Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقای دکتر دوشوکی؛ روی سخن من با شما نبود. چون ادبیات شما، ادبیاتی متین و منصفانه است. اما همه مثل شما نیستند. عده ای هم وجود دارند و طوری مطلب می نویسند که خوراک گروه های فشار را فراهم می آورند. آن وقت رسانه های آن گروه های فشار، در محافل نیمه رسمی و رسمی خودشان جنجال به پا می اندارند که ببینید: ضد انقلاب از این خفتی که عده ای در دولت بر رهبر معظم تحمیل کرده اند، جشن گرفته. به هر حال آنها هم ابزارهای کمی ندارند و خیلیها در سپاه و بسیج و بسیاری از برادران قاچاقچی آماده اند تا در دقیقه 90 هم که شده، همه چیز را به هم بریزند. البته شاید هم هیچ یک از این اتفاقات نیفتد ولی برخیها اگر یک خورده به خاطر مردم تیزهوشی سیاسی به خرج دهند و فعلا دندان روی جگر بگذارند، بهتر است. بعدا فرصت خواهند داشت که هر قدر دوست دارند متلک بپرانند.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب تبریزی لطفا روشن کنید که فرق بین منصور حکمت و شما با ناسیونال شوینیستهای ایران پرست کشورمان در چیست؟
منصور حکمت که طوطی وار همان حرفهای آنها را تکرار کرده است و شما هم راه او را ادامه می دهید و طوطی وار حرفهای همان ناسیونال شوینیستها را تکرار می کنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی نوشته اید " توافق هسته ای جام زهر نبو دو جمهوری اسلامی هم امتیازات بسیاری گرفته است"! ماکه هرجه در این بیانیه مشترک دیدیم امتیاز دادن و سرشکستگی برای جمهوری اسلامی بود. لابد منضور شما این بوده که هنوز نگفته اند که مققامات رژیم باید ازین به بعد چهار دست و پا راه بروند. راستی لطفا چندتا از این "امتیازات بسیاری " را که میگویید جمهوری اسلامی گرفته نام ببرید!

نوشته شده توسط: Anonymous

" رو شکر کن مباد که از بد بتر شود ". مقاله جناب دوشوکی بررسی معقول و با ارزشی از اوضاع موجود پیرامون مسئله هسته ایست. کامنت ایشان که " تمکین ایران حتی بسیار بدتر از آن بوده است که من تصور می کردم " نیز درست ولی ناکافی ست. حقیقت آنست که موضوع مسئله هسته ای جز بهانه ای بیش برای خرد کردن تنها دو کشور " بزرگ " باقیمانده در خاورمیانه نیست. پس از ایران نوبت ترکیه است. مگر عراق بمب اتمی داشت که به اتهام داشتن آن خاک آنرا به توبره کشیده و میکشند؟ مگر لیبی تمام تشکیلات هسته ای خود را دو دستی به " غرب " اهدا نکرد؟ مگر سوریه بمب اتمی دارد؟ تنها خاور میانه نیست که مبتلا به بلیه ای شده است که در تاریخ آن بیسابقه میباشد. روسیه و چین نیز از شش طرف محاصره شده اند. باید به سخنان نتانیاهو و اسرائیل و نوکران او در کنگره امریکا توجه کرد که این پایان کار نیست و این " قرار داد " " بتر از بد " در نظر آنها سند

محو اسرائیل است. خدا را شکر کنیم اگر همین " بتر از بد " پایان ماجرا باشد که احتمالا نیست.
نوشته شده توسط: Anonymous

Əllərinizə sağlıq.

نوشته شده توسط: Anonymous

ترک های عثمانی !
« پناه جوی » ایرانی !
اگر این خبر درست باشد ؛ کاویانی ها نه فراموش می کنند و نه می بخشند.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

«توافق هسته ای »؛ جام زهر نبو دو جمهوری اسلامی هم امتیازات بسیاری گرفته است . در نتیجه پیشرفت و اجرایی شدن تفاهم نامه ،شاهد رونق اقتصادی سریع در ایران خواهیم بود که همه اقشار جامعه ایران از ان سود خواهند برد . بنظر من این رونق از هم اکنون اغاز شده است. بی خود نیست مردم به خیابانها امدندو ازظریف تشکرکردند .تحریم ها در بخش هایی واقعا ضد انسانی بود که در قسمت دارو یی و بهداشتی موجب سرطان ، سکته و مرگ هزاران ایرانی شد.

نوشته شده توسط: دكتر عبدالستار دوشوكي

جناب معما و کیانوش گرامی

من چند بار در مقاله تاکید کردم که این ماجراجویی هسته ای عایدی جز زیان و بدبختی برای ملت ایران نداشته. به همین دلیل از "حل" مسئله هسته ای خوشحالم. آرزو دارم موافقت نهایی صورت بگیرد و با مردم در شادی های آنها سهیم هستم. ولی از یک تحلیلگر انتظار نداشته باشد برای مصلحت بالای منبر رفته و این تفاهم نامه را یک پیروزی به خورد مستمعین خود بدهد.
شما اگر متن کامل اطلاعیه مطبوعاتی وزارت امور خارجه آمریکا درباره تفاهم هسته‌ای با ایران را بخوانید، پی می برید که با توجه به عملکرد و ادعاهای طولانی نظام، پذیرش تمکین هایی که در سند رسمی وزرات خارجه آمریکا آمده هیچ چیزی جز سرکشیدن جام زهر هسته ای برای نظام ( و نه ملت ایران و نه حتی دولت) نیست.

کیانوش گرامی؛ لطفا متن کامل اطلاعیه مطبوعاتی وزارت امور خارجه آمریکا را بخوان و بعد

توضیح بده ایران چه امتیازی گرفته؟

ترجمه فارسی اطلاعیه مطبوعاتی:
http://www.tasnimnews.com/Home/Single/699607
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

دوست عزیز دوشوکی تحلیل واقع بینانه از تفاهم نامه بعمل آورده است ولی عنوان مقاله کمی اشکال دارد چون «توافق هسته ای »؛ جام زهر نبو دو جمهوری اسلامی هم امتیازات بسیاری گرفته است . در نتیجه پیشرفت و اجرایی شدن تفاهم نامه ،شاهد رونق اقتصادی سریع در ایران خواهیم بود که همه اقشار جامعه ایران از ان سود خواهند برد . بنظر من این رونق از هم اکنون اغاز شده است. بی خود نیست مردم به خیابانها امدندو ازظریف تشکرکردند .تحریم ها در بخش هایی واقعا ضد انسانی بود که در قسمت دارو یی و بهداشتی موجب سرطان ، سکته و مرگ هزاران ایرانی شد.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

دوست عزیز جمشید اسدی در فیس بوک چنین نوشته بود:« ان چه که من خطرناک می دانم دامن زدن به دعوای شیعی و سنی است. این بحث ورای آن است که در یمن یا در کشور دیگری حق با کیست. می خواهم بگویم حتی اگر جمهوری اسلامی در جایی هواداری از نیرویی درست کار بکتد، اما این کار را به اسم شیعه گری بکند این کار برای ایران خطرناک است. ما در منطقه ای زندگی می کنیم که اکثریت با سنی هاست، از آن گذشته ایرانی های بسیاری نیز سنی هستند، در نتیجه یه هیچ عنوان نمی بایستی » و منهم در پاسخ چنین نوشتم:

دعوای شیعه و سنی یک دعوای تاریخی_ واقعی است. متاسفانه روشنفکران سکولار و چپ ها ی ایران این موضوع را درک نمی کنند. چون خودشان را سنی و یا شیعه نمی دانند. داستان از اینجا آغاز شد. انقلاب 57 و صدور انقلاب روحانیت شیعه ابتدا احساسی بود و هنوز عمق استراتژیک جمهوری اسلامی محسوب نمی شد و به همین خاطر، روحانیت حاکم برنامه هسته ای شاه را متوقف کرد.آنان با هیجان شعار نابودی اسرائیل سر می دادند ...موضوع زمانی استراتزیک شد که روحانیت شیعه اعتماد اکثریت مردم شیعه ایران را نه تنها از دست داد بلکه روحانیت شیعه مبدل به جوک و نمادی از تنفر شد . این نفرت از آخوند شیعه تا آنجا پیش رفت که حتی راننده های تاکسی شیعه حاضر نمی شدند که حتی با دریافت کرایه آخوند شیعه را جا به جا نمایند. از این پس بود که موضع هلال شیعه ویا به قول عرب ها امپراتوری شیعه بطور جدی و استراتژیک طرح شد و قرار بود که هلال شیعه مجهز به سلاح اتمی شود، ظاهرا هدف بمبهای اتمی جمهوری اسلامی ، اسرائیل بود ولی در واقع عربستان و دیگر قدرت های ا عراب سنی مورد نظر را نشانه گرفته بودند،. جمهوری اسلامی در نیمه های راه ساخت بمب اتمی بود که عربستان متوجه استراتژی ایران شد و از آن پس عربستان همراه با اسرائیل شد.از سوی دیگر همانطور که جمهوری اسلامی برای اقلیت های دینی بخصوص برای سنی مذهب ها حق و حقوقی قائل نیست تا جایی که حتی یک مسجد سنی در تهران اجازه ساخت نگرفته است ، در حاکی در تهران حتی کنیسه و کلیسا وجود دارد. در آن طرف یعنی در بحرین که اکثریت شیعه ولی حکومت از اقلیت سنی داریم در عربستان اقلیت بزرگی از شعیان در کنار مناطق نفت خیززندگی می کنند که از هیج حق و حقوقی برخوردار نیستند که اخیرا یکی از ایت های شیعه توسط عربستان اعدام شد. در یمن شعیان خوثی 40 در صد جمعیت یمن را تشکیل می دهند تا قبل از این وقایع در قدرت سیاسی یمن حضور چندانی نداشتند. در لبنان هم اقلیت شیعه تا قبل از انقلاب اسلامی در قدرت سیاسی لبنان نقش چندانی نداشتند؛ همینطور اقلیت بیست میلیونی در پاکستان ، 65 درصد جمعیت عراق را شیعه ها تشکیل می دادند که. در حالی تنها 13 در صدد از جمعیت عراق را اعراب سنی تشکیل می دادند. در زمان صدام شعیان و کرد ها از هیج حق و حقوقی برخوردار نبودند. خامنه ای و سپاه به این نتیجه رسیدند که عمق استراـژی جمهوری اسلامی را براساس هلال شیعه تعریف کردند و میلیارد ها دلار از ثروت مردم ایران را صرف هزینه چنین استرا ژی شد که در مذاکرات هسته ای لوزان از هم پاشید . به همین خاطر است وقتی سردار قاسم سلیمانی که بی نهایت مورد تنفر ایرانیان است بعنوان یک قهرمان در عراق ، سوریه ، لبنان ، بحرین و یمن از محبوبیت برخورداراست
نوشته شده توسط: Anonymous

این مقالات آقای رئیس نیا باوجود داشتن منابع متنوع ارزش تحقیق چندانی ندارند. چون اولا در عنوان نویسنده قسمت دوم مقاله آقای رئیس نیا "دگرگونی ..." به ایشان رتبه دکتری داده شده است، که می رساند خود ایشان مقاله را نفرستاده اند و معلوم نیست نظرات اخیر ایشان در مورد این مسئله کدامست؟ ...................... این شخص آقای رئیس نیا را نمی شناسد و بدون اجازه وی این رتبه دکتری را به او داده است. چون خود آقای رئیس نیا چنین کاری نمی کند.

