Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

به نظر بنده کردها هم مثل ما فارس ها جزئی از ملت ایران هستند و ما باید دو باره کردستان عراق و ترکیه و سوریه را به ایران پیوند دهیم و آنچه باید از ایران جدا شود کردستان نیست چرا که آنها اصیل ترین قوم ایرانی هستند و عضو جدا شونده ترک ها و نصفی از اعراب هستند

نوشته شده توسط: Anonymous

با تشکر از نظر متین آقای بهنام، فقط 2 نکته را لازم دیدم تذکر بدهم
1- حدود یک چهارم آذربایجان غربی را کردها تشکیل می دهند که در چند شهر مشخص مهاباد ، بوکان، سردشت، پیرانشهر و بانه در اکثریت هستند و نسبت جمعیت کردها در شهر ارومیه کمتر از 10% است
2- من از کسانی که نام اورومیه را آسوری یا ارمنی می دانند فقط یک سوال می پرسم به نظر شما نام اورومچی مرکز ترکستان شرقی از چه زبانی گرفته شده است
در هر حالت من به عنوان عضوی از فعالین حرکت ملی تقدسی برای خاک نمی شناسم و هر سرزمین را متعلق به مردمان ساکن آن میدانم و در فردای دموکراتیک آذربایجان تلاش خواهم کرد فضایی ایجاد شود که حق تعیین سرنوشت ملیتهای ساکن در سرزمین تاریخی آذربایجان چه در چهارچوب آذربایجان یا در خارج از آن فراهم شود، یعنی پس از استقرار حکومت یا دولت فدرال در آذربایجان هر یک از شهرها بتوانند با مراجعه به رفراندوم در آن شهر سرنوشت خود

را تعیین بکنند، مثلا شهرهایی که در بالا ذکر شد می توانند با رفراندوم در آن شهرها مستقل شوند یا به کشور کردی دیگری بپیوندند و باز هم ما دو ملت دوست در کنار هم خواهیم بود ولی اگر گروههای خارجی بخواهند به زور و جنگ تکه ای از سرزمین آزربایجان را ببرند طبیعی هست که دفاع مشروع بر عهده هر آزربایجانی خواهد بود، آنچه که مهم است انسانیت و انسانهای ساکن آذربایجان است و تنها، نظر آنها می تواند مرزهای آذربایجان را تغییر دهد
نوشته شده توسط: Anonymous

آقا کیهان، عرض به محضرتان، این را یقین بدانید که اورمو هیچوقت کردستان نیست، و نخواهد بود. آنهائیکه فکر میکنند، میتوانند، با خریدن زمین در اورمو، آنجا را به مالکیت کردها در آورند، سخت در اشتباهند. و اتفاقا همین ادعا های ارضی شما، آن دسته از آذربایجانی ها را که امید به مراوده و دوستی و همسایگی با شما دارند، بخود می آورد، و به اندیشه وا میدارد. البته این بدان معنی نیست، که کسی زیاده خواهی و ادعاهای ارضی کرد ها را نمی شناسد، اما شما با این رفتارو گفتارتان بتدریج اما حتمی، پلها را پشت سرتان خراب میکنید. و با بی مسئولیتی تمام، زنگ خطری را به صدا در می آورید، که ملت آذربایجان خیلی وقت است که آن را شنیده است. این را مطمئن باشید.

نوشته شده توسط: Anonymous

اورمیه حتی 5% هم کرد ندارد.
بنا بر آمار رسمی دولتی که رژیم ضد تورک و آریاپرست ایران منتشر کرده است حتی 10% مردم شهرستان اورمیه نیز کردتبار نمی باشند.

مطابق امار رسمی "مرکز آمار ایران" که برای سال 1390 شمسی منتشر شده است جمعیت کل استان آزربایجان غربی 3.080.576 نفر می باشد که بر اساس "طرح بررسی و سنجش فرهنگ عمومی کشور(شاخص های غیرثبتی)" که برای هر استان و نیز برای کل کشور بطور جداگانه بصورت کتاب منتشر شده است و مربوط به بررسی میدانی دولتی در سال 1389 می باشد %76.2 از جمعیت این استان یعنی برابر با 2.347.398 نفر از اهالی استان تورک هستند و 733.178 نفر از اهالی همین استان غیر تورک و از قومیت های کرد ،ارمنی ، آشوری ، یهودی ، کلدانی و فارس می باشند.
این در حالیست که اکثریت جمعیت غیر تورک استان کرد می باشند که در چهار شهر عمده ی بوکن(بوکان) ، سویوق بولاق(مهاباد) ، ساری داش (سردشت) ، خانا(پیرانشهر) و تا حدودی در اوشنو(اشنویه) به صورت اکثریت زندگی می کنند که مجموع اهالی این شهرستان ها بر طبق آمار رسمی مرکز آمار ایران 688.471 نفر می باشد.
حال اگر کل جمعیت غیر تورک این استان را کرد فرض کنیم و از آن رقم اهالی این پنج شهرستان عمده ی کرد نشین را کم کنیم به عدد 44.707 نفر می رسیم.
یعنی اگر کل جمعیت پنج شهرستان عمده ی کردنشین استان را کلا از قومیت کرد فرض کنیم در مابقی شهرستان های این استان ( ماکو و سلماس و خوی و اورمیه و تیکان تپه(تکاب) و سولدوز و سایین قالا(شاهین دژ) و قوشاچای) تنها 44.707 غیر تورک زندگی می کنند و این تنها 1.87% جمعیت این شهرستان های تورک نشین را تشکیل می دهد.
حال اگر همه ی این 44.707 نفر کرد و همگی ساکن اورمیه بوده باشند از جمعیت 871.204 نفری این شهرستان تنها 5.13% آن کرد هستند. که حتی اگر 5% اهالی این شهرستان کرد باشند این به معنای وجود کمتر از 44 هزار کرد ساکن در اورمیه است که رقمی بالاست.
این در حالیست که اورمیه به عنوان مرکز این استان و آبادترین و پرجمعیت ترین شهر آن و در حالی که قاچاق در مرز های آن با تورکیه به دست گروه های تروریست کرد اداره می شود مرکز ارایه ی خدمات درمانی برای اکراد محروم جنوب استان است و همه روزه هزاران نفر کرد از شهرستان های کردنشین این استان و حتی استان کردستان برای استفاده از امکانات بیمارستان های بزرگ این شهر همچنین شغل یابی در آن و به عنوان توریست و نیز محلی برای گذراندن خدمات وضیفه ی دولتی به اورمیه سفر می کنند و از سویی بسیاری از اکراد تورکیه نیز در این شهر وجود دارند که مستلزم آگاهی مردم فهیم تورک در درک زیاد به چشم خوردن اکراد در این استان شوند.
از سویی نیز اکراد با لباسهای محلی که در سطح شهر ظاهر می سوند و نیز از آنجایی که با حمایت بارزانی در نقاط مرکزی شهر شروع به خرید اموال غیر منقول نموده اند تصور می شود که جمعیت انان زیاد اشت زیرا در مرکز شهر به چشم می خورند لیکن تنها در عید فطر و نوروز و امثالهم بیش از دهها هزار کرد از مرزهای تورکیه به این استان سرازیر می سوند تا برای خرید هدایا و اقلام مایحتاج به قیمتی پایین تر از تورکیه اقدام نمایند.
یعنی بیشتر اکراد در این شهر جمعیت شناور هستند و نه ساکن آن. از سویی نیز بیش از 150 هزار نفر تورک سنی مذهب در این شهرستان و شهرستان های خوی و سلماس ساکنند که به خاطر لهجه ی تورکی آنان به اشتباه کرد تصور می شوند که امری بسیار نادرست است.
از این رو نباید در دام تبلیغات وسیع رسانه ای که گاها افرادی از حرکت ملی نیز بدان دامن می زنند افتاد و باید از هویت تورک این استان که جزو لاینفک آزربایجان است دفاع کرد.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقایان ، آ الیار، آنینیوم، اژدر و و مسئلە اورمیە خیلی روشن است دوستان کافیست نگاهی بە شمال خراسان بیرجند، قوچان بکنید خیلی واضح است کە نادر افشار و همینطور شاعباس تورکهای افشار را بە همین اطراف اورمیە کوچاندند و کوردها را بە خراسان بنا بر این آنینیوم صحبت شما نیز مثل همان محقق آلمانی برد مشقی داشت و دارد ، جلبە تورکها ...یشان را دارند نشان میدند با این نوشتەی کیهان یوسفی

