Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای شاملی کل جمعیت تهران 8 میلیون است چگونه 8 میلیون آن ترک هستند؟ همین حرفها را می زنید که برایتان جک می سازند. مثال دزد و صاحبخانه هم جالب بود منتهی جای دزد و صاحبخانه را با هم اشتباه گرفته اید.

نوشته شده توسط: Anonymous

شما همان خمینی را با پشت پا زدن به همه اصول چپ برای مردم ایران ارمغان آوردید و ایران را نابود و به نقطه غیر قابل باز گشت فرستادید کافی است , حالا مصر را ول کنید و در باره روحانی بنویسید که وزیرش آخوند پور محمدی آنچنان رفقای شما را سلاخی کرد .

نوشته شده توسط: Anonymous

تکلیف آنانکه «کتاب» ندارند چیست؟ این تقسیم بسیار نادرست است. راه نجات نه در رسمیت دادن همه «کتاب» ها، نه در برابر دانستن همه «کتب» ، بلکه در جدائی «کتاب» از دولت است. لطفا به مسئله یهود مارکس نگاهی بیاندازید و ببینید این موضوع را چه زیبا تبیین کرده است

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی من با اشکالات معین نوشتاری در مقاله پاپک با شما موافق هستم و با توهین به هم میهنان ایرانیم نیز موافق نیستم ولی شوربختانه در سایت شما جدایی طلب های پان ترک و پان عرب که تکه کردن ایران را در خیال خامشان می پرورانند از همه آزادی چه توهین به زبان فارسی و مردم ایران که از نظر آنها به فارس و غیر فارس تقسیم شده اند برخوردارند.اگر نیم نگاهی به مقالات و دیدگاه های آنها یباندازید درک آنها بسیار ساده است .هر حکومتی در ایران باشد اجازه نخواهد داد ذره ای از خاک ایران جدا شود.امیدوام سانسور در سایت شما که بهتر است نام مقدس ایران بر روی ان نباشد شامل حال تجزیه طلب ها... نیز بشود.'پاینده ایران

نوشته شده توسط: Anonymous

""" از مهندسی‌ انزوا تا به زانو درآوردن وحشتناک """ از شرق ایران، مقامات دو کشور پاکستان و افغانستان، در مراسم تحلیف ریاست جمهوری روحانی "" حضور "" داشتند، طرف پاکستانی بدجوری با "" طغیان سیل "" سر به گریبان است، در سفری به عربستان، اشتیاق خود را به " کمک مالی‌ " برای سر و سامان دادن به پاکستان پنهان نکرده، جناب کارزای نیز که در دیدار قبلی‌ که با طالبان در قطر داشتند بد جوری بر آشفته شده بودند نمایندگان خود را در سفر عمره راهی‌ عربستان کرد تا "" اسباب ملاقات و بده و بستان طالبان و دولت کارزای "" با هماهنگی عربستان میسر شود. گویا عربستان هر دو کشور افغانستان و پاکستان را در چنگال خود دارد، کسی‌ قادر به خواندن افکاری که پشت چشمان خواب آلود مقامات پاکستان و افغانستان در مراسم تحلیف ریاست جمهوری روحانی نیست ولی‌ انگار در پشت پرده و در بازی شطرنج خاورمیان و منطقه، مراسم "" قربانی کردن "" با

برکناری بعضی‌ از کشور‌ها از تمام تحولات اقتصادی با شدت تمام در جریان است.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

یوسف عزیز، کابوسی که آرامش را از لاچین ربوده و به دنبال آن وارد روح لاله شده ، کابوسی ست که زندگی را ازسراسر آدا سترده است. در حقیقت کابوسی ست که مانع زندگی در همه جاست. در سرتاسر جامعه ی ما. میکوشم آنرا در پهنه ی گسترده ای نشان دهم. داستان بلند کابوس در همه ی زوایای زندگی این مانع را به تصویر خواهد کشید. از دوستان آذربایجانی خواهش میکنم که در صورت تمایل نظر خود را در مورد نثر ترکی داستان و اشکالات و مثبتهایش برایم بنویسند که بتوانم اصلاحات لازم را در متن ترکی وارد کنم. در شیوه ی نثر ترکی نمیخواهم بدون توجه به نظرات خوانندگان حرکت کنم. امیدوارم جاهای مشکلدار و احیاناً نادرست و غلط را با من در میان بگذارند. به نقد نثر نیاز داریم. هم در نکات منفی و هم مثبت. خلق ادبیات در عین حال که کاری فردیست در همان حال نیز یک کار جمعی ست.

من شیوه ی خود را در کامنت بالا نوشته ام و بر اساس آن نیز می نویسم. دوستانی که پیشنهاد- نظر- شیوه ی بهتری- دارند می توانند مطرح کنند. که مورد توجه و استفاده قرار گیرد. میخواهم شیوه ی نوشتن نثر ترکی در این داستان با توجه به نظر دیگران پیش برود.* حاکمان دیکتاتور و کابوس ساز را باید در عرصه ادبیات نیز به زانو در آورد. و هدف نوشته هم همین است. داستان وجود زائد و چهره ی زشت و غیر انسانی این حاکمان کابوس ساز و کابوس گون را نشان داده -و برای آینده - به آن سندیت می بخشد.* خوانندکان می توانند خود داستان را نیز نقد کنند. و حتی از چیزها و موضوعاتی که لازم میدانند و یا دوست دارند در داستان بیاید حرف بزنند و پیشنهاد کنند. تا حدی که در چهار چوبه داستان جابگیرد میکوشم آنها را نیز در متن بنویسم. از توجه شما ممنونم.
نوشته شده توسط: Anonymous

چیزی نمانده کردها نصف خاورمیانه را اقلیم کردستان کنند . چیزی نمانده کردها بر علیه همه ملل خاورمینه اعلان جنگ بدهند.مظمئن باشند با زیاد خواهی شان نه اقلیم درست میکنند و نه دولت.

نوشته شده توسط: Anonymous

با اینکه روحانی با حمایت قاطع اصلاحطلبان به عنوان جناح اصلی حامی او به پیروزی رسید و اکثریت اصول گرا مخالف او بودند اما خیلی از منتقدان اعتقاد دارند برخلاف قواعد و بازی سیاست لیست اعضای کابینه بیانگر این پیروزی نیست و افراد جناح شکسته خورده و بخصوص در مراکز امنیتی مثل وزارت کشور و وزرات اطلاعات معرفی شده اند.

جمشید برزگر یکی از خبرنگاران بی بی سی گفت: چنین وضعیتی به طور طبیعی می تواند این سوال را در افکار عمومی پررنگ تر کند که اگر قرار باشد جریانی سیاسی در انتخابات شکست بخورد و آرای لازم را کسب نکند ولی در مقابل سهم بیشتری از قدرت و مناصب سیاسی و اجرایی را به دست آورد، اصولا دیگر چه نیازی به برگزاری انتخابات هست و یا انتخابات تا چه اندازه به معنا و مفهوم خود پایبند مانده است؟ برخی کارشناسان اعتقاد دارند که با توجه به مجلس فعلی اصول گرا و همینطور فشارهای آیت الله خامنه ای روحانی چاره دیگری نداشته است و این ترکیب متناسب با وضعیت موجود سیاسی ایران و بهینه است اما در هر صورت این عدم تناسب رای مردم با اعضای کابینه یک واقعیتی است که باید در فضای سیاسی ایران در نظر گرفته شود اعم از اینکه او چقدر برای انتخاب کابینه حق انتخاب داشته یا نداشته است.
نوشته شده توسط: Anonymous

