Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

Mahmood گرامی، متاسفانه کامنتهای قبلی شما دارای اتهاماتی بودند که موجب عدم انتشار آنها شد. لطفا کامنتهای خودتان را بدون توهین و اتهام بنویسید تا منتشر شوند.

نوشته شده توسط: Anonymous

چقدر زود جو گیر شدید دوستان؟ من دو بار نظر نوشتم برای اولین بار چاپ نکردید؟ آیا اینبار فقط باید از اکثریت تعریف کرد؟ عجب آزادی بیانی آدم یاد امام راحل می‌افتد. آیا بار‌ها در این صفحه به گروه‌های دیگر اتهام و توهین نشده؟

نوشته شده توسط: Anonymous

پیت هیگز 84 ساله از دست انبوه خبرنگاران بدون تلفن همراه به یک استراحتگاه نامعلوم فرار کرده و حتی نزدیکترین دوستانش را هم بی خبر گذاشته. خبر از گاردین دیروز بود. با اثبات تبدیل فتون به جرم کار اسلامگرایان نفتخوار و کلیساهای هزار رنگ را حتی سخت تر از گذشته کرده!!!!! Lawrence Krauss یکبار گفته بود که اگر ماده و ضد ماده همدیگر را خنثی می کنند و هیچ را تشکیل میدهند پس در شرائطی احتمالن عکس آن نیز میتواند رخ دهد و از هیچ ماده و ضد ماده تولید شود. ظاهرا راه برای اثبات این تئوری دارد باز میشود. در آنصورت نه تنها دین بلکه دئیستها به آخر خط خواهند رسید.



نوشته شده توسط: Anonymous

نمایشی هم باشد مثل ایران 800 نامزد های رئیس جمهوری را فیلتر نکردند

نوشته شده توسط: Anonymous

امیدوارم ظریف و سایر ظرفا از این پس تیترهایی ببینند که در جا سکته کرده و دار فانی را وداع گویند.

نوشته شده توسط: Anonymous

چرا تفکر سنتی از زیر هزار قبای مدرن خودش را باز هم نشان می دهد؟ تفکر سنتی اول اصطلاحی را بکار می برد و بعد برای آن بدنبال مرجع و منبع می گردد. تفکر مدرن سعی می کند قبل از بکار بردن یک اصطلاح معنی آنرا دریابد. معنی لغت "اتهام" در فرهنگ معین اگرچه درست است، ولی ناقص است (برای همین هم به مذاق تفکر سنتی خوشتر می آید) [کسی را به "چیزی" تهمت کردن] ناقص است، زیرا این "چیز" می تواند مثبت یا منفی باشد. آیا می شود کسی را "متهم" به کاری درست و مثبت کرد؟ جواب منفی است، پس تعریف ناقص است. تعریف دوم ولی از قضا همان است که من می گویم: [نسبت دادن گناه یا خطایی به کسی]. آیا خودشیفتگی گناه است، یا خطا است؟ آیا در یک جامعه مدرن می توان کسی را به جرم "خودشیفتگی" مجازات کرد؟ آیا در همان جامعه می شود کسی را به این بهانه به دادگاه کشید، که به کس دیگری "اتهام" خودشیفتگی زده است؟ جواب در هر دو حال منفی است.

برای روشن شدن موضوع باید بگویم درگیر شدن من در این بحث برای این این است که در جامعه در حال گذار ما هرکسی خود را مدرن و دیگران را سنتی می داند، که البته می تواند حداقل در مورد یک طرف ماجرا درست باشد. استناد به "روش علمی" هم در همین جامعه در حال گذار ما متأسفانه بشدت لوٍث و لوس شده است. مسلما خود من هم رگه هایی از تفکر سنتی در اعماق وجود خودم دارم و سعی می کنم آنها را دور بریزم و تفکرم را تصفیه کنم. ولی از لحظه ای که "من" خاورمیانه ای خودم را تجسم عینی مدرنیسم و طرف مقابلم را سمبل سنتگرایی بدانم و هر انتقادی را "اتهام" بنامم، آنوقت راه تصفیه افکار و دروازه ورود به جهان مدرن را بروی خودم بسته ام. در این مسیر از دست لغتنامه های معین و انوری هم کاری برنمی آید.
نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

آقای Lachin گرامی؛ ممنون از توضیح تان.
پخش زنده کنفرانس (Nobel Prize Announcement in Physics 2013) را می توان در یوتوب مشاهده کرد:
http://www.youtube.com/watch?v=8MRqQQuvGzs
تندرست و سربلند باشید

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

1- متاسفانه پیش از اینکه نامه سازمان فداییان خلق ایران اکثریت به سایت در مدیریت مورد بحث قرار گیرد، همکار گرامیم آقای اقبالی نظر مبسوط خودشان را درباره آن منتشر کردند و به جای اینکه پیشنهاد پاسخ به این نامه را در مدیریت سایت مطرح کنند، این پیشنهاد را به خوانندگان گرامی سایت دادند! به همین دلیل من هم می‎خواهم نظر خودم را در این باره به اطلاع خوانندگان گرامی برسانم. ****
1- حق نقد نامه سازمان اکثریت برای همه محفوظ است، البته بدون توهین و اتهام. 2- بر اساس آیین‎نامه سایت: «نوشته می باید بدور از جوسازی، کلمات نا مناسب، توهین آمیز و یا اتهام زنی باشد.» و در مورد مطالب منتشر شده در سایت «نویسنده و منتشر کننده مسؤل و پاسخگو می‌باشد.» باید در نظر داشت که این امر به معنی سلب مسؤلیت از مدیریت سایت نیست و در نهایت همواره این مدیریت سایت است که مسؤلیت اصلی را به عهده دارد.
2- متاسفانه آقای م. سحر

2- متاسفانه آقای م. سحر زیر بار مسؤلیت پاسخگویی خود نرفتند و در مقابل خوانندگان سایت بجز تنها یک مورد که آنهم مملو از توهین و اتهام بود، سخنی نگفتند و مهر سکوت بر لب بستند.
3- آقای پرچی زاده که منتشر کننده این مطلب بودند توضیحی برای انتشار آن دادند ولی ایشان هم زیر بار مسؤلیت پاسخگویی نرفتند. دوستی با یک نفر و اینکه ایشان با آقای م. سحر هم نظر نیستند، پاسخ به انتقادات به یک مقاله نامربوط به اصل موضوع یعنی مقاله آقای حمید فرخنده نیست. بویژه که ایشان نوشته‎اند که با جان کلام آقای م. سحر موافقند ولی روشن نکرده اند و ننوشته‎اند که جان کلام ایشان چیست، اتهام‎زنی و فحاشی به سازمان اکثریت یا چیزی دیگر؟
4- ایران‎گلوبال یک سایت کمابیش مشارکتی است و در واقع به دلیل عملکرد همکاران سایت، نه برای خوانندگان سایت و نه برای اعضای مدیریت روشن نیست که "گردانندگان سایت" چه کسانی هستند. همکار گرامیم آقای اقبالی به خوبی می‎دانند که در بسیاری موارد، ما قادر به دخالت و کنترل همکاران دیگری که در خارج از مدیریت سایت قرار دارند نیستیم و میدان عمل اعضای مدیریت و همکاران، درهم ریخته است و مرزهای مشخصی ندارد. به همین دلیل کار آقای پرچی‎زاده و دیگر همکاران سایت، چه بخواهیم و چه نخواهیم، به حساب ایران‎گلوبال گذاشته می‎شود و در واقعیت امر، چنین نیز باید باشد زیرا اگر غیر از این باشد، به معنی این است که ایران‎گلوبال سایتی است بی در و پیکر که هر کسی می‎تواند با گرفتن کد سایت، هر کاری که دلش بخواهد، انجام دهد.
5- نقد یک سازمان سیاسی و عملکرد آن در گذشته و حال، حق مسلم هر شهروندی است و کسی را به هیچ بهانه‎ای نمی‎توان از آن باز داشت. ولی آنچه که در اینجا اهمیت اساسی دارد، جدا کردن مرز بین نقد و بررسی و اتهام و توهین است. هز کسی می‎تواند به حساب نقد، هر فحش و دشنام و اتهامی را نثار دیگران بکند و فرهنگ عقب‎مانده فحاشی را به نام "نقد و انتقاد" جا بزند (چیزی که متاسفانه همکار گرامیم آقای اقبالی مرزی برای آن قائل نیستند و با پیش گرفتن چنین شیوه‎ای مخالفتی ندارند) . در این میان وظیفه نیروهای روشنگر و مدرن، نه گردن نهادن به این فرهنگ عقب مانده، بلکه اشاعه فرهنگی مدرن بر اساس احترام متقابل و نقد و بررسی واقعی است. فرهنگی که ما هنوز با نهادینه شدن آن فرسنگ‎ها فاصله داریم.
6- به نظر من مدیریت سایت باید نهایت دقت را به عمل آورد تا از انتشار مطالب توهین آمیز و دارای اتهام در مقالات و کامنت‎ها جلوگیری کند. این کار در هیچ فرهنگی و در هیچ یک از جوامع مدنی و مدرن به معنی سانسور نیست بلکه احترام به حیثیت و شان انسانهاست. مسؤل نهایی مطالب منتشر شده در سایت، همواره مدیریت سایت است. در ضمن اینکه از مسؤلیت نویسنده و منتشر کننده نمی‎کاهد.
نظر من این است که سایت باید به همکاری خود با کسانی که ضوابط آن را نادیده می‎گیرند و به آن گردن نمی‎دهند، بدون هیچ تعارفی و بدون هیچ اما و اگری پایان دهد.
این دقت و کنترل بویژه در مورد نویسندگانی که دارای سوابق توهین و اتهام هستند، باید بیشتر بکار گرفته شود. متاسفانه در مورد اخیر با اینکه آقای م. سحر که یکی از شاعران شناخته شده کشورمان با مواضع دشمنی با هر ندای حق‎طلبانه‎ای از سوی فعالین مناطق قومی-ملی هستند و همه حق طلبی‎ها در این عرصه را با نامیدن تجزیه‎طلبی و فاشیسم قومی و... تخطئه کرده‎اند و توهین و اتهام در نوشته‎های ایشان دارای سابقه است، دقتی از سوی اعضای مدیریت سایت به عمل نیامده است.
7- بدینوسیله به نوبه خودم از همه کسانی که به نحوی در مقالات و کامنت‎ها توهینی به آنها شده و یا اتهامی به آنها وارد شده است، پوزش می‎خواهم. تا آنجایی که به من مربوط می‎شود و در توان و اختیارم بوده است، تلاش کرده‎ام که از این مسائل جلوگیری کنم ولی متاسفانه
نوشته شده توسط: Anonymous

