Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ازنظر من ضروری ست « فعالان آذربایجانی حامی حقوق بشر» شرایط موجود در مهاباد را که بخاطر حادثه ی «فریناز خسروانی» پدید آمده بررسی کنند و ببینند آیا می توانند به طریقی حمایت خود را برای احقاق حقوق خانواده ی این قربانی ستم
و تجاوز و دیکتاتوری نشان دهند یا نه. فعالان آذربایجان لازم است درمواقع ضروری همسبتگی خود را با مردم ستمدیده ی کرد نشان دهند. این قدمها در ادامه می تواند به حمایت متقابل تبدیل شود و دیوار دوری در مبارزه ی مشترک بین کرد و آذربایجان فرومی ریزد. ازنظرمن بهتر است آذربایجان مثل همیشه دراین کارها پیش قدم شود. آذربایجان باید نشان دهد نه تنها حقوق خود را می خواهد بلکه از حقوق ضایع شده ی مردم کرد نیز دفاع میکند. درواقعیت این حقوقها یکی هستند . حقوق انسان. رفع تبعیض .
آذربایجان درمواقع لازم و ممکن باید نشان دهد از حقوق ستمدیدگان درهمه ی نقاط ایران، بدون توجه به ملیت دفاع میکند.

پیروزی مبارزه ی آذربایجان در راه احقاق حقوق خود دراین مسیر میسراست. نه در «تک روی» و خود را «منزوی» نشان دادن.
آذربایجان باید بکوشد پیشرو حرکات و اعتراضات اجتماعی درایران باشد و توانست آنها را سازمازماندهی کند. و حرکت مشترک را تدارک ببیند. پیروزی آذربایجان دراین استراتژی مبارزاتی ست. ایده ی درست این استراتژی چنین است:
دردیم انسان دردی (دیر) -حقوقومو-ایستیره م.
درد من درد انسان است- حقوقم را میخواهم.
ائویم دی مملکتین هریئری-ائویمده حقوقومو ایستیره م.
همه جای مملکت خانه ی من است- درخانه ام حقوقم را میخواهم.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

کامنت من در باره فردوسی و« تفکر زن ستیزانه» اوست . من در رابطه با بخش دوم« نژادپرستانه » اظهار نظر نکردم . نه تنها هزار سال پیش حتی امروز در کشورهای اسلامی ایران ، ترکیه ، اذربایجان و.... فراوانند ، شاعران زن ستیز. لطفا در این زمینه اظهار نطر بفرمائید و نشان دهید که یک شاعر ترک زبان در هزار سال و یا صد سال پیش زن ستیز نبوده باشد. منهم بر این باورم که جمهوری اسلامی رزیمی برمبنای تبعیض اتنیکی بنا شده است . بنابر این می باید در مناطق اتنیکی از شاعران و هنرامندان بنام ترک ، بلوچ ، کرد ، ترکمن ، عرب ، مازندارانی و گیلانی قدردانی شود و مجسمه های آنان را دراین مناطق برپا می کرد .

نوشته شده توسط: Anonymous

ادامه گفتگوی کامنتگاه پیشین
اردک: جناب یارگیر، پرسشی پایانی داشتم. امروز دوستتان آقای فرانتس فانون شما را نصیحت میکرد که مواظب باشید از آن سوی پشت بام پائین نیفتید. شما چه پاسخی را آماده کرده‌اید؟
یارگیر: بله، ایشان همیشه از این شوخی ها با من میکند. البته اینجا، جمله جمله‌ای القایست. وگرنه من که احتیاجی نمی‌بینم در کشور آلمان روی پشت‌بام بروم.
اردک: یک پرسش شخصی داشتم و آن اینست که آیا در آینده نزدیک قصد دارید به ایران بروید؟
یارگیر: نه جانم، اگر من به ایران بروم یکراست از اوین سر در خواهم آورد. اما امکان دارد که در آینده نزدیک به آزربایجان بروم!
اردک: از گفتگو باشما بسیار خوشبخت شدم.
یارگیر: منهم نه همینطور.

نوشته شده توسط: Anonymous

گفتگوی اردک سخنگو با آقای یارگیر
من امروز یک گفتگوی تن بتن در سرسرای هتلی در شهر فرانکفرت با جناب یارگیر دارم. روی میز جلوی ما، چند استکان کمرباریکِ چای قندپهلو گذاشته شده که بخارشان مجذوبکننده و نشان از داغ بودنشان دارد.
اردک: نخست اجازه بدهید که پرسشم را از اینجا آغازکنم. بتازگی دوجوان ریشو تار وکمانچه بدست ترانه ای را خوانده و برای دخترترک کشورمان آواز سخیفی را خوانده اند. آیا شما با تیتر این ویدئو « بما ترکها بگوئید باشما چکار کنیم» موافقید؟
یارگیر: بله املا وجمله بندیش رنگ پرسشی داشت ولی از نظر منِ قلمزن، القائی، صدادار و بودار بود.
اردک: منظور شما از« بودار بودن» چیست و با این اشاره چه پیامی را میخواهید بخواننده بدهید؟
یارگیر: پیام گفتید؟ بله؟ بله، پیام من : اگر نمیدانی پس بدان و دوستی خاله خرسه را در نیار! اردک گرامی، پیامها دو نوعند. آنها که بیبواند و

