رفتن به محتوای اصلی

ژوئن 2011

بوی الرحمن نظام فاسد دینی بلند شده است

در مواجهه با قیام 57 و تغییر روش حکومتداری در ایران عزیز، ما ایرانیان سنتها و اداب ملی خود را تحت تاثیر باورهای غلط از دینداری و مذهب به بوته فراموشی سپرده، رسوم غیر ملی، غیر بومی بر گرفته از بسترعربی محل ارائه و نشر دین، که موثر بر تنظیم روابط انسانی در فرهنگ دینی جاری است را جایگزین افکار ملی و پایه در جامعه ایرانی انروز نموده ایم، ادابی که نه تنها هیچ سنخیتی با باورهای کهن ما نداشته بلکه بستر مناسبی برای رشد خرافه، اوهام و نظریه های بسته و منسوخ بوجود اورده....

نمونه ای از سادومازوخیسم در عشق ایرانی

در این دو سال بارها از طرف افراد مختلف ایمیلی برایم ارسال شده حاوی دو شعرِ عاشقانه که در ایمیل ها و همچنین در بسیاری از وبلاگها اولی را به سیمین بهبهانی و دومی را به ابراهیم صهبا نسبت داده اند. برخی وبلاگ نویس ها این مشاعره را دلنشین و سرشار از دلبری دانسته اند و مطمئنم که برای خیلی از ایرانیان طرز تفکری که در این دو شعر بیان شده، اوج احساسات عاشقانه را می رساند و چه بسا خیلی ها لطافت هم در آن ببینند.

انتظار داريم با پيمودن ره صد ساله به کجا برسيم؟

سالها ست ديگر برای همه ما روشن شده است که تنها جمهوری اسلامی نيست که راه های گذشته را دوباره طی می کند و انتظار دارد به نتيجه تازه ای برسد. بلکه اپوزيسيون ايران نيز به همينگونه است. راه های صدساله را دوباره تبليغ می کنيم و در صدد اتحادهای تازه بر ميآييم و دوباره متعجب ميشويم که چرا حتی به نتيجه ای که در گذشته رسيده بوديم هم نرسيده حتی به پايين تر از آن تنزل کرده ايم.

اقلیت، اکثریت و گفتمان حقوق بشر در ایران

اقلیت و اکثریت واقعیت‌هایی ذهنی هستند و نه عینی. یعنی برای نمونه پدربزرگ من آذربایجانی و مادر بزرگ من کاشانی هستند. حال اینکه من خود را آذربایجانی یا کاشی بدانم منوط به هویتی است که ترجیح می‌دهم با آن شناسایی شوم. ترک آذری بودن یا کاشی بودن نیز مقوله‌هایی ذهنی هستند، و ساختارهایی اجتماعی. برای مثال ابر و باد و مه و خورشید و فلک البته واقعیتهایی عینی هستند و اگر ما انسان‌ها نیز نبودیم، بر جای بودند.

ایران پاره تن من هست

بعضی‌ از دوستان اقوام ایرانی تصور میکنند چون حکومت فعلی‌ نالایق و ستمگر است، آنها از این حق برخوردارند که اعلام استقلال کنند یا سودای جدایی طلبی در سر داشته باشند. به این گروه از دوستان عزیز عرض می‌کنم که حکومت فعلی‌ تشکیل شده از همهٔ اقوام ایرانی‌ که شامل ترکها، کردها، بلوچها و سایر اقوام است می باشد. متأسفانه تمام افراد فاسد و بی‌ وجدان و انسان نمای همهٔ شهرهای ایران در این حکومت هستند. در حال حاضر شخص خامنه ای‌ مدعی است که از خاندان پیغمبر است .و با این حساب خود را عرب می داند و...

تناقض از دموكراسي تا تماميت‌خواهي

دموكراسي توده‌وار يا توتاليتاريسم يك نوع تفسير از اين اراده عمومي است. اين تفسير بر مبنايي است كه اقليتي محق باشد كه خود را به عنوان نماينده اراده عمومي تحميل كند. تفسير ديگر از اين مساله هم كه از همان زمان روسو مطرح شد بر اين اصل استوار بود كه تنها در صورتي مي‌توان به اراده عمومي دست يافت كه به عموم مردم مراجعه كنيم و راه ديگري براي تعيين آن متصور نيست. بدين ترتيب هيچ اقليت، حزب و فردي حق ندارد خود را نماينده، وكيل و ولي آن اراده عمومي بداند.

سلامی به سبزی وطن

مردی بود که ادعا میکرد در تبعید همیشه مخالف، همیشه مبارز، همیشه مقاوم است. مردی که در تمامی سخنانش این کلمات را بکار می برد: من برابری برقرارخواهم کرد، من شکنجه، زور، و زندانها را از بین خواهم برد، من ازمیان خود مردم دولت انتخاب خواهم کرد، من به هیچ بیگانه‌ای اجازه دخالت درامور مملکت را نخواهم داد...

احمدی‌نژاد و «حلقه‌ ارومیه» از كجا آمدند؟

اینكه با توجه به شرایط اخیر، سمت و سوی حلقه ارومیه هایی در سپهر سیاسی ایران به كدام سو خواهد بود موضوعی است كه قضاوت در خصوص آن در شرایط فعلی، بسیار دشوار می نماید. صحن شورای اسلامی شهر تهران فردای روز سوم تیر سال ۸۴، رویدادی كم سابقه در تاریخ ایران پس از انقلاب را ثبت كرد؛ جایی كه كاندیدای پیروز انتخابات ریاست جمهوری نهم در فضایی كه با حس «تعلیق» انباشته شده بود در حال گام نهادن به دوره ای تازه از حیات سیاسی در ایران بود.

اپوزیسیون و ماجرای سردار مدحی

هموطنانی که مغرضانه یا ساده لوحانه با تخریب نوری زاده مهر تائید بر بزرگی عملیات نفوذ در میان اپوزیسیون می زنند یاد آوری کرد که عمل شما بیش از آنکه انتقادی سازنده و دردمندانه به نوری زاده باشد عمدتا هم آوایی با بوق های تبلیغاتی رژیم است. بوق های تبلیغاتی که از یک سو تخم تفرقه و بی اعتمادی می پراکنند و از سوی دیگر هیبت نداشته سرویس جاسوسی رژیم را به رخ می کشند...

درگذشت مهدی افتخاری (فرمانده فتح الله)

در فکرم بود که با شروع جنگ امریکا و صدام ، که درستی نظر و تحلیل فرمانده فتح الله را ثابت کرد ، اگر مسعود رجوی و کلا دستگاه عقیدتی توحیدی ، چنین ظرفیتی را داشت تا مهدی را صدا کند و صراحتا اذعان کند که حرف مهدی درست بود و من و بقیه اشتباه کردیم و بعد از نظرات استفاده انسانی و درستی کند....