Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

همان گونه که من پیش بینی کرده بودم ایران گلوبال هم مثل اخبار روز , خودنویس , بامداد خبر و کیهان لندن و عصر نو و ملی مذهبی و چند تای دیگه اولش با پز و غمپز دمکراسی خواهی و آزادی بیان در حد " بی حد " و با نمایش لیبرال غرب نشین ( کمونیست پشیمان ) آمد اما خیلی زود اقدام به سانسور کامنت ها ( با ترفند توهین و بی ربط که شیوه دیکتاتورها است) کرد و بعد هم به جای اینکه مثل رسانه های غربی همه اندیشه ها و نظرات را پوشش دهد اقدام به پخش مطالب جهت دار
١) فدایی ها و سیاه کلیسم را مقدس کند و به آنها کارت اعتباری جدید بدهد با حذف قسمت مهمی از تاریخ جنایت با ر آنها و بزرگ کردن احساسی بخش دیگری که جز ..... ژاندارم کشی چیزی نبود و حاصلی جز ساقط کردن شاه و بازرگان و

همان گونه که من پیش بینی کرده بودم ایران گلوبال هم مثل اخبار روز , خودنویس , بامداد خبر و کیهان لندن و عصر نو و ملی مذهبی و چند تای دیگه اولش با پز و غمپز دمکراسی خواهی و آزادی بیان در حد " بی حد " ( که نوری علا ی خودم پس از قتل دگر اندیشان در جنایت شا رلی ابدو راست یا دروغ نقل کرده بود که مارکسیست روسی به آذین خواستار ان بوده ) و با نمایش لیبرال غرب نشین ( کمونیست پشیمان ) آمد اما خیلی زود اقدام به سانسور کامنت ها ( با ترفند توهین و بی ربط ) کرد و بعد هم به جای اینکه مثل رسانه های غربی همه اندیشه ها و نظرات را پوشش دهد اقدام به پخش مطالب جهت دار که
١) فدایی ها و سیاه کلیسم را مقدس کند و به آنها کارت اعتباری جدید بدهد با حذف قسمت مهمی از تاریخ جنایت با ر آنها و بزرگ کردن احساسی بخش دیگری که جز بچه بازی و ژاندارم کشی چیزی نبود و حاصلی جز ساقط کردن شاه و بازرگان و بنی صدر و حا کم نمودن خمینی و ج ا فعلی در خط روسیه نداشت
٢) توده ایها را که حتا خودشان هم میدانند و میگویند که آ لت دست و جاسوس روسیه بوده اند و هنوز هم به پیک نت و راه توده نگاه کنی همان خط را بدون هیچ شرمی ادامه میدهند و در واقع پدر خوانده همه چپ ها هستند دوباره به صحنه آورده و از آنها رفع اتهام کنند به قیمت سانسور بنی صدر و کوبیدن او و متهم کردن مصدق و کوبیدن او .
حالا ممکن است توکلی بگوید ما همه را می آوریم و سانسور نمی کنیم .
اما چرا به جای امیر انتظام و ژنرال های شاه و رجوی و قطب زاده و رهبر فرقان , یاد ناخدا افضلی افتاده ؟ نظامی د رهیچ جای جهان نباید وارد سیاست شود . اگر یک ژنرال میشناسید که در این کشورهای غربی به جای سیاستمداران تصمیم بگیرد و در کار سیاست دخالت کند خوب به ما نشان بدهید . تا چه رسد برود برای شوروی جاسوسی کند .
اگر مدرک میخواهید باید برای امیر انتظام و ژنرال های شاه و بنی صدر و با زرگان هم مدرک بخواهید . اینکه در مورد آنها به صرف اظها ر نظر و عقاید اتهام وارد کنید و در مورد اینها مدرک بخواهید باید بگویم که مدرک خواستن فقط در دادگاه و برای دادن حکم است . ده ها هزار جاسوس در جهان فعال هستند و هیچ مدرکی از خود به جا نمی گذارند .
خلاصه اینکه هیچ رسانه خارج کشوری نیست که توده ایها و فداییها در ان نقش پدر خوانده بازی نکنند
همه اینها هم جاسوس روسیه هستند . مدرک ؟ آیا هیچ سخنی و یا موضع گیری رسمی از سوی اینها ( حتا ان سوسیال دموکرات ها و نئو سکولارها و سلطنتی شده ها و حقو ق بشری ها و چپ های آمریکایی اینها ) علیه سو استفاده جنایت کا رانه روسیه از ایران , پشتیبانی روس ها از دیکتاتورهای فاسد و جناح های فاسد ج ا و جنایت کرانی مثل اسد و تروریست های شرق اوکراین , دخالت آشکار روسیه در امنیت مردم ایران , نقض مکرر حاکمیت ملی ایرانیان , تهدید جهان با سلاح قرار دادن و تحریک ماجراجویانه کشور ایران ,میبینید ؟ نه ! فایده خودنویس و ایران گلوبال و ملی مذهبی و بامداد خبر و عصر نو و ... چیست وقتی آنها عملا بلند گوی تبلیغاتی و منبر چپ های روسی ( توده ای و فدایی ) هستند ؟خوب ما این همه رسانه مارکسیستی روسی داریم . اما رسانه ای که نظرات مصدق و بنی صدر و بازرگان و امیر انتظام را پخش کند نداریم .
هر وقت هم مطلبی در مورد اینها می اید حمله مارکسیست های نقابدار روسیه است به آنها .
چرا چنین مطالبی که در رسانه های داخلی می اید در این رسانه ها سانسور می شود ؟

در شرق آمده است
روس‌گرایان ایرانی همچنان در تخیلات غرق هستند
http://www.iran-emrooz.net/index.php/news1/54297/
شرق / مسعود کاظمی
اما روسیه توانست در این دوره در معادلات سیاسی و اقتصادی با آمریکا و غرب با کارت ایران بازی کند و امتیاز بگیرد. مخصوصا وقتی پرونده ایران از آژانس به شورای امنیت رفت، هربار که
نوشته شده توسط: Anonymous

1: براي رم مسيحي كاتوليك هر آنچه دشمن دشمن اوست دوست او مي باشد پردوسي را بر عليه اسلام رقيب ديرن و قدرتمند بايد علم كنند و ارج نهند ٢: پردوسي با سرودن تنها شعر پارسي چطور وحدت و يكپارچگي كرد و بلوچ و لرو گيلك و مازي ولك ... حالا تركي و عربي به كنار توانسته نگه داره ؟ ٣: پردوسي بزرگ تاريخ كرد و بلوچ و لر وگيلك و مازي و تالشي ... نيست بلكه تنها و تنها خاص پارس مي باشد ٤: حداقل انقلاب در برگيرنده طيف وسيعي از مردم و ملل مختلف در زير يك چتر را شامل مي شود .

نوشته شده توسط: Anonymous

ضریب هوشی‌ به چه دردی می‌‌خورد وقتیکه یک سیستم کمونیستی ( نان کپک زده ) به جلوت می‌‌اندازد و یک خانه فکسنی از نوع آلونک هائی که مردم کوبا در داخل آنها زندگی‌ میکنند بهت می‌‌دهد و زنجیر کلفت کمونیستی را بر دور گردنت می‌‌اندازد تا نه تنها نتوانی‌ نفس بکشی بلکه توان باز کردن دهانت را نیز نداشته باشی‌، باید توانمند سازی را به مرحله‌ای رساند که مردم با افتخار تمام بگویند که ( من کار آفرین هستم پس هستم ) با چنین زمینه فکری ترکیه تا سال ۲۰۲۳ اقتصاد خود را به ( ۲ تریلیون دلار ) افزایش خواهد داد و تولید ناخالص داخلی‌ را به پانصد بیلیون خواهد رساند، در چنین شرایطی، جامعه وارد جرگه کشور هائی با درامد بالا خواهد شد و استراتژی ( ثروتمند شدن پیش از پیر شدن ) محقق خواهد شد.

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام -بلی که ضریب هوشی ترک هابالاست اگرباورنداردبگذاریدترکان ایران درتمام نقاط ایران بزبان خودشان درس خوانده وبودجه ملی وفرهنگی خودراداشته باشند.آن وقت دیگردلیلی برشاهدنخواهندداشت چون عملانشان خواهنددادکه هوش بالایعنی چه .100سال است ترکان رابه زنجیرکشیده اندوهستی آنهارانشانه گرفته اند.ازترکان نسل فارس درست میکنندبعدهم میگویند دلیل بیاور.هرکس به تیزهوشی ترکان شک کندبایدبرعقل اوفاتحه خواند.مادراین کارصغراوکبرالازم نداریم برای بچه های مامدرسه ودانشگاه بگذاریدبعدحرف بزنیم.اصلاوابداشک نداشته باشیدکه ترکان چندین برابرباهوش وزرنگترند.جسارت .شجاعت.صداقت رابایدازترکان بیاموزید.

