Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

با درود به آقای صادق گرامی؛
1- ممنون از توجه شما و کمنتاری که نوشتید.
2-در مورد موانع و مشکلاتی که به آنها اشاره کردید باید عرض کنم ضمن تائید نظر شما، بر این باورم که در یکدهه گذشته حرکتی نو و امیدبخش اغاز شده است که من تبلور آنرا در جنبش سکولار دمکراسی ایران می بینم.
3- برای نخستین بار اپوزیسیون انحلال طلب (مدافعان خلع قدرت از جکومت اسلامی) از طیف های گوناگون و با پیشینه های متفاوت زیر یک سقف گرد آمده تا بمنظور ساختن ایران فردا، بر محور آلترناتیو سکولار دمکراسی متشکل شده اند. گرچه این حرکت نوپاست؛ اما ریشه در مطالبات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و .. ملت ایران دارد و براستی چتر بزرگی است که می تواند به نیازهای راستین اقشار و طبقات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اتنیکی پاسخ دهد.
4- نهاد هماهنگی جنبش سکولار دمکراتهای ایران پیمان نامه ای را در اختیار کوشندگان اپوزیسیون برانداز قرار داده که ما از

نقدهای دوستانه، بحث های سازنده و تدقیق آن استقبال می کنیم.
5- ما بعنوان بخشی کوچک از نیروی عظیم سکولار دمکراسی میهنمان، برای تغییر وضعیت کنونی که شما هم بدان اشاره کردید، فعالیتمان را اغاز کرده ایم و دست های همرزمانمان را در راه آزادی و بهروزی ملت ایران بگرمی میفشاریم.
6- لینک "پیمان نامه عصر نو" برای مطالعه علاقمندان در اینجا درج میشود.
پيمان نامهء عصر نو
http://isdmovement.com/movement.docs.doc/02.Peiman-Naameh.htm
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب سازاخ, خدا را شکر که زحمات من بی نتیجه نماند و شما قدمی در راه حل مشکل برداشته اید. " تا ریشه در آبست امید ثمری هست ". عر ض شود در دهات ما جهت ابراز احترام و محبت میگویند این کار را به خاطر " چهره گل مانند " و یا " گل روی " شما انجام میدهم . گمان ندارم در انگلیسی چنین تعارفی وجود داشته باشد.

نوشته شده توسط: ایران گلوبال

آقای انصاف گرامی، نمی دانم که شما جویای چه هستید. فقط می بینم که آدرس آی پی و مشخصات شما مرتبا تکرار می شود.
من شخصا بر این نظر هستم که اگر در کامنتی احترام طرف بحث رعایت نشود، نباید منتشر شود. من به نقطه چین کردن کامنتها اعتقادی ندارم و اصولا این کار را نمی کنم مگر اینکه به دلایلی مجبور شوم. کامنت باید طوری باشد که منتشر شود. در مکتب من، کامنتی که احتیاج به نقطه چین دارد نباید منتشر شود. در کامنت مورد بحث هم که با سفارش از ما بهتران منتشر شد مجبور شدم قسمتی را نقطه چین کنم.
معمولا کامنت نویسانی که با اسمی مختلف می نویسند و احترام طرف بحث را نگه نمی دارند، یا نمی دانند و یا فراموش می کنند که اثر انگشتشان را هم به جا می گذارند و برای مسول کامنتها مشخص می کنند که جویای چه هستند.
با احترام
مسول کامنتها

نوشته شده توسط: Anonymous

این طرز برخورد اقای ائلیار و سانسور کردن کامنت ها واقعا مانع از گفتگوی ازاد میشود. اگر فکر میکنید نظر شما درست است خوب بگذارید دیگران هم نظرشان را بگویند. اینکه به دیگران توهین میکنید و کامنت سانسور میکنید خود دلیل ان است که از انتشار نظر مخالف میترسید. چون میدانید نظر مخالف شما منطقی تر است و خوانندگان نظر مخالف شمارا بر نظر بی منطق شما ترجیح میدهند. پس سعی میکنید با زور و هیاهو از انتشار نظر مخالف جلوگیری کنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

پیروز عزیز ببخشید من روستائی هستم و ترک زبان، شما می توانید منظورتان را از این جمله ((بخاطر " گل جمال " جناب ائلیار بود)) بزبان ساده برایم توزیح دهید، راستش فارسی برای من زبان دوم است، همانند انگلیسی برای شما، اگر مقدور باشد بزبان انگلیسی هم توضیح دهید خیلی متشکر می شوم، در ضمن یادتان باشد، کسانی که برای اعاده حیثیت ملی و هویت و زبان مادری خود مبارزه می کنند با کلماتی مثل مأمور نمی شود آنها را به سکوت وادار کرد،

نوشته شده توسط: Anonymous

به آقای ائلیار
سایت ایران گلوبال، این کامنت من چه مشکلی داشت که سانسور کردید:
ادبیات آقای ائلیار را ملاحظه کنید: " شما که خود نمیدانید منشاء تان کجاست ، آنوقت برای ما کیستی و چیستی تعیین میکنید؟! ......................... ... نخست بروید اصل و نسب خود را معین کنید بعد به دیگران بپردازید. آنچه کسروی گفته به خودمان مربوط است،ربطی به شما ندارد....وقتی من چوپان این را می بینم ، «والله سیشماغیم گلیر». ان م میگیرد...". از آقای ائلیار می پرسم : با چنین شیوه گفتاری آیا برخورد آزاد و محترمانه اندیشه ها امکان دارد؟ منظور شما از "خودمان" و "شما" که در کامنت های بالا به کار برده اید چیست؟ آیا آقایان ریاحی خویی، منوچهر مرتضوی ، یحیی ذکاء و اقرار علیف آذربایجانی و ترک زبان نبودند؟ آیا این استادان جزو "خودمان" نیستند؟ معیار "خودی" و " ناخودی" شما چیست؟ اصلاً مگر بحث علمی هم خودی و ناخودی دارد

که شما می گویید: "ربطی به شما ندارد"؟ یعنی هرکس بخواهد درباره مسائل آذربایجان نظری دهد اول باید بیاید پیش آقای ائلیار تا ایشان تشخیص دهد که او "خودی" است یا "ناخودی" و پس از " تأیید صلاحیت" و تأیید "خودی" بودن، آنگاه حق نطر دادن می یابد! آقای ائلیار، این است آن شیوه و اندیشه ای که برای فردای آذربایجان در سر دارید؟
نوشته شده توسط: Anonymous

پاسخی کوتاه ، به آقای فرهاد قابوسی
جای پاسخ به پرگویی ها و حرف های زورچپان آقای فرهاد قابوسی ، بخش اظهار نظر نیست.برای نشان دادن ضد و نقیض گویی های ایشان، به یک مقاله بلند نیاز است.
نقدآ ، به یک مورد از حرف های زورچپان ایشان اشاره می کنم.

ظاهراَ شاه بیت مقاله ایشان ترجمه ی گفته ی ابن حوقل است. آقای دکتر می نویسد :
«باید دانست که معنی "تجمعهم (تجمعه)" در متن بالا «جمع آمدن آنها باهم» است و یعنی آذربایجانیها و ارمنیهائی که به هم میرسیدند چون زبان مادری همدیگر را نمی فهمیدند با هم به فارسی ویا عربی صحبت میکردند و نه اینکه آنها در آذربایجان و ارمنستان با خودی و میان خودشان. به عین هندیان ساکن ایالات و اخیرا کشورهای مختلف شبه قاره هند که بجهت نا آشنایی به زبانهای مادری یکدیگر میتوانستند با هم (در قرون اخیر ) به انگلیسی صحبت کنند.»

از آقای دکتر می پرسم : اگر زبان مردم آذربایجان ، غیر از زبان فارسی بود ( با توجه به این که اکثریت مردم این منطقه آذری بودند و ارامنه در اقلیت بودند ) می بایست ، زبان واسطه ، همان زبان آذری می بود؛ نه زبان فارسی .
یعنی، برای ارمنی ها ، که با آذری ها در یک منطقه زندگی می کرد، ساده تر آن بود که زبان آذری را بیاموزند ، نه زبان فارسی . برای آذری ها هم راحت تر آن بود که به زبان خودشان با ارمنی ها گفت و گو کنند. نه این که زبان فارسی را بیاموزند.
حکایت حرف های آقای قابوسی ، حکایت ِ « خود گویی و خود خندی » است. خودشان می برند و خودشان می دوزند و از پیش قاضی ( که خودشان باشند ) راضی بر می گردند و ادعای عالِم بودن هم می کنند . فعلاَ همین !



نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-درترکی میگوییم( زوورچوخ اولاندابزرکدن آدام یاغ چخاردار)یعنی وقتی زورآدم زیادشدازبزرک میشودروغن گرفت.وقتی تعدادی ازدوستان نمیتوانندجواب منطقی به هجمه زیبای نوشته های شماجواب بدهندشروع میکنندماراازجنگ وخونریزی وچند پارچگی واختلاف می ترسانند.برایمان لولوازاطلاعاتی ها.ماموران وغیردرست میکنند.دوستان دلواپس شمابه خط آخررسیده اید.دنبال بهانه میگردید.اکنون مردم ترک آزربایجان.ترکمن.عرب.کرد سنی همه بحقوق اولیه انسانی خودآگاه شده اند.حال فرمایش تعدادی ویاجمعی حتی خودی تمامیت خواه نیزچاره سازنیست.هرروزدریک نقطه ایی ازآزربایجان ودیگرنقاط شعار هویت وزبان وحقوق اولیه خودرادادمیزنند.شماکه این همه دلواپس هستیدچرادرین 100سال سکوت کرده بودید.چرامارااز سرنوشت یوگسلاوی وازعراق وسوریه میترسانید.مارانترسانیدکه خودمیترسیدتاآقابلاسری راازشمابگیرند.100سال است ماباکشتاروتبعیدوزبان بستن ودوختن زندان آشناییم.