دمکراسی یعنی پاسخگویی و علینیت و جناب م. سحر جدا از نظری که به سازمان فدائیان اکثریت داشته و دارد؛ مطلب نادرستی را به این سازمان نسبت داده است . جا دارد ایشان آنقدر شجاعت داشته باشند که اتهام ناروایی که زده اند معذرت خواهی کنند . چیزی که من درغرب یاد گرفته ام این است که غربی ها روزی چند بار بهم می گویندSorry ولی متاسفانه ما خاورمیانه ای ها بشدت از این کلمه می ترسیم . چند مقاله می نویسیم تا ثابت کنیم که من اشتباه نکرده ام . گویا نیوز کامنت م. سحر که بعدا پرچی زاده آن را بشکل مقاله در اورد بود را حذف کرده است

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

پیشنهاد من اینست که مدیریت ایرانگلوبال بعنوان یک ارگان به دبيرخانه شورای مرکزی سازمان فدائيان خلق ايران (اکثريت) پاسخ دهد و حق نقد نامه ایشان هم برای همگان محفوظ است.
*1*- در مورد نظر شاعر ایراندوست و مبارز میهنمان آقای م.سحر باید عرض کنم که ایشان خود پاسخگو هستند.
*2*- در باره بازتاب کمنتار گویا نیوز توسط آقای رضا پرچی زاده ایشان دلائل خود را مکتوب کردند:
"به عنوان کسی که این مطلب را منتشر کرده، تذکر چند نکته را لازم می دانم:
1) آقای محمد جلالی (م.سحر) دوست عزیز من است. مطلب ایشان را بنده به خواهش ایشان ویرایش و منتشر کردم. 2) آقای جلالی را انسانی آزادی خواه و شاعری چیره دست می دانم. 3) لزوما با تمام نظرات ایشان موافق نیستم، اما جان کلام ایشان را درست می دانم."

*3*- دوستان نوشته اند که: آقای فرخنده عضو اکثریت نیست و "آقای م. سحر حتی زحمت يک پرسش ساده را به خود نداده است که حداقل آدرس درست به خواننده بدهد." باید باطلاع دوستان رسانده شود که شما هم خطای آقای م.سحر را تکرار کرده اید و نوشتید:
"يکی از گردانندگان سايت ايران گلوبال اظهار نظر آقای م. سحر در مورد مطلب آقای حميد فرخنده را که در گويانيوز درج شده بود، برگرفته و در سايت درج کرده است." ایرانگلوبال سایتی مشارکتی ست و آقای پرچی زاده از اعضای گردانندگان ایرانگلوبال نیست. گردانندگان ایرانگلوبال اسامی شاان در همین سایت درج شده است. ایکاش دوستان بخود زحمت می دادند و بعنوان یک ارگان سازمانی (دبيرخانه شورای مرکزی سازمان فدائيان خلق ايران (اکثريت)) کار آقای پرچی زاده را بحساب ایرانگلوبال نمی گذاشتید!!! برای آشنائی با گردانندگان ایرانگلوبال در همین سایت به این صفحه (http://www.iranglobal.info/node/95 ) مراجعه فرمائید.

*4*- کاش دوستان بجای رهنمود سانسور نظرات به ایرانگلوبال، جان کلام آقای م.سحر را بررسی می کردند و نقد خود از دوران سیاه حمایت و همکاری با رژیم اسلامی و نیز تاثیرات این سیاست در گذشته و همچنین به بنیادهای نظری توهم به اصلاحات در فاشیسم اسلامی می پرداختید تا خوانندگان ایرانگلوبال در می یافتند که شما از کلیت جمهوری اسلامی قطع امید کرده اید و قصد ندارید در فقدان امام خمینی زیر عبای ملائی دیگر سینه بزنید.
سازمان شما بایستی بسیار خرسند باشد که شاعرانی هستند که ناپیگیری شما در مبارزه را مورد انتقاد قرار داده و تمام قد در برابر ارتجاع ایستاده اند.
شما از ایرانگلوبال خواستید تا از "درج مطالب پر از اتهام و مملو از برخورد کينه توزانه" خودداری کند. تصور کنید که آزادی بی قید و شرط نوشتن (سیاسی) به کلی گوئی "اتهام و کینه توزی" مشروط گردد چه بلائی بر سر آزادی خواهد آمد؟!!!
همه نظام های استبدادی با چنین بهانه هائی زبانها را گره می زنند. اپوزیسیون ایرانی بایستی از این فرهنگ استبدادی فاصله بگیرد. البته توهین و تخریب مشخص طبق قوانین شناخته شده مطبوعاتی جهانی قابل پیگرد قانونی است.
*5*- در پایان باید باطلاع رسانده شود که اقای م.سحر در مبارزه نظری علیه فاشیسم قومی، جدائی طلبی و تحریف و تخریب تاریخ و فرهنگ ایران، در ایرانگلوبال خوش درخشید و بخشی از نامهربانی ها، تخریب و کینه توزی علیه ایشان؛ تاوان ایستادگی نظری ایشان در برابر ایران ستیزان است.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اقبال اقبالی ..با عرض معذرت چند مورد در باره مقالۀ شما... بزرگترین کشف بشر در فیزیک همین پی بردن به وجود ( هیگز بوزون) بود ولی تا سال قبل بخاطر اینکه بشر به وجود این بوزون دست رسی نداشت ( در معادلات فیزیک تئوری ثابت شده بود بایستی این ذرّه وجود داشته باشد) ثابت کردن وجود فیزیکی این بوزون خیلی مشگل بود و به این خاطر این بوزون به عنوان( God's Particle.. ذرّۀ خدائی ) و حتی در بین بعضی از دانشمندان به عنوان ( ذرۀ موذی و یا Elusive Particle) معروف شده بود . درست روزی که دانشمندان به وجود فیزیکی این بوزون پی بردند و از تمام رادیو تلویزیون آمریکا پخش شد, Lawrence Krauss فیزکدان مشهور امریکائی , از رادیو تلویزیون, چهار ساعت بعد اعلام کرد که بخاطر ثابت شدن وجود فیزیکی این ذرّه , بعد از این, این بوزون به عنوان( Godless Particle و یا ذرّۀ بی خدا ) در بین

دانشمندان نام گرفت. و اما در مورد پیتر هیگز..امروز مطابق است با هشتم اکتبر 2013.و ساعت تقریبآ :9:30 شب به وقت لوس آنجلس هست. کمیتۀ نوبل سوئد هنوز نتوانسته است که با پیتر هیگز تماس تلفنی داشته باشد . شما کی شاهد دریافت جایزه نوبل ایشان شدید و از قول ایشان هم یک کامنتی ذکری هم کردید.؟ ساعت چهار عصر امروز رادیو NPR مکالمۀ تلفنی فرانسوا آنگلرو پیتر هیگز را با یکی از اعضای کمیتۀ نوبل پخش کرد. متاسفانه تلفون پیتر هیگز خاموش بود. این عضو کمیته همچنان اظهار داشت که به تمام تلفون ها موجود پیتر هیگز زنگ زده بود تا خبر تعلق جایزه نوبل در فیزیک سال 2013 را به ایشان که بعدآ در سوئید به ایشان اعطا خواهد شد را بدهد , ولی از پیتر هیگز خبری نبود. البته آقای پیتر قبلآ رونوشتی به دانشگاه ادینبورگ, شهری که من 15 سال زندگی دانشجوی و حرفه ایم را گذرانده بودم , داده است که در هم چنین روزی از طرف ایشان خوانده شود ولی روز پنجشنبه یا آقای پیتر هیگز شخصآ و یا هئیت علمای این دانشگاه این دست نوشت را به استادان و دانشجویان گزارش خواهند داد. اگر وقت کردید لطفآ به این مقاله رجوع کنید..
http://www.telegraph.co.uk/science/science-news/10363947/Peter-Higgs-was-as-elusive-as-his-boson-when-Nobel-Prize-Committee-called.html
بهترین ها را برایتان آرزومندم...
نوشته شده توسط: Anonymous

مرسی عالی بود ،خیلی از پاسختون خندیدم ،ممنون از شما و خانم هدایتی باعث سرور وشادی شدید

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای لاچین فکر نمی کنید شما یک کم زیادی حساس هستید. اگر پادشاه وقت در مدیریت بحران قحطی مقصر قلمداد گردد امری طبیعی است. بدیهی است که شاه را در این قضیه مقصر بدانند. در مقاله فوق ؛ اقای اقبالی به صراحت اقدامات انگلیس ها را عامل اصلی بروز قحطی و مرگ مردم عنوان نمود . ان چه من درک کرده ام اقای اقبالی احمد شاه قاجار را از جنبه ضعف در کنترل بحران مقصر دانست و عامل ثانویه مرگ و میر. به ترک بودن و یا اذری بودن وی هم اشاره ای نداشت. به نظر می رسد این حساسیت و بد گمانی شما است که چنین استنباطی را باعث شده است .اگر ایرانیان از شاهان قاجار انتقاد می کنند به دلیل بی کفایتی انها در اداره کشور بوده و نه اذری بودن ان ها. مگرمصدق که این همه محبوب می باشد ار همان خاندان قاجار نبود؟ و مردم ایران هم می دانستند که وی ازخاندان قاجار است.اگراقای اقبالی اشتباهاتی داشته ضدیت با اذریها را متبادرنمی کند.
.

