چند نکته در باره ادعا های مصداقی :1_ همانطور که ملاحظه می کنید ؛این نوشته مصداقی مملو از اتهام زنی می باشد که درآن اشخاص حقیقی با نام و نشان مورد لجن پراکنی قرارگرفته اند . شخصا از همه کسانی که حرمت انسانی شان مورد تجاوز این « فعال حقوق بشری» قرار گرفته است ؛ پوزش می خواهم .، طبیعتا حق پاسخ گویی برا ی آنان محفوظ است 2- ایرج مصداقی در این نوشته ، مرا علنا تهدید کرد که با «آتش بازی نکنم» بعبارت دیگر نوشته هایی که در نقد ایرج مصداقی نوشته می شود را سانسور کنم وگرنه ایشان دستور« آتش » خواهند داد!!3_ در این نوشته تکراری و ملال آور باز هم اسمان وریسمان می کند که «او ندیده است و ازکس دیگری شنیده و ان طرف هم خودش ندیده است و از محسن درزی شنیده است!» .مسخره تر از این مدرک و سندی وجود ندارد که «شاهد ماجرا، خود متهم پرونده است » و قاضی و دادستان پرونده هم ایرج مصداقی و شرکا ! می باشند.
4-مصداقی در این نوشته ادعا می کندطرح مجدد «پرونده محسن درزی»،بخاطر مقاله ای است که ایشان علیه فرخ نگهدار در اخبار روز نوشته است و از آنجا که کیانوش توکلی « مرید فرخ نگهدار است» پرونده محسن درزی را پس از 8 سال مجدا باز کرده است . درحالی که چنین نیست ولینک هایی که از یک سال پیش درسایت ارشیو شده اند شاهدت می دهند که مصداقی دروغ می گوید . اولا موضوع «پرونده محسن درزی» از یک سال پیش در ایران گلوبال طرح شده بودو کسانی بشکل کامنت مطالبی در رد ادعای مصداقی نوشته اند و بطور مشص دوماه پیش برای اولین بار شخصا طی نوشته ای کوتاه این موضوع را طرح کرده ام 5_ اینجانب 25 سال است که خط و ربطم را از سازمان فدائیان خلق اکثریت جدا کرده ام و شخصی ازاده و مستقل هستم و مرید هیج بنی بشری در جهان نیستم و آن را عین بندگی می دانم و برخلاف ایشان که انسان ها را به دو دسته «دشمن و مرید » تقسیم کرده اند برای انسان ها ارزش مساوی ، حرمت ، هویت ، استقلال و شرافت قایلم مگر اینکه عکس ان ثابت شوند 6_ دفاع از محسن درزی دفاع از یک قربانی است. چند وقت پیش خانم مینو همیلی عضو سابق کمیته مرکزی حزب کمونیسیت کارگری علیه خانم گیتی شیراد(ازندانی سیاسی وعضو سابق سازمان پیکار) دست به افشاگری زد این موضوع با واکنش وسیعی روبرو شد و نزدیک به 300 مقاله، نوشته و کامنت به بررسی پدیده «تواب» ، پرداخته شد و شخصا طی اطلاعیه ای از خانم گیتی شیرزاد بخاطر چاپ نوشته مینو همیلی پوزش خواستم . بنابراین ، ایران گلوبال به دنبال کشف حیقیت است و ازظرفیت بالایی از ازادی بیان برخوردارو بدوراز عافیت طلبی، بده بستون ها و زد و بند سیاسی است و بطور مشخص علیه عوام فریبان ، حقه بازان و شارلاتانهای سیاسی در فضای اپوزیسیون است ..بنابراین از «اتش بازی» جنابعالی هم ترسی به دل راه نخواهد داد و تا جان در بدن دارم علیه دروغ پردازی،عوام فریبی و... در فضای سیاسی خواهم ایستاد .
با سلام به اقای داریوش برادری، من فکر نمیکنم که اقای مصداقی قهرمان باشد. اما با توجه به نوشته شما (حتی ان کسانی که اینها را شکنجه دادند و یا کشتند و تواب کردند، قهرمانانی بودند) بگذارید من فزصت طلب در تایید نظر شما و از فرصت بدست امده و گل الودگی اب استفاده کنم و یک قطعه شعر از یک قهرمان ملی (رفیق شهید خسرو گلسرخی) به یک قهرمان ملی دیگر (برادر شهید صادق خلخالی) تقدیم کنم. صادق تو رفتی، شهر در تو سوخت، باغ در تو سوخت، اما دو دست جوانت (جوان کشت)، بشارت فردا، هر سال (بر چوبهای دار در هر کوی برزن) سبز می شود، و با شاخه های زمزمه گر در تمام خاک، گل می دهد، گلی به سرخی خون...
گرگها همراه و انسانها غریب
با که باید گفت این حال عجیب (شعر گرگ از زنده یاد فریدون مشیری)
منتظر تحلیل های دیگر شما هستم
مشکل ایرج مصداقی این است که او توابی است که به توابها فحش و لعنت می فرستد و می خواهد به خودش و دیگران بقبولاند که او قهرمان و حال نماینده قهرمانان مرده است تا نگذارد که انها فراموش بشوند. بهای این دروغ اما این است که حتی سخنان و کارهای خوبش در یاداوری جنایات زندان و یا در نقدش بر مجاهدین و غیره، همیشه طعم گس فرصت طلبی را هم دارد و اینکه مثلا بدانی چه موقع لازم است کشتی در حال غرق شدن را ترک بکنی و اول انزجار بدهی و بعد بیایی خارج مدافع دو اتشه مجاهدین بشوی، بعدش ببینی دیگه دفاع ازشون ممکن نیست و حال بخواهی مهمترین نقادشون بشی و انکه جلوی رجوی می ایستد و غیره. اگر ایرج مصداقی واقعا یکبار با خودش و بقیه صادق می بود و می دید که او توابی بوده است که خوشبختانه وادارش نکرده اند که تیری بزند و یا توانسته در زیر لوای توابی و با انزجارنویسی جان سالم بدر ببرد، انگاه مطمئنا از او تاریخ نویسی قوی و مد
زیرا حتی ان کسانی که اینها را شکنجه دادند و یا کشتند و تواب کردند، قهرمانانی بودند و اسیر گفتمان قهرمانی و در خدمت راه و ارمانی. زیرا هر قهرمانی از طرف دیگر فرصت طلبی است و ترسویی در خدمت پدر و ارمانی. ازینرو می بینیم که ایرج مصداقی در حین فریادکشیدن بر علیه فراموشی مردگان، در پی و در حال «فراموش کردن» چیزی اساسی و محوری است و این دروغش همان باعث و بانی ضعف تاریخ نویسی و خطاهای مداوم اوست. اینکه او از یکسو می خواهد «فراموش بکند و پس بزند» که او نیز توابی بوده است و انزجارنامه نوشته است و به اینخاطر به حالت یک مکانیسم دفاعی «فراافکنی» حال مرتب به هر توابی می پرد و می خواهد مرتب دیگران و دروغهایشان را افشا بکند. دوم و مهمتر اینکه او بدینوسیله ناخوداگاه می خواهد «بحث اصلی و مهمتر را به فراموشی بسپارد» که همان اجتناب ناپذیربودن شکست جهان قهرمانانه به خاطر دروغهای ساختاریش است. اینکه جهان و دیسکورس قهرمانانه دقیقا همان خطای بزرگ و اساسی و مشترک بود که بایستی از آن گذشت و به فراموشی سپرد. جهان قهرمانانه ایی که تواب سازی و شبیه سازی هولناک را می افریند و از طرف دیگر پسران سرکش و قهرمان چون رجوی را وادار می کند که اخر شبیه پدر و مراد و مهدی موعود بشوند، چیزی که از جمله مصداقی در نقدش بر مجاهدین انرا بیان می کند، و یا باعث میشود که تاریخ نویسی مصداقی برای فراموش کردن زجر تواب بودنش، قهرمان نبودنش باشد و به اینخاطر تاریخ نویسی اش هیاهوی فراوان و سینه زنی بزرگ برای فراموش کردن چیزهای کوچک و بس اساسی و محوری است. اینکه تاریخ نویسی از منظر قهرمانانه در نهایت همانقدر مجبور به دروغ گفتن و خودشیفتگی دروغین است که هر نگرش و جهان قهرمان گرای دیگر از حکومت اسلامی تا مجاهدین و غیره و بهایش همیشه یک چیز است: فراموشی حقیقت محوری که همان شکست اجتناب ناپذیر پدر و پسر قهرمان است و برملا شدن دروغها و خودشیفتگیهایشان.
نویسنده محترم مفهوم امروزین «هژمونی» را متاسفانه هنوز هم درک نکرده است. تئوری هژمونی اهمیت امروزینش را مدیون بازتعریف این اصطلا ح توسط آنتونیو گرامشی است ولی نه به آن شکلی که نویسنده مطرح کرده است. گرامشی با مرکزیت دادن به فاکتورهای فرهنگی و زبانی و نیز جامعه مدنی، از مارکسیسم سنتی فاصله گرفته است و هژمونی را به شکلی خلاقانه، از نو تعریف کرده است. گرامشی خودش از منطقه صاردینیه در جنوب ایتالیا برخاسته، و تحقیرها و ستمهای زبانی/فرهنگی را با گوشت و پوست خود لمس نموده است. معروضیت به ستم زبانی/فرهنگی جانمایه تئوری هژمونی گرامشی است. نویسنده می توانست به به این عناصر هسته ای در تعریف گرامشی اشاره نماید و آنرا به مسئله فرهنگها و زبانهای محکوم در جامعه ایران ربط دهد—یعنی همان کاری که خود گرامشی در رابطه با جامعه ایتالیا و نیز مارکسیسم مکانیکی انجام داده است.
ائلیار گرامی؛ البته "مکتب گرایی" جنبه ناچیزی از فلسفه وجودی این دوره های فکری/زبانی/تاریخی است. برای مثال، دوره کلاسیک از دوره مدرن متمایز است مثلا در نگرشش به انسان، مذهب، تاریخ، معماری، نقاشی، سیاست و غیره. یعنی این تمایزات به حدی هستند که دوره مدرن در رابطه با دوره کلاسیک هویت ویژه خودش را کسب میکند و همینطور دوره پست مدرن در رابطه با دوره مدرن. "مکتبگرا" کسی است که به این هویتهای ادواری به صورت ایداولوژیک مینگرد و خود را مثلا کلاسی سیت، مدرنیست و یا پست مدرنیست می نامد. حالا باید دید عصر پست مدرن چه ویژه گیهای خاصی دارد که از عصر مدرن متمایز شده است. نگرش به «هویت» تنها یکی از این ویژگیهای متمایزکننده است...
"مصداقی بعنوان یک شخص سیاسی مرده است. لطفآ نبش قبر نکنید."
بله رفقای ادمفروش و محلل های مسعود جان کماکان میتواند به قیلوله ابدی خود فرو روند و در خواب خوش خود ،به تاریخ سازمان های پر افتخار ببالند و اینهمه توسعه و پیشرفت اجتماعی،فرهنگی،اقتصادی و سیاسی موجود در ایران عزیز را مرهون قهرمان بازیهای خود و شهدای خود بدانند و کمآکان پک و پوز امپریالیسم جهانخوار را به سرکردگی آمریکای جهانخوار پان بیاورند .بله ! آهای آدم فروشهای جهان متحد شوید !
امضاء
حزب طراز نوین (شاخه جوانان سابق )
سازمان ویدئو لوژیک (بیا بیا زن اوسا )
"ما آن چه بیشک نمایان میگردد این است که ایرج مصداقی با هدف قوی سازی اپوزیسیون وارد عمل نشده است بل که تمام توان خود را در پی براندازی نیروهای اپوزیسیون به کار برده و میبرد و خواهد برد."کیمیا خاوری
"نویسنده هیچ اتهامی به آقای مصداقی نمیزند. "
جناب بهنام عزیز
با تشکر از تعادل و روشن بینی نسبی و خصوصا حفظ سلامتی کلام از جانب شما ،باید بگویم که مقاله کیمیا خاوری نمونه بسیار خوبی از شارلاتان بازیهای روشنفکرنمایانه به دست میدهد. اخلاق سیاسی حزب طراز نوین به خوبی در آن به خوبی لحاظ شده در جاهایی که افسر کلام به دست کاتب بوده، تمام اتهاماتی که دیگران از سر عصبیت و خشم فاش و مستقیم مطرح میکنند، در لفافه سوال ویا پیچیده در لفت ولعاب به شکل غیر مستقیم مطرح میشود ،نه برای آنکه برای خواننده ایجاد سوال کند (که خواننده خود معمولا سوال دارد و به دنبال سوال نیست بلکه به دنبال جواب است )
بلکه سوالها آنچنان بار شده اند که خود همچون حکمی از پیش نگاشته شده ،مشحون از پاسخ و جوابند .
ولی در جاهایی هم مشاهده میشود که افسار ازدست برفته و اتهاماتی که شما هیچ ملاحظه نکردید بر مصداقی وارد آمده . بسیاری از حالات روحی و روانی که در این سایکوانالیسیز،مستقیم و غیر مستقیم به مصداقی منتسب میشود در حرکات و سکنات خود روانکاو به خوبی قبل ملاحظه است ،از همان جمله اول:"....تعداد بیشماری از زندانیان سیاسی شکنجه شده به من مراجعه کرده اند ...." خواننده غلو و اغراق را (اگر بخواهد ) میتواند ببیند و حس کند ..تعداد بیشمار!!!؟
در اینکه آدمهای یک حزب و جریان سیاسی همدیگر را لانسه کنند ویا از گفتار و کردار یکدیگر دفاع کنند ،خیلی جای انتقاد نیست ولی مکتوب غیر قبل حذف پر ایراد و اتهام یکدیگر را مصون از خطا و خالی از اتهام خواندن ،خیلی به آن تعادل و روشن بینی فوق الذکر کمکی نمیکند .
خواهشمندم که احترام صمیمانه مرا به خاطر موضعگیری متین و متشخصتان بپذیرد ،فکر میکنم که حضور افرادی با این سیاق قلم و نگاه میتواند به سالمتر شدن فضای عفن سیاست کمک کند .
ممنون از توجه و زحمت دوستان گرامی که نظر خود را نوشته اند.
در مورد «پست مدرنیسم» و در کل «مکتبها» نظرم ، درست یا نادرست، این است که؛ خودم را بگویم،مکتب گرا نیستم.
میکوشم توجه خود را معمولاً به موضوع یا پدیده ی مشخص معطوف کنم. یعنی A را در «زمان و مکان و فضای خود » (B) ؛ که در پروسه ای روان، قرار دارد و متغیر است (P)، مورد تحلیل و سنجش قرار بدهم. شاید بتوان بخشی از ناروشنیها را روشن کرد یا حداقل ذهنی را به تفکر در آن مورد خاص متوجه کرد.
حمید عزیز
خیلی منطقی و متین و پرمایه ،لب مطلب رو گفتی و جان کلام رو نمایوندی .کار بسیار خوبی بود که چه ساده کردی ،آفرین !
اگرچه آخر تمام داستان هم همین نیست چونکه این قضیه (جنگل مولا) ریشه های مختلفی داره که هرکدوم میتونه آبشخوری جداگونه داشته باشه ،یعنی خیلی از این آدمها که الان به جد و جهد یا تظاهر و با مقاصد پنهان خودشون رو اپوزیسیون معرفی میکنند،میتوانسته اند در گوشه هایی از تاریخ جنایتبار نظام جمهوری اسلامی(اکثرا از سر ناچاری) دچار اشتباه و یا شاید حتی جنایت یا جنایاتی شده باشند که امروز باعث شرمندگی بی پایانی برایشان میشود و همین سوء سابقه انقلابی! میتواند
بکلی اعتبار سیاسی خود یا سازمان شان را مخدوش یا معدوم کند . بنابراین گروه هایی که به ظاهر هیچ تناسبی ندارند به یک وحدت عملی در خصوص مصداقی رسیده اند تا مشکلات بوجود آمده توسط گزارش های ۹۲-۹۳ برای مسعود جان مورد نظر ( که در دسترس نمیباشد )را در این غوغا و هیاهو گم و گور کنند،خصوصا که بالاخره موضوع آبرو و حیثیت شاخه جوانان حزب توده نیز در میان است . در این میانه من شخصا فکر میکنم که اگر همه اذناب و گناهان مصداقی در رو کردن دست این آرتیستها قبل بخشش باشد .جنایت بزرگ ایشان که کم از هولوکاست نیست و هرگز قبل عفو نخواهد بود همانا اسائه ادب به حضور اندیشمند انقلابی حضرت امیر عباس شرم آور می باشد .
