نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال
جناب ناظر، کامنت شما را که تکراری بود و توسط سیستم حذف شده بود، بر حسب تصادف دیدم و آن را منتشر کردم.
آخرین کامنت شما در تاریخ 25 فوریه ساعت 17:47 بود که منتشر شده است. و پس از آن هم هی کامنتی از شما حذف نشده است.
به من ایراد گرفته اید که از پس پرده بیرون نمی آیم و بز دل و شیاد دغل و جلاد و از ذات بدبنیاد هستم.
آنچانکه معلوم است، این شما هستید که بی تربیت هستید. لااقل مرا اعضای مدیریت سایت، با نام و نشان می شناسند. خود شما چرا از پس پرده بیرون نمی آیید؟ آیا تمام این صفاتی را که به من نسبت داده اید، صفات خود شما نیستند؟
این کدام شخص بی تربیت است، که دوباره کامنترهای ما را نمایش نمیدهد. آیا او واقعا اینقدر بزدل است؟ آیا او پیاده نظام پانفارسیسم تمامیت خواه است؟ شاید هم منافع فاشیسم فارس را نمایندگی میکند؟ و خود را در پس نقاب سانسور پنهان کرده است؟ بقول مثل معروف: {از پرده درآ گر سرهمت داری ـ بز دلی بیارد برخت شیادی/ مزد تو مگرچیست چو شیاد دغل/ در قطع سخن بسان یک جلادی/ در خیز بلا ضربه تیغ تو چنان/ چون دشنه نشیند به رگ آزادی/ با کبروستم قلم شکستی هیهات/ آیا تو همی ز ذات بد بنیادی؟}
<«شاهنامه فردوسی» سند یکپارچگی و هویت ملی تمام ایرانیان > منبع نامه ی ادبای 21 نفره
آیا براستی سند هویت تمام ایران شاهنامه است؟
با احترام باید بگویم «این سخن مطلقاً یاوه»است. چرند است. سند هویت ایرانیان فرهنگ خلقهای مختلف آن است. که یکی هم خلق فارسی زبان است. این استادان چیزی از تاریخ و جامعه و زندگی نیاموخته اند.
بابا ، ماشاالله! حالا آمدید «هویت هم به مردم زور چپان می کنید»؟ هویت من آذربایجانی را با آن فرهنگ غنی شعر وهنر و زبان و آداب و رسوم و تاریخ حداقل 1000ساله ی حکومتی بر ایران نفی میکنید که هیچ. حرفی نزدیم. حالا آمدید «هویت» هم برای من جعل میکنید؟ والله خیلی دیگر رویتان زیاد شده است.
موضوع پرداختن به جعل هویت برای من نبود. میخواهم در مورد مقاله چند نکته را مطرح کنم.
-نویسنده ی مقاله متعلق به نسل بعد از انقلاب است. و یکی از هزاران کسانی ست که در فضای اعتراض به تبعیض
بزرگ شده اند. ادبا بهتر است با ایده های این نسل ها آشنا شوند. اینان نه تنها شاهنامه را سند هویت ایرانی خود نمیدانند بل تندیس فردوسی را نشانه ی «استعمار و اشغالگری» میدانند.
-اشغالگرو استعمار
نیروی ارتش شاه با زیر پا گذاشتن قرارهایش با حکومت دموکراتیک اذربایجان این سرزمین را اشغال کرد و حکومت دموکراتیک اش را نابود نمود.هزاران نفر کشته و بیشماری مجبور به مهاجرت شدند.
این زخم برای نسل جوان چهره ی اشغالگری و استعماری دارد. و این عمل را نمی تواند فراموش کند و یا طور دیگری بسنجد.
این یکی از دلایل خشم جوانان ماست. با این مسایل نمی شود با اتهام و جعل هویت و زور برخورد کرد. شاه با جوان خود بازور برخود کرد. دیدیم که جواب جوان هم گلوله و سیانور و نارنجک بود. و سرنوشت شاه هم سرنگونی و متلاشی شدن خانواده اش.
منطقی ست که دست از متدهای کهنه بردارید و عینی و منطقی و انسانی و با برابری به مسایل نسلها برخورد کنید. هیچ کس نمی تواند به دیگری هویت تعیین کند. نه شاه توانست و نه خمینی. و نه کسی در آینده خواهد توانست.
دست از این سیاستهای بیخردانه و زور گویی ها بردارید.
کسی که به دیگری جعل هویت میکند راسیست است.
راسیسم بعد از این شانسی در جامعه ایران ندارد. خیالتان را پاک کنید.
من کی به تو حق و امضاء دادم که به من «هویت» تعیین کنی؟
میدانی که تعیین هویت به دیگری بدون رأی او جرم است و ناقض حقوق بشر؟!
صد رحمت به حکومت داعشی ایران که میگوید اسلام شیعه و دیگر هیچ. ادعای فریبنده ندارد.
اما شماها با ادعای «دموکراسی و سکولار و غیره» به من هویت تعیین میکنید؟ خارجی ها مثلی دارند،
در این موارد گویند:« مگر اینکه از روی جسد من رد بشی».
تحریف شاهنامه
شاهرخ مسکوب از مردان با صلاحیت ادبی در مورد این تبهکاری( تحریف شاهنامه)نوشته: در تاریخ سفله پرورما بیدادی که برفرودسی رفته است مانند ندارد و دراین جماعت قوادان و دلقکان... با هوسهای ناچیز و آرزوهای تباه کسی را پروای کاراو نیست.جهان بینی فردوسی در سرتاسر شاهنامه منعکس شده است. شاهنامه با خرد شروع می شود:بنام خـــــداوند جـان و خرد // کزین برتر اندیشه بر نگذرد
و سرنوشت انسان بسته به خود او و خرد اوست.خرد رهنمــای و خرد دلگشـــای // خرد دست گـیرد به هر دو سرای
زیباترین و رساترین توصیف های انسان در ابیات فردوسی وجود دارد.
یکی گــوید مـرو را روح قـــدســا //یکی گــوید مـرو را نفــــس گویــا
استاریکف شرق شناس بزرگ شوروی میگوید که:
«شاهنامه، کتابی است که اهمیت سیاسی عظیمی دارد... رفتارنسبت به آن و مولف آن همیشه اساسا سیاسی بوده است .
با تاکید مجدد بر اینکه این نظر شخصی من است و به هیچ گروه و فرقه بستگی ندارد و در دنباله گفتگو با جناب ائلیار. در مقدمه بگویم که شخصا دل خونی از افراطیان فارس زبان دارم که احمقانه - بنظر من - میخواهند زبان فارسی را از " کثافت " کلمات بیگانه پاک کنند و همه آنها جزو نخبه گان اند و حد شعور آنها اینست که مثلا " بندر هوایی " را " فرودگاه " مینامند و برای برخاستن هواپیما باید " بلند گاه " دیگری بسازند. و به این جمله جناب ایشان بر میگردم که " جانم وقتی فارسی را ساطور ترکی کردی طبیعی ست جامعه هم به فارس و ترک آذربایجان تقسیم میشود.". یعنی اگر بدانیم که اینها حتی فارسی را ساطور فارسی میکنند آیا عمل آنها را باید به پای من نوعی فارس گذارد؟ و هدف نهایی من از این بیان اینست که زمانی که جناب احمدی زاده میفرمایند " امروز که دیگر، غرب منافع خود را در تشکیل کشورهای کوچک و یا بهتر بگوییم
قبیله های کوچک در پهنه [ جغرافیای ] خاورمیانه بزرگ می بیند...." آیا ما باید با گفتار های تند, سقوط خود به دره را تسریع و حتمی بنمائیم ؟ و یا انگشت را بجانب مسولان حقیقی دراز کنیم. من باز تاکید میکنم که به عنوان یک " عوام " نوعی ایرانی, ترک و کرد و عرب بودن ایرانی های دیگر کوچکترین اهمیتی برای من ندارد و اینرا هر روز و هر ساعت در بازار, در کوچه, در دانشگاه و در ازدواج ها میبینیم. پس درد ما چیست ؟ جز آنکه گروه خاصی به این آتش دامن میزنند و ما بر شعله های آن نفت میپاشیم؟
جناب اقبالی میفرمایند " چه شباهت های زیادی میان پائین کشیدن تندیس فردوسی در سلماس با تخریب آثار باستانی در موصل وجود دارد. هر دو گروه نمادهای تاریخی ملل را تخریب می کنند تا "حقانیت مطلق" را به نژاد یا مذهب خود نسبت دهند! ". تفاوت زیاد است. مجسمه فردوسی جزو آثار باستانی و نماد تاریخی نیست و بخاطر بزرگداشت او بر پا شده و منحصر به فرد نیست . اما سوال اصلی و کلی من که تنها مربوط به این مقاله نیست - و احتمالا جوابی ندارد - اینست: آیا کسی میداند که چند در صد از کامنت نویسان بطور کلی مزدوران دستگاه های تبلیغاتی میباشند که منظور آنها تفرقه افکنی ست ؟ و چاره ای دارد ؟ میدانیم که بقول معروف مردم عقلشان به چشمشان است, آیا میشود انتظار داشت که مردم بجای چشم عقلشان را بکار ببرند؟
گمان ندارم. تبلیغات را برای همین ساخته اند.
باور کن هم هم همین فکر را کردم موقعیکه دیروز تلویزیون های اروپا فیلم حمله داعش به موزههای نینوا و شهرهای دیگر شمال عراق را نشان دادند . با خود گفتم اگر این 2-1 فالانژ ترک که در این صفحه مزه می اندازند ، روزی امکان بیابند تمام آثار باستانی ایرانی و ارمنی و فارس وکرد را نابود خواهند کرد . پس تاکتیک و استراتژیک دراز مدت باید این باشد که اینگونه افراد خنثی شوند و امکان نیابند پای شان را به خاورمیانه بگذارند و در غرب بنشینند و شعار بدهند .
اجازه بدهید نخست حرفم را بزنم :
کسی که زبانی را ساطور زبان دیگر کند، اعمال تبعیض میکند. و به همین دلیل و منطق راسیست است.
هیچ زبانی گناهکار نیست بل ساطور کننده ی زبان گناهکار است. چه حکومتی باشد و چه غیر حکومتی. چه عامی باشد و چه ادیب و سیاسی کار.
بروید کلاه خود را قاضی کنید. درک این چیز مغز کانت نمیخواهد-مشدعلی بقال همسایه من هم این را زشت می نامد.
آیا عملا از ساطور بودن و شدن زبان فارسی بر دیگر زبانها دفاع نمی کنید؟ اگر نمی کنید کو « فکر برابری» تان؟ اگر از نابرابری دفاع میکنید متأسفم برای شماها. راسیست تشریف دارید!
من خود با چندین زبان آشنایی داریم و همه ی زبانهای روی زمین را عاشقانه دوست دارم. به هیچ چیز هم «نفرت» ندارم. مقولات «دشمن» و «نفرت» در فرهنگ شخصی من نیست. به «درست و نادرست» میاندیسم.
زبان فارسی زبان بیشتر نوشته های من است.
با این همه من مخالف «ساطور» بودن زبان فارسی هستم.
اینکه ایران با زور اسلام آورد
یا با زور شیعه شد
اینجا مشکل و مسئله ی من نیست. انسان آزاد است هر مذهب و دین و فلسفه ای را داشته باشد -یا نداشته باشد. کار شخصی اوست. و میتواند با هر ایده ی شخصی «گریه و مویه» کند. باز کار شخصی اوست.
آنچه به زبان و فرهنگ در ایران مربوط میشود اعمال تبعیض از سوی «حکومت » است و هواداری از سوی بخشی از غیر حکومتی هاست. مشکل «تبعیض و طرفداران» آن است. نوشته های من نیز متوجه آنهاست. اینان را طبق دلیلی که در بالا
ذکر نمودم «راسیست» مینامم. که مورد نکوهش فرهنگ جهانی و بشری ست. سخنم این است که «عقب ماندگی را کنار بگذارید ؛ اگر میخواهید درساختن زندگی بهتر موفق شوید».
اقای آ.ائلیار بسیار عصبانی است .سه کامنت پشت سرهم ایشان نشان خشم و نفرت از زبان پارسی و پارس زبانها باید باشد.
اقای آ.ائلیار گرامی بی زحمت نقش شیعه شدن ما ایرانیان را در نظر اورید .نتیجه قتل عام مردم تبریز بدست شاه اسماعیل امروز نتیجه خود را میدهد .زبان اساسن مقصر نیست بلکه ارمانهای واهی و دینی و نظری هستند که مخرب هستند. من مخالف مجسمه فردوسی در سلماس هستم و همین گونه مخالف قبر رضا امام هشتم و خواهرش .من شیعه نبودم وهمین گونه مسلمان .پدر من به ضرب شمشیر شاه اسماعیل شیعه شد ونه به خاست خود.
شما باید در سر گور و قبر حسین در گربلا می بودید و گریه و ناله و شیون مردمان اذری زبان را با دو چشم مشاهده می کردید
مجسمه واقعی انجاست .اوج حقارت و بیگانه پرستی وعرب پرستی و مرده پرستی را باید در انجا میدید که اذری زبانها به زبان عربی زیارت عاشورا میخواندند.
در روسیه امروز مردم روس مجسمه لنین را پائین میاورند چرا ؟ بخاطر دروغ بزرگ تاریخی .
چه شباهت های زیادی میان پائین کشیدن تندیس فردوسی در سلماس با تخریب آثار باستانی در موصل وجود دارد. هر دو گروه نمادهای تاریخی ملل را تخریب می کنند تا "حقانیت مطلق" را به نژاد یا مذهب خود نسبت دهند!
تاریخ تخریب تندیس ها به عصر محمد میرسد؛ آنجاکه "خدایان" دیگر را نفی کرد و بت های دیگر را شکست تا عربستان را تک خدائی (تک بتی) کند. فاشیست های عصر کنونی نیز از تنوع بیزارند و پان ترکها مجسمه فردوسی را در سلماس پائین می آورند، طالبان نقش بودا را تخریب می کند، حزب الله آتش به ریشه فرهنگ، تاریخ و هویت ایران میزند و داعش (مانند پان ترکها و اسلامگرایان) تلاش می کد هویت ملت های تاریخی را از حافظه ها پاک کنند و تیشه به ریشه سرمایه های بشریت می زنند.
خبر تازه توحش داعش در رسانه های جهان بارتاب یافته و باید باعث شرمساری کسانی گردد که در سنگر نژاد، قوم و مذهب به تخریب و ویرانگری "غیرخودی ها" مشغول اند!!!
*******
شبهنظامیان «حکومت اسلامی» آثار باستانی موصل را تخریب کردند.
ایرینا بوکووا، رییس یونسکو، روز پنجشنبه گفت از دیدن تصاویر نابودی آثار باستانی موصل توسط شبه نظامیان گروه «حکومت اسلامی» به شدت «شوکه شده» است و از شورای امنیت سازمان ملل خواست برای حفاظت از میراث فرهنگی عراق یک نشست اضطراری برگزار کند.
خبرگزاری رویترز از اربیل گزارش داد که اعضای گروه حکومت اسلامی در شمال عراق کلکسیون گرانبهایی از مجسمه و تندیسهای باستانی دوران آشوریان را نابود کردهاند.
باستانشناسان میگویند که تخریب این مجموعه آسیبی غیرقابل تصور به بخشی از تاریخ بشریت است.
در ویدئویی که گروه حکومت اسلامی روز پنجشنبه منتشر کرد مردانی نشان داده میشوند که با پتک و متههای بزرگ برقی به آثار باستانی که قدمت بعضی از آنها به قرن هفتم پیش از میلاد بر میگردد، حمله کرده و آنها را نماد بت پرستی مینامند.
یکی از این مردان ناشناس در این فیلم میگوید: «پیامبر به ما دستور داده است مجسمهها و آثار هنری را از بین ببریم، و پیروان او پس از فتح هر کشور همین کار را انجام دادند».
وی میافزاید: «مسلمانان! این تندیسهایی که پشت سر من میبینید بتهایی هستند که در قرنهای گذشته پرستیده میشدند. آشوریها و اکدیها و دیگران این بتها را به عنوان خدای باران، کشاورزی و جنگ میپرستیدند و به اشکال مختلف آنها را ستایش میکردند».
یکی از کارکنان پیشین موزه موصل به خبرگزاری رویترز گفت به نظر میرسد آثار باستانی تخریب شده متعلق به موزه اشیا باستانی در شهر موصل است که در شمال عراق واقع شده و از تابستان تحت کنترل گروه حکومت اسلامی است.
شبه نظامیان، مجسمهها را از بالای سر ستونها هل داده و روی زمین متلاشی میکنند، و یک مرد با یک مته بزرگ برقی به یک مجسمه گاو بالدار حمله میکند.
در این فیلم ویدئویی میتوان سالن بزرگ موزه با مجسمههای خرد شده را دید و یک سرود اسلامی در پس زمینه پخش میشود.
