Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی اصل 15 با فشار چپها بطور مبهم در قانون اساسی چپانده شد و معنی آن اصلا تدریس به زبان غیر فارسی نیست. زبان رسمی برای ایجاد ارتباط بین مردم مناطق مختلف است تا بتوانند با هم ارتابط داشته باشند و به راحتی در هر نقطه کشور که خواستند برای کار و تحصیل و تجارت رفت و آمد و حتی زندگی کنند. به همین دلیل الان در تمام کشور با زبان فارسی می توانند ارتباط بر قرار کنند به همین دلیل است که کردها و ارامنه در تبریز می توانند زندگی کنند و ترکها در تهران و مشهد و اصفهان.به همین دلیل است علی دایی می تواند از اردبیل به تهران بیاید یا علی کرمی به تبریز برود. بدخواهان دنبال قطع همین ارتباط هستند. البته بد نیست به وضع پاکستان نگاهی بکنید که با تدریس به زبان انگلیسی چه حال و روزی دارد اما چین بدون انگلیسی دنیا را گرفته است. دست از این بی مسئولیتی نسبت به مسایل برداردی و اصل 15 را هم در حد خودش بها بدهید.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

اولین بار تدریس به زبان انگلیسی در دانشگاه پهلوی شیراز در سالهای دهه چهل (فکر کنم سال 1345) به اجرا در آمد در واقع این دانشگاه همراه با دو دانشگاه معتبر امریکا یی قردادی را امضا کردند که تبادل استاد ، دانشجو، روش آموزشی بود . دانشگاه پهلوی شیراز . موفقیت چشم گیری داشت و اولین دانشگاه انگلیس زبان در خاورمیانه بود ولی در آن زمان دانشجویان ایران کمتر مایل به مهاجرت به امریکا بودند و این دانشجویان امریکایی بودند که برای تدریس به ایران می امدند

تدریس و مکالمه عموما در دانشگاه شیراز به زبان انگلیس یود..بعد از انقلاب این قرار داد هم بهم خورد.تا اینکه حدود 25 سال پیش بحثی در مورد تغییر خط فارسی در گرفت و کسانی دلیل اصلی پیشرفت در کشورهای غربی را وابسته به حروف لاتین ویا زبان انگلیسی می دانستند . زنده یاد شاملو با این طرح مخالف بود .او مطرح می کرد که پس چرا ژاپن با آن حروف الفبا خود توانست به این پیشرفت علمی دست پیدا بکنه و امروز هم می بینیم که دولت چین هم بدون زبان انگلیسی و با آن حروف عجیب و غریب توانست بسرعت به یکی از کشور های مدرن و پیشرفته جهان به لحاظ تکنولوزی مبدل بشه ...تجربه دیگری هم اکنون در افغانستان در حال اجرا است که بنابر مصوبه دولت افغانستان، اغلب دانشگاهها این کشور بزبان انگلیسی تدریس می شه ...بنظرم از هم اکنون می شود برخی دانشگاهها ایران تدریس به زبان انگلیسی را آغاز نمایند و منتظر سرنگونی نباشند .البته این امر منوط به رفع تحریم ها و به توافق دانشگاههای ایران با دانشگاههای معتبر جهان دارد..ولی مسئله زبان بنا بر بند 15 همین قانون اساسی جهوری اسلامی این حق را به اقلیت های اتنیکی می دهد که تدریس به ز بان مادری شان در مرحله دبستانی هم اجرا بشه ..اصولا اجبار را باید از مسئله «زبان» حذف کرد. نکته آخر اینکه از خیال پردازی باید دست برداشت . امروز در خیلی از کشورهای منطقه دانشگاههای انگلیسی زبان داریم که اتفاقا دانشجویان ایرانی در ان درس می خوانند و یا در آن تدریس می نمایند.
نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقا/خانم کارا، متشکر از ردیف کردن واژه هایی که آقای سئب نوشته اند. جالب اینست که آقای سئب مرا متهم میکند که از مفاهیم توهین آمیز استفاده میکنم. هر کسی به راحتی و با مرور بر آنچه در کامئنتهای بالا نوشته شده برای هر کسی روشن میشود که چه کسی روند گفتگوهای نرمال را بسوی یک مباحثهء مشاجره آمیز کشانده است. من هرگز و در هیچ گفتگویی از مفاهیم تند، مفایم غیرلازم و واژه های آزاردهند آغاز نمیکنم. اما شما انتظار نداشته باشید که هر گونه دلتان میخواهد بنویسید و در کامئنت هایتان به تحقیر و توهین راه دهید و ما به شما به به و چه چه بگوییم! مدام از "مغرور" بودن من اینجا و آنجا مینویسید. من واقعا نمیدانم این وارد کردن این مفاهیم به کامئنت ها برای چیست؟

نوشته شده توسط: Anonymous

چه پیشنهاد ارزنده ای
احسن به شعور شما
مزایای این طرح می تواند رشد علمی کشور را در پی داشته باشد
تبعیض ها را هم رفع کند
البته کنارش حتما زبان های قومی هم در مناطق مربوطه تدریس شود از جمله فارسی ترکی عربی

نوشته شده توسط: Anonymous

سیب گرامی چرا چانه می زنید، ملت آذربایجان جنوبی با خانواده های حداقل هفت هشت نفره چطور می تواند رشد منفی جمعیت داشته باشد، این همه فرار انسان از آذربایجان جنوبی در اثر فقر تحمیلی حاکمیت راسیم پانفارسیست بسوی کره مریخ پرواز می کنند؟ یا اینها همان جماعت مهاجری هستند که بیش از شصد درصد تهران و حومه و بیش از هفتاد درصد ساکنین کرج و قم را تشکیل می دهند؟ آمار رژیم بخاطر سانسور و عدم درج ملیت افراد اعتبار دقیق آماری ندارد، شما اگر به هزاران روستاهای خالی از سکنه آذربایجان جنوبی تشریف ببرید به هشتاد درصد آمار ترکهای ساکن تهران را هم باور خواهید کرد، چون آسیمله شدگان مهاجرین سی پنجاه سال قبل از ترس پانفارسیسم مضحکه گر هنوز جرئت ابراز هویت خود را ندارند،

نوشته شده توسط: Anonymous

همه حرفت درست الا یه نکته.... زبان باستانی؟؟؟؟ از کی تا حالا 400 الی 500 سال رو باستانی حساب می‌کنن؟

نوشته شده توسط: Anonymous

salam ta onja ke midanam mehnaz ghezellou mesle bolur shefaf est in etheham kamelan bi esas est mesoud

نوشته شده توسط: Anonymous

درود به کاظم عزیز.
صدام که در جنگ 8 ساله با ایران از پشتیبانی کامل کویت و عربستان برخوردار بود پس از پایان جنگ با ایران پاسخ حمایت های آنها را به یورش به کویت داد .

نوشته شده توسط: Anonymous

آره علی جون , این فقط حق دوستان فارس زبان خارج نشین است که برای عالم وآدم نسخه بپیجند و تکلیف تعیین کنند .ترک زبانان را چه به این حرفها !!!
از بین رفتن تبعیضهای نابجا و گسترش عدالت در همه جای ایران عزیز هم, یعنی اینکه باز ما فارس ها صاحب همه چیز و همه حقوق . بقیه هم از دم خفه !!!!