ای کاش نویسنده در مورد توران و تورانیان آگاهی کمی داشت ومجمع لجزایر ترکان را با توران یکی نمی دانست چرا که آنان میپندارند بله علیآباد شهری است و همانند تمام عوام فریبی که میکنند از آب گل آلود ماهی بگیرند . طبق معمول ایران گلوبال هم در خد مت شان است اما صدای ما ایران دوستان آذری را سانسور میکند .حال توران کجاست ؟
توران، یا طوران، ناحیهای که جغرافیانویسان نخستین سدههای اسلامی آنرا در شمار نواحی سرزمین سند دانستهاند. این ناحیه تقریباً منطبق با خاننشین کلات در بلوچستان سابق انگلیس بودهاست و امروزه مشتمل بر بیشتر اراضی شهرستان کلات در استان بلوچستان پاکستان است. با توجه به اینکه خاستگاه بسیاری از داستانهای اساطیری و حماسههای ملی ایران، سیستان، در همسایگی این ناحیه بودهاست.
امیرحسین خنجی در این باره میگوید: "پشتونها که در کابلستان از حد کابل و قندهار تا پشاور و کویتهٔ امروزی جاگیر بودهاند و دنبالههایشان به شهری میرسیده که در منابع عربی با نام «قصدار» ازآن یاد شده (و تلفظ اصلیش گم شده) را ایرانیها «توران» مینامیدهاند؛ و بهنظر میرسد که بخشی از همان آریائیهای موسوم به «تورهیا» (توره+ علامت جمع) بوده باشند که در تواریخ داستانی ما ازآنها سخن رفتهاست. بعدها که عربها سیستان تا غزنی را گرفتند و بر سرزمین سِند نیز دست یافتند با تورانیهای پشتون آشنائی بیشتر یافته اشتباهشان را تصحیح کردند، و مردمی که در منطقهٔ شمال غرب پاکستان امروزی ساکن بودند را به درستی توران نامیدند. در تقسیمات جغرافیائی که عربها از سرزمینهای تحت سلطهشان کردند، قصدار مرکز سرزمین توران بود؛ و این همان قصدار است که رابعهٔ قصداری از آن برخاستهاست."
انگار تفکر و سیاست در نگاه جناب کیانوش توکلی بر پاشنەی همان در سابق تفکر اکثرت و تودەای و یا بە نوعی مبارزەی ضد امپریالیستی و در نهایت ایران گرائی صرف میچرخد ،، جناب کیانوش توکلی در مورد چنگ یمن چنینن مینویسند ،،،عجبا «کشور صلح دوستی چون عربستان صعودی»!!! ؛ عربستان مرگ بار ترین حملات را علیه مردم فقیر یمن انجام داده است٬ تا کنون بیش از 2500 بار مناطقی را در یمن بمباران کرده است ،،، ووو صد البتە کامنت کوتاه کیانوش توکلی با جملاتی این چنین ادامە میابد ،،، جناب کیانوش توکلی انگار میخواهند عمدأ نقش ایران را در نا امن کردن کل خاور میانە نادیدە بگیرند و در نظر ندارند همزمان کە عربستان جنایتکار را بە وحشی گری و بمب باران مردم بی دفاع محکوم میکنند گوشە نگاهیم بە دستهای جنایتکارانە کشوری بە اسم ایران داشتە باشند
کە تا مرفق مشغول جنایت و اعدام و کشت و کشتار و نا امن کردن کل کشورهای منطقە میباشد جناب کیانوش توکلی امروز سازمان ملل متحد گزارشی بیرون دادە است کە ایران از سال 2009 یعنی حدود 6 سال است کە برای نا امن کردن عربستان و یمن و اردن و لبنان دارد حوثیهای یمن را مسلح میکند و اسلحە و مهمات در عرض 6 سال بە آنها رساندە کە در زمان مقتضی کارت برندە خود را همانند حزب اللە لبنان و حماس و قلدری توسط این 2 گروه تروریست و موشک پرانی بە اسرائیل در زمان مناسب موشک پرانی بە ریاض و مکە را نیز دنبال کند بنا بر این این عمل کرد ایران است کە عربستان را محق میداند کە در برابر قلدریهای ایران و گردن کشی از خود دفاع کند
"شک ندارم وقتی وزیر اطلاعات از اشراف بر اپوزیسیون میگوید گوشه چشمی به جناب مصداقی دارد". اگرچه با کثافت خواندن سر تا پای آن" پوزیسیون و این اپوزیسیون " فکر میکنم که اشراف شما کمتر از وزیر کثافت اطلاعات نباشد و نیز اگر وی به مصداقی گوشه چشمی داشته باشد ،در همین اپوزیسیون به قول تا حدی درست شما هستند کسانی که حکم تخم چشم همان وزیر کثافت را دارند و گناه مصداقی آن است که که میخواهد دست آن دسته از تخم چشمی هایی که خود را در طهارت و پاکی سیاسی طاووس علین شده جا بزنند ،رو کند.
" انگیزه خود را از این که یک تنه به خود اجازه میدهد هرکس با هر مرامی را به لجن بکشد"
و باز "حکومت وحشت و ترور را برای آدمها و تحقیر انها در جامعه خارج از کشور با تیمی که پشت اوست اعمال میکند. "،از کجا میگویید که یکتنه به خود اجازه میدهد ؟شاید از من و عمه اش هم اجازه گرفته باشد؟! ویا شاید از از تیمی که به قول شما
پشت اوست؟ جناب فطانت کمی انصاف و منطق داشتن بد نیست ،همانطوری که گفتی ،نگرانی و ناراحتی تو فقط به خاطر آن است نام ترا نه به نیکی که خود را سزاوارش میبینی، بلکه به سزایی که خود او نیک میدانسته برده است.
آنطور که گفته ای و دیگران نیز میگویند جرم او دروغگویی نیست بلکه واقعیت عمل افراد را فاش و گاهی با فحش علنی کرده است . به جای اینکه او را در جایگاه متهم بنشانید ،به عمل خود بنگرید ،آیا واقعا تک تک شما یی که مورد اتهامات او قرار گرفته اید بیگناه و درستکار و صادقید ؟ در نوشتار بالا تمام اخلاق و تربیتهای حزبی ،حزب توده به عمق همان کثافتی که از ان یاد کردی ،موج میزند ،امیدوارم که اهل موج سواری رو کثافت نباشید اگرچه خود تو میگویی که به جایی رسیده ای که برایت بالاتر از سیاهی رنگی نیست ولی خود تو میدانی و میگویی که در سیاست ما کثافت رنگیست ورای سیاهی !
از تلخی و گزندگی کلامی پوزش میخواهم ،چرا که در شخص تو انسان مظلومی را میبینم و میشناسم که درد را میشناسد و متقدم که هر کس به همان اندازه ای که درد کشیده میفهمد و درک میکند .
" انتساب کثافت به سیاست در پوزیسیون و اپوزیسیون به دلیل حلقه مفقوده "اخلاقیات" در سیاسیون ماست."
امیرحسین فطانت عزیز
شمایی که، درست و به جا،به فقدان اخلاق در میان سیاسیون ما اشاره میکنی و سیاست را میفهمی و قوانین بازی قدرت را میشناسی خودت را از " محروم از این مقوله نموده"ای، فقط تا زمانی که منافع و یا نام نیک! خود را در مخاطره بیابی! آنجاست که دیگر برای حق شمشیر میکشی! کجای این نحوه رفتار و گفتار باری از اخلاق را تداعی میکند؟
میگویی که اهل ادبی و اهل سیاست !ایکاش در کنار ادب یک حالی هم به منطق میدادی !
با محبت و توجه خاص
نادر
محسن خان درزی ،خیلی واضح کامنت بالا به اطلاع شما رسانده است که هنوز باب شکایت قانونی از مصداقی برای شما باز است ،چنانچه او در مورد شما دروغی گفته، به جای زنجموره به قانون شکایت برید و حق خود بستانید یا اینکه نه سرفه در این است که قضیه را همینجا درز!! بگیرید که رسمتان همچون اسمتان شود .
"در اینکه مصداقی با ........ کار میکند و با اهدافِ خاصی هم به خارج ارسال شده است شکی نیست " و نیز در در مورد شرافت! و صداقت !و وجدان انسانی! شما البته که جای شک و تردیدی نیست .
....... تا هر دو دروغ گفته باشیم !
رژیم اسلامی ایران خوب و بد ندارد، گردانندگان این رژیم، از آخوند ظریف اش بگیر تا سید علی اش! همه شان سر وته یک کرباس پوسیده اند، که با اعمال ضد مردمی خود، سرتاسر ایران را گند زده اند. تنها رهائی از این رژیم میتواند، موجب آزادی مردم ایران گردد. و الا همان آتش خواهد بود همان کاسه!
جناب moji گرامی، ممنون از ابراز نظر شما
راستش در این مقاله کوتاه من فقط سعی کردم تروریسم افسارگسیخته و شارلاتانیزم آخوندها را در چهارچوب روابطشان با عربستان سعودی، صرفآ با نگاهی به دو رویداد مشخص مطرح کنم. تمرکز من بعنوان یک فعال سیاسی ایرانی، روی دشمن ترین دشمن میهن و مردم خودمان یعنی ملاهای حاکم هستش. تصدیق میکنید که پرداختن به موضوعات و مسائل جانبی آنهم در یک مقاله کوتاه، خارج از چهارچوب مورد نظر من و حتی فراتر از دانش و صلاحیت سیاسی من میباشد. باز هم ممنون از توجه و نظر شما.
سازمان ملل: ایران از سال ۲۰۰۹ حوثیها را مسلح میکند
دبی-العربیه. نت فارسی
گزارشی محرمانه که آن را کارشناسان سازمان ملل متحد تهیه کرده و به شورای امنیت ارائه دادهاند، تصریح میکند که ایران دستکم از سال ۲۰۰۹ به شورشیان حوثی در یمن اسلحه میدهد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، این گزارش نتیجه تحقیقاتی است که پس از توقیف کشتی ایرانی «جهان» توسط نیروهای امنیتی یمنی در سال ۲۰۱۳ آغاز شده بود. این کشتی حامل اسلحه بود.
در این گزارش آمده است: «پیش از این کشتی عملیات مسلح سازی دیگری از سوی ایران در یمن روی داد که به سال ۲۰۰۹ باز میگردد.»
این گزارش هفته گذشته به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارائه شد و در اختیار کمیته تحریمهای ایران قرار گرفت. در همین حال سازمان ملل متحد تلاش میکند میانجیگری میان طرفهای یمنی را احیا کند.
کارشناسان سازمان ملل متحد میگویند: «تحلیل دادهها نشان از ایران دارد که این کشور منبع اسلحه بود و حوثیهای یمن و شاید گاهی اوقات برخی طرفها در کشورهای دیگر از این اسلحه بهره بردند.»
این گزارش تاکید میکند: «حمایت تسلیحاتی ایران از حوثیها به عملیات انتقال اسلحه که دستکم به مدت پنج سال ادامه داشت، ثابت شده است.»
علاوه بر کشتی «جهان»، کارشناسان پنج رویداد را مشخص کردهاند که طی آنها کشتیهای ایرانی اسلحه به یمن منتقل کردند.
در این گزارش آمده است: «آوریل سال ۲۰۰۹ خدمه یک کشتی ایرانی ناشناس اقدام به انتقال صندوقهای حامل اسلحه به آبهای بینالمللی و تحویل آنها به شناورهای یمنی کردند. پس از آن این صندوقها به مزرعهای در یمن منتقل شد تا از سوی حوثیها مورد استفاده قرار گیرد.»
این گزارش افزوده است: «فوریه ۲۰۱۱ یک کشتی ماهیگیری ایرانی توسط مقامهای یمنی توقیف شد در حالی که حامل ۹۰۰ موشک ضد تانک و ضد هواپیمای ساخت ایران به مقصد حوثیها بود.»
شورای امنیت سازمان ملل متحد سال ۲۰۰۷ با صدور قطعنامهای ایران را از فروش اسلحه منع کرد. این قطعنامه برای همه کشورها الزام آور است. همچنین کمیتهای برای تحریمها تحت نظر کارشناسان تشکیل شد تا بر اجرای این تحریمها نظارت کنند.
این مقاله بسیار علمی و میتوان گفت ایرادی به استخوان بندی ان وارد نیست .اماانچه ذهن من انرا نمیتواند هضم کند این است که نویسنده محترم مقاله بااین درک عمیق و وسیع از فلسفه چپ و رهبران ان برای چه هدفی در کنار رجوی عمر خود را تلف کرد؟
ایا انتظار ایشان و همکاری با اقای رجوی میتوانست به اهداف نظری نویسنده مقاله کمکی کند؟ این دوگانگی که یک اندیشمند چپ در کنار رجوی مسلمان و متعصب شیعی و طرفدار ولایت وفقیه قرار میگیرد سخت مرا ازار میدهد.دوباور مختلف دو نظریه اجتماعی مخالف یکی دینی و ان دیگری مارکسیستی با دونگاه ترقی خواهانه و ارتجاعی به جهان چگونه قابل توجیه است؟ ایا در صورت پیروزی دستگاه رجوی امکان عملی شدن نظرات نویسنده محترم میتوانست در چها رچوب اعتقادات دولت اسلامی رجوی مسلمان عملی شود؟ ایا عمر برباد رفته گره بر باد زدن نبود؟ والله اعلم .
به آقای سعید حزب اللهی برخورده که از گندکاری حزب اللهی های دشمن مردم ایران سخن گفته شود. اگر آخوندزاده های دزد و پاسداران جنایتکار حزب اللهی نیستند پس کی حزب اللهی است؟ خانواده آخوند پلید ربانی شیرازی حزب اللهی نیستند؟ همه مردم ایران می دانند که جز حزب اللهی های غارتگر کسی چنین ثروت های بادآورده ای ندارد که به جولان دادن در کوچه و خیابان بپردازد. پته امثال علی انصاری و صادق محصولی و عسکراولادی و خانواده مهدوی کنی و ناطق نوری و دیگر جنایتکاران رزیم سالهاست روی آب افتاده است.
جناب نادر! انتساب کثافت به سیاست در پوزیسیون و اپوزیسیون به دلیل حلقه مفقوده "اخلاقیات" در سیاسیون ماست. من از همان جوانی سیاست را کنار گذاشتم و هیچوقت در هیچ کجا در مورد مسائل سیاسی اظهار نظری نکرده ام و اصلا خودم را محروم از این مقوله نموده ام. اما این بدان معنا نیست که سیاست را نمی فهمم و قوانین بازی قدرت را نمی شناسم. در مورد جناب مصداقی هم اگر مستقیما مرا مورد حمله قرار نداده بود مثل این سالهای گذشته تنها نگاهشان میکردم. ضمنن من به همه سوالی پاسخ داده ام اگر برای کسی هنوز سوالی باقی است از کند ذهنی اوست و نه قصور من.
مصداقی بعنوان یک شخص سیاسی مرده است. لطفآ نبش قبر نکنید. آنچه از این مرده سیاسی میبینید..... امنیتی-روانی میباشد. بگذارهد این مرده سیاسی در لجنزاری که برای خودش درست کرده دست و پا بزند.
احقاق حقوق کردها با سرعت هر چه تمامتر در ترکیه به پیش میرود و عده کثیری از کردهای ساکن
در دیگر شهرها از جمله استانبول در انتخابات فعالانه شرکت خواهند کرد تنها ایراد اساسی در این
انتخابات همانا سد 10% است که از ورود احزاب کوچک ولو با با رای میایونی جلوگیری میکند.
آنهایی که چشم دیدن این همه آزادی را در ترکیه ندارند همانا ریگ به کفشهایی هستند که دستشان
رو شده است .......
به امید روزی که در ایران ما هم آزادی و دمکراسی پا به پای ترکیه به پیش رود.
جناب تبریزی /خانمی که زندانی سیاسی سابق بود و اکنون مقیم کانادا می باشد . او در کتاب مصداقی مورد اتهام های وقیحانه قرار گرفته است . اخیرا برای شکایت از مصداقی پیش وکیلی می رود . نوشته های مصداقی را به او نشان می دهد. وکیل پس از مطالعه ، اولین چیزی که به این خانم گفت؛ این بود:(این نوشته کار یک نفر نیست.) در مورد محسن درزی هم روشن شد که مصداقی ان را شخصا ندیده است بلکه ازدیگری شنیده است و آن دیگری هم خود ندیده است .پس این خبر شایعه است . بنابراین مصداقی در کتابش به شایعه سازی متوسل شد . علاوه بر مصداقی به شخصیت زیادی مثل مسعود نقره کار ، مسعود بهنود ، هوشنگ اسدی، حمزه فلاحتی و .... دهها نفردیگر اتهام های بیشرمانه ای زده است وعلیه کیانوش توکلی هم دست به لجن پراکنی زده است و او را (مرید فرخ نگهدار» نامیده است .بدون اینکه دراین باره دلیلی را ارائه نماید.
سازمان مجاهدین هم او را فردی نفوذی و اطلاعاتی نامید. پشتیبانی کردن از چنین موجودی که برای معروف شدن ، دست به ترور شخصیت می زند و برای خود تاریخ جعلی می سازد ؛ خطای نا بخشودنی است.
