Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کیانوش توکلی انگار از اشعار و نوشتەهای خانم مهناز هدایتی خیلی کیف میکنید کە همیشە از طرف شما انتشار دادە میشود در سایت

نوشته شده توسط: Anonymous

نگرانی پاسدار نقدی از عواقب خوردن جام زهر..پاسدار نقدی، سرکرده بسيج از عواقب خوردن جام زهر اتمی توسط خامنه ای ابراز نگرانی کرد و گفت: شکاف و دو دستگی نه تنها موضع کشور را در مذاکرات هسته يی تضعيف می کند و به دشمن برتری می دهد، بلکه زمينه ساز بازگشت سلطه به کشور است. امروز يکی از حساس ترين مقاطع را سپری می کنيم و مهمترين مسأله در اين شرايط توجه به حفظ وحدت است.

نوشته شده توسط: Anonymous

بالاخره خامنه ای به ناچار به صحنه آمد تا در آستانهٴ دور دوم مذاکرات 5+1 تکليف نظام در گل ماندهٴ ولايت را مشخص کند، اما هم چنان تلو تلو خوران ظاهر شد.

گفت هم خوشبينم و هم بدبين. نسبت به «هيأت ديپلوماسی ملت عزيزمان و دولت خدمتگزارمان خوشبين هستيم» ولی «به آمريکاييها البته بدبينيم». اين است نمودی آشکار از تلوتلو خوردن. دولتی را که شنبهٴ گذشته لنگهٴ نعلين به سويش پرتاب کرده و در طول هفته هم زير رگبار لنگه کفشهای مطبوعاتی قرار داده، حالا «عزيز» و «خدمتگزار» معرفی می کند. جنبهٴ ديگر عدم تعادل اين است که می گويد، به دولت خدمتگزار خوشبينم، از «تحرک ديپلوماسی دولت حمايت» و «پشتيبانی» می کنم و به آن «اهميت» می دهم و «احترام» می گذارم، اما به آمريکا که فعلاً مذاکره با آن موضوع اصلی اين ديپلوماسی است بدبينم.
...........

ملاحظه می کنيد که چه حرف متناقض و نامتعادلی است. بالاخره اين دولت «عزيز» و «خدمتگزار» بايد برای مذاکره و معامله برود يا نرود؟ اين را به صراحت نمی گويد، يعنی نمی تواند بگويد، از تيغ کشهای باند خودش می ترسد، از واکنش پاسداران و بسيجيان هراسان از آينده وحشت دارد، در نتيجه نمی تواند حرفش را واضح و روشن بيان کند.حالا حرف اصلی چيست؟ حرف اصلی همان موضوع فعاليتهای به اصطلاح ديپلوماتيک دولت «عزيز» و «خدمتگزار» است. چراغ سبز به حسن روحانی است برای اين که در مذاکرات اتمی، آن قدر امتياز بدهد که امکان کاهش تحريمها فراهم شود. به زبان ساده تر اعلام آمادگی برای خوردن فقط يک جرعه از جام زهری است که رفسنجانی ـ روحانی پيش روی خامنه ای قرار داده اند. فقط يک جرعه به اندازه يی که به قول امام جمعهٴ نمره موقتش با کاهش تحريمها «فضای تنفسی» برای نظام ايجاد شود.اما چرا خامنه ای نمی تواند حرف خود را صريح بزند و عوامل باندش را هم تعيين تکليف کند و مجبور است همان طور که در يادداشت روز کيهانش نيز آمده، حرفش را در لفافه های مختلف بپيچد؟علت روشن است، چون نظام فرتوت و شقه شقه ولايت، ظرفيت حتی يک قطره زهر يعنی کوتاه آمدن، عقب نشينی و امتياز دادن واقعی را هم ندارد.از طرف ديگر بحرانها از جمله تحريمها چنان به خفگی نزديکش کرده که مجبور است حتی به ميزان محدود امتياز بدهد به اين که اندکی «فضای تنفسی» برايش ايجاد شود. حرف روز جمعهٴ صفار هرندی از مهره های باند خامنه ای قبل از نمايش جمعه و حرف آخوند صديقی در نمايش جمعه هم همين بود.حالا خامنه ای ظاهراً به يک قطره زهر تن داده، اما هنوز نخورده، اين طور دچار رعشه شده و تلوتلو می خورد، بايد ديد که آيا می تواند تا آخر پای اين امضايی که به روحانی داده بايستد. نتايج مذاکرات رژيم با 5+1 در 23 و 24مهر پاسخ اين سؤال را خواهد داد.
نوشته شده توسط: Anonymous

این آقای م. سحر، ..... با پریدن به این و آن وضعیت مزاجی خود را قوت میبخشد. و هر وقت که فرصتی گیر بیاورد، به بهانه ایران، و وطن، هر چه از دهنش بر میاید، به ترکهای آذربایجان نثار میکند، و دوستانش نیز تلفنی هوایش را دارند. این آقا کار را به جائی رساند، که شاعرانی نیز هر چه به دهنشان میاید با وزن و قافیه زیبنده نثار وی کردند. این است وضعیت شعر و شاعری در این مملکت ویران شده. این آقا نه تنها سیاست را ملعبه کرده، بلکه وضعیت شعراش نیز از آن بهتر نیست. خدا به همه ما رحم بکند.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقا، و یا خانم تجلی، اینجانب از خواندن حرفهای بی ریط وغیر منطقی شما خنده ام میگیرد. ما هر نژاد و زبانی که داریم به خودمان مربوط است. مگر شما کی هستید که میخواهید از طرف مردم ترک آذربایجان صحبت بکنید. آیا شما وکیل حقوقی مردم هستید، که حرفهای بی ربط میفرمائید؟ اگر شما صاحب منطق هستید، احازه بدهید، زبان شما نیز صد سال در ایران قدغن بشود. و مجبور بشوی ترکی یاد بگیری، آنوقت حالت را بپرسم. شما با حرفهای عوام فریبانه میفرمائید، که دنیا بسوی جهانی شدن پیش میرود، منظورتان از این حرف بیربط چیه؟ یعنی تمام دنیا میخواهد زبان خود را ول کند، فارسی یاد بگیرد. آقای عزیز، خودت را گول نزن. زبان عشیره فارسی، نه زبان علم است، نه زبان تکنیک است، و نه زبان فلسفه...... اگر قرار است مردم زبان بیگانه یاد بگیرند، انگلیسی یاد میگیرند که بدردشان بخورد.

نوشته شده توسط: Anonymous

جتاب آقای تجلی، شما که تکیه کلامتان این است که میگوئید" دنیا بسوی جهانی شدن به پیش میرود." و با از بین رفتن مرزهای دنیا، اتحادیه های گوناگونی تشکیل میشود، اینجانب نیز تشکیل کردستان بزرگ و نیرومند، را به جنابعالی تبریک و تهنیت میگویم. و امید وارم بزودی این جشن اسقلال را اگر آمریکا بخواهد، بزودی در ایران نیز جشن بگیرم. در ضمن آقای تجلی ملت واحد و نژاد واحد "ایران ـ فارس" انتظار دارد، که نظرات مفید شما را در این خصوص با جان و دل بشنود. متاسفانه اغلب کامنتهای ما توسط روسای صفحه ایران گلوبال سانسور میشود. از این جهت برای اینکه صدای ما بگوش شما برسد مجبور به خود سانسوری، هستیم. موفق باشید.

نوشته شده توسط: Anonymous

اين آقاى رازى کجاست ؟ که ازاين مقاله انتقاد کنه ؟

نوشته شده توسط: Anonymous

من بهتر میبینم مه نویسنده ی این مطلب درباره ی اسطوره اطلاعات بیشتری کسب کنند چون اسطوره را متوجه نشدند و اسطوره را سرو ته فهمیدند لطفا هر موضوعی را از ابتدا بخوانید و به انتها برسید. تا مطالعاتتان دقیق نشده راجب مسئله ای نظرتان را بیان نکنید.
(( اَنصِتوا را دم مزن خاموش باش/ چون زبان حق نگشتی گوش باش))

نوشته شده توسط: Anonymous

البته برای شما هتل بود و اگر به شما هم در زندان تجاوز میشد ؛ باز هم هتل بود؟ البته برای شما ها شاید هم بله .چرا که در واقع این نمایش نامه ای بود که پدر شما و خامنه ای برای فریب ملت ایران و مظلوم نمایی پدر شما به راه انداختند تا بار دیگر مردم ایران را با فریب به پای صندوق رای بکشند و حتی الان دنیا را هم به کمک باراک اوباما ساده لوح دارند فریب میدهند . ما مردم ایران که فریب امثال شما را با تاریخ جنایت باری که دارید میخوریم لیاقتی بهتر از پدر شما و خامنه ای را نداریم . متاسفانه مصداق ما ملت ساده لوح و خسته و نا امید ایران همان . خلایق را هر چه لایق است

نوشته شده توسط: Anonymous

یعنی در 10/ده استان تاسیسات هسته ای داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

در کامنتها عنوان شده :1- دست اندارکاران ایران گلوبال خود شیفته اند. ( اتهام بدون دلیل) ؛ 2- موضوع «نوار مداحان». 3- بحث شما با شاملی ( راستگو-دروغگو) ؛ که نقد سایت و باقی موضوعات در گذشته توسط طرفین بحث شده است. حالا شما آنها را می پذیرد یا نه ، مسئله شخصی شماست. ربطی به نوشته ی من ندارد. موضوع انشاء «تعریف بهار » است، نه دیگر فصول و غیره. 4- حتی موضوع «چگونگی آ. ائلیار» هم نیست. 5- م.سحر بجای نقد متن نویسنده؛ اکثریت را به باد حمله گرفته. یعنی بجای بهار به فصول دیگر پرداخته. دقیقاً مثل شما. همینطور در کامنت اش که در متن من آمده به جای پاسخ به انتقاد به «اتهامات سیاسی و غیره » متوصل شده. دقیقاً مانند « شیوه ی شما». نوشته ی بالا همین « متد» غلط را توضیح داده . ولی شما باز با همین «روش» داخل دیالوگ شده و « نمایشنامه ی دیالوگ سنتی» را بازی میکنید. میتوانید بازی کنید، ولی تنها. تندرست باشید.