شمامی ترسیدبه سرنوشت صرب هادچارشوید.سریک مجسمه فردوسی چه هاکه نگفتید وننوشتید.سرجمایت تراختوری چه بهتان هاکه نزدید. اصلافرق شماباحدادعادل درچیست.فرق شماباورجاونددرچیست.فرق شمابامحمودافشاروشخ الاسلامی هادرچیست؟ ماازدست دادن باشماهم طبق گفته آقاسازاخ بایداباء داشته باشیم.باشمازیادراه رفتیم ولی دقیقه 90خیانت کردید.یکی برای رویاهای اروپای واحدرابماپیشنهادمیکند.وفرداسیوسیال انترناسیول دررویاراپیشنهادمیکند.یکی برادری ودوستی را!آیاشماها پلی درپشت سرسالم گذاشته ایدکه بتوان بشمااعتمادکرد؟تندرو راشمابمایاددادید.شماهامثلاروشنفکربازچه نقشه شومی درسردارید.باین حرفهاخللی دراراده ماایجادنمیشود.ساغ اولون.
نوشته شده توسط: Anonymous

با یقین و اطلاع کامل می گویم
این خبر بکلی دروغ است و رسانه های جناح راست از طریق راستگراهای تندرو در وزارت خارجه به منظور تحت الشعاع قرار دادن تبریک گویی عربستان درباره توافق لوزان آن را منتشر کردند. هدف از آن مخدوش کردن این تبریک گویی و روشن نگه داشتن تنور دشمنی با عربستان و بخ صوص به دلیل حمله عربستان به حوثی ها است. چند سال پیش نیز گفتند پلیس عربستان ریس کاروان حج ایران در فرودگاه جده را لخت کردند تا لای پشت او را بگردند. بعدها رفسنجانی این خبر را تکذیب کرد. هدف این اخبار فقط دشمنی و عرب ستیزی کور است.

نوشته شده توسط: Anonymous

الیار عزیز ملت ما ساده دل بودند و به هر کسی که به آذربایجان مهمان می آمد، سر سفره اشان نشاندند، آللاه قوناغی بفرما بشین بالا، آنها آمدند و برای ما تاریخ نوشتند و حتی اسمی بنام آذری هم رویمان گذاشتند در روستاها هیچ کس موجودی بنام آخوند را نمی شناخت، اولین آخوندی که به ده ما آمده بود، همه با تعجب به لباس و عمامه او نگاه می کردند، و وقتی از او شغلش را پرسیدند، گفت من نماز و روضه می خوانم، بعد از او پرسیدند که این کار تو که به گوسفندانمان ما آسیب نمی رساند؟ ملا گفت نه، بعد در مورد شغلش کنجکاو شدند، آیا زمین شخم می زنی؟ گندم درو می کنی؟ آبیاری می کنی؟ بلافاصله آخوند زرنگی بخرج داد و دید که آنها به سلامتی گوسفندانشان بیشتر حساسیت دارند، گفت من دعا می خوانم و دهان گرگها بسته می شود و آنها دیگر نمی توانند گوسفندان شما را بخورند، یک نفر از اهالی ده رو به روستا کرد و فریاد زند،

همه تان بیایید اینجا، یک آدم عجیبی به ده آمده، بجای اینکه ده تا سگ نگه داریم یک ملا نگه می داریم و با دعای این ملا دهن همه گرگها بسته می شود، در ده ما زنی بود بنام ننه خاور، با لباس محلی تفنگ بدوش سوار اسب می شد و مردها همه از او حرف شنوی داشتند و به او احترام می گذاشتند، بعد از انقلاب روستا‌ی به آن زیبائی، خالی از سکنه شد، بعدها وقتی که من در شهر به دیدار او رفتم، و خواستم با او دست بدهم، دستش را کرد زیر چادر سیاه و گفت من نمی دانم، این جوانها می گویند دست دادن با نامحرم حرام است،
نوشته شده توسط: Anonymous

اقای اقبالی گرامی حرف شما در باره نظام درست ولی چند کلمه در باره مخالفان نظام.. نخست اینکه نظام بخودی خود سرنگون نمیشود و این اقدام باید از سوی مخالفان صورت گیرد. توجه دارید که مخا لفان نظام تا کنون اقدامی هماهنگ صورت نداده اند .
بنظر من این مخالفان در حقیقت بهترین خدمتگزار نظام ولایت هستند. نه حرف مشترکی دارند ونه هدف مشترکی .سازمان مجاهدین هر دست و پیام دوستی را پس زدند .جریانات چپ هدفی جز استقرار سوسیالیسم ندارند. جریانات قومی تجزیه میخواهند.فرض بفرمایئد که همین امروز نظام از بین رفت ما با یک جنگ داخلی دینی از سوی مجاهدین و قومی ا زسوی تجزیه طلبان و کار گری از سوی چپها روبرو هستیم.جریانات نامبرده متاسفانه باوری به دمکراسی و همزیستی مسالمت امیز و سلوک اجتماعی ندارند .این جریانات نخواستند باهم و در کنار هم یک اعتصاب عمومی در ایران برای حقوق

اولیه ادمها سازمان دهی کنند. هدف دیکتاتور ی فردی و سازمانی و یا گروهی و قومی است.تا زمانی که حرف و هدف مشترکی و درک ضرورت همکاری با هم بوجود نیاید نظام همچنان پابر جاست. توجه دارید که در صورت نیاز غرب هم نمیتواند با چند نظریه مختلف وارد مذاکره شود . شرائط ایجاب میکند که مخالفان نظام یک هدف سازنده را تعقیب کنند.عدم همکار ی گروها و عدم تفاهم بر روی مسائل کلیدی کشور طول عمر ارتجاع سیاه را بیشتر خواهد کرد.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب سازاخ, من بارها گفته ام که نه تنها علاقه ای به شرکت در گفتگوهای قومی ملتی زبانی نژادی ندارم بلکه اکثرا آنها را هم نمیخوانم, اینجا هم بقول هم ولایتی ها بخاطر " گل جمال " جناب ائلیار بود.دلیل آن هم معلوم است. این گفتگوهای تحریک آمیز را بیشتر یا افراطی ها مینویسند و یا آنها که احیانا مامورند و عده ای غافل از صلاح خویش. نه اینکه صاحب درد هم کم باشد, خیر, ولی مامور و افراطی پی همین صاحب دردها میگردد و بح ث را به جدال و بالاخره به تحریک و تشدید نفاق میکشد و این دردی را درمان نمیکند. در دوران انقلاب هم که احمقی حاکم مملکت بود اگر معدودی, خلاف مشت های گره کرده چیزی گفتند " چیزی جز کوپی پیس و کسالت برای خوانندگان " نبود. سی سال بعد برای مشت های گره کرده ثابت شد که تبلیغات نامرئی نه تنها چشم آنها را بسته بود بلکه مغز آنها را هم شسته بود. آلمان های دوران نازی هم همین بودند و

آتشی که خاور میانه و آفریقا را درگرفته هم همان است. کی میداند؟ شاید منهم یک خوک مامورم!
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

درباره ی چگونه نوشتن کامنت:
1- کامت فرستنده دارد. اسم لازم است: حقیقیی یا مستعار یا Anonymous
2- می توان عنوانی برای «مخاطب» انتخاب کرد. مثلا « به فلانی» یا آقا-جناب-خانم-گرامی-عزیز- و..فلانی. و مانند اینها. الزامی نیست.
3- متن صحبت.
---------
-به جای اسم فرستنده- نام گیرنده نوشته شود. برنامه ی سایت اعتراض میکند.
- به جای اسم فرستنده -غیر اسامی بیاید باز برنامه غر میزند.مثلا «زنده باد جهان سوم». خوب این اسم نیست. شاید فرستنده نداند
اما حضرت برنامه این را میداند که چنین چیزی اسم نیست.
--------
در ارسال نامه گیرنده را به جای فرستنده نمی نویسند. که برگشت میخورد.
-------
بدبختی ما را ببین هنوز نمیدانیم فرستنده اسم دارد. و اسم گیرنده نباید بجای فرستنده بیاید!
------
خانمی خارجی به شوهر ایرانی خود گفت:
«فرستنده ی این کامنت، که گفتی کی بود؟»
« به حسن»
« گیرنده ؟»

« حسن».
« یعنی گیرنده به خودش کامنت ارسال کرده؟»
« نه جانم. ارسال کننده یک حرف اضافی به اول اسم گیرنده افزوده مثلا برای خودش "اسم" درست کرده.»
« نمی فهمم! یعنی چه؟ فرستنده نمی تواند برای خودش اسمی انتخاب کند؟»
« خوب. لابد نتوانسته.»
« خیلی عقب مانده اید! نمی توانید یک اسم برای خودتان انتخاب کنید! چه جوری میخواهید به دموکراسی، جدایی دین از دولت برسید؟»
« نمیدانم. ما حالا حالا ها خیلی کار داریم.»
......


نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اشکان،
این هم لینک منبع اصلی. امیدوارم بتوانید بازش کنید. چون من در این زمینه تخصصی ندارم، دربارۀ جزئیات محتوای آن نمی‌توانم اظهار نظر کنم. به هر حال، برای نقد آن نیز باید بحث‌ها، تئوری ها و استدلال‌های این رشتۀ علمی را خوب شناخت.

Testing hypotheses of language replacement in the Caucasus
evidence from the Y-chromosome

Y-chromosome

https://www.familytreedna.com/pdf/Nasidze_2003.pdf
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

کامنت شما «اسم نویسنده ندارد» . اسمی انتخاب کنید و کامنت را دوباره بفرستید. این بار سوم است که مسئله را توضیح میدهم.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

عزیز جان برای شما جواب دادم. کامنت خود را با یک نام دوباره بفرست.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

منظور نویسنده از«استقلال ملتها در ایران متحد » روشن نیست. ایران متحد مثل اروپای متحد ؟ یا منظورش فدرالیسم است؟واحدهای فدرال مستقل. اگر منظورش از متحد و اتحاد نظیر اروپای متحد باشد- عملی نیست. اما واحدهای مستقل در ایران فدرال عملی ست. شاید منظور نویسنده این است که مثلا 7 کشور تشکیل شود-مثل اتحادیه ی اروپا هم متحد شود- دراتحادیه ی ایران متحد.
ملل متحد ایران. شاید منظورش ایالات متحد ایران-مثل امریکاست. درهرصورت این موضوعات روشن قید نشده است. یا من متوجه نشدم.

اما مقاله ای خواندنی ست. از دیدهای افراطی در رابطه با انسانها فاصله دارد.
-انقلابها در ایران را پیروز میداند. در صورتی که هر دو -مشروطیت و بهمن -شکست خورده اند.
-استراتژی را مبارزه ی مسالمت آمیز میداند. درست است
- مبارزه ی حقوقی را مد نظر دارد. درست است.
-منظورش از «ایران متحد» را متوجه نشدم.

نوشته شده توسط: Anonymous

سایت ایران گلوبال چرا کامنت مرا سانسور کردید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب پیروز من فکر می کردم با چند بار جواب ندادن شما متوجه بشوید که کامنتهای شما از دیدگاه من ارزش جوابگویی ندارند، ولی گویا شما این اشارات نه چندان ظریف را درک نمی کنید. هموطن گرامی! وقتی من گروهی از کاربران این سایت را "عشیره‌پرست" می نامم، قومگرایان فریاد برمی آورند که این به ترکها توهین کرده است. در حالی که "عشیره‌پرستی" یک نوع نگاه به جهان و به اطراف است. از جمله اینکه اگر کسی نفهمد که می توان در عین مخالفت با سیستم دیکتاتوری شاه خدمات ارزنده او را هم ذکر کرد، باید نام او را "عشیره‌پرست" گذاشت. عشیره پرستی همه آن چیزی است که "مدرن" نیست. یعنی دیدگاه شما و امثال شما. شمل وقتی می نویسید امپریالیستها در آینده ما را به عزا خواهند نشاند، پس حالا که بهانه ای داریم، بگذار قِر بدهیم و برقصیم، یک عشیره‌پرست هستید، زیرا از درک روابط مدرن جهان قرن 21 عاجز مانده اید. بله من در مقایسه با تمامی مدع

مدعیان بالفعل قدرت (بالقوه‌هایش مهم نیستند) پیش و پس از انقلاب پهلویها را ترجیه می دهم، زیرا بقیه از مجاهد و فدائی و پیکار و توده بگیر تا خمینی و بازرگان و شریعتی نه دهها بار، که صدها بار از او بدتر بودند، هم در دیکتاتوری و هم در وابستگی. طبیعتا افق تفکر عشیره‌پرست شما آنقدر باز نیست که این ظرایف را ببینید و درک کنید، پس تعجبی ندارد که شما تعجب می کنید! کمی پایتان را از چادر قبیله بیرون بگذارید و ببینید دنیا به مرحله شهرنشینی رسیده است و تفکر غالب، تفکر شهروندی است. به گمانم همین اندازه در پاسخ اشارات گاه و بیگاه شما کافی باشد.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

peerooz عزیز،
راستش در طول تاریخ هرجا که نگاه میکنم می بینم به قول شما این «نادانی و افراط و قلدری» و صاجبان آنها سرنوشت مردم را تعیین کرده است. همه جا اینان حاکم و مسلط بر مردم و آگاهان بوده اند. و قتل عامها و جنگها و غیره را راه انداخته اند. آنها هم بیشتر اوقات از دل همین مردم بیرون آمده اند -چون دیو ارشیشه- و بر همه کس و همه چیز تسلط یافته اند. آخری خمینی را هم خوب تجربه کردیم و دارو دسته اش را. حالا هم دم اش را تجربه میکنیم . خدا هم نمیداند تاکی.
-اگر این فضای عقب مانده که ما می بینیم و حس میکنیم 70-80 در صد جامعه باشد-واویلاست! باز باید منتظر دیکتاتورها و جلادان باشیم.
- یا نه خیر اینها 20-30 درصد جامعه باشند شانش آورده ایم.
- من یک بار حساب دو-دوتا کردم دیدم وضع خراب است. این مشکل سازان به 70 درصد هم میرسند.
- احتمال زیاد دارد با «فضای باز» در کوتاه مدت مردم تغییر پیدا کنند.

-آزادی چند ماهه- انسانها را دگرگون میکند. البته مثبت. ولی باید از قدرت گیری این عقب مانده ها جلوگیری کرد که باز فاجعه رقم میزنند.
- بله فعلا چاره ای جز روشنگری نیست.
-جامعه ی جهان سومی گلنگی وضع اش همین است. روشنفکراش-تاریک فکر است. اعتدالی افراطی ست. افراطی دیوانه.
جامعه ی ما جامعه نیست دالمجانین است. یا بهتر- تیمارستان.10 درصد نرمال هم به حساب نمیایند.

نوشته شده توسط: Anonymous

دقت کنید من هر چه دنبال اصل مقاله گشتم پیدا نکردم و متوجه شدم که این مقاله اصلا به ترکی نوشته نشده که ترجمه فارسی نیز داشته باشد بلکه بنا بنوشته سایت
گاهنامه تحقيقي آران که بخاطر ضدیت با جمهوری آذربایجان و زبان ترکی تشکیل شده ..... این مقاله بزبان فارسی نوشته شده « اگر به زبان ترکی نوشته میشد در خود جمهوری آذربایجان جواب خود را میگرفت» .حالا این آقای کاوه جویا تصمیم گرفته که از قبرستان ناشناخته و قبر ناشناخته زبان گمنامی برای ما ترکها پیدا کند و زیارت گاه فارسها. ولی یک مقاله از همین آقای اقرار علیف خواندم که چگونگی مهاجرت فارسهای ایران از تاجیگستان و افغانستان به ایران کنونی بعد از حاکمیت اعراب را میخواهد ثابت کند و امیداورم آقای کاوه جویا این مقاله را انتشار دهند چون اگر این ادعای آقای اقرار علیف درست باشد آنوقت فارسها بعد از ترکها به این منطقه

منطقه تشریف فرما شده اند
نوشته شده توسط: Anonymous

پیروز عزیز شما که مهارت در دیدن پیچش مو و اشارت های ابرو را دارید لطف کنید مقاله « تشدید تبعیضات بر علیه آذربایجانیها و جذابیتها‌ی استقلال» را که در قسمت قومی ملی ایران گلوبال منتشر شده، مطالعه فرمائید تا اوضاع در داخل آذربایجان جنوبی بیشتر بدستان بیاید، متأسفانه با تکرار ادبیات مرکز فکری لوس آنجلسی و با زدن عینکی با شیشه های دو جداره و مات، تمام نوشتجات چیزی جز کوپی پیس و کسالت برای خوانندگان به ارمغان نخواهد آورد،

نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، peerooz ، شما درست می گوئید! همچنان که قیمه نه با قاف است نه با غین بلکه با گوشت است و روغن، سوسیالیسم نیز نه با پان است نه با پان نامه و نه با دیوارکشی های هیتلری میان ترک و فارس و کرد و عرب بلکه با باورمندی به تک میهنی (اینترناسیونالیسم) و برابری همه انسان ها از هر نژاد و تبار و گویشوران به همه زبان ها ! کسانی هم که می گویند سوسیالیست هستیم اما همان سخنانی را که ناسیونالیست ها می گویند و می نویسند بی کم و کاست بازتاب می دهند دو گروه هستند، یک گروه ناسیونالیست های چپ نما و گروه دیگر چپ های پوپولیست ناسیونالیزه شده! کسانی هم که نقشه ای را وارونه خوانی می کنند و توپخانه ای را وارونه سازی می کنند سوسیالیست هائی هستند که مانند ناسیونالیست ها خواستار دیوارکشی میان ترک و فارس و کرد و عرب هستند! ********** دوست گرامی، peerooz ، هم کمونیسم شوروی کمونیسم دروغین بود و هم فدرالیسم .....