مصداقی یک روز حامی حمید اشرف می شود ؛ روز دیگر نوشته ای در جانب داری از حزب توده می نویسد وپس از آن چریک های فدایی را به لجن می کشد . چند روز بعد طرفدار شاهپور بختیار می شود، پس فردا هم احتمالا مشاور فرهنگی رضا پهلوی خواهد شد. و چند صباحی دیگر رضا پهلوی را هم لجن مال می کند. تاکیتک او اشک تمساح برای مردگان است . از دید او شخصیت های زنده بایستی لجن مال شوند. برای اواصلن سیاست مطرح نیست . مصداقی از یک سو دست به ترورشخصیت می زند و از دیگرسو برای خود تاریخ جعلی می سازد و سپس عاشق این شخصیت کذایی که ساخته است ؛ می شود و چنان شیفته خودمی شود که تحمل کوچکترین نقدی را ندارد ودر ذهنیت او آدم ها دو دسته اند: (مرید و دشمن)
برای شخص شما خوب نیست که مرید این شخص شوید . لااقل با حفظ انتقادات مشخص از این شخص حمایت کنید.
با احترام، آقاي آ،آئليار
توضيح واضحات ،امري است دشوار، ولي چاره چيست؟
جمهوري اسلامي ،اسم است ،و قانون اساسي محتوا،به يكي آري به يكي نه!، مثل جمهوري دمكراتيك خلق كره ،يا جمهوري هاي دمكراتيك اروپاي شرقي،
داشتن پسوند يا پيشوند دمكراتيك ،كسي را يا كشوري را دمكرات نمي كند، يا مثلا همين،نام شما،
باور كنيد هنوز خواندنش برايم سخت است ،ولي من اينجا در وهله اول با نوشته شما و حرف هاي شما كار دارم، در مرحله بعد با عمكردتان،
شما نامه ٣٦ سال پيش را مي بينيد ولي ٣٦ سال اين پدر را هزار بار به مستراح انداختن را نديديد، يا شايد اراده كرديد نبينيد،
براي كساني كه هنوز آن دوران دهشت ناك را دوران طلايي مي نامند ،سر و دست مي شكنيد،( حداقل سازمان مطبوع شما،، ولي اين نامه ٣٦ سال پيش را سر لوحه. فرضيه هاي خود قرار مي دهيد، وبا همين فرضيه مجاهدين را در سيستم اطلاعاتي رژ يم و شكنجه گاه ها مي نشانيد،
در هر صورت قصد روشن كردن شما را ندارم، ،چون برايم واضح و مبرهن است ،شما در ٣٦ سال پيش مانده ايد ،باز هم تاكيد مي كنم، متمركز روي بحث باشيد، به مقاله بپردازيد،
عجبا «کشور صلح دوستی چون عربستان صعودی»!!! ؛ عربستان مرگ بار ترین حملات را علیه مردم فقیر یمن انجام داده است٬ تا کنون بیش از 2500 بار مناطقی را در یمن بمباران کرده است . این عملیلات یکی از جنایت بار ترین بمباران هوایی تاریخ است که دنیا درمقابل دلارهای سعودی ها و حمایت غربی ها سکوت کرده اند. هواپیما های سعودی ۱۲۴۴ نفر غیر نظامی را کشته و بیش از پنج هزار نفر مجروح و ۳۰۰ هزار نفرآواره و کلیه زیر ساختار های یمن توسط سعودی ها نابود شد.مسایل یمن عمدتا ریشه های داخلی دارد و سعودی ها بار ها در مسایل سیاسی همسایه فقیر خود دخالت کرده اند و جمهوری اسلامی نادان ، توسط حوثی ها به این درگیری ها کشیده شده اند .دست های جمهوری اسلامی از هوا و دریا از یمن کوتاه شده است . اکنون عربستان است که روزانه یکصد بارعملیات نظامی در یمن انجام می دهد. وجدان بشری می باید علیه این تهاجم جنایتکارانه سعودی ها از
خود واکنش نشان دهد و خواهان اتش بس فوری در یمن شود. این درخواست صلح طلبانه است وگرنه سعودی ها خود یک پای جنگند.
( ..... این همه اطلاعات ریز و درشت به اندازه چند تریلی!... ) ایرج مصداقی دو کتاب درباره یادمانده هایش از زندان های رژیم آخوندی و ددمنشی های گردانندگانش نوشته و چند نوشته پراکنده نیز درباره کارگزاران این رژیم با گردآوری از منابع اینترنتی و منابع خود رژیم نوشته است، شاید در این نوشته ها سخنان نادرستی نیز نوشته شده باشند که از روی شتاب زدگی بوده و نیاز به بازنویسی و ویرایش داشته باشند اما تریلی و کامیون و وانتی در کار نیست! یکی از این کتاب ها را از این لینک با فرمت P.D.F می توان بارگیری کرد http://irajmesdaghi.com/page1.php?id=185 این هم از لینک بارگیری دومین کتاب http://www.pezhvakeiran.com/raghse_ghoghnoosha.html این هم لینک یکی از نوشته های مصداقی http://iranglobal.info/node/30389 آیا این است آن چند تریلی اطلاعات ریز و درشتی که حتما هم وزارت اطلاعات رژیم آخوندی آنها را به مصداقی داده است؟
در بحث هویت و ادبیات تفکیک دو فاکتور بسیار حیاتی است. ۱- هویت واقعی ۲- هویت اینترنتی یا مجازی ، در دنیایی اینترنت هویت یعنی تغییر و تکثر در یک پروسه دینامیک که مرزهای مکان، زمان، جنسیت، جایگاه اجتمائی و الخ را مدام فرم میدهد. در صورتیکه در دنیایی واقعی هویت را ( خرد، خود آگاهی، وجدان، یگانگی، امتداد شخصیت، درک و فهم انسان ) که هول تاریخ، جغرافیا، زبان، ملیت، جنسیت و سپس مهاجرت و گلوبلایزیشن پهن شده تشکیل میدهد. ( پسا مدرنیزم و پسا ساختار گرائی ) که با پیشرفت علوم ، انقلاب تکنولوژیکی، انقلاب اطلاعاتی تضاد ( ابزار و معناا ) را از بین برده، به بحران جدیدی دامن زده که فرای ( بحران هویت ) است و آن (( امکان هویت دهی به روبات )) هاست. این پیشرفتهای تکنولوژیکی، انسان امروزی را، به نوعی ( نوستالژیک از آن هویتی که روو به زوال ) بود بار آورده و درست به همین
به همین دلیل، نه تنها در جوامع سنتی ، بلکه در جوامع پیشرفته ( پست مدرنیست و پسا ساختار گرا ) شاهد تولد یابی و احیا مجدد ( هویت ) هستیم. ادبیات بیشترین تاثیر را از این رجعت به هویت پذیرفته است. وجدان آگاه
جناب نادر خان مصداقی / سئوال Moji از همنشین بهار بود و تو پا برهنه ، برافروخته و با چاقوقی در دست، بین شان سبز شده اید و باز مثل همیشه زبان تهمت و تهدید بکار می برید . اینکه این چند تریلی اطلاعات توسط شخص ایرج مصداقی تهیه شده باشد؛ غیر ممکن است . پس می ماند دو نظریه :1_ زمانی که ایرج خان در جوار اتاق کار خواهر مریم در پاریس زندگی می کرد، اطلاعات توسط کمسیون زندانهای مجاهدین خلق جمع آوری و در اختیار او قرار می گرفت و مصداقی بر اساس تمایلات سیاسی سازمان و شخص خود با شاخ و برگ دادن ،آن اطلاعات را بنام خود می کرد . پس از اخراج از سازمان برای مدتی این روند قطع می شود و اکنون مصداقی با کمک افراد ساده لوحی که بدور خود جمع کرده است. تلاش داشته است که کارخانه اطلاعات سازی اش را ادامه دهد .
شخصا نوشته ها و سخنان بیشمار مصداقی را بطور دقیق دنبال کرده ام . روند اطلاعاتی به روند تحلیلی تغییر کرده است و اطلاعات تازه ای در اختیار ندارد. بطور مثال تحلیل صربات حزب توده و یا همین نوشته در مورد چریک های فدای و جزنی و حمید اشرف و نگهدار . تماما از اینترنت جمع آوری شده و به کمک دوست فدایی اش م. ا به بنام مصداقی انتشار یافته است 2_ نظریه دوم: وزرات اطلاعات رژیم به منظور تشدید اختلافات در بین اپوزیسیون و سرگرم کردن فعالان سیاسی و همچنین جهت بد نام کردن فعالان ، شخصیت ها و احزاب اپوزیسیون اطلاعات طبقه بندی شده ای در اختیار ایرج قرارمی دهد . سازمان مجاهدین بر نظریه دوم پافشاری می کند و شخصا بر نظر اول با این تاکید که جناب ایشان، دچار بیماری خود بزرگ بینی عجیب و غریبی شده است . ببعبارت دیگر او آنقدر دروغ گفته و نوشته است که خود عمیمقا به ان دروغ ها باورمند شده است. قبلا هم نوشتم که ایرج متولد 1339 ، فعالیت سیاسی را با کنفدراسیون در آمریکا شروع کرد ولی انقلاب که شد، 18 سال داشت ، در7 سالگی روزنامه رستاخیر می خواند با این وجود «از کودکی با فدائیان بزرگ شدهام. آنها سرنوشتم را رقم زدهاند، » .«هنگام بازگشتم به ایران، سوغاتم مجموعه آثار کامل لنین بود و ده کتاب جداگانه از آثار لنین و مارکس. آذین بخش اتاقم در سندیاگو، تصاویر حمید اشرف و بیژن جزنی و پرویز واعظ زاده مرجانی و رضاییها و شریفواقفی بود.» ولی هیج معلوم نیست ، پس با این همه علاقه ای که مصداقی به فدائیان داشته چرا پس از آمدن به ایران به مجاهدین خلق می پیوندد(بخصوص که پس از داستان شریف واقفی مسعود رجوی بشدت به افراد مارکسیست حساسیت عجیبی داشته است) . در این جای هیج گونه شکی نیست که این داستان تازه سرهم بندی شده است. (تاریخ ؛ تمایلات سیاسی با سن و سال اش همخوانی ندارد) در گفتگو تلویزیون نوروز با ایرج مصداقی درباره انقلاب ایران، مجری برنامه محمود نزهت زاده از ایشان سئوال می کند که چرا اکثر سازمان های سیاسی معتبر آن زمان به جز چریک های فدایی رهبری خمینی را پذیرفته بودند ؟ که ایرج مصداقی در این لحظه بر افروخته می شود و می گوید که دقیقا چریک های فدایی از همان ابتدا رهبری خمینی را قبول کرده بودند و مجری در اعتراض می گوید شاید بعد ها این اتفاق افتاد که مصداقی ادامه می دهد که نه ؛ نه چریک ها از همان ابتدا رهبری خمینی را قبول کرده اند. اطلاعات بالا توسط مصداقی انتشار یافته است که تاریخ ها و تمایلات سیاسی با هم در تضادند . جناب همشنین بهار عزیز _ مصداقی از جنس تو و بقیه جدا شدگان از مجاهدین نیست . (بنظر بسیاری، مصداقی اصلن سیاسی نیست) .مسئله او تنها خودش ومیکروفونی که جلوی دهناش قرارمی گیرد .....ا و فقط به فقط به این می اندیشد که چگونه معروف شود و توی دهان ها بیفتد . از تو می خواستم که برادانه مصداقی را نصیحت کنید که دست از این کار ها دست بردارد ... ولی لحظه بعد، پشیمان شده و به این فکر کردم که بیماری او جدی تر از این حرف هاست . دستش بد جوری رو شد . او در خانه اش از درد به خود می پیجد و باز هم در تدارک افشاگری دیگری این بار علیه کیانوش توکلی و یا ......
ائلیار گرامی؛ واقعیت آن است که برای تجزیه و تحلیل مقوله "هویت" در عصر حاضر، باید وارد پارادایمهای (زبانم لال) پست مدرنیستی شد، و گرنه تعریف کلاسیک هویت از زمان ارسطو تا عصر روشنی و تا عروج عصر «زبانم لال» چندان تغییری نکرده است. تنها در عصر «زبانم لال» است که نگرش به هویت سراپا دگرگون میشود. ولی چون صحبت از پارادایم عصر «زبانم لال» خوشایند گزمه های سایت نیست، من نیز اشتیاقی به پی گیری گفته های قبلی ام ندارم. فقط این چند کلمه را نوشتم تا حمل بر بی تفاوتی نشود. مطلبتان را خواندم و از زحمتی که در نوشتنش کشیدین تشکر میکنم. فعلا کلمه «زبانم لال» را نیز در کنار کلمات تابوی دیگر و جلدی از «یاسای چنگیز» در پستوی خانه پنهان میکنیم، تا فتوای ملا عمر چه باشد!
Rosa ی گرامی،
من هم از صحبتی که با هم داشتیم از شما ممنونم. به نظر من بحث خوبی بود. من که استفاده کردم.
حتما به وبلاگ شما میآیم و میخوانم و یاد میگیرم.
درباره شکل نشان دادن سایت در آیفون، میتواند دلایل متفاوتی داشته باشد. نمیدانم از چه سیستمی استفاده میکنید. در اولین فرصت نگاه میکنم. شاید بتوانم دلیلش را پیدا کنم. ولی معمولا در سیستمهایی که پیش از سال 2010 درست شده و آپدیت نیستند، این اشکال دیده میشود. گاهی هم لازم است کل سیستم تعویض شود و گاهی نیز با افزودن یک برنامه، این اشکال درست می شود. به هر حال باید بطور مشخص دید و اشکال را پیدا کرد.
جتما به سیستم کامنتهای سایت شما هم دقت میکنم و یاد میگیرم و به آقای توکلی هم توصیه میکنم که این کار را بکنند. شاید بتوان راهی خوب برای معضل کامنتها پیدا کرد.
با تشکر دوباره
دریا دل عزیز،
آیا مجاهدین در رفراندوم به جمهوری اسلامی رأی مثبت ندادند؟ آیا مسعود رجوی با کاندید شدن به ریاست جمهوری ، نمی خواست مجاهدین در قدرت شرکت کنند؟ آیا مجاهدین در «تبریک پیروزی رفراندوم و تأسیس جمهوری اسلامی » به خمینی ننوشته
«حضرت آیت الله ، پدر گرامی ما ...مسئولیت پدری و دفاع از حقوق...» و خیلی چیزهای دیگر؟ شاید این نوشته گوشه ای سیاست مجاهدین در گذشته را نشان دهد: http://iran-archive.com/sites/default/files/sanad/mojahedin-tabrik-be-e…
جناب معما, هیچ کدام از فعالین ملی آذربایجان نمی توانند به ایران بروند ولی اکثر به اصطلاح اوپوزیسیونهایی فارس
و احتمالل خود جناب عالی هم با یک پا در ایران هستید. بقیه اش را لازم نیست بنویسم.
( جامعه شناسی که روانشناس شد ) روانشناس ما، هویت انسانی را، به رسمیت نمیشناسند، به احتمال زیاد، بیماران ایشون را کسانی تشکیل میدهند که هنوز از بعد تکاملی ، ( پیوند روان و هویت ) را تجربه نکرده اند، شاید بیماران ایشون، روباتها هستند، ایشون که نمیتوانند به روباتها توهین کنند هر از چند گاهی به ایران گلوبال میآیند و به کاربران تهمت ( فاشیست، پان ترک و الخ ) میزنند، بدون شک روانکاوی روانشناس ما، به تفضیل خواهد کشید و اگر فرصتی شد من به آن خواهم پرداخت. وجدان آگاه
Moji عزیز
در درست و به جا و منطقی بودن این سوال جای شک نیست ،باید پرسید ولی:
باید اول ز تو پرسید چنین خوب چرایی؟ یعنی اینکه شما در درستی این این اطلاعات شک و شبه ای نداری و لاجرم همه اتهامات را وارد میدانی ، فقط مانده ای ،معطل که از کجا درز کرده ؟! خصوصأ که محسن درزی ! بهترین تلاشش را کرد که درز نکند و توکلی نیز فرمود که به جای "خربزه " درزدار بیایید در مورد سیب سر و در بسته گفتمان !بفرماییم . مرحوم تنظیفی نیز سایل را یا امنیتی میخواند ویا روانی !!
درست مثل سازمان مسعود جان ! حاضرید انواع فحش و فضیحت را بگویید و بشنوید به شرطی که لازم نباشد که به اصل قضیه پاسخی به جا و در خور بدهید .
