Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

صادق هدایت معتقد است که «تَهران» درست است. در کتاب «توپ مرواری» نوشته است که چون در قدیم مردم آن شهر «کون خیزه» (عین اصطلاح او!!!) می رفتند. به همین جهت، نام شهر را «تَهران» گذاشته اند. یعنی با تَه راندن. مردم با تَه شان می راندند. طَهران از نظر املایی درست نیست. طَح در فرهنگ ها به معنای تراشیدن، مالیدن و کوفتن آمده است. اگر مردم تَهران به گفتۀ هدایت می تراشیدند یا می مالیدند و یا می کوفتند، و در عین حال می راندند، پس باید طَحران نوشته شود. این معنا از نظر منطقی درست به نظر نمی رسد. اما تَهران یعنی با ته راندن به نظر منطقی درست می آید.

نوشته شده توسط: مسؤل سابق کامنتها

ع.ب.تورک اوغلی گرامی، تا به حال باید متوجه شده باشید که آقای اردبیلی و نویسندگان و منتشر کنندگان دیگر هیچ نقشی در بررسی کامنتها ندارند.
لطفا کامنتهایتان را بدون اتهام به دیگران بنویسید تا منتشر شوند.
با تشکر از همکاری شما.

نوشته شده توسط: Anonymous

هر دم از این باغ بری میرسد... آقای کیانوش توکلی مینویسند:
... البته اگر رژیم تهران خریت کند و به استراتزی ضدیت با منافع غربی ها ادامه دهد... به عبارتی دیگر
آنهایی که تا حال با منافع غرب مخالفت کرده اند اشتباه کرده اند با این حرف، گذشته خود و رفقات را زیر
علامت سوال بردی...شما میتوانستید شعار نه غزه نه لبنان نه شرق نه غرب بل منافع ایران را مطرح کنید
که این منافع میتوانددر برهه ای از زمان با منافع غرب ، شرق، همسایگان ما و یا حتی کشورهای اسلامی
همسو باشد....
به نظر من تنها خطری که ایران را تهدید میکند اینکه دولت ایران پیغام و صدای مردم ایران را دقیقا مثل
رژیم سا بق دیر بشنود وهمیشه یک فازعقبتراز آنی باشد که ملت خواهانش هست. واین زمانی اتفاق
می افتد که توده مردم به را ه بیفتد و نه افراد و یا سازمانهای معلوم الحال از قبیل جنبش سبز و یا به
اصطلاح اصلاح طلب...

نوشته شده توسط: Anonymous

دوست عزیز فانون، تلاش شما برای حل موضوع به روش کدخدامنشانه قابل تقدیر است اما باید توجه داشته باشید که مقوله آذری به معنایی که آریاپرستان می گویند امری کاملا جعلی و فاقد اصالت تاریخی می باشد. پس انتخاب بین آذری بودن و ترک بودن بی معنا است. آنکس که از پدرترک (= ترک زبان) به دنیا آمده باشد خود ترک است و انتخابی در کار نیست. مگر اینکه از پدر و هویت خود رویگردان و شرمنده شده باشد که در اینصورت باز هم ترک است و البته ترکی خودباخته و سرخورده.
توضیح: امروزه آذری در سه معنا کم یا زیاد به کار میرود
1- ساکن آذربایجان بدون توجه به قومیت آنها که بیشتر در مورد اتباع جمهوری آذربایجان استفاده می شود.
2- منسوب به قوم موهوم آذری
3. ترکان ساکن آذربایجان ایران
بی معنا بودن انتخاب بین آذری و ترک می تواند با رجوع به معنای سوم نیز استنتاج شود.

نوشته شده توسط: Anonymous

كامنت بعضي ها را كه مي خواني باورت مي شود خوش رقصي براي رژيم با حربه زدن به مجاهدين تا بن استخوان بعضي افراد رسوخ كرده است،
آدمي مي تواند در صحت و سقم مسئله مطروحه شك كند و يا حتي با پيگيري بطلان آن را ثابت كند، ولي اينكه دستگيري افرادي مثل بهزاد عليشاهي ،و تلاش براي تحت فشار قرار دادن ديگر مزدوران را تنها به اين دليل كه مجاهدين پشت مسئله هستند ،خدشه دار كند ،تنها از ذهن كساني بر مي آيد كه در ناخود آگاه ذهن خود به نبرد تنگاه تنگ مجاهدين و رژيم إذعان دارند،مبارزه با رژيم جدي است ،و در اين جديت تنها كساني شك مي كنند كه ابزارشان كلماتي است كه به رژيم سود مي رساند، ،عنوان هاي كلي و پر طمطراق فقط در صفحات مجازي صاحب گفتار را راضي مي كند، ولي آنچه كه در صحنه اجتماعي بصورت ملموس ديده مي شود هماوردي مقاومتي است كه رژيم را در صحنه جهاني و منطقه اي به خاك سياه نشانده است،

اينكه اين كامت گذاران ،هر حركتي كه به تضعيف نيروهاي ولايي منجر مي شود را منتسب به مجاهدين مي كند ،تنها از همين واقف بودن در ذهن ناخودآگاه اين افراد به اين نبرد نفس گير بين مجاهدين و رژيم است،
بالطبع هر نوع نگاه سرنگوني نيز توسط هر كس يا هر جرياني ،به زعم اين آقايان يا خانمها از خواستگاه مجاهدين مي گذرد،
پس فالواقع اولين كسي كه خود مشت بر دهان مبارك پر از الفاظ پر طمطراق مي زند ،خود نويسنده كامنت گذار است ،
كه به جاي خوشحالي از جهت محدود كردن مزدوران رژيم ، با لوث كردن موضوع ،مي خواهد آدرس اشتباهي بدهد،
ولي نا دانسته آدرس درست را مي دهد،
و اين همه داستان است،
نوشته شده توسط: Anonymous

مصطفی بادکوبه ای
مرا به قعر جهنم ببر خدای عرب#
به شرط آنکه نیاید در آن صدای عرب#
مرا بهشت چه حاجت که زاده عشقم#
بهشت ِ حوری و غلمان بود سزای عرب#
هزار ننگ تورا باد ، گر نمی فهمی#
بجز کلام ُپراز قهر وانحنای عرب#
خدای من ، همه عشق است بی نیاز کلام#
نه آن خدا که همی سَردهد ، صَلای ِ عرب#
خدای عشق و مُحبت که خانه اش دلِ ِ ماست#
نه ُمبتلای الفبا نه ُمبتلای عرب#
اشد ُکفرونفاقا مگر نه گفته توست ؟#
چه می کنند نفهمان، بسی چنین ثنای عرب ؟#
قساوت عربی ، نیست درخور ِ تکذیب#
مگر دروغ بود اصل ِ کربلای عرب ؟#
شعارعفو و پیام برابری می داد#
که جا گرفت به دل ، کیش ِ مُصطفی عرب#
اگر سرود عدالت نبود و عشق ِ خدا#
نمی سرود قلم ، مدح ِ مُرتضی ِعرب#
فساد موبد و ساسانیان به بادم داد#
اگرنه فرّ اهورا کجا ، ولای عرب ؟#
بر آستانه زرتشت ، می نهم سر ِ جان#
نه آن بهشت که باشد به زیر پای عرب#

بهشت من ، ُسخن ُپرتوان ِ فردوسی است#
که نیست در سخنش ، رنگ ِ اعتنای عرب#
به بوستان وگلستان ، بهشت جاوید است#
بهشت ُرشد بشر ، نی شکم سرای عرب#
بهشت من ، سخن حافظ خوش الحان است#
کلام پخته کجا ، شرح ِ قصه های عرب ؟#
سخن ز مثنویِ ِ مولوی بگو ، ای دوست#
که شادمانه بهشتی است بی عزای عرب#
بهشت نقد جهان در ُرباعی خیام #
هزار بار به از باغ ِ بی صفای عرب#
کلام گاندی و شعر ِ هوگو ، شرف دارد#
بر آن سخن که بر آید ز ادعای عرب#
مرا به خشم مبین ای خدای کوچک ِ خام#
به ُجرم آنکه ندانسته ام بهای عرب#
اگر که رفته بود عرب ، از سرای پاک ِ ُامید#
نمی سرود چنین شعر در جفای عرب#
خدای من ، که خدای دلی ؛ به عشق قسم#
 که میهنم برهانی تو ، از بلای عرب#
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب شاملی،
حروف اسمهای فارسی را میشود تغیر داد، مثل همان تهران که شما نوشته اید. اما واژه های عربی وارد شده در فارس و در ترکی را نمیتوان با هر حرفی دلخواه نوشت و یا جانشین ساخت که پس از آن ریشه یابیش امکانپذیر نیست.
برای نمونه، اگر کسی اسم کوچک شما را بجای یونس بنویسد: یونص ویا یونث، شما شگفتزده خواهید شد.
اگرهم بجای « تردید » نوشته شود طردید ویا بجای « ترجمه » طرجمه نوشته شود، آنگاه شما از خودتان میپرسید که آیا همچین لغتی وجود دارد؟
همینطور نوشتن الی، هسن، هسین، زارب، یا ذارب، طبریذ، بجای : علی، حسن، حسین، ضارب، تبریز میتواند اشتباه برانگیز باشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

