آقای قارتال شما دربعث از شیوه دودره بازی............. استفاده می کنید. بعث مقاله این است که آذربايجان نه تنها اسم یک جغرا‌فيا، بلکه اسم یک ملت با تمام ویژه‌گي‌های آن «اسم موسیقی، اسم جغرا‌فيا، اسم تاریخ، اسم ادبیات ، اسم قوم، اسم سننت، ...» می‌باشد.
شما از‌‌اين همه دليل فقط اسم قوم را بیرون کشیده به دو‌دره‌بازی ادامه میدهید. مثل‌این میماند که از‌جمله خمینی «شما انسان نیستید شما فرشته هستید.» قسمت اول جمله را ببری و بگویی: خمینی‌‌گفت‌شما‌انسان‌نیستید.
پان‌فارسها با تکیه بر‌اینکه آذربايجان اسم یک جغرا‌فيا سعی کرده و‌سعی میکنند اسم آذربايجان در مناطق مختلف مثل زنجان اردبیل اراک عوض کنند ولی به نتیجه نرسیده و نخواهند رسید، چون آذربايجان نه تنها اسم یک جغرا‌فيا، بلکه اسم یک ملت می‌باشد۰
جناب حبیب، اجازه بدهید که بر روی کلمه "آذربایجان" که هسته اصلی بحث است تمرکز کنیم. شما از طرفی میفرمائید: آذربایجان اسم قوم است، از طرف دیگر وقتیکه در مورد ادعایتان مدارک و دلایل علمی خواسته میشود، به جای اثبات ادعای خود، و روشن کردن موضوع، با اسناد و مدارک علمی، متاسفانه مسئولیت گفته خود را به عهده کسانی میسپاری که بقول خودتان صلاحیت علمی کافی دارند. آیا شما برای اثبات گفته خود، صلاحیت علمی کافی ندارید؟ اگر اطلاعات مؤثق و دلایل مستند، و صلاحیت علمی کافی ندارید، پس چرا باز سماجت و اطمینان تمام، ادعا میفرمائید، که کلمه "آذربایجان" اسم قوم است. و مردم را به بیراه برده دنبال نخود سیاه میفرستید. آیا چنین رفتاری در شان یک روشنفکر سیاسی تحصیل کرده است که خواننده را به نا کجا آباد سوق میدهید؟
سوزان رايس: ايالات متحده رژيم ايران را با سلاح اتمی نخواهد پذيرفت
به گزارش سی.ان.ان27سپتامبر2013 (5مهر)، سوزان رايس مشاور امنيت ملی رئيس جمهور آمريکا درباره تماس تلفنی آخوند روحانی با باراک اوباما گفت: امروز که مقداری تعجب آور هم بود با ما تماس گرفتند که بگويند روحانی مايل است در مسير ترک آمريکا، با پرزيدنت اوباما تماس تلفنی داشته باشد و ما توانستيم اين تماس را محقق کنيم. و آنها تماس گرفتند تا از اين طريق گفتگويی سازنده طريق داشته باشند.
سی.ان.ان پرسيد اين تماس چه مدت بود؟ سوزان رايس پاسخ داد: حدود يک ربع بود که در واقع يک تماس مختصر و مفيد بود. اما برای اين که دو طرف پيام خود را برسانند کافی بود.
سوزان رايس مشاور امنيت ملی اوباما اضافه کرد: اگر چه هر دو نفر در اين تماس متعهد شدند به طور سازنده مسير ديپلوماتيک را جستجو کنند، ولی از نظر رئيس جمهورآمريکا همان گونه که در طی سالها گفته است؛ ايالات متحده رژيم ايران با سلاح اتمی را نخواهد پذيرفت اما سياست مرجح ما اين است که اين مسأله از طريق راههای ديپلوماتيک حل و فصل شود. البته الآن جامعه بين المللی متحد است و تحريمها و فشار اقتصادی هم بوده و با روی کارآمدن روحانی، حالا فرصتی برای ماست که پيشنهاد اين توافق ديپلوماتيک را امتحان کنيم.
ما در ابتدای اين هفته اشاره کرده بوديم که آماده بوديم يک برخورد غيررسمی وقتی پرزيدنت اوباما در مجمع عمومی بود با پرزيدنت روحانی وجود داشته باشد. در آن زمان، ايرانيها اشاره کردند که کمی موردش برايشان پيچيده است بنابراين اين برخوردی پيش نيامد.
اما امروز که کمی تعجب آور هم بود با ما تماس گرفتند که بگويند پرزيدنت روحانی مايل است در مسير ترک آمريکا، با پرزيدنت اوباما تماس تلفنی داشته باشد و ما توانستيم اين تماس را محقق کنيم و آنها تماس گرفتند که گفتگوی سازنده يی از اين طريق داشتند.
س - اين تماس چه مدت بود؟
رايس - حدود يک ربع بود که در واقع يک تماس مختصر و مفيد بود. اما برای اين که دو طرف پيام خود را برسانند کافی بود.
گرچه هر دو رهبر، متعهد شدند که بطوری سازنده مسير ديپلوماتيک را جستجو کنند. رئيس جمهور همان گونه که سالهاست اين را گفته ايالات متحده ايرانی با سلاح اتمی را نخواهد پذيرفت اما سياست مرجح ما اين است که اين مسأله از طريق راههای ديپلوماتيک حل و فصل شود
البته الآن جامعه بين المللی متحد است و تحريمها و فشار اقتصادی هم بوده و انتخاب پرزيدنت روحانی پيش آمده و حالا فرصتی جلوی روی ماست که پيشنهاد اين توافق ديپلوماتيک را امتحان کنيم.
هر کس شیوه های فریکارانه مجاهدین را افشا کند طرفدار رژیم است؟ این همان شیوه ای نیست که شاه در دیدارهای خارجی، برای نشان دادن محبوبیت خودش با دادن اسکناس 50دلاری به ایرانی های خارج کشور، تظاهراتی به نفع خود ترتیب می داد (البته فقط ایرانیان نه خارجی ها) یا رژیم فعلی که با دادن پول و رانت و... یا سوء استفاده از کارمندان، سربازان، داشن آموزان عده ای را در سرما و گرما از شهرهای مختلف با اتوبوس به تهران می آورد تا تظاهرات 9 دی و... راه بیاندازد؟ عامل مشترک این هر سه، نداشتن هوادار واقعی بین مردم ایران است.
اشاره به سیاهپوست بودن هوداران مجاهدین در خارج از کشور، کنایه ای است به اینکه مجاهدین گرچه در ایران که فاقد جمعیتی سیاهپوست است هوادار ندارند ولی در میان خارجی هایی که حتی رهبران... این سازمان را(که در زمان جنگ دست در دست صدام بودند) نمی شناسند به یمن اسکناس های خارجی بسیار محبوبیت دارند.
جالب است که این مجری صدای امریکا از پول مالیات مردم امریکا حقوق می گیرد و به عنوان خبرنگار باید با بی طرفی به موضوع رابطه ایران و امریکا نگاه می کند .ایشان آشکارا علیه بهبود رابطه امریکا و ایران سخن می گوید . انتظار می رود با بهبود رابطه تجدید نظری در ترکیب کارمندان صدای امریکا صورت گیرد.
1- بار ها در ایران گلوبال گفته و نوشته ایم که انتشار یک مطلب در سایت ، توسط یک همکار یا اعضای مدیریت ، الزاماً به معنی تأیید محتوای آن نیست. 2- مطلب «تظاهرات مجاهدین سیاه پوست علیه حضور روحانی در نیویورک+عكس ها» ، نقد و انتقادی ست به «عمل» مجاهدین. این انتقاد میتواند درست یا نادرست باشد. که خوانندگان میتوانند در مورد آن نظر بدهند. 3- اما اینکه انتقاد به خاطر حمایت کنندگان سیاه پوست خارجی از مجاهدین است- و ایران گلوبال با انتشار آن نژاد پرستی کرده، سخن نادرستی ست. نقد و انتقاد رنگ نمی شناسد - سفید و سیاه- هر دو - را می سنجد. رنگ سیاه یا تحت تبعیض بودن- یا جنسیت «تقدس» ایجاد نمیکند. نقد تقدس نمی شناسد. همین طور ضد رژیم بودن کسی یا جریانی را از نقد شدن معاف نمیکند. نقد مخالف حکومت را به معنای طرفداری از رژیم فهمیدن ، نشانه بیسوادی هولناک است .
آقای قارتال، معنا و مفهوم واژه‌هایی مانند "قوم"، فرهنگ، زبان و غیره، موضوع بحث ما نیست و فکر میکنم بهتر است این کار را به کسانی بسپاریم که از صلاحیت علمی کافی برخوردارند.
و اما آقای شاملی عزیز،
من تاکنون نه فقط به شما -که احترام زیادی به شما قائل هستم، توهین و تحقیر نکرده ام، بلکه به خودم اجازه نداده‌ام که حتی به آقای مهران بهاری هم که کثیف‌ترین و بدترین اتهامات را به من و همه مخالفینش نسبت داده است، هم توهین و تحقیر بکنم. امیدوارم که در فرصت مناسبی بتوانیم به این بحث پایه ای ادامه دهیم.
من میخواهم بدانم اگر ما تورک زبان نیستم و به قول این آقایان آذری زبانیم پس چرا وقتی برای اولین بار شبکه های تورک زبان کشور ترکیه رو می بینیم حدود 70درصد گفتار آنها را متوجه می شویم؟؟؟
آیا این نشانی از هم زبانی من آزربایجانی با مردم ترکیه نیست؟؟؟
ما تورک هستیم نه آذری...
یاشاسین آنادیلیم...یاشاسین آزربایجان
مجاهدین از نظر هموطنان منزوی نیستند. در آکسیون‌های آنها چند برابر دیگر گروهها مخالفان جمهوری کثیف اسلامی شرکت میکنند شرکت سایر مردم ژان هم ننگ نیست افتخار و کار سیاسی است
این بریدگان از مبارزه و فعالان اینترنتی هستند که به زیر چتر نجات ملاها پناه برده اند و برای ولی فقیه سینه چاک میدهند
خانم ازاده 2 اتهام نا روا به ایران گلوبال زده است : 1_ نژاد پرستی 2- طرفداری به رزیم بعبارت دیگر ایشان از همان ادبیات مجاهدین خلق که موجب انروا این سازمان در بین ایرانیان شد.پیروی کرده است. چرا انتشار چنین عکس هایی نژاد پرستانه است ؟ایا نقد مجاهدین خلق مساوی با رزیمی بودن ، است؟
جناب آقای زمانی در این که برای مقالات باید از منابع موثق استفاده شود شکی نیست ولی مساله بر سر چگونگی استفاده از منابع است. اینجا دو مساله مطرح است: 1- استفاده از منابع همراه با ذکر منابع و مشخص کردن قسمتهای استفاده شده که همیشه وقتی نقل مستقیم باشد در میان "" گذاشته میشود. در استفاده از منابع بخشهای محدودی از یک کتاب یا مقاله یا خبر و... برای روشنتر کردن نظر شخص و بعنوان استدلال شاتفاده میشود معمولا تشکیل شده است از چند جمله و یا یک و در موارد استثنایی از چند پاراگراف 2- سوءاستفاده از منابع که بدون مشخص کردن منابع صورت میگیرید و شخص سءاستفاده کننده تمامی مقاله یا قسمت زیادی از آن را و یا بخشی طولانی از یک کتاب را همینطوری کپی پست میکند. یعنی همان کاری که شما میکیند. /////// شما در این مقاله!!!!!!! حداقل از 4 منبع استفاده کرده و تمامی مطالب آنها را کپی پست کرده اید در صورتیکه فقط یک منبع را
در زیر مقاله!!! خودتان ذکر کرده اید. شما حتی این زحمت را بخودتان نداده اید که نقل قولها (کپی پست های طولانی) را در داخل گیومه بگذارید تا مشخص شود که چه قسمتهایی از لوموند پاریس و چه قسمتهایی از العربیه و چه قسمتهایی از رادیو فردا و... است. چرا؟ چونکه اگر این کار را میکردید، خواننده به وضوح میدید که حداکثر یک چهارم این مقاله!!! را شما نوشته اید و بقیه وصله پینه است. البته شما برای خالی نبودن عریضه نوشته اید که مثلا <گزارش رادیو فردا>... ولی مشخص نکرده اید که این گزارش رادیو فردا کجا تمام میشود تا ما بدانیم که حرفهای رادیو فردا را میخوانیم یا نوشته شما را؟! //////// جناب آقای زمانی در <عرف>ی که من و شما از آن صحبت میکنیم یعنی عرف روزنامه نگاری، به کار شما میگویند سوءاستفاده و دزدی ادبی. ////////// در مورد آنچه که در باره مقاله آقای دوشکی نوشته اید مثال بسیار بدی آورده اید. اولا اگر آقای دوشکی هم مثل شما مقالات مورد نظر را کپی شست کرده باشند همانقدر غلط و ناپسند است که کار شما. ثانیا آقای دوشکی در مقاله مذکور از منابع مورد نظر استفاده کرده اند و نه سوءاستفاده. ایشان از یک مقاله طولانی جناب آقای دیبا فقط یک پاراگراف کوتاه آورده اند و در جای دیگر از اعداد و ارقام مربوط به اطلاعات کویر استفاده کرده اند. تنها ایرادی که میتوان به آقای دوشکی گرفت این است که چون از آقای دیبا نقل قول مستقیم آورده اند باید آنرا داخل گیومه میگذاشتند و نگذاشته اند. //// و اما در مورد هدف من لازم نیست به حدس و گمان متوسل شوید. نه من شما را می شناسم و نه شما مرا. آشنایی من و شما به همین مقالات!!! شما و کامنتهای من خلاصه میشود. ولی هدف من این است که مسولین سایت را متوجه این موضوع بکنم که کسانی مثل شما که هنرشان کپی پست و وصله پینه است، دارند سایت را به نابودی میشکانند. اینکه تا چه حد در این هدف موفق بوده ام امر دیگریست. امیدوارم که مسولین سایت به کامنتها من توجه کنند و به شما و کسانی مانند شما اجازه ندهند که از وجهه و اعتبار سایت برای مشهور شدن استفاده کنند. //// بگذارید یک آرزوی دیگر هم بکنم: امیدوارم روزی برسد که مسرلین سایتها از کسانی که عنوان <روزنامه نگار> به خودشان اعطا میکنند بپرسند که این دوره روزنامه نگاری را در کجا گذرانده اند و در کدام دانشگاه درس خوانده اند تا مبادا آن دانشگاه هم مانند امام زمان غایب باشد.
