Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب نسل سوخته Nasle sokhte
به شما توصیه میکنم در خصوص تاریخ و تمدن ترکان بیشتر مطالعه بفرمائید، حرف زن از نژاد و قوم آریا که گویا چشمان آبی و موی طلائی دارند، از مزخرفترین بحثهای حاضر است، زیرا که با اطمینان تمام به محضرتان عرض میکنم که 95 در صد خود آلمانیها نه چشم آبی دارند، و نه موی طلائی، هیتلر که بخاطر ادعای پوچش که گویا آریائی است ،نه چشم آبی داشت و نه موی طلائی. " هرمان گؤرینک" فرمانده نیروی هوائی هیتلر، و هم چنین "گؤبلز" وزیر تبلیغاتش، نه چشمان آبی داشتند و نه موی طلائی! اکنون دیگر، دوران چنین توهمات خیلی وقت است که سپری شده، اجازه بفرمائید یک مثال از رئیس جمهور پر آوازه فارس خودتان بزنم؛ آیا جناب آقای محمود احمدی نژاد، که با فضاحت تمام، خود را بعنوان سمبل نژاد آرائی معرفی میکند، و مدام علیه نسل یهودی شعار مرگ میدهد، و دنیا را بخود میخنداند، همچنین، جناب آقای هاشمی رفسنجانی

با چشمهای بادامی مغولی، و سبیل چنگیزی، و سید خندانتان آقای خاتمی، و خامنه ای رهبر فارستان، و ملیجک هایش با آن ریش و پشمشان همه چشمان آبی و موی طلائی دارند، که مردم از آن خبر ندارند؟ و تنها شما از آن مستحضرید؟ شاید شما نیز چشمان آبی آسمانی، و موهای طلائی دارد، که ما خبر نداریم. اما چیزی که باید بمحضرتان بگم اینست که؛ چرا شما آلرژی ترک ستیزی دارید؟ ترکان از هزاره های دور و در همین دوره آخر، بیش از هزار سال در ایران بطور مدام حکومت کرده، نه تنها قوم فارس را زیر شمشیر خود پناه داده اند، بلکه به یمن و جوانمردی سلاطین ترک، شاهانی مثل سلطان محمود غزنوی، شاهان افشار و صفوی، و همچنین شاهان قاجار، زبان و ادبیات فارسی، را بسط و گسترش داده، از حمله و هجوم دشمنان حفظ کرده اند. شعرا، و نویسندگان صاحب نام ترکان؛ از مولوی، نظامی گنجه ای، فضولی، نسیمی، صائب تبریزی، صادق هدایت، قطران تبریزی، پروین اعتصامی، زنده یاد شاملو، ساعدی، و استاد عزل زنده یاد شهریار... و دهها و بلکه صدها شاعر و نویسنده ترک برای اعتلای زبان فارسی اهتمام بخرج داده اند، تا زبان فارسی جان گرفته است. شما که به پاس تمام آن خدمات، .. ترکان ایران و ترک آذربایجانی را دشمن خود بحساب میآورید. ماهیت خود را بطور آشکار بنمایش میگذارید. خودتان به عیان اعلام میدارید، که بعنوان هموطن در چهار چوبه جغرافیای ایران زندگی با شما دیگر ممکن نیست. و بدون ترک آذربایجان فاتحه ایران خوانده است.


نوشته شده توسط: Anonymous

جامعه ما از فرهنگ مردسالاری رنج می برد و ربطی به جنسیت ندارد، هم مرد و هم زن میتوانند آن نوع فرهنگ را بپذیرند و پیش ببرند، قرنهاست که سیستم اجتماعی بوسیله مردان تاریخ نویس نوشته شده و اجرا شده است، این فرهنگ که ریشه در نوع نگرش مردانگی به روابط اجتماعی دارد در یک جامعه ای که قوانین شریعت که حکم اطاعت از اوامر خداوندی است، اجازه تفکر و اندیشه و سئوال را به شهروندان خود نمی دهد، حالا این شهروند میخواهد مرد یاشد و یا زن! در نتیجه میخواهم بگویم این فرهنگ مردسالارانه که زن را شهروند دست دوم و بی عقل میداند ناشی از آن نوع تفکر است. این زنان به خیال خود اوامر الهی را اطاعت میکند، و غافل از این هستند که این چنین روابطی بوسیله مردها و برای سلطه آنان بر زنان در جامعه درست شده است.

شما اگر دقت کنید بعد از جنبش سبز قوانین ضد زن در جمهوری اسلامی بیشتراعمال شده است که ظاهرابرای بیشتر مسلمان کردن زنان است ولی در واقعیت امر ترس از قدرت گرفتن زنان در جامعه باعث شده است که آن فرهنگ مردانگی در لباس دلسوزی برای خانواده به زنان نیز بیاموزد که آزادی در منشور حقوق بشر یعنی بی بند و باری و از آنجاییکه برای این چنین زنهایی که نماینده کاندیداهای ریاست جمهوری هستند و احتمال نزدیکی آنها به عناصر حکومتی بسیار بالاست، باعث میشود گاهی از مردها نسبت به مسائل زنان متعصب تر برخورد کنند.
نوشته شده توسط: Anonymous

فعلا این یک نمونه را داشته باشید، تا به بقیه برسیم. یکی از اعضای حزب سبزها رئیس جمهور آلمان، آقای ولف را دروغگو خواند، که با شکایت ایشان بخاطر توهین روبرو شد. دادگاه "دروغگو خواندن ولف" را در این مورد خاص مصداق آزادی بیان دانست و شکایت را ردکرد. لازم به ذکر است که رئیس جمهور طبعا از "اشخاص عرصه عمومی" بشمار می آید: -----------------------
http://www.welt.de/politik/deutschland/article13837206/Bundespraesident… -----------------------------------------------------------------------همینطور که می بیند، من طرفدار بحث مستند هستم و شما هم اجازه دارید هرکجا من از ارائه سند خودداری کردم، مرا نه تنها دروغگو، که دروغگوی بیشرم بنامید. از آن گذشته امیدوارم این بحث با حظور دیگران در این سطح ادامه پیدا کند، تا ما به یک نتیجه درست برسیم

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب مسئول کامنتها، آنچه که شما نوشته اید یا بند 185 قانون کیفری جمهوری آلمان مربوط به افراد عادی است و بسیاری از مفاد آن در مورد افرادی که به آنها "اشخاص عرصه عمومی" گفته می شود صدق نمی کنند. برای نمونه "حق تملک بر تصویر" شامل این افراد نمی شود. یعنی شما اجازه ندارید عکس مرا در سایتتان بدون اجازه من چاپ کنید و در صورت تخلف مجازات می شوید. ولی اگر من یک سیاستمدار، یک هنرپیشه، یک نویسنده، یک فعال سیاسی و یا یک هنرمند باشم، آنوقت شما اجازه دارید عکس مرا بدون اجازه ام چاپ کنید (یعنی قانون بالایی در این مورد صدق نمی کند). به همین راحتی! خطاب "دروغگو" در میان سیاستمداران آلمان (من کشورهای دیگر را نمی دانم) بارها تکرار شده است و شامل قانون "توهین" نشده است. من اگر فرصت کردم، نمونه های آنرا برای شما پیدا می کنم و در اینجا می گذارم. ولی از آن گذشته، در این مورد خاص من کسی را ابتدا به ساکن دروغگو ن

در این مورد خاص من کسی را ابتدا به ساکن دروغگو نخوانده ام. ایشان بارها فرصت داشته است که سندش را ارائه کند، ولی اینکار را نکرده است. شما می گویید «عشقش کشیده است»، من می گویم سندی در کار نیست. در ادامه این روند من می گویم گفتن حرف بی سند عین دروغ است، بخصوص اگر گوینده مصرانه از ارائه سند خودداری کند. اینجا دیگر مسئله سلیقه و دیدگاه است، شما ضعیفترین احتمال را می چسبید، من قویترینش را، فرق من و شما همین است. من می گویم یقه افراد را باید گرفت، تا کسی حرف یامفت نزند، شما می گویید هر چه می خواهد دل تنگت بگو. بحث من و شما بر سر این نیست که توهین بد است یا خوب است، بر سر این مسئله به گمانم بحثی نداشته باشیم بحث ما بر سر این است که توهین چیست، دروغ چیست، و مسئولیت اخلاقی شهروند مدرن در برابر این مقولات چیست. شاد باشید
نوشته شده توسط: Anonymous

من پاسخ مورد نیارم را با این بحث یافتم؛ شرکت کردن یا نکردن. ممنونم.

