Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

آقای آلپر آتاسی گرامی،
از توضیح شما ممنونم.
با توجه به توضیحات شما این سؤال مطرح می‌شود که آیا در آن زمان، مهستی گنجوی تنها به زبان فارسی می‌خواند و می‌نوشت و یاد می‌گرفت؟
بنابراین تکلیف این فرضیه که در آن زمان زبان فارسی در آن منطقه رایج و مسلط نبوده و زبان ترکی رایج و مسلط بوده چه می‌شود؟ مگر می‌شود زبانی در یک منطقه مسلط و رایج باشد، در عین حال حاکمیت هم در دست صاحبان همان زبان باشد، ولی کسی خواندن و نوشتن آن زبان را (حتی با حروف الفبای دیگر مانند عربی) یاد نگیرد و نوشته‌های همه نویسندگان و شاعرانش به زبان دیگری باشد؟
به یاد داشته باشیم که در آن زمان، ترکها در ایران حاکم بودند و بعید به نظر می‌رسد که در آن زمان "پان فارسیسم" رایج و مسلط بوده باشد.

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

سازاخ گرامی،
از توضیح شما ممنونم. ولی منظور من استفاده از الفبای عربی نیست. منظور من مشخصا سرودن شعر به زبان فارسی دری است. تا آنجایی که من می‌دانم، مهستی گنجوی شعر ترکی نسروده و تنها شعر فارسی دارد. اگر مهستی شعر ترکی می‌سرود و آنها را با حروف عربی می‌نوشت، نظر شما می‌توانست درست باشد.
سؤال من این است که اگر مهستی گنجوی در آن زمان شعر فارسی می‌سروده و نه شعر ترکی، آیا به این دلیل نبوده که در آن زمان، زبان فارسی در آن منطقه مسلط بوده و نه زبان ترکی؟
و می‌بینیم که مهستی به زبان فارسی کاملا مسلط است و من کلمات ترکی در اشعار او نمی‌بینم. اینجا این سؤال پیش می‌آید که دلیل این امر چیست؟

نوشته شده توسط: Anonymous

ای کاش این دادستان ایرانی بود و می توانست خیانت و خوشرقصی رجوی / ابریشم چی را برای افشای برنامه اتمی و همکاری با صدام به عنوان خیانت به ملت ایران به دادگاه بکشاند.

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

ایستای گرامی،
من کامنت منتشر نشده شما را دیدم. از شما دعوت می‌کنم به جای نوشتن چنین کامنتی، به موضوع بحث بپردازید و نادرستی‌های مقاله آقای راشدی را نشان دهید و اجازه بدهید که این بحث تاریخی در محیطی به دور از جار و جنجال ادامه یابد.
از همکاری شما ممنون خواهم شد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی، اینهمه بحث کردید راجع به سانسور کامنت ها. الان باز یک کامنت من در زیر نوشته آقای راشدی بی دلیل خذف شد. لطفا بپرسید چرا حذف شده.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقایونی که ادعا دارند اونجا مارو زدند ، خفه کردند ، کشتند ! بیوگرافی مختصری از زندگی نویسنده در ذیل آمده است.اگر درست باشد ، نشانگر آزادی عمل هویت سازها هم درحکومت پهلویست و هم چندین برابرآزادی عمل در نظام جمهوری اسلامی!!!
در مقابل مقایسه شود با محدودیت آزادی عمل وفعالیت از طرف خود حکومت پهلوی ، قشریون و پان ایرانیسم و ملی-مذبی و چپی ها در اون زمان وهزاران برابر فشار و اختناق بر ناسینالیسم ایرانی از طرف حکومت مذهبی جمهوری اسلامی حاکم بر ایران در این زمان.
هویت طلبان ترک کم بگویند اینجا و اونجا مارو زدند و کشتند.شاید آقای راشدی الآن با پیژامه زیرلب درحال خواندن یک آواز ترکیست و دارد به باغچه ی توی حیاط منزلش آب می دهد درحالی که امثال سیامک مهر در زندان با مرگ و زندگی دست و پنجه نرم می کنند.
*** انتشار زندگی نامه نویسنده بستگی به نظر مسئول کامنت ها دارد ***

بیوگرافی حسن راشدی
...در سال ۱۳۵۶و پس از آزاد شدن چاپ کتابهایی که تا آن روز ممنوع بود مطالعه جدی را آغاز و در آستانه انقلاب اسلامی و آزاد شدن چاپ کتابهای ترکی آذربایجانی، در این زمینه شروع به مطالعه مداوم به زبان مادری نمود. پس از انقلاب و با شروع به چاپ نشریه های آذربایجانی مطالعه مجلات و نشریه های آذربایجانی از آن جمله مجله ی « وارلیق» ، « یولداش » و دیگر نشریه های ترکی را در کنار کتاب های ترکی آذربایجانی ادامه داده و در جلسات « انجمن آذربایجان » که در تهران و در خیابان دمشق بر پا می شد شرکت کرد.
در« انجمن آذربایجان » با شعرا، نویسندگان، ادبا و سیاسیون آنروز آذربایجانی از آنجمله نویسنده با تجربه کتابهای ترکی آذربایجانی،« گنجعلی صباحی » آشنا شده از نزدیک با وی دیدار و از تجربیات وی در نگارش ترکی بهره ها برد.

بین سالهای۱۳۵۸ تا سال ۱۳۶۲ نوشته های کوتاهی به زبان ترکی به بعضی از نشریه هایی که به زبان ترکی آذربایجانی در تهران و تبریز چاپ می شد با نام مستعار می فرستاد، لاکن اولین اثر وی با داستان نیمه بلند به زبان ترکی به نام « آجی حیات » و با نام (نویسنده ) « حسن موغانلی » در مجله ی « وارلیق» (۱) در سال ۱۳۶۲ شماره مرداد – شهریور- شماره مسلسل ۵۱ -۵۲ و در صفحه ۵۴ به چاپ رسید.

از آن سال به بعد مقالاتی از ایشان در مجله ی وارلیق، روزنامه فروغ آزادی ، امید زنجان، نوید آذربایجان، یارپاق، دیلماج و دیگر نشریات آذربایجانی با نام حقیقی اش به چاپ رسیده است که تعداد آنها بیش از ۱۵۰ می باشد.

در سال ۱۳۷۲ با همکاری خانم نوشین موسوی (آیشین آیدا) و آقای اکبر آزاد جهت شکوفا شدن استعداد ادبی ـ هنری فرزندان خانواده های آذربایجانی تشکل « چیچکلر قورولوشو » را در تهران بنیاد تهاد و در سالهای ۱۳۷۳، ۱۳۷۴، ۱۳۷۶ بر نامه هایی را با شرکت گسترده کودکان و نوجوانان آذربایجانی مقیم تهران و شهر ـ های آذربایجان بخصوص تبریز و اردبیل در زمینه شعر و موسیقی آذربایجانی در سالن بزرگ آموزش پرورش ناحیه ۱۶ و فرهنگسرای بهمن تهران به اجرا در آورد که مورد استقبال کم نظیر خانواده های آذربایجانی قرار گرفت.

وی علاوه براینکه مقالاتی در نشریه های آذربایجانی در زمینه های ادبی - فرهنگی، تاریخی و سیاسی می نویسد در بعضی از روز نامه های کثیر الانتشار و فارسی زبان تهران نیز در دفاع از حقوق زبانی و فرهنگی و تاریخ واقعی ترکان مقالاتی را به چاپ می رساند.

ایشان تدریس در زمینه ادبیات ، زبان، فرهنگ و تاریخ مان را در کلاسهای فوق برنامه دانشگاه های تهران و کرج برای دانشجویان علاقمند آذربایجانی جزئی از وظائف ملی و فرهنگی خود می داند و دانشجویان را با واقعیت های کتمان نگه داشته شده زبان، ادبیات و تاریخ واقعیمان آشنا می سازد.