نوشته شده توسط: Anonymous

فارق از جنگ زرگری اقليتی - اکثريتی هنوز برای من مشخص نشده که آقا شاعر از کجا فهميده که هويت کامنت نويس ترک است نه فارس و غيره . نه کند آقا شاعر از علم غيب خبر دارد که ما خواندگان کامنت معترض بی خبر هستيم . آخر سر تو آقا شاعر ما ترکها را مورد لطف فارسی قرار داده ای و آنچه سزاوار خودت است را در حق ما ترکها نوشته ای که البته مربوط ميشود به آموخته های ادبی تو که از بزرگانت ياد گرفته ای. و در ضمن بعضی از سياسی کار ها وقتی وارد عرصه ادبی ميشوند و جنجالهای سياسی را نيز وارد عرصه ادبی ميکنند که نمونه اش آقا شاعر است . که هم اديب است و هم سياست کار ، منتها قضاوت بعهده ديگران .

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای حسن... چرا از فرهنگ آخوندی استفاده میکنی‌؟ پس با توجه به این موضع گیری بهتر است در اوج نامیدی به همین حسن تاچر نشان ! بسنده کنیم پرونده سازمان مجاهدین هم که از دید حسن... منفی است چون از مخالفت با نظام کهریزک کوتاه نیامده. گلی‌ به جمال سربازان امام زمان !! باید بشینیم تا آقا با ‌اسب بیاید و هممون رو ... برای اطلاع حسن... سازمان مجاهدین کم‌تر از ۵۰ سال است که تاسیس شده؟؟!! ولی در ۶۰ گذشته ... !!

نوشته شده توسط: Anonymous

اشتباهت سیاسی در دهه ۶۰؟؟ و همکاری اطلاعاتی‌ با حکومت اسلامی را فراموش نمی‌کنیم ولی موضوع انتقاد بجای آقای م. سحر برخورد سیاسی کنونی گروهی است که الان هم از جمهوری اسلامی پشتیبانی‌ می‌کند. شعر شاعر و طنز پرداز بزرگ ایران را چماق کشی‌ کردن فقط از ذوب شدگان در ولایت انتظار داشت و نه‌‌ یک طرفدار اپوزوسیون حکومت. موضوع خیانت یا اشتباه گذشته نیست مسیر کنونی و اپور تونیستی این ها است. ضعف منتقدن آقای م. سحر را میتوان به وضوح دید. وصل کردن ایشان به گروه‌ها دیگر ربطی به طرفدری از روحانی‌ عنصر امنیتی مکار ندارد. برای اثبات جنایت‌های حکومت اسلامی بهتر است به لیست کشته شدگان هر دو سازمان طرفدار حکومت در گذشته؟؟! نظری بن ماییم. انتقاد آبکی از خود و ادامه مسیر خفت بار گذشته را چگونه باید فهم کرد؟ آوردن مسائل کرد و آذری در این نقد جز درماندگی نشان از چیز دیگری ندارد.

نوشته شده توسط: Anonymous

جلوی پیشروی نژادپرستی آریاگرایانه و فاشیسم خطرناک کورش‌پرستانه‌ای را بگیرید

جلوی پیشروی نژادپرستی آریاگرایانه و فاشیسم خطرناک کورش‌پرستانه‌ای را بگیرید
ای زعما و بزرگان قوم! جلوی پیشروی نژادپرستی آریاگرایانه و فاشیسم خطرناک کورش‌پرستانه‌ای را بگیرید که بطرزی نگران کننده و با گفتارها و رفتارهای عده‌ای از صاحب‌منصبان دولتی در جان جامعه ریشه می‌دواند. جلوی تحرکات ضدبشری‌ای را بگیرید که در دولت دهم و با خیمه‌شب‌بازی منشور کورش مجعول آغاز شد و اکنون پس از ماجرای رسوایی شیردال به بیان چنین موهومات تاریخی‌ای رسیده که آقای علی معلم دامغانی در مقام رئیس فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران بیان کرده‌ و شاید به تأسی از بیانات ناصحیح آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای بوده باشد که کشورگشایی‌ها و تجاوزگری‌های کورش را «جهاد فرهنگی برای گسترش توحید» دانسته بودند. نگذارید آینده این میهن ستم‌کشیده که هزاران سال بود با انواعی از رنج‌ها و شکنج‌ها دست و پنجه نرم می‌کرد، بار دیگر و با تحریکات نوین و سابقه‌دار استعماری، به کام نفرت‌پراکنان میان مردم و به میدانگاه خشونت‌ورزانی تبدیل شود که در جامه هنر و فرهنگ و تاریخ و باستان‌شناسی فرو شده‌اند. نگران آینده‌ای سخت تیره و تار هستم که با اینگونه اعمال و اظهارنظرها و با نادیده گرفتن همبستگی‌ها و پیوندهای فرهنگی مردمان و نیز ممانعت از چاپ کتاب رنج‌های بشری تشدید می‌شود و روشنگری در قبال آنرا وظیفه‌ای اجتماعی می‌دانم. نگذارید آنچه ناسیونالیست‌های ملی‌گرای خونریز در بالکان و قفقاز و عثمانی و بین‌النهرین و آسیای غربی به عمل آوردند و قصد داشتند در خوزستان نیز عملی کنند، به ایران برسد و مردم ما را به کام خویش برد. نگذارید ای بزرگان قوم.

رضا مرادى غياث ابادى
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اقبالی گرامی خوشحالم که دارید به موضوع می پردازید. متاسفانه من مصاحبه آقای شالگونی را نشنیده ام و حتما دنبالش را خواهم گرفت. من همین را که می گویید که شنیده اید آقای شالگونی چنین کاری کرده قبول دارم. همین را می توان به فال نیک گرفت. حالا داریم به اصل موضوع نزدیک می شویم. در باره چگونگی رابطه راه کارگر با رژیم صدام حسین سوالات زیادی مطرح است که طبیعتا اینجا و زیر مقاله آقای م. سحر جای طرح آنها نیست. ولی بپردازم به همین انتقاد آقای شالگونی و استعفای یکی از کادرها از راه کارگر در همین رابطه. خوب حالا احتمالا از نظر شما ما باید پرونده مساله به این مهمی (چگونگی رابطه با رژیم صدام و مساله پول و...) را با همین انتقاد آقای شالگونی و کناره گیری شما و کادرهای دیگر، ببندیم و کنار بگذاریم. حالا سوال اینجاست که چرا وقتی در رابطه با سازمان اکثریت صحبت می کنیم،

