Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، یونس شاملی، شما هر نامی خواستید می توانید به روی خودتان بگذارید! نام هائی مانند سوسیالیست، دموکرات، چپ گرا، راست گرا، ناسیونالیست، اینترناسیونالیست، لیبرالیست، سکولاریست، دیندار، بیدین و ..... اما همه این واژگان شناسه های ویژه ای دارند و این شناسه های ویژه را در گفتار و کردار سیاسی کاران می توان پیدا کرد و بدون دیده شدن این شناسه ها تنها با به کار بردن واژه ها نمی توان کسی را باورمند به یک باورداشت سیاسی دانست، برای نمونه اگر کسانی پیدا شده و بگویند که روح الله خمینی یک مسیحی بود آیا می توان چنین سخنی را پذیرفت؟ روشن است که نه! چون مسیحی بودن ویژگی هائی دارد که روح الله خمینی در گفتار و کردارش آن ویژگی ها را نداشت! صدام حسین دیکتاتور پیشین و پان عرب عراق چندین بار در سخنرانی هایش گفته بود که یک سوسیالیست است و حزب بعث عراق را یک حزب سوسیالیست می نامید اما با نگرش به شناسه های

..... سوسیالیسم هرگز صدام حسین ویژگی های یک سوسیالیست را نداشت و همه مردم جهان صدام حسین را یک ناسیونالیست پان عرب می دانند نه یک سوسیالیست! دوست گرامی، یونس شاملی، شما می گوئید: ( ..... من هرگز ناسیونالیست نبوده ام بلکه من بر نظریه سوسیالیسم دموکراتیک باور دارم ..... ) دوست گرامی، شناسه های ناسیونالیسم، سوسیالیسم و دموکراسی همگی روشن هستند و همگان آنها را می دانند و نیازی به بازنویسی آنها از سوی من نیست اما آیا با شناسه هائی که واژگانی مانند سوسیالیسم و دموکراسی دارند آیا می توان شما را با خواندن نوشته هایتان در ایران گلوبال یک سوسیالیست و یا یک دموکرات دانست؟ روشن است که نه! از سوی دیگر با شناسه هائی که ناسیونالیسم و ناسیونالیست بودن دارند شما در گروه ناسیونالیست ها گنجانده می شوید نه در گروه سوسیالیست ها ! دوست گرامی، یونس شاملی، شما که می گوئید ناسیونالیست نیستید خواهشمندم برای من و دیگران روشن کنید که ناسیونالیسم چیست و شما چه چیزی را ناسیونالیسم می دانید؟ و خواهشمندم برای من و دیگران روشن کنید ناسیونالیست ها چه ویژگی هائی را دارند که شما ندارید؟ همه نوشته های شما سرشار از پندارهای ناسیونالیستی هستند و از جستارهائی مانند سوسیالیسم و دموکراسی چیزی در آنها دیده نمی شود! تنها با ارزیابی سخنان یادداشت نوین شما به شماره 30275 روشن خواهد شد که نویسنده این یادداشت یک ناسیونالیست است نه یک سوسیالیست! برای دیدن ویژگی های ناسیونالیسم نگاه کردن به لینک زیر سودمند است http://iranglobal.info/node/16195
نوشته شده توسط: Anonymous

اینقدر که شما مازوخیست های شکم سیر خارج نشین به دیگران فاشیست و راسیست و ناسیونالیست میگویید ، آنها خیلی شریف تر از آن هساتد که به..... مازوخیستی شما جواب دهند . این بیماری روانی اجتماحی ،ریشه در کجا دارد که بجای برخورد دینی فلسفی طبقاتی فرهنگی با حاکمان قرون وسطایی ایران که فارسها را هم در منگنه قرار داده اند ، شما با یک دشمن خیالی ماندد زبان فارسی و تاریخ ایرانی و زحمتکشان فارس ، خود را مشغول کرده اید و مردم خود را فریب میدهید ! ؟ شما بچه بورژوا و اشراف و کدخدا زاده و نوههای شیوخ و بیگ ها صلاحیت دفاع از کارگران و زحمتکشان اقوام مظلوم ایران و ایرانی را ندارید . همان مردم در ساعت مقرر حساب شما را کف دست تان خواهند گذاشت تا تخم کینه و انسان ستیزی را در جامعه تبلیغ نکنید .

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای عيوض اگر خوب و با دقت و بدون پيش قضاوت بخوانيد در واقع آقای بنی طرف درد ها و آرزوهای ملل تحت ستم شونيزم را بزبان آورده و در واقع اين وظيفه روشنفکر فارس نيز هست که در مقابل اين ظلم و ستم فرياد اعتراض بلند کند منتها چيز که اعيان است چه حاجت به بيان . و در ضمن آقای همام نمی دانم قبلا با اسم ديگر ميامدی و يا اينکه تازه گی به سايت تشريف آوردی ولی چيزی که مشخص است در جنابعالی حس ضد عرب غوغا ميکند چون در کامنتهای قبلی شما در نوشتار ديگران نيز شما مواضع تند ضد عرب داری. که البته من چندين جواب نيز در رایطه با کامنتهای شما نوشته ام.

نوشته شده توسط: Anonymous

بعضی از فارسایی که میان از حربه کردهایی که تو مناطق ترک نشین زندگی میکنن استفاده میکنن و دائم واژه کرد آریایی رو میکنین تو مغزشون/تا تو خیال خودشون ترکارو تهدید به یه جنگ داخلی بکنن.اینو بدونین ما خیلی وقته حاضر به جنگ تمام عیار با بدخواهانمون هستیم حالا میخاد کرد باشه یا فارس یا لر.مطمن باشین برنده ماییم.پس شما یهتره به این فکر باشین که با ما راه بیایین نه ما با شما.چون کار اگه بیخ پیدا کنه بازنده شماهایین.اینو قول میدم........

نوشته شده توسط: Anonymous

این روزها مد شده است، که کسانی به آخر اسم خود کلمه تبریز، و یا تبریزی، را اضافه بکنند، تا خواننده گان فکر بکنند، که طرف مثلا تبریزی و ترک است. در صورتیکه چنین نامهای فریبنده نه تنها تاثیری بر برداشت خواننده از متن کامنتر ندارد، بلکه خواننده به محتوای مطلب توجه دارد. چنین وجه تسمیه دیگر از مد افتاده است، و گویا هر کسی که علیه منافع و حقوق زبانی، ملی، مدنی، و آزادیهای سیاسی ملت آذربایجان قلم میزند، در عین حال اسم ترکی برای خود انتخاب میکند. البته چنین شخصی میخواهد وانمود کند که او آذربایجانی است، و هدف او از این کاراینست، که چنین بنظر آید که گویا بخشی از مردم آذربایجان در مقابل بخش دیگر موضع گرفته است؟! در صورتیکه چنین نیست! مردم آذربایجان خیلی وقت است که دوست و دشمن خود را بدرستی میشناسد، و با چنین چیزهای پیش پا افتاده و خنده دار، نمیتوان میلیونها انسان آذربایجانی را از استرداد

حقوق حقه خود منصرف و یا متزلزل کرد. توصیه ما بدوستان اینست، که اگرکسی با گفتار و نوشتار خود، استعداد و توانی متقاعد کردن خواننده را دارد، دیگر نیازی ندارد، کلمه تبریز و یا تبریزی را بدنبال اسم خود یدک بکشد. اتفاقا کسانیکه با یدک کشیدن چنین کلماتی، علیه ملت آذربایجان قلم میزنند، بیش از دیگران، خشم و نفرت عمومی مردم آذربایجان را متوجه خود میکنند.
نوشته شده توسط: Anonymous

آیا هر مخالف کل نظام ولی فقیه خواستار جنگ مسلحانه است ،آیا میتوان بنام اپوزیسوین با این رژیم ضد بشری به "توافق وگفتگو ی "متمدنانه رسید بطوری که بعضی اینجا تبلیغ میکنند انگار با یک رژیم "دمکراتیک "سروکار دارند؟: بعضی افراطی گری غیر مردمی و جنگ تروریستی مجاهدین را بهانه ای قرار میدهند که "توافق "وکنار آمدن با رژیم را تبلیغ کنند ودر واقع یا جنگ مسلحانه تروریستی میخواهید یا اینکه در جهت "انقلاب نرم توافقی "باشید که دکانی است برای "اصلاح طلبان "رژیم که هنوز در پی رفسنجانی ،خاتمی و امروز شیخ حسین فریدون روحانی بدنبال گورباچف خیالی خود در نظام ولی فقیه باشند روزی از اکبر شاه گور باچف میسازند مدره - البته با ساز هماهنگ ارکستر رسانه ای وخبری گسترده غربی ، روزی از خاتمی و روز دیگر از شیخ فریدون حسن روحانی ! ولی زمانه وتاریخ این جریانها نشان داده است که مردم را بدنبال نخود سیاه ولی فقیه میفرستند.

انقلاب وتغییر رژیم بدست مردم است نه در کاخ سفید و نه در "اتحاد استراتزیک با غرب"و نه سوریزه کردن ایران ونه در کنار صدام حسین وشیوخ عرب .
این حرف بخشی از اپوزیسیون مستقل ایرانی است که نه جنگ تروریستی مسلحانه به سبک مجاهدین میخواهد نه معتقد است که باید بدنبال کشورهای خارجی قدرت های بزرگ بدنبال ایجاد جنگ وحاکم کردن روابطی مانند عراق وسوریه در ا یران بود تا رژیم را تغییر داد
بلکه با قدرت مردم و تنها یک تحول وا نقلاب مردمی است که میتواند مستقل و آزادی خواهانه باشد هرکدام دیگر آلترناتیوها از درون رژیم یا در کنار نیروهای قدرت خارجی جنگ طلب تنها ویرانی وارتجاع دیگری را به همراه دارد.
پس هرکس که کل نظام ضد مردمی ولی فقیه را با تمامی جناحهایش رد میکند ، هرکس میگوید "توافق" با رژیم نداریم و تبلیغ میکند که میشود با این رژیم گفتگو کرد درواقع دارد مردم را بدنبال نخود سیاه ولی فقیه هل میدهد حال یا آگاهانه واز روی منافع گروهی ، سیاسی واقتصادی ویا اینکه ساده اندیش است وفکر میکند که از دل نظام ولی فقیه میتوان گفتگوی دمکراتیک "توافقی "داشت و رژیم هم اولا به این نوع "گفتگو "تن میدهد رژیمی که حتی به معتقدین منتقد خود کمترین شانسی برای انتقاد نمیدهد را به عنوان اینکه متیوان "متمدانه "با او گفتگو کرد در این جا م معرفی میکنند ! فقط باید ساد ه اندیش یا فریبکار بود بود که هنوز پس از سی چند سال نظام جنایت هنوز این اعتقاد را داشت که میتوان با این رژیم به گفتگو ی "متمدنانه "به عنوان اپوزیسیون پرداخت و به آن "توافق"کرد این دیگر از آن دکانهایی است که انسان دهانش از مخترعین فرصت طلبش از تعجب خشک مان فقط میتواند بزند وبس !
نوشته شده توسط: Anonymous

اگر یک جوان کم سن وسالی این سرود انتر ناسیونالیستی را میسرود ایرادی به ان جوان نبود چرا که جوان است و جویای نام.
هزار بار تاسف که این اعلامیه جنگی از زبان کسی بیرون میاید که ادعای نویسندگی و روشنفکری می کند.روشن نشد این فاشیست کیست ؟ فرد است و یا مردمی که به زبان پارسی سخن میگویند؟
اما یک چیز روشن است و ان اینکه این سروده از زبان و قلم نویسنده ای چپ گرا تراوش کرده است .پایان دردناک و اسف بار اندیشه چپ را میتوان در این سروده حماسی عرب که از روح اسلامی بر خوردار است جستجو کرد.
فاشیسمی وجود ندارد .انچه هست هجوم گرسنگان عرب و تسلط انها بر منابع ملی ایران و غارت انها و فدا کردن انها برای
سوریه و فلستین و اسلام است.جامعه روشنفکری چپ نشان داد چه ساده میتوان از قله جهانی انتر ناسیونالیسم پرولتری به
نژاد پرستی عربی رسید.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای همام شما اسم کوروش و داريوش و شاپور و امثالهم را ميدانيد ولی اسم تمدن سازان پارس و آثارشان را نه . آخر اين اعراب بگفته شما کتابخانه را آتش زد ولی آن انسانهايی که در طول زمان آن کتابهای خيالی شما را نوشته بودند چه کسانی بودند . و در ضمن وقتی اعراب به منطقه آمدند هيچ مقاومتی بجز در آذربايجان برهبری بابک در مقابلشان نشده و مردم به خاطر ظلم و ستم ساسانيان بالخص موهبان زردشتی از آمدن اعراب استقبال ميکنند .يعنی اعراب را نجات بخش خود ميدانند حالا شما بعد از ١٢٠٠ سال می فرمائيد اعراب اخ بودند و بايد ساسانيان به جنايتشان ادامه ميدادند چون نژاد آريائی تشريف داشتند .

