جناب ائلبار گرامی, - که من گرامی را بسیار بسیار بندرت بکار میبرم , چون مردم را نمیشناسم - در پایان کامنتی که به همه چیز شبیه است جز نظرات فرد معتدل, میفرمایند " بروید نخست تاریخ خودتان را پیدا کنید ". از شناختی که من از راه نوشتجات ایشان دارم انتظارم این بود که بفرمایند " برویم نخست تاریخ خودمان را پیدا کنیم ". و این را نه از نظر انتقاد میگویم بلکه میخواهم تاثیر " جو " بر افکار را نمایان سازم و اینکه " جو " اکثرا محصول " تبلیغات " است و ما خود را از آن مصون میدانیم؛ ولی در حقیقت " تبلیغات " بدون دیده شدن, در اعماق وجود ما نفوذ میکند و بسیاری از اوقات ما آنرا نتیجه افکار خود میدانم. و از همینجاست که دولتی مثل امریکا بجای چلو کباب دادن , میلیاردها دلار خرج تبلیغ در داخل و خارج مینماید.
تفسیر بر مقالات دیگران ازاد است بشرطی که مشخص شود که تفسیر از ان کیست . من بعد از اعتراضی که صورت گرفت ...نام اقبال اقبالی را به اول تفسیر اضافه کردم که برای خواننده کاملا مشخص است ولی بهتر بود که تفسیر بصورت کامنت ، در پای مقاله گذاشته شود.
رازی جان/ از این که لطف کردی و نوشتی :«..از شما معذرت خواستم و هم گفتم که به رخ کشیدن گذشته افراد کاری اشتباه است. » برخوردی صادقانه و قابل ستایش است ...اینجانب در این زمینه هیج مشکلی با شما ندارم .راستش کامنت آخری ام کمی دردل با دیگران بود ...چند وقت پیش در همین سایت دیدیم که خانمی پس از 35 سال آمد و در یک بیانیه علیه همبند زندانی اش مطالبی نوشت که نمی بایستی قبل از اثبات در دادگاه ؛ در هیج نشریه ای درج می شد...بعد دوستم اصغر جیلو آمد، نقدی بر این افشاگری نوشت ، مینو همیلی بجای پاسخ گویی به این نقد ، آمد پای اکثریت را به میان کشید ... در حالی که هر دو خانم هم خط بودند و ماجرا هیج ربطی به اکثریت فعلی و سابق نداشت . اگر به صاحبان اکانت نویسندگان ایران گلوبال نگاهی بیاندازی
متوجه می شوی که از مجاهد تا کمونیست، لیبرال ، سلطنت طلب ؛طرفدار تمامیت ارضی تا کسانی که خود را جدایی طلب می نامند ، حق اظهار نظر مطلق داده شده است . اشخاص نظر خود را بدون هیج واهمه ای می نویسند. شخصا با عکس ، آدرس دقیق خانه و شماره تلفنم در اینجا با اسامی مستعاریکه به بحث می نشینم وبه انتقادشان گوش می دهم و در حد توانم به آن پاسخ می گم و برایم اصلن مطرح نیست که رازی مرد است و یا که زن ؟ مجاهد است ویا طرفدار نظام پادشاهی ...همین ... منهم از شمامعذرت می خواهم که موجب رنجش شما شده ام ...همین و بس
فرد بی اطلاعی چون من, زمانی که فرمایشات جناب اقبالی را میخواند مطمئن میشود که این مریخی های دو سر و چهار گوش با سفینه های فضایی به ایران حمله و تا کنون آنرا اشغال کرده اند. شاید هم درست بگویند! اما حقیقت آنست که نه مریخی ها بلکه خود ما , و انهم نه از طریق رای و انتخاب بلکه از راه انقلاب کشور را اشغال کردیم. و اگر شیعه را مسئول این نابسامانی ها میدانیم پانصد سال پیش خود ما و نه کس دیگر, مملکت را به زور شمشیر شیعه و مخالفان را از دم تیغ گذراندیم و سپس آنرا بال و پر دادیم و اکنون که کشتی به گل نشسته, کی بود کی بود براه افتاده و " هریک از گوشه ای فرارفتیم ". جناب اقبالی, " چون نیک نگه کرد پر خویش در آن دید - گفتا زکه نالیم که از ماست که برماست"
آقای بهنام ارجمند شما که این همه به استاد زنده یاد دکتر مرتضوی حمله نابجا کرده اید و بجای نقد مقاله به خاطره گویی از 40 سال پیش درباره شخصیت این دانشمند بزرگ روآورده اید و از نبودن "مدیریت" در مقاله نالیده اید بدانید که این مقاله تنها یک پیپر راهنما برای این بحث مهم است و دکتر مرتضوی آثار جامعی با شرح کامل مستندات در همین زمینه دارد که شما از آنها بیخبرید یا خودرا به بیخبری میزنید. از جمله این آثار که در اینترنت موجود است: کتاب زبان دیرین آذربایجان و نیز آثار و اسناد مربوط به زبان دیرین آذربایجان میباشد که به مسوولان سایت پیشنهاد میکنم این آثار ارزشمند را هم با وجود حجیم بودن به نحوی منتشر نمایند و اقای بهنام هم حتما ببینند و قضاوت شتابزده نکنند.
نشانی ها: http://azargoshnasp.net/languages/Azari/Mortazavi_1.pdf http://azargoshnasp.net/languages/Azari/Mortazavi_2.pdf
جناب هدایت الله صدری،این ازمایشات توسط کدام اکادمی یا انستیتو انجام شده?
یا جنابعالی غیب گویی می کنید یا از عوامل و انصاب همین یاوه سرایان زبان اذری هستید.
بنده تحقیقات و مطالعات زیادی بر روی مقالات و نوشته هایی در باب زبان اذری داشته ام،و بزودی کار دفاع از پایان نامه ام رو بر تمرکز به این موضوع انجام خواهم داد.تمامی کلماتی که یاوه سرایان دکترین اذری انها را مربوط به این زبان اختراع شده در عصر رضا خان نسبت میدهند ،ریشه کردی داشته،چنانکه در اخرین کنفراس گویش شناسی زبانهای ایرانی در تهران جناب دکتر ابوالقاسم پور مقاله ای در باب این موضوع ارایه داده و با تطبیق گویش سورانی کردی با واژگان من دراوردی اذری،تمامی این ادعاها رو رد میکند.
اقای محترم،لطفا دنباله روی طاغوتیان نباشید
جناب ائلیار گرامی؛ شما همیشه به تبعیت از متد علمی تاکید کرده اید. کسروی پژوهشگری بوده پرکار و ژرفنگر. در آثار او جنبه های باارزش علمی وجود دارند و نیز جنبه های ایئولوژیک. نژادپرستان فارس و ترک با ذره بین راسیستی به آثار و افکار او نزدیک میشوند. ولی عالمان نمیتوانند نژادپرستانه برخورد کنند. چالش عالمان آن است که جنبه های ایئولوژیک کسروی را از جنبه های علمی او جدا کنند و نظرات علمی او را بدون حب و بغض بررسی نمایند. بررسی مسائل زبانی و قومی در ادوار مختلف تاریخی در آذربایجان (که عهد بوق هم یکی از این ادوار است) کاری ست علمی و پژوهشگرانه. کسروی تئوری زبان آذری را مطرح کرده است که کاری ست علمی. و نیز زبان آذری را از گروه زبانهای ایرانیک شناسایی کرده است. بسیاری از پژوهشگران
بسیاری از پژوهشگران غربی و نیز آذربایجانی نظریه کسروی را درست میدانند، مثل همین پروفسور اقرار حبیب اوغلو علیف که مقاله اش اینجا درج شده است. در آذربایجان جنوبی و ایران دکتر حسین محمدزاده صدیق از پژوهشگران باسواد و سختکوش در مورد تئوری« زبان و یا خلق آذری» ست. و در آذربایجان شمالی پرفسور فریدون آغاسی اوغلو و دیگران. مثل احمد کسروی، دکتر صدیق و پرفسور فریدون آغاسی اوغلو هردو به وجود خلق، زبان و واژه ای بنام «آذری» در تاریخ آذربایجان اعتقاد دارند و این تئوری را با صدها مدرک و سند به اثبات رسانده اند. از دیگر سو، برخلاف احمد کسروی، این دو «آذری» را متعلق به گروه واژگان و زبانهای ایرانیک نمی دانند؛ اینان «آذری» را متعلق به گروه واژگان و زبانهای تورکیک می دانند. به این میگویند اختلاف نظر علمی و تئوریک، چرا که هر دو طرف از منطق علمی تبعیت میکنند و با اتکا به مدرک و سند حرف میزنند. در این میان، یکی-دو جوان شوریده آذربایجانی نیز پیدا شده اند که تا کسی سخن از« آذری» میگوید، اینان هایپر میشوند و رگهای گردنشان ورم میکند و از درد نژادپرستی به خود می پیچند، به زمین و زمان ناسزا میگویند و میخواهند همه چیز را به توبره بکشند! جناب ائلیار گرامی؛ لطفا بیایید از نژادپرستان فاصله بگیریم و این بحثها را بر اساس روش علمی به پیش ببریم. با تشکر، صمد
آقایان زبان و فرهنگ آزربایجان مسلهای است که فقط مربوط به مردم آزربایجان است. به شما که نژادپرست و دشمن آزربایجان هستید ربطی ندارد. لطفا اگر دغه دغهای دارید. ثابت کنید شما فارسها از هندوستان نیامدهاید و پارایا نیستید. زیرا زبانتان ترکیبی از زبان هند با لغات تورکی و عربی اضافه می باشد.
آقای نگرش! این چیزهائی را که شما آنرا به عنوان سند به خورد خوانندگان میدهید از نظر علم زبانشناسی به اندازه پشیزی ارزش ندارد. اگر توجه بکنید، کلمه ایران نه اسم نژاد است و نه اسم زبان. ایران اسم یک منطقه جغرافیائی است، که در آن ملل مختلفی زندگی میکنند، و هر ملتی نیز زبان مختص به خود را داراست. در ایران امروزی میتوان از زبان ترکی آذربایجانی، زبان فارسی، زبان ترکمنی، زبان لری، زبان کردی، زبان عربی، زبان بلوچی ... و امثالم صحبت کرد. ما نه زبانی به نام ایرانی داریم. و نه نژادی بنام ایرانی داریم. از خودتان نسخه صادر نکنید. اگر نقصان معلومات دارید مطالعه بکنید! مردم را دنبال نخود سیاه نفرستید! مردم جغرافیای جهنم ایران از مردمان و خلقهای مختلفی تشکیل شده اند. این جغرافیا در زمان سلاطین قاجار ممالک محروسه نام داشت. و حقوق زبانی و کشورداری هر منطقه ای به خود آن مردم واگذار شده بود. و سه زبان ترکی،
فارسی , و عربی در آن رسمی بود. و هیچ مشکلی نیز از لحاظ نوشتاری در بین مردمان نبود. ایران اسم منطقه جغرافیائی است. ایران نه اسم زبان است. و نه اسم نژاد. ما نه زبان ایرانی داریم. و نه نژاد ایرانی. از خودتان نسخه صادر نکنید. ما در جغرافیای ایران، تنها مردم ایران داریم. و این مردم و یا ملل، از نژاد ها و زبانهای مختلقی تشکیل شده اند، که در بالا بدان اشاره شد.
سلام-روزی ازروزهاتلویزیون سحربرنامه ایی پخش میکرد.بنظرمن کسانی که درآنجاصحبت میکردندیک نوع تخریب برعلیه ملت آذربایجان حرف میزدند.من درشهرمرزی یک تلفن موبایل آذربایجان گرفتم وباآن زنگ زده وبه آنهابرعلیه این صحبت هااعتراض کردم.تلفن های داده شده همگی مربوط به کشورآذربایجان بود.پس ازچندروزیکی بمن زنگ زدوگفت شمابه این شماره مزاحم شده ووقتی من گفتم آقاجان من اصلاآذربایجان دراین مدتی که شمامیفرماییدنیامده ام ولی ایشان اصرارداشت که شمامزاحم شده ایدوماازشمابه پلیس جنایت شکایت خواهیم کردومن تلفن راقطع کردم واین آقاشاید10بارزنگ زدکه شمامزاحم شده ومن قطع میکردم تااینکه من خودرامعرفی وگفتم آقاجان ایرانی هستم واصلابه آذربایجان نیامده ام وقتی خودرامعرفی کردم دست برداشت.پس ازمدتی به این نتیجه رسیدم که این تلفن ازطرف عوامل تلویزیون سحربوده است واین هاحتی اشخاص راکنترل میکنندغرض ازاین نوشته این است
که پان فارسیسم بادلارهای نفتی تعدادی مانقوردوخودفروش رااستخدام تابرای آنهامقاله تحقیقی ویادرجاهایی هویت نامه نویسی ودفاعیه ازشئونیسم راسنگ تمام کذارند.درکشورشوروی تنهاکاری که کرده بودندبی هویت سازی وجاسوس سازی راتقویت نموده بودند.آن نسل مانده ازدوران کمونیسم هنوزهم زنده بوده وخیلی راحت میتوانندبرعلیه این وآن مقاله نوشته ویاحرف بزنند.اگراین بی هویت سازی وخودفروشی هانبودقره باغ به این راحتی تسلیم داشناک هانمیشد.این سایت ایران گلبال یک رسانه آزادیخواهی بوده وهرنوع تفکرومقاله رادرآن گذاشتن براحتی میتوان انجام داد.بانام آذری یک ارمنی داشناک ویایک مغلطه کارهم میتواندبراحتی انجام دهد.پس ماازاین کارهانبایدناراحت گشته ومیدان راخالی کنیم.موفق باشید.
انگلیسی ها زمانی برای استعمار و استثمار مردم هند، همراه با "ماحاراجای هندی" از خودشان نسخه صادر کردند، که گویا زبان هندی با زبان آلمانی و انگلیسی هم ریشه و یکی است. و گویا نژاد و تبارشان نیز یکی است. حالا که گند کار در آمده، و دانشمندان زبانشناس خلاف آنرا ثابت میکنند، و میگویند، که زبان هندی و سانسکریت، هیچ ربطی با زبان لاتین ندارد، و همه این ادعا های من در آوردی دروغ محض بوده است! و با علم زبانشناسی قرابتی ندارد. اکنون انگلیسی ها نسخه جدیدی از خودشان درست کرده میگویند، ریشه زبان بشریت از ترکیه فعلی ریشه گرفته است. و زبان ترکی و مخصوصا زبان اترسکهای ترک، که مبتدی زبان لاتین امروزی هستند، بر این مدعا دلالت میکند. ممکن است که این راه دوم چندان بدور از واقعیات نباشد. اما هر چه هست، دیگر دوران چنین نسخه صادر کردن ها سپری شده است. و ملت ترک آذربایجان خواهان کسب حقوق زبانی ـ فرهنگی، و ملی ـ
مدنی، و آزادیهای سیاسی خود می باشد، و نسخه صادر کردن های اینچنینی هیچ تاثیری بر اراده مردم آذربایجان نخواهد داشت.
کیانوش گرامی، من هم از شما معذرت خواستم و هم گفتم که به رخ کشیدن گذشته افراد کاری اشتباه است. پس لطفا کمی واضحتر بنویسید با کجای کامنت من مشکل دارید. مشکل من اصلا این نیست که کسی در گذشته اکثریتی بوده یا نبوده. پس مثال نوه افریقایی-دانمارکی شما اگر نگوییم بی معنی، لااقل بی مزه است. من گفتم و هنوز هم می گویم اینکه یک اکثریتی سابق مرا به پیروی از خط امام راحل متهم کند، باعث می شود جوش بیاورم و در ادامه نوشتم همین جوش آوردن هم کار نادرستی بود. اینکه شما هیچ نقشی در تصمیم گیریهای آن سازمان نداشتید ربطی به ماجرا ندارد. اکثریت قریب به اتفاق بسیجیها هم نقشی در تصمیم گیریهای رژیم ندارند، ولی این مسئله سرسوزنی از بار گناه آنها کم نمی کند. من دیگر به چه زبانی باید بنویسم «معتقدم انسانها حق عوض شدن دارند و باید به هر انسانی یک شانس دوباره داد»؟ فقط شما نباید انتظار داشته باشید که به کسی بدون هیچ دلیل
منطقی تهمت پیروی از خمینی را بزنید و او هم بنشیند و برّوبرّ شما را نگاه کند و بیادتان نیاورد که خود شما در گذشته چکاره بودهاید! اینکه شما بخود و به گذشته خود انتقاد بیرحمانه کردهاید، بسیار خوب و شایسته و انسانی است. ولی این نقد گذشته به شما اجازه نمی دهد دیگران را به جرمهایی متهم کنید که بار اخلاقی آنها بسیار سنگین است. در مورد نیکفر هم تا وقتی که ایشان در مقام یک اکثریتی سابق به دیگران اتهام بی پایه پیروی از امام راحل نزند، آزاد است هرچه می خواهد بگوید. تأکید من البته بر روی "اتهام بی پایه" است، واگرنه اتهام مستند، حتی از طرف اکثریتیهای سابق هم مجاز است. بنابر این می شود نتیجه گیری کرد که کل کامنت اخیر شما خلط مبحث است و من هر چقدر تلاش می کنم ربطش را به کامنتهای خودم نمی فهمم. مگر اینکه شما نشان بدهید، و بطور مستند نشان بدهید که در کامنتهای من همسوئی صریح با خط امام راحل دیده اید، همانطور که من ادعای بی پایه شما در مورد تحریمهای داروئی را بطور مستند رد کردم و بطور مستند اثبات کردم که شما بلندگوی دستگاه تبلیغاتی و عوامفریبی ولایت فقیه شده اید.