ثانیا آقای رئیس نیا احتمالا به علل شرایط سیاسی محیط زندگیش، عادت به نعل و به میخ زدن یافته است. چون ارزیابی خودش را آشکار نمی نویسد. مثلا معلوم نیست با توجه به تحقیقاتی که در این مورد کرده است، نظرش در سابقه قدمت زبان ترکی در آذربایجان چیست؟

بعنوان مثال معلوم نیست که نتیجه تحقیقات ایشان در رابطه با جملات زیر چه می باشد:

" و.اصلانوف: “به علت این که آثار نوشته شده به زبان آذربایجانی در سده های پیش از سده ۱۳ م. تا کنون به دست نیامده، و از آن جایی که در ادوار باستانی و اوایل سده های میانه، خلق های دارای زبان هایی از نظر منشاء و نوع متفاوت با زبان آذربایجانی در اراضی آذربایجان و در ترکیب دولت ها و اتحادیه های طایفه ای و قبیله ای مستقل، زیسته اند، بعضی زبان شناسان و تاریخ دانان منشاء خلق و زبان آذربایجانی را به اغوزها و سلجوقیان که در سده های ۱۲ – ۱۱ م. به آذربایجان آمده اند، نسبت داده اند. در حالی که پاره ای فاکت های داخل زبانی و خارج زبانی غیر علمی بودن چنین نظری را و نیز موجود بودن زبان آذربایجانی داخل در گروه زبانی اغوز دارای سیستم زبان های ترکی و خلق متکلم به این زبان را از زمان های قدیم در اراضی آذربایجان به اثبات می رسانند….”۳۰ " .

ثالثا ارزش تحقیق این مقالات ایشان به این صورت منتشر شده بسیار پائین است. چون منابع و مراجع ارائه شده نظیر " مسائل زبانشناسی آذربایجان" بدون مولف و محل انتشار آورده شده اند.
نوشته شده توسط: Anonymous

اکثر وبسايت هاي نيروهاي به اصطلاح ارزشي و ولايتي (دلواپسان) معتقدند که اين اقدامي که تيم مذاکره کننده ي ظريف انجام داده ؛ چه بسا تيم مذاکره کننده قبلي به سرپرستي جليلي هم مي توانست همين توافق و عقب نشيني از مواضع حيثيتي نظام را آنهم چندسال زودتر انجام دهد واینکار رانکرد.

حال سوال اساسي از اين آقايان (دولواپسان) اين است که آيا تيم مذاکره کننده به سرپرستي آقاي ظريف با امضاي اين تفاهمنامه اوليه يا هراسم ديگه به مواضع انقلابي و حيثيتي سران رژيم انگل پشت کرده ؟و خيانتي مرتکب شده است؟ که قرار شده وي را براي توضيح به مجلس .... شوراي اسلامي بکشانند؟يا واقعاً ظريف و تيم همراهش تدبير وشجاعتي داشته اند که تيم مذاکره کننده به سرپرستي جليلي فاقد اين تدبير و شجاعت بوده !!و مهمتر از اين ؛ شايد اين مورد بيشتر مطرح باشد که در زمان جليلي سران رژيم به مرکزيت ... فرزانه فکر نمي کردند فاصله ي آنچه را که در آئينه مي بينند (تُغارگُه) کمتر از آنست که می پندارند!! ؛ واين يعني نه شجاعت و پشت پا زدن ظريف و تيم همراهش به نظرات و مواضع حيثيتي نداشته ي نظام در اين زمان ؛ ونه استقامت و پايبندي جليلي و تيم مذاکره کننده اش برای حفظ حیثیت نظام در آن زمان.
اين فقط مي تواند يکي ديگر از اشتباهات محاسباتي اتاق فکرو مشاوران ... فرزانه باشد.
پس در همين وضعيت هم اي دولواپسان و ايمان آورندگان ، ضمن گردن نهادن به توصيه ي ولي فرزانه به نرمش قهرمانانه و بعد چرخش قهرمانانه ادامه داده و هنگام رفتن به رکوع قهرمانانه ؛ شکرگزار الله باشيد که بهترين است براي شما که يک عمر ثروت و جان ملتي را بيهوده بر باد داديد.اگر بدانيد ! اين براي شما بهتر است . همين
نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، رازی، شما می گوئید: ( ..... من بارها و بارها گفته ام که چپ ایرانی بنا بر پیشینه تاریخی خود و زمینه های پیدایشش شدیدا ضد ایرانی است! ..... ) دوست گرامی، سوسیالیست های ایرانی دو برخورد با ناسیونالیست ها دارند، یک گروه سوسیالیست هائی هستند که در برابر ناسیونالیست ها نرمش نشان داده و همان واژه های به کار رفته از سوی ناسیونالیست ها را از زبان مادری گرفته تا دیوارکشی های ناسیونالیستی میان مردم ایران با دستاویزهائی مانند فدرالیسم و حق تعیین سرنوشت طوطی وار بازگو کرده و بازتاب می دهند! چنین کسانی چپ های پوپولیست نام دارند! درباره چنین کسانی به این لینک نگاه کنید http://iranglobal.info/node/22496 گروه دیگر سوسیالیست هائی هستند که خودشان و دیدگاه هایشان را از ناسیونالیست ها جدا کرده اند چون به خوبی دریافته اند که ناسیونالیسم با ویژگی هائی که دارد با سوسیالیسم سازگار نیست و .....

.......... نمی تواند باشد و راست گراترین راست گراهای جهان ناسیونالیست ها هستند! دوست گرامی، رازی، امید است شما با نگاه کردن به نوشته های چپ های پوپولیست داوری نادرست درباره همه سوسیالیست ها نکرده و همه را با یک چوب نرانید، برای نمونه زنده یاد ژوبین رازانی (منصور حکمت) با آن که سوسیالیست بود اما هرگز همان سخنانی را که ناسیونالیست ها می گویند و می نویسند طوطی وار بازگو نمی کرد، بخشی از سخنان زنده یاد ژوبین رازانی این چنین است: ( ..... اگر از ما بپرسند آیا هر نژاد یا هر قوم یا متکلمین به هر زبان خاص یا ساکنین هر سرزمین معین حق دارند کشور خود را تشکیل دهند؟ بی شک پاسخ ما منفی است! این مقولات منشأ و توجیهی برای تعریف یک مجموعه و موجودیت مجزای انسانی در تمایز با بقیه نیستند! ..... ) اینها سخنان یک سوسیالیست حقیقی هستند و زمین تا آسمان با پان نامه های ناسیونالیست ها و چپ های پوپولیست ناسازگار هستند، همه این نوشته را در این لینک ببینید http://www.iranglobal.info/node/41804
نوشته شده توسط: Anonymous

تا جمهوری اسلامی سر کاره، این محدودیتها و حتی بدترش هیچ اشکالی نداره. اشکال کار اینجاست که با روی کار اومدن یک نظام مردمی، باز هم این محدودیتها سر جای خود باقی خواهد بود. ولی به هرحال، رفع تحریمها و کاهش فشارهای اقتصادی و موانع دیگر، خبر خوبی برای مردمه. امیدوارم این توافق نهایی بشه و ما از شر این قضیه خلاص بشیم. ضمنا - هر چند که میدونم فایده ای نداره - از حضرات مقاله نویسان اپوزوسیون خواهش دارم که یک کمی هم به فکر مردم باشند و یه خرده هم که شده، در به کار بردن کلمات و اصطلاحات تحقیر آمیز در رابطه با افتضاح جمهوری اسلامی کوتاه بیان. بعله، همه و حتی ذوب شدگان در ولایت فهمیدیم که جمهوری اسلامی به رغم آن همه اولدورم بولدودوم کردنها، مفتضحانه شکست خورد. حالا دیگه بسه و نیازی نیست هی با تحقیر بیشتر آب به آسیاب شریعتمداری بریزید. بذارید این توافق نهایی بشه، بعد هر چی دلتون خواست بنویسید.

نوشته شده توسط: Anonymous

سرکار خانم معصومه قربانی,
معمولن ملتهای شکست خورده بدلائل کاملن مبرهن از عدم اعتماد به نفس رنج می برند و بعضن به خود زنی رو می اورند. مایکل کالینز رهبر استقلال ایرلند جنوبی با کاریزمای خود اعتماد به نفس را باردیگر به ملتش بازگرداند و پاداش آن استقلال ایرلند در اوج قدرت امپراطوری بریطانیا بود. در سخنرانیهای مسهحور کننده اش همواره می گفت " هموطن ایرلندی تو سربلندی چون نان زحمت خودت را میخوری و مثل انگلیسیها از خون ملل دیگر تغذیه نمی کنی".
اولین گام مبارزه ما فرا گرفتن زبان ادبی مادری است که بسیاری از فعالین, ترکی ادبی را در حد مقبول فرا گرفته اند و البته انتقاد شما به انهائی که تنبلی می کنند وارد است ولیکن برخی دوران فراگیری را پشت سر گذاشته اند و بدلیل بالا بودن سن و سال یادگیری برایشان بسیار دشوار شده و نباید به انها سخت گرفت.
نفوذ در افکار عمومی کشورهائی که در آن بسر میبریم نیازمند

دیاسپورائی متشکل با قابلیت لوبیگری و قدرت سیاسی -مالی درخور می باشد که نسل اول و دوم مهاجران هیچ ملتی تاکنون بدان نائل نشده اند.بنظرم این برخوردی کاملن غیر واقع گرایانه است که در نبود قدرت سیاسی-مالی درخور, مثلن با فرستادن مقالات به رسانه های ارتباط جمعی اروپائی یا شرکت در یک یا چند برنامه تلویزیونی بتوان در افکار عمومی این جوامع نفوذی پایدار داشت.
تجربه نشان داده که ملتها هرگز بطور مداوم در میدان مبارزه حضور نمی یابند و پتانسیل خود را فرسوده نمی سازند. باز شواهد تاریخی فراوانی موجود است که در برحه ای کوتاه کوه ها راهم میتوانند جا بجا کنند. ملت ماهم در زمان مناسب در میدان نبرد خواهد بود نگران نباشید.
استانداردهای رفتاری که شما بدانها اشاره کرده اید را تنها از طریق دولت ملی و سیستم آموزشی همگانی در مراکز تحصیلی میتوان تعمیم داد. نباید انتظار داشت استانداردها در سیستم ایرانی-شیعی موجود با انتظارات ما یکی باشد.
نوشته شده توسط: Anonymous

یعنی این چند ده میلیاردی که بابت ابن سانتریفیوژ ها و اورانیم ها پلوتونیوم هاو... از کیسه ملت ایران خرج شد و این صدها میلیاردی که بخاطر 10 سال تحریم به اقتصاد و مردم ایران وارد شد همه ش بیفایده و کشک بود. این چه سیاستی بود که از اول این کار را شروع کردند تا حالا با این همه زیان و آبروریزی تمام شود. این رژیم از خامنه ای و رفسنجانی گرفته تا خاتمی و همین ظریف مارمولک و بقیه خودشان این افتضاح را شروع کردند و حالا خودشان "قهرمانانه" تسلیم شدند و انتظار دارند ملت بهاطر این ننگ ازشان تشکر کند.

