سلام-خدمت جناب بایرام(عید)بایدعرض کنم ،لپ کلام راآقای محمدعلی نوشته چه ایرادی داردشمایی که نام ترکی داریدویامنی که نام ونام خانوادگی عربی دارم،یک مطالعه وتحقیق کوچکی درموردحاکم شدن زبان فارسی دراین عصرجدیدکنیم،تاپی به علل حاکم شدن(گرداندن)این زبان داشته باشیم.مابافارس زبانهادشمنی وجنگ نداریم ماباحق کشی واستعمارنوی زبانی تحمیلی مشکل داریم.همانطورکه آقای محمدعلی نوشته وفردوسی شناسان مثل آقای کزازی وو.. اعلام میکننداین نوشته هاساخته وپرداخته نویسندگان وشعرای عصرجدیدمیباشد.جناب عیوض خان شماچراجنگ رادرنوشته های ما ودیگردوستان دیده ودراین صدسال وحق کشی وتحمیل زبان بیگانه به ماوفرزندان مارانمیبینید؟طرفداران فردوسی تاحدی حق دارندکه حقشان است نه آن اندازه که آنرابرماحق وواجب بدانند.شماازشاهنامه خوانی حرف زده ایدچراازممنوع بودن استفاده اززبان ترکی درمدارس وچاپ های مختلف شاهنامه باپول بیت المال
وپخش مجانی به مناسبت های مختلف درمدارس وتبلیغ آن درروزنامه رادیووتلویزیون حرف نمی زنید؟چرایک دفعه علت عقب ماندگی ایران وملل آن راکه شایدازحاکم کردن این زبان باشدرانمی بینید؟چراازآتش زدن کتاب های ترکی وممنوعیت داشتن کتاب ترکی حرف نمی زنید؟چرااختلاف وهنجارشکنی مردم وتمردازقوانین وجنگ های درون ملت ها ودولتهای منطقه رادرحاکم کردن زبان فارسی جستجونمی کنید؟چراتفرقه وناامنی مابین دولتهای ایران وعرب وکشورهای ترکزبان رابرای خداهم شده یک باردرایجادتوهم آریایی گری وشئونیسم فارس پی نمی گیرید؟دوستان دوران روشنگری خیلی وقت است شروع شده وکشورهای ترک زبان ایران رامحاصره کرده است ومردم نیزبه ندانسته ومخفی نگه داشته شده صدساله آگاه شده است .هیچ شخص.گروه.سازمان.حزب.دولتی توان جلوگیری ازآگاهی مردم راندارند.من تورک ارمنی.ترکمن.سنی.شیعه.مسیحی.بودایی.زرتشتی.فقط شکل ودین ام فرق میکندزبانم یکی است ومیدانم که خیلی قدرت وتوان بالایی داردشمانمی توانیدجلوی پویندگی من رابگیرید.قبلایک کشوری بودبنام ترکیه اکنون هفت کشوروچندین کشورخودمختارومیلیونها فردباکامپیوترخواهان هویت واصالت خودهستندشماکه هیچ کاری نمیتوانید،دولت ایران وروس هم نخواهدتوانست کاری کند.پس اگرراست میگوییدمنصف واقعی باشید.نه فرافکن عصرهای گذشته وفکرکنیدمردم هالوهستند!
خطاب به آقای ایل یار !
من ، تنها بخش پیش صحنه ی کامنت تاریخ 05/06/2015 – 03:46 شما را ( آن هم سرسری و با شتاب ) خواندم. درواقع ، همین چند لحظه ی پیش بود که ( بر حسب اتفاق) بر روی « دنباله ی نظر» تان کلیک کردم و از مضمونش مطلع شدم . از این رو، در کامنت ِ پَسینِ من، به الباقی ِافاضات شما ، اشارهای نشده است.
آقای محترم! پُر گویی و پَریشان نویسی شما ، برایم راز سر به مُهری نیست. این واقعیت هم که، آدم پُرگو، خواه ناخوا، رشته ی کلام از دستش در میرود و به پریشانگویی می افتد( به گمانم) کمتر جای چُون و چرا دارد. با این همه، هیچ تصور نمیکردم، با آن همه ادعای «ادب » و « آداب» دانی، این همه نسنجیده و بیراه بنویسید.
از آنجاکه پاسخ به همه ی بخش های کامنت تان، نه ضروری است و نه در حوصله تنگ بخش « اظهار نظر» ، تنها به چند مورد از آن می پردازم :
۱ – ایل یار می نویسد : « معنی سخن کامنت نویس ظاهر عبارات نیست-به خصوص با «کسره زیر فعل- و بی پرده» . منتشر کننده به حق واکنش نشان داده است.»
پاسخ : انصافاً، خودتان فهمیدید که چه گفتید؟ می پرسم، شما با کدام علم غیب، باطن «عبارات» مرا خواندید؟ به علاوه، در «کسره زیر فعل- و بی پرده» ، چه رمز و رازی وجود دارد که بر من معلوم نیست و بر شما و ( به ادعای شما) بر « منتشر کننده» ( که خانم ترابی باشد) معلوم است؟
۲ – ایل یار می نویسد : «مهر وطن گزیدنِ بی پرده اش خوشست» ؛ معنی املایی دارد- و معنی «القایی». کامنت نویس زیر پوشش املایی معنی القایی را مخفی کرده و میرساند. منتشرکننده اهل قلم است و معنی القایی را به درستی «سکسی» نامیده است.»
پاسخ : با توجه به کشف ادبی آقای ایل یار ، هر متن « ادبی » ، دو معنی دارد: یکی ، « املایی » و دیگری« القایی»!
من توجه علمای علم هرمنوتیک را ، به این شیوه ی نوین «تأویل متن» جلب میکنم.آقای بابک احمدی هم ،در چاپ بعدی کتاب « ساختار و تأویل متن» ، حتماً فصلی را به کشفیات « هرمنوتیکی» آقای ایل یار اختصاص دهد!
با اینهمه،کاش آقای ایل یار، یک بار «معنای املایی» و یک بار « معنای القایی » « مهر وطن گزیدن بی پرده اش خوشست » را می نوشتند، تا جنبه ی « سکسیستی » اش ، بر من و کاربران دیگر آشکار می شد!
۳ – ایل یار می نویسد : « عبارت « مهر وطن گزیده ای گزیده بی پرده اش خوش است» نیز دو معنی املایی و القایی دارد. و تعیین کننده معنی القایی ست و نه املایی. اینها نیرنگ بازیهای سخن است که اهل قلم میدانند. »
پاسخ : من منظور آقای ایل یار ، از عبارت « مهر وطن گزیده ای گزیده بی پرده اش خوش است» را متوجه نشدم ، که حکماً، ناشی از کم سوادی من است!
معذالک، کاش آقای ایل یار ( که اهل قلم است و نیرنگ بازیهای سخن را میداند !) در اینجا هم به دو معنای « املایی » و « القایی » متن اشاره میکرد. تا اولاً - « نیرنگ بازیهای» من ، بر کاربران و مسئول بخش کامنت ها معلوم شود ! و ثانیاً -کسی تهمت پریشانگویی به آقای ایل یار نزند!
۴ ـ ایل یار مینویسد : « کامنت نویس به جای املاء از «صدا» برای گفتن سخن «سکسی» استفاده کرده است» .
پاسخ : من تا حال گمان میکردم که مشکل بدفهمی آن « بیت» ،فقط به دو معنای مختلف « املایی » و « القایی » متن برمیگردد. حالا یواش ، یواش متوجه میشوم که من ( ناخوندآگاه ) به قصد« سخن گفتن سکسی » ، « به جای املا، از «صدا» استفاده کردهام!!
درواقع ، کامنت من ( یعنی آن تک بیت فتنه گر ! ) بی آنکه خودم بدانم و مسئولین سایت هم متوجه شوند ، «فایل صوتی» بود ! و آن کامنت= فایل صوتی ، پر از « آواهای سکسی» بود!!
۵ – ایل یار مینویسد : « اعتراض انتشاردهنده نشانه ی دریافت «خشونت» از سوی کامنت نویس است.»
پاسخ : خدا آخر و عاقبت مرا به خیر کند!
مسؤول محترم بخش کامنت ها !
لطفاً ، قلم را از دست آقای ایل یار بگیرید که اگر اوضاع به همین نحو پیش رود، به زمینه سازی ، برای ترور ِ ادبی خانم هایده ترابی متهم میشوم!
با سپاس از نظرات دوستان، تورک .اوغلی ائلیار و دوستی که اسمشان را ننوشته اند. با نظر شماها کاملا موافقم. ظرافت ها و احساسات اشعار زبان مادری ما که بر بستر تاریخ و فرهنگ غنی ما سروده شده اند، به این راحتی قابل ترجمه به زبان های دیگر نیستند. اگر قافیه را بچسبیم، مضمون را نخواهیم توانست برسانیم، اگر مضمون را برسانیم، احساسات و عوطف را فدا خواهیم کرد. بعضی از سایت های اینترنتی اکراه دارند اگر ترجمه فارسی مطلب و شعر آورده نشود، آن را چاپ و منتشر بکنند. یکی از علت های اصلی اقدام من در ترجمه این شعر به این دلیل بوده است.
از ائلیار عزیز خصوصا متشکرم که با احساس زیبای خویش نه تنها شعر کامل و پر احساس را برای ما نوشته اند، بلکه اقدام به ترجمه قوی و پر احساس آن نیز نموده اند. امیدوارم این کارها را به دیگر سایت های انینترنتی منتقل بکنیم تا بدانند که "خورشید خانم ناتوان، حکیمه بلوری، عاشق پری، مهستی خانم، مروارید دلبازی و دیگران چه نقشی در حرکات ترقیخواهانه زنان منطقه و در ادبیات و فرهنگ ما داشته اند.
نویسنده بسیار عصبی در جواب نوشته آقای شاملی به برچسب زنی و اتهام های امنیتی از قبیل " ابزار داخلی ابر قدرت ها" پرداخته و به سیاه نمایی طرف مقابل مشغول است. خوشا به حال فردوسی که چنین طرفدارانی دارد و به زور اسلحه هم شده هیکل او را دوباره در سلماس برپاساختند و رمز پایداری ایران را برای چندمین بار رمز گشایی کردند.
نویسنده ارجمند مقاله بخوبی یکدستی فرهنگ ایرانی و سستی استدلال کسانی همچون آقای شاملی و ائلیار را نشان داده اند. دشمنان وحدت مردم ایران 24 ساعته خواب و رویای جنگ و خونریزی میان اقوام ایرانی را میبینند. کسی که از تاریخ و ادب و فرهنگ این سرزمین چیزی نمیداند بهتر است اول کمی از کارشناسان و دانشوران این رشته ها بیاموزد و بخواند و بعد نتیجه گیری کند وگرنه سخن و نظرش مانند همین متعصبان کم مایه خواهد شد و به تندیس اندازی و فردوسی ستیزی و نفرت پراکنی تنزل خواهد یافت.
اما، علت نوشتن آن « بیت » مشکل آفرین:
در برخی نوشتههای خانم هایده ترابی ، دو ویژگی به نظرم برجسته میآید : ۱ - زبان «هَل مَن مبارز طلب » ، عصبی و پرخاشگر ۲- بی مهری نسبت به ایران (بی مهری، خوشبینانه ترین تعبیری است که میتوان در این مورد بر گزید .)
در اینکه برداشت من از نوشتههای ایشان به صواب است ، هیچ اصراری ندارم. آنچه که گفتم ، استنباط من از آن ها است.
با یک چنین تلقی از خانم ترابی و مرور کلام منظوم آقای سعید یوسف (که به گونهای مهر آمیز ، از وطن و باشنگانش میگفت )وقتی نام ایشان[ خانم ترابی] را ( در مقام ناشر) در پای آن نوشته دیدم، در آنی ، از ذهنم گذشت که نکند دریافت من از « میهن ستیزی » خانم ترابی ، یکسره به خطا بوده است؟ از این رو ، آن تک بیت ناقابل را نوشتم، تا ، هم انتقاد از خودم را ، با ایشان در میان گذاشته باشم و هم ...
سعدی در گلستان ، از منجمی میگوید که در دور دستهای آسمان ها، ستارگان را رَصَدمی کرد و زیر کنترل داشت، اما از آنچه که در خانهاش می گذشت بیخبر بود .حالا حکایت آقای ایل یار است.
دوست عزیز ما،اگر نگاهی با فاصله و انتقادی به کامنت های بیشمار خود می انداخت، یقین میکرد که بسیاری از آنها ، ربطی به موضوع مورد گفت و گو ندارد.
مورد دیگر: نخستین کامنتی که در پای « کلام منظوم ِ » آقای سعید یوسف آمده است، فایلی ویدئویی، در مورد سخنرانی آقای مناف زاده است ( که گرچه سخنانی در مورد هویت ملی ایرانیان است،اما ) ربط مستقیمی با کلام ِ منظوم ِآقای سعید یوسف ندارد. معذالک ، آقای ایل یار هیچ اعتراضی به آن نمیکند. اما، منازعه ی از سر ِ سوء تفاهم ِ بین خانم هایده ترابی و من ، حس مشترک قبیلهای و « ایل یاری»، ایشان را بر می انگیزد و جنابشان را به موضع گیری علیه من وا میدارد.
گله ای نیست.ایشان ( بی گفت و گو ) حق نقد دیگری را دارد، دیگری هم ( که من باشم) اگر بتواند، از خود دفاع می کند.
دوست عزیزی ( آقای سیاوش) این احتمال را دور ندیدند که ( به علت غیبت علائم آوایی )«گُزیدن»، «گَزیدن» خواند شود . به دوست عزیزم عرض میکنم : با توجه به مصراع مورد نظر :« مهر وطن گزیدن بی پرده اش خوشست» ، این احتمال منتفی است.