این کشور ازاول تاریخ تورک بوده و شما ها عربها و ترکهائی هستید که در طول دوره محمود افغان به لهجه دری اسیمیله شده اید و حال دنبال کسب هویت و تاریخ هستید و میخواهید خود را به پارسیان باستان نسبت دهید که همان زمان منقرض شدند.
حتی زبان دوره ساسانی هم هیچ ارتباطی به دوره هخامنشی نداشت چه برسد به لهجهدری که ترکیبی از چندین زبان مختلف است.
این به اصطلاح فارسی هیچ ربط و ریشه ای در این کشور ندارد و شما یک مشت افغانی دری بیشتر نیستید که در دوره پهلوی پر و بال بهتان دادند و مدعی هم شده اید.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

گویا هادی صوفی زاده هم با اقای + دکتر+ محمد + علی +میر فطروس در حمله نظامی قدرت های بزرگ برای رهایی مردم ایران موافق است، یعنی سناریوی افغانی ..... مگر لیبی ، سوریه ، عراق ، سودان ، یمن کم است وایران هم به منطقه کشورهای بی دولت اضافه شوند....دولت های منطقه و جهانی با حمله نظامی به ایران مخالفند تنها اسرائیل و عربستان با چنین نقشه شومی موافقند . حتی ترکیه هم با حمله با ایران مخالف هست فرانسه بدنبال دلارهای نفتی است تا حمایت از سعودی ها ... تازه عربستان با 3000 بار حمله هوایی هنوز از پس چریک های لنگ پوش حوثی ها بر نمی اید. اگر حمایت لجستیکی امریکا نباشد ، عربستان حتی یک روز هم قادر نیست به حملات هوایی خود علیه حوثی های یمن ادامه دهد در ضمن

استراتژی «نفت در مقابل امنیت کشورهای عربی» در حال تغییر است .بهمین خاطر سعودی ها به دست و پا افتاده اند تا امنیت خود را حفظ نمایند . این درست است که جمهوری اسلامی حمایت مردمی را اساسا از دست داده است ولی در صورت حمله نظامی سعودی ها ، رزیم قادر خواهد شد که هلال شیعه خود را که تا چاه های نفت سعودی ها امداد دارد، گسترش دهد . امریکا و غرب مخالف جدی حمله سعودی ها و اسرائیل هابه ایران خواهند بود . غرب قصد دارد که با توافقات هسته ای _ سیاسی از قدرت عربستان بکاهد و توازنی بین ایران و عربستان ایجاد نمایند . روسیه، پاکستان و ترکیه هم مخالف حمله نظامی خواهند بود . چرا که نا امنی در ایران می تواند ؛ امنیت این کشورها را هم به خطر بیاندازد. دادن موشک های اس 300 ؛ فکر حمله نظامی به ایران بشدت تضعیف خواهد کرد . البته اگر رژیم تهران خریت کند و به استراتزی ضدیت با منافع غربی ها ادامه دهد، می تواند جنگی در گیرد . هیج کس نمی تواند پیش بینی کند که در صورت آغاز چنین جنگی اوضاع منطقه و جهان چه خواهد شد . آیا آغاز چنین جنگی « ابر ثروتمندان» سعودی و قطری را در امان خواهد گذاشت ؟. ... سخن آخر اینکه اسرائیل هم با قدرت گرفتن اتخادیه عرب و تجهز انان به سلاح های فوق پیشرفته مخالفند . بعبارت دیگر اسرائیل نمی گذارد به بهانه مبارزه با ایران ، اتحادیه عرب به محوریت سعودی ها به انبار سلاح های فوق پیشرفته مبدل شود و همچنین جنگ جدیدی در منطقه به قدرت گیری داعش و القاعده منجر خواهد شد . هم اکنون در سایه حملات هوایی سعودی ها القاعده و داعش در یمن قدرت دو باره ای یافته اند. درحال حاظر خطرتر ناک ترین تروریستهای اسلامی از اعضای این دو سازمان سنی مذف هستند که حتی دولت اقلیم کردستان را تهدید می کند.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب فانون، جامعه شناس عزیز، طبا طبا ئی نیز این حرف را با مبنی قرار دادن کسروی می‌‌زند، کسوری نیز این حرف را برای خشنود کردن طرفداران ( نژاد موهوم اریائی ) زده بود که نظام پهلوی با استناد به آن، قصد تغییر هویتی ایران و تبدیل همه به فارس را کرده بود، هویت من به کسی‌ مربوط نیست، هویت من مخصوصا به سیستم فارسی‌ که ایران را فارس و زبان را فارسی‌ تعریف می‌کند مربوط نیست، من در ایران خودم را ترک می‌‌نامم و در خارج نیز خودم را آزری می‌‌نامم، همچنانکه یک آلمانی در داخل عالمان خود را دویچه می‌‌نامد و در خارج از آلمان خود را ژرمن می‌‌نامد، آیا یک آلمانی به کسی‌ اجازه داده با هویت اووو بازی کنند؟ جناب فانون، شما از چه چیزی می‌ترسید؟ چرا سیستم فارس را که قصد تغییر هویتی دیگران را دارد نکوهش نمی‌کنید ولی‌ مدام به هویت طلبان گیر می‌دهید، چرا جای ظالم را با مظلوم عوضی‌ می‌گیرید؟ وجدان آگاه

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-من بعنوان یک فردازسازمان فداییان خلق اکثریت وحزب توده وجبهه ملی وسازمان مجاهدین ونهضت آزادی میخواهم دراین موردونوشته سرکارخانم تبریزی نظرمشخص خودراداده تامردم وهواداران دراین موردآگاه گردند.
ازمسئولان جمهوری اسلامی درمورداین مسئله وارزش گذاشتن به قوانین سازمان های بین المللی هیچ توقعی نداشته وندارم چون برای آنهاجز عوامفریبی هیچ چیزی ارزس ندارد.
سازمان فداییان ودیگرسازمانهابایدووظیفه دارندموضع خودراشفاف درموردزبان ملل بیان نمایندتامردم باردیگرباطنابهای پوسیده این سازمانهاواردچاه نشوند.
علت نتوانستن درتصمیم گیری کنگره 14رابایددراین موضوع جستجوکنند.بایددرموردافکارشئونیسم فارس حاکم 100ساله موضع خودراروشن کنند.

نوشته شده توسط: فانون

به نظر می رسد نویسنده این مطلب را در واکنش به محفل دکتر طباطبایی و سایت موسوم به «آذریها» نوشته است. محفل طباطبایی/آذریها، هویت «آذری» را از منظری نژادپرستانه تعریف میکند و طبیعی است که انسانهای آزاداندیش در برابر قرائتهای راسیستی از هویت واکنش نشان خواهند داد. در عین حال باید در نظر گرفت که میلیونها انسان در ایران و خارج خودشان را «آذری» مینامند بدون آنکه تعریفی ایداولوژیک، نژادپرستانه و یا سیاسی از واژه آذری داشته باشند. واژه های آذربایجانی، ترک و آذری رایجترین عناوینی هستند که مردم آذربایجان در رابطه با هویتشان استفاده میکنند. هویتها پدیده هایی هستند چندگانه، دینامیک، سیال و پاره پاره. زشت ترین برخورد با هویت ایداولوژیکی کردن آن است. برخورد ایداولوژیک با هویت، اگر فردی باشد منجر به نارسیسم و خودشیفتگی مفرط میشود؛ اگر گروهی/جمعی باشد منجر به راسیسم و فاشیسم میشود. هویتها در رابطه با