..... شوروی فدرالیسم دروغین بود! آن چه که همگان در شوروی دیدند سرمایه داری دولتی بود نه کمونیسم! این که مردم یک سرزمین از بام تا شام کار کنند و دسترنجشان را دو دستی به دولتیان بدهند و دولتیان نیز در کاخ های باشکوهی مانند کاخ کرملین زندگی شاهانه ای داشته باشند و هر کس گلایه کرد تیرباران شود یا به اردوگاه های کار فرستاده شود سوسیالیسم و کمونیسم نیست بلکه سرمایه داری دولتی است! درباره فدرالیسم دروغین رژیم شوروی نیز در نوشتاری در لینک زیر بررسی شده و ناهمسانی فدرالیسم حقیقی با فدرالیسم دروغین یا یک رژیم ملوک الطوایفی که نمونه ای از آن را همگان در شوروی دیدند روشن شده است http://iranglobal.info/node/16877 ********** دوست گرامی، peerooz ، شما می گوئید: ( ..... لنین ظاهرا حق تعیین سرنوشت را نیز اختراع کرد! ..... ) دوست گرامی، پس از جنگ جهانی یکم سازمان های جهانی پدید آورنده حق تعیین سرنوشت بودند نه لنین! اما با دستاویز کردن حق تعیین سرنوشت آدولف هیتلر جنگ جهانی دوم را با پنجاه و پنج میلیون کشته به راه انداخت! هم اکنون نیز برخی از ناسیونالیست های ایرانی با پیروی از آدولف هیتلر با سخن گفتن از حق تعیین سرنوشتی که هیچ پیوندی با آن حق تعیین سرنوشتی که سازمان های جهانی از آن سخن می گویند ندارد خواستار تجزیه ایران هستند! ********** دوست گرامی، peerooz ، شما می گوئید: ( ..... بهشت دنیای بدون مرز سوسیالیستی رؤیایی است که هرگز وجود نداشته است! ..... ) دوست گرامی، جهان به سوی تک میهنی (اینترناسیونالیسم) می رود و نمونه ها و نشانه های آن را از هم اکنون می توان دید! دوست گرامی، آمریکا و کانادا روی هم نوزده و نیم میلیون کیلومتر مربع مساحت دارند اما مرز میان آمریکا و کانادا در کجاست؟ مرز میان آمریکا و کانادا مرز نمادین است و هر کس می تواند سوار خودرو شود و از آمریکا به کانادا و از کانادا به آمریکا برود! و یا مرز میان کشورهای اروپائی جز بر روی کاغذ در جای دیگر دیده نمی شود و پول بسیاری از کشورهای اروپائی یک نام دارد و آن (یورو) است! به هر روی در فرجام تاریخ یک کشور در جهان بر جا خواهد ماند، کشوری به نام کره زمین! اما در جهان کنونی که مرزهای ناسیونالیستی به جای مانده از زمان برده داری مانند تکه یخی که در دیگی پر از آب جوش افتاده باشد دارند از میان می روند برخی از ناسیونالیست های ایرانی که مغزشان با پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی مانند نژادپرستی و زبان پرستی و خاک پرستی و کهنه پرستی و مرده پرستی از کار افتاده و در زمان برده داری یخ زده است خواستار دیوارکشی های ناسیونالیستی میان ترک و فارس و کرد و عرب هستند! درباره رفتن جهان به سوی تک میهنی نیز به این لینک نگاه کنید http://iranglobal.info/node/28638
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار, در امریکا ضرب المثل طنز مانند یست که تمام افراطیان باید کشته شوند که البته این شامل خود گوینده هم میشود. ولی حقیقت این ست که دنیای بدون افراطی دنیای خوبی خواهد بود به ویژه اگر افراطی نادان و احمق هم باشد و دستکاری هم بشود. این فاجعه ای ست که ما در داخل و خارج کشور با آن روبروئیم و چون نمیشود آنها را کشت, تنها راه چاره آگاهی مردم است که در این دام نیفتند وگرنه اینها سرنوشت ما را تعیین میکنند. راه دیگری بنظر من نمیرسد. اینهم نمونه " سپر چسب ماشین " برای فروش توسط شرکت آمازون.

All Extremists should be Shot - funny bumper stickers (Large 14x4 inches)
by BumperSnickerz

Price: $5.99 + $1.39 shipping

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

peerooz عزیز
با شما موافقم.نظر من هم همان است که نوشتید. درست است.
من موافق طرح این مسایل «ترک-فارس» و مانند اینها نیستم. و درست «جوستن راه حلهای رفع تبعیض» را میدانم. که ما را به راه حل مشترک برساند.
خوب از سوی دیگر-کسانی تبلیغات راه انداخته اند که « آذربایجان فارس است و نیازی به حقوق خود ندارد». والله آدم مانده مات و متحیر که اینها دیگر کجا و کدام غار زندگی میکنند؟ خواه ناخواه مجبور میشویم بگوییم آقا جان موضوع انحرافی مطرح میکنی. نابجا. و تبعیض گرانه. و نادرست. نظریه را علم به خورد ما میدهند. آنهم به بهای نابودی فرهنگ و حق و حقوق انسانی. آخه عقب ماندگی تا این درجه. کسی که این تبلیغات را راه انداخته یک عامی مثل من باشد باز چیزی نیست. طرف یا طرفها یکی دو چمدان دکتری و پروفسوری یدک میکشند. سخن من آنست که آقاجان عوضی آمده اید. محتوای چمدان را تو آب بشویید و سربکشید.

اضافه کنم:
برای من فرق نمی کند که فارس باشم یا عرب یا ترکی زبان آذربایجان یا شخص دیگر. مهم این است که یک انسان هستم و حقوق انسانی لازم دارم که بتوانم زندگی کنم پیشرفت نمایم. مخالف نقض حقوق انسان هستم. حالا این آدم فارس باشد یا ترک یا یک آفریقایی یا انگلیسی فرق نمیکند. نقض حقوق هرکجا باشد اگر بتوانم مخالفت خود را بیان میکنم. حالا کسی خوشش بیاید یا نه به من مربوط نیست.
سخن خارج از علم را از خدا هم نمی پذیرم ؛ چه رسد به دفترو دستک داران. و حمالان چمدانهای مدارک خود.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار, ممنون از پاسخ و چون العاقل تکفیه الاشاره چیز زیادی ندارم بگویم جز تکرار واضحات که امروز خاور میانه ما در معرض یکی از شدید ترین توفان های تاریخی خود قرار گرفته و در توفان, جهت یابی بسیار مشکل میگردد. صاحبان زر و زور با همه تبلیغات و مغز شویی وحشتناک شهرواندن خود, نتوانسته اند آنها را راضی به رفتن به صحنه نمایند و نا گزیر ما را بجان هم میاندازند. همه اینرا میدانیم. منظور از یادآوری این بود که ۳۶ سال دیگر لب نگزیم که کدام عاقلی چنین میکند که ما کردیم و بی قطب نمای احتیاط, راه خود را در توفان گم نمودیم. شاید افغان ها و عراقی ها و اهالی لیبی و سوریه چنین شانسی نداشتند ولی ما هنوز داریم و منظورم از همه ترک و فارس و کرد و عرب و بقیه است و بهمین جهت گفتم " ما ".

نوشته شده توسط: Anonymous

ائلیار گرامی، به نظر من کسروی را باید در چارچوب زمانی و مکانی جامعه آذربایجان و ایران آن موقع بررسی کرد. مگر دانشگاههای ایران الآنش چه شاهکاری کرده اند که ما از کسروی انتظار معجزه علمی در آن زمان داشته باشیم؟ تازه در آن زمانها دانشگاههای خود غرب نیز در حوزه های علوم اجتماعی از متدهای عقبمانده بنیادگرایانه و راسیستی تبعیت میکردند. کسروی فردی ست که در جامعه فلاکت زده آنروز ایران چند کلاس درس آخوندی خوانده و بعدش به کمک نبوغ شخصی و تلاشهای فردی دانش قابل ملاحظه ای کسب نموده است. در رابطه با مسائل تاریخی، فرهنگی، قومی، مذهبی و حتی ادبی وجنسیتی دست به نوآوریها زده و تولید اندیشه نموده است. شیعه گری را بیرحمانه نقد نموده

شیعه گری را بیرحمانه نقد نموده و جان در ره آزادی اندیشه نهاده است. اثر «تاریخ هجده ساله» آذربایجانش هنوز هم در رابطه با نهضت مشروطیت یکی از کتابهای مرجع شناخته میشود در سطح دانشگاههای دنیا. واقعا از انصاف به دور است که نوآوریها و جسارت علمی این انسان آذربایجانی اینگونه نادیده گرفته شوند. اینکه راسیسم آریایی از نوشته ها و افکار کسروی تا چه حدی استفاده و سوءاسفاده میکند، تقصیر کسروی نیست. یقه خود راسیستها را باید گرفت (بعضی ها زورشان به خر نمیرسد، پالان را می کوبند!) انتقاد از کارهای کسروی باید در حد انتقاد از اشتباهات یک روشنفکر و یک محقق باشد، نه کمتر و نه بیشتر. نظرات شما در مورد تئوری زبان آذری او نیز نادرست است و معلوم است که نوشته های او را یا به دقت نخوانده اید و یا اینکه دارید قضاوت عصبی و عجولانه میکنید، حالا به هر دلیل.
نوشته شده توسط: Anonymous

یعنی میفرمائید اخوندهای جنایتکار نمی بایستی با امریکا به توافق برسند و زمینه لشگرکشی غرب را برای ویرانی وطن فلکزده مهیا مینمودند ؟ !