اولین اثر کتابی وی با نام « زبان ترکی و موقعیت گذشته و کنونی آن در ایران (بحران هویت) » در بهار سال ۱۳۸۳ و دومین اثرش با نام « دیلیمیزین ساده قیرامئری » در زمستان همان سال به چاپ رسید.

سومین اثر ایشان با نام « ترکان و بررسی تاریخ، زبان و هویت آنها در ایران » در سال ۱۳۸۶ به چاپ رسید که با استقبال فراوان خوانندگان مواجه گردید.

تعدادی از مقالات ایشان در نشریات جمهوری آذربایجان، ترکیه و نشریات آذربایجانی منتشره در کشورهای اروپایی نیز به چاپ رسیده است.

تعدادی از مقالات منتشره از ایشان در سالهای اخیر، در سایتهای اینترنتی نیز گذاشته شده است. در حال حاضر ایشان ساکن کرج می باشد.



نوشته شده توسط: Anonymous

بازهم یک کامنت من بدون علت سانسور شد.

نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام آقای بهنام
"می‌دانیم که در آن زمان امکان انتشار و چاپ و توزیع نبوده و معمولا شاعران هر منطقه‌ای به زبان رایج در آن منطقه شعر می‌سرودند."
اتفاقا کاملا برعکس است در آن زمان با توجه به اینکه افرادی که خواندن و نوشتن بلد بودند بسیار کم بود همچنین کسانی که خواندن و نوشتن یاد می گرفتند از روی متون بسیار معدود موجود مطالعه می کردند و طبیعتا زبان آن متون را هم همراه با خواندن و نوشتن یاد می گرفتند و برای این که نوشته هایشان برای با سوادان دیگر قابل خواندن باشد به همان زبانی که خواندن یاد گرفته بودند می نوشتند، در همین منطقه ایران صدها زبان مختلف وجود داشته ولی غیر از زبانهای عربی، دری یا ترکی آثار کتابت به زبانهای دیگر وجود ندارد و این دلیل نمی شود که مثلا کردها، بلوجه، لرها، گیلکها و غیره تا صد سال پیش زبانشان عربی، دری و یا ترکی بوده است و یا هیچ اندیشمندی نداشته اند

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

porseshgar گرامی ،
1- نه، من تحقیقی در این زمینه ندیده ام.
2-واژه های کهن اصل شان چیز دیگری ست. سومر یا اکد در زبان سومری و اکدی طور دیگری تلفظ میشدند. و خوانش آنها و معنی شان هم نسبی ست. که می تواند درست یا نادرست باشد. خوانش و معنی کلمات کهن از این قبیل «تقریبی»ست.

3- اکماخ əkmaxدر ترکی آذربایجان اکمکəkmək - در ترکی ترکیه ekmek -کاشتن- است.
در ترکی ترکیه آکماکakmak=جریان آب معنی میدهد. در ترکی آذربایجان آخماقaxmaq نوشته میشود.
بنابرین اکماخ نداریم -نادرست است. بل اکمخ əkməx تلفظ لهجه ای کلمه - در ترکی آذربایجان - که نوشتاریش اکمکəkmək را داریم.

4- باید اصل کلمات سومر واکد را در زبان سومری واکدی یافته ومعنی و خوانش نسبی آنها را سنجید تا بتوان گفت با «اکمک» و
«سو»ی ترکی رابطه دارند یا نه. یا با معنا و کلمات دیگر رابطه دارند.
البته «داشتن یا نداشتن» می تواند یک نتیجه ی «نسبی و تقریبی» باشد.علاقمند می تواند دنبال کند.

5- گفتم əkmax درست نیست. طبق قانون آهنگ در کلمات ترکی حرف صدادار ضخیم با ضخیم و حرف صدادار نازک با نازک میاید. آمدن a بعد ازə درست نیست. و کلمه ی اکماخ در ترکی نداریم.
----------
6- درست است که سومری ها-اکدیها- در منطقه ی ما کشاورزی داشتند. و تمدن و شهر نشینی. بعد ها هم تمدنهای دیگر پدید آمدند.
ولی تاریخ و زندگی بشر تا تمدن سومر برای ما خوب روشن نیست.
نباید به دنبال «کهتری و بالاتری» بود که ایده ی «تبعیض گرانه» است.
مسایل ما امروزی ست و لازم است بر اساس «برابری و داوطلبانه» حل شوند. اینکه پدرمن خالق تمدن «مایا یا سومر» یا «کوروش و داریوش» بود مشکلات امروزی ما را حل نمیکند. چه ما قدمت یک ملیونی داشته باشیم چه قدمت صد ساله.
برای زندگی امروزی معیارهای امروزی لازم داریم. تاریخ و باستان شناسی و زبان شناسی ارزانی اهل فن شان.
مشکلات ما اجتماعی-سیاسی-اقتصادی ست و امروزی. بهتر است به فکر حل آنها با معیارهای جهانی امروزی باشیم.
گیرم پدر تو بود فاضل- از فضل پدر تورا چه حاصل؟
------
به یکدیگر نباید «تاریخ و تبار و هویت» بتراشیم. کسی اینها را چگونه داشته مسئله ی خودش است. آنچه به همه ی ما مهم است
پاسخ این سئوال است که «چگونه میتوانیم بر اساس برابری زندگی کنیم؟»
شرایط ما تقریبا شرایط یک جفت زن و شوهر را دارد که مشکل «زندگی مشترک برابری خواهانه و داوطلبانه» یا « جدایی و طلاق» را دارند. اینکه پدر زن و شوهر آقای سومر بود یا آقای کوروش مشکل آنها را حل نمیکند.
نوشته شده توسط: Anonymous

اژدر بهنام عزیز،، آهوی کوهی در دشت چگونه دوزا / او ندارد یار چگونه بوزا** این تنها شعر شفاهی است که قبل از ورود اسلام به ایران بجا مانده، فارس زبانان بخاطر نداشتن الفباء و به خاطر هم آوا بودن فارسی با عربی، با اضافه کردن گج پژ بحروف عربی آنرا برای نوشتار برگزیدند و چون الفبای عربی با اسلام و نوشتار قرآن پیوند داشت و بخاطر مقدس بودن این الفباء، باعث رشد زبان فارسی گردید، و بخاطر عدم هم آوائی اصوات عربی با ترکی، حروف الفبای عربی نتوانست با زبان ترکی تلفیق پیدا کند، و چون از نظر شرعی بجز الفبای عربی و قرآنی بقیه الفباء ها نا مقدس شمرده می شدند و این باعث شد که الفبای قدیمی ترکی بفراموشی سپرده شود و نوشتن ترکی با الفبای عربی مثل خوردن سوپ با چنگال است و در واقع بزرگترین ضربه ائی که زبان ترکی خورد از تقدس حروف عربی بود و این باعث شد که مردم بخاطر اعتقادات مذهبی با حروف عربی و متعاقب

