مبارزه با واقعیت های یک جامعه کار هر مئدیایی نیست. اگر ایران گلوبال برای مبارزه با نژادپرستی جرات به خرج دادند و همچین مسائلی را پوشش خبری می دهند باید تبریک گفت. چون هشتاد سال بایکوت خبری نتیجه ای نداده است پس بهتر است با پوشش دادن خبر و تحلیل و تجزیه آن بتوانیم نتیجه ای بگیریم. بار دیگر از ایران گلوبال تشکر می کنم .
با توجه به سخنان گهربار آقای اقبال اقبالی! ترکها نیز هرچه به دهنشان برسد، نثار ....فارس بکنند، ایشان هیچگونه ناراحت نمیشود، چون جناب ایشان بعنوان یک شخص متشخص یه این چور چیزها اهمیت نمیدهد.در اینجا باید به محضر مبارکش گوشزد کرد، که همین توهین ها و نفرت پراکنی است!، که گسست جغرافیای موسوم به ایران را تسری خواهد بخشید. آنوقت حسن آقا خواهد ماند و حوض اش!
توهين امرى غريب و غير معمولى نيست،مگر مى توان مدينه فاضله ساخت.ممكن است فارسى به تورك توهين كند،يا برعكس،يا توركى به كورد يا اصلا كوردى به عرب!تا آخر ادامه بده،همه چى امكان دارد.اما مسله غيرقابل فهم جهل اصرار آميز عده اى براى طبيعى نشان دادن اين توهين و تحقير است،حتى بعضى ها اين را توجيه مى كنند و اسمش را مى گذارند وطن پرستى!
اينكه ماشالله رزمى بد است يا امراهى به يكى ديگر توهين كرده است،آيا دليل خوبى براى توجيه توهين و تحقير است!اصلا مگر انتقاد از ماشالله رزمى و امراهى و فلانى كه ممكن است هم حق با شما باشد،جوابش توهين به همه توركها است؟اين ديگر چه منطقى است كه توهين كننده را مبرا مى كنيد و با تكرار مكررات يك قورت نيم تان هم باقى است،لابد مى خواهيد هشتگ تشكر از توهين كنندگان را هم راه بيندازند.
انتقاد حق شماست،تريبون داريد از ماشالله رزمى يا هر كس ديگر كه موضعش را نمى پسنديد انتقاد كنيد
كسى جويتان را نگرفته!
اما اينكه كسى توهين و تحقير كرده،نمى توانيد ماست مالى كنيد.
از زمان رضا خان مهتر, دکترین سیاسی, اداری و امنیتی دولت-ملت ایران بر پایه دشمنی با ترک و عرب نوشته شده و به مرحله اجرا در آمده است. راسیسم نهادینه شده در ایران قابل کتمان نیست ولی روشنفکر !!!! ذوب شده در فرهنگ نژاد پرستانه بجای تقابل با آن و بجا اوردن رسالت روشنفکری خویش , با زبان زهر الودش, از آزار قربانیان حذ روحی می برد. نژاد پرستی چنان در جامعه ایران گسترده است که بجرات میتوان گفت که در زبان فارسی بیش از هر زبان دیگری کلمات و اصطلاحات راسیستی متداول است.
هانا آرنت دریک مصاحبه تلویزیونی میگوید ؛ وقتی به من به عنوان یک یهودی توهین میشود من هم باید درعنوان یک یهودی از خود دفاع کنم ، من تورک هم طبیعی است که به عنوان تورک در مقابل این توهین از شان و منزلت انسان تورک دفاع کنم ، اصلا فلسفه وجودی جنبش ملی تورک در ایران در این نهفته است که دارد از خود در مقابل دولت ایران و سیاست های فارسی سازی اش از خود دفاع میکند؛ نمیدانم چرا بعضی از کسان بجای نقد این منفکوره فاشیستی کوچه و بازار فارسی به فلسفه و کلی بافی و در نهایت به تیتر این ویدئو و به تورک ها می تازند. مگر غیر از این است که این تفکر مستهجن مدل کوچه بازاری همان تفکراتی است به نفی کیستی تورک و تبلیغ پان ایرانیستی پرداخته و نزدیک به یک صده است و مشغول گفتمان سازی برای ایرانیت است.
"برخورد نباید «نابودی و حذف» این اشخاص باشد . بل باید در جهت «یافتن سلامتی و شرکت درمبارزه باشد. زخمهای اینان باید بهبود یابد و اگر توانستند بهتر است دوباره به مبارزه ی سالم بپیوندند.
جنایتکار را نباید نابود کرد باید کمک نمود به زندگی سالم برگردد. افشاگری و اعتراف گیری نابودی اوست. هیچ مبارز سیاسی عاقل زخمیان ضفوف خود را نابود نمی کند. بل کمک میکند بهبود یابند و به صف مبارزه ملحق شوند.راه حکومت خطاست. متد درستی وجود دارد. «افشاگری-اعتراف گیری» متد غلط و ضد انسانی ست."(نقل از نوشتار بالا و کامنتهای الحاقی!توسط خود نوی سنده !
حالا اگر فرد مزبور (مثلا همان جنایتکاری ! که نباایدش از بین برد و نابود کرد ) به هیچ عنوان مسوولیت هیچ کدام از اعمال خود را بر عهده نگرفت و ته ادعای قهرمانی و پهلوانی و رهبریت مبارزه و از این قبیل را نمود ،چاره چیست؟ بجز افشاگری ؟بجز روشنگری اذهان عمومی؟ تا دوباره به افراد ضعیف و پر ادعا باور و اعتماد نشود و حرف هر مدعی فقط به اعتبار نام یک سازمان ویا مبارزه برای حق پذیرفته نگردد .
در این اوضاع و احوال که هر کسی دکانی را گشوده و یا دکانی را باز نگه داشته تا با فریب خلق، امت، ملت ،مردم ویا جامعه برای منافع خود یا منظور بیگانه و یا مقاصد رژیم آب را گل آلود کند و نگذارد که مردم سره از ناسره باز شناسند ،باید به هوش و گوش بود و قدردان امثال مصداقی بود که با روشنگریهای خود سلامت سیاسی را به این ورطه هول و بیماری باز گرداند . صد البته موآفقم که هر کس از در حقیقت در آید وز زبان به روشن کردن عملکرد خود بگشاید باید از نهایت همدردی و محبت انسانی دیگران برخوردار شود ولی سزاواری و شایستگی این همدردی و محبت انسانی فقط از راه بازگوی و روشنگری واقعیتها ،تمام واقعیت و هیچ چیز بجا واقعیت به دست میآیند . فکر میکنم که مردم استحقاق شنیدن واقعیت را دارند . کتمان حقیقت از طریق انکار و حاشای واقعیت ظلم به قربانیان این دوران سیاه و نیز مردم و تاریخ است .
انسان نمیتواند و نباید انتخابی و موردی انسانیت به خرج بدهد ، اگر چنین کند تفاوتی با رژیم ندارد ،آنان نیز در مورد دوستان خود سخاوت و گذشت و بزرگواری (از جیب ملت ) به خرج میدهند ولی در موردی که به نفع شان نباشد بجز رذالت وشقاوت و کینه و بی رسمی از خود ننمایند . تکلیف قربانیان را بیز روشن کنید . از مردمی که شجاعت نگریستن در آینه اعمال خود را ندارند، مبارز در نمی اید اینها فقط به کار سیاهی لشگر و صحنه آرایی سیاسی میایند و بس ،نه خدمت خلق و بهبود وضعیت انسان .
در خاتمه تشکر میکنم که در مقاله تان ا زدرج و ترجمه !اصطلاحات من درآوردی و خودساخته خودداری کردید .
والله چه بگم.مقصر خود جریانات چپ و ایران گلوبال است که علم ملیتهای تحت ستم را بلند کردند.هر چیزی که تولید میشود که نیاید بروی تارنما بیاید. در همین تارنما نوشته ای از اقای یوسف بنی طروف بود مملواز توهین و فحاشی به مردم پارس زبان .اگر میتوانید نوشته اقای بنی طرف را بخوانید و داوری کنیند. بدون شک ماموران وزارت اطلاعات برای اشوب و جنگ زرگری بیکا رنیستند. در همین ایران اسلام زده و برون مرز هنوز کتاب منتشر میشود ولی دریغ از معرفی یک کتاب در سایت ایران گلوبال توسط خود باسوادها و کتاب خوانها.من بار ها پیشنهاد کرده ام که نه تنها به زبان پارسی بلکه به زبانهای مختلف در این سایت مطلب منتشر شود.در مقالات بعضی از نویسنده گان سخن از نژاد پرستی میشود و این مقالات به همان اندازه زشت است که اهنگ مورد نظر.متاسفانه سایت ایران گلوبال پرچمدار کار فرهنگی نیست و بیشتر به اختلافات
در این ويدئو دو مطرب آنچه در دل دارد همراه موسیقی بزبان میاورد و آقا اقبال اقبالی سعی میکند مساله را بجای دیگر بکشاند يعنی این نمونه روشنفکر جامعه فارس و این دو مطرب نمونه هنر مند جامعه فارس ، و دو روز قبل یعنی اول ماه مه در تهران تظاهرات باصطلاح کارگری بود و شعار ها بر علیه بدبخت ترین انسانها یعنی افغانها ، اگر این اتفاق شرم آور در دیگر نقاط دنیا اتفاق میافتاد آیا آن ها ساکت می ماندند ؟ دقت کنید به ایران طرف پلاکار بر علیه افغانها حمل میکند و شعار میدهد و جامعه در سکوت و تائید بسر میبرد آن هم در روز کارگر . یعنی جامعه فارس زبان هنوز که هنوز است نمی تواند انکار کند که غرق در شونیزیم و نژاد پرستی بسر میبرد .حالا ما و شما میشویم هم وطن .این هم معنی هم وطنی از دید جامعه فارس زبان.
فرهنگ غنی آریایی. مشکل درست جلوی روی شماست ای انسانهای روشن فکر. چرا دست به فرافکنی می زنید؟ خیلی جالب هست که در این کلیپ صراحتا به ملت ترک توهین می شود و حضرات روشن فکر بجای عذرخواهی از ملت ترک و شماتت تهیه کنندگان این کلیپ به ما ترکان می گویید که چرا برای یک موضوع پیش پا افتاده خودتان را ناراحت می کنید و سطح ایرانگلوبال با این لینک پایین آمد یا از این قبیل کارها ممکن است برای دیگر اقوام مثل فارس و عرب و غیره ساخته نشود و و و
بله اتفاق خاصی نیفتاده است چون توهین به ملت ترک یه چیز عادی و روزمره برای شما می باشد و اصلا جای ناراحتی ندارد. خیلی دوست دارم واکنش شما را به کلیپی که درمورد قوم فارس که نه بلکه به یک شخص مشخص فارس را ببینم که توسط ملل دیگر ساخته شده. اولا که زمین و زمان را به هم میریزید که وا مصیبتا به یک فارس توهین شد و وا مصیبتا
حقوق ما ضایع شد و باید در سازمان ملل محکوم شده و فرد خاطی به اشد مجازات یعنی اعدام محکوم شود (واکنش روشن فکران فارس الباقی که بماند)
کیانوش توکلی
آئیهمه مطلب نوشته ای ولی هیچ معنی ایفاد نکرده ای ،مقاله مصداقی را هر کس بخواند کاملا می نوان متوجه مطلب و اتهاماتی که به اسامی نامبرده وارد میکند،شد ولی آنچه که در پاسخ می نگاری،ای نگار !، پاسخی را به آنهمه اتهامات نمیدهد ،آیا بهتر نیست که از سنگر انکار برون بیایی و سنگربان دیگر منکران نشوی و هر چه میگویی راست و انسانی و درست باشد .
جامعه روشنفکری و در کنارش مردمان اهل مبارزه سیاسی در تاریخ معاصر باید همزمان با اعلان مواضع صاف و روشن (نه مثل نامه بقول آقای بهنام مثلا دیپلماتیک ! چریکها به خمینی ) و ادامه مبارزه بی امان ! و جانانه ! و امپریالیسم شکن ! و
کیانوش توکلی گرامی، بازهم ابراز تأسف می کنم که این اختلاف درباره ی رویدادهای دهها سال پیش، که سود اجتماعی ای هم ندارد، تا این اندازه حساسیت ها و ذهن ها را به خود مشغول کرده است. این نقل قول "زندانی پیکاری" یا "زندانی اقلیتی" از من اشتباه است و من آنچه که از آقای مصداقی شنیدم را پیشتر در کامنتی گفتم. مضمون شنیده ی من تنها این بود که آقای درزی خود به زندانیان گفته است که تیر خلاص ضد انقلاب را زده است. به گمان من تماس ها ی گوناگون و حساسیت شما نسبت به این موضوع موجب شده است که گفته های مختلف را با هم بیامیزید. به دید من موضوع مورد گفتگو اکنون به موضوعی شخصی تبدیل شده و راه حل آن، گذشت طرف ها، گفتگوی مستقیم طرف ها، یا اگر این راه ها جواب نداد رجوع به دادگاه است. به دید من دنبال کردن رسانه ای این موضوع، بویژه در رسانه ای سیاسی ـ اجتماعی، شیوه ی شایسته ای نیست.
چقدر مضحک است که آقای اقبالی صورت مسئله را به کل پاک کرده اند و به جای نقد فرهنگ بیمار ما آسمان و ریسمان را به هم بافته اند تا همین توهین آشکارا را نیز مستمسکی برای کوبیدن و محکوم کردن قربانیان این توهین قرار داده و شعور مخاطبان خود را به سخره بگیرند. امثال ایشان هرگز نمی خواهند به خطایی که صورت گرفته اذعان نمایند و همواره در پی ماستمالی قضیه هایی از این دست هستند. اتفاقا این فرهنگ بیمار مورد بحث نیز محصول چنین اندیشه ای است. اندیشه ای که هرگز جرات نقد خویش را ندارد. برای ایشان متاسفم.
انسان بسیار عزیز و نازنین
ضمن تشکر از این یادآوری بسیار بجا و لازم و نیز بیان اینکه کاملا با شما موافقم که درد هر انسان ،درد همه انسانهاست فقط میخواهم که توجه شما رو به یک نکته ظریف و بیچیده جلب کنم . آیا اگر فردی که در شرایط بسیار وحشتناک ،شکسته و ناچار به همکاری با شکنجه گران شده و یا حتی خود دستورات قتل وشکنجه مستقیم و غیر مستیقم دیگر زندانیان را اجرا کرده و سپس به خاطر آن همکاری با حکومت وحشت ،جانی به در برده و در امنیت خارج زندگی میکند ،امروز
از تمام آن داستان فقط قسمتهای رنج و شکنج خود را به یاد آورد و شاید به خاطر آن از خود قهرمانی بتراشد و ضعف و شکست خود را انکار یا حاشا و مخفی کند و نیز هیچ یادی از نتیجه عملکرد خود نکرده و هیچ اقرار و انتقادی به دست داشتن در واقعیاتی که سبب رنج و شنکج ویا حتی مرگ بیگناهان دیگری چون خود شده است نداشته باشد ،بسیار تلخ و ناسزا و ناروا ست و گمان میکنم که تا زمانی که جرات رودروئی با واقعیت عمل خود را نداشته باشیم .پروسه درمانی جامعه ما آغاز نمیشود .
