Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

خب شما بعنوان مسؤل سایت که مخالف اتهام زدن و توهین کردن به اشخاص حقیقی و حقوقی هستید. چرا تا بحال و در اینمورد خاص هیچ اعتراضی به اتهاماتی که نویسندگان"خودی" به ما زدند نکردید؟ از جمله درافشانی های فیروز و علیزاده.؟ آیا اتهامات آنان در دادگاه اثبت شده است؟
البته من به حکم دفاع از آزادی بی قید و شرط بیان این حق را برای آنها و هر شخص دیگری به رسمیت میشناسم تا آنچه را که می پسندند بنویسند. چرا که ایمان دارم آنانکه ریگی به کفش نداشته باشند منصفانه قضاوت خواهند کرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

از شما متشکریم که این همه پیشبینیهای خوب را در اختیار خوانندگان میگذارید. شما با نگاه عقاب وار خود به مسائل ژئوپولیتیک منطقه، همیشه توانسته‌اید راهگشای جوانان آذربایجان شمالی وترکیه باشید. خداوند عظیم بشما باز قدرت فوق‌العاده مرحمت دارد.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

مینو همیلی گرامی،
1-کامنت شما متوجه فیروز عزیز است. که خود میتواند نظرش را بنویسد.
2- از سوی دیگر به سایت و موضع من مربوط است که لازم میدانم به این قسمت توضیح دهم.
-چرا شما مرا از حرف زدن با جامعه خود ... منع می کنید.
=تا جایی که من در جریان هستم کسی حرف زدن شما را با جامعه خود منع نکرده است. شما یا هر کس دیگر طبق قانون سایت
-که میگوید «بدون نام بردن از اشخاص حقیقی و حقوقی در کمال امنیت برای خود و دیگران فضایی ایجاد نمائید که بدور از توهین و اتهام و جوسازی و مسموم کردن محیط تبادل نظر باشد»- می توانید نظر خود را بیان کنید.

طبق این اصل شما با رعایت آن می توانید تمام سرگذشت و درد و رنج خود را در سایت مطرح کنید. و با جامعه خود حرف بزنید.
«اتهام،توهین ،نام بردن از اشخاص حقیقی و حقوقی»، مورد پذیرش سایت نیست.

-همصدا با ولتر فرياد برآوريد که حاضريد جانتان را بدهيد تا لاجوردى ها...حرفشان را بزنند ، سؤال این است این آزادی بیان "نوع دوم" شما چرا شامل حال ما بازماندگان شکنجه نمیشود.؟!
= جان دادن برای حرف زدن، «هم شامل شماست و هم دیگری». هم دیگری و هم شما ضرورت دارد قانون سایت را رعایت کنید. اگر کسی رعایت نکند اصولاً نه کامنت اش و نه مقاله اش نیاید درج شود.

-شما به آزادی اعتقاد دارید البته با بکار بردن پسوند "اما" و "ولی.
= بله آزادی، قانون دارد. بدون قانون، آزادی محو است.قانون، دایره ی گردش ما را معین میکند. کسی که تابع قانون نیست انسان اجتماعی هم نیست. اجتماع بدون قانون وجود خارجی ندارد.

-یعنی هر گاه نظرات کسی خلاف نظر شما باشد از آزادی با "شرط" دفاع می کنید.
=نظر کسی ، چه مخالف باشد و چه موافق ، لازم است قانون سایت را رعایت کند. در غیر این صورت نظر خلاف قانون ، بدون توجه به «موافق و مخالف» منتشر نمیشود.

-من اما به آزادی بدون قید و شرط بیان اعتقاد راسخ دارم.
= کسی که از آزادی «بی قید و شرط» سخن میگوید منظورش داشتن «قید وشرط» مثبت است. «قید و شرط مثبت» قانونی ست که خود انسان برای خود و یا جامعه با موافقت او در جهت راحتی و امنیت و پیشرفت برایش ایجاد میکند.

آزادی بدون قانون وجود ندارد. آزادی مطلق نیست، نسبی ست.

منظورتان از « من به آزادی بدون قید و شرط بیان اعتقاد راسخ دارم» چیست؟

*****
برای توجه بیشتر:

«آزادی»چیست ؟
آزادی رهایی از «قید و بند» است.

قید و بند در مفهم "منفی" میتواند «شئی، محیط- رابطه، معنویت، دستور و قانون و غذاب و ستم و غیره باشد. و هر آن چیزی ست که علی رغم میل انسان آسایش و راحتی و «اختیار» را از او سلب میکند.
قید و بند مثبت هم داریم که خود انسان برای خود و یا جامعه با موافقت او در جهت راحتی و امنیت و پیشرفت برایش ایجاد میکند.
آزادی مرز دارد:

این قید و بند مثبت آزادی را از مطلقیت در آورده و بدان گوهر نسبی میدهد. از این رو آزادی انسان در جامعه و محیط توسط «شرایط» محدود میشود.
انسان زندانی جاودانه ی «شرایط» است.
و هر قدر این شرایط را در جهت راحتی و پیشرفت خود و دیگر انسانها بسود آزادی تغییر بدهد «آزاد تر» است.
آزادی فردی و آزادی اجتماعی هردو بجای خود مستقل اند و در عین حال پیوند متقابل دارند و مکمل هم اند.

«اختیار» انسان در داخل «جبر» شرایط عمل میکند.

کسی که از آزادی «بی قید و شرط» سخن میگوید منظورش داشتن «قید وشرط» مثبت است.
آزادی نامحدود وجود ندارد.
تفکر انسان در جسم و علم خود محدود است و خودش نیز در داخل «شرایط محیط».
از اینرو اختیار انسان در داخل "جبر" شرایط عمل میکند. تنها آرزو و خیال و تخیل از شرایط آزاد است. البته آنهم نه مطلق.
تلاش انسان برای آزادی ست. آزادی از «ستم». ستم یعنی "نقض حقوق". از «ستم حکومتی، شخصی ، فرهنگی،سیاسی،اقتصادی،جنسی،مذهبی،و گروهی، حزبی، و فقر وغیره» .
با کسب «اختیار».
نوشته شده توسط: Anonymous

سرکار خانم همیلی, من بار ها گفته ام که با طناب مفت ممکن است بعضی خود را بدار بزنند و با پر حرفی و کش دادن مطلب, پرتو نوری بر این ظلمت بیندازند و این نور را جناب علیزاده افکنده اند و روابط را تا حدی روشن کرده اند. این نقل قول از ایشان است نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم. اگر شما حق دارد که مطلبتان را بگوئید ایشان حق دارند که در گوگل بگردند و ته و توی قضییه را در آورند. چیزی که عوض دارد گله ندارد. ما هم از اول همین را گفتیم که اینقدر مطلب را کش ندهید و اکنون خود کرده را چاره نیست. جواب لاجوردى ها و مهاجرانى ها و سروش ها و گنجی ها را شما بدهید. " ما " نه آنها را میخوانیم و نه به گفته آنها اهمیتی میدهیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

شما دیگران را به همکاری با پلیس امنیت یک کشورمتهم کرده اید اما خود مرا به دادگاه همین کشورها ارجاع داده اید. مگر هر دو زیر مجموعه و درخدمت یک سیستم نیستند.؟ چرا شما مرا از حرف زدن با جامعه خود به بهانه رفتن به دادگاه و گرفتن حکم "عادلانه"ازهمین سیستم ها منع می کنید.
شما در خارج کشور آنقدر از اين همه سال آموخته ايد، آنقدر "تمرين دموکراسى" کرده ايد که همصدا با ولتر فرياد برآوريد که حاضريد جانتان را بدهيد تا لاجوردى ها و مهاجرانى ها و سروش ها و گنجی ها در خارج کشور بتوانند آزادانه حرفشان را بزنند؟! سؤال این است این آزادی بیان "نوع دوم" شما چرا شامل حال ما بازماندگان شکنجه نمیشود.؟! شما به آزادی اعتقاد دارید البته با بکار بردن پسوند "اما" و "ولی. یعنی هر گاه نظرات کسی خلاف نظر شما باشد از آزادی با "شرط" دفاع می کنید. من اما به آزادی بدون قید و شرط بیان اعتقاد راسخ دارم.

نوشته شده توسط: Anonymous

کسانی‌ که کامنت‌های من را میخوانند دو روز پیش نوشتم که ( بعد از هارت و پورت رژیم ایران پیرامن ورود ارتش ترکیه به سوریه ) مقامات ترکیه به عربستان خواهند رفت و اولین سفر پادشاه جدید عربستان (سلمان ) به خارج، ترکیه خواهد بود.