قسمت شمالی نیمروز که در افغانستان واقع شده است، قریب به یکمیلیون بلوچ دارد. مردم نیمروز باید برای زندگی و کشاورزی از آب رود هیرمند و قبل از اینکه به کشور دیگری برود استفاده کافی را ببرند. در گذشته جمعیت مردم نیمروز کم بوده و آب اضافی هیرمند به هامون میریخت. نیمروز مال بلوچها است. اما مهاجرینی که رضاشاه از خراسان، پارس و جاهای دیگر به قسمت غربی نیمروز کوچ داده است، بالاخره میتوانند به زادگاههای پدربزرگشان برگردند. لطفا فکری بحال بلوچها بکنید. کم آبی در نیمروز غربی پدیده تازه ای نیست. در طول نود سال اشغال نیمروز بیش از بیست بارخشکسالی رخ داده است. بهتر است مهاجرین برگردند به خانه هایشان.
مثلا در همین مقاله و صدها مقاله دیگر یک چیز عادی است ..یک نمونه در همین مقاله از اقای دوشوکی از یک منبع استفاده نموده انداطلاعات کویر و اظهارات اقای دیبا را نوشته اند این هم لینک..http://www.iranglobal.info/node/25601
اقای ثانی مشکل شما این نیست .اتفاقا عرف هست برای چنین مقالاتی باید از منبع موثق استفاده نمود که این اقایان این حرف ها را زده اند وگرنه فردی مثل شما باز این موضوع را وارونه جلوه میدهد .از اینکه پیگیر هستید ممنون .هدف من از این مقاله این بود که نشان دهم مشکل این حکومت مردم نیست بلکه رفع تحریمهاست و بقای خود .تنها چیزی که شما متوجه نشده اید این است که میگویید کپی از طرف اطلاعیه شرکت ..در اصل این یک طنز سیاسی اما با واقعیت همراست که من از اسم شرکت سپاه گستر همینطوری استفاده نموده ام .جهت اطلاع شما .شما از دزدی ادبی صحبت میکنید و اتهام میزنید و بار اولتان هم نیست .وقتی شما از منبعی استفاده میکنید مخصوصا خبرگزاری این چه ایرادی دارد ...اقای ثانی انگیزه شما برای من مشخص هست و ایرادی هم ندارد از صبح تا شب کامنت بگذارید .
تاکید منتقدین مجاهدین بر شرکت دادن خارجی ها در تجمع هایشان بر دو نکته تاکید دارد: آنها در ابتدا میخواهند درانزوا قرار گرفتن مجاهدین در میان هموطنانشان و رو نمودنشان از سر نزار به خارجی ها را نشان بدهند. ودوم اینکه منتقدین به نقش افرادی می پردازند که بدور از سیاست و فقط جهت دریافت نیازهای خدماتی از قبیل خوردن غذای مجانی، گردش در یک کشور دیگر و خوابیدن در هتل تن به شرکت در این نمایشات میدهند. و آن سیاست مدارهای خارجی هم که در این نمایشات شرکت میکنند نه اینکه دلشان به حال کمبود حقوق بشر در ایران بسوزد بلکه به خاطر پول کلانی است که از مجاهدین دریافت مینمایند تن به این کار میدهند. و اصلی ترین انتقاد منتقدین به مجاهدین هم وا بسته خواندن آنها به خارجی ها و دریافت پول در قبال جاسوسی، وابستگی و اعمال وطن فروشانه است که برای ایرانیان تنفر انگیز و غیر قابل تحمل هستند.
بالطبع افراد و سازمان های سیاسی دیگر که میخواهند با امکانات محدود خودشان تجمع و اعتراضات سازماندهی نمایند و در عین حال محبوبیت خودشان را در نزد هموطنانشان حفظ کنند، دستشان برای اجیر نمودن چنین افرادی برای شرکت در تظاهرات ها بسته است و چنانچه یک و یا چند خارجی هم با آنها همراهی نمایند، از افرادی دارای آگاهی سیاسی و بدور از نیازهای شخصی هستند که نیازی به دریافت مزد نخواهند داشت و برای پیشرفت در اهداف انسانی این کار را انجام میدهند.
بطور خلاصه اینکه مجاهدین با شرکت دادن مزد بگیران خارجی کیفیت اعتراض و تجمع را فدای کمیت آن نموده اند.
پس میتوان گفت که یا خانم سپهری از عمق و محتوای عملکردهای مجاهدین بی اطلاع است و یا آگاهانه به توجیه آنها به روش بسیار ساده انگارانه و عوام فریبانه می پردازد.
نيويورک تايمز: افتضاح روحانی در مصاحبه با سی.ان.ان
نيويورک تايمز از يک افتضاح در مصاحبه آخوند روحانی با سی.ان.ان خبر داد. نيويورک تايمز نوشت: رئيس جمهور رژيم ايران بر سر هولوکاست به تله می افتد. روحانی در مصاحبه با سی.ان.ان هولوکاست را ”شرم آور و قابل محکوم کردن“ توصيف کرده بود. اما خبرگزاری رژيم ايران با ”ساختگی“ خواندن اين مصاحبه که توسط يکی از مترجمين خود رژيم از فارسی به انگليسی ترجمه شده بود، گفته است روحانی اين حرف را نزده است و سی.ان.ان آن را به دروغ توليد کرده است.
کيهان ولی فقيه ارتجاع: آمريکا تضمين بدهد که قصد براندازی ما را ندارد
روزنامه حکومتی کيهان در يادداشت روز شنبه 6مهر خود، از اين که در سفر آخوند حسن روحانی به نيويورک هيچ ملاقاتی بين او و اوباما صورت نگرفته و خط رفسنجانی در مورد خوراندن جام زهر به ولی فقيه پيش نرفته، ابراز خوشحالی کرد. کيهان که به عنوان بلندگوی مطبوعاتی علی خامنه ای شناخته می شود، نوشت: «در داخل و خارج، آنها که باج دادن ايران را در پوشش تنش زدايی آرزو می کردند از صراحت و قاطعيت دکتر روحانی خرسند نشدند. خصوصاً آنها که برای يک ديدار اتفاقی مدتها برنامه ريزی می کردند!».
کيهان که سعی می کرد تقصير سر نگرفتن ملاقات را به گردن رئيس جمهور آمريکا و عدم نرمش او بيندازد، سخنرانی اوباما در مجمع عمومی را تشريح کرده و می نويسد: «در آن هيچ نشانه ای از نرمش يا احترام به حقوق مشروع و مسلم ملت ايران ديده نشد و ثابت کرد که سردمداران کاخ سفيد، به جز تظاهر و لفاظی، گام عملی ديگری برنداشته اند».
روزنامه ارگان ولی فقيه ارتجاع در حالی که قسمت اعظم سرمقاله خود را با عنوان «نمی خواهيد يا نمی توانيد؟!» به قدرت نمايی پوشالی و تلاش برای القای اين که آمريکا به خاطر قدرت و نفوذ رژيم در منطقه، توان و جرأت دست زدن به اقدام نظامی عليه رژيم را ندارد، اما دم خروس ضعف و درماندگی رژيم را بيرون داده و خواستار شد که آمريکا تحريمها را لغو کند و تضمين بدهد که قصد براندازی رژيم را ندارد.
کيهان نوشت: «اوباما در آن سخنرانی کوچکترين اشاره يی به تحريمها» نکرد و تنها «گفت که آمريکا قصد براندازی نظام ايران را ندارد!» روزنامه ولی فقيه اين را ناکافی دانسته و می افزايد: «اوباما، همان موقع که از ما تضمين عملکرد اتمی می خواهد، ادعا می کند که قصد براندازی نظام اسلامی ما را ندارد اما در اين باره هيچ تضمينی نمی دهد».
يادداشت روز کيهان، همزمان با قدرت نماييهای کشاف توخالی و با تکرار حرف خمينی که «آمريکا هيچ غلطی نمی تواند بکند» اما به آثار خرد کننده تحريمها اعتراف کرده و تصريح نمود: «اگر تحريمهای به زعم آمريکا، فلج کننده تلاشی برای ساقط کردن نظام نيست چه نام ديگری بر آن می توان گذاشت!؟».
در ميان سر و صداهای زياد باند رفسنجانی و تبليغ بی وقفهٴ او برای يک جام زهر تازه و پس چند روند جنگ شديد قدرت در رأس نظام ولايت و ناچاری خامنه ای به ارائهٴ طنز «نرمش قهرمانانه»، سرانجام کوه مذاکرات وزيران خارجه 5+1 با وزير خارجه رژيم، همان موش سابق را زاييد و رسانه ها حاصل اين مذاکرات در دو عبارت خلاصه کردند: «فضا خوب بود» و «برای ملاقات بعدی توافق کرديم».
وزير خارجه آمريکا آن روی ابراز خشنودی خانم اشتون و خودش را در يک عبارت پر معنی خلاصه کرد: «يک ديدار و تغيير لحن گرچه خوشايند است اما برای حل اين مشکل کافی نيست».
تلويزيون سی.ان.ان در تفسير خود گفت: «بگذاريد صادق باشيم. اينها حرف و حرف است. هيچ چيز مادی از آن بيرون نيامده است، جز اين که قرار است در 15 و 16اکتبر دوباره ملاقات کنند... اين گفتگوها از سال 2006 جريان داشته. قبل از اين گفتگوها هم در همين نقطه بوديم، هيچ نتيجه يی نداشته است».
حالا توپ با نيشخند خاصی در زمين رفسنجانی می چرخد. به همين دليل اين بار نوبت او است که بايد فکری به حال غر و لندهای ريزشيهای باندش بکند. البته او معمولاً در دجالگری کم نمی آورد، روز پنجشنبه حتی قبل از اين که نتايج رسمی مذاکرات 5+1 و رژيم اعلام شود، او به صحنه آمد تا با عبارت «نيويورک، آغاز دوباره عزت»، صورتش را پيش دلمردگان و مأيوس شدگان باندش سرخ نگه دارد. او که به بهانهٴ ديدار «جمع کثيری از اقشار مختلف مردم و يادگاران جنگ تحميلی» به صحنه آمده بود، مثل تسبيحی که هربار از جيبش در می آورد، همان ورد ثابت جام زهر امام را تکرار کرد و باز هم برگی رو از آرشيوش بيرون کشيد و گفت: «وقتی دو سه ماه بعد از پذيرش قطعنامه به محضر امام رسيدم ايشان به من گفتند امروز احساس می کنم که نوشيدن جام زهر چقدر برايم شيرين بود».
شايد رفسنجانی می خواهد به اين ترتيب به لب و لوچهٴ آويزان گردانندگان روزنامه های باندش سر و سامانی بدهد و بگويد فعلاً سه ماه صبر کنيد. همانها که با ناکام ماندن وعده هايشان برای چاپ عکس يک ملاقات تاريخی و گشايش سريع در مذاکرات اتمی بور و بی رمق شده اند. تأييد عملکرد روحانی توسط امام جمعهٴ نمره موقت خامنه ای در نمايش جمعه هم همين واقعيت را نشان می دهد. ابراز خشنودی خامنه ای از زبان نماينده اش که توانسته نتيجه بندبازی روحانی ميان باندها را به نفع و به نام خودش ثبت کند. اما آيا خامنه ای برنده اين صحنه بوده است؟ جواب منفی است، زيرا با توجه به شرايط موجود و حلقه تنگ شوندهٴ بحرانها بر گردن نظام ولايت، زمان به هيچ وجه به نفع رژيم نيست. واگشتی که خامنه ای در طرح توافق شده باندها برای سفر روحانی به
نيويورک ايجاد کرد، به جنگ قدرت در رأس نظام بيش از پيش دامن خواهد زد اين جنگ تا دور بعدی مذاکرات که قرار است در روز 23مهر در ژنو برگزار شود، هر چه بالا و بالاتر خواهد گرفت. شتاب فروپاشی درونی نظام روزبه روز بيشتر خواهد شد بنابراين خامنه ای مجبور است هرچه زودتر تصميم نهايی خودشان را بگيرد: جام زهر اتمی يا رفتن در مسير رويارويی با جامعه جهان و حذف و تصفيه و انقباض درونی.
ابلاغ حکم اعدام چهار زندانی در زاهدان
به گزارش دريافتی روز دوشنبه 23بهمن حکم اعدام چهار زندانی در زندان مرکزی زاهدان تأييد و به آنان ابلاغ شده است. اسامی سه تن از اين زندانيان عبارتند از حسين مبارکی، احمد گوروند، حسين کهر زهری. همچنين دژخيمان رژيم آخوندی چهار زندانی محکوم به اعدام را از زندان فلک الافلاک خرم آباد به زندان گوهردشت کرج منتقل کردند. گفته می شود به اين زندانيان اتهام راه اندازی شورش در زندان فلک الافلاک خرم آباد زده شده و احتمال اعدام آنان وجود دارد.
تأييد حکم اعدام ۷ زندانی در قم
بنا به گزارشهای دريافتی روز پنجشنبه 19بهمن حکم اعدام 7 زندانی در قم تأييد و به آنان ابلاغ گرديد. اسامی اين زندانيان عبارتند از محمد کاشی، رضا حياتی، رسول گل محمدی، ابراهيم اکبری، محمود گلستانی، رضا محسنی و کيوان قائدی.
اعدام دو زندانی در شيراز و اهواز
رژيم جنايتکار آخوندی روز گذشته دو زندانی را در شيراز و اهواز بدار آويخت. يکی از اين زندانيان در ميدان گاز شيراز در ملأعام بدار آويخته شد. يکی از اين زندانيان ايمان ـ ب ۲۹ ساله بود که در ملأعام حلق آويز شد. زندانی ديگر صباح لويمی، ۳۸ ساله از هموطنان عرب خوزستان بود که در زندان کارون اعدام گرديد.
سازمان مجاهدین بسوی سقوط میرود و این سقوط تاریخی را قدرت طلبی رهبری سازمان از اغاز ورود ارتجاع سیاه به ایران با زیاده خواهی سرعت بخشید. رفتن به دامان صدام و واویختن به ... سناتور و لرد و حضرت اسقف افریکای جنوبی و اکنون با پول بسیار ( ملیون و یا ملیارد) فراهم اوردن سیاه پوستان و و روسیان همه نشان از شکست تاریخی و مرکبار سازمان مجاهد میدهد.سازمان رجوی در همه زمینه ها شکست خورد و در یک زمینه پیروز است و ان فریب دروغ و ریاکاری .
این سازمان بزرگترین سازمان سیاسی در ایران با داشتن پول فراوان و هزاران مجاهد شایسته و بی نظیر و فداکار بخاطر رهبر ی به یکی از منفورترین سازمانهای سیاسی جهان .... در ایران تبدیل گشته است. کاهی در بغل صدام و اکنون در زیر دست غربی ها و اسرائیل دست و پا میزند.