هستند کسانی که به جای اقرار به اینکه در شرایط ضعف چه کرده اند با حتی نوعی وقاحت خود را داعیه دار مبارزه با حکومتی میکنند که نه تنها در حق آنان ظلم کرده بلکه آنان را به (با هزار تاسف و همدردی) ادامه و توسعه تمامی آن ظلم و جنایت به همدستی با خود کشانده است . آیا این درست است که اینچنین آدمهایی را که از روشن شدن واقعیتها خودداری یا جلوگیری میکنند به عنوان قهرمان صحنه مبارزه بپذیریم همه رهبران مبارزه را امثال فرخ نگهدار بخواهیم؟
اگر ایشان عملکرد خود را روشن و از آن انتقاد نمیکنند و به سالم شدن فضا کمک نمیکنند ،چرا باید تمام باور و اعتماد خود را در کس یا کسانی سرمایه بگذاریم که با دروغ و تظاهر منکر بخشی از کل واقعیات میشوند چونکه میدانند که از روشن شدن واقعیت ضرر میکنند . در نظر من آن کسانی لایق همدردی انسانی واقعی و حقیقی هستند که برای حقیقت و واقعیت آنقدر ارزش و بها قایل شوند که : فقط واقعیت ،تمام واقعیت را بگویند وهیچ چیز بجزواقعیت را نخواهند و نجویند و نگویند .
کاملا ممکن است که خود من نیز تحت شکنجه اقرار به هر چیزی که بازجوبخواهد نموده و دوستان خود را بفروشم و به خاطرفرار از درد و شکنجه تن به هر ناسزا و ناروایی بدهم ولی یقین دارم که وقتی به امنیت رسیدم ،به بی مرامی و بی شرفی ادامه نمیدهم که خیانت خود را انکار کنم و سعی کنم که خود را قهرمانی بنمایانم که هرگز نبوده ام که اگر چنین کنم بر خلاف روح شرف و حقیقت رفتار کرده ام و سزاوار بخشش و همدردی برای گناهی که نکرده ام یا اینکه تظاهر میکنم که نکردم ،نیستم . با تشکر و احترام برای نظر و یادآوری بجا و انسانی شما
ممنون از پاسخ سردبیر
اکنون مُشکل دیگر حذف سوال من از آقای درزی است، چرا حذف شد و مسئول حذف چه کسی بوده؟ سوال را شما البته سعی کردید بخشن جواب دهید و ممنونم. شاهدی که تیر خلاص زد مهدی معماریان در دادگاه تریبونال اعلام کرد که از توابین برای حمل جسد انتخاب شدند. و او مجبور شد برای نشان دادن اینکه تواب واقعی است تیر خلاص هم بزند. من در همان دوران تریبونال فایل صوتی را بازنشر دادم. https://youtu.be/7trYS3OrjDg
از نظر من این فایل همه ی آنچه که بعد از کُشتار 67 بوده را بازگو کرده. از مقاومت زندان و هم از اینکه زندانیان به فراخور موقعیتشان میان مقاومت و توابیت دست و پنجه میزدند و تنها چند ده نفر، نه انزجار نوشتند و نه هیچ. "آنها که زنده اند"! پس بحث توبه نیست. چون همه در جایی و مقطعی کوتاه آمده اند.
سوال اصلی این است که آیا برای جمع آوری جنازه تصادفی انتخاب کرده اند یا افراد بخصوص. همین
جناب اقبال اقبالی من هیچ مخالفتی در رابطە با پخش اخبار کوردستان بخصوص خبرهای کوردستان تورکیە در این سایت با شما ندارم اتفاقأ با وجود اینکە تمام اخبار را دنبال میکنم اقرار میکنم باز خبرهائی در رابطە با شمال کوردستان یا کوردستان تورکیە را از دست میدهم کە شما اینجا این خبرها را بە اشتراک میگزارید ... ولی نفس پخش خبرهای سمال کوردستان ،، کوردستان تورکیە از طرف شما برای ازادی ملت کورد جانب دارانە نیست شما میخواهید از آب گل آلود بە نفع پان ایرانیسم و فاشیزم ایران گرائی کە بخش مهمی از سرزمین کوردستان شرق کوردستان را اشغال کردە ماهی بگیرید ، مطمئنأ خبرهای زیادی از فاشیزم ایرانی تبعیض
راسیسم ، جنایت ، کشتار و زور گوئی و اشغالگری ایرانیان بر سرزمین کوردستان اگر از جنایات پان تورک در تورکیە بیشتر نباشد کمتر نیست ، شما بە ظاهر کە قبلأ هم گفتم خوشحالم از پخش اخبار کوردستان توسط شما ولی شما دارید بازی بزرگتری را در این رابطە در پیش گرفتید اولأ دامن زدن بە اختلافات هر چە بیشتر کورد و تورک ، و دومأ همان تفکر پان ایرانیستی شما کە فکر میکنید تمام سرزمینهای کوردستان بخشی از ایران بزرگ شماست و هویت و زبان ملت کورد بخشی از هویت و زبان ایران است ، در حالی کە ایران خود یکی از کشورهائی است کە در طول تاریخ باعث درد ویرانگری، اوارئی، کشتار، زندان ، شکنجە ، جنوساید و در نهایت اشغال سرزمین کوردستان بودە 2500 سال است کە بە نام ایران و ایرانیت مردم کورد را سلاخی میکنید و این سرزمین را بە ویرانی کشید چە در زمان شاهان هخامنشی، صفوی، افشار، قاجار، پهلوی، و آخوند وووو عجبا باز ادعای مالکیت این سرزمین را دارید ؟ کە این مردم کورد بە خاطر زورگوئی و اشغالگری ایران در طول تاریخ اجازەی نفس کشیدن و استنشاق هوای ازاد را از این مردم نیز گرفتید ، قربان جناب اقبالی رک بگویم دکان ایران گرائیتان را از سرزمین کوردستان بر چینید چون این ملت ملتی جداگانە از هویت و زبان و کلتور و خاک از ایرانیت دارد شما ازادید بە مثابە انسانی ازاد از مبارزەی ملت کورد برای آزادی دفاع کنید و اخبار مبارزەی این ملت را منعکس کنید ولی آزاد نیستید ازمبارزەی ملت کورد بە نفع پان ایرانیسم و ایران گرائی کە خود ایران نیز یکی از 4 کشور اشغالگر و تجزیە خاک و سرزمین کوردستان بودە سوء استفادە کنید
انطور که من متوجه شدم پدر سوخته و خری که میگوید همان طور که خودش هم بعدا رسما اعلام میکند از دوست داشتن است مثل اصطلاحای که در زبان ما وجود دارد ای کوپک اوغلو( یعنی ای پدر سگ) که برای کسانی اسفاده میشود که ما دوستشان داریم و با ما صمیمی هستند.
اینجا هیچ توهینی که به قصد تحقیر گفته شود وجود ندارد. اینها کوچه بازاری صحبت کردند فقط همین. اگر اینگونه باشد باید همه پدر مادرها و بعضی معشوقه ها را به دلیل گفتن اصطلاح ای پدر سوخته به یکدیگر به جرم نژادپرستی بازداشت کرد.
این نفی وجود نژاد پرستی در ایران و منطقه اذربایجان و دیگر نقاط نیست . چون در ایران تنفر نژادی وجود دارد در تبریز هم وجود دارد در اصفهان هم در تهران هم. اما ربطی به این ویدئو ندارد.
کف گیر حرکت تورکگرای به ته دیگ خرده است و در بیرون راندن این فکر از اذربایجان در مقام اول نویسندگان و فعالان اذربایجانی پیشگام بودند. یکی از ماموران جمهوری اذربایجان در اینترنت برای تحریک مردم اذربایجان ایران از راه فحاشی، به اهالی اذربایجان ایران جن....ه، گاو و خود فروخته گفت انهم با 5000 دوست و 3000 دنبال کننده اب از اب تکان نخورد.
تعدادی از شعارهای اساسی حرکت تورکگرای در ایران اینها هستند:
زبان فارسی زبان سگ ( فارس دیلی ایت دیلی)
فارس، کرد ارمنی همه دشمتنان تورکها هستند( فارس کرد ارمنی بوتون تورکون دوشمنی)
افغان زاده
اذری دهن کج ( اذری اغزی ایری)
به فردوسی خرطوسی میگویند.
نویسنده روزنامه رادیکال ترکیه به اذریها سگ گفت اب از اب تکان نخورد.
گونتای گنج الپ دلیل خشک شدن دریاچه ارومیه را تفکر صفوی ذکر کرد و گفت تاریخ اذربایجان بعد از صفوی بوی گه میدهد باز هم اب از اب تکان نخورد.
فحشهای جنسی و خانوداگی هر روزه حرکت ملی به فارسها، اذربایجانیها، کردها، لرها و غیره تماما از طرف فعالان به نام حرکت ملی گفته میشود.
جناب اکبر ازاد مگر اقای محبوب امراهلی به رحیم ریس نیا پوفیوز نگفت شما چرا اعتراض نکردید وقتی شعارهای نژادپرستانه در جریان تظاهرات حرکت ملی و ادبیات روزانه این حرکت بر ضد مردم اذربایجان و غیر اذرایجانی گفته میشود چرا صدای شما در نمی امد. حالا امدید از پدر سوخته گفتن یک گروه موسیقی با نام "ما ترکها با شما چکار کنیم" صحبت میکنید مثل اینکه همین حرکت ملی نبود که 25 سال با فحش و تحقیر همه مردم را از میدان به در کرده است جز یک عده فحاش که باقی مانده است؟ . ترکها و فارسها را ول کنید جناب بابک ازاد ما مردم اذربایجان از دست حرکت ملی باید چکار کنیم؟؟؟
مگر اراز سلیمانلی یکی از فعالان به نام رسما از فحش دادن دفاع نکرد که عکس ان در وبلاگ زیر موجود است و در ایرانگلوبال منتشر کردم.
علاوه بر شعارهای همه گیر و عمومی به قولی ملی مانند انچه در بالا گفتم ما مردم اذربایجان ( ایران را نمیگویم) 24 ساعته اسیر فحشهای رکیک فعالان حرکت ملی هستیم و راه چاره ای هم برای درد فحاشی این حرکت وجود ندارد نمیشود دهان فحاش این حرکت را بست. هرگز هیچ گروه و حزب در حرکت ملی این فحاشیهای 25 ساله را محکوم نکرده است. فحشهای زیر فحشهای غیر جمعی و فردی است که هر روزه مجبورم تحمل کنم فحشهای جمعی حرکت ملی به کل فارسها را هم در بالا اوردم.
ساتقین، مانقورد،ایماز( نفهم) ، جن..ه، گه، لاشی، اغزی ایری، مامور اطلاعات، ....
تعدادی از فحاشیهای حرکت ملی را امروز در ادرس زیر میتوانید مشاهده کنید
جامعه فارس زبان هنوز که هنوز است نمی تواند انکار کند که غرق در شونیزیم و نژاد پرستی بسر میبرد دو روز قبل یعنی اول ماه مه در تهران تظاهرات باصطلاح کارگری بود و شعار ها بر علیه بدبخت ترین انسانها یعنی افغانها ، اگر این اتفاق شرم آور در دیگر نقاط دنیا اتفاق میافتاد آیا آن ها ساکت می ماندند ؟ دقت کنید به ایران طرف پلاکار بر علیه افغانها حمل میکند و شعار میدهد و جامعه در سکوت و تائید بسر میبرد در این ويدئو طرف آنچه در دل دارد همراه موسیقی بزبان میاورد و آقا اقبالی سعی میکند مساله را بجای دیگر بکشاند يعنی این نمونه روشنفکر جامعه فارس آقا اقبالی و موسیقیچی جامعه فارس ، آن هم تظاهر کنده روز کارگر جامعه فارس.قضاوت بادیگران.
سلام-دوستان چه خوشتان بیایدویانیایدویااینکه هنوزبرطبل تمامیت خواهی خودبکوبید.اشتباه فکرمیکنید.شمافکرنکنیدچاقودسته خودرابتواندببرد،برای اینکه چاقودسته خودراببردتنهایک راه داردوآن برهم زدن شکل چاقوست وبایدساختمان چاقوراعوض کرد. اگرکسی ازاقای اقبال اقبالی توقع این راداشته باشدکه راسیسم وفاشیسم رامحکوم کندخیال خامی است ،مگرمیشود؟ایشان دریک رسانه آزادیخواهی نظرمخالف باراسیسم بدهد.ایشان آزاداست کمک حال دولت محترم جمهوری اسلامی باشدالبته درسنگرروشنفکری چپ ،چون جناب برادرحدادعادل دردرون اپوزاسیون بایدنیروداشته باشد.مگردرزمان پهلوی اول تنها فراماسیونهاازرضاپهلوی حمایت سیاسی کردند؟مگرملاهادردرون مخالفان جاده صاف کن پان فارسیسم وساپورت کننده فراماسیون های وابسته همچون محمدعلی فروغی نبودند؟مگربانظرات نژادپرستی بدترازفاشیسم بعضی هادراین سایت که هرروزهفته یک متن مینویسدآشنانیستید؟
جناب اقبال اقبالی
در هر جا وقتی انسان مورد توهین و آزار نژادپرستانه قرار می گیرد به فکر رهایی از این وضع ناخوشایند می افتد و بدیهی است در برابر این پرسش قرار می گیرد چه باید کرد؟ جناب اقبالی وظیفه اخلاقی و انسانی شما محکومیت راسیسم و همدردی با قربانیان راسیسم می باشد شما اگر نگران تقابل های اتنیکی در ایران هستید باید بدانید همزیستی مسالمت آمیز فقط با محکومیت راسیسم و مبارزه با آن ممکن می شود نه با توجیه آن. من به شما توصیه می کنم واقعیت این خبر را آنطور که هست ببینید و انرژی خود صرفا کشف توطئه و تئوری بافی ننمائید.
جناب توكلي عزيز ،باز كه به ،،،
من نمي دانم در ضمير شما چه مي گذرد ،كه با انتصاب مصداقي به مجاهدين ،عايدتان مي شود،،
اينكه مي گوييد : مصداقي اين كتاب را زماني نوشته شده بود كه در كنار إطلاق كار مريم رجوي در پاريس سكوت داشت،،
در هر صورت عزيز دل برادر،
به قول مرحوم منوچهر نوذري ، از خودت چيزي در نيار ، اونه كه تو فيلم ديدي بگو،
به به! آفرین و مرحبا به این همه شعور و فرهنگ. پدر سگه، کره خره ... هر چی لایق خودشون بود نثار دیگران کردند. این دو نفر احتمالا دنبال دوستی با یک دختر خانم آذربایجانی بوده اند که با جواب رد ایشان مواجه شده اند و حالا این جوری دارند خود را تخلیه می کنند. به هر حال، همینیم که هستیم و امیدی نیز به بهبود نیست.
