Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

فدرالیسم از نوع ایرانی دیگر چه صیغه ای است؟ آیا منظور ایشان حقوق بشر از نوع ایرانی است که در نظامهای شاهنشاه آرامهری، و رژیم اسلامی فارس، ملل جغرافیای موسوم به ایران یکقرن تمام، با گوشت و پوست و استخوان خود، آن را به تلخی تجربه میکنند؟! و شاید فیلسوفان فارس مدل فدرالیسم جدیدی اختراع کرده اند، که مردم از آن بیخبراند؟ درهر صورت لطفا اگر ممکن است، خانم مژگان سیستم جدید مدل ایرانی تئوری فدرالیسم را برای خوانندگان ایرانگلوبال تشریح بفرمایند، تا خوانندگان نیز ازعلم سیاست جدید ایشان فیض یاب بشوند. در هول حوش خود این موضوع را از بچه هائی که در این خصوص تخصص علمی دارند، جویا شدم. با ابراز تاسف برمن خندیدند. گفتند: این دیگه چه صیغه اییه؟ گفتند: از کی ایرانی ها از خودشان مدل سیاسی اختراع میکنند؟! راستش جوابی نداشتم. اگرخانم مژگان در این مورد بیانات مبسوطی اظهار بفرمایند مایه روشنگری و خوشحالیست.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقاى توکلى اگر برايتان مقدور مى باشد ،يک قسمت از سايت را هم براى نويسندگان مرده اختصاص دهيد، تا آقآى جويا مقالات
مورد علاقه اش رادر انجا درج نمايد .اسم صفحه را هم مى توان ، صفحة ارواح نهاد . با تشکر

نوشته شده توسط: Anonymous

ملت سکولار ایران! عجب!
آدم یاد آن دیکتاتورها می افتد که هی الکی به خودشان مدال می دهند تا دیگر لباسهایشان جایی برای مدال نداشته باشد. با تعریف و تمجید الکی و چیدن کلمات قشنگ پشت سر همدیگر هیچ ملتی به هیچ جایی نرسیده که ما دومی باشیم. این سکولارهایی که امروز در عراق و سوریه و لبنان و فلسطین و یمن و جاهای دیگر آتش به پا کرده اند، از کرات دیگر نیامده اند. فرزندان شهرها و روستاهای همین مملکت هستند. اولین قدم برای اصلاح عیبها، قبول کردن آنهاست. با خود فریبی کودکانه و ماستمالی ناشیانه ضعفها به جایی نمی رسیم.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

قنبری عزیز
درمورد سارال توضیحی اضافه کردم لطفا درستی آنرا بسنجید. اینجا سخن از دهستان سارال میرود.
روستای سارال چه؟ منطقه را کرد نشین نوشته اند. آیا منطقه «ترک-کرد»نشین است؟
فکر میکنم سارال خود دهی درمیان این دهستان است . آیا درست است؟
سارال= زردشو! منظور امر به طبیعت است که بهارشو! همه جا را از رنگ زرد و الوان بپوشان!
واژه ای ترکی ست از مصدر سارالماق=زرد شدن.

درمورد استثنا، دوستی میگفت: «بیزیم کنده دییرلر"ماللانین آغینیدا لعنت-قاراسینادا !»

نوشته شده توسط: Anonymous

ممنون از لطفتان ائليار عزيز.
اما در مورد اينكه براى نفى حقى حقوقى و انسانى،توجيهى تاريخى بكار مى برند،مدلى ارتجاعى و بغايت نژادپرستانه است،مثلا اينكه هموطنان بهايى ما در سيصد سال پيش مسلمان بودند،آيا مى توانيم به دليل اينكه بهاييان سيصد سال پيش مسلمان بودند،حقوق آنها را نفى كنيم؟تاريخ در اين مورد هم روشن است !
جمهورى اسلامى با اين استدلال حقوق بهاييان و نوكيشان مسيحى را نفى مى كند و حتى از به خاك سپردن بهاييان در تبريز جلوگيرى مى كند،خوب با همين استدلال هم حقوق ملى خلقهاى غيرفارس را هم نفى مى كند،اگر تاريخ گرايان (تاريخ گران جعلى)و باستان گرايان سكولار و مدعى دموكراسى هم همان راه جمهورى اسلامى را حتى با شدت بيشتر مى خواهند ادامه بدهند،انتخاب خودشان است!اما بهتر است از حقوق بشر يا دموكراسى يا مدرنيته دم نزنند!
در واقع رمز پايدارى جمهورى اسلامى هم اين است كه مردم اعتقاد دارند اين مخالفين

نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، peerooz ، شما می گوئید: ( ..... جناب تبریزی، به پیر، به پیغمبر، اگر شما نوشته های خود را نود در صد خلاصه کنید همان را خواهید گفت که گفته اید ..... من در سایت دیگر آن قدر این را تکرار کردم که زبانم مو درآورد و به جائی نرسید! ..... ) دوست گرامی، چکیده سخن شما این است که گفتن و نوشتن خردمندانه ترین و ارزنده ترین سخنان برای زدودن پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی هوده ای نداشته و بیهوده اند! دوست گرامی، ناسیونالیست ها دو گروه هستند، یک گروه فسیل هائی هستند که مغزشان با پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی مانند نژادپرستی و زبان پرستی و کهنه پرستی و مرده پرستی از کار افتاده و در زمان برده داری که زمان پیدایش ناسیونالیسم است یخ زده است! گروه دوم جوانان کم سن و سال و ساده دلی هستند که با شنیدن چند آهنگ و سرود از پان های رنگارنگ ناسیونالیستی پیروی می کنند! من نیک می دانم که سخن گفتن با .....

..... فسیل های ناسیونالیست بیهوده است و از دیرباز درباره چنین کسانی گفته شده است: (نرود میخ آهنین در سنگ!) اما سخن گفتن با جوانان ساده دل و پاکدل و نیک سرشت سودمند است و انگیزه من از نوشتن نوشتارهائی درباره جستارهای ناسیونالیستی آگاهاندن جوانان کم سن و سال و نیکدل است و گر نه در همین تارنمای ایران گلوبال ناسیونالیست هائی خشک اندیش (دگماتیست) پیدا شدند و با من گفتگو را آغاز کردند و من نیز با ادب و ارج نهی بر اینان سخنانم را با پیشوند: (دوست گرامی) آغاز کردم اما هنگامی که چنین کسانی در گفتگو با من کم آوردند بر دشنام و ناسزا دهان گشودند و شعر و شعار و درود و سرود را آغازیدند و سپس با ده ها نام و ده ها آی پی بارانی از هرزنامه ها را بر نوشته های من باراندند! دوست گرامی، peerooz ، شما می توانید فهرست نوشته های مرا در تارنمای ایران گلوبال در این لینک ببینید http://iranglobal.info/taxonomy/term/340 این هم فهرست نوشته هائی از نویسندگان دیگر است که من آنها را به ایران گلوبال فرستاده ام و بیشتر آنها نوشته هائی درباره ددمنشی های رژیم آخوندی هستند http://iranglobal.info/taxonomy/term/339
نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان... همانطور که متوجه شدیم باز هم چند عنوان سیاسی در مکتب سیاست اضافه شد. « سیستم دولتی فدرال از نوع ایرانی» عنوانی هست که در این مکالمه نتیجه گیری شد.. بدبخت ملتی که در طول تاریخ معاصر با عنوان های همچون ( انقلاب سفید , انقلاب شاه و مردم , مارکسیست های اسلامی, روشنفکران مذهبی, جمهوری اسلامی , و......) سر و کار دارد , رویائی با فدرالیسم از نوع ایرانی امری است خیلی طبیعی.... ولی مهم تنها اسم نیست, مهم این است که در لابلای حرفهای خانم مژگان مدافع جقوق بشرچه نهفته است.. اگر متوجه شده باشید ایشان در شروع برنامه خودشان را ( آزری ) خطاب میکند . مثل اینکه (( ترک )) بودن یکی از گناهان کبیره است و یا اینکه واقعآ ایشان از یادشان رفته است که ( ترک) تشریف دارند. و بخاطر اینکه از ترک بودنشان غافل نماند , ایشان را دعوت به شنیدن کاستهای ( سید کریم جوک گو) و جوکهای 80 ساله ایران بیاندازیم که