هویتها در رابطه با هویتهای دیگر تعریف میشوند. سیاسی کردن آنها منجر به دگرستیزی و شیطان سازی از هویتهای دیگران میشود. قرائت ایداولوژیک/سیاسی نازیها از هویت باصطلاح آریایی در آلمان و قرائت داعش از هویت اسلامی در خاورمیانه دو نمونه از نتایج ایداولوژیکی کردن هویت است. هویت رسمی شیعه در ایران نمونه دیگر است. رسمی کردن، تحقیر نمودن و مسخره کردن هر نوعی از هویت عملی است فاشیستی و نژادپرستانه، چه هویت آذری باشد چه ترکی؛ چه از طرف باصطلاح «پان آذریها» انجام بگیرد و چه از سوی پان ترکها و دیگران. لطفا انسانها را در انتخاب هویت دلخواهشان آزاد بگذارید، هیچکسی گزمه و پلیس و مامور بررسی هویت انسانها نیست. هویت ترکی همانقدر محترم است که هویتهای آذری و آذربایجانی.
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام.جناب آقای اردبیلی عزیزلطفابفرماییدچراکامنت من رادررابطه باین موضوع چاپ نکردید؟مگرنوشته من توهین آمیزترازنوشته های آذرگون.استخانلو.انصاف وگروه پان ایرانیست موجوددراین سایت بود؟مگرنوشته های من توهین آمیزترازشاهنامه فردوسی است که درموردزن هاومردم عرب وتورک نوشته شده ومجانی بمناستهای مختلف توسط آموزش وپرورش دردوحکومت شاه دراختیارمعلمان گذاشته شده ودرمدرسه تدریس میشود؟مگرنوشته من که آنراحتی درصفحه شماهم تاب چاپ شدن رابرنتابیدیدچه توهینی داشت؟آقای اردبیلی عزیزمشاعیروفرهیختگان ناسیونالیست ازنمایشنامه نویس تاخوانندگان مثلاروشنفکرفارس هروزخدادرکوچه وخیابان ودانشکاه وروزنامه وتلویزیون وو...بشکلی همدست بارژیم به تحقیروتوهین مشغولند چرانوشته منطقی من راچاپ نکردید؟آقای اردبیلی آفتابه بدستان روشنفکرنماوچپ که حتی سازمانهای سیاسی رانیزباتتفکرپان ایرانیستی وپان فارسیستی بانفوذدریدخودگرفته اند

ودرموردمسایل زیرپاافتاده مثل زبان ملی وحقوق فرهنگی نمیگذارندتصمیم گرفته شود،شماچرامتن متین من راچاپ نکردید؟آقای اردبیلی گرامی شمافکرکنم محافظه کاری کرده وخواستیدخوش خدمتی کنید؟این کاربرای ماکه آب ازسرمان گذشته عیب بوده قباحت دارد.آقای اردبیلی به همشهری های خودنگاه کنیدبچه های منطقه اردبیل ومشکین همچون بچه های خریداری شده پاکستانی درچهاراه های شمال شهرتهران گل فروشی کرده ودرسرزمین سرتاپاآلوده به تعفن به نژادپرستی وباعث همه این بدبختی هاست.آقای اردبیلی شمارافکرکنم مجبوربه ترک وطن کرده اند،درتهران ودرسرچهاراههاشهرک غرب بچه های 6.7.8.9ساله رابخاطرممنوع شدن تدریس بزبان مادری وسرمایه گذاری نکردن دولت درسرتاسرآزربایجان آواره چهارراه هاکرده اند.شماتندترین انتقادهارااگربنویسیدحق داشته وداریم.بگذاردمردم وجوانان خوانده وآگاه شوندماجسارت راازدست نبایدازروح مردممان بگیریم.درغیراینصورت خاموش خواهندشد.حقمان است که طفیان کرده وبساط ظلم رابرچینیم.اوشاق اغلاماسا اوناسوت ورمزلر.
نوشته شده توسط: lachin

دوستان... چندی پیش مقاله ای خوبی در این سایت به قلم توانای خانم ژاله تبریزی در مورد زبان مادری نوشته شد . ما ملل غیر فارس این انتظار را داشتیم که لااقل یکی به ( اصطلاح روشنفکر فارس) کامنتی در این مورد بگذارد. ایران گلوبال با این همه خواننده های را که دارد , این مقاله خیلی مهم , هیچ عکس العملی را تا به حال نشان نداده است. ولی در عوض ما شاهد وارد شدن به ادبیّات جدید سیاسی و فرهنگی ایران پارس میشویم. یکی , از ( پان آزری) می نویسد دیگری ترک های ایران را میخواهد از ایران کوچ دهد بدون اینکه بداند ایشان و اقوام ایشان آخرین مهاجران این سرزمین هستند. لابد چندی بعد ما شاهد ( پان های لری, پان های قشقائی, پان های بختیاری , پان های شاهسون , پان های گیلکی , پان های مازندرانی , و...و... ) خواهیم بود. بیداری ملل غیر فارس در ایران چنان وحشتی بر اندام این استعمار گر داخلی یعنی « پان فارس» انداخته است که

حتی منظقی فکر کردن را هم از دست داده اند. یکی به آقای شاملی ایراد میگیرد چرا فارسی را اشتباهی می نویسد و به معلم « ادبیّات» تبدیل شده و برای ایشان ( دیکته ) یاد می دهد. انسان را به یاد آقای زهسازیان در تبریز میاندازد که هر روز به ما (( سر مشق)) میداد که بیست بار می بایستی می نوشتیم...چه خوش گفت شاعر شیرین سخن فارس.. (( داشت عباس قلی خان یک پسری....پسر بی ادب و بی هنری))...
نوشته شده توسط: Anonymous

کاملن حق با نویسنده است. تلفات انسانی و مادی حمله غرب و قیام همزمان مردم بمراتب از تداوم سیستم کنونی کمتر خواهد بود. آنهائی که بمباران پاسداران و دیگر کهریزکیان را فاجعه می نامند ریگ در کفششان دارند.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب توکلی کتاب " دده قورقود " ترکان آذربایجان نه تنها زن ستیز نیست بلکه ستایش از زن و دختر است و در داستانها زنها جایگاهی ویژه دارند حتی در داستان " دلی دومرول " مقام زن و همسر از پدر هم بالاتر نشان داده می شود . یعنی پدر جانش را به فرزند نمی دهد تا از مرگ نجات یابد اما همسر می دهد ! این کتاب هم نزدیک به زمان فردوسی نوشته شده است .

نوشته شده توسط: یونس شاملی

جناب انصاف؛ نقد من به فردوسی در این نوشته، به بزرگان قلم فارسی چون احمد شاملی و ناصر پورپیرار تکیه داشته است. صدها مقاله و نوشته در خصوص تفکرات نژادپرستانه و زن ستیزانه فردوسی و مباحث دیگر وجود دارد که جای بحث اش اینجا نیست. در آن مقاله ایی که من در مورد آن نوشته ام، فردوسی به مثابه ابزار تحقیر دیگران مورد استفاده قرار گرفته است و منهم بنا به تجربه و دانش خودم به آن پاسخ داده ام. فردوسی از نظر فورم شعری مورد بحث نیست، بلکه از نظر محتوی و موضوعاتی که به آن پرداخته پریشان حال و مشوش است. این را من نمیگویم، اهل تخصص در ادبیات فارسی این را میگویند... اما در افواه عامه فردوسی را سمبل فارسگرایی، تمامیت خواهی معرفی میکنند و افواه نیز بی خبر از نژادپرستی فردوسی، نژادپرستی در جلدشان حلول میکند.
و تشکر از اصلاح غلط تایپی. اما یک سوآل از شما دارم؛ چه تفاوتی است که "هزیان" را با حرف "ز" بنویسید

و یا حرف "ذ"؟ در زبان فارسی یک آواز "ز" وجود دارد، اما و متاسفانه این "ز" در چهار شکل "ز"، "ذ"، "ظ"، "ض" نمایش داده میشود. مثلا قبلا "تهران" را "طهران" مینوشتند. آیا در معنی "تهران" با "طهران" تفاوتی ایجاد شده است؟ پرسش بعدی اینست که؛ اگر کسی از شما بپرسد که چرا "هزیان" را با "ذ" مینویسیم و نه با "ز"، شما چه جوابی دارید که به او بدهید؟ قصد وارد شدن به این مبحث را نداشتم، ام شما مته به خشخاش گذاشتید. گفتم بهتر است کمی در باره درستی و نادرستی ایراداتان فکر کنید.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب توکلی اینجا انتظار فمنیست بودن از فردوسی نیست ، بلکه انتقاد از کسانی است که می خواهند به زور فردوسی را پاک و منزه از زن سیزی و نژادپرستی نشان داده و لقب حکیم به او دهند . در حالی که فردوسی شخص زمان خویش بوده و افکار ضد زنان داشته و نمی توانسته فمنیست امروزی باشد که عده ای تلاش دارند مثل فمنیست امروزی نشان دهند ! در هر حال فردوسی زن ستیز و ضد ترک و ضد عرب بوده و در کشوری که امروز نام ایران دارد و کشوری کثیرالمله است برای فارسها هم اگر شاعر مقبولی باشد برای ترکها و عربها نماد دشمن را دارد . ضمنا شما اگر کتاب " دده قورقود " ترکان را خوانده باشید می بینید که در 12 داستانی که در این کتاب است در بیشتر داستانها زنها حقوق برابر با مردان دارند ، بیگ و یا بزرگ طایفه اوغوز از خداوند می خواهد به او فززند دختر عطا کند ، و در داستان " قانتورالی " حتی در جنگ بین دو طرف، قانتورالی