نوشته شده توسط: Anonymous

آ الیار عزیز شما هم با این جواب هستریکتون نشون دادی بد جوری پان تورکیسم و فاشیزم پان تورکی در خانەی شما لانە کردە این همە پز آزادمنشی شما در این سایت چە شد ؟؟

نوشته شده توسط: Anonymous

اولا اورمیه مرکز استان است و اسم استان، آزربایجان غربی است. ثانیا ما هم به همان قرارداد دوستی بین حکومت ملی آزربایجان و جمهور مهاباد در سال 1325 احترام قائل هستیم. این قرارداد در مورد اورمیه نبوده است. در این قرارداد حقوق کردهای ساکن در اراضی آزربایجان به رسمیت شناخته شده است.
ثانیا یه چیزی رو صمیمانه به شما فعالان سیاسی کرد بگم. اورمیه لقمه بسیار گنده ای برای شما است. اورمیه هم اکنون به تنهایی بزرگتر از مجموع مهاباد+ سنندج هست. اورمیه بعد از تبریز بزرگترین شهر آزربایجان جنوبی هست واز نظر قدرت حرکت ملی آزربایجان و رشد شعور ملی آزربایجانی در بعضی از مقاطع از تبریز هم جلوتر می زند. شما بهتره به جای صحبت از کردستانی بودن مناطق غرب آزربایجان، به فکر حقوق کردهای ساکن این منطقه در آزربایجان آینده باشید.

نوشته شده توسط: Anonymous

ما به عنون نیروهای ملی آزربایجان مشکلی با به رسمیت شناختن کردها در آزربایجان نداریم. اما در داخل خاک آزربایجان هیچ کردستانی را به رسمیت نخواهیم شناخت.

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای یوسفی. من یک اشوری متولد ارومیه هستم و نام ارومیه نیز به زبان اشوری است و هزاران سال اشوریها در ارومیه و ۱۲۰ دهکده اطراف ان زندگی کرده اند. پس برای واقیعت تاریخی هم میهنانم بدانند. در مورد ارومیه تمام گفته های شما نه تنها غلط است بلکه یک تبلیغ با اهداف خطرناک است. در مورد جمهوری کردستان نام میبرید . منظور شما سمیتگو خان راه زن و دزد و قاتل است که ارومیه را به خاک و خون کشاند و هزاران اشوری را قتل و عام میکرد. مگر همان جمهوری که روسها طرفدارش بودند. تا کی...؟

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

کیهان یوسفی با این سخنان نشان داد بد جوری در ورطه ی «ناسیونالیسم کرد» و «پان کردیسم » سقوط کرده است. و از تاریخ کرد بعد از 30 هزار کشته در ترکیه، از ماجراجویی های خونین «سمیتقو» در ارومیه، هیچ چیز یاد نگرفته است. برای تفکر روی وضعیت فکری خود- خیالات مالاخولیایی ناسیونالیسم کرد، بهتر است مقاله ی «ملاحظات ارضی در آذربایجان غربی (1 ) http://www.iranglobal.info/node/12304 ملاحظات ارضی در آذربایجان غربی (2) http://www.iranglobal.info/node/12502 را به دقت مطالعه کند. و فراموش نکند که « اورمیه قلب آذربایجان است». و ملت آذربایجان در یک فضای دموکراتیک آنرا بار دیگر به پان کردیسم نشان خواهد داد.

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

آقای یوسفی گرامی متاسفانه شما آدرس فایل مربوطه در کامپیوتر خودتان را برای ما فرستاده اید و طبیعتا دسترسی به کامپیوتر شما برای ما و دیگران ممکن نیست. لطفا فایل را با ایمیل برای ما بفرستید تا منتشر کنیم. با تشکر

نوشته شده توسط: Anonymous

آ قای رازی آریا ئی زاده , با این حساب ابن خلدون تان هم که تمدن پارس ها را به آسمان هفتم بلند کرده ولی نتوانسته حد اقل از دو تا دانشمند اسم ببرد. واقعا جای تعجب است.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای یوسفی, بیاد جمله ای از یک کتاب آلمانی افتادم و آن جمله چنین بود: اگر در تاریخ یک کمی به عقب برگردیم, کرد ها از تاریخ گم می شوند. جناب هزاران سال برایتان خیلی زحمت دارد, کافی است به آمار ساکنین اورمی چهل سال قبل نظر بیندازید که بیشتر ازسه چهار خانواده کرد پیدا نمیکردید. راستی چراکرد ها هر جا که مهاجرت میکنند , آنجارا جزئ اقلیم کردستان می نامند؟ با این حساب 30 تا جهل سال دیگر نصف ایران که شامل تمام آزربایجان , قسمتهائی از فارسیستان, لرستان , بالاهای اهواز, ارمنستان, گرجستان, نصف ترکیه, دو سوم عراق , نصف سوریه و شام در درون کردستان بزرگتان گنجانده خواهد شد. شما منت بزرگی به ملتتان مگذارید, اگر گروه های پ ک ک و پژاک را از لیست تروریستی در جامعه جهانی بیرن بیاورید

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای یوسفی اگرتوضیح میدادید که محتوای شب نامه ها چه بوده است ،بهتر بود،تنها نکته ای که آورده ای که درشب نامه ها ارومیه به کرکوک وقره باغ تشبیه شده،در مورد قره باغ بنده اطلاعاتی ندارم که حق با ترک هاست یا ارمنی ها؟درباره کرکوک هم که عرب ها بافت جمعیتی آنجا را تغییر داده اند ،لذا مقایسه کردن ارومیه با کرکوک اشتباه است،درضمن درایران نه کردها حکومت در دست داشته اند ،نه ترک ها ،تا کاری را انجام داده باشند،پس این مقایسه اشتباه است،مناطق کرد نشین وترک نشین که مشخص هستند،صرف نظر از مهاجرت های قدیمی شهرهایی که ترک ها درآن حضور داشته باشند متعلق به ترک ها وشهرهایی که کردها ساکن آن باشند متعلق به کردهاست

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

ادعای ارضی یا مبارزه با پان ترکیسم و فاشیسم؟
آقای کیهان یوسفی در مطلبی که به بهانه پخش شب‎نامه‎هایی در اورمیه منتشر کرده‎اند، مسائلی را بدون ارائه هیچ سندی مطرح ساخته‎اند. این شب‎نامه‎ها گویا در اورمیه پخش شده‎اند. متاسفانه آقای یوسفی هیچ آدرسی نمی‎دهند تا خوانندگان به این شبنامه‎ها مراجعه کرده و خود قضاوت کنند.
بگفته ایشان به بهانه مطرح شدن یک کرد به عنوان استاندار، در این شب‎نامه‎ها به «کردهای» اورمیه تهاجم شده است. متاسفانه من این شب‎نامه‎ها را ندیده‎ام و نمی‎دانم که در آنها به استاندار احتمالی تهاجم شده یا به مردم کرد؟
ایشان در نوشته خود، اورمیه را یکی از شهرهای کردستان نامیده‎اند و برای اثبات آن، و باز بدون ارائه اسناد و مدارک، به تاریخ هزاران سال پیش رجوع داده‎اند.
در این مورد باید بگویم که من شخصا نمی‎دانم که هزاران سال پیش چه کسانی در اورمیه ساکن بوده‎اند و در این مورد تحقیقی