نوشته شده توسط: دكتر عبدالستار دوشوكي

من دیشب که این مقاله را بر اساس سخنان اوباما و کری نوشتم، دسترسی به سند (factsheet) وزارت خارجه آمریکا نداشتم. اما امروز که این سند را می خواند؛ پی بردم که تمکین ایران حتی بسیار بدتر از آن بوده است که من تصور می کردم. در ابتدای سند آمده است که "بر روی این چهارچوب در لوزان سویس تصمیم گیری شده" و این عناصر و یا فاکت ها اساس قطعنامه نهایی را تشکیل خواهد داد.
این سند بعنوان "حداقل ها" به کنگره و همپیمانان آمریکا ارائه شده است. در نتیجه نمی توان آن را انکار کرد و یا نادیده گرفت. چون برای دولت آمریکا امکان ندارد که از این چهارچوب های اعلام شده کوتاه بیاید. از هموطنان خواهش می کنم بجای تبلیغات وسیع مطبوعاتی طرفداران نظام در خارج از کشور، این سند را بخوانند (لینک آن در زیر آمده است). فقط به چند نکته در این سند اشاره می کنم:
1. تعداد سانتریفیوژهای ایران از 19000 به 6140 و آن هم فقط از نوع . .


1. تعداد سانتریفیوژهای ایران از 19000 به 6140 و آن هم فقط از نوع نسل اول تقلیل پیدا خواهند کرد
2. حداکثر غلظت غنی سازی 3.67 درصد خواهد بود
3. تمام سانتریفیوژهای پیشرفته و نسل های بعدی ایران از چرخه خارج خواهند شد و در انبار تحت نظارت آژانس قرار خواهند گرفت
4. ذخیره 10 هزار کیلویی فعلی اورانیوم ایران به 300 کیلو اورانیوم 3.67 درصدی تقلیل پیدا خواهد کرد
5. در طی 15 سال آینده تاسیسات جدیدی (از هیچ نوع) بنا نخواهد شد
6. بجز نطنز، بقیه تاسیسات ایران یا غیر فعال و یا تغییر پیدا خواهند کرد
7. در طی 15 سال آینده هیچ نوع تحقیقات در مورد غنی سازی صورت نخواهد گرفت
8. ایران ذخیره اورانیوم تا 15 سال آینده نخواهد داشت
9. بازرسان آژانس به همه سایت های مربوطه (اعلام شده و اعلام نشده) دسترسی آنی خواهند داشت
10. معادن اورانیوم تا 25 سال آینده تحت بازرسی شدید آژانس خواهد بود
11. ایران معاهده الحاقی برای بازرسی های شدید و همه جانبه را خواهد پذیرفت
12. ایران همکاری همه جانبه را با آژانس در مورد ابعاد نظامی برنامه خود خواهد داشت
13. ایران مواد سوختی را از کشور خارج خواهد کرد
14. ایران بصورت مادام العمر متعهد می شود که تحقیقات بر روی مواد هسته ای را متوقف کند
15. تحریم ها زمانی برداشته خواهند شد که آزانس بصورت کامل همه فعالیت های ایران را راستی آزمایی کرده و تائید کند
16. ساختار تحریم های آمریکا بر علیه ایران بصورت اصولی حفظ خواهد شد (فقط تعلیق موقت) با امکان بازگشت آنی تحریم ها
17. تحریم های سازمان ملل همزمان با پیروی کامل ایران و راستی آزمایی نهایی "تعلیق" خواهند شد
18. محدودیت های جدی بر روی برنامه های نظامی و موشک های بالیستیکی ایران اعمال خواهد شد
لینک:
http://www.state.gov/r/pa/prs/ps/2015/04/240170.htm

نوشته شده توسط: Anonymous

از نظر فلسفه مبارزاتی و درک دستاوردهای انسان قرن20 و 21 جنبش ملی دموکراتیک آزربایجان جنوبی بمراتب به جهانبینی مدرن امروزی نزدیکتر است تا حرکتهای بظاهر آزادیخواه ایران محورکنونی و پیشین. در 200 سال اخیر این یک قاعده بدون استثنا بوده و هنوز هم هست. تحلیل درست جنبش آزربایجان با رویت آن از درون روزنه های تنگ بسترهای فکری رایج در ایران تقریبن غیر ممکن است. حتی روشنفکران جامعه ایران در درک بسیاری از مفاهیم کاربردی سیاسی نهادینه شده در دنیای مدرن دچار سو هاضمه اند چه برسد به عامه مردم که اسیر نان شبند ودر بهترین حالت دنیا را از منظرنخبگان!!! اینچنینی می بینند. مثلن به گمان اکثر ایرانیها, مشروعیت سیستم سیاسی,از تاریخ خود ساخته جعلی و یا مقبولیت از زاویه دید دین و عرف جامعه منتج می شود, در حالیکه حرکت ملی دموکراتیک آزربایجان جنوبی میراثدار ستارخانها, رسولزاده ها و پیشه وریهاست که

مشروعیت را در عمل همان اراده دموکراتیک ملتها تثبیت کرده اند. از شر وجود همین عقب ماندیگیهاست که جامعه ایرانی قادر به درک جنبش ازربایجان جنوبی نیست و حتی ادبیات فارسی حامل مناسبی در انتقال مفاهیم و جارگنهای مخصوص آن نیست .از شر همین تفکر ارتجاعی اپیدمیک در جامعه ایرانیست که حتی اصل جهانشمول حقوق بشر در بهترین نوع قرائتش پس ازعبوراز فیلتر ایرانی , تنها خودی ها و بسیار نزدیک به خودی ها را شامل میشود که بارزترین نمونه آن سکوت عمدی اکثریت قریب به اتفاق بظاهر مبارزان حقوق بشر ایرانی در موارد سرکوب فعالان حرکت ملی می باشد. این مدعیان حقوق انسانها در واقع کاتالیزوربازتولید دیکتاتوریها و خشونت در ایران هستند . روشنفکران ایرانی فارغ از اینکه شهروند چه کشوری هستند التزام عملی و قانونی در اعمال "حق تعیین سرنوشت ملتها" از طریق فرایندی دموکراتیک همانند رفراندوم دارند چراکه ایران و همه کشورهای اروپائی و امریکائی از امضا کنندگان این قانون سازمان مللند. نکته دیگر اینکه اگرتعدادی بنام چریکهای فدائی خلق, مبارزان راه ازادی و کرامت انسانی بودند که هرگز در صف خمینی قرار نمی گرفتند و اگر راهکار کمک به مردم درپاره کردن زنجیر جهل و ستم را کشف کرده بودند که 99 درصد مردم به جمهوری کهریزک رای نمی دادند. آزربایجانیها بدرستی معتقند که الحالیه نیروی دموکراتیک مدرن و واقعی درجریانهای فرادست مرکز گرا برای ائتلاف و همکاری موجود نیست. به تنهائی که نمی شود تانگو رقصید. اکثریت فعا لین آزربایجانی از این زاویه به مسائل می نگرند آقای نگارنده مقاله!
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب رازی، این ذوب شده های رجب اردقان استاد در تغیر صورت مسئله هستند. در اینجا بحث در باره زبان ترکی است ولی اینها بجای تحلیل آن با بیل و کلنگ بجان زبان فارسی افتاده‌اند.

نوشته شده توسط: Anonymous

نسل شما، وارد گفتمانی شده بود که تمایل به مرکز، یکی‌ از شرایط حتمی این گفتمان بود، نسل من، این ( گفتمان سیستم تمایل به مرکز ) را بر نمی‌تابد، در دوران ( گلوبلایزیشن ) که نسل من درون این دوران پا به عرصهٔ وجود گذاشته، گفتمان حاکم، گفتمان گریز از مرکز است. نسل من واقف است که روستای فارس وارد روند استهلاک با دنیایی پیرامونی شده. وجدان آگاه

نوشته شده توسط: Anonymous

این جناب وجدان آگاه عجیب مرا بیاد کامنت‌گذاری بنام "ینیلیک" می‌اندازد که همزمان با پیدایش این جناب، غیبش زده. بماند. حالا اگر این کامنت بالا را کسی در باره زبان ترکی و مردمان ترکزبان می‌نوشت، مسئول سابق کامنتها دل و روده‌اش را از حلقومش بیرون می‌کشید و می‌داد دست آ. ائلیار تا ایشان دروپنجره ایران‌گلوبال را به بهانه "ممنوعیت توهین" با آن تزئین کند! البته این عزیزان در جواب من بحثهای عمیق فلسفی در باره مفهوم "توهین" خواهند نوشت و ثابت خواهند کرد که توهین به فارسها و ایران، عین آزادی بیان است، ولی اگر کسی به اسب عشیره‌پرستان یابو بگوید، مستحق سانسور است. من بارها و بارها گفته‌ام که چپ ایرانی بنا بر پیشینه تاریخی خود و زمینه‌های پیدایشش شدیدا ضد ایرانی است و در همپیمانی با مسلمانان با موجودیتی بنام ایران و هویتی بنام هویت ایرانی مشکل استراتژیک دارد. پس بپذیریم که: نیش عقرب نه از ره کین است

