Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

0- جیلو ها ، هم ارمنی بودند و هم آسوری، و اینها تحت رهبری حزب ارمنی داشناکسیون عمل میکردند.
1- بدون تعصب به نوشته توجه کنید نوشته شده « موتور حرکت ارمنیها حزب داشناکسیون بود». حزب ناسیونالیستهای ارمنی . «جیلو» نام منطقه است. ارمنیها و آسوریها که مسیحی بودند دور حزب ارمنی داشناکسیون جمع شده بودند. عامل فاجعه حزب مذکور بود. کشتار هم کار این حزب بود. که سیاست ارمنستان بزرگ را پیش میبرد. نه زن ومرد و کودک بیگناه وعادی. که همه با آغوش باز مردم در اورمیه پذیرفته شدند. و حتی خود داشناکها.
2-موضوع کردها مربوط به «کردلوق یا ماجرای سیمیتقو» است و داخل مبحث جیلوها نیست. در جنگ اول جهانی خلقهای زیادی تلفات داده اند و نیامدن اسم یک خلق به معنای عدم تلفات آنها نیست.
3- در مقاله رخداده ی کردلوق نام برده شده. کسی که میخواهد بیشتر مطالعه کند میتواند به مقاله ی «رخداده ها» که آدرس اش آمده مراجعه کند.

4- نوشته شده صحبت از «کشتارها» برای عبرت آموزی جهت عدم تکرار آنهاست. توضیح: همانطور که «کشتار نازیها در آلمان » نه تنها صحبت میشود
حتی مراکز آنها به عنوان «عبرت آموزی و عدم تکرار» بانام مراکز توریستی حفظ میشود. نه تنها در رادیو تلویزیون و فیلمها موضوع را بحث میکنند حتی در مدارس نیز مسئله ، موضوع کندکاو و تحقیق دانش آموزان است.
5- آنچه باعث دشمنی میان مردمان مختلف میشود «مخفی نگاه داشتن کشتارها» و طرفداری از عاملان آنهاست.
6- کشتارحزب ناسیونالیست داشناکسیون ارمنی ضرورت دارد از سوی فارسها ، خود ارمنی ها و دیگر خلقها نیز محکوم شود. و بشریت. کار حزب ربطی به مردم عادی و بیگناه نداشت.
7- اگر حکومتهای شاه و شیخ کشتار مردم آذربایجان غربی را فراموش نمیکرد و مثل کشتار نازیها مورد بحث عمومی و همه ساله قرار میداد و امکان «درس و عبرت آموزی » میداد هرگز جنایتهای سومقایت و خوجالو و... دربیخ گوش ما تکرار نمیشد. و همینطور دیگر کشتارها در خود ایران. عدم تکلیف حکومتها با این کشتارها به علت آن است که جامعه ی روشنفکری ایران در کل تکلیف خودشان را با این کشتارها روشن نکرده بودند و نکرده اند.

8-عاملان کشتار در حزب داشناکسیون جنگ اول جهانی مرده اند اما حزب و ایده ی این حرکت «ناسیونالیسم ارمنی» هنوز هم زنده است و کشتارهای بیخ گوش ما را انجام داده است. محکومیت متوجه «ناسیونالیسم کشتارگر دیروزی و امروزی» است تا فردا دیگر در جایی تکرار نشود. بروید ببینید جامعه ایتالیا با فاشیسم، آلمان با نازیسم و اسپانیا با فالانژیسم ، کامبوچ با پولپوتیسم، ویتنام با جنگ آمریکا، چگونه تکلیف خود را روشن کرده اند. آیا مثل حکومتهای شاه و شیخ، یا با «موزه و صحبت همیشگی و فیلم و تحقیق و مراکز توریستی»؟

9-باید برای روبرو شدن با فجایع تعصب را کنار گذاشت و شجاعت داشت. وگرنه تکرار آنها حتمی ست.
میدانم ناسیونالیسم فارسی جرئت مشخص کردن تکلیف خود با ناسیونالیسم ارمنی را نداشته و ندارد. چرا که با ناسیونالیسم خود تصفیه حساب نکرده است. و از اینرو نیز با هیچیک از کشتارهای ایران نتوانسته تعیین تکلیف کند. اما آذربایجانی آزاد اندیش و خواهان رفع تبعیض با محکوم کردن ناسیونالیسم ارمنی با ناسیونالیسم خود نیز تعیین تکلیف میکند. و همینطور با دیگر احزاب و مکاتب ناسیونالیستی.
ناسیونالیسم فارسی نه می تواند کشتار و تبعیض عربهای ایران را محکوم کند و نه ترکهای ایران را. چرا که مسئله ی قادسیه را هنوز برای خود حل نکرده است و همینطور حکومت هزارساله ی ترکان ایران را. بدینجهت مشکل «آنتی عرب و ترک» دارد.

10- کشتار«جیلوها» در محل-آذربایجان غربی -به خصوص اورمیه- با نام و زبان ترکی«ارمنی لیق-جیلولوق» خوانده میشود. که نام سیاسی سازمانی آنها حزب داشناکسیون است. داشناق ها یا داشناکها نیز می نویسند.
نوشته شده توسط: Anonymous

بهنام عزیز
میدانم کُلی نوشتید. اما ما زنان اغلب از جز به کُل میرسیم. در مورد مشخص لااقل فرد شاهد (شاهد اول) تشکیلاتی نیست و حتی اعلام آزار جنسی زندانی معلول ذهنی را نیز کرده. اینکه دادگاه و... من شخصن اعتمادی ندارم. و فکر میکنم جوامع انسانی بتوانند افرادی را که اینگونه که مُشخص میشوند با دیالوگ و رفتار انسانی باز به جامعه برگردانند. پیش شرط آن تقاضای بخشش در گفتار و رفتار انسانی در کردار است. در غیر این صورت اعلام بایکوت این افراد از طرف جامعه. یک مورد خاص کوچک. طرف رستوران داشته و هر 6 ماه پناهجو برای کارگری میگرفته و همان دستمزد توافقی کار سیاه را به پناهجو نمیپرداخته. پس از تکرار، آنتی فا گروهی در رستوران ایشان غذا میخورد و نمیپردازد. اعلام میکند سو استفاده از پناهجو ممنوع. طرف دیگر اینکار را نکرد. مسئله حل شد. در صورت شکایت، رستورانچی را نمیگرفتند بلکه پناهجو را برای کار سیاه دیپورت

میکردند. یا زنان پُستی که مورد خشونت و تجاوز واقع میشوند شانسی ندارند. مجبورند بجای شکایت به خانه های زنان پناه ببرند که دیپورت نشوند. در مورد شکایت زندانی علیه زندانی نیز وقتی هر دو پناهنده هستند به نظرم بهتر است شهود در همین رسانه ها بررسی شوند و به فرد مورد اتهام امکان دفاع داده شود و مسئله در میان اپوزیسیون حل شود. چون فرد مورد اتهام امکان دیپرتش هست اگر دادگاه را در سوئد ببازد. و فکر نمیکنم اپوزیسیون بخواهد طرف باز به زندان رژیم برگردد؟ برای همین هم شاید بهتر باشد مُشکل در میان خود تبعیدی ها و پناهجویان حل شود. این مستلزم صداقت است.
نوشته شده توسط: Anonymous

مصداقي را ميتوان ازنظر فردي و روانشناختي و از هر زاويه ديگري نگاه كرد و او را تحليل كرد هر تحليلي هم ميتواند كم يا زياد درست باشد ولي آنچه كه مهم است و بايد روي آن فوكوس شد ، اين است كه مصداقي ازنظر طبقاتي و سياسي درچه كاتاگوري قرار ميگيرد ؟
به دليل ضديت هاي كور و خصمانه و كينه توزيهاي او با نيروهاي اپوزيسيون بدون شك درحال حاضر او دركنار زحمتكشان و مردم ايران قرار نميگيرد ، اگر ادعاها ي او را به كناري بگذاريم و عمل و پراتيك اجتماعي او را طي سالهاي اخير ملاك قراربدهيم ، بدون شك دركنار رژيم ملاها قرار ميگيرد ، بيشتر با آنها قرابت دارد تا با طيف اپوزيسيون رژيم .رفتار و كردار او در همه زمينه ها بيشتر درخدمت ملاها ميباشد تا مردم ايران ، گويي كه او رسالت خاصي را دراين زمينه بعهده گرفته است . به نظر ميرسد كه او همه چيز را مي فهمد و با آگاهي كامل اين خط .... را به عهده گرفته است

نوشته شده توسط: کاوه جویا

کیانوش توکلی گرامی، به دید من برخورد دیدگاهی با آقای ایرج مصداقی روند خوبی را نمی پیماید. برخی نوشته ها و کامنت ها نه برخورد دیدگاهی، بلکه برخورد شخصی و تحلیل روانشناختی توهین آمیز با ایشان کرده اند، که از کینه های شخصی حکایت می کنند. موضوعات مورد اختلاف روشن هستند و برخورد شخصی با دارنده ی دیدگاه مخالف برازنده ی یک گفتگوی سیاسی نیست. ضمناً چنانکه شخصاً با شما در میان گذاشتم، بهتر بود از آنجا که پاسخ های متعددی به آخرین نوشتار آقای مصداقی در این موضوع در سایت منتشر شده، خود این نوشتار به این نشانی:
http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-69140.html نیز منتشر گردد.

نوشته شده توسط: Anonymous

جيلوها كه ارمنى نيستند، بعد شما نوشته ايد كه در جريان جنگ جهانى اول در استان آذربايجان غربى روس و ترك عثمانى و ترك آذرى و ارمنى و آسورى كشته شدند، يعنى در استانى كه نصف جمعيتش كرد هست، هيچ كردى كشته نشد؟ اين چه كار تحقيقى و تاريخ نويسى هست آخر؟ ........ مردم را به جان هم نياندازيد. تاريخ هم مينويسيد كمى تحقيق كنيد

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

مسئله شاهد:
در دعوایی بین دو گروه سیاسی چپ ایرانی، یکی از افراد گروه اول زد بینی یک نقر از گروه دوم را شکست. شخص زخمی به همراه سه شاهد به دادگاه شکایت کرد. اما گروه دوم سی نفر شاهد آورد که بینی کسی را نشکسته است. رسیدگی به پرونده به کنار گذاشته شد و بایگانی گردید. اما بعد از چند سال همان شخص ضارب آمد پیش فرد مضروب گفت:
«ببخشید ، من خریت کردم که بینی شما را شکستم. و توسط شاهد ها نیز از مجازات گریختم.»

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

مصداقی نوشته : « تردیدی نیست که نه من و نه هیچ‌یک از زندانیان سیاسی مقاوم نمی‌توانستیم نحوه‌ی شلیک گلوله از سوی محسن درزی را به چشم‌ ببینیم چرا که اساساً‌ در جوخه‌ی اعدام شرکت نداشتیم. اما زندان جایی نبود که رفتن به جوخه ‌اعدام و انجام اموری از این دست و «افتخار» کردن به آن، دور از چشم زندانیان بماند و در کل بند نپیچد و فرد انگشت‌نما نشود.»http://irajmesdaghi.com/maghaleh-580.html
یعنی همانطور که قبلا گفته «شنیده»!

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

Rosa ی گرامی ممنون از پاسخی که دادید.
اگر دقت کنید من درباره آقای محسن درزی ننوشته‌ام. من دیالوگی فرضی را پیش کشیده‌ام که متاسفانه در بسیاری جاها شاهد نظیر آن بوده‌ام. اگر می‌خواستم از آقای درزی پشتیبانی کنم، مطمئن باشید که مشخصا نوشته‌های آقای مصداقی و دیگران را می‌آوردم.
من تا به حال آقای درزی را ملاقات نکرده‌ام. در مورد ایشان تنها می‌توانم بگویم که اتهاماتی علیه او مطرح شده است. این اتهامات، او را قاتل معرفی می‌کنند. آیا این واقعیت دارد؟ ایشان قاتلند؟ تیرخلاص زده اند؟ آنطور که آقای مصداقی از "گفته‌ها" نقل کرده، موجب اعدام 8 نفر شده است؟ آیا آنگونه که آقای مصداقی ادعا می‌کنند "با افتخار از این که تیر خلاص «ضدانقلاب» را زده، از عمل جنایتکارانه‌اش دفاع می‌‌کرد"؟ آیا از خودش شنیده بود یا از دیگران؟ به هر حال برای منمشخص نیست که آیا آقای درزی واقعا این کارها را کرده‌ است یا نه.