نوشته شده توسط: Anonymous

جالب نیست در روسیه رهبر مخالفان پوتین ترور می‌‌شود در ( ونزوئلا ) ( انتونی لدزما ) رهبر مخالفان دولت کمونیستی را دستگیر کرده به زندان می‌‌اندازند، ادبیات چپی و کمونیستی مانع آن شده تا قدرت گیری پوتین در روسیه بررسی شود، بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بوریس یلتسین سعی‌ کرد سرمایداری و کاپیتالیزم را به روسیه معرفی کند ولی‌ اصلاحات مانند انقلاب ایران که توسط آخوند‌ها هایجک شد در روسیه نیز بدجوری به بیراهه رفت، نتیجه آن، انباشت ثروت در دست ۲۱ اولیگارش بود، پوتین وقتیکه قدرت را قبضه کرد ثروتمند‌ترین این اولیگارش‌ها را گرفت و جلو تلویزیون در حالیکه اووو را وارد قفس کرده بود به دنیا نشان داد، پوتین با اینکار، به الیگارش‌های دیگر حالی‌ کرد یا سلطه وی را قبول کنند یا با نگاهی‌ احوالات اولیگارش ثروتمند در قفس، نتیجه عدم اطاعت از پوتین را با چشم خود نظاره وگر باشند، ۲۱ اولیگارش کاری

کردند که امروز پوتین شاید ثروتمندترین شخص دنیاست، وقتیکه سروتمندتین شخص دنیا را که قدرت را نیز قبضه کرده کسی‌ به نقد بکشد کارش با جائی می‌‌رسد که شاهدیم.
نوشته شده توسط: Anonymous

من فارس نیستم چه رسد به فارسک! اما از جعل و دروغ بیزارم. یک بار دیگر تاکید می کنم اگر صداقتی وجود دارد نباید در دام فحاشیهای نژادپرستانه افتاد. در لینک زیر اطلاعات خوبی برای قاشق، چنگال، بشقاب و قابلمه دوستان وجود داره. ضمن اینکه من همه حرفهای اون وبلاگ رو تایید نمی کنم (مثلا اینکه کوروش بزرگ بود یا پیامبر بود و ...):
http://adel-ashkboos.mihanblog.com/post/830

نوشته شده توسط: Anonymous

روسیه و هند اخیرا روابط خود را بهبود بخشیده اند، روسیه تمام سعی‌ و توان خود را در بعد ژئوپلتیکی به کار گرفته تا هند وارد سازمان شانگهای شود، این یعنی‌ روسیه نمیتواند همزمان به پاکستان نزدیک شود، چونکه سیاست خارجی‌ هند هول تضعیف پاکستان شکل گرفته، همین سیاست هند، به نفع روسیه نیز است، اگر پاکستان به ( نکبتستانی تبدیل ) شود شرق ایران به طور کامل، برای زمان طولانی، دچار بی‌ ثباتی، ناا امنی‌، جنگ و جدال مافیا مواد مخدر و تروریست‌های جهادی خواهد شد و بدین شکل ( روسیه موفق شده است مانع ایجاد خط لوله گاز از طریق ایران به شرق شود. جالب اینجاست که تنها منطقه امن برای صادرات گاز ایران، مسیر آزربایجان جنوبی، ترکیه و اروپاست ولی‌ رژیم فارس ایران، با حمایت از تروریست‌های پ کا کا، این منطقه را نیز بی‌ ثبات کرده است.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

در مورد « پروپاگاندا» یی که جمع «دادگاه پیش خودی» راه انداخته ، خواننده ای جست و جوی خود را در سایت ایران گلوبال درج کرد که من نکات مهم آنرا اینجا میاورم . و تاکنون درج کننده ی نظر، جوابی دریافت نکرده است، به جز سکوت «تبلیغات کنندگان»: اصل کامنت را در اینجا ملاحظه میکنید:
http://www.iranglobal.info/node/43084

نکات مهم کامنت:

علیرزاده
اینجانب که هفتاد سال از عمرم می گذرد وبجز از 18 سال اول زندگی ام ،سرم تو ی سیاست ایران گرم است . ..
در دو هفته گذشته ... تحقیقات مستقلی انجام دهم.... توسط موتور جستجو گر گوگل :

- امرالله ابراهیمی که در عراق با سازمان مجاهدین فعالیت داشته است و اکنون در هلند سازمانی تاسیس کرده است و ظاهرا با سازمان امنیت کشور هلند کار می کند و بشدت در جستجوی اعضای جدا شده مجاهدین می گردد .

-مینو همیلی را در صفحه فیس بوکی اش پیدا کردم که دستش را انداخته روی پاهای مجسمه مارکس و انگلس ...

- برخی منابع می گوید که ارتباط مینو و ابراهیمی به واسطه هم سازمانی بودنشان در تشکیلات مهدی سامع است .

-جمع بندی گوگل چنین نشان می دهد که مینو و امرالله ابراهیمی بشکلی با شورای مقاومت مجاهدین قرار دارند .

- و از انجا که سازمان پیکار که همان سازمان مجاهدین خلق اصلی بودند که تغییر ایدئو لوژیک داد ه و مارکسیست شدند وکینه مسعود رجوی و رزیم خمینی از پیکاری ها قابل درک است ، یپکاری ها، همواره هدف مجاهدین خلق قرار داشته اند و مسعود رجوی حتی از مرده پیکاری هم می ترسد.

رزیم در سال 59 و 60 بشکل بسیار بی رحمانه ای سازمان پیکار را نابود کرد و کسانی که در زندانهای رژیم بوده اند حکایت های وحشتناکی از شکنجه پیکاری ها می گویند و به دلیل سرکوب شدید ، سازمان پیکار تنها سازمان سیاسی بود به وسیله رزیم منحل شد و کلیه رهبران و اعضا و هواداران پیکار اعدام شدند

- و انانی که مثل گیتی شیرزاد تواستند از مرگ رهایی یابند ، چاره ای جز اینکه از عقاید خود ظاهرا توبه نمایند ؛ نمانده بود

- اما اینکه چرا مینو پس از 30 سال که از زندان ازاد شد ، به تقلید و یا بدستور امرالله ابراهیمی سازمان ضد جاسوسی تندر را تشکیل داد که وظیفه اش شناسایی عوامل رزیم است

و تقسیم کاری کردند اعضای جدا شده مجاهدین بعهده ابراهیمی قرار گرفت و اعضای قدیمی سازمان پیکار بعهده مینو همیلی مارکسیست قرار گرفت.

تا درسی باشد برای جدا شدگان مجاهدین آتی که یکهو هوس جدایی از سازمان نکنند.

چه نتیجه ای میتوان از این تحقیقات مستقل گرفت؟
من صحت و سقم نکات این کامنت را نمی توانم مشخص کنم.
مجبورم از کلمه ی «اگر» استفاده کنم.در عین حال با توجه به عمل تبلیغاتی که خود در سایت شاهد بودم - علیه متهم
می توان گفت :
اگر این نوشته در «کل» منهای جزئیات، با واقعیت تطبیق داشته باشد نتیجه آن است که:

1-گروه تندر به جای «روشنگری» ، در پی جداشدگان از مجاهدین
و بقایای سازمان پیکار است. بدون رعایت «حقوق بشر و قوانین دادگاه دموکراتیک».

2- هدف گروه عملاً نه رژیم بل «ضربه خوردگان» از حکومت است.

3- رعایت حقوق بشر و قوانین قضایی دموکراتیک جایی در عمل اش ندارد.

4- فرق روشنگری را با « دادگاه پیش خودی- تبلیغات و افشاگری»، عملا درک و رعایت نمی کند.

5- نهاد دادگاه برایش بی معناست و عملا ندیده میگیرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

تصورش را بکنید روسیه از یک طرف گاز صادراتی به ترکیه را بیشتر از ۱۰ ده درصد تخفیف میدهد، به چین گاز صادر می‌کند و در حال بررسی ایجاد طولانیترین خط لوله گازی به هند از طریق ترکستان چین است، روسیه با تر دستی‌ تمام، با به کارگیری تمام ابزار سیاسی در بعد ژئوپلتیک، نه تنها مشتریان جدید در بازار جهانی‌ گاز پیدا می‌کند بلکه ( رژیم فارس ایران را ) به کلی‌ از بازار جهانی‌ دنیا حذف کرده است، روسیه در همین حال، بر خلاف رژیم ایران و جامعه فارسی‌، خط لوله گازی را ( نوار ترک ) نام گذاری می‌کند و جامعه فارسی‌ ما با وجود ۳۰ میلیون ترک آزربایجانی در ایران، سر مجسمه فردوسی، گسست ملیت‌ها را در ایران افزایش می‌‌دهد. اگر فرصتی شد به واقعیتی مهم اشاره خواهم کرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

لازم است به مردم آزربایجان گفته شود که از فارس و شاعرانش، انتظار ادب و بشر دوستی نداشته باشید! از نظر من چنین انتطاری نادرست است. زیرا ما باید واقع بین باشیم و انتظار بیهوده ای از کسی که با مفهوم دمکراسی بیگانه است، نداشته باشیم. خیلی ها شکایت میکنند، که چرا رژیم اسلامی فارس، دیکتاتور است؟ خب، چون ماهیت اش چنین است! انگار کسی بپرسد، چرا حنظل تلخ است؟ خب چون ماهیت و خاصیت وجودیش همین است.. بعضی ها از اپوزیسیون فارس انتظار دمکراسی دارند! خب، سئوال این است که از کجا باید این جماعت سرکوب شده و بیچاره دمکراسی بیاموزند؟ قوم محترمی که در عمر خود یک بار نیز طمع دمکراسی را نچشیده است، و هزاران سال زیر شمشیر افغان، و ترکان، اعراب و اسکندر مقدونی ... و امثالهم لت و پار شده است، و تا اوایل سده بیست میلادی، یعنی تقریبا نود سال پیش،