انتقاد و تمرد و جدایی هزاران عضو و کادر و هوادار این سازمان، انتقاد سخت پلنوم 65 سازمان از خط و مشی گذشته، انتقاد بیرحمانه کنگره اول سازمان و در حد خیانت نامیدن این خطای مهلک و برکناری همه رهبران وقت را به هیچ بگیریم و آن را چماقی کنیم و هر دم و به هر بهانه ای بر سر سازمان اکثریت و اکثریتهای قدیم و فعلی بکوبیم؟ واقعا چه کسی از این کار نفی می برد؟ شما لینکی را در اختیار من و خوانندگان قرار داده اید تا به «خیانتهای» سازمان اکثریت پی ببریم. آقای اقبالی گرامی، همین ها را که امروز در بوق و کرنا می دمند، خود سازمان اکثریت در سال 65 و در کنگره اول و در زمانهای بعدی هم در بوق و کرنا دمید و از آن انتقاد کرد و آن کارهایش را محکوم کرد و انگار این دوستان و همینطور شما، هنوز هم چیزی به گوشتان نخورده است! کمی به اسناد این سازمان و همینطور به نوشته های کادرهای قدیم و جداشده گان و باقیماندگان این سازمان مراجعه کنید، خیلی بیشتر از اینهایی را که شما لینک آن را می زنید، آنها خودشان گفته اند. راه دور نرویم، نگاهی به سایت همشهری و مسول من و همکار امروز شما در ایرانگلوبال آقای بهنام بکنید (www.iran-archive.com)، همه اسناد را در آنجا جمع کرده است و نه فقط مال اکثریت بلکه همینطور بقیه سازمانها را. نگاهی به نوشته های مسول سایتتان آقای کیانوش توکلی بکنید، سالها پیش این چیزها را گفته است و شما دیر کرده اید. البته به نظر من دروازه نقد و بررسی عملکرد سازمان اکثریت (و صد البته سازمانهای دیگر) همچنان باز است ولی بیایید محض رضای خدا و پیغمبر و مارکس و لنین و دیگران جای نقد و بررسی را با فحاشی اشتباه نگیریم. +++++ و اما در پایان از شما خواهش می کنم که اگر یک مورد، فقط یک مورد از من سراغ دارید که برخوردهای من نشانی از «تنفر نسبت به ایران و از موضع فاشیسم قومی – نژادی» در آن باشد، من حاضرم انگشتانم را در اختیار شما بگذارم تا آنها را بشکنید تا نتوانند چنین چیزهایی را تایپ کنند. و اما در اینکه آقای م. سحر در نوشته ها و شعرهای خود به مرداب شوینیسم ایرانی و فارسی درغلطیده اند، حرفی نیست ولی برخورد من با ایشان در کامنتهای این مقاله از زاویه دفاع از آزادی بیان آقای فرخنده بوده است، هر چند که با نظرات ایشان توافق چندانی ندارم. حرف و حدیث من برای آقای م. سحر که تمام جوابشان محدود به فحاشی به یکی از کامنتگذاران بود، این بوده و است که: جناب م. سحر، بیایید به اصل مطلب بپردازید و این مثال را یادمان نیاندازید که: «یک سالدات یک سیلی به من زد از لنین و استالین منتفر شدم.» آقای فرخنده را نقد کنید. به مطلب بپردازید. واقعا شاملووار با مسائل برخورد کنید. تعهد به اخلاقیات چیز خوبی است و همیشه بد نیست!!!!
نوشته شده توسط: Anonymous

خيلي جالبه!!! توجه مورخان مرده و زنده رو به بيانات بالا جلب ميكنم،ظاهرا بيانات بالا با عمليات باستانشناسي در اقليم شمال عراق ارتباط داره!!! بايد هرودت و مورخان غربي و شرقي چون طبری، مسعودی، دینوری، حمزه اصفهانی، ابوریحان بیرونی، مطهر بن طاهر مقدسی، ثعالبی، دقیقی و ابن بلخی و .... از قبر بيدار شوند و به خاطر اينكه در طول پنج هزار سال گذشته به تاريخ و فرهنگ و تمدن كردي! كه در بين النهرين شكل گرفته بوده! برخورد نكرده و آنرا ثبت نكرده اند پاسخ بدهند!و محاكمه شوند!!!!

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

اقای خضری محترم؛
در مورد این که راه کارگر نعلین لیسی صدام را کرده است یا نه شنیده ام که آقای شالگونی در مصاحبه با بی بی سی از موضوع دریافت پول انتقاد کرده و نیز یکی از کادرهای سازمان حتی چندی پیش بدلیل عدم شفافیت دست اندرکاران در رابطه با همین موضوع کناره گیری کرده است. واقعیت اینست که اعضاء از این موضوع بی اطلاع بودند و من در جریان تشکیل ارگان 3 نفره کمیته مالی متوجه رقمی 10000دلاری شدم که با توجه به اوضاع خراب و منابع مالی شگفت زده پرسیدم این پول از کجا آمده است؟ آقای دبیر اول و رفیق دیگر تنها با سکوت بمن پاسخ دادند و آن کمیته تشکیل نشده منحل گشت!

همکاری من با راه کارگر مربوط به دوران شکل گیری راه کارگر (1980) تا آغاز دهه نود (23 سال پیش) بود.به نظر من راه کارگر در ارتباط با عراق دچار لغزش در تاکتیک شد ولی هرگز در برابر هیچ قدرتی سر خم نکرد و به این اعتبار همیشه برای من قابل احترام است.
من براین باورم که سازمانها و احزاب دوران انقلاب 57 اکنون به تاریخ پیوسته اند و جامعه ایران به احزاب نوین غیر فرقه ای، غیر ایدئولوژک و غیرمکتبی نیاز دارد و البته با مصالح قدیم نمیشود ساختمان نو را بنا کرد و من این تناقض را در بحران جمهوریخواهان دمکرات لائیک ایران دیدم.
اما در مورد خدمت یا خیانت و نقد سازمان اکثریت و حزب توده تریبون را به رفقای قدیم خودتان می دهم. اسناد سخن می گویند:
http://www.iranian-fedaii.de/1-Asnad%20AT/AK.html
در پایان امیدوارم که برخوردهای خصمانه با اقای م.سحر پژواک تنفر نسبت به ایران و از موضع فاشیسم قومی - نژادی نباشد.
نوشته شده توسط: Anonymous

ائلیار گرامی، ممنون از جواب شما! صرفا با "سنتی" نامیدن یک چیز، آن چیز سنتی نمی‌شود. البته من این نگاه نارسیستی شما و بعضی از دیگر دست اندرکاران سایت ایران گلوبال را قبلا هم گوشزد کرده‌‌ام، ولی بحث آن بماند برای بعد. حالا برای روشن شدن خوانندگان من هم اضافه می‌کنم. 1. منظور من جکهای قومی (ملیتی دیگر چه صیغه‌‌ای است؟) نبود، بلکه نواری از یک مداح درون ایران بود که در آن جک هم گفته بود، من آنرا افشاگری لمپنیسم می‌دانستم و شما علی رغم همه ادعاهایتان در مورد آزادی بیان خواهان سانسور آن بودید. مداح در باره یزدیها هم جک گفته بود، آیا مردم یزد هم تازگیها به مقام "ملیت" نائل آمده‌‌اند؟ 2. "علم" و "روش علمی" در میان ما ایرانیان موجودات بیچاره و درمانده‌‌ای هستند که هرکسی با هر سطحی از معلومات صرفا برای کوباندن رقیب دست بدامان آنها می‌شود. 3. کسی که حرفی مغایر با حقیقت می‌زند، "نادرست" گفته است

زیرا ما از نیت او آگاهی نداریم. ولی اگر به این نویسنده سند در خلاف بودن سخنش ارائه شد و خود او هم از ارائه سند در صحت سخنانش سرسختانه طفره رفت و همچنان سخنش را تکرار کرد، آنوقت باید گفت او آگاهانه دست به تحریف واقعیت زده است و یک "دروغگو" است. مثالی را که یکبار برای شما زدم، تکرار می‌کنم: اگر رازی ادعا کند که پیشه وری در کشتار قارنا با ملا حسنی همکاری کرده است، به احتمال زیاد بی سواد و ناآگاه است. ولی اگر آ. ائلیار مهربانی کند و با سند و مدرک به او نشان بدهد که پیشه وری دهه ها پیش از آن فاجعه بدست عوامل باقراف کشته شده بود و رازی باز هم اصرار کند که پیشه وری همدست ملاحسنی بوده است، آنوقت کار رازی می‌شود تحریف آگاهانه حقیقت، که من به آن دروغ می‌گویم، و شما "نادرست". اینکه ما (از مکنونات قلبی دیگری) ناآگاهیم، صرفا یک بهانه است. کسی که یک دروغ آشکار را با "نادرست" نامیدن آن تلطیف می‌کند، در واقع به حقیقت خیانت کرده است. 4. تفکر مدرن (غیر سنتی) مستلزم نگاه مدرن است. اینکه شما دائما خود را مجهز به نگاه علمی بدانید و نگاه دیگران را "سنتی" بخوانید، در حقیقت امر تفاوتی بوجود نمی آورد. استفاده از مفاهیم و اصطلاحات مدرن برای بیان یک اندیشه کهنه چیزی از کهنگی آن اندیشه نمی کاهد. شما می توانید بر روی یک فرغون موتور سوار کنید و برای آن در و پنجره هم بسازید، ولی فرغون، فرغون می ماند و با اینکار تبدیل به یک وسیله مدرن نمی شود، هرچند در همان عالم نارسیستی، خود را تریلی هجده چرخ و دیگران را گاری تک اسبه بنامد، یا بقول شما صاحب (دیالوگ «سنتی»)! شاد باشید
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اقبالی گرامی شما به درستی به انشعاب در سازمان مطبوعتان اشاره کرده اید. عملکرد سازمان شما را می توان به نقد کشید و مساله پولها و... و قرار گرفتن در خدمت صدام حسین را هم همینطور. ولی این کار یعنی نقد و بررسی عملکرد سازمان مطبوع شما با هو و جار و جنجال امکان پذیر نیست و تنها و تنها ایجاد گرد و خاک و خاک در چشم دیگران پاشیدن است. امیدوارم شما هم به جای فحاشی و جنجال و های و هوی و خاک در چشم دیگران پاشیدن، به نقد و بررسی عملکرد سازمان اکثریت بپردازید. در سازمان اکثریت هم چنین بود که همه اکثریتها موافق مواضع رهبری نبودند و با آن به مبارزه برخاستند و مقابله هایی هم به صورت تمرد در تشکیلات و جدایی هایی هم صورت گرفت و جریان صر دراز دارد. شما به همین راحتی سازمان اکثریت را محکوم می کنید و به تعلین لیسی متهم می کنید و احتمالا اگر کسی به شما بگوید که به چکمه لیسی صدام حسین پرداختید، رگهای