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

peerooz عزیز،
1-«تاریخ من- تاریخ تو». ایده ای نسبی ست. با شرایطی می تواند «تاریخ ما در ایران» باشد. ولی وقتی «راسیسم و شوونیسم» این «ما» را از مابودن ساقط میکند- دیگر به نا چار باید به دنبال تاریخ «خود» روی و «دیگری» هم به پی تاریخ خود رود. «راسیسم و شوونیسم» ما را به من و تو تقسیم میکند. این است که گفته ام به دنبال تاریخ خود روید.
من شرایط ما بودن را در دهها مقاله توضیح داده ام. و دیگران هم همینطور. وقتی کس و کسانی دیوار میکشند -شوونیسم- دیگر نمی توان خودفریبی کرد و از ما سخن گفت. من با هیتلر و موسولنی -یا قتل عام کنندگان آذربایجان در 21 آذر هیچ مایی نمی توانم بسازم. اینجا «من و تو» هستیم. علی رغم میلم. و چاره ای نیست. کسی که فرهنگ من را نابود کند-مثل تز کسروی و پیروانش-مثل اعلی حضرت- دیگر مایی وجود ندارد. بله با کسانی که خارج از این دایره اند ما در جای خود باقی ست.

2-تبلیغات -بله فریبکاری دارد. خود فریبی-دگرفریبی. و نسبت به افراد می تواند اثر مثبت و منفی و خنثی داشته باشد.
اینکه احساس کنید ممکن است من تحت تأثیر تبلیغات مثبت و منفی قرار گیرم ، نه ، خیالتان راحت باشد. من راهم توسط دهها مقاله کوبیده شده و ادامه دارد. مقالات خارج از من هم تبلیغات ناپذیرند. شاقولم در بیرون از من است. چیزی هم خارج از راه اصلی خود مطرح نکرده ام. هر وقت هم بخواهم موضوع متضادی را مطرح کنم نوشته ام که نخست تغییر اندیشه ام را در یک مطلب جداگانه منتشر خواهم کرد.

پدیده ها یا فنومنها-که میتوانند هرچیز و غیرچیزباشند- برای من شکل و فرم فگور و پیکره ی یک «ستاره ی 180 پر» را دارند.وقتی سوار این «ستاره -ماشین سیار» میشوم خودم هم نمیدانم کدامین زوایایش مورد توجه ام قرار خواهد گرفت. چه برسد به خواننده که حدس بزند موضع من در مورد فلان مسئله و پدیده چه میتواند باشد. تنها بستگی به این دارد که چه زاویه هایی لازم و مورد توجهم باشند، آنوقت میتوانم ایده ی ضروری را که تشخیص داده ام مطرح کنم. پیش بینی موضع من به این دلیل کمی مشکل است. و چون از گوشه های مختلف نگاه میکنم برای خواننده کمی گیج کننده است. بهرحال برخورد منهم چنین است. و چیزی ست خصلتی . اینهم نه تقصیر من ، بل خود پدیده است که برایم 180 پردارد. و مجبورم زوایا را ببینم. رسیدن به حقیقت نسبی لازم دارد همه ی گوشه ها را وارسی کنی...
هیچ چیز با هیچ چیز نیز برابر نیست. و هر چیز را تنها یک بار می توان دید. با خیلی از زوایا. این است که هیچ فکر اولیه ای نمی تواند وجود داشته باشد. جز قصد وارسی.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب هدایت الله صدری
بنده با مراجعه به منبع یاد شده و مطالعه دقیق این منبع و منابع استفاده شده در مطالب اخیر،ماهیت و معانی مستتر در نوشته خای جنتبعالی رو یافت نکردم.در تحقیق ذکر شده با منبع جنابعالی تاکید شده که آزربایجانی ها از نظر دی ان ای پدری به اقوام و همسایگان قفقازی خود شباهت زیادی دارند،و حتی ارامنه از نظر دی ان ای پدری و مادری به قفقازی ها شباهت دارند نه همزبانهای هند و اروپایی خود.
جناب هدایت یا بنده در مطالعه لاتین مشکل دارم یا شما سعی در تلقین و تزریق تفکر ازری هستید.
تحقیقات انجام شده به هیچ وجه در پی رد یا تایید اقوام ازری _ایرانی نیست.بلکه این تحقیق بیشتر جهت تایید نژادهای قفقازی است تا ارمنی یا ترکی.
در ضمن،باید یاداوری کنم که هیچ نژادی در عصر حاضر خالص و مصون از ترکیب با نژادهای دیگر نیست.
و کلمه آخر اینکه ریشه کلمه ارمنی از واژگان ترکی گرفته شده و به اعتقاد برخی

اسناد و سنگ نوشته ها اران منه ها از اقوام ترکهای خزر می باشند.که در طی سالیان با نژادها و زبانهای دیگر امیخته شده و به شکل امروزی درامده اند.ترکهای خزر از جمله اقوام قفقازی به شمار میروند که همین مسئله در ایجاد ژنهای مشترک بین اقوام قفقازی کفایت میکند.
موفق باشید.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

صمد گرامی،
نوشتید:« ریشه مشکلات کنونی آذربایجان را دو عامل اساسی تشخیص داده اند:
-یک، آذربایجان قربانی راسیسم آریایی است؛
-دو، آذربایجان قربانی استعمار داخلی ست.
-راه حل را نیز شیوه مبارزه خلقهای تحت استعمار و قربانیان نژادپرستی به ما نشان میدهد.
- اتفاقا شما خودتان یکی از افرادی هستید که سرسختانه در برابر این نگرش جامعه شناسانه مقاومت نموده اید!»
عزیز،
1- راسیسم آریایی تنها یکی از علتهاست.نه همه ی علتها.
2-نه تنها آذربایجان بل همه ی ایران قربانی «دیکتاتوری-تبعیض- و استثمار-خرافات - و...اند» -در مورد تز استعمارداخلی در مقالاتم توضیح داده ام.
3- راه حل خاص بستگی به «وضعیت مشخص هرنقطه» دارد. راه حلها را نمی توان کپی کرد.

4- من راحلهای خود را -برای انتخاب سیاست کنونی- نه آینده ی دور-در مقالاتم نوشته ام خوشحال میشوم که کسی آنها را نقد کند. شاید مسایلی هست که من متوجه نیستم.
5- اینجا بحث در مورد راه حل شماره دو « مردم آذربایجان فارسهای آذری»هستند؛ درجریان است. راه حلهای دیگر را نمی توانیم قاطی این مبحث کنیم.:
«مليت آذربايجاني،ايراني، زبانش فارسي (آذري) »است.» یعنی ملیت آذربایجان تات است. این همان چیز «علمی» است که کسروی و شوونیست ها تبلیغ اش میکنند.
6- شما نوشتید«کار کسروی علمی ست»- از سوی دیگر «استعمار داخلی و راسیسم آریایی» مطرح کرده اید. کسروی میگوید شما فارس هستید. نیازی به فرهنگ ترکی ندارید. خوب اگر کار او علمی ست پس حرف اش را بپذیرید و فرهنگ ترکی را آتش بزنید و فارسی بپذیرید. مثل زمان پیشه وری که تمام کتابها را آتش زدند. دیگر سر چه چیز مشکل دارید؟ شما دچار تناقض شده اید! متضاد سخن میگویید دوست عزیز.اندیشه ی خود را «نفی درنفی» میکنید. میدانید یعنی چه؟ بعنی «خلاء»!
«مشکل آذربایجان راه حلهای مدرن و انقلابی میطلبد. » سخن شماست. یعنی «خلاء» می طلبد! بله؟
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

دوستانی که سخنی برای طرح دارند حداقل نامی مستعار برای خود برگزینند یا ناشناس را انتخاب کنند که بتوان پاسخ داد. «به فلانی» نام نیست.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ادامه:
8-کسروی مینویسد:«ماد و فارس و پار ت باشد ميشناسيم. مادان در شمال و فارسان در جنوب و پارتان در شرق نشيمن گرفته بودند و هر سه تيره يكي پس از ديگري بنياد پادشاهي در اينجا نهاده اند . پيداست كه زبان اينان همه يكي بوده...ص 20» از کجا پیداست که زبان ماد که حداقل از 7 طایفه بودند و... با پارسها یکی بود؟
مگر بدون شناخت فرهنگ و سیاست طوایف ماد میتوان نظری در مورد زبان ماد طرح کرد؟
قدرتمندترین اینها «لولوبی ها و قوتی ها ...»بودند که قبل از ماد بر آذربایجان حاکم بودند و زبانشان بنا به نوشته ی ا.م.دیاکونوف و دیگران التصاقی بود. دید شونیستی همه را یک کاسه میکند.با استناد به یکی دو طایفه ی غیر اتصالی زبان همه را «پهلوی» زبان می نامد.
و...
علم تاریخ در ایران علم نیست. وسیله ای ست برای تبعیض و تسلط و بهره کشی و فرمان فرمایی.
اینان تحمل نظر مخالف خود را ندارند.
-----------