آن به نوشتن و یا سرودن اشعار با الفبای قرآنی فارسی متوسل شوند، خانم مهستی گنجوی ««همانند پروین اعتصامی ترک، که تمام اشعارش بفارسی است»» قطعاّ ترک بوده، بخاطر اینکه شما در بین لشکری از شعرای فارس حتی یکنفر خانم شاعر نمی توانید پیدا کنید، رشد زبان فارسی بخاطر قدرت این زبان نبود بلکه بخاطر پیوند آن با الفبای مقدس قرآنی می باشد، چون بدون کمک گرفتن از لغات عربی شما هرگز نمی توانید یک وکالتنامه و یا استشهاد و یا یک مقاله فلسفی و علمی بزبان فارسی بنویسید، قطعآ مجبور خواهید بود که بیش از هفتاد درصد از لغات عربی استفاده کنید، باور نمی کنید قلمی برداشته و یک مقوله فلسفی یا هندسی را با زبان فارسی برای خودتان بنویسد، و خودتان نتیجه بگیرید، تکامل زبان ترکی با انتخاب حروف الفباء لاتین در آذربایجان شمالی و ترکیه در مدتی کمتر از یک قرن باعث شکوفائی و رشد و تکامل این زبان گردیده است، و حتی در زمینه نوشتن متونهای علمی هم رشد چشمگیری داشته است، تا جائی که بعنوان زبان رسمی اتحادیه اروپا مورد پذیرش واقع شده
نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان نگران نباشند همه چیز قابل ساختن است حتی حدیث از پیامبر و ائمه اطهار.تازگی ها هم یک نسخه قدیمی از قرآن توسط" انگلیسیها" پیدا شده و حتما آگاهید. دنیا را چه دیده اید چه بسا" آیه ای هم" بهر مراد دل یافت آمدی.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای حسن راشدی، کتیبه اورخون در مغولستان واقع است. شما با چه دلیلی مردم آذربایجان را به مغولستان مربط میکنید؟ آبا از دید شما آذربایجانی ها با مغول ها همریشه هستند؟ آیا آذربایجانی ها از مغولستان به آذربایجان آمده اند؟ لطفا پاسخ دهید و این ابهام را از نوشته خود بزدایید.

نوشته شده توسط: Anonymous

رفرنس های آقای حسن راشدی را ملاحظه کنید: " به روایت شیخ امام زاهد حسین بن خلف کاشغری با چند واسطه از رسول خدا (ص) مروی است که فرمود خدای عزوجل می­فرماید: مرا لشکری است که ایشان را ترک نام داده و مسکنشان را در مشرق زمین قرار داده‌­ام و چون بر قومی خشم گیرم آنان را بر آن قوم مسلط و چیره می­گردانم"! رفرنس دیگر: "محمدبن علی بن احمد الراوندی رضی الله عنه و ارضاهُ و جَعَل الجنه منقلبه و مثواهُ» روایت کرد. از امام کبیر اقضی القضاه ظهیرالدین....مادام که شمشیر در دست ترکان... باشد, و بحمدالله تعالی پشت اسلام قوی است... و در عرب و عجم و روم و روس شمشیر در دست ترکان است و سهم شمشیر ایشان در دلها راسخ" ! این مقاله بیشتر به روضه خوانی شبیه است تا پژوهش تاریخی. واقعا میتوان ذره ای ارزش علمی برای این نوشته قائل شد؟

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

آقای راشدی گرامی،
شما نوشته‌اید: "زمانی که هنوز زبان فارسی دری در مناطق فارس معمول نبود و این زبان در شمال شرقی افغانستان و تاجیکستان کاربرد داشت..."
یک سؤال: گویا مهستی گنجوی حدود یک قرن پیش از سعدی و در گنجه زندگی می‌کرده و اشعارش هم به زبان فارسی دری است.
می‌دانیم که در آن زمان امکان انتشار و چاپ و توزیع نبوده و معمولا شاعران هر منطقه‌ای به زبان رایج در آن منطقه شعر می‌سرودند.
آیا نمی‌توان این نتیجه‌گیری را کرد که در آن زمان، زبان فارسی دری در منطقه گنجه رایج بوده و به همین دلیل هم مهستی گنجوی اشعار خود را به این زبان سروده است؟

نوشته شده توسط: Anonymous

خدمت فانون گرامی ,
معنی پان:
pan-


pan-

Word Origin

1.
a combining form meaning “all,” occurring originally in loanwords from Greek ( panacea; panoply), but now used freely as a general formative ( panleukopenia; panorama; pantelegraph; pantheism; pantonality), and especially in terms, formed at will, implying the union of all branches of a group ( Pan-Christian; Panhellenic; Pan-Slavism). The hyphen and the second capital tend with longer use to be lost, unless they are retained in order to set off clearly the component parts.
نوشته شده توسط: فانون

شاید بتوان رژیم ولایت فقیه را در کلیتش رژیمی توتالیتر نامید. ولی این «تمامیت خواهی» که آخوندهای رژیم مثل حلوا به همدیگر حواله میکنند آن «توتالیتاریسمی» نیست که از افلاطون به این سو در ادبیات سیاسی موجود است.

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-آقای حسن راشدی یکی ازفعالین قدرتمندوباسواد(نه روشنفکرغرب زده ویامانده درتاریخ باتلاق سیاهی ها )ایران است .آقای راشدی علاوه برتاریخ درتمام زمینه های فرهنگی ومدنی فعایت پرشوری داشته وهیچ وقت آرام نبوده وانسانی بزرگ می باشد.ایشان فردی باسوادوعدالت خواه بوده و میتوان اورا یکی از بزرگان آینده تاریخ خاورمیانه دانست .من ازنزدیک اورامی شناسم.ازاولین افرادی بوده که به جنبش مدنی پس ازسال 57 جان دوباره بخشید.درتمام برنامه های فرهنگی نقش برجسته ایی دارد.درودبیکران براوفرستاده برایش سلامتی وتوفیق آرزودارم.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

توتالیتاریسم= تمام خواهی
توتالیتی= تمامیت-کلیت
منبع فرهنگ علوم انسانی -داریوش آشوری
---------
به جای تمام خواهی ، تمامیت خواهی رایج شده است که همان توتالیتاریسم است.
-----
تمامیت خواهی واژه ی آخوندی نیست . به فرهنگ برابر گذاری نوین واژه های اروپایی مربوط است.
-----
توتالیتاریسم= فراگیر وفراگیری و فراگیرندگی
منبع دانشنامه ی سیاسی -داریوش اشوری
شرح معنی سیاسی هم در همین دانشنامه هست.
------
توتال در ترکی= بوتون
منبع فرهنگ بزرگ ترکی- دوغان
توتالیتاریست= بوتونچی یا بوتونچو
توتالیتاریزم در ترکی= بوتونچولوق
-----------

معنای سیاسی هم باز همان است که اشوری نوشته. سیستم ایده لوژیک سیاسی که فعالیت اجتماعی-اقصادی را در دست دولت و حزب به انحصار درمیاورد و تحمل مخالف را ندارد.ازادی فردی و اجتماعی را میگیرد.و....

نوشته شده توسط: فانون

توتالیتاریسم نیز نوع دیگری از باصطلاح «تمامیت خواهی» ست که باز هم در حوزه سیاست و اقتدار سیاسی کاربرد دارد.

نوشته شده توسط: فانون

Anonymj گرامی؛ همچو تعریفی در «ادبیات بین المللی» از پان و پان فارسیسم وجود ندارد. ترم «تمامیت خواه» یک اصطلاح بی خاصیت و مبهمی ست که برخی از آخوندها و آخوندمنشها بر علیه برخی دیگر بکار میبرند! هیچ وقت و در هیچ ادبیات معتبری همچو ترم بی خاصیتی در رابطه با مقولات اتنیکی/نژادی/ملی استفاده نشده است. اگر شما خبر دارید لطفا منبعش را ذکر کنید. نزدیکترین ترم به واژه «تمامیت خواه» ترمی ست به نام «مطلق گرایی» absolutism که در ادبیات سیاسی و در رابطه با اقتدار سیاسی کاربرد دارد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای داورپناه اگر می‌خواهد همه «ناخودی»های خود را یک کاسه کند و با کلی گویی ها و اتهامات درست و نادرست آنان را تخطئه و لجن مال کند دست کم بهتر است دروغ آشکار به هم نبافد و اشاعه ندهد. کنفرانس پاریس را (که از حضور من در آن نام برده است) تیمرمن و مناشه امیر افتتاح نکردند. مناشه امیر اصلا آنجا نبود. تیمرمن آنجا پیدایش شد و صحبت کرد ولی این امر مورد اعتراض عده ای از جمله من قرار گرفت. او در افتتاح کنفرانس نبود چه برسد به این که نقشی داشته باشد. آیا می توان برای سایر ادعاهای ایشان هم یبش از این اعتباری قایل شد؟

نوشته شده توسط: Anonymous

جنابان راشدی و آلیار

از آنجایی که کشاورزی در جهان از منطقهٔ میانرودان آغاز شد آیا اسم آکد ارتباطی‌ با کلمهٔ ترکی‌ "اکماخ، آک، اکه" به معنی‌ کاشتن دارد؟ آیا تحقیقی در این زمینه شده است؟ آیا سومر ارتباطی‌ با کلمه "سؤ" ترکی‌ دارد؟ به خاطر پر آب بودن منطقه.