نوشته شده توسط: Anonymous

حناب یحیایی،
با سلام، شخص اردوغان به حمایت غرب بر سر کار آمده، و هدفش از بین بردن آزادی نسبی و تبدیل ترکیه به جمهوری اسلامی ایران است. دستوراتی که اردوغان از غرب میگیرد، باید آنها را اجرا بکند. والا مثل یک مهره بیمصرف از دمش میگیرند و کنار میگذارند. سر گرم کردن جامعه و نهاد های دمکراتیک با مذهب و خرافاتی از این دست، دست پخت سیاست غرب است. و همیشه در خاورمیانه برای اجرای چنین سیاستی مهره ای را در مسند حکومت می نشاند، تا نقشه آنها را عملی کند. شخص اردوغان از نظر تباری اصلا ترک نیست. و ترکیه و آینده آن، برای او ذره ای اهمیت ندارد. او فقط در فکر پر کردن جیب خود، که سر به میلیاد ها میکشد است. و منافع و ثروت عمومی ترکیه را در پای بانکهای خارجی حراج زده است. همچنانکه آقای گول رئیس جمهور ترکیه نیز، ترک نمی باشد. این دو به کمک کشورهای غربی تمام ثروت و دارئی عمومی مردم ترکیه را در اختیار

بانکهای خارجی قرار داده، اقتصاد ترکیه را با پرداخت بهره های سنگین نسبت به وامهای خارجی، تقریبا فلج کرده است. و از این طریق با شعار پیشرفت اقتصادی ظاهری، به چپاول ثروتهای عمومی میپردازند. شخص اردوغان و گول که در ردیف سرمایه داران بزرگ جهان بشمار می آیند. آنطور که بنظر میرسد، این دو ماموریت دارند، با پیاده کرده اسلام وهابی، و طالبانی، به جای دمکراتی، آزادی مطبوعات، و جدائی دین از حکومت، با محدود کردت آزادی اجنماعات ، تظاهرات، و رسانه های آزاد، زندانی کردن روزنامه نگاران،... و امثالهم، ترکیه را به یک زندان بزرگ مبدل کنند. و دستاوردهای جامعه ترک را که از زمان " کمال آتاتور " پی ریزی شده بود، بر باد دهند، و ترکیه را به یک مستعمره تمام عیار غرب، مثل لیبی، عربستان، مصر، الجزار، اردن، مراکش، و جمهوری اسلامی ایران ... و امثالهم تبدیل بکنند. شخص اردوغان مخالف تئوری "دولت ـ ملت" است. و هر ملتی دولت مسقل داشته باشد ، راه آرامش و ترقی را می پیماید، که شخص اردوغان سخت مخالف پیشرفت ترکیه است. او از طرف غرب ماموریت دارد، با از بین بردن اسقلال قوه مقننه، قوه قضائیه، و قوه دفاعیه، حزب AKP را به جای پارلامنتاریسم به جامعه ترکیه تحمیل بکند. و با تغییر قان اساسی، مثل شاه عربستان سعودی، خود را پادشاه مدام العمر ترکیه بنامد. شخص اردوغان از نظر شخصیت و تربیتی، آدمی کله شق، انعطاف ناپذیر، خشن، و به تمام معنا یک دیکتاتور است. و ضربات جبران ناپذیری به منافع عمومی، و حیات سیاسی ترکیه زده است. در صحنه سیاست جهانی، در میان سیاستمداران دنیا، رفتار او بسیار عقب مانده، خشن، و غیر حرفه ای، و ابتدائی است، اعتماد بنفس، کار کشتگی، و تجربه دیپلماتی که در رفتار سیاستمداران خارجی، دیده میشود، شخص اردوغان فاقد آنست. رفتار او از نظر روانکاوی، حرکت سر، مسیر نگاه ، و حرکت اعضای بدن هنگام صحبت کردن، حرکت دستها، و نگاه آمرانه او، نسبت به دیگر سیاستمداران، خیلی خشن، ابتدائی و ناپخته است. و از نوعی عدم اعتماد بخود، و حس عقب ماندگی تربیتی، و نبود اعتماد درونی، تزلزل روحی، و گسست فکری نسبت بخود، جکایت میکند. در چنین وضعی، رفتار ناپخته و غیر حرفه ای او ضربه های مهلکی در عرصه جهانی، بر منافع ملت ترکیه زده است. ممکن است که وجدان عمومی جامعه ترکیه، در آینده ای نه چندان دور شخص اردوغان و همکار حزبی اش آقای گول را به جهت خیانت به منافع عمومی ترکیه به دادگاه بکشد.
نوشته شده توسط: Anonymous

بس مگر غیر از اردوغان ولو با عقاید ناخوشایند کسی دیگر از صندوق رای در آمده که امروز کمونیستهای ایران ادعا میکند که اردغان نماینده مردم نیست. بالاخره کی از روی همان حسابهای انگشت شماری ... سخن گفتن را ترک خواهید کرد. مگر در کشورهای مدرن برای تفییر رژیم از دادگاه و صندوق رای استفاده نمیکنند. کمونیستهای ایران از بدو تاسیس احزابهای خود بنابه سفارشهای مسکو علیه ترکیه تبلیغ کرده و میکنند و حالا هم از آب گل آلود بدنبال ماهی هستند. شما از کی طرفدار عدالت برای ترکها شدیند ما ندیدیم. کی در تظاهرات ترکهای ایران برای کسب حقوق خود اعلام همبستگی کردید که ما ندیدیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقایون بخدا آنجا صاحب دارد صاحبانش هم قدر آنجا را میدانند و هم قادر سزای تروریستها را کف دستشان بگذارند یکی از صاحبان آنجا هم من تورک بالاسی هستم که به کشت و کشتار اعتقادی ندارم آما جانم فدای آذربایجان مقدسم هستش امثال این مقاله نویسان در توهم جنگ و نژاد پرستی غوطه ور هستند و تنها راه آذربایجان استقلال از تهران تا ماکو و از قروه بیجار تا انزلی می باشد

نوشته شده توسط: Anonymous

فرهاد عزيز،طهران اولين پايتخت ترك هاي قاجار و جزو سرزمين آذربايجان است.شهري كه توسط سلسله قاجار عنوان پايتخت گرفت و بعد شد تهران.در اين دويست سال خيليها به آن مهاجرت كردند از همه ملتها،شايد دليل كوچ اكثر اين افراد كار و معاش بوده و همچنين محيطي بازتر و فراختر.در اين دويست سال همه ساكنان آن از ترك و كرد و لر و فارس و ... طريقه زندگي بأهم را آموخته و قادر به حل مشكلات شان هستند آنهم با حرف و گفتگو،يعني فردا اولگوي ايجاد دموكراسي و رعايت حقوق انساني و ملي آنان در همان دايره تهران شايد مشكلشان را حل كند.اوضاع آذربايجان آنهم در قسمت غربي آن كاملا متفاوت است.ما با گروه مهاجري سر و كار داريم كه بعد از انقلاب و جنگ مهاجرت شان حتي از عراق شدت گرفته و وضع فعلي را بوجود آو رده،مهاجرت افغانها از أفغانستان را به خاطر تان مياورم،آيا حالا كه بيش از سي سال از مهاجرت آنها به ايران گذشته

نوشته شده توسط: Anonymous

اين اقا که معيارهاى روزنامه نگارى المان را نمونه مى ا ورند، بهتر است کمى هم در موردحق وحقوق اقليتهاى ملى در انجا مطالعه کنند و بى خود به مليتهاى داخل جغرافياى ايران لقب قوم و قبيله ندهند .اين عمل خودش توهين مى باشد .

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

رازی گرامی، در ادامه بحث شما و برای آگاهی از نحوه برخود کشورهای اروپایی به این مساله، گشت و گذاری کردم در گوگل. ماده 185 قانون جزائی آلمان بیان می کند که توهین می توند به اشکال گوناگون انجام شود: از طریق بیان عبارتی که شان طرف مقابل را خدشه دار کند مانند استفاده از اصطلاحاتی مانند "دروغگو"، "احمق" و یا بیان "Bullen" به پلیس. (البته متنی که نوشتم ترجمه کامل و دقیق نیست چون من دستی در ترجمه ندارم). http://www.123recht.net/Die-Beleidigung-__a364__p2.html

نوشته شده توسط: ناصر کرمی

به کاربر گرامی>>>> کتایون ..... درست است که من ازنویسندگان سایت ایران گلوبال تمنی کردم که تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در 24 خرداد، محور اصلی را بر همین موضوع متمرکز کنیم.● در مجموع این جنبشی که اکنون در ترکیه میگذرد، اتفاقأبا انتخابات ریاست جمهوری در ایران ارتباط مستقیم دارد، چرایی آن احتیاج به یک نوشتار طولانی دارد که شاید درک آن برای شما سنگین باشد،● دوّم اینکه وجود سیستمهای حکومت صفویان نظام جمهوری اسلامی و تحکیم و بازگشت حکومت عثمانی بار دیگر باعث خواهد شد که مانند قرن 15 جهان شرق از جهان غرب قرنها و یا تا همیشه عقب بماند، بر کناری هر کدام از این حکومتها بسود ملّتهای آگاه منطقه میباشد. ...