من تنها ادعاها را خوانده‌ام. قاضی هم نیستم که قضاوت کنم. به این هم معتقد نیستم که "تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها". به نظر من بهترین مرجع برای مشخص ساختن راست و دروغ آن، یک دادگاه ذیصلاح است.
تا آنجایی که می‌دانم، آقای درزی و آقای مصداقی هر دو در کشور سوئد زندگی می‌کنند. هر دو نفر می‌توانند علیه هم شکایت کنند. فکر می‌کنم در حال حاضر ذیصلاح‌تر از دادگاههای سوئد هم نمی‌توانیم پیدا کنیم. امیدوارم به جای جدل‌های بی سرانجام در رسانه‌ها، این دو نفر به دادگاه مراجعه کنند تا مساله یکبار برای همیشه حل شود.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب احمدی زاده،
از هنگامیکه انسان توانست از غارها بیرون رود و بقصد کشت و آبیاری مزارعش با دیگر همسایگانش بمشاورت و یا نزاع بپردازد، جنگ وکشتار و حتی کشتن پدر ویا برادر، برای بدست آوردن آب و خاک بیشترآغاز شد.
جنگ نه تنها در خاور میانه که در خاور دور در اروپا وآمریکا و بدون هیچگونه دخالت یهودیان وجود داشته است.
کشته شدن حضرت عیسی بدست رومیان و چه با همکاری ویا تحریک یهودیان، سر آغاز نفرت مسیحیان وپس از آن مسلمانان نسبت به یهودیان شد.
بحران اقتصادی در اروپا و بویژه در آلمان باطری جنگ را گام بگام شارژ میکرد. افکار ضد یهودیت نه در آلمان که در فرانسه آغاز شده بود اما در آلمان زمینه گسترده ایی گرفت و باعث کشتار انبوهی از یهودیان شد. همه این ناملایمتی ها،
عقده ها و ترسهای نهفته در تایخچه روان این قوم، باعث بی رحمی آنها نسبت به فلسطینیها گشته. یهودیان برای ادامه زندگی

خود بسیار و بسیار کوشا هستند و هیچ چیز را در این مورد به گرو تصادف و سرنوشت واگذار نمیکنند. هر چند تشکیل دولت اسرائیل باعث تشنجات در درون کشورهای همسایه اش و آوارگی بسیاری از مردم فلسطین شده، اما خاستگاه مشگلات اجتمائی واقتصادی کشورهای عرب، ترکیه، ارمنستان، ایران و روسیه را نمیتوان یکسر در دامان اسرائیل لیز داد. اگر ما چنین برداشتی داشته باشیم هیچگاه نمیتوانیم سردرگمی و بغرنج خود را بسادگی بیابیم.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب مختار من هم تشکر می کنم از جواب شما. ولی مگر تهمت به زندانی سیاسی <بدنام> مجاز است؟ اتفاقا یک زندانی سیاسی وقتی بدنام می شود که به او تهمتهایی را بزنند.به نظر من که تهمت زدن به هیچکسی مجاز نیست.
درثانی مگر کسی گفته تحریف تاریخ را نقد نکنند؟ اتفاقا نقد تحریف تاریخ و نشان دادن آن خیلی هم خوب است ولی همانطور که خودتان هم میگویید این نقد باید منطقی باشد. اشکال در اینجاست که بعضیها نقد را با تهمت و توهین مخلوط می کنند و از محدوده نقد خارج میشوند و همینجاست که کار خراب می شود.

نوشته شده توسط: Anonymous

بهنام عزیز ممنون از کامنت
نوشتید: خاطره‌نویس: "X آدمکش بود(حکم مشخص)". سؤال: "آیا او را از نزدیک می‌شناسی؟" خاطره‌نویس: "نه! او را تا به حال ندیده‌ام!" سؤال: "پس از کجا می‌دانی که آدمکش بود؟" خاطره‌نویس: "شنیده‌ام!" سؤال: "از کی؟" خاطره‌نویس: "یکی می‌گفت!"
رزا: موضوع به این سادگی ها نیست چون افراد اسم برده شده اند و فردی که بیشترین اتهام را زده است فردی غیر حزبی است. با هم یکبار دیگر مرور کنیم!
من در بند ۱ واحد ۳ قزل‌حصار با محسن درزی هم بند بودم.
http://www.didgah.net/maghalehMatnKamel.php?id=16970
پس اینکه مصداقی و او هم بند بودند.
موضوع دیگری که بایستی یادآوری کنم و لابد X آن را فراموش نکرده، سیلی‌ای است که در همان ایام از شهنام شرقی در اتاق‌شان نوش جان کرد. موضوع بر‌می‌گشت به سوءاستفاده جنسی‌ او از یک بیمار و معلول روانی.
شهنام وجود خارجی دارد و در دادگاه تریبونال فیلمش هست!

کارزار علیه جنایات جمهوری اسلامی_ شهنام شرقی
https://www.youtube.com/watch?v=qbf3-OgW06k
شهنام شرقی نمین
آقای شهنام شرقی یکی از زندانیان سیاسی سابق از نزدیک X را می‌شناخت و مدت‌ها از سوی X و حاج داوود رحمانی تحت فشار بود تا قتل‌ خواهرش را متوجه مجاهدین کند. آقای شرقی به عنوان یک زندانی سابق که به هیچ گروه و جریان سیاسی وابسته نیست ضمن انجام مصاحبه‌ی رادیویی از نوشته من (مصداقی) دفاع کرده و همچنین مسائلی را که خود از نزدیک در ارتباط با X دیده بود شهادت داد. سر خانم بهناز شرقی خواهر شهنام شرقی که برای ملاقات برادرش به زندان آمده بود در مقابل چشمان فرزند خردسالش توسط پاسداران قزلحصار لای درب برقی زندان گذاشته شد و به طرز فجیعی جان سپرد. اسناد مربوط به این جنایت در جلد دوم کتاب نه زیستن نه مرگ چاپ دوم آمده است.
آقای حسین ملکی از زندانیان سیاسی هوادار گروه فرقان که ۱۱ سال در زندان‌های جمهوری اسلامی به سر برده بود در مقاله‌ای ضمن تأیید نوشته‌ی من (مصداقی) مشاهدات خود در مورد X را بیان کرد.
آقای محمود خلیلی از زندانیان سیاسی هوادار سازمان اقلیت و از اداره‌کنندگان سایت گفتگوهای زندان و برگزارکنندگان سمینار قتل‌عام زندانیان سیاسی در کلن نیز در مقاله‌ خود علیه X، عین گفته‌های من (مصداقی)را آورد.
آقای نادر احمدی از زندانیان سیاسی هوادار سازمان پیکار نیز در اظهار نظری بر علیه X شهادت داد.
رزا: ملاحظه میکنید که شهودی وجود دارند. متاسفانه:(
نوشته شده توسط: ایران گلوبال

مختار گرامی،
برای اینکه «لشگرکشی» یکطرفه پیش نیاید، به «لشگریان» طرف مقابل هم کد داده می‌شود تا بطور «آنلاین» هر کامنتی را که میل دارند(البته بدون توهین و اتهام) بدون دخالت ما در سایت بگذارند و همین امروز از طریق کاوه جویا برای ایرج مصداقی پیام فرستادیم که می تواند کد کامنت‌گذاری آنلاین را داشته باشد. اینجا سایت کاملا آزادی است.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اقبالی با نهایت تاسف باید ذکر کرد که افکاری که در نوشته های شما بچشم میخورد چهرۀ بنیادگرایی دارد. بنده بر خلاف خیلی از متفکران آنچان مدعی علم نیستم ولی مدعی آزاد بودن هستم. آزادی از بندهایی که مرا به فردوسی و بابک و حافظ و گورش و سایران قل و بند زده.
شخصی را میشناختم که رفیق روانشناسی داشت که در یک کار پروژۀ دانشگاهی پدیدۀ "ایدیپ یا ایدیپوس" غرب را با شرق از دیدگاه روانشناختی مورد مطالعه قرار داده بود. در این نوشته رفیق روانشناس ادیپوس غرب که، سمبل نواندیشی و نوآوری بود را که خواهان نگرش به آینده بود، پدر خود را میکشد ولی در افسانۀ ایرانی رستم حافظ وجود یک ساختار بود و سهراب ادیپوس شرق که نیروی چالشگر با خواست به تغییرات سنت و عادت بود باید بدست حافظ وجود به قتل میرسید. در آن جامعه ای که فردوسی پرستان

و بابک پرستا، کوروش پرستان که ، برای رهایی از آثار دین اسلام، نه به نو آوری بلکه به آیین و سمبل های زرتشت رو میآورند امکان نونگری، نو اندیشی، نوآوری نمیتواند وجود داشته باشد. اگر نوآوری هم بوجود آید بطور عمّ در دفاع و تداوم و قوای ساختار بنیادین است.

آقای اقبالی هر چقدر شما ادعای عکس را پیش بکشید کلماتتان بیان میکند که شما و نوشته های این محقق فرهیخته که زحمات فراوان کشیده و تحیقات جانفرسایی کرده اند نشان میدهد که شما و شماها رستمهای این زمان هستید.

آنچه که جلب توجه میکند اتهاماتی که، رستم ها با خنجر هایشان بر پیکر نیرویی که، در جهت روشنگری، وارد میکنند، است.
و در این میان نیروی تورکها و عربها بیشترین فعالیت ها را نشان میدهند. ناتوانان غیر از اتهامات پا پانی یه سهراب های زمان کار دیگری نمیتوانند بکنند.

بنده خوب میدانم که در کشور ایران زندگی نخواهم کرد ولی شما که اینچنین سینۀ خود را خنجر رستمیتان میچاکید خواهش میکنم شما و همۀ کسانی که از نوآوری میترسند فقط و فقط 10 مورد مثبت از میراث فرهنگ 7000 سالۀ آن کشور مقدس را معرفی کنید که این نمک نشناسان تورک و عرب بدانند که زندگی مجزا از چهارچوب مرزی ایران این نمک نشناسان را به فرتۀ گدایی و
گرسنگی خواهد کشید و شما بعنوان نیروی خوش نیت و مسؤل نمیتوانید متحمل نظارۀ این بدتختی باشید. همچنان که شما ها در دفاع از مردم کوبانی، ارامنه، مردم افغانستان، عراق و یمن احساس مسؤلیت کردید.