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

تبریزی گرامی،
با تمام احترامی که برای شما قائل هستم، با پوزش از شما و صادقانه بگویم که دو کامنت طولانی‌تان را، که تکرار مکرر مقالات و کامنتهای پیشینتان بود، با کمال بیحوصلگی و سرسری خواندم.
شما افسانه‌هایی درست می‌کنید از اینکه کشور فدرال در فدرال خواهد شد، که اصلی نخواهد توانست با کرم ازدواج بکند و... همه اینها ساخت ذهنیات شما هستند.
دوست گرامی، من نظرم را مشخص نوشتم. نظر من ممکن است درست یا نادرست باشد. شما آن را نمی‌پذیرید. این وسط فاجعه‌ای رخ نداده است.
شما از ترجمه تمامی اسناد صحبت می‌کنید و از بودجه کلان آن، من می‌گویم که اصلا این ترجمه‌ها لزومی ندارند و سنگی است که پیش پا انداخته می‌شود.
راستش را بخواهید من با فرض اینکه می‌خواهیم جدی و با توجه به شرایط ایران در این باره گفتگو کنیم، وارد این بحث شدم. قصد من هم اقنای شما نبود، بلکه تبادل نظر و یادگیری بود. باید بگویم که من

نمی‌توانم بحثی درباره افسانه‌های ساخته ذهن شما داشته باشم.
با تشکر از اینکه وقت گذاشتید و با حوصله کامنتهای طولانی مرا خواندید.
نوشته شده توسط: Anonymous

مقاله آقای مرتضوی، نوشته ای سطحی و فاقد ارزش علمی و تاریخی است. ای کاش ایشان در مسائل تاریخی قدری بیشتر مطالعه و مداقه بخرج میداد و همانطوری بی گدار به آب نمی زد. در مسائل تاریخی اقتباس از فردی مثل کسروی صحیح نیست، زیرا کسروی به گواهی متخصصان نه تاریخ دان است و نه تاریخ نگار. و استناد به نوشته جات وی عدم تخصص و غیرعلمی بودن مطلب فوق را نشان میدهد.

نوشته شده توسط: Anonymous

" تو مو میبینی و من پیچش مو - تو ابرو, من اشارت های ابرو ". پیچش مو در این مقالات و اشاره های ابرو شاید بنظر جزئی بیاید ولی " تفاوت از زمین تا آسمان است ". معمولا من چون خود را عقل کل نمیدانم, شرکت در گفتگو ها بیشتر برای آنست که بگویم غذا شور و از اعتدال خارج شده است. اولین کامنت من در پای مقاله یا ویدو " ‫آیا ایران را تجزیه میکنند؟ برنامه ای از رضا حسین بر" بود که با تاخیر یکی دو روزه ( بنظر من ) منتشر شد که علت آنرا نمیدانم. در ضمن این کامنت در جای دیگر در مقاله " آیا ممکن است ایران تجزیه شود؟ " ظاهر گردید که بکلی مفهوم و منظور آن با مقاله اول متفاوت است و این به جان مسئله بر میگردد که آیا ایران را تجزیه " میکنند " و یا خود تجزیه " میشود ". و این مهمترین دلیل من برای عدم تمایل به شرکت در این گفتگو هاست زیرا نمیدانم منظور از کامنت ها, تجزیه کردن و یا تجزیه شدن است. به آنها که منکر تجزیه

تجزیه کردن هستند یاد آور میشوم که راه دور نرویم. نماینده وزارت امور خارجه امریکا سال گذشته رسما اقرار کرد که امریکا برای " استقرار دمکراسی " پنج میلیارد دلار در اوکراین خرج کرده است. اگر این نوک کوه یخ شناور نیست وقتی کشتی به کوه خورد هنوز نمیدانیم که تجزیه کردند و یا تجزیه شد. البته " عقلا " دانند.
نوشته شده توسط: Anonymous

اقای نیک فر به درستی نوشته اند و باید به ان اضافه کرد سرنوشت شعار های دهان پرکن ضد غربی دشمنی با دولت اسرائیل ضدیت با منافع ملی مردم ایران و دشمنی با ازادی و ازادی خواهان پایانی بهتر از این نمیتوانست داشته باشد.
نه تنها نظام و مردم ایران بازنده این دوره از تاریخ هستند بلکه مخالفان نظام و پیشاپیش انها سازمان مجاهدین رجوی بازنده شرمسارو تحقیر شده و بی ابروی این پایان هسته ای هستند.باید دانست که این سازمان مجاهدین بود که با خوشرقصی و ادعای کشف اتم در ایران یعنی جاسوسی برای غرب فقط برای رسیدن به قدرت غرب را علیه ایران بسیج کرد.

ارزو و کوشش سازمان رجوی برای ایجاد تشنج وتنش بین ایران و تشویق دولت اسرائیل و سازمان رجوی به جنگ علیه ایران اکنون نقش براب شد. با این قرداد نظام به نوعی از سوی غرب تائید شد و این برای سازمان مجاهدین با داشتن صدها طرفدار غربی مانند سناتور و ژنرال و خرج ملیونها دولار پول با شکست سنگینی روبرو شده است.سازمان رجوی راهی جز حقیقت گوئی ندارد.
نوشته شده توسط: Anonymous

آالیار گرامی, شما تا حال حتی در پیش خودتان هم نتوانسته اید به این سئوال جواب پیدا کنید که چرا در جوامع, قدرت و پول حاکم بوده و است؟ خمینی این را بهتر از آقایان چپی درک کرده بود.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای دوشوکی تحلیل شما خیلی خوب است اما برای نتیجه گیری هنوز زود است. باید صبر کرد و دید که رهبر چه می گوید. خوب همیشه عزای نوشیدن جام زهر توسط رهبران جشن ملت بوده و این هم استثنا نخواهد بود. این نشان می ده که ملت و حکومت در دو قطب مخالف هم قرار دارند.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اقبالی آخر چرا مقاله مردم را خراب می کنی؟
شما اگر نظری و تفسیری در مورد مقاله آقای نیکفر دارید در بخش کامنتها بنویسید یا یک مقاله بنویسید و آن را نقد کنید.
آوردن نظر خودتان در بخش اول مقاله که مطابق اصول روزنامه نگاری خلاصه ای از مقاله است، سوءاستفاده است و نظر خودتان را از قبل به خواننده القا می کنید.
مرز نظر شما با نظر نویسنده هم مخلوط می شود و من خواننده را سردر گم می کند.

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

کوچه باغی گرامی،
با تشکر از اظهار نظرتان، به اطلاع شما می رسانم که من عضو این سازمان نیستم. لطفا نظرات خودتان را با آدرس ایمیل Behruz.dabiri@gmail.com برای این سازمان بفرستید تا مد نظر قرار گیرد. اگر به هر دلیلی این امکان برای شما فراهم نیست، لطفا همینجا اطلاع دهید تا من کامنت شما را برای این سازمان ارسال کنم.

نوشته شده توسط: Anonymous

ادامه نظر

غلبه بر تبعیض ملی ـ قومی
غلبه بر تبعیض ملی ـ قومی در ایران، موضوعی است که بدون تحقق آن، دموکراسی در ایران برقرار نخواهد شد. از میان برداشتن هر گونه نابرابری ملی ـ قومی از جمله شروط ضرور گذار ایران به دموکراسی و توسعه پايدار است. امر یکپارچگی کشور و همبستگی و وحدت ایرانیان، در گرو تامین و تضمین برابر حقوقی همه مولفه‏های ملی ـ قومی تشکیل دهنده ملت ایران قرار دارد. رفع تبعیض ملی ـ قومی در ایران و ایجاد ایرانی همبسته و دموکراتیک، تنها بر بستر اشتراکات تاریخی نیرومند بین ایرانیان صورت پذیر است و در آمیختگی و هم سرنوشتی کنونی همه آحاد ملت ایران می‏باید پشتوانه اصلی آن قرار بگیرد. به نظر ما:
ـ لازمه تامین دمکراسی و حقوق ملی ـ قومی در کشور استقرار ساختاری فدرال است .
ـ ما ضمن اعتقاد به یکپارچگی ایران و غلبه بر تبعیض ملی ـ قومی در چهارچوپ ایرانی دمکراتیک، بر آنیم که استفاده از زور و خشونت در چالشهای ملی ـ قومی می‏باید غیرمجاز اعلام شود. تلاش ملل برای حفظ اتحاد ملل واقوام ایران خواهد بود.
- ما تعدد و تنوع زبانی و گویشی در کشور را یک ثروت ملی و مشترک می دانیم و بر شکوفایی فرهنگی همه آنها و بویژه بر جبران لطماتی که طی صد سال گذشته به زبان‌های مورد تبعیض وارد شده است، تاکید داریم.
لذا حق تحصیل از ابتدایی تا دانشگاه به زبان مادری، فرهنگستان علوم به زبان مادری ورسمیت یافتن زبان مادری در ادارات دولتی محلی در کنار زبان رابط فارسی.
ـ در ایران زبان مشترکی وجود دارد که از دیر باز عامل ارتباطی مردم این سرزمین بوده و شکوفایی آن مدیون خلاقیت همه فرهیختگان این سرزمین از هر قوم و زبان بوده است. فارسی به مثابه زبان مشترک، بايد زبان همه ارگان‏های دولت، زبان مکاتبات اداری بین ایالات با مرکز و با یکدیگر باشد. ما بر آنیم که همه زبان‏های کشور دارای حقوق برابر هستند و اعمال هیچگونه محدودیتی بر سر راه شکوفایی آنها مجاز نیست. دولت موظف می‏باشد که امکانات لازم برای شکوفائی زبان‏های غیر فارسی کشور را فراهم نماید.
ـ زبان آموزشی، فرهنگی و رسانه‏ای هر ایالتی همان زبانی است که اکثریت ساکنان آن، به آن تعلق دارند لذا ازکلاس چهارم در کنار زبان مادری، تدریس زبان فارسی بعنوان زبان رابط بین ساکنان دیگر مناطق و ملل تاکید می شود.
. زبان آموزش در مناطق ملی، زبان آن منطقه است و در کنار آن، تدریس زبان فارسی اجباری خواهد بود. اقلیت‏های ملی ـ قومی ساکن در مناطق ملی از حق تحصیل به زبان مادری برخوردارند.
نوشته شده توسط: Anonymous

با آرزوی موفقیت به 14مین کنگرۀ سازمان نظرات پیشنهادی خود را درمورد «تنظیم برنامه سازمان حول چالش ملی ـ قومی» (با رنگ آبی) همراه این ایمیل برایتان ارسال میدارم. موفقیت سازمان موفقیت بخش بزرگ وخوش فکر جنبش چپ میهنمان است. ایزوله کردن اکسترم های چپ وراست درون جنبش چپ و ناسیونالیزم کور فضای اپوزیسیون را مطبوعتر خواهد کرد.

