. بد بین نباش. «ب.م» مواظب من است. بچه که نیستم. خودش هم دوست ماست و بهش اطمینان داریم.»
« گفتم که برای رفتن به ارس به هیچکس اعتماد نمی کنم. حالا که گوش نمی کنی مجبورم با حال مریض همراهت بیایم.»
و رفتیم. «ب. م» سپاهی دانش یکی از روستا ها بود که با رودخانه 5-6 دقیقه فاصله داشت.
ادامه در پایین...
نوشته شده توسط: Anonymous

ادبیا ت چپ درایران اسااسن چیزی برای ارائه ندارد. اکثریت با سواد های ایرانی دنباله رو شعار های انحرافی و ایران ستیز چپ شدند. اغلب نویسنده گان ایرانی با توجه به جریان مارکسیسم از هدف اساسی خود بدور افتادند از جمله همین اقای بهرنگی که راه خشونت و جنگ قومی و طبقاتی را براه انداخت.همه مردم ایران و باسوادها فریب این دو شعا ر را خوردند و همیچنان برای این شعار های مهلک میپردازند.
1مرک بر امپریالیسم
2مرک بر شاه
اکنون به عیان میبنیم که همه بویژه چپها به در گاه امپریالیسم امده اند و بجای شاه ازیک شیخ مرتجع تبعیت کردند.
صمد بهرنگی ال احمد شاملو براهنی وصدها همه قربانی ان دو شعار بالا شدند..فردی مانند اقای طبری متاسفانه اونیز روضه خوان صحرای گربلا و چاوش گوی امام شد .در اسلام و جریان چپی اعتقادی به عقل و انصاف وجود نداردو این تجریه زمانه ماست.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب کاظم موافق گرامی!
گاه ، به کار گیری ضرب‌المثل های عامیانه در رساندن پیام ، از یک متن بلند ادبی هم کارا تر و مؤثر تر است.هرچند ممکن است، سوء تفاهم به بار آورد به بی نزاکتی در نوشتن تعبیر شود. نمونه‌اش ، ضرب‌المثل های ، « خود را به کوچه علی چپ زدن » و « ایز گم کردن » است. همین و والسلام !

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب لاچین بیشتر مطالب شما آنقدر سطحیست که نیازی به پاسخگویی ندارد.در بازیهایی اینچنین که ورزشکارانی عمدتا نا شناخته وآماتور شرکت کرده اند.کسب مدال توسط ورزشکاران غیر بومی چه افتخاری دارد؟ جایگاه رشته های پر طرفداری مثل فوتبال والیبال بسکتبال و... در این بازیها کجاست؟چرا ورزشکاران حرفه ای مانند شاراپوا-اندی ماری-فدرر-و...در این بازیها غایبند.جزدربعضی رشته ها اکثر ورزشکاران نوجوان هستند.این درحالیست تیم والیبال ایران در بالا ترین سطح این مسابقات قهرمانان المپیک و جهان(آمریکا و لهستان) را شکست داد.

ساخت وساز اماکن ورزشی و فیلم برداری و سایر سازماندهی بازیها نیز غیر بومی است.به یاد داشته باشید که بیش از40 سال قبل در ایران المپیک آسیایی با هزینه سنگین برگزار شد اما چند سال بعد رژیم پهلوی سرنگون شد.یونان نیز چند سال پس از برگزاری المپیک2004 به مرز ورشکستگی اقتصادی رسده.پس برگزاری جز جنبه تبلیغاتی به هیچ وجه نشاندهنده پیشرفت سیاسی اقتصادی و...نیست.در مورد جمهوری باکو....چیزی که عوض داره گله نداره.
نوشته شده توسط: مسؤل سابق کامنتها

استخانلو گرامی، دلیل حذف کامنت شما، توهین به شعور و وجدان دیگران بود.

نوشته شده توسط: Anonymous

ضمن تشکر از آقای ائلیار جهت نوشته اش . کوتاه بگویم وقتی میگویم نویسنده متعهد یعنی اینکه درد های جامعه آنطور که هست بزبان بیاورد و فکر میکنم همگی روی این مساله توافق داریم که صمد وظیفه اش را انجام داده ولی امروز کسانی هستند که به شکل چگونگی حل مسائل انتقاد میکنند و من فکر میکنم که این انتقاد ها بیشتر از شرایط مرفه جامعه اورپا- امریکا ناشی میشود و نباید شرایط ٥٠ سال قبل ایران را با شرایط کنونی ایران و بالخص امریکا و اورپا یکی دانست . وقتی تمام امیدها و آرزوهای بچه فقیر که داشتن اسباب بازی پشت ویترین مغازه بود به باد میرورد آرزوی داشتن اسلحه در آن شرایط زمانی و مکانی غیر موجه محسوب نمیشود .