گردنتان از شدت خشم پاره خواهند شد. بیایید فارغ از این فحاشی ها به نقد و بررسی عملکرد همه سازمانهای سیاسی بپردازیم. سازمان اکثریت خودش با شدیدترین وجه به انتقاد از عملکرد خودش پرداخت و تمامی اعضای رهبری را به کناری نهاد. نظر من این است که این انتقاد کافی نیست و فقط انتقادی بیرحمانه است که به ریشه ها نپرداخته است. بیاییم مسائل را ریشه ای بررسی کنیم و ببینیم که سازمان اکثریت با حمایت از رژیم جمهوری اسلامی چه ضرباتی به مردم ایران زد و دیگر سازمانها از چپ و راست با سیاستهای خشونت آمیزشان چه ضرباتی به مردم ایران وارد ساختند و بیاییم از این نقدها و بررسی ها درس بگیریم تا چنین فجایعی تکرار نشوند. البته با شناختی که از طریق نوشته هایتان از شما پیدا کرده ام، بعید می دانم که تن به چنین نقد و بررسی بدهید. فکر می کنم که شما هنوز که هنوز است، همچنان به انتقاد معتقدید و نه به نقد و بررسی. شما هنوز که هنوز است همچنان همه چیز را از دریچه خشونت می بینید. با شناختی که من از شما پیدا کرده ام شما هیچ میانه ای با شیوه های مسالمت آمیز و خالی از خشونت ندارید. شما در نوشته هایتان حتی زمانی که به حقوق بشر و آزادی بیان و قلم و... می پردازید، گفتارتان مملو از خشونت است و نفرت. بیایید یک بار هم که شده نگاهی دوباره به نوشته های خودتان بکیند(طبیعتا این کار برای نقد و بررسی خودتان ضروریست). آنگاه خواهید دید که شما مبلغ خستگی ناپذیر خشونت و نفرت هستید. +++++++++ نوشته اید که «آقای فرخنده از موضع پوزیسیون به آقای خرسندی (از اپوزیسیون) حمله کرد و چه زیبا آقای م.سحر دست او را رو کرد!» نه آقای اقبالی متاسفانه آقای م. سحر دست ایشان را رو نکرد. م. سحر به جای رو کردن دست آقای فرخنده به سازمان اکثریت فحاشی کرد. همان چیزی که از آن قند توی دل شما آب می شود. مطمئن باشید که اگر آقای م. سحر به نوشته آقای فرخنده می پرداختند و «دست او را رو» می کردند، شاهد هیچکدام از این کامنتها نبودیم.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای پرچی زاده گرامی شما به اختلاف نظر کوچکی با من اشاره کرده اید. باید به اطلاعتان برسانم که اتفاقا من و شما در این مورد یعنی نقد «سازمانها» هیچ اختلاف نظری نداریم. من معتقدم که عملکرد همه سازمانها و احزاب سیاسی باید مورد نقد قرار گیرند و آنهم نقدی بی رحمانه و بدون تعارف. ولی مشکل من در این است که هر نقدی باید در جای واقعی خودش باشد. بهانه قرار دادن نوشته یک نفر که اصلا هم معلوم نیست که با سازمانی تعلق داشته باشد و فحاشی به آن سازمان (و نه حتی نقد آن) به هییچوجه برازنده نیست. من و شما و آقای م. سحر و هر شخص دیگری می توانند به این نقد و بررسی بپردازند ولی توجه داشته باشیم که نقد و بررسی با جنجال آفرینی و اتهام زنمی و فحاشی متفاوت است.

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

ایران در سال 1357 بر سر دو راهی بربریت یا آزادی قرار گرفت. بخشی از نیروهای سیاسی از چپ تا لیبرال و ملی گرا به نعلین لیسی رژیم اسلامی شتافتند و دراستقرار استبداد دینی در کنار جمهوری اسلامی ایستادند.
نوشته آقای م.سحر هشداری ست به این خیانت تاریخی که فقط به چپ هم محدود نبود و عده ای بگونه واکنش نشان می دهند که کوئی ریگی به کفش دارند؟!!!
این جای بسی خوشحالی ست که نویسنده و شاعر سرشناس میهنمان شاملووار در برابر استبداد می ایستد و نسبت به توجیه استبداد دینی واکنش نشان می دهد. این نقطه قدرت م.سحر است. در میان همه گردوخاکی که بپا میشود؛ این گوهر شریف برخود را نمی توان در سایه قرار داد.

آقای فرخنده از موضع پوزیسیون به آقای خرسندی (از اپوزیسیون) حمله کرد و چه زیبا آقای م.سحر دست او را رو کرد! آقای فرخنده نوشت: "توهين را، آن هم به فردی که با توجه به تمام نارسايی ها و کمبودها در انتخابات ايران منتخب ۵۱ درصد از مردم ايران است، نمی توان پذيرفت و بايد به آن "نه" گفت. توهين به حسن روحانی، توهين به رای دهنگان به اوست که به اميد تغيير و تحول در اوضاع سياسی کشور به پای صندوق های رای رفتند و به "تغيير و اعتدال" رای دادند."
پاسخ :
".... آمدن یک آخوند که شورای نگهبان به مردم تحمیل کرده و همه جناح های رژیم کمابیش پشت سرش بوده اند و هنرش این است که نماینده خامنه ای در شورای امنیت نظام بوده است را برگزیدء مردم ایران نمی دانستید. کدام مردم ایران ایشان را کاندید کرده اند؟ نکند «مردم ایران» اسم مستعار شورای نگهبان نظام اسلامی است؟"
براستی انتخابات ایران آزاد و دمکراتیک بود؟ منتقدین به اقای م.سحر در کجا ایستاده اند؟ با فحاشی و تهمت زنی که نمی توانید جایگاهتان را پنهان کنید!!!
واقعیت اینست که اکثریت و حزب توده بعنوان نمادهای سازش و خیانت مطرح اند و نمی توان اینرا با هیاهو از حافظه تاریخی مردم پاک کرد.البته در طول زمان کادرهای طیف توده ای تغییر کردند و اقلیت ناچیزی هنور بساط نعلین لیسی شان پهن است.
منتقدی نوشتند من با سازمانی کار می کردم که از عراق پول می گرفت. وقتی از ماجرای پول گرفتن اطلاع یافتم اعتراض شد و بفاصله کوتاهی بزرگترین انشعاب راه کارگر صورت گرفت و من جرو منشعبین بودم.
نوشته شده توسط: Anonymous

یک نکته را هم فراموش کردم بگویم، که اینجا عرض می کنم. این مطلب را آقای جلالی در اصل به عنوان کامنت زیر مقاله آقای فرخنده در وبسایت گویا نوشته بودند. دلیل اینکه اینجا به نام ایشان اشاره نشده همین است. به همین علت هم بنده بعدا که خواستم مطلب را منتشر کنم، لینک مستقیم آن مقاله را در آن گذاشتم. امیدوارم که روشن شده باشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

درود بر شما دوست گرامی. البته بنده با شما اختلاف نظر کوچکی در این باره دارم. «سازمانها» را هم باید نقد کرد، که از خطا بری نیستند، کمااینکه سازمان فدائیان اکثریت هم نبوده است. اما اعمال یک فرد را پای یک سازمان نوشتن، بدون ربط منطقی، شیوه درستی نیست. این حرف درست است.

نوشته شده توسط: Anonymous

در ادامه بحث« سازمان اکثریت» باید گفت هر چند این سازمان کوچک تر از آنی است که بتواند بطور مسقیم در تحولات سیاسی ایران نقش بازی کند و به مانند بقیه احزاب بجا مانده از دوران انقلاب از زایش باز مانده است . با این وجود نقش «اکثریتی ها ی سابق» غیر چشمگیر و بسیار موثر است . انان در همه جا هستند در هیج ائتلاف ، تشکلی و مدیایی فارسی زبان نیست که حضور نداشته باشند .از سوی دیگر در بحث های فکری _ سیاسی(هویت طلبی _ اتنیکی و اصلاح طلبی ) بر فضای سیاسی ایران تاثیر گذارند. در مقابل اپوزیسیون پانیرانیست _ اسلام ستیز که جز ناسیونالیست افراطی ایرانی و اسلام ستیزی سرمایه ای ندارد.