لامیا الگیلانی، یک باستانشناس عراقی و از اعضای انستیتوی باستانشناسی در لندن، گفت شبه نظامیان آسیب غیرقابل تصوری به آثار باستانی زدهاند و افزود: «این آثار تنها میراث عراق نیستند، میراث همه دنیا هستند».
او، تخریب این آثار را با نابودی مجسمههای بودا در بامیان افغانستان توسط گروه طالبان در سال ۲۰۰۱ مقایسه کرد.
علاوه بر تندیس گاو بالدار متعلق به دوران آشوریان در شهر نینوا و نمرود در منطقه بین النهرین، خانم الگیلانی افزود به نظر میرسد این شبه نظامیان آثار باستانی هترا، شهری در شمال عراق از دوره اشکانیان را که قدمت آن به ۲۰۰۰ سال قبل بر میگردد، تخریب کردهاند.
در همین حال النور رابینسون، استاد تاریخ باستان خاور نزدیک در کالج لندن در حساب کاربری توئیتر خود نوشت: تندیسهای شهر هترا و نینوا تخریب شدهاند.
وی در عین حال افزود: بعضی از اشیاء نشان داده شده در فیلم ویدئویی، نسخههای دوم آثار اصلی هستند که در دوران معاصر ساخته شدهاند.
الکس پلاته، مدیر بخش عراق در یونسکو، درباره محتوای ویدئو اظهار نظر نکرد و گفت که این موضوع باید بررسی شود.
وی اما افزود تخریب میراث فرهنگی عراق پس از تصرف شهر موصل توسط پیکارجویان داعش «تلاش برای نابودی هویت یک ملت» است.
آقای پلاته گفت: یونسکو با مقامات عراق و کشورهای همسایه برای شناسایی و مقابله با سارقان آثار باستانی از مناطق تحت کنترل گروه موسوم به حکومت اسلامی همکاری میکند.
او اظهار داشت: به بنیادهای فروش و مزایده آثار هنری و باستانی در مورد این اشیا مسروقه هشدار داده شده است.
آقای ائلیار کجای این کامنت من اشغال دارد که در زیر نوشته آقای اقبالی درج نمیشود .شهرار سلماس میگوید «با تدبیر و دستور استاندار محترم آذربایجان غربی ، تندیس این شاعر والامقام پس از اصلاح در اسرع وقت در محل قبلی خود نصب خواهد شد . » خوب وقتی اختیار دست استعمار گر باشد وضع بهتر از این نمیشود و قوم حاکم با تو اینطوری رفتار میکند
کافی است به ملیت اعضای شورای مصلحت نظام و قوای سه گانه رژیم نگاه کنید تا مشخص شود که این رژیم ایران ما فارسهاست یا نه .http://farsi.iranbriefing.net/wp-content/uploads/2015/02/Expediency-Cou…
مجمع تشخیص مصلحت نظام و درصد مشارکت اقلیتهای قومی .تنها یک نفر عرب زبان متولد عراق علی شمخانی دبیر شورای عالی امنیت و یک نفر کرد محمود محمدی عراقی متولد کنگاور بقیه همه فارس تشریف دارند .
من مخالف هیچ مجسمه ای نیستم. اما از مردم بپرسند چی دوست دارند؟ زور نگویند. شاید مردم دوست دارند مجسمه را توی تنبانشان هم بگذارند؛ خوب بگذارند. وقتی دوست دارند. ولی یک طرفه نباشد. مجسمه ی شاعر آذربایجان را هم بگذارید آنجا مردم انتخاب کنند. بالاخره مردم که مداد نیستند در این وسط. شاه زور گفت. خمینی زور گفت. حالا هم ادیب فارسی زبان زور میگوید! سیاسی کارش زور میگوید! خوب جوان هم چاره ای ندارد میاید کارهای فلان و بهمان را میکند در مقابل مداد حساب کردن خود.
صرف نظر از اینکه درست است یا نه.
دیروز با زور دیکتاتوری شاه تندیس فردوسی را در سلماس گذاشتی،امروز با یاری و التماس به حکومت فاشیستی اسلامی پیکره را بازگرداندی میدانی فردا خلاء قدرت پیش بیاید چه خواهند کرد؟ مجسمه را با دینامیت منفجر خواهند کرد. این عمل پاسخ اش دینامیت خواهد بود و هیچکس نخواهد توانست جلوش را بگیرد. این فرهنگ دوستی نتیجه اش چنین است.
وقتی فارسی را ساطور ترکی کردی طبیعی ست جامعه هم به فارس و ترک آذربایجان تقسیم میشود. حساب دو تا دو چهار تا ست. فیزیک گوانتوم هم نیست. حساب بقال سر کوچه است.
تا جایی که من درک کرده ام- و خودم میاندیسم سخن فعالان آذربایجان آنست که «بابا جان نکنید.ساطور را بردارید. فرهنگتان را بیچاره نکنید. مجرم و قاتل اش نکنید. آزادی و برابری برای همه ی فرهنگهاست. فارسی را به دیگران تحمیل نکنید.»
آمدید اتهامات پان ترک و پان عرب و تجزیه طلب و نوکر فلان و بهمان ردیف میکنید؟ لیاقت تا این حد؟
و دم از «حکومت دموکراتیک و سکولار وجمهوری» بدون مرز با حزب فاشیستی پان ایرانیست میزنید؟ والله خیلی روی میخواهد!
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی
هرلحظه به دام دگری پابستی
گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم
آیا تو خود آنچه می نمایی هستی؟
نگونبختان!
تندیس غیررا بر میدان سلماس گذاشتید
با قلب جوانان سلمان چه خواهید کرد؟
که شیفته ی شاعران خویش اند.
ماهیت اعمال حکومت:
-تندیس فردوسی را حذف میکند.در سلماس
تندیس را بر میگرداند.
-برگزاری برنامه «هنر» سهند را در سلماس لغو میکند. در همین زمان.
-یونسی را مسئول رسیدگی به مسایل ملیتها میکند.
- اسامی ترکی قدیم را به محلات بر میگرداند.
-در حد بی زیان بودن و اسلامی بودن به نوشته های ترکی به صورت محدود اجازه ی چاپ میدهد.
- از زبان و فرهنگ مسلط فارسی حکومتی دفاع میکند و بودجه مهمی به آن اختصاص میدهد.
-فرهنگ اسلامی را تبلیغ و نهادینه میکند.
-فرهنگ فارسی را توسط فرهنگستان فارسی نهادینه شده حفظ میکند. و فارسی تنها زبان دولتی ایران است.
-حکومت یک حکومت اسلامی شیعه است. و برپایه ی عمدتا فرهنگ رسمی فارسی. فرعاً زبان عربی اسلامی.
-فرهنگهای مختلف ایران ترکی-کردی-عربی-بلوچی-ترکمنی و غیره تحت تبعیض اند و برابری رعایت نمش شود.
....
این اعمال از زاویه ی سیاسی-فرهنگی نشان میدهد
1- حکومت اسلامی ست
2-فرهنگ مسلط کشور و دولت فارسی ست
3- حکومت بیشترعلاقه به اسلام دارد- و فرهنگ فارسی را درخدمت ان می بیند.و هرجا تضادی پیش آمد ارجح اسلام است.
نتیجه : حکومت فرا ملیتی عمل میکند اما با حفظ دو رگه ی «اسلامی-فارسی» خود. با مثلا دو در صد توجه به دیگر فرهنگها.
اصل اول حکومت: حفظ قدرت و حاکمیت
اصل دوم : حفظ اسلام شیعه
اصل سوم: حفظ فرهنگ فارسی -سنتی برای فرمانروایی-ابزار.
اصل چهارم: توجه بسیار اندک به کاهش نارضایتی دیگر فرهنگها. و عمدتاً عدم توجه به آنها.و اعمال تبعیض.
حکومت به ترتیب همه ی اینها را در صورت نیاز قربانی قدرت و امنیت خود میکند. اما برای حفظ حاکمیت و امنیت خود
به اسلام و فرهنگ رسمی و حکومتی فارسی نیاز دارد.
ماهیت عمل سیاسی-فرهنگی-امنیتی حکومت «اسلامی-فارسی دولتی» ست. و در عین حال اصل اول و دوم حفظ «قدرت اسلام شیعه» مهم است. ولی برای این کار تنها نیاز به فرهنگ فارسی دولتی دارد. و این کار را نیز پیش می برد.
نتیجه ی دو: حاکمیت فرا ملیتی ست. چون اصل اول و دوم او حفظ «قدرت و اسلام است» . زبان مسلط برجامعه و حکومت فارسی دولتی ست.
-مردمان گوناگون از طریق حاکمیت تحت تبعیض فرهنگی هستند و ساطور این تبعیض زبان فارسی دولتی ست.
فارسی زبانانی که عملا از چند فرهنگی جامعه-برابری زبان و فرهنگها- در مقابل حکومت دفاع نمی کنند فارسی غیر حکومتی را نیز یه ساطور علیه دیگر فرهنگها تبدیل میکنند. و در عمل هم گام با رژیم در اعمال تبعیض اند.اینان ناسیونالیست فارسی زبان تشریف دارند. و وقتی غیر از خود کسی را نمی بینند ناسیونالیست کور نامیده میشوند. ادبای فارسی عملا خود را دیدند و از این رو نیز ناسیونالیست کور فارسی زبان هستند.هر جا که این خطا توسط حامیان دیگر فرهنگها تکرار شود آنها هم ناسیونالیست کور -تحت ستم تشریف دارند.
راه درست: دفاع از چند فرهنگی و برابری و آزادی برای همه.
از اولین رئیس جمهور امریکا نقل میکنند که گفته است:
من بیست دقیقه فکر کردم که میخواهم چکاره بشوم ؟ پس از بیست دقیقه به این نتیجه رسیدم که میخواهم رئیس جمهور امریکا بشوم و برای این فکر بیست دقیقه ای 50 سال کار کردم.
دوستان عزیز چپ راه به جائی نخواهید برد وحزب توده پدر فکری شما دست رد به سینه شما زده است . ایا بهتر نیست به دمکراسی فرصت بیشتری بدهید؟ 5 سال از عمر خود را بیهوده به هدر دادید بدون انکه نابینائی را از این سوی خیابان به انسو ببرید.
آقای ائلیار دیشب در فیسبوک دیدم که یک عده از جوانان آذربایجانی تصمیم گرفته اند از این به بعد در تمامی نقاط آذربایجان هر جا و مکانی که از نام فردوسی استفاده شده با ریختن رنگ قرمز به علامت خون و اعتراض به نژاد پرستی و ضد زن بودن فردوسی مبارزه کنند « ایرقچیلق و قادین دشمنچیلیقنا قارشی مبارزه».
شهرار سلماس میگوید « » خوب وقتی اختیار دست استعمار گر باشد وضع بهتر از این نمیشود و قوم حاکم با تو اینطوری رفتار میکند
کافی است به ملیت اعضای شورای مصلحت نظام و قوای سه گانه رژیم نگاه کنید تا مشخص شود که این رژیم ایران ما فارسهاست یا نه .http://farsi.iranbriefing.net/wp-content/uploads/2015/02/Expediency-Cou…
مجمع تشخیص مصلحت نظام و درصد مشارکت اقلیتهای قومی .تنها یک نفر عرب زبان متولد عراق علی شمخانی دبیر شورای عالی امنیت و یک نفر کرد محمود محمدی عراقی متولد کنگاور بقیه همه فارس تشریف دارند .
با اینکه ملی گرایان فارس مدعی اند، بزرگترین مانع گذر به دمکراسی در ایران حکومت مذهبی ویا فاشیزم مذهبی است. حوادث سلماس یک بار دیگر نشان داد، که بزرگترین مانع در راه گذر به دموکراسی در ایران فاشیزم و قوم گرائی فارسی است.
اتحاد فاشیزم مذهبی و فاشیزم قوم گرای فارسی را به همه دمکراسی خواهان ایران تبریک می گویم!!!
زخم استعمار بر قلب بزرگ شهرکوچک من سلماس
سلماس شهر کوچک کودکی های من شهر خسته اززلزله و خون و محرومیت و فقر و با سقف های گرسنه دستهای پینه بسته شهری که باغها و مزرعه هایش یش خشک نهر هایش بی آب شد .
شهری با کوچه های محروم مدرسه های محروم ؛روستا های محروم از حق برابری و برادری مدعیان وحدت و...
شهری که تا دیروز خیلی ها نامش را هم نشنیده بودند چون نه قتل عام سلماسیان در جنگ جهانی توسط یاغیان بی وطن آنقدر مهم بوده که دقتشان را جلب کند نه وحشت و تروری که در کوههایش لانه کرده است نه خشک شدن دریای اورمو در بیخ گوشش
شهری که سالهاست تنها سینمایش بسته شده اما هیچ مسئول خود خوانده ای برای حفظ امکانات فرهنگی این شهر آستین بالا نزده
این شهر کوچک بی پروا چند روزی بود که به مرکز دقت جهان ادب و علم و صنعت و اقتصاد و سیاست تبدیل شده بود یکباره همه این دلسوزان مغز سوخته یادشان آمد که شهری به نام سلماس در آذربایجان وجود دارد که مجسمه فردوسی شان از آنجا برداشته شده
یکباره سلماس شد عامل وحدت ملی مرکز ثقل جهان ادب پارسی مرکز توجه سیاستمداران و دلالان و ...
آنها که صد سال است ندیده اند شهر من حتی یک مدرسه به زبان خود ندارد
در خیابان های این شهر راه نرفته اند
کودکان واکسی کنار خیابان ها را ندیده اند؛ از عاملین توزیع مواد مخدر در این شهر بی خبرند بحران بیکاری در این شهر کوچک هرگز به گوششان نخورده ...
شهری که جوانانش به خاطر حفظ دریای اورمو جور زندان و شکنجه وآوارگی وحدت ملی این متوهمین جبار را کشیدند
آنها که حرام و حلال هم نمیشناسند و نمیدانند ساختن یک مجسمه بدون رضایت مردم شهر جیب بری از مردم است
شهری که با تمام کوچکی اش در برابر این همه غارت و جور بزرگوارانه ایستاده است
شهری در کنار دریاچه اورمو که سالهاست این بندگان وحدت نشنیده اند اگر دریاچه اورمو خشک شود نان از سفره های فقیرانه اش خواهد رفت و کودکانش در حسرت هوایی تمیز خواهند ماند و بمبی از مریضی و فقر سرزمین آباد مرا نابود خواهد کرد
این دلسوزان وحدت ملی شان؛ همان چشمهایی که مجسمه فردوسی شان ؛مرکز انسانیت شان است هرگز شاهد زجه های مادری نبوده اند که فرزندش با گلوله تروریست های لانه کرده در کوههای سلماس شهید شده است و گرنه 21 امضا هم برای این مادران میزدند.
این ها اصلا نمیدانند سلماس کجاست چیزی که برایشان مهم است حفظ نشانه های استعمار متزلزلشان در قلمرو توهماتشان است.مجسمه فردوسی شما بر شهر کوچک من زخم دستان استعمار ترسوی شما است که از حافظه تاریخی آذربایجان پاک نخواهد شد و شما خیلی خوب میدانید که ما قدرتمان را از همین زخم ها گرفته ایم قدرتی که با آن نه فقط سلماس بلکه تمام شهر ها و کوچه های آذربایجان را از نشانه های انژادپرستان متوهم پاک خواهیم کرد.
روح زنان شهر من که در دفاع از هستی خود تنها سلاحشان "خودکشی بود"و گروه گروه خود کشی کردند تا فرصت طلبان خاک دزد را بی آبرو کنند؛ روح مسعود دیوان ها سعید سلماسی ها و تمام قهرمانانی که نامشان و مجسمه شان در هیچ نقطه ای از شهر کوچک فراموش شده من وجود ندارد در کالبد سلماس هنوز زنده است این را هم فراموش نکنید.
مهسا مئهدیلی سالماسلی
نهایتا اگر رژیم می تواند این گونه، حرکتی اصیل را منحرف کند، صرفا به خاطر نوپا بودن حرکتهای هویت خواهانه در آذربایجان و به اصطلاح جنینی بودن تشکلهای ملی آذربایجان است.