نوشته شده توسط: Anonymous

من تعجب میکنم! چرا آقای نوی اعلا!، دست از سر مردم بدبخت بر نمیدارد. برنامه های او را همین سید علی 37 سال است که اجرا میکند، و در کار صیغه هم مهارت دارد. کسی که با بستن دره های سینما رکس آبادان و آتش زدن آن، نزدیک چهارصد نفر را در آن جزغاله کرد. وقتی که نواده کوروش کبیر شاه شاهان همه چیز را در کنترل دارد، و شلاق بدست در جهت ادامه سلطه و سیطره زبان شیرین و گل و بلبل فارسی پافشاری میکند، و یوغ آن را بر گردن همه آویخته است، و در کارنامه خود 37 سال سرکوب و انتقام از ملل غیر فارس را دارد، دیگر آقای نوری اعلا چرا بیقراری میکند؟ فرض کنیم خدای نکرده ایران دمکراسی شد و زبان فارسی ازمنطقه برچیده شد، آیا آقای نوری اعلا خوشحال میشود؟

نوشته شده توسط: Anonymous

در کمنت حذف شده بنده کلاه کنده ، اشاره شده بود که نوری علا یکی از مهمترین متفکران و روشنفکران و روشنگران مبارز پیگیر غیروابسته ، غیر حزبی غیرسازمانی مستقل ، پای بند به اخلاق انقلابی اجتماعی است .و تنها عیب او اینست که هنوز به رضا پهلوی میگوید " شاهزاده " در حالیکه ایشان گاهی خود را جمهوریخواه جا میزنند یا معرفی میکنند .امید است دست از تعارفات ایرانی بردارند و القاب طاقوتی بورژوایی ارتجاعی سنتی را کنار بگذارند . وقتی آخوندها جنبش سبز راه می اندازند ، روشنفکر مردمی نباید هنوز از فرهنگ سرنکون شده مبتذل پیشین استفاده نماید .

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ائلیار! چرا کلی گوئی میکنی؟ این حرفها را به پانفارسیسم و نژاد پرستان پان ایرانیسم بگوئید، که برای خلقهای ایران هیچگونه حقوق زبانی، ملی ـ مدنی، فرهنگی، و سیاسی، اقتصادی و اجتماعی قائل نیستند. وحشت اینان نه از رژیم، بلکه وحشت اینان از دمکراسی است. وحشت اینان از آن است که مبادا ملیتهای ایران در صورت دمکراسی بحقوق خود برسند. در این صورت آقایان دیگر نمیتوانند، بر ملل غیر فارس حکومت بکننند. چون پانفارسیسم نژاد پرست خود را سرور مردم ایران میداند. و فکر میکند که باید برای همه جوکهای توهین آمیز درست بکند، و خلایق جهنم ایران را مسخره بکند، و حیثیت، و شان انسانی آنان را زیر پا لگد مال بکند، تا بتواند بر آنان آقائی بکند. جنابعالی نیز باید بدان نکته توجه کرده باشید که علت اصلی پراکندگی نیروهای اپوزیسیون و عدم اصلی همکاری تشکیلاتها و سازمانهای مختلف همین پدیده است که اینان با هیچ نیروئی