این جوکهای تحقیر کننده با این جمله مشهور « روزی یک ترکه ...» شروع میشود. خانم مژگان تجزیه ایران را اقتصادی نمی داند. چون می داند که بعد از استقلال خوزستان ,آن در آمدها از فراورده های طبیعی زیر زمینی این منطقه برای اولین بار به دست صاحبان اصلی یعنی عربهای خوزستان خواهد افتاد. این افکار استعمار گری فقط در مغز استعمار گران از نوع ایرانی طی می کند..ملتی که تصممیم میگیرد که مستقل باشد , تمام زوایای اقتصادی و سیاسی را در نظر میگیرد. منابع زیر زمینی خوزستان تنها بهانه و سلاحی است در مدافع با تمامیّت ارضی . من نمی دانم این مدافع حقوق بشر چرا افکار استعمار گری را نفی نمی کند. نقطه واقعآ دور از واقعیّت این بحث که به جوک تبدیل شد , نتیجه رفراندم استقلال طلبانه ملل غیر فارس است که ایشان با استفاده از علم غیب , اعلان کردند که این رفراندم بر علیه تجزیه طلبان بوده و تجزیه طلبان از نتایج این رفراندم متاسف خواهند بود. خود خانم مژگان نیک میدانند که اگر همین امروز فقط همین امروز یک رفرندام زیر نظر داوران بین المللی در آزربایجان و خوزستان انجام بشود چه نتیجه ای خواهد داشت. نقطه ای که مرا به تعجب آورد این است که در پایان, خانم مژگان پیامی به ملت ایران دادند که با زبان ترکی بود. اول اینکه اگر ایشان این پیام را به ترک ها می دادند بحثی نبود ولی چون ای پیام تمامیّت خواه به ملت ایران تنها با زبان ترکی فرستاده شد , این سوال پیش می آید که چرا به زبان های دیگر هم چون فارسی, عربی, کردی, بلوچی, و...و... فرستاده نشد؟ مگر ما با فدرال از نوع ایرانی نمی خواهیم آشنا بشویم؟ آیا این شگرد های ...سیاسی نیست که این مدافعان حقوق بشر بخاطر تمامیّت ارضی از آنها استفاده میکنند؟
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

-تئوری جناب صمد این است که زیر مطلب «خیزش حفظ هویت در آذربایجان»، در کامنت خود نوشته:« کسروی درست میگوید»یعنی نظر کسروی که «نابودی زبانهای غیر فارسی ست» یعنی یکسان سازی رضاشاهی ست، درست است.
- اینجا هم غم «جنگ کرد -ترک» را دارد. خدمت ایشان عرض کنم : درک سیاسی بین دو مردم ترک و کرد در سطی ست که
«خشونت را بین خود ممنوع کرده اند». بنابرین با نابودی حکومت ایران هیچ مشکلی از این زاویه بین آنها نیست.
مشکل دو ملت با «یکسان سازی کسروی-رضا شاهی» ست. یعنی شکستن «قدرت متمرکز». و ایجاد سیستم فدرالیسم خود ویژه- و منطبق با شرایط ایران. استقلال طلبان هم آزادند. در صورتی که اکثریت مردم رأی به جدایی بدهند حق محترم آنها ست که جدا شوند. چه ما مخالف باشیم و چه موافق. تصمیم و انتخاب از آن مردم است.

بنابراین راه حلهای مدرن و امروزی «جلو احتمال خشونت» را بسته اند. شما هم لازم نیست غمناک باشید.

در اندیشه ی «یکسان سازی کسروی» باشید که 80 سال است پایه هایش در اذهان فروریخته است. و به عقب بر نمی گردد.
نوشته شده توسط: Anonymous

مصاحبه با دارندگان اندیشه های مختلف کار بسیار مفیدی است. آنها یی که از انتشار فکر مخالف فکر خودشان از جا در می روند و به پرخاش و توهین رو می آورند مزاحم بحث آزاد هستند. می خواهند مخالف را حذف کنندو وقتی زورشان نمی رسد تعادل از دست می دهند و شروع می کنند به مبتذل گویی و زبان لمپنی و پز روشنفکری هم می گیرند که این احساسات من است که دارد تخلیه می شود!! چطور آدمی با این همه ادعا نمی تواند فرق میان بحث جدی سیاسی را با چاله میدان تشخیص دهد و بدون رعایت احترام خوانندگان یک رسانه عمومی تنها به فکر تخلیه سریع "احساساتش" است.

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

گویا آقای مهدی فتاپور در میزگرد سیاسی از سوی جمهوریخواهان شرکت کرده بودند. همانگونه که مشاهده می کنید، این یک میزگرد سیاسی بود که افرادی که عضو سازمان اکثریت نبودند هم در آن شرکت داشتند.
برای اطلاع شما، حتی من هم که عضو این سازمان نیستم در آن شرکت داشتم.

نوشته شده توسط: Anonymous

پرسش؟
اقای مهدی فتاپور از قرار اطلاع عضو سازمان فدائیان بود و یا هنوز هست .ایشان اکنون از سوی جمهوری خواهان سخن میگویند. اگر گنگره فدائیان است پس اقای فتاپور در این گنگره چه میکنند؟ یا شاید گنگره فدائیان و جمهوری خواهان است ؟
بی زحمت راهنمائی کننید با سپاس

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

1- راه حل فذرالیسم مطرح شد.
2- راه حل رضاشاهی یکسانسازی با نبش قبر «کسروی و پیروانش» هم در مقالات مطرح میشود.
3- دوستان استقلال طلب ناراضی هستند و اعتراض میکنند که چرا با نماینده آنها مصاحبه نمیشود.

آقای توکلی دست به کار شوید که جدایی خواهان چشم براه اند.
مثل اینکه قرار است تعادل برقرار شود.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

peerooz گرامی
کسروی زمانی از شخصیت های متفکر و معروف فضای فرهنگی و تاحدی سیاسی ایران بود. نوشته های فروان او به نوعی «مکتبی» فراهم آورد که بخشی از اهل کتاب را تغذیه نمود. شخصیت متضادی داشت. با جنبه های مثبت و منفی. نقد مکتب او مشکل بود و هنوز هم برای برخی ها مشکل است. نوشته ی نیکفر یا جهانبگلو وبرخی های دیگران را بخوانید می بینید که نقد اندشه ها راحت نیست. تنها وقتی ساده میشود که از ناسیونالیسم فاصله بگیریم.
پیش از 57 من با هواداران او در ارتباط بودم و توانستم آثارش را مطالعه کنم. زمینه ی تحقیقی بود درشناخت مکتب او. و باعلاقه انجام دادم. کسروی برای ما یکی از شخصیتهایی بود که می بایستی شناخته میشد. شخصیت دیگرارانی بود. پیشه وری. وخلیل مللکی. و برخی های دیگر. زمینه ی تحقیقی بود برای شناخت اندیشمندان و مبارزان جامعه. ما جوانها به دنبال کشف راه برای تغییر جامعه بودیم.

از این رو مجبوربودم گذشتگان را بشناسیم و نقد و بررسی کنیم...

- اما اینکه چرا حالا «او و رهروانش» را نبش قبر میکنند بخاطر « حفظ آذربایجان» است. ناسیونالیسم میترسد آذربایجان جدا شود. یا حتی در داخل فدرال مستقل عمل کند. تمرکز طلبان از خیزش حفظ هویت-مبارزه ی کسب حقوق-ضد تبعیض در وحشت اند. این است که بجای جوستن راه حل امروزی به کسروی و هواداران او چسبیده اند و دارند «به قول خود نوجوانان را ایرانی » بار میاورند. دراین رابطه کسروی و رهروان او را در رابطه با آذربایجان مطرح میکنند که «بچه ها را ایران پرست-وطن پرست-فردوسی پرست - مخالف طرح مسئله آذربایجان و حقوق اش» تغذیه کنند. راه خنده آوری ست . چون متدی عهد بوقی ست. کسی که این کار را میکند نشان میدهد نه «سیاست را میفهمد و نه شرایط امروز» را. تفکر هم عهد بوقی ست. جوان امروز چه فارسی زبان و چه ترکی زبان دردنیای دیگر-با تفکردیگر-متد دیگر- و مشکلات دیگر به سر می برد. و از شخصیتها ی جامعه خود هم شناخت لازم را دارد و میداند چه بچیست.

