Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

آن شعری که « عوام النّاس » در تبریز میگفتند نه تاتی داشت و نه ماتی... این شعر بقرار زیر بود.....« اوشدوم ها اوشودوم/ دامدان داما داشیدیم.... آروادیمی آلدیلار/ منه ظولوم چالدیلار... من ظولمدان بزارم/ درین قویی قازارم... درین قوئی پش کچر/ ایچینده آهو کچر... آهونون بالالاری/ منی گوردی کیشله دی...توماننا قیغلادی..... تومانی بولوک بولوک / آفتابا ده لیک دلیک... حسن بیگین نه ئی وار/ بیر باتماندا گوتی وار...... امیدوارم این بحر طویل بدون ترجمه چاپ شود.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

معما-ی گرامی،
متد شما در همه ی مقالات من جاری ست. و از این زاویه باشما موافقم. بله در مذاکره،رفع تبعیض، بحث علمی ، این متد درست است و منهم بااین شیوه کارکرده ام. حتی فاشیسم و راسیسم را -در انواع مختلف - به عنوان یک نظریه- از این زاویه نقد نموده ام .

تبلیغات راسیستی در جلد شبه علمی، هم باز از این زاویه نقد شده است. و همیشه خود سانسوری کرده ایم.

پرسش این است آیا خودسانسوری ما دربرابر راسیسم درست است؟
من خود نیز معمولا در این رابطه خودسانسوری کرده ام. جواب شما را دیدم که «مثبت» است.
جواب من این است که «نباید درمقابل تبلیغات راسیستی خود سانسوری کرد. »
خودسانسوری-یا عدم آن از شرایط مشخص پیروی میکند. جایی هست که نباید به راسیسم روی داد.
به راسیسم «اوز ورسن-آستار ایستر».

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

احمد کسروی یک راسیست بود.
کسرویسم راسیسم است.
دلیل:
1- «نابودی همه ی زبانها غیراز فارسی».کسروی خود اعلام کرده بود.
2- برپایی جشن«کتابسوزان» که برای نشان دادن ایده ی شماره یک انجام میداد.
در جشن کتابشوزان «هر آنچه که مخالف اندیشه ی «پاکدینی» خود کسروی بود به آتش کشیده میشد.
کسانی که ادعا می کنند کسروی چنین نبود. دلایل خود را ارائه بدهند.
-کتاب «ورجاوند بنیاد» یا کتاب مقدس، کتاب دینی کسروی بود. اگر کسروی حکومت میکرد هیچ کم و کسری از خمینی نداشت.

نوشته شده توسط: Anonymous

دیدار ظریف از پاکستان تداوم دیدار اردوغان از ایران است، اگر ظریف به پاکستان نمی‌‌رفت احتمالا داوود اغلو از ترکیه راهی‌ پاکستان می‌‌شد، ترکیه سعی‌ دارد ( تنش شیعه / سنی ) در منطقه را به ( همکاری‌های استراتژیک ) تبدیل کند، اردوغان در ایران، به سکانداران این کشور گفت ایران می‌‌تواند جای ( مصر ) را در ترانزیت صادرات کالا به کشور‌های عربی‌ را پر کند، در صورت برداشته شدن تحریم ها، دو کشور ( ترکیه و آزربایجان ) برندگان اصلی‌ خواهند بود، بدون شک نفت و گاز ایران، از طریق ارمنستان که یکی‌ از استانهای روسیه است به اورپا صادر نخواهد شد و این نفت و گاز یا از طریق آزربایجان، گرجستان، ترکیه یا مسیر آزربایجان جنوبی ، ترکیه به اورپا صادر خواهد شد، همچنین ایران بدلیل کمبود شدید سرمایگذاری در بخش زیر ساختی مخصوصا لوله‌های نفت و گاز، ترجیح خواهد داد گاز تورکمنستان به شمال ایران صادر شود و در

در مقابل ( به شکل پایا پای ) همان میزان گاز را، از طریق ایران به اورپا صادر کند، بدون شک بزرگترین بازنده دوباره ( روسیه و ارمنستان ) خواهند بود، تحلیل وگر توده‌‌ای سایت پیک ننت دوباره در تحلیلش اشتباه کرد. وجدان آگاه
نوشته شده توسط: Anonymous

آالیار عزیز, شما خودتان هم بارها نوشته و این طور هم است, کسی که آزاد نیست نمیتواند راسیست باشد. گوش ما نمیشود.ما میدانیم کی هستیم , چی هستیم ودر راهمان بدو برو برگرد به جلو میویم. اگر شما ما را راسیست خطاب بکنید یا نکنید, هیچ فرقی در عزم راسخ ما نخواهد کرد. حرکت آذربایحان وابسته به ملت آذربایحان است , نه از این سایت و نه صد ها سایتی از این گونه. ما بر خواسته ایم بر علیه راسیزم , خواه شک داشته باشید و خواه نداشته باشید.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

سخنم به دوستانی که از برخورد من به راسیسم فارسی خوشحال اند:
نباید فراموش کنند که من همین برخورد را با دیگر انواع راسیسم درمقالاتم کرده ام و باز نیازی پیش آید خواهم کرد.
نباید ار برخورد به یک راسیسم به راسیسم دیگر بغلتیم. متد من نقد و عدم خود سانسوری درمقابل همه ی انواع راسیسم است.
چه فارسی باشد و چه ترکی و غیره.
همانطور که درکامنت بالا نوشته ام درجاهایی که لازم بود بسیارخودسانسوری کرده ام. اما جایی هست که نباید این کار را کرد.
خودسانسوری-یا عدم آن از شرایط مشخص پیروی میکند. جایی هست که نباید به راسیسم روی داد.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

اژدرجان، قویمورلار-والله چایم بوزا دؤندو.

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

ائلیار جان یادت نرود: چای چایین ایچ!!!

نوشته شده توسط: Anonymous

پاسخ کاویانی ها به اسیدپاشی های زنجیره ای اصفهان

بیانیهٔ پیشگامان کاویانی برای فراخوان انجمن پادشاهی ایران (ا.و.گ.ا)
در رابطه با آتش سوزی سلفچگان به انتقام اسیدپاشیهای زنجیره ای به صورت فرزندان ایران.
(این بیانیه در بخش نظرات منتشر شده است.)
http://kajdoum1.blogspot.com/p/blog-page_5.html

نوشته شده توسط: Anonymous

من امیدوارم کسانی که آقای ائلیار را از نزدیک می شناسند مثل آقای بهنام یا دیگران، خیلی جدی با آقای ائلیار صحبت بکنند و ایشان را از این مسیر انحرافی که پیش گرفته اند باز دارند. آقای ائلیار مطمئن باشند که خیلیها از موضع گیری اخیر ایشان خوشحال شده اند. این افراد دو دسته اند. یک دسته افراد آذربایجان دوست ولی احساساتی و دسته دیگر افرادی که صدای نکره فحاشیهایشان و عشیره پرست عشیره پرست گفتنهایشان در برابر هر صدای مخالف نظم ناعادلانه موجود تا عرش بلند است.

جواب شارلاتانیسم و بحث غیر علمی را چه طور می شود داد؟ فقط با بحث علمی:
زمین مرکز جهان است و همه سیاره ها و ستارگان دورش می گردند چون در کتاب مقدس چنین نوشته. هر کس هم که مخالف ادعای من است، او را در آتش می سوزانم. خوب، جواب دانشمندان آگاه به حقیقت چه بود؟ آنها جانشان را گرفتند کف دستشان و بحث علمی کردند و نهایتا هم علم بر جهل و خرافات پیروز شد.
عاقبت این منش و روش آقای ائلیار، دو چیز است: یا تبدیل به افرادی شبیه سهند نسیمی می شویم که جواب هر نظر مخالف را به آجر سه گوش و آلات و ادوات زیر شکم می داد (چرا که او نیز معتقد بود یا تظاهر به این اعتقاد می کرد که طرف مقابل دارد شارلاتان بازی در می آورد). یا جا و فضا برای این افراد باز می کنیم و واقعا اعتراضات حق طلبانه در آذربایجان چه آسیبها که از این روش و منش ندیده است.
اگر کسی تبلیغات و بحث غیر علمی کرد، شما با بحث علمی جوابش را بده. مطمئن باش که طرف خودش «پرده ی نزاکت دروغین»ش را می درد. یادم می آید یک بابایی خطاب به دکتر صدرالاشرافی گفته بود که ایشان زنجیر پاره کرده. دکتر هم در جواب می گفت که بله، من زنجیر جهالت را خیلی وقت است پاره کرده ام. وقتی ما بحث علمی نمی کنیم، تنها دلیلش می تواند این باشد که جواب علمی نداریم.
«هیزم بیار شوونیستها» یعنی چی؟ یعنی همان مانقورت یا فحشی است شبیه به آن. چه قدر از این برچسبها ضرر دیده ایم، کسی می داند؟ نتیجه این برچسبها این شد که هر کس و ناکسی به مخالف فکری خود از این فحشها داد و جو آن قدر آلوده شد که دیگر «ایت ییه سین تانیمدای». عده ای خودشان را به جلد استقلالچی در آوردند و به هر کس که مخالف آنها فکر می کرد از این قبیل اتهامات بستند؛ همین چیزهایی شبیه به هیزم کش شوونیسم، نوکر فاشیسم و غیره. اتهام زننده که بود؟ یک شخص مجهول الهویه. آن که فحش می خورد که بود؟ کسی که عمری به خاطر مردم مبارزه کرده، زندان رفته و ...
خوب نیست خودمان را عقل کل فرض کنیم. یک نگاهی هم بکنیم ببینیم بزرگترها چه کرده اند و چه طور رفتار کرده اند، بلکه از آنها چیزی یاد بگیریم. هر ستمی که بر ما رفته باشد، بیش از ستمی نبوده که بر سیاهان آفریقای جنوبی رفته. بعد وقتی مبارزات ضد آپارتاید پیروز شد، ماندلا چه کرد؟ آیا مثل خمینی به شرق و غرب فحش داد؟ یا مثل رجایی رفت سازمان ملل و فلان جایش را در آورد که ببینید اینجا را شلاق زده اند؟ نه! رفت و محترمانه با همان پتیاره های سیاسی که به وقتش از هیچ کمکی به رژیم آپارتاید کوتاهی نکرده بودند روابط حسنه برقرار کرد. با کوبا هم که کمکشان کرده بود، روابط حسنه برقرار کرد. انتقاداتش از به اصطلاح دموکراسی های غربی را هم با صدای بلند اعلام کرد. آدم سیاسی یعنی این.
در رمان، اثر ادبی و ... هر جور نویسنده درست تشخیص بدهد، البته می تواند سخن بگوید. اما در بحث سیاسی، باید همان طور اطو کشیده و مؤدب نشست و از کلمات و اصطلاحات اطو کشیده نیز استفاده کرد. صدا را هم نباید بلند کرد. خیلی حرفها را هم باید سانسور کرد؛ اصولش این است. کسانی که نمی توانند این اصول را رعایت کنند، بهتر است قید بحث سیاسی را بزنند. هیچ اشکالی هم ندارد و دلیل ضعف نیست. بالاخره هر کسی روحیاتی دارد. یک انقلابی شاید نتواند مذاکره کننده خوبی باشد. ولی این چیزی از ارزشهایش نمی کاهد.
من مجددا از آقای بهنام درخواست می کنم که به هر صورت که خودشان صلاح می دانند آقای ائلیار را نسبت به تجدید نظر در این منش اقناع کنند. به قول دوستان ترکیه ای: یاپما کاردشیم، یاپما. پیشمان اولاجاقسان.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جناب «خودتان»
که هنوز بلد نیستید نامی برای خود انتخاب کنید.
خدمت شما عرض کنم که «فاشیسم همه نوعش»مذموم است. ولی شما فقط این را در دیگران می بینید. و از فاشیسم فارسی خود دفاع میکنید. شما اگر تحلیل طبقاتی بلد بودید با راسیسم کسروی و فاشیسم فارسی برای خود مرز ایجاد میکردید. بهتر است بروید تحلیل طبقاتی را یادبگیرید بعد چیزبنویسید.