ساختار جمهوری ایران
ـ ساختار سیاسی و اداری مورد نظر ما فدرال است. فدرالیسم پیشنهادی ما، جغرافیایی ـ ملی است با قوای مقننه ـ مجریه ـ قضائیه (پارلمان ـ دولت ـ دادگستری) ملی ـ منطقه ای در کنار (پارلمان ـ دولت ـ دادگستری) مرکزی. در این ساختار، حاکميت واحد است ولی قدرت تقسیم می شود تا امورات مردم میان خود مردمان از هر ملیت و منطقه جغرافیایی توزیع گردد. تعداد نمایندگان ملل در مجلس شورای ملی ایران بر اساس جمعیت ملل معین می شود. تعداد نمایندگان در مجلس فدرال (سنا) برابر خواهد بود.
ـ دولت مرکزی اداره عمومی کشور را بر عهده دارد. پاسداری و نحوه استفاده از آنچه که به عنوان ثروت ملی تعیین می شود، انحصار تنظیم و اجرای سیاست خارجی کشور، حق چاپ پول ملی، بودجه بندی، برنامه‏ریزی های کلان اقتصادی و سیاست‏های مالی، مدیریت نیروی نظامی کشور و حراست از مرزها جملگی بر عهده دولت مرکزی است. توزیع عادلانه ثروت و امکانات ملی بین ایالت‏ها، عملکرد مستمر دولت مرکزی خواهد بود و اتخاذ سیاست‏های تبعیض مثبت در رابطه با جبران عقب‏ماندگی مناطق محروم کشور، در زمره وظایف مقدم آن محسوب می‏شود.
ـ دولت‏های ایالتی که منتخب مجالس ایالتی هستند، عهده‏دار اداره امور ایالت خویش بوده و در این محدوده از اختیارات کامل برخوردارند. هر مجلس ایالتی حق دارد در چارچوب قانون اساسی کشور برای ایالت خود قوانین وضع کند.
- در راستای سیاست تبدیل مرزهای کشور به دروازه‌های دوستی، دولت مرکزی متعهد به تامین بیشترین امکانات برای گسترش مناسبات اقتصادی و فرهنگی بین مردمان هم تبار و هم زبان دو سوی مرزها است. این پیوندها، می تواند حلقات ضرور جهت ایجاد پیمان های مودت منطقه‌ائی تلقی شوند.
نوشته شده توسط: Anonymous

حالا شما اسمش را هرچه میخواهی بگذار، ایران چاره ای غیر از این نداشت و این تصمیم را شاید بتوان خیراندیشانه ترین و واقع بینانه ترین تصمیم بزرگ در دهه های اخیر نامید.
به نظر من اگر قرار به سرزنش است آنانکه ما را به این بمبست رساندند سزاوار آنند نه خدمت گزارانی که امروز عزم رهایی اقتصاد و وملت ایران از چنگال تحریمها کرده اند.
به امید حاکمیت این خردورزی در همه عرصه های داخلی و خارجی

نوشته شده توسط: Anonymous

به نظر من فرق اساسی‌ بین نسل شما و نسل ما جوانان در طرز نگاه به جامعه و به تناسب آن چگونگی‌ شکل دادن به تحولات سر چشمه می‌گیرد، ما نسل ( جهانی‌ شدن و گلوبلایزیشن ) هستیم، شما نسل چگوارا‌ها و فیدل کاسترو ها، من این قدرت را دارم تا تحولات ( اندونزی، پاکستان، ایران، ترکیه و مصر ) مطالعه کرده به این واقییت پی‌ ببرم که فقط در ایران نکبت زده مافیا قدرت را به دست گرفت، به همین دلیل نیز مبارزه هیچ مفهومی‌ ندارد، برای من در عصر گلوبلایزیشن کار فرهنگی‌ بر مبارزه سیاسی/ انقلابی‌ ارجهیت دارد، شاید نسل شما به نویی انقلاب را تنها راه رسیدن به دموکراسی می‌دانست که شکست خورد، نسل من برای مبارزه مرزی نمیشناسد. وجدان آگاه

نوشته شده توسط: Anonymous

( ملاحظات ی در مورد زبان فارسی‌ ) زبان فارسی‌، روستای فارسی‌ را به عقب ماندهترین نقطه‌ خاورمیانه تبدیل کرده است، این زبان به عرفان آلوده شده و تحولات دنیایی مدرن را بر نمی‌تابد، اگر در قرن ۲۱ فرزندانتان به این زبان سخن بگویند فقط در افغانستان امکان تکلم با انسانی‌ دیگر را در این کرهٔ خاکی خواهند داشت، بدون شک کسی‌ فرزندش را برای کسب تحصیلات عالیه به روستای فارسی‌ نمیفرستد، اگر میخواهید بدبخت شوید این زبان فارسی‌ را یاد بگیرید تا بدبختی را تا مغز استخوان در روستای فارسی‌ تجربه کنید. وجدان آگاه

نوشته شده توسط: تبریزی

(دنباله) ..... فارس و کرد و عرب زناشوئی کنند چون ساختار فدرالیسم زبانی شما از میان خواهد رفت! برای نمونه اگر یک پسر افغانی به نام فرهاد عاشق یک دختر تبریزی به نام منیژه شود و منیژه هم عاشق فرهاد شود و فرهاد و منیژه بخواهند باهم زناشوئی کنند پلیس فدرال شما باید این پسر را به رگبار ببندد و منیژه را هم بکشد تا ساختار فدرالیسم زبانی شما از میان نرود و اگر فرهاد خواهری به نام فرخنده داشته باشد که در افغانستان برای باور نکردن خرافه های دینی چند تن بخواهند او را بکشند و او به ایران بگریزد و یک پسر تبریزی به نام جمشید به فرخنده پناه بدهد و عاشق فرخنده شود و فرخنده هم عاشق جمشید شود فرخنده باید با مشت و لگد کشته شود و لاشه اش سوزانده شود و جمشید هم باید به دار آویخته شود تا ساختار فدرالیسم زبانی شما از میان نرود! و با این روال رژیمی که برپا خواهد شد یک رژیم بوم شاهی (ملوک الطوایفی) مانند .....

..... زمان برده داری و زمان فرمانروائی پادشاهان باستانی خواهد بود! ********* دوست گرامی، اژدر بهنام، شما می گوئید: ( ..... بر خلاف شما من فکر می کنم که با زبان های متفاوت هم می توان یک کشور را اداره کرد! ..... ) دوست گرامی، بودجه سنگین برای چاپ گذرنامه، شناسنامه، گواهینامه رانندگی و ..... (با زبان های متفاوت) برای اداره کردن یک کشور از کجا باید برسد؟! همچنین نوشتن برگ های پیمان نامه های گوناگون در دفترخانه ها و نوشته های دیگر در دادگستری ها و شهرداری ها و جاهای دیگر (با زبان های متفاوت) نیازمند به کارگیری سیستمی برای ترجمه این نوشته ها با بودجه ای هنگفت است! آن بودجه هنگفت از کجا باید برسد؟! ******** دوست گرامی، اژدر بهنام، گذشته از همه اینها آیا کلنجار ذهنی مردم ایران که بیل و کلنگ و داس و چکش به دست گرفته و از بام تا شام کار می کنند زبان مادری و دیوارکشی های زبانی میان گویشوران به زبان های گوناگون است؟ برای آن که مردم در یک کشور خواهان آن شوند تا برنامه ای در آن کشور پیاده شود باید انگیزه ای پرتوان در کار باشد، دوست گرامی، آن انگیزه پرتوان که مردم دردمند و درمانده و گرسنه ایران را برانگیزاند تا برنامه فدرالیسم زبانی شما را که هیچ نیست جز برپائی یک رژیم ملوک الطوایفی و دیوارکشی های هیتلری میان کرد و فارس و ترک و عرب بپذیرند چیست؟ و سودی که به مردم دردمند و درمانده و گرسنه ایران با دیوارکشی های ناسیونالیستی بر پایه قومیت و ملیت و تبار و نژاد و زبان خواهد رسید در این میان چیست؟ و مردم گرسنه ایران برای چه انگیزه ای باید با چنین برنامه هائی هماواز باشند؟ ******* دوست گرامی، اژدر بهنام، از هر سو که نگاه کنیم ناسیونالیسم و راهکارهای ناسیونالیستی جز بن بست فرجامی ندارند، فدرالیسمی که شما از آن سخن می گوئید هیچ نیست جز برپائی یک رژیم ملوک الطوایفی آن هم در سده بیست و یکم و چنین فدرالیسمی نه تنها در ایران بلکه در هیچ کجای جهان نمی تواند پیاده شود! از سوی دیگر نگاه کنید به برنامه من که فدرالیسم دموکراتیک با راهکار: (فدرالیسم آری، ناسیونالیسم هرگز) است و آن این است که فدرالیسم و گرداندن بخش های گوناگون ایران کوچکترین پیوندی با زبان و نژاد و تبار و قومیت و ملیت نخواهد داشت، در همه استان های ایران انجمن استان پس از گزینش نمایندگان آن از سوی مردم آن استان برپا خواهد شد و همزمان با گزینش نمایندگان انجمن استان، استاندار نیز با گزینش مردم برگزیده خواهد شد، نمایندگان انجمن شهر و انجمن بخش و انجمن روستا و همچنین شهردار و بخشدار و کدخدا نیز از سوی مردم برگزیده خواهند شد، درباره همه کارهای درون استانی در هر استان انجمن استان که نمایندگان آن از سوی مردم برگزیده شده اند برنامه ریزی خواهد کرد و پیاده کننده این برنامه ها استاندار خواهد بود، با این روال استاندار در برابر مردم پاسخگو خواهد بود و اگر مردم از کارکرد استاندار ناخشنود شوند نمایندگان انجمن استان می توانند او را بازخواست کرده و یا از کار برکنار کنند، یاد دادن و یادگرفتن همه زبان ها آزاد است و همه نژادها و گویشوران به همه زبان ها از حقوق برابر برخوردار هستند و زبان کاربردی در سرتاسر ایران یک زبان است و آن هم زبان فارسی است، در گرداندن کارهای استانی تصمیم گیری با سیستم فدرال استانی است و در کارهائی مانند برنامه ریزی های کلان کشوری و سیاست فرامرزی تصمیم گیری با پارلمان سرتاسری و دولت مرکزی خواهد بود، با این روش که خودگردانی مردمی (فدرالیسم دموکراتیک) نامیده می شود در آمریکا و آلمان و چین کشورداری می شود و هرگز این ساختار با ناسیونالیسم و پان های رنگارنگ و دیوارکشی های زبانی و قومیتی میان مردم یک کشور پیاده شدنی نیست!
نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، اژدر بهنام، پس روشن شد که خواسته شما آموزش زبان نیست بلکه گرداندن استان های گوناگون ایران با چند زبان گوناگون است! و اینجاست که ما پس از این همه خواندن و گفتن و نوشتن برگشتیم به سر جای نخست و پرسش بی پاسخ مانده من! دوست گرامی، پرسش بی پاسخ مانده من از شما این است که استان های چند زبانه و حتی کشور چند زبانه ایران را چگونه می توان با روش فدرالیسم زبانی شما گرداند؟! شما می گوئید: ( ..... فدرال ها می توانند بسته به موقعیت خود و ترکیب جمعیتیشان زبان آموزشی و اداری داخل فدرال خود را تعیین کنند! ..... ) و یا ( ..... بر خلاف شما من فکر می کنم که با زبان های متفاوت هم می توان یک کشور را اداره کرد! ..... ) دوست گرامی، استان آذربایجان باختری را چگونه می توان با زبان های فارسی و ترکی و کردی و ارمنی و آشوری اداره کرد؟! آیا با روش شما باید با سیستم فدرال در فدرال زبانی آن چنان که پیش .....