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب مهدی در ابتدا بگویم هرکس گفت با رژیم "توافقی "وجود ندارد به معنی این نیست که مجاهد است !عجب شما یک پوئن دارید باز به مجاهدین میدهید که من هیچ قرابتی فکری و ایدئولژیک با آنها احساس نمیکنم وحتی مخالف آنها زبیخ وبن هستم بعد :شما مقداری خلط مبحث میکنید با عرض معذرت چرا که من دقیقا بین دو گروه یا سه گروه تفاوت گذاشتم :کسانی که مخالف رژیم هستند ولی در قلبشان ! یا مخفیانه عمل میکنند ویا زندگی عادی دارند میروند ومیایند مدعی سیاسی بودن ،عدالت خواهی ،آزادی خواهی علنی هم ندارند . گروه دوم ما سیاسیون ما هستند و پناهندگان که میتوان آنها را یک گروه فرض کرد ودر مطلب قبلی دقیقا تفاوت این دو را توضیح دادم . احساسی هم اگر هست انسانی است و منطقی نمیشود ببخشید هم دست دردست رژیم داشت و هم مدعی آزادی خواهی و "توافق"با یک رژِم ستمگر بود. این نوع "توافقی "مخالف رزیم بودن دیگر نوبر است !-همین

نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای تبریزی، من برایتان نوشته ام که من هرگز ناسیونالیست نبوده ام، بلکه من بر نظریه سوسیالیسم دمکراتیک باور دارم. باز هم این جمله مرا گرفته اید و نوشته اید که:" هر کسی که نوشته های آقای یونس شاملی را بخواند خواهد دید که ایشان یک ناسیونالیست هستند و نوشته های ایشان هیچ پیوندی با سوسیالیسم و یا دموکراسی ندارند!" (پایان نقل قول).

من یک فعال اجتماعی هستم. کارها و فعالیت هایم بر اساس ضرورتهایست که من آنها را از اهم و مهم کردن مسائل برمبنا تحلیل مشخص از شرایط مشخص عمل میکنم. من یک ترک از آذربایجان (بخش جنوبی) که در کشور ایران قرار دارد، هستم. در شرایط کنونی آذربایجان به مثابه یک واحد ملی تحت استعمار داخلی دولت ایران

ااست. خلق ترک ساکن در آذربایجان تحت سیاست بسیار حساب شده و خشن در جهت ایزوله شدن و استحاله آن در ملت ساختگی ایران که در واقع چیز جز ملت فارس ایران پیش برده میشود. ضروت شرایط کنونی ایجاب میکند که انسان آذربایجانی در اولین مرحله آذربایجان را از اسارت استعماری دولت ایران خارج کند. امروز این ضرورت را تمامی پیشروان خلقهای غیرفارس تشخیص داده اند و در آن سمت عمل میکنند. من مبلغ سوسیالیسم و یا دمکراسی نیستم، به آنها اعتقاد دارم، قلم من امروز در خدمت رهایی خلق من از زنجیر استبداد و بویژه استعمار داخلی و برای تحقق حق سرنوشت خویش است. در چنین شرایطی هر انسانی که ضرورتهای اساسی را برای سعادت آذربایجان بسیار حیاتی تشخیص داده باشد، همین کاری را میکند که من میکنم. به بیان دیگر، قبل از تحقق حق تعیین سرنوشت خلق ترک و دیگر خلقهای غیرفارس، تحقق دمکراسی در آن مناطق و ایران، تحقق سوسیالیسم و عدالت اجتماعی از بیخ و بن غیرممکن است. کسانیکه امروز دمکراسی و سوسیالیسم را قبل از حل مسئله ملی در ایران پیش میکشند، آگاهانه و یا ناخودآگاه مشغول عوام فریبی هستند.

می بینید که آنچه شما آن را در نوشته های من ناسیونالیسم میخوانید، پرت بودن شما را از ضرورتهای مرحله کنونی خلق ترک و مردم آذربایجان (جنوبی) نشان میدهد. همین
نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقا/خانم چرا مینویسد " چرا تجزیه طلبان بجای لغات ؛ ایرانی و فارسها ؛ اصرار دارند که از کلمه فارسی استفاده کنند ؟" (پایان نقل قول). تمامی این جمله مملو از نارسایی، تهمت و نگاه نادرست است.
اول واژه "تجزیه طلبان!! چه کسانی در ایران تجزیه طلب خوانده میشوند؟ فعالین مدنی متعلق به ملیتهای غیرفارس که تحصیل به زبان مادری خود را طلب میکنند، آنهایی که برای حق تعیین سرنوشت خود مبارزه میکنند، آنهایی که مخالف دولت تک ملیتی فارسی در ایران هستند و طرفدار حقوق برابر ملیتهای ساکن در ایران و خواهان یک دولت چندملیتی در

ایران هستند. در ایران طلب حقوق ملی از سوی ملتهای غیرفارسی تجزیه طلبی تلقی میشود!!

واژه "تجزیه طلب" جزو ادبیات سیاسی رژیم های پهلوی و جمهوری اسلامی است و بخشی از اپوزیسیون عقب مانده از این واژه که بار منفی خاصی دارد مورد استفاده قرار میگیرد در ترویج نفرت پراکنی علیه ملیتهای غیرفارس مورد استفاده قرار میگیرد. اگر بخشی از اپوزیسیون غیرفارس از به دست آوردن حقوق سیاسی در ایران ناامید هستند و شعار استقلال میدهند، این شعار در واقع انعکاس یک نظریه سیاسی است. و برمبنای منشور جهانی حقوق بشر در آزادی عقیده، هر شخصی حق دارد هر فکر سیاسی را داشته باشد. ما میتوانیم موافق و یا مخالف آن باشیم. اما نفرت پراکنی در جامعه به خاطر این یا آن فکر سیاسی رفتاری بغایت ارتجاعی و استبداد پرور است.

واژه "ایرانی" به کسانی تعلق میگیرد که شهروند کشور ایران هستند. "فارس" و جمع آن "فارسها" به کسانی گفته میشود که هویت اتنیکی فارسی داشته و به ملیت فارس تعلق دارند، اما مفهوم "فارسی" ویژگی و خاصیت اتنیکی یک پدیده اجتماعی را نشان میدهد، مثل دولت فارسی ایران استکه به تیپولوژی اتنیکی دولت ایران اشاره دارد. درست مثل دولت عربی اردن. یا مثل "احزاب سیاسی فارسی"، یعنی احزاب سیاسی که به جامعه سیاسی فارس تعلق دارند. در این جملات نمیتوان به جای واژه "فارسی" از واژه "فارسها" استفاه کرد. چون معنی مفاهیم بکلی تغییر کرده و حتی به ضد آن تبدیل میشود. برای نمونه "دولت فارسی ایران"، خاصیت اتنیکی دولت ایران را مد نظر دارد، اما اگر بگوییم "دولت فارسها ایران!" بدین معنی است که روی سخن ما خاصیت اتنیکی دولت نیست، بلکه تشکیل دهندگان این دولت مد نظر است. در صورتیکه دولت ایران یک دولت دمکراتیک نیست که بشود گفت این دولت انتخاب این یا آن مردم است. اما میتوان در خصوص ویژگی اتنیکی یک دولت، بدون اینکه این دولت انتخاب شده باشد (یعنی دولت استبدادی و استعماری) سخن گفت. به همین دلیل استکه دولت ایران را برای روشن کردن ویژگی اتنیکی ان میتوان "دولت فارسی ایران" خواند. امیدوارم سوءتفاهم رفع شده باشد.
نوشته شده توسط: Anonymous

دستتان درد نکنه! قانون اساسی مان کم بود ، که داریم دیگه چیزی کم نداریم . فقط مونده سرنگونی رژیم ضد بشری آخوندها !! که این زحمت هم دوستان ی که قانون اساسی را نوشته اند ، بکشند عالی خواهد شد. دیگه همه چیز تمامه!!!

نوشته شده توسط: Anonymous

فرهنگ و تمدنایرتنیان باستان در فیلم 300 بدرستی نشان داده شده

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کرمی.. دو عامل اصلی را که ایران را ویران خواهند کرد یکی وجود رژیم آپارتاید اسلامی است و یکی مهمتر از آن , وجود افکار آریائی نژاد نهادینه شده در افکار بعضی ها به اصطلاح روشنفکران فارس..تنها کافی است این نوشته شما را به زبان آلمانی ترجمه کرد و جلو یکی از قاضی های پارلمان اروپا گذاشت. شاید آن موقع متوجه بشوید که جرم نوشته های ممنوع شده شما در اروپا چقدر پیگرد قانونی دارد و چقدر هم ارزش خواندن . جرم این افکار شما که در این نوشته ها دیده میشود در امریکا خیلی بیشتر از آنکه شما فکر میکنید هست. چندی پیش یکی از مالکان تیم بسکتبال لوس آنجلس بنام « دونالد استرلینگ صاحب تیم ....کلیپرس» که در گفتگوی تلفنی در باره بازیکنان سیاهپوستان اظهار نظر به موردی را کرده بود نه تنها به پرداخت 2.5 میلیون دلار جریمه شد , بلکه