نوشته شده توسط: Anonymous

(جگر خونم مکن با شعر زیبایت تو دختر)، (توئی غربت زمین را همچو اختر.)، ( بسوزی روزگار! با او به جنگی، از او خوشتر کجا دیدی ملنگی؟!) باسلام خدمت بانوی غزل، امید وارم شعر دیگری در وصف داریوش، مهنوش، در وصف انوشیروان عادل و داد گستر، در وصف خشایارشاه جهان گشا، و معشوقه زیبایش، و فتوحات نادرشاه عالم گیر، و دیگر شاهان و عاشقان سلسله جلیل پهلوی نیز، قصیده های خوش آوازی از این دست بسراید. تا قلوب امت مسلمان را مرهون هنرنمائی خویش بنماید. من شخصا مخالف این جمله ام که یکی از ایرانی ها با حسودی و عصبانیت تمام، نسبت به وی نوشته بود؛ " به بین با کی 75 میلیونیم." در خاتمه سلامتی قلب محبت پیشه وی را از بارگاه آقایش مسئلت دارم. و امید وارم که بزودی به زیارت حضرتش نایل شود. و پیشانی خود در بارگاه وی بر خاک نهد و دل عاشق خود را از برهوت اروپا نجات بخشد. انشا الله.

نوشته شده توسط: Anonymous

مصدق چه کاری در ان زمان کرد و کجا بود که از او انقدر تعریف میکنید. بله مصدق در اروپا بود و با پول ایرانیان در راحتی زندگی میکرد. فقط دایی مصدق فرمانفرما بود که از انبار غله خود یک مقدار در خراسان به ملت داد وان هم اخر اخرها بود و او فرماندار خراسان بود. شاه قاجار و خاندان قاجار که مالکان و اربابان زمینها بودند و غلات را به انگلیسها میفروختند . بله در اذربیجان شرقی و غربی صدها هزار جان باختند و در ارومیه و اطراف ان مسیحیان که اشوری و ارمنی بودند توسط عثمانیها و کردی به نام سمیتگو با اوباشانش مسیحیان را قتل عام کردند. پدر بزرگ من که مرد جوانی بود با خانوده هاشان از ایران گریختند و زمان رضا شاه کبیر ابر مرد ایرانی به یران برگشتند.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای صدارت
با سلام
عکس مورد نظر شما را در سایت پژواک ایران دیدم.
اگرچه به باور من اعدام قتل عمد است، ولی ارتباط اعدام این ده نفر را با قتل وعام نیروهای مجاهد و مبارز در دهه شصت صحیح نمیدانم. شما به چه دلیلی چنین استنباطی کرده اید.

نوشته شده توسط: Anonymous

يکی از گردانندگان سايت ايران گلوبال اظهار نظر آقای م. سحر در مورد مطلب آقای حميد فرخنده را که در گويانيوز درج شده بود، برگرفته و در سايت درج کرده است. آقای م. سحر به جای نقد مطلب آقای حميد فرخنده و بيان نظراتش، پای سازمان ما را بی دليل و بی منطق پيش کشيده و با کينه توزی با سازمان برخورد کرده و اتهامات سنگين زده است.

به اطلاع شما و آقای م. سحر می رسانيم که آقای حميد فرخنده عضو سازمان ما نيست و در گذشته هم به سازمان ديگری تعلق داشته است. نظرات او هيچ ارتباطی به سازمان ما ندارد. او ديدگاه خودش را بيان کرده است. اما او اگر بالفرض عضو سازمان ما هم بود، اين حق را داشت که نظراتش را در رسانه ها بيان کند. نظرات سازمان در اعلاميه ها، بيانيه ها و اسناد کنگره ها اعلام می شود. آقای م. سحر حتی زحمت يک پرسش ساده را به خود نداده است که حداقل آدرس درست به خواننده بدهد.

ما از اينکه آقای م. سحر به جای نقد سازنده، چنين غيرمسئولانه، نادقيق و کينه توزانه برخورد می کند و مطلب آقای فرخنده را که هيچ ربطی به سازمان ما ندارد، بهانه قرار داده و هيستری ضداکثريتی خود را نشان می دهد، متاسفيم. ولی نسبت به برگرفتن اين مطلب از کامنت گويانيوز و درج آن در ايران گلوبال معترضيم. ما به پای بندی شما نسبت به آزادی بيان و فراهم آوردن امکان بيان نظرات گوناگون، آگاهيم، ولی درج مطالب پر از اتهام و مملو از برخورد کينه توزانه، نه تنها آزادی بيان نيست، بلکه لطمه زدن به آن است. اين برخوردها به رشد فرهنگ تعامل و دمکراتيک که ايران گلوبال در پی نهادينه کردن آن است، کمکی نمی کند و به فرهنگ تخريب و اقتدارگرايانه دامن می زند.

از دوستانی که در بخش کامنت و يا در مقالات خود نسبت به شيوه برخورد آقای م. سحر اعتراض کرده و نقد سازمان ما نسبت به خط مشی سال های اول انقلاب را خاطر نشان شده اند، متشکريم و اميدواريم که مديريت سايت ايران گلوبال نسبت به درج چنين مطالبی بازنگری کند و اجازه ندهد که به تعهد ايران گلوبال نسبت به آزادی بيان صدمه بزند.

دبيرخانه شورای مرکزی سازمان فدائيان خلق ايران (اکثريت)

٨ اکتبر ٢٠١٣
نوشته شده توسط: Anonymous

اقای شاهد کاش می شد این تبادل نظر را جوری پیش می بردیم تا به ما کمک می کرد به طور نسبی هم شده به درک مشترک برسیم و یا به حقیقت نزدیک تر شویم . متاسفانه این امر و شوق را شما ایجاد نمی کنید لذا این اخرین صحبتم با شما می باشد . عزیز من من کی گفتم که دیگران به نظرم احمق هستند . اگر کشورهای اروپایی و یا امریکا دور خود دیوار چین کشیده اند پس این همه ایرانی و مردمان سایر کشور ها در همان اروپا و امریکا چکار می کنند . به سایر موارد هم نمی پردازم . خدا نگهدارتان

نوشته شده توسط: Anonymous

حالا حرف اصلی چيست؟ حرف اصلی همان موضوع فعاليتهای به اصطلاح ديپلوماتيک دولت «عزيز» و «خدمتگزار» است. چراغ سبز به حسن روحانی است برای اين که در مذاکرات اتمی، آن قدر امتياز بدهد که امکان کاهش تحريمها فراهم شود. به زبان ساده تر اعلام آمادگی برای خوردن فقط يک جرعه از جام زهری است که رفسنجانی ـ روحانی پيش روی خامنه ای قرار داده اند. فقط يک جرعه به اندازه يی که به قول امام جمعهٴ نمره موقتش با کاهش تحريمها «فضای تنفسی» برای نظام ايجاد شود.

بالاخره خامنه ای به ناچار به صحنه آمد تا در آستانهٴ دور دوم مذاکرات 5+1 تکليف نظام در گل ماندهٴ ولايت را مشخص کند، اما هم چنان تلو تلو خوران ظاهر شد.

گفت هم خوشبينم و هم بدبين. نسبت به «هيأت ديپلوماسی ملت عزيزمان و دولت خدمتگزارمان خوشبين هستيم» ولی «به آمريکاييها البته بدبينيم». اين است نمودی آشکار از تلوتلو خوردن. دولتی را که شنبهٴ گذشته لنگهٴ نعلين به سويش پرتاب کرده و در طول هفته هم زير رگبار لنگه کفشهای مطبوعاتی قرار داده، حالا «عزيز» و «خدمتگزار» معرفی می کند. جنبهٴ ديگر عدم تعادل اين است که می گويد، به دولت خدمتگزار خوشبينم، از «تحرک ديپلوماسی دولت حمايت» و «پشتيبانی» می کنم و به آن «اهميت» می دهم و «احترام» می گذارم، اما به آمريکا که فعلاً مذاکره با آن موضوع اصلی اين ديپلوماسی است بدبينم.

ملاحظه می کنيد که چه حرف متناقض و نامتعادلی است. بالاخره اين دولت «عزيز» و «خدمتگزار» بايد برای مذاکره و معامله برود يا نرود؟ اين را به صراحت نمی گويد، يعنی نمی تواند بگويد، از تيغ کشهای باند خودش می ترسد، از واکنش پاسداران و بسيجيان هراسان از آينده وحشت دارد، در نتيجه نمی تواند حرفش را واضح و روشن بيان کند.