آنهائیکه بودارند. پیامهای بیبو، قابل پیگیری نیستند و آمدگاهشان نامشخص است. کاغذ سیاه کنند. مصرف برق سرورها را بالا میبرند و خزانه سرور را پر میکنند. اینها از طریق علم قابل پیگیری نیستند. اما برعکس، پیامهای بودار! پیامهای بودار! مشام را غلغلک داده و قصد دارند چیزی بگویند. با خواندن وشنیدن پیامهای بودار، شخص بچپ و راست خودش نگاهی میاندازد تا شاید آمدگاهش را بیابد. ولی چیزی دستگیر نمیشود. چشمگیر نیست. اما بهرحال وجود خارجی دارد و علم وار قابل پیگیریست.
اردک: اگر آقای همافر در کامنتش کسره را نه در پائین فعل بلکه در بالای فعل میگذاشت آیا باز کامنت معنی القایی میداد؟
یارگیر: نه خیر در اینجا نتنها دیگر از القا سخن میرود بلکه خشونت، صدا و ندا نیزبآن اضافه میشود.
اردک: شما عبارت را کمی کش داده اید ونوشته اید: مهر وطن گزیده گزیده ای بی پرده اش خوش است. آیا « مهر وطن گُزیده ای گزیده بی پرده اش خوش است» نیست؟
یارگیر: چرا، دراینجا، سخنگو نیرنگ بازی کرده و گُزیده ای را حذف کرده ولی ما اهل قلم و دوات میتوانیم خلسه وار« گُزیده» را از لایبلایش بخوانیم.
اردک: جناب یارگیر، چرا برخی از کامنتنویسان برای هر آنچه مینویسند فاکتی نمیآوردند و شما را رنجش داده وباعث پرخاشگری شما میشوند؟
یارگیر: نخست اینکه اینها از همان کودکی تا ساعت فعلی بی فاکت زندگی کرده اند. دیمی، بله؟ کلنگی، نخیر؟ بله. قاشقی بله؟
اینها فاکتی ندارند که آنرا بدهند. یعنی فاکتی باقی نمانده که بدهند! اگرهم کسی از اینها فاکتی بیآورد از آن قاریشمیشی هایش هست. دومش، فاکتهای خوب و باارزش را ما وبچه های خودمان خیلی زود رفتیم و برداشتیم و هر زمان که احتیاج باشد، آنها را رو میکنیم و روی این صفحه میگذاریم تا چشم این فارس ستاها کور بشه.
اردک: شما نوشته اید که کامنت نویس بجای املا از «صدا» برای گفتن سخن « سکسی» استفاده کرد. برای جلوگیری از چنین پیشآمدی چه باید کرد؟
یارگیر: همانطور که نقل است، کامنت نویس باید زیر زبانش یک ریگ جادهد تا صدایش تغیر کند تا شنونده از صدای سکسی حالی به حالی نشود.
اردک: شما درضمن نوشته اید که انتشار دهنده احساس کرد که نشانه های «خشونت» از سوی کامنت نویس بچشم میخورد. شما چه پیشنهاد پیشگیرانه ای دارید؟
یارگیر: انتشاردهنده باید از گاز اشگ آورش استفاده کرده و آن را توی چشم طرف بپاشاند. طرف ناله ناله کرده ودر اینجا جایش است یک لگد متوازی وسط پایش گذاشت.
اردک: جناب یارگیر، آقای ناانصاف یا همان کجل که اسمش را زلفعلی انصاف گذاشته، آیا تداعی وجدان آگاه را برایتا ن ندارد؟
یارگیر: یکی آمده اسمش را وجدان آگاه گذاشته ویک صفحه 33 دور هم توی ریساکلین پیدا کرده، خوب این چه عیب داره؟ خوبه ، این درسته، از خودمونه. نمیشود خرده گرفت. کشدادنش هم نه آرزوی ماست. آخه انصاف شما که پسته نداری حداقل چُوسِ فیلت را بده بخوریم!
اردک: جناب یارگیر، دیروز شعر زیبایی بزبان ترکی همراه برگردان آن بزبان پارسی« هپو» روی صفحه آمد که شما نیز نظرتان را اینطور بیان کرده بودید: شعر ترکی پراز احساس و لطافت غیر قابل ترجمه بزبان دیگریست. پس بقول زبان پژوه ایران گلوبال، آقای وجدان آگاه که، میفرماید زبان فارسی تنها 150 فعل و 800 واژگان دارد، چگونه این مهم سرانجام به واقعیت پیوست و توانسته شد این تکه شعر بفارسی ترجمه شود؟
یارگیر: بله، ترجمه شد ولی چنان که گفتم مطلب ادا نشد. بنظر من برای خواندن شعر ترکی باید زبان ترکی را آموخت. من تازگی کلاسهایی برای زبان آموزان پیشرفته گذاشته بودم و به آموزش روزهای هفته و ماههای سال رسیدم ولی شوربختانه انگیزه پائینی برای آموزش وجود دارد.
ادامه در کامنتگاه پسین

نوشته شده توسط: Anonymous

همه ایرانیان خود را در خشم مردم دلاور مهاباد شریک می دانند و همه ایرانیان به دلاوری مردم این شهر افتخار می کنند. بعضی ها مانند آقای ایلیار اینجا هم حساب قومیتی و نژادی باز می کنند و می خواهند از این مسئله انسانی هم برای خود دکان باز کنند و اتحادیه قومی علیه فارس ها تشکیل دهند. نمی خواهند درک کنند که جنایت رژیم در مهاباد جنایت علیه ملت ایران است و همه ایرانی ها با مردم مهاباد در یک صف هستند. یعنی چه که اینجا هم می خواهید آذربایجان را از بقیه ایران جدا کنید و جبهه ضد فارسی برپا کنید؟ ما ایرانی ها همه یک ملت هستیم و همه فریناز خسروانی هستیم و همراه مهابادی های دلیر.

نوشته شده توسط: Anonymous

مافیای سپاه پاسداران خود را مالک جان, مال, ناموس, و دارایی مردم ایران میدانند. اینان چون در مقابل رژیم صدام ایستادگی کرده و کشته ها دادند, فکر میکنند واقعا همه چی در ایران متعلق به آنهاست. یک پاسدار به خود حق میدهد که دختر مردم را از خیابان گرفته و به او تجاوز بکند و بعد او را به قتل برساند. اگر صدای این ماجرا در بیاید, سریع یک و یا چند معتاد را از خیابان گرفته و به مردم اعلام میکنند که تجاوزگر و قاتل را دستگیر کرده اند, و سپس اعدامشان میکنند.

نوشته شده توسط: Anonymous

وقتی بیسوادی با غرض ورزی همراه می شود، برآمدش نمی‌تواند جز پریشانگویی و ارضاء روحیه ی ایرانستیزی باشد.
نمونه‌هایی که آقای نویسنده (به عنوان دلیلی بر زن ستیزی و ترک ستیزی فردوسی نوشت) حرف‌های قهرمانان ( پرسوناژ) داستان‌ها است،که فردوسی نقل می‌کند. نه باور او. گمان نمی‌کنم فهم این موضوع اینقدر سخت باشد. هر چه هست، ناشی از از نفرت پراکنی و کینه‌ورزی نویسنده و کامنت نویس های هم سنخ اوست.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

درست آن بود که در این اطلاعیه خیلی روشن و واضح از همه جای ایران ، از همه ی ملیتها، درخواست میشد که به هرطریقی میتوانند به اعتراضات مهاباد یاری کنند. کردها هم باید «سیاست تکروی» را کناربگذارند.

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-باتشکرازدوست عزیزوگرامی استاد راشدی، که به بخوبی تفکرفردوسی وپیروان اورابامنابع بازتاشبهه ایی دراین مورد باقی نماند. وباتشکرازهمه افرادی که باچشم بازوبدون سوء نیت دراین موردنظردادند.
ازاینکه تعدادی خواسته وناخواسته سعی کرده اندتاموضوع رالوث کنند.بایدعرض کنم ،مسئله این است که آیایک چنین شخصی بااین تفکرمیتواندنمادفرهنگی یک کشورچندملیتی باشد؟
آیااین تفکرحاکمیت های دورژیم تاج وعمامه وتعدادی عشیره پرست درنمادساختن چنین کسی برای یک کشوردرست بوده ،که میلیاردهاتومان درسال برای تفکراین آدم خرج کرده اند؟آیاساختن مجسمه برای چنین شخصی درشهرهای فارس وغیرفارس درست بوده است؟
آیانبایدپرسیدویااعتراض کردکه آقاجان مانسبت به تفکراین فرهنگ وحاکمیت پیروان آنان برمامعترض هستیم؟
آقای توکلی شمایک انسان آزادیخواه وباسوادی هستی شمالاقل درآخریک جمع بندی شایسته ایی نوشته وازتکه پرانی خودداری فرمایید