- بله کسروی دیوان حافظ را در جشن کتاب سوزان میسوزاند. چیزی هم نوشته بنام «حافظ چه میگوید»؟ نه شعر را درک میکرد و نه حافظ را.
-از رمان نویسان تنها آناتول فرانس را دیده بود و رمانهای او را و دیگران را به آتش میکشید. اندیشه اش این بود:« رمان دروغ پردازی ست. چرا دانا دروغ پردازد؟» -بسوزان!

-تولرانس نداشت. تنها خود را قبول داشت. همه جا سفید و سیاه میدید.(درپیرامون رمان-کتاب اوست).
-ادعای پیغمبری به آن معنا که دیگران کرده بودند نمی کرد. این ادعایش زمینی بود نه آسمانی. میگفت «راهنما» منظور آخوندی پیامبر- به علت شورشهای روحی و درونی که از شناخت محیط پیدا کرده در شرایطی قرار میگیرد که باید به «راهنمایی» برخیزد. بین هواداران-باهمادآزدگان» او را راهنما مینامیدند. کتاب را هم نوشته بود. و...در مورد خدا و دنیای دیگر افسانه بافی نمیکرد. خدا را قبول داشت. دنیای دیگر میگفت ناشناخته است. چیزی نمیدانیم.

مکتب نحستین مکتب کسروی بود که نقد میشد. مکتب دوم سوسیال دموکراسی ایران بود-مکتب سوم مارکسیسم- و مارکسیسم لنینیسم بود. چهارم شاخه های مارکسیم اوپایی و آسیایی و جهان سوم بود. 5- تحقیق خود جامعه ی ایران از راه مشاهده و بررسی بود.6- در کنار اینها آثار متفکران حامی جهان سرمایداری بود.مثل مکتب لیبرالیسم. و غیره.
ما جوانها می بایست این راهها را طی میکردیم و « اقدام» می نمودیم. در حقیقت باید تسلط به آگاهی و شناخت نسبی عینی کسب میکردیم. بچه ها کار موسسات علمی-تحقیقی را پیش می بردند.زیر اختناق شدید ساواک.

اکنون وضع تغییریافته و دنیای دیگریست. حالا کسی که میخواهد با مکتب کسروی در آذربایجان نفی حقوق کند- خود را فریب میدهد. روشن است که از دانش و زندگی چیزی نیاموخته است.
من جدا متاسفم از این اعمال عقب مانده -که به زیان ایران متحد و سکولار و دموکراتیک است.
جامعه کلنگی ذهنهای عهد بوقی دارد. آپدیت نشده اند.
ادامه دارد
نوشته شده توسط: Anonymous

آقاجان از خر شیطان بیائید پائین! مردم آزادی، رفاه و کار و زندگی میخواهند. نه ناسیونال شوونیسم روسی و فارسی، و نه اسلام! ناسیونالیسم و پان ایرانیسم زنگ زده را به جای مارکسیسم جا نزنید. و با شعار های تو خالی حزب توده ، مردم را دنبال نخود سیاه نفرستید. از خودتان برای مردم ستم دیده نسخه صادر نکنید! دیگر زمان شعار " اتحاد و مبارزه " مضحک با رِژیم اسلامی سپری شده است. دو مرتبه خوانندگان را به سیاست های خود نخندانید! شما که بچه نیستید!

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی
ما به شما احترام زیادی قائل هستیم
لطفا راه بی سی فارسی را نروید که چند هفته پیش به صورت نمایشی نشان داد که ترکها خودشان دوست ندارند زبان مادری خود را یاد بگیرند .
مصاحبه اگر قراره صورت بگیره با فعالان شناخته شده و مورد اعتماد ملت اذربایان مثل مهسا مهدیلی ، . . . صورت بگیره .
استفاده از واژه متوهم فعال مدنی اذری نیز قابل اعتراض هست و نباید کلمه ترک از آذری جدا اورده شود .

نوشته شده توسط: Anonymous

آقایِ افشار، شما‌ها چرا به ما اجازه نمی‌دهید که که خودمان را هم آذری هم ترک بنامیم؟ چه کسی‌ گفته که ما مجبوریم از میان "تورک" و "آذری" فقط یکی‌ را انتخاب کنیم؟ لطفا به من اجازه بدهید خودم را آذری بنامم. به نظرِ من این توطئهِ رژیم است که این بحث تفرقه انگیز را پیش می‌اندازد که یا آذری یا تورک. مردم ما هم آذری هم ایرانی‌ هم تورک و هم مسلمان می‌باشد. اینها همه هویت‌هایِ طبیعی ما هستند. لطفا آذری را مانند کسروی چی‌‌ها در مقابل تورک قرار ندهید.

دیگر اینکه استدلال‌های این خانم ... کهنه شده و دیگر کارایی‌ ندارند. چرا که ما در صد سال گذشته به گفته‌های ایشان عمل کرده ایم و هیچ نتیجه‌ای نگرفتیم. چرا که سیستم فکری و سیاسی ایرانی‌ (اعم از حاکم و محکوم یا مذهبی‌ و لیبرال و چپ و راست) بر اساس دشمنی با ملل غیر فارس بنیان گذشته شده است. شکی نیست که اگر این پان فارس‌ها احساس خطر نکنند هیچ تغییری در سیاست‌های خود نخواهند داد.
نوشته شده توسط: Anonymous

...
تکذیب ،تکذیبیه تجاوز به دو نوجوان ایرانی در عربستان/ جزییات تعرض به دو نوجوان ایرانی در فرودگاه عربستان+تازه ترین خبرها پیرامون موضوع
18 فروردین 1394 - 22:17

تکذیب ،تکذیبیه تجاوز به دو نوجوان ایرانی در عربستان/ جزییات تعرض به دو نوجوان ایرانی در فرودگاه عربستان+تازه ترین خبرها پیرامون موضوع
18 فروردین 1394 - 22:17 تعداد بازدید: 4739 کد خبر : 102591


یزدفردا:رییس مرکز پزشکی حج وزیارت جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران خبر درج شده در یک سایت خبری مبنی بر تجاوز به دو نوجوان ایرانی در فرودگاه عربستان را تکذیب کرد.

به گزارش مهر، دکتر سید علی مرعشی گفت: ظهر امروز خبری از قول اینجانب در یک سایت خبری درج شده به این مضمون که : «علی مرعشی در رابطه با تجاوز به دو نوجوان ایرانی در فرودگاه عربستان اظهار کرد: ستاد حج و زیارت شکایتی را در این رابطه مطرح کرده ولی ما به این مسئله ورود نیافته‌ایم.»

این مقام مسئول از خبرنگاران و اصحاب رسانه خواست: ضمن رعایت اخلاق حرفه ای در خصوص انتقال چنین مسائل حساسی از قول مسئولان توجه بیشتری به عمل آورند.

در همین رابطه یک منبع آگاه نیز به خبرنگار مهر گفت: خبری که در مورد تجاوز به دو نوجوان ایرانی توسط دو مامور عربستان منتشر شده صحت ندارد و موضوع تجاوز مطرح نبوده بلکه برخورد بی ادبانه با این دو نوجوان صورت گرفته است.

وی با اشاره به اینکه وزارت امور خارجه و کنسولگری ایران در عربستان پیگیریهای لازم را انجام داده اند ، گفت: دو مامور خاطی بازداشت شده اند و کاردار عربستان نیز احضار شده است و این موضوع در حال پیگیری از سوی مسئولان مربوطه است.
نوشته شده توسط: Anonymous

این خانم نمونه و نماینده مردم ترک زبان آذربایجان است و نه چند تجزیه طلب خیالاتی رمانتیک ساکن اروپا !

نوشته شده توسط: Anonymous

نامشان جاوید و یادشان گرامی
انجمن های پیشگامان کاویانی برای فراخوان انجمن پادشاهی ایران

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-اگرکسانی مشتاق آشنایی بارژیم پهلوی وکسانی که ازاوپادشاه درست کردن داشته باشند.لطفاکتاب خاطرات ملکه مادرتاالملوک مادرمحمدرضارابخوانند.تمام عملیات وافرادی که رضاراشاه کردندتوسط انگلیس طراحی واجراشده وحنی آشپزونظافتچی رضاشاه هم جاسوس انگلیس بوده است.احمدکسروی یکی ازهزاران عوامل انگلیس بوده است وحتی روحانیون درلباس شخصی هانیزانگلیسی بوده اند.وباورکنیدهنوزهم انگلیس دههانهاداداری وفرهنگی وسازمانی درایران بامهندسی خودداردوخواسته وناخواسته سیاستهای آن کشورراپیش میبرند.