نوشته شده توسط: Anonymous

دوست گرامی فرق بسیار است بین آذربایجانی و ترکان مهاجم به سرزمین ما ترکان را باید بهتر بشناسید با مطاله بدون غرض خواهید دریافت فرق اساسی میان ترکان مهاجر از آسیای دور. فرض بگیرید پاکستانی ها یا سومالی ها سرزمین آلمان را اشغال میکنند از آلمان دیگر چیزی نمی ماند!همان آمده برسرما. از زمان غزنویان و سلجوقیان با ورود ترک تازی این بر سر سرزمین ما آمده . عربان با اسلام دارای هویت شدند اما مجمع الجزایر ترک که حتی زبان همدیگر را هم نمی فهمند میخواهند از اصالت تاریخی آذربایجان برای خود هویت بسازند کاری که حتی اتا ترک هم نتوانسته انجام بده یعنی هویت سازی. فارسی زبان دیوانی و زبان ملی ماست زبان آذری و دیگر زبانها هم در جای خود قبل احترام است و با دو ترم مشکل حل میشود .همانطور که از نامش پیداست زبان مادری است و از مادر فرا گرفته میشود نه از دولت و حکومت .
سنباد ایرانی از آذربایجان

نوشته شده توسط: فانون

دست نویسنده درد نکند. مقاله بسیار خوبی است. نویسنده به درستی به مسخره آمیز بودن مسئله هویت ترکی در ترکیه اشاره میکند و مینویسد: <مساله زمانی کمیک می شود که مدافعینِ تورک بودنِ همه ی مردم تورکیه، برای پوشاندن این تضاد آشکار، تئوری های جدیدی ارائه می کنند و تورک را «اوست کیملیک» (هویت پوش) و بقیه را «آلت کیملیک» (خرده هویت؟) تعریف می نمایند.> ناسیونالیسم کور ترک اجازه نمی دهد تا ترکیه ایها خودشان را «ترکیه ای» بنامند و به زور می خواهد تا همه (شهروندان تورک، کورد، عرب، ارمنی، یهودی و غیره) خودشان را ترک بنامند! اگر ناسیونالیستهای نادان اجازه میدادند دو واژه «ملت ترکیه» [به جای ترم راسیستی ملت ترک] و «ترکیه ای» (کسی که شهروند ترکیه است) مورد استفاده قرار بگیرند، دنیا را تا این حد به بلاهت خودشان نمی خنداندند! مسخره آمیزترش

مسخره آمیزترش آنجاست که دو دوجین پانترک آذربایجانی نیز میخواهند همین بلا را سر هویت «آذربایجانی» ما درآورند!
نوشته شده توسط: Anonymous

من نویسنده این مقاله را به درستی می شناسم و میدانم کتاب " دده قورقود " نه یکبار بلکه دهها بار توسط نویسنده این مقاله خوانده و تحقیق شده است . ایشان مقالات زیادی در مورد برابری حقوق زن و مرد در متون دده قورقود ، ارزش و اعتبار زن در متون دده قورقود ، قدمت کلمه استانبول در متن دده قورقود ، مقایسه سیمای زن در کتاب دده قورقود و شاهنامه، مقالات زیادی داشته است .

نوشته شده توسط: Anonymous

خیلی ها هنوز متوجه نشده اند که علارغم تحریم های کمر شکن، حکومت ملایان چگونه توانست دوام بیاورد. کلمه کلیدی حل این معما مواد مخدر است. ایران از زمانی که نتوانست نفت بفروشد دنبال جایگزین بود و در نهایت اتاق فکر ولایت فقیه به این نتیجه رسید که تنها محصول استراتزیک که ایران می تواند به دنیا صادر کند و میلیاردها دلار روانه خزانه آخوندها کند تولید و ترانزیت مواد مخدر است. سپاه قدس اوپراتور این عملیات شد و قاسم سلیمانی سوپروایزر عملیات. شرکای خوبی در این عملیات نجات هم پیدا شد که هر کدام حلقه های این باند مافیایی بودند. طالبان افغانستان در شرق و پ ک ک و نظام اسد و حزب الله در غرب. البته نباید حمایت خستگی ناپذیر لابی اروپایی و آمریکایی این مافیا را از یاد برد که هر کدام سهمی از درآمد بی انتهای تجارت مرگ داشته و دارند. حال این تحریم ها صد سال دیگر هم طول بکشد بقول "معما و ایرج " ملاها قطعا

پول کم نمیارن. البته باید یادآور شد که ممکن است ورود به تجارت مرگ به اراده خود باشد ولی خروج از آن بعد از قطع تحریم ها دیگر دست ملاها نیست و بقول دوستان بازی با رولت روسی تازه شروع می شود.دقیقا مانند معتادی که ابتدا برای تفریح مواد مصرف می کند ولی بعدش را خوتان حدس بزنید.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ایرج, براساس لیست IMF ترکیه پارسال 1,508 بلیون دلار درآمد داشته و 17امین اقتصاد دنیاست.26 درصد این درآمد از بخش کشاورزی, 28 درصد از بخش صنعت و مابقی از بخش سرویس بدست آمده است. بخش سرویس شامل حمل و نقل, فینانس, ارتباطات و توریسم است. طبق امار شورای جهانی توریسم 10.9 درصد درآمد ترکیه در سال 2012 از توریسم بوده است. درسال 2013 بیشترین صادرات ترکیه به ترتیب به آلمان 9, عراق 7.6, بریطانیا5.7, روسیه 4.6, ایطالیا4.5 و فرانسه 4.2 درصد بود. توریسم فرهنگی برای دیدن آثار تاریخی بخش کوچکتر درآمد صنعت توریسم را تشکیل میدهد و اروپائیان برای استراحت در کنار دریا و حمام آفتاب بیشتر پول خرج میکنند. مصر با وجود اینکه از نظر اثار تاریخی مهمترین و استثنائی ترین مکان دنیاست اما در امدش همراه با سواحل مدیترانه ایش در زمان مبارک کسر کوچکی در مقایسه با اسپانیائیست که چند مسجد و کلیسا بیشتر ندارد بود

نوشته شده توسط: Anonymous

یک پرسش ساده از نویسنده و انتشار دهنده متن بالا دارم.آیا تا به حال کتاب دده قورقورد را دیده و خوانده اند؟