حالا حرف اصلی چيست؟ حرف اصلی همان موضوع فعاليتهای به اصطلاح ديپلوماتيک دولت «عزيز» و «خدمتگزار» است. چراغ سبز به حسن روحانی است برای اين که در مذاکرات اتمی، آن قدر امتياز بدهد که امکان کاهش تحريمها فراهم شود. به زبان ساده تر اعلام آمادگی برای خوردن فقط يک جرعه از جام زهری است که رفسنجانی ـ روحانی پيش روی خامنه ای قرار داده اند. فقط يک جرعه به اندازه يی که به قول امام جمعهٴ نمره موقتش با کاهش تحريمها «فضای تنفسی» برای نظام ايجاد شود.

اما چرا خامنه ای نمی تواند حرف خود را صريح بزند و عوامل باندش را هم تعيين تکليف کند و مجبور است همان طور که در يادداشت روز کيهانش نيز آمده، حرفش را در لفافه های مختلف بپيچد؟

علت روشن است، چون نظام فرتوت و شقه شقه ولايت، ظرفيت حتی يک قطره زهر يعنی کوتاه آمدن، عقب نشينی و امتياز دادن واقعی را هم ندارد.

از طرف ديگر بحرانها از جمله تحريمها چنان به خفگی نزديکش کرده که مجبور است حتی به ميزان محدود امتياز بدهد به اين که اندکی «فضای تنفسی» برايش ايجاد شود. حرف روز جمعهٴ صفار هرندی از مهره های باند خامنه ای قبل از نمايش جمعه و حرف آخوند صديقی در نمايش جمعه هم همين بود.

حالا خامنه ای ظاهراً به يک قطره زهر تن داده، اما هنوز نخورده، اين طور دچار رعشه شده و تلوتلو می خورد، بايد ديد که آيا می تواند تا آخر پای اين امضايی که به روحانی داده بايستد. نتايج مذاکرات رژيم با 5+1 در 23 و 24مهر پاسخ اين سؤال را خواهد داد.
نوشته شده توسط: Anonymous

ناتان یاهو در این عکس پاسخ میدهد؛ منظور من آن جین نیست که نصفش زیر پالتوی اسلامی زندان است. جین زمانی جین است که همه اش عیان باشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

مسخره تر از شعر های این مهنازی بازی بازی در جائی نخوندم . واقعن که بجای شعر شعر مر مر مر است!

نوشته شده توسط: Anonymous

1- انتخابات بدون احزاب مخالف نمی تواند آزاد باشد. 2- توهین در کل زشت است. اما در سنت ادبی فارسی، «هجو» دارای توهین و فحش است. 3- توهین به یک سیاستمدار ربطی به رأی دهندگان ندارد. چه بسا خود رأی دهندگان بعد از مدتی هزار و یک فحش و توهین به سیاستمدار نثار کنند.4- با صدتا روحانی هم ماهیت حکومت همین است که هست.5- آنها چند نفر را آزاد میکنند از طر ف دیگر هزار نفر را به زندان می چپانند و هر روز بر شدت اعدامها میافزایند. آدام باید خیلی بچه ی سیاسی باشد که گول این چیزها را بخورد. 6- عقلی که به روحانی امید می بندد ، هنوز خیلی خام است.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای م. سحر، شخصیت یزید ابن معاویه را در اذهان زنده میکند، که با نوشته اش مردم را ارشاد میفرماید. او با لشگر منطق خود، چراغ نور را در مکتب حمله، شعله ور میکند، نوشته او مثل غزلهای آیت الله خمینی پر از منطق عاشقانه است. و این ترانه محلی را به خاطر می سپارد، که میفرماید : اگر تو بی نظیری، خایی مرا بگیری، نه تنی مرا بگیری! .. آخر ترا گیرم، نه تنی مرا بگیری، مگر من بمیرم." خداوند تبارک و تعالی حضور ضد ترک، ضد عرب، وهمچنین جیغ و داد های دشمن شکن وی را از محفل هیاهوی دوستان ایران گلوبال کم نفرماید. تی ما را آبرو نبر، ده ری! التماس دعا.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

« اتهام» چه معنی دارد؟ معنی اتهام را از دو لغت نامه ی معتبر نقل میکنم: 1- فرهنگ معین: اتهام : الف- « ع. ( یعنی واژه ی عربی ست)؛ تهمت نهادن برکسی، افتراء،کسی را بچیزی تهمت کردن.ب-مص ل. ( یعنی مصدر لازم) : تهمت پذیرفتن، بد نام شدن. 2- فرهنگ بزرگ سخن از دکتر حسن انوری: اتهام: [عر.] (اِمص.یا اسم مصدر):نسبت دادن گناه یا خطایی به کسی ».
از اصول سایت یکی این است که نوشته « فاقد اتهام به اشخاص حقیقی و حقوقی باشد.» اینجا منظور از اتهام تنها اتهام جنایی، یا مالی، یا اخلاقی نیست. بل اتهام شامل مسایل سیاسی و شخصیتی هم میشود.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای تجلی شما میفرمائید: ( جهانی شدن همان است که تحت عنوان دهکده جهانی ؛ شرکت های فرا ملیتی ؛ انحصارات بین المللی و ... بسیار یاد می شود . اکنون سرمایه به چنان درجه ای از رشد و گسترش رسیده که هر چه به جلوتر می رویم ؛ هر چه بیشتر مرزهای ملی حالت صوری دارند به خوذشان می گیرند .) حال بر روی این جمله شما تاکید میکنیم. ببینم هدفتان از بیان این جمله چیست. اکنون سئوال این است که؛ آیا شما از بیان "دهکده جهانی" و به "حالت صوری" در آمدن مرز ها" منظورتان این است که تقریبا در همه جای دنیا، مرزها برداشته شده اند، و مردم، جهان وطنی شده اند، و هر کس درهر کشوری که بخواهد میتواند زندگی بکند؟ اگر منظورتان این است؟ که این تخیلی بیش نیست. و حتی ذره ای با واقعیت همخوانی ندارد. چون اگر یک ایرانی و یا غیره بخواهد بکشور آمریکا و یا اروپا مسافرت بکند، باید ماهها، حتی سالها در صف ویزا در مقابل سفارتخانه ها

سرگردان بشود. تازه آنهم معلوم نیست، که ویزائی گیرش بیاید یا نه! درحقیقت برای سفر به آمریکا و اروپا که تقریبا غیر ممکن بنظر میرسد، باید با گرو گذاشتن سند مالکیت منزل خود، و یا ضمانت اندوخته کلان مالی، در سفارت کشور مربوطه، فرد مسافرت کننده، باید متعهد بشود که بعد از سپری شدن مدت مسافرت، بلافاصله کشور مربوطه را ترک کند. در اینجا از دهکده جهانی، و صوری شدن مرزها، که شما ادعا میفرمائید، هیچ خبری نیست! آقای تجلی! با عرض به محضر مکرمتان، بنظر میرسد که شما ناسیونالیسم کشورهای اروپائی و آمریکائی را، یا نمی شناسید، که چگونه دور کشور های خود دیوار چینی کشیده اند. و یا میشناسید، و بقول خودتان بقیه را احمق به حساب میاورید، و مدام از دهکده تخیلی جهانی، و مرزهای صوری، اظهار افاضات میفرمائید. اما سئوال مشخص من ازشما این است که؛ استقلال ملتهای مختلف غیر فارس در جغرافیای ایران، و بدست گرفتن حق اختیارات خویش برای ایجاد خود گردانی، حق تحصیل به زبان مادری، ایجاد زندگی بهتر و خارج شدن از زیر یوغ استعمار و استثمار داخلی " ایران ـ فارس" چه ربطی به انحصارات سرمایه داران جهانی و بانکهای بین الملی دارند، که برای غارت منابع و ثروت کشورها حد و مرزی نمی شناسند؟ آیا از نظر شما چون سرمایه داران بزرگ، تراست و کارتلها، و بانکهای غول پیکر جهانی، و پدیده "گلوبالیزاسیون" یعنی چپاول یکرفه ثروت کشورهای توسعه نیافته، در سطح وسیع و فراتر از مرز ها عمل میکنند، دیگر ملیتهای جغرافیای ایران نباید برای بدست گفتن اختیارات خود، و کسب حق تعیین سرنوشت مبارزه بکنند؟
نوشته شده توسط: Anonymous

جنگ داخلی تازه اغاز شده است

نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان... نمیدانم چرا بعضی از افراد از ترک و فرهنگ ترکی و از حرکت ملی و ( تکاملی) ملتهای غیر فارس آنقدر به وحشت اقتاده اند که حاضر هستند مقاله های چاپ و نوشته شده دیگران را هم تحریف کنند و بدون اینکه از نویسنده معذرت بخواهند و بنا بر باورهای سیاسی , اجتماعی و .... به نفع خود تغیر می دهند... آقای اقبال اقبالی یکی از این اقراد هستد که نوشته های ایشان برای ما آزربایجانی ها پوشیده نیست. چکیدۀ مقالۀ بالا به توسط ایشان چیزی نیست جزء کوبیدن احمد شاه قاجار. و چون ( قاجار) رابطه نزدیکی با ( ترک ) دارد پس چه بهتر که هولوکاست ایرانی را تنها به گردن احمد شاه بیاندازیم تا آن نتیجه که می خواهیم بدست آورده شود. آلبته من هیچ وقت مدافع شاهان بی لیاقت قاجاریان و پهلویان نبوده و نخواهم بود. ولی آیا تا بحال کسی این تیتر را ( زنده یاد محمد مصدق , نوۀ قاجاریان) را از این پان فارسها