● پیروزی جنبش دمکراتیک و سکولار مردمان ساکن ترکیه، پیروزی ما ایرانیام هم محسوب خواهد،● نگاه شما به مسائل قشری روبنایی و غیر کارشناسانه و عدم آگاهی شما به روند دمکراتیزاسیون در خاورمیانه و منطقه میباشد،● به شما پیشنهاد میکنم، اکنون که فصل آفتاب و تابش خورشید هست، به گردش و تفریح بپردازید و دوش آفتاب بگیرید، و این مسائل را به افرادی بسپارید که تعهد و مسئولیّت را پذیرفته و بهر قیمتی پای آن ایستاده اند، ● در مورد آمریکا هم تحقیقات سیاسی دانش محور قبلأ انجام گرفته و ادامه خواهد داشت، اگر در این مورد سئوالی داشته باشید در صورت رعایت ادب و نشان فرهنگی متین از خود پاسخ داده خواهد شد.
نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

رازی گرامی، از نقد و نوشته هایتان تشکر می کنم. مسلما خواندن آنها و تفکر در باره آنها به من کمک خواهند کرد و از آنها بهره خواهم برد و یاد خواهم گرفت. امیدوارم روزی ما هم به آن فرهنگ گلوبال مورد نظر شما دست یابیم و بتوانیم سایت را به معیارهای پیشرفته نزدیک و نزدیکتر کنیم. ما در این راه به یاری شما و همه خوانندگان عزیز نیاز داریم.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی عزیز،
شکایتی در کار نیست، باعث تأسف عمیق من است که شما نقد من را به حساب مسائل شخصی می گذارید، شاد هم اشکال از فارسی ناقص من است. من نوشته دیگری را هم همین الان روانه کردم که دقیقا تضاد رفتار "ایران گلوبال" را با "فرهنگ گلوبال" نشان می دهد، امیدوارم بدل نگیرید و نرنجید.

نوشته شده توسط: Anonymous

دنباله ........... در زبان آلمانی به نوشته های جنجالی و بی سند (بخصوص اگر نویسنده آنها مصرانه از ارائه سند خودداری کند) reißerisch میگویند. معادل انگلیسی آن sensationell است. شما هیچ نشریه معتبری را نمی توانید پیدا کنید که چنین نوشته هایی را بچاپ برساند. در واقع نشریات معتبری مثل دی ولت، اشپیگل، دی تسایت و امثال آنها با این روش هم اعتبار خودشان را حفظ می کنند و هم پاسخگویی را به نویسندگانشان تحمیل می کنند. این، معیاری است که در نشریات مدرن و پایبند به فرهنگ گلوبال کسی از آن کوتاه نمی آید. گلوبال از ریشه گلوبوس به معنی کره زمین است. پس وقتی از یک ارزش گلوبال حرف می زنیم، منظورمان باید ارزشی پذیرفته شده در سرتاسر کره زمین باشد. نمی توان از یک طرف ادعای جهانی بودن (گلوبال) را داشت و از طرف دیگر سطح مطالب درج شده و همچنین روش برخورد با کامنتها را به احساسات و تعصبات عشیره ای تقلیل داد.

در اقع در یک سایت مدرن با اندیشه گلوبال، این وظیفه من خواننده نیست که از نویسنده مقاله تقاضای ارائه سند کنم، این مسئولین سایت هستند که باید از درج مطالبی که مستند نیستند و تنها بدنبال جنجال‌آفرینی و تحریکند، خودداری کنند. گفتن اینکه «مسئولیت نوشته ها به عهده نویسندگان است» در بهترین حالت بی مسئولیتی و در بددترین حالت عوام فریبی است.

در خاتمه برای سایت ایران گلوبال آرزوی رسیدن، دریافتن و درک و هضم فرهنگ گلوبال را می کنم و امیدوارم طرح این مطالب بحث در باره بداشتهای مدرن از "آزادی بیان"، "توهین"، "مسئولیت" و پاسخگویی را دامن بزند.

با تشکر، رازی
نوشته شده توسط: Anonymous

با درودی دیگر به مسئول کامنتها و بقیه مسئولین ایران گلوبال
به بهانه کامنتهای خودم و جوابهای شما بد ندیدم نظر خودم را در باره موضوع مورد بحث کمی بازتر مطرح کنم، امیدوارم دوستان دیگر با نظراتشان به روشنتر شدن مطلب کمک کنند.
من یکبار دیگر هم نوشته بودم که بهیچوجه دوست ندارم بجای شما باشم، زیرا ممیزی و سانسور (نه در مفهوم منفی، بلکه در مفهوم تکنیکی، تخصصی آن) کاری شاق و طاقت فرسا است. ولی مسئله من این نیست. من نگاه شما و سیاست ایران گلوبال را نقد می کنم و توقعم از سایتی که خود را پیرو ارزشهای "گلوبال" می داند، این است که مرزهای تفکر قبیله ای را بشکند و در بررسی افکار، عقاید، نوشته ها و نقدها به اصول پذیرفته "گلوبال" پاینده بماند، چنین نگاهی نمی تواند از یک طرف در دفاع از قبیله خودی هزار و یک توجیه ببافد که: «کسی که با اصرار و ابرام دروغ می گوید، الزاما دروغگو نیست» و از طرف دیگر در برابر

قبیله غیرخودی از کنار نسبت "تهوع‌آور" به آسانی آب خوردن بگذرد و نه تنها آنرا چاپ کند، که در نوشته خود آن را تکرار هم بکند. جهان گلوبال، جهان "فرد"هاست و نه جهان "قبیله"ها. این قبیله ها می توانند نژادی، خونی، خاکی و فکری باشند. در فرهنگ گلوبال انسانها همه برابرند و به دو دسته "برابرها" و برابرترها" تقسیم نمی شوند.
امیدوارم در درک منظور من دچار سوءتفاهم نشوید، دلیل من برای پافشاری بر سر این موضوع این نیست که مثلا به من برخورده یا موضوع را به شخص خودم گرفته ام. من شما را و همینطور دیگر مسئولین ایران گلوبال را انسانهای صادقی می دانم و اگر جز این بود، وقتم را صرف نوشتن نمی کردم. محرک و انگیزه من برای نوشتن این است که معتقدم همه ما باید یکدیگر را نقد کنیم و بیرحمانه نقد کنیم و از نقد، حتی اگر گاهی گزنده و تلخ شد نترسیم. "نقد" کلید طلائی پیشرفت اندیشه است. از نقد نباید ترسی بدل راه داد. برداشت من، که شاید اشتباه باشد، این است که ایران گلوبال هم مثل همه ما ایرانیان از تفکر گلوبال سالها، ولی از فرهنگ برخورد با نقد دهه‌ها فاصله دارد. برای همین هم هست که از خواندن بعضی از نقدها برآشفته می شود، بخصوص اگر آنها مناسبات عشیره ای درون سایت را نشانه بگیرند. پس دست به سانسور می زند، ولی سانسور یک کنش موردقبول اندیشه گلوبال نیست، پس باید برای آن محملی تراشید. اینجاست که تفکر عشیره ای بر گرایش گلوبال پیروز می شود و از یک محمل پیشامدرن بنام "توهین" بهره می گیرد. توهین، در مفهوم قبیله ای آن مفهومی است موازی "ناموس" و "غیرت". در مفهوم مدرن و گلوبال اما توهین کرامت انسانی را نشانه می گیرد.

سیاستمداران اروپایی بارها و بارها یکدیگر را "دروغگو" می نامند و تا بحال ندیده ام که به کسی بربخورد. بیاد دارم که یکی از احزاب آلمان سالها پیش در برابر احزاب رقیب شعار "پای دروغ کوتاه است" را انتخاب کرده بود. فرهنگ عشیره ای ولی با این مفاهیم و برداشتهای مدرن بیگانه است. از یکطرف برای خودش به عنوان یک "فرد" مسئولیت اخلاقی ارائه سند را قائل نیست و از طرف دیگر هم با شنیدن کلمه دروغ و دروغگو احساس می کند به "ناموس" فکری اش توهین شده، پس دیگ "غیرت"ش بجوش می‌آید و اعتراض می کند، حذف می کند و سانسور می کند. این آن پدیده ایست که من نقدش می کنم.