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-بایدبعرض تمام دوستان برسانم .ماناپول یامافیای اقتصادی انحصاری درتمام کشورهای دیکتاتوری یکی ازاصول تجارت حکومتی است .
اگرکسی خارج ازاین سیستم بخواهدواردتجارت شودتوسط انحصارگران نابودمیشود.افرادزرنگ وپول دارددر زمانهاییکه خلاء سیاسی درکشورایجادمیشود،چندحرکت زیگزاگی کرده وبازدرهنگام ثبات سیاسی به لاک خودمیروند. اگراینکاررانکنندنابودمیشوند.درایران تمام حاکمان پس ازسال57 ازاین روش اقتصادی رانتی بهره برده ومی برند.
درجریان ال سی دردولت احمدی نژادهزاران نفرازآقازاده هاازاین طریق میلیون هاومیلیاردهادلارازبانک هاباثبت سفارش گرفته ازکشورخارج کرده ویاپس ازدریافت به کشوربرنگردانده اندوپس نمی دهند.
اینها ازبس بی شماروآقازاده اند، اصلانمیخواهندباآبروی خودشان بازی کنند.چون میشودگفت تمام افرادبانفوذحکومتی آلوده شده واختلاص های بزرگی ازطریق ال سی به جیب زده اند.شمافکربکنیدوقتی پسرمهاجرانی

آلوده دراین بندوبست هاشده باشدببینیدآقازاده های حکومتی سرکاروحامیان احمدی نژادچکارهاکه نکرده اند.
نوشته شده توسط: Anonymous

اين شعر بود يا دعا ؟
چرا بعضي ها اسم هر چيزي را شعر مي گذارند؟؟
از اينگه پيش بيني تان درست درآمد، برايتان خوشحالم، ولي متاسفانه بابت اين پيش بيني نمره اي به شما تعلق نمي گيرد،
منتظر پيش بيني هاي بعدي تان هستم

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب فانون , حالا ما به خواست شما اهمیت بدهیم یه با به تعریف بین المللی؟ پان یعنی تمامیت خواه. فارسها از هر نظر تمامیت خواه هستند و پان فارس نامیده میشود.

نوشته شده توسط: Anonymous

فعاليت در چارچوب قوانين تجارتي جمهوري اسلامي،!!!
از اين واضح تر ، اعتراف كردن،
كافيه فقط بدانيد قوانين تجاري در جمهوري اسلامي يعني چي؟؟

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

جناب سازاخ برای اطلاع شما و جناب کیانوش خان توکلی این توضیح را میدهم که جناب مسؤل کامنتها سلام رسانده و معذرت خواستند که تا آخر امشب نمی توانند خدمت برسند و گفتند که به اطلاعتان برسانم که کامنت مورد اشاره شما حذف نشده بلکه طبق ضوابط سایت به «صفحه شما» منتقل شده است.
در مورد توضیح شما هم توضیح دادند که ایشان در جریان بحث شما و جناب مدائن قرار داشتند که در مورد زبان رسمی و ماده 15 قانون اساسی بود و ربطی به افعال زبان ترکی و مشتقات و غیره نداشته است.

نوشته شده توسط: فانون

Anonymj گرامی؛ آن پدیده ای که شرحش دادید ربطی به «پان» ندارد. اسم دقیق آن راسیسم زبانی ست. پان وقتی استفاده میشود که پدیده فرای مرزهای جغرافیایی یک کشور مشخص صورت بگیرد. مثلا افرادی از فارسی زبانان ایران بخواهند با افرادی از پارسی های هند و فارسی زبانهای افغانستان و تاجیکستان و غیره، با نیات ناسیونالیستی دست به فعالیت سیاسی بزنند ویا پایبند همچو ایداولوژیی باشند. نامهای دیگر آن پدیده اتنوسنتریسم فارسی و اتنوناسیونالیسم فارسی ست. گفتمان ناسیونایستی رایج ولی نوعی ناسیونالیسم ایرانی ست که براساس اولویت دادن به اجزاء هویتی اتنیک فارس شکل گرفته است.

نوشته شده توسط: Anonymous

کیانوش عزیز، حذف بعضی کامنتهای غیر مرتبط با موضوع مقاله را من از دید منفی نگاه نمی کنم، احساس می کنم بعضی مواقع کنترل کننده کامنتها در پروسه مباحاثات واقع نیستند، مثلا‌ اگر کسی زبان ترکی را اصلاّ زبان آدمیزاد حساب نمی کند و تصور می کند که این زبان مثل قارچ از زمین روئیده و زبانی است بدون قاعده و قانون و بدون نوشتار و در نتیجه برای از بین رفتن آنهم افسوس نمی خورد، بطبع من بعنوان ترک آذربایجان از اینکه بزبان مادری من توهین شده اعتراض می کنم و با دلیل و مدرک برایشان ثابت می کنم که زبان ترکی خیلی هم کاملتر از زبان فارسی است، ولی چون جزو زبانهای نا تنی و ممنوعه در ایران می بشد امکان تکاملش مسدود گردیده، ولی کنترل کننده کامنت چون در جریان مباحثه نیستند، تصور می کنند این مسئله چه ربطی به مقاله دارد، و بدون توجه به موضوع کامنت کنش، کامنت واکنش را حذف می کند، مثلاّ مقاله «در پرسش ها

در مورد داعش، ترکیه و کرد ها» جوابیه من در رابطه با قدرت زبان ترکی از این قماش بود که متأسفانه حذف گردید و زحمات من به هدر رفت و طبیعتاّ استنتاج خوانندگان هم این خواهد بود که زبان ترکی زبانی است بی ریشه و مثل علف هرز، که از بین رفتنش برای حفظ مرزهای پر گوهر مفید خواهد بود،
نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

جناب استفانلو. از آنجایی که جناب مسؤل کامنتها نتوانستند خدمت شما برسند از من خواستند که سلامشان را به شما برسانم و از الطاف بی پایانتان نسبت به ایشان تشکر کنم. البته در کمال بهت و حیرت می پرسیدند که چه عجب نسبت به خواهر و مادر و فامیل ایشان اظهار لطف نفرموده اید.
من هم ایشان را دلداری دادم و گفتم که احتمالا یادتان رفته و حتما در کامنتهای بعدی الطافتان را نثار خانواده محترمه هم می کنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

شما آذری های ایران (نمی گویم ترک چونکه ترک نیستید بلکه ترک زبان شده اید) متاسفانه در زمینه حمایت از منافع ترکیه کاسه داغتر از آش شده اید غافل از اینکه نه تنها کشور جعلی ترکیه بلکه حتی الهام علی اف تان نیز هرگز به شما کمک نکرده و نخواهند کرد. بهتر است مثل فعالان فارس از مبارزات پ ک ک دفاع کنید تا بلکه ملت خود را نجات بدهید.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب فانون , کسانی که دستور میدهند تابلو تمام مغازه ها در ایران باید نام فارسی داشته باشد , تدریس باید بزبان فارسی باشد , هر خارجی که در ایران زبان فارسی یاد میگیرد از تمام مزایای مسکن و بیمه درمانی و همه تامین است و هزاران از ایب قبیل , در علم جامعه شناسی نامش پان فارسیزم است یا پان چه چیز؟

نوشته شده توسط: Anonymous

جالبه! اکنون دارید، کلیشه افکارتان را بتدریج نشان میدهید. ولی متاسفانه بجای رفع اشکالات فکری خود! بلکه دارید آنرا بتن آرمه میکنید، که مبادا از رطوبت دمکراسی غربی تاثیر بگیرد. شما و افرادی مثل شما کسانی را بیاد می آورند، که زیر لحاف و چل و پلاس سوسیالیسم واقعا موجود روسی، شونیسم روسی، و پانفارسیسم را تبلیغ میکردند و هنوز هم در چنین باتلاقی گیر کرده اند. و تحت لعاب فرهنگ به اصطلاح چپ! پ.ک.ک را حزب کارگران، و حضرت آپو را، نلسون ماندلا، و چه گوارا می پندارید. به به! با چنین فکر بکری! باید بشما تبریک گفت. کم مانده افرادی مثل شما جناب آپو را که عامل مرگ هزاران نفر است، تحت پوشش لحاف سوسیالیسم روسی، مثل حضرت لنین علیه السلام، امامزاده درست کنید، و بهش لقب قاندی بدهید. این نیز با عرض تاسف لازم است بمحضرتان عرض شود که چنین یکسو نگری از ساده اندیشی کودکانه ای نشئت میگیرد که قادر بدرک واقعیتها