در جهت مقابله با رژیم همکاری نمی کنند، و هم اینان با تبلیغات و بهانه های مختلف در جهت تثبیت و دوام رژیم جنایتکار اسلامی تهران گام بر میدارند، و کاسه گدائی بدست از رژیم خونخوار اسلامی، دمکراسی طلب میکنند، و 37 سال است که میخواهند با تضرع و التماس رژیم را اصلاح بکنند، و شعار مضحک اصلاح دیکتاتورها را سر میدهند. لطفا قدری با دقت به مسئله نگاه بکنید! یکی از بدبختی ها وعقب ماندگی جامعه چند ملیتی جغرافیای موسوم به ایران تحمیل زبان فارسی به زور چماق و سرنیزه بر ملل غیر فارس است. و آقایان حاضرند، که تمام مردم ایران نابود بشود، ولی به سلطه و سیطره زبان فارسی خللی وارد نشود. از این زاویه نابودی کل مردم جغرافیای موسوم به ایران برای اینان به اندازه پشیزی اهمیت ندارد. و سکوت اینان در مقابل خواست مردم ایران نیزهمین موضوع است. شما اول باید استراتژی اینان را مد نظر بگیری بعد انتظار همکاری با آنان داشته باشی، درغیر اینصورت انرژی خود را به هدر خواهی داد. در یک کلام کوتاه: استراتژی اینان، ادامه سلطه و سیطره زبان قوم فارس برملل غیر فارس، حتا به قیمت یوگسلاوی شدن ایران است. و آینده نه چندان دور نیز شعله های آتش افروزی چنین استراتژی را نشان خواهد داد. چون خود اینان نزدیک هشت دهه است که زبان و فرهنگ ملل غیر فارس را به نابودی کشیده اند، و بخوبی میدانند، که در صورت عدم تحمیل زبان خود بر دیگران!، سلطه و آقائی کاذب خود را از دست خواهند داد.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب بهنام چنگائی گرامی / بگذار بجای سئوال شما که در فرصت مناسب به آن می پردازم .در مورد درج این مطلب از اول تا اخر برات بنویسم : معمولا مقالات درج شده و برخی از اخبار را تنها کلیک می کنم و نگاهی به ان می اندازم . این دید و بازدید به منظور کامنت نویسی انجام نمی گیرد و در واقع نوک و یا توک زدن به برخی از نوشته هاست . از انجا که جناب ف. م. سخن را نمی شناختم ، ابتدا چند پاراگراف از نوشته ایشان را خواندم ، بنظرم جالب امد . روز بعد خانم آزاده سپهری که اصولا همه مطالب را با دید نقد و رد نگاه می کند در فیس بوک خود نوشته بود که ف. م. سخن در پاراگراف آخر خود را طرفدار نظام جمهوری اسلامی خواند..

منهم گنجکاو شده و پاراگراف اخر را دو بار خواندم و بسیار تعجب کردم که چگونه کسی که طرفدار نظام جمهوری اسلامی است از فرح دیبا دفاع می کند و با خود گفتم احتمالا او از اصلاح طلبان دینی و یا حکومتی و شخصی منصف است که در مورد نظام پیشین چنین برخورد دست و دلبازی می کند . ان وقت ویدئو جناب علیرضا نوری زاده را گوش کردم و متوجه شدم ایشان ،بسیار راه اغراق و مبالغه در پیش گرفته اشت و بعد نگاهی انداختم به کامنت ها و با خود گفتم وقتی اصلاح طلبان طرفدار نظام اسلامی اینقدر منصف شده اند که خوبیهای نظام پهلوی را برمی شمرند ، چرا چپ ها یکسر قلم به نفی نظام پیشین می کشند. این به این معنی نیست که در نظام پیشین اوین ، شکنجه ، اعدام و تیرباران نبود و خود شخصا کسانی را در زندان نظام پادشاهی دیده بودم تنها به خاطر خواندن کتاب مادر دهسال زندان گرفته بودند ..... این کامنت ادامه دارد
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

مسایل ساده را پیچیده نکنیم که راه بجایی نمی بریم:
1- ممکن است حکومت بعد از خامنه ای وضع خود را طبق معمول تثبیت نماید.
2- ممکن است نتواند تثبیت نماید- و در بالا نتواند حکومت کند و پایین هم نافرمانی نماید.
3- ممکن است سپاه دست به کودتا زند.
-----
نتیجه اینکه احتمال پیش آمدن حرکات توده ای وجود دارد.
چه باید کرد؟
1- اپوزیسیون در خارج باید وارد تشکلهای «ائتلافی» شود
2- در داخل ایران اقشار مختلف از زنان-جوانان و دانشجویان-نیروی کار و زحمت یدی و فکری باید توسط تشکلهای خود آمادگی قبلی داشته باشند.
----
نتیجه در هرحالتی فرمول قدیمی توده ها درست است که گوید :
چاره ی ستمکشان اتحاد و تشکیلات است .
ولی جامعه ی ما در داخل و در خارج هرگز گوشش به این حرفها نبوده و نخواهد بود. اینست که سرنوشت اش
همیشه اسیر حوادث است. مطابق فرمول «حالا ببینیم چه میشود؟» وقتی آب از کله اش گذشت و غرق شده