« وطن » ممکن است « گَزیده» شود، اما « مهر وطن » ( حتی با عنایت به عنصر «حس آمیزی» در شعر ) نمیتواند گَزیده شود.
اما، علت نوشتن آن « بیت » مشکل آفرین:
در برخی نوشتههای خانم هایده ترابی ، دو ویژگی به نظرم برجسته میآید : ۱ - زبان «هَل مَن مبارز طلب » ، عصبی و پرخاشگر ۲- بی مهری نسبت به ایران (بی مهری، خوشبینانه ترین تعبیری است که میتوان در این مورد بر گزید .)
در اینکه برداشت من از نوشتههای ایشان به صواب است ، هیچ اصراری ندارم. آنچه که گفتم ، استنباط من از آن ها است.
با یک چنین تلقی از خانم ترابی و مرور کلام منظوم آقای سعید یوسف (که به گونهای مهر آمیز ، از وطن و باشنگانش میگفت )وقتی نام ایشان[ خانم ترابی] را ( در مقام ناشر) در پای آن نوشته دیدم، در آنی ، از ذهنم گذشت که نکند دریافت من از « میهن ستیزی » خانم ترابی ، یکسره به خطا بوده است؟ از این رو ، آن تک بیت ناقابل را نوشتم، تا ، هم انتقاد از خودم را ، با ایشان در میان گذاشته باشم و هم توجهم را ، به کلام منظوم آقای سعید یوسف نشان داده باشم.
امیدوارم با این توضیح، سوء تفاهم ها بر طرف شده باشد.
در خاتمه ، علاقمندم ، موردی را با خانم ترابی در میان بگذارم:
بسیاری، از سالهای دور ، از نام مستعار استفاده کردهاند. از ملک الشعرا بهار ، تا صادق هدایت ،تا برخی نویسندگان مجله فردوسی سالهای پنجاه شمسی ( نام مستعار «الروباه» که با خسروشاهانی نزاع قلمی داشت، هنوز در خاطرم هست ) تا نویسندهای به نام مستعار « م. سخن» ( در گویا نیوز) تا همین جناب « ایل یار » خودمان.
می پرسم، چگونه است که بهره بردن ِ( به هر دلیل ِ) آقای ایل یار، از اسم مستعار ، هیچ اعتراضی را در شما بر نمی انگیزد ( که سهل است ، حتی « سپاسگزاری» شما ، از « برخوردمنطقی و منصفانه » ایشان را موجب میشود ) اما در مورد من به « شلیک » زنجیره ای از واژگان توهین آمیز منجر می شود
گر نکند فهم کلام مستمع /طبع کلام از متکلم مجوی.
فردوسی /قوم پارس /ستم ملی /ستم مضاعف /خلقهای تحت ستم همه بهانه ای بیش نیست برای ندام کاری و شگست ننگ امیزو مفتضحانه جریانات روشنفکری در 100 سال گذشته در ایران .شما حق دارید مخالف زبان پارسی و مردم پارس و فردوسی و ادبیات پارسی باشید و ایرادی به شما نیست همانند ملیونها مردم هندو افریقا که همانند شما از شکسپیر و شاعران پریشان گوی فرنگی متنفر هستند.و بدبختی خودر ا در افت دانته و رومن رولان ووو جستجو میکنند. گوتاه سخن وعده دروغ به مردم ایران از سوی عینک به چشمان قبله مسکو و توابع عامل این همه نابسامانی است. شما بله شما با وعده انقلاب سوسیالستی مسئول فاجعه کنونی هستید و ربطی به فردوسی وشهریارو جلالی جغتائی ندارد.در ایران ودر شهر های پارس نشین مردم /خلق / توده های تحت ستم بیشتر امامان عرب را میشناسند تا دهقان توسی را.
آقای بایرام توفارگانلی... اگر شما ترک تشریف دارید حتم دارم که می دانید ( شاه نامه و یا کینه نامه) فردوسی هیج رابطه معنوی در بین ترک های ایران را ندارد. هر چند که رژیم قبلی سعی کرد که با آوردن (( اقای شاکری)) در برنامه رادیو تبریز این (( شاهکار)) فردوسی را به زبان ترکی به ملت به چپاند ولی نشد.. اگر یادتان باشد ما ترک ها مثلی داریم که هر کس یاوه گوئی زیاد بکند می گوئیم « بیزه شاهنامه اوخوما» یعنی برای ما شاهنامه نخوان... این ارزش واقعی شاهنامه در بین ترک هاست... بهترین ها را برایتان ارزومندم...
سلام-من این رشدرابه مبارزدوران سیاهی هاتبریک گفته وامیدوارم ازقدرت فکری ایشان درآینده برای زبان مادریمان تورکی بیشترفیض ببریم.بازهم به اقای دنیزایشچی تبریک گفته وبرای تمامیت خواهان تورک آزربایجانی دراین مواردیک کمی تفکروتلاش بیشترتمناواستدعامیکنم.
قراره برنامه ای داشته باشی با این عنوان که اگر نادر شاه کشته نمی شد چی می شد؟
می خواهیم برنامه ای با این عنوان هم داشته باشی که اگر ایران نفت و گاز نمی داشت چی می شد؟ایران بواسطه این نعمت خدادای چه بحرانهایی که نیافریده چه ظلم هایی که نکرده تکبر ناشی از نفت و گاز
اسدی طوسی و فردوسی. طوسی هم عصر بوده اند وهم ولایتی
اولی لغت نامه زبا ن فارسی را نوشته دومی شاهنامه
دعوت میکنم از دوستانم اگر دسترسب دارند حتما لغت نامه اسدی طوسی را نظری انداخته لغا ت مورد استفاده زمان این دو. بزرگوار را مورد مداقه قراردهند
جالب وتعجب برانگیز خواهد بود که چطور. از زبان هم دیگر سر نمی اورده اند از نزدیک به پانصد کلمه ای که کل لغت نامه را تشکیل
میدهد. مثل ازندغه. زنغج. ونظا یر اینها یک کلمه هم فردوسی. درشاهنامه اش استفاده نکرده.
اعجاب انگیز اینکه کلام وادبیات فردوسی به مانند. کلام وشیوه نگارش جوان فارغ التحصیل دارالفنون قرن بیستم شبا هت دارد تا. شیوه نگارش قرن چهارم .
جناب نویسنده محترم:
یکی از اصولی ترین و ابتدایی ترین اصل در نوشتم مقالات علمی پرهیز از هر گونه پرخاشگری،نتیجه گیری احساسی،و ارزش گذاری می باشد.
می توان از آغازین سطور نوشته جنابعالی به نتیجه نهایی و روند نوشته جنابعالی که فاقد بنیانهای علمی و آماری مناسب می باشد پی برد.
آقای محترم،شما از کدام تمدن با نام ((تمدن ایرانی)) نام میبرید!????
کدام ایران و کدام تمدن و در عصر کدامین سلسله!?!?
به چه حقی به خود اجازه میدهید که سرنوشت ملتی را که میخواهد خود تعیین کننده اش باشد را شما معین فرمایید???????
گیرم که ما جدایی طلب و پان هستیم،گیرم که با تعاریف .... شما ما در دام جعل کنندگان تاریخ هزاران ساله آس یایی گرفتار آمدیم,گیرم که تعداد کم و اندک ما انگشت شمار است،ولی شما با چه حق وتویی ،با چه مجوز،با چه کنوانسیون و با چه منشو و حقوقی،میخواهید حق مسلم تعیین سرنوشت را از ما بگیرید???????
جناب آقای محترم
شما ..... ،نه از این روی که اطلاع ندارید،بل طاقت دیدن حقایق را ندارید،شما و امثال شما کم نیستند و بسیارند،....
قانون خلقت است که باید شود ذلیل
هر ملتی به راحتی و عیش خو کنند.
حسن گرامی،
لطفا «راست راهه»- ی خودتان را ارائه بدهید. عقیده ی شما را دانستیم که:
-روشنفکر میهن پرست نیست
-استقلال اذربایجان خوب نیست
-دین مردم اسلام است و شیعه از اردبیل
- فکر غلط ، از حزب توده است و...
------------
خوب راه حل شما چیست؟ آیا فکر میکنید همه برویم دامن آقا را بگیریم؟ یا دامن ولیعهد را؟
یا همه عضو حزب میهن پرست «حزب پان ایرانیست» بشویم؟ یا ...
لطف کنید راست راهه ی خودتان را نشان دهید؟ حالا که همه گمراه اند. و تنها شما بهشت را یافته اید، خوب نیست که
آنرا عیان نکنید و دیگران در «کجراهه» بیرون حکومت باشند.
ظاهرا دوستان نمی خواهند در مورد مطلب نظر بدهند و تمایل دارند در مورد کامنت جناب «همایون» بحث کنند. من هم به خواست دوستان احترام می گذارم.
سیاوش گرامی، اولا من نتوانستم در فرهنگ لغت گزیدن را به معنی فرو بردن نیش یا دندان در چیزی پیدا کنم. بلکه آن را به معنی گاز زدن پیدا کردم. البته می توان مثلا از «زنبور گزیدگی» این مفهوم را هم بیان کرد.
ثانیا چطور از نیت کامنت نویس با خبر بشویم؟ با توجه به خود مطلب می توان حدس زد که منظور ایشان گزینش است و نه گزیدن. این را می توان به تفسیر خواننده واگذار کرد.
ثالثا حتی اگر منظور کامنت نویس گزیدن(با کسر گ) هم باشد، هر کسی می تواند آن را از ظن خود تفسیر کند و از آن مفهومی «سکسیستی» یا «غیرسکسیستی» دربیاورد.
آیا بهتر نیست حرف خود کامنت نویس را قبول کنیم که مفهوم سکسیستی کامنت را قبول نمی کند و می گوید که: «جنابشان بفرمایند، کجای این « بیت » سکسیستی است ،
تا من ، هم از ایشان( نه یکبار، که چند بار ) پوزش بخواهم و هم خود را تصحیح کنم.»؟
( دو خدمت بنیادین فردوسی به جامعه فارسی ) برخلاف تاکیدات شما، ملل غیر فارس ایران، با شاهنامه هیچ ارتباط معنوی بر قرار نکرده اند، ولی شاهنامه در دو حیطه تاثیری بسزا داشته است. ۱- فریتس ولف زبان شناس آلمانی، با مبنی قرار دادن شاهنامه، کّل دامنه واژگانی زبان فارسی را، فقط ۸۰۰ واژه بر آورد میکند، یعنی در دنیائی که بفرض زبان انگلیسی نزدیک به ۱ میلیون واژه دارد، زبان فارسی فقط ۸۰۰ واژه دارد. ۲- شاهنامه خوانی باعث شد تا در جامعه فارسی، مرز فانتزی با واقعیت از هم فرو بپاشد و جامعه فارسی قادر به تشخیص جایگاه خود، در بعد بومی و جهانی نشود. کمبود فیلسوف و نظریه پرداز در جامعه فارسی نیز، یک عدّه را به این خیال خام انداخت که میتوانند دست به تعبیر فلسفی از یک اثر حماسی مثل شاهنامه بزنند. وجدان آگاه
گُزیدن= شایسته یا در خور انتخاب کردن است.
گَزیدن= فروبردن نیش یا دندان در چیزی است.
مهربان و مام وطن در این بیت = هایده
بی پرده = بدون کنایه یا بدون آرایش لفظی
اگر کامنتگذار منظورش گُزینش باشد، در اینجا اهانتی قابل لمس نیست. اما اگر کامنتگذار مقصودش گَزیدن باشد، در این حالت عتراض خانم ترابی قابل فهم است.
يوسف آذربايجان گرامی،
ما به این ایمیل پاسخ دادیم و تا به حال مورد حمله قرار نگرفته ایم. در صورتیکه مورد حمله قرار بگیریم، جهت اطلاع شما و دیگر خوانندگان، آن را اعلام خواهیم کرد.
هون ها و مغول ها بر سراسر ایران حاکم بودند و بیشتر از آذربایجان بر مناطق دیگر ایران حکومت کردند و با مردمان ایرانی بیشتر از همه در آمیختند. بنابراین ربطی به آذربایجان ندارند. زبان ترکی هم ربطی به مغول ندارد. این را کسروی هم گفته است. میماند فردوسی و شاهنامه اش. اینکه شاهنامه
شاهکار است، کشف تازه ای است. هرچه بخوانید بیشتر مغبون میشوید. از قرن گذشته برای ساختن هویت ملی برای ایرانیان، عده ای آن را اساس هویت ایرانی قرار دادند و به تحقیق دربارۀ محتوای شاهنامه پرداختند و راستش را بخواهید هرچه دل تنگشان خواست دربارۀ آن گفتند. شاهرخ مسکوب امام حسین را کپیه برداری از شخصیت سیاوش دانست. باقر پرهام در آن افکار امانوئل کانت را نیز یافت. در دیزی همچنان باز است. بیشتر کسانی که سنگ شاهنامه را به سینه میزنند، معمولاً آن را نخوانده اند. شاهنامه را پیش از این در قهوهخانه های ایران و عثمانی می خواندند و مردم به داستان هایش گوش می دادند و حال می کردند. حالا شده شناسنامۀ ایرانی. تمام اساطیری که در آن آمده مربوط به اقوام آسیای میانه و مخصوصاً اشکانیان است. افغانها وارث بحق شاهنامه اند. ایرانیان با همین مذهب شیعه بیشتر دمخورند. اولین انقلاب اسلامی را هم که دیدید در جهان کردند و دنیا را به کثافت کشیدند. شما را به خدا دست بردارید.