"" اعترافات یک ورّ شکسته سیاسی مقیم اروپا"" دفتر خاطرات عزیزم، تابستان امسال گرما در اروپا بیداد می‌کند، دیروز فراموش کردم تا گوستی را که از سوپر مارکت خریده بودم در یخچال بگذارم و شوربختانه بدجوری گند زده بود. جای بسی‌ خوش حالیست که مغز بنده گند نزده و با این سنّ و سال هنوز مانند شرلوک هولمز قضایا را تجزیه و تحلیل می‌کند، با این مغز شرلوک هلمزی بود که در "" انتخابات ایران، به روحانی "" رای دادم تا عوامل داخل رژیم را رو در روی هم قرار دهم، یادم میاد در روز انتخابات، بدجوری احساس انقلابی‌ وجودم را گرفته بود، پیش از رفتن به پای صندوق رای، کاپیتال مارکس را بوسیدم، قند داشت توی دلم آب می‌‌شد، وقتیکه نتیجهٔ انتخابات را اعلام کردند ، با شنیدن اسم حسن روحانی، انگاری تقدیر نامه مقدس را از دست خود استالین دریافت می‌کردم، پیشرفت ، ترقی‌ و مبارزه با امپریالیزم هنوز با دستان توانای زحمت کشان

امکان پذیر است، مردم مصر، ترکیه و برزیل الکی‌ با حضور چند هزار نفری و میلیونی به خیابان‌ها ریختند، من ثابت کردم در همین اروپا میتوان "" دولت بر انداز "" که هیچ "" سیستم برانداز "" بود آن‌هم به طریقی که حتی خون از ناخن کسی‌ جاری نشود.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب امید غضنفری/ به دو دلیل : اول اینکه مقاله دارای اشکالات معین نوشتاری بود دوم حاوی کلمات توهین آمیز به مردم ترک زبان و عرب زبان بود..قرار شد نویسنده پس از رفع نقایص فوق درسایت درج گردد.

نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای حسن در این کامئنت دست پیش گرفته استکه پس نیافتد و داد و فریاد وامصبتا سرداده که "آهای دزد را بگیرید"!! معروف استکه روز دزدی قافگیر میشود و به هنگام دزدی صاحبخانه به خانه اش برمیگردد و دزد را در خانه می بیند. دزد پا به فرار میگذار و صاحبخانه دزد را نشان میدهد و فریاد میزند که "دزد را بگیرید". دزد مثل آقا حسن هوشیار بوده و متوجه میشود که اگر کاری نکند دست اش رو خواهد شد و مردم وی را دستگیر خواهند کرد. در همین حین فکری به سرش میزند و همچنانکه با دست اش جلوتر ها را نشان میده ، فریاد میزد که "دزد را بگیرید"، "دزد را بگیرید"!! مردم هم که فریاد های صاحبخانه و جلوتر از آن دزد را می شنیدند تصور میکردند که دزده آن جلوترها در حال فرار است و این هر دو به دنبال دزد می دوند. حالا هم حسن آقا به مردم "هشدار" میدهد که مملکت چنان

و چنین خواهد شد. غافل از اینکه "خراب کننده اصلی این مملکت هم خود همین حسن اقا و دار و دسته حاکم بر ایران بوده است و نه کس دیگر. در ضمن حسن آقا به مسئله "یوگسلاوی" اشاره کرده اند که اشاره ایی بسیار به جایی است. آقای حسن فروپاشی یوگسلاوی نه به خاطر مداخل دول غربی و یا دولت اسراییل بلکه بخاطر وحشیت ناسیونالیسم حاکم صرب بود. معادل ناسیونالیسم افراطی صرب در ایران همان "ناسیونالیسم بسیار افراطی فارس" است. یعنی اگر ایران روزی بخواهد از هم فروپاشد، این منادیان ناسیونالیسم وحشی و حاکم فارسی است که به حقوق برابر اتنیکی در ایران تن نمیدهد و طرفدارن هوچیگری چون حسن آقا را هم دارد. اگر در همین حد داد و فریاد حسن آقا را متوجه بشویم کافی است و لزومی به پرداختن به پریشان گویی های دیگر ایشان نیست.
نوشته شده توسط: Anonymous

فرمانده ارتش آزاد سوریه میگوید: هر زمان ما شروع به عملیات بر علیه نیروهای اسد میکنیم کوردها از پشت به ما خنجر میزنند. البته این خصوصیت اخلاقی کوردها ریشه تاریخی دارد و حتی شاهد این نوع کارها در زمان قیام جنگل میرزا کوچک خان هم بودیم. درحالی که مردم سوریه در حال جنگ با اسد و مزدوران خارجی اش هستند کوردها به فکر کشور گشایی افتاده اند. پژاک و پ ک ک باید بدانند اگر آنها برای ترور و آدم کشی مزدور به سوریه بفرستند مردم آزربایجان از اورمیه تا همدان هم به یاری ملت سوریه خواهند شتافت. فکر نکنید آزربایجان در خواب است ما همه چیز را رصد میکنیم

نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای ناثر ناسری، به خاطر اینکه فکرم را در مورد چپ ایران در کامئنت بالا بیان میکردم، نخواستم پاسخ پرسشتان در مورد چپ بودن آقای منوچهر صالحی در لابلای این کامئنت کم رنگ شود. البته که تمایل فکری منوچهر صالحی چپگرایانه است. خود شما هم به این مسئله و همفکری ایشان با "سوسیالیستها چپ" اشاره کردید. نشریه "طرح نو" تا آنجا که من دیده ام یک جهتگیری "ناسیونال سوسیالیستی" دارد و در خدمت پان ایرانیسم است. بعضی از قلم زنان این نشریه که پیش از این ظاهرا چپ بودند در یکی دو سال اخیر به خدمت فرح دیبا ملکه سابق ایران درآمد ه اند. میخواهم بگویم عمق سوسیالست بودن این گرایش واقعا در این حد است. و دقیقا به همین دلیل

نیز من آقای منوچهر صالحی را در آنجا که چپ گرا نگاشته ام، اما داخل پارانتز ایشان را "چپ نما" خوانده ام. چون جهتگیری فکری ایشان در این مقاله و حتی مقالات قبلی که من نوشته ایی نیز بر آن دارم، دقیقا در همین سمت و سو است. شما تاریخ بیشتر از ایشان را میدانید که من در آن مورد ها اطلاعات دقیقی ندارم. اما جهت گیریهای فکری ایشان در نوشته هایشان دقیقا این را توضیح میدهد.
نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای ناثر ناسری، من در این نوشته از "چپ ایران" چیزی نگفته ام و اساسا چیزی بنام "چپ ایران" نمیشناسم که از آن چیزی بگویم. آنچه که امروز در ایران به "چپ ایران" معروف شده است، چیز جز "چپ فارس" نیست. به بیان دیگر آنچه که امروز در ایران وجود دارد "چپ فارس"، "چپ ترک"، "چپ کرد"، "چپ عرب" و ... است. آنهایی که امروز به خودشان عنوان "چپ ایران" میدهند، در واقع با تمامی مختصات آن "چپ تمام عیار فارس" است و نه چپ ایران. چپ ایران زمانی شکل میگیرد که یک نظام فدراتیو در ایران شکل بگیرد و خلقها غیرفارس در مناطق ملی خود دولت ملی و منطقه ایی خود را براساس حق تعیین سرنوشت خود، برپا کنند، آنگاه یک تشکیلات چتری و

همکاری میان چپ متعلق به خلقها و مناطق مختلف شکل بگیرد و برای پیشبرد اهداف سیاسی تحت اتحاد عمل چپ ایران خود را سازماندهی کند. البته بایستی اتحاد عمل گرایشان مختلف چپ را هم در این رابطه مد نظر داشت. امروز سخن گفتن از "چپ ایران" تحریف مسئله و فریب خلقهای غیرفارس و غیر مستقیم توجیه نظام استعمارداخلی علیه ملتهای غیرفارس در ایران است. کسانیکه امروز چپ خلق فارس را "چپ ایران" میخوانند، در عمل (خواه ناخواه) به همسانی با نظام فکری دولت حاکم به انکار ملتهای غیرفارس در ایران مبادرت میکنند و عملا در خدمت ارتجاع و استعمار حاکم بر ایران قرار میگیرند. ابدا و هرگز این همانی میان چپ کرد و یا چپ ترک با چپ فارس وجود ندارد. چنین اظهار نظری و داشتن چنین فکری با رگه های تفکر استعماری در ایران همسان است. سخن گفتن از "چپ ایران" در شرایط کنونی دروغ بزرگی است، هر چند که عناصر و شخصیتهای بسیار برجستهء چپ و ترک در این جنبش (آقای شالگلونی و...) فعال باشند.
نوشته شده توسط: Anonymous

