Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: یونس شاملی

5 - آقای کاظم ثانی، در ادامه این بحث نکات دیگری باقی است که من سعی خواهم کرد بصورت خلاصه به آنها بپردازم.
برنامه حزاب سیاسی ملیتهای غیرفارسی در تقابل با برنامه احزاب سیاسی فارسی؛ مورد دیگری که متد نگاه مرا با فهم آقای ثانی از سیاست در ایران جدا میکند، اهداف و برنامه احزاب سیاسی فارسی است که خودشان را احزاب سراسری نیز می خوانند!! اما واقعا این احزاب را میتوان سراسری خواند؟ پاسخ این پرسش منفی است. احزابی که امروز خودشان را احزاب سراسری میخوانند نه بر روند توسعه سیاسی در مناطق و واحدهای ملی موجود در ایران که بر موج یک تفکر تمامیت خواه و حتی استعماری استوار است. علت اینکه آنها را تمامیت خواه و سوار

بر موج فکری استعماری میخوانم این استکه احزاب سیاسی سراسری از نظر تئوری ( از استثناها بگذریم، تمامی احزاب و سازمان های راست تا چپ اصطلاح سراسری) به یک دولت تمامیت خواهی، تمرکزگرایی، تک ملیتی فارسی تکیه دارند، در تهران شکل گرفته اند و زبان رسمی و مورد استفاده شان فقط فارسی است و به استمرار دولت فارسی (با برنامه حزبی خودشان) تاکید دارند، خلقهای غیرفارس را اقلیتهای قومی!! میخوانند که در میان مردمان فارس در ایران پراکنده اند و این به اصطلاح اقلیتهای قومی که در واقع گروههای ملی موجود در ایران را تشکیل میدهند بی سرزمین معرفی میکنند، حق تعیین سرنوشت و حق تشکیل دولت به واحد ملی آنها در چارچوب یک دولت فدرال در ایران را نیز قائل نیستند. و بدین ترتیب تبعیض و تحقیر علیه خلقهای غیرفارس جزوی جدایی ناپذیر از برنامه سیاسی این احزاب تشکیل میدهد. ایا واقعا حزب توده، نهضت آزادی، مجاهدین خلق، حزب پان ایرانیست، حزب سومکا، جبهه ملی، فداییان با شاخه های متفاوت اش، حزب توده ایران،مشارکتی ها و دفتر تحکیم وحدت و دهها حزب و گروهی که به پسوند ایران مزین هستند را میتوان احزاب متعلق به خلقهای غیرفارس تلقی کرد!!؟؟ پاسخ این پرسش مثل روز بر هر آگاه سیاسی روشن است. جوهر متدولوژک تفکر من بر حقوق برابر فردی (حقوق برابر شهروندی) و حقوق برابر جمعی (حقوق برابر واحدهای ملی یا حقوق برابر اتنیکی) و به رسمیت شناختن تمامی ان حقوقی است که در سطح بین المللی قبول شده است.

اما برنامه احزاب سیاسی متعلق به ملیتهای غیرفارس، برقراری یک دولت تمامیت خواهی، تمرکزگرایی، تک ملیتی فارسی نیست. برنامه احزاب سیاسی متعلق به ملیتهای غیرفارس برپایی یک دولت غیرمتمرکز، غیرتمامیت خواه و چند ملیتی است. این مطالبه مطالبه ایی بسیار عادلانه و منطبق با حقوقی بین المللی است. بنابراین هدف احزاب سیاسی فارسی اگر اصطلاحات، توسعه دمکراتیسم و رشد اقتصادی و... در فارسستان (از زبان تمامیخواهان فارسستان را میتوانید ایران نیز بخوانید) است، اما اهداف اصلی آنها در آذربایجان، کردستان و یا بلوچستان و منطقه عربی الاحواز در اساس استمرار سطله دولت فارسی است. تاریخ 90 ساله گذشته نشان میدهد که واحد های ملی غیرفارس چه از نظر سیاسی، چه از نظر اقتصادی اجتماعی و حتی از نظر فرهنگی نسبت به مناطق فارسی بسیار توسعه نایافته تر و رشد نایافته تر است. توسعه واحدهای ملی غیرفارس برای احزاب سیاسی فارسی (همان احزاب سراسری) اهمیت درجه دوم را دارد. برای آنها "حفظ تمامیت ارضی" و "امنیتی تلقی کردن مناطق ملی غیرفارس" در اولویت و برنامه توسعه واحدهای ملی غیرفارس در درجه دوم اهمیت جای میگیرد. بنابراین هدف اصلی احزاب سیاسی فارس حفظ سیطره دولتمداری تک ملیتی فارسی بر مناطق ملی غیرفارس است. این نگرش که آقای کاظم ثانی نیز آن را نمایندگی میکنند، در تعارض کامل با منشور ملل متحد، منشور جهانی حقوق بشر و کنوانسیونهای آن است. و دقیقا به همین خاطر اهداف اصلی احزاب سیاسی متعلق به ملیتهای غیرفارس گسترش یک جنبش مستقل سیاسی (ملی و دمکراتیک) در منطقه خودشان و برای درهم شکستن سیاست استعماری داخلی است که توسط دولت ایران در 90 سال گذشته بر این ملیتها و مناطق ملی آنها تحمیل کرده است.
نوشته شده توسط: یونس شاملی

4- آقای کاظم ثانی، بایستی به دو فاکتور اساسی دیگر نیز در توضیح سوءتفاهمی که برای شما ایجاد شده است، اشاره کنم.
احزاب سیاسی واحد های ملی در تقابل با احزاب سیاسی به اصطلاح سراسری؛
در نوشته تان به احزاب سراسری اشاره کرده اید که گویا بایستی در تمامی واحد های ملی بایستی حضور داشته و فعالیت نمایند. اما احزاب سیاسی مرکزگرا که اساسا به اساسا به جامعه سیاسی فارس ایران تعلق دارند همه شان

خودشان را سراسری میدانند و صد البته که به دکترین دولت ایران در خصوص استمرار سیطره استعماری بر واحدهای ملی غیرفارس عمل میکنند. احزاب سیاسی فارسی، احزابی هستند که زبان شفاهی و کتبی شان فارسی است، تاریخ فارسی را برای مردم ایران به مثابه تاریخ رسمی معرفی میکنند، زبان دولت، قوه قضاییه و مجلس فارسی است، زبان قانون اساسی آنان فارسی است، تمامی بودجه کشور در راستای توسعه و ترویج زبان فارسی مورد استفاده قرار میگیرد. این احزاب حتی کمونیست ترین ها نیز در تعلق ملی و اتنیکی فارسی نه تنها تعلل نمیکنند بلکه سیطره سیاسی دولت فارسی را (که آنان معمولا با نام مستعار دولت ایران میخوانندش) بر ملتهای غیرفارس و واحدهای ملی آنان را جزو جدایی ناپذیر برنامه سیاسی خود میدانند. اما هرکدام از این احزاب با ادبیات و لفاظی های خاص خویش این سیطره استعماری را توجیه میکنند. من نوشته ایی دارم در خصوص تیپولوژی اتنیک احزاب سیاسی فارسی که خود را احزاب سراسری میخوانند. لینک این مطلب را برای مطالعه شما در اینجا قرار میدهم؛
http://far.baybak.com/shomareh_6751.azr
در مورد سازمانهای سراسری یک سخنرانی هم دارم که میتوانید آن را نیز گوش کنید؛
http://www.youtube.com/watch?v=bZWkK5wdSj4
نوشته شده توسط: یونس شاملی

3- حق تعیین سرنوشت در تقابل با دمکراسی؛
در منشورجهانی حقوق بشر، کنوانسیونهای الحاقی آن و منشور ملل متحد، حق ملل در تعیین سرنوشت خویش به رسمیت شناخته شده است. ملت ها و یا ملیتهایی که دارای وطن ملی هستند (مثل ترکها در آذربایجان، کردها در کردستان، بلوچ ها در بلوچستان و...) حق اداره منطقه ملی خود را دارند. حق تعیین سرنوشت بایستی بر اراده ملی مردم آن منطقه، سعادت آن مردم و در عین حال رشد و توسعه آن واحد ملی را مد نظر قرار میدهد. یعنی یک حزب آذربایجانی عمده ترین تمرکز برنامه ایی خود را توسعه در ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و .... آذربایجان (جنوبی) قرار میدهد. همچنان که یک حزب کردی و یا یک حزب بلوچی نیز همین اهداف را در رابطه با منطقه ملی خود پی میگیرد. در اهداف برای احزاب فارسی نیز صادق است. احزاب سیاسی فارس به طور طبیعی درست مثل دیگر احزاب سیاسی بایستی به توسعه منطقه فارس

یا فارسستان (واحد ملی فارس و سرزمین آنان فارسستان) تمرکز داشته باشد. یک حزب سیاسی فارسی، بر اساس چه مقاصد و برنامه ایی میخواهد در کردستان، بلوچستان و یا آذربایجان فعال باشد؟ یک حزب فارسی با یک برنامه حزبی به زبان فارسی، توسعه فرهنگ فارسی، رشد و توسعه تکنولوژی و اقتصادی در واحد ملی فارس را میتواند در فعالیت خود بگنجاند. اما فعالیت چنین حزبی در آذربایجان یا کردستان و یا بلوچستان و یا منطقه الاحواز که هم زبانش با فارسی متفاوت است، هم فرهنگ و تاریخ خاص خود را دارد، هم از نظر حقوق اتنیکی و ملی دارای تفاوت فاحشی است، برای چه مقصودی دنبال میگردد؟
یکی دیگر از رمزهای فهم نوشته من دقیقا در این نکته نهفته است. خلق ترک، همچنانکه خلق کرد و یا بلوچ و یا عرب در صدسال گذشته مورد تعرض یک سیاست استعماری (داخلی) بسیار سهمگین قرار داشته است. هویت ملی خلق ترک و زبان ملی آن ترکی و تاریخ این مردم انکار شده و حتی دستخوش تحریفات بسیار جدی قرار داشته است. آذربایجان جنوبی همچون دیگر مناطق ملی که فوقا نامشان را برشمردم، با بی رحمانه ترین وسیله مورد تعرض استعماری قرار داشته اند. محرومیت روز افزون مناطق و واحدهای ملی غیرفارس با واحد ملی فارس غیر قابل مقایسه است. تحقیر، توهین و تبعیض جزء جدایی ناپذیر سیاستی استکه دولت فارسی ایران در نود سال گذشته به خلقهای غیرفارس و واحدهای ملی غیرفارسی روا داشته است. رفتار دولت ایران و سیاستهای تبعیض آمیز آن نسبت به حقوق خلقهای غیرفارس، نشانه های بسیار دقیق و روشن یک رفتار استعماری در اشل داخلی ایران بوده است.