نوشته شده توسط: Anonymous

اینهم یک اجرای دیگر از اوشودوم آی اوشودوم

https://www.youtube.com/watch?v=BYTynLoaAEM

البته این توضیح بسیار بسیار حیاتی است که در شعر کودکانه دوم، بند آخر به صورت خیلی بدی تحریف شده! چرا که صحیحش این است:
آشیمی ایچن اولیدی - باشیما سیچان اولیدی
اگه این قسمت درست نباشه که نمیشه کچل ها را عصبانی کرد و باعث خنده شد. پس اون وقت فایده اش چیه؟

نوشته شده توسط: peerooz

جناب تبریزی, به پیر, به پیغمبر, اگر شما نوشته های خود را نود در صد خلاصه کنید همان را خواهید گفت که گفته اید و افراد بیشتری مایل به خواندن آن میشوند مثلا چه ضرورت دارد که یک مطلب را اینقدر تکرار بفرمائید : " برای نمونه ترک های ایران تنها در آذربایجان زندگی نمی کنند و در بخش های گوناگون ایران می توان انبوهی از مردم ترک را یافت که صدها سال است در آن بخش ها زندگی می کنند! مانند بسیاری از شیرازی ها که ترک هائی هستند که صدها سال است در شیراز زندگی می کنند و بخش هائی از استان فارس که صد در صد ترک نشین هستند و قشقائی هائی که در استان فارس زندگی می کنند و صد در صد ترک هستند و صدها هزار ترک که در بخش های گوناگون استان فارس صدها سال است زندگی می کنند!
و یا استان همدان پر از ترک هائی است که صدها سال است در آنجا زندگی می کنند و استان خراسان که بسیار دورتر از آذربایجان است پر از ترک های خراسانی است

که صدها سال است در آنجا زندگی می کنند و نمونه ای از ترک های خراسان نادرشاه افشار وابسته به خاندان ترک افشار است و ترکان افشار و ترک های دیگر صدها سال است که زیستگاهشان خراسان است نه آذربایجان! به جز ترکمن ها انبوهی از مردم ترک صدها سال است که در استان های گیلان و مازندران زندگی می کنند که نمونه ای از آنان آقامحمدخان قاجار است که سردار جنگی شایسته ای وابسته به خاندان ترک قاجار بود و زیستگاه قاجاریان مازندران است نه آذربایجان! هزاران تن از ترک های خلج صدها سال است که در اراک و قم و چند شهر دیگر زندگی می کنند و ترک های کردستان، ترک های کرمانشاه، ترک های اصفهان، ترک های قزوین، ترک های زنجان و ..... صدها سال است در آنجاها زندگی می کنند!
دوست گرامی، اژدر بهنام، ترک های ایران در آذربایجان زندگی نمی کنند و ترک ها در همه جای ایران پراکنده هستند و نمی توان گفت اینجا ترکستان است و آنجا فارسستان است! همچنین کردها تنها در کردستان زندگی نمی کنند و کردهای آذربایجان و کردهای زنجان و کردهای خراسان و کردهای مازندران صدها سال است که در آنجاها زندگی می کنند!". من در سایت دیگر انقدر این را تکرار کردم که زبانم مو درآورد و بجایی نرسید!
نوشته شده توسط: Anonymous

فهرست عمومى مناطق زيست تركان ايران زمين
تذكر مهم [از مقدمه كتاب]: ژنرال محمود پناهیان 1351


از مجموعه آباديهاى كشور كثيرالمله ايران بر اساس “فرهنگ جغرافيائى ايران” از انتشارات “دايره جغرافيائى ستاد ارتش ايران” در سالهاى ١٣٢٩-١٣٣١ كه منبع تحقيق محقق در تاليف “فرهنگ جغرافياى ملى تركان ايران زمين” و نقشه جات مربوطه بوده است تعداد ١٠٫١١٩ آبادى اعم از شهر و شهرك٫ ده و ده كده طبق فهرست متصرحه در زير٫ در سراسر شهرستانهاى ايران متعلق به ترك زبانان ايران است. مناطق زيست نامبرده يا بطور پيوسته پهلوى هم قرار گرفته تشكيل واحد ملى ترك زبانان ايران [آذربايجان جنوبى] را بمعنى واقعى كلمه ملت داده است (مراجعه شود بنقشه شماره ١) و يا خود مناطق زيست آنها منفصل از پيكر اصلى ملت خود در داخل ملل ديگر قرار گرفته اند. (مراجعه شود به نقشه هاى شماره ٢ و ٣)
در جامعه كثيرالمله ايران بر اساس منبع تحقيق بموجب سرشمارى رسمى دولتى٫ در سالهاى١٣٢٩-١٣٣١ ١٨٫٧٠٠٫ ميليون نفر زندگى ميكرده اند. ازين رقم طبق فهرست ضميمه ٥٫١٨٤٫٨٤٦ نفر ترك زبان در مناطق زيست واقعه در شهرستانها متصرح در فهرست “در سالهاى ١٣٢٩-١٣٣١” وجود داشته اند. با در نظر گرفتن ادعاى رسمى دولت ايران مبنى بر اينكه به جمعيت ايران افزوده شده و امروز [منظور سال ١٣٥١ مىباشد] جمع نفوس ايران تقريبا بالغ به سى و دو مليون و اندى رسيده است بايد اذعان كرد كه در اين افزايش ترك زبانان اگر سهم بيشتر نداشته باشند لااقل بطور مساوى سهيم مىباشند يعنى جمع نفوس ترك زبانان ايران٫ امروز [منظور سال ١٣٥١ مىباشد] بالغ بر ١١-١٢ مليون است. بنابراين يك سوم جمعيت ايران در حقيقت تركزبانان مىباشند.
از زحماتيكه در ترسيم و طبع نقشه جات مربوط به “فرهنگ جغرافياى ملى تركان ايران زمين” دوست عزيزم مهندس محمد عبدالهى اصل ممقانى تبريزى كشيده اند بدينوسيله صميمانه سپاسگذارم.
مولف ژنرال دكتر محمود پناهيان ١٣٥١
نوشته شده توسط: Anonymous

من کسروی را نمیشناسم, یعنی هیچ یک از کتاب های او را نخوانده ام و آنچه از او میدانم چیزهایی ست که در باره او خوانده ام. دلیل آنهم این بود زمانی که شنیدم او کتابهای شاعران محبوب مرا سوزاند گفته های او برای من ارزشی نداشت. مثلا اگر کسی امروزه کتاب های شهریار را که - تا آنجا که میدانم - یک شیعه متعصب بود بسوزاند چه حالی به من دست میدهد؟ چندین سال پیش در یکی از فصل نامه های خارج ایران خواندم که فردی در تحلیل افکار کسروی معتقد بود که در اواخر, او ادعای نبوت داشت, که بنظر بعید نمیآید و حد اقل شباهتی به تراوشات یک مغز علیل دارد. فرضا آیا کسی اینهمه وقت صرف تحلیل افکار هیتلر مینماید و یا فقط به محکوم کردن کارهای او قناعت میکند؟ نمیدانم. از طرف دیگر در حالی که در سراسر دنیا, مرحله دوم جنگ سرد آغاز شده و در خاور میانه همگی با صرف میلیارد ها دلار و آخرین تسلیحات جنگی تا دندان خود را

مسلح و آماده جنگ کرده و هر آن احتمال جنگ هشت ساله دوم میرود, این نقش قبر ها به چه درد میخورد و آب به آسیاب کی میریزد؟ باز هم نمیدانم و مطمئنم که صاحبنظران بهتر از من میدانند؟
نوشته شده توسط: تبریزی