نوشته شده اش را دیده است؟.. دوستان , کتاب خیلی مهمی که بدست توانای پژوهشگر آقای محمّد قلی مجد نوشته شده است به این مضمون..The Great Famine and Genocide in Persia, 1917-1919. که بوسیلۀ University Press of America با شماره ISBN 0-7618-2633-5 به چاپ رسیده است . من شخصآ مطالعۀ این کتاب را به همۀ وطن پرستان واجب تر از قران و دیوان حافط می دانم...دوستان من آقای اقبال اقبالی را به چالش دعوت میکنم به این مضمون که ایشان بفرمایند که..
1- در کدام پاراگراف این کتاب با ارزش 158 صفحه ای آمده است که ( احمد شاه قاجار ) مسئول این فاجعه است؟
2- در کدام صفحه و در کدام سطر این کتاب اسم ( احمد شاه قاجار ) بکار برده شده است؟
دوستان ..در هیج صفحه ای..در هیچ پاراگرافی وبالاتر از همه در هیچ سطری اسم ( احمد شاه قاجار ) در این کتاب نیامده است. نمونه های از تحریف ها که آقای اقبال اقبالی به احمد شاه فاجار نسبت داده است..
(( احمد شاه بزرگترین محتکر غلات در زمان قحطی بود.))....((.احمدشاه با وجود قحطی فراگیر حاضر به توزیع گندم های انبار شده در میان مردم نبود))....((شاه قاجار گندم مورد نیاز مردم برای پخت نان را جز به قیمت روز نمی فروخت))..((يكي از محتكران عمده غلات، احمدشاه جوان بود كه تن به پيشنهاد خريد منصفانه رئيس الوزراي خود نيز نميداد و مقادير زیادی گندم و جو در انبارها ذخيره كرده بود. شاه قاجار در برابر پيشنهادهاي خريد صدراعظم خود اظهار ميداشت « جز به قيمت روز به صورت ديگر حاضر براي فروش نيستم».))..... آقای اقبال اقبالی این نوشته ها در کدام صفحه هستند؟ لطفآ مرا یاری بفرمائید...شما نوشته اید که ((عکس های مربوط به تلفات قحطی برگرفته از کتاب دکتر مجد و دیگر منابع تاریخی.)) ....آقای اقبال اقبالی لطفآ یکی از عکس های چاپ شده در کتاب آقای دکتر مجد را انتشار دهید تا با این عکسها زیاد اشنا شویم. چون در کتاب ایشان حتی یک عکس هم چاپ نشده است..
دوستان من تنها به یک پاراگراف اشاره میکنم که آگاه شویم که چطور ترجمه بی مسئولبت, فاعل یک جمله را 180 درجه عوض میکند. اقای اقبالی در مثال بالاآورده اند که ...((..نیروهای انگلیس تمام محصولات کشاورزی را با قیمت بالا از کشاورزان می خریدند و برای سربازان خود حتکار می کردند .. فاعل در این جمله .. نیروهای انگلیس است)).. متن اصلی به زبان انگلیسی در صفخه 79 و در سطر 25 این چنین است.....,Unfortunately the sufferings of the people are aggravated by the hoarding of grain by RICH MERCHANTS who desire to sell it at large profit to the British for their troops. آقای اقبال اقبالی فاعل در این متن اصلی ( تاجران ثروتمند است نه احمد شاه قاجار..).. بهترین ها را برایتان آرزومندم..
نوشته شده توسط: Anonymous

در کتابهای درسی و غیر درسی پانفارسیسم، تمام عقب ماندگی های ایران و پیدایش فاناتیکیسم را به اعراب نسبت داده بودند‌، و ما در گذشته تصور می کردیم که این همه امامزاده حسن و داوود و اخیرآ امامزاده بیژن و امامزاده سیّار را عربها برایمان ساخته اند، بعد از خواندن شعر شما تازه متوجه شدم که این استعداد امامزاده سازی در پیش ایرانیان است و بس، سنگسار و پرتاب کردن زنان از کوه به جرم رابطه نامشروع هم جزو استعدادهای امزاده سازان است، اگر اینطور نبود که این همه انبوه مردم از دو نصف شب برای دیدن صحنه های اعدام و تماشای جانکندن انسانی بالای دار، خود را به محل اعدام نمی رساندند، در ضمن ثروت ایران حاصل غارت نفت اعراب الحواز و عبادان می باشد، که کودکان فقیر عرب بر روی دریای نفت، آب آشامیدنی ندارند و زمستانها از بی نفتی در سرما می لرزند،

نوشته شده توسط: Anonymous

در جواب تجلی: وقتی شرایطی را در دنیای مدرن با وضع عقب مانده در ایران مقایسه میکنید به اصطلاح مقایسه سیب و گلابی میفرمایید. در دنیای مدرن همگرایی در جوی از احترام متقابل به فرهنگ و زبان همدیگر است که محقق میشود نه با تحقیری که در ایران حاکم است. فرهنگ حاکم در ایران به فرهنگ و زبان ترکی نفرت دارد و این حتی در ادبیات فارسی موجود است پس چطور میتوان متصور شد بین این دو فرهنگ و ملت اتحاد باشد؟ اتحاد ظاهری هم که تاکنون پابرجا مانده در فضایی از زور بوده با کوچکترین جو آزاد به هم خواهد ریخت. اینهم که میفرمایید افکار جدایی طلبانه در خارج بیشتر است دلیلش در همین مقاله موجود است: هر شهروند ایرانی به محض دسترسی به منابع آزاد و زندگی در جهان آزاد به ماهیت فاشستی حاکم در ایران در ۹۰ سال گذشته پی میبرد. در داخل هم این فضا با اینترنت و رسانه ها کم کم دارد فراهم میشود به زودی منتظر نتایجش باشید.

نوشته شده توسط: Anonymous

چناب اقای شاهد رشتی با سلام
تا جایی که به یاد دارم من یک بار و انهم در رابطه با مقاله ای دیگر از جهانی شدن صحبت کردم . اینکه می گویید تکیه کلام من گفتن جهانی شدن است عجیب است . اما جهانی شدن همان است که تحت عنوان دهکده جهانی ؛ شرکت های فرا ملیتی ؛ انحصارات بین المللی و ... بسیار یاد می شود . اکنون سرمایه به چنان درجه ای از رشد و گسترش رسیده که هر چه به جلوتر می رویم ؛ هر چه بیشتر مرزهای ملی حالت صوری دارند به خوذشان می گیرند . ضمنا من نکفتم ایرانیها تنها از یک نژادند . ترکمن ها از نژاد ترک هستند . باز می گویم ایرانیها از هر نژاد و ملتی باشند برایم محترمند . اذری ها و کردها حتی اگر جدا شوند از ایران باز باید دوستشان داشته باشیم زیرا ان ها ایرانی اند از جمله و حتی از جنبه نژاد .

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای فرخنده با سلام
1-اگر مانند شما به تحولات داخل ایران بنگریم، باید به دلیل 18 میلیون رای آقای روحانی از نقد یا هجو وی خوداری نمود. زیرا بخشی از حاکمیت، شیوه عملشان در سیاست خارجی تغییر کرده یا بدلیل فشار های خارجی و داخلی مجبور به نرمش قهرمانانه شده اند. آیا ماهیت جمهوری اسلامی دگرکون شده است؟ آیا به مطالبات مردم یعنی دمکراسی و عدالت اجتماعی پاسخ داده شده است؟ آیا اساسن با آمدن امثال روحانی چشم انداز سیاست های جمهوری اسلامی تغییر کرده است؟ 2- ببینید، ملیون ها آلمانی به آدلف هیتلر رای دادند، و ایشان با رای اکثریت آلمانی ها در ابتدا رایش کانسه لیر شد. آیا باید به او احترام گذاشت؟ در ابتدای انقلاب آیت الله خمینی با تکیه به چنین توهمی یعنی مشروعیت و مقبولیت عمومی به نفی تمامی مطالبات عادلانه مردم ایران پرداخت. به سرکوب خلق های ایران همت گماشت. ابتدایی ترین خقوق زنان ایران را پایمال نمود.