لطفأ فقط 10 مورد مثبت از آن کشور تاریخی را فراموش نکنید. بیصبرانه منتظر هستم تا نظر بعدی
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام بر شما.
البته که نه من اتفاقاً از همین مفهوم دفاع می کنم ، کسی را نمیشود خفه کرد وگر نه میشه رژیم ولی نقد میشه کرد تهمت به زندانی سیاسی خوش نام و مورد قبول جامعه که تمام کوشش خود را در افشای رژیم و جریانات وافراد متحد را رژیم گذرانده شایسته تهمت و وابستن به اطلاعات رژیم و تهدید حقوقی نیست، پاسخ به دعوی ایشان برخورد منطقی است.
در ثانی 10 زندان و مقاومت وادامه همان خط در خارج زندان معنی خود را دارد اگر چه جواز هر کاری را صادر نمی کند ولی اگر تحریف تاریخ را نقد کرد و موارد آن را با فاکت نشان داد نباید آینه را شکست.
نکته قابل گفتن این که تمام متن نوشته من چاپ نشده که ظاهراً اشتباه من در تعدادکلمات بوده است.
با تشکر از کمنت شما

در ثانی 10 زندان و مقاومت وادامه همان خط در خارج زندان معنی خود را دارد اگر چه جواز هر کاری را صادر نمی کند ولی اگر تحریف تاریخ را نقد کرد و موارد آن را با فاکت نشان داد نباید آینه را شکست.
نکته قابل گفتن این که تمام متن نوشته من چاپ نشده که ظاهراً اشتباه من در تعدادکلمات بوده است.
با تشکر از کمنت شما
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب مختار منظور شما اینه که <پیاده نظام جریانی ورشکسته> را باید خفه کرد؟
در ثانی مگر چون یک نفر 10 سال زندان کشیده اجازه دارد هر کار که خواست بکند؟

نوشته شده توسط: Anonymous

انسان در تعجب است، کلیسای کاتولیک و آقای پاپ، وقتیکه هنوز "هولوکاست" یعنی نسل کشی یهودیان، را به رسمت نشناخته است، و هنوز در آن باره سکوت اختیار میکند، چطورادعای نسل کشی ارامنه در یک قرن پیش را از زیر خروارها گرد وخاک بیرون میکشد، و آن را نسل کشی می نامند؟ آیا چه سیاست و چه نقشه ای، درپشت صدورچنین حکمی نفهته است؟ و سئوال این است که آیا جناب پاپ شخصا آنجا بود. و شاهد ماجراهای یک قرن پیش بود؟ که اینچنین بطور مؤثق، حکم یکطرفه صادرمیکند؟ ایشان بجای روضه خوانی در کلیسا، چرا خود را به مسائل تاریخی و حقوقی که هیچگونه نظری درآن مورد ندارد، قاطی میکند؟ آیا ایشان که چنین حکمی را صادر میکند، کشتار بیش از سی میلیون سرخپوستهای آمریکا را که صاحبان اولیه قاره آمریکا هستند، و از طریق اروپائیان قتل عام شدند، نسل کشی به حساب می آورد؟ یا نه؟ آیا نسل کشی در

آفریقای جنوبی را به وسیله "یان اسمت نخست وزیر نژاد پرست"در آفریقای جنوبی را، نسل کشی به حساب می آورد؟ آیا آقای پاپ قتل عام میلیونها مردم بومی استرالیا " آبروجینی" ها را که ماجرا جویان انگلیسی قرنها آنان را به یوغ بردگی بستند، به صدها هزار زن و دختر تجاوز کردند، وهزاران تن از آنان را قتل عام کردند، جزو نسل کشی بحساب می آورد؟ آیا آقای پاپ قتل عام مردم " بوسینیا هرتس گوینا" در سارایووا، را که از طریق صربهای ناسیونالیست که دهها و صدها هزار نفر درآن قتل عام، و کشته و آواره شدند، نسل کشی بحساب می آورد؟ آیا آقای پاپ قتل عام هزاران نفر و آواره ساختن بیش از 800.000 نفر از مردم بی دفاع آذربایجان شمالی را در "خوجالی" و مناطق آن، که بدست داشتاکسیونهای ارمنی، و ارتش روس به قتل رسیدند و صدها هزار نفر از خانه و کاشانه خود آواره شده اند، و بیش از بیست سال است که در چادرها برای بازگشت به سرزمین آبا و اجدادیشان یعنی به "قارا باغ" انتظارمیکشند، جنایات ارمینها و روسها را نسل کشی به بحساب می آورد؟ آیا صدور چنین حکمی را برای ایجاد کردستان بزرگ، صادر میکند؟ آیا آقای پاپ با صدور چنین حکمی، برای ایجاد کردستان بزرگ، شروع یک جنگ صلیبی را علیه مرد ترک و ترکیه اعلان میدارد؟ بنظر میرسد، که آقای پاپ کاملا دراشتباه است، و اگر از تاریخ اطلاع درستی داشت، چنین حکمی را صادر نمیکرد؟ چون حکم او خلاف حقیقت است. او مرجع دادگاه نیست که در مورد حوادث تاریخی حکم صادر بکند.
نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان عزیز توجه کننید که در دوران جنگ اول جهانی شهروندان دولت ایران گشته شدند و نام بردن از اذری و یا ترک در این فاجعه یک جریان حقوقی ویا دولت و یا کشوری جداگاتنه از ایران نیست.بایثد گفت شهروندان اذری کشور ایران ونه بیششتر .

نوشته شده توسط: Anonymous

در برابر موج ایران ستیزی در ایران بایستم. کشور اسرائیل همراه با کشور های عربی و تجزیه طلبان در صدد هسشند که ایران کنونی را به هها امیر نشین و مستعمره دولت روس و ترک و عرب تبدیل کنند. این هدف استعمار ی میتواند یک جنگ داخلی تمام عیار را به دنبال داشته باشد که مسئول ان عوامل داخلی و دولتهای بیگانه هستند. جا ی پرسش است که هنوز مردم فلستین دارای دولت و اعتبار نیستند چگونه اعراب میخواهند بدون حل مسئله فلستین اقدام به جهانگیری مجدد کنند؟
مردم ایران نیاز به جبهه واحد ملی برای تمامیت ارضی خود دارند که از سرزمین خود در برابر یورش بیگانه دفاع کنند.

نوشته شده توسط: Anonymous

پیاده نظام جریانی ورزشکسته نا توان از توجیه گذشته مخدوش خود بسیج شده تا به جنگ زندانی ستم کشیده ای بروند که 10 سال عمر خود را در زندان جمهوری اسلامی گذرانده و اکنون جرم نا بخشودنی اش فاش گوئی علیه منادیان دروغین آزادی است.
این بار سر و کله دکتر و روانشناسی ظاهراً با تجربه با توکل به نام "کیمیا خاوری" قصد دارد نویسنده کتاب " نه زیستن نه مرگ" را به سبک و سیاق خمینی صفتان خاموش کند. نامبره از همان ابتدا با اعلام نوعی مرجعیت و ادعای اینکه "وظیفه اش حکم می کند،" شمشیر انتقام تعداد - بیشماری- از زندانیان سیاسی

که در دوران زندان و بعد از زندان هم مورد شکنجه و آزار روانی قرار گرفته و گویا به ایشان مراجعه نموده اند، از نیام بر کشیده و انتقام موکلینش و آقای " درزی" را نه از رژیم سفاک که از یه لا قبا نویسنده ای بگیرد که هنوز ازعوارض جسمی زندان رنج می برد.
به کیما خاوری باید متذکر شد قبل از شما
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

Rosa ی گرامی،
ای کاش شرایطی عینی و ذهنی فراهم می‌شد تا زندانیان سابق می‌توانستند بدون دغدغه و ترس، و آزادانه و داوطلبانه خاطرات خود را بنویسند. و ای کاش برای نوشتن خاطرات زندان خود، شیوه درستی را برمی‌گزیدند. به نظر من خاطره‌نویسی را نباید با "افشاگری" اشتباه کنیم.
درک من از خاطره نویسی این است که شخص، دیده‌های خود را می‌نویسد. وقتی کسی بنویسد: "X(فردی مشخص و در ارتباط مستقیم با او) گفت که Y فلان کار را کرده است"، این هم جزو خاطرات اوست و نوشتنتش را کاملا طبیعی و درست می‌دانم.
ولی به این دیالوگ فرضی توجه کنید که نظایر آن مرتبا در خاطرات تکرار می‌شوند:
خاطره‌نویس: "X آدمکش بود(حکم مشخص)". سؤال: "آیا او را از نزدیک می‌شناسی؟" خاطره‌نویس: "نه! او را تا به حال ندیده‌ام!" سؤال: "پس از کجا می‌دانی که آدمکش بود؟" خاطره‌نویس: "شنیده‌ام!" سؤال: "از کی؟" خاطره‌نویس: "یکی می‌گفت!"

سؤال: "چه کسی؟" خاطره‌نویس: "نمی‌دانم! ولی همه می‌دانستند"
این دیگر خاطره‌نویسی نیست، اتهام زدن به X است.
در چنین جوی که تحت نام "افشاگری" از آن دفاع می‌شود، جوی ناآرام، مملو از وحشت، خفقان و... بوجود می‌آید که زندانیان سابق رغبتی به خاطره‌نویسی پیدا نمی‌کنند و اساسا جرات این کار را هم از دست می‌دهند. در این جو، مرتبا پرونده است که بر اساس "شنیده‌ها" برای اشخاص درست می‌شود. در چنین جو مسمومی حتی منی که در زندان جمهوری اسلامی نبوده‌ام(به استثنای یک و نیم ماهی که در اوایل انقلاب در بازداشت بودم) از ترس درست شدن پرونده! جرات نمی‌کنم نقدی کوتاه به یک خاطره هم بنویسم زیرا می‌ترسم پرونده‌ای برای من ساخته شود و تا من بتوانم ثابت کنم که در زندان نبوده‌ام، آبروی خود را باخته باشم و آب رفته به جوی باز نمی‌گردد.
به همین دلیل هم من در مقابل توهین و اتهام جبهه می‌گیرم. می‌گویم خاطرات خودتان را بنویسید و کاری به کار دیگران نداشته باشید. جوی بوجود بیاورید که "توابان" و "تیر خلاص زنندگان" بتوانند داوطلبانه در مورد کارهایشان بگویند. همدیگر را افشا نکنیم، جنایات رژیم را افشا کنیم. همان "تیر خلاص زن" خودش قربانی جنایات و وحشی‌گریهای این رژیم است و نتیجه شکنجه‌های قرون وسطایی درون زندان. ما هم او را در بیرون از زندان شکنجه نکنیم. بگذاریم قانون درباره آنها تصمیم بگیرد، بویژه در کشورهای دمکراتیک. و باقی را بگذاریم و امیدوار باشیم که روزی و روزگاری ایرانمان دمکراتیک شود و یا شرایطی پیش آید که کمیته‌های حقیقت یاب به راه افتند. "انتقام" را فراموش کنیم و "حقیقت" را بچسبیم.
من سخت طرفدار آن هستم که اگر به کسی اتهامی وارد شد و توهینی شد، بلافاصله به دادگاه متوسل شود. شاید این شیوه‌های غیرمسؤلانه از میان ما رخت بربندند.
Rosa ی گرامی،
من رسانه‌ها را جای روشنگری و وسیله‌ای مناسب برای کنار هم قرار دادن "حقیقت‌ها" و نزدیک شدن به "حقیقت" می‌دانم نه محلی برای افشاگری همدیگر و قربانی کردن قربانیان! به نظر من نزدیکی به "حقیقت" با شیوه‌های غیراخلاقی و اتهام و دشنام و جنگ و جدل غیرممکن است.
نوشته شده توسط: Anonymous

بینید اگر من تورک بخاطر حقوق ملی مثلا آموزش به زبان مادری با در دست داشت عکس خامنه ای جنایتکار در تظاهرات شرکت کنم چه موضع و برخوردی با من تورک و حرکت ملی آذربایجان میکنید ؟ ولی تمامی باصطلاح مخالفین مرگز گرا در قبال این حرکت ارمنی ها در ٢٤ آوریل یعنی شرکت در تضاهرات با عکس خامنه ای جنایتکار سکوت کردند . !! آیا این برخود دو گانه باصطلاح مخالفین رژیم جنایتکار قابل توجیه است یا ننگ ؟

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

Rosa ی گرامی،
خانم خاوری نگفته که ایرج مصداقی مریض او بوده تا حق افشای اسرار مریض خود را نداشته باشد. خانم خاوری ایشان را به عنوان یک زندانی سابق، نویسنده، خاطره‌نویس، و از نقطه نظر خودش بررسی کرده است.
من شخصا مقالاتی را می‌پسندم که در ذهن من سؤال ایجاد کنند و نه مقالاتی را که بخواهند حکم قطعی بدهند و مرا وادار به پذیرش آن بکنند. مقاله خانم خاوری، صرف نظر از اینکه نتیجه‌گیری خودش را دارد و من به عنوان یک فرد می‌توانم با نتیجه‌گیری ایشان موافق یا مخالف باشم، نکاتی را مطرح کرده که مرا وادار به فکر می‌کند. از این بابت هم از ایشان ممنونم.

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

تبریزی گرامی،
درست است که شما خطاب به آقای توکلی نوشته‌اید ولی من هم می‌خواهم چند کلمه‌ای با شما صحبت کنم.
من کاملا با شما موافقم که درگیری بین نیروهای ضد رژیم به سود رژیم تمام می‌شود. من از این واقعیت نتیجه می‌گیرم که نیروهای ضد رژیم به جای درگیری و فحاشی و جنگ و جدل با همدیگر، لازم است با رژیم درگیر شوند ولی "نقد" همدیگر را فراموش نکنند. فکر می‌کنم تنها از طریق نقدی سازنده است که می‌توان اشکالات را برطرف کرد و نهایتا بر رژیم پیروز شد. بدون نقد، آب برکه‌ای راکد هستیم.
در این میان آنچه من از آقای مصداقی دیده‌ام، نه نقدی سازنده، بلکه متاسفانه در وجه غالب خود، جنگ و جدل و اتهام و فحاشی بوده است. این موضوع برای من درد آور است.
همین بحثهای چند روز پیش را در نظر بگیریم. در تاریخ 16 آوریل ویدئوی مباحثه آقای مصداقی منتشر می‌شود.