نوشته شده توسط: Anonymous

توی فارسی یک ضرب المثل زیبا داریم که میگویند تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها ، که مصداق حال شماهاست .

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

اژدر گرامی
اینها همه پیرامون «راسیسم فارسی کسروی» ست. که تبلیغ میشود. و روشنگر چهره ی کریه آن است.
من با راسیسم مرز دارم. فرق نمیکند چه نوعش باشد.
کسانی که راسیسم فارسی را درک نمیکنند و دیگران را به خودسانسوری توصیه میکنند بدانند-ندانند در خدمت آنند.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ادامه:
در مقابل «شارلاتانیسم فاشیسم فارسی» بیان «درک و احساس ناب خود»، شکستن «خودسانسوری» و «تابوگرایی» وظیفه ی هر انسان ضد راسیست و ضد تبعیض است. کسانی که «خود آگاه و ناخود آگاه» ، «خود سانسوری» را توصیه میکنند، هیزم کش فاشیسم فارسی اند.
کسرویسم که امر به «فارسی گرایی و نابودی زبانها» میکند، «راسیسم » است. کسانیکه دربرابر راسیسم به عدم «بیان درک و احساس ناب خود»، خودسانسوری، را اجرا میکنند، عملا «همکار و کمک دنده »ی راسیستها هستند. و درصف آنها. از فرامین
راسیستها یکی هم «فرمان و ایجاد و اجرای خودسانسوری»ست. انسان ضد تبعیض آگاه گردن به این خودسانسوری خم نمیکند.
«اصطلاحات و ضرب المثلها و جملات قصار و...زبان ترکی آذربایجان» ابزار شکستن این خودسانسوری و دریدن «نزاکت دروغین» از چهره ی «راسیسم فارسی» ست.

کسانیکه با «دستکش وپیراهن سفید و صورت تراشیده و اودکلن زده و شلواراتو شده ، مرتب و منظم برمیزتبلیغات راسیسم فارسی نشسته اند ، و به دنبال کلمات شسته و رفته ی فارسی میگردند، که مبادا دست از پا خطا کنند، و احیاناً کلمه ای خارج از تابوها ار دهنشان بیرون بیاید، و خیلی بچه ی باادبی خود را وانمود میکنند»، بهتر است این «باادبی بچگانه» را برای دیگران هم « الگو» نکنند؛ بقیه هم حق دارند برخوردشان را با راسیسم فارسی تعیین کنند.
نوشته شده توسط: Anonymous

ایران گلوبال ـ مسوول کامنت ها به من کامنت خشمگینانه ای نوشته و پرسیده که من جویای چه چیزی هستم! و بعد ادامه داده که: " می بینم که آدرس آی پی و مشخصات شما مرتبا تکرار می شود" خوب من چکارکنم که آدرس آی پی من تکرار میشود؟ مگر کامنت نوشتن جرم است؟! بعد نوشته: " کامنت نویسانی که با اسمی مختلف می نویسند و احترام طرف بحث را نگه نمی دارند، یا نمی دانند و یا فراموش می کنند که اثر انگشتشان را هم به جا می گذارند". یعنی چی؟ اگر با من هستید بگویید من احترام کی را نگه نداشته ام؟ اگر صحبت احترام باشد باید اول بروید سراغ کسی که کلمات و عبارات مبتذل و ناهنجار بکار میبرد و بعد هم میگوید این فرهنگ ترکی است! من تاکنون از هیچ ترکی نشنیده ام که فرهنگ ترک هارا با بکار بردن چنین کلمات مبتذلی یکسان بداند. برعکس تجربه من از هم میهنان اذربایجانی این بوده که اکثرا انسان های مودب و بسیار باملاحظه ای هستند.

به هرحال این کامنت مسوول کامنت ها که مرا به جرم نوشتن کامنت مورد عتاب و تهدید قرار داده برایم تاسف انگیز است.
نوشته شده توسط: Anonymous

ناگفته هائی از احمد کسروی: کسروی میگفته:
كي از شاخصه هاي مهم شونيزم فارس ،سوزاندن كتابهاي غير فارسي و از بين بردن فرهنگ غير فارسها است.كسروي و دوستانش (محمد علي فروغي ،سيد حسن تقيزاده )مراسمي ترتيب داده و كتاب ميسوزاندند .خود كسروي در اين باره در روزنامه پرچم به دفاع از مراسم پرداخته و مينويسد : …. آري ما كتاب ميسوزانيم ،آن كتابها آذربايجان را تورك مينامد و كتابهاي ديگر كه به عربي نوشته شده اند و به خدا نسبت داده ميشوند.(كتاب پژوهشگران معاصر ايران صفحه ۸۴ ،۱۲۰،۱۲۱)..
ماجراهاي سيد كسروي و شيخ خزعل :

قسمت اول: آزربايجان
ناگفته هايي از احمد كسروي
سيد احمد كسروي از سيدهاي شجره دار است.اين سيد مهاجر در سال ۱۲۶۹ هجري الشمسي در تبريز به دنيا آمد.از دوران جواني معتاد به ترياك بوده است.كسروي در كتاب ،زندگي من ،در صفهات ۴۴۶ و ۴۴۷ به معتاد بودن خود اعتراف ميكند.حتي نوشته است كه با ملك الشعراي بهار باهم خيلي ترياك كشيده اند.
در سال ۱۲۸۹ خوانواده كسروي به بيماري تيفوس دچار شد و مادرش از دنيا رفت وليكن احمد دچار كمخوني شده و چشمهايش كم سو گرديد و دندانهايش پوسيد و موهايش ريخت و دچار سؤ هاضمه شد.
در سال ۱۲۹۳ در تبريز به مدرسه موريال اسكول آمريكاييان رفت و در آنجا توسط معلم آمريكايي به خدمت سازمان اطلاعات و جاسوسي آمريكا درآمد و در قالب ماموريتهاي محول شده به وي براي جمع آوري اخبار و اطلاعات به باكو،تفليس،عشق آباد رفت و مطالبي كه در مورد بولشويكهاي روس جمع كرده بود به معلم آمريكايي خود داد.
خيانت كسروي به شيخ محمد خياباني :
كسروي با سرگرد ادموند (رييس اداره سياسي بريتانيا در تبريز) ديدار كرده و قرار ميشود كه از حركات شيخ محمد خياباني و دموكراتها اطلاعاتي به وي بدهد.در اين ميان مخبر السلطنه نيز از تهران به كسروي خبري ميفرستد كه اگر در فرو نشاندن قيام خياباني تلاش كند ،در آينده پست و مقام خوبي به او خواهد داد.كسروي نيز در قالب اينكه تاريخ مينويسد مكارانه به خياباني نزديك شده و مسائلي را كه بدست مي آورد به سرگرد ادموند و مخبر السلطنه ميفروشد.كسروي براي ثابت كردن چاپلوسي و آدم فروشي خودش در پيش اربابان (خارجيان و حكومت مركزي)…اقدام به ايجاد تفرقه در بين دموكراتها ميكند و در مقابل خياباني ،شاخه تنقيديون را درست كرده و به مخالفت با خيياباني ميپردازد.در گير و دار اين مساله جاسوس بودن كسروي فاش ميشود و انقلابيون تبريز دار و دسته خائن كسروي را دستگير ميكنند ولي سيد احمد لباس زن پوشيده و چادر به سر ميكند و به سائين قالا فرار ميكند ،با كمكهاي مخبر السلطنه به تهران ميرود.در سال ۱۲۹۹ كه قيام خياباني شكست ميخورد و شيخ محمد خياباني شهيد ميشود ،به پاس خدماتي كه كسروي در شكست دادن انقلابيون كرده بود به رياست دادگاه استيناف تبريز منصوب ميشود .مردم تبريز كه خائن و چاپلوس بودن ايشانرا ميدانستند شروع به اذيت كسروي ميكنند و سيد دوام نياورده و ۳ هفته بعد پست و مقام خود را ول كرده و به مازندران ميرود.
اكثر كتابهاي كسروي موضوعاتي است كه اربابانش در مورد تحريف آنها به سيد دستور داده بودند و به خاطر آن اشتباهات و تناقضات زيادي دارند.در مقاله اي كه در روزنامه حبل المتين سوريه به چاپ رسانده است ،مردم آذربايجان را تورك ميداند ولي بعدا فارس و آذري ميداند.(كتاب كسروي در پيرامون ادبيات ..چاپ تهران سال ۱۳۶۵ صفحه :۱۴۶).
كسروي در نوشته هايش ،معترضين را مخالفان اسلام مينامد وليكن در جاي ديگري اسلام را ديني ميداند كه تاريخ مصرف آن تمام شده است.
ادعاهاي پيامبري سيد احمد كسروي :
كسروي در نوشته هايش از آوردن دين جديد سخن ميگويد .كتابي تحت عنوان ورجاوند بنياد نوشته است.(ورجاوند بنياد دو كلمه ساخته كسروي است كه به معناي كتاب مقدس ميباشد).و اين كتاب را به ياران خود تحت عنوان كتاب ديني ميدهد و ميگويد كه اين كتاب بنا به خواست خدا نوشته شده است و ائين خدا هست و جانشين دين اسلام ميباشد.
ادعاي پيامبري سيد كسروي دقيقا همزمان با ترويج وهابيت در عربستان است كه كشورهاي غربي پشتيبانان اصلي و برنامه ريزان اين مسائل بودند.
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-اللرون آغریماسون(دستت دردنکند)هرچه می نویسی ازدل می نویسی.خودفارس هامیگوینددرمثل مناقشه نیست.ولی یکی وقتی ازمثل های ماتورکان استفاده میکندازخودی وناخودی به اوحمله میکنند.درست است که این مثل های ماوتمام ملتها امکان داردمفهوم شکل گفتاری بد داشته باشدولی رساترین شیوه برای رساندن منظورمیباشند.آقاایئلیاربعضی وقتها ازادبیات بومی استفاده میکند.وبقول مامی زندبه دنده طرف(دوزوورطرفین قابورقاسینا)این به مذاق بعضی هاکه مرموزانه وشیادانه ازتمام امکانات دولتی بنفع آنها (خود)آستفاده میشودبه ریش ماخندیده ودردل بشکن میزنند.حال این کارشیادانه ازطرف حکومت پهلوی باشدومیشد ویاازطرف حمهوری اسلامی درهرحال خوشحال ازخواب زمستانی مابودندوبه این خواب ماخوشحالندوبودند. باورکنیداینهاخودرابدرون روشنفکران نفوذکرده وبیشترازآن میترسندکه دیگرنتوانندبرای خودشان ازنسل مابشیوه های حقه بازی وآسیملاسیون نسل درست کنند.