مجروح شده از اسب می افتد اما سوگلی قانتورالی " سلجان خاتون " به جنگ ادامه داده و پیروز میدان می شود . و در مسابقه ایکه بین قانتورالی و سلجان خاتون برگزار می شود برای شروع مسابقه قانتورالی به سوگلی خود می گوید " قیزلارین یولو اوّلدیر " ( خانمها مقدمند " اول مسابقه را تو شروع کن! در این داستانها نه تنها مرد و زن حقوق مساوی دارد حتی مردان در جنگ شکست می خورند اما زنان پیزوز میدان جنگند و به رسم دنیای مدرن امروز اما 1000 سال پیش گفته می شود " زنها مقدمند " . بنا به تحقیق محققین کتاب " دده قورقود " که داستانهای آن در آذربایجان و شرق ترکیه امروز اتفاق می افتد احتمالا در سال 444 هجری قمری نوشته شده که خیلی نزدیک به زمان فردوسی است و بعضیها هم داستانهای آنرا به مراتب قدیمتر از این زمان و حتی قبل از مسلمان شدن ترکان می دانند که بعد از مسلمان شدنشان مکتوب شده است .
نوشته شده توسط: Anonymous

به دولت کنونی و دولتهای آینده در ایران پیشنهاد میشود چنانچه کسی خود را در ایران ترک بداند او را به ترکستان و ترکیه و ماوراالنهر و ماورا قفقاز دیپورت کند چون سرزمین باستانی ایران محل اقامت اقولم ایرانی از جمله آذری و کرد و بلوچ و غیره است . و مه محل زندگی بیگانگان و بیگانه پرستان . و آذری ها باید بتدریج ترک زدایی شوند چون بر اثر مغزشویی بیگانگان زبانشان ترکی شده است .

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب شاملی گرامی‌، شما ببینید در این جامعه فارسی‌ کدام کتاب‌ها بیشتر فروش را داشته. ۱- فراسوی نیک‌ و بد نیچه ۲- نبرد من هیتلر ۳- شاهنامه فردوسی ۴- چنین گفت زرتشت نیچه. در جامعه‌ای که همزمان چندین بحران را به ارث برده است یکی‌ آمده مقاله‌ای کاملا ضدّ ترک نوشته آنهم با اسم اصیل ترکی، یعنی‌ این شخص اگر با این اسم به ( ثبت احوال ) جامعه فارسی‌ مراجعه کند به اتّهام سنگین ( پان ترکیست ) اشد مجازات در انتظارش است. حالا چرا این جامعه به چنین مرحله‌ای رسیده؟ به نظر من ( تشدید تضاد ) در جامعه فارسی‌، وارد بحرانیترین دوران خود شده و نیروی گریز از مرکز، در حال فرموله کردن و به حاشیه راندن گفتمان حاکم مرکز گراست. وجدان آگاه

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

به «حق انتخاب» دیگران اخترام بگذاریم:

کسانی که با رسانه ها سروکار دارند میدانند، روزانه مطالب زیادی درمورد مسئله ملی درایران دریافت میکنند. اینها را درکل به چند دسته می توان نقسیم کرد:
1- مطالبی جهت ایجاد تضاد بین مدافعان رفع تبعیض و تأمین حقوق
2- نوشته هایی با دید مقامات امنیتی حکومت اسلامی
3- مقالاتی با دید ساواک شاه
4- نوشته هایی با دید «گروه ناسیونالیستهای فارسی»
5- مقالاتی با دید نقد تبعیض موجود درجامعه درعرصه ی ملیتها.
--------
درکل مقالات را می توان به دو دسته ی «له یکسان سازی و تبعیض - و نقد تبعیض» تقسیم کرد.
بخشی از آنها که له تبعیض اند با اسامی «ترکی» ، جهت نشان دادن اینکه «آذربایجانیها خودشان موافق سیاست یکسان سازی اند»ارسال میشود و معمولا دیدگاه ساواما-ساواک را بیان میکنند.
اینان از نظر اندیشه چیزی ندارند که بیان کنند.

چون پنجاه و چند سال اندیشه حکومت شاه و سی و چندسال نیز افکار حکومت اسلامی بیان شده و تبلیغ شده است. نه تنها تبلیغ شده بل با شکنجه و زندان و کشتارنیزپیاده شده. اما نتیجه ی این تلاشهای فاشیستی چه بوده؟ خیزش 57 و بعد خیزش جنبش رفع تبعیض ملیتها. ولی چرا اینان از جنایتهای خود درس نمیگیرند؟ شاید علت آن باشد که جریان تبعیض گران دچار «خیال و اسطوره» است. گویا حق باکسانی ست که گویند «ذهن اسطوره ای و خیالاتی و ابتدایی از تجربه هیچ نمی آموزد».

-فرهنگ چیزی زورگی نیست. که به یکی بچپانی. آزادی درفرهنگ اصل اول است. آزادی را برقرار کنید بگذارید آذربایجان خودش فردوسی یا غیرفردوسی را انتخاب کند. لشگرکشی غلط است. بالشگرشاه فردوسی نصب کردید-بالشکر حکومت اسلامی هم همینطور. پس کی میخواهید «انتخاب خود مردم» را رعایت کنید. بگذارید مردم خودشان انتخاب کنند شاید دوست دارند شاهنامه را هرشب زیر بالش خود بگذارند تا خوابشان ببرد. یا اصلا چشم دیدنش را ندارند.

اینکه درگذشته چنین و چنان بوده یا نبوده باد هواست.
گیرم همه ی آذربایجان درگذشته فردوسی تشریف داشتند- مهم نیست-مهم این است که اکنون میخواهند از کودکستان تا دکترا به زبان ترکی خود تحصیل و کارکنند.
و دوست دارند وقتی بعد از کار خسته و کوفته راهی خانه یشان میشوند شاعر خود را در میدان خیابان ببینند.و سخنی از او را زمزمه کنند. یا جوانانش کنار پیکره ی شاعران خود غزل سرایی و عشق ورزی کنند.

چه کسی به «گروه راسیستهای فارسی»- توجه کنید گروه گفتم و به همه تعمیم ندادم- حق داده که فرهنگ خود را به خلقهای دیگر تحمیل کند؟

تقاضای عاجزانه ی مقلدان «هایدگر و نیچه و مانندهایشان ، و به اصطلاح پست مدرنیسم» که پدر معنوی و فلسفی «نازیسم»اند ، در میان «ادیبانتان»، از حکومت اسلامی ایران، برای نصب مجسمه ی فردوسی ، فراموش نشده است.
نمیدانم نام این «تقاضای خجالت آور» را چه بگذارم که دست به دامن چنان رژیمی شد.
شاید بخاطر آن بود که ماهیتها، منهای زرق و برقها ، یکی ست. و نهایت درجه سرشکستگی آور .

آیا بهتر و پیشرفته نیست که کمی از خود «تمدن و مدرنیت» نشان دهید و به «انتخاب» دیگران احترام بگذارید؟
شماها که داعیه ی «حقوق بشری کوروش» را دارید-چرا حق انتخاب دیگران را نقض میکنید؟
لوحه ها ازآن شماباد-به انتخاب دیگران تمکین کنید.