این طیف پانیرانیست های اسلام ستیز بجز سرنگونی از راه قهر مسلحانه که می باید توسط قدرت های خارجی صورت بگیرد ؛راه حلی بجز پنهان شدن زیر رادیکالیسم آبکی ندارند . سرمایه فکری _ نظری این جزیان بسیار محدود است و هر زمانی که راه حل های داخلی طرح می شودمثل جنبش سبز و یا حمایت مردم از انتخاب حسن روحانی و جشن خیابانی و..؛ خشم خود را نثار «اکثریتی های خائن» می کنند . واقیعیت این است که امروز لابی گری _ حضور بی سر و صدا در مدیا و در فضای مجازی و تشکل های مدنی و تماس با سیاستمداران مهمترین راه تاثیر گذاری بر تغییر سیاست در ایران است . به همین خاطر، افراطیون ناسیونالیست ایرانی منتظر فرصت اند که بی دلیل و با دلیل پای سازمان اکثریت را به میان بکشند. شخصی شعر شاعر طنز پرداز را محترمانه نقد می کند و م. سحر براشفته می شود و بجای نقد نقد شخص حقوقی که زیرنام و عکس خود در سایت گویا نوشته است ، علیه اکثریتی ها لجن پراکنی می کند . او باید مطمئن باشد که اینگونه برخورد ها بزیان خود او تمام خواهد شد.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب پرچی زاده گرامی، خوب است که شما هم وارد بحث شدید. متاسفانه آقای م. سحر شاعر گرامی که به جای نقد نوشته آقای فرخنده به فحاشی به سازمان اکثریت پرداخته، به جای اینکه وارد بحث با منتقدانش بشود، فقط یک کامنت نوشته و در آن هم به فحاشی و توهین پرداخته است. شما نوشته اید که: «شاید شایسته بود که ایشان مستقیما به نقد نوشته آقای فرخنده می پرداختند تا به وابستگی های سازمانی احتمالی ایشان». من متاسفم بگویم که نه «شاید» بلکه اصول نقد و بررسی و بحثی روشنگرانه و متمدنانه این است که به نقد نوشته پرداخته شود و نه به تعلقات احتمالی نویسنده و تازه آن هم نه به صورت نقد بلکه با فحاشی و توهین. متاسفانه آقای م. سحر شیوه دوم را انتخاب کرده اند، هم در مقاله خود و هم در کامنتشان. و من متاسفم از اینکه شاعری که باید اثر فرهنگی خلق کند، چنین نزول می کند و به قهقرا می رود و در قعر بی فرهنگی سقوط می کند. من شخصا هیچ

کاری به نظرات آقای فرخنده ندارم و به درست و یا غلط بودن آنها نمی پردازم و تنها قصد من نقد شیوه برخورد آقای م. سحر است و امیدوارم که ایشان این شهامت اخلاقی را داشته باشیند که بدون فحاشی و توهین و جوسازی، وارد بحثی رو در رو در این زمینه بشوند و امیدوارم که اگر خواستند وارد بحث بشوند، به نظرات من بپردازند و از وارد آوردن اتهام و نثار توهین و رجوع به بایگانی خانوادگی و تشکیلاتی من و... بپرهیزند.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

رازی گرامی ممنون از اتهام شما! که روشن کننده ی دیالوگ «سنتی » ست. برای روشن شدن خوانندگان اضافه میکنم: 1- جکهای ملیتی توهین به مردمان گوناگون بوده و هست. و روش مبارزه ی مدرن متضاد با متد مبارزه ی ارتجاعی ست.2- روش علمی -متد مورد استفاده ی علوم- معیار و روش سنجش پدیده هاست. 3- دروغ وارونه نشان دادن عمدی «راست» است. در بحث سیاسی-به ویژه در سایت- برای ادامه ی متین آن - و جلوگیری از عدم کنترول گفت و گو- و حفظ احتمال خطا - واژه های « درست یا نادرست» به جای « دروغ» شایسته است. که اثبات عمل و کردار عمدی و غیر عمدی به علت ناآگاهی از مکنونات قلبی دیگری، در این جریان ممکن نیست.4- تاکنون تبعیض و تبعیض گران را با ارائه ی دلایل نقد کرده ام و همینطور کجرویهای تبعیض دیدگان را. جهت یاری درگشوده شدن راه پیروزیشان بر تبعیض همه جانبه. من نقد مستقل خود را انجام میدهم -و دیگران در برداشت خود آزادند.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب Bozdel آیا فکر نمی کنید که دارید بی هوده خودتان را خسته می کنید؟ برای یک بحث رو در روی منطقی، شهامت اخلاقی لازم است. آیا فکر می کنید که طرف مقابل شما چنین شهامتی دارد؟

نوشته شده توسط: Anonymous

به عنوان کسی که این مطلب را منتشر کرده، تذکر چند نکته را لازم می دانم:

1) آقای محمد جلالی (م.سحر) دوست عزیز من است. مطلب ایشان را بنده به خواهش ایشان ویرایش و منتشر کردم. 2) آقای جلالی را انسانی آزادی خواه و شاعری چیره دست می دانم. 3) لزوما با تمام نظرات ایشان موافق نیستم، اما جان کلام ایشان را درست می دانم. 4) درباره نوشته اخیر ایشان، شاید شایسته بود که ایشان مستقیما به نقد نوشته آقای فرخنده می پرداختند تا به وابستگی های سازمانی احتمالی ایشان. 5) با این وجود، اصل نوشته درست است. آقای جلالی نویسنده مطلبی را نقد کرده - که شاید درست تر بود مطلبش را بیشتر نقد می کرد تا خودش - که با تکیه بر مواضعی غیرمستند، قصد کرده تا از یک طرف بساط سانسور به راه بیاندازد و از طرف دیگر مواضع جناحی از رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی را تبلیغ کند. 6) حقیقت، حقیقت است؛ و با حمله شخصی به آقای جلالی عوض نمی شود؛ گرچه ایشان خود با حمله شخصی به آقای فرخنده این مجوز را برای مخالفان نظرشان صادر کرده باشند.
نوشته شده توسط: Anonymous

اگر یاد گرفتن زبان مادری ام امنیت ملی تو را تهدید می کند، پس مطمئن باش هیچ وقت در امنیت نخواهی بود، ما هیچگاه زبان مادری مان را فدای امنیت ملی تو نخواهیم کرد،

نوشته شده توسط: Anonymous

ای بابا اینکه چیزی نیست من شخصی پنجاه ساله هستم و جانباز هشتادرصدی جنگ و در عمرم به هیچکس توهین نکردم . من حدود ده سال است .که در بی بی سی نظر میدهم . قبل از اینکه روی خط بیایم یک ساعت از آدم در مورد نظرات سیاسی اش سوال میکنند و و بعد خودشون انتخاب میکنند که به چه کسی زنگ بزنند و بعد هم من نظراتم را در قسمت نظرات شما مینویسم و حدود هفتاد دصد نظرات من در این سالها چاپ نمیشود ویا رد میشود .با اینکه نه کلمه زشتی بکار مبرم و نه به کسی توهین میکنم . از قدیم گفتند ایت الله بی بی سی

نوشته شده توسط: Anonymous

کاوه عزیز اختیار دارید آخوندهای پانفاسیست سلاحهای دافعه برتر و مخوفتری در اختیار دارند آنها قادرند با قرائت سوره الرعد انرژی مایکروویو را خنثی کنند و به کمک سوره الشمس تشعشعات رادیو اکتیو را و به کمک سوره النور انرژی سلاحهای اشعه الیزری را خنثی کنند، و به کمک سورة الزلزلة انرژی امواج هارپ یا زلزله مصنوعی را خنثی کنند، و در ضمن آیة الکرسی همانند آچار فرانسه می ماند، که قادر است تمام بلایا را دفع کند،

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آ. ائلیار عزیز، حاضر بودم زیر تک تک ایرادات شما به تفکر "خود حقیقت پنداری" را امضا کنم، اگر که خود شما از چنین سجایایی بی بهره می بودید. متأسفانه شما به کرات نشان داده اید که چنین صفاتی را فقط در دیگران نکوهش می کنید و خودتان هیچ مشکلی با داشتن آنها ندارید. من بارها با ارائه نمونه های مستند به شما نشان داده ام که شما هم خودتان را ملاک و معیار سنجش پدیده ها می دانید (از جمله اینکه چه چیزی [مثلا جکهایی که یک مداح گفته بود] توهین است یا نیست). عبارت "دروغگو نامیدن دیگری" هم که به آن اشاره کرده اید در کنار دیگران به من هم مربوط می شود. من معتقدم دروغ کتمان یا تحریف "آگاهانه" حقیقت است. به نظر می رسد شما یا به این تعریف مشکل دارید، یا اینکه اساسا با دروغ و دروغگویی مشکلی ندارید، شق سوم هم برمی گردد به همان حس همذات پنداری شما با عشیره پرستان، که دروغهایشان را "نادرست" می نامید. به هر حال

اگرچه بخش بزرگی از حرفهای شما درست است، ولی آدمی تا سوزنی به خود نزده نباید جوالدوز در تن دیگران فرو کند.
نوشته شده توسط: Anonymous

برخی سایتها و جریانات تروریستی که ضد تورک هستند با تحریف اخبار سعی میکنند کشته ها زندانیها و فعالین تورک در غرب آزربایجان را کرد بنامند.حتی چندی قبل تلاش داشتند تا یونس آقایان علیبیگلو و همفکرانش را که از تورکهای اهل حق قوشاچای میباشد و به اعدام محکوم شده اند در مجامع حقوق بشری ، بعنوان کرد معرفی کنند

