Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: فانون

جناب رازی گرامی؛
اتفاقا باسوادان ترکی-نویس هیچ مشکلی با واژه آذری نداشته اند. این مشکل، مشکل نژادپرستان است. من الان کتاب «ایران تورکلری نین اسکی تاریخی» از دکتر زهتابی را از قفسه برمی دارم و همینجوری، بطور تصادفی صفحه ای را باز می کنم: صفحه 138 (چاپ تبریز، 1378). واژه آذری چندین بار در یک صفحه استفاده شده است. مثلا می نویسد: «بیلیندیگی کیمی چاغداش تورک دیللری، او جمله دن آذری دیلینده ایسمین آلتی حالی واردیر.» ترجمه: «همانطوری که معلوم است در زبانهای معاصر ترکی، از جمله در زبان آذری اسم شش حالت دارد.» واژه هایی مانند آذریها، آذریهای معاصر و امثالهم هم به دفعات در داخل متن استفاده شده اند. این نمونه ای از برخورد یکی از پرآوازه ترین ترکی نویسان در ایران است. نمونه دیگر

نمونه دیگر دکتر صدیق است که می گوید آذری اصلا خودش کلمه ای ترکی است. من نمی دانم آقای ائلیار از کدام باسوادان ترکی نویس صحبت می کند؟ اگر ایشان هم حداقل یک نمونه مستند ارائه بدهند، گفتگوها شفافتر می شوند.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب کیانوش توکلی، من و نظر من در اینجا ربطی به «فرهنگ ایران» ندارد. من «فرهنگ ایران» را نمی شناسم. این مطلبی را که در اینجا نوشته ام در رابطه با آقای باقرزاده، چون کوتاه نوشته بودم، شاید سوءتفاهم ایجاد کرده است. این مطلب در اینجا بعنوان جوابی بود که سالها در خود داشتم و بروز دمی دادم. این مطلب من در اعتراض به جلساتی بود که ایشتان و برخی دیگر از ایرانیان در کلن و شهرهای دیگر اروپا با نام و یا برای مثلاً «نجات ایران» می گرفتند و در آن افراد غربی مانند انگلیسی ها و آمریکاییها نیز شرکت می جستند. مقالات ایشان و نظرات ایشتان این چیزها را کتمان نمی کند و من نیازی ندارم که به ایشان تهمت بزنم، خود ایشان اینها را در منشور ۸۸ (و همکاری با سلطنت طلبان) و مقالات خود و مواضع خود توضیح می دهد. یکبار دیگر می گویم که تارنمای «فرهنگ ایران» را من نمی شناسم و برای اولین بار نام آنرا در اینجا

و در این مقاله ایشان شنیدم. سایت فرهنگی سیاسی من نامش ایران آزاد است و از آلمان منتشر می شود.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب Direnc Minelli،
1. "آویزه گوش کردن" به هیچ وجه توهین نیست بلکه اصطلاحی است رایج به معنی در خاطر نگه داشتن.
2. اینکه اشتباهات املایی و دستوری شما و همفکرانتان به دلیل داشتن زبان مادری غیرفارسی است درست نیست. من دوستان آذربایجانی دارم که فارسی را بسیار عالی مینویسند و بسیاری از بهترین شاعران و نویسندگان فارسی نویس آدربایجانی و دارای زبان مادری ترکی بوده اند. علت بدنویسی در یک کلام کم سوادی و نداشتن مطالعه است و فارس و ترک ندارد.
3. آنچه درمورد ادبیات ترکی گفتید درست است و من هم خبر دارم که آثار ارزنده ای به زبان ترکی آذری هست. اما اینکه مانند آقای حسن راشدی با جعل واقعیات اصرار کنیم که زبان من ارزش بیشتری دارد و چنین و چنان تر است واقعا کار ناپسند و تعصب قومی کور است. همه زبانها و فرهنگ ها احترام دارند. اینکه کسی بگوید فرهنگ من از فرهنگ شما بالاتر است سطح فکر پایین گوینده را

میرساند. اینکه شما به غلط شعرهایی را به فردوسی نسبت میدهید و او را زن ستیز و ترک ستیز میخوانید نیز اثر همین تعصب قومی است. کسی که تخصصی در ادبیات فارسی ندارد و یک پاراگراف بدون غلط املایی و دستوری نمیتواند بنویسد چرا اصرار میکند درباره فردوسی نطری بدهد که کارشناسان و دانش آموختگان ادبیات و تاریخ آن را رد کرده اند؟ علت این اصرار جز تعصب قومی و کینه ضد فارسی و ضد ایرانی چه چیز دیگری است؟
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب استفانلوی گرامی، سخن شما درست است. ولی آخر کسانی که کینه های قومی و نژادی را ترویج میکنند هدفشان بهبود اوضاع جامعه و مبارزه با دیکتاتوری نیست. برعکس این قوم گرایان در آرزوی برپا کردن جنگ و کشتار قومی هستند. زیرا جز در شرایط جنگ و خشونت قومی هیچ چشم انداز دیگری برای خود نمیبینند. قومگرا ها میخواهند بین اقوام ایران جنگ راه بیندازند و خود به عنوان قهرمان قومی به رهبری برسند و جز این هیچ شانس دیگری برای خود نمیبینند.

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای لاچین، این چندمین بار است که شما مخالفان فکری خود را بیمار روانی مینامید. مسئول کامنتها هم بی توجه به این توهین کامنت شمارا منتشر میکند. اقای لاچین، کامنتهای شما پر از غلط های املایی و دستوری و تاریخی است. فکر نمیکنید پیش از دادن اینهمه نظرهای بیپایه و توهین بار به مطالعه و آموختن نیاز دارید؟!

نوشته شده توسط: Anonymous

امیدوارم یک زن پیدا شود که مقاله ای بخواهد و در این مورد هم نظری بدهد

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

Kara گرامی،
ممنون از شما. من این زندگی‌نامه را ندیده بودم. علاوه بر ویکی پدیا، من زندگینامه مهستی را از منابع دیگری که اکنون در دسترس ندارم خوانده بودم. در کتاب رباعیات مهستی گنجوی، گردآوری رفائیل حسینوف، چاپ باکو، زندگینامه کوتاهی از مهستی وجود دارد که با آنچه که من پیش از این خوانده بودم، خوانایی دارد.
در مقدمه این کتاب که اکنون پیش رو دارم آمده است:
اطلاعات ما در بارۀ سرگذشت شاعر کم است. در میان افسانه‌ها و روایاتی که طی قرون در بارۀ وی شایع شده بسیاری از خطوط حقیقی شرح حالش بدست فراموشی سپرده شده است.
"مهستی در سال 1092 میلادی در گنجه پا بدنیا نهاده است. علاوه بر طبع شعر موسیقی را خوب میدانست و شرنج‌باز ماهری بود... (ص ب مقدمه)
میتوان گفت که مهستی تمام فعالیت ادبیش با محیط گنجه بستگی داشته، در موقع سفر به بلخ و مرو و شهرهای دیگر چنان شهرت بسزایی یافته بود که مهمان

مهمان بدربار سلطان سنجر نیز دعوت گردید. در این مورد در الهی‌نامۀ فریدالدین عطار و تذکره‌الشعرای دولتشاه سمرقندی اطلاعاتی موجود است. (ص ج مقدمه)
مهستی در اواخر سدۀ دوازدهم میلادی وفات کرده و در گنجه مدفون است. (ص د مقدمه)"
نوشته شده توسط: Anonymous

باید برخورد و مبارزه سیاسی با دولت دیکتاتوری کرد و نه با فارس و ارمنی و کرد ، که خود بیش از آذری ها قربانی حاکمان هستند . همکاران آذری شاه و آخوند دهها بار بیش از همکاری فارس و کرد و ارمنی با این دولتها بوده . برخورد نژادگرایانه ، خاک به چشم مردم پاشیدن است و اینگونه به اصطلاح روشنفکران در آینده پاسخگو خواهند بود . این روش پوپولیستی و خود و دیگران فریب دهنده است. دوران شونیسم و فاشیسم و ناسیونالیسم به پایان رسیده . تازه سیاسی شدهها فقط از این روش خودرا ارضاء میکنند .