اینهاکارشان انگ زدن وطرف راازمیدان بدرکردن است.باپان ترک خواندن ونوکرترکیه وآزربایجان خواندن مبارزان ماخودشان باحکومت نهایت همکاری رامیکنند.اینهاتنهادغدغه ترس ازبیداری میلیت های زنجیرشده درون ایران دارند.شماشایددرخارج بااینهاارتباط کمی داشته باشیدولی مادرایران جنگ تمام عیاربااین فاشیستهای شئونیسم داریم واینهابدترازماموران دولتی مواظب وسنگربان دیکتاتوری درداخل هستند.اینهامشکلشان بادولت راتنهابرخوردودستگیرنکردنهای حکومت ازهویت طلب هاست واینهابدترین دشمنان آزادی درایران بوده ودوست دارندمارامثل همیشه چماق خودکنند.دوست دارندندانیم چماقدارکی هستیم.این حرکات ونوشته های آقای ائیلیار رابایدباطلانوشت ودرشهرهای آزربایجان آویزان کرد.
نوشته شده توسط: Anonymous

شارلاتانیسم ترک فاشیست در آنجاست که در یک سایت ایرانی زبان فارسی به تمام مسائل خود برخوردی نژادی فاشیستی میکند و هنوز توانایی نقد سیاسی طبقاتی فرهنگی دینی تاریخی را ندارد . در قرن 21 برخورد نژادی فقط خاص ترک فاشیست است چ.ن قیبله گرا و ولایتی فکر میکند . 75 میلیون خلقهای ایران آماده اند تا اینگونه دهن دریدهها را درسی فراموش نشدنی بدهند .

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

ساراخ گرامی؛
ای کاش می توانستم حرکتهای توده وار مردمی که توسط فاشیسم دینی برای اهداف اسلامگرایان بخیابانها کشیده شدند را به تصویر می کشیدم تا هرگز کسی جنبش های کور ارتجاعی (مذهبی، نژادی، قومی و ایدئولوژیک) را ستایش نکند. حق با شماست که متاسفانه آذری نمی دانم ولی کمی با کردی و ارومیه آشنا هستم و هرگز ارزو نمی کنم روزی فرا رسد که قرار باشد بر اساس زبان، تبار و قوم مستقل شوند تا عثمانی گرایان نقشه نسل کشی ارامنه را در ارومیه تکرار کنند.
فاجعه بخودی خود پیشاروی مردم ظاهر نمیشود؛ سیاستهای امروز ارتجاع اسلامی، قومی و نژادی هیزم های آتش های فردا هستند.
من به راهکارهای دمکراتیک مشخص اشاره کردم که از یکسو مرزهای شفاف با مرگزگرائی و نظام های آمرانه دارد، و از سوی دیگر برای حفظ خانه مشترک ایرانیان، هیچگونه تردیدی بخود راه نداده و در برابر ویرانگری های ارتجاع از هر سنخی می ایستد.

ممنون از کمنتاری که نوشتید.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب حاجبی گرامی، بهتر است که نوشته شود( دود برمیخاست بجای دود برمیخواست) . فعل خواستن بمعنی طلب کردن است و فعل خاستن، بمعنی بالا رفتن، خیزش، شورش و...
با تشکر

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

ائلیار عزیز،
همه اینها را که نوشتی، طرف مقابل هم می تواند برای شما بنویسد. آنوقت چه چیزی باقی می ماند بجز فحش کاری و دشنام گویی؟
آیا این روش روشنگری است؟

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

کسرویسم بخشی ازناسیونالیسم فارسیست.
ناسیونالیسم فارسی مادرفاشیشم فارسی ست.
تابوگرایی درخدمت شوونیسم و راسیسم است.
تابوگرایان هیزم بیاران شوونیستها و راسیستهاهستند.
پرده ی نزاکت دروغین را که یکی از ابزارهای تسلط شوونیستهاست باید از هم درید.
تا چهره ی واقعی شان آشکارشود.
اینان که دم از نزاکت و بحث علمی میزنند علم را بی آبرو کرده و به لجن کشیده اند.
کسروی چی ها نه میدانند علم چیست و نه میدانند دید علمی کدام است؟ و نه فرق تئوری و علم را بلداند.
اگر میدانستند علم را بی آبرو نمی کردند.
اینان بحث علمی نمی کنند بل «تبلیغات فریبکانه- زور گویانه- دریده »راه انداخته اند. تبلیغات بحث علمی نیست. روده درازی و شارلاتانیسم است.
شارلاتانیسم موحب «درک و احساسی» ویژه درخواننده و نویسنده میشود که مختص همین پدیده است.
انسان درمقابل هرپدیده واکنش خاص آن را اظهار میکند. که گاها خلاف «تابو» هاست.

با شوونیست ها ی تبلیخاتچی نمی شود از علم صحبت کرد و با زبان علمی. علم را برپای تبلیغات و فریب کاریها و شارلاتانیسم خود سربریده اند.
صحبت با اینان متناسب است با روده درازی و فریبکاری و شارلاتانیسم آنها. اینان در نویسنده و خواننده متناسب با اعمالشان موجب «درک و احساس خاصی» میشوند که باید برایشان نشان داد. و غیراز آن خودفریبی و دگرفریبی ست. و خود سانسوری.
نباید به احساس کشی و آزادی کشی خود گردن گذاشت . نباید خود سانسوری پیشه کرد. اینان خواست و هدفشان نیز همین است که ما را به «خودسانسوری»، «کشتن درک و احساس خود»، وادارند.

اشتباه دوستان و اژدربهام گرامی آنست که «صحبت را جدی و چه بساعلمی» حساب میکنند.
دوست گرامی خود هم میداند که «نه از علم خبری هست و نه از جدیدیت» و ناخود آگاه گرفتار«تابوهای نزاکت» است.

اینان که برای نفی حقوق آذربایجانی، او را فارس تبلیغ میکنند، و از تجزیه ی ایران دم میزنند، آذربایجان را سر جدانشدنی ایران میگویند، برای درست جلوه دادن نیات ضد حقوقی خود،« تئوری» میسازند و «علم» بخورد ما میدهند، شارلاتانهایی هستند که بر روی دریای خون 21 آذر شنا میکنند.
علم را اجیر عقاید سیاسی خود کردن و دم از علم زدن، و صحبت را «جدی و علمی» نشان دادن، «از نزاکت »دروغین حرف زدن، شارلاتانیسم است و با علم و صحبت علمی و جدی بیگانه است.

دوستانی که فریب اینان خورده اند از «صحبت علمی و جدی» حرف میزنند-و به نزاکت دروغین و تابوگرایی چسبیده اند، ناخود آگاه درخدمت تبلیغاتی ها قراردارند و هیزم بیار شونیستها شده اند. قبل از اینکه امر به «احساس کشی و آزادی کشی و تابوگرایی» بدهند بهتر است نخست خود را از «هیزم کشی شوونیستها»برهانند. این برای دفاع از حقوق بابسته است.
مبلغان اسارت و شونیسم به اندازه کافی «احساس و درک کشی» کرده اند . تابوگرایی هم ابزاری برای تسلط و حق کشی ست.

کسی که خواهان رفع تبعیض است تابو شکن است.چه اخلاقی و چه سیاسی و چه شبه علمی.
پرده ی نزاکت دروغین را که اینان برچهره ی حق کشی خود کشیده اند باید درید. یکی از اینها ابزار کردن علم است و تابوگرایی اخلاقی.
کسانی که حقوق را نفی کرده اند و میکنند، به تابوی اخلاقی می چسبند «بدترین توهین» ها را به ستمدیدگان کرده و میکنند.بدترین بی نزاکتی ها را به انسان نقض حقوق شده کرده اند و میکنند.

اینان 21 آذر را روز نجات گویند. روز تجاور به زنان و دختران آذربایجان را نجات گویند.روز کشتارهای عام را نجات گویند.
وحالا از تابوی اخلاقی حرف میزنند؟ اگر شما ها اندکی اخلاق سرتان میشد چرا پیمان شکنی کردید؟ چرا به زنان و دختران دراسارت تجاوز کردید. چرا کشتار کردید؟ شما تابوگرا هستید؟ تابوی شما شوونیستها «دریدگی»شماهاست. بی نزاکتی و بی اخلاقی شماهاست. این «دریدگی» پدیده ی خصلتی شماهاست که وقتی انسان باآن روبرو میشود «درک و احساس خاصی» در وجودش پدید میاید و باید بیرون بریزد و نشان دهد. خودسانسوری و کشتن آزادی خود مجاز نیست.

شما ها پرده ی آبروی علم را دریدید.دید علمی را دریدید- واخلاق و نزاکت را.