از فرهنگ سخن میگویید؟ فرهنگ تو همین «حفظ نام»-ات است که جرئت حفاظت اش را نداری و آنرا با نام ترکی جایگزین میکنی! فرهنگ تو همین است که آخوند با ادبیاتش- و فرهنگستان آخوندی با واژه سازیهای صدتا یک غازش - به لجن کشیده است.
نگون بختان برو ید در اندیشه رهایی فرهنگ خود از «راسیسم و آخوندیسم» باشید و به اصل دموکراتیک «انتخاب کردن» گردن نهید.
نوشته شده توسط: Anonymous

2015 - 21:22
مسؤول گرامی کامنت ها، لطفا این کامنت را بجای کامنت پیشین من در همین صفحه که اشتباه تایپی کوچکی داشت منتشر فرمایید.
آقای شاملی! شما که فردوسی را عقب مانده و پوسیده اندیش مینامید خودتان عقب مانده و پوسیده اندیش هستید. زیرا در سده 21 هنوز دربند اندیشه های عقب مانده نژادپرستانه و تعصب قومی هستید. شما که برای مطرح شدن گریبان بزرگان دانش و ادب را گرفته اید سوادتان به اندازه ایست که واژه "هذیان" را به نادرستی با "ز" نوشته اید. از این غلط های املایی و دستوری و تاریخی در نوشته های شما زیاد است. امثال شما باید نخست سواد ابتدایی بیاموزند. نگاهی به مقاله های همین سایت درباره دیدگاه ضد نژادپرستی فردوسی و دیدگاه فردوسی درباره زن بیندازید تا شاید بتوانید به حقیقت دست یابید و از نفرت پراکنی قومی دست بکشید.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آذرگون! فاشیسم فارس، ایران پرستان، فارس پرستان، تهران پرستان، و مانقورد های چپ نما، که خود را قیم جغرافیای موسوم به ایران میدانند، و ایران را ملک شخصی خود بحساب می آورند، ادعا میکنند، گویا وکیل حقوقی مردم هستند، در صورتیکه با رفتارهای بی منطق خود مردم ایران را ازخود منزجر میکنند. اینان گوئی رل دیکتاتورها را بازی میکنند، با جعل نام مردم ترک آذربایجان، خود را رسوا می نمایند. فارس پرستانی که بمردم لقب آذری میدهند، ، با این حرفهای خنده دار، چه چیزی را میخواهند اثبات بکنند؟ آیا با این توصیف، خودشان چه نام دارند؟ آیا خودشان فاذری نام دارند؟

نوشته شده توسط: Anonymous

خیلی خوب بود. خوشبختانه مردم آذربایجان روز بروز آگاهتر میشوند وو طنابهای پوسیده پان ایرانیسم قادر به اسیر نگه داشتن ترکها و کردها ندارد.
فردای ایران واحد تنها یک راه حل دارد و آن احترام و مساوی دانستن همه ساکنان ایران زمین است. تحقیر و ظلم به ملل غیر فارس زهری است که ایران عزیز را در کام مرگ خواهد برد. و مسببان این ظلم نه تنها زیانکاران خواهند بود بلکه باید پاسخگوی آلام دیگران نیز باشند.

نوشته شده توسط: یونس شاملی

دوستان عزیز، برای مطالعه پاسخ من به لینک زیر نگاه کنید؛
http://iranglobal.info/node/46493

نوشته شده توسط: Anonymous

( اندر حکایت اتحاد پان آذری‌ها با پان فارس‌ها و ارامنه ) جامعه شناسی‌ که درجهٔ دکترای جامعه شناسی‌ را از دانشگاه‌های روستای فارسی‌ گرفته بود و حس شاعری ایشون بر علوم انسانی‌ دنیایی مدرن و پست مدرن و پسا ساختار گرا می‌‌چربید روزی در بالای تخته سیاه نوشت (( آری آری تا شقایق هست فازری باید بود )) دانشجویی ترک زود گفت جناب پروفسور جامعه شناس ( آیا هنوز در کویرستان فارسستان شقایق ) یافت می‌‌شود؟ پروفسور گفت، بله جانم چنانکه هنوز بر سر در سازمان ملل شعری از سعدی فارس نوشته شده که میگوید ( بنی آدم اعضا یکدیگرند ، که در آفرینش ... ) . وجدان آگاه

نوشته شده توسط: Anonymous

این نوشته هیچ مطلب جدی ندارد و در بهترین برداشت میتوان ان را یک طنز بیمزه نامید. دادوفریادی است از سوی یک پان ترک شکست خورده که برای تسلی دادن دل خودش نوشته.

نوشته شده توسط: Anonymous

( آخرین دستاویز و حربهٔ پان آذری‌ها ) بعد از حمل تابوت عقاید پوسیده کسروی بر شانه‌ هایش، در اقیانوس آگاهی‌ ملت ترک آزربایجان، تابوت را به قعر اقیانوس فرستاد و بر ( قایق پسا ساختار گرائی و پست مدرنیسم ) چسبید، ولی‌ ایشون که عمری را در غرب درس جامعه شناسی‌ خوانده بود هنوز در نیافته بود که در غرب ( پسا ساختار گرائی و پست مدرنیزم ) بر بنیاد ( پیشرفت علوم و تکنولوژی ) به این درجه از تکامل رسیده، و قایق ایشون فاقد موتور بود، اینک پان آذری ها، در وسط اقیانوس آگاهی‌ مردم ترک آزربایجان، نظاره گر شناور‌های کوه پیکر ترکان منطقه هستند، آیا کسی‌ به داد این فازری‌ها خواهد رسید؟ وجدان آگاه

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب بابای یکی از بزرگ ترین اشکالات همه پانها و در مورد این مقاله پانتورکها این است که از انجای که تفکراتشان همیشه در مقابل علوم مختلف از تاریخ تا سیاست ذاتا شکست خورده بوده حرفی برای گفتن ندارند ناچار از در سطحی نگری و غیر جدی بودن وارد میشوند، و جالب تر از همه انتظار پانتورکها از مردم برای فدا کردن جانشان در راه این سطحی نگری ها است و وقتی مردم چنین کاری انجام نمیدهند سرخورده میشوند.

شما اگر اذربایجانی هستید باید بدانید جدای از پانها که مشکل شماست مسئله تاریخ و زبان اذربایجان بحثی است علمی و احتیاج به بررسی علمی دارد . حواله کردن چنین مسائل مهمی به مقالات نیمه طنزی به شکلی که شما مطرح کردید نمیتواند مشکل عمیق تفکر تورکگرای با حقیقت علمی را رفع کند. حقیقت تاریخی اذری بودن و غیر ترک بودن اذربایجان را تایید میکند.چه بخواهید چه نخواهید. حقیقت تاریخ معاصر جمهوری ترکیه و تاریخ عثمانی و رابطه ان با اذربایجان مقابل چشمان هر محققی است که جداقل یک کتاب به دست بگیرد. نمیشود این مسائل را انکار کرد.

امروز تاریخ نگار پانتورک جناب گونتای گنج الپ در صفحه فیسبوک خود صادقانه و رک گفته اند یابد نام اذربایجان پاک شود چون غیر ترکی است. لطفا حاشیه نروید. البته انتفاد علمی همیشه مورد قبول است.

این مسئله که مغولها زبان اذربایجان را ترکی نکرده اند را قبل از جنابان معظم پانترک ، اقای کسروی در کتاب زبان پاک خود نوشنه است تا شما از او یاد گرفته به جای تشکر طوری با لحن تمسخر صحبت کنید مثل اینکه این انتقاد از طرف امثال شما بر ضد تفکرات کسروی نگاشته شده است. مشکل شما عدم مطالعه است.شما کلا نمیدانید در مورد چه صحیت میکنید. جناب منصوری در کتاب خود درجواب چگونگی ترک زبان شدن اذربایجان سخنانی گقنه اند که میتوانید مطالعه کنید.
نوشته شده توسط: Anonymous

دست مریزاد اقای بابائی.

نوشته شده توسط: Anonymous

با پرداختن هدایت شده به جریانات قومی ونژادی فضائی برای مبارزه با نظام اسلامی باقی نخواهد ماند. با این سیاست نه نظام اسلامی هدف اصلی مبارزه بلکه جنگ بر علیه نژاد و زبانی ویژه جای خود را به نظام سرکوبگر اسلامی داد است .این هدف از دو سو دنبال میشود نخست نظام اسلامی و دوم جریانات بیگانه. ادعای در ویش پور ز بنیاد خطاست .ایشان میگوید (به​رسمیت نشناختن حقوق اقلیت​های قومی بخشی از گفتمان نژادپرستی​ نوین است.)یعنی اگر من نخواهم کشورم تکه تکه شود نژاد پرست هستم؟

نوشته شده توسط: Anonymous

راه حل ایران را از ایشان بشنوید:
https://www.youtube.com/watch?feature=player_detailpage&v=_t1QVc2CzFA

نوشته شده توسط: Anonymous

تاج محل هندوستان که توسط شاه جهان، پنجمین امپراتور گورکانی هند به منظور یادبود ارجمند بانو بیگم مشهور به ممتاز محل که در سال ۱۶۳۱م در سفری جنگی به‌هنگام وضع حمل فوت کرد بنا شده‌است. ساختن چنین بنائی بیاد بود یک زن نمونه احترام و عشق به زن محسوب میشود که در دوران مختلف توسط سر کرده های ترکان بیاد گار مانده

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای استخانلو آنچه که از کامنت جنابعالی مشخص است اینست که بد جوری در مقابل نوشته آقای محمد بابائی کم آورده ای و بقول معروف زدی به آخر خط و خواهان اخراج ترکهای دامدار شده ای و حتما مناطق کویر فارستان را در نظر گرفته ای که این ترکها باید بروند در کویر فارستان زندگی کنند و فارسهای آریائی تشریف فرمای وطن ابا و اجدادی آریائی ها یعنی آذربایجان شوند « شاعر پارس - دری گوید - شتر در خواب بیند پنبه دانه / گهی لپ لگ خورد گه دانه دانه !

