Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

خانم سیمین صبری و یا آذربایجان قیزی گرامی، ما سیستم خودمان را تغییر نداده ایم. اگر از همسرتان بپرسید، می توانند به شما توضیح بیشتری بدهند. برای اطلاع شما و خوانندگان گرامی توضیح مختصری می دهم: سیستم ما طوریست که وقتی کامنتی نوشته می شود، بطور اتوماتیک آدرس آی پی و مشخصات کامپیوتر چک می شوند و اگر آی پی دو کامنت نویس یکی باشد، سیستم، به ما اخطار می دهد و نام کامنت نویسی را وارد می کند که برای بار اول با آن نام نوشته است و یا نام کامنت نویسی را که بیشترین کامنتها را نوشته است. در مورد آی پی آقای شاملی هم همینطور است ولی ما (همانطوری که در ایمیلی به آقای شاملی توضیح داده ایم) هر بار نام ایشان را پاک کرده و نام کسی را که کامنت با آن نوشته شده بود، وارد کرده ایم و این، کار ما را مشکل می کند. از آنجایی که ما این را به آقای شاملی اطلاع داده بودیم و ایشان به ما نوشته بودند که مواظبت خواهند کرد تا

این اشکال بوجود نیاید فقط این بار ما به خود زحمت ندادیم تا نام ایشان را پاک کنیم و نام شما را بنویسیم. کافی بود که ایشان در توضیح خود می نوشتند که شما خانم آذربایجان قیزی همسر ایشان هستید تا ما این دو نام را به سیستم می دادیم و این اشکال پیش نمی آمد. ما به محض اینکه اقای شاملی کامنت بعدی خود را پس از این جریان نوشتند متوجه شدیم که ایشان در کشور دیگری هستند و مهمان شخصی دیگر. ////////////// ولی دلیل اینکه ما این سیستم را بوجود آورده ایم این است که بعضی از از کامنت نویسان با دهها نام مستعار از مواضع گوناگون و حتی صد در صد مخالف به جوسازی و خراب کردن محیط کامنتها و ایجاد درگیری می پردازند و ما برای جلوگیری از این وضعیت، مجبور به ایجاد این سیستم شده ایم که این هم اشکالات خود را دارد و مثلا کامنتهای مهمانان شما را به نام شما به ثبت می رساند. امیدواریم بتوانیم راه حل بهتری پیدا کنیم.
نوشته شده توسط: Anonymous

https://www.facebook.com/notes/majid-hakki/من-یک-فارس-تجزیه-طلبم/101503…

من یک فارس تجزیه طلب هستم

خطاب به تمام دوستان "ناشناس" بخوانیم و بیاموزیم از آرش کالانی که می‌گوید : من یک فارس تجزیه طلب هستم !

این مقاله را بنده سیمین صبری از کشور خود و از کامپیوتر خود در اینجا به اشتراک گذاشته‌ام و هیچ استفاده‌ای از ای‌ پی‌ و کامپیوتر همسرم که همراه ایشان هفته‌ها است در کشوری دیگر است، ندارد ! با تشکر از امانت داری ایران گلوبال و فیلتر کردن برچسبها و اتهامات واهی به نویسندگان ! امیدوارم این تذکرات مهم را به سیستمتان هم یاد آواری کنید .با آرزوی تکذیب و پوزش از نویسندگان، سیمین صبری
نوشته شده توسط: Anonymous

دموکراسی با تمام تبعات آن، در نقد مخالفان حق تعيين سرنوشت، شادی صدر

چه خوشمان بيايد و چه نيايد، اگر به دنبال تحقق دموکراسی و حقوق بشر در ايران هستيم، نمی‌توانيم حق تعيين سرنوشت را ناديده بگيريم. تحقق دموکراسی و حقوق بشر درد دارد، به جراحی سختی می‌ماند که شايد جای زخمش تا هميشه باقی بماند اما ناگزير است. در واقع تا چند غده بدخيم در جامعه ايران درمان نشود، صحبت کردن از هر دموکراسی در آينده ايران ناممکن است؛ يکی از اين غده‌ها، مساله حق تعيين سرنوشت و ديگری، مساله رهايی زنان است

تبليغات خبرنامه گويا
advertisement@gooya.com
ويژه خبرنامه گويا
اخيرا سازمان عفو بين الملل در استراليا برنامه ای تلويزيونی با عنوان "برگرد همونجايی که از آنجا آمده ای" تهيه کرده که در آن، شش استراليايی، يک ماه به کشورهايی فرستاده می شوند که

راستش فکر می کنم اگر من عرب يا کرد بودم و تا به حال، و با وجود همه بلاهايی که نه فقط در دوران جمهوری اسلامی بلکه از آغاز پروژه ايجاد دولت- ملت به زور سر نيزه رضاشاه پهلوی، به سر خودم و خانواده ام آمده، "تجزيه طلب" نشده بودم، با خواندن اين بيانيه حتما در صف مدافعان جدايی از ايران قرار می گرفتم. به خصوص وقتی چنين جمله ای را می خواندم:" در ايران علی‌رغم وجود نارسايی های بسيار در رفتارهای حاکميت‌ها هيچگاه دولتی منبعث از گروهی قومی در رأس "ملت يا ملت‌های زيرسلطه" ديده نشده است."
در واقع اين جمله و جملاتی نظير اين، که نقض سازماندهی شده (systematic) بنيادی ترين حقوق ملتهای عرب، کرد، بلوچ و... را به "نارسايی هايی در رفتارهای حاکميت ها" فرومی کاهد، به همان حاکميتها هم جواز سرکوب هر نوع گفت و گو پيرامون حق تعيين سرنوشت را با زدن برچسب "تجزيه طلبی" يا "مجری سياستهای امپرياليسی" می دهد. اين افسانه که ملت شريف ايران همواره در موقعيت خطير تهديد بيگانگان به سر می برد، اينجا هم مانند هميشه در خدمت توجيه اين سرکوب و سانسور قرار می گيرد. گروهی از تشکيل دولت فدرال در ايران آينده صحبت کرده اند و گروهی ديگر که تا جايی که می دانم وجه مشترک همه شان "فارس" بودن است، و همه آنها تجربه زيست در کشورهای فدرالی مثل آمريکا، آلمان و سوييس را دارند که نه تنها تجزيه نشده اند بلکه از قدرتمندترين دولت-ملتهای جهان هستند، چنين سخت برآشفته شده اند؛ وای به زمانی که گروهی بخواهند در خاکی که خودشان و اجدادشان به دنيا آمده اند، دولت-ملت خود را تاسيس کنند. به اين معنا، رفتار جمهوری اسلامی چندان غريب نيست وقتی فعالان سياسی و مدنی کرد و عرب را به بهانه تجزيه طلبی اعدام می کند و وقتی حتی در سه سال گذشته، با وجود پايين تر بودن آمار اعدامهای سياسی نسبت به دهه ۶۰، اکثريت زندانيان سياسی که اعدام شده اند يا کرد بوده اند و يا عرب.
واقعيت اين است که سيطره گفتار پهلوی، درباره "دولت- ملت" و "تماميت ارضی" نه فقط در سياستهای جمهوری اسلامی که در سياست ورزی های مخالفان آن هم به روشنی ديده می شود. هر دو گفتار از يک آبشخور سرچشمه می گيرند: مرزهای قراردادی بايد به هر قيمتی حفظ شود حتی اگر ساکنان بخشی از آن، نه احساس تعلق و نه احساس خوشبختی در چارچوب آن مرزها داشته باشند. رو به رو با چنين واقعيتی سئوال محتوم اين است: اساسا چرا نبايد کردها، عرب ها و بلوچ ها از جدايی از ايران و داشتن دولت-ملتهای ساخته خودشان دفاع کنند؟ واقعا چه نويدی و چه آلترناتيو بهتری از ديگر سو به آنها داده شده و می شود؟ جز اينکه هنوز که هنوز است، کشتار روستای قارنا و کوچ اجباری ساکنان چندين روستای کردستان را که می تواند مصداق جنايت عليه بشريت باشد "نارسايی" توصيف می کنند!؟ جز اينکه به خاطر تغيير نام خليج فارس به "خليج"، کم مانده بود سر در سازمان ملل را پايين بياورند و خلاصه هر چه فرياد داشتند بر سر همگان کشيدند اما درمورد تغيير نام تمامی شهرهای مناطق عرب نشين به اسامی فارسی بی مسمايی مانند سوسنگرد، تنها چند لطيفه ساختند و خنديدند؟ يک بار از خودمان پرسيده ايد واقعا عرب ها بايد به چه دلخوش کنند وقتی سرماخوردگی زندانيان سياسی مرکز نشين را تا سطح مجامع بين المللی خبری می کنيم اما "فهيمه بدوی" (۶)، زندانی سياسی عرب، نوزاد خود را در سلول انفرادی و در مقابل چشمان دو بازجوی مرد اداره اطلاعات اهواز به دنيا می آورد و ما نه می بينيم نه می شنويم و نه حتی وقتی می شنويم آن درد بزرگ را به رسميت می شناسيم. واقعا بين جمهوری اسلامی و "ما"ی مخالف جمهوری اسلامی، در اين موضوع چه تفاوتی وجود دارد که انتظار همراهی و هم رايی کردها و عرب ها و... را داريم؟! چرا عرب ها يا کردها، نبايد حق تعيين سرنوشت خود را مطالبه کنند وقتی نويدی که نه فقط جمهوری اسلامی ي
نوشته شده توسط: Anonymous

مسول گرامی‌ کامنتها ؛ تعجب آور است که چندی پیش من با همین نام مستعار آذربایجان قیزی و دو نفر از دیگر دوستانم که مهمان من و همسرم بودند با نام مستعار کامنت نوشتیم اما سیستم آنها را به اسم همسرم تغییر نداد - احتمالا سیستمتان را تغییر داده‌اید دوستان ؟ بنده اسمم سیمین صبری است و در ایران گلوبل با نام مستعار بارها کامنت نوشته و نظرات من و دوستانم با نام مستعار مان درج شده است. نکته جالب دیگر اینکه اکنون همسرم در کشور من نیست . حتما ملاحظه می‌کنید که ای‌ پی‌ ما متفاوت است ؟امیدوارم به کار بردن نام مستعار با قوانین شما در تضاد نباشد، چون از این نام در نوشتن بسیاری مقاله‌ها استفاده کرده ام و اکثر دوستان بنده را با همین تخلّص می‌‌شناساند. با تشکر