کسی از اخلاق سخن میگوید که اینها را انجام نداده باشد.هیزم بیار شوونیستها نباشد.آگاهانه مرز داشته باشد و ناآگانه دردام آنها نیفتد.
جنبش ضد تبعیض آذربایجان اگر لیاقت داشته باشد،اگر بخواهد زنده بماند ، باید پرده ی «دروغین نزاکت» را از چهره ی شیادانه ی «راسیسم و شوونیسم فارسی» بدرد.
تابوگرایی درخدمت «راسیسم و شوونیسم فارسی» ست.کسانی که میخواهند هیزم کش این جریان نباشند باید با تابوگرایی مرز داشته باشند. آگاهانه، ناآگاهانه دراسات آن نباشند. بردگان تابوگرایی آزاد نیستند. اینان دچار «خودسانسوری و احساس کشی و آزادی کشی» خویشند.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب اقبالی حرکت و حتی ترورهای همان هارا در خارج از مرز های ایران بعنی کشورهای همسایه ایران, یک جرکت انقلابی و حق طلبی میداند ولی وقتیکه به ایران میرسد, یعنی عین همان حرکت و از همان گروه وبا گروه های مشابه را, عشیره پرستی, ارتجائی و .. میاند. ...

نوشته شده توسط: Anonymous

اکثر قریب به اتفاق ما قبول داریم که برنامه انرژی هسته ای که در دوران شاه شروع شد اشتباه بوده است و پایان دادن به آن نعمتی برای ایران. مقاله زیر را نه یک کمونیست دو آتشه بلکه معاون وزارت دارایی امریکا در دوران پرزیدنت ریگان و ادیتور سابق روزنامه ارگان سرمایه داری امریکا یعنی وال ستریت جورنال میباشد نوشته است. میگوید که اسرائیل و کنگره امریکا در تلاشند که تفاهم نامه خنثی نمایند زیرا " به ایران اعتماد ندارند". ایشان با نمونه های فراوان ثابت مینمایند که معاهده با امریکا ارزش کاغذ نوشته شده بر آن را ندارد.
http://www.paulcraigroberts.org/2015/04/07/iran-nuclear-energy-agreemen…

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ایلیار میگوید که جامعه شناسی وادبیات خوانده. پس ایشان قهرمان داستان جیمز کلمن که مردی مست است نیست. بیشک جناب ایلیار جامعه شناسی وادبیات را بزبان فارسی خوانده، دبستان ودبیرستان را نیز با زبان فارسی بپایان برده. در این سی سال گذشته هم بفارسی نوشته وخوانده.
پرسش من اینجاست که آیا پس از پایان لیسانس جامعه شناسی و ادبیات به این مهم دست یافته اید که در یک سایت به زبان فارسی نمیتوان واژه هایی بکار برد که درخور یک کامنت زبانشناسی و جامعه شناسی نیست؟
آیا شما باور دارید که در این سایت، توهین بدیگران از طرف شما ودیگر همزبانانتان چیزی عادیست چرا که شما ترک هستید؟
پس چرا جناب بهنام و جناب ثانی که مدتی پیش بحث جالبی را مدیریت میکردند به پرخاشخویی روی نیاوردند؟ و خود را بدام چنین جملات ناروایی نیانداختند؟

جناب ایلیار، این نخستین باری نیست که شما دچار چنین عصبیّتی میشوید. به شخصیت شما نه از طریق مقالاتتان بلکه از طریق کامنتهایتان میشود نفوذ کرد وپی برد. کامنتهایتان دریجه و آئینه ایی از درون شماست. امیدوارم که اشتباه کنم که بگویم شما پانترکی خجالتی هستید که بر روی دوصندلی نشسته اید. صندلیهایی که پایه های آنها ممکن است از زوار بدرآیند!
جناب ایلیار، شما خودتان چند روز پیش چنان نقشه زیبا و رنگارنگی از مهاجرت قوم ترک در ده هزار سال پیش از جنوب بطرف آذربایجان کنونی روی سایت گذاشته بودید که هیچ ناویگاسیونی تا بحال قادر به ترسیم جاده های خاورمیانه نشده. آیا شما برای این نظرات، مدارک و یا کتابهایی راهگشاه نیز ارائه دادید؟ شما وچند کامنتگذار بینام و بانام ( regulars ,Stammtisch,habitués ) دایره زنگی را بدست گرفته ودر این سایت هرچه دل تنگتان میخواهد مینوازید و سعی دارید، کسی که شما را از این تکنوازی منع کند با دشنام و مشت بکناری پرت کنید؛ و میگوئید که ترک هستید و زبان ترکی تنها باین منوال جواب میدهد! آیا شما به نتیجه این گفتارتان فکر کرده اید؟ آیا میتوانید تجسم افکار دیگران را در مورد گفتار خودتان و دیگر همزبانانتان متجسم کنید؟
با درود
نوشته شده توسط: Anonymous

امروز کاریکاتور بامزه ای دیدم که حیفم آمد در گفتگوی جاری در باره زبان با دوستان در میان نگذارم. بانک مرکزی امریکا هفت سال است که منفعت پول را به نفع بانک ها و به ضرر ۹۰ و یا ۹۹ درصد بقیه تقریبا در حدود صفر نگاه داشته است. در این کاریکاتور بانک مرکزی ( در نقش رییس قمار خانه ) به نمایندگی از بانک ها به ۹۹ در صد ( که همه چیز را باخته و با یک جفت پوتین هنوز سر میز است ) انگشت شست را نشان داده است که در فرهنگ امریکا به معنی " برد " و در فرهنگ ما به معنی " بیلاخ " است که در هر دو زبان تقریبا یک معنی را میرساند ولی یکی مودب و دیگری توهین است. سکر به معنی آدم زود باور و ساده لوح است.
https://twitter.com/FedPorn/status/585836444771553283/photo/1

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

lachin گرامی،
اگر دقت کرده باشید، من به کار بردن چنی اصطلاحاتی را در یک اثر هنری و رمان و... نفی نکرده و نوشته ام: "در یک کار هنری، در یک رمان از قول قهرمانان داستان، می توان چنین اصطلاحاتی را بکار برد و به کاربردن آنها در جای خود روح خاصی به آن رمان می دهد و اگر بکار نبری اشتباه است"
ولی آیا در یک بحث جدی سیاسی هم مجازیم از چنین اصطلاحاتی استفاده کنیم؟
به نظر من این کار، بحث را به بیراهه می کشاند و احترام متقابل را از بین می برد و جو را ناسالم می کند.
در همینجا هم شاهد این امر هستیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب رازی, ممنون ازبنده نوازی, نگران شده بودم که چرا به " حرف حساب جواب " نداده بودید. فکر کردم هنوز مشغول تهیه آمار واردات و قاچاق ها هستید, ولی معلوم شد که وقت شما صرف تهیه عذر خواهی از برخ کشیدن سابقه جناب کیانوش شده است. بگذریم. مکرر مانند دیگر پهلوی پرستان فرمودید که " بله من در مقایسه با تمامی مدعیان بالفعل قدرت پیش و پس از انقلاب پهلویها را ترجیه می دهم ". یک نکته را از قلم انداختید و آن دوران میانی پهلوی بود که " امپریالیست " ها ما را به " عزا " نشاندند و از آن نام نمیبرم مبادا " که آزرده شوی ". عزیز من, ما " عشیره پرستان " " دهاتی " میدانیم که پهلوی ها گاو ده من شیر بودند. اگر به دهات تشریف نبرده اید عر ض کنم که آن گاوی ست که از صبح تا غروب ده من شیر میداد و غروب آفتاب با یک لگد همه را به زمین میریخت. همان گاوی که وقتی نوکر حلقه بگوش عر ض میکرد که فلان نشریه شما را

مگالو مانیاک خوانده است, نیز باور داشت که "در مقایسه با تمامی مدعیان بالفعل قدرت پیش و پس از انقلاب پهلویها ترجیه " دارند. و آنچه میبینیم مستقیما نتیجه رفتار این گاو ده من شیر مگالو مانیاک بود. باقی بقایت " ورنه سخن بسیار است ".
نوشته شده توسط: Anonymous

anonymous و ترک اوغلی مرتب می گویند که چیزی به نام "زبان های ایرانی" وجود ندارد و هرچه سند از دانشنامه بریتانیکا و کتاب های شرق شناسان نامدار چون گرنوت ویندفور و حتی ویکی پدیا و ... در باره زبان های ایرانی ارائه می شود را کار انگلیسی ها و " پان فارس" ها و جاسوس های بین المللی می دانند! خدا بیامرزد دایی جان ناپلئون را. حالا یک سند دیگر به ایشان ارائه می کنم از بخش زبانشناسی دانشگاه دویسبورگ آلمان که در آن هم به صورت نوشته و هم با نقشه خانواده "زبان های ایرانی" مشخص شده است. امیدوارم دیگر این یکی را کار فراماسون ها و صهیونیست ها و...ندانندو سعی کنند کمی یاد بگیرند.
آدرس: https://www.uni-due.de/SHE/SHE_Indo_European.htm

نوشته شده توسط: Anonymous

anonymous و ترک اوغلی مرتب می گویند که چیزی به نام "زبان های ایرانی" وجود ندارد و هرچه سند از دانشنامه بریتانیکا و کتاب های شرق شناسان نامدار چون گرنوت ویندفور و حتی ویکی پدیا و ... در باره زبان های ایرانی ارائه می شود را کار انگلیسی ها و " پان فارس" ها و جاسوس های بین المللی می دانند! خدا بیامرزد دایی جان ناپلئون را. حالا یک سند دیگر به ایشان ارائه می کنم از بخش زبانشناسی دانشگاه دویسبورگ آلمان که در آن هم به صورت نوشته و هم با نقشه خانواده "زبان های ایرانی" مشخص شده است. امیدوارم دیگر این یکی را کار فراماسون ها و صهیونیست ها و...ندانندو سعی کنند کمی یاد بگیرند.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اژدر و صمد عزیز....استفاده از زبان عامیانه دریک نوشتار, بیان کننده احساسات درونی یک نویسنده را نشان می دهد و این احساسات با زبان مادری نویسنده رابطه مستقیم دارد. اگر دوست عزیز آقای ائلیار از مثل های ترکی استفاده میکند که برای بعضی ها خوشایند نیست دلیل بر بی ادبی ایشان نمی باشد, درست برعکس, این آزادی احساسات نویسنده است که با گفتن و نوشتن با زبان مادریش بدست می آورد. دوستانی که به این موضوع مهم یعنی « حرمت قلم» حساسیّت نشان می دهند, دوست دارم که شما را با نویسنده معروف اسکاتلندی که در زمان دانشجوئیم در اسکاتلند در سالهای 1980موضوع بحث داغ فرهنگی و ادبی در انگلستان شده بود آشنائی بکنم . حتم دارم که دوستان اهل فرهنگ و ادب با این نویسنده «James Kelman» آشنائی دارند. جیمز کلمن کتابی نوشته است به این موضوع ((How late it was, how late)). زبانی که این نویسنده در این کتاب ...