زن ستیزی ونژادپرستی و برپاکنندگان اشعاروتفکرفردوسی براکثرمردم جهان شناخته شده است تعدادی سعی نکننددراین عصر پیشرفت نیزعوامفریبی وبه تطهیراوعمل بپردازند.
دوستان به نوشته وتحقیق جناب راشدی ارزش گذاشته وقبول نمایید. بیخودی نیست که تعدادی هم سنگرقالیباف شهردارو حدادعادل رییس فرهنگستان ادب فارسی وشورای انقلاب فرهنگی گشته اند،اینهاهیچ فرقی باهم نداشته وتنهادرشکل وشمایل فرق دارند.
تعدادی باریش وتعدادی باسیبل وکراوات اماهمسنگروهم فکرند.تفکراست که مرزهاراازهم جداویایکی میکند.همه ازداعش و تفکرداعشی،طالبانی،القاعده ایی،سلفی حزب الله ناله دارند،آیافرقی مابین تفکرپان فارسیسم درقلع وقمع دیگراتنیک هادراین صد سال میتوانیدپیداکنید؟آیاپان ایرانیست های چپ وراست بادیدگاه پان فارسیستی اختلافی باداعشی های کنونی میتوانیدنشان دهید؟
چطورتعدادی هنوزبیدارنشده ،تا به نژادپرستی وزن ستیزی فردوسی وفردوسی پرستان پی برده وکمتربرطبل نژادپرستی بکوبند.
نوشته شده توسط: Anonymous

این جاست که جای تفاهم بین ملتهای مختلف در ایران خالی است. آذربایجانی ها تمامی اعتراضات خود را در ده سال اخیر بدون پشتیبانی از طرف سایر ملت ها دیده اند . این جاست که روشنفکران و نخبگان همه ملتها در این باره فکری بکنند و راه چاره ای پیدا کنند. آذربایجانی ها همیشه به ملت کرد با دیده دوستی و همسایگی نگرسته اند و لی متاسفانه کرد ها هنوز در هوای دیگر هستند.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقای توکلی شما دیگر چرا ؟ مسئله 1000 سال پیش فمنیست بودن نیست مسئله پرستش کردن این نوع افراد است و بر پا کردن مجسمه هایشان !

حال شما یک پادشاه عادل در سرتاسر ایران نشان دهید الیته بغیراز انوشیروان عادل !! با آن قتل عام فجیع وکوروش حقوق بشر نوشته اش در کلوخش !! آگر قتل عام حضرت انوشیروان فاش نشده بود میشد برایش مجسمه ساخت ! آیا شاعری را با این طرز تفکر باید برایش هر سال جشن گرفت . ؟!
" فردوسی هم شاعر زمان خویش بوده و طبیعی است در زمانیکه زن ارزش چندانی در اجتماع آن روز و اطرافیان فردوسی نداشته، فردوسی هم بی تاثیر از این افکار نبوده است. نمی توان فردوسی را به خاطر افکار تحقیرگریانه اش نسبت به زنان در 1000 سال پیش، با تفکر روشنفکرانه امروزی به محک کشید" آقای توکلی این نوشته از متن است خوانده اید ؟ کسی
انتظار ندارد فردوسی فمنیست باشد . این برداشت شماست . البته خودتلن بهتر میدانید . با تشکر شاجین
نوشته شده توسط: Anonymous

استخانلو جان! مردم از جناب فردوسی در هزار سال پیش انتظار ندارند، که فمنیسم باشد. مردم از ایشان انتظار دارند، به عنوان شاعر مودب باشد. و سر به هوا .... نباشد. بملل غیر فارس اهانت نکتد! اینجانب بعنوان یک ایرانی! کسی ازعربها و یا ترکان را نمی شناسم بعنوان شاعر در زمان فردوسی، بفارسها توهین بکند! ما از شاعر فارس که خود را به اصطلاح روشنفکر بحساب می آورد، انتظار فمنیست بودن نداریم. ما میگوئیم، بی تربیت نباشد! در ضمن مثال شما منطقی نیست چون فمنیسم پدیده ای نو ظهور است، و نمی توان آنرا به هزار سال پیش به عصرآقای فردوسی تعمیم داد. سعی کنید در بکارگیری مثال نیز منطقی باشید. و خواننده را خل بحساب نیاورید.

نوشته شده توسط: Anonymous

لحظه حضور نیروهای امنیتی در مهاباد.
https://youtu.be/EEuwbpRI7mg

لحظه حضور نیروهای امنیتی در مهاباد + آتش زدن هتل تارا، خیزش مردمی درجواب جنایت علیه فرناز خسروانی
http://www.archiverosa.blogspot.com/2015/05/blog-post_8.html

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

بیشتر قراردهای کشورهای عربی با ایالات متحده است، ولی بریتانیا و فرانسه و همچنین کشورهای دیگر اروپایی هم نقش بزرگی ایفا می‌کنند

نوشته شده توسط: Anonymous

هدف از این همه ایران ستیزی روشن است و فردوسی بهانه است .اما داشتن حرام سرا و پس انداختن این همه نانخور جنایت نیست؟ اذدواج محمد با دختر 9 ساله جنایت نیست ؟اذدواج با عروس و اوردن ایه مبارکه وتبارک الله احسن الخالقین جنانت علیه زنان نیست؟ داشتن هزار زن فتح علیشاه و سرسره معروف شاه شهید این همه جنایت است و یا در خدمت ازادی زنان ؟ هزاران ایرانی اسلام زده و بویژه شیعه زده اذری دارای چند همسر هستند ایا اینها در در خدمت تساوی حقوق زن و ومرد است و یا در خدمت نفس مقدسه اماره ؟در اخبار امده است که در قرن بیستم مجاهد خلق رجوی حوض کوثر براه انداخته ودر درون ان پری پیکران مجاهده همراه برادر مسعود شنا میکنند وزیر ابی میروند ایا این ها در خدمت طبقه نسوان است؟ دین اسلام منشا زن ستیزی و د رخدمت مرد مسلمان است و نه زن مسلمان. اگر توانائی دارید به جنگ اسلام خرافی ضد زن بروید.

نوشته شده توسط: فانون

جناب همایون، این فتوای شما که « «قلم را از دست آقای ایل یار بگیرید،» آدم را یاد آن قلم شکن کبیر و فتوای فاشیستی اش میاندازد؛ همو که فرمود: «بشکنید این قلمها را!» من هرگاه که به ایرانگلوبال سر زده ام، قلم جناب ائلیار را در خدمت آزادی و عدالت اجتماعی یافته ام. یکی-دو بار گمان کردم که در دفاع از باصطلاح «ناسیونالیسم/راسیسم محکوم» زیاده روی کرده و احتمال افتادنشان از آن سوی پشت بام وجود دارد—که انتقادم را کردم. پدیده هایی مانند ناسیونالیسم و راسیسم هرچه بیشتر مورد نقد قرار بگیرند، ایده های دمکراسی و حقوق بشر به همان میزان قابل لمستر و دست یافتنیتر میشوند. عوض شکستن قلمها، باید صاحبان قلم را تشویق کرد تا بیشتر بنویسند و از زحماتشان تقدیر نمود.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

قنبری عزیز،
لطفا نوشته ی جدید را بدون پ-د-اف ارسال کنید.

نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

این مقاومت، در برابر خشونت عریان رژیم بسیار برجسته و حیاتی است. امیدوارم علاوه بر دامنه یابی آن به دیگر مناطق کردستان و همچنین سراسر کشور، همزمان سازماندهی پوشیده و مخفی هم در محله ها بیابد و به تبع آن پشتوانه ی آتی داشته باشد؛ تا تداوم مقاومت مردمی را تا خیزش بزرگ اجتماعی زنده نگهدارد!