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای شاملی بسیار مفید بود. "ناشناس ها" را با دردهای بی درمانشان تنها بگذاریم . خوشبختانه در رابطه با مساله ملی‌ در ایران و ستم ملی‌ تعداد آنها حتا در خود جامعه فارس بسیار بسیار کمتر شده و افکار نژاد پرستانه تک ملت و تک دولت در این کشور چون حنایی بی‌ خاصیت دیگر رنگ و رو باخته است. لازم نیست شما پاسخ بنویسید روشن فکران ، از جمله خانم بسیار محترم شادی صدر ، با وجادن آزاده خود نیز الان چندین سال است با پیوستن به صفوف ملتهای تحت ستم پاسخ آنها را در عمل داده‌اند. فقط دید بصیرت می‌خواهد و کمی‌ انصاف والّا آفتاب با روشنایی خود فقط برای کوردلان ناپیدا مانده است ! (نویسنده سیمین صبری (همسر آقای یونیس شاملی )

https://www.facebook.com/notes/simin-sabri/دموکراسی-با-تمام-تبعات-آن-در-نقد-مخالفان-حق-تعيين-سرنوشت-شادی-صدر/443581432359777
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

در مورد فرد کوشا و معترض به حکومت ، نه می توان گفت در ایران بمان، و نه نمان. و یا برو به داخل یا نرو. این را هر کسی نسبت به شرایط اش «خود» تصمیم می گیرد. این انتخاب بعدها می تواند از تجربه درست یا اشتباه و یا آمیخته با جوانب مثبت و منفی بیرون بیاید. اما به طور کلی می شود گفت: « بهتر است تا میتوان مقاومت کرد و از مردم خود دور نیافتاد».
روش و برنامه حکومت ایران از آغاز تا کنون« دور کردن روشنگر از مردم خود بوده است».

نوشته شده توسط: یونس شاملی

آهان، پس دوستان از خانه ما این کامئنت ها را نوشته اند. کامئنتی که به اسم من نمی آید به اسم من نباید نوشته شود. از یک خانه ممکن است دو یا چند نفر کامئنت بنویسند. همه را به اسم بنده ثبت کنید مشکل درست میشود. من حالا در کشور دیگری هستم و از چند روز قبل کامئنت ها را از کشور دیگری مینویسم و کامپیوتر من نیز همراه من است. و شما احتمالا آی پی کامئنت های مرا که از یک کشور دیگر هست می بینید. بنابراین میخواهم از شما خواهش کنم که کامئنت ها را با اسم فرستنده آن منعکس کنید درست تر است. چون یک نفر که در یک خانه رفته آمد ندارد، خانه خودش چند نفر است و دیگر اینکه مهمانان و دوستان نزدیک رفت و آمد دارند و احتمالا چیزی بنویسند. آنوقت همه آنها به اسم یک نفر ثبت شود درست درنمی آید. مگر اینکه "قانون دیکتاتوری کامئنت نویسی" در خانه برقرار کنیم و کس دیگری برای نوشتن کامئنت از خانه ما اجازه نداشته باشد! این هم

مقدور نیست. ما علیه دیکتاتوری مبارزه میکنیم در خانه خودمان دیکتاتوری ایجاد کنیم. تازه اگر بتونیم که اساسا نمیتوانیم!! خواهش میکنم اسامی را به اسم کامئنت نویس ها منعکس نمایید. حالا ایندفعه من خبر هم نداشتم که کامئنت ها از کجاست ولی کامئنت ها با فکر من در تضاد نبودند. با تشکر از مستول کنترل کامئنت ها
نوشته شده توسط: یونس شاملی

تذکر: سه کامئنت آخری که به اسم من نوشته شده است را من ننوشته ام. اما من با محتوی این سه کامئنت موافق هستم. هر کسی به اسم من کامئنت نوشته بی انصاف نبوده است. اما نباید به اسم من کامئنت مینوشت. لطفا در ادامه به اسم خودتان کامئنت بنویسید. ممنون

نوشته شده توسط: Anonymous

از ویژگی های تاریخ ایران درهمآمیزی سلطنت و دین بوده است. چه آن زمان که الگوی شهریاری مبتنی بر فرّه ایزدی بود و نگاه ایرانشهری حاکم؛ و چه آن زمان که نگاه خلافتی حاکم گشت. در هر دو دیدگاه دین و قدرت، سلطنت-خلافت و سلطنت-دیانت مبتنی بر تقسیم جامعه به دو عرصه دنیوی-مینوی گشت. هر حوزه صاحب خود را داشت. حوزه مادی، قلمرو حکمرانی پادشاه-خلیفه بود و حوزه مینوی یا دینی، حوزه قلمرو پیشوای دینی و در تولیتِ امام یا ولی و اولیای دین. شهریار خود را نماینده خدا بر زمین می دانست و پیشوای دینی، خود را نماینده قدرت معنوی خدای بر زمین. قدرت، در این صورتبندی سنتی، مخرج مشترک این دو قدرت بود و مشروعیت، ناشی از همگامی و همسانی این دو قدرت. تقسیم قدرت، در این صورتبندی، سنگپایه تاریخ سیاست در ایران بوده است. شاه الله ای روی سکه حزب الله ای است. هر دو از یک آبشخوراند. هر دو تامگرا و شخصیت محوراند، هر دو حامیان فره

هر دو مدعی اند که انسجام اجتماعی یعنی دوبُنی شهریاری-دیانت؛ تقسیم کهنی که در بطن تاریخ ایران پرورده است و همواره روایت تاکید بر نقش ویژه شهریاری، از یک سوی، و دینداری، از سوی دیگر، داشته است. فیلسوف-شهریار افلاطونی، وقتی پای در بستر تاریخی ما نهاد، به شهریار-پیشوا یا شهریار-امام و ولی، وخلاصه، به شهریاری-دیانت دگردیسیده گشت. این تقسیم بندی کهن دال بر تفکر نظم شبانی است. جامعه در نظم شبانی به شهریار نیاز دارد، تا رمه را شبانی کند. و هم به نظم معنوی یا روحانی نیازمند است تا نظم اجتماعی و انظباط فرهنگی را در قالب "تقلید" و اطاعت تدارک ببیند. درهمتافتگی و درهمتنیدگی شهریاری-دیانت از همین روی است که چون توافقی نانوشته جامعه را به دو قلمرو تحت اشغال خود می داند و هر قلمروئی در قُرُق یک پیشوا و یک نهاد است. قلمرو پادشاهی؛که حوزه هدایت اجتماعی است و قلمرو دین؛ که قلمرو اصحاب دین است. در این صورتبندی شهریار نماد قدرت ایزدی در حوزه مادی است و پیشوای دینی، نماد قدرت یزدانی در حوزه معنوی. اینهمانی این دو قلمرو در گروی سازگاری و توافق این دو نهاد است. زیرا مبحث مشروعیت، در این نگاه شبان-رمگی که مخرج مشترک شاه اللهی و حزب اللهی است، مردم را مقلد یا گله یا گوسفند الاهی توصیف می کند. شاه در این الگو وظیفه ارضای نیازهای مادی را بر عهده دارد و پیشوای دینی، وظیفه رستگاری معنوی جامعه. این دیدگاه، دیدگاه سنتی منطبق بر جامعه پیشامدرن بوده است. جامعه مدرن از بیخ و بن با این تقسیم بندی متفاوت است. "خدا،شاه، میهن"! شعار بنیادی شاه اللهی و سلطنت طلبانی است که کماکان دربست در جذبه و هیبت "پدر تاجدار" خود چنان به خلسه تاریخی اندراند که توان نقادی از آنان را سلب کرده است. آن چه آنان را تشجیع و ترغیب کرده است و ترانه "تو ای پدر تاجدار کجائی!" را سر می دهند، سیاه بختی و سیاهکاری حکومت کنونی است. اما این به این معنی است که آنان مشروعیت خود را از تباهی یک حکومت دیگر قرض می گیرند نه بر اساس نقادی الگوی حکومتی خود. و مشروعیت بر اساس تباهی الگوی دیگر، مشروعیت نیست، خیمه شب بازی تماشاچیان خلسه قدرت و اقتدار است. آن چه در انقلاب پنجاه و هفت رخ داد، خط بطلان کشیدن بر اتحاد تاریخی دیرینه حاکمیت سلطنت-دیانت بود. بی تردید چنین بوده است که این اتحاد همواره با چالش روبه رو بوده است. شاهان قدرتمند به اصحاب دیانت آن وزنه واعتباری نمی دادند که شاهان سست و لرزان. اما چگالی مشروعیت این دو نهاد شهریاری و دین مشروعیتی است که بر اساس فقدان حضور و انکار تکثر اجتماعی و به هیچ انگاری اقشار اجتماعی شکل گرفته است. توده، مردم، امت، گله و رمه فقط زمانی محلی از اعراب داشت که پای انقلاب شاه و مردم یا امت همیشه در صحنه در کار بود. یعنی زمانی که شهریار یا پیشوای دینی لازم می دانست توده یا مردم را به مانند مهره سرباز پیاده شطرنج سیاست خود به صحنه فرا بخواند. در همان متن تاریخی فرمان مشروطیت حک شده است که قدرت شاه امری خدادادی است. قدرت خداداد با قدرت مبتنی بر آرای اکثریت در عین رعایت حقوق اقلیت یعنی دمکراسی؛ متنافر است. و همین تنافر است که شاه اللهی و حزب اللهی را به هم گره می زند و بر هم می اندازد: دو پادشاه در یک اقلیم نمی گنجد. انقلاب پنجاه و هفت روایت هزارتوی همین درک تاریخی از قدرتِ سلطنت-دیانت بود. گویی کماکان ذوق زدگان و ذوب شدگان آستان شهریاری و ذوب شدگان آستان ولایت، دست در دست هم دارند. چرا که ذوب شدگان آستان سلطنت میزان مشروعیت خود را ناکارآمدی ذوب شدگان الگوی ولایت فقیه می انگارند. الگوی ولایت فقیه برگردان الگوی سلطنت مطلقه است. در حقیقت، طغیان یک ستون از استوانه سنتی قدرت بر ستون دیگر بوده است. در این استوانه قدرت، همه چیز یا به شهریار ختم می شود یا به ولی فقیه. گذار از سلطنت الاهی به سلطنت ز
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب هيوا اين نوشته شما نيست كه بنام خود ثبت كرده ايد