این سازمان راه حلی برای ادامه حیات ندارد و اگر بخواهد داشته باشد باید خود را از رهبری فاسد و دروغزن جدا کند و میدان فعالیت خود را از عراق به بیرون از ان انتقال دهد. سازمان باید با رجوی تسویه حساب کند و انچه در گذشته روی داده با مردم ایران در یک گنکره در میان بگزارد .باز گشت به سوی مردم و باطل دانستن گذشته شاید فرجی و راه نجاتی برای این سازمان باشد.
صحنەهائی از کوردستان کە ایران ، عراق عربی ، سوریە، عربستان، کشورهای خلیج و و 50 سال دیگر هم در این کشورها این صحنەها را نخواهیم دید انتخاب دختران شایستەی کوردستان و در نهایت انتخاب ملکەی زیبائی کوردستان
جناب آقای حبیب، آیا "آذربایجان" اسم قوم است؟ شما میفرمائید: " ولی هر کسی که کوچکترین آشنایی با آذربایجان دارد می‌داند که، "آذربایجان" بجز اسم جغرافیایی، اسمِ یک قوم و یک فرهنگ و یک زبان، یک دولت ملی، یک موسیقی و ادبیات و تاریخ...(هم) می‌باشد". پایان نقل قول. بسیار خوب. اگرشما از روی مدارک، با اطمینان و استدلال محکم صحبت میکنید، و بطور یقین میدانید که کلمه "آذربایجان" اسم "قوم" هست. برای روشن شدن این موضوع، و برای اینکه این مطلب برای خوانندگان نیز روشن شود، اگر ممکن است منابع استدلال خود را ذکر بفرمائید، و اگر بشود این مدارک را بصورت نوشته تاریخی، کتاب ، و یا جزوه ای در همین سایت منتشر کرده، در دسترس عموم قرار دهید، که مثلا در کدام کتاب، یا استناد تاریخی این مطلب درج شده است، که میگوید:" آذربایجان اسم قوم است."، لطفا برای آگاهی عموم، منابع خود را انتشار دهید، تا در این مورد
آزاده خانم سپهری در وبلاگ خود اتهامات نا روایی را به ایران گلوبال نسبت داده اند . موضوع این است که این مطلب را به این خاطر در سایت گذاشته بودم که چند روز پیش مسئول مجاهدین خلق در برنامه افق صدای امریکا شرکت کرد .مجری برنامه از ایشان سئوال کرد که مجاهدین خلق چه تعداد عضو دارند که ایشان پاسخ مشخصی نداد و گفت یکصد هزار نفر در آکسیون های این سازمان شرکت می کنند و قبلا هم این سازمان در پاریس برنامه گذاشته بود که بسیاری از شرکت کنندگان سفید و سیاه که واقعا نمی دانستند برای چی در اکسیون شرکت می کنند و تنها بخاطر یک مسافرت مجانی (هتل+ بلیط هواپیما و غذا) راهی محل تظاهرات می شوند
از سوی دیگر اطلاع رسانی حق مردم است و این موضوع سیاه پوستان و تهمت خانم آزاده که ایران گلوبال را متهم به راسیسم کرده است؛ کمی خنده دار است. موضوع سفید پوست و سیاه پوست نیست و این سازمان که معلوم نیست که این همه پول را از کجا می اورده است ، انقدر توانایی مالی دارد که هزاران تظاهرات چی اجبر می کند و برای سخنرانی فلان سناتور امریکایی یکصد هزار دلار می پردازد . مجموعه دارایی های باقی مانده در اشرف به 550 میلیون می رسد .بر اساس قانون «ازکجا آورده ای؟ » که قانون دمکراتیکی است ؛باید شفاف سازی نماید. انگار ضدیت با رزیم تبهکار اسلامی لال شدن در مقابل خلاف کاری های اپوزیسیون معنی می دهد
جناب آقای زمانی باز هم که وصله پینه کردید و اسمش را گذاشتید مقاله! تا آنجایی که حوصله داشتم و حساب کردم، مقاله! شما 1648 کلمه دارد که از این 1648 کلمه، 113 کلمه را از رادیو فردا کپی پست کده اید و 99 کلمه را از لوموند پاریس و 500 کلمه را از خبرگزاری فرانسه و 263 کلمه را از العربیه و 198 کلمه را از اطلاعیه شرکت!!! بنابراین در بهترین حالت اگر بقیه را هم از جایی دیگر کپی پست نکرده باشید از این 1648 کلمه فقط 475 کلمه از شماست که آنها هم آنقدر درهم و برهم در میان این کپی پستها آمده اند که احتمالا خود شما هم نمی دانید چه هستند. البته در عرف روزنامه نگاری به این کار نمی گویند دزدی ادبی بلکه میگویند رونویسی روزنامه نگارانه از دست همسایگان!!!
کینه توزی شما به چپ و روسها چه ریشه ای دارد ؟ آیا بهتر نیست بجای تبلیغ جنگ و ننفاق بین خلقها و دفاع از اسرائیل و امریکا ، طبق شعار زردشت مبلغ گفتار و پندار نیک باشید ؟ آیا شما چون ناتوان در طرح مسائل ضروری ایران و جهان و بشریت نیستید ، باید از قلم و واژه و رسانه این چنن همیشه سوء استفاده کنید ؟ آیا شما دچار پوچی و نیهلیسم گردیده اید ؟
آزاده خانم سپهری دو چیز را نادیده گرفته است: 1- سایت ایرانگلوبال به گواهی تاریخ چندین ساله اش و گواهی دوستان و دشمنان بر ضد جمهوری اسلامی است، چنانچه خود خانم آزاده خانم هم در این سایت قلم زده اند. 2- موضوع این طنز افشاگرانه برعلیه متدهای تبلیغی مجاهدین است. خوب مجاهدین میتوانند بگویند که تظاهراتی راه انداختند و خارجیان هم در آن شرکت و از آن حمایت کردند ولی وقتی میگویند که اینها مجاهدین خلقند که تظاهرات کرده اند، فریبی بیش نیست و این عکسها و مصاحبه به احتمال خیالی هم میخواهد همین را نشان بدهد.
شرکت عده ای سیاهپوست خارجی در تظاهرات مجاهدین باعث انتشار کلی مطلب در سایتهای ایرانی شده، که در آن این قضیه را به تمسخر گرفته اند. به طور نمونه سایت ایران گلوبال مطلبی منتشر کرده با عنوان تظاهرات مجاهدین سیاه پوست علیه حضور روحانی در نیویورک، که در آن چند عکس آمده و مصاحبه ای که معلوم نیست واقعی ست یا ساختگی. هدف از انتشار مطلب ایران گلوبال این بوده که نشان دهند مجاهدین یک عده خارجی از همه جا بی خبر را به تظاهرات خود کشانده اند. در واقع مطلب ایران گلوبال فقط به قصد کوباندن مجاهدین (و به احتمال زیاد دفاع از رژیم) انتشار یافته.
جدا از شیوه های مسخره طرفداران رژیم برای کوباندن مخالفین، نکته دیگری که در مطالبی که پیرامون این قضیه منتشر شده به چشم میخورد، نژادپرستی آشکار نویسندگان و نظردهندگان ایرانی ست:
اولا در ایران هم سیاهپوستانی داریم که جد اندر جد ایرانی اند. یعنی سیاهپوست بودن به معنی خارجی بودن نیست!
- دوما اگر انتقاد به این بوده که چرا یک عده خارجی در تظاهرات مجاهدین شرکت کرده اند، این هم چیز غریبی نیست. سالهاست که در خارج از کشور هم در تظاهراتهای نیروهای اپوزیسیون و هم در تظاهراتهای طرفداران رژیم، خارجیان شرکت میکنند. تا حالا البته همه این خارجیان سفیدپوست بوده اند. کسانی که از شرکت عده ای سیاهپوست خارجی در تظاهرات مجاهدین یک موضوع کمدی ساخته اند، مشکل شان سیاهپوست بودن اینهاست.
- سوما اگر به این انتقاد داشتند که چرا این خارجیان سیاهپوستی که در تظاهرات مجاهدین شرکت کرده اند، از اوضاع سیاسی ایران باخبر نیستند (جدا از صحت این ادعا)، باید گفت که خارجی هایی هم که در تظاهراتهای سایر نیروهای سیاسی ایرانی شرکت میکنند، چندان از اوضاع ایران باخبر نیستند و بیشتر تحت تاثیر احساسات خود و بخاطر اینکه یک دوست یا همسایه ایرانی دارند، در این تظاهراتها شرکت میکنند. تازه بسیاری از فرزندان سیاسیون ایرانی هم صرفا به خاطر تشویق والدین شان در تظاهراتهای ایرانی ها شرکت میکنند و اصلا نمیدانند در ایران چی به چیست و کی به کیست. حتی نمی دانند پدر و مادر و "خاله" و "عمو"هایشان در این بلبشوی سیاسی کجا ایستاده اند و چکاره اند.
http://azadeh-sepehri.blogspot.de/2013/09/blog-post_7311.html
گيدو وستروله: حرف کافی نيست
گيدو وستروله وزير خارجه آلمان گفت ”حرفهای رژيم ايران بايد با عمل همراه شود. حرف کافی نيست، آنچه به حساب می آيد اعمال و نتايج ملموس است. فتنه در ورود به جزئيات ظاهر می شود. بنابراين مهم است که خيلی زود، مذاکرات محتوايی و جدی داشته باشيم»...جان کری وزير خارجه آمريکا درباره ديدارش با جواد ظريف وزير خارجه رژيم گفت: توافق کرده ايم راهی برای پاسخگويی به سوالاتی که مردم درباره برنامه اتمی رژيم ايران دارند پيدا کنيم. لازم به توضيح نيست که يک جلسه و يک تغيير در لحن پاسخگوی اين سؤالات نيست و کار بسياری وجود دارد که بايد انجام شود.
«دست آخوندها را بخوانيد! يک تجربه و يک هشدار»
امروز روز جمع بندی يک تجربه ی بزرگ تاريخی است! به ويژه برای غرب. تجربه ای که به يک پرسش پاسخ می دهد: از يکبار ديگر مماشات با آخوندها چه حاصل می شود؟
تجربه ی گذشته به همه ی جهان می گويد:
روحانی يک فريب است! دستهای خونين آخوندها، در تنگنا برای مذاکره دراز شده است.
تنگنای تحريم و خطر قيام مردم ايران، رژيم آخوندی را به ضعف مفرط کشانده است. پس آخوندها ناگزير از رو آوردن به نمايش نرمش (آن هم از نوع «قهرمانانه» ی آخوندی آن) و مذاکره شده اند.بله! تجربه ی سالهای پشت سر و مذاکرات طولانی به صدای بلند به جهان مماشات می گويد:اين دستهای خونين، دستهای توطئه است!بهای مماشات بی سرانجام را از خون فرزندان مردم ايران نپردازيد!خامنه ای می خواهد برای جلوگيری از سقوط، وقت بخرد!فرصت دادن به آخوندها، خيانت به مردم ايران و سوريه و عراق است!حنجره تجربه گاهی اوقات خونين است، اما همين حنجره ي خونين در مورد گفتگو با آخوندها صدايش بسا بلند در تاريخ معاصر طنين داشته است. فريادی که بعد از گذر سالها و تکرار سياست خطای مماشات، همگان به حقانيت آن می رسند که:دست ملايان را بخوانيد!آنها در سراشيب سرنگونی اند.غرب نبايد تجربه ی گذشته را ناديده بگيرد.صريح ترين سخن را شهردار سابق نيويورک در روز سوم مهر در برابر سازمان ملل با اشاره به دستهای خونين آخوند روحانی گفت: ”رژيم ايران قبلاً هم ما را در اين مسير گول زده است. اگر به آنها اجازه بدهيم که باز هم ما را گول بزنند، آنوقت ما احمق هستيم“. يک ضرب المثل قديمی انگليسی می گويد: اگر برای بار اول مرا فريب دادی، شرم بر تو، اگر برای بار دوم مرا فريب دادی، شرم برمن!جوليانی نيز به اين تجربه اشاره کرد که هشت سال پيش وقتی روحانی در حال مذاکره بود، آنها داشتند مخفيانه اورانيوم غنی می کردند.اکنون همگان می دانند که:بمب اتمی برای آخوندها، ضامن بقای استبداد دينی استهمگان می دانند که آخوندها در قتل عام شيميايی مردم سوريه نقش اصلی داشتند و در همين روزها هم دارند مردم سوريه را قتل عام می کنند.آمريکا نيز به گذشته ی خود نگاه می کند و می بيند که 5سال پيش به سوی ولی فقيه دست دراز کرد. اما پاسخ، گسترش بنيادگرايی و تشديد تروريسم در جهان بود.همين آخوند حسن روحانی در 2003 تعليق موقت غنی سازی اورانيوم را پذيرفت. تا فرصت برای چرخه ی سوخت اتمی فراهم کند.بنابراين امروز می شود به صدای بلند نتيجه آن تجربه را يادآوری کرد که: آمريکا نبايد دست در دست پدرخوانده ی تروريستها بگذارد.نگذاريم تاريخ تکرار شود!يک بار ديگر به گذشته نگاه کنيد: مماشات با روحانی، سه کشور اتحاديه اروپا، انگلستان، فرانسه و آلمان را مدتها به گفتگوی بی حاصل مشغول کرد.قطعنامه شورای امنيت ملل متحد خواستار توقف غنی سازی اورانيوم توسط رژيم آخوندی است. اما رژيم همه آنها را زير پا گذاشته است.روحانی فريبکار در مجمع عمومی گفت که از غنی سازی کوتاه نخواهد آمدديگر مذاکره چه معنی دارد؟بله! بايد از دنيا خواست که رژيم را وا دار کنند از قطعنامه های ملل متحد سرپيچی نکند.
سابقه روحانی در رژيم ولايت فقيه هم شايان درس آموزی است:روحانی شانزده سال در مقام شورای امنيت ملی رژيم بوده.او در تمام جنايتها و تروريسم داخل و خارج نقش درجه ی اول داشته.روحانی در قتلهای زنجيره يی، و کشتن روشنفکران ناراضی، دست داشته.او دگرانديشان، کشيشيان آزاديخواه، و دانشجويان معترض را کشته است.کارنامه روحانی يعنی تروريسم خارج کشوری. انفجار بوئنوس آيرس، انفجار برجهای خوبر در عربستان.کارنامه روحانی در شورای عالی دفاع، يعنی، استمرار هشت سال جنگ خانمانسوز؛يعنی فرستادن کودکان به جبهه ها برای پاکسازی ميدانهای مين.روحانی سرکوب کننده ی قيام دانشجويان در سال 78 بود.و تازه ترين نکته اين که: پشت لبخند اعتدال روحانی، کشتار هولناک 52 مجاهد بی سلاح در اول سپتامبر در اشرف است.پس اکنون اگر باز هم بايد هشدار داد: و هر کس می تواند اين تجربه را با همه حقايقش به هر وسيله به گوش همگان برساند.