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کارا؛اولین کامنت من شامل هیچکدام از این عبارات نبود. در مقابل آن کامنت ان همه اتهامات متوجه من شد.گفتم لحن گزنده پاسخ گزنده را در پی خواهد داشت. از این به بعد هم همین خواهد بود.من در اولین کامنت آمار جمعیت ساکن شهر تهران بر اساس سرشماری سال 90را آوردم و در مقابل به تحریف واقعیت و فریب مردم متهم شدم. .وقتی آقای شاملی با قاطعیت می گویند جمعیت ترک زبان های تهران 8 میلیون است ( در حالی که کسی تا به حال سرشماری بر اساس زبان انجام نداده است) و کل جمعیت شهر تهران 8 میلیون است طبیعتا چنین ادعایی گزاف خواهد بود. عامی بودن به خودی خود بد نیست.اما نویسنده و فعال سیاسی باید دقیق تر از یک فرد عامی سخن بگوید.این امار و ارقام عجیب و حدسی را نباید با قاطعیت به کار برد و بر اساس آن نتیجه گرفت.اگر بر این آمار غیر دقیق اصرار بورزیم، و مطمئن باشیم که درست است،

پس احتمالا با نیروهای غیبی و فراطبیعی جمعیت تهران را سر شماری کرده ایم!!! لحن آقای شاملی در پاره ای از نوشته هایشان بسیار پر تکبروغرور است. به طوری که احساس می شود ایشان خودشان را عقل کل می دانند.اگر کسی خلاف نظرات ایشان نظری بدهد، به رگبار اتهامات بسته می شود.چون خلاف امار ایشان اظهارنظر کرده ام، به من اتهام می زنند که با نام های مختلف کامنت می نویسم، این هم از آن ادعاهای گزاف است.!!به هر حال از انتقادی که کردید ممنونم.
نوشته شده توسط: Anonymous

توهین چیه خب نظرش را گفته ?
خدا رحم کند به کردها با این متولیان دمکراسی کردستان کهپسر جای پدر مینشیند و بقیه هم حق اظهار نظر را ندارند عجیب است والله

نوشته شده توسط: Anonymous

انتقادمحترمانه؟!=تکیه بر علوم خفیه و غیبی،عوام الناس،فرد عامی،عقل کل،ادعاهای گزاف
اینها کلمات به کار رفته جناب سیب بود.

نوشته شده توسط: Anonymous

قاسم جان - اول برو مقداری تاریخ مطالعه کن و یک مقدار هم کمتر با پان ترکان بگرد ... بقیه مسایل درست خواهد شد!!!

نوشته شده توسط: Anonymous

خانم هدایتی، نیاز مبرم جامعه جهانی برای حل مشکلات ارتباطی، تکلم به یک زبان مشترک را الزامی نموده است. به نظر این جانب دیر یا زود این اتفاق خواهد افتاد. در حال حاضر میتوان گفت که زبان انگلیسی بهترین گزینه است، زیرا که نسبت به دیگر زبان های موجود از هر نظر کاملتر به نظر میرسد و بنا به سوابقش بیشتر مورد استفاده و قابل قبول ملیت های مختلف واقع گردیده است. متاسفانه بسیاری از ملیت ها، اقوام، قبایل و عقایدی وجود دارند که نسبت به زبان سنتی خودشان در حد تقدس و پرستش هژمونی دارند و به قدری حساسیت نشان میدهند که با این نوع پیشنهادات چنان رگ گردنشان کلفت میشود که اگر دستشان به نفر پیشنهاد دهنده برسد از برخورد فیزیکی نیز ابایی دخواهند داشت. اما حرکت بسوی جامعه نوین و مدرن منتظر این نوع افکار واپسگرایانه نخواهد ماند و برای برداشتن موانع از سر راه انسان ها منتظر و معطل تغیرات کند آنها نخواهد ماند.


این نظر را روز گذشته نیز در زیر مقاله شما گذاشتم که احتمالا به علت اشتباه خودم و یا مورد پسند قرار نگرفتن مسئول مربوطه در سایت وارد نگردید.
نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان ترک زبان خارج نشین که از دور برای ایرانیان نسخه می پیجند و در پی فروریزی پایه های انسجام ملتی متمدن و دارای تاریخ درخشان هستند نمی دانند که هرآنکه در این آب و خاک زندگی می کند ایران را وطن خود می داند و پیوند با بیگانگانی چون کشور آذز بایجایجان که تا چندی پیش بخشی از این مرزو بوم بود و با خیانت رهبران قدرت طلب و عیاش از این فرهنگ کهن و دیرین جدا شد را ننگ می د انند و دیگر بار جلو دسیسه های اجانب و اذناب آنها را خواهد گرفت شما ترک زبانان و همه اقوام و قبایل بخشی از این آب و خاک هستید و ما بر هموطن بودن با شما وکردها و بلوچها و عربها و لرها می بالیم و امید واریم هرچه زودتر با از بین رفتن تبعیضهای نابجا و گسترش عدالت در همه جای ایران عزیز دو باره سرو یگانگی سر دهیم

نوشته شده توسط: Anonymous

فرض کنید موجودی با شعور از کره مریخ به کره ما سفر میکند. شما بهش بگویید آن خلیجی که دورادور آن اعراب زندگی میکنند خلیج فارس است. او موقع بازگشت به مریخ به همنوعان خود خواهد گفت مردم کره زمین همه دیوانه هستند.

نوشته شده توسط: Anonymous

انقلاب فرهنگی‌ این آقا ما را از پلی‌تکنیک اخراج کرد. ترم آخر بودم! آمدم خارج و دکتر شدم. مثل آخوندها دروغ می‌گوید. حالا هم رزق خود را از دست شیطان بزرگ می‌گیرد. شرم هم احساس انقلابیست. به امید روزی که انسانیت از دست این ادمخوارها آزاد شود.

نوشته شده توسط: Anonymous

جيغ بنفش نمايندگان ولايت آخوند خاتمی در نمايش جمعهٴ در وحشت از تشديد تحريمها و جايگاه مجاهدين......
ابراز وحشت نمايندهٴ خامنه ای از جايگاه جهانی مجاهدين
آخوند احمد خاتمی البته غيظ ولايت را نسبت به دشمن و تهديد اصلی خود يعنی مجاهدين در يک جا از صحبتهايش نشان داد و گفت چرا مجاهدين را از ليست درآورده ايد. او به اين ترتيب نشان داد عامل اصلی شتاب گرفتن حرکت رژيم ولايت به سمت لبه پرتگاه سرنگونی را مجاهدين و مقاومت ايران می داند. به همين دليل در اين نمايش باز هم به خاطر جايگاه بين المللی مجاهدين، به نيابت از خامنه ای، سوز و گداز کرد.

واشينگتن تايمز: ۱۶۴۰ شيخ عشيره و ۴۴۸۰۰۰ شهروند عراقی خواستار تأمين حفاظت ساکنان ليبرتی و بازگشت فوری آنان به اشرف شدند.........
ما رفتار خصمانه با برادران و خواهرانمان در ليبرتی توسط دولت عراق و در همکاری با رژيم ايران را محکوم می کنيم

پس از گذشت بيش از 16ماه از انتقال اجباری ساکنان اشرف به ليبرتی برهمگان روشن شد که اين جابه جايی چيزی جز پيشبرد سياستهای رژيم ايران در راستای سرکوب اپوزيسيون اصلی خود - مجاهدين خلق ايران- نبوده است، رژيم ايران در همدستی آشکار با نوری مالکی و مارتين کوبلر نماينده سابق سازمان ملل در عراق، ساکنان را به زندان ليبرتی منتقل کردند ولی در عمل مشخص گرديد که ليبرتی نه تنها فاقد حداقلهای امنيتی است بلکه از استانداردهای انسان دوستانه و حقوق بشری نيز در اين کمپ خبری نيست، حملات وحشيانه موشکی در 9فوريه و15ژوئن2013 که به شهادت10تن و مجروح و مصدوم شدن 170 از ساکنان منجر شد، اين ادعای دروغين را يکبار ديگر برملا کرد.