نوشته شده توسط: Anonymous

مردم ترکیه چگونه ضریب هوشی‌ خود را به ( رفاه، ثروت، توسعه ) تبدیل خواهند کرد؟ ۱- ترکیه باید از ( دام و تله درامد متوسط ) پرهیز کرده و فرای جامعه‌ای با درامد متوسط تبدیل شود، بدین منظور این کشور باید ( کاپیتال و سرمایه جهانی‌ ) را جذب ترکیه کند. ۲- سکانداران و سیاستمداران ترکیه باید مجارستان و صربستان را متقاعد کنند که مسیر ترکیه، بهترین مسیر انتقال گاز روسیه از طریق ترکیه، مجارستان و صربستان به اروپای مرکزی است. ۳- تبدیل استانبول به یکی‌ از مراکز مالی‌ جهانی‌ ۴- تبدیل دانشگاه‌های ترکیه به سطح پیشرفته‌ترین و درخشان‌ترین دانشگاه‌های دنیا ۵- پیوستن ترکیه به طرح ( تجارت ترانز آتلانتیک ) با آمریکا و اروپا ۶- تقویت لوله گازی ( ترانز کاسپین ) ، ۷- گسترش خط آهن ( باکو، تبلیس و قارص ) که امسال تکمیل خواهد شد به کّل آسیای مرکزی تا چین و در غرب به کّل اروپا و قاره آفریقا

نوشته شده توسط: Anonymous

سه شنبه 28 بهمن ماه سال جاری نقاشی دیواری فردوسی و شخصیت های شاهنامه به طول 5000 متر در دیوارهای بلوار خیام مشهد پاک و قرار بر آن شده است که تصاویری از شهدا جایگزین آن شود.
چهار سال قبل نیز نقاشی های شاهنامه از دیوارهای حاشیه بلوار فردوسی مشهد یعنی املاک وابسته به آستان قدس رضوی پاک شد.برای هیچ یک از این موارد نه جنجال رسانه ای بر پا شد و نه ادیبان زبان پارسی طومار امضا کرده و فرافکنی کردند. همزمان با تخریب دیوار فردوسی در مشهد آن هم به طول 5000 متر و هزینه ی گزاف که صرف آن شده بود در مقیاس بسیار کوچکتر شهرداری و شورای شهر سلماس تصمیم می گیرد که تندیس قدیمی فردوسی که از نظر هنری فاقد ارزش بود را برچیده و میدان مجاور خیابان فردوسی سلماس را به نام انقلاب تغیر دهند.



این تصمیم نمایندگان شورای شهر سلماس موجی از اعتراضات شدید و کینه ورزانه افرادی را به دنبال داشته و دارد که به واقع شخصیت ابوالقاسم فردوسی را نیز دستاویز اهداف شوم و پلیدشان قرار داده اند. چرا که در موارد مشابه در شهر مشهد و همچنین سرقت مجسمه های استاد شهریار و ستارخان در تهران کوچکترین واکنشی از خود نشان ندادند.

موضوع بسیار مهمی که در سخنان غرض ورزانه این ادیبان دلواپس! آشکارا جلوه می کند. من باب مثال «تورج دریایی» دانشیار تاریخ و فرهنگ جوامع پارسی زبان دانشگاه کالیفرنیا، فولرتن در مصاحبه با رادیو اروپای آزاد «رادیو فردا» به تاریخ چهارم اسفندماه 93 با انتقاد شدید از عملکرد شهردار و شورای شهر سلماس می گوید. فردوسی نماد وحدت و یکپارچگی ایرانیان است! وی با صدایی برآشفته ادامه میدهد: سایت شهرداری سلماس را نگاه کرده و از نوشته های جعلی آن که بر گرفته از تحریفات تاریخی جمهوری آذربایجان است در بهت و حیرتم! پیشینه سلماس را به پروتوتورک ها و سومرها مربوط دانسته اند که این یک دروغ بزرگ است. مغولستان خواستگاه پروتوتورک هاست
یشان آشکارا مسئولین شهر را مورد اتهام قرار می دهد و با ادبیاتی که به هیچ وجه برازنده یک ادیب و محقق نمی تواند باشد برداشت یکسویه خود از تاریخ را ارائه می دهد و هیچ حقی را برای دیگر محققان قائل نیست و تقلید وار شعارهای محافل پان فارسیسم را در ضدیت با تاریخ و فرهنگ مردمان آذربایجان تکرار می کند.

جدای از این ادیبان! برخی از افراد سیاسی و اجرایی نیز در این مقوله وارد شده و اظهار نظر کرده اند که از جمله آنها احمد مسجد جامعی عضو شورای شهر تهران است که در سخنانی تامل برانگیز نقش فردوسی در ترویج فرهنگ ایرانی و شیعی را بی نظیر میداند. آقای مسجد جامعی با زیرکی مذهب شیعه را نیز بیان میکند تا در دفاع تمام قد از افکار فردوسی و مکتب فردوسی شائبه ای به وی وارد نشود.

دلواپسان فردوسی نیک می دانند که شاعر طوس نماد نفرت پراکنی قومی، مذهبی و زن ستیزی در جامعه ایرانی است و به گمانم این عزیزان نه دغدغه فردوسی بلکه دغدغه هویت خواهی مردم آذربایجان را دارند.

محمدعلی ارجمندی - 5/12/93
نوشته شده توسط: Anonymous

نیروهای ملی هویت طلب آذربایجان که خواهان یک جمهوری فدرال سکولار دمکرات در کنار سایر خلقهای ایران هستند ، باید به افشاگری این 2-1 نفر تجزیه طلب فالانژ که فقطمبارزه با قوم فارس را پیشه خود کرده اند ، به مبارزه و افشاگری بپردازند تا تمام نیروهای ملی و وطن پرست ایرانی علیه حکومت شاه و شیخ مبارزه نمایند نه علیه یک زبان یا یک خلق که خودش قربانی شاه و شیخ و مهرههای ترک همکار دولت است ، شده اند . اینها که با نام مستعار و احتمالا رفت و آمد مرتب به ایران ، میکوشند تا نیروهای مبارز ضد دیکتاتوری را به نیروهای ضد فارس تبدیل کنند . آیا تاکنون دیده اید که اینها علیه حکومت اسلامی چیزی در اینجا درج کنند ؟ آیا اینها..... حاضرند در جمهوری اسلاممی بمانند ولی فارسها را بقول خودشان ایزوله کنند ؟ وجود هیتلر و پولپوت و استالین و خمینی نشان داد که نباید اجازه داد دیوانگان در سیاست دخالت

کنند و فعال باشند چون این تازه بدوران رسیده خطرناکتر از هر دیکتاتور در تاریخ هستند . بارها در اینجا اشاره شده که مهره های شناخته شده اجنبی بجای مبارزه سیاسی یا طبقاتی یا فرهنگی یا دینی ، به مبارزه نژادی روی آورده . اینگونه افراد در غرب و کشورهای دمکراتیک مورد پیگرد قانونی قرار میگیرند .
نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

جناب ناظر گرامی! به دستهای قلم شده ابوالفضل قسم که نه کیانوش توکلی کامنتهای شما را سانسور کرده است و نه من!
کامنتهای شما را خودتان با دستان مبارکتان سانسور کرده اید!
وقتی کامنت می نویسید، حتما مشاهده کرده اید که در دو جا نوشته شده است: "لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها جود ندارد."
حالا وقتی شما کامنتهایتان را تکراری می فرستید، یعنی اینکه می خواهید کامنتهایتان حذف شود. سیستم سایت هم به حرف شما گوش می دهد و کامنتهایتان را حذف می کند و من یا کیانوش توکلی هم نمی رویم در میان کامنتهای حذف شده، دنبال کامنت شما بگردیم و آن را بازسازی کنیم!
پس نتیجه اخلاقی این است که کامنتهایتان را فقط یک بار بفرستید و نه بار سایت را سنگین کنید و نه ما را آزار بدهید و نه خودتان را.
با تشکر

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

خسرو گرامی،
1-ننوشته ای«نادرستی ها» کدام اند؟چرا؟کسی که نادرستی می بیند بدون نشان دادن آنها همین جوری حرف بزند به معنای آن است که حرفی برای گفتن ندارد. و فقط شعار میدهد. که چیزی را روشن نمیکند.

2- در نوشته ی من سیاست ستمکشان جامعه ذکر شده و شامل مردمی ست که حقوق آنها باعدم دموکراسی-وجود تبعیض- عدم معشیت انسانی نقض شده است.وگفته شده که سیاست دفاع از حقوق آنها باید مستقل باشد. برخود تکیه کند، خود تصمیم بگیرد، به امید حل مسایل خود با حمایت دولتهای بزرگ نباشد. بداند تنها با مبارزه ی خود و با مردم خود میتواند به دستاوردهای ارزشمند برسد.
خوب ، آیا از این سیاست«مارکسیستها» دفاع میکنند؟ اگر میکنند به وظیفه ی خودعمل میکنند واگر نمی کنتد باید بکنند.شما بگویید چه چیز این «سیاست تکیه به خود» افراطی ست؟ یا کجایش مارکسیستی ست؟ اگر مارکسیسم اینه که ستمدیده به خود متکی باشد -درمبارزه، چرا نادرست است؟

3- ائلیار اعتراض ندارد -نامه را نقد کرده. بگویید کجایش نادرست است؟
4- در نوشته ی من صحبت از "طبقه زحمتکش و کارگر" نشده ، بل صحبت از «همه ی آنهایی شده که حقوقشان توسط حکومت نقض شده» است. که این البته شامل کارگران هم میشود.
5- همینطورواژه ی «امپریالیسم و نوکرانش» نیز نیامده است. من به مبارزه و سیاست ستمکشان جامعه از زاویه ی ««امپریالیسم و نوکرانش» نگاه نکرده ام. این زاویه با زاویه دید من کاملا متفاوت است.
6- سخن شما نشان میدهد که درکی از دید مارکسیستی ندارید. از مارکسیسم تنها «امپریالیسم و کارگر» را بلدید و با این عینک به نقد نگریسته اید. امپریالیسم ربطی به مارکسیسم ندارد و از مقولات «لنینیسم» است. و از کارگر هم سخنی درمیان نیامده است.
7- سیاست صدای امریکا و بی بی سی با سیاست خارجی دولتهایشان تنظیم میشود. نه با سیاست رهایی ستمدگان جامعه ی ایران. به همین دلیل نباید به این سیاست دل بست و انتظاری داشت و به حمایت آن امیدوار بود. باید راه خود رفت و کار خود کرد. به تبعیضی که برایشان روا میدارند نیزاعتراض نمود. نباید سیاست مبارزه ی خود را با سیاست آنها پیوند زد.
8- و اما «قوز-باقوز»؛ نقد، چه مشکلی بر مشکل شما افزوده است؟که برایتان «قوز-باقوز» شده؟ مشکل نقد برای شما کجاست؟
نادرست است؟ چرا از نشان دادن آن سر بازده اید؟ با شعار و حرف کیلویی که چیزی روشن نمیشود و کسی هم به سخن آدم ارجی نمیدهد.