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب استخانلو! از طرز صحبت تان معلوم میشود، در زمینه تاریخ اطلاعات بدرد بخوری نداری. مردم ترک آذربایجان از منطقه اورمو و قفقاز امروزی برای گسترش چراگاه ها وسیع برای احشام خود به مناطق آسیا کشیده شده اند. در واقع آذربایجان امروزی و قفقاز از دیر باز، و ازهزاره های دور محل اقامت و سکونت مردمان ترک بوده است. زمانیکه قوم فارس، در اثر ظلم و ستم "ماهاراجای هندی" و فئودالهای بی رحم افغان، در استیپ های خشک و بی آب علف هندوستان و کوه های پامیر سرگردان بودند، سلاطین و پادشان ترک ، غزنویان، اشکانیان، اقشارها، تا صفویان، و قارجار در جغراقیای موسوم به ایران فرمانراوائی میکردند. و هم آنان بودند که به قوم مهاجر فارس جا و مکان و سر پناه دادند. حالا شما دیر آمده ای و خود را صاحب خانه تلقی میکنی؟ اینکه نمیشه! از نظر تاریخی، مردم ترک از مناطق قفقاز و آذربایجان فعلی به نقاط مختلف جغرافیائی

کشسده شده اند، نه برعکس! جنابعالی اگر مطالعه دقیق داشته باشید، این موضوع را بهتر متوجه میشوید. و درک میکنید! حتا فارس پرستان، خاک پرستان، ایران پرستان، و مانقورد های چپ نیز، و بقول شما آدزی!، و یا بهتر بگویم "فاذری" ها نیز این موضوع را بهتر از جنابعالی درک میکنند! اگر در این باره نقصان معلومات داری، میتوانی آنرا از آذری ها، و یا بقول شما از"فاذری" ها سئوال بکنی! تا حقیقت امر برایت روشن شود.
نوشته شده توسط: Anonymous

استخانلوی عزیز، متاسفانه تاریخ به صورتی که ما میخواهیم پیش نمی رود. می ترسم این آقایان مردم را با خود همراه کنند اگر تاکنون نکرده باشند. در این شکی ندارم. چون بسیار بیش از ما فعال و کوشا هستند و به دنبال یک هدف مشخص اند. ما حداکثر می توانیم از همین حرفهای شما بزنیم یا شعر وطنی بسراییم و از اینان گله گزاری کنیم. مخالفان آنان همش گله می کنند، اما آنان می تازند، چنان که در گذشته تاخته اند و اگر ما را ترک زبان نکنند دست کم از ما جدا خواهند شد. میترسم ما بمانیم و مرکز خشک و بی آب و علف این سرزمین.

نوشته شده توسط: Anonymous

ایرانیکه فردوسی در داستانهای شاهنامه از او سخن میگوید, منطقه کوچکی در شرق جغرافیای ایران فعلی یعنی در خراسان و افغانستان است, نه جای دیگر

نوشته شده توسط: Anonymous

پان آذری
گوش کنید:
http://fa.rfi.fr/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/20140223-%D8%AA%D8%AF%D…

نوشته شده توسط: Anonymous

اصلا شما ترکها در فلات و سرزمین ایران دنبال چه هستید ؟ چرا آسیای میانه و مغولستان و اویغورستان را ترک کردید و بر اثر هجوم بیگانگان یا به دنبال کشف چراگاههای مناسب دامداری وارد قفقاز و ایران و آسیای صغیر شدید و حالا از صاحبخانه می خواهید که خانه اش را با شما تقسیم کند ، زبان اش را بزبان شما یعنی ترکی عوض کند ، آثار و فرهنگ و کتب ادبی اش را بخاطر زیاده خواهی شما همچون ترکیه به زیرزمین بفرستد تا شما چند نفر تجزیه طلب بتوانید از اروپا برگردید و خط و الفبای ترکی برای خود تهیه کنید ؟ شاعر پارس گوید - شتر در خواب بیند پنبه دانه / گهی لپ لگ خورد گه دانه دانه !

نوشته شده توسط: Anonymous

شاهنامه فردوسی یک تاریخ حماسی است نه تاریخ واقعی. در این داستانهای حماسی ترکان به دشمنان ایران گفته میشود که به خاک ایران تجاوز میکنند. امروز وقتی صدام حمله کرد که ما قربان صدقه اش نرفتیم. حالا بد و بیراه به عربها نگفتیم دلیلش آگاهی بود اما اگر یک قرن پیش بود عرب را زیر و رو میکردیم. اگر فردوسی در هزار سال قبل به اقومی از مغولان که زبان همریشه با ترکان امروزی داشتند و دشمن ایران بوده و به ایران حمله میکرده اند بدو بیراه میگفته من او را درک میکنم. در شاهنامه گرد آفرید دختر ایرانی با سهراب به تصور او ترک جنگ میکند و شکست میخورد اما با حیله و قول ازدواج از چنگ سهراب فرار کرده و به داخل دژ میگریزد و درب دژ را می بندد و چنین میگوید: بخندید و آنگه بافسوس گفت.....که ترکان ز ایران نیابند جفت. لغتنامه دهخدا در اینترنت را جستجو کنید شاعران بسیاری به ترکان فحش داده اند هدفشان مثل فردوسی است.

شما نویسنده این مقاله هم بجای دشمنی و تفرقه انداختن بین اقوام ایرانی یک نفس عمیق بکشید و در راه صلح تلاش کنید.. در راه حقوق بشر. این کار شما که اقوام را با شبهه سازی برای هم دشمن میکنید غیر انسانی و زشت است. قباحت دارد.
نوشته شده توسط: Anonymous

اصلاح ( غرب پاکستان یا شرق ایران ) وجدان آگاه

نوشته شده توسط: Anonymous

( ایران،توافق لوزان و دو فاکتور اساسی‌ توسعه و پیشرفت )این فاکتورها کدامند؟. ۱- کشور‌های توسعه یافته منطقه با اقتصاد‌های رقابت پذیر، به امنیت و ثبات سیاسی نیاز دارند، رژیم فارس ایران، این فاکتور را درنیافت. ۲- کشور‌های منطقه دریافته اند که ( شرط بقا ) در قرن ۲۱، ثروتمند شدن پیش از پیر شدن است، رژیم فارس ایران، این واقعیت را نیز درنیافت. کشوری مثل امارات متحده عربی‌ از نظر اقتصاد رقابت پذیر به جائی رسیده که از این به بعد اتبأع این کشور بدون ویزا میتوانند به کشورهای شنگن رفت و آامد کنند، از طرفی‌ مقامات چینی‌ در دیدار اخیری که از پاکستان داشتند و با قرار داد ۴۲ بیلیون دلاری، خواستار عبور راه آسفالته و خط آهن از ایالت‌های سیند و پنجاب شدند، این یعنی‌ چین و پاکستان روی مرکز و شرق پاکستان متمرکز خواهند شد و شرق پاکستان یا غرب ایران را به دلیل بی‌ ثباتی و عدم امنیت، دور میزنند، یعنی‌

یعنی‌ شرق ایران دیگر ارزش استراتژیک ندارد، یک ایران اتمی‌، کّل منطقه را تهدید خواهد کرد و این به نفع چین نیست، چین و آمریکا با وجود اختلافات، در بعد کلان مالی‌، با هم همکاری میکنند، بدون شک در این وسعت ( اسد بزرگترین بازنده ) است. وجدان آگاه
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

در رابطه با سئوال کیانوش عزیز:
در ادبیات قدیم آذربایجان ، وهمینطور در شعرهای شاعران بزرگ و کلاسیک آذربایجان اعم از محمد فضولی و عمادالدین نسیمی، نباتی و دیگران تا جایی که اطلاع دارم ،شعر«ضد زن» ندیده ام.برعکس فضولی منظومه ی لیلی و مجنون نوشته و نسیمی از مکتب حروفیه ، انسان -اعم از مرد یا زن- را به مقام خدایی ارتقاء داده است:

«سنی بو حسن و جمالیله، بو کمالیله گؤروب- قورخودولار حق دئمیه،دئندیلر انسان دئدیلر»
« ترا با این حسن جمال و کمال دیدند و ترسیدند، حق بنامند، برگشته،انسان نامیدند- نسیمی»
همینطور دربایاتی ها که قدیمی ترین شعرهای شفاهی ست ودر داستانهای فولکلوریک نه تنها چیزهای ضد زن ندیده ام حتی زنها
در رهبری قیامها علیه فئودالها شرکت دارند. مثل نگار کوراوغلو و هجر در داستان قاچاق نبی.