جناب اقبالی نیز که مطابق انتظار، به جای انتقاد از فرهنگ شایع شوونیستی که عامل و ریشه اصلی چنین توهینهای وقیحانه ایست، مشغول کوبیدن پانترکها و ماشالله رزمی و غیره و ذالک هستند. البته انتظار بیشتری نیز از ایشان نمی رود. حداقل خوب است ایشان این دو نفر را نیز به فهرست متشکل از پانترکها و پان عربهای قوم پرست فاشیست اضافه کنند. ضمنا درست نیست همه چیز را به پای حکومت نوشت. فرهنگ مبتذل خودمان اشکالات اساسی دارد.
چرا صفحه فیسبوک یک چنین اشخاص بی مایه ای باید 22 هزار بار لایک بخورد؟ ایشان جوابی برای این سؤال دارند یا مطابق معمول به صحرای کربلای پان اسلامیسم و بندگی آئینی و چه و چه خواهند زد؟
خیلی مزخرف بود. فردا شاید دهها نظیر این ویدیو توو اینترنت پیدا بشه. به تورک به فارس و بلوچ و عرب توهین کنند. ویدیو و یوتوب هست و میلیونها کار بر مگه کاری از دست کسی بر میاد؟ حالا همه بسیج بشیم کاسه چه کنم دست بگیریم؟ شروع کنیم به جنگ قومی؟ واقعا باعث تاسف هست برای کسانی که این مسائل رو اصلا اهمیت میدن. اما کسانی که این مسائل رو بزرگ میکنند معلومه که قصد و غرضی دارند.
توضیح گروه ول شدگان در فیسبوکشان را در این خصوص ملاحظه بفرمایید:
دوستان در مورد تصنیف "پدسسگه بعله" باید بگیم که متاسفانه یه سری فکر می کنن که ما به ترک ها توهین کردیم که اصلن اینطور نیست و بهزاد خودش "آذریه"، در این تصنیف "ترک" به معنی زیبا روی و معشوق است.
انقد سریع همه چیو جنایی نکنید. D:
معنی ترک | فرهنگ فارسی معین
(تُ) (اِ.) زیباروی ، معشوق .
VAJEHYAB.COM
موزیک، مضمون موزیک، و تحلیل از این گروه و پرسش با "فارس" ها چه باید کرد آنچنان سطحی و عامیانه است که خواننده از درج اینگونه مطالب در سایت متحیر میشود!!!
همانقدر که متن موزیک تنفرانگیز است، پاسخ به آن در قالب پرسش هم، تهی مغزانه و جنگ طلبانه است. کسی که اندازه سر سوزن آگاهی سیاسی داشته باشد، می تواند دریابد که کدام جریان ایران ستیز پشت تبلیغ جنگهای قومی است؟
این پرسش مرا بیاد سخنان ماشاء الله رزمی انداخت که چندی پیش در گفتگوئی تاکتیک پان ترکهای را فاش کرد و شایسته است جمله قصارش زیر لگوی ایرانگلوبال حک شود! او در جریان بحث در مورد دولت عثمانی و ارامنه، تئوری متلاشی کردن کشورهای بزرگ را مطرح کرد:
"یک واقعیت وجود دارد که برای متلاشی کردن هر امپراتوری بزرگ (کشور کثیرالمله) موثرترین ابزار تحریک و تهیج ناسیونالیسم اتنیکی است".
ما هر روز شاهد تحریک و تهیج "ناسیونالیسم اتنیکی"
(بخوانید ارتجاع فاشیستی پان ترک) هستیم که پشت نام آذربایجان کالاهای نفرت پراکنی، جنگ طلبی و ایرانی ستیزی را تبلیغ و ترویج کرده و حماقت چند جوان را بحساب ملت گذاشته و بعنوان سخنگوی ترکهای جهان می پرسند که "به ما تورکها بگوئید با شما فارسها چکار کنیم؟" ؟!!!
جناب Rosa / بنده هیج شکی ندارم که از کاوه جویا شنیده ام»« محسن درزی(اکثریتی) رفته به یک پیکاری گفته که من تیر خلاص زن بودم» که هیج ادم عاقلی وقتی قتلی را انجام دهد نمی رود به یک مخالف سیاسی که سایه اش را با تیر می زنه بگه« من ادم کشتم» کاوه جویا حالا می گه نه ان طرف اقلیتی بود(فرقی در اصل ماجرا نمی کنه، «اقلیت» هم مخالف سیاسی «اکثریت» بود) . در همین نوشته مصداقی دقت کنید . او هر گز ننوشته است که شاهد تیر خلاص ز دن بوده بلکه از یک زندانی ا قلیتی شنیده است . اگر مصداقی همین جمله را در دادگاهی بگویئد ، طبیعتا رئیس دادگاه ان را نمی پذیرد و به این جور« شنیده در شنیده» ها می گویند« شایعه » . من پای صحبت محسن درزی نشستم و بطور دقیق سئوالات مشخصی را طرح کردم او طی یک و نیم ساعت ، ماجرا را بطور دقیق و با جزئیات برایم شرح داد که چکیده ان را در زیر می خوانید:
در ماههای پس از خرداد شسصت ، که مجاهدین و دیگر گروهها دست به قیام مسلحانه علیه رژیم زده بودند . فضای زندانها بشدت فاشیستی و ملتهب بود. روزی ، پاسداران وارد بند ها می شوند و از هر بندی سه نفر را انتخاب می کنند و در مجموع 15 نفر را جمع کرده و انان را علیرغم میل باطنی شان به محل اعدام می برند. پس ازاینکه پاسداران نقاب پوش ؛زندانیان را اعدام می کنند ؛ این 15 نفر را مجبور می سازند که جنازه ها را به داخل کامیون حمل نمایند . مسئولین زندان این کاررا دقیقا به این خاطر انجام می دهند که 1_ جو رعب ووحشت را در داخل زندان ها را افزایش دهند و 2_زندانیان سیاسی را نسبت به هم بد بین ترنمایند. این 15 زندانی بخت به برگشته با دستان خونین به داخل بند ها برمی گردند و شروع به شستن دست هایشان می کنند و محسن درزی این ماجرا برای یک پیکاری و یا اقلیتی هم بند خود تعریف می کند. تمام ماجرا این است . 33 سال از این ماجرا می گذرد . جناب ایرج مصداقی برای ادامه زجر دادن زندانیان سابق این دروغ ها بنام خاطرات و مشاهدات خود، سرهم بندی می کند . این کتاب را زمانی نوشته شده بود که او در کنار اطاق کار مریم رجوی در پاریس سکونت داشت .
سوال از آقای کاوه جویا و آقای توکلی: در مورد "شنیدن" تیر خلاص زدن کدامتان درست میگویید؟ شنیدن از زندانی پیکاری و یا شنیدن از زندانی اکثریتی؟
با تشکر از جواب احتمالی
پ.ن.:توکلی نوشته اند که مصداقی جریان تیر خلاص زدن را از زندانی "پیکاری" شنیده. جویا نوشته من نگفتم "پیکاری" بوده. مصداقی نوشته از فردی "اکثریتی" شنیده است.
سوال از آقای مصداقی: یکی از مجاهدین نوشته شما در کتاب خاطراتتان متن زیر را نوشته اید. جایی هم خواندم در چاپ دوم متن را عوض کرده اید؟ آیا شما همبند آقای درزی بودید؟ آیا در چاپ اول متن زیر درج شده است؟
متن زیر:
باید اضافه کنم که من با زندانی یادشده محسن - درزی هیچگاه هم بند و هم اطاق نبوده ام.ولی اینقدر می دانم که ایشان یه عنوان تواب و کمک بازجو
مشهور بوده است .انانی که در بند یک اطاق پنج بالای اوین بوده اند، از او و سایر توابین نشان دار چون محمد مزیدی و ...خاطرات ناگوار بسیاری دارند.
برای آنکه به بیراهه نرفته باشم با زندانیان دیگری ، در این باره پرسش کردم که نتیجه پاسخ ها موید نظرم بود
از گذاشتن این ویدیوی بی معنا و ناشایست چه منظوری داشتید؟ از این چیزها در اینترنت فراوان است. باید بگردید و هر مزخرفی دیدید بیاورید در ایران گلوبال بگذارید؟ سایت ایران گلوبال، لطفاً این ویدیو را برای آبروی خودتان هم که شده بردارید.
پیشنهاد انسانی در قرن 21 و عصر گلوبال اینست که یاد بگیرید به همه موارد ، نژادی برخورد نکنید ! در زبان فارسی میتوان از برخورد فرهنگی . تاریخی . جغرافیایی . دینی . ایدئولوژیک . طبقاتی . اخلاقی . صادقانه . شارلاتانه . فرصت طلبانه . عقده گرایانه . سیاسی . انسانی . روشنگرانه . رمانتیک . دیالکتیکی ...و..و.. غیره نام برد .
ایرجِ مصداقی تازه به خانه رسیدم این نوشته رو در این سایت دیدم . حدودِ ۱۵ خطی رو خوندم . اما نکشیدم ادامه بدم ( البته دقیق خواهم خواند ) واقعا این همه بی شرمی بد دهنی دروغ گوئی تو و از همه مهمتر خباثتی که در درونِ تو هست من رو شگفت زده که نه میترساند . اشتباه نکن از تو نمیترسم از د درازگویی کثیفت نمیترسم ایرج مصداقی ، از خودم و از خودم و از خودم میترسم که مبادا در دامِ تو بیفتم و در مبارزه با ابلیس ، ابلیس شوم ( نیچه )
دریا دل عزیز،
1-بد یا خوب ، من در هیچ سازمانی نگنجیده ام؛ و نمی گنجم.
همچان که عمالدین نسیمی، شاعر بزرگ آذربایجان گفته:
«منده سیغار ایکی جهان، من بوجهانه سیغمازام-گوهر لامکان منم، کونkəvn ومکانه سیغمازام»
«دو جهان در من می گنجد-من در این جهان نمی گنجم.* گوهر لامکانم ، در کون و مکان نمی گنجم».
----------
من گنج لامکانم اندرمکان نگنجم- برترزجسم و جانم ؛درجسم و جان نگنجم
من بحربی کرانم،حدوجهت ندارم-من سیل بس شگرفم،درناودان نگنجم.(نسیمی)
----------
2- سخن از سیاست اول سازمان شما پیش از شروع ضربات بود.سیاست بعدی سازمان، موضوع سخن نبود.
3- نگفته ام سازمان مجاهدین درمیان شنگنجه گران حل شده؛ بل گفته ام سیاست شرکت درقدرت با حکومت اسلامی، سازمان را در داخل شکنجه گران وارد میکرد.
4-سیاست دوم سازمان مجاهدین بعد از آغاز ضربات حکومت به آن، بله سیاست مخالفت با حکومت بود.
گفتا شیخا هرآنچه گوئی هستم
آیا تو چنان که مینمائی هستی
این نظر قبلا ذیل مقاله آقای محسن ورزی امده است. با این حال چنانچه مدیریت سایت اجازه دهد آن را به عنوان نوعی پیام مستقیم من به اقای مصداقی تلقی و منتشر کند. نوشته های ایشان و نام بردن نام من در کنار آقای ورزی از شگرد های کودکانه برای بدنام کردن آقای ورزی و یارگیری از طرف انقلابیون عصبانی است.
اقای ایرج مصداقی! بار سوم است که جنابعالی در مورد من افاضه فضل میفرمائید. فراموش نکنید که من هرچند اهل سیاست نیستم و هیچ انگیزه سیاسی ندارم و سیاست را بخصوص در شرایط اپوزیسیون و پوزیسیون ایرانی کثافت میدانم اما از کهنه کاران این میدان کثیفم . جنابعالی میتوانید هرچه میخواهید و هر کجا میخواهید بگوئید و بنویسید و راه را تا تلویزیون های اپوزیسیون باز کنید و به عنوان مرجع و ممیز حقایق و شخصیت های سیاسی مورد سوال قرار بگیرید
و بنابه شرایط نقل قولهای شما برای به لجن کشیدن ادم ها به کار گرفته شود اما ماهیت و ماموریت شما اگر برای همه نامفهوم است برای من کاملاٌ روشن و مشخص است. وظیفه شما و البته تیم شما گل الود کردن فضای این اپوزیسیون بیچاره و علیل است. به همه میتازید از چپ و راست و مجاهد و منافق و سلطنت طلب و جمهوریخواه و مذهبی و لامذهب و .... و با دادن اطلاعات سوخته و بی ارزش و بعضاً هم نسوخته اما همیشه بی ارزش به همه هجوم میبرید تا در میان اطلاعات دروغ و درست ماهیت خود را پنهان کنید وهرکس به نحوی از انحاء سری در سرها داشته باشد به کثافت بکشید. نگاهی به لیست آدمهائی مورد تهاجم و فحاشی شما در سالهای گذشته وخودتان بیاندازید و خواهید دید در طول این همه سالها در فهرست آدمهای به لجن کشیده شده همه گونه چهر های معتبر وجود دارد و بر عکس هیچکس نمیداند هزینه های این دم و دستگاه شما و روزگار شما و دسترسی به این همه اطلاعات غریب از کجا سر چشمه میگیرد؟ البته نمیتوانم به عنوان یک سیاسی کار قدیمی موفقیت برجسته شما را نادیده بگیرم. حضرتعالی که به منابع وزارت اطلاعات دسترسی دارید بهتر است بجای حرفهای پراکنده و گزیده و سرهم بندی شده در مورد من از وزارت متبوع خود کمک بگیرید وگرنه برای من بالاتر از سیاهی رنگی نیست. من اهل ادبم و نه اهل سیاست
ایرج مصداقی حتی یک بار هم نه یک روزنامه فروخت، نه یک اعلامیه پخش کرد. ساال ٦٠ که گرفتنش از ترس زد زیر گریه و به پاسدارا قول همکاری داد. همین قول همکاری موجب شد ١٠ سال بهش زندان بدن وگرنه این کاره ای نبود. این حتی تو تظاهرات ٣٠ خرداد هم از ترسش شرکت نکرد، یعنی هنوز تظاهرات شروع نشده فرار کرد و پرید تو یک تاکسی و رفت خونه.
دوره زندانش هم که خودش نوشته واقعا .... بود، یعنی همه جا مینشست و ویز ویز میکرد. براش پاسدار و مجاهد فرق نمیکرد. در ......نبودن این آدم همین بس که بعد از سال ٦٧ و بعد از اون کشتارها مرخصی میگیره میاد بیرون ازدواج میکنه و دوماد میشه و بعد سرش رو میندازه زیر و ..... بر میگرده تو زندون. یعنی هم خیال پاسدارا از مصداقی راحت بود و هم خیال مصداقی از پاسدارا. به همدیگه حسابی اطمینان داشتن خلاصه
...................