بکار میبرد زبان شکسپیر و ولتر نیست . زبانی است که مردمان روزمره در محله شهر کارگری ( گلاسگو ) که به « گاون» مشهور است استفاده میکند. محله « گاون » چند برابر از محله « گجیل قاپسی» تبریز از نظر اجتماعی و اقتصادی پائین تر است. ( این محله شاید الان ترمیم شده باشد)..داستان این کتاب در باره مرد مستی است که در این محله بزرگ شده است . زبانی که این مرد مست استفاده میکند اکثرآ رکیک ترین فحشهای عامیانه گلاسگوئی هاست که درهر صفحه ( جیمز کلمن) چندین بار استفاده میکند. هئیت ادبی انگلستان و خیلی از انتشارات به همین خاطر , از انتشار این کتاب سر باز می زدند. ولی این کتاب منتشر شد و در سال 1994 جایزه ادبی را از آنِ خود کرد. برای بیشتر به آشنائی با این نویسنده از لینک پائین استفاده کنید.
http://www.ospreyjournal.co.uk/3articles4.php
نوشته شده توسط: Anonymous

اقبال عزیز زیر سایه نعمات ارتباطات کامپیوتری شرایط در آذربایجان جنوبی کاملاّ عوض شده‌، آگاهی چنان سریع در سرزمین ما گسترش یافته است که دیگر اکثر جوانان برای بریدن از مرکز فکر می کنند، آسیمیلاسیون صد ساله رضا خانی دیگر خواصیت خود را از دست داده و تنها چیزی که امروز مطرح است رهائی بدون قید و شرط از هژمونی و اتوریته مرکز است، حتی تکرار فاجعه ٢١ آذر هم قادر نخواهد بود انرژی انباشته شده صد ساله را فرو نشاند، فروپاشی ایران مطرح نیست، مقاومت افکار مرکز گرا، ایران را به یوگسلاوی دوم تبدیل خواهد کرد، آینده تاریکی در پیش است، ای کاش شما کمی ترکی بلد بودید و یک هفته در تبریز و یا ارومیه در میادین فوتبال و یا صحبت با مردم کوچه بازار اوضاع دستتان می آمد،

نوشته شده توسط: کاوه جویا

آقای یوسف آذربایجان گرامی، دیدگاه اقرار علیف درباره ی زبان آذری و ریشه ی مردم آذربایجان امر روشنی است ، که در آثار گوناگون وی، بویژه در کتاب " تاریخ آتورپاتگان" ، که این نوشتار برگرفته از آن است، آشکار می باشد. کتاب "تاریخ آتورپاتگان" از اقرار علیف با ترجمه ی شادمان یوسف در سال 1378 در تهران منتشر شده، که برای آگاهی از دیدگاه این نویسنده می توانید به آن رجوع کنید. در پیشگفتار این کتاب، دیدگاه اقرارعلیف درباره ی زبان مردم آدربایجان به روشنی مذکور است. ضمناً من نمی کوشم برای کسی "زبان گمنامی" بیابم، بلکه هدف تنها کمک به روشن سازی تاریکی ها و دستیابی به حقیقت درباره ی مسأله ای پرگفتگوست. حقیقت تنها از راه رویارویی آزاد دیدگاه های ناهمگون آشکار می شود.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقایان باید به این موضوع آگاه باشند، که دیگر دوران همه باهم خمینی معدوم بسر آمده است! اکنون جز مشتی راسیسم، و شوونیسم، و تعدادی مانقورد!، کسی برای جغرافیای ایران تره خورد نمیکند. برای چنین گفته گوئی باید نماینده گان ملل ایران را دعوت کرد، نه مشتی شونیسم فارس را. اینان در صحنه سیاسی ایران کسی نیستند! در واقع هیچکاره اند. و اصلا بحساب نمی آیند. و نیروئی نیستند!!

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

ساراخ گرامی؛
پرسش من اینست که این چه نگرشی ست که مرا در جایگاهی قرار می دهد که باید در مورد چگونگی کنار آمدن با اقوام غیر "فارس" سخن بگویم؟
این تفکیک قومی، نژادی، دینی و ایدئولوژیک برای من غیر قابل هضم است و نگرش از عزیمتگاههای ذکر شده را توهین به انسان دانسته و شایسته هیچ ایرانی نمی دانم. از همینرو با حرکت از موضع انسان، ازادی و سکولار دمکراسی مرزهای روشنی با نیروهای ارتجاعی دارم و بر پرچمی که زیر آن ایستاده ام (پيمان نامهء عصر نو)، راه حلی انسانی و دمکراتیک برای فردای ایران ارائه شده است.

ساراخ گرامی؛
من توجه شما را به "پیمان نامه عصر نو" جلب می کنم که در آن آمده است:

"ما در درون مرزهای خدشه ناپذير ايران «وحدت گرا و تمرکز پرهيزيم»، و معتقديم که حکومت آيندهء ايران بايد بصورت «نامتمرکز»، و بر اساس الگوئی که مجلس مؤسسان آينده جزئيات آن را تعيين می کند، شکل بگيرد. در نزد ما «حکومت نامتمرکز» به معنی تقسیم اختیارات میان حکومت مرکزی و حکومت های محلی، که چگونگی آن بوسيلهء مجلس مؤسسان تعيين می شود، در راستای کارا کردن دمکراسی و تشديد وحدت ملی ايرانيان و جلوگيری از بازتوليد استبداد است. لذا باور داريم که لازم است تصمیم گیری امور جاری در هر منطقه ـ که حدود و ثغور آن نه بر اساس پيوندهای قومی و زبانی، که بر بنياد معيارهای علمی و بين المللی تقسيمات کشوری، بصورت استان بندی کارا صورت می گيرد ـ توسط مردم هر منطقه اداره شود."
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب تبریزی, ممنون از پاسخ و لینک به مقاله و اطلاعات مربوطه. بنا بر این آنچه دشمنان کمونیسم و لنین میگویند دروغ بود و " پس از جنگ جهانی یکم سازمان های جهانی پدید آورنده حق تعیین سرنوشت بودند نه لنین! ". ودیگر اینکه این مطالعات نشان میدهد که " همه شهریگری های جهان کمابیش شش هزار سال پیش پیدا شدند چون شش هزار سال پیش زمان یخبندان نوین به پایان رسید " که مطابق گفته انجیل است . نمیدانم حضرت عیسی اینرا از کجا میدانست؟ و نمیدانم چرا نام حضرت محمد و امت اسلامی جزو انترناسیونالیست هایی چون (آمون هوتپ چهارم) که ورنام او (آخناتون)اینترناسیونالیست ، (سیذارتا گوتاما) که ورنام او (بودا) است, فیلسوفی به نام (لائوتزو) در چین باستان و فیلسوفان استوئیکیست Stoicist در یونان باستان, و یکی از برجسته ترین اندیشمندان و فیلسوفان باورمند به اینترناسیونالیسم کارل هاینریش مارکس Karl Heinrich Marx فیلسوف نامدار

آلمانی, نیامده است. و بالاخره جای خوشوقتی ست که مجری فلسفه انترناسیونالیسم سوسیالیستی, امریکا و کانادا و اتحایه اروپا میباشند. میگویند حقیقت بالاخره خود را نشان میدهد و همیشه پنهان نمیماند. ظاهرا, مهم انترناسیونالیسم است چه نوع سوسیالیستی و چه نوع کاپیتالیستی آن.
نوشته شده توسط: Anonymous

از تبریز نرفته و امیرخیز مانده ام / نان گران شد و بی خوراک مانده ام / ستاره سرخی نوشت از جهان وطنی / من در جستجوی سنگک و بربری مانده ام / گفتم پان نامه نویس را که ندارم داداش لواش / گفتا به من چه من که در هتل هایت مانده ام / گه در سوئد و گهی نروژ و گاه انگلیس / یک روز در آلمان و دگر روز در پاریس مانده ام / خوراک من بود بوقلمون سرخ کرده ای / کز بوی دل آویز آن مدهوش مانده ام / گفتم که کارگرم و کار کرده ام / با دستان پینه بسته و بی پول مانده ام / گفتا ز بس که شمرده ام اسکناس و پول / اکنون خسته ام در وان آب داغ مانده ام
**********
خدایا به همه عقل بده ما را هم روش! آمین یا رب العالمین!

نوشته شده توسط: تبریزی

از تبریز نرفته و در تبریز مانده ام / نان گران شد و بی خوراک مانده ام / پان نامه چی نوشت از زبان مادری / من در جستجوی سنگک و بربری مانده ام / گفتم پان نامه نویس را که ندارم داداش لواش / گفتا به من چه من که در هتل هایت مانده ام / گه در سوئد و گهی نروژ و گاه انگلیس / یک روز در آلمان و دگر روز در پاریس مانده ام / خوراک من بود بوقلمون سرخ کرده ای / کز بوی دل آویز آن مدهوش مانده ام / گفتم که کارگرم و کار کرده ام / با دستان پینه بسته و بی پول مانده ام / گفتا ز بس که شمرده ام اسکناس و پول / اکنون خسته ام در وان آب داغ مانده ام ********** خدایا همه را به راه چپ هدایت بفرما ! آمین یا رب العالمین! http://www.iranglobal.info/node/42737

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اقبالی عزیز شما با ملتهای غیر فارس در ایران چگونه کنار خواهید آمد، آیا مثل استالین در آذربایجان شمالی بر خورد خواهید کرد و معترضین را بنام پانترکیست و تجزیه طلب و نوکر امپریالیسم، به خواسته های آنها سرپوش خواهید گذاشت؟ نتیجه عمل استالین زمینه ساز فروپاشی شوروی را فراهم نمود، البته در ایران هم توسط رضا شاه با فارسیزه کردن ملتهای غیر فارس، زمینه فروپاشی از نوع شوروی در ایران فراهم شده، حسن کوتاه آمدن شما در مقابل ملتهای غیر فارس در ایران اینست که حداقل در صورت فروپاشی، ایران تبدیل به یوگسلاوی نمی شود،

نوشته شده توسط: Anonymous

البته نباید از نمک نشناسی و نا سپاسگزاری عده ای عرب که هنور در بیابان و با کمک سازمان ملل و ایران و دیگر کشور ها زندگی میکنند ناراحت و نگران شد چرات که سرشت حرف اخر را میزند.در دوران جنگ عراق علیه ایران همه اعراب و به ویژه ملک حسین با تمام کمک های ایران در کنار صدام ایستاد و با لبخند ی ژکندوار توپی به سوی ایران شلیک کرد. این تف سربالا نظام منحوس اسلامی باید در س عبرتی برای فرزندان مهاجم باشد که به زادگا ه خود خیانت میکنند هر چند به زبان پارسی سخن میگویند.هر ایرانی اسلام زده باید بین ایران و اسلام عرب یکی را انتخاب کند.در طول 14 قرن گذشته این ایران بود که به اعراب کمک میکرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