هر کس می تواند جزيی از اين پيکار روشنگرانه باشد که:نبايد يکبار ديگر مماشات تکرار شود.
این و ظیفه تک تک ما آ ذ ر با یجا نیان است که آذربایجان را در کلمه "تورک" خلاصه کنیم .ما آرمیده گا ن این سرزمین هستیم حتی زبا ن ما با ترکان فرق دارد من حتی زبا ن ا نا ن را هم نمی فهمم چه میگو یند چگو نه خود را ترک بنا مم .حتی پد ر و ما درمم هم خود را ترک نمی دانند.
آذربایجان یا ما د کو چک قد مت چند ین هز ا ره ی دارد.ما حق نداریم این سرزمین را با ان تاریخ وعظمت را ترک بنامیم . لازم به يادآوري است كه آلانها ايرانياني بودند كه در قفقاز شمالي و آزوف و شمال گرجستان زندگي مي كرده اند، به پارسي سخن مي گفتند و فرهنگ و تمدن ايراني داشتند كه اين فرهنگشان و برخي از واژه هاي پارسي در ميان آنان تا به امروز باقي مانده است. قفقاز جنوبي كه تا سال 1828 گوشه اي از ايران بود «اران» خوانده مي شد كه بعدا دولت شوروي آن را جمهوري آذربايجان نام نهاد.جعل تا ریخ حقیقت زد ای کا ر پسند ید ه نیست.
آقای مستشار پان روسیسم و پان فارسیسم از زمان لنین و استالین و خاندان پهلوی در سرکوب ملت ترک آذربایجان همیشه در کنار هم بوده اند و حتی فرهنگ و زبان آنها هم در نامیدن دیگر ملیتها دقیقآ مثل هم می باشد، هر دو این طرز فکر چه در آذربایجان شمالی و یا در آذربایجان جنوبی، ملت ترک آذربایجان را قوم آذری نامیده اند و این یک اتفاق نیست، بلکه این نشأت گرفته از یک تفکر راسیستی و تحقیر و کوچک شمردن دیگر ملل ناشی گردیده است، قوم یعنی میکرو ملتی که هیچگونه حق ابراز وجود سیاسی و اقتصادی و آموزش بزبان مادری را ندارد، در حالی که ٩ میلیون نفر در شمال و حداقل ٣٠ میلیون نفر ترک آذربایجانی در جنوب زندگی می کنند،
چه جنایتی مرتکب شدن این سیاه پوست‌ها که بّر ضدّ این آخوند انگلیسی اعتراض کردن دمشان گرم. من هم بارها در تظاهرات ضدّ فاشیست‌ها شرکت کردم. از انتخابات تا حالا حدود ۲۰۰ نفر اعدام شده اند. گلی به جمال مارگارت تاچر!!
اولا که در ایران هم سیاهپوستانی داریم که جد اندر جد ایرانی هستند. اگر منظورتون این بوده که چرا یه عده خارجی در تظاهرات مجاهدین شرکت کرده اند، این هم چیز عجیبی نیست. در تظاهراتهایی که دائما به نفع رژیم در کشورهای مختلف برگزار میشود، انواع خارجیان شرکت دارند. تا حالا البته همه سفیدپوست بوده اند. کسانی که از شرکت عده ای سیاهپوست خارجی در تظاهرات مجاهدین یک موضوع کمدی ساخته اند، مشکل شان سیاهپوست بودن اینهاست. وگرنه خیلی از همین فرزندان سیاسیون ایرانی که در تظاهراتهای والدینشان شرکت میکنند، اصلا نمیدانند در ایران کی به کیست و پدر و مادر و "خاله" و "عمو"هاشان کیستند و چکاره اند.
با درود ، و سپاس از توجهتان به منابع، میخواهم به نکته ای اشاره کنم که معمولاً دربررسی انقلاب57 ،کمتر ازسوی نویسندگان مورد توجه قرارگرفته است: و آن نقش آمریکا دربه روی کار آمدن جمهوری اسلامی یا جریان خمینی ست.فاکتهای زیادی وجود دارد که نشان میدهند آمریکا با توجه به «پایگاه قوی روحانیت در جامعه ی ایران» تصمیم گرفت آنرا در برابر «چپ و دیگر آزادیخواهان»،دروضعیت«جنگ سرد»- وشرایط انقلابی درایران- که از ادامه ی حکومت شاه نومید شده بود،جهت کنترول انقلاب«آلترناتیو سازی» کند.و کرد.گوادلوپ.عدم شناخت درست،ازماهیت خود جریان خمینی و« شعارهای ضد امپریالیستی روحانیت» که از زاویه «ارتجاعی» مطرح میشد- دربین بخش بزرگی ازچپ، این بخش را - مدت کوتاهی- به حمایت از آن کشاند. با اینکه به صورتی در نوشته خود به این موضوعات اشاره کرده اید - ولی فکر میکنم سیاست آمریکا و دوستانش در آستانه ی 57 بر اساس آلترناتیوسازی بود
منبع «نشست گوادلوپ از " همنشین بهار" »: http://www.youtube.com/watch?v=o0cmXzYhaSg و تحقیقات همنشین بهار در مورد انقلاب ایران قابل توجه است. میتوان اطلاعات خود را دقیق تر کرد. که معمولا به صورت ویدئو های مختلف در یوتوب موجود است.همنشین بهار: گاست GAST و هایزر HUYSER و گوآدلوپ (بخش نخست)http://www.youtube.com/watch?v=_fe3loo2vOAعاقبت، از ما غُبار مانَد، «گاست» و «هایزر» و «گوادلوپ»، آن «آلاچیقِ کنارِ دریا» همنشین بهار/فهرست مطالب همنشین بهار http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-8138.html
جنا ب امید دانا جای بسی تعجب است نو شتا ر شما را چا پ کر دند این سا نسور چی ها هر چه بوی از ا تحاد و طن دوستی ایران دو ستی بد هد سا نسور میکنند . من آ ذ ر با یجانی موا فق نو شتا ر شما هستم .
حبيب ماكوى عزيز،
ادبيات و فرهنگ ترقيخوانه حكم ميكند كه هم مسئولانه رفتار كنيم و هم در نوشته و يا نقدمان از مفاهيم غيردوستانه استفاده نكنيم و نقد و بررسى را چنان انجام دهيم كه نه تنها شرايط مناسب را براى اين مقوله (نقد و بررسى) حفظ كنيم، بلكه تا آنجا كه ممكن است، از تبليغات منفى و تخريب اشخاص نيز دورى جوييم. مباحثات فكرى امر پايان ناپذير تمامى زمانهاست و وظيفه ما حفظ سلامتى اين فضاست. اين نقد شما هم حكايت از آن دارد
كه نوشته هاى مرا نخوانده ايد ويا با دقت نخواده ايد و لذا ديدگاههايى را به من نسبت داده ايد كه كاملا نادرست است، براى نمونه فهم و تعريف من از آذربايجان ويا فهم و تعريف من از مفهوم "ترك" . از سوى ديگر و با اين زاويهء نگاه نادرست، مفاهيم تخريبى سنگينى را نيز متوجه من كرده ايد. ما در مباحثات فكريمان بايد كه احساسات و تبليغات را كنار بگذاريم و تنها تنها با تكيه بر استدلال به ترويج انديشه ايى كه تصور ميكنيم درست است بپردازيم. اين نوع رفتار خصومت را از مباحثات فكرى دور ميكند و شرايط را براى تمرين دمكراسى براى تك تك مان و در عين حال براى جامعه ما فراهم مى آورد.
در شرایط کنونی بسط موضوع برايم در اينجا مقدور نيست. خوشحالم كه ضمن نقد پرسشى را با من در ميان گذاشته ايد. در اولين فرصت به مطالب نقد شما خواهم پرداخت و طى نوشته هاى كوتاهى به مسائل مطرح در آن پاسخ خواهم داد.
مشکل غربی ها فقط و فقط با مسئله اتم بازی کردن ملاها و داشتن مواد شیمیائی بشار اسد فقط و فقط و فقط بر سر محافظت اسرائیل نشینان است و بس ...اگر آخوندها با گذاشتن ضمانتی بسیار گلان چه پولی و یا واگذاری بخش بزرگی از صنایع نفت و معادن ایران به غربی ها + اسرائیل ومعاهده قطع فحاشی و تهدید اسرائیل را امضاء کنن و در نقاطی که آخوندها شغول اتم بازی هستند ناظرهای اسرائیلی را روی صندلی بشینن اجازه خواهد داشت تا دلشون بخواهند اورانیم غنی کنن و باهاش حتی سوپ عدس اتمی درست کنن .....و تا دلشون هم بخواهند به ایران نشینان فخاشی کنند و گروه گروه در زندان ها دار بزنند !!
الیته خیلی از ایران نشینان فکر می کنن و یا اعتقاد دارند و یا آرزو دارند که غربی ها بخاطر اتم بازی بی اجازه آخوندها یکبار هم شده عصبانی بشن و بخوان ریشه آخوندها در ایران بزنند...این فقط یک تصور و یک آرزوبیش نیست و مانند آرزوهای مرغ و خروس هاست که میگن اگر می تونستیم مثل کفترها بپریم اینقدر سرمون رو به این سادگی نمی بریدن ....غربی ها نه دوست حقوق بشرایران نشینن و نه بشر ایران نشین براشون ارزشی داره که بخاطرش زنبورهای عسل عمامه و عباردارشون که کلی سرمایه برای پرورششون و تبلیغاتشون دادن حتی یه سیلی هم شده به گوش آخوندهاشون در ایران بزنن !! تمام این داد و فریادها فقط و فقط برای حفاظت اسرائیله !! بی خودی کسی در ایران به خودش امیدواری نده که چراغ زنبوری می میره ...خورشید در می آید ! فقط یه نمونه عسل زنبورهای عسل عمامه و عبا دار در عرض هشت سال حکومت بازی احمدی نژاد فرار 600میلیارد دلار از ایران به خارج بوده است !!!
بهروز بئی، با توجه به هنر دوستی و هنر پروی شما، دیگر زمان شاعر حزبی بودن خیلی وقت است که به پایان رسیده است. گوهر شعر باید، در بوته آزمایش عمومی، و بدون کمک فلان حزب و بهمان سازمانی، خودش را معرفی بکند. اغلب شعرا، و نویسندگانی که از طریق احزاب و سازمانهای سیاسی مطرح شده اند، پس ازچشم بستن از دنیا، و یا اخراج از حزب و یا سازمان مذبور، تاریخ مصرفشان به پایان می رسد. مثلی میگوید: "عطر آنست که ببوید، نه اینکه عطار بگوید". امروز در جغرافیای ایران، و حتا در خارج از ایران صدها و حتا هزاران کسرائی و کسرائی ها وجود دارد، که حتا از نظر صنعت شعر پیشرو تر از وی و دیگر شاعران حزبی میباشند. اما دیکتار سکوت، و تنگ نظری های موجود در فرهنگ فئودالیسم و عقب مانده ایرانی، که قرنها از جوامع اروپائی عقب مانده است، اجازه شکوفا شدن به آنان را نمی دهد. و چون فرهنگ مرده پرستی شاهکار فرهنگ ایرانی است، و
چون جامعه ایران در اعماق جهل و خود خواهی فرو رفته است. و روضه خوانی از قدیم الایام مد روزبحساب می آید، از اینحهت فرهنگ و ادبیات در ایران، روز به روز به قهقرا میرود. اغلب زمانی یک نویسنده و یا شاعر مطرح میشود، که میمیرد. آنوقت است که مردم میفهمند، که طرف شاعر و یا نوسینده بوده است. یک مثل معروف ایرانی که شخصیت اخلاقی، روشنفکر ایرانی را بیان میکند، میگوید: " شاعر خوب، شاعر مرده است". با توجه به این مثال، جامعه عقب مانده و مذهب زده ایرانی، که با جوک گفتن علیه مردمان غیر فارس، گستاخی و پوکی خود را نشان میدهد، فعلا تا صد سال آینده کارداد. در همین خارج بقایای همین تشکیلاتهای دیروزی، هر کدام، بصورت سه یا چهار نفری دور هم جمع شده، برای خود سایت اینترنتی باز کرده اند، وبا انحصارطلبی و تنگ نظری توصیف ناپذیری، خودشان مینویسند، و خودشان نیز میخوانند. این است وضعیت هنر و سیاست، حتا در خارج از ایران، که خود بخود، رو بسوی انحلال خویش، و بتدریج دراعماق انزوای سیاسی، و بحران فراموشی فرو میروند. ایکاش در جامعه نفرت زده ایرانی، تعداد انسانهای هنر دوستی مثل شما زیاد میشد. موفق باشید.
اینکه روحانی می گوید رژیم باید در عرض 3 تا حداکثر 6 ماه مسائل را حل کند خبر از اتفاقات خیلی مهم تا آخر سال دارد. رژیم کاملا پوسیده و از درون خالی شده خزانه خالی است و جنگ سوریه کمر رژیم را شکسته. اگر توافقی صورت نگیرد رژیم قطعا از هم خواهد پاشید. این را فکر کنم همه در دنیا(بجز اوباما و جان کری ) فهمیده اند و این مصاحبه روحانی و بیان 3 تا 6 ماه یک گاف بزرگ روحانی بود که پشت پرده را نمایان کرد.امیدوارم اتاقهای فکر دنیای آزاد این مسئله را درست تحلیل و از این فرصت استثنایی نهایت استفاده را بکنند.
آقای قارتال شما دربعث از شیوه دودره بازی............. استفاده می کنید. بعث مقاله این است که آذربايجان نه تنها اسم یک جغرا‌فيا، بلکه اسم یک ملت با تمام ویژه‌گي‌های آن «اسم موسیقی، اسم جغرا‌فيا، اسم تاریخ، اسم ادبیات ، اسم قوم، اسم سننت، ...» می‌باشد.