شما چشم بسته غیب میگویید. معلوم است که زبان مردم آذربایجان ترکی است و باید از آن دفاع کرد. بحث بر سر منابع تاریخی است که از زبانی...
شما چشم بسته غیب میگویید. معلوم است که زبان مردم آذربایجان ترکی است و باید از آن دفاع کرد. بحث بر سر منابع تاریخی است که از زبانی به نام آذری یاد کرده اند. این بحث یک بحث صرفاً تاریخی است و نباید جنبۀ سیاسی به خود بگیرد. همۀ زبانشناسان و تاریخ دانان با تکیه بر اسناد و منابع تاریخی، وجود زبان آذری را در گذشته پذیرفته اند. دوستان شما نمی خواهند این را قبول کنند و حتی مثل آقای قابوسی برای انکار آن، نظریات زبان شناسانی مانند هنینگ را جعل و سخنانشان را تحریف می کنند. فکر می کنم شما در دام بحث های انحرافی کردها افتاده اید که می گویند ترک های کنونی از جای دیگری آمده اند و ادعای ارضی در آذربایجان دارند. در حالی که خود آن ها از بینالنهرین و غرب ایران به غرب آذربایجان رفته اند. آذربایجانی ها بومیان آن سرزمین هستند و زبانشان در طی تاریخ عوض شده است. در این بارۀ دانشمندان آزمایشهای علمی روی «دی ان آ» گروه هایی از مردم انجام داده اند و حتی نشان داده اند که آذربایجانی ها از این نظر به ارمنیها نزدیک ترند. امروز با پیشرفت دانش خیلی مسائل ناروشن را میتوان روشن کرد.
جناب کیانوش توکلی, مگر ایران کم بودجه نطامی دارد؟ به آرتش قناعت نکرده, ملیون ها پاسدار را هم از خزانه ملت متنعم میکند,تازه باز هم کافی نیست , بسیج و یگان ویژ هم دارد. حالا اطلاعاتی هایش به جای خود. ایران اگر ترس ندارد, پس این همه میلیتر(Militär) و پارا میلیتر برای چیست؟ برای ترساندن ابر قدرها است؟ نه خیر, ایران خوب میداند, با این قدرت نظامی , حتی یک هفته هم نمیتواند در مقابل ابر قدرتها دوام بیاورد. ایران فقط بلد است با کمک حماس و حزبالله , حالا با حوثی ها در منطقه آشوب بپا کند و کمی عمرش را زیاد کند. ایران اگر قدرت داشت , فلسطینی ها و حزب الله و حوثی هارا
قرضهای کهنه پدرش را نمیپرداخت و می رفت در جلو اسرائیل و عربستان سینه سپر میکرد و می ایستاد, نه اینکه از درو شعار میداد و یا بگوبد لنگش بکش. اگر از حوثی ها حمایت میکنی, برو جلو جتهای عربستان را بگیر, نه این که در تهران شعار بده.
حق طلب گرامی،
من با افزودن تفسیر منتشر کننده به اصل مقاله مخالفم و فکر می کنم درست این است که منتشر کننده، تفسیر خود را به صورت کامنت یا مقاله منتشر کند.
زمانی که در مدیریت سایت شرکت داشتم، بارها این نظرم را به صورت کتبی و شفاهی بیان کرده ام ولی توجهی نشده است. طبیعتا نمی توانم مخالفتم را در هر مقاله ای که به این صورت منتشر می شود، بیان کنم.
این به عهده مدیریت سایت و آقای توکلی است که به این مسائل رسیدگی کنند. من نقشی در مدیریت سایت ندارم. ناگفته نگذارم که به دلیل لطفی که دوستان به من دارند، برخی از همکاران و گردانندگان سایت، در مواردی از من نظرخواهی می کنند.
ایقرار علی اوف، آذربایجانی ترک زبان است وگرنه به عضویت آکادمی آنجا در نمی آمد. این هم کارهایی که کرده است:
آکادمیسین ایقرار علیاف (2004- 1924)، تاریخشناس بزرگ آذربایجانی، دو اثر برجسته به زبان روسی در زمینه تاریخ ایران دارد با نامهای «پادشاهی ماد» و «گزیده تاریخ آتروپاتکان».
پادشاهی ماد بدون تردید یکی از دو اثر برتر در زمینه تاریخ ماد در جهان است. این اثر که باید از آن به عنوان نخستین جلد تاریخ علمی ایران یاد کرد، به وسیله کامبیز میر بهاء به فارسی ترجمه و از سوی انتشارات ققنوس در سال 1388 و کتاب دوم با نام «تاریخ آتروپاتکان» به وسیله دکتر شادمان یوسف به فارسی ترجمه و از سوی انتشارات بلخ در سال 1378 چاپ و منتشر شده است.
در دو اثر یاد شده مطالب ارزشمندی درباره کادوسیان (تالشان باستان)، به چشم میخورد که ذیلاً به مروری از آن خواهیم پرداخت.
در پادشاهی ماد اگرچه از کادوسان سخن کمتری به میان آمده است، اما همان مقدار از چنان قوتی برخوردار است که میتواند چراغ رهیافت به آگاهیهای گسترده علمی باشد.
مؤلف در صفحه 132 کتاب ضمن اظهار نظری قاطع در مورد یکی از پیچیدهترین و گمراه کنندهترین مباحث تاریخ کهن ایران، یعنی رابط اقوام مادی با آریا و هند و آریایی، میگوید: هیچ یک از طرفداران آریایی بودن ساکنان ماد، دلیل و برهانی علمی دال بر تبدیل شدن کامل مردم و زبان آن کشور به مردم و زبان هند و اروپایی، در دست ندارند.
سپس فهرستی از نام اقوام و طوایف کشور ماد و نواحی آن به شرح زیر ارایه میدهد: ماتینیان، کاسپیان، پارسویان، اناریاکها، اوتیان، ماریان، اوکسیان، آینیانها، الیمایها، پاوسکیان، پانتیماتیان، داریتیان، کادوسیان، گلان، لگان، کردوخیان، تپوریان، ماردان و غیره. آنگاه در توضیحات این فصل از کتاب (فصل چهارم) در مورد یکایک این نامها شرح مختصر و سودمندی میدهد و درباره کادسیان میگوید:
کادوسیان یکی از گروههای قومی بزرگی بودند که در سرزمین نسبتاً وسیعی که از سواحل جنوبی دریای کاسپین آغاز میشود و تا نواحی ماتیانیان و ارمنستان امتداد مییافت، سکونت داشتند و آلبانیان، ایبریان، مادها، ماتنیان و هیرکانیان از جمله همسایگان کادسیان بودند. احتمالاً گلان و لگان از جمله کادوسیان بودند. (صفحه 188).
مؤلف در صفحه 139 کتاب به استناد نوشته هرودوت میگوید، شماری از اقوام یاد شده، از جمله کادوسیان، در زمره اقوام ماد نبودند.
در صفحه 409 ضمن شرح و تحلیل اوضاع سیاسی و اجتماعی ماد در زمان پادشاهی ایختو ویگو و آثار مرگ هو وخشتره میگوید: گزنفون و کتسیاس از جدایی ارمنستان از ماد و قیام کادوسیان در آن زمان خبر دادهاند.
ترکیب عبارات این خبر به صورتیست که ضمن اینکه گفته پیشین علیاف در این مورد که کادوسیان در ترکیب اتحادیه اقوام ماد نبودند را تأیید میکند، بیانگر این است که کادوسیان پس از مرگ هووخشتره، علیه همسایه خود دولت ماد شورش کردهاند.
در تاریخ آتروپاتکان مطالب نسبتاً بیشتری درباره کادوسیان آمده است. در آن اثر اگر جستجوی نام کادوس را صفحه به صفحه پی بگیریم، نخست به اظهارنظری در مورد موقعیت جغرافیایی سرزمین کادوسیان بر میخوریم. مؤلف در صفحههای 16 و 17 ساگارتیان، میگها، اوتیان، پریکنیان، آرتا کریبنتیان، کادوسیان، داریتها، پنتیمتیان، پوسیکها، کسپینها، میتانیان، ماردها، پرسوها و آناریکان به عنوان اقوامی یاد میکند که در جنوب غرب دریای کاسپین و در مجاور هم زندگی میکردند. توضیح اینکه مترجم در فهرست بالا کاسپین هارا “خزرها” و پرسو یا پرثو هارا “پارسان” نوشته است.
علیاف در صفحه 17 با نظر به نوشتهی هرودوت میگوید: کادوسان بدون شک به ساتراپ ششم پیوسته بودند و کاسپینها، پووسیکیان، پنتیمتیان و داریتها نیز در داخل آن ساتراپ بودند. اشاره نکردن هرودوت به کادوسیان شاید به این معنی باشد که آن قوم تحت نام کاسپیان پنهان مانده و کاسپیان نام مشترک اقوام جنوب غرب سواحل دریای کاسپین بوده است. در اینجا باید قید کرد که مفاهیم سرزمین کادوسان و سرزمین کاسپیان، هم ردیف هم استفاده میشود. نگاه کنید به تاریخ مادها متن روسی.
در صفحههای 30 و 31 تاریخ آتروپاتکان به موقعیت اجتماعی کادوسان پرداخته شده و آمده است:
مؤلفان باستانی از مادها، میتانیان، آلبانها، کاردوها، اناریاکها، کاسپیان، آماردان، سکایان، تاپوران و هیرکانیان به عنوان همسایگان کادوسیان یاد کردهاند و میگویند کادوسان بزرگترین و نیرومندترین قوم در بین ساکنان آتروپاتکان بودند و تکیهگاه اصلی نیروی جنگی آتروپات را تشکیل میدادند.
آقای توکلی با داشتن همسویی با بخشی ازنظرات شما در طرح صورت مسله ,نتوانستم با کثیف خواندن انقلاب عمیقا توده ای سال 57 بهمن به معنای دگرگونی اساسی در حیات معنوی انسانها ,حداقل بعنوان یک تجربه عینی که همگی مارا هم در بر گرفت ,سر سازش و موافقت داشته باشم! هر کنش رادیکال در حیات سیاسی- اجتماعی و اقتصادی جوامع انسانها توام با نابودی (بیشتر یا کمتر) و باز سازی (کمتر یا بیشتر) بوده است ! این را تاریخ بما می گوید. حتی انقلاب اسلامی در پی آمد دگرگونی یا بقولی« انقلاب سفید شاه» باز تعریف باید شود و توصیه نقل به معنی مرحوم بازرگان در یکی از آخرین دیدارهایش با محمد رضا پهلوی همواره ارزش تکرار خود را حفظ کرده است! « ما آخرین نسلی هستیم که به طرق مسالمت آمیز مشکلات کشور زا با شما در میان می گذاریم و...»
پس ما در ایران، ترک هستیم و زبانمان نیز ترکی است، فارسها هر وقت قبول کردند که افغانی، هندی و پاکستانی هستند و زبانشان نیز به درد دنیایی امروز نمیخورد ما نیز از پان فارس ها، کسروی چیها در مورد خاص که بله شما افغانی هستید حمایت خواهیم کرد، ولی قبول نظریه کسروی از طرف ما، و قبول نظریه زبان آزری پان فارسها از طرف ما، اضمحلال ما را به سود فارس، کسروی چیها تسریع خواهد بخشید، با دوباره اگر یک جامعه شناس این را نمیداند مدرکش به هیچ دردی نمیخورد. وجدان آگاه
اگر قدرت واقعی منطقه عربستان است ؛پس دلیل این همه« ایران هراسی» رهبران سعودی در چیست؟ که برای مقابله با حوثی های شیعه یک اتئلاف از مصر تا پاکستان اتمی ایجاد کرده اند که غربی ها هم از این اتئلاف ظاهرا حمایت کرده اند. البته اگر جنگی بین ایران و عربستان در گیرد، طبیعتا ائتلاف مصر تا پاکستان برنده خواهد شد ولی عربستان دقیقا به دلیل هراس از اینده خودش ، بودجه نظامی اش را به 500 میلیارد دلار رسانده است و در رده بندی جهانی رتبه چهارم را کسب کرده است . واقعیت است که نظام سیاسی قرون وسطاایی عربستان بر اساس 5000 شاهزاده استوار است . این کشور ثروتمند عربی به دلیل رابطه حسنه ای که با غرب دارد؛
نفت ارزان می فروشد و سلاح گران می خرد تا ازاین طریق امنیت نظام سیاسی خود را بیمه نماید این کار نشدنی است . گویا امریکایی ها قرار است این معادله نفت در مقابل امنیت را برهم زنند .بهمین خاطر سعودی ها می خواهند که با این اتئلاف
از کشورهای سنی ، وضعیت موجود را حفظ نمایندو پس از 60 سال که از عمر اتحادیه عرب می گذرد برای اولین بار علیه خوثی به وحدت رسیده اند. ولی اوضاع در کشورهای عربی بسیار شکننده است
در ادامه این دیسکورس غالب، باید اضافه کنم همانطور که یک آلمانی، در داخل آلمان خود را ( دویچه ) مینامد و در خارج از مرزهای آلمان خود را ژرمن (German) مینامد ما ترکهای آزربایجان نیز، در داخل ایران، خود را ترک مینامیم تا نظریه کسروی را بر سرش خراب کنیم، ولی در خارج از مرزهای ایران، جهت شناسائی ترکهای آزربایجان از ترکهای دیگر نقاط دنیا، خود را آزری مینامیم، هویت ترک و آزری همدیگر را تکمیل میکنند، همانطور که یک آلمانی، روی دویچه یا ژرمن وقتش را تلف نمیکند و یکی را بر دیگری ترجیح نمیدهد ما نیز باید این کسروی بازیها را کنار گذاشته آگاه باشیم که با ( ترک ستیزی ) در داخل ایران، تبدیل به بازوی دیگر تورکستیزی ( قرائت فارس از هویت تورکمان ) خواهیم شد و در نهایت توسط کسروی چیها و پان فارسیستها از هویت ترک خالی خواهیم شد، اگر یک جامعه شناس
یک جامعه شناس این را نمیداند مدرکش به هیچ دردی نمیخورد. وجدان آگاه
این هم سند دیگری برای بی خبرانی که وجود "زبان های ایرانی" را انکار می کنند و دانشنامه های معتبری چون بریتانیکا را هم فراماسون می دانند! و فقط به سواد نداشته خودشان متکی هستند! در کتاب "زبان های ایرانی" از گرنوت ویندفور استاد شرق شناسی دانشگاه میشیگان آمده است:
The Iranian languages form the major eastern branch of the Indo-European group of languages, itself part of the larger Indo-Iranian family. Estimated to have between 150 and 200 million native speakers, the Iranian languages constitute one of the world's major language families. This comprehensive volume offers a detailed overview of the principle languages which make up this group: Old Iranian, Middle Iranian, and New Iranian.
آدرس: http://www.amazon.de/Iranian-Languages-Routledge-Language-Family/dp/041…
جناب نویسنده و دیگران
زبان آذری شاید یک زبان ایرانی است و امیدوارم این نظریه بر واقعیتها تکیه دارد و نه برای فریب ملیونها مردم. اما زبان خلق ما در آذربایجان "ترکی" است. زبان آذری هیچ ربطی به زبان ترکی ندارد و اساسا معلوم نیست که این زبان آذری از جنس چیست.
به بیان دیگر زبان آذری اگر زبانی ایرانی است اما زبان مردم آذربایجان نیست، چون زبان اکثریت مردم آذربایجان ترکی است. این را بدانیم کافی است. زبان آذری زبان دولت ساخته ایران است و برای اضحملال زبان ترکی در ایران به میدان آمده است و غیر از یک اسم و عنوان توخالی چیز دیگری از آن وجود ندارد
من از این معمای آزادی بیان ایران گلوبال انگشت حیران بر دهان مانده ام! چگونه امثالی مثل آقای اقبالی اجازه بخود میدهد که با تکیه بر غیرت و ژن ناسیونالیستی اش با نوشتن مقدمه بر مقاله آقای نیکفر تلاش در تحریف و مسخ آن میکند و آقای توکلی این بارگذاشتن چند نکته ( نقطه چینی را) ..... را مشمول حال مقدمه نمی کند؟ جالب تر اینکه آقایان بهنام و آیلیار و... سکوت اختیار کرده اند؟ شاید بخاط حق ویژه آقای اقبالی در سایت ایران گلوبال باشد؟
چقدر بعضی ها ....... در مورد چی بودن یا نبودن زبان ملت من نظر می دهند. شما مختارید هرچه که به نظرتان می رسد روی ملت و زبان آزربایجان اسم بگزارید. همانطورکه یک عرب مختار هست به خلیج فارس٬ خلیج عربی بگویید و هیچکس نمی تواند به آنان تحمیل کند که آنجا را چه بنامند. ولی خیالتان راحت٫ ملت آزربایجان تورک هستند و زبانمان هم تورکی آزربایجانی است.