شورای شيوخ عشاير بغداد و استانهای جنوبی عراق کارزار گسترده يی را سازمان داد که طی آن 448000تن از اقشار مختلف مردم عراق از جمله 40 شيخ کل و1600شيخ عشيره از استانهای مختلف عراق طی بيانيه يی اعلام کردند:
«رفتار خصمانه با برادران وخواهرانمان در ليبرتی توسط دولت عراق و در همکاری با رژيم ايران را محکوم می کنيم و از دولت آمريکا و سازمان ملل که در اين زمينه مسئوليت دارند خواستار تحقق موارد زير هستيم:
تأمين امنيت ساکنان ليبرتی که فقط با انتقال فوری آنها به اشرف قابل حصول است. چرا که اشرف80 برابر بيشتر از ليبرتی وسعت دارد و از ساختمانهای مستحکم و پناهگاه برخوردار است.
قرار گرفتن موضوع پناهندگان در اشرف و ليبرتی در چارچوب وظايف کميسر عالی پناهندگان ملل متحد، به نحوی که هيچ فرد يا ارگان ديگری در آن دخالت نکند».
نوشته شده توسط: Anonymous

”واقع گرايی اسلامی“ فرمول جديد رفسنجانی برای ريختن جام زهر به کام ولی فقيه

جنگ خامنه ای و رفسنجانی، آشکار و پنهان هم چنان ادامه دارد. در برابر اصرارها و تأکيدهای مکرر خامنه ای در مورد لزوم دستيابی به بمب اتمی، تحت عنوان «علم»، رفسنجانی نيز بر اصرارها و استدلالهای هر روزهٴ خود برای تفهيم اين که خوردن جام زهر اتمی و دست شستن از اين سودا، به عنوان تنها راه بقای رژيم، افزوده است.
در جديدترين مطلبی که رفسنجانی تحت عنوان «پيش بينيهاشمی از آيندۀ اعتدال» و به صورت مصاحبه و سؤال و جواب با خودش روی سايتش گذاشته، وی يک بار ديگر اين نکته را مورد تأکيد و تصريح قرار داده که هيچ گريزی از خوردن جام زهر که وی آن را «واقع گرايی»، «اعتدال» و «مصلحت» توصيف می کند، وجود ندارد.
رفسنجانی که در استدلالهای خود عموماً خمينی را بر سر ولی فقيه طلسم شکسته چماق می کند اين بار مجمع تشخيص مصلحت را هم که خودش رئيس آن است، چماق ديگری کرده و با زير ضرب بردن سودای اتمی ولی فقيه تحت عنوان «آرمانگرايی متوهمانه» می گويد: «اصلاً فلسفه نوآوری تاريخی و بديع حضرت امام (ره) در تشکيل مجمع تشخيص مصلحت نظام همين موضوع بود تا ريل انقلاب اسلامی به سوی آرمانگرايی متوهمانه منحرف نشود». بنا به اين ادعا، خمينی از روز اول که چيزی به نام «مجمع تشخيص مصلحت» را علم کرد، برای افسار زدن به اين «آرمانگرايی متوهمانه» و احمقانه بوده است.
رفسنجانی با آوردن جمله ای از خمينی که گويا تنها او شاهد و شنوندهٴ آن بوده، مدعی می شود که خمينی گفته است «نظر کارشناسی مجمع را حتی اگر خلاف نظر خودم هم باشد می پذيرم». و سپس باز هم با استناد به شيوه عمل خمينی می افزايد: «از اعتدال امام (ره) درسهای بزرگی در تاريخ ثبت شده است؛ از دهها فتوای نو آورانه فقهی نظير فتوای شطرنج و موسيقی تا آن حرکت بی بديل در قبول قطعنامه 598 که منجر به تأمين مصلحت مردم و پيشرفت ايران اسلامی شد».
رفسنجانی سپس در ادامه، طی بيانی که خطاب آن آشکارا شخص خامنه ای است، می افزايد: «شما فقط کافی است در مقطع تاريخی قبول قطعنامه 598 نتايج واقع گرايی اسلامی و اعتدال تصميم گيری در حضرت امام (ره) را بررسی کنيد و در نقطه مقابل آن تصور کنيد که اگر قرار بود تصميمات نظام بر مبنای آرمانگرايی افراطی اتخاذ می شد چه سرنوشتی در انتظار ايران اسلامی بود؟».
تعبير رفسنجانی از کلماتی مانند «اعتدال» «واقع بينی» و «مصلحت» که همه مترادف خوردن جام زهر توسط ولی فقيه می باشد، روشنتر از آن است که نيازی به تعبير و تفسير داشته باشد. تنها اين سؤال باقی می ماند که واکنش ولی فقيه در برابر اين فشارهای فزاينده برای خوردن جام زهر چه خواهد بود؟ در قبال آنها تا کی و تا کجا می تواند ايستادگی کند؟ و آيا در برابر آن کارت ديگری در آستين دارد يا نه؟ بخشی از پاسخ يا لااقل سمت و سوی آن طی هفته آينده که مجلس ارتجاع به وزيران دولت روحانی رأی می دهد، روشن خواهد شد.
نوشته شده توسط: Anonymous

مگر عیبی دارد نام خلیج فارسی به خلیج عربی تغییر نام پیدا کند شما فارسها خیلی ناراحت میشود ؟؟؟ مسئله ی عرق ملی مطرح است ؟؟؟ پس چرا با تغییر نامهای محلی نامهای روستاها و ... به فارسی ناراحت نمیشید؟ و حمایت هم میکنید؟؟!! نشان شونیستی و نژادتان همه جا نشان میدهید!!! اینجا چرا عرق ایجاد مسئله نمیکنه؟؟؟؟؟؟؟؟

نوشته شده توسط: محسن کردی

جناب هرمس. این جامعه شبانی شما گویا در انگلستان و سوئد هم از نوع مدرنش ادامه داره. در این کشورها که دیگه دوران رضاشاه نیست که کسی مثل من بگوید که «جبر» دوران پس از مشروطیت دارند. پس این مردم مدرن چرا گوسفند میشوند و شاه دارند؟ پس صرف حضور پادشاه دال بر جامعه شبان رمه ای نیست و مردم سوئد و انگلستان هم گوسفند نیستند. شما به جامعه مثل کامپیوتر نگاه میکنید که گویا برنامه پادشاهی آن چیزی بجز شبانی نیست. من هم به اندازه شما و شاید بیشتر اصلا دلم نمیخواهد به یک مفتخوری به اسم پادشاه از مالیاتم یک ریال برسد اما آنچه از 30 سال مطالعات جامعه شناسی و تاریخ بدست اورده ام این است که صرف خوش نظر بودن یک تئوری دال بر کارکرد آن در عمل نیست. جامعه سوسیالیستی روی کاغذ اصلا بهشت است. اما در عمل می بنیم که . ادامه