پان‌فارسها با تکیه بر‌اینکه آذربايجان اسم یک جغرا‌فيا سعی کرده و‌سعی میکنند اسم آذربايجان در مناطق مختلف مثل زنجان اردبیل اراک عوض کنند ولی به نتیجه نرسیده و نخواهند رسید، چون آذربايجان نه تنها اسم یک جغرا‌فيا، بلکه اسم یک ملت می‌باشد۰شما از‌‌اين همه دليل فقط اسم قوم را بیرون کشیده به دو‌دره‌بازی ادامه میدهید. مثل‌این میماند که از‌جمله خمینی «شما انسان نیستید شما فرشته هستید.» قسمت اول جمله را ببری و بگویی: خمینی‌‌گفت‌شما‌انسان‌نیستید.
جناب حبیب، اجازه بدهید که بر روی کلمه "آذربایجان" که هسته اصلی بحث است تمرکز کنیم. شما از طرفی میفرمائید: آذربایجان اسم قوم است، از طرف دیگر وقتیکه در مورد ادعایتان مدارک و دلایل علمی خواسته میشود، به جای اثبات ادعای خود، و روشن کردن موضوع، با اسناد و مدارک علمی، متاسفانه مسئولیت گفته خود را به عهده کسانی میسپاری که بقول خودتان صلاحیت علمی کافی دارند. آیا شما برای اثبات گفته خود، صلاحیت علمی کافی ندارید؟ اگر اطلاعات مؤثق و دلایل مستند، و صلاحیت علمی کافی ندارید، پس چرا باز سماجت و اطمینان تمام، ادعا میفرمائید، که کلمه "آذربایجان" اسم قوم است. و مردم را به بیراه برده دنبال نخود سیاه میفرستید. آیا چنین رفتاری در شان یک روشنفکر سیاسی تحصیل کرده است که خواننده را به نا کجا آباد سوق میدهید؟
خوب
سوزان رايس: ايالات متحده رژيم ايران را با سلاح اتمی نخواهد پذيرفت
به گزارش سی.ان.ان27سپتامبر2013 (5مهر)، سوزان رايس مشاور امنيت ملی رئيس جمهور آمريکا درباره تماس تلفنی آخوند روحانی با باراک اوباما گفت: امروز که مقداری تعجب آور هم بود با ما تماس گرفتند که بگويند روحانی مايل است در مسير ترک آمريکا، با پرزيدنت اوباما تماس تلفنی داشته باشد و ما توانستيم اين تماس را محقق کنيم. و آنها تماس گرفتند تا از اين طريق گفتگويی سازنده طريق داشته باشند.سی.ان.ان پرسيد اين تماس چه مدت بود؟ سوزان رايس پاسخ داد: حدود يک ربع بود که در واقع يک تماس مختصر و مفيد بود. اما برای اين که دو طرف پيام خود را برسانند کافی بود.
سوزان رايس مشاور امنيت ملی اوباما اضافه کرد: اگر چه هر دو نفر در اين تماس متعهد شدند به طور سازنده مسير ديپلوماتيک را جستجو کنند، ولی از نظر رئيس جمهورآمريکا همان گونه که در طی سالها گفته است؛ ايالات متحده رژيم ايران با سلاح اتمی را نخواهد پذيرفت اما سياست مرجح ما اين است که اين مسأله از طريق راههای ديپلوماتيک حل و فصل شود. البته الآن جامعه بين المللی متحد است و تحريمها و فشار اقتصادی هم بوده و با روی کارآمدن روحانی، حالا فرصتی برای ماست که پيشنهاد اين توافق ديپلوماتيک را امتحان کنيم.
ما در ابتدای اين هفته اشاره کرده بوديم که آماده بوديم يک برخورد غيررسمی وقتی پرزيدنت اوباما در مجمع عمومی بود با پرزيدنت روحانی وجود داشته باشد. در آن زمان، ايرانيها اشاره کردند که کمی موردش برايشان پيچيده است بنابراين اين برخوردی پيش نيامد.
اما امروز که کمی تعجب آور هم بود با ما تماس گرفتند که بگويند پرزيدنت روحانی مايل است در مسير ترک آمريکا، با پرزيدنت اوباما تماس تلفنی داشته باشد و ما توانستيم اين تماس را محقق کنيم و آنها تماس گرفتند که گفتگوی سازنده يی از اين طريق داشتند.
س - اين تماس چه مدت بود؟
رايس - حدود يک ربع بود که در واقع يک تماس مختصر و مفيد بود. اما برای اين که دو طرف پيام خود را برسانند کافی بود.
گرچه هر دو رهبر، متعهد شدند که بطوری سازنده مسير ديپلوماتيک را جستجو کنند. رئيس جمهور همان گونه که سالهاست اين را گفته ايالات متحده ايرانی با سلاح اتمی را نخواهد پذيرفت اما سياست مرجح ما اين است که اين مسأله از طريق راههای ديپلوماتيک حل و فصل شود
البته الآن جامعه بين المللی متحد است و تحريمها و فشار اقتصادی هم بوده و انتخاب پرزيدنت روحانی پيش آمده و حالا فرصتی جلوی روی ماست که پيشنهاد اين توافق ديپلوماتيک را امتحان کنيم.
هر کس شیوه های فریکارانه مجاهدین را افشا کند طرفدار رژیم است؟ این همان شیوه ای نیست که شاه در دیدارهای خارجی، برای نشان دادن محبوبیت خودش با دادن اسکناس 50دلاری به ایرانی های خارج کشور، تظاهراتی به نفع خود ترتیب می داد (البته فقط ایرانیان نه خارجی ها) یا رژیم فعلی که با دادن پول و رانت و... یا سوء استفاده از کارمندان، سربازان، داشن آموزان عده ای را در سرما و گرما از شهرهای مختلف با اتوبوس به تهران می آورد تا تظاهرات 9 دی و... راه بیاندازد؟ عامل مشترک این هر سه، نداشتن هوادار واقعی بین مردم ایران است.
اشاره به سیاهپوست بودن هوداران مجاهدین در خارج از کشور، کنایه ای است به اینکه مجاهدین گرچه در ایران که فاقد جمعیتی سیاهپوست است هوادار ندارند ولی در میان خارجی هایی که حتی رهبران... این سازمان را(که در زمان جنگ دست در دست صدام بودند) نمی شناسند به یمن اسکناس های خارجی بسیار محبوبیت دارند.
جالب است که این مجری صدای امریکا از پول مالیات مردم امریکا حقوق می گیرد و به عنوان خبرنگار باید با بی طرفی به موضوع رابطه ایران و امریکا نگاه می کند .ایشان آشکارا علیه بهبود رابطه امریکا و ایران سخن می گوید . انتظار می رود با بهبود رابطه تجدید نظری در ترکیب کارمندان صدای امریکا صورت گیرد.
با سلام و عرض ارادت
خواهشمنداست در صورت امکان دانلود اینگونه فایلها را خصوصا برای انها که از امکانات کمتری درداخل برخوردارند ممکن نمایید.
با سپاس حسن
مشکل این نوشته در مدیریت مورد بررسی ست.
1- بار ها در ایران گلوبال گفته و نوشته ایم که انتشار یک مطلب در سایت ، توسط یک همکار یا اعضای مدیریت ، الزاماً به معنی تأیید محتوای آن نیست. 2- مطلب «تظاهرات مجاهدین سیاه پوست علیه حضور روحانی در نیویورک+عكس ها» ، نقد و انتقادی ست به «عمل» مجاهدین. این انتقاد میتواند درست یا نادرست باشد. که خوانندگان میتوانند در مورد آن نظر بدهند. 3- اما اینکه انتقاد به خاطر حمایت کنندگان سیاه پوست خارجی از مجاهدین است- و ایران گلوبال با انتشار آن نژاد پرستی کرده، سخن نادرستی ست. نقد و انتقاد رنگ نمی شناسد - سفید و سیاه- هر دو - را می سنجد. رنگ سیاه یا تحت تبعیض بودن- یا جنسیت «تقدس» ایجاد نمیکند. نقد تقدس نمی شناسد. همین طور ضد رژیم بودن کسی یا جریانی را از نقد شدن معاف نمیکند. نقد مخالف حکومت را به معنای طرفداری از رژیم فهمیدن ، نشانه بیسوادی هولناک است .
آقای قارتال، معنا و مفهوم واژه‌هایی مانند "قوم"، فرهنگ، زبان و غیره، موضوع بحث ما نیست و فکر میکنم بهتر است این کار را به کسانی بسپاریم که از صلاحیت علمی کافی برخوردارند.
و اما آقای شاملی عزیز،
من تاکنون نه فقط به شما -که احترام زیادی به شما قائل هستم، توهین و تحقیر نکرده ام، بلکه به خودم اجازه نداده‌ام که حتی به آقای مهران بهاری هم که کثیف‌ترین و بدترین اتهامات را به من و همه مخالفینش نسبت داده است، هم توهین و تحقیر بکنم. امیدوارم که در فرصت مناسبی بتوانیم به این بحث پایه ای ادامه دهیم.من میخواهم بدانم اگر ما تورک زبان نیستم و به قول این آقایان آذری زبانیم پس چرا وقتی برای اولین بار شبکه های تورک زبان کشور ترکیه رو می بینیم حدود 70درصد گفتار آنها را متوجه می شویم؟؟؟
آیا این نشانی از هم زبانی من آزربایجانی با مردم ترکیه نیست؟؟؟
ما تورک هستیم نه آذری...
یاشاسین آنادیلیم...یاشاسین آزربایجان
مجاهدین از نظر هموطنان منزوی نیستند. در آکسیون‌های آنها چند برابر دیگر گروهها مخالفان جمهوری کثیف اسلامی شرکت میکنند شرکت سایر مردم ژان هم ننگ نیست افتخار و کار سیاسی است
این بریدگان از مبارزه و فعالان اینترنتی هستند که به زیر چتر نجات ملاها پناه برده اند و برای ولی فقیه سینه چاک میدهند
خانم ازاده 2 اتهام نا روا به ایران گلوبال زده است : 1_ نژاد پرستی 2- طرفداری به رزیم بعبارت دیگر ایشان از همان ادبیات مجاهدین خلق که موجب انروا این سازمان در بین ایرانیان شد.پیروی کرده است. چرا انتشار چنین عکس هایی نژاد پرستانه است ؟ایا نقد مجاهدین خلق مساوی با رزیمی بودن ، است؟
جناب آقای زمانی در این که برای مقالات باید از منابع موثق استفاده شود شکی نیست ولی مساله بر سر چگونگی استفاده از منابع است. اینجا دو مساله مطرح است: 1- استفاده از منابع همراه با ذکر منابع و مشخص کردن قسمتهای استفاده شده که همیشه وقتی نقل مستقیم باشد در میان "" گذاشته میشود. در استفاده از منابع بخشهای محدودی از یک کتاب یا مقاله یا خبر و... برای روشنتر کردن نظر شخص و بعنوان استدلال شاتفاده میشود معمولا تشکیل شده است از چند جمله و یا یک و در موارد استثنایی از چند پاراگراف 2- سوءاستفاده از منابع که بدون مشخص کردن منابع صورت میگیرید و شخص سءاستفاده کننده تمامی مقاله یا قسمت زیادی از آن را و یا بخشی طولانی از یک کتاب را همینطوری کپی پست میکند. یعنی همان کاری که شما میکیند. /////// شما در این مقاله!!!!!!! حداقل از 4 منبع استفاده کرده و تمامی مطالب آنها را کپی پست کرده اید در صورتیکه فقط یک منبع را
در زیر مقاله!!! خودتان ذکر کرده اید. شما حتی این زحمت را بخودتان نداده اید که نقل قولها (کپی پست های طولانی) را در داخل گیومه بگذارید تا مشخص شود که چه قسمتهایی از لوموند پاریس و چه قسمتهایی از العربیه و چه قسمتهایی از رادیو فردا و... است. چرا؟ چونکه اگر این کار را میکردید، خواننده به وضوح میدید که حداکثر یک چهارم این مقاله!!! را شما نوشته اید و بقیه وصله پینه است. البته شما برای خالی نبودن عریضه نوشته اید که مثلا <گزارش رادیو فردا>... ولی مشخص نکرده اید که این گزارش رادیو فردا کجا تمام میشود تا ما بدانیم که حرفهای رادیو فردا را میخوانیم یا نوشته شما را؟! //////// جناب آقای زمانی در <عرف>ی که من و شما از آن صحبت میکنیم یعنی عرف روزنامه نگاری، به کار شما میگویند سوءاستفاده و دزدی ادبی. ////////// در مورد آنچه که در باره مقاله آقای دوشکی نوشته اید مثال بسیار بدی آورده اید. اولا اگر آقای دوشکی هم مثل شما مقالات مورد نظر را کپی شست کرده باشند همانقدر غلط و ناپسند است که کار شما. ثانیا آقای دوشکی در مقاله مذکور از منابع مورد نظر استفاده کرده اند و نه سوءاستفاده. ایشان از یک مقاله طولانی جناب آقای دیبا فقط یک پاراگراف کوتاه آورده اند و در جای دیگر از اعداد و ارقام مربوط به اطلاعات کویر استفاده کرده اند. تنها ایرادی که میتوان به آقای دوشکی گرفت این است که چون از آقای دیبا نقل قول مستقیم آورده اند باید آنرا داخل گیومه میگذاشتند و نگذاشته اند. //// و اما در مورد هدف من لازم نیست به حدس و گمان متوسل شوید. نه من شما را می شناسم و نه شما مرا. آشنایی من و شما به همین مقالات!!! شما و کامنتهای من خلاصه میشود. ولی هدف من این است که مسولین سایت را متوجه این موضوع بکنم که کسانی مثل شما که هنرشان کپی پست و وصله پینه است، دارند سایت را به نابودی میشکانند. اینکه تا چه حد در این هدف موفق بوده ام امر دیگریست. امیدوارم که مسولین سایت به کامنتها من توجه کنند و به شما و کسانی مانند شما اجازه ندهند که از وجهه و اعتبار سایت برای مشهور شدن استفاده کنند. //// بگذارید یک آرزوی دیگر هم بکنم: امیدوارم روزی برسد که مسرلین سایتها از کسانی که عنوان <روزنامه نگار> به خودشان اعطا میکنند بپرسند که این دوره روزنامه نگاری را در کجا گذرانده اند و در کدام دانشگاه درس خوانده اند تا مبادا آن دانشگاه هم مانند امام زمان غایب باشد.قسمت شمالی نیمروز که در افغانستان واقع شده است، قریب به یکمیلیون بلوچ دارد. مردم نیمروز باید برای زندگی و کشاورزی از آب رود هیرمند و قبل از اینکه به کشور دیگری برود استفاده کافی را ببرند. در گذشته جمعیت مردم نیمروز کم بوده و آب اضافی هیرمند به هامون میریخت. نیمروز مال بلوچها است. اما مهاجرینی که رضاشاه از خراسان، پارس و جاهای دیگر به قسمت غربی نیمروز کوچ داده است، بالاخره میتوانند به زادگاههای پدربزرگشان برگردند. لطفا فکری بحال بلوچها بکنید. کم آبی در نیمروز غربی پدیده تازه ای نیست. در طول نود سال اشغال نیمروز بیش از بیست بارخشکسالی رخ داده است. بهتر است مهاجرین برگردند به خانه هایشان.