..... از این درباره آن نوشتم و نیازی به بازنویسی دوباره آن نیست استان های چند زبانه گردانده شوند؟! و آیا با این روش آن هم در سده بیست و یکم کشورداری شدنی است؟! از اینها گذشته بودجه تریلیونی را که برای گرداندن استان آذربایجان باختری برای ترجمه میلیاردها برگ پرونده و برپائی دبستان های گوناگون به زبان های فارسی و ترکی و کردی و ارمنی و آشوری باید هزینه شوند از کجا خواهد رسید؟! ********** دوست گرامی، اژدر بهنام، به جز آذربایجان باختری بخش های دیگری از ایران را نیز می توان یافت که آنها نیز چند زبانه هستند، آن بخش ها چگونه باید با روش فدرالیسم زبانی شما گردانده شوند؟! برای نمونه ترک های ایران تنها در آذربایجان زندگی نمی کنند و در بخش های گوناگون ایران می توان انبوهی از مردم ترک را یافت که صدها سال است در آن بخش ها زندگی می کنند! مانند بسیاری از شیرازی ها که ترک هائی هستند که صدها سال است در شیراز زندگی می کنند و بخش هائی از استان فارس که صد در صد ترک نشین هستند و قشقائی هائی که در استان فارس زندگی می کنند و صد در صد ترک هستند و صدها هزار ترک که در بخش های گوناگون استان فارس صدها سال است زندگی می کنند! و یا استان همدان پر از ترک هائی است که صدها سال است در آنجا زندگی می کنند و استان خراسان که بسیار دورتر از آذربایجان است پر از ترک های خراسانی است که صدها سال است در آنجا زندگی می کنند و نمونه ای از ترک های خراسان نادرشاه افشار وابسته به خاندان ترک افشار است و ترکان افشار و ترک های دیگر صدها سال است که زیستگاهشان خراسان است نه آذربایجان! به جز ترکمن ها انبوهی از مردم ترک صدها سال است که در استان های گیلان و مازندران زندگی می کنند که نمونه ای از آنان آقامحمدخان قاجار است که سردار جنگی شایسته ای وابسته به خاندان ترک قاجار بود و زیستگاه قاجاریان مازندران است نه آذربایجان! هزاران تن از ترک های خلج صدها سال است که در اراک و قم و چند شهر دیگر زندگی می کنند و ترک های کردستان، ترک های کرمانشاه، ترک های اصفهان، ترک های قزوین، ترک های زنجان و ..... صدها سال است در آنجاها زندگی می کنند! ********** دوست گرامی، اژدر بهنام، ترک های ایران در آذربایجان زندگی نمی کنند و ترک ها در همه جای ایران پراکنده هستند و نمی توان گفت اینجا ترکستان است و آنجا فارسستان است! همچنین کردها تنها در کردستان زندگی نمی کنند و کردهای آذربایجان و کردهای زنجان و کردهای خراسان و کردهای مازندران صدها سال است که در آنجاها زندگی می کنند! دوست گرامی، با این روال چگونه فدرالیسم زبانی شما پیاده شدنی است؟! آن هم با این روش که می گوئید: ( ..... فدرال ها می توانند بسته به موقعیت خود و ترکیب جمعیتیشان زبان آموزشی و اداری داخل فدرال خود را تعیین کنند! ..... ) آن زبان آموزشی و اداری داخل فدرال در استان های چند زبانه و حتی در سرتاسر کشور چند زبانه ایران چگونه باید تعیین شود و چه زبانی باید باشد؟! ********** دوست گرامی، اژدر بهنام، گذشته از همه اینها برای از میان نرفتن ساختار فدرالیسم زبانی شما نه فارس ها می توانند با ترک ها زناشوئی کنند و نه ترک ها می توانند با فارس ها زناشوئی کنند! کردها هم نباید با هر کسی که کرد نیست زناشوئی کنند و اگر یک دختر کرد بخواهد با پسری که کرد نیست زناشوئی کند باید سنگسار شود! مانند دعا خلیل اسود دختر هفده ساله کرد در شهر بشیقه در کردستان عراق که چون نخواسته بود به زور با پسرعمویش زناشوئی کند و خواهان زناشوئی با یک پسر عرب بود سنگسار شد! و یا اگر یک دختر ارمنی به نام (اصلی) و یک پسر ترک به نام (کرم) عاشق یکدیگر شوند و بخواهند باهم زندگی کنند باید کشته شوند تا فدرالیسم زبانی شما از میان نرود! کسانی هم که در کشورهای دیگر زاده شده اند نباید با ایرانی های ترک و .....
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ادامه:
- توجه کنیم که در شرایط « اختناق-انترنت» هر فرد یا فعال آذربایجانی « رهبر-رهرو» جنبش رفع تبعیض یا «مبارزه ی حق طلبانه ی آذربایجان» است.چه با کارت شناسایی و چه با نام مستعار. معیار تنها «اندیشه» است که باید سنجیده شود.
- درست است حکومت هم در این کار کوشاست و درپی ایجاد گروه-تشکل-فعال مدنی-ارائه ی تئوری های رادیکال-میانه-راست است.
این را فعال مدنی باتجربه میتواند خنثی کند. و باید هم این توان را داشته باشد که از این دامها برهد. و گرنه به درد نمیخورد.
هوشیاری سیاسی-دانش و تجربه ی کافی این دام را میگسلد.
**
از نظر من نباید باک داشت که عوامل حکومت در عرصه ی تئوری وارد میشوند. بشوند.باید دقت کرد و دید حرفشان چیست. هرکس چه حکومتی و چه غیر حکومتی می تواند نظر تئوریک خود را در مورد جنبش حق طلبانه ی آذربایجان مطرح کند. جنبش از نظر فکری باید چنان توانا باشد که از عهده ی نقد این چیزها

برآید.وگرنه نمی تواند راه بجایی ببرد.

-در مورد اندیشه ی نویسنده ی این مقاله باید بگویم «اشکالات سطحی» مطرح میکند. مشکل ما با این چیزها حل نمی شود.
چکار میتوان کرد؟
-انتخاب استراتژی-تاکتیک درست
-کسب فرهنگ دموکراتیک
-ایجاد همبستگی با همه نیروهای رفع تبعیض
-پیوند زدن جنبش حق طلبانه ی آذربایجان با دیگر جنبشها در کل ایران.
-ارتقاء دانش و تجربه سیاسی عملی
-درک ارتباط جنبش آذربایجان با جنبش دموکراسی خواهی و عدالت طلبانه در کل ایران.
-رد تئوریهای رایج ناسیونالیستی و ماجراجویانه .
-وچیزهای دیگر.... که در مقالاتم توضیح داده ام.
------
درکل این نظریات را می توانم پیشنهاد کنم:
1- فدرالیسم آری- جدایی نه! شعار استقلال بسیار زود رس است و بدین دلیل ماجراجویانه.اما استقلال طلبان هم آزاد اند.
2- همه ی حقوق آری-ناسیونالیسم نه! مشکل ما کسب حقوق است. با ترکسزم و غیره پیوند فکری لازم نداریم.
3- آذربایجان آری- جمهوری آذربایجان نه! مسایل مربوط به آنطرف آراز تا پیروزی مشکل ما نیست.
4- پیروزی آذربایجان به تنهایی ممکن نیست. پس «پیش به سوی همبستگی با همه ی جنبشهای مترقی در دیگر نقاط ایران». مثل حرکات دموکراتیک-مدنی-دموکراسی خواهانه- رفع تبعیض- عدالت اجتماعی خواهانه و غیره.بدون توجه به ملیت.
5- هر فرد و نیرویی که در ایران حقوق سه گانه ی ما را به رسمیت می شناسد متحد طبیعی ماست(حقوق فرهنگی-سیاسی-اقتصادی).
6- ایجاد همبستگی لازم با استقلال طلبان در چهار چوب استراتژی خود.
7-ایجاد جبهه ی متحد رفع تبعیض آذر بایجان(از فدرالیستها-استقلال طلبان-چپ آذربایجان).درخارج. و موضع گیری مشترکت در مسایل عمومی آذربایجان.
8-همبستگی با تشکلهای مترقی مدنی -سیاسی ملتهای خارجی آری - با دولتها نه!
9- لابیگری مترقی با حفظ استقلال درمجالس دولتهای حامی حقوق بشر-یا جهانی آری -لابیگری ارتجاعی که ناقض استقلال عمل ماست نه!
10- شیوه ی کسب حقوق مسالمت آمیزو خشونت گریز است.