بنابراین مبارزه علیه استعمار داخلی و تلاش برای برقراری حق تعیین سرنوشت خویش، ایجاب میکند که استقلال نسبی واحدهای ملی غیرفارس در ایران مورد توجه بسیار جدی قرار بگیرد. اینک سیطره جهنمی دولت ایران بر مناطق ملی غیرفارس ادامه دارد. یکی از پشتوانه های اساسی سیاست دولت ایران استحاله خلقهای غیرفارس در یک زبان، در یک تاریخ و در یک ملت که همانا ملت فارس میباشد، است. بنابراین ضرورت برپایی جنبش های مستقل متعلق به خلقهای غیرفارس در ایران امری غیرقابل اجتناب است. فعالیت احزاب سیاسی فارس در مناطق غیرفارس تنها و تنها برای توجیه سیطره سیاسی دولت فارسی بر مناطق غیرفارسی است. راه مقابل با سیطره استعماری برپایی جنبشی مستقل برای رهایی ملی از سویی و تشکیل دولت واحد های ملی بر اساس منشور ملل متحد است. دقیقا بر این اساس، همچنانکه فعالیت یک حزب کردی در منطقه عربی را ناموزون و غیرعقلانی نشان میدهد، فعالیت سیاسی احزاب فارس نیز در واحدهای ملی غیرفارس به همان درجه غیرعقلانی و در عین حال تلاشی است برای استمرار سیطره استعماری (داخلی) و استثماری دولت فارسی بر مناطق ملی غیرفارس است. مبارزه با استعمار داخلی و شگردهایی که سلامت یک جنبش مستقل سیاسی و در عین حال ملی دمکراتیک در مناطق ملی غیرفارس از الزامات مبارزه ملی و برای برقراری عدالت و برابری حقوقی در تمامی عرصه هاست. این سیاست بریک جوهره دمکراتیک بنا شده است. آقای ارسی حامل یک تفکر استعماری و برتری عنصر فارس بر عنصر غیرفارس در ایران است. این تفکر در ضدیت کامل با انسانیت، حقوق برابر جمعی و اتنیکی و مطالبات دمکراتیک مردمان غیرفارس قرار دارد.

شما حق خلقها در تعیین سرنوشت خویش را با دمکراسی در هم آمیخته اید و دمکراسی را پاسخی نسبت به حل مسئله ملی در ایران دانسته اید. این درحالیست که "حق تعیین سرنوشت" و "دمکراسی" دو مقوله جداگانه ای هستند که چنان ارتباطی منطقی که شما در تصورتان گنجانده اید ندارند. برای جلو گیری از اطاله کلام من لینک مقاله آقای رزمی را تحت عنوان " آیا دموکراسی مساله ملی را حل می کند؟" را برای مطالعه شما در همین جا قرار میدهم؛ http://www.alarabiya.net/views/2012/02/06/192921.html
نوشته شده توسط: Anonymous

آیا حالتان از اینهمه نژادپرستی به هم نمی خورد؟

نوشته شده توسط: یونس شاملی

2- ادامه بررسی نظرات انتقادی؛
نظام غیرمتمرکز در تقابل با نظام متمرکز؛
از سوی دیگر این شیوه نگرش، یعنی تعلق احزاب سیاسی به واحدهای ملی بر اساس ساخت بافت کثیرالمللگی کشور ایران، در عین حال به یک نظم غیرمتمرکز سیاسی در ایران راه میبرد. در صورتیکه نظم متمرکز یکی از پایه های اساسی تکوین استبداد سیاسی در صدسال گذشته بوده است. اما این همه داستان نیست.
ادامه دارد

نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای کاظم ثانی، در قضاوتتان تند رفته اید و مقایسه های متناقض را به میان کشیده اید. من در طول نوشته به شما نشان خواهم داد که خطای دید قابل توجهی در خصوص این نوشته داشته اید.
ایران چند ملیتی در تقابل با ایران تک ملیتی؛
مهتمرین خطای دید در ارزیابی شما از نوشته من، که شما آن را شعارگونه تلقی کرده اید، به نوع نگرش ما از نقطه نظر اتنیکی در ایران بازمیگردد. تفاوت فاحش نگاه من و شما در اینست که اولا از نظر من ایران یک

کشور کثیرالملله با "چند واحد ملی" (فارس، آذربایجان، کردستان، بلوچستان، الاحواز و...) است، اما شما این کشور را در نوشته خود به مثابه "یک واحد ملی" تلقی کرده و بر اساس آن به قضاوت نشسته اید. جوهره نوشته من در اینست که نرمالترین شیوه فعالیت احزاب سیاسی فعالیت در حوزه ملی خودشان است. یعنی حزب سیاسی فعال در آذربایجانی به مثابه یک واحد ملی و جغرافیایی منطقا بایستی از میان مردم آذربایجان برخاسته باشد. همچنانکه یک حزب سیاسی در کردستان بایستی و لزوما از میان مردم کردستان برخاسته باشد. مثال بیاورم شاید اندکی بیشتر روشن گردد. تصورش را بکنید که یک حزب کردی در بلوچستان به فعالیت بپردازد و یا یک حزب سیاسی بلوچ حوزه فعالیت خود را منطقه عربی الاحواز قرار دهد و یا یک حزب عربی آذربایجان را حوزه فعالیت خود انتخاب کند! این نوع فعالیت، اگر واقعا عملی باشد (که نیست) بی حاصل و حتی گیج کننده است. چون یک حزب سیاسی مثلا عربی در آذربایجان و یا کردستان نه میتواند پایگاهی داشته باشد و نه با زبان مردم آن منطقه آشناست و نه فرهنگ مردم را به درستی میشناسد و نه حتی از نیازها و مطالبات مردم در آن منطقه باخبر است. دقیقا چنین است برای یک حزب آذربایجانی که بخواهد در اهواز و یا آبادان به خودش چنین نقشی بدهد. با این مثالها خواستم روشن کنم که احزاب سیاسی واحدهای ملی (که نامشان را فوقا آوردم) در ایران بایستی از میان مردم و پیشروان سیاسی آن واحد و یا ایالت باشد، و گرنه هر حزب سیاسی که تعلق خاطری از نظر سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... به منطقه فعالیت خود نداشته باشد، نه میتواند موثر باشد و نه میتواند تاثیر مثبتی بر روند تحولات در آن منطقه داشته باشد. این نوع فعالیت (یعنی فعالیت حزبی در واحد ملی غیرخودی را برای روشن شدن مسئله نامگذاری کنیم) اساسا غیرموزون، غیرمنطقی، حتی غیرعقلانی است. تاکید من به تعلق خاطر فعال و یا حزب سیاسی به منطقه ملی خود بخشا از این جوهره ناشی میشود. برای نمونه حزب سیاسی آذربایجانی بایستی بر فاکتورهای و مشخصه های این منطقه ملی توجه نشان دهد. البته که در آذربایجان فقط ترکها زندگی نمیکنند و در این سرزمین مردمانی با تعلق خاطر اتنیکی غیرترکی (کرد، فارس، ارمنی، گیلک...) نیز زندگی میکنند که حق فعالیت متشکل آنها بر اساس منشور جهانی حقوق بشر و کنوانسیونهای الحاقی آن البته که باید محفوظ باشد.
نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای/خانم همام تبریزی، این نوشته کوتاه چه ربطی به دمکراسی دارد، که شما استنتاجتان را و حتی تمسخرتان را بر آن بنا کرده اید. این نوشته کوتاه به یک مبارزه ضداستعماری (داخلی) توجه دارد و میخواهد توضیح دهد که قوای سیاسی استعمار حاکم نباید فرصت یابد که در سرزمین ملت اسیر و ملت محکوم حاکمیت داشته و یا حتی

فعالیت سیاسی بکند. ایا مردم الجزایر بایستی به فرانسوی ها اجازه میدادند که در الجزایر فعالیت سیاسی بکنند!!؟؟ آیا فرانسویهای کبک بایستی به احزاب انگلیسی میگفتند که تشریف بیاوید در کبک فعالیت سیاسی بکنید و حقوق ملی مردم کبک را زیر پابگذارید؟؟ ایا احزاب سیاسی کردهای بایستی به احزاب سیاسی عربی در عراق فرصت فراهم میکردند که در کردستان عراق فعالیت بکنند؟؟ این مقایسه ها خنده دار به نظر نمیرسد؟ حالا چه شده است که در مبارزه ملی مردم آذربایجان و یا مردمان غیرفارس دیگر نمیخواهند قوای سیاسی حاکم با ترویج تفکر استعماری حاکم، به دو دستگی در داخل واحدهای ملی شرایط فراهم سازد. این کجایش جرم و کجایش نادرست است. نادرستی در انجاست که شما از جوهره یک مبارزه ملی و رهایبخش خبرندارد و یا آگاهانه نمیخواهید خبر داشته باشد. وگرنه این شیوه معمول مبارزه ملی است. حالا باز برای روشن شدن مسئله از کردستان در ایران مثال بیاوریم. چون وقتی اسم آذربایجان را در این ارتباطات مطرح میکنیم، برای اغلب نخبگان فارس دور از تصور است. پرسش این استکه آیا احزاب سیاسی فارسی چرا باید در کردستان فعالیت داشته و یا دفتر فعالیت باز کنند؟؟ آیا در کردستان فارس ها زندگی میکنند که احزاب فارسی بخواهند در میان آنها پایگاه داشته باشند؟ واقعا احزاب سیاسی متعلق به کردستان، احزاب سیاسی کرد هستند یا احزاب سیاسی فارسی؟ در آذربایجان نیز دقیقا چنین است. در آذربایجان سیاست بایستی در جهت منابع و سعادت آذربایجان، سیاست، اقتصاد، جامعه و فرهنگ آن قرار داشته باشد. یک حزب با برنامه فارسی چگونه میتواند در آذربایجان جایی داشته باشد. البته نباید فراموش کرد که در آن بخشهایی از آذربایجان فارسها زندگی میکنند، فعالین سیاسی ان بخشها میتوانند هم تشکل حزبی داشته باشند و هم فعالیت سیاسی کنند. اما این فعالیت برای پیشرفت آن بخش هاست و جزی از واحد ملی آذربایجان است. اقلیتهای ملی در واحد های ملی باید که از حقوقی برخوردار باشند که در منشور جهانی حقوق بشر و دیگر حقوق بین المللی مستتر است. اما وارد شدن احزاب سیاسی فارسی با تفکرات ضددمکراتیک و استعماری تنها و تنها ضرر و زیان را به آذربایجان تحمیل خواهد کرد.
اگر شما سمت نگاه تان را از مبارزه برای دمکراسی به مبارزه برای آزادی ملی برگردانید حرفهای مرا مثل زلال آبی هضم خواهید کرد وگرنه آب در هاون میکوبید.
نوشته شده توسط: Anonymous

این تیم افتخار فارس هست خوب,فارس ها حق دارند بهش افتخار بکنند. ولی این تیم افتخار من ترک نیست. پس من به این تیم افتخار نخواهم کرد.

نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای تبریزی، نوشته تان جز یک متن عوامفریبانه سطحی و شعاری چیزی نیست. شما با این رفتارتان اگر ستاره سرخ آبروی هم برایش باقی مانده از بین میبرید. این کامئنت کوتاه شما سراسر عمیقا غیرسیاسی، سراسر عوام فریبی و مملو از دوروغ و تهمت است. نگاه کنید فقط به چند فراز آن؛ از ناداری مردم و گرسنگی و درمانده گی آنها

سخن میگویید و در ادامه از "گریز سرمایه های ایرانی"!! اظهار ناراحتی میکنید. مینویسید: " میلیون ها تن از مردم ندار و گرسنه و بی نان مانده ایران پس از ورشکستگی کارخانه ها و گریز سرمایه های ایرانی به فرامرز گرفتار بیکاری و بی درآمدی و بی پولی هم هستند" (پایان نقل قول). این اظهارات یک عنصر چپ نمیتواند باشد، تنها یک انسان عوامفریب میتواند چنین تناقضهای را بر زبان براند.. خوانند نمیداند شما طرفدار زحمتکشان هستید یا از فرار سرمایه های ایران (کاپیتالیسم) نگران هستید؟؟!!.