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

برداشتم اینه که:
مسئله ی تبعیض در ایران ، که تبدیل به مشکل عمده شده، و میتواند اکثریت مردم ایران را به حرکت درآورد، و شر حکومت را رفع کند، متأسفانه، تجربه ی دیالوگ با بخشی از دوستان فارسی زبان، در این دهه ها نشان داده ، خواهان رفع تبعیض نیستند و دیالوگ «بی نتیجه» است. علی رغم میل خود باید اعتراف و تأیید کنم تجربه ی دیگر دوستان آذربایجانی را که «دیالوگ» را بی نتیجه میدانند. بله حق با این تجربه کنندگان است ،متاسفانه «دیالوگ جهت همبستگی» برای رفع تبعیض با «ملی گرایان» بی نتیجه است. در شرایط کنونی. از آینده خبرندارم.
ساده بگویم «آب درهاون کوبیدن» است. ملی گرایان فارسی زبان که در دیالوگها شرکت داشته اند عملا نشان داده اند که میلی به رفع تبعیض ندارند. هیچ راه حلی برای رفع تبعیض پیشنهاد نکرده اند.

برداشتم این است که در فضای سیاسی ایران بجز نیروی اندک علاقه ای به رفع تبعیض ندارند. نمیدانم شاید
آنرا لازمه ی جامعه میدانند. یا لازمه ی حاکمیت خود. این عدم علاقه، یا بی میلی، و به نحوی حمایت از ادامه ی تبعیض دربین
همه ی نیروهای روشنفکری و سیاسی دوستان فارسی زبان هست.از چپ گرفته تا راست. از مذهی تا غیر مذهبی. از سکولار تا غیر سکولار. از جمهوری خواه تا سلطنت طلب. از کانون نویسندگان تا خوانندگان. بله «همه و همه» با شدت و ضعف عملا خواهان رفع تبعیض نیستند. و به صورتی خواهان ادامه ی آنند. هدف کسب حاکمیت است و ادامه ی تبعیض.
ملیتهای تحت تبعیض لازم است بین خودشان هرچه بیشتر همبستگی ایجاد کنند . و تنها به نیروی خود متکی باشند. از دیگران
باید قطع امید کرد.

این موضوع مدتهاست برای من مسجل شده بود ولی سعی میکردم نوشتن آنرا به تأخیر اندازم با این امید که به نتیجه ی دیگری برسم. اما درنگ بیش از این شایسته نیست.
امیدوارم برداشتم خلاف واقعیت باشد و عکس آن عملا اثبات شود. اما ناامیدی بهتر از امید واهی ست.
امیدوارم تبعیض دیدگان غیر از خود دوستی هم داشته باشند.
نوشته شده توسط: Anonymous

پاسخ تارنمای فرهنگ ایران به آقای حسین باقر زاده و آقای کیانوش توکلی
خلاف آنچه که آقای باقر زاده مدعی شده است در سایت فرهنگ ایران دوبار در نشانی های زیر اعتراض و پاسخ ایشان به آقای پرویز داورپناه درج شده است که می توانید مشاهده کنید و به نادرستی ادعای ایشان پی ببرید.
ایمیل آقای حسین باقر زاده به تارنمای فرهنگ ایران در اعتراض به مقاله آقای پرویز داورپناه
http://www.farhangiran.com/content/view/10013/58/
پاسخ دوباره آقای باقر زاده به آقای داورپناه
http://www.farhangiran.com/content/view/10016/58/
در آخرین ایمیلی که ایشان به سایت فرهنگ ایران فرستاده است ضمن ناسزا گویی علیه پروزی داورپناه و سایت فرهنگ ایران همان همان حرف های تکراری و بدون مدرک خود را بیان داشته و پاسخی هم از سوی ما دریافت کرده است که آن را عنوان نمی کند چون لابد به صلاح ایشان نیست که همان پاسخ را در زیر می آوریم :

آقای محترم ( حسین باقرزاده)
فحش نامه شما را خواندیم و برای این تراوشات فکری شما نه تنها ناراحت بلکه شادمان هم شدیم می دانستیم با چه کسی سروکار داریم ولی بیشتر از دیگران شنیده بودیم و جای تردید را نگهداشته بودیم سوابق درخشان سیاسی ! شما را همه می دانند و نیازی به تکرار نیست یکی از دوستان مکاتبات شما را با آقای سام قندچی فرستاد که علناً نوشته بودید به هیچ کس پاسخگو نیستید گویا شما هم مانند پیر و مرشد سازمانی که به آن وابسته بودید تنها در برابر خدا! پاسخگو هستید بنابراین بحث با شما معنایی ندارد و بیهوده است. در باره آن کنفرانس کذایی اسناد و مدارک موجود است و حتی شاهدی که ناظر هزینه سی هزار دلاری از سوی تیمرمن بوده هنوز زنده است و خود تیمرمن هم که رسماً در مصاحبه اش این را تاًیید کرده است. درباره پرداخت هزینه هتل و خوراک و حتی پول تو جیبی ها هم شاهدان هنوز زنده اند.

به نظر می رسد که نگرانی آقای حسین باقر زاده از این است که برخی مسائل پشت پرده که بیشتر در رابطه با پول های پرداختی از سوی دستگاه های اطلاعاتی اسرائیل و روابط پنهانی با عناصر وابسته به بیگانگان به برخی از مدعیان اپوزیسیون ایران مطرح شود وگرنه ایشان بهتر از هر کسی می داند که چه کسی هزینه های رفت و آمد، اقامت در هتل، اجاره سالن کنفرانس و خورد و خوراک ایشان و برخی شرکت کنندگان را پرداخته است.
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.
داوری با مردم است.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب جواد ولدان / شما در روز روش دارید اتهام «کلی» می زنید . اینکه کسی با حمله نظامی برای تغییر رزیم دیکتاتوری موافق و یا مخالف باشد؛ یک فکر است و دلیل نمی شود که بازهم اتهام زنی را در اینجا تکرار کنید ؛ دروغ بنویسد و بد تر از همه جوابیه حسین باقرزاده را در سایت خود منتشر نکنید و انهم تحت عنوان «فرهنگ ایران»

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقای بهنام شاید این شرح حال از مهستی بتواند تا حدودی در خصوص سوال شما راهگشا باشد. با یادآوری اینکه شهر خجند در ولایت سغد تاجیکستان امروزی و حوزه نفوذ زبان دری قرار دارد.
در ادامه...

مهستی از زنان نامور و سخنور است . او زنی شاعر در قرن پنجم و ششم هجری است که هنوز هم همتایی نیافته .اعتماد السلطنه نام اصلی او را منیژه می داند و مهستی را لقب وی آورده . تاریخ تولد او احتمالا 491 قمری می باشد .
پدر فقیه او مورد احترام در شهر """خجند""" و در دربار پادشاهان بود ؛ وی مهستی را در چهارسالگی به مکتب خانه فرستاد وی استعدادی سرشار داشت ، و احتمالا بعد از مرگ پدر ، مهستی با مادر خود به شهر گنجه رفته است .
مهستی به حسن صورت و زیبایی جمال مشهور بوده است .
وی زنی بود که گمنام ماند.
شعر های او حکایت از این دارد که این زن فرزانه در دوران حیاتش ، رنج های بسیار کشیده است .
تاج الدین امیر احمد ، پسر خطیب گنجه ، عاشق مهستی می شود و خطیب ، پدر تاج الدین که علاقه پسرش به مهستی را دریافت ، به آزار مهستی پرداخت و مهستی با دلی پر درد گنجه را ترک کرد و به بلخ و سپس به مرو رفت و در آن جا به ندیمی سلطان سنجر برگزیده شد . اما این عشق به سرانجام رسید و به ازدواج تاج الدین و مهستی رسید .
شیخ فرید الدین عطار ، نام مهستی را در الهی نامه خود آورده است .
وی در علم موسیقی نیز ، مانند شاعری به درجه استادی رسیده است .
وی در سال 576 قمری ، چند ماه پس از مرگ نظامی ، چشم از جهان فرو بست و پیکرش را در کنار مقبره نظامی به خاک سپردند .
در سال 1301 شمسی ، اندیشمندان گنجه ، مدفن نظامی را حفر کردند تا جسد وی را به شهر گنجه ببرند ، در این عملیات ، آن ها ابتدا به جسد مهستی برخوردند که در تدفینش ، احترامات فراوان رعایت شده بود .
منبع: واحدی ، حمیده ،زندگی و شعر شاعران ، نشر دنیای نو ، تهران ، 1389
نوشته شده توسط: lachin