نوشته شده توسط: Anonymous

جناب گرامی آقای توکلی! ما در تعجب هستیم که جنابعالی چرا کامنتر های ما را حذف میکنی؟ برای چندمین بار پاسخی در خصوص آقای فردوسی بمحضرتان ارسال شد، لیکن جنابعالی از نمایش آن امنتا کردید. آیا قرار نبود معیار دمکراسی رعایت شود. شما به ناسیونالیستهای نژاد پرست، و افراطی فارس اجاره هر گونه مانور و توهین و تمسخر را نسبت به ملیتهای غیر فارس میدهی، حد اقل اجازه بفرمائید، که در قبال آنان پاسخی نیز از جانب ما بمحضرشان برسد. آیا این انصاف است که دست یکی را بسته ای، دیگری را با دگنگ آزاد گذاشته ای؟

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

جناب جمال، شما بی توجهی خودتان را هم گردن من می اندازید. هیچ کس اسم شما را تغییر نداده است. شما یادتان رفته اسمتان را بنویسید.
وقتی کسی اسمش را نمی نویسد، بطور اتوماتیک Anonymous می آید به معنی ناشناس.

نوشته شده توسط: Anonymous

معلمان ایران از فقر و ستم به جان آمده اند و در مقابل حکومت بلند شده اند. رژیم هم شروع کرده به سرکوب آنها. الآن وقتش است که از معلمان هم میهن حمایت کنیم. حمایت از معلمان حمایت از همه جامعه است. سایت شان را بسته اند. ما صدای آنها را به همه جا برسانیم. اعتصاب سرتاسری معلمان در یکشنبه دهم اسفند 1393

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-این شئونستهارامن باتمام تاروپودخودشناخته واگریک درصددر... شک میکردم غیرممکن بودبرعلیه آنهاچیزی بنویسم اینهاازتمام قواعدواصول انسانی بدورندواگراین طورنبودندغیرممکن بودبتوانندبه حکومت ناحق خودادامه دهنداینهاباتاراج وباج دهی به انگلیس وفرانسه وروس وجدیدانیزبه آمریکاتوانسته اندبشکلهای مختلف حکومت کنند.اینهاوقتی دیدندتاریخ مصرف شاه وپهلوی تمام شده باهمدستی وهمکاری بااسراییل وآمریکاوغرب بخصوص انگلیس خمینی راعلم کردند.آنهاییکه درخواب غفلت هستندخوددانند.اگرباورنداریدنامه دیروزمسئولان حکومت به فرمانداروشهردارسلماس رابخوانید.اینهاازنام اسلام.ایران.وطن.پرچم.ملی گرایی وتمامیت خواه وحتی درغالب چپ وسبزوغیربرای پروژه های بعدی میخواهندبازهم سوء استفاده کنند.نژادپرستی چشم اینهاراکورکرده ونمیتواننددنیای زیبا راببینند.توهم وداده های میسونرهای غربی برای چپاول خوداینهارامتوهم کرده است.برای این

است که باتمام وجودبه اینهااعتمادندارم.اگرکوچکترین دموکراسی واردایران شوداینهاباارباب بزرگ خودانگلیس بدرک واصل خواهندشد.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب مسئول کامنتهای این سایت شما همە کامنتها را مثل ماست و دوشاب با هم قاطی کردی من یک مطلب از صفعەی فیسبوکی دوستان در این بخش سایت گذاشتم حالا کە نگاه میکنم این مطلب با اسم
Anonymous پخش شدە و اسم من حذف شدە

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-فکرکنم کسانی که دراینجاکامنت گذاشته انداین نامه رانخوانده وتنهاخواسته اندیک متنی نوشته باشند.درکجای این نامه آمده ازشمادرخواست حکومت دموکرات.ویاکمک بما.ودادن حکومت بماشده است؟1-دراول نامه آمده مامیدانیم که این تلویزیون برای منافع آمریکاایجادشده است2-خواسته شده که صدای مارانیزهمچون فارس هاکه بیش ازآنهاهستیم به گوش جهانیان برسانید.3-آمده که ماتوقع داریم ازسیاست های حاکمان ایران پیروی نکنید.دوستان صدای مظلومیت دیگراتینیک های تحت ستم حاکمیت نژادپرست فارس درلفافه اسلامی(تنهااسلامی برای سوء استفاده وردگم کردن سرکوب است)رااگرهرکس رسانه ایی کندبایدازآنان تشکرکرد. همه میدانندکه هیچ گربه ایی موش رافی سبیل الله نمیگیرد.تنهادرخواست شده که صدای مارانیزبه گوش جهانیان ازطریق این رسانه برسانید.وقتی شماهااینطوربه نویسندگان نامه حمله میکنیدانسان فکرمیکندماموران حکومت چماق های خودرابلندکرده است.مگرچه

عیبی داردکه صدای آمریکا.بی بی سی .آلمان.فرانسه که زمانی خیمه گاه خمینی بودودرمسجدوکوچه محل پخش وفرکانس های آنرانوشته بودنددیگران هم استفاده کنند.؟چه عیبی دارددرمحلی که دههاکانال لوس آنجلسی توسط گروههای شئونیست وفاشیست فارس و توسط دولت ایران اسلامی کنونی وشاهنشاهی پخش میشودیک ساعتی نیزافرادبیایندوازحقوق پایمال شده ملیتها بگویند.؟چه ایرادی دارددرکانالی که یک تماشاگرفتوتبال زن که حقا حقش است بیایدولی درخواست نشودکه ازعرب .کرد.ترک آزربایجانی دستگیرشده ساعتی صحبت شود.؟چه ایرادی داردبجای اینکه تقی زاده شئونیست.شریعتمداری پان ایرانیست . چالنگی ونوری زاده دراجاره دارندیک ساعتی هم آقای اوبالی.هدایت.رزمی.یابچه های کردوعرب وترکمن بیایند؟.کجاگفته شده مادستهای خودرادر حناگذاشته وازدستهای استعماری شماکمک میخواهیم.؟آگردرنامه نوشته میشدکارگران وستمدگان متحدشوید دردشماتسکین می یافت.آیاشمافکرنمیکنیدخودتان نیز1300سال است درخواب بوده وافکاریخ زده کمونیستی شماهنوزآب نشده است؟چراین شتررادرخانه خودنمیخوابانید؟مبارزه تنهاشعاردادن نیست؟درابعادمختلف بایدتلاش کرد.
نوشته شده توسط: Anonymous

21 ایرانی میهن دوست و فرهنگی طی نامه ای به برداشتن تندیس فردوسی اعتراض کردند. شهردار سلماس با این قدام نابخرانه جایگاه خود را در جبهه ایران ستیزان و تجزیه طلبان تثبیت کرد .پیشنهاد من به شهردار سلماس این است که دست از این اقدامات ضد ایرانی برداشته و کوشش کند حتا بقایای جسد شادروان پیشه وری را از گورستانی در باکو به سلماس باز گرداند و میدانی را نیز به نام ان شاد روان نام گذاری کند.این گون میتوان فرهنگ سازی کرد . نا مه 21 نفر را درزیر بخوانید> :

«به نام خداوند جان و خرد

شهردار ارجمند شهر سلماس
جناب آقای دکتر محمد رحيمی

با درود و ادب

بر پايه‌ی خبرها، در بيستم بهمن‌ماه، تنديس فرزانه‌ی طوس از ميدانی به همين نام در شهر سلماس برداشته و به جايی نامعلوم برده شده و نام ميدان «فردوسی» به ميدان «انقلاب» دگرگون شده است. از آن‌رو که رخدادها و دگرگونی‌های مهم شهری در اين سطح می‌بايست با آگاهی و دستور شما و شورای اسلامی شهر باشد، و با توجه به پيامدهای ناگوار منطقه‌ای و ملی، نکته‌هايی چند را به آگاهی می‌رسانيم، به اميد آن‌که شنيده شود:

۱. جايگاه ويژه و بلند فردوسی در فرهنگ و ادب ايران و جهان، زبانزد همه‌ی خاورشناسان بوده و هست و بسياری از آنان، ايران‌زمين را با نام چنين بزرگانی می‌شناسند و می‌ستايند. آوازه‌ی فردوسی در جهان به اندازه‌ای است که در چند شهر مهم کشورهای اروپايی، از جمله رم پايتخت ايتاليا، ميدان‌هايی به نام او و با تنديس‌هايی از پيکر او سال‌هاست که پابرجاست و مايه‌ی بسی شرمساری است که در ايران، سرزمين فردوسی، ميدانی را از تنديس و نام او بزدايند. بی‌احترامی به فردوسی که سرآمدِ فرزانگان و شاعران ايران است، از ديد همگان می‌تواند بزرگ‌ترين خودزنی فرهنگی قلمداد شود که زيبنده‌ی شهر تاريخی سلماس و مسؤولانش نيست.