در عمل می بینیم که جامعه ای است نه برای انسانها که برای مورچه ها. ما انسان هستیم. با احساساتی نظیر عشق، نفرت، کینه و چه و چه.. عقل در همه مردم سر نخ اعمال را بدست ندارد. حتا عقل هم نزد کسان گونه گون عمل میکند. کسی که عاشق میشه و نفرت و حسادت در او هست نمیتونه در یک جامعه سوسیالیستی زندگی کنه. نتیجه مطالعات من در تاریخ و جامعه شناسی نشان داده که برای چنین انسانی یک جامعه پادشاهی کم ضرر تر بوده تا جمهوری. بخصوص در جوامع در حال گذار به مدرنیته (حالا که اصرار دارید از رابطه شبان و رمه شما بحث را باز کنیم) یک پادشاه یا همان شبانی که شما میگویید برای گوسفندانی مثل مردم زمان قبل از رضاشاه بسیار هم مناسب بوده (اونهایی که رگ گردن آریایی شون بیرون زد شناختی روی مردمان شان ندارند. .. حتا پدران مشروطه هم از آنچه روی کاغذ آورده بودند چیزی نمی فهمیدند چه برسد به بقال و چقال و مردم کوچه وبازار.. بله. از دم به اندازه گوسفند هم نمی فهمیدند. توهین نیست واقعیت است). خب برای این مردم که هر را از بر تشخیص نمیدهند دمکراسی چه کارآیی میتواند داشته باشد؟ هنوز توی یوتوب هست. همین جمهوری اسلامی. دوربین را برداشته اند رفته اند به میان مردم . چه مزخرفاتی از دهان مردم در مورد مسائل اجتماعی در می آید که آدم کله اش سوت میکشد. خود خبرنگار خنده اش میگیرد و وسط کار قطع میکند. در جوامع دیگر هم نامزد شدن برای ریاست جمهوری آزاد است و همه میتوانند نامزد شوند. اما فقط در ایران ماست که مشتی گوسفند هم داوطلب میشوند و صحنه های خنده داری را بوجود می آورند. برای گوسفندان زمان رضاشاه آقای هرمس.. شبانی مثل رضاشاه از سرشان هم زیاد بود. گویا شما خبر از اخلاق و شعور مردم آن زمان ندارید. کدام مشروطه؟ مشروطه اگر شدنی بود که ده پانزده سال قبل از ظهور رضاخان مشروطه کامل برقرار بود. مملکت را به گند کشیدند. خود مردم .. خود برگزیدگان مردم مملکت را از آنچه بود خراب تر کردند. اصلا رفته اید مطالعه کنید که آن اندک روشنفکران آن دوران چقدر آرزوی دست پرقدرت را میکردند که ایران را از دست خودش نجات دهد؟ مردم ایران شعور مشروطه را نداشتند و روی کار آمدن شبانی مثل رضاشاه نتیجه آن بیشعوری گوسفندان بود نه چیز دیگر. گوسفندانی مثل من و شما هم که نوادگان آن گوسفندان بودیم بع بع کنان در خیابانها فریاد کشیدیم خمینی عزیزم بگو تا خون بریزم و خواستار جمهوری جهل و جنون شدیم. چرا از میان این میلیونها گوسفندی که در خیابان بودند و بدبختی شان را هوار میکشند باید تنها تک و توکی مثل دکتر صدیقی و بختیار و مهشید امیرشاهی باشند که اخطار کنند که آوار دارد می آید؟ چرا از همان مردان دستگاه شاه کسی جلو نیامد که مقاومتی بکند؟ برای اینکه مملکت چیزی بجز یک آغل پر از گوسفند که بع بع میکردیم نبود آقا... وقتی هم که خراب کردیم شهامتش را نداشتیم که بگیم ما بودیم که بع بع کردیم .. رفتیم شاه مرده را دراز کردیم. تا وقتی که هنوز نتیجه کار معلوم نبود یقه یکدیگر را میدریدیم که اگر ما نبودیم انقلاب هم نبود. همه گروهها این را میگفتند که نطفه انقلاب را آنها نهاده اند. وقتی خراب شد...... آنوقت همه شاه مرده را دراز کردند که تقصیر او بود که دیر حرف مردم را شنید!! خب این استدلال یک گوسفند اگر نباشد استدلال چه کسی هست؟ آهای گوسفندها.. امروز اگر خامنه ای بگوید صدای انقلاب شما را 33 سال دیرتر شنیدم بهش میگین بشین سرجات دیر شده باش تا با انقلاب سرنگونت کنیم؟ یا آنکه میدوید و دستش را می بوسید که 33 سال را نکرد 44 سال؟ قضیه شبان رو رمه نیست آقا.. اما اگر اصرار دارید تحویل بگیرید.. بع........ بع.... بع...
نوشته شده توسط: Anonymous

این آقای حسین فرج دباغ (عبدالکریم سروش) با این حرف ها می خواد خودش رو تبرئه کنه ؟؟
خودش یکی از جنایت کارهای فرهنگی نظام بوده و از سرکردگان اصلی انقلاب مثلا فرهنگی جمهوری اسلامی.
فراموشت نکرده ایم آقای دباغ.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب کردی گرامی
این بر سر در جامعه سنتی است که حک شده است: "شبان-رمه". دیدگاه "شبانی" بُن مایه سنت شهریاری در این مرز و بوم بوده است. آبشخور این دیدگاه "فرّ ایزدی" است و همتای مذهبی اش "پیامبر"، "امامت" و "ولی فقیه" است. بی جهت نیست که نماد "عصا" که یادگار چوبدست شبانی است، در هر دو دیدگاه اساسی است. چگالی بحث این است که شمشیر داموکلسِ "اقتضای زمان" و "موقعیت تاریخی مفروض" تا چه حدّ ربط و بی ربط می نماید. مثال "کورش" و "رضاشاه"، و بر آن بیفزائیم مثال "حکومت اسلامی" را، در نظر بگیریم. نقدپذیری این الگوها بر کدام اساس است. به صرف این که مدعی شویم که در آن زمان روح زمانه عبارت از خدایگانی بود، پس هر آن چه اتفاق افتاد در بستر زمانی خود بی عیب و نقص و نقدناپذیر است، خلط مبحث و مغلطه است. بااین اوصاف، نقد تاریخ را به یاد به دریا افکند و "تاریخ" را بدل به قصه و افسانه و گذشته طلایی. برخلاف شما

و هواداران دیدگاه رهبری "داهیانه و بکر رضاشاه کبیر" که با مُسهلِ "ضرورت تاریخی" هر گام و کلام و کنش شهریار را بدل به امری "داهیانه" و "مقدس" می کند که هیچ نقدی را برنمی تابد، برآنم که التفاتِ به موقعیت تاریخی به معنای پذیرش دربست و تام عملکرد نظام رضاشاهی نیست! دگردیسیدنِ "ضرورت تاریخی" به "وحی مُنزل" است که پرده از روی آفتِ ذهنیتِ اقتدارگرا برمی دارد. بدیهی است که با متر و معیار امروز نمی توان به گذشته پرداخت، اما این به این معنی نیست که آن چه روی داده است، دربست برحق و منطقی و ضروری بوده. چون با این نگاه آب تطهیر بر روی هر جنایتی در تاریخ می توان ریخت و کوره نقد و واکاوی را سرد و خاموش کرد. بگذریم از این که، دیدگاه حامیان ذوبِ در شباني رضاشاهی دچار فراموشی تاریخی است در عین مطلق سازی تاریخی. رضاشاه برآمد انقلاب مشروطه بود از پی دوره آشوب و بی ثباتی و کژکارکردی ها. دوره سلطنت رضاشاهی گذار از دیکتاتوری به خودکامگی بوده است. نهادسازی، که در دوره رضاشاهی استمرار و افزایش یافت، سده ها پیش از او آغاز شده بود. نهضت مدرسه سازی و سوادآموزی آبشخوراش سده ها پیش از او بود. اکثر نهادهای مدرن نطفه اش در دوره های پیش از او بود. مجلس به مثابه نهاد مدرن در منظومه سامانه مدرن تفکیک قوا در سده ها پیش از شبانی او شکل گرفته بود. نقد رضاشاه این نقد است که او به جای تقویت بنیان های مشروطیت که تبدیل دیکتاتوری به مسئولیت پذیری و محدودکردن قدرت شباني بود، قدم در راه خودکامگی نهاد و به شعارهای مشروطیت پشت کرد. البته این سخن که گویی رضاشاه در جامعه کوران و کران روزگار داشت و کوری و کری او اما کمتر بود، شبه استدلالی است که بیشتر جنبه تقدیسي دارد و نشانگر آلیاژ بی قوام دستگاه استدلال سازی مبتنی بر تقدس امر "شبانی". رضاشاه انسانی ایران دوست و وطن پرست بود و دغدغه خدمت به مرز و بوم خود داشت. هم ساخت هم ویران کرد. هم معمار ایران مدرن بود هم ویرانگر تجدد و مشروطیت ایرانی. این تفکر که گویی در آن دوره کشتن مخالف امری مباح و حلال بود چون رسم روزگار بود، خطا است. همان قدر که مدعی بود که مگر در آن دوره زمینداری و تصاحب املاک و غیره امری عادی و روزمره نبود. قطعیتی در تاریخ نیست و در هر دوره تاریخی انباشتِ ممکنات برقرار است. تحقق یکی از این امکانات به معنای ضرورت تاریخ نیست بلکه بیشتر گواهی است بر امیال و آرزوهای خفته درون صندوق پاندورای ذهنیتِ اقتدارگرا. نقد نظام رضاشاهی انکار او نیست، واکاوی بن بست تاریخی و کنونی ما است!
نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

علی ماکویی گرامی، لطفا از 100 کامنتی که نوشته اید و منتشر نشده اند، دو سه تا را برایمان بنویسید که در زیر کدام مطلب و در چه تاریخی بوده اند تا مدیریت سایت آنها را دوباره بررسی کند.