اکنون بامداد است، من تازه از خواب بیدار شدم، کودکانم گرسنه اند، زنم گرسنه است، خودم گرسنه ام، سفره ما تهی است و چیزی واسه خوردن نداریم، خودم کارگرم و برخی از خویشاوندانم دهقانند، از بام تا شام بیل و کلنگ و داس و چکش به دست می گیریم و کار می کنیم، با درآمدمون حتی نمی تونیم شام و ناهاری که شکممونو سیر کنه بخوریم، نون نداریم، پنیر نداریم، کره نداریم، تخم مرغ نداریم، چای نداریم، هیچ چی واسه خوردن نداریم، من چه باید بکنم؟
پاسخ: (... شما قبلا آذری بودید و 500 سال قبل زبانتان به زور شمشیر عوض شده و ترکی شده است!...)
چی؟ چی شده؟ بابا من چه کار کنم که 500 سال پیش چی شده؟ من میگم گشنمه و نون ندارم بخورم تو چرا واسه من از 500 سال پیش میگی؟ چه کار کنم که کی 500 سال پیش زبان منو عوض کرده؟ ما خونوادگی داریم کار می کنیم، من کار می کنم، زنم کار می کنه، کودکانم کار می کنن،

همگی داریم کار می کنیم و با آن که همگی از بام تا شام داریم کار می کنیم با درآمدمون حتی شام و ناهار هم نمی تونیم بخوریم، ما چه باید بکنیم؟
پاسخ: ( ..... قبل از اینکه ترکها وارد آذربایجان بشوند، آذریها در آذربایجان ساکن و حاکم بودند! ..... )
چی گفتی؟ چی چی ساکن بود؟ من از این جور چیزا سر درنمیارم که کی ساکن بود و کی حاکم بود و کی شاه بود و کی وزیر و وکیل بود و به چه زبانی صحبت می کرد، من میگم گشنمه و نون ندارم بخورم، در آرزوی خوردن نون موندم، نون هائی مانند نون لواش و نون سنگک و نون بربری، چه کار باید بکنم؟
پاسخ: ( ..... حالا شما باید به زبان فارسی که زبان کاربردی تمام ایران است و آذری هم از شاخه های آن بوده صحبت کنید! .....)
چی؟ چی گفتی؟ من باید فارسی صحبت کنم؟ من فارسی مارسی بیلمیرم، میگم گشنمه، تشنمه، از بس که کار کرده ام دستام از کار کردن پینه بستن، زنم هم کار می کنه، خودم هم کار می کنم، کودکانم هم کار می کنن، خونوادگی داریم داریم کار می کنیم تا از گرسنگی نمیریم اما درآمدمون کمه، گرسنگی و تشنگی که هیچ، پول واسه درمان زنم که به تازگی از بس که کار کرده دیسک کمر گرفته نداریم، ما چه باید بکنیم؟
پاسخ: ( ..... به اینترناسیونالیسم فکر کن، ما جهان وطنیم! ..... )
چی؟ چی گفتی؟ عنتر چی چی؟ بابا چرا پرت و پلا میگی؟ من کاری با عنتر و نسناس ندارم. من سواد مواد ندارم، از بچگی کار کردم و به دبستان مبستان هم نرفتم و از این چیزا سر درنمیارم، تازه، یه چیز دیگه میخواستم بگم، اونم اینه که برادر زنم هم که مانند من کارگره دیروز چون کارخونه دار مزدشو نداده تو کارخونه باهاش درگیر شده، کارخونه دار هم که پول و پارتی داشته واسش پرونده درست کرده و برادر زنم افتاده تو زندون، دردسر و بدبختی از همه جا رو سرمون ریخته، من چه کار باید بکنم که تو بفهمی من چی میکشم و چی میگم و چه دردی دارم؟
پاسخ: ( ..... لطف کنید درستی نظر کسروی و این را که زبان شما آذری بوده را قبول کنید! ..... )
چی؟ لطف کنم چه کار کنم؟ می بخشی ها، تو دیوونه ای یا منو دست انداختی؟ شاید هم دو لیوان انداختی بالا، من که کارگرم و بهت گفتم خونوادگی کارگریم و از بام تا شام هم داریم کار می کنیم، سواد مواد هم نداریم، تو چه کاره ای و چه کارا کردی؟
پاسخ: ( ..... این جانب در ایران و خارج جامعه شناسی و ادبیات خوانده ام و سی و یک سال است با سیاست سر و کار دارم! ..... )
اِهِه! پس بگو دیگه، تو که سی و یه ساله تو خارج موندی حتما با پولای بابات که پولدار مولداره رفتی اون ورا و زبون ما هم با زبون تو یکی نیس، پس واسه همینه که من هر چی میگم تو نمی فهمی چون کسی که از پولدار مولداراس که سفره اش بی نون نیس و از دردا و بدبختیای ماهام که حتما سر در نمی آره! حتی اگه یه آرم داس و چکش و هزار تا ستاره سرخ تو دستش بگیره!
********
تبریزی: ( ..... مسئول محترم کامنت ها، تا من دارم یک تکه کیک شکلاتی با یک فنجان قهوه می خورم و یک استکان ویسکی را با خاویار سر می کشم شما هم کامنت جناب امیرخیزی را یا پاک کنید یا بفرستید به صفحه شما، چون من دارم برای کسانی که از حق و حقوق دم می زنند و انترناسیونال و جهان وطن و سوسیالیست و این چیزا نیستند و مثل من وابسته به خانواده های ستاره سرخ دار محترم و آبرومندی مانند (دوله ها) و (سلطنه ها) نیستند لیچار می بندم اما جناب امیرخیزی هوچیگری و تبلیغات می کند و همه اش از زبان مادری و خاله ای و عمه ای و عمویی و... حرف می زند! با تبلیغاتچی نمی شود بحث علمی کرد، شاید یکی بخواهد با گوریل شطرنج بازی کند، من وقتش را ندارم. من فقط بلدم لیچار ببندم و همان لیچارها رو طوطی وار تکرار کنم.....!)
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

دوست گرامیم، ائلیار عزیز،
من با بخشی از نوشته شما موافقم. احساسی را که من ترکی زبان می توانم با زبان ترکی بیان کنم، با زبان فارسی نمی توانم به همانگونه نشان دهم.
ولی با بخش دیگر نوشته شما موافق نیستم. اصطلاحاتی که شما از آنها استفاده کرده اید، در یک گفتگوی عادی کوچه و بازار می تواند طبیعی باشد ولی در جمعی فرهنگی و در جمعی که بخواهند یک بحث جدی را پیش ببرند، عادی نیست.
در همه زبانها اینگونه اصطلاحات وجود دارند. در یک کار هنری، در یک رمان از قول قهرمانان داستان، می توان چنین اصطلاحاتی را بکار برد و به کاربردن آنها در جای خود روح خاصی به آن رمان می دهد و اگر بکار نبری اشتباه است. ولی آیا جای چنین اصطلاحاتی در یک بحث جدی هم می تواند باشد؟ به نظر من نه!
بگذارید یک مثال از زبان آلمانی بیاورم. شما در کوچه و خیابان همه روز کلمه Scheiße = گه، مدفوع را که به هنگام عصبانیت گفته می شود،

می شنوید. ولی آیا این کلمه به هنگام یک بحث جدی هم بکار گرفته می شود؟ اگر یادتان باشد یکی از وزرای آلمانی در تلویزیون از این کلمه استفاده کرد و بلافاصله معذرت خواست و با وجود این، رسانه های آلمانی چه غوغایی راه انداختند!
فکر می کنم که بکارگیری هر اصطلاحی جای خود را دارد. می توان همین احساس را با اصطلاحات دیگر بیان کرد. خوشبختانه هم زبان ترکی و هم زبان فارسی در این مورد غنای کافی دارند.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای تبریزی عزیز شما که نان ندارید بخورید، پس چطور می توانید ٢٤ ساعته پشت کامپیوتر نشسته و کامنتهای طویل توماری بنویسید، حالا بگذریم از هزینه اینرنت و داشتن کامپیوتر، فکر نمی کنید کسی که زیاد آبجو می خورد زیاد هم آروق می زند، «ببخشید آروغ» منظورم لکه دار کردن زبان شیرین فارسی نبود، اگر به خوتان رحم نمی کنید حدقل بفکر این دوستانی که کامنتهای شما را چک می کنند باشید، خدا بدادشون برسه،

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار محترم؛ اصرار شما در استفاده از زبان مستهجن و ادبیات مشمئز کننده نمیتواند علت دیگری بجز تحقیر زبان ترکی و فرار از مباحثه مدنی داشته باشد. آقای محترم، مثالها و اصطلاحات مربوط به شکم و زیر شکم مختص زبان ترکی نیستند و در همه زبانهای زنده و مرده دنیا وجود دارند. یک آدم بیغرض هیچوقت در وسط یک مباحثه جدی از ادبیات زشت تحقیرآمیز و توهین آمیز استفاده نمیکند. اگر قصد مقایسه زبانها را دارید لطفا زحمت مطالعه آثاری مثل «محاکمه اللغتین» امیر علیشیر نوایی را بکشید و یاد بگیرید که امر مقایسه چگونه انجام میشود. واقعا جای بسی تاسف است...