آقای منصور پاکدل یکی از دوستانم این نوشته را از طریق میل دریافت کرده و چند سطر جواب نوشته منتهی حدود یک ساعت بعد از نوشتن جواب آدرس میل ایشان مورد حمله ویروس قرار گرفته و این دوست من فکر میکند که این نوشته از جانب وزارت اطلاعات فرستاده شده .
مسئول محترم کامنت ها، کار شما در این مورد کاملا منطقی و اصولی است. این سایت جایی برای گفتگو و نقد است و نباید به بهانه های واهی جلو بیان اندیشه ها را گرفت. خانم ترابی خوب است بدانند که هیچکس مقدس نیست و کسی که مطلب می گذارد باید منتظر نقد هم باشد.
همکار گرامی آقای ائلیار، بر اساس همان اصلی که خود شما جا انداخته اید، مطالبی را که در مورد احکام صادر شده شما به نظرم می رسد، در «صفحه شما» می آورم. امیدوارم که خودتان هم به این دستاوردتان وفادار بمانید و بحث را در زیر مطلب ادامه ندهید.
1- این درست است که اصولا کامنت در مورد متن نوشته می شود. من هم کاملا با شما موافقم ولی در نظر داشته باشید که گاها، خارج از اراده ما، بحث با نویسنده و زمانی که نویسنده در دسترس نیست، با منتشر کننده صورت می گیرد. به این دلیل ساده که مطابق ضوابط سایت، نویسنده و منتشر کننده مسولیت آن را به عهده دارند.
منتشر کنندگان مطلب در ایرانگلوبال دو دسته اند: 1- همکارانی که به صورت روزانه و مداوم اخبار و مطالب را منتشر می کنند. این دسته، علاوه بر اخباری که تهیه می کنند، مقالاتی را که توسط ایمیل به سایت می رسند، صرفنظر از اینکه با آن مخالف باشند یا موافق، انتشار می دهند.
2- دسته ای دیگر که کاربران کددار هستند و نوشته های خود و یا دیگران را منتشر می کنند. وقتی کاربر کدداری نوشته یکی دیگر را «انتخاب» و منتشر می کند، اصل را می توان بر این گذاشت که با مطلب موافق است و می تواند مورد خطاب قرار گیرد.
در مورد کامنت مورد بحث و سکسیستی بودن آن باید به اطلاعتان برسانم که اگر این کامنت را بدون کسره زیر حرف «ن» می خواندم، مطمئن باشید که آن را منتشر نمی کردم. اتفاقا همان کسره است که جلو تفسیر سکسیستی از آن را می گیرد.
آقای حسین بر ما در آذربایجان سنی مذهب هم داریم مثلا اهالی قولونجو در اورمیه که ترک زبان هستند دارای مذهب سنی هستند و شاعر مشهور آذربایجان دده کاتیب « عبدالرحمان طیار قولنجی متخلص به دده کاتیب » از این منطقه است
آقای ائلیار برای برخورد منطقی و منصفانه تان در این مورد از شما سپاسگزارم. ایران گلوبال باید فضای سالم تری برای گفتگوها فراهم کند. کامنت نویسی در برابر افکار عمومی، مسئولیت می آورد. نه سانسور کردن صدای مخاطبان را می پذیرم و نه در نقاب رفتن و شلیک کردن به قربانی در ازدحام فضای مجازی را. این میدان، میدان آزادی و مسئولیت است. تنها در چنین فضائی می توان به گفتگوهای جدی و پربار رسید. از این زاویه، برای من، هیچ تفاوتی میان انتشار چند سطر کامنت و انتشار یک مقاله یا شعر یا هر چیز دیگری وجود ندارد.
خوشحالم که در ایران گلوبال می نویسید. موفق باشید
سلام-باتمام وجودبرای این خانم که یکی ازبزرگترین مبارزان قرن رامیتوان به اونام نهاد،برایش سلامتی وآرزوی موفقیت دارم.خانم ستوده براستی درخواست انحلال یک نهادی که تنهاحافظ منافع دزدان.چه مالی وسیاسی وفرهنگی بوده واین نهادساپورت کننده ومحافظ دروغگویان وریاکاران بوده وبایددرهمان سالهای قبل ازسال 60منحل میشد.اشتباه شناخت وپیروی کردن ازسیاست برادریزرگ وبیسوادی وشناخت نداشتن انقلاب کنندگان ازحاکمان ودست های پشت پرده حامی این دزدان باعث شدبهترین نیروهای جوان وپویاتوسط همین دادگاه هااعدام وزندان شوند.هرچندکه این درخواست دیرشده ولی وظیفه همه انسانهای آگاه درخواست انحلال وحمایت ازسرکارخانم نسرین ستوده میباشد.
برای تغییر رژیم در ایران باندازه کافی دلیل وجود دارد اما کاملا روشن است که با نوشتن کتاب و مقاله نمی شود جمهوری اسلامی را سرنگون ساخت .تغییر رژیم به فراههم شدن عوامل متعددی نیازمند است : 1_تصمیم قدرت های جهانی و منطقه ای برای تغییر نظامی سیاسی ایران 2_ خواست و تمایل مردم برای تغییر 3_ وجود اپوزیسیون متشکل و قدرتمند که با توده های ناراضی و مخالف رژیم ارتباط دتشته و توانسته باشد که اعتماد مردم را از لحاظ برنامه ای و احساسی بدست آورده باشد4_ اختلافات داخلی رژیم به اوج خود رسیده باشد و عملا قادر نباشد ، مثل گذشته حکومت کند5_ دستگاه سرکوب نا توان از سرکوب شوند.6_ سرانجام رهبری واحدی به لحاظ برنامه ای و احساسی بین اتئلاف وسیع و مردم ایجاد شده باشد.
دوستان می توانند با پاسخ به سئوالات بالا و احتمالا طرح پارامتر های دیگر ... چشم اندازهای اتی را روشن تر نمایند
آقای ائلیار برای برخورد منطقی و منصفانه تان در این مورد از شما سپاسگزارم.
ایران گلوبال باید فضای سالم تری برای گفتگوها فراهم کند. کامنت نویسی در برابر افکار عمومی، مسئولیت می آورد.
آقای ائلیار برای برخورد منطقی و منصفانه تان در این مورد از شما سپاسگزارم. ایران گلوبال باید فضای سالم تری برای گفتگوها فراهم کند. کامنت نویسی در برابر افکار عمومی، مسئولیت می آورد. نه سانسور کردن صدای مخاطبان را می پذیرم و نه در نقاب رفتن و شلیک کردن به قربانی در ازدحام فضای مجازی را. این میدان، میدان آزادی و مسئولیت است. تنها در چنین فضائی می توان به گفتگوهای جدی و پربار رسید. از این زاویه، برای من، هیچ تفاوتی میان انتشار چند سطر کامنت و انتشار یک مقاله یا شعر یا هر چیز دیگری وجود ندارد.
خوشحالم که در ایران گلوبال می نویسید. موفق باشید
چند نکته :1_ در این شکی نیست که تغییراتی در استراتژی امریکا در خاورمیانه به چشم می خورد و یا بعبارت دیگر مرکز تقل سیاسی از خاورمیانه به خاور دور در حال انتقال است و فرانسه از مدت ها پیش سیاست نئو کانهای امریکا در لیبی ، سوریه را در پیش گرفته است و در مذاکرات هسته ای نقش لابی اسرائیل و عربستان همزمان بازی می کند و بار ها مانع توافق هسته ای شد ولی همین فرانسه به بازار ایران هم چشم دوخته است و یکصد بارزگان در جریان مذاکرات به ایران اعزام داشته است . 2- امریکا هم در جریان حمله سعودی ها به یمن کاملا در کنار عربستان ود رمقابل ایران قرار گرفته اند و تغیری مشاهده نشد3_ بهتر بود اقای کشتگر میزان قرار داد های اقتصادی امریکا و عربستان را در مقایسه با فرانسه ارائه می کرد4_آیا «استراتژی فروش سلاح فراسنوی در مقابل امنیت اعراب» بجای استراتژی «نفت در مقابل امنیت امریکایی » را می گیرد؟.
به ویژه اینکه امریکا نه تنها دیگر به نفت خاورمیانه احتیاجی ندارد بلکه خود به بزرگترین تولید کنند نفت جهان بدل خواهد شد. 5_ استراتژی روسیه در این بین چه خواهدبود؟ بنظر می رسد که روس ها تحویل موشک های « اس 300 » را وسیله ای برای چانه زنی با غرب تبدیل کرده اند و با دو طرف بازی می کنند.6_ در صورت توافق هسته ای و بهبود رابطه با امریکا ، طرف مقابل(اعراب ، اسرائیل و فراسنه) چه خواهند کرد؟ 7 _ گفته شد که استراتژی امریکا دوری گزیدن از اسرائیل ولی فاکت و دلایل محکمی ارائه نشده است برعکس در کشورهای اروپایی در این صحبت می شود که حمایت از اسرائیل به مانند گذشته دیگر قابل دوام نیست. بخاطر ترس از ترویسم و رابطه با کشورهای مسلمان و همچنین ، میزان قابل توجه ای ازجمعیت مسلمان در اروپا 8_ادامه تسلیح اعراب و حمایت سیاسی فرانسه از آنان و در صورت شکست مذاکرات هسته ای ، جنگ ادامه سیاست نخواهد بود ؟ و جهان شاهد جنگی همه گیز همچون جنگ جهانی نخواهد بود؟ سئوال اخر اینکه استراتژی مبارزه با داعشف قربانی مبارزه با ایران خواهد شد؟
اقبال جان/ این خبر کشکی است .« ناوشکن ۷۲ البرز به یک ناو جنگی آمریکایی "دستور داد" تا به هواپیماهای شناسایی و ناو جنگی آمریکا اعلام کنند فاصله استاندارد پنج مایلی از ناوشکن ایران را رعایت کنند و ناو آمریکایی به این تذکر "سریع جواب مثبت داده" است.» برای اینکه کشتی بتوانند براحتی از کنار هم گذر نمایند فاصله استاندارد 5 مایلی ضروری است ولی برخی نشریات جمهوری اسلامی در ایرن باره جنجال کردند. خبر از اساس دروغ است
سلام-مادرتورکی مگوییم( آغاجی ایچینن قورت یئیر)یعنی کرم درخت ازخودش است.شماحتی صداقت وامانت دررسانه هاراهم زیرپا گذاشته وشعارهارابه دلخواه عوض کرده اید.من بادرستی ونادرستی شعارکارندارم .
شعاراینطوربوده( فارس،روس،ارمنی،،دوشمن هرآزری)..شمابجای روس یکی ازملت هایی که بامادوش به دوش برای رفع تبعیض مبارزه میکندراجایگزین روس کردید.من ازهدف شماآگاهم ،
شمامیخواهیددردرون مبارزات ملت هااختلاف انداخته وسیاست خودوناسیونالیسم سیاسی صدساله دولتی راپیش ببرید.توهین جمعی ورسانه ایی فرهنگی راباشوخی میخواهیدماست مالی کنید.
اگرشمایک تورک بوده وبرای تورکان میخواهیدقدمی برداریدچرااین وآن رازیرسئوال میبرید؟خودتان یک متنی درموردستم فرهنگی وتبعیض نژادی (زبانی.فرهنگی)یک متن نوشته وکمک کنیدتا افرادی درشکل وشمایل مختلف ساپورت کنندگان حدادعادل ومسئولان فرهنگی صدساله نگردند.آقای آذرگون برای من جای سئوال است که چرا
مخالفان حرکت ملی وضدتبعیض ازنام های آذری.تبریزی.آذرگون.ایرانی آذری وو...استفاده میکنند؟من تازگی هامتوجه شده ام که تمام افرادی که مخالف استقلال طلبی وحرکت ملی هستندسواددولتی داشته ونسبت به تاریخ وجامعه شناسی بیسوادبوده ویاازرانت های دولتی بشکلی استفاده میکنند.
کسانیکه استقلال طلبی ملت هادرتمام دنیاراهنوزنمیتواننددرک کنندوقبول نمیکنند،به آنهانمیشودآزادیخواه وروشنفکرگفت.
من درایرانم وهرهفته نیزکوه رفته وباانواع واقسام افرادباتفکرات مختلف آشناهستم وحدود40سال است این کاررامیکنم باورکن بیراهه نمیگویم.شمایابایدمطالعات همه جانبه داشته باشیدویاسعی نکنیدباگذاشتن اسم مستعارآذری ریگ کفش همزبانان ستم دیده فرهنگی شوید.من توصیه میکنم ازشمابزرگترهاهم به شکل وهدفهای مختلف درزمانهای مختلف نتوانستندکاری کنند.دردرابایدشناخت ودوای آنرابایددرست تجویزکرد.(دگریمان ایشین گورور- چاخچاخاناباش آغریدر)آسیاب کارخودش رامیکندچاخچاخاناسردردمی آورد.
1- اصولا کامنت در مورد متن نوشته میشود.
2- اینجا-کامنت جناب همایون- درباره ی «منتشر کننده» است.
3- انتشار یک مطلب الزاماً ربطی به نظر منتشرکننده ندارد.
4- کامنتی که در مورد متن نیست و به انتشارکننده پرداخته نه تنها «بی ربط» است بل موجب « آزار روحی» منتشرکننده نیزمی باشد. که واکنش انتشار دهنده نشانه ی آن است. و ربطی به «تبادل فکر » ندارد. اجازه ی این عمل به کامنت نویس توسط سایت جای پرسش است. حق انتشار دهنده است که بخواهد از چیزی که-آزار میدهد- و به او مربوط نیست ، راحت باشد.
5- بارها شده که کامنت نویش به جای پرداختن به متن به منتشر کننده بند کرده است. با این فکر که انتشار دهنده با نویسنده همفکراست. منتشر کننده آزاد است با نویسنده هم فکرباشد یا نباشد. اما کارکامنت نویس پرداختن به متن است .