نوشته شده توسط: Anonymous

اسم این افراد به ترکی بیشتر شباهت دارد.کرد بودن آنها از کجا ثابت شده؟

نوشته شده توسط: Anonymous

به جناب اقای یوسف اذربایجان و سایر دوستانی اذری که نظر دادند می گویم ان فضایی که شما در رابطه با مردم ایران از قومیت های مختلف ترسیم می کنید که همراه است با کینه نژادی ؛ ملی ؛ جدایی طلبی و ... مطابق با مشاهدات من حقیقت ندارد . من منکر وجود دیدگاه جدایی طلبانه در پاره ای از اذری ها نیستم . به نظر می رسد این دیدگاه بیشتر در خارج ایران طرفدار دارد . ضمن انکه ما متاسفانه اماری علمی در این رابطه از مردم ایران نداریم . لذا انچه گفتم مشاهدات من بودند که منطبق با واقعیات بود و دیدگاه های شما ها را تایید نمی کند . حرف من در رابطه با جنبش های ملی این است : جنبش زنان برای برابری حقوق و جنبش های صنفی کارگران و ... وحدت و یکدلی می افریند بین ادمیان ؛ اگر عامل تفرق زبانی را به ان تحمیل کنیم انگاه ان جنبش را از هم می گسلیم و یا تضعیف می کنیم و این کاری بود که خانم ژاله تبریزی در مقاله اش

مرتکب شد . ضمنا نژاد را نمی توان به اراده و میل خود تعییر داد . اگر اذری ها نمی توانند به زبان خود اموزش ببیند گناه مرده عادی به قول شما فارس نیست . در دوره قاجار و رضا شاه پهلوی که اصالت اذری داشتند این حکومت بود که مانع شد نه مردم عادی فارس .
اینکه ما به سمت جهانی شدن حرکت می کنیم حرکت اساسی و ضرورت تاریخی است و هیچ نیرویی قادر به جلوگیری ان نیست . مخالفان ان هم اگر حرکت هایی می کنند دست و پا زدن های اخر شان و امری بیهوده است که دیر یا زود خاموش می شود .
این که من اذری ها را ایرانی می دانم بدان سبب است که تاریخ این را می گوید نه تمایل من و شما و هم چنین گفتم شما چشم بادامی و زرد پوست نیستید ؛ لذا به خطا خود را ترک می دانید مثل موارد تاریخی دیگری که ملت هایی زبان شان در نتیجه تهاجم اقوام بیگانه تغییر کرد. شما زبانتان در نتیجه حمله قومی از اسیای میانه که حقیقتا ترک و زرد پوست بودند تغییر یافت . این که شما اصرار دارید این حقیقت عریان تاریخی را نپذیرید بسیار عجیب است . شاید نژاد پرستید و فکر می کنید اگر ترک نباشید از ارزش انسانی شما چیزی کاسته می شود ؟ اما من نژاد پرست نیستم ؛ ترکمن های ایران واقعا ترک هستند و من خیلی هم دوستشان دارم و ان ها را هم وطن خود می دانم . این را حق شان می دانم چنان چه بخواهند به زبان خودشان درس بخوانند . من جدایی طلبی را به نفع هیچکدام از دو طرف نمی دانم . عمده اذری هایی که از انها سوال کردم مخالف جدایی بودند .
نوشته شده توسط: Anonymous

ایا هر گز فکر کرده اید که چرا بدون ذکر هیج دلیلی سازمان فدائیان اکثریت بزرگ تر از آنچه هست ؛ مورد حمله چپ ،راست و میانه قرار می گیرد. در این حملات به« اکثریتی ها » حتی توده ای ها نقش دارند . همان حزب توده ای که در به انحراف کشاندن فدائیان خلق نقش اصلی را بازی کرد ولی پرسش اینجاست که چرا تنها « اکثریتی ها» مورد حمله قرار می گیرند و مادر خطا و اشتباه سیاسی یعنی حزب توده کمتر مورد نقد قرار می گیرد.و نقش مخرب این حزب به فراموشی سپرده شده است در حالی که فدائیان خلق در چند نوبت یکی در پلنوم وسیع در سال 1365 ودیگری در اولین گنگره این سازمان در سال 1990 در المان .حاصل نقد بی رحمانه در کتابی بنام «گنگره» جمع اوری شده است . در این گنگره بود که کلیه رهبران قدیمی از پست های خود بر کنار شدند و نسل جددیدی مسئولیت ها را بعهده گرفتند .در حالی که حزب توده هر گز به گذشته خود انتقاد اساسی نکرد

تعداد اعضای سازمان فدائیان اکثریت حدود 100 نفر است ولی سازمان سابقا دهها هزار عضو داشت . اکثریتی های سابق در اکثر تشکل ها و دسته بندی های سیاسی در سراسر جهان و همچنین در اکثر مدیا فارسی زبان دارای نفوذ غیر قابل انکاری هستند . سن متوسطه آنان به 60 سال می رسد . دمکراسی درون حزبی بیشتر از احزاب لیبرال _ دمکرات نباشد ؛ کمتر نیست . در این سازمان کسی خود را کمونیست و یا مارکسیست _لنینسست نمی داند . در واقع یک جریان سوسیال دمکرات است و به لحا ظ فکری _سیاسی طیفی از چپ تا راست را تشکیل می دهد. مواضع سیاسی سازمان فدائیان اکثریت ، چیزی در بین سرنگون طلبان و اصلاح طلبان قرار دارد. این سازمان در 20 سال گذشته ؛اکثر «انتخابات » در ایران از جمله انتخابات 92 را تحریم کرده است . سردبیران سابق نشریه کار اکثریت اکنون دو سایت سایت ایران امروز و اخبار روز را می چرخانند.....این بحث ادامه خواهد داشت.
نوشته شده توسط: Anonymous

خوشم آمد ازخواننده های شما. فکر می کنم اداره کنندگان ایران گلوبال هنوز از خواب کهف بیدار نشده اند و نمی دانند در ایران چه خبر است. ضمنا از برادران سپاه تشکر می کنم که امنیت کشور را مدیون ایشان هستیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

خانم و یا آقای تجلی، لطفا با حرفهائی که پشتوانه منطقی، و علمی ندارد، مردم را سرگرم نکنید. شما انگار در خواب و خیال بسر میبرید، میفرمائید: "برای جدایی باید ضرورتی وجود داشته باشد . در دنیایی که به سمت جهانی شدن و شکل گیری اتحادیه های گوناگون در حال رویش و گسترش پیش می رود صحبت از تجزیه طلبی قدری نشان از عقب ماندگی ندارد؟" من از شما سئوال میکنم ، که آیا سرکوب و قلع و قمع کردن زبان و فرهنگ آذربایجان، و قدغن کردن زبان ترکی آذربایجانی در مدارس در طول یکقرن، برای جدائی، دلیل کافی نیست؟ در صورتیکه زبان تحمیلی فارسی جز در بخشی از ایران و افغانستان، کاربردی ندارد. شما از دنیائی صحبت میکنید، که از نظر شما به سمت جهانی شدن و شکل گیری اتحادیه های گوناگون در حال رویش و گشترش پیش میرود، و جدائی و حق تعیین سرنوشت را نشانه عقب ماندگی می دانید. شما از کدامین اتحادیه های گوناگون و در حال گسترش

صحبت میفرمائید؟ آیا منظورتان اتحادیه کشورهای اروپائی است، که دور مرزهای خود دیوار اکترونیک آهنی کشیده اند، و اروپا را به قلعه جنگی تبدیل کرده اند، و هر جنبنده ای را که قصد ورود به کشور های اروپائی دارد، از طریق دوربین های اشعه مادون بنفش، حتی در سیاهی شب کشف، دستگیر و روانه زندان و پس از بازجوئی از همان دم مرز بر میگردانند؟ و یا منظورتان اتحادیه کشور های سوسیالیسم واقعا موجود خدا بیامرز است، که سالها پیش از هم گسست؟ شاید منظورتان اتحادیه کشور های جنوب اروپا مثل یونان، ایتالیا، پرتقال و اسپانیا است، که در زیر قرض بانکهای اروپائی کمر اقتصادشان در هم شکسته، و میلیونها بیکار برای تهیه نان روزانه خود، با فقر و گرانی دست و پنجه نرم میکنند. شاید منظورتان قرار داد "شنگن" اروپاست، که کشور دانمارک و آلمان و بعضی کشور های اروپائی یک جانیه آن را لغو کرده ، و در مرزهای خود ایستگاههای کنترل، و بازرسی افراد، ایجاد کرده اند؟. جناب تجلی اگر ممکن است یک مثال روشن بفرمائید، که منظورتان از شکل گیری اتحادیه های در حال گسترش چیست؟ در خاتمه روشن بفرمائید که " در دنیائی که بسمت جهانی شدن پیش میرود" منظورتان چیست. آیا دنیا همان جهان نیست؟ آیا شما در همین دیروز اخبار بیش از 400 نفر پناهجو را که با یک لنج در آبهای دریای مدیترانه غرق شدند، و هیچکس بدادشان نرسید، و اجسادشان پس از غرق شدن بر روی آب شناور گشتند، شنیدید، که اینهمه از مرزهای آزاد فضل افاضات میفرمائید؟
نوشته شده توسط: Anonymous