در مورد علت برداشته شدن مجسمه فردوسی: دلیل اصلیش را (یا تمام دلایلش را) عشیره پرستان نمی دانند، اداره اطلاعات آذربایجان غربی می داند. اما شاید هم رژیم با این کار می خواسته جنگ زرگری راه بیاندازد یا شاید می خواسته عکس العمل مردم و جامعه روشنفکری فارس زبان یا ناسیونالیست خارج نشین را بسنجد (توجه کنیم که این بار بر خلاف دفعات گذشته، مجسمه را توی روز روشن داخل کامیون گذاشتند و بردند نه اینکه شبانه بردارند و بعد بگویند کار دزدها بود). اگر چنین باشد، آیا عکس العمل جامعه روشنفکری فارس زبان ایران مطابق خواست رژیم بود یا مخاف آن؟
بدبختانه، این بار نیز این جامعه روشنفکری رفوزه شد و سر یک مجسمه به التماس وعریضه نویسی به سران رژیم روی آورد و حضرات اوپوزوسیون نیز با اتکا به تحلیلهای قدرتمند خود که مو لای درزش نمی رود، آن عریضه ها را - لابد به عنوان سند میهن پرستی - توی بوق و کرنا کردند. پس عکس العمل صحیح آنها چه می توانست باشد؟
آن حضرات اساتیدی که اعتقاد دارند سیمای واقعی فردوسی آنچه نبود که به مردم سلماس معرفی شده بود، اولا می توانستند طی نامه ای سرگشاده به مردم سلماس، این سیما را تصحیح کنند. ثانیا دعوت کنند از کسانی که نظرات دیگری دارند (مثلا فردوسی را نژادپرست یا ضد زن می دانند) تا در یک بحث تلویزیونی (مثلا در رادیو - تلویزیون استانی) این موضوع به بحث گذاشته شود. ثالثا از شهرداری سلماس دعوت کنند تا این موضوع را پس از بحثهای کافی و کارشناسانه (به شرح فوق)، به رای مردم سلماس بگذارد. نهایتا، اظهار می کردند که تسلیم رای مردم سلماس خواهند بود.
شاید گفته شود که اقدام شهرداری سلماس با پرسش از مردم انجام نگرفته که بازگرداندن مجسمه فردوسی با رای مردم انجام شود.
بله! چنین است. ولی جامعه روشنفکری دموکرات اگر می خواهد با حکومت فرقی داشته باشد، باید همواره نظر مردم را معیار قرار دهد که البته این کار را همچنان که پیش بینی اش میشد، انجام ندادند و در یک حرکت پدرسالارانه، حرف خود را توی دهان مردم سلماس گذاشتند و مثل سابق دست به دامان رژیم شدند.
حال آیا این کار رژیم تناقضی دارد با آن وجه ناسیونالیستی آریایی آن؟
نخیر، تناقضی ندارد و ناسیونالیسم کارکردش ایجاد همین اختلافها و تفرقه ها برای مصالح صاحبان قدرت است. این گونه نیست که کسانی که زمامدار یک سیستم ناسیونالیستی هستند، لزوما به آن اعتقاد داشته باشند. این صرفا ابزاری است برای آنکه در قدرت باقی بمانند. آیا همه صاحب منصبان در رژیم ولایت فقیه، به اینکه سید علی خامنه ای چنین و چنان است اعتقاد دارند؟ نخیر و چه بسا پشت سرش هزار جور فحش هم میدهند.
ضمنا، در این مورد آ.ائلیار در همین سایت تحلیلی دارد که به نظر من تحلیل خوبی است (به بحث گذاشتن اینکه به دلایلی رژیم قصد ایجاد حداقلی از رضایتمندی بین مردم بومی دارد) ولی من اعتقاد دارم که ایشان به وجه ناسیونالیسم آریایی حکومت بی توجهی می کند و این دور از واقعیت است.
دیشب در فیسبوک دیدم که تعدادی از جوانان آذربایجان تصمیم گرفته اند که در تمام نقاط آذربایجان هر جائی و مکانی که اسم فردوسی گذاشته شده را با رنگ قرمز بعلامت خون رنگ ریزی خواهند کرد و اسم خودشان را گذاشته اند « ایرقچیلیق و قادین دشمنینه قارشی مبارزه ». با نژاد پرستی و با دشمنیی زن مبارزه کن .
من بر این باور هستم که هیچ ضربه ای خطرناک تر از ستون پنجمی نیست .سازمان رجوی اکنون در خدمت امپریالیسم جهانی وصهیونیسم بین المل در امدهاست.سلمان رشدی مینویسد بدون جاسوسهای هندی انگلیس نمیتواسنت یک هفته در هند حاکم باشد واکنون ما مشاهده میکینم که مجاهدان رجوی نقش همان جاسوسهای هندی در ایران را بازی میکنند. نه دولتهای غرب ونه دوت یهود بلکه دشمن شماره یک مردم ایران همین رجوی است. سازمان سرسپرده مجاهدین رجوی بدتر ز خود اخوند ها هستند.
برداشتن مجسمه فردوسی و مجسمه شگنی داعش در موصل و یا انفجا ر تندیس حضرت بوداد در بامیان ناشی از اموزش زشت ایراهیم خلیل الله است.ابراهیم بنیانگزار تک خدائی در حقیقت موسس استبداد دینی است وبدنبال او موسی با قتل عام سه هزار نفری از مردم یهود و قرون وسطای مسیح و کشتار تاریخی محمد از مردم مکه بدنبال ان خمینی جنایتکار 6ستاره اسلام همه و همه از پیروان ایراهیم هستند. ورود ابراهیم به بت خانه و تخریب خدایان را امروزما در چهره شهردار سلماس و داعش و انتقامجویان اسلامی می بینیم .تبلور این اقدام نکوهیده ابراهیم را سیاست دولت یهود و غرب و جمهوری اسلامی مشاهده میکینم .قتل عام مرد
مردم فلستین و یا حمله مسیحان غرب به عراق و سوریه ولیبی و گشتار خمینی مسلمان از ایراینان برخاسته از یک تفکر ویک فرد است وان اندیشه استبداد گرایانه و جرم اندیشی و فرد پرستی ابراهیم است.
اولا که عشیره پرستان بی کار نیستند که وسط تابستان سوزان برای وجود آفتاب دلیل و برهان بیاورند. برای کسی که خودش را به کوری می زند و می گوید خورشید وجود ندارد، آوردن دلیل و برهان بی ثمر است. الان نزدیک یکصد سال است که ملیتهای غیر فارس حق داشتن یک کودکستان به زبان مادری را ندارند. حداد عادل که از پرنفوذترین مقامات این رژیم است، می آید دانشگاه تبریز و میگوید که باید برای ارگان بی ثمری مثل فرهنگستان زبان فارسی که تنها هنرش ابداع واژه های مضحک است، میلیاردها خرج شود، اما شما باید مثل سابق ترکی را از ننه هایتان یاد بگیرید. و تازه قضیه فقط محدود به فرهنگ نیست. مظالم اقتصادی و ... نیز وجود دارد که جای بحثش اینجا نیست ولی ما عمری است که این مظالم را می بینیم و با آنها زندگی می کنیم. ما می بینیم سیستمی وجود دارد که حافظ و پاسدار نظم جهنمی موجود به نفع یک زبان و فرهنگ است.
می بینیم که تمام تلاشش را برای محو آثار سایر زبانها و فرهنگها می کند. من نمی دانم اسم دقیق این سیستم چیست. پان فارسیسم است، پان ایرانیسم است، ناسیونالیسم آریایی است یا فاشیسم است. صرفا می بینم که این نظم ظالمانه به شدت و دقت توسط سیستمی اداره و پاسبانی می شود. آیا یک نفر و فقط یک نفر در کل ساختار این رژیم وجود دارد که جرات کند از زبانهای غیر فارسی مثل حداد عادل دفاع کند و کسی به او نگوید بالای چشمت ابروست؟ ولی، ناسیونالیسم آریایی تنها وجه این رژیم نیست. وجه قوی تری هم دارد که همان وجه مذهبی است. ما با یک پدیده چند وجهی مواجهیم نه یک بعدی و یک وجهی. گاهی این وجه مذهبی با آن وجه ملی گرایانه در تضاد قرار می گیرد مثل اوائل انقلاب که بولدوزر برده بودند تا تخت جمشید را خراب کنند یا تلاشهای مراجع و روحانیت برای تعطیلی نوروز و چهارشنبه سوری و امثال آن. اگر قرار بر یقه گیریهای کودکانه باشد، دهها نمونه این چنینی می شود آورد. گاهی نیز تلاش می شود آن بعد مذهبی با بعد ملی گرایانه اش آشتی داده شود. مثل همین قضیه استوانه کوروش در زمان احمدی نژاد یا سریال مختارنامه و باز نمونه های فراوان دیگر (جهت اطلاع، در این سریال شخصیت مجعولی به نام کیان ایرانی که گویا در تاریخ اثری از او نیست، به مختار در جهت استقرار حکومت عدل علی و انتقام گیری از قاتلان امام حسین یاری می رساند. به نحوی که به قول معروف دست راست و همه کاره و وفادارترین و مطمئن ترین یارش می شود). به هر حال، در تمام این سالها، همه بودجه مملکت صرف تقویت تنها یک زبان شده و اگر به وجوهی از فرهنگ غیر فارس زبانان بی توجهی شده (که شده)، آن وجوهی بوده که در تقابل و تضاد با وجه مذهبی حکومت قرار داشته. ولی در سوی دیگر، حاکمیت تمام سعی و تلاشش را جهت نابودی زبانها و و فرهنگهای غیر فارسی به کار برده و در این میان بسیار به ندرت صدای اعتراضی از به اصطلاح روشنفکران فارس زبان شنیده ایم.
در مورد بنر و شعارهای هواداران تراکتور: رژیم می داند که یک میل و علاقه بسیار قوی در میان مردم آذربایجان برای احیای زبان و فرهنگشان وجود دارد. لذا تمام تلاشش را برای به انحراف کشیدن و نابودی آن می کند. رژیم می بیند که برای بازیهای تراکتور، از همه نقاط آذربایجان تماشگر مثل سیل به استادیوم میریزد و مردم شعارهایی می دهند که اصلا باب میل رژیم نیستند. رژیم می بیند که تیمهای تهرانی به هر شهری میروند، بیشتر از نصف استادیوم طرفدار آنهاست ولی در تبریز نهایتا چند ده نفر هوادار دارند که آنها نیز از سکنه غیر بومی هستند. رژیم همه اینها را می بیند و چون خیلی باهوشتر و تیزبین تر از برخی به اصطلاح سیاسیون اوپوزیسیون است که هنری جز فحش دادن و تحلیلهای آبگوشتی ندارند، تلاش هدفمندانه ای می کند تا اولا، فعالان مستقل را شناسایی کند. ثانیا، با ترویج شعارهای انحرافی، حرکت هویت طلبانه و عدالتخواهانه را به انحراف بکشد و یا اصلا مانع پیدایش چنین حرکتی به صورت سازمان یافته و قدرتمند شود. آنها خیلی خوب می دانند که با افراط گرایی و شعارهایی نظیر «بیز هارا فارسلار هارا» یا «آذربایجان ایران نیست»، این حرکت در تقابل و تضاد با حرکتهای عدالتخواهانه مرکز و مناطق عمدتا فارس نشین قرار می گیرد و لذا شانس پیروزی ندارد. از طرفی، چنین ترسی در میان فعالان سیاسی علاقه مند به حفظ تمامیت ارضی به وجود می آید که در صورت توجه به خواستهای عدالت خواهانه مردم در مناطق غیر فارسی زبان، تجزیه این مناطق محتمل است. ولی، همه اینها به این معنا نیست که آن حرکت و میل اصیل دیده نشود و کل حرکت به سپاه پاسداران منسوب شود. چند میلیون انسان را که نمی شود مثل ستار بهشتی توی سلول کشت. همه شعارها و حرکتهای هواداران تراکتور را هم نمی شود دست ساز حکومت دانست.
آقای اقبالی عزیز، با تشکر از مهر شما. به نظر من باید عشیرهپرستان را با سؤال و پرسش افشا کرد، زیرا اینها اگر اهل مطالعه و تحقیق و سخن منطقی بودند، دیگر عشیرهپرست نمیشدند. نکته جالبی هست که من به آن برخورد کردهام و آنهم ادعای اینها (از آ. ائلیار گرفته تا فحاشان) در مورد بی ارتباط بودن شاهنامه با آذربایجان است. یعنی اینها میگویند شاهنامه مال فارسهاست، ما در آن تحقیر شدهایم و این کتاب در فرهنگ و سنت آذربایجان هیچ جایی ندارد. من مقالهای در دست دارم که در آن ادعا میشود شاهنامهخوانی به ترکی آذربایجانی یکی از سنتهای ریشهدار در قهوهخانههای آذربایجان و بخصوص تبریز بوده است و نویسنده که خودش هم آذربایجانی است، می نویسد که شاهد این مراسب بوده است. حالا حدس بزنید نویسنده این مقاله کیست؛ یک پانفارسیست دو آتشه، یا یک عشیرهپرست افراطی؟ جواب در روزهای آینده!!!
فرهنگ و هنر در حکومت اسلامی داعشی های شیعه زیرزمینی گشته و هنرمندان برای اجراء کنسرت باید از هفت خوان رستم عبور کنند. حکومت اسلامی با فرهنگ، هنر و شادی سرآشتی ندارد و دنیای تاریک و عبوس اسلامگرایان حاکم، بر زندگی ایرانیان ( زندگی ایرانیان/ زندگی ایرانیان/ زندگی ایرانیان/ زندگی ایرانیان) سایه افکنده است.
آقای رازی گرامی؛ ضمن درودهای صمیمانه و احترام خدمت شما و تائید سخن تان عرض کنم که میان ما و عشیره پرستان دره ای به همان عمقی که میان ما و حکومت اسلامی هست، وجود دارد. فرهنگ سیاسی آنها چون اسلامگرایان من درآوردی بوده که بازاری برای ان نیافته اند و در محدوده انگشت شماری محافل فسیلی مطرح است.
حکومت فارسی-اسلامی هم اصطلاحی چون جمهوری اسلامی، روشنفکر دینی، ملی مذهبی و ... می باشد که بعنوان دشمن خیالی طرح می شود تا مرکز ثقل سیاسی - مذهبی ("ام الفساد") در امان بماند. یکی از دست اندرکاران رژیم اسلامی می گفت ما جبهه جنگ با غرب را در خارج از مرزها باز می کنیم (سوریه، فلسطین، لبنان و...). این نظریه در عرصه داخلی هم صادق است که آنها از فاشیسم قومی بعنوان سپری برای حفظ نظام استفاده می کند.
آنها برای بانحراف کشانده مبارزات ملت ناچار هستند صورت مسئله را تغییر دهند و اسلام سیاسی را از تیررس دور کنند.
واقعیت اینست که اشاره کوتاه من به فردوسی نه بخاطر آگاهی عشیره پرستان، بلکه خطاب به خوانندگان است. کسانی که انباشته از نفرت و کینه هستند و در عصر چوپانی بسر می برند، آمادگی گفتگوی متمدنانه را ندارند و با اموختن و ساختن بیگانه اند. آنها روی دیگر سکه حکومت اسلامی هستند!
ممنون از نوشته های آگاهگرانه، روشنگرانه، و منش صبورانه و مداراگرایانه شما در طول سالهای گذشته!
ای عشیره پرستان ترک! اینقدر به فردوسی بند نکنید! فردوسی موجودی مقدس بود که تهمت های ضد زن و ضد عرب به او نمی چسبد! فردوسی هزار سال پیش مترقی تر از همه حقوق بشری های امروزی بود! فردوسی آن زمان می دانست که اگر کلمه ای بر ضد ترکان بگوید امروز شما عشیره پرستان سر ما ایرانیان پاک نژاد را می شکنید! می دانست که اگر کلمه ای ضد زنان بنویسد، امروز شما عشیره پرستان آن را علم می کنید!
مگر می شود که فردوسی مقدس چنین حرفهایی زده باشد؟ همه اینها را انگلیس و آمریکا وارد شاهنامه کرده تا شما عشیره پرستان ترک را بر علیه ما عشیره پرستان پاک نژاد بشوراند!
عشیره ما برترین عشیره هاست. هم پاک نژاد است و هم مقدس و نمی توان به ما و شاعران ما گفت بالای چشمتان ابروست.
ما مهاجرین و مهاجمین 2500 سال پیش، قباله این خاک را به نام خودمان کرده ایم و شما مهاجرین و مهاجرین بعدی هستید و مهمان ناخوانده ما و هر وقت میلمان
کشید، عذرتان را خواهیم خواست. پس در جای خودتان بنشینید و به آن چه که میزبانتان می دهد قناعت کنید و دم بر نیاورید!
آقای اقبالی..داعشی های شیعه , گروه موسیقی سهند را هم لغو کردند.
سلماس: لغو کنسرت گروه موسیقی آذربایجانی سهند از سوی اداره اطلاعات.....
گروه موسیقی آذربایجانی سهند علی رغم داشتن مجوز از اداره فرهنگ ارشاد اسلامی ایران،با دخالت اداره اطلاعات سلماس اجازه اجرای کنسرت را پیدا نکرد.
کنسرت گروه موسیقی آذربایجانی سهند قرار بود در سه روز پیاپی در تاریخ های 6-7 و 8 اسفندماه در شهر سلماس برگزار شود که یک روز قبل از اجرای کنسرت،دستور لغو کنسرت از سوی اداره اطلاعات شهرستان سلماس صادر شده است.
این کنسرت موسیقی آذربایجانی قرار بود در آمفی تئاتر اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان سلماس برگزار شود.
عبدالله خلیل زاده،جعفر افشار،بابک حاجی زاده و داریوش خلیل زاده به ترتیب سرپرست و خوانندگان گروه موسیقی آذربایجانی سهند بودند که قرار بود در سلماس به اجرای کنسرت بپردازند. سلماس در
هفته های اخیر به دلیل برچیده شدن مجسمه فردوسی،شاعر نژادپرست فارس تا حدی جو امنیتی به خود گرفته و فعالیت های ضدآذربایجانی اداره اطلاعات سلماس در این روزها افزایش یافته است.