ایشان در آن مصاحبه ادعا می‌کنند که چریکهای فدایی از پیش از انقلاب رهبری خمینی را پذیرفته بودند. آقای توکلی در همان تاریخ، بدون هیچگونه توهینی، ادعای ایشان را رد کرده و از او خواهان مدرک شده‌اند. بعد از آن هم در ایران‌گلوبال بحث در این مورد مشخص ادامه یافت.
پاسخ آقای مصداقی به ایشان، مقاله‌ای بود با فحش و توهین! و بعدا هم ادعا می‌کنند که کیانوش و دیگران این بحث را به این دلیل راه انداخته‌اند که ایشان فرخ نگهدار را مطرح کرده‌اند!!!
نمی‌دانم چرا ایشان که اینهمه دقیق هستند و از دیگران ذکر دقیق تاریخ 50 سال پیش را می‌خواهند، این دقت را در نوشته خود بکار نمی‌برند؟ چطور می‌شود کیانوش توکلی به دلیل انتشار مقاله ایشان در رابطه با نگهدار وارد میدان شده باشد، در صورتی که این مقاله یک روز پس از اظهار نظر کیانوش منتشر شده؟
در نظر داشته باشیم که بحث فرخ نگهدار و بحث پذیرش رهبری خمینی در پیش از انقلاب دو موضوع کاملا متفاوتند. آیا ربط دادن این مسائل به هم، خلط مبحث نیست؟
من معتقد نیستم که باید جلو بحث و نقد را گرفت، بلکه درست برعکس، معتقدم که این بحث‌ها را باید دامن زد ولی زمانی می‌توانیم به نتیجه برسیم که خارج از جو عصبیت و دشنام و اتهام و توهین باشد. در میان مشت و لگد که نمی‌توان صدایی را شنید!
بگذاریم که آقای مصداقی و دیگران، چه موافق و چه مخالف، حرفهای خود را بزنند ولی به شیوه‌ای درست و منطقی. این نتیجه‌گیری هم الزاما پذیرش نظرات یک طرف نیست بلکه روشن شدن نظرها و اندیشه‌هاست.
من خوشحال خواهم شد اگر آقای مصداقی و دیگران به جای افشاگری و مچگیری به نظرات سیاسی افراد بپردازند.
امروز اگر آقای نگهدار بتواند ثابت کند که اصلا در مبارزه مسلحانه شرکت هم کرده و ده تا بانک را زده و 4 نفر را هم کشته و او بوده که مسؤل حمید اشرف بوده و اصلا نوشته‌های بیژن جزنی هم از او بوده! نمی‌تواند نظر مرا درباره موضعگیری‌های امروز او تغییر دهد. من باز هم مواضع او در مقابل رژیم را نخواهم پذیرفت. روشن کردن اینکه فرخ نگهدار در 50 سال پیش چه کرده است، و اینکه آیا چریکها در پیش از انقلاب رهبری خمینی را پذیرفته‌اند یا نه، امروز تنها به درد تاریخ می‌خورد. و تاریخ را نمی‌توان با جدل و اتهام و توهین روشن کرد.
بنابراین من شما و دیگران را دعوت می‌کنم که برای آقای مصداقی روشن کنیم که این شیوه‌ای که در پیش گرفته است، راه به "حقیقت" ندارد و تنها رژیم است که از آن سود می‌برد.
***
تبریزی گرامی، درباره مقاله خانم خاوری هم شما نقطه‌ای را گرفته‌اید و مرتبا تکرار می‌کنید ولی با سیاه و سفید کردن آن. لطفا یک بار دیگر آن بخشی را که نقل می‌کنید، بخوانید و به کلمه "تمامی" دقت کنید. ایشان ننوشته‌اند که زندانیان آن خاطرات را فراموش می‌کنند بلکه نوشته‌اند: "هیچ خاطره ای به تمامی در ذهن بشر بایگانی نمی شود". من این جمله را اینگونه می‌فهمم که بخشی از این خاطرات در ذهن بشر می‌ماند و بخشی دیگر نمی‌ماند.
نوشته شده توسط: Anonymous

اقا جمال ایشون کورد نیستند مهاباد از شهرهای اصفهان هستش .کاری به کرد ها نداره.مهاباد ۲۰کیلومتری اردستان.

نوشته شده توسط: Anonymous

ببخشید. کامنت ناشناس که از گونتر گراس صحبت شد و درج هم شد از من بود. متاسفانه بدون تصحیح متن فرستادم. خلاصه اینکه فضای حاکم در خارح و یا داخل امکان این را نمیدهد تا زندانیان تواب اطلاعاتشان را از رژیم علنی کنند. بدلیل اینکه اغلب افرادی که زندانی بوده اند خود را قهرمان زندان جا زده اند، نسل جدید امکان کسب تجربه از نسل قدیم را ندارد، چون مناسبات زندان در هاله ی قهرمانی/خیانت است. به نظرم آقای مصداقی خود فردی غیر فعال در زندان بوده و پس از خروج اغلب اطلاعاتی را که به ایشان داده اند منتشر کرده (به اسم خود البته). این اطلاعات بخشن از آنهایی بوده که خود احتمالن در جاهایی سر موضعی نبوده و این بیم را دارند که اگر علیه دیگری افشاگری کنند، خود نیز افشا شده، پس اطلاعات علیه توابان دیگر توسط ایرج مصداقی انتشار داده شده و میشود! با خواندن کتابهای ایشان (فرصت خواندن همه را نداشته ام) مشخص است

که کار گروهی تشکیلاتی میباشد. بمانند کتاب محمود نادری (ساواما) بخشی بسیار افشا، بخشی کمتر و جایی افراد افشا نشده اند (مورد نگهدار که در این کتاب برگه های بازجویی فرار فرخ نگهدار به افغانستان بی رنگ است). با جدا شدن ایشان (مصداقی) از گروه رجوی، اکنون افراد بیشتری موضوع نوشته های ایشان قرار میگیرند و سیل اطلاعات به ایشان از گروهها و افراد تشکیلاتهای دیگر در جریان است. چرا؟ چون رسم ائتلاف در آینده بین گروهها نمیگذارد آنها با افشای افراد بطور مستقیم عمل کنند. پس به مصداقی میفرستند. گروهها اغلب با اسامی یکبار مصرف انتقادات تشکیلاتی خود را انتشار میدهند و نه بصورت رسمی و اعلامیه گروهی. اینک مصداقی مرکز بیشتر اطلاعات گروهها میباشد و چون مشهور هم هست، مقالاتش بسیار خوانده میشود و ایشان هم با پشتکار در نشر و رسانه ای کردن اقدام میکنند. اینکار اصلن هم بد نیست و در جو کنونی که گروهها میترسند که در آینده روابط دوستانه شود (اعتلافی صورت بگیرد) و افشاگری علیه افراد مانع اعتلاف شود، پس فعلن تنها امکان است!
برخی از این اطلاعات نیز در وبسایتها موجودند. مثلن حانم کیمیا نویسنده ی مقاله که شوهر و برادرش اعدام شده اند هیچگونه ردپایی نگذاشته و احتمالن اسم یکبار مصرف است و نشان از اختناق فضای کنونی است. و ترس از انتقام گروهی.
پس فعلن در فضای کنونی توابین کمتر تواب، خود بمانند توابی که در ایران تریبونال جلوی دوربین افشا کرد تیر خلاص زده، مستقیمن نمیتوانند بنویسند و توابهای دیگر را که شرکت مستقیم در دستگیری خود داشته اند را نیز افشا کنند. اینکار را مصداقی با رسانه ای کردن اطلاعات دریافتی انجام میدهد. خود او نیز انزجار نامه نوشته ولی با دل و جان با رژیم نبوده... برای نسلی که فضای قهرمانی احاطه اش کرده، حتی همه ی تجدید نظر طلبان از همنشینی، همکاری با قهرمانان به خاک خفته پشت دوربین ها قصه میبافند مثل نگهدار و هم چریک هستند و هم دوست رژیم، افشای او و نشان دادن تناقضلت قصه ی ایشان بد نیست و یا خود کسانی که تریبون دارند مانند خود من. ولی افرادی که جایی در زندان کوتاه آمده و اکنون نقشی در سیاست نداشته و کُلن به ادامه ی زندگی مشغولند و تمایلی هم ندارند رژیم را افشا کنند و یا قبول کنند که بد کرده اند لو داده اند و... اینها را باید با وجدان خود تنها گذاشت. خود مصداقی نیز باید بمانند گونتر گراس اعلام کند خطاهای خود را و بُت خود را بشکند. اینکار برای نسلی که باید راه خود را بسازد و نه از روی تاثیر قهرمانان و نه از روی مراجعه به نوشته ها و اعمال قهرمان، مهم است. نسل جوان بجای فاکت آوردن از بیژن و حمید باید تاریخ 30 ساله ی خود را نوشته و سازمان خود بسازد. در این مسیر هر بُتی شکسته شود با افشاگری، سنگی است که از جلوی پای مناسبات ارباب رعیتی برداشته میشود. بسیاری مثل نگهدار از این خوشنامی رهبران سابق برای ترویج افکار کنونی خود استفاده کرده و اعتبار و مشروعیت میابند. چون متاسفانه جنبش آزادیخواهانه ی ما در کشورهای "توسعه نیافته" مرید و مُرادی است.
آیا باید جلوی سیل اطلاعات را گرفت و فیلتر کرد؟ نه!
مثلن همین مقاله ی بالا یا بحث و جدل توکلی/مصداقی در همین سایت. بلاخره مجبوریم جایی دیالوگ کنیم تا فردا روی هم اسلحه نکشیم:) چه جایی بهتر از اینترنت و وبسایتی که بخش کامنت نویسی دارد و گروهی اداره میشود. اینگونه وبسایتها بمانند گاردین و اسنودن عمل کرده و جو اختناق را شکسته و باعث فکر کردن خواهند شد. ما تنها کاری را که برای بیرون آمدن از شرایط اختناق همه گیر باید انجام دهیم ایجاد اینگونه تریبونها هستند. تا مردم مجبور به فکر کردن و نوشتن شوند. تا مردم مواجه با تناقض شوند. تا مردم به نویسنده و رهبر و دارندگان تریبون اعتماد نکرده و سلولهای خاکستری خود را بکار گرفته و فقط گیرنده نباشند.
نوشته شده توسط: Anonymous

آنهائی که با مساله حقوق بشر سر کار دارند خوب میدانند که در سالهای ١٣٧٠-١٣٨٠ رژیم با آوردن ارامنه به جلسات ژنو سعی میکرد ادعای نقض حقوق اقلیت های دینی را که توسط اپوزیسیون شکایت میشد رد کند و نمایندگان ارامنه با تماس با نمایندگان کشور های اورپائی و امریکای لاتین میکوشیدند که آنهای در رای گیری بنفع رژیم جنایتکار ایران رای دهند .