لازم است به کار خود پردازد و اگر نقدی بر اندیشه ی مطلب دارد بیان کند.
اینکه منتشرکننده اگر«مهردارد» « با پرده بگوید یا عیان» موضوع متن نیست. و هیچ ربطی به کامنت نویس ندارد.
یا اینکه بیاید اسم منتشرکننده را عنوان کند و نظم بگوید، و دیگری هم اسم کامنت نویس را عنوان کند و نظم دیگربگوید - یا نام نویسنده را عنوان کند ، نقد متن هم به امان خدا رها شود، دیالوگ میشود گل اندرگل.
6- معنی سخن کامنت نویس ظاهر عبارات نیست-به خصوص با «کسره زیر فعل- و بی پرده» . منتشر کننده به حق واکنش نشان داده است.
7-«مهر وطن گزیدنِ بی پرده اش خوشست» ؛ معنی املایی دارد- و معنی «القایی». کامنت نویس زیر پوشش املایی معنی القایی را
مخفی کرده و میرساند. منتشرکننده اهل قلم است و معنی القایی را به درستی «سکسی» نامیده است.
8- عبارت« مهر وطن گزیده ای گزیده بی پرده اش خوش است» نیز دو معنی املایی و القایی دارد. و تعیین کننده معنی القایی ست و نه املایی.
اینها نیرنگ بازیهای سخن است که اهل قلم میدانند.
به چند دلیل انتشاردهنده در درخواست خود محق است:
1-انتشاردهنده اجازه ی استفاده از «نام» خود را در نظم به کامنت نویس نمیدهد.
2-متن مال انتشاردهنده نیست و کامنت نویس نمی تواند متن را رها کرده به منتشرکننده بپردازد.
3-کامنت نویس به جای املاء از «صدا» برای گفتن سخن «سکسی» استفاده کرده است.
4-اعتراض انتشاردهنده نشانه ی دریافت «خشونت» از سوی کامنت نویس است.
5-وظیفه ی سایت حفظ امنیت روحی منتشرکننده و نام اوست.
6- اینجا تبادل فکر و دیالوک که هدف کامنت است وجود ندارد.
7-کار کامنت نویس «جنسی آتماجا=کنایه ی سکسی» پراندن است.
---------
از نظر من درستش آن است که نام منتشرکننده از کامنت حذف شده -و کامنت به ص.شما منتقل شود.
اقای ائیلار گرامی 13 بند مورد نظر شما همگی خطا و تحریف تاریخ و کجراه ای بیش نست.خطا نه از ان شما که از اموزش های حزب توده در ایران سر چشمه میگیرد . این اموزش ها بیش از 70 سال است که روح جامعه روشنفکری ایران را مانند خوره و سرطان از بین برده است . روشنفکران ایرانی دارای فکر مستقل و ملی ومیهنپرست نیستند. این مردم هم به مفهوم کلمه میهنپرست نیستند این مردم مرده پرست و بیگانه پرست شده اند و نقش روشنفکران در این فاجعه بیش ازدیگران است.در صورت استقلال اذربایجان و جدائی از ایران همین مصیبت در تبریز و ادربیل ادامه خواهد داشت و کافی است که نگاهی به روزگار مردم اذربایچان شمالی و اوضاع اجتماعی ان داشته باشید.. .گناه بخشش ناپذیر حزب توده و نقش دین شیعه را در اجتماع ایران نمیتوان نادیده گرفت و نظام وحشت اسلامی را با مردم پارس زبان یکی دانست.دین مردم ایران اسلام و مردم
پارس زبان و ترک زبان همین شیعه مورد نظر است که از اردبیل ظهور کرده است .این مردم بیشتر به حرف دین گوش خواهند کرد تا به حرفهای روشنفکری .کاروان عزاداران حسینی از همه اذربایجان به قم و مشهدو کربلاو نجف خود گویاست.
صادق جان عزیزم
با بیشتر آنچه گفته یا نوشته ای همدل و مأنوسم ولی کم لطفی در حق سوسیالیسم در زمانه ای سرمایه داری طینت و باطن خود را واضح و عریان چنین به نمایش گذاشته، خیلی منصفانه به نظر نمیآید .
فکر میکنم که در نگاه و باور شما جائی برای دوستداری عدالت اجتماعی،همدردی برای واماندگان و قربانیان ستم کلان
سرمایه داری و مهمتر ازهمه محیط زیست و طبیعت ،وجود داشته باشد . آنکه ظاهرا به گور تاریخ رفته نظام فریبای! کمونیستی نام داشت ،سوسیالیسم و خواست عدالت برای انسان و اجتماع، یک گام بلند بشر منطق دوست عقلانیت پذیر است .تفاوت سوسیالیسم و کمونیزم را دریابیم .
با احترام و تشکر
دوستان گرامی، این امکان وجود دارد که برخی از خوانندگان بخواهند بر سر این مطلب بحث و گفتگو کنند و نظر خود را بیان نمایند. بیایید در جوی خالی از عصبیت به بحث بپردازیم. باور کنید که ضرر نمی بینیم.
مسئول محترم بخش کامنت !
حسن تدبیر شما ، بی گمان در سالم تر شدن فضای « ایرانگلوبال» مؤثر خواهد افتاد.
و بعد: تلقی « سکسیستی » خانم هایده ترابی ، از آن « بیت» ، برایم حیرت آور است.
این خانم محترم ، خود اهل قلم است و خوب میداند که هر واژه ، برابر نهاد ( یا ، برابر نهاد های) معنایی و مفهومی مشخص دارد. جنابشان بفرمایند، کجای این « بیت » سکسیستی است ، تا من ، هم از ایشان( نه یکبار، که چند بار ) پوزش بخواهم و هم خود را تصحیح کنم.
دو دیگر آنکه، خاستگاه اینهمه عصبیت و خشم و خروش ، بر من معلوم نیست.
می گویند، جواب «های »، «هوی» است .در برابر « انگ » سکسیستی که این خانم گرامی به من میزنند، من هم میتوانم ایشان را به پرخاشگری و مرد ستیزی متهم کنم. شاهدش ، ادبیات نوشتاری شان است.
در این سالها ( به قول نیما) همه ی زندگیام به « عجب، عچب » گذشت.
خانم ترابی گرامی، از لطف شما متشکرم. لطفا شکایت خود را همراه با دلایل منطقی برای سکسیتی بودن آن کامنت بفرستید.
شما در مورد استفاده از اسم مستعار تنها نیستید و هم نطران زیادی دارید ولی چون ضوابط سایت استفاده از اسم مستعار را مجاز می داند، من نمی توانم این را بعنوان دلیلی برای توهین به همان اسم مستعار در نظر بگیرم.
مسلما همکاری شما برای سایت اهمیت زیادی دارد و من خوشحالم که سعی نکردید با تهدید به قطع همکاری، مرا مجبور کنید که حقی را ناحق کنم. ما می توانیم در هر موردی اختلاف نظر داشته باشیم و با بحث و گفتگو و استدلال آن را حل کنیم.
یک کامنت حقیر دیده می شود.و این توهین به فرد نیست. من هنوز بر این باورم که استفاده از نام ناشناخته هنگام نقدهای (توهینهای) این چنینی نشان از بی جرئتی دارد، زیر ا آن فرد نمی خواهد در برابر حرفی که می زند، مسئولیت بپذیرد. او می تواند مانند اشباح ظاهر شود و هر زمانی به نام دیگری، هر چه خواست، نثار این و آن کند. و این یعنی بی جرئتی و بی مسئولیتی. کجای این توهین است؟
شکایت را به آن نشانی خواهم فرستاد. ممنونم.
خانم هایده ترابی گرامی، شما نسبت به من پیشداوری دارید. من مدت کوتاهی است که مسؤلیت کامنتها را به عهده گرفته ام و بنابراین هیچ مسؤلیتی در مورد کامنتهای زیر مقالات قبلی شما ندارم. من طبق ضوابط سایت کار می کنم و نه به دستور شما.
یک کامنت به نظر شما سکسیستی است و به نظر من نه. شما بدون ارائه دلیل منطقی و صرفا با صدور این حکم که کامنت سکسیستی است، می خواهید که سانسور شود. در ضمن بقیه مواردی که نوشته اید، توهین به نویسنده کامنت است. در این سایت تعداد زیادی با اسم مستعار کامنت می نویسند و ضوابط سایت هم آن را نفی نمی کند. بنابراین ایشان حق دارند با اسم مستعار بنویسند.
زمان بررسی کامنتها، در نظر نمی گیرم که نویسنده آن مرد است یا زن.
به شما پیشنهاد می کنم اگر اعتراضی دارید به آدرس info@iranglobal.info بفرستید تا بررسی شود و اجازه بدهید بحث در اینجا منحرف نشود.
پیشاپیش از همکاری شما متشکرم
مسئول محترم کامنتها، بروید محض نمونه کامنتهائی را که زیر نوشته های من گذاشته اند، نگاه کنید. ببینید چقدر توهین و برچسب زده شده است. شما هیچکدامش را سانسور نکرده اید. برخورد شما کاملا تبعیض آمیز است. من کامنت فردی را که به نام همایون کامنت گذاشته، حقیر می بینم و سکسیستی. و شما حق ندارید این دو کلمه را حذف کنید.
مسئول محترم کامنتها، بروید محض نمونه کامنتهائی را که زیر نوشته های من گذاشته اند، نگاه کنید. ببینید چقدر توهین و برچسبهائی زده شده است که اگر کسی حوصله اش را داشته باشد، می تواند از با روش حقوقی و قانونی پیگیری و اعتراض کند. اما شما هیچکدامش را سانسور نکرده اید. برخورد شما کاملا تبعیض آمیز است. من کامنت فردی را که به نام همایون کامنت گذاشته، حقیر می بینم و سکسیستی. و شما حق ندارید این دو کلمه را حذف کنید. به چه حقی این اعتراض را سانسور می کنید؟ در ضمن این فرد با نامی ناشناخته، یعنی مجهول الهویه، چنین کامنتی می گذارد. یعنی جرئت ندارد با نامی شناسا به میدان گفتگو بیاید. و شما "مجهول الهویه" را هم حذف کرده اید؟ به چه حساب؟ متأسفانه اداره ی این صفحه کاملا مردانه و جانبدارانه شده است. من یک بار دیگر اعتراضم را اینجا اعلام می کنم و شما حق ندارید سانسور کنید. و می خواهم که آن کامنت سکسیستی و توهین آمیز حذف شود.
شاید می خواهید با ایجاد فضای مردانه، زنان منتقد را از ایران گلوبال برانید. در این مورد اما زنان چیزی را از دست نمی دهند. اگر اعتراض من سانسور شود و این کامنت بماند، برای شخص من ارتباط با ایران گلوبال از نظر اصولی زیر پرسش خواهد رفت. بگذار این میدان هم خالی تر بماند برای غلبه ی زن ستیزها و شووینیستها. چندان فرقی نخواهد کرد.
حالا باید ازعاشقان ایران، و فارس پرستان پرسید، شما که اینان را هم وطن خود تلقی میکنید، و به اینان عشق میورزید، چگونه میخواهید، با چنین افرادی که درملا عام با بی شرمی و وقاحت تمام بترکان اهانت میکنند، بعنوان هموطن در یک مملکت زندگی بکنید؟!
همایون گرامی، حق با شماست و من از شما معذرت می خواهم. من متوجه نشده بودم که این کامنت منتشر شده است چون که خانم ترابی آن را دو بار فرستاده بود و یکی از آنها در میان کامنتهای بررسی نشده باقی مانده بود و من متوجه کامنت دیگر نشده بودم.
دوست گرامی! سپاس از لطف بی دریغ تان. حذف کامنت ها ( به هر دلیل ) در شمار اختیارات مسپولین سایت است و از این بابت گله ای نیست. اما ( به گمانم) درج آن همه توهین به من، چندان منصفانه نباشد.
با ارادت و احترام فراوان
همایون گرامی، من کامنت شما را منتشر کرده بودم. در اثر اعتراض خانم ترابی، همکار من فکر کرده بود که من نیستم و آن را عدم انتشار زده بود.
به نظر من کامنت شما سکسیستی نیست.