و محتوای سیاسی جامعه ترکیه نیست. افکار ساده اندیشی که هنوز از تجزیه و تحلیل بافت سیاسی ـ مذهبی جامعه ترکیه یا عاجزاست، و یا مثل دگم های پوپولیست، تحت لفافه شعار به اصطلاح چپ میخواهند فکر بکر خود را به جای فکر مردم ترکیه بگذارد. اما مدعی است که خطر اردوغان ترکیه را از درون تهدید میکند. این موضوع پر واضح است که این پدیده، در چهار چوب نقشه بزرگ خاور میانه برای تجزیه کشور های منطقه برای ایجاد کردستان بزرگ البته چیز تازه ای نیست. که قدم اول آن از بین بردن دستاورد های " کمال آتا تورک" بنیان گذار ترکیه نوین است. این هم چیز تازه ای نیست. و مردم ترکیه و سیاستمداران و روشنفکران ترکیه آن را بخوبی میدانند. و این نیز یکی از دلایل مخالفت احزاب و تشکل های سکولار علیه حزب آ .ک .پ هستند. همچنین مخالف روند مذهبی سازی سیاست در ترکیه از طریق اردوغان اجرا میشود. و رای گیرهای اخیر نیز چنین صف بندی را در مقابل اردوغان که منجر به شکست و عدم کسب اکثریت آرا برای حزب آ.ک.پ شد را بخوبی نشان میدهد، که اردوغان در آنجا بدون رای مردم هیچ کاره است. و البته اینهم چیز تازه ای نیست. اما چیزی که تازه است و انسان را به تعجب وا میدارد ساده اندیشی آقای معما است، که با توجه به کشاکش و رویداد های پیچیده جامعه ترکیه و اینهمه ثبات و بافت تزلزل ناپزیر جامعه ترکیه از تجزیه و تحلیل پیچیده آن باز مانده دچار سکتاریسم فردی میشود. و در مقام یک آدم بیطزف حتا بخود زحمت نمیدهد از خود بپرسد، چه کسی با صرف میلیارد ها دلار، اردوغان و گولن را به قطب سیاسی تعیین کننده در جامعه ترکیه بدل کرده است. و اگر اردوغان و دولتش در ترکیه به مثابه یک طرف تیغه قیچی عمل میکند، نقش جناب آپو، با معشوقه هایش ببخشید 28 وکیلش، در هتل ایمرلی، در جزیره تابستانی کرانه های ازمیر چیست؟ آیا نگاه تک یعدی به پدیده پیچیده بافت جامعه سیاسی ترکیه از ساده اندیشی و خود فریبی سکتاریستی جناب معما، سرچشمه نمیگیرد؟


نوشته شده توسط: فانون

Anonymj گرامی؛ یک سنت ناسیونالیستی 90 ساله پشت ناسیونالیسم ایرانی (و مشتقاتی مثل پان ایرانیسم، پان آریانیسم و غیره البته از نوع ایرانی اش) وجود دارد. پس طبیعی ست که تعداد باورمندان و عمل کنندگان این ایداولوژی به مراتب بیشتر از باورمندان به ایداولوژی پان ترکیسم در ایران باشد. برای همین هم دقت در نوع ترمینولوژی به شفافیت مسئله کمک میکند. همچنانکه قبلا گفتم، در تاریخ معاصر و مدرن آذربایجان جلوه هایی از ناسیونالیسم آذربایجانی قابل مشاهده هستند ولی مقولاتی مانند ترکگرایی, پان ترکیسم و ترکیه گرایی تا همین چند سال پیش در حد صفر بوده اند. عقاید کمونیستی و بویژه سوسیالیسم نیز بعد از یک رخوت دو دهه ای در حال اوجگیری هستند. به نسبتی که فاصله طبقاتی در جوامع مختلف بیشتر میشود، گرایش به سوسیالیسم نیز افزایش می یابد. ایده سوسیالیستی

ایده سوسیالیستی این روزها در میان طبقه روشنفکر و طبقات کم درآمد آمریکایی رشد چشمگیری داشته است، که دیر یا زود خودش را نشان خواهد داد و به جوامع دیگر تاثیر به سزایی خواهد گذاشت. تا نظر اهل فن چه باشد.
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام به شمای که به تورک بی احترامی می کنید با جواب گو باشید
ما تورکیم و ازربایجانی هستیم من از طرف تورک های ایران و تورک های ازربایجان هستم
من به شما میگوم که شما اشتباه می کنید
هرچیزی که صحبت کردی خیلی اشتباه بود و باید برای حرف زدنت درست کنی و برای دوباره تاریخ ورق بزن
همه ان های که گفتید اون تورک هستن بابک و ستارخان وغیره که نام بردید ازربایجان جنوبی هست
تو خیلی اشتباه می کنی
تو نمی تونی به پیشوری بکی بی شور خودتی تاریخی که تو خوندی اشتباه
تو برو از نرودون همسایت برو بالا نه از نرودون تورک

تو اگه اخلاق داشته فوش نمیدادی و ادبت رو برو درست کن و دوباره تاریخ مطالعه کن
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب فانون, چند میلیون پانفارس داریم؟ پان ایرانیسم داریم, پان فارسیزم داریم و پان فارسیزم+پان ایرانیست داریم و پان کومونیسزم داریم

نوشته شده توسط: Anonymous

فانون عزیز جامعه شناس، از آنجائیکه در تعریف آریائیسم به خطا رفته اید خواستم این سهو شما را، خدمتتان عرض کنم. """ آریائیسم شبیه نازیسم است """ نه شبیه پان تورکیزم، اینرا هر کسی‌ که دو کلاس سواد اکابر دارد میداند. پان فارسیزم زیر پوشش پان ایرانیزم ظاهر می‌‌شود، چیزی به اسم پان ایرانیزم نداریم، جامعه فارسی‌ برای تسهیل استحالهٔ فرهنگی‌ ملل غیر فارس ایرانی، پشت پان ایرانیزم پنهان می‌‌شود تا براحتی زبان فارسی‌ و تاریخ فارس را بر سرتاسر ایران تحمیل کند. بدون شک ناظر هستید که چگونه آریائیزم فارسی‌ یا همان "" نازیسم "" در جامعه فارسی‌ به "" نازیسم شیعه "" کشیده شده، راستی‌ این کشف ادوارد سعید دیتان را که "" ما فلسطینان قربانیان قربانی‌های هولوکاست هستیم "" شما به "" ما فازریها قربانیان قربانیهای عثمانی هستیم "" کی در مطبوعات کثیروالانتشار مطرح خواهید کرد؟ دست کم ارامنه به دلیل مشروئیت بخشیدن به

ادعای کذا ئی آنان از کیسه مردم آزربایجان جنوبی به شما هدیه‌ای چیزی خواهند داد.
نوشته شده توسط: فانون

« یک ‌ایرانی اهل منطق» گرامی؛ من خودم نیز اهل منطق هستم و به همین خاطر هم در استفاده هرچه منطقی تر و دقیقتر از اصطلاحات و ترمینولوژی علوم انسانی اصرار میورزم. پانیسم و ناسیونالیسم دو اصطلاح و دو مقوله متفاوت هستند، اگرچه نقاط اشتراک نیز دارند. برای مثال، پان آریانیسم و ناسیونالیسم ایرانی دو مقوله متفاوت هستند که اشتراکاتی نیز دارند. پان ترکیسم و ناسیونالیسم آذربایجانی نیز همینطور. پان تورکیسم بیشتر شبیه پان آریانیسم است؛ و ناسیونالیسم ایرانی شبیه ناسیونالیسم آذربایجانی. گرایش گوناز تی وی همسو با مقوله ناسیونالیسم آذربایجانی ست و اگر شما برنامه های آن را مثلا به مدت سه ماه تعقیب کنید به این مسئله پی خواهید برد (فارغ از آنکه موافق و یا مخالف محتوای برنامه ها باشید). در افکار