حاضر بودن در میدانهای بسکتبال بازیهای تیم کلیپرس تا آخر عمر ممنوع شد و همین طور تیم بسکتبالش را ( به معادل یک بیلیون دلار ) بایستی به فروش بگذارد.. , و اما در باره بر هر دری کوبیدن , چپ و راست زدن و آسمان و زمین را بهم دوختن..
آقای کرمی در طب یک مرضی است بنام (( Munchausen Syndrome)) که خوشبختانه اسم آلمانی دارد . در این بیماری, مریض بی اندازه جذب و شیفته جلب و توجه انسانی یک دکترو یا پرستار و یا یک عضو تیم کلینیکی میشود. بعضی از این مریض ها آنقدر از این جلب و توجهات لذت میبرند که خودشان هر طوری هست زخمی میکنند تا به بیمارستان روانه شده و تحت درمان قرار بگیرند و از جلب توجه پرسنل بیمارستان و یا کلنیک بیشتر لذت ببرند. من یکی از این بیمار ها را در لندن داشتم و دیگری را در آریزونای آمریکا.. آیا شما موقعی که یک مقاله ( ضد ترکی به حد فاشیست ها) می نویسید و کاربران برایتان کامنت گذاری میکنند از تعداد کاربران کامنت گذار, شما چقدر لذت می برید؟؟؟
نوشته شده توسط: Anonymous

"" دموکراسی یک پروسه است "" ولی‌ جناب کرمی اعتقاد دارند "" دموکراسی همون گوسفند سازی است ""، زیربنای دموکراسی "" حقوق بشر "" است، که هول قانون شکل می‌گیرد، در این مرحله اینکه شما کی‌ هستید، چه کاره هستید، چه افکاری دارید یا در چه حزب نام نویسی کرده اید به هیچ وجه مهم نیست، اینکه کافر یا دیندار هستید نیز یک امر شخصی‌ است، با منطق جناب کرمی، گوسفندان و گاوان، بیشترین میزان دموکراسی را دارند چونکه "" فرق‌ها و تمایز‌ها "" چنان در بین گوسفند‌ها و گاوان رنگ باخته است که همه یکی‌ هستند، شاید جناب کرمی در مدینهٔ فاضله خود دنبال "" دموکراسی کودن‌ها "" هستند، یکسان سازی در جامعه کودن‌ها نیز تا حدی مشابه گوسفندها و گاوان است. راستی‌ کرهٔ شمالی‌ نیز چیزی در همین مایه هاست. همه به لیدر و رهبر سجده میکنند.

نوشته شده توسط: Anonymous

اولا من سخنگو و وکیل وسیع اقای علیشاهی نیستم در ثانی طبق گفته خودش در برنامه تلویزونی که داشت وی سال 2005 به ایران رفت و از دست همان اهالی محل خودشان که قصد کشتن وی را داشتند فرار کرد و از ایران خارج شد از سال 2007 هم در هلند هستندتاقبل از دستگیری طبق گفته خودش دیگر ایران را ندیده است اگر شما ادعا دارید که نه وی رفت وامد به ایران دشته است لطفا مدرک وسند خود را نشان بدهید که وی به ایران رفت وامد داشته ان زمان من خودم اولین کسی هستم که دست به افشا چهره وی میزنم
شما کلمه خائن را به کار می برید افراد جدا شده خائن به کی هستند به مردم ایران و خاک ایران با به یک فرقه وطن فروش
اگر خائن بودیم مانند مسعود رجوی اطلاعات مردم ایران را به صدام حسین می دادیم برای بمباران های شیمائی که در یوتوب تماما موجود است که چه کسانی وطن فروش و خائن بودند نه ما که به خاطر اعتراض در سازمان زندانی و شکنجه شدیم

ایا اطلاع دارید چند صد نفر به خاطر اعتراض به رهبری مجاهدین زندان و شکنجه و مورد ضرب و شتم قرار گرفتن . در همین اروپا فرانسه مهد تمدن سه بار توسط فرماندهان سازمان مورد ضرب و شتم قرار گرفته ام
نوشته شده توسط: یوسف عزیزی بنی طرف

لطفا فرافکنی نکنید که تاریخ آغشته به سفاکی های فراوان است وهیچ قومی در این فرآیند معصوم نیست اما سخن این سروده بیان درد کنون است در درون جغرافیای مشخص وکشاکشی که در امعا واحشای آن در جریان است و با تک اشاره ای به اصل درد.

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای بهمن عزیز:در این 30 سال یعنی از سال 1362 تا الان بیش از 3000 نفر از تشکیلات خارج از کشور سازمان یعنی نفراتی که در عراق بودند از سازمان مجاهدین جداشدند تعدادی دنبال زندگی خود رفتند و تعدادی هم با جمهوری اسلامی . ایا پنج انگشت دست همه شان یکی هستند پس نمی شود همه را با یک دیدگاه قضاوت کرد هر کی مسیر خودش را انتخاب کرد و باعث بانی تمامی این کدورت ها هم سازمان مجاهدین است که افرادی مانند اقای ابراهیمی را مجدد به خدمت گرفتن برای همین کارها

نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان وهموطنان عزیز اقای امرالله ابراهیمی در این رابظه 5 مقاله نوشته است اینها را که مطالعه کنید می بینید که چگونه هدفمند دارد مسائل قاطی می کند و در هم می پیچد که بخواهد همه این موضوعاتی که در یک دهه گذشته در هلند اتفاق افتاده را در هم بیامیزد و اقای علی شاهی را قاطی انها بکند و بگوید که این ان چیزی است که من می گویم توصیه می کنم این مطالب رابخوانید تاهمه چیر روشن شود از کجا اب می خورد
http://www.iranglobal.info/node/31223
http://www.iranglobal.info/node/33437
http://www.iranglobal.info/node/33209
https://www.facebook.com/notes/amrollah-ibrahimi/
فــراخــوان بــرای تـحـت فـشـار قــرار دادن دولـت هـلـنـد جـهـت دسـتـگیــری مــزدوران وزارت اطــلاعــات در ایــن کــشــور
‏‎‎May‎ 2, 2013‎‏،

نوشته شده توسط: Anonymous

نویسندگان این پیش نویس لطفا توضیح دهند که کدام بند این پیشنویس، از پیش نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، متمدنانه و یا دموکراتیکتر است؟

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای توکلی عزیز: این نوشته اقای امرالله ابراهیمی است این چه معنی می دهد( سایت ایران گلوبال اقدامات بعدی پلیس هلند و دیگر کشورها را پوشش خواهد) هر فرد می تواند به نام خود یا گروهش بیان کند که موضوع ادامه خواهند داد . وقتی که به نام سایت ایران گلوبال صحبت می کنند به نام شما نوشته می شود در انجا گفته شنده که اقای ابراهیمی یا گروه اذرخش این موضوع را پوشش خواهند داد
اقای امرالله ابراهیمی در این باره 5 مطلب نوشته اند بخوانید خیلی واضح است که چه دارند می گویند

نوشته شده توسط: Anonymous

دوست عزیز اقا مهدی :عکس خون الود که در کنار مقاله دیده می شود دوستان انتشار داده اند ومربوط به سال 2010 می شود که در پاریس توسط فرماندهان مسولین سازمان مجاهدین مودر ضرب وشتم قرار گرفتم که به فرماندهی حمید رضا طاهر زاده و حمید اسدیان ( کاظم مصطفوی ) با اجرا علی اکبر ارمیده و حسین توتونچیان و علی امامی بود .در این ضرب و شتم بینی من شکسته شد که به مدت دو هفته صورتم کبود بود

نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام خدمت آقای کیانوش توکلی، کرمی و ناظران و نظر دهندگان
چند سالی بود که سراغ ایران گلوبال را نگرفته بودم.اما این مطلب باعث شد بیایم و نظر بدهم.
اشکالاتی به مقاله آقای کرمی می توان گرفت. خصوصا اتهامات یک جانبه ایشان به آقای کیانوش توکلی.که معمولا قابل طرح و قابل بخشش می باشد.
1.تیتر مقاله درست نیست.
2.هیچ میزان دلاری از طرف هیچ کس نمی تواند حقیقت را پنهان نماید.همانگونه که نمی تواند تا ابد پنهان بماند.تنها زمانی می توان راجع به فرد مشخصی شکوه و افشا نمود که یا مدرک حقوقی وجود داشته باشد یا اینکه گیرنده خود اعتراف نموده باشد.طرح این مسئله، اتهام به آقای توکلی است و به نظرم ناشایست است که همچون مجاهدین افکار عمومی را به گمراهی ببریم.آقای کرمی در این رابطه باید از آقای توکلی معذرت خواهی نماید.
3.آقای کیانوش توکلی عضو یا هوادار مجاهدین نبوده است.این نیز اتهامی نارواست.

الف.اما یک اشکال و انتقاد به آقای توکلی و ایران گلوبال که فکر میکنم در چند سال گذشته وجود داشته و رفع نگردیده است.شاید هم راهی ندارد و نمی شود!
چند سال پیش واقعا فکر می کردم وقتی ایران گلوبال می گوید "بی طرف" است، باید در عمل نشان بدهد.گر چه می فهمم، هدف واقعی ایران گلوبال رعایت بی طرفی بوده، اما این مسئله و رعایت آن بسیار دشوار است.همانگونه که در برخی موارد "بی طرفی" رعایت نگردید.الان هم نمی گویم ایران گلوبال برخلاف اهداف اش عمل نموده و بی طرفی را رعایت نکرده است.مشکل اینجا است که برخی اعضای ایران گلوبال که حق انتشار دارند، مطالب جانب دار انتشار می دهند و در برخی موارد شایعه پراکنی یا جانبداری تلقی می گردد."بی طرفی" کار دشواری است و پیاده نمودن آن در عمل بسیار سخت می باشد.بنابر این اگر نوشتم در برخی موارد "بی طرف"نبوده منظور من انتشار برخی مطالب از طرفی برخی اعضای ایران گلوبال بود که تحت این عنوان ادعا می کردند "بی طرف" می باشند و اتهامات سازمان مجاهدین علیه جداشدگان را منتشر می نمودند بدون اینکه خود از چند و چون آن مطلع باشند.

ب.به نظرم انتشار مطلب آقای ابراهیمی در مورد آقای بهزاد علیشاهی حتی اگر درست باشد که تردید بسیار دارم، در ایران گلوبال و ذکر نام فرد و رجز خوانی از نوع رجوی در مورد افراد ستمدیده ای مانند آقای علیشاهی کار بسیار غلطی بود که درچنین مواردی آقای توکلی باید شخصا مدیریت می کردند و از انتشار آن جلوگیری می نمودند.چون تا زمانیکه فرد به اتهاماتی که آقای ابراهیمی تلاش می کند دامنه آن را عمدا گسترش دهد، اتهام ناروا بوده و پیش از ایشان رجوی سال ها است که چنین اتهاماتی را به همه جداشدگان وارد نموده است.
جهت اطلاع آقای ابراهیمی، رجوی با بکارگیری ایوبونه رئیس سابق سازمان جاسوسی فرانسه، کتابی به اسم او انتشار داد و نام و آدرس هفتاد و دو نفر را به منابع فرانسوی دادند که اینها جاسوس جمهوری اسلامی هستند.نام بهزاد علیشاهی و سایر جداشدگان هم در آن کتاب وجود دارد.برخی شکایت کردند و ایوبونه و مجاهدین دادگاهی شدند.مجاهدین و ایوبونه در دادگاه شکست خوردند و اینچنین به خانه هایشان بازگشتند.
د.من به آقای ابراهیمی اتهامی وارد نمی کنم اما ایشان باید بدانند که پیشینیانشان بسیار گردن کلفت تر و ضد جاسوس تر از ایشان به دادگاه رفتند و بابت اتهام به جداشدگان معذرت خواهی نمودند و جریمه پرداخت کردند!
ه.آقای ابراهیمی در موضع کاربر ایران گلوبال نباید با زندگی قربانیان رجوی اینچنین بازی می کرد و نام فردی که هنوز دادگاهی نشده و جرم اش به اثبات نرسیده است با رجز خوانی تحت عنوان ضد جاسوس و ... در ایران گلوبال منتشر می کرد.البته قبل از ایشان این انتقاد به آقای توکلی وارد است که اجازه داده اند مطلبی بدون اثبات در دادگاه ، در ایران گلوبال منتشر گردد.
و.آقای بهزاد علیشاهی حتی به ایران نیز تردد داشته باشد، حق داشته و در این رابطه نباید به کسی حساب پس بدهد.من خانواده هایی را می شناسم که فرزندانشان در اورسوراواز و در کنار مریم رجوی تحت عنوان مجاهد خلق فعالیت می کنند.هر سال چند بار به ایران می روند و حتی اقدام به سرمایه گذاری در ایران کرده اند.در ایران به صورت علنی ابراز مخالفت نمی کننداما وقتی به خارج کشور می آیند در جلسات مریم رجوی شرکت می کنند.آیا همه آنها متهم به جاسوسی دو جانبه می باشند؟
ز.مشکل عمومی در این است که تحت عنوان مبارزه با رژیم، آن را ابزاری برای سرکوب می کنند.برخی افراد به دنبال سرنگونی و مبارزه مسلحانه نیستند.آیا باید به دیگران حساب کم کاری، مزدوری و جاسوسی بدهند تا خوشایند شان گردد؟
آقایان کرمی و توکلی، ضمن دوست داشتن شما، انتقاداتم را نیز مرور نمایید.
موفق باشید.