تحقیقی هم نداشته‎ام. آیا واقعا کردها ساکنان اصلی آن بوده‎اند یا ترکان و یا آنچنانکه از نام شهر برمی‎آید، آسوری‎ها‎؟
آنچه را که من بعنوان کسی که در اورمیه به دنیا آمده و همانجا بزرگ شده، شاهد بوده‎ام، چیز دیگری است. در زمان رژیم سابق و در طول زندگی من در این شهر، مردم ترکی زبان ساکنان اصلی آنجا را تشکیل می‎دادند. کردها، آسوری‎ها، ارمنی‎ها و یهودیان و... ساکنان دیگر این شهر بودند که در اقلیت مطلق قرار داشتند.
وقتی از شهر، به طرف غرب بیرون می‎رفتی، به فاصله چند کیلومتر، منطقه روستاهایی شروع می‎شدند که همه، و تقریبا بلااستثنا کردنشین بودند. منطقه شرق، شمال و جنوب اورمیه را باز تقریبا بلااستثنا ترکی‎زبانان تشکیل می‎دادند. البته نباید روستاهای سنی نشین ترکی‎زبان را با کردها اشتباه گرفت.
پس از انقلاب 1357، با قدرت گرفتن دوباره خانها و اربابان کرد و سرکوب مردم کرد توسط آنها و نیز با اوجگیری خواستهای عدالت‎جویانه مردم کردستان و تهاجم مسلحانه رژیم به کردستان، و سپس به دلیل سیاستهای رژیم، سیلی از هم‎میهنان کرد به سوی اورمیه سرازیر شدند و تعداد جمعیت کرد در اورمیه سرعت افزایش یافت.
امروز کردها یکی از ساکنان اصلی اورمیه را تشکیل می‎دهند که بنا به شنیده‎های من تا 35-40 درصد می‎رسند. متاسفانه هیچگونه آمار قابل اتکا در این مورد وجود ندارد.
آقای کیهان یوسفی در ادامه به قراردادی اشاره می‎کنند که بین جمهوری کردستان و حکومت ملی آذربایجان در سال 1325 «برای درکنار هم زیستن کردها و آذری‎ها در ارومیه و دیگر شهرهای کردستان که غیر از کردها مردمانی دیگر نیز در آن می زیند» منعقد شد. من هم شنیده‎ام و در بسیاری جاها خوانده‎ام که چنین قراردادی برای زندگی تفاهم آمیز بین کردها و آذربایجانی‎ها امضا شده است. متاسفانه جستجوی تاکنونیِ من برای یافتن متن قرارداد به نتیجه‎ای نرسیده است. متن این قرارداد را من در هیچ کتاب تاریخ و در هیچ روزنامه (حتی روزنامه آذربایجان که در آن زمان در تبریز منتشر می‎شد و وقایع روز را گزارش می‎داد) و در هیچ یک از اسناد سازمانها و احزاب سیاسی نیافته‎ام. امیدوارم آقای یوسفی که به این قرارداد استناد کرده‎اند، آدرس آن را به من و دیگر خوانندگان ارائه دهند. بسیار خوب است که چنین قراردادی وجود داشته باشد و به آن عمل شود ولی نوشتن و «استناد» بدون ارائه سند، نوشته را بی‎اعتبار می‎کند.
آقای یوسفی در جایی دیگر از این نوشته ادعا کرده‎اند که تمامیت‎خواهان «جیره‎خوار» هستند. این اتهامی است که ایشان باید آن را ثابت کنند! باز هم ادعا و ایراد اتهام بدون ارائه کوچکترین سند!
و اما به نظر من آقای یوسفی که به مبارزه با پان‎ترکیسم و فاشیزم رفته‎اند، خود در چاه تاریک شوینیسم درغلطیده و به تله ادعای ارضی افتاده‎اند.
برای من، اینکه در گذشته دور هزاران ساله و یا حتی در چند سده گذشته و یا نزدیکتر، در سی سال پیش و یا همین دیروز، کردها ساکنان اصلی اورمیه بوده‎اند و یا ترکی‎زبانان و یا آسوریها و یا ارمنی‎ها و یا دیگران، تنها می‎تواند اهمیت تاریخی و مطالعاتی داشته باشد. مساله اصلی این است که امروز همه این مردمان در کنار هم در این شهر زندگی می‎کنند و باید ادامه زندگی مسالمت‎آمیز آنها در آن منطقه تامین شود. این کار تنها با دستان ساکنین همان منطقه و با اراده خود آنها ممکن است.
امروز اینکه یک کرد وابسته به رژیم استاندار شود و یا یک ترکی‎زبان وابسته به رژیم، چیزی را عوض نمی‎کند. در هر دو حالت این رژیم جمهوری اسلامی است که بر مردم آن حکم می‎راند.
من هم با شما موافقم که «برداشتن هر گامی در راستای تحقق حقوق ملت‎های تحت ستم در ایران و دموکراتیزه نمودن حکومت بدون شک مستلزم تعامل و تساهل و به رسمیت شناختن دیگری است، در غیر این‎صورت، هیچ ادعایی قادر نخواهد بود که به مطالبه‎ای مشروع بدل گردد و به نتیجه‎ای مثبت بیانجامد. صلح مثبت برای ملت‎های ساکن در ایران ارتباطی دوسویه با تحمل همدیگر دارد و این تحمل نمی‎تواند با نادیده گرفتن حقوق ابتدایی طرف مقابل تحقق یابد»
به نظر من تنها سیاست منطقی و عقلانی و انسانی اپوزیسیون، دفاع از حق حاکمیت مردمان خود آن سرزمین و مبارزه با سیاست‎های ضدبشری رژیم جمهوری اسلامی است. باید از حق تعیین سرنوشت خود مردم منطقه و در این مورد شهر اورمیه دفاع کرد.
آقای یوسفی! به جای ادعای ارضی و به جای ایراد اتهام به این و آن، بیایید از این امر دفاع کنیم که مردم اورمیه، با هر قومیتی و ملیتی، در حاکمیتی غیرمتمرکز و دمکراتیک، خود تصمیم بگیرند که در چارچوب کدام سرزمین بگنجند و چه کسانی را برای خدمت به خود (و نه برای حاکمیت بر خود)، بعنوان استاندار و فرماندار و نماینده مجلس و... انتخاب کنند و بکار گیرند.
نوشته شده توسط: Anonymous

و باز هم قابل توجه عشیره پرستان عزیز: چند تاریخنویس مشهور از جمله ابن خلدون در منتهی الیه غرب و ابوریحان بیرونی در منتهی الیه شرق عالم اسلام ویرانی های مسلمانان از جمله سوزاندن شهرها و برده کردن مردم و همچنین آتش زدن کتابها را گزارش کرده اند. ما فرض را بر این می گذاریم که ایرانیان قبل از اسلام هیچ دانشمندی نداشتند که هیچ، اصلا خودشان هم وجود نداشتند. بالاخره تکلیف ما با این گزارشها چه می شود؟ آیا آن کتابها را ارواح و اجنه نوشته بودند؟ آیا ابن خلدون و بیرونی دروغ می گویند؟ و اگر اینها همه دروغ است، تاریخ راست و حقیقی ما چیست و منابعش کدام هستند؟ و از همه مهمتر، آیا باز هم می شود از "روال طبیعی زندگی" حرف زد؟ البته من معترفم که اینهمه سؤال ممکن است از درک تفکر عشیره ای خارج باشد و باعث سردرد عشیره پرستان شود، پس پیشاپیش معذرت می خواهم!

نوشته شده توسط: Anonymous

البته چنین مطالب مغرضانه ای باید هم مورد پسند تجزیه طلبان و مذهبیون و افرادی از این دست باشد. همین بس که یاوه گویی های شما را در هیچ دانشگاهی در سراسر زمین تدریس نمی کنند زیرا آنچه در رشته تاریخ و باستان شناسی تدریس می شود دروس معتبر است و محل کینه ورزی و مهمل بافی نیست . ایران پیش از اسلام هم در مجامع علمی دانشگاهی و هم در موزه های سراسر زمین آنقدر ارزش و اعتبار دارد که کسی به ترهات شما وقعی نمی گذارد. آنقدر نادان هستید که نسبت به رشته تاریخ و باستان شناسی مانند یک جاهل صفت کوچک انگاری می کنید و هنوز نمی دانید تاریخ هم علم خود دارد. ما را چه به بحث با کودن ها. هر کس علاقه مند به دانستن واقعیت های تاریخ ایران است کتاب های رشته تاریخ و باستان شناسی را از عیلام به بعد تهیه و مطالعه فرماید

نوشته شده توسط: Anonymous

من نیز با نوشته نویسنده محترم هم رای هستم که نوشته اند(

واقعیت این است که شرایط کشور بگونه ای است که جز راهکارِ انقلاب و سرنگونی این رژیم ؛ هیچ راه دیگری برای تأمین منافع مردم و کشور باقی نمانده است . یعنی هیچ راه دیگری برای مخالفین و نیروهای سیاسی جز مسلط و فراگیر کردن گفتمان سرنگونی این رژیم در بستر یک انقلاب توده ای ؛ وجود ندارد . سرنگونی فصل مشترکی است که می تواند خواسته های همه مخالفین را در بر داشته باشد و تشکیل حکومتی سکولار مبتنی بر دمکراسی و حقوق بشر را ؛ در چشم انداز قرار دهد .)