( ..... در تبلیغات ناسیونالیستی حاکمیت ملی به سادگی با حاکمیت آحاد آن ملت یکی جلوه داده می شود و این حقیقت پرده پوشی می شود که در واقع نفس حاکمیت به نام یک ملت و قرار گرفتن هویت ملی به عنوان مبنای حقوقی و معنوی وجود یک کشور، خود ناقض حق حاکمیت شهروندان و محدود کننده حق مردم واقعی در تعیین سرنوشت خویش است! ..... ) ، ( ..... حق ملل در تعیین سرنوشت خویش چه نوع حقی است؟ مقایسه رایج، مقایسه حق تعیین سرنوشت با حق طلاق است، حق طلاق باید وجود داشته باشد اما خود جدائی لزوما توصیه نمی شود، دفاع از حق طلاق معادل توصیه به طلاق نیست! ..... ) ، ( ..... این ملل نیستند که جدا و یا ملحق می شوند بلکه این الحاق ها و جدائی های تحمیلی به توده های انسانی هستند که ملت ها را شکل می دهند، ناسیونالیسم محصول سیاسی و ایدئولوژیک ملت ها نیست، برعکس، این ملت ها هستند که محصول ناسیونالیسمند! ..... ) ، ( ..... این ملت

است که محصول و مخلوق تاریخی ناسیونالیسم است، ناسیونالیسم بر ملت مقدم است! اگر این تعبیر را قبول کنیم آن گاه فورا روشن می شود که مبارزه کمونیسم با ناسیونالیسم نهایتا مبارزه ای بر سر کشیدن ملت ها به این یا آن خودآگاهی و عمل سیاسی و اجتماعی نیست بلکه بر سر نفس تعلق و یا عدم تعلق ملی انسان هاست، بر سر رد و قبول هویت ملی است! پیروزی بر ناسیونالیسم بدون تحقق بخشیدن به یک گذار از مقوله ملت و هویت ملی ممکن نیست! ..... ) ، ( ..... اگر از ما بپرسند آیا هر نژاد یا هر قوم یا متکلمین به هر زبان خاص یا ساکنین هر سرزمین معین حق دارند کشور خود را تشکیل دهند؟ بی شک پاسخ ما منفی است! این مقولات منشأ و توجیهی برای تعریف یک مجموعه و موجودیت مجزای انسانی در تمایز با بقیه نیستند! ..... ) ، ( ..... کارگران میهن ندارند، ناسیونالیسم و انترناسیونالیسم کارگری در تضادی آشکار و مطلق باهم قرار دارند، غیر قابل تلفیق و سازش با یکدیگرند، ناسیونالیسم یک ایدئولوژی بورژوائی است که مانع خودآگاهی طبقاتی و انترناسیونالیستی طبقه کارگر است ..... ) ، ( ..... مارکس و انگلس تعلقات ملی - قومی را به عنوان مبنای تشکیل کشورهای مستقل صریحا رد می کنند! ..... ) ، ( ..... ناسیونالیسم قومی در منحط ترین و فاسدترین اشکال آن پرچمدار مسأله ملی است! بر خلاف دوران مارکس و لنین ملت سازی امروز و هویت های ملی در حال حدادی شدن ربطی به جلو رفتن مادی تاریخ در هیچ جهت مثبتی ندارند! نوک تیز این ناسیونالیسم مستقیما علیه کارگر و کمونیسم و حتی رفرم و لیبرالیسم است! تکرار ساده فرمول لنین در قبال استقلال مستعمرات و فرمول مارکس در قبال ملت سازی بورژوائی قرن نوزدهم جواب مسائل امروز نیست! ..... ) ، ( ..... نفس وجود ملت یا فرض وجود یک ملت مبنای هیچ حق حاکمیتی نیست! این که هر ملتی با هر تعریفی حق دارد کشور خویش را تشکیل بدهد نه مبنای علمی دارد نه حقوقی و نه تاریخی! مارکس و لنین نه فقط از نظر عملی چنین تصویری از مسأله نداشتند بلکه این را فرض می گرفتند که در جهان واقعی و در متن پیوندهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی میان اقوام و ملیت های مختلف همه ملل در جستجوی ایجاد کشور خویش نخواهند بود و جهان هیچ گاه به سبدی پر از کشورهای ریز و درشت به تعداد ملل موجود چه واقعی و چه مجازی تبدیل نخواهد شد ..... ) ، ( ..... ناسیونالیسم محصول خودپرستانه ملت ها نیست، برعکس، ملت ها و خودپرستی و تعصبات ملیشان محصول ناسیونالیسمند! ناسیونالیسم مستقل از این که در چه دوره ای و بر متن کدام روندهای پایه ای در قلمرو اقتصادی سیاسی پا به میدان می گذارد یک ایدئولوژی بورژوائی برای سازماندهی قدرت طبقاتی است! ..... ) ***** لینک این نوشتار http://iranglobal.info/node/41804
نوشته شده توسط: Anonymous

ازکجا معلوم است که این خانم ترک است؟ و از ارمنی های تبریز نیست که ترکی صحبت میکند؟ اگر این خانم ترک است، بهتراست از طرف خودش صحبت بکند، و نه از طرف مردم آزربایجان! آیا ایشان وکیل مردم آزربایجان هستند، که برای مردم ترک آزربایجان تعیین تکلیف میکند؟ آیا ایشان نمی بینند که راسیسم نژاد پرست، و شوونیسم لجام گسیخته و گستاخ فارس در طی یکقرن اخیر چه مصیبتی بر سرملل غیر فارس ایران آورده است؟ آیا دوباره میخواهد، به بهانه جهنم تمامیت ارضی، یک قرن دیگر یوغ بردگی زبان روستای فارسی و فرهنگ عقب مانده و عشیره فارس را بر گرده ملل غیر فارس بیاویزد؟

نوشته شده توسط: Anonymous

شادروان عبدالعلی کارنگ، این پژوهشگر بزرگ تبریزی به این دقت و ظرافت نشان داده که حتی در روزگاز معاصر این دگرگونی زبان از گویش پارسی به ترکی در آذربایجان ادامه داشته و در کتاب خود از شاهدان عینی این روند هم با نام و نشان یاد می کند. از نظر علمی بهتر از این نمی توان واقعیت دگرگونی زبان در آذربایجان از زبان بومی ایرانی به زبان وارداتی ترکی را ثابت کرد. به این می گویند پژوهش علمی نه به دادوهوار های توخالی و توهین آمیز از روی احساسات چند بیسواد متعصب.

نوشته شده توسط: Anonymous

بالاخره ما نفهمیدیم نویسنده این مقاله چرا و چطور"تات" را مترادف "ایرانی" میداند.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ساراخ گرامی، بنا بر حساب شما ۹۸ درصد جامعه فارسی به خمینی رأی دادند. ۲ درصد بقیه با حساب شما میبایست ترکان باشند که به خمینی رأی نداده اند. آیا من اشتباه میکنم یا اینکه شما نظر دیگری دارید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

نا گفته هائی از احمد کسروی
مراسم سوزاندن كتاب توسط كسروي و دوستانش :
يكي از شاخصه هاي مهم شونيزم فارس ،سوزاندن كتابهاي غير فارسي و از بين بردن فرهنگ غير فارسها است.كسروي و دوستانش (محمد علي فروغي ،سيد حسن تقيزاده )مراسمي ترتيب داده و كتاب ميسوزاندند .خود كسروي در اين باره در روزنامه پرچم به دفاع از مراسم پرداخته و مينويسد : …. آري ما كتاب ميسوزانيم ،آن كتابها آذربايجان را تورك مينامد و كتابهاي ديگر كه به عربي نوشته شده اند و به خدا نسبت داده ميشوند.(كتاب پژوهشگران معاصر ايران صفحه ۸۴ ،۱۲۰،۱۲۱)..
ماجراهاي سيد كسروي و شيخ خزعل :