سلام-خدمت جناب بایرام(عید)بایدعرض کنم ،لپ کلام راآقای محمدعلی نوشته چه ایرادی داردشمایی که نام ترکی داریدویامنی که نام ونام خانوادگی عربی دارم،یک مطالعه وتحقیق کوچکی درموردحاکم شدن زبان فارسی دراین عصرجدیدکنیم،تاپی به علل حاکم شدن(گرداندن)این زبان داشته باشیم.مابافارس زبانهادشمنی وجنگ نداریم ماباحق کشی واستعمارنوی زبانی تحمیلی مشکل داریم.همانطورکه آقای محمدعلی نوشته وفردوسی شناسان مثل آقای کزازی وو.. اعلام میکننداین نوشته هاساخته وپرداخته نویسندگان وشعرای عصرجدیدمیباشد.جناب عیوض خان شماچراجنگ رادرنوشته های ما ودیگردوستان دیده ودراین صدسال وحق کشی وتحمیل زبان بیگانه به ماوفرزندان مارانمیبینید؟طرفداران فردوسی تاحدی حق دارندکه حقشان است نه آن اندازه که آنرابرماحق وواجب بدانند.شماازشاهنامه خوانی حرف زده ایدچراازممنوع بودن استفاده اززبان ترکی درمدارس وچاپ های مختلف شاهنامه باپول بیت المال
وپخش مجانی به مناسبت های مختلف درمدارس وتبلیغ آن درروزنامه رادیووتلویزیون حرف نمی زنید؟چرایک دفعه علت عقب ماندگی ایران وملل آن راکه شایدازحاکم کردن این زبان باشدرانمی بینید؟چراازآتش زدن کتاب های ترکی وممنوعیت داشتن کتاب ترکی حرف نمی زنید؟چرااختلاف وهنجارشکنی مردم وتمردازقوانین وجنگ های درون ملت ها ودولتهای منطقه رادرحاکم کردن زبان فارسی جستجونمی کنید؟چراتفرقه وناامنی مابین دولتهای ایران وعرب وکشورهای ترکزبان رابرای خداهم شده یک باردرایجادتوهم آریایی گری وشئونیسم فارس پی نمی گیرید؟دوستان دوران روشنگری خیلی وقت است شروع شده وکشورهای ترک زبان ایران رامحاصره کرده است ومردم نیزبه ندانسته ومخفی نگه داشته شده صدساله آگاه شده است .هیچ شخص.گروه.سازمان.حزب.دولتی توان جلوگیری ازآگاهی مردم راندارند.من تورک ارمنی.ترکمن.سنی.شیعه.مسیحی.بودایی.زرتشتی.فقط شکل ودین ام فرق میکندزبانم یکی است ومیدانم که خیلی قدرت وتوان بالایی داردشمانمی توانیدجلوی پویندگی من رابگیرید.قبلایک کشوری بودبنام ترکیه اکنون هفت کشوروچندین کشورخودمختارومیلیونها فردباکامپیوترخواهان هویت واصالت خودهستندشماکه هیچ کاری نمیتوانید،دولت ایران وروس هم نخواهدتوانست کاری کند.پس اگرراست میگوییدمنصف واقعی باشید.نه فرافکن عصرهای گذشته وفکرکنیدمردم هالوهستند!خطاب به آقای ایل یار !
آقای محترم! پُر گویی و پَریشان نویسی شما ، برایم راز سر به مُهری نیست. این واقعیت هم که، آدم پُرگو، خواه ناخوا، رشته ی کلام از دستش در میرود و به پریشانگویی می افتد( به گمانم) کمتر جای چُون و چرا دارد. با این همه، هیچ تصور نمیکردم، با آن همه ادعای «ادب » و « آداب» دانی، این همه نسنجیده و بیراه بنویسید.من ، تنها بخش پیش صحنه ی کامنت تاریخ 05/06/2015 – 03:46 شما را ( آن هم سرسری و با شتاب ) خواندم. درواقع ، همین چند لحظه ی پیش بود که ( بر حسب اتفاق) بر روی « دنباله ی نظر» تان کلیک کردم و از مضمونش مطلع شدم . از این رو، در کامنت ِ پَسینِ من، به الباقی ِافاضات شما ، اشارهای نشده است.
از آنجاکه پاسخ به همه ی بخش های کامنت تان، نه ضروری است و نه در حوصله تنگ بخش « اظهار نظر» ، تنها به چند مورد از آن می پردازم :
۱ – ایل یار می نویسد : « معنی سخن کامنت نویس ظاهر عبارات نیست-به خصوص با «کسره زیر فعل- و بی پرده» . منتشر کننده به حق واکنش نشان داده است.»
پاسخ : انصافاً، خودتان فهمیدید که چه گفتید؟ می پرسم، شما با کدام علم غیب، باطن «عبارات» مرا خواندید؟ به علاوه، در «کسره زیر فعل- و بی پرده» ، چه رمز و رازی وجود دارد که بر من معلوم نیست و بر شما و ( به ادعای شما) بر « منتشر کننده» ( که خانم ترابی باشد) معلوم است؟
۲ – ایل یار می نویسد : «مهر وطن گزیدنِ بی پرده اش خوشست» ؛ معنی املایی دارد- و معنی «القایی». کامنت نویس زیر پوشش املایی معنی القایی را مخفی کرده و میرساند. منتشرکننده اهل قلم است و معنی القایی را به درستی «سکسی» نامیده است.»
پاسخ : با توجه به کشف ادبی آقای ایل یار ، هر متن « ادبی » ، دو معنی دارد: یکی ، « املایی » و دیگری« القایی»!
من توجه علمای علم هرمنوتیک را ، به این شیوه ی نوین «تأویل متن» جلب میکنم.آقای بابک احمدی هم ،در چاپ بعدی کتاب « ساختار و تأویل متن» ، حتماً فصلی را به کشفیات « هرمنوتیکی» آقای ایل یار اختصاص دهد!
با اینهمه،کاش آقای ایل یار، یک بار «معنای املایی» و یک بار « معنای القایی » « مهر وطن گزیدن بی پرده اش خوشست » را می نوشتند، تا جنبه ی « سکسیستی » اش ، بر من و کاربران دیگر آشکار می شد!
۳ – ایل یار می نویسد : « عبارت « مهر وطن گزیده ای گزیده بی پرده اش خوش است» نیز دو معنی املایی و القایی دارد. و تعیین کننده معنی القایی ست و نه املایی. اینها نیرنگ بازیهای سخن است که اهل قلم میدانند. »
پاسخ : من منظور آقای ایل یار ، از عبارت « مهر وطن گزیده ای گزیده بی پرده اش خوش است» را متوجه نشدم ، که حکماً، ناشی از کم سوادی من است!
معذالک، کاش آقای ایل یار ( که اهل قلم است و نیرنگ بازیهای سخن را میداند !) در اینجا هم به دو معنای « املایی » و « القایی » متن اشاره میکرد. تا اولاً - « نیرنگ بازیهای» من ، بر کاربران و مسئول بخش کامنت ها معلوم شود ! و ثانیاً -کسی تهمت پریشانگویی به آقای ایل یار نزند!
۴ ـ ایل یار مینویسد : « کامنت نویس به جای املاء از «صدا» برای گفتن سخن «سکسی» استفاده کرده است» .
پاسخ : من تا حال گمان میکردم که مشکل بدفهمی آن « بیت» ،فقط به دو معنای مختلف « املایی » و « القایی » متن برمیگردد. حالا یواش ، یواش متوجه میشوم که من ( ناخوندآگاه ) به قصد« سخن گفتن سکسی » ، « به جای املا، از «صدا» استفاده کردهام!!
درواقع ، کامنت من ( یعنی آن تک بیت فتنه گر ! ) بی آنکه خودم بدانم و مسئولین سایت هم متوجه شوند ، «فایل صوتی» بود ! و آن کامنت= فایل صوتی ، پر از « آواهای سکسی» بود!!
۵ – ایل یار مینویسد : « اعتراض انتشاردهنده نشانه ی دریافت «خشونت» از سوی کامنت نویس است.»
پاسخ : خدا آخر و عاقبت مرا به خیر کند!
مسؤول محترم بخش کامنت ها !
لطفاً ، قلم را از دست آقای ایل یار بگیرید که اگر اوضاع به همین نحو پیش رود، به زمینه سازی ، برای ترور ِ ادبی خانم هایده ترابی متهم میشوم!
با سپاس از نظرات دوستان، تورک .اوغلی ائلیار و دوستی که اسمشان را ننوشته اند. با نظر شماها کاملا موافقم. ظرافت ها و احساسات اشعار زبان مادری ما که بر بستر تاریخ و فرهنگ غنی ما سروده شده اند، به این راحتی قابل ترجمه به زبان های دیگر نیستند. اگر قافیه را بچسبیم، مضمون را نخواهیم توانست برسانیم، اگر مضمون را برسانیم، احساسات و عوطف را فدا خواهیم کرد. بعضی از سایت های اینترنتی اکراه دارند اگر ترجمه فارسی مطلب و شعر آورده نشود، آن را چاپ و منتشر بکنند. یکی از علت های اصلی اقدام من در ترجمه این شعر به این دلیل بوده است.
از ائلیار عزیز خصوصا متشکرم که با احساس زیبای خویش نه تنها شعر کامل و پر احساس را برای ما نوشته اند، بلکه اقدام به ترجمه قوی و پر احساس آن نیز نموده اند. امیدوارم این کارها را به دیگر سایت های انینترنتی منتقل بکنیم تا بدانند که "خورشید خانم ناتوان، حکیمه بلوری، عاشق پری، مهستی خانم، مروارید دلبازی و دیگران چه نقشی در حرکات ترقیخواهانه زنان منطقه و در ادبیات و فرهنگ ما داشته اند.نویسنده بسیار عصبی در جواب نوشته آقای شاملی به برچسب زنی و اتهام های امنیتی از قبیل " ابزار داخلی ابر قدرت ها" پرداخته و به سیاه نمایی طرف مقابل مشغول است. خوشا به حال فردوسی که چنین طرفدارانی دارد و به زور اسلحه هم شده هیکل او را دوباره در سلماس برپاساختند و رمز پایداری ایران را برای چندمین بار رمز گشایی کردند.
در همصدایی با بلوری:
به هنگامیکه درناها بازمیگردند
قایانین دؤشو-گوللر-گئجه نین اولدوزلاریچشم به راه توام.
توز-تورپاقلی یولار-آیاق ایزلری...
آخ! نه ده لی سوو اویناییر -یئلده بو چئول لاله سی...
یارالی جیران!
نه قدر اوزاقسان! نه قدر یاخین!
گوزلوره م سنی من دورنالار گلنده.
قاناد چالیر گئجه گوشو! آیدان بیر خبر یوخ- دالغالیدیر قارادام.
آرتیبدیر منده -چؤل چینارین اوجا روحو
یاغیر- باش-گؤزومه قار- آرا ورمه دن - آغیر بیر داغ یولو- منیم قارشیمدا.
دوستوم! اوتوزما دؤیوشو- سولک یئللر- گؤر نئجه گئچر.
اوچور سئرچه لر گیلاسدان -اوخویور باهارین حسرتین
گوزلوره م سنی من دورنالار گلنده...
***
سینه ی صخره- گلها- ستارگان شب!
رد پاها- روی جاده ی پرگرد وخاک...
آه! چه دیوانه وار- می رقصد این- شقایق وحشی- در باد...
آهوی زخمی!
چه دوری از من- وچه نزدیک!
به هنگامیکه درناها بازمیگردند
چشم به راه توام.
خبری از ماه نیست- خفاش بال می کوبد- کلبه نا آرام است.
روح بلند چنارهای وحشی- در من فزونی یافته است.
برف می بارد- یک ریز برسر و رویم- راهی ست پیش رو- دشوار و کوهستانی.
جنگ را نباز! دوست من- ببین چگونه میگذرند- هرزگرد بادها.
گنجشکها پرواز کنان- روی گیلاس میخوانند- حسرت بهار را.
به هنگامیکه درناها بازمیگردند
چشم به راه توام.
نویسنده ارجمند مقاله بخوبی یکدستی فرهنگ ایرانی و سستی استدلال کسانی همچون آقای شاملی و ائلیار را نشان داده اند. دشمنان وحدت مردم ایران 24 ساعته خواب و رویای جنگ و خونریزی میان اقوام ایرانی را میبینند. کسی که از تاریخ و ادب و فرهنگ این سرزمین چیزی نمیداند بهتر است اول کمی از کارشناسان و دانشوران این رشته ها بیاموزد و بخواند و بعد نتیجه گیری کند وگرنه سخن و نظرش مانند همین متعصبان کم مایه خواهد شد و به تندیس اندازی و فردوسی ستیزی و نفرت پراکنی تنزل خواهد یافت.
اما، علت نوشتن آن « بیت » مشکل آفرین:
سعدی در گلستان ، از منجمی میگوید که در دور دستهای آسمان ها، ستارگان را رَصَدمی کرد و زیر کنترل داشت، اما از آنچه که در خانهاش می گذشت بیخبر بود .حالا حکایت آقای ایل یار است.در برخی نوشتههای خانم هایده ترابی ، دو ویژگی به نظرم برجسته میآید : ۱ - زبان «هَل مَن مبارز طلب » ، عصبی و پرخاشگر ۲- بی مهری نسبت به ایران (بی مهری، خوشبینانه ترین تعبیری است که میتوان در این مورد بر گزید .)
در اینکه برداشت من از نوشتههای ایشان به صواب است ، هیچ اصراری ندارم. آنچه که گفتم ، استنباط من از آن ها است.
با یک چنین تلقی از خانم ترابی و مرور کلام منظوم آقای سعید یوسف (که به گونهای مهر آمیز ، از وطن و باشنگانش میگفت )وقتی نام ایشان[ خانم ترابی] را ( در مقام ناشر) در پای آن نوشته دیدم، در آنی ، از ذهنم گذشت که نکند دریافت من از « میهن ستیزی » خانم ترابی ، یکسره به خطا بوده است؟ از این رو ، آن تک بیت ناقابل را نوشتم، تا ، هم انتقاد از خودم را ، با ایشان در میان گذاشته باشم و هم ...
دوست عزیز ما،اگر نگاهی با فاصله و انتقادی به کامنت های بیشمار خود می انداخت، یقین میکرد که بسیاری از آنها ، ربطی به موضوع مورد گفت و گو ندارد.
مورد دیگر: نخستین کامنتی که در پای « کلام منظوم ِ » آقای سعید یوسف آمده است، فایلی ویدئویی، در مورد سخنرانی آقای مناف زاده است ( که گرچه سخنانی در مورد هویت ملی ایرانیان است،اما ) ربط مستقیمی با کلام ِ منظوم ِآقای سعید یوسف ندارد. معذالک ، آقای ایل یار هیچ اعتراضی به آن نمیکند. اما، منازعه ی از سر ِ سوء تفاهم ِ بین خانم هایده ترابی و من ، حس مشترک قبیلهای و « ایل یاری»، ایشان را بر می انگیزد و جنابشان را به موضع گیری علیه من وا میدارد.
گله ای نیست.ایشان ( بی گفت و گو ) حق نقد دیگری را دارد، دیگری هم ( که من باشم) اگر بتواند، از خود دفاع می کند.