رازی جان امیدوار شده ام که کمی راضی شده باشی .....دوم ازنام واقعی، گذشته وحال شما کاملا بی اطلاع هستم ولی بخاطر اینکه در اولین کامنت خود،گذشته سیاسی ام را به رخم کشیدی؛ «اتهامی » بهت زدم که حسابی « جوش »بیاوری! می دانی چرا؟ آخه برادرجان 35 سال پیش بنده عضو جریان سیاسی بودم که مرتکب خطای سیاسی شده بود که هیج نقشی درتصمیم گیری رهبری آن سازمان نداشته ام و بیش از 25 سال پیش، در یک جمع بندی ، بی رحمانه خو را نقد کرده ام ولی انگار نوه 3ساله من که ریشه افریقایی_ دانمارکی دارد اگر 15 سال دیگروارد سیاست افریقا هم شود بگویند، نظرت غلط است چون ،بابا بزرگت« اکثریتی» بود. شما در جایی نوشته ای که همچنان ضد غربی هستی و من آن را بهانه قرار داده تا َسما را پیرو "امام راحل" خطاب کنم ، اما زیاد جدی نگیر ..سوم .
.سوم ..ایا می دانستی که محمدرضا نیکفر که مقاله اش مورد پسند شما قرار گرفته است، یک اکثریتی سابق است؟ ولی او امروزپرفسوری در المان و وزنه فکری در محافل سیاسی اپوزیسیون ایران است و نظراتی دارد که هیج شباهتی به گذشته اش ندارد و حالا رندی پیدا شود بگوید : « نوشته کنونی نیکفر در مورد جام زهر دوم ؛کاملا نادرست است زیرا او یک اکثریتی سابق است ... نکته آخر_برخلاف برخورد های تحقیر امیز برخی ازرادیکال _اکستیرمیست ها ، اکثریتی ها سابق و کنونی از گذشته درس ها ی بسیاری آموخته اند که متاسفانه بسیاری از رادیکال های گذشته نگرفته اند وآنان با دیدگاههای تنگ و یک بعدی همچنان به جهان پیجیده امروز می نگرند؛.برعکس؛ اکثریتی های سابق که فروتنانه خودرا شکست یافتگانی می دانند که امروز با مسایل سیاسی بطور رئال برخورد می کنند و از ایدئولوژی ها محدود کننده گریزان اند .
آقای ابوالفضل شما از کجا میگویی که آقای اقرار علیف از اقلیت های قومی جمهوری آذربایجان بوده ؟ دلیل و سند شما چیست؟ اقرارعلیف آذربایجانی و ترک زبان بوده و این حرف شما غلط است. درضمن این داستانی هم که درباره توهین و فحاشی سرهم کرده ای سندش کجاست؟ بجای این حرفهای بی اساس اگر حرفی درباره خود این مقاله دارید بگویید که البته پیداست که حرفی ندارید. در ضمن آقاجان اسم خودت را هم غلط نوشته ای زیرا یک حرف الف از وسط اسمت جا انداخته ای. "ابوالفضل" درست است نه "ابولفضل".
آقا اقبال اقبالی که اینچنین در عالم خوش خیالی برای بقا و محفوظ ماندن ایران از تجزیه شدن و سلطه اقلیت فارس بر اکثریت ملل غیر فارس و دربند و زیر سلطه و اسارت نگه داشتن ملل تحت ستم ملی اقلیت حاکم فارس اینقدر مطمین هستید. باید خدمتتان عرض و یاد آوری نمایم که همین انقلاب مشروطیت را نیز همان تورکان آذربایجان که شما طبق عادت وکالت همیشگی و خودخواهانه ایلات می نامید کردند و در مقابل دیکتاتوری و ظلم و ستم حاکمیت ایستادند و با تفکر اینکه مجالس ایالتی و ولایتی در هر منطقه جغرافیایی ایجاد خواهدشد و ملل در ممالک محروسه قاجار به حقوق خود خواهند رسید انقلاب نمودند اما متاسفانه انگلیس این جهانخوار بزرگ و استعمارگر پیر برای اینکه این ملل و منطقه جغرافیایی آنها را تحت اسارت و اختیار خود برآورد و داشته باشد فرد جنایتکار و دیکتاتوری به نام رضا قلدر میر پنج را که مهتر اسبها انگلیسیها در سفارت انگلستان
در تهران بود انتخاب و در حاکمیت گنجاند و چون یک جنایتکار یک فرد بی سوادی بود و تنه کاری که از دستش بر می آمد قلدری و جنایت بود انگلیس برای به اسارت کشیدن ملل این جغرافیا و غارت منابع و نابودی استعداد ملل سیاست یک کشور یک ملت و یک زبان و یک دولت را برای دیکته نمود و که همه خلاصه می شد از اقلیت فارس و حاکمیت آنها بر دیگر ملل غیر فارس و رسمی شدن زبان این اقلیت و نابودی زبان فرهنگ و اقتصاد و موجودیت آنها بود که نود سال توسط حاکمیت فاشیزم فارس در حال اجرا و تحمیل شدن بر ملل با چوب و چماق و کشتار ادامه دارد. که دیگر با به جان بر لب رسیدن ملل غیر فارس از این همه ظلم و تبعیض عریان توسط حاکمیت فاشیستی و استبدادی و دیکتاتوری اقلیت خود خواه فارس به نقطه پایان خود می رسد و خواه و ناخواه این زندان به نام ایران در حال متلاشی شدن است و رهایی ملل تحت ستم و رسدنشان به حق تعیین سرنوشت و بر پایی دولت مستقل خود در جغرافیایی آبا و اجدادی خود که اکنون در اشغال و غارت حاکمیت ظالمانه اقلیت فارس می باشد. هستند. و هیچ قدرت و شیادی و شارلاتان و ادامه فریب ملل غیر فارس از طرف حاکمیت و سلطه گران فارس نمی تواند مانع این ارده ملل تحت ستم اقلیت فارس شود.
اینکه د رجوانی و در زندان خانم اشرف دهقانی چه فکر میکرد بیشتر شورش جوانی بود و امروز در پیرانه سر ماهیت واقعی خود را نشان میدهد . انچه جالب است نه مصاحبه اشرف دهقانی بلکه کامنت اقای ائیلار است. هر دو یک چیز میگویند و هر دو حرف حزب توده و سازمان فدائی و فرقه پیشه وری را تکرار میکنند و گویا حق دمکراتیک است. اما اعضا پارس زبان سازمان فدائی و توده ای و دیگر چپها بدانند با عضویت در این سازمانها مهر تجزیه برکشور خود و جنگ داخلی زده اند . اعضا پارس زبان سازمان فدائی و حزب توده اجازه بدهید در درون سازمان فدایئ همان ترکها فعالیت کنند چر اکه فدائیان از اغاز پیرو پیشه وری بودند وبه تمامیت ارضی باور ندارند.هنوز روشن نیست که اعضا کورد و یا عرب فدائیان نسبتت به اعضا پارس زبان چند در صد است.استعفا از این سازمانهای ضد ایرانی وظیفه ای انسانی و ملی است.
جناب نگرش, این سایت ها: بریتانیکا, ایرانیکا, فارسی کا, کوروشیکا را ما بهتر از شما می شناسیم. همین بریتانیکا و انگلیسکا
و فراماسونیکاها بودند که برای شم فارسیکا ها شجره نامه ساختند. به قول دوستمان آقای آالیار, اگر چیزی برای عرضه کردن دارید, بفرمائید. چرا دست بدامن بریتانیکاها و اقرار علییف ها برده اید؟ تمام سوراخ سمبه ها را زیر ورو کرده و برای من شجره نامه درست نکنید. که چی؟ اول بروید جامعه تان را با استاندارد های امروزی وفق دهید تا ماهم به بینیم با کی سرو کار داریم.
من از نظر مطالعات و دانش حزبی و مسلکی و مرامی و غیره بیسوادم ولی مانند دوست بسیار عزیزی هستم که حتی الفبا نمیدانست ولی میگفت قیمه نه با قاف است و نه با غین, با گوشت است و روغن. داستانی که احتمالا جوک است میگوید پرتقالی ها برای دفاع در برابر اسپانیا برج و بارو و توپ و توپخانه محکمی ساختند و پس از اتمام دریافتند که جناب مهندس نقشه را معکوس خوانده و برای جلوگیری از زیان بیشتر مانند جمهوری اسلامی آنرا به ثمن بخس به اسپانیا فروختند. جناب تبریزی هم پس از شرح کشافی در باره " مرز میان کشورهای گوناگون تنها برای ناسیونالیست ها مقدس هستند نه برای سوسیالیست ها و اینترناسیونالیست ها ", در پایان ساختمان گفتگو, چون نمونه سوسیالسمی از آن ندارند آنرا به کاپیتالیسم فروخته و نمونه های امریکا و آلمان و چین را مثال میزنند. شاید هم سواد من در این باره قد نمیدهد و عذر میخواهم. اما بهشت دنیای بدون مرز
سوسیالیستی رویایی ست که هرگز وجود نداشته است و خود لنین ظاهرا " حق تعیین سرنوشت " را نیز اختراع کرد و امروز امپراتوری کاپیتالیستی در سراسر دنیا مامور اجرای آن شده است. این بهشت آرمانی دنیای بدون مرز بارها تجربه شده و هیچگاه عملی نگردیده است. دو نمونه بزرگ آن یکی " امت اسلامی " ست که آخرین نمونه سلفی " اسلام حقیقی " آنرا با ۲۲ کشور مسلمان عرب و هفت هشت کشور مسلمان عرب در شبه جزیره عربستان میبینیم و نمونه دیگر آن اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود که چند صباحی دنیای سوسیالیستی بدون مرز را به زور ارتش سرخ و کشتار و تبعید به سیبری ایجاد کرد و نتیجه را همگی دیدیم. به امید آنکه من بیسواد چیزی هم از این گفتگو بیاموزم.
یئرکؤکو، دؤوشانا دئدی:
"دؤوشان! منیم هارامی دا یئسن، گل باری کؤکومو یئمه"
تورکون، وارلیغی و کؤکو دیلیدی
بونو دؤوشان دا بیلیر، یئرکؤکو ده
هویج به خرگوش گفت:
خرگوش! جز ریشه ام از همه ی قسمت هایم میتونی بخوری. ولی به ریشه ام دست نزن!
هستی و ریشه ی ترک زبان اوست.
این را خرگوش میداند-و هویج نیز.
(دنباله) ..... سخنانی را که ناسیونالیست ها درباره فدرالیسم می گویند بی کم و کاست بازگو می کنند! سوسیالیسم و ناسیونالیسم دارای مرزبندی های روشن هستند و مرز میان کشورهای گوناگون اگر مقدس و همیشگی نباشد مرز میان سوسیالیسم و ناسیونالیسم مقدس، روشن، آشکار، همیشگی و جاودانه است! اگر کسی بگوید من مسلمان هستم و یکی از برنامه های من برای پیشبرد دین مبین اسلام ساختن بتخانه و پرستش بت های گوناگون است آیا چنین کسی را می توان مسلمان نامید؟ همچنان که بت پرست بودن با مسلمان بودن سازگار نیست سوسیالیست بودن نیز با ناسیونالیسم و پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی مانند نژادپرستی و زبان پرستی و خاک پرستی و کهنه پرستی و مرده پرستی سازگار نیست! سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت به تازگی در یکی از نوشته هایش درباره فدرالیسم نوشته است: ( ..... فدرالیسم پیشنهادی ما جغرافیائی - ملی است! در این ساختار، حاکميت واحد
است ولی قدرت تقسیم می شود تا امورات مردم میان خود مردمان از هر ملیت و منطقه جغرافیائی توزیع گردد! ..... ) این سخنان همان سخنانی هستند که ناسیونالیست ها درباره فدرالیسم می گویند و می نویسند و فدرالیسم جغرافیائی – ملی و فدرالیسم بر پایه ناسیونالیسم و دیوارکشی های ناسیونالیستی میان مردم یک کشور برابر با برپائی یک رژیم ملوک الطوایفی مانند زمان برده داری و زمان فرمانروائی پادشاهان باستانی است! سازمان فدائیان خلق ایران - اکثریت اگر به راستی خود را سوسیالیست می داند باید پس از جدا کردن صف خودش از ناسیونالیسم و ناسیونالیست ها این چنین بگوید و بنویسد: ( ..... فدرالیسم پیشنهادی ما فدرالیسم دموکراتیک به دور از مرزبندی های ناسیونالیستی است، در این ساختار دولت مرکزی و پارلمان سرتاسری درباره سیاست فرامرزی و برنامه های کلان کشوری تصمیم می گیرند اما گرداندن بخش های گوناگون کشور بدون دخالت دولت مرکزی و به دست ارگان های برگزیده از سوی مردم همان بخش ها خواهد بود ..... ) با این روش که به آن خودگردانی مردمی (فدرالیسم دموکراتیک) گفته می شود در آمریکا و آلمان و چین کشورداری می شود و این ساختار با ناسیونالیسم و برپائی یک رژیم ملوک الطوایفی که نام فدرالیسم بر روی آن گذاشته شده باشد شدنی نیست!
هنگامی سوسیالیست های ایرانی می توانند امیدوار باشند دیدگاه هایشان در زمینه های گوناگون پیاده خواهند شد که در میان ایرانیان هوادار داشته باشد و هنگامی که سازمانی در یک سرزمین هوادار نداشته باشد گفتن و نوشتن دیدگاه های این سازمان در زمینه های گوناگون راه به جائی نبرده و بیهوده خواهد بود! برای نمونه هم اکنون حتی یک جنبش کارگری را در ایران نمی توان پیدا کرد که رهبری آن را یک سازمان سیاسی سوسیالیست در دست داشته باشد اما پس از آن که یک جنبش کارگری در ایران پیدا می شود سازمان های سیاسی سوسیالیست شعر و شعار سر داده و می گویند: ایجاد باید گردد، نابود باید گردد، زنده باد، مرده باد، مرگ بر، درود بر ..... اگر ما دچار خودفریبی نباشیم باید بپذیریم که هم اکنون سازمان های سیاسی سوسیالیست در میان ایرانیان هوادار ندارند و یا مرده سیاسی هستند و یا زمینگیر و درمانده هستند و سوسیالیست های ایرانی باید پس از ...
..... بررسی و بازبینی کردارها و روش های گذشته از صفر سوسیالیسم را در ایران بازسازی کنند و بدون بازسازی سوسیالیسم در ایران و بی آن که سوسیالیسم در میان ایرانیان هوادار داشته باشد با گفتن و نوشتن کسی به جائی نخواهد رسید، سخن درباره چگونگی زمینگیر شدن و بی هوادار ماندن سوسیالیست های ایرانی بسیار بیش از آن است که در یادداشتی کوتاه بگنجد و نیازمند نوشتاری گسترده است. ********** سوسیالیست ها، کمونیست ها، مارکسیست ها و چپ گراها در همه جهان باورمند به تک میهنی (اینترناسیونالیسم) هستند و چنین کسانی باورمند به یک کشور در همه جهان به نام کره زمین برای همه انسان ها هستند اما بوم گرایان (ناسیونالیست ها) این چنین نیستند! ناسیونالیست ها خاک سرزمینی که میان خودشان و دیگران پیرامون آن با دستاویزهائی مانند زبان و نژاد و تبار و رنگ پوست و نیاکان دیوارکشی کرده اند را می پرستند و مرزهای این سرزمین دیوارکشی شده را به هر بهائی می خواهند نگهدارند! حتی اگر رژیمی دیکتاتوری در سرزمینی که ناسیونالیست ها خاک آن را می پرستند بر سر کار باشد و از این سرزمین دوزخی بی همتا بسازد چون خاک این سرزمین و مرزهای آن را نگهداشته است می تواند پا بر جا باشد! از دیدگاه اندیشه خردمندانه خاک، کشور، مرز و سرزمین باید در راه خوشبختی انسان ها به کار گرفته شود اما ناسیونالیسم انسان ها را در راه خاک و مرز نابود می کند! نمونه ای از ناسیونالیست های ایرانی پان آریاها هستند که می گویند چو ایران نباشد تن من مباد! پس اگر در ایران آزادی و قانون و حق و داد و ناموس از میان رفتند و مردم سالاری جای خود را به فرمانروائی دیکتاتورهائی مانند خمینی و خامنه ای داد و دزدان سر گردنه و دژخیمان سنگدل و گندخیم رژیم آخوندهای مفت خور بر هست و نیست سرزمینی به نام ایران چیره شدند و در زندان ها و شکنجه گاه ها به هزاران تن از دختران مردم تجاوز جنسی کردند و سپس آنها را کشتند و ..... مرا چه باک! اما چو دوزخی به نام ایران نباشد تن من که در سایه تورم تازنده و گرانی های جهشی و گرسنگی چیزی از آن جز پوست و استخوان بر جای نمانده است مباد! (اگر هم آخوندی دهد مردمی را به باد – چو ایران نباشد تن من مباد!) ********** نمونه دیگر ناسیونالیست های ترک ایرانی هستند که فتوکپی ناسیونالیست های آریاپرست هستند! چنین کسانی مانند همه ناسیونالیست ها در همه جهان و همه تاریخ با بهانه تراشی های گوناگون می خواهند میان خودشان و کسانی که آنها را خودی نمی دانند دیوارکشی کنند! مانند تبعیض تراشی ها و نابرابری های من درآوردی، داستان هائی درباره تاراج آذربایجان به دست فارس ها، داستان هائی درباره اشغال و استعمار آذربایجان به دست فارس ها، داستان هائی درباره مردن ترک ها از گرسنگی و پول پارو کردن فارس ها، داستان هائی درباره فرمانروائی قوم آریا و رژیم فاشیست فارس و رژیم شوونیست فارس، داستان هائی درباره زبان مادری و سخنان صد من یک غاز و بی سر و ته دیگری که مرغ پخته را هم در تنور می خندانند! ******** آقای بهزاد کریمی از وابستگان به سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت در این گفتگو می گویند: ( ..... هیچ مرز مقدسی برای همیشه وجود ندارد که یا یک باره برای ابد باشد و یا دوباره نتواند که شکل بگیرد، دست کم برای چپ دموکرات که نقطه عزیمت آن نه خاک و مرز بلکه انسان و رفاه و آزادی آن است ..... ) آن چنان که گفته شد مرز میان کشورهای گوناگون تنها برای ناسیونالیست ها مقدس هستند نه برای سوسیالیست ها و اینترناسیونالیست ها اما مرزهائی نیز هستند که پولادین هستند و از میان نمی روند و یکی از مرزهائی که پولادین بوده و هرگز از میان نمی رود مرز میان سوسیالیسم و ناسیونالیسم است! اما سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت و آقای بهزاد کریمی با آن که خودشان را سوسیالیست می نامند همان .....