زماني كه حكومت عوبستان الاهواز در دست شيخ خزعل بود .رضا پالاني (پهلوي)…قبل از لشكر كشي به آنجا و كشتار ملت عرب ،كسروي را به عنوان جاسوس به الاهواز ميفرستد.وليكن شيخ خزعل از جاسوس بودن كسروي مطلع ميشود و كسروي به ناچار به خفاجيه (سوسنگرد) فرار ميكند.به هنگام ورود ارتش به الاهواز كسروي يك سخنراني كرده و رضا پالاني را اعلي حضرت شاهنشاه پهلوي سردار نامدار تاريخ ايران خطاب ميكند.بعد از آن كسروي رييس عدليه آن منطقه منصوب ميشود.هفته بعد طي مقاله اي مينويسد : ما بايد شب تا صبح در حمد و ثناي شاهنشاه پهلوي باشيم و او را دعا كنيم.(البته اين نوع چاپلوسي را از شاهنامه ياد گرفته بود).
:
سخنان كسروي در مورد شاعران:
سيد احمد در مورد شاعر بزرگ تورك مولوي ،ميگويد كه : كتابهاي مولوي مايه ضلالت و گمراهي است و سعدي را زن صفت و حافظ را ديوانه معرفي كرده است.
نظرات ساير نويسندگان و دانشمندان در مورد كسروي :
سعيد نفيسي مينويسد كه : كسروي افكاري داشت كه از جاهاي ديگر به او تلقين ميشد و كسروي نيز آن افكار را به صورت مغرضانه و غير علمي به صورت كتاب و مقاله درمي آورد.
جلال آل احمد مينويسد:كسروي روشنفكر نبود و حتي در مقابل روشنفكران ايستادگي ميكرد.
حبيب يغمايي از نويسندگان هم عصر كسروي مينويسد :به نظر من كسروي از ازادي كه شاه به او داده است استفاده كرده و به اقوام ناسزا مينويسد و اهل فن نيست و دچار اشتباهات فراواني ميشود.
وزير معارف زمان شاه در طي نامه خصوصي به شاه نوشته است :كسروي با كمال بيشرمي و بدون مجوز منطقي و اخلاقي با عبارات كج و نادرست ،ملت را در نزد خرده بينان دنيا رسوا ميكند.
نمونه اي از تحريفات كسروي :
سيد كسروي با همدستي فارس صفتي به نام علي دشتي اقدام به تهيه شجره نامه براي رضا پالاني(پهلوي) كردند كه بعدها توسط علي دشتي به رضا تقديم شد.
سيد كسروي با همدستي محمد علي فروغي(۱ ) ،طرح ساخت قبري براي فردوسي را تهيه كردند كه به شكل قبر كوروش بود و نقشه اين بود كه بعدا ادعا كنند كه اين قبر قديمي هست و ما فقط آنرا تعمير كرديم..
مرگ سيد كسروي :
بعد از تبعيد رضا پالاني ،ديگر تاريخ مصرف كسروي نيز تمام شده بود و حكومت هم اهميتي به او نميداد .در ارديبهشت سال ۱۳۲۴ نواب صفوي به كسروي تيراندازي كرد ولي سيد مجروح شد و فرار كرد.در ۲۰ اسفند همان سال ۱۳۲۴ كسروي به همره منشي خود حدادپور در سالن دادگاه به دست دو برادر به نامهاي علي و حسين امامي ،با ضربات چاقو كشته شدند.
قبر كسروي كجاست ?
كسروي جاسوس و مكار مثل فردوسي به قبرستان شهر راه داده نشد و به همراه منشي كشته شده خود در شمال شهر تهران در گلاب دره شمران گودالي حفر كرده و دفن كردند.

چنگيز تيمورلو

منابع :
كتاب زندگاني من ،نوشته احمد كسروي ،چاپ باهماد آزادگان
كسروي در دايره المعارف فارسي ،غلامحسين صائب جلد ۲ بخش ۱
تاريخچه باهماد آزادگان ،يسماعيل واعظ پور
در خدمت و خيانت روشنفكران ،جلال آل احمد
از ضيا تا بختيار ،مسعود بهنودي،چاپ جاويدان .سال ۱۳۷۱ ،صفحات ۱۳۹،۴۴۵،۴۴۶،۴۴۷
۱،در مورد محمد علي فروغي در سلسله مقالات بعدي توضيهات زيادي داده خواهد شد.
نوشته شده توسط: Anonymous

«کمونیست و کمونیسم» در ایران (استثنا‌ها به کنار) تنها در خُسران و مصیبت، برای مردم بخت برگشتهٔ ما خلاصه می‌شود. از نقش حزب توده در همدستی با ارتش سرخ در حمایت از جریان دست ساخت استالین، فرقهٔ «پیشه وری» برای تجزیه آذربایجان گرفته تا دولت باقراُف فرمودهٔ «خودمختار کردستان» قاضی محمد و تا امروز که «بالکانیزه» کردن ایران، وظیفه عاجل بخشی از «کمونیست های ایرانی» فرو مانده در میراث تفکر استالینی شده است و تا سقوط دکتر مصدق بگیریم. وقتی در مسکو باران می بارید بخشی از همین«کمونیست ایرانی» در تهران چترش را باز می کرد؟«کمونیسم ایرانی» اگر بخواهد با اسلام تصفیه حساب کند، باید با یکی از اسطوره های خودش بنام خسرو گلسرخی هم وداع کند که حسین بن علی را مولای خودش می دانست.«کمونیسم ایرانی» خود بخشی از جمهوری اسلام بود .مگر به پادوئی خمینی و جاسوسی وزارت اطلاعاتش کشیده نشد؟

آیا بخشی از همین«کمونیست ایرانی»در درون سازمانهای خودش دگراندیشان را نمی کشت؟
نوشته شده توسط: Anonymous

اقبالی عزیز، انتخاب مغرضانه و موزیانه زبان فهلوی توسط کسروی برای القاء و تداعی زبان فهله ها یا عمله ها در ذهن خواننده و یا شنونده ترکزبان، شاید اولین جوک موزیانه ائی بود که توسط کسروی یعنوان ریشه زبان آذری برای ترکها ساخته شد، جای تعجب و سئوال است که به چه علتی افرادی مثل ستارخان و آیت الله شریعتمداری در مرکز، سر به نیست می شوند، و در عوض همه مطرودین و منفورین جامعه آذربایجان، از پدر رضا شاه گرفته تا کسروی، موسوی تبریزی و اردبیلی، خلخالی و خامنه ائی به پست های حساسی دولتی در مرکز گمارده می شوند و خمینی تنها کسی بود که با ٩٨ در صد رأی از جامعه فارسی به پست رهبری با اختیارات ولایت فقیه می رسد ، که در رساله او هم چیزی بجز لواط و زناء و جماع و استبراء با انسان و حیوان و یا سنگسار زنان بجرم زناء محسنه و حدّ شرعی و تعزیر و صدور فتوا های آنچنانی چیز دیگری نمی توان پیدا کرد،

نوشته شده توسط: Anonymous

خانم مژگان که فعال حقوق بشری است باید بداند که واژه جعلی "آذری" که تولید شده فابریک شوونیزم است برای نفی هویت ملی و ائنیکی آزربایجان وارد میدان شد، شما به هر روستای آزربایجان که سفر کنید و از آنان در مورد هویت بپرسید خواهند گفت ما تورک هستیم؛ از یک فعال حقوق بشر انتظار میرود که از گفتمان شوونیستی و انکارگرایانه دوری جوید ؛ اما افسوس که چنین نیست او فعالین ملی تورک آزربایجانی را که خواهان حق تعین سرنوشت است را " دشمنان این مرز وبوم " تلقی میکند و تکلیف دشمن هم مشخص است

این خشونت کلامی ایشان نوع برخورد آینده این تفکر را با استقلال طلبان از هم اکنون بدون پرده پوشی بیان میکند در همین چارچوب هم رای گیری از "ملت " درباره آینده خود بیشتر به تعارف میماند ، کسی که تحمل همین سایت ایران گلوبال را هم ندارد و به آن انتقاد میکند در واقع میخواهد بگوید که صدای اینان را خفه کن ؛ به حاشیه بران ، سانسور کن ...
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

روایتی از «اوشودوم ها اوشودوم »:

اوشودوم ها اوشودوم -- سردم شد ها سردم شد

داغدان آلما داشیدیم -- از كوه سیب حمل کردم

آلمامی1 آلدیلار --- (بار) سیبم را گرفتند

منه ظولوم اتدیلر --- برایم ستم رواداشتند

من ظولومدان بئزارام --- من از ستم بیزارم

درین قویی قازارام ---- چاه ژرفی می‌كنم

درین قویی بئش گئچی --- چاه عمیق ، پنج بز

هانی بونون اركجی؟ ---- نرشان كجاست؟

اركج قازاندا قینر ----- نر در دیگ می‌جوشد

قنبر یانیندا اوینار ---- قنبر در كنارش می‌رقصد

قنبر گئتدی اودونا ---- قنبر بدنبال هیزم رفت

قارقی باتدی بودونا ---- خیزران به رانش فرو رفت

قارقی دگیل قمیشدی ---- خیزران نیست، نی است

بئش بارماقی گوموشدی ---- پنج انگشتش از نقره است

گوموشی وئردیم تاتا --- نقره را به تات دادم

تات منه داری وئردی ---- تات3 به من ارزن داد

دارینی سپدیم قوشا ---- ارزن را به پرنده دادم

قوش منه قانات وئردی ---- پرنده به من بال داد

قاناتلاندیم اوچماغا ----- پرکشیدم برای پرواز

حق قاپوسین آچماغا ---- در حق را باز كنم

حق قاپوسو كلیددی ----- در حق قفل شده

كلید ده‌وه بوینوندا ----- كلیدش در گردن شتر است

ده‌وه گیلان یولوندا ---- شتر در راه گیلان است

گیلان یولی سربه سر ---- در سرتا سر راه گیلان

ایچینده میمون گزه‌ر ---- میمون گردش میکند

میمونون بالالاری ---- بچه‌های میمون

منی گؤردی آغلادی --- مرا دیدند و گریستند

تومانینا قیغلادی
پشگل تو تونبانشان انداختند

توماني دليك – دليك*قورباغا بولوك – بولوك** قورباغاني حقلاديم** حسن بيگه ساخلاديم** حسن بيگين نه يي وار*
اللي باتمان گوتي وار.
تنبان شان سوراخ-سوراخ است-قورباغه دسته-دسته است.قورباغه را گرفتم-برای حسن بیگ نگهداشتم-حسن بیگ چه دارد؟
50 باتمان2 کفل دارد. 4-
---------
1- آلماجیغیم
2-هرباتمان=16 کیلو
3- تات= الف- طایفه تات
ب- تات= در اورمیه با این جمله ما بکارمی بردیم:اوتات دی-بیززاد بیلمز.اوتات است چیزی نمی فهمد.
-«هئچ تاتین کیتابیندا یازیلمایب(یازیلمییب): به معنی منفی بکارمی بردیم: در(فرهنگ شخصی) یا کتاب - هیچ آدم نادانی نوشته نشده(نیامده) است.
4-به ارباب چاق وچله- قورباغه میدهد.
5- قسمتهای متفاوت:
اركجی قورد آپاردی- بز نر را گرگ برد
قوروغو یئرده قالدی- دم اش روی زمین ماند
قویروغون آتدیم داما -دمش را به بام انداختم
دام منه داری وردی- بام برایم ارزن داد
توماني بولوك – بولوك: تنبانش تکه-تکه
آفتافا دليك ـ دليك- آفتابه سوراخ-سوراخ
----
حسن بيگين نه يي وار - حسن بیگ چی دارد؟
چاققور –چوقور اتی وار-سگی دارد با خطوط آبی مایل به سبز - بيرجه باتمان بيتي وار- یک باتمان شپش دارد- اللي باتمان گوتي وار-50 باتمان کفل دارد.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

قهرمان قنبری گرامی
نوشته سولدوز را دیدم . آماده خواهم. ممنون از زحمت شما.

نوشته شده توسط: Anonymous

من هم از شما تشکر می کنم.

نوشته شده توسط: Anonymous

خانم مژگان میگويند من تا بحال با هر که صحبت کرده ام همگی خواهان فدرالیسیم هستند و خانم مژگان خواهان انتخابات آزاد برای مردم در رابطه با حق سرنوشت خود هستند .خوب اگر همگی خواهان فدرالیزم هستند پس چرا شما این دلهره تمامیت ارضی هستید !! و در ثانی شعار یک حرکت ملی آذربایجان انتخابات آزاد برای حق تعین سرنوشت ملل است . و حرکت ملی آذربایجان سالهای سال بخاطر حق تعین سرنوشت مبارزه میکند و خانم مژگان از سیستم
فدرال از نوع ایرانی صحبت کردند که نه گفتند این دیگر چه مقوله ای است و اگر کمی در این رابطه توضیح میدادند بهتر بود چرا که ما تا بحال هر آنچه که در رابطه با مسائل از نوع ایرانی مواجه شده ایم همگی آدرس غلط بود و جز مرکز گرائی بجای دیگر ختم نشده .

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

سازاخ گرامی،
چرای مسئله آن است که جامعه ی ما جهان سومی-عقب مانده-خرافی-کلنگی ست. همین. تمام مشکلات هم از همین جاست.راه چاره هم فعلا روشنگری ست.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای محمد احمدی زاده.... خیلی ممنون از لینکی که فرستاده بودید. از شنیدنش لذت بردم. تمام خاطره های بیش از پنجاه سال پیش که بقول شهریار (( آغاج مینیب آت گزدیرن گونلریم)) بود از جلو چشمم عبور کرد. اللروز آغریماسین..دستتان درد نکند...

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

معمای گرامی،
درکل هم نظر هستیم.
فقط این را توضیح بدهم که دربرخورد به راسیسم (هم به معنی یی که شما نوشتید +نژادپرستی)معمولا دوحالت پیش میاید:
1- شرایط صحبت منطقی-سیاسی
2- شرایط عدم صحبت
* شرایط عدم صحبت آن است که صحبت بیهوده است. جایی برای آن نیست. اینجا به قول مردم « sovسوو...مایاسی» قویماق لازمدیر.
یا به قول مشدی عباد «رد اول ...گئت!». اینجاست که نباید «روی» داد. «اوز-آستار» به میان میاید.
در این شرایط گاها لازم است خودسانسوری کرد -باز شسته و رفته -سخن گفت. یا سکوت کرد. گاها نیز «لازم نیست». « سوو...مایاسی» ضرورت پیدا میکند.
بهرصورت از توجه شما به بحثها ممنونم.

نوشته شده توسط: Anonymous

بدون عشق به ملت خود، نمی توان عاشق ملت های دیگر شد، و کسانی که نتوانند به فرزندان خود عشق بورزند، نمی توانند اطرافیان خود را دوست داشته باشند و کسانی که نتوانند به ملت خود عشق بورزند، نمی توانند ملل دیگر را دوست داشته باشند، و شیفتگی به انترناسیونالیسم، بدون عشق به ملت خود، مفهومی ندارد، و در این میان من سر در نمی آورم نویسنده محترم با نام تبریزی چگونه می توانند بر علیه حرکت ملی، ملت ترک آذربایجان که خودشان هم جزئی از این ملت می باشند، قیام کنند، آیا این ناشی از عدم شناخت از اوضاء کنونی آذربایجان جنوبی نیست؟ رفیق شما در جهت عکس حرکت آب شنا می کنید، یک روزی خسته خواهید شد، سیل خروشان براه افتاده در آذربایجان جنوبی دیگر با این حرفهای تکراری فروکش نمی کند،

نوشته شده توسط: Anonymous

بر این باور هستم که در این شور زار بی وطنی و ایران ستیزی هیچ شاخه سبزی رشد نمی کند . نه اساسن ایرادی به اقای ائیلار نیست بلکه امیدوارم پیروان راستین فلسفه مارکس و زائران کعبه سوسیالیسم به عمق فاجعه و گشتار فرهنگی خود پی برده باشند. گناه این بخش از پیروان مکتب مارکس هر گز بخشودنی نیست چرا که در برابر یک خونریزی اجتماعی سکوت میکنند...................................