نوشته شده توسط: Anonymous

دمکراسی از جمله حق بیان و نشر افکار است. اما این که هر نوشته و نوشتاری به صرف این که نوشته شده است، دارای کیفیت است میزانی است که توسط خوانندگان یک تارنما عیان می شود. هرچند هر تارنمای معتبری نیز دارای معیاری از کیفیت است. این داستان کهنه "استعمار پیر" هم که البته بیانگر کیفیت بالای یک نوشتار است! و البته هم وقتی رئیس جمهوری در مکتب این "استعمار پیر" پرورش یافته و تمام کمالات را از کشور انگلیس آموخته که گویی "دشمن همیشگی" ایران هم بوده است، قطعا! باید نوشته به چاپ برسد. بگذریم از این که، این عبارت که "شاید حکومت اسلامی جزء معدود رژیم هایی باشد که چرخش قدرت بین جنایتکاران با روشی کاملا دموکراتیک صورت می گیرد"!!، چنان تبیین روشن و بی نظیری است که به طور حتم باید در تاریخ نوشتار مجازی به ثبت برسد و به بایگانی تاریخ سپرده شود. و البته هم وقتی انتخابات در جمهوری اسلامی "کاملا دمکراتیک" باشد، آن

وقت بحث "مشروعیت" داغ می شود و نقره کار می شود. بحث مشروعیت، برخلاف نظر عمومی هواداران نظریه مشروعیت، با حد نصاب اکثریت باضافه یک هم ممکن است تجدید و تائید شود. و این مشکل اساسی برای جمهوری اسلامی در این سال ها نبوده است و در آینده نزدیک هم نخواهد بود. بحث اصلی کارآمدی و ارضای نیازهای کمینه به نوع بهینه برای حداکثر شهروندان است که اکنون به پاشنه آشیل حکومت بدل گشته است، همان گونه که بحث تحریم و سیاست هسته ای و راهبردهای منطقه ای به چشم اسفندیار جمهوری اسلامی تبدیل شده است. و البته بر بستر نظریه توطئه و تبانی و انگلیسی خواندن این و آن و داستان دمکراسی کامل است که می توان سپس نتیجه گرفت که نیازی به پاسخ به نیازهای مردم نیست! و درنهایت، به روایت توطئه و تبانی و رئیس جمهور امنیت چی رسید و داستان تکراری "مردم گول خوردند!" و البته توضیح واضحات هم هست که آخوند معرکه گیر است و شعبده باز. و مردم هم گوسفندان ساده لوحی که سی سال است دارند گول می خورند و داستان لوطی و عنترش را تکرار می کنند بدون این که بدانند. و برحسب اصطلاح "فلاحیان؛ مردی برای تمام فصول" تکرار کرد که "روحانی؛ جنایتکاری برای تمام فصول!". به راستی هم که روحانی مرد زبان باز و نکته خوانِ نکته گوی است که در جریان نمایش تلویزیونی انتخابات به قالیباف گفت "من سرهنگ نیستم، من حقوقدان هستم." اما این حقوقدان هم انگلیسی است چون حقوق را در دانشگاه گلاسکو خوانده. و هر ایرانی که در دانشگاهی که در مهد "استعمار پیر"، که دشمن همیشگی مردم ما است، درس بخواند، بر اساس این منطوق "دشمن"، که دست بر قضا تکیه کلام رهبر جمهوری اسلامی نیز هست، معلوم نیست که انگلوفون نباشد. اما دمکراسی و حق آزدی بیان و انتشار افکار، برخلاف آب و برق و گاز، میزان سنج یا کنتوری به نام «کلیک» دارد و بی هزینه است. برخلاف قبض آب و برق و گاز که رو به گرانی است و همین گرانی است که طومار مشروعیت را دود می کند و به هوا می برد. البته اگر "دشمن پیر استعمار" و "دمکراسی کامل" اجازه بدهند. قبضِ حق انتشار اگر به سنگینی قبضِ آب و برق و گاز و مایحتاج روزمره بود، شاید - البته فقط شاید- در مصرفِ حق انتشار و آزادی بیان و کلام صرفه جویی می شد. البته شاید. «کلیک» میزان قبض دمکراسی است و جهان مجازی، معرکه اعجاب برانگیز تقدم شتاب بر تامل. صحنه پیروزی حق بر باطل به ضرب یک کلیک.
نوشته شده توسط: Anonymous

چه خوشمان بيايد و چه نيايد، اگر به دنبال تحقق دموکراسی و حقوق بشر در ايران هستيم، نمی توانيم حق تعيين سرنوشت را ناديده بگيريم. تحقق دموکراسی و حقوق بشر درد دارد، به جراحی سختی می ماند که شايد جای زخمش تا هميشه باقی بماند اما ناگزير است. در واقع تا چند غده بدخيم در جامعه ايران درمان نشود، صحبت کردن از هر دموکراسی در آينده ايران ناممکن است؛ يکی از اين غده ها، مساله حق تعيين سرنوشت و ديگری، مساله رهايی زنان است. تنها با پذيرفتن دموکراسی با تمام تبعات آن است که می توان اميد داشت ققنوسی از آتش زاده شود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ۱- http://www.amnesty.org.au/refugees/comments/25954/۲- http://news.gooya.com/politics/archives/2012/09/146663.php۳- بحث پيرامون بند ۴ اين توافقنامه و ايرادات جدی وارد بر آن مجال و مقال جداگانه می طلبد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای شاملی بسیار مفید بود.

"ناشناس ها" را با دردهای بیدرمانشان تنها بگذاریم . خوشبختانه در رابطه با مساله ملی‌ در ایران و ستم ملی‌ تعداد آنها حتا در خود جامعه فارس بسیار بسیار کمتر شده و افکار نژاد پرستانه تکه ملت و تک دولت در این کشور چون حنایی بی‌ خاصیت دیگر رنگ و رو باخته است. لازم نیست شما پاسخ بنویسید روشن فکاران ، از جمله خانم بسیار محترم شادی صادر ، با وجادن آزاده خود نیز الان چندین سال است با پیوستن به صفوف ملتهای تحت ستم پاسخ آنها را در عمل داده‌اند. فقط دید بصیرت می‌خواهد و کمی‌ انصاف والّا آفتاب با روشنایی خود فقط برای کوردلان ناپیدا مانده است !

دموکراسی با تمام تبعات آن، در نقد مخالفان حق تعيين سرنوشت، شادی صدر
16. september 2012 kl. 16:27
دموکراسی با تمام تبعات آن، در نقد مخالفان حق تعيين سرنوشت، شادی صدر
» نسخه قابل چاپ» ارسال به بالاترین» ارسال به فیس بوک»ارسال به تويترارسالها:3

چه خوشمان بيايد و چه نيايد، اگر به دنبال تحقق دموکراسی و حقوق بشر در ايران هستيم، نمی‌توانيم حق تعيين سرنوشت را ناديده بگيريم. تحقق دموکراسی و حقوق بشر درد دارد، به جراحی سختی می‌ماند که شايد جای زخمش تا هميشه باقی بماند اما ناگزير است. در واقع تا چند غده بدخيم در جامعه ايران درمان نشود، صحبت کردن از هر دموکراسی در آينده ايران ناممکن است؛ يکی از اين غده‌ها، مساله حق تعيين سرنوشت و ديگری، مساله رهايی زنان است

تبليغات خبرنامه گويا
advertisement@gooya.com
ويژه خبرنامه گويا
اخيرا سازمان عفو بين الملل در استراليا برنامه ای تلويزيونی با عنوان "برگرد همونجايی که از آنجا آمده ای" تهيه کرده که در آن، شش استراليايی، يک ماه به کشورهايی فرستاده می شوند که پناهندگان از آنجا می آيند و زندگی واقعی و رنجهای طاقت فرسای يک پناهنده را در جنگ، قحطی، سرکوب سياسی، نسل کشی و پس از آن، فرار به استراليا تجربه می کنند (۱) و مقابل چشم بينندگانی قرار می دهند که اکثريتشان فکر می کنند پناهندگان، قانون شکن، مجرم و باعث اتلاف بودجه های دولتی هستند. وقتی بيانيه "جمعی از فعالين سياسی" را درباره توافقنامه اخير حزب دموکرات کردستان و حزب کومله (۲) خواندم، بلافاصله فکر کردم تک تک امضا کنندگان اين بيانيه را بايد مجبور کرد يک ماه، فقط يک ماه، به عنوان يک کرد يا عرب يا بلوچ در ايران زندگی کنند و بعد از آنها پرسيد که آيا چنين بيانيه ای را دوباره امضا خواهند کرد!؟
ماجرا از اين قرار است: دو حزب دموکرات و کومله که سالها سابقه تقابل گاه خونين را داشته اند، توافقنامه ای امضا کرده اند که در آن، از حق تعيين سرنوشت ملت کرد دفاع کرده و "فدراليسم ملی- جغرافيايی" را به عنوان راه حل خود برای مساله کردستان پيشنهاد کرده اند. صرفنظر از سياستهای اين دوحزب که موضوع بحث من در اينجا نيست و اينکه آنان تا چه حد به مندرجات توافقنامه خود به خصوص درمواردی چون برابری کامل جنسيتی (۳) متعهد خواهند بود، در مخالفت با اين توافقنامه، علاوه بر چندين و چند مقاله با مضامينی مشابه و تکراری (۴)، جمعی از فعالان سياسی، بيانيه ای نوشته و منتشر کرده اند که لب کلام آن اين است: "تکيه بر "حق ملل در تعيين سرنوشت خويش" لاجرم به شناسايی و پذيرش "حق جدايی واحدهای ملی" تا تشکيل "دولت"های ساختگی می‌انجامد."
اين در حالی است که حق تعيين سرنوشت ملتها، يکی از بنيادی ترين اصول حقوق بشر است که در منشور ملل متحد و نيز ميثاق بين المللی حقوق مدنی-سياسی به رسميت شناخته شده و در دوران پسااستعمار نيز همچنان لازم الاجراست. به عقيده حقوقدانان بين المللی، اين اصل جنبه قاعده آمره ( jus cogens) پيدا کرده است که معنای آن اين است که تمامی اعضای جامعه بين المللی موظف به احترام و رعايت بی چون و چرای آن هستند. بنابراين، اصل حق تعيين سرنوشت ملتها، اصلی غيرقابل مناقشه است. تنها موضوعی که می توان بر سر آن مناقشه داشت اين است که آيا کردها يا عرب ها (۵) يا هريک از اقوامی که در چارچوب مرزهای قراردادی ايران به دنيا آمده اند، می توانند ملت به حساب آيند يا نه.