نوشته شده توسط: Anonymous

اولا نویسنده محترم مقاله با بازی با کلمات و واژه ها می خواهد بگوید که یک کار بکنیم اکنون که در اثر ظلم و ستم ملی حاکمیت فاشیزم اقلیت فارس و تمامیت خواهی و نادیده گرفتن وجود ملل غیر فارس در اکثریت در جغرافیایی موسوم به ایران از نود سال گذشته به این طرف و پایمال نمودن حقوق این ملل و سعی در آسیمیله و نابود نمودن موجودیت آنها با انواع طرحهای خائنانه و حیله گریها و حقه بازیها سیاسی، اکنون که جان ملل غیر فارس را لبشان رسیده و می خواهند دیگر با پایان دادن به این هم زیستی با اقلیت فاشیست های حاکم فارس پایان داده و با جدایی از این اقلیت حاکم خودخواه شیاد با در اختیار گرفتن حق حاکمیت و سرنوشت خود از این اسارت نود ساله خود را برهانند و مقدرات خود را خودشان تعیین و به غارت ثروتی و منابع و معادن خود توسط قلندران حاکم فارس پایان دهند آقا کریمی طرح جدیدی برای شیره مالیدن به سر ملل تحت ستم ملی فارس

ارایه می دهند فدرال باید زبانی ملیتی نباشد باید جغرافیائی باشد. و چند نفر از آقایا فاشیست های فارس نیز به این طرح بی اثر و آبکی هم داد و هوار راه انداخته به عنوان آینکه مثل همیشه برای دادن حقوق ملل تحت اسارت و ستم ملی حاکمیت فارس شرایط مساعد نیست شبه خارجی وجود دارد باید زنجیر های اسارت و بردگی به فارس این ملل 60میلیونی غیر فارس را سفتتر نموده کنده به پاهایشان زد تا نتوان برای رهایی خود از این همه ستم حاکمیت فارس تکانی بخورند. و اما آقای کریمی می گویند یکپارچه گی ایران به نفع همه است! پس اکنون که ایران یک پارچه است به نفع 60میلیون ملل غیر فارس که 35میلیون آن ملت تورک آزربایجان جنوبی است نمی باشد که هیچ بلکه این ملل در این زندان ملل غیر فارس تحت حاکمیت فارس موجودیتش کتمان می گردد حالا بماند که حقوقشان تامین گردد. این دیکتاتوری و ظلم و استبداد حاکمیت اقلیت فارسی دیگر نمی تواند با هیچ شگرد و طرح و حقه بازی مثل نود ساله گذشته تداوم پیدا نماید و ملل تحت اسارت و ستم ملی حاکمیت اقلیت فارس هزار رویی و هزار رنگی و شارلاتان و حقه بازی و عوام فریبی فاشیست های حاکم فارس را جهت در اسارت و بردگی خود نگه داشتن ملل تحت ستم ملی فارس تجربه کرده و حیله گری آینه را همه نوعش را تجربه نمودند. قرار داد نوشتن و زیرش زدن قانون نوشتن نسبت به دادن حقوق جزیی ملل غیر فارس و 37سال گذشته به اجرا نگذاشتن و عمل نکردن، اکنون دیگر این ملل خصوصا ملت تورک 35میلیون تورک آزربایجان جنوبی تحت اسارت و اشغال حاکمیت فاشیست های شارلاتان فارس مصمم به جدایی و حاکم شدن به سرنوشت خویش و رهایی از ستم و ظلم و بردگی فاشیست های فارس هستند و تا به حق تعیین سرنوشت و حاکمیت و بر پایی دولت مستقل خود در سرزمینهایی اجدادی خود که اکنون زیر نام ایران در اشغال و غارت و چپاول حاکمیت اقلیت قلندران فارس می باشد. از پای نخواهد نشست و این طرحهای عوام فریبنده تنها به درد شیادان ومکاران و حیله کاران فارس می خورد و بس.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

موضوع طبیعتا جالب بود ولی بحث ها به دلیل حضور فرخ نگهدارمنحرف شد و از بار فکری چندان بهر ه نبرد. کاش برنامه ریز،فرخ نگهدار را دعوت نمی کرد و بجای آن واقعا 3 تحلیلگر سیاسی ویا کارشناس سیاسی با دید گاه های متفاوت را در این میز گرد دعوت می کرد . در این بحث محمد رضا نیکفر به بنی صدر و بنی صدر به نیکفر نان قرض می دهد و هر دو بجای یک بحث فراگیر و استراتژیک ، دقیقا علیه نظرات فرخ نگهدار بسیج می شوند و در قبال حرف های انحرافی نگهدار آنان هم ناگزیر منحرف می شوند . نیکفر خود دچار تناقص است از یک سو می گوید که از توافق هسته ای خوشحال هست و از طرف دیگر به مردمی که رقص و پایکوبی کرده اند ایراد می گیرد که چرا بخاطر توافق هسته ای رقص و پایکوبی می کنیدد و چرا فراموشکار شده اید؟ بعد ایشان داستان« آمنه » فرضی که به چهره اش اسید پاشیده شده را بعنوان، سناریو بحث انتخاب می کند .

اسید پاشی به صورت امنه بدستور خامنه صورت می گیرد ؛ بحث سیاسی ، بار احساسی به خود می گیرد و به موضوع اصلی گره زده می شود و ... خوب در این در این شکی نیست که پروژه ساخت بمب اتمی و دستور اسید پاشی هر دو، توسط رهبر جمهوری اسلامی صورت گرفته است و کسی امروز باور نمی کند که عده ای خودسر در کشوری که در میان هر 5 نفر یک خبر چین وجوددارد و دوربین های مدار بسته سراسر کشور را پوشانده است، جرئت نماید که خود سرانه عمل نماید.بنابراین علیر غم نهاد های «انتخاباتی» چون مجلس و ریاست جمهوری ، خامنه ای و بیت رهبری او هستند که تصمیمات اصلی داخلی و خارجی کشور را می گیرند.
تصمیم ساخت بمب اتمی که چند صد میلیارد دلار زیان برای کشور در بر داشته است توسط خامنه ای گرفته شد ه است و تصمیم به مذاکره هم توسط بیت رهبری وقبل از انتخاب حسن روحانی بطور مخفیانه از طریق کشور عمان انجام گرفته بود .از نگاه روحانیت شیعه ایران، تجهیز به بمب اتمی کار احمقانه ای نبود بلکه در صورت دست یابی ، هلال شیعه صاحب بمب اتمی می شد و می توانست بعنوان یک قدرت اتمی چنین خواز و ذلیل در مقابل بمباران سعودی ها عمل نمی کرد. ولی محاسبه آنان غلط از کار در امد .بنابراین؛ این نتیجه گیری که مقصر اصلی در پروژ اتمی کسی جز خامنه ای نبود، زیاد دشوار نیست . مشکل اپوزیسیون سرنگون طلب ، نبود استراـژی است .آنان در تاکتیک ها و حرکات روزانه غرق شده اند . در مقابل جمهوری اسلامی بنظر می رسد که هر چند در عرصه تاکتیک به دلیل جنگل قدرت سیاسی در ونی ، بسیار احمقانه عمل می کنند ؛اما درعرصه استراتژیک بسیار زیرک عمل کرده است . رهبری جمهوری اسلامی وقتی دید که پروژه اتمی دستاویز سرنگونی رژیم را فراهم کرده است ، از دوسال پیش، به فکر مصالحه اتمی افتاد که اکنون در لوزان نتیجه داد ..
این بحث ادامه دارد
نوشته شده توسط: تبریزی

اکنون بامداد است، من تازه از خواب بیدار شدم، کودکانم گرسنه اند، زنم گرسنه است، خودم گرسنه ام، سفره ما تهی است و چیزی واسه خوردن نداریم، خودم کارگرم و برخی از خویشاوندانم دهقانند، از بام تا شام بیل و کلنگ و داس و چکش به دست می گیریم و کار می کنیم، با درآمدمون حتی نمی تونیم شام و ناهاری که شکممونو سیر کنه بخوریم، نون نداریم، پنیر نداریم، کره نداریم، تخم مرغ نداریم، چای نداریم، هیچ چی واسه خوردن نداریم، من چه باید بکنم؟ پاسخ: ( ..... کسروی که هفتاد سال پیش کتابی به نام زبان آذری نوشته است کار بدی کرده است! ..... ) چی؟ چی نوشته؟ بابا من چه کار کنم که کی هفتاد سال پیش چی نوشته؟ من میگم گشنمه و نون ندارم بخورم تو چرا واسه من از کتاب هفتاد سال پیش میگی؟ چه کار کنم که کی هفتاد سال پیش چی نوشته؟ ما خونوادگی داریم کار می کنیم، من کار می کنم، زنم کار می کنه، کودکانم کار می کنن، همگی داریم .....

..... کار می کنیم و با آن که همگی از بام تا شام داریم کار می کنیم با درآمدمون حتی شام و ناهار هم نمی تونیم بخوریم، ما چه باید بکنیم؟ پاسخ: ( ..... قبل از مادها لولوبی ها و قوتی ها در آذربایجان حاکم بودند! ..... ) چی گفتی؟ چی چی حاکم بود؟ من از این جور چیزا سر درنمیارم که کی حاکم بود و کی شاه بود و کی وزیر و وکیل بود، من میگم گشنمه و نون ندارم بخورم، در آرزوی خوردن نون موندم، نون هائی مانند نون لواش و نون سنگک و نون بربری، چه کار باید بکنم؟ پاسخ: ( ..... احداث دبستان به زبان مادری شرط اصلی برای از بین بردن تبعیض فرهنگی است! ..... ) چی؟ چی گفتی؟ احداث چی چی فرهنگی است؟ من از احداث محداث سر درنمیارم، میگم گشنمه، تشنمه، از بس که کار کرده ام دستام از کار کردن پینه بستن، زنم هم کار می کنه، خودم هم کار می کنم، کودکانم هم کار می کنن، خونوادگی داریم داریم کار می کنیم تا از گرسنگی نمیریم اما درآمدمون کمه، گرسنگی و تشنگی که هیچ، پول واسه درمان زنم که به تازگی از بس که کار کرده دیسک کمر گرفته نداریم، ما چه باید بکنیم؟ پاسخ: ( ..... تاریخ من - تاریخ تو ایده ای نسبی است! ..... ) چی؟ چی گفتی؟ چی چی نسبیه؟ بابا چرا پرت و پلا میگی؟ من چه کار کنم چی نسبیه؟ من سواد مواد ندارم، از بچگی کار کردم و به دبستان مبستان هم نرفتم و از این چیزا سر درنمیارم، تازه، یه چیز دیگه میخواستم بگم، اونم اینه که برادر زنم هم که مانند من کارگره دیروز چون کارخونه دار مزدشو نداده تو کارخونه باهاش درگیر شده، کارخونه دار هم که پول و پارتی داشته واسش پرونده درست کرده و برادر زنم افتاده تو زندون، دردسر و بدبختی از همه جا رو سرمون ریخته، من چه کار باید بکنم که تو بفهمی من چی میکشم و چی میگم و چه دردی دارم؟ پاسخ: ( ..... لطف کنید درستی نظر کسروی و نادرستی نظر من را نشان دهید! ..... ) چی؟ لطف کنم چه کار کنم؟ می بخشی ها، تو دیوونه ای یا منو دست انداختی؟ شاید هم دو لیوان انداختی بالا، من که کارگرم و بهت گفتم خونوادگی کارگریم و از بام تا شام هم داریم کار می کنیم، سواد مواد هم نداریم، تو چه کاره ای و چه کارا کردی؟ پاسخ: ( ..... این جانب در ایران و خارج جامعه شناسی و ادبیات خوانده ام و سی و یک سال است با سیاست سر و کار دارم! ..... ) اِهِه! پس بگو دیگه، تو که سی و یه ساله تو خارج موندی حتما با پولای بابات که پولدار مولداره رفتی اون ورا و زبون ما هم با زبون تو یکی نیس، پس واسه همینه که من هر چی میگم تو نمی فهمی چون کسی که از پولدار مولداراس که سفره اش بی نون نیس و از دردا و بدبختیای ماهام که حتما سر در نمی آره! ******** آ.ائلیار: ( ..... مسئول محترم کامنت ها، تا من دارم یک تکه کیک شکلاتی با یک فنجان قهوه می خورم شما هم کامنت جناب تبریزی را یا پاک کنید یا بفرستید به صفحه شما، چون من دارم با دوستانی که دارای دکترا و لیسانس هستند و کارگر مارگر یا دهقان مهقان نیستند و وابسته به خانواده های محترم و آبرومندی مانند (دوله ها) و (سلطنه ها) هستند بحث علمی می کنم اما جناب تبریزی هوچیگری و تبلیغات می کند! با تبلیغاتچی نمی شود بحث علمی کرد، شاید یکی بخواهد با گوریل شطرنج بازی کند، من وقتش را ندارم! ..... ) http://www.iranglobal.info/node/27006
نوشته شده توسط: Anonymous