بر خلاف معمول ادبيات غير منطقي آقاي اقبالي اينبار به يك حقيقتي اشاره كردند كه استدال و منطق و عقل هم انرا تاييد مي كند ،ابيات ضد عرب و ترك اوالاً هيچ سنخيتي با ابيات داستانسرايي ديگر ندارد دوماً اين اشعار در دربار و محفل شاهاني خوانده مي شد كه هم مسلمان و هم ترك بودند پس امكان نداشت چنين ابيات ضد عرب و ترك در آن باشد ( اين اشعار در سراي شاهان عثماني در استانبول به جا مانده است) سوماً اينكه اين اشعار تنها به فردوسي نسبت داده شده يا در اصل به اسم او به ما غالب شده كه مي تواند اينطور نباشد ، ولي موضوع اصلي اينجاست ١: اين ابيات سخيف به صورت وسيع به مجموعه شاهنامه قالب شده است و آن اشعار هم به فردوسي نسبت داده شده پس ناخوشايندي تركها بجا مي باشد مادام كه روشنگري شود ٢: اين اشعار پارسي را نمايندگي مي كنند پس انتظار از ترك و عرب حتي كرد و بلوچ و لر گيلك و مازي و تالشي ... براي افتخار به اين
اشعار نا بجا مي باشد و فقط انتظار عدم توهين بجا مي باشد كه انهم در صورت از بين بردن اون ابيات سخفيف
مثل اینکه زیر این مطب جالب افزا، خبرهای جالب انگیزه هست.
خوب ،این جنگ دوابر قدرت ،ایران -امریکا، در چه تاریخی آغاز میشود؟ انشاالله خدا میخواهد-با شکست امریکا به دست غیبی امام زمان وضع باغ گل-و-بلبل چگونه میشود؟ خدای کرده ناکرده-دور از اجنه ها- در صورت شکست لشگر 70 میلیونی جانشین آقا چه کسی خواهد شد؟ اعلیحضرت سوم آماده شده اند ؟ یا میخواهند بانو رئیس جمهور تشریف فرما بشوند؟ اوضاع در چه حال -و-احوالی ست؟ امید است که انشاالله قمر در عقرب و مار نباشد.
البته اینها زیاد مهم نیست. فقط بگید کی ایران لیبی میشه؟ یا حداقل سوریه؟
و عراق- که البته این هم خودش گزینه ی مهمی ست.و خیلی مشکل.و مورد قبول همه ی سیاستمدارا ن. شروع این مبارک -انشاالله-
بعد از مذاکرات اتم خان؟ یا رییس جمهور جدید آمریکا؟
بهر صورت منظر خبرهای هنوز خیلی داغ نشده.
اینقدر لاف های کودکانه و فالنژی نزن . در غرب نشسته ای و برای دنیا قانون شایعه میکنی . اگر بخار داشتی انرژی ات را صرف مجسمه ها و کلیساهای قره باغ و کاراباخ میکردی . اکر در سلماس اینگئن حرفها را بزنی خود آن قارداش ها ترتیبت را میدهند . فرهنگ ات همام فرهنگ آخوندی است . زنده باد نیروی سوم که حریف هر دو گروه شما خواهند شد .
آقای اقبالی گرامی، من هنوز هم معتقدم باید در کنار این ماجرا یقه عشیرهپرستان را گرفت و از آنها پرسید اگر رژیم جمهوری اسلامی یک رژیم پانفارسیست است، پس برداشتن مجسمه فردوسی را چطور توجیه میکنید؟ دلیل دشمنی یک رژیم آریاپرست و فارسگرا با فردوسی چیست؟ همانطور که میبینید، اینها در برابر این پرسش که پته دروغگوئیهای آنها را روی آب میاندازد، لال و کر شدهاند و از فحاشانشان گرفته تا "مثلا" خردمندانشان یک کلمه در اینباره حرفی نمیزنند. تلاش شما برای آگاهیبخشی در مورد فردوسی با استناد به تحقیقات علمی دیگران بسیار شایسته تقدیر است، ولی اینها را برای چه کسانی مینویسید؟ باید تا بحال یادگرفته باشید که اینها اهل خواندن و استدلال نیستند. یک یاردانقلیبیکی در اینترنت گفته است فردوسی نژادپرست و ضدزن بوده است و چند بیت (سند!) از معلوم نیست کجایش درآورده و اینها هم مثل طوطی همان حرفها را تکرار میکنند.
میگویید نه؟ از این مدعیان مکتب ندیده بپرسید بیت "زن و اژدها هر دو در خاک به" در کجای شاهنامه است (کدام چاپ، کدام جلد، کدام داستان، کدام صفحه). مشکل اصلی حضرات نژادپرستی ایشان است. اینها همانطور که نوشتهاید در هماهنگی کامل با رژیم ولایت فقیه هستند تا با ایجاد دشمنی در بین مردمان ایران به بهانه "زبان مادری" پایههای این رژیم را محکمتر کنند. باشگاه تراکتورسازی که هوادارانش آزادی کامل در بردن پلاکارتهای ده متری بدرون ورزشگاه را دارند، متعلق به سپاه پاسداران است. یعنی هما سپاهی که ستار حسینی را برای نوشتن در وبلاگی که فقط 10 یا 15 نفر آن را میخواندند، میکشد، به هواداران تراکتورسازی اجازه میدهد که یک بَنِر ده متری بدرون ورزشگاه ببرند که رویش نوشته است: south azerbaijan is not Iran. البته این یک اظهارنظر شخصی است و نباید آن را ممنوع کرد، ولی آیا اینکار بدون هماهنگی با حراست ورزشگاه ممکن است؟ خلاصه اینکه جمهوری اسلامی با این کار احمقانهاش پته عشیرهپرستان را روی آب انداخت، ولی آنها با فرار به جلو همان شعارهای نخنمای "پانفارسیسم"، "شوینیسم فارس" و غیره را طوطیوار تکرار میکنند، تا از زیر جواب به پرسش اصلی شانه خالی کنند
اگر مجسمه فردوسی را به سلماس باز گردانده شود, سلماسی ها به آن مجسمه و میدانیکه مجسمه در آن است, نامی خواهند گذاشت که پان فارسیزم از باز گرداندنش پشیمان خواهند شد. در بین اهالی سلماس نام های مختلفی مطرح است . پان فارسها بعدا دیگر گلایه نکنند
پان اتراک کە این صفحە برای برداشتن مجسمەی فردوسی این همە جنگ و دعوا و مرافعە راه انداختند حالا از امشب مجسمەی فردوسی را دوبارە در سلماس بە سر جای اولش برگرداندند ،، عالا دوبارە معرکەی پان اتراک نگاه کنید و اعتراضاتشان کە چرا مجسمەی فردوسی را کە نماد پان فارسیسم است بە سلماس شهر کورد نشین برگرداندید آخر کسی نیست بە شما پان اتراک بگوید چرا شماها خودتان را باد کردید سلماس بە شما پان اتراک چە مربطە ؟؟
در ضمن در جواب Anu کە از سایت العربیە کپی کردە کە کوردها مانع برگشتن اعرانب بە خانهایشان میشوند جناب این اعرابی کە شما و سایت العربیە میگوئید همکاران داحش بودند در کشتار مردم سنجار و موصل و دیگر نقاط کە داعش تسلط دارد داعش بدون همکاری اینها 1 متر را هم نمیتوانستە در عراق داشتە باشد مگر میشود اعرابی کە در بریدن سر مردم بیدفاع کورد
و بە کنیزی گرفتن دختران کورد و فروش آنها با دهول زورنا آو فرش قرمز از آنها پیشوازی کرد کە خوب کاری کردیدید با داحش همکاری کردید بە دختران کورد تجاوز کردید ،، جناب پان اتراک ما کە گفتیم شما پان اتراک همکار داعشید خودتان کە دارید میگوئید چرا از گفتن این حقیقت کە ما میگوئیم نارحت میشوید خودتان کە دارید میگوئید بر ضد ملت کورد با داعش همکاری میکنید
سلام-دوست عزیزکردی جواب شماراآقای سنندجی بطورکوتاه دادندوشمافکرکنم مثل انسانهای ساده به موضوع توجه داشته اید.مابازبان فارسی دشمنی نداریم.آنهاهم یک ملت ازملتهای درون ایرانند.ازچندبعدبایدبه این مسئله توجه کرد.1-شماهم ... نگوییدپان پان اینجاپان هافقط فارس های شئونیست حاکم بانام های اسلامی ودرلفافه شیعه هستندبه دیگران پان نمیتوان گفت.ولی درترکیه وآزربایجان وترکمنستان ووبه پیروان سیاسی حاکمیت میشودگفت البته اگرحقوق دیگرملل راپایمال کنند.درایران به کرد.ترک.عرب.ترکمن نمیشودپان گفت چون آنهاحق وهویت طلب هستند.شماهم کلمات .... بی معنی اتینیک حاکم رانزنید.درضمن زبانهای دنیاازلحاظ قدرت وجغرافیاوتعدادجمعیت به دودسته تقسیم میشوند.1-پویا2-میرا این زبان فارسی جززبانهای میراست وبازورپول واسلحه حاکم شده وباآب ریختن نمیتوان چشمه درست کرداین گونه چشمه هاخشک خواهندشد.یونسکوهرچندسال زبانهارا
درجه بندی میکندچرابه آنجامراجعه نمیکنی.لطفاازمنطق خارج نشوید.زبان فارسی جززبانهای علمی نیست ونیروپول هدرکردن است.واین زبان توسط انگلیس برای تفرقه وعقب نگه داشتن منطقه برایران حاکم شده است.زبان هرملتی برای خودش عزیزاست وبایدپول فرهنگی آن ملتهابرای زبان خودشان خرج شود.اگراین زبان مثل انگلیسی اززبانهای زنده بودبازتحملش آسانتربود.این زبان درکشورهای عقب مانده افغانستان.تاجیکستان وایران کاربردداردوهیچ گونه بارعلمی درجهان نداردپس لازم است مشاهیروهزینه بودجه خودراداشته وبردیگران تحمیل نشود.
سلام-شماکه چه عرض کنم وتفکرامثال شمااززمانی که کامپیوترواینترنت در زندان ایران ایجادشده توسط شماواردشدصدای سقوطش راماشنیدیم ولی دنیای متمدن چندین سال پیش شنیده بوده است.اینجاست که میگویندقسم حضرت عباس شماراقیول کنیم یادم خروس را.حالامجبوریدبرایمان ازفردوسی شناس وهمفکران خودتان شاهدجورکنید.100سال است این چرندیات راباهزینه پول نفت وبایاری ارباتان انگلیس بخوردمامیدهید.ماخودسیاه بدنیا امده ایم وتاریخ مصرف این سندهاگذشته است.شماتنهایک هنر وزیرکی داریدکه فرزندان لایق دیگرملت های تحت ستم خودراباشعارهای دهن پرکن وتمامیت خواه باخودهم سنگرکرده واز صداقت وشجاعت آنهاسوء استفاده کند.دیگرجرعت گفتگوی منطقی نداریدفورامجبوریدازشعارهای عوام فریبانه 100سال پیش استفاده کرده وراهه بروید.متاسفانه هنوزمشتری اندکی دارید.فردوسی .... ببریددرشهرهای خودتان ازاوامامزاده درست کرده ودرجزیره خودبچرخانید.
بعد از هارت و پورت کردن رژیم ایران پیرامون ورود ترکیه به سوریه، قربانی اصلی، رژیم ایران خواهد بود، به شما قول میدهام بزودی هیئتی بلند پایه از ترکیه به عربستان خواهد رفت و اولین سفر خارجی پادشاه جدید عربستان، به ترکیه خواهد بود.
امروز استانبول چون نگینی درخشان، به عنوان مرفهترین شهر، بین برلین و بمبئی ظهور کرده است، لطفا دقت کنید موفقیت اردوغان در افزایش درامد سرانه مردم ترکیه نهفته است نه در مذهبی کردن یا شدن جامعه ترکیه، به سخنی دیگر، اگر اردوغان خدائی دارد آن خدا اقتصاد است، اردوغان بهتر از هر کسی به این واقعیت واقف است.
شم سیاسی اردوغان به اوباما برتری دارد، بخش یونانی نشین قبرس به روسیه نزدیک شده، اروپا و آمریکا نمیتواند نظارهگر نفوذ روسیه در هر دو کشور قبرس و سوریه باشد، اینرا اضافه کنید به نزدیکی یونان به روسیه در صورت خروج یونان از اتحادیه اروپا.
«کُردها مانع بازگشت آوارگان عرب به خانههایشان میشوند»
دبی-العربیه. نت فارسی
سازمان دیده بان حقوق بشر وابسته به سازمان ملل متحد در گزارشی که روز پنجشنبه ۲۶ فروردین منتشر کرده نوشته است که پیشمرگههای کُرد مانع از بازگشت برخی عربهای آواره در نتیجه خشونتهای اخیر به خانه و کاشانهشان میشوند که در مناطق مورد مناقشه اقلیم کردستان با دولت مرکزی عراق واقع است.
به گزارش خبرگزاری رویترز، سازمان دیدهبان حقوق بشر که مقر آن در نیویورک است، نسبت به «مجازات گروهی مجموعههای عربی به شکلی کامل» به دلیل خشونتهای جهادیهای گروه دولت اسلامی موسوم به داعش که کنترل مناطق وسیعی از شمال عراق را در دست دارند، هشدار داد.
لیتا تایلر کارشناس سازمان دیده بان حقوق بشر در این باره گفت: «جلوگیری از بازگشت ساکنان عرب به خانه و کاشانهشان از یک عملکرد امنیتی معقول فراتر است.»
برپایه این گزارش، نیروهای کُرد از ماهها پیش جلوی بازگشت ساکنان عربی را که پس از حمله داعش به اقلیم کردستان پناهنده شدهاند، به خانه خود به منازل خود که در مناطق مورد مناقشه واقع است می گیرد.
این گزارش میافزاید در مقابل به کُردها اجازه داده شده به همان مناطق بازگردند و در بعضی موارد، در منازل عربهای آواره، ساکن شدهاند.
دیدهبان حقوق بشر در گزارش خود تاکید کرده که «سیاستهای تبعیض آمیزی» در استانهای نینوا و اربیل (پایتخت اقلیم کردستان) علیه عربها به ثبت رسانده و مستند کرده است. سفر هیئت دیدهبان حقوق بشر به عراق که منجر به ثبت این رویدادها شده، در دسامبر و ژانویه بوده است.
پس از آنکه شبهنظامیان داعش ژانویه گذشته به شمال عراق حمله کردند، نیروهای کُرد اقدام به پر کردن خلا حضور نیروهای امنیتی عراقی در برخی مناطق مورد مناقشه کردند. طی این چندماه، نیروهای کُرد مناطق محل حضور خود را به میزان۴۰درصد افزایش دادند که برجسته ترین منطقه، شهر نفتخیز کرکوک است.
اقلیم کردستان هم مورد حمله قرار گرفت اما پیش از رسیدن شبهنظامیان داعش به اربیل، حملات هوایی ائتلاف بینالملل جلوی پیشروی آنها را گرفت. پس از آن پیشمرگههای کُرد با پشتیبانی هوایی ائتلاف بینالملل، دریافت کمکهای تسلیحاتی و در بعضی مناطق، همکاری نیروهای عراقی، موفق به بازپس گیری بسیاری از مناطق شدند.
بنا بر گزارش دیدهبان حقوق بشر، برخی مسئولان کُرد از سیاستهای تبعیض آمیز حمایت کرده و برای توجیه آن میگویند که ساکنان عرب سنی بودند که از جهادیها پشتیبانی کردند و قلمداد میکنند که آنها همچنان با گروه داعش همکاری دارند.
بارک الله جناب اقبالی . به اطلاعات بسیار جالبی اشاره کردید . ولی راسیسم ترک یک تفکرا داعشی میشناسد و آن اینست که میگوید - پدر کشته را کی بود آشتی ! نبرد ما در چالادران خواهد بود . یا در ابرقو .
آقای اقبالی اگر اینها که نوشتید درست باشد و فردوسی شعر ضد زن و ضد ترک و عرب نگفته باشد که امیدوارم اینطور باشد، فردوسی خیلی مترقی تر از شما بوده است که امروز در قرن 21 از اصطلاحاتی مانند ترکتازی استفاده می کنید.
جناب ناظر، کامنت شما را که تکراری بود و توسط سیستم حذف شده بود، بر حسب تصادف دیدم و آن را منتشر کردم.
آخرین کامنت شما در تاریخ 25 فوریه ساعت 17:47 بود که منتشر شده است. و پس از آن هم هی کامنتی از شما حذف نشده است.
به من ایراد گرفته اید که از پس پرده بیرون نمی آیم و بز دل و شیاد دغل و جلاد و از ذات بدبنیاد هستم.