تحت اسارت سلاطین قارجار بسر برده، و همیشه فرمانبردارآنان بوده است، از کجا باید دمکراسی آموخته باشد؟ که از آنان انتظار دمکراسی داریم؟ پانفارسیسم و محافل پان ایرانیسم که هنوز عصر پارینه سنگی خود را سپری میکنند، از کجا باید دمکرات باشند و نژاد پرست نباشند؟ و یا به دیگران حق زبان و فرهنگ قائل باشند، و ارزش بگذارند؟ مردم آذربایجان بهتر است کمی واقع بین باشند، و از دیکتاتور ها انتطار دمکرات بودن نداشته باشند. از کوزه همان بیرون تراود که در اوست!
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای فارسک! شما که ادعا میکنی سلاطین هخامنشی و ساسانی توی بشقاب غذا میخوردند و قاشق داشتند، لطفا بفرمائید بگوئید، آنان به بشقاب و چنگل، و قاشیق چه میگفتند؟ شما چرا آن کلمات را در زبانتان بکار نمی برید، و از کلمات ترکی استفاده میکنید. در جائی با گستاخی میفرمائید؛ " اینها یا حقیقتا بیمارند یا پادوهای بی مقدار وزارت اطلاعات. از این دو حال خارج نیست. " پایان نقل قول. حال سئوال خواننده از شما اینست:" آیا از کجا معلوم که خودتان بیمار، و پادوی وزارت اطلاعات رژیم نباشید؟!"

نوشته شده توسط: Anonymous

اقبال خان میفرمایند، ترکان خواهان برگشت به دوران قاجار هستند، چرا؟ چون خواهان حقوق تساوی اند؟ بهمین جهت به آنان مارک عقب گرا میزنی؟ شما فارسها که ماشاالله خواهان بازگشت به عصرهخامنشی یعنی به دوران 2500 سال پیش هستید، و ازافتخار به دوران پارینه سنگی در پوست خود نمی گنجید. اول بخودتان نظری بیافکنید، بعد به دیگران انگ بزنید! این شما ها هستید، که مریض گونه به توهم باستان گرائی و عظمت طلبی دچار شده اید. نه ترکان! ملل ایران خواهان حقوق ملی ـ مدنی، و فرهنگی ـ زبانی خویش هستند. و دیر یا زود حقوق خود را از حلقوم رژیم اسلامی بیرون خواهند کشید. این را مطمئن باشید. و تلاش شما در زهر آگین کردن جو به جائی نخواهد رسید!

نوشته شده توسط: Anonymous

به جمال پانکرد سه آتشه که هیچ منطقی سرش نمیشود. من با جا های دیگر کاری ندارم. بازهم همین آذربایجانیهای ترک هستند که شما کرد را از دست پان فارسیزم نجات خواهند داد. در گذشته هم ثابت کرده ایم. نه تنها شما کرد بلکه خود فارسها را ما نجات خواهیم داد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اژدر بهنام_این خانم و دیگر سوپر انقلابی های عصر دوران یخ بندان ، پس از 34 سال تازه یادشان آمده است که فلانی تواب بوده است . این همه مسایل سیاسی درجهان وجود دارد که آدم مغزش صوت می کشد که تنها تیتر مهمترین اخبار ایران را دنبال نماید، افراد سازمان مجاهدین خلق از روی بیکاری بند کرده اند به این خانم ...اخیرا در کانادا بدنبال کسانی که به کشورشان رفت و امد می کنند ، افتاده اند که انها را به پلیس کانادا لو بدهند. خدایا ببین کارمجاهدین خلق به کجا کشده است . میلیون مهاجر در اروپا و کانادا از حقوق هم دفاع می کنند و این ها دستیار پلیس دست راستی کانادا شده اند که اجازه اقامت هموطنانشان را لغو نمایند

نوشته شده توسط: Anonymous

اون آثار واقعي بجا مانده از تاريخ است كه ارزشمند است نه اين مجسمه ساخت خيال امروزي است هركسي مي تونه صد تا درست كنه تخريب كنه باز بسازه انهم نه تصور درست مگر هزار سال قبل كتاب بدين صورتي كه در دست مجسمه است وجود داشت بماند كه چهره اي از چنين فردي جايي بجا نمانده كه مجسمه از روي ان طراحي شده باشد

نوشته شده توسط: Anonymous

به «به فارسک»
یعنی شما می گید که سلاطین هخامنشی و ساسانی توی بشقاب غذا نمی خوردند یا نمی دانستند قاشق چیه؟ اما آثاری که از آن دوره به جا مونده خلاف حرف شما رو ثابت میکنه. اینکه اسم یک شیئ، وسیله و ... در طول تاریخ عوض بشه، چیز عجیبی نیست. امروز در ترکیه «سیاه» بسیار بیشتر از «کارا» مرسومه و «بیاض» بسیار بیشتر از «آغ». حالا دلیلش چیه، خدا داند.
اگر صداقتی وجود داشته باشه، نباید در دام نفرت پراکنیهای سادیسمی مشتی فالانژ افتاد و به توهین به ملتها کشیده شد. اینها یا حقیقتا بیمارند یا پادوهای بی مقدار وزارت اطلاعات. از این دو حال خارج نیست. بهترین تو دهنی به آنها بحث منطقی و مبارزه عدالت طلبانه در داخل است تا روزی که بساط شعبان بی مخها یک بار برای همیشه جمع بشود. اگر هم صداقتی وجود ندارد، بفرمایید ادامه دهید. الحمدالله اینجا ایران گلوبال است و نوبر آزادی بیان را آورده.

نوشته شده توسط: Anonymous

وقتیکه بر سر یک مجسمه ین همه اختلاف نظر وجود دارد میتوان عمق تنفر را از نظر یه پردازان در ک کرد. کسی مقصر نیست و حاکم و مغلوبی وجود ندارد. همان داستان مولانا و انگور است.جریانات سیاسی در کشور ایران نه تبلیغ میهن دوستی کردند ونه افرادی منصف چه در قدرت وچه جبهه مخالف.از انجا که راه حل و تفاهمی همگانی وجود ندارد و هر پیشنهادی سازنده با مخالفت روبرو میشود همه کاسه ها گاهی برسر این و گاهی بر سر ان شگسته میشود.مردمی شگست خورده فریب خورده متعصب و خرافی و دینی دولتی متجاوز و بدور از عواطف ملی و مخالفانی همانند خود نظام شرائط امروزین ر ا بوجود اورده اند.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای فارسعلی، انسان چقدر باید نا آگاه باشد که از معده صحبت بکند. شما اگر کمترین اطلاعی از تاریخ و ادبیات ترکان داشتید، خجالت میکشیدید، که فردی مثل آقای فردوسی را بعنوان شخص مترقی بحساب بیاورید. آیا شما شاهکار داستانهای کتاب "ده ده قورقود" بگوشت خورده است؟ اگر بگوشتان خورده بود، یا آن را خوانده بودِی، دیگر چنین جسارتی نمیکردی، بگوئی؛ ترکان درمقابل فردوسی چه چیزی دارند! عرض به محضر مشرف ات! در اثر ادبی ـ تاریخی " ده ده قورت"، که در آن داستان نسلهای هزاره ها تدون و تالیف شده است، زن در آن، با گرانقدری تمام نقش بسیار مثبت و ارزشمندی ایفا میکند، و نویسنده در آن آثار به زنان نقش مثبت و ارزشمندی قائل شده است. پس لطفا کمی معلومات خود در چهار چوب ذهن خود زندانی نکنید، و به آن چیزهائی بیافزائید. وقتی شما به فردوسی مترقی میگوئی؛ آیا از نظر شما زن ستیزی و نژاد پرستی ترقی نام دارد؟ اگر