نوشته شده توسط: Anonymous

اینکه به فارس تباری چون شما جواب نمینویسیم دو دلیل دارد: یکی نوشته هایتان سر تا پا چاخان است . دوم اینکه بحث با شما را در سطح کوچه بازاریها میدانیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای بهمن، استدلالات شما احساسی و متعلق به دوران چریکی است که به نظر من با سیاست و واقعیات امروزی مطابقت ندارد. در زمان حال حتی دولت هایی که با یکدیگر سر جنگ دارند و گروهایی که با حاکمیتشان اختلاف دارند با یکدیگر مذاکره می نمایند و در بعضی زمینه ها به توافق می رسند. برخلاف نوشته شما اکنون میلیون ها ایرانی مخالف حکومت ایران هستند که ضمن حفظ موضع به کشورشان برای دیدار بستگانشان سفر می کنند. به همین دلیل است که آنهایی که در ایران هستند و یا کسانی که رفت و آمد می کنند نسبت به اوضاع داخلی اشراف دارند و به چگونگی مبارزه با رژیم واقع بین تر از مجاهدین و امثالهم هستند. اولین درک و فهم از آزادی شناخت و احترام گذاشتن به آزادی های فردی است. تا آنجا اطلاع دارم مجاهدین آقای علی شاهی و تعداد دیگری از جداشده های خودشان را از عراق به مرز ایران بردند و در دام رژیم انداختند(در واقع تحویل دادند). پس

در مرحله اول خود مجاهدین بودند که قوانین بین المللی را زیر پا گذاشتند و مخالفین حکومت را به خودش تحویل دادند و در دام او گرفتار نمودند. من نمی دانم از آن پس آقای علی شاهی به ایران رفته است یا نرفته. چنانچه رفته باشد هم از نظر من آزاد است تا مثل آن هفتاد میلیونی که در ایران هستند و آن چند میلیونی که رفت و آمد می کنند از حق خودش برای دیدار وطنش استفاده نماید و این مسئله حاکی از آن نیست که دیگران و ایشان خود را در آنجا در امنیت کامل می بیند و موافق حکومت و یا با این ترددها جاسوس محسوب می شوند و یا مزدوری می کنند. در واقع بجز عوامل خود رژیم عقل انسان باید واقعن پارسنگ لازم داشته باشد تا ایران را برای زندگی دایمی امن بداند. جناب بهن، مگر این دگماتیسم نیست که تمامی ایرانیان در داخل و خارج کشور مخالف جنگ و فقط مجاهدین موافق آن هستند؟ مگر این خیانت و وطن فروشی نیست که تمامی ایرانیان مخالف دخالت نیروهای نظامی خارجی برای تغیر رژیم در ایران هستند و تنها مجاهدین هستند که برای انجام دخالت آمریکایی ها بطور چندش آوری پاچه خواری آنها را می کنند. مگر این بی حیثیتی و بی پرنسیپی نیست که بجای کمک نمودن به یک هموطنشان که سالیان درازی از عمر خودش را بدون جیره و مواجب و با صداقت در سازمانشان به سر برده و اکنون که به علت کوتاهی در تمدید اقامت با مشکل روبرو شده از دربند بودنش برای بهره برداری سیاسی هوچی گری می کنند و او را جاسوس و مزدور وزارت اطلاعات می نامند؟ حرف من این است که این سازمان با این نوع عملکردهایش متعلق به زمان حال و به قول خارجی ها "آپ دیت" نیست. حرف من این است که این سازمان و هوادارانش آنقدر دگم اندیش هستند که سوراخ دعا را گم کرده و حتی منافع خودشان را تشخیص نمی دهند، چه رسد به منافع مردم ایران. و نهایتا حرف من این است که تا زمانی که این چنین سازمانی مدعی جایگزینی جمهوری اسلامی باشد مردم آن جمهوری و آن آخوندها را به این ها ترجیح می دهند چرا که ملاها نشان دادند که ظرفیت پذیرفتن مخالف و منتقد خودشان برای یک مسافرت به داخل را دارند و حتی به زندانی حق ملاقات می دهند اما رهبران مجاهدین نه تنها در سی سال گذشته هیچ حق ملاقاتی به اعضای خودشان با نزدیکترین وابستگانشان نداده اند بلکه آنها را از تمامی حقوق انسانی و اجتماعی محروم نموده اند. متاسفانه شما همان یک کلمه"توافق" از کامنت من را چسبیدید و بدون توجه به منظورم آن را علم نمودید. برای درک آنچه که رهبران مجاهدین انجام داده اند باید آزادگی پیشه کرد و مثل آنها دگم نبود. موفق باشید
نوشته شده توسط: ناصر کرمی

به ... آقای ... .Lachin ..... شما و هم تبارانتان در بارهءِ موضوع آذربایجان(آذرابادگان) چنان مواضع بسیار پایین و تاریخ نگاری بدون پشتوانه مطرح کرده اید، که اکنون بر هر دری بکوبید و به هر چپ و راستی بزنید و زمین و آسمان را بهم بدوزید بر علیه خودتان تبدیل خواهد شد......

شما نوشته اید که میلیونها تُرک آذری در تهران زندگی میکنند، آیا این بیانگر این نیست که فرهنگ ایرانی تا آن وسعت و افق دوراندیش و ژرف هست که سایر فرهنگها را با احترام خاص با آغوش باز میپزیرد، و ایرانیان تا آن میزان از فرهنگ مدارایی و همزیستی مسالمت آمیز بر خوردارند که مردم تُرک آذری را میلیونی در شهر تهران در کنار خود اجازهء زیستن میدهد، تا به مقامات وزارت و سفارت، هنرپیشه و فیلم ساز و صاحب بازار تهران شود و کاپیتال ایران و شاهرگ بازار کار را در چنگ خود قبضه کند، امّا شما و هم تباران تان، سکونت و فعالیّت سیاسی، فرهنگی، اقتصادی ایرانیان و سایر اقوام ایرانی را در سرزمین مادری و پدری ایرانیان آذربایجان ( آذرآبادیگان) ممنوع اعلام میکنید، جدأ به عنوان یک فرد ایرانی شرم دارم در جغرافیایی بسر برم که چنین افرادی شناسنامهء ایرانی داشته باشند. این ادعای شما مانند ادعای دیگر شماست که تُرک تباران را به گرگهای خاکستری نسبت میدهید و ایرانیان و زبان شان را " سگ" لقب داده اید، امّا نمیدانید که سگ از نژاد همان گُرگ هست، امّا با این تفاوت که سگ 40 هزار سال تکامل یافته تر از گُرگ است.// کسی ایران را برای شما به جهنم تبدیل نخواهد کرد، مگر، کردار و پندار و گفتار خود شما ها مردم تُرک. مطمئن باشید که اگر بر همین شیوه عمل کنید، دایرهء زیستی را در ایران برای خود تنگ و تنگتر خواهید کرد.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقاي همام اين غربي هاي كه به رديف بهشان استناد كردي فيلم ٣٠٠ را همين ها ساخته اند كه چهره بسيار متفاوت از ادعا هاي گفتار كردار رفتار نشان مي دهد كه خيلي هم نيك نيست ظاهراً

نوشته شده توسط: Anonymous

سلاح ام/ صدایی است / .. در کاخ های مخروبه خزعل!! یوسف عزیزی بنی طرف؛با احساسات نوستالژکش،داغدار دوران شیخ خزعل است که «خود مختاری» به کمال بود و خان ها و والی ها سلطان منطقه خودشان بودند.صدای موج دشداشه/ بر ساحل بلند عقال... می آیم/ می آیم با چفیه و چوخه !! جناب یوسف، در ۱۴۰۰ سال پیش با «صدای موج دشداشه» و با چفیه و چوخه هایتان و با شمشير بر دوش آمدید، همراه با خونخوارانی مانند حجاج بن یوسف ثقفی،سعد ابی وقاص و عمرعاص و جز ویرانی،کشتار وغارت چیز دیگری به ارمغان نیاوردید و مدائن و بیزانس را ویران کردید و نرفتید بیرون!! و پیش از تو یک بار هم شیخ خزعل گماشته و عامل سرسپرده بریتانیا با چفیه و چوخه آمد برای تجزیه خوزستان و کاری نبست. و بار دیگر هم صدام با «صدای موج دشداشه» و با چفیه و چوخه اش به خاک خوزستان حمله کرد و خرمشهر را به تلی از خاک تبدیل کرد و لشکرعربی او به زنان خرمشهر....

.....به چشم غنیمت جنسی نگریستند و بردند!! می آیم / از سهند و سبلان!!! اگر حافظه ی تاریخی جناب یوسف ضعیف است ، من به یاد ِ مبارک شان می آورم. اعراب از بيابانھای حجاز با «صدای موج دشداشه» و با چفیه و چوخه و با شمشير بر دوش آمدند و از سهند تا سبلان را مورد تجاوز قرار دادند و از کله ها مناره ها ساختند و در امتداد حضور تجاوزگرشان شورش ضد عربی و استقلال طلبی ایرانیان در آذربایجان به رهبری بابک خرمدین را که لرزه ای بر ارکان حکومت عرب انداخته بود سرکوب کردند و المعتصم بالله خلیفه عرب با توجه به کینه ای که از بابک داشت، دژخیمانش با بی‌رحمی دستها و پاها و سر بابک را بریدند و سرش را خلیفه عرب به خراسان فرستاد. و بعد از اعراب گچستک، بارھا شھرھای ايران از تبريز و مراغه و زنجان بگيريد تا برسيد به نيشابور و زاھدان و کرمان و اصفھان و ری و قزوين مورد تجاوز قبايل ترک، مغول قرار گرفت و باز از کله ایرانی منارھا ساخته شد.
نوشته شده توسط: Anonymous

این شویی که دون کیشوتی بنام امرالله ابراهیمی براه انداخته و بعضی از دوستان بدام جواب گویی به آن افتاده اند، مثل اینکه دارد به جاهای مضحک ان می رسد. هرکسی که در اروپا زندگی می کند این اصل بدیهی را می داند و می فهمند که اینجا قانون بتمام معنی کلمه حاکم هست و هیچکس نمی تواند در کار مجریان قانون دخالت کند. حالا آدم .... بنام امرالله امده و حرفهایی بالا تر قدوقامتش می زند را باید بحساب مطرح کردن و خرج کردن خود برای مجاهدین گذاشت وگرنه این آدم .......کند برای اینجانب که در آلمان هستم از هلند نسخه بپیچد. تو برو سر.......بتو نیامده. در آلمان نه تنها ....بتو و بالاتر ازتو نمی گذارند بلکه تف سربالایی برای رهبرت مسعود خواهی شد. ضمنا آقای دایی جان ناپلئون از مسئولینت مثل جواددبیران و نادر ثانی قبلا بپرس که چگونه آلمانها آنهارا بورکردند. ......