کسیکه این حرف را زده هیچ درکی از "" کارکرد سیستم در جامعه فارسی‌ "" ندارد. من در اینجا به نمونه اندونزی "" بعد از سوهارتو "" اشاره خواهم کرد که ارتش و نظامیان قدرت را به دست گرفتند و در سال ۱۹۹۸ حکومت را به " دولت مدنی و سیویل غیر نظامی " انتقال دادند، به طوریکه "" دولت حبیبی "" با کمترین میزان دخالت نظامیان در امور سیاسی را تجربه کرد و این نقش کم نظامیان در امور سیاسی تا امروز ادامه داشته و اندونزی یکی‌ از "" اقتصاد‌های نو ظهور "" است. لطفا دقت کنید که در مورد اندونزی نظامیان تبدیل به مافیا نشدند، در مورد ایران و جامعه فارسی‌، از آنجاییکه سیستم فارس قادر به ایجاد "" بانک مرکزی مستقل از دولت، قوّه قضات ئیه مستقل از دولت، مطبوعات مستقل از دولت، احزاب سیاسی، طبقه متوسط و نشد این خلا زمینه را برای نفوذ "" آدم کشان، جنایتکاران، دزدان "" در حرم قدرت فراهم آورد.

نوشته شده توسط: Anonymous

واژه اهل کتاب، چنان که از نام اش بر می آید، نظر به گذشته ندارد، بلکه می تواند شامل هر زمانی نیز شود. توضیحات نگارنده نیز دقیقاً درصصد شکل گیری معنای درون متنی در ذهن خواننده بوده است. این که بهاییان و بابیان از نظر خودشان چه هستند، بحثی است که به خودشان مربوط است، آن چه مهم است دقیقاً نظر قرآن ÷یرامون آنان و سایر اقلیت های دینی است؛ چون امروزه بزرگترین قربانی کنندگان شان، خود را مسلمان می دانند.

علی محمد شیرازی ملقب به باب نیز تنها ادعای امام زمانی نداشت، بلکه در سیرمدعای اش، ابتدا ادعا کرد که "بابی" است به روی مردم در جهت رساندن پیام امام عصر به مردم. سپس مدعی شد که خود امام زمان است و به خاطر مصلحت ابتدا مدعی شده که با باب بوده و سپس اداعای ابطال شریعت اسلام و آوردن شریعتی جدید را کرد.
نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

باجگیری احمدی نژاد از رهبر!!!
اکنون مشخص شد چرا احمدی نژاد از ادامه افشاگری علیه مافیای خامنه ای خودداری کرد. گرگها با هم توافق کردند!!!


نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ائليار دستت درد نکند نوشته خوبی بود و احساسات انسانی را زنده ميکند کاش حاکمان سلاح بدست و زورگو نيز اين متن را بخوانند

نوشته شده توسط: Anonymous

هشدار .
ای مردم اگر میخواهید به سرنوشت مردم فلستین و افغانستان و عراق گرفتار نشوید از هم اکنون اماده دفاع از کشور خود شوید.جریانات تجزیه طلب با کمک دولتهای غربی و دولت یهود در اسرائیل هدفی جز ویرانی کشور و تبدیل ان به یوگسلاوی سابق ندارند.این حرکت انهدامی که از انقلاب اکتبر 1917 به رهبری لنین و سپس استالین شروع شده واکنون این حرکت و خاست استعماری به یکی از اهداف تاریخی چپ ایران یعنی حزب توده تبدیل شده است.حزب توده در مرامنامه خود به حق جدائی استانها از ایران باور دارد و انرا اصلی از ارمانهای خود میداند.همه جریانات تجزیه طلب خاستگاه توده ای و چپی و روسی دارندو جدائی استانهای ایران را در برنامه سازمانی و حزبی خود قرار داده اند که این برنامه در خدمت دولت روس کنونی و دشمنان ایران از جمله دولت اسرائیل است.

ادعای واهی حکومت فارسی و ظلم به مردم غیر فارس راه را برای گشتار مردم پارسی زبان از سوی این گروه ها در اینده دور و نزدیک باز میکند. واقعیت این است که نظام جمهوری اسلامی بر اساس و بنیاد دو جریان تاریخی یعنی دین اسلام عربی و تشیع شیخ صفی اردبیلی وبه نیروی قوه شمشیر شاه سماعیل و گشتار تاریخی مردم تبریز استوار و بنیاد گزاری شده است.
نظام کنونی اسلامی جریانی ضد ایرانی و غیر پارسی و در حقیقت محصول پیوند تاریخی تسلط ترکان و دین عرب است.
جریانات چپ بویژه حزب توده نقش اساسی و تاریخی در انقراض نظام سابق و روی کار امدن و استمرار نظام کنونی اسلامی اجرا کرده است.در صورت عملی شدن اهداف جدائی طلبان ما با جنگ داخلی و گشتار های بی رحمانه مردم اصفهان و شیراز و یزد و همدان روبرو خواهیم شد و همچو مردم فلستین کشوری نخواهیم داشت.
نوشته شده توسط: Anonymous

باتشکر،شمادرچندجا درنوشته تان از آقای منوچهرصالحی بعنوان چپ وچپگرانام برده اید!!! ایا منظورشما برای خرابکردن چپ وجنبش چپ ابران بوده است؟درمدت بیش از44 سالی که من شخصآ ازدوران کنفدراسیون دانشجوئی اقای صالحی رامیشناسم، اوهمیشه درکنارمرتجع ترین وعقب مانده ترین نیروها بوده وبا تمام مصوبات مترقی کنفدراسیون ازجمله موضوع خلقهای ایران،انقلاب چین وشوروی مخالف بوده وبشدت بانیروهای طرفدارسوسیالسم درون کنفدراسیون مخالف ودشمن بوده وهست .بطوریکه درسالهای اخیرکه تنی چندارفسیل های همفکرش سازمان «سوسیالیستهای چپ »درواقع سازمان راست ها رابوجودآوردند صالحی سردبیر «طرح نو» ارگان ضدسوسیالیستی این سازمان ارتجاعی وضدسوسیالیستی بودکه بخاطرتک روی وخودمرکزبینی ازاین سازمان اخراج شدوتک وتنها بنظرات ارتجاعی وپان فارسیستی خودادامه میدهدومیان مبارزین خارج ازکشورشخص شناخته شده است وقتتانرا بنامربوط نویسی او تلف نکنید

نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام خدمت استاد گرامیم اقای توکلی
حتمآ استاد گرامی از این به بعد سعی میکنم طبق مقرارات سایت کار کنم
با تشکر هیوا کوردستانی "مولانیا "

نوشته شده توسط: Anonymous

سياست شونيزم فارس در ايران بر روی دو پايه بنا شده ١- خود بزرگ بينی « فارس بزرگ بينی» ٢- انکار و تحقير و کوچک بينی غير فارس. اين سياست تا پيدايش ماهواره و اينترنت بشکل خيابان يک طرفه ادامه داشت چرا که تمام امکانات مطبوعاتی و رسانه ای در دست فارسها بود چه دولت و چه اپوزيسيون. ولی با پيدايش ماهواه و اينترنت پته شونيزم تو آب افتاد . آخر حدود ٩٠ سال بادکنک شونيزم را پر کرده بودند و با يک فشار کوچک اين بادکنک ترکيد و منظره کنونی به نمايش گذاشته شد و اين شونيزم امروز سر در گم خودش را به اين طرف و آن طرف ميزند تا شايد از غرق شدن در واقعيت عينی نجات پيدا کند ولی واقعيت های عينی شونيزم را در خودش حل خواهد کرد . و آقا منوچهر و امثالهم را گريزی از قبول واقعيت ندارند و آن اينست که آذربايجان دارای ملت ترک زبان است و اين ملت خواهان حقوق حقه خودش است.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی مقاله پاپک در دفاع از آذری ها و رد ترک های مهاجم چرا در صفحه اصلی سایت نیست؟

نوشته شده توسط: Anonymous

ديگ به ديگ ميگه روت سياه! كشتار مردم از هر جنسي محكوم است چه كشتار مردم حلب و دمشق و چه مردم تركيه و كركوك و اروميه.تعجب برانگيزه سازمان مسلحي كه همه دنيا از اروپا و آمريكا گرفته تا ايران و عراق آنرا تروريستي ميدانند و جنايات آنان در أنظار جهانيان ثبت و ضبط است در مورد محكوميت جنايت قتلعام روستاي كرد نشين در حلب بيانيه صادر ميكند!جالبه جبهه النصره كه هم رديف پ ك ك در رديف گروههاي تروريستي در جهان ثبت شده به كشتار مردم بي دفاع و مظلوم پرداخته و از بيگناهان بي سلاح انتقام ميگيرد،همانند پ ك ك كه مردم بيگاه را در كوي و برزن تركيه هدف قرار ميداد ...