در این مطلب ، اسکویی گرامی بخشی از ابعاد حرکت آذربایجان را برای حفظ هویت خود- که با سیاست « زبان واحد-قدرت واحد» فارسی طی 80 سال توسط پهلویها و حکومت کنونی - بهمراه ناسیونالیستهای فارسی زبان - به نابودی سوق داده شده نشان میدهد. از این نمونه ها می توان دریافت که در همه ی شهرهای آذربایجان چنین وصعیتی وجود دارد. در حقیقت توفان در آذربایجان گاهی زیر پست شب جریان دارد و گاهی آشکارا می غرد.
آن وقت بعضی آدمها و جریانها به جای جواب درست به حل مشکل به «حضرات کسروی چی ها» پناه می برند و به این امامزاده
دعای معجزه میکنند.که بله شما آذربایجانیها ترک نیستید و فارسهای آذری هستید. و از خاطره نویسان عهد بوق نقل قول میاورند که خودتان را نمی شناسید- و این ما و کسروی و پیروان او هستیم که جیک-و-بوک شما را بهتر از خودتان بلدیم. و صاحب علم غیبیم. و از «آینده و گذشته ی »یتان باخبریم.
اینان از انقلاب بهمن چیزی نیاموخته اند. درک نکرده اند خشم مردم آذربایجان در بهمن -یک علت اش همین «آذری» بازیهای ناسیونالیست ها بود. و اکنون در این مطلب - در حکومت اسلامی - باز دیده میشود. و در پاسخ اینان است که فریاد میزنند «هارای-هارای من ترکم». از 80 سال نفی هویت اکثریت مردم ایران چیزی نیاموخته اند. خیال میکنند حقیقت آن است که اینان میگویند و دیگران سخن کذب دارند.
کسروی بچه آذربایجان است. خیال میکنید ما نقاط منفی و مثبت ، خطاها و کجرویهای بچه ی خود را نمی شناسیم و حقیقت او تنها آن است که پیش شماست؟
شما که خود نمیدانید منشاء تان کجاست ، آنوقت برای ما کیستی و چیستی تعیین میکنید؟! والله این دیگر خیلی روی میخواهد!
یک آخوند فرستاده ایم برایتان «زبان پاک» بنویسد، قصه ی مشروطیت بگوید، «باهماد» درست کند و برایتان کتاب آسمانی «ورجاوند بنیاد» بیاورد؛ از نادانیها و گمراهی هایتان بکاهد، حالا برای ما اصل و نسب تعیین میکنید؟ که بهتر بچاپید و بدتر نابودمان کنید؟ شماها اگر جربزه داشتید دیگر کسروی را میخواستید چکار. میتوانستید خود حرفتان را بزنید. بهتر است نخست بروید اصل و نسب خود را معین کنید بعد به دیگران بپردازید. آنچه کسروی گفته به خودمان مربوط است،ربطی به شما ندارد. اگر قدرت تفکر دارید اندیشه ی تازه ای از خودتان ارائه بدهید. وگرنه ما کجرویهای بچه ی خود را بهتر از هر کسی میشناسیم.
ما را با حکومتها و تاریک فکرانی که با شوونیسم بازیهایشان حقوق فرهنگی-سیاسی-اقتصادیمان را نقض کرده اند هیجگونه رابطه ای نیست.مگر اینکه طومار «غلط کردند به آذربایجان حمله نمودند و پیمان شکستند» امضاء کنند و حقوق سه گانه یمان را تمام و کمال به رسمیت بشناسند؛ آنوقت میتوان مسئله یتان را بازاندیشی نمود.
افسانه و چاخانهایی که حکومتها و تاریک فکران وابسته یشان تحت عنوان تاریخ درست کرده اند و با زوربخورد تحت ستمان داده اند به کل شایسته ی سطل زباله اند.
بروید نخست تاریخ خودتان را پیدا کنید بعد به فکر تاریخ و زبان دیگران باشید.
با سلام خدمت ایرانگلوبال عزیز که با درج افکار پان آرائیستی مولفین شوروی سابق ترکهای ایران را به چالش می کشند. با توجه به اینکه اقرار علیف خود از اقلیتۀای قومی جمهوری آذربایجان و تربیت یافته مکتب روس بودند از مدافعان نظریه احمد کسروی بودند و تا آخر عمر از این تفکر دفع نمدند وقتی فریدون جلیلاف نظریه غی علمی علیف را رد کرد جناب علیف به فحاشی و توهین روی آورد ولی آخر سر خود را بی آبرو کرد. جوابیههای جلیلاف در مطبوفات ایران نیز انتشار یافته است... دوستان می توانند مطالعه کنند. همچنین کتاب آتروپاتکان علیف نیز از سوی بنیاد متعصب افشار به فارسی ترجمه شده است...
اگر کسی بخواهد شاهکار سفسطه را ببیند باید این ویدئو را نگاه کند. جناب داعی به درستی میفرمایند که بهترین راه اینست که ایران بساط انرژی هسته ای را کاملا برچیند. یعنی اینکه قادر به تولید چیز قابل توجهی نباشد. سپس میفرمایند که طبق این بیانیه یا تفاهم ایران فقط ۶۰۰۰ -۵۰۰۰ سانتریفوژ مدل اولیه که فقط در موزه ها یافت میشود خواهد داشت و این به عنوان برد - برد به ملت فروخته شده است در حالی که برای تولید یک بمب به ۶۰,۰۰۰ سانتریفوژ جدید احتیاج است و تا ایران این ۵۰۰۰ سانتریفوژ را از بین نبرد تحریم ها کاملا برداشته نمیشود. ابلهی مانند من میداند که با ۵۰۰۰ سانتریفوژ قراضه کسی نمیتواند بمب اتمی در آشپزخانه بسازد. آیا امریکا و اروپا اینرا نمیداند؟ و نمیدانند که این را رژیم فقط جهت حفظ آبرو پذیرفته و در حقیقت خلع سلاح کامل است؟ و اوباما هنوز نمیتواند این معامله را به کسانی که در پی محو ایرانند بفروشد؟ و
و ایشان باز همان وزاریا ت تعزیه خوانی را تکرار میفرمایند. داریوش درست میگفت. دروغ جزو کد ژنتیک ماست, از دولت که بهر حال از خود ماست تا خود ما.
قابل توجه نا آگاهانی که وجود پدیده ای به نام "زبان های ایرانی" را انکار می کنند: دانشنامه بریتانیکا درباره "زبان های ایرانی" می گوید:
Iranian languages, subgroup of the Indo-Iranian branch of the Indo-European language family. Iranian languages are spoken in Iran, Afghanistan, Tajikistan, and parts of Iraq, Turkey, Pakistan, and scattered areas of the Caucasus Mountains.
Linguists typically approach the Iranian languages in historical terms because they fall readily into three distinct categories—Ancient, Middle, and Modern Iranian.
مقاله مستدل و روشنگرانه ای است که چون دو مقاله قبلی چاپ شده در سایت از آقایان ریاحی خوئی و مرتضوی بخوبی نشان می دهد که زبان مردم آذربایجان زبان ایرانی آذری بوه نه زبان ترکی و زبان ترکی تازه 300 یا 400 سال پیش در آذربایجان جانشین زبان نیاکانی آذری شده و اصلیت مردم آذربایجان ایرانی است نه ترک. جالب است که این سه استاد دانشمند تاریخ و ادبیات و زبان که هر سه آذربایجانی هستند و زبان مادری شان هم ترکی بوده یعنی آقایان ریاحی خوئی، منوچهر مرتضوی و یحیی ذکا هرسه به شیوایی و با استدلال علمی واقعیت تاریخ و زبان آذربایجان را روشن می کنند و درمقابل، چند نفر کم سواد که هیچ تخصصی در این زمینه ندارند با پرخاش و سروصدا و بددهنی به این استادان فرزانه حمله می کنند و از خود ادعاهای عجیب و غیرعلمی طرح می کنند که هم شگفت آور و هم خنده دار است. میدان خوبی است برای اینکه حقیقت و دروغ در برابر هم قرار گیرند.
در یک مقاله انگلیسی بنام «هویتهای متنوع آذربایجان» دکتر علیرضا اصغرزاده از اسناد آسوری مدرک و سند می آورد و نشان میدهد که واژه آذری در قرن هشتم قبل از میلاد کاربرد داشته است. واقعیت آن است که آذربایجان هویتهای تاریخی، زبانی، قومی و مذهبی متنوعی داشته است. همه این هویتهای متنوع در جغرافیایی به نام آذربایجان به هم میرسند و به «هویت آذربایجانی» شکل میدهند. مشکل آنجاست که نژادپرستان آریایی میخواهند هویتهای گوناگون آذربایجان را به نفع نژادپرستی فارسی مصادره نمایند. از سوی دیگر، نژادپرستان ترک نیز در تلاشند تا جلوه های هویتی آذربایجان را در عنصر ترک و ترکپرستی ذوب نمایند. گلوی آذربایجان بیچاره مانده در دست این دو گروه نژادپرست! این هم لینک مقاله جناب اصغرزاده:
Azerbaijan and the Challenge of Multiple
Identities. Middle East Review of International Affairs.
http://meria.idc.ac.il/journal/2007/issue4/jv11no4a2.asp
آقا جان! از خودتان داستان درست نکنید. مردم را احمق به حساب نیارید. قبل از اینکه چنین مطالب غیرعلمی، و بدون سند معتبر بخورد خوانندگان بدهید، کمی مطالعه بفرماید. مردم را بخود نخندانید! کم سوادی مشتی روشنفکر، علت اصلی عقب ماندگی جامعه فارس است. به زبان و فرهنگ مردم غیر فارس احترام بگذارید. با چنین کارهای کم مایه و تبلیغاتی دشمن تراشی نکنید، و مردم را در برابر جامعه فارس قرار ندهید. زبان دهکده فارسی را موی دماغ دیگران نکنید. هر ملتی برای خود زبان دارد و خیلی هم شیرین است. زبانهای ملل ایران لازم است هر چه زودتر رسمی و زبان انگلیسی زبان مشترک ملل جغرافیای جهنم ایران بشود. و این آخرین شانس برای جلو گیری ازجنگ داخلی، و گسست جغرافیای ایران است. لطفا از اسب گستاخی و یکه تازی پائین بیائید. با نژاد پرستی و زبان پرستی و افتخار کاذب کاری به پیش نخواهد رفت. از ما گفتن!
آقای تورک اوغلی . حق با شماست. اما این دوستان شما هستند که تاریخ و شناسنامه جعلی برای شما درست می کنند. این ها توجه نمی کنند که با این تاریخ تراشی ها تیشه به ریشه شما می زنند. شما از هیچ جا نیامده اید. فرزند آن آب و خاک هستید و باید از حقوق برابر با دیگران برخوردار باشید. اگر شما برای اثبات حقانیت خود تاریخ جعلی بسازید و به این و آن ناسزا بگویید کسی به حرف شما گوش نخواهد کرد و حقتان پایمال خواهد شد. کسی نمی خواهد شما را به بهشت ببرد. اما تاریخ جعلی می تواند برای شما جهنم ایجاد کند چنانکه در یوگسلاوی ایجاد کرد.
دوستان... همانطور که ما زبان چینی نداریم چون در چین دو زبان مهم یعنی (( کانتانیز و مندرین) صحبت میشود ,ما زبان ایرانی نداریم .. همان طور که ما زبان مکزیکی و زبان آمریکانی نداریم, ما زبان (آزربایجانی نداریم)...این تحقیق گران «علمی» هرچه می خواهند بنویسند...این تحقیق گران تنها چیزی را که نمی خواهند درک بکنند بیداری ملل غیر فارس در ایران است. و این بیداری این آقایون را چنان به وحشت انداخته است که به همه چیز واصل شده اند . اول کوروش را به خورد ما می دادند که نشد بعد زردشت را تجویز کردند ولی دردها بیشتر شد, فردوسی که هم مسکّن خوبی نشد و هیچ دردی را دوا نکرد , رضا شاه هم دزد و چپاول گر بیرون آمد , ماند حضرت آیت الله کسروی , زبان شناس معروف که نوشته های او هم در باره زبان ترک های ایران هم از « کشک» بیرون در آمد.. الان ما بیش از 30 میلیون ترک در ایران ماندیم و این (( زبان اصیل ایرانیمان))....
صرف اینکه زبان آزری به گفته مولفان عربی زبانی بوده شبیه فارسی دری پهلوی پس اسمش را آزری گذاشتند؟
آیا اصلا پهلوی و دری یک زبان است؟ گیلکی، تالشی یک زبان هستند یا جدا؟
ما تاريخ نداريم،تاريخ ما تاريخ بردگى و رقيت است،تاريخ متعلق به نژادپرستان است،متعلق به كسانى است كه هنوز بعد از دوهزار و پانصد سال خود را در هيبت كوروش،نابود كننده تمدنهاى بابلى،مصرى،عيلام و يونانى باز مى يابند و به استوانه اى نامعلوم افتخار مى كنند در حالى خود حتى حرمت آن استوانه را نگه نمى دارند.ارى تاريخ براى شماست،ما آينده داريم،آينده اى كه بر پايه زور بازو و سينه هاى ستبر ما پديد مى آيد!آذرى يا آذربايجانى يا توركى آذرى يا توركى يا هر زبان ديگر كه اسمش باشد،ما حق خود را خواهيم ستاند.فرقى نمى كند كه مستعربة باشد يا عرب!ما حقوق خود را مى خواهيم،اين حقوق تاريخى نيست،سياسى و حقوقى است و گرفتن و نگرفتنش به اراده درخواست كنندگان بستگى دارد و اراده درخواست كنندگان خود تابعى خواهد شد از اراده سلب كنندگان اين حقوق!دگماتيسم نژادپرستان ما را در رسيدن به اين حقوق و هدفمان مصمم تر مى كند.پس
سفره تان پر بركت باد،هر انكار و تحقير شما براى ما سوخت و اراده اى محكم و آهنين پديد مى آورد،وانگهى دليل وجود ما،انكار شماست،هر چند كه در تعالى اين پروسه ،ديگر به وجود شما احتياج نخواهد بود و فقط مسله حقوق و اينده ما مطرح خواهد شد اما در اين مرحله شما و نژادپرستى مبتنى بر انكار و تحقيرتان،نقش بنزين دراتش را دارد،هر چند كه شما فكر مى كنيد نقش آب را بر آتش بازى مى كنيد!
جناب ائلبار گرامی, - که من گرامی را بسیار بسیار بندرت بکار میبرم , چون مردم را نمیشناسم - در پایان کامنتی که به همه چیز شبیه است جز نظرات فرد معتدل, میفرمایند " بروید نخست تاریخ خودتان را پیدا کنید ". از شناختی که من از راه نوشتجات ایشان دارم انتظارم این بود که بفرمایند " برویم نخست تاریخ خودمان را پیدا کنیم ". و این را نه از نظر انتقاد میگویم بلکه میخواهم تاثیر " جو " بر افکار را نمایان سازم و اینکه " جو " اکثرا محصول " تبلیغات " است و ما خود را از آن مصون میدانیم؛ ولی در حقیقت " تبلیغات " بدون دیده شدن, در اعماق وجود ما نفوذ میکند و بسیاری از اوقات ما آنرا نتیجه افکار خود میدانم. و از همینجاست که دولتی مثل امریکا بجای چلو کباب دادن , میلیاردها دلار خرج تبلیغ در داخل و خارج مینماید.