مینویسید؛ " سخنان صد من یک غاز و بی سر و ته ناسیونالیست های وابسته به زرسالاری (بورژوازی)" (پایان نقل قول). اولا من ناسیونالیست نیستم و هرگز نیز ناسیونالیست نبوده ام. من معتقد به سوسیالیسم دمکراتیک و برابری طلبم. ناسیونالیست خواندن من برزبان راندن یک دورغ بزرگ است. "وابسته به زرسالاران" نیز دروغ محضی است برای فریب خوانندگانتان که به من نسبت میدهید. استالین نتیجه منطقی فکریست که در ذهنتان حمل میکنید. او هم شعار میداد و عوامفریب و در عین حال یک جانی حتی در سطح هیتلر بود.
از سوی دیگر در بالا از "گریز سرمایه ها" اظهار نگرانی میکنید و در چند جمله پایین تر به "زرسالاران" را مورد لعن و نفرین قرار میدهید، نمیدانم دم خروس را باور کنیم و یا قسم حضرت عباس را؟؟! آقا حداقل در چند سطرتان نرماتیوها را رعایت کنید که حرفهایتان تاثیری داشته باشد.
نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای کاظم ثانی، در ادامه کامئنت قبلی؛
دقیقا از این زاویه است که فعالیت های احزاب سیاسی فارسی (یا سراسری) در مناطق غیرفارسی، از سویی برای حفظ افکار عمومی عقب مانده در توجیه دولت فارسگرا و تامین سیطره استعماری آن است. استمرار

فعالیت احزاب سیاسی فارسی در مناطق غیرفارس و کمکهای مالی قابل ذکر دولت برای تقویت چنین احزابی در ادامه به پولایزه شدن واحدهای ملی غیرفارس منجر شده و خلقها غیرفارس را در شرایط بحرانی و در سرزمین ملی خودشان رودر روی هم قرار میدهد و فاجعه انسانی دیگری بوجود میآورند. برای نمونه تمامی کادر مرکزی یئنی گاموح به مثابه یک حزب آذربایجانی در زندان هستند و مجموعا به 45 سال زندان محکوم شده اند، اما رهبران "حزب اراده ملت ایران" در زنجان دفتر باز میکنند!! به بیان دیگر استمرار فعالیت احزاب سیاسی فارسی در مناطق غیرفارسی میتواند با جذب افکار بخشی از مردم آذربایجان برای حمایت از دولت فارسی در ایران، مردم خود آذربایجان را در آذربایجان، مردم خود کردستان را در کردستان، مردم خود بلوچستان را در بلوچستان و... بصورت خشونت آمیزی رودر روی هم قرار دهند! بنابرای و برای ممانعت از چنین توطئه ریزلانه سیاسی بایستی از هم اینک و با تمامی توان به افشای عواقب فعالیت احزاب سیاسی فارسی در مناطق غیرفارسی
نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای کاظم ثانی، در ادامه این بحث نکات دیگری باقی است که من سعی خواهم کرد بصورت خلاصه به آنها بپردازم.
برنامه حزاب سیاسی ملیتهای غیرفارسی در تقابل با برنامه احزاب سیاسی فارسی؛ مورد دیگری که متد نگاه مرا با فهم آقای ثانی از سیاست در ایران جدا میکند، اهداف و برنامه احزاب سیاسی فارسی است که خودشان را احزاب سراسری نیز می خوانند!! اما واقعا این احزاب را میتوان سراسری خواند؟ پاسخ این پرسش منفی است. احزابی که امروز خودشان را احزاب سراسری میخوانند نه بر روند توسعه سیاسی در مناطق و واحدهای ملی موجود در ایران که بر موج یک تفکر تمامیت خواه و حتی استعماری استوار است. علت اینکه آنها را تمامیت خواه و سوار بر موج فکری استعماری میخوانم این استکه احزاب سیاسی سراسری از نظر تئوری ( از استثناها بگذریم، تمامی احزاب و سازمان های راست تا چپ اصطلاح سراسری) به یک دولت تمامیت خواهی، تمرکزگرایی، تک ملیتی فارسی تکیه

دارند، در تهران شکل گرفته اند و زبان رسمی و مورد استفاده شان فقط فارسی است و به استمرار دولت فارسی (با برنامه حزبی خودشان) تاکید دارند، خلقهای غیرفارس را اقلیتهای قومی!! میخوانند که در میان مردمان فارس در ایران پراکنده اند و این به اصطلاح اقلیتهای قومی که در واقع گروههای ملی موجود در ایران را تشکیل میدهند بی سرزمین معرفی میکنند، حق تعیین سرنوشت و حق تشکیل دولت به واحد ملی آنها در چارچوب یک دولت فدرال در ایران را نیز قائل نیستند. و بدین ترتیب تبعیض و تحقیر علیه خلقهای غیرفارس جزوی جدایی ناپذیر از برنامه سیاسی این احزاب تشکیل میدهد. ایا واقعا حزب توده، نهضت آزادی، مجاهدین خلق، حزب پان ایرانیست، حزب سومکا، جبهه ملی، فداییان با شاخه های متفاوت اش، حزب توده ایران،مشارکتی ها و دفتر تحکیم وحدت و دهها حزب و گروهی که به پسوند ایران مزین هستند را میتوان احزاب متعلق به خلقهای غیرفارس تلقی کرد!!؟؟ پاسخ این پرسش مثل روز بر هر آگاه سیاسی روشن است. جوهر متدولوژک تفکر من بر حقوق برابر فردی (حقوق برابر شهروندی) و حقوق برابر جمعی (حقوق برابر واحدهای ملی یا حقوق برابر اتنیکی) و به رسمیت شناختن تمامی ان حقوقی است که در سطح بین المللی قبول شده است.

اما برنامه احزاب سیاسی متعلق به ملیتهای غیرفارس، برقراری یک دولت تمامیت خواهی، تمرکزگرایی، تک ملیتی فارسی نیست. برنامه احزاب سیاسی متعلق به ملیتهای غیرفارس برپایی یک دولت غیرمتمرکز، غیرتمامیت خواه و چند ملیتی است. این مطالبه مطالبه ایی بسیار عادلانه و منطبق با حقوقی بین المللی است. بنابراین هدف احزاب سیاسی فارسی اگر اصطلاحات، توسعه دمکراتیسم و رشد اقتصادی و... در فارسستان (از زبان تمامیخواهان فارسستان را میتوانید ایران نیز بخوانید) است، اما اهداف اصلی آنها در آذربایجان، کردستان و یا بلوچستان و منطقه عربی الاحواز در اساس استمرار سطله دولت فارسی است. تاریخ 90 ساله گذشته نشان میدهد که واحد های ملی غیرفارس چه از نظر سیاسی، چه از نظر اقتصادی اجتماعی و حتی از نظر فرهنگی نسبت به مناطق فارسی بسیار توسعه نایافته تر و رشد نایافته تر است. توسعه واحدهای ملی غیرفارس برای احزاب سیاسی فارسی (همان احزاب سراسری) اهمیت درجه دوم را دارد. برای آنها "حفظ تمامیت ارضی" و "امنیتی تلقی کردن مناطق ملی غیرفارس" در اولویت و برنامه توسعه واحدهای ملی غیرفارس در درجه دوم اهمیت جای میگیرد. بنابراین هدف اصلی احزاب سیاسی فارس حفظ سیطره دولتمداری تک ملیتی فارسی بر مناطق ملی غیرفارس است. این نگرش که آقای کاظم ثانی نیز آن را نمایندگی میکنند، در تعارض کامل با منشور ملل متحد، منشور جهانی حقوق بشر و کنوانسیونهای آن است. و دقیقا به همین خاطر اهداف اصلی احزاب سیاسی متعلق به ملیتهای غیرفارس گسترش یک جنبش مستقل سیاسی (ملی و دمکراتیک) در منطقه خودشان و برای درهم شکستن سیاست استعماری داخلی است که توسط دولت ایران در 90 سال گذشته بر این ملیتها و مناطق ملی آنها تحمیل کرده است. ادامه دارد...
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب عبدلله مراد علي بيگي اكنون نيز زمان آن رسيده كه نحوست اين زبان عقب مانده و به درد نخور كه به قاتل زبان 55 ميليون ملل غير فارس در ايران مبدل گرديده و مثل چماقي بر سر ملل غير فارس و چون شمشير زهرآگين و كشنده زبان و هويت فرزندان ملل غير فارس در اسارت حاكميت فاشيستهاي فارس از مهد كودك كه فرزندان ملل غير فارس هنوز زبان مادري خود را دست حسابي نياموخته اند به گلويه فرزندان ملل غير فارس فرو مي گردد.اين زبان ظالم و زبان ظلم است كه به زور به ملل غير فارس تحميل مي گردد.امما اين زبان خيلي شيرين و كامل و خوب و زبان بين الملي در دنياست و اروپايها و امريكائيها هم با اين زبان تمام اختراعات و اكتشاوات خود را به ثمر رسانده اند ارزاني شما و برادرانتان در قندهار و هرات افغانستان.ما ملل غير فارس ديگر ثمره و بار اين زبان ملل متمدن فارس را ديديم و چشيديم كه بجز اسارت و نابودي هويت اصلي خود و سلطه گري

فاشيستهاي فارس به وسيله تحميل اين زبان بين الملي نديديم.شما را با اين زبان غني و شيرين و كامل و فلسفه نويستان به خير و مارا به سلامت.نگه داريد براي خودتان.ما ملل غير فارس در ايران در 90 سال گذشته حاكميت قدار و ديكتاتوري و جنايت پيشه فارس با تلاش به تحميل خود با وسيله قرار دادن اين زبان و كشتار و محروميت از تمامي حقوق ملي ملل غير فارس چيزي نديديم.پيش كش و مبارك خوتان باشد در گوشه از كوير ايران و تاجكستان و قندهار افغانستان.كه تماما انسانهاي با فرهنگ و متمدن و پيشرفته و قتئل به حقوق انسانها و احترام به بشريت مي باشند.
نوشته شده توسط: Anonymous

اين ككي است كه يهوديها و اروپاي مسيحي به جان اينان انداخته تا در مقابل دنياي بزرگ اسلام(رقيب ديرين) قرار بگيرند غافل از پوست كلفت دنياي اسلام و تركها و اعراب...كه با اين كك گزيده نمي شود

نوشته شده توسط: Anonymous

وقتی جامعه ای دچار بحران هویتی می شود، همه مرزها در هم می ریزند و بقول فردوسی بزرگ: «سخنها به کردار بازی شود». اصولا وقتی ذهنیتی که با بیل و کلنگ و داس و افسار سروکار دارد به کی بورد و ماوس مجهز بشود، از درونش پدیده ای بوجود می آید که به آن "عشیره‌پرستی" می گوییم. یعنی انسان با تمام اصرارش بر مدرن بودن، هنوز در هوای قبیله نفس می کشد. دوستان گرامی "رگهای گردن به حجت قوی" که دایره تفکرشان از چادر قبیله بزرگتر نیست بهتر است قبل از فحاشی نگاهی به صفحه زیر بیندازند و ببینند روند انتخاب شعارها به جه صورت است. /// http://www.fifa.com/worldcup/games/be-there-with-hyundai/vote-slogan/in… /// این شعارها را نه حکومت جمهوری اسلامی انتخاب کرده است و نه قوم همیشه فاشیست فارس! فیفا 3 شعار را پیشنهاد کرده و "هواداران" (عشیره پرستان دقت بفرمایند معنی هوادار چیست!!!) یکی از آنها را انتخاب کرده اند.