نوشته شده توسط: Anonymous

شما لورهای خوزستان را تهدید کردید درحالیکه ما اصلا کاری با سوسنگرد و هویزه ابادان و امثال این عرب نشینان نداریم ولی ما هم مثل شما حق داریم از مناطق لورنشینی چون مسچد سلیمان ایذه دزفول امیدیه رامهرمز و ... دفاع کنیم
بهتر سری به تاریخ بزنید میفهمید عیلام باستان لور بودن و نه عرب در ضمن شما هم در زمان صفویه وارد این مناطق شدیدن پس طوری که شما میگید شما هم حقی از این سرزمین ها ندارین
اقایون عرب بهتر شما هم بدانید موقع حمله اعراب به ایران هیچ وقت دستشان به مناطق لورنشین نرسیده عزیز هرکی از ایران را شکست داده اید به ما ربطی ندارد ولی بهتره بدانی هیچ وقت دست اعراب به سرزمین الوار نرسیده و در آخرما هم همانیم که تیمور رو کردیم تیمور لنگ ما هم همانیم که اسکند مقدونی را سه بار شکست دادیم م هم همانیم که حق ایرانیان را از اعراب گرفتیم با کشتن عمر من به خودی خود به اعراب حق میدهم از مناطقشون در

مقابل دشمن حمایت کنند اما فقط مناطق عرب نشینی چون سوسنگرد ابادان هویزه و امثال این نه دس درازی به مناطق لورنشینی چون معبد سلیمان ایذه اندیمش باغنملک شوش امیده و امثال این
ما لورها از مناطق خودمان دفاع میکنیم نه از ایران
به زی لور
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب تبریزی گرامی /ممنون از شما که نظرتان را بطور روشن بیان کرده اید و اما پاسخ من : بدرستی نوشتید که از درگیری ما بین مخالفین؛ سودش به جیب حکومتی ها می ره ..کاملا با شما موافقیم . من ، کاوه جویا ، شما و دیگران در این یازده سال تقریبا شمار زیادی از نوشته های و مصاحبه های متعدد ایرج مصداقی را در ایران گلوبال درج کردیم (شایدحدود یکصد تا مطلب ) ولی سه تا نقد در ایران گلوبال در یازده سال گذشته از او چاپ شد :اولین نقد ، حدود هشت سال پیش بود ، ایرج مصداقی بجای خوشحالی از نقد .فرار را بر ماندن در ایران گلوبا ل ترجیح داد و سال گذشته در جلسه ای در شهر استهکلم بهم اعتراض کرد که چرا نقدی برنوشته هایش را چاپ کردم (شاهد: علیرضا اردبیلی . محل :سالن کنفرانس گنگره ملیت ها ، استهکلم ) دومین نقد ...

دومین نقد ، نوشته کوتاهی از من در نقد نظر مصداقی در مورد تاریخ دوساله(57 تا 59) «سازمان چریک های فدایی خلق ایران» .... و سومین نقد همین نوشته «کیمیا خاوری» است .(جلوی انتشار ان را برای دو روز گرفتم ) ... ایرج مصداقی بجای بر افروخته شدن از نقد ، می رفت «شهر» کمی خوش گذارنی می کرد و یک ابجوی ترگی تو رگ می زد و پس از استراحت ؛ بدون عصبانیت ؛ نوشته مرا یک بار دیگر ،مرور می کرد وبطور منطقی بدان پاسخ می گفت و بعد پاسخ خود را برای درج برایم می فرستاد،طبیعتا کار به اینجا نمی کشید. نوشته من با کمال احترام ، ادب ، دلیل و مدرک سخن مصداقی را نقد می کرد ولی مصداقی پرخاشگرانه ،مرا« شرور »، «بی پرنسیب» ، «هوچی گر» ، «اکثریتی خائن» ، که با اپوزیسیون جنگ مسلخانه کرد و... خواندو بدون اینکه حتی به مطلبم لینک بده ؛ ان را در سایت خود منتشر کرد .....با وجود این همه پرخاش گریها ،پس از یک جوابیه کوتاه و با پا در میانی محمد رضا روحانی ، کاوه جویا و... قول دادم که شخصا موضوع را کش ندهم ولی ایشان در پاسخ ، نوشته جدیدی منتشر کرد بنام «من یا محسن درزی «تواب»، کدام یک بایستی پوزش بخواهیم؟ » که در ان بازهم «تواب ، تواب و تیرخلاص زن » کرد و در پایان با تهدید اینکه «با آتش بازی نکنید»؛ «خواهان اتش بس » شد .شخصا علاقه ای به این درگیری ها ندارم . تغییر و تحول بزرگی در منطقه و ایران در حال وقوع است که اپوزیسیون حقوق بشری ایران ، در عالم هپروت تشریف دارند . (دلیل هپروتی را در کامنت بعدی توضیح خواهم داد)
جناب تبریزی شما در عوض پیشنهاد می کنید . ساکت باشم ؛ چون مصداقی ده سال رفته زندان .. بنظر من بخش بزرگی از اپوزیسیون ایران ساده نگر هست و خیلی راحت فریب می خورد . مصداقی با چنین روحیه ای اگر رئیس جمهور ایران شود ؛ همه صدا ها را در گلو خفه می کند. واکنش های مصداقی در قبال نقد ، نشان از ضعف مفرط و خوی وخصلت مستبدانه و دیکتاتورمنشانه ایشان دارد.

نوشته شده توسط: فانون

بله افندی محترم، صحبت از روزگار جدید است. هیچکس حق ندارد برای دیگری هویت تعیین کند. شما حق داری خودت را ترک، ترکیه ای، تورانی و هرعنوانی که دوست داری بنامی. دیگران هم حق دارند خودشان را آذری و یا آذربایجانی بنامند. هیچکس شما را پلیس هویت تعیین نکرده است.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب مصداقی این همە اطلاعات را از کجا آوردە ؟ جناب مصداقی مریض روانی است . جباب مصداقی مجا هیدین خلق بود ، جناب مصداقی بدون فاکت تهمت میزند وووو بنا بر این میتوان از جناب مصداقی شکایت کرد بە جرم حتک حرمت و توطئە ووو ،، ولی باور کنید اگر محسن درزی و کیانوش توکلی از اعضاء سابق حزب تودە و اکثریت شاکی باشند از مصداقی شکایت کنند در هیچ دادگاهی پیروز نخواهند شد و در نهایت دادگاه بە نفع مصداقی رأی خواهد داد دلیلش خیلی سادەاست بارها تکرار شدە جناب توکلی و درزی عضو حزب و سازمانی بودند کە حزب و سازمان آنها بە اعضاء خود در برهەای از زمان توصیە کردە کە با جمهوری اسلامی کە کشتارهای وحشتناک دهەی 60 را سازمان دادند همکاری کنند ، بنا بر این این پروندە بە هر دادگاهی ارجاع دادە شود در نهایت دادگاه از آنها میخواهد کە ثابت کنند در این کشتارها و زندانی وووو رژیم شرکت نداشتند

زمانی یک دادگاه صالح بە محکومیت مصداقی رأی خواهد داد کە طرف مقابل باید ثابت کند کە آنها هیچ همکاری با جمهوری اسلامی در آن مقطع نداشتند
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای همنشین بهار گرامی> چه جالب نوشتید "حتی خدا نیز برتر از سئوال نیست. هیچکس برتر از سئوال نیست" ایا بعنوان دوست ایرج مصداقی می توانید از ایشان بپرسید که اینهمه اطلاعات ریز و درشت را که باندازه چند تریلی می شود را از کجا آورده است.؟ ممنون ازشما

نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، کیانوش توکلی، سخن من این است که اگر دشمنان رژیم با بهانه های گوناگون باهم درگیر شوند سودبر رژیم آخوندی خواهد بود نه من و شما که دشمن رژیم هستیم و باید دشمنان رژیم با شعار: (باهمی، پیکار، پیروزی) به کوبیدن رژیم بپردازند نه کوبیدن همدیگر و دشمنان رژیم اگر زمان و نیروئی را که باید برای نابودی رژیم دژخیمان و شکنجه گران به کار گرفته شود برای تاختن به همدیگر به کار گیرند گردانندگان این رژیم دوزخی پیروز میدان خواهند بود نه من و شما که می خواهیم رژیم گندیده و پوسیده ولایت فقیه نیست و نابود شده و لاشه پلشت آن به زباله دان تاریخ پرتاب شود! دوست گرامی، کیانوش توکلی، در کشمکشی که بدبختانه به تازگی میان شما و آقای مصداقی پیش آمد چه اندازه زمان و نیروئی که می توانست برای کوبیدن رژیم آخوندی به کار گرفته شود به باد رفت؟ آن هم برای چی؟ برای هیچ چی! آیا در کشمکش میان شما و آقای مصداقی .....

..... رژیم و گردانندگان آن زیان دیدند و یا شاد شدند از این که دشمنانشان به جان هم افتاده اند و آنها با آسودگی می توانند همچنان به فرمانروائی ننگینشان در دوزخی بی همتا در جهان به نام ایران بپردازند؟ دوست گرامی، یکی از بزرگترین بدبختی های دشمنان رژیم این است که هرگز نمی توانند با همدیگر یکپارچه شده و به این رژیم بتازند و رژیم نیز با روش: (چند دستگی بینداز و فرمانروا باش) هر چه در توان دارد برای چند دسته کردن و پیشگیری از یکپارچگی دشمنانش به کار می برد! این رژیم دوزخی گاهی از پان های رنگارنگ ناسیونالیستی برای پیشگیری از یکپارچگی ایرانیان سود می برد و گاهی هم از دیدگاه های ناهمسان میان دشمنانش! ********** دوست گرامی، کیانوش توکلی، من سخنگو و یا وکیل مدافع آقای ایرج مصداقی نیستم، ایرج مصداقی حتی یکبار نیز مرا از نزدیک ندیده است و من هم حتی یکبار نیز از نزدیک ایرج مصداقی را ندیده ام، ایرج مصداقی فارس و تهرانی است و من ترک و تبریزی هستم اما من آن چه درباره ایرج مصداقی فهمیده ام این است که ایرج مصداقی ده سال در زندان ها و شکنجه گاه های رژیم ولایت فقیه زندانی بوده است، پس از آزادی، ایرج مصداقی می توانست از جهان سیاست کناره گیری کرده و در خود ایران یک زندگی سرشار از آسایش داشته باشد و حتی با گذرنامه ای قانونی به فرامرز برود و در آنجا خوشگذرانی کند! اما ایرج مصداقی با سختی های فراوان به فرامرز رفته و در فرامرز به جای خوشگذرانی درباره ددمنشی های رژیم ولایت فقیه و شناساندن دژخیمان و شکنجه گران رژیم آخوندی به جهانیان کار کرده است، دوست گرامی، کیانوش توکلی، شاید من و شما و هر کس دیگری در نوشته های آقای ایرج مصداقی و یا نویسندگان دیگر سخنانی صد در صد زیانبار و نادرست پیدا کنیم و از این که چنین سخنانی نوشته شده اند اندوهگین و افسرده شده و با خود بگوئیم ایکاش چنین سخنانی نوشته نمی شدند اما راه درست برخورد با سخنان نادرست یک نویسنده چیست؟ آیا راه درست این است که کسی که حتی ده روز نیز زندانی نشده است چه رسد به ده سال درباره ایرج مصداقی بگوید: ( ..... هیچ خاطره ای به تمامی در ذهن بشر بایگانی نمی شود بلکه هر خاطره ای بنا به دوره آن کودکی - نوجوانی - جوانی - پیری و الزاما در اینجا دوران حبس و زندان، تنها بخش عمده و برجسته آن در ذهن باقی می ماند! ..... آیا او با حمایت وزارت اطلاعات و با همکاری با آنها به اطلاعات وسیعی دست نیافته و دست هائی در پرده نیستند که او را برای رسیدن به مقاصدش حمایت می کنند؟! ..... ) آیا باید هر کس که زندانی می شود همه چیز را فراموش کند و دچار آلزایمر شود و یا اگر درباره ددمنشی های رژیم و گردانندگان آن چیزی نوشت مأمور وزارت اطلاعات است؟! ********** دوست گرامی، کیانوش توکلی، حتی اگر شما در پاره ای از گفته ها و نوشته ها ایرج مصداقی را گناهکار می دانید به این کشمکش پایان دهید و هیچ نوشته ای را چه به سود ایرج مصداقی و چه به زیان ایرج مصداقی در ایران گلوبال نگنجانید تا این درگیری زیانبار و رژیم شادکن به پایان برسد و گر نه با این کشمکش های بیهوده و بی فرجام آن کس که سودبر خواهد بود رژیم دژخیمان و شکنجه گران و رژیم آخوندهای مفت خور است نه من و شما و دیگر دشمنان رژیم!
نوشته شده توسط: فانون

دوست محترم جناب تورک اوغلی، ما با فاشیسم به خاطر فاشیست بودنش می جنگیم؛ برای پیروزی نمی جنگیم. فاشیست، فاشیست است- صرف نظر از اینکه چه نوع هویتی دارد و به چه زبانی صحبت میکند.