۲. فردوسی با سرودن «شاهنامه» سند يکپارچگی و هويت ملی تمام ايرانيان را ماندگار و جاودان ساخت و به نمادی برای پاسداری از هويت ايرانی و زبان ملی (فارسی) تبديل شد. از اين‌رو، هرگونه بی‌توجهی به اين نماد تاريخی، دشمنی و رويارويی با هويت و يکپارچگی ايران، زبان فارسی و بهترين دستاويز برای جدايی‌خواهان و تجزيه‌طلبان می‌تواند باشد.

۳. قدرناشناسی و کوچک‌انگاری هر يک از بزرگان تاريخ و ادب و فرهنگ ايرانی، از درون يا بيرونِ کشور، از ارج و اعتبار تک تک ايرانيان و غرور و خودباوری ملی ما خواهد کاست؛ در آن صورت چگونه می‌توان به ايستادگی در برابر دشمنان خارجی و تحريم‌ها و تهديدها ادامه داد و اميد داشت؟!

۴. گذاشتن نام «انقلاب» به جای «فردوسی» شبهه‌ی رويارويی و ناساز بودن اين دو را به ذهن می‌رساند که پيامدی ضدامنيت ملی و بر خلافِ رويه‌ی نظام دارد. شايد طرّاحان چنين رخدادی در پیِ القای چنان انديشه‌ای هم بوده باشند، که جز فرستادنِ پيام‌ِ همراهی به ايران‌ستيزانِ پيرامون‌ ما پيامدی نخواهد داشت.

ما امضاکنندگان و تأييدکنندگان اين نامه، در کنار آذربايجانی‌های ايران‌دوست و فرهيخته، خواستار بررسی و بازنگری خردمندانه و آينده‌نگرانه‌ی اين رخداد با رويکردِ مصلحت کلان کشور و ملاحظات امنيت ملی هستيم و از مسؤولان می‌خواهيم ترتيبی اتخاذ فرمايند تا نام و تنديس فردوسی به ميدانی که سال‌هاست آن‌گونه شناخته شده، با احترام بازگردانده شود. حتی اگر در نظر داشته باشيد که در ميدانی ديگر تنديس فردوسی را برپا کنيد، به نظر می‌رسد چنين اقدامِ نسنجيده‌ و تندروانه‌ای به هيچ روی سزاوار و شايسته‌ی استان و شهر شما نيست؛ زيرا همين امر دست‌مايه‌ی تبليغات جدايی‌خواهان قرار می‌گيرد و در نظر ايرانيان ميهن‌دوست، به عنوان پيشينه‌ای ناپسند و نکوهيده در کارنامه‌تان به جای خواهد ماند.

با سپاس

دوستداران مردم و شهر سلماس، آذربايجان، ايران و ايران‌زمين
داريوش آشوری، عبدالمجيد ارفعی، حسن انوری، محمد جعفری‌قنواتی، سعيد حميديان، ابوالفضل خطيبی، اصغر دادبه، محمد دبيرسياقی، تورج دريايی، جليل دوستخواه، محمدتقی راشدمحصل، علی رواقی، نورالدين زرين‌کلک، روزبه زرين‌کوب، جلال ستاری، قدمعلی سرامی، ميرجلال‌الدين کزازی، مهدی ماحوزی، جلال متينی، عليقلی محمودی‌بخ
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

7- عملا سه نوع سیاست جاری ست:
الف- سیاست غولهای جهانی که در بهارعربی-لیبی-سوریه-عراق و اوکرائین و افغانستان و دیگر جا های پیاده شده و میشود.
ب- سیاسی داعشی حکومت ایران در داخل و خارج. که بر پایه ی اسلام سیاسی در اندیشه ی گسترش نفوذ قلمرو شیعه در جهان
است و در داخل دیکتاتوری فاشیستی و تبعیض و بی عدالتی را پیش می برد.
ج- سیاست مستقل مبارزه ی همه ی ستمکشان جامعه برای رهایی از دیکتاتوری و تبعیض و بی عدالتی ست. این مبارزه و سیاست بر خود متکی ست و با همه ی جنبشهای مدنی -سیاسی جوامع در جهان که برای رفع تبعیض و دیکتاتوری و بی عدالتی مبارزه میکنند منافع یگانه ای دارد. و حمایت متقابل را نیازمند.
سیاست ستمدگان ایران مخالف حمایت معنوی این جنبشها و تشکلهای مدنی نیست و برعکس به آنها نیاز شدید دارد.

حتی مخالف حمایت معنوی دولتها از دموکراسی خواهی و عدم تبعیض و عدالت خواهی نیز نیست. این کار آنها را عمل به «وظایف حقوق بشری خود» میداند و آنها را ارج می نهد. اما اجازه نمی دهد به این مبارزه به عنوان ابزاری برای خود نگاه کنند.
8- فعال راه تبعیض لازم است از سیاست صف خود دقیق آگاهی داشته باشد و بداند چگونه میتوان این سیاست را در میدان دو سیاست دیگر حفظ نمود و پیش برد.
نوشته شده توسط: Anonymous

خانم مسیح علی نژاد موفق به دریافت یک جایزه بین المللی شد چون در وبلاگ خود زنان را دعوت به کنار گذاشتن روسری کرده بود .

نوشته شده توسط: Anonymous

نامه سرگشاده فعالان ملیتهای غیرفارس به کنگره آمریکا نشان از سادگی و عدم پختگی و فقدان بینش سیاسی عمیق در بین نویسندگان آن دارد. اگرچه سیاست نژادپرستانه و تبعیض آمیز و طرفداری از نظام صدای آمریکا تحت مدیریت "فارس ها" بر همگان عیان است. اما اینها بصورت خودسرانه و بدون اطلاع مدیران و مسئولین آمریکایی خود عمل نمی کنند. قبلا هم این شکایات توسط بسیار مطرح شده بود از جمله آقای مجیدی.

این فعالان غیر فارس آمریکا و کنگره آن را یا "شدیدا بیگناه و معصوم" قلمداد کرده اند و یا "مشتی آمریکایی نامطلع" که توسط عده ای فارس فریب خورده اند. این نشان از سادگی و ساده لوحی نویسندگان این نامه است. آنها نمی توانند هضم کنند که این سیاست آمریکا است که می گوید فقط "کدخدا" ده در تهران را ببین و بعد همه اطراف و اکناف ده را بچاپ. این دقیقا کپی همان سیاست دولت انگلیس در رابطه با حمایت شدید بی بی سی از


اصلاح طلبان و ضدیت آن با ملیت ها و همه مردم ایران است.

اعتراض ائلیار هم قوز بالای قوز، مملو از نادرستی و کاملا بیمورد و نامربوط است و از یک موضع چپ افراطی و با عینک بسیار غلیظ دودی ـ مارکسیستی مسئله ای را می خواهد توضیح بدهد که ربطی به مقوله استدلال "طبقه زحمتکش و کارگر" در "قاموس امپریالیسم و نوکران گدامنش" بقول ایشان ندارد.


نوشته شده توسط: Anonymous

بدبختانه تحت تاثير تبليغات جمهورى اسلامى بسيارى باور كرده اند كه امريكا و غرب براى مخالفان نظام نقل و نبات پخش مى كند،براى همين مثلا روشنفكر اين اپوزسيون ماهها قبل مقاله اعتراضى مى نويسد كه صداى امريكا بى بى سى زاسيون مى شود !و نامه فوق الذكر تحت تاثير اين فضا نوشته شده است كه اگر صداى امريكا همت كند،تبعيض رفع مى شود،البته شايد يك رسانه خاصيت روشنگرى داشته باشد،اما انتظار ازادى از صداى امريكا و غرب كه مرضى همه گير شده،بچه گانه و به دور از حرفه اى گرى است،كاش دارندگان اين طرز تفكر عوض دخيل شدن به صداى امريكا و طواف سفارتخانه هاى خارجى،كمى به مردم و مشكلاتشان دخيل بشوند،كه حاجتشان از درگاه مردم براورده مى شود نهايتا.
مطلبى يك بار مشابه اين موضوع نوشتم كه خواندنش خالى از لطف نيست و شامل حال اين عزيزان هم شايد بشود
http://sahamnews.org/2014/11/270383/

نوشته شده توسط: Anonymous

"مگر میشود..."
کیانوش عزیز، در چند هفته اخیر هر آن توهینی و دشنامی را که بر علیه مخالفین تبدیل صفحات ایران گلوبال به دادگاه افرادی با هویت مشخص به دست ایران گلوبال رسید منتشر کردید، حال شاید برای جبران مافات چاپ خبر زیر در جای مناسبی در پاسخ به آن توهینها برای کسانیکه هنوزخود را به خواب نزده اند خالی از حسن نباشد.