تشکر جناب کارا
تفسیر بر مقالات دیگران ازاد است بشرطی که مشخص شود که تفسیر از ان کیست . من بعد از اعتراضی که صورت گرفت ...نام اقبال اقبالی را به اول تفسیر اضافه کردم که برای خواننده کاملا مشخص است ولی بهتر بود که تفسیر بصورت کامنت ، در پای مقاله گذاشته شود.
رازی جان/ از این که لطف کردی و نوشتی :«..از شما معذرت خواستم و هم گفتم که به رخ کشیدن گذشته افراد کاری اشتباه است. » برخوردی صادقانه و قابل ستایش است ...اینجانب در این زمینه هیج مشکلی با شما ندارم .راستش کامنت آخری ام کمی دردل با دیگران بود ...چند وقت پیش در همین سایت دیدیم که خانمی پس از 35 سال آمد و در یک بیانیه علیه همبند زندانی اش مطالبی نوشت که نمی بایستی قبل از اثبات در دادگاه ؛ در هیج نشریه ای درج می شد...بعد دوستم اصغر جیلو آمد، نقدی بر این افشاگری نوشت ، مینو همیلی بجای پاسخ گویی به این نقد ، آمد پای اکثریت را به میان کشید ... در حالی که هر دو خانم هم خط بودند و ماجرا هیج ربطی به اکثریت فعلی و سابق نداشت . اگر به صاحبان اکانت نویسندگان ایران گلوبال نگاهی بیاندازی
متوجه می شوی که از مجاهد تا کمونیست، لیبرال ، سلطنت طلب ؛طرفدار تمامیت ارضی تا کسانی که خود را جدایی طلب می نامند ، حق اظهار نظر مطلق داده شده است . اشخاص نظر خود را بدون هیج واهمه ای می نویسند. شخصا با عکس ، آدرس دقیق خانه و شماره تلفنم در اینجا با اسامی مستعاریکه به بحث می نشینم وبه انتقادشان گوش می دهم و در حد توانم به آن پاسخ می گم و برایم اصلن مطرح نیست که رازی مرد است و یا که زن ؟ مجاهد است ویا طرفدار نظام پادشاهی ...همین ... منهم از شمامعذرت می خواهم که موجب رنجش شما شده ام ...همین و بسفرد بی اطلاعی چون من, زمانی که فرمایشات جناب اقبالی را میخواند مطمئن میشود که این مریخی های دو سر و چهار گوش با سفینه های فضایی به ایران حمله و تا کنون آنرا اشغال کرده اند. شاید هم درست بگویند! اما حقیقت آنست که نه مریخی ها بلکه خود ما , و انهم نه از طریق رای و انتخاب بلکه از راه انقلاب کشور را اشغال کردیم. و اگر شیعه را مسئول این نابسامانی ها میدانیم پانصد سال پیش خود ما و نه کس دیگر, مملکت را به زور شمشیر شیعه و مخالفان را از دم تیغ گذراندیم و سپس آنرا بال و پر دادیم و اکنون که کشتی به گل نشسته, کی بود کی بود براه افتاده و " هریک از گوشه ای فرارفتیم ". جناب اقبالی, " چون نیک نگه کرد پر خویش در آن دید - گفتا زکه نالیم که از ماست که برماست"
آقای بهنام ارجمند شما که این همه به استاد زنده یاد دکتر مرتضوی حمله نابجا کرده اید و بجای نقد مقاله به خاطره گویی از 40 سال پیش درباره شخصیت این دانشمند بزرگ روآورده اید و از نبودن "مدیریت" در مقاله نالیده اید بدانید که این مقاله تنها یک پیپر راهنما برای این بحث مهم است و دکتر مرتضوی آثار جامعی با شرح کامل مستندات در همین زمینه دارد که شما از آنها بیخبرید یا خودرا به بیخبری میزنید. از جمله این آثار که در اینترنت موجود است: کتاب زبان دیرین آذربایجان و نیز آثار و اسناد مربوط به زبان دیرین آذربایجان میباشد که به مسوولان سایت پیشنهاد میکنم این آثار ارزشمند را هم با وجود حجیم بودن به نحوی منتشر نمایند و اقای بهنام هم حتما ببینند و قضاوت شتابزده نکنند.
نشانی ها: http://azargoshnasp.net/languages/Azari/Mortazavi_1.pdf
http://azargoshnasp.net/languages/Azari/Mortazavi_2.pdf
جناب هدایت الله صدری،این ازمایشات توسط کدام اکادمی یا انستیتو انجام شده?
یا جنابعالی غیب گویی می کنید یا از عوامل و انصاب همین یاوه سرایان زبان اذری هستید.
بنده تحقیقات و مطالعات زیادی بر روی مقالات و نوشته هایی در باب زبان اذری داشته ام،و بزودی کار دفاع از پایان نامه ام رو بر تمرکز به این موضوع انجام خواهم داد.تمامی کلماتی که یاوه سرایان دکترین اذری انها را مربوط به این زبان اختراع شده در عصر رضا خان نسبت میدهند ،ریشه کردی داشته،چنانکه در اخرین کنفراس گویش شناسی زبانهای ایرانی در تهران جناب دکتر ابوالقاسم پور مقاله ای در باب این موضوع ارایه داده و با تطبیق گویش سورانی کردی با واژگان من دراوردی اذری،تمامی این ادعاها رو رد میکند.
اقای محترم،لطفا دنباله روی طاغوتیان نباشید
جناب ائلیار گرامی؛ شما همیشه به تبعیت از متد علمی تاکید کرده اید. کسروی پژوهشگری بوده پرکار و ژرفنگر. در آثار او جنبه های باارزش علمی وجود دارند و نیز جنبه های ایئولوژیک. نژادپرستان فارس و ترک با ذره بین راسیستی به آثار و افکار او نزدیک میشوند. ولی عالمان نمیتوانند نژادپرستانه برخورد کنند. چالش عالمان آن است که جنبه های ایئولوژیک کسروی را از جنبه های علمی او جدا کنند و نظرات علمی او را بدون حب و بغض بررسی نمایند. بررسی مسائل زبانی و قومی در ادوار مختلف تاریخی در آذربایجان (که عهد بوق هم یکی از این ادوار است) کاری ست علمی و پژوهشگرانه. کسروی تئوری زبان آذری را مطرح کرده است که کاری ست علمی. و نیز زبان آذری را از گروه زبانهای ایرانیک شناسایی کرده است. بسیاری از پژوهشگران
بسیاری از پژوهشگران غربی و نیز آذربایجانی نظریه کسروی را درست میدانند، مثل همین پروفسور اقرار حبیب اوغلو علیف که مقاله اش اینجا درج شده است. در آذربایجان جنوبی و ایران دکتر حسین محمدزاده صدیق از پژوهشگران باسواد و سختکوش در مورد تئوری« زبان و یا خلق آذری» ست. و در آذربایجان شمالی پرفسور فریدون آغاسی اوغلو و دیگران. مثل احمد کسروی، دکتر صدیق و پرفسور فریدون آغاسی اوغلو هردو به وجود خلق، زبان و واژه ای بنام «آذری» در تاریخ آذربایجان اعتقاد دارند و این تئوری را با صدها مدرک و سند به اثبات رسانده اند. از دیگر سو، برخلاف احمد کسروی، این دو «آذری» را متعلق به گروه واژگان و زبانهای ایرانیک نمی دانند؛ اینان «آذری» را متعلق به گروه واژگان و زبانهای تورکیک می دانند. به این میگویند اختلاف نظر علمی و تئوریک، چرا که هر دو طرف از منطق علمی تبعیت میکنند و با اتکا به مدرک و سند حرف میزنند. در این میان، یکی-دو جوان شوریده آذربایجانی نیز پیدا شده اند که تا کسی سخن از« آذری» میگوید، اینان هایپر میشوند و رگهای گردنشان ورم میکند و از درد نژادپرستی به خود می پیچند، به زمین و زمان ناسزا میگویند و میخواهند همه چیز را به توبره بکشند! جناب ائلیار گرامی؛ لطفا بیایید از نژادپرستان فاصله بگیریم و این بحثها را بر اساس روش علمی به پیش ببریم. با تشکر، صمدآقایان زبان و فرهنگ آزربایجان مسلهای است که فقط مربوط به مردم آزربایجان است. به شما که نژادپرست و دشمن آزربایجان هستید ربطی ندارد. لطفا اگر دغه دغهای دارید. ثابت کنید شما فارسها از هندوستان نیامدهاید و پارایا نیستید. زیرا زبانتان ترکیبی از زبان هند با لغات تورکی و عربی اضافه می باشد.
سلام-من ازاینکه دربرخوردهای اولیه خودباایران گلبال عزیزازدست اتهام های واهی آقای ائیلیارناراحت بودم وچندکنتاک نوشته ایی داشتم ،ولی بااین نوشته سنگ تمام گذاشته وباخواندن مقاله آقای اسکویی وجناب ائیلیارگریستم وتمام آن نقطه های سیاه راازدلم زدوده وبایدبگویم یاشاسون منیم ائیلیم بویوک اوغول لاری.دوستان ماراآنچنان چلونده ونسل ماراهدف قرارداده اندکه تاترک ویاترکمن وکرد آگاه نباشی هرگزپی به دردمانخواهید برد.نمیدانیددراین سال های پس از57چه برسرمان آورده اند.نمیدانیدمثلاهم سنگرمان چه تهمت هابرمانزدند.نمیدانیدچه خون دل هاخوریم.نمدانیدچطوری ازطرف حکومتی.هم سنگرها.چپ ها.ملی مذهبی ها.چه چیزهانشیندیم وبه تنهایی اشک به نادانی وهم صداشده هانگریختیم.بازمیگویم دستت دردنکند.من به این نتیجه رسیده ام همانطورکه شئونیسم وپان فارسیسم ازتمام قدرت های جهان برای بقای خوداستفاده کرده ومیکندماهم بایددست بکارشویم وابایی
نبایدداشته باشیم.آقای نگرش! این چیزهائی را که شما آنرا به عنوان سند به خورد خوانندگان میدهید از نظر علم زبانشناسی به اندازه پشیزی ارزش ندارد. اگر توجه بکنید، کلمه ایران نه اسم نژاد است و نه اسم زبان. ایران اسم یک منطقه جغرافیائی است، که در آن ملل مختلفی زندگی میکنند، و هر ملتی نیز زبان مختص به خود را داراست. در ایران امروزی میتوان از زبان ترکی آذربایجانی، زبان فارسی، زبان ترکمنی، زبان لری، زبان کردی، زبان عربی، زبان بلوچی ... و امثالم صحبت کرد. ما نه زبانی به نام ایرانی داریم. و نه نژادی بنام ایرانی داریم. از خودتان نسخه صادر نکنید. اگر نقصان معلومات دارید مطالعه بکنید! مردم را دنبال نخود سیاه نفرستید! مردم جغرافیای جهنم ایران از مردمان و خلقهای مختلفی تشکیل شده اند. این جغرافیا در زمان سلاطین قاجار ممالک محروسه نام داشت. و حقوق زبانی و کشورداری هر منطقه ای به خود آن مردم واگذار شده بود. و سه زبان ترکی،
فارسی , و عربی در آن رسمی بود. و هیچ مشکلی نیز از لحاظ نوشتاری در بین مردمان نبود. ایران اسم منطقه جغرافیائی است. ایران نه اسم زبان است. و نه اسم نژاد. ما نه زبان ایرانی داریم. و نه نژاد ایرانی. از خودتان نسخه صادر نکنید. ما در جغرافیای ایران، تنها مردم ایران داریم. و این مردم و یا ملل، از نژاد ها و زبانهای مختلقی تشکیل شده اند، که در بالا بدان اشاره شد.مانند همیشه تحلیلی جامع و رسا از جناب شاملی.
سلام-روزی ازروزهاتلویزیون سحربرنامه ایی پخش میکرد.بنظرمن کسانی که درآنجاصحبت میکردندیک نوع تخریب برعلیه ملت آذربایجان حرف میزدند.من درشهرمرزی یک تلفن موبایل آذربایجان گرفتم وباآن زنگ زده وبه آنهابرعلیه این صحبت هااعتراض کردم.تلفن های داده شده همگی مربوط به کشورآذربایجان بود.پس ازچندروزیکی بمن زنگ زدوگفت شمابه این شماره مزاحم شده ووقتی من گفتم آقاجان من اصلاآذربایجان دراین مدتی که شمامیفرماییدنیامده ام ولی ایشان اصرارداشت که شمامزاحم شده ایدوماازشمابه پلیس جنایت شکایت خواهیم کردومن تلفن راقطع کردم واین آقاشاید10بارزنگ زدکه شمامزاحم شده ومن قطع میکردم تااینکه من خودرامعرفی وگفتم آقاجان ایرانی هستم واصلابه آذربایجان نیامده ام وقتی خودرامعرفی کردم دست برداشت.پس ازمدتی به این نتیجه رسیدم که این تلفن ازطرف عوامل تلویزیون سحربوده است واین هاحتی اشخاص راکنترل میکنندغرض ازاین نوشته این است
که پان فارسیسم بادلارهای نفتی تعدادی مانقوردوخودفروش رااستخدام تابرای آنهامقاله تحقیقی ویادرجاهایی هویت نامه نویسی ودفاعیه ازشئونیسم راسنگ تمام کذارند.درکشورشوروی تنهاکاری که کرده بودندبی هویت سازی وجاسوس سازی راتقویت نموده بودند.آن نسل مانده ازدوران کمونیسم هنوزهم زنده بوده وخیلی راحت میتوانندبرعلیه این وآن مقاله نوشته ویاحرف بزنند.اگراین بی هویت سازی وخودفروشی هانبودقره باغ به این راحتی تسلیم داشناک هانمیشد.این سایت ایران گلبال یک رسانه آزادیخواهی بوده وهرنوع تفکرومقاله رادرآن گذاشتن براحتی میتوان انجام داد.بانام آذری یک ارمنی داشناک ویایک مغلطه کارهم میتواندبراحتی انجام دهد.پس ماازاین کارهانبایدناراحت گشته ومیدان راخالی کنیم.موفق باشید.انگلیسی ها زمانی برای استعمار و استثمار مردم هند، همراه با "ماحاراجای هندی" از خودشان نسخه صادر کردند، که گویا زبان هندی با زبان آلمانی و انگلیسی هم ریشه و یکی است. و گویا نژاد و تبارشان نیز یکی است. حالا که گند کار در آمده، و دانشمندان زبانشناس خلاف آنرا ثابت میکنند، و میگویند، که زبان هندی و سانسکریت، هیچ ربطی با زبان لاتین ندارد، و همه این ادعا های من در آوردی دروغ محض بوده است! و با علم زبانشناسی قرابتی ندارد. اکنون انگلیسی ها نسخه جدیدی از خودشان درست کرده میگویند، ریشه زبان بشریت از ترکیه فعلی ریشه گرفته است. و زبان ترکی و مخصوصا زبان اترسکهای ترک، که مبتدی زبان لاتین امروزی هستند، بر این مدعا دلالت میکند. ممکن است که این راه دوم چندان بدور از واقعیات نباشد. اما هر چه هست، دیگر دوران چنین نسخه صادر کردن ها سپری شده است. و ملت ترک آذربایجان خواهان کسب حقوق زبانی ـ فرهنگی، و ملی ـ
مدنی، و آزادیهای سیاسی خود می باشد، و نسخه صادر کردن های اینچنینی هیچ تاثیری بر اراده مردم آذربایجان نخواهد داشت.کیانوش گرامی، من هم از شما معذرت خواستم و هم گفتم که به رخ کشیدن گذشته افراد کاری اشتباه است. پس لطفا کمی واضحتر بنویسید با کجای کامنت من مشکل دارید. مشکل من اصلا این نیست که کسی در گذشته اکثریتی بوده یا نبوده. پس مثال نوه افریقایی-دانمارکی شما اگر نگوییم بی معنی، لااقل بی مزه است. من گفتم و هنوز هم می گویم اینکه یک اکثریتی سابق مرا به پیروی از خط امام راحل متهم کند، باعث می شود جوش بیاورم و در ادامه نوشتم همین جوش آوردن هم کار نادرستی بود. اینکه شما هیچ نقشی در تصمیم گیریهای آن سازمان نداشتید ربطی به ماجرا ندارد. اکثریت قریب به اتفاق بسیجیها هم نقشی در تصمیم گیریهای رژیم ندارند، ولی این مسئله سرسوزنی از بار گناه آنها کم نمی کند. من دیگر به چه زبانی باید بنویسم «معتقدم انسانها حق عوض شدن دارند و باید به هر انسانی یک شانس دوباره داد»؟ فقط شما نباید انتظار داشته باشید که به کسی بدون هیچ دلیل
منطقی تهمت پیروی از خمینی را بزنید و او هم بنشیند و برّوبرّ شما را نگاه کند و بیادتان نیاورد که خود شما در گذشته چکاره بودهاید! اینکه شما بخود و به گذشته خود انتقاد بیرحمانه کردهاید، بسیار خوب و شایسته و انسانی است. ولی این نقد گذشته به شما اجازه نمی دهد دیگران را به جرمهایی متهم کنید که بار اخلاقی آنها بسیار سنگین است. در مورد نیکفر هم تا وقتی که ایشان در مقام یک اکثریتی سابق به دیگران اتهام بی پایه پیروی از امام راحل نزند، آزاد است هرچه می خواهد بگوید. تأکید من البته بر روی "اتهام بی پایه" است، واگرنه اتهام مستند، حتی از طرف اکثریتیهای سابق هم مجاز است. بنابر این می شود نتیجه گیری کرد که کل کامنت اخیر شما خلط مبحث است و من هر چقدر تلاش می کنم ربطش را به کامنتهای خودم نمی فهمم. مگر اینکه شما نشان بدهید، و بطور مستند نشان بدهید که در کامنتهای من همسوئی صریح با خط امام راحل دیده اید، همانطور که من ادعای بی پایه شما در مورد تحریمهای داروئی را بطور مستند رد کردم و بطور مستند اثبات کردم که شما بلندگوی دستگاه تبلیغاتی و عوامفریبی ولایت فقیه شده اید.شما چشم بسته غیب میگویید. معلوم است که زبان مردم آذربایجان ترکی است و باید از آن دفاع کرد. بحث بر سر منابع تاریخی است که از زبانی...