..............................................................
خوب حالا فکر کنید یک آدمی که اینقدر پر مدعا هست و اینقدر ............ هست حالا بالای ٥٠ سال سنش هست ...................... فراوون هستن اونهایی که سیاسی بودن و زندانی بودن و وقتی اومدن خارج دیگه نمی خواستن کار سیاسی بکنن و رفتن دنبال درس یا دنبال کاسبی. الان استاد دانشگاه هستن، توی شرکتهای بزرگ کار درست و حسابی دارن، یا کاسبی خودشون رو دارن و پول مفصلی در میارن. ولی...................
سلام-من بانظردوستمان مین ائللی موافقم.آنهاییکه تاب وتوان شکنجه رانداشته اندنبایداینهمه بی لطفی باشندمن هم نه زندان رفته ام ونه شکنجه شده ام ولی ازهیچ کس توقع بالاترازفولادراندارم.فولادیکی ازسخت ترین آهن هاست ولی دربرابرآتش تاب مقاومت نداردودردرجه بالاآب میشود.هرکس ازانسان که ازگوشت واستخوان است توقع بالاترازفولادراداشته باشدبی انصافی است.این افرادخودآسیب دیدگان حکومت بوده وغرورشان شکسته چرابعضی هانیایدآنهارادرک کنند.خیلی هازندان نرفته بایک تشروترساندنشان باحکومت همکاری داشته ودارند.اگرنمیتوانیدباآنهاهمکاری نکنیدوبه درون تشکیلات راه ندهید.
سپاس مر خدایان را که این نوشته 3 سال نوری قدمت دارد . در این فاصله هزاران نفر جان به جان آفرین دادند و هزاران نفر چشم به جهان گشوده اند . متاسفانه عالب کسانی که اکنون از ایران خارج میشوند به طرفداری از سلطنت و دشمنی با چپ می پردازند . یعنی 33 سال مغزشویی جمهوری اسلامی در پاره ای از افراد ثمر داده است . انتخاب برای اینگونه افرا یعنی طاعون بهتر است یا وبا .
من نه زندان رفته ام و نه شکنجه شده ام. اگر انسانی بر علیه ددمنشان اسلامی مبارزه کرده, زندان رفته, بشدت شکنجه شده ولی تاب نیاورده و تواب گشته من در آغوشش می کشم وبا تکرار چندین باره جمله "ادلیل توبه ات را کاملن درک میکنم و شاید منهم همانند تو عمل میکردم " به التیام زخم روحیش کمک می کنم. خوار نمودن اینان برخوردی غیر انسانی است که در میان روشنفکران ایرانی رواج دارد و با پاشیدن نمک به زخمشان , مشکلات روحی شان را دو چندان می کنند. باید دست آنهائی که تاب مقاومت در برابر شکنجه هارا داشته و هرگز توبه نکرده اند را فشرد و بارها از پایداریشان تمجید کرد تا زخم روحی شکنجه ها بهبود یابد اما نباید اجازه داد او بصرف اینکه قدرت روحی و جسمی بالائی دارد خود را برتر از من و دیگران بداند و رای خود را تحمیل کند.
شکنجه و زندان در انسانها چه تواب و چه غیر تواب زخم های عمیق روحی خطرناکی بجا میگذارد که نیازمند روان درمانی هستند.
از همان آغاز دو برخورد با این جریان اصلاح طلبی وجود داشت و دارد: برخورد اول خواستارحمایت استراتژیک از اصلاح طلبان ست و برخورد دوم تائید تاکتیکی از آنها را در نظر دارد. حامیان استراتژیک اساسا پیروزی اصلاحات را درجمهوری اسلامی امکانپذیر میدانند ازین رو رهبری مبارزه با تعصبات وخرافات رژیم را به دست آنها می سپارند. این چنین حامیانی امروزه انتظار معجزه از امامزاده روحانی دارند و درین راه ناچار باید به پیروی از اندرزهای خاتمی راه انفعال درپیش گیرند. گروه دیگر که از اصلاح طلبان بطور تاکتیکی حمایت میکنند امیدی به انجام هیچگونه اصلاحات درچارچوب رژیم جمهوری اسلامی را ندارند ولی بقدرت رسیدن اصلاح طلبان توسط رای مردم را باعث وسیع تر شدن شکاف درحاکمیت میدانند و شروعی برای پایان رژیم می شمارند. با پذیرش این نظر، از فردای تشکیل حکومت روحانی باید از مردم خواسته میشد که بهرصورتی که شده مطالبات خودشان را
پیگیری کنند و اجرای قول هائی را که روحانی در طول انتخابات داده از او بخواهند. این میان روحانی یا به خواسته های دمکراتیک مردم عمل میکند که درنهایت به الغاء ولایت فقیه می انجامد و یا درمقابل خواسته های مردم میایستد که در اینصورت چارهای جز مناقشه با مردم نخواهد داشت که این، راه را برای جدال نهائی باز خواهد کرد. با ابن برخورد درست تاکتیکی است که بدون انحراف ازهدف اصلی مبارزه یعنی سرنگونی جمهوری اسلامی، بقدرت رسیدن روحانی آغازی برای پایان جمهوری اسلامی بشمار میآید.
راهی که سکولار دمکرات ها درین ماجرا پیش گرفته اند حکایت یک بام و دو هوا را دارد. از یکسو برداشت آنها از دمکراسی آنچنان ولنگ و باز است که حتی سلطنت طلب ها را هم شامل میشود و این بمعنای انکار ضمنی جمهوریت خواهی جنبش است و ازسوی دیگر با برداشتی تنگ نظرانه از دمکراسی، وحدت جنبش سبز را زیر سئوال می برد چراکه میکوشد ماهیت دینی جنبش سبز را از آن بزداید. همین تاکید آنها برسکولاریسم باعث تفرقه درصفوف جنبش سبز میشود که شامل بسیاری از اصلاح طلبان اسلامی نیز هست. ظاهرا سکولار دمکرات ها درک درستی از رابطه میان سکولاریسم و دمکراسی ندارند و درک آنها از دمکراسی محدود به حق رای همگانی و حکومت اکثریت ست. حال آنکه دمکراسی امروزه چیزی جز برقراری حقوق شهروندی نیست که دراعلامیه جهانی حقوق بشر آمده ست. ازین رو پذیرش سکولاریسم لازمۀ دمکراسی است وعدم پذیرش آن، تفوق این یا آن دین و مذهب برسایرین را ایجابب میکند که راه را برجدال میان مذاهب یک کشورمیگشاید. برعکس سکولاریسم با پذیرش همه عقاید وافکار یک جامعه شامل تمامی ادیان و مذاهب راه را برتعامل میان آنها میگشاید. ازین رو میتوان سکولار بود ولی دمکرات نبود ولی نمیتوان ادعای دمکرات بودن داشت ولی سکولار نبود.
هموطنان گرامی! من بعنوان یک شخص ناظر که نه سر و نه ته پیازم هرچه سعی کردم استنادی بر اتهامات وارده در این مقاله پیدا کنم نتوانستم. ممکن است اتهام وارده حقیفت داشته باشد اما این کیفر خواست هیچ اتهامی را ثابت نمیکند.
جناب تبریزی گرامی،
1-این نوشته ی مصداقی به درخواست کاوه جویا درسایت درج شده. و نشان میدهد چیزی درسایت سانسور نمیشود.
اگر درج نمی شد جنابعالی و غیره دادتان بلند میشد که سایت سانسور میکند.
2- بحث «پدیده ی مصداقی» درسایت مورد بررسی ست. همه حق دارند نظرات خود را بیان کنند. و کرده اند.
3- نظرات توسط مسئول کامنتها اجازه ی انتشار می یابد.
شما با «هرزنامه» نامیدن نظرات دیگران به کارمسئول کامنت و نظردهندگان توهین و تحقیر روامیدارید.
و نوشته ی خود را «نظر» می نامید. دقت کنید دیگران را تحقیر نکنید. آدم حرف اش یک بار مطرح میکند. اینکه به نظر شما بررسی «پدیده ی مصداقی» کشمکش است از شما خوانده ایم. لطف کنید تکرار مکررات نفرمایید.
4- حق و نظر دیگران را ضایع نکنید که اندیشه دیگری غیر از شما دارند. با تشکر
حتی در اول ماه مه نیز نژاد پرستی و شونیزم در تظاهرات باصطلاح کارگران در تهران لکه ننگ شد حضرات شرکت کننده بر علیه افغانها شعار داده و خواهان اخراج افغانها شدند .
عزیزان برای اینکه بر شما ثابت شود که قتل عام ارامنه از وقایع تاریخی خارج شده و توسط خود ارمنستان به یک موضع کاملا سیاسی تبدیل شده ، به کار بشار اسد اشاره می کنم که امسال این جنایتکار به دلیل حمایت ترکیه از ملت سوریه قتل عام ارامنه را قبول کرد و میدانی به این نام در دمشق نامگذاری کرد.
خود ارمنستان تمام سعی خود را می کند که از این وقایع فقط برای سرپوش گذاشتن بر جنایات خود در طول تاریخ خصوصا جنایات خود در آذربایجان ان و این سوی ارس و قتل عام جیللولوق و اشغال قره باغ ، جنایات باکو ، خوجالی استفاده ابزاری می کند .
دوست گرامی، کیانوش توکلی، از هنگامی که کشمکش میان شما و آقای مصداقی به تارنمای ایران گلوبال کشیده شد سودی که از آن زمان تا کنون به دست آمد چه بود؟ آیا کسانی که پس از این کشمکش بیهوده و بی فرجام شاد شدند کارگزاران رژیم دژخیمان و شکنجه گران بودند یا دلسوزانی که اندوه آنها را فراگرفت از این که می دیدند دشمنان این رژیم دوزخی به جان هم افتاده اند و به جای تازش به گردانندگان رژیم گدایان مفت خور آخوندی به هم می تازند؟ شما می گوئید: ( ..... روزانه بین پنج تا ده ساعت با پول زحمت کشیده ام هزینه فعالیت سیاسی مجموعه اینترنتی فرهنگ گفتگو را می پردازم ..... ) اما اگر به کامنت هائی که پس از رخ دادن این کشمکش های رژیم شادکن در ایران گلوبال نوشته شده اند نگاه کنید خواهید دید که بسیاری از آنها هرزنامه هستند! آیا شما باید کار کنید و پول بپردازید تا چند میلیاردر زاده بیکار و بیمار که کامپیوتر مفت .....
..... به دستشان افتاده است و با جیب های پر از پول های بادآورده نیازی هم به کار کردن ندارند برای سرگرم شدن هرزنامه نویسی کنند؟ و آیا این است آن (فرهنگ گفتگوئی) که شما (با پول زحمت کشیده) هزینه آن را می پردازید؟ چه اندازه زمان و نیروئی که برای پرداختن به این کشمکش زیانبار به باد رفت می توانست برای کوبیدن رژیم گندیده و پوسیده ولایت فقیه به کار رود؟ کی شما می خواهید به این بگومگوهای رژیم شادکن پایان دهید؟ مردم دردمند و درمانده و گرسنه ایران چه سودی خواهند برد از این که هر روز یک (مصداقی نامه) در ایران گلوبال گنجانده شود و کسانی نیز برای سرگرم شدن کامنت هائی را که باید آنها را هرزنامه نامید پیاپی به ایران گلوبال بفرستند؟ دوست گرامی، کیانوش توکلی، هم اکنون ریش سفیدان روستا به جوانانی مانند شما و آقای مصداقی اندرز می دهند که به این کشمکش بیهوده و رژیم پسند پایان دهید!
اخوند در حقیقت بی گناه است و اساس اسلام یعنی محمد و کالای او قران بنیاد هر گونه پلیدی و زشتی دروغ گشتار در جهان است.نه خود اخوند بلکه شریعت نبوی جریانی تبهکار و دردمنش است. انچه امروز اخوند در ایران انجام میدهد نعل به نعل بر اساس دستورات قران وسنت پلید محمد پسر عبدالله است.
به عنوان رهگذری در این جهان . این گونه به نظر میرسد که انچه در زندان و اجتماع و همه جا روی داده ناشی از خطای اندیشه انقلابی بوده است .یعنی پیامدهای یک انقلاب و قدرت طلبی و بسوی قدرت رفتن هم این مصیبتها را بدنبال دارد.محکوم کردن این و یا ان اکنون نقشی بازی و کمکی به بهبود کار مانمی کند و بیشتر برای دل خوش کردن و ارامش وجدان است.قهرمان بازی و قهرمان پروری نه زیبا نیست بلکه هلاکت بار است. یک اجتماع یک حزب و یا سازمان نیابد قهرمان شود.فرض یکی هم محکوم شد و لی گره ای از کا رما باز نمی کند. رجوی را قهرمان میدانند اما چه سود که با همه سر دشمنی و جنگ دارد.کیانوری یک قهرمان حزبی بود چه سود که دشمن دمکراسی بود.ما قهرمان سازیم چرا که دین ما و تربیت سیاسی ما گلادیاتور و یا شهید پرور است. دستور امروز همه ما نه قهرمان پروری بلکه انسان مسئول تربیت کردن است.
مبارزه با واقعیت های یک جامعه کار هر مئدیایی نیست. اگر ایران گلوبال برای مبارزه با نژادپرستی جرات به خرج دادند و همچین مسائلی را پوشش خبری می دهند باید تبریک گفت. چون هشتاد سال بایکوت خبری نتیجه ای نداده است پس بهتر است با پوشش دادن خبر و تحلیل و تجزیه آن بتوانیم نتیجه ای بگیریم. بار دیگر از ایران گلوبال تشکر می کنم .
با توجه به سخنان گهربار آقای اقبال اقبالی! ترکها نیز هرچه به دهنشان برسد، نثار ....فارس بکنند، ایشان هیچگونه ناراحت نمیشود، چون جناب ایشان بعنوان یک شخص متشخص یه این چور چیزها اهمیت نمیدهد.در اینجا باید به محضر مبارکش گوشزد کرد، که همین توهین ها و نفرت پراکنی است!، که گسست جغرافیای موسوم به ایران را تسری خواهد بخشید. آنوقت حسن آقا خواهد ماند و حوض اش!
توهين امرى غريب و غير معمولى نيست،مگر مى توان مدينه فاضله ساخت.ممكن است فارسى به تورك توهين كند،يا برعكس،يا توركى به كورد يا اصلا كوردى به عرب!تا آخر ادامه بده،همه چى امكان دارد.اما مسله غيرقابل فهم جهل اصرار آميز عده اى براى طبيعى نشان دادن اين توهين و تحقير است،حتى بعضى ها اين را توجيه مى كنند و اسمش را مى گذارند وطن پرستى!