در افکار و اعمال آذربایجانیهای معروفی مثل شیخ محمد خیابانی، سید جعفر پیشه وری و حتا ستارخان و باز حتا احمد کسروی رگه هایی از ناسیونالیسم آذربایجانی (البته با شدت و ضعف) موجود است. پان ترکیسم ولی پدیده ای ست بیگانه با آذربایجان و البته بیگانه تر از آن نیز پدیده نوظهور ترکیه گرایی است که نمیتوان برای آن هیچ سابقه و زمینه تاریخی در آذربایجان پیدا کرد. برای همین هم ترکیه گرایی پدیده ای ست بشدت انحرافی، مشکوک و فوق العاده خطرناک—تا نظر اهل فن چه باشد! در ضمن، نخیر من جامعه شناس نیستم و جامعه شناس بودن من یکی دیگر از شایعه های نماینده دایمی دولت ترکیه در ایرانگلوبال است!
نوشته شده توسط: فانون

جناب یونس شاملی؛ پاسختان به قدری متناقض و درهم-برهم است که عملا دریچه گفتگو را می بندد. ولی بخاطر زحمتی که کشیده اید، یکی-دو جمله مینویسم. نوشته اید: < چپ اومانیستی را در مقابل چپ انقلابی (کمونیستی) قرار داده ام.> پس در ذهنیت شما چپ انقلابی معادل چپ کمونیستی ست (و لابد کمونیسم هم معادل انقلاب!) دوست عزیز، انقلابی بودن و کمونیستی بودن دو مقوله مختلف هستند. برای مثال، آقای نلسون ماندلا یک چپ انقلابی بود ولی یک «چپ کمونیستی» به آن معنایی که شما میگویید، نبود. و در عین حال یک اومانیست هم بود! بله، آقای استالین هم یک اومانیست بود (اگر معنی اومانیسم را به عنوان یک مکتب فکری/فلسفی و به مثابه یک پراسیس درک کرده باشیم.) دوست عزیز، شما با معنا و مفهوم اصطلاحات علوم اجتماعی مشکل دارید و تا این مشکل برطرف نشود پریشان گویی ها ادامه خواهند داشت. در

در مورد « باورهای ایدئولوژیک» من نیز شما آزادید تصور خودتان را داشته باشید ولی من اینجا از ایداولوژی شخصی حرفی نزده ام. «بناگهان» هم در ایرانگلوبال ظهور نکرده ام. من از خوانندگان قدیمی ایرانگلوبال هستم که گاه گداری یکی-دوجمله کامنت هم مینویسم ولی بیشتر اهل خواندن هستم تا نوشتن.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی، اینکه شما میگویید مسئول کامنت ها کامنت های هردو طرف را سانسور میکند و از این بابت از این مسئول اظهار رضایت میکنید به نظر من دید اشتباهی است که به موضوع دارید. مسئول کامنت ها عادلانه کار نمیکند بلکه بر اساس یک سری سلیقه های شخصی خودش عمل میکند. گاهی کامنت بی توهین را سانسور میکند و گاهی یک کامنت توهین آمیز را بطور کامل چاپ میکند. اینکه شما میگویید چون از هردو گروه سانسور میکند پس کارش خوب است اتفاقا عذر بدتر از گناه است. معنیش این است که ایشان به هردو طرف ظلم میکند و کامنتهایشان را بی دلیل سانسور میکند. البته به نظر من خود مسئول کامنت ها هم طرف سوم این دعواست که شما به آن پی نبرده اید! یعنی این مسئول در واقع هرنظری را که با نظر خودش نخواند سانسور میکند و به هیچکس هم حساب پس نمیدهد.

نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای فانون، اگر نگاه شابلونیستی شما به "چپ" و "اومانیسم" شما را از درک مفاهیم متفاوتتر عاجز میکند مشکل دیگران نیست. مشکل شماست. در کامئنت هایتان به تمسخر کردن روی آورده اید. این هم نوعی اخلاق است که احتمالا شیوه نگرشتان آن را به شما ارزانی کرده است. این نوشته چه ربطی به مهران بهاری دارد که شما اسم ایشان را اینجا آورده اید؟ این رفتار حکایت از یک واکنش کور در قبال دیگران

دارد. حالا اینبار این واکنش در جلد یک "چپ گرای انقلابی" در میان کامئنت های ایران گلوبال هویدا شده است. این را در خصوص رفتار شما نوشتم. و اما در مورد افکار شما نیز که میدانم تنها به قصد تخریب در اینجا قلم میزند و نه بخاطر تعمیق در مسائل فکری، یک جمله از نوشته خودتان را با اندکی توضیح من در اینجا می آوردم، تا خطا دید شما هم کمی روشن تر گردد. با وجود اینکه بعضی از کامئنتها ماهیت نظری کامئنت شما را به درستی نقد کرده است.
مینویسد که: "همچنان که همه میدانند (ظاهرا بغیر از شما ) که «اومانیست بودن» یکی از ملزومات اساسی چپ بودن است" (پایان نقل قول)

اول اینکه، من در نوشته ام نگفته ام چپ و اومانیسم در تضاد با همدیگر هستند. بلکه چپ اومانیستی را در مقابل چپ انقلابی (کمونیستی) قرار داده ام. لذا نباید در نوشته تان تقلب بکنید و واژه "چپ" را به جای "چپ کمونیستی" جابزنید. من در این نوشته چپ کمونیستی را نقد کرده ام و نه چپ را.