خود من بهیچوجه از اینکه آقای شاملی از خواندن کامنت چندخطی من دچار "تهوع" می شود، ناراحت نمی شوم. چیزی که فراوان است، داروی ضدتهوع! آنرا توهین به خود هم نمی دانم و بهیچوجه راضی به سانسور آن نیستم. در اینجا به کرامت انسانی فرد من توهینی نشده، زیرا اثبات یا رد اینکه آقای شاملی واقعا بعد از خواندن یک کامنت چند خطی به دستشوئی خانه‌اش می رود و سرش را در کاسه آن می گیرد و "بالا می آورد" یا نه، تنها با گواهی پزشک ممکن است. پس ما چاره ای نداریم، جز اینکه باور کنیم این اتفاق در باره ایشان افتاده است و من از اینکه باعث چنین ناراحتی جسمی برای ایشان شده ام، عمیقا متأسفم و امیدوارم که بدل نگیرد، ولی در عین حال همه این پرسشها و بررسیها را در تفکر ماقبل مدرن و عشیره ای جا می دهم. فرهنگ گلوبال بالاترین فضیلت شهروندان را "مسئولیت" پذیری می داند و مسئولیت اخلاقی را حتی بالاتر از مسئولیت قانونی می داند. پس هر کسی که در این فرهنگ و بخصوص در سایتی که داعیه "گلوبال" بودن را دارد قلم می زند، باید برای تک تک مدعاهایش پاسخگو باشد و خود را موظف به ارائه سند بداند. با اینهمه نویسنده این آزادی را دارد که بگوید «عشقم کشیده سند ارائه نکنم» آنوقت مسئولیت سایتی که ادعای فرهنگ گلوبالی را می کند و خود را "ایران گلوبال" می نامد چیست؟
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب رازی گرامی / همانطور که مسئول کامنت ها نوشته است . شش نگاه متفاوت در مدیریت این کامنت ها را کنترل می کند و اگر شکایتی باشد ؛ می شود به ادرس امیل اعضای مدیریت پست کرد

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب شاملی برای آن مطلب کسب اجازه از پادشاه کشور همسایه فقط به اسکناسهای دوره قاجار یک نگاهی بیندازید بد نیست . اما درباره اینکه می فرمایید " اقدام شجاعانه حزب حاکم برای حل مسئله خلق کرد"باید گفت مساله به این سادگی ها نیست . یک توافق نیم بند و محدود شده اما موضوع تا حل کامل راه درازی دارد و زود است از حالا سوت و کف بزنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای موافق ، همولایتی گرامی. من همان کامنت گذار قبلی ام. این آماررا لطفا تصحیح کنید. طبق سرشماری رسمی سال پیش وزارت کشور جمعیت کل خوزستان چیزی بیش از 4.5 میلیون نفر است. حال چگونه است که جمعیت عربهای این استان رقمی بین 5 تا 6 میلیون است؟ به ویکی پدیا نگاهی بیندازید.

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

رازی گرامی، مسلما اگر من کامنت شما را منتشر نمی کردم، هیچ کامنتی، نه تنها از آقای ساملی بلکه از هیچ کس دیگری را که نوشته دیگری را "تهوع آور" بنامد، منتشر نمی کردم. البته من اعتراف می کنم که در سایت ایران گلوبال، متاسفانه مقالاتی منتشر می شوند که از اینگونه اصطلاحات در آنها استفاده می شود. ولی من شخصا تا آنجایی که متوجه بشوم، و زمانی که کامنتها را بررسی می کنم (بعضی مواقع جریان زندگی مرا از کامنتها دور می کند و دوستان دیگر این کار را به عهده می گیرند و به دلیل زیادی کار، دقت لازم را به عمل نمی آورند) به اینگونه کامنتها راه نمی دهم. در ضمن اذعان دارم که به هیچوجه نمی توان همه خوانندگان را راضی نگهداشت.

نوشته شده توسط: Anonymous

مزاح چیست برادر من تازه صد هزار سال را برای این گفتم تا حسودان از غصه دق نکنند وگرنه تمدن تورکان سر به میلیونها سال می گذارد اثار آن را به شکل نقاشی بر دیوار غارهایی در اروپا یافته اند. تمدن آریایی شاید ده هزار سال باشد اما تورکان تمدنی به درازنای تاریخ بشریت دارند.تورکان پیشرفته بودند تا زمانی که کورش به بابل حمله کرد و خانه های ما را ویران کرد ما مجبور شدیم چادر نشین شویم اما همچنان تمدن را بر پشت اسب و با استفاده از زبان ترکی که 500 هزار فعل ساده دارد حمل کردیم. البته در آذربایجان تورکان یکجا نشین بودند که بعد حمله کورش به بابل به آنجا رفته اند.
یاشاسین تورک ملتی

نوشته شده توسط: Anonymous

اگر هرجا منسوبان ملتي زندگي بكنند اونجارو بنامشان بخوانند به گفته آقايان فوق مثلا بايد تهران و مشهد و شيراز و ... رو تركها آذربايجان و كردها كردستان و فارسها فارسستان خواهند ناميد و ... بهتره هركسي جاي خودش بشينه.خوي و سلماس و اروميه و نقده اراضي تاريخي آذربايجانه و كسي در اين خصوص خيال باطل نكنه.

نوشته شده توسط: Anonymous

درود بر محبوب دلها،مرجع دانشپژوهان،محقق توانا استاد ناصر كرمي كه در اين بحبوحه انتخابات ايران كه اولويت اول و توصيه اوبه سايت ايرانگلوبال انتخابات و فقط انتخابات بود،شبانه روز تحقيق و تفحص نموده و شبانه روزي اقدام به آناليز تاريخي،فرهنگي و اتنيكي ملت تركيه در چند روز پرداخته و نتيجه آنرا منتشر ميكنند،زنده باد آقاي كرمي كه فرامنطقه اي كار و تحقيق ميكنند و به قول ما عوام از سير تا پياز و از سير مرغ تا جان آدم در كارنامه تحقيقاتي خودشان دارند.اميدوارم كه دامنه تحقيقات ايشان تا آمريكا برسد و تحقيق جامعي درخصوص سرخپوستان آمريكا و تمدن اينكاها و تقويم آنها بنويسند.به اميد آنروز

نوشته شده توسط: Anonymous

باتشکر دوباره
برای بستن بحث و جمعبندی می خواهم نمونه ای در امر "برابری" کاربران و معیار شما در توهین آمیز بودن کامنتها بیاورم و بدون قضاوت شخصی نظر خود شما را در باره آن بدانم، نظری که مسلما مورد داوری خوانندگان قرار خواهد گرفت. به نظرشما اگر کسی نوشته کس دیگری را "تهوع‌آور" بخواند، به نویسنده توهین کرده است، یا فقط نظرش را در چارچوب معیارهای سایت بیان کرده است؟ آیا کلمه "دروغ" جو گفتگو را نامطبوعتر می کند، یا "کلمه "تهوع"؟ به نظر شما کدامیک باید سانسور شوند؟ من به هیچوجه توقع اینرا ندارم که شما تغییر مسیر و رویه بدهید، کار ممیزی شما در چارچوب سیاست سایت است که می خواهد با میدان دادن به گرایشهای قومی و قبیله ای و درج مطالب تحریک آمیز و جنجالی به شیوه نشریات زرد تیراژ خودش را بالا ببرد، ولی امیدوارم باب بحث در اینباره و با شرکت خوانندگان بیطرف باز شود، من اگر توانسته باشم شما را اندکی