حدود ۱.۱ میلیون نفر که اکثرا یهودیان اروپایی بودند از ۱۹۴۰ تا زمان آزادی اردوگاه در ۲۷ ژانویه ۱۹۴۵ در آشویتس-بیرکانو کشته شدند.
http://www.bbc.co.uk/persian/world/2015/02/150223_u04_auschwitz



مرد ۹۴ ساله در ارتباط با جنایات آشویتس محاکمه می شود
24 فوریه 2015 - 05 اسفند 1393

یک مرد ۹۴ ساله که دادستان های آلمانی می گویند در اردوگاه مرگ آشویتس افسر نازی بوده، به کمک رساندن به قتل ۳۶۸۱ نفر متهم شده است.
به گفته دادستان ها این مرد عضو گشتاپو - پلیس مخفی آلمان نازی - بود و در اردوگاه آشویتس به عنوان افسر پزشکی خدمت می کرد.
اگر او گناهکار شناخته شود با سه تا ۱۵ سال زندان روبرو خواهد شد.
وکیل مدافع متهم به روزنامه بیلد گفت که شاهدی از "عمل ملموس مجرمانه" وجود ندارد.
دادستان ها در شهر شوئرین آلمان گفتند که براساس قوانین حفظ حریم خصوصی نمی توانند از متهم نام ببرند.
آنها می گویند که او علیرغم سن بالا توانایی شرکت در جلسات محاکمه را دارد.
ادعا می شود که او به عنوان افسر پزشکی در سازوکار اردوگاه نقش داشت و بنابراین می تواند در مرگ کسانی که در دوره خدمت او در اردوگاه از ۱۵ اوت تا ۱۴ سپتامبر ۱۹۴۴ درگذشتند متهم شود.
در پی تحقیقات فدرال در آلمان در سال ۲۰۱۳ توصیه شد که ۳۰ مظنون سابق نازی در ارتباط با جنایات آشویتس محاکمه شوند.
پیشتر در ماه جاری دادگاهی در آلمان یک مرد ۹۳ ساله را به عنوان یک گارد گشتاپو در این اردوگاه مرگ، به یاری رساندن به ۱۷۰ هزار مورد قتل، متهم کرد.
گفته می شود که آن متهم از ژانویه ۱۹۴۲ تا ژوئن ۱۹۴۴ در آشویتس کار می کرد.
قرار است یک گارد دیگر نازی در ماه آوریل به اتهام یاری رساندن به قتل دست کم ۳۰۰ هزار نفر محاکمه شود.
ادعا می شود که اسکار گرونینگ - ۹۳ ساله و معروف به "حسابدار آشویتس" - مسئول شمارش اسکناس های ضبط شده از زندانیان بود
نوشته شده توسط: Anonymous

پان ترک ناسیونالیست که مثل همیشه کور است و حاضر نیست ساده ترین مسائل را بفهمد خلاف حقایق تلخ جمهوری اسلامی به رقص و پایه کوبی هیچ و پوچ پرداخته / چون بقول شهردار سلماس در آن شهر به اندازه کافی مجسمه و نام فردوسی وجود دارد ، اینها مجسمه را به نقطه دیگری منتقل کردند و حالا نام آن میدان را - تنقلاب اسلامی - گذاشته اند ! آیا این کار جای خوشحالی برای راسیسم ترک دارد که تمام حقایق و واقهیات را مثل همیشه وارونه جلوه میدهد و در خارج نشسته و دولت تعیین میکند ؟ ! ایرانیان باید ببینند با چه کسانی در میان هویت طلبان روبرو هستند که کاه را کوه میکنند و دلخوشی دیگری ندارند غیر از خودفریبی نژادگرایانه مغولی .

نوشته شده توسط: Anonymous

محسن عزیر، چنان از شاه گفته ای، که اگر کسی نشناسدش، تصور خواهد کرد، که محمد رضاشاه پهلوی، خوابنما نشده، و خود را فرزند خوانده و نظرکرده ائمه شیعه قلمداد نکرده است
این شاه مورد احترام شما در پنجاه و سه سال حکومتش نه تنها کاری در جهت آسایش مردم، و پیشرفت کشور انجام نداد، بل با تحت فشار قرار دادن جوانان آزادیخواه کشور و به زندان و زیر زمین کشاندنشان، و باز گذاردن درب بی رقیب مساجد، اسباب بوقوع پیوستن قیام بهمن 57 را نیز فراهم آورد

نوشته شده توسط: Anonymous

درود بر معلمان شریف و مبارز ایرانی. هر جای جهان که هستیم از اعتصاب سراسری معلمان ایران پشتیبانی کنیم. اعتراضات معلمان راهگشای جنبش بزرگ ملی ایرانیان است.

نوشته شده توسط: Anonymous

این کار نوشتن طومار بخاطر حقوق زنان خیلی با ارزش است منتها دو روز قبل روز جهانی زبان مادری بود و ای کاش روشنفکر فارس زبان جرعت نوشتن طومار و حمایت از حقوق تحصیل بزبان مادری غیر فارسها را داشت

نوشته شده توسط: Anonymous

واقعا که جای تا سف داره .... من الان خودم یه دانش اموز دبیرستانیم و موندم با اینکه امتحانات ترم دوم هم زود شروع میشه ..باید چیکار کنم .....شما بگید....معلمای ما میان مدرسه ولی سرکلاس نمیان مدیر هم تعطیل نمیکنه بریم خونمون

نوشته شده توسط: Anonymous

انسان وقتی این کامنت ها را میخواند متوجه میشود که جامعه ما از چه عجوبه هایی تشکیل یافته حتی اگر این طرز تفکر ها که مدافع دو آتشه شونیزیم هستند و با کوچکترین حقوق ملل غیر فارس مخالف هستند اگر حاکمیت را بدست گیرند وضع ما ملل غیر فارس از امروز نیز بدتر خواهد بود چرا که با دشمنی آشکار با ملل غیر فارس از رژیم خونخوار کنونی ایران نیز مواضع بغایت ارتجاعی دارند یعنی رک و راست بگویم حل حقوق ملل غیر فارس در کشوری که ایران نامگذاری شده غیر ممکن است من شخصا هیچ امیدی ندارم که حتی آموزش بزبان مادری نیز در ایران عملی بشود چه رسد بخواست برابر حقوقی ملل .

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

این نامه ی سرگشاده
1- میخواهد صدای آمریکا دموکراتیزه بشود.سهمی بیشتری از آنچه تاکنون به مسایل ملیتهای ایران اختصاص دارد ، اختصاص داده شود. بخشهای ملیتهای مختلف هم قوی یا ایجاد بشود. اعتراض است به زبان اصلی صدا که فارسی ست. و میداند که این صدا در جهت منافع کوتاه و بلند مدت سیاست آمریکاست. یعنی از «سیاست آمریکا» طلب دموکراسی و حقوق بشر میکند. یعنی « ماهیت سیاست آمریکا» را درک نمی کند. سئوال این است که آیا سیاست آمریکا توان حمایت از «موکراسی و حقوق بشر» را دارد یا نه؟
توان سیاست آمریکا تا جایی که عملاً مشاهده شده «همواره در طول قرن حمایت از نیروهای ارتجاعی برای فرمانروایی» بوده است. هیچ نیروی «مردمی و مترقی و دموکراتیک» که «خواهان استقلال عمل-دموکراسی واقعی مردمی- پیشرفت جامعه و آزادی» بوده مورد حمایت آمریکا نبوده است. اگر آمریکا بخشهای مختلف در صدا ایجاد کند و به دست این دوستان بدهد

این نه در جهت رهایی تبعیض دیدگان ایران از انواع ستم، بل درجهت باز هم «بیچارگی و بد بختی تبعیض دیدگان و ستمکشان جامعه» خواهد بود.سیاست خارجی آمریکا با سیاست خارجی ایران تنظیم میشود. «تبعیض دیدگانی که سیاست رهایی خود» را به سیاست آمریکا پیوند یافته می یابند «سیاست مستقل و دستان خود» را فراموش کرده اند. اینان سیاست مستقل رهایی از «تبعیض و ستم» ندارند. گروههایی که از درک سیاست مستقل مردم خود عاجزاند جز شکست جزی در انتظار آنان نیست.
کسی که دستان خود را فراموش کند-آزادی خود را نیز فراموش کرده است.

2-به صدای امریکا میتوان اعتراض کرد- میتوان به دموکراتیک نبودنش ایراد گرفت. میتوان به قربانی کردن دموکراسی و حقوق بشر بر پای منافع خودش نقد نوشت - ولی انتظار دموکراسی و حفظ حقوق بشر- حمایت از رفع تبعیض در ایران چشمداشت بیخودی ست. حمایت امریکا وقتی ممکن است که بداند ابزارخوبی هستی برای فشار به حکومت ایران و کشاندن اش به مسیر منافع خودش. اگر ابزار هستی بفرما. راه باز و جاده دراز. اما راه ستمکشان با این راه متضاد است.

3- افراد امضا داده نماینده ی گروه خود هستند نه نماینده ی مردم. کسی که انتظار دموکراتیزه شدن جایی را دارد اول باید خودش دموکراتیزه بشود. و اصول اولیه دموکراسی را رعایت کند. نماینده ی گروه را نمایند مردم و ملت بخورد دیگران ندهد.

4- نامه ی سرگشاده دارای سیاست غلط- به زیان مبارزه ی مستقل ستمکشان است. و با ادبیات بسیار ابتدایی نوشته شده است.
این نوشته «ادبیات و سیاست شکست»است. شکست این گروهها. و ربطی به مبارزه ی مستقل و ضد تبعیض مردم ستمکش ندارد.
مبارزه ی ضد تبعیض واقعی سیاست خود را با سیاست امریکا و صدایش پیوند نمی زند.

5- امریکا وظیفه دارد اصول دموکراسی و حقوق بشر را رعایت کند. هر جا نمی کند باید مورد نقد و اعتراض واقع بشود اما
با حمایت امریکا دموکراسی و حقوق بشر برای ستمکشان ایران حاصل نشده و نخواهد شد. بردگی بوده و خواهد بود. راه رهایی از تبعیض و بی عدالتی اجتماعی از پل حمایت امریکا نمیگذرد. این را باید آویزه ی گوش خود نمود و اجازه نداد که کسی آدم را ابزار کند.