راستی کی بود در مورد دروغگویی فارسها قلمفرسایی کرده بود؟ کسی یادش هست؟
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقای الوندی سازمانهای که شما نامبرده اید جهت همکاری سازمانهای مردم فارس و یا مرکز ایران هستنند، همانطور که عرض کردم در مرکز ایران مردم تسلیم این نظام شده اند قصدی برای سرنگونی هم ندارند و رژیم خیالش راحت شده . و این سازمانها هم پیرو مردم شان هستنند، نگاه بکنید به مواضعشان گوی بخشی از رژیم هستنند البته بغیر از مجاهدین انهم داستانش مفصل هست که در این نبشته نمی گنجد. فعلا تاوان را مردم بلوچ و کرد و عرب می دهند و مردم ترک هم می خواهند از ایران جدا بشوند آنهم با رای گیری، که رژیم جدی نمی گیرد و هیچکس هم جدی نمی گیرد چون ایران نه کاندا هست و نه بریتانیا.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب حسرو خضري 90 سال است ايران را مساوي با اقليت فارس و در حاكميت و مالكيت فارس به جهان اعلام مي فرمائيد 90 سال است وجود ملل غير فارس را در اين دوزخ ايران انكار مي كنيد.90 سال است به جاي كارهاي مثبت به عنوان يكي از ملل دنيا و خدمت به هم نوع و بشريت تنها افكار خود را به جوك سازي و تحقير ملل غير فارس و حصوصا ملت بزدگ تورك آذربايجان جنوبي به كار گرفته ايد.زبان ملل غير فارس را از بيخ و بن بريده ايد در مدارس و جرائد و رسانه ها كه صدايشان و حق طلبيشان شنيده نشود .در 90 سال گذشته ملل غير فارس را در جواب طلب حقوق ملي و انساني و حاكم شدن به سرنوشت و مقدرات خود به دفعات و قتل عام نموديد و ووو و اكنون موزيانه تمام كاسه كوزه ها را در سر رژيم اسلامي آخوندي مي اندازيد مي اندازيد مگر در زمان پهلويها وضع ملل غير فارس از اين بهتر بود اين رژيم اسلامي ادامه دهنده همان سياستهاي ضد بشري پان فارسها حاكم در

در زمان پهلويها مي باشد.مدل حاكمان عوض شده به جاي تاج امامه به جاي صورت اصلاح شده ريش آمده و عبا و قبا .سيستم حكومتي همان پان فارس و پان ايرانيستي و حكمداني اقليتي بر اكثريت.با افكار ضد انساني و ضد بشري .طبق حقوق ضد بشري كوروش.ديگر با شيادي و شالاتاني نمي توانيد ملل غير فارس را مثل نردباني براي رسيدن به مقصود خود استفاده كرده و بيجهت ملل غير فارس خصوصا ملت 35 ميليوني آذربايجان جنوبي را به نفع گروه ديگري براي رسيدن به حاكميت با رژيم درگير كنيد.اين بار ديگر آذربايجاني اگر مبارزه اي را شروع كرده جهت رهائي خود از سيستم حكومتي پان فارسيستهاي قدار خونخوار چه شاه و چه شيخ و چه فوكولدارش باشد.آذربايجاني مي خواهد سرنوشت و مقدرات خود را خود در دست گرفته و با تحمل و تجربه اين همه ظلم و جنايت از طرف دشمن حاكم به هم زيستي با دشمنان خونخوار و سيستم حكومتي فارس جان خود و سرزمين اجدتدي خود را رها نمايد و به هم زيستي با دشمن چرب زبان بد باطن خود نقطه پايان بگذارد.اينقدر با رژيم رژيم گفتنتان با هدف تحريك ملل ستم ديده از سيستم حكومتي ديكتاتوران پان فارس راسيست كار ب جائي نميبريد ملت تورك آذربايجان جنوبي و ساير ملل غير فارس تحت ستم ملي فاشيستهاي حاكم فارس با مبارزشان مي خواهند ريشه سيستم حاكميت فاشيستهاي غدار فارس را كنده و به قندهار و هرات بيندازند.نه اين حاكميت فاشيستي و ديكتاتوري فارس ،شاخه اسلامي و آخونديشرا.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای خضری, لازم نیست به نوشته آقای لوائی خیلی حرفهای گفتنی داشته باشید, عوض آن چندتا روشن فکر فارس پیدا بکنید, که پیدا نمیکنید, به این شعار نژادپرستانه دولت اعتراض بکند. جناب مشکل ساز تنها دولت نیست بلکه جامعه فارس است که خود را در عاج فیل می بیند.صحبت از سیستم راسیزم فارس است , که هست , هرچند که سعی میکنید زمین و زمان را به هم بدوزید و رد گم کنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

پا پک خرمدین آذری نه ترک : ما حالمان از این چلبی بازی ها قوم پرستی نیا پرستی ترکهای مهاجم کوچ کننده و نژاد پرست بی هو یت خصو صآ بی سوادی نهادینه شده که هنوز ملت ملت میکنید و میراث دار چپ عقب مانده وامانده خلق خلق میکنند خلق ترک ملت ترک در صورتی که معنی تعریف سیاسی واژه ملت را نمی دانند بقول ما آذری ها یا خسی وای خیسی میکنند. بجای این دروغ پردازی ها و فرار به جلو یاد بگیرید مدنیت سازی و فرهنگ را این دو عنصر را که در کل مجمع الجزایر ترک زبانان یافت نمی شود . جا معه ایران از قومیت که متعلق به دوران فئو دالیته است عبور کرده منه آذربایجانی اصیل به فردیت رسیده ایم بدون فردیت دموکراسی در کار نیست .
پا پک خرمدین ایرانی آذری صا حب سر زمین آذر با یجان

نوشته شده توسط: Anonymous

بس به فرموده جناب پرويز و هم فكران راسيست و خودشيفته شان وطن يعني ايران فعلا در اختيار و انحصار و تملك اقليت فارس مي باشد كه زوركي خودشان را تحميل ملل غير فارس در اكثريت نموده اند و زبانشان را نيز بدون نظر خواهي و رفراندمي از ملل ساكن در ايران، رسمي و خود را آقاي و مالك ايران و مردم درجه يك ايران اعلان و كار را تمام كردند و اعلام مي نمايند كه فعلا ايران مال اقليت فارس و مخطص آنها بوده و حق دارند كه شعار تيمشان را نيز افتخوار پارس بگذارند.يعني ديگر ملل فقط وظيفه تامين حفظ حاكميت فارسي و جهت متلاشي شدن در روي مينها براي حفظ تماميت ارضي ايران موجود هستند و اگر اعتراضي جهت احقاق حقوق ملي و انساني خود بنمايندد خائن و پان متورك مي شوند و پان فارس شدن كه غيظ شده آن نيز پان ايرانيست شدن است حلال و مباح امما پان شدن ملل در اسارت فاشيستهاي پان فارس جرم و گناه نا بخشيدني مي باشد در ايران.بس اين است

ايران حفظ حاكميت و ديكتاتوري فاشيستهاي فارس مي باشند واين است دموكراسي خواهي پان فارسها.اكنون به 60 ميليون ملل غير فارس خصوصا 35 ميليون تورك آذربايجان جنوبي مانده كه تكليفشان را روشن كنند .يا بايد ننگ در رذالت زيستن در زير ديكتاتوري و زورگوئي فاشيستهاي افغاني فارس را قبول و ايران در مالكيت اقليت فارس را و نوكري به اينها را قبول نمود يا بايد بلند شد و در سرزمين اجدادي خود در آذربايجان جنوبي تحت اشغال حاكميت فارس دولت مستقل خود را برپا و طبق گفته انها هر ملتي در داخل ايران براي تيم محبوب خود شعار دلخواه خود را مثل فارسها معين نمايد وگرنه ملتي كه تحت اسارت و سلطه ديگري باشد وضعي بهتر از اين نخواهد داشت،نوكري به دشمن و تلاش براي بالا بردن نام او و جان فشاني براي افتخوار آفريني براي دشمن استعمارگر و اشغالگر.
نوشته شده توسط: Anonymous

soma yek rozi taguse gotahayetonra xohid padoxt. Yek roz xohid fahmid ke dar kesvareh xarabeye be nameh iran melathayeh degar ham zendegi mekonan

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ده ده قور؛ بعد از تاراج و نابودی شهر کنستانتین پایتخت شکوهمند و با غنای فرهنگی تمدن بیزانس توسط ترک ها ، نام چند تن از معماران، هنرمندان، و مجسمه سازان، پیکرتراشان، نقاشان و سایر نوابغ را که باعث شکوه و غنای فرهنگی تمدن روم شرقی شدند نام ببرید.البته برای ثبت فرهنگی در یونسکو.!!! بجز فلاطون و ارسطو و سقراط که برای هر ايرانی که دست کم تا سال دوم راهنمايی، يعنی حدود دوازده سالگی در اين کشور درس خوانده باشد آشناست.

نوشته شده توسط: Anonymous

سوال از شواری سایت : چرا به قوانین سایت خود شما پایبند نیستند و نظرات را سانسور می کنید این کجایش دموکراسی است وشما اول دارید قوانینی که خود نوشته اید نقض می کنید

نوشته شده توسط: Anonymous

چرا نخست وزیر ترکیه استعفا نمی دهد - به بهانه فاجعه سوما

قریب دو روز است که ترکیه فاجعه عظیم انسانی سوما را تجربه میکند. برخی اخبار از کشته شدن 280 نفر حکایت می کنند و بیم آن می رود که هر آن تعداد کشته شدگان افزایش یابد.