جناب توکلی
اتفاقا برای من خواننده که حوصله خواندن مطالب مفصل را با حدی از دقت و وسواس دارم ،موضوع انشاء همان "خربزه "میباشد و اینکه شما دوست دارید از سیب انشاء بنویسید ،شاید به علت خجالت کشیدن از" خربزه "بودن است. اژدر بهنام بر طریقی منطقی و آبرومندانه سعی کرده که پاسخی مربوط به آن قضیه "سیب "بدهد ،ولی به چه علت پاسخ به اتهامات مصداقی را به وقتی دیگر موکول میکنی؟برای آنکه با صحبت از سیب ،دوستداران سیب را به معرکه بکشانی و شلوغش کنی تا کسی یاد اون خربزهه بیافته .نیست؟
حالا شما که اهل سیبی بگو ببینم نتیجه و حاصل یک عمر مبارزه سیاسی قهرمانانه حضرتت و دیگر رفقا برای کارگران و محرومان و اقلیتها ی ایران چه بود ؟
خار سودای تو بر دل به هوای گل وصل بنشاندیم .......همه خون جگر باز آورد .
رفیق با این پر و پاچین نشاید سفر چین و ماچین .
اینهمه ننه من غریبم بازی در آوردی ولی نگفتی که اتهامات مصداقی دروغ است!
همه این ... بازیها فقط برای ظاهر سازیها (به گمان تو اعتبار ی وآبرو)ی بر بادرفته است نه برای آنکه مسوولیت احتمالی خونهای ریخته شده را از گردن خود باز کنی و یا خود را از اتهام خیانت برهانی.
اگرچه همین پاراگراف بالا به خوبی نشان میدهد که با همه "دست به قلمی " واقعا کی و چی هستی .
همین صفحه را دادگاه بپندار و در مقابل اتهامات مصداقی از خودت دفاع کن ، جوری که "تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.
اگر یک تظاهرات با چنین مشخصاتی را آذربایجانیها ترتیب می دادند، عده ای بوق دستشان گرفته، ...... می کشیدند که بعله! بیایید و پیوند پانتورکها با رژیم ملایان را تماشا کنید. حالا اما همین افراد ....... خود را به فلان راه زده اند. به این ترتیب میزان صداقتشان خود را بر همه عیان می کنند. نمی دانم چرا عده ای اصرار بر خودفریبی و مردم فریبی بیهوده دارند.
"سیاست را بخصوص در شرایط اپوزیسیون و پوزیسیون ایرانی کثافت میدانم اما از کهنه کاران این میدان کثیفم "
"وظیفه شما و البته تیم شما (را)گل الود کردن فضای این اپوزیسیون بیچاره و علیل است"
جناب فطانت ، با درود به شما به خاطر رنجهایتان، در کامنت شما درست مثل شخصیتتان تضاد و اغتشاش میبینم . اگر این پوزیسیون و اپوزیسیون را کثافت میدانید، که دیگر جایی از اعتراض به مصداقی به خاطر حمله به این مجموعه "کثافت"( به زعم شما) باقی نمیماند .چطور میتوان از کهنه کاران این "کثافت " (به زعم شما )بازار بود واز سر پاکی و تزکیه اخلاقی به ادعا برخاست؟ با توجه به اینکه تاریخ هویت سیاسی شما به جای پاسخ فقط حاوی سوال است ،خوبتر آن نیست که بجای اتهاماتی بر اساس حدس و گمان به مصداقی ،فکر پاسخی به اتهامات و سوالات مطروحه در مورد خود باشید ،اگر چه من شخصا فضا و شرایطی را که شما را به اینجا کشانده میفهمم و درک
میکنم و برایتان جز احساس همدردی انسانی و برادرانه و احترام برای گذر پر دردتان ازمعبر پر وحشت و رنج تاریختان ندارم و شما جز قربانی یک بازی کثیف نمیدانم . من مصداقی را شخصا نمیشناسم ولی ارزش تاثیر گذاری او در روشنگری بخشی از تاریخ حاضر واقعا کم نظیر است .قدردان این همه زحمت و تاثیر میباید بود .
جناب Moji ایران باید در فکر بیکارها , معتاد ها, گرسنه های داخل کشور خود باشد نه در فکر حوثی ها و حماس ها و حزبالله و ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, . چند میلیون در ایران بیکار و گرسنه . معتاد دارید؟ کافی نیست؟ وطن فروشی مگر غیر از این میشود؟ جنگ سوریه را با تمام مخارج و تجهیزات نظامی اش ایرا به تنهائی به عهده گرفته است. از آن طرف میگوید پول برای نجات دریاچه اورمی ندارد. این چه حکومتی است؟
(سياست شركت در قدرت با خميني يك فاكت تاريخي است،،)بيشتر به يك مزاح مي ماند، براي كسي كه هنوز نمي تواند روي بحثي به اين سادگي متمركز شود، انتظار آرائه يا شناخت تاريخي داشتن ، امري باطل است، موضوع بحث سازمان چريكهاي فدايي خلق است مقاله نويس آن هم مصداقي جزو أضداد مجاهدين ، ولي شما با هزار من سريشم ه اورا به مجاهدين ربط مي دهيد ،اگر حده اقل ظرف اين ٢ و ٣ سال مسائل في مابين را دنبال كرده بودي ،؟؟؟را
قبلا گفتم نظر مجاهدين نسبت به اين فرد چيست، تقليل اين انگ ها به انتقاد ،از آن حرف هاست اگر كسي حده اقل شناخت تاريخي را از روند اتفاقات اول انقلاب داشته باشد، و مواضع سازمان را چه در رابطه با قانون اساسي رژيم و چه در رابطه با انتخابات دوره اول رياست وجمهوري بداند به انگ خود مبني بر فرض شركت كردن مجاهدين در سيستم اطلاعات و شكنجه نام فاكت و حقيقت نمي گذارد، فرضيه اي از ""ا گر ""
مي سازي و براي آن فاكت تاريخي هم مي سازي،طرفه آن كه نام انتقاد هم بر آن مي گذاري يا للعجب،،و جالب تر اينكه به مي گويي : ( آيا داخل شدن مجاهدين به اين جريان به معناي نابودي حداقل حيثيت سازمان نبود ؟) بله اگر داخل شده بود ،نه حده اقل كه حدااكثر حيثيت را بر باد مي داد، ، پس حالا كه داخل نرفته است، و در مقابل آن هم است، تكليف شما با اين اظهار نظر چي مي شود ؟ خوب اگر برايت مهم بود قبل از نوشتن به آن فكر مي كردي، توصيه اي كه قبلأ به شما كردم،
نكته آخر ،،معمولا هواداران يك سازمان در وهله اول ،سمپاتي عقيدتي و ايدولوژيك به سازمان مربوطه نشان مي دهند تا بعد مسائل سياسي را دنبال مي كنند در صورتي كه مجاهدين از اين بابت يك استثناء است ، يعني اكثريت قريب به اتفاق هواداران مجاهدين اصولا اگر نگويم بي دين ،غير مذهبي هستند، ،و اينكه شما نوع نگاه مصداقي را منبعث از ايدولوژي اسلامي مجاهدين بدانيد، از آن ديگر حرف هاست، در هر صورت چنان در باب آزادي و اصل انتقاد در جوامع آزاد صحبت مي كني ،كه آدمي مات و حيران مي ماند، و آرزوي آخرت اينكه دوست داشتي مجاهدين در كنار مردم باشد و از خواسته هاي به حق مردم دفاع كنند، بيشتر مرا به ياد سازمان مطبوعت مي اندازد،
كه از فرط در كنار مردم بودن و از حق مردم دفاع كردند ،صد پاره شدند ،و اصولأ حرف شما را اين جور فورموله مي كنم ،اگر تمامي سازمانهاي سياسي أوائل انقلاب كه از هم پاشيده و در نهايتا در حد يك سايت در آمدند ، ودرست بعد ٣٠ خرداد اثري از آثارشان در صحنه سياسي نمانده است در كنار مردم بوده اند و از حق مردم دفاع كرده اند، ولي مجاهدين كه همچنان متشكل و رزمنده باقي مانده، نه !!
دوست من اگر رژيم در سطح بين المللي به چنان حضيض و ذلت افتاده از قبل افشاگري مجاهدين است، البته اگر از اين حضيض و ذلت افتادن رژيم ناراحت نميشود،
اگر رژيم در سوريه مشكل دارد، به نزديكي رزمندگان سوريه و مجاهدين نگاه كنيد ،البته اگر همه آن رزمندگان را داعش نمي بينيد
اگر هژموني رژيم در عراق با رفتن مالكي كاسته شده به شكل گيري احزاب و جمعيت ها كه توسط سازمان مجاهدين انجام شده و امروز سهم بزرگي در دولت دارند ،نگاه كني، و اگر به دفعات رژيم در سازمان ملل در رابطه با نفض حقوق بشر محكوم مي شود، كمي نگاه كني ،كار سياسي وحرّفه اي را شايد ياد بگيريد،
اگر از دل چند مليون دانشجو، يك انجمن هم بيرون نمي آيد ،اگر،،،
از چه سخن مي گوييم ، شما، كار خود دنبال كنيد شايد توانستيد برگي كوچك را در حيات خلوت كوچه بن بستتان ،تكان دهيد
،،
جناب اقای فرخ حیدری گرامی /دست رژیم ایران بریده باد . ولی نگفتید که دست سعودی ها جنایتکار که بیش از 2500 بار مناطقی را در یمن بمباران کرده است ؛ چه خواهد شد؟ به گزارش سازمان ملل متحد تعداد آوارگان در یمن از مرز ۳۰۰ هزار نفر هم گذشته و گذشته از این ۱۲ میلیون نفر در معرض خطر گرسنگی هستند. بنا بر اعلام سازمان بهداشت جهانی٬ تا کنون در جریان درگیریهای یمن ۱۲۴۴ نفر کشته و بیش از پنج هزار نفر مجروح شدهاند. کلیه زیر ساخت های یمن نابود شده است
عربستان سعودی با مشارکت چندین کشور دیگر از جهان عرب٬ 2500 بار مناطقی را در یمن بمباران کرده است . این عملیلات یکی از جنایت بار ترین بمباران هوایی است که دنیا در مقابل دلارهای سعودی ها و حمایت غربی ها سکوت کرده اند.دست های جمهوری اسلامی عملا برای کمک به حوثی بسته شده است و بنظر می رسد که ایران چاره ای جز اتش بس ندارد .
جناب ANONYMUSj
به قول شاعر: این قصه را الم باید/کز قلم هیچ ناید!
من تنها یکبار از واژه «پست مدرن» استفاده کردم در رابطه با سخنان نویسنده ای که در باره قصه نویسی در عصر پست مدرنیسم صحبت کرده بود! بعد فردی بنام «وجدان» شروع کرد به پست مدرن/پست مدرن کردن و جامعه شناس/جامعه شناس گفتن! تصور من آن است که این فرد عقده جامعه شناس بودن داشته که ناکام مانده وحالا به دلایلی در ذهن متوهمش با چندین جامعه شناس در حال جنگ و گریز است. من شخصا چندان سررشته ای در مورد جامعه شناسی ندارم ولی اگر در مورد روانشناسی سوالی باشد، در حد توانایی ام در خدمت هستم.
ممنون بهنام عزیز
من ناراحت نشدم. اعتراض کردم چون یا انسانها به قانونی که خود میگذارند پایبندند و یا این قانون مُدل ایرانی ها برای فقط غیر است:) سری به بلاگ من بزنید خواهید دید پوست اغلبمان کُلفت شده! کامنتها نیز تایید نمیشود از طرف کسی. شماره ی کُد را نیز حذف کردم اما متاسفانه از طرف سیستم دوباره از ملت کُد میخواهد و هم خود من! حال که مسئول کارهای فنی هستید یک سوال: چرا پلاتفورم سایت در آیفونها نصفه وارد میشود؟ چند وقت پیش خانه ی دوستی با آیفون اش وارد شدم و نصف صفحه از راست کشیده شده بود وسط. قسمت چپ کُلن دیده نمیشد و وسط باز نمیشد. فقط مقالات قابل باز شدن در سمت راست بودند....
باری
من میخواستم از دیالوگی که داشتیم تشکر کنم. شخصن میگذارم این مبحث را کنار. شاید ایده ای بفکرم رسید در بلاگم منتشر میکنم. فردا هم روز کارگر است و اکسیونهای مختلف.
فعلا بدرود و مرسی
جناب قانون , با این حرفهای فیلسوف مابانه می خواهید چه بگوئید؟ یک کمی در سطح من کم سواد مطلبتان را بیان فرمائید تا ببینیم. ایرانتان هنوز درصده های پسا قرون وسطائی است و شما چندتا جمله از پسا مدرنی کپی کرده اینجا مینویسید. بهتر است در حول و هوش ایرا و در سطح خودتان بحث کنید.
Rosa ی گرامی،
کامنتدونی ایرانگلوبال در طول این سالها مسؤلین مختلفی داشته است. برای اطلاع شما، من در تصمیم گیریهای سایت نقشی ندارم. تنها کارهای فنی را انجام می دهم.
شاید از نظر شما فحاشی ایرادی نداشته باشد ولی بسیاری از آن ناراحت می شوند. می بینم که حتی خود شما هم با این تصور که مسؤل کامنتها به شما توهین کرده، اعتراض کردهاید. در این سایت، کامنتهای توهینآمیز، منتشر نمیشوند و به ندرت با نقطه چین منتشر میشوند. کامنتهای بیربط به به "صفحه شما" (http://iranglobal.info/safeh_shoma) منتقل میشوند.
از این مساله که بگذریم، اگر آنچنان که شما می گویید، توابین با نام مستعار خاطرات خود را علنی کنند، البته خوانندگان اطلاعاتی به دست می آورند و این خیلی خوب است ولی مشکلی حل نمیشود. افشاگریهای افشاگران ادامه خواهد داشت و رحمی هم به نام واقعی این توابین نخواهند کرد.
و آن زمان باز هم اتهام و انکار خواهد بود و آبروریزی و شکنجه روحی و روانی و بازی بجث و جدل ادامه خواهد یافت.
ناصر دريادل عزیز،
چرا از چند جمله ی انتقادی من ناراحت شده اید؟ آیا دوست دارید به سازمان مجاهدین کسی بالای چشم ات ابروست نگوید؟
اینکه «سازمان مجاهدین سیاست شرکت درقدرت با خمینی را داشت» یک فاکت تاریخی ست. و نمی توان آنرا به میل خود حذف کرد. و با توجه به ماهیت جریان خمینی که «داعشی» بود و هست، آیا داخل شدن مجاهدین به این جریان به معنای نابودی حداقل هیثیت سازمان نبود؟ آیا فکر میکنید این سیاست درست بود؟
اگر خوب دقت کنید انتقاد من متوجه آن بود و هست که بهتر است«مجاهدین درکنار مردم باشند و از خواسته های به حق مردم دفاع کنند». همانطور که این، «سیاست بنیان گذاران آن بود».
من هر انتقادی به مجاهدین داشته باشم این سیاست اولیه ی مجاهدین درزمان پیش از انقلاب معیار شناخت درست از نادرست است.
نه تنها در مورد مجاهدین بل درباره ی هر کس و هرسازمانی معیار تشخیص درست از نادرست «خواسته های دموکراتیک»
مردم است. و در کنار مردم بودن. و دفاع از حقوق آنها. و «مستقل و غیر وابسته بودن» .
مردم از اول «دموکراسی» میخواستند.« تشکلهای دموکراتیک و آزاد» میخواستند.« افکار باز و دموکراتیک» دوست داشتند. مخالف « فکر بسته»، «تشکلهای بسته» و «سیاستمداران تغییرناپذیر» مثل شاه بودند. سازمان مجاهدین که تشکیل شد اینها را میدید و برای تحقق آنها میکوشید و رهبران خود را نیز از دست دادند. من از آغاز دوستان مجاهد را در این راه دیده ام .
بنابرین هر حرکت و سیاستی که خلاف آن باشد به عنوان دوست، به عنوان علاقمند به سرنوشت و آینده ی ایران ، وظیفه خود میدانم که نقد کنم. در مقابل درد و رنج بچه های خود و جامعه احساس مسئولیت میکنم.
دوست ندارم جامعه ایران دچار « داعشهای جدید،خمینی های جدید، یا صدام های جدید و...» بشود.
انتقاد و نقدها را باید دید و در باره یشان خوب اندیشید. نه تنها از سوی دوست بل حتی حرفهای دشمن را هم باید دید و رویشان اندیشید.
جهان به سوی «باز شدن و باز بودن همه چیز» حرکت میکند. «فکر بسته» ، تشکلهای «بسته» خواسته های مردم نیستند.
اکنون مردم دوست دارند «همه چیز» را خودشان اداره کنند تشکلهای خودشان تصمیم گیری جمعی خودشان جای احزاب و سازمانها را پرکرده است. مردم به سوی خودمدیریتی حرکت میکنند. نه «هدایت شدن توسط یک حزب و سازمان».
خواسته و راه مردم را درک کنیم بکوشیم همواره در کنارشان باشیم. این حرف بنیان گذاران سازمان مجاهدین و فدایی ها بود.
درایت دیدن و گفتن اینهاست. و عدم درایت چشم بستن براین چیزها.
موفق باشید.