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

انصاف گرامی،
خوشبختانه نظر شما درمورد نظریات من صحیح نیست. آن چیزهایی که شما اشاره کرده اید من بیشترشان را نقد کرده ام.
و موافق آنها نیستم.علت برداشت ناصحیح شما آن است که نوشته هایم را دقیق نخوانده اید. برخی تکه ها را دیده اید و قضاورت کرده اید. برای شناخت اندیشه ی یک قلمزن ضروریست همه ی نوشته های او را دقیق مطالعه کنیم.
میدانم کمترکسی چنین حوصله ای دارد. از این رو خلاصه ای از نظر خود را می نویسم شاید مشکل گشا باشد:
- من از حقوق برابر فارس-و غیر آن دفاع میکنم.
-همه ی فرهنگها را دوست دارم و برابرمیدانم. ولی حق نقد را به همه چیز محفوظ میدارم.
-خاک ایران را دوست دارم. و برای سیستم فدرال درداخل آن میکوشم. جدایی را درست و به سود نمی دانم. اما آزادی سیاسی جدایی خواهان را قبول دارم. و فدرالیسم را راه حل ایران متحد میدانم.

-ناسیونالیسم ملیتی و فارسی را نقد میکنم و به سود جامعه ایران نمیدانم. به دوست داشتن کشور و زادگاه و جهان ارج میگذارم.
-زبان و فرهنگ فارسی و مردمان آنرا مثل مردم خود دوست دارم. و احترام میگذارم.
-------------
تاجایی که میدانم خلاف این چیزها اندیشه و مطلبی ندارم. اگر کسی خلافی مشاهده کند ممکن است به علت عدم مطالعه کافی در نوشته های من باشد. و یا شاید اشتباه من باشد. درهرصورت اگر اشتباه از من باشد عذر میخواهم. ولی تا جایی که میدانم اندیشه های من انساندوستانه-ساختن جامعه ی متحد و دموکراتیک و آزاد و سکولار بوده است. به آزادی سیاسی همه ی جریانهای سیاسی ایرانی بدون استثنا باور دارم.
------------
من همیشه مخالف شعارهای ضد فرهنگ و زبان و مردم فارسی زبان بوده و هستم. نقد را در همه جا آزاد میدانم و چیزی را خارج از نقد نمی بینم. البته منظورم نقد متین و محترمانه و در حد امکان علمی ست. البته منهای اشتباهات که طبیعی ست و همه داریم.
من به دوستی همه ی ملیتهای ایران مخصوصا فارس با دیگران باور دارم و برای حفظ و گشترش آن نیز میکوشم.
نقد من در هر زمینه نه نشانه ی منفی بل بخاطر حفظ و گسترش دوستی ست.
-----------
شاید این چند کلمه چیزی را روشن کند. در هرحال همیشه آماده ام دررفع سوتفاهمات با دوستان ضمن احترام به آزادی متقابل توضیحات لازم را بدهم .

در ضمن ممنون از زحمتی که کشیده و نظرتان را نوشته اید. میکوشم این سوتفاهمات را رفع کنم و هرچه ممکن است بهتر و روشنتر نظرم را بیان کنم. به شعار زبان که اشاره کرده اید و چیزهای دیگر من جهت نقد آنها و نادرست بودنشان ذکر کرده ام و نه در تأیید آنها. به کارگیری خشونت را درمیان مردمان ایران ممنوع میدانم و مخالف اعمال خشونت و عدم مسالمت هستم.
بهرحال ممنون از نظرشما.
نوشته شده توسط: مسؤل سابق کامنتها

دوستان گرامی، آقایان ائلیار و همایون، هدف ما ایجاد محیطی دوستانه برای تبادل نظر است. خواهش می کنیم از برخوردهای شخصی بپرهیزید و نظرات هم را دوستانه نقد کنید و در کمال امنیت برای خود و دیگران فضایی ایجاد نمائید که بدور از توهین و اتهام و جوسازی و مسموم کردن محیط تبادل نظر باشد.
از همکاری شما متشکرم

نوشته شده توسط: Anonymous

گویا قوم تپور یعنی گیلانی ها و مازندرانی ها رابطۀ خوبی با زنان داشته اند. البته این را برای خوشایند آقای توکلی نمی گویم. این قوم را زیر عنوان مردمان وارِنا در اوستا نکوهیده اند. در شاهنامه نیز فردوسی تپوران یعنی مردم مازندران وگیلان را به پیروی از خداینامک ها سخت نکوهش می کند و آن سرزمین را جایگاه دیوان می شمارد. تپوران هرگز زرتشتی نشدند و از همین رو، غیر ایرانی شمرده می شدند. با هخامنشیان و ساسانیان جنگیدند و اسلام آوردنشان بسیار طول کشید. دین زرتشتی از دین اسلام زن ستیز تر است. فردوسی هم زیر تأثیر آموزش های این دین زنان را نکوهش می کند.

نوشته شده توسط: Anonymous

بارها شده که درجهت دفاع ازمعلمان کشور، مقایسه حقوق دریافتی انان باسایر کارمندان ادارات مختلف میشود.ولی این کار از طرف هرشخص یاتشکیلای باشد ،نادیده گرفتن اوضاع مالی تمامی حقوق بگیران دولتی و...که میزان دریافتیشان حدودازیر 3میلیون است میباشد.هرحقوق بگیر معترض به دریافتی خودمگر چقدرانتظار افزایش دستمزددارد؟ایا افزایش تورم افسارول شده رانمیکنید؟درکدام کشور دنیا اجرای چنین خواسته ای بازتاب منفی نخواهدداشت؟بهتر نیست بامطرح کردن کاهش تورم، اعطای مسکن به قیمت عادلانه،یاوامهای کم بهره و..کلاتامین زندگی حقوق بگیران وزحمتکشان،سایرشهروندان حقوق بگیررا باخود هم اوازکرده وحجم زیادمعترضین،باعث صدای بلندتر وموثر باشد؟درخواست درامد بیشتر یعنی چه؟20-25سال پیش ایاگمان میرفت حقوق یک میلیونی وبالاتر بگیریم؟ایا چیزی بااین پول میشود خریدوزندگی کرد؟

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

بازیهای کامنت نویس :
ناشر:«من کامنت فردی را که به نام همایون کامنت گذاشته، حقیرمی بینم و سکسیستی».
همایون:
-بفرمایند، کجای این « بیت » سکسیستی است، تا من، هم از ایشان( نه یکبار، که چند بار ) پوزش بخواهم و هم خود را تصحیح کنم.
توضیح:[ مثلا پوزش خواهی. چند نفر بیت مذکور را بودار و لایق دیالوگ نداسته اند.]