1)اما کار فقط به شعار نیست.شما چند سازمان سیاسی ایرانی را با نظر خود برای سرنگونی هم رای و همراه کرده اید؟

2) پس از سرنگونی نظام اسلامی قدرت را چه نیروئی از ان خود خواهد کرد؟
3) نقش نیروهای بیگانه مانند این و ان برای سرنگونی کجاست؟
4)چه تضمینی برای جلوگیری از انقراض ایران وجود دارد؟
اما نظر من..
من نه تنها مخالف نظام پلید اخوندی بلکه مخالف اسلام هستم و باور دارم تا زمانیکه اسلام وجود دارد ونه اخوند ایران دچار مصیبت خواهد بود.
این اخوند نیست که این فاجعه را بوجود اورد این اسلام است.اگر این اسلام در کشوری مانند سوئیس پیاده شود فاجعه است.
اگر این اخوندها در هارواد بودند ویا اگر قم هاروارد داشت ما امروز نه با عده ای متحجر بی وطن بلکه با اندیشمند جایزه نوبلی روبرو بودیم. پس کوشش باید برای زدودن اسلام از هر نوع ان باشد.هر وقت اسلام از ذهن مردم پاک شد انوقت سرنگونی نظام به غروب افتاب هم نمیکشد.
نوشته شده توسط: Anonymous

حسن آقا، این خصوصیات ترکان و سلاطین ترک بود که به زبان و فرهنگ اقوام و سایر ملل احترام میگذاشتند، و زبان خود را به زور سرنیزه به آنان تحمیل نمیکردند. و هرکس آزاد بود که به زبان خود بخواند و بنویسد. و نه مثل حکومت رضا خان که همه زبانها را جز زبان فارسی، قدغن و قلع و قمع کرد. شما که خودت سیاستکاری چرا مسئله را طور دیگر ارزیابی میکنی. مقاله آقای جداری در اعتراض به حکومت تهران، و به آنانی است که زبانی فارسی را عامل اتحاد ملل ایرن میدانند، در صورتی که چنین نیست، و تک زبانی عامل تفرقه و ایجاد تشتت و کشمک است و اوضاع از این نیز بدتر خواهد شد. مردم ترک آذربایجان اهمیت زبان مادری را بخوبی میشناسد. و احتیاجی ندارد، که کسی اهمیت آنرا، بدانان توضیح دهد. شما اگر آدم دموکراتی هستی، این مسئله را بگذاریم به رای مردم، به بینیم زبان فارسی چند در صد رای می آورد؟ شاید مردم

بخواهند به زبان فارسی رای بدهند، و قال قضیه برای همیشه کنده بشود! این که کاری ندارد.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب کسرا، انسانهای مدرن حرف دیگران را به خودشان نسبت نمی دهند و از جیب دیگران خرج نمی کنند. من اگر اسم ابن خلدون و ابن اثیر را ذکر می کنم، بدلیل تعهد اخلاقی و تربیت شهروندی است. انسان مدرن "باید" منبعش را ذکر کند، این ایرادی است که من به کسانی مثل آقایان شاملی می گیرم. تعهد اخلاقی شما را هم موظف می کند که بفرمائید تک تک این جمله ها را از نوشته های استادنا و مولانا ناصر پورپیرار دامه افاضاته کپی کرده اید. کاخ پوشالی تئوری ایشان چنان متزلزل است که به تلنگری فرو می ریزد. بخصوص که خود استادنا همان تورات مورد استناد خودش را (به عنوان تنها مرجع آن کشتار افسانه ای) هم جعلی و از توطئه های یهود می داند. جای تعجب بسیار است که چرا تقریبا همه مدعیان مبارزه با نژادپرستی فارسی-آریایی اینقدر شیفته کسی هستند که بی شرمانه ترین توهین های نژادی را نثار هموطنان یهودی ما می کند و آنها را "نجس" می داند!؟

نوشته شده توسط: Anonymous

در كشتار و غارت و ويراني حمله اعراب هيچ جاي بحثي نيست،اين از رسم آنروز روزگار ان بوده كه فقط زور حرف اول و آخر را ميزده ،نمونه هاي متعددي را ميشود نام برد مثل حمله داريوش به يونان و آتش زدن آتن و كتابخانه هاي آن همچنين حمله اسكندر به پارس و غارت و قتلعام مردم و آتش زدن كتابها و ... .اما مسئله بزرگتر جهاني هست كه فعلا در زمان حال در آن زندگي ميكنيم و باز سوزاندن كتابها و غارت فرهنگي ملتها هنوز ادامه دارد و برخي نخاله ها هم به دنبال سياستهاي شوونيستي و فاشيستي راه افتادند و چيزي را كه نميفهمند طوطي وار تكرار ميكنند.

نوشته شده توسط: Anonymous

مقاله خوبي بود ممنون و متشكر

نوشته شده توسط: Anonymous

عالی بود

نوشته شده توسط: Anonymous

به نظر من حس ایراندوستانه شما باعث می شود که هزچیزی را در هر موردی نوشته شده باشد با آن حستان مقایسه و در صورت تضعیف آن واکنش نشان دهید. ببینید بحث بر سر تغییر رژیم نیست. ابنگونه بگویم بقهمید. اگر شما دغدغه ایران دارید دیگرانی هم وجود دارند که دغدغه دیگری دارند. اگر مشکل شما نان است (که نیست) باشد، برای به دست آوردن آن تلاش کنید و بگذارید دیگران هم به دغدغه خودشان بپردازند (البته اگر به حس شما بر نمی خورد)

نوشته شده توسط: Anonymous

شما اگر همینگونه ادامه دهی صبح دولتت خواهد دمید. اگر قرار است زبان تحمیلی ستون فقرات اتحاد چندین ملت باشد

نوشته شده توسط: Anonymous

ابن خلدون ننویسد, ابن ملدون بنویسد, بقول شما ماعشیره پرستیم ولی اجازه سئوال کردن را داریم: لطفا یکی دوتا ن از دانشمندان قبل از اسلامتان نام ببرید و دو تا سفال پاره ایکه ساخت پرشیاها بوده, نشان دهید

نوشته شده توسط: Anonymous

بدیهی است که وقتی ما مناسبتی مجعول به نام روز جهانی کورش را راه می‌اندازیم و پس از چند سال فریب افکار عمومی به یونسکو نامه می‌دهیم که ترا بخدا این روز جهانی خودساخته ما را به رسمیت بشناسید، وقتی ما در خیال خود منشور کورش را بر سردر سازمان ملل می‌چسبانیم، وقتی ما در آثار هنری خود، شاخه‌های گل را بجای نیزه به دست سربازان کورش می‌دهیم، وقتی متنی ساختگی را بجای متن اصلی منشور کورش در سخنرانی‌های رسمی جهانی بازگو می‌کنیم، نویسنده اشپیگل هم حق دارد همان را موضوع ایراد و انتقاد و ریشخند قرار دهد.( رضا مرادی قیاص ای
بادی)

نوشته شده توسط: Anonymous

اول: بااحترام به مقام شامخ اساتید تاریخ و باستان شناس و هر چیز دیگه باید بگم هر چند این عناوین اسباب ارتزاق شما می باشد اما من به آنچه که گفته می شود توجه دارم نه به عناوین گوینده.
دوم: به دلایلی که بر می شمارم ما شاهد یک انقطاع تمدنی از 2500 سال پیش تا 1300 سال پیش هستیم. یعنی مردمان این خطه که هزاران سال در آن زیسته بودند.
1. نبود اصلی ترین ابزار ارتباط آدمی یعنی خط و زبان پس از خط میخی و خاموشی خط میخی پس از هخامنشیان.
2. نقل مستقیم تورات از آن کشتار که فرهنگ و باور یهود آنرا انکار نمی کند.
3. نابودی قریب به 30 تمدن کهن در شرق میانه که حضور قدرتمند آنان در کتیبه بیستون داریوش ثبت است.
4. توقف عظمت هخامنشیان پس از داریوش و خشایارشا.
5. نیمه کاره رها شدن تخت جمشید
6. ناشناختگی مردم و نواحی جغرافیایی قبل ازهخامنشیان. که در کتیبه بیستون آمده است.
7. اختلاف عمیق فرهنگی و نژادی