بیش از 880 نفر در این معدن مشغول به کار بودند که انفجار ناشی از انفجار گاز دی اکسید کربن کارگران را در قعر زمین مدفون کرد. 400 نفر دیگر در زیر زمین گرفتار شده اند و صد ها نفر در حال کمک رسانی و عملیات نجات هستند. این در حالی است که پس از دو روز هنوز وزیر کار ترکیه در محل حاضر نشده و نخست وزیر گفته در سرنوشت کارگران معدن است که بمیرند.
نگارنده با سابقه کار حدود پانزده سال در ایران که بیش از سیزده سال آن را در کارخانجات سپری کرده ام با مشکلات ایمنی و بهداشت کار در ایران و معالاً کشورهای جهان سوم آشنا می باشم . همچنین سابفه کارگری در سالهای بلاتکلیفی ناشی از پناهندگی در کشور ترکیه را دارم . مدت ها بدون تعطیل روزانه ده تا دوازده ساعت در این کشور کار کرده ام و به خوبی با فرهنگ کار ، ایمنی و نگرش کارفرما به کارگر آشنا هستم . در ترکیه اغلب کارگران بدون بیمه و در پایین ترین حد ایمنی کار می کنند. اغلب اضافه کار پرداخت نمی شود . فرهنگ مرد سالار و فئودالی بخصوص در مناطق روستایی اجازه هر نوع اعتراض را از کارگران صلب می کند.
شرکت های بزرگ از جمله همین شرکت مقاطعه کار در سومای به حلقه طرف داران آقای اردوغان متعلق است و همین چند ماه پیش همین شرکت این کارگران را مجبور کرده بود در میتینگ اردوغان شرکت کنند. آقای اردوغان نیز مانند همه دولت مردان جهان سوم همچون آقای احمدی نژاد عاشق خدمت به مردم است ! به همین جهت نه لازم می داند استعفا کند و نه در پی هزینه تراشی برای شرکت های سمپات خودش است که برای تامین امنیت کارگران هزینه کنند. هر چه باشد سرنوشت کارگران است که در معدن بمیرند و این تقصیر کسی نیست !
این در حالی است که نخست وزیر کره جنوبی بلافاصله پس از حادثه غرق شدن یک کشتی در سئول و مرگ دانش آموزان استعفا می دهد و در مقابل حمله و کتک زدن یک پدر که فرزندش در این حادثه کشته شده است اعتراض و حتی واکنشی نشان نمی دهد !
عکس زیر کتک زدن یک معترض به این حادثه را توسط پلیس و بادیگاردهای مقامات دولتی را نشان می دهد . خودتان این منطره را با صحنه کتک خوردن نخست وزیر کره حنوبی توسط یک پدر وقایسه کنید . آنگاه متوجه خواهیم شد چرا آقای اردوغان چرا همچون هم تایان خود در ایران هیچ میلی به استعفا و دور شدن از قدرت ندارد.
http://qaraqasqa.blogspot.com/2014/05/blog-post_15.html#more
نوشته شده توسط: Anonymous

افتخار پارس! شعاری بغایت بی ربط و نابخردانه است. شعاری که مسولان جمهوری اسلامی انتخاب کرده اند. شعاری تفرقه افکنانه. ولی راستی چه کسانی این شعار نابخردانه را انتخاب کرده اند؟ مسولان جمهوری اسلامی یا مردم فارسی زبان؟ آقای لوایی به درستی مینویسند که حکومت نژاد پرست پشیزی احترام و اعتبار برای دیگر ملت های موجود در ایران قائل نیست ولی در جای دیگری همین آقای لوایی ما به صورتی ابهام آمیز، باز هم حمله را متوجه مردم فارسی زبان میکنند: "نژاد پرستی و دیگر هیچ، این همۀ شعار و شعور حکومتی و ملی آنهاست" اگر آقای لوایی شعور ملی را وارد ماجرا نمی کرد، من هم بطور مشروط زیر حرفهای ایشان را امضا میکردم ولی اینکه یک شعار حکومتی به شعور ملی ربط داده شود، جای بسیاری حرف در آن است. نه آقای لوایی این شعار نابخردانه ربطی به شعور ملی ندارد. بی شعوری حاکمیت جمهوری اسلامی است!

نوشته شده توسط: Anonymous

به بینید چگونه این جوان ژیگولو و مدرن با ژست ، همچون یک آخوند اسلامی با سوره و دعا و آیه حرافی میکند ! این یعنی مغزشویی قرون وسطایی اسلامی.

نوشته شده توسط: Anonymous

بی وطنی و دیگر هیچ. آیا حالتان از اینهمه نژادپرستی به هم نمی خورد؟ چرا بویژه از نژاد پرستی ترکی
من هم میپرسم ایا از این همه بی وطنی متنفر نیستید ؟
هر شعار ی دیگری که داده میشد بار هم عده ای مخالف بودند.
در این کشور اساسن میهن دوستی جرم است چه از سوی دستگاه خلافت شیعه و چه از سوی مخالفان نظام بویژه جریان چپ .ایران باید با چه شعار ی به میدان بازی برود ؟ هر کشور ی برای غرور و افتخار خود شعا رمیدهد .نگاهی مجدد به شعار ها نشان میدهد حرف اخر را عشق به کشور و مردمان یک سرزمین میزند . هر وقت شما در اینده صاحب کشوری شدید انوقت میتوانید شعا رهای دلخواه خود را فریاد کننید. توجه کننید به شعار ژاپونی : سامورایی! زمان جنگ فرارسیده است.مشکل شعار نیست مشکل در گل باقی ماندن است.

نوشته شده توسط: Anonymous

قلمهائی از جنس این نویسنده ، مانند شتر به خراس بسته شده عصاری فقط در دایره ای که طناب عصار اجازه میدهد میچرخد، و سنگ سنگین عصاری را بر دانه ها میچرخاند، بی توجه به آنکه آنچه از زیر سنگ حضرت عصار میلیزد و ومیچکد روغن نیست که خون و اشک است خون و اشک کسانی است که در زندان های خمینی و خامنه ای ترک تبار مقاومت کردند و می کنند و تیرباران شده اند و میشوند. نخ واژگانِ متشکل اصلی که در این قشقرق نامه نهفته است حرف های تازه ای در آن نیست تکرار مکررات و وردها و دم گرفتنهای تکراری است . امیدوارم بیشتر بنویسید که مطمئنم دیگرحتی خود ورد خوانان را هم راضی نمیکند.این جماعت پان ترک تجزیه طلب همچنان میتازند تا به جائی که فقط خودشان میدانند.گویا فرخی یزدی درست فرموده ،دیوانه ای که لذت دیوانگی چشید با صد هزار سلسله عاقل نمیشود .

نوشته شده توسط: Anonymous

خیلی شرم آوره
چند از از بازیکنان تیم ملی غیر فارس هستند ؟
آقای گل لیگ امسال کریم انصاریفرد از اردبیل است
تیم ملی فوتبال ایران را با چه کسی می شناسند ؟سلطان علی دائی
حداقل صدها بازیکن مطرح ملی پوش دیروز و امروز ایران را می توانم بشمارم که تورک هستند حال کرد و عرب و گیلک و .....به کنار
سردار آزمون تورک ترکمن است
حال این تیم اسمش شده افتخار پارس
عجب رویی دارند این آقایان نژادپرست

نوشته شده توسط: Anonymous

این نوشته ها یاد آور اینست که در فردای سرنگونی رژیم اسلامی وضعیت كردهای ایران در استان آذربایجان در شهرستانهای نقده و مَهاباد و پیرانشهر وکردهای ایل شکاک در سلماس، ماکو و خوی و غرب ارومیه ،در جنگهای قومی بین ترک و کرد مثل جنگ نقده ،توسط پان ترک هایی نظیر یونس شاملی تعین خواهد شد.!! از کوزه همان طرات در اوست .

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای الوندی عزیز، تصور میکنم که در بیانیه طرق سرنگونی و یا گذشت از رژیم ایران قید شده است،که همانا همکاری و تعامل تمام نیروهای ملیتی و اقوام و سیاسی در ایران است، در ضمن اقای بلوچ عزیز، من فکر میکنم که اکثر نیروهای ترک اذری هم خواهان گذشت از رژیم ایران هستنذ، فدرالها و دمکراتها با هم کمی اختلاف تشکیلاتی دارند، اما همه انان در صف سرنگونی نظام ایران و هم فکری با کنگره هستند.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب يوسف آذربايجان ؛ فاصله زمانی از تجاوز و کتاب سوزان اعراب ( در قرن هفتم میلادی) که به قول برتلس خاورشناس برجسته آکادمی علوم شوروی« که در شرایط بادیه نشینی و بیابانگردی در زمینه علم و دانش نمی توانستند رشدی داشته باشند» تا آشنایی شان باعلم و فرهنگ و دانش و.... توسط ایرانیان و ظهور امثال زَکَریای رازی، فیلسوف و شیمی‌دان ایرانی که در دوره معتضد خلیفه عباسی بوده کم و بیش ۳۰۰سال و تا ظهورعمر خيام ریاضی‌دان و رباعی سرای ایرانی که در دورهٔ سلجوقیان در سده‌ دوازدهم میلادی بوده است، بیش از ۵۰۰ سال گذشته است.ظهور بزرگان علم و فرهنگ و دانش، همزمان با قدرت گیری عنصر ایرانی در سیاست و تغییر موازنه قدرت به نفع ایرانیان بوده است.برای نمونه پایه گذاری دودمان ایرانی صفاری توسط یعقوب لیث در سیستان و قدرت گیری حکومت ایرانی خوارزمشاهیان در خراسان در دوره معتمد (که با کمک مغولان سکوب شد)...

... و نصر بن احمد سامانی در خراسان بزرگ «آسیا میانه» کنونی ، که اولین حکومت ایرانی بعد از ۳ قرن که از تجاوز اعراب گذشته بود توانست پا به عرصه وجود بگذارد. در نظر داشته باش که ایرانیان در به قدرت رساندن خلافت عباسیان نقش مهمی داشتند و همین امر باعث تغییر در وضعیت سیاسی -اجتماعی ایرانیان شده بود.نمونه ابو مسلم خراسانی که توانست با براندازی حکومت بنی امیه، حکومت بنی عباس را پایه گذاری کند. یحی برمکی وزیر بزرگ و قدرتمند هارون الرشید و مأمون بزرگ‌ترین خلیفهٴ عباسی که مادر و زنش ایرانی بودند. جای «تعجب»است که تغییر و تحولات حاصله ۳۰۰ و یا ۵۰۰ ساله از چشم و عقل «تیزبین »شما پنهان مانده است.!!!
نوشته شده توسط: Anonymous

فاشیسم تورک و فاشیسم آریایی هردو محکوم هستند. فاشیسم تورک که قبلها زیر نام مهران بهاری فعالیت میکرد و تازگیها از نام یونس شاملی و س صبری استفاده میکند، جایی در میان آذربایجانیها ندارد. همان بهتر که اینها بروند با نژادپرستهای آواره و آبرو باخته جمهوری آذربایجان مثل خانم یاسمین قاراقویونلو و آقای نصیب نصیبلی همکاری نمایند و ملت یکچارچه توران را تشکیل بدهند!. با احترام؛ یک آذربایجانی ضدفاشیست

نوشته شده توسط: Anonymous

هیچ آثاری از دوره هخمنشیان و ساسانیان چه زیر خاکی و چه روی خاکی در د ست نیست. همه اش به قول آقای لوائی چاخان است. چه را لوحه هائی در دانشگاه شیکاگو است, رو نمی شود, زیرا : یا متعلق به ایلامیان است یا جعلی است. مسئولاk ایران گلوبال متاسفانه جواب مارا به این جاخانها فیلتر مکنند. با این جاخان بازی ها نمیتوانید برای فارسها تاریخ بسازید.

نوشته شده توسط: Anonymous

مردم کرد و عرب و باوچ کاملا آمادگی دارند برای سرنگونی این رژیم ولی مردم فارس و ترک فعلا اختلاف نظر دارند که بدنبال سرنگونی بروند و یا اصلاحات هنوز در شک و دو دلی هستنند که کدام راه را انتخاب بکنند.تا زمانیکه فارس و ترک که جمعیت زیادی دارند حاضر نشوند تصمیم نهای خود را بگیرند کار مشکل خواهد شد.اما مردمان کرد و عرب و بلوچ مصمم هستنند که این نظام را برچینند از بن. کاری به این ندارم عده اندکی از مردم ترک و فارس هم راه و هم نظر با مردم بلوچ و کرد و عرب هستنند.