نوشته شده توسط: Anonymous

متاسفانه میبنیم که با دونیروی غیر منطقی روبرو هستیم که هردو یک منشا دارد.برخوردهای آقای کرمی با کیانوش توکلی که من هم تا آنجا که میدانم یک اکثریتی بوده است و اتهام پول گرفتن ا ز مجاهدین تا بول گرفتن هواداران مجاهدین که میخواهند میان دعوا نرخ تعیین کنند و جاسوسی برای کشورهای مختلف از جمله صدام حسین را که با او همکاری میکردند ویا با جریان موساد که موساد برنامه های ا تمی رژیم رابه آنها داده است ویا همکاری با شرکتهای مزدوری آمریکایی که سیمون هرش در جریان آموزش مجاهدین د رنوادا رخ داده است را اینکه بهر روی غرب در جهت منافع خود در ایران یا با رژیم یا با نیروهایی بسته به جناحهای مختلف در غرب در حرکت برعلیه مردم هستند را در اینجا بی پایه جلوه دهند. ریشه هم برخورد اقای کرمی با کیانوش وهم ریشه برخورد هواداران مجاهد در اینجا که میخواهند بول همکاری با جناحهای امپریالیستی را بگیرند در یک نقطه است

در یک کلام ارتجاع رجوی :هردو این جریان سالیان سال در فرهنگ رجوی که شبیه فرهنگ ملاها وولی فقیه میباشد آموزش دیده اند این است که براحتی به یکدیگر و به دیگران تهمت وا فترا میزنند براحتی آقای کرمی کیانوش توکلی را مزد بگیر مجاهدین میکند و مجاهدین هر مخالف ومنتقد و جدا شده خود را بدون ارائه هیچ مدرکی منتسب به رژیم
این فرهنگ البته بطور گسترده متاسفانه در فرهنگ ارتجاعی جامعه وجود دارد که ریشه در استبداد شاه وشیخ وهمچنین عدم رشد جامعه قرار دارد. در جامعه عقب افتاد ما تفکر مادون سرمایه داری همچنان حاکم است بویژه که شاه با کشتن روشنفکران باعث رشد فرهنگ ارتجاعی آخوندی در جامعه شد که نتیچه اش یک جامعه سنتی نا آگاه با توهمات مذهبی بود که ملا برآن سوار شد جامعه ما در ادامه استعمار وارداتی نه از درون یک مقداری در سطح تغییر پیدا نمود ولی همچنان در فرهنگ دگم عقب افتاده با قدرت گرفتن ملاها قرا رگرفت و نتیجه این فرهنگ شیخ وشاه تولیدی اش یک نوع "رهبر ا یدئولژیک "شد که در کنار "امام امت " و "ولی فقیه " و "خدا ، شاه ، میهن " اکنون این تولیدی "ایران ، رجوی ،ایران "شده است که در نزد هوادارن مجاهدین با همین تقدس ارتجاعی مورد پرستش است ونتیچه این فرهنگ امثال آقای کرمی ، امر الله ابراهیمی ها ست که حتی در صورت جدا شدن هم هنوز فرهنگ تهمت وا فترا را در درون خود حفظ کرده اند وبا کوچکترین مخالفتی با خود اجازه میدهند که آقای کیانوش را "مزد بگیر"مجاهدین نمایند و برعکس امثال ابراهیمی جدا شدگان مجاهد را که منتقد را در خط مقدس رهبری خود و ایران رجوی ، رجوی ایران مزدور نماید این فرهنگ متاسفانه نشات گرفته از یک جامعه عقب افتاده ای است که قشر سنتی در این جامعه ریشه اساسی دارد وبه این راحتی ها هم از شر آن خلاص نمیشویم حتی اگر چندین سال هم در فرهنگ سرمایه داری پیشرفته زندگی کرده باشیم هنوز ذهن دوران مادون سرمایه داری فئودالی را ژنتیک ظاهرا با خود حمل میکنیم !
نوشته شده توسط: Anonymous

کل صحبت های جناب اقای کرمی درهم وبرهم است .باز هم لعنت بر خمینی و زژیمش .

نوشته شده توسط: Anonymous

هموطنان گرامی اطلاعیه زیر در سایت ایران گلو بال به مدیریت کیانوش توکلی (از هوادران قدیمی سازمان مجاهدین است)
سالی که نکوست از بهارش پیدا است... آقای توکلی از چهره های شناخته شده اکثریت بوده اند و خودشان بارها همین جا بارها توضیح داده اند... دم خروس ج.ا چه زود به علت کودن بودن پادوهایشان رو میشود... البته که ار رو نمیروند... اول شبکه تلویزیون ج.ا فیلم؟! میسازد در مورد چنیش سبز با هنر نمائی گلزار؟! که رئیس فدراسیون اسکی هم هست! امین حیائی هم چاشنی آن... فیام دیگری هم در ارتباط با لو دادن اسناد پروژه اتمی؟! توسط مچاهدین؟... یادشون رفته صهیونیسم؟ امپریالیسم جهان خوار؟!... این ج.ا را هر کی آمد رنگ کنه تا حالا که نشده... این یارو که خیلی ناشیه....

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب مهدی : این که هر انسانی آزاد است که سیاسی باشد وبعد ببوسد وکنار بگذارد ویا روزی با گروهی بوده باشد وبعد کنار گذاشته باشد حق هر شخصی است ولی یک نفر سیاسی مدعی یعنی مدعی آزادی خواهی ، ضد سرکوبگری در هرشکلی وعدالت خواهانه اگر حرفش جدی باشد ونه شوخی و از باد شکم میتواند با رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی به قول شما به "توافق "برسد ؟اگر هم به قول شما به "توافق"میرسد این "توافق" از چه ماده ای است ؟یعنی چه ماهیتی دارد ؟ آیا مثلا یکی از بند های این توافق ها این نمیباشد که باید ضد مجاهدین مثلا فعال بود؟ بعلاوه یک "توافق "با یک رژیم ستمگر که از انتقاد یک وبلاگ نویس نمیگذرد بجزبازندان وشکنجه چگونه "توافقی "میتواند باشد به نفع ستمگر ؟یا ستمدیده ؟ منظور من هم کلا فعلا آقای بهزاد علیشاهی نیست.تا کی تا کنون بی بندباری سیاسی وفاحشه گری سیاسی نبودن اسمش شده است "دگم" بودن؟از کی

بر سراصول ایستادن و دکان "توافق"باز نکردن اسمش "دگماتیسم " است .نه ! این بیشتر بوی فریبکاری میدهد وتوجیه وگرنه بین رژیم که در قدرت است با کسی مانند آقای بهزاد علیشاه چه کسی میتواند چه "توافقی "را تحمیل کند این تعادل قوا یک طرفه به نفع رژیم است یعنی در "توافق "با رژیم این رژیم است که برنده است وکسی که پرچم مبارزه برای رهایی وآزادی وافشاگری برای عدالت و انسانیت علیه مجاهدین را در دست گرفته است نمیتواند با رژیم ستمگر ایران که درابعاد بسیار گسترده جنایت کرده است"توافقی "کند.
اما در مورد رفتن به ایران : ایرانیان از نظر من دودسته هستند. کسانی که یا دانشجو هستند ویا یک ویزای عادی دارند وبه ایران میروند ومیایند و نه سیاسی بقول خودشان بوده اند ونه هستند ویا اینکه سیاسی بودنشان را پنهان کرده اند ولی یک ویزای اقامت عادی دارند خوب میروند ومیایند و جرم ضد انسانی هم مرتکب نشده اند .
ولی مدعیان سیاسی بودن وآ زادی خواهی بوددن علنی ، پناهندگان سیاسی که از این نان پناهندگی برای خود اقامت ایجاد کرده اند جیب ها ر پرپول کرده اند وبعد با کمال بی شرمی با رژیم به "توافق"میرسند وپناهندگی شان را پس میدهند تا رژیم با آن بتواند مانور بدهد ، بتواند با آن به ریش هرچه شکنجه شده واعدام شده و زندانی سیاسی در ایران است سیلی بزند این دقیقا یک اخلاق ضد انسانی ، فرصت طلبانه ویک نوع همکاری با رژیم است از نظر من .
این باعث میشود که کشورهای اروپایی که بهرر وی به سختی پناهندگی میدهند با دیدن چنین کسانی که به هنگام تقاضای پناهندگی انواع واقسام ادعاها را کرده اند به یکباره همه را فراموش کرده و سر تعظیم به جمهور ی اسلامی بیاورند که روزی مدعی جنایتکار بودنش بوده اند این همکاری در جنایت است این شستن دست شکنجه گر خونریز است که کسی پناهندگی بگیرد و بعد از مدتی پس بدهد .
البته من در مورد کسانی که به علت بیماریهای روانی که ممکن است ویا بیماری خاصی دارند صحبت نمیکنم برای من استثنا میباشد ولی پناهندگی شرف دارد ، پناهندگی یعنی پیام خونین زندانیا ن ، شکنجه شدگان ، اعدام شدگان بدست یک رژیم ستمگر را دارد وبعد به یک باره همه هیچ ! باید به نظر من بی شرم بود که چنین کاری کرد.
"پیشرفت واقعیت درجامعه " دیگر از همان دکانهای "توافقی "دیگر است که بی سروته است بحث بر سر اصول است واصول انسانی میگوید که هر کس پناهندگی گرفت واقامت پناهندگی گرفت یک سفیر است ، سفیر جنایت رژیم وخود هم مد عی است پس یا این ادعاها در مورد رژیم پوچ است ما با یک رژیمی روبرو هستیم که بطور دمکراتیک میتوان با آن به "توافق"رسید که شبیه یک شوخی دراماتیک غیر قابل با ور است ویا اینکه با فرصت طلبانی روبرو هستیم که همه چیز را زیر پا میگذارند وهیچ شرم هم ندارند. که به نظر من با دومی روبروهستیم
نوشته شده توسط: Anonymous