دوست عزیزی ( آقای سیاوش) این احتمال را دور ندیدند که ( به علت غیبت علائم آوایی )«گُزیدن»، «گَزیدن» خواند شود . به دوست عزیزم عرض میکنم : با توجه به مصراع مورد نظر :« مهر وطن گزیدن بی پرده اش خوشست» ، این احتمال منتفی است.
« وطن » ممکن است « گَزیده» شود، اما « مهر وطن » ( حتی با عنایت به عنصر «حس آمیزی» در شعر ) نمیتواند گَزیده شود.
اما، علت نوشتن آن « بیت » مشکل آفرین:
در برخی نوشتههای خانم هایده ترابی ، دو ویژگی به نظرم برجسته میآید : ۱ - زبان «هَل مَن مبارز طلب » ، عصبی و پرخاشگر ۲- بی مهری نسبت به ایران (بی مهری، خوشبینانه ترین تعبیری است که میتوان در این مورد بر گزید .)
در اینکه برداشت من از نوشتههای ایشان به صواب است ، هیچ اصراری ندارم. آنچه که گفتم ، استنباط من از آن ها است.
با یک چنین تلقی از خانم ترابی و مرور کلام منظوم آقای سعید یوسف (که به گونهای مهر آمیز ، از وطن و باشنگانش میگفت )وقتی نام ایشان[ خانم ترابی] را ( در مقام ناشر) در پای آن نوشته دیدم، در آنی ، از ذهنم گذشت که نکند دریافت من از « میهن ستیزی » خانم ترابی ، یکسره به خطا بوده است؟ از این رو ، آن تک بیت ناقابل را نوشتم، تا ، هم انتقاد از خودم را ، با ایشان در میان گذاشته باشم و هم توجهم را ، به کلام منظوم آقای سعید یوسف نشان داده باشم.
امیدوارم با این توضیح، سوء تفاهم ها بر طرف شده باشد.
در خاتمه ، علاقمندم ، موردی را با خانم ترابی در میان بگذارم:
بسیاری، از سالهای دور ، از نام مستعار استفاده کردهاند. از ملک الشعرا بهار ، تا صادق هدایت ،تا برخی نویسندگان مجله فردوسی سالهای پنجاه شمسی ( نام مستعار «الروباه» که با خسروشاهانی نزاع قلمی داشت، هنوز در خاطرم هست ) تا نویسندهای به نام مستعار « م. سخن» ( در گویا نیوز) تا همین جناب « ایل یار » خودمان.
می پرسم، چگونه است که بهره بردن ِ( به هر دلیل ِ) آقای ایل یار، از اسم مستعار ، هیچ اعتراضی را در شما بر نمی انگیزد ( که سهل است ، حتی « سپاسگزاری» شما ، از « برخوردمنطقی و منصفانه » ایشان را موجب میشود ) اما در مورد من به « شلیک » زنجیره ای از واژگان توهین آمیز منجر می شود
گر نکند فهم کلام مستمع /طبع کلام از متکلم مجوی.
فردوسی /قوم پارس /ستم ملی /ستم مضاعف /خلقهای تحت ستم همه بهانه ای بیش نیست برای ندام کاری و شگست ننگ امیزو مفتضحانه جریانات روشنفکری در 100 سال گذشته در ایران .شما حق دارید مخالف زبان پارسی و مردم پارس و فردوسی و ادبیات پارسی باشید و ایرادی به شما نیست همانند ملیونها مردم هندو افریقا که همانند شما از شکسپیر و شاعران پریشان گوی فرنگی متنفر هستند.و بدبختی خودر ا در افت دانته و رومن رولان ووو جستجو میکنند. گوتاه سخن وعده دروغ به مردم ایران از سوی عینک به چشمان قبله مسکو و توابع عامل این همه نابسامانی است. شما بله شما با وعده انقلاب سوسیالستی مسئول فاجعه کنونی هستید و ربطی به فردوسی وشهریارو جلالی جغتائی ندارد.در ایران ودر شهر های پارس نشین مردم /خلق / توده های تحت ستم بیشتر امامان عرب را میشناسند تا دهقان توسی را.
آقای بایرام توفارگانلی... اگر شما ترک تشریف دارید حتم دارم که می دانید ( شاه نامه و یا کینه نامه) فردوسی هیج رابطه معنوی در بین ترک های ایران را ندارد. هر چند که رژیم قبلی سعی کرد که با آوردن (( اقای شاکری)) در برنامه رادیو تبریز این (( شاهکار)) فردوسی را به زبان ترکی به ملت به چپاند ولی نشد.. اگر یادتان باشد ما ترک ها مثلی داریم که هر کس یاوه گوئی زیاد بکند می گوئیم « بیزه شاهنامه اوخوما» یعنی برای ما شاهنامه نخوان... این ارزش واقعی شاهنامه در بین ترک هاست... بهترین ها را برایتان ارزومندم...
سلام-من این رشدرابه مبارزدوران سیاهی هاتبریک گفته وامیدوارم ازقدرت فکری ایشان درآینده برای زبان مادریمان تورکی بیشترفیض ببریم.بازهم به اقای دنیزایشچی تبریک گفته وبرای تمامیت خواهان تورک آزربایجانی دراین مواردیک کمی تفکروتلاش بیشترتمناواستدعامیکنم.
قراره برنامه ای داشته باشی با این عنوان که اگر نادر شاه کشته نمی شد چی می شد؟
می خواهیم برنامه ای با این عنوان هم داشته باشی که اگر ایران نفت و گاز نمی داشت چی می شد؟ایران بواسطه این نعمت خدادای چه بحرانهایی که نیافریده چه ظلم هایی که نکرده تکبر ناشی از نفت و گاز
اسدی طوسی و فردوسی. طوسی هم عصر بوده اند وهم ولایتی
اولی لغت نامه زبا ن فارسی را نوشته دومی شاهنامه
دعوت میکنم از دوستانم اگر دسترسب دارند حتما لغت نامه اسدی طوسی را نظری انداخته لغا ت مورد استفاده زمان این دو. بزرگوار را مورد مداقه قراردهند
جالب وتعجب برانگیز خواهد بود که چطور. از زبان هم دیگر سر نمی اورده اند از نزدیک به پانصد کلمه ای که کل لغت نامه را تشکیل
میدهد. مثل ازندغه. زنغج. ونظا یر اینها یک کلمه هم فردوسی. درشاهنامه اش استفاده نکرده.
اعجاب انگیز اینکه کلام وادبیات فردوسی به مانند. کلام وشیوه نگارش جوان فارغ التحصیل دارالفنون قرن بیستم شبا هت دارد تا. شیوه نگارش قرن چهارم .
جناب نویسنده محترم:
جناب آقای محترمیکی از اصولی ترین و ابتدایی ترین اصل در نوشتم مقالات علمی پرهیز از هر گونه پرخاشگری،نتیجه گیری احساسی،و ارزش گذاری می باشد.
می توان از آغازین سطور نوشته جنابعالی به نتیجه نهایی و روند نوشته جنابعالی که فاقد بنیانهای علمی و آماری مناسب می باشد پی برد.
آقای محترم،شما از کدام تمدن با نام ((تمدن ایرانی)) نام میبرید!????
کدام ایران و کدام تمدن و در عصر کدامین سلسله!?!?
به چه حقی به خود اجازه میدهید که سرنوشت ملتی را که میخواهد خود تعیین کننده اش باشد را شما معین فرمایید???????
گیرم که ما جدایی طلب و پان هستیم،گیرم که با تعاریف .... شما ما در دام جعل کنندگان تاریخ هزاران ساله آس یایی گرفتار آمدیم,گیرم که تعداد کم و اندک ما انگشت شمار است،ولی شما با چه حق وتویی ،با چه مجوز،با چه کنوانسیون و با چه منشو و حقوقی،میخواهید حق مسلم تعیین سرنوشت را از ما بگیرید???????
شما ..... ،نه از این روی که اطلاع ندارید،بل طاقت دیدن حقایق را ندارید،شما و امثال شما کم نیستند و بسیارند،....
قانون خلقت است که باید شود ذلیل
هر ملتی به راحتی و عیش خو کنند.
حسن گرامی،
لطفا «راست راهه»- ی خودتان را ارائه بدهید. عقیده ی شما را دانستیم که:
-روشنفکر میهن پرست نیست
-استقلال اذربایجان خوب نیست
-دین مردم اسلام است و شیعه از اردبیل
- فکر غلط ، از حزب توده است و...
------------
خوب راه حل شما چیست؟ آیا فکر میکنید همه برویم دامن آقا را بگیریم؟ یا دامن ولیعهد را؟
یا همه عضو حزب میهن پرست «حزب پان ایرانیست» بشویم؟ یا ...
لطف کنید راست راهه ی خودتان را نشان دهید؟ حالا که همه گمراه اند. و تنها شما بهشت را یافته اید، خوب نیست که
آنرا عیان نکنید و دیگران در «کجراهه» بیرون حکومت باشند.
در ترجمه اش ز لطافت و احساسات شعر اثری باقی نیست
آقای حسین بر من اطلاع دقیقی نسبت به آمار سنی مذهب ها در آذربایجان ندارم ولی در نقاط مختلف روستا ها و منطق سنی مذهب داریم بالخص امتداد مرز ترکیه .
ظاهرا دوستان نمی خواهند در مورد مطلب نظر بدهند و تمایل دارند در مورد کامنت جناب «همایون» بحث کنند. من هم به خواست دوستان احترام می گذارم.
تا من ، هم از ایشان( نه یکبار، که چند بار ) پوزش بخواهم و هم خود را تصحیح کنم.»؟سیاوش گرامی، اولا من نتوانستم در فرهنگ لغت گزیدن را به معنی فرو بردن نیش یا دندان در چیزی پیدا کنم. بلکه آن را به معنی گاز زدن پیدا کردم. البته می توان مثلا از «زنبور گزیدگی» این مفهوم را هم بیان کرد.
ثانیا چطور از نیت کامنت نویس با خبر بشویم؟ با توجه به خود مطلب می توان حدس زد که منظور ایشان گزینش است و نه گزیدن. این را می توان به تفسیر خواننده واگذار کرد.
ثالثا حتی اگر منظور کامنت نویس گزیدن(با کسر گ) هم باشد، هر کسی می تواند آن را از ظن خود تفسیر کند و از آن مفهومی «سکسیستی» یا «غیرسکسیستی» دربیاورد.
آیا بهتر نیست حرف خود کامنت نویس را قبول کنیم که مفهوم سکسیستی کامنت را قبول نمی کند و می گوید که: «جنابشان بفرمایند، کجای این « بیت » سکسیستی است ،
( دو خدمت بنیادین فردوسی به جامعه فارسی ) برخلاف تاکیدات شما، ملل غیر فارس ایران، با شاهنامه هیچ ارتباط معنوی بر قرار نکرده اند، ولی شاهنامه در دو حیطه تاثیری بسزا داشته است. ۱- فریتس ولف زبان شناس آلمانی، با مبنی قرار دادن شاهنامه، کّل دامنه واژگانی زبان فارسی را، فقط ۸۰۰ واژه بر آورد میکند، یعنی در دنیائی که بفرض زبان انگلیسی نزدیک به ۱ میلیون واژه دارد، زبان فارسی فقط ۸۰۰ واژه دارد. ۲- شاهنامه خوانی باعث شد تا در جامعه فارسی، مرز فانتزی با واقعیت از هم فرو بپاشد و جامعه فارسی قادر به تشخیص جایگاه خود، در بعد بومی و جهانی نشود. کمبود فیلسوف و نظریه پرداز در جامعه فارسی نیز، یک عدّه را به این خیال خام انداخت که میتوانند دست به تعبیر فلسفی از یک اثر حماسی مثل شاهنامه بزنند. وجدان آگاه
گوسفند کیست ؟
این را نگاه کنید تا ببینید ما کیستیم.
https://www.youtube.com/watch?v=RrQi3Ino0rI
گُزیدن= شایسته یا در خور انتخاب کردن است.
گَزیدن= فروبردن نیش یا دندان در چیزی است.
مهربان و مام وطن در این بیت = هایده
بی پرده = بدون کنایه یا بدون آرایش لفظی
اگر کامنتگذار منظورش گُزینش باشد، در اینجا اهانتی قابل لمس نیست. اما اگر کامنتگذار مقصودش گَزیدن باشد، در این حالت عتراض خانم ترابی قابل فهم است.
يوسف آذربايجان گرامی،
ما به این ایمیل پاسخ دادیم و تا به حال مورد حمله قرار نگرفته ایم. در صورتیکه مورد حمله قرار بگیریم، جهت اطلاع شما و دیگر خوانندگان، آن را اعلام خواهیم کرد.