نوشته شده توسط: Anonymous

در انتخابات شورای شهر ارومیه 169 نماینده تائید صلاحیت شدند کردها کلا برای اینکه رای بیارند اجماع کردند فقط روی 5 نفر که از بین آنها هم دو نفر ( آقای عصمت گرامی و فتاحی ) رای آوردن ترکها هم بدون اجماع 164 نفر شرکت کردند !!
وبه جز دو تا کرد آنها آلان همه شورای شهر ارومیه ترک هستند حالا درصدها را حدس بزنید

نوشته شده توسط: Anonymous

آدرس سایت لغت نامه دهخدا و جستجوی کلمه آذربایجان و دیدن شهرها
http://www.loghatnaameh.org

نوشته شده توسط: Anonymous

بیجار قروه سنقر سنندج هم جز خاکهای تاریخی آذربایجان می باشند که الان در استانهای کردنشین هستند .

نوشته شده توسط: Anonymous

کردهای آذربایجان غربی که از تیره شکاک می باشند و حدود 4درصد کل جمعیت آذربایجان غربی هستند از تیره کوردهای عراق و ترکیه می باشند که در زمان جنگ ایران و عراق به آذربایجان کوچ کردند و از تیره کردهای ایران که سورانی هستند فرق دارند این دو تیره اصلا زبان و لهجه هم را هم متوجه نمی شوند و به دلایل معلوم !! از هم متنفر می باشند
آذربایجان را تایپ کنید اینم یه سند .
سند دوم که اینها زمان جنگ اومدند و ریشه ای 30-40 ساله در آذربایجان دارند اینه که اینا ارومیه رو هنوزم رضاییه تلفظ می کنن ارومیه در یک کیلومتری چی چست ( محل تولد زرتشت) قدمتی هفت هزار ساله داره که همش ترکان در آن ساکن بودند .

سایت محترم ایران گلوبال این 100مین نظرمه که منتشر نمیشه ها !!!
مثلا سایت حقوق بشری و دموکراسیه هاااااااا ما هم خواننده پر و پا قرصت !!!!!!

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای شاملی؛ شما برای اثبات جمعیت 8میلیونی ترک زبان تهران، آمار این شهر را تا 15-16 میلیون بالا بردید. من هم هر دوی این ادعاها را نادرست یافتم و در کامنت خود که خالی از هرگونه اتهام و توهین بود توضیح دادم که جمعیت تهران کمی بیش از 8میلیون است و این مستندترین اماری است که فعلا در دسترس است. اما ببینید شما در اولین کامنت که در پاسخ به من نوشته اید چند اتهام به من وارد کرده اید: 1.سفسطه و فریب مردم 2.تحریف آگاهانه واقعیت 3.......(نقطه چینی که احتمالا حاوی عبارت توهین آمیزی نسبت به من بوده که مسئول کامنت ها آن را حذف کرده) 4.شخص اصلاح ناپذیر 5.نوشتن کامنت با اسامی مختلف که کذب محض است. در کامنت بعدی خود، مرا به توهم پراکنی در مورد جمعیت تهران متهم کرده اید. استناد به نتایج سرشماری سال 90 توهم پراکنی است؟ یا ارایه آمار 12 میلیونی استان به جای شهر و آمار 15-16 میلیونی.....

و حالا هم مرا به هوچیگری متهم می کنید . اگر کسی همین اتهامات را به خود شما می زد خدا می داند که چگونه جواب اورا می دادید! تحمل هم حد و مرزی دارد و لحن توهین آمیز و گزنده شما پاسخ گزنده من را در پی خواهد داشت. شما قدرت تحمل عقیده مخالف را ندارید و از بس عادت کرده اید به هر نوشته بی محتوا و توهین امیز و سخیفی پاسخ دهید، دیگر میان این نوشته های سخیف و انتقادهای محترمانه تفاوتی قایل نیستید و همه آن ها را با یک چوب می رانید و پاسختان به همه آن ها توهین و اتهام است.....
نوشته شده توسط: دنیز ایشچی

جناب شاملی عزیز؛ با سپاس از توجه شما به نوشته من و تشکر از بابت توصیه هایتان. نکته ابهام آور در مورد نوشته های شما برای من این است که چگونه نوشته های شما در سایت های" غیر دموکراتیک" و متلق به "بقول شما جریان های سیاسی ملیت فارس" از "رنگین کمان" گرفته تا "عصر نو" ، "ایران گلوبال" و غیره نشر می شود. آیا رمز شما در این است که شما آنها را "سازمان های سراسری " خطاب می کنید؟ از طرف دیگر در مقابل حتی هیچکدام از مطالب آذربایجانی های "غیر خودی" هم در سایت شما امکان نشر نمی یابند، تا چه برسد به مطالب نویسندگان ملیت فارس، و نوشته های دیگر غیر آذربایجانی ها.

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

در پاسخ به پرسش موضعگیری نسبت به رژیم اسلامی به چند نکته می پردازم: نخست باید اسلوب و عزیمتگاه سیاست را تبیین کرد. اپوزیسیون به طیف وسیعی اطلاق می شود که در داخل کشور و سراسر جهان حضور دارند و به اشکال گوناگون برای برچیدن نظام نکبتبار اسلامی مبارزه می کنند. و اما تغییر امر توده هاست و نه کسانی که به قیمومیت مردم سخن می گویند و تحولات از بالا را تعقیب می کنند. تحولات از بالا شامل آرزوی تداخل نظامی و دخیل بستن به جناح های حکومتی ست. هر دو نیرو به سازماندهی قدرت مردم برای تغییر بی اعتقاد اند و از همینرو از فراز مردم سیاست ورزی می کنند. چرائی شکنندگی و ناپایداری اتحادها را بایستی در فقدان حضور رهبران عملی جنبش های اجتماعی دید. سازماندهی آمرانه ائتلاف های سیاسی و جان سختی فرقه گرائی و تعلل در شکل گیری اراده واحد دمکراتیک در برابر جمهوری اسلامی معلول همین گسست هاست.

تغییر در بالا مشروط بر آگاهی و تشکل در پائین است. مردم را نمی توان بر سر شعار سرنگونی در ابعاد ملی متشکل کرد، ولی می توان حول مطالبات مشخص و روز اقشار اجتماعی و شعارهای همگانی متشکل و همپیمان کرد. شعارها و مطالبات خنثی نبوده و حلقه های یک سمت گیری سیاسی، اجتماعی و فرهنگی معطوف به برچیدن جمهوری اسلامی ست. بنابراین اپوزیسیون می تواند با مطالبات آزادی پوشش، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی تشکل و تحزب و ... بستر گردآوری قوا را فراهم کند.
روحانی اعلام کرد که چهار کمیته کارشناسانه در حوزه های اقتصادی، اجتماعی فرهنگی و سیاست داخلی و سیاست خارجی ایجاد کرده است. آمار و ارقامی که این کمیته ها از جامعه می دهند با آمارهای دولتی متفاوت اند. او قصد دارد در 100 روز اول مشکلات را با رهبری و مردم طرح کند او می خواهد با استفاده از "سرمایه بزرگ رهبری" و مجلس از این پیچ تاریخی عبور کند.
ما هم هنوز آمار و ارقامی از تخریب فاجعه بار حکومت اسلامی از نظر اقتصادی، فرهنگی، روانی، اخلاقی و ... نداریم ولی در همین حد که آشکار شده است؛ ساختن جامعه و اقتصاد مطلوب با استفاده از "سرمایه بزرگ رهبری" ناممکن بنظر می رسد. نیروئی که خود عامل بحران است، نمی تواند کاتالیزاتور حل بحران گردد.
از همینرو ما مجاز نیستیم توهم به کسانی را دامن زنیم که خود موضوع تغییر هستند!!!
مشی سیاسی ما چون گذشته تمرکز بر سر هسته سفت نظام (مافیای ولی فقیه) و افشای بی امان مردمفریبی های دولت است. افشاگری ها می تواند معطوف به ارتقاء آگاهی سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، ملی و تاریخی مردم و سمتگیری ساختارشکنانه (کلیت نظام) باشد.
در پایان:
در مورد مصر درست است که اقشار عقب مانده فرهنگی وزن بالائی دارند ولی حضور خیابانی و هژمونی جنبش تمرد دولت اسلامگرا را فلج کرد.چرا 22 میلیون امضاء و حضوری نزدیک به دوبرابر آراء مرسی در انتخابات نادیده گرفته می شود؟ چرا اقدام مرسی با اتکاء به 13 میلیون رای برای تغییر قوانین و اسلامیزاسیون کودتا محسوب نمی شود؟
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آزاد، از شما و دیگر بینندگان روشنگری شما از بابت اینکە در کامنت خود اسم خود را قید ننمودە بودم معذرت میخواهم. تنها سهل انگاری بود. سالهاست کە افکار و نوشتەهای آقای امینی را تعقیب میکنم و چند سال پیش کە مطلب جنگ افروزیهای قومی را نوتند بندە بە ایشان پاسخ دادم. بلحاظ فکری ایشان را می توان در طیف جناح راست جبهە ملی جای داد. زبان و بیانات ایشان در مقام مدعی العموم یک روش گستاخانە است کە بسیاری از فارس زبانان نمیخواهند با آن همراهی کنند و نیک می دانند کە اینگونە تاریک نگاری تحت لوای مورخ رنگ باختەاست. احمدی نژاد زبان اینها را خوب می فهمید. بیهودە نبود کە احمدی نژاد منشور کوروش را از بریتانیا بە ایران منتقل نمود. و مرحوم داریوش همایون هم ضد رژیم بود کە گفت با احمدی نژاد در یک سنگر برای حفظ ایران می جنگد.