بزرگترین اشتباه سلاطین ترک این بود که از روی انسانیت، به قوم مهاجر فارس پناه دادند. قوم مهاجر فارس که از دامنه کوهای "پامیرافغانستان" آمده بود، قومی که بعدا بکمک دول خارجی در نقش شاه و شیخ، با عشیره پرستی، نژاد پرستی و زبان پرستی ایران را، بملل غیر فارس جهنم کرد، اکنون آنقدر پر رو شده است ، که بخودش جرات میدهد، که به صاحب خانه گستاخی بکند. اگر قوم مهاجر فارس نمی خواهد به حقوق زبانی، فرهنگی و آزادیهای سیاسی، ملل غیر فارس ایران، احترام بگذارد، میتواند دو مرتبه بنزد برادران خود به افغانستان برگردد. قوم مهاجر فارس در ساخت و ساز، و آبادیهای جغرافیای ایران، جز اعمال سلطه زبانی خود، هیچ نقشی نداشته است. از همان خراسان و اصفهانش بگیر، تا تهران، و همدان و شیرازش، همه این شهر ها و آبادیها، بدست سلاطین و پادشان ترک افشار، صفوی و قاجار! شهر سازی و بنا شده اند. قوم

مهاجر فارس! هیچ نقشی در شهر سازی، و عمران و آبادانی، حفاظت، و اداره مملکت جغرافیای ایران نداشته است. و اگر دوست ندارد، که ملل غیر فارس، از تساوی حقوق زبانی، و دیگر امتیازات شهروندی برخوردار باشد، و اگر نمی خواهد به آزادیهای فرهنگی، زبانی، و سایر حقوق ملل غیر فارس، و مردمان جغرافیای ایران احترام بگذارد، آزاد است که در مناطق کویری یزد، و بیابانهای کرمان بماند، و یا به همان جای اول خود به دامنه "کوهای پامیر" افغانستان برگردد. ما میگوئیم بر طبق کنوانسیون حقوق بشر برای احترام گذاشتن به حقوق مللیتهای ایران ، تمام زبانها باید در ایران آزاد بشود، و هر زبانی در مناطق خود رسمی گردد. اگر قوم فارس این را دوست ندارد، اجباری ندارد، در ایران بماند. بر گردد به جای قبلی خود. ما میگوئیم؛ دموکراسی در تمام دنیا حکم میکند، که حقوق زبانی، فرهنگی و مدنی، تمام مللیتهای ایران، از بلوچ و عرب و کرد و لر و فارس و گیلک، و ترک!، باید برسمیت شناخته شود. و در یک چنین آتمسفر دوستانه و صمیمی، میتوان در وسعت یک جغرافیا، به نحو احسن رشد کرد، و با هم زندگی کرد، و از یکدیگر تاثیر پذیر شد. ما میگوئیم؛ تنها، با احترام به حقوق مدنی، انسانی، فرهنگی و زبانی، و آزادیهای سیاسی مللیتهای ایران، میتوان از جنگ و خونریزی و کشتار و اعدام جلوگیری کرد. این خواست هفتاد درصد مردم ایران است. اگر قوم مهاجر فارس این را قبول ندارد، و خود را آقای دیگران بحساب میآورد، میتواند بر گردد به جای قبلی خود و آنجا ریاست بکند، نه درایران. جغرافیای ایران ازهمان زمان حکومت سلاطین ترک، کشوری چند زبانه بوده است. در زمان پادشاهان ترک، زبان هر ملتی آزاد بود، در آن زمان در ایران حد اقل سه زبان، عربی، فارسی و ترکی رسمی بود. ما تمام راه حلها را به قوم مهاجر فارس پیشنهاد میکنیم. و همه این پیشنهاد ها، در آرشیو الکترونیکی " سایت ایران گلوبال" با تاریخ دقیق باقی میماند. ما این پیشنهاد ها را از این جهت ضروری میدانیم، که این راه حل به نفع همه است. زیرا دیگر زمان برده و برده داری به پایان رسیده است.
نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

جناب کرمی روز شما هم خوش، دریغا که شما دوباره از پرسش شفاف من شانه خالی کردید و این نشان می دهد که شما تمایلی جدی و منطقی جهت حل معضل موجود جامعه نابرابر و تبعیض زده ی ما ندارید. و گر نه می توانستید به جای تحقیر و کنایه، تنها به پرسش: چگونگی یکسانسازی در جامعه ی طبقاتی بدون زدودن فقر، تبعیض ها و... رسید پاسخ دهید؟ در صورت عدم تمایل به پاسخ روشن و مدلل، با پوزش این آخرین پانویس من خواهد بود! موفق باشبد

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب يوسف آذربايجان و lachin ؛بگفته والتر هِنینگ خاورشناس و ایران‌شناس آلمانی، ایرانیان باستان دارای قدرت سیاسی کم و بیش همانند دولت‌های مدرن بوده‌اند(نظام سلطنتی که هنوز پا بر جاست) و نه بدویانی سرسپرده به شمن‌هایی که آن قدر می‌رقصیدند تا بیهوش شوند و کف به دهان مانند حیوانات زوزه می‌کشیدند. بدویانی که وقتی با تکیه به توانمندیهای اندیشه‌ای شان خواستند برای گذار از دوره مانقورت( بی اصل و نسب) بودن ،خودشان را بنا به اﺳﻄﻮرهﻫﺎ و ﺑﻨﯿﺎنﻫﺎی قومی و مظاهر ملی و فرهنگی شان تعریف کنند ، دست به آفرینش بوزقورت گرگ کامل. اما در تکه اول تاریخ ، فرهنگ و تمدن باشکوه ایران در پی اندیشه‌های ناب فلسفی سرودهای زرتشت زاده شده.که نيچه فیلسوف آلمانی،سروده های زرتشت را نخستین کوشش روشن و گویا براي نيك زندگي كردن، نيک در پيوند بودن، نيک رفتار داشتن و نيك سخن گفتن میداند. اندیشه‌ ایرانی در بیش از سه...

.. هزار سال پیش برای پیدا کردن جایگاه خودش در«هستی» بقول فرانسیس پاورکاب، در هزاران سال پیش از میلاد در شرایطی که هیچ قانونی برای بشریت وجود نداشت.به گفته هگل،نور دانش برای نخستین بار با پیدایش زرتشت در تاریخ آغاز به درخشش کرد.که بقول توماس هايد، زيرا ايرانيان با خرد، سزاوار مرد خردمندي چون زردشت بودند.و با استناد به داده های مستند تاریخی ،گزنفون و هرودوت رویکرد و بازتاب اندیشه متمدن ایرانی را در فرمان آزادی ملل کوروش بزرگ و التزام عملی او به حقوق دینی ملل را كه دراسارت بابليها بودند به ویژه اقلیت یهود صادرکرد دید،آنهم در دوره ای که نابود سازی تمدن شکست‌ خورده، نه گناه که افتخاری بزرگ بود. نمونه در سال ۶۴۰ ق. م.(پیش ازکوروش بزرگ) آشور بانیپال پادشاه نیرومند آشور که ایلام را تصرف و مردم ایلام را نابود کرد.کتیبه آشور بانیپال در باره فتح و نابودی ایلام چنین می‌گوید، من تمامی معابد عیلام را با خاک یکسان کردم، شهر شوش را به ویرانه‌ای تبدیل کردم و بر زمینش نمک پاشیدم. من همه دختران و زنان را به اسارت گرفتم. از این پس دیگر کسی، صدای شادی مردم و سم اسبان را در عیلام نخواهد شنید. و اعراب و ترک و مغول کمتر از آشور بانیپال در حمله شان ایران نکردند.
نوشته شده توسط: Anonymous

چرا تجزیه طلبان بجای لغات ؛ ایرانی و فارسها ؛ اصرار دارند که از کلمه فارسی استفاده کنند ؟ چون نخستین کلمه و عنوان نوشته های آنان تحریف و جعل و دروغ و حیله است ، هیچ صاحب نظر ایرانی یا فارس ، اینگونه افراد را جدی نخواهند گرفت و تصمیم را به عهده مردم کوچه و خیابان و روستا واگذار میکنند تا آنها به اینها نشان بدهند که اول ، از زبان فارسی درست استفاده کنند و نه غرض آلود.

نوشته شده توسط: ناصر کرمی

به ... آقای..بهنام چنگایی.... روز بخیر... بار دیگر تکرار میکنم که هدف و محتوای این مقاله بررسی سیستمهای اقتصادی نیست. مطالب این مقاله و پیام آن کاملأ شفاف و قابل فهم هست، این امکان را هم باز بگذارید که شاید فرد شما با درک مطلب این مقاله مشکل دارید و یا باب طبع شما نیست.// اختلاف دیدگاه ما در این هست که شما جامعه را ار رنگارنگی قوم و قبیله و کلکتیو و از سویی طبقاتیِ در ستیز باهم می بینید که با دامن زدن به این رنگارنگی قومی و تضادهایِ طبقاتی خواهان تغییر و تحول هستید، در نتیجه حقوق رنگارنگ و متفاوتی را برای قوم قبیله ها و برای طبقات مختلف آن می پندارید، ...

ولی من جامعه را متشکل از مجموعه ای از واحد های فردی انسانها می بینم که حقوق یکسانی را در قانون اساسی بصورت فردی بدون در نظر گرفتن پیشینه ها و وابستگیهای دیگر برای هر یک از این واحدها در خواست میکنم و در صدد آشتی طبقاتی و نزدیک کردن آنها به یکدیگر و برقراری عدالت در شاخه های مختلف از طرق قانونمندی در یک قانون اساسی است. // اگر پرده بر دیدگاه شما برداشته شود، دیدگاه شما با افرادی که فعالیّت سیاسی ایرانیان غیر تُرک آذری را در ناحیّهءِ آذربایجان ممنوع کرده اند، تفاوت چندانی ندارد و فقط روشها و بکارگیری کلمات باهم تفاوت دارند.// من شما را متوجه دیدگاههای کلاسیک و افراد نمادین در مارکسیسم کردم که کمی بحث باز شود ولی شما با زاویه ای تنگ به مسائل نگاه میکیند// انواع سیستمهای اقتصادی را برایتان آوردم و دست آخر گفتم که من سیستم اقتصاد آلمان یعنی " بازار آزاد ولی سوسیال" را بر بقیّه ترجیح میدهم که شما از خود فرهنگی نشان میدهید، گویی اطلاعات وسیع و عمیق در مورد سیستمهای اقتصادی ندارید// عرض کردم که در گذشته نوشتار هایی از جمله یک نوشتار چهار بخشی در مورد اقتصاد بازار آزاد و بررسی دو سیستم دیگر با چهره های مشهور در اقتصاد جهانی انتشار داده ام، ولی شما خود را منبع همهءِ اطلاعات جهانی در اقتصاد قرار میدهید و به گفته های دیگران توجهی ندارید //، لطفأ شما بفرمایید سئوال شما چیست و مشکل شما کدام هست ؟. http://www.iranglobal.info/node/22849 دست آخر خدمت عرض شود که من کم و بیش حتّی 30 سال پیش با سیستمهای اقتصادی و مانیفست مارکس و انگلس و سایر منابع مارکسیستی خود را مشغول کرده ایم که در خارج از کشور اساسی تر با زبان آلمانی به آن پرداخته شده است . بنا بر این اگر شما قصد گیر آوردم ما را دارید، به خودتان زحمت ندهید که موفق نخواهید شد.// در پایان من لینک http://www.iranglobal.info/node/22853 بعضی از مقالات انتشار یافته در سال 2007 میلادی را که در مورد سیستمهای اقتصادی است و در همین سایت ایران گلوبال هم در آرشیو من هست برای اینکه باهم قاطی نشوند آنها را در وسط و پایان این کامنت می آورم. و شما میتوانید با مطالعهء انها اطلاعات خودتان را تکمیل کنید، متأسفانه بخش چهارم آنرا پیدا نکردم. در صورت مفید بودن بحث پاسخگو خواهم بود. http://www.iranglobal.info/node/22854
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کرمی، بهتر بود که شما یک توضیحی هم در مورد این عکس خون آلوده خودتان که در کنار مقاله گذاشته اید می نوشتید. این عکس نمونه ایست که تا کنون مرسوم نبوده و سئوال برانگیز است. هنوز هم میتوانید و فرصت دارید که در یک کامنت دلیلش را بنویسید.
و جناب بهمن، آیا به نظر شما هر ایرانی که به کشور خودش رفت و آمد نماید مزدور و جاسوس است؟ بهزاد علی شاهی از مجاهدین جدا شده و یک زندگی آزاد و اجتماعی که حق هر انسانی است را انتخاب نموده است و حق طبیعی او این اجازه را می دهد که به هرجا که دلش میخواهد منجمله وطنش تردد نماید. هیچ اشکالی هم ندارد که ایشان سیاسی و در موضع مخالف و یا منتقد حکومت باشد و با توافق طرفین به ایران مسافرت نماید. زمان دگم اندیشی و بزن و بکش از نوع مجاهدینی گذشته است و اکنون در جامعه واقعیت های وجود دارد و تغیراتی در جهت پیشرفت های اجتماعی به وقوع پیوسته است که ناچار به پذیرفتن آن هستیم