دوستان. چندی پیش در یوتیوب برنامه ای دیدم که آریائیان پاک نژاد ( سیاوش اوستا) ادعا می کنند که « کعبه» در زمان هخامنشیان یک آتشکده ایرانی بوده که بعد ها بعد از ترک ارتش کوروش که بر 138 کشور امروزی سلطنت میکرد به یک « فاحشه خانه» تبدیل شده بود.
https://www.youtube.com/watch?v=v6QQ0dwFeg8
هر چند که من به اعتقادات دینی باور ندارم ولی توهین کردن به باور های دینی بیش از یک بیلیون نفردر روی کره زمین هم خیلی مخالف هستم . بهترین جواب را اقای (( همایون کاتوزیان و اقای مراد غیاث آبادی )) به این اشخاص می دهند.
https://www.youtube.com/watch?v=8lsgPwmwTXE
موقعی که ما ایرانیان به اعراب لقب های همچون « تازی .. جاهل .» می دهیم و تازه , عکسهای هم در مقابل کتاب های گنجان شده در قفسه کتابخانه در سایت های مختلف قرار می دهیم..... بیش از نبایستی
انتظار داشت.

نوشته شده توسط: Anonymous

عزیزانی که بحث هویت را دنبال میکردند با تفکرات خارق‌العاده فانون و استنباط ایشون از مقوله هویت آشنا شدند، ببینید چه کسانی‌ پیش قراول انقلاب فرهنگی‌ "" آذری نامیدن "" ما شده اند. ایشون از یک طرف، سیاست‌های صد سال اخیر سیستم فارسی‌ حاکم بر ایران را، تایید میکنند از طرفی‌ از طرف هیأت امنا و اساتید علمی‌، انتقال مذهب، زبان و فرهنگ پدر و مادر را بر فرزندان، گناه کبیره قلمداد میکنند، اولا در غرب حتی در سطح علمی‌، فرد گرائی به دلیل انقلاب اطّلاعات، به طرز شدیدی اوج گرفته، یعنی‌ مردم هتی نسبت به "" واکسیناسیون سیستمی‌ / دولتی "" ایرادات اساسی‌ دارند، کسانی‌ که در آمریکای شمالی‌ زندگی‌ میکنند میدانند که چگونه سیستم ، دولت فرزندان بومیان و سرخپوستان را از پدر و مادرشان جدا میکردند و آنان را مجبور به زندگی‌ با خانواده‌های سفید پوست اورپائی میکردند، جناب فانون به همین دلیل از سیاست

هویت زدائی ترکان آزربایجان توسط سیستم فارسی‌ حاکم بر ایران حمایت میکنند، یعنی‌ جناب فانون شاید در آمریکا یا کانادا ۱۰ سال به دانشگاه رفته اند تا تازه سیاست غلط پیاده شده توسط سفید پوستان بر سرخپوستان را در آمریکای شمالی‌، با حمایت از سیستم فارسی‌ در ایران، پیاده کنند. آیا ما میتوانیم از یک جامعه شناس، انتظار تلقی‌ دیگری از احترام به هویت انسانی‌ را داشت باشیم؟
نوشته شده توسط: Anonymous

مگر اسلام در زمان حضورش در امپراتوری ایران اثری از آثار نوشتاری بر جای نهاد؟اقسوس برای وقتی که شما تلف می کنید از دیگران!

نوشته شده توسط: Anonymous

1400سال است که ایران زمین تحت سیطره زبان و خط و کلا فرهنگ عربیست.از زمان رضا شاه برای ارتباط عمومی کلیه ی اقوام تصمیم به رسمیت دادن زبان پارسی یا معرب شده ی آن"فارسی" گرفته شد چراکه اغلب مناطق ایران در گویش های خود دارای وام واژه های بیشماری ازیک زبا ن ریشه ای ومشترکی بودند که به زبان ایرانی، تعلق داشت واین آغاز تصمیم به رسمیت دادن زبان فارسی و خط فعلی در ایران شد. فراموش نکنیم این خط واین زبان اگر نبود ارتباط بین اقوام در ایران میسر نبود و چنانچه زبان و خط انگلیسی در جهان رسمیت نداشت ارتباط بین "ملل" جهان با یکدیگر ناممکن می بود.
بنابر این اگر زبان پارسی به عنوان زبان رسمی انتخاب شده بدلیل این بوده که یکی از سرشاخه های نسبتا گسترده نسبت به دیگر زبان ها با ریشه ی زبان ایرانی بوده است.اگر با زبان عربی به مقدار زیاد هم آمیخته شده بدلیل رواج فرهنگ عرب در ایران بوده است.چرا

زبان کردی انتخاب نشد، بدلیل تعصبات شیعه ای صفوی مسلکی طی 500 سال گذشته بوده است.چرا زبان ترکی انتخاب نشد ، زیرا این زبان در دسته بندی زبان های ایرانی تعریف نشده است.
ما اعتقاد داریم در ایران فردا هریک از اقوام ایرانی این حق طبیعی را دارد که آموزشی بر پایه ی زبان مادریش داشته باشد.تا جایگاه این زبان ها ازبین نرود.اما بازهم کار و تلاش پیگیر مطلبد چرا که همین زبان های مادری هم نیز انشعابات زیادی پیدا کرده است که باید اصلی ترین شاخه را پیدا نمود و رسمیت دادو چه بسا این زبان کامل با گویش فعلی پدر و مادر دانش آموز در ابتدا به ساکن تفاوت هایی پیدا کنند. همچنین در کنار آموزش به زبان مادری ، لازم است تمامی اقوام در کنار آموزش به زبان مادریش با یک خط نوشتاری رسمی منطبق و پاسخگو به تمامی نیازهای نوشتاری اعم از صامت و مصوت های زبانش (که پیشنهاد ما نگارش نوین به خط" لا ایر" است) با یک زبان رسمی هم برای برقرای ارتباط با دیگران اقوام در سطح کشور و در سطح جهان(پیشنهاد ماخط و زبان" انگلیسی" است) آموزش ببیند.
کسی که بدنبال ساختن باشد نه صرفا خراب کردن! کاستی و ضعف ها را شناسایی و برای آن ها ، راهکارهای قابل عملیاتی شدن پیدا می کند.
حال اگر بدنبال ریشه های پیدایش خط و نگارش هستیم ، عقل حکم می کند در محدوده ی تمدن های بنام قدیمی و آثاری که بر سنگ و فلزی چون طلا که دیر تر فنا پذیرند بگردید نه در زیر شن های بیابان و نعل اسبان.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار شما مسئله را بسیار دقیق ومنطقی شکافته وروشن کرده اید ولی گوئی نرود میخ آهنین بر سنگ . پایدار باشید