...اقوام فعلی ایران اثبات می کند که آنها نمی توانند بقایای مردمانی باشند که قبل هخامنشیان هزاران سال در این خطه زیسته بودند و به همگنی فرهنگی رسیده بودند.
7. طلوع تمدن در هند چین و یونان پس از قتل عام پوریم توسط که این نظر را تقویت می کند که لایه نازکی از خرد پیشگان خطه ی ما از آن قتل عام مهیب به این سرزمین ها فرار کرده اند.
8. کشف واحد های متعدد تجمع و تمدن تخریب و تخلیه شده، از بابل تا سیستان و از شوش تا مارلیک، که به صورتی یکسان و در دورانی همزمان، آسیب دیده و نابود شده اند. چنین تابلوی انهدامی، وقوع یک فاجعه ی هولناک سراسری، با روش های یکسان و در زمانی معین را اعلام می کند.
9. بر جای ماندن دارایی ها و دفن ناشدن اجساد پراکنده در این ویرانه ها، نشان می دهد که شدت و وسعت ضربه، بازمانده ای را برای بازگشت و اقدام به ترمیم باقی نگذارده است و چون هیچ حادثه طبیعی قادر به ایجاد چنین تابلویی از انهدام کامل محیط های انسانی و در حوزه ای چنین گسترده نیست، پس می پذیریم که نشانه های بر جای مانده در سایت های کهن شرق میانه، تنها می تواند نتیجه و نموداری از اجرای یک قتل عام به کمال باشد.
10. غیبت و قطع ناگهانی و بی توضیح پروسه ی تولید، نبود نمایه های دینی و اعتقادی، بر جای نبودن مظاهری از مراکز گسترده ی زیستی به صورت شهر و شهرنشینی و فقدان بقایایی از بناهای عمومی و خصوصی، با وضوح تمام، عدم تشکیل واحدهای تولیدی و تمدنی و نبود تجمع انسانی در حوزه ی اجرای پوریم را، تا طلوع و ظهور اسلام، مسلّم می کند.
11. تبلیغ دروغین ادامه ی تحرکات اقتصادی و سیاسی و فرهنگی، برای دوران پس از پوریم و پر کردن جاعلانه ی فضای خاموش حاکم بر جغرافیای اجرای آن قتل عام و نقر کتیبه های قلابی، برای دورانی که در آن معرفی خط و زبان نیز ممکن نیست، توسط مورخان یهودی. با مرتبط کردن دو پایه اصلی این بررسی، یعنی انجام قتل عام به دست یهودیان و یهودی بودن موجدان ضربان مصنوعی قلب حیات، در منطقه آن نسل کشی، معلوم می شود که آنان با وقوف کامل بر وسعت آن رخ داد و عواقب غیر قابل دفاع آن، سعی درمنحرف کردن برداشت های تاریخی درباره ی این ماجرای هول آور و اختفا و انکار کلی آن را داشته اند.
12. ورود بی معارض مهاجران مختلف و از مجاری گوناگون، به جغرافیای ایران کنونی، با نمونه ی بسیار واضح حضور کلنی های یونانی، در جنوب و غرب و شرق ایران. در این مورد، هم ناشناخته ماندن مبانی و مبادی دفاع در برابر نفوذ یونانیان و هم منتقل نشدن فرهنگ و صنعت و هنر و معتقدات آنان، که به درازای پنج قرن در این سرزمین زیسته اند، به ترین گواه یافت نشدن نیروی بومی در ایران باستان است.
13. نخستین نمونه های تولیدات اسلامی نسبت به مردمان قبل از پوریم از نظر توانایی های فنی و هنری و ابزار تولید آنچنان فاصله می گیرد که بی مجامله معلوم می کند مردمان نو ظهور که عمدتا از صحراهای دور برخاسته اند، در تجدید حیات این منطقه دوباره از صفر شروع کرده اند در حالیکه بشر هم اکنون هم قادر به ساخت نمونه ای از جام طلای مارلیک نیست.
14. در نگاهی مقدماتی و گذرا کاملا معلوم است که توسعه اسلامی در بین النهرین و حوزه های غربی آن و بعدها در ایران و آسیای صغیر، همانند مسیحیت، ارکان نظام های مختلف روابط جمعی ماقبل خویش، یعنی یونان و رم را، در معماری بناهای مذهبی و حکومتی و در ضرب سکه و تولیدات مختلف، متصرف نشده و زیر بناهای موجودیت اسلامی، در تمام زمینه ها، مستقل و متکی بر امکانات خویش است. این نشانه واضحی بر این مطلب است که مسلمین در حوزه های رشد نخستین خویش، به تمدن و تجمع پویای شایسته و مناسب تقلید برنخورده اند... و نیز ادله بسیار دیگری که برای پرهیز از تطویل غیر ضرور، اینک از عرضه ی آن در می گذرم.
نوشته شده توسط: Anonymous

دکتر غلامحسین ساعدی نویسندهء بزرگ ایران که خود آذری بود و به زبان مادری خودش هم سخت علاقمند بود در باره زبان فارسی و اهمیتش در ایجاد همبستگی و نقش آن در وحدت ملی ما ایرانیان ، طی مصاحبه ای با رادیو بی بی سی می گوید:

زبان فارسی ستون فقرات یک ملت عظیم است .

من می خواهم بارش بیاورم .

هرچه که از بین برود ، این زبان باید بماند

نوشته شده توسط: Anonymous

خطاب به همه عشیره پرستانی که با رگهای ورم کرده گردن به میدان پریده اند: عزیزان! اگر در فرهنگ شما یک دوره صدوبیست ساله کشتار و غارت و ویرانی مداوم «روال طبیعی زندگی» حساب می شود، دیگر ایراد از من نیست. البته من با اغماض بسیار این دوره را 120 ساله می گویم، واگرنه که به برکت اسلام عزیز این کشتارها تا همین امروز هم ادامه دارد. در باره آثار و کتابهای پیش از اسلام هم ای نازنینان! اگر مشکلی با این مسئله دارید، بروید استخوانهای ابن خلدون و ابن اثیر را از زیر خاک بکشید بیرون و آتش بزنید، چون این ادعای آنها است که هردو از قضا عرب هستند. حالا اینرا استادان بی بدیل تاریخ باید توضیح بدهند، که آیا این بزرگان هم طرفدار نژاد پاک آریا بوده اند یا نه؟ من که گمان نمی کنم. آنها می نویسند کتابهای متعددی سوزانده شده اند، نویسنده ای بنام ابن ندیم هم در کتابی بنام الفهرست حداقل اسامی نویسندگان این کتابها را

بقول خودش "فهرست" کرده است. شاید ایشان هم یک آریاپرست و یا یک شوینیست فارس بوده است که با اینکار خواسته هزارسال پیش حال عشیره پرستان سایت ایران گلوبال را در سال 2013 بگیرد! از این شوینیستهای بی همه چیز هرچه بگویی برمی آید!
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای نادر فتوره‌چی در مطلبی با عنوان «عصر طلایی نداشتن» که در روزنامه شرق منتشر شده، به «مالیخولیای عصر طلایی ایران باستان» اشاره می‌کند و در بخشی از گفتار خود می‌آورد: «به گمانم، تنها ارزش پرداختن به این منظومه ملال‌انگیز، در نشان‌ دادن فرآیند پروژه ملت‌سازی بر بستر نوعی مالیخولیای اجتماعی باشد. بیماری‌ای که اشکال سیاسی و حاد‌ش در تجربه جهانی به فاجعه فاشیسم و ناسیونالیسم افراطی رایش سوم، جنگ‌های جهانی، نسل‌کشی در یوگسلاوی، قتل عام قبیله‌ای در لیبریا و هزاران نمونه عینی دیگر از قساوت انسان علیه انسان به نام ملت و میهن منجر شد».