حق کارگران و زحمتکشان را در ایجاد تشکل های مستقل از آنان سلب نمود. هزاران نفر را زندانی نموده و در روزهای پایانی زندگیش دستور اعدام های سراسری را صادر نمود. حال ما باید به دلیل اینکه ایشان طبعا طرفدارانی داشته از او با "احترام " یاد کنیم؟ او را هجو نکنیم، به او که به تمام ارزش های مردم ایران و جهان توهین کرده، احترام گذاشته شود؟ من شما را به چیزی متهم نمی کنم، شما آزادید که از جمهوری اسلامی و ریس جمهوری منتسبش حمایت کنید، اما تلاش نکنید با این استدلال ها مهر سکوت بر لب دیگران بزنید. آقای فرخنده سالها پیش زنده یاد عشقی جنین می سراید: پدر ملت ایران اگر این بی پدر است .....
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقای یا خانم تجلی محترم ,
متاسفانه به عنوان یک فرد تهرانی , که خودم و والدینم در تهران به دنیا آمده و بزرگ شده ایم , در واقع من نسل سوم یک خانواده تورک آذربایجانی مهاجر به تهران میباشم , باید به عرض برسانم که مشاهدات حضرت عالی , به هیچ عنوان واقعی نمیباشد , به نظر میرسد شما , به قول ما بچه تهرونی ها , برای رو کم کردن مخالفان خودتان , با عرض معذرت , واقعیتها را وارونه نشان میدهید . هر فردی که قدری در خیابانهای تهران قدم بزند , تورک ستیزی و عرب ستیزی را به وضوح میتواند ببیند , اگر کسی کوچکترین اشتباه سهوی انجام دهد , فورا از طرف فارس ها با این سوال تحقیر آمیز مواجه میشود , مگه ترکی ؟ ,خدا ان روز را نیاورد که فرد خطا کننده واقعا تورک باشد , که دیگر روزگارش سیاه است .اوایل فکر میکردم تورک ستیزی تنها در تهران رایج است , اما چند وقتی که از طرف شرکت به شهرهای فارس نشین مانند

نوشته شده توسط: Anonymous

او توانست با به اسارت گرفتن آمیتیس (دختر آخرین پادشاه ماد) و تهدید مبنی بر شکنجه او و فرزندانش، شاه را وادار به تسلیم کند و سپس با کشتن شوهر آمیتیس، او را به همسری خود در آورد. در نهایت نیز شاه نگون‌بخت و شکست خورده در بیابانی دورافتاده رها شد تا از گرسنگی و تشنگی جان بسپارد.
در تاریخ ایران کمبریج به سرپرستی ایلیا گرشویچ آمده است که «گرایش مردم ماد نسبت به کورش خصمانه بود» (ص ۲۴۱). او هگمتانه را غارت کرد و برخی از مادها را به بردگی گرفت» (ص ۲۴۰)... ادامه.
با اینکه مادها دستکم دو بار در زمان داریوش کوشیدند تا استقلال خود را از سلطه هخامنشیان باز یابند، اما در هر دوبار با سرکوب خشونت‌بار داریوش مواجه شدند و ۳۸٫۰۰۰ نفر از آنان قتل‌عام گردیدند. چنین بود که هویت و تمدن ماد از میان رفت و از صفحه تاریخ محو شد...

اخیراً مطلبی به فراوانی و با عنوان‌هایی شبیه به «کورش پادشاهی که تنها یک زن داشت» در اینترنت منتشر شده است. در بخشی از آن گفتارها به سخنی از این نگارنده نیز استناد شده است که تاریخ مرگ کاساندان را معین کرده بودم (بنگرید به: «تاریخ‌های روزشمار ده رویداد از زمان کورش»). اما چنین ادعایی درست نیست. کورش بطور همزمان دستکم دو یا سه زن رسمی داشته است: «آمیتیس» خواهر ماندانا و خاله خودش که او را پس از اشغال کشور ماد و پس از کشتن شوهرش تصرف کرده بود؛ «کاساندان» دختر فرناسپ که ظاهراً زن اصلی حرمسرا و مادر ولیعهد بود؛ و «نییِتیس» دختر آماسیس دوم فرعون مصر که کاساندان نگران توجه زیاد کورش به او بود.

چهارمین زن که کورش خیال تصرف او را در سر داشت، «توموروس/تومیریس» ملکه و شاه ماساژت‌ها بود که به کورش جواب رد داد و در نهایت کورش جان خود را بر سر این آخرین هوس خود نهاد. هوسی که پیش از آن شوهر و پسر توموروس را قربانی آن کرده بود و به اندرزهای خردمندانه آن زن که او را از زیاده‌خواهی و خشونت برحذر می‌داشت، بی‌توجه بود.
به گزارش گزنفون، کورش در برابر لشکر سراسر مسلح خود نطقی ایراد کرد که خلاصه آن چنین است: «امروز همه نعمت‌های آسمانی در اختیار ماست تا به تارومار دشمنی بپردازیم که در خواب است. جوایز این کشتار از برای شما طلا و اموال و نام نیک و آزادگی است. ما در صبح زود در حالی به شهر حمله می‌کنیم که مردم در بستر ناز و خوشی آرمیده‌اند. ما مشعل‌های بسیار و قیر فراوان در اختیار داریم و خانه‌های آنان جملگی از چوب خرما است. سربازان ما خانه‌های آنان را به سرعت آتش خواهند زد و آنان یا باید بگریزند و یا در میان شعله‌های آتش بسوزند».
یکی دیگر از دروغ‌های کورش‌پرستان و انتساب سخنان و نقل‌قول‌های خیالی به کورش این است که از قول او آورده‌اند: «برای نبرد با تاریکی شمشیر نمی‌کشم، چراغی می‌افروزم». اما این سخن از اصل و اساس ساختگی نیست. بلکه شکل تغییریافته و تحریف شده آن سخن کورش است که گزنفون نقل کرده و در آن اشاره شده است به نبرد با مردمی که در تاریکی شب خفته‌اند، با مشعل آمیخته به قیری که خانه‌هایشان را به آتش می‌کشد. بطور خلاصه مفهوم این عبارت چنین است که به مردمی که در تاریکی شب خفته‌اند با مشعل آغشته به قیر هجوم می‌برم.
خانم مهناز هدایتی .. لطف کنید در باره ( حقوق بشر ) این جنایت کار مطالبی درج بفرمائید.. خیلی خوشحال خواهیم شد.
نوشته شده توسط: Anonymous

خانم مهناز هدایتی.. کاش تا انداره ای زحمت می کشیدید تا مطمئن باشید که کسی که در آن مقبره که به ( آرمگاه کوروش) معروف است که به سبک یونانی ها ساخته شده است واقعآ کوروش است که آسوده خوابیده و نه کس دیگر. اگر طرز کشته شدن این جنایت کار تاریخ را مطالعه میکردید شما هم مثل من و مثل هزاران افراد دیگر شک می کردید که در آن مقبره کسی به نام کوروش نخوابیده است. هرچند که احترام به آن مقبره بایستی برآورده شود. برای اشنائی شما به این جنایت کار تاریخ نظر شما را به چند نوشته به وسیله یک پژوهشگر ایرانی در این باره جلب میکنم..
1-کشور و تمدن ایرانی مادها چنان به دست کورش نابود و غارت شد که تقریباً هیچ یادمانی از آن برجای نمانده است. نه اثری از خط و زبان و قوانین، و نه نشانه‌ای از هگمتانه و دیگر شهرهای بزرگ. تباهی ماد چنان گسترده بود که امروزه عده‌ای از پژوهشگران بر این گمانند که چیزی با...

که چیزی با نام تمدن ماد وجود خارجی نداشته است...
2-اگر کورش سه کشور و تمدن درخشان ماد، لیدی و بابل را از میان نبرده بود، ای بسا انسان امروز در جهانی زیباتر، شادتر و خوشبخت‌تر زندگی می‌کرد.
کشور و تمدن ایرانی مادها چنان به دست کورش نابود و غارت شد که تقریباً هیچ یادمانی از آن برجای نمانده است. نه اثری از خط و زبان و قوانین، و نه نشانه‌ای از هگمتانه و دیگر شهرهای بزرگ. تباهی ماد چنان گسترده بود که امروزه عده‌ای از پژوهشگران بر این گمانند که چیزی با نام تمدن ماد وجود خارجی نداشته است.
یکی دیگر از ادعاهای نادرست کورش‌پرستان و آسیب‌هایی که با پرچم ایران‌دوستی به ایران می‌زنند، این است که سعی می‌کنند کورش را بنیانگذار کشور ایران معرفی کنند. در حالیکه نه تنها در اسناد تاریخی چنین ادعایی نیامده، که حتی در زمان کورش و هخامنشیان چیزی به نام کشور «ایران» وجود خارجی نداشته است. اما اگر منظور کشوری است که بعدها ایران نامیده شد، در اینصورت باید گفت که قدمت این کشور و تمدن بسا بیش از زمان کورش است و چنین ادعایی موجب بی‌قدر کردن قدمت تاریخی یک تمدن کهنسال خواهد بود. کمترین آسیب چنین ادعایی این خواهد بود که مدعیانش نخواهند توانست از قدمت تمدن بیش از ۲۵۰۰ سال و دستاوردهای علمی و اجتماعی آن سخنی بگویند و یا از آن دفاع کنند. دوستی خاله خرسه که می‌گویند همین است.
کورش بزرگ در متن عهد عتیق (تورات) گرامی داشته شده و نجات‌دهنده یهودیان از اسارت هفتاد ساله در بابل معرفی شده است. اما در همان کتاب او مجری خواست و اراده و این سخن خدای بزرگ برای نابودی بابل نیز بوده است: «من خود بر ضد بابل بر خواهم خواست و آنرا نابود خواهم کرد. نسل بابلیان را ریشه‌کن خواهم کرد تا دیگر کسی از آنان زنده نماند. بابل را به باتلاق تبدیل خواهم کرد تا جغدها در آن منزل کنند. با جاروی هلاکت بابل را جارو خواهم کرد تا هر چه دارد از بین برود (کتاب اشعیا، باب ۱۴، بند ۲۲ و ۲۳)»؛ «پس از هفتاد سال، پادشاه بابل و قوم او را بخاطر گناهانشان مجازات خواهم نمود و سرزمین ایشان را به ویرانه‌ای ابدی تبدیل خواهم کرد (کتاب اِرمیا، باب ۲۵، بند ۱۲)». شواهد تاریخی و باستان‌شناختی نشان می‌دهد که این خواست در عمل به دست کورش اتفاق افتاد و پس از حمله کورش به بابل تمدن کهن و باشکوه آن برای همیشه از میان رفت.
یکی دیگر از کارهایی که پس از تجاوز کورش هخامنشی به بابل و تصرف آن متداول شد؛ مصادره املاک، مجتمع‌های مسکونی، زمین‌های زراعی و نیز منافع حاصل از آنها به نفع سرداران سپاه و خاندان سلطنتی بود. املاک مصادره شده به نفع نظامیان و سرداران سپاه متناسب با نوع خدمت یا خوش‌خدمتی‌هایی بوده است که به حکومت می‌کرده‌اند. این املاک و زمین‌ها گاه به اندازه‌ای بزرگ بوده‌اند که در آنها استحکاماتی با برج و بارو ساخته می‌شد، پاسدارانی برای مراقبت از آنها گماشته می‌شدند و انبوهی از بردگان در آنجا به کار گرفته می‌شدند. گاه نیز متصرفین، این زمین‌ها را تفکیک می‌کردند و در قطعات کوچکتر به صاحبان اصلی آن و مردم بابل اجاره می‌دادند. مردم علاوه بر آنکه موظف بودند اجاره‌بهای زمین را به موقع بپردازند، وظیفه داشتند تا در ازای هر خانواده یک سرباز در اختیار سپاه هخامنشی بگذارند.
گزنفون نیز از مصادره خانه‌های مردم توسط کورش و به نفع سردارانی که مجاهدت بیشتری کرده بودند، یاد کرده است
یکی دیگر از جنگ‌های کورش که منجر به نابودی تمدنی کهن شد، غلبه او بر مادها و تسخیر شهر هگمتانه (همدان/ اکباتان) بود. غلبه‌ای که با مساعدت اشراف و فئودال‌ها صورت پذیرفت و منجر به غارت هگمتانه و به بردگی کشیدن گروهی از مردم آن شد.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب جمال / پاسخ بسیار ساده است ؛ خانم مهناز نوشته خود را برایم ارسال کرد؛ با وجود اینکه با نگاه نویسنده توافقی نداشتم ولی از آنجا که ایران گلوبال با سانسورمخالف است ؛ آن را منتشر کرده ام . همچنین در پاسخ به «جناب شاهد» مسئول کامنت ها کارش را دقیق و درست انجام می دهد و 6 عضو مدیریت سایت برکارش نظارت دارند. بنابراین کامنتی که فاقد توهین ؛ متلک و تهمت نباشد؛ مشکلی برای انتشار ندارد.