چند نکته در باره ادعا های مصداقی :1_ همانطور که ملاحظه می کنید ؛این نوشته مصداقی مملو از اتهام زنی می باشد که درآن اشخاص حقیقی با نام و نشان مورد لجن پراکنی قرارگرفته اند . شخصا از همه کسانی که حرمت انسانی شان مورد تجاوز این « فعال حقوق بشری» قرار گرفته است ؛ پوزش می خواهم .، طبیعتا حق پاسخ گویی برا ی آنان محفوظ است 2- ایرج مصداقی در این نوشته ، مرا علنا تهدید کرد که با «آتش بازی نکنم» بعبارت دیگر نوشته هایی که در نقد ایرج مصداقی نوشته می شود را سانسور کنم وگرنه ایشان دستور« آتش » خواهند داد!!3_ در این نوشته تکراری و ملال آور باز هم اسمان وریسمان می کند که «او ندیده است و ازکس دیگری شنیده و ان طرف هم خودش ندیده است و از محسن درزی شنیده است!» .مسخره تر از این مدرک و سندی وجود ندارد که «شاهد ماجرا، خود متهم پرونده است » و قاضی و دادستان پرونده هم ایرج مصداقی و شرکا ! می باشند.
4-مصداقی در این نوشته ادعا می کندطرح مجدد «پرونده محسن درزی»،بخاطر مقاله ای است که ایشان علیه فرخ نگهدار در اخبار روز نوشته است و از آنجا که کیانوش توکلی « مرید فرخ نگهدار است» پرونده محسن درزی را پس از 8 سال مجدا باز کرده است . درحالی که چنین نیست ولینک هایی که از یک سال پیش درسایت ارشیو شده اند شاهدت می دهند که مصداقی دروغ می گوید . اولا موضوع «پرونده محسن درزی» از یک سال پیش در ایران گلوبال طرح شده بودو کسانی بشکل کامنت مطالبی در رد ادعای مصداقی نوشته اند و بطور مشص دوماه پیش برای اولین بار شخصا طی نوشته ای کوتاه این موضوع را طرح کرده ام 5_ اینجانب 25 سال است که خط و ربطم را از سازمان فدائیان خلق اکثریت جدا کرده ام و شخصی ازاده و مستقل هستم و مرید هیج بنی بشری در جهان نیستم و آن را عین بندگی می دانم و برخلاف ایشان که انسان ها را به دو دسته «دشمن و مرید » تقسیم کرده اند برای انسان ها ارزش مساوی ، حرمت ، هویت ، استقلال و شرافت قایلم مگر اینکه عکس ان ثابت شوند 6_ دفاع از محسن درزی دفاع از یک قربانی است. چند وقت پیش خانم مینو همیلی عضو سابق کمیته مرکزی حزب کمونیسیت کارگری علیه خانم گیتی شیراد(ازندانی سیاسی وعضو سابق سازمان پیکار) دست به افشاگری زد این موضوع با واکنش وسیعی روبرو شد و نزدیک به 300 مقاله، نوشته و کامنت به بررسی پدیده «تواب» ، پرداخته شد و شخصا طی اطلاعیه ای از خانم گیتی شیرزاد بخاطر چاپ نوشته مینو همیلی پوزش خواستم . بنابراین ، ایران گلوبال به دنبال کشف حیقیت است و ازظرفیت بالایی از ازادی بیان برخوردارو بدوراز عافیت طلبی، بده بستون ها و زد و بند سیاسی است و بطور مشخص علیه عوام فریبان ، حقه بازان و شارلاتانهای سیاسی در فضای اپوزیسیون است ..بنابراین از «اتش بازی» جنابعالی هم ترسی به دل راه نخواهد داد و تا جان در بدن دارم علیه دروغ پردازی،عوام فریبی و... در فضای سیاسی خواهم ایستاد .با سلام به اقای داریوش برادری، من فکر نمیکنم که اقای مصداقی قهرمان باشد. اما با توجه به نوشته شما (حتی ان کسانی که اینها را شکنجه دادند و یا کشتند و تواب کردند، قهرمانانی بودند) بگذارید من فزصت طلب در تایید نظر شما و از فرصت بدست امده و گل الودگی اب استفاده کنم و یک قطعه شعر از یک قهرمان ملی (رفیق شهید خسرو گلسرخی) به یک قهرمان ملی دیگر (برادر شهید صادق خلخالی) تقدیم کنم. صادق تو رفتی، شهر در تو سوخت، باغ در تو سوخت، اما دو دست جوانت (جوان کشت)، بشارت فردا، هر سال (بر چوبهای دار در هر کوی برزن) سبز می شود، و با شاخه های زمزمه گر در تمام خاک، گل می دهد، گلی به سرخی خون...
گرگها همراه و انسانها غریب
با که باید گفت این حال عجیب (شعر گرگ از زنده یاد فریدون مشیری)
منتظر تحلیل های دیگر شما هستم
مشکل ایرج مصداقی این است که او توابی است که به توابها فحش و لعنت می فرستد و می خواهد به خودش و دیگران بقبولاند که او قهرمان و حال نماینده قهرمانان مرده است تا نگذارد که انها فراموش بشوند. بهای این دروغ اما این است که حتی سخنان و کارهای خوبش در یاداوری جنایات زندان و یا در نقدش بر مجاهدین و غیره، همیشه طعم گس فرصت طلبی را هم دارد و اینکه مثلا بدانی چه موقع لازم است کشتی در حال غرق شدن را ترک بکنی و اول انزجار بدهی و بعد بیایی خارج مدافع دو اتشه مجاهدین بشوی، بعدش ببینی دیگه دفاع ازشون ممکن نیست و حال بخواهی مهمترین نقادشون بشی و انکه جلوی رجوی می ایستد و غیره. اگر ایرج مصداقی واقعا یکبار با خودش و بقیه صادق می بود و می دید که او توابی بوده است که خوشبختانه وادارش نکرده اند که تیری بزند و یا توانسته در زیر لوای توابی و با انزجارنویسی جان سالم بدر ببرد، انگاه مطمئنا از او تاریخ نویسی قوی و مد
زیرا حتی ان کسانی که اینها را شکنجه دادند و یا کشتند و تواب کردند، قهرمانانی بودند و اسیر گفتمان قهرمانی و در خدمت راه و ارمانی. زیرا هر قهرمانی از طرف دیگر فرصت طلبی است و ترسویی در خدمت پدر و ارمانی. ازینرو می بینیم که ایرج مصداقی در حین فریادکشیدن بر علیه فراموشی مردگان، در پی و در حال «فراموش کردن» چیزی اساسی و محوری است و این دروغش همان باعث و بانی ضعف تاریخ نویسی و خطاهای مداوم اوست. اینکه او از یکسو می خواهد «فراموش بکند و پس بزند» که او نیز توابی بوده است و انزجارنامه نوشته است و به اینخاطر به حالت یک مکانیسم دفاعی «فراافکنی» حال مرتب به هر توابی می پرد و می خواهد مرتب دیگران و دروغهایشان را افشا بکند. دوم و مهمتر اینکه او بدینوسیله ناخوداگاه می خواهد «بحث اصلی و مهمتر را به فراموشی بسپارد» که همان اجتناب ناپذیربودن شکست جهان قهرمانانه به خاطر دروغهای ساختاریش است. اینکه جهان و دیسکورس قهرمانانه دقیقا همان خطای بزرگ و اساسی و مشترک بود که بایستی از آن گذشت و به فراموشی سپرد. جهان قهرمانانه ایی که تواب سازی و شبیه سازی هولناک را می افریند و از طرف دیگر پسران سرکش و قهرمان چون رجوی را وادار می کند که اخر شبیه پدر و مراد و مهدی موعود بشوند، چیزی که از جمله مصداقی در نقدش بر مجاهدین انرا بیان می کند، و یا باعث میشود که تاریخ نویسی مصداقی برای فراموش کردن زجر تواب بودنش، قهرمان نبودنش باشد و به اینخاطر تاریخ نویسی اش هیاهوی فراوان و سینه زنی بزرگ برای فراموش کردن چیزهای کوچک و بس اساسی و محوری است. اینکه تاریخ نویسی از منظر قهرمانانه در نهایت همانقدر مجبور به دروغ گفتن و خودشیفتگی دروغین است که هر نگرش و جهان قهرمان گرای دیگر از حکومت اسلامی تا مجاهدین و غیره و بهایش همیشه یک چیز است: فراموشی حقیقت محوری که همان شکست اجتناب ناپذیر پدر و پسر قهرمان است و برملا شدن دروغها و خودشیفتگیهایشان.نویسنده محترم مفهوم امروزین «هژمونی» را متاسفانه هنوز هم درک نکرده است. تئوری هژمونی اهمیت امروزینش را مدیون بازتعریف این اصطلا ح توسط آنتونیو گرامشی است ولی نه به آن شکلی که نویسنده مطرح کرده است. گرامشی با مرکزیت دادن به فاکتورهای فرهنگی و زبانی و نیز جامعه مدنی، از مارکسیسم سنتی فاصله گرفته است و هژمونی را به شکلی خلاقانه، از نو تعریف کرده است. گرامشی خودش از منطقه صاردینیه در جنوب ایتالیا برخاسته، و تحقیرها و ستمهای زبانی/فرهنگی را با گوشت و پوست خود لمس نموده است. معروضیت به ستم زبانی/فرهنگی جانمایه تئوری هژمونی گرامشی است. نویسنده می توانست به به این عناصر هسته ای در تعریف گرامشی اشاره نماید و آنرا به مسئله فرهنگها و زبانهای محکوم در جامعه ایران ربط دهد—یعنی همان کاری که خود گرامشی در رابطه با جامعه ایتالیا و نیز مارکسیسم مکانیکی انجام داده است.
ائلیار گرامی؛ البته "مکتب گرایی" جنبه ناچیزی از فلسفه وجودی این دوره های فکری/زبانی/تاریخی است. برای مثال، دوره کلاسیک از دوره مدرن متمایز است مثلا در نگرشش به انسان، مذهب، تاریخ، معماری، نقاشی، سیاست و غیره. یعنی این تمایزات به حدی هستند که دوره مدرن در رابطه با دوره کلاسیک هویت ویژه خودش را کسب میکند و همینطور دوره پست مدرن در رابطه با دوره مدرن. "مکتبگرا" کسی است که به این هویتهای ادواری به صورت ایداولوژیک مینگرد و خود را مثلا کلاسی سیت، مدرنیست و یا پست مدرنیست می نامد. حالا باید دید عصر پست مدرن چه ویژه گیهای خاصی دارد که از عصر مدرن متمایز شده است. نگرش به «هویت» تنها یکی از این ویژگیهای متمایزکننده است...
"مصداقی بعنوان یک شخص سیاسی مرده است. لطفآ نبش قبر نکنید."
بله رفقای ادمفروش و محلل های مسعود جان کماکان میتواند به قیلوله ابدی خود فرو روند و در خواب خوش خود ،به تاریخ سازمان های پر افتخار ببالند و اینهمه توسعه و پیشرفت اجتماعی،فرهنگی،اقتصادی و سیاسی موجود در ایران عزیز را مرهون قهرمان بازیهای خود و شهدای خود بدانند و کمآکان پک و پوز امپریالیسم جهانخوار را به سرکردگی آمریکای جهانخوار پان بیاورند .بله ! آهای آدم فروشهای جهان متحد شوید !
امضاء
حزب طراز نوین (شاخه جوانان سابق )
سازمان ویدئو لوژیک (بیا بیا زن اوسا )
"ما آن چه بیشک نمایان میگردد این است که ایرج مصداقی با هدف قوی سازی اپوزیسیون وارد عمل نشده است بل که تمام توان خود را در پی براندازی نیروهای اپوزیسیون به کار برده و میبرد و خواهد برد."کیمیا خاوری
بلکه سوالها آنچنان بار شده اند که خود همچون حکمی از پیش نگاشته شده ،مشحون از پاسخ و جوابند ."نویسنده هیچ اتهامی به آقای مصداقی نمیزند. "
جناب بهنام عزیز
با تشکر از تعادل و روشن بینی نسبی و خصوصا حفظ سلامتی کلام از جانب شما ،باید بگویم که مقاله کیمیا خاوری نمونه بسیار خوبی از شارلاتان بازیهای روشنفکرنمایانه به دست میدهد. اخلاق سیاسی حزب طراز نوین به خوبی در آن به خوبی لحاظ شده در جاهایی که افسر کلام به دست کاتب بوده، تمام اتهاماتی که دیگران از سر عصبیت و خشم فاش و مستقیم مطرح میکنند، در لفافه سوال ویا پیچیده در لفت ولعاب به شکل غیر مستقیم مطرح میشود ،نه برای آنکه برای خواننده ایجاد سوال کند (که خواننده خود معمولا سوال دارد و به دنبال سوال نیست بلکه به دنبال جواب است )
ولی در جاهایی هم مشاهده میشود که افسار ازدست برفته و اتهاماتی که شما هیچ ملاحظه نکردید بر مصداقی وارد آمده . بسیاری از حالات روحی و روانی که در این سایکوانالیسیز،مستقیم و غیر مستقیم به مصداقی منتسب میشود در حرکات و سکنات خود روانکاو به خوبی قبل ملاحظه است ،از همان جمله اول:"....تعداد بیشماری از زندانیان سیاسی شکنجه شده به من مراجعه کرده اند ...." خواننده غلو و اغراق را (اگر بخواهد ) میتواند ببیند و حس کند ..تعداد بیشمار!!!؟
در اینکه آدمهای یک حزب و جریان سیاسی همدیگر را لانسه کنند ویا از گفتار و کردار یکدیگر دفاع کنند ،خیلی جای انتقاد نیست ولی مکتوب غیر قبل حذف پر ایراد و اتهام یکدیگر را مصون از خطا و خالی از اتهام خواندن ،خیلی به آن تعادل و روشن بینی فوق الذکر کمکی نمیکند .
خواهشمندم که احترام صمیمانه مرا به خاطر موضعگیری متین و متشخصتان بپذیرد ،فکر میکنم که حضور افرادی با این سیاق قلم و نگاه میتواند به سالمتر شدن فضای عفن سیاست کمک کند .
ممنون از توجه و زحمت دوستان گرامی که نظر خود را نوشته اند.
در مورد «پست مدرنیسم» و در کل «مکتبها» نظرم ، درست یا نادرست، این است که؛ خودم را بگویم،مکتب گرا نیستم.
میکوشم توجه خود را معمولاً به موضوع یا پدیده ی مشخص معطوف کنم. یعنی A را در «زمان و مکان و فضای خود » (B) ؛ که در پروسه ای روان، قرار دارد و متغیر است (P)، مورد تحلیل و سنجش قرار بدهم. شاید بتوان بخشی از ناروشنیها را روشن کرد یا حداقل ذهنی را به تفکر در آن مورد خاص متوجه کرد.
حمید عزیز
بکلی اعتبار سیاسی خود یا سازمان شان را مخدوش یا معدوم کند . بنابراین گروه هایی که به ظاهر هیچ تناسبی ندارند به یک وحدت عملی در خصوص مصداقی رسیده اند تا مشکلات بوجود آمده توسط گزارش های ۹۲-۹۳ برای مسعود جان مورد نظر ( که در دسترس نمیباشد )را در این غوغا و هیاهو گم و گور کنند،خصوصا که بالاخره موضوع آبرو و حیثیت شاخه جوانان حزب توده نیز در میان است . در این میانه من شخصا فکر میکنم که اگر همه اذناب و گناهان مصداقی در رو کردن دست این آرتیستها قبل بخشش باشد .جنایت بزرگ ایشان که کم از هولوکاست نیست و هرگز قبل عفو نخواهد بود همانا اسائه ادب به حضور اندیشمند انقلابی حضرت امیر عباس شرم آور می باشد .خیلی منطقی و متین و پرمایه ،لب مطلب رو گفتی و جان کلام رو نمایوندی .کار بسیار خوبی بود که چه ساده کردی ،آفرین !