شما چشم بسته غیب میگویید. معلوم است که زبان مردم آذربایجان ترکی است و باید از آن دفاع کرد. بحث بر سر منابع تاریخی است که از زبانی به نام آذری یاد کرده اند. این بحث یک بحث صرفاً تاریخی است و نباید جنبۀ سیاسی به خود بگیرد. همۀ زبانشناسان و تاریخ دانان با تکیه بر اسناد و منابع تاریخی، وجود زبان آذری را در گذشته پذیرفته اند. دوستان شما نمی خواهند این را قبول کنند و حتی مثل آقای قابوسی برای انکار آن، نظریات زبان شناسانی مانند هنینگ را جعل و سخنانشان را تحریف می کنند. فکر می کنم شما در دام بحث های انحرافی کردها افتاده اید که می گویند ترک های کنونی از جای دیگری آمده اند و ادعای ارضی در آذربایجان دارند. در حالی که خود آن ها از بینالنهرین و غرب ایران به غرب آذربایجان رفته اند. آذربایجانی ها بومیان آن سرزمین هستند و زبانشان در طی تاریخ عوض شده است. در این بارۀ دانشمندان آزمایشهای علمی روی «دی ان آ» گروه هایی از مردم انجام داده اند و حتی نشان داده اند که آذربایجانی ها از این نظر به ارمنیها نزدیک ترند. امروز با پیشرفت دانش خیلی مسائل ناروشن را میتوان روشن کرد.جناب کیانوش توکلی, مگر ایران کم بودجه نطامی دارد؟ به آرتش قناعت نکرده, ملیون ها پاسدار را هم از خزانه ملت متنعم میکند,تازه باز هم کافی نیست , بسیج و یگان ویژ هم دارد. حالا اطلاعاتی هایش به جای خود. ایران اگر ترس ندارد, پس این همه میلیتر(Militär) و پارا میلیتر برای چیست؟ برای ترساندن ابر قدرها است؟ نه خیر, ایران خوب میداند, با این قدرت نظامی , حتی یک هفته هم نمیتواند در مقابل ابر قدرتها دوام بیاورد. ایران فقط بلد است با کمک حماس و حزبالله , حالا با حوثی ها در منطقه آشوب بپا کند و کمی عمرش را زیاد کند. ایران اگر قدرت داشت , فلسطینی ها و حزب الله و حوثی هارا
قرضهای کهنه پدرش را نمیپرداخت و می رفت در جلو اسرائیل و عربستان سینه سپر میکرد و می ایستاد, نه اینکه از درو شعار میداد و یا بگوبد لنگش بکش. اگر از حوثی ها حمایت میکنی, برو جلو جتهای عربستان را بگیر, نه این که در تهران شعار بده.حق طلب گرامی،
من با افزودن تفسیر منتشر کننده به اصل مقاله مخالفم و فکر می کنم درست این است که منتشر کننده، تفسیر خود را به صورت کامنت یا مقاله منتشر کند.
زمانی که در مدیریت سایت شرکت داشتم، بارها این نظرم را به صورت کتبی و شفاهی بیان کرده ام ولی توجهی نشده است. طبیعتا نمی توانم مخالفتم را در هر مقاله ای که به این صورت منتشر می شود، بیان کنم.
این به عهده مدیریت سایت و آقای توکلی است که به این مسائل رسیدگی کنند. من نقشی در مدیریت سایت ندارم. ناگفته نگذارم که به دلیل لطفی که دوستان به من دارند، برخی از همکاران و گردانندگان سایت، در مواردی از من نظرخواهی می کنند.
ایقرار علی اوف، آذربایجانی ترک زبان است وگرنه به عضویت آکادمی آنجا در نمی آمد. این هم کارهایی که کرده است:
آکادمیسین ایقرار علیاف (2004- 1924)، تاریخشناس بزرگ آذربایجانی، دو اثر برجسته به زبان روسی در زمینه تاریخ ایران دارد با نامهای «پادشاهی ماد» و «گزیده تاریخ آتروپاتکان».
پادشاهی ماد بدون تردید یکی از دو اثر برتر در زمینه تاریخ ماد در جهان است. این اثر که باید از آن به عنوان نخستین جلد تاریخ علمی ایران یاد کرد، به وسیله کامبیز میر بهاء به فارسی ترجمه و از سوی انتشارات ققنوس در سال 1388 و کتاب دوم با نام «تاریخ آتروپاتکان» به وسیله دکتر شادمان یوسف به فارسی ترجمه و از سوی انتشارات بلخ در سال 1378 چاپ و منتشر شده است.
در دو اثر یاد شده مطالب ارزشمندی درباره کادوسیان (تالشان باستان)، به چشم میخورد که ذیلاً به مروری از آن خواهیم پرداخت.
در پادشاهی ماد اگرچه از کادوسان سخن کمتری به میان آمده است، اما همان مقدار از چنان قوتی برخوردار است که میتواند چراغ رهیافت به آگاهیهای گسترده علمی باشد.مؤلف در صفحه 132 کتاب ضمن اظهار نظری قاطع در مورد یکی از پیچیدهترین و گمراه کنندهترین مباحث تاریخ کهن ایران، یعنی رابط اقوام مادی با آریا و هند و آریایی، میگوید: هیچ یک از طرفداران آریایی بودن ساکنان ماد، دلیل و برهانی علمی دال بر تبدیل شدن کامل مردم و زبان آن کشور به مردم و زبان هند و اروپایی، در دست ندارند.
سپس فهرستی از نام اقوام و طوایف کشور ماد و نواحی آن به شرح زیر ارایه میدهد: ماتینیان، کاسپیان، پارسویان، اناریاکها، اوتیان، ماریان، اوکسیان، آینیانها، الیمایها، پاوسکیان، پانتیماتیان، داریتیان، کادوسیان، گلان، لگان، کردوخیان، تپوریان، ماردان و غیره. آنگاه در توضیحات این فصل از کتاب (فصل چهارم) در مورد یکایک این نامها شرح مختصر و سودمندی میدهد و درباره کادسیان میگوید:
کادوسیان یکی از گروههای قومی بزرگی بودند که در سرزمین نسبتاً وسیعی که از سواحل جنوبی دریای کاسپین آغاز میشود و تا نواحی ماتیانیان و ارمنستان امتداد مییافت، سکونت داشتند و آلبانیان، ایبریان، مادها، ماتنیان و هیرکانیان از جمله همسایگان کادسیان بودند. احتمالاً گلان و لگان از جمله کادوسیان بودند. (صفحه 188).
مؤلف در صفحه 139 کتاب به استناد نوشته هرودوت میگوید، شماری از اقوام یاد شده، از جمله کادوسیان، در زمره اقوام ماد نبودند.
در صفحه 409 ضمن شرح و تحلیل اوضاع سیاسی و اجتماعی ماد در زمان پادشاهی ایختو ویگو و آثار مرگ هو وخشتره میگوید: گزنفون و کتسیاس از جدایی ارمنستان از ماد و قیام کادوسیان در آن زمان خبر دادهاند.
ترکیب عبارات این خبر به صورتیست که ضمن اینکه گفته پیشین علیاف در این مورد که کادوسیان در ترکیب اتحادیه اقوام ماد نبودند را تأیید میکند، بیانگر این است که کادوسیان پس از مرگ هووخشتره، علیه همسایه خود دولت ماد شورش کردهاند.
در تاریخ آتروپاتکان مطالب نسبتاً بیشتری درباره کادوسیان آمده است. در آن اثر اگر جستجوی نام کادوس را صفحه به صفحه پی بگیریم، نخست به اظهارنظری در مورد موقعیت جغرافیایی سرزمین کادوسیان بر میخوریم. مؤلف در صفحههای 16 و 17 ساگارتیان، میگها، اوتیان، پریکنیان، آرتا کریبنتیان، کادوسیان، داریتها، پنتیمتیان، پوسیکها، کسپینها، میتانیان، ماردها، پرسوها و آناریکان به عنوان اقوامی یاد میکند که در جنوب غرب دریای کاسپین و در مجاور هم زندگی میکردند. توضیح اینکه مترجم در فهرست بالا کاسپین هارا “خزرها” و پرسو یا پرثو هارا “پارسان” نوشته است.
علیاف در صفحه 17 با نظر به نوشتهی هرودوت میگوید: کادوسان بدون شک به ساتراپ ششم پیوسته بودند و کاسپینها، پووسیکیان، پنتیمتیان و داریتها نیز در داخل آن ساتراپ بودند. اشاره نکردن هرودوت به کادوسیان شاید به این معنی باشد که آن قوم تحت نام کاسپیان پنهان مانده و کاسپیان نام مشترک اقوام جنوب غرب سواحل دریای کاسپین بوده است. در اینجا باید قید کرد که مفاهیم سرزمین کادوسان و سرزمین کاسپیان، هم ردیف هم استفاده میشود. نگاه کنید به تاریخ مادها متن روسی.
در صفحههای 30 و 31 تاریخ آتروپاتکان به موقعیت اجتماعی کادوسان پرداخته شده و آمده است:
مؤلفان باستانی از مادها، میتانیان، آلبانها، کاردوها، اناریاکها، کاسپیان، آماردان، سکایان، تاپوران و هیرکانیان به عنوان همسایگان کادوسیان یاد کردهاند و میگویند کادوسان بزرگترین و نیرومندترین قوم در بین ساکنان آتروپاتکان بودند و تکیهگاه اصلی نیروی جنگی آتروپات را تشکیل میدادند.
آقای توکلی با داشتن همسویی با بخشی ازنظرات شما در طرح صورت مسله ,نتوانستم با کثیف خواندن انقلاب عمیقا توده ای سال 57 بهمن به معنای دگرگونی اساسی در حیات معنوی انسانها ,حداقل بعنوان یک تجربه عینی که همگی مارا هم در بر گرفت ,سر سازش و موافقت داشته باشم! هر کنش رادیکال در حیات سیاسی- اجتماعی و اقتصادی جوامع انسانها توام با نابودی (بیشتر یا کمتر) و باز سازی (کمتر یا بیشتر) بوده است ! این را تاریخ بما می گوید. حتی انقلاب اسلامی در پی آمد دگرگونی یا بقولی« انقلاب سفید شاه» باز تعریف باید شود و توصیه نقل به معنی مرحوم بازرگان در یکی از آخرین دیدارهایش با محمد رضا پهلوی همواره ارزش تکرار خود را حفظ کرده است! « ما آخرین نسلی هستیم که به طرق مسالمت آمیز مشکلات کشور زا با شما در میان می گذاریم و...»
پس ما در ایران، ترک هستیم و زبانمان نیز ترکی است، فارسها هر وقت قبول کردند که افغانی، هندی و پاکستانی هستند و زبانشان نیز به درد دنیایی امروز نمیخورد ما نیز از پان فارس ها، کسروی چیها در مورد خاص که بله شما افغانی هستید حمایت خواهیم کرد، ولی قبول نظریه کسروی از طرف ما، و قبول نظریه زبان آزری پان فارسها از طرف ما، اضمحلال ما را به سود فارس، کسروی چیها تسریع خواهد بخشید، با دوباره اگر یک جامعه شناس این را نمیداند مدرکش به هیچ دردی نمیخورد. وجدان آگاه
اگر قدرت واقعی منطقه عربستان است ؛پس دلیل این همه« ایران هراسی» رهبران سعودی در چیست؟ که برای مقابله با حوثی های شیعه یک اتئلاف از مصر تا پاکستان اتمی ایجاد کرده اند که غربی ها هم از این اتئلاف ظاهرا حمایت کرده اند. البته اگر جنگی بین ایران و عربستان در گیرد، طبیعتا ائتلاف مصر تا پاکستان برنده خواهد شد ولی عربستان دقیقا به دلیل هراس از اینده خودش ، بودجه نظامی اش را به 500 میلیارد دلار رسانده است و در رده بندی جهانی رتبه چهارم را کسب کرده است . واقعیت است که نظام سیاسی قرون وسطاایی عربستان بر اساس 5000 شاهزاده استوار است . این کشور ثروتمند عربی به دلیل رابطه حسنه ای که با غرب دارد؛
نفت ارزان می فروشد و سلاح گران می خرد تا ازاین طریق امنیت نظام سیاسی خود را بیمه نماید این کار نشدنی است . گویا امریکایی ها قرار است این معادله نفت در مقابل امنیت را برهم زنند .بهمین خاطر سعودی ها می خواهند که با این اتئلافاز کشورهای سنی ، وضعیت موجود را حفظ نمایندو پس از 60 سال که از عمر اتحادیه عرب می گذرد برای اولین بار علیه خوثی به وحدت رسیده اند. ولی اوضاع در کشورهای عربی بسیار شکننده است
در ادامه این دیسکورس غالب، باید اضافه کنم همانطور که یک آلمانی، در داخل آلمان خود را ( دویچه ) مینامد و در خارج از مرزهای آلمان خود را ژرمن (German) مینامد ما ترکهای آزربایجان نیز، در داخل ایران، خود را ترک مینامیم تا نظریه کسروی را بر سرش خراب کنیم، ولی در خارج از مرزهای ایران، جهت شناسائی ترکهای آزربایجان از ترکهای دیگر نقاط دنیا، خود را آزری مینامیم، هویت ترک و آزری همدیگر را تکمیل میکنند، همانطور که یک آلمانی، روی دویچه یا ژرمن وقتش را تلف نمیکند و یکی را بر دیگری ترجیح نمیدهد ما نیز باید این کسروی بازیها را کنار گذاشته آگاه باشیم که با ( ترک ستیزی ) در داخل ایران، تبدیل به بازوی دیگر تورکستیزی ( قرائت فارس از هویت تورکمان ) خواهیم شد و در نهایت توسط کسروی چیها و پان فارسیستها از هویت ترک خالی خواهیم شد، اگر یک جامعه شناس
یک جامعه شناس این را نمیداند مدرکش به هیچ دردی نمیخورد. وجدان آگاهاین هم سند دیگری برای بی خبرانی که وجود "زبان های ایرانی" را انکار می کنند و دانشنامه های معتبری چون بریتانیکا را هم فراماسون می دانند! و فقط به سواد نداشته خودشان متکی هستند! در کتاب "زبان های ایرانی" از گرنوت ویندفور استاد شرق شناسی دانشگاه میشیگان آمده است:
The Iranian languages form the major eastern branch of the Indo-European group of languages, itself part of the larger Indo-Iranian family. Estimated to have between 150 and 200 million native speakers, the Iranian languages constitute one of the world's major language families. This comprehensive volume offers a detailed overview of the principle languages which make up this group: Old Iranian, Middle Iranian, and New Iranian.
آدرس: http://www.amazon.de/Iranian-Languages-Routledge-Language-Family/dp/041…
جناب نویسنده و دیگران
زبان آذری شاید یک زبان ایرانی است و امیدوارم این نظریه بر واقعیتها تکیه دارد و نه برای فریب ملیونها مردم. اما زبان خلق ما در آذربایجان "ترکی" است. زبان آذری هیچ ربطی به زبان ترکی ندارد و اساسا معلوم نیست که این زبان آذری از جنس چیست.
به بیان دیگر زبان آذری اگر زبانی ایرانی است اما زبان مردم آذربایجان نیست، چون زبان اکثریت مردم آذربایجان ترکی است. این را بدانیم کافی است. زبان آذری زبان دولت ساخته ایران است و برای اضحملال زبان ترکی در ایران به میدان آمده است و غیر از یک اسم و عنوان توخالی چیز دیگری از آن وجود ندارد
قدرت واقعی منطقه عربستان صعودی است که در یمن هم نشان میدهد. ایران هرجه قدرتمند یشود , زورش فقط به تربیت چندتا تروریست میرسد
من از این معمای آزادی بیان ایران گلوبال انگشت حیران بر دهان مانده ام! چگونه امثالی مثل آقای اقبالی اجازه بخود میدهد که با تکیه بر غیرت و ژن ناسیونالیستی اش با نوشتن مقدمه بر مقاله آقای نیکفر تلاش در تحریف و مسخ آن میکند و آقای توکلی این بارگذاشتن چند نکته ( نقطه چینی را) ..... را مشمول حال مقدمه نمی کند؟ جالب تر اینکه آقایان بهنام و آیلیار و... سکوت اختیار کرده اند؟ شاید بخاط حق ویژه آقای اقبالی در سایت ایران گلوبال باشد؟
چقدر بعضی ها ....... در مورد چی بودن یا نبودن زبان ملت من نظر می دهند. شما مختارید هرچه که به نظرتان می رسد روی ملت و زبان آزربایجان اسم بگزارید. همانطورکه یک عرب مختار هست به خلیج فارس٬ خلیج عربی بگویید و هیچکس نمی تواند به آنان تحمیل کند که آنجا را چه بنامند. ولی خیالتان راحت٫ ملت آزربایجان تورک هستند و زبانمان هم تورکی آزربایجانی است.