هون ها و مغول ها بر سراسر ایران حاکم بودند و بیشتر از آذربایجان بر مناطق دیگر ایران حکومت کردند و با مردمان ایرانی بیشتر از همه در آمیختند. بنابراین ربطی به آذربایجان ندارند. زبان ترکی هم ربطی به مغول ندارد. این را کسروی هم گفته است. میماند فردوسی و شاهنامه اش. اینکه شاهنامه
شاهکار است، کشف تازه ای است. هرچه بخوانید بیشتر مغبون میشوید. از قرن گذشته برای ساختن هویت ملی برای ایرانیان، عده ای آن را اساس هویت ایرانی قرار دادند و به تحقیق دربارۀ محتوای شاهنامه پرداختند و راستش را بخواهید هرچه دل تنگشان خواست دربارۀ آن گفتند. شاهرخ مسکوب امام حسین را کپیه برداری از شخصیت سیاوش دانست. باقر پرهام در آن افکار امانوئل کانت را نیز یافت. در دیزی همچنان باز است. بیشتر کسانی که سنگ شاهنامه را به سینه میزنند، معمولاً آن را نخوانده اند. شاهنامه را پیش از این در قهوهخانه های ایران و عثمانی می خواندند و مردم به داستان هایش گوش می دادند و حال می کردند. حالا شده شناسنامۀ ایرانی. تمام اساطیری که در آن آمده مربوط به اقوام آسیای میانه و مخصوصاً اشکانیان است. افغانها وارث بحق شاهنامه اند. ایرانیان با همین مذهب شیعه بیشتر دمخورند. اولین انقلاب اسلامی را هم که دیدید در جهان کردند و دنیا را به کثافت کشیدند. شما را به خدا دست بردارید.آقای منصور پاکدل یکی از دوستانم این نوشته را از طریق میل دریافت کرده و چند سطر جواب نوشته منتهی حدود یک ساعت بعد از نوشتن جواب آدرس میل ایشان مورد حمله ویروس قرار گرفته و این دوست من فکر میکند که این نوشته از جانب وزارت اطلاعات فرستاده شده .
مسئول محترم کامنت ها، کار شما در این مورد کاملا منطقی و اصولی است. این سایت جایی برای گفتگو و نقد است و نباید به بهانه های واهی جلو بیان اندیشه ها را گرفت. خانم ترابی خوب است بدانند که هیچکس مقدس نیست و کسی که مطلب می گذارد باید منتظر نقد هم باشد.
یوسف گرامی
من اطلاعات کمی در باره سنی های آذربایجان دارم. ولی خوشحال میشوم اگر از میزان جمعیت انها در شهر های مختلف اطلاعات بیشتری فراهم کنید.
همکار گرامی آقای ائلیار، بر اساس همان اصلی که خود شما جا انداخته اید، مطالبی را که در مورد احکام صادر شده شما به نظرم می رسد، در «صفحه شما» می آورم. امیدوارم که خودتان هم به این دستاوردتان وفادار بمانید و بحث را در زیر مطلب ادامه ندهید.
2- دسته ای دیگر که کاربران کددار هستند و نوشته های خود و یا دیگران را منتشر می کنند. وقتی کاربر کدداری نوشته یکی دیگر را «انتخاب» و منتشر می کند، اصل را می توان بر این گذاشت که با مطلب موافق است و می تواند مورد خطاب قرار گیرد.1- این درست است که اصولا کامنت در مورد متن نوشته می شود. من هم کاملا با شما موافقم ولی در نظر داشته باشید که گاها، خارج از اراده ما، بحث با نویسنده و زمانی که نویسنده در دسترس نیست، با منتشر کننده صورت می گیرد. به این دلیل ساده که مطابق ضوابط سایت، نویسنده و منتشر کننده مسولیت آن را به عهده دارند.
منتشر کنندگان مطلب در ایرانگلوبال دو دسته اند: 1- همکارانی که به صورت روزانه و مداوم اخبار و مطالب را منتشر می کنند. این دسته، علاوه بر اخباری که تهیه می کنند، مقالاتی را که توسط ایمیل به سایت می رسند، صرفنظر از اینکه با آن مخالف باشند یا موافق، انتشار می دهند.
در مورد کامنت مورد بحث و سکسیستی بودن آن باید به اطلاعتان برسانم که اگر این کامنت را بدون کسره زیر حرف «ن» می خواندم، مطمئن باشید که آن را منتشر نمی کردم. اتفاقا همان کسره است که جلو تفسیر سکسیستی از آن را می گیرد.
آقای حسین بر ما در آذربایجان سنی مذهب هم داریم مثلا اهالی قولونجو در اورمیه که ترک زبان هستند دارای مذهب سنی هستند و شاعر مشهور آذربایجان دده کاتیب « عبدالرحمان طیار قولنجی متخلص به دده کاتیب » از این منطقه است
آقای ائلیار برای برخورد منطقی و منصفانه تان در این مورد از شما سپاسگزارم. ایران گلوبال باید فضای سالم تری برای گفتگوها فراهم کند. کامنت نویسی در برابر افکار عمومی، مسئولیت می آورد. نه سانسور کردن صدای مخاطبان را می پذیرم و نه در نقاب رفتن و شلیک کردن به قربانی در ازدحام فضای مجازی را. این میدان، میدان آزادی و مسئولیت است. تنها در چنین فضائی می توان به گفتگوهای جدی و پربار رسید. از این زاویه، برای من، هیچ تفاوتی میان انتشار چند سطر کامنت و انتشار یک مقاله یا شعر یا هر چیز دیگری وجود ندارد.
خوشحالم که در ایران گلوبال می نویسید. موفق باشید
سلام-باتمام وجودبرای این خانم که یکی ازبزرگترین مبارزان قرن رامیتوان به اونام نهاد،برایش سلامتی وآرزوی موفقیت دارم.خانم ستوده براستی درخواست انحلال یک نهادی که تنهاحافظ منافع دزدان.چه مالی وسیاسی وفرهنگی بوده واین نهادساپورت کننده ومحافظ دروغگویان وریاکاران بوده وبایددرهمان سالهای قبل ازسال 60منحل میشد.اشتباه شناخت وپیروی کردن ازسیاست برادریزرگ وبیسوادی وشناخت نداشتن انقلاب کنندگان ازحاکمان ودست های پشت پرده حامی این دزدان باعث شدبهترین نیروهای جوان وپویاتوسط همین دادگاه هااعدام وزندان شوند.هرچندکه این درخواست دیرشده ولی وظیفه همه انسانهای آگاه درخواست انحلال وحمایت ازسرکارخانم نسرین ستوده میباشد.
برای تغییر رژیم در ایران باندازه کافی دلیل وجود دارد اما کاملا روشن است که با نوشتن کتاب و مقاله نمی شود جمهوری اسلامی را سرنگون ساخت .تغییر رژیم به فراههم شدن عوامل متعددی نیازمند است : 1_تصمیم قدرت های جهانی و منطقه ای برای تغییر نظامی سیاسی ایران 2_ خواست و تمایل مردم برای تغییر 3_ وجود اپوزیسیون متشکل و قدرتمند که با توده های ناراضی و مخالف رژیم ارتباط دتشته و توانسته باشد که اعتماد مردم را از لحاظ برنامه ای و احساسی بدست آورده باشد4_ اختلافات داخلی رژیم به اوج خود رسیده باشد و عملا قادر نباشد ، مثل گذشته حکومت کند5_ دستگاه سرکوب نا توان از سرکوب شوند.6_ سرانجام رهبری واحدی به لحاظ برنامه ای و احساسی بین اتئلاف وسیع و مردم ایجاد شده باشد.
دوستان می توانند با پاسخ به سئوالات بالا و احتمالا طرح پارامتر های دیگر ... چشم اندازهای اتی را روشن تر نمایندآقای ائلیار برای برخورد منطقی و منصفانه تان در این مورد از شما سپاسگزارم.
آقای ائلیار برای برخورد منطقی و منصفانه تان در این مورد از شما سپاسگزارم. ایران گلوبال باید فضای سالم تری برای گفتگوها فراهم کند. کامنت نویسی در برابر افکار عمومی، مسئولیت می آورد. نه سانسور کردن صدای مخاطبان را می پذیرم و نه در نقاب رفتن و شلیک کردن به قربانی در ازدحام فضای مجازی را. این میدان، میدان آزادی و مسئولیت است. تنها در چنین فضائی می توان به گفتگوهای جدی و پربار رسید. از این زاویه، برای من، هیچ تفاوتی میان انتشار چند سطر کامنت و انتشار یک مقاله یا شعر یا هر چیز دیگری وجود ندارد.ایران گلوبال باید فضای سالم تری برای گفتگوها فراهم کند. کامنت نویسی در برابر افکار عمومی، مسئولیت می آورد.
خوشحالم که در ایران گلوبال می نویسید. موفق باشید
چند نکته :1_ در این شکی نیست که تغییراتی در استراتژی امریکا در خاورمیانه به چشم می خورد و یا بعبارت دیگر مرکز تقل سیاسی از خاورمیانه به خاور دور در حال انتقال است و فرانسه از مدت ها پیش سیاست نئو کانهای امریکا در لیبی ، سوریه را در پیش گرفته است و در مذاکرات هسته ای نقش لابی اسرائیل و عربستان همزمان بازی می کند و بار ها مانع توافق هسته ای شد ولی همین فرانسه به بازار ایران هم چشم دوخته است و یکصد بارزگان در جریان مذاکرات به ایران اعزام داشته است . 2- امریکا هم در جریان حمله سعودی ها به یمن کاملا در کنار عربستان ود رمقابل ایران قرار گرفته اند و تغیری مشاهده نشد3_ بهتر بود اقای کشتگر میزان قرار داد های اقتصادی امریکا و عربستان را در مقایسه با فرانسه ارائه می کرد4_آیا «استراتژی فروش سلاح فراسنوی در مقابل امنیت اعراب» بجای استراتژی «نفت در مقابل امنیت امریکایی » را می گیرد؟.
به ویژه اینکه امریکا نه تنها دیگر به نفت خاورمیانه احتیاجی ندارد بلکه خود به بزرگترین تولید کنند نفت جهان بدل خواهد شد. 5_ استراتژی روسیه در این بین چه خواهدبود؟ بنظر می رسد که روس ها تحویل موشک های « اس 300 » را وسیله ای برای چانه زنی با غرب تبدیل کرده اند و با دو طرف بازی می کنند.6_ در صورت توافق هسته ای و بهبود رابطه با امریکا ، طرف مقابل(اعراب ، اسرائیل و فراسنه) چه خواهند کرد؟ 7 _ گفته شد که استراتژی امریکا دوری گزیدن از اسرائیل ولی فاکت و دلایل محکمی ارائه نشده است برعکس در کشورهای اروپایی در این صحبت می شود که حمایت از اسرائیل به مانند گذشته دیگر قابل دوام نیست. بخاطر ترس از ترویسم و رابطه با کشورهای مسلمان و همچنین ، میزان قابل توجه ای ازجمعیت مسلمان در اروپا 8_ادامه تسلیح اعراب و حمایت سیاسی فرانسه از آنان و در صورت شکست مذاکرات هسته ای ، جنگ ادامه سیاست نخواهد بود ؟ و جهان شاهد جنگی همه گیز همچون جنگ جهانی نخواهد بود؟ سئوال اخر اینکه استراتژی مبارزه با داعشف قربانی مبارزه با ایران خواهد شد؟اقبال جان/ این خبر کشکی است .« ناوشکن ۷۲ البرز به یک ناو جنگی آمریکایی "دستور داد" تا به هواپیماهای شناسایی و ناو جنگی آمریکا اعلام کنند فاصله استاندارد پنج مایلی از ناوشکن ایران را رعایت کنند و ناو آمریکایی به این تذکر "سریع جواب مثبت داده" است.» برای اینکه کشتی بتوانند براحتی از کنار هم گذر نمایند فاصله استاندارد 5 مایلی ضروری است ولی برخی نشریات جمهوری اسلامی در ایرن باره جنجال کردند. خبر از اساس دروغ است
سلام-مادرتورکی مگوییم( آغاجی ایچینن قورت یئیر)یعنی کرم درخت ازخودش است.شماحتی صداقت وامانت دررسانه هاراهم زیرپا گذاشته وشعارهارابه دلخواه عوض کرده اید.من بادرستی ونادرستی شعارکارندارم .
مخالفان حرکت ملی وضدتبعیض ازنام های آذری.تبریزی.آذرگون.ایرانی آذری وو...استفاده میکنند؟من تازگی هامتوجه شده ام که تمام افرادی که مخالف استقلال طلبی وحرکت ملی هستندسواددولتی داشته ونسبت به تاریخ وجامعه شناسی بیسوادبوده ویاازرانت های دولتی بشکلی استفاده میکنند.شعاراینطوربوده( فارس،روس،ارمنی،،دوشمن هرآزری)..شمابجای روس یکی ازملت هایی که بامادوش به دوش برای رفع تبعیض مبارزه میکندراجایگزین روس کردید.من ازهدف شماآگاهم ،
شمامیخواهیددردرون مبارزات ملت هااختلاف انداخته وسیاست خودوناسیونالیسم سیاسی صدساله دولتی راپیش ببرید.توهین جمعی ورسانه ایی فرهنگی راباشوخی میخواهیدماست مالی کنید.
اگرشمایک تورک بوده وبرای تورکان میخواهیدقدمی برداریدچرااین وآن رازیرسئوال میبرید؟خودتان یک متنی درموردستم فرهنگی وتبعیض نژادی (زبانی.فرهنگی)یک متن نوشته وکمک کنیدتا افرادی درشکل وشمایل مختلف ساپورت کنندگان حدادعادل ومسئولان فرهنگی صدساله نگردند.آقای آذرگون برای من جای سئوال است که چرا
کسانیکه استقلال طلبی ملت هادرتمام دنیاراهنوزنمیتواننددرک کنندوقبول نمیکنند،به آنهانمیشودآزادیخواه وروشنفکرگفت.
من درایرانم وهرهفته نیزکوه رفته وباانواع واقسام افرادباتفکرات مختلف آشناهستم وحدود40سال است این کاررامیکنم باورکن بیراهه نمیگویم.شمایابایدمطالعات همه جانبه داشته باشیدویاسعی نکنیدباگذاشتن اسم مستعارآذری ریگ کفش همزبانان ستم دیده فرهنگی شوید.من توصیه میکنم ازشمابزرگترهاهم به شکل وهدفهای مختلف درزمانهای مختلف نتوانستندکاری کنند.دردرابایدشناخت ودوای آنرابایددرست تجویزکرد.(دگریمان ایشین گورور- چاخچاخاناباش آغریدر)آسیاب کارخودش رامیکندچاخچاخاناسردردمی آورد.