در تعاريف حقوق بين الملل از "ملت"، حتی بيش از اشتراک در زبان و تاريخ و فرهنگ، بر احساس تعلق جمعی و پيوند و همبستگی گروهی و نيز تعريفی که آنها از هويت اصلی خويش ارائه می دهند تاکيد شده است.
نوشته شده توسط: Anonymous

بحث فرهنگ به طور قطع در افق مدرنیت و تجدد مهم و اساسی است. اما این مختص به فرهنگ فارس یا ترک یا عرب یا ژرمن و غیره ندارد. فرهنگ، ژن سالاری تحول ناپذیر نیست که بتوان قطعیتِ تقدیری به آن داد تا سپس پویایی موجودی زنده چون فرهنگ را به درکِ ژن -خدایگانی تغییرناپذیر فارس، ترک و عرب و ژرمن و امثالهم دگردیسید. تجدد از متن سنت خود زاده می شود و پاسخ به پرسش هائی است که در بطن و متن سنت های حاکم نه امکان عرض اندام دارد نه امکان پاسخ. سنت فرهنگی که به پرسشگری یعنی نقد و بازبینی و بازسازی و ساختارشکنی خود نینجامیده است و در گروی تکلیف مداری و پاسخ گرائی پرتومی مانده است، با تجدد، که بنیان آن نقد و پرسشگری و تقدم امر آروینی بر امر پرتوم است، تصادم می کند. هر فرهنگی که سراغ بگیرید در تاریخ گذار از سنت به تجدد، با این معضل روبه رو بوده است. خواه فرهنگ فارس یا فرهنگ عرب یا ترک یا ژرمن و اروپائی. وقتی

کاسیرر از ذهنیت اسطوره ای می نویسد، نگاه اش به فرهنگ فارس و عرب و ترک و آفریقا و غیره نیست، او از جامعه آلمان و اروپا می نویسد. ذهنیت اسطوره ای،برخلاف، درست همین است که فارس بودن یا ترک بودن یا عرب بودن وغیره بودن را نشانه و علامت انحطاط و ماند و دگردیسی بداند. تاریخ صد ساله اخیر ایران، مانند ژاپن و ترکیه و چین و اینک بهار عربی، همه موید آن است که گذار از سنت به تجدد بدون اصلاح بنیادی و نقد اساسی تمام زوایای زیست اجتماعی و جمعی و فردی ابتر است. ذهنیت اسطوره ای و استدلال قیاسی با چاشنی ژن-خدایگانی است که کنکاش و کندوکاو و تحلیل جامعه شناختی را به زباله دان دوست داشتنی پان-ایسم خوانی می افکند، تا تفکر اسطوره ای و پیشاتجددی خود را که در نگاه تقلیلی و تحویلی تاویل چندساحتی معضلات اجتماعی به دیدگاه "فرهنگ فارس" یا "فرهنگ ترک و عرب و ژرمن و غیره" نهفته است را به نام تجدد و در ظاهر مدرنیت؛ بر ضد تجدد بیان کند. بی تردید تجدد حاکی از گُسل معرفت شناختی و هستی شناختی است که با فرهنگ بی چون و چرا و بی پرسش ناسازگار است. اما این تجربه تاریخی تمام کشورهای در حال گذار است. همان قدر در مورد چین و ژاپن صدق می کند که درباره مصر و ترکیه و ایران و اروپا. قرون وسطای اروپا سنخیتی با تجدد نداشت، همان گونه که قرون وسطای کنونی ایران سنخیتی با تجدد ندارد. اما از دل همان قرون وسطای اروپا تجددی زاده شد که همه چیز را اینک به شلاق نسخ گرفته است. فرهنگ به مثابه امری زنده و متحول، به ویژه در جامعه پویای ایران، یا به قول شما گرامی، "جامعه فارس"، مهر و نشان خود را بر سنت حاکم خواهد کوبید و تجدد فرهنگی را برخواهد گشود. بگذریم از این که از حیث نهادسازی، نهادهای مدرن در ایران دیری است که حضور سایه وار دارند. و نکته درست در همین است که نمی توان دعوی نهادهای مدرن داشت اما از حق و حق مداری و فردسالاری و سوژه پرسشگر و پرسشگری به مثابه بُوِش غفلت کرد. تجدد نقد مستمر است. بی جهت نبود که مارکس می گفت تجدد با نقد دین و هر آن چه که نمادی از «بود» است آغاز می گردد. به همین روی است که نقد دین، به ویژه در شرایط کنونی ایران، و نقد سنت پیشدرآمد تجدد است. و تجربه تاریخی قلمرویی که ایران، یابه قول شما، "جامعه فارس"، نام دارد، از صد و اندی سال پیش در کش و قوس این نقد بوده است. این که این "نقد" چرا نقد نشده است و کماکان نسیه مانده است، تحلیل اجتماعی لازم است نه تقلیل امر اجتماعی به این که چون "فارس" است یا چون "ترک" یا "عرب" یا "ژرمن" و غیره. از یاد نبریم که در حدود نود و شش صد تا نود و نه درصد ژن های انسان با میمون همانند است و شباهت دارد. این معرکه مضحکِ ژن های فارس و عرب و ترک و آلمانی و سفید و سیاه وغیره بخشی از هزارتوی نرسیدن به تجدد است نه تجدد!!
نوشته شده توسط: Anonymous

بیانه عمیق و قابل تاملی بود به ارزوی پیروزی همه ازدادی خواهان

نوشته شده توسط: Anonymous

مشکلات پناهندگی یک بحث است و فراخوان دادن به ماندن در ایران، بحثی دیگر. آن هم بر اساس ادعای بی پایه و اساس که گویی قرار است به زودی در ایران اتفاقی بیفتد و ایشان، بر اساس الگوی گوی جهان نما، کف بین و رمالی است که دارد سرنوشت جامعه را رقم می زند. اسطرلاب انقلاب و احضار روح سوژه انقلاب و خطبه وعظ و فرمان اخلاقی صادر کردن، در حالی که خود گوینده ایران را ترک گفته است، بی اخلاقی است. شاه الله ای روی سکه حزب الله ای است. هر دو از یک آبشخوراند. هر دو تامگرا و شخصیت محوراند، هر دو حامیان فرهنگ تقلید و تعبد و اطاعت محض اند. و هر دو روایت استمرار حدیث سنتِ کهن آسیاب خونین سیاست در ایران. یکی، طرفدار فرهنگ امامت و پیشوایی امام یا ولی فقیه است و آن دیگری، هوادار فرهنگ پیشوائی و هدایت در سبک و سیاق شهریار و پدر تاجدار و صورتبندی شبان-رمگی. هر دو گرفتار تفکر کهن اتحاد شاه-ولی و شهریاری-دینداری اند.هر

دو مدعی اند که انسجام اجتماعی یعنی دوبُنی شهریاری-دیانت. تقسیم کهنی که در بطن تاریخ ایران پرورده است و همواره روایت تاکید بر نقش ویژه شهریاری، از یک سوی، و دینداری، از سوی دیگر، داشته است. فیلسوف-شهریار افلاطونی، وقتی پای در بستر تاریخی ما نهاد، به شهریار-پیشوا یا شهریار-امام و ولی، وخلاصه، به شهریاری-دیانت دگردیسیده گشت. این تقسیم بندی کهن دال بر تفکر نظم شبانی است. جامعه در نظم شبانی به شهریار نیاز دارد، تا رمه را شبانی کند. و هم به نظم معنوی یا روحانی نیازمند است تا نظم اجتماعی و انظباط فرهنگی را در قالب "تقلید" و اطاعت تدارک ببیند. درهمتافتگی و درهمتنیدگی شهریاری-دیانت از همین روی است که چون توافقی نانوشته جامعه را به دو قلمرو تحت اشغال خود می داند و هر قلمروئی در قُرُق یک پیشوا و یک نهاد است. قلمرو پادشاهی؛که حوزه هدایت اجتماعی است و قلمرو دین؛ که قلمرو اصحاب دین است. در این صورتبندی شهریار نماد قدرت ایزدی در حوزه مادی است و پیشوای دینی، نماد قدرت یزدانی در حوزه معنوی. اینهمانی این دو قلمرو در گروی سازگاری و توافق این دو نهاد است. زیرا مبحث مشروعیت، در این نگاه شبان-رمگی که مخرج مشترک شاه اللهی و حزب اللهی است، مردم را مقلد یا گله یا گوسفند الاهی توصیف می کند. شاه در این الگو وظیفه ارضای نیازهای مادی را بر عهده دارد و پیشوای دینی، وظیفه رستگاری معنوی جامعه. این دیدگاه، دیدگاه سنتی منطبق بر جامعه پیشامدرن بوده است. جامعه مدرن از بیخ و بن با این تقسیم بندی متفاوت است. "خدا،شاه، میهن"! شعار بنیادی شاه اللهی و سلطنت طلبانی است که کماکان دربست در جذبه و هیبت "پدر تاجدار" خود چنان به خلسه تاریخی اندراند که توان نقادی از آنان را سلب کرده است. آن چه آنان را تشجیع و ترغیب کرده است و ترانه "تو ای پدر تاجدار کجائی!" را سر می دهند، سیاه بختی و سیاهکاری حکومت کنونی است. اما این به این معنی است که آنان مشروعیت خود را از تباهی یک حکومت دیگر قرض می گیرند نه بر اساس نقادی الگوی حکومتی خود. و مشروعیت بر اساس تباهی الگوی دیگر، مشروعیت نیست، خیمه شب بازی تماشاچیان خلسه قدرت و اقتدار است. آن چه در انقلاب پنجاه و هفت رخ داد، خط بطلان کشیدن بر اتحاد تاریخی دیرینه حاکمیت سلطنت-دیانت بود. بی تردید چنین بوده است که این اتحاد همواره با چالش روبه رو بوده است. شاهان قدرتمند به اصحاب دیانت آن وزنه واعتباری نمی دادند که شاهان سست و لرزان. اما چگالی مشروعیت این دو نهاد شهریاری و دین مشروعیتی است که بر اساس فقدان حضور و انکار تکثر اجتماعی و به هیچ انگاری اقشار اجتماعی شکل گرفته است. توده، مردم، امت، گله و رمه فقط زمانی محلی از اعراب داشت که پای انقلاب شاه و مردم یا امت همیشه در صحنه در کار بود. یعنی زمانی که شهریار یا پیشوای دینی لازم می دانست توده یا مردم را به مانند مهره سرباز پیاده شطرنج سیاست خود به صحنه فرا بخواند. در همان متن تاریخی فرمان مشروطیت حک شده است که قدرت شاه امری خدادادی است. قدرت خداداد با قدرت مبتنی بر آرای اکثریت در عین رعایت حقوق اقلیت یعنی دمکراسی؛ متنافر است. و همین تنافر است که شاه اللهی و حزب اللهی را به هم گره می زند و بر هم می اندازد: دو پادشاه در یک اقلیم نمی گنجد. انقلاب پنجاه و هفت روایت هزارتوی همین درک تاریخی از قدرتِ سلطنت-دیانت بود. گویی کماکان ذوق زدگان و ذوب شدگان آستان شهریاری و ذوب شدگان آستان ولایت، دست در دست هم دارند. چرا که ذوب شدگان آستان سلطنت میزان مشروعیت خود را ناکارآمدی ذوب شدگان الگوی ولایت فقیه می انگارند. الگوی ولایت فقیه برگردان الگوی سلطنت مطلقه است. در حقیقت، طغیان یک ستون از استوانه سنتی قدرت بر ستون دیگر بوده است. در این استوانه قدرت، همه چیز یا به شهریار ختم می شود یا به ولی فقیه. زیرا هر دو به زهر قدرتِ شبانی
نوشته شده توسط: Anonymous