نوشته شده توسط: Anonymous

من بی وطن تر از کسانی که در ایران بدنیا امده اند وخود را روشنفکر میدانند ونان بیگاته را میخورند ندیده ام . .علت این دشمنی با ایران را فقط در احزاب چپ باید جستجو کرد.دو کشور المان پس از 50 سال متحد شدند و هیچ چپ المانی با این اتحاد مجدد مخالف نبود .دو کشور ویتنام شمالی و جنوبی متحد شدند ونه چپ ان ونه راست ان مخالف اتحاد نبودند.
اسم این خلیج پارس است اسم مکه را نمیتوان به دلیل خانه کعبه و زیارت مسلیمن شهر حجاج نامید. اسم کشور عربستان ویا سرزمین حجاز اسم خانوداه گی یک خانوداده عرب است حتا نمیتوان اسم این خلیج را اسلامی نامید نامی که گروهای اسلامی پیشنهاد میکنند.
اموزش های اسلامی و چپ مخربترین اموزهای قرن اخیر است .بی وطنی و ایران ستیزی و دشمنی با اداب و رسوم
از اصول اساسی و دکترین چپ است.چه اشکالی دارد نام تبریز به پیشه وری شهری تبدل شود و نام اردبیل به فرقه

دمکرات شهری و اذربایجان به ترک اباد .
نوشته شده توسط: Anonymous

دست از طلبکاری بردارید ! تمام ایرام با کمبود آب روبروست . بروید یقه خدا و طبیعت و ابرقدرتهای صنعتی را بگیرید که کره زمین را گرم و آلوده کردند ..سرچشمه رود کارون در کوههای زاگرس و استان چهارمحال و رچشمه دو رود دجله و فرات در ترکیه و کردستان است . تجزیه طلبان میتوانند آب شور خلیج فارس را شیرین کنند و به اطرا فیانشان برسانند . این یاسین همان یاسین اهوازی قبلی است که اسم جدیدی دریافت نموده ! ؟

نوشته شده توسط: یونس شاملی

این مرد سراپا هزیان میگوید. مواضع فکری و ضدیت وی با خلق ترک و جنبش سیاسی آن بر همه کس آشکار است. اطمینان نزدیک به یقین میتوان داشت که همه حرفهایی که این مرد مطرح میکند را شب در خواب دیده است. تمامی سخنان ، حتی تمامی آنها نادرست، دور از واقعیت و برای تخریب چهره جنبش سیاسی مردم ترک در آذربایجان جنوبی و ایران است. یکی از دلایل این آدم در وابستگی به آمریکا انتشار سایتی به زبان ترکی آذری است. اگر چنین است، سایت فارسی صدای آمریکا، رادیو تلویزیون فارسی زبان آمریکا نیز برای تجزیه ایران بخش یا منتشر میشود. این آقا

برای قانع کردن مردم برای جدا نشدن از ایران به تاریخ هزار ساله ایران!!! را توضیح میدهد. معلوم میشود که جنبش سیاسی در آذربایجان این عنصر نژادپرست را بسیار به وحشت انداخته است. این آدم به مردم موعظه میکند که زبان مردم آذربایجان "آذری" که امرز در شکل دیگری تحت عنوان "تاتی" یا فارسی ادامه دارد. آخر مرد حئسابی، تاتی و فارسی یک چیزیست، این آذری دیگر کدام است و کسی از آن خبر ندارد و شما فقط از آن در تاریخ اسم!! میبرید. مگر با حرف مفت میشود تاریخ ساخت؟ این مرد چاق کن دشمنان مردم ایران و چاق کند دشمنان ملت ترک در آذربایجان و ایران است. همین مرد یکی از عناصر و سخنگویان در رادیو آمریکا در برنامه های فارسی آنست، اما رادیو امریکا به زبان ترکی آذربایجانی را حرام میداند!! مسخره گی بیش از این نیز میتواند وجود داشته باشد؟
نوشته شده توسط: بابک آزاد

جناب Anonymous عزیز شما باید توجه داشته باشید که برخی از روشنفکران فارس در واقع مخالف نظام جمهوریاسلامی هستند اما در عین حال بر این باورند که برای سرکوب به اصطلاح نیروی های تجزیه طلب باید با جمهوری اسلامی همکاری کرد حتی بعضی از آنان آشکارا در رسانه های گروهی ماموران امنیتی رژیم جمهوری اسلامی را مخاطب قرار داده و از آنان می خواهند در سرکوب فعالین حرکت ملی آذربایجان از خود نرمش نشان ندهند به ادعای بعضی از آذربایجانیها که در آمریکا زندگی می کنند آقای محمد امینی در جمعی اظهار نظر کرده اند برای سرکوب پان ترکیست ها باید با دستگاه امنیتی رژیم ایران همکاری کرد من نمی دانم این موضوع تاچه اندازه صحت دارد اگر آقای محمد امینی در اینباره روشنگری می کردندمن از ایشان سپاسگزار می شدم من با نقطه نظرات آقای محمد امینی چندسالی است آشنایی دارم ایشان سابقا خودشان را روشنفکر فیوچریست( آینده نگرانه) معرفی می کر

نوشته شده توسط: Anonymous

وضع آذربایجان تا همین چند وقت پیش از افغانستان هم بدتر بود چاپیدن تمام منابع کشور در سالهای اخیر است که آزاربایجان که محل اذیت و آِزار بود را به رونق امروز رسانده همین الان شما از خودت بپرس اینهمه صنایع سنگین با چه مزیتی در آزاربایجان جمع شده است؟ ترکیه هم گویا یادت رفته تورم 200 درصدی 10-15 سال پیش آنرا. از صدقه سری چند اثر باستانی رومی و یونانی و ساحل دریا و توریستهای غربی و درگیری های ایران با جهان اقتصادی بادکنکی در ترکیه درست شده که بزودی می ترکد و شما ترکیه پرستان دوباره مجبور می شوید خود را به ایران بچسبانید. ............................................

نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای دنیز ایشچی، از اینکه زحمت کشیده اید و در مورد گرایشات فکری سوسیالیست و دمکرات در آذربایجان نوشته اید بایستی از شما به نوبه خودم تشکر کنم. در این نوشته به نکته بسیار حساسی در میان چپ فارس (که شما آنرا چپ سراسری میخوانید و به احتمال زیاد این اصطلاح را در تدبیر ملاحظه گرایانه و برای نشر نوشته هایتان در سایتهای همان سوسیالیست ها و سوسیال دمکراتهای فارس، بکار میبرید) اشاره کرده اید که این جریانات چپ عملا زمانیکه بحث به حقوق برابر ملیتها درایران میرسد پای لنگی دارند و عملا در جهت ناسیونالیسم ایران (مقصود ناسیونالیستهای فارس و وابستگان غیرفارس آنهاست) گام برمیدارند. خودتان بهتر میدانید که اگر آنها را "احزاب سراسری" نخوانید و آنها را با هویت اتنیکی واقعی شان "فارس" بنامید، دیگر نوشته های شما در آن سایتها نشر نخواهد شد. به عبارت دیگر همان دوستان چپ سوسیالیست و دمکرات در میان نخبگان سیاسی فارس

حتی تحمل "آزادی عقیدهء" شما را هم که در منشور جهانی قید است، نخواهند کرد و شما از نشر در صفحات آنان محروم خواهید شد. اساسا اگر شما بخواهید تابوی واژه "فارس" و یا فارسی" را بشکنید و از کلمات ترکیبی فارسی استفاده کنید و به سه کاتاگوری مهم "دولت فارسی" (مقصود دولت کنونی و گذشته ایران است)، "نخبگان سیاسی فارس" (مقصود سازمانها، احزاب و شخصیتهای مطرح در جنبش سیاسی جامعه فارس است) و "خلق یا ملت فارس" (که گروه وسیع انسانی است که در مناطق مرکزی و جنوب تا شمال شرق ایران زندگی میکنند، را شامل میشود) را در نوشته هایتان استفاده کنید، برای آنان غیرقابل فهم است. این مفاهیم در ادبیات سیاسی فارسی تابو است. دین و مذهب ان فرهنگ سیاسی اجازه استفاده از این مفاهیم روشن و واقعی را نمیدهد. این مفاهیم در مورد تمامی ملتهای دیگر شامل است. مثلا در ترکیه نیز "دولت ترکی" که دولت ترکیه است، نخبگان ترک و خلق یا ملت ترک نیز به همین میزان و در همین کاتاگوری قابل شناسایی است. اما با این وجود شما حق ندارد از کلمات ترکیبی که در آنها از واژه "فارس یا فارسی" استفاده شده است در نوشته خود بهره بجویید. چرا؟ برای اینکه شما با این تابوشکنی، نظم استعماری موجود را به چالش میگیرید! برای اینکه با استفاده از این مفاهیم تفکر ارتجاعی برتربینی را به چالش میگیرید. برای اینکه ارتجاع ظاهرا نهان نهفته در ترکیب دولت و نخبگان فارس را افشاء میکنید. به بیان دیگر هم دولت فارسی و هم نخبگان فارس هم داستان هستند که برای استمرار دولت استعماری در ایران خلق و یا ملت فارس را از این اگاهی محروم کنند، تا بتوانند به موقع لازم از میان جوانان خلق فارس برای خودشان نیرو جذب کنند و دقیقا به مانند یوگسلاوی در ایران به آدمکشی و جنایت علیه بشریت دست بیازند. اینها که میگویم شوخی نیست. مسائل بسیار حیاتی و جدی در جامعه ایران است. من همیشه از شما خواهش کرده ام که شما قبل از هر چیز تابوهای موجود در ادبیات سیاسی فارسی را بشکنید تا این ادبیات را دمکراتیزه کنید. تا این ادبیات دمکراتیزه نشوند، و زبان دمکراتیک نهادینه نشود و تا زمانیکه تابوها از میان برداشته نشود و تا زمانیکه شما دیگر با ملاحظه های آنچنانی مطلب ننویسید، آنگاه پنجره ایی برای گفتگو، زمینی برای دیالوگ و راهی برای گام برداشتن باز شده است. به شما اطمینان میدهم که گسترش فکر ناسیونالیسم افراطی در آذربایجان ارتباط مستقیمی با تعرض، تبعیض و تحقیر ناسیونالیسم فارسی در ایران دارد. یعنی به مراتبی که ناسیونالیسم افراطی حاکم ضعیف تر عمل کند، به همان اندازه ناسیونالیسم افراطی ملتهای غیرفارس ضعیف تر پیش خواهند رفت. مسئله اصلی ناسیونالیسم افراطی حاکم است که حتی در میان دوستان سوسیالیست و دمکرات فارس شما نیز لانه کرده است. گام اول بایستی چالش این تفکر در میان نخبگان فارس باشد. اگر این گام موثر عمل کند، شرایط اتحاد عمل میان جنبش های سیاسی موجود در ایران فراهمتر خواهد شد و به همان میزان عمر جمهوری اسلامی نیز میتواند کوتاهتر شود.
نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای سئب، من تنها فکر خودم را در اینجا مینویسم و البته که میخواهم منابع مطرح در نوشتارها مستند باشند. متاسفانه در خصوص ترکیب اتنیکی در ایران دولت های فارسی (شاه و شیخ) ردیف های آمار زبانی و ترکیب اتنیکی در سرشماریها گنجانده نمیشود. خود حذف ردیف های زبان و اتنی سیتیت نشانه های بسیار روشنی از مقوله اقلیت بودن ترکیب جمعتی فارس در ایران است. چرا که اگر واقعا این جمعیت در اکثریت بودند، دلیلی برای کتمان آمار دیگران وجود ندارد. به همین دلیل آمار جمعیت های زبانی از منابع مختلف صورت میگیرد و گاه حدس های تجربی نیز به این آمارها افزوده میشود. حدس تجربی بدین معنا که کسی سالهای سال در تهران زندگی کرده و تجربه خویش را در حدث جمعیت زبانی مشخص بیان میکند. اینها مسائلی نیستند که به ابزار هوچیگری شما تبدیل شوند. من هم ابدا قصدم اصلاح این و یا آن نیست. افکار خودم را مینویسم. چه قبول افتد و یا چه در نظر آید.

نوشته شده توسط: Anonymous

دوست عزیز، اشتباە بحث شما این است کە محمد امینی را در کاتاگوری مخالفین جمهوری اسلامی قرار می دهید. در غرب زندگی کردن بنشانە مخالفت بودن با نظام نیست، چە بسا کە کسی خدمتگزارتر از ایشان برای جمهوری اسلامی وجود ندارد. محمد امینی از نوعی بیماری پان فارسیزم رنج میبرد کە با دشنامگویی و مخالفت بە حقوق ملتهای غیر فارس میخواهد آنرا درمان نماید و عدەای هم برای ایشان کف می زنند. گرنە ایشان در تلویزیون بی بی سی در مناظرە با آقای کامران متین نشان داد کە بغیراز حرافی چیزی برای گفتن ندارد.

نوشته شده توسط: Anonymous

خدا مرگم بده مهناز خانم، زبانتو گاز بگیر، این حرفها چیه که می زنی، ایرانیها با ٢٥٠٠ سال قدمت تاریخی، زبان انگلیسی گاو چرانها را زبان رسمی بکنند، مگه زبان قحطیه؟ مگه فارسی چه شه؟ فارسی که خودش شیرینترین زبان دنیاست و همه افعالش هم که خوردنیه مثل : غذا خوردن، آب خوردن، هوا خوردن، سرما خوردن، سوگند خوردن، قسم خوردن، گلوله خوردن، قول خوردن، غصه خوردن، کتک خوردن، زمین خوردن، لیز خوردن، غبطه خوردن، سور خوردن، فریب خوردن، پیچ خوردن، گره خوردن، ترک خوردن، افسوس خوردن، غم خوردن، انگ خوردن، مارک خوردن، فحش خوردن، سیلی خوردن، ترکش خوردن، لگد خوردن، شلاق خوردن، کلک خوردن، مشت خوردن، نارو خوردن، مخ خوردن، آسیب خوردن، حسد خوردن، به فکرخوردن، به مسیر خوردن، به تور خوردن، سرخورده، تیپ به هم خوردن، میانه به هم خوردن، قرارداد به هم خوردن، دل به هم خوردن، رابطه به هم خوردن، پول خوردن، جر خوردن،