در داستان کوراوغلو بنا به نوشته ی صمد بهرنگی نگار درنبود کوراوغلو رهبری «چنلی بئل=کمره ی مه آلود» ، پایگاه قیام ، را به عهده میگیرد.
کلا در ادبیات قدیم کتبی و شفاهی آذربایجان درهزاره ی اخیر تا جایی که دیده ام «شعر ضد زن» آنچنان که به ادبیات فارسی قدیم اشاره میکنند سوراغ ندارم. در کتاب دده قورد ، که یک متن قدیمی و داستانی ست ، چیزی که دال بر ضدیت با زن باشد ندیده ام. بیشتر عکس موضوع مطرح است. دوست داشتن زنان-نقش برابر با مردان- حرمت و احترام زنان- چیزهای مثبت دیگر به فراوانی وجود دارد.

شاید چیزهای منفی هم باشد که آنقدرناچیز بوده اند که بازتاب نیافته اند.
افسانه یی هست که اشاره به رفتارهای زن دارد و مرد میخواهد از دست زن رها شود.
از رفتار زنش عاصی ست . مثل افسانه ی «خجّه=خدیجه».

این افسانه را انجوی شیرازی در کتاب «گل به صنوبرچه گفت» آورده به نام «فاطمه قرقرو». ولی طبق نوشته ی فرهنگ افسانه های مردم ایران-تألیف درویشیان-رضا خندان، تحت عنوان «خجّه چاهی» آمده است. ننوشته اند از کدام خلق است. اما در آذربایجان هم این افسانه را گاها نقل میکنند. گره افسانه اینجاست که «ماری ازدست زنی قرقرو و وراج و ایراد گیر فرار میکند.» داستان دیدگاه سازندگان آن را به «مشکل قرقر گی» نشان میدهد.
روایتها مختلف است. شخص به شخص و منطقه به منطقه فرق میکند.

کوتاه شده ی قصه ی «خجّه »: البته به روایت ائلیار:

زنی به نام خجّه با شوهر خود که «عمله روستا» بود در دهی زندگی میکردند. زن خیلی بد اخلاق و وراج بود و درخواستهای نابجا از مرد میکرد. مرد جواب میداد من عمله هستم و درآمد زیادی ندارم. باید به داخل و خرجمان توجه کنیم. اما زن گوشش به این حرفها نبود. سرانجام مرد گذاشت از خانه رفت. به دور-دورها که پول دربیاورد و هم مدتی از دست خجه راحت باشد.

زن در نبود شوهر دعوا و مرافعه را با همسایه ها شروع کرد. همسایه ها به کدخدا شکایت کردند . بعد از نصیحت و تنبیه و شکایت چند باره بالاخره کدخدا دستور داد خجه را به چاه انداختند. چوپانی آمد آب بکشد. ناگهان دید در سطل یک مار چنبر زده است. چوپان خواست مار را دوبار به چاه بیاندازد. مار گفت «ترا خدا این کار را نکن- از وقتی که خجه به این چاه آمده من اینجا زندگی ندارم. مرا نجات بده. »

چوپان رحم کرده مار را آزاد کرد.
مارگفت «چیزی از من بخواه شاید توانستم آنرا برایت فراهم کنم»
چوپان گفت« تو یک مارهستی چطور میتوانی مرا به آرزویم برسانی. اگرمیخواهی کمکم کنی، مرا به عشقم برسان.»
مارگفت «باشد. عوض خوبی ترا جبران میکنم». ورفت.
چوپان خجه را هم بیرون آورد . که به خانه ی پدرش در ده دیگر رفت.

بعد از مدتی- درمنطقه خبر پیچید که ماری به گردن دختر خان حلقه زده و ول کن نیست. چوپان از علائم مار دانست که آنرا می شناسد. از سوی دیگر او و دختر خان عاشق یکدیگر بودند ولی از ترس پدردختر عشق خود را مخفی کرده بودند.

چوپان فکری کرد و رفت پیش خان و گفت «به شرطی که مرا داماد خودکنی مار را دورمیکنم. اگر نکردم گردنم را بزنید».
خان پذیرفت. چوپان رفت به گوش مار گفت «من با تو کاری ندارم. فقط آمدم خبر بدهم که خجه میاد!». وقتی مار نام خجّه را شنید پا به فرار گذاشت.
چوپان هم داماد خان شد.

اینکه زن چوپان هم مثل خجّه بود یانه - ما نمیدانیم...
باید چوپان را دید و پرسید.

نوشته شده توسط: Anonymous

خبر جدید: هویت قاتل فریناز اعلام شد.
رزا: فرماندار مهاباد «جعفر کتانی» بعد از سوزاندن هتل تارا بدست مردم خشمگین (بدلیل فراری دادن صاحب هتل "جاش نادر مولوی" توسط نیروی امنیتی) و اسکان دادن قاتل در هتلی دیگر (چون ملت وزارت اطلاعات مهاباد را نیز مستفیض کردند)، در گفتگویی با رسانه ی کُردی اعلام کرد که قاتل فریناز خسروی شخص سید مصطفی میر هاشمی (مداح)، سید مهدی هاشمی (پاسدار)، سید محمد هاشمی (یکی از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام)، حجه الاسلام والمسلمین حاج سید محمود هاشمی( از ستاد هیئت رزمندگان اسلام و کمیته شهدای گمنام شهرستان بافق)، سید محمد هاشمی همسر معصومه ابتکار (که پس از پیگیریهای ابتکار برای توقف تولید بنزین در پتروشیمی ها به دست