نوشته شده توسط: Anonymous

نوشته متاسفانه تصوير ديوى كه فاشيسم نسبت به فعاليت ازاديخواهانه خلقهاى غير فارس نسبت مى دهد ،بنوعى تىوريزه مى كند،خلقهاى تحت ستم را از موقعيت مظلوم،بناحق ظالم به تصوير مى كشد،و اين به نوعى خدمت به سيستم فكرى فاشيسم فارس مى باشد،اينكه كسى به جز افراد مورد تاييد نبايد در اذربايجان يا در مناطق غير فارس فعاليت كنند،به جز شوراى نگهبان،به چيز ديگرى شبيه نيست،مثال اورده ايد كه احزاب كوردى يا توركى نمى توانند در بلوچستان عمل كنند،اصولا چرا نمى توانند، يعنى يك نفر براى دفاع از اذربايجان نمى تواند فارس يا كورد يا عرب باشد،جلال ال احمد كه از حقوق انسانى خلق اذربايجان دفاع مى كرد تورك بود؟يا اسماعيل بشيكجى كه از حقوق خلق كورد در توركيه دفاع مى كند كورد است؟اين حق هر كسى است كه در هر كجا كه إمكان قانونى است فعاليت كند، و اين حق انتخاب خلق بلوچ است كه برنامه چه كسى را براى اينده خودشان انتخاب مى كنند

برنامه احزاب صرف بلوچى يا فارسى يا توركى و كوردى را.
در ثانى هنوز جناب حكيمى پور خود اولا اهل اذربايجان هستند،دوما به مسله ملى اذربايجان واقف هستند(نشريه اميد زنجان را منتشر مى كردند كه هنوز در خاطره مردم هست)سوما اعتقاداتى دارند،كه اتفاقا پان ايرانيستى هم نيست،برنامه هايشان را عرضه مى كنند،شما هم حق داريد كه انتقاد كنيد و برنامه هاى خود را عرضه كنيد نه اينكه نه به دار است و نه به بار،حكم ممنوعيت و قدغن با صورتى ترسناك را صادر كنيد،اصولا حركت ملى اذربايجان در داخل از هر فرصتى حتى به اندازه باريكه روشنايى براى طرح خواستهاى خود استفاده مى كند و اتفاقا از بيشتر سياسى جو اذربايجان خوشحال مى شود،و اگر جناب حكيمى پور امده حزبى تشكيل داده و از اذربايجان شروع مى كند،شايد فرصت خوبى هم باشد كه خلق اذربايجان بتواند هم صداى مظلوميت خود به گوش ديگران برساند و هم اينكه اتفاقا تمرين رقابتى براى احزاب مركز گرا و مركز گريز باشد كه بى شك نفع اصلى را خلق اذربايجان خواهد برد،چون كه براى جلب توجه و راى خلق اذربايجان مجبور خواهند كه خواسته هاى خلق اذربايجان را نمايندگى كنند يا مقابل خواستهاى خلق اذربايجان سر فرو بياورند،و در اخر باز همان خلق سرنوشت خود را تعيين مى كند،شما نمى توانيد كسى را ممنوع يا تكفير كنيد،شما برنامه هايتان را بايد عرضه كنيد تا ويترين شما جذاب تر از ويترين انها باشد،اينده اذربايجان با قدغن و ممنوعيت ها رقم نخواهد خورد،چنانچه اينده هيچ جايى با ممنوعيت و تكفير عاقبت به خير نشده.
نوشته شده توسط: Anonymous

بیتا چند استدلال دارد :
-این اقدامات پلیس هلند دستگیری ماموران وزارت اطلاعات رژیم است وربطی به مجاهدین و امرالله ندارد
این اقدامات پلیس هلند را مجاهدین در کشورهای دیگر هم بوسیله عوامل خود انجام داده اند و سعی کرده اند که با اطلاعات درست وغلط منتقدین و همچنین جدا شدگان خود ار که بعضا میتوانند با رژیم در ارتباط باشند را تحت فشار قرار دهند. این اولین بار نیست. در اروپا ماموران اطلاعاتی رژیم به اندازه کافی وجود دارد که اگر این ها بخواهند میتوانند دستگیر کنند . پس مساله اولا فعلا در حد ظن است و دوم اینکه فقط شامل کسی شده است که از جدا شدگان مجاهدین و از منتقدین فعال آنها بوده است ت

بعلاوه خود فعالیت کسانی مانند آقای امر الله وهمچنین اعضا ی شورای ملی مقاومت وابسته به مجاهدین دقیقا دم خروس را نشان میدهد.
-محدود کردن اعضای وابسته به رژیم ونادیده گرفتن آن:من اعتقادی به بازی این حضرات اروپایی ندارم چرا که آنها طبق منافع خود رفتار میکنند باید دید که چه بده وبستان ومعامله ای با رژیم دارند وچه معاوضه ای میخواهند انجام دهند که دست به چنین ا قدامات محدودوی زده اند . این ها یادمان نرود که در همین کشورهای اروپایی مسئول ترور در میکونوس را با آزادی یک جاسوس آلمانی در ایران طاق زدند واز این نوع معاملات حتی آمریکا وانگلیس وآلمان هم با رژیم انجام داده است واین بگیر وببندهای در این کشورها را من جدی نمیگیرم و امیدی به این نوع جو سازیها ندارم
ولی چرا جناب امر الله و مجاهدین در شبکه فیس بوک و در بالاترین شلوغش کرده اند چون دقیقا همان جنبه استفاده برای سرکوب منتقدین و جدا شدگان را در بردارد که دیگر کامنت نویسان هم در این مورد اشاره کرده اند
پس مشخصا : این نه یک اقدام "انقلابی "دولت فخیمه پادشاهی هلند است که بتوان به آن امید بست وباید دید که چه معامله ای در پشت پرد ه در جریان ست که اکنون یکی را دستگیر کرده اند ودوم اینکه شلوغ کردن تبلیغاتی وسو استفاده کردن مجاهددین و امراله به عنوان یک وابسته به مجاهدین از این موضوع برای جوسازی علیه هر منتقد مجاهدین است که بدین وسیله هر منتقدی را "مزدور "بتوانند اعلام کنند .
-مثبت بودن این اقدام یک خود فریبی است چرا که همانطور که گفته شد با تجربه گذشته بین این اقدامات دولتهای اروپایی با رژیم ایران را باید در چهارچوب معاملات امنیتی وبده بستان دید وگرنه رژیم همچنان به جا سوسی خود ادامه میدهد هرچند با وجود فیس بوک نیازی به این کار دیگر ند ارد و اطلاعات اولیه را این روزها میتواند از شبکه های اجتماعی درباره مخالفان خود جمع آوری کند وبا وجود گوگل ارث هم همه گوش وکنار بداند که این افراد در کجا زندگی میکنند.
-به حاشیه بردن بحث : بحث به حاشیه برده نشده است بلکه ابعاد مختلف آن بحث شده است و سعی شده است که انگیزه ها وهمچنین پشت پرد ه این جنجال سازی ها و سوا ستفاده ها به شکل گسترده تری بحث شود نمیشود با زیر پوشش ضد رژیم از بحث در ابعاد مختلف که به مزاج بعضی نمیسازد جلوگیری کرد . این غیر منطقی است ونشان از نگرانی کسی است که این را مطرح میکند و گرنه از اینکه مساله از زوایای مختلف بررسی شود یک گوشه ای از دمکراسی است و این خوبی قضیه است که افراد نه هیجانی بلکه از دیدگاههای مختلف یک خبر را بررسی کنند و درک کنند وبرداشتهای مختلف را درباره آن بخوانند.
-دشمن ضد بشری مطمئنا دردرجه اول جمهوری اسلامی است ولی باید دانست که باید از گذشته درس گرفت ومانند سال پنجاه و هفت چشمان را نبست وگفت "حالا این رژیم برود تا بعد ببنیم که چه میشود".امروز از گذشته درس گرفته ضمن اینکه دشمن درجه اول آزادی و عدالت اجتماعی را باید رژیم جنایت کار جمهوری اسلامی دید ولی باید دانست که ارتجاع و ضد آزادی و فریبکاری و دجال منشی تنها مختص نیروی حاکم نیست بلکه نیروهای ارتجاعی دیگر ی هم هسستند که مترصد این میباشند که بتوانند به قدرت رسیده ولی این ها ضد دمکراتیک میباشند واز همان روشها ا ستفاده میکنند پس با ید ضمن هوشیاری در مقابل رژیم ایران چشم را هم برروی ارتجاعی که میخواهد در پوشش "همه باهم " به بهانه "سرنگونی رژیم "خود را پنهان کند و دوباره یک ارتجاع سیاه دیگری را بر مردم ایران تحمیل کند نبست چون مثلا "ضد رژیم " است زیر این پوشش متاسفانه امروزه فریبکاری زیاد انجام میگیرد چه بصورت گروه سیاسی وچه شخصی . با تشکر از همه دوستان وبا آرزوی سرنگونی رژیم ضد مردمی جمهوری اسلامی و با آرزوی آزادی وعدالت ا جتماعی برای مردم ایرن
نوشته شده توسط: Anonymous

بحث اینکه چه فرد و یا گروهی در این دستگیری و بازجویی‌ها نقش داشته، یک بحث انحرافی است که دشمن جهت تخطئه روند آن به راه انداخته و نباید به آن توجه کرد. افراد دستگیر شده مزدوران وزارت اطلاعات هستند و ایرانیان هم از این اقدام پلیس هلند خشنودند. خوشحالی ایرانیان را هم می شود در رأی، کامنت و اشتراک گذاری این لینکها به وضوح دید. باید بجای این بحث‌ها برای دستگیری مزدوران رژیم در دیگر کشورها و بخصوص کشورهای آلمان و فرانسه متحد شد.

نوشته شده توسط: Anonymous

در این کنگره به دو موضوع باید توجه کرد .
زبانی که در این کنگره به ان سخنرانی میشود و عدم شرکت احزابی مانند حزب توده سازمان فدائیان خلق سازمان مجاهدین و جریانات چپ .شرکت نکردن این احزاب و سازمانها که خود مدعی قدرت در ایران هستند خود پرسش بر انگیز نیست؟
همکاری نکردن دو جریان کنگره ملیت های فدرال و احزاب نامبرده نمیتواند به سرنگونی نظام حاکم بیانجامد.

علاقمندان به سرنوشت کنگره و مخالفان نظام منحوس اسلامی میخواهند بدانند ابزار عملی و سازمانی کنگره ملیتها برای سرنگونی نظام چیست؟

نوشته شده توسط: Anonymous

اینگونه فناتیسم هاست که در آینده موجب پاکسازی اتیکی و جنگ داخلی و کشت و کشتار مردم میشوند . میلیونها ایرانی و فارس که در آذربایجان زندگی میکنند برای فعالیت سیاسی و حزبی خود نیازی به تئوریسن های خارج نشسن ئ حکومت باکو و علی اف ندارند . در آینده این گونه نظریه پردازهای قلابی باید جوابگوی آتش لفروزی خود باشند .