نوشته شده توسط: Anonymous

یک منطق خنده آور که شونیزم فارس بکار میبرد اینست که پادشاهان ترک به شعر و شاعر فارسی علاقه داشته و این شاعران فارس زبان گل سر سبد دربار پادشاهان ترک زبان بودند و حتی فش نامه فردوسی بسفارش پادشاه ترک زبان نوشته شده ولی همین پادشاهان مردم را به تعویض زبان از آذری به ترکی مجبور کردند .یا جل الخالقین با اینهمه امکانات رادیو تلویزیون و هواپیما و هلی کوپتر و زندان و شکنجه و آتش زدن کتاب ترکی توسط ارتش فاشیست ایران در عرض صد سال زبان ترکی هم چنان به حیاتش ادامه میدهد ولی این حاکمان ترک زبان چه قدر کارائی و توان داشتند که زبان اصیل آذری را یک باره از روی کره زمین در قبرستان گمنام بخاک سپردند حتی علم پیشرفته زبان شناسی نتوانسته DNA این زبان گمنام را پیدا کند تا این که طلبه حوزه علمیه کسروی به این عمل علمی دست یافت و کاشف زبان آذری شد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آیا این همه ترک زبان منظورم شهر و یا روستا در مناطق مختلف ایران وجود دارد مثلا سنقر در کرمانشاه و یا مناطق زیادی از استان فارس از جمله قشقائی ها و یا اصفهان و یا منطقه وسیعی از خراسان وامثالهم ترک زبان اند حالا باید گفت این مناطق و مناطق هم جوار در اصل ترک زبان بوده اند و فارسها با زور این مناطق را فارس زبان کرده اند حتی الان نیز این فارسهااز کلمات ترکی استفاده میکنند مثل قاشق - بشقاب - قابلامه - آقا- خانم و امثالهم یعنی یک منطق خنده آور که شونیزم فارس بکار میبرد

نوشته شده توسط: Anonymous

من فکر می کنم این از آن بحثهایی است که صورت مسأله مشخص نیست و تا صورت مسأله مشخص نباشد، بحث به جایی نمی رسد.
اما اولا این را بگویم که دلیل نوشتن کامنت قبلی همین چیزی بود که آقای ائلیار گفتند. یعنی منشی که شخصا تا کنون از ایشان دیده ام، مغایرت داشته با کامنتی که نوشتند و به آن جواب دادم. وگرنه اینترنت پر است از بد و بیراه گوها با اسامی واقعی یا مستعار که ابدا ارزش صرف وقت ندارند.
اما برای روشن شدن صورت مساله، می پرسم منظور از پرسش «آیا خودسانسوری ما دربرابر راسیسم درست است؟» چیست؟

از نظر من راسیسم یعنی دروغ و فریب و بهره کشی از احساسات میهن دوستانه توده مردم جهت نیل به اهداف مادی و منافع سرمایه داری. در شرایط آزاد یا شرایطی که خطری متوجه انسان نیست، خود سانسوری در برابر دروغ و فریب اصلا معنی ندارد و چیزی شبیه خیانت است. مگر اینکه آدم ملاحظه جان و امنیت خودش را داشته باشد که امر دیگری است. فکر نکنم تا اینجا با آقای ائلیار اختلافی داشته باشم. پس در اصل برخورد صریح و روشن با فریب و دروغ، احتمالا اختلافی نداریم. می ماند اختلاف بر سر شیوه ها.
به نظر من هر حرف غیر علمی را با سخن علمی می توان به چالش کشید و نیازی هم به از کوره در رفتن نیست. مثلا، این تئوری مطرح می شود که چون آذری (یک زبان از خانواده زبانهای ایرانی قربانی کوچ ترکان)، زبان باستان آذربایجان است، باید ترکی برافتد و فارسی جایش را بگیرد. جواب را هم من می دانم هم آقای ائلیار. جواب این است که نسل امروز مردم آذربایجان، طبق تمام قوانین بین المللی این حق را دارد که بی توجه به رخدادهای تاریخی، در مورد زبان خودش تصمیم بگیرد و از تمامی امکانات ممکن برای گسترش آن نیز استفاده کند. نیازی به کفیل و قیم و پیغمبر هم ندارد. ضمن اینکه دعواهای تاریخی مربوط می شود به باستان شناسان و زبان شناسان؛ ولی شواهد نشان می دهد که پیش از تاریخی که کسروی چیها معین می کنند نیز، ترکان و زبانهای غیر ایرانی در آذربایجان حضور داشته اند. و باز اگر قرار است ترکی برافتد، چرا فارسی جایش را بگیرد؟ چرا خود آذری جایش را نگیرد؟ اگر آذری یک زبان مرده است، چرا گیلکی جایش را نگیرد؟ خوب، با این تفاصیل، چه نیازی می ماند به عصبیت و آیا ما اینجا خودمان را سانسور کرده ایم؟
با منش و روشی که من از آقای ائلیار دیده ام، اینجا هم اصولا نباید با هم اختلافی داشته باشیم. و من نمی دانم سر چه داریم بحث می کنیم. به هر حال، به نظر من، برخورد ما با نظریات راسیستی عوام فریبانه به دو صورت می تواند ممکن باشد و برخورد متین و سنجیده (که تنها شکل برخورد صحیح است)، خارج از این دو حالت ممکن نیست.
یک – یا جوابی برای شبهات شبه علمی داریم و علمی جوابشان را می دهیم و رسوایشان می کنیم. در اینجا تجربه نشان داده که همان افراد به ظاهر مؤدب، تبدیل به فحاشترین آدمها می شوند و بیشتر خودشان را رسوا می کنند.
دو – یا جواب علمی نداریم و جواب را محول می کنیم به زمانی که جواب علمی پیدا کنیم. یا کنار می رویم و اجازه می دهیم کسی که دانش لازم را دارد نظر بدهد. چون آدم قرار نیست بحرالعلوم باشد.
عرض دیگری نیست.
نوشته شده توسط: Anonymous

اوشودوم آی اوشودوم

https://www.youtube.com/watch?v=aWbx6k05Pyo

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کاوه جویا جنابعالی که به علم و حقایق علاقه داری آیا میدانی این زبان دری که فارسی نام گذاری شده چند صد سال پیش و توسط چه کسانی به این منطقه که توسط رضا شاه ایران ایران نامگذاری شده تشریف فرما شده ؟ یک مقاله مفصل از طرف اقرار علیف در این رابطه نوشته شده که امیدوارم جنابعالی ترجمه فارسی این مقاله نیز در ایرانگلوبال انتشار دهی . چون اقرار علیف ادعا میکند که این زبان دری « فارسی »بعد از زبان ترکی به این منطقه یعنی ایران تشریف فرما شده . و در ضمن آقای کاوه جنابعالی با انتشار حقایق علمی باعث شدی که علاقه ما ترکها به زبان شیرین دری بیشتر شود و در واقع جنابعالی و امثالهم پل دوستی بین ملل هستید . ولی از یاد نبرید که ما از ترک بودن خود راضی هستیم .آیا شما نیز از دری زبان بودن خود راضی هستید ؟

نوشته شده توسط: Anonymous

زبان فهلوی یا زبان فهله ها یا عمله ها، اولین جوک موزیانه ائی بود که توسط کسروی یعنوان ریشه زبان آذری برای ترکها ساخته شد، جای تعجب و سئوال است که به چه علتی افرادی مثل ستارخان و شریعتمداری در مرکز سر به نیست می شوند، و در عوض همه مطرودین جامعه آذربایجان، از پدر رضا شاه گرفته تا کسروی و موسوی تبریزی و خلخالی و خامنه ائی به پست های حساسی در مرکز گمارده می شوند و خمینی تنها کسی بود که با ٩٨ در صد رأی از جامعه فارسی به پست رهبری با اختیارات ولایت فقیه می رسد ، که در رساله او هم چیزی بجز لواط و زناء و جماع و استبراء با انسان و حیوان و یا سنگسار زنان بجرم زناء محسنه و حدّ شرعی و تعزیر و صدور فتوا های آنچنانی چیز دیگری نمی توان پیدا کرد،

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای فریار نیکبخت گرامی،
از اینکه وقت گرانبهای خود را صرف خواندن و نقد نوشتار من کرده اید سپاسگزارم. ولی لازم می دانم که نکته هایی را برای شما روشن کنم تا از خشم بی دلیلتان کمی رها شوید. نخست اینکه عنوان مقاله من "ایران و تغییر در راهبرد غرب در منطقه است، " نه " ایران بازیچه‌ی استراتژی ابرقدرت‌ها" که این یکی از شش بخش نوشتار است. امیدوارم که پیش از آغاز به نقد، پنج بخش دیگر را هم خوانده باشید. این جمله شما که بیشتر به طنز شباهت دارد: "متاسفانه تبلیغات دینی نظام و تحریکات نژادپرستانه‌ی احمدی نژادی و از جمله یهودستیزی جنون‌آمیز سال‌های اخیر، عده‌ای از ملی‌گرایان را نیز در نظام ذوب کرده و حتی در صف جنگ طلبان قرار داده است." نشان می دهد که شما هیچ آگاهی از دیدگاههای من که در چهل سال گذشته در دسترس و در رسانه ها بوده ندارید.

نوشته شده توسط: Anonymous

چگونه این را بگوییم؟