مثلا در همین مقاله و صدها مقاله دیگر یک چیز عادی است ..یک نمونه در همین مقاله از اقای دوشوکی از یک منبع استفاده نموده انداطلاعات کویر و اظهارات اقای دیبا را نوشته اند این هم لینک..http://www.iranglobal.info/node/25601
گقتم که مشکل شما جای دیگری است .
اقای ثانی مشکل شما این نیست .اتفاقا عرف هست برای چنین مقالاتی باید از منبع موثق استفاده نمود که این اقایان این حرف ها را زده اند وگرنه فردی مثل شما باز این موضوع را وارونه جلوه میدهد .از اینکه پیگیر هستید ممنون .هدف من از این مقاله این بود که نشان دهم مشکل این حکومت مردم نیست بلکه رفع تحریمهاست و بقای خود .تنها چیزی که شما متوجه نشده اید این است که میگویید کپی از طرف اطلاعیه شرکت ..در اصل این یک طنز سیاسی اما با واقعیت همراست که من از اسم شرکت سپاه گستر همینطوری استفاده نموده ام .جهت اطلاع شما .شما از دزدی ادبی صحبت میکنید و اتهام میزنید و بار اولتان هم نیست .وقتی شما از منبعی استفاده میکنید مخصوصا خبرگزاری این چه ایرادی دارد ...اقای ثانی انگیزه شما برای من مشخص هست و ایرادی هم ندارد از صبح تا شب کامنت بگذارید .
تاکید منتقدین مجاهدین بر شرکت دادن خارجی ها در تجمع هایشان بر دو نکته تاکید دارد: آنها در ابتدا میخواهند درانزوا قرار گرفتن مجاهدین در میان هموطنانشان و رو نمودنشان از سر نزار به خارجی ها را نشان بدهند. ودوم اینکه منتقدین به نقش افرادی می پردازند که بدور از سیاست و فقط جهت دریافت نیازهای خدماتی از قبیل خوردن غذای مجانی، گردش در یک کشور دیگر و خوابیدن در هتل تن به شرکت در این نمایشات میدهند. و آن سیاست مدارهای خارجی هم که در این نمایشات شرکت میکنند نه اینکه دلشان به حال کمبود حقوق بشر در ایران بسوزد بلکه به خاطر پول کلانی است که از مجاهدین دریافت مینمایند تن به این کار میدهند. و اصلی ترین انتقاد منتقدین به مجاهدین هم وا بسته خواندن آنها به خارجی ها و دریافت پول در قبال جاسوسی، وابستگی و اعمال وطن فروشانه است که برای ایرانیان تنفر انگیز و غیر قابل تحمل هستند.
بالطبع افراد و سازمان های سیاسی دیگر که میخواهند با امکانات محدود خودشان تجمع و اعتراضات سازماندهی نمایند و در عین حال محبوبیت خودشان را در نزد هموطنانشان حفظ کنند، دستشان برای اجیر نمودن چنین افرادی برای شرکت در تظاهرات ها بسته است و چنانچه یک و یا چند خارجی هم با آنها همراهی نمایند، از افرادی دارای آگاهی سیاسی و بدور از نیازهای شخصی هستند که نیازی به دریافت مزد نخواهند داشت و برای پیشرفت در اهداف انسانی این کار را انجام میدهند.بطور خلاصه اینکه مجاهدین با شرکت دادن مزد بگیران خارجی کیفیت اعتراض و تجمع را فدای کمیت آن نموده اند.
پس میتوان گفت که یا خانم سپهری از عمق و محتوای عملکردهای مجاهدین بی اطلاع است و یا آگاهانه به توجیه آنها به روش بسیار ساده انگارانه و عوام فریبانه می پردازد.
اگر دیگران نژادپرستند, مجاهدین هم مردم فریبند. در اروپا هم به تظاهراتشان پناهندگان غیر ایرانی را با پول جمع میکردند و با خود میبردند.مخصوصا روسها را
نيويورک تايمز: افتضاح روحانی در مصاحبه با سی.ان.ان
نيويورک تايمز از يک افتضاح در مصاحبه آخوند روحانی با سی.ان.ان خبر داد. نيويورک تايمز نوشت: رئيس جمهور رژيم ايران بر سر هولوکاست به تله می افتد. روحانی در مصاحبه با سی.ان.ان هولوکاست را ”شرم آور و قابل محکوم کردن“ توصيف کرده بود. اما خبرگزاری رژيم ايران با ”ساختگی“ خواندن اين مصاحبه که توسط يکی از مترجمين خود رژيم از فارسی به انگليسی ترجمه شده بود، گفته است روحانی اين حرف را نزده است و سی.ان.ان آن را به دروغ توليد کرده است.
کيهان ولی فقيه ارتجاع: آمريکا تضمين بدهد که قصد براندازی ما را ندارد
روزنامه حکومتی کيهان در يادداشت روز شنبه 6مهر خود، از اين که در سفر آخوند حسن روحانی به نيويورک هيچ ملاقاتی بين او و اوباما صورت نگرفته و خط رفسنجانی در مورد خوراندن جام زهر به ولی فقيه پيش نرفته، ابراز خوشحالی کرد. کيهان که به عنوان بلندگوی مطبوعاتی علی خامنه ای شناخته می شود، نوشت: «در داخل و خارج، آنها که باج دادن ايران را در پوشش تنش زدايی آرزو می کردند از صراحت و قاطعيت دکتر روحانی خرسند نشدند. خصوصاً آنها که برای يک ديدار اتفاقی مدتها برنامه ريزی می کردند!».کيهان که سعی می کرد تقصير سر نگرفتن ملاقات را به گردن رئيس جمهور آمريکا و عدم نرمش او بيندازد، سخنرانی اوباما در مجمع عمومی را تشريح کرده و می نويسد: «در آن هيچ نشانه ای از نرمش يا احترام به حقوق مشروع و مسلم ملت ايران ديده نشد و ثابت کرد که سردمداران کاخ سفيد، به جز تظاهر و لفاظی، گام عملی ديگری برنداشته اند».
روزنامه ارگان ولی فقيه ارتجاع در حالی که قسمت اعظم سرمقاله خود را با عنوان «نمی خواهيد يا نمی توانيد؟!» به قدرت نمايی پوشالی و تلاش برای القای اين که آمريکا به خاطر قدرت و نفوذ رژيم در منطقه، توان و جرأت دست زدن به اقدام نظامی عليه رژيم را ندارد، اما دم خروس ضعف و درماندگی رژيم را بيرون داده و خواستار شد که آمريکا تحريمها را لغو کند و تضمين بدهد که قصد براندازی رژيم را ندارد.
کيهان نوشت: «اوباما در آن سخنرانی کوچکترين اشاره يی به تحريمها» نکرد و تنها «گفت که آمريکا قصد براندازی نظام ايران را ندارد!» روزنامه ولی فقيه اين را ناکافی دانسته و می افزايد: «اوباما، همان موقع که از ما تضمين عملکرد اتمی می خواهد، ادعا می کند که قصد براندازی نظام اسلامی ما را ندارد اما در اين باره هيچ تضمينی نمی دهد».
يادداشت روز کيهان، همزمان با قدرت نماييهای کشاف توخالی و با تکرار حرف خمينی که «آمريکا هيچ غلطی نمی تواند بکند» اما به آثار خرد کننده تحريمها اعتراف کرده و تصريح نمود: «اگر تحريمهای به زعم آمريکا، فلج کننده تلاشی برای ساقط کردن نظام نيست چه نام ديگری بر آن می توان گذاشت!؟».
کوه همان موش سابق را زاييد...........
در ميان سر و صداهای زياد باند رفسنجانی و تبليغ بی وقفهٴ او برای يک جام زهر تازه و پس چند روند جنگ شديد قدرت در رأس نظام ولايت و ناچاری خامنه ای به ارائهٴ طنز «نرمش قهرمانانه»، سرانجام کوه مذاکرات وزيران خارجه 5+1 با وزير خارجه رژيم، همان موش سابق را زاييد و رسانه ها حاصل اين مذاکرات در دو عبارت خلاصه کردند: «فضا خوب بود» و «برای ملاقات بعدی توافق کرديم».وزير خارجه آمريکا آن روی ابراز خشنودی خانم اشتون و خودش را در يک عبارت پر معنی خلاصه کرد: «يک ديدار و تغيير لحن گرچه خوشايند است اما برای حل اين مشکل کافی نيست».
تلويزيون سی.ان.ان در تفسير خود گفت: «بگذاريد صادق باشيم. اينها حرف و حرف است. هيچ چيز مادی از آن بيرون نيامده است، جز اين که قرار است در 15 و 16اکتبر دوباره ملاقات کنند... اين گفتگوها از سال 2006 جريان داشته. قبل از اين گفتگوها هم در همين نقطه بوديم، هيچ نتيجه يی نداشته است».
حالا توپ با نيشخند خاصی در زمين رفسنجانی می چرخد. به همين دليل اين بار نوبت او است که بايد فکری به حال غر و لندهای ريزشيهای باندش بکند. البته او معمولاً در دجالگری کم نمی آورد، روز پنجشنبه حتی قبل از اين که نتايج رسمی مذاکرات 5+1 و رژيم اعلام شود، او به صحنه آمد تا با عبارت «نيويورک، آغاز دوباره عزت»، صورتش را پيش دلمردگان و مأيوس شدگان باندش سرخ نگه دارد. او که به بهانهٴ ديدار «جمع کثيری از اقشار مختلف مردم و يادگاران جنگ تحميلی» به صحنه آمده بود، مثل تسبيحی که هربار از جيبش در می آورد، همان ورد ثابت جام زهر امام را تکرار کرد و باز هم برگی رو از آرشيوش بيرون کشيد و گفت: «وقتی دو سه ماه بعد از پذيرش قطعنامه به محضر امام رسيدم ايشان به من گفتند امروز احساس می کنم که نوشيدن جام زهر چقدر برايم شيرين بود».
شايد رفسنجانی می خواهد به اين ترتيب به لب و لوچهٴ آويزان گردانندگان روزنامه های باندش سر و سامانی بدهد و بگويد فعلاً سه ماه صبر کنيد. همانها که با ناکام ماندن وعده هايشان برای چاپ عکس يک ملاقات تاريخی و گشايش سريع در مذاکرات اتمی بور و بی رمق شده اند. تأييد عملکرد روحانی توسط امام جمعهٴ نمره موقت خامنه ای در نمايش جمعه هم همين واقعيت را نشان می دهد. ابراز خشنودی خامنه ای از زبان نماينده اش که توانسته نتيجه بندبازی روحانی ميان باندها را به نفع و به نام خودش ثبت کند. اما آيا خامنه ای برنده اين صحنه بوده است؟ جواب منفی است، زيرا با توجه به شرايط موجود و حلقه تنگ شوندهٴ بحرانها بر گردن نظام ولايت، زمان به هيچ وجه به نفع رژيم نيست. واگشتی که خامنه ای در طرح توافق شده باندها برای سفر روحانی به
نيويورک ايجاد کرد، به جنگ قدرت در رأس نظام بيش از پيش دامن خواهد زد اين جنگ تا دور بعدی مذاکرات که قرار است در روز 23مهر در ژنو برگزار شود، هر چه بالا و بالاتر خواهد گرفت. شتاب فروپاشی درونی نظام روزبه روز بيشتر خواهد شد بنابراين خامنه ای مجبور است هرچه زودتر تصميم نهايی خودشان را بگيرد: جام زهر اتمی يا رفتن در مسير رويارويی با جامعه جهان و حذف و تصفيه و انقباض درونی.
ابلاغ حکم اعدام چهار زندانی در زاهدان
به گزارش دريافتی روز دوشنبه 23بهمن حکم اعدام چهار زندانی در زندان مرکزی زاهدان تأييد و به آنان ابلاغ شده است. اسامی سه تن از اين زندانيان عبارتند از حسين مبارکی، احمد گوروند، حسين کهر زهری. همچنين دژخيمان رژيم آخوندی چهار زندانی محکوم به اعدام را از زندان فلک الافلاک خرم آباد به زندان گوهردشت کرج منتقل کردند. گفته می شود به اين زندانيان اتهام راه اندازی شورش در زندان فلک الافلاک خرم آباد زده شده و احتمال اعدام آنان وجود دارد.
تأييد حکم اعدام ۷ زندانی در قم
بنا به گزارشهای دريافتی روز پنجشنبه 19بهمن حکم اعدام 7 زندانی در قم تأييد و به آنان ابلاغ گرديد. اسامی اين زندانيان عبارتند از محمد کاشی، رضا حياتی، رسول گل محمدی، ابراهيم اکبری، محمود گلستانی، رضا محسنی و کيوان قائدی.
اعدام دو زندانی در شيراز و اهواز
رژيم جنايتکار آخوندی روز گذشته دو زندانی را در شيراز و اهواز بدار آويخت. يکی از اين زندانيان در ميدان گاز شيراز در ملأعام بدار آويخته شد. يکی از اين زندانيان ايمان ـ ب ۲۹ ساله بود که در ملأعام حلق آويز شد. زندانی ديگر صباح لويمی، ۳۸ ساله از هموطنان عرب خوزستان بود که در زندان کارون اعدام گرديد.
سازمان مجاهدین بسوی سقوط میرود و این سقوط تاریخی را قدرت طلبی رهبری سازمان از اغاز ورود ارتجاع سیاه به ایران با زیاده خواهی سرعت بخشید. رفتن به دامان صدام و واویختن به ... سناتور و لرد و حضرت اسقف افریکای جنوبی و اکنون با پول بسیار ( ملیون و یا ملیارد) فراهم اوردن سیاه پوستان و و روسیان همه نشان از شکست تاریخی و مرکبار سازمان مجاهد میدهد.سازمان رجوی در همه زمینه ها شکست خورد و در یک زمینه پیروز است و ان فریب دروغ و ریاکاری .