نوشته شده توسط: Anonymous

پاسارگاد ساخته یهودیان یا ایرانیان؟

http://www.tabnak.ir/fa/news/167798/%C2%AB%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%A7%D8%AF%C2%BB-%D8%B3%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%87-%DB%8C%D9%87%D9%88%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%86-%DB%8C%D8%A7-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86%D8%9F
نوشته شده توسط: Anonymous

حا لا تا ز ه مونده ... سر ملا ز یر لحا فه.بعنوا نه یک مسلما ن با ید عر ض کنم که مسلما نی یعنی امر به معر ف و نهی از منکر در فرهنگ ایرانی ما یعنی مر دم آ زاری یعنی جا ن آ زاری یعنی کودک آ زاری بطو ر کلی یعنی مفسد فی الا عر ض هیچ چیز از دست مسلما ن با ایما ن در امان نیست ا نسان چه زن چه مرد ،کو دک ،حیو ا ن، ز مین ،هوا ، د ر یا ،،،،، هز ار چها ر صد سا ل اندی شا هد این جا ن آ ز آری هستیم . خوا هید دید چه خو ا هند کرد ا خر بنیا ن گذ ار شیعه شا ه اسمعیل صفو ی ترکمن به آ شر ف افغا ن ختم شد و دیدید چه ها بر ما ملت ا یرا ن گذ شت .

نوشته شده توسط: Anonymous

آقاى جدارى ،براى انتشار اين مقالة بسيار خوب ا ز شما تشکر مى کنم .اميدوارم در آينده نه چندان دورمقالات بيشترى از اين دست به تحرير در بياوريد . ׳

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

ایران گلوبال و اتاق پالتاکی فرهنگ گفتگو دو واحد جداگانه ولی با هدف واحدی اند. در این اتاق پاتاکی همگان بطور مساوی حق دارند، وقت گرفته و نظر خود را ازادنه بیان نمایند و همچنین آکانت سایت ایران گلوبال در اختیار تعداد زیادی از فعالان آذربایجانی و هویت طلبان ترک قرار دارد که می توانند ازانه نظرات خود را کتبا ویا بشکل فایل صوتی _ ویدئویی در سایت قرار دهند. بنابر این ادعای شما که مارا ترک ستیز و کرد محور نامیددید، کاملا نادرست است

نوشته شده توسط: Anonymous

کارآگاه خصوصی تنها 50 درصد مشکل را حل کرده است .صدرا محقق نویسنده سایت روز اولاین است . روز اون لاین سالیانه بیش از یک میلیون یورو از دولت هلند دریافت می کند وطبق قرار داد می باید بخشی از این پول را یک جوری بین نویسندگان خود تقسیم کند در نتیجه طرفین قرار داد ترجیح می دهند که نویسندگان داخل کشور با نام زن مثلا نسرین تبریزی که وجود خارجی ندارد بهر گیرند که در داخل مورد باز خواست برادران امام زمان قرار نگیرند. بنظر من این دو یک نفرند یعنی نسرین تبریزی همان صدرا محقق است مگر این که نسرین تبریزی خود با عکس و مشخصات در روز اونلاین ظاهر شود .در ان صورت ادعای صدرا محقق ثابت خواهد شد.

نوشته شده توسط: Anonymous

دوست عزیز جناب بختیاری مطمئن باشید با استفاده از الفاظ تحقیر آمیز و لحن تهاجمی قادر به اقناع دیگران نخواهید بود. کتاب ذکر شده نه یک رمان تاریخی و بازاری از جنس تالیفات زرین کوب بلکه کتابی علمی براساس کتابهای مرجع تاریخی می باشد که در آن صرفا وقایع تاریخی و همچنین عادات اجتماعی دوران ساسانیان ذکر شده است که شامل نقاط قوت آن دوران نیز می باشد.هدفم از اشاره به این کتاب نه افاضه فضل (به قول شما قمپز) بلکه تشویق شما و همچنین سایر همفکرانتان به دریدن پرده های تعصب و خودفریبی از ----- دیدگانتان بود.به نظر من پوچی و مجعول بودن تاریخ برساخته شده در طول 100 سال گذشته برای بسیاری از افراد آشکار شده و بتهای ساخته شده تاریخی نظیر کوروش که با تهاجمات وقفه ناپذیر به سرزمینهای دیگر همانند هیتلر سودای استیلا بر تمام جهان آنروز را داشت و در آخر جان خود را بر سر این کار گذاشت،متاعی است که دیگر خریدار...

چندانی ندارد و اقرار شما بر اپیدمی شدن این جریان خود نشانگر این موضوع می باشد.
نوشته شده توسط: Anonymous

تهیه و مطالعه نمایید . کتاب تخصصی رشته تاریخ کتاب بررسی منابع و ماخذ تاریخ ایران پیش از اسلام دکتر محمد باقر وثوقی. لطفا بدون اطلاع اظهار نظر نفرمایید

نوشته شده توسط: Anonymous

در ضمن برای جناب آقایAnonym که نام کتاب های پیش از اسلام را خواستند اگر براستی اهل مطالعه هستید کتاب زیر که یکی از کتاب های رشته تاریخ در دانشگاه است را برایتان نام میبرم تهیه ومطالعه فرمایید = بررسی منابع و ماخذ تاریخ ایران پیش از اسلام دکتر محمد باقر وثوقی

نوشته شده توسط: Anonymous

درود . جناب کارا و دیگران کسانی که همچون پورپیرارها انگشت در تاریخ کرده تنها نکته های منفی را میبینید . بنده ارشد باستان شناسی هستم حرفی دارید ؟ در ضمن کسی ادعایی نکرده که تاریخ ایران سراسر درستی و نکات مثبت است در تاریخ هیچ مللی اینچنین نبوده و نخواهد بود تاریخ مجموعه ای از درستی ها و نادرستی های اخلاقی دارد اما شما به جای مغلطه کردن یاد بگیرید علت زیر و زبر شدن بنیان های اجتماعی ایران را بشناسید و منابع به روشنی نشان می دهد که هجوم دو قوم به ایران باعث چنین اتفاقی در صحنه سیاسی اقتصادی ایران شده است. به جای قمپز در کردن و نام بردن از کتاب های بازاری بروید کتاب های تخصصی رشته تاریخ و باستان شناسی را بخوانید البته اگر حقیقتا اهل خواندن باشید

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

جناب ناظر دبیر گرامی سایت ایران گلوبال هیچ نظری را که در آن اتهام و توهین و جوشازی نباشد و مربوط به موضوع باشد، "سانسور" نمی کند، چه نظر دهنده از "آذربایجانیان و یا سایر اقوام غیر فارس" باشد و چه فارسی زبان. آنچه که "سانسور" می شود، توهین و اتهام و جوسازی و تفرقه افکنی و کامنتهای نامربوط است. همه می توانند «««نظرات»»» خودشان را محترمانه بنویسند و ما هم آنها را منتشر کنیم. متاسفانه چنین نیست و بعضی از کامنتها به جای اینکه «««نظر»»» باشند، توهین و اتهام و فحاشی هستند که طبیعتا جایی در اینجا ندارند. خود شما در همین کامنتتتان توهینی به آقای کرمی کرده اید که نقطه چین شده اند. اصولا ما مخالف نقطه چین کردن هستیم و کامنتی را یا منتشر می کنیم و یا نمی کنیم، مگر زمانی که نظری در آن باشد، چه ما مخالف آن نظر باشیم و چه موافق آن. و اینها هم استثنا هستند. کامنت شما که با اسم مستعار و یا بدون نام

می نویسید، اصولا نباید منتشر می شد ولی چون ما را خطاب قرار داده و اتهامی را متوجه ما کرده اید، بهتر دیدیم که آن را منتشر کنیم تا خوانندگان قضاوت کنند. موضوع برای خود ما مشخص است. ما نظرات را سانسور نمی کنیم. نه نظرات آقای کرمی و امثال ایشان را و نه نظرات شما و امثال شما را. سایت ایران گلوبال سرشار است از نظرات مخالف و موافق. و این چیزی نیست که از نظر خوانندگان پنهان بماند. ما بار دیگر شما و دیگران را دعوت می کنیم که در جوی سالم و سازنده و به دور از نفرت پراکنی و توهین و اتهام و... به گفتگو بپردازید. به نظر ما گفتگوی محترمانه تنها راه مدنی رسیدن به نتایج متمدنانه است.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ازاد خودت هم نفهمیدی چه نوشتی چه برسد به دیگران . خواهشمند است با ذکر دقیق موضوع واژه ها را انتخاب نمایید و از کلی گویی بپرهیزید