اگرچه آخر تمام داستان هم همین نیست چونکه این قضیه (جنگل مولا) ریشه های مختلفی داره که هرکدوم میتونه آبشخوری جداگونه داشته باشه ،یعنی خیلی از این آدمها که الان به جد و جهد یا تظاهر و با مقاصد پنهان خودشون رو اپوزیسیون معرفی میکنند،میتوانسته اند در گوشه هایی از تاریخ جنایتبار نظام جمهوری اسلامی(اکثرا از سر ناچاری) دچار اشتباه و یا شاید حتی جنایت یا جنایاتی شده باشند که امروز باعث شرمندگی بی پایانی برایشان میشود و همین سوء سابقه انقلابی! میتواند
ای کاش نویسنده در مورد توران و تورانیان آگاهی کمی داشت ومجمع لجزایر ترکان را با توران یکی نمی دانست چرا که آنان میپندارند بله علیآباد شهری است و همانند تمام عوام فریبی که میکنند از آب گل آلود ماهی بگیرند . طبق معمول ایران گلوبال هم در خد مت شان است اما صدای ما ایران دوستان آذری را سانسور میکند .حال توران کجاست ؟
امیرحسین خنجی در این باره میگوید: "پشتونها که در کابلستان از حد کابل و قندهار تا پشاور و کویتهٔ امروزی جاگیر بودهاند و دنبالههایشان به شهری میرسیده که در منابع عربی با نام «قصدار» ازآن یاد شده (و تلفظ اصلیش گم شده) را ایرانیها «توران» مینامیدهاند؛ و بهنظر میرسد که بخشی از همان آریائیهای موسوم به «تورهیا» (توره+ علامت جمع) بوده باشند که در تواریخ داستانی ما ازآنها سخن رفتهاست. بعدها که عربها سیستان تا غزنی را گرفتند و بر سرزمین سِند نیز دست یافتند با تورانیهای پشتون آشنائی بیشتر یافته اشتباهشان را تصحیح کردند، و مردمی که در منطقهٔ شمال غرب پاکستان امروزی ساکن بودند را به درستی توران نامیدند. در تقسیمات جغرافیائی که عربها از سرزمینهای تحت سلطهشان کردند، قصدار مرکز سرزمین توران بود؛ و این همان قصدار است که رابعهٔ قصداری از آن برخاستهاست."توران، یا طوران، ناحیهای که جغرافیانویسان نخستین سدههای اسلامی آنرا در شمار نواحی سرزمین سند دانستهاند. این ناحیه تقریباً منطبق با خاننشین کلات در بلوچستان سابق انگلیس بودهاست و امروزه مشتمل بر بیشتر اراضی شهرستان کلات در استان بلوچستان پاکستان است. با توجه به اینکه خاستگاه بسیاری از داستانهای اساطیری و حماسههای ملی ایران، سیستان، در همسایگی این ناحیه بودهاست.
انگار تفکر و سیاست در نگاه جناب کیانوش توکلی بر پاشنەی همان در سابق تفکر اکثرت و تودەای و یا بە نوعی مبارزەی ضد امپریالیستی و در نهایت ایران گرائی صرف میچرخد ،، جناب کیانوش توکلی در مورد چنگ یمن چنینن مینویسند ،،،عجبا «کشور صلح دوستی چون عربستان صعودی»!!! ؛ عربستان مرگ بار ترین حملات را علیه مردم فقیر یمن انجام داده است٬ تا کنون بیش از 2500 بار مناطقی را در یمن بمباران کرده است ،،، ووو صد البتە کامنت کوتاه کیانوش توکلی با جملاتی این چنین ادامە میابد ،،، جناب کیانوش توکلی انگار میخواهند عمدأ نقش ایران را در نا امن کردن کل خاور میانە نادیدە بگیرند و در نظر ندارند همزمان کە عربستان جنایتکار را بە وحشی گری و بمب باران مردم بی دفاع محکوم میکنند گوشە نگاهیم بە دستهای جنایتکارانە کشوری بە اسم ایران داشتە باشند
کە تا مرفق مشغول جنایت و اعدام و کشت و کشتار و نا امن کردن کل کشورهای منطقە میباشد جناب کیانوش توکلی امروز سازمان ملل متحد گزارشی بیرون دادە است کە ایران از سال 2009 یعنی حدود 6 سال است کە برای نا امن کردن عربستان و یمن و اردن و لبنان دارد حوثیهای یمن را مسلح میکند و اسلحە و مهمات در عرض 6 سال بە آنها رساندە کە در زمان مقتضی کارت برندە خود را همانند حزب اللە لبنان و حماس و قلدری توسط این 2 گروه تروریست و موشک پرانی بە اسرائیل در زمان مناسب موشک پرانی بە ریاض و مکە را نیز دنبال کند بنا بر این این عمل کرد ایران است کە عربستان را محق میداند کە در برابر قلدریهای ایران و گردن کشی از خود دفاع کندبا نظر شما موافقم و نیز قدردان ,که هستند کسانی که در برابر هجوم لجن ،شهادت به درستی میدهند و لجن را به نام درستش لجن مینامند.
"شک ندارم وقتی وزیر اطلاعات از اشراف بر اپوزیسیون میگوید گوشه چشمی به جناب مصداقی دارد". اگرچه با کثافت خواندن سر تا پای آن" پوزیسیون و این اپوزیسیون " فکر میکنم که اشراف شما کمتر از وزیر کثافت اطلاعات نباشد و نیز اگر وی به مصداقی گوشه چشمی داشته باشد ،در همین اپوزیسیون به قول تا حدی درست شما هستند کسانی که حکم تخم چشم همان وزیر کثافت را دارند و گناه مصداقی آن است که که میخواهد دست آن دسته از تخم چشمی هایی که خود را در طهارت و پاکی سیاسی طاووس علین شده جا بزنند ،رو کند.
پشت اوست؟ جناب فطانت کمی انصاف و منطق داشتن بد نیست ،همانطوری که گفتی ،نگرانی و ناراحتی تو فقط به خاطر آن است نام ترا نه به نیکی که خود را سزاوارش میبینی، بلکه به سزایی که خود او نیک میدانسته برده است." انگیزه خود را از این که یک تنه به خود اجازه میدهد هرکس با هر مرامی را به لجن بکشد"
و باز "حکومت وحشت و ترور را برای آدمها و تحقیر انها در جامعه خارج از کشور با تیمی که پشت اوست اعمال میکند. "،از کجا میگویید که یکتنه به خود اجازه میدهد ؟شاید از من و عمه اش هم اجازه گرفته باشد؟! ویا شاید از از تیمی که به قول شما
آنطور که گفته ای و دیگران نیز میگویند جرم او دروغگویی نیست بلکه واقعیت عمل افراد را فاش و گاهی با فحش علنی کرده است . به جای اینکه او را در جایگاه متهم بنشانید ،به عمل خود بنگرید ،آیا واقعا تک تک شما یی که مورد اتهامات او قرار گرفته اید بیگناه و درستکار و صادقید ؟ در نوشتار بالا تمام اخلاق و تربیتهای حزبی ،حزب توده به عمق همان کثافتی که از ان یاد کردی ،موج میزند ،امیدوارم که اهل موج سواری رو کثافت نباشید اگرچه خود تو میگویی که به جایی رسیده ای که برایت بالاتر از سیاهی رنگی نیست ولی خود تو میدانی و میگویی که در سیاست ما کثافت رنگیست ورای سیاهی !
از تلخی و گزندگی کلامی پوزش میخواهم ،چرا که در شخص تو انسان مظلومی را میبینم و میشناسم که درد را میشناسد و متقدم که هر کس به همان اندازه ای که درد کشیده میفهمد و درک میکند .
" انتساب کثافت به سیاست در پوزیسیون و اپوزیسیون به دلیل حلقه مفقوده "اخلاقیات" در سیاسیون ماست."
امیرحسین فطانت عزیز
شمایی که، درست و به جا،به فقدان اخلاق در میان سیاسیون ما اشاره میکنی و سیاست را میفهمی و قوانین بازی قدرت را میشناسی خودت را از " محروم از این مقوله نموده"ای، فقط تا زمانی که منافع و یا نام نیک! خود را در مخاطره بیابی! آنجاست که دیگر برای حق شمشیر میکشی! کجای این نحوه رفتار و گفتار باری از اخلاق را تداعی میکند؟
میگویی که اهل ادبی و اهل سیاست !ایکاش در کنار ادب یک حالی هم به منطق میدادی !
با محبت و توجه خاص
نادر
محسن خان درزی ،خیلی واضح کامنت بالا به اطلاع شما رسانده است که هنوز باب شکایت قانونی از مصداقی برای شما باز است ،چنانچه او در مورد شما دروغی گفته، به جای زنجموره به قانون شکایت برید و حق خود بستانید یا اینکه نه سرفه در این است که قضیه را همینجا درز!! بگیرید که رسمتان همچون اسمتان شود .
"در اینکه مصداقی با ........ کار میکند و با اهدافِ خاصی هم به خارج ارسال شده است شکی نیست " و نیز در در مورد شرافت! و صداقت !و وجدان انسانی! شما البته که جای شک و تردیدی نیست .
....... تا هر دو دروغ گفته باشیم !
رژیم اسلامی ایران خوب و بد ندارد، گردانندگان این رژیم، از آخوند ظریف اش بگیر تا سید علی اش! همه شان سر وته یک کرباس پوسیده اند، که با اعمال ضد مردمی خود، سرتاسر ایران را گند زده اند. تنها رهائی از این رژیم میتواند، موجب آزادی مردم ایران گردد. و الا همان آتش خواهد بود همان کاسه!
جناب moji گرامی، ممنون از ابراز نظر شما
راستش در این مقاله کوتاه من فقط سعی کردم تروریسم افسارگسیخته و شارلاتانیزم آخوندها را در چهارچوب روابطشان با عربستان سعودی، صرفآ با نگاهی به دو رویداد مشخص مطرح کنم. تمرکز من بعنوان یک فعال سیاسی ایرانی، روی دشمن ترین دشمن میهن و مردم خودمان یعنی ملاهای حاکم هستش. تصدیق میکنید که پرداختن به موضوعات و مسائل جانبی آنهم در یک مقاله کوتاه، خارج از چهارچوب مورد نظر من و حتی فراتر از دانش و صلاحیت سیاسی من میباشد. باز هم ممنون از توجه و نظر شما.
سازمان ملل: ایران از سال ۲۰۰۹ حوثیها را مسلح میکند
دبی-العربیه. نت فارسی
گزارشی محرمانه که آن را کارشناسان سازمان ملل متحد تهیه کرده و به شورای امنیت ارائه دادهاند، تصریح میکند که ایران دستکم از سال ۲۰۰۹ به شورشیان حوثی در یمن اسلحه میدهد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، این گزارش نتیجه تحقیقاتی است که پس از توقیف کشتی ایرانی «جهان» توسط نیروهای امنیتی یمنی در سال ۲۰۱۳ آغاز شده بود. این کشتی حامل اسلحه بود.
در این گزارش آمده است: «پیش از این کشتی عملیات مسلح سازی دیگری از سوی ایران در یمن روی داد که به سال ۲۰۰۹ باز میگردد.»
این گزارش هفته گذشته به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارائه شد و در اختیار کمیته تحریمهای ایران قرار گرفت. در همین حال سازمان ملل متحد تلاش میکند میانجیگری میان طرفهای یمنی را احیا کند.
کارشناسان سازمان ملل متحد میگویند: «تحلیل دادهها نشان از ایران دارد که این کشور منبع اسلحه بود و حوثیهای یمن و شاید گاهی اوقات برخی طرفها در کشورهای دیگر از این اسلحه بهره بردند.»
این گزارش تاکید میکند: «حمایت تسلیحاتی ایران از حوثیها به عملیات انتقال اسلحه که دستکم به مدت پنج سال ادامه داشت، ثابت شده است.»
علاوه بر کشتی «جهان»، کارشناسان پنج رویداد را مشخص کردهاند که طی آنها کشتیهای ایرانی اسلحه به یمن منتقل کردند.
در این گزارش آمده است: «آوریل سال ۲۰۰۹ خدمه یک کشتی ایرانی ناشناس اقدام به انتقال صندوقهای حامل اسلحه به آبهای بینالمللی و تحویل آنها به شناورهای یمنی کردند. پس از آن این صندوقها به مزرعهای در یمن منتقل شد تا از سوی حوثیها مورد استفاده قرار گیرد.»
این گزارش افزوده است: «فوریه ۲۰۱۱ یک کشتی ماهیگیری ایرانی توسط مقامهای یمنی توقیف شد در حالی که حامل ۹۰۰ موشک ضد تانک و ضد هواپیمای ساخت ایران به مقصد حوثیها بود.»
شورای امنیت سازمان ملل متحد سال ۲۰۰۷ با صدور قطعنامهای ایران را از فروش اسلحه منع کرد. این قطعنامه برای همه کشورها الزام آور است. همچنین کمیتهای برای تحریمها تحت نظر کارشناسان تشکیل شد تا بر اجرای این تحریمها نظارت کنند.
این مقاله بسیار علمی و میتوان گفت ایرادی به استخوان بندی ان وارد نیست .اماانچه ذهن من انرا نمیتواند هضم کند این است که نویسنده محترم مقاله بااین درک عمیق و وسیع از فلسفه چپ و رهبران ان برای چه هدفی در کنار رجوی عمر خود را تلف کرد؟
ایا انتظار ایشان و همکاری با اقای رجوی میتوانست به اهداف نظری نویسنده مقاله کمکی کند؟ این دوگانگی که یک اندیشمند چپ در کنار رجوی مسلمان و متعصب شیعی و طرفدار ولایت وفقیه قرار میگیرد سخت مرا ازار میدهد.دوباور مختلف دو نظریه اجتماعی مخالف یکی دینی و ان دیگری مارکسیستی با دونگاه ترقی خواهانه و ارتجاعی به جهان چگونه قابل توجیه است؟ ایا در صورت پیروزی دستگاه رجوی امکان عملی شدن نظرات نویسنده محترم میتوانست در چها رچوب اعتقادات دولت اسلامی رجوی مسلمان عملی شود؟ ایا عمر برباد رفته گره بر باد زدن نبود؟ والله اعلم .
به آقای سعید حزب اللهی برخورده که از گندکاری حزب اللهی های دشمن مردم ایران سخن گفته شود. اگر آخوندزاده های دزد و پاسداران جنایتکار حزب اللهی نیستند پس کی حزب اللهی است؟ خانواده آخوند پلید ربانی شیرازی حزب اللهی نیستند؟ همه مردم ایران می دانند که جز حزب اللهی های غارتگر کسی چنین ثروت های بادآورده ای ندارد که به جولان دادن در کوچه و خیابان بپردازد. پته امثال علی انصاری و صادق محصولی و عسکراولادی و خانواده مهدوی کنی و ناطق نوری و دیگر جنایتکاران رزیم سالهاست روی آب افتاده است.
جناب نادر! انتساب کثافت به سیاست در پوزیسیون و اپوزیسیون به دلیل حلقه مفقوده "اخلاقیات" در سیاسیون ماست. من از همان جوانی سیاست را کنار گذاشتم و هیچوقت در هیچ کجا در مورد مسائل سیاسی اظهار نظری نکرده ام و اصلا خودم را محروم از این مقوله نموده ام. اما این بدان معنا نیست که سیاست را نمی فهمم و قوانین بازی قدرت را نمی شناسم. در مورد جناب مصداقی هم اگر مستقیما مرا مورد حمله قرار نداده بود مثل این سالهای گذشته تنها نگاهشان میکردم. ضمنن من به همه سوالی پاسخ داده ام اگر برای کسی هنوز سوالی باقی است از کند ذهنی اوست و نه قصور من.
مصداقی بعنوان یک شخص سیاسی مرده است. لطفآ نبش قبر نکنید. آنچه از این مرده سیاسی میبینید..... امنیتی-روانی میباشد. بگذارهد این مرده سیاسی در لجنزاری که برای خودش درست کرده دست و پا بزند.
چرا الکی حرف در میاری این کجاش حزب الهی بود ریش تو ایران مد شده اگر این حزب الهی بود حتما امیر تتلو شکنجه گر حزب الهی
احقاق حقوق کردها با سرعت هر چه تمامتر در ترکیه به پیش میرود و عده کثیری از کردهای ساکن
در دیگر شهرها از جمله استانبول در انتخابات فعالانه شرکت خواهند کرد تنها ایراد اساسی در این
انتخابات همانا سد 10% است که از ورود احزاب کوچک ولو با با رای میایونی جلوگیری میکند.
آنهایی که چشم دیدن این همه آزادی را در ترکیه ندارند همانا ریگ به کفشهایی هستند که دستشان
رو شده است .......
به امید روزی که در ایران ما هم آزادی و دمکراسی پا به پای ترکیه به پیش رود.
جناب تبریزی /خانمی که زندانی سیاسی سابق بود و اکنون مقیم کانادا می باشد . او در کتاب مصداقی مورد اتهام های وقیحانه قرار گرفته است . اخیرا برای شکایت از مصداقی پیش وکیلی می رود . نوشته های مصداقی را به او نشان می دهد. وکیل پس از مطالعه ، اولین چیزی که به این خانم گفت؛ این بود:(این نوشته کار یک نفر نیست.) در مورد محسن درزی هم روشن شد که مصداقی ان را شخصا ندیده است بلکه ازدیگری شنیده است و آن دیگری هم خود ندیده است .پس این خبر شایعه است . بنابراین مصداقی در کتابش به شایعه سازی متوسل شد . علاوه بر مصداقی به شخصیت زیادی مثل مسعود نقره کار ، مسعود بهنود ، هوشنگ اسدی، حمزه فلاحتی و .... دهها نفردیگر اتهام های بیشرمانه ای زده است وعلیه کیانوش توکلی هم دست به لجن پراکنی زده است و او را (مرید فرخ نگهدار» نامیده است .بدون اینکه دراین باره دلیلی را ارائه نماید.