- آقای سعید یوسف که به گونه‌ای مهر آمیز ، از وطن و باشنگانش می‌گفت .
[شاعر آقای سعید یوسف در شعر خود «دو زردگی ایران گرایی» را نقد کرده. گزارش نادرست از محتوای شعر]

-در برخی نوشته‌های [ناشر] دو ویژگی به نظرم برجسته‌ می‌آید: عصبی و پرخاشگر - بی مهری نسبت به ایران ..
از ذهنم گذشت که نکند دریافت من از « میهن ستیزی » خانم ترابی ، یک‌سره به خطا بوده است؟ از این رو ، آن تک بیت ناقابل را نوشتم، تا ، هم انتقاد از خودم را ، با ایشان در میان گذاشته باشم.
[ادعای انتقاد از خود ]

- قلم را از دست آقای ایل یار بگیرید که اگر اوضاع به همین نحو پیش رود، به زمینه سازی ، برای ترور ِ ادبی خانم هایده ترابی متهم می‌شوم!
-در مورد « قلم از دست دیگری گرفتن » : انتظار داشتم ،به زبان طنز نوشته عنایت بفرمایید.
[ ادعای طنزگویی]
-------------

به قول دوستی که اینجا نوشته«باید جواب را در میهن پرستی و نا میهنپرستی یافت!
شعری با کنایه به میهن پرستی، میهنپرستانه خوانده شده، که در واقع ضد میهن بوده! میهنپرستی را متعجب کرده! و ایشان در کامنت اظهار لطف نموده اند!»
درکل یعنی تضاد تبعیض و ضد تبعیض.
بعد از این همه «پاسور بازیهای جناب کامنت نویس».

سئوال این است «چرا در همان آغار جرأت وارد شدن به تضاد تبعیض و ضد تبعیض یا میهن پرستی ناسیونالیستی و ضد آن را نیافته است؟»
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

یکی به من په گه «1000 سال پیش کدام شاعر مردی در دنیا فمینیست بود؟» ویا حداقل «زن ستیز» نبود. (لطفا نام ببرید / منظور افسانه ها نیست) هنوز در قرن 21 هم نه تنها در جامعه فارس بلکه کلیه کشورهای اسلامی زن ستیزی رواج دارد. مرد سالاری و یا بعبارت دقیق تر زن ستیزی ترک و فارس نمی شناسد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ائلیار، واقعیت این است که از نوشته های شما نفرت قومی و توهین فرهنگی میبارد. کسانی همچون شما هیچ نقش سازنده ای در جامعه ایران ندارند و برعکس هرچه در نوشته های شما دیده میشود فارس ستیزی و دشمنی افکنی میان اقوام ایرانی است. برای مثال یکی از کامنت های شما: " وقتی روی اعصابش راه میری باید منتظر واکنش او هم باشی. اینجاست که برمیگردد میگوید «فاس دیلی-ایت دیلی» = زبان فارس- زبان سگ. ". اینجا به توهین کنندگان به زبان فارسی حق داده اید. باز نوشته اید: " آقاجان! کسروی و مانندهای آن را رها کنید. ناسیونالسم فارسی را رها کنید.". ایراندوستی را "ناسیونالیسم فارسی" نامیده اید که هم بی اطلاعی و هم کینه شما از ایراندوستی را نشان میدهد. بازهم نوشته اید: " از نبش قبرها تنها راسیسم بیرون میاید. با آن هم نمی توان مسئله ملی را حل کرد.جواب راسیسم را داده اند: استقلال و تجزیه ایران پر گهر"

اینجا دیگر کینه خود از اصل وجود کشور ایران را آشکار کرده اید. از این نوشته ها زیاد دارید که در پاسخ به شما که "فاکت" خواسته اید بخش کوچکی را که یادم بود پیدا کردم و آدرس اینها هم این است:
http://www.iranglobal.info/safeh_shoma?page=43
http://www.iranglobal.info/safeh_shoma?page=42
در واقع شما و امثال شما اصلا کاری جز نفرت افکنی قومی ندارند و از وضع ناهنجار توده مردم ایران و خرابی اوضاع کشور و فساد و جنایت رژیم ککتان نمیگزد. شما ایرانگرایی و میهن پرستی را تحقیر میکنید و در عوض دنبال تعصب قومی و نژادی و ازهم جدا نشان دادن قوم های ایرانی هستید و در این راه به جعل تاریخ و رواج ادبیات پرخاشگرانه میپردازید.
نوشته شده توسط: Anonymous

مقمام زن در ایران باستان
بی گمان در جامعه پدرسالاری ایران باستان زن مقام اجتماعی والایی نداشت. زن در جامعه ساسانی دارای شخصیت حقوقی نبود و اختیار او در دست پدر و شوهر بود. زن حتی از حق انتخاب شوهر هم بهره نمی برد. (10) زن، «شخص » یعنی انسان و موجودی که صاحب حقی باشد، به شمار نمی رفت. بلکه چیزی بود برای تملک و از هر لحاظ تحت قیمومیت رئیس خانواده یعنی پدر و یا شوهر قرار داشت. (11)

ایرانیان باستان دختران را در کودکی نامزد می کردند و کسی نمی توانست این نامزدی را بهم بزند. (12) اسارت زن تا آن پایه بود که مرد حق داشت زن خود را بطور موقت در اختیار مرد دیگری قرار دهد. شوهر می توانست زن خود را برای مدت معینی به مردی که پرستار کودکان او بود و به زن نیاز داشت، به زنی بدهد و در این کار رضایت زن شرط نبود. (13) سلطه مرد بر زن، مرزی نمی شناخت و زن، حتی زن اشرافی از هر حیث محکوم مرد بود و همانند کودکان و بردگان، بدون چون و چرا از مرد اطاعت می کرد. بر اثر اهمیت اقتصادی خانواده، فزونی اعضای آن مطلوب همه کس مخصوصا زمینداران بزرگ بود. خانواده دوره ساسانی از نوع خانواده گسترده پدرسالار محسوب می گردید.
http://www.hawzah.net/fa/Article/View/65728
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ایل یار
گرچه این پرونده از نظر من مختومه است، اما .... « ننه من غریبم بازی » شما، مجبورم کردد ، مجدداً وقت تنگم را تلف کنم و بنویسم ، تا ....
آقای محترم!
هر آدمی دو کلاس درس خوانده‌ای در می‌یابد که زبان آن نوشته طنز است. یقین دارم، شما هم که در » ادب » مدعی هستید ، این را فهمیده اید.اما از آنجا که از ابتدایی ترین ویژگی روشنفکری ، (که « اخلاق روشنفکری» نام دارد) بی بهره اید ، خود را به کوچه « علی چپ » می‌زنید و به خیال خودتان ، افکار عمومی را علیه من می شورانید.
حضرت آقا !چه کسی می‌تواند قلم را از دست شما بگیرد؟ ....
.....
برای آنکه خیالتان ر ا آسوده کرده باشم ، برایتان بگویم ، من تنها همان اولین سطر کامنت پنجشنبه, می 7, 2015 – 19:11 شما را از نظر گذراندم و بیش از این حوصله و وقت ....ا ندارم.

نوشته شده توسط: Anonymous

البته دویچه وله همین سوالات رو از مهرداد درویش‌پور هم کرده و جوابهای 180 درجه متفاوتی از جوابهای سعید پیوندی دریافت کرده:
http://www.dw.de/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%8…
چرا حالا از شخص دیگری هم که نظرات متفاوت دارد سوال شده؟ برای آنکه تضارب آرا بوجود بیاید نه اینکه در مقدمه فتوای لازم صادر گردد، بعد قسمتی گزینشی از یک مقاله را به عنوان سند توی چشم خواننده فرو کنند! (و البته نظر مخالف هم قایم شود چون در هر حال همه که حال و حوصله گشتن و پیدا کردن مقاله اصلی را ندارند).