نوشته شده توسط: Anonymous

تنها یک وزیر گفته می شود نیمه اصلاح طلب است و اکثر اعضای کابینه از اصول گرایان حامی خامنه ای می باشند و تعدادی هم از تکنوکراتهای حامی رفسنجانی هستند

نوشته شده توسط: Anonymous

مرحوم منتظری آزاده مردی بود که سخن و کردارش یکی بود اگر روخانیت چند مرد مثل ایشان داشت این بلا بر سر مذهب و کشور نمیامد روحش شاد

نوشته شده توسط: Anonymous

وقتی سوسولها و شاهدوستان فیلم بسازند و سوسولها و سلطنت طلبان در این سایت اجازه ویدیو گذاشتن داشته باشند ! . همه چیز را لوث میکنند .

نوشته شده توسط: Anonymous

مسخره بود

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب « هیوا کوردستانی "مولانیا" گرامی لطفا نام نویسنده را خالی بگذارید.

نوشته شده توسط: Anonymous

شما در آخر این نوشته ادعا می‌کنید که " با نادیده گرفتن انقلاب مشروطیت نمیتوان آثارش را از زندگی‌ معاصر حذف کرد " ، ولی‌ همین شمای نوعی قادر به دیدن این واقعیت نیستید که "" تاریخ نگاری سنت گرایانه با ابدی کردن روایت خاصی‌ از تاریخ در جامعه فارسی‌ خصلت حذفی و کلنگی خود را بر جامعه تحمیل "" کرده است، که نه تنها هیچ راه فراری از گذشته را باقی‌ نگذاشته بلکه امکان گفتگو با گذشته را از ما گرفته است. به همین دلیل، بر خلاف گفته شما، هر چه زمان پیش میرود، این تاریخ نگاری سنت گرایانه، شمشیر را از غلاف بیرون خواهد کشید تا "" روایت خاص خود "" از تاریخ را بر من غیر فارس تحمیل کند و به همین دلیل در داخل این گفتمان حاکم، آثار مشروطیت بیشتر حذف خواهد شد. این گرایش بر این باور است که "" تجدد از بطن سنت زاده می‌‌شود و "" تاریخ یکپارچه "" است. به همین دلیل رضا شاه امتداد پادشاهان ایران باستان

کذائی جامعه فارسی‌ است. باز تولید هخا نیز استمرار این "" تاریخ نگاری سنت گرایانه "" است. این شیوهٔ بینش سد راه توسعه است چونکه " توسعه " تابع حل بحران مشروئیت است که تضاد را در حوزه‌های "" اقتصاد، فرهنگ و سیاست "" از بین میبرد.
نوشته شده توسط: Anonymous

کاتوزيان دوره هفده ساله به تخت نشستن رضاشاه تا کنار گذاشتن او از قدرت را به دو دوره تقسيم مي‏کند: دوره قدرت مطلقه از 1303تا 1312 و دوره خودکامگی از 1312 تا 1320. دوره نخست دوره دیکتاتوری است و دوره دوم دوره استبداد خودکامه. فرق این دو دوره، از حیث، نظام سیاسی، این است که دیکتاتوری توام با نظم و قانونمندی است اما استبدادخودکامه به معنای تبدیل شاه به «قانون» است. بحث درباره یک پدیده تاریخی نقد و واکاوی آن بر اساس داده ها و الزامات و توانمندی ها و ناتوانی های همان دوره است. پرسش این است که نظام رضاشاهی چقدر به قانون اساسی مشروطه پایبند ماند؟ پرسش این است که نظام رضاشاهی چقدر در نهادینه کردن نظام حق سالار و تفکیک سه قوا، که از مباحث مشروطه بود، از خود جربزه و توانمندی نشان داد؟ مجلس فرمایشی ماحصل دوره فترت سیاست و تعلیق غنی سازی مشروطه خواهی بود که بذر آن در جنبش مشروطه در زمین لم یزرع استبدا

استبدادی قاجار کاشته شده بود. نظام رضاشاهی بر اساس همان مبانی مشروطه که او برآیند فرود آن بود و او حاصل آشوب و بی ثباتی آن بود، در بستر مشروطه طلبی کارنامه سیاهی از خود به جای گذاشت. بحث بر سر حقوق بشر نبود و نیست، که بعد عَلَم کرد آن موقع بحث حقوق بشر نبود! بحث مشروطه، تفکیک سه قوا، مسئولیت پذیری و تعیین حدود وظایف و اختیار پادشاه، نقش برجسته مجلس، نقش برجسته مردم در صحن مجلس و انتخاب نمایندگان برگزیده مردم بود. از حیث اندیشه و کنش سیاسی، نظام رضاشاهی قتل مشروطه بود. حتی اگر سنت سیاست نامه نویسی ایران را مبنا قرار دهیم، اندیشه و کنش رضاشاه از این سیاست نامه ها عقب تر بود. کشتن دیوانسالاران روشنفکر که رایزن او بودند، نقض آشکار یکی از فرایض سنت سیاست نامه نویسی کهن بود. او استمرار همان تفکر سترون بود که گویی می توان فنآوری پیشرفته را در اختیار گرفت اما در مناسباتِ ملوکانه خدایگان-بنده درجا زد. نهضت نهادسازی و ایجاد نهادهای جدید در عصر رضاشاه،در اصل، تداوم همان تفکر عصر مشروطه و آن دیوانسالاران و اصلاحگران حکومتی چون فراهانی و امیرکبیر و سپهسالار و فروغی ها بود. حافظه کند تاریخی شیفتگان اقتدار رضاشاهی است که وانمود می کنند که مدرنیسم دوره او در ید قدرت ابتکار او بود. او از حیث نهادسازی و مدرنیسم، ادامه دهنده سنت نهادسازی پیش از خود و وامدار آن فرزانگان بود. اما او مدرنیسم را بدون مدرنیت و با خودکامگی بنا کرد. تناقض ساختاری نظام رضاشاهی که تناقض بنیادی عصر مشروطه هم بود، عدم التفات به این نکته بود که نوسازی بدون تجدد؛ یعنی خودکامگی سنتی و یا تجدد آمرانه است. همین تناقض ساختاری شاخصه یک صد سال اخیر ایران مانده است. رضاشاه از حیث سیاسی سقط کامل مشروطه بود، و از حیث مدرنیسم، دولت مطلقه مدرن ضد تجدد. تجربه پارلمانتاریسم در دوره رضاشاه را کافی است با آن تجربه طوفانی و آموزنده دوره کوتاه مشروطه مقایسه کرد. آن تجربه نورس پارلمانی که سنگ بنای نظام سیاسی مبتنی بر تفکیک قوا و قلب سیاست مدرن بود، در خودکامگی رضاشاه قالب تهی کرد و به آسیبی بدل گشت که، به رغم فراز و نشیب ها، تا همین امروز ادامه دارد. رضاشاه پهلوی فرصت سوز کم نظیری بود که به رغم عشق به میهن و سربلندی و رشد و توسعه فرزند زمانه خود بود و از سفره آن زمانه لقمه ای که برگرفت تحکیم و تثبیت مبانی مشروطیت نبود. از این روی او مصداق آن کسی است که نمک مشروطه را خورد اما نمک دان مشروطه را به دور ریخت. ناسپاسي که او در مبانی مشروطیت کرد، داغی است که بر تارک سلسله پهلوی تا ابد خواهد ماند. عدم ارج شناسی مشروطه توسط رضاشاه سنگ بنای ایران در عصر بیست را کج نهاد. در حالی که او این فرصت را داشت که یک پادشاه مشروطه در همان قد و قواره فرمان مشروطیت و قانون اساسی مشروطیت باشد. اما او دیکتاتوری بود که به استبداد خودکامگي بدل گشت. نقد نظام رضاشاهی در همین پارادخش سلسله او است. آنانی که نظام او را به روئین تنی در مقابل نقد دگردیسیده اند که مگر در آن دوره امکان آزادی و حقوق بشر و دمکراسی و غیره بود که نظام رضاشاهی را به چالش می کشید؛ در حقیقت به دام مغلطه ای گرفتاراند که دور باطل استبداد درون و بیرون ما است. روئین تنی نظام سیاسی رضاشاهی در نگرش ذوب شدگان آستان سلطنت از تهدیدهای جدی دمکراسی است و نیاز به آسیب شناسی مستمر و بنیادی دارد. بازگشت به عصر طلائی که این هواداران را بر پرنیان مسکن های قوی شوکت و شکوه ملوکانه در خواب می رباید، نشانه های فقدان فرهنگ نقد و عدم رواداری حامیان قدیم و جدید سلسله سیاسی است که بنیانگزار و جانشین او، هر دو، در اجرای مطالبات مشروطه و تحقق شهریاری مشروط در ماندند و نیروی خلاق و مبتکر مشروطه خواهی را در آستانِ سلطنت استبدادی شبه مدرن بالای دار کشیدند. استبداد پهلوی استمرار استبداد مشروعیت
نوشته شده توسط: Anonymous