گول خوردن، چاک خوردن، غلت خوردن، تا خوردن، پیچ خوردن، بخیه خوردن، کلاف خوردن، وول خوردن، شکست خوردن، ترک خوردن، چک برگشت خوردن، عفو خوردن، تیر خوردن، مال خوردن، تیر به سنگ خوردن، به بن بست خوردن، و..
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب بابک . ما در ایران اذربیجان جنوبی نداریم بلکه شرق و غرب داریم. من یک اذری نمیخواهم افرادی مانند شما اذربیجان را از ایران جدا بکنید بلکه ان اذربیجانی که با جنگ و قلدری از ایران دزده اند.میخواهیم ان را برگردانیم به ایران. شما و امثال شما چرا از کنگره امریکا نمیخواهید که خاکهای ایران دزدیده شده باید برگردانده شود. چرا نمیخواهید تلاش بکنید که قلب بریده ما را پس بگیرید.؟

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب بابک آزاد،باسلام وتشکرازجواب روشنگرانه تان درجواب تحریفات وجعلیات محمدامینی ،ازافراطیون قومگرای فارس وجانشین بحق داریوش همایون رهبرنازی ها وحزب فاشیستی سومکا،که تما م آ رزوهای پلیدخورا که امروزه اززبان یاوه گویانی چون محمدامینی گفته میشودبه بگوربرد.البته محمدامینی فردشناخته شده با سابقه اولتراچپ کنفدراسیونی ازآمریکا که امروزه به ملیون مصدقی پیوشته وبدون تحصیلات آکادمیکی مورخ خودنامیده شده،درسالهای 70 میلادی بخاطر ضدیت با مصدق دربرابرمصدقی های کنفدراسیون چون منصوربیات زاده ، محمودراسخ افشار ،منوچهرصالحی ...ودفاع از تزهای استالین درموردمساله ملی وزبان،دفاع ازانقلاب اکتبر وتزهای مائو مانندجنبش دهقانی وراه محاصره شهرها ازطریق دهات وافراط دراین مسائل، ازطرف بچه های کنفدراسیون بمسخره به ممدلنین مشهوربودبمصداق کورشهلا وکچل ذولفعلی است!!! داریوش همایون قبل ازمرگش محمدامینی رادربین تمام

افراطیون فارس گراباصلاحیت تشخیص داده وبهمه ی دوستانش معرفی کرد،ارزانی اش باد.امروزه حتی آخوندحسن روحانی درسخنرانی انتخاباتی درتبریز به لزوم تحصیل بزبان مادری طبق اصول 15 و19 قانون اساسی ارتجاعی جمهوری ا سلامی تاکیدکردولی آقای محمدامینی طبق وصیت رهبرش داریوش همایون ازتحصیل زبان مادری ونه تحصیل بزبان مادری سخن میگویدوکماکان ازکفته ی غلط وضدتاریخی کسروی باوجوداینکه خودکسروی تئوری ارتجاعی زبان آذری راپس گرفته، چسبیده وفضای پراکنده ومتشنج اپوزیسیون رابنفع رژیم پراکنده ترومتشنج تر میکند.
نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

برادر عزیزِ نادیده و ناآشنا، حمید پوریان ح، حال من خوب است و امیدوارم که حال شما هم خوب باشد. چند تا از مقالات آقای برادری و کامنتهای حذف شده شما را دیدم. یکی از آنها خبر بود و هیچ ربطی به مقاله نداشت و دو تای آنها به انگلیسی بودند که بر اساس مقررات سایت بدون ترجمه آنها از انتشارشان معذور بودم چون انگلیسی نمیدانم و سومی هم سراسر توهین بود که حتی نمی شد نقطه چینشان کرد (البته کار من نقطه چین ردن کامنتها نیست بلکه انتشار یا حذف آنهاست). بنابراین برادر جان، اگر کامنتهای شما کامنت و نظر باشند و بدون توهین و اتهام و... منتشر می شوند. از بابت عدم انتشار کامنتهایتان از خودتان گله کنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

من هم با اینها موافقم که ما تورکها ایرانی نیستیم و به زودی با استقلال آزربایجان هم خودمان را راحت می کنیم هم شما را !

نوشته شده توسط: Anonymous

دمگ گرم مدتها بود دل سیر نخندیده بودیم با بچه ها.شما دیگه ماشالا شِر میگه.آفرین.بازم بگو.همه جا بگو.خوووب؟

نوشته شده توسط: Anonymous

هر چه بگندد نمکش میزنن وای به روزی که بگندد نمک...
آقای کیانوش توکلی
"انگار شما بی هدف و همین طوری از سر بی کاری...اگر مجبورید که نام و هویت خود را از دیگران مخفی دارید؛ "
شاید روزگاری نه چند دور یکبار هم که شده نوشته خود را بخوانید و این اسم را ببینید و کمی فشار به حافظه خود بیاورید که شما در سازمان اکثریت مسولیت داشته اید/ نداشته اید؟
چند بار زیر مقالات داریوش برادری و یا دوستان تجزیه طلب شما کامنت گذاشتم و چاپ نکردید؟
حال آن برادر مسول کامتنها چطور است؟
یکی از هشت برگزیده ولی فقیه انتصاب شده... یارو مشاور امنیتی بوده از وزرایش دیگر چیزی نمیگویم ...
"تا متوجه شویم که با چه تفکری مواجه هستیم ."
سالی که نکوست از بهارش پیدا است...
حمید پوریان

ح

نوشته شده توسط: Anonymous

اسم خلیجی که سه چهارم اطرافش را مردم عرب احاطه کرده اند نمی تواند خلیج فارس باشد. به عنوان یک ترک آزربایجانی ترجیح میدهم از اسم خلیج بصره نظیرآنچه در ترکیه به کار میرود استفاده کنم. تا زمانی که هویت واقعی آزربایجان اعم از اسامی تحریف شده جغرافیایی و وحدت ایالتی آن اعاده نشود در دعوای فارس و عرب بر سر این خلیج بی طرف خواهیم بود. سرگذشت صد ساله پدرانم به من آموخت تا زمانی که سود و زیان دعوایی را نسنجیده ام درآن دعوا طرف نشوم. فارس یا عرب بودن این خلیج بستگی به منافع آزرباجان دارد ولاغیر.

نوشته شده توسط: Anonymous

بندبندنوشته شما فقط شعارهای توخالی ،عقل گریزیوبی منطقی، وشونیستی وعظمت طلبانه است وبا واقعیات تاریخی همخوانی ندارد.تمام خلیج های موجودبنام کشورها خوانده میشوندمانندخلیج فلاند،خلیج مکزیک و.. واگراینجااسمش ایران است، منطقا بایدخلیج ایران خوانده شود وبدتراینکه همقطاران فارس پرست وقومگرای فارس شما وجودملیت فارس رامنکرمیشونددراینصورت این اسم بی محتوای خلیج فارس بی معنی ترمیشود ودرثانی وجود کلمه ی زیبای عربی «خلیج» نیزاثبات میکندقبل ازتشریف فرمائی اجدادافغانی شما بان مناطق ،عربهادرآنجابوده اند واسم آبشانرانیزمعین نموده اندوتمام اطراف ایرانی وغیره ایرانی این خلیج عربها بوده اند!شونیسم وزیاده خواهی هم حدی دارد!

نوشته شده توسط: دنیز ایشچی

آزاد عزیز. باید با تلخی دردناکی با تصویری که در مورد چپ آذربایجان ارائه می دهید موافقت کامل بکنم. واقفا که اگر چپ آذربایجان می خواهد به دایناسورهای تاریخی تبدیل نشوند، نباید خود را در عکس العمل نسبت به نیروهای راست و دیگر نیروها تعریف بکند، بلکه بایداز لاک های خود بیرون آمده و نقش تاریخی و پیشگامی خود را آنطور که شایسته آن است ایفا بکند.