این سازمان راه حلی برای ادامه حیات ندارد و اگر بخواهد داشته باشد باید خود را از رهبری فاسد و دروغزن جدا کند و میدان فعالیت خود را از عراق به بیرون از ان انتقال دهد. سازمان باید با رجوی تسویه حساب کند و انچه در گذشته روی داده با مردم ایران در یک گنکره در میان بگزارد .باز گشت به سوی مردم و باطل دانستن گذشته شاید فرجی و راه نجاتی برای این سازمان باشد.این سازمان بزرگترین سازمان سیاسی در ایران با داشتن پول فراوان و هزاران مجاهد شایسته و بی نظیر و فداکار بخاطر رهبر ی به یکی از منفورترین سازمانهای سیاسی جهان .... در ایران تبدیل گشته است. کاهی در بغل صدام و اکنون در زیر دست غربی ها و اسرائیل دست و پا میزند.
صحنەهائی از کوردستان کە ایران ، عراق عربی ، سوریە، عربستان، کشورهای خلیج و و 50 سال دیگر هم در این کشورها این صحنەها را نخواهیم دید انتخاب دختران شایستەی کوردستان و در نهایت انتخاب ملکەی زیبائی کوردستان
https://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=Obhw42ZvWig#t=2…
جناب آقای حبیب، آیا "آذربایجان" اسم قوم است؟ شما میفرمائید: " ولی هر کسی که کوچکترین آشنایی با آذربایجان دارد می‌داند که، "آذربایجان" بجز اسم جغرافیایی، اسمِ یک قوم و یک فرهنگ و یک زبان، یک دولت ملی، یک موسیقی و ادبیات و تاریخ...(هم) می‌باشد". پایان نقل قول. بسیار خوب. اگرشما از روی مدارک، با اطمینان و استدلال محکم صحبت میکنید، و بطور یقین میدانید که کلمه "آذربایجان" اسم "قوم" هست. برای روشن شدن این موضوع، و برای اینکه این مطلب برای خوانندگان نیز روشن شود، اگر ممکن است منابع استدلال خود را ذکر بفرمائید، و اگر بشود این مدارک را بصورت نوشته تاریخی، کتاب ، و یا جزوه ای در همین سایت منتشر کرده، در دسترس عموم قرار دهید، که مثلا در کدام کتاب، یا استناد تاریخی این مطلب درج شده است، که میگوید:" آذربایجان اسم قوم است."، لطفا برای آگاهی عموم، منابع خود را انتشار دهید، تا در این مورد
بیشتر روشنگری بشود. با تشکر.آزاده خانم سپهری در وبلاگ خود اتهامات نا روایی را به ایران گلوبال نسبت داده اند . موضوع این است که این مطلب را به این خاطر در سایت گذاشته بودم که چند روز پیش مسئول مجاهدین خلق در برنامه افق صدای امریکا شرکت کرد .مجری برنامه از ایشان سئوال کرد که مجاهدین خلق چه تعداد عضو دارند که ایشان پاسخ مشخصی نداد و گفت یکصد هزار نفر در آکسیون های این سازمان شرکت می کنند و قبلا هم این سازمان در پاریس برنامه گذاشته بود که بسیاری از شرکت کنندگان سفید و سیاه که واقعا نمی دانستند برای چی در اکسیون شرکت می کنند و تنها بخاطر یک مسافرت مجانی (هتل+ بلیط هواپیما و غذا) راهی محل تظاهرات می شوند
از سوی دیگر اطلاع رسانی حق مردم است و این موضوع سیاه پوستان و تهمت خانم آزاده که ایران گلوبال را متهم به راسیسم کرده است؛ کمی خنده دار است. موضوع سفید پوست و سیاه پوست نیست و این سازمان که معلوم نیست که این همه پول را از کجا می اورده است ، انقدر توانایی مالی دارد که هزاران تظاهرات چی اجبر می کند و برای سخنرانی فلان سناتور امریکایی یکصد هزار دلار می پردازد . مجموعه دارایی های باقی مانده در اشرف به 550 میلیون می رسد .بر اساس قانون «ازکجا آورده ای؟ » که قانون دمکراتیکی است ؛باید شفاف سازی نماید. انگار ضدیت با رزیم تبهکار اسلامی لال شدن در مقابل خلاف کاری های اپوزیسیون معنی می دهدسر نخ را در مسکو جستجو کنید. تمام اختیارات دست پوتین است
جناب آقای زمانی باز هم که وصله پینه کردید و اسمش را گذاشتید مقاله! تا آنجایی که حوصله داشتم و حساب کردم، مقاله! شما 1648 کلمه دارد که از این 1648 کلمه، 113 کلمه را از رادیو فردا کپی پست کده اید و 99 کلمه را از لوموند پاریس و 500 کلمه را از خبرگزاری فرانسه و 263 کلمه را از العربیه و 198 کلمه را از اطلاعیه شرکت!!! بنابراین در بهترین حالت اگر بقیه را هم از جایی دیگر کپی پست نکرده باشید از این 1648 کلمه فقط 475 کلمه از شماست که آنها هم آنقدر درهم و برهم در میان این کپی پستها آمده اند که احتمالا خود شما هم نمی دانید چه هستند. البته در عرف روزنامه نگاری به این کار نمی گویند دزدی ادبی بلکه میگویند رونویسی روزنامه نگارانه از دست همسایگان!!!
آیت الله هاشمی رفسنجانی: امام سه ماه بعداز قطعنامه گفتند جام زهر برایم شیرین شد
ولیعهد عبرستان سعودی نبود.. اما مشخص بود که پلیس خلاف مقررات عمل کرده و با این تصاویر ویدیویی خشتک ان پلیس عقده ای به سرش کشیده خواهد شد.
کینه توزی شما به چپ و روسها چه ریشه ای دارد ؟ آیا بهتر نیست بجای تبلیغ جنگ و ننفاق بین خلقها و دفاع از اسرائیل و امریکا ، طبق شعار زردشت مبلغ گفتار و پندار نیک باشید ؟ آیا شما چون ناتوان در طرح مسائل ضروری ایران و جهان و بشریت نیستید ، باید از قلم و واژه و رسانه این چنن همیشه سوء استفاده کنید ؟ آیا شما دچار پوچی و نیهلیسم گردیده اید ؟
آزاده خانم سپهری دو چیز را نادیده گرفته است: 1- سایت ایرانگلوبال به گواهی تاریخ چندین ساله اش و گواهی دوستان و دشمنان بر ضد جمهوری اسلامی است، چنانچه خود خانم آزاده خانم هم در این سایت قلم زده اند. 2- موضوع این طنز افشاگرانه برعلیه متدهای تبلیغی مجاهدین است. خوب مجاهدین میتوانند بگویند که تظاهراتی راه انداختند و خارجیان هم در آن شرکت و از آن حمایت کردند ولی وقتی میگویند که اینها مجاهدین خلقند که تظاهرات کرده اند، فریبی بیش نیست و این عکسها و مصاحبه به احتمال خیالی هم میخواهد همین را نشان بدهد.
شرکت عده ای سیاهپوست خارجی در تظاهرات مجاهدین باعث انتشار کلی مطلب در سایتهای ایرانی شده، که در آن این قضیه را به تمسخر گرفته اند. به طور نمونه سایت ایران گلوبال مطلبی منتشر کرده با عنوان تظاهرات مجاهدین سیاه پوست علیه حضور روحانی در نیویورک، که در آن چند عکس آمده و مصاحبه ای که معلوم نیست واقعی ست یا ساختگی. هدف از انتشار مطلب ایران گلوبال این بوده که نشان دهند مجاهدین یک عده خارجی از همه جا بی خبر را به تظاهرات خود کشانده اند. در واقع مطلب ایران گلوبال فقط به قصد کوباندن مجاهدین (و به احتمال زیاد دفاع از رژیم) انتشار یافته.
جدا از شیوه های مسخره طرفداران رژیم برای کوباندن مخالفین، نکته دیگری که در مطالبی که پیرامون این قضیه منتشر شده به چشم میخورد، نژادپرستی آشکار نویسندگان و نظردهندگان ایرانی ست:
اولا در ایران هم سیاهپوستانی داریم که جد اندر جد ایرانی اند. یعنی سیاهپوست بودن به معنی خارجی بودن نیست!- دوما اگر انتقاد به این بوده که چرا یک عده خارجی در تظاهرات مجاهدین شرکت کرده اند، این هم چیز غریبی نیست. سالهاست که در خارج از کشور هم در تظاهراتهای نیروهای اپوزیسیون و هم در تظاهراتهای طرفداران رژیم، خارجیان شرکت میکنند. تا حالا البته همه این خارجیان سفیدپوست بوده اند. کسانی که از شرکت عده ای سیاهپوست خارجی در تظاهرات مجاهدین یک موضوع کمدی ساخته اند، مشکل شان سیاهپوست بودن اینهاست.
- سوما اگر به این انتقاد داشتند که چرا این خارجیان سیاهپوستی که در تظاهرات مجاهدین شرکت کرده اند، از اوضاع سیاسی ایران باخبر نیستند (جدا از صحت این ادعا)، باید گفت که خارجی هایی هم که در تظاهراتهای سایر نیروهای سیاسی ایرانی شرکت میکنند، چندان از اوضاع ایران باخبر نیستند و بیشتر تحت تاثیر احساسات خود و بخاطر اینکه یک دوست یا همسایه ایرانی دارند، در این تظاهراتها شرکت میکنند. تازه بسیاری از فرزندان سیاسیون ایرانی هم صرفا به خاطر تشویق والدین شان در تظاهراتهای ایرانی ها شرکت میکنند و اصلا نمیدانند در ایران چی به چیست و کی به کیست. حتی نمی دانند پدر و مادر و "خاله" و "عمو"هایشان در این بلبشوی سیاسی کجا ایستاده اند و چکاره اند.
http://azadeh-sepehri.blogspot.de/2013/09/blog-post_7311.html
گيدو وستروله: حرف کافی نيست
گيدو وستروله وزير خارجه آلمان گفت ”حرفهای رژيم ايران بايد با عمل همراه شود. حرف کافی نيست، آنچه به حساب می آيد اعمال و نتايج ملموس است. فتنه در ورود به جزئيات ظاهر می شود. بنابراين مهم است که خيلی زود، مذاکرات محتوايی و جدی داشته باشيم»...جان کری وزير خارجه آمريکا درباره ديدارش با جواد ظريف وزير خارجه رژيم گفت: توافق کرده ايم راهی برای پاسخگويی به سوالاتی که مردم درباره برنامه اتمی رژيم ايران دارند پيدا کنيم. لازم به توضيح نيست که يک جلسه و يک تغيير در لحن پاسخگوی اين سؤالات نيست و کار بسياری وجود دارد که بايد انجام شود.
«دست آخوندها را بخوانيد! يک تجربه و يک هشدار»
امروز روز جمع بندی يک تجربه ی بزرگ تاريخی است! به ويژه برای غرب. تجربه ای که به يک پرسش پاسخ می دهد: از يکبار ديگر مماشات با آخوندها چه حاصل می شود؟
تجربه ی گذشته به همه ی جهان می گويد:
تنگنای تحريم و خطر قيام مردم ايران، رژيم آخوندی را به ضعف مفرط کشانده است. پس آخوندها ناگزير از رو آوردن به نمايش نرمش (آن هم از نوع «قهرمانانه» ی آخوندی آن) و مذاکره شده اند.بله! تجربه ی سالهای پشت سر و مذاکرات طولانی به صدای بلند به جهان مماشات می گويد:اين دستهای خونين، دستهای توطئه است!بهای مماشات بی سرانجام را از خون فرزندان مردم ايران نپردازيد!خامنه ای می خواهد برای جلوگيری از سقوط، وقت بخرد!فرصت دادن به آخوندها، خيانت به مردم ايران و سوريه و عراق است!حنجره تجربه گاهی اوقات خونين است، اما همين حنجره ي خونين در مورد گفتگو با آخوندها صدايش بسا بلند در تاريخ معاصر طنين داشته است. فريادی که بعد از گذر سالها و تکرار سياست خطای مماشات، همگان به حقانيت آن می رسند که:دست ملايان را بخوانيد!آنها در سراشيب سرنگونی اند.غرب نبايد تجربه ی گذشته را ناديده بگيرد.صريح ترين سخن را شهردار سابق نيويورک در روز سوم مهر در برابر سازمان ملل با اشاره به دستهای خونين آخوند روحانی گفت: ”رژيم ايران قبلاً هم ما را در اين مسير گول زده است. اگر به آنها اجازه بدهيم که باز هم ما را گول بزنند، آنوقت ما احمق هستيم“. يک ضرب المثل قديمی انگليسی می گويد: اگر برای بار اول مرا فريب دادی، شرم بر تو، اگر برای بار دوم مرا فريب دادی، شرم برمن!جوليانی نيز به اين تجربه اشاره کرد که هشت سال پيش وقتی روحانی در حال مذاکره بود، آنها داشتند مخفيانه اورانيوم غنی می کردند.اکنون همگان می دانند که:بمب اتمی برای آخوندها، ضامن بقای استبداد دينی استهمگان می دانند که آخوندها در قتل عام شيميايی مردم سوريه نقش اصلی داشتند و در همين روزها هم دارند مردم سوريه را قتل عام می کنند.آمريکا نيز به گذشته ی خود نگاه می کند و می بيند که 5سال پيش به سوی ولی فقيه دست دراز کرد. اما پاسخ، گسترش بنيادگرايی و تشديد تروريسم در جهان بود.همين آخوند حسن روحانی در 2003 تعليق موقت غنی سازی اورانيوم را پذيرفت. تا فرصت برای چرخه ی سوخت اتمی فراهم کند.بنابراين امروز می شود به صدای بلند نتيجه آن تجربه را يادآوری کرد که: آمريکا نبايد دست در دست پدرخوانده ی تروريستها بگذارد.نگذاريم تاريخ تکرار شود!يک بار ديگر به گذشته نگاه کنيد: مماشات با روحانی، سه کشور اتحاديه اروپا، انگلستان، فرانسه و آلمان را مدتها به گفتگوی بی حاصل مشغول کرد.قطعنامه شورای امنيت ملل متحد خواستار توقف غنی سازی اورانيوم توسط رژيم آخوندی است. اما رژيم همه آنها را زير پا گذاشته است.روحانی فريبکار در مجمع عمومی گفت که از غنی سازی کوتاه نخواهد آمدديگر مذاکره چه معنی دارد؟بله! بايد از دنيا خواست که رژيم را وا دار کنند از قطعنامه های ملل متحد سرپيچی نکند.روحانی يک فريب است! دستهای خونين آخوندها، در تنگنا برای مذاکره دراز شده است.