نوشته ای مغرضانه است در تبرئه یکی از چهره های منفی تاریخ معاصر. تقی زاده به مشروطیت پیوست و سپس به عامل امپراطوری بریتانیا تبدیل شد. نویسنده محترم لطف کند و خاطرات توفانی او را بخواند. تقی زاده همان کسی است که قرارداد خائنانه نفت را امضا کرد و سپس گفت که من آلت فعل بودم. او که سناتور اعلیحضرت بود دیگر ارتباطی با مشروطیت نداشت که نه سنا را برسمیت می شناخت و نه انتصاب سناتوری ها را. برو این دام بر مرغی دگر نه

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

بدین وسیله به اطلاع می رسانم نوشته « پا پک خر م دین» به دلیل اعتراضات دوستان مبنی براینکه این نوشته راسیستی بوده را بر طبق آئینامه سایت حذف کردها م . مسئولیت انتشار و حذف ان بعهده اینجانب بوده است‏.

نوشته شده توسط: Anonymous

ببینید این هم یک نظر کارشناسانه در مورد رضا شاه.
http://talashonline.net/1383/11/sarbazi-sadeh-ba-sefat-padeshahi-bozorg/

من بعنوان یک زن با کشف حجاب خیلی هم موافقم. بنظر من اسمش هم غلط گذاشته شده. باید کشف چادر چاقچور گذاشته میشد. وگرنه بعید میدانم که اگر زنی با پوشش دیگری بجز چادر مثل کلاه و لباس ماکسی یا مانتو روسری حجابش را حفظ میکرد به خیابان میامد کسی کاری بهش داشت. همین امروز در تمام کشورهای متمدن دنیا حق تحصیل اجباری است و کسی که بچه اش را نگذارد مدرسه برود مجازات میشود. بچه را با زور از دست پدر مادرش میگیرند میبرند مدرسه. پس "زور" همیشه هم بد نیست. اگر برای اجرای حقوق بشر باشد غیر قابل اجتناب است. متاسفانه شما چپ ها به تنها چیزی که توجه ندارید بقول خانم میرزادگی "نتیجه" هاست. نه در مورد کارهایی که خودتان کرده اید به نتیجه هایش توجه میکنید و نه به آنچه دیگران کرده اند.


متاسفانه روشنفکران و نخبگان متعددی در زمان رضا شاه کشته شدند. یک مستند واقعی باید به آن حتما اشاره میکرد. اما هر دولتمردی را باید در زمان خودش دید و با معاصران خودش سنجید. مائو که همدوره رضا شاه است که بزرگترین جنایتکار عددی تاریخ بشر است هفتاد میلیون قربانی در کارنامه خود دارد. استالین چند میلیون؟ در کدام کشور جهان سومی در هشتاد سال پیش حقوق بشر رعایت میشد که ما دومی اش باشیم؟ شما یک کشور جهان سومی نام ببر که هشتاد سال پیش در آن حقوق بشر رعایت میشده است. اصلا این گفتمان وجود نداشت. وقتی در امریکا هنوز مجازات اعدام وجود دارد، انتظار شما آقای توکلی چه حقوق بشری در هشتاد سال پیش در یک کشور ویرانه اسلام زده جهان سومی است؟ تازه خود شما هم تا همین ده بیست سال پیش مثل امروز دموکرات و معتقد به حقوق بشر نبودی که بودی؟
نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان این اسناد علنی شده امریکا در کجا قابل دسترسی است. آیا میشود یک مستند سازی به فاکت هایی که اشاره شده بپردازد؟ مثلا برود از آن بانک که شاه توش پول داشته تحقیق کنند که آیا براستی این حساب وجود دارد یا داشته؟

من سوالم این است که اگر پهلوی ها اینهمه پول دارند پس چرا این همه معمولی زندگی میکنند؟ چرا علیرضا پهلوی توی یک آپارتمان معمولی در بوستون زندگی میکرد؟ چرا لیلا در یک هتل سه ستاره در پاریس ساکن بود؟ خانه زندگی شهبانو و رضا پهلوی را هم که در فیلم های مختلف دیده ایم و در مقایسه با خانه بسیاری ایرانی های پولدار چیز بخصوصی نیست. خوب چند وقت یا چند نسل مگر میشود این ثروت را پنهان نگه داشت؟

نوشته شده توسط: Anonymous

خبرگزاری فرانسه .....................- مريم رجوی: صحبت از يک رئيس جمهور ميانه رو در حاکميت فاشيسم مذهبی در ايران چيزی جز يک فريب نيست

همزمان با نمايشهای تنفيذ و تحليف و روی کارآمدن آخوند حسن روحانی، به عنوان رئيس جمهور جديد ارتجاع حاکم بر ايران، خبرگزاری فرانسه از پاريس گزارش داد:
گروه اصلی اپوزيسيون ايران روز شنبه گفت حسن روحانی در طی ساليان يک عضو کليدی رژيم آخوندها بوده و اين تصور که در رياست جمهوری او سياستهای رژيم ايران ميانه روانه خواهد بود، يک توهم است.

شورای ملی مقاومت ايران مستقر در پاريس، که خواهان جدايی دين از دولت است و وسيعاً به عنوان نيرومندترين گروه ضد رژيم محسوب می شود، هيچ دليلی برای دلخوشی از اين که حسن روحانی روی کارآمده است، نمی بيند.

مريم رجوی رئيس جمهور منتخب شورای ملی مقاومت ايران طی بيانيه يی گفت: «صحبت از يک رئيس جمهور ميانه رو در حاکميت فاشيسم مذهبی در ايران، که تمامی قدرت و تمامی نهادهای کليدی آن توسط ولی فقيه کنترل می شود، هيچ چيز، جز يک فريب نيست».

خبرگزاری فرانسه افزود: روحانی نسبت به خلف خود محمود احمدی نژاد ميانه روتر به نظر می رسيد، اما بخش اعظم قدرت سياسی در ايران در دست رهبر نظام، علی خامنه ای است.