مشاجره ی کامنت :
1- اصولا کامنت در مورد متن نوشته میشود.
لازم است به کار خود پردازد و اگر نقدی بر اندیشه ی مطلب دارد بیان کند.2- اینجا-کامنت جناب همایون- درباره ی «منتشر کننده» است.
3- انتشار یک مطلب الزاماً ربطی به نظر منتشرکننده ندارد.
4- کامنتی که در مورد متن نیست و به انتشارکننده پرداخته نه تنها «بی ربط» است بل موجب « آزار روحی» منتشرکننده نیزمی باشد. که واکنش انتشار دهنده نشانه ی آن است. و ربطی به «تبادل فکر » ندارد. اجازه ی این عمل به کامنت نویس توسط سایت جای پرسش است. حق انتشار دهنده است که بخواهد از چیزی که-آزار میدهد- و به او مربوط نیست ، راحت باشد.
5- بارها شده که کامنت نویش به جای پرداختن به متن به منتشر کننده بند کرده است. با این فکر که انتشار دهنده با نویسنده همفکراست. منتشر کننده آزاد است با نویسنده هم فکرباشد یا نباشد. اما کارکامنت نویس پرداختن به متن است .
اینکه منتشرکننده اگر«مهردارد» « با پرده بگوید یا عیان» موضوع متن نیست. و هیچ ربطی به کامنت نویس ندارد.
یا اینکه بیاید اسم منتشرکننده را عنوان کند و نظم بگوید، و دیگری هم اسم کامنت نویس را عنوان کند و نظم دیگربگوید - یا نام نویسنده را عنوان کند ، نقد متن هم به امان خدا رها شود، دیالوگ میشود گل اندرگل.
6- معنی سخن کامنت نویس ظاهر عبارات نیست-به خصوص با «کسره زیر فعل- و بی پرده» . منتشر کننده به حق واکنش نشان داده است.
7-«مهر وطن گزیدنِ بی پرده اش خوشست» ؛ معنی املایی دارد- و معنی «القایی». کامنت نویس زیر پوشش املایی معنی القایی را
مخفی کرده و میرساند. منتشرکننده اهل قلم است و معنی القایی را به درستی «سکسی» نامیده است.
8- عبارت« مهر وطن گزیده ای گزیده بی پرده اش خوش است» نیز دو معنی املایی و القایی دارد. و تعیین کننده معنی القایی ست و نه املایی.
اینها نیرنگ بازیهای سخن است که اهل قلم میدانند.
به چند دلیل انتشاردهنده در درخواست خود محق است:
1-انتشاردهنده اجازه ی استفاده از «نام» خود را در نظم به کامنت نویس نمیدهد.
2-متن مال انتشاردهنده نیست و کامنت نویس نمی تواند متن را رها کرده به منتشرکننده بپردازد.
3-کامنت نویس به جای املاء از «صدا» برای گفتن سخن «سکسی» استفاده کرده است.
4-اعتراض انتشاردهنده نشانه ی دریافت «خشونت» از سوی کامنت نویس است.
5-وظیفه ی سایت حفظ امنیت روحی منتشرکننده و نام اوست.
6- اینجا تبادل فکر و دیالوک که هدف کامنت است وجود ندارد.
7-کار کامنت نویس «جنسی آتماجا=کنایه ی سکسی» پراندن است.
---------
از نظر من درستش آن است که نام منتشرکننده از کامنت حذف شده -و کامنت به ص.شما منتقل شود.
اقای ائیلار گرامی 13 بند مورد نظر شما همگی خطا و تحریف تاریخ و کجراه ای بیش نست.خطا نه از ان شما که از اموزش های حزب توده در ایران سر چشمه میگیرد . این اموزش ها بیش از 70 سال است که روح جامعه روشنفکری ایران را مانند خوره و سرطان از بین برده است . روشنفکران ایرانی دارای فکر مستقل و ملی ومیهنپرست نیستند. این مردم هم به مفهوم کلمه میهنپرست نیستند این مردم مرده پرست و بیگانه پرست شده اند و نقش روشنفکران در این فاجعه بیش ازدیگران است.در صورت استقلال اذربایجان و جدائی از ایران همین مصیبت در تبریز و ادربیل ادامه خواهد داشت و کافی است که نگاهی به روزگار مردم اذربایچان شمالی و اوضاع اجتماعی ان داشته باشید.. .گناه بخشش ناپذیر حزب توده و نقش دین شیعه را در اجتماع ایران نمیتوان نادیده گرفت و نظام وحشت اسلامی را با مردم پارس زبان یکی دانست.دین مردم ایران اسلام و مردم
پارس زبان و ترک زبان همین شیعه مورد نظر است که از اردبیل ظهور کرده است .این مردم بیشتر به حرف دین گوش خواهند کرد تا به حرفهای روشنفکری .کاروان عزاداران حسینی از همه اذربایجان به قم و مشهدو کربلاو نجف خود گویاست.صادق جان عزیزم
با بیشتر آنچه گفته یا نوشته ای همدل و مأنوسم ولی کم لطفی در حق سوسیالیسم در زمانه ای سرمایه داری طینت و باطن خود را واضح و عریان چنین به نمایش گذاشته، خیلی منصفانه به نظر نمیآید .
فکر میکنم که در نگاه و باور شما جائی برای دوستداری عدالت اجتماعی،همدردی برای واماندگان و قربانیان ستم کلان
سرمایه داری و مهمتر ازهمه محیط زیست و طبیعت ،وجود داشته باشد . آنکه ظاهرا به گور تاریخ رفته نظام فریبای! کمونیستی نام داشت ،سوسیالیسم و خواست عدالت برای انسان و اجتماع، یک گام بلند بشر منطق دوست عقلانیت پذیر است .تفاوت سوسیالیسم و کمونیزم را دریابیم .
با احترام و تشکر
جناب همایون, کامنت تان ظاهرا ممکن است هر چیز باشد ولی یک کمی بو دار بود
دوستان گرامی، این امکان وجود دارد که برخی از خوانندگان بخواهند بر سر این مطلب بحث و گفتگو کنند و نظر خود را بیان نمایند. بیایید در جوی خالی از عصبیت به بحث بپردازیم. باور کنید که ضرر نمی بینیم.
مسئول محترم بخش کامنت !
حسن تدبیر شما ، بی گمان در سالم تر شدن فضای « ایرانگلوبال» مؤثر خواهد افتاد.
و بعد: تلقی « سکسیستی » خانم هایده ترابی ، از آن « بیت» ، برایم حیرت آور است.
این خانم محترم ، خود اهل قلم است و خوب میداند که هر واژه ، برابر نهاد ( یا ، برابر نهاد های) معنایی و مفهومی مشخص دارد. جنابشان بفرمایند، کجای این « بیت » سکسیستی است ، تا من ، هم از ایشان( نه یکبار، که چند بار ) پوزش بخواهم و هم خود را تصحیح کنم.
دو دیگر آنکه، خاستگاه اینهمه عصبیت و خشم و خروش ، بر من معلوم نیست.
می گویند، جواب «های »، «هوی» است .در برابر « انگ » سکسیستی که این خانم گرامی به من میزنند، من هم میتوانم ایشان را به پرخاشگری و مرد ستیزی متهم کنم. شاهدش ، ادبیات نوشتاری شان است.
در این سالها ( به قول نیما) همه ی زندگیام به « عجب، عچب » گذشت.
خانم ترابی گرامی، از لطف شما متشکرم. لطفا شکایت خود را همراه با دلایل منطقی برای سکسیتی بودن آن کامنت بفرستید.
شما در مورد استفاده از اسم مستعار تنها نیستید و هم نطران زیادی دارید ولی چون ضوابط سایت استفاده از اسم مستعار را مجاز می داند، من نمی توانم این را بعنوان دلیلی برای توهین به همان اسم مستعار در نظر بگیرم.
مسلما همکاری شما برای سایت اهمیت زیادی دارد و من خوشحالم که سعی نکردید با تهدید به قطع همکاری، مرا مجبور کنید که حقی را ناحق کنم. ما می توانیم در هر موردی اختلاف نظر داشته باشیم و با بحث و گفتگو و استدلال آن را حل کنیم.
به مسئول کامنتها
یک کامنت حقیر دیده می شود.و این توهین به فرد نیست. من هنوز بر این باورم که استفاده از نام ناشناخته هنگام نقدهای (توهینهای) این چنینی نشان از بی جرئتی دارد، زیر ا آن فرد نمی خواهد در برابر حرفی که می زند، مسئولیت بپذیرد. او می تواند مانند اشباح ظاهر شود و هر زمانی به نام دیگری، هر چه خواست، نثار این و آن کند. و این یعنی بی جرئتی و بی مسئولیتی. کجای این توهین است؟
شکایت را به آن نشانی خواهم فرستاد. ممنونم.
خانم هایده ترابی گرامی، شما نسبت به من پیشداوری دارید. من مدت کوتاهی است که مسؤلیت کامنتها را به عهده گرفته ام و بنابراین هیچ مسؤلیتی در مورد کامنتهای زیر مقالات قبلی شما ندارم. من طبق ضوابط سایت کار می کنم و نه به دستور شما.
یک کامنت به نظر شما سکسیستی است و به نظر من نه. شما بدون ارائه دلیل منطقی و صرفا با صدور این حکم که کامنت سکسیستی است، می خواهید که سانسور شود. در ضمن بقیه مواردی که نوشته اید، توهین به نویسنده کامنت است. در این سایت تعداد زیادی با اسم مستعار کامنت می نویسند و ضوابط سایت هم آن را نفی نمی کند. بنابراین ایشان حق دارند با اسم مستعار بنویسند.
زمان بررسی کامنتها، در نظر نمی گیرم که نویسنده آن مرد است یا زن.
به شما پیشنهاد می کنم اگر اعتراضی دارید به آدرس info@iranglobal.info بفرستید تا بررسی شود و اجازه بدهید بحث در اینجا منحرف نشود.
پیشاپیش از همکاری شما متشکرم
مسئول محترم کامنتها، بروید محض نمونه کامنتهائی را که زیر نوشته های من گذاشته اند، نگاه کنید. ببینید چقدر توهین و برچسب زده شده است. شما هیچکدامش را سانسور نکرده اید. برخورد شما کاملا تبعیض آمیز است. من کامنت فردی را که به نام همایون کامنت گذاشته، حقیر می بینم و سکسیستی. و شما حق ندارید این دو کلمه را حذف کنید.
مسئول محترم کامنتها، بروید محض نمونه کامنتهائی را که زیر نوشته های من گذاشته اند، نگاه کنید. ببینید چقدر توهین و برچسبهائی زده شده است که اگر کسی حوصله اش را داشته باشد، می تواند از با روش حقوقی و قانونی پیگیری و اعتراض کند. اما شما هیچکدامش را سانسور نکرده اید. برخورد شما کاملا تبعیض آمیز است. من کامنت فردی را که به نام همایون کامنت گذاشته، حقیر می بینم و سکسیستی. و شما حق ندارید این دو کلمه را حذف کنید. به چه حقی این اعتراض را سانسور می کنید؟ در ضمن این فرد با نامی ناشناخته، یعنی مجهول الهویه، چنین کامنتی می گذارد. یعنی جرئت ندارد با نامی شناسا به میدان گفتگو بیاید. و شما "مجهول الهویه" را هم حذف کرده اید؟ به چه حساب؟ متأسفانه اداره ی این صفحه کاملا مردانه و جانبدارانه شده است. من یک بار دیگر اعتراضم را اینجا اعلام می کنم و شما حق ندارید سانسور کنید. و می خواهم که آن کامنت سکسیستی و توهین آمیز حذف شود.شاید می خواهید با ایجاد فضای مردانه، زنان منتقد را از ایران گلوبال برانید. در این مورد اما زنان چیزی را از دست نمی دهند. اگر اعتراض من سانسور شود و این کامنت بماند، برای شخص من ارتباط با ایران گلوبال از نظر اصولی زیر پرسش خواهد رفت. بگذار این میدان هم خالی تر بماند برای غلبه ی زن ستیزها و شووینیستها. چندان فرقی نخواهد کرد.
حالا باید ازعاشقان ایران، و فارس پرستان پرسید، شما که اینان را هم وطن خود تلقی میکنید، و به اینان عشق میورزید، چگونه میخواهید، با چنین افرادی که درملا عام با بی شرمی و وقاحت تمام بترکان اهانت میکنند، بعنوان هموطن در یک مملکت زندگی بکنید؟!
سعدیا «حب وطن» گرچه حدیثی است صحیح نتوان مُرد به سختی که من اینجا زادم
همایون گرامی، حق با شماست و من از شما معذرت می خواهم. من متوجه نشده بودم که این کامنت منتشر شده است چون که خانم ترابی آن را دو بار فرستاده بود و یکی از آنها در میان کامنتهای بررسی نشده باقی مانده بود و من متوجه کامنت دیگر نشده بودم.
دوست گرامی! سپاس از لطف بی دریغ تان. حذف کامنت ها ( به هر دلیل ) در شمار اختیارات مسپولین سایت است و از این بابت گله ای نیست. اما ( به گمانم) درج آن همه توهین به من، چندان منصفانه نباشد.
با ارادت و احترام فراوان
همایون گرامی، من کامنت شما را منتشر کرده بودم. در اثر اعتراض خانم ترابی، همکار من فکر کرده بود که من نیستم و آن را عدم انتشار زده بود.
به نظر من کامنت شما سکسیستی نیست.
مسئول محترم بخش کامنت!
ممکن است از سر لطف ، در مورد حذف کامنت توضیحی بدهید. پیشاپیش از لطف تان سپاسگزارم.