آدم منطقی هستی، پس اجازه بده زبان ترکی و فارسی در جغرافیای ایران به رای گذاشته شود، آنوقت ببینیم زبان مترقی شما جند درصد رای می آورد؟ میفرمائید؛ چرا شما ترکها بعد ازهزارسال حکومت در ایران نتوانستید زبان و فرهنگ خود را که بهتر و کاملتر است بجای زبان و فرهنگ ایرانی و فارسی بنشانید. در پاسخ شما باید گفت، اگر ترکان زبان فارسی را قدغن میکردند و با سرنیزه و دگنگ سرکوبتان میکردند، نه تنها زبانتان بلکه شما نیز موجودیت کنونی را نمی یافتید، و مثل هزاران خلقهای مضمحل شده از تاریخ حذف میشدید. اما پادشاهان و سلاطین ترک بنا به جهان بینی هومانیستی زبان هیچ خلقی را قدغن نکردند. وحتا نوشته های آقای فردوسی را نیز از بین نبردند، و حتا از طرف سلطان محمود غزنوی به وی گویا مقداری نقره نیز هدیه دادند. با اینکه از نوشته های نژاد پرستانه وی خوشش نیامده بود. در ضمن شما میفرمائید؛ ما کلمه فرهنگ نداریم. در اینجا باز بی اطلاعی خود را به نمایش گذاشته ای . کلمه (فر ـ هنگ) که شما بکار می بیرید. در اصل بمعنای متظاد آن بکار میبرید. "هنگ" به مهنای فرو هشتن و در هم شکستن "فر" است. که خود نیز معنای دقیق آنرا نمی دانید. رجوع شود به لغت نامه دهخدا. اگر توجه کرده باشید، "ترکان اتروس" تقریبا 3000 سال قبل، زمانیکه روم را بنا نهادند، و با قبایل لاتین مراوده کردند، نه تنها زبان و الفبای لاتین را تدوین نمودند، بلکه هزارن لغت نیز به جامعه بشری از جمله مفهوم " کولتور" را ارزانی داشتند. کلمه "کولتور" از وآژه "کولتله، یعنی خلق، و یا "کوتلوی" یعنی "خلقی" از زبان ترکی گرفته شده است که امرور در جهان مدرن اروپای غربی و آمریکا کاربرد دارد. مثل واژه "دیه رک" و یا "دئیه روک" که همان "دیالوک" امروزی دراروپا به معنی صحبت کردن است. در ضمن اگر شما، کلمات ( قاشیق، چنگل، بشقاپ، چمکه ... و هزاران کلمه عاریه از ترکی را نداشتید، الان با انگشتانتان غذا میخوردید؟ و پا برهنه راه میرفتید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

به این جمله شهردار سلماس خوب دقت کنید میگوید « با تدبیر و دستور استاندار محترم آذربایجان غربی ، تندیس این شاعر والامقام پس از اصلاح در اسرع وقت در محل قبلی خود نصب خواهد شد .» یعنی ما برداشتیم حاکمیت استعماری دستور برگرداندن را دادند . حالا مشخص است که حاکمیت استعماری از سال ١٣٢٥ با هجوم وحشیانه ارتش فاشیست ایران و اشغال آذربایجان حاکمیت میکند .

نوشته شده توسط: Anonymous

اگر تورکها در هزار سال پیش نسیمی را دارند ، شما فارسها چه کسی را داشتید که مترقی تر از او باشد و فمنیست باشد و طرفدار حقوق بشر ؟ چرا شمتفارسهاا بعد از هزارسال زیر سایه حکومت تورکها در ایران نتوانستید زبان و فرهنگ خود را که بهتر و کاملتر است بجای زبان و فرهنگ عربی بنشانید . شما درفارسستان و در زبان خود هنوز در قرن 21 برای کلمه قاشق و بشقاب که نشان اولیه شهر نشینی و تمدن است ، واژه ای ندارید و از کلمه ترکی استفاده میکنید . قشقارلی در 1000 سال پیش از واژههای اوی - و - قارلیق- مقوله اویقارلیق را ساخت . پس خلق و ملیتی که هزار سال پیش یا حتی 3000 سال پیش در زمان مادای خالق کلمه اویقارلیق باشد ، سزاوار رهبری ایران اسا یا قومی که تا 70 سال پیش چادرنشین و گله چران و عشایر و مهاجر و کوچ گر در هندوستان و افقانیتان به عنوان قاراچی( کرایچی پاکستان فعلی)بوده زبان فهم اش هم مداح شاهان تورک ؟ !

نوشته شده توسط: Anonymous

Yasha Azerbaycan Balasi. Cox Guzul Yazipsan.

نوشته شده توسط: Anonymous

من هم چند تندیس رادر ذهن خود پائین اوردم/ نخست تندیس رهبر حزبم /که مرا تشویق به شکستن چراغ همسایه می کرد/
ویا با رویای سعادت مرا به انسوی مرزها میبرد/تندیس خود ساخته دشمن خداوخلق در سر/که دیواری بود بین من و برادرم/
تندیس وعده های پوشالی /وعده نان و برق مجانی /وعده دوستی گرک میش با هم / جسم من تندیس بی جانی روح گرک جا گرفته بود در ان به اسانی.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب Anyj پان تورکی کە از گزارش حقوق بە اصطلاح بشر ذوق زدە شدە از این کە پلیس کوردستان از سکنی عربها ی آوارە در سرزمین کوردستان جلو گیری میکند ،، این صدای حقوق بشر فقط بدرد پان تورک ، پان حرب و پان فارسیستها میخورد ،، کجا بود صدای شما کە 182000 کورد را با سورەی بدنام انفال عربها در حراق زندە بگور کردند کجا بود صدای شما کە کرکوک را تعریب کردند و خانەی کوردها را بە تورکمنها و عربها دادند کجا بود صدای شما کە در یک ثانیە 5000 کورد را در حلبجە با بمب شیمیائی خفە کردند ، کجا بود صدای شما کە در تورکیەی نژاد پرست در عرض یک سال 3000 آبادی کورد نیشین را سوزاندند و مردم کورد را بە استانبول و آنکارا کوچ دادند کجا بود صدای شما کە عرض 80 سال حکومت نژاد پرستهای تورکیە نزدیک بە چند ملیون کورد کشتە و آوارە شدند در سرزمین خودشان کجا بود صدای شما کە بعد از قرار داد الجزایر در 2 سوی

مرز ایران و عراق حتی جانوران و گیاهان را هم از میان بردند حتی در چشمەهای آب سمنت کاری کردند برای خسکاندن چشمەهای آب کجا بود صدای شما کە 2 میلون کورد را از اطراف اورمیە و وان بە خوراسان کوچاندند و عوضش تورک افشار سکنی دادند کجا بود صدای شما کە در سوریە کورد در سرزمین خودش حتی از داشتن شناسنامە محروم بود کجا بود صدای شما کە 100 سال پیش بنا بە گزارش یک روزنامە نگار آلمانی در کرمانشاه تنها 12 خانوار غیر کورد سکنی داشتند و آن 12 خانوار هم مأموران دولتی بودند ولی امروزە با سیاست فارسیزە کردن آن خیلی سخت است بتوان تشخیص داد کرمانشاه کجاست کجا بود صدای شما کە با جهاد خمینی در کوردستان ایران مردم جنازەهایشان را در حیاط خانە دفن میکردن بر اثر شدت بمب باران کجا بود صدای شما کە پان اتراک با کمک تانکهای فاشیزم ایرانی کوردها را در نقدە از سرزمین و خانەی خودشان بیرون کردند کجا بود صدای شما و کجا بود صدای شما کە امروزە بە نام دفاع از مردم عرب از 4 تا داعشی کە در سر بریدن و ویران کردن کوردستان صدایتان در آمدە نگاهی بە کوبانی بکنید کە همین عربهائی کە همکار داعش بودند چە بلائی بر سر آن آوردند نگهاه کنید همین عربهائی کە همکار داعش بودند چگونە چندین 1000 زن کورد را در بازارهای خاور میانە بە فروش رساندند نگاه کنید همین عربهائی کە شما مدافع آن شدید چگونە کورد یزیدی ، آسوری. کلیمی را هدف پاکسازی خود قرار دادند ،،، مسئلەی داعش مسئلەی اسلام و جنگ مسیحی نیست داعش بخشی از نیروی پان عربیسم است کە در این منطقە جنگ خاک و سرزمین را پیش میبرد ،،، با اعترام بە تمام عربهای آزادیخواه ولی جناب ANUj همین پان عربها 1000 شرف بر پان تورک تورانی پرست دارند کە پان تورکبربریتش را جهان در قرنهای گذشتە دیدەاست
نوشته شده توسط: Anonymous

قدم بعدی باید کنار زدن این شهردار و احتمالا محاکمه وی باشد . بعضی از این ها فکر میکنند آذربایجان خارج از ایران و در ماوراء قفقاز یا ماورء انهر قرار دارد . بعید نیست که بزودی برای ورود ایرانیان به آذربادگان و بادکوبه و گنجه ، درخواست ویزا کنند . ...............................