با این اخلاقیات و منش، به همه چیز می شود رسید جز دموکراسی و سکولاریسم و عدالت اجتماعی و ... صدها سال است که رسم و منشمان همین است و روزگارمان هم همین.
آن که ناموخت از گذشت روزگار - هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار
نوشته شده توسط: Anonymous

شعر عروض فارسی با آهوی کوهی چگونه دوذا/ او ندارد یار و بی یار چگونه بوذا، تحت تأثیر شعر عرب شروع شد. از آن زمان هرچه شعر عاشقانۀ فارسی سروده اند، بیشتر در زمینۀ شاهدبازی بوده است. در نکوهش زنان نیز شاعران ما شعر زیاد سروده اند. راستش خیلی مایۀ افتخار نیستند.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

«قلم را از دست آقای ایل یار بگیرید ...همایون»
این قصد و اندیشه ماهیت حرکت جناب همایون را بخوبی نشان میدهد. «ناراحتی» ایشان تنها از قلم من نیست؛ از قلم خانم ترابی هم کینه دردل دارد که می نویسد:«"ناشر میهن‌ستیزِ عصبی و پرخاشگر"».

او و مانندهایشان نه تنها خواهان «حذف» این دو قلم اند بل میخواهند دهان همه ی «نقادان ناسیونالیسم به اصطلاح ایرانی» را ببندند. چرا که نقادان این جریان فاشیستی مذکور خواهان «برابری حقوقی و رفع تبعیض» از 70 درصد مردم جامعه خود هستند. نه تنها درجهت رفع تبعیض از ملیتها قلم میزنند بل برای تحقق «عدالت اجتماعی و دموکراسی واقعی» برای همه مردم نیز می نویسند.

همایون و همایونها جریانی هستند که از داخل حکومت شروع میشوند - همانطور که اول ماه مه94، شعار ناسیونالیستی-راسیستی ضد افغانی نشان داد-تا دربیرون حکومت به بقایای سلطنت و حزب پان ایرانیست و مانندهایش ختم میشوند.

اینان حافظان «سیاست یکسان سازی راسیستی اند». در جلد «ایران پرستی». و نقادان ایده لوژی خود را «ایران ستیز» می نامند.
پرسش این است که آیا «برابری و رفع تبعیض خواهان» ایران ستیزاند یا این حامیان سیاست تبعیض؟

گیرم که قلم را از دست این چند نفرگرفتی، با میلیونها جوان و پیر معترض چه خواهی کرد؟ گیرم که سیستم ساواک را برپاکردی با انقلابها چه خواهی کرد؟ از سرنوشت سلطنت در ایران و نازیسم آلمان و فاشیسم ایتالیا پس چه آموخته ای؟ مطمئن باش
مردمان ایران آگاهی و استعداد آنرا دارند که برهیولای «فاشیسم ایرانی و اسلامی» فائق آیند و برابری و دموکراسی و عدالت اجتماعی را درایران تحقق بخشند. جنبشهای مدنی و اجتماعی ایران در بین اقشارمختلف اجتماعی نویدگر آنند. فاشیسم درجلد ناسیونالیسم جایی درجامعه ایران دموکراتیک ندارد.

آنچه به وضعیت اندیشه ی من مربوط است ، درتمام نوشته هایم چه درشعر و داستان و چه در نمایشنامه و مقاله - چه به زبان فارسی و چه به زبان ترکی، همه از یک روح انسان دوستانه و مخالف ستمگری برخوردارند.
من همه ی کودکان ایران و جهان را کم تراز کودکان خود دوست ندارم. همه کوچه ها و پس کوچه های ایران و جهان را کم تراز کوچه های اورمیه دوست ندارم. من اندوه و درد هر انسان را درد و غم خود میدانم و نوشته هایم گواه آنند. و کسانی که از نزدیک مرا می شناسند میدانند که سرتاسر زندگیم نیز گواه آن است.

«قلم را از دست نویسنده بگیرید» ! میدانید با این سخن چه جنایت معنوی مرتکب میشوید؟ شاه قلم را گرفت. خمینی قلم را گرفت. نمی بینی چه به روزگارشان آمد؟ دیکتاتوری و فاشیسم از همین گرفتن قلم آغاز میشود. چه بگویم برایت که شایسته ی آنید؟ براستی از ناآگاهی شما غمناک شدم. آنچه میتوانم بگویمتان این است که «بروید اندیشه کنید. و انسانی اندیشه کنید. و با برابری و تأمین حقوق انسانها بیاندیشید. جامعه ایران با این اندیشه زنده است. ».
نوشته شده توسط: Anonymous

من اسکلته سرم گرد و مهندسی نیست ...پس من هم پدر سوخته هستم ........................? قدم باید چند متر باشه ? رنگه چشمام چه رنگی باشه? مو هایم چه رنگی باید باشه ? ........ عجب هنری عجب ذههنییتی

نوشته شده توسط: Anonymous

شما نام چند شاعر و متفکر مغول و ترک را در اینجا بیاورید که در زمان فردوسی طرفدار فمنیسم و حقوق بشر و هویت و رواج زبان دیوانی مادری بودند ........................

نوشته شده توسط: Anonymous

ایرانیان؛ نژادپرست، ناسیونالیست، بیگانه‌‌ستیز یا هیچ‌کدام؟

رفتار برخی از ایرانیان با مهاجران افغان و یا سر دادن شعارهای ضد عرب که پس از حادثه‌ فرودگاه جده و یا پس از مسابقات ورزشی در فضای حقیقی و مجازی دست به دست می‌شوند، آیا بر نژادپرست بودن ایرانیان دلالت دارند؟
http://iranglobal.info/node/46431

نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام و تشکر از کامنتها. شدیدن من را یاد خاطره ای از ایران انداخت! توی اتوبوس بودیم و جا برای نشستن نبود. با ترمزی، دست مرد محترمی رفت لای پای من! بعد از ادامه ی حرکت و عذرخواهی مرد محترم، من هم خودم را کنار کشیده و شرمنده! دوستی در گوشم گفت: مخصوصن کرده! من که سالها در اروپا و کُلن ظرافت رفتار جنسی در ایران را نمیدانستم گفتم: محاله! اینهمه عذرخواهی کرد! باری احساس کردم، وقت پیاده شدن گوشه ی کاپشنم کشیده شده. جلوی خانه وقت بیرون آوردن کلید، کاغذی با شماره ی تلفن یافتم! از روی کنجکاوی زنگ زدم. خودش بود! بعد از خواندن کامنتها و اعتراض به سکسیستی بودن، به خودم گفتم: باید جواب را در میهن پرستی و نا میهنپرستی یافت! شعری با کنایه به میهن پرستی، میهنپرستانه خوانده شده، که در واقع ضد میهن بوده! میهنپرستی را متعجب کرده! و ایشان در کامنت اظهار لطف نموده اند! اما برای مطمئن شدن بهتر است تلفن زد!