6- رهایی ستمکشان از تبعیض و دیکتاتوری و بی عدالتی اجتماعی «آگاهی و تشکل و سیاست مستقل آنها برپایه ی مبارزه ی خود» است. راه رهایی از پل غولهای جهانی نمی گذرد. این پل پل بردگی و جنگ و کشتار است که در خدمت استراتژی آنهاست. در رابطه با اینان تنها «سیاست اعتراض و فشار» درست است.
نوشته شده توسط: Anonymous

ما از برچیده شدن مجسمه فردوسی خوشحالیم
بيست و يك روشنفكر بيانيه و نامه سرگشاده داده اند كه برچيدن مجسمه فردوسى،حاكميت و تماميت ارضى ايران را در خطر قرار داده است و براى حفظ امنيت و تماميت ارضى كشور لازم است كه مجسمه و اسم فردوسى برگردانده شود!
آرى بيست و يك روشنفكرى كه تا حالا سلماس را نديده اند و بعد از اين هم نخواهند ديد!
بيست و يك روشنفكرى كه نمى دانند كه سلماس در كنار درياچه اورميه است،درياچه اى كه آخرين نفس هايش را مى كشيد!

بيست و يك روشنفكرى كه از محروميت و فقر و عقب ماندگى سلماس را خبرى ندارند!
بيست و يك روشنفكرى كه از احساس تحقير و تبعيض اهالى سلماس چيزى نمى دانند!
بيست و يك روشنفكرى كه از كودكان قاليباف سلماس خبرى ندارند!
بيست و يك روشنفكرى كه از زلزله سلماس خبرى ندارند!
بيست و يك روشنفكرى كه از جيلولوق و كشتار اهالى سلماس خبر ندارند!
آرى اين بيست و يك نفرى كه به خود عنوان روشنفكر بخشيده اند،بايد بدانند كه خبر نداشتنشان از درد و رنج اهالى سلماس و سلماس ها است كه امنيت ملى و تماميت ارضى كشور را به خطر مى اندازد،نه برچيدن يا بر گزاردن يك مجسمه!
اين بيست و يك روشنفكر،كه برچيدن مجسمه اى به قبايشان برخورده و نامه را رونوشت به شوراى امنيت ملى زده اند.اگر غيرتشان،احساس مسوليت شان در كنار ديگر مصائب سلماس بود،حرفشان را باور مى كرديم،اما براى اينها فقط مجسمه مهم است و زبان فارسى و بخاطر همين هم است كه رونوشتى از نامه شان را به حداد عادل فرستاده اند،اين بيست و يك نفر بهتر بود به سكوت مرگبارشان ادامه مى دادند،تا آبروى نداشته شان بيش از اين نرود.
ما صداى اين بيست و يك روشنفكر را شنيديم،صداى مشروعيت بخشيدنشان به تبعيض،صداى ناسيوناليسم سلطه طلبانه شان،اينها خواستند نه كنار مردم سلماس و اهالى فرودست مملكت باشند كه حتى نامه هايشان را هم خطاب به شوراى عالى امنيت ملى و حداد عادل نوشتند.اين صدايى رساست،مهم نيست كه مجسمه برگردانده شود يا نه،مهم اين است كه متوجه شديم مجسمه فردوسى،از تك تك انسانها ى زجر كشيده براى اين روشنفكران ارجح است،آرى مهم اين است كه متوجه شديم راهى دراز در پيش داريم اما از پا نخواهيم نشست و هدف را يافته ايم،و چه آسانش يافتيم.
از صفحه خانم
قربانی
نوشته شده توسط: Anonymous

البته که اعدام کای زشت و غیر انسانی است . ولی حزب توده ا زهمان اغاز انقلاب هدفی جز نابودی دگر اندیش و تسلط بر قدرت نداشت. تشویق به اعدام از سوی حزب توده و تشویق اخوند و ضدیت با ازادی و ازادی خواهان سیاست اصلی و اساسی حزب توده د رایران بود.
حزب توده دشمن شماره یک ازادی مطبوعات و مخالف حزبی بود. حزب توده مسئول واقعی مرک و تیرباران و در بدری هزاران انسان شریف توده ای و غیر توده ای است که با هدفی انسانی و صلح امیز وارد اجتماع سیاسی ایران انزمان شدند.
حزب توده این امکان و قدرت را داشت که میسر ازادی خواهی و ایران دوستی را برگزیند و برجامعه استبداد زده ایران تاثیر شگرف بگزارد اما دریغ از همه نصایح و پیشنهاد های خودی و ناخودی که با انگ جاسوس امپریالیسم به فراموشی سپرده شد.حزب توده جریانی ساخته و پرداخته دولت شوروی بود ودیدیم که دولت شوروی هیچ اعتراضی رسمی به این همه

اعدامی توده ا ی در ایران نکرد.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

چریک گرامی،

کور رنگ ها- مین اوچ یوز قدیم لر- 1300 قدیم :
قدیمی هایی که از تاریخ مصرف شان 1300 سال سپری شده:

تا جایی که من در « نوشته ها و کامنتها» متوجه شده ام این عوضی گیرندگان -تفاوت سیب و خربزه نشناسان-3 بخش اند:

1- بخشی که خط امامی هستند و با 72 مرام مختلف و متضاد و 72 آی پی چیز می نویسند. با متد حزب الله ، همه ی «میز و کتابها» را با چماق «تبلیغات» میخوانند جمع کنند. تنها خط آقا بماند. و جرئت بیان آشکار آن را هم ندارند. سیاست «اختلاف بیانداز و حکومت کن» را پیش می برند. گاها هم خود را با اسامی مدارک رشته های تحصیلی گوناگون و درس خوانده در خارج معرفی می کنند. که مثلا آکادمیسیین هستند. و نوشته های مثلا دانشگاهی صادر میکنند. اینها را با اسامی «شهدان کربلا-لشگر غیبی 72» نام می بریم.

2- بخش دوم در دایره ی «تعصب ملی گرایی» اسیراند و چشم شان غیر از ناسیونالیسم چیزی نمی بیند. فقط قادر به تشخیض یک رنگ هستند. «رنگ ایران فارسی». دیگر رنگ ها برایشان محو و نابود است. مثل این دکتر ما. و در سیاست هم غیر از انگلیس و روس چیزی نمی بینند. « ویران پرستان».

3- بخش سوم «ناسیونالیسهایی» هستند که همه ی راه حلها را بی نتیجه میدانند و میخواهند با ابزار« مقابله به مثل و کینه و نفرت و درگیری» به هدف خود «جدایی» برسند. «تبریز-باکو-آنکارا»چی لار. (ری-زی-چی لر).

من این سه بخش را کور رنگها ( رنگ بیلمزلر» می نامم .

خصلت عمده ی اینها « ضد چپ» بودنشان است.و در این خصوصیت همه مشترک هستند. کور-کورانه با چپ دشمنی میکنند. بدون اینکه معنی «نقد» را بفهمند. دشمنی را جای نقد نهاده اند. به قول ما «ننم من کور دییب-هرگلنی وور دییب» هستند. -مادرم مرا کور نامیده -هرکه جلو ام سبز شد- می زنم اش.

اینها هزار و یک «ادا و اطوار» دارند. آب را گل آلود میکنند که ماهی خود را بگیرند.
در حقیقت عقب مانده ترین قشر جامعه ی فکر اند که بی فکر اند. و تاریخ مصرفشان 1300 سال است که گذشته . اما زور میزنند که به کار آیند. ما آنها را -تاریخ مصرف گذشتگان -« 1300 قدیم»-مین اوچ یوز قدیم- می نامیم.
نوشته شده توسط: Anonymous

من متوجه نیستم که نوشته ی نویسنده از چه موضعی ایراد شده، اما کاملاً مطمئنم که پوششی است برای یک تلقی ایدئولوژیک و سیاست زده که آن را بهتر است نفرت پراکنی قومی بنامیم. وگرنه من به عنوان یک سلماسی شاهنامه خوان که در میدان کارگر جلسات شاهنامه خوانی دارد، همینجا از نویسنده درخواست می کنم، اگر حتی یک بیت در شاهنامه یافتند که ترک ستیزی یا عرب ستیزی باشد و در نسخ معتبر آمده باشد، اینجا بنویسند. وگرنه پیشتر اطمینان خواهم داد که حتی یک مصرع نخواهند یافت...

نوشته شده توسط: Anonymous

از صفحەی فیسبوکی دوستان ،،،،،،،،وشنفکر یا تحریف کننده؟
چپ کردستان: صبا آذرپیک روزنامه نگار است و در صفحه خود گفته بود که اعدام را محکوم میکند اما... و به قول خودش احزاب و سازمانهای مخالف رژیم اسلامی بخصوص در کردستان را که مسلح میباشند را تروریست نامیده بود. حال بماند سیاست و پیروپروگرام و برنامه و استراتژی هر حزب و سازمانی چی باشد و اینکه حزب و جریانی قابل نقد و بررسی باشد