نوشته شده توسط: Anonymous

نصب دوباره تنديس فردوسی در سلماس

گزارش ها حاکی است که به دنبال اعتراض ها به برچيدن تنديس فردوسی از يکی ميدان های شهر سلماس در آذربايجان غربی، پنجشنبه هفتم اسفندماه بار ديگر تنديس فردوسی در اين ميدان نصب شده است

نوشته شده توسط: Anonymous

در حالیکه رژیم ایران و جامعه فارسی‌، با ماکت بازی، رجز خوانی، شاهنامه خوانی مشغول است روسیه برای بقا ژئوپلتیکی خود، بیشتر از ۱۰ ده درصد تخفیف قیمت به گاز صادراتی به ترکیه را به اجرا گذاشت، سهم رژیم ایران در معادلات ژئوپلتیکی روسیه چقدر است؟ روسیه به طرف ایرانی چنین القا کرده است که حاضر است ایران را وارد سازمان شانگهای کند چیزی که قلم به دستان توده‌ای سایت ( پیک نت را ) چنان به شعف آورده است که با دمشان گردو می‌‌شکنند، همین سایت توده‌ ای‌ها اشاره پوتین به تخفیف قیمت گاز صادراتی روسیه به ترکیه را فقط یک بلوف سیاسی از طرف رفیق پوتین قلمداد میکرد.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

رویا غیاثی گرامی،
با احترام به شما
و زخمهای روحیتان ، بخاطر خواهر زنده یادمان، به خاطر زندگی پر مشقت شما در خارج، به خاطر نگرانیها و دلواپسی هایتان در مورد ایران و خانواده یتان ، که معمولاً ماها ضربه خوردگان از دیکتاتوری ایران، همه یمان مشترک هستیم ، لازم میدانم نکاتی را با شما به عنوان یک دوست همسنگر در برابر دیکتاتوری حاکم بر میهنمان، درمیان بگذارم:

- شما یا کس دیگری آزاد هستید هر چه دوست داشتید و در هر جا که مایل اید بگویید و بنویسید و منتشر کنید. این آزادی ست از دید من. اما این آزادی نامحدود نیست برای همه ی ما. تا جایی ست که حقوق و آزادی دیگری نقض نشود. من و شما یا هر کس دیگر با آزادی خود نمی تواند آزادی دیگری و حقوق دیگری را نقض کند. این مرز را حقوق بشر و قوانین کشورهای مترقی برای ما دارد. من این مرز را قبول کرده ام و به آن پای بندم. کسی که پای بند نیست خود داند.

-بر این اساس در سایت قانون گذاشته ایم و نوشته واعلام کرده ایم :« اتهام به اشخاص حقیقی و حقوقی ممنوع»ست.
-طبق این اصل شما یاهرکس دیگرنمی توانید اتهاماتی در مورد طرف مقابل خود در سایت عنوان کنید. می توانید در دادگاه انجام دهید.
اینکه مدیر سایت این قانون راخودش شکسته و رعایت نکرده است مسئله اوست و نه من.
- شما یا هرکس دیگر می توانید مسایل خود را در سایت مطرح کنید ولی بدون نامبردن از اشخاص حقیقی و حقوقی.
-شما -منظور جمع تبلیغات کننده در رسانه ها- مواردی از حقوق بشری را نقض کرده اید که من اشاره کرده بودم. شما می توانید بازهم این نقضها را ادامه بدهید. اما من به عنوان آدم بی طرف و توجه کننده به حقوق هر دو طرف نوشته ام «درست» آن است که این کار را ادامه ندهید.
- شما یا هرکسی، می توانید مشکل خود را دردادگاه طرح کنید.نه در رسانه.بعد از دادگاه با اجازه ی آن می توانید در رسانه هم طرح کنید. دلیل این کار آن است که بدون حکم دادگاه طرف مقابل «بی گناه» است.
- من طرف مقابل را بیگناه میدانم.ادعای شما یا دیگری را نیز کذب نمیدانم. اما رسیدگی به موضوع کار دادگاه است.
-منهم موافقم کسی که تواب بوده و دیگری را به نحوی شکنجه داده به عملش در دادگاه رسیدگی شود و بعد کس قانونی- خواست نتیجه را منتشر کند.

به عنوان همسنگر، دوستانه مطرح میکنم:اجازه بدهید که خودمان را ملزم به رعایت قانون بکنیم. به فرض کسی که برادر من را کشته و من او را دقیقاً میشناسم و حتی عملش را شاهد بودم ، اجازه بدهیم در دادگاه مطرح شود نه پیش خود او را دادگاهی کنیم. « دادگاه پیش خود ی» چند تا نمی تواند باشد. همه زخمی و داغدار و ستمده اند. با دادگاههای پیش خود نه حقوق طرف مقابل رعایت میشود و نه امکان خطا کم میشود. بل عملاً همه به جان یکدیگر میافتند.

خودم در انقلاب شاهد بودم در گورستان که مردم جمع شده بودند ناگهان یکی را به اتهام «ساواکی» بلند بلند خطاب کردند. عده ای هجوم بردند بیچاره را با چاقو سوراخ-سوراخ کردند. همانجا که ایستاده بود. بعدها در رسیدگی معلوم شد که عمداً و با دشمنی شخصی طرف به عنوان ساواکی خطاب شده است. و اگر عده ای او را با ماشین به بیمارستان نرسانده بودند مرده بود.

مثال دیگری بزنم:دراورمیه،زمان شاه،ساواک گروهی را دستگیرکرد و چون اتهام مبارزه ی مسلحانه داشت تا حد مرگ شکنجه داد.به طوری که آثار شکنجه در بدن برخیها هرگز از بین نرفت. در انقلاب تعدادی از همین شکنجه گران به دست بچه ها دستگیر شدند. ولی حتی یک سیلی هم نخوردند. شکایت جمعی با مدارک کافی به دادگاه تحویل شد. این رفتاری بود که بچه ها با شکنجه گران خود نشان دادند. و کسی آنها را «پیش خود دادگاهی» ننمود.

دادگاه پیش خودی همه را به جان هم میاندازد. بازهم میگویم«دادگاه پیش خودی راه آدمخواری را میگشاید. درست اش ملزم بودن به قانون است».
گفته اید چیزهایی که نوشته بودم میدانید.بله منهم آگاهم که میدانید. مهم دانستن نیست،عمل کردن است.حتی به اصول اخلاق.

عشق به سعادت مردم و آزادی، لازمه اش ملزم بودن به قانون است. ما یا هرکس دیگری می توانیم دردها و زخمهایمان را بیان کنیم ولی بدون نام بردن از شخص حقیقی وحقوقی- اگر قرار است اتهامی متوجه شخصی بکنیم راهش شکایت و رسیدگی قانونی ست.
این همه شعر و داستان نوشته شده در بسیاری از آنها زخمهای ما دهان باز کرده اند وکل حاکمیت ستمگررا با تمام ابعادش مورد نقد و روشنگری قرار داده اند ولی شخص مشخصی رامورد اتهام قرار نداده اند چون جای این کار دادگاه است که حقوق شاکی و متهم هردو رعایت بشود.

این تجربه و راه من است و دوستانه با شما گفتم.حال چه قبول افتد و چه در نظر آید.
«دادگاههای پیش خودی» برای افراد حقیقی و حقوقی مورد پذیرش من نیست. و آنرا غلط میدانم. شما خود دانید.
سلامت و خرم باشید.
نوشته شده توسط: Anonymous

برای معلمان هم میهن در کارزار بزرگی که در پیش گرفته اند آرزوی پیروزی دارم. کاش این حرکت نقطه آغازی باشد برای جنبش همگانی ایرانیان.

نوشته شده توسط: Anonymous

دیدبان حقوق بشر: عرب‌ها در کردستان عراق تحت 'تبعیض و بدرفتاری' هستند
دیدبان حقوق بشر گزارشی منتشر کرده است که براساس آن، نیروهای آسایش (پلیس) و پیشمرگ کرد عراقی ماه‌هاست که شمار زیادی از آواره‌های عرب سنی عراقی را در منطقه‌ای پشت مرزهای کردستان عراق محصور کرده و به آنها نه اجازه بازگشت به خانه‌هایشان می‌دهند و نه امکان ورود به کردستان عراق را برایشان فراهم می‌کنند.
http://www.bbc.co.uk/persian/world/2015/02/150227_mgh_hrw_iraq_kurds_rep



در این گزارش آمده است که این آوارگان، ساکنان مناطقی اطراف شیخان، زمار و تل‌کیف در استان نینوا و مخمور در استان اربیل بوده‌اند و بخشی از جمعیت آنها را کردها و بخشی را عرب‌های سنی‌مذهب تشکیل می‌داده‌اند. حاکمیت بر آنها نیز مورد مناقشه دولت مرکزی و دولت خودمختار کرد عراق بوده است.

دیدبان حقوق بشر اضافه کرده است که اوایل تابستان گذشته و در پی پیشروی نیروهای گروه موسوم به دولت اسلامی (داعش)، مردم این مناطق، خانه‌هایشان را به قصد مناطق امن‌تر در کردستان عراق ترک کرده‌اند، اما از زمانی که امنیت به مناطق سکونت آنها برگشته، تنها به کردها اجازه داده شده که به خانه‌هایشان برگردند و از بازگشت عرب‌ها جلوگیری شده است.