نوشته شده توسط: Anonymous

من به عنوان ناظر بی طرف کمی گیج شده‌ام، فانون که خودش هم ظاهرا از اهالی آذربایجان است اعتراف می کند که آمار دقیقی در اختیار ندارد، ولی آ. ائلیار ظاهرا به چنین آماری دسترسی دارد. مثلا "سند" این ادعای گزاف چیست: «توده باسواد سیاسی ، در« زبان مادری ترکی»، نه در زبان خارجی، خود را ترک معرفی میکنند» آیا آ. ائلیار می تواند این ادعا و باقی ادعاهایش را با منابع آماری "مستند" کند، همانطور که از فانون انتظار دارد؟ البته امیدوارم ایشان به عنوان "سند آماری" سخنان وزیر کابینه احمدی نژاد را در پیش روی ما نگذارد که آنوقت شاملو از قبر سربرخواهد کرد و فریاد خواهد زد: «توفان خنده‌ها!» ولی با این همه من با یک نکته با ایشان صددرصد موافقم و آنهم اینکه هر کسی را باید به همان نامی خواند که خودش می خواهد، ولی این نکته را آقای ائلیار هم باید یاد بگیرد: عده زیادی از مردم ترکزبان آذربایجان، دوست دارند "آذری" باشند

و به هیچوجه هم آسیمیله و مانگورت و خودفروخته نیستند. اینها اگر نخواهند ترک باشند چه کسی را باید ببینند؟
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

دریچه ی اندیشه هایتان باز باد- و هویت تان بینهایت. بخیل نیستیم. اما سخن خود را مستند کنید. سلامت باشید.

نوشته شده توسط: فانون

ائلیار گرامی،
بله، حوزه تفکر تئوریک همین است. در این حوزه شما نمی توانید بخاطر ملاحظات محافظه کارانه (کشور از دست می رود؛ والدین ناراضی میشوند؛ الان وقت این حرفها نیست) دریچه اندیشه را ببندید. هویت جلوه های متنوعی دارد و محدود کردن آن به یک نوع، سر از توتالیتاریسمی در می آورد که دیروز صحبتش بود.

و اما مثالی متفاوت در مورد ذاتگرایی و نقش پدر و مادر: یواش یواش در مراکز علمی مباحثی جدی دارند شروع می شوند حول مسئله مذهب و نقش پدر و مادر. سؤال این است: آیا والدین این حق را دارند تا هویت مذهبی خودشان را به بچه هایشان (نوزادان) منقل کنند؟ مین یاشایین...

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

گرامی،
اصول این است که «مستند» سخن گفت. نه غیر آن.
شما در برداشت و تصورات خود آزادید و به من مربوط نیست. اما وقتی از نوشته حرف میزند باید مستند کنید.
-----
با چیدن کلمات «ذات و نژادپرستی و اصیل و امر به معروف ووو که در کامنتهایت آورده ای» و نشان از سطح دیالوک است؛ و با افزودن «نگرش» خود را خلاص میکنید - توجه داشته باشید از این حرفهای غیر مستند همه می توانند بنویسند - بهتر است به موضوع پرداخت :
کسانی که سیاست تغییر هویت خلقها را پیش میبرند « متجاوز،خشونتگر و راسیست فرهنگی اند».
لازم است مستند به اصل مطلب پرداخت.
-----
وگرنه سخن بی نتیجه است. نمیخواهم چیزی را «بپذیرید یا نپذیرید» خود دانید.
-در نوشته ی من صحبت از «حق ندارم» نیست.
- طبق حرف شما صحبت از «پدر و مادر» ذات گرایی باشد باید علم جامعه شناسی و مردمشناسی را ذاتگرا نامید.
که درست نیست.

-در نوشته سخن از آنچه «هست» می رود و نه آنچه «بوده» و با آنچه «خواهد شد». یا «حق داشتن و نداشتن».
ولی توجه ندارید.
--------
- اینجا موضوع آن نیست که« ترکها حمله کرده و آذربایجان فارس نشین را ترک کرده اند.»
بل موضوع این است که اکنون « مردم آذربایجان عمدتا خود را ترک مینامند» لازم است به
نام آنها احترام گذاشت. راه رفع تبعیضات را گشود.

-در غیر این صورت با «نامگذاری و اعمال تبعیض» باید «جنگ داخلی و جدایی» را محتمل دانست. که به زیان
همگان است.
--------
شما میتوانید از هرچیز تصور خودتان را داشته باشید- آزادید. ولی میخواهید «سیاست نامگذاری و هویت تراشی» پیش برید
من اندیشه های خود را نوشته ام شماهم بنویسید و نشان دهید که سیاست تان درست است و به خیر همگان. یا فقط به سود خودتان.
شاید من به خطا میروم.
------
با تکه-تکه سخنگویی موضوع روشن نمیشود. میتوانید مقاله بنویسید ، از« سیاست تان» دفاع کنید.
نشان دهید چگونه ذات باور نیستید و برتری گرا و غیره و غیره
نوشته شده توسط: Anonymous

ختنه کردن از آئین های دین یهودیت بوده که به دین اسلام هم وارد شده است.یکی از آئین های جایگزین شده در مراسم های کهن قربانی نمودن و ریختن خون.دلایل دال بر سلامت و بهداشت ساخته ی دست مروجین دین است. تائیدیه ی پزشکی ندارد بلکه برعکس با ختنه نمودن تعداد زیادی از سلول های عصبی تحریک جنسی به مرور زمان خاصیت خود را از دست می دهند و از بین می روند.

نوشته شده توسط: فانون

ائلیار گرامی،
گرایش ذاتگرایانه از نوع نگرش فرد معلوم میشود نه از ادعای خود فرد. همچنانکه خیلی ها می توانند ادعای فمینیست بودن داشته باشند ولی رفتار و پندارشان ادعایشان را نفی کند. همینکه شما به سراغ پدر بزرگها و مادربزگها و افراد مسن روستا می روید، نشانه گرایش ذات-باورانه است. از همچو متدی چنین نتیجه گرفته میشود که اگر مادر بزرگ من 60 سال پیش خودش را ترک خوانده، من حق ندارم در زمان کنونی و دنیای حاضر خودم را آذری بنامم. این برخلاف اعتقاد به سیال بودن کاتگوریهای هویتی است و اراده آزاد انسانها در تعیین نام خود را زیر سوال می برد—که جوهره منش و تفکر ذاتگرایانه است.
«هویت تراشی»

«هویت تراشی» برای دیگران عملی است نژادپرستانه که باید افشا شود. در عین حال، مبارزه بر علیه یک نوع نژادپرستی با پناه بردن به آغوش نوعی دیگر از نژادپرستی نیز، حرکتی است مردود.

هیچکسی آمار دقیق ندارد، نه شما و نه من. راههای دستیابی به همچو آماری را در کامنت قبلی گفتم، که متاسفانه خارج از حیطه امکانات ماهاست.
نوشته شده توسط: Anonymous

پس طبق ادعای فمنیست های ضد مرد جهان سومی ایرانی ، تمام مردهای آمریکا جلقو هستند و دائم بفکر خودارضایی و استمناع هستند . بیچاره مرام های وارداتی ایرانی !

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

Anonymj گرامی،
باور کنید که من نوشتن "آذربایجانی‌ها" را بلدم و اگر منظور من در این جمله آذربایجانی‌ها بود، همان را می‌نوشتم و نمی‌نوشتم "ناسیونالیستها".