نوشته شده توسط: Anonymous

( یک پیاله روانشناسی‌ با چاشنی جامعه شناسی‌ ) یادم میاد چند سال پیش که آخر هفته‌ها بعد از کلی‌ کلنجار رفتن با درس و مشق دانشگاهی، به همراه دوستان، سری به بار می‌‌زدیم، هر از گاهی‌، جوانانی که زیادی عراق خورده بودند مست شده و به جان هم می‌‌افتادند، ما نیز برای جدا کردنشان، به پلیس زنگ می‌‌زادیم، پلیس هیچوقت در گرما گرم دعوا ظاهر نمی‌‌شد ولی‌ همینکه دعوا خاتمه یافته هر کسی‌ ناا پدید می‌‌شد، پلیس می‌‌آامد و به بدبخت‌های بی‌ خانمان که برای پلی آنجا ایستاده بودند گیر میداد، جامعه شناس ما نیز از گروه خونی امثال آن پلیس‌ها هستش، وقتیکه برای ۲۵ / ۳۰ میلیون ترک آزربایجانی، هویت بافی‌ میکنند، زبانشان را قدغن میکنند و تا دهنشان را باز میکنند انگ ( پان ترک ) می‌‌خورند جامعه شناس ما یا به غیبت کبری رفته است یا دست در دست سیستم، بر علیه ما به چماق کشی‌ مشغول است، همینکه ما دهانمان را باز کردیم

جامعه شناس ما، از غیبت کبری بر میگردند تا با سنگ و کولوخ سیستم حاکم، و پسا ساختار گرائی و پست مدرنیزم جهان اول، به جان ما جهان سومی‌‌ها بیفتند. ولی‌ دیگر روزگار جدیدی شروع شده است. روزگاری که جامعه شناس باید در مورد غیبت کبری رفتنش به ملتی جوابگو باشد. وجدان آگاه
نوشته شده توسط: Anonymous

( جامعه شناس مغضوبین روی زمین ) هویت ما مورد خشم و غضب سیستمی‌ قرار گرفته که ایران را فارس و زبان را فارسی‌ تعریف می‌کند، سیستمی‌ قصد انقراض ما را کرده است، جامعه شناس ما، تا دیروز، دست در دست سیستم و کسروی چیان، ما را آذری می‌‌نامید، با همت فعالین ترک آزربایجانی، طشت رسوائی کسروی چیان بر ملأ شد، اینک جامعه شناس ما، به ( پسا ساختار گرائی و پست مدرنیزم ) پناه برده است تا نقابی بر ( فقر علمی‌ خود ) پیدا کند، ولی‌ این نقاب نیز در سایه انقلاب اطلاعاتی، دریده خواهد شد. وجدان آگاه

نوشته شده توسط: Anonymous

بیشتراین عکسها اسرای قتل عام شده بیست و دو سال پیش مردم آذربایجان است که در مناطق و شهرهای خوجالی، فضولی و آغدام بدست داشناکسیون و گروه های ترور ارمنی قتل عام شدند. بعد از کشتار آنان، ارمنی ها عکس آنان را اینک به اسم خود تبلیغ میکنند، تا در انزار جهان مظلوم نمائی بکنند. و اعمال و جنایات شنیع نسل کشی خویش را از انظار جهانیان پنهان نگه دارند. آقای اقبال افکار ضد آذربایجانی و ضد ترکی شما که در خدمت لوبی و دیاسپورای ارمنیان قرار دارد، من ایرانی را به این فکر وا میدارد، که دیگر زندگی با شما فارسها و لرها، در چهار چوب جهنم ایران ممکن نخواهد بود. و هرچه زودتر ملل غیر فارس باید با شما تعیین تکلیف بکنند، و ایران به زودی تجزیه شود، تا مردم از تحمل حضور شما راحت شوند. و هر کسی براه خود رود. لازم به یاد آوریست تمام این حرکات و رفتار و افکار ضد آذربایجانی شما و همپالگی هایتان در دفاع از

دشمنان مردم آذربایجان درحافظه نسلهای ما باقی میماند. شما با این اعمالتان ماهیت ضد ترکی خود را برای همه به اثبات رساندید. و آشکارا نشان دادید که از بزرگترین دشمنان ترکان بشمار میروید. و همین رفتار افرادی مثل شما دیر یا زود، ایران را بر باد خواهد داد!
نوشته شده توسط: Anonymous

با تشکر از جناب قرچه لو .نگرشی بود از زاویهء دیگر

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای بنی طرف، این شاعران وطنی که از آنان اسم برده اید، یکیش خویی است. حالا خودش در خوی زاده نشده باشد، پیداست که اصل و نسبش خویی است. پس در نهایت ترک است. یکی دیگر نام کوچکش سید محمد است و لاجرم اصل و نسبش به عرب می رسد. سومی بادکوبه ای است. اگر خودش مهاجر آذربایجانی نباشد، پدر یا جد پدری اش از آنجا تشریف آورده اند. چهارمی هم که اسم بامسمایی دارد و معلوم نیست اهل کدام دهکوره واپس مانده ای است. این ها ضدیت با عرب و تبلیغ ایران پرستی را دکانی برای خود ساخته اند. چون عده ای این شعارها را می پسندند و به شعرهاشان کر کر می خندند. من نمی دانم این آقایان چه بیماری شخصیتی دارند که به این قوم و آن قوم پیله می کنند. اگر شعر سیاسی می خواهید بگویید حداقل کمی باکلاس باشید . نیما هم شعر سیاسی می گفت. اگر کفگیر به ته دیگ خورده، خوب شعر نگویید.

راستش را بخواهید این ها خودشان را بیشتر از ایران و ایرانی دوست دارند. جمهوری اسلامی سیاست نفاق افکنی در میان ایرانیان را خوب و حساب شده پیش می برد. شعرهای بندتنبانی ضد عرب بیشتر باب میل آخوندهایی مثل حجت الاسلام والمسلمین محمد تقی رهبراست. این جماعت جفنگ گوی بی همه چیز بویی از ایرانیت نبرده اند. ایرانیان در کلیت خود هموطنان عرب خود را عزیز و گرامی می دارند.
نوشته شده توسط: Anonymous

راستی ما چقدر روانشتاس در اپوزیسیون داشتیم و خبر نداشتیم!
مسئله در حد یک اتهام زنی ارسوی ایرج مصداقی به محسن درزی است و این نیازی به روانشناس و روانکاو ندارد. صرف نظر از جنبه حقوقی مسئله، هرکسی میتواند بفهمد که اتهام رننده قادر باثبات ادعای خود نیست وگرنه شخص ثالثی را که شاهد اعتراف درزی بوده مطرح میکرد و قال فضیه را میکند. این دیگر نیازی به روانشناس و روانشناسی ندارد. بماند که تبیین روانشناسانه فرد تویسنده، هنرمند وسیاسنمدار کاری عبث است و سال هاست که تقش درآمده. جقدر هدایت را تحلیل روانشناختی کردند و باو اسکیزوفرنیک و غیره گفتند ولی ذره ای از ارزش کارهایش کاسته نشد. یا نمونه نیچه را درنظر بگیرید که سال هائی از عمرش را در تیمارستان سپری کرد. تحلیل روانشناختی یک فرد سیاسی هم نقض غرض است و بیش از آنکه روشنگر مسئله باشد آنرا لوث میکند همین مورد اتهام را بگیرید که بنا بتشخبیص بانوی روانشتاس

باید با چند مامور قلچماق تیمارستان بسراغ ایرج مصداقی برویم و او را روانه تیمارستان بکنیم.!
البته میتوان به بررسی روانپریشی های یک جامعه پرداخت که این کاری به افراد مشخص ندارد و صرفا به روانشناسی گروه های اجتماعی مربوط میشود همجون تئوری های یونگ و یا کارهائیکه فانون در نوشته هائی جون "پوست سیاه و صورتک سفید" انجام داده ست. ولی تا جائیکه به مسئله تواب و توابین برمیگردد من تنها یک حرف برای گفتن دارم:
"ننگ بر حکومت فاشیستی جمهوری اسلامی که حرمت انسانی را اینجنین در قربانگاه های خود لگدمال میکند"
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-جناب آقای فانون باتوجه به الفبای استفاده شده عربی درزبان پیشرفته فارسی که بایک نقطه دراین سن وسال من رابه اشتباه انداخته تاف رااشتباهی ق دیده ام،تقصیرمن نبوده است.وباتشکرازاینکه توانسته ایی درجایی دیگراین نوشته رابخوانی چون نوشته های من ازتیغ ..... درسایت وزین ایرانگلوبال جان سالم بدرنمی برد،جای شکردارد.اگردرجواب دادن به تفکرمحافظه کاری روی آوریم یعنی نان رابنرخ دولت های دیکتاتورازجمله شاه وملا خورده اییم،من هرچندزبان تلخ وتیزدارم ونان محافظه کاری نخورده وبلدنیزنیستم.ولی سعی میکنم درست به وسط هدف زده وعصارادوراندازم.شمافکرکنم مثل من تازه این سایت رایافته ومن حقیرتااندازه ای توانسته ام باشماآشناگردم.انشاء الله که درنوشته هاباتابلومشخص حرکت کنید.آنچه برای خودمیخواهی برای دیگران نیزبخواهی.

نوشته شده توسط: Anonymous

با تشکر از شما تبریزی عزیز.
مدرک من کُلن ربطی به علوم انسانی و اجتماعی ندارد و در این زمینه ها هنوز در اکابر هستم:) اما ممنونم.
بهنام عزیز هم نوشته: برداشت من این است که نویسنده در نهایت به این نتیجه می‌رسد که آقای مصداقی بیمار است. یعنی خانم روانشناس مقاله اعلام کرده مصداقی بیمار (روانی) است! پرسش اینکه آیا مصداقی مریض ایشان بوده؟ اگر آری، پس ایشان حق افشای بیمارش را ندارد. هیتلر و استالین را نیز بدون اینکه باشند نسخه ی بیمار برایشان پیچیده اند و اصولن در متنی که دیکتاتورها بزرگ میشوند باید نگاهی انداخت و نه شخص. مسئله به نظرم بیشتر این است که مصداقی از گروههای مختلف دارد افشا میکند و اینکارش باعث دشمنی زیادی با او شده است. به نظرم انسانها را باید در زمان حال و در محیط طبیعی شان دید و بررسی کرد. نه فقط در زندان و تحت اتوریته و فشار. توابی که تیر خلاص زد در تریبونال آمد و عذر خواهی کرد.