آنچانکه معلوم است، این شما هستید که بی تربیت هستید. لااقل مرا اعضای مدیریت سایت، با نام و نشان می شناسند. خود شما چرا از پس پرده بیرون نمی آیید؟ آیا تمام این صفاتی را که به من نسبت داده اید، صفات خود شما نیستند؟
این کدام شخص بی تربیت است، که دوباره کامنترهای ما را نمایش نمیدهد. آیا او واقعا اینقدر بزدل است؟ آیا او پیاده نظام پانفارسیسم تمامیت خواه است؟ شاید هم منافع فاشیسم فارس را نمایندگی میکند؟ و خود را در پس نقاب سانسور پنهان کرده است؟ بقول مثل معروف: {از پرده درآ گر سرهمت داری ـ بز دلی بیارد برخت شیادی/ مزد تو مگرچیست چو شیاد دغل/ در قطع سخن بسان یک جلادی/ در خیز بلا ضربه تیغ تو چنان/ چون دشنه نشیند به رگ آزادی/ با کبروستم قلم شکستی هیهات/ آیا تو همی ز ذات بد بنیادی؟}
<«شاهنامه فردوسی» سند یکپارچگی و هویت ملی تمام ایرانیان > منبع نامه ی ادبای 21 نفره
آیا براستی سند هویت تمام ایران شاهنامه است؟
با احترام باید بگویم «این سخن مطلقاً یاوه»است. چرند است. سند هویت ایرانیان فرهنگ خلقهای مختلف آن است. که یکی هم خلق فارسی زبان است. این استادان چیزی از تاریخ و جامعه و زندگی نیاموخته اند.
بابا ، ماشاالله! حالا آمدید «هویت هم به مردم زور چپان می کنید»؟ هویت من آذربایجانی را با آن فرهنگ غنی شعر وهنر و زبان و آداب و رسوم و تاریخ حداقل 1000ساله ی حکومتی بر ایران نفی میکنید که هیچ. حرفی نزدیم. حالا آمدید «هویت» هم برای من جعل میکنید؟ والله خیلی دیگر رویتان زیاد شده است.
موضوع پرداختن به جعل هویت برای من نبود. میخواهم در مورد مقاله چند نکته را مطرح کنم.
بزرگ شده اند. ادبا بهتر است با ایده های این نسل ها آشنا شوند. اینان نه تنها شاهنامه را سند هویت ایرانی خود نمیدانند بل تندیس فردوسی را نشانه ی «استعمار و اشغالگری» میدانند.-نویسنده ی مقاله متعلق به نسل بعد از انقلاب است. و یکی از هزاران کسانی ست که در فضای اعتراض به تبعیض
-اشغالگرو استعمار
نیروی ارتش شاه با زیر پا گذاشتن قرارهایش با حکومت دموکراتیک اذربایجان این سرزمین را اشغال کرد و حکومت دموکراتیک اش را نابود نمود.هزاران نفر کشته و بیشماری مجبور به مهاجرت شدند.
این زخم برای نسل جوان چهره ی اشغالگری و استعماری دارد. و این عمل را نمی تواند فراموش کند و یا طور دیگری بسنجد.
این یکی از دلایل خشم جوانان ماست. با این مسایل نمی شود با اتهام و جعل هویت و زور برخورد کرد. شاه با جوان خود بازور برخود کرد. دیدیم که جواب جوان هم گلوله و سیانور و نارنجک بود. و سرنوشت شاه هم سرنگونی و متلاشی شدن خانواده اش.
منطقی ست که دست از متدهای کهنه بردارید و عینی و منطقی و انسانی و با برابری به مسایل نسلها برخورد کنید. هیچ کس نمی تواند به دیگری هویت تعیین کند. نه شاه توانست و نه خمینی. و نه کسی در آینده خواهد توانست.
دست از این سیاستهای بیخردانه و زور گویی ها بردارید.
کسی که به دیگری جعل هویت میکند راسیست است.
راسیسم بعد از این شانسی در جامعه ایران ندارد. خیالتان را پاک کنید.
من کی به تو حق و امضاء دادم که به من «هویت» تعیین کنی؟
میدانی که تعیین هویت به دیگری بدون رأی او جرم است و ناقض حقوق بشر؟!
صد رحمت به حکومت داعشی ایران که میگوید اسلام شیعه و دیگر هیچ. ادعای فریبنده ندارد.
اما شماها با ادعای «دموکراسی و سکولار و غیره» به من هویت تعیین میکنید؟ خارجی ها مثلی دارند،
در این موارد گویند:« مگر اینکه از روی جسد من رد بشی».
آنچه ازدل براید لاجرم بردل نشیند
تحریف شاهنامه
استاریکف شرق شناس بزرگ شوروی میگوید که:شاهرخ مسکوب از مردان با صلاحیت ادبی در مورد این تبهکاری( تحریف شاهنامه)نوشته: در تاریخ سفله پرورما بیدادی که برفرودسی رفته است مانند ندارد و دراین جماعت قوادان و دلقکان... با هوسهای ناچیز و آرزوهای تباه کسی را پروای کاراو نیست.جهان بینی فردوسی در سرتاسر شاهنامه منعکس شده است. شاهنامه با خرد شروع می شود:بنام خـــــداوند جـان و خرد // کزین برتر اندیشه بر نگذرد
و سرنوشت انسان بسته به خود او و خرد اوست.خرد رهنمــای و خرد دلگشـــای // خرد دست گـیرد به هر دو سرای
زیباترین و رساترین توصیف های انسان در ابیات فردوسی وجود دارد.
یکی گــوید مـرو را روح قـــدســا //یکی گــوید مـرو را نفــــس گویــا
«شاهنامه، کتابی است که اهمیت سیاسی عظیمی دارد... رفتارنسبت به آن و مولف آن همیشه اساسا سیاسی بوده است .
با تاکید مجدد بر اینکه این نظر شخصی من است و به هیچ گروه و فرقه بستگی ندارد و در دنباله گفتگو با جناب ائلیار. در مقدمه بگویم که شخصا دل خونی از افراطیان فارس زبان دارم که احمقانه - بنظر من - میخواهند زبان فارسی را از " کثافت " کلمات بیگانه پاک کنند و همه آنها جزو نخبه گان اند و حد شعور آنها اینست که مثلا " بندر هوایی " را " فرودگاه " مینامند و برای برخاستن هواپیما باید " بلند گاه " دیگری بسازند. و به این جمله جناب ایشان بر میگردم که " جانم وقتی فارسی را ساطور ترکی کردی طبیعی ست جامعه هم به فارس و ترک آذربایجان تقسیم میشود.". یعنی اگر بدانیم که اینها حتی فارسی را ساطور فارسی میکنند آیا عمل آنها را باید به پای من نوعی فارس گذارد؟ و هدف نهایی من از این بیان اینست که زمانی که جناب احمدی زاده میفرمایند " امروز که دیگر، غرب منافع خود را در تشکیل کشورهای کوچک و یا بهتر بگوییم
قبیله های کوچک در پهنه [ جغرافیای ] خاورمیانه بزرگ می بیند...." آیا ما باید با گفتار های تند, سقوط خود به دره را تسریع و حتمی بنمائیم ؟ و یا انگشت را بجانب مسولان حقیقی دراز کنیم. من باز تاکید میکنم که به عنوان یک " عوام " نوعی ایرانی, ترک و کرد و عرب بودن ایرانی های دیگر کوچکترین اهمیتی برای من ندارد و اینرا هر روز و هر ساعت در بازار, در کوچه, در دانشگاه و در ازدواج ها میبینیم. پس درد ما چیست ؟ جز آنکه گروه خاصی به این آتش دامن میزنند و ما بر شعله های آن نفت میپاشیم؟جناب اقبالی میفرمایند " چه شباهت های زیادی میان پائین کشیدن تندیس فردوسی در سلماس با تخریب آثار باستانی در موصل وجود دارد. هر دو گروه نمادهای تاریخی ملل را تخریب می کنند تا "حقانیت مطلق" را به نژاد یا مذهب خود نسبت دهند! ". تفاوت زیاد است. مجسمه فردوسی جزو آثار باستانی و نماد تاریخی نیست و بخاطر بزرگداشت او بر پا شده و منحصر به فرد نیست . اما سوال اصلی و کلی من که تنها مربوط به این مقاله نیست - و احتمالا جوابی ندارد - اینست: آیا کسی میداند که چند در صد از کامنت نویسان بطور کلی مزدوران دستگاه های تبلیغاتی میباشند که منظور آنها تفرقه افکنی ست ؟ و چاره ای دارد ؟ میدانیم که بقول معروف مردم عقلشان به چشمشان است, آیا میشود انتظار داشت که مردم بجای چشم عقلشان را بکار ببرند؟
گمان ندارم. تبلیغات را برای همین ساخته اند.
باور کن هم هم همین فکر را کردم موقعیکه دیروز تلویزیون های اروپا فیلم حمله داعش به موزههای نینوا و شهرهای دیگر شمال عراق را نشان دادند . با خود گفتم اگر این 2-1 فالانژ ترک که در این صفحه مزه می اندازند ، روزی امکان بیابند تمام آثار باستانی ایرانی و ارمنی و فارس وکرد را نابود خواهند کرد . پس تاکتیک و استراتژیک دراز مدت باید این باشد که اینگونه افراد خنثی شوند و امکان نیابند پای شان را به خاورمیانه بگذارند و در غرب بنشینند و شعار بدهند .
به اقبال اقبالی. در ایران جز پان فارسیزم کس دیگری حکومت نمیکند یعنی حکومت ایران یا در واقع پان فارسیزم داعشی است.
اجازه بدهید نخست حرفم را بزنم :
کسی که زبانی را ساطور زبان دیگر کند، اعمال تبعیض میکند. و به همین دلیل و منطق راسیست است.
هیچ زبانی گناهکار نیست بل ساطور کننده ی زبان گناهکار است. چه حکومتی باشد و چه غیر حکومتی. چه عامی باشد و چه ادیب و سیاسی کار.
بروید کلاه خود را قاضی کنید. درک این چیز مغز کانت نمیخواهد-مشدعلی بقال همسایه من هم این را زشت می نامد.
آیا عملا از ساطور بودن و شدن زبان فارسی بر دیگر زبانها دفاع نمی کنید؟ اگر نمی کنید کو « فکر برابری» تان؟ اگر از نابرابری دفاع میکنید متأسفم برای شماها. راسیست تشریف دارید!
من خود با چندین زبان آشنایی داریم و همه ی زبانهای روی زمین را عاشقانه دوست دارم. به هیچ چیز هم «نفرت» ندارم. مقولات «دشمن» و «نفرت» در فرهنگ شخصی من نیست. به «درست و نادرست» میاندیسم.
با این همه من مخالف «ساطور» بودن زبان فارسی هستم.زبان فارسی زبان بیشتر نوشته های من است.
اینکه ایران با زور اسلام آورد
یا با زور شیعه شد
اینجا مشکل و مسئله ی من نیست. انسان آزاد است هر مذهب و دین و فلسفه ای را داشته باشد -یا نداشته باشد. کار شخصی اوست. و میتواند با هر ایده ی شخصی «گریه و مویه» کند. باز کار شخصی اوست.
آنچه به زبان و فرهنگ در ایران مربوط میشود اعمال تبعیض از سوی «حکومت » است و هواداری از سوی بخشی از غیر حکومتی هاست. مشکل «تبعیض و طرفداران» آن است. نوشته های من نیز متوجه آنهاست. اینان را طبق دلیلی که در بالا
ذکر نمودم «راسیست» مینامم. که مورد نکوهش فرهنگ جهانی و بشری ست. سخنم این است که «عقب ماندگی را کنار بگذارید ؛ اگر میخواهید درساختن زندگی بهتر موفق شوید».
دوستان عزیز
من کاری با کامنتها ندارم و مسئول این کار هم نیستم و دخالت هم نمی توانم بکنم. مشکل را باید با مسئول کار حل کنید.
اقای آ.ائلیار بسیار عصبانی است .سه کامنت پشت سرهم ایشان نشان خشم و نفرت از زبان پارسی و پارس زبانها باید باشد.
در روسیه امروز مردم روس مجسمه لنین را پائین میاورند چرا ؟ بخاطر دروغ بزرگ تاریخی .اقای آ.ائلیار گرامی بی زحمت نقش شیعه شدن ما ایرانیان را در نظر اورید .نتیجه قتل عام مردم تبریز بدست شاه اسماعیل امروز نتیجه خود را میدهد .زبان اساسن مقصر نیست بلکه ارمانهای واهی و دینی و نظری هستند که مخرب هستند. من مخالف مجسمه فردوسی در سلماس هستم و همین گونه مخالف قبر رضا امام هشتم و خواهرش .من شیعه نبودم وهمین گونه مسلمان .پدر من به ضرب شمشیر شاه اسماعیل شیعه شد ونه به خاست خود.
شما باید در سر گور و قبر حسین در گربلا می بودید و گریه و ناله و شیون مردمان اذری زبان را با دو چشم مشاهده می کردید
مجسمه واقعی انجاست .اوج حقارت و بیگانه پرستی وعرب پرستی و مرده پرستی را باید در انجا میدید که اذری زبانها به زبان عربی زیارت عاشورا میخواندند.
چه شباهت های زیادی میان پائین کشیدن تندیس فردوسی در سلماس با تخریب آثار باستانی در موصل وجود دارد. هر دو گروه نمادهای تاریخی ملل را تخریب می کنند تا "حقانیت مطلق" را به نژاد یا مذهب خود نسبت دهند!
خبر تازه توحش داعش در رسانه های جهان بارتاب یافته و باید باعث شرمساری کسانی گردد که در سنگر نژاد، قوم و مذهب به تخریب و ویرانگری "غیرخودی ها" مشغول اند!!!تاریخ تخریب تندیس ها به عصر محمد میرسد؛ آنجاکه "خدایان" دیگر را نفی کرد و بت های دیگر را شکست تا عربستان را تک خدائی (تک بتی) کند. فاشیست های عصر کنونی نیز از تنوع بیزارند و پان ترکها مجسمه فردوسی را در سلماس پائین می آورند، طالبان نقش بودا را تخریب می کند، حزب الله آتش به ریشه فرهنگ، تاریخ و هویت ایران میزند و داعش (مانند پان ترکها و اسلامگرایان) تلاش می کد هویت ملت های تاریخی را از حافظه ها پاک کنند و تیشه به ریشه سرمایه های بشریت می زنند.
*******
شبهنظامیان «حکومت اسلامی» آثار باستانی موصل را تخریب کردند.
ایرینا بوکووا، رییس یونسکو، روز پنجشنبه گفت از دیدن تصاویر نابودی آثار باستانی موصل توسط شبه نظامیان گروه «حکومت اسلامی» به شدت «شوکه شده» است و از شورای امنیت سازمان ملل خواست برای حفاظت از میراث فرهنگی عراق یک نشست اضطراری برگزار کند.
خبرگزاری رویترز از اربیل گزارش داد که اعضای گروه حکومت اسلامی در شمال عراق کلکسیون گرانبهایی از مجسمه و تندیسهای باستانی دوران آشوریان را نابود کردهاند.
باستانشناسان میگویند که تخریب این مجموعه آسیبی غیرقابل تصور به بخشی از تاریخ بشریت است.
در ویدئویی که گروه حکومت اسلامی روز پنجشنبه منتشر کرد مردانی نشان داده میشوند که با پتک و متههای بزرگ برقی به آثار باستانی که قدمت بعضی از آنها به قرن هفتم پیش از میلاد بر میگردد، حمله کرده و آنها را نماد بت پرستی مینامند.
یکی از این مردان ناشناس در این فیلم میگوید: «پیامبر به ما دستور داده است مجسمهها و آثار هنری را از بین ببریم، و پیروان او پس از فتح هر کشور همین کار را انجام دادند».
وی میافزاید: «مسلمانان! این تندیسهایی که پشت سر من میبینید بتهایی هستند که در قرنهای گذشته پرستیده میشدند. آشوریها و اکدیها و دیگران این بتها را به عنوان خدای باران، کشاورزی و جنگ میپرستیدند و به اشکال مختلف آنها را ستایش میکردند».
یکی از کارکنان پیشین موزه موصل به خبرگزاری رویترز گفت به نظر میرسد آثار باستانی تخریب شده متعلق به موزه اشیا باستانی در شهر موصل است که در شمال عراق واقع شده و از تابستان تحت کنترل گروه حکومت اسلامی است.
شبه نظامیان، مجسمهها را از بالای سر ستونها هل داده و روی زمین متلاشی میکنند، و یک مرد با یک مته بزرگ برقی به یک مجسمه گاو بالدار حمله میکند.
در این فیلم ویدئویی میتوان سالن بزرگ موزه با مجسمههای خرد شده را دید و یک سرود اسلامی در پس زمینه پخش میشود.
لامیا الگیلانی، یک باستانشناس عراقی و از اعضای انستیتوی باستانشناسی در لندن، گفت شبه نظامیان آسیب غیرقابل تصوری به آثار باستانی زدهاند و افزود: «این آثار تنها میراث عراق نیستند، میراث همه دنیا هستند».