مريم رجوی گفت: «در سه دهه گذشته، روحانی يک مهره درون حکومت و يک چهره کليدی در سيستم امنيتی – نظامی و در سيستم اطلاعاتی رژيم بوده است».

او اضافه کرد: «رژيم ايران يک بار ديگر تلاش خواهد کرد تا جامعه بين المللی را با دستاويز و بهانهٴ رئيس جمهور جديدش بفريبد تا زمان بيشتری برای پروژه های خطرناک خود بخرد».

در مورد اين پروژه های خطرناک، مريم رجوی به برنامه اتمی رژيم ايران، حمايت اين رژيم از بشار اسد و مداخله حکومت ايران در کشورهای همسايهٴ سوريه استناد کرد.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب هرمس، طبق گفته شما، پرسش زمانی‌ در ذهن نقش می‌‌بندند که پاسخ‌های تکراری بر گٔل نشسته‌ا‌ند. پس تصور "" تولید پرسش "" از جامعه و فرهنگی‌ که شش دانگ هول "" پاسخ "" شکل گرفته، امری محال است. چونکه این جامعه به تعداد مردگانش "" پاسخ "" دارد. بدین جهت است که من میگویم "" مدرنیته محصول و دستاورد پرسش است. "". البته من به شخصه اعتقاد دارم پرسش زمانی‌ امکان تجلی‌ می‌‌یابد که جامعه بین سنت و مدرنیته معلق نیست چونکه این "" موقعیت تعلیق "" امکان شناخت جامعه از خود را ناممکن کرده و ذهن قادر به طرح سوال نمی‌‌شود.

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

آقای جهان گرامی؛
آنچه من نوشتم: "اجازه تكرار شرايط مصر را در تركيه نخواهيم داد. او نمی داند که اگر ملت ها اراده کنند که شرایط را تغییر دهند، منتظر اجازه ایشان نمی نشینند". شرایط مصر تعریف دارد "نزدیک به دو برابر کل آراء مرسی، شهروندان مصری بخیابان آمدند و به اسلامیزاسیون مصر نه گفتند."
اگر بیشتر مردم ترکیه برای تغییر دولت اسلامی اردوغان، پیشگیری از اسلامیزاسیون ترکیه و زندگی بهتر مردم بخیابان ها بیایند، من به همه کسانی که از انها پشتبانی کنند درود میفرستم، حتی ارتش ترکیه!
انتخابات آزاد آری؛ ولی اکثریت مردم آنگاه که اراده کنند، باید بستر اعمال اراده آنها فراهم گردد وگرنه آنها مطالبات شان خود تحمیل خواهند کرد.

نوشته شده توسط: یونس شاملی

خانم/آقای ناشناس، بهتر است رفتار عقلانی داشته باشید. رفتار هستریک شما به اینکه چه کسانی طرفدار من هستند یا نیستند، چیزی به این بحث اضافه نمیکند و تنها و تنها کینه و نفرت بی معنی شما را برملا میکند. اگر حرف دارید بفرمایید و اگر ندارید بخوانیدو یا نخوانید. حرف زدن یک توانایی است اما گاهی حرف نزدن نیز خود یک توانایی است. شما از این دومی استفاده کنید شاید برای شخصیت خود شما بهتر باشد

نوشته شده توسط: Anonymous

شوربختانه در کتاب "مقدس" مسلمانان هیچ شاهدی دال بر انسان بودن یا اهل کتاب بودن پیروان آئین بابی و بهائی به چشم نمی خورد. نقل قول هائی نیز که به کار رفته است، در نگاه درون متنی معنا دارد و شامل همان باصطلاح "اهل کتاب" است. غیر از این هم البته ممکن نبود و نیست، چون پدیده آئین بابی و بهائی، پدیده جدیدی است. هرچند بنیانگزار آئین بابی مدعای خود را با موضوع "امام موعود" و سپس پیامبر یا مظهر امر جدید با تکیه بر اعتقادات شیخی استوار ساخت و از سنت اسلامی بهره گرفت. ازاین حیث، کتاب "مقدس" مسلمانان راه حل نیست، بخشی از مشکل است. هرچند تلاش برای خوانش انسانی و تفسیر نوعدوستانه از این کتاب، امری پسندیده است زیرا خشونت زداست. آئین بابی و بهائی هر دو به دفاع از اسلام پرداخته اند و می پردازند، و از خانواده ادیان پشتیبانی می کند. دریغ این است که این نواندیشان دگردین به ناحق توسط خشک اندیشان مسلمان سرکوب و

به قتل می رسند. آئین بابی و بهائی تجدد دینی است به معنای نسخ شریعت اسلامی و تکامل گفتمان دینی. تمام تلاش این نواندیشان دینی آن بود و هست که خوانش به روزی از دین ارائه کنند و منافات دین و اعتقادات دینی را با لوازم عصر جدید کاهش و تسکین دهند. بی جهت نبود و نیست که نوآوری بابیان و بهائیان به شدت سرکوب گشت و می شود. آن جوان فرهیخته 25 ساله شیرازی که دعوی مظهر امری کرد و گفت من همان موعودی هستم که شما جامعه مسلمان هزار و اندی سال در انتظار آن می سوختید، به پایان فتوا حکم کرد و جواز صدور فتوا را از روحانیت سلب کرد. اما طنز تلخ تاریخ در این سرزمین بود که او به دست فتوای خشک اندیشان دینی به تیرباران محکوم گشت. یا هم او بود که دستور به تعطیل نماز جمعه داد زیرا واقف بود که نماز جمعه سنگر خشک اندیشانی است که جز به زبان زور و خشونت واژه دیگری در انبان ندارند. داستان آئین بابی و بهائی داستان تجدید جان دینی در شوره زار خشک اندیشی دینی بود و دعوی آن داشت و دارد که دینداران را به دینی بیآرایند که موجب افتراق تدین و تجدد نگردد و منطقه فراغ این دو را به طور برجسته ای کاهش دهند. آنان پیشاهنگان نواندیشی دینی در عصر قاجار بودند که چاره را در بنیانگزاری دینی نو دیدند و خط بطلان بر دستگاه روحانیت و طبقه روحانیت، قدرت فتوا و لباس روحانی، و تبعیض های نهفته در خوانش های رسمی درباره زنان و پیروان ادیان دیگر کشیدند؛ طلایه دار برابری حقوقی میان زن و مرد، آموزش عمومی و رفع تبعیض های جنسی، فرهنگی، دینی، جنسیتی، اقتصادی و غیره شدند. کتاب "مقدس" مسلمانان در دست اولیای خشک اندیش دینی که استاد رصد ردپاهای خشک اندیشی در کتاب "مقدس" خود بودند، به ابزار و اهرمی برای کشتار این نواندیشان دینی بدل گشت. کشتار بابیان و بهائیان لکه ننگی است که بر پیشانی تاریخ این سرزمین خفته در خون و سرکوب و کشتار و تبعیض داغ شده است. داغ ننگی؛ که حکایت از نارواداري دینی و بستر خشونت پرور روابط اجتماعی است. این قفل فقط به دست کلید اعلامیه حقوق بشر و در زیر سایه سکولاریسم و دمکراسی باز می شود. و آن کتاب کهن سیمای ژانوسی دارد که هر خواننده ای را به تفسیری متفاوت و متضاد برمی انگیزد. این انبانِ اَنباشتۀ ضد و نقیض ها است که تاریخ این سیمای ژانوسی را رقم می زند. هرچند هر کتابی به ظن ما معنا می دهد، اما این به این معنی نیست که در هر کتابی نشانه هائی برای تاویل های متضاد نهفته نباشد. آشتی پیروان ادیان، از حیث اجتماعی و زیست جمعی، در گروی حقوق سالاری و رواداری است. اگر نواندیشان دینی مسلمان به خوانش دربرگیرانه و فراگیر نوعدوستانه رغبت نشان دهند و کمر همت به ببندند، سنگفرشِ حقوق بشر و انسان سالاري را تمهیدات می چینند. درهرحال نوعدوستی دینی در آن کتاب "مقدس" از نوع کمینه ای است و نه بهینه ای. از حیث تحول نوعدوستی دینی در تاریخ، این آئین بهائی است که تفسیری فراخ و همه -در-برگیر از انسان ارائه می کند. هرچند آن جا هم پدیده ای به نام "طرد روحانی و تشکیلاتی" به چشم می خورد اما به هیچ عنوان با "جزیه" و امثالهم سنخیت ندارد. و انسان متدین کسی است که نوعدوست و دگردوست باشد.
ازهمین روی است که سخنان زنده یاد آیت الله منتظری و به تبع او، سایر نواندیشان دینی که بر اساس تعریفی از رواداری به معنای حق ناروا بودن از حقوق دینداران آئین بابی و بهائی دفاع می کنند. و این نشانه و موید تمایز میان آنان و آن تفسیرهای انقباضی و خشونت پرور امثال مصباح یزدی است. ایدون باد.
نوشته شده توسط: Anonymous

چوووووخ گوزل ، یاشاسین شهریمیزین ایفتیخارلی قادینی فرانک خانیم !