بقیه اما با لباس قهرمانی برای جمع و خانواده در حال رژه هستند. آدمهایی که عقده ی زندان رفتنشان را از دیگران گرفته اند و نه از خود ساختار زندان و بند. برخی حتی بیشتر از آنچه ازشان خواسته شده، تکنویسی کرده اند. در جو فرهنگی شخصیت پرستی ایرانی، کار خوبی هست که اتفاقن این قهرمانان دروغین افشا شوند. چون نسل جوان اصلن با یکمشت دروغ بزرگ شده. بچهها اغلب فکر میکنند، زندان هیجان انگیزه و قهرمان یا پای چوبه دار یا با سربرافراشته مثل بقیه بیرون می آیند. چون هیچکس برایشان خاطرات واقعی را نگفته. اغلب بجاماندگان مراحلی کوتاه آمده اند و نمی گویند. زندانی یا سیاه است، یا سفید. رفیقی میگفت که مصداقی اغلب موارد در خواب بوده زیر پتو و شدیدن دیپرس و این افشاگریها مطالب زندانیان دیگر است که او رسانه ای میکند. بعید هم نیست. اما جالبتر میشد اینها بنویسند چگونه زنده مانده اند. چون همیشه دشمن را آنقدر بزرگ کرده اند که این سوال بخودیخود مطرح است. یعنی آنها که تیرباران شدند گروه گروه، هوش و زرنگی اینهایی که زنده ماندند را نداشته اند؟
از طرفی برخی با گشت سپاه مثل شکارچی دنبال بقیه بوده و در خارج از کشور هم ادعای سر موضعی دارد و بقیه را از بالا به پایین نگاه میکند. شخصن دو نفر را میشناسم که بادشان با افشاگری خوابید. اینهمه اما بد نیست. چون اغلب کیس پناهجویی شان را که دروغ بوده، خود آنقدر تکرار کرده اند که باورشان شده است. مجبوریم اما همزمان محیطی بوجود بیاوریم که همه واقعیت را بدون وحشت بگویند. گونتر گراس پس از چند دهه بلاخره گفت با جوانان هیتلری بوده. اینکارش برای همه شوک بود اما بدلیل بسیار کارها، حرفها و موضع گیری های انسانی اش بخشیده شد. جریان متاسفانه در میان ما برعکس است. همه قهرمانند و زندانی بودنشان را پتکی کرده اند بر سر نسل جوان. گوشه و کنار اما همه صدایشان در آمده و برای همین هم کار مصداقی و مقالاتش خوانده میشود. چون همه 100% راه حمید میروند و بیژن هستند! اینقدر اینها را بُت کرده اند که همه پای منبر خاطرات گویی نشسته اند. کسی کاری ندارد به اینکه اینها چه گفته و نوشته اند. مانند نوشته های خمینی که گویا فقط بختیار هوار میکشید!
در محیطی که نزدیکی یا دوری با قهرمان ملاک است و عکس آنها در ماه و خورشید، مصداقی در حال افشا که اصولن اینها تواب بوده اند! حال اگر خود مصداقی هم خود را بمانند گونتر گراس افشا نکند که کُجاها کوتاه آمده، کس دیگری دیر یا زود اینکار را میکند و بقولی پته پوته همه بر آب است! اینکار مقطعی شاید درست نباشد اما در دراز مُدت ممکن است به حقیقت گویی منجر شود. و آقایون رفقا را از تخت قهرمانی پایین کشیده و در جو کنونی رهبر، هوادار- مرید و مرادی بد نباشد.
این کار همچنین جلوی سواستفاده ی افراد را در محیط خارج میگیرد.محیطی که بروی نشست و برخواست با رهبری ارزشگذاری مثبت کرده و متاسفانه چریک سابق بودن را عبایی کرده اند برای سو استفاده از نسل جدید و اعمال اتوریته ی فکری و مناسبلت ارباب رعیتی در جنبش . جامعه ای که شدیدن مدرک گرا میباشد، یکدفعه در شوک میرود که سالها مُرید کسی بوده که نه تنها مدرکی ندارد، حتی اکابر هم نرفته است! چریک که نبوده، تیر خلاص هم میزده! اینکار هم مُخ مرید را تکان میدهد و هم سوزنی است که باد رهبران و اتوریته های فکری را خالی میکند. و انسان را مجبور میکند از پای منبرها بیرون رفته و عمل افراد را ببینند و رفتار انسانی و برابرشان را و خود برای حل مُشکلات جامعه چاره جویی کند.
برای همین جو است که نگهدار مجبور میشود به قصه ی همنشینی با بیژن و دوست جون جونی بودن با حمید ... چون با بافت اجتماعی ما کاملن آشنا است. مصداقی نمیگوید کُجا کوتاه آمده. دروزی نمیتواند بگوید، فتانت فلسفه میبافد. گونتر گراس اما با وجدانی آسوده میرود و سالها در خاطره.
نوشته شده توسط: مسؤل سابق کامنتها

Xana گرامی، کامنت شما همان زمان منتشر شده است ولی من نتوانستم بین مقاله حاضر و «پانفارسیسم و پان ایرانیسم و نژاد پرستان فارس» ارتباطی پیدا کنم و به همین دلیل بر اساس ضوابط سایت آن را به «صفحه شما» منتقل کردم.
شما می توانید بحث در رابطه با مقاله را در همین جا دنبال کنید و بحثهای دیگرتان را در «صفحه شما» ادامه بدهید.
با تشکر از همکاری شما

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای Anonymous! شما نیز همانند آقای سیاوش به توهین روی آوردید ولی برخلاف آقای سیاوش، که اشخاص را مورد هدف قرار می دهد، شما به تحقیر یک ملت و کشور می پردازید. احساسات شما برای من قابل درک است ولی این شیوه را کنار بگذارید. اینکه مسئلۀ رشد دموکراسی در ترکیه را به مهاجرت "قشر پائین جامعه " و "کارگر" تُرک و تأثیر حضور "یک بار درسال" آنان در یک کشور 80 میلیون نفری ربط و نتیجه گیری می کنید خود نشان می دهد که هیچگونه اطلاعی از ترکیه ندارید. اما برای اطلاع شما باید بگویم که طول عمر رشد ایدۀ دموکراسی در ترکیه به بیش از دو قرن می رسد. در نتیجۀ مبارزات روشنفکران عثمانی بود که سلطان عثمانی در سال 1876 مجبور به قبول مشروطیت شد. اما بعد از وقفه ای کوتاه دوباره مشروطیت در سال 1909 برقرار و احزاب ارمنی نیز در مجلس ملی تمثیل شدند.

با تولَد جمهوری ترکیه مسئلۀ دموکراسی دوباره جان گرفت و "آتا تُرک" اولین کسی بود که اقدام به ایجاد اولین حزب سیاسی در ترکیۀ جدید کرد. چند حزبی شدن ترکیه در سالهای بعد از جنگ دوم جهانی شکل جدَی تری بخود گرفته و انتخابات آزاد نیز در اوایل دهۀ 50 بر قرار گردید. بنابراین بر خلاف ادعای شما رشد دمکراسی در ترکیه هیچ ربطی به مهاجرت دهقانان و یا کارگران فقیر به اروپا (که در اواخر دهۀ 60 و 70 شروع شد) نداشته است. ادعای دوم شما در رابطه با ربط دادن فساد مالی در ترکیه به تئوری "اسناد و مدارک قتل عام " نیز نشان می دهد که شما هیچ اطلاعی از کار کرد دموکراسی و یا مسئلۀ آرشیوها ندارید. اینکه اعضای حکومت حزب حاکم آلوده به فساد هستند کاملاً درست است. اما باید بدانید که در یک دموکراسی حکومت منتخب کار ادارۀ مملکت را در دست دارد و حق دخالت در کار نهادهای دیگر دولتی را ندارد هر چند که اردوغان ناخنکهایی بدان می زند. نگه داری آرشیوها نیز مربوط به ارگانی مخصوص است که از دست حکومت و یا دخل و تصرف آن خارج است. در مورد "قتل عام" ادعائی شما نیز باید بگویم که بیشتر آرشیوهای عثمانی بروی همه باز است و محققین دیاسپورای ارمنی و کشورهای اروپا و آمریکا بیشتر آنها را زیر و زبر کرده اند. اما حجم این آرشیوها بسیار بزرگ است. هم اکنون نیز صحبت از باز شدن حتی آرشیوهای نظامی است. در مقابل نه دولت ارمنستان و نه بیشتر پشتیبانان آنان حاضر به باز کردن آرشیوهای معمولی و یا کلاسه شدۀ خود نیستند. علت نیز مشخص است. چون آنها می دانند در عثمانی، قفقاز و ایران چه کرده اند. دولت انگلستان حتی در سالهای اخیر یک حکم 50 سالۀ دیگر برای باز نکردن آرشیوهای خود صادر کرد که توسط آقای دکتر مجد محقق ایرانی اعلام شد. در مورد عضویت ترکیه در اتحادیۀ اروپا نیز باید بگویم که این اتحادیه یک کلوپ مسیحی است و یک کشور مسلمان در آن شانس عضویت ندارد. نژادپرستی در اروپا ریشه دار و یک ارثیۀ فرهنگی- تاریخی است. منافع امروز ترکیه نیز ایجاب می کند که به روسیه و چین نزدیک شود و نه اتحادیۀ اروپا. اتفاقاً یکی از دلایل قبول قعطنامۀ "نسل کشی" در پارلمان اروپا، اظهارات کلیسا و تبلیغات سازمان یافته حول آن نیز نماینگر نگرانی غرب و اخاذی سیاسی است. خرید سیستم دفاعی ترکیه از چین (خارج از سیستم ناتو) وبازنگری سیاست ترکیه در خاورمیانه بشدت آمریکا و اروپا را دست پاچه کرده است. بلوک بندی داخلی و سیاسی نیز نشان می دهد که عوامل داخلی اروپا و آمریکا در ترکیه در حال باخت بازی هستند.
آقای سیاوش: عذرخواهی شما را نیز اگر از صمیم قبل است قبول و شهامت شما را تبریک می گویم. ولی باید اضافه کنم که کشور من ایران است.
نوشته شده توسط: Anonymous

از نظر رعایت سبک روزنامه گاری و رعایت حق یکسان برای همه کامنت نویسان، اول کامنت مرا نشر بدهید، بعد برایش جواب بنویسید! این چه نوع آنارشی است که کامنت منتشر نشده، اما برایش جواب نوشته میشود.آیا این عجیب نیست؟ حالا شما بجای خوانندگان باشید، چه فکر میکنید؟ آیا خواننده نباید بداند که من چه نوشته ام؟ آخه منطق هم چیز خوبی است؟

نوشته شده توسط: فانون

دوست عزیز جناب خانا، کاملا درست می گویید و من نیز با شما موافقم که در ایران نژادپرستی و ناسیونالیسم افراطی وجود دارند. راه مبارزه با این امراض اجتماعی در مبارزه آنتی-راسیستی است که نقطه مقابل «هویت-پرستی» است. در واقع «هویت-پرستی» از نژادپرستی قابل مجزا نیست و خودش نوعی نژادپرستی است. برای همین هم هست که گروهها و انسانهای پیشرو برای «هویت-پرستان» وایداولوژی آنان به قول معروف تره هم خرد نمیکنند. شیفته گی افراطی در مورد هویت قومی و مذهبی سرانجامی جز داعش و القاعده و بوکو حرام و غیره ندارد. مکتبهای جدید پسا مدرنیستی و پسا ساختارگرایی نیز در این مسیر راهگشا بوده اند. برای مثال، میشل فوکو گفته است: چیزی مزخرفتر از اصالت و هویت وجود ندارد! همانگونه که خودتان گفتید این مبحث پیچیده ای است و احتیاج به مطالعات و مباحثات طولانی دارد. بله،

اگر زمینه فکری و دمکراتیک فراهم شود من نیز در حد توانم در این موارد خواهم نوشت.
دوست محترم جناب تورک اوغلی، اسم انتخابی من «قانون» نیست، "فانون" است (با یادی از فرانتز فانون، صاحب کتاب «دوزخیان روی زمین»)
نوشته شده توسط: Anonymous

آیا هر کسی از تعدی و ظلم و ستم فاشیسم فارس و پان ایرانیستهای نژاد پرست انتقاد بکند، میشود ایران ستیز؟ آیا ایران ملک شخصی مشتی پان ایرانیسم و پانفارسیسم است، که آن را ملک خصوصی خود تلقی میکنند؟ آیا ناسیسونالیسم افراطی فارس که با عشیره پرستی، و تحمیل زبان دهاتی خود، بر ملل غیر فارس ایران!، چه دسته گلی به آب داده است که هر منتقدی را ایران ستیز قلمداد میکند؟ آیا ایران به خیال خام اینان فارس معنی میدهد، که هر کس از عشیره پرستان فارس انتقاد بکند، میشود ایران ستیز؟ این چه منطقی است، که مشتی نژاد پرست!، ملل ایران را در جهنم خفقان زندانی کرده به زنجیر کشیده اند؟ آیا این آقایان که در نماد شاه و شیخ!، زبان و فرهنگ و حقوق ملی ـ مدنی خلقهای غیر فارس را قتل عام کرده اند، حقوق انسان، و حقوق بشر بگوششان خورده است؟

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

تبریزی جان/ طبعا ،انسان ها از نظر من و تو برابرند؛ هیج فردي نباید به دلیل اینکه زندان رفته ، خود را بالا ترازدیگران بدونه ... در بهترین حالت ، مصداقی برای سازمانی که به آن علاقمند بود به زندان رفته است ونباید منتی ، به سایرین داشته باشد و اکنون که او این سازمان را از بیخ و بن رد کرده و علیه آن اقدام می کنه . .. .با این وجود و در کمال نا باوری ،رفتار ایرج مصداقی نه تنها ، با گذشته تفاوتی نکرده است ؛ بلکه افراطی تر و خشن تر هم شده است . در مقاله دوم به نوعی منو تهدید می کند که اگر« آتش بس» پیشنهادی منو قبول نکنی . ...نتیجه اش می بینی !!!.در ثانی، دیگران چرا باید بهش باج بدهند؟ و یا او را برتر از دیگر ان بدانند.؟من هر چند کوتاه در هر دو نظام شاه و خمینی طعم زندان و شکنجه را کشیده ام و بخوبی می دانم که