تازه بیدار میشود. و صدای فرمان دیکتاتور تازه را می شنود.
مردم همیشه می نشینند دیکتاتور ها با پشتیبانی خارجیان برایشان نقشه بکشند و در خیابانها به حرکت شان در بیاورند.
مثل جریان خمینی.
مردم ما نمی تواند با حکومت شطرنج بازی کند همیشه لازم دارد کسانی از بالا هدایتشان کنند و بر گرده یشان سوار شوند.
--------
بگذریم از این مسایل و موضوع را چکیده ترکنیم:
-چه وضع حکومت و جامعه بحرانی شود و چه نشود و یا نیمه بحرانی شود- در هر حالتی :
لازم است در خارج و داخل نیروهای دگرگون طلب «متشکل و وارد ائتلافها» شوند.
میدانم که چنین استعدادی وجود ندارد ولی باز باید گفت . که چاره ای جز این نیست.
«متشکل شوید و ائتلاف کنید» ! نگذارید دیگران شما را بعنوان مهره ی شطرنج به حرکت دربیاورند.
لازم است خودتان بازی کنید . و سرنوشت تان را خودتان رقم بزنید.
در هرحالتی چاره ای جز «تشکل و اتئلاف» نیست.
مخفی-نیمه مخفی-علنی- رسانه ای متشکل شوید. به هر نحوی که میتوانید.
نیروی چپ- نیروی کار و زحمت و نیروی ضد تبعیض (زنان و ملیتها و مذاهب سرکوب شده ) ضروریست موضوع را جدی
بگیرند. چپ ایران میتواند پیشگام این حرکات باشد. اگر درک کند و بر پراکندگی خود در ائتلافی غلبه کند.
که بعید به نظر میرسد.
به قول ما آذربایجانی ها این پارچه را « هرچه ور اندار میکنم- جوجنک cucənək میشود-(تنگ) میاید.
یعنی مشکل اساسی از «عدم استعداد جهان سومی ماست. محترمانه "عقب ماندگی" ما.»
--------
حرکات روحانیت را در 56 و 57 به خاطر آورید که چطور مثل فرفره پشت صحنه می چرخید تا کنترول سازمانها و تشکلها و تظاهرات مردم را به دست گیرد - و نافرمانان را در فرصت مناسب سرکوب نماید. و سرانجام نیز موفق شد. و زحمتهای همه ی
نیروهای مترقی را ضمن سرکوب تصاحب کرد. و چگونه حریص «قدرت» بود. و رفسنجانی در آذر 57 به دکتر لاهیجی گفت
« نمی گذاریم روشنفکران انقلاب را تصاحب کنند. مثل انقلاب مشروطیت.» نقل به مضمون.
نیروی مترقی در ایران هیچوقت به فکر «کسب قدرت» نبوده و نیست. و این نگوبختی جامعه است که دیکتاتور ها سوارش میشوند.
و حق هم دارند. وقتی نیروی مترقی استعداد کسب قدرت ندارد نیروی ارتجاعی دولت تشکیل میدهد.
قدرت بر زمین نمی ماند. برنداری برمی دارند. و در صورت لزوم نابودت میکنند.
نوشته شده توسط: lachin

آقای ایرج.... 1- مشکل شما از این شروع میشود که ما کشوری بنام ( جمهوری باکو ) نداریم. 2- ورزشکارانی که زیر پرچم جمهوری آزربایجان مسابقه میدهند , از زیر ذرّه بین قوانین ورزشکاران اروپائی گذشته و به جمهوری آزربایجان افتخار می آفرینند.3- اگر تنها داشتن اسمی و یا زبانی به غیر از ترکی, دلیل بر ( خارجی) بودن این ورزشکاران است پس بدین منطق, زکریای رازی, عمر خیّام, سعدی و حافظ بایستی از دانشمندان و شعرای غیر ایرانی و یا بهتر بگویم ( عرب) تشریف دارند.

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

تاریخ کشورها دارای فراز فرودها بوده و دوران افول نمی تواند شاخص قضاوت قرار گیرد. در نگرش دیالکتیکی - تاریخی به نقش تاریخی و فرهنگی ملت ها در روند ساختن تمدن بشری توجه میشود که جایگاه ایران قابل کتمان نیست (دوران افول اساسن مترادف با حکومت مغ ها و آخوندها بوده است)!!!