نوشته شده توسط: Anonymous

اینکه مجاهدین مستقیما به اقای کیانوش دلاری داده با شند قابل اثبات نیست و یک ادعای بی سند است وبرای همین ا رزشی ندارد و چیزی که فقط ادعا میباشد و سندیت ندارد درواقع یک اتهام است که آقای کیانوش توکلی میتواند بر اساس این ادعا یک شکایت حقوقی از آقای کرمی بنماید که حد اقل به این راحتی اتهام نزند کاری که متاسفانه جدا شدگان مجاهدین علی رغم تجربه خودشان با رجوی وعلی رغم اینکه در مورد مجاهدین شکایت میکنند براحتی اگر خط آنها را نروید به شما اتهام "مجاهدی"میزنند من این را خود تجربه کردم .
اما مجاهدین اگر هم بخواهند پولی هم بدهند پیچیده عمل میکنند : آنها به گفته خبرگزاری های مهم خبری دنیا به لابی های خود میلیونها دلار پرداخت کرده اند که آنها هم انکار نکرده اند از جولیانی تا دیگران

مجاهدین برای تبلیغ اطلاعیه های خود در رسانه های خارجی دهها هزار دلار هزینه میکنند که صفحه بخرند. مجاهدین به نمایندگانی که ازآنها پشتیبانی میکنند به نام "ایرانیان مقیم " این کشورها برا ی انتخابات کمک مالی میکنند به عنوان فرد
مجاهدین با ا رتباط گیری با رسانه ها و کمک مالی کردن به رسانه های فارسی بوسیله افراد نه خود مستقیما درواقع طرفهای رسانه های فارسی رانمک گیر میکنند و ا این طریق بر روند رسانه ای سایت ها فارسی زبان اپوزیسیون تاثیر میگذارند و بعضا این کار را بوسیله افراد گمنام انجام میدهند.
پس میبنیم که روش مجاهدین بسیار پیچیده تر از آن است که مستقیما پولی بدست کسی بدهند چون به تجربه میدانند که اولا اشخاص اگر بفهمند که ا زمجاهدین است از دریافت آن خود داری میکنند ودوم اینکه ممکن است که افراد به عنوان باج وتاثیر گذاری مجاهدین مستقیما پول را دریافت نمیکند بلکه سعی میکنند که از طریق کمک های مالی فردی توسط هواداران خود برروند سایت های فارسی مزبور تاثیر بگذارند
پس باید روشهای کار آنها را شناخت تا فهمید که آنها به این سادگی که بعضی فکر میکنند کار نمیکنند
نوشته شده توسط: Anonymous

احزاب سیاسی منطقه عربی الاحواز!! دراینجا لازم میدانم به یک پدیده زشت غیرعلمی اشاره کنم.بکار بردن واژه «منطقه عربی الاحواز» به جای واژه خوزستان دزدی و تقلب است که البته این دزدی و تقلب مسبوق به سابقه است.بگذریم که در صدها نوشتار تاریخی و جغرافی دانان واژه و نامی از «الاحواز» نیست. ولی به سادگی نمیشه از این چنین ادبیات که میخواهد بر تن حقوق زبانی- فرهنگی اقوام درون ایران، لباسی از تجزیه طلبی بپوشاند گذشت.حرف بر سر یک گفت و گوی روشنفکرانه درباره ریشه و تاریخ نام خوزستان نیست. چنین اسم گذاری هایی بخشی از بازی کلان سیاسی است که از میان بردن تمامیّت ارضی ایران را دنبال می کند. محافل و افراد تجزیه طلب میتوانند از بردن نام خوزستان که بیانگر حقوق تاریخی و بنیادی ملت ایران است پرهیز داشته باشند. اما در همان چهار چوب سنگ وا کندن و دیالوگ بی پرده و بدون ملاحظه کاری محافل و افراد تجزیه طلب،

.. بی اعتنایی به حقایق روشن و مسلّم تاریخی ایران برای گردش چرخ کارخانهء ملت سازی مصنوعی برای رسیدن به هدف پاک سازی قومی در خوزستان به عرصه جعل و تحریف تاریخ کشیده شدن بی شرفی فرهنگی است. بر خلاف نوستالژیک های خزعلی علاقمندان به تجزیه خوزستان ،هویت تمدنی و فرهنگی ایرانی این خطه قابل انکار و قابل حذف نیست.
نوشته شده توسط: Anonymous

این مسئله یعنی بیرون ریختن «احزاب غیرملی» ازآذربایجان ایران پیشینه تاریخی دارد.نمونه جمع شدن دفاتر قاضی محمد در سال ۱٣۲۵ از مناطق تحت نفوظ فرقه دمکرات که بدنبال مخالفت شدید پیشه وری با دایر شدن شعبه های حزب دمکرات کردستان در آذربایجان ایران صورت گرفت. بطوری که قاضی محمد به دعوت پیشه وری به تبریز میاد که بعد از مذاکره با رهبران فرقه پیشه وری،قاضی محمد مجبور میشود که دفاترش را در شهرهای آذربایجان ایران ببندد و به «حوزه قومی خودش» برگردد. درس اخلاقی-سیاسی که از این واقعه میشود گرفت این که رفتار سیاسی پیشه وری که مخالف با دایر شدن فاتر حزب دمکرات کردستان درآذربایجان ایران بود نشان داد که فرقه حاضر نیست حتی در شرایطی که به اصطلاح «حکومتی مردمی» در آذربایجان ایران بنا کرده است،حقوق سیاسی کردها را به رسمیٌت بشناسد و حاضر نیست هژمونی قدرت درآذربایجان ایران را با کردها تقسیم کند آنهم...

.. از طرف فرقه ای که ادعای دمکرات بودن را داشت.
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام من به ملت شریف ایران و سلام تا به مناطق قندیل. آقای کرمی بسیار مهربان است و دانا و خوش بیان است. از این که لطف کردن آذربایجان شرقی و اردبیل را به ترکها دادند سپاسگذارم. حتما استان به قول خودشان ارومیه هم تا سواحل خلیج عربی مال کردهاست. ما از این ککه کرمی بسیار سپاس گذاریم اما چطور می خواهد انجامش دهد لطفا این را بگویند کک کرمی. از این جهت ککه کرمی می گویم چون آقا مال ترکهاست و شاید ناراحت شوند.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای همام تبریزی..... آخر این چه امپراطوری است که بوسیله بدویان و بیابانگردان از هم پاشیده شد؟ ..این امپراطوری بایستی چقدر در فساد بوده باشد که یک بیابانگرد پا برهنه این امپراطور عظیم و با فرهنگ را از پای در آورد؟ لااقل این بیابانگردهای پا برهنه, ارقام حساب Arabic Numerals , جبر, مثلثات , لگاریتم, شیمی و علم نجوم که نام اکثر ستاره ها را به عربی یدک می کشند به بشریّت اعطا کرد . شاپور شما چه کاره بودند؟؟؟.

نوشته شده توسط: Anonymous

یونس عزیز جالب این جا است, همه جوابهای ما به تمامیت خواهان فارس تبار به بهانه, کامنت خشونت آمیز, حذف میشوند,

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب lachin ؛ اگر محافل پان ترک ،شعور و آگاهی سیاسی داشتند که تلاش نمی کردند واقعیتهای تاریخی را بر تحلیل خودشان منطبق کنند .از جمله بیسوادی این افراد که «شعور و آگاهی سیاسی» هم دارند این است که نمی دانند پس از سقوط ساسانیان، این فارسها نبودند که ستم کردند بلکه تمام حکمرانان جبار و خوریزی که هم تسمه از گرده فارس و هم لر و بلوچ و غیره کشیدند و با سرکوب و جباریت و خشونت حکم راندند نه «فارس و اهل فارسستان» که اکثرا قبایل صحرا نشین خشن ترک و مغول و عرب بودند که حدود ده دوازده قرن از تاریخ ایران را به خون و ستم آغشتند و حالا احتمالا نوادگان همانها با نقاب مظلومیت بر چهره نقش طلبکار را گرفته اند!!.تفو بر تو ای چرخ گردون .الان هم بجز حضرت ولی فقیه که ترک نژاد است اگر سر شماری کنید تعداد نمایندگان و ملاهای ترک که پدر همه را در آورده اند از فارسها بیشتر است .خلخالی جلاد و اردبیلی...

... قاضی القضات و موسوی تبریزی و دهها جلاد دیگر که خون صدها فرزند رشید فارس و ترک را بر زمین ریختند فارس نبودند.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای همام خوب قبول کنيم که تمدن= پرشيا است ولی قبل از آمدن اعراب به منطقه اين تمدن سازان فارس چه کسی بود و آثارش چيست فقط نام ببريد تا مسئله حل شود . ولی خودمانی برايت بگويم که قبل از آمدن هاخو های وحشی«هخا ها» که هخامنشي ناميده شدند تمدن سومری و آثارش موجود بود و با استناد به تمامی اسناد با ورود اين قبيله وحشی هر آنچه که نمودار تمدن بود تبديل به ويرانی شد

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب يوسف آذربايجان؛ اگر در تمام صفحات -تاریخی-پژوهشی خاورشناسان غربی و نه فارس شووینیست! بگردید محال است پیشوند واژه تمدن را در کنار واژه عرب ،ترک و مغول یافت کنید. و اگر تجاوز عرب ،ترک و مغول گجستک به ایران صورت نمی گرفت جزبدویان بیابانگرد هیچی نبودند .همانطو که پس از کشتارها و ویرانکاریهای بسیار این فرهنگ ستیزان (ترک و مغول) در خراسان و جنوب و آذربایجان قطران تبریزی در هزار سال پیش در تبریز از تباه شدن میهنش ایران مویه می کند و به خداوند امید می بندد می گوید:
اگر چه داد ایران را بلای ترک ویرانی / زعدلش می شود آباد اگر ایزد کند یاری. یاد شاپور دوم بخیر.