نوشته شده توسط: Anonymous

بنده اولین آزمایش را انجام دادم و نتیجه این بود که نیت خوش من در توصیف زیبایی یک شخص با انهدام انجامید.
من در این مورد از جناب مسؤل این سایت قلبأ سپاسگذاری میکنم که تعریف شخصیت ایشان با .... را پاک کرده اند.
این نشان دهندۀ واقعیتی است که من میتوانستم بنویسم: جناب مسؤل این سایت شما صاحب شخصیت زیبایی هستید ولی نوشتم "شما صاحب شخصیت .... هستید" و ایشان بسیار بدرستی این جملۀ من را در کمنت قبلی درخور ارزش ندانستند و پاک کردند.
ممنون از کارتان و امیدوارم دیگران نیز آزمایشی مشابه انجام دهند و نتیجه را اعلام کنند

نوشته شده توسط: Anonymous

عالی شد! حالا جناب همایون با نویسنده مطلب رو به روست. اگر حرفی دارد، بزند. ما که نمیتوانیم با هرکسی هرجا که دلمان خواست تصفیه حساب بکنیم. بعدهم بهتر است جناب همایون حساب ها را از هم جدا کند و به مصداق: گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری، خرده طلب هایش را از دیگران از نویسندۀ این مطلب نخواهد. گمان میکنم یکی از عیبهای اساسی ما ایرانیان بی انصافی است. این عیب بیشتر از هر عیب دیگری ما را زشت و نفرت انگیز میکند

نوشته شده توسط: Anonymous

مسئول محترم بخش کامنت ها!

آنچه که در اینجا می گذرد( یک کلام ) رقت آور است!
ـــــــــــــــــــــ

اما، در مورد « قلم از دست دیگری گرفتن » :

انتظار داشتم ،به زبان طنز نوشته عنایت بفرمایید.

نوشته شده توسط: Anonymous

مسئول فنی گرامی، بسیار ممنونم.

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-خالدعزیزامیدوارم باهمت وقدرت واراده شماهامانیزبتوانیم انرژی خودراتقویت کرده ولیاقت جانفشانی های افرادی مثل شماوسعیدمتین پوردکتراسدی ها را اداکرده باشیم.پرتوان باد اراده شما.من فرش زیرپای شماهاعزیزان بوده وبرهمه شماهاسلام می فرستم.

نوشته شده توسط: مسؤل فنی ایران گلوبال

خانم ترابی گرامی،
همانطور که خواسته بودید، کامنتهای شعر "ایران! ایران!" به اینجا منتقل شدند چون به این مطلب مربوط می شوند و دوستان می توانند در صورت تمایل در همینجا به بحث بپردازند.
با آرزوی بحثی متین و مستدل و منطقی و آرام برای همه شما دوستان عزیز!

نوشته شده توسط: Anonymous

مسئول فنی گرامی، برای تدکرتان ممنونم. من چندین بار صفحه را بالا و پائین رفتم و نگاه کردم، و شعر را نیافتم. شاید آن زمان در حال انتقال بوده است. پس مشکلی نیست. سپاس

نوشته شده توسط: مسؤل فنی ایران گلوبال

توضیح به خانم ترابی گرامی،
شعر "ایران! ایران!" از صفحه ایران گلوبال حذف نشده است. آقای توکلی که مسؤل جابجایی مطالب است، آن را به بخش "ملی-قومی" منتقل کرده اند و این شعر همچنان در صفحه اول در دسترس است.

نوشته شده توسط: Anonymous

اینها هم مثل مانا نیستانی پروندۀ پناهجویی را آماده کردند و بعد از آمدن به اروپا مبارزان حقوق بشری پر و پا قرص دار میشوند و یک مدال قهرمانی هم دریافت خواهند کرد.

در مورد معنای این لغت: جهت امتحان به دخترانتان و مادر و خواهرانتان بجای "خیلی زیبا هستهد" بگویید که "خیلی تورک هستند" .
لطفأ جسارت داشته باشید و نتیجۀ عکس العملها را صادقانه در اینجا با دیگران تقسیم کنید.
آیا این مزخرفات "زیبا و معشوق" را تا کی میخواهید به خورد مردم بدهید. غیر اشعار 700 سال پیش کی و چه کسی این حرف استفاده کرده است؟
به اصطلاح هموطنتان را توهین و تحقیر کنید بعد بگویید معذرت میخواهیم یا نیت زیبا روی بود. اگر این کار را یک اروپایی میکرد و میگفت یک ایراین را دوست دارد که احمق است چه عکس العملی یا موضعی میگرفتید؟!
....................

نوشته شده توسط: Anonymous

اقتباس ازاد .

در انتظار من باش/
همراه چلچلها باز خواهم گشت /
وقتی ابر ها در اسمان میرقصند/
وقتی یاسمن شگوفه میکند/
به هنگام تابیدن افتاب بر کوهسار ها/

اگر ابری سیاه کوه را د رخود گرفته و یا بادی تند شاخه ای را شگسته است /
دل نگران میاش /من باز خواهم امد..

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جناب همایون ،
شما که میدانید «مهروطن گزیده اید و بی پرده اش خوش است»؛
پس این کلمات بیمایه برای دیالوگ چیست که نوشته اید:
« پُر گویی و پَریشان نویسی ...آدم پُرگو، ... پریشانگویی ...»و فلان و بهمان.
با این ادبیات و کلمات وطن پرستی میکنید یا وطن ستیزی؟
اینها نشانه ی «فرهنگ شخصی شما» برای دیالوگ است؟ مگر این فرهنگ دیالوگ است؟

-فرهنگ شما این است که به دیگری «حد و مرز» سخن گفتن تعیین کنید؟ این «چه تفکری» ست که به خود اجازه میدهید برای سلیقه و اندیشه ی دیگری مرز انتخاب کنید؟ مگرمالک سلیقه و فکر و دهان دیگری هستید؟
آیا این درهم اندیشی و پرپوچ گویی نیست؟ و ایجاد محدودیت آزادی بیان دیگری. مگر مأمور اختناقید؟
آیا این عمل شما نشانه ی «اندیشه ی استبدادی»-تان نیست؟ که نتیجه ی تربیت و ادبیات تان است؟

آیا بهترنیست از «وطن پرستی تان » سخن گویید تا این بیهوده گوییها؟ که چه گزیده اید و چه نگزیده اید؟

همانطور که گفته ام :مهم نیست که شما برای پیام خود چه توضیحی میدهید، بل مهم این است که پیام شما چگونه دریافت شده است. طرف مخاطب شما و دیگران مفهومی منفی وخارج از دیالوگ دریافت کرده اند.
چیزی که نوشته اید «بو» میدهد. میدانید که یعنی چه.
کارشما برای وطن کار خاله خرسه است.
ادبیات بیمایه و پرپوچ گویی،استبداد تفکر، تعیین مرز به دیگری، فقدان اندیسه ، تفکر عشیره - قبیله ای، معنای وطن پرستی شماست. به پیش که موفق باشید.
نوشته شده توسط: مسؤل سابق کامنتها

همایون گرامی، من قلم را از دست کسی نمی گیرم. کار من حفظ حرمت قلم است.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ترجمه ی شعر هرقدر خوب باشد نمی تواند جای متن اصلی را پرکند. به خصوص ترجمه ی شعرترکی ، که دنیایی از احساس و لطافت غیرقابل ترجمه را به همراه دارد. برگردان، بیان تقریبی متن از نظر حس و عاطفه و زیبایی و لطافت است. و بهترازهیچ.
به ویژه برای کسی که زبان مادریش با متن یکی ست.
درترجمه ی شعربه زبان دیگر گاهاً متن دگرباره سروده میشود و جز کلیات هیچ تطابقی با متن اصلی نگاه نمیدارد. مثل شعرهای گارسیالورکا به ترجمه ی احمد شاملو؛که گفته ، تطبیق بیفایده است. شعرها دگرباره سروده شده اند.
مترجم -ایشچی عزیز-دستش درد نکند،زحمت کشیده ؛ برای کسانی که با زبان اصلی آشنایی ندارند برگردانی را به آن افزوده اند.و پیام و احساس سراینده را منتقل کرده است.
هرچه ترجمه های یک شعر بیشترباشد امکان نزدیکی به دنیای شاعربیشتراست. میشود برگردان دیگری هم به آن اضافه کنیم:

برایتان مهمان میام
به هنگامی که پرستوها بازمیگردند.