بنابر این گزارش، شمار زیادی از آوارگان عرب در مناطق صنعتی متروکه پشت مرزهای کردستان عراق اسکان داده شده‌اند و کمک‌هایی که آوارگان کرد، یزیدی و مسیحی دریافت می کنند، به آنان داده نمی‌شود.
نوشته شده توسط: Anonymous

آمریکا و اوباما بدون شک دریافته اند که بدون ترکیه، مشکلات خاورمیانه پایانی ندارد، در حال حاضر ترکیه بیشترین پناهندگان در دنیا را در خود جای داده است، این در حالیست که عربستان به ( اسرائیل پیشنهاد داده است که از خاکش برای حمله به رژیم ایران استفاده کند و بیلیون‌ها دلار برای خرید موشک‌های بالستیک کنار گذاشته است ) این یعنی‌ اگر ایران بمباران شود دوباره ترکیه شاهد ورود میلیون‌ها پناهنده جنگی از ایران خواهد بود. باید ۲ دو کشور ترکیه و عربستان هر چه زودتر مقدمات تشکیل بودجه برای کمک به پناهندگان را فراهم کنند.

نوشته شده توسط: Anonymous

من همیشه پدیده‌ها را از بعدی دیگر می‌‌سنجم، از انجائیکه عزیزان به زن ستیزی و دیگر ستیزی فردوسی‌ اشاره کرده اند من به ابعاد دیگر تاثیر شاهنامه بر جامعه فارسی‌ خواهم پرداخت، ( سلماس بدون شک جایگاه خود را پیرامون کشاکش دو نیروی گریز از مرکز و تمایل به مرکز ) به اثبات رسانده است، و فردوسی در ۲ جبهه خط کشیها را برجسته کرده است، مورد اول ( تاثیر فردوسی ) بر ذهنیت انسان فارس و جامعه فارسی‌ است، به نظر من ( فردوسی باعث شد تا مرز واقعیت با فانتزی در جامعه فارسی‌ ) از هم فرو بپاشد و جامعه فارسی‌ قادر به درک جایگاه خود، در بعد بومی و جهانی‌ نشود. مورد دوم ( فهرست ولف ) است، فریتس ولف با دقتی‌ باور نکردنی، کّل خزینهٔ کلمات فارسی‌ را، با مبنا قرار دادن شاهنامه، چیزی حدود ۸۰۰ هشتصد واژه بر آورد می‌‌کند، از آنجائیکه این زبان شناس آگاه است که تنها اثر موجود به زبان فارسی‌، تنها همین

تنها همین شاهنامه است و زبان فارسی‌ هیچ اثر فلسفی‌ / علمی‌ / تحقیقی ندارد، دست به چنان تحقیق می‌‌زند که در مو شکافی بی‌ نظیر است. جامعه فارسی‌ ما نیز در نبود یک اثر فلسفی‌ به زبان فارسی‌، دست به تفسیر فلسفی‌ از یک اثر حماسی مثل شاهنامه می‌‌زند. اینک فردوسی دوباره وارد میدان شده است تا مرز آزربایجان جنوبی با فارسستان مشخص شود.
نوشته شده توسط: Anonymous

پانصد سال شیعه گری و 150 سا ل حکومت قاجار و 37 سال حکومت اسلامی نیتجه تسلط ترکان بر ایران است این ما ایرانی ها هستیم که حکومت ملی میخواهیم .تمامیت ارضی و استقلال ایران با لاتر از منافع فردی چند بیگانه است .

نوشته شده توسط: Anonymous

!Dorude faravan be banuyeh Salamsi az Azerbaijan, dorud

نوشته شده توسط: peerooz

سرکار خانم غیاثی, خیال ادامه گفتگو را نداشتم ولی چون از من نام برده اید در کامنت قبلی خود فرمودید " به قول خودتان هرماه و هرسال این خاطرات چاپ می شود. خیلی ازآنها هم ممکن است کذب محض باشد، آیا باید جلو چاپ آنها را گرفت چرا که منافع مالی درنظر بوده و یا بدان دلیل که آنچه درکتاب آورده شده همراه با سند و مدرک ازدادگاه در اثبات آنچه نوشته اند نبوده است. یا باید انتشاراتی را زیرضرب برد....". خانم عزیز, ما انقدر از این داستان ها در کتاب های چند جلدی از مجاهدین سابق خوانده ایم که بیش از نیمی از آنها دروغ بوده است که از طناب سیاه و سفید میترسم. دیگر آنکه به روشنی بگویم که من فرمایشات شما و همدستانتان را باور نمیکنم مگر اینکه حکم دادگاه آنرا تائید کند. آیا ما مرجعی دیگر غیر از دادگاه داریم؟ من با انتشار این خاطرات در این سایت موافق نبودم ولی بعدا قبول کردم که این طناب مفت شاید حقیقت را بیرون بیاورد

و احتمالا بیرون آورد. کامنت جناب علیزاده پرتو نوری بر این ماجرا انداخت که بی پاسخ مانده است. اما اگر منظور تبلیغ برای سازمان جناب ابراهیمی و همکاری احتمالی ایشان با سازمان امنیت کشور هلند است, برای آنها که این جریان را تعقیب میکنند موفق بوده اید.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

گرامی
با نظر شما موافقم. حکومت سیاست تفرقه پیش می برد. برخی ها که تبعیض دیده اند سیاست درست را تشخیص نمیدهند. برخیها هم با حکومت تبعیض گر هم موضع شده اند. خوب مشکل اینهاست. واقعیت این است که در جامعه ما خواص و عوام منهای استثناها که اندک اند - نمی توانند عملا به سیاست چند فرهنگی توجه کنند. فکر میکنند این سیاست نابودی ایران است. در صورتی که این نجات ایران است.از تلاشی و کشتار و ویرانی.
من همانقدر عاشق کوچه های اورمیه هستم که عاسق کوچه های دیگر نقاط ایرانم.
و میتوانم احساس و عشق یک نفر دیگر را به این کوچه ها با تمام وجودم درک کنم.
ولی اینها تعیین کننده نیست. تعیین کننده حق کشی ها و زور گویی ها و بردگی هاست - که سرنوشت ما را تعیین کرده است.
امید وارم دیگر نتواند باز هم چنین کند. مشکل از خودماست. حقیقت است عقب ماندگی ما. نشانه اش حکومت خمینی ست.

کتاب تعریف فرهنگ از آشوری الان دم دست من است. خوب با این کتاب حالا میاد در عمل به جای موضع چند فرهنگی یک موضع تک فرهنگی میگیرد. نشانه ی این است که سیاست نمیداند. در سیاست هم نوشته های ماکیاولی را ترجمه کرده باز چیزی عملا یاد نگرفته است. حال این متفکر ترین ادبا ست وای بحال بقیه.
ما در زبان آذربایجان مثلی داریم میگوید « نئجه ؤلچوره م -گنه جوجنک اولور» . هرچه ورانداز میکنم - تنگ میشود. (ورانداز = برانداز=نگاه دقیق به جزئیات چیزی). که ما درس خوانده ها به شوخی-با کلمات فارسی- میگیم:«هرچه ورانداز میکنم - جوجنک میشود.» جوجنکcucənəkیعنی تنگ . برابر «هرچه حساب کتاب میکنم -درست در نمیاد» .
حالا من هم «کارو وضع» اینان را-مردم جامعه را- هرچه بیشتر می سنجم و بررسی میکنم -که امیدی برای یک سیاست درست بیابم- ناامیدتر میشوم. مجبورم آن مثل خودمان را تکرار کنم که«هرچه ورانداز میکنم - جوجَنَک میشود.»

نامه ی 21 نفر از نظر سیاسی-فرهنگی دچار خطای بزرگی شد. و ضربه ی جبران ناپذیری به « همبستگی عمومی» و فرهنگ فارسی در میان ملیتها وارد کرد.
این نامه با موضع «چند فرهنگی» میتوانست همبستگی عمومی را در مقابل حکومت یاری دهد و به نمایش بگذارد. با موضع تک فرهنگی به ناسیونالیسم و راسیسم و دامن حکومت درغلتید.

خوب خطا هزینه دارد. ایجاد انزجار و تنفر و خشم بیشتر. که می توانستند از آن خود را رها کنند. وموجب براه افتادن نزدکی و پیوند چند فرهنگی شوند.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

«یه ایرانی»گرامی،
«چند فرهنگی یا یک فرهنگی»، مسئله این است.
خواستید، میتوانید ، تکلیف خود را با مسئله اساسی بحث مشخص کنید.
آیا خواهان جند فرهنگی هستید یا نه؟ اگر هستید، عملا نشان دهید و نظر خود را در دفاع از «آزادی و برابری» فرهنگها بیان کنید. و در مورد عدم تعیین هویت به دیگران.
اگر طرفدار «تک فرهنگی» هستید، میخواهید به دیگران هویت تعیین نمایید تکلیف خود را با راسیسم مشخص کنید .

بحث اینجا تاریخ نیست. نوشته ام که «چیزی نگفته ایم». اشاره را مختارید نپذیرید. برخلاف 21 نفر که از زور حکومت فاشیستی ایران یاری جسته ، و به دیگران هویت تعیین کرده ، ما زور گو نیستیم. شما آزادید چیزی را قبول کنید یا نه کنید.

بحثی سر اینکه «چنین است و چنان نیست» ، کی از مریخ آمده یا نیامده ، چکار کرده یا نکرده ، نداریم. خواستید، در اصل موضوع که نوشتم بیان فکر کنید. پریدن به شاخه ها جایش اینجا نیست.