او، تخریب این آثار را با نابودی مجسمههای بودا در بامیان افغانستان توسط گروه طالبان در سال ۲۰۰۱ مقایسه کرد.
علاوه بر تندیس گاو بالدار متعلق به دوران آشوریان در شهر نینوا و نمرود در منطقه بین النهرین، خانم الگیلانی افزود به نظر میرسد این شبه نظامیان آثار باستانی هترا، شهری در شمال عراق از دوره اشکانیان را که قدمت آن به ۲۰۰۰ سال قبل بر میگردد، تخریب کردهاند.
در همین حال النور رابینسون، استاد تاریخ باستان خاور نزدیک در کالج لندن در حساب کاربری توئیتر خود نوشت: تندیسهای شهر هترا و نینوا تخریب شدهاند.
وی در عین حال افزود: بعضی از اشیاء نشان داده شده در فیلم ویدئویی، نسخههای دوم آثار اصلی هستند که در دوران معاصر ساخته شدهاند.
الکس پلاته، مدیر بخش عراق در یونسکو، درباره محتوای ویدئو اظهار نظر نکرد و گفت که این موضوع باید بررسی شود.
وی اما افزود تخریب میراث فرهنگی عراق پس از تصرف شهر موصل توسط پیکارجویان داعش «تلاش برای نابودی هویت یک ملت» است.
آقای پلاته گفت: یونسکو با مقامات عراق و کشورهای همسایه برای شناسایی و مقابله با سارقان آثار باستانی از مناطق تحت کنترل گروه موسوم به حکومت اسلامی همکاری میکند.
او اظهار داشت: به بنیادهای فروش و مزایده آثار هنری و باستانی در مورد این اشیا مسروقه هشدار داده شده است.
آقای ائلیار کجای این کامنت من اشغال دارد که در زیر نوشته آقای اقبالی درج نمیشود .شهرار سلماس میگوید «با تدبیر و دستور استاندار محترم آذربایجان غربی ، تندیس این شاعر والامقام پس از اصلاح در اسرع وقت در محل قبلی خود نصب خواهد شد . » خوب وقتی اختیار دست استعمار گر باشد وضع بهتر از این نمیشود و قوم حاکم با تو اینطوری رفتار میکند
کافی است به ملیت اعضای شورای مصلحت نظام و قوای سه گانه رژیم نگاه کنید تا مشخص شود که این رژیم ایران ما فارسهاست یا نه .http://farsi.iranbriefing.net/wp-content/uploads/2015/02/Expediency-Cou…
مجمع تشخیص مصلحت نظام و درصد مشارکت اقلیتهای قومی .تنها یک نفر عرب زبان متولد عراق علی شمخانی دبیر شورای عالی امنیت و یک نفر کرد محمود محمدی عراقی متولد کنگاور بقیه همه فارس تشریف دارند .
من مخالف هیچ مجسمه ای نیستم. اما از مردم بپرسند چی دوست دارند؟ زور نگویند. شاید مردم دوست دارند مجسمه را توی تنبانشان هم بگذارند؛ خوب بگذارند. وقتی دوست دارند. ولی یک طرفه نباشد. مجسمه ی شاعر آذربایجان را هم بگذارید آنجا مردم انتخاب کنند. بالاخره مردم که مداد نیستند در این وسط. شاه زور گفت. خمینی زور گفت. حالا هم ادیب فارسی زبان زور میگوید! سیاسی کارش زور میگوید! خوب جوان هم چاره ای ندارد میاید کارهای فلان و بهمان را میکند در مقابل مداد حساب کردن خود.
صرف نظر از اینکه درست است یا نه.
دیروز با زور دیکتاتوری شاه تندیس فردوسی را در سلماس گذاشتی،امروز با یاری و التماس به حکومت فاشیستی اسلامی پیکره را بازگرداندی میدانی فردا خلاء قدرت پیش بیاید چه خواهند کرد؟ مجسمه را با دینامیت منفجر خواهند کرد. این عمل پاسخ اش دینامیت خواهد بود و هیچکس نخواهد توانست جلوش را بگیرد. این فرهنگ دوستی نتیجه اش چنین است.
وقتی فارسی را ساطور ترکی کردی طبیعی ست جامعه هم به فارس و ترک آذربایجان تقسیم میشود. حساب دو تا دو چهار تا ست. فیزیک گوانتوم هم نیست. حساب بقال سر کوچه است.
و دم از «حکومت دموکراتیک و سکولار وجمهوری» بدون مرز با حزب فاشیستی پان ایرانیست میزنید؟ والله خیلی روی میخواهد!تا جایی که من درک کرده ام- و خودم میاندیسم سخن فعالان آذربایجان آنست که «بابا جان نکنید.ساطور را بردارید. فرهنگتان را بیچاره نکنید. مجرم و قاتل اش نکنید. آزادی و برابری برای همه ی فرهنگهاست. فارسی را به دیگران تحمیل نکنید.»
آمدید اتهامات پان ترک و پان عرب و تجزیه طلب و نوکر فلان و بهمان ردیف میکنید؟ لیاقت تا این حد؟
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی
هرلحظه به دام دگری پابستی
گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم
آیا تو خود آنچه می نمایی هستی؟
نگونبختان!
تندیس غیررا بر میدان سلماس گذاشتید
با قلب جوانان سلمان چه خواهید کرد؟
که شیفته ی شاعران خویش اند.
ماهیت اعمال حکومت:
1- حکومت اسلامی ست-تندیس فردوسی را حذف میکند.در سلماس
تندیس را بر میگرداند.
-برگزاری برنامه «هنر» سهند را در سلماس لغو میکند. در همین زمان.
-یونسی را مسئول رسیدگی به مسایل ملیتها میکند.
- اسامی ترکی قدیم را به محلات بر میگرداند.
-در حد بی زیان بودن و اسلامی بودن به نوشته های ترکی به صورت محدود اجازه ی چاپ میدهد.
- از زبان و فرهنگ مسلط فارسی حکومتی دفاع میکند و بودجه مهمی به آن اختصاص میدهد.
-فرهنگ اسلامی را تبلیغ و نهادینه میکند.
-فرهنگ فارسی را توسط فرهنگستان فارسی نهادینه شده حفظ میکند. و فارسی تنها زبان دولتی ایران است.
-حکومت یک حکومت اسلامی شیعه است. و برپایه ی عمدتا فرهنگ رسمی فارسی. فرعاً زبان عربی اسلامی.
-فرهنگهای مختلف ایران ترکی-کردی-عربی-بلوچی-ترکمنی و غیره تحت تبعیض اند و برابری رعایت نمش شود.
....
این اعمال از زاویه ی سیاسی-فرهنگی نشان میدهد
2-فرهنگ مسلط کشور و دولت فارسی ست
3- حکومت بیشترعلاقه به اسلام دارد- و فرهنگ فارسی را درخدمت ان می بیند.و هرجا تضادی پیش آمد ارجح اسلام است.
نتیجه : حکومت فرا ملیتی عمل میکند اما با حفظ دو رگه ی «اسلامی-فارسی» خود. با مثلا دو در صد توجه به دیگر فرهنگها.
اصل اول حکومت: حفظ قدرت و حاکمیت
اصل دوم : حفظ اسلام شیعه
اصل سوم: حفظ فرهنگ فارسی -سنتی برای فرمانروایی-ابزار.
اصل چهارم: توجه بسیار اندک به کاهش نارضایتی دیگر فرهنگها. و عمدتاً عدم توجه به آنها.و اعمال تبعیض.
حکومت به ترتیب همه ی اینها را در صورت نیاز قربانی قدرت و امنیت خود میکند. اما برای حفظ حاکمیت و امنیت خود
به اسلام و فرهنگ رسمی و حکومتی فارسی نیاز دارد.
ماهیت عمل سیاسی-فرهنگی-امنیتی حکومت «اسلامی-فارسی دولتی» ست. و در عین حال اصل اول و دوم حفظ «قدرت اسلام شیعه» مهم است. ولی برای این کار تنها نیاز به فرهنگ فارسی دولتی دارد. و این کار را نیز پیش می برد.
نتیجه ی دو: حاکمیت فرا ملیتی ست. چون اصل اول و دوم او حفظ «قدرت و اسلام است» . زبان مسلط برجامعه و حکومت فارسی دولتی ست.
-مردمان گوناگون از طریق حاکمیت تحت تبعیض فرهنگی هستند و ساطور این تبعیض زبان فارسی دولتی ست.
فارسی زبانانی که عملا از چند فرهنگی جامعه-برابری زبان و فرهنگها- در مقابل حکومت دفاع نمی کنند فارسی غیر حکومتی را نیز یه ساطور علیه دیگر فرهنگها تبدیل میکنند. و در عمل هم گام با رژیم در اعمال تبعیض اند.اینان ناسیونالیست فارسی زبان تشریف دارند. و وقتی غیر از خود کسی را نمی بینند ناسیونالیست کور نامیده میشوند. ادبای فارسی عملا خود را دیدند و از این رو نیز ناسیونالیست کور فارسی زبان هستند.هر جا که این خطا توسط حامیان دیگر فرهنگها تکرار شود آنها هم ناسیونالیست کور -تحت ستم تشریف دارند.
راه درست: دفاع از چند فرهنگی و برابری و آزادی برای همه.
از اولین رئیس جمهور امریکا نقل میکنند که گفته است:
من بیست دقیقه فکر کردم که میخواهم چکاره بشوم ؟ پس از بیست دقیقه به این نتیجه رسیدم که میخواهم رئیس جمهور امریکا بشوم و برای این فکر بیست دقیقه ای 50 سال کار کردم.
دوستان عزیز چپ راه به جائی نخواهید برد وحزب توده پدر فکری شما دست رد به سینه شما زده است . ایا بهتر نیست به دمکراسی فرصت بیشتری بدهید؟ 5 سال از عمر خود را بیهوده به هدر دادید بدون انکه نابینائی را از این سوی خیابان به انسو ببرید.
آقای ائلیار دیشب در فیسبوک دیدم که یک عده از جوانان آذربایجانی تصمیم گرفته اند از این به بعد در تمامی نقاط آذربایجان هر جا و مکانی که از نام فردوسی استفاده شده با ریختن رنگ قرمز به علامت خون و اعتراض به نژاد پرستی و ضد زن بودن فردوسی مبارزه کنند « ایرقچیلق و قادین دشمنچیلیقنا قارشی مبارزه».
شهرار سلماس میگوید « » خوب وقتی اختیار دست استعمار گر باشد وضع بهتر از این نمیشود و قوم حاکم با تو اینطوری رفتار میکند
کافی است به ملیت اعضای شورای مصلحت نظام و قوای سه گانه رژیم نگاه کنید تا مشخص شود که این رژیم ایران ما فارسهاست یا نه .http://farsi.iranbriefing.net/wp-content/uploads/2015/02/Expediency-Cou…
مجمع تشخیص مصلحت نظام و درصد مشارکت اقلیتهای قومی .تنها یک نفر عرب زبان متولد عراق علی شمخانی دبیر شورای عالی امنیت و یک نفر کرد محمود محمدی عراقی متولد کنگاور بقیه همه فارس تشریف دارند .
با اینکه ملی گرایان فارس مدعی اند، بزرگترین مانع گذر به دمکراسی در ایران حکومت مذهبی ویا فاشیزم مذهبی است. حوادث سلماس یک بار دیگر نشان داد، که بزرگترین مانع در راه گذر به دموکراسی در ایران فاشیزم و قوم گرائی فارسی است.
اتحاد فاشیزم مذهبی و فاشیزم قوم گرای فارسی را به همه دمکراسی خواهان ایران تبریک می گویم!!!
برگرفته از صفحه فیسبوک مهسا مهدیلی:
زخم استعمار بر قلب بزرگ شهرکوچک من سلماسسلماس شهر کوچک کودکی های من شهر خسته اززلزله و خون و محرومیت و فقر و با سقف های گرسنه دستهای پینه بسته شهری که باغها و مزرعه هایش یش خشک نهر هایش بی آب شد .
شهری با کوچه های محروم مدرسه های محروم ؛روستا های محروم از حق برابری و برادری مدعیان وحدت و...
شهری که تا دیروز خیلی ها نامش را هم نشنیده بودند چون نه قتل عام سلماسیان در جنگ جهانی توسط یاغیان بی وطن آنقدر مهم بوده که دقتشان را جلب کند نه وحشت و تروری که در کوههایش لانه کرده است نه خشک شدن دریای اورمو در بیخ گوشش
شهری که سالهاست تنها سینمایش بسته شده اما هیچ مسئول خود خوانده ای برای حفظ امکانات فرهنگی این شهر آستین بالا نزده
این شهر کوچک بی پروا چند روزی بود که به مرکز دقت جهان ادب و علم و صنعت و اقتصاد و سیاست تبدیل شده بود یکباره همه این دلسوزان مغز سوخته یادشان آمد که شهری به نام سلماس در آذربایجان وجود دارد که مجسمه فردوسی شان از آنجا برداشته شده
یکباره سلماس شد عامل وحدت ملی مرکز ثقل جهان ادب پارسی مرکز توجه سیاستمداران و دلالان و ...
آنها که صد سال است ندیده اند شهر من حتی یک مدرسه به زبان خود ندارد
در خیابان های این شهر راه نرفته اند
کودکان واکسی کنار خیابان ها را ندیده اند؛ از عاملین توزیع مواد مخدر در این شهر بی خبرند بحران بیکاری در این شهر کوچک هرگز به گوششان نخورده ...
شهری که جوانانش به خاطر حفظ دریای اورمو جور زندان و شکنجه وآوارگی وحدت ملی این متوهمین جبار را کشیدند
آنها که حرام و حلال هم نمیشناسند و نمیدانند ساختن یک مجسمه بدون رضایت مردم شهر جیب بری از مردم است
شهری که با تمام کوچکی اش در برابر این همه غارت و جور بزرگوارانه ایستاده است
شهری در کنار دریاچه اورمو که سالهاست این بندگان وحدت نشنیده اند اگر دریاچه اورمو خشک شود نان از سفره های فقیرانه اش خواهد رفت و کودکانش در حسرت هوایی تمیز خواهند ماند و بمبی از مریضی و فقر سرزمین آباد مرا نابود خواهد کرد
این دلسوزان وحدت ملی شان؛ همان چشمهایی که مجسمه فردوسی شان ؛مرکز انسانیت شان است هرگز شاهد زجه های مادری نبوده اند که فرزندش با گلوله تروریست های لانه کرده در کوههای سلماس شهید شده است و گرنه 21 امضا هم برای این مادران میزدند.
این ها اصلا نمیدانند سلماس کجاست چیزی که برایشان مهم است حفظ نشانه های استعمار متزلزلشان در قلمرو توهماتشان است.مجسمه فردوسی شما بر شهر کوچک من زخم دستان استعمار ترسوی شما است که از حافظه تاریخی آذربایجان پاک نخواهد شد و شما خیلی خوب میدانید که ما قدرتمان را از همین زخم ها گرفته ایم قدرتی که با آن نه فقط سلماس بلکه تمام شهر ها و کوچه های آذربایجان را از نشانه های انژادپرستان متوهم پاک خواهیم کرد.
روح زنان شهر من که در دفاع از هستی خود تنها سلاحشان "خودکشی بود"و گروه گروه خود کشی کردند تا فرصت طلبان خاک دزد را بی آبرو کنند؛ روح مسعود دیوان ها سعید سلماسی ها و تمام قهرمانانی که نامشان و مجسمه شان در هیچ نقطه ای از شهر کوچک فراموش شده من وجود ندارد در کالبد سلماس هنوز زنده است این را هم فراموش نکنید.
مهسا مئهدیلی سالماسلی
اسم این خانم چیست ؟ این کیست ؟ --- امان از دست این همکاران ایران گلوبال که همه چیز را نصفه نیمه مکنند !
نهایتا اگر رژیم می تواند این گونه، حرکتی اصیل را منحرف کند، صرفا به خاطر نوپا بودن حرکتهای هویت خواهانه در آذربایجان و به اصطلاح جنینی بودن تشکلهای ملی آذربایجان است.