نوشته شده توسط: Anonymous

سایت مستقل درجهت خروج انسانی ساکنین لیبرتی از عراق
http://farakhan.bplaced.net/
https://www.facebook.com/FrakhwanBrayAntqalFwrySaknynLybrtyAzraq?fref=p…
آخرین اخبار وتحولات در رابطه با ساکنین لیبرتی در عراق . این سایت همراه با بسیاری از سمپاتها ، اعضا وهوداران سابق مجاهدین خواستار خروج فوری وانتقال فوری ساکنین لیبرتی از عراق میباشد و سیاستهای وکم کاری رهبران مجاهدین ، کشتار ساکنین لیبرتی توسط فرستادگان رژیم جنایت ولی فقیه را محکوم کرده وشدیدا از سیاستهای بین المللی ، رژیم مالکی و رهبران مجاهدین انتقاد کرده زیرا آنها را مسئولین اصلی وضعیت ساکنین لیبرتی درعراق وهمچنین ادامه ماندن آنها در وضعیت وحشتناک امروز در عراق میبیند.

نگه داشتن ساکنین لیبرتی که اکثر آنها به سنین بالا پا گذاشته اند وهرروز از ایست قلبی ومرگ آنها بدلائل بیماریهای مذمن گوناگون به خارج درز میشود باید حق ا نتخاب آزاد وادامه زندگی در یک کشور ثالث امن -به غیر از جمهوری اسلامی - را داشته با شند ولی متقاسفانه رهبران مجاهدین با اتخاذ سیاستهای خاص وپیش برد ا ستراتژی خود در جهت سوریزه کردن ایران حرکت میکند و امید به تغییرات در سوریه و عراق داردتا بقول مریم رجوی "قدم بعدی " ایران باشد. در این استراتژی است که رهبران مجاهدین به هرشکل برای داشتن کارت بازی در عراق وبه بازی گرفته شدن به سبک "ارتش "های متفاوت در لیبی ، سوریه ساکنین لیبرتی را در بدترین وضعیت ضد انسانی در عراق نگه داشته اند . رژیم مالکی گماشته ولی فقیه نیز دشمنی دیرینه با مجاهدین دارد و از اوضاع نا بسامان عراق ا ستفاد میکند تا این ساکنین بی دفاع را زیر رگبار کینه های خود قرار دهد. سازمان های بین المللی از جمله سازمان ملل علی رغم وعده وعید های گوناگون هیچ کار واقعی نکرده اند والبته مدعی اند که در این راه از جمله با سنگ اندازیهای رهبری مجاهدین وعدم همکاری آنها ، با سنگ اندازی کشورهای پذیرش دهنده از جمله اروپا و آمریکا روبرو میباشد. رهبران مجاهدین نیز نگرا ن از انتقال هزاران نفر از اعضای خود که نکند که جمعی از آنها نیز به ناراضیان ومنتقدان ومخالفان این سازمان بپیوندند اکنون بیشتر وبیشتر در جهت انتقال آنها سنگ اندازی میکند و تمامی تلاش خود را تنها در جهت "امنیت "که البته درست هم هست میگذارد ودر مراسم های گوناگون خود خواسته یک رهبران مجاهدین انتقال نیست بلکه برعکس با هرکس که برروی مساله انتقال پای فشارد به عنوان "مزدور"برخوردمیکنند مانند خانم عاطفه اقبال که یک کمپین بنام "انتقال فوری ساکنین لیبرتی ا ز عراق "را بنا گذاشته و علی رغم سالها همکاری با مجاهدین تنها بخاطر این نیت حقوق بشری ونه سیاسی ، مورد حمله مجاهدین وتهمت های نا روا از طرف آنها قرار گرفت . برای رهبران مجاهدین بهتر است که این افراد به رژیم ایران تحویل داده شوند یا اینکه در عراق کشته شوند تا اینکه سالم وناراضی به اروپا برسند و یک مشگل اساسی دیگری برای آنها در ابعاد وسیع تر شوند.
بجاست که ایرانیان تبعیدی با نامه نگاری به رهبران سازمان مجاهدین و انعکاس مقالات متعدد از این سیاست های رهبری مجاهدین انتقاد وازآنها بخواهند که انتقال فوری ساکنین لیبرتی از عراق را بطور جدی در راس کارهای خود قرار دهند و از استراتژی جنگ طلبانه سوریزه کردن ایران دست بردارند وبه مردم آزادی خواه ایران ومبارزات آنها بپوندد وبجای حل معضل رژیم ضد انسانی جمهور ی اسلامی در نزد جولیانی ها وجان بولتن ها در نزد مردم ایران ودر خیابانهای ایران را بجویند . مسله جمهوری اسلامی باید از طریق مردم ایران ومستقل از هرگونه برنامه های استعماری انجام گیرد تا بتواند بر روی پای خود مستقل و آزاد باشد وگرنه به سرنوشت سوریه ،لیبی ویا در بهترین صورت مصر وتونس تبدیل خواهیم شد و یا بدتر از عراق وافغانستان فعلی .
رهبران مجاهدین با استراتژی امید به جنگ وجنگ طلبی نئوکانها و رژیم اسرائیل است که میخواهد اوضاع را تغیر دهد وبر همین اساس است که ساکنین لیبرتی را درعراق با تمامی ریسک ها نگه میدارد باید ا ز رهبران مجاهدین خواست که به صف اپوزیسیون دمکراتیک مردم برای رهایی از شر جمهوری اسلامی بپوندند و استراتژِ ی سوار شدن بر جنگ را فراموش و اسیران لیبرتی راآزاد کرده واز کشورهای مختلف مدعی دمکراسی خواست که پذیران این افراد در یک جو آزاد باشند واز ایجاد قلعه های دیگر در کشورهایی مانند آلبانی که یک کشور کناره ای در اروپا میباشد و امکان ادامه تسلط تشکیلاتی به رهبران مجاهدیدن وادامه همان سیاست به آنها داده میشودجلوگیری کنند. پیروز باشید.
نوشته شده توسط: تبریزی

دوستان گرامی، ناسیونالیست ها در همه جهان و همه تاریخ نخستین کاری که می کنند دیوارکشی به گرد خود و دیگرانی است که آنها را خودی نمی دانند! و این دیوارکشی های ناسیونالیستی با بهانه تراشی های گوناگونی مانند تبار، نژاد، زبان، نیاکان رنگ پوست و ..... انجام می شوند! سپس ناسیونالیست ها دیگرانی را که خودی نیستند و در درون سرزمین های دیوارکشی شده گیر افتاده اند و از نژاد خودی و تبار خودی و زبان خودی و ..... نیستند یا می کشند و یا می رانند! نمونه سخن یک ناسیونالیست پان آریا این است که همه ترک (تباران) باید از همه ایران گردآوری شده و به اردبیل و آذربایجان فرستاده شوند! با این روال همه فارس (تباران) نیز باید از آذربایجان و اردبیل به فارسستان کوچانده شوند! و همه کرد (تباران) نیز باید به کردستان کوچانده شوند! (مانند کردهای خراسان که صدها سال است در آنجا زندگی می کنند!) و همه عرب (تباران) نیز باید به ....

..... خوزستان کوچانده شوند! و همه بلوچ (تباران) نیز باید به بلوچستان کوچانده شوند و ..... روشن است که در دنباله این کوچاندن ها چون خوزستان سرزمین اهورائی آریائی هاست عرب ها یا باید گورشان را گم کنند و به عربستان باز گردند و یا باید کشته شوند و لاشه آنها سوزانده شود تا نژاد اهورائی آریائی با نژادها و (تبارهای) دیگر آلوده نشود! و چون آذربایجان سرزمین اهورائی آریائی ها بوده و آتشکده آذرگشسب در آن جای دارد ترک (تباران) یا باید گورشان ر ا گم کنند و به ترکستان در شمال باختری چین برگردند و یا باید کشته شوند و لاشه آنها سوزانده شود تا نژاد اهورائی آریائی با نژادها و (تبارهای) دیگر آلوده نشود! و ..... و ..... و ..... ********** از سوی دیگر ناسیونالیست های ترک که فتوکپی ناسیونالیست های پان آریا هستند نیز نمونه چنین سخنانی را می گویند و می نویسند! سخنانی مانند: ( ..... احزاب سیاسی دموکرات فارسی نمی توانند و نباید در مناطق ملی متعلق به ملیت های غیر فارس فعالیت داشته باشند! ..... ) و یا ( ..... هر ملیتی احزاب سیاسی خاص خود را دارد! ..... ) و یا ( ..... احزاب فارسی باید تنها در مناطق فارسی فعالیت کنند و از فعالیت در مناطق غیر فارس اجتناب کنند! ..... ) و یا ( ..... بایستی به هر طریق از کل آذربایجان جنوبی بیرون رانده شوند! ..... ) و یا ( ..... شخصیت های ترک نه با نام احزاب فارسی بلکه با به رسمیت شناختن هویت ملی ترک و زبان ترکی و با تأکید به آذربایجان به مثابه سرزمین ملی خلق ترک ..... ) ********** دوستان گرامی، با این روال اگر یک دختر فارس تهرانی با یک پسر ترک زنجانی زناشوئی کند برای پیشگیری از نابودی زبان مادری و آلودگی نژادی، آن دختر فارس تهرانی و آن پسر ترک زنجانی و فرزندان دو رگه آنها باید کشته شوند و لاشه آنها سوزانده شوند تا آلودگی نژادی و ناهمانندسازی (آسیمیلاسیون) زبانی پیش نیاید! و زناشوئی ترک ها با کسانی که ترک نیستند نیز باید ممنوع شود! و این بار این فرمان های ناسیونالیستی باید داده شوند: ( ..... دختران و پسران فارس نمی توانند و نباید در مناطق ملی متعلق به ملیت های غیر فارس زندگی کرده و یا با کسانی که فارس نیستند ازدواج کنند! ..... ) و یا ( ..... هر ملیتی ازدواج نژادی خاص خود را دارد! ..... ) و یا ( ..... زنان و مردان فارس باید تنها در مناطق فارسی ازدواج کنند و از ازدواج در مناطق غیر فارس اجتناب کنند! ..... ) و یا ( ..... زنان و مردان فارس بایستی به هر طریق از کل آذربایجان جنوبی بیرون رانده شوند! ..... ) و یا ( ..... دختران و پسران ترک نژاد نه با دختران و پسران فارس نژاد بلکه با به رسمیت شناختن هویت ملی ترک و زبان ترکی و با تأکید به آذربایجان به مثابه سرزمین ملی خلق ترک باید با دختران و پسران ترک ازدواج کنند! ..... ) ********** دوستان گرامی، گروهی از ترکان غز صدها سال پیش داستانی به نام (دده قورقود) را گردآوری کرده اند که ناسیونالیست های ترک هم با آب و تاب فراوان از آن یاد می کنند، از سوی دیگر گروهی از ترکان آذربایجان هم صدها سال پیش داستانی به نام (اصلی و کرم) را گردآوری کرده اند اما آیا تا کنون کسی دیده است که یک ناسیونالیست ترک همچنان که با آب و تاب از (دده قورقود) یاد می کند با همان آب و تاب هم از (اصلی و کرم) یاد کند؟ نه! چون هنگامی که از داستان (اصلی و کرم) یاد می شود ناسیونالیست های ترک از ترس به لرزه درمی آیند! داستان (اصلی و کرم) را بخوانید تا ببینید چرا این داستان برای ناسیونالیست های ترک ترسناک است و چرا کسانی که پی در پی درباره زبان مادری و زبان پدری و زبان عمه ای و زبان خاله ای پان نامه می نویسند از این داستان می ترسند؟!