رازی جان امیدوار شده ام که کمی راضی شده باشی .....دوم ازنام واقعی، گذشته وحال شما کاملا بی اطلاع هستم ولی بخاطر اینکه در اولین کامنت خود،گذشته سیاسی ام را به رخم کشیدی؛ «اتهامی » بهت زدم که حسابی « جوش »بیاوری! می دانی چرا؟ آخه برادرجان 35 سال پیش بنده عضو جریان سیاسی بودم که مرتکب خطای سیاسی شده بود که هیج نقشی درتصمیم گیری رهبری آن سازمان نداشته ام و بیش از 25 سال پیش، در یک جمع بندی ، بی رحمانه خو را نقد کرده ام ولی انگار نوه 3ساله من که ریشه افریقایی_ دانمارکی دارد اگر 15 سال دیگروارد سیاست افریقا هم شود بگویند، نظرت غلط است چون ،بابا بزرگت« اکثریتی» بود. شما در جایی نوشته ای که همچنان ضد غربی هستی و من آن را بهانه قرار داده تا َسما را پیرو "امام راحل" خطاب کنم ، اما زیاد جدی نگیر ..سوم .
.سوم ..ایا می دانستی که محمدرضا نیکفر که مقاله اش مورد پسند شما قرار گرفته است، یک اکثریتی سابق است؟ ولی او امروزپرفسوری در المان و وزنه فکری در محافل سیاسی اپوزیسیون ایران است و نظراتی دارد که هیج شباهتی به گذشته اش ندارد و حالا رندی پیدا شود بگوید : « نوشته کنونی نیکفر در مورد جام زهر دوم ؛کاملا نادرست است زیرا او یک اکثریتی سابق است ... نکته آخر_برخلاف برخورد های تحقیر امیز برخی ازرادیکال _اکستیرمیست ها ، اکثریتی ها سابق و کنونی از گذشته درس ها ی بسیاری آموخته اند که متاسفانه بسیاری از رادیکال های گذشته نگرفته اند وآنان با دیدگاههای تنگ و یک بعدی همچنان به جهان پیجیده امروز می نگرند؛.برعکس؛ اکثریتی های سابق که فروتنانه خودرا شکست یافتگانی می دانند که امروز با مسایل سیاسی بطور رئال برخورد می کنند و از ایدئولوژی ها محدود کننده گریزان اند .آقای ابوالفضل شما از کجا میگویی که آقای اقرار علیف از اقلیت های قومی جمهوری آذربایجان بوده ؟ دلیل و سند شما چیست؟ اقرارعلیف آذربایجانی و ترک زبان بوده و این حرف شما غلط است. درضمن این داستانی هم که درباره توهین و فحاشی سرهم کرده ای سندش کجاست؟ بجای این حرفهای بی اساس اگر حرفی درباره خود این مقاله دارید بگویید که البته پیداست که حرفی ندارید. در ضمن آقاجان اسم خودت را هم غلط نوشته ای زیرا یک حرف الف از وسط اسمت جا انداخته ای. "ابوالفضل" درست است نه "ابولفضل".
آقا اقبال اقبالی که اینچنین در عالم خوش خیالی برای بقا و محفوظ ماندن ایران از تجزیه شدن و سلطه اقلیت فارس بر اکثریت ملل غیر فارس و دربند و زیر سلطه و اسارت نگه داشتن ملل تحت ستم ملی اقلیت حاکم فارس اینقدر مطمین هستید. باید خدمتتان عرض و یاد آوری نمایم که همین انقلاب مشروطیت را نیز همان تورکان آذربایجان که شما طبق عادت وکالت همیشگی و خودخواهانه ایلات می نامید کردند و در مقابل دیکتاتوری و ظلم و ستم حاکمیت ایستادند و با تفکر اینکه مجالس ایالتی و ولایتی در هر منطقه جغرافیایی ایجاد خواهدشد و ملل در ممالک محروسه قاجار به حقوق خود خواهند رسید انقلاب نمودند اما متاسفانه انگلیس این جهانخوار بزرگ و استعمارگر پیر برای اینکه این ملل و منطقه جغرافیایی آنها را تحت اسارت و اختیار خود برآورد و داشته باشد فرد جنایتکار و دیکتاتوری به نام رضا قلدر میر پنج را که مهتر اسبها انگلیسیها در سفارت انگلستان
در تهران بود انتخاب و در حاکمیت گنجاند و چون یک جنایتکار یک فرد بی سوادی بود و تنه کاری که از دستش بر می آمد قلدری و جنایت بود انگلیس برای به اسارت کشیدن ملل این جغرافیا و غارت منابع و نابودی استعداد ملل سیاست یک کشور یک ملت و یک زبان و یک دولت را برای دیکته نمود و که همه خلاصه می شد از اقلیت فارس و حاکمیت آنها بر دیگر ملل غیر فارس و رسمی شدن زبان این اقلیت و نابودی زبان فرهنگ و اقتصاد و موجودیت آنها بود که نود سال توسط حاکمیت فاشیزم فارس در حال اجرا و تحمیل شدن بر ملل با چوب و چماق و کشتار ادامه دارد. که دیگر با به جان بر لب رسیدن ملل غیر فارس از این همه ظلم و تبعیض عریان توسط حاکمیت فاشیستی و استبدادی و دیکتاتوری اقلیت خود خواه فارس به نقطه پایان خود می رسد و خواه و ناخواه این زندان به نام ایران در حال متلاشی شدن است و رهایی ملل تحت ستم و رسدنشان به حق تعیین سرنوشت و بر پایی دولت مستقل خود در جغرافیایی آبا و اجدادی خود که اکنون در اشغال و غارت حاکمیت ظالمانه اقلیت فارس می باشد. هستند. و هیچ قدرت و شیادی و شارلاتان و ادامه فریب ملل غیر فارس از طرف حاکمیت و سلطه گران فارس نمی تواند مانع این ارده ملل تحت ستم اقلیت فارس شود.اینکه د رجوانی و در زندان خانم اشرف دهقانی چه فکر میکرد بیشتر شورش جوانی بود و امروز در پیرانه سر ماهیت واقعی خود را نشان میدهد . انچه جالب است نه مصاحبه اشرف دهقانی بلکه کامنت اقای ائیلار است. هر دو یک چیز میگویند و هر دو حرف حزب توده و سازمان فدائی و فرقه پیشه وری را تکرار میکنند و گویا حق دمکراتیک است. اما اعضا پارس زبان سازمان فدائی و توده ای و دیگر چپها بدانند با عضویت در این سازمانها مهر تجزیه برکشور خود و جنگ داخلی زده اند . اعضا پارس زبان سازمان فدائی و حزب توده اجازه بدهید در درون سازمان فدایئ همان ترکها فعالیت کنند چر اکه فدائیان از اغاز پیرو پیشه وری بودند وبه تمامیت ارضی باور ندارند.هنوز روشن نیست که اعضا کورد و یا عرب فدائیان نسبتت به اعضا پارس زبان چند در صد است.استعفا از این سازمانهای ضد ایرانی وظیفه ای انسانی و ملی است.
جناب نگرش, این سایت ها: بریتانیکا, ایرانیکا, فارسی کا, کوروشیکا را ما بهتر از شما می شناسیم. همین بریتانیکا و انگلیسکا
و فراماسونیکاها بودند که برای شم فارسیکا ها شجره نامه ساختند. به قول دوستمان آقای آالیار, اگر چیزی برای عرضه کردن دارید, بفرمائید. چرا دست بدامن بریتانیکاها و اقرار علییف ها برده اید؟ تمام سوراخ سمبه ها را زیر ورو کرده و برای من شجره نامه درست نکنید. که چی؟ اول بروید جامعه تان را با استاندارد های امروزی وفق دهید تا ماهم به بینیم با کی سرو کار داریم.
من از نظر مطالعات و دانش حزبی و مسلکی و مرامی و غیره بیسوادم ولی مانند دوست بسیار عزیزی هستم که حتی الفبا نمیدانست ولی میگفت قیمه نه با قاف است و نه با غین, با گوشت است و روغن. داستانی که احتمالا جوک است میگوید پرتقالی ها برای دفاع در برابر اسپانیا برج و بارو و توپ و توپخانه محکمی ساختند و پس از اتمام دریافتند که جناب مهندس نقشه را معکوس خوانده و برای جلوگیری از زیان بیشتر مانند جمهوری اسلامی آنرا به ثمن بخس به اسپانیا فروختند. جناب تبریزی هم پس از شرح کشافی در باره " مرز میان کشورهای گوناگون تنها برای ناسیونالیست ها مقدس هستند نه برای سوسیالیست ها و اینترناسیونالیست ها ", در پایان ساختمان گفتگو, چون نمونه سوسیالسمی از آن ندارند آنرا به کاپیتالیسم فروخته و نمونه های امریکا و آلمان و چین را مثال میزنند. شاید هم سواد من در این باره قد نمیدهد و عذر میخواهم. اما بهشت دنیای بدون مرز
سوسیالیستی رویایی ست که هرگز وجود نداشته است و خود لنین ظاهرا " حق تعیین سرنوشت " را نیز اختراع کرد و امروز امپراتوری کاپیتالیستی در سراسر دنیا مامور اجرای آن شده است. این بهشت آرمانی دنیای بدون مرز بارها تجربه شده و هیچگاه عملی نگردیده است. دو نمونه بزرگ آن یکی " امت اسلامی " ست که آخرین نمونه سلفی " اسلام حقیقی " آنرا با ۲۲ کشور مسلمان عرب و هفت هشت کشور مسلمان عرب در شبه جزیره عربستان میبینیم و نمونه دیگر آن اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود که چند صباحی دنیای سوسیالیستی بدون مرز را به زور ارتش سرخ و کشتار و تبعید به سیبری ایجاد کرد و نتیجه را همگی دیدیم. به امید آنکه من بیسواد چیزی هم از این گفتگو بیاموزم.یئرکؤکو، دؤوشانا دئدی:
"دؤوشان! منیم هارامی دا یئسن، گل باری کؤکومو یئمه"
تورکون، وارلیغی و کؤکو دیلیدی
بونو دؤوشان دا بیلیر، یئرکؤکو ده
هویج به خرگوش گفت:
خرگوش! جز ریشه ام از همه ی قسمت هایم میتونی بخوری. ولی به ریشه ام دست نزن!
هستی و ریشه ی ترک زبان اوست.
این را خرگوش میداند-و هویج نیز.
(دنباله) ..... سخنانی را که ناسیونالیست ها درباره فدرالیسم می گویند بی کم و کاست بازگو می کنند! سوسیالیسم و ناسیونالیسم دارای مرزبندی های روشن هستند و مرز میان کشورهای گوناگون اگر مقدس و همیشگی نباشد مرز میان سوسیالیسم و ناسیونالیسم مقدس، روشن، آشکار، همیشگی و جاودانه است! اگر کسی بگوید من مسلمان هستم و یکی از برنامه های من برای پیشبرد دین مبین اسلام ساختن بتخانه و پرستش بت های گوناگون است آیا چنین کسی را می توان مسلمان نامید؟ همچنان که بت پرست بودن با مسلمان بودن سازگار نیست سوسیالیست بودن نیز با ناسیونالیسم و پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی مانند نژادپرستی و زبان پرستی و خاک پرستی و کهنه پرستی و مرده پرستی سازگار نیست! سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت به تازگی در یکی از نوشته هایش درباره فدرالیسم نوشته است: ( ..... فدرالیسم پیشنهادی ما جغرافیائی - ملی است! در این ساختار، حاکميت واحد
است ولی قدرت تقسیم می شود تا امورات مردم میان خود مردمان از هر ملیت و منطقه جغرافیائی توزیع گردد! ..... ) این سخنان همان سخنانی هستند که ناسیونالیست ها درباره فدرالیسم می گویند و می نویسند و فدرالیسم جغرافیائی – ملی و فدرالیسم بر پایه ناسیونالیسم و دیوارکشی های ناسیونالیستی میان مردم یک کشور برابر با برپائی یک رژیم ملوک الطوایفی مانند زمان برده داری و زمان فرمانروائی پادشاهان باستانی است! سازمان فدائیان خلق ایران - اکثریت اگر به راستی خود را سوسیالیست می داند باید پس از جدا کردن صف خودش از ناسیونالیسم و ناسیونالیست ها این چنین بگوید و بنویسد: ( ..... فدرالیسم پیشنهادی ما فدرالیسم دموکراتیک به دور از مرزبندی های ناسیونالیستی است، در این ساختار دولت مرکزی و پارلمان سرتاسری درباره سیاست فرامرزی و برنامه های کلان کشوری تصمیم می گیرند اما گرداندن بخش های گوناگون کشور بدون دخالت دولت مرکزی و به دست ارگان های برگزیده از سوی مردم همان بخش ها خواهد بود ..... ) با این روش که به آن خودگردانی مردمی (فدرالیسم دموکراتیک) گفته می شود در آمریکا و آلمان و چین کشورداری می شود و این ساختار با ناسیونالیسم و برپائی یک رژیم ملوک الطوایفی که نام فدرالیسم بر روی آن گذاشته شده باشد شدنی نیست!هنگامی سوسیالیست های ایرانی می توانند امیدوار باشند دیدگاه هایشان در زمینه های گوناگون پیاده خواهند شد که در میان ایرانیان هوادار داشته باشد و هنگامی که سازمانی در یک سرزمین هوادار نداشته باشد گفتن و نوشتن دیدگاه های این سازمان در زمینه های گوناگون راه به جائی نبرده و بیهوده خواهد بود! برای نمونه هم اکنون حتی یک جنبش کارگری را در ایران نمی توان پیدا کرد که رهبری آن را یک سازمان سیاسی سوسیالیست در دست داشته باشد اما پس از آن که یک جنبش کارگری در ایران پیدا می شود سازمان های سیاسی سوسیالیست شعر و شعار سر داده و می گویند: ایجاد باید گردد، نابود باید گردد، زنده باد، مرده باد، مرگ بر، درود بر ..... اگر ما دچار خودفریبی نباشیم باید بپذیریم که هم اکنون سازمان های سیاسی سوسیالیست در میان ایرانیان هوادار ندارند و یا مرده سیاسی هستند و یا زمینگیر و درمانده هستند و سوسیالیست های ایرانی باید پس از ...