در رابطه با اعمال و رفتارهای سیاسی و نظامیش، این بحثی دیگر است، ما موافق یا مخالف نظرات جریانی باشیم تا مخالف وجودیش کاملا باهم متفاوت است، و اما این پرسش پیش می آید چرا همیشه به اصطلاح روشنفکران و در واقع مدافعان تمامیت ارضی در ایران(اعم از به اصطلاح آزادیخواهان! فرخ نگه داری و ملی مذهبیون بگیر تا سبز و بنفشها و غیره... نیز) همیشه و در همه حال هم همانند سیاستهای 36 سال گذشته مخالف موجودیت احزابی هستند که برای مقابله با سیاستهای رژیم تروریستی جمهوری اسلامی و از روی ناچاری دست به سلاح برده اند، و این افراد راحت به خود حق میدهند که هرگونه دست بردن به اسلحه در برابر رژیم فاشیستی اسلامی را محکوم کنند و تروریسمش بنامند، در حالی که تحت هیچ عنوانی سیاستها، جنایتکاران، تروریستها و لمپنهای این رژیم را محکوم نمیکنند، همگی میدانیم که تروریست جمهوری اسلامی است و چه در داخل و چه در خارج ایران سالهای سال است آزادیخواهان و برابری طلبها را سرکوب و اعدام و ترور میکند، فتوای قتل صادر میکنند برای کسانی که دگر اندیش باشند، اعدامهای فله ای راه اندازی کردند و میکنند و هزاران جنایت دیگر مرتکب شده اند... از همه این به اصطلاح روشنفکران بایستی پرسید آیا رژیم هم اکنون ایران یک سیستم دمکراتیک و همه گیر است و هر حزب و سازمان و تشکل و افرادی در جامعه حق انتخاب و انتخاب شدن در آن را دارد؟ آیا در سیستمی سیاسی اکنون ایران اصلا به اندازه یک باکتری اثری از دمکراسی و انسانیت را می بینین؟ آیا رژیم اکنون ایران حق مردم را برای زندگیی شرافتمندانه به رسمیت شناخته است؟ آیا ایران بزرگترین زندان روزنامه نگاران نیست؟ آیا فعالیت سیاسی در سیستم سیاسی حال ایران آزاد است؟ و خیلی پرسشهای دیگر که بایستی از خودشان بپرسند و خود نیز جواب دهند، در شرایطی که جواب به ارزشهای انسانی و آزادی و برابری و دمکراسی در ایران منفیست، اعدامها و زندان و شکنجه و غیره وجود دارد؟ و هیچ صدایی غیر از صدای ولایت فقیه و ارتجاع شنیده نمی شود و فقط جواب گلوله است؟ چکار بایستی کرد؟ ...
نوشته زیر مطلبیست در این رابطه که از صفحه آقای عمار گلی برگرفته شده:
مشکل آذر پیک نیست
عمار گلی
...............
در طی سال های گذشته هرگاه اتفاقی در کُردستان به وقوع پیوسته و عاملش حاکمیت بوده بسیاری از نخبگان مرکز با این عبارت در صف خشونت دولتی قرار گرفته اند:
"خشونت دولتی را محکوم می کنیم اما..."
"اما" هایی که از مرکز حاشیه را نشانه می رود ابزاری است که حاکمیت با استناد به آن خود را موجه جلوه می دهد و به خشونتش بر علیه "حاشیه نا متمدن" ادامه می دهد. گفتاری از جنس اعدام و گلوله و جنگ. او اعدام را محکوم می کند "اما" من را نیز محکوم می کند؛ چراکه می خواهم اکثریتش را از او بگیرم و تمامیت اش را هم نقض. چراکه اگر من اقلیت نباشم دیگر او نمی تواند اکثریت باشد، نمی تواند مرکز باشد.
او می تواند برای "ستار بهشتی" زندان رود، ولی "اما" گویان یعقوب مهرنهاد را انکار می کند، ابراهیم لطف الهی را را نمی خواهد ببیند و از کنار صدها ترور و قتل سیاسی می گذرد. او ترور را محکوم می کند ولی وقتی وزیر اطلاعاتش می گوید در خارج از مرزها فلانی را کشتیم خفقان می گیرد!
اما سوزنی به خود و جوال دوزی به دیگران. "ما"ی به زعم آنها اقلیت نیز متهمیم. بسیاری از "ما"ی نخبه حاشیه نشین سعی می کنیم با ارئه مستندات و ادله به این خیل عظیم "اما
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-این آقای جک استراو ماهانه یک سفرهم به ایران داشته وفکرمیکنم تمام ارتباط وی بایدباافرادی که درایران داشته راپیداکرده وبازنگری شود.این شخص همانی است که درتلویزیون ظاهرشدوگفت رضاشاه راماسرکارآوردیم (یعنی انقلاب مشروطه راشکست دادیم)مااورابه جزیره موریس تبعیدوپسرش راسرکارگذاشته ومابرعلیه دکترمصدق کوتاه کردیم.علاوه براوریس سازمان ملل کوفی عنان درزمان اعدام فرزندان انقلابی ایران ریس سازمان ملل بوده ومیگویندپسرش یکی ازقدرت های نفتی جهانی شده به این مسایل براحتی وبسادگی نبایدنگاه کردسکوت سازمان ملل پس ازسال 57درقبال اعدام هاخودمسئله است

نوشته شده توسط: Anonymous

با خواندن این همه کامنت و نظر در باره فردوسی به این نتیجه رسید م که بی وطنی و بی هویتی ملی نکته مشتر ک همه چپها و تجزیه طلبان است .کسی جز روشنفکران این سرزمین بویژه چپ و توده ای مسئول این همه بدبختی که برملت ما رفته است نیست.
تجزیه طلبان که ریشه توده ا ی و روسی دارند با شکست خود در ایران بجای پرادختن به علت شکست تاریخی خود به فردوسی توهین میکنند . قرا ر بود چپ ازادی ملتهای تحت ستم را به ارمغان بیاورد ولی به دفاع از اخوند پرداخت. من ارزو میکنم روزی بدون اعدام و شگنجه رهبران توده ای و فدائی و تجزیه طلب در دادگاه با نظارت جهانی محاکه شوند.سکوت مرک بار چپ و توده ای در باره توهین به فردوسی و فرهنگ ملی ما قابل بخشش نیست تخریب فردوسی کمکی به نجات چپ و تاریخ سیاه ان در ایران و جهان نمی کند.بدون شک توهین به فروسی از سوی ارتجاع سیاه دامن زده میشود و

دیر و یا زود دامنه این ترور مشاهیر به شهریار و خیابانی و بهرنگی و براهنی خواهد کشید.
نوشته شده توسط: Anonymous

اقای یاشار که خود را اذری!!؟؟ میدانید، به محتوای نامه توجه کن، ایا حقیقت ندارد که صدای امریکا همه نمایندگان و فعالین ملیت ها را غدغن کرده و فقط سبز های حکومتی در این صدا میتازند، ایا شما در 3 سال گذشته شاهد فعال قومی در این تلویزیون بوده اید، چرا انسانی نگاه نمی کنید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

آ. آئلیار عزیز
برای بعضی ها فرق نمی کند که موضوع بحث چیست. زود پای اکثریت و حزب توده را پیش می کشند و به آنها فحش می دهند.
سالها پیش کتابی می خواندم راجع به پیشه وری و فرقه دمکرات و تحلیل اوضاع آذربایجان در دهه 1320. نویسنده به رهبری اکثریت کلی فحش داده بود! آخر مگر در آن زمان اصلا چریکهای فدایی خلق وجود داشتند که اکثریتی هم باشد و بتوان پای آنها را به میان کشید؟ تصور کنید که چطور می توان اکثریت را به سال 1324 و پیشه وری و فرقه دمکرات ربط داد.
حالا هم همین حکایت است. اینجا صحبت چریکهای فدایی تا انقلاب و یا تا تابستان سال 1359 است و می آیند و راجع به اکثریت صحبت می کنند و به آنها فحش می دهند!
برای همین است که می گویم آقای توکلی می پرسد سیب چه جور میوه ای است و یک عده می آیند و خربزه را توصیف می کنند.

نوشته شده توسط: Anonymous

به پان ترک فاشیست که 24 ساعت در اینصفحه با دهها نام مستعارعلیه فارسیها تبلیغ میکند ، پیشنهاد میشود از نام قره باغ و کاراباخ نیز استفاده کند تا تجزیه طلبان پان ترک این شهر و منطقه و جزیره را فراموش نکنند و بدانند آن مهمتر از مجسمه فردوسی در سلماس است .

نوشته شده توسط: Anonymous

برچیدن نماد فاشیزم فارس ، فردوسی تورک ستیز از شهر سلماس را به همه تورکهای آذربایجان تبریک میگویم و برای برچیدن مجسمه فردوسی از میدان مرکزی تهران پایتخت تاریخی ترکان قاجار آذربایجان را روزشماری میکنم. نئوفاشیسم فارس مجسمه استاد شهریار را از محوطه تئاترشهر تهران دزیدند و اسناد تاریخی را در کتابخانه ملی لندن مخفیانه پاره کرده وجویده و بلعیده و بزندان افتادند اما نمایندگان شورای شهر سلماس با رای قاطع اقدام به برچیدن نماد نژادپرستی فارس نمودند.

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-آقاحسن شماخودتان هم فکرکنم نفهمیدیدچه گفتیدویانوشتید.من یکی ازافرادی هستم که مدتی بااین تشکیلات همکاری داشته وازطرفداران آن بودم.سازمان فداییان یک سازمانی بودکه برروی تفکرچریکی توسط انسانهایی باشرف وانسان دوست دراوج دیکتاتوری تشکیل شدودراین راه قربانیان جبران ناپذیری دادآنزمانی که تعدادی درفکرمدوپزوالواتی بودنداین گروه برای آرمانی بزرگ فدایی شدند.تاآنجاییکه من یادم است درهمه پرسی مابه جمهوری دموکراتیک رای داده وبه صندوق انداختیم.سازمان دردومرحله انشعاب داد.اول گروه اشرف وبعدنیزبه اقلیت واکثریت .اگرباصداقت بخواهیم به بررسی اتفاقات توجه کنیم شرایط ایجاب کردتاتمام گروههاواحزاب وافرادمنفردبه یک سردرگمی گرفتارشدند.شرایط جهانی ومنطقه ایی همه راسردرگم کرد.تاآنزمان افکارکمونیستی راتنهاراه نجات بشریت میدانستنددرصورتی که غرب درتمامی زمینه هایک استرتژی دیگری رابکاربرده بوده است.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

چریک عزیز

حق با شماست خربزه و هندوانه باهم فرق دارند. اما چه کنیم که رهگذری موضوع انشاء را پرانده و رفته و
حالا نه شاگرد آن رو میفهمه نه معلم.
موضوع به قدری پیچیده است که دموکریت از یونان باستان هم بلند بشه بیاید و هی بگه که بابا در یک رود خانه تنها
یکبار میشه شنا کرد کسی قبول نمیکنه. میگن برو پی کارت-ما همیشه تو این رودخانه هر روز ده بار شنا میکنیم.
بیماری مسری «اینهمانی» عجیب همه را مبتلا کرده است. اگر داروی ابولا هم پیدا بشه مطمئن باشید که دوای «اینهمانی» ما
پیدا بشو نیست. با آرزوی پیروزی برای شما! ما 500 سال عقب گرد کرده ایم جانم. 500 سال . و نه کمتر!