نوشته شده توسط: Anonymous

توده های مردم بر اساس تفاوتهای فردی و جمعی انرژی عظیمی را در طی سالها و حتی قرنها همزیستی در درون فردشان و یا اجتماعشان ذخیره می سازند. این یک اصل علمیست که انرژی و ثبات رابطه معکوس با هم دارند. درایت لازمه برای تخلیه این انرژی با کمترین ضایعات ممکنه هنوز به منطقه خاورمیانه با نگذاشته و حتی روشنفکران این منطقه بغایت عقب مانده ........ اصرار دارند وظیفه چاشنی انفجار را بعهده گیرند. چکهای حاکم متمدن و دوراندیش چکسلواکی سابق , با قبول حق تعیین سرنوشت ملت اسلواکی, با برگذاری یک رفراندوم قانونی, بدون خونریزی و با کمترین ضایعات مانع از سیل خروشان کینه و نفرت چندین دهه ای ذخیره شده پشت سدی به عظمت یک ملت گردیدند. اما صربهای حاکم و دولت کمونیستی میلوشویچ در یوکسلاوی سابق با کشتار غیر صربها و تجاوز سیستماتیک به زنان آنها -با نیت ایجاد تجانس ائتنیکی -

با حداکثر تخریب و وحشیگری با تمام قدرت در مقابل ملتها ایستادند. هر دو نتیجه تقابل ملتها در یوگسلاوی و چکسلاواکی یکی بود با این تفاوت که رشد اقتصادی چشمگیر چکها و اسلاواکها در اتحادیه اروپا این دو ملت را به همدیگر نزدیکتر از همیشه ساخته است. لکن تخاصم ائتنیکی در کشورهای تخریب شده یوگسلاوی سابق شدیدتر شده و ملت حاکم سابق یعنی صربها بزرگترین بازنده میدان هستند و در فقر و فلاکت زندگی می کنند و درآمد سرآنه شان یک هشتم اسلوانیهائیست که زمانی بر آنها حاکم بودند.
با وجود اینکه صفحات این بخش از تاریخ در مقابل جشمان ما ورق خورده ولی باز آقایان اقبالی و غیره راه حل معضل را در کتمان حق استقلال ملتها می بینند. چک بودن شما به نفع همه از جمله خودتان است هرچند صرب بودنتان توفیری در نتیجه سیاسی این تقابل نخواهد کرد.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

این دوستان آذربایجانی نمیگذارند من به کارهای دیگرم برسم. میایند سخنان پیش پاافتاده مطرح میکنند آدم مجبور میشود بگوید
« وای ددم وای! گنه بیر سوز گلدی،هئچ آغیلا باتمییان ! گنه گؤرپو قالدی چاین اوتایندا»! چرا؟
آخه دوست عزیز، درک این موضوع خیلی سخت است که فکر« جوستن هویت صاحب کلمه» از اعتقاد به فکر «رهبر-رهرو» ناشی میشود؟ یعنی «کسی که شناخته شده است ، حق سخن و نقد و نظر دارد»؟ مگر ما در کدام دوره زندگی میکنیم؟ درعهد مشروطیت و قاجار؟ چرا فاقد شناخت دوره ی خود هستید؟
-دوره ی ما -جامعه ی ما- در شرایط اختناق حاکم حکومت مذهبی-ایده لوژیک ایران قراردارد. که ریشه آزادی را در داخل جامعه کنده و بیش از 100 نفر از نقادان سیاسی خود را درخارج ترور کرده است.هیچ حزب و گروه سیاسی و صنفی و مدنی مستقل را نیز تحمل نمیکند.

-«جنبش رفع تبعیض آذربایجان» هم بدون داشتن هیچ حزب و گروه شناخته شده و مورد اعتماد رسمی مردم آذربایجان،تنها توسط فعالان منفرد جریان دارد. درخارج هم بیش از 20 گروه و تشکل آذربایجانی هست که تنها برای خودشان شناخته شده و مورد اعتماد اند و نه برای اکثریت مردم آذربایجان یا فعالان. چون چه در داخل و چه در خارج «اختناق حکومت برای حق طلبان» جاری ست.و کسی از وضعیت دیگری خبر ندارد. متأسفانه در طول 36 سال نیز حتی در خارج هم تشکلی یا تشکلهایی بوجود نیامده که بتوانند اعتماد اکثریت فعالان را جلب کنند و این اعتماد را به دیگران نشان دهند. ایجاد اعتماد برای مردم و فعالان کار سختی ست و نیاز به سابقه ی سیاسی تاریخی و سیاست جاافتاده دارد که تشکل بتواند محبوبیت و اعتماد ایجاد کند. علت این مسئله نیز «ضعف فکری و تشکیلاتی» جنبش رفع تبعیض است. ورگرنه با اندیشه ی درست و تشکل منطبق با شرایط داخل و خارج امکان پذیر میشد که تشکل یا تشکلهای مورد اعتماد و محبوب ایجاد کرد. برای مثال در زمان شاه جوانان ایران که اکثرا بین 18 تا 30 بودند توانستند سازمان چریکهای فدایی خلق را ایجاد کنند و «اعتماد و محبوبیت» بیافرینند.درعرض 7 سال. چرا این جوانان توانستند در عرض 7 سال در شرایط بسیار سخت اختناق و با شیوه ی مبارزاتی نهایت مشکل در مدت بسیار کم چنان سازمان مورد اعتماد و محبوبی را پدیدآورند ولی «جنبش رفع تبعیض آذربایجان» در طول 36 سال هنوز نتوانسته نه در داخل و نه درخارج چنین سازمان مورد اعتماد جمعی را ایجاد کند. برعکس این جنبش روز به روزهم نیروی خود را از دست میدهد.

-از نظر من همانطور که اشاره کردم مشکل نه درجوان بودن فعالان بل : در «ضعف نظری» فعالان نهفته است.
این حرکت بعد از 36 سال هنوز «رهبر-رهرو»گراست. به دنبال مرید-مرشد است. مقلد-مجتهد میجوید. خوب با این تفکر صدسال هم سازمان مورد اعتماد و محبوب ایجاد نمی شود. ریزش نیروها بخاطر درست یافتن به «آگاهی» درست است. حرکت آذربایجان دهها «اشکال نظری-سیاسی» دارد که در نوشته هایم توضیح داده ام. واقعیت این است که «سطح اندیشه » بسیار پایین و لاجرم «حرکت سیاسی نادرست» زیاد بوده و هست.در نتیجه نیرو فرو میریزد و سازمان مورد اعتماد هم ایجاد نمی شود.

- گروه یا سازمان مورد اعتماد تنها در داخل می تواند پدید آید. درخارج حتی اگر به وجود هم بیاید نمی تواند اعتماد ایجاد کند. چرا که از بستر مبارزه دور است. اما من موافقم که هرکس خواست این کار را در خارج هم امتحان کند. اما موفقیت بسیار کم است. شاید کسانی توانستند از عهده اش برآیند. من تنها 10 درصد شانش موفقیت ارزیابی میکنم.

- در شرایط داخل شاید از راه ایجاد گروه سیاسی مخفی، ایجاد تشکل مدنی-سیاسی « نیمه علنی-نیمه مخفی» بتوان فعالیت کرد و اعتماد و محبوبیت آفرید. که نیاز به افراد پخته از نظر سیاسی دارد . متاسفانه جنبش رفع تبعیض آذربایجان فاقد آن است.
«ینی گاموح» در داخل ایجاد شد میخواست علنی درچهارچوب حکومت فعالیت کند که افرادش در زندانند. تشکل علنی درشرایط ایران جایش در زندان است یا مورد اعتماد نیست. پس حرکت علنی سیاسی غلط است. باید حرکت مخفی سیاسی ایجاد شود. و تشکل های نیمه علنی مدنی. البته این کار هم هزینه دارد. زندان و شکنجه و اعدام. کاری ست که فعالان باید خود نسبت به شرایط موجود جامعه تصمیم بگیرند و وضعیت را بسنجند که آیا توان «فکری-سازمانی» آنرا دارند یا نه. از نظر من مشکل اساسی نه اختناق بل «ضعف دانش و تجربه ی سیاسی»ست.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب امیر من مقاله نویسی نمی شناسم که از وقتی که از مادر زاده شده مقاله نویس باشد و توی شناسنامه اش نوشته باشند مقاله نویس.
هر کسی بالاخرهع از یک جایی شروع می کند و به جایی می رسد و صاحب نام می شود و یا بجایی نمی رسد و صاحب نام نمی شود.
شما اگر راجع به مقاله ایشان حرفی و نقدی دارید بنویسید تا من هم مستفیذ شوم.
خوشحال می شوم که نقد شما را چه به صورت مقاله و یا چه بصورت کامنت بخوانم. حتی با این نام و نشان معروفتان. اگر هم نام و نشانی قلابی برای خودتان درست کردید اشکالی ندارد. با هر نامی که بنویسید مایه خوشحالی خواهد بود. پیدا کردن نام و نشان اصلی خانم معصومه را بگذارید برای سربازان گمنام امام زمان.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب چریک، همسایه خاله تان سرکار خانم معصومه جزو تعداد معدود مقاله نویس آزربایجانیها یی است که قبلا هیچ نام و نشانی از خود بجا نگذاسته هیچ بلکه بر عکس فعالان ملی آزریجان جنوبی ایشان بیشتر به شیوه تخریباتی قلم میزند. بعنوان کامنت نویس ضرورتی بر شجرعه نامه من و تو نیست اما اعتبار تحلیل آسیب شناسی نیاز به هویت صاحب کلمه دارد. گرنه هر مزدبگیر بی وجدان رژیم هم هرچه دلش خواست با چند شعار کلیشه ای ضد رژیم نوشته های بی سر و ته با اسامی مستعار درج خواهد کرد.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ادامه:
سه نوع سیاست موجود:
در جهان سیاست سه نوع سیاست متضاد پیش برده میشود:
1- ساست ماکیاولی- که هدف وسیله را توجیه میکند.(مانند:حکومت ایران-عربستان-داعش-و...)
2- سیاست انسانی با شاقول اشک و لبخند کودکان (جنبشهای مدنی-دموکراتها و سوسیالیستها-مردمان ستمکش و...)
3- سیاست «ماکیاولی-انسانی). ترکیب دو سیاست بالا در حرف و تبلیغات-درعمل منهای برخی چیزها همان راه سیاست ماکیاولی ست. (اروپا و همپیمانان و...)
ضرورت دارد جبهه ی خود را مشخص کرد و از درستی سیاست خود دفاع نمود. باید نشان بدهی کجا ایستاده ای. از منافع کدام جبهه دفاع میکنی. کسی که شهامت اعلام جبهه ی خود را ندارد باید گفت هنوز کودک سیاسی ست. بهتر است دنبال کارخود برود.و بازیهای کودکانه را تکرار نکند.

تعیین جبهه به این معنا نیست که از دست مار به اژدها پناه بری. یا از دست اژدها به مار. نه این خردمندانه نیست.

سیاست مار و اژدها - هردو یکی ست و ماکیاولی ست. درست دفاع از سیاست انسانی و مبارزه برای تامین حقوق انسانی ست.
نباید به مار و اژدها پناه برد. باید سیاست انسانی خود را دنبال کرد. گیرم که تحقق آن نسلهای طولانی طول بکشد.
در رابطه با سیاست ماکیاولی می توان به سیاست «نسل کشی» اشاره کرد. که گامهای آن در کل قابل پیش بینی ست.
ده مرحله نسل‌کشی:طبقه‌بندی > نمادسازی > تبعیض‌ > انسانیت‌زدایی > سازمان‌دهی > قطبی‌سازی > آماده‌سازی > آزاردهی > نابودسازی > انکار.
علاقمندان می توانند این مقاله را ببینند:ده مرحله نسل‌کشی:گرگوری ه. استانتن / ترجمه‌ی حمید پرنیان:
http://www.radiozamaneh.com/198777
نوشته شده توسط: Anonymous

من برای آقای تبریزی نام متاسفم که توهین کردن به زبان مادری ملل غیرفارس را پیشه خودش ساخته هست .
با دیدن اعمال و گفتار این اقایان بنده علاقمند به دین اسلام می شوم که اینان ضد آن هستند .
اقا تبریزی بودن شما و اقبالی ها سرمایه هست برای حکومت فعلی .
همانطور که در عراق مردم سنی از دست نوری مالکی به مصیبت های تروریست های داعش راضی شدند مردم فعلی ایران از عاقبت شوم گرفتار شدن به سلطه امثال شما ها به احمدی نژاد ها راضی هستند .