نوشته شده توسط: Anonymous

درود بر بانوی غیور آذربایجان
درود بر شما

نوشته شده توسط: Anonymous

اگر فارسها در هزار سال پیش فردوسی را دارند ، شما ترکها چه کسی را داشتید که مترقی تر از او باشد و فمنیست باشد و طرفدار حقوق بشر ؟ چرا شمت ترکها بعد از هزارسال حکومت در ایران نتوانستید زبان و فرهنگ خود را که بهتر و کاملتر است بجای زبان و فرهنگ ایرانی و فارسی بنشانید . شما در ترکیه و در زبان خود هنوز در قرن 21 برای کلمه فرهنگ ، واژه ای ندارید و از کالچور انگلیسی استفاده میکنید . فردوسی در 1000 سال پیش از واژههای فر - و - هنگ - مقوله فرهنگ را ساخت . پس خلق و ملیتی که هزار سال پیش یا حتی 3000 سال پیش در زمان زردشت خالق کلمه فرهنگ باشد ، سزاوار رهبری ایران اسا یا قومی که تا 70 سال پیش چادرنشین و گله چران و عشایر و مهاجر و کوچ گر بوده ؟ !

نوشته شده توسط: Anonymous

عجبا در اورپا و امریکا مجسمه هیتلر نژاد پرست آریائی را میشود به معادین گذاشت ? اگر دولتی دست به این کار بزند ملت آن کشور دست روی دستشان میگذارند و به تماشای هیتلر میاستند یا اینکه در اولین فرصت تکه تکه اش میکنند خوب ملت آذربایجان درحال مبارزه نژاد پرستی است وسنبل نژاد پرستان فارس ابوالقاسم فردوسی است . حالا منتصبین قوم فارس هر چه میخواهند بگویند مهم مبارزه ما و بر چیدن سیستم نژاد پرست فارس و تمام مظاهر و سنبل هایش است و در ضمن داعش و طرفدارانش در ایران مشخص است که کیست وقتی در سال ١٣٥٨ ملت آذربایجان به ولایت فقیه خمینی فارس نه گفت قوم فارس با اکثریت آرا بلی گفت.و ملت آذربایجان را گلوله باران کردید

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار, دراین ماجرا غیر از شما هیچکس نه تنها از چند فرهنگی و برابری به عنوان راه حل دفاع نکرده بلکه به آتش دامن زده است. چرا؟ از افراطیان و " الیت " آنها نمیتوان چنین انتظاری داشت. شعور آنها قادر به درک این حقیقت نیست که غنای انگلیسی و جهانی شدن آن در جذب کلمات بیگانه بهمان شکل است. عظمت آمریکا تا حد زیادی مرهون جذب بیگانه و مهاجران است که آن را نعمت و منشاء خیر میداند. این از آنها. بقیه چرا؟ بگمان من منشاء این مقالات و کامنت های افراطی دو چیز و ترکیبی از آنهاست؛ یکی جهالت در درک خطر, و دیگری فعالیت ستون پنجم جمهوری اسلامی و قدرت های شرق و غرب. کودکانه است اگر باور کنیم که اینها در تخریب اتحاد و نفاق افکنی دستی ندارند و متاسفانه ما راهی نداریم که آنها را از هم تشخیص دهیم و مصیبت اینجاست.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ائلیار این گفته شما که گفته اید (( من آذربایجانی را با آن فرهنگ غنی شعر وهنر و زبان و آداب و رسوم و تاریخ حداقل 1000ساله ی حکومتی بر ایران نفی میکنید )) . منضور شما از این شاعران ترک گوئی کیست ، به جز این سه دهه اخیر شاعران ترک گوئی مثل شهریار و دو سه شاعر ترک گوئی دیگر منظورتان کدام شاعر است نکند شما هم راستی راستی مثل این پانترکها متوهم شده اید ، واقعا کدام 1000 سال فرهنگ غنی شعر و هنر ? لطفا اسم ببرید منظورتان کدام شاعر است تا همه خوانندگان بفهمند ، شاید شما هم مثل پانترکها منظورتان شاعران آذری گوئی مثل نظامی گنجوی و صائب تبریزی و یا همام است ، نکند دارید مردم را رنگ میکنید خدا خیرتان بدهد ، ناراحت نشوید ولی این 1000 سال با هجوم ترکها به ایران به جز سرنیزه و کشتار چه ارمغانی برای این سرزمین داشته اند .

نوشته شده توسط: Anonymous

انگلیسی ها برای اضمحلال ترکان ایران، آمدند به فارسها یاد دادند که آنقدر در رادیو تلویزیون و در کوچه و بازار و محیط آموزش و تحصیل و کار، به ترکان " ترک خر" بگویند که آنان دیگر جرات نکنند در ملا عام بخود ترک بگویند. و با این نقشه و با ممنوع کردن زبان و ادبیات ترکی در ایران، خواستند ریشه ترکان را از بیخ برکنند، و بتدریج آنان را از ماهیت زبانی، ملی ـ مدنی و فرهنگی خود خالی بکنند، تا مثل یک " مانقورد" تبدیل به انسانهای فارس نما و تو خالی بشوند. برای این منظور میلیونها دلار در عرض صد سال هزینه صرف کردند. بنگاه، و محافل جوکسازی درست کردند و به یک گنوسید، و قتل عام زبانی، فرهنگی دست یازیدند. اما نتیجه اینها چه شد؟ مردم ترک آذربایجان نه تنها به این سیاست استعماری گردن ننهادند، بلکه در فرصت مقتضی به بهانه های مختلف به خیابانها آمدند، و با فریا بلند، شعار :" هارای هارای من ترکم!" یعنی

"فریاد فریاد من ترکم" سر دادند. و اینگونه بود که پس از صد سال نقشه انگلیس نقش بر آب شد. و حالا فارس های غیور و مهربان را در برابر این آتشفشان جوشان تنها گذاشته اند. بطوری که حتا اشعار ضد ترک جناب فردوسی عزیز نیز، نتوانست که روی ترکان ایران اثر بگذارد، و رویشان را کم کند و آنقدر خشمناک شدند، که حتا مجسمه وی را از میدان شهر سلماس بر داشتند. خداوند تبارک عاقبت شاهنامه را بخیر کند! امان از دست این پانترکها!
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-من درخطابم به اقبالی دلایلی مختلف بعرضشان رساندم ودوست نداشتم این قدربراشتباه خودپافشاری کند.چون این سایت رایک رسانه آزادیخواهی میدانستم.وفکرمیکردم ایشان ازمنطق جزیی بهره میبردوهنوزهم دوست دارم بخاطراین سایت زیبا ایشان بدرون منفورین نیافتاده باشد.وصاحبان این تفکربت سازی ازافرادی مثل فردوسی که موردحمایت حاکمیت شاه وشیخ بوده بقول ماتورکان (هرنه قدرقاتیشیه قوخویور)هرچه بهم میزنی بوی گندش درمی آید.شماهم دقیقابه آن گرفتارشده اید.دوست عزیزماوحکومت طرفدارزبان ترکان کی درراس کاربوده ویا بوده ایم.که حرکت داعشی رابه ریش مامی بندید.100سال درلباس های مختلف بدترازداعشی هاباملت های ترک وکرد.عرب.ترکمن برای سرپاداشتن افکاربدترازداعشی فارسی عمل کرده اید.حال ترکان شدندعشیره پرست وداعشی! اینجاست که میگویندمرده بلندشده مرده شورمیخواهدبشورد!

نوشته شده توسط: Anonymous

رئیس جمهوری اسلامی ایران فارس است, اعضاء شورا ی نگهبان همه اش فارس است, اعضاء تشخیص مصلحت نظام همه اش فارس است, رئیس قوه قضائیه فارس است, رئیس قوه مقننه فارس است, فرماندهان آرتش -پاسدار- بسیج فارسها هستند, مادر رهبر فارس یعنی زبان مادری اش فارس است, همسر رهبر فارس است,معاون اجرایی دفتر رهبر جمهوری اسلامی فارس است, مشاور رهبر جمهوری اسلمی فارس است, وزیر اطلاعات ایران فارس است. حاالا معلوم شد داعش ایران کی است؟

نوشته شده توسط: Anonymous

يكي از اين آفت‌های ادبی اینست که بیگانه برايمان میشود شاهنامه‌پژوه مثل«تئودور نولدكه» که مینویسد: «در شاهنامه زنان نقش فعالی ندارد، تنها هنگامی نمود مي‌يابند كه هوس يا عشقی در ميان باشد.» شاهنامه گزارشی از ایران باستان است و فردوسي نمی توانسته دوران پدرسالاری 5 هزار سال پیش را نادیده بگیرد. نمی شود شاهنامه را با نوشته‌های ادبی اروپای نوین سنجید.حتا در آثار نويسندگان بنامي همچون «ویلیام شکسپیر»، «ویکتور هوگو» كه چند سده، دیرتر از فردوسی و پس از پیروزی جنبش‌های آزادی‌گرایانه‌ي اروپا، دست به نوشتن زده‌اند، زنان، نقشی پررنگ‌تر از شاهنامه‌ي فردوسی دارند؟!» و ادعاهای امثال «تئودور»مهمترین ادعاهای پانترکان قبیله گرا برای تخریب شاهکار سترگی چون شاهنامه و فردوسی(که هیچگاه ترکان آن را نخواهند داشت) شده است تا او را «زن ستیز» معرفی کنند .