احمدی نژاد ، خامنه ای ، روحانی و... یک ایرانی ست که افکار مستقل خودش را دارد و هرگز با هییچ گروه سیاسی و حزبی ارتباط نداشته و ندارد. .اما م. سحر خود را ازادیخواه و دمکرات می نامد . اگر حمید فرخنده شعر شاعر مورد علاقه م. سحر را نقد کرد و به کسی هم توهین نکرد و خود را اکثریتی هم نخواند . جا داشت که جناب م. سحر آن نقد را نقد می کرد. ولی وی متاسفانه حتی نام نویسنده نقد را عمدااز قلم انداخت و هر چه فریاد داشت بر سر سازمان فدائیان خلق اکثریت کشید ....با این کینه ورزی و تنفری که از اکثریتی ها نشان داد ...مرا وادار به فکر کرد که چرا هر کجا که کار تحلیل از شرایط پانیرانیست ها افراطی _ اسلام ستیز با گرایشات شاهنشاهی و استالینی لنگ می شود

این افراطیون کینه ورز؛ سازمان اکثریت را مورد حمله قرار می دهند .. در کامنت بعدی ان را بیشتر باز می کنم
نوشته شده توسط: Anonymous

با اینکه من آقای سحر را بسیار دوست دارم ولی فکر کنم ایشان از روی عصبانیت نوشتند . این عصبانیت برای من بسیار قابل درک است . گذشته افراد را نمی توان ملاک قرار داد ولی حال آنان را چطور ؟ چطور ممکن است کسی که رفقایش به وسیله آخوند حسن و دار و دسته سلاخی شدند چنین که این فرخند نوشت بنویسد . حالا اگر آخوندها مملکت را به جایی رسانده بودند می شود گفت برای انسانیت و یا وطن پرستی چنین می گوید . ایشان بیماری تنفر از امپریالیسم هم نمی تواند دشته باشد چون اکنون که رژیم و آخوند حسن به پا بوس امپریالیسم رفته چنین می گوید .
چنین رفتاری یا نشان از روان پریشی دارد و یا نشان از ........( خود سانسوری ).

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای م.سحر واقعا دستت درد نکند گل کاشته ای! آخر تو اين دنيا کسی نيست از آقا شاعر بپرسد که تو از کجای کامنت انتقادی در آوردی که نويسنده ترک زبان است من چند بار خواندم حتی يک کلمه در رابطه با هويت اين نويسنده پيدا نکردم تنها چيزی که مرا قانه کرد اينست که تو دارای افکار مافوق ارتجاعی ضد ترک هستی که تبديل شده به مرض.... . مراجعه شود بنوشته های اقبال اقبالی و ناصر کرمی.

نوشته شده توسط: Anonymous

خانم و يا آقای تجلی ! در جوابی که به کامنت من نوشته ای کاملا مشخص کرده ای که از چه زاويه ای به مسئله نگاه ميکنی. جنابعالی اولا اين حق را به من و مردم آذربايجان قائل شو که خودمان در رابطه با هويت مان تصميم بگيريم که ما ترک هستيم يا نه . يعنی انسان زنده قيم لازم ندارد .دوم اينکه آيا از خودت تا بحال سوال کرده ای چرا ترکها زاده گاه خود را که بلحاظ آب و هوا از مناطق فارس نشين بهتر است ترک ميکنند و برای ابرار معاش به مناطق بد آب و هوا حتی کرمان و يزد مهاجرت ميکنند ؟ فکر ميکنم جوابش برای همگان مشخص است تبعيض در اشتغال کار بين مناطق يعنی سياست آسيميله کردن غير فارس در مناطق فارس نشين. حال از جنابعالی سوال ميکنم اگر شما فارسها بخاطر کار « منظورم ارتشی ها و امثالهم نيست» به مناطق آذربايجان مهاجرت ميکرديد و بلاجبار ترکی صحبت ميکرديد و در جامعه ترک زبان آسيميله ميشديد آيا باز هم همين ديدگاه را داشتيد؟

تجلی ظلمی که بما غير فارسها اعمال ميشود برای شما فارسها قابل درک نيست. ای کاش ميشد جا و موقعيت اجتماعی را برای مدت کوتاهی عوض کرد تا شما فارسها مزه ستم مضاعف را « بالخص در رابطه با زنان » مي چشيديد و ميفهميديد که چه بر ما ميگذرد.
نوشته شده توسط: Anonymous

ورشکستگی سیاسی بخشی از اپوزیسیون پانیرانیست و بی منطق را می توان در مقاله م. سحر به روشنی دید . یکی شعر گفت و دیگر بنام حمید فرخنده که هیج ربطی به اکثریت ندارد ؛ سراینده شعر را نقد کرده وم. سحر شاعر بدون تحقیق نبش قبر کرد و هر چه از دهان تند خو و فحاش برآمد به یک سازمان سیاسی مخالف رزیم نسیب داد . وقتی م. سحر کودتای نظامیان را دمکراسی بنامد؛ دیگر از او چه انتظاری می توان داشت .م سحر جان برو شعرت را بگو و سیاست را بگذار برای سیاستمداران

نوشته شده توسط: Anonymous

با توجه به حرفهای خانوم هاشمی نمی دونم چرا در این هتل اوین اینقدر پیر و جوان زندانی به بیماریهای مختلف دچار شده و جان می دهند

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اقبالی بهتر است این روش شیطنت آمیز را پایان دهید این که یک خبرگزاری کردی خبری از قاچاقچیان هم تبار خود درج نماید، چندان عجیب نیست، اما اشاعه این خبر از سوی جنابعالی در سایت ایران گلوبال و افزودن توضیحات با خطوط آبی رنگ مبنی بر"جنایات اسلامگرایان حکومتی در کردستان!!!" کاری است توطئه آمیز که می تواند عواقب آن درنهایت دامنگیر خود شما هم بشود.
اتفاقی در آذربایجان و مربوط به روستایی با نام صددرصد ترکی اتفاق افتاده حال اگر دو کرد مهاجر با مشاغل بزه کارانه گرفتار پلیس شده اند واقعا چه ربطی به کردستان دوست داشتنی دارد؟

نوشته شده توسط: Anonymous

من هم به عنوان اذربایجانی رفتم سننذج و اربیل و در عرض چند روز اقامت در مسافرخانه ان جا را خاک اذربایجان می دانم.

نوشته شده توسط: Anonymous

در جواب جناب تجلی در
جناب با اینکه کامنت هائی همچون این کامنت شما ارزش آنرا ندارد, انسان وقتشرا صرف به جواب نوشتنش کند ولی گاها این کار ولو اینکه موثر هم نباشد , الزامی بنظر میرسد .

جناب بار ها نوشته ایم و باز هم مینویسیم, متاسفانه و صد بار متاسفانه این نوع فرهنگ در اکثر افراد جامعه فارس( فرق نمیکند شما فارس هستید یا غیر فارس, آشکارا از موضع فارسها دفاع میکنید) ریشه دوانده و عمومیت یافته است که بجای بحث ومبادله فکری وعقیده ای با مخالفان, اول سعی میکنند, ارزشهای ادبی , فردی, اجتماعی, ملی, نژادی اورا به پائین کشیده و بی ارزش جلوه دهند وبعد به افکار و عقاید خود با استدلال و بی استدلال و درست ونا درست , ارزش بیشتری کسب کنند.
جناب , شما بخواهید قبول کنید و یا نکنید در ایران ملل غیر فارس با دو نوع مشکل روبرو هستند : اولی همان مشکلی است که ملت فارس هم دارد( که بحثش جدا گانه است). دومی که بمراتب خیلی سخت تر و وحشتناک تر از اولی است, مشکل غیر فارس بودنشان است. فارسها در ایران از هر نظر از موضع ممتازی برخوردار هستند.یک نمونه شاید برایتان کافی باشد: در کابینه آفای حسن روحانی رئیس جمهور تازه ایران تعداد وزرا از استان اصفهان سه نیم برابر تمام استانهای آزرباجان است.
جناب تجلی در, خانم ژاله تبریزی متعلق به جامعه ای است بنام آزربایجان که نصف آن متشکل از طبقه زن است و از آن, امتیازهائی که طیقه زن فارسها دارند, محروم است.
جناب تجلی در, این شما فارس ها هستید که اوضاع سیاسی اجتماعی و پیچیده وسخت در ایران را پیچیده تر و ستحت تر کرده اید .
خانم ژاله تبریزی خیلی کار درست و انسانی میکند که از جامعه زن آزربایجانی دفاع میکند که بمراتب محرومتر از
جامعه زن محروم فارس است.
جناب تجلی در , شما صحبت از تجزیه و تجزیه طلب کرده اید. بلی درست است. اکثریت آزربایجانیها دیگر نمیخواهند با فارسها در یک کشور زندگی کنند و میخواهند از فارسها تحزیه یشوند و همنطور است : کورد ها, عریها بلوچ ها , ترکمن ها و حتی لرها. حرفی دارید؟ مقصر کی است؟ چه را همه شان از شما نا راضی هستند؟
این شما هستید که باید مشکل را حل کنید, برای اینکه مشکل آفرین شما هستید.
آقای تجلی, بالا نوشتم , یک عادت در جامعه شما عمومیت پیدا کرده است و آنهم سعی در بی ارزش کردن مخالفانتان و با ارزش جلوه دادن خودتان است.
ادعای تکراری همه شما این شده: خامنه ای ترک است, موسوی ترک است, خمینی هندی است, رفسنجانی افغانی است, خاتمی عرب است (چون سید است)ووو. یعنی فارسها در ایران اصلا کاره ای نیستند, فقط فارسها در مخالفت هستد و خودشان هم در خارج زندگی میکنند. چه نیرنگ ساده لوحانه. من نمیدانم کدام ژن را در بدن دارم ولی همی فدر میدانم که از فارس نبودنم خیلی متضررم کرده اند
نوشته شده توسط: Anonymous