یا سرسوزنی به طرف بازنگری در برداشت مکانیکیتان از "آزادی بیان" و نگاه جزمیتان به "توهین" وهمچنین انتقاد از خود متوجه کنم، مسلما به هدف خود رسیده ام. همانطور که شما هر بار با مطرح کردن موضعتان از جنبه های مختلف به من کمک می کنید هم شما را بهتر بفهمم و هم در نگاه خودم بازنگری کنم. ولی من تناقض جدی در این حرف شما می بینم که از یک طرف می نویسید: «معیار ما برا توهین و اتهام و... معیارهای عمومی است و ربطی به احساس این یا آن شخص ندارد» و از طرف دیگر می فرمایید: «می بینید جناب رازی؟ آفتاب آمد دلیل آفتاب. آقای شاملی نوشته شما را توهین به خود و حتی تهوع آور می دانند» یعنی از یک طرف یک معیارنیمه اوبژکتیو (معیارهای عمومی، البته "عموم" یک مفهوم کاملا اختیاری و نسبی است) را پیش می کشید و از طرف دیگر به عنوان یک دلیل روشنتر از آفتاب از یک معیار صددرصد سوبژکتیو (برداشت آقای شاملی) بهره می گیرید. من این را یک تناقض می دانم. از طرف دیگر شما حرف مرا در چارچوب همان نگاه "برابرها-برابرترها" به نفع آقای شاملی تحریف کرده اید که این خودش نقض کامل اصول اولیه روزنامه نگاری بی طرفانه است. آقای شاملی از ارائه سند در باره یک ادعای گزاف طفره رفت و همچنان می رود. بعد از آن بود که من نوشتم کسی که مصرانه از ارائه سند در باره مدعایش خودداری کند، دروغ می گوید. درحالی که شما نوشته اید: «دیگری چون شما که دیگران را دروغگو خطاب می کند، می گوید که دروغگو خطاب کردن دیگران توهین نیست، زیرا در واقع، کسی که واقعیت را طور دیگری جلوه می دهد، دروغگوست» همانموقع هم شما باز در یک جانبداری صددرصد از آقای شاملی نوشتید عدم ارائه سند می تواند دلیلهای زیادی داشته باشد، که حرف درستیست، ولی ناقص است، قویترین احتمال نداشتن سند است، ضعیفترین احتمال این است که نویسنده "عشقش کشیده باشد سند ارائه نکند". در یک محکمه عادلانه و بی طرفانه، قاضی (که شما باشید) هیچوقت قویترین احتمال را به نفع ضعیفترین احتمال کنار نمی گذارد، مگر اینکه واقعا پای معضل "برابرها-برابرترها" در میان باشد که این درست آفتابی است دلیل آفتاب من، در برخورد جانبدارانه شما و سیاست کلی ایران گلوبال. قضاوت را به عهده خوانندگان می گذارم.
باز هم با تشکر چندباره از اینکه وقت گذاشتید و ساعات آخرهفته را که می توانستید صرف دهها سرگرمی جالب دیگر کنید، مصروف گفتگو با من کردید.
نوشته شده توسط: Anonymous

خطاب به تورک سنندجی: مزاح میفرمایید یا جدی؟ کل تمدن مکتوب و غیر مکتوب بشری به 10 هزار سال نمیرسد اما شما صدها هزارتایش را در بست به ترکان منسوب کرده اید؟!!!!!!!

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب فرهاد،
من فکر میکنم برای اینکه هم خیال شما و خیال جناب متخصص منصور میری راحت شود ، اسم تمام جغرافیای ایران را بکلی عوض کرده و آن را کردستان بنامیم. و همه پاسپورت کردی بگیرند. تا مسئله ایران حل شود.... در ترکی مثلی هست میگوید: خمیر هله چوخ سو آپارار، ده ده! ، با حلوا گفتن دهن شیرین نمیشود. ده ده قوربان.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای میری اشتباه می کنند
کردستان از اردبیل و آستارا شروع شده و با در بر گرفتن تبریز، زنجان، قزوین و اصفهان در جنوب به بوشهر و بندر عباس منتهی می شود.

نوشته شده توسط: کاظم موافق

با درود به هموطن بختیاری عزیزم و سپاس فراوان از مهر بی‌ پایانش.

اول به عنوان یک انسان، سپس ایرانی و عرب، وظیفه خود میدانم که از حق و حقیقت دفاع کنم و در این راه پشتیبانی و تأیید شما عزیزان بهترین توشه و دلگرمی‌ برای ادامه این راه است.

به امید رهایی ایران

نوشته شده توسط: کاظم موافق

با سپاس از یادآوری و دقت شما، منظور اعراب خوزستان بود که تصحیح شد

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب محمود! در خاک ایران برای تمامی‌ مردمان آن, مهمان و میزبان معنی ندارد همانطور که ما ترک‌ها تقریبا در تمامی‌ ایران ساکنیم (بیش از نیمی از جمعیت تنها در تهران) و کسی‌ حق گفتن کلمه مهمان رو به ما ندارد ما هم اجازه استعمال این لغت درباره دیگر هموطنان رو نداریم

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

رازی گرامی، ما از نقد استقبال می کنیم و همواره استقبال کرده ایم. معیار ما برا توهین و اتهام و... معیارهای عمومی است و ربطی به احساس این یا آن شخص ندارد. بارها اتفاق افتاده است که دوستانی، کامنتهایی را توهین آمیز دانسته اند و ما استدلال کرده ایم که توهین آمیز نیستند و یا برعکس. اگر کسی نام شما را توهین آمیز بداند، ما از او دلایلش را می خواهیم و اگر دلایلش برای ما (من و مدیریت سایت) قابل پذیرش باشد، به آن گردن می نهیم و اگر نه، برایشان استدلال می کنیم. من و شما ممکن ازت در این بحث به نتیجه ای واحد نرسیم و ممکن است که برسیم. در نهایت آن را به قضاوت خوانندگان می گذاریم و دست آخر به خواست خوانندگانمان گردن می نهیم. در نظر داشته باشید که ما نه تنها به کلمات آشکارا توهین آمیز، بلکه تا آنجا که در توانمان است، به سالم و دوستانه نگه داشتن جو کامنتها نیز توجه داریم و حساس هستیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای داریوش همدانی این حرفها و تاریخ سازیها رو به کسی بگید که از تاریخ و باستان شناسی چیزی ندونه. انسانها هیچ وقت محدود به ترک و عرب و آریایی نبودن. بسیاری از مردم و ملتهای دیگه هم وجود داشتن که نژاد و زبان ویژه خودشون داشتن. از اون جمله ایلامیها سومریها و اقوام آسیانیک ساکن در کوههای زاگروس و قفقاز و نجد مرکزی ایران و ... هستن که هیچ ارتباطی هم به ترک و فارس و عرب نداشتن. بیچاره ها گناهشون این بوده که در بازی تاریخ مغلوب و مستحلک شدن. آسیانیک ها بر حسب اتفاق یکی از دو دسته اصلی پدران اکثریت مردم ساکن در ایرانن. قبل از ورود آریاییها اینها مردی پراکنده بودن. اهمیت آریاییها که دسته دوم نیاکان مردم ما هستن در نقش سیاسیشون درآمیختن با این مردم و زمینه سازی برای متحد کردن مردم فلات ایران و در نتیجه تشکیل دولتهای بزرگ بوده ولی اقوام آسیانیک پیش از اونها همچنان نیاکان ایرانی هان.

نوشته شده توسط: Anonymous

با تشکر از جواب سریع شما، مسلما این من هستم که باید معیارهای سایت را بپذیرم، در این حرفی نیست. ولی اگر سایت بر روی معیارهای خودش اسم "آزادی بیان" گذاشت، باید بپذیرد و ظرفیت اینرا داشته باشد که دیگران این نگاه به مقوله آزادی بیان را نقد کنن. هرچیز دیگری غیر از این نقض غرض و مغایر با آزادی بیان است. با این همه شما جواب سوال مرا ندادید، اگر معیار سایت این است که «آنچه را که شما توهین آمیز نمی دانید، می تواند برای دیگری توهین آمیز باشد»، تکلیف شما چیست. اگر آقای شاملی (یا هر کدام از آن برابرترها) اسم مرا توهین بخود بداند (که از نظر من توهین نیست) آنرا سانسور کرده و از من خواهید خواست اسم دیگری انتخاب کنم؟ آیا ملاک شما در توهین بودن یا نبودن یک حرف "احساس" یا "برداشت" افراد (البته فقط برخی از افراد) است؟ یا اینکه شما یک معیار محکمه پسند برای بررسیهایتان دارید؟ با تشکر دوباره

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

جناب رازی، خوشبختانه شش نفر اعضای مدیریت سایت که از ملیتهای مختلف هستند، بر کار من نظارت دارند. سوال این است که آیا سایت باید معیارهای شما را بپذیرد و یا اینکه شما لازم است که معیارهای سایت را برای کامنت نویسی بپذیرید. من نوشته ام که آفتاب آمد دلیل آفتاب. برای اینکه بحث من در این بود که آنچه را که شما توهین آمیز نمی دانید، می تواند برای دیگری توهین آمیز باشد. آنچه را که شما خطاب به آقای شاملی نوشته بودید و آن را توهین نمی دانید، آن را آقای شاملی توهین آمیز و بالاتر از آن می دانند. بحث من بر سر این است که این وسط تکلیف من چیست؟ و نتیجه گرفته ام که تصمیم گرفته ام برای مطبوعتر کردن جو گفت و گو و تبادل نظر در کامنتها، چنین کامنتهایی را منتشر نکنم. از نظر من این تصمیم برای همه معتبر است و برای من برابرتری وجود ندارد.