بدبختانه، این بار نیز این جامعه روشنفکری رفوزه شد و سر یک مجسمه به التماس وعریضه نویسی به سران رژیم روی آورد و حضرات اوپوزوسیون نیز با اتکا به تحلیلهای قدرتمند خود که مو لای درزش نمی رود، آن عریضه ها را - لابد به عنوان سند میهن پرستی - توی بوق و کرنا کردند. پس عکس العمل صحیح آنها چه می توانست باشد؟در مورد علت برداشته شدن مجسمه فردوسی: دلیل اصلیش را (یا تمام دلایلش را) عشیره پرستان نمی دانند، اداره اطلاعات آذربایجان غربی می داند. اما شاید هم رژیم با این کار می خواسته جنگ زرگری راه بیاندازد یا شاید می خواسته عکس العمل مردم و جامعه روشنفکری فارس زبان یا ناسیونالیست خارج نشین را بسنجد (توجه کنیم که این بار بر خلاف دفعات گذشته، مجسمه را توی روز روشن داخل کامیون گذاشتند و بردند نه اینکه شبانه بردارند و بعد بگویند کار دزدها بود). اگر چنین باشد، آیا عکس العمل جامعه روشنفکری فارس زبان ایران مطابق خواست رژیم بود یا مخاف آن؟
آن حضرات اساتیدی که اعتقاد دارند سیمای واقعی فردوسی آنچه نبود که به مردم سلماس معرفی شده بود، اولا می توانستند طی نامه ای سرگشاده به مردم سلماس، این سیما را تصحیح کنند. ثانیا دعوت کنند از کسانی که نظرات دیگری دارند (مثلا فردوسی را نژادپرست یا ضد زن می دانند) تا در یک بحث تلویزیونی (مثلا در رادیو - تلویزیون استانی) این موضوع به بحث گذاشته شود. ثالثا از شهرداری سلماس دعوت کنند تا این موضوع را پس از بحثهای کافی و کارشناسانه (به شرح فوق)، به رای مردم سلماس بگذارد. نهایتا، اظهار می کردند که تسلیم رای مردم سلماس خواهند بود.
شاید گفته شود که اقدام شهرداری سلماس با پرسش از مردم انجام نگرفته که بازگرداندن مجسمه فردوسی با رای مردم انجام شود.
بله! چنین است. ولی جامعه روشنفکری دموکرات اگر می خواهد با حکومت فرقی داشته باشد، باید همواره نظر مردم را معیار قرار دهد که البته این کار را همچنان که پیش بینی اش میشد، انجام ندادند و در یک حرکت پدرسالارانه، حرف خود را توی دهان مردم سلماس گذاشتند و مثل سابق دست به دامان رژیم شدند.
حال آیا این کار رژیم تناقضی دارد با آن وجه ناسیونالیستی آریایی آن؟
نخیر، تناقضی ندارد و ناسیونالیسم کارکردش ایجاد همین اختلافها و تفرقه ها برای مصالح صاحبان قدرت است. این گونه نیست که کسانی که زمامدار یک سیستم ناسیونالیستی هستند، لزوما به آن اعتقاد داشته باشند. این صرفا ابزاری است برای آنکه در قدرت باقی بمانند. آیا همه صاحب منصبان در رژیم ولایت فقیه، به اینکه سید علی خامنه ای چنین و چنان است اعتقاد دارند؟ نخیر و چه بسا پشت سرش هزار جور فحش هم میدهند.
ضمنا، در این مورد آ.ائلیار در همین سایت تحلیلی دارد که به نظر من تحلیل خوبی است (به بحث گذاشتن اینکه به دلایلی رژیم قصد ایجاد حداقلی از رضایتمندی بین مردم بومی دارد) ولی من اعتقاد دارم که ایشان به وجه ناسیونالیسم آریایی حکومت بی توجهی می کند و این دور از واقعیت است.
دیشب در فیسبوک دیدم که تعدادی از جوانان آذربایجان تصمیم گرفته اند که در تمام نقاط آذربایجان هر جائی و مکانی که اسم فردوسی گذاشته شده را با رنگ قرمز بعلامت خون رنگ ریزی خواهند کرد و اسم خودشان را گذاشته اند « ایرقچیلیق و قادین دشمنینه قارشی مبارزه ». با نژاد پرستی و با دشمنیی زن مبارزه کن .
من بر این باور هستم که هیچ ضربه ای خطرناک تر از ستون پنجمی نیست .سازمان رجوی اکنون در خدمت امپریالیسم جهانی وصهیونیسم بین المل در امدهاست.سلمان رشدی مینویسد بدون جاسوسهای هندی انگلیس نمیتواسنت یک هفته در هند حاکم باشد واکنون ما مشاهده میکینم که مجاهدان رجوی نقش همان جاسوسهای هندی در ایران را بازی میکنند. نه دولتهای غرب ونه دوت یهود بلکه دشمن شماره یک مردم ایران همین رجوی است. سازمان سرسپرده مجاهدین رجوی بدتر ز خود اخوند ها هستند.
برداشتن مجسمه فردوسی و مجسمه شگنی داعش در موصل و یا انفجا ر تندیس حضرت بوداد در بامیان ناشی از اموزش زشت ایراهیم خلیل الله است.ابراهیم بنیانگزار تک خدائی در حقیقت موسس استبداد دینی است وبدنبال او موسی با قتل عام سه هزار نفری از مردم یهود و قرون وسطای مسیح و کشتار تاریخی محمد از مردم مکه بدنبال ان خمینی جنایتکار 6ستاره اسلام همه و همه از پیروان ایراهیم هستند. ورود ابراهیم به بت خانه و تخریب خدایان را امروزما در چهره شهردار سلماس و داعش و انتقامجویان اسلامی می بینیم .تبلور این اقدام نکوهیده ابراهیم را سیاست دولت یهود و غرب و جمهوری اسلامی مشاهده میکینم .قتل عام مرد
مردم فلستین و یا حمله مسیحان غرب به عراق و سوریه ولیبی و گشتار خمینی مسلمان از ایراینان برخاسته از یک تفکر ویک فرد است وان اندیشه استبداد گرایانه و جرم اندیشی و فرد پرستی ابراهیم است.اولا که عشیره پرستان بی کار نیستند که وسط تابستان سوزان برای وجود آفتاب دلیل و برهان بیاورند. برای کسی که خودش را به کوری می زند و می گوید خورشید وجود ندارد، آوردن دلیل و برهان بی ثمر است. الان نزدیک یکصد سال است که ملیتهای غیر فارس حق داشتن یک کودکستان به زبان مادری را ندارند. حداد عادل که از پرنفوذترین مقامات این رژیم است، می آید دانشگاه تبریز و میگوید که باید برای ارگان بی ثمری مثل فرهنگستان زبان فارسی که تنها هنرش ابداع واژه های مضحک است، میلیاردها خرج شود، اما شما باید مثل سابق ترکی را از ننه هایتان یاد بگیرید. و تازه قضیه فقط محدود به فرهنگ نیست. مظالم اقتصادی و ... نیز وجود دارد که جای بحثش اینجا نیست ولی ما عمری است که این مظالم را می بینیم و با آنها زندگی می کنیم. ما می بینیم سیستمی وجود دارد که حافظ و پاسدار نظم جهنمی موجود به نفع یک زبان و فرهنگ است.
می بینیم که تمام تلاشش را برای محو آثار سایر زبانها و فرهنگها می کند. من نمی دانم اسم دقیق این سیستم چیست. پان فارسیسم است، پان ایرانیسم است، ناسیونالیسم آریایی است یا فاشیسم است. صرفا می بینم که این نظم ظالمانه به شدت و دقت توسط سیستمی اداره و پاسبانی می شود. آیا یک نفر و فقط یک نفر در کل ساختار این رژیم وجود دارد که جرات کند از زبانهای غیر فارسی مثل حداد عادل دفاع کند و کسی به او نگوید بالای چشمت ابروست؟ ولی، ناسیونالیسم آریایی تنها وجه این رژیم نیست. وجه قوی تری هم دارد که همان وجه مذهبی است. ما با یک پدیده چند وجهی مواجهیم نه یک بعدی و یک وجهی. گاهی این وجه مذهبی با آن وجه ملی گرایانه در تضاد قرار می گیرد مثل اوائل انقلاب که بولدوزر برده بودند تا تخت جمشید را خراب کنند یا تلاشهای مراجع و روحانیت برای تعطیلی نوروز و چهارشنبه سوری و امثال آن. اگر قرار بر یقه گیریهای کودکانه باشد، دهها نمونه این چنینی می شود آورد. گاهی نیز تلاش می شود آن بعد مذهبی با بعد ملی گرایانه اش آشتی داده شود. مثل همین قضیه استوانه کوروش در زمان احمدی نژاد یا سریال مختارنامه و باز نمونه های فراوان دیگر (جهت اطلاع، در این سریال شخصیت مجعولی به نام کیان ایرانی که گویا در تاریخ اثری از او نیست، به مختار در جهت استقرار حکومت عدل علی و انتقام گیری از قاتلان امام حسین یاری می رساند. به نحوی که به قول معروف دست راست و همه کاره و وفادارترین و مطمئن ترین یارش می شود). به هر حال، در تمام این سالها، همه بودجه مملکت صرف تقویت تنها یک زبان شده و اگر به وجوهی از فرهنگ غیر فارس زبانان بی توجهی شده (که شده)، آن وجوهی بوده که در تقابل و تضاد با وجه مذهبی حکومت قرار داشته. ولی در سوی دیگر، حاکمیت تمام سعی و تلاشش را جهت نابودی زبانها و و فرهنگهای غیر فارسی به کار برده و در این میان بسیار به ندرت صدای اعتراضی از به اصطلاح روشنفکران فارس زبان شنیده ایم.در مورد بنر و شعارهای هواداران تراکتور: رژیم می داند که یک میل و علاقه بسیار قوی در میان مردم آذربایجان برای احیای زبان و فرهنگشان وجود دارد. لذا تمام تلاشش را برای به انحراف کشیدن و نابودی آن می کند. رژیم می بیند که برای بازیهای تراکتور، از همه نقاط آذربایجان تماشگر مثل سیل به استادیوم میریزد و مردم شعارهایی می دهند که اصلا باب میل رژیم نیستند. رژیم می بیند که تیمهای تهرانی به هر شهری میروند، بیشتر از نصف استادیوم طرفدار آنهاست ولی در تبریز نهایتا چند ده نفر هوادار دارند که آنها نیز از سکنه غیر بومی هستند. رژیم همه اینها را می بیند و چون خیلی باهوشتر و تیزبین تر از برخی به اصطلاح سیاسیون اوپوزیسیون است که هنری جز فحش دادن و تحلیلهای آبگوشتی ندارند، تلاش هدفمندانه ای می کند تا اولا، فعالان مستقل را شناسایی کند. ثانیا، با ترویج شعارهای انحرافی، حرکت هویت طلبانه و عدالتخواهانه را به انحراف بکشد و یا اصلا مانع پیدایش چنین حرکتی به صورت سازمان یافته و قدرتمند شود. آنها خیلی خوب می دانند که با افراط گرایی و شعارهایی نظیر «بیز هارا فارسلار هارا» یا «آذربایجان ایران نیست»، این حرکت در تقابل و تضاد با حرکتهای عدالتخواهانه مرکز و مناطق عمدتا فارس نشین قرار می گیرد و لذا شانس پیروزی ندارد. از طرفی، چنین ترسی در میان فعالان سیاسی علاقه مند به حفظ تمامیت ارضی به وجود می آید که در صورت توجه به خواستهای عدالت خواهانه مردم در مناطق غیر فارسی زبان، تجزیه این مناطق محتمل است. ولی، همه اینها به این معنا نیست که آن حرکت و میل اصیل دیده نشود و کل حرکت به سپاه پاسداران منسوب شود. چند میلیون انسان را که نمی شود مثل ستار بهشتی توی سلول کشت. همه شعارها و حرکتهای هواداران تراکتور را هم نمی شود دست ساز حکومت دانست.
آقای اقبالی عزیز، با تشکر از مهر شما. به نظر من باید عشیرهپرستان را با سؤال و پرسش افشا کرد، زیرا اینها اگر اهل مطالعه و تحقیق و سخن منطقی بودند، دیگر عشیرهپرست نمیشدند. نکته جالبی هست که من به آن برخورد کردهام و آنهم ادعای اینها (از آ. ائلیار گرفته تا فحاشان) در مورد بی ارتباط بودن شاهنامه با آذربایجان است. یعنی اینها میگویند شاهنامه مال فارسهاست، ما در آن تحقیر شدهایم و این کتاب در فرهنگ و سنت آذربایجان هیچ جایی ندارد. من مقالهای در دست دارم که در آن ادعا میشود شاهنامهخوانی به ترکی آذربایجانی یکی از سنتهای ریشهدار در قهوهخانههای آذربایجان و بخصوص تبریز بوده است و نویسنده که خودش هم آذربایجانی است، می نویسد که شاهد این مراسب بوده است. حالا حدس بزنید نویسنده این مقاله کیست؛ یک پانفارسیست دو آتشه، یا یک عشیرهپرست افراطی؟ جواب در روزهای آینده!!!
فرهنگ و هنر در حکومت اسلامی داعشی های شیعه زیرزمینی گشته و هنرمندان برای اجراء کنسرت باید از هفت خوان رستم عبور کنند. حکومت اسلامی با فرهنگ، هنر و شادی سرآشتی ندارد و دنیای تاریک و عبوس اسلامگرایان حاکم، بر زندگی ایرانیان ( زندگی ایرانیان/ زندگی ایرانیان/ زندگی ایرانیان/ زندگی ایرانیان) سایه افکنده است.
آقای رازی گرامی؛ ضمن درودهای صمیمانه و احترام خدمت شما و تائید سخن تان عرض کنم که میان ما و عشیره پرستان دره ای به همان عمقی که میان ما و حکومت اسلامی هست، وجود دارد. فرهنگ سیاسی آنها چون اسلامگرایان من درآوردی بوده که بازاری برای ان نیافته اند و در محدوده انگشت شماری محافل فسیلی مطرح است.
واقعیت اینست که اشاره کوتاه من به فردوسی نه بخاطر آگاهی عشیره پرستان، بلکه خطاب به خوانندگان است. کسانی که انباشته از نفرت و کینه هستند و در عصر چوپانی بسر می برند، آمادگی گفتگوی متمدنانه را ندارند و با اموختن و ساختن بیگانه اند. آنها روی دیگر سکه حکومت اسلامی هستند!حکومت فارسی-اسلامی هم اصطلاحی چون جمهوری اسلامی، روشنفکر دینی، ملی مذهبی و ... می باشد که بعنوان دشمن خیالی طرح می شود تا مرکز ثقل سیاسی - مذهبی ("ام الفساد") در امان بماند. یکی از دست اندرکاران رژیم اسلامی می گفت ما جبهه جنگ با غرب را در خارج از مرزها باز می کنیم (سوریه، فلسطین، لبنان و...). این نظریه در عرصه داخلی هم صادق است که آنها از فاشیسم قومی بعنوان سپری برای حفظ نظام استفاده می کند.
آنها برای بانحراف کشانده مبارزات ملت ناچار هستند صورت مسئله را تغییر دهند و اسلام سیاسی را از تیررس دور کنند.
ممنون از نوشته های آگاهگرانه، روشنگرانه، و منش صبورانه و مداراگرایانه شما در طول سالهای گذشته!
ای عشیره پرستان ترک! اینقدر به فردوسی بند نکنید! فردوسی موجودی مقدس بود که تهمت های ضد زن و ضد عرب به او نمی چسبد! فردوسی هزار سال پیش مترقی تر از همه حقوق بشری های امروزی بود! فردوسی آن زمان می دانست که اگر کلمه ای بر ضد ترکان بگوید امروز شما عشیره پرستان سر ما ایرانیان پاک نژاد را می شکنید! می دانست که اگر کلمه ای ضد زنان بنویسد، امروز شما عشیره پرستان آن را علم می کنید!
کشید، عذرتان را خواهیم خواست. پس در جای خودتان بنشینید و به آن چه که میزبانتان می دهد قناعت کنید و دم بر نیاورید!مگر می شود که فردوسی مقدس چنین حرفهایی زده باشد؟ همه اینها را انگلیس و آمریکا وارد شاهنامه کرده تا شما عشیره پرستان ترک را بر علیه ما عشیره پرستان پاک نژاد بشوراند!
عشیره ما برترین عشیره هاست. هم پاک نژاد است و هم مقدس و نمی توان به ما و شاعران ما گفت بالای چشمتان ابروست.
ما مهاجرین و مهاجمین 2500 سال پیش، قباله این خاک را به نام خودمان کرده ایم و شما مهاجرین و مهاجرین بعدی هستید و مهمان ناخوانده ما و هر وقت میلمان
آقای اقبالی..داعشی های شیعه , گروه موسیقی سهند را هم لغو کردند.
هفته های اخیر به دلیل برچیده شدن مجسمه فردوسی،شاعر نژادپرست فارس تا حدی جو امنیتی به خود گرفته و فعالیت های ضدآذربایجانی اداره اطلاعات سلماس در این روزها افزایش یافته است.سلماس: لغو کنسرت گروه موسیقی آذربایجانی سهند از سوی اداره اطلاعات.....
گروه موسیقی آذربایجانی سهند علی رغم داشتن مجوز از اداره فرهنگ ارشاد اسلامی ایران،با دخالت اداره اطلاعات سلماس اجازه اجرای کنسرت را پیدا نکرد.
کنسرت گروه موسیقی آذربایجانی سهند قرار بود در سه روز پیاپی در تاریخ های 6-7 و 8 اسفندماه در شهر سلماس برگزار شود که یک روز قبل از اجرای کنسرت،دستور لغو کنسرت از سوی اداره اطلاعات شهرستان سلماس صادر شده است.
این کنسرت موسیقی آذربایجانی قرار بود در آمفی تئاتر اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان سلماس برگزار شود.