نوشته شده توسط: Anonymous

کاملا غیر از این است و اگر کسی حرفی در مورد برابر حقوقی و تدریس زبانهای غیر فارسی بزند، ایشان با لوله پولیکا دنبالش می افتد. حالا وای به روزی که کسی اسم تجزیه و استقلال را بیاورد. لذا منتظر فحشهای ناموسی جناب اصغر ترقه باشید که ایشان سرباز گمنام یا هزار رنگ و نام تمامیت ارضی هستند و شوخی هم سرشان نمی شود.

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

نه جناب "دوستدار ایران"، بی جهت تبلیغات سوء نفرمایید. شما در زیر این مطلب کامنتی ننوشته اید که سانسور شود یا نشود.

نوشته شده توسط: Anonymous

سایت ایران گلوبال : باز هم کامنت من برای " ستایش تاریخدان برجسته ی ترک از فردوسی و شاهنامه" سانسور شد. در این کامنت به توهین های کاربری به نام تورک اوغلی اعتراض کرده بودم که به فردوسی و ایران و فارس و حتی به کاربران دیگر توهین های زشت میکند و همه توهین هایش اینجا منتشر میشود. مگر مسول کامنت عوض نشد. پس چرا بازهم در انتشار کامنت ها تبعیض هست؟

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای دکتر مهرداد درویش پور جای تعجب است که شما اصلا این مناظره را قبول کرده اید. مگر آقای ایرج مصداقی چه تخصصی دارد که با یک دکتر جامعه شناس بر سر موضوعی مناظره کند؟
مهمان دیگر برنامه ادعایی کرد و شما در آنجا سکوت کردید چون موضوع برنامه بررسی کارنامه سازمان چریکهای فدایی خلق نبود، خوب حالا چی؟ حالا که در اینجا این وقت را دارید و موضوع هم بررسی قبول رهبری خمینی توسط سازمان چریکهاست. حالا نظرتان چیست؟
در مورد گروگانگیری نوشته اید. حتی در این مورد هم آیا سازمان چریکها از موضع قبول رهبری خمینی از گروگان گیری حمایت کرد یا از یک موضع ضد امپریالیستی و ضد آمریکایی؟ این که این حمایت و این صد امپریالیسم اشتباه بود، موضوع دیگری است ولی آیا واقعا از موضع قبول رهبری خمینی بود؟ نظر شما در این مورد چیست؟ امیدوارم که آن را مستندا از شما ببینیم.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جناب سهرابی گرامی ،
مسئله این نیست که «بهار» خواهد آمد یا نه؟ بل سئوال این است که با چه جریان یا جریانهایی « بهارما مجبوره سردرآره »؟
با سازمان مجاهدین که بعد از انقلاب تا حد یک سازمان «سکت مذهبی دگماتیک و استبدادی و ماجرا جو- و تشنه ی قدرت به هر شیوه ایکه شده» سقوط کرده -به دلیل «بینش دینی استبدادی و روش ماکیاولی سیاسی»، تنها «حکومت داعشی» میتواند سر کار بیاید. اینجا دیگر «خبری از بهار آزادی» نیست. بل خبر از «زمستان و یخبندان غیر قابل تحمل» است.
بهار تنها با «سیستم چند خزبی-نظام دموکراتیک- جدایی دین و دولت و مانند اینها» با همبستگی عمومی بدست میاید.
نه با سازمان مجاهدین.

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

جناب "ناظر"،
اگر شما هزار سال پیش زندگی می کردید، در مورد زنان چه می گفتید؟ از برابرحقوقی زنان حرف می زدید؟ من که فکر نمی کنم.
شما اگر هزار سال پیش زندگی می کردید، بر علیه اعراب نمی نوشتید؟
راستی فردوسی در هزار سال پیش چه نقش مهمی در جامعه ایفا کرد؟
آیا فکر نمی کنید که این سیاستمداران هستند که از فردوسی ابزاری درست می کنند برای پیشبر مقاصد خود؟ و شما هم او را ابزاری کرده اید برای کوبیدن "پان فارسها"؟
مگر سعدی و شاه اسماعیل و... علیه زنان ننوشته اند؟ مگر فضولی عقل زنان را برابر با عقل مردان می دانست؟
آیا فکر نمی کنید که بهتر است این ابزارسازیها را کنار بگذاریم و به اصل مسئله بپردازیم؟ به واقعیتهای امروز. به دردهای امروز. به فقر و ستمهایی که این کشور را داغون می کند، به جمهوری اسلامی که کشور را به اینجا کشانده است؟ به تبعیض های اقتصادی و فرهنگی و زبانی و هزار درد دیگرمان؟

از من پرسیده اید که "آیا زبان فارسی زبان استعمار، و زبان قاتل بحساب نمی آید؟"
جواب من به شما این است که هیچ زبانی به خودی خود زبان استعمار و قاتل نیست. ولی از یک زبان می توان زبان استعمار و زبان قاتل ساخت. اگر زبان ترکی تنها زبان رسمی کشور می شد، آن هم می شد زبان استعمار و زبان قاتل!
باید این را روشن کرد که آیا زبانی که در یک کشور رایج است، می تواند زبان غیررسمی باشد؟ آیا اساسا زبان غیررسمی می تواند وجود داشته باشد؟
نوشته شده توسط: Anonymous

فرهنگ توهین آمیزی که فردوسی معرفی میکند، فرهنگ فارس است. فرهنگی که بنا بر ماهیت برتری طلبی، خود پسندی و راسیستی خود، فرهنگ نفرت است. شما چنین فرهنگ نژاد پرستانه را بحساب دیگران نگذارید. در ایران ملیتهای گوناگونی زندگی میکنند، مردم ترک، مردم عرب، مردم ترکمن، مردم کرد مردم بلوچ ... الا آخر. قوم فارس و خرده فرهنگ فارس، بخش کوچکی از فرهنگ و زبان ملل جغرافیای موسوم به ایران است. آیا شما میتوانید این مسئولیت را بر عهده بگیرید، و بملل غیر فارس پاسخ گو باشید، چرا راسیسم و شونیسم فارس، فرهنگ و زبان ملل دیگر را نابود کرده است. آیا زبان فارسی زبان استعمار، و زبان قاتل بحساب نمی آید؟ آیا فردوسی جز نفرت به بشریت و کاشتن تخم کینه و نفاق بین ملل ایران، و سایر جهان، و اهانت به زنان، و دختران ... چه دسته گلی به آب داده است، که پانفارسیسم این همه بخود غره و گستاخ شده است و میخواهد

مجسمه وی را در شهرهای آذربایجان نصب بکند؟ بخاطر توهین هایش به ترکان میخواهید مجسمه وی را در شهرهای آزربایجان نصب یکنید؟! آیا پانفارسیسم از اینهمه گستاخی خجالت نمی کشد؟!
نوشته شده توسط: دکتر مهرداد درویش پور

آقای صمد گرامی. یک دلیل آن که من خیلی تمایل به شرکت در میز گردها (اگر قصد مناظره باشد، امر دیگری است) ندارم، همین است که از این گرفتاریها برحذر بمانیم که مسئولیت گفتار دیگری را هم بر عهده گیریم. آقای محمود نزهت زاده از من خواستند که برپایه مطالبی که درباره انقلاب ایران به چاپ رسانده ام، به بررسی انقلاب ایران بپردازیم. من هم به همین دلیل در این برنامه شرکت کردم و قصدم هم پرداخت به اشارات احیانا نادقیق میهمان دیگر برنامه نبود. موضوع و وقت برنامه هم به بررسی کارنامه سازمان چریکهای فدایی خلق قبل از انقلاب اختصاص نداشت. این نکته هم درست است که حمایت از حادثه گروگان گیری بعد از پیروزی انقلاب است و از آن نمی توان سیاست قبل از انقلاب چریکهای فدایی خلق را نتیجه گرفت. علاوه بر آن در میان نیروهای سیاسی قبل از انقلاب سازمان مجاهدین به مراتب بیشتر نزدیکی و حمایت خود را از خمینی ابراز داشته بود.

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

جناب "به مرحوم مسئول"،
یعنی مسؤل یک صفحه حق ندارد نظرات خودش را بنویسد؟ من مطلبی نوشتم با عنوان "درد دلی با فردوسی" و فکر نمی کنم که خلافی کرده باشم. حالا هم هر کسی زیرش کامنتی بنویسد، این حق را دارم که به او جواب بدهم یا جواب ندهم و با او وارد بحث بشوم یا نشوم. غیر از این است؟ یا شما می خواهید که مرا خفه کنید؟
من شرط می بندم که شما اصلا متوجه نشده اید که من در این درد دل چه نوشته ام. اگر متوجه می شدید، مطمئنا اینجور جوش نمی آوردید و نقش اصغر ترقه را در اینجا بازی نمی کردید.
از شما دعوت می کنم کمی به آن "درد دل" من با فردوسی فکر بکنید.