تحليل بسيار زيبايى است،دست آقاى شاملى براى اين تحليل زيبا و جامع شان درد نكند،استفاده كرديم.با آرزوى موفقيت و سلامت براى اقاى شاملى و گردانندگان ايران گلوبال

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

Anonymous گرامی،
1-بالاخره، سرانجام، با کلی نامه نویسی شما توانستید برای خود اسم «ناشناس» را انتخاب کنید. و این قدمی پیشرفت است و مبارک.
حالا می توانم شما را مخاطب قرار بدهم و سخن بگویم.
2- اینجا یک بخش از بحث مربوط به زبان است:نوشته اید:
« می پرسم : با چنین شیوه گفتاری آیا برخورد آزاد و محترمانه اندیشه ها امکان دارد؟»
جواب: « شیوه ی گفتاری کدام زبان مد نظر شماست؟ اینجا دو زبان و دو شیوه ی گفتار وجود دارد. زبان فارسی؛ زبان ترکی.
من ترکم. و زبانم ترکی ست. شیوه ی گفتارم از زبانم تبعیت میکند. از اصطلاحات- ضرب المثلها-کلمات قصار- و غیره. که شاید برای شما غریبه باشد. همانطور که شیوه ی گفتار فارسی برای من غریبه است.
اهل هرزبانی با شیوه ی گفتاری همان زبان، با اصطلاحات همان زبان، که «ریشه درجان و روحش»دارد احساس و فکرش را بیان میکند و «احساس آزادی» می نماید.

منع کردن این «احساس آزادی»، احساس کشی و آزادی کشی ست. اجبار به «ترجمه»ی فکر و احساس و اصطلاحات ریشه در جان و دل، که خیلی مواقع هم «قابل ترجمه» نیست، روح کشی ست. شکنجه ی روحی ست. اعمال آزار و خشونت است. لاجرم «جنایت زبانی و روحی».
من ائلیار بعد از تحمل این «شکنجه های روحی، این خشونت اعمال شده از سوی» ترجمه ی اجباری زبانم به فارسی شکسته-بسته، جرئت کرده ام «اصطلاحاتی» از زبانم را درجملاتی-به همراه ترجمه ی نارسا،که احساس را دقیق نمیرساند-بیان کنم ؛شاید بتوانم «اندیشه »را هرچه نزدیکتر به واقعیت نشان دهم.
اینکه این اصطلاحات در زبان فارسی « خوش آیند»نیست، به همان انداز «عدم بیان این اصطلاحات» در جمله ی ترجمه شده نیز برای من ناخوشایند که چه عرض کنم «شکنجه» است. شما ناخوش آیندی را تحمل نمی کنید-ولی ترجیح میدهید که من با «مثله کردن فکرو روحم شکنجه شوم و آزادی دربیان احساسم نداشته باشم».

بله ، برای حفظ همین آزادی متقابل است که گفته اند «زبانها آزاد اند». شمای نوعی با زبان خود-من نوعی با زبان خودم.

فکر و احساس و درک و جهانشناسی من با زبان ترکیم از شمای نوعی با زبان فارسی «فرق اساسی» دارد. شیوه های گفتاری و رفتاری متفاوتی و حتی متضادی را ایجاد میکند. چیزی که در زبانی بد است می تواند درزبانی دیگر بد نباشد. یا خوب هم باشد:

مثالی بزنم: «گربه از درخت بالا رفت». این جمله منظور من را در زبان ترکی-با فکر و احساس زبانیم- نمیرساند. من میخواهم بگویم «گربه پنجه و ناخنهایش را مثل چنگک به پست درخت سفت کرد و بالا رفت». البته این باز بیان تقریبی فکرو احساس من است که کامل نشان داده نمی شود. و جمله در فارسی هم احساس فارسی زبان را بیان نمی کند. یعنی نه فکر و احساس ترکی بیان میشود و نه فارسی. هردو سقط شده است. درترکی میگوییم:« پیشیک آغاجا-دیرماشدی». فعل دیرماشدی درفارسی نیست. مجبوری یک پاراگراف برای آن داستان ببافی و هردو زبان را آواره کنی.

مثال دیگر که شاید ترجمه اش درفارسی خوش آید نباشد-ولی درترکی برای بیان دقیق «فکرو احساس -هرچه دقیق تر به واقعیت -» معمول است و استعمال میشود. و برای خیلیها بی ادبانه هم نیست. اصطلاح یا صرب المثلی ست که زیاد کاربرد دارد:
گویند:« اوستورانین قاباغیندا-شیشماسان-دییر گؤتو یوخدو»:«در مقابل کسی که گوزیده-ان نکنی-خیال میکند-فاقد ماتحت هستی».
این اصطلاح در مورد «اعتراض به عملی» بکارگرفته میشود.دلیلی ست برای اینکه «اعتراض حق توست» و «باید اعتراض کنی. و خوب هم اعتراض کنی.»
حالا اگر من «فکر و احساسم را سانسور کنم- از برخی کلمات تابو درست کنم» و بنویسم «اعتراض حق توست ، باید اعتراض کنی. و خوب هم اعتراض کنی.» چه چیزی را بیان کرده ام؟ یعنی خودم -زبانم- فکر و احساسم را زنده بگور کرده ام- با دست خودم-با اجبار ترجمه- با رعایت شیوه ی گفتار مثلا غریبه . که چی؟
نتیجه «زبان ترکی-فرد ترکی زبان- دنیای خاص خود دارد- مجبوریم دنیاهای زبانی و احساسی همدیگر را به رسمیت بشناسیم و زبانها را آزاد اعلام کنیم و حق و حقوق همدیگر را رعایت نماییم. من نوعی ترکی زبان، فارس نیستم- و توی نوعی فارسی زبان ترک نیستی».

زبان ما-فرهنگ ما- دنیای فکری و احساسی ما- نگاه ما به جهان و پدیده هایش، از هم جدا و متفاوت و متضاد است. و زیبایی هم در همین دگر بودن است. کپی ها فاقد زیبایی هستند. جهان گوناگون است. مثل گلها. این را درک کنیم. آزادی همدیگر را رعایت کنیم. از تسلط و یکسان سازی، نفرت و کینه و انتقام برمیخیزد. از قبول تفاوت و تضادهاست که عشق و دوستی میجوشد. نباید دیگری را درقابل خود«هضم ونابود»کنیم. غیر انسانی و جنایت است.

-«....برخورد آزاد امکان دارد؟»- بله امکان دارد. به شرطی که حق زبانها و جهان آنها محترم شمرده شود.تابوگرایی نکنیم.
ادامه دارد
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ادامه :
«تاریخ من- تاریخ تو». ایده ای نسبی ست. با شرایطی می تواند «تاریخ ما در ایران» باشد. ولی وقتی «راسیسم و شوونیسم» این «ما» را از مابودن ساقط میکند- دیگر به نا چار باید به دنبال تاریخ «خود» روی و «دیگری» هم به پی تاریخ خود رود. «راسیسم و شوونیسم» ما را به من و تو تقسیم میکند. این است که گفته ام به دنبال تاریخ خود روید.
من شرایط ما بودن را در دهها مقاله توضیح داده ام. و دیگران هم همینطور. وقتی کس و کسانی دیوار میکشند -شوونیسم- دیگر نمی توان خودفریبی کرد و از ما سخن گفت. من با هیتلر و موسولنی -یا قتل عام کنندگان آذربایجان در 21 آذر هیچ مایی نمی توانم بسازم. اینجا «من و تو» هستیم. علی رغم میلم. و چاره ای نیست. کسی که فرهنگ من را نابود کند-مثل تز کسروی و پیروانش-مثل اعلی حضرت- دیگر مایی وجود ندارد. بله با کسانی که خارج از این دایره اند ما در جای خود باقی ست.

من موافق طرح این مسایل «ترک-فارس» و مانند اینها نیستم. و درست «جوستن راه حلهای رفع تبعیض» را میدانم. که ما را به راه حل مشترک برساند.
خوب از سوی دیگر-کسانی تبلیغات راه انداخته اند که « آذربایجان فارس است و نیازی به حقوق خود ندارد». والله آدم مانده مات و متحیر که اینها دیگر کجا و کدام غار زندگی میکنند؟ خواه ناخواه مجبور میشویم بگوییم آقا جان موضوع انحرافی مطرح میکنی. نابجا. و تبعیض گرانه. و نادرست. نظریه را علم به خورد ما میدهند. آنهم به بهای نابودی فرهنگ و حق و حقوق انسانی. آخه عقب ماندگی تا این درجه. کسی که این تبلیغات را راه انداخته یک عامی مثل من باشد باز چیزی نیست. طرف یا طرفها یکی دو چمدان دکتری و پروفسوری یدک میکشند. سخن من آنست که آقاجان عوضی آمده اید. محتوای چمدان را تو آب بشویید و سربکشید.
برای من فرق نمی کند که فارس باشم یا عرب یا ترکی زبان آذربایجان یا شخص دیگر. مهم این است که یک انسان هستم و حقوق انسانی لازم دارم که بتوانم زندگی کنم پیشرفت نمایم. مخالف نقض حقوق انسان هستم. حالا این آدم فارس باشد یا ترک یا یک آفریقایی یا انگلیسی فرق نمیکند. نقض حقوق هرکجا باشد اگر بتوانم مخالفت خود را بیان میکنم. حالا کسی خوشش بیاید یا نه به من مربوط نیست.
سخن خارج از علم را از خدا هم نمی پذیرم ؛ چه رسد به دفترو دستک داران. و حمالان چمدانهای مدارک خود.