سازمان مجاهدین هم او را فردی نفوذی و اطلاعاتی نامید. پشتیبانی کردن از چنین موجودی که برای معروف شدن ، دست به ترور شخصیت می زند و برای خود تاریخ جعلی می سازد ؛ خطای نا بخشودنی است.مصداقی یک روز حامی حمید اشرف می شود ؛ روز دیگر نوشته ای در جانب داری از حزب توده می نویسد وپس از آن چریک های فدایی را به لجن می کشد . چند روز بعد طرفدار شاهپور بختیار می شود، پس فردا هم احتمالا مشاور فرهنگی رضا پهلوی خواهد شد. و چند صباحی دیگر رضا پهلوی را هم لجن مال می کند. تاکیتک او اشک تمساح برای مردگان است . از دید او شخصیت های زنده بایستی لجن مال شوند. برای اواصلن سیاست مطرح نیست . مصداقی از یک سو دست به ترورشخصیت می زند و از دیگرسو برای خود تاریخ جعلی می سازد و سپس عاشق این شخصیت کذایی که ساخته است ؛ می شود و چنان شیفته خودمی شود که تحمل کوچکترین نقدی را ندارد ودر ذهنیت او آدم ها دو دسته اند: (مرید و دشمن)
برای شخص شما خوب نیست که مرید این شخص شوید . لااقل با حفظ انتقادات مشخص از این شخص حمایت کنید.
با احترام، آقاي آ،آئليار
در هر صورت قصد روشن كردن شما را ندارم، ،چون برايم واضح و مبرهن است ،شما در ٣٦ سال پيش مانده ايد ،باز هم تاكيد مي كنم، متمركز روي بحث باشيد، به مقاله بپردازيد،توضيح واضحات ،امري است دشوار، ولي چاره چيست؟
جمهوري اسلامي ،اسم است ،و قانون اساسي محتوا،به يكي آري به يكي نه!، مثل جمهوري دمكراتيك خلق كره ،يا جمهوري هاي دمكراتيك اروپاي شرقي،
داشتن پسوند يا پيشوند دمكراتيك ،كسي را يا كشوري را دمكرات نمي كند، يا مثلا همين،نام شما،
باور كنيد هنوز خواندنش برايم سخت است ،ولي من اينجا در وهله اول با نوشته شما و حرف هاي شما كار دارم، در مرحله بعد با عمكردتان،
شما نامه ٣٦ سال پيش را مي بينيد ولي ٣٦ سال اين پدر را هزار بار به مستراح انداختن را نديديد، يا شايد اراده كرديد نبينيد،
براي كساني كه هنوز آن دوران دهشت ناك را دوران طلايي مي نامند ،سر و دست مي شكنيد،( حداقل سازمان مطبوع شما،، ولي اين نامه ٣٦ سال پيش را سر لوحه. فرضيه هاي خود قرار مي دهيد، وبا همين فرضيه مجاهدين را در سيستم اطلاعاتي رژ يم و شكنجه گاه ها مي نشانيد،
عجبا «کشور صلح دوستی چون عربستان صعودی»!!! ؛ عربستان مرگ بار ترین حملات را علیه مردم فقیر یمن انجام داده است٬ تا کنون بیش از 2500 بار مناطقی را در یمن بمباران کرده است . این عملیلات یکی از جنایت بار ترین بمباران هوایی تاریخ است که دنیا درمقابل دلارهای سعودی ها و حمایت غربی ها سکوت کرده اند. هواپیما های سعودی ۱۲۴۴ نفر غیر نظامی را کشته و بیش از پنج هزار نفر مجروح و ۳۰۰ هزار نفرآواره و کلیه زیر ساختار های یمن توسط سعودی ها نابود شد.مسایل یمن عمدتا ریشه های داخلی دارد و سعودی ها بار ها در مسایل سیاسی همسایه فقیر خود دخالت کرده اند و جمهوری اسلامی نادان ، توسط حوثی ها به این درگیری ها کشیده شده اند .دست های جمهوری اسلامی از هوا و دریا از یمن کوتاه شده است . اکنون عربستان است که روزانه یکصد بارعملیات نظامی در یمن انجام می دهد. وجدان بشری می باید علیه این تهاجم جنایتکارانه سعودی ها از
خود واکنش نشان دهد و خواهان اتش بس فوری در یمن شود. این درخواست صلح طلبانه است وگرنه سعودی ها خود یک پای جنگند.( ..... این همه اطلاعات ریز و درشت به اندازه چند تریلی!... ) ایرج مصداقی دو کتاب درباره یادمانده هایش از زندان های رژیم آخوندی و ددمنشی های گردانندگانش نوشته و چند نوشته پراکنده نیز درباره کارگزاران این رژیم با گردآوری از منابع اینترنتی و منابع خود رژیم نوشته است، شاید در این نوشته ها سخنان نادرستی نیز نوشته شده باشند که از روی شتاب زدگی بوده و نیاز به بازنویسی و ویرایش داشته باشند اما تریلی و کامیون و وانتی در کار نیست! یکی از این کتاب ها را از این لینک با فرمت P.D.F می توان بارگیری کرد http://irajmesdaghi.com/page1.php?id=185 این هم از لینک بارگیری دومین کتاب http://www.pezhvakeiran.com/raghse_ghoghnoosha.html این هم لینک یکی از نوشته های مصداقی http://iranglobal.info/node/30389 آیا این است آن چند تریلی اطلاعات ریز و درشتی که حتما هم وزارت اطلاعات رژیم آخوندی آنها را به مصداقی داده است؟
در بحث هویت و ادبیات تفکیک دو فاکتور بسیار حیاتی است. ۱- هویت واقعی ۲- هویت اینترنتی یا مجازی ، در دنیایی اینترنت هویت یعنی تغییر و تکثر در یک پروسه دینامیک که مرزهای مکان، زمان، جنسیت، جایگاه اجتمائی و الخ را مدام فرم میدهد. در صورتیکه در دنیایی واقعی هویت را ( خرد، خود آگاهی، وجدان، یگانگی، امتداد شخصیت، درک و فهم انسان ) که هول تاریخ، جغرافیا، زبان، ملیت، جنسیت و سپس مهاجرت و گلوبلایزیشن پهن شده تشکیل میدهد. ( پسا مدرنیزم و پسا ساختار گرائی ) که با پیشرفت علوم ، انقلاب تکنولوژیکی، انقلاب اطلاعاتی تضاد ( ابزار و معناا ) را از بین برده، به بحران جدیدی دامن زده که فرای ( بحران هویت ) است و آن (( امکان هویت دهی به روبات )) هاست. این پیشرفتهای تکنولوژیکی، انسان امروزی را، به نوعی ( نوستالژیک از آن هویتی که روو به زوال ) بود بار آورده و درست به همین
به همین دلیل، نه تنها در جوامع سنتی ، بلکه در جوامع پیشرفته ( پست مدرنیست و پسا ساختار گرا ) شاهد تولد یابی و احیا مجدد ( هویت ) هستیم. ادبیات بیشترین تاثیر را از این رجعت به هویت پذیرفته است. وجدان آگاهجناب نادر خان مصداقی / سئوال Moji از همنشین بهار بود و تو پا برهنه ، برافروخته و با چاقوقی در دست، بین شان سبز شده اید و باز مثل همیشه زبان تهمت و تهدید بکار می برید . اینکه این چند تریلی اطلاعات توسط شخص ایرج مصداقی تهیه شده باشد؛ غیر ممکن است . پس می ماند دو نظریه :1_ زمانی که ایرج خان در جوار اتاق کار خواهر مریم در پاریس زندگی می کرد، اطلاعات توسط کمسیون زندانهای مجاهدین خلق جمع آوری و در اختیار او قرار می گرفت و مصداقی بر اساس تمایلات سیاسی سازمان و شخص خود با شاخ و برگ دادن ،آن اطلاعات را بنام خود می کرد . پس از اخراج از سازمان برای مدتی این روند قطع می شود و اکنون مصداقی با کمک افراد ساده لوحی که بدور خود جمع کرده است. تلاش داشته است که کارخانه اطلاعات سازی اش را ادامه دهد .
شخصا نوشته ها و سخنان بیشمار مصداقی را بطور دقیق دنبال کرده ام . روند اطلاعاتی به روند تحلیلی تغییر کرده است و اطلاعات تازه ای در اختیار ندارد. بطور مثال تحلیل صربات حزب توده و یا همین نوشته در مورد چریک های فدای و جزنی و حمید اشرف و نگهدار . تماما از اینترنت جمع آوری شده و به کمک دوست فدایی اش م. ا به بنام مصداقی انتشار یافته است 2_ نظریه دوم: وزرات اطلاعات رژیم به منظور تشدید اختلافات در بین اپوزیسیون و سرگرم کردن فعالان سیاسی و همچنین جهت بد نام کردن فعالان ، شخصیت ها و احزاب اپوزیسیون اطلاعات طبقه بندی شده ای در اختیار ایرج قرارمی دهد . سازمان مجاهدین بر نظریه دوم پافشاری می کند و شخصا بر نظر اول با این تاکید که جناب ایشان، دچار بیماری خود بزرگ بینی عجیب و غریبی شده است . ببعبارت دیگر او آنقدر دروغ گفته و نوشته است که خود عمیمقا به ان دروغ ها باورمند شده است. قبلا هم نوشتم که ایرج متولد 1339 ، فعالیت سیاسی را با کنفدراسیون در آمریکا شروع کرد ولی انقلاب که شد، 18 سال داشت ، در7 سالگی روزنامه رستاخیر می خواند با این وجود «از کودکی با فدائیان بزرگ شدهام. آنها سرنوشتم را رقم زدهاند، » .«هنگام بازگشتم به ایران، سوغاتم مجموعه آثار کامل لنین بود و ده کتاب جداگانه از آثار لنین و مارکس. آذین بخش اتاقم در سندیاگو، تصاویر حمید اشرف و بیژن جزنی و پرویز واعظ زاده مرجانی و رضاییها و شریفواقفی بود.» ولی هیج معلوم نیست ، پس با این همه علاقه ای که مصداقی به فدائیان داشته چرا پس از آمدن به ایران به مجاهدین خلق می پیوندد(بخصوص که پس از داستان شریف واقفی مسعود رجوی بشدت به افراد مارکسیست حساسیت عجیبی داشته است) . در این جای هیج گونه شکی نیست که این داستان تازه سرهم بندی شده است. (تاریخ ؛ تمایلات سیاسی با سن و سال اش همخوانی ندارد) در گفتگو تلویزیون نوروز با ایرج مصداقی درباره انقلاب ایران، مجری برنامه محمود نزهت زاده از ایشان سئوال می کند که چرا اکثر سازمان های سیاسی معتبر آن زمان به جز چریک های فدایی رهبری خمینی را پذیرفته بودند ؟ که ایرج مصداقی در این لحظه بر افروخته می شود و می گوید که دقیقا چریک های فدایی از همان ابتدا رهبری خمینی را قبول کرده بودند و مجری در اعتراض می گوید شاید بعد ها این اتفاق افتاد که مصداقی ادامه می دهد که نه ؛ نه چریک ها از همان ابتدا رهبری خمینی را قبول کرده اند. اطلاعات بالا توسط مصداقی انتشار یافته است که تاریخ ها و تمایلات سیاسی با هم در تضادند . جناب همشنین بهار عزیز _ مصداقی از جنس تو و بقیه جدا شدگان از مجاهدین نیست . (بنظر بسیاری، مصداقی اصلن سیاسی نیست) .مسئله او تنها خودش ومیکروفونی که جلوی دهناش قرارمی گیرد .....ا و فقط به فقط به این می اندیشد که چگونه معروف شود و توی دهان ها بیفتد . از تو می خواستم که برادانه مصداقی را نصیحت کنید که دست از این کار ها دست بردارد ... ولی لحظه بعد، پشیمان شده و به این فکر کردم که بیماری او جدی تر از این حرف هاست . دستش بد جوری رو شد . او در خانه اش از درد به خود می پیجد و باز هم در تدارک افشاگری دیگری این بار علیه کیانوش توکلی و یا ......ائلیار گرامی؛ واقعیت آن است که برای تجزیه و تحلیل مقوله "هویت" در عصر حاضر، باید وارد پارادایمهای (زبانم لال) پست مدرنیستی شد، و گرنه تعریف کلاسیک هویت از زمان ارسطو تا عصر روشنی و تا عروج عصر «زبانم لال» چندان تغییری نکرده است. تنها در عصر «زبانم لال» است که نگرش به هویت سراپا دگرگون میشود. ولی چون صحبت از پارادایم عصر «زبانم لال» خوشایند گزمه های سایت نیست، من نیز اشتیاقی به پی گیری گفته های قبلی ام ندارم. فقط این چند کلمه را نوشتم تا حمل بر بی تفاوتی نشود. مطلبتان را خواندم و از زحمتی که در نوشتنش کشیدین تشکر میکنم. فعلا کلمه «زبانم لال» را نیز در کنار کلمات تابوی دیگر و جلدی از «یاسای چنگیز» در پستوی خانه پنهان میکنیم، تا فتوای ملا عمر چه باشد!
Rosa ی گرامی،
من هم از صحبتی که با هم داشتیم از شما ممنونم. به نظر من بحث خوبی بود. من که استفاده کردم.
حتما به وبلاگ شما میآیم و میخوانم و یاد میگیرم.
درباره شکل نشان دادن سایت در آیفون، میتواند دلایل متفاوتی داشته باشد. نمیدانم از چه سیستمی استفاده میکنید. در اولین فرصت نگاه میکنم. شاید بتوانم دلیلش را پیدا کنم. ولی معمولا در سیستمهایی که پیش از سال 2010 درست شده و آپدیت نیستند، این اشکال دیده میشود. گاهی هم لازم است کل سیستم تعویض شود و گاهی نیز با افزودن یک برنامه، این اشکال درست می شود. به هر حال باید بطور مشخص دید و اشکال را پیدا کرد.
جتما به سیستم کامنتهای سایت شما هم دقت میکنم و یاد میگیرم و به آقای توکلی هم توصیه میکنم که این کار را بکنند. شاید بتوان راهی خوب برای معضل کامنتها پیدا کرد.
با تشکر دوباره
دریا دل عزیز،
آیا مجاهدین در رفراندوم به جمهوری اسلامی رأی مثبت ندادند؟ آیا مسعود رجوی با کاندید شدن به ریاست جمهوری ، نمی خواست مجاهدین در قدرت شرکت کنند؟ آیا مجاهدین در «تبریک پیروزی رفراندوم و تأسیس جمهوری اسلامی » به خمینی ننوشته
«حضرت آیت الله ، پدر گرامی ما ...مسئولیت پدری و دفاع از حقوق...» و خیلی چیزهای دیگر؟ شاید این نوشته گوشه ای سیاست مجاهدین در گذشته را نشان دهد:
http://iran-archive.com/sites/default/files/sanad/mojahedin-tabrik-be-e…
جناب معما, هیچ کدام از فعالین ملی آذربایجان نمی توانند به ایران بروند ولی اکثر به اصطلاح اوپوزیسیونهایی فارس
و احتمالل خود جناب عالی هم با یک پا در ایران هستید. بقیه اش را لازم نیست بنویسم.
( جامعه شناسی که روانشناس شد ) روانشناس ما، هویت انسانی را، به رسمیت نمیشناسند، به احتمال زیاد، بیماران ایشون را کسانی تشکیل میدهند که هنوز از بعد تکاملی ، ( پیوند روان و هویت ) را تجربه نکرده اند، شاید بیماران ایشون، روباتها هستند، ایشون که نمیتوانند به روباتها توهین کنند هر از چند گاهی به ایران گلوبال میآیند و به کاربران تهمت ( فاشیست، پان ترک و الخ ) میزنند، بدون شک روانکاوی روانشناس ما، به تفضیل خواهد کشید و اگر فرصتی شد من به آن خواهم پرداخت. وجدان آگاه
Moji عزیز
در درست و به جا و منطقی بودن این سوال جای شک نیست ،باید پرسید ولی:
باید اول ز تو پرسید چنین خوب چرایی؟ یعنی اینکه شما در درستی این این اطلاعات شک و شبه ای نداری و لاجرم همه اتهامات را وارد میدانی ، فقط مانده ای ،معطل که از کجا درز کرده ؟! خصوصأ که محسن درزی ! بهترین تلاشش را کرد که درز نکند و توکلی نیز فرمود که به جای "خربزه " درزدار بیایید در مورد سیب سر و در بسته گفتمان !بفرماییم . مرحوم تنظیفی نیز سایل را یا امنیتی میخواند ویا روانی !!
درست مثل سازمان مسعود جان ! حاضرید انواع فحش و فضیحت را بگویید و بشنوید به شرطی که لازم نباشد که به اصل قضیه پاسخی به جا و در خور بدهید .