نوشته شده توسط: Anonymous

در اینکه به هموطنان عرب در ایران ظلم فراوان می شود هیچ شکی نیست. در بهشت آباد اهواز بچه های زیادی خوابیده اند، نوجوانان عربی که در کودکی اعدام شده اند، به کوچک ترین بهانه. از قضا در دفاع از این بچه ها و به حرمت خون به ناحق ریخته شده شان باید شارلاتان ها را افشاء کرد. درود بر هم وطن ِ هم استانی کاظم موافق که از زیر بار مسئولیت شانه خالی نمی کند.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ترک همدانی با این فارس ها نباید بحث کرد اینها نمی خواهند تمدن صدها هزار ساله ترکان را بپذیرند. سومر و آشور و بابل و آمل همه ترک بوده اند. کتابهای ترکی باستان متاسفانه به اسم آشور بانی پال به جهان معرفی میشود در حالیکه از نظر التصاقی بودن زبان واضح است که جزو میراث پرافتخار تورک می باشد. ترکان خط را اختراع کردند کتیبه ارخون به خط باستانی ترکی اولین اشعار حماسی جهان است است که مربوط به صدها هزار سال قبل است. ترکان از اقیانوس آرام تا اقیانوس ناآرام بودند و هستند و به یاری اهورا مزدا خواهند بود. نظامی گنجوی خاقانی شروانی مجیر بیلقانی قطران تبریزی همه ترک بودند و تمام آثار خود را به تورکی نوشته اند که فقط چند بیتی از آن به زبان فارسی است.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب مسئول کامنتها،
اینکه شما در این مناقشه طرف آقای شاملی را می گیرید، حداقل برای من جای تعجبی ندارد. از قضا مصداق "آفتاب آمد، دلیل آفتاب!" همین رفتار شما است، که نشان می دهد «در ایران گلوبال همه برابرند، ولی بعضی برابرترند!» من گفته ام و بازهم می گویم و هزار بار دیگر هم تکرار می کنم که اگر من از ارائه سند در مورد ادعایم آگاهانه خودداری کنم، شایسته نام "دروغگو" هستم. و همچنین معتقدم و کوتاه هم نمی آیم که "دروغ گفتن" توهین مستقیم به شعور خواننده است و شما ظاهرا تا وقتی که پای قومگرایان افراطی در میان باشد، مشکلی با این مسئله ندارید. دم خروس ادعای شما درست آنجایی بیرون می زند که می نویسید: «آقای شاملی نوشته شما را توهین به خود و حتی تهوع آور می دانند»!!! در واقع فتوای آقای شاملی برای شما وحی منزل است و «آفتابی که آمدنش دلیل آفتاب است»! در واقع اساسا "توهین" آن است که آقای شاملی بگوید و نه

آنچه که در عرف جامعه به آن توهین می گویند. به عبارت دیگر اگر آقای شاملی بفرمایند که ایشان اسم من یعنی"رازی" را توهین به خودشان می دانند، شما بنا بر قاعده خودتان اسم من را هم سانسور می کنید، درست فهمیدم؟ اوج تراژدی ولی آنجا است که ایشان کلمه "تهوع" را در یک نوشته عمومی بکار می برد (و شما هم با شادمان وافر آنرا تکرار می کنید) ولی آنکه فضای کامنها را مسموم می کند، من هستم! راستی داستان قاضی بلخ را خوانده اید؟ البته کامنت آقای شاملی بسیار سخیفتر از آن است که احتیاج به جواب من داشته باشد. ولی از شما می خواهم کامنت ایشان خطاب به من، و کامنت سانسور شده من را به چند انسان بی طرف که تعصبات قومی و قبیله ای نداشته باشند نشان بدهید و بپرسید کدامیک از آنها "توهین آمیزتر" است. آنوقت کلاهتان را قاضی کنید و به آسمان نگاه کنید، برای دیدن آفتاب هیچوقت دیر نیست، بشرط آنکه تعصب قومی چشمان را کور نکرده باشد. کامنت هر کسی آئینه تمام نمای شخصیت اوست، پس کامنت آقای شاملی را دوباره و سه باره بخوانید. با آرزوی موفقیت روزافزون برای شما در امر شریف ممیزی.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای Nasle sokhte
مردم ترک زبان آذربایجان بیش از هفت هزار سال است که در آذربایجان کنونی و ارومیه و اطراف آن زندگی میکنند، بطوری که بگفته تارخ شناس آذربایجانی که با مدارک و دلایل تاریخی و آرشئولوقی کافی صحبت میکند، بنا بر تحقیقات علمی ، حتی ایل سومر نیز که "پرو ترک" نامیده میشود، در گستره ادبیان و فرهنگ ترکها شکوفا شده است. ترکان آذربایجان یگانه ایل ترک تبار نیست، بلکه اقوام و یا ملل و طایفه های ترکان در سراسر آذربایجان امروزی تا دشتهای وسیع آسیای مرکزی کشیده شده اند. علت این امر تعدد اقوام ترک زبان، از یک طرف، و از طرفی بسط و گسترش محل زندگیشان بود. کسانیکه میگویند که ترکان از آسیای مرکزی به طرف غرب آمدند، این در خصوص تعداد معدوی از قبایل ترکان صدق میکند. در صورتیکه بخش وسیعی قبایل ترکان مثل آذربایجانیها و دهها قبایل دیگر از هزاره های دور در این خطه ساکن بوده اند

و هستند. و حتی تاریخ شناسی مثل "پرفسور آغاسی اوغلو"، بر این نظر است که اغلب ایل ها و قبایل ترک، از آذربایجان به سر زمینهای دیگر آسیای مرکزی، به جهت در اختیار گرفتن سرزمینهای حاصل خیز کوچ کرده اند. و بعض از آنان به جهت اینکه آبا و اجدادشان در این مناطق ساکن بودند، دو مرتبه به سرزمین آبا و اجدادی خویش یعنی به آذربایجان و مناطق آن و ترکیه امروزی باز گشتند. در واقع اغلب ترکان از سرزمین فعلی آذربایجان، به شمال، شرق، و غرب آذبایجان، یعنی به ترکیه امروزی کشیده شده اند. آنهائی که ادعا میکنند که ترکان از آسای مرکزی آمده اند، آیا خودشان از کجا آمده اند؟ آیا از آسمان به زمین افتاده اند؟ آیا اروپائیها از آسمان به اروپای فعلی افتاده اند؟ آیا قوم فارس از آسمان به کرمان و یزد افتاده است؟ قوم فارس نیز از دامنه کوههای پامیر افغانستان به مراکز مرکزی ایران امروزی کوچ کرده است. این را میتوان از رنگ پوستشان که از تحمل گرمای شدید، خبر میدهد و از نظر ژنتیک از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است، مشاهده کرد. در صورتیکه اقوام ترک اغلب در مراکز شمالی زندگی کرده اند و رنگ پوست روشن شان حکایت از سرزمینها و محل سکونت آنها میدهد. این واقعیتی انکار نا پذیر است که بر همه عیان است. حالا شما ادعا کنید که جغرافیای چند ملیتی ایران مال فارس هاست، و فارس ها از آسمان افتاده اند! که دیگران خبر ندارند.
نوشته شده توسط: Anonymous

در رابطه با کتاب خانم السعداوی که اشاره کرده اید: «نویسنده در جای جای کتاب تصریح می‌کند که انقلاب‌های اجتماعی و آزادی‌بخش تأثیر مهمی در روند آزادی زن بر جای می‌گذارد»،
1- انقلاب اسلامی ایران "آزادی بخش" نبود و همان آزادیهای دوران شاه را هم از مردم گرفت و وضعیتی هزاران بار بدتر ایجاد کرد،
2- تاثیرش هم بر "روند آزادی زن" افتضاح بود و نه فقط وضعیت زنان، بلکه وضعیت کل جامعه را به گذشته های دور برگرداند. اگر این انقلاب رخ نداده بود، بدون شک الان زنان و در کل جامعه ایرانی از شعور و آگاهی و وضعیت مناسب تری برخوردار بودند.
3- در کل در طول تاریخ کمتر انقلابی بوده که تاثیر مناسبی بر وضعیت اجتماعی و وضعیت زنان و ... بذاره. در همین انقلاب بلشویکی که خیلی هم در حرف طرفدار حقوق زنان بودند، می بینیم که در تمام دوران سوسیالیسم زنان موقعیتی بسیار بدتر از زنان کشورهای غربی داشتند