عبدالله خلیل زاده،جعفر افشار،بابک حاجی زاده و داریوش خلیل زاده به ترتیب سرپرست و خوانندگان گروه موسیقی آذربایجانی سهند بودند که قرار بود در سلماس به اجرای کنسرت بپردازند. سلماس در
بر خلاف معمول ادبيات غير منطقي آقاي اقبالي اينبار به يك حقيقتي اشاره كردند كه استدال و منطق و عقل هم انرا تاييد مي كند ،ابيات ضد عرب و ترك اوالاً هيچ سنخيتي با ابيات داستانسرايي ديگر ندارد دوماً اين اشعار در دربار و محفل شاهاني خوانده مي شد كه هم مسلمان و هم ترك بودند پس امكان نداشت چنين ابيات ضد عرب و ترك در آن باشد ( اين اشعار در سراي شاهان عثماني در استانبول به جا مانده است) سوماً اينكه اين اشعار تنها به فردوسي نسبت داده شده يا در اصل به اسم او به ما غالب شده كه مي تواند اينطور نباشد ، ولي موضوع اصلي اينجاست ١: اين ابيات سخيف به صورت وسيع به مجموعه شاهنامه قالب شده است و آن اشعار هم به فردوسي نسبت داده شده پس ناخوشايندي تركها بجا مي باشد مادام كه روشنگري شود ٢: اين اشعار پارسي را نمايندگي مي كنند پس انتظار از ترك و عرب حتي كرد و بلوچ و لر گيلك و مازي و تالشي ... براي افتخار به اين
اشعار نا بجا مي باشد و فقط انتظار عدم توهين بجا مي باشد كه انهم در صورت از بين بردن اون ابيات سخفيفمثل اینکه زیر این مطب جالب افزا، خبرهای جالب انگیزه هست.
خوب ،این جنگ دوابر قدرت ،ایران -امریکا، در چه تاریخی آغاز میشود؟ انشاالله خدا میخواهد-با شکست امریکا به دست غیبی امام زمان وضع باغ گل-و-بلبل چگونه میشود؟ خدای کرده ناکرده-دور از اجنه ها- در صورت شکست لشگر 70 میلیونی جانشین آقا چه کسی خواهد شد؟ اعلیحضرت سوم آماده شده اند ؟ یا میخواهند بانو رئیس جمهور تشریف فرما بشوند؟ اوضاع در چه حال -و-احوالی ست؟ امید است که انشاالله قمر در عقرب و مار نباشد.
البته اینها زیاد مهم نیست. فقط بگید کی ایران لیبی میشه؟ یا حداقل سوریه؟
و عراق- که البته این هم خودش گزینه ی مهمی ست.و خیلی مشکل.و مورد قبول همه ی سیاستمدارا ن. شروع این مبارک -انشاالله-
بعد از مذاکرات اتم خان؟ یا رییس جمهور جدید آمریکا؟
بهر صورت منظر خبرهای هنوز خیلی داغ نشده.
به جمال , در سلماس کسی دخترش را ختنه نمیکند. اگر شهر کردی بود همه دختر ها ختنه شده بودند.
اینقدر لاف های کودکانه و فالنژی نزن . در غرب نشسته ای و برای دنیا قانون شایعه میکنی . اگر بخار داشتی انرژی ات را صرف مجسمه ها و کلیساهای قره باغ و کاراباخ میکردی . اکر در سلماس اینگئن حرفها را بزنی خود آن قارداش ها ترتیبت را میدهند . فرهنگ ات همام فرهنگ آخوندی است . زنده باد نیروی سوم که حریف هر دو گروه شما خواهند شد .
آقای اقبالی گرامی، من هنوز هم معتقدم باید در کنار این ماجرا یقه عشیرهپرستان را گرفت و از آنها پرسید اگر رژیم جمهوری اسلامی یک رژیم پانفارسیست است، پس برداشتن مجسمه فردوسی را چطور توجیه میکنید؟ دلیل دشمنی یک رژیم آریاپرست و فارسگرا با فردوسی چیست؟ همانطور که میبینید، اینها در برابر این پرسش که پته دروغگوئیهای آنها را روی آب میاندازد، لال و کر شدهاند و از فحاشانشان گرفته تا "مثلا" خردمندانشان یک کلمه در اینباره حرفی نمیزنند. تلاش شما برای آگاهیبخشی در مورد فردوسی با استناد به تحقیقات علمی دیگران بسیار شایسته تقدیر است، ولی اینها را برای چه کسانی مینویسید؟ باید تا بحال یادگرفته باشید که اینها اهل خواندن و استدلال نیستند. یک یاردانقلیبیکی در اینترنت گفته است فردوسی نژادپرست و ضدزن بوده است و چند بیت (سند!) از معلوم نیست کجایش درآورده و اینها هم مثل طوطی همان حرفها را تکرار میکنند.
میگویید نه؟ از این مدعیان مکتب ندیده بپرسید بیت "زن و اژدها هر دو در خاک به" در کجای شاهنامه است (کدام چاپ، کدام جلد، کدام داستان، کدام صفحه). مشکل اصلی حضرات نژادپرستی ایشان است. اینها همانطور که نوشتهاید در هماهنگی کامل با رژیم ولایت فقیه هستند تا با ایجاد دشمنی در بین مردمان ایران به بهانه "زبان مادری" پایههای این رژیم را محکمتر کنند. باشگاه تراکتورسازی که هوادارانش آزادی کامل در بردن پلاکارتهای ده متری بدرون ورزشگاه را دارند، متعلق به سپاه پاسداران است. یعنی هما سپاهی که ستار حسینی را برای نوشتن در وبلاگی که فقط 10 یا 15 نفر آن را میخواندند، میکشد، به هواداران تراکتورسازی اجازه میدهد که یک بَنِر ده متری بدرون ورزشگاه ببرند که رویش نوشته است: south azerbaijan is not Iran. البته این یک اظهارنظر شخصی است و نباید آن را ممنوع کرد، ولی آیا اینکار بدون هماهنگی با حراست ورزشگاه ممکن است؟ خلاصه اینکه جمهوری اسلامی با این کار احمقانهاش پته عشیرهپرستان را روی آب انداخت، ولی آنها با فرار به جلو همان شعارهای نخنمای "پانفارسیسم"، "شوینیسم فارس" و غیره را طوطیوار تکرار میکنند، تا از زیر جواب به پرسش اصلی شانه خالی کنندهیچ امپراطوری شکست ناپذیر نیست.و بزرگترین امپراطوریهای تاریخ به خاست خدا نیست ونابود شدند.
اگر مجسمه فردوسی را به سلماس باز گردانده شود, سلماسی ها به آن مجسمه و میدانیکه مجسمه در آن است, نامی خواهند گذاشت که پان فارسیزم از باز گرداندنش پشیمان خواهند شد. در بین اهالی سلماس نام های مختلفی مطرح است . پان فارسها بعدا دیگر گلایه نکنند
پان اتراک کە این صفحە برای برداشتن مجسمەی فردوسی این همە جنگ و دعوا و مرافعە راه انداختند حالا از امشب مجسمەی فردوسی را دوبارە در سلماس بە سر جای اولش برگرداندند ،، عالا دوبارە معرکەی پان اتراک نگاه کنید و اعتراضاتشان کە چرا مجسمەی فردوسی را کە نماد پان فارسیسم است بە سلماس شهر کورد نشین برگرداندید آخر کسی نیست بە شما پان اتراک بگوید چرا شماها خودتان را باد کردید سلماس بە شما پان اتراک چە مربطە ؟؟
در ضمن در جواب Anu کە از سایت العربیە کپی کردە کە کوردها مانع برگشتن اعرانب بە خانهایشان میشوند جناب این اعرابی کە شما و سایت العربیە میگوئید همکاران داحش بودند در کشتار مردم سنجار و موصل و دیگر نقاط کە داعش تسلط دارد داعش بدون همکاری اینها 1 متر را هم نمیتوانستە در عراق داشتە باشد مگر میشود اعرابی کە در بریدن سر مردم بیدفاع کورد
و بە کنیزی گرفتن دختران کورد و فروش آنها با دهول زورنا آو فرش قرمز از آنها پیشوازی کرد کە خوب کاری کردیدید با داحش همکاری کردید بە دختران کورد تجاوز کردید ،، جناب پان اتراک ما کە گفتیم شما پان اتراک همکار داعشید خودتان کە دارید میگوئید چرا از گفتن این حقیقت کە ما میگوئیم نارحت میشوید خودتان کە دارید میگوئید بر ضد ملت کورد با داعش همکاری میکنیدسلام-دوست عزیزکردی جواب شماراآقای سنندجی بطورکوتاه دادندوشمافکرکنم مثل انسانهای ساده به موضوع توجه داشته اید.مابازبان فارسی دشمنی نداریم.آنهاهم یک ملت ازملتهای درون ایرانند.ازچندبعدبایدبه این مسئله توجه کرد.1-شماهم ... نگوییدپان پان اینجاپان هافقط فارس های شئونیست حاکم بانام های اسلامی ودرلفافه شیعه هستندبه دیگران پان نمیتوان گفت.ولی درترکیه وآزربایجان وترکمنستان ووبه پیروان سیاسی حاکمیت میشودگفت البته اگرحقوق دیگرملل راپایمال کنند.درایران به کرد.ترک.عرب.ترکمن نمیشودپان گفت چون آنهاحق وهویت طلب هستند.شماهم کلمات .... بی معنی اتینیک حاکم رانزنید.درضمن زبانهای دنیاازلحاظ قدرت وجغرافیاوتعدادجمعیت به دودسته تقسیم میشوند.1-پویا2-میرا این زبان فارسی جززبانهای میراست وبازورپول واسلحه حاکم شده وباآب ریختن نمیتوان چشمه درست کرداین گونه چشمه هاخشک خواهندشد.یونسکوهرچندسال زبانهارا
درجه بندی میکندچرابه آنجامراجعه نمیکنی.لطفاازمنطق خارج نشوید.زبان فارسی جززبانهای علمی نیست ونیروپول هدرکردن است.واین زبان توسط انگلیس برای تفرقه وعقب نگه داشتن منطقه برایران حاکم شده است.زبان هرملتی برای خودش عزیزاست وبایدپول فرهنگی آن ملتهابرای زبان خودشان خرج شود.اگراین زبان مثل انگلیسی اززبانهای زنده بودبازتحملش آسانتربود.این زبان درکشورهای عقب مانده افغانستان.تاجیکستان وایران کاربردداردوهیچ گونه بارعلمی درجهان نداردپس لازم است مشاهیروهزینه بودجه خودراداشته وبردیگران تحمیل نشود.سلام-شماکه چه عرض کنم وتفکرامثال شمااززمانی که کامپیوترواینترنت در زندان ایران ایجادشده توسط شماواردشدصدای سقوطش راماشنیدیم ولی دنیای متمدن چندین سال پیش شنیده بوده است.اینجاست که میگویندقسم حضرت عباس شماراقیول کنیم یادم خروس را.حالامجبوریدبرایمان ازفردوسی شناس وهمفکران خودتان شاهدجورکنید.100سال است این چرندیات راباهزینه پول نفت وبایاری ارباتان انگلیس بخوردمامیدهید.ماخودسیاه بدنیا امده ایم وتاریخ مصرف این سندهاگذشته است.شماتنهایک هنر وزیرکی داریدکه فرزندان لایق دیگرملت های تحت ستم خودراباشعارهای دهن پرکن وتمامیت خواه باخودهم سنگرکرده واز صداقت وشجاعت آنهاسوء استفاده کند.دیگرجرعت گفتگوی منطقی نداریدفورامجبوریدازشعارهای عوام فریبانه 100سال پیش استفاده کرده وراهه بروید.متاسفانه هنوزمشتری اندکی دارید.فردوسی .... ببریددرشهرهای خودتان ازاوامامزاده درست کرده ودرجزیره خودبچرخانید.
بعد از هارت و پورت کردن رژیم ایران پیرامون ورود ترکیه به سوریه، قربانی اصلی، رژیم ایران خواهد بود، به شما قول میدهام بزودی هیئتی بلند پایه از ترکیه به عربستان خواهد رفت و اولین سفر خارجی پادشاه جدید عربستان، به ترکیه خواهد بود.
امروز استانبول چون نگینی درخشان، به عنوان مرفهترین شهر، بین برلین و بمبئی ظهور کرده است، لطفا دقت کنید موفقیت اردوغان در افزایش درامد سرانه مردم ترکیه نهفته است نه در مذهبی کردن یا شدن جامعه ترکیه، به سخنی دیگر، اگر اردوغان خدائی دارد آن خدا اقتصاد است، اردوغان بهتر از هر کسی به این واقعیت واقف است.
شم سیاسی اردوغان به اوباما برتری دارد، بخش یونانی نشین قبرس به روسیه نزدیک شده، اروپا و آمریکا نمیتواند نظارهگر نفوذ روسیه در هر دو کشور قبرس و سوریه باشد، اینرا اضافه کنید به نزدیکی یونان به روسیه در صورت خروج یونان از اتحادیه اروپا.
«کُردها مانع بازگشت آوارگان عرب به خانههایشان میشوند»
دبی-العربیه. نت فارسیسازمان دیده بان حقوق بشر وابسته به سازمان ملل متحد در گزارشی که روز پنجشنبه ۲۶ فروردین منتشر کرده نوشته است که پیشمرگههای کُرد مانع از بازگشت برخی عربهای آواره در نتیجه خشونتهای اخیر به خانه و کاشانهشان میشوند که در مناطق مورد مناقشه اقلیم کردستان با دولت مرکزی عراق واقع است.
به گزارش خبرگزاری رویترز، سازمان دیدهبان حقوق بشر که مقر آن در نیویورک است، نسبت به «مجازات گروهی مجموعههای عربی به شکلی کامل» به دلیل خشونتهای جهادیهای گروه دولت اسلامی موسوم به داعش که کنترل مناطق وسیعی از شمال عراق را در دست دارند، هشدار داد.
لیتا تایلر کارشناس سازمان دیده بان حقوق بشر در این باره گفت: «جلوگیری از بازگشت ساکنان عرب به خانه و کاشانهشان از یک عملکرد امنیتی معقول فراتر است.»
برپایه این گزارش، نیروهای کُرد از ماهها پیش جلوی بازگشت ساکنان عربی را که پس از حمله داعش به اقلیم کردستان پناهنده شدهاند، به خانه خود به منازل خود که در مناطق مورد مناقشه واقع است می گیرد.
این گزارش میافزاید در مقابل به کُردها اجازه داده شده به همان مناطق بازگردند و در بعضی موارد، در منازل عربهای آواره، ساکن شدهاند.
دیدهبان حقوق بشر در گزارش خود تاکید کرده که «سیاستهای تبعیض آمیزی» در استانهای نینوا و اربیل (پایتخت اقلیم کردستان) علیه عربها به ثبت رسانده و مستند کرده است. سفر هیئت دیدهبان حقوق بشر به عراق که منجر به ثبت این رویدادها شده، در دسامبر و ژانویه بوده است.
پس از آنکه شبهنظامیان داعش ژانویه گذشته به شمال عراق حمله کردند، نیروهای کُرد اقدام به پر کردن خلا حضور نیروهای امنیتی عراقی در برخی مناطق مورد مناقشه کردند. طی این چندماه، نیروهای کُرد مناطق محل حضور خود را به میزان۴۰درصد افزایش دادند که برجسته ترین منطقه، شهر نفتخیز کرکوک است.
اقلیم کردستان هم مورد حمله قرار گرفت اما پیش از رسیدن شبهنظامیان داعش به اربیل، حملات هوایی ائتلاف بینالملل جلوی پیشروی آنها را گرفت. پس از آن پیشمرگههای کُرد با پشتیبانی هوایی ائتلاف بینالملل، دریافت کمکهای تسلیحاتی و در بعضی مناطق، همکاری نیروهای عراقی، موفق به بازپس گیری بسیاری از مناطق شدند.
بنا بر گزارش دیدهبان حقوق بشر، برخی مسئولان کُرد از سیاستهای تبعیض آمیز حمایت کرده و برای توجیه آن میگویند که ساکنان عرب سنی بودند که از جهادیها پشتیبانی کردند و قلمداد میکنند که آنها همچنان با گروه داعش همکاری دارند.
زنان را ستای سگان را ستای - که یک سگ به از صد زن پارسای
این شعر ازفردوسی پارسگوی است که به قول پان فارسها عجم را بدین پارسی زنده کرده است
بارک الله جناب اقبالی . به اطلاعات بسیار جالبی اشاره کردید . ولی راسیسم ترک یک تفکرا داعشی میشناسد و آن اینست که میگوید - پدر کشته را کی بود آشتی ! نبرد ما در چالادران خواهد بود . یا در ابرقو .
آقای اقبالی اگر اینها که نوشتید درست باشد و فردوسی شعر ضد زن و ضد ترک و عرب نگفته باشد که امیدوارم اینطور باشد، فردوسی خیلی مترقی تر از شما بوده است که امروز در قرن 21 از اصطلاحاتی مانند ترکتازی استفاده می کنید.