چناب توکلی ،راستش مساله ازتحریف وجعل خبرگذشته وبه دروغگوئی روتین واربدل شده است.چندروزقبل خود شما درباره تاریخ مبارزات جنبش فدائی مچ دروغگورابازکردید وچندجا ازخبردروغ نام بردیدمدتهاقبل هم دوستی درموردجعل وخبرتحریفی درموردتعوض« تدریبس ازعربی بفارسی »اخطاردادکه با جواب ... تحریف کننده روبروشد وامروزهم خبرجعلی درمورداسرائیل!مثلاینکه ..... خبرهای این جناب رابایدوارونه کرد؟نظرشما یعنوان مسئول اصلی سایت چیست؟

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

خبرگزاری فارس مصاحبه حسن روحانی را منعکس کرده است که نشان می دهد مسئله زخم را بیان کرده و راجع به چه باید کرد با زخم سخن نگفته است.
فیلم/ حاشیه‌سازی بر سر صحبت‌های روحانی در راهپیمایی روز قدس
رئیس‌جمهور منتخب ایران با حضور در راهپیمایی روز قدس درخصوص فلسطین سخنان کوتاهی ایراد کرد که با تحریف آن در برخی رسانه‌ها، بازتاب گسترده‌ای در جهان داشت. وی در این زمینه تنها گفته است: سال‌هاست در سایه اشغال سرزمین مقدس فلسطین و قدس عزیز، در منطقه زخمی بر بدن دنیای اسلام نشسته است.
http://farsnews.com/media.php?nn=13920510000386

نوشته شده توسط: Anonymous

""" عامل فرهنگ را نیز در نظر بگیرید """ فرهنگ فارسی‌ نه بر اساس "" سؤال "" که بر اساس "" پاسخ "" شکل گرفته، در حالیکه مدرنیته، پیشرفت، توسعه """ محسوس و دستاورد """ پرسش """ است. همچنین "" ذهنیت اسطوره‌ای "" و "" استدلال قیاسی "" چون ترمزی در درک واقعیت تبدیل به مانع بزرگی‌ در رسیدن جامعه فارسی‌ به """ نهاد‌های مدرن "" دنیای امروز شده.

نوشته شده توسط: Anonymous

در ادبیات سیاسی حاکمیت جمهوری اسلامی؛ اسرائیل "غده سرطانی" و "رژیم صهیونیستی" یا "غاصب" نامیده می شود. تبدیل «غده سرطانی» به "زخم" حاکی از پیام به غرب است که بیان دولت حسن روحانی متفاوت می خواهد باشد. توجه و واکنش سریع دولت اسرائیل و نشریات جهانی هم حاکی از توجه روحانی و مشاوران او به انتخاب کلماتی است که حس تعدیل را به آنان در زبان دولت هم القاء کند. ضمن این که، روحانی از اسرائیل نام هم نمی برد و فقط به "زخم" اشاره دارد. با توجه به نقش تبلیغی و هزینه های سنگین برای برگزاری روز قدس که گویی قرار است نماد وحدت باصطلاح جهان اسلام و تاکید بر هویت جمعی مسلمانان از طریق القای دشمن مشترک به نام اسرائیل باشد

- هرچند این تفکر در عمل شکست خورده است و جغرافیای دینی و تاریخی و سیاسی جهان اسلام بسیار متکثر و متنوع است و نقش جمهوری اسلامی به عنوان یگانه الگوی اسلامی با شکست روبه رو شده و الگوهای قدرتمند دیگری موجود است- انتخاب واژه "زخم" به جای "غده سرطانی" تلاش حسن روحانی برای تاکید بر سیاست امید و اعتدال او است. اینکه اعتدال در "بیان" به اعتدال در عمل و به پرهیز از سیاست های تشنج آفرین در صحنه سیاست خارجی بدل خواهد شد یا خیر، قصه دیگری است.
نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

کیاجان من این مطلب را از روزنامه های ایران و در جریان نخستین گزارشات بازتاب یافته برداشتم و بلافاصله با تفسیری تحت عنوان "روحانی در روز قدس از عزیمتگاه ارتجاعی تقسیم دینی ملل سخن گفت" در سایت درج کردم. در ایران رسانه های اسلامگرایان مغلوب حکومتی گفته اند سخنان او تحریف شده است و کیهان تائید کرده است. ما باید منتظر موضعگیری خودش باشیم. در ضمن ناتیانو آنچه را گفته است که من و دیگران از رسانه های رژیم استخراج کرده ایم. در مورد اینکه روحانی می داند و شعور و جسارت خارج شدن از دایره پان اسلامیسم را دارد؛ توهمی 35 ساله است.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

اقبالی جان/ برخی از روزنامه های رزیم سخنانان حسن روحانی در مورد اسرائیل را تغیر دادند و بعدا هم از خروجی های سایت خود برداشتند بدون اینکه توضیحی بنویسند. سخن ایشان بر نابودی اسرائیل نبود و متاسفانه نانیاهو هم بر اساس سخنان تحریف شده روحانی موضع گیری کرد . حسن روحانی می داند که اگر سیاست احمدی نژاد در مورد اسرائیل را ادامه بده ؛ جمهوری اسلامی در خطر جدی قرار می گیره چون اکنون اعراب و اسرائیل هر دو بشدت علیه جمهوری اسلامی عمل می کنند و روز قدس بیشتر برای عوام فریبی است و مصرف داخلی دارد

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

رضا بینش گرامی /1_ منهم اگر سخن جنا ب ارمان، در همین محدوده و مشکلات پناهندگی وتشریح زندگی مهاجرین و پناهندگان بود .... اشکال چندانی نمی دیدم ؛ می شود با آن موافق بود 2_ نقد م (همراه با کمی عصبانیت )به ان بخش از سخنان تحلیلی ایشان ؛ که بر « خاورمیانه سکولاریزه شده» تاکید می کند .....ویا با ذکر دو نکته «پهلوی دوستی مردم ایران و رواج ناسیونالیست ایرانی » امید کاذبی به جوانان ایران می دهد درست در اینجاست که می گوید :«در داخل بمانید به زودی اتفاقاتی خواهد افتاد!!!» کدام اتفاقات ؟ و بر اساس کدام داده و سیگانال ...چنین سخن نادرستی را رواج می دهید .

متاسفانه در 34 سال گذشته ؛ اغلب گروههای سیاسی ( به ویزه سلطنت و مجاهدین خلق) دست به اینگونه شایعات زدند. نتیجه اینگونه تبلیغات بی پایه ؛ تشدید نا امیدی و سیاست زدگی شد . در برامدهای سیاسی مهم مردم بجا ی اینکه فریاد مجاهد و زنده باد سلطنت بگویند برای محمد خاتمی ، حسین موسوی و کروبی و حسن روحانی هورا می کشند . حکایت چوپان دروغ شده ایم. معجزه ای در کار نیست و این مردم تا به خیابان نریزند هیج تغییری در ایران صورت نخواهد گرفت 3_جناب Anonymous حرف های عجیب و غزیبی می زنید مگر ارمان غیر از حرف زدن در این ویدئو کار دیگری می کند و اصولا محدوده کار در خارج از کشور جز سخن گفتن و شرکت در تظاهرات علیه رزیم و اطلاع رسانی کاری دیگری است که ما از آن بی خبریم ؟ و این کار ها را عموم فعالان سیاسی در خارج انجام می دهند . من و دیگر اعضا و همکاران ایران گلوبال با هزار بدبختی این امکان را فراهم ساختیم و آکانت سایت را در اخیتار جوانانی مثل آرمان چاروستایی قرار دادیم و در عین حال این حق را برای خود و دیگر کاربران و خوانندگان، گذاشتم که سخنانان هر نویسنده و تحلیلگری را که نادرست می دانیم را به نقد بکشیم و این شما هستید که می خواهید «نقد را خفه کنید». سیاست ایران گلوبال این است که به جوانان میدان دهد و در عین حال نوشته و یا سخن آنان را بی رحمانه نقد می کند.4_در مورد ترکیه و اسلام سیاسی واقیعیت ها را گفتم وغیر از این هم نیست . وضیعت را تشریح کردم بدون اینکه از کسی ویا جریانی جانب داری کرده باشم .5_ این نوشته در واقع کامنتی بود در نقد آن دسته از تحلیلگران سکولار ایرانی که از کودتای مصر دفاع کردند 6_ این نقد علیه همه کسانی است که با علم کردن «بازگشت رضا شاه» و ناسوینالیست ایرانی قصد نادیده انگاشتن حقوق انتیکی مردمان ایران را دارند ؛ می باشد.5 با« ناسوینالیسیم ایرانی» تا جایی که منکر هویت مذهبی ویا اتنیک های تشکیل دهند کشوری بنام ایران نباشد_موافقم .با ایران دوستی که شلمل همه ی مردم ایران از ترک ، کرد ، بلوچ ، ترکمن ، عرب و فارس بوده و حقوق اینتیکی آنان را مرعات کند . صد در صد موافقم.
نوشته شده توسط: Anonymous

کمپین بازگشت به میهن پیشنهادی است که اگر آقای آرمان راست میگویند تشریف ببرند ما هم همراه می‌شویم

http://newsecularism.com/2012/10/31.Wenesday/103112.Amir-Hossein-Movahh…

نوشته شده توسط: Anonymous

AGHAIE AZARBAIJAN AFAZEH NEFRMAIED REZA SHAH SEKOLAR BOOD IN CHRANDIAT BE ISHAN NEMICHASBAD LOTFAN BE KETAB AZ NVISANDGAN BETRAF ROGO KON

نوشته شده توسط: Anonymous

.حرفت را اینجا کسی باور نمی کنه . اقای توکلی منظور شما از این حرفتان چیست؟ ایا شما مگر خارج نیستید؟ چرا شما به یک جوانی که تازه از ایران خارج شده میتازید.؟ حداقل این جوان برای نجات کشورش فعال است. شما چی؟ شما جز مقاله و انشا و نقد این و ان کار دیگری کرده اید؟ انسان ازاد است نظرش را بگوید و لازم نیست که شما خفه اش بکنید. ایا شما درک درستی از سیاست جهانی دارید؟ شاید زیادی از خودتان راضی هستید. نه تنها شما بلکه هیچکدام از شماها در هیچ زمانی نه ملت و کشور و یا سیاستهای خارجی را درک نکرده اید. ایا شما قبل از ۵۷ شما میفهمیدید که انچه داشتید ۹۵ درصد کشورهای جهان نداشتند. همین ترکیه مورد علاقه شما. حرف زیاد است ولی حمله به جوان نادرست است .