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای اقبالی لطفا به این 2 پرسش پاسخ دهید : اگر ارتش ترکیه با قدرت نظامی به بهانه پشتیبانی از مردم تظاهر کننده در میدان تقسیم ، دولت اردو غان را سرنگون نماید؛ نام این کار غیر از کودتا چه نام دارد؟. ایا دمکراسی جز از راه انتخابات ازاد بدست می اید و دولت اردوغان مگر منتخب مردم ترکیه در یک انتخابات ازاد نیست ؟

نوشته شده توسط: Anonymous

ینیی لیک گرامی
بحث تاریخ به مثابه "گسست" یا "پیوست" یک بحث است و "تاریخ یکپارچه" بحث دیگر. تاریخ، برخلاف ذوق زدگی و اشتیاق روشنگران قرن هجدهم، خطی نیست و بیانگر گذار از حضیض به اوج نیست. "گسست" در متن "پیوستار" صورت می گیرد. تاریخ، به مثابه نوزادگی، بر بستر گذار از بن بست های معرفتی و کنشی نقش می بندد. آن جا که این گذار روی نمی دهد، تکرار به وحی مُنزَل بدل می گردد. "پرسش" زمانی در ذهن نقش می بندد، که پاسخ های تکراری به گِل نشسته اند. بحث جامعه پساسنتی یک بحث است و بحث جامعه در گذار از سنت، بحث دیگر. گسست معرفتی ناشی از گسل های ترجمان ناپذیر اجتماعی است که توسط نگاه سنت زده، که اغلب در بازگشت به ریشه ها و بازگشت به اصل خویشتن تجلی پیدا می کند، به بازگشت به اولیای تاریخ تحویل می شود. هابز با نقد ارسطو پروژه تجدد را کلید می زند نه با نفی وانکار آن. اومانیسم بازگشت به دوران طلایی یونان است در

دیدگاه کسانی که مایلند "بدن" و "انسان" را کشف کنند. شکست فراز نخست تجدد است که مبحث "تجدد بازتابشی" را بازتولید می کند. تجدد در کثرت است یعنی تجددها. انسان پرسشگر، انسان نقاد کسی است که بر اساس نقد مبانی سنت خود، سترونی آن را به منصه ضهور می رساند. "روال عادی تاریخ" کدام است؟ اگر به "گسست" باور داریم، تاریخ روال عادی ندارد. مگر به جبر تاریخ باور داشته باشیم. که این هم با اصل نوزادگی سنخیتی ندارد. دیدگاه سلسله مراتبی و گذار از صورتبندی های متعین، همه در گرداب برکندگی از زمان-مکان دود می شوند و به هوا می روند. وداع از خداباوری و از این که شریعت و اصول الاهی در حوزه اجتماعی در کار نیست و جامعه، برساخته همین انسان نقادِ کنشگرِ زیستمند در زمان معاصر است، و تقدم همیشه بر "معاصر بودن" است، به این معنی است که "سنت" هم فقط زمانی بار معنائی و معنامند است که در خدمت اولویت ها و الزامات زیست معاصر قرار بگیرد. برخلاف سنت گرایان که در کش وقوس حُقنه کردن "زمان از دست رفته" بر زمان معاصراند، در-زمان-زیستان دغدغۀ حلاجی و کندوکاوی سامانه زیست-محیطی همنوایِ تجدد دارند. سنتِ تجدد با تجدد سنتی و تجدید سنت یکی نیست. موضوع این است که اطلاق "فارس" یا "ترک" و "عرب" و "فلاندر" به یک جامعه در صدد چیست؟ عصر مشروطه رویارویی امر کهن و امر نو بوده است. و ما کماکان در حال تکرار این دور باطل هستیم. جامعه شناسی تجدد بر اساس نقد سنت در راستای گذار به امر معاصر است. بر اساس همین دیدگاه است که نمادهای سنت، برای نمونه شهریاری و دیانت، با چالش و بحران مشروعیت و کارآمدی روبه رو هستند. به طور کلی، فرهنگ سنتی به چالش کشیده می شود. روزمرگی سنتی که مبتنی بر اقتدار مذکر بر مونث است، و انحلال "من" در "جمع"، و تقدم "تکلیف" بر "حق"، و سیادت گذشته بر حال، و الگوی "بنده" و "رمه" درمقابل "خدایگان" و "شهروند" است، به باد نقد گرفته می شود. تجدد، به تعبیری، جادوزدائی از جهان و جامعه و انسان است. و این فرآیند گسستی است در پیوستار تاریخ متراکم از آزمون و خطا. نقدِ سنت، آغازگاه تجدد است. شالوده شکنی نیز بر همین آغازگاه استوار است. ازهمین حیث است که فرآیند گذار از سنت به تجدد آکنده از همزمانی ناهمزمانی ها است و انبانی است از پارادخش ها. جامعه سنتی بحران نمی شناسد چون به انحطاط اندر است. معرفت از بحران، شاخصه تجدد است. امتناع از تفکر، آن روی سکۀ انحطاط تفکر است. مشروطیت، آگاهی از بحران بود. و آگاهی از بحران، از نمادهای هستی آگاه است زیرا به کاذب بودن منطوق فکری-معرفتی-هستی شناختی خود نظر افکنده است. متافیزیک هستی در سنت، پاسخ است. اما در عصر جدید پرسشگری است. اگر مراد از "گسست" نقطه صفر محض یا آغازگاه محض باشد، این خیالپردازی بیش نیست. بستر هر تفکری تفکیک ناپذیر از تفکر آن نیست. کشاکش ترجمان تجدد به زبان جوامع در حال گذار از همین روی است. نمونه بارز انقلاب است. انقلاب نماد محض گسست محض است. و تبِ واقعیتِ سوز انقلاب هم از همین روی است و بازگشت "ضدانقلاب" از همین روی. تجدد استمرار نیست بلکه نقد استمراري است. تجدید تجدد پدیدآوردن سنتِ تجدد است. سنتِ تجدد است که "فقدان" زیست معاصر ما است: یعنی سیطره سنتِ سنت زدگی بر ما. جامعه پساسنتی مبحثی است که نیاز به بحث مستقل دارد.
جامعه ایرانی با عصر مشروطیت که روال عادی تاریخ نبود بلکه ماحصل کنش اجتماعی در سایه نوزادگی بود عزم خود را برای گذار از سنت به تجدد جزم کرد. اما هم از حیث عملی ناتوان بود و هم از حیث نظری درک درستی از تجدد نداشت. او بر آن بود "سنت" را تجدید کند و "تجدید" را دال بر "تجدد" گرفته بود. اما از حیث صورتبندی تاریخی و واقعیات موجود آن جامعه چنین رقم خورد که کسانی که در سر غوغای تجدد داشتند، به سایه بدل گشتند و گروه های مرجع سنتی معرکه را گرم.
نوشته شده توسط: Anonymous