اگر واقعا شاهنامه دارای زن ستیزی بود چرا جزء سه شاهکار ادبی یونسکو برگزیده شد؟برعکس فردوسی در برابر خشم شاه یمن برسم اعراب که داشتن دختر را موجب فلاکت میداند و خودش را نفرین می کند، معتقد که فرزند چه دختر باشد چه پسر تفاوتی ندارد. مهم این است که خوب باشد:چو فرزند را باشد آئیـــن و فر // گرامی بدل بر چه ماده چه نر.در شاهنامه زنان نامدار چون فرانک، رودابه، گرد آفرید ، تهمینه ، نمونه برجسته ای از زیبایی، خردمندی ، آزادگی و فداکاری هستند.در عشق های شاهنامه، زنان هستند که قدم اول را بر می دارندو بی پروا ابراز عشق می کنند و کمترین توجهی به ملاحظات و رسوم جامعه ندارند وعشق پاک این جوانان ،زیبا و ستودنی است. عشق های شاهنامه پر از اعتماد بنفس است و بزرگی انسان و نه خوار کردن او.نمونه تهمینه عاشق رستم است و در این عشق نیز ابتدا زن- تهمینه- پا پیش می گذارد و ابراز عشق می کند و چنان به پاکی عشقش مطمئن است و بدان می نازد که شبانه بی پروا خودش را به بالین رستم میرساند. و فردوسی تهمینه را اینچنین معرفی میکند.
چو خورشید تابان پر از رنگ و بوی//دو ابــرو کمـــان و دو گیــــسو کمــند
بـبـــــالا به کــــردار ســــرو بــلــــند //روانـــش خــرد بود و تـن جــان پاک
تو گــفــتی که بهـــــره ندارد ز خـاک
نوشته شده توسط: Anonymous

مجسمه فردوسی شما بر شهر کوچک من، زخم دستان استعمار ترسوی شما است، که از حافظه تاریخی آذربایجان پاک نخواهد شد، و شما خیلی خوب میدانید که ما قدرتمان را از همین زخم ها گرفته ایم. قدرتی که با آن نه فقط سلماس بلکه تمام شهر ها و کوچه های آذربایجان را از نشانه های نژادپرستان متوهم پاک خواهیم کرد.

سلماس شهر کوچک کودکی های من.
شهر خسته از زلزله و خون و محرومیت و فقر. و با سقف های گرسنه. دستهای پینه بسته. شهری که باغها و مزرعه هایش خشک، نهر هایش بی آب شد .
شهری با کوچه های محروم . مدرسه های محروم . روستا های محروم از حق برابری و برادری مدعیان وحدت و...
شهری که تا دیروز خیلی ها نامش را هم نشنیده بودند، چون نه قتل عام سلماسیان در جنگ جهانی توسط یاغیان بی وطن آنقدر مهم بوده که دقتشان را جلب کند، نه وحشت و تروری که در کوههایش لانه کرده است. نه خشک شدن دریای اورمو در بیخ گوش اش.
شهری که سالهاست تنها سینمایش بسته شده ، اما هیچ مسئول خود خوانده ای برای حفظ امکانات فرهنگی این شهر آستین بالا نزده.
این شهر کوچک بی پروا، چند روزی بود که به مرکز دقت جهان ادب و علم و صنعت و اقتصاد و سیاست تبدیل شده بود. یکباره همه این دلسوزان مغز سوخته یادشان آمد که شهری به نام سلماس در آذربایجان وجود دارد که مججسمه فردوسی شما بر شهر کوچک من، زخم دستان استعمار ترسوی شما است، که از حافظه تاریخی آذربایجان پاک نخواهد شد، و شما خیلی خوب میدانید که ما قدرتمان را از همین زخم ها گرفته ایم. قدرتی که با آن نه فقط سلماس بلکه تمام شهر ها و کوچه های آذربایجان را از نشانه های نژادپرستان متوهم پاک خواهیم کرد.
نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

بازهم پرسشی دگر؛
فردوسی زن ستیز است یا حکومت اسلامی؟ فردوسی زنان ایران را گونی پیچ کرده و هر روز مورد تهدید و تحقیر قرار می دهد یا حکومت اسلامی؟
چه کسانی آگاهانه آدرس اشتباهی به ملت ایران می دهند و تضادهای جامعه را وارونه تبلیع می کنند؟ اگر نوکران و مزدوران حکومت اسلامی نیستند که پشت نام های مستعار مخفی شده اند، در خوشبینانه ترین حالت ستون پنجم بی جیره و مواجب آنها در ایرانگلوبال اند!!!
تنفر پان ترکها به ایران و ایرانیت را بخوانید:
فرستاده شده توسط يوسف آذربايجان در جمعه, 02/27/2015 - 10:37
دیشب در فیسبوک دیدم که تعدادی از جوانان آذربایجان تصمیم گرفته اند که در تمام نقاط آذربایجان هر جائی و مکانی که اسم فردوسی گذاشته شده را با رنگ قرمز بعلامت خون رنگ ریزی خواهند کرد و اسم خودشان را گذاشته اند « ایرقچیلیق و قادین دشمنینه قارشی مبارزه ». با نژاد پرستی و با دشمنیی زن مبارزه کن ‌.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

فیروز عزیز،
اینکه فارسی را ساطور فارسی هم کرده اند نیز درست است. نمونه ها زیاد است. یکی هم دفاعنامه همین 21 نفر است.
اینکه فارسی را ساطور دیگر زبانها هم کرده اند باز هم درست است. واقعیت ها را -چه تلخ و چه شیرین-نمی شود انکار کرد.
جامعه به ترک-فارس؛ و غیره عملاً توسط راسیستها تقسیم شده است. ولی من هیچ وقت آنرا درست ندانسته ام. راه درست و نیاز ما «نفی راسیسم» است. ایجاد برابری و دفاع از آن. در عین حال نمی توان راسیسم موجود را در بعد حکومتی و غیر حکومتی را ندیده گرفت. شما تقصیری ندارید. برای همین راه درست چند فرهنگی-برابری و دموکراسی واقعی که حقوق همه را برابر رعایت کند روی میز گذاشته شده است.
در این ماجرا غیر از من هیچکس از چند فرهنگی و برابری به عنوان راه حل دفاع نکرده است. این غم انگیز است.

گندکاری ایکه این 21 نفر بار آورده آن است که در نوشته ی خود این اصول را ندیده اند:
1- انتخاب حق مردم است
2- فارسی همانقدر عزیز است که دیگر زبانها در ایران
3- رعایت برابری همه ی فرهنگها
4- نباید دست به دامن حکومت فاشیستی حاکم شد.
-------
اینها که این اصول حقوق بشری و دموکراتیک و ضد دیکتاتوری را رعایت نکرده اند، هیچ.
آمده اند به ورطه ی راسیسم افتاده اند. برای من و میلیونها انسان «هویت» تعیین کرده اند:
<«شاهنامه فردوسی» سند یکپارچگی و هویت ملی تمام ایرانیان > منبع نامه ی ادبای 21 نفره.
اینها دیگر کیستند؟ با این افکار عقب مانده؟
وافعاً جای نهایت تأسف است. اینان به راسیسم سقوط کرده اند.
بفرمایید هضم اش کنید.
وای، عشق آزادی من! اینها دیگر کی اند؟
که چنین به ورطه ی راسیسم سقوط نموده اند!

هویت ایرانیان:

- ایرانیان فاقد «هویت آزاد جمعی» اند. چون هیچ وقت آزاد نبوده اند.
-ایرانیان دارای «هویت جمعی استبدادی» اند.
-هویت جمعی استبدادی آنان «مجموعه آفرینشهای روحی و فرهنگی و کتبی و مادی»ست که همه ی خلقها تحت استبداد در طول تاریخ
آفریده اند. یعنی مجموعه ی همه ی فرهنگهای موجود به زبان فارسی و غیر فارسی ست.
این هویت جمعی ما ایرانیان است. که نه آزاد بود. بل همیشه زیر استبداد پدید آمده است.
هویت فردی خلقها فرهنگ خود آنهاست. ما فاقد هویت جمعی دموکراتیک بوده ایم و هستیم.
هویت جمعی ما استبدادی بود و از این رو نیز عامل تفرق ماست. نه پیوند ما. هویت جمعی دموکراتیک میتواند عامل پیوند باشد.
که از نزدیکی دموکراتیک همه فرهنگهای موجود حاصل میشود. مثل فرهنگ جهانی.

این ادبا توسط ناسیونالیسم و راسیسم دیدشان کور شده است.