جناب توکلی
اتفاقا برای من خواننده که حوصله خواندن مطالب مفصل را با حدی از دقت و وسواس دارم ،موضوع انشاء همان "خربزه "میباشد و اینکه شما دوست دارید از سیب انشاء بنویسید ،شاید به علت خجالت کشیدن از" خربزه "بودن است. اژدر بهنام بر طریقی منطقی و آبرومندانه سعی کرده که پاسخی مربوط به آن قضیه "سیب "بدهد ،ولی به چه علت پاسخ به اتهامات مصداقی را به وقتی دیگر موکول میکنی؟برای آنکه با صحبت از سیب ،دوستداران سیب را به معرکه بکشانی و شلوغش کنی تا کسی یاد اون خربزهه بیافته .نیست؟
حالا شما که اهل سیبی بگو ببینم نتیجه و حاصل یک عمر مبارزه سیاسی قهرمانانه حضرتت و دیگر رفقا برای کارگران و محرومان و اقلیتها ی ایران چه بود ؟
خار سودای تو بر دل به هوای گل وصل بنشاندیم .......همه خون جگر باز آورد .
رفیق با این پر و پاچین نشاید سفر چین و ماچین .
اینهمه ننه من غریبم بازی در آوردی ولی نگفتی که اتهامات مصداقی دروغ است!
همه این ... بازیها فقط برای ظاهر سازیها (به گمان تو اعتبار ی وآبرو)ی بر بادرفته است نه برای آنکه مسوولیت احتمالی خونهای ریخته شده را از گردن خود باز کنی و یا خود را از اتهام خیانت برهانی.
اگرچه همین پاراگراف بالا به خوبی نشان میدهد که با همه "دست به قلمی " واقعا کی و چی هستی .
همین صفحه را دادگاه بپندار و در مقابل اتهامات مصداقی از خودت دفاع کن ، جوری که "تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.
اگر یک تظاهرات با چنین مشخصاتی را آذربایجانیها ترتیب می دادند، عده ای بوق دستشان گرفته، ...... می کشیدند که بعله! بیایید و پیوند پانتورکها با رژیم ملایان را تماشا کنید. حالا اما همین افراد ....... خود را به فلان راه زده اند. به این ترتیب میزان صداقتشان خود را بر همه عیان می کنند. نمی دانم چرا عده ای اصرار بر خودفریبی و مردم فریبی بیهوده دارند.
"سیاست را بخصوص در شرایط اپوزیسیون و پوزیسیون ایرانی کثافت میدانم اما از کهنه کاران این میدان کثیفم "
میکنم و برایتان جز احساس همدردی انسانی و برادرانه و احترام برای گذر پر دردتان ازمعبر پر وحشت و رنج تاریختان ندارم و شما جز قربانی یک بازی کثیف نمیدانم . من مصداقی را شخصا نمیشناسم ولی ارزش تاثیر گذاری او در روشنگری بخشی از تاریخ حاضر واقعا کم نظیر است .قدردان این همه زحمت و تاثیر میباید بود ."وظیفه شما و البته تیم شما (را)گل الود کردن فضای این اپوزیسیون بیچاره و علیل است"
جناب فطانت ، با درود به شما به خاطر رنجهایتان، در کامنت شما درست مثل شخصیتتان تضاد و اغتشاش میبینم . اگر این پوزیسیون و اپوزیسیون را کثافت میدانید، که دیگر جایی از اعتراض به مصداقی به خاطر حمله به این مجموعه "کثافت"( به زعم شما) باقی نمیماند .چطور میتوان از کهنه کاران این "کثافت " (به زعم شما )بازار بود واز سر پاکی و تزکیه اخلاقی به ادعا برخاست؟ با توجه به اینکه تاریخ هویت سیاسی شما به جای پاسخ فقط حاوی سوال است ،خوبتر آن نیست که بجای اتهاماتی بر اساس حدس و گمان به مصداقی ،فکر پاسخی به اتهامات و سوالات مطروحه در مورد خود باشید ،اگر چه من شخصا فضا و شرایطی را که شما را به اینجا کشانده میفهمم و درک
جناب Moji ایران باید در فکر بیکارها , معتاد ها, گرسنه های داخل کشور خود باشد نه در فکر حوثی ها و حماس ها و حزبالله و ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, . چند میلیون در ایران بیکار و گرسنه . معتاد دارید؟ کافی نیست؟ وطن فروشی مگر غیر از این میشود؟ جنگ سوریه را با تمام مخارج و تجهیزات نظامی اش ایرا به تنهائی به عهده گرفته است. از آن طرف میگوید پول برای نجات دریاچه اورمی ندارد. این چه حکومتی است؟
(سياست شركت در قدرت با خميني يك فاكت تاريخي است،،)بيشتر به يك مزاح مي ماند، براي كسي كه هنوز نمي تواند روي بحثي به اين سادگي متمركز شود، انتظار آرائه يا شناخت تاريخي داشتن ، امري باطل است، موضوع بحث سازمان چريكهاي فدايي خلق است مقاله نويس آن هم مصداقي جزو أضداد مجاهدين ، ولي شما با هزار من سريشم ه اورا به مجاهدين ربط مي دهيد ،اگر حده اقل ظرف اين ٢ و ٣ سال مسائل في مابين را دنبال كرده بودي ،؟؟؟را
مي سازي و براي آن فاكت تاريخي هم مي سازي،طرفه آن كه نام انتقاد هم بر آن مي گذاري يا للعجب،،و جالب تر اينكه به مي گويي : ( آيا داخل شدن مجاهدين به اين جريان به معناي نابودي حداقل حيثيت سازمان نبود ؟) بله اگر داخل شده بود ،نه حده اقل كه حدااكثر حيثيت را بر باد مي داد، ، پس حالا كه داخل نرفته است، و در مقابل آن هم است، تكليف شما با اين اظهار نظر چي مي شود ؟ خوب اگر برايت مهم بود قبل از نوشتن به آن فكر مي كردي، توصيه اي كه قبلأ به شما كردم،قبلا گفتم نظر مجاهدين نسبت به اين فرد چيست، تقليل اين انگ ها به انتقاد ،از آن حرف هاست اگر كسي حده اقل شناخت تاريخي را از روند اتفاقات اول انقلاب داشته باشد، و مواضع سازمان را چه در رابطه با قانون اساسي رژيم و چه در رابطه با انتخابات دوره اول رياست وجمهوري بداند به انگ خود مبني بر فرض شركت كردن مجاهدين در سيستم اطلاعات و شكنجه نام فاكت و حقيقت نمي گذارد، فرضيه اي از ""ا گر ""
نكته آخر ،،معمولا هواداران يك سازمان در وهله اول ،سمپاتي عقيدتي و ايدولوژيك به سازمان مربوطه نشان مي دهند تا بعد مسائل سياسي را دنبال مي كنند در صورتي كه مجاهدين از اين بابت يك استثناء است ، يعني اكثريت قريب به اتفاق هواداران مجاهدين اصولا اگر نگويم بي دين ،غير مذهبي هستند، ،و اينكه شما نوع نگاه مصداقي را منبعث از ايدولوژي اسلامي مجاهدين بدانيد، از آن ديگر حرف هاست، در هر صورت چنان در باب آزادي و اصل انتقاد در جوامع آزاد صحبت مي كني ،كه آدمي مات و حيران مي ماند، و آرزوي آخرت اينكه دوست داشتي مجاهدين در كنار مردم باشد و از خواسته هاي به حق مردم دفاع كنند، بيشتر مرا به ياد سازمان مطبوعت مي اندازد،
كه از فرط در كنار مردم بودن و از حق مردم دفاع كردند ،صد پاره شدند ،و اصولأ حرف شما را اين جور فورموله مي كنم ،اگر تمامي سازمانهاي سياسي أوائل انقلاب كه از هم پاشيده و در نهايتا در حد يك سايت در آمدند ، ودرست بعد ٣٠ خرداد اثري از آثارشان در صحنه سياسي نمانده است در كنار مردم بوده اند و از حق مردم دفاع كرده اند، ولي مجاهدين كه همچنان متشكل و رزمنده باقي مانده، نه !!
دوست من اگر رژيم در سطح بين المللي به چنان حضيض و ذلت افتاده از قبل افشاگري مجاهدين است، البته اگر از اين حضيض و ذلت افتادن رژيم ناراحت نميشود،
اگر رژيم در سوريه مشكل دارد، به نزديكي رزمندگان سوريه و مجاهدين نگاه كنيد ،البته اگر همه آن رزمندگان را داعش نمي بينيد
اگر هژموني رژيم در عراق با رفتن مالكي كاسته شده به شكل گيري احزاب و جمعيت ها كه توسط سازمان مجاهدين انجام شده و امروز سهم بزرگي در دولت دارند ،نگاه كني، و اگر به دفعات رژيم در سازمان ملل در رابطه با نفض حقوق بشر محكوم مي شود، كمي نگاه كني ،كار سياسي وحرّفه اي را شايد ياد بگيريد،
اگر از دل چند مليون دانشجو، يك انجمن هم بيرون نمي آيد ،اگر،،،
از چه سخن مي گوييم ، شما، كار خود دنبال كنيد شايد توانستيد برگي كوچك را در حيات خلوت كوچه بن بستتان ،تكان دهيد
،،
جناب اقای فرخ حیدری گرامی /دست رژیم ایران بریده باد . ولی نگفتید که دست سعودی ها جنایتکار که بیش از 2500 بار مناطقی را در یمن بمباران کرده است ؛ چه خواهد شد؟ به گزارش سازمان ملل متحد تعداد آوارگان در یمن از مرز ۳۰۰ هزار نفر هم گذشته و گذشته از این ۱۲ میلیون نفر در معرض خطر گرسنگی هستند. بنا بر اعلام سازمان بهداشت جهانی٬ تا کنون در جریان درگیریهای یمن ۱۲۴۴ نفر کشته و بیش از پنج هزار نفر مجروح شدهاند. کلیه زیر ساخت های یمن نابود شده است
عربستان سعودی با مشارکت چندین کشور دیگر از جهان عرب٬ 2500 بار مناطقی را در یمن بمباران کرده است . این عملیلات یکی از جنایت بار ترین بمباران هوایی است که دنیا در مقابل دلارهای سعودی ها و حمایت غربی ها سکوت کرده اند.دست های جمهوری اسلامی عملا برای کمک به حوثی بسته شده است و بنظر می رسد که ایران چاره ای جز اتش بس ندارد .جناب ANONYMUSj
به قول شاعر: این قصه را الم باید/کز قلم هیچ ناید!
من تنها یکبار از واژه «پست مدرن» استفاده کردم در رابطه با سخنان نویسنده ای که در باره قصه نویسی در عصر پست مدرنیسم صحبت کرده بود! بعد فردی بنام «وجدان» شروع کرد به پست مدرن/پست مدرن کردن و جامعه شناس/جامعه شناس گفتن! تصور من آن است که این فرد عقده جامعه شناس بودن داشته که ناکام مانده وحالا به دلایلی در ذهن متوهمش با چندین جامعه شناس در حال جنگ و گریز است. من شخصا چندان سررشته ای در مورد جامعه شناسی ندارم ولی اگر در مورد روانشناسی سوالی باشد، در حد توانایی ام در خدمت هستم.
آقای صادق گرامی، از اینکه پای درد دل این متن نشستید ممنونم. با احترام
ممنون بهنام عزیز
من ناراحت نشدم. اعتراض کردم چون یا انسانها به قانونی که خود میگذارند پایبندند و یا این قانون مُدل ایرانی ها برای فقط غیر است:) سری به بلاگ من بزنید خواهید دید پوست اغلبمان کُلفت شده! کامنتها نیز تایید نمیشود از طرف کسی. شماره ی کُد را نیز حذف کردم اما متاسفانه از طرف سیستم دوباره از ملت کُد میخواهد و هم خود من! حال که مسئول کارهای فنی هستید یک سوال: چرا پلاتفورم سایت در آیفونها نصفه وارد میشود؟ چند وقت پیش خانه ی دوستی با آیفون اش وارد شدم و نصف صفحه از راست کشیده شده بود وسط. قسمت چپ کُلن دیده نمیشد و وسط باز نمیشد. فقط مقالات قابل باز شدن در سمت راست بودند....
باری
من میخواستم از دیالوگی که داشتیم تشکر کنم. شخصن میگذارم این مبحث را کنار. شاید ایده ای بفکرم رسید در بلاگم منتشر میکنم. فردا هم روز کارگر است و اکسیونهای مختلف.
فعلا بدرود و مرسی
جناب قانون , با این حرفهای فیلسوف مابانه می خواهید چه بگوئید؟ یک کمی در سطح من کم سواد مطلبتان را بیان فرمائید تا ببینیم. ایرانتان هنوز درصده های پسا قرون وسطائی است و شما چندتا جمله از پسا مدرنی کپی کرده اینجا مینویسید. بهتر است در حول و هوش ایرا و در سطح خودتان بحث کنید.
Rosa ی گرامی،
و آن زمان باز هم اتهام و انکار خواهد بود و آبروریزی و شکنجه روحی و روانی و بازی بجث و جدل ادامه خواهد یافت.کامنتدونی ایرانگلوبال در طول این سالها مسؤلین مختلفی داشته است. برای اطلاع شما، من در تصمیم گیریهای سایت نقشی ندارم. تنها کارهای فنی را انجام می دهم.
شاید از نظر شما فحاشی ایرادی نداشته باشد ولی بسیاری از آن ناراحت می شوند. می بینم که حتی خود شما هم با این تصور که مسؤل کامنتها به شما توهین کرده، اعتراض کردهاید. در این سایت، کامنتهای توهینآمیز، منتشر نمیشوند و به ندرت با نقطه چین منتشر میشوند. کامنتهای بیربط به به "صفحه شما" (http://iranglobal.info/safeh_shoma) منتقل میشوند.
از این مساله که بگذریم، اگر آنچنان که شما می گویید، توابین با نام مستعار خاطرات خود را علنی کنند، البته خوانندگان اطلاعاتی به دست می آورند و این خیلی خوب است ولی مشکلی حل نمیشود. افشاگریهای افشاگران ادامه خواهد داشت و رحمی هم به نام واقعی این توابین نخواهند کرد.
ناصر دريادل عزیز،
چرا از چند جمله ی انتقادی من ناراحت شده اید؟ آیا دوست دارید به سازمان مجاهدین کسی بالای چشم ات ابروست نگوید؟
اینکه «سازمان مجاهدین سیاست شرکت درقدرت با خمینی را داشت» یک فاکت تاریخی ست. و نمی توان آنرا به میل خود حذف کرد. و با توجه به ماهیت جریان خمینی که «داعشی» بود و هست، آیا داخل شدن مجاهدین به این جریان به معنای نابودی حداقل هیثیت سازمان نبود؟ آیا فکر میکنید این سیاست درست بود؟
اگر خوب دقت کنید انتقاد من متوجه آن بود و هست که بهتر است«مجاهدین درکنار مردم باشند و از خواسته های به حق مردم دفاع کنند». همانطور که این، «سیاست بنیان گذاران آن بود».
مردم است. و در کنار مردم بودن. و دفاع از حقوق آنها. و «مستقل و غیر وابسته بودن» .من هر انتقادی به مجاهدین داشته باشم این سیاست اولیه ی مجاهدین درزمان پیش از انقلاب معیار شناخت درست از نادرست است.
نه تنها در مورد مجاهدین بل درباره ی هر کس و هرسازمانی معیار تشخیص درست از نادرست «خواسته های دموکراتیک»
مردم از اول «دموکراسی» میخواستند.« تشکلهای دموکراتیک و آزاد» میخواستند.« افکار باز و دموکراتیک» دوست داشتند. مخالف « فکر بسته»، «تشکلهای بسته» و «سیاستمداران تغییرناپذیر» مثل شاه بودند. سازمان مجاهدین که تشکیل شد اینها را میدید و برای تحقق آنها میکوشید و رهبران خود را نیز از دست دادند. من از آغاز دوستان مجاهد را در این راه دیده ام .
بنابرین هر حرکت و سیاستی که خلاف آن باشد به عنوان دوست، به عنوان علاقمند به سرنوشت و آینده ی ایران ، وظیفه خود میدانم که نقد کنم. در مقابل درد و رنج بچه های خود و جامعه احساس مسئولیت میکنم.
دوست ندارم جامعه ایران دچار « داعشهای جدید،خمینی های جدید، یا صدام های جدید و...» بشود.
انتقاد و نقدها را باید دید و در باره یشان خوب اندیشید. نه تنها از سوی دوست بل حتی حرفهای دشمن را هم باید دید و رویشان اندیشید.
جهان به سوی «باز شدن و باز بودن همه چیز» حرکت میکند. «فکر بسته» ، تشکلهای «بسته» خواسته های مردم نیستند.
اکنون مردم دوست دارند «همه چیز» را خودشان اداره کنند تشکلهای خودشان تصمیم گیری جمعی خودشان جای احزاب و سازمانها را پرکرده است. مردم به سوی خودمدیریتی حرکت میکنند. نه «هدایت شدن توسط یک حزب و سازمان».
خواسته و راه مردم را درک کنیم بکوشیم همواره در کنارشان باشیم. این حرف بنیان گذاران سازمان مجاهدین و فدایی ها بود.
درایت دیدن و گفتن اینهاست. و عدم درایت چشم بستن براین چیزها.
موفق باشید.