«مبارزه» در بیرون زندان جریان دارد . 1_«زندان جایی است که باید ان را بکشی و سالم بیایی بیرون »...و در بیرون بجای مبارزه با «تواب» و «تیر خلاص زن» ...با رزیم مبارزه کنی او کینه ای که به« تواب» داره از رزیم جنایتکار اسلامی ندارد و تا کسی جرئت کنه ، نظرات او را حتی بطور ملایم نقد کند ، فورا از «چمدان سیاهش» یک خوار پرونده در می اره .2_ اینکه در زندان چگونه با زندانبان برخورد کنی ، یک امر شخصی است . مهم این است که در بیرون و داخل زندان کسی را لو نداده باشی ویا ضربه را به حداقل برسونی 3_از نظر من و تو ؛ محسن درزی و ایرج مصداقی هر دو بشرند وهر دو زندان رفته اندو دارای حقوق مساوی اند. جناب ایرج خان مصداقی ؛ امده در کتاب اش بدون اینکه واقعا شاهد تیر خلاص زدن باشد، به دروغ نوشته محسن تیر خلاص زن بوده است دلیل اش چیه ؟ می گه خود محسن درزی به یکی گفته است که« تیر خلاص زن بوده است . مصداقی چند روز پیش دوباره به جای پاسخگویی ، برداشته ؛ آسمان و ریسمان کرد و ده تا اتهام جدیددیگر را بهم چسبانده است :«مثلا کیانوش توکلی مرید فرخ نگهداره» ... تازه گیرم من مرید ایشان باشم ...آخه این موضوع ، چه ربطی به پرسش من از مصداقی داره که پرسیده بودم : «کجا دیدی که فلانی تیر خلاص زده؟» در ضمن اینجانب 13 سال پیش طی مقاله ای نظرات فرخ نگهداره را نقد کرده و در آن مقاله بطور اشکاری خط و ربطم را از او جدا کردم ...تازه اول ایشان با تلویزیون نوروز مصاحبه کرد و من ان را نقد کردم و سپس او طی مقاله ای بهم ده تا انگ چسباند و پس از ان برای اینکه یکجوری منو به فرخ نگهدار به وصل کنه باز هم دست کرد توی« چمدان سیاهش ».. .. پس از اینکه خلق الله را بدنبال نخود سیاه گذشته کشاند و اپوزیسیون را سر گرم جنگ حیدری و نعمتی ساخت ... ا او عاشق گذشته است هویت و شخصیت خود را در گذشته جستجو می کند و بطور بیمارگونه عاشق خودش است ؛ در کتابش اعتراف می کند که انزجار نامه نوشته ولی دو دهه است علیه دیگرانی که همون انزجار نامه را نوشته اند ؛ افشاگری می کند . اینهم لینک مقاله ای در نقد فرخ نگهدار که 13 سال پیش نوشته شد: مربوطه:http://www.iranglobal.info/node/23078
در مورد مقاله کیمیا خاوری: ایشان 2 نظریه را طرح كرده است كه مي بايد با ان بر خورد نقاد انه شود ..... .بنده سرکار بودم و بعد از 12 ساعت ، تازه به خونه رسیده ام و در خستگی مفرط ، این سطور در هم و برهم را برات می نویسم که خدا نکرده به شما بی احترامی نکرده باشم.
نوشته شده توسط: داریوش برادری

البته من خوشحالم که او انزجارنامه نوشت و زنده ماند. کاشکی بقیه هم زنده می ماندند. با انکه رژیم ایران حتی کسانی را نیز اعدام کرد که اول انزجارنامه نوشته بودند. یعنی ایرج مصداقی موضع دروغین و خطرناکی را به عهده گرفته است و در حال رجر دادن ادمهای دیگر به عنوان قهرمانی است که هیچوقت خوشبختانه نبوده است. این موضوع هیچ ارزشی از درد و زخمی که در زندان کشیده است کم نمی کند. همانطور که تواب شدن برخی دیگر هیچ اهمیتی از درد و شکنجه انها نمی کاهد بلکه از لحاظ انسانی و قانونی حتی اهمیتش را بیشتر می کند.

زیرا هم زندانی کشیدند و هم خردشان کردند و وادارشان کردند دیگران را لو بدهند و یا تیر خلاص به انها بزنند. یعنی همین مطلب او نشان می دهد که چرا او می ترسد از رویارویی با حقیقت. اینکه انچه او نیز می گوید یک «روایت از زندان» است و کل حقیقت زندان نیست همانطور که روایت ان دختر مسیحی «روایت دیگر زندان بود» و هیچکدام واقعیت نهایی زندان را در اختیار ندارد. این چیزی اساسی و مهم و پایه تاریخ نویسی و یا خاطره نویسی مدرن است که مصداقی نمی خواهد بهایش را بپردازد و می گوید او حقیقت را می گوید و تازه مثل این نمونه اخرش محسن درزی بر اساس نظر دیگران او را تیرزن می خواند و می گوید بیا زنجموره نکش و اعتراف بکن. وحشتناکی این سخنان و برخورد حزب اللهی و از جنس شکنجه گران که باید تنت را به لرزه بیاندازد و بهتر متوجه نقد من بکند. زیرا روایت و مقام او یک مقام دروغین قهرمانانه است. یعنی. دروغ این روایت دروغ قهرمان گرایانه درون اوست که نمی گذارد روایت بهتری بکند که جنایت را بهتر برملا سازد و انچه بر او و بر بقیه گذشت، از قهرمان اعدامی تا انزجاری و مصاحبه کننده که همان نوعی از توابی است مثل ایشان و تا انکه مجبورش می کنند که دیگران را لو بدهد. همه شان زجرشان برحق است و سندی بر جنایت. همانطور که عبور از دروغ جهان قهرمان گرایی می توانست به او بفهماند که چرا می خواهد هم قاضی و هم شاهد باشد و هم دادستان و اینکه از چه چیزی می خواهد فرار بکند و به اینخاطر نه تاریخ نویس خوبی می شود و نه به شجاعت مدنی مدرن دست می یابد که از قهرمان گرایی سنتی متفاوت است. قهرمان سنتی یعنی دقیقا تیپی از رجوی تا ایرج مصداقی و بقیه که نسلشان در حال زوال است خوشبختانه. اینکه مصداقی برای ارامش روح خودش و تبدیل شدنش به یک راوی مدرن مجبور است خطایش را ببنید و انجا که او همان لاجوردی مانده است که به او جسد خیابانی را نشان می داد و می گفت ببین کشتیمش و می خواست ببیند که او انزجار بدهد ومصاحبه بکند. همانطور که او بقول خودش می خواهد محسن درزی اعتراف بکند و زنجموره نزند. این وحشتناک است، این همان تبدیل قربانی به مجرم است و تکرار دوبار باطل شانتاژ و خرد کردن یکدیگر. بحث این است وگرنه من نه مصداقی را می شناسم و نه دشمنی با او دارم. بیشتر برایش متاسفم که نمی بیند چگونه زخم خویش و همبندانش را ابدی می کند و به ان چیزی دست نمی یابد که می جوید: ارامش و شفایی از این زخمها. من میدانم که اگر ا و با خودش صادق باشد، می گوید که شبها کابوس می بیند. چه کابوس زندان و چه کابوس دروغهایش به خویش و دیگری و فرارش از حقیتقش. زیرا ضمیر نااگاه همیشه بازمی گردد. همانطور که در روز نیز بناچار با این کارهایش خویش را و مضعلش را لو می دهد، مثل اینجا که در نقش قهرمان دروغین و تواب طلب جدید به محسن درزی و امثال او می گوید یا اعتراف بکن تیر زدی و یا مرتب لویت می دهم، چیزی که جز تکرار جنایت و وحشت در شکل جدیدی نمی کند و زحمتش را به هدر می دهد. یعنی مگر میشود شبح لاجوردی را در این سخنان بازنیافت؟i
نوشته شده توسط: داریوش برادری

بهرحال خوبه که این مباحث بیشتر باز بشه تا مشکلات بنیادین و ساختاری موضوع هرچه بیشتر نمایان بشه و انچه من سالهاست که در یکی دو تا نقد بر او بهش خطای روانشناختی کارش و بهای خطرناکش برای خودش و دیگران را بهش نشان بدهم و انجا که باید مواظب باشد وقتی دیگران را متهم به تیرزنی و غیره در ملاء عام و یا به استناد به نظرات و شایعات درون زندان می کند. چون بهرحال او که بغل این افراد نایستاده بوده است و چنین اتهاماتی به افراد و انهم در خارج از کشور و بدون هیچ مدرکی در واقع جرم دارد.

جدا از اینکه بهای سنگین برای این افراد مثل همین آقای محسن درزی و غیره دارد که ایشان اسمش را می برند و الان مدتی است موضوعش دوباره مطرح شده است و امیدوارم این بار به دادگاه برود و شکایت بکند تا مسئله به شکل قانونی دنبال بشود. چون بیشتر از یکی دوتا هستند که از طرفش در واقع ترور شخصیت شده اند. شما در همین کامنت هم می بینید که وقتی اسم محسن درزی را می برد، براحتی می گوید که به او گفتم یک تیر خلاص زن است و به جای زنجموره و دروغگویی بهتر است راستش را بگوید. اولا مگر کنارش بوده ایی که انموقع خودت هم سهیمی. دوما همانطور که گفته ایی این را در زندان یا بیرون از زندان از زندانی دیگری شنیده ای. چطور می توانی بر اساس شایعه و یا نظری زندگی یک ادم را از هم بپاشی و چنین تهمت های سنگینی به او می زنی. ثالثا و اصلا بگوییم که او در زندان زیر فشار سنگین شکنجه و غیره بریده است و وادارش کرده اند که تیر خلاص بزند. حال تو می ایی بجای اینکه نوک حمله ات ر امتوجه جمهوری اسلامی بکنی که چنین جنایتی مرتکب شد هاست و یک انسان را وادار کرده است که یار سابقش را تیر بزند، می ایی مثل لاجوردی می گویی اعتراف بکن و زنجموره نکش. مگر شما کی هستی که هم قاضی میشود و هم دادستان و هم شاهد. مگر می شود همه اینها با هم بود و ندید که اینجا ما با فرزندی از همان نظام روبرو هستیم. حتی اگر ضدش باشد. چون دارد کارهای خطرناکش را تکرار می کند. از طرف دیگر او همین جا هم به زبان بی زبانی می گوید که انزجارنامه نوشته است و مثل بچه های مجاهدین احتمالا مجبور به این نیز بود هاست که مصاحبه بکند و در مسجد محل حضور بیابد. خوب گام بعدی چه بوده است اگر از او می خواستند صداقتش را ثابت بکند؟ مگر بقیه توابان می خواستند به عمد دیگران را زجر بدهند و یا تیر خلاص بزنند. داستان قوی نسیم خاکسار از یک تواب بهترین شاهد این مدعاست و همچنین سخنان توابان که انها نیز اول با انزجاریه شروع کردند و بعد هی بیشتر زیر فشار انها را گذاشتند و بیشتر خواستند و تاب نیاورند. خوب حالا باید یک زندانی رژیم بیاید بگوید شما تاب نیاوردید و به اینخاطر من قهرمانم که انزجارنامه نوشتم و مصاحبه کردم و شما که قدم بعدی ر ابرداشتید متهم و جنایتکارید و باید اعتراف بکنید. حالا از خودت سوال بکن تقی جان و یا از اقای مصداقی سوال بکن که از منظر ان دوستش ( آنطور که شنیده ام حتی بقول خودش در یکی از اثارش) قبل از او داخل اطاق دادستان و یا حاکم شرع رفت و انزجارنامه ننوشت و به اینخاطر اعدام شد، حال او که داخل رفت و انزجارنامه نوشت، مصداقی چه موجودی است؟ ایا این قهرمان مرده او را یک تواب می داند یا یک قهرمان؟ بقیه در کامنت بعد
نوشته شده توسط: مسؤل سابق کامنتها

بدون تعارف گرامی، من 20 روز گذشته را کنترل کردم. هیچ کامنتی از شما حذف نشده است. کامنت شما هم به تاریخ 24 آوریل در "صفحه شما" منتشر شده است.