کامنت سوم """ چرا این طرز تلقی‌ جناب هرمس که """ تجدد از بتن سنت زاده میشود ""، از بعد جامعه شناسانه مضر است؟ بینشی که "" تجدد "" را در "" امتداد و استمرار "" سنت تبیین می‌کند در "" موضع گیری "" پیرامون مدرنیته آن را به "" مرحله‌ای "" از تاریخ بدون گسست بشری " تقلیل " داده اهمیت و برجستگی "" مدرنیته "" رابا کلی‌ گویی پنهان کرده و از ضرورت می‌‌اندازد. با این بینش و طرز تلقی‌، فاتحهٔ مدرنیته خوانده شده است چون دیگر این دوره فقط استمرار تاریخی جریان تکامل بشری است. جناب هرمس، اگر در بینش من دقیق شوید میخواهم بگویم "" تاریخ یکپارچه "" نیست.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب هرمس """ شما انشأ نویس خوبی‌ هستید، ولی‌ قدرت دیدن واقعیت‌ها را ندارید """ تجدد از بتن سنت زاده نمی‌شود، گفتمان تجدد پروسه گسست از """ گفتمان تاریخی """ است. بدون این گسست، جامعه فارسی‌ شما "" هخا را باز تولید "" می‌کند. من گفتم که "" تجدد محصول و دستاورد "" پرسش است ولی‌ فرهنگ جامعه فارسی‌ هول "" پاسخ "" شکل گرفته، دوران مشروطه دورانی است که هنوز "" تفکر فارسی‌ "" بر این جامعه مسلط نشده، جامعه در "" روال عادی تکامل خود "" به مشروطیت میرسد، با تفکر فارسی‌ ۱۰۰ صد بعد از انقلاب مشروطیت این جامعه عکس شیخ را در ماه می‌بیند. ذهنیت اسطوره‌ای نیز بر همین منوال است، جامعه فارسی‌ با ذهنیت اسطوره‌ای "" تحت تاثیر تجربه "" قرار نمی‌‌گیرد، منظور از "" تجربه "" در اینجا نیز "" تجربه عصر روشنگری است. من کاری به این ندارم که فلان فیلسوف در تبین "" ذهنیت اسطوره‌ای "" کاری به فلان جامعه بخصوص

ندارد، کار من مشاهده کارکرد جوامع است. در همین جاست که شما مکرراً از "" مرسی مصر "" حمایت می‌کنید و من با مشاهدهٔ کارکرد جوامع شرقی‌ از "" اندونزی، پاکستان، ترکیه و مصر "" نقش ارتش را در توسعه جوامع برآورد کرده به نمونهٔ ایران اشاره می‌کنم که فقط در این جامعه فارسی‌ "" نظامیان در قد و قوارهٔ "" مافیا ظاهر می‌‌شوند.
نوشته شده توسط: Anonymous

آذربایجان قزی آلمان و آمریکا آیا فدرال قومی هستند که مدام این حرف ها را در کامنتهایی تکراری بازنشر می دهید؟شما که اینقدر عاشق سیستم حکومتی آلمان هستید بفرمایید ترکهای ساکن این کشور یا کردها چرا منطقه ای را به اسم فدرال در اختیار نگرفته اند و نمی توانند با زبان و فرهنگ خود زندگی فدرال داشته باشند؟

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای شاملی به شما تبریک می گویم چون حرکت شما روزبروز طرفدارادان بیشتری پیدا می کند خانم بسیار محترم صدر کم بود همسر خودتان هم اعلام حمایت کرد کمی همت کنید پسرخاله ها پسرعموها دختر خاله ها را هم همراه کنید مطمئنا موفقیت نزدیک است. یاشاسین تورکستان

نوشته شده توسط: Anonymous

بله دوستان، بسیار ممنون از روشنگری. اکنون متوجه شدم. موفق باشید

نوشته شده توسط: Anonymous

! + A

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

من بر خلاف علاقه و خواستم ناچارم گاهی به پریشانگوئی کسانی پاسخ دهم که؛ 1- پشت نامهای مستعار مخفی شده اند و معلوم نیست سرنخ شان به کجا وصل است 2- اهداف روشن ایجاد تشنج و آلوده کردن فضای گفتگو را تعقیب می کنند 3- وقت و انرژی ما را از تمرکر بر سر هدف اصلی که جمهوری اسلامی است منحرف می کنند.
"خواننده ای" بنام (افشاگردروغگویان در ش., 08/03/2013 - 13:29) اظهاراتی کرده اند که نتوانستم از کنار آنها بگذرم. ایشان نوشته اند: "چناب توکلی ،راستش مساله ازتحریف وجعل خبرگذشته وبه دروغگوئی روتین واربدل شده است.چندروزقبل خود شما درباره تاریخ مبارزات جنبش فدائی مچ دروغگورابازکردید وچندجا ازخبردروغ نام بردید"

این ادعا دامی ست برای اینکه نخست بحث پیرامون "بازخوانی تاریخ/ گفت‌وگوی منتشرنشده بهشتی با چریک‌های فدایی" دوباره مطرح شود و از سکوت آگاهانه من نسبت به برخورد ضعیف شخصی آقای توکلی سوء استفاده شود. آنچه که بعنوان تحریف تاریخ فدائی طرح شد تفسیری است توسط من که از اینقرار است و در استدلال آن بیش از سه دهه سند وجود دارد.

"گفتگوی آخوند بهشتی با "نمایندگان" چریک های فدائی خلق در رسانه های جمهوری اسلامی از زوایای گوناگون قابل تعمق و خواندنی ست. بخش هائی از نوار انعکاس بیرونی یافته و هنوز ابعاد روابط پنهانی "نمایندگان" چریک های فدائی با دست اندرکاران نظام نامعلوم است. انچه مسلم است بهشتی دو پیک سازمان را ارشاد می کند. پیشبرد سیاست انشقاق در چپ و حمایت خائنانه چریک های فدائی از فاشیسم اسلامی ضربات مهلکی بر جنبش آزادیخواهانه و دمکراتیک ملت ایران وارد کرد.بازخوانی گفتگوی آخوند بهشتی با فرخ نگهدار و مصطفی مدنی، بیانگر سقوط بخش بزرگ سازمان فدائی در منجلاب دفاع از استبداد و جباریت رژیم اسلامی در ایران است."
من از آنچه را بعنوان "تحریف و دروغ" طرح شده است همچنان دفاع می کنم !!! و اینها نه تنها تحریف و دروغ نیستند بلکه بخش هائی از تاریخ این کشورست بازخوانی خواهد شد و "مچ دروغگوها باز خواهد گشت"!
من در آنجا به همین اکتفا کردم که "در مورد مصاحبه "بازخوانی تاریخ/ گفت‌وگوی منتشرنشده بهشتی با چریک‌های فدایی" باید تاکید کنم که محتوی مصاحبه و سیاست های بعدی طیف توده ای، خود اسنادی هستند که نشان می دهند که چند سطر تفسیر من از این مصاحبه "شایعه پراکنی و دروغ سازی های تاریخی" ست یا حقایقی ست پیشاروی مردم!" و نخواستم ایرانگوبال را به نمایش اسناد سیاست های خیانت آمیز تبدیل کنم، چرا که نه فرصتی برای اینکار دارم و نه مسئله امروز جنبش است!!!
در مورد سخنان حسن روحانی در باره اسرائیل منبع خبر رسانه های ایران بودند؛ نه من و نه نتانیاهو!!! که توضیح داده شد.
در مورد « تدریبس ازعربی بفارسی » هم منبع خبر در همانجا آمده بود و جائی برای تحریف وجود نداشت.
سیستم کار اینگونه است که همواره منبع خبر درج می شود و در کنار آن تفسیری وجود دارد. وقتی منبع وجود دارد امکانی برای تحریف نیست و بحث تنها تفسیر است که گوهر آن به مذاق بعضی ها نمی سازد و آنها را مجبور به برخوردهای واکنشی، شخصی و سخیف می کند!