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی من حرف های آرمان را شنیدم.تمام حرف های آرمان درباره خارج نشدن ایرانیان برای دریافت پناهندگی را قبول دارم.زیرا که خودم چهار سال است که پناهنده هستم .در هر کشوری که پول داشته باشی زندگی خوش است حتی اگر در ایران باشی.در سوبد ایرانیان زیادی را دیده ام که حتی اقامت هم دارند ولی زندگی خوبی ندارند.

نوشته شده توسط: Anonymous

از روسای جمهور کشورهای گدا گشنه دنیا تا معاون نخست‌وزیر سابق مالزی. نگون بختهای جهان متحد شوید. باش تا صبح دولتت بدمد...

نوشته شده توسط: Anonymous

مقاله خوب و قابل استفاده اي بود.با تشكر از آقايان بهرنگ و جعفر اوغلو.

نوشته شده توسط: Anonymous

دانشمند عزیز! جناب آقای ونداد
با سلام، یا شما کم سواد هستید، و یا آقای علی اکبر دهخدا، تدوینگر لغت نامه دهخدا! برای اینکه از ادعای جاهلانه خود آگاه شوید، لطفا سری به لغتنامه مذکور بزنید، تا در خصوص ، یکی بودن واژه " چهارچوب" و یا " چهار چوبه" آگاه شوید. با تشکر خواننده.

نوشته شده توسط: Anonymous

رضا شاه فردی مذهبی و فاناتیک بود طوریکه در شروع سلطنت در روزهای محرم و علی الخصوص عاشورا با پای برهنه و لباس سیاه روانه خیابانها می شد و به فرق سرش گل می مالید و با دامنی پر از کاه، بر سر خود و بر سر عزاداران کاه می پاشید که در این اثناء احمد کسروی بخاطر عدم درک هویت ملی ملت ترک آذربایجان و با برخوردهای افراطی و ضد مذهبی و با اولویت دادن به مبارزه بر علیه مذهب، باعث طرد او توسط روحانیون حرکت ملی گردید و بعد از آن بود که مأمور تربیت رضا شاه به او محول گردید تا نحوه کت و شلوار پوشیدن و کراوات زدن و آداب و معاشرت را به او بیاموزد و حتی تعریف می کنند که کسروی رضا شاه را به بهانه زیارت حرم امام رضا به مشهد می برد که بعد از زیارت حرم، او را به کنار صندوق نذورات می برد و از شاه می پرسد که امام رضا که زنده نیست این پولها و طلاها را خرج کند، این پولها به کجا می روند؟

از متولیان کلید صندوق را می خواهد آنها در جواب می گویند که به قفل دست نزنید امام کورتان می کند کسروی از رضا شاه اجازه می خواهد تا قفل صندوق نذورات را بشکند که رضا شاه وحشت زده خودش را کنار می کشد و کسروی قفل صندوق را می شکند و دستور می دهد که نذورات را به خزانه دولت واریز کنند و با آن پولها به شهر مشهد جاده و راه آهن بکشند تا زوار بدون زحمت بتوانند به زیارت حرم امام رضا شرفیاب شوند، بعد از این ماجرا، رضا شاه منتظر می ماند که کسروی کور و یا لال شود و وقتی می بیند که اتفاقی برای کسروی نیفتاد از آن لظه به بعد و در اثر تعلیمات کسروی بتدریج افکار فاناتیک را کنار می گذارد و بعد دست به کشف حجاب می زند، لازم بیاد آودی است که احمد کسروی در روزهای پایان عمرش به ضرورت اولویت دادن به مسأله ملی ملت ترک آذربایجان پی می برد، که اجل امانش نمی دهد و بدست فدائیان اسلام، افراطیونی شبیه خودش ولی در جبهه مخالف، ترور می شود،
لازم بیاد آوری است که ریل سراسری در ایران توسط مهندسین و کاشناسان انگلیسی طراحی و اجرا گردید چون در آن زمان برای طراحی و محاسبات سازه های نامعین که سهل است برای پل یکدهانه هم هیچ متخصصی در کل ایران نبود،
اگر کمک فکری انگلیس و احمد کسروی نبود رضا خان میر پنج یک مهتری ساده بیش نبود، پدر جد رضا شاه هم نمی فهمید ریل یعنی چه، منتها پانفارسیستها عادت کرده اند که همیشه با ابزار دیگران داماد بشوند و هر چیزخوب و مثبت را به نام خود ثبت کنند،
رضا میر پنج که از دوران جوانی زیر لگد اسبان به مردی خود ساخته و خشن تبدیل شده بود، در پارکینگ اسب انگلیسها و کاراواش هلندیها مشغول شتشو و قشو کشی اسبان آنها بوده است، فردی بی رحم و قصی الفلب بوده و لوچی خاص و حالت همه سو نگری چشم او، که اگر در برابر صد نفر صحبت می کرد همه فکر می کردند به او نگاه می کند و این نوع نگاه مرموز باعث ایجاد رعب و وحشت همه می شد، که بخاطر این خصوصیات چشمی که می توانست رل فردی کاریزماتیک را بازی کند، که مورد توجه انگلیسها واقع گردید و چون قرار بر این بود که قاجاریه را از حکومت خلع کنند، رضا میر پنج بیسواد را برای جایگزینی مناسبتر تشخیص داده شد و او را به سلطنت رساندند، در دوران سلطنت هر روز فردی از سفارت انگلیس برای بازگو کردن تکالیف روزانه رضا شاه به دربار می رفت، می گویند کارمند سفارت هر بار از بوی پهن رضا شاه بد جوری کلافه می شد، تا اینکه یک روز به همراه خود چند شیشه عطر و ادکلن زیر بغل برای او کادو می آورد، رضا شاه به محض استفاده از این ادوکلن ها بی هوش می شود و همه درباریان و خدمه ها با گلاب و عود برای نجات شاه می شتابند که با استشمام گلاب و عود حالش وخیمتر می شود، تا اینکه یکی از همکاران قدیمی شاه که از دوران استطبل همدیگر را می شناختند بداد او می رسد و او سریعا به اسطبل رفته و مقداری پهن اسب با خود می آورد و جلو دماغ رضا شاه می گیرد و در حالیکه چشمان رضا شاه از شوق وشعف بوی پهن بوجد آمده بود، بهوش می آید و از آن تاریخ به بعد انفیه دان رضا شاه را با عصاره پهن اسب پر می کردند تا اگر خدای نکرده همچون اتفاقی دوباره تکرار شود، به موقع برای نجات رضا شاه انفیه دان در دسترسش باشد،
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب هیوا کوردستانی گرامی / در مورد انتشار اخبار ازنام نویسنده استفاده نکنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقای خزر اینگونه نبوده است که از ابتدا همه ملیت های داخل ایران واجد و صاحب شعور و آگاهی قومی ,ملی و سیاسی بوده اند ...این امر کم کم حاصل آمده است و فقط شامل نخبگانی چند از هر ملیت است و درصد اندک از هر ملیت سخت پیگیر مطالبات قومی یا ملی اند و هنوز همه گیر نیست ..این موهبت نیز شامل آن دسته از ملیت های ایران شد که بخشی از آنان در آن سوی مرز ,با جهان بیبی و ایدئولوژی دیگری بزرگ شدند و از ایدئولوژی شیعی /فارسی /ایرانی به دور ماندند .,چرا که مردم لر و کرد و گیلک و آذربایجانی و بلوچ و تالش در ایران از آغاز ایجاد دولت ملت در عهد رضاخان ,تا چشم باز کردند از رادیو تلویزیون ,کتب درسی ..فقط این ایدئولوژی تدریس و آنرا از بر شدند ..اما ان عده از ملیت های ایرانی که بخشی از آنان در آنطرف مرز ماندند ,هرگز تحت تاثیر این تبلیغات و ایدئولوژی قرار نگرفتند ...هم از این روی است که کرد ها از همان ابتدا زیر

بار این قرائت کردی /ایرانی نرفتند ..اما بقیه خود شما آذری ها مخصوصا از وفادارترین پیروان ایدئولوژی دولت ملت ایران و قرائت ایرانی شیعی بوده اید و هستید ..اما چند صباحی است که نسیم های آگاهی قومی از ان سوی خزر جوانان ترک را هم به حرکت واداشته است یا
نسیم های آگاهی عربی که از کانل ها و تلویزیون های دنیاه عرب .اعراب ایران را قلقلک داده ...ترکمن ها و بلوچ ها همینطور ,,و حتی تالش ها ,که بخشی از آنان ان سوی مرز هستند ,منبع و منشا این بهار شور و ملی قومی اند که امروز در ملیت های ایرانی میبینیم ...خوب من لر ,ان گیلک ,,از ان سوی مرز نوا و آواز دیگری نمی شنود ..هشتاد سال است تا بوده همین بوده و همین قرائت و ایدئولوژی را برایش خوانده و او از بر کرده ...
کما اینکه اولین قیام ها علیه دولت ملت ایران و این قرائت و حکومت مرکزی از سوی لرهای بختیاری و به کرات صورت گرفت اما قتل ام شدند ..در ان روز ها خبری از یاری دیگر ملیت های غیر فارس (ترک ,کرد .بلوچ .)به این قیام نبود متاسفانه ...همینطور اولین جمهوری شاید در آسیا بشود گفت :جمهوری گیلان و میرزا کوچک خان بود
اما این ملیت ها که از اولین قیام کننده ها بر علیه دولت ملت ایران به سبک نوین بودند , سرکوب شدند , تقریبا در حال اسیمله و مستحیل شدن اند ...که علل اش را در بالا برشمردم
نوشته شده توسط: Anonymous

وطن گفتی دلت افتاد به تنگی*
مکوب اشگ چشت را در هوَنگی*
اگر شاعر بگم مست و ملنگی*
میان شاعران گویا قشنگی*
عجب دارم چنین زبر و زرنگی*
ملوس و محشر و خوش آب رنگی*
در اقیانوس فکرت چون نهنگی*
به چنگال جفا گویا پلنگی*
مکَن دیگر جگر را تو به چنگی*
به دندانت مکش عینی لوَنگی.