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ادامه ی کامنت:
سیاست رایج:
سیاست رایج سیاست ماکیاولی ست. یعنی «برای رسیدن به هدف انجام هرکاری مجاز است.» یا به عبارت دیگر هدف وسیله را توجیه میکند. و ساده و عامیانه یعنی اینکه« برای رسیدن به هرهدفی باید هر گهی را خورد».
جهان سیاست موجود با این فرمول گهی عمل میکند. که ضد انسانی ست.
متضاد آن سیاست «رسیدن به اهداف انسانی ابزار مناسب با هدف انسانی را » پیشنهاد میکند. و میگوید هدف انسانی وسیله ی انسانی لازم دارد نه هر وسیله ای را.
اگر این چیزها درک شود دیگر کسی نمی آید برای طرح هدف خود زبان و فرهنگ دیگری را مسخره کند یا با اتهام به چپ و غیر چپ از «زبان خاله و عمه» حرف بزند و یا جنایت نقض حقوق را توجیه کند. برای رسیدن به هدف خود -هدف را مطرح میکند و ابزار انسانی میجوید. و موضوع را به بحث میگذارد. دیگر شارلاتانیسم راه نمیاندازد.

«زبان عمه و خاله» چه ربطی به زبان ترکی،کردی،عربی، بلوچی،ترکمنی،غیره دارد؟ خودت را مسخره کرده ای؟ یا اینکه حزب توده ،سازمان فدائیان، گفته اند حقوق مردمان باید تامین شود- خوب گفته اند- و خوب هم کرده اند که گفته اند. به توچه؟ تو چرا شکم درد گرفته ای؟ مأمور حکومتی؟ یا اینکه تامین حقوق غلط است و تو راه درست بلدی؟ اگر آدم درستی هستی راه حل خودت را نشان بده. راه حل تو این است که مثل کسروی «همه ی زبانها باید در ایران نابود بشود غیراز فارسی-همه باید فارس بشوند».
چون چپ و حزب توده و فدایی اکثریت گفته که «حقوق مردمان باید تامین بشود» و تو با اتهامات و فحش و توهین به آنها شکم درد گرفته ای. و نمیدانی که شکم حکومتها هم با همین حقوق درد گرفت و عاقبت سلطنت نابود شد. مطمئن باشید حکومت داعشی اسلامی ایران هم به همان ترتیب نابود خواهد شد.

هیچ کس و هیچ نیرویی نمی تواند برای همیشه حقوق ملیتهای ایران را نابود کند. مسخره کردن حقوق- فحاشی به چپ کار حکومت شاه و شیخ بود و هست. شماها که این سیاست را دنبال میکنید بدانید که در کدامین جبهه قراردارید و آب به دست کی میریزید و کفشهای کدام قداره بند را جفت میکنید.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

«عرب ایرانی» ادعا می کند که هر کسی علیه تجاوز نظامی کشوری علیه کشور دیگر سخن بگوید می شود «دست چپی ». ایرانگلوبال علیه دخالت جمهوری اسلامی در سوریه ،عراق و یمن بسیار نوشته و خواهد نوشت. انگار مد شد هر کسی علیه رزیم ایران بگوید ، می تواند هر جنایتی را توجیه کند !!!. اقا جان /یکصد و پنجاه هواپیما بعلاوه تانک و ارتش بسیار مدرن سعودی بیش از یک هفته است که صد ها نفر عرب یمنی را کشته است . ایا واقعا شما یک عرب هستید و یا چی.....؟سازمانهای حقوق بشر جهانی اعلام خطر کرده اند که هزاران نفر در نتیجه حملات جنایتکارانه سعودی ها آواره شده اند. آنوقت شما چپی ها را محکوم می کنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

من طرفدار رژیک عربستان نیستم اما در میدان یمن و سوریه و لبنان، واقعیت اینه که جمهوری اسلامی این کشورها را متلطم و جنگ فرقه ای راه انداخته. پس حقش هسا که از عربستان سیلی بخورد. مایه تآسف است که چپها مثل ایران گلوبال و اخبار روز و ایران امروز بدجوری به مبارزه ضد امپریالیستبی امام الیته حالا بنام منافع ملی و گسترش نقفوز ایران، افتاده اند و جنایات رژیم در منطقه را فراموش گرده اند. و ارتجاف حوثی ها را نادیده میگیرند.
نیروهای راست مواضع سالمتری ادر پیش گرفته اند. و سر بزنگاهها است که افراد و گروهها شناخته میشوند. هیچوقت تا این اندازه خود را از چپ دور و. دوذرتر ندیده ام.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ادامه:
سیاست درست:
ترازو-شاقول-سنگ محک،ودرکل،معیار«درستی ونادرستی» سیاست درجامعه ی ما «اشک و لبخند کودکان ایران»است. با جرئت گامی به پیش میگذارم که نه تنها درایران بل جتی در سطح جهانی نیز این شاقول و تراز و معیار درستی و نادرستی سیاست است.
یکبارنوشته ام، هرجا اشکی برگونه ی کودکی بنشیند باید دانست که به خطا رفته ایم. و برعکس هرجا لبخند و شادی کودکان را فراهم کنیم باید بدانیم که راهمان درست است.
براین اساس «تانک سرکوب» و یا « جدایی» که از میان خون و خرابه و از روی نعشها میگذرد و هیچ کودکی را شاد نمی کند راهی به غایت نادرست و خطاست.
اما موافقت با برابری حقوقی، اداره ی همگانی جامعه و کشور،رعایت حقوق همه ی ملیتها نه تنها اشکی برگونه ی هیچ کودی نمیگذارد بل لبخند و شادی درچهره ی آنان میافریند. چرا که این تأمین و رعایت حقوق خود آنان و والدین و همه ی انسانهای جامعه ی ماست.

چرا غم -و-شادی کودک معیاراست؟
چون کودک ذهن و دید «برابری و انسانی دارد و گواراست»از آلودگی ها. اشک و لبخندش تمیز و پاک است چون آب چشمه های سنگی.
آیا با سیاست تانک و کشتار و نقض حقوق میتوانی همه کودکان ایران را شاد کنی؟آیا با نقض حقوق-بانابرابری-باتبعیض-باتحمیل یکزبان و فرهنگ-با محروم کردن بخشی ازمردم از قدرت سیاسی میتوانی کودکان ایران را شاد کنی؟نه!نمی توانی. باید راهی بجویی -باید سیاستی بیابی که همه ی این معصومان را شاد کند.

باید برای درستی سیاست خود تراز و شاقول و سنک محک داشته باشی. منافع ملی-منافع کشور-نمیدانم منافع چه و چه همه وابسته به غم-و-شادی کودکان است. هرقدمی-درهرزمینه- بدون توجه به اشک و لبخند کودکان ایران برداشته شود غلط است.
لطف کنید روی این سنگ محک اندیشه کنید. ضرورت دارد برای تشخیص سیاست درست و انسانی از سیاست نادرست و ضد انسانی شاقول داشته باشی. شاقولی که هیستری و چه و چه گرایان- حکومت وشیخ و شاه لیاقت داشتن آنرا نیافتند.

بدون شاقول درست به کجراهه میروی .هم خود ت و هم دیگران را از حقوق محروم میکنی. و پای به ستمگری میگذاری.
تو که با زبان «عمه و خاله»- تو که با اتهام به «حزب توده و سازمان فداییان و...» -شما که با فلان و بهمان-در پی مسخره کردن و نقض حقوق مردمان مختلف ایران هستی آیا نمیدانی ظلم و حق کشی میکنی و ستمگری؟ مثل کبک سردربرف فروبرده ای و با پشت -محترمانه-ی -خود دنیا را می بینی؟ میدانی یا نمیدانی؟ حالی هستی یا نه؟ اگرنیستی بفرما که توضیح دهیم چگونه نقض حقوق خود میکنی و نکبت عالم برسر.
آزادی در رهایی از «سردربرفی و نگاه ماتحی»ست.بروید روی مسئله اندیشه کنید. اگر جرئت به کاراندازی تفکرخود را دارید و مقلد و صغیرنیستید.از این و آن پیروی نمیکنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب امیر من هم شهادت می دهم که این نام نشان واقعی نیست. این خانم که خودش را معصومه قربانی معرفی می کند، همسایه خاله من و شماست. ولی نام و نشان من و شما واقعی است. هر کس هم که شک دارد برود از خاله های من و شما بپرسد. ها ها ها

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای تبریزی نمی شود ملتی را با ترساندن در کنار هم نگه داشت، این یک واقعیت تاریخی است، کسی که خربزه می خورد پا لرزش هم می نشیند، همانگونه که تمامیت ارضی مرزهای پر گهر اتحاد حماهیر شوروی از هم پاشید، ایران هم به همان سرنوشت دچار خواهد شد و هیچ راه گریزی هم از آن نیست، این چاهی است که صد سال پیش با نابود کردن و انکار موجودیت دیگر ملل توسط پانفارسیسم با ابتکار رضا شاه، کنده شده است و با تحقیر دیگر ملل با اصطلاحاتی مثل زبان مادری، زبان پدری، زبان عمه ای و زبان خاله ای نمی شود، خواست بر حق آنان را بباد مسخره گرفت و اگر کسی اشتباهاّ بجای باشندگان، حظار بنویسد مثل اینکه گناه کبیره مرتکب شده، فریاد وا مصیبتا به هوا می رود که ای وای مواظب باشید که با این کارها، زبان شیرین فارسی، شیرینی خود را از دست می دهد

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

کشوری نمانده است که وزیر خارجه اش خواهان اشغال کشورش به دست شیخ های سعودی شود؟! این شخص حقوق بگیر سعودی هاست که خواهان اشغال کشورش بدست آنان شده است. بخش عمده کشور بدست القاعده است بخش دیگر دست خوثی شیعه است که سالها محروم از شرکت در قدرت سیاسی بوده اند بخش دیگر تحت کنترل رئیس جمهورسابق یمن قرار داد. راه حل یمن سیاسی خواهد بود و دولتی فراگیر بدون دخالت نظامی کشورهای خارجی می تواند به جنگ در یمن خاتمه دهد.