80 سال است تحملشان کرده ایم. مزخرفاتشان را درکلاس و بیرون بخورد ما داده اند حالا هم باز دست از این جنایت هایشان برنمی دارند.آن حرف استادانشان است و این هم تبلیغات شاگردانشان. به تمام فرهنگ این شوونیستها به قول آذربایجانیها «بیر دسته کاوار دا
ورمزلر». تره هم خورد نمی کنند. کسانی که اینان را استاد نامیده اند معلوم است استاد چه چه بوده اند. و از چه قماشی.اینان استاد اعمال «شوونیسم»اند. نه علم و هنر و فرهنگ. استاد اعمال تبعیض و ستمگری اند. استاد دروغ و حیله گری اند.اینان دست گوبلز را از پشت بسته اند -که خود کار او را هزار و یک برابر بیشتر در بوق و کرنا کنند.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

صمد گرامی ،
کار شوونیست هوچیگری و تبلیغات است. با تبلیغاتچی نمیشود بحث علمی کرد. شاید یکی بخواهد باگوریل شطرنج بازی کند-من وقتش را ندارم.
1-نوشتم که کار-منظور تلاش فرهنگی -کسروی دارای نقاط مثبت و منفی ست. اما کار او فاقد متد علمی بود. با این روش بیگانه بود. نه تحصیلات آنرا داشت و نه خود این متد را آموخته بود. این خلاء در کارهای او همه جا دیده میشود. برخورد او درهرزمینه ایکه دست برده «ایده لوژیک مذهبی-ناسیونالیستی و بنیاد گرایانه» ست. من همه ی نوشته های او را خوانده ام و با تشکیلات «باهماد آزادانش» از نزدیک آشنایم. که تا 57 به صورت مخفی-نیمه علنی وجود داشت. و دوستان زیادی در این رابطه دارم. بر پایه ی این تاریخته ام آگاهانه میگویم که کسروی از «متدعلمی» پیاده بود.من اورا به عنوان یک «تلاشگر فرهنگی با بینش آخوندی و مذهبی» میشناسم. نه چیزدیگر.

2- آنچه از عهد بوق به عنوان تاریخ یا اسناد تاریخی مانده ، تاریخ و علم نیست. و حتی سند هم نمی توان آنها را به حساب آورد. که فاقد معیارهای علمی این موضوعات اند.تنها «ملاط»اند.
3- نوشتید «کسروی تئوری زبان آذری را مطرح کرده است که کاری ست علمی.»
نه خیر. این یک کار علمی نیست. کسروی هم این ادعا را دارد. و شوونیستها هم.
دلیل:الف- کارعلمی با بیش سیاسی بیگانه است. کسروی خود اعتراف میکند که درمقابل نظریات سیاسی آنرا نوشته.کتاب او هم سند است.
ب- نام کتاب علمی نیست. زبانی به نام «آذری» وجود خارجی نداشته و ندارد.

آنچه کسروی آذری مینامد «گویشی از پهلوی » نام می برد.« زبان ماد» می نویسد. اما خود به این «زبان ماد-گویش پهلوی» نام «آذری» میدهد که درست نیست. برای زبانها ما نام نمی دهیم بل «آنچه مردم داده اند » آنرا می نویسیم. در هیچ سندی معتبرتاریخی یا باستان شناسی- از طرف یک نفر اهل آذربایجان - نوشته نشده که «زبان من آذری» است. نام زبان ماد را هم در یک سند معتبر تاریخی «آذری» نیاورده اند.

نام «آذری» را به معنای «زبان فرد آذربایجانی» آورده اند. این نام «نوع زبان را از زاویه ی زبان شناسی» مشخص نمی کند.
همانطور که اکنون فارسی زبانها «فرد آذربایجانی را آذری مینامند. و زبانش را آذری می نویسند» در صورتی که زبان ما «ترکی» ست. در آذربایجان از مردم بیسواد بپرسید نام زبانت چیست؟گوید «ترکی». از «آذری» بیخبر است. چون چنین چیزی وجود ندارد. نام «آذری» که در نوشته های عهد بوقی فارسی زبانان آمده به همین معناست:«ترکی».

نام کتاب کسروی وقتی درست بود که می نوشت « پهلوی ،زبان ...- یا زبان ماد زبان ...» و مانند اینها.
و در کتاب توضیح میداد که منظورش «گویشی از پهلوی»ست. البته نظر دیگر هم هست که زبان ماد پهلوی نبود. از گروه زبانهای اتصالی بود. و می بایست دلایل آنها را هم میاورد. علاوه از اینکه ادعای پهلوی را می بایست اثبات می نمود.
ج- گویشهای تاتی-طالشی ... را زبان «آذری امروزی» نامیده و به جزیزه های زبانی اشاره کرده و آنها را به سراسر آذربایجان ربط داده . بدون «دلیل و سند». از کجا معلوم اینها یادگار «کوچها» نیست.
4- نوشته ی کسروی خالی از «دلایل نظریات مخالف در مورد مسئله» است. که یک نوشته ی علمی لازم است آنها را طرح کند.
5- نوشته ی کسروی دهها اشکال دارد و به دور از رده ی یک نوشته ی علمی ست.نقل قولهای گیلکی را آذری حساب کرده و...
6- شونیست با این فکر علم را مسخره کرده است:«اين كتاب نشان ميدهد كه «مليت» آذربايجاني،«ايراني»، زبانش «فارسي» (آذري) و «تاريخش»
همواره با ديگر ايرانيان بهمبسته بوده و ميباشد.
اين كتاب همچون استخوان درشتي در گلوي كسانيكه ميخواهند آذربايجان را بيسر و صدا ببلعند
گير كرده آنان را خفه ميكند.
اين كتاب دسته هاي خيانت پيشه را سخت ازجا بدر برده و آنان را بر اين داشته است كه در
پيرامون نويسنده اش بسخنان بيجايي برخيزند و دست بهوچيگري زنند.
ليكن شما خوانندگان گرامي كه ميهن خود را دوست داريد، اين كتاب را كه در زمينه خود بيمانند
است، با هوشياري بخوانيد و سپس درباره نويسنده اش بداوري پردازيد.
باهماد آزادگان»ص. درباره این دفتر.کتاب کسروی- زبان باستان آذربایجان»
کسروی نیز چنین نوشته.
7- ««ما اين را نيز ميدانيم كه پيش از ايران بوميان ديگري در آذربايجان مينشسته اند .ص7 گفتاریکم همان کتاب»
خوب فرهنگ بومیان چه شد؟ چرا مخفی مانده است؟ این است مشخصه ی کار علمی؟


نوشته شده توسط: رضا حسین بر

‫اینها آخوند ها و عوامل انها هستند که از سخنان من سخت میسوزند. هما نها هستند که ضد ایران، ضد فارس، ضد شیعه و ضد انسان هستند و سه کشور عراق، سوریه و یمن را به خاک و خون کشیدند.
‫مردمان ایران و روشنفکران ایرانی بین جمهوری اسلامی و ایران قطعا ایران را انتخاب خواهند کرد. اکنون یک تضاد هستی محور بین رژیم و ملت ایجاد شده و ملت ایران برای بقای خودش و کشورش، ناگزیر باید دست به تغییر این رژیم بزند.

نوشته شده توسط: Anonymous

ائلیار گرامی، بسیاری از نوجوانان و فعالان آذربایجانی این بحثها را دنبال میکنند. امیدوارم مثل همیشه صبور باشید و در انتخاب کلمات و طرز بیان دقت نمایید تا بیشترین استفاده را از افکار و نظراتتان ببریم. من مشتاقانه منتظر خواندن نظرات و راه حلهای احتمالی دوست ادبیات شناس و جامعه شناسمان هستم. یکی از جامعه شناسان دیگر آذربایجانی ریشه مشکلات کنونی آذربایجان را دو عامل اساسی تشخیص داده است: یک، آذربایجان قربانی راسیسم آریایی است؛ دو، آذربایجان قربانی استعمار داخلی ست. راه حل را نیز شیوه مبارزه خلقهای تحت استعمار و قربانیان نژادپرستی به ما نشان میدهد. اتفاقا شما خودتان یکی از افرادی هستید که سرسختانه در برابر این نگرش جامعه شناسانه مقاومت نموده اید! دوست عزیز، ناسزاگویی به احمد کسروی بدبخت و بیچاره هیچ دردی را دوا نمیکند. مشکل آذربایجان راه حلهای مدرن و انقلابی میطلبد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آدم باید تعجب کند که شخصی پس از آنهمه ایراد گرفتن و انتقاد کردن سرانجام بی معنی, ادعای اینهمه عقاید و نظریات خوب را بنماید, ولی تعجبی ندارد زمانی که میفرمایند " ایشان طرفدار رژیم پادشاهی نیست، ولی پهلویها را به همه جریانات بالفعل پیش و پس از انقلاب ترجیح می دهد". در ولایت ما به این میگویند " میان جای لحاف " یعنی زمانی که چند نفر زیر یک لحاف خوابیده اند نفر وسط خیالش تخت است که از هرطرف بکشند او جایشان امن است ؛ " ایشان طرفدار رژیم پادشاهی نیست، ولی پهلویها را به همه جریانات بالفعل پیش و پس از انقلاب ترجیح می دهد". من و ما هم نیست " ایشان " است! رفع هرگونه مسولیت! قربان برم خدا را. شکر که از بد بتر نشد.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