نوشته شده توسط: Anonymous

کامنت سوم پیرامون """ چرا رژیم فارس ایران اینگونه دستپاچه شده؟ """ رژیم فارس ایران، در وجود اخوان المسلمین فقط ادامه سیاست "" اسلام سیاسی "" به عنوان ابزاری برای نفوذ در منطقه را دنبال نمیکرد، رژیم فارس ایران می‌خواست ۱- از اخوان المسلمین و مصر به عنوان رقیبی در برابر عربستان استفاده کند. ۲- از اخوان المسلمین برای تنگنای اسرائیل استفاده کند. ۳- از اخوان المسلمین و مصر برای نزدیکی‌ به اخوان المسلمین سوریه استفاده کرده، فضای داخلی‌ سوریه را تعدیل نماید. می‌بینید که رژیم فارس ایران نه با ابزار بسیار محدود "" زبان فارسی‌ "" قادر به ادامه چنین سیاستی بود نه "" جغرافیای محدود روستای فارسی‌ "" چنین امکانی را به رژیم فارس ایران می‌‌دهد. در اینجا "" خط ارتباطی‌ بین کشته شدن یک چوبان ترکیه‌ای توسط نیروهای ارمنی و استیلا و تنگنای رژیم فارس ایران قابل رویت است. ارمنستان دریافت است که بزودی

منطقه را آشوب خواهد گرفت و سیاست‌های رژیم فارس ایران ره‌ به قبرستان برده است. به نیروهای مرزی ارمنستان در خط ترکیه دستور داده شده این مرز را نا امن کنند تا در صورت ورود رژیم فارس ایران به "" وضعیت کامل بحران "" و بطبع آن "" نا کارائی "" کامل مرز ایران با ارمنستان مردم ارمنستان از طریق مرز ترکیه و ارمنستان از کشور فرار نکنند. هم اکنون هر کسی‌ که در ارمنستان دستش به دهانش می‌رسد از کشور فرار می‌کند و ارمنستان بعد از جامأیکا بیشتر میزان مهاجر در دنیا را دارد. ارمنستان هیچوقت سیاست مدارانی مثل ادوارد شوارد نازه یا حیدر علی‌ اوف نداشته، و ذهن سیاستمداران آن هنوز در قرن ۱۷ مانده است. در صورت "" اپیدمی فرار مردم از ارمنستان "" حتی نیروهای پوتین روسیه نیز قادر به حفظ ارمنستان در برابر حمله جمهوری آذربایجان نخواهد شد.
نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

آقای علی گرامی؛ ممنون از ارسال اخبار. شاد و سربلند باشید.

نوشته شده توسط: Anonymous

شما نهایت تلاش را در پاراگراف های سوم و چهارم و پنجم رو کردید تا رضاشاه را دست نشانده انگلیس عنوان کنید خوب به فرض هم که درست ولی آیا رضاشاه به انگلیسی ها وفادار بود؟؟؟؟؟ اگر بود چرا پس خود انگلیسی ها آن را برداشتند و چرا با آلمانی ها که دشمن انگلیسی ها بودند روابط بسیار حسنه ای داشت؟ برای من این مهم نیست که یک نفر چگونه به قدرت برسد برای من این مهم است که بعد از به قدرت رسیدن چه عملکردی داشته باشد
2-با استدلال به اینکه او سوگند یاد کرد تا به شاه و مملکت خود وفادار باشد و به شاه وفادار نبود پس به مملکت هم وفادار نبوده این نتیجه گیری بندتمبانی و واقعا مزهکی است که شما داشتید چون وفادار بودن با حکومت نالایق و بی کفایت قاجاریه خود با وفادار بودن به وطن تناقض فاحشی دارد
3- همانطور که از اسم شما بوی پانترکی استشمام میشه

یکی از کینه ها ی شما از رضاشاه ایستادگی در مقابل تجزیه طلبها بوده که این خود بزرگ ترین خدمت به کشور عزیزمون ایرانه امیدوارم دست خاعنین به وطن رو بشه و به سزای اعمال ننگین و شرم آورشون برسند
میدونم که کامنت من رو هرگز به نمایش در نمیارید که در اینصورت آبروی شماها رو توی فیسبوک خواهم برد و لینک زیر را در تمام صفهات پر طرفدار فیسبوک خواهم گذاشت
https://www.facebook.com/hamed.arian.3/posts/405342726238935
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب آرمان چاروستایی می گوید:« جوانان در ایران به مانید و بزدوی در ایران اتفاقاتی خواهد افتاد . چون خاورمیانه داره سکولار می شه ....چون پهلوی ایسم و ناسیونالیست ایرانی داره در ایران زنده می شه....».خوب برادر چرا خودت امدی بیرون؟ ...حتما پاسخ می دی ، ... جونم در خطر بود ....نه اینطور ها نیست اسلام سیاسی به این زودی ها قصد ترک صحنه مبارزه در خاورمیانه را نداره ..اخوانی ها آنقدر قدرتمند شده بودند که امیران عربستان و قطر از ترس قدرت گیری اخوانی ها در کشورهای خود ؛مجبور شدند میلیارد ها دلار به ارتش مصر پول داده و و انان را به کودتا تشویق کردندو سکولار ها و چپ ها و لیبرال ها هم متاسفانه رفتند پشت سر کودتا ژنرال سی سی .. .؛ اخوانی ها همچنان با قدرت ایستاده اند و غرب هم پشت شان را گرفته است .

با گرفتن «میدان تقسیم» فکر نکن «اسلام سیاسی ملایم اردوغان» سرش را از خجالت به پائین می اندازد ؛ راه را برای لائیک ها باز می گذارد .اردوغان توانست میزان سرانه ترک ها را سه برابر برساند و با توجه به این که اکثریت مردم ترکیه مذهبی اند . بنابراین حزب توسعه وعدالت هم قرار نیست قدرت را به این زودی ها به لائیک ها بسپرد مگر اینکه کودتا بشه

آنهایی که درک استراتزیک تر دارند می دانند که کودتا در مصر« پلان و برنامه صلح خاورمیانه اوباما» را بهم ریخته است. نقشه اوباما این بود که برای جلوی گیری از اسلام القاعده ای ، منطقه نیازمند یک اسلام سیاسی ملایم از نوع ترکیه است در چنین شرایطی با اطمینان بیشتری ناتو نیروهایش را از منطقه خارج می ساخت با استقرار اسلام سیاسی ملایم می توانست صلحی میان فلسطینی ها و اسرائیلی ها ایجاد نماید در این نقشه استراتژی درهم شگستن مثلث ایران _سوریه و حزب الله جای گرفته است ...با این نقشه اوباما قصد داشت خود را قهرمان صلح میانه بکنه که با کودتای مصر ، بن بست سوریه ..و سرسختی اسرائیل بعید است که ... ..اینگونه است که غربی ها بشدت از دست ژنرالCC عصبانی اند.از سوی دیگر عرب ها بعلت تحریم نفت ایران به بشکل باور نکردنی پول دارشده اند و «پول» آنان را قارد ساخته است که معادله غربی ها را بهم بزیزند .تنها از فروش نفت امسال 310 میلیارد نصیب عربستان شده است . عربستان و قطر در ماجرا سوریه و مصر از سکولار ها ی این کشور حمایت می کنند همانگون که جمهوری اسلامی از تنها کشور سکولار خاورمیانه یعنی بشار اسد دفاع می کنه ...ترکیه داره به لحاظ اقتصادی از المان هم پیشی می گیره ...یکی از مشخصه های جهان امروز اینه که بشدت غیر قابل پیش بینی شده است . با این وجود قرارنیست که اتفاق عجیب و غریبی حداقل در چند ماه اخیر در ایران بیفته .. مردم در مانده ایران ؛ فعلن منتظرند ببینند که حسن روحانی با آن کلیدش چه خواهد کرد.... کسانی که خود در خارج زندگی می کنند ، نمی توانند به جوانان ایران درس اخلاق بدهند وازآنان بخواهند که در ایران بماننند .. «مشکل مهاجرت» یک مشکل جهانی است صد ها میلیون جوان در سراسر جهان آماده «پریدن »به غرب این سر زمین رویایی بشر ند ...تقصیر ماهواره و اینترنت است ..همه با خودشون می گنه اینجا هیج امید ی نیست ایران خراب تر از آنی است که فکرش را بکنی ؛بگذار جانم را راحت کنم ...منهم می خوام برم اروپا مثل تو کیف و حال کنم ..« فیس بوک» را نگاه کن همه در «غرب وحشی » از زندگی سوپرلوکسی برخوردارند ..انسان ها ارزش دارند ....کشورشون برای نجات یک شهروند اروپایی ، آماده اندبه ده کشور را نابود کنند ..همه جا به این غربی ها احترام می زارند ...اما در ایران به گردن ما که افتابه آویزوان می کنند ....در غرب دختر ها و پسر های خوشکل همه خوش تیب و سکسی اند ...به به چه غداهایی می خورند از سرعت اینترنت نگو ...و در سواحل اسپانیا و ...چه حالی در می کنند... خودشون از زندگی روزمره خود مرتب عکس و فیلم در شبکه می زارند ....حالا آرمان چاروستایی خودش رفته اروپا داره کیف می کنه به من می گه تو بمون و کشته بشو و به زندون برو . ..حسن روحانی می گه تات سه و یا چهار سال دیگه 4 میلیون جوان تحصیل کرده بیکار خواهیم داشت...نه جانم ... بی خودی امید نده ...اگر راست می گی خودت برگرد تو ایران و سرمشق جوانان باش ...حرفت را از این جا کسی باور نمی کنه ...تازه اینترنتشان انقدر کند است که فایل تصویری ات را نمی توانند باز کنند.
نوشته شده توسط: Anonymous

پاسدار ابراهيم محمدی در نزديکی روستای ”اجگره“ از توابع بخش مرکزی سنندج به هلاکت رسيد
بنا به گزارشهای منتشر شده بر روی اينترنت شب سه شنبه 'ابراهيم محمدي' يکی از اعضای با سابقه سپاه پاسداران در نزديکی روستای 'اجگره' از توابع بخش مرکزی سنندج بر اثر اصابت گلوله به هلاکت رسيد. اين پاسدار در دستگيری و قتل جوانان اين منطقه دست داشته است.