دوم اینکه، چپ (انقلابی) بودن و اومانیست بودن یک امر ذهنی نیست که شما با آوردن مثال یک مثال ذهنی (اسب و چهارپا) خواننده خودتان را قانع کنید. مثالتان به جای پرداختن به واقعیتهای تاریخی (مدیریت سیاسی چپ کمونیستی در کشورهای کمونیستی سابق) به مثالهایی ذهنی (اسب و چهارپا) در فریب ذهن تکیه کرده است. . در ذهن چپ کمونیستی و اومانیسم میتوانند در یک جا جمع شود. اما در عمل و در عینیت این دو نه تنها در یکجا جمع نشدند حتی به اضداد همدیگر بدل شدند. بیاییم اندکی از شخصیت های کمونیستی که در مدیریت سیاسی کشورها بلوک شرق سابق بودند مثال بیاوریم. نمونه بارز آن استالین است. همچنانکه در نوشته ام اشاره کرده ام، قربانیان دوره حاکمیت انقلابی استالین حتی از قربانیان فاشیسم هیتلری بیشتر بوده است. در این مثال دهها مثال دیگر (مثل آدمخورهای پلپوت) شما چگونه اومانیسم و چپ کمونیستی را میتوانید با هم آشتی بدهید؟ اگر بخواهم چیزی اضافه کنم بایستی برایتان بگویم که چپ کمونیستی و مدعیان حکومت دینی در عمل یک کاسه و یکسان هستند. به بیان دیگر یک دولت دینی و یا یک دولت ایدئولوژیک (مطالبه چپ کمونیستی) در عمل هیچ فرقی باهمدیگر ندارند و هر دو نوعشان دولتهای فاشیستی و ضدمردمی اند، هم در تئوری و هم در عمل. چون دولتهای ایدئولوژیک و ذینی هستند. حالا شما با این تجربه تلخ تاریخی مینویسد که "همچنانکه همه میدانند!!!" (که می بینید همه آنگونه نمیدانند که شما در تصورتان گنجانده اید)، "اومانیست بودن یکی از ملزومات چپ بودن است". اما به خوانندگانتان نشان نمیدهید که در این جمله تان زیر زرورق "چپ" خودتان را مخفی کرده اید. اگر مینوشتید که "اومانیسم یکی از ملزومات چپ کمونیستی است"، آنگاه خوانندگانتان علی رغم باورهای ایدئولوژیک شما (البته اگر واقعا باور دارید) آینه ایی میشدند از تجربه تلخ دولتهای کمونیستی در دو دهه پیش و برایتان نشان میدادند که چپ کمونیستی وقتی قدرت سیاسی را در دست ندارد زیاد لاف و گزاف اومانیستی میزند، همچنانکه طرفداران دولت دینی چنین میکنند. اما وقتی ارگان قدرت سیاسی را بدست آوردند، وحشتی ایجاد میکنند که آن سرش ناپیداست. بنابراین چپ اومانیستی با چپ کمونیستی یا انقلابی نه تنها یکی نیست بلکه در تناقض با آن است. چپ اومانیستی بر بنیاد درکی دمکراتیک عمل میکند، اما چپ کمونیستی بربنیاد درکی توتالیتاریستی رفتار میکند
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کرمی جنابعالی با این کینه ای که نسبت به ترکها دارید و اگر شاگردانی مثل خودرا هم تربیت می کنید باید ترکهای ایران بجای مبارزه مدنی از حالا به فکر زمانی باشند که شما وهمفکرهای شما خدای ناکرده در این کشور بر راس حکومت قرار گیرید! ترکان ایران باید از حالا به فکر تهیه اسلحه باشند که حد اقل در آن زمان بتوانند از خود محفاظت کنند! آقای کرمی و حسن ، مبارزات ترکان ایران برای احقاق حقوق نه مثل کردها مسلحانه ، که مبارزه مدنی است . در ایران هم کردهای پژاک که شاخه ای از پ ک ک است مبارزه مسلحانه می کنند که از دید شما باید دولت جمهوری اسلامی هم مثل ترکیه با کردها باید رفتار کند. ترکیه یک کشور دموکراتیک است و افراد و تشکلهائیکه با روش دموکراتیک برای احقاق حقوق در این کشور فعالیت می کنند هیچگونه محدودیتی نیست اما در ایران نه تنها برای احزاب ترکی و آذربایجانی اجازه فعالیت داده نمی شود

حتی فعالین مدنی آذربایجان برای گرفتن مجوز رسمی و دولتی برای برگزاری مراسم روز زبان مادری دستگیر و روانه زندان می شوند! در ترکیه پ ک ک جنگ مسلحانه می کند ؛ آدم می کشد ، ساختمانها و ماشینها را به آتش می کشد و راهها را می بندد و بمب گذاری کرده و دهها جنایت می کند ، اگر کسی و یا گروهی در ایران به چنین اقدامی دست بزند دولت ایران دست روی دست می گذارد و به آنها جایزه می دهد ؟ با اینکه حزب کردیHDP آشکارا از تروریستهای پ ک ک حمایت می کند و با اینکه اروپا و آمریکا پ ک ک را تشکیلات تروریستی شناخته ولی رهبر این حزب صلاح الدین دمیرتاش پ ک ک را تروریست نمی داند و کارهای جنایتکارانه آنها را توجیه می کند ؛ آیا در ایران به فردی با این مشخصات اجازه می دادند نماینده مجلس شود چه برسد رهبر حزب باشد ؟ اعضا پائین دست پ ک ک در خیابانهای شهرهای مختلف ترکیه ضمن تظاهرات به ماشینهای دولتی کوکتل مولوتف پرت می کنند و تصویر اوجالان و پرچم پ ک ک را به دست می گیرند و تمام کانالهای دولتی و خصوصی هم این تحرکات را در خبرهایشان نشان می دهند. در ایران هم در سالهای 1379 تا 83 صدها هزار نفر از ترکها روز تولد بابک خرمدین در قلعه بابک جمع شده خواستار اجرای اصل 15 شدند و یا در اعتراض به توهین روزنامه ایران در سال 1385 تمام شهرهای آذربایجان بپا خاستند که همه میدانید اما دریغ از نشان دادن حتی 5 دقیقه از این خواسته ها و تظاهرات توسط کانالهای تلویزیون داخل و حتی کانالهای مدعیان دموکراسی فارسهای خارج نشین ! فرق را ببینید از کجا تا بکجاست ؟ اگر یک دهم آن آزادی که در ترکیه است در ایران بود بدون نیاز حتی به تیر کمان هم ترکها و بقیه ملل و اقوام به حقوق قانونی خود رسیده بودند .
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب فانون, از این آقای منطق ایرانی بپرسید, چند میلیون پان فارس داریم؟ دوچین نه, هزاران هم نه بلکه چند میلیون پان فارس داریم.

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-باسلام به خانم های شرکت کننده دراین مصاحبه ومردم ،بایدبعرض برسانم همانطورکه مصاحبه شوندگان به نکاتی اشاره کرده اند.
جامعه ایران درزمینه مشارکت زنان دراموراجتماعی وبخصوص سیاسی یکی ازعقب مانده ترین کشورهای جهان می باشد. باتوجه به ارائه آمارازنمایندگان مجلس پاکستان وافغانستان توسط این خانم های مصاحبه شونده ،درایران تنهاارزش ومقام مادری (بچه زایی وبچه داری )را برای زن قایل میباشن .
جدیدانیزخیاطی درخانه وفرش بافی راشایسته زنان دانسته اند.ولی درشعاردادن های توخالی حاکمیت سنگ تمام گذاشته زنان رابه عرش عالی میبرند!من ضمن احترام به نطراین خانم ها،چندشرط رالازم وضروری دانسته وحاشیه پردازی رابصلاح کل کشورومخصوصا زنان نمی دانم.
زنان نیمی ازجمعیت 80میلیونی ایران راتشکیل داده ولی بعلت تحجرگرایی حاکمیت وزنان سیاسی طرفدارحاکمیت همین 40میلیون درعمل کنارگودوامانده ومردان بدفکربااستفاده ازوجودچندزن

هم فکرخودآنها،که میشودآنهاراعقب مانده های دنیای پیشرفته دانست برعلیه زنان قانون گذاری میکنند.
ماپس از37سال تجربه وآگاهی ازدنیای سیاست وحقوق بشر،نبایدپس ازاین همه تجربه ازگذشته ،بازهم برای چندمین سال به حکومت مشروعیت سیاسی درموردستم وپایما ل کردن حقوق زنان رابدهیم.
نیمی ازمردم میتوانند به هرشکل حاکمیت رابه چالش کشیده تابه خواست زنان تن دردهد.1-باتفکرونگرش های مختلف درثبت نام نمایندگی شرکت کنند.2-قبل ازتاییدشدن باتمام وجودازحقوق عقب مانده خودبه ترتیب نام برده وباشدت تمام ازشرکت کنندگان بخصوص مستقل ها حمایت کرده ودرجلسات آنهاشرکت کنند.3-اگرازطرف شورای نگهبان ردصلاحیت شدند.انتخابات رادرتمام محلات ومناطق تحریم کنند.تحریم کردن وازمشروعیت انداختن بدترازتمام اشکال مبارزه باسیستم های غلط است.4-حاکمیت تلاش خواهدکردهمچون گذشته ازاحساسات ملی.دینی .شهدا.قومی .فرهنگی.وغیرت والتماس وجنگ وغیرسوء استفاده کند.
اینجاست که مجبورخواهدشدتن به خواسته های سیاسی زنان بدهد.
والابایدقبول کنیدپس ازانتخابات بازهم گشت امربه معرف.اسیدپاشی.تبعیض دراستخدام.تمام مسایل زشت اجتماعی انتظارشان راخواهدکشید.