صدایم را بشنو، ولی
به هنگامی که پرستوها بازمیگردند.

صدایم کن، به دانگاه که ابرها از آسمان پرواز میکنند
به دانگاه که یاسمن ها می شکوفند.
صدایم کن، به هنگامیکه خورشید نور می پاشد.

حالا گوش کن.
برایتان مهمان میام
به دانگاه که پرستوها بازمیگردند.

*

اگر مه، آن کوهها را فرابگیرد
دلتنگ مباش، بیا!
اگر باد شدید شاخه ها را بلرزاند
دلتنگ مباش، بیا!
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جناب «انصاف» ،
آخوند وقتی چیزی میگوید از«کتاب» -اش آیه و فاکت میاورد.
شاه وقتی چیزی میگفت از کتیبه ها فاکت میاورد.
و..
پس شما کجا بودید -که هنوز یادنگرفته اید وقتی ازکسی سخن میگویید- فاکت بیاورید؟
یا خدای نکرده برطبق اصل اول-که اسم کچل را زلفعلی میگذارند-شماهم ناانصاف تشریف دارید-وفقط نامتان را انصاف گذاشته اید، بله؟
بفرمایید آ.ائلیار کجا خواسته اقوام باهم دعوا بکنند؟ حالا جنگ پیشکش شما.

وقتی میخواهی «نادرستگویی» کنی، حداقل سری از دریچه ی «مکتب» بالا کن،ببین آنجا چه خبر است. بعد بیا -زر که نداری حداقل مفرغ ات را خرج کن. آدرس مکتب آ. ائلیار در سایت موجود است.
معنی «جنگ اقوام» در لغت نامه شما اشتباه آمده. درستش در فرهنگ مکتب آ.ائلیار چنین قید شده است:« مبارزه با آقایان».
اینجا منظور از مبارزه-مبارزه ی بردگان نوین است. و منظور از آقایان ، اربابان و برده داران حاکم جدید است.

که اکنون این مبارزه درحرکات معلمان و پرستاران و زندانیان سیاسی و کارگران و تبعیض دیدگان و نویسندگان و بیکاران و زنان و دیگران بازتاب یافته است. و در کوی و خیابان فریاد میزنند: «کارد به استخوانمان رسیده» -«ستمکشان متحد شویم».

اقوام ستمدیده با هم دوستی و همدستی دارند و میخواهند همه ی« حقوق » خود را استفاده کنند.
نه آقایان می توانند مانعشان بشوند و نه شاهزادگان. نه ملی گرایان و نه آریاگرایان-و...
هیچکس ناراحت نمی خوابد- همه دربیداری نازاند. و 24 ساعته مشغول مهرورزی.
فقط اجنه ها زیر«عبا و مبا» کابوس می بینند...

الحاصل امید است این برگ از کتاب «الانوار» با مجاری تحت الارضی، ظلمات را اندک روشنی بخشد. که :
بنای ظلم برباد است : ظلم ایله آباد اولان -بیرگون گلربرباد اولار.
«عمانه دالان عشقیله دُردانیه اوغرار-شکرانه وئره ن جانینی جانانیه اوغرار-نسیمی»
یعنی دیری ست که استخوانهای «سیاست یکسان سازی » پوسیده است.


نوشته شده توسط: آ. ائلیار

دیدگاهی که نویسنده ی مقاله دارد دیدگاه ساواک زمان شاه و بعدش هم آپدیت شده درزمان ساواما -ست. خوب است خواننده با دیدگاه ساواما نیز آشنا شود. من در زمان شاه و بعد از انقلاب با این دیدگاه در دو حکومت آشنا هستم. این نظر را دیدگاه «کبک سردربرف » گویند. « باشی قاردا- کهلیک»باخشی. معمولا حکومتها در مسئله ی حقوق همین دیدگاه را دارند. و وقتی کار از کار گذشت گویند «صدای انقلاب را شنیدم»...

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جناب همایون،
1- در «بحث کامنت» من نظر شخصی خود را بیان کردم. چون بحثی درگرفته بود.
اگر درمورد کامنت دیگر هم «بحث» پیش آید،وقت وعلاقه داشته باشم-باز نظرم را بیان خواهم کرد. در عین حال کار انتشارکامنت به عهده ی دیگری است.

2- ناشرمطلب- فارسی زبان است.و من ترکی زبان. چیزمشترک بین ما«انسان بودن» است،نه طبق گفته ی شما «قبیله و عشیره».
اینجا قبیله بینی شما نگاه درستی نیست.اگر این دید را اغلب داشته باشید -مشکل بزرگی دارید.
تا جایی که دیده ام، ناشر با دید همزبانی نمیاندیشد.و برای منهم خودی وغیرخودی وجود ندارد. با دید انسان به همه نگاه میکنم.
توجهم به نکات درست و نادرست است. ممکن است خطا هم بکنم و طبیعی ست.

3- بله استعمال نام مستعار درسایت آزاد است. اما طرف دیالوگ شما هم حق دارد انتخاب بکند که با نام مستعار طرف مقابل میخواهد دیالوگ داشته باشد یا نه.

ممکن است انتخاب بکند صحبت کند و یا «پذیرش مسئولیت در مقابل سخن بخواهد».
دردیالوگ- شخص- طرف مقابل خود را « با توجه به خیلی چیزها انتخاب میکند» -یا چنین یا چنان. برای انتخاب کننده «همه ویژگیهای یکسان ندارند» و از اینرو نیز برخوردها مختلف است. بهرحال انتخاب کننده خودمختاراست.

4- درمورد کامنت شما نظرم را نوشته ام. باز کلی میگویم «بودار» است. به خاطر این موضوع نیز چند نفر نظر منفی دادند.
مهم نیست که شما برای پیام خود چه توضیحی میدهید، بل مهم این است که پیام شما چگونه دریافت شده است. طرف دیالوگ شما و مای خوانندگان مفهومی منفی وخارج از دیالوگ درک کرده ایم.

گاها برای منهم پیش آمده که نوشته ام تولید برداشت دیگر کرده و گفته اند-منهم نوشته را تغییرداده ام . و تشکر کرده اند.
یا اینکه گفته ام پیام رسیده درست درک شده و من از گفته ی خود دفاع میکنم.