نوشته شده توسط: Anonymous

من عنوان کسی که ٣٥ سال از عمرم توسط عمادالدين باقی و امثالهم به یغما رفته،
وظیفه و تکلیف خود میدانم که برای تنوير ذهن آقای محمدعلی شیرزادی،شمعی روشن کنم،
با اين فرض که انبان ذهن ایشان تاریک ست يا خواسته و ناخواسته دچار تاریکی اند.
آقای شیرزادی.
شما شاید سن و سالتون قد نده یا فراموش کرده باشید؟
ولی من خوب یادمه که چطور زیر گذر لوطی صالح ،
همه از حول حلیم افتادن توی دیگ و شنیدم که یکی از میانه میدان ول معطلان پرسید:
!آقا چه احساسی دارید و یکی پاسخ داد:هیچی
اون روز همه شنیدن و کسی نفهمید که هیچی یعنی چی؟
اونایی که فهمیدن و پرسیدن که آخه یعنی چی؟
شدن نوه فرمون و قصیر و اسیر خاک و زخم و درد و تنهایی
اونایی که نفهمیدن یا فهمیدن و براشون صرف نداشت که بپرسند یعنی چی؟
.شدن تخم و تره آبمنگل و دربند تیپ و دکور و ویترینه حجره و مکتب و دانشگاه
از اونروز تا امروز منافقین و مشرکین و ملحدین

در لباس ِعلی-
قرآن بر سر ِ نیزه می کنند و زر و زور و تزویرشان،شده حجت ِ هر کاری...
...سند و مدرکم بطول و عرض این سی و چندسال وجود داره که
اصلا چرا راه دوربریم؟
!گروههای سیاسی جاسوس بودند... درست
!مجاهدین خلق ترور کردند... درست
!با عراق پیمان همکاری بستند...درست
.رهبر حزب توده که همکار و لیدر خودشون بود ...
.سعید سلطانپور که شاعر و نویسنده بود...
آیت اله طالقانی...لاهوتی ... شریعتمداری که آخوند بودند؟
دکتر سامی و فروهر و پروانه اسکندری و امیر علایی و مختاری و پوینده که قلمی بودند؟...
بدنه جنبش سبز که دیگه مسلح و همدست و جاسوس و منافق نبودند؟
آقای شیرزادی جاسوس و منافق اونایی بودند که...
مردم عادی را با وعده آب و برق مجانی...
نظامیان را با وعده آقای خودتان باشید...
سیاسیون را با شعار استقلال ...
فرهنگیان را با وعده آزادی به مسلخ بردند
گروههای سیاسی بخصوص مجاهدین اگه منافق بودند که...
با بحث و گفتگو...
با تظاهرات و میتینگ و راهپیمایی...
با مبارزه مسلحانه ...
مخالفتشان را صریحا با انحصارطلبی و خودکامگی اعلام نمیکردند و در دادگاه‌های چند دقیقه‌یی،
کشتار٣٠خرداد شصت... قتل عام ٥ مهر و نسل کشی سال ٦٧ » محاکمه و اعدام نمیشدند؟»
!منافق اونایی بودند که برای حفظ منافع دینوی به یتیم و صغیر و کبیر رحم نکردند
منافق اونایی هستند که بعداز سی سال تصفیه و پاکسازی و گزینش و قتل و غارت و تجاوز،
تازه سرشان را گذاشته اند جای پایشان و با وقاحت و بیشرمی تمام خواستار اجرای بدون تنازل قانون اساسی و بازگشت،
به دورانی هستند که روزی صدنفر را میکشتند و خبرش را هم چاپ میکردند.
منافق ‌اونایی هستند که تخته سیاه ذهنشون پاک کردند و فکر میکنند فقر و فلاکت و بدبختی مردمان ازسال ٨٤ شروع شده است.
نوشدارو بعد از مرگ سهراب دکتر محمد ملکی را
تحت عنوان آن قول‌ها کجا شد و آن وعده‌ها چه شد را بخوانید
تا دریابید که جاسوس و منافق اونایی هستند که امروز رادی وکالت به تن کرده اند دم از حقوق بشری می زنند که
بویی ازآن نبرده اند.
آقای شیرزادی.
همه اینا گفتم که بگم:
اصلا مگه عماد باقی متهمه که شما چنین دفاعیه براش نوشتی؟
حرفی داری؟
حرفت و بزن
چرا پشت عماد گارد گرفتی؟
شما که انبان تان از عکس و فيلم لبريز است
نوشته شده توسط: Anonymous

سوزاندن کتابخانه های مصر و ایران توسط اعراب،از کتاب تاریخ ادبیات فارسی صفحه ۱۴۸نوشته شده یِوگِنی ادواردویچ برتلس (خاورشناس روس و از برجسته ترین کارشناسان ادبیات ملل آسیای مرکزی،رئیس بخش زبان شناسی آکادمی علوم شوروی ۱۸۹۰-اکتبر ۱۹۵۷):«در آغاز به هر گونه دانش راستین بی پروایی نشان می دادند و می گفتند که تنها علوم الاسلام در خور آموزش است،زیرا همه دانشهایی که برای یک مسلمان مؤمن بکار است در آنجا هست.این دیدمان به نابودی ارزشهای فرهنگی بسیار بسیار انجامید.اعراب نه تنها برای نگهداری این ارزشها غمخواری نکردند ،بلکه به عمد آنها را به نابودی کشانیدند.کتابخانه پر آوازه اسکندریه در مصر که در انجا پر ارزش ترین ارزشهایی که بشر تا آن روزگار پدید آورده بود ،آگاهانه بدست تازیان نابود شدند.همه آثار دینی،فلسفی و علمی نیز که بدست دانشمندان ایران پدید آمده بود قربانی تصب شد.آن بازمانده های ناچیزی..

...هم که تا به روزگار ما از این ارزشهای فرهنگی رسیده ،به تصادف بر جای مانده است.»
جناب ده ده قور و قهرمان قنبرى؛عظمت و علم و دانش معماری شگفت، مصریان بعد از بیش از چهار هزار سال هنوز برای جهانیان قابل احترام و ستایش است. اسامی چند تا از ریاضی دانان، فلاسفه، شعرا، پیکر تراشان، نقاشان، مجسمه سان، تاریخ نویسان و سایر نوابغ را میتوانید نام ببرید.در ضمن فراموش نشود لطفا بجز سیاه نوشته ده ده قره قروت اسامی چند تا از نوابغ و فیلسوف، نقاش، شاعر، مجسمه تراش، پیکر تراش، ریاضی دان، فیزیکدانترک و مغول را هم نام ببرید.برای «ثبت در بخش فرهنگی یونسکو»
نوشته شده توسط: Anonymous

در مورد بحث حاضر چند مسئله را بهتر است در نظر گرفت:1-ایران دارای حکومت متمرکز اسلامی است.دراین حالت همه احزاب آزاد اند هرجا دلشان خواست فعالیت کنند. چه مترقی و چه ارتجاعی.2- ایران حکومت فدرال دارد.در این حالت هم باز احزاب مختلف آزاد هستند هرکجا دوست دارند فعالیت کنند.3- آذربایجان جداشده و برای خودش کشور جداگانه ایست. مثل جمهوری آذربایجان.در این حالت هم باز در داخل خود آذربایجان همه احزاب داخلی اعم از ارتجاعی مترقی، ملی و چپ آزادند فعالیت کنند.4-در نظر آقای شاملی آذربایجان جدا شده و کشورجداگانه ایست.بنا بر این ایشان فکر میکنند احزاب سراسری یا حکومتی نباید فعالت کنند.5- در ضمن احزاب داخلی آسیمله شده به نظر خود را هم ممنوع اعلام میکنند.6- فکر مقاله ضد دموکراتیک و دیکتاتورانه است. چه در آذربایجان جداشده وچه در آذربایجان توی ایران فدرال.6- درحقیقت فکر مقاله قلع و قم دیگر اندیشان را دنبال میکند.

نوشته شده توسط: Anonymous

ادامه از کامنت قبلی... در این جغرافیای مشترک، احزاب و سازمانهایی وجود دارند و فعالیت می کنند که عرصه عمل آنها ملیتهای خاصی است و احزابی و سازمانهایی هم فعالیت می کنند که عرصه فعالیت خودشان را کل ایران قرار داده اند. هر کدام از این احزاب و سازمانها چه آنهایی که در عرصه ملیتی خاص فعالیت می کنند و چه آنهایی که در عرصه کل ایران فعالیت می کنند (که من آنها را احزاب و سازمانهای سراسری می دانم و شما هم آنها را احزاب و سازمانهای فارسی می دانید) می توانند احزابی دمکرات و با اهداف انسانی باشند و یا می توانند احزابی غیر دمکرات و ضد انسانی باشند. همین احزاب سراسری ممکن است که همان سیاست ایران یک ملت یک زبان را دنبال بکنند و ممکن هم است که سیاستشان متکی بر عدم تمرکز و احتمالا فدرالیزم یا اشکال دیگر سیستم غیرمتمرکز باشد و حتی از حق تعیین سرنوشت هم دفاع بکنند. از نظر دمکراسی، فعالیت همه این احزاب و

و سازمانها در همه جای ایران باید آزاد باشد و مانعی در مقاپل آنها نباید ایجاد کرد. طبیعی است که فعالیت یک حزبی که عرصه فعالیت آن آذربایجان است، در بلوچستان مقبولیتی نخواهد داشت ولی اینکه آیا یک حزب ملی متعلق به یک ملیت خاص و یا یک حزب سراسری در مناطق ملی دیگر می تواند مقبولیتی کسب کند یا نه، این را باید به عهده خود مردم آنجا گذاشت و نباید آنها از آن منطقه <بیرون رانده شوند> و نباید < مانع از فعالیت این احزاب در > آن مناطق شد.
**** اینکه احزاب سراسری چه برنامه و سیاستی دارند و یا باید داشته باشند، چیزی نیست که ما محق باشیم که به آنها دیکته کنیم. ما یا آنها را قبول می کنیم و یا اینکه آنها را قبول نمی کنیم و برای تغییر آنها و دمکراتیکتر کردن آنها و مطابقت آنها با خواسته های خودمان سعی و تلاش می کنیم. این راه می تواند بسیار سختتر از <بیرون راندن> آنها باشد ولی اساس دمکراسی بر این است.
*** آقای شاملی بحث من مشخصا در مورد <بیرون ریختن> احزاب غیرملی مختص آن منطقه متمرکز بود ولی شما مسائلی را مطرح کردید که مجبور شدم این مطالب را بنویسم. مسلما شما در کامنت بسیار طولانی تان به مسائل زیادی اشاره کرده اید که از بحث ما خارجند و در ضمن، در یک کامنت نمی توان همه آنها را بررسی کرد. پیشنهاد من این است که بجای مطرح کردن صد مسئله، که به جایی نخواهد رسید، بحث را بر سر همان یک مسئله یعنی <بیرون ریختن> احزاب غیرملی و <فریب خوردگان عمله های استعمار داخلی> و رابطه آن با دمکراسی محدود کنیم تا بتوانیم به نتیجه ای برسیم. مرا قانع کنید تا به جرگه شما بپیوندم و چماقم را برای بیرون راندن آنها بردارم!!! در ضمن توجه داشته باشید که نوشته های من در حد یک کامنت هستند و نه یک مقاله منسجم.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای شاملی شما در مقاله خودتان چند حکم صادر کرده اید با کلمات مشخص و گویا: <<احزاب سیاسی دمکرات فارسی نمیتوانند و نباید در مناطق ملی متعلق به ملیتهای غیرفارس فعالیت داشته باشند.> و <فریب خوردگان و عمله های استعمار داخلی که خود را شاخه زنجان آن حزب معرفی میکنند، بایستی به هر طریق از کل آذربایجان جنوبی بیرون رانده شوند.> و <فعالین مدنی و سیاسی ترک در آذربایجان جنوبی بایستی با تمامی توان سیاست استعماری جدید احزاب سیاسی فارسی به اصطلاح مخالف حاکمیت و اصطلاح طلب را در آذربایجان افشا کنند و تا حد ممکن مانع از فعالیت این احزاب در آذربایجان گردند.>
این کلمات در عالم سیاست معانی خاص خودشان را دارند. در شرایط سیاسی ایران ما با این احکام و نتایج آنها آشنا هستیم. یک حکم اینچنینی خمینی یا ملا حسنی و یا مدنی و... به آتش کشیده شدن دفاتر احزاب و سازمانها و کشته و مجروح شدن صدها نفر انجامیده است.