داشتن در واردات بنزین متهم شد) نیست، و همچنین قاتل، سعید میرهاشمی (مداح) نیز نمیباشد! یعنی قاتل یک س.م.ه دیگری است. فرماندار مهاباد اضافه کرد که این متهم با نام مخفف «س.م.ه» در بازداشت به سر می برد و کارمند شرکت تلاشگران اندیشه در تهران است و شما خیلی راحت میتوانید به بخش خصوصی سازی سپاه زنگ زده و اسم واقعی ایشان را بپرسید! اطلاعات اضافی اینکه س.م.ه بتازگی زنش را طلاق داده و برای تجدید فراش به مهاباد آمده است. فرماندار شغل قاتل را امنیتی ندانسته و اعلام کرد که قاتل "جاش" نبوده بلکه از اهالی تهران است. همانطور که گفتم: ایشان از کارمند شرکت تلاشگران اندیشه از هتل کهریزک تهران به عنوان مشاور در هتل تارا مهاباد مستقر شده بود که در خصوص ارتقای درجه هتل به مسئولان هتل کمک کند. البته این کمک در راه خدا نبوده و تلفاتی داده است و باعث نا آرامی ها و اغتشاشاتی در سطح کُردستان شده و ما در اسرع وقت ایشان را واجبی خور میکنیم، اگر شما هم قول بدهید، گُوش جوانانتان را از خیابانها کشیده و به خانه برگردانید!
در غیر اینصورت مجبوریم بانو خسروانی را از قبر در آورده و به دلیل دفاع از ناموس و دفاع در برابر تجاوز مامور امنیتی بمانند ریحانه جباری مجازات کنیم. فرماندار شهرستان مهاباد «جعفر کتانی» عصر امروز جمعه 18 اردیبهشت در گفت و گوی اختصاصی با کردپرس همچنین اضافه نمود: ما قول ریش به شما میدهیم که س.م.ه بزودی واجبی را تا ته سر بکشد، اگر شما نیز قول سبیل بدهید،که شلوغش نکنید.
رسانه ی کردی نیز اعلام کرد: از آنجایی که طبق اطلاعات خودتان س.م.ه مدتی قبل در هتل کویستان مهاباد مشغول به ارشاد کارمندان بوده تا "این هتل را نیز بمانند هتل تارا در ارتقاء سطح استانداردهایش کمک کند "، و معلوم نیست چند کارمند هتل کویستان را نیز را به خودکشی شدن ترقیب نموده است، تقاضای عاجل داریم، هر چه زودتر جام واجبی را به مامور بخش خصوصی تان بخورانید، اگرنه در کُل منطقه ی کُردستان مجبورید بمانند سید م. ق. قذافی بجای سکونت در هتل، چادر زده و در بیابان اطراق کنید!
ختم پیام
هویت متهم حادثه هتل تارا مهاباد اعلام شد
فرماندار شهرستان مهاباد «جعفر کتانی» در گفت و گو با خبرگزاری کرد پرس بخشی از هویت متهم به قتل هتل تارا شهر مهاباد را اعلام کرد.
«جعفر کتانی» عصر امروز جمعه 18 اردیبهشت در گفت و گوی اختصاصی با کردپرس گفت: متهم پرونده حادثه هتل تارا شهرستان مهاباد که منجر به مرگ یکی از کارمندان بانو این هتل شد ساکن مهاباد نیست و به هیچ یک از نهادهای امنیتی و انتظامی کشور وابستگی ندارد.
وی افزود: این متهم که در بازداشت به سر می برد با نام مخفف «س.م.ه» کارمند شرکت تلاشگران اندیشه در تهران است
روز یکشنبه 13 اردیبهشت ماه در هتل تارا مهاباد، یک خانم کارمند در این هتل به علت سقوط از طبقات هتل به پایین متاسفانه جان خود را از دست داد.
معاون استاندار تاکید کرد: شخصی که متهم احتمالی است، فردی است مربوط به بخش خصوصی و هیچ ارتباطی با نهادهای دولتی و امنیتی ندارد؛ این شخص به عنوان مشاور در هتل مستقر شده بود که در خصوص ارتقای درجه هتل به مسئولان هتل کمک کند.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر با ما تماس حاصل فرمایید.
شرکت تلاشگران اندیشه کاراد
شماره‌های تماس:
88381590
88381591
دورنـگار:
88381590
نشانی:
تهران، میدان هفت تیر خیابان بهار مستیان پلاک 47 طبقه 4
مرکز آموزش علمی- کاربردی تلاشگران اندیشه کاراد
شماره های تماس:
88381593
88381595
آدرس:
تهران میدان هفت تیر خیابان بهار
نوشته شده توسط: Anonymous

این مقاله آقای "حسن راشدی" پر از نادرستی و جعل است. معتبرترین نسخه شاهنامه فردوسی نسخه منتشر شده توسط دکتر خالقی مطلق است که بیشتر بیت های ادعایی این مقاله نویس را ندارد. در باقی موارد هم گفته های نقل شده نه از فردوسی که از زبان شخصیت های داستان است که مقاله نویس بالا با کمال ناآگاهی و نسنجیدگی آنها را دیدگاه فردوسی جا زده است! درباره ادعا های بیپایه این مقاله بر " زن ستیزی فردوسی" فراوان پاسخ داده شده که از جمله نوشته خانم پریناز پوره است که پیش از این در همین سایت منتشر شده است:
http://www.iranglobal.info/node/43131

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای الوندی! شما مثل اینکه تازه تشریف آورده اید. شما چرا اعتراض به ناسیونالیستهای افراطی فارس را مساوی با ایران ستیزی تلقی میکنی؟ مگر ششدانگ جغرافیای موسوم به ایران ملک خصوصی قوم فارس است؟ مگراعتراض به توهین های نژاد پرستان قوم فارس! ایران ستیزی معنا دارد؟ مگر نباید به فاشیسم فارس در مورد توهین به مردمان ایران اعتراض کرد؟ آقای عزیزجغرافیای موسوم به ایران فارسستان معنا نمی دهد! ایران فارسستان نیست! فارسستان بخش محدودی از جغرافیای موسوم به ایران در حوالی مناطق مرکزی و جنوبی است. اعتراض به توهینهای نژادی آقای فردوسی، در واقع اعتراض به نژاد پرستان فارس است. اعتراض به راسیستهای فارس، ایران ستیزی معنا نمی دهد! چون قوم فارس مالک ایران نیست. این دو را با هم قاطی نکنید! در ایران مردمان مختلفی در مناطق خود با زبان و فرهنگ مختص بخود زندگی میکنند، که قوم فارس یکی از آنان است. و نسبت به آنان

هیچگونه ارجعیتی ندارد! فاشیسم فارس اجازه ندارد به مردمان غیر فارس ایران، توهین بکند! این را باید تو کله شان فرو بکنند، و ادب یاد بگیرند! و مودب باشد.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

«جبهه ی ضد راسیسم»، اعم از «ضد راسیسم فارسی و غیر فارسی»، «عملا» وجود دارد و با «سیاست یکسان سازی» میرزمد.
در استعمال دقیق اصطلاحات لازم است دقت شود. «جبهه ی ضد فارسی» سخن پوج و نادرستی ست. «مردم فارسی زبان» ربطی به راسیسم فارسی ندارند. در «جبهه ی ضد راسیسم» ، فارسی زبانهای «مخالف ناسیونالیسم و راسیسم فارسی» عملا وجود دارند و کار خود را چه در رسانه ها و چه در سطح جامعه پیش می برند. روشنگران ضد راسیسم فارسی زبان خود پیشگام این مبارزه اند. راسیسم و مادرش ناسیونالیسم کور چه از طرف غیرفارسی زبان و چه فارسی زبان نقد شده و خواهد شد. جامعه ی ایران به «ناسیونالیسم فارسی و غیر فارسی» نیازی ندارد. راه دموکراسی در ایران با رد ناسیونالیسم کوبیده میشود.

نوشته شده توسط: Anonymous

در نسخه های قدیمی تر مانند نسخه سن جوزه و نسخه فلارانس اثری از این ابیات ز شیر و شتر ..... و یا زن و اژدها نیست . اینها الحا قیات هستند . محقق درست حسابی البته روشی را دنبال میکنند که به استنطاق گویند و و ان هم رجوع به نسخه های قدیمی است برای صحیح نگاری داستان رستم و سهراب هزار و بیست بیت است اما در دیگر نسخه ها به هزار و شصت و یا هزار هشت صد هم موجود است .البته همه الحاقی هستند . نویسنده از قلم فرسای این چنانی چه سودی خواهد برد?? جای بسی تاسف است برای ایران گلوبال از درج چنین بی پایه و اساسی .

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-هنوزنمیتوان دراین موردنظرقاطع داده وموضع گیری سیاسی کرد.ازروی احساسات وعاطفی نیزبرخوردکردن مقذاری دورازعقلانیت است.بهرحال این عمل اگرهمدستی ازطرف صاحب هتل بایک ماموربی شرف باشد،ازلحاظ انسانی عملی شنیع جنایتکارانه و محکوم است.بهرحال باینکه مردم تورک آزربایجان ومردم کردهیچگونه مشکلی باهم نداشنه واززمان شهدای دوملت درسال 1324تاکنون دوشادوش برای عدالت اجتماعی وانسانی وحقوق بشری جنگیده ومبارزات خونینی باحاکمان دیکتاتوروتمامیت خواه داشته اند.درطی این دوران حکومت مرگزی وعوامل تمامیت خواه وشئونیست باکیدهای مختلف در ایجادشکاف بین این دوملت تلاش کرده اند.زیاده خواهی بعضی ازتندروهای رهبری سیاسی وفرصت طلبان کردبخاطردست اندازی به ممالک تورک ازربایجان باعث سوء تفاهماتی گشته ولی درنهایت تیرهمه آنهابه سنگ خورده است.تورک هویت طلب ودموکراسی خواه واستقلال طلب آزربایجان درطی تاریخ همیشه درکنار

عدالت خواهان اقتصادی ملل درون ایران ودرکنارمبارزان ملتهای تحت ستم توسط شئونیستهاقرارداشته وخواهدبود.من بنوبه خودبه تمام دوستان توصیه میکنم که دربرابرظلم وستم همیشه درکنارانسانهای ستم دیده قرارگرفته هرچندکه آنهابرمابی وفایی نمایند.مااولین هدفمان رفع ستم ازملت آزربایجان بوده ودررسیدن به اهداف خودازپانخواهیم نشست.