سابقه روحانی در رژيم ولايت فقيه هم شايان درس آموزی است:روحانی شانزده سال در مقام شورای امنيت ملی رژيم بوده.او در تمام جنايتها و تروريسم داخل و خارج نقش درجه ی اول داشته.روحانی در قتلهای زنجيره يی، و کشتن روشنفکران ناراضی، دست داشته.او دگرانديشان، کشيشيان آزاديخواه، و دانشجويان معترض را کشته است.کارنامه روحانی يعنی تروريسم خارج کشوری. انفجار بوئنوس آيرس، انفجار برجهای خوبر در عربستان.کارنامه روحانی در شورای عالی دفاع، يعنی، استمرار هشت سال جنگ خانمانسوز؛يعنی فرستادن کودکان به جبهه ها برای پاکسازی ميدانهای مين.روحانی سرکوب کننده ی قيام دانشجويان در سال 78 بود.و تازه ترين نکته اين که: پشت لبخند اعتدال روحانی، کشتار هولناک 52 مجاهد بی سلاح در اول سپتامبر در اشرف است.پس اکنون اگر باز هم بايد هشدار داد: و هر کس می تواند اين تجربه را با همه حقايقش به هر وسيله به گوش همگان برساند.
هر کس می تواند جزيی از اين پيکار روشنگرانه باشد که:نبايد يکبار ديگر مماشات تکرار شود.
این و ظیفه تک تک ما آ ذ ر با یجا نیان است که آذربایجان را در کلمه "تورک" خلاصه کنیم .ما آرمیده گا ن این سرزمین هستیم حتی زبا ن ما با ترکان فرق دارد من حتی زبا ن ا نا ن را هم نمی فهمم چه میگو یند چگو نه خود را ترک بنا مم .حتی پد ر و ما درمم هم خود را ترک نمی دانند.
آذربایجان یا ما د کو چک قد مت چند ین هز ا ره ی دارد.ما حق نداریم این سرزمین را با ان تاریخ وعظمت را ترک بنامیم . لازم به يادآوري است كه آلانها ايرانياني بودند كه در قفقاز شمالي و آزوف و شمال گرجستان زندگي مي كرده اند، به پارسي سخن مي گفتند و فرهنگ و تمدن ايراني داشتند كه اين فرهنگشان و برخي از واژه هاي پارسي در ميان آنان تا به امروز باقي مانده است. قفقاز جنوبي كه تا سال 1828 گوشه اي از ايران بود «اران» خوانده مي شد كه بعدا دولت شوروي آن را جمهوري آذربايجان نام نهاد.جعل تا ریخ حقیقت زد ای کا ر پسند ید ه نیست.
آقای مستشار پان روسیسم و پان فارسیسم از زمان لنین و استالین و خاندان پهلوی در سرکوب ملت ترک آذربایجان همیشه در کنار هم بوده اند و حتی فرهنگ و زبان آنها هم در نامیدن دیگر ملیتها دقیقآ مثل هم می باشد، هر دو این طرز فکر چه در آذربایجان شمالی و یا در آذربایجان جنوبی، ملت ترک آذربایجان را قوم آذری نامیده اند و این یک اتفاق نیست، بلکه این نشأت گرفته از یک تفکر راسیستی و تحقیر و کوچک شمردن دیگر ملل ناشی گردیده است، قوم یعنی میکرو ملتی که هیچگونه حق ابراز وجود سیاسی و اقتصادی و آموزش بزبان مادری را ندارد، در حالی که ٩ میلیون نفر در شمال و حداقل ٣٠ میلیون نفر ترک آذربایجانی در جنوب زندگی می کنند،
چه جنایتی مرتکب شدن این سیاه پوست‌ها که بّر ضدّ این آخوند انگلیسی اعتراض کردن دمشان گرم. من هم بارها در تظاهرات ضدّ فاشیست‌ها شرکت کردم. از انتخابات تا حالا حدود ۲۰۰ نفر اعدام شده اند. گلی به جمال مارگارت تاچر!!
اولا که در ایران هم سیاهپوستانی داریم که جد اندر جد ایرانی هستند. اگر منظورتون این بوده که چرا یه عده خارجی در تظاهرات مجاهدین شرکت کرده اند، این هم چیز عجیبی نیست. در تظاهراتهایی که دائما به نفع رژیم در کشورهای مختلف برگزار میشود، انواع خارجیان شرکت دارند. تا حالا البته همه سفیدپوست بوده اند. کسانی که از شرکت عده ای سیاهپوست خارجی در تظاهرات مجاهدین یک موضوع کمدی ساخته اند، مشکل شان سیاهپوست بودن اینهاست. وگرنه خیلی از همین فرزندان سیاسیون ایرانی که در تظاهراتهای والدینشان شرکت میکنند، اصلا نمیدانند در ایران کی به کیست و پدر و مادر و "خاله" و "عمو"هاشان کیستند و چکاره اند.
نامه به نظر من درآورديه
با درود ، و سپاس از توجهتان به منابع، میخواهم به نکته ای اشاره کنم که معمولاً دربررسی انقلاب57 ،کمتر ازسوی نویسندگان مورد توجه قرارگرفته است: و آن نقش آمریکا دربه روی کار آمدن جمهوری اسلامی یا جریان خمینی ست.فاکتهای زیادی وجود دارد که نشان میدهند آمریکا با توجه به «پایگاه قوی روحانیت در جامعه ی ایران» تصمیم گرفت آنرا در برابر «چپ و دیگر آزادیخواهان»،دروضعیت«جنگ سرد»- وشرایط انقلابی درایران- که از ادامه ی حکومت شاه نومید شده بود،جهت کنترول انقلاب«آلترناتیو سازی» کند.و کرد.گوادلوپ.عدم شناخت درست،ازماهیت خود جریان خمینی و« شعارهای ضد امپریالیستی روحانیت» که از زاویه «ارتجاعی» مطرح میشد- دربین بخش بزرگی ازچپ، این بخش را - مدت کوتاهی- به حمایت از آن کشاند. با اینکه به صورتی در نوشته خود به این موضوعات اشاره کرده اید - ولی فکر میکنم سیاست آمریکا و دوستانش در آستانه ی 57 بر اساس آلترناتیوسازی بود
منبع «نشست گوادلوپ از " همنشین بهار" »: http://www.youtube.com/watch?v=o0cmXzYhaSg و تحقیقات همنشین بهار در مورد انقلاب ایران قابل توجه است. میتوان اطلاعات خود را دقیق تر کرد. که معمولا به صورت ویدئو های مختلف در یوتوب موجود است.همنشین بهار: گاست GAST و هایزر HUYSER و گوآدلوپ (بخش نخست)http://www.youtube.com/watch?v=_fe3loo2vOAعاقبت، از ما غُبار مانَد، «گاست» و «هایزر» و «گوادلوپ»، آن «آلاچیقِ کنارِ دریا» همنشین بهار/فهرست مطالب همنشین بهار http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-8138.htmlجنا ب امید دانا جای بسی تعجب است نو شتا ر شما را چا پ کر دند این سا نسور چی ها هر چه بوی از ا تحاد و طن دوستی ایران دو ستی بد هد سا نسور میکنند . من آ ذ ر با یجانی موا فق نو شتا ر شما هستم .
حبيب ماكوى عزيز،
كه نوشته هاى مرا نخوانده ايد ويا با دقت نخواده ايد و لذا ديدگاههايى را به من نسبت داده ايد كه كاملا نادرست است، براى نمونه فهم و تعريف من از آذربايجان ويا فهم و تعريف من از مفهوم "ترك" . از سوى ديگر و با اين زاويهء نگاه نادرست، مفاهيم تخريبى سنگينى را نيز متوجه من كرده ايد. ما در مباحثات فكريمان بايد كه احساسات و تبليغات را كنار بگذاريم و تنها تنها با تكيه بر استدلال به ترويج انديشه ايى كه تصور ميكنيم درست است بپردازيم. اين نوع رفتار خصومت را از مباحثات فكرى دور ميكند و شرايط را براى تمرين دمكراسى براى تك تك مان و در عين حال براى جامعه ما فراهم مى آورد.ادبيات و فرهنگ ترقيخوانه حكم ميكند كه هم مسئولانه رفتار كنيم و هم در نوشته و يا نقدمان از مفاهيم غيردوستانه استفاده نكنيم و نقد و بررسى را چنان انجام دهيم كه نه تنها شرايط مناسب را براى اين مقوله (نقد و بررسى) حفظ كنيم، بلكه تا آنجا كه ممكن است، از تبليغات منفى و تخريب اشخاص نيز دورى جوييم. مباحثات فكرى امر پايان ناپذير تمامى زمانهاست و وظيفه ما حفظ سلامتى اين فضاست. اين نقد شما هم حكايت از آن دارد
در شرایط کنونی بسط موضوع برايم در اينجا مقدور نيست. خوشحالم كه ضمن نقد پرسشى را با من در ميان گذاشته ايد. در اولين فرصت به مطالب نقد شما خواهم پرداخت و طى نوشته هاى كوتاهى به مسائل مطرح در آن پاسخ خواهم داد.
مشکل غربی ها فقط و فقط با مسئله اتم بازی کردن ملاها و داشتن مواد شیمیائی بشار اسد فقط و فقط و فقط بر سر محافظت اسرائیل نشینان است و بس ...اگر آخوندها با گذاشتن ضمانتی بسیار گلان چه پولی و یا واگذاری بخش بزرگی از صنایع نفت و معادن ایران به غربی ها + اسرائیل ومعاهده قطع فحاشی و تهدید اسرائیل را امضاء کنن و در نقاطی که آخوندها شغول اتم بازی هستند ناظرهای اسرائیلی را روی صندلی بشینن اجازه خواهد داشت تا دلشون بخواهند اورانیم غنی کنن و باهاش حتی سوپ عدس اتمی درست کنن .....و تا دلشون هم بخواهند به ایران نشینان فخاشی کنند و گروه گروه در زندان ها دار بزنند !!
الیته خیلی از ایران نشینان فکر می کنن و یا اعتقاد دارند و یا آرزو دارند که غربی ها بخاطر اتم بازی بی اجازه آخوندها یکبار هم شده عصبانی بشن و بخوان ریشه آخوندها در ایران بزنند...این فقط یک تصور و یک آرزوبیش نیست و مانند آرزوهای مرغ و خروس هاست که میگن اگر می تونستیم مثل کفترها بپریم اینقدر سرمون رو به این سادگی نمی بریدن ....غربی ها نه دوست حقوق بشرایران نشینن و نه بشر ایران نشین براشون ارزشی داره که بخاطرش زنبورهای عسل عمامه و عباردارشون که کلی سرمایه برای پرورششون و تبلیغاتشون دادن حتی یه سیلی هم شده به گوش آخوندهاشون در ایران بزنن !! تمام این داد و فریادها فقط و فقط برای حفاظت اسرائیله !! بی خودی کسی در ایران به خودش امیدواری نده که چراغ زنبوری می میره ...خورشید در می آید ! فقط یه نمونه عسل زنبورهای عسل عمامه و عبا دار در عرض هشت سال حکومت بازی احمدی نژاد فرار 600میلیارد دلار از ایران به خارج بوده است !!!بهروز بئی، با توجه به هنر دوستی و هنر پروی شما، دیگر زمان شاعر حزبی بودن خیلی وقت است که به پایان رسیده است. گوهر شعر باید، در بوته آزمایش عمومی، و بدون کمک فلان حزب و بهمان سازمانی، خودش را معرفی بکند. اغلب شعرا، و نویسندگانی که از طریق احزاب و سازمانهای سیاسی مطرح شده اند، پس ازچشم بستن از دنیا، و یا اخراج از حزب و یا سازمان مذبور، تاریخ مصرفشان به پایان می رسد. مثلی میگوید: "عطر آنست که ببوید، نه اینکه عطار بگوید". امروز در جغرافیای ایران، و حتا در خارج از ایران صدها و حتا هزاران کسرائی و کسرائی ها وجود دارد، که حتا از نظر صنعت شعر پیشرو تر از وی و دیگر شاعران حزبی میباشند. اما دیکتار سکوت، و تنگ نظری های موجود در فرهنگ فئودالیسم و عقب مانده ایرانی، که قرنها از جوامع اروپائی عقب مانده است، اجازه شکوفا شدن به آنان را نمی دهد. و چون فرهنگ مرده پرستی شاهکار فرهنگ ایرانی است، و
چون جامعه ایران در اعماق جهل و خود خواهی فرو رفته است. و روضه خوانی از قدیم الایام مد روزبحساب می آید، از اینحهت فرهنگ و ادبیات در ایران، روز به روز به قهقرا میرود. اغلب زمانی یک نویسنده و یا شاعر مطرح میشود، که میمیرد. آنوقت است که مردم میفهمند، که طرف شاعر و یا نوسینده بوده است. یک مثل معروف ایرانی که شخصیت اخلاقی، روشنفکر ایرانی را بیان میکند، میگوید: " شاعر خوب، شاعر مرده است". با توجه به این مثال، جامعه عقب مانده و مذهب زده ایرانی، که با جوک گفتن علیه مردمان غیر فارس، گستاخی و پوکی خود را نشان میدهد، فعلا تا صد سال آینده کارداد. در همین خارج بقایای همین تشکیلاتهای دیروزی، هر کدام، بصورت سه یا چهار نفری دور هم جمع شده، برای خود سایت اینترنتی باز کرده اند، وبا انحصارطلبی و تنگ نظری توصیف ناپذیری، خودشان مینویسند، و خودشان نیز میخوانند. این است وضعیت هنر و سیاست، حتا در خارج از ایران، که خود بخود، رو بسوی انحلال خویش، و بتدریج دراعماق انزوای سیاسی، و بحران فراموشی فرو میروند. ایکاش در جامعه نفرت زده ایرانی، تعداد انسانهای هنر دوستی مثل شما زیاد میشد. موفق باشید.اینکه روحانی می گوید رژیم باید در عرض 3 تا حداکثر 6 ماه مسائل را حل کند خبر از اتفاقات خیلی مهم تا آخر سال دارد. رژیم کاملا پوسیده و از درون خالی شده خزانه خالی است و جنگ سوریه کمر رژیم را شکسته. اگر توافقی صورت نگیرد رژیم قطعا از هم خواهد پاشید. این را فکر کنم همه در دنیا(بجز اوباما و جان کری ) فهمیده اند و این مصاحبه روحانی و بیان 3 تا 6 ماه یک گاف بزرگ روحانی بود که پشت پرده را نمایان کرد.امیدوارم اتاقهای فکر دنیای آزاد این مسئله را درست تحلیل و از این فرصت استثنایی نهایت استفاده را بکنند.
Shoma besyar lotf darid Azerbaycan aziz. Besyar tashakko mikonam.
هر کی از ننش قهر میکنه تشکیل یه آئینی میده بعد میخواد رسمی هم بشه.بنظر من پیمانی هم بدک نیستا