دوستان گرامی،
تهیه کننده ی این مطلب نوشته:«... دوستان عزیز ایران گلوبال مدتی ست بحث هایی در مورد آذربایجان در سایت جریان دارد، مخصوصاً بحث زبان، اینجانب در ایران و خارج جامعه شناسی و ادبیات خوانده ام و سی و یک سال است با سیاست سروکار دارم.
خواستم مقاله ای دررابطه با آذربایجان بنویسم، دیدم بهترین کار آن است که اول جامعه آذربایجان بعد از1357راخوب بشناسیم و تهیه ویدئوها در این رابطه است و بیش از هرمقاله ای وضع جامعه را در رابطه با حقوق فرهنگی و سیاسی بما می شناساند. در حقیقت از زاویه جامعه شناسی فرهنگی سیاسی این مطلب را فراهم کردم که مسأله را دقیق نشان میدهد. تا درد معلوم نباشد درمان هم معلوم نیست.درصورت امکان آن را منتشرکنید... »
---------
بله همانطور که این دوست گرامی نوشته «تا درد معلوم نباشد درمان هم معلوم نمی شود»:

1- درد تبعیض است.درمان رفع تبعیض. یعنی قبول حقوق سه گانه.فرهنگی-سیاسی-اقتصادی.
اعتراض به ستم در سراسر آذربایجان جریان دارد. این مطلب تنها یک گوشه را نشان میدهد. وضع تمام ایران چنین است. و این را ما توسط اخبار-زندان-ویدئو خوب میشناسیم.یعنی درد درهمه جای ایران چنین است که در آذربایجان مشاهده میکنیم.درکردستان-خوزستان و بلوچستان-اهواز-ترکمن صحرا و....
جوابهایی که به مشکل داده اند دوست ما هم مشخص کرده است و درست اند:
«
1-حکومت : سرکوب و کنترول
2- ناسیونالیسم فارسی: مردم آذربایجان فارسهای آذری هستند(فرضیه ی کسروی و رهروان او).
3-فدرالیسم
4- جدایی»
------------
2-جواب حکومت معلوم است. جواب فدرالیسم و استقلال هم -درست یا غلط -بهرحال پاسخی ست مربوط به مسئله .
اما جواب دوم - «فارسهای آذری» دیگر از آن جوابهایی ست که به قول ما «بالتانی دیبدن وورور». تیشه را به ریشه میزند.
یا «بوشلوغا داش آتیر-هاوا دانیشیر». باد هواست.
به قول دوستی:
«
یئرکؤکو، دؤوشانا دئدی:
"دؤوشان! منیم هارامی دا یئسن، گل باری کؤکومو یئمه"
تورکون، وارلیغی و کؤکو دیلیدی
بونو دؤوشان دا بیلیر، یئرکؤکو ده.

هویج به خرگوش گفت:
خرگوش! جز ریشه ام از همه ی قسمت هایم میتونی بخوری. ولی به ریشه ام دست نزن!
هستی و ریشه ی ترک زبان اوست.
این را خرگوش میداند-و هویج نیز.»
-----------
3-«فارسهای آذری» فرضیه ی کسروی ست که به قول خودش درمقابل «ترک گفته شدن آذربایجانیها» ارائه شده است. یعنی نه کار علمی ست بل سیاسی ست. کار کسروی که غلط است- موضوع علمی را سیاسی کرده- یک مسئله است. مسئله دوم
طرح این کارسیاسی به عنوان علمی درشرایط کنونی از سوی کسانی ست که صد برابر «شونیسم گرا»تر از کسروی هستند.
یعنی ما با یک کار غیر علمی از سوی شوونیست ها برخورد داریم.
پاسخ به مشکل تبعیض، شده «شوونیسم فارسی «فارسهای آذری». پرسش این است آیا طرح جواب «فارسهای آذری» منهای غلط یا درست بودنش، راه حلی برای مشکل تبعیض است؟

این جواب ، مال آدمی مثل من نیست، که بیسواد است و از بالای کوه ساوالان، از یک دهکوره، بلند شده آمده، و دری-وری می نویسد و قز-عبلات می بافد-بل کار آدمهایی ست که با چند چمدان «مدارک مهروموم شده ی دکتری و استادی و پروفسوری و چه چه» از ایران و خارج، آمده اند و اینجا راه حل مشکل من چوپان کوه را کشف کرده نسخه ی «فارسهای آذری» می پیچند. و هر روز اینجا «تبلیغ» میکنند. در وضعیتی که آذربایجان دارد و در ویدئوها مشاهده میکنیم.
وقتی من چوپان این را می بینم ، «والله سیشماغیم گلیر». ان م میگیرد. ببخشید که کمی بی ادبی ست ، ولی اصطلاحی ست که در چنین مواقعی به ناچار میاوریم. و چیزی نداریم که موضوع را بهتر از این بیان کند.

وقتی از خود می پرسم چرا خمینی حاکم شد -فورا به یاد راه حل این پروفسورها میافتم- و به ناچار مثل دوستی از تبریز میگویم:
«سو قویوسو قازدیق-پوخ قویوسو چیخدی». چاه آب کندیم-چاه توالت درآمد. پناه به این پروفسورها آوردیم ، متأسفانه به جای درمان درد تبعیض ،مارا دچار اسهال کرده اند.هی باید آنجا برویم. این هم آخروعاقبت ماست بعداز انقلاب و 36 سال خمینسم. دکترهامان به «شوونیسم» رسیده اند.بعضیها به هیستری چپ ستیزی مبتلا شده اند. و...

دوستان عزیز،شما از من چوپان چه انتظاری دارید؟ باید مسایل علم را حل کنم یا سیاست را؟ یا هردو را؟
ببخشید چوپان کوه با دوای این دکترها دچار اسهال شده است. خداوند به داد شما برسد.

نوشته شده توسط: Anonymous

بی بی سی , مینویسد به دو ایران در عربستان شبه تحاوز شده است.خخخخخخخخخخخخخخخ
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2015/04/150406_l57_iran_saudi_teenage…

نوشته شده توسط: Anonymous

منظور از موج شکن همان دستگاه هایی ای است که به وسیله ان پارازیت ایجاد میکنند و این پارازیت ها برای کسانی که در معرض مستقیم ان قرار دارند باعث ایجاد تهوع و سردرد و علائم این چنینی در کوتاه مدت و در دراز مدت باعث سرطان میشود

نوشته شده توسط: Anonymous

ساکن ترکیه هستم و متاسفانه از این قبیل جنایات زیاد صورت میگیرد منتها از یک سو کسی پاسخ گو نیست و از سوی دیگر عده ی زیادی از قربانیان به دلیل حفظ ابروی خود حاضر به بیان این جنایات نیستند و ایشون هم تا چندی پیش سکوت کردند اما وقتی دیدند هیچ مرجعی پاسخ گوی او نیست ترجیح دادند موضوع را افشا کنند...

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

جناب "به آقای بهنام" گرامی،
اگر توجه داشته باشید صحبت بر سر این مقاله مشخص است و نه همه کارهای دکتر مرتضوی. ایشان استاد ادبیات فارسی بودند و در رشته خود، آثار باارزشی دارند. من منکر این نیستم.
از سوی دیگر، توجه داشته باشید که کامنت با مقاله و بویژه با مقاله تحقیقی و عملی متفاوت است. مسلما اگر من مقاله ای می نوشتم، خاطره نویسی را به کنار می گذاشتم.
متاسفانه من نوشته های پس از سال 60-61 دکتر مرتضوی را نخوانده ام. از شما برای دادن لینک تشکر می کنم و حتما سر فرصت آنها را خواهم خواند.
درباره مقاله حاضر دکتر مرتضوی اشکال من در این است که ایشان مقاله خود را مدیریت نکرده اند. ایشان تحقیق مستقلی انجام نداده اند و با استفاده از برخی منابع، تنها به صدور حکم قناعت کرده اند و منابعی که ایشان معرفی نموده اند، یک طرفه است.
یک مقاله "علمی" که تنها به منابع یک طرفه متکی باشد، در محافل علمی،

جزو نوشته های بسیار ضعیف طبقه بندی می شود.
مقاله حاضر هم دقیقا همین خصوصیت را دارد.
من همانطوری که پیش از این هم نوشته ام، در رشته تاریخ و زبانشناسی تخصصی ندارم. تا آنجایی که مطالعات و اطلاعات من اجازه می دهد(که در این مورد به روز هم نیستم و اطلاعاتم قدیمی است) موضوع زبان آذری و رایج بودن آن در آذربایجان، تنها یک نظریه است و بحث درباره آن به نتیجه قطعی نرسیده است.
صرف نظر از نتیجه آن، مساله اصلی این است که امروزه مردم آذربایجان به زبان ترکی آذربایجانی تکلم می کنند و حق دارند همه گونه استفاده از این زبان بکنند، این زبان را در مدارس بیاموزند و در صورت تمایل به این زبان تا عالی ترین سطوح با آن زبان آموزش ببینند(بحث من بر سر عملی بودن یا نبودن آن در شرایط فعلی و یا چگونگی عملی ساختن این حق نیست بلکه صرفا بر سر چنین حقی است). از نظر من مساله اصلی همین است و امروزه علاقه خاصی ندارم که بدانم زبان هزار سال پیش مردم آذربایجان چه بوده است(البته بدم نمی آید بدانم ولی این موضوع برایم به آن اندازه اهمیت ندارد که روی آن وقت خاصی بگذارم).
بحثهایی را هم که در اینجا و در این باره می شوند، راهگشا نمی دانم. زیرا اولا با زندگی جاری مردم گره نمی خورد و دوما کسانی که اینجا به "بحث" می نشینند متاسفانه هیچ تخصصی در این باره ندارند و هیچ تحقیقی هم انجام نداده اند. بیشتر این کامنتها شعار و جدلهای بی موردند.
متاسفانه مقالاتی هم که منتشر می شوند، به گذشته های دور تعلق دارند و مطلب تازه ای ارائه نمی دهند و تکرار نظرات قدیمی هستند.
نوشته شده توسط: Anonymous

اگر روشنفکران و ساستمداران فارس و ایرانی از جنس شما بودند همچون امکانی در زمان امام زمان ممکن بود ولی وطن پرستان ایرانی حریف همه نادانان و توطئه گران خواهند شد همچون هفت هزار سال پر فراز و نشیب گذشته .می بینید که حتی آخوندهای ایرانی چگونه غرب و شرق و صهیونیسم و امپریالیسم را به نفس نفس انداخته اند . بهتر است دکان عنوانهای قلابی و تحریک کننده برای فیلمهایت را بخاک بسپاری چون کاربران را یا بخنده می اندازی یا به تاسف که یک دکتر ضد شیعه و ضد فارس و ضد ایرانی چه سرگرمی برای خود در پایان عمر پیدا گرده !