نوشته شده توسط: Anonymous

مساله خیلی ساده است. مصاحبه ای از مهناز هدایتی ابتدا در روز آنلاین توسط نسرین تبریزی منتشر می شود. در روز آنلاین می نویسند: <در جست وجوی این که" مهنا ز هدایتی" براستی کیست؟" پرسشی هایی از طریق ایمیل د راختیار او گذاشته شده است.> بعدا این مصاحبه در ایرانگلوبال منتشر می شود و ادعا می شود که مصاحبه گر صدرا محقق است. مسلما سایت روز آنلاین می تواند تکلیف مصاحبه را مشخص کند و بگوید که این نسرین تبریزی که توسط ایمیل پرسشها را فرستاده است کیت؟ صدرا محقق یا نسرین تبریزی و یا کسی دیگر؟

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کیانوش توکلی، حالا مشخص شد که این... ایران گلوبال آقای کرمی! در واقع کرد تباراست. این..... کرد، که علیه ترکان و اعراب، ودیگر اقوام غیر فارس سم پاشی میکند، و در فکر ساختن کردستان بزرگ است، در سایت شما ازادی هرگونه گفتار و عمل را دارد، اما شما شخصا اغلب کامنتهای آذربایجانیان و یا سایر اقوام غیر فارس را بشدت تمام، سانسور میکنید. این سایت دیگر ماهیت غیر دمکراتیک و ضد آذربایجانی خود را در ملاعام به نمایش گذاشت. آری این است سیاست راسیستی شما که بتدریج ماهیت خود را به همه نشان داد. بخاطر داشته باشید، همین .... کرد آقای ناصر کرمی، اگر فردا قدرت داشته باشد، مثل هیتلر کوره های آدم سوزی راه میندازد. و ترکان و اعراب و سایر ملل غیر فارس را قتل عام میکند.
و بنظر میرسد، شما که از چپ دم میزنی، تفاوت چندانی با او نداری. حرف دلت را از حلقوم .... دیگر میزنی.

نوشته شده توسط: Anonymous

تقصیر شما نیست آقای صدرا محقق عزیز شما حق دارید تکذیب کنید چون در ایران هستید ومسائل امنیتی .... شاید من هم اگر جای شما بودم تکذیب می کردم ... اما خبرنگار بیچاره روزنامه اعتماد علیرضا بندری را هم که در سال 81 با من مصاحبه کرده است در دفتر خود روزنامه اعتماد و در ایران هم 11 سال پیش این مصاحبه منتشر شده روز گذشته وادار کرده اند که آن مصاحبه منتشر شده را تکذیب کند در صفحه این خبرنگار روزنامه اعتماد می توانید این موضوع را بخوانید به هرحال روزی خودتان خواهید گفت که این مصاحبه را انجام داده اید عجله ای نیست . ..

Mahnaz Hedayati
2 hours ago
جمهوری اسلامی بعد از بازجویی از خبرنگار روزنامه شرق صدرا محقق به خاطر مصاحبه اش با من که به دلیل سانسور در ایران مجبور شد مصاحبه را در خارج از ایران منتشر کند با نام مستعار باز هم دست بردار نیست و اینبار خبرنگار بیچاره روزنامه اعتماد علیرضا بندری را وادار کرده است تا این دروغ ها را بر ضذ من بنویسد به هرحال غاقل از این بودند که اسم عکاس روزنامه اعتماد کنار عکس من نوشته شده است و روی دیوار دفتر روزنامه اسم روزنامه اعتماد نوشته شده است .
نمی دانم مصاحبه ای که سال 81 روزنامه اعتماد با من داشته است چه دل نگرانی برای جمهوری اسلامی دارد و یا اگر مصاحبه من با خبرنگار روزنامه شرق در ایران در این روزنامه شرق منتشر می شد چه ضرری به جمهوری اسلامی میزد یعنی خشتی از این ستون قدرتمند !! را می لرزاند ؟

مهناز هدایتی
Like · · Promote · Share
نوشته شده توسط: Anonymous

من فکر نمی‌کنم که آمریکا و غرب اگر در مسئله اتمی‌ به توافق برسند حقوق بشر را در خواسته‌های بعدی دنبال کنند. نمونه آن برخورد آبکی با سورویه، ایران، عربستان،و... با اینکه نزدیک به دو ماه است که از کشتاری وحشیانه پناهندگن در عراق میگذرد ولی غرب کاملاً چشم بّر این موضوع بسته از. و حتا خبر اعتصاب بزماندگن را هم منیتور نمیکند. البته این سانسور در سایت‌ها و رسانه‌های ایرانی‌ هم میشود که بسیار سوال بّر انگیز است. اعتصاب یک نفر را در ایران خبر میدهند ولی اعتصاب غذای عده کثیری را سانسور می‌کنند. ما هنوز برای طرفدری از حقوق اولیه بشر بالغ نشده ایم چگونه بعد این خواسته را از خارجیها انتظار داشته باشیم؟

نوشته شده توسط: Anonymous

توصیه ای دارم به آقای بختیاری که داعیه آموختن صحیح تاریخ آن هم با تمام جزییات آن را به اقوام! مختلف ایران را دارد تا سهم خود را در تاریخ ایران به درستی بدانند.لازم است قبل از اینکه ایشان شروع به آموزش این "ملت توسری خور و بی هویت بکنند" خود اندکی کتب تاریخ ایران را که مورخان و نویسندگان بی طرف نگاشته اند، ورقی بزنند مانند کتاب "ایران در زمان ساسانیان" نوشته آرتور کریستنسن و ترجمه رشید یاسمی که به راحتی در اینترنت قابل دانلود می باشد و به جای اینکه به دنبال دلایل عقب ماندگی ایرانیان پس از اسلام باشند، از دلایل عقب ماندگی ایرانیان قبل از اسلام آگاه شوند که چگونه بود که خسرو پرویز با نهادینه کردن نظام ظالمانه طبقاتی استعدادهای ساکنین امپراطوری خود را به تباهی کشید و با جنگهای پایان ناپذیر و مالیاتهای کمر شکن و مال اندوزی های سیری ناپذیر، آنان را به فقر و مسکنت گرفتار کرد و

بیش از 3000 دختر و زن زیبا رو را از کنار خانواده و شوی آنها بزوردر حرمسرای خود گردآوری کرد و یا چگونه بود که شیرویه فرزند خسرو پرویز،با کشتن ولیعهد خود را شاهنشاه اعلام نمود و خسرو پرویز در اتاقی محبوس کرد تا از گرسنگی بمیرد و چون پس از 5 روز نمرد دستور به قتل او داد و سپس 17 تن از بردران خود را به زیر تیغ جلاد سپرد و تا قبل از پادشاهی یزدگرد سوم و حمله اعراب ظرف چهار سال 10 نفربه نوبت شاهنشاه ایران بودند.
نوشته شده توسط: Anonymous

اقای جداری نازینین چرا این همه گفته را به زبان اذری ننوشتی ؟من اساسن مخالفتی با یاد گیری زبان های دیگر ندارم ولی بفرمائید ان کسانیکه این پوست خربزه را زیر پای شما گذاشتند چرا یک خط بزبان اذری و یا کوردی و یا بلوچی در ارکان های خود در ج نکردند؟ اقای محترم شهریار هیچ اجباری برای نوشتن شعر بزبان پارسی نداشت همین طور پروین اعتصامی همین گونه داستان نویس ها اذری و کورد مانند دهها نامدار و گمنام. جناب جداری شما چرا به اذری منتشر نمیکننید ؟
مخاطب شما باید مردم اذری زبان باشند ونه پارسی زبانان.مردم ایران متاسفانه از اغاز تولد تا مرک نه بزبان مادری بلکه بازبان عرب اشنا میشوند.هر بچه مسلمانی که متولد میشود نخست در گوش او اذن میخوانند و نه شاهنامه فردوسی .هر مسلمان ایرانی که از دنیا میرود اخرین کلام او انا الله و انا علیه راجعون است.یعنی زبان عرب .