و در زمینه ی حقوق بشر و آزادیهای اجتماعی در طول هفتاد سال هیچ پیشرفتی نکرده بودند. بعد از فروپاشی هم به دلیل این عدم پیشرفت موقعیت زنان آن کشورها نسبت به خیلی کشورهای دیگر بدتر است.
4- کتاب خانم السعداوی مسلما کتاب جالبی ست. ولی باید این را هم گفت که ایشان نه تنها در مقدمه کتاب از انقلاب اسلامی ایران و اصولا اسلام شدیدا دفاع کرده، بلکه در تمام کتاب قصد داشته چهره ای دروغین از اسلام نشان دهد و تمام مشکلات زنان مصری را به گردن فرهنگ پیش از اسلام بیندازد. ختنه زنان مسلما ربطی به اسلام ندارد، ولی مشکلات زنان مصری در ختنه خلاصه نمیشده و می بینیم که امروز بعد از سی سال اسلامیون در مصر قدرت را به دست گرفته اند. که این ناشی از نادیده گرفتن خطر اسلام و دفاع از جریانات اسلامی توسط روشنفکرانی چون خانم السعداوی و شما نیز بوده.
نوشته شده توسط: Anonymous

به نظرم تیتر مطلب تون و اصطلاح "مردان زن ستیز در پیکره زن" زیاد جالب نیست. چون زن ستیزی و مردسالاری یک پدیده اجتماعی ست و ربطی به جنسیت حاملین این نوع بینش نداره. همونطور که مثلا خیلی از کارگران از خیلی از سرمایه داران در نفی حقوق خودشون رادیکال تر هستند.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای موافق،

"جمعیت کنونی اعراب ایران خوزستان بالغ بر ۵ تا ۶ میلیون نفر میشود"

این جمله ی آماری را که در بالا آورده اید لطفا تصحیح کنید. آیا منظورتان کل جمعیت اعراب ایران به انضمام استان خوزستان است؟ در اینصورت میتوانید تخمینی ازجمعیت عرب تبارهای استان خوزستان نیز ارائه دهید.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

نویسنده ای که با مردم زندگی میکند، از مردم و برای مردم می نویسد، به بشریت تعلق دارد. زنده یاد احمد محمود یکی از این نویسندگان بود. راهش پررهرو باد.

نوشته شده توسط: Anonymous

دوست عزیز من به عنوان متاسفانه یک دشمن جواب شما رو با یک مثال می دم. مسئله حکومت ترک با مهاجرت اقوام ترک به یک سرزمین متفاوته. در مورد حکومتهای ترک نژاد اونها به ضرب شمشیر که رسم دنیای قدیم بود حکومت و سرزمینها رو می گرفتن و برای نگه داشتن اونها مجبور به استخدام نیرو از اقوام غیر ترک زبان از یک طرف و پراکنده کردن ایلهاشون در سراسر متصرفاتشون می شدن. این به مردم اشغال شده فرصت می داد که فرهنگ و مخصوصا زبانشون رو به اونها تحمیل کنند. ولی در مورد ایلات ترکی که به یک منطقه کوچک می رفتن و حکومتهای محلی اونجا رو در دست می گرفتن موضوع بر عکس بود. اونها به عنوان یک هسته منسجم نظامی اکثریت دهقان و پراکنده رو به مرور زمان در خودشون حل می کردن. در دنیای خشن قدیم عضویت در این ایلها فرصت ((بقا)) ایجاد می کرد در حالی دیگران رو در معرض تهاجم و غارتشون می گذاشت. نمونه روشن این مسئله رو در فیروز آباد فارس

و در بین قشقایی ها میشه دید. بنا بر تاریخ خود قشقایی ها اونها از آناطولی به فارس اومدن و فیروز آباد هم مرکز اولیه حکومت ساسانی بوده. و مردمش هم از قوم پارس (در واقع مخلوطی از ایلامیها و پارسها) بودن. شما در هیچ جای تاریخ نشانه مبنی بر کشتار یا نسل کشی از طرف قوم قشقایی پیدا نمی کنید. و (((سئوال اینه که پس مردم اولیه فیروز آباد کجا رفتن؟ ))) جواب این سئوال قطعا خوشایند پان ترکیستها نیست. آنچه که در آذرآبادگان اتفاق افتاد هم همین بود ایلات ترک به مرور زمان مردم رو در خودشون حل کردن. . چه در قالب جنگها بسیاری از مردان ایل کشته می شدن و ایل نمی تونست بیست سال صبر کنه تا نوزادان بزرگ بشن. اونها مجبور به جایگزینی نفرات از دست رفته از بین مردم محلی می کرد و این اعضای جدید مجبور به یادگیری زبان ترکی می شدن که اتفاقا چون زبان ایلیاتی بود و پیچیدگی کمتری داشت یادگیریش راحت بود. اینگونه اقلیت منسجم نظامی اونها در گذر زمان ((زبان)) رو تحمیل می کرد و اکثریت پراکنده و بی قدرت نظامی آذربایجان ((نژاد)) رو. این روش در ترکها از زمانی که از مرکز آسیا به حرکت در اومدن معمول بود و همون اقوامی هم که وارد آذربایجان شدن مخلوطی از نژادها و مردم مختلف بودن با زبان ترکی. در آذربایجان آنچنان که از اشعار قطران تبریزی فهمیده میشه تبریز آخرین شهری بود که به دلیل تضاد فرهنگی و زبانی و داشتن هویت قوی شهری دربرابر این فرایند مقاومت می کرد در نهایت هم به تسخیر زبان ترکی در اومد. اما در ابتدا بهتون گفتم که من و شما متاسفانه دشمنیم. یه نگاهی به نقشه هایی که از قلمرو آذربایجان جنوبی چاپ کردین بندازین تا دلیل این مسئله رو بفهمین. تلاش شما برای دست اندازی به نواحی جنوبی ماد قدیم از همدان گرفته تا مرکزی و شمال لرستان مشکل پان ترکیسم رو برای مردم من به مسئله بودن یا نبودن تبدیل کرده. و قطعا شدت عمل ما در برابر شما نسبت به فارسها و روشنفکرانشون بیشتر خواهد بود.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

بهاالدین عزیز، در ادبیات نوین، آفرینده میکوشد "از همه ی قید و بندهای کلام خود را «آزاد» سازد". این اصلی ست که نه تنها در آذربایجان(ایران)،بل در جهان نیز مورد توجه سرایندگان است. سعی میکنند چیزی بیافرینند که در عین تفاوت با نثر، و نثر شاعرانه ، «شعر» باشد. شعر بودن یک نوشته نیز «مطلق» نیست، بلکه «خصوصیتی»ست «نسبی». برای «شعر» در هیچ کجای جهان مطلقیتی وجود ندارد. اما «خاصه»های عمومی تقریبی و نسبی هست که معمولاً به آنها توجه میکنند. ادبیات نوین چنین روشی دارد. اما این پرسش که آیا در ادبیات نوین میتوان از وزن و قافیه و ردیف و یا بطور کلی از تناسبهای صوتی استفاده کرد و چگونه؟ میدانید که دیدها گوناگون است. ولی از نظر من اگر بپذیریم که «نو» بودن یا کهنه بودن یک اثر تنها به « تناسبهای صوتی» وابسته نیست بل افزون بر آن به بسیاری ویژگیهای «شناخته و ناشناخته» ی دیگر نیز بستگی دارد