نوشته شده توسط: Anonymous

«فکرات ضد زن و خوار شمردن زنان، همین امروز در فرهنگ و سیاست کشورمان و زیر یوغ جمهوری اسلامی غوغا می‌کند. زنان انسان‌های درجه دو و بی‌حقوقند. و ناسیونالیستهای ما به جای اینکه مساله امروز زنان را عمده کنند و برای حل آن آستین بالا بزنند، یقه فردوسی هزار سال پیش را گرفته‌اند تا دشمنی با "فارس"ها را عمومی کنند. آنها بر فردوسی انگشت گذاشته‌اند زیرا طرف مقابل آنها یعنی "پان فارس"ها، فردوسی را زنده کننده زبان فارسی می‌دانند و او را چون اسطوره‌ای مقدس، می‌ستایند!»
بهنام گرامی شما قبول کنید یا نکنید, اولا در این کامنتتان کلمه ناسیونالیستها را به منظور معنی منفی آن بکار برده اید. ثانیا در این جمله تان صحبت از یکی دو نفر معین خبری نیست, بلکه همه آذربایجانی ها را شامل شده است که تعدادشان را میشود چند میلیون حدث زد. قادانی آلیم

نوشته شده توسط: Anonymous

کسانیکه ادعا دارند خطی که امروز فارسی نامیده می شود و از خط عربی گرفته شده است درست نیست و این خط اصالت فارسی دارد ؛ لطفا کتابی ، نوشته ای ، شعری را به فارسی دری و یا به پهلوی نشان دهند که خط آن همین خط معمول فعلی باشد و مربوط به پیش از اسلام باشد! حتی هخامنشیان در اوائل حکومت خود دفتر و دیوان خودرا به زبان و خط عیلامی می نوشتند و از خود خط و زبان نداشتند که بعدا با اقتباس از زبان عیلامی با فرس قدیم نوشتند .

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

Anonymj گرامی،
فکر می‌کنم بهتر این باشد که اول شما نشان بدهید که من شب و روز از این کلمه علیه "آذربایجانی‌ها" استفاده می‌کنم!
ممکن است که من شخص معینی را ناسیونالیست بنامم ولی هیچوقت "آذربایجانی‌ها" یا دیگران را ناسیونالیست ننامیده‌ام و در ضمن من نه تنها ناسیونالیسم بلکه حتی استقلال‌طلبی و یا تجزیه‌طلبی را هم مذموم و جرم و... ندانسته‌ام و همواره از حقوق همه آنها دفاع کرده‌ام. لطفا اگر شما غیر این از من سراغ دارید، نشان بدهید.

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

Anonymous گرامی،
ما عادت عجیبی داریم. وقتی کسی مدرک و سند و فاکتی از منبعی می‌آورد، اگر آن مدرک به نفع ما نباشد، می‌گوییم که آن منبع معتبر نیست. ولی وقتی فاکتی در همان منبع پیدا می‌شود که به نفع ماست، آن منبع را معتبرترین منبع دنیا می‌دانیم!
حالا شما هم به نحوی همین را می‌گویید! اگر در گذشته کسی به زبان ترکی، لری، کردی، گیلکی و غیره اثر آفریده‌اند، مسلما آن زبان، زبان گفتاری و عمومی آن منطقه بوده است ولی اگر کسی به فارسی اثری آفریده است، چون زبان مرسوم شعر در آن زمان فارسی بوده است، زبان گفتاری و عمومی آن منطقه نمی‌توانسته فارسی باشد!
البته آقای راشدی می‌گویند که در زمان مورد بحث، زبان فارسی بجز مناطق "شمال شرقی افغانستان و تاجیکستان" جای دیگری "کاربرد" نداشته است. ولی می‌بینیم که برخلاف نوشته ایشان، بسیار پیش از آن زمان، مهستی گنجوی‌ و میرخطیبی پیدا می‌شوند که خطاب به مردم

نوشته شده توسط: Anonymous

بهنام گرامی , بهتر است اول شما توضیخ دهید که چرا شب و روز از این کلمه بر علیه آذربایجانیها استفاده میکنید؟

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

Anonymj گرامی،
ممنون از شما. همانطور که نوشته‌اید، شما در تعریف ناسیونالیسم جیز منفی پیدا نکرده‌اید. پس چرا از به‌کار بردن "ناسیونالیسم" توسط من ناراحت و برآشفته می‌شوید؟

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

رازی گرامی،
این درست است که بحث تئوریک زمان و مکان نمی‌شناسد ولی وقتی بحثی راه می‌افتد و نیروی ما را به خود جذب می‌کند که می‌تواند در جای دیگری مفیدتر باشد، نیروی ما هدر می‌رود و به عبارتی دیگر، استفاده بهینه از آن نمی‌شود. این را هم می‌دانم که هر کسی به فراخور حال خود و اهمیتی که به بحث مورد نظر می‌دهد، در آن شرکت می‌کند یا نمی‌کند.
متاسفانه اکثر این بحثها تکراری است. هر کسی حرف خود را تکرار می‌کند و به توضیحات و دلایل دیگران توجهی نمی‌کند.
اگر خود آقای راشدی امکان شرکت در بحث را داشتند، تصور می‌کنم که گفت و شنود سازنده‌ای می‌شد.
در مورد وضعیت زبانی ایران در گذشته، من اگر جایی به اشتباه چیز دیگری ننوشته باشم، همه جا برای فارسی، زبان دیوانی استفاده کرده‌ام و جایی که نوشته‌ام زبان فارسی احتمالا زبان غالب و رایج در منطقه بوده، برای نشان دادن تناقض نهفته در استدلال آقای راشدی بوده است.

من در نوشته‌های پیشینم، بارها و بارها بر این نکته تاکید کرده‌ام که معیار، زبانی است که امروز مردم به آن صحبت می‌کنند و می‌خواهند به آن زبان بخوانند و بنویسند و آموزش ببینند. حتی به این هم معتقدم که اگر مردم سرزمینی بخواهند جز به زبان مادری و یا زبان رایج و غالب، به زبان دیگری آموزش ببینند، باز هم حق آنهاست.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب بهنام شما میگوئیید : " از طرف دیگر آقای راشدی این حکم را می‌دهند که "چرا که وقتی اثری در منطقه¬‌ای به صورت مکتوب به زبان مردم آن منطقه در می¬آید نشان می¬دهد صدها, شاید هم هزارها سال جلوتر, آن زبان, زبان عمومی و شفاهی مردم آن منطقه بوده است!" البته این دلیل آقای راشدی در مورد زبان ترکی می تواند درست باشد اما در مورد زبان فارسی نه ! چرا نمی تواند ؟ برای اینکه زبان مرسوم شعر در آن زمان فارسی بوده و کسانیکه حتی زبان مادریشان فارسی نبوده به فارسی شعر می سرودند ، حتی سعدی و حافظ شناسان معتقدند زبان مادری سعدی و حافظ فارسی نبوده بلکه پهلوی بوده و ابیاتی هم به زبان محلی خود سروده اند اما فارسی را در مکتبخانه یاد گرفته و اشعار خودرا به این زبان سروده اند . حتی گفته می شود سعدی دیوانی هم به زبان پهلوی داشته

ولی هنوز بدست نیامده است و شاید روزی پیدا شود . حافظ هم ابیاتی به زبان مردم شیراز داشته که متفاوت از فارسی ات مثل : " به پی ماجان غرامت بسپریمن == عزت یک وی روشتی از امادی " این بیت زبان عمومی و مردم عادی شیراز در زمان سعدی و حافظ بوده اما آنها کتاب خودرا به این زبان ننوشته اند و به فارسی که زبان شعر مرسوم آن زبان بوده نوشته اند . اما کسانیکه به ترکی شعر سروده و یا نثری نوشته اند نه بخاطر مرسوم بودن زبان شعر به ترکی بلکه به خاطر علاقه به زبان مادری خود این آثار را آفریده اند و طبعا زبان مردم آن منطقه در آن زمان ترکی بوده است . همین الان هم این قاعده در ایران حاکم است زبان رسمی ایران در مدارس و ادارات و دانشگاهها فارسی است ترکهای زیادی هستند به فارسی شعر میگویند و نثر می نویسند مثل آقای راشدی و بسیاری دیگر. اما کسانیکه در ایران به ترکی شعر میگویند و یا نثر می نویسند بدون استثنا ترک هستند و از مناطقی که زبان مادریشان ترکی بوده برخاسته اند . در گذشته نیز همین وضعیت حاکم بوده . دانشمندان بسیاری به عربی نوشته اند که عرب نبوده اند و شعرای بسیاری که به فارسی شعر سروده اند که فارس نبوده اند ولی اگر در گذشته کسانی غیر از این دو زبان به زبان دیگری مثل ترکی ، لری ، کردی ، گیلکی و غیره اثر آفریده اند مسلما آن زبان زبان گفتاری و عمومی آن منطقه بوده است .
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب اژدر بهنام , این هم تعریف ناسیونالیزم: بفرمائید. من اینجا چیز منفی پیدا نکردم. اگر شما تعریف دیگری دارید , بفرمائید
.لطفا از خودتان چیزی نبافید
««Nationalismus bezeichnet Weltanschauungen und damit verbundene politische Bewegungen, die die Herstellung und Konsolidierung eines souveränen Nationalstaats und eine bewusste Identifizierung und Solidarisierung aller Mitglieder mit der Nation anstreben.»»

««Nationalism is a belief or political ideology that involves an individual identifying with, or becoming attached to, one's nation.»»
««Le nationalisme est une idéologie politique ou élève qui implique nation d'identification individuelle avec, ou s'y attacher, son.»»
««Национализм политическая идеология или составил который включает нацию от частных лиц Идентификация с, или привязанности, одну годов.»»
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

سلام آقای تورک اوغلی گرامی،
تعجب می‌کنم که شما تا به امروز متوجه این موضوع نشده‌اید که مسؤلیت کامنتها و مسؤلیت فنی دو امر کاملا متفاوت هستند.
شما اگر لطف کنید و نمونه‌ای از کامنتهایی را که یکی از استقلال طلب‌ها نوشته و مخالف نظر من بوده و تفکر انترناسیونالیستی مورد نظر مرا رعایت نکرده و به "صفحه شما" منتقل شده و یا حذف شده، به من نشان بدهید، به شما قول می‌دهم که همراه با آقای توکلی آن را بررسی کنیم.
در ضمن ممنون خواهم شد اگر تفکر انترناسیونالیستی مورد نظر مرا هم تشریح کنید تا با آن آشنا شوم.
آخر از همه از شما خواهش می‌کنم اجازه بدهید که جای خودم را، خودم انتخاب کنم. حالا برزخ باشد یا دوزخ یا بهشت!
سلامتی و شادکامی شما را آرزومندم.

نوشته شده توسط: Anonymous

اژدر گرامی، به نظر من بحث تئوریک زمان و مکان نمی شاسد و حتی در سالگرد کشتار زندانیان سیاسی هم می شود در آن شرکت کرد. آیا می دانید تحقیق بر روی سیستم متریک که بنیان اندازه‌گیری در بخش بزرگی از دنیای مدرن است در چه شرایطی صورت گرفت؟ در اوج حوادث انقلاب فرانسه! شرط این کار ولی این است که هدف از بحث واقعا "بحث تئوریک" باشد و نه دامن زدن به دعوای مسخره ترک و فارس. متأسفانه بحث جاری دقیقا دارد به این سمت و سو می رود. مثلا وقتی یکی از طرفین بحث کسی باشد که معتقد است پول (یونانی Obolus) یا گمرک (یونانی Comercium) و تومان (مغولی) کلمات ترکی و ابوعلی سینا و بیرونی و فارابی و بخاری و ترمذی ترک هستند، یا یک طرف دیگر بحث اقوام باستانی ساکن آذربایجان را بدلیل التصاقی بودن زبانشان "ترکهای مرحله باستان" بنامد، آنوقت دیگر می شود کناری نشست و به این نظریات مشعشع خندید. ولی اگر به بحث جدی برگر

برگردیم، صرف نظر از اینکه زبان ساکنین آذربایجان در هزار سال پیش چه بوده است، یک نکته در این بحث غایب است. نظریه سه زبانه بودن ایران یک نظریه بی پایه و عوامانه است. بخصوص اختصاص زبان ادب به فارسی هیچ پایه تاریخی و زبانشناسی ندارد. علت گسترده شدن زبان فارسی در سرتاسر خاورمیانه (در واقع از آلبانی تا هند) "دیوانی" بودن این زبان بوده است. به این معنی که کشورداری در آن دوران بدون زبان فارسی امکان پذیر نبود و همان نقشی را که زبان آرامی در دوره هخامنشی و اشکانی و تا حدی هم ساسانی بازی می کرد، فارسی در دوران پس از اسلام بازی کرده است. بدین معنی فارسی زبان فرهیختگان و نخبگان حامعه بود و باسواد به کسی اطلاق می شد که زبان فارسی بداند. در دربار عثمانی همیشه معلمانی بودند که به شاهزادگان فارسی می آموختند. دلیل اینکار هم در درجه اول فراه کردن امکان دستیابی به گنجینه بزرگی از آثار ادبی (دیوان شاعران) و سیاسی (سیاستنامه ها) و علمی(دانشنامه ها) و ... بود، که بکار ملکداری می آمدند. ادب و ادبیات هم مسلما مختص طبقات فرودست جامعه نبودند و باید بدست کسانی می رسیدند که قادر به خواندن و نوشتن یا "باسواد" باشند و همانطور که گفتم زبان باسوادان، فارسی بود. به نظر من سؤال شما در باره مهستی ( و همچنین نظامی و قطران و ...) بسیار سؤال دقیقی است که فقط از منظر آکادمیک باید به آن نگاه کرد. همه این بحثها نباید این واقعیت را تحت الشعاع قرار دهد که امروز زبان اکثریت قریب به اتفاق مردم آذربایجان ترکی آذری یا آذربایجانی است و مبنای همه بحثهای حقوقی و سیاسی باید این واقعیت باشد.
نوشته شده توسط: فانون

مسئول محترم کامنتها،
از توجهتان به هتاکیها و پرخاشگریهای فردی بنام یارادیجیلیق/یئنیلیک/وجدان تشکر میکنم. از بدو گشایش ایرانگلوبال، این شخص کاری بجز توهین به دیگران انجام نداده است (فارسهای دهاتی، روشنفکران جهان سومی و دهها فحش و ناسزای دیگر). حالا که من بهش گوشزد کردم که روستای قولونج خودش هم جزو دهات ایران است و هم جزو جهان سوم، آقا طلبکار شده و ادعای مؤدب بودن میکند. لطفا توجه داشته باشید که این آخرین کامنت من در رابطه با فحاشیهای ایشان است و از این ببعد برای همیشه او را نادیده خواهم گرفت. انتظارم آن است که شما هم در مقام مسئول کامنتها به این مسئله توجه خواهید نمود و جلو فحاشیهای او را خواهید گرفت. پیشاپیش از زحماتتان متشکرم.
پ س: در کامنت قبلی ازلی-ابدی اشتباه تایپ شده بود که تصحیحش میکنم.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

گرامی،
1-من از کلمه «ذات» استفاده نکرده ام و به تئوری ذات باوری هم اعتقاد ندارم. نوشته آنرا نشان میدهد. در مورد هویت - جداگانه مقاله دارم که بدون ذات گرایی ست. هویت پدیده ی سیالی ست. نه ذاتی. ولی نه به آن سیالی که بتوان به خلقی هویت تراشید.
و «کار هویت تراشی » را درست نشان داد.بخصوص با تئوری «تاتهای ترک زبان شده» .

2- شما آمار ندارید و بدون آمار از «میلیونها» صحبت میکنید.این سخن شما خیالی ست. و خارج از منطق.

3- افراد با سواد غیر سیاسی خود را ترک میدانند.ضمن اینکه افراد بیسواد خود را ترک معرفی میکنند.

4- ا فراد باسواد سیاسی ، در« زبان مادری ترکی»، نه در زبان خارجی، خود را ترک معرفی میکنند.

5- بعضی از این با سوادان سیاسی ، در زبان خارجی، از جمله فارسی که یک زبان خارجی ست نسبت به زبان مادری، یا انگلیسی یا آلمانی، یا در یک کشور خارجی، از کلمه ی «آذری» به معنی «منسوب به آذربایجان» -
و دارای زبان مادری ترکی، استفاده میکنند-بدون اینکه خود را «تات ترکی زبان شده» بدانند.

-تئوری «تات ترکی زبان شده» ،اختراع سیاست یکسان سازی پهلویها بود - و اینان آگاه به این مسئله اند.
کسانی مثل صدیق-هیئت-فرزانه-ذهتابی و دیگران از این جمله اند.بگذاریم از این که کسانی مثل صدیق
نام آذربایجان را از قوم ترک «آذ» میدانند .
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

Anonymj گرامی،
1- اگر من چنین مسائلی را مطرح کرده باشم و کسی زیر مقاله من چنین چیزی نوشته باشد، به این نتیجه می‌رسم که ایشان مرا ناسیونالیست می‌داند. من هم اگر ناسیونالیست باشم، از ناسیونالیسم خودم دفاع می‌کنم و اگر نباشم، نشان می‌دهم که ناسیونالیست نیستم.
2- لطفا شما ناسیونالیسم و اگر حوصله کردید، شوینیسم و همچنین نژادپرستی را تعریف بکنید تا هم بتوانیم گفت و گو را ادامه دهیم و هم اینکه من متوجه بشوم اشکال کار کجاست و چرا شما چنین برافروخته شده‌اید.
3- من نوشته‌هایم را مروری کردم و چیزی درباره "خود و تبار خود را بالا تر از دیگر تبار ها" دانستن پیدا نکردم. کلمه‌ای هم در مورد انترناسیونالیسم نیافتم. در مورد انسانیت و انسانی بودن انترناسیونالیسم و غیر انسانی بودن مکاتب دیگر هم همینطور! آیا فکر نمی‌کنید که نوشته‌های شخص دیگری را با نوشته‌های من اشتباه گرفته‌اید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-هرکسی ازاستقلال طلب هابخواهدمتنی بنویسدکه مخالف نظرآقای اژدربهنام باشدوتفکرانترناسیونالیستی موردنظراورا رعایت نکند.فورا حذف ویابه صفحه شمامنتقل میشود.جناب بهنام دربین بهشت وجهنم (عالم برزخ)گرفتار ومیشودگفت ویلان است.

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-آقای فانون شماهم ازآب گل آلودماهی نگیرید.ماچه آزری باشیم چه ایرانی تورک هستیم واگرکسی خودراآزری درمقابل تورک بنامدایشان براثرتبلیغات زشت برعلیه تورکان دراین صدسال بوده ودلیلش نفی تورک بودن نیست .
دلیل آن خودزنی.خودتحریفی .خودانکاری براٍثر آسیملاسیون ودیکتاتوری سیاسیون نژادغالب دراین مدت بوده است.این حرفی که شمامی زنیدمادربین کودکان ودختران ودرس خوانده های مدرنیسم پذیرباسواددولتی بیشتردیده می شود.
اگریک عرب درژاپن ویاچین بدنیاآمده باشدعرب است واگریک چینی به آمریکا واروپابرودودرآنجازادوولدکندبازچنی است.
باوربفرماییداکثراصفهانیا وتهران واراک وکاشانی هاوری وساوه ایی هااگرزبانشان هم عوض شده وخودندانندازلحاظ زنیتکی تورک بوده ونمیتوان آنهارافارس دانست .تنهازبانشان رابعلت ممنوع بودن زبان تورکی عوض کرده اند.

نوشته شده توسط: فانون

ائلیار گرامی،
شما از موضعی ذاتگرایانه وارد بحث هویت می شوید و تصور می کنید که «ترک» هویت اصیل، تاریخی، تغییرناپذیر و اذلی-ابدی آذربایجانیها بوده و هرکسی که خودش را آذری می نامد از اصل خویش منحرف شده و حالا وظیفه ماموران امر به معروف و نهی از منکر است تا این منحرفین را به هویت اصلی و اصیلشان بازگردانند. این نوع نگرش به هویت قریب دستکم سه دهه است که رد شده است. این نوع نگرش در زیر کاتگوری «ذاتگرایی» قرار می گیرد که در دیسکورس نژاد/قومیت شاخه ای از نژادپرستی محسوب می شود.
در رابطه با آمار و ارقام،

در رابطه با آمار و ارقام، هر وقت یک سرشماری علمی در آذربایجان صورت گرفت و از مردم خواسته شد تا از میان چهار کاتگوری هویتی رایج در آذربایجان (آذری/ترک/آذربایجانی/ایرانی)، گزینه مورد پسندشان را انتخاب کنند، جواب دقیق پرسش شما بدست می آید.
متد دیگر آن است که پژوهشگران متونی را که مثلا طی پنجاه سال گذشته توسط آذربایجانیها و در مورد موضوعات و مسائل آذربایجانیها منتشر شده اند (از شعر و ادبیات گرفته تا فرهنگ و سیاست و غیره) مورد بررسی قرار بدهند و نسبت و نحوه کاربرد آذری را در رابطه با واژه ترک به مثابه عناوین هویتی مقایسه نمایند. آن موقع نیز یک تصویر نسبی بدست می آید.

راه سوم نظرسنجی های محدود مکانی-زمانی است. شما می توانید مثلا به خوانندگان آذربایجانی ایرانگلوبال رجوع کنید و از آنان بخواهید تا از میان چهار کاتگوری هویتی رایج در آذربایجان (آذری/ترک/آذربایجانی/ایرانی)، گزینه مورد پسندشان را انتخاب کنند. آن موقع نیز جواب نسبی پرسش شما بدست می آید.
اینکه واژه ترک در میان روستائیان مسن کاربرد زیادی دارد، کاملا درست و منطقی ست. ولی استفاده از واژه آذری نیز در میان تحصیل کرده ها، جوانان و قشر شهرنشین گسترش چشمگیری داشته است.
نوشته شده توسط: آزاده سپهری

"ختنه در مردان خودارضایی را دشوارتر می کند. یعنی رسیدن به ارگاسم از طریق خودارضایی در بین مردانِ ختنه شده دشوارتر است تا مردانی که ختنه نشده اند. در آمریکا برای جلوگیری از خودارضایی مردان، ختنه را وارد کردند. نیروهایی که ختنه را تبلیغ می کردند و سعی در رواج آن داشتند، این موضوع را مد نظر داشتند و انگیزه شان "اخلاقی" بود، و نه بهداشتی یا پزشکی" (بخشی از یادداشتی کوتاه در رابطه با ختنه ی پسران در آمریکا که در وبلاگم منتشر کرده بودم).

لینک کل مطلب: http://azadehsepehri.blogspot.com/2015/07/blog-post_62.html

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب اژدر بهنام, این که نشد, شما در رابطه با مقاله آقای راشدی این کامنت را مینویسید ومیگوئید , منظورم آقای راشدی نیست.««فکرات ضد زن و خوار شمردن زنان، همین امروز در فرهنگ و سیاست کشورمان و زیر یوغ جمهوری اسلامی غوغا می‌کند. زنان انسان‌های درجه دو و بی‌حقوقند. و ناسیونالیستهای ما به جای اینکه مساله امروز زنان را عمده کنند و برای حل آن آستین بالا بزنند، یقه فردوسی هزار سال پیش را گرفته‌اند تا دشمنی با "فارس"ها را عمومی کنند. آنها بر فردوسی انگشت گذاشته‌اند زیرا طرف مقابل آنها یعنی "پان فارس"ها، فردوسی را زنده کننده زبان فارسی می‌دانند و او را چون اسطوره‌ای مقدس، می‌ستایند!»»

در زیر مقاله شما کسی جمله هائی را به این طرز بنویسد, چه تصور میکنید؟
واما راجع به ناسیونالیزم: شما واقعا فکر مکنید که در حرکت آذربایجان , غیر از عده انگشت شماری, افراد یا تشکیلاتی هستند که فراتر از خواستن حقوق ملی و مدنی خود بروند و خود و تبار خود را بالا تر از دیگر تبار ها بدانند؟ کو ؟ کی و کدام تشکیلات چنین است؟ ما چرا نمی بینیم؟ در حقیقت این مشکل از شما است , چون شما به ملت و مرز ایمان ندارید ,و بهمین خاطر است هر جنبشی را که خواست ملی و مرز مشخصی را دارد, ناسیونالیست تعریف میکنید. انسانیت را فقط در انتر ناسیونالیزم میدانید, در حالیکه انسانیت و انسانی بودن در کاراکتر انسان ها نهفته است و هیچ ربظی به این یا آن ایده ندارد.
نوشته شده توسط: lachin

دوستان... اگر مهستی گنجوی اشعارش را به زبان فارسی سرورده است من فکر نمی کنم این دلیل بر قدیمی بودن زبان فارسی بر زبان ترکی باشد در این منطقه باشد. چون زبان شعر در آن زمان و الان هم زبان فارسی است. قاره امریکا بیش از 500 سال پیش کشف شد. اکثر کتابهای این قاره یا به زبان اسپانیائی است و یا به انگلیسی..ما نمی توانیم دلیل بیاوریم که در این قاره تنها بخاطر اینکه این کتابها با این زبان ها نوشته شده اند قدیمی تر از زبان بومی سرخ پوستان این قاره است. در امریکا بیش از 550 اقوام سرخ پوستان شناخته شده به وسیله دولت فدرال , در سراسر این مملکت زندگی میکنند که دارای یک فرهنگ غنی میباشند. در بین این قبایل تنها زبان قبیله (( ناوا هو )) در اطراف « گراند کانین » در اریزونا زندگی میکنند , نوشتنی است. چون این قبایل با این فرهنگ واقعآ غنی نوشته های ندارند دلیل بر این نیست که انگلیسی و یا اسپانیائی

در این منطقه رایج تر اززبان بومیان بوده...در ضمن یاد آوری شود که تاکتیک های جنگی که سفید پوستان از سرخ پوستان یاد گرفته بودند باعث شد که ارتش انگلیس در قاره شکست بخورد.. سفید پوستان صنعت کشاورزی را هم از سرخ پوستان یاد گرفتند..
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب یوسف آذربایجان ، اصلأ چطور است برای سلامتی اعصاب شما تورکها ملت کورد از ادعای سرزمین مادری خودش هم صرف نظر کند و از این بە بعد برای همکاری بیشتر تورکها و کوردها کوردها بە تمام ادعاهای دوستان آذری گردن گزارند و در اعملامیە ای رسمی و غیر رسمی ، مهاباد، سردشت، بوکان، پیرانشهر، اشنویە، ربط ، سنندج ، سقز، بانە را بخشی از سرزمینهای تورک خطاب کنیم کە شما نازنینها آزردە خاطر نشوید . جالب است تورکها از اغوزستان چین تا اتریش را سرزمین تورکستان میخوانند زیادە روی نیست ولی ملت کورد ادعای حاکمیت بر سرزمین خود را داشتە باشد زیادە روی است

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

Anonymj گرامی،
1- فکر نمی‌کنم من گفته باشم که فردوسی بی‌گناه بوده است. احتمالا هم بسیار ضد زن بوده. و تصور من هم این است که شدیدا ضد عربها بوده. ولی فکر هم نمی‌کنم که ما امروز، در قرن 21 بتوانیم با حلق‌آویز کردن فردوسی، مساله‌ای را حل کنیم!
2- من آقای راشدی را نمی‌شناسم ولی مقاله ایشان را خواندم و از ایشان هم تشکر کرده و در ضمن بخشی از مسائلی را هم که به نظرم می‌رسیدند، مطرح کردم. فکر هم نمی‌کنم که کوچکترین بی‌احترامی به ایشان کرده باشم. اگر به ایشان بی‌احترامی کرده‌ام، لطفا به من نشان بدهید تا صمیمانه از ایشان پوزش بخواهم.
3- متاسفانه چندی پیش در همین سایت شاهد درگیری‌های لفظی شدید و حتی فحاشی بر سر مساله مجسمه فردوسی بودیم و پیش از آن هم شاهد این برخوردهای هیستریک و فحاشی بر سر شعرهای فردوسی بوده‌ایم. این برخوردها از جانب ناسیونالیستهای افراطی دو طرف صورت گرفت.

آقای راشدی در این مقاله، مساله شعرهای فردوسی را مطرح کرده‌اند که البته حق ایشان است ولی من هم به عنوان یک خواننده، حق نقد آن را برای خودم قائلم. من در نقد این مساله، از اصطلاح کلی "دعواهای ناسیونالیستی" استفاده کرده‌ام.
4- ناسیونالیسم واقعیتی انکارناپذیر است که در جهان و در کشور ما وجود دارد و یک گرایش فکری – سیاسی است. تصور نمی‌کنم که ناسیونالیست نامیدن یک نفر بی‌احترامی و یا توهین به او باشد.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

1- فانون گرامی لطفا منبع آمار ملیونیها را ذکر کنید.

2- از اهل محل -دوستان آذربایجانی- لطفاً یک روستا -از میان هزاران روستای آذربایجان-نام ببرند که خودشان را «آذری» نامیده اند. یا یک شهر را که خود را آذری میداند.
3- یا یک ده و شهر که مردم خود را ترک ندانند.؟(منهای ملیتهای دیگر مانند کرد-ارمنی و...)
----------
چپ ایران در 57 نیروی بسیار زیاد داشت همه هم خود را کمونیست میدانستند- آیا خود را کمونیست نامیدن این نیروی بسیار بزرگ- دلیل براین بود که « جامعه ی ایران کمونیست»بود. یا تنها این نیرو برای خودش هویت کمونیستی که سیاسی بود-برگزیده بود؟
--------
4- آیا از دوستان آذربایجانی یک نفر هست که با قلب پاک شهادت دهد خویشان نزدیک او که بیسواد بودند خود را «آذری» نامیده اند. یا حتی این واژه را اسعمال کرده اند و از معنی آن اطلاع داشته باشند؟

ممنون میشوم مرا یاری کنید.

من فرزند شهر و روستا های آذربایجان هستم - درعمرم هرگز به این موضوع برخورد نکرده ام که مردم شهر و روستا که غیر سیاسی بودند-خود را ترک ندانند.
شاید من برخی چیزها را ندیده ام لطفا راهنمایی کنید.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب اژدر بهنام, ما باید بد را بد و خوب را هم خوب ارزیابی کنیم, این یک اصل اساسی مدنیت است. نمیشود گفت, فردوسی یا هر کس که باشد, چون هزار سال قبل میزیسته ونسبت به شرایط زمانی خود این گونه شعر هارا سروده , پس بی گناه است. اینکه فردوسی در شعر های توهین آمیزش نظر بدی به مخاطبشان داشته است , هیچ گونه شکی وجود ندارد, چون به مفهوم کلماتی را که بکار برده کاملا آشتا بوده است ویکی را سگ یا وحشی بیابانگرد خطاب کردن , آنموقع هم مثل حالا توهین تلقی میشده است. به فرض اینکه, اگر فردوسی در زمان ما میزیست, شاید همچون اشعاری را نمی سرود یا می سرود, ماهیت امر را تغییر نمیدهد.

آقای حسن راشدی را همه آذربایجانیها و شاید خیلی از فارسها و دیگران میشناسند, انسانی آزاد اندیش وبا معلومات و معتدل و عاری از هر گونه تعصباتی که فراتر از مطالبات اولیه ملی باشد , است. اینکه اورا به عنوان ناسیونالیستی که می خواهد شعر های فردوسی را علم کرده تا فارس هارا بکوبد قلمداد کرده اید , خالی از لطف است. امید است در این باره سوء نظری به شخص آقای راشدی نداشته اید.
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

yaradiciliq گرامی،
ممنون از لطف شما.
اگر این شیوه را می‌پسندید، پیشنهاد می‌کنم که خودتان هم آن را به‌کار ببندید.