بنابراین به نظر من باید در مقابل چنین احکامی ایستاد تا فاجعه انسانی به بار نیاوردند.
ایراد من هم به این احکام شما بود و شما با نوشتن مقاله بلندبالایی بعنوان کامنت، سعی می کنید که بحث را از این احکام مشخصتان به جاهای دیگری بکشانید. اگر من بخواهم در مورد تمامی آنچیزهایی که در کامنتتان نوشته اید بحث کنم، می شود یک کتاب و من پیرمرد چنین امکانی ندارم.
ولی می خواهم به چند نکته اشاره کنم.
شما تفاوت دید ما را در < مهتمرین خطای دید> مرا <ایران چند ملیتی در تقابل با ایران تک ملیتی> دانسته اید و بر همین اساس هم کلی نوشته اید.
ولی شما در این مورد اشتباه می کنید. مهمترین تفاوت دیدی که ما داریم این است:
شما ایران را کشوری چندملیتی می دانید که ملتهای غیرفارسی تحت ستم ملی قرار دارند و استعمار داخلی در ایران حکمفرماست و به این معنی ملت فارس ملتهای دیگر را استعمار و غارت می کنند ولی من ایران را یک کشور چند ملیتی می دانم که در طول سالیان، ستم و تبعیض مضاعفی بر مناطق ملی غیرفارسی زبان اعمال شده (ولی این ستم و تبعیض ستم ملتی بر ملت دیگر نبوده است) و سیاستهای حاکمان بر این اساس بوده است که همه آن ملیتها را با آسیمیله کردن آنها در زبان فارسی و فرهنگی که آن را ایرانی می نامند، به توده همشکل و هم زبان و هم فرهنگی تبدیل کنند. اینکه آنها زبان فارسی و آن فرهنگ آریایی هخامنشی را انتخاب کرده اند، دلایل تاریخ و سیاسی دارد که از نظر کشورداری دیکتاتورمنشانه می تواند در شرایطی درست بوده باشد (امروزه حتی از این منظر هم درست نیست) ولی از نظر دمکراسی و انسانی همیشه نادرست و غیرانسانی و غیردمکراتیک بوده است و خواهد بود. این خصوصیات، حاکمیت را به یک حاکمیت با تیپولوژی اتنیک فارسی تبدیل نمی کند. حاکمیت امروز ایران یک حاکمیت اسلامی سرمایه داری است که هیچ انتیکی را نمایندگی نمی کند. اگر همین حاکمیت فردا به این نتیجه برسد که برای بقای خود و حاکمیت اسلام و جیبهای خودشان باید فرهنگ ترکی و زبان ترکی را در مرکز قرار دهد، یک لحظه هم تردید نخواهد کرد و تندتر از همه به تاراندن احزاب غیرترکی مشغول خواهد شد. به نظر من چیزی به نام استعمار داخلی در ایران وجود خارجی ندارد. استعمار و استثمار حاکمان اسلامی در سرتاسر جغرافیای ایران حاکم است.
*****
آقای شاملی اگر می خواهیم بحث سازنده ای داشته باشیم بهتر است که بر سر مسائل مشخصی که در نوشته ها وجود دارند، بحث کنیم. شما به من نسبت داده اید که: <شما این کشور را در نوشته خود به مثابه "یک واحد ملی" تلقی کرده و بر اساس آن به قضاوت نشسته اید> لطفا در جایی از نوشته من نشان بدهید که من از <واحد ملی> صحبت کرده باشم. معلوم است که شما متوجه جوهره نوشته من نشده اید. ***
شما در مورد احزاب سراسری و عدم لزوم فعالیت آنها در مناطق ملی کلی نوشته اید که من نمی خواهم در مورد تک تک آنها بنویسم و فقط درک خودم از شرایط ایران و احزاب سراسری و چگونگی فعالیت آنها را برایتان می نویسم تا از جانب من چیزی را مطرح نکنید که من روحم از آن خبردار نباشد.
به نظر من ایران در حال حاضر یک جغرافیای مشخص است که تحت حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی قرار دارد و با سیستمی متمرکز اداره می شود. ملیتهای مختلفی با زبان و فرهنگ خاص خودشان در آن زندگی می کنند که در این میان به این ملیتها ستم و تبعیض زیادی از هر نظر اعمال شده است. با وجود این، این ملیتها دارای خصوصیات مشترکی هم هستند و در طول قرنها، در هم تنیده شده اند و در مورد بسیاری مسائل ازجمله اقتصاد و سیاست، نمی توان آنها را به همین سادگی از هم مجزا کرد. هر کدام از این ملیتها بنابر کنوانسیونها بین المللی و مهمتر از همه بر اساس حقوق اولیه انسانها از حق تعیین سرنوشت بر اساس ارده ملی خود برخوردارند. در این جغرافیای مشترک، ادامه در کامنت بعدی
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کرمی حالا من می توانم ادعا کنم که آقای کرمی در بحثی در مورد اینکه آیا خط فارسی الفبای خاص خودش را دارد یا نه و اگر ندارد چرا این خصوصیت برای زبان ترکی بد است و برای زبان فارسی خوب، چون چیزی در چنته نداشت (با شرمندگی و یا بی شرمندگی) صحنه را ترک کرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای تبریزی شما ناراحت نشوید و اجازه بدهید که ما که از بس خورده و نوشیده ایم که از سیری داریم می ترکیم و کار و مشغولیت دیگری نداریم، در مورد زبان عمه و خاله و داییمان بنویسیم و شما هم که از فرط گرسنگی نای نوشتن ندارید، در مورد نان لواش و قیمت آن بنویسید. باور کنید اگر شما روزی صد صفحه هم در مورد نان لواش بنویسید من ایرادی به شما نخواهم گرفت چون اگر نان لواش و بربری دانه ای یک میلیون تومان هم بشود من روزی خیلی راحت می توانم 10 تا بربری + 10 لواش را همراه با کله پاچه و خاویار و دهها زهرمار دیگر بخورم و یک گیلاس ویسکی گران قیمت هم رویش نوش جان کنم. پس بگذارید که به کارمان برسیم و شما هم بروید و به کار خودتان برسید.

نوشته شده توسط: Anonymous

به قول معروف هنوز نه به دار است ونه به دار.وای به روزی که دشمنان ایران به دست این افراد اسلحه بدهند.
به زبان مادری تو میگویم یوخ /اولمز.
شما در جریان جنگ دوم با کمک دولت روس هدفی جز تجزیه نداشتید و پاسخ انرا در 21 اذر دریافت کردید .

اگر ان اانقلاب منحوس پیش نمی امد اکنون همان اذربایجان شمالی بخشی از ایران بود چنانکه دو المان با هم یکی شدند.

نوشته شده توسط: Anonymous

افتخار پارس شعار تیم ملی ایران در جام جهانی 2014

این هم آخرین ادای پان فارسیزم. نژاد پرستی عریان.
همه ملتها آینده سازی میکنند, پان فارسها گذشته سازی و آنهم با دروغ و حیله

افتخار پارس شعار تیم ملی ایران در جام جهانی 2014

تهران IranSport.Net - فدراسیون جهانی فوتبال - فیفا شعار 32 تیم شرکت کننده در مسابقات جام جهانی 2014را اعلام کرد که « افتخار پارس» شعار تیم ملی جمهوری اسلامی ایران در این مسابقات است. افتخار پارس شعار تیم ملی ایران در جام جهانی 2014] بنا بر اعلام فیفا سه شعار تکراری «افتخار پارس» ، « یک جهان، یک ملت و یک تیم» و «رویایت را محقق کن» توسط هوادارن در سایت فیفا درج شده است.

بر این اساس و طبق نظرسنجی های صورت گرفته از بین این شعارها « افتخار پارس» ( HONOR OF PERSIA ) بیشترین رای را نصیب خود کرد.

قرار است این شعار بر روی اتوبوس های تیم ملی جمهوری اسلامی ایران قرار بگیرد.

تیم ملی نیجریه هم با شعار«فقط با اتحاد می توانیم »، آرژانتین«نه فقط یک تیم، ما یک ملت هستیم» و بوسنی با عنوان« اژدها در قلب، اژدها در زمین» که با ایران همگروه هستند، بیشترین آرا را به خود اختصاص داده است.

تاريخ مخابره پيام:چهارشنبه 24 ارديبهشت 1393

خبرنگار: سردبير

کد خبر:82566-1393
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای تبریزی..خواهشمند است آدرس آن جاهای که « زرسالاران» رفت آمد می کنند و در پارک های پر از گلهای رنگارنگ همراه با کافی می نشینند و از ( شکم گرسنه ) هم وطنان اصلآ خبری ندارند را برایمان بفرستید تا من هم مثل چهار تا پنچ میلیون و شاید هم بیشتر , مثل آن آواره های ایرانی که ار 1997 به کشور های بیگانه مهاجرت کردند ساکن بشوم و برایتان قول « استالینیستی » میدهم که همیشه در باره فکر شکم گرسنه آنها باشم. چون همان طور که نوشته اید ( این زرسالاران و پتی بورژواها) آنقدر کله پاچه می خوردند که اصلآ نمی دانند ( شکم خالی ) یعنی چه؟ از سیری می ترکند و تازه شیرینی خامه ای و یا ( خامنه ای ترک) هم میل میفرمایند..... شما مرا به یاد آن دانشجوی آرشیتکت ایرانی در فرانسه انداختید موقعی که استاد یک طرحی به عنوان کارهای آموزشی به دانشجویان داده بود و این

دانشجو در ورودی اصلی این خانه دو طبقه را در طبقه « دوم» نصب کرده بود پرسید که (( دلیل نصب در ورودی به یک خانه دو طبقه در طبقه دوم چیست ؟)) ایشان هم مثل شما به شکم گرسنه ایرانیان خیلی حساس بود جواب داد ( این خانه را به طبقه پرولتاریای ایرانی طرح ریزی کردم نه به طبقه بورژوازی فرانسه).....در هر حال منتظر آدرس زرسالاران هستم.. بهترین ها را برایتان آرزومندم...
نوشته شده توسط: Anonymous

موضع آقای شاملی در مقاله فوق کاملا اصولی است. در یک کشور کثیرالملله٫ نمایندگان احزاب سیاسی سراسری حق فعالیت در منطقه جغرافیایی یک ملیت خاص را فقط در یک سیستم فدرال و بموازات حق فعالیت احزاب متعلق به آن ملیت میتوانند داشته باشند. آقای کاظم ثانی کافیست به نمونه کبک در کانادا مراجعه کند اگر قصد لاپوشانی سیاستهای رژیم فاشیستی حاکم در آسیمیله کردن ملیتهای غیر فارس را ندارد.