زبان نیاش در ایران نه زبا ن پارسی و یا ترکی بلکه زبان عرب است مانند قران خواندن .مانند دعای کمیل مانند زیارتنامهای عربی.شما قران را به ترکی نمیخوانید بلکه به عربی .همینطور در تمام اذربایجان مورد نطر شما نماز به عربی ونه ترکی خوانده میشود. ایا مردم اذری زبان میدانند در نماز و زیارت نامه چه نوشته شده است.ایا میفهمند زبان عربی را ؟
اگر شما نسخه ترکی و پارسی قران را به مردم بدهید انرا قران نمیدانند بلکه قران را به زبان عربی میشناسند.شاید شما به زیارت عاشورا باور نداشته باشید ولی مردم زیارت عاشورا را به عربی میخوانندو نوحه را به ترکی .در تمام دوران حکومت قاجار تمام حکم های دولتی به پارسی بوده است و ایل تاریخی قاجار اجباری برا ی نوشتن به پارسی نداشته است.
مقصر زبان پارسی نیست بلکه کج فهمی روشن فکران است که هنوز ادامه دارد.در عراق پارسی سخن نمیگویند ولی فاجعه را تماشا کننید.در ترکیه نیز پارس و پارسی وجود ندارد ولی دولتی اسلامی دارد یعنی ایمان عربی .در ترکیه قران و نماز را به عربی میخوانند و نه به زبان ترکی .متوجه هستید که زبان عرب حاکم است و نه زبان ملی هر قوم.
نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، یونس شاملی، ناهمسانی بزرگ دیدگاه من و شما در این است که شما ناسیونالیست هستید و من ناسیونالیست نیستم و گفتگوی من و شما در هر زمینه ای مانند زبان یا فدرالیسم و ..... تا صد سال دیگر به جائی نخواهد رسید! از این روی بهتر است شما نوشتار مرا درباره پنداری پلید و پلشت و دوزخی و اهریمنی و زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم بخوانید تا بدانید که من نه پان آریا هستم و نه پانفارس هستم و نه پیرو پان های دیگر http://iranglobal.info/node/16195

.......... دوست گرامی، یونس شاملی، شما می گوئید: ( .......... آقای تبریزی که اسمت را گذاشته ای تبریزی ترک و شغلت را کرده ای دفاع از زبان فارسی، خود این کار اسمش کمپلکس است و تناقضی بسیار جدی را با خود به یدک می کشد .......... ) دوست گرامی، من بارها و بارها نوشته ام که دیدگاه من درباره زبان ها دیدگاهی بی طرفانه است و زبان جز ابزاری برای پیوند میان انسان ها هیچ نیست و هرگز نباید مانند ناسیونالیست ها از زبان بتی ساخته و همه چیز را فدای آن کرد و این کردار انسان ها است که آنها را به خوب و بد بخشبندی می کند نه سخن گفتن به این زبان و آن زبان و آن چه که مردم یک سرزمین را خوشبخت یا بدبخت می کند رژیم است نه زبان! پس من کی و کجا مانند پان آریاهائی که در عالم هپروت سیر می کنند کارم دفاع از زبان فارسی است؟ زبان کاربردی هفتاد میلیون ایرانی هم اگر به جای زبان فارسی، زبان ترکی باشد برای من تفاوتی ندارد، سخن من این است که به جز پان نامه نویسان میلیاردرزاده ای که از بس خورده و نوشیده اند که از سیری دارند می ترکند کدام یک از مردم گرسنه ایران سفت و سخت از این زبان و آن زبان چسبیده است؟ و چرا من و یا دیگران نیرو و زمانی را که می توانیم برای کوبیدن رژیم آخوندهای مفت خور به کار ببریم باید برای پرداختن به زبان مادری و زبان پدری و زبان عمه ای و زبان خاله ای به کار گیریم؟ برای نمونه در ایران بهای نان در ۲۴ ساعت ده برابر شد و اکنون به پانزده برابر نیز رسیده است! و زمین لرزه نیز خانه های مردم بی نان مانده آذربایجان را با خاک یکسان کرد! اکنون اگر من به نزد مردمی که خانه هایشان با خاک یکسان شده است و نالان و گریان و دردمند و درمانده و گرسنه و تشنه و بی یار و یاور بر روی آوار و سنگ و کلوخ نشسته اند بروم و بگویم: ( .......... ای مردم وقت آن رسیده است که فریاد اعتراض از تحمیل زبان فارسی بر ملت های غیر فارس سخن به میان آید! .......... ) آن مردم به من چه می گویند؟ آیا آن مردم گرسنه که در جستجوی نان هستند نه در جستجوی پان برای من کف می زنند یا مرا سنگباران می کنند؟ یاد دادن و یاد گرفتن زبان بد نیست اما بت ساختن از زبان و همه چیز را رها کردن و سفت و سخت از زبان چسبیدن بد است و این کاری است که ناسیونالیست هائی که پیرو پان های رنگارنگ هستند انجام می دهند و سود آن نیز به رژیم آخوندی می رسد! سخن کوتاه، مردم گرسنه ایران در جستجوی نان هستند نه پان!
نوشته شده توسط: Anonymous

ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﮔﻔﺘﻪ ﻫﺎﻱ ﺁﻗﺎﻱ ﻗﺼﻴﻢ, اﻳﺸﺎﻥ ﺑﺎ اﻧﺘﺸﺎﺭ اﻳﻦ ﻣﻂﻠﺐ ﺳﻂﺢ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻧﺎﺯﻝ اﻧﺪﻳﺸﻪ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺧﻮﻳﺶ ﺭا ﺑﻪ ﻧﻤﺎﻳﺶ ﮔﺬاﺷﺘﻨﺪ اﻣﻴﺪ اﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ اﻭ و ﻣﺴﺘﻌﻔﻲ ﺩﻳﮕﺮ ﻛﻤﺮ ﻫﻤﺖ ﺑﺮاﻱ ﮔﺴﺘﺮﺵ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﺴﺎﻣﺢ, ﺗﺤﻠﻴﻞ اﺳﺘﺮاﺗﮋﻳﻚ ﻧﺒﺮﺩ ﺑﺮاﻳ آﺯاﺩﻱ, اﺭاﻳﻪ ﺗﺎﻛﺘﻴﻜﻬﺎﻱ ﻣﻨﺎﺳﺐ, ﺷﻜﻞ ﺩاﺩﻥ ﺗﺠﻤع ﻴﺎ ﻧﻬﺎﺩﻱ ﺑﺮاﻱ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﺪﻫﻲ ﻧﻴﺮﻭﻳﻬﺎﻱ ﻣﻨﺘﻘﺪ و ﻣﺨﺎﻟﻒ, ﻃﺮﺡ ﻣﻮﺿﻮﻋﺎﺕ ﺭﻭﺷﻨﮕﺮاﻧﻪ ﺩﺭ ﺭاﺳﺘﺎﻱ اﺭﺗﻘﺎ ﺑﻠﻮﻍ ﺳﻴﺎﺳﻲ, ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪاﻥ, ﺁﻧﺎﻟﻴﺰ ﻣﻮﻗﻌﻴﻴﺖ اﺳﺘﺒﺪاﺩ ﺧﺸﻦ ﺩﻳﻨﻲ ﺣﺎﻛﻢ, اﺭاﻳﻪ ﺭاه ﺣﻞ و ﺁﻟﺘﺮﻧﺎﺗﻴﻮ, ﮔﺴﺘﺮﺵ اﺩﺑﻴﺎﺕ ﺳﻜﻮﻻﺭ, ﺑﺮاﻩ اﻧﺪاﺯﻱ ﺟﻠﺴﺎﺕ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺑﺎﻃﺮﺡ ﻣﻮﺿﻮﻋﺎﺗﻲ ﻣﺤﻮﺭﻱ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺎ و......
ﻭﻟﻲ ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﺷﺎﻫﺪﺳﻘﻮﻁ ﻔﺮﻫﻨﮓ اﺩﺑﻲ اﻳﺸﺎﻥ ﻫﺴﺘﻴﻢ. ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ و ﻣﺪاﻓﻌﺎﻥ ﺩﻳﺮﻭﺯ اﻭ, اﻳﺸﺎﻧﺮا ﻣﺗﻪﻢ ﺑﻪ ﻛﺒﺮ و ﻣﺘﻮﻫﻢ ﺑﻮﺩﻥ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ. ﻣﻦ اﻳﺸﺎﻥ ﺭا ﺑﻪ ﻋﺪﻡ ﺩﺭﻙ ﺻﺤﻴﺢ و ﺩاﺷﺘﻦ ﻗﺎﺑﻠﻴﺘﻬﺎﻱ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﻣﺘﻬﻢ ﻣﻴﻜﻨﻢ. ﮔﺮﭼﻪ ﺩﺭ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎ و ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﻣﻨﻢ ﺯﺩﻧﻬﺎ... ﻣﺸﺎﻡ اﻧﺴﺎﻧﻲ ﺭا ﺁﺯاﺭ ﻣﻲ ﺩﻫﻨﺪ.