میتوان گفت « بله» . در کل میتوان از « موسیقی کلام» استفاده کرد. و عکس آن نیز صادق است ؛ یعنی طوری استفاده کرد که این خاصیت «نامحسوس» باشد. یا حتی وجود نداشته باشد. « شعریت» در عین حال که نسبی ست، حتی از نظر من بودن عنصر « موسیقی» در آن گرچه مثبت است ولی «الزامی» نیست. اینجا تناسبهای صوتی-موسیقی کلام - را برابر وزن و قافیه و ردیف و غیره به کاربرده ام. و منظورم در کل «عنصر موسیقی»، در شعرا ست ؛ حالا به هر شکلی که باشد. از نظر برخیها این مسئله با فرم تازه الزامی ست. و شعریت را بدون موسیقی آن نمی توانند تصور کنند. بهر صورت. ما در ادبیات آذربایجان از این روشها استفاده کرده ایم :1- وزن عربی مثل اشعار فضولی؛ 2- وزن هجایی مثل بایاتی یا حیدر بابا؛ 3- موسیقی کلام، مانند شعر های نو مثلا در آثار بختیار وهاب زاده ، رسول رضا و اوختای4- بدون موسیقی کلام یا به صورت کم و یا نامحسوس در شعر جوانتر ها. اما پاسخ این سئوال که چگونه میتوان از وزن در ادبیات نوین استفاده کرد مشخصاً میتوانم بگویم، میتوان مثل بند 3 که وزن را به صورت «موسیقی کلام» در نظر میگیرد مورد استفاده قرار داد. مثال از شعر بختیار وهاب زاده:« عنوان شعر "منیم آنام": سوادسیزدیر،\آدینی دا یازابیلمیر\منیم آنام...\آنجاق منه،\سای ئوگره دیب،\آی ئوگره دیب،\ایل ئوگره دیب،\ منیم آنام...» موسیقی کلام در این دو بند بخوبی قابل حس و تشخیص است. میتوان مانند این صورتها را که بسیار گوناگون هستند مورد استفاده قرار داد. مثال را میتوان به شعر های نو سهند ساهر و اوختای و دیگران نیز گسترش داد. دیگر اینکه از وزن هجایی هم که وزن دلنشین بایاتی هاست میتوان به نحوی بهره مند شد. بایاتی ها ریشه در روح و زبان ما دارند. مثل هایکوها در زبان ژاپونی. شاید بتوان با تغییرانی در وزن آنها گامی در این زمینه به پیش گذاشت. کاری ست پیش روی جوانان. در کلام موسیقی دار یا بدون موسیقی-درشعر- تعیین کننده «ایجاد زبان نو، زیبایی نو ، نگاه نو، فکر نو، استیل نو، و ...»است. مسایل سخت و پیچیده ای هستند در «زبان» و «زبانشناسی» و «فلسفه» که هزاران راز ناشناخته دارند و چشم به راه راز گشایان اند. از اینها به کنار، میخواهم بگویم، ما بیش از «سیاست» نیاز داریم در فرهنگ و ادبیات خودمان کار کنیم. اگر قرار است، اگر میخواهیم، از نکبتی که در آن گرفتاریم رهایی یابیم «سخت نیار به آفرینش فرهنگ نو» داریم. در شعر، نقد، فلسفه و رمان و نمایشنامه و غیره. بدون خلق یک فرهنگ نوین شکست ما حتمی ست.قلمزنان ما به ادبیات آذربایجان توجه نمی کنند، نویسندگان آثار یکدیگر را کمتر میخوانند، اکثراً مطالعات خود را عمق نمی بخشند، سطی کار میکنند، سیاسی کارها سوار بر اسب ناسیونالیسم چون باد میتازند؛ خوب، پر واضح است که فرهنگ ما با این وضعیت پای درگل میماند. سنه قربان اولوم، ای دردلی کرم \ دریالار مرکب اولا، مئشه لر قلم\ میرزالار یازدیقجا دردین وارسنین. سورقونوز اوچون چوخ ساغ اولون.
نوشته شده توسط: Anonymous

جامع ترین بر داشت و نظریه ای است که تا بحال نسبت به جنگ داخلی سوریه ارائه می شود. چون آمریکا دیگر نمی خواهد . و یا نمی تواند چون عراق و افغانستان بیهوده نیروها و دلار هایش را به هدر بدهد. و بد نامی را هم به جان بخرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

دوست عزیز بحث با افرادی مثل جنابعالی نتیجه ای در بر نخواهد داشت زیرا شما دنبال سوزنی در کاهدان هستید عفونت این جسد نیمه جا ن را فرا گرفته و با خوشبینی های شما در مورد جامعه مدنی هم نیز احیا نخواهد شد . شما گویا از آیه فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون فقط دو کلمه اولش را استفاده کرده اید و بقیه آیه را کات کرده اید یعنی از صحبتهای بنده فقط آن قسمتهایی که مطلب شما را ساپورت میکنند استفاده کرده اید و از قول من مطالبی را عنوان کرده اید که من ننوشته ام !! تمسك شما به جامعه مدنی ستودنی است اما آیا با امثال کوروش زعیم ها وهالوها و پان فارسها ی نژاد پرست ورسوبات فکری آریا پرستانه و ضدعرب که درفکر نابودی هراندیشه غیرآریایست و در ذهن میلیونها ایرانی جا خوش کرده است میتوان جامعه مدنی ساخت ؟؟؟ خوشبین بودن هم حدی دارد دوست من

نوشته شده توسط: Anonymous

اینگونه مصاحبه و فیلم های ادبی و فرهنگی و فلسفی بسیار جالب و آموزنده هستند . امید است که در آینده ما شاهد رقم بیشتری از این برنامه ها باشیم . این روانشاد احمد محمود دزفولی بود یا اهوازی یا عرب یا عجم ؟ روانش شاد .

نوشته شده توسط: Anonymous

نویسنده در تحلیل اعتراضات کاملاً مدنی مردم ایران،از مدنی بودن آنها نه تنها سخنی به میان نه‌‌ میاورد بلکه با تخریب آن جنبش به ویژه جلوگیری از سرایت آن به اهالی ترک زبان کشور نیز به شدت جلوگیری می‌نمود.از این روی بی‌ جهت نیست به آن ادعای ایشان که برخی‌ عوامل خارجی‌ در تشدید و ردیکالیز شدن جریان دست دارند،با دیده ابهام نگریست.به باور بنده این نوشته که آن جنبش در ترکیه مدنیست،نه در تحلیلی جامعه شناسانه ایشان از کشور ترکیه بلکه از دیدگاهی‌ ناسیونالیستی عنوان شده است.جنبش عظیم مردم ترکیه از دیدگاه آقای شاملی فقط به دلیل ترکی‌ بودن آنست،هر چند به غلط!بر عکس مردم ترکیه با هر زبان و فرهنگ،پس از مشاهده سرکوب عریان فعالین زیست محیطی‌ پا به میدان حمایت از آزادی‌های خود گذاردند.تحلیل آن را نیز به عهده جامعه شناسان آن دیار می‌گذاریم.اما پرسیدنی ‌ست که آقای شاملی خود به چه گونه از این جنبش مترقّی ت

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای هالو
و امثال او که به خلقهای دیگر تمسخر و توهین روا میدارند، روزی از خواب خرگوشی بیدار خواهند شد، که دیگر آنوقت خیلی دیر شده است. و پشیمانی سودی نخواهد داشت. چون دیگر ایرانی باقی نخواهد ماند، تا آقای هالو و همپالگیهایش به تمسخر دیگران بپردازند.

نوشته شده توسط: Anonymous

ناصر عزیز،
با سلام، میدانم که در مورد حال و وضع ترکیه و مردم آن نگران هستید. برای آرامش خاطرتان لازم است به این نکته اشاره کنم که هیچ تظاهرات و یا نا آرامی نمی تواند، شیرازه جامعه ترکیه را از هم بپاشد. کشور ترکیه مثل کشورهای عربی نیست، که با یک هیاهوئی به هم بریزد. در این مملکت قانون حکم میکند. و تثبیت آن، به هیچ حزب و دسته و گروه سیاسی بستگی ندارد. ممکن است هزاران تظاهرات بشود، و ده ها و صد ها دولت بیاید و برود. و حتی اعتراض مردم ، اردوغان را مجبور به استعفا بکند. اما ذره ای خلل در بافت و انسجام جامعه ترک نخواهد کرد. این را با اطمینان به محضرتان عرض میکنم. سیستم اداری، حقوقی و قوانین ترکیه، نه از طرف خارجی ها، بلکه از طریق متخصصین و کارشناسان خود مردم ترکیه بنا نهاده شده است. و این کشور چه در زمینه قانون گذاری،

چه در زمینه اجرائی، و چه در زمینه سیاست داخلی و خارجی، و چه در سیاست پولی و بانکی، و چه در زمینه پدافند دفاعی بصورت سیستم خاص خود، در شکل انستیتوت، و مستقل عمل میکند. از این جهت چه اردوغان بماند، چه نماند، تغییر اساسی در بافت سیستم، حقوقی، بانکی، دفاعی ، و راستای سیاسی نخواهد کرد. شما باید نگران جغرافیای ایران باشید، که معلوم نیست فردا، چه بر سر مردمان آن سرزمین خواهد آمد. با درود محسن