نوشته شده توسط: Anonymous

درگيری مسلحانه در همايونشهر اصفهان
بنا به گزارشهای دريافتی ساعت11روز سه شنبه 8مرداد ماه در خيابان موسوم به مطهری همايونشهر اصفهان يک درگيری مسلحانه رخ داد. در اين درگيری سه سرنشين يک خودرو با مامورانی که در تعقيب آنها بودند، درگير شدند. به گفته شاهدان در اين درگيری سرنشينان خودرو توانستند يکی از مأموران امنيتی رژيم را زخمی کنند و از صحنه بگريزند.
mojahedin.org

نوشته شده توسط: Anonymous

""" واقعیتی که در افول و ور شکستگی کامل اقتصادی رژیم فارس ایران نقش حیاتی‌ بازی خواهد کرد """ اشاره کردم که با "" تکنیک فرکینگ "" شل کشور آمریکا تا سال ۲۰۱۶ - ۲۰۱۷ در صادرات گاز از روسیه و عربستان پیشی‌ خواهد گرفت، همچنین این واقعیت که کشور‌های قزاقستان و تورکمنستان در آینده نزدیک در صادرات گاز به چین، از روسیه پیشی‌ خواهند گرفت، همچنین این واقعیت که چین با نفوذ در آسیای مرکزی، هر گونه اخلال توسط روسیه در امنیت این خط لوله‌ها را به صفر کاهش داد. """ دریای مدیترانه نیز به رقیب ایران تبدیل خواهد شد """ مقادیر زیادی میادین گاز در شرق دریای مدیترانه کشف شده، """ اتحاد اسرائیل، ترکیه، مصر """ امکان استخراج از این میادین را عملی‌ خواهد کرد. بهترین، کم هزینه‌ترین راه انتقال این گاز به اروپا از طریق خط لوله‌ای خواهد بود که از خاک ترکیه عبور خواهد کرد. بدون شک نه پوتین روسیه میخاد در

چنین بازاری که گاز بازار را اشباع کرده ایران یا عراق نیز گاز بیشتری وارد بازار کنند نه این کشور‌های "" مصر، اسرائیل و ترکیه "" به ایران چنین فرصتی خواهند داد. دلایل """ توجه روز افزون چین به آسیای مرکزی و قفقاز """ غرب چین و شهر هایی نظیر شانگ‌های دیگر آن "" قدرت رقابت "" با بازار هائی نظیر "" ویتنام، کامبوج، فیلیپین، تایلند و "" را ندارد چونکه طبقه متوسط و مرفه غرب چین خواستار حقوق بیشتری است، در حالیکه به فرض کارگر ویتنامی با مزد بسیار کم، همان کالا را تولید می‌کند، چین برای غالب آمدن به این مشکل، تمرکز خود را به شرق چین سوق خواهد داد که نه تنها به آسیای مرکزی نزدیکتر است، بلکه با "" احیا جاده ابریشم "" و انتقال کالا از طریق قزاقستان به قفقاز و اروپا زمان انتقال کالا را نیز به بازار‌های اروپا و آفریقا کاهش خواهد داد، کسانی‌ که کمی‌ به "" لجستیک و انتقال کالا "" در بازار‌های جهانی‌ آگاهی‌ دارند میدانند که انتقال کالا با کشتی‌‌های کوه پیکر نه تنها زمان زیادی میبرد بلکه هزینه آن نیز زیاد است و امنیت آن نسبت به "" راه زمینی‌ "" کمتر است. با درک چنین تحولاتی است که آینده ایران، چیزی شبیه آینده افغانستان خواهد بود. به طور کلی‌ در منطقه ما، تحولات جهانی‌، "" تعارضات ژئوپلتیکی "" ایران تنها، منزوی، خشک، و متروک را بر پیشانی واقعیت خواهند چسباند ، و فراموش نکنیم """ واقعیت برتر از تاریخ است. """
نوشته شده توسط: Anonymous

fبرو اول فارسی نویسی را یاد بگیر و بعد بیا اینجا بحرالعلوم بازی در بیار ! رژیم فارس ایران/ را میشود در ادبیات آدم های بیسوادی مثل شما پیدا کرد که برای دیگران تعیین تکلیف میکند .

نوشته شده توسط: Anonymous

""" چرا رژیم فارس ایران اینگونه دستپاچه شده """ نظامیانی که مرسی مصر را با ارادهٔ مردم پایین کشیدند تا هادی در مرحله اول دورهٔ انتقال "" متقاعد کردن دنیا که کودتائی در کار نبود "" موفق عمل کرده اند. مرحلهٔ بعدی "" فراهم آوردن مشروئیت "" برای دولت نظامی خواهد بود. به همین دلیل، دولت جدید دنبال متحدانی خواهد بود، اسرائیل و عربستان در طی‌ این "" پروسه "" است که تبدیل به متحدان استراتژیک مصر خواهند شد. عبداله گول ترکیه نیز با زرنگی تمام خود را به دولت جدید مصر نزدیک کرده، در حالیکه اردوغان تاکنون نتوانسته است از آب گعل آلود ماهی‌ بگیرد. ایران و رژیم فارس دوباره ثابت کرد که "" جامعه فارسی‌ همیشه در تشخیص جایگاه خود چه در بعد بومی و چه در بود جهانی‌ "" مشکل داشته، کاپیتال عربستان بسیار بیشتر از میزان وامی است که "" صندوق بین‌المللی پول "" می‌توانست در اختیار مصر قرار دهد، در حال

حاضر نیز، نظامیان و ارتش تنها نهادی در جمع مصر است که "" تجربه اقتصادی "" دارد، اینرا با ایران مقایسه کنید که ""مشتی مافیا در بدنه سپاه "" مشغول چپاول کشورند، چیزی را که دولت مرسی نداشت تجربه اقتصادی و کشور داری بود که نظامیان و ارتش مصر آن را دارند. """ پیش بینی‌ آینده در افق تحولات منطقه """ سوریه، عراق ، ایران و حزب الله "" که "" نوار مرزی شیعه "" را تشکیل میدانند بزودی وارد مرحلهٔ بحران "" نوار مرزی آتشین "" خواهند شد. قفقاز، آسیای مرکزی در نبود یا حذف ایران، عراق از بازار صادرات نفت و گاز، جای آنها را پر خواهند کرد. ایران و رژیم فارس سال آینده با خروج نیروهای ناتو از افغانستان، مورد هجوم مواد مخدر در شکلی‌ که تاکنون دیده نشده خواهند شد. شرق پاکستان نه امن خواهد شد، قحطی و بی‌ آبی‌ و تفکر فارسی‌ ایران را تبدیل به "" افغانستان دوم "" خواهد کرد.
نوشته شده توسط: Anonymous

این پاسدار عراقی ال اصل اگر دلسوزی دشت حتمن در یک تیمارستان بستری میشد ! اخه بهایی و وهابی چه ربطی بهم دارد !

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

چهارچوب= چهار چوبه = چارچوب: منبع: فرهنگ فارسی معین(دکتر معین)- فرهنگ بزرگ سخن (دکتر حسن انوری). دیگر اینکه مدیر خدا نیست. و زبان فارسی هم ، زبان تحمیلی و خارجی ، و قاتل زبان مادری من است. "کمدی-تراژدی" اینجاست که من خارجی زبان، مقتول در لسان، مجبور شده ام اشتباه شما را اصلاح کنم. و پیشینیانم برایت دستور زبان نوشته و ادبیات و فرهنگ بیافرینند.

نوشته شده توسط: Anonymous

مدیری که "چارچوب" را " چارچوبه " بنویسد ؛ آن هم نه یکبار که اشتباه در تایپ فرض شود ؛ بلکه دو بار در یک سطر ؛ تنها وامصیبتا باید سر داد و خوشحال از برائتنامه کذایی آقای مسوول !
شرمنده که بالاترین موجب ورودم به سایت شد . عذر می خوام
برای رویت مسوول محترم بود و برای انتشار کامنت ، مختارید

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب نصرت يكبار ديكر توهين و يا تهمت بزني بلوك مي شي، اين بار نقطه جين كردم

نوشته شده توسط: Anonymous

آقا/خانم ناشناس، لطفا روشن نوشتن تخریبی را کنار بگذارید. من آن مفاهیم را در مقابل رفتاری دقیقا آنچنانی نوشته ام. لطفا یا نقل قول کامل بکنید و یا اینکه تنها حرفهای خودتان را بزنید. باری برگردیم سراغ سخنان شما. من شهروند کشور ایران هستم و به مشکلات این کشور کار دارد و اساسا نه فرصت اش را دارم و نه ضرورتی می بینم که به مشکلات کشورهای دیگر بپردازم. من آرزو میکنم و در حد امکان تلاش میکنم که

مردم در تمام کشورهای جهان عاری از ستم، دور از تبعیض و تحقیر و در شرایط عادلانه زندگی کنند. غیرمنطقی و سفسطه گرایانه است که مشکلات کشورهای دیگر را مطرح کنید و آن را توجیه برای ستم به مردم در کشور ایران تلقی کنید. وظیفه انسانی همه ماست که علیه تبعیض و برای یک یک نظام عادلانه تلاش کنیم. شما میگویید اگر مشکلی در یک کشور دیگر (مثلا آذربایجان) وجود داشته باشد، مردم ایران و بویژه ملیتهای غیرفارس در ایران نیز باید زیر ستم و وحشیت نظام حاکم باشند. انسانی که عقل اش سرجایش باشد چنین حرفهای را بر زبان نمی راند. اما شما در روز روشن این حرفها را میزنید. آخر آقا/خانم حسابی مگر من رئیس جمهور آذربایجان هستم که در قبال مشکلات آن کشور به پرسشها شما پاسخ بدهم؟ در این کامئنت تان هم هم بلوچستان را زیر سوآل برده اید و هم اسم کردستان را. یعنی میخواهید بگویید کردستان و بلوچستان وجود نداشته پس حق هم ندارند!! و مردم قشقایی را هم بردید داخل چادر و بدین وسیله تحقیر آنها را در روز روشن قلم میکنید. با این حرفها نه تنها خجالت نمیکشید، حتی دوغورت و نیم ات هم باقی است.