نوشته شده توسط: Anonymous

م. سحر که در ابتدا منتقدان خود را بزدل خواند. ولی اینقدر شجاع نیست که به انتقادات مشخص خوانندگان خود پاسخ گوید . من همچنان منتظر پاسخ ایشان هستم

نوشته شده توسط: Anonymous

مهناز عزیز، پس با این حساب آرامگاه کوروش می شود همانند کعبه برای طواف زائران پانفارسیست، بهتر است شما هم بعنوان متولی باشی در آنجا مشغول کار شوید تا از نذورات ذائران بهره مند شوید، فکر می کنم شغل پر در آمدی باشه،

نوشته شده توسط: Anonymous

فرض نظام اسلامی در کوردستان و اذربایجان چند شهر پارس نشین زیر یک ملیون ایجاد کند .ایا این مردم پارس زبان میتوانند پس از استقلال کوردستان و ترکستان ادعا ی استقلال و جدائی از کوردستان بزرگ و اذربایجان را داشته باشند و نیمی از کوردستان کنونی و اذربایجان را از ان خود بدانند؟ ایا سرنوشت ارامنه در انتظار انها نیست؟

نوشته شده توسط: Anonymous

هفته نامه ی آلمانی اشپیگل: منشور حقوق بشر” کوروش” دروغی بیش نیست- بابک شاهد
اؤیرنجی سسی: هفته نامه ی بین المللی اشپیگل که از نشریات معتبر جهانی می باشد و به چندین زبان رایج بین المللی منتشر می گردد در شمارگان اخیر خود به بررسی و بازخوانی علمی برخی از ادعاهای تاریخدانان ایرانی پرداخته است. این نشریه در مصاحبه و تبادل اندیشه با اساتید تاریخ برخی از دانشگاه های آلمان به درج سلسله مطالبی با عنوان “شکستی برای یک پروپاگاندای[i] باستانی” مبادرت ورزیده است که تاکنون دو سری از آن منتشر شده است. در نخستین شماره از این سلسله مطالب، این هفته نامه به بررسی ادعای ایرانیان مبنی بر این مورد که “کوروش” پادشاه باستانی ایران، پادشاهی عدالت گستر بوده است که دارای قدیمی ترین منشورحقوق بشر است پرداخته و به یافته های جالبی دست پیدا کرده است.
در ابتدای این مقاله، نویسنده ی مطلب به بیان تاریخچه ای از فخر

فخرفروشی های محمدرضا شاه پهلوی، شاه سابق ایران به کوروش و به یادآوری هزینه های هنگفت وی در برپایی جشن های دوهزاروپانصد ساله ی ایران می پردازد که چگونه هزینه های صرف شده برای این جشن ها رکورددار هزینه نمودن برای یک جشن در تاریخ جهان گردید و در آن، محمدرضا شاه در میان مهمانان دعوت شده از اقصی نفاط جهان، کوروش و تمدن آریایی را تمدنی کهن و برتر نامید. نویسنده ی این مقاله آقای “ماتیاس اسچولز[ii]” در باب هزینه های صرف شده برای این جشن، چنین می نویسد:
“اما نکته ی جالب که گیج کننده است این می باشد که صد میلیون دلار هزینه ی این جشن ها برای بزرگداشت این پادشاه پارسی (کوروش) بود.”[iii]
به دنبال این اظهار شگفتی، این نشریه به بیان داستان فریب سازمان ملل از خاندان پهلوی بخصوص خواهر دوقلوی شاه می پردازد و چنین ادعا می نماید که، در گرماگرم برگزاری این جشن های باشکوه خواهر دوقلوی شاه ایران در ۱۴ اکتبر راهی ساختمان مرکزی سازمان ملل در نیویورک گردیده و با “شیتو او تانت”[iv] دبیر عمومی وقت سازمان ملل ملاقات می نماید. در این ملاقات وی هدیه ای استوانه ای شکل که روی آن عباراتی با خط میخی نگاشته شده بود را تقدیم “تانت” می نماید. “تانت” نیز از این سخاوتمندی خواهر شاه تشکر نموده و به ستایش از “کوروش” و تمدن “آریایی” می پردازد. نویسنده پس از بیان کلیات این دیدار اظهار شگتی می نماید که “تانت” حتی بدین ستایش ها بسنده ننموده و دستور می دهد که محفظه ای شیشه ای در ساختمان مرکزی سازمان ملل جهت نگهداری این هدیه تدارک ببینند. نویسنده ی مطلب با اظهار تاسف از این عمل “تانت” چنین می نویسد:
“درنهایت این اتفاق چیزی نبود، جز اینکه سازمان ملل در دام فریب افتاد.”[v]
در این نوشتار دکتر “ژوزف ویسهوفر”[vi] استاد تاریخ دانشگاه “کیل”[vii] آلمان در باب منشور حقوق بشر کوروش که توسط محققین ایرانی به عنوان اولین منشور حقوق بشر جهانی تبلیغ می شود؛ چنین می گوید:
“این فکر که کوروش معرف حقوق بشر است مزخرفی بیش نیست.”
سپس “هانس پیتر اسچودینگ”[viii] استاد تاریخ دانشگاه “هیلدربرگ”[ix] آلمان در باب این ادعای دروغین که کوروش پادشاهی عدالت گستر بوده است؛ چنین می گوید:
“کوروش، پادشاهی بوده است که افراد را مجبور به بوسیدن پایش می کرد.”
“کلائوس گالاس”[x] استاد تاریخ هنر در آلمان و مسئول برگزاری فستیوال هنری مشترک ایران-آلمان در سال آینده در مراحل آماده سازی برای این همایش به تناقضات موجود در بین ادعای ایرانی ها و منابع تاریخی پی برده و در ادعایی غیر منتظره چنین بیان نمود که:
“سازمان ملل در خصوص کوروش دچار اشتباهی عجیب گشته است.”
نویسنده ی مقاله ی مزبور با اظهار تاسف از قبول این ادعای بی اساس و غیر علمی از سوی جهانیان برای نشان دادن وسعت این ادعای غیرعلمی و نامنصفانه که چگونه در ادبیات ایران رایج شده است http://oyrenci-sesi.info/yeni/3492
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی با سلام،
شعر خوبی است. لطفا از این ابیات تو دل برو، هر چه بیشتر منتشر بفرمائید. تا مورد شعف اذهان بشود. مخصوصا اگر در هر بیت، اسم مقدس کوروش را بیشتر تکرار میکرد، دیگر وا ویلا میشد. بقول شاعر دمت گرم که میفرماید: شکر شکر شوند طوطیان هند، یعد از صبر نوبت شکر آید. حافظا درگنج فقر و ظلمت شبهای تارــ تا بود وردت دعا ای درس قران غم مخور. قربانت هچل ده ده بئی.

نوشته شده توسط: Anonymous

ریحانه همان خود مهناز نیست که با اسم مستور به تعریف از خود میپردازد ؟ !

نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان ایران گلوبال، دوستان کامنت نویس با سلام دسته جمعی،
لطفا حرفهای آقای م. سحر را جدی نگیرید. دراین سرزمین غربت که انسان غیراروپائی و حاشیه نشین که تقریبا مفهوم آنچنانی ندارد، در این سرزمین برهوت، آدمهائی نیز هستند، که توان تحمل غربت را ندارند. و خود را مثل پرنده ای توی قفس حس میکنند. از این جهت هرگاه دچار بعضی عوارض روحی و یا پریشان گوئی میشوند، لطفا حرفشان را جدی نگیرید. یکی از دوستان میگفت که آقای م. سحر قبلا جهان وطنی بود، الان شده، ایران وطنی. خب کاریست که پیش می آید. عده ای دیروز چپی بودند، امروز نیستند. زیاد آقای م. سحر را به چوب انتقاد نگیرید. ممکنه او امروز سلطنت طلب بشه، فردا نشه. اگر فردا بلائی سرش آمد کی مسئول خواهد بود. لطفا بگذارید، هر کسی در انزوای خویش، بار تنهائی خود را، خود بر دوش بکشد. شکنجه جهنم غربت برای او کافیست. به خاطراهانت به ترکان چوبش نزنید. روزی

از گفتار و کردار ناپسند خود پشیمان خواهد شد. اگر چه آن روز دیر خواهد بود. اما پشیمانی و عذاب وجدان، تا آخر عمر، مونس روح و روانش خواهد شد. (اتوئی نکن ده ری، تی ما را آبروببردی ری!)
نوشته شده توسط: Anonymous

حسن آقا، بقول یک مثل ترکی: " خمیر هله چوخ سو آپارار". با حلوا گفتن دهن شییرین نمیشود. آیا فارسها برای آزادی ایران در کجا جنگیدند؟ از هزاره قدیم تا تقریبا هشتاد سال پیش، یعنی تا کودتای سلسه پهلوی، ایران در دست ترکها بود. و آنها در ایران آبادانی ایجاد کردند، و شهر ها ساختند؛ مثل تبریز و تهران، اردبیل و اورمو، مشهد و اصفهان، قزوین و همدان، شیراز و یزد و بندرعباس، ...و امثالهم. من نمی دانم که فارسها درکجا دولت داشتند، و با کی و با کدام حکومت خارجی جنگیدند، که مردم از آن خبر ندارند؟ انصاف هم چیز خوبی است. از هشتاد سال به بعد هم، وضعیت جهنم ایران به کسی پوشیده نیست، که تمدن کوروش کبیری چه بلائی سر مردم آورده است. که خلقها از هر چه فارس و فرهنگ فارسی بیزارند. و همه میخواهند جدا شوند. و خود سرنوشت خود را در اختیاربگیرند. لطفا مشکل را در نزد فرهنگ راسیستی حکومتگران جستجو کنید.

فرهنگی که با زور گوئی تمام، زبان مردم غیر فارس را قدغن کرده ، و با زور اسلحه، زبان غیر علمی خود را، به دیگر مللیتها تحمیل کرده است. شما اگر آدم منطقی هستید، در این خصوص مقاله ای مرقوم بفرمائید، و از فرهنگ قلدر و زورگوی حکومتی انتقاد بفرمائید، من تا بحال هیچ روشنفکر باصطلاح فارسی را ندیدم که جرات این کار را داشته باشد. عوض اینکه از جدائی طلبان انتقاد کنید، اول از خودتان شروع کنید.
نوشته شده توسط: Anonymous

"جمهوری کردستان در 22ژانویه1946 در مهاباد به رهبری پیشوا قاضی محمد مقرر گردید. جمهوری مهاباد و مسئولان آن دارای انعطاف و شکیبایی قابل ملاحظه ای در رابطه با مخالفان و سایر افکار سیاسی و مذهبی موجود در جمهوری بودند".

کدام جمهوری کدام کردستان تحریف تاریخ دردی از دردهای کردها را حل نمی کند. قاضی محمد فقط والی پیشه وری در منطقه جنوب غرب آزربایجان بود و بس. دلیلش اینکه در آن زمان کل کردستان تحت سلطه حکومت مرکزی بود والا اگر جمهوری کرد به قول شما میخواست تشکیل بشه باید مرکزش سنندج یا کرمانشاه میشد. این طور تحریف تاریخ و تاریخ سازی برای کردها و ایجاد کشور کرد بر روزی سرزمین دیگران برای هیچ ملتی خوشبختی نیاورده.پیشه وری چون آدم دمکرات بود به اقلیت های ساکن در آزربایجان از جمله تالش ها و کردها آزادی داده بود ولی کردها از این بزرگ منشی پیشه وری سوء استفاده کرده بعدا شروع به جعل و تاریخ سازی برای

خود کردند. کردها میتوانند اولین جمهوری خود را در خاکهای کردستان تشکیل دهند اگر واقعا دنبال استقلال هستند نه اینکه روی خاکهای آزربایجان برای خودشان کشورسازی و ملت سازی کنند.
نوشته شده توسط: Anonymous

اشعار مهناز هدایتی بانوی شعر و غزل بر دل ملت ایران نشسته جایگاه خاصی در دلها دارد. عاشقتم مهناز بانو

نوشته شده توسط: Anonymous

1. اتهام چیست؟ اتهام نسبت دادن یک جرم به یک فرد یا گروه است. 2. جرم چیست؟ جرم گفتار یا کرداری است که قانون یا عرف را زیرپا بگذارد (دروغ، قتل، دزدی، کلاهبرداری، و در کشورهای عقبمانده رابطه آزاد جنسی ...) 3. آیا خودشیفتگی جرم است؟ نه در جامعه عقبماده ما و نه در جوامع مدرن خصائل اخلاقی مانند خودبزرگ بینی، غرور، خودشیفتگی، خودمحوری و... "جرم" محسوب نمی شوند. 4. وقتی که خودشیفتگی "جرم" نباشد، پس "اتهام" هم منتفی به انتفاء موضوع می شود. 5. انسانهای مدرن باید یاد بگیرند هر کلمه ای را درجای خود و با توجه به معنای آن بکار ببرند. شلختگی و ولنگاری در استفاده از اصطلاحات و مفاهیم، از قضا درست از ویژگیهای انسانهای سنتی است و منجر به یک "دیالوگ سنتی" می شود. 6. انسان خودشیفته اگرچه دیگران را دعوت به دیالوگ در تنهایی می کند، ولی همیشه نیازمند "دیگران"ی است که بتواند مانند طاووس در برابرشان پر بگشاید.

7. ایکاش می شد با تکرار مداوم ورد "من مدرنم، من مدرنم، من مدرن!" براستی پای در جهان مدرن گذاشت و تمام خصائل یک انسان مدرن را کسب کرد، ولی همانطور که می بینیم، کار به این سادگیها نیست.
نوشته شده توسط: Anonymous

In aghay-e Farkhoundé mighahad khoudash ra matrah konad , kheli ou ra jedi nagirid.

نوشته شده توسط: Anonymous

کوتاه و مختصر.شاید روزی دولتی کرد از چهار کشور ایران و ترکیه و عراق و سوریه بوجود اید.
شاید روزی کشوری ترک از اذربایجان و ترکیه و اران تشکیل شود.اینده چه خواهدشد کسی نمیداند.
و شاید روزی کشوری از دو بلوچستنان متولد شود و کشوری در جنوب ایران عربستان با پایتخت احوازی ان.
ولی باید بدانیم که متولیان این دولتهای هنوز در جنین توسط دولت بلشویک و با قابلگی حزبی توده استوار برفلسفه لنینیسم و مارکسیسم از سال 1917 نطفه گزاری شده است.سازمانهای کورد در مبارزات مردم ایران برای ازادی و دمکراسی و تمامیت ارضی و استقلال ایران هر گز مبارزه نکردند بلکه همواره خواهان جداسری بودند.علت شکست جنبش های اجتماعی در ایران و حتا شکست جنبش های تجزیه طلبانه مرهون اندیشه چپی در ایران است. در یک نظام لیبرال سازمانهای کورد بهتر میتوانستند به اهداف خود در چهار چوب ایران برسند تا وضعی که

اکنون پیش امده است. بدو شک با توافق دولتهای غربی و اسرائیل ایران میتواند تجزیه شود ولی اینکه صلح و ارامش هم خواهد امد خود معمائی است.تجزیه کردن کاری اسان است ولی امنیت و اداره کشورهای جدید مقدور نخواهد شد .
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی با سلام، تذکرات ما به آدرس آقای م. سحر از جانب شما فراموش میشود. اما از دیدن نوشته و رویت جمال خانم هدایتی چشمتان روشن میشود. چه دنیای عجیبی است. میدانیم که اهل محبت اید. اما هر وقت ما خواستیم چند حرف حسابی به این آقای م. سحر بگوئیم که دست از .......ی و نژاد پرستی بر دارد، و خود را لاتگونه تقدیم نکند، شما مانع این کار شدید. البته این گفته مخصوصا ......به دیگر کارکنان ایران گلوبال نیز متوجه میشود، که شدیدا کامنتها را کنترل و سانسور میکنند. سخن آخر اینکه آیا شما از آقای م. سحر میترسید که کامنتهای انتقادی نسبت به او را مانع میشود؟ در صورتیکه او با لحن مشمئزکوچه بازاری هر گونه فحش و...... که به ذهنش میرسد، نثار مردم میکند.

نوشته شده توسط: Anonymous

چه خوب و درست گفتید ،با درود و سپاس