نوشته شده توسط: Anonymous

کیانوش عزیز، رنجشی در کار نیست. «وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم /// که در طریقت ما کافریست رنجیدن» درد دل شما را درک می‌کنم و راستش من با دیدن تیتر آن سلسله مقالات، به جز یکی دوتا دیگر هیچ رغبتی به خواندن آنها پیدا نکردم. البته بحث به نظر من بسیار پیچیده است و من از آنجایی که در این مورد صاحب نظر نیستم، وارد آن نشدم. و اما در مورد اکثریتیهای سابق، گویا این شوخی سرنوشت بوده است که از میان نزدیکترین دوستان فعلی من که تقریبا هر هفته همدیگر را می‌بینیم، سه‌تایشان اکثریتی سابق و دوتایشان توده‌ای سابق هستند. چنین چیزی برای من تا بیست سال پیش غیر قابل تصور بود، زیرا از هواداران این دو جریان تا سر حد تنفر بدم می‌آمد. ولی همه ما عوض می‌شویم و از زندگی یاد می‌گیریم، و از همه مهمتر یاد می‌گیرم که تنفر و خشم مشاوران خوبی نیستند. و اما اندکی در باره رازی. ایشان طرفدار رژیم پادشاهی نیست، ولی پهلوی

پهلویها را به همه جریانات بالفعل پیش و پس از انقلاب ترجیح می دهد، او نه می تواند بدلیل ایراندوستی شاه، ساواک و شکنجه و اعدام را فراموش کند، و نه بدلیل سرکوب آزادیها و دیکتاتوری، خدمات پهلویها را از یاد ببرد. او غرب را یک ساختار امپریالیستی می داند، ولی اعتقادی به جبهه متحد ضدامپریالیستی ندارد. او طرفدار آزادی است، ولی تنفرپراکنی قومی را آزادی بیان نمی داند. او طرفدار برابری همه شهروندان ایران بویژه در زمینه فرهنگی و زبانی است و رسمی شدن زبان مادری را نه تنها یک خطرنمی داند، که آنرا فرصتی برای گسترش فرهنگ دموکراتیک می بیند، ولی در عین حال با نژادپرستانی که به بهانه حقوق قومی و زبانی آتش بیار جنگ داخلی شده اند، مرزبندی دارد و آنها را عشیره پرست می داند. امیدوارم تا حدی با ایشان آشنا شده باشید.
نوشته شده توسط: Anonymous

وقتی که شما جنابان پان فارسیسم، بخودتان کمونیست خطاب میکنید. استخوانهای "کارل مارکس" در قبر تکان میخورد. شما جنابان که بحقوق ملل غیر فارس ساکن ایران به اندازه نوک سوزن ارزش قائل نیستید، چرا خود را مارکسیست می نامید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب اقبالی, چنین باد, ولی در سرزمین از ما بهتران با همه بدی هایشان, آنها حقیقت را قبول میکنند. مثلا جهت شخص نا مطلوبی در میان خودی ها ( با عرض معذرت که در مثل جای مناقشه نیست) میگویند
" He may be a son-of-a-bitch, but he's our son-of-a-bitch ". یعنی گرچه ممکن است او مادر بخطا باشد ولی بهر حال مادربخطای خود ماست.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

اره ، درسته ، مي بايد تيتر اصلي هم تغيير مي كرد و پس از تفسير اقبالي، تيتر نيكفر أورده مي شد،

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

1-انقلاب 1357 گوهر اسلامی نداشت، بلکه در یک روند اسلامی شد! زمانی که غرب و شبکه روحانیت شیعه دست بکار شدند، رهبری مبارزات از کارخانجات، ادارات، محلات به مساجد انتقال یافت. ارتجاع اسلامی در توافق با غرب شعارها و اهداف انقلاب را ربودند و بربریت را جایگزین دیکتاتوری کردند.
2- اسلام و اسلامگرائی در لایه های معین جامعه نفوذ کرده و نتوانست در جامعه شهروندی و برای اقوام تاریخی - ایرانی "خودی" شود. از همینرو مشروطه راحت در دل ملت جا باز کرد. انقلاب اسلامی نه با اشغال خارجی، بلکه به کمک نیروی اسب تراوا انجام گرفت و تا کنون دوام آورده است.
3- مانع اصلی هر تحول آزادیخواهانه و دمکراتیک حکومت اسلامی است و از همینرو نوک تیز حمله متوجه این "ام الفساد" می باشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی گرامی، حتی با اضافه کردن اسم آقای اقبالی مشکل منِ خواننده حل نمی شود.
توضیح می دهم: تیتر مقاله آقای نیکفر را در صفحه اول می بینم و روی آن کلیک می کنم. در خلاصه مطلب که در همه جای دنیا خلاصه ای است از خود مقاله تا خواننده بداند در باره چیست، شروع به خواندن می کنم(با اسم آقای اقبالی یا بدون اسم ایشان). حالا سوال این است که چرا منِ خواننده باید مجبور باشم تفسیر آقای اقبالی را بخوانم تا برسم به اصل مقاله؟ ثانیا تاثیر روانی را که آقای اقبالی با این تفسیر در اول مقاله بر ذهن منِ خواننده می گذارد و تا آخر مقاله هم همراه من است چکار کنم؟
البته من شاهدم که شکل این تفسیر 2 بار عوض شده است. در اولین روز انتشار مرزی بین تفسیر و خود مقاله وجود نداشت. بعد کمی جابجا شد و مرزش مشخض شد. حالا هم شما اسم آقای اقبالی را اضافه کرده اید.
سوال من از شما این است: چرا استاندارهای روزنامه نگاری را

رعایت نمی کنید تا کار خوانندگان را راحت کنید؟ چرا آقای اقبالی فقط به القای نظر خود فکر می کنند و نه به حق و حقوق و راحتی خوانندگان؟ با توجه به اینکه این شیوه ای است که آقای اقبالی در همه اخبار هم بکار می برد.
آیا خوب نیست بجای توجیه کرا اقای اقبالی، ایشان این شیوه را بکار نبرند و مزاحمت ذهنی برای منِ خواننده ایجاد نکند؟
امیدوارم موجب تغییر بحث نشوم. چون اینجا مطرح شوده بود و شما هم جواب داده اید، من هم مطرح کردم.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اشکان، چون پایان نامه شما به این موضوع اختصاص دارد، این هم منبع درباره آنچه عرض شد:
"Testing hypotheses of language replacement in the Caucasus: evidence from the Y-chromosome" [archive] — Human Genetics (2003) 112 : 255–261 (consulté le 9 juin 2006)

Genetics

Iranian Azerbaijanis have stronger genetic affinity with their immediate geographic neighbors than with populations from Central Asia.
Genetic studies demonstrate that northern Azerbaijanis are more closely related to other Caucasian people like Georgians and Armenians than they are to Iranians or Turks. Iranian Azerbaijanis are genetically more similar to northern Azerbaijanis and the neighboring Turkic population than they are to geographically distant Turkmen populations. Iranian-speaking populations from Azerbaijan (the Talysh and Tats) are genetically closer to Azerbaijanis of the Republic than to other Iranian-speaking populations (Persian people and Kurds from Iran, Ossetians, and Tajiks). Such genetic evidence supports the view that the Azerbaijanis originate from a native population long resident in the area who adopted a Turkic language through a process of "elite dominance", i.e. a limited number of Turkic immigrants had a substantial cultural impact but left only weak patrilineal genetic traces.
MtDNA analysis indicates that Persians, Anatolians and Caucasians are part of a larger West Eurasian group that is secondary to that of the Caucasus. While genetic analysis of mtDNA indicates that Caucasian populations are genetically closer to Europeans than to Near Easterners, Y-chromosome results indicate closer affinity to Near Eastern groups.
Iranians have a relatively diverse range of Y-chromosome haplotypes. A population from central Iran (Isfahan) shows closer similarity in terms of haplogroup distributions to Caucasians and Azerbaijanis than to populations from southern or northern Iran. The range of haplogroups across the region may reflect historical genetic admixture, perhaps as a result of invasive male migrations.