..... بررسی و بازبینی کردارها و روش های گذشته از صفر سوسیالیسم را در ایران بازسازی کنند و بدون بازسازی سوسیالیسم در ایران و بی آن که سوسیالیسم در میان ایرانیان هوادار داشته باشد با گفتن و نوشتن کسی به جائی نخواهد رسید، سخن درباره چگونگی زمینگیر شدن و بی هوادار ماندن سوسیالیست های ایرانی بسیار بیش از آن است که در یادداشتی کوتاه بگنجد و نیازمند نوشتاری گسترده است. ********** سوسیالیست ها، کمونیست ها، مارکسیست ها و چپ گراها در همه جهان باورمند به تک میهنی (اینترناسیونالیسم) هستند و چنین کسانی باورمند به یک کشور در همه جهان به نام کره زمین برای همه انسان ها هستند اما بوم گرایان (ناسیونالیست ها) این چنین نیستند! ناسیونالیست ها خاک سرزمینی که میان خودشان و دیگران پیرامون آن با دستاویزهائی مانند زبان و نژاد و تبار و رنگ پوست و نیاکان دیوارکشی کرده اند را می پرستند و مرزهای این سرزمین دیوارکشی شده را به هر بهائی می خواهند نگهدارند! حتی اگر رژیمی دیکتاتوری در سرزمینی که ناسیونالیست ها خاک آن را می پرستند بر سر کار باشد و از این سرزمین دوزخی بی همتا بسازد چون خاک این سرزمین و مرزهای آن را نگهداشته است می تواند پا بر جا باشد! از دیدگاه اندیشه خردمندانه خاک، کشور، مرز و سرزمین باید در راه خوشبختی انسان ها به کار گرفته شود اما ناسیونالیسم انسان ها را در راه خاک و مرز نابود می کند! نمونه ای از ناسیونالیست های ایرانی پان آریاها هستند که می گویند چو ایران نباشد تن من مباد! پس اگر در ایران آزادی و قانون و حق و داد و ناموس از میان رفتند و مردم سالاری جای خود را به فرمانروائی دیکتاتورهائی مانند خمینی و خامنه ای داد و دزدان سر گردنه و دژخیمان سنگدل و گندخیم رژیم آخوندهای مفت خور بر هست و نیست سرزمینی به نام ایران چیره شدند و در زندان ها و شکنجه گاه ها به هزاران تن از دختران مردم تجاوز جنسی کردند و سپس آنها را کشتند و ..... مرا چه باک! اما چو دوزخی به نام ایران نباشد تن من که در سایه تورم تازنده و گرانی های جهشی و گرسنگی چیزی از آن جز پوست و استخوان بر جای نمانده است مباد! (اگر هم آخوندی دهد مردمی را به باد – چو ایران نباشد تن من مباد!) ********** نمونه دیگر ناسیونالیست های ترک ایرانی هستند که فتوکپی ناسیونالیست های آریاپرست هستند! چنین کسانی مانند همه ناسیونالیست ها در همه جهان و همه تاریخ با بهانه تراشی های گوناگون می خواهند میان خودشان و کسانی که آنها را خودی نمی دانند دیوارکشی کنند! مانند تبعیض تراشی ها و نابرابری های من درآوردی، داستان هائی درباره تاراج آذربایجان به دست فارس ها، داستان هائی درباره اشغال و استعمار آذربایجان به دست فارس ها، داستان هائی درباره مردن ترک ها از گرسنگی و پول پارو کردن فارس ها، داستان هائی درباره فرمانروائی قوم آریا و رژیم فاشیست فارس و رژیم شوونیست فارس، داستان هائی درباره زبان مادری و سخنان صد من یک غاز و بی سر و ته دیگری که مرغ پخته را هم در تنور می خندانند! ******** آقای بهزاد کریمی از وابستگان به سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت در این گفتگو می گویند: ( ..... هیچ مرز مقدسی برای همیشه وجود ندارد که یا یک باره برای ابد باشد و یا دوباره نتواند که شکل بگیرد، دست کم برای چپ دموکرات که نقطه عزیمت آن نه خاک و مرز بلکه انسان و رفاه و آزادی آن است ..... ) آن چنان که گفته شد مرز میان کشورهای گوناگون تنها برای ناسیونالیست ها مقدس هستند نه برای سوسیالیست ها و اینترناسیونالیست ها اما مرزهائی نیز هستند که پولادین هستند و از میان نمی روند و یکی از مرزهائی که پولادین بوده و هرگز از میان نمی رود مرز میان سوسیالیسم و ناسیونالیسم است! اما سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت و آقای بهزاد کریمی با آن که خودشان را سوسیالیست می نامند همان .....در این مطلب ، اسکویی گرامی بخشی از ابعاد حرکت آذربایجان را برای حفظ هویت خود- که با سیاست « زبان واحد-قدرت واحد» فارسی طی 80 سال توسط پهلویها و حکومت کنونی - بهمراه ناسیونالیستهای فارسی زبان - به نابودی سوق داده شده نشان میدهد. از این نمونه ها می توان دریافت که در همه ی شهرهای آذربایجان چنین وصعیتی وجود دارد. در حقیقت توفان در آذربایجان گاهی زیر پست شب جریان دارد و گاهی آشکارا می غرد.
آن وقت بعضی آدمها و جریانها به جای جواب درست به حل مشکل به «حضرات کسروی چی ها» پناه می برند و به این امامزاده
اینان از انقلاب بهمن چیزی نیاموخته اند. درک نکرده اند خشم مردم آذربایجان در بهمن -یک علت اش همین «آذری» بازیهای ناسیونالیست ها بود. و اکنون در این مطلب - در حکومت اسلامی - باز دیده میشود. و در پاسخ اینان است که فریاد میزنند «هارای-هارای من ترکم». از 80 سال نفی هویت اکثریت مردم ایران چیزی نیاموخته اند. خیال میکنند حقیقت آن است که اینان میگویند و دیگران سخن کذب دارند.دعای معجزه میکنند.که بله شما آذربایجانیها ترک نیستید و فارسهای آذری هستید. و از خاطره نویسان عهد بوق نقل قول میاورند که خودتان را نمی شناسید- و این ما و کسروی و پیروان او هستیم که جیک-و-بوک شما را بهتر از خودتان بلدیم. و صاحب علم غیبیم. و از «آینده و گذشته ی »یتان باخبریم.
کسروی بچه آذربایجان است. خیال میکنید ما نقاط منفی و مثبت ، خطاها و کجرویهای بچه ی خود را نمی شناسیم و حقیقت او تنها آن است که پیش شماست؟
شما که خود نمیدانید منشاء تان کجاست ، آنوقت برای ما کیستی و چیستی تعیین میکنید؟! والله این دیگر خیلی روی میخواهد!
یک آخوند فرستاده ایم برایتان «زبان پاک» بنویسد، قصه ی مشروطیت بگوید، «باهماد» درست کند و برایتان کتاب آسمانی «ورجاوند بنیاد» بیاورد؛ از نادانیها و گمراهی هایتان بکاهد، حالا برای ما اصل و نسب تعیین میکنید؟ که بهتر بچاپید و بدتر نابودمان کنید؟ شماها اگر جربزه داشتید دیگر کسروی را میخواستید چکار. میتوانستید خود حرفتان را بزنید. بهتر است نخست بروید اصل و نسب خود را معین کنید بعد به دیگران بپردازید. آنچه کسروی گفته به خودمان مربوط است،ربطی به شما ندارد. اگر قدرت تفکر دارید اندیشه ی تازه ای از خودتان ارائه بدهید. وگرنه ما کجرویهای بچه ی خود را بهتر از هر کسی میشناسیم.
ما را با حکومتها و تاریک فکرانی که با شوونیسم بازیهایشان حقوق فرهنگی-سیاسی-اقتصادیمان را نقض کرده اند هیجگونه رابطه ای نیست.مگر اینکه طومار «غلط کردند به آذربایجان حمله نمودند و پیمان شکستند» امضاء کنند و حقوق سه گانه یمان را تمام و کمال به رسمیت بشناسند؛ آنوقت میتوان مسئله یتان را بازاندیشی نمود.
افسانه و چاخانهایی که حکومتها و تاریک فکران وابسته یشان تحت عنوان تاریخ درست کرده اند و با زوربخورد تحت ستمان داده اند به کل شایسته ی سطل زباله اند.
بروید نخست تاریخ خودتان را پیدا کنید بعد به فکر تاریخ و زبان دیگران باشید.
با سلام خدمت ایرانگلوبال عزیز که با درج افکار پان آرائیستی مولفین شوروی سابق ترکهای ایران را به چالش می کشند. با توجه به اینکه اقرار علیف خود از اقلیتۀای قومی جمهوری آذربایجان و تربیت یافته مکتب روس بودند از مدافعان نظریه احمد کسروی بودند و تا آخر عمر از این تفکر دفع نمدند وقتی فریدون جلیلاف نظریه غی علمی علیف را رد کرد جناب علیف به فحاشی و توهین روی آورد ولی آخر سر خود را بی آبرو کرد. جوابیههای جلیلاف در مطبوفات ایران نیز انتشار یافته است... دوستان می توانند مطالعه کنند. همچنین کتاب آتروپاتکان علیف نیز از سوی بنیاد متعصب افشار به فارسی ترجمه شده است...
اگر کسی بخواهد شاهکار سفسطه را ببیند باید این ویدئو را نگاه کند. جناب داعی به درستی میفرمایند که بهترین راه اینست که ایران بساط انرژی هسته ای را کاملا برچیند. یعنی اینکه قادر به تولید چیز قابل توجهی نباشد. سپس میفرمایند که طبق این بیانیه یا تفاهم ایران فقط ۶۰۰۰ -۵۰۰۰ سانتریفوژ مدل اولیه که فقط در موزه ها یافت میشود خواهد داشت و این به عنوان برد - برد به ملت فروخته شده است در حالی که برای تولید یک بمب به ۶۰,۰۰۰ سانتریفوژ جدید احتیاج است و تا ایران این ۵۰۰۰ سانتریفوژ را از بین نبرد تحریم ها کاملا برداشته نمیشود. ابلهی مانند من میداند که با ۵۰۰۰ سانتریفوژ قراضه کسی نمیتواند بمب اتمی در آشپزخانه بسازد. آیا امریکا و اروپا اینرا نمیداند؟ و نمیدانند که این را رژیم فقط جهت حفظ آبرو پذیرفته و در حقیقت خلع سلاح کامل است؟ و اوباما هنوز نمیتواند این معامله را به کسانی که در پی محو ایرانند بفروشد؟ و
و ایشان باز همان وزاریا ت تعزیه خوانی را تکرار میفرمایند. داریوش درست میگفت. دروغ جزو کد ژنتیک ماست, از دولت که بهر حال از خود ماست تا خود ما.قابل توجه نا آگاهانی که وجود پدیده ای به نام "زبان های ایرانی" را انکار می کنند: دانشنامه بریتانیکا درباره "زبان های ایرانی" می گوید:
Iranian languages, subgroup of the Indo-Iranian branch of the Indo-European language family. Iranian languages are spoken in Iran, Afghanistan, Tajikistan, and parts of Iraq, Turkey, Pakistan, and scattered areas of the Caucasus Mountains.
Linguists typically approach the Iranian languages in historical terms because they fall readily into three distinct categories—Ancient, Middle, and Modern Iranian.
لینک: http://www.britannica.com/EBchecked/topic/293577/Iranian-languages
مقاله مستدل و روشنگرانه ای است که چون دو مقاله قبلی چاپ شده در سایت از آقایان ریاحی خوئی و مرتضوی بخوبی نشان می دهد که زبان مردم آذربایجان زبان ایرانی آذری بوه نه زبان ترکی و زبان ترکی تازه 300 یا 400 سال پیش در آذربایجان جانشین زبان نیاکانی آذری شده و اصلیت مردم آذربایجان ایرانی است نه ترک. جالب است که این سه استاد دانشمند تاریخ و ادبیات و زبان که هر سه آذربایجانی هستند و زبان مادری شان هم ترکی بوده یعنی آقایان ریاحی خوئی، منوچهر مرتضوی و یحیی ذکا هرسه به شیوایی و با استدلال علمی واقعیت تاریخ و زبان آذربایجان را روشن می کنند و درمقابل، چند نفر کم سواد که هیچ تخصصی در این زمینه ندارند با پرخاش و سروصدا و بددهنی به این استادان فرزانه حمله می کنند و از خود ادعاهای عجیب و غیرعلمی طرح می کنند که هم شگفت آور و هم خنده دار است. میدان خوبی است برای اینکه حقیقت و دروغ در برابر هم قرار گیرند.
در یک مقاله انگلیسی بنام «هویتهای متنوع آذربایجان» دکتر علیرضا اصغرزاده از اسناد آسوری مدرک و سند می آورد و نشان میدهد که واژه آذری در قرن هشتم قبل از میلاد کاربرد داشته است. واقعیت آن است که آذربایجان هویتهای تاریخی، زبانی، قومی و مذهبی متنوعی داشته است. همه این هویتهای متنوع در جغرافیایی به نام آذربایجان به هم میرسند و به «هویت آذربایجانی» شکل میدهند. مشکل آنجاست که نژادپرستان آریایی میخواهند هویتهای گوناگون آذربایجان را به نفع نژادپرستی فارسی مصادره نمایند. از سوی دیگر، نژادپرستان ترک نیز در تلاشند تا جلوه های هویتی آذربایجان را در عنصر ترک و ترکپرستی ذوب نمایند. گلوی آذربایجان بیچاره مانده در دست این دو گروه نژادپرست! این هم لینک مقاله جناب اصغرزاده:
Azerbaijan and the Challenge of MultipleIdentities. Middle East Review of International Affairs.
http://meria.idc.ac.il/journal/2007/issue4/jv11no4a2.asp
آقا جان! از خودتان داستان درست نکنید. مردم را احمق به حساب نیارید. قبل از اینکه چنین مطالب غیرعلمی، و بدون سند معتبر بخورد خوانندگان بدهید، کمی مطالعه بفرماید. مردم را بخود نخندانید! کم سوادی مشتی روشنفکر، علت اصلی عقب ماندگی جامعه فارس است. به زبان و فرهنگ مردم غیر فارس احترام بگذارید. با چنین کارهای کم مایه و تبلیغاتی دشمن تراشی نکنید، و مردم را در برابر جامعه فارس قرار ندهید. زبان دهکده فارسی را موی دماغ دیگران نکنید. هر ملتی برای خود زبان دارد و خیلی هم شیرین است. زبانهای ملل ایران لازم است هر چه زودتر رسمی و زبان انگلیسی زبان مشترک ملل جغرافیای جهنم ایران بشود. و این آخرین شانس برای جلو گیری ازجنگ داخلی، و گسست جغرافیای ایران است. لطفا از اسب گستاخی و یکه تازی پائین بیائید. با نژاد پرستی و زبان پرستی و افتخار کاذب کاری به پیش نخواهد رفت. از ما گفتن!
آقای کریمی, از عهد عتیق تا حال کی در ایران وحدت ملتها اختیاری بوده است؟ هیچ موقع.
بهترین الولگوی وحدت در کثرت را اروپای فعلی دارد.
آقای تورک اوغلی . حق با شماست. اما این دوستان شما هستند که تاریخ و شناسنامه جعلی برای شما درست می کنند. این ها توجه نمی کنند که با این تاریخ تراشی ها تیشه به ریشه شما می زنند. شما از هیچ جا نیامده اید. فرزند آن آب و خاک هستید و باید از حقوق برابر با دیگران برخوردار باشید. اگر شما برای اثبات حقانیت خود تاریخ جعلی بسازید و به این و آن ناسزا بگویید کسی به حرف شما گوش نخواهد کرد و حقتان پایمال خواهد شد. کسی نمی خواهد شما را به بهشت ببرد. اما تاریخ جعلی می تواند برای شما جهنم ایجاد کند چنانکه در یوگسلاوی ایجاد کرد.
دوستان... همانطور که ما زبان چینی نداریم چون در چین دو زبان مهم یعنی (( کانتانیز و مندرین) صحبت میشود ,ما زبان ایرانی نداریم .. همان طور که ما زبان مکزیکی و زبان آمریکانی نداریم, ما زبان (آزربایجانی نداریم)...این تحقیق گران «علمی» هرچه می خواهند بنویسند...این تحقیق گران تنها چیزی را که نمی خواهند درک بکنند بیداری ملل غیر فارس در ایران است. و این بیداری این آقایون را چنان به وحشت انداخته است که به همه چیز واصل شده اند . اول کوروش را به خورد ما می دادند که نشد بعد زردشت را تجویز کردند ولی دردها بیشتر شد, فردوسی که هم مسکّن خوبی نشد و هیچ دردی را دوا نکرد , رضا شاه هم دزد و چپاول گر بیرون آمد , ماند حضرت آیت الله کسروی , زبان شناس معروف که نوشته های او هم در باره زبان ترک های ایران هم از « کشک» بیرون در آمد.. الان ما بیش از 30 میلیون ترک در ایران ماندیم و این (( زبان اصیل ایرانیمان))....
صرف اینکه زبان آزری به گفته مولفان عربی زبانی بوده شبیه فارسی دری پهلوی پس اسمش را آزری گذاشتند؟
آیا اصلا پهلوی و دری یک زبان است؟ گیلکی، تالشی یک زبان هستند یا جدا؟
ای علما! این زبان ایرانی که در این مقاله نوشده شده چه زبانی است؟ کی رواج داشته؟ کتیبه یا سندی در مورد این زبان هست؟
ما تاريخ نداريم،تاريخ ما تاريخ بردگى و رقيت است،تاريخ متعلق به نژادپرستان است،متعلق به كسانى است كه هنوز بعد از دوهزار و پانصد سال خود را در هيبت كوروش،نابود كننده تمدنهاى بابلى،مصرى،عيلام و يونانى باز مى يابند و به استوانه اى نامعلوم افتخار مى كنند در حالى خود حتى حرمت آن استوانه را نگه نمى دارند.ارى تاريخ براى شماست،ما آينده داريم،آينده اى كه بر پايه زور بازو و سينه هاى ستبر ما پديد مى آيد!آذرى يا آذربايجانى يا توركى آذرى يا توركى يا هر زبان ديگر كه اسمش باشد،ما حق خود را خواهيم ستاند.فرقى نمى كند كه مستعربة باشد يا عرب!ما حقوق خود را مى خواهيم،اين حقوق تاريخى نيست،سياسى و حقوقى است و گرفتن و نگرفتنش به اراده درخواست كنندگان بستگى دارد و اراده درخواست كنندگان خود تابعى خواهد شد از اراده سلب كنندگان اين حقوق!دگماتيسم نژادپرستان ما را در رسيدن به اين حقوق و هدفمان مصمم تر مى كند.پس
سفره تان پر بركت باد،هر انكار و تحقير شما براى ما سوخت و اراده اى محكم و آهنين پديد مى آورد،وانگهى دليل وجود ما،انكار شماست،هر چند كه در تعالى اين پروسه ،ديگر به وجود شما احتياج نخواهد بود و فقط مسله حقوق و اينده ما مطرح خواهد شد اما در اين مرحله شما و نژادپرستى مبتنى بر انكار و تحقيرتان،نقش بنزين دراتش را دارد،هر چند كه شما فكر مى كنيد نقش آب را بر آتش بازى مى كنيد!