اقای یوسف اذربایجان با سلام
من نمی دانم شما در ایران زندگی می کنید یا خارج ؛ اما من در ایران زندگی می کنم و انچه گففتم حاصل مشاهدات عینی من بوده است . من اگاهی تاریخی خود را و نظر محققین و دانشمندان حتی اذری را هم ملاک درستی نظر خود عنوان نمی کنم . سعی کرده ام به دور از تعصب حقیقت را بیان دارم . در اپارتمانی که من زندگی می کنم در تهران هم اذری است و هم از استان های فارس زبان و بعضا غیره . در خانوده و فامیلم هم زن اذری است و هم مرد اذری ( مشابه بسیار بزرگی از خانواده های ایرانی دیگر )که پاره ای شان هم در راه حقوق زنان در حد خود فعال اند . در شرکتی که کار می کنم هم اذری هایی هستند که از شهرستان های اذربایجان امده اند و فارس ها هستند ؛ البته اگر مازندرانی را نیز به فرض فارس بگیریم . من قاطعانه می گویم بین این ها هیچ حسی که موید این باشد که ان ها خود را از دو ملت بدانند من حس نکرده ام و

هیچ فارسی را ندیده ام که به زبان ترکی شما مساله در خوری داشته باشد . ( پان ایرانیست ها حضور ی ندارند که بخواهیم ان را موثر بدانیم و بزرگشان کنیم ) همین ها در رابطه با مسایل صنفی و حقوق بشر و امثال ان مشترکا همکاری می کنند . لذا تفاوت زبانی و مذهبی و غیره در این مسایل نقشی ایفا نمی کند . برخلاف نظر جنابعالی من زمین و زمان را به هم نبافته ام تا چیزی را اثبات کنم انچه گفتم تنها بر پایه مشاهدات و حقایق بوده است . چه ما با حکومت موافق باشیم و چه مخالف باید حق را بگوایم من حقیقتا در رفتار حکومت با زنان اذری و مثلا فارس تفاوتی ندبده ام . اگر ظلمی می شود علی الاسویه است ؛ ان هم حکومتی که اذری ها در ان در سطوح مختلف به وفور یافت می شوند . اگر منظورتان عدم امکان تحصیل به زبان ترکی است با شما موافقم این امکان را حکومت تا کنون نداده است . این امر اما ربطی به استثنا قایل شدن در رابطه حقوق برابر زنان ندارد . کل زنان ایران حقوق برابر با مردان ندارند . البته تلاش و موفقیت های ان ها را منکر نمی شوم . امید وارم برای شما حقیقت برتر از اعتقادات و نعصبات شحصی باشد . ضمنا من اذری ها ایرانیان اصیل می دانم نه ترک . زبانشان البته ترکی است . گویند از روشنفکری مصری پرسیدند که شما با ان سابقه درخشان تمدن باستانی چگونه هویت خود را از دست دادید و عرب شدید ؟ وی گفت برای انکه ما فردوسی نداشتیم . من می گویم البته عواملی دیگری از جمله مذهب هم دخیل بوده است . با احترام تجلی
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب م. سحر گرامی، وقتی خلاصه مطلب را خواندم با کنجکاوی تمام مقاله شما و همینطور مقاله آقای فرخنده را خواندم تا ببینم که این سازمان اکثریت چه دسته گلی به آب داده است چون خطاب شما به اکثریتیهاست. با کمال تعجب دیدم که هیستری ضد اکثریتی شما باعث شده است که واقعیت را وارونه جلوه دهید. برای اینکه خیالتان را راحت کنم بگویم که من خودم زمانی دور اکثریتی بودم و بعد هم از آنها جدا شدم. این درست است که سازمان اکثریت با تحلیل غلطی که از حاکمیت داشت به مدت یک و نیم سال از جمهوری اسلامی حمایت کرد و بعدا که خودش مورد حمله قرار گرفت، تازه فهمید که چه اشتباه فاجعه آمیزی کرده است. این سازمان در سال 65 خط مشی خود را مورد بررسی قرار داد و آن را غلط ارزیابی کرد و بعد هم در کنگره اول سازمان خط مشی خود را مورد انتقاد بیرحمانه قرار داد و آن را «پشت کردن به منافع ملی» ارزیابی کرد و تمامی رهبران سازمان را از مقام

خود عزل کرد. این عمل سازمان اکثریت در نوع ایرانی خود بی نظیر بود و تا به حال هم هیچ سازمانی به چنین اقدام شجاعانه ای دست نزده است. ///// با خواندن مقاله شما و مقاله آقای فرخنده متوجه شدم که برخلاف آنچه که شما وانمود کرده اید، سازمان اکثریت هیچ اظهار نظری در مورد شعر آقای خرسندی نکرده است بلکه اظهار نظر را یک نفر به نام آقای فرخنده کرده است که احیانا و در بدترین حالت عضو این سازمان می تواند باشد. یکی از دستاوردهای بی نظیر همین سازمان این است که برای اعضای خود این حق را قائل شده است که نظرات خودشان را در هر رسانه ای و با نام خودشان منتشر کنند حتی اگر مخالف 180 درجه سازمانشان باشد. //// شما به جای اینکه نظرات آقای فرخنده را مورد نقد قرار دهید به سازمان اکثریت فحاشبی کرده اید. شما با این کارتان همان کاری را کرده اید که جمهوری اسلامی می کند. یعنی اینکه جمهوری اسلامی حق آزادی بیان همه دگراندیشان را لگدمال می کند و تاب تحمل کوچکترین انتقادی را به نظام و سران آن ندارد و هر سخنی را در این مورد به بهانه توهین به سران نظام که از نظر آنها مقدس هستند، سرکوب می کند و شما هم به این بهانه که هنرمندان مقدس هستند، آزادی بیان آقای فرخنده را که بعنوان یک فرد نظراتی در مورد شعر آقای خرسندی داده است لگدمال کرده اید. من اصلا کاری به درستی و یا نادرستی نظرات آقای فرخنده ندارم ولی ایشان هم مانند هر انسان دیگری این حق را دارند که هر کسی را از منظر خودشان مورد نقد قرار دهند. شما اگر به سازمان اکثریت مراجعه کنید، احتمالا (ونه حتما) با نظرات آقای فرخنده مخالف هستند. ولی شما به بهانه اینکه ایشان اکثریتی هستند، هیستری ضد اکثریتی خودتان را به نمایش گذاشته اید. البته شما در این هیستری تنها نیستید، مثلا آقای اقبالی هم که به همنوایی با شما پرداخته اند و خودشان هم گویا زمانی جزو رهبران سازمانی بودند که در خدمت صدام حسین قرار گرفت، با شما در این هیتری شریکند بدون اینکه سخنی درباره عملکرد خودشان بگویند. من نمی دانم که شما در گذشته با سازمانی بوده اید و یا نه و اصلا هم برایم مهم نیست. برای من مهم این است که شما امروز چه میگویید. در مورد من که سابقا اکثریتی بودم و اکثریتی های سابق و یا اکثریتهای امروزی هم باید یک دادگاه صالح تصمیم گیری کند و نه شما. ///// یک نگاهی به مقاله خودتان بکیند: سرتاسر آن نشان از درک غیر دمکراتیک شما از آزادی بیان دارد. از نظر شما آنچه که در جهت نظرات شماست خوب است و باید با هزار بوق و کرنا بر سر هر کوی و برزنی جار زده شود و آنچه که برخلاف نظر شماست، اخ است و تف و توهین و باید به هر بهانه ای و با زدن انگ به دیگران و یا زدن انگ به شخص گوینده نظر سرکوب شود و در این راه آزادی بیان به هیچ گرفته می شود. البته این امر نه فقط در این مقاله شما بلکه در همه مقالات و اشعار چند سال اخیرتان به روشنی دیده می شود. برای یک بار هم که شده جلو آینه بایستید و مقالات و اشعار خودتان را برای خودتان بخوانید و با وجدان فرهنگی و با وفاداری به حق آزادی بیان و نظر انسانها کلاه خودتان را قاضی کنید. آنوقت خواهید دید که عملکرد شما واقعا در هیچ معیاری از آزادی انسانها و احترام به آنها و در معیارهای حقوق بشری نمی گنجد. از شما انتظار می رود که همانند یک هنرمند واقعی به دیگران و آزادی بیان و نظر آنها احترام بگذارید و اشخاص را با انگ زنی و با دستیازی به عملکرد غلط یک سازمان سیاسی در 30 سال پیش لجن مال نکنید. براستی چه فرقی بین عملکرد جمهوری اسلامی که هر صدای مخالفی را با انگ اینکه ضدانقلاب است و مرتد و بی دین و کمونیست و بهایی و جاسوس صهیونیسم و... سرکوب می کند و عملکرد شما که با علم کردن اینکه سازمان اکثریت در 30 سال پیش فاجعه آفریده است پس هیچ اکثریت حق اظهار نظر و انتقاد ندارد، وجود دارد؟