كسى جويتان را نگرفته!اينكه ماشالله رزمى بد است يا امراهى به يكى ديگر توهين كرده است،آيا دليل خوبى براى توجيه توهين و تحقير است!اصلا مگر انتقاد از ماشالله رزمى و امراهى و فلانى كه ممكن است هم حق با شما باشد،جوابش توهين به همه توركها است؟اين ديگر چه منطقى است كه توهين كننده را مبرا مى كنيد و با تكرار مكررات يك قورت نيم تان هم باقى است،لابد مى خواهيد هشتگ تشكر از توهين كنندگان را هم راه بيندازند.
انتقاد حق شماست،تريبون داريد از ماشالله رزمى يا هر كس ديگر كه موضعش را نمى پسنديد انتقاد كنيد
اما اينكه كسى توهين و تحقير كرده،نمى توانيد ماست مالى كنيد.
از زمان رضا خان مهتر, دکترین سیاسی, اداری و امنیتی دولت-ملت ایران بر پایه دشمنی با ترک و عرب نوشته شده و به مرحله اجرا در آمده است. راسیسم نهادینه شده در ایران قابل کتمان نیست ولی روشنفکر !!!! ذوب شده در فرهنگ نژاد پرستانه بجای تقابل با آن و بجا اوردن رسالت روشنفکری خویش , با زبان زهر الودش, از آزار قربانیان حذ روحی می برد. نژاد پرستی چنان در جامعه ایران گسترده است که بجرات میتوان گفت که در زبان فارسی بیش از هر زبان دیگری کلمات و اصطلاحات راسیستی متداول است.
هانا آرنت دریک مصاحبه تلویزیونی میگوید ؛ وقتی به من به عنوان یک یهودی توهین میشود من هم باید درعنوان یک یهودی از خود دفاع کنم ، من تورک هم طبیعی است که به عنوان تورک در مقابل این توهین از شان و منزلت انسان تورک دفاع کنم ، اصلا فلسفه وجودی جنبش ملی تورک در ایران در این نهفته است که دارد از خود در مقابل دولت ایران و سیاست های فارسی سازی اش از خود دفاع میکند؛ نمیدانم چرا بعضی از کسان بجای نقد این منفکوره فاشیستی کوچه و بازار فارسی به فلسفه و کلی بافی و در نهایت به تیتر این ویدئو و به تورک ها می تازند. مگر غیر از این است که این تفکر مستهجن مدل کوچه بازاری همان تفکراتی است به نفی کیستی تورک و تبلیغ پان ایرانیستی پرداخته و نزدیک به یک صده است و مشغول گفتمان سازی برای ایرانیت است.
حالا باز بە چە دلیل کامنت من را در مورد جناب اقبالی حذف کردید کە در کمال متانت نوشتە شدە بود ؟؟
"برخورد نباید «نابودی و حذف» این اشخاص باشد . بل باید در جهت «یافتن سلامتی و شرکت درمبارزه باشد. زخمهای اینان باید بهبود یابد و اگر توانستند بهتر است دوباره به مبارزه ی سالم بپیوندند.
حالا اگر فرد مزبور (مثلا همان جنایتکاری ! که نباایدش از بین برد و نابود کرد ) به هیچ عنوان مسوولیت هیچ کدام از اعمال خود را بر عهده نگرفت و ته ادعای قهرمانی و پهلوانی و رهبریت مبارزه و از این قبیل را نمود ،چاره چیست؟ بجز افشاگری ؟بجز روشنگری اذهان عمومی؟ تا دوباره به افراد ضعیف و پر ادعا باور و اعتماد نشود و حرف هر مدعی فقط به اعتبار نام یک سازمان ویا مبارزه برای حق پذیرفته نگردد .جنایتکار را نباید نابود کرد باید کمک نمود به زندگی سالم برگردد. افشاگری و اعتراف گیری نابودی اوست. هیچ مبارز سیاسی عاقل زخمیان ضفوف خود را نابود نمی کند. بل کمک میکند بهبود یابند و به صف مبارزه ملحق شوند.راه حکومت خطاست. متد درستی وجود دارد. «افشاگری-اعتراف گیری» متد غلط و ضد انسانی ست."(نقل از نوشتار بالا و کامنتهای الحاقی!توسط خود نوی سنده !
در این اوضاع و احوال که هر کسی دکانی را گشوده و یا دکانی را باز نگه داشته تا با فریب خلق، امت، ملت ،مردم ویا جامعه برای منافع خود یا منظور بیگانه و یا مقاصد رژیم آب را گل آلود کند و نگذارد که مردم سره از ناسره باز شناسند ،باید به هوش و گوش بود و قدردان امثال مصداقی بود که با روشنگریهای خود سلامت سیاسی را به این ورطه هول و بیماری باز گرداند . صد البته موآفقم که هر کس از در حقیقت در آید وز زبان به روشن کردن عملکرد خود بگشاید باید از نهایت همدردی و محبت انسانی دیگران برخوردار شود ولی سزاواری و شایستگی این همدردی و محبت انسانی فقط از راه بازگوی و روشنگری واقعیتها ،تمام واقعیت و هیچ چیز بجا واقعیت به دست میآیند . فکر میکنم که مردم استحقاق شنیدن واقعیت را دارند . کتمان حقیقت از طریق انکار و حاشای واقعیت ظلم به قربانیان این دوران سیاه و نیز مردم و تاریخ است .
انسان نمیتواند و نباید انتخابی و موردی انسانیت به خرج بدهد ، اگر چنین کند تفاوتی با رژیم ندارد ،آنان نیز در مورد دوستان خود سخاوت و گذشت و بزرگواری (از جیب ملت ) به خرج میدهند ولی در موردی که به نفع شان نباشد بجز رذالت وشقاوت و کینه و بی رسمی از خود ننمایند . تکلیف قربانیان را بیز روشن کنید . از مردمی که شجاعت نگریستن در آینه اعمال خود را ندارند، مبارز در نمی اید اینها فقط به کار سیاهی لشگر و صحنه آرایی سیاسی میایند و بس ،نه خدمت خلق و بهبود وضعیت انسان .
در خاتمه تشکر میکنم که در مقاله تان ا زدرج و ترجمه !اصطلاحات من درآوردی و خودساخته خودداری کردید .
والله چه بگم.مقصر خود جریانات چپ و ایران گلوبال است که علم ملیتهای تحت ستم را بلند کردند.هر چیزی که تولید میشود که نیاید بروی تارنما بیاید. در همین تارنما نوشته ای از اقای یوسف بنی طروف بود مملواز توهین و فحاشی به مردم پارس زبان .اگر میتوانید نوشته اقای بنی طرف را بخوانید و داوری کنیند. بدون شک ماموران وزارت اطلاعات برای اشوب و جنگ زرگری بیکا رنیستند. در همین ایران اسلام زده و برون مرز هنوز کتاب منتشر میشود ولی دریغ از معرفی یک کتاب در سایت ایران گلوبال توسط خود باسوادها و کتاب خوانها.من بار ها پیشنهاد کرده ام که نه تنها به زبان پارسی بلکه به زبانهای مختلف در این سایت مطلب منتشر شود.در مقالات بعضی از نویسنده گان سخن از نژاد پرستی میشود و این مقالات به همان اندازه زشت است که اهنگ مورد نظر.متاسفانه سایت ایران گلوبال پرچمدار کار فرهنگی نیست و بیشتر به اختلافات
وارداتی دامن میزند.در این ويدئو دو مطرب آنچه در دل دارد همراه موسیقی بزبان میاورد و آقا اقبال اقبالی سعی میکند مساله را بجای دیگر بکشاند يعنی این نمونه روشنفکر جامعه فارس و این دو مطرب نمونه هنر مند جامعه فارس ، و دو روز قبل یعنی اول ماه مه در تهران تظاهرات باصطلاح کارگری بود و شعار ها بر علیه بدبخت ترین انسانها یعنی افغانها ، اگر این اتفاق شرم آور در دیگر نقاط دنیا اتفاق میافتاد آیا آن ها ساکت می ماندند ؟ دقت کنید به ایران طرف پلاکار بر علیه افغانها حمل میکند و شعار میدهد و جامعه در سکوت و تائید بسر میبرد آن هم در روز کارگر . یعنی جامعه فارس زبان هنوز که هنوز است نمی تواند انکار کند که غرق در شونیزیم و نژاد پرستی بسر میبرد .حالا ما و شما میشویم هم وطن .این هم معنی هم وطنی از دید جامعه فارس زبان.
فرهنگ غنی آریایی. مشکل درست جلوی روی شماست ای انسانهای روشن فکر. چرا دست به فرافکنی می زنید؟ خیلی جالب هست که در این کلیپ صراحتا به ملت ترک توهین می شود و حضرات روشن فکر بجای عذرخواهی از ملت ترک و شماتت تهیه کنندگان این کلیپ به ما ترکان می گویید که چرا برای یک موضوع پیش پا افتاده خودتان را ناراحت می کنید و سطح ایرانگلوبال با این لینک پایین آمد یا از این قبیل کارها ممکن است برای دیگر اقوام مثل فارس و عرب و غیره ساخته نشود و و و
حقوق ما ضایع شد و باید در سازمان ملل محکوم شده و فرد خاطی به اشد مجازات یعنی اعدام محکوم شود (واکنش روشن فکران فارس الباقی که بماند)بله اتفاق خاصی نیفتاده است چون توهین به ملت ترک یه چیز عادی و روزمره برای شما می باشد و اصلا جای ناراحتی ندارد. خیلی دوست دارم واکنش شما را به کلیپی که درمورد قوم فارس که نه بلکه به یک شخص مشخص فارس را ببینم که توسط ملل دیگر ساخته شده. اولا که زمین و زمان را به هم میریزید که وا مصیبتا به یک فارس توهین شد و وا مصیبتا
کیانوش توکلی
آئیهمه مطلب نوشته ای ولی هیچ معنی ایفاد نکرده ای ،مقاله مصداقی را هر کس بخواند کاملا می نوان متوجه مطلب و اتهاماتی که به اسامی نامبرده وارد میکند،شد ولی آنچه که در پاسخ می نگاری،ای نگار !، پاسخی را به آنهمه اتهامات نمیدهد ،آیا بهتر نیست که از سنگر انکار برون بیایی و سنگربان دیگر منکران نشوی و هر چه میگویی راست و انسانی و درست باشد .
جامعه روشنفکری و در کنارش مردمان اهل مبارزه سیاسی در تاریخ معاصر باید همزمان با اعلان مواضع صاف و روشن (نه مثل نامه بقول آقای بهنام مثلا دیپلماتیک ! چریکها به خمینی ) و ادامه مبارزه بی امان ! و جانانه ! و امپریالیسم شکن ! و
کیانوش توکلی گرامی، بازهم ابراز تأسف می کنم که این اختلاف درباره ی رویدادهای دهها سال پیش، که سود اجتماعی ای هم ندارد، تا این اندازه حساسیت ها و ذهن ها را به خود مشغول کرده است. این نقل قول "زندانی پیکاری" یا "زندانی اقلیتی" از من اشتباه است و من آنچه که از آقای مصداقی شنیدم را پیشتر در کامنتی گفتم. مضمون شنیده ی من تنها این بود که آقای درزی خود به زندانیان گفته است که تیر خلاص ضد انقلاب را زده است. به گمان من تماس ها ی گوناگون و حساسیت شما نسبت به این موضوع موجب شده است که گفته های مختلف را با هم بیامیزید. به دید من موضوع مورد گفتگو اکنون به موضوعی شخصی تبدیل شده و راه حل آن، گذشت طرف ها، گفتگوی مستقیم طرف ها، یا اگر این راه ها جواب نداد رجوع به دادگاه است. به دید من دنبال کردن رسانه ای این موضوع، بویژه در رسانه ای سیاسی ـ اجتماعی، شیوه ی شایسته ای نیست.
چقدر مضحک است که آقای اقبالی صورت مسئله را به کل پاک کرده اند و به جای نقد فرهنگ بیمار ما آسمان و ریسمان را به هم بافته اند تا همین توهین آشکارا را نیز مستمسکی برای کوبیدن و محکوم کردن قربانیان این توهین قرار داده و شعور مخاطبان خود را به سخره بگیرند. امثال ایشان هرگز نمی خواهند به خطایی که صورت گرفته اذعان نمایند و همواره در پی ماستمالی قضیه هایی از این دست هستند. اتفاقا این فرهنگ بیمار مورد بحث نیز محصول چنین اندیشه ای است. اندیشه ای که هرگز جرات نقد خویش را ندارد. برای ایشان متاسفم.
انسان بسیار عزیز و نازنین
از تمام آن داستان فقط قسمتهای رنج و شکنج خود را به یاد آورد و شاید به خاطر آن از خود قهرمانی بتراشد و ضعف و شکست خود را انکار یا حاشا و مخفی کند و نیز هیچ یادی از نتیجه عملکرد خود نکرده و هیچ اقرار و انتقادی به دست داشتن در واقعیاتی که سبب رنج و شنکج ویا حتی مرگ بیگناهان دیگری چون خود شده است نداشته باشد ،بسیار تلخ و ناسزا و ناروا ست و گمان میکنم که تا زمانی که جرات رودروئی با واقعیت عمل خود را نداشته باشیم .پروسه درمانی جامعه ما آغاز نمیشود .ضمن تشکر از این یادآوری بسیار بجا و لازم و نیز بیان اینکه کاملا با شما موافقم که درد هر انسان ،درد همه انسانهاست فقط میخواهم که توجه شما رو به یک نکته ظریف و بیچیده جلب کنم . آیا اگر فردی که در شرایط بسیار وحشتناک ،شکسته و ناچار به همکاری با شکنجه گران شده و یا حتی خود دستورات قتل وشکنجه مستقیم و غیر مستیقم دیگر زندانیان را اجرا کرده و سپس به خاطر آن همکاری با حکومت وحشت ،جانی به در برده و در امنیت خارج زندگی میکند ،امروز
هستند کسانی که به جای اقرار به اینکه در شرایط ضعف چه کرده اند با حتی نوعی وقاحت خود را داعیه دار مبارزه با حکومتی میکنند که نه تنها در حق آنان ظلم کرده بلکه آنان را به (با هزار تاسف و همدردی) ادامه و توسعه تمامی آن ظلم و جنایت به همدستی با خود کشانده است . آیا این درست است که اینچنین آدمهایی را که از روشن شدن واقعیتها خودداری یا جلوگیری میکنند به عنوان قهرمان صحنه مبارزه بپذیریم همه رهبران مبارزه را امثال فرخ نگهدار بخواهیم؟
اگر ایشان عملکرد خود را روشن و از آن انتقاد نمیکنند و به سالم شدن فضا کمک نمیکنند ،چرا باید تمام باور و اعتماد خود را در کس یا کسانی سرمایه بگذاریم که با دروغ و تظاهر منکر بخشی از کل واقعیات میشوند چونکه میدانند که از روشن شدن واقعیت ضرر میکنند . در نظر من آن کسانی لایق همدردی انسانی واقعی و حقیقی هستند که برای حقیقت و واقعیت آنقدر ارزش و بها قایل شوند که : فقط واقعیت ،تمام واقعیت را بگویند وهیچ چیز بجزواقعیت را نخواهند و نجویند و نگویند .
کاملا ممکن است که خود من نیز تحت شکنجه اقرار به هر چیزی که بازجوبخواهد نموده و دوستان خود را بفروشم و به خاطرفرار از درد و شکنجه تن به هر ناسزا و ناروایی بدهم ولی یقین دارم که وقتی به امنیت رسیدم ،به بی مرامی و بی شرفی ادامه نمیدهم که خیانت خود را انکار کنم و سعی کنم که خود را قهرمانی بنمایانم که هرگز نبوده ام که اگر چنین کنم بر خلاف روح شرف و حقیقت رفتار کرده ام و سزاوار بخشش و همدردی برای گناهی که نکرده ام یا اینکه تظاهر میکنم که نکردم ،نیستم . با تشکر و احترام برای نظر و یادآوری بجا و انسانی شما
سلام-ازاینکه موفقیت سرکارخانم داوران رامعرفی کرده ایدتشکردارم بایدیادآوری کنم که خانم داوران درمقعرسازمان یونسکو بزبان ترکی سخنرانی کرد.این خانم تورک آزربایجانی افتخاری دیگربرای آزربایجان آفرید.یاشاسون بیزیم ائئلیمیزین قودرتلی ونهنگ اولادلاری.
ممنون از پاسخ سردبیر
اکنون مُشکل دیگر حذف سوال من از آقای درزی است، چرا حذف شد و مسئول حذف چه کسی بوده؟ سوال را شما البته سعی کردید بخشن جواب دهید و ممنونم. شاهدی که تیر خلاص زد مهدی معماریان در دادگاه تریبونال اعلام کرد که از توابین برای حمل جسد انتخاب شدند. و او مجبور شد برای نشان دادن اینکه تواب واقعی است تیر خلاص هم بزند. من در همان دوران تریبونال فایل صوتی را بازنشر دادم.
https://youtu.be/7trYS3OrjDg
از نظر من این فایل همه ی آنچه که بعد از کُشتار 67 بوده را بازگو کرده. از مقاومت زندان و هم از اینکه زندانیان به فراخور موقعیتشان میان مقاومت و توابیت دست و پنجه میزدند و تنها چند ده نفر، نه انزجار نوشتند و نه هیچ. "آنها که زنده اند"! پس بحث توبه نیست. چون همه در جایی و مقطعی کوتاه آمده اند.
سوال اصلی این است که آیا برای جمع آوری جنازه تصادفی انتخاب کرده اند یا افراد بخصوص. همین
جناب اقبال اقبالی من هیچ مخالفتی در رابطە با پخش اخبار کوردستان بخصوص خبرهای کوردستان تورکیە در این سایت با شما ندارم اتفاقأ با وجود اینکە تمام اخبار را دنبال میکنم اقرار میکنم باز خبرهائی در رابطە با شمال کوردستان یا کوردستان تورکیە را از دست میدهم کە شما اینجا این خبرها را بە اشتراک میگزارید ... ولی نفس پخش خبرهای سمال کوردستان ،، کوردستان تورکیە از طرف شما برای ازادی ملت کورد جانب دارانە نیست شما میخواهید از آب گل آلود بە نفع پان ایرانیسم و فاشیزم ایران گرائی کە بخش مهمی از سرزمین کوردستان شرق کوردستان را اشغال کردە ماهی بگیرید ، مطمئنأ خبرهای زیادی از فاشیزم ایرانی تبعیض
راسیسم ، جنایت ، کشتار و زور گوئی و اشغالگری ایرانیان بر سرزمین کوردستان اگر از جنایات پان تورک در تورکیە بیشتر نباشد کمتر نیست ، شما بە ظاهر کە قبلأ هم گفتم خوشحالم از پخش اخبار کوردستان توسط شما ولی شما دارید بازی بزرگتری را در این رابطە در پیش گرفتید اولأ دامن زدن بە اختلافات هر چە بیشتر کورد و تورک ، و دومأ همان تفکر پان ایرانیستی شما کە فکر میکنید تمام سرزمینهای کوردستان بخشی از ایران بزرگ شماست و هویت و زبان ملت کورد بخشی از هویت و زبان ایران است ، در حالی کە ایران خود یکی از کشورهائی است کە در طول تاریخ باعث درد ویرانگری، اوارئی، کشتار، زندان ، شکنجە ، جنوساید و در نهایت اشغال سرزمین کوردستان بودە 2500 سال است کە بە نام ایران و ایرانیت مردم کورد را سلاخی میکنید و این سرزمین را بە ویرانی کشید چە در زمان شاهان هخامنشی، صفوی، افشار، قاجار، پهلوی، و آخوند وووو عجبا باز ادعای مالکیت این سرزمین را دارید ؟ کە این مردم کورد بە خاطر زورگوئی و اشغالگری ایران در طول تاریخ اجازەی نفس کشیدن و استنشاق هوای ازاد را از این مردم نیز گرفتید ، قربان جناب اقبالی رک بگویم دکان ایران گرائیتان را از سرزمین کوردستان بر چینید چون این ملت ملتی جداگانە از هویت و زبان و کلتور و خاک از ایرانیت دارد شما ازادید بە مثابە انسانی ازاد از مبارزەی ملت کورد برای آزادی دفاع کنید و اخبار مبارزەی این ملت را منعکس کنید ولی آزاد نیستید ازمبارزەی ملت کورد بە نفع پان ایرانیسم و ایران گرائی کە خود ایران نیز یکی از 4 کشور اشغالگر و تجزیە خاک و سرزمین کوردستان بودە سوء استفادە کنیدتو اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی
انطور که من متوجه شدم پدر سوخته و خری که میگوید همان طور که خودش هم بعدا رسما اعلام میکند از دوست داشتن است مثل اصطلاحای که در زبان ما وجود دارد ای کوپک اوغلو( یعنی ای پدر سگ) که برای کسانی اسفاده میشود که ما دوستشان داریم و با ما صمیمی هستند.اینجا هیچ توهینی که به قصد تحقیر گفته شود وجود ندارد. اینها کوچه بازاری صحبت کردند فقط همین. اگر اینگونه باشد باید همه پدر مادرها و بعضی معشوقه ها را به دلیل گفتن اصطلاح ای پدر سوخته به یکدیگر به جرم نژادپرستی بازداشت کرد.
این نفی وجود نژاد پرستی در ایران و منطقه اذربایجان و دیگر نقاط نیست . چون در ایران تنفر نژادی وجود دارد در تبریز هم وجود دارد در اصفهان هم در تهران هم. اما ربطی به این ویدئو ندارد.
کف گیر حرکت تورکگرای به ته دیگ خرده است و در بیرون راندن این فکر از اذربایجان در مقام اول نویسندگان و فعالان اذربایجانی پیشگام بودند. یکی از ماموران جمهوری اذربایجان در اینترنت برای تحریک مردم اذربایجان ایران از راه فحاشی، به اهالی اذربایجان ایران جن....ه، گاو و خود فروخته گفت انهم با 5000 دوست و 3000 دنبال کننده اب از اب تکان نخورد.
تعدادی از شعارهای اساسی حرکت تورکگرای در ایران اینها هستند:
زبان فارسی زبان سگ ( فارس دیلی ایت دیلی)
فارس، کرد ارمنی همه دشمتنان تورکها هستند( فارس کرد ارمنی بوتون تورکون دوشمنی)
افغان زاده
اذری دهن کج ( اذری اغزی ایری)
به فردوسی خرطوسی میگویند.
نویسنده روزنامه رادیکال ترکیه به اذریها سگ گفت اب از اب تکان نخورد.
گونتای گنج الپ دلیل خشک شدن دریاچه ارومیه را تفکر صفوی ذکر کرد و گفت تاریخ اذربایجان بعد از صفوی بوی گه میدهد باز هم اب از اب تکان نخورد.
فحشهای جنسی و خانوداگی هر روزه حرکت ملی به فارسها، اذربایجانیها، کردها، لرها و غیره تماما از طرف فعالان به نام حرکت ملی گفته میشود.
جناب اکبر ازاد مگر اقای محبوب امراهلی به رحیم ریس نیا پوفیوز نگفت شما چرا اعتراض نکردید وقتی شعارهای نژادپرستانه در جریان تظاهرات حرکت ملی و ادبیات روزانه این حرکت بر ضد مردم اذربایجان و غیر اذرایجانی گفته میشود چرا صدای شما در نمی امد. حالا امدید از پدر سوخته گفتن یک گروه موسیقی با نام "ما ترکها با شما چکار کنیم" صحبت میکنید مثل اینکه همین حرکت ملی نبود که 25 سال با فحش و تحقیر همه مردم را از میدان به در کرده است جز یک عده فحاش که باقی مانده است؟ . ترکها و فارسها را ول کنید جناب بابک ازاد ما مردم اذربایجان از دست حرکت ملی باید چکار کنیم؟؟؟
مگر اراز سلیمانلی یکی از فعالان به نام رسما از فحش دادن دفاع نکرد که عکس ان در وبلاگ زیر موجود است و در ایرانگلوبال منتشر کردم.
علاوه بر شعارهای همه گیر و عمومی به قولی ملی مانند انچه در بالا گفتم ما مردم اذربایجان ( ایران را نمیگویم) 24 ساعته اسیر فحشهای رکیک فعالان حرکت ملی هستیم و راه چاره ای هم برای درد فحاشی این حرکت وجود ندارد نمیشود دهان فحاش این حرکت را بست. هرگز هیچ گروه و حزب در حرکت ملی این فحاشیهای 25 ساله را محکوم نکرده است. فحشهای زیر فحشهای غیر جمعی و فردی است که هر روزه مجبورم تحمل کنم فحشهای جمعی حرکت ملی به کل فارسها را هم در بالا اوردم.
ساتقین، مانقورد،ایماز( نفهم) ، جن..ه، گه، لاشی، اغزی ایری، مامور اطلاعات، ....
تعدادی از فحاشیهای حرکت ملی را امروز در ادرس زیر میتوانید مشاهده کنید
https://panturkismnews.wordpress.com/
جامعه فارس زبان هنوز که هنوز است نمی تواند انکار کند که غرق در شونیزیم و نژاد پرستی بسر میبرد دو روز قبل یعنی اول ماه مه در تهران تظاهرات باصطلاح کارگری بود و شعار ها بر علیه بدبخت ترین انسانها یعنی افغانها ، اگر این اتفاق شرم آور در دیگر نقاط دنیا اتفاق میافتاد آیا آن ها ساکت می ماندند ؟ دقت کنید به ایران طرف پلاکار بر علیه افغانها حمل میکند و شعار میدهد و جامعه در سکوت و تائید بسر میبرد در این ويدئو طرف آنچه در دل دارد همراه موسیقی بزبان میاورد و آقا اقبالی سعی میکند مساله را بجای دیگر بکشاند يعنی این نمونه روشنفکر جامعه فارس آقا اقبالی و موسیقیچی جامعه فارس ، آن هم تظاهر کنده روز کارگر جامعه فارس.قضاوت بادیگران.
سلام-دوستان چه خوشتان بیایدویانیایدویااینکه هنوزبرطبل تمامیت خواهی خودبکوبید.اشتباه فکرمیکنید.شمافکرنکنیدچاقودسته خودرابتواندببرد،برای اینکه چاقودسته خودراببردتنهایک راه داردوآن برهم زدن شکل چاقوست وبایدساختمان چاقوراعوض کرد. اگرکسی ازاقای اقبال اقبالی توقع این راداشته باشدکه راسیسم وفاشیسم رامحکوم کندخیال خامی است ،مگرمیشود؟ایشان دریک رسانه آزادیخواهی نظرمخالف باراسیسم بدهد.ایشان آزاداست کمک حال دولت محترم جمهوری اسلامی باشدالبته درسنگرروشنفکری چپ ،چون جناب برادرحدادعادل دردرون اپوزاسیون بایدنیروداشته باشد.مگردرزمان پهلوی اول تنها فراماسیونهاازرضاپهلوی حمایت سیاسی کردند؟مگرملاهادردرون مخالفان جاده صاف کن پان فارسیسم وساپورت کننده فراماسیون های وابسته همچون محمدعلی فروغی نبودند؟مگربانظرات نژادپرستی بدترازفاشیسم بعضی هادراین سایت که هرروزهفته یک متن مینویسدآشنانیستید؟
جناب اقبال اقبالی
در هر جا وقتی انسان مورد توهین و آزار نژادپرستانه قرار می گیرد به فکر رهایی از این وضع ناخوشایند می افتد و بدیهی است در برابر این پرسش قرار می گیرد چه باید کرد؟ جناب اقبالی وظیفه اخلاقی و انسانی شما محکومیت راسیسم و همدردی با قربانیان راسیسم می باشد شما اگر نگران تقابل های اتنیکی در ایران هستید باید بدانید همزیستی مسالمت آمیز فقط با محکومیت راسیسم و مبارزه با آن ممکن می شود نه با توجیه آن. من به شما توصیه می کنم واقعیت این خبر را آنطور که هست ببینید و انرژی خود صرفا کشف توطئه و تئوری بافی ننمائید.
جناب توكلي عزيز ،باز كه به ،،،
من نمي دانم در ضمير شما چه مي گذرد ،كه با انتصاب مصداقي به مجاهدين ،عايدتان مي شود،،
اينكه مي گوييد : مصداقي اين كتاب را زماني نوشته شده بود كه در كنار إطلاق كار مريم رجوي در پاريس سكوت داشت،،
در هر صورت عزيز دل برادر،
به قول مرحوم منوچهر نوذري ، از خودت چيزي در نيار ، اونه كه تو فيلم ديدي بگو،
به به! آفرین و مرحبا به این همه شعور و فرهنگ. پدر سگه، کره خره ... هر چی لایق خودشون بود نثار دیگران کردند. این دو نفر احتمالا دنبال دوستی با یک دختر خانم آذربایجانی بوده اند که با جواب رد ایشان مواجه شده اند و حالا این جوری دارند خود را تخلیه می کنند. به هر حال، همینیم که هستیم و امیدی نیز به بهبود نیست.
چرا صفحه فیسبوک یک چنین اشخاص بی مایه ای باید 22 هزار بار لایک بخورد؟ ایشان جوابی برای این سؤال دارند یا مطابق معمول به صحرای کربلای پان اسلامیسم و بندگی آئینی و چه و چه خواهند زد؟جناب اقبالی نیز که مطابق انتظار، به جای انتقاد از فرهنگ شایع شوونیستی که عامل و ریشه اصلی چنین توهینهای وقیحانه ایست، مشغول کوبیدن پانترکها و ماشالله رزمی و غیره و ذالک هستند. البته انتظار بیشتری نیز از ایشان نمی رود. حداقل خوب است ایشان این دو نفر را نیز به فهرست متشکل از پانترکها و پان عربهای قوم پرست فاشیست اضافه کنند. ضمنا درست نیست همه چیز را به پای حکومت نوشت. فرهنگ مبتذل خودمان اشکالات اساسی دارد.
خیلی مزخرف بود. فردا شاید دهها نظیر این ویدیو توو اینترنت پیدا بشه. به تورک به فارس و بلوچ و عرب توهین کنند. ویدیو و یوتوب هست و میلیونها کار بر مگه کاری از دست کسی بر میاد؟ حالا همه بسیج بشیم کاسه چه کنم دست بگیریم؟ شروع کنیم به جنگ قومی؟ واقعا باعث تاسف هست برای کسانی که این مسائل رو اصلا اهمیت میدن. اما کسانی که این مسائل رو بزرگ میکنند معلومه که قصد و غرضی دارند.
توضیح گروه ول شدگان در فیسبوکشان را در این خصوص ملاحظه بفرمایید:
دوستان در مورد تصنیف "پدسسگه بعله" باید بگیم که متاسفانه یه سری فکر می کنن که ما به ترک ها توهین کردیم که اصلن اینطور نیست و بهزاد خودش "آذریه"، در این تصنیف "ترک" به معنی زیبا روی و معشوق است.
انقد سریع همه چیو جنایی نکنید. D:
معنی ترک | فرهنگ فارسی معین
(تُ) (اِ.) زیباروی ، معشوق .
VAJEHYAB.COM
موزیک، مضمون موزیک، و تحلیل از این گروه و پرسش با "فارس" ها چه باید کرد آنچنان سطحی و عامیانه است که خواننده از درج اینگونه مطالب در سایت متحیر میشود!!!
(بخوانید ارتجاع فاشیستی پان ترک) هستیم که پشت نام آذربایجان کالاهای نفرت پراکنی، جنگ طلبی و ایرانی ستیزی را تبلیغ و ترویج کرده و حماقت چند جوان را بحساب ملت گذاشته و بعنوان سخنگوی ترکهای جهان می پرسند که "به ما تورکها بگوئید با شما فارسها چکار کنیم؟" ؟!!!همانقدر که متن موزیک تنفرانگیز است، پاسخ به آن در قالب پرسش هم، تهی مغزانه و جنگ طلبانه است. کسی که اندازه سر سوزن آگاهی سیاسی داشته باشد، می تواند دریابد که کدام جریان ایران ستیز پشت تبلیغ جنگهای قومی است؟
این پرسش مرا بیاد سخنان ماشاء الله رزمی انداخت که چندی پیش در گفتگوئی تاکتیک پان ترکهای را فاش کرد و شایسته است جمله قصارش زیر لگوی ایرانگلوبال حک شود! او در جریان بحث در مورد دولت عثمانی و ارامنه، تئوری متلاشی کردن کشورهای بزرگ را مطرح کرد:
"یک واقعیت وجود دارد که برای متلاشی کردن هر امپراتوری بزرگ (کشور کثیرالمله) موثرترین ابزار تحریک و تهیج ناسیونالیسم اتنیکی است".
ما هر روز شاهد تحریک و تهیج "ناسیونالیسم اتنیکی"
جناب Rosa / بنده هیج شکی ندارم که از کاوه جویا شنیده ام»« محسن درزی(اکثریتی) رفته به یک پیکاری گفته که من تیر خلاص زن بودم» که هیج ادم عاقلی وقتی قتلی را انجام دهد نمی رود به یک مخالف سیاسی که سایه اش را با تیر می زنه بگه« من ادم کشتم» کاوه جویا حالا می گه نه ان طرف اقلیتی بود(فرقی در اصل ماجرا نمی کنه، «اقلیت» هم مخالف سیاسی «اکثریت» بود) . در همین نوشته مصداقی دقت کنید . او هر گز ننوشته است که شاهد تیر خلاص ز دن بوده بلکه از یک زندانی ا قلیتی شنیده است . اگر مصداقی همین جمله را در دادگاهی بگویئد ، طبیعتا رئیس دادگاه ان را نمی پذیرد و به این جور« شنیده در شنیده» ها می گویند« شایعه » . من پای صحبت محسن درزی نشستم و بطور دقیق سئوالات مشخصی را طرح کردم او طی یک و نیم ساعت ، ماجرا را بطور دقیق و با جزئیات برایم شرح داد که چکیده ان را در زیر می خوانید:
در ماههای پس از خرداد شسصت ، که مجاهدین و دیگر گروهها دست به قیام مسلحانه علیه رژیم زده بودند . فضای زندانها بشدت فاشیستی و ملتهب بود. روزی ، پاسداران وارد بند ها می شوند و از هر بندی سه نفر را انتخاب می کنند و در مجموع 15 نفر را جمع کرده و انان را علیرغم میل باطنی شان به محل اعدام می برند. پس ازاینکه پاسداران نقاب پوش ؛زندانیان را اعدام می کنند ؛ این 15 نفر را مجبور می سازند که جنازه ها را به داخل کامیون حمل نمایند . مسئولین زندان این کاررا دقیقا به این خاطر انجام می دهند که 1_ جو رعب ووحشت را در داخل زندان ها را افزایش دهند و 2_زندانیان سیاسی را نسبت به هم بد بین ترنمایند. این 15 زندانی بخت به برگشته با دستان خونین به داخل بند ها برمی گردند و شروع به شستن دست هایشان می کنند و محسن درزی این ماجرا برای یک پیکاری و یا اقلیتی هم بند خود تعریف می کند. تمام ماجرا این است . 33 سال از این ماجرا می گذرد . جناب ایرج مصداقی برای ادامه زجر دادن زندانیان سابق این دروغ ها بنام خاطرات و مشاهدات خود، سرهم بندی می کند . این کتاب را زمانی نوشته شده بود که او در کنار اطاق کار مریم رجوی در پاریس سکونت داشت .سوال از آقای کاوه جویا و آقای توکلی: در مورد "شنیدن" تیر خلاص زدن کدامتان درست میگویید؟ شنیدن از زندانی پیکاری و یا شنیدن از زندانی اکثریتی؟
با تشکر از جواب احتمالی
پ.ن.:توکلی نوشته اند که مصداقی جریان تیر خلاص زدن را از زندانی "پیکاری" شنیده. جویا نوشته من نگفتم "پیکاری" بوده. مصداقی نوشته از فردی "اکثریتی" شنیده است.
سوال از آقای مصداقی: یکی از مجاهدین نوشته شما در کتاب خاطراتتان متن زیر را نوشته اید. جایی هم خواندم در چاپ دوم متن را عوض کرده اید؟ آیا شما همبند آقای درزی بودید؟ آیا در چاپ اول متن زیر درج شده است؟
متن زیر:
باید اضافه کنم که من با زندانی یادشده محسن - درزی هیچگاه هم بند و هم اطاق نبوده ام.ولی اینقدر می دانم که ایشان یه عنوان تواب و کمک بازجو
مشهور بوده است .انانی که در بند یک اطاق پنج بالای اوین بوده اند، از او و سایر توابین نشان دار چون محمد مزیدی و ...خاطرات ناگوار بسیاری دارند.
برای آنکه به بیراهه نرفته باشم با زندانیان دیگری ، در این باره پرسش کردم که نتیجه پاسخ ها موید نظرم بود
از گذاشتن این ویدیوی بی معنا و ناشایست چه منظوری داشتید؟ از این چیزها در اینترنت فراوان است. باید بگردید و هر مزخرفی دیدید بیاورید در ایران گلوبال بگذارید؟ سایت ایران گلوبال، لطفاً این ویدیو را برای آبروی خودتان هم که شده بردارید.
پیشنهاد انسانی در قرن 21 و عصر گلوبال اینست که یاد بگیرید به همه موارد ، نژادی برخورد نکنید ! در زبان فارسی میتوان از برخورد فرهنگی . تاریخی . جغرافیایی . دینی . ایدئولوژیک . طبقاتی . اخلاقی . صادقانه . شارلاتانه . فرصت طلبانه . عقده گرایانه . سیاسی . انسانی . روشنگرانه . رمانتیک . دیالکتیکی ...و..و.. غیره نام برد .
ایرجِ مصداقی تازه به خانه رسیدم این نوشته رو در این سایت دیدم . حدودِ ۱۵ خطی رو خوندم . اما نکشیدم ادامه بدم ( البته دقیق خواهم خواند ) واقعا این همه بی شرمی بد دهنی دروغ گوئی تو و از همه مهمتر خباثتی که در درونِ تو هست من رو شگفت زده که نه میترساند . اشتباه نکن از تو نمیترسم از د درازگویی کثیفت نمیترسم ایرج مصداقی ، از خودم و از خودم و از خودم میترسم که مبادا در دامِ تو بیفتم و در مبارزه با ابلیس ، ابلیس شوم ( نیچه )
دریا دل عزیز،
1-بد یا خوب ، من در هیچ سازمانی نگنجیده ام؛ و نمی گنجم.
همچان که عمالدین نسیمی، شاعر بزرگ آذربایجان گفته:
«منده سیغار ایکی جهان، من بوجهانه سیغمازام-گوهر لامکان منم، کونkəvn ومکانه سیغمازام»
«دو جهان در من می گنجد-من در این جهان نمی گنجم.* گوهر لامکانم ، در کون و مکان نمی گنجم».
----------
من گنج لامکانم اندرمکان نگنجم- برترزجسم و جانم ؛درجسم و جان نگنجم
من بحربی کرانم،حدوجهت ندارم-من سیل بس شگرفم،درناودان نگنجم.(نسیمی)
----------
2- سخن از سیاست اول سازمان شما پیش از شروع ضربات بود.سیاست بعدی سازمان، موضوع سخن نبود.
3- نگفته ام سازمان مجاهدین درمیان شنگنجه گران حل شده؛ بل گفته ام سیاست شرکت درقدرت با حکومت اسلامی، سازمان را در داخل شکنجه گران وارد میکرد.
4-سیاست دوم سازمان مجاهدین بعد از آغاز ضربات حکومت به آن، بله سیاست مخالفت با حکومت بود.
گفتا شیخا هرآنچه گوئی هستم
و بنابه شرایط نقل قولهای شما برای به لجن کشیدن ادم ها به کار گرفته شود اما ماهیت و ماموریت شما اگر برای همه نامفهوم است برای من کاملاٌ روشن و مشخص است. وظیفه شما و البته تیم شما گل الود کردن فضای این اپوزیسیون بیچاره و علیل است. به همه میتازید از چپ و راست و مجاهد و منافق و سلطنت طلب و جمهوریخواه و مذهبی و لامذهب و .... و با دادن اطلاعات سوخته و بی ارزش و بعضاً هم نسوخته اما همیشه بی ارزش به همه هجوم میبرید تا در میان اطلاعات دروغ و درست ماهیت خود را پنهان کنید وهرکس به نحوی از انحاء سری در سرها داشته باشد به کثافت بکشید. نگاهی به لیست آدمهائی مورد تهاجم و فحاشی شما در سالهای گذشته وخودتان بیاندازید و خواهید دید در طول این همه سالها در فهرست آدمهای به لجن کشیده شده همه گونه چهر های معتبر وجود دارد و بر عکس هیچکس نمیداند هزینه های این دم و دستگاه شما و روزگار شما و دسترسی به این همه اطلاعات غریب از کجا سر چشمه میگیرد؟ البته نمیتوانم به عنوان یک سیاسی کار قدیمی موفقیت برجسته شما را نادیده بگیرم. حضرتعالی که به منابع وزارت اطلاعات دسترسی دارید بهتر است بجای حرفهای پراکنده و گزیده و سرهم بندی شده در مورد من از وزارت متبوع خود کمک بگیرید وگرنه برای من بالاتر از سیاهی رنگی نیست. من اهل ادبم و نه اهل سیاستآیا تو چنان که مینمائی هستی
این نظر قبلا ذیل مقاله آقای محسن ورزی امده است. با این حال چنانچه مدیریت سایت اجازه دهد آن را به عنوان نوعی پیام مستقیم من به اقای مصداقی تلقی و منتشر کند. نوشته های ایشان و نام بردن نام من در کنار آقای ورزی از شگرد های کودکانه برای بدنام کردن آقای ورزی و یارگیری از طرف انقلابیون عصبانی است.
اقای ایرج مصداقی! بار سوم است که جنابعالی در مورد من افاضه فضل میفرمائید. فراموش نکنید که من هرچند اهل سیاست نیستم و هیچ انگیزه سیاسی ندارم و سیاست را بخصوص در شرایط اپوزیسیون و پوزیسیون ایرانی کثافت میدانم اما از کهنه کاران این میدان کثیفم . جنابعالی میتوانید هرچه میخواهید و هر کجا میخواهید بگوئید و بنویسید و راه را تا تلویزیون های اپوزیسیون باز کنید و به عنوان مرجع و ممیز حقایق و شخصیت های سیاسی مورد سوال قرار بگیرید
ایرج مصداقی حتی یک بار هم نه یک روزنامه فروخت، نه یک اعلامیه پخش کرد. ساال ٦٠ که گرفتنش از ترس زد زیر گریه و به پاسدارا قول همکاری داد. همین قول همکاری موجب شد ١٠ سال بهش زندان بدن وگرنه این کاره ای نبود. این حتی تو تظاهرات ٣٠ خرداد هم از ترسش شرکت نکرد، یعنی هنوز تظاهرات شروع نشده فرار کرد و پرید تو یک تاکسی و رفت خونه.
دوره زندانش هم که خودش نوشته واقعا .... بود، یعنی همه جا مینشست و ویز ویز میکرد. براش پاسدار و مجاهد فرق نمیکرد. در ......نبودن این آدم همین بس که بعد از سال ٦٧ و بعد از اون کشتارها مرخصی میگیره میاد بیرون ازدواج میکنه و دوماد میشه و بعد سرش رو میندازه زیر و ..... بر میگرده تو زندون. یعنی هم خیال پاسدارا از مصداقی راحت بود و هم خیال مصداقی از پاسدارا. به همدیگه حسابی اطمینان داشتن خلاصه
.................................................................................
خوب حالا فکر کنید یک آدمی که اینقدر پر مدعا هست و اینقدر ............ هست حالا بالای ٥٠ سال سنش هست ...................... فراوون هستن اونهایی که سیاسی بودن و زندانی بودن و وقتی اومدن خارج دیگه نمی خواستن کار سیاسی بکنن و رفتن دنبال درس یا دنبال کاسبی. الان استاد دانشگاه هستن، توی شرکتهای بزرگ کار درست و حسابی دارن، یا کاسبی خودشون رو دارن و پول مفصلی در میارن. ولی...................
سلام-من بانظردوستمان مین ائللی موافقم.آنهاییکه تاب وتوان شکنجه رانداشته اندنبایداینهمه بی لطفی باشندمن هم نه زندان رفته ام ونه شکنجه شده ام ولی ازهیچ کس توقع بالاترازفولادراندارم.فولادیکی ازسخت ترین آهن هاست ولی دربرابرآتش تاب مقاومت نداردودردرجه بالاآب میشود.هرکس ازانسان که ازگوشت واستخوان است توقع بالاترازفولادراداشته باشدبی انصافی است.این افرادخودآسیب دیدگان حکومت بوده وغرورشان شکسته چرابعضی هانیایدآنهارادرک کنند.خیلی هازندان نرفته بایک تشروترساندنشان باحکومت همکاری داشته ودارند.اگرنمیتوانیدباآنهاهمکاری نکنیدوبه درون تشکیلات راه ندهید.
سپاس مر خدایان را که این نوشته 3 سال نوری قدمت دارد . در این فاصله هزاران نفر جان به جان آفرین دادند و هزاران نفر چشم به جهان گشوده اند . متاسفانه عالب کسانی که اکنون از ایران خارج میشوند به طرفداری از سلطنت و دشمنی با چپ می پردازند . یعنی 33 سال مغزشویی جمهوری اسلامی در پاره ای از افراد ثمر داده است . انتخاب برای اینگونه افرا یعنی طاعون بهتر است یا وبا .
چرا كامنت من را سانسور كرديد؟ ادعاي آزادي بيان هم مي كنيد؟ متاسفم
من نه زندان رفته ام و نه شکنجه شده ام. اگر انسانی بر علیه ددمنشان اسلامی مبارزه کرده, زندان رفته, بشدت شکنجه شده ولی تاب نیاورده و تواب گشته من در آغوشش می کشم وبا تکرار چندین باره جمله "ادلیل توبه ات را کاملن درک میکنم و شاید منهم همانند تو عمل میکردم " به التیام زخم روحیش کمک می کنم. خوار نمودن اینان برخوردی غیر انسانی است که در میان روشنفکران ایرانی رواج دارد و با پاشیدن نمک به زخمشان , مشکلات روحی شان را دو چندان می کنند. باید دست آنهائی که تاب مقاومت در برابر شکنجه هارا داشته و هرگز توبه نکرده اند را فشرد و بارها از پایداریشان تمجید کرد تا زخم روحی شکنجه ها بهبود یابد اما نباید اجازه داد او بصرف اینکه قدرت روحی و جسمی بالائی دارد خود را برتر از من و دیگران بداند و رای خود را تحمیل کند.
شکنجه و زندان در انسانها چه تواب و چه غیر تواب زخم های عمیق روحی خطرناکی بجا میگذارد که نیازمند روان درمانی هستند.از همان آغاز دو برخورد با این جریان اصلاح طلبی وجود داشت و دارد: برخورد اول خواستارحمایت استراتژیک از اصلاح طلبان ست و برخورد دوم تائید تاکتیکی از آنها را در نظر دارد. حامیان استراتژیک اساسا پیروزی اصلاحات را درجمهوری اسلامی امکانپذیر میدانند ازین رو رهبری مبارزه با تعصبات وخرافات رژیم را به دست آنها می سپارند. این چنین حامیانی امروزه انتظار معجزه از امامزاده روحانی دارند و درین راه ناچار باید به پیروی از اندرزهای خاتمی راه انفعال درپیش گیرند. گروه دیگر که از اصلاح طلبان بطور تاکتیکی حمایت میکنند امیدی به انجام هیچگونه اصلاحات درچارچوب رژیم جمهوری اسلامی را ندارند ولی بقدرت رسیدن اصلاح طلبان توسط رای مردم را باعث وسیع تر شدن شکاف درحاکمیت میدانند و شروعی برای پایان رژیم می شمارند. با پذیرش این نظر، از فردای تشکیل حکومت روحانی باید از مردم خواسته میشد که بهرصورتی که شده مطالبات خودشان را
پیگیری کنند و اجرای قول هائی را که روحانی در طول انتخابات داده از او بخواهند. این میان روحانی یا به خواسته های دمکراتیک مردم عمل میکند که درنهایت به الغاء ولایت فقیه می انجامد و یا درمقابل خواسته های مردم میایستد که در اینصورت چارهای جز مناقشه با مردم نخواهد داشت که این، راه را برای جدال نهائی باز خواهد کرد. با ابن برخورد درست تاکتیکی است که بدون انحراف ازهدف اصلی مبارزه یعنی سرنگونی جمهوری اسلامی، بقدرت رسیدن روحانی آغازی برای پایان جمهوری اسلامی بشمار میآید.راهی که سکولار دمکرات ها درین ماجرا پیش گرفته اند حکایت یک بام و دو هوا را دارد. از یکسو برداشت آنها از دمکراسی آنچنان ولنگ و باز است که حتی سلطنت طلب ها را هم شامل میشود و این بمعنای انکار ضمنی جمهوریت خواهی جنبش است و ازسوی دیگر با برداشتی تنگ نظرانه از دمکراسی، وحدت جنبش سبز را زیر سئوال می برد چراکه میکوشد ماهیت دینی جنبش سبز را از آن بزداید. همین تاکید آنها برسکولاریسم باعث تفرقه درصفوف جنبش سبز میشود که شامل بسیاری از اصلاح طلبان اسلامی نیز هست. ظاهرا سکولار دمکرات ها درک درستی از رابطه میان سکولاریسم و دمکراسی ندارند و درک آنها از دمکراسی محدود به حق رای همگانی و حکومت اکثریت ست. حال آنکه دمکراسی امروزه چیزی جز برقراری حقوق شهروندی نیست که دراعلامیه جهانی حقوق بشر آمده ست. ازین رو پذیرش سکولاریسم لازمۀ دمکراسی است وعدم پذیرش آن، تفوق این یا آن دین و مذهب برسایرین را ایجابب میکند که راه را برجدال میان مذاهب یک کشورمیگشاید. برعکس سکولاریسم با پذیرش همه عقاید وافکار یک جامعه شامل تمامی ادیان و مذاهب راه را برتعامل میان آنها میگشاید. ازین رو میتوان سکولار بود ولی دمکرات نبود ولی نمیتوان ادعای دمکرات بودن داشت ولی سکولار نبود.
هموطنان گرامی! من بعنوان یک شخص ناظر که نه سر و نه ته پیازم هرچه سعی کردم استنادی بر اتهامات وارده در این مقاله پیدا کنم نتوانستم. ممکن است اتهام وارده حقیفت داشته باشد اما این کیفر خواست هیچ اتهامی را ثابت نمیکند.
سلام-درتمام ادیان طی تاریخ .کاهن.مغ .آخوند.کشیش .راهبه.وو..دیگرمبلغین ادیان درعصرخودبرای ارشادوراهنمایی مردم ازجهل ونادانی وایجادآرامش وهمزیستی درجامعه بوجودآمده است.
استعمارگران علوم سیاسی غرب ازدوران صفویی بوده واکنون نیزآنهاراعملادرراس امورقرارداده اند.البته حاکمان قدیم مثل سلجوقیان.غزنویان.افشاریان.زندیه وو.. نیزراسا ازوجودملاهاوبزورشمشیربنفع خوداستفاده میکردند.ولی حاکمان ازیک طرف وخودروحانیان ازطرف دیگر بخاطرسوء استفاده شخصی ازراهنمایی وارشادبمنافع خودازدین پرداخته واززمانی که این افرادواردسیاست شدندمجبوربه آیه تراشی گشته اند.
درزمان های قدیم حاکمان مصرازکاهن هاوحاکمان عصردین زرتشتی ازمغ هابرای سرکوب وقتل دشمنان وشورشیان ضدحکومتی بافتوای آنان اعدام می گشتند.
دروغگویی بایدباورکنندگانی نیزداشته باشندکه بتوان دروغ راترویج کرد.ساده نگری مردمان قدیم وتبلیغات دولتی عصرجدید باپشتوانه فکری پایگاه مردمی از سادگی.وسوء استفاده کنندگان سیاسی.اتینیکی زبانی.نژادی.دینی.همیاران دروغگویان دینی ومخصوصاروحانیان سیاسی امروزی جامعه میباشند.ملاهایکی ازابزارهای عقب نگه داشتن جوامع امروزی درایران توسط
درکشورایران این قشرباتفکر شعوبیه وباپایگاه روشنفکران فارس درهم آمیخته وتنهابرای حاکمیت خودمی اندیشندودین ودروغ وسیاست رابهم پیوندداده وازهیچ گونه باج دهی به استعمارگران ابایی بخودراه نمیدهند.
دراین صدسال اخیربرای حفظ قدرت اتینیک خودمملکت رابه تاراج گذاشته وهمه چیزرابادلارهای نفتی ودرآمدهای بیت المال نابودمیکنند.لابی های روشنفکرنمانیزمستقیماشریک جرم وهمکاراین دروغگویان میباشند.
جناب تبریزی گرامی،
1-این نوشته ی مصداقی به درخواست کاوه جویا درسایت درج شده. و نشان میدهد چیزی درسایت سانسور نمیشود.
اگر درج نمی شد جنابعالی و غیره دادتان بلند میشد که سایت سانسور میکند.
2- بحث «پدیده ی مصداقی» درسایت مورد بررسی ست. همه حق دارند نظرات خود را بیان کنند. و کرده اند.
3- نظرات توسط مسئول کامنتها اجازه ی انتشار می یابد.
شما با «هرزنامه» نامیدن نظرات دیگران به کارمسئول کامنت و نظردهندگان توهین و تحقیر روامیدارید.
و نوشته ی خود را «نظر» می نامید. دقت کنید دیگران را تحقیر نکنید. آدم حرف اش یک بار مطرح میکند. اینکه به نظر شما بررسی «پدیده ی مصداقی» کشمکش است از شما خوانده ایم. لطف کنید تکرار مکررات نفرمایید.
4- حق و نظر دیگران را ضایع نکنید که اندیشه دیگری غیر از شما دارند. با تشکر
حتی در اول ماه مه نیز نژاد پرستی و شونیزم در تظاهرات باصطلاح کارگران در تهران لکه ننگ شد حضرات شرکت کننده بر علیه افغانها شعار داده و خواهان اخراج افغانها شدند .
عزیزان برای اینکه بر شما ثابت شود که قتل عام ارامنه از وقایع تاریخی خارج شده و توسط خود ارمنستان به یک موضع کاملا سیاسی تبدیل شده ، به کار بشار اسد اشاره می کنم که امسال این جنایتکار به دلیل حمایت ترکیه از ملت سوریه قتل عام ارامنه را قبول کرد و میدانی به این نام در دمشق نامگذاری کرد.
خود ارمنستان تمام سعی خود را می کند که از این وقایع فقط برای سرپوش گذاشتن بر جنایات خود در طول تاریخ خصوصا جنایات خود در آذربایجان ان و این سوی ارس و قتل عام جیللولوق و اشغال قره باغ ، جنایات باکو ، خوجالی استفاده ابزاری می کند .
دوست گرامی، کیانوش توکلی، از هنگامی که کشمکش میان شما و آقای مصداقی به تارنمای ایران گلوبال کشیده شد سودی که از آن زمان تا کنون به دست آمد چه بود؟ آیا کسانی که پس از این کشمکش بیهوده و بی فرجام شاد شدند کارگزاران رژیم دژخیمان و شکنجه گران بودند یا دلسوزانی که اندوه آنها را فراگرفت از این که می دیدند دشمنان این رژیم دوزخی به جان هم افتاده اند و به جای تازش به گردانندگان رژیم گدایان مفت خور آخوندی به هم می تازند؟ شما می گوئید: ( ..... روزانه بین پنج تا ده ساعت با پول زحمت کشیده ام هزینه فعالیت سیاسی مجموعه اینترنتی فرهنگ گفتگو را می پردازم ..... ) اما اگر به کامنت هائی که پس از رخ دادن این کشمکش های رژیم شادکن در ایران گلوبال نوشته شده اند نگاه کنید خواهید دید که بسیاری از آنها هرزنامه هستند! آیا شما باید کار کنید و پول بپردازید تا چند میلیاردر زاده بیکار و بیمار که کامپیوتر مفت .....
..... به دستشان افتاده است و با جیب های پر از پول های بادآورده نیازی هم به کار کردن ندارند برای سرگرم شدن هرزنامه نویسی کنند؟ و آیا این است آن (فرهنگ گفتگوئی) که شما (با پول زحمت کشیده) هزینه آن را می پردازید؟ چه اندازه زمان و نیروئی که برای پرداختن به این کشمکش زیانبار به باد رفت می توانست برای کوبیدن رژیم گندیده و پوسیده ولایت فقیه به کار رود؟ کی شما می خواهید به این بگومگوهای رژیم شادکن پایان دهید؟ مردم دردمند و درمانده و گرسنه ایران چه سودی خواهند برد از این که هر روز یک (مصداقی نامه) در ایران گلوبال گنجانده شود و کسانی نیز برای سرگرم شدن کامنت هائی را که باید آنها را هرزنامه نامید پیاپی به ایران گلوبال بفرستند؟ دوست گرامی، کیانوش توکلی، هم اکنون ریش سفیدان روستا به جوانانی مانند شما و آقای مصداقی اندرز می دهند که به این کشمکش بیهوده و رژیم پسند پایان دهید!اخوند در حقیقت بی گناه است و اساس اسلام یعنی محمد و کالای او قران بنیاد هر گونه پلیدی و زشتی دروغ گشتار در جهان است.نه خود اخوند بلکه شریعت نبوی جریانی تبهکار و دردمنش است. انچه امروز اخوند در ایران انجام میدهد نعل به نعل بر اساس دستورات قران وسنت پلید محمد پسر عبدالله است.
به عنوان رهگذری در این جهان . این گونه به نظر میرسد که انچه در زندان و اجتماع و همه جا روی داده ناشی از خطای اندیشه انقلابی بوده است .یعنی پیامدهای یک انقلاب و قدرت طلبی و بسوی قدرت رفتن هم این مصیبتها را بدنبال دارد.محکوم کردن این و یا ان اکنون نقشی بازی و کمکی به بهبود کار مانمی کند و بیشتر برای دل خوش کردن و ارامش وجدان است.قهرمان بازی و قهرمان پروری نه زیبا نیست بلکه هلاکت بار است. یک اجتماع یک حزب و یا سازمان نیابد قهرمان شود.فرض یکی هم محکوم شد و لی گره ای از کا رما باز نمی کند. رجوی را قهرمان میدانند اما چه سود که با همه سر دشمنی و جنگ دارد.کیانوری یک قهرمان حزبی بود چه سود که دشمن دمکراسی بود.ما قهرمان سازیم چرا که دین ما و تربیت سیاسی ما گلادیاتور و یا شهید پرور است. دستور امروز همه ما نه قهرمان پروری بلکه انسان مسئول تربیت کردن است.
با پوزش بابت فراموش کردن نام بالای کامنت بالا ! ،همینجا و بدینوسیله ! اشعار! میدارد!! که کامنت بالا از من است .
چه مضحك مي شه در حالي كه